راز دنیا بخش دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
امام حسین(ع)؛ وصل کنندهی عرش به عشر دنیا!
نکته: امام حسین(ع)؛ معصوم پنجم ماشیعیان است(به عدد5) و ایشان صاحب 9 است(9ذریه در بطنشان قرار گرفت) پس 14=9+5 که جمع ارقام 14 هم برابر5 میشود و از طرفی به عدد 10 به دنیا آمدند(بلوغ حیات انسانی و تولد زنده در آخرت) یک خودشان + 9 ذریه در بطنشان و به معنای دیگر عدد 9روی 10 هم هستند یعنی 19 که(10=9+1) میشود (19=عدد ابجد اسم مبارک واحد) . عدد 10 به عربی، عشر خوانده میشود و ایشان خود، در ظهر عاشورا برپاکنندهی همه عاشوراهای عالم برای تمام انسانهاست(الی یوم القیامت).
جالب است که حروف کلمه عرش با عشر یکی است و ایشان است که با عدد 10 خویش، وصل کنندهی عالم عرش به عشر ِدنیاست. یعنی عالم اعلی را به عالم سفلی تجلی داد. راه رساندنِ تمام ِگنج و سرّالاسرار ذات احدیّت پروردگار عالم را به تمام انسانها و در عالم سفل(دنیا) به باب طهارت ظهور داد تا به مقام "عند ربّهم یرزقون[1]" ( نزد پروردگار عالم روزی بگیریم) هادی و امامِ راه باشد و این هدف متعالی را محقق ساخت.
*عدد ابجد کلمه عرش= عشر=570 است و عدد 570 معنی میشود به 70+500 :
500=عدد ابجد حرف(ث) که ملکش میکائیل(ع)؛ ملکِ روزی است. و امام حسین (ع) هم، رزقِ خونِ حیات الهی هستند چرا که ایشان مقام ثارالله را دارا هستند. عدد ابجد حرفِ ع = 70 است که در قرآن کریم در هفتاد آیه مبارکه و با هفتاد معنا ظاهر شده است. عین یعنی چشم و چشمه، که هم چشم به باطنِ انسانهای بینا داد و هم چشمهی حیات به همهی لب تشنگان حقیقت و طریقت! پس در این دنیا نیاز به عین(چشم) است و عددِ500=ث، روزیِ رزقِ این عین است، چشم بینایی که راه را از چاه تشخیص میدهد!
از طرفی 70= عدد ابجد کلمه (احکام) الهی است که تمام اوامر الهی بصورت امر به معروف و نهی از منکر را در خود جای داده است. در ضمن 70=عدد ابجد کلمه (لیل) نیز میباشد که دنیای سفل، لیل است و در قرآن کریم آیاتی دربارهی لیل آمده و پروردگار عالم اهمیّت آنرا ذکر میفرماید.
پس همانطور که از کلمه (عرش) برمیآید، بالاترین مقام و مرتبهی عالم بالاست؛ جایی که اراده و مشیّت پروردگار عالم به عالمِ عرش میرسد بعد، کرسی و عوالم پایینی تا درعالم دنیا و عددِ عشر(10)، گیرندهی همه این نزولات و برکات است یعنی در حرفِ(ی)دنیا که برابر10 است. ظرفِ قابلی که با امامت امام حسین(ع) و همهی معصومین(ص) راه را از دنیا با عمل خالصانه تعالی میدهد تا در نزد پروردگار به مقام عند ربّهم یرزقون برسند و باقی و ابدی شوند.
نکته: عدد ابجد کلمه "یا مهدی (ص) " برابر با 70 میباشد پس عشر، مداومت دارد تا زمان آقا و مولایمان امام زمان (ص) و همیشگی است.
جایگاه عددی کلمه عرش= عشر=57 است که اگر جایگاه عددی عرش و عشر را با هم جمع کنیم 114 میشود[2] که برابر کلّ سورههای قرآن است. سنّ مبارک امام حسین(ع) 57 سال است {سن مبارک امام حسن(ع) 47 سال است که برابر جایگاهِ عددی نام مبارک امام حسین(ع) میباشد. و عدد ابجد (=118) و جایگاه عددی(=37) نام مبارک امام حسن(ع) در جمع ارقامشان 10 میشود (10=8+1+1 و10=7+3)}. آقا امام سجاد(ع) نیز که در عاشورا حضور داشتند و نام مبارکشان علی=110 است و جمع عدد ولایی و معصومیتشان 10 میشود 10=6+4، در سن 57 سالگی به شهادت رسیدند. وجود مقدس امام باقر(ع) که در عاشورا حضور داشته و 4 سال از سن مبارکش میگذشت ایشان در سال 57 هجری.ق بدنیا آمدند و طول عمر مبارکشان نیز 57 سال بود و در سال114 هجری.ق به شهادت رسیدند.
*اگر ارقام 57 را با هم جمع کنیم 12 میشود 12=7+5 و 12؛ برابر جایگاه عددی حرف(ل) است که حرف (ل)؛ مجرای توحیدست و چنانچه ارقام 12را جمع کنیم 3 میشود(3=2+1) و عدد 3؛ برابر آب است که شوینده و طاهر کننده عینِ نجاستها به عینِ طهارت است[3]. پس عددِ 10 که سرّ وجودی اسرار اهل بیت عصمت و طهارت(ص) است، شویندهی عینِ نجاست حیوانیت ما به عینِ انسانیت است تا رستگار شویم، زیرا در پیشگاه پروردگار سبحان فقط انسان میتواند عبادت کند و در قیامت تنها به صورت و سیرت انسانی میتوانیم وارد بهشت شویم و این میسّر نمیشود مگر به شیعه و پیرو شدن واقعی چهارده معصوم(ص)!
حرف (ی) به عدد عشر درنام مبارک امام حسین(ع):
عدد ابجد و جایگاه حرف(ی)=10 است. وجود مقدس امام حسین(ع)، نام مبارکش حسن(ع) است. چنانچه پیامبراکرم(ص) میفرمود: حسنین(ع). یعنی دو وجود مقدس(امام دوم و امام سوم)، حسن(ع) هستند. در دستور زبان عرب هرگاه دو برادر نامشان یکی باشد؛ در نام برادر کوچکتر، یک حرف (ی) یای مصغر بین دو حرف آخراضافه میکنند تا کوچکتر و بزرگترمعلوم شود{شاید هم یکی از اسرار اسم دنیا که استثناست(حرف ن پشت ی اظهار میشود) اینست که دنیا با گرفتن حرف(ی) کوچکترین و پایینترین عالم خلقتی است چنانچه خداوند در سوره مبارکه تین اشاره میفرماید که دنیا اسفل السافلین است[4]} مثل نام امام حسین(ع) که درواقع همان حسن(ع) است. این ظاهر کار است و در عرفان میگویند این حرف (ی) نشانهی عشر وجود آقا امام حسین(ع) است!
پس ایشان برپاکنندهی عاشوراست و او صاحبِ عشر است. همانطورکه قبلا گفته شد درواقع تمام وجودهای مبارک حضرت رسول الله(ص) و حضرت علی(ع) و فاطمه(س)، فقط حسن(ع) است و تا آقا امام زمان (عج) که وصی الحسن(ع) است. یعنی حضرت علی(ع)؛ ابالحسن(ع) پدر امام حسن(ع)، خانم فاطمه زهرا (س)؛ حسنه، آقا رسول الله (ص)؛ اسوه حسنه و نام مبارک امام حسین (ع) با نه ذریه مطهرش، حسن است. درنتیجه همهی خانواده محترم پیامبر(ص)، حسن است.
پس واضح و مبرهن است که فقط این خانواده محترم نسبت به تمام عالمیان، حسن هستند و همهی عالم نسبت به این وجودهای مبارک، جلوهی حسن میشوند و باید بشوند!
زیارت عاشورا ( در تاثیر گنج عشر و امتحان عاشورای عمر ما )
یکی از زیبائیها که در زندگی تمام پیامبران قبل از حضرت محمد(ص) وجود دارد این است که همه به نوعی باطن عاشورا را درک کردند[5]. باطن گنج عشر درواقع خانهی خداست که وجود ظاهریش مُحاذی با تمام ستونهای عالم بالا از عوالم ملکوت ، بیت المعمر ، عالم کرسی، عالم عرش و گنج اسماء مبارک نام احد جلّجلاله و واحد سبحانه و تعالی میباشد و گنج ظهوری وجود مقدس چهارده معصوم(ص) است .
خداوند کریم با تولد مولود کعبه امام علی(ع) خیلی از حجابها را کنار زده و همانطورکه در روایات از ائمه(ص) آمده است هنگام ظهور امام زمان (عج) آقا به دیوار کعبه تکیه میزنند و در آنجا بانگ الله اکبر میفرمایند که تمام سلول سلول عالم و تمام وجودها با ایشان هم صدا میشوند که این یکی از نشانههای ظهور است که ولایت کبری خود را افشا میکند .
پس گنج عشر در وجود ما، همان سرمایهای که گفته شد"انی نفخت فیه من روحی" در قلب ماست. نکته : همانطور که خداوند کریم خشکی زیر خانه خدا را اول بار روی آب خلق فرمود و بعد دحو الارض فرمود(کلمه ارض همان حروف رضا است) جنین در شکم مادر روی آب، اولین نقطه خشکی بدنش که قلب اوست خلق میشود و با طپشش حیات خود را اعلام میکند و از آنجا بقیه بدن کشیده میشود . درواقع ارض قلب؛ محل رضای خداست و آن خانه خدای وجود ماست که در حدیث پیامبر(ص) میفرماید:" قلب المؤمن عرش الرحمن". کعبه دل، قلب ماست! اینجا محل محبت و مودت خالصانه به چهارده معصوم (ص) است .
برای اینکه در عشر دنیا، حدود خدا را به خوبی رعایت کنیم و از مفسدهها، حمله شیاطین، وسواسها و خناسها به سلامت بمانیم باید دائما پشت امام عاشورائیان؛ امام حسین(ع) و درواقع تا فرزندش امام زمان(عج) قرار بگیریم . خوب است زیارت عاشورا را که همه ائمه(ص) تاکید فرمودهاند فراموش نکنید. درواقع تنها زیارتی که آخرش به سجده تمام میشود و دو رکعت نماز دارد. به قول معصومین(ص) زیارت عاشورا حدیث قدسی است که خداوند به جبرئیل امین و ایشان به پیامبر بزرگوار(ص) فرموده است و حضرت به همه فرزندان نورانیش .
پس ما دائما باید به حقیقت پیرو خزانه دار عالم، امام زمانمان(عج) باشیم تا خداوند به آبروی ایشان ما را از ظلمت به نور هدایت فرماید. جالب است که قرآن کریم که 30 جزء دارد، اگر از 1 تا 30 را با هم جمع کنیم 465 میشود که برابر با عددابجد کلمه مهدویت است[6]. این مدرک مهدویت باید شامل حال ما شود تا عشر دنیای عمرمان با تائید مولایمان و به سلامت و با طهارت به آخرت برویم.انشاءالله
رمز حروف مقطعه!
29 سوره مبارکه قرآن با حروف مقطعه شروع میشود که این حروف، رمز پروردگار عالم با پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ص) و به یک نحوی با مؤمنین است. خیلی جالب است که مجموع حروف مقطعه، 78 حرف میشود که برابر عدد ابجد اسم مبارک "حکیم" پروردگار است و تمام این حروف، حکمت خالق یکتاست و این حروف در غالب 30 آیه است[7].
و از بین حروف مقطعه که همه نورانی هستند؛ 14 حرف بدون تکرار است که اگر این حروف را کنار هم بنویسیم میشود؛ علی ٌصراطٌ حق نمسکه. جالب اینکه اگر حروف مقطعه را به صورت بسیط بنویسیم[8]، در مجموع 213 حرف میشود که برابر با عدد ابجد نام زیبای زهرا(س) است.
*اگر عدد ابجد حروف مقطعه را با هم جمع کنیم، میشود 3385 که برابر نام مبارک خداوند؛ "غاذی الصغیروالکبیردلیل" است. اسم غاذی یعنی غذادهنده، اوست غذا دهنده به کوچک و بزرگ و دلیل همه عالم. پس این حروف، مجرای رزق پروردگار عالم است و غذا، منبع تغذیه رشد انسان است و پروردگار حکیم، هم غذای ظاهر و هم غذای باطن را به مخلوقات و بندگانش عنایت میفرماید. الحمدلله رب العالمین
*تمام قرآن عزیز از 28 حرف تشکیل شده و به قول پیامبر(ص) هر کدام از این 28 حرف، اسماء مبارک خداوند هستند. اما رمز حروف آنقدر عظمت دارد که یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم، تکلم است و بالاترین معجزهاش را کلام الله مجید؛ قرآن عزیز قرار دارد و برای هر پیامبر بزرگواری، رمز بین خودش و آن پیامبر را یک یا چند حروف قرار داد(اسماء الحسنی) که همانا اسم اعظم خدا 73 حرف است که 72 تای آن را به پیامبر اعظم و اکرم و اشرف؛ سیدالمرسلین؛ محمد مصطفی(ص)عنایت فرمود(و از آن یکی در حجاب است).
اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم
و جالبتر اینکه اگر 28 حرف را بصورت بسیط بنویسیم مثل الف که یک حرف است اما 3 حرف (ا ل ف)خوانده میشود، رویهم 72 حرف میشوند! (الف+با+ ... +ظا+غین) . اما نمیدانم چگونه بگویم که در کربلا بدن مبارک اباعبدالله الحسین (ع) 72 قسمت شده بود یعنی همه قطعه قطعه...!(بابی انت و امی) .
عدد ابجد اسم مبارک "حسین"(ع)= 128 است که اینطور معنا میشود: 28+100 ؛ عدد 100 برابر حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و 28 ، برابراسم مبارکِ "وحید" خداوند و برابر 28 حرف الفبا که حروف کلام مبارک قرآن است، میباشد. پس حضرت با خون پاکش، نگهدارنده 28 حرف یعنی جانِ قرآن و توحید خالصانه است.
*نکته: پروردگار عالم این خزانه را به عدد 72 به صورتهای مختلف در عالم دنیا ظهور داد که مظهرش به عدد ابجد کلمه سجده است![9] و حقیقت فعل سجده به وجود 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین ظهور دارد زیرا این عزیزان به معنای واقعی ساجد یعنی عبد خالص خداوند یکتا هستند چون معصوم واقع شدهاند.
در روز عاشورا هم حقیقتی از این عدد را به 72 تن یاران آقا اباعبدالله الحسین(ع) و هم لحظه آخر شهادت مولا به صورت سجده ظهور داد؛ که درحالیکه وجود مبارکش زنده بود در حال سجده (از قفا) با 12 ضربه، استخوان گردنش را شکستند و سر مبارکش را از بدنش جدا کردند. پس، از سجده بلند نشد حتی زمانیکه سر را بر نیزه گذاشتند ، چراکه عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 میشود! (اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله. اللهم العنهم جمیعا)
*الکاشف رموز حروف مقطعات قرآن! روزی پیامبر(ص) بالای منبر مسجد نشسته بودند و برای مردم موعظه میکردند. یک وقت امام حسین(ع) که در آن زمان 4-5 ساله بودند وارد شدند و آمدند پایین پله منبر ایستادند. ناگهان پیامبر(ص) شروع به گریه کردند و به امام حسین(ع) اشاره کردند و فرمودند: تَرَقَ عینَ البَقَه .یعنی بیا بالا (از پلههای منبر) ای چشم پشه. در آن دوران هیچکس معنی این تعبیر را نفهمید[10].
شاید پس از هزار و چند سال؛ قریب به صد و اندی سال پیش مرحوم فرهاد میرزا معتمدالدوله فرزند عباس میرزا (صاحب مقتل بسیار ارزشمند قَمقام زَخّاز و صمصام بَتار) به اروپا رفته بود. آنجا به ایشان گفتند که یک وسیلهای به نام میکروسکوپ تازه اختراع شده که هر چیز ریزی را درشت نمایی میکند و نشان میدهد. ما چشم یک پشه را جدا کردیم و گذاشتیم...، بیایید ببینید.
جناب فرهاد میرزا چشم روی میکروسکوپ گذاشت و نگاهی کرد و در همان موقع کسی که پای دستگاه بود گفت: جناب ما شمردیم 1950 شکاف در چشم پشه هست! یکدفعه دیدند فرهاد میرزا نشست روی زمین و شروع کرد به گریه و به سر زدن! همه گفتند چه شد؟! ما که چیزی نگفتیم؟! ما گفتیم چشم پشه یک حالتی دارد که شبکه شبکه و سوراخ سوراخ است، شمردیم و دیدیم 1950 شبکه دارد. فرهاد میرزا گفت: شماها نمیدانید! بعد از 1400 سال معنای حرف پیامبر(ص) مشخص شد که چرا آن روز ، امام حسین(ع) را با عنوان چشم پشه خطاب فرمود؟!
امام صادق(ع) نیز فرمودند: بر بدن جدّ غریب ما 1950 زخم زدند. راوی سؤال کرد یابن رسول الله مگر امکان دارد چنین چیزی...؟ حضرت فرمودند: به خدا قسم نیزه بر جای نیزه میزدند، شمشیر بر جای شمشیر میزدند، تیر بر جای تیر میزدند[11].
زخمها بر پیکرت حک گشته است جسم بی جانت مشبک گشته است
*همچنین عدد ابجد حروف "الکاشف رموز حروف مقطعات قرآن" =1950 است و جایگاه عددی این حروف میشود 294 که برابر با عدد ابجد کلمه "حروف" و کلمه "صدر" است. این اعجازی از گنج ولایت در خزانه حروف، به وجود اباعبدالله الحسین(ع) است.
نکته : خیلی زیباست که جایگاه عددی کلمه حروف=51 میشود. کلمه انسان هم از 5 حرف تشکیل شده که دو حرفِ اول و آخرش، الف و نون است (انسان) و عدد ابجد الف و نون میشود 51 و جایگاه عددی حرف سین که در وسط کلمه انسان قرار دارد، جایگاه عددیش در الفبا 15 میشود که قلب و میزان حروف است چنانچه سوره مبارکه یس؛ قلب قرآن است .
پس خلقت انسان از کلّ مجموعه حروف است به رسیدن میزان قلب و باید به مجموع حروف عمل میزان برسد. اما جالب است که عدد ابجد کلمه اعداد=80 و برابر با عدد ابجد حرف ِ ف است. و جایگاه عددی کلمه اعداد= 26 است که 26، برابر با عدد ابجد کلمه حدید است و انسان باید در طول (عدد، در طول و حرف در عرض است) حافظ حدودالله باشد.
پس انسان، موجود کامل است و اگر بخواهد صورت و سیرت انسانی خودش را حفظ کند، باید در محدوده حدید قرار بگیرد! زیرا از مجموع کلّ 28 حرف و تمام سقفِ نُه گانه عدد خلق شده است. 28 حرف، جسم میشوند و 9 عدد، روح آنها! اگر جسم و روحِ حروف را با هم جمع کنیم 37 میشود(37=9+28) که برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ اول و برابر جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع) و کلمه زکی است.
پس انسان باید در جایگاه اعداد[12]، حدود نگهدارِ حدود خداوند باشد و خودش، صفت حدید را بگیرد!
توجه!توجه! همانطورکه بیان شد اگر 28 حروف را به صورت بسیط بنویسیم {الف،با،جا،دال...غین}، رویهم 72 حرف میشود که برابر با عدد ابجد کلمه سجده است و در نماز، تنها قسمتی که در مقابل خداوند کریم سر به زمین (خاک) میگذاریم و واجب است که 7 موضع روی زمین بیاید، سجده است. هر دو سجده؛ یک رکن حساب میشود یعنی 2 تا 7 موضع باید ساجد شود که میشود 14 و جمع ارقامش 5 میشود (5=4+1). درحالیکه نماز 5 رکن دارد[13]و سجده، پنجمین رکن نماز است؛ درحالیکه دایرهاش باطنِ تمام نماز است!
و جانِ تمام عالمی به قربان اباعبدالله الحسین(ع) که 72 یار دارد و در کربلا سه روز آب را بر روی حضرت و یارانش بستند که در واقع 3 تا 24 ساعت میشود 72 ساعت! و در عصر عاشورا سر مبارک آقا را از قفا (در حالت سجده=72) جدا کردند و حتی زمانیکه سر مطهرش را بر نیزه گذاشتند، عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 است! السلام علیک یا اباعبدلله الحسین(ع).بابی انت و امی و نفسی و مالی...
*پس رمز حروف مقطعه در کربلا باز شد و آخرین فرزند امام حسین(ع)؛ امام زمان(عج) مظهر حروف مقطعه به گنجِ 4 حرفِ م ح م د (ص) میباشد تا به دنبال گنج حرکت کنیم و انشاءالله او را با سجده و اطاعت محض خداوند و خلوص واقعی بیابیم. اللهم الرزقنا
*حالا خوب بیندیشید! حروف مقطعه در کربلا معنا شد و جایگاه وطن هم در کربلا معنا گرفت. براستی یعنی چه؟! چرا عزیزان فرمودند: کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا.
پس فتح مکه، به واقع در کربلاست زیرا جانِ مکه، کربلاست! و این رسالت وجود مبارک امام حسین(ع) است که روز نهم ذیحجه، عرفه را بپاکرد تا همه بدانند سرزمین منا کجاست؟! آیا جالب نیست که باید حاجی 3 روز در منا بماند و در آنجا 3 بار باید به جنگ شیطان و در نهایت شیطان اکبر برود و هر بار در 3 جایگاه، 7 سنگ به آن رجم کند. آیا 3 روز، 72 ساعت نیست؟! که باید 72 ساعت در منا، به جنگ نفس در عاشورای عمل بماند تا در قربانگاه حقیقی پیروز شود و نفس حیوانی را قربان نفس انسانی کند؟!
آنگاه بعد از پیروزی بر شیطانها و وسواسها، دوباره راهی خانه کعبه شود و به آخرین عمل حج واجب، رسیدن به حج نساء و در آخر به نماز طواف نساء نائل شود. که انشاءالله خدا او را قابل بداند و مُهر حاجی را به او عنایت فرماید مثل بچهای که تازه متولد شده، پاکش کند. خوب فکر کنید!
همانطور که بیان شد عدد ابجد کلمه دنیا با عدد ابجد نام مکه (بدون تشدید) برابر است (دنیا=65=مکه) . براستی جای تفکری دقیق دارد! به سادگی نمیتوان از این روابط و اسرار گذر کرد و جای بسیار تعقل و تفکر دارد! و این مسئولیت بزرگی است.
همچنین جایگاه عددی کلمه مکه نیز برابر با 29 است (دنیا=29=مکه). جمع ارقام 29 و همچنین جمع ارقام 65 میشود 11 که عدد 11، برابر با کلمه هو و حج است[14]. براستی وظیفه ما در دنیا چیست و رسالت ما چگونه است؟! از یک آمدیم (الله) و به یکتای بی همتا بازمیگردیم.
پیام مکه چیست؟ اگر نوزاد تازه متولد شده، دردم جان دهد باز هم همان از یک آمدن و به یک پیوستن است. درعبارت "انّالله و انّا الیه راجعون"، واو وصل میان عبارت، تعبیرِ دنیاست! همانا این واو، سیر میان صفا و مروه عمل است تا سلامت به رضای او برسیم. انشاءالله
جمع و منها و ضرب ارقام 65(= دنیا):
از آنجا که انسان در 4 عمل اصلی ریاضی غرق است: *مجموع ارقام 65 میشود 11 (11=5+6) و 11 خود برابر با عدد ابجد کلمه "حج" و "هو" و اسم مبارک خداوند؛ "دوا" است.
*اگر 6 را در 5 ضرب کنیم معادل عدد 30 میشود که برابر با عدد ابجد حرف "ل" یعنی مجرای توحید(لا اله الا الله) و برابر با جایگاه عددی نام مبارک "الله" جلّجلاله و حروف کلمه "یک" میباشد.
* در عدد 65؛ حاصل کسر 5 از 6 هم برابر 1 است یعنی توحید که همان وحدت است و همان نتیجه وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است. درواقع به یک توحید عمل میرسیم که همه اهل لااله الا الله میشویم(1=5-6).
هنگام کسر بدن ما از این دنیا، کثرت عمل در ما جمع و تمام اهل بیت ما به کنار رفته و یک میشویم. آنگاه همه میگویند: لا اله الا الله.
اما عدد ابجد حروفِ یک چقدر زیباست! که عدد ابجد حروفِ یک=30 (30=5×6) میشود. آنگاه میفهمیم ما غرق در 30جزءِ قرآن بودیم و باید وجود ما و عمل ما به قرآن جوابگو باشد. اما چه زیباست که چنانچه در منزل هر مسلمانی جای خالیش را پس از موت، صوت قرآن پُرمیکند، پیش از مرگ هم قدر و منزلت قرآن را با جان و دل درک کنیم و خالصانه به تمام آیاتش به عنوان بندگی مولای خود عمل کنیم، تا انشاءالله رستگار شویم. آنجا قرآن، انیس و مونس ما میشود و ما را شفاعت میکند.
درواقع از ارقام عدد ابجد کلمه دنیا، نتیجهای جز لا اله الا الله ظاهر نمیشود :
(یکی بود ، یکی نبود ، غیر از خدا هیچکس نبود)
لا اله الا الله دوا=هو = حج =11=5+6
یک= جایگاه عددی اسم مبارک الله = ل=30=5×6
جایگاه عددی اسم مبارک الله = ل=30=یک ، توحید 1= 5-6
در عدد 65(=دنیا)؛ جمع عدد 6 و 5 میشود 11 (11=6+5). همچنین جایگاه عددی کلمه دنیا =29 است که آنجا هم جمع ارقامش برابر با 11 میشود (11=9+2). به همین علت در این قسمت اندکی به شرح عدد 11 میپردازیم.
تفسیر عدد 11:
دقت کنید که وقتی میگوییم عدد یازده، درواقع گفته میشود یا،زده شد!
*حرف یا از حروف انتخاب است و تمام انسانها در زندگیشان، مدام در انتخاب هستند چون صاحب عقل و شعور و فکر و محاسبهاند، پس خودشان باید انتخاب کنند و خداوند کریم، تمام وسایل هدایت به انتخاب صحیح را با فرستادن وجود نورانی پیامبران و کتابهای آسمانی و در آخر، گنج نورانی قرآن وائمه معصومین(ص)، به نحو احسن صراط نورانی دنیا و آخرت را روشن و تبیین فرموده است.
حال انسان، مختار است که خود بهترین را انتخاب کند که آن راه، هو(=11) است به شرط طواف بندگی به عمل حج(=11) که هم ظاهر و هم باطن و در محوریت حج که گرد خانه خداست، یعنی اطاعت امر و حکم پروردگار عالم در محوریت رضایِ هو است. پس عدد 11 را برابر با اسم زیبای خود؛ "دوا" قرار داده است.
بنابراین در جمع ارقام عدد ابجد کلمه دنیا(=مکه){11=5+6) و جمع ارقام جایگاه عددیش به عدد 11 میرسیم{11=9+2}. حال اگر هر دو 11 را با هم جمع کنیم 22 میشود{22=11+11} و آنگاه است که متوجه میشویم چه کسی حاجی واقعی شده است؟! زیرا عدد ابجد کلمه حاجی=22 است که برابر با اسم مبارک یاهو و اسم زیبای حبیب خداوند است. و همچنین برابر با جایگاه عددی کلمه عبد و برابر با جایگاه عددی کلمه طلا(به عدد ابجد 40) است.
پس بواقع کسی که در دنیا دائماً نیت و اعمالش به گرد رضای خدا طواف کرده باشد، حاجی است (چه به مکه معظمه رفته باشد و چه نرفته باشد) گرچه بهتر است که به آن جایگاه واقعیِ طلاشدن و عبد شدن مشرف شود.
و جالب اینکه بیست و دومین سوره قرآن از نظر فهرستی؛ سوره مبارکه حج است! و از نظر ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر(ص)؛ سوره مبارکه توحید میباشد که نام دیگرش اخلاص است و بیست و دومین قسمت در جغرافیای جهان، مکه معظمه است. این جاست که باید بواقع تدبّر کنیم و به اعمالمان بیندیشیم. اللهم اجعلنی مِن المخلصین
*حرف ی به عربی، یا خوانده میشود که عدد ابجد حرف ی=10 و به عربی عشر است. پس تمام عمر دنیای هر کس؛ کلّ یوم عاشورا میشود یعنی در انتخاب راه دنیا و یا آخرت است. اما انسان عاقل اگر آخرت را انتخاب کند، خداوند متعال دنیای پاک و خوب را که مقدمه بهشت است با عاقبت خوب نصیبش میفرماید.
حالا اگر خوب فکر کنیم متوجه میشویم که دنیا درواقع در،یا است! و خداوند کریم در این دریای پر خطر، یک کشتی نجات قرارداد و آن سفینهی نجات؛ ائمه معصومین(ص) هستند که از باطن شجره طیبه هستند زیرا هرگز به آب دنیا فرونمیروند و ناجی همهی غرق شدگانند.
این سفینه را به نام وجود مبارک اباعبدالله الحسین(ع) میفرمایند زیرا ایشان؛ امام عاشورائیان در در،یا است!{البته همهی ائمه معصومین(ص) سفینه نجات هستند ولی طبق روایات، کشتی امام حسین(ع) بزرگتر و سریعتر است}
*عدد 11 رمز گردش سال است چنانچه سال شمسی و قمری ، 11 روز با هم اختلاف دارند و سال قمری با 11 روز ، هر سال در باطن سال شمسی چرخش دارد. و این باطن است که تمام تکالیف دینی ما را به سال قمری انعکاس میدهد تا در مجرای سال قمری به رضای هو برسیم.
*در شبانه روز همینکه میخواهیم به صبح صادق وصل شویم باید جهد و کوشش کنیم و بیدار شویم و این گردش را با 11 رکعت نماز شب به صبح برسانیم تا انشاءالله در انتخاب روز به اشتباه نیفتیم. چنانچه خداوند متعال در قرآن عزیز میفرماید: و مِن الیل فتهجَّد به نافِلة لک عَسی أن یَبعثک رَبّک مَقاماً مَحموداً [15].
*گفته شد 11 برابر با عدد کلمه هو و کلمه حج است. براستی این تناسب اعداد و حروف، پرده ظاهر از هر چیز کنار میزند و باطنها را نمایان میکند! پس آدمی بین دو یک، خلق شده است؛ "انّا لله و انّا الیه راجعون" روزی که از او آمدیم؛ یک بدنیا آمدیم و روزی هم که به دیار باقی میرویم؛ یکه و تنها میرویم. بین فاصله این دو یک، بسیار اسرار است! تمام آن، سعی صفا و مروه است. شاید آن هفت بار سعی، پرده برداشتن از هفت باطن وجودی خودمان است که به هفت دریای نور وجودمان برسیم! تا به سرچشمه زلال عشق و بندگی دست پیدا کنیم که به آن بگوئیم: زم زم (یعنی بِایست) !!!
اسماعیلِ عمل خود را به آنچه که حبّ دنیایی است، برای رضای خدا قربانی کنیم. این همان، حج و طواف واقعی است. هر لحظه به گرد رضای خدا در تمام اعمال شبانه روز، مطوّف شویم. آنگاه فاعل حج، یعنی حاجی شویم. پس همه بندگان خدا چه به حج ظاهری بروند چه نروند، در فعل بندگی خود در دنیا به درجه رفیع حاجی میرسند تا در اشرف بودن مقام خلقت خود نزد پرودگار خود، شاکر باشند و به حقیقت 11 که عددِ هو است برسند.
عدد 11، درواقع دو الف کنار هم است و عدد ابجدی الف نیز یک است؛ در خانه اگر کس است یک حرف بس است! همین قدر که قامت انسانی در الف، جلوه میکند. اگر الف شد، همه را دارد. چون اَلِف اگر اَلْف خوانده شود، همان هزار است که برابر با حرف غ است که از فضلِ هو ، غنی میشود( زیرا حروفِ غین، همان حروف غنی پروردگار عالم است).
پس ما آمدهایم الِف وجودمان را به اَلْـف برسانیم تا غنی شویم و از دنیا برویم. روز اول، الِف (به عدد یک) بدنیا آمدیم و باید در آخر عمر به الْف یعنی 1000 برسیم و برویم و درواقع قبر ما جایگاه گنج وجودمان میشود که ظاهراً خشکی خاکش؛ ارض(=1001) است که حاملِ الِف(=1)+الْف(=1000)=1001 وجودمان میشود و در ضمن که به 1001 رضای خدا وصل میشویم تا آمرزیده شویم.
دنیا برای انسان مؤمن، تجارتخانه الهی است که تمام هستی ظاهر خود را به او بفروشد و در آخر، فنای الی الله شود و در معنی به "هو" برسد(هو=11).
نکته: طبق آیهی "و مَن نُعَمّرهُ نُنَکّسه فی الخلق افلا یعقلون[16] " ؛ و ما هر کس را عمر دراز دادیم، به پیری در خلقتش بکاستیم آیا (در این کار) تعقل نمیکنید؟ همانطورکه همه با چشمهای ظاهربین خود شاهد هستیم که هرچه سن بالاتر میرود، هر روز یکی از ارکان سلامتی بدن، کم و کمتر و گاهی از دست میرود! ظاهراً آنقدر کسر میشود که دیگر زندگی در دنیا برای این بدن میسر نمیباشد، آنگاه فانی میشود و میگوییم به لقاءالله پیوست. انشاءالله با مغفرت و آمرزش کامل.
جمع و کسر و ضرب ارقام عدد 29(=دنیا):
جایگاه عدی کلمه دنیا=29 است و جمع ارقامِ 29، برابر با 11 میشود که همان هو و حج است. پس کلمه دنیا هم از لحاظ جایگاه عددی در الفبا و هم جمع ابجدی معادل 11 میشود {(11=5+6؛65) ، (11=9+2؛29)}.
*اگر 2 در 9 ضرب شود عدد 18 بدست میآید. 18{برابر عدد کلمه حی میباشد}، طیّ منازل دنیاست که به هجده هزار آورده شده و در سنّ مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خلاصه میشود. عدد 18 معادل با جایگاه حرف ص در الفباست. صاد، چشمهای در عرش پروردگار عالم است و هر کس باید در قلب دنیایی خود پیدایش کند{که حضرت رسول(ص) میفرمایند: قلب المؤمن عرش الرحمن} و با آن آب تطهیر باطن، وضوی ظاهر بگیرد![17]
*اگر 2 را از 9 کسر کنیم برابر با 7 (عدد سبعه) میشود. عدد سبعه، کتاب الله است. این کتاب در دنیا برای هر بنده، نسخه حکیم و برای هر دردی درمان است. هر نقصی را کمال میدهد: موت را به حیات، مرض را به شفا (و نُنزّل مِن القرآنِ ما هو شفاءٌ و رَحمةٌ للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا[18]) و فنا را به بقا تحوّل میدهد. عمل به کتاب الله، خود کتابی از تکلیف بنده برای خالقش است. در نتیجه کتاب عمل هر بندهای در دنیا باز میشود، و در شب اول قبر متن کتابِ عمل افشا میشود! چنانچه امر میشود: "اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا[19]"؛" بخوان کتاب عملت را و آنچه درکف نفس خویش آوردی، بازکن". آری حقیقت دنیا، لیل است. آنچه نوشتهای تکلیف شب عمل است و در قبر، روزِ باز شدن تکلیف است!
تفسیرمجمل عدد هفت به این شرح است:
معرفت این عدد برای انسانهای در قید حیات است. راز امتحان سخت دنیا و قبول شدن در آن، مخصوص بندگان مؤمنی است که در زیر هشتی رضای خدا روسفید شوند. به شرط آنکه بنده ، خود را در دنیا مسافر ببیند و خالق خود را بشناسد و بندگی را با تمام وجود در طول عمر خود قبول کند.
*عدد هفت در اکثر ادیان عدد مقدسی است و در زبان عربی، سَبع خوانده میشود و زیباترین وجه آن را پیغمبر(ص) در حدیثی برای قرآن فرمود: "قرآن دارای ظاهر و باطن است. در باطن قرآن، 7 بطن نهفته است و تمام 7 بطن قرآن در 7 آیه سوره مبارکه حمد جمع است و تمام 7 آیه در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام آن در 7 حرف بسم الله و تمام بسم الله در باءِ بسم الله است که حرف باء هم 7 صفت دارد و تمام حرف باء در نقطه زیر باء جمع است." امیرالمؤمنین علی(ع)؛ حجت الله اکبر میفرماید:"انا نقطة تحت الباء. من نقطه زیر باء هستم".
او کسی است که پروردگار عالم از نور مبارکش عالم کرسی و هر آنچه در کرسی است را خلق فرمود. "کرسیه السموات و الارض و ما فیهنّ و ما بینهنّ" یعنی ملکوت هفت طبقه آسمانها و هفت طبقه زمین و آنچه در آنهاست و آنچه میان آنهاست از نور وجود ایشان خلق کرده است. علی (ع)، نور ملکوت است و ملکوت، قائم بر وجود حق اوست. ذرهای در دنیا نیست که خالی از ملکوت باشد، پس منهای علی(ع) هم نیست! "یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض...[20]". چنانچه همه مخلوقات میگویند:
ما سمیعیم وبصیریم وهُشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم
*این ملکوت هفتگانه، در وجود هر انسانی به هفت نفس نورانی و انسانی که همان نفوس آسمانی هستند، متجلی شده است: نفس لوامه، نفس ندامه، نفس مطمئنه، نفس راضیه، نفس مرضیه، نفس مفلحه و الهیه.
همان طور که جهنم هفت درکه دارد، هفت نفس رذیله هم به نامهای نفوس سبُعیه یا حیوانی که مناسبت با زندگی جسمی انسان دارد اگر صحیح استفاده شود لازمه حیات دنیا هستند و خیر محض میباشند. چون باید با بدن حیوانی در این دنیا از نفوس رذائل بگذریم و به نفوس انسانی برسیم. نفوس حیوانی عبارتند ازنفس : عُجبیه، غیبتیه، کبریه، غروریه، تفخره، تکثره، حرصیه. اگر این نفوس به غلط استفاده شود، نفوس نورانی را از بین برده و هبوط در حیوانیت میکنند.
در کلام سبحانه و تعالی میفرماید: "...اولئک کَالانعام بل هم اضل ...[21] " یعنی شبیه به چهارپا بلکه پستتر و گمراهتر" این بدترین عذاب برای انسان در دنیا و آخرت است و عذاب آن خِزی یعنی خواری میباشد.
*زیباترین حالت عبادت، سجده است. هفت موضع وجود انسان باید بر زمین بیاید و مخصوصا سر روی تربت باشد. آنگاه از پروردگار خود بخواهد: "سبحان ربّی الاعلی و بحمده"؛ پاک و منزه است پرودگار من، حمد و ستایش مخصوص اوست که او ربی الاعلی است و هر لحظه، جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را به انسان تعالی و کمال میدهد .
هان ای انسان! در سجده واقعی بندگی و اطاعت از اوست که به عمل انسانی ترفیع میگیریم. این هفت موضع را مساجدِ وجود مینامند. تحت توجه کامل در بندگی از باطن آیات هفتگانه سوره حمد، انسان در زیر هشتِ امتحان عمل قرار میگیرد. چراکه انسان مؤمن، قرآن را بر سر خود، تاج قرار میدهد. در اصل هفتِ کتاب در آیات سبعه، روی سر او هشت میشود و هشت، مجرای رضای اوست.
در این صورت لحظهای نیست که در محضر او نباشیم و در زیر سقفِ هشت مانند گنبد رضای او دائما میمانیم تا قبولی خود را در زمان موت بگیریم و از آنجا زیر ظلّ رحیمییت پروردگار عالم قرار بگیریم که برای همیشه به "لاخوف علیهم و لا هم یحزنون[22]" برسیم. انشاءالله
*ما همواره در هفت هستیم. یک سال، 52 هفته است .پس سال را به پنجاه و دو هفته میخوانند یعنی 52 تا 7 مرتبه که برابر با 365 روز است. جمع ارقام 365 برابر با 14 است (14=5+6+3) یعنی همان سبع مثانی (7 تا 2 تا). عدد ابجد کلمه حمد= 52 است یعنی سوره مبارکه حمد، پنجاه و دویی است که هفت آیه دارد. سوره مبارکه حمد را سبع المثانی میگویند. آیات این سوره مبارکه دو قسمتی است و به قولی دیگر نیمی از آیات مبارک معرفی پروردگار عالم به بنده است و نیمی دیگر درخواست بنده از پروردگار عالم است؛ پس سبع المثانی میشود: هفت تا دو تا یعنی چهارده.
درواقع همه عالم در عدد 7 و کلمه حمد غرق است{ از نظر طولی(تعداد آیات سوره مبارکه حمد ، 7تاست)، و از نظر عرضی(حروف کلمه حمد=52 و 7=5+2)}، چنانچه 7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین است و ....
*در شروع هفته؛ روز شنبه متعلق به وجود مقدس پیامبراکرم(ص) است که ریشه نام مبارکش، حمد میباشد و آخر هفته؛ جمعه متعلق به آقا و سرورمان امام زمان(عج) است که ریشه اسم مبارکش(م ح م د)، حمد است {ایشان هم نام جدّ بزرگوارش میباشد}. پس اول و آخر هفته، 2 تا 7 تا میشود 14 تا.
بنابراین 7 روز هفته، متعلق به 14 معصوم(ص) است. دیگر اینکه روز جمعه متعلق به صاحبِ جمعه که از القاب وجود مبارک امام زمان(عج) است و ایشان خود، چهاردهمین معصوم(ص) میباشد، است.
در قرآن کریم یک سوره به نام جمعه است که عدد ترتیب فهرستیاش، 62 است. و درواقع اول تا آخر قرآن در این عدد جمع میشود! زیرا شروع قرآن با حرف ب =2 و آخرین حرف قرآن حرف س=60 است(ب+س 62=60+2). پس قرآن مجید برای همه عالمیان، بس است.
این عدد رمز قرآن است که هدف از این رسالتها و کتابهای آسمانی، شناخت وجود مقدس الهی است و عدد 62 برابر است با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ "حمید" که صفت مبالغه حمد است و همچنین برابر با عدد ابجد نام مبارکش؛ "واجب الوجود" و همچنین برابرعدد ابجد نام مبارکش "باطن" است. که همه این اسماء، نشان دهنده گنجِ کلّ قرآن است که جمعهی جمعِ همه کتب آسمانی و جمعهی جمع کلّ معجزاتِ 124000 پیامبر بزرگوار است که بالاترین اعجاز پروردگار عالم برای بندگانش میباشد و کلام الله است.
*دیگر اینکه اولین حرف سوره مبارکه حمد(بسم الله...)؛ حرف ب=2 و آخرین حرف این سوره (...والضالین)؛ حرف ن=50 است که در کنار هم میشود بن به عدد ابجد 52 (52=50+2) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است! نکته جالب دیگر اینکه فرزندان انسان را در عرب اگر پسر باشند؛ اِبن میگویند[23] و اگر دختر باشند ؛ بِنت میگویند[24]! بنابراین همه انسانها، مجرای حمد پروردگار هستند و به همین دلیل خداوند کریم، انسان را خلیفة الله قرار داد و صاحبِ حمد را انسانهای کامل یعنی محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین قرار داد.
*چنانچه پیامبر(ص) در حدیث ثقلین میفرماید: انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسّکتم بهما لن تضلوا بعدی: کتاب الله و عترتی اهل بیتی ... و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما.... من در میان شما دو چیزگرانبها باقی میگذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید هرگز گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند... پس بنگرید که با آن دو چگونه رفتار میکنید که آن دو از هم جدا نمیشوند تا آنکه در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند... پس من از شما درباره رفتارتان با این دو یادگار ارزشمند سؤال خواهم کرد... .
بنابراین کتاب خدا؛ کلام الله و عترت(ص)؛ کلمة الله العلیا هستند. کلام الله؛ امام مبین، قرآن صامت است و عترت(ص)؛ امام مبین، قرآن ناطق هستند. بنابراین عدد 7، اعجاز عددی پروردگار عالم از دیدگاه کلمه مبارک حمد میباشد و تمام دنیا غرق در حمد پروردگار عالم است.
باید با مطالعه این نکات، قدر عمر خویش را بیشتر بدانیم! در چه سِنی هستیم؟! خود را دریابیم که مولایمان ما را غرق در حمد خود گردانیده است. نمک خوردن و نمکدان شکستن رسم نیست. پس باید به عمل و به بندگی شکر نعمتهایش را بجای آوریم. بالاترین شکر، نماز یا صلوة است. امام اول و امام سوم ما در جایگاه سجده؛ نهایت شکر و بندگی را بجای آوردند. بخصوص حضرت امام حسین علیه السلام سر از سجده بر نداشت تا سر از بدن مبارکش جدا کردند. "السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)"
[1] )آیه 169 سوره مبارکه آل عمران:ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
[2] ) (114=57+57)
[3] ) رجوع شود به کتاب عرفان آب
[4] )آیه 5 سوره مبارکه تین: ثم رددناه أسفل سافلین
[5] ) در کتاب امام حسین (ع) بقلم آقای عمادزاده آمده است
[6] ) (465=30+29+28+ . . .+3+2+1)
[7] ) چون حروف مقطعه در سوره مبارکه شورا در 2 آیه آمده است
[8] ) مثلا الم بصورت بسیط(الف+لام+میم)، 9 حرف است
[9] ) عدد ابجد کلمه سجده=72
[10] ) مناقب ابن شهر آشوب نقل میکند
[11] ) کفایةالاثر:ص81تا83. منابق آل ابیطالب: ج3ص388. بحارالانوار: ج16ص295، ج36ص313،ج43ص286...
[12] )جایگاه عددی کلمه اعداد=26
[13] ) 1-نیت 2-تکبیرة الاحرام 3-قیام متصل به رکوع 4-رکوع 5-سجده
[14] ) رجوع شود به مبحث عدد 11
[15] ) آیه 79 سوره مبارکه اسرا
[16] ) آیه 68 سوره مبارکه یس
[17] ) سِرّ وضو که مقدمهی عبادت است از اینجا نشأت میگیرد
[18] ) آیه 82 سوره مبارکه اسرا
[19] ) آیه 14 سوره مبارکه اسرا
[20] )آیه 1 سوره مبارکه تغابن
[21] ) آیه 179سوره مبارکه اعراف
[22] )آیه 112 سوره مبارکه بقره
[23] ) اگر بخواهیم "بن" را بخوانیم باید یک همزه مکسوره در ابتدایش بگذاریم تا خوانده شود که میشود اِبن یعنی پسر!
[24] ) تِ تأنیث در انتهای "بن" آمده که میشود بنت یعنی دختر