سیر عرفانی در عالم اعداد صفر تا 10 (قسمت اول)
بسم الله الرحمن الرحیم
علم عدد و حروف
علم عدد ، پایه مهندسی است و عدد ، روح حروف است و چون روح ، بسیط است ازلی و ابدی است. علم عدد یعنی علم ارزش عددی حروف ، که در فرهنگها و ادیان شرقی و غربی پیشینهای دیرینه دارد و از آن به نام سیمیا یاد شده است که جزء علوم غریبه است .
اساس علم عدد بر این مفروض است که عدد ، مفروض ذهنیت انسان نیست. بلکه عدد از عالم سرّ الهی به اراده و مشیت پروردگار عالم ظهور و بروز پیدا کردهاست. و عالم عدد ، روح گنج و کنز الهی است .چنانچه پروردگار عالم اولین ظهورعدد را خود آغاز کرد و فرمود: "قل هو الله احد" به پیامبر بزرگوارش فرمود: بگو او خدای "احد" است . او خود را به یگانگی و عدد "یک" معرفی فرمود که مخصوص خودش است و هرگز تعدد به خود نمیگیرد. اما هنگامیکه میخواست گنج ذات اقدس خویش را به مخلوقاتش معرفی کند تا خود را بشناساند، برذات خود جلوه فرمود و به نام مبارکش "واحد" ، تجلی و ظهور فرمود.
عدد ، در واقع نشان دهندهی معارف هر مخلوقی است که دربارهی آن صحبت میشود و چنانچه از معنی عدد برمیآید عدد ، کثرت را در بردارد چنانچه محتوی را تا بیانتها میکشاند و نتیجهی آن، رساندن به کمال و هدف خلقت است .
بنابر کلام مبارک پیامبرگرامی حضرت محمد(ص) که فرمود: عدد ، روحِ حروف است(حروف ، غالب جسمانی کلام هستند و عدد ، روح حروف آن کلام است) پس روح ، جاودانه و تعالی پذیر و در نهایت ، قیّم حروف میباشد و حروف را قیام و قوام میدهد و همانطور که هر حرفی مَلکی دارد ، ملکوتِ حروف است که معنی را شامل میشود و معنی است که محتوای استعداد خود را ظاهر میکند و در عین حال عوالم در ملکات علیا و سفلی در معنای حروفی ظاهر میشوند و معماهای انسانها را حل میکنند.
پس کلام درعالم بالا نور است و غالب ندارد ، همهی عوالم صورت باطنی حروف هستند و حروف ، تمام عالم را پُر کردهاست زیرا هر جا تجلی اسماء و ظهور ملکوتی است ، حروف آنجا حاکم است.
کلمهی عدد ، یعنی زایش و تزاید و متعدی شدن و ریشهی استعداد است. کلمه عدد همانطور که گفته شد برای کلام ، روح است. برایش اندازه و مقدار نمیتوان گذاشت و دائم در کثرت است پس مقامش روحِ ذکر و حرف ، در مقام ظرف ذکر بیان میشود و در دنیا با شکل حروف ، جسمیت آنها ظاهر شده و با بیان علم ابجد عدد و جایگاه مقامی حروف مثل زُبُر و بینه مشخص شده است . بنابراین علم عدد ، تعدد و کثرت را شامل میشود.
عدد ابجد کلمه عدد=78 که برابر عدد ابجد اسم مبارک حکیمِ پروردگار عالم است و عدد ، باطن حکمت اوست. زیرا به حکمت بینقصش عالم را در چهارچوب نظم کامل و خالص آفریده است. توجه کنید! خداوند متعال در 29 سوره مبارکه قرآن حروف رمز مقطعه را قرار داده است و این حروف در مجموع 78 حرف است؛ برابر عدد ابجد کلمه (عدد) و (حکیم).
حروف ، ملکوت اعمال مقبول است که به صورت مصالح ِ آن چهارچوب حدود قرار میگیرد.حروف ، عرض زندگی و عدد ، طول آن است . عدد ، حدید و حروف ، ساختمان و بنای عمل میشود!
پس مهندسی باید طبق مهندسی خلقت انجام شود. چنانچه خداوند کریم انسان را اشرف مخلوقاتش قرارداد و تمام عوالم را در وجودش نهادینه فرمود. حضرت علی(ع) میفرماید: فکرنکن که تو یک جرم صغیری بلکه تو عالم کبیری.
خوب دقت کنید! اول: باید عدد را بشناسیم . دوم: عرفان عدد را بتوانیم در مجرای صدق،علامت گذاری کنیم که همان حفظ حدود الهی است . سوم: قرار دادن حروف (در جایِ خود) که به منزلهی مصالح ساختمان هستند. و باید برطبق عمل صادقانه و خالصانه (به شرط رضا که امر باطنی و قلبی است) انجام شود زیرا عمل ظاهری ، قبول درگاه خداوندی نمیشود .
همیشه کلمه با عدد همراه است. پیامبر(ص) فرمودند: عدد ، روحِ حرف است. پس اگر کلمه بدون روح باشد ، معنا و مفهوم خود را نمیتواند نشان دهد. امروزه هرکس که متولد میشود فورا برای او تاریخ ثبت میشود به ساعت و دقیقه حتی ثانیه! درواقع عمر ، در زندگی او شروع میشود و عدد ، به وجودش جاری میشود. رشد و به کمال رسیدنش هم ، روی رسیدن به درجات عددی عمر اوست یعنی در هر روز زندگیش باید تغییرات و رشدش چگونه باشد که اگر با همسالان خود ، مطابقت نداشته باشد ، عقب میافتد و باید به پزشک مراجعه کند و درمان شود ، اگر هم از همسالان خود جلو بیفتد یعنی او استعدادهایی مضاعف دارد و شاید نابغه باشد ، پس باید شناخته شود و سریعتر برای او وسایل پیشرفت را مهیا کنند . پس در واقع ، عدد است که شخصیت و موقعیت انسان را در هر زمان و هر مکان درجهبندی میکند. حتی خداوند متعال در آخرت ، بهشت را 8 درجه و جهنم را 7 درَک قرار داده یا در دنیا 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و ... خلق فرمود.
مفهوم جایگاه عددی در حروف الفبا
در تحقیقات به عنایات پروردگار عالم به جایگاه عددی حروف در 28 حرف دست پیدا کردهایم که در جایگاه اعداد در الفبا ، اعداد از 1 تا 28 میشوند و در مقابل حروف توازن خود را نشان میدهند(28 حرف به ترتیب الفبای ابجدی که با الف شروع و به غین ختم میشود:ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ) و در واقع خاصیت و مقام ظهوری و معنای حروف از جایگاه دریافت میشود. مثلا حرف غ = 1000 در جایگاه عددی 28 میشود.(رجوع شود به جدول اول کتاب)
اما نکته مهم این است که اگر ارقام 28 را جمع کنیم 10 میشود (10=8+2) این خود ، نمایشگر اصل عدد است . از عدد یک تا 10 ، عدد ابجد و جایگاه عددی حروف با هم مساوی هستند مثلا حرف الِف که عدد ابجدش یک است جایگاه عددیش هم ، یک است . پس حروف ابجد ، هوز ، حطی عدد ابجد یک تا ده را به ترتیب دارند که با جایگاهشان مساوی است. این ده حرف و ده عدد ، رمز حروف الفبا هستند و گنج عشر و تمام زیباییهای معارف را در خود جمع کردهاند بطوری که عدد 10 ، تمام زوجها و فردها و تمام جنسیتها یعنی مؤنث و مذکر را در خود دارد و عددی بسیار کامل و جامع وعجیب است !
و هر حرفی به عدد ابجد 20 تا 1000 در 28 حرف صاحب جایگاهی است که جمع ارقام آن با جمع ارقام عدد ابجد آن یکی میشود. مثلا عدد ابجد حرف (ت)=400 است که در جمع ارقامش 4 میشود(4=0+0+4) و جایگاه عددی حرف (ت)=22 است که باز هم جمع ارقامش 4 میشود(4=2+2) { نکته : در هر کلمهای جمع ارقام عدد ابجدش با جمع ارقام جایگاه عددی آن (درنهایت) مساوی میشود}
*در نتیجه اعداد 1 تا 10 به ما نشان میدهد که وقتی به 10 رسید اگر ارقام 10 را جمع کنیم یک میشود(1=0+1) پس ، از یکِ خدا آمدهایم و به یکِ او برمیگردیم. آن روز که آمدیم پاک و سفید و بی غلّ و غش بودیم ، خوش به حال کسی که در برگشت هم به همان حال عود کرده باشد. این سخن گهربار حضرت علی(ع) است که هر روزی که گناه نکردید عید واقعی شماست. یعنی گناه نکردن ،عود کردن به طهارت اولیه خودمان است و این عیدی بزرگ است. روز قیامت چه بخواهیم و چه نخواهیم همه به یکِ وجود خودمان با تمام کوله بار میرسیم. آن روز خودمان هستیم و حساب و کتاب که به ما عود میکند و آن روز ، روز معاد است !
نکته قابل ذکر دیگر اینکه تمام اعداد عمر ما که کلّ کثرات ظاهری و باطنی و نفسی و مالی و اولادی و . . . را در خود دارد اگر با هم جمع شود و باز هم جمع شود در جواب به عدد یک رقمیِ 1 تا 10 برمیگردد که همان سرّ وجود است : "کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال والاکرام" (سوره مبارکه الرحمن آیات 26و27)
تعریفی از صفرِ وجود
ازلحاظ علم ریاضی هنوز تعبیر و تفسیر صحیحی از لایتناهی در دست نیست. علت این نقص در ریاضیات از این بابت است که محدود نمیتواند وصف نامحدود نماید. از تعبیرهای بسیار زیبایی که از بینهایت شده است و هنوز علم ریاضی نیز نتوانسته از لحاظ نظری آن را تطبیق نماید تعبیری است که در رساله شریفه صالحیه توسط حضرت نورعلیشاه ثانی آمده است که میفرماید: "لایتناهی دوایر است و مرکز نقطه است و دایره نقطه جواله موهومه است".{ جواله ؛ تهِ گودترین نقطهی هستیست که محلّ روزی و اسرار و گنج همهی مخلوقات است}.
این تعبیر از دیدگاهی میتواند بر این مصداق قرارگیرد که حرکت ازمبدا صفر شروع و به لایتناهی که میرسد، رجوع به مبدا صفرمیکند. چون خصوصیت هر نقطه روی دایره ، آن است که مبدا حرکت و مقصدِ آن بر روی هم واقع است. تعبیری عرفانی از این موضوع به معنی این است که مبدا و معاد (محلّ عود و برگشت) برهم قراردارند. هو المبدا و هو المعاد.
از لحاظ ریاضی این نتیجه را میتوان برداشت نمود که صفر بر بینهایت منطبق است. اگرچنین باشد پس مجموعه اعداد که ظهور دارند و بین صفر و بی نهایت واقعند کجا میتوانند قراربگیرند؟! زیرا که هر وقت از صفر دور شویم به بینهایت نزدیک و هر وقت به سمت بینهایت میرویم از صفر دور میشویم. پس بُعد و قرب از صفر و بینهایت وقتی منطبق برهم هستند چه معنایی مییابد؟!
در دایره از دو مسیر از مبدا میتوان به معاد که به معنی همان محل بازگشت است رسید. در مسیر اول اگر حرکت اتفاق نیفتد مبدا بر مقصد منطبق است ولی وقتی حرکت و سیر پیش آمد باید دور لایتناهی زده شود تا از مبدا به معاد رسید.
نقطه مبدا در ریاضیات به صفر تعبییر میشود و از صفر به بینهایت ، لزوماً احتیاج به تکثیر عدد مبدا دارد ولی هر مضربی از صفر، باز صفر است پس صفر از خود نمیتواند تکثیر یابد ، کیفیت صفر از لحاظ علم اعداد قابل وصف نیست! چون همانند بحر بی کرانِ لا میماند که با هر عددی همراه و پنهان است و با هرعددی جمع میشود و در هرعددی هست(این همان تجلّیگاه الفِ وجود است) ولی در مقدار آن عدد ، اثر و تاثیری ندارد. در هر عددی ضرب شود باز خودش(یعنی صفر) میشود. با هر عددی و در هر عددی هم هست ولی در اخفاء و پنهان میباشد.
صفر را از لحاظ عرفانی میتوان به ذات اقدس تعبییر نمود که نه قابل وصف است و نه قابل درک و در عمی مطلق است. در قرآن کریم به این وجود ، گاه با (هو) یا (هُ) که ضمایر اشاره به غایب است اشاره میشود. گر چه این غالب عمومیت تام ندارد زیرا که ظرف کلام کفایت تمام بیان را نمیکند و در بسیاری از آیات با استفاده از این ضمایر، اشاره به الله نیز شده که اسم اعظم و مظهر ذات (هو) است. به عبارتی هر وقت منظور اشاره به ذات الله است ، هو استفاده میشود و هر وقت غرض اشاره به ظهور ذات است ، الله (جلّجلاله) بکار برده میشود. در آیه "قل هو الله احد" اشاره به ذات الله است و آیه "هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن" اشاره به ظهور ذات در الله دارد.
برگردیم به اعداد بین صفر تا بینهایت. در اشراق دیگری میفرمایند: "تکثیر عدد مبدأ ، از واحد است". با ظهور صفر در عدد یک که به اصطلاح ریاضیدانان منشاء اعداد طبیعی است ، کلیه اعداد که تعداد آنها بینهایت است وجود پیدا میکنند. به عبارت دیگر «یک» ، مظهر «صفر» است در مجموعه اعداد. از لحاظ عرفانی میتوان عدد یک (الفِ وجود) را ظهور ذات در اسم مبارک اعظم باریتعالی دانست یا به عبارت دیگر عدد (یک) اسم مبارک الله جلّجلاله (همان سِرّ الاسرار، گنج یا کنز اللهی، الفِ وجود است) است که خلقت تمام اعداد و حروف ، از اوست.
درکلام کریمش میفرماید:"الحمدلله الذی خلق السمواتِ و الارضَ..."{ستایش و ثنا خدای راست که آسمانها و زمین را آفرید...(آیه 1سوره مبارکه انعام)} و "الله الذی خلقَ سَبع سموات و مِن الارض مِثلهنَّ..."{خدا آن آفریدگاری است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمانها(هفت طبقه) زمین را خلق فرمود...(آیه12سوره مبارکه طلاق)} در اینجا منظور اسم مبارک ربّ است چرا که فرمود:"یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً..."{ای مردم بترسید از پروردگار خود؛آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن ، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن ، خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت...(آیه1سوره مبارکه نساء)} و فرمود: "ذلکم اللهُ ربّکم خالقُ کلّ شیءٍ لا اِله الا هو..."{همان خدا پروردگار شما و آفرینندهی همه موجودات عالم است و جز او هیچ خدائی نیست...(آیه 62سوره مبارکه غافر)} و فرمود: "انَّ ربَّکمُ اللهُ الذی خلقَ السمواتِ و الارضَ فی سِتّة ایام..."{همانا پرودگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد...(آیه54سوره مبارکه اعراف)} و... .
این تعبیر را میتوان به این نحو بسط داد که ذات ، صفت ندارد اگر صفت میداشت قابل وصف میشد . پس خلقت مربوط به اسم اعظم است یا صفر خالق نیست بلکه خلقت از«یک = الفِ وجود » میتواند اعداد و حروف را شکل یا تغییر شکل دهد. با هر عددی جمع شود آن عدد را به سمت بینهایت که به تعبیر مذکور منطبق بر صفر است نزدیک خواهد گرداند.
"یک" ، همان ربی است که انسان را از مبدأ ذات به سمت معاد ذاتی خود میبرد و این رب ، همان پرورش دهنده یکتا و واحد و «یک» است . یک از لحاظ ریاضی منشاء اعداد طبیعی و خود اولین خلقت است یا به بیان دیگر اولین شکل حروفی را هم به خود گرفته است و آن قامت الف «ا» است و خود ، خالق باقی اعداد و حروف است . بسیاری از فلاسفه قدیم یک را عدد نمیشمردند و تعدد واحد را اعداد میدانستند .
درهندسه ، صفر به نقطه تلقی میشود و حرکت آن ، ظهور خط است { امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: انا نقطة و انا الخط ؛ که او هم نقطه زیر باء بسم الله است و هم خط مستقیم صراط حق } و تمام صور از خط خلق شده است.
در حساب ، جهت رسیدن به بینهایت به معنی منفی و مثبت بینهایت ، حد چپ و راست تعریف میشود که قابل تطبیق با قوس صعود و نزول است . تطبیق نامهای مبارک « هو» و« الله » با « صفر» و « یک= گنج الف وجود» بسیار میتواند فراتر از مواردی باشد که در اینجا آورده شد . لازم است بدانیم که از مبدأ صفر وجود چگونه حرکت آغاز و از یک ، یعنی الف وجود و جمع اعداد ، عبور و آخرالامر آن در بینهایت بر صفر برمیگردد (انّا لله و انّا الیه راجعون).
* پس درس مهندسی خلقت به دایره رسید و دانستیم که همهی مخلوقات در دایره ، محدود هستند و همه به حقیقت ظاهری و باطنی در شکل بسته و تقریبا به شکل دایره ، ظاهر شدهاند. اشکال مثل مربع ، مثلث ، مستطیل و... هم محدود به خطوط بسته هستند (درواقع اشکال،درون دایره هستند). و چنانچه هر شکل و یا مخصوص دایره ، وقتی بخواهد رسم شود باید به همان نقطه که شروع شده ختم شود تا دایره یا اشکال دیگر، به شکل بسته شوند. پس دایره را یک شکل مقدس خواندهاند. پروردگار عالم درعالم سِرّ هم ، خلقت را از یک نور و از آن نور ، انوار مقدس پنج تن(ص) را خلق و ظهور داده است که در واقع نورٌواحد(ص) هستند که به پنج تن (ص) ظهور یافتند .
*نکته: در واقع پروردگار عالم از هر کلامش ، هزاران درس را به بندگانش میدهد و باطن اسرارش را فاش مینماید. از نگاه دیگری نیز میتوان صفر را تعریف کرد که یک عظمت قوای بالقوه است که به لطف و عنایت خداوند متعال بالفعل میشود تا هر کس به قیمت و بهای حقیقی و شکل ظاهری و باطنی خود برسد. مثل جنین در شکم مادر که بالقوههایی که در نطفه است به صورت جنینی بالفعل میشود و بعد متولد میشود تا کودکی و جوانی و بالاخره تا انسان به بلوغ کمال (هم ظاهری و هم باطنی) برسد ، همینطور بالقوههای عملی است که بالفعل میشود! حتی تمام اعمال خالصانه در مجرای رضای خداست که در قبر و قیامت بالفعل ظاهرمیشود.
اما نکته این است که باید بدانیم خداوند متعال صفر را به عنوان فقر ذاتی به ما داده تا همیشه فراموش نکنیم که خودِ ما صفری هستیم که اگر در هر عددی ضرب شویم باز هم صفر میشویم! و اوست که به ما عدد میدهد تا صفر بالقوه از آن ذات غنی ، بالفعل شود. مثل جنین که وقتی به بلوغ 9 (عددی) در شکم مادر رسید و رشد جنینی کامل شد ، به صورت نوزادی کامل به بلوغ نُه (به حروف ) بدنیا میآید که عدد ابجد کلمه نُه=55 و در جمع ارقامش 10 میشود (10=5+5) . پس ورودی تولد ، عدد 10 است که صفرِ وجود در پیش عدد یک(فردیت) قرار میگیرد و از اینجا به بعد هر فرد (به وسعش) با رشد بدنی و بلوغ عقلی و فهمی ، بالقوههای وجوش را بالفعل کرده و به ظهور تعدد صفر جلوی یک ، تا بینهایت رشد میکند (. . . 100000 ). بنابراین ما به تنهایی هیچ هستیم و همه ، فقط و فقط اوست.سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر
تعریفی از عدد یک . عدد اول . عدد 37 (توضیح کامل در کتاب مهندسی خلقت)
شروع اولین حرکت یا ظهور و یا نقطه در ابداع خلقت که پروردگار عالم ، اولین ابداع خود را به صورت حروف ، ظهور داد که در بطن حروف چنانچه روح آن صورت باطنی است ، نوری خلق شد. پس اسماء الحسنی الهی ظهور و تجلی ذات اقدسش شدند که اسماء اعظم چهارده نورمقدس(ص) هستند{که به پنج نور مقدس (ص) و همه در یک نور که همان نورٌواحد(ص) است،میباشند} و همهی آنچه خلق شده از همان نورٌ واحد(ص) است {طبق آیه 1 سوره مبارکه نساء: ... خلقکم من نفس واحده ...}.
اما ابداع ظهوری حروف در اولین حرف ، آغاز شد که حرف الف است و عدد ابجدش ، یک میشود ؛ سرآغاز ظهور ، پروردگار عالم فرمود: الواحد لا یصدر الا الواحد. جز از مصدریت ذات اقدس خالق یکتا ، خلق نمیشود ، که ظهور الف شد ، گنج همهی حروف و عدد یک با صورت کلمهی اول ، مظهر ظهور تمام کنز الهی شد!
حرف الف ، طبیعت آتشی مشرقی دارد و در دسته حروف ناریه یا نورانی است و ملکش حضرت اسرافیل(ع) {ملک روح و جان دادن} میباشد. جان وجودش ظُهر است ، سِرّش این که مسکن کلّ حروف است و حروف ، از آن جان میگیرند. الف ، مقام تجرد دارد و فرد است. الف ، اولین مخلوق و اشرف و اقدس و اقدم در حروف است و صفات ذات را به خود گرفته است.
عدد و حروف ، هرگز از واحدیت جدا نشده و به عنوان گنج الف ، همیشه با مؤلفهی خود همراه است و خوانده میشود ، معرفی میشود ، هستی میگیرد و باقی میشود مثل حروف که خوانده میشوند با،تا،ثا،جا،حا... یعنی همه از درون الف ، ظهور پیدا کردهاند. و همینطور در اعداد که یک ، واحد است و وقتی میخواهد بعد از عدد 10 نمایان شود مثلا عدد 11 ، میشود حادی عشر(حادی برابر یک و عشر یعنی 10 کنار هم میشود) یا 1001 که حادی الفه میشود و برابر عدد ابجد کلمه ارض و کلمه رضا است. یعنی همهی اعداد هم ، ظاهر و باطن خویش را از در گنج الف وجود با مؤلفهی خود (که عدد الفِ یکِ واحدیت است) ؛ همیشه کثرت خود را با وحدت وجود ، معرفی میکنند.
در واقع عالم به وحدانیت او خوانده میشود و همیشه عدد اول ، معیار همهی اعداد است و همهی شئونات ، همهی منزلتها ، همهی مراتب قبولی و مراتب وصال به مرتبه اولش (یعنی شاگرد اولش) قیمت و ارزش و بها میگیرد و جایگاه پیدا میکند.
پس پروردگار عالم ، هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. بنابراین سرّ گنج ظهور نام مبارکش ؛ واحد جلّجلاله را متجلی فرمود و در گنج خلقت سرّ حقیقت محمدی(ص) ؛ مخلوق اول خود را ظهور داد و معرفی فرمود که او نیز ، هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و همهی کثرت مخلوقاتش را از آن عزیزان ظهور فرمود تا بوسیلهی وجودهای اولِ آنها ، هرکس به وسع وجود خودش بتواند در معرفت و عبودیت خالصانه خداوند تبارک و تعالی به درجه اول برسد.
پس همانطورکه در ولایت معنی شد که نقطهای در عالم نماند مگر آنکه در حقیقت ولایت خلق شده و ولایت بر آن سیطره ظاهری و باطنی و وجودی دارد. پس اسم مبارک اول هم در همهی وجود ، مؤلفه اول است.
*حال میپردازیم به عدد واحد:
واحدجلّجلاله ، اسم مبارک خداوندِ احد است. او که خود را در قرآن کریمش به احدجلّجلاله معرفی فرمود{بسم الله الرحمن الرحیم. قل هو الله احد} این اسم مبارک پروردگار عالم در سوره توحید ، 2 بار ذکر شده است ؛ در اولین و آخرین آیه مبارکه این سوره ، یعنی از اول تا آخر ، فقط اوست : قل هو الله احد. و هرگز هم کفو و همتایی ندارد و نخواهد داشت :و لم یکن له کفوا احد .
و نام مبارک احدجلّجلاله ، مکنون است و مخزون. اوست که اولین تجلی خود را به نام مبارک واحد معرفی میفرماید که تمام اسرار کائنات و موجودات ، مظاهر و منابع و کثرات از بطنش خلق شدهاند{آیه 1 سوره مبارکه نساء}.
*عدد ابجد کلمه مبارک واحد =19 میباشد و این عدد سرّ آفرینش و رمز اسرار در ظاهر و باطن عالم شد.چنانچه جمع اسامی مبارک پنج تن(ص) ، 19 حرف میشود {که پنج تن(ص) در یک نور ظهور کردهاند به نام نورٌواحد(ص)} و بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ، 19 حرف است { که بسم الله الرحمن الرحیم در سوره مبارکه حمد عدد یک را داراست ؛اولین آیه قرآن و فقط دراین سوره است که بسم الله آن یک آیه شمرده میشود}.همچنین همهی 114 سوره مبارکه قرآن در یک جلد کلام الله قرار دارد {جلد=37=اول=19=واحد}. و وقتی 114(تعداد سورههای مبارک قرآن) به 19 (عدد کلمه مبارک واحد) تقسیم میگردد ، به عدد 6 ظاهرمیشود : 6=19÷114 که جمع ارقام 114 هم 6 میشود (6=4+1+1) و تمام عالم دنیا در 6 روز خلق شده است{آیه 4 سوره مبارکه حدید}. و سوره مبارکه حمد که یک است(اولین سوره قرآن مجید) به نام فاتحة الکتاب در جمع ترتیب نوشتاری(=1) و ترتیب نزولش(=5) میشود6 (6=5+1). پس 6، در عدد یک یعنی همان واحد در اعجاز قرآن به درجهی یکِ همهی معجزات الهی و یکِ اولین سوره(حمد) ظاهر شده است.
*حال خوب دقت کنید که گردش پرگار خلقت در دایرهی هستی ، از نقطه مبارک واحد که نورٌ واحد(ص) است دوباره در پایان به واحدیت خداوند تمام میشود. همانطورکه در سوره مبارکه توحید گفته شد که خداوند در اولین آیه ، خود را به نام زیبایش احد جلّجلاله معرفی فرمود و در آخرین آیه هم به نام زیبایش ؛ احد جلّجلاله تمام فرمود . اسم مبارک واحد به عدد 19 ، سِرّ سجده است{رجوع شود به کتاب عرفان سجده}، شروع آن از ظهور اسماء مبارک پنج تن(ص) و در آخر ، گذر از بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد است که تا عمل به کتاب آسمانی و صراط مستقیم قرآن نداشته باشیم ، نمیتوانیم شیعه و محبّ واقعی چهارده نور مقدس(ص) باشیم.
خداوند احدجلّجلاله ، انسانها را که اشرف مخلوقاتش هستند در آحاد خلق فرمود یعنی همه از گنج احدیت او هستند و همه ، نشان ِ او را دارند و هر انسانی برای خودش ، بدون تکرار است و وقتی از دنیا میرویم سنگی که در قبرمان میگذارند لحد نامیده میشود یعنی باید جوابگوی آنچه انجام دادیم به خداوند احد جلّجلاله باشیم {لحد: لَ=برای ، حد= اندازه}.
پس خالق یکتا درس بزرگی به مخلوقش میدهد که اگر گردنبند بندگی