عرفان آب (حروف آب) بخش اول
بسم الله الرحمن الرحیم
عرفان حروف آب
درس و تکلیف خود را نزد پروردگارعالمیان، از نقطه باء بسم الله الرحمن الرحیم آغازمیکنم. از ربّ مهربان میخواهم که مرا با وجود تمام حجابها و ظلمتها توفیق ورود از نقطه باء به درون باء و درسکون سین (بسم) مسکون کند و در ترازوی سین منقلب فرماید و به میم آدمیت برساند. پیامبر(ص) میفرماید: "قرآن ظاهری و باطنی دارد، درباطن قرآن باطنهای دیگری است که بطنهای آن به هفت بطن یا هفتاد و گاهی هفتصد یا بالاتر میرسد."
باء، کلید و مفتاح تمام عالم وجود و حقیقتی است که آن را ظهر الوجود و تمییز بین العابد و المعبود مینامند. و فرمودند: "اگر بخواهند حرف باء بسم الله را معنی کنند، هفتاد هزار شتر، برای حمل کتابهای آن کم است". پس به فضل الهی میخواهم قطرهای یا ذرهای از زیبایی معانی را نصیب طبع نجیب خوانندگان نمایم. "باء"، وجود معانی و حقایق همه حروف است که خود قلب است و قلب کنندهی حیات است و مفتاح و باب و گشایش دهنده همه ظهورات و ملکوت آنها میباشد."باء" با چهارده معنا در قرآن ظاهر شده و در مقام جار و مجرور، به 17 صورت معنی میشود و صورت خود را نمایان کرده و باطن ملکوتی خود را که تمام هفت آسمان و هفت طبقات زمین است فرا گرفته و کلّّّّ ملکوت ، به وجودش خلق شده و ظهور پیدا کرده است.
"باء" دارای هفت صفت است که با هرصفت خود، معانی عوالم ملکوتی را دگرگون کرده و کمال بخشیدهاست و چگونه میتوان نوشت؟! در حالی که در حرف باء ، اگر همزه را یک الف حساب کنیم عدد ابجدش میشود 4، که چهار ملک مقرب و جناحهای ایشان از این وجود، ظهور پیدا کرده و به عدد ابجد حرف ب که 2 میباشد تمام عالم مخلوقی از بالا تا پایین را درملکوت زوجیت قرار داده است که فقط خالق یکتا و بیهمتا، یک (1) است و هرگز 2 نمیشود.
دیگرآنکه حرف باء ، نفس حرف الف است که در وسط حرف باء (ب ا ء) قرار گرفته است. الف خود ساکن و وصل کننده حروف است پس ، حرف ب را به همزه آخرش وصل میکند. چون این وصل، مجرا و مجلای صفات و اسماء الهی است و چون مرآت حق است ، جلوهگری مینماید و خصوصیات ربّانی خلق را منعکس میسازد.
بنابراین اجازه میدهد که اگر الف بخواهد قامت خود را حفظ کند و در اول کلمه خوانده شود با همزه ظاهر شود و با حرکتهای فتحه – کسره – ضمه و علامتهای تنوین؛ نصب، جر و رفع معنا گرفته و نشان داده میشود. عدد ابجد همزه (به صورت بسیط) با عدد ابجد اسم مبارک علی(ع) برابری میکند :
{ علی =110 = (ها = 6 ) + (میم =90) + (زا = 8) + (ها = 6)}
بنابراین به چهارده صورت معنا میشود. باطن قرآن هم صورت انسان کامل است و هم در مقابل، چهارده معصوم (ص) قرار دارد.
هفده تحول جار و مجرور شدن "باء" در باطن قرآن، نماز است (تحولات 17گانه حرف "باء" در قرآن، بیان باطن نماز است). با 17 رکعت نماز واجب که ظهور و ستون گذاری شده است. پس الفِ آب (زُبُر) است و باءِ آب، بینه. ملک حرف باء، جبرائیل (ع)؛ آورنده وحی و علم الهی به پیامبران و روشن کننده امرپروردگارعالم برای عموم مخلوقات است.
اما این حرف مبارک در کتاب شمس المعارف اینطور تعریف شده است: (باء) ازحروف ظلمانی است. در بسمله همه حروفش نورانی است غیر از حرف باء که حضرت حق سبحانه و تعالی آن را اول حروف قرآنی ساخته و در هر سوره، اول آن سوره گردانیده و درضمن آن، سیری عظیم پنهانست که جز، اخصِّ خواص بر آن اطلاع نیابند!
و حرف باء از برای توصیل (وصل کردن) خیرات است و طبیعت حرف "باء"، بارد یعنی سرد و خاموش کننده آتش سوزاننده جهنم است. از این جهت که در هر آیهی امان که عبارت بسمله است افتتاح به وی گردیده و باء از حروف باقیه است در روز قیامت بر وی سِّری پوشیده است و آن هنگامی که حقّ سبحان آن حرف را خلق کرد با وی هشتاد و یک فرشته آفرید که تا قیامت تسبیح و تقدیس حق سبحانه تعالی مینمایند و ممدّ و معاون روحانیت این حرف هستند. شیخ فرموده که چون روحانیت این حرف اقتضاءِ ظهور کند، به هیأتی که در نشاء برزخی دارد ظاهر شود و شکلی کامل الصوره و خوشبوی و آن صورت را بعضی از کبار اهل کشف و شهود مشاهده کنند و آن پیکری است نورانی که نور وی ثابت است و هرگز متغیر و متبدل نشود و بر هر سالکی که سرّ این حرف منکشف گردد و آن صورت مثال نورانی ظاهر گردد ، علامت صحّت آن کشف ظهور این صورت بود و این حرف اسمیت از اسماء مخزونه و اسرار مکنونه الهی جلّجلاله دارد.
*اما الف ؛ نقطه قلم حضرت حق، که به تعبیری جلوه اسم مبارک خویش یعنی "صمدیت" است. در نقطه باء شکل گرفته و به قامت الف تواضع کرده و به سجده افتاده و صورت باء را تصویر داده است. که ظرف تمام امکانات گردیده. اگر این ظرف بخواهد در این دنیا باز شود ، میبینید که هرگز دنیا گنجایش آن را ندارد!
احتمال معنا این است که عالم حرف( باء) را عالم عمّا میگویند. ملک حرف الف ، حضرت اسرافیل(ع) است؛ ملکِ روح و جان دادن و طبیعتش نورانی است. جان وجودش ظُهر است، سِرّش این که سکون کلّ حروف از آن، جان میگیرد. الف، مقام تجرّد دارد و فرد است. اولین مخلوق، الف اشرف و اقدس و اقدم در حروف و صفات ذات را به خود گرفته است. بنابراین در یک کلمه آب ، الف نورانیت و باء ظلمت وجود دارد ، در تعریف آمده مثل نسبت روح است به بدن.
*حرف باء از حروف ظلمانی است که خود؛ صراط، میزان و حق است، این حرف صفت همس دارد، صدایش از باب ظهوری که ظاهر میشود به طرفِ ظهورات است و انفتاح دارد و باب الفتوح است و با فشردگی و تکان باز میشود (قلقله)، محلّ ظهور نطق و کلام الهی است، از حروف شفوی است، حرفی که جهر دارد و جوهریت موجودات را ظهور میدهد و اظهار میکند که در تمام عوالم دنیا و آخرت دستگیره رحمت الهی است، وسیله نجات است .
پس باید بدینوسیله در این دنیای ظلمانی از خدای متعال بخواهیم که بر ما منّت نهد و باب را بازکند و به رحمت واسعهاش ما را در، (سِ) (بسم الله) سکون دهد. به نظر این حقیر شرط سکون ، قرار گرفتن در سکون شاخص میزان است ، زیرا سین تنها حرفی است که عدد ابجد و زبر و بینهاش، یکی است، یعنی عدد ابجد(س= 60) و (ین = 60) میباشد. بنابراین باب قرآن، باب کلیات همه عالم و ورود هر انسان مؤمن است، به شرط آن که صورت و سیرت انسانی را داشته و پشت نقطه ولایت علی بن ابیطالب (ع) باشد یعنی شیعه شود و دقّ الباب کند و اگر در باز شد، از خدا بخواهد که در باطن این باب، به عمل قسط و عدل سکنی پیدا کند، در اینجا صفات سین را می گیرد: اول : همس ، دوم: رخوت و سستی دارد یعنی نرم و انعطاف پذیر است، سوّم: انفتاح است که در حقیقت سین، باب الفتوح عمل است، چهارم استفال است طلب تواضع و پایینی میکند و در خود ، ذاکر میشود، قلبِ خود کعبه است . سوره یس ، قلب قرآن است و مسجد ، حرم الله است و صدای عمل در این سکون، کشیدگی و صفیر دارد که جوابش را انشاء الله در باطن سکون آرامش بخش بهشت میگیرد. و با صفت سکون، تا بتواند در اینجا ( در دنیا) که عشاء وجودی خود است، طی مسیر میکند تا به کمال میم برسد (بسم).
سین، حرف نورانی است و حجابها را کنار میزند، چشم دل را باز میکند، گوش دل را شنوا میکند. تمام باطن زیبای جمال و کمال و صفات و اسماء، از عالم اعلی به عالم سفلی در وجود ائمه اطهار(ص)، با حرف سین جلوه میکند که خداوند تبارک و تعالی خطاب به پیامبر بزرگوار(ص) میفرماید: یس{با مدّ طویلِ واجب!}. نمیدانم من حقیر چگونه بیان کنم تا این کلام تا حدی باطن خود را جلوه دهد. همین قدر بگویم احتمال معنا این است که آن نقطه نظر ثابت و میزان الهی از ترازوی سین چنان زیبا و دقیق جلوه کرده، که همه عالم هستی و مخصوصاً انسان، در این نظر غرق هستند و در صفیر آن خوانده میشوند. حدیث است که این خطاب سین، به پیغمبر بزگوار و اهل بیت اوست چرا که این عزیزان، آل یاسین هستند(صلوات الله علیهم اجمعین).
بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد محتوای کلّ قرآن را در بردارد و بنا بر تعریف، حقیقتش جان آب کوثر است. تمام هدف من در شناخت حقیقت آب این است که: آب تطهیر کنندهی عین نجس به عین پاک است. آبِ ظاهر، نشانی از آبِ باطن دارد. پس با عرفان آب، خود را شستشو دهیم تا حیوانیت از ما جدا شده و به حقیقت انسانی برسیم!
اگر بخواهیم در محضرخدای تعالی شاکر نعمتهایش باشیم و به نعیمش دست پیدا کنیم چارهای نداریم جز اینکه انسان شویم! خداوند سبحان دو دستگیره بزرگ را برای ما قرار داد تا خود را نجات دهیم، کتاب مبارک قرآن کریم و وجود مبارک ائمه (ص)، که درحقیقت همان الف و باء میشود. همان آبی که امیرالمومنین (ع)، ساقی کوثر آن است. آبی که حضرت ابا عبدالله حسین (ع) و خانواده و یارانش، برای معرفی آن، سه روز تشنگی از آب دنیا را تحمل کردند و ساقیِ کربلایِ او ابوالفضل عباس (ع) است که در شریعه فرات رفت و لب تشنه بیرون آمد.
{ السلام علی الحسین(ع) و علی علیّ بن الحسین(ع) و علی اولاد الحسین (ع) و علی العباس الحسین(ع) فی الدّنیا و الآخره}.
نمیدانم و هیچ نمیدانم ولی از مولای کریم، سبحان و عزّوجلّ خود میخواهم که ما را به شناخت خود و در نهایت به شناخت خودش برساند. مطلب زیبایی که مرا به نوشتن وا میدارد، چنانچه پروردگار عالم اینطور قرار فرموده که: "و جعلنا من الماء کلّ شیء حی[1]"؛ همه چیز از آب زنده شده است. ریشهی حیاتِ ظاهری و باطنی، آب است که مجرای حیاتِ همه عالمِ وجود، قرار گرفته است. یعنی یک بار نزول برکات میشود به صورت جسمانی آب، اما جایگاه ما، دنیا نیست بلکه آمدهایم تا کامل شویم و به اعلا علّیین و قرب الهی برسیم(فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر[2]) که میسر نمیشود مگر اینکه از برکات باطنی آب بهره ببریم. پس همینطور که از این آب ظاهر مینوشیم و حتی منشا برق و روشنایی منازلمان به آب ذخیره شده در پشت سدها برمیگردد و ... باید از حقیقت باطن آب، برای قبر و قیامت خود استفاده کنیم!
