لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





خصوصیات هر یک از حروف :

                                حرف "الف"

الف از حروف نیست ، البته نزد آن کس که بویی از حقیقت و حقایق برده باشد. ولی عموم آن را از حروف می‌نامند. مقام الف ، مقام جمع است و از اسماء ، اسم "الله" را دارد و از صفات ، قََیّومیّت را!

"الف" به ظهورش در مرتبه‌ی ششم است و ظهر سلطان و غلبه‌اش در نبات می‌باشد و همردیفانش در این مرتبه "ها" و "لام" می‌باشند. و آن، مجموع عالم حروف و مراتبش می‌باشد. و آن نه تنها از آنهاست و نه از آنها بیرون است. نقطه‌ی دایره و محیط آن است و مرکب عوامل و بسیط آن "ها" است.

علمای حروف گویند: الف ، مقدم هر حرف است و در مقام حروف تهجی ، به منزله‌ی ماده شیء در کار است. به واسطه مثلِ "با" و "تا" و"ثا" و با واسطه مثل "جیم"و "سین". زیرا قوام آنها بر "یا" و "با"، "الف" است. لذا او را قطب الحروف نامند و آن را ذات اقدوس دانند و زبر و بیّنات آن مظهر اسم است که با نام علی(ع) مطابق می‌باشد و لفظ همزه با علی(ع) مطابق است چراکه عدد ابجد همزه بصورت بسیط {ها(=6) + میم(=90) + زا(=8) + ها(=6)} 110 می‌شود که با عدد ابجد نام مبارک علی(ع) برابر است .

در حروفِ  الف ؛ همزه ، مصدر است که 110 می‌شود و لفظ و بینات آن نیز ل(=30) و ف(=80) جمعش 110 می‌باشد و آن به حساب بینه برابر کلمه‌ی توحید لااله الاهو(=110) است. پس ظاهر و باطن "الف" ، علی(ع) می‌باشد و صدور حروف از "الف" است که آن یک باشد و کلمه و کلام و کتاب تدوینی از آن تالیف شده است.

حرف "همزه"

حرف "همزه" از حروف عالم شهادت و ملکوت است. مخرجش انتهای حلق است و در عدد دارای مرتبه نمی‌باشد. و از بسایط حروف "فا" و "میم" و "زا" و "یا" را دارد و از عوالم ، عالم ملکوت "را" دارا است. و از فلک ، فلک چهارم را. و دوره‌ی فلکش نه هزار سال است، و از مراتب نیز چهارم و ششم و هفتم را دارا است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جن و نبات و جماد است.

طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش می‌باشد و اختلاف نظر دارند که یا آن در حروف نوشتن یک حرف است یا نصف حرف اما در تلفظ بدان هیچ اختلافی در این امر نیست که آن نزد همگان ، یک حرف است.

حرف "با"

  بدان ای دوست بزرگوار که "با" از عالم فلک و شهادت و قهر و غلبه است. مخرجش از دو لب و عددش دو. و بسایطش عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. فلکش، فلک اول و در عین صفایی "خلاصه" در "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش مرتبه‌ی هفتم است و سلطان و غلبه‌اش در جماد است و طبعش یبوست(خشک) و عنصرش هوایی(بادی) می‌باشد. از وی آنچه که با طبعش همانندی دارد بوجود می‌آید.

حرکتش امتزاج پذیر و دارای حقایق و مقامات و منازلات می‌باشد ."خالص" و "کامل" و چهارتایی و مونس است و دارای ذات. "با" را از حروف حرف "الف" و "همزه" می‌باشد.

حرف "جیم"

بدان که خداوند ما و تو را یاری فرماید. "جیم" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از وسط زبان یعنی بین زبان و بین سقف دهان می‌باشد. عددش ، 3 است و حروف بسایطش؛ "یا"، "میم" و " الف" همزمان می‌باشد و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های حرکت فلکش ، یازده هزار سال است.

در "عامه" امتیاز می‌یابد و آن را وسط طریق است. مرتبه‌اش مرتبه چهارم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جن است ، جسدش سرد و خشک است و سرش گرم  و خشک و طبعش سرد و گرم و خشک است. عنصر بیشترش ، خاک و کمترش ، آتش است. از آن ، آنچه با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید ، حرکتش کج می‌باشد.

"جیم" را حقایق مقامات و منازلات است و امتزاج پذیر است و کامل است و هر کس به او اتصال یابد ، نزد صاحبان انوار و اسرار رفعت و بلندی می‌یابد ، جز کوفیان(که قابل بدین امر نیستند ) . سه تایی و مونس "همدم" است. علامتش فردانیت و یگانگی است و وی را از حروف ، حرف "یا" و "میم" می‌باشد و از اسماء ، همان‌ها که پیش از این گفته آمد.

حرف "دال"

بدان که خداوند ما را به اسمائش یاری می‌فرماید. "دال" از عالم ملک و جبروت است و مخرجش مخرج "طا" است. و عددش چهار و بسایطش عبارت از "الف"، "لام"، "همزه"، "فا" و "میم" می‌باشد. فلکش، فلک اول است. و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم.

سلطان و غلبه‌اش، در بهایم و حیوانات می‌باشد. طبعش سرد و خشک است و عنصرش خاک است. از وی آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش بین صاحبان انوار و اسرار آمیخته است. دارای "اعراف" می‌باشد. "خالص" و "ناقص" و مقدس و دو تایی و مونس "همدم" می‌باشد وی را از حروف حرف "الف" و "لام" است.

حرف "ها"

بدان که "ها" از حرف غیب است و آن را مخرج از انتهای حلق می‌باشد و عدد ابجد 5 را دارا است و از عوالم، عالم ملکوت را و از فلک ، فلک چهام را دارا می‌باشد. و زمان حرکت فلکش نه هزار سال است و از طبقات، "خاصه" و "خاصه الخاصه" را دارا است. و از مراتب ، ششم را.

و ظهور سلطان و غلبه‌اش در نبات است و از آن به واسطه فرجامش آنچه که گرم‌تر است پدید می‌آورد و سپس آن را به سردی و خشکی ، دگرگونی و ارجاع می‌بخشد.

و "ها" را از حرکات ، راست و کج است و آن را از حروف "اعراف" می‌باشد که دارای امتزاج و از کامل‌ها است. و از عالم منفرد، طبعش سرد و خشک و گرم و تر، مانند عطارد است و عنصر بزرگ آن خاک است و عنصر کمترش هوا.

                                حرف "واو"

"واو" از عالم ملک و شهادت و قهر و غلبه است و مخرجش از دو لب و عددش شش است. بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام" و "فا" می‌باشد. فلکش، فلک اول و سال‌های گردش فلکش، بیش از این گفته آمد ، در "خاصةالخاصه" و در "خلاصه" امتیاز می‌یابد. وی را غایت طریق می‌باشد و مرتبه‌اش مرتبه چهارم است. و سلطان و غلبه‌اش در جن می‌باشد.

طبعش ؛ گرم و تر و عنصرش؛ هواست. از "واو" آنچه که با طبعش سازگاری دارد بوجود می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر و دارای "اعراف" و "خالص" و "ناقص" و مقدس و مفرد و خوفناک می‌باشد و او را از حروف حرف "الف" می‌باشد.

                                  حرف "زا"

بدان که خداوند تو را به روح ازل یاری فرماید. "زا" از عالم شهادت و جبروت و قهر و غلبه است و مخرجش "صاد" و "شین" بوده و عددش هفت است و بسایطش "الف"، "یا"، "همزه"، "لام" و "فا" می‌باشد. و فلکش، فلک اول است. و سال‌های حرکت فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد.

دارای غایت است و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم است. و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات است و طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش می‌باشد. از وی هر چه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر است و دارای خوی‌ها و حالات و کرامات خالص و کامل و مقدس و دوتایی و مونس و همدم است. "زا" حروف "الف" و "یا" را دارا می‌باشد. 

حرف"حا"

"حا" از عالم غیب می‌باشد. و مخرجش ، وسط حلق است و از عدد ، هشت می‌باشد و از حروف ، بسایط "الف" ، "لام" ، "ها" ، "فا" ، "میم" ، "زا" و از عوالم ، وی را عالم ملکوت می‌باشد که از فلک ، فلک دوم و سال‌های حرکت فلکش یازده هزار سال می‌باشد. او از "خاصه" و "خاصه الخاصه" می‌باشد. و از مراتب ، مرتبه هفتم را داراست و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد است و از آن هر چه که سرد و تر است پدید می‌آید و عنصرش آب می‌باشد.

"حا" را از حرکات ، حرکت کج است و از حروف "اعراف" می‌باشد و آن" خالص" ؛ ناآمیخته است و "کاملی" است که هر کس به او اتصال یافت ، رفعت و بلندی یافت و او از عالم انس سه تایی می‌باشد و طبعش سرد و تر می‌باشد و "حا" را از حروف ؛ حرف الف و همزه می‌باشد.

                                حرف "طا"

بدان که خداوند ما را به آن یاری فرماید. "طا" از عالم ملک و جبروت است و مخرجش از کنار زبان و ریشه دندان‌های پیشین می‌باشد و عددش نه است و بسایطش عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "زا" و "ها"است. و فلکش، فلک دوم می‌باشد و سال‌های گردشش گفته آمد در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. "طا" را غایت طریق است و مرتبه‌اش مرتبه‌ی هفتم می‌باشد و سلطان و غلبه‌اش در جماد است، طبعش سرد و تر است عنصرش آب می‌باشد و از روی آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید .

 حرکتش نزد صاحبان انوار، مستقیم و راست است و نزد صاحبان اسرار ، معوج و کج و نزد صاحبان تحقیق و نزد ما با هم متنزح می‌باشد. دارای "اعراف" می‌باشد، "خالص" و "کامل" و دو تایی و مونس "همدم" است. وی را از حروف ، حرف "الف" و "همزه" می‌باشد و از اسماء آنچه را که پیش از این بیان نمودیم، دارا می‌باشد.

حرف "یا"

بدان که خداوند ما و تو را به وسیله وحی از جانب خودش یاری کند. "یا" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش، مخرج "شین" می‌باشد و عددش، برای افلاک دوازده گانه "ده" و "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردشش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصة الخاصه" امتیاز می‌یابد آن را غایب و مرتبه هفتم است.

ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد است و طبعش، امهات و اصول نخستین است و عنصر بیشترین آتش است و کمتر آب و از او حیوان پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر است و دارای حقایق و مقامات و منازلات امتزاج یافته است و "کامل" چهارتایی و مونس "همدم" است و از حروف، حرف "الف" و "همزه" را دارا است و از اسماء همان که گذشت.

حرف "کاف"

بدان که خداوند ما و تو را یاری فرماید. "کاف" از عالم غیب و جبروت است. و "کاف" را مخارج ، مخرج "قاف" که بیانش گذشت می‌باشد جز آنکه از آن پایین‌تر است. عددش ، 20 است و بسایطش ، از حروف ؛ "الف"، "فا"، "همزه" و "لام" می‌باشد. که فلکش ، فلک دوم است و حرکت فلکش ، یازده هزار سال می‌باشد و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جن می‌باشد و از آن هر چه گرم و خشک است پدید می‌آید. عنصرش ، آب است و طبعش ، گرم و خشک می‌باشد.

مقامش بدایت است و حرکت آن امتزاج پذیر است. و از "اعراف" می‌باشد . "خالص" و "کامل" است و نزد صاحبان انوار، هرکس در جن اتصال یابد ، رفعت و بلندی می‌یابد ولی نزد صاحبان اسرار، رفعت و بلندی نمی‌یابد. مفرد خوفناکی است که از حروف آنچه "قاف" راست می‌باشد و از اسماء او را بر اسمی که اولش حرفی از حروف بسایط و حروف اوست می‌باشد.

حرف "لام"

بدان که خداوند ما و تو را به روح القدوس یاری کند. "لام" از عالم شهادت و جبروت می‌باشد. و مخرجش، از کنار زبان است و نزدیک‌ترین آن تا پایان کناره‌اش. عددش، در دوازده فلک (سی) است و در افلاک هفتگانه سه.

بساطش، "الف"، "میم"، "همزه"، "فا" و "یا" می‌باشد و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردشش گفته آمد در "خاصه" و "خلاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد و دارای غایت است. مرتبه‌اش مرتبه‌ی "خاصه" است و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد. طبعش گرم و سرد و خشک است. عنصر بیشتر آن ، آتش است و کمتر خاک ، از آن هر چه که طبعش مشکل و همانندی دارد پدید می‌آید. حرکتش راست و آمیزش پذیراست "لام" را "اعراف" می‌باشد ، امتزاج یافته و "کامل"، "مفرد" و خوفناک ، می‌باشد که از حروف "لام"، حرف "الف" و "میم" می‌باشد.

حرف "میم"

 بدان که خداوند مؤمن را یاری کند. "میم" از عالم ملک و شهادت و قهر و غلبه است. و مخرجش، مخرج "با". و عددش چهل و چهار. بسایطش عبارت از "یا"، "الف" و "همزه"است. فلکش، فلک اول است و در "خاصّه" و "خاصه الخاصه" و در صفای "خلاصه" امتیاز می‌یابد. وی را غایت می‌باشد که مرتبه‌اش در مرتبه‌ی سوم، ظهور سلطان و غلبه‌اش در انسان می‌باشد.

طبعش سرد و خشک و عنصرش خاک است. از حرف "میم" آنچه با طبعش همانند دارد بوجود می‌آید. وی را "اعراف" است و "خالص" و "کامل" و مقدس و مفرد و مونس "همدم" می‌باشد و او را از حروف حرف "یا" می‌باشد.

حرف "نون"

بدان که خداوند قلب‌ها را به ارواح یاری و کمک فرماید. "نون" از عالم فلک و جبروت است و مخرجش از کنار زبان بالای داندان‌های پیشین است. عددش پنجاه است. بسایطش، عبارت است از "واو" و "الف" است. و فلکش، فلک دوم می‌باشد. و سال‌های حرکت فلکش گفته آمد. در "خاصه" و " خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد وی را غایت طریق است. مرتبه‌اش، مرتبه‌ی منزه دوم است. ظهور سلطان و غلبه‌اش در مقام الهیت است و طبعش سرد و خشک و عنصرش خاک می‌باشد. از آن آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید حرکتش آمیخته است. دارای خوها و حالات و کرامات می‌باشد، "خالص" و "ناقص" و خوفناک است، دارای ذلت است و "نون" از حروف "واو"  می‌باشد.

                                 حرف "سین"

بدان که "سین" از عالم غیب و جبروت و لطف است. و مخرجش، مخرج "صاد" و "زا" می‌باشد. عددش نزد صاحبان انوار 60 بوده، و نزد ما سیصد و سه می‌باشد. (سیصد به حساب جمل کبیر و سه به حساب جمل صغیر).

بسایطش، "یا"، "نون"، "الف" و "همزه" است. فلکش، فلک اول بوده و سال‌های گردش فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصةالخاصه" و "خلاصه خاصةالخاصه" و صفای "خلاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. "سین" را غایت می‌باشد و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم است.

ظهور سلطان غلبه‌اش در بهایم و حیوانات. و طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش می‌باشد. از وی آنچه که با طبیعتش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید، حرکتش امتزاج پذیر است، دارای "اعراف" می‌باشد. "خالص" و "کامل" و دوتایی و مونس "همدم" می‌باشد و او را از حروف، حرف "یا" و "نون" است .

حرف "عین"

حرف "عین" از عالم شهادت و ملکوت می‌باشد. و آن را مخرج از وسط حلق است. و از عدد جمل عقد هفتاد است. و از حروف بسایط یا "نون"، "الف"، "همزه" و "واو" می‌باشد. و وی را از افلاک ، فلک دوم است و زمان حرکت فلکش یازده هزار سال است. و از طبقات عالم ، "خاصه" و "خاصه الخاصه" می‌باشد و از مراتب مرتبه‌ی پنجم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در بهایم  و حیوانات می‌باشد.

از آن هر گرم و تری پدید می‌آید و "عین" را از حرکات ، حرکت افقی که کج است می‌باشد و آن از حروف "اعراف" است و از حروف "خالص" می‌باشد و کامل است، و از عالم انس دو حرفی می‌باشد و طبعش گرم و تر است. و عین از حروف یا و نون می‌باشد.

حرف "فا"

بدان که خداوند قلب الهی را یاری کند. "فا" از عالم شهادت و جبروت و غیب و لطف است و مخرجش از درون لب پایینی و اطراف دندان‌های پیشین بالا می‌باشد. عددش هشتاد و هشت و بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. وی را فلک، فلک اول و در "خلاصه" امتیاز می‌یابد و غایت طریق بود. و مرتبه‌اش مرتبه‌ی هفتم و غلبه‌اش در جماد است.

طبع سرش گرم و تر و دیگر جسدش سرد و تر می‌باشد. عنصرش بیشترین آب و کمتر هوا است. آنچه که با طبعش همانندی دارد، از وی بوجود می‌آید. حرکتش امتزاج یافته است و دارای حقایق و مقامات و منازلات در نزد صاحبان اسرار می‌باشد. "فا" را خوی‌ها و حالات و کرامات و "فا" را ذات و از حروف "الف" و "همزه" می‌باشد.

حرف "صاد"

بدان ای دوست ارجمند "صاد" از عالم غیب و جبروت می‌باشد. و مخرجش بین دو طرف زبان و بالای دندان‌های پیشین پایین می‌باشد. عددش نزد ما شصت، و نزد صاحبان انوار 90 می‌باشد. بسایطش، حروف "الف"، "دال"، "همزه"، "لام" و "فا" می‌باشد. و فلکش، فلک اول و سال‌های حرکت فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. وی را آغاز طریق است و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم می‌باشد. و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد.

طبعش گرم و تر است و عنصرش هوا است. از وی آنچه که به طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر آمیخته و مجهول است. دارای "اعراف" می‌باشد و "خالص" و "کامل" و دو تایی و مونس "همدم" است "صاد" را از حروف حرف "الف" و "دال" است.

پس از این بیان، بدان راز این "صاد" خشک که جز در خواب نمی‌توان دست یافت و خداوند است که "صاد" را در خواب و بیداری به هر که خواهد می‌بخشد.

بدان که "صاد" حرفی از حروف "صدق و "صون" و "صورت" است و شکلش دایره وار است و پذیرای تمام شکل‌ها، در آن اسرار و رازهای عجیبی می‌باشد که کشفش، در خواب می‌باشد و مقام اسرار پنهان عالم و عجایب و شگفتی‌های آیات و نشانه‌های حق تعالی است.

حرف "قاف"

بدان که خداوند ما و تو را یاری می‌فرماید. "قاف" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از آخرین مرتبه و بن زبان و آنچه فوق آن از سقف دهان است ، می‌باشد و عددش 100 است. و حروف بسایطش ؛ "الف"، "فا"، "همزه" و "لام" می‌باشد. و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های حرکت فلکش ، یازده هزار سال و در "خاصه" و "خاصة الخاصه " امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش ، مرتبه چهارم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش جن است و طبعش ، اصول و اُمّهات نخستین ، و پایانش گرم خشک می‌باشد و دیگر مواردش ، سرد و تر است. عنصرش ، آب و آتش است و از آن انسان و عنقا (سیمرغ) ، پدید می‌آید.

وی را حالاتی است ، حرکتش امتزاج پذیراست ، امتزاج مونس "همدم" دوتایی علامتش مشترک است وی را از حروف ، "الف" و "فا" می‌باشد. و از اسماء ، بر مراتبشان هر اسمی که در اولش حرفی از حروف بسایط آن‌ باشد نزد صاحبان اسرار، دارای ذات ، و نزد صاحبان انوار، دارای ذات و صفات.

حرف "را"

بدان که خداوند ما و تو را به توسط روحی از جانب خودش یاری کند. "را" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از پشت زبان و بالای پیشین است. و عددش در دوازده فلک دویست است و در افلاک هفتگانه دو. بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردش فلکش معلوم است وی را غایت است.

و طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش است از "را" آنچه با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید. حرکتش آمیخته است، دارای "اعراف" است "خالص" و "ناقص" و "مقدس" و دوتایی و مونس "همدم" است او را از حروف، حرف "الف" و "همزه" است و از اسماء آنچه گفته شد.

حرف "شین"

بدان که خداوند ما و تو را به نطق و فهم یاری کند. "شین" از عالم غیب و جبروت است مگر میانه آن. مخرجش، مخرج "جیم" است و عددش نزد ما "الف" است و نزد صاحبان انوار300 است. و بسایطش، "یا"، "نون"، "الف"، "همزه" و "واو" می‌باشد. و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردش این فلک گفته آمد و در "عامه" امتیاز می‌یابد و وی را وسط طریق است و مرتبه‌اش مرتبه پنجم است و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد. طبعش سرد و تر است و عنصرش آب است، آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد از وی پدید می‌آید.

حرکتش امتزاج پذیر است. "کامل" و "خالص" و دو تایی و مونس "همدم" است و "شین" را ذات و صفات و افعال است و از حروف ، حروف"یا" و "نون" را دارد و از اسماء همان گونه است که گفته آمد، دارای خوها و حالات و کرامت می‌باشد.

حرف "تا"

بدان ای دوست مهربان "تا" از عالم غیب و جبروت است. و مخرجش، مخرج "دال" می‌باشد و عددش، چهار و چهارصد است و بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "طا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. فلکش، فلک اول است و سال‌های گردش فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصه الخاصه" امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش، مرتبه‌ی هفتم است و سلطان غلبه‌اش، در جماد می‌باشد.

طبعش سرد و خشک است و عنصرش آب می‌باشد. از "تا" از آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید. حرکتش آمیزش پذیر است و دارای خوها و حالات و کرامات است "خالص" و "کامل" و چهارتایی و مونس "همدم" است و دارای ذات و صفات است. و او را از حروف "فا" و "همزه" می‌باشد.

حرف "ثا"

بدان که "ثا" از عالم غیب و جبروت و لطف بوده و مخرجش مخرج "ظا" و "ذال" می‌باشد. عددش پانصد و پنج و بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. وی را فلک، فلک اول و در "خلاصه"  و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد.

طبعش سرد و خشک است و عنصرش ، خاک می‌باشد. و دارای خوی‌ها و حالات و کرامات بود، و "خالص" و "کامل" و چهارتایی و مونس "همدم" می‌باشد. "ثا" را ذات و صفات و افعال است و از حروف حرف "الف" و "همزه" را دارا می‌باشد.

حرف "خا"

بدان که خداوند یاری‌ات فرماید. "خا" از عالم غیب و ملکوت است. و مخرجش حلق پایین و قعر دهان است و عددش ، 600 است و بسایطش ؛ "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های حرکت فلکش ، یازده هزار سال است. و در "عامه" امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش ، مرتبه‌ی هفتم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد می‌باشد.

طبع سَرِ آن ، سرد و خشک است و بقیه جسدش گرم و تر می‌باشد. عنصر بیشتر آن هوا است و کمترش خاک ، هر چیزی که در آن طبایع چهارگانه با هم جمع می‌آیند ، از آن پدید می‌آید. حرکتش کج است و دارای حالات و خوها و کرامات است ، "آمیخته" و "کامل" است. هر کس بر نفس خویش بد و اتصال یابد ، رفعت و بلندی می‌یابد "سه تایی" و مونس "همدم" است. دارای علامت و نشانه است و از حرف "همزه" و "الف" می‌باشد.

حرف "ذال"

بدان که "ذال" از عالم شهادت و جبروت و قهر و غلبه است. مخرجش مخرج "ظا" و عددش هفتصد و هفت می‌باشد. بسایطش، عبارت از "الف"، "لام"، "همزه"، "فا" و "میم" می‌باشد. فلکش، فلک اول و سال‌های گردش فلکش گفته آمد. در "عامه" امتیاز می‌یابد و وی را وسط طریق است.

طبعش گرم و تر است و عنصرش هواست. از "ذال" هر چه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش کج و معوج و امتزاج پذیر می‌باشد. دارای خوی‌ها و حالات و کرامات است. "خالص" و "کامل" و مقدس و دوتایی و "همدم" می‌باشد دارای ذات. او را از حروف حرف "الف" و "لام" می‌باشد.

حرف "ضاد"

بدان که خداوند ما و تو را یاری فرماید. "ضاد" نقطه دار از حروف عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از کناره زبان و آنچه زیر و نزدیک آن را دندان‌هاست می‌باشد. و عددش نزد ما نود است و نزد اهل انوار هشتصد می‌باشد. حروف بسایطش ، عبارت از "الف"، "دال"، "همزه"، "لام" و "فا" بوده و فلکش ، فلک دوم است و حرکت فلکش یازده هزار سال می‌باشد . در "عامه" امتیاز می‌یابد و آن را وسط طریق است و مرتبه‌اش ، مرتبه پنجم می‌باشد و ظهور سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات است .

 طبعش سرد و تر است و عنصرش آب می‌باشد. از آن هر چه سرد و تر است پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر است ، "ضا" را خوی و حالات و کرامات است ، "خالص" و "کامل" و دو تایی و مونس "همدم" می‌باشد و علامتش فردانیت و یگانگی است. او را از حروف ، حرف "الف" و "دال" می‌باشد و او را از اسماء ، همان‌هایی است که در حرفی که پیش از این بود (کاف)، توضیح دادیم.

حرف "ظا"

بدان خردمند که "ظا" از عالم شهادت و جبروت و قهر و غلبه است. و مخرجش مابین دو طرف و سمت زبان و پهلوی دندان‌های پیشین می‌باشد. عددش نزد ما هشتصد و هشت می‌باشد و نزد صاحبان انوار نهصد. بسایطش، عبارت از "الف"، "لام"، "همزه"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" و فلکش، فلک اول است. و سال‌های گردش فلکش گفته آمد.

در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. "ظا" را غایت طریق است و مرتبه‌اش مرتبه هفتم. ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد است. طبع گردشش سرد و تر است و قائمه‌اش گرم و تر می‌باشد.

و "طا" را گرمی و سردی و تری مشاکلت و همانندی دارد، از او می‌آید. امتزاج پذیر است و دارای خوی‌ها و حالات و کرامات می‌باشد. امتزاج یافته و "کامل" و دوتایی و مونس "همدم" می‌باشد و دارای "ذات". وی را از حرف "الف" و "همزه" می‌باشد. 

حرف "غین"

بدان که خداوند به روحی از جانب خویش یاری‌ات کند. "غین" نقطه دار ، از عالم شهامت و ملکوت است و مخرجش ، "حلق" یعنی نزدیک‌ترین جای به دهان می‌باشد، عددش نزد ما صاحبان اسرار، نهصد است و نزد صاحبان انوار، 1000 است تمام اینها در حساب جمل کبیر است. بسایطش "یا"، "نون"، "الف"، "همزه" و "واو" می‌باشد. و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های فلکش در حرکتش یازده هزار سال است که در طبقه عامه امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش ، مرتبه‌ی پنجم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد.

طبعش سرد و تر است و عنصرش آب است. هرچه سرد و تر است ، از آن پدید می‌آید و حرکتش کج است و آن را خوها و حالات و کرامات است ، "خالص" و "کامل" دوتایی و مونس "همدم" می‌باشد. غین را یکتایی ذاتی می‌باشد و از حروف "یا" و "نون" می‌باشد و "غین" ملکوتی می‌باشد.

تفسیر کلماتی که الفبا را تشکیل می‌دهند )از کتاب الخصال ؛شیخ صدوق)

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: عثمان بن عفان بر رسول خدا(ص) عرض کرد یا رسول الله(ص) ، تفسیر ابجد چیست؟ رسول خدا (ص) فرمود: تفسیر ابجد را بیاموزید که همه معانی شگفت انگیز در آن است و وای به دانشمندی که تفسیر ابجد را نداند.

عثمان عرض کرد یا رسول الله(ص) تفسیر ابجد چیست؟ فرمود: الف ؛ اشاره به آلاء الهی است یعنی نعمت‌های او و حرفی است از نام‌های خداوند. و باء ؛ اشاره است به جهت و نشاط خداوند. و جیم ؛ اشاره به جنت و جمال و جلال الهی است . و دال ؛ اشاره به دین خداست. و اما کلمه هوز : هاءاش رمزی است از هاویه و جهنم (وای به حال کسی که در آتش فرو افتد) و واوِ هوز یعنی وای بر اهل آتش ، و زاءِ هوز اشاره است به زاویه دوزخ که پناه می‌بریم از آنچه در زاویه‌ی دوزخ است. و اما کلمه حطی: حاء‌اش اشاره است به حطوط و ریزش گناهان از آنانیکه در شب قدر استغفار می‌کنند ، همان شبی که جبرائیل با فرشتگان تا سپیده دم از آسمان بر زمین فرود می‌آیند.

و طاء ؛ اشاره به این است که درخت طوبی از آنِ استغفارکنندگان در شب قدر است و سرانجام خوشی در انتظار آنان است و طوبی درختی است که خدای عزّوجلّ با دست قدرت خویش کاشته و از روح خود در آن دمیده است. شاخه‌های این درخت از پشت دیوار بهشت به چشم می‌خورد؛ با زیور و جامه‌های زینت‌بخش و میوه‌هایی بارور است که در دسترس استفاده بهشتیان است.

و یاء ؛ اشاره به یدالله است و همان نیرو و قدرتی است که خدا را بر آفریدگان است و خداوند پاک و برتر است از آنچه برای او شریک می‌پندارند.

و اما کلمه کلمن : کاف ؛اشاره به کلام خدا است نه در کلماتش تبدیلی است و نه هرگز به جز آستان حضرتش پناهی خواهی یافت. و لام اشاره است به دید و بازدیدهای دوستانهِ اهل بهشت و سرزنش دوزخیان بر یکدیگر و میم اشاره به ملک بی زوال خداوندی و پایندگی فناناپذیر است. و اما نون اشاره است به نون و قلم و آنچه می‌نگارند.قلم ، قلمی است از نور و کتابی است از نور در لوحی که محفوظ است و فرشتگان مقرب نزد آن حاضرند و گواه و همان تنها گواهیِ خداوند کافی است.

 و اما سعفص : صادش اشاره به این است که صاعی به صاعی یعنی پاداش در مقابل پاداش است. هرطور که با دیگران رفتار کنی و پاداش آنان دهی ، همانطور با تو رفتار شود و پاداشت داده شود که خداوند برای بندگان، ستم روا ندارد.

و اما قرشت : به این معنیست که مردم را از اینجا و انجا گرد آورد و زنده کند و در روز رستاخیز برای حساب وا دارد و حکم دادگاه الهی مطابق حقیقت درباره‌ی آنان صادر شود و ستمی بر آنان نخواهد شد.

من آنچه در این خصوص در تفسیر حروف الفبا روایت داشتم در کتاب معانی الاخبار یاد کردم.

خواص هر یک از حروف:

البته باید فهمید که هر حرفی از حروف خواصی دارد، همانطوری که با تلفظ در شنیدن اثر می گذارد، در نقش و ظاهر و ترکیب نیز اثر دارد:

«الف»

نمایشگر هزاران اسرار و رموز است و بقیه‌ی حروف از "الف" موجود. "48892" الف در قرآن موجود است. هر کس سه (111) شب جمعه نویسد با خود دارد، نزد اکابر عزیز و محبوب گردد و دلش صاف و حوائجش برآید. وقت نوشتن این دو اسم را بخواند، "سبحان الله یا لا اله اله انت" .

و هر صبح پیش از آنکه با کسی صحبت نماید ، 1000 بار (آ) گوید، مال بی حساب می‌رسد و اگر 1000 مرتبه (آ) بنویسد و با خود دارد چنان باشد که اموال و ثروت بی‌حسابی به او می‌رسد.

و حروف مقطعه و اسراری دارد که همه نمی‌فهمند. شاید الف اشاره به (اله) و (الله) و (اکبر) و (علی) و (امر) و (احد) می‌باشد. مانند کهیعص، که اشاره به کربلا و غیره می‌باشد.

«ب»

هر که روز یکشنبه 12 "ب" نویسد و آن را در مقابل قاهر و متکبر دفن نماید، کبر و غرور او زایل و از بین می‌رود. و مریض بر کاسه‌ی چینی بنویسد و بیاشامد و زمان نوشتن ذکر "یارحمن یارحیم" را بخواند و زندانی روزی 500 مرتبه بخواند از زندان خلاص و رهایی یابد. و اگر 200 مرتبه بنویسد و همراه خود داشته باشد، کسی به او آسیب و ضرر نمی‌رساند.

«ج»

هر کس وقت طلوع آفتاب 53 "جیم" بنویسد و با خود داشته باشد، زبان بدگویان بر او بسته خواهد شد و ارواح را مشاهده خواهد کرد و اگر از کار درمانده باشد، به آن کار خواهد رسید و از عمر خود برکت خواهد برد و در وقت نوشتن ذکر "یا باری یا کبیر" را بخواند.

هرکس هر شب 1000 بار "جیم" گوید، بعد از هفت شب هر کدام از پیغمبران را که خواهد، در خواب می‌بیند و اگر رنجور باشد بنویسد و بخورد شفا می‌یابد.

«دال»

هرکس 35 "د" شب چهارشنبه در خلوت ، وقتیکه مردم خوابند با مشک و زعفران نویسد و با خود همراه کند، دل و دست او گشاده گردد و در نظر مردم با عزت و حرمت و اعتبار کلی باشد.

جهت اداء دین مفید وقت نوشتن بخواند"یا حنان یا منان". اگر کسی بخواهد کسی را ظاهراً آواره کند، صبح پیش از آنکه با کسی سخن گوید، بر بام رود و به ستاره‌ی آسمان بنگرد و 70 بار "دال" گوید، دشمن آواره شود.

اگر هر روز 1000 بار گوید، به مراد رسد و اگر 700 بار بر شیرینی بخواند و پیش سگ اندازد ، نزد مردم شیرین شود و اگر کسی دفینه‌ای دارد و نداند در کجاست ، 700 بار در گوش خروس بخواند ، خروس تا سر دفینه می‌رود.

«ها»

هر کس 15 "هـ" بنویسد و با خود دارد، از سِرّ غیب آگاه شود و علم نهانی بر او ظاهر گردد و هنگام نوشتن بخواند"یا وافی یا حفی" اگر کسی خواهد بجائی رود و مانعی باشد، 60 بار در برابر آن کس بخواند و به او بدمد بر طرف شود.

اگر کسی این حروف را بر کف دست بنویسد و به نزد هر کس رود مطلب برآید. (هـ هد ه لا ه لا ن). نوشته‌اند هر که خواهد پی مهمی رود، این اسم را که به زبان هندی اعظم است 7 بار بخواند ، آن مهم زود به آسانی برآید (اهنوس)

«واو»

هر که در روز شنبه 13 "و" بنویسد و در قرآن نهد ، به مراد رسد و هنگام نوشتن بخواند "یا خالق یا محیط" .

جهت وصول طلب ؛70 مرتبه گفتن نافع است.

«زا»

هر کس روز سه شنبه وقت غروب 700 "ز" بنویسد و در گورستان دفن کند هم علومی که او از مردم در حجاب می‌باشد، بر او کشف شود، وقت نوشتن ذکر "یا مبدی یا علام" را بخواند. و هر که روزی500 مرتبه بخواند یا 100 بار بنویسد و با خود همراه کند در انظار عزیز و با هیبت باشد.

«حا»

هرکس شب پنج شنبه اوائل ماه 18"ح" نویسد و با خود دارد، سحر بر او کار نکند و اگر به مشک و زعفران و در حریر و بموم سفید گرفته زیر دندان نهد، ارواح را بیند و مشاهده کند، و در وقت نوشتن بخواند "یا رئی یا زکی".

اگر کسی بخواهد دشمنی را قطع کند؛ بر مشتی خاک 200 بار بخواند و بر دشمن افشاند ، دوست گردد و اگر بر قلنج گرفتار شود، 70 بار بگوید و دست بر آنجا بمالد برطرف شود.

«طا»

هر کس شب جمعه با مشک و زعفران 19 "ط" نویسد و زیر سر نهد، جمال دل ربای پیغمبر(ص) را زیارت کند و اگر آن را در آب افکند و بخورد نوری در قلب او ظاهر گردد و اگر در شمشیر نقش کند، بسیار برّا گردد و اگر با خود همراه دارد، عزیز باشد. و هنگام نوشتن بخواند، "یا علی یا قدوس" .

اگر 120 بار بر دشمن بخواند، مطیع شود . و شب پنجشنبه 900 مرتبه نویسد و با خود همراه دارد در هنگام نماز وقت نوشتن بخواند "یا حی یا قیوم" و جهت عزت و ایمنی ساعت مشتری یا شرف قمر 25 رقعه در هر یک9 "ط" به این شکل:{ ط ط ط ط ط ط ط} نویسد با خود همراه دارد. به هنگام نوشتن "یا الله" گوید. و 7 رقعه نویسد در آب کند و به بیمار دهد به اذن الله ، شفا یابد و هنگام نوشتن ، "حمد" را بخواند.

«یا»

هر کس 20"ی" نویسد و با خود همراه کند، خواص حروف در آن باشد. اگر کسی خواهد زبان کسی را مطلقاً به بندد 60 مرتبه با این نیت بخواند و به او بدمد بسته گردد.

و اگر مقام حرف را با خود همراه تمام کند نزد خلق مکّرم شود و کسی متعرض او نشود و در آن خانه‌ای که این حروف یک یک نوشته باشد دولت و جمعیت فزونی دارد و از بلاها  ایمن گردد و در سفر از دزد حفظ شود. الله اعلم.

و نیز باید شک نکند و برای خواب دیدن کسی اینها را بنویسد و زیر سر نهد، هرکه را خواهد در خواب ببیند.

«کاف»

هر که خواهد از چشم خلق ناپدید شود، وقت ضرورت باید 700 "ک" بخواند، هیچ کس او را نبیند و هرکه 101 "ک" نویسد و با خود همراه دارد از رنج‌ها و غم‌ها ایمن و درِ دولت به رویش باز شود و هنگام نوشتن بخواند "یا کلیم یا کریم". آری خداوند با "کاف" و "نون" هرچه خواهد می‌کند.

«لام»

هر کس شب چهارشنبه 71 "ل" بنویسد و با خود دارد از مکر خلایق ایمن گردد و هنگام نوشتن بخواند "یا شکور یا غفور" اگر بر صفحه ،6 "ل" نقش کند و با خود دارد، چشم زخم به او نرسد.

 از امام چهارم مروی است: جهت غنی شدن در هفتم هر ماه بنویسد و در کیسه یا کیف نگه دارد و ماه بعد نوشته‌ی سابق را در آب اندازد. 31 مرتبه در کنار هم (ل ل ل ل .... ذوالطّول ذوالطّ ول ذوالطّول)

«میم»

هر کس بر آن بنگرد و هر روز بخواند، برکت و رزقش فزون گردد و آن برای عطارد در روز چهارشنبه است. هر کس بعد از چهل روز روزه ، آن را با شرایط و رو به قبله با طهارت قمر در سعود ساعت شمس رسم کند، حق تعالی حقایق و انوار قدسیه به او ببخشد و از مضرات ایمن گردد و هرکس خدا را به آن بخواند، روز جمعه اجابت شود و هرکس آن سِرّ عددی را روز پنج شنبه با نام مقدس رسول اکرم (ص)چهل بار بنویسد و یا غسل بشوید و بگوید: "اللّهمّ ببرکة ما شربت ان تهوّن علیّ الحفظ والفهم" و چهل روز ادامه دهد ظاهر و باطن بر او باز گردد.

هرکه روز جمعه پیش از طلوع آفتاب 90 (م) نویسد و با خود همراه دارد به حاجتی می‌رسد و اگر در باغ زراعتی آویزد هیچ آفتی به آن زراعت نرسد و هنگام نوشتن بخواند  ذکر "یا خالق یا محیط" جهت وصول طلب ؛ 70بار گفتن نافع است.

 «نون»

هر که شب سه شنبه 106 "ن" بنویسد و با خود همراه کند از امراض برهد. خواندن "ن" سبب تسهیل علم است. هنگام نوشتن بخواند، "یا حلیم و یا شکور" اگر وقت نماز خفتن 100مرتبه بگوید بیخوابی را ببرد.

«سین»

هر که 120"س" روز جمعه بنویسد و با خود همراه دارد، هیچ کس با او مجادله نکند شیرین شود و همچنین سفر و هیبت مردم نافع می‌باشد و وقت نوشتن ذکر "یا حلیم یا معید" را بخواند. جهت کشف کرامت هر صبح 80 مرتبه بگوید "سین" نافع می‌باشد و اگر صد مرتبه بنویسد و زیر سر طفل بگذارد، زود به سخن و صحبت می‌آید و اگر 70 مرتبه "سین" بر بدن طفل بنویسد، زود به زبان و سخن در می‌آید.

نوشته‌اند از خواص "سین" آن است که اگر کسی بخواهد با خصمی (دشمنی) در محاکمه غلبه کند که قادر بر جواب نباشد، نام او را در مابین دو "سین" مفروج کند، هر چه بشود متصل و اگر نشود منفصل نوشته در دست گیرد و با او سخن گوید، او عاجز شود مثلاً اسم: قمر؛سقسمسرس یا اسم شمس ؛سشسسمسسس که در قمر و در شمس متصل می‌باشد.

«عین»

هر کس روز پنج شنبه 130 "ع" نویسد و با خود همراه دارد، ایمان کامل به او روزی شود و مشهور عالم گردد. هنگام نوشتن بخواند "یا محمود یا کریم" و اگر کسی را خواهد مطیع کند، بر شیرینی هر چه خواهد بخواند به او دهد مطیع گردد.

«فا»

هر که روز چهارشنبه 90 "ف" نویسد و با خود دارد، حق تعالی مراد او را بدهد و هنگام نوشتن بخواند، "یا غیاث یا مغیث" اگر کسی بر کرباس پاره نُه هزار بار به نام کسی و به نام مادر او و به نام خود بخور دهد و در آتش اندازد ، آن کس هر چه باشد نزد او حاضر شود نه به حرام، و اگر آوارگی کسی را خواهد، هر روز 70 بار در مقام آن کس بخواند و بدمد آواره گردد.

«صاد»

هرکس 95 "ص" در کاسه به مشک و زعفران بنویسد، اگر برای او سحر کرده باشند و آن را بر سر ریزد باطل گردد. و اگر بین دو لشگر جنگ باشد به صلح کشد و اگر نوشته را در مصحف نهد، دشمن هلاک شود و در وقت نوشتن بخواند "یا قاهر یا قریب" و گفتن آن در سفر نافع است.

 «قاف»

هر که 181 "ق" نویسد و با خود همراه دارد، از زندان برهد و رزق بر او گشاده گردد و هنگام نوشتن بخواند، "یا عزیز یا حکیم" اگر کسی روزی 400 مرتبه بخواند هر نیت که خواهد حاجتش برآید و اگر خواهد که خواب دشمن دین را ببندد 200 مرتبه بر کاغذ نویسد و به زیر سنگ گران نهد، خوابش بسته گردد.

«را»

هر که شب دوشنبه مهتاب 300 مرتبه بنویسد و به چرم گیرد و با خود همراه کند به مراد می‌رسد. و نزد اکابر با عزت و حرمت باشد . و هنگام نوشتن بخواند "یا رحمن یا دائم"

 «شین»

هر کس روز چهارشنبه 360 مرتبه "ش" نویسد و به حمام رود و نوشته را در آب نهد و بشوید و آب را بر سر ریزد، نعمت به او فراغ گردد. امام صادق فرمود، باید پاک باشد وگرنه به درویشی مبدل شود. وقت نوشتن ذکر"یا حمد یا عزیز" بخواند. اگر کسی مطلبی دارد، وقت خواب 200 مرتبه بگوید در خواب پاسخ را به او بگویند و اگر به چیزی بخواند و بزن حامله دهد زود خلاص شود.

«تا»

هر که روز چهارشنبه 400 "ت" بنویسد و بشوید و هنگام غروب (فرورفتن آفتاب) بیاشامد، کوری و تاریکی دلش از بین می‌رود و حافظه‌اش زیاد خواهد شد و می‌تواند همه چیز را یاد بگیرد. در هنگام نوشتن ذکر "یاقیوم، یا واحد" را بخواند ، و اگر چیزی را گم کرده باشد بنویسد در صفحه آن بازیابد. و اگر با خود همراه کند، از دشمنان ایمن باشد .

و یا خود اگر هزار "ت" نویسد و داشته باشد، موجب عزت گردد و گفتن "ت" هر روز 1000 مرتبه، موجب دولت و کامیابی گردد.

 «ثا»

هرکس 500 "ث" وقت زوال سه شنبه، بنویسد و در دیوار خانه‌ای که رو به قبله باشد آویزان نماید، در امور ثابت، و از حرام  و گناه حفظ شود و اگر در کوزه‌ی آب افکند و مرد و زن بد خلق بخورند، با هم مهربان گردند و در وقت نوشتن ذکر "یا دائم یا صمد". و گفتن آن 60 مرتبه، موجب محبت می‌شود، جهت رفع ترس طفل و کودک، 60 مرتبه نویسند و در زیر سر او بگذارد، نترسد.

 

«خا»

هر کس 310 "خ" در خلوت روز یکشنبه‌ی آخر ماه بنویسد و در خانه‌ی خود آویزان کند، هر مرادی که داشته باشد برآورده گردد. و هنگام نوشتن بخواند ذکر "یا کافی یا رجایی". اگر کسی بخواهد از غایب خبر یابد ، بعد از نماز خفتن بر بام یا تلی برآید و 70 بار بخواند و به آن طرف دمد، خبر می‌آید و اگر نداند در کجاست 70 بار بنویسد در زیر سر بگذارد او را در خواب ببیند.

«ذال»

هر که 731 مرتبه بگوید "ذال" و روز شنبه هنگام طلوع آفتاب بنویسد و در مسجدی که نماز جمعه می‌کنند دفن نماید و بقصد حفظ مال یا غائب آنها حفظ شوند و وقت نوشتن ذکر "یا دیان یا خالق" بخواند.

«ضاد»

هرکه شب چهارشنبه 101 "ض" نویسد بر چوب انار مثل عَلَمی به بندد و در خانه‌ی خالی بر دیوار قبله فرو برد، هر چه پیش کسی داشته باشد به او برگردد و بین مردم عزیز گردد، به او هنگام نوشتن بخوابد"یا مذل یا نور" اگر 90 بار بر چیزی خواند و به دیوانه دهد، شفا یابد و اگر به علت دل درد بر چیزی نویسد و بخورد شفا یابد.

«ظا»

هر کس شب جمعه 910 "ظ" بنویسد و بیمار و خسته با خود همراه دارد، صحت یابد و در کاری فرو نماند و به هنگام نوشتن بخواند "یا والی یا متعالی" اگر از ظالمی بترسد، یک هفته وقت نماز صبح 1000بار به آن نیت بخواند مطیع شود.

«غین»

هر کس روز جمعه 1060 "غ" نویسد و با خود همراه دارد، هرگز محتاج نشود و مرادش برآید و عجائب بسیار ببیند، وقت نوشتن بخواند"یا عظیم یا مجیب" و اگر کسی خواهد دشمن (دینی) را نیست و نابود کند ، هفت روز روزی 70مرتبه به نیت فناء او بخواند ، نیست گردد و اگر بر برگ حنظل 60 مرتبه بنویسد و در خانه‌ی دشمن افکند دشمن آواره گردد.

*** در بیان خواص حروف بیست و هشت گانه و طریق دعوت آن به قول اکابر دین در کتاب کنوز الاسرار الخفیه (شیخ حبیب بن موسی الرضا النجفی) آمده است:

«الف»:

اللهم اِنّی اسئلکَ بِحقّ الالِفِ علیکَ یا اِلٰهَ العالمینَ مِن اَودَعِ اِسرارُهُ فی اَسمائِه یا اِلٰه.

هر که روی به کاری نهد ، 66 نوبت این اسم را بخواند ، کار به مراد او شود و اگر چندانی این اسم را بخواند که بی‌هوش شود ، مستجاب دعوت گردد.

و اگر 1113 الف بر کاغذ نویسد و بر هر الفی یکبار این اسماء را بخواند و با خود دارد ، همچو حرز می‌باشد ، قدر و جاه بیفزاید و بر جمله دشمنان ظفر یابد.

«ب»:

اَسئلکَ بِحقّ الباءِ علیکَ یا بَدیعَ السمواتِ و الارضَ لا مُنتهی بِنورِ فائِضِهِ یا بدیعُ.

هر که به کار ، درمانده باشد چنانچه راه بیرون شدن نداند ، 25 نوبت این اسم اعظم را بخواند ، گشاده گردد و اگر چندان بخواند از عالم غیب ، حال او بِه گردد و دم او چنان روان شود {که اگرحالش بد شده باشد} ، به دم او باز به حال نیکوئی بازگردد. و اگر 2400 نوبت بر ورق آهو نویسد و با خود دارد ؛ اگر روی به کوه نهد پایین برنگردد.

«ت»:

اَسئلکَ بِحقّ التاءِ علیکَ یا توّابَ الغفورِ ذالرحمة الواسعةِ علی کُلّ خَلقِهِ یا توّاب.

      اگر کسی کاری چند بد کند و این اسماء را 39 بار بر سیب بخواند و بخورد ، وی دگر از آن کار بد برگردد. و اگر چندان بخواند که به خواب رود ، هر چند گناه داشته باشد ، الله حق تعالی همه را بیامرزد و مقبول القول گردد. و اگر 6469 «ت» بنویسد و به هر حرف ، یک بار این اسم اعظم را بخواند ، خونریزی بند می‌آید. و چون با خود دارد ؛ هیچ زخم بر وی کار نکند بعون الله تعالی.

«ث»:

اسئلکَ بِحقّ الثاءِ علیکَ ثابتَ المُثبتَ القویُّ المُقتَدِرُ فلا شیء یُقاوِمِه یا ثابتُ.

هر که به دعوی یا خصمی بیرون آید و خواهد که ظفر یابد و اگر چندان بخواند که حال پیدا کند، دل او از هیچ چیز نترسد . و اگر 1634 ث بنویسد و بر هریکی یک بار این اسم  اعظم را بخواند ؛ هر که را شب خواب نیاید، اگر با خود دارد ؛ به خواب رود و اگر ترسنده باشد ، نترسد.

«ج» :

اسئلکَ بِحقّ الجیم علیکَ یا جامعَ الکلُّ فَلیسَ شیئٌ غیرُ صِفاتِ هویتهِ یا جامع.

اگرهر روز 33 نوبت بخواند در محلی که کسی نباشد ، تا 33 روز بگذرد ، از علم غیب ، هر چه تمام‌تر بیابد .و اگر چندان گوید که از خود بیخود شود ، جمله مکوّنات (چیزهای پوشیده ؛ از مجرای کُن آنچه خواهد بشود ، می‌شود) حال در سخن این دو از علم لدنی بهره ورگردد.

و اگر 1926 «جیم» بر کاغذ کشد و بر هر یکی یکبار این اسم را بخواند ، دلِ جمله مخلوقات به محبت او میل کند و خواهان او باشد.

«ح» :

اسئلکَ بِحقّ الحاءِ علیکَ یا حفیظ ذُالأمانِ مِن جمیعِ الشدائدِ فی سُرادِقاتِ حَفظِهِ یا حَفیظُ.

هر که ترسنده باشد از سلطان یا ظالمی ، 41 نوبت این اسم اعظم را بخواند و بر خود بدمد ، اطمینان قلبش حاصل شود و از شرّ او ایمن شود. و اگر چندان بگوید که در خواب رود ، خدایتعالی مال و اموال و اولاد او را محفوظ دارد و سِرّ حکمت در دل او بگشاید.

و اگر 3289 «حا» بنویسد و به هر یک یکبار این اسم اعظم را بخواند و باد بر خود دمد ، هیچ آفت بر وی نرسد. و اگر بیمار این نوشته را در موم گیرد و در آب اندازد و آب از روی این بخورد ، شفا یابد.

«خ»:

اسئلکَ بِحقّ الخاءِ علیکَ یا خبیرُ فلا یَخفیٰ علیهِ شیءٌ فلا یَعزُبُ مِثقالَ ذرّةٍ عَن عَلَمِه یا خبیر.

هر که را فراموشی بر وی غالب باشد این اسم را 32 نوبت بخواند ، نیسان ببرد و هر چه از یادش رفته به یادش آید. و اگر این اسماء را بسیار خواند هر چه در دل و زبان وی بگذرد ، بیان واقع باشد.

و اگر 1218 «خ» بنویسد و بر هر یکی یکبار این اسم را بخواند و به نیت آواره کردن دشمن در دیوار خانه آن کس نهد ، آواره شود و اگر به نیت دفین خواند در زیر بالین نهد البته دفین را در خواب بیند که در چه محل است.

« د »:

اسئلکَ بِحقّ الدّالِ علیکَ یا دلیلَ المُتحَیّرینَ فی کُلّ حالٍ یَرفِقُ بِعبادِه یا دلیلَ.

هر کس راه گم کند یا سرگردان بود در حالِ خود ، دو رکعت نماز بگذارد و بعد از نماز 36 نوبت این اسماء را بخواند ، خدایتعالی او را راه نماید و از جمله خلایق معاونت بیاید.

و هر که بسیار بخواند که بیهوش شود ، به مراتب اولیا برسد. هر که 1446 نوبت بر ورقی نویسد و بدین مداومت نماید به مقام اکابر برسد.

« ذ »:

اسئلکَ بِحقّ الذالِ علیکَ یا ذارئُ ذَالذُخِرُ الکبیر فلا یَعرفُ الخلائقُ قدرَه یا ذارئُ.

هر کسی که مال او تلف شود و خواهد که حقّ خود بیابد ، هر روز 41 نوبت این اسم اعظم را بخواند البته باز یابد. و اگر چندان بخواند که بیهوش شود ، او را دلش بخسبد(خوابش ببرد) که در جمله عالم سیر کند. و اگر به عدد جُمَل جمله این اسم ذال را بکشد و به هر بار، یک نوبت بخواند و به خود بدمد ، بی نیاز گردد و همه دشمنان زیردست او شوند. والله اعلم

« ر »:

اسئلکَ بِحقّ الرّاء علیکَ یا رفیع الدّرجاتِ ذالعَرش یُلقِی الروحَ مِن اَمره یا رفیع.

این اسم بغایت رفیع است و هر که هر روز ، 30 بار بخواند ، در نظر مردم با شکوه و عزت باشد. و هر چندان که بگوید حال بر وی بگردد و جمله خلایق مطیع او شوند از انس و جن و وحوش و طیور و افلاک و انجم .واگر مداومت نماید ، شاهدهای عجیب و غریب کند.

و هر که به عدد اسم تمام حروف را بکشد و حرز سازد و بدان مداومت نماید، هر که او را بلند ترس(ترس زیاد) در خیل او پدید آید(دشمن ازهیبتش بترسد) و روی بر هر دشمن کند ، مظفر گردد.

« ز »: 

اسئلکَ بِحقّ الزّاء علیکَ یا زارعَ کلّ شئٍ مُتبسَّهُ یا زارع.

هر که را زرعی و دخلی و باغی باشد و از آفت او ترسد ، هر روز 41 نوبت بخواند و باد بر خود دمد ، از آفت  ایمن گردد .و هر که چندان بگوید که بیخود گردد ، روزیِ او فراخ شود چنانچه حیرت کند .

و هر که به عدد اسم این حروف را بنویسد و به هر یک یکنوبت این اسم را بخواند ، هرچه خواهد میسر گردد.

« س »: 

اسئلکَ بِحقّ السینُ علیکَ یا سلطان المُسخَر کلّ شئٍ فلا یُشارِکُ احدٌ یا سلطانُ.

هر که خواهد بر سر قومی مسلط گردد ، 37 روز و هر روزی 37 نوبت بخواند و حاجت خواهد ، البته بدست آید . و هر کس که چندان بگوید که خوش وقت ( و خوش بخت) شود ، هر چه در خاطر دارد ، مسخّر او شود .

و اگر همین حرف به عدد اسم بنویسد و به هر نوبت یکبار این اسم اعظم را بخواند چون فتنه باشد یا بیماری صعب(سختی) ، آب از روی آن باز خورد شفا یابد.

« ش » :

اسئلکَ بِحقّ الشینُ علیکَ یا شکورُ انتَ الذی اَنعمتَ عَلی العِبادِ نِعمةً ظاهرةً و باطنةً‌‌ یا شکور .

هر که از معیشت در تنگی باشد ، هر صباح وضو سازد و 60 نوبت بخواند و آب برگیرد و روی بشوید ، از دست تنگی معیشت خلاص شود . و هر که هر شب چندان بگوید که به خواب رود ، به درجه اولیای کبار برسد .

و هر که حرف شین به عدد اسم بکشد و به هریک یکبار این اسم بخواند و حرز سازد ، هر که وی را بیند ، انعام کند.

« ص »:

اسئلکَ بِحقّ الصّادِ علیکَ یا صانِع العجائبِ بقدرتِه لَم تَبلغُ اَوهامُ العارفینَ بِحکمتِه یا صانِعُ.

هر که در کاری باشد و بر وی دشوار گردد ، هر صبح این اسم اعظم را بعد از نماز صبح 43 نوبت بخواند ، بر وی آسان گردد. اگر چندان بخواند که از هوش برود ، علم و حکمت و سیمیا بر وی کشف گردد.

هر که حرف صاد را به عدد اسم خود بنویسد و این اسم اعظم را بخواند یا با خود دارد ، بارهای بسته بر وی گشاده گردد.

« ض »:

اسئلکَ بِحقّ الضّادِ علیکَ یا ضامنُ مِن المُنفَرِد عَن کلّ شئ بِکمالِ کِبریاءِ عَظمتِه یا ضامِن.

هر که کاهل نماز باشد یا در دست ظالم گرفتار باشد ، هر روز 39 مرتبه بخواند ، از دست دشمن خلاص شود و دشمن هلاک شود . و هر که چندان بگوید که از خود برود ، (از) باطن ، حلّ ارواح مقدسه گردد .و هرکه حرف ضاد به عدد اسم در کاغذ بکشد و با خود دارد ، چندان اسرار بر وی کشف گردد که از حد بیرون باشد.

«ط»:

 اسئلکَ بِحقّ الطاء علیکَ یا لا اله الا انت سبحانک ما اعظمَ شانکَ یا لا اله‌ الا انت.

این بهترین جمله اسماء است ، اجابت دعوت این اسم کردن ، کار هر کسی نیست.

« ظ »:  

اسئلکَ بِحقّ الظاءِ علیکَ یا ظاهرَ ذالمعروفِ الدائم انتَ الذی لا یَنقَطَعُ اَبداً و لا یَحصاهُ غَیرُهُ یا ظاهرُ. 

هر که هر صبح وقت طلوع شمس 54 نوبت این اسم اعظم را بخواند ، مشهور و محمود جمله خلایق گردد چنانکه همه کس محتاج صحت او باشند.

و هر که خواهد که احوال کارهایش مشخص شود ، بعد از نماز خفتن با هیچ کس سخن نگوید و این اسم را چندان بخواند که در خواب رود ، او را از آن آگاه کنند. و به هر حرف یک بار این اسم اعظم را بخواند و حرز سازد ، هر چه پوشیده باشد ، بر وی منکشف شود و محبوب خلق گردد.

« ع »:

اسئلکَ بِحقّ العینِ علیکَ یا علیم القادرُ ما کان بِوَقَوفاً فی مَشیّتِه و ما یَغطی لِبریّته یا علیمُ.

هر که این اسم را 47 نوبت بخواند ، دانا گردد و توانگری یابد. و هر که چندان بخواند که بیهوش شود ، از عالم غیب او را فیض برسد که هر چیز بر زبان را نداند ، چیز واقع شود و در دانستن احوال در خواب بسی مؤثر است .

هر که حرفِ «ع» به عدد اسم در کاغذ کشد و به هر حرفی یکبار بخواند ، در دیوار خانه کسی نهد که ظلم بر وی کرده باشد البته آن شخص آواره گردد و دعوت مشتری در این اسم است.

« غ »:

اسئلکَ بِحقّ الغینِ علیکَ یا غنیّ الکریم الوَهّاب ذُوالطول فلاینقِصُ شئٌ مِن خزائنِه یا غنیُّ.

هر که هر روز 24 نوبت بخواند این اسم اعظم را ، روزیِ وی فراخ گردد. و باید 44 بار چندان بخواند که از حال برود ، از خدایتعالی چندان مال و جاه دنیا خواهد بیابد که از عهده آن بیرون نتواند آمدن.

و اگر حرف غین را به عدد اسم بکشد و به هر حرف یکبار این اسم اعظم را بخواند و با خود دارد ، عجائب بیند.

« ف » :

اسئلکَ بِحقّ الفاءِ علیکَ یا فتّاحُ کلّ مَقالیدِ الاُمورِ بِیده یا فتّاحُ.

هر که را دست و دل بسته باشد ، هر روز 28 نوبت بخواند ، گشاده یابد به هرچه تمام تر. و هر که چندان بخواند که به خواب رود ، بندها به دست او گشاده شود. و هر که حرفِ «ف» به عدد اسم بکشد و به هر یکی یکبار این اسم را بخواند ، هر گیر و بند باشد بزودی خلاص شود. و اگر زنی سخت زاید بر وی ببندد ، آسان زاید.

« ق »:

اسئلکَ بِحقّ القافِ علیکَ یا قدیمُ فلا تُحیطُ اَحدٌ بعدُ نِعماؤُهُ یا قدیمُ.

هر که این اسم را 37 نوبت بخواند از هر کس کرامت یابد و هر که حرف قاف را بکشد و حرز سازد ، در نظر سلاطین بزرگوار باشد و همه دشمنان مقهور گردند . و اگر کسی را تب و سردرد باشد ، بر وی بندند شفا یابد.

« ک »:

اسئلکَ بِحقّ الکاف علیکَ یا کفیلَ الکافیُ الوکیلُ بِکلِّ حینٍ مِن فَضله و کَرَمِه یا کفیل.

هر که هر روز این اسم را 33 نوبت بخواند ، هیچکس با وی مخاصمت نتواند کرد و هر که با وی اندیشه خصومت کند ، بئوست باز گردد(مأیوس شود).

و اگر چندان بخواند که حال بر وی غالب شود ، مردم به او اعتبار کنند و از سخن او تجاوز نکنند و اگر حرف کاف را به عدد اسم بکشد و به هریک یکبار این اسم را بخواند و در خانه دشمن نهد ، دشمن برافتد.

« ل »:

اسئلکَ بِحقّ اللامِ علیکَ یا لطیف المحیطِ بکلّ شئ ولابد ولَهُ الابصارُ کمالَه یا لطیفُ.

هر که هر روز 40 نوبت این اسم را بخواند ، به همه مرادات برسد. و هر که چندان بخواند که در خواب رود همه اشیاء را کَماهِی مشاهده نماید(به صورت اصلی می‌بیند). و اگر حرف لام به عدد اسم بکشد و در جائی که غله در انبار باشد با چیزی در وی نهاده باشند ، برکت در وی پیدا شود و از آفت ایمن باشد.

« م »:

اسئلکَ بِحقّ المیمُ علیکَ یا مالکَ المُلوکِ لِنافِذِ اَمرِه و لا یعتدی علی اهلِ مملِکَتِه یا مالک.

هر که این اسم را هر روز 42 نوبت بخواند ، بر قومش سرور شود و اگر از پادشاه یا ظلمش ترسد ، شب سه شنبه این اسم را چندان بگوید که بر گریه افتد، هر حاجت که بخواهد اجابت شود .

و اگر حرف میم به عدد اسم بکشد و به هر یک یکبار این اسم را بخواند و با خود نگاه دارد، چون به هر که روآورد آن مهم به وجه خوب میسر شود.

« ن »:

اسئلکَ بِحقّ النون علیکَ یا نافع الشافی مَن طابَ قلوبِ المُحسنینَ بذکرِه یا نافعُ.

هر کسی در بالین خسته شش روز و هر روز 44 نوبت بخواند ، البته شفا یابد. و اگر حرف نون به عدد اسم بکشد به هر یک یکبار این اسم را بخواند ، در دوستی جمیع خلایق بران دارد(به دوستی بردل همه وارد شود). و اگر به اسم دوستی بنویسد و در خانه آن کس دفن نماید، محبوب محب شود.

« و »:

اسئلکَ بِحقّ الواوعلیکَ یا ودود انت الذی جعلتَ المَوَدّةَ بین المرءِ و زوجِه یا ودود.

هر که را میان خود و زوجه موافقت چندان نباشد ، شش روز و هر روز 40 نوبت بخواند که خوشحال شود و دوستی وی در دل خلائق پدید آید.

و اگر حروف واو را به عدد اسم به نام هرکس که خواهد بیاویزد و در وقت قمر قرارنگیرد و از جهت درد سر و شقیقه هم خوبست.

« ه »:

اسئلکَ بِحقّ الهاء علیکَ یا هادی کلّ شئ و الیه مَربَعةُ مَربعَهُ یا هادی.

هر که را خواهد که کسی را از بدخوئی بازدارد، این اسم را به ملاقات آن شخص 52 نوبت بخواند و بر وی دمد ، البته خوش خوی گردد.

و اگر حرفِ "ها " را به عدد اسم بکشد یا در صندوق یا در میان بار نهد ، ایمن باشد از دزدان .اگر بسوزاند به نام دوستی دیوانه گردد.والله اعلم

«ی»:

اسئلکَ بِحقّ الیاء علیکَ یا یَفضانُ الحیُّ الکائن لَم یَزَلَ و لا یَزالُ فی کَینونیّتَه یا یَفضانُ.

هر که این اسم بزرگوار را هر روز 62 نوبت بخواند به هرچه روی نهد به مراد رسد و در قیامت او را عذاب نباشد . و اگر چندان بگوید که بیهوش شود ، عالم ارواح را ببیند. 

معرفت خلاصه اختیارات در سی روز یک ماه(از چهل فصل علامه مجلسی)

از قول حضرت صادق(ع) منقول است که در هر ماه ، کدام روز برای کارها خیریت دارد :

اول ماه : نیکست برای بیع و خرید و فروش و سفرکردن . دوم ماه : مبارکست تجارت و طلب حاجت. سوم ماه : بد است برای جمله مهمات ؛ خاصّه دیدار ملوک و سفر کردن. چهارم ماه : نیکست برای جمله حاجات ، الا سفر کردن. پنجم ماه : بد است جمله امور ؛ خاصه دیدار ملوک و اکابر. ششم ماه : نیکست سفر خیر کردن و بنا نهادن را. هفتم ماه : نیکست مناکحه و بنا و حرکت را. هشتم ماه : نیکست همه امور ؛ الا سفر کردن. نهم ماه : نیکست همه امور ؛ الا دیدن عمّال.

دهم ماه : نیکست طلب حاجات را. یازدهم ماه : نیکست دیدار ملوک و سفر و حاجات را . دوازدهم ماه : نیکست همه کارها خصوصا حاجت . سیزدهم ماه : توقف در مهمات ، اولی است. چهادهم ماه : نیکست دیدار اکابر و ملوک و علما و اشراف را.

پانزدهم ماه: مختار است طلب حاجت و سفر کردن را . شانزدهم ماه : نیکست کارها و وصیت و معامله کردن. هفدهم ماه: نیکست طلب حاجات و نقل کردن را. هجدهم ماه : مختار است سفر و تزویج  و ابتداء کارها را. نوزدهم ماه : نیکست دیدار ملوک و سفر کردن را.

بیستم ماه : بد است جمله کارها و خلوت ، اولی است. بیست و یکم ماه: مختار است سفر و تزویج و عمارت کردن را. بیست و دوم ماه: نیکست دیدار ملوک و مناکحه کردن. بیست و سوم ماه : بد است جمله کارها خاصه سفر کردن. بیست و چهارم ماه: حذر از سفر کردن ، بسیار اولی است. بیست و پنجم ماه: مبارکست همه امور ؛ الا تزویج و سفر کردن.

بیست و ششم ماه: نیکست هر کاری خاصه سفر کردن و تجارت. بیست و هفتم ماه : نیکست طلب حاجات و نقل و حرکت نمودن. بیست و هشتم ماه: مبارکست سفر کردن و طلب گم شده و چیزها پنهان نمودن. بیست و نهم ماه: مبارکست سفر و طلب گمشده. سی ام ماه: نیکست همه حاجات خاصه حرکت را.

در بیان تفأل به کلام مجید به حروف هجاء :

گشا مصحف ، ورق زن هفت گردون       شِمر از سطر هفت ازهفتمین آن

ز هفتم سطر ، حرف اولست فال             عقیدت بران ای صاحب فال

چو فال آید "الف" ؛خیر و صواب است   زِ"ب" ؛ از منعمانت فتح باب است

چو "ت" آید ، بباید توبه زانکار         زِ "ث" ، دنیا  و دین بر دست بسیار

چو "ج " آید ، بکن جهدی و میکوش     زِ "ح" ، از اَقرَبا جام خوشی نوش چو "خ" آید ؛ امان از خوف میجوی    ز "د" ، اصحاب دولت را خبر گوی

چو "ذ" آید ، تو خود آنخوار بینی             ز "ر" ، نیکی بود شادان نشینی

چو "ز" آید ، بیابی مال بی حد              ز "س" بینی سعادتهای بی حد 

چو "ش" آید ، خصومت پیش آید     ز"ص" ، ای خواجه صبر و مکث باید

چو "ض" آید ، در آن کارست گرانی       ز "ط" ؛ زاهد شوی تقوی برانی

چو "ظ " آید ؛ظفر بر دشمنانست           ز "ع "، امر محبتها عیان است

چو "غ " آید ، خطر باشد بده مال     ز "ف" ، شادی تو را باشد به هر حال

چو "ق" آید ؛ شوی مقبول در قول         ز "ک" ، ایمن نباید بود از هول

چو  "ل" آید ، برآید حاجتت زود           ز"م" ، آید ملامتهای مشهور

چو "ن" آید ؛ بود آن کار نیکو          ز "واوت هست ، نعمت توی بر توی 

چو "ه " آید ؛ خدا خشنود و خصمان        ز لا تشویش باشد فی نه چندان

چو "ی" آید ؛ زِغایت مژده یابی           که خشنودانی از نعم آسمانی

در معرفت نیک و بد ساعات استخاره الحالات(روایح الغیب تالیف شیخ عبدالنبی):

شنبه: نیکست تا چاشت ، پس بد است تا زوال ، پس نیکست تا عصر ، پس بد است تا خفتن.

یکشنبه: نیکست تا ظهر ، بد است تا عصر ، پس نیکست تا مغرب .

دوشنبه : نیکست تا طلوع آفتاب ، پس بد است تا چاشت ، پس نیکست تا ظهر ، پس بد است تا عصر ، پس نیکست تا خفتن.

سه شنبه: بد است تا چاشت ، پس نیکست تا ظهر ، پس بد است تا عصر ، پس نیکست تا خفتن.

چهارشنبه: نیکست تا ظهر ، بد است تا عصر ، پس نیکست تا هنگام عشاء.

پنجشنبه: نیکست تا طلوع آفتاب ، پس بد است تا ظهر ، پس نیکست تا وقت عشاء.

جمعه: نیکست تا طلوع آفتاب ، پس بد است تا زوال ، پس نیکست تا عصر ، پس بد است تا مغرب ، پس نیکست تا وقت خواب.

در نحوست ایام ماه (منقول از چهل فصل علامه مجلسی):

به یک روایت روز سوم ، پنجم ، سیزدهم ، شانزدهم ، بیست و یکم ، بیست و چهارم و بیست و پنجم ماه ؛ نحس است و این مذهب مختار اهل شرع و منجّمین است. و روز عاشورا ، از همه روز نحس‌تر است و همچنین روز تاسوعا که نهم محرم باشد و این روز نیز نحس است. و بعضی هشتم محرم را نیز نحس می‌دانند و بیست و هشتم ماه صفر و بیست و یکم ماه رمضان. و از ایام هفته: روز دوشنبه و چهارشنبه .

و ایضا از حضرت رسول اکرم(ص) منقولست که بیست و چهار ؛ روز نحس است در هر سال که در هر ماهی دو روز باشد و اگر کسی بیمار شود ؛ بمیرد و اگر کسی به سفر رود؛ برنگردد. و اگر به جنگ رود ؛ کشته شود. و اگر فرزندی متولد شود نماند. بدین دستور از برای هیچ کار خوب نیست . والله اعلم.

محرم:یازدهم و چهاردهم. صفر: یکم و هشتم. ربیع الاول: یکم و بیستم. ربیع الثانی : یازدهم و بیستم. جمادی اول: دهم و پانزدهم. جمادی الثانی: دوم و چهارم. رجب: یازدهم و سیزدهم. شعبان: سوم و چهارم. رمضان: سوم و بیستم. شوال: هشتم و بیستم. ذیقعده: دوم و پنجم. ذیحجه: ششم وهشتم.

و از برای مسافر قمر در عقرب و قمر در اسد بودن خوب نیست. و از برای نکاح کردن قمر در عقرب بد است.

در خواب دیدن در هر ماه:

منقولست از حضرت امام صادق(ع) که خواب دیدن اول ماه ؛ باطلست. دوم و سوم ؛ برعکس بُوَد. چهارم و پنجم ؛ به تاخیر افتد. ششم وهفتم و هشتم و نهم؛ آنچه را بیند ، راست بوَد. دهم و یازدهم و دوازدهم ؛ به تاخیر افتد. سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ؛ نه خیر باشد و نه شرّ باطلست. شانزدهم و هفدهم ؛ به تاخیر افتد. هجدهم ونوزدهم ؛ درست باشد. بیستم و بیست ویکم ؛ دروغ باشد.

بیست و دوم و بیست و سوم ؛ فرج و شادی باشد. بیست و چهارم و بیست و پنجم ؛ برعکس باشد. بیست و ششم و بیست و هفتم ؛ نیز برعکس باشد. بیست و هشتم ؛ درست باشد. بیست ونهم و سی اُم ؛ راست باشد.

و در روایت سلمان فارسی (رضی‌الله‌عنه) : خوابی که در روز ششم بیند ؛ بعد از یک روز یا دو روز، تعبیرش ظاهرشود. و خوابی که در روز نهم دیده شود ، در همان روز اثرش ظاهر شود. در روز دهم و یازدهم ، تعبیرش بعد از بیست روز به ظهور آید. روز سیزدهم ، بعد از نُه روز تعبیرش ظاهر شود. در روز چهاردهم ، بعد از بیست و شش روز به عمل آید. و در روز پانزدهم ، بعد از سه روز اثرش ظاهر شود. و در روز بیست و هشتم ، در همان روز اثرش ظاهر شود . و در بیست ونهم نیز در همان روز اثر و تعبیرش ظاهر و هویدا شود.

رابطه ستاره‌ها و ماه‌های سال:

امروزه تحقیقات دانشمندان نشان داده که قرار گرفتن ماه و خورشید در نزدیکی هر یک از اجرام آسمانی تاثیر شگرف و متفاوتی روی کلیه‌ی موجودات زنده زمینی از جمله انسان دارد. علاوه بر تاثیر جاذبه خورشید و ماه ، تاثیر میدان‌های انرژی مجموعه ستارگان و کهکشان‌ها که ماه یا خورشید در محدوده آنها قرار گرفته‌اند ، بر موجودات زنده محرز گردیده است.

مثلا همانطورکه می‌دانیم ، ظهور کامل بدر ماه باعث تغییرات زیادی روی جمادات ، نباتات ، حیوانات و از جمله ذهن افراد بشر می‌شود. علاوه بر کره ماه ، هریک از اجرام دیگر آسمانی به صورت یک مرکز انرژی ، ارتعاشاتی را به سوی زمین می‌فرستند که این ارتعاشات با برخورد به کره زمین و تماس با کانون حیاتی ما و اثرگذاری بر ضمیر ناخودآگاه ما تغییراتی در منش رفتاری و شخصیتی ما بوجود می‌آورد.

درواقع عرفان و باطن این حقایق اینطور معنا می‌شود که : سرّ همه ستارگان از آسمان به زمین می‌آید ، و از زمین دوباره صادر می‌شود به آسمان! برای همین هر ماه ، در طالع قرار می‌گیریم. {امروزه علم طالع بینی که بر مبنای ستاره شناسی پایه‌ریزی شده در نزد برخی ، یک فلسفه است و عده‌ای دیگر به آن به عنوان علم می‌نگرند و گروهی نیز آن را ترکیبی از این دو می‌دانند}.

بنابراین به این آگاهی می‌رسیم که تمامی مخلوقات جهان هستی در طول حیات خود ، تابع نظام و انتظامی خاص می‌باشند. و جنبش و حرکت اجرام آسمانی در موقعیت‌های مختلف ، اثراتی متفاوت و محسوس بر حیات جسمانی و روانی ما می‌گذارد. و باعث می‌شود که با درک چگونگی این اثرگذاری، به‌ روند کلی حیات خود واقف گشته و در انجام اعمالمان ملاحظات لازم را رعایت نماییم.

و تمام ستاره‌ها به 7 دسته تقسیم می‌شوند( به عددِ حمد: سوره مبارکه حمد ، 7 آیه دارد . عدد ابجد کلمه حمد=52 است که در جمع می‌شود 7؛ 7=2+5 و هر سال 52 هفته است. جایگاه عددی کلمه حمد=25 که باز هم در جمع 7 می‌شود؛ 7=5+2). و سعد و نحس ساعات و ایام ، با در نظر گرفتن ستاره آنهاست که :

زحل:نحس اکبر، مشتری: سعد اصغر ، مریخ : نحس اصغر ، شمس: سعد اکبر، زهره : سعد ، عطارد و قمر : تابع هستند.

طالع ماه‌های سال: طالع ماه فروردین و آبان : مریخ .  اردیبهشت و مهر : زهره . خرداد و شهریور: عطارد .  تیر : قمر .  مرداد: شمس .  آذر و اسفند : مشتری .   دی  و بهمن : زحل است.

رابطه ستاره‌ها و ایام هفته و 24ساعت شبانه روز:

پس تمام ستاره‌ها به 7 دسته (عدد حمد!) تقسیم می‌شوند و  24ساعت شبانه روز هم به همان 7 دسته تقسیم می‌شود و هرروز متعلق به ستاره‌ای است که با آن شروع می‌شود: روز شنبه به زحل ، یکشنبه :شمس ، دوشنبه : قمر ، سه شنبه : مریخ ، چهارشنبه: عطارد ، پنج شنبه : مشتری و جمعه به ناهید متعلق است.

هر روز از ساعتِ یکِ نصفِ شب شروع و به ساعت 24 ختم می‌شود. و هر ساعت شبانه روز ، به ترتیب متعلق به 7 ستاره‌ی زحل(نحس اکبر)، مشتری( سعد اصغر) ، مریخ (نحس اصغر) ، شمس(سعد اکبر)، زهره (سعد) ، عطارد و قمر( تابع اند ) است.

برای یافتنِ ستاره ساعات هر روز ؛ با ستاره‌ای که متعلق به‌ آن روز است شروع ، و سپس به ترتیبی که در بالا ذکر شد ، ستاره‌های دیگر قرار می‌گیرد. دراینجا برای مثال 24 ساعت روزِ شنبه بیان می‌شود:

0تا 1 (نصفِ شب) : زحل ... 1 تا 2 : مشتری ... 2 تا 3 : مریخ ... 3  تا 4 : شمس...  4 تا 5 : زهره ...  5 تا 6 : عطارد ...  6 تا 7 : قمر.

 7 تا 8 : زحل...  8 تا 9 : مشتری...  9 تا 10 : مریخ ...  10 تا 11 : شمس... 11 تا 12 : زهره...  12 تا 13: عطارد...  13 تا 14: قمر.

14 تا 15: زحل...  15 تا 16 : مشتری...  16 تا 17 : مریخ ...  17 تا 18 : شمس...  18 تا 19 : زهره...  19 تا 20 :عطارد...  20 تا 21: قمر.

 21 تا 22 :زحل...  22 تا 23 : مشتری و 23 تا 24 به مریخ تمام می‌شود. و روز بعد یعنی یکشنبه با شمس شروع و به همین ترتیب در ساعت 24 به عطارد ختم می‌شود.

                                                                                 پایان.

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن

صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کلّ الساعة ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً

 حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً.   

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۰۷
عذرا شفائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی