راز قفس
بسم الله الرحمن الرحیم
* تفسیر قالب :
حضرت امام سجاد علیه السلام میفرمایند :
الدّنیا سجن الموٌمن .همانا دنیا برای مؤمن زندان است.
خداوندجل جلاله انسان را در غالب بدنی از جنس آب و خاک آفرید و روح کبریایی خود را در آن قفس دنیایی دمید.انّی نفختُ فیهِ من روحی این است و جز این نیست که از روح خودم در (جنین انسانی) دمیدم. و این عنایت خداوندی بالاترین سرمایه جاودانگی انسانها و راز به قرب رسیدن مؤمنین باتقوی است. و درواقع ظرف گیرندگی مقام خلیفه الهی میباشد .
پس خالق یکتا، دو قسمت مهم و حیاتی بدن را به خاطر حساسیت حیاتی در قفس استخوانی قرار داد ؛چه در حیوانات و چه در انسان ، اما انسان که اشرف مخلوقات اوست؛ و در کلام کریمش فرموده که تمام زمینها و آسمانها را برایش مسخّر فرموده است. و او را لیاقت داشتن عقل و فهم و ادراک داده است و به او حقّ انتخاب داده و به مقام خلیفه الهی ارتقاء درجه عنایت فرموده ؛پس او را برای به کمال رسیدنش ملزم به انجام احکام یعنی حکم الهی کرده تا بین او و حیوانات تمیز داده شود و برایش جایگاه رفیع قرب خود را مهیا فرموده، چه بسا منّت بینهایت اوست. و این انجام وظیفه را وسیلهی به خلوص رسیدن و امتحان شدن قرار داد تا خالص از ناخالص جدا شود. و عمرِدنیا را کوتاه و سکّوی پرواز به جنّت و رضوان خود که بهشتهای پر نعمت اوست قرار داد تا متصل به کمال مطلق شوند. و انسان را برای خودش انتخاب فرمود تا انسان با عبادت صحیح، بندهی مخلَصش باشد.
بنابراین لازم میشود مغز و قلب ، دو عضو حیاتی آخرت هم باشند پس باید در قفسِ بندگی فقط به رضای خالقش فکر کند و حول محور رضای او به گردش درآید و حافظ حدود الله باشد و اوامر الهی را آنطور که فرموده پشت سرِ اولیائی که خداوند آنها را از پاکان و برگزیدگان معین فرمود یعنی پیامبران و اوصیائشان و کتب آسمانیشان و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و کتاب آسمانی قرآن ، حرکت کرده و پیروی نماید و از هوای نفس بپرهیزد، چون حقّ انتخاب دارد پس به دل خواه عمل نکند. این دو عضو مهم ، اگر سرکش شود قابل کنترل نیست و خداوند در کلام کریمش میفرماید به جایی میرسد که میشود: کل انعام بل هم اضل یعنی شبیه حیوان اما گمراهتر!!! زیرا حیوان به شعور حیوانیش عمل میکند که در باطن ، همان اطاعت محض است. اما انسان چه ؟!
یکی دیگر دلایل قفس که به نوعی محدودیت است، رسیدن به شوق پرواز میباشد . همیشه در دنیا هر چیزی اختراع یا اکتشافی شده است به خاطر در تنگنا قرار گرفتنها میباشد . پس حکمت خالق یکتا به هزاران دلیل میتواند باشد؛ تا انسانیتِ انسان را بسازد چون خداوندِ صمد(بینیاز) هرگز به اعمال ما که از مخلوقاتش هستیم نیاز ندارد و تنها به فضلش به ما عنایت میفرماید. پس قفس، سبب به کمال رسیدن ما است.
قفس یعنی حدود الهی.حضرت یوسف(ع) برای اینکه حافظ حدودالله باشد به تمام جوانها و به تمام انسانهای آزاده آموخت که چگونه بندگی کنند و ایشان ، زندان رهایی از قید حیوانیتها و اِنانیتها و گمراهیها که سقوط به جهنم هوای نفس میباشد را انتخاب فرمود. و در قرآن کریم (آیه 53 سوره مبارکه یوسف) خداوند از زبان یوسف(ع) فرمود : ...انّ النفس لامّارة بالسّوء الا ما رحم ربی... همانا نفس اماره انسان را به بدیها امر میکند، مگر خداوند کریم رحم کند.
پس انسان، در قفس بندگی قرار دارد تا خود را بشناسد و با معرفت ، به شناخت مولایش برسد و بهترین زنگی را برای آخرتش مهیا سازد.
عظمت این روح چنان است که خداوند باری تعالی انسان را خلیفه خود در زمین و گیرنده صفات و اسماء الحسنی الهی قرار داده است. عظمت و حکمت این قفس و تحمل آن تا رسیدن به کمال انسانی و قرب الهی، چقدر سخت و زیباست ! زمانیکه این قفس به اذن الهی میشکافد و انسان با بالهایی به فراخی سرتا سر مشرق تا مغرب زمین ، از این وادی فانی اوج میگیرد تا به قرب الهی که هدف غایی آفرینش است نائل گردد.
حرف "ق" اولین حرف کلمه "قفس" :
قاف از حروف مائیه(آبی) و طبیعتش بادی غربی و اسم مَلَکش عطرائیل است. عدد ابجد حرف "ق" در کلمه قفس 100 و جایگاه عددی آن 19 میباشد. "ق" خود به معنای نگهدارنده است. اگر هرحیوان حلال گوشتی از باب 19 حرف؛ بسم الله الرحمن الرحیم ذبح شود ، حیات حیوانیش، قلب به حیات انسانی گشته و الی یوم القیامه انسان باقی خواهد ماند . اینچنین است که در سوره مبارکه انعام آیه 121 میخوانیم: ولا تاکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و انّه لفسق... . نخورید از گوشت حیوان حلال گوشتی که در هنگام ذبح، بسم الله بر آن نخوانده باشند زیرا که فسق، قلب شما را خواهد گرفت.
این کلام پروردگار عالم سِّر حرکت متعالی از حیوان به انسان است. که این حرکت در انسان، در حین نماز و مخصوصاً در حال سجده و اطاعتِ محض از پروردگار عالم رخ مینماید. آنزمان که میگوییم:" سُبحان رَبی الاعلی و بِحَمده" در معنای ظاهری ذکر میگوییم که پاک و منزه است پروردگار من که حمد و ستایش مخصوص اوست که عالی مرتبه است. اما معنی باطنیاش چنین است: پاک و منزه است پروردگار من که او "ربی الاعلی" است یعنی او هر لحظه جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را به انسان و در واقع ممات را به حیات تبدیل و معلّی میگرداند.
بنابراین، باید هنگام ذبح بر هر حیوان حلال گوشتی "بسم الله" قرائت شود تا زندگی تمام شدهی حیوانیاش، باعث ایجاد حیات انسانی در انسانهایی که از آن تغذیه میکنند، بشود.
حرف "فاء" دومین حرف از کلمه "قفس":
"فاء" از دسته حروف هوائیه و طبیعتش آتشی- مشرقی و ملکش میرهمائیل است. عدد ابجد حرف "ف" 80 و جایگاه عددی آن 17 است. فاء؛رسیدن به فوز، به شرط در قفس بودن است. آنانی که در دنیا حلقههای بندگی را، در قفس وجودشان تنگتر میکنند، آرزوی پرواز در وجودشان آشکارتر میشود. مانند پروانه در پیله که خود به خود متحول میشود اما بالهایش تا زمانیکه روح از قفس جسم (پیله) رها نگشته، پیچیده و در هم بسته است. پس قفس، نعمت بزرگی است که به مؤمن، امید پرواز داده و او را برای بدست آوردن بالهای بهتر برای پرواز خود برمیانگیزاند. خدای مهربان به موجب نیازِ وجودی انسان ، به او عقلِ معاش ، ابتکار ، ترقی و تعالی میدهد و میفرماید انسان را در سختی خلق کردم. لَقد خَلقنا اِلانسانَ فی کَبد. (آیه 4سوره مبارکه بلد)
پس در مییابیم که بال پروازمان پیدا نمیشود مگرآنکه خواست خود را منطبق بر خواست مولا و خالق خویش قراردهیم . برای این امر لازم است که پیرو ، شیعه و رهرو راه کسانی شویم که خداوند عزّوجلّ آنها را امام و پیشوای ما قرار داده است زیرا روح بزرگ این عزیزان در قفس بدنشان برای کسب رضایت مولا، هرگز به هیچ خطایی آلوده نگشته و مرتکب گناهی نشدهاند و همگی قفس تن را با شهادت در راه مولا و بندگی کامل ترک کرده و به این سبب ، همیشه زنده خواهند ماند و هدایتگر ما خواهند بود.
ما در پیروی از مولایمان حضرت امام زمان(عج) ،خود را ملزم به حفظ حریم قفس بندگی تا روزی که به رضایت الهی برسیم میدانیم. و آن میسر نمیشود جز به باطن 17 رکعت نماز مقبول(جایگاه عددی ف=17) که آنهم با میزان حرف سین سنجیده میشود(آخرین حرف قفس).
حرف "سین" سومین حرف از کلمه "قفس":
"سین" از دسته حروف مائیه(آبی)، طبیعتش بادی – غربی و ملکش همواکیل است. عدد ابجد حرف"س"=60 و جایگاه عددی آن درحروف الفبا 15 است. تنها حرفی که در حروف الفبای فارسی زُبُر و بیّنهاش برابری میکند؛ حرف سین است.(زبر= س و بینه = ین)یعنی: س= ین =60 که 60 + 60 =120 که این عدد نیز معادل عدد ابجد نام مبارک مولا علیّ (ع) با یای مشدد است؛ که ایشان، "قَسیمُ النّار وَ الجَنّه" و عدل و میزان حقیقی است.
بنابراین اگر بندِ بندگی به دست مؤمن بخورد، دست وی، یدالله میگردد و یدالله فقط مجرای قدرت و رضای باری تعالی است. پای مؤمن جز در طریق الهی گام بر نمیدارد، به شرط اینکه پا نیز بندِ بندگی بخورد. در این حال وی، سالک الی الله میگردد. پس هرگز حریم را آلوده نکرده و حرمت سلوک را نمیشکند.
آخرین حرف کلام مبارک پروردگار عالم در قرآن کریم، سین است.(درکلمه ناس سوره مبارکه ناس).خوشا به حال کسانی که پایان و کمال عملشان به "سین" مبارک ختم میگردد که مبدّل به قلب گشته و حیات ابدی شامل حالشان میگردد. (اشارهای نیز به سوره مبارکه"یس"؛ قلب قرآن دارد)
آنگاه که ایشان را در قبر گذارده، بند دستها و پاهایش را گشوده و صورتش را باز میکنند ؛ ندا میرسد اکنون زمان پرواز است و مؤمن که ظاهراً در قبر است اما به جایگاه خود که اعلا علیین است صعود کرده و نزد پروردگار خود میرود"عَندَ رَبِهِم یُرزقوُن"
مرغ بـــــاغ ملکوتم نیم از عالم خاک چندروزی قفسی ساختهاند از بدنم
عددابجد وجایگاه عددی کلمه قفس
عدد ابجد کلمه قفس = 240 است. جایگاه عددی آن درحروف الفبا برابر 51 است. پروردگار عالم در هر دست و هر پای ما یک انگشت شصت قرار داده(عددابجدحرف س=60)که دو شصت در دستها، میزان و یا تعادل دست است و دو شصت پاها، میزان حرکت قیامی بدن و در واقع محور صحیح حرکت کردن است. پس این 4 شصت در بدن که درواقع 240 میشود(240=4×60) و معادل همان قفس خاکی بدن ما است، حلقههای بندگی ما بوده تا در حریم الهی و در محضر خداوندی ، دست از پا خطا نکنیم و کنترل عقل را بر خواسته دل حکم فرماکنیم تا به یاری الهی پای از حریم حلال خداوند بیرون نگذاریم!
یکی از کاربردهای قفس در بین مردم ، نگهداری از پرندگان زینتی جهت بهره برداری از زیبایی جمال و صوت پرندگان میباشد. پس شاید بتوان گفت که هدف پروردگار عالم نیز از این قفسی که بر روح ما نهاده است هم همین باشد و منطبق بر این حدیث مبارک است که به حضرت داوود(ع) میفرماید: "انّی کُنتُ کَنزاً مخفیّا فاَحببتُ و ان اُعرَف" این حدیث مبارک، تعریفی از صورت حسن و جلوه آیینه حق نمای الهی در وجود انسان است. این حدیث صوت قرآنی و لحن الهی انسان است و از انسان خواسته که صوت و گوش خود را در کلّ زندگی و حیاتش ، الهی نگه دارد. چنانچه در وصف عمل رسولِ خود به مردم، فرمود: پیغمبرم به مردم بگو:
قُل اِنَّ صَلوتی و نُسُکی و مَحیایَ و مَماتی لله ربِّ العالمین.(آیه162سوره مبارکه انعام)
در بدن انسان ، سَر در مقامی بالاتر از دستها و پاها قرار دارد، در رأس بدن و در مقام خضوع و خشوع. عدد ابجد کلمه سر= 260 است(س=60 ، ر=200) که میتوان آن را به 200 که معادل عدد ابجد کلمه عقل و 60 که عدد ابجد سین است ، تجزیه کرد. و این بدان معناست که انسان با عقل خود باید میزان و تعادل را در تمام عروق و وجود خود چه بیرونی و چه درونی حاکم گرداند. پس سر باید ساجد و خاشع و متواضع شود و همواره به مولایش امام حسین(ع) تأسی کند آنچنان که ایشان سر از سجده بر نداشت مگر زمانی که سر از بدن مطهرش جدا کردند.(پس کلید نماز نیز ، در سجده است)
اگر صفر240 را که عدد ابجد قفس است برداریم، 24 میماند. و این بدان معناست که بنده مطیع در تمام 24 ساعت شبانه روز که هر ساعتش 60دقیقه (عدد ابجد سین) و هر دقیقهاش 60 ثانیه (عدد ابجد سین) است، بر روی صراط مستقیم و میزان عمل است و باید هر آن، از پروردگار بخواهد که وی را حتی برای یک چشم بر هم زدن به خودش وا نگذارد. الهی لا تَکِلنی الی نَفسی طُرفه عَین ابدا. انشاء الله.
مجموع ارقام عدد ابجد قفس یعنی 240 معادل با6 میگردد(6=0+4+2)و نیز مجموع ارقام جایگاه عددی نیز6 است(6=1+5). عدد 6 ، عدد خلقت دنیا (در6روز) و نیز معادل حرف (و) است که انشاءالله شرح مُفصّل آن در مباحث بعدی بیان خواهد شد. فقط به این حرف بسنده میشود که تمام عمر ما در این دنیا ، حرف "واو" است ، حرف "واو" از حروف ربط است و رابط بین عالم ازلی و ابدی است. اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعوُن.
در مورد فاصله نزول و صعود عمر ما ، پیغمبر اکرم(ص) میفرمایند: دنیا پلی است که از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج میشوید.( در واقع واو، همان پل است).
* قالب تمثیل:
پروردگار عالم از بین پیامبرانش وجود حضرت یوسف (ع) را جلوه زیبایی ظاهر و باطن قرارداد. ایشان برای اینکه دوران جوانیش بدون گردی از ظلمت گناه، سالم بماند فرمود: "اِنَ النَفسَ لِاَمارَة بِسوُء الا ما رَحِمَ ربی. همانا نفس مرا به بدی میکشاند،مگر اینکه پروردگارم به من رحم کند." پس ایشان انتخاب کرد و خود از خدای مهربان خواست زندانی شود که به یک روایت هفت سال و به روایتی دیگر چهارده سال در زندان تاریک به سر برد. اما در زندان، رَبّ مهربان علم تعبیر خواب را به او مرحمت فرمود، زیرا یوسف(ع) را هرگز خواب غفلت نبرد،پس او بیدار بود و بیدار کنندهی همه جوانان از خواب غفلت شد،که جوانی خود را به دنیا ارزان نفروشند!
تعبیر خواب یعنی: چشم باز بودن، بیدار بودن ، از خواب غفلت دنیا به سلامت عبور کردن و با بیداری مطلق و سلامت به عالمِ آخرت سفر کردن!
و اما تمثیل دیگر راجع به امام معصوم ما است؛ امام هفتم و معصوم نهم، ابالحسن؛ امام موسی بن جعفرکاظم (ع): ایشان هم مدت چهارده سال در زندان هارون با غل و زنجیر، ظلمت زندان و شکنجهها را تحمل کرد و هرگز حلقهی دنیا پرستان را به گردن نیفکند و گردنبند و حلقه بندگی را با تمام وجود به جان ،گردن ، دست و پای خود بست. روزی یکی از محبان خدمت حضرت رسید، با مشاهده وضع و حال ایشان گریست و گفت: قربانت شوم که شما اینطور محدود و اسیر زندان شدهاید. حضرت فرمودند: من هرگز اسیر نیستم ، من بندهی عتیق پروردگار عالم هستم یعنی آزاد، رها شده از همه قیود دنیا پرستان؛ هرگز قید دنیا مرا اسیر نکرده است.
بنابراین با تأسی به این بزرگواران باید درس گرفته و از خدا بخواهیم که : پرودگارا؛ آن روز که در کنار قبر، بند دست و پای ما را باز میکنند، تا در قبر بگذارند و در قبر، بند کفن ما را میگشایند، آبروی ما را نریز و زینت دست و پای ما را حلقههای بندگی مقبول عبادت خودت را به ما عنایت فرما و ما را آن روز ، بنده عتیق خود از آتش جهنم و عذاب آخرت قرار ده. آمین
در انتهای این مبحث میتوان گفت:
1- قفس، فقط برای دنیا جلوه کرده است و نه غیر آن .
2- در این مدت که انسان گرفتار قفس دنیا است اگر خوب متحول گردد و به پروانه مبدّل شود،در آن دنیا برای همیشه ، آزاد زندگی خواهد کرد.
3- عدد 6 ، عدد سِّرِ تولد امام حسین (ع)،حضرت عیسی(ع)و حضرت یحیی(ع)است، که این سه وجود نورانی، شش ماهه به دنیا آمدند. میدانیدکه اگر نوزاد، شش ماهه به دنیا آید، زنده نخواهد ماند ، اما ایشان در ارحام مادرانشان به قدرت و عظمت الهی، حی شدند و پس از بدنیا آمدن، زنده ماندند، تا قالب حیِّ اعمال و حفظ آن در دنیا و جلوه و ظهور آن در آخرت باشند و حیات طیب را به خواست الهی قلب ، باقی و پایدار گردانند که قلب ، فقط مخصوص مولا امام حسین(ع) است.
در حدیثی از امام کاظم (ع) روایت شده است که روزی ایشان از جایی میگذشتند، صدای ساز و تنبور بلندی از خانهای شنیده میشد در این هنگام کنیزی برای بیرون گذاشتن زبالهها از خانه خارج شد حضرت از او پرسید صاحب این خانه بنده است یا آزاد ؟ کنیز گفت: آزاد است حضرت فرمودند: مشخص است، اگر بنده خدا بود اینچنین نمیکرد . حضرت رفتند و کنیز به خانه بازگشت و جریان را برای ارباب خود شرح داد و صاحب خانه که " بُشر" نامیده میشد آنچنان شرمنده شد که پای برهنه به دنبال حضرت دوید و از ایشان طلب توبه کرد و از آن زمان به بعد هیچگاه از پاپوش استفاده نکرد و به نام بشرِ حافی( بُشر پا برهنه )مشهور شد.
پس انسان فقط با مرگ، قفس را رها میکند و به زندگی آزاد دست مییابد البته به شرط آنکه به جایگاه عددی قفس، 51 را اقامه کند و مجرای توحید و اخلاص خود را قائم نماید. ما در احکام، 51 رکعت نماز واجب و نافله داریم. و اینچنین است که رسول اکرم (ص) میفرمایند: "الصلوه معراج المؤمن" و این بدان معناست که انسان در هر روز با 5 نوبت نماز واجب و نوافل، صورت حیوانی خود را به صورت انسانی متحول میکند و با نماز، مجرای پرواز خود را که عروج به قرب الی الله است، بازمیکند. پس میتوان گفت:
نماز ، گشایندهی درِ قفس است!
در برداشتی دیگر از حدیث" الدنیا سجن المؤمن" داریم که غیر از بدن ، قفس دیگر، خودِ عمل است که باید محصورِحصن الهی باشد آنچنان که عمل انسان، باید برای خدا و در مرکزیت رضای خدا و حافظ حدود الهی باشد. این حصنِ رحمت، همان عمل صائمین یعنی روزه داران واقعی است(روزه از گناه) که در 24 ساعت روز (که همان 240 قفس است) هرگز افطار نمیکنند تا وقتی از دنیا بروند و در آن وادی بهشتی با آب کوثر از دستان مبارک امام زمان(عج)، روزه خود را بگشایند(انشاءالله). و وای بر کسانیکه در این دنیا ، حدود الهی را شکسته و در قفس گناه و عصیان خود گرفتار میگردند. در این صورت، ظاهراً یک عمر کوتاه آزاد هستند ولی به محض آنکه ملائکه "نازع" یعنی جان گیرنده میآیند، پروردگار عالم میفرماید"وَ النّازِعاتِ نَزعا" "و ملائک جانشان را میکَنَند" و تا ابد در قفسِ اعمال خود، زندانی باقی خواهند ماند!
اللهم اجعلنی مِن المؤمنین و مِن المتّقین و مِن الصّابرین و مِن الشّاکرین و مِن التّوابین و مِن المتطهّرین و مِن المستغفرین بالاسحار .
پایان