چرخه آب
اینطور که دانشمندان گفتهاند خلقت آب[3] حدود000ً /000/3 سال پیش شروع شده و طریقه درست شدن آن را شهاب سنگهای آسمانی دانستهاند که هر کدام درون خود هزاران کیلو آب را به صورت گرم آتشین بر زمین فرود میآوردند، در اثر این انفجارها لایههای رویی زمین با لایههای درونی شکافته شدند و درون زمین که 5 برابر آب اقیانوسها را در زمین داشت به صورت آتشفشان بیرون میریخت، در نتیجه چرخه آب پدیدآمد و آبها در انفجارهای آتشین بخار شدند و به آسمان میرفتند و کمکم از زمین، چشمههای آب و از آسمان باران و برف شروع به باریدن کرد و حیات موجودات از گِل شدن زمین احیاء شد و کمکم موجودات دریایی به اذن خداوند پدیدار شدند و حیات از دریا شروع شد و موجودات، شکل و صورت گوناگون خود را جسته و سازگاری پیدا کردند.
آب، حکمت زیبای حکیم عالم است. نظر بعضی از دانشمندان آنست که بنابر احتیاجات زیستی، گاهی موجودات آبزی آبشش خود را از دست داده و شش به جای آن گرفتهاند و حتی در بعضی پرندهها نیز بال پرواز گرفته و بعضی چهارپایان زمینی و حتی حشرات و تمام گونهها به نیازهای حیات خویش جلوه نمایی کردند و میکنند و برای حفظ و تداوم این منابع حیات مثل اقیانوسها و دریاها، هرچند گاهی از مرکز زمین انفجارهایی صورت میگیرد که فضاهای گرم را وارد آب میسازد و باعث تشکیل آبِ سنگین[4] و گرمای آب باعث تداوم حیات میشود و حتی در بعضی از جاهای سرد مثل قطب یا یخچالهای طبیعی، حیات موجودات قطع نمیشود؛ حتی در آب یخ زده هم، حیات موجودات ثابت شده است! حرکت یخها و برفها کند میشود ولی قطع نمیشود یعنی شاید در روزها، ماهها و سالها یک یا دو متر حرکت میکند و جالب این که این جابجایی، تحولات و تغییرات حیاتی زیبایی را به کَرَم پروردگار عالم در تأثیرات حیات به جا میگذارد!
آب، تنها مادهای است که در طبیعت به هر سه حالت جامد، مایع و گاز وجود دارد. ابرها در آسمان، موج دریا، کوه یخی، تودههای یخی در دل کوهها و منابع آبی زیر زمینی تنها چند شکل از اشکال ظهور آب میباشند. آب طیّ عمل تبخیر سه حالت میشود: میعان، انجماد و ذوب. بنابراین مرتباً آب از حالتی به حالت دیگر تبدیل میگردد . این پدیدهی تبدیلِ آب را چرخه بزرگ آب مینامند.
اما حقیقت آب، خود یک اربعین است و این واقعیت است که جانِ طهارت را بر ما انسانهای گنهکار عنایت میکند. آب از دو عنصر طبیعی تشکیل شده: 2 مولکول هیدروژن و 1 مولکول اکسیژن. هر مولکول آب دارای یک ناحیه مثبت و یک ناحیه منفی است که این دو ناحیه در دو طرف مولکول آب واقع شدهاند. شیمیدانان با کمک شواهد به این نتیجه رسیدهاند که مولکول آب، شکل خطی ندارد، بلکه حالت خمیده دارد.
حتی خدای مهربان طوری مولکولهای یخ را با هم فرق گذاشته که یخ، هواهایی را در خود حبس میکند (حباب) که باعث میشود روی آب شناور بماند. بنابراین حیات گرم زیرِ یخبندان میماند و یخ، ذخیره آبی است که در هنگام تبخیر، حدّ آب را از کم شدن نگه میدارد. اما حکمت آن حکیم از خلقت این همه زیبایی و جلوههای اعجازآور به خاطر حیات خلیفه خود، انسان کامل است و برای پیوستن به قرب خودش که خود، حیّ خالص است و از مجرای او ، حیات ظاهر میشود و دوباره به خودش برمیگردد. چون او در حدیث قدسی فرمود: "انّی کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف[5]".
باطنِ آب (عالم در مضربِ 3 قیمت و بها میگیرد)
اول حقیقتی که اهمیت آب را بر ما ظاهر میکند، مقام طهارت آب است که در واقع استبراء به معنی پاک شدن حیوانیّت و کمال پیدا کردن حقیقت انسانی است و آن میسّر نمیشود مگر به حقیقت اربعین عمل خالصانه و توبه واقعی (توبه نصوح).
آب ظاهری، شستشو دهنده ظاهر هر چیز است ولی چنانچه شخص کافر صد بار در آب دریا فرو رود باز هم هنگام بیرون آمدن، قطرات آبی که از او فرو میچکد نجس است، و هرگز آبِ ظاهر او را پاک نمیکند مگر به شرط طهارت باطن، که با نیّتِ پاک، شهادتین را بگوید. با جاری شدن کلمات شهادتین به شرط نیت پاک و صحیح ، باطن ایشان پاک و ظاهرش متنجس میشود که آنگاه با آب ظاهر پاک میشود. همچون هنگام غسل: انسانِ مکلف اگر غسلی بر او واجب شود ، اگر بدون نیّت آن غسل، صد بار در آب پاک برود ، تطهیرِ ورود به نماز و روزه را ندارد. بنابراین نیت ، یک امر قلبی و باطنی است که انسان را از حیوانیت جدا و به اعمال انسانی وارد میکند.
*اسرارحرف الف و با (در کلمه آب): همانطور که در درسهای قبل بیان شد یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم، تکلم است و آن خالق یکتا باب معرفی خود و هدایت بندگانش را به کلام خویش قرار داد و با ظهور انوار مقدسِ اسماء و صفات خود؛ به صورت کلان گنج کنز خود به آن کسانیکه قابلیت دارند، راه به قرب خود رسیدن را گشود و فتح باب نمود و در مخلوقات، اشرف مخلوقاتش را انسان کامل قرار داد و او را مظهر و مرآت و ظرف گیرنده انوار مقدس خود و جلوه دهنده اسماء و صفات نورانیش فرمود و ایشان را کلمه خود نامید.
پس حروف ابداع شد و عدد گذاری، روح حروف شدند. که قالب جسمانی با روح، تواماً معنا و مفهوم خویش را ظاهر میسازد و در واقع صاحب ملکوت شدند و قدر و حساب را به همراه آورد. تمام عالم عرضی و عالم طولی از اعلا تا اسفل را پر از اسرار و نظم و هماهنگی و استعداد و معارف قرار داد. همانطور که درکتاب گنج الالف بیان شد ، خداوند واحد، یک خلقت هم بیشتر از خود صادر نفرمود"الواحد لا یصدر عنه الا الواحد".
عددِ واحد یعنی یک، و حرفی که متعلق به عدد 1 است، حرف الف میباشد. در واقع الف، مصدرِ حروف شد و خود را در سکون و بدون حرکت قرار داد. اما نفسِ الف وقتی ابداع شد، حرفِ (ب){(با)_ب و الف} گردید و از ظهور الف و با ، کلمه آب ظاهر شد. اما اگر حروف الف و با، با هم همهی عالم را پر میکرد و از ملکوت وصل آنها حرف سوم (ج) و یا عدد سوم ظاهر نمیشد، هرگز منشاء همهی کثرات نمیشد. پس به امر خالق یکتا، الف و با، با هم در جمع مظهر حقیقت آب شدند. اینجا عدد الف =1 و عدد ب=2 شد و با هم جمع شدند و تشکیل عدد 3 را دادند، آنگاه حرفِ 3= ج شد. پس جان در واقع، برهمهی اسرار جاری شد و خداوند کریم فرمود:" و جعلنا من الماء کل شیءٍ حی [6]" .
حرف الف، وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) است و حرف با، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) و حرف ج، وجود مقدس حضرت زهرا(س) است. در حدیثی آمده است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود:"لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما[7]" ای پیامبرم اگر تو نبودی، خلقت را خلق نمیکردم و اگر علی نبود، تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما دو را خلق نمیکردم.
این سه وجود نورانی که هر سه در باطن، الفِ وجود هستند و همه به نحوی الفبای خلقت هستند به عدد 4، که برابر حرف دال است دلیل خلقت و معنای حیات ولایت عظمای حق، در ظلّ ولایت پروردگار عالم قرار گرفتهاند. و دلیل وجود، وجودهای مقدس حسنین(ع) و ذریههای بزرگوارشان(ص) هستند. پس در واقع ظهور ابجد، راز آفرینش است و تمام خلق، ابجدی هستند.
پس الفبای هستی به دو صورت ظهور پیدا کرد، 1)ائمه طاهرین(ص) و 2) قرآن کریم، چرا که عدد ابجد کلمه الف=111 و عدد ابجد با=3 میشود که اگر با هم جمع کنیم 114 میشود(114=3+111=الفبا) و 114، برابر است با تعداد سورههای قرآن کریم. تمام الفبای عالم در الفبای اسرار خلقت غرق است و رمز رسیدن به تمام معانی اینجا یافت میشود!
در واقع عدد از سه بُعد طولی، عرضی و ارتفاعی، عالم بالا تا در دنیا در حقیقتِ عدد 1 تا 10 است زیرا عدد ابجد و جایگاهشان مساوی است، حالا ببینید عدد اول= 37، چگونه تمام عوالم را در کثرات به خوبی نشان میدهد و تمام معنی گنج که از اول مصدریت ظهور و به خود مصدریت برمیگردد را نشان میدهد. "انّا لله وانّا الیه راجعون[8]" و 111=3×37 ! چون مصدریت اول، حرف الف شد که عدد ابجد الف = 111 است و جمع ارقامش 3 میشود(3=1+1+1) . پس عالم در مضرب 3، قیمت و بها میگیرد ( و کثرات و حروف و اعداد ظاهر میشود)
یکِ اول؛ وجود اول صادر نورانی محمد مصطفی(ص){ ( الف )(=111) } .
یکِ دوم؛ وجود مقدس امام اول؛امیر المؤمنین علی(ع) نطق الله { (الف )(همزه وجود) } .
یکِ سوم؛ وجود مقدس و مطهر سیده نساء العالمین فاطمه زهرا(س)؛ بضاعت و میوه هزار دانه{(الف=1000)؛ درواقع گنج ِ الِف، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد؛ کوثر ظاهر شد! }
خانم فاطمه(س) ظرف به بلوغ رساننده و امّ المؤمنین، امّ النبیین، امّ الصدیقین، امّ الائمه و امّ ابیهاست ! و همانطور که در عدد ابجدی بیان شد؛ عدد ِ3، جانِ اعداد شد؛ به عنوان عدد حروف کلمهی آب .
جالب اینکه در بین اسامی ائمه معصومین(ص) تنها اسمی که 5 حرف است نام مبارک فاطمه(س) میباشد. حال اگر نام زیبای فاطمه(س) را به سه قسمت بخش کنیم یعنی: فا + ط + مه در جمع آخر به 3 تا 9 میرسیم:(فا=81 و 9=1+8) ، (ط=9) ، (مه=45 و9=5+4) که درواقع نُه به حروف هستند(چون در باطن حروف نامِ خانم نهفتهاند) و عدد ابجد کلمه نُه=55 است و 165 =3×55 که 165 برابر با عدد ابجد "لا اله الا الله" است! و جایگاه عددی کلمه نُه=19 که 57=3×19 و عدد ابجد کلمه زن=57 است که زبر و بیّنهاش هم با هم برابر است؛ زن=زا{ زبر= ز(7) ، بینه= ا(1) } + نون { زبر=ن(50) ، بینه=ون(56)} _ زبر: 7+50=57 ، بینه: 1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 میشود که برابر است با تعداد سورههای قرآن و خانم زهرا(س) کوثرعالم و جانِ کلّ قرآن است. خوب بیندیشید که وجود مقدس دردانهی عالم کیست؟!
خداوند کریم در قرآن میفرماید که عرش را روی آب خلق کرده است و میفرماید که قبل از خلقت خشکی در کرهی زمین ، آب را قرار داده ؛ "والارض بعد ذلک دحاها[9]" و خشکی روی آب کشیده شد.
حقیقت آب ، کوثر وجود است یعنی خانم فاطمه زهرا (س) و یکی از نامهای قرآن هم کوثر است. اگر حروف آب را به صورت بسیط بنویسیم الف و با، عدد ابجدش 114 میشود(114=3+111) و 114، برابر تعداد سورههای قرآن است. پس حقیقت آبی که همهی انسانها را سیراب کرده و احیاء دنیا و آخرت میکند، قرآن است.
امیدوارم مضرب 3 را خوب متوجه شده باشید. پس ببینید عدد که از باب تعدد و کثرت است معنایش لایتناهی است!!! پس هر چیزی برای اینکه به حیات واقعی و دائمی خود برسد و سبز بماند، باید در 3 ضرب شود(خرج شود){ درواقع وقتی عدد در 3 ضرب میشود، جان میگیرد!} و همچنین باید به عدد 3 توان بگیرد بطورمثال: همانطورکه قبلا بیان شد تمام ارکان خلقت روی عدد 4 بنا شدهاست(عرش و کرسی و...) اما وقتی این عدد 4 در توانِ 3 قرارمیگیرد، دین ظاهرمیشود که به زندگی، معنا میدهد و کلید و ناجی است (4 به توان 3=64 = دین = کلید = ناجی). و وقتی عدد به 3 تقسیم شود، باطنِ جانش آشکارمیشود! مثال:همانطورکه بیان شد مصدر خلقت به حرف الِف است و عدد ابجد الف=111میباشد. حال اگر 111 را بر 3 تقسیم کنیم 37 میشود که برابر با اسم "اول" خداوند متعال و "حسن" میباشد. پس پروردگار عالم که اول است و آخر، چیزی جز زیبایی و نیکویی خلق نفرموده است!(37=3÷111).
و اگر 111 در 3 ضرب شود به اربعین(=333) میرسیم که تمام عالم در اربعین و بهار و سبزی خلق شدهاست(333=3×111). اولین خلقت جسمانی، وجود حضرت آدم(ع) است پس ایشان هم میشود الِف و عدد ابجد کلمه آدم(ع) =45 است که 15=3÷45 و15=حوا(س)! {و این شاهدی است به حدیث امام صادق(ع) که میفرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع)، حوا(س) را خلق فرمود }. و 135=3×45 که برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) است. پس در تقسیم عدد ابجد نام آدم(ع) به 3، به حوّای جسمانی و در ضرب در3، به حوّای روحانی میرسیم!
*از منظر دیگری هم میتوان این مبحث باطنِ آب را توضیح داد : در عالم سِر، هر سه وجود مطهر پیامبر(ص) ، حضرت علی(ع) و خانم فاطمه زهرا(س)، جانِ الف هستند و اسرار تمام 28 حرف را در وجود خود دارند. پس میتوان:
1)هر یک از ایشان را به عدد 28 درنظر گرفت که 84=28+28+28 میشود و 12=4+8 که برابر است با جایگاه عددی حرفِ ل (مجرای توحید ؛لااله الا الله) پس وجود مقدس ائمه طاهرین(ص) مجرای توحید و ایمان به خداوندِ حی هستند. 2)جمع ارقام 28 میشود 10 ، پس باطنِ این سه وجود مطهر 30 میشود (30=10+10+10) یعنی جانِ 30 جزء قرآن کریم که قرآن ، حقیقتِ آب است (ولا رطبٍ و لا یابسٍ الا فی کتابٍ مبین). و 30 =ل=12 ؛ جمع اعداد 1 تا 12 میشود "78" که برابر با عدد ابجد نام زیبای "حکیم" پروردگارعالم است{با نسخه حکیم (قرآن) ، برای ما دوا،زده شده است!) و 15=8+7 ، 6=5+1 که 6، راز خلقت است و 6=3+2+1. پس باطن 12 برمیگردد به جانِ همان آب که 1 و 2 و 3 را در خود جمع دارد {(1=آ )+(2=ب)=3}
3)جمع ارقام 10 میشود 1، پس در نهایت 1+1+1 برابرِ3=آب میشود(این درواقع آبِ دنیاست که زندگی و آبادانی در دنیا ، در آن است).
بنابراین (با توجه به سه مرحله بالا) در جانِ الفِ وجود این سه عزیز{و درواقع همهی 14 معصوم(ص)} هم باطن آب حیات یعنی قرآن کریم و هم ظاهر آب حیات نهفته است!
*جالب است که اگرمضربهای عدد3 را از 1 تا 9 جمع کنیم عدد 19 که همان جایگاه عددی نُه است، بدست میآید (19=9+6+3+1). چون پروردگار عالم به عدد 19، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک بلوغ 9 واحدی است. جمع ارقام 19 برابر 10 شد و (1=0+1). دقت کنید! درحالیکه ظهور 10 در عالم کنز جمع عددی 1 تا 4 شد (10=4+3+2+1) یعنی 4 روی 10 که میشود 14 که 5=4+1؛ اینجا حلقهی خلقت به ظهور سرّالاسرار عالم بسته شد که پنجمین معصوم(ص)؛ امام حسین(ع) است که 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش بود: 14=9+5 پس حقیقت 14 نورمقدس ولایت کبری در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم، همان حرف (ه=5) است.
خداوند کریم در دنیا خشکی را روی حرف (و) خلق نمود و فرمود :انّا لله و انّا الیه راجعون. پس آدرس خود را با این حرف به همه بندگان داد. قل هو الله احد[10]، پیغمبر بگو او خداوند احد است پس حرف (ه) با (و) جمع شد و پروردگار، خود را به هو معرفی فرمود. و همینطور در گنج وحدانیت به عدد یک =واحد، عدد ابجد یک=30 میشود که تمام تجلیگاه و مجرای توحید عدد 30 برابر حرفِ (ل) است که این حرف گشاینده حروف مبارک لا اله الا الله است و جایگاه عددی حرف(ل)=12 میباشد که 12 نور مقدس امام معصوم(ص) همه، عروة الوثقی و حبل الله المتین(ریسمان محکم الهی) و امام مبین موحّدان و متقین هستند.
بنابراین بلوغ عددی گنج واحد در عدد 19 ، کلّ سرّ است زیرا 19، جایگاه عددی نُه بود. پس بلوغ تمام اسماء و تمام اعداد در اسم مبارک واحد؛ دربلوغ نُه متجلی میشود که نُه همان کلمهی نََه است یعنی لا و توحید محض الهی و خلوص کامل عمل!
*نکاتی جهت تکمیل این مبحث : من اینطور از مباحث عرفان، درس میگیرم که: تکلم، صفت ذاتی پروردگار عالم است و کلام را با حروف، ظهور داد و علم حروف را کیمیا قرار داد که حروف، با پیوستن به هم صورت و معنا و جلوه و حیات گرفتند. کلّ حروف، از الف جلوه کرده و الف سِرّ حروف و حقیقت کون و مکانی و جلوه مجرای تجلیات و ظهورات و حقیقت سرمدی است. الف در حالیکه ظاهراً یک حرف است ولی سه حرف (الف) و باز هم 8 حرف[11] یا 9 حرف (الف، لام، فاء) است. شروع ظهور الف با نقطه آغاز شد که چون آن نقطه تصویر گرفت با 5 نقطه در کنار هم (به صورت عمودی) صورت الفی خود را نمایان کرد. 5 همان 14 میباشد؛ وجود چهارده معصوم (ص) و 5 تن(ص) که کلّ هستی و همه اسرار میباشند: 5= 4+1 →14
اما نقطه چست؟ آن جلوه ظهور صمدیت پروردگار عالم که خود، تو پُر، کامل، ثابت، غنی و جلوه الله صمد است و هر طور که او بخواهد حروف را از درون نقطه، نقش و جلوه میدهد. خداوند سبحان، جان هستی را به نام سرّ حقیقت محمدی (ص) خلق کرد. که 14 هزار سال قبل از خلقت، تمام ظهوراتش خلق شد. و به 5 جلوهِ مقدس تسبیح، تکبیر، تهلیل و تحمید عبادت داشتهاند. تا اینکه در احتمال معنا خالق هستی "الف" را جلوه فرمود و "باء" را به صورت "باء" ظهور داد، آن سه حرف (الف) و دو حرف(ب ا) رویهم 5 حرف طیبه(ص)، (الفبا) شدند. که باب ظهور و تمام جلوههای هستی است . پیغمبر (ص) میفرماید: " انا مدینة العلم و علی بابها". "الف"، حقیقت وجود پیغمبر(ص) که نبی و رسول و امام و امام الرحمه و اشرف است و "باء"، حقیقت وجود امیرالمومنین علی(ع) میباشد.
و اما زمانی الف و باء([12]) نقش و جلوههای تمامی خویش را گرفت که قامت الف، با حرکت مدّ سرمدی و هفت صفت خویش در کنارِ ب، حرکت استفالی خویش، که با هفت صفت قرار گرفت رویهم شد 14 صفت و از آنجا معنای حی از آن ظاهر شد و جلوه کرد: آب. آری آب[13] خلقِ کلّ وجود، معنا گرفت "و جعلنا من الماء کلّ شیء حی" . اما روح آب و جان آب در حقیقت کوثر وجود است. چون آب ظهورکرد، نور جلوه کرد. تا قبل آن باطنِ ظهورات در کلامِ باطن، در ظلمت بود اما همینکه وجود مقدس باطنِ زهرا (س) (معنای جان آب) خلق شد، نور آمد.(اللهم صل علی محمد و آل محمد) و آنچه باطن هستی ظهور داشت روشن شد و جلوه کرد و معنا شد.
*عدد مولکولهای آب ظاهراً 2 مولکول هیدروژن و یک مولکول اکسیژن است یعنی 3تا و عدد ابجد کلمه آب هم 3 است. عدد ابجد حروف( الف+ با ) =114 برابر با تعداد سورههای قرآن است، عدد ابجد حرف الف = 111 است که هر سه عالم، قبل از تولد و دنیا و عالم بعد از تولد همه در1، عدد ابجد الف جلوه کرده و عدد ابجد ب، 2 است. پس عدد ابجد آب= 3 میشود.
در حقیقت اسراری که پروردگار عالم اراده و مشیتش به ظهور خلقتش اراده فرموده، یک سرّ است که آن وجودِ مکرم و آن سرّ حقیقت محمدی (ص) بوده است. آنگاه به اذن و اراده او آن سرّ، حقیقتش دو جلوه کرد که ولایت علوی ظهور کرد که حقایق جلوه ذات است به ذات. آنجایی که "لایشم رائحة الوجود" است و معنای ظهورِ سرّ یک و دو در عدد سومین نور مقدس و مجلل فاطمی (س) صورت پذیرفت. که در صورت حُسنش، حَسنَین(ص) با جمع 5 نور مقدس (ص) ، که همه عزیزان نور واحد(ص) هستند در تسبیح ، تحمید و تهلیل ذات اقدس الهی قرار گرفتند.
عدد ابجد کلمه یک =30 و عدد ابجد کلمه دو=10 میشود. پس "یک و دو" در جمع میشود" 40= 10+30 " شاید به نظر ساده بیاید اما در نظر صاحبان نظر، با دقت فراوان، حتماً این مهم معنی میشود، که در حقیقت اسرار، جان اربعین در بیان حقیقت طهارت و پاکی در سرّ خلقت، اصل و جان رحمت واسعه پروردگار است که چشمههای زلال نور خدایی را در همه مخلوقات جاری و ساری کرده است. بابِ نور هدایت و شناختِ خودش را از این مجرا بر بندگانش منّت گذاشته و اهدا کرده است.
گفتیم عدد ابجدی آب= 3 است و سه عالم ماکان و مایکون و کاین ظهور دارد. در حدیث قدسی است که خداوند متعال از نور پیغمبر بزرگوار(ص) عرش را خلق کرد و حضرت فرمود: عرش از نورِ من و من از عرش بالاترم[14]. و خداوند سبحان در قرآن کریم میفرماید: تمام عرش روی آب ( یعنی جان آب ) است. "و هو الذی خلق السموات و الارض فی ستّه ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایّکم احسن عملا....[15]".
آنجا که جمال حق جلوهگر شد و آیینه آیات عظمت و آیات جلال پروردگار عالم تمام مخلوقات را به تسبیح، تهلیل، تکبیر و تحمید وادار ساخت و ظاهراً گرداگرد ارکان هستی و عرش مُطوّف شدند و جلوه نمایی کردند و کرسی و پایههایش با آنچه در سیطره ملک و ملکوت مالک هستی ظهور داشت، با چهار رکن مَلَکهای مقرب ظهور جستند و کتاب، لوح، قلم و نون در جان عالم جاری و ساری شد. آن حقیقت چیزی نبود جز کوثر وجود که ساقی آن؛ امیرالمومنین علی(ع) و پیغمبر بزرگوار(ص)، صاحب ظهور این دریای کرامت شد و حسن (ع)؛ جان حیات و حسین (ع)؛ بقای حیات الی یوم القیامه شد.
آنچه پروردگار عالم اراده و مشیتش برای خلقِ کلّ مخلوقات قرار میگیرد به عرش میرسد، آنگاه از آب زیر عرش گذر کرده و حیات خود را به صورت قرار گرفته در عالمهای پایین، ظهورات را کسب کرده تا به دنیا یا هر عالمی مستقر شود[16] .
کوثر، یکی از نامهای قرآن؛ کتاب معجزه الهی به دست پیغمبر بزرگوار(ص) در این دنیا که ناطقش امیرالمومنین علی(ع) و سَیَلان بخش و جریان دهنده آن به تمام مخلوقات دنیا و آخرت با دو میوه دل و نور دیدهاش امام حسن و امام حسین (صلوات الله علیهم اجمعین) که "سید الشباب اهل جنه" هستند.
اما از شکرگذاری آبی که مِهر فاطمه زهرا (س) در این دنیا قرار گرفت و دو مزه به خود گرفت؛ آب شیرین و آب شور (شوری، حکمت و شیرینی، لذت آن است) که "مرج البحرین یلتقیان*یخرج منهما الؤلؤ و المرجان[17]". سوره مبارکه کوثر در شأن و مقام خانم زهرا (س) به پیامبر بزگوار(ص) نازل شده است.
70 درصد وزن بدن را آب تشکیل میدهد. برای عملکرد درست، بدن ما روزانه از یک تا هفت لیتر آب نیاز دارد. پس حیات در آب، از آب و با آب است الی یوم القیامه! حروف و کلمات، قطرات حیات بخش این آبِ وجود هستند که هر یک از حرکات یعنی کسره، فتحه، ضمه، سکون، تنوین و مد و هر حالت قرار گرفتن آنها و شکلهای آن و انواع آنها سِرّی از اسرار ملکوت جلوه آیات قرآن هستند که با عینک ریزبین عرفان در اعماق و ماورای خلقت خویش، غوص میکنیم تا بنده شاکر خالق خویش باشیم .
از شروع خلقت آب شروع کردم که از نوشتن این مطالب چند منظور داشتهام:
اول آنکه دنیا، ظلمت است. دوم آنکه دنیا خود، جهنم است.سوم آنکه خداوند نور خویش را که میفرماید" الله نور السموات و الارض[18]، برای ما روشن کرد تا به جهت آن- که همان وجود چهارده معصوم (ص) هستند- ما را از این ظلمتکده نجات دهد و به عالم همیشه نور، عالم اعلا و صبح صادق و سفینه النجاه دنیا و آخرت برساند، و به کمال و هدف خلقت خویش که خدایی و خلیفه الهی او شدن و پیدا کردن خود که "انا الحق" هستیم و "فانی شدن در حق" را پیدا کنیم تا همیشه باقی به بقای او باشیم .
نور، جان اربعین است. عدد ابجد نور= 256 است. اگر ارقامش را با هم جمع کنیم13=6+5+2 میشود و 13 =جایگاه عددی حرف"م" است در حروف الفبا و حرف"م" عدد ابجدش 40 میباشد یعنی اربعین. و خداوند متعال در کلام نورانیش درسوره مبارکه نور میفرماید[19]:" الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاه ...." اگر با این تفسیر که "نور، اربعین هدایت اوست" معنای آیه را بفهمید متوجه میشوید آن حدیثی که پیامبر (ص) فرمودند"من اخلص الله اربعین یوماً فجّرالله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه[20]"یعنی: (هرکس چهل روز فقط برای خداوند متعال اخلاص ورزد خداوند چشمههای حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میسازد). چه زمانی ینابیع الحکمه میشود؟ آن زمان که نور هدایت در قلبش نفوذ کند و چشمههای حکمت ، از درون قلبش به زبانش جاری شود.
پروردگار عالم به حضرت موسی (ع) فرمودند: "و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیلة و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین[21]"؛30 شب به کوه طور، وعده گاه مناجات و عبادت بیا و بعد فرمودند"اتمناها بعشر" ده شب دیگر اضافه کن تا اربعین لیله کامل شود، آنگاه لوح تورات را به ایشان عنایت فرمودند. سی، همان "یک"(=30) و ده، همان "دو"(=10) بود که رویهم، اربعین(40) شد!
در حقیقت آن "الف و ب" است که حقیقت آب یعنی کتاب آسمانی، جان طهارت است زیرا جانها را تطهیر میکند و از حیوانیت پاک و به حقیقت انسانیت رشد میدهد و هدایت میکند. پس مدال بندگی خالصانه از برای مولا نصیب هر کسی نمیشود. همانا پیامبران، حامل حقیقت آبی هستند که جان تشنگان واقعی را سیراب کرده و به انسانیت میرساند!
مولای متقیان زمانی متولد شدند که 30 سال از عمر پر برکت پیامبر(ص) میگذشت یعنی "یک" (سرّ خلقت اوست) و زمانی که حضرت علی(ع) سنّ مبارکشان به "10" سال رسید یعنی ایشان حقیقت "دو" (سرّ خلقت ولایی) شد. رسول خدا (ص) 40 ساله شدند. تا پیامبر(ص) در 27 رجب در سن 40 سالگی به رسالت و پیامبری خویش مبعوث گشتند و لوح قرآن، بالاترین معجزه عالم خلقت، دفعتاً به قلب مبارک ایشان نازل گردید. یعنی ایشان که کاملترین و اشرف خلقت است در اربعینِ سنه، لوح خود را گرفت و قرآن در جمع عدد 3 =2+1 یعنی به معنای حقیقی خود کوثر تجلی کرد.
و خانم فاطمه زهرا "سیدة نساء العالمین"، کوثر را معنا کرد زیرا آب، مهریه اوست و زندگی، همه مدیون مهر اوست ، لؤلؤ و مرجان {حسنَین( ص)} و ذریههای مطهرش سبزی، گل و میوه باغ رسالت و ولایت شدند. و این خانواده محترم، آل الله نام گرفتند و پروردگار عالم آیه مبارکه تطهیر[22]را در شأن مقام این عزیزان نازل فرمود. درود خداوند و ملائکهاش و تمام اولیائش بر این عزیزان باد.الی یوم القیامه
تمام شیعیان و پیروان واقعی از این چشمه نوشیده و به طهارت باطن رسیده و انسان شدهاند، تا خلیفه خدا شوند. پس آبی که به امواج حرکاتش ظهور و بروز و حیات را به جان کلمات معنای هستی میبخشد، سّر آب است، زیرا به فرموده پروردگار عالم بندگان مؤمن،کلمههای پاک خداوند هستند یعنی کلمة الله. در این صورت پیامبر بزرگوار (ص) نبی الله؛ رسول الله و خلیفه اعظم هستند و امیرالمومنین (ع) ولی الله الاعظم ؛حجة الله؛ نطق الله هستند. و فاطمه زهرا (س) واسطه خلق الله الاعظم هستند و خانواده محترمشان آل الله و امام حسن (ع) حُسن الله الاعظم است و امام حسین (ع) ثارالله میباشد. و امام زمان (ص) بقیة الله الاعظم است (عج). هرکس از این عزیزان جدا شود هلاک و هرکس وصل شود نجات خواهد یافت. اللهم رزقنی.
این نکته فراموش نشود که در تمام زندگی انسانی، شرط تمام انسانها برای رسیدن به قبولی و لوح گرفتنِ کارنامه مسلمانی و شیعه واقعی در ساعت آخر عمر، قبولی در امتحان عدد دو است! مادر همهی ورزشها ، "دو" است. یعنی ولایت علی بن ابیطالب (ع) و دو، همان عشر است که دنیا تماماً "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" است. که جان عشر در زندگی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ظهورکرد. عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)= " 118" است که اگر جمع کنیم میشود10(10=8+1+1) و "10" ، همان "دو" است (دو= 4+6) و آقا ، امام دوم شیعیان است.
امام حسین(ع) خود، عدد10 است زیرا اولاً : دومین حسن است{نام هر دو بزرگوار حسن(ع) میباشد که حسنین(ع) خوانده میشوند. ولی چون آقا، برادرکوچکتر است طبق قانون عرب، یاء تصغیر قبل از حرف آخر آمده و حسین(ع) نامیده میشود} و عدد دو=10 میشود{بعبارتی دو، همان 10 است} و ثانیاً : آقا به عدد 10 بدنیا آمدند {یک خودشان + 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان، میشود 10}. و تمام عشرها در کربلای او ظهور عاشورا را بپا کرد و او، جانِ عاشورا شد.
پس اربعین به او ظهور کرد که 40 میشود. او مظهرحقیقت اربعین از اسرار عالم سِرّ تا به عالم سُفل شد و پیام همه پیامبران و معصومین(ص) را در عاشورا ظاهر کرد ( ایشان وارث تمام انبیا و اولیا است). که جانهای تمام مؤمنین ، تشنه آب حقیقی شوند و به معنای آب برسند زیرا تنها به وجود ایشان انسانها به شهادت فی سبیل الله و طهارت روحی و جسمی رسیدند و در واقع قلب به میم شدند. چنانکه امامشان بدون غسل و کفن به خاک سپرده شد.
مقام سقایت این آب در کربلا به باب الحوائج ؛ ابوالفضل العباس(ع) رسید و در قیامت، پدر بزرگوارش علی بن ابیطالب(ع) در کنار حوض کوثر، ساقی کوثر است!
*نکته دیگر اینکه خداوند معجزه و کلام خود را که در برتری همه معجزاتش، یک است یعنی قرآن را به بنده درجه یک خود حضرت محمد(ص) نازل فرمود . عدد ابجد کلمه یک=30 و قرآن 30 جزء است و عدد30، برابر حرف "ل" است که مجرای توحید است (اولین حرف لا اله الا الله) و جایگاه عددی حرف ل=12 میشود که هم عدد یک و هم عدد دو را دارد؛ 3=2+1؛ (یک=30)+(دو=10)=40 (اربعین و طهارت) و همچنین 3=آب ؛ (الف=111)+(با=3)=114 (برابر تعداد سورههای مبارک قرآن مجید){شاید به همین دلیل است که تطهیر کافر به اسلام، با دو شهادتین است و دستور وضو برای شستن دستها و صورت، یکبار واجب و بار دوم جایز و بار سوم باطل است}. و هم 12 نور مبین(ع)، امامان هدایت هستند و هم جان اربعین و تطهیر، وجود مقدس امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع)؛ مولای متّقیان و ناطق قرآن است پس تا شیعه نشویم، فتح بهشت و فتح باب حقیقت قرآن را نداریم؛ انّ علیاً باب فتحه اللهفمن دخل کان مؤمناً[23].
*شرح اینکه دنیا، ظلمت است در حدیثی آمده[24]: جبرائیل(ع) در معراج به رسول الله(ص) فرمود: برای خلقت جهنم، هزار سال تافتند سرخ شد(شهابهای آسمانی) هزار سال تافتند سفید شد (یخبندان بعد از بوجودآمدن آب) و هزار سال تافتند سیاه شد که الان (منظور خلقت آب بود که 3 میلیون سال) و فرمود یک میلیون شهاب آتشین و یک میلیون یخبندان سفید و یک میلیون ظلمانی شد.
جهنم سیاه است و دنیا هم تاریک و ظلمانی. پس دنیا، خودش حقیقت لیل[25] است. زیرا اسرار در شب است : عروج رسول الله(ص) در شب بود و تولد معصومین(ص) در سحرگاه بود. و روشن شدن به روز و رسیدن هم از شب است. شب، حرکت اولیاء است و رسیدن قدر به دنیا در شب بود. "انّا انزلناه فی لیلة القدر[26]" و "انّا انزلناه فی لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین[27]". و حقیقت آن سِرّ حرکت آب است از اسفل به اعلا که حیات را در جریان میاندازد و آن حقیقت و آن سرّ وجود مقدس فاطمه زهرا (س) است که در حجاب ستر خویش، تجلی کرد و شب را بپا داشت و مجرای رساندن مغرب به عشاء و عشاء را به صبح و صبح را به ظهر و عصر شد. او بود که در لیل به خاک سپرده شد و به صورت قبر گمشده همه باید در پی نورش بگردند تا روزی که جلوه نورش، امام زمان (عج) ظهور کند و به نورش، ظلمتها را بزداید و پاکی و روانی و نورانیت را از آن آب باطن خویش -که مادرش است- ظاهر کند. در روز وقتی خورشید میتابد آب گرم می شود و تبخیرمیشود، در شب به آسمان صعود میکند که به صورت ابر ذخیره شود. علوم باطنی، حیات حقیقی از مایه حیات را جلوه میدهد. چون میفرمایند تا آخرالزمان، دو قسمت از علم ظاهر میشود و بیست و پنج قسمت آن در زمان ظهور حضرت حجة ابن الحسن (عج) -روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه- ظاهر میشود.
عالم عرش
حدیثی از امام علی(ع) نقل شده که ایشان میفرمایند: "محمولهی عرش، علم و دین است که روی آب قرار دارد". که این، حقیقتِ آب است که باطنِ آن قرآن کریم است. از جانِ علم است که همه جا، عالَم نامیده میشود(یعنی به علم خدا ، معلوم شده است). پس حقیقتِ این آب، عِلم است که احیاکننده و سبزکننده است. عالم عرش، آیینه است و تمام آنچه که خدا اراده فرموده است، به علمِ او ظهور پیدا خواهد کرد و تجلی خواهد یافت، به عرش. و در آنجا از آن جانِ آب که آیینه هستی نمایان شده است، میگذرد و حَی میشود و آنچه رسالتش است انجام میشود. اما در دنیا، اگر این آیینه بخواهد حضور و ظهور خود را نشان دهد، تنها راهش این است که پشت آن مرأتگاه، حجاب تراب ( خدا مرا ببخشد که کلام ناقص و قاصر است) قرار میگیرد تا تصویر حسن(ع) و حسین(ع) ظاهر شود. یعنی این جانِ آب روی خاک و با جانِ خاک در میآمیزد تا تمام موجودات، اسماء الهی را در مجرای تجلیّات خلقت به نمایش بگذارند. و خود، هم کلمه است و هم حرف[28]، هم حرکت و هم سکون و هم مد است. {چه کنم و چگونه بگویم تا اشتباه تعبیر نشود و مقصد خدایی خود را کامل بگویم؟ و به گوشهای جانِ جان و به چشمهای خداییِ خدابین، به اذن او و کمک او و به خواست او برسانم. امیدوارم خدای متعال کمکمان فرماید}.
نکته: عدد ابجد کلمه عرش (که همان حروف عشر است) 570 میشود که جمع ارقامش در آخر به 3 میرسد[29] و جایگاه عددی کلمه عرش =57 است[30]. جالب است که عمر مبارک امام حسین(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و خانم زینب کبری(س) در این دنیا 57 سال است. از آنجائیکه میدانید کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا، محمولهی سنگین عرش روی 4 ستون ِعالم عشرِ دنیا به 4 رکن میآید که عمر شریف این 4 عزیز(که همه در کربلا حضور داشتند)، در جایگاه عرش(عشر) یعنی 57 سال قرارمیگیرد. امام حسین(ع)؛ امام عاشورائیان، گنج عشر(عرش) را ظاهرفرمود. امام سجاد(ع) چهارمین امام هستند که 10=4+3+2+1 پس حقیقت عشر را ظهور میدهند. جمع عدد ولایی(=4) و معصومیت(=6) ایشان هم برابر 10(گنج عشر) میشود. امام باقر(ع) به عدد 4 سالگی(که در کربلابودند) علمِ حقیقی عرش را به عشرِ دنیا شکافت. جالب است که ایشان در سال 57 هجری بدنیا آمدند و عمر شریفشان هم 57 سال است پس در سال 114 هجری به شهادت رسیدند(114=57+57) که تمام حقیقت گنج باطن عشر؛ سِرّ عالم هستی را به دنیا ظاهرکرد.
عدد ابجد نام زینب(س)=69 و برابر با عدد ابجد کلمه سبز است که خانم با تحمل مصیبتها و زحمات، گنجِ اربعین ؛ جانِ عاشورا را که گنج قرآن و ولایت و رسالت است سبز نمود که عمر شریفشان 57 سال است و در بین این عزیزان، ایشان به عدد اسمِ زن هم 57 میباشند(زن=57) پس 114=57+57، حقیقتِ سِرّ کلّ اسرار قرآن است که ایشان دختر فاطمه(س)؛ کوثرِ وجود و زینتِ امیرالمؤمنین علی(ع)؛ ناطق قرآن است(زینب یعنی زینت پدر)
سِرِّ حرکتها
آری سکونها حرکت کردند، تکان خوردند و حرفها، کلمه شدند و کلمه، حیات گرفت و معنی خویش را آغاز کرد و به ندای مولای خود که فرمود: "انّا لله و انّا الیه راجعون"، لبیک گفتند.
درواقع حرکات، باطن آب هستند. همانگونه که "مِن الماءِ کلّ شیء حی" است، باطن این حرکات هم، زنده کنندهی اعمال هستند که برای رضای خداوندِ حی انجام میشود. حرکتها شامل : فتحه (ِزبَر)، کسره (ِزیر)، ضمه (پیش)، سکون (جزم)، تنوین نصب (دو ِزبَر)، تنوین جرّ( دو زیر)، تنوین رفع (دوپیش)، حرکت مد (مد یعنی کشیدگی) مد لازم 6 حرکت، مد متوسط 4 حرکت، مد کوتاه 2 حرکت. حرکتهای مدی َا – ِی – ُو صدای بلند هستند، که بر سر هر حرفی که میآیند صدای آن را به 2حرکت کشیدگی میدهد و صدا بلند میشود. این صداها و حرکات، اسرار و معنی دهندهی حروف و کلمات هستند. حرکت امواج دریا هم، در سِرّ لیلش است یعنی در لیل جذر میشود و گاهی مد. جذر به معنی کم شدن و مد به معنی پیش رفتن؛ کشیدگی است. در واقع همه ما باید در دریای زندگی این حرکتها را داشته باشیم و دائم ظلمات و رذائلِ نفوس شیطانی را از خودمان جذر کنیم و علمِ نافع و رسیدن به نور و عافیت و تقوا و عبادت و رضای خدا و حجت خدا را برای خود، مد و کشیدگی بدهیم الی یوم القیامه.
حتی ادواتِ – افعال و تجوید و صرف و نحو و وقفها دارای معنی و سِرها و باطنهای حروف و کلمات هستند شاید به این خاطر که کتاب آسمانی ما مسلمانها معجزه خلقت و ازهمه معجزهها بالاتر است زیرا کلام الله است و پروردگار با کلام خود به بندگانش مستقیما عنایت فرموده و ارزش و بهای حروف و کلمات را به ما یادآوری میفرماید. درضمن اینکه تدبر کردن و درک کردن و فهمیدن و عمل کردن را به ما تاکید کرده است. و بدون عنایت و یاری او به جایی راه نداریم. (اِیّاکَ نَعبدُ و اِیّاکَ نَستعین)
حروف و کلمات، واسطه رسیدن معانی و مفهوم و زیباییهای اسماء و صفات ذات حق شدند، تا آن جمال بیهمتا را با چشم دل ببینیم و کلامش را با گوش جان بشنویم و با تمام اشتها و میل باطنی با اعضاء و جوارحمان عمل کنیم. پس از هیچ نکتهای بیاعتنا نباید گذشت و نیتِ من- به لطف خدای مهربان و با کمک نور قرآن- زدودنِ ظلمات وجودی خودمان است تا اینکه بیان حق برای ما روشن شود و با دیدن آن نور، عاشقش شویم. شاید که به لطف آن کریم، دو بال پرواز گرفته و خود را به نور برسانیم. انشاءالله
عرفان سکون
سکون شامل چهار حرف(س ک و ن) به چهار ستون بنیادی حرف (دال) است زیرا عدد ابجد (د)= 4. و سکون، چهار چوب اَمن و آسایش واقعی است. اگر باب سکون باز نمیشد، جلوه عرشی هم ظهور نداشت. اشاره میشود که با تراز قرار گرفتن ستونها و قرار گرفتن سقفِ محکمِ گنبدی شکل (اشاره به گنبد خضرایی عرش)، جریان زنده شدن و تکان خوردن حرکات آغاز میشود. مثل اینکه منزلِ مسکونی همیشه ساکن است ولی باعث حرکت و آسایش و امنیت ساکنان خود میشود و تمام افعال و جریانات در زیر سکون سقف آن جلوه میکند. در دنیا پس از مرگ، پرده حرکات عمل در زیر سقف همیشه سکون منزل قبر برداشته میشود که امیدوارم آنجا آرامگاه واقعی گردد. سکون، درسِ عظیمی است. اولاً درهیچ مخلوقی ابتدا به ساکن نداریم از ازل تا ابد، الاّ ذات اقدس الهی که خود، باطن کهفِ حصین است و معصومین(ص) جلوه او هستند و خود، خالق همه سکونهاست.
در دنیا حرکتها ظهور میکنند ولی در عالم بعد از مرگ، دوباره به سکون برمیگردیم. ولی فرق سکون قبل از تولد با سکون بعد از مرگ خیلی زیاد است زیرا باید چهار چوب و سقف سکون بعد از مرگ را خودت با حرکات دنیا بسازی و پیش فرستی و این معجزه عبادت و بندگی اوست که مولای مهربان است و همه مخلوقات را برای رسیدن به کمال خلق کرده که خود، کمال مطلق است. حال سکون، خیلی زیباست! زیرا هرگاه خواستار آگاهی از مخارج حروف هستی، باید آن حرف را ساکن و یک الف مفتوح قبل از آن بگذاری تا جایگاهش را بیابی. مثل اَم که مخرج میم، آخرین قسمت لب است و ختم مخارج حروف از ته حلق تا روی لب است. همینطور بقیه حروف را بسنجید. (دلم میخواهد خوب فکر کنید!)
خداوند عزّوجلّ عروج آسمانی رسولش را در شب قرار داد یعنی حرکت را در سکون که لیل است، آغاز کرد. {شب سکون است و روز حرکت}. زیرا با مسکون کردن مخارج عالَمها، حرکت حضرت، همان الفِ مفتوح قبل از مخارج بود که یک یک منازل و عوالم حتی بهشت و جهنم سکون عالم بالا را به ایشان جلوه داد و او که رسول و نبی است، برای ما امت روشن کرد و خبر آورد تا به یقین برسیم. بنابراین منزل دنیا را منزل مسکونی (جای سکون) میگوییم و اما سکون در لیل است . پس سِرّ لیل این است که حرکت معنوی در ظلمات این لیل است تا خود را از زندگی کرم وار به پروانه و از آنجا، پیله سکون را با دو بال شَفع و مجرای حیات وِتر سوراخ کنی و با دو بال پرواز به عروج صَلوة صبح برسانی و پرواز کنی، تا به حقیقت صبح برسی، یعنی به حقیقت نور هدایت!
مؤمن زرنگ در این عمر کوتاه، که همه یک شب(دنیا) و یک روز(قیامت) است، خود را به روشنی صبح میرساند . وگرنه در شبی فرو میرود که صبحش، قیامت است. پس بیدار شویم و حرکت کنیم و زنده شویم و خود را پیدا کنیم.
حقیقت سکون، آرامش دائمی و رسیدن به بهشت است و جانِ بهشت، رضوان الهی است. ذیقعدِ ارض و رسیدن به رضا و آرامش واقعی تا الی یوم القیامه یعنی تمام عملها و حرکتها وکلمهها مخلوق شده از عمل من و تو، باید به مجرای رضای خدا برسد تا در رضوانش مسکون شود و آنجا چهار چوب قصرها و کاخهای بهشتی قسمت شود. پس اثر این رضا برای این است که بنده مؤمن بفهمد که آیا به آن هدف که خود، بهشت را برای خودش اینجا خلق کرده یا نه و اطرفیان از او راضی هستند یا نه رسیده، ببیند اعمالش برای اطرفیان چقدر آرامش بخش بوده و هست؟
پروردگارعالم در خلقت انسان، زن را مظهر سکون و آرامش قرار داد و این منت بزرگی از پروردگار عالم به زنها است و مرد را مظهر حرکت. وقتی خداوند متعال حضرت حوا(س) را خلق کرد به حضرت آدم(ع) فرمود ایشان مونث شما است یعنی دومی شما و "لتسکنوا". رسول اکرم(ص) میفرماید: بهشت زیر پای مادران است. این سخن نه برای تعارف است و نه خوش آمد کسی، بلکه این حقیقت خلقت است که باید به آن برسیم . روایت است وقتی خانم زهرا(س) به شهادت رسیدند حضرت علی(ع) به فرزندان خود فرمودند: بیایید مادر را زیارت کنید، میفرمایند آقا امام حسین(ع) پایین پای مادر نشست که باز در روایت قدسی آمده که خداوند میفرماید: از نور حسین(ع) بهشت را خلق کردم. بهشتی که رضوان است، مجرای رسیدن به آن "راضیة مرضیة" است. چگونه معنی کنم؟!
منظورم از بیان هدف خلقت زنان و شناخت خودشان، قدر شناسی از مولای مهربان خود و سعی کردن و رسیدن به هدف خلقت زن است. امیدوارم بتوانم حق شناس و شاکر مولایم باشم.
لام "لتسکنوا" یک احتمال به معنای ملکیت است برای آرامش بخشیدن به صدای بلند برای همه مردان و زنان و خلق کردن سکون و مَسکَن و مُسکِّن برای عالم حرکتها است. پس رسالت یک زنِ عبادت کننده پروردگار اینست که اول ، بیتِ قلب و وجود خود را آرام و بعد برای اطرافیان محیط آرامش بخشی خلق کند تا زمینه پدید آمدن خلاقیتها و رشد همه استعدادها و رساندن فرزندان که امانتهای خداوند هستند را به سر منزل سعادتشان ایجاد کند. آن وقت سکون، خود منزلی میشود که رضوان خداست.
*ذیقعد یعنی صاحب جایگاه (زی یعنی زیستن ولی موقتی است اما ذی یعنی صاحب و مالک الی یوم القیامه) . پروردگار عالم در 25 ماه ذیقعده، خشکی را در روی آب خلق کرد و از آنجا به تمام کره زمین کشیده شد. آن نقطه، زیر خانه خدا بود . در گودترین و خشکترین سطح زمین اما پربرکتترین و متبرکترین قسمت کره خاکی که این ناحیه، ارض خوانده شد. عدد ابجدش 1001 و برابر حروف کلمه رضا است. اینجا قبله مسلمین و قلب کره زمین است. و باید در تمام اعمال مخصوصا نماز، وجه صورت مخصوصاً وجه قلبمان را رو به این قبله نگه داریم تا ذیقعد اعمالمان در تمام لحظات عمرمان مشخص باشد و برکت رضای خدا را دریافت کند.
جنین در شکم مادر روی خشکی بدنش خلق میشود و آنجا ارضِ قلب اوست. قلب، قبله همه رگها و عروق و همه اعضای بدن است. قلب، جای ذیقعد رضای خداست و قلب، خانه خداست (کعبهِ دل). قبله، زمانی ارزش طواف دارد که جسم خانه خدا با روحش و جانش عرضه شود تا امام همه عاشقان باشد و آن وجود مولود کعبه است، تنها کسی که پیامبر(ص) به ایشان مقام امیرالمومنین را عنایت فرمود. ذیقعدِ عالم کسرِه، سکون هر کس میشود که باید خود هر مؤمنی برای آخرتش، ذیقعد خود را انتخاب کند که در بهشت(رضوان) یا در جهنم باشد.
عرفان حرکت آب ، سه حرکت است: اول سکون که آرامش آب است که میتوان از حیات آب بهترین استفادهها را کرد. دوم جذر است یعنی حالت کم شدن آب که حرکت زیر است که با جذر دریا گنجهایش و اضافاتش مشخص و با حرکت سوم که مد است -که همان حقیقت فتحه است- همه را از درون خود خارج میکند.
انسان در حالت ضعف و قوت (فقیر و غنی) است که خدا را بیشتر میشناسد، چون نهان او(انسان) بیرون میریزد. بنابراین کره زمین که جای سکونت همه فرزندان آدم است خود، در محور فرمانبری خدا میچرخد ولی برای اهل خود سکون آفرین است تا تمام موجودات (به خصوص انسانها) به امر خداوندِ خالقِ سبحان، رشد و نمو و زندگی کنند و به تمام علوم و فنونِ درون و برون زمین و حتی آسمانها دست پیدا کنند، که همه مدیون آرامش زمین هستند! پس زن در عین اینکه خود، باید فرمانبردار پروردگارش باشد و به حول محور رضای او طاعت کند و بچرخد، همچنین باید مَهدی آرامشبخش برای خانواده و اجتماع و محیط خود باشد. تا در قبر و قیامت، او بالاتر از بهشتی باشد که خود بوجود آورده (به یک معنا بهشت زیر پای مادران است یعنی آنها از بهشت بالاتر هستند).
یکی از دلایل حجاب همین حفظ عبادت حقیقی خود یعنی نگه داشتن سکونِ وجود و رسالت خود است که هر کس این دایره سکون را به هر نحوی پاره کند و یا از بین ببرد جهنم را در زندگی خود و فرزندانش وارد میکند. و آقایان که تا سکون نباشد نمیتوانند به خلاقیتها و زندگی سالم و نسل خود برسند، پا درسکونِ زوجه خود که همان "لتسکنوا"است میگذارند، آنها هم باید با حرکت خود در تشدید ادغام سکون سعی کنند. با حفظ محدوده این خانه ، آرامش را برای خود و خانواده تامین کنند تا بهترین استفاده را ببرنند. به خاطر همین صفت زیبای زن و مرد مؤمن، در بهشت "قاصرات الطرف" است. کوتاه نظر یعنی به قدر دایره آرامش زندگی خود؛ فقط محرم خویش را میبیند و او را بهترین میپندارد. و این حلقه هرگز پاره نشود تا روزی که در بهشت این دو همسر یکدیگر را مییابند، این همان حلقه و پیمان عقد است. امّا عهد و پیمان پروردگار عالم که میفرماید:" الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین[31]" آیا از شما پیمان نگرفتیم که شیطان را پرستش نکنید همانا او دشمنی آشکار است.
آن عهد و پیمان، حلقه بندگی است که به گوش و دست و پا و گردن بنده بسته میشود که هرگز در دنیا در هیچ زمانی و هیچ موقعیتی، این حلقه از وجودت بیرون نرود که همه در گروِ حلقه پیوند دل است به محبت مولایمان -خدای مهربان- و به امر او به ائمه معصومین (ص) و قرآن. آنگاه که ما را در قبر میگذارند، آنجا بند دست و پا و بند گردن را باز میکنند و آنگاه در قبر صورت را باز میکنند که امیدوارم همگی رو سپید باشیم و اول راحتی و اول رسیدن به آرامش واقعی برایمان باشد(آرامگاه واقعی).
به وجود دوتن از معصومین عزیز ما، حقیقت این حلقه بندگی برای مؤمنین ظاهر شد: حضرت علی بن الحسین(ع) و حضرت موسی بن جعفر الکاظم(ع) که غل و زنجیر را در دنیا برای رضای خدا تحمل کردند(باطن غل و زنجیر که آهن و حدید است، محدوده احکام الهی میباشد که به عمق جان قبول کردند و ظاهر ساختند). البته آنها امام هستند و معصوم، فقط به ما نشان دادند که باطن حلقه عهد و پیمان الهی را هرگز نشِکستند تا آن روزی که به شهادت رسیدند.(اللهم ارزقنی)
آری، تمام زنان و مردان بدانند که تا به سکون نرسند و سکون را برای خود نگه ندارند، نمیتوانند هیچ حرکت مقبولی را برای آخرت بفرستند!
سد دنیا و صد آخرت!
در زیارت عاشورا صد لعن و صد سلام میآید چون با لعن از نهیها، از جهنم و جهنمیان فرار میکنی و با صد سلام به تمام امرها و رضوان خدا تسلیم میشوی تا به سلام میرسی. عدد ابجد کلمه صد=94 و برابر است با عدد ابجد اسم مبارک عطیه (س)؛ نام مبارکی که پروردگار عالم در سوره مبارکه کوثر در جان وجود قرآن به پیامبرش خیر کثیر یعنی خانم دو عالم؛ حضرت فاطمه زهرا(س) را اعطا فرمود(انّا اعطیناک الکوثر[32]).
برای اینکه خوب متوجه شویم، سد دنیا را مثال میزنم: دنیا سدهایش با سین است و معمولا جلوی آبهای زیاد سد میزنند. سد دنیا جلوهی سکون است برای آبهای سیل آسا و پرخطر، سد باعث میشود آب آرام بگیرد تا بتوانند از آن بهترین استفادهها را ببرند. در ضمن اینکه ذخیره نگه دارند تا در تمام سال به قحطی و بی آبی بر نخورند. غیرازاینکه خطر آب زیاد که ممکن است منجر به بروز سیل شود را دفع میکند. آب به جان و حقیقتش، به زندگی مردم استفاده میرساند:
1- ذخیره تمام مدت سال است. 2- از آن برای تولید برق استفاده میشود. در حالیکه با این برق چرخ کارخانهها، صنایع، معادن و وسایل پزشکی و کلا رفاه جامعه تضمین میشود. 3- آب شاخه شاخه میشود و به هر شهر و قریهای به اندازهاش قسمت میشود و... . اما سدِ با سین ممکن است که آبش خشک شود یا امکان خراب شدن را دارد. چنانچه سدی که حضرت ذوالقرنین(ع) به امر خداوند آهن را ذوب کرد و سدی در مقابل خطر یأجوج و مأجوجهای زمان ساخت و آن خطر رفع شد، اما یکی از نشانههای آخرزمان فتنه و عبور آنها از سد میباشد.
حال صد با صاد چه میکند؟ همانطور که در بالا گفته شد(صد=94=عطیه). پس صد، متعلق به خانم فاطمه(س) میشود زیرا یکی از نامهای مبارک خانم، عطیه است و همچنین او فاطمه است و خود فاطمه، صد است. صد با ص، هم جلوه سکون است برای برطرف کردن خطر سیلهای گناه و منکرات و شیطانها و وسواسها در دنیا (باطنِ صد لعن)، و هم آرامش کامل در آخرت که آنجا بتوانی از ذخیره آبِ حیات بخش کوثر استفاده کنیم و خرمی و سبزی دائمی را در بهشت رضوان الهی بگیریم و دائما مُخَلَّد باشیم و از انوار پر فیض و روح بخش ائمه(ص) و کوثر قرآن منور گردیم البته به شرط هدایت در راه رضای خدا و گرفتن مدال فاطمی در این دنیا. ریشه کلمه فاطمه از فَطَم گرفته شده است یعنی بریده شده از آتش جهنم و بریده شده از هر بدی و شر و رجس و پلیدی.
پس صدِ وجود خانم، هم ذخیره آب و جان آب در دنیا و آخرت است و هم از این صد، نور حقیقی و هدایت به چهارده انوارِ ساطع شده و عالم دنیا و آخرت را منور گردانیده و به تمام ظلمات غالب و نافذ شده است تا الی یوم القیامه (باطنِ صد سلام) {لعن یعنی دور شدن از رحمت خدا، پس با ایمان کامل از لعن، دور و به سلامها وصل شویم}. همه مدیون این نور هستند، که ظاهرش قرآن است (کوثر) و باطنش ائمه (ص) که حجتهای خدا روی زمین هستند و شافعان روز قیامت. این صد هرگز احتمال خراب شدن و خطر ندارد. یکی از دلایلی که بعد از نماز واجب، مستحب مؤکد است که تسبیحات خانم فاطمه زهرا(س) خوانده شود، این است که صدّی پشت نماز بسته شود که ذخیره نور و جریان آب حیات بخش برای ما به صورت ذخیره، هم در کار و عمر دنیای ما قابل استفاده بماند و هم در آخرت از جان و حقیقتش مشکلات آخرتِمان را اصلاح کند و این تسبیح صد ذکر مبارک خداست : 34 بارالله اکبر و33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان الله.
برای فاطمیون درهای بهشت همیشه بازاست و درهای جهنمِ وسواسها و خناسها و شیاطین و ... بر آنها همیشه بسته میشود. و از نور زهرایی او عالم به ظهور نشست و هدایت از بطن قرآن و فرزندان او به تمام انسانها رسیده و میرسد الی یوم القیامه.
در دنیا تا میتوانی وصل کننده خوبیها باش و با دست، مال، علم، جوانی، نیرو و سلامتی خود بشتاب برای دریافت خیرها و دوری کردن از شر و بدیها. بنابراین مؤمن واقعی وجودش مأمن است و امانت دار. اسم مؤمن یکی از اسماءُ الله است که خداوند این خلعت را به بندگان خالص و مخلص خود میپوشاند.
در بعضی از اقوال علمای تجوید، ساکن کردن بعضی از حرکات و تمام شدن جملات را به صورت سکون نشان میدهند که به آن وقف میگویند (وقف اسکان). در جایی باید وقف کرد یعنی ایستادن الزامی است (م). گاهی جایزاست، گاهی وصل شود بهتر است (صلی). گاهی وقف شود بهتر است (قلی). گاهی سکته است که در 11 جای آیات قرآن سکته است که در آنجا باید مکث کرد(ایستاد). گاهی نباید وقف کنید، وصل کنید و ادامه دهید (لا). مثل چراغ قرمز و سبز و زرد در رانندگی و دیگر اینکه یکی از دلایل کشیدگی حروف با علامت مدی به دلیل اینکه خودِ سکون، سبب و مسبب است یکی علامت سکون است و دیگری حروف کشیده یا مدی است.
سکون خود باعث این میشود که آثارعمل، کشیدگی به خود بگیرد. وقتی این سکون، عارضی است مدی را سبب میشود که مد عارضی میگویند(مثل موقع وقف در آخر آیات) مثلا درایاک نعبد و ایاک نستعین که نستعینُ بوده ولی بخاطر وقف، سکون میگیرد و صدا کشیده میشود و این یک دلیل عرفانی و معنوی است. یکی اینکه اینجا وقف لازم است زیرا از هیچ کس جز از او نباید کمک گرفت و هیچ کس را بجز او نباید عبادت و پرستش کرد پس تنها و فقط او را عبادت میکنیم که با ضمیر(ک) "ایاک" مخاطب است و فقط از او یاری میطلبیم که فقط و فقط او، پروردگار عالم؛ ربّ العالمین است. پس وقتی وقف میشود مد، عارضش میشود. اولاً مهم این است که در تار و پود عمر فقط از او استعانت بگیریم و مد باعث میشود الی یوم القیامه فقیر درگاه او باشیم و کمک مولا هم باید ابدی کشیدگی داشته باشد.که در صورت وقف حاصل میشود یعنی به شرط اینکه فقط بنده او باشیم و او را بشناسیم و با چشم دل ببینیم. زیرا او کمال مطلق و خالق و ربّ هستی بخش است. و او حق است و ما هیچ. در ضمن دلیل وقف، عمر کوتاه ما است که تمام میشود و اگر به غیر او رو کنیم، استعانت رزقِ غیرِاو فقط در دنیاست و آخرتِ این مد ، شامل حال ما نمیشود .
پس باید خالص شد و با او صادق باشیم که او صادق الوعد است و اگر کشیدگی کم و زیاد یا متوسط میشود همه به دلیل معنا و بقای کشیدگی مد است. بعضی از مخلوقین فقط صداهای کوتاه هستند و وسیله میشوند و بعضی صدای بالفطره بلند هستند و بعضی با همسایه شدن ضمیر وجودشان در کنار فتحه و ضمه، صدای کوتاهشان بلند میشود و بعضی اسرار عالم هستند که به صورت تنوین ظهور دارند و جاری و ساری در وجودها میگردند و بعضیها نون مکسوره وقایه که دو ساکن را در کنار هم نگه میدارند (التقاء ساکنین) البته همه سرّند وحقیقتشان، وجود ائمه(ص) هستند که خود، انسانِ کامل و تمام چشمههای وجود سرمدی و لایزال خلقتند. به حول و قوه خداوندِ سبحان؛ تبارک و تعالی و معلمِ معلمها سعی میکنم تا آنجا که او توفیق دهد، یک یک از این زیباییها را در وجود خود و در تمام هستی بشناسانم تا خدای خویش را بهتر بشناسیم و شکرگذار این معجزه بزرگ عالم یعنی قرآن باشیم و از این کتاب نور برای ساختن دنیا طبق رضای خدا ورسیدن به آخرتِ رضوان الله اکبر استفاده کنیم و این غربت قرآن، قرین و به قرب جان تبدیل شود.
در اسرار قرآن، حرف نون ساکن(در قرائت و تجوید)پشت همه حروف کار میکند: در 6 حرف یَرملون (ادغام) و6 حرف (اظهار) و در 15 حرف (اخفاء) و فقط در یک حرف (پشت حرف باء) قلب (اقلاب) میشود.
من باید بگویم ای قاریان محترم قرآن و ای حافظین! خوشا به حالتان که مأنوس با قرآن هستید، اما آیا تا بحال برای خودتان سؤال نشده که چرا میفرمایند: یکی از احوالات مردمِ آخرالزمان آن است که به ظاهر قرآن میپردازند نه به باطن آن؟ چرا عربستان صعودی هیچگاه قرآن با ترجمه چاپ و پخش نمیکند؟ چرا از خود نمیپرسید این همه قواعد برای چه؟ اشباع و بلا اشباع چیست؟ و چرا اشباع؟ چرا تمام حروف الفبا دو قسمت میشوند قمری و شمسی، نورانی و ظلمانی؟ و چرا و چرا و چرا ... ؟
آری! این حجاب ظلمانی خطوط را کنار بزنید تا با ملکوت قرآن و انوار آن آشنا شوید. شاید که تدبر کنید و مقصد خالق قرآن، فرستنده این نسخه الهی، احکم الحکما که برای درمان نقایص وجود ما، نفس ما و قلب ما و دنیا و آخرت ماست را بدانید. و انشاءالله ما را با به تصویر درآوردنِ صورت عمل به صورت انسان کامل یعنی قرآن و آداب عالی رتبه قرآن، به درجه آیت الهی برساند. از مجرای خلیفة الهی خود فرقان شویم و به رضای الهی خود برسیم هر چند که غریب است ولی در قرب ما و درون ماست."ذلک الکتاب لا ریب فیه[33]"
عرفان فتحه
فتحه چیست؟ ازفَتَحَ میآید در زبان فارسی یعنی پیروزی، غلبه کردن، ظفریافتن. مصدرآن الفتح است الف و لام نشان دهنده معنا و جایگاه و موارد استفاده و روشن کننده معنای آن و گشاینده مخارج لفظی از جایگاه سفل به مراتب حروف است تا جایگاههای اعلا و اعلاهای آن . تا ببینی خالق الفتح را که او اراده کرد با ظهور گشاینده حرکات یعنی فتحه ، بابها را بر روی مخلوقین خود از عالم اسرار و ظهورات بازکند تا مخلوقین به حقایق، دیده بگشایند و عاشق شوند و خود ، مفتوحه گردند. باری سِرّ فتحه خیلی عظیم است و ما هیچ نمیدانیم اگر خلق فتحه نبود، هیچ بابی ظهور نداشت و هیچ کمالی نبود !
عدد ابجد کلمه فَتَحَ =488 و جمع ارقامش میشود 20 که برابر با عدد ابجد حرف ک است. کربلا، باب فتح به حقیقت انسانی رسیدن است. جایگاه عددی کلمه فتح 47 میباشد که برابر جایگاه عددی اسم مبارک حسین(ع) است. پس در جایگاه، فتح واقعی کاملاً نشان داده میشود یعنی پیروزی خون بر شمشیر! فتح واقعی برای هر انسانی زمانی است که با ایمان کامل و منصب خلیفة الهی و شیعه و محب واقعی شدنِ چهارده معصوم (ص) و رسیدن به رضای خدا و رضای امام زمان (عج) دردنیا زندگی کند و بمیرد و در قیامت محشور شود. انشاءالله.
عدد ابجد کلمه فتحه =493 است که جمع ارقامش میشود16، عدد 16 =جایگاه عددی حرف ع است که جمع ارقامش 7 میشود و جایگاه عددی کلمه فتحه =52 و عدد ابجد کلمه حمد=52 است که 7= 2+5 و7، برابر آیات سوره مبارکه حمد میباشد، پس فتح به خوبی معنا میشود! که رسیدن به حمد واقعی و شناخت و معرفت پیدا کردن به خدا و معصومین (ص) است.
از دیگر نامهای فتحه، نصب است که در عربی میفرماید کلّ ناصب منصوب، هر کس منصوب، به ناصب خود است. همانطور که در آغاز درس خواندیم " من الماء کلّ شیء حی[34] " همه چیز از آب زنده شده است. پس بالفطره همه خلق، آبی هستند و نصب همه به آب است. امیدوارم آنچه در اول درس مذکور شد، نتیجه کلام فتحه باشد و حقیقت خود را دریابیم.
از نامهای دیگر فتحه، زِبَر است. در تنوین نصب، روی هر حرفی دو زبر میآید اما با صدای نون ساکن خوانده میشود. حرکت فتحه یا نصب، عَلَم یا به قولی پرچم است که حرکت نصب هر وجودی است که پایه درعقیده و قلب او دارد، درواقع بالای همه اعمال او برافراشته است!
فتحه از چهار حرف تشکیل شده که حرف اول فاء است (یدالله فوق ایدیهم[35]) عدد ابجد حرف ف=80 است .صفرِ 80 زحمت باز کردن هر در بستهای است که به چشم دل، باطن آن را میبیند و میخواهد تا مفتاح یعنی کلید را پیدا کند و در گشوده شود که آن هرگز بی زحمت نیست.
نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
چهار چوب کلام حق به یدالهی او باز شدنی است اما با صاف و زلال شدن دل و خالص شدن و مغفرت گرفتن از گناهان، تعریف عدد 8 در درسهای بعدی میآید اما باطنش رضاست. پس کلید و مفتاح به یک قول، تعریف رضای اوست و دوم دولنگهی در است: یکی در دنیا و دیگری در آخرت و گرفتن و باز شدن دو چشم است: یکی دید به آفاق و دیگری به انفس . و صفت دوم بازنگری است: یکی دور بین شدن ویکی نزدیک بین. "سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی أنفسهم ...[36]" دوربین بودن برای عاقبت اندیش بودن و نزدیک بین بودن برای نگه داشتن حریم حلقه عهد و پیمان الهی در زندگی است؛ حریم آنچه را که خدا از همسر و مال و اولاد و سلامتی و زیبایی و هرنعمت دیگری به ما عنایت فرموده نگهداریم یعنی "قاصرات الطرف" شدن که با شکر و سپاس او از آنچه در حدّ ما و درشأن ماست لذت ببریم و ناشکر و ناسپاس نباشیم و سکون دنیای خود را با سلامت به آخرت منتقل کنیم.
حرف دوم در کلمه فتحه، ت میباشد که عدد ابجد حرف ت=400 است؛ یعنی با دو صفر به ابعاد ادب داشتن یک بنده مقبول برسیم. زیرا در دنیا هر دری که برای ما بازمیشود (چه از نظر مادی وچه معنوی) باید ادب آن باب را نگه داریم وگرنه خواهند گفت: شما به درد اینجا نخواهید خورید، بروید! (خوب فکر کنید) مثلا خداوند تبارک و تعالی به بندهاش لیاقت زیارت خانهاش را میدهد و میفرماید با شرایط بیا و با شرایط عبادت کن: لباس مخصوص بپوش، دعای مخصوص، لفظ مخصوص، زیارت مخصوص و... اگر یک عمل خود سری باشد تمام اعمال را تباه و گاهی از دایره زیارت (از بهشت) بیرون میکند {مثلاً نمازِ طواف نساء، که اگر کسی این نماز را درست نخواند و در قرائت او ایرادی باشد به همسرش نامحرم میشود و به تبع از لحاظ شرعی فرزندانش هم مشکل دار... میشوند!}.
خوب فکر کنید اگر اهل حال هستید! عدد ابجد حرف "ت" که 400 است برابر با عدد ابجد کلمه شمس میباشد یعنی خورشید و ملِکش حضرت عزرائیل(ع) است یعنی جدا کننده نور از ظلمات (نور، روح است و ظلمات، جسم) و جایگاه عددی حرف "ت" = 22 است که برابر با عدد ابجد کلمات ازدواج =حاجی = یاهو و جایگاه عددی کلمه عبد است.
پس شرایط برای انسان، تنگی و فشردگی و سختی دارد. آنگاه به حرف سوم فتحه میرسیم یعنی حاء که عدد ابجد حرف ح= 8 و صفتش بحّه است. اما کسی که به سلامت از آن میگذرد و مولایش قبولش میکند یعنی سختیها و امتحانات را برای رضای او پشت سر گذارد و قبول شود آنگاه برای او حالی است سرشار از خنکی و آرامش الی یوم القیامه (برداً و سلاماً)؛ جلوه ابراهیم خلیل الله(ع) شدن و درجه گرفتن!
در آخرعمیقتر شدن از نظر حروفی و رسیدن به هاء (چهارمین حرف فتحه) یعنی آتش برای ابراهیم (ع) نه تنها سوزاننده نبود بلکه خنک کننده بود و هیچگونه آسیبی به او نرساند و سلامت کامل از ظاهر و باطن را داشت. آنگاه خداوند متعال میفرماید: "بردا و سلاما" . عدد ابجد حرف ه=5 و اشاره به حلقه بندگی دارد[37]. امیدوارم همهی ما به باطن این فتحه برسم که رضوان الله اکبر است.
ولی متاسفم برای کسانی که با همین سیر فتحه، درِ جهنم را بر روی خود میگشایند و حظ و بهره آنها در دنیاست و آخرت فقط حسرت است، حسرت است وحسرت! اما زیباست که فتحه روی همه حروف میآید و به حرف، شکل و رنگ و شاید طعم و مزه و زیبایی معنا میبخشد. یعنی همه مخلوقات عالم که در باب فتحه غرقید، خود را پیدا کنید، خدا را پیدا کنید. {با نماز، خیرها، اخلاقهای پسندیده، صورت انسانی، ابعاد آدمیت، درجه آدمیت، شیعه شدن، امت شدن، رضای خدا و امام زمان(عج) }.
پروردگارعالم وقتی اراده می کند نطفهای خلق شود(انسان)، تمام عوالم بر روی وی گشوده میشود و آن بخشنده کریم تمام زیبائیهای عالم و اسماء و صفات خویش را به او ارزانی میدارد زیرا تمام حروف زندگی چه طولی و چه عرضی، صفت انفتاح دارد(یعنی کلّ 28 حرف). و میفرماید: "فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحی...[38]" چگونه در شکم مادر لحظه به لحظه ملکوت را به او ارزانی میدارد تا وقتی که متولد شود؟! (باب رحم مادر باب مصدریت بالقوههای نوزاد است که با تولد در دنیا بالفعل میشود). دردنیا چشم گشوده میشود. دهان باز میشود و با اولین گریه نوزاد ، صدای او شنیده میشود. تمام سلولها نفس میکشند و مستقل یک یک جان و بدن از در رحمت وارد و درها بر رویش باز میشود. رزق از خالق مهربان به دست پدر و سینه مادر برای او سرازیر میشود و محبت خالق مهربان از قلب پدر و مادر ظاهر میشود. او را درآغوش میگیرند تا او هم برای اسرار دیگری فتحه شود، عروج کند و یاد بگیرد، خلق کند، او باید درجه بگیرد زیرا خلیفة الله است (به حدّ خودش)، کم کم باب عقل و شناخت و فکر کردن و فهمیدن و یاد گرفتن و یاد دادن را برایش میگشاید. سپس وقتی به قابلیت اینکه معبود خود را بشناسد و به حدّ بلوغ و رسیده شدن تمام اعضاء ظاهر و باطن رسید، مولا اجازه ورود و باز شدن فتحه عبادت را به او میدهد که اینجا کمال بی انتهایی است که امیدوارم به یک نظر قبولی او و شکر همه نعمتهایش برسیم.
خدای مهربانم تو را قسم به اولیائت که مقبول درگاهت هستند ما را هم قبول و عملهای کم ما را قبول بفرما. چه کنم با که توان گفت که دوست، در کنار من و من از او مهجورم! مولای کریم ما را در چرخه زمان هر لحظه باب ثانیهها و آنگاه دقایق و آنگاه ساعتها و شبانه روز و در ماه که یک شهر است قرار میدهد، که آن خیلی زیباست هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه و شبانه روز 24 ساعت یعنی 2 تا 12 تا و هر ماه 30 روز – عدد 60 برابر عدد ابجد حرفِ س است. یعنی چه؟ خدایا با ما چه کردهای و چه به ما دادهای که ما نمیفهمیم و غافلیم! تو را به باطن سین ما را به حقیقتش برسان و سرفرازمان بگردان.
تنها حرفی که زبر و بینهاش با هم برابراست، سین میباشد.عدد ابجد حروف سین= 120 است و برابر با اسم مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) با یاءِ مشدد و همچنین برابرعدد ابجد نام زیبای احسان پروردگار عالم است {سین=120=علیّ(ع)=احسان}. نقطه120 سرّ پیدا کردن ملکوت تمام ثانیهها و ساعتها و سی روز ماه و تمام سال است. فقط بگویم باید طی شبانه روز با ادب طواف و عمل کردن یک مُحرم در حرم الله باشیم تا در ظاهر30 روز به عدد ابجد سی به حروف که 70 است(سی=70)، برسیم و عدد ابجد حرف ع=70 است یعنی برداشتن حجابهای 70 گانه از خود و خودیت خویش (برداشتن تمام حجابها از روی حرکات و حروف و کلمات و رسیدن به مغز معنی و برداشت آن به صورت رزق و کمال دادن به صورت عمل میباشد). عدد ابجد حروف یک=30 است و همچنین عدد ابجد حرف ل=30 میباشد که مجرای توحید است (لا اله الا الله) . پس 30، بازمیگردد به یکِ یکتایی خالق که آن، ورود عمل است به حقایق سی جزءِ قرآن که خود درسی بزرگ است البته اگر بفهمیم! که انشاءالله در قیامت میخواهیم با سین مقیاس شویم و جزا و پاداش بگیریم {سین، ائمه معصومین (ص) میباشند}.
هر سال 12 ماه است و هر ماه(تقریبا)30روز(30=ل=12).اگر 12 را در عدد سی به حروف یعنی 70 (حجابهای 70 گانه) ضرب کنیم 840 حجاب میشود که جمع ارقامش باز برمیگردد به 12 (12=0+4+8). حال خود دریاب که دست خالی نرویم. یعنی هر سال، 840 حجاب دارد که باید دائم طیّ فتوحات به عمل داشته باشیم و بازکننده خیرها باشیم برای دیگران و فتحه برای خود، تا در رضوان الله (الی یوم القیامه) فتحه را نگهداریم و روزی که درِ قبر برای ما گشوده میشود آنچه را که خود فرستادهایم نور شده و این اندوخته، باب روزی است به شرط عمل صالح! آن روز است که لب، واقعا گشاده میشود و خندان وارد قبر و انشاءالله قیامت میشویم ."یا مفتح الابواب یا مسبب الاسباب حول حالنا الی احسن الحال"
عالم فتحه، عالم کسب کردن و واردات است اما عالم کسره، عالم صادرات است. همانطور که دائم هر روز یک عدّه بدنیا میآیند و یک عده از دنیا میروند. در بدن خودمان هم هر لحظه میلیونها سلول متولد میشوند و هر لحظه میلیونها سلول میمیرند و دفع میشوند. همینطور یاد گرفتههای کودکی جای خود را به نوجوانی و نوجوانی به جوانی و همانطور بالاتر میدهد تا جایی که پیرِ حقیقی دوربین و باطنبین میشویم ، آخرت را درک میکنیم و به معنای ملکوتی آن میرسیم ولی جوان، ظاهربین است. باری! انسان مؤمن هر لحظه در خود رذائل را کسر میکند و به فضائل خویش میافزاید.
در آخر بگویم همانطور که خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:" و جعلنا من الماء کلّ شیء حی[39] " در اصل باب مفتوحه خلقت، از آب است. پس در حرکات، هر کس به عنوان بلوغ فکری، عملی، تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، ایمانی، هنری، مالی و...، مفتوحه میشود یعنی درهای رحمت الهی برای او باز میشود.
پس در باب مفتوحه، باید دائما خودِ خودی خود را کسر کند و آنچه نعمت باز شده را، از پروردگار خویش بیند. تا شاید ایزد منّان به او رَفع عُلوّ درجات دهد (هم در دنیا و هم در آخرت). آن وقت با هر حرکت فتحه، یک جایزهی فتحه در آخرت برایش نوشته میشود که میشود دو زِبَر و در مقام تواضعش دو زیر(کسره) میگیرد و انشاءالله در عُلوّ مقام انسانی ، دو حرکت رفع جایزه میگیرد که این سِرّ تنوین است یعنی نون ساکن نوشته نشدهای که بعد از خودش به صورت زیبائیها در هر عمل مقبولش، خوانده میشود.
درست مثل وقتی است که نزولات باران یا برف میبارد و آب در زمین و گیاهان و رودها و کوهها و... جذب و درحقیقت فنا میشود. ظاهرا زمین خشک میشود اما حیات همه جانداران از رفعِ مقام آب ظاهر میشود و آب، حقیقتِ حیات را تضمین میکند و آن واقعیت حیات انسانی است در دو جهان! در وجود هر انسانی وقتی در دستها، چشمها ، گوشها ، لبها و ... و در نهایت در قلبش، باب فتحه باز میشود، تمام آنچه گفته شد، از آثار و اعمال، مفتوحه میگردد (الی یوم القیامه).
[1] )آیه 30 سوره مبارکه انبیا
[2] )آیه 55 سوره مبارکه قمر
[3] آب باران در مقابل نور آفتاب رنگین کمان را به وجود می آورد و شکست نور، رنگها را ظاهر می کند. آب، ظرف قابل پروردگار عالم و گیرنده هستی است وبهترین هادی و بهترین رسانا است. مرات حق، جلوه دهنده نور(در دنیا از آب برق تولید می شود و انرژی حاصل می گردد) که خود شاید جلوه آیه مبارکه الله نور السموات و الارض ... باشد.
[4] آب مایع شستشو و بردارنده همه کثافتها و ظلمتها از نجاسات و آب برای مومنان و مسلمانان، استبراء از حَدَث اکبر و اصغر و برای کافران باطن آب که همان تطهیر کننده عین نجس به عین پاک است و در قول عارفان استبراء با آب، در اصل حقیقت آب است که تمام حیوانیت ها و رذائل وجودی را می شوید و به مقام عصمت و طهارت می رساند. جان وحقیقت آب نه ظاهر آن یعنی شهادتین، حقیقتی است که در کلامهای بعدی است، خواهیم فهمید که دایم در این بحر رحمت غرقیم. الحمدلله رب العالمین.
[5] )فیض کاشانی،1342،ص33-فناری،1347،ص387-حسن زاده آملی،1378،ص72
[6] )آیه 30 سوره مبارکه انبیا
[7] )جنةالعاصمه،ص297 به نقل از کشف اللئالی(خطی)
[8] )آیه156 سوره مبارکه بقره
[9] آیه 30 سوره مبارکه نازعات
[10] )آیه 1 سوره مبارکه توحید
[11] ) باب اعداد از نظر صورت گرفتن تا عدد 7 است عدد 8 همان عدد 7 است که صورت عکس آنرا دارد، به عدد 9 عدد یک می آید و 8 بر سر آن 9 قرار می گیرد می شود 9 و عدد عشر 10 است و آن حقیقت یاء اسم حسین علیه السلام است که یک خودش و 9 فرزند دروجودش می شود 10 عشر عالم که کل یوم عاشورا و کل الارض کربلا است.
[13] باء کنارالف قرار گرفت ، تا احتمالا این معنی حاصل شود که تنها و یگانه بودن فقط مخصوص خداست و پروردگار عالم آنچه خلق کرد زوج خلق کرده است مثل جسم وروح خودمان با هم توام شدند تا ما ظاهر شدیم .وآب و معنای آب هم با زوجیت دو حرف الف و باء ظاهر شد.
[14] )بحارالانوار.ج25
[15] آیه7 سوره مبارکه هود
[16] ) وجعلنا من الماء کلّ شیء حی(آیه 30 سوره مبارکه انبیا)
[17] )آیات 19 و 22 سوره مبارکه الرحمن
[18] )آیه 35 سوره مبارکه نور
[19] )آیه 35
[20] )سفینةالبحار،علامه مجلسی،ج2،ص408
[21] )آیه 142 سوره مبارکه اعراف
[22] ) آیه33 سوره مبارکه احزاب
[23] )مناقب آل ابی طالب.ج4
[24] )اسرار معراج آقای عمادزاده
[25] ) بحث لیل و اما حقیقتی در لیل است که شاید اینطور بگویم در روز از حرکات تصویر برداشته می شود ولی ظهور آن در تاریک خانه دنیا یعنی شب تصویر شکل می گیرد و ثابت می شود همینطور قیاس شود.
[26] )آیه 1 سوره مبارکه قدر
[27] )آیه3 سوره مبارکه دخان
[28] ) - اما حرف ریشه حروف است و خلقت آنها ازعالم اسراروشروعش با حرف ح که صفت بحه دارد و از عالم حب وبارد سرازیر دنیا شد به امر خالق یکتا که حرف راء است و با حرف فاء دوباره با معنا و کلمه شدن به مقام بالای خود می رسد.
[29] ) ( 12=0+7+5 و 3=2+1)
[30] ) (12=7+5 و 3=2+1)
[31] )آیه 60 سوره مبارکه یس
[32] )آیه 1 سوره مبارکه کوثر
[33] )آیه 2 سوره مبارکه بقره
[34] )آیه 30 سوره مبارکه انبیا
[35] )آیه 10 سوره مبارکه فتح
[36] )آیه 53 سوره مبارکه فصلت
[37] ) رجوع شود به فصل 3؛ گردنبند بندگی که توضیحات کامل عدد 5 آمده است.
[38] )آیه 29 سوره مبارکه حجر
[39] )آیه 30 سوره مبراکه انبیا