لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





بسم الله الرحمن الرحیم

پیرهن مهنت و غم دوختم       ابجد عشقت چو بیاموختم

سوختم و سوختم و سوختم     حاصل عشقت سه سخن بیش نیست

این حقیر از خداوند می‌خواهم که بتوانم از کلام بزرگان و صاحبان فن ، علم حروف و اعداد را معرفی کرده و منابع و اهمیت آن را تا آنجا که او توفیق دهد شرح دهم. زیرا وظیفه می‌دانم تا بتوانیم کلام مولایمان را بیشتر فهمیده و بدان عمل کنیم. و بدین سبب است که بزرگان زیادی این اسرار را کشف و به اهلش آموزش داده‌اند. بعضی می‌گویند که این" 28" حرف ، اسماء باری تعالی جل‌ّشأنه هستند که فرشتگان به این اسم‌ها ؛ تسبیح خداوند عزّوجلّ می‌گویند. اینها الفاظ قرآن مجید هستند و همه اسم‌ها از اینها ترتیب می‌یابند .

علم حروف از هر علمی برتر و والاتر و برای انسان نافع و لازم است! زیرا درک هر مفهومی از مفاهیم موجودات عالم هستی از غیب و شهود و معانی هر یک از آنها در صورت فردی و ترکیبی حروف نهفته و حروف دلیل و مظهر تمام آنها می‌باشد. و مبنای تمام علوم ، شناخت ذات فردی حرف و ترکیبات و حالات و عوارض و معانی استحصالیّه است. حروف ؛ مبیّن اسرار، و مظهر علوم ، و کاشف مقاصد غیب و شهود است و فهمیدن معانی کتب آسمانی بویژه "قرآن" به معرفت حروف بستگی دارد و تمامی زبان‌ها و لغات محتاج به علم حروفند!

بدان! این اقیانوسی است که اگر در آن فرورویم، اموری پدید خواهد آمد که توان شنیدن آن نیست چون حروف ، مطالبی بس پیچیده و اسرارآمیز به خود اختصاص می‌دهد که علم حروف را بوجود می‌آورد(همان علم جفر) و همان گونه که بیان نمودم اگر تمام آب‌های زمین ، جوهر و دوات گردد و تمام چوب‌ها و درختان کاغذ گردند، در باب حروف، سخن بسیار بیشتر از ظرفیت آنها خواهد بود!

پس از حروف ، اسماء پدیدار گشتند ، و خداوند سبحان حقایق را بر شمار اسماء حقیقی‌اش انشاء و ایجاد فرمود و بر طبق این اسماء ، فرشتگان و موکّل‌ها و عونٍ(کمک کننده) و طیشٍ(شادمان کننده) را آفرید تا حمد و سپاس سبحان گویند و شأن و منطقه‌ای برای هر یک از اسم‌ها قرار داد. و همه را به تسبیح گویی اسمائش فرا خواند تا اسم و مسمّی و تسمیه او گویند. شیخ شبستری می‌فرماید:          

زحق با هر یکی خطی و قسمی است

معاد و مبداء هر یک ز اسمی است

از آن اسمی که آمد هم به در شد

اگر چه در معاش او در به در شد

از آن اسمند ، موجودات قائم

بدان اسمند در تسبیح دائم

روایت ابداع و حقیقت خلقت حروف از امام رضا(ع)

امام رضا(ع) درباره ابداع و حقیقت خلقت حروف، در جواب سؤال عمران چنین جواب فرمودند: درباره‌ی حقیقت خلقت: و بدان که ابداع ، مشیّت و اراده ، سه اسم برای یک چیز هستند، و اولین ابداع ، اراده و مشیّت او، حروفی بود که آنها را اصل هر چیزی قرار داد و راهنمایی بر هر مدرک (علم حروف) و روشنگری بر هر امر مشتبهی نموده و  بوسیله‌ی آن حروف ، هر چیز اَعَم از حق و باطل، فعل و مفعول، یا معنی و غیر معنی از هم جدا و شناخته می‌شود و همه‌ی امور بر آنها جمع شده است ، و در آفرینش این حروف برای آنها معنای متناهی و وجودی غیر از نفس آنها قرار نداد زیرا آنها با ابداع و ایجاد بوجود آمده‌اند.

نور، در اینجا اوّلین فعل خداست، خدایی که خود نور آسمان‌ها و زمین‌ است: "الله نورالسموات و الارض" . حروف از آن فعل ، به فعلیت رسیده‌اند، و آنها حروفی هستند که اساس گفتار بر آنهاست ، وحی الهی که نور است و همگی عبارات از خداوند است که به خلق خود آموخته است(پس همه‌ی زبان‌های دنیا را شامل می‌شود چون هیچ کس از خود چیزی نداشته و ندارد، همه را خدا به ما داده و آموخته است).

این حروف، سی و سه حرف هستند. 28 حرف از آنها نشانگر زبان‌ها (لهجه‌ها)ی عربی است و از 28 حرف، 22 حرف نشانگر زبان‌های سریانی و عبری است. و از میان آنها، 5 حرف در سایر زبان‌های عجم در مناطق مختلف ، زبان‌های متفرق و پراکنده است و آن 5 حرف هستند که از 28 حرف جدا شده‌اند(که زبان فارسی 4 حرف "پ-ژ-گ-چ" را هم دارد پس 32 حرف می‌شود) امّا حرف همزه در عربی اضافه شده و 29 حرف می‌شود و حروف فارسی به اضافه‌ی همزه، 33 حرف می‌شود .

سپس حروف را بعد از احصا نمودن و شمردن آنها ، "فعل" خود نمود. مثل آیه مبارکه: کن فیکون (و آنچه امر می‌شود موجود شود، پس آن نیز موجود می‌شود) "کن" صفت و خلقت خداست ، و آنچه که از آن ایجاد می‌شود ، مصنوع و مخلوق است .

 اولین خلقت خداوند عزّوجلّ ، ابداع است. بدون وزن و حرکت است، مسموع نیست، رنگ ندارد، قابل حسّ نیست. دومین مخلوق، حروف‌اند که وزن و رنگ ندارند، قابل شنیدن هستند ولی قابل حسّ نیستند. سومین مخلوق ، اعدادند که از همه‌ی انواع محسوس ، ملموس‌تر(لمس شدنی) ، قابل شنیدن و قابل دیدن هستند.

خداوند تبارک و تعالی قبل از ابداع بوده است، زیرا قبل از خداوند عزّوجلّ و همراه او چیز دیگری نبوده‌است. ابداع، قبل از حروف بوده‌ است "یابدیع السموات والارض" و حروف، چیز دیگری غیر از خود را نشان می‌دهند. مامون سؤال کرد چطور غیر از خود چیز دیگری را نشان می‌دهند؟حضرت فرمودند: زیرا خداوند تبارک و تعالی آنها را برای معنی ، کنار هم جمع می‌کند . وقتی چند حرف از آنها مثلا 4 حرف یا 5 حرف یا 6 حرف و یا بیشتر و کمتر را در کنار هم قرار می‌دهد برای معنایی است محدّث(یعنی حادث شده) و جدید،که قبلا نبوده‌است.

عمران پرسید ما چگونه می‌توانیم این مطلب را بهتر بفهمیم؟ حضرت فرمودند: توضیح این مطلب چنین است که وقتی مقصود تو از این حروف،خود آنها باشد نه چیز دیگری،آنها را جدا جدا ذکر می‌کنی و می‌گویی ا،ب،ت،ث،ج،ح،خ تا آخر در این صورت معنایی غیر از خود این حروف در آنها نمی‌یابی ،اما وقتی آنها را درکنار هم بگذاری و اسم و صفت برای معنی موردنظر خود بسازی بیانگر معنیِ موصوف خود خواهند بود. فرمود آیا فهمیدی؟... (عیون الاخبار، ترجمه غفاری و مفید ج2،ص312)

تفسیر ابجد از رسول الله(ص)

*اصبغ ابن نباته گوید: امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: "عثمان ابن عفان از رسول خدا (ص) پرسید ، یا رسول الله تفسیر ابجد چیست؟ حضرت فرمودند: "تعلَّمُ التَّفسیر ابجدِ فاِنَّ فیه الاَعاجیبُ کلها ویلٌ لعالِمِ جَهِلَ تفسیرَهُ" تفسیر ابجد را بیاموزید زیرا که در آن شگفتی‌ها است و وای بر آن عالمی که از تفسیر آن چیزی نداند گفتند: یا رسول الله تفسیر آن چیست؟ فرمودند: "اما ابجد ، "الف" پس آلاء (نعمت‌های باطنه خداوند) است حرفیست از اسماء و اما "باء"، بهجت خداوند است و اما "جیم"، (جنت) بهشت خداوند و جمال خداوند و جلال اوست و اما "دال"، پس دین خداوند می‌باشد و اما هوز، پس "ها" هاویه است و "واو" فویلٌ لاهل النّار(وای بر اهل اتش) و اما "زاء"، فزاویةٌ فی النار پس زاویه است در آتش ، پس پناه می‌بریم به خدا از آنچه در زاویه است (زاویه‌های جهنم) و اما حطی، "حاء" آن ریختن خطاهاست از مستغفرین در شب قدر و آنچه جبرئیل با آن با ملائکه نازل می‌شود تا طلوع آفتاب (فجر) و اما "طاء"، فطوبی لهم و حسن مآب (درخت طوبی) برای آنهاست و گشتنگاه نیک و آن درختیست که خداوند عزّوجلّ آن را نشانیده و در آن روحش دمیده و همانا که شاخه‌های آن از پس دیوارهای بهشت دیده می‌شوند حُلی و حُلل می‌رویاند بر دهانشان آویخته است. و اما "یاء" ، یدالله فوقَ خلقِهِ دست خدا بالای دست خلق اوست. سبحانه و تعالی امّا یشرکون.

و امّا کلمن ، "کاف" ؛ کلام خداست که برای کلمات خدا بدل کردنی نیست و از غیر خدا برگشت دهنده‌ای نیابی و اما "لام"، فرمود آمدن اهل بهشت است بر پیغبر در زیارت و تحیّت و سلام و ملامت اهل آتش است در خودشان. اما "میم"، ملک خداوندی است که زوال ندارد و دوام خداوندی است که فنا ندارد و "نون"، نون والقلم و ما یسطرون است. قلم ، قلمی است از نور و کتابی است از نور در لوح محفوظ که مقرّبون آن را گواهند و خدا در شهادت کافیست و اما "سعفص"، "صاد" یک صاع بصاع و قصاص بقصاص، یعنی جزا به جزا و هر چه کنی جزا یابی. همانا خدا به بندگان ستم نکند و اما "قرشت"، یعنی آنها را در قبر از هم پاشد ، پس آنها را زنده کند و در روز قیامت پراکنده نماید و در بین آنها به حق حکم کند و به آنها ستم نمی‌شود".

سرّ عدد 72 و حروف مقطعه قرآن ؛ وجود مبارک امام حسین(ع):

هارون بن جهم گوید: یکی از صحابه گفت امام صادق(ع) فرمود: "همانا به عیسی (ع) دو حرف عطا شده ، و به آن دو حرف (از زنده کردن مردگان و شفای بیماران) عمل می‌کند و به موسی (ع) چهار حرف، و به ابراهیم (ع) هشت حرف، و به نوح (ع) پانزده حرف، و به آدم (ع) بیست و پنج حرف و همانا خدایتعالی تمام آنها را برای محمد (ص) گرد آورد و همانا اسم اعظم خدا ، هفتاد و سه حرف است که هفتاد و دو تای آن به محمد (ص) داده شد و از آن ، یکی در حجاب است.

نکته: پروردگار عالم این خزانه را به عدد 72 به صورت‌های مختلف در عالم دنیا ظهور داد که مظهرش به عدد ابجد کلمه سجده است!(سجده=72) و حقیقت فعل سجده به وجود 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین ظهور دارد زیرا این عزیزان به معنای واقعی ، ساجد یعنی عبد خالص خداوند یکتا هستند چون معصوم واقع شده‌اند.

در روز عاشورا هم حقیقتی از این عدد را به 72 تن یاران آقا اباعبدالله الحسین(ع) و هم لحظه آخر شهادت مولا به صورت سجده ظهور داد؛ که درحالیکه وجود مبارکش زنده بود در حال سجده (از قفا) با 12 ضربه ، استخوان گردنش را شکستند و سر مبارکش را از بدنش جدا کردند(اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا)پس، از سجده بلند نشد حتی زمانیکه سر را بر نیزه گذاشتند چراکه عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 می‌شود!

و جالب‌تر اینکه عدد ابجد اسم مبارکش حسین(ع) برابر 128 است که اینطور معنا می‌شود: 28+100 ؛ عدد 100 برابر حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و 28 ، برابراسم مبارکِ "وحید" خداوند و برابر 28 حرف الفبا که حروف کلام مبارک قرآن است ، می‌باشد. پس حضرت با خون پاکش ، نگهدارنده 28 حرف یعنی جانِ قرآن و توحید خالصانه است.حال اگر 28 حرف را بصورت بسیط بنویسیم مثل الف که یک حرف است اما 3 حرف (ا ل ف)خوانده می‌شود ، رویهم 72 حرف می‌شوند! (الف+با+ ... +ظا+غین) نمی‌دانم چگونه بگویم که در کربلا بدن مبارک اباعبدالله(ع) 72 قسمت شده بود یعنی همه قطعه قطعه...!(بابی انت و امی)

مناقب ابن شهر آشوب نقل می‌کند: روزی پیامبر(ص) بالای منبر مسجد نشسته بودند و برای مردم موعظه می‌کردند.یک وقت امام حسین(ع) که در آن زمان 4-5 ساله بودند وارد شدند و آمدند پایین پله منبر ایستادند. ناگهان پیامبر(ص) شروع به گریه کردند و به امام حسین(ع) اشاره کردند و فرمودند: تَرَقَ عینَ البَقَه .یعنی بیا بالا(از پله‌های منبر) ای چشم پشه. در آن دوران هیچکس معنی این تعبیر را نفهمید.

شاید پس از هزار و چند سال ؛ قریب به صد و اندی سال پیش مرحوم فرهاد میرزا معتمدالدوله فرزند عباس میرزا (صاحب مقتل بسیار ارزشمند قَمقام زَخّاز و صمصام بَتار) به اروپا رفته بود. آنجا به ایشان گفتند که یک وسیله‌ای به نام میکروسکوپ تازه اختراع شده که هر چیز ریزی را درشت نمایی می‌کند و نشان می‌دهد. ما چشم یک پشه را جدا کردیم و گذاشتیم... بیایید ببینید.جناب فرهاد میرزا چشم روی میکروسکوپ گذاشت و نگاهی کرد و در همان موقع کسی که پای دستگاه بود گفت: جناب ما شمردیم 1950 شکاف در چشم پشه هست! یکدفعه دیدند فرهاد میرزا نشست روی زمین و شروع کرد به گریه  و به سر زدن! همه گفتند چه شد ؟! ما که چیزی نگفتیم؟! ما گفتیم چشم پشه یک حالتی دارد که شبکه شبکه و سوراخ سوراخ است، شمردیم و دیدیم 1950 شبکه دارد. فرهاد میرزا گفت: شماها نمی‌دانید!بعد از 1400 سال معنای حرف پیامبر(ص) مشخص شد که چرا آن روز ، امام حسین(ع) را با عنوان چشم پشه خطاب فرمود؟!

امام صادق(ع) نیز فرمودند:بر بدن جدّ غریب ما 1950 زخم زدند.راوی سؤال کرد یابن رسول الله مگر امکان دارد چنین چیزی...؟حضرت فرمودند: به خدا قسم نیزه بر جای نیزه می‌زدند، شمشیر بر جای شمشیر می‌زدند ، تیر بر جای تیر می‌زدند.

زخم‌ها بر پیکرت حک گشته است     جسم بی جانت مشبک گشته است

{کفایةالاثر:ص81تا83. منابق آل ابیطالب: ج3ص388. بحارالانوار: ج16ص295، ج36ص313،ج43ص286...}

عدد 1950 برابر می‌شود با حروف "الکاشف رموز حروف مقطعات قرآن" و جایگاه عددی این حروف می‌شود 294 که برابر با عدد ابجد کلمه "حروف" و کلمه "صدر" است.این اعجازی از گنج ولایت در خزانه حروف ، به وجود اباعبدالله الحسین(ع) است.

نکته : خیلی زیباست که جایگاه عددی کلمه حروف=51 می‌شود. کلمه انسان هم از 5 حرف تشکیل شده که دو حرفِ اول و آخرش ، الف و نون است (انسان) و عدد ابجد الف و نون می‌شود 51 و حرف سین که در وسط کلمه انسان قرار دارد ، جایگاه عددیش در الفبا 15 می‌شود که قلب و میزان حروف است چنانچه سوره مبارکه یس ؛ قلب قرآن است . پس خلقت انسان ، از کلّ مجموعه حروف است به رسیدن میزان قلب و باید به مجموع حروف عمل میزان برسد!

اما جالب است که عدد ابجد کلمه اعداد=80 و برابر با عدد ابجد حرف ِ ف به جایگاه عددی 26 است که 26 ، برابر با عدد ابجد کلمه حدید است و انسان باید در طول {عدد ، در طول و حرف در عرض است} حافظ حدودالله باشد.   

پس رمز حروف مقطعه در کربلا باز شد و آخرین فرزند امام حسین(ع) ؛ امام زمان(عج) مظهر حروف مقطعه به گنجِ 4 حرفِ م ح م د (ص) می‌باشد تا به دنبال گنج حرکت کنیم و انشاءالله او را با سجده و اطاعت محض خداوند و خلوص واقعی بیابیم. اللهم الرزقنا

چشم دل باز کن که جان بینی                    آنچه نادیدنی است آن بینی

آنچه بینی ، دلت همان خواهد                    آنچه خواهد دلت ، همان بینی

از امیرالمومنین علی(ع) است که می‌فرمایند: "خضر نبی را در خواب دیدم و به او گفتم به من بیاموزد چیزی که به دشمنان ظفر یابم، فرمود یا علی بگو "یا هو یا من لاهو الاهو" چون به سمع همایون حضرت رسالت رسانیدم، فرمود یا علی این اسم اعظم بوده است که به تو آموخته و من در روز بدر آنرا مکرر می‌گفتم تا آنکه ظفر یافتم.

نقطه بحر ازل و سرّ الاسرار و نور الانوار است

در اکثر رسائل مرقوم است که عامل را برای هر عمل ، در علوم غریبه ، دانستن حروف و اعداد از ضروریات می‌باشد. بنابراین برای آنکه اسرار حروف و اعداد منطبق با اسرار درونشان ظاهر شود و معانی و مفاهیم و جایگاه وجودی خود را در آسمان و ملکوت آن ، و زمین و ملکوت آن ، و در سِرّ عالم دنیا و سِرّ عالم آخرت و حتی از علوم آینده و گذشته محققان و مدبّران را آگاه سازند و همچنین به ظاهربینان و باطن‌بینان در کشف خواهش‌هایشان کمک کنند :

پروردگار عالم با رمز مقطعات در کلام کریمش، به پیغمبر بزرگوار خود حضرت محمد(ص) باب اسرار را باز کرده است و با کنایات و اشارات و تمثیل ، انسان را به تدبر واداشته است. حروف را باب کلام خود قرار داد و خود را متکلم بذات معرفی نمود و به انسان توفیق داد که معجزه کلامش، قرآن را از قلب مبارک رسولش و نطق نورانی حجّتش، امیرالمؤمنین علی(ع) بشنویم و در اثر زحمات و رنج‌های این عزیزان ، تفسیر و تعلیم و عمل خالصانه را از این عزیزان بیاموزیم تا مگر هدایت و به نور قرآن منوّر گردیم و ما هم ، حروف و کلمات عملمان را در لوح تکلیف بنا به وسع ضعیفمان منطبق بر آیات الهی قرار دهیم.

بنابراین جای بسی تفکر است که خداوند با خلق 28 حرف ، کلّ مفاهیم و معانی  و عوالم دنیا و آخرت را در کتابش ؛ قرآن جای داده است! چنانچه تمام کتاب‌های آسمانی ، کتاب الله است ولی قرآن مجید هم "کتاب الله" است و هم "کلام الله" ! و چنین است که پروردگار ، خود حافظ آن می‌باشد و حریم قرآن ، بکر و دست نخورده می‌ماند الی یوم القیامت . چرا که مخلوق هرگز قدرت ورود در حریم کلام خالق را ندارد و این اعجاز اول بار به دست مبارک مولی الموحدین امیرالمؤمنین(ع) ثبت ، نقطه گذاری ، و حرکت گذاری شد و علوم صرف و نحو و تجوید را پایه گذاری نمودند.

و اهمیت این همه زیبایی در حدیث مبارکی از ایشان این چنین نقل می‌گردد: "انّ کلما فی الکتب المنزله فی القران و کلما فی القران فی الحمد و کلما فی الحمد فی البسمله وکلما فی البسمله فی الباء و کلما فی الباء فی النقطه و انا نقطه تحت الباء". "حقیقت این است و جز این نیست که همه کتاب‌ها در قرآن نازل شده‌اند و همه قرآن ، در سوره مبارکه حمد و همه حمد در بسم الله و همه بسم الله در باء و همه باء در نقطه و من نقطه زیر باء هستم".

بنابراین حقیقت نقطه ، سرِّی است الهی! که نه به لفظ ادا می‌شود و نه به صورت و نه به اشاره و نه موصوف به صفتی است و نه ملوّن به رنگی و نه محدود به حدی بلکه ، محجوب از حواس است. چنانچه در عینِ پیدایی ، پنهان و در عینِِ پنهانی ، عیان است! "وز غایت ظهور ، عیانش پدید نیست"

ابن عباس رئیس مفسرین چنین روایت می‌کند که مولا امیرالمؤمنین (ع) از اول شب تا آخر شب راجع به باء بسم الله حدیث می‌فرمود که من اندکی از آن را می‌فهمیدم و فرمود: قسم به خدا اگر بخواهم باء بسم الله را تفسیر کنم (لاوقرت سبعین بعیرا) برای باء بسم الله اینقدر معانی بیان می‌کردم که اگر می‌نوشتند بایستی بار 70 شتر نمایند. و قال علی (ع) :"بالباء ؛ ظهر الوجود و باالنقطه ؛ تبین العابد و المعبود". و فرمود: "بوسیله باء ؛ کلّ وجود ظاهر شدند و بوسیله نقطه ؛ رابطه عابد و معبود روشن و بیان می‌گردد"(او میزان و صراط و امام مبین راه و قسیم النار و الجنة است)

 قال الصادق(ع): فی تفسیر "و من یؤت الحکمة فقط اوتی خیراً کثیرا".امام فرمودند: "هر کس که حکمت به او داده شد ، به تحقیق به او خیر کثیر داده شد" . حکمت چیست؟ فرمود:"انّ الحکمة هی الولایة المطلقة فان نقطة الولایة قد عَمَتِ الوجود و لا یشد منها شی من الغیب و الشهود و تلک النقطة قد جمعت فیها جمیع اسرار الحروف و فی الحروف جمعت و بنیت اسرار الکلمات و فی الکلمات استجنت اسرارالمعانی فالمعانی غیب فی الکلمات و الالفاظ و الکلمات غیب الحروف و الحروف غیب فی الالف المتحرکه و هی غیب فی الالف لینه و هی غیب فی النقطة فهی غیب الغیوب و سرّ الاسرار". و آن بطور مجمل اینطور معنی می‌گردد که "حکمت ، همان ولایت مطلقه است که ظهورپروردگار عالم به آن نقطه ولایت است و آن به تمام تاریکی‌های وجود و ندیدنی‌ها مسلط است و بدون سختی غیب را مشهود می‌گرداند و آن نقطه ایست که تمام اسرار حروف در آن جمع است و در حروف ، اسرار کلمات بنا نهاده و جمع گردیده در اسرار معانی و در معانی احوالات غیبی ، و کلمات و الفاظ را در خود جمع و کلمات اسرار غیب حروف را آشکار می‌کند.

و حروف ، اسرار غیب حرف الف را (البته الفی که متحرک شده است یعنی همزه) و اسرار آن الف ، لَیِنَت و نرمی درون آنست که آن اسرار نقطه است و آن نقطه ؛ غیب الغیوب و سِرّالاسرار است".

امام حسین(ع) فرمودند: آن علمی که جدم خاتم النبیین(ص) بدان خوانده شده ، علم حروف است و علم حروف ، در لام است و علم لام ، در الف است و علم الف ، در نقطه و علم نقطه ، در معرفت اصلیه و علم معرفت اصلیه ، در علم ازل و علم ازل ، در مشیت  و علم مشیت ، در علم غیب هویت است.

الله بود یک الف و ها و دو لام

از نقطه برون آمده این جمله تمام

گر طالب سِرّ نقطه هستی ای دل

این نقطه بود نقش علی اعلام

حروف ، ظهور نقطه هستند و نقطه ، مظهر مشیّت غیبی است که بدین صورت در عالم طبیعت تجلّی می‌نماید و حروف ، ظهور تجلیات غیوب است که به عرصه شهود می‌رسد. و قرآن آن نقطه‌ی غیبی است که بصورت نقطه ، بر قلب پیامبر(ص) تجلی نموده و بصورت حروف ، نقش بسته است و حروف مختلف عالم انسانی، از بحور مختلف محبت غیبی سرچشمه گرفته و مصداق کلّی او در این عالم ، در وجود مقدس علیعلیه السلام تجمع صورت و سیرت داده و بهمین منطق پیامبر(ص) فرموده همه کتب آسمانی در قرآن و همه قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام حمد در بسم الله و تمام آن در باء و تمامش در نقطه زیر باء جمع است و علی(ع) فرمود: من نقطه زیر باء هستم.

یعنی تمام معارف آسمانی در قرآن ، مدوّن گشته و در نَفْس علی اعلا (ع) تکوین داده شده و بدین سبب از زبانش ، چشمه‌های علم و دانش و کمال بی حد و حصر فیضان نموده و سرچشمه این همه علوم و مکرمت و فضیلت در حُجُب و سُرادقات غیبی است که خدای متعال ، پیغمبر(ص) را برد و آن حجب را به او نمود و آنجا دست غیبی بر شانه احمد (ص) نهاده شده و در عالم پایین پای علی(ع) بر شانه محمد(ص) نهاده و نورانیت و روحانیت علی(ع) و محمد(ص) ، و محمد(ص) و علی(ع) حقیقتاً یک نور است که از هم جدا شدنی نیست . "من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم"

 فقط در نشئه عالم، طبع نقطه در دو قالب تجلی نموده که هر چه پیامبر(ص) تبیین فرموده ، علی(ع) تشریح فرمودند. و هر چه علی(ع) فرمود ، پیغمبر(ص)  به او آموخت و هر کجا احمد(ص) قدم نهاد ، علی(ع) سایه صفت همراه او بود. و هر کجا علی(ع) بوده ، روح پیامبر(ص) حکومت و تکلم می‌فرمود. پیغمبر(ص) فرمود : "علِّمَنی رَبّی" و علی (ع) فرمود: "عَلِّمَنی رسول الله(ص) "

علم همه عالم به علی(ع) داد پیمبر(ص)    چون ابر بهاری که دهد آب به گلزار

عدد ابجد کلمه "نقطه" =164 است و اگر ارقام آن را با هم جمع کنیم11 می‌شود(11=4+6+1) و عدد 11 معادل هو و حج و دوا می‌باشد. و نیز نقطه در جایگاه عددی معادل 47 و آن نیز جایگاه نام مبارک "حسین"(ع) است و سَرِ امام ؛ مصداق همان نقطه است! اگر ارقام 47 را با هم جمع کنیم ، باز به نام مبارک هو و حج و دوا می‌رسیم. اکنون ببینید که اعداد ، چگونه مرتبه باطنی حروف را آشکار می‍نمایند و ما را به نقطه معرفت می‌رسانند؟!

نخستین وحدت حق جلوه گر بود

که شد از ظلّ وحدت ، نقطه موجود

پس آنکه نقطه شد در ظل سیار

بصورت گشت الف از وی پدیدار

توضیح کلام آن بزرگوار که فرمود "من نقطه با بسم الله می باشم" یعنی من جامع قرآن و کلام الله ناطق هستم. اول نقطه وجود که از سماء قدرت ازلی به ارض ممکنات نزول نمود سِّر حقیقت محمدی(ص) یعنی نور احمدی(ص) بود. چنانچه فرمود: "اول ما خلق الله، نوری" و در جای دیگر فرمود" اول ما خلق الله ، القلم" و در جای دیگر ،"اول ما خلق الله ، العقل". خلاصه در هر مرتبه‌ای از مراتب خلقت اول پیدایش و ظهور آن یک امر وحدانی بسیط بوده است.

در عالم عقول و اول ما خلق الله ، همان حقیقت محمدی(ص) و در مرتبه نفوس، نَفْسِ علوی، علی و فرزندانش(ع) هستند. در مرتبه طبیعت جوهر بسیط هیولی و ماده تا برسد به مرتبه الفاظ که همه از نقطه بسیط آغاز می‌گردد. و از نقطه ، خط بوجود می‌آید و از خط 29 حرف هجاء و از ترکیب حروف هجاء ، کلمه و از کلمه ، کلام. و سخنگو، توسط کلام ما فی الضمیر خود را ارائه می‌دهد و شاید اشاره به این باشد که منم قرآن ناطق و حقیقت کلام الله که از نَفَس رحمانی و فیض سبحانی در عالم حقیقت تظاهر نموده‌اند و من نقطه جامع کلام الله هستم و تمامی معانی کتب الهی که در کَمون وجود من مندرج است.

در روایتی فرموده "نازل نشده آیه‌ای از آسمان نه در دریا و نه در خشکی و نه در شب و نه در روز و نه در بیابان و نه در سفر و نه در حضر مگر آنکه من می‌دانم در چه وقت نازل گردیده و راجع به چه امری فرود آمده و من می‌دانم ظاهر آن را و باطن آن را ، تفسیر آن را و تأویل آن را".

و امثال این روایات بسیار است که دلالت دارد بر اینکه تمام علوم قرآن مندرج در قلب آن بزرگوار است. پس جا دارد که بفرماید تمام قرآن مندرج در باء بسم الله است و من ، آن نقطه با می‌باشم!

شاید طپش قلب قرآن ، صوت قرآن است چنانچه هر یک از معصومین(ص) در بطن مادرشان حیات خود را با صوت قرآن اعلام می‌داشتند. تعبیر به نقطه شاید از جهت وحدت و حقیقت ذات مقدس اوست. یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) و اینکه آن حضرت بعد از رسول اکرم(ص) "اول ما خلق الله" است. پیغمبر اکرم(ص) فرمود: "من و علی در ابتدای خلقت یک نور بودیم و تسبیح و تهلیل حق تعالی را می‌کردیم تا آن که آن نور ، دو قسمت گردید؛ نیمی در صلب عبدالله و نیمی در صلب ابوطالب قرارگرفت" .

تفسیر دیگر از بسم الله الرحمن الرحیم:

در تفسیر دیگر از "بسم الله الرحمن الرحیم" از طریق اعداد و حروف از آقای مقدادی که می‌فرمایند:"کلمه بسم اگر حرف اول و آخر را (ب و میم) به عدد ابجد بنویسیم {ب=2 + میم=90} می‌شود 92 و آن معادل نام مبارک محمد(ص) است و عدد ابجد سین (س،ی،ن) برابر 120 است که آن نیز معادل نام مبارک علیّ (ع) است. بنابراین پروردگار عالم نام مبارک خود را از مجرای رسالت و ولایت محمد(ص) و علی(ع) معرفی می‌کند که او الله است. عدد ابجد اسم اعظم الله =66 می‌شود که در جایگاه حروف و الفبا 30 می‌باشد.

بنابراین خالق یکتا ، ذات اقدس خود را با جلوه کتاب آسمانیش در قلب پیغمبر(ص)(رسالت) و نطق کلامش و افشای اسرارش (از ولایت) و از درون سی جزء قرآن نمایان می‌فرماید که عدد 30 معادل حرف لام که سرّ مجرای توحید می‌باشد". در تفسیر علی ابن ابراهیم از صادق آل محمد(ص) است که "باء"، بهاءالله (جمال) "سین"، سناءالله (رفعت و بزرگی)، "میم" ، ملک الله (سلطنت و بزرگیست) است.

 پروردگار سبحان تمام رسالت رسولانش و تمام ولایت اوصیاء و معصومینش را فقط در یک مجرا که توحید است ، وجه الله خویش قرار داده و باقی و ابدی می‌گرداند که او الله است و با دو صفت رحمان و رحیم ، باب نوزده گانه حروف بسم الله الرحمن الرحیم ؛باب قلب شدن تمام موجودات را به اعلای انسانیت ترفیع می‌دهد.

عدد ابجد اسم مبارک "رحمن" =298 است که اگر ارقام آن جمع گردد 19=8+9+2 می‌شود. مگر غیر از این است که وجوب ورود حیوان حلال گوشت به عالم انسانی در موقع ذبح بشرط گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" است.

پس اسم مبارک رحمان ، مجرای رحمت رزق پروردگار عالم است به عام مخلوقاتش که فقط در دنیا ارزانی می‌دارد ولی شاید شرط وصل شدن اسم مبارک رحمان (که رحمت خداوند به همه مخلوقات در دنیا است) به رحمتِ "رحیمیت" است (که رحمت خداوند مخصوص مؤمنان در آخرت می‌باشد) اینست که از مجموع عدد کلمه رحمان که 19 است گذشته و وارد عالم آخرت بصورت انسان شود یعنی در دنیا ، حیوانیت را گذاشته و با صورت انسانی از حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" گذشته و به اعلای رحمت رحیمیت وصل شویم.

جالب است که عدد ابجد اسم مبارک "رحیم"= 258 است که اگر ارقامش جمع گردد 15=8+5+2 می‌شود که آن خود ، جایگاه حرف مبارک "س" است که همان قلب قرآن است و میزان حروف!

پس نتیجه می‌گیریم حق سبحانه و تعالی از مجرای رسالت و ولایت ، ذات اقدس خویش را معرفی کرده و راه رسیدن به رضای خویش و همچنان هدف خلقتش را قرآن و ذوب شدن در توحید خود دانسته است!  

چنانچه ذوب شدن میسر نمی‌گردد (تهلیل) مگر این که با اخلاص بر خوان رحمانیتش ، رزق هدایت و انسان شدن را از گذشتن از 19 حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" بگیریم تا به میزان و تعادل صورت و سیرت و عمل انسانی برسیم که آن نهایت رسیدن به آغوش محبت "رحیمیت" پروردگار عالم است که خود تا الی یوم القیامت بنده‌اش را نوازش و پذیرایی بفرماید و او را به کمال قرب خود برساند.

در"بسم الله الرحمن الرحیم" که اسم اعظم و ذکر اکبر است چون نازل شد ، آسمان‌ها به حرکت درآمد و زمین‌ها لرزید و ملائکه بر تسبیح افزودند و آن بر جبه اسرافیل(ع)  و جبه آدم(ع) نوشته بود و بال جبراییل(ع) و بر کف عزرائیل(ع) نوشته و بر عصای موسی و به زبان عیسی(ع) و خاتم سلیمان(ع) نوشته بود. و زمانی که به مریضی به عدد حروف آن(19بار) بخواند شفا یابد و 50 بار برای برآمدن حاجت برآورد و وقت خواندن باید به ذکر مشغول و قلبش متوجه معبود باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۰۷
عذرا شفائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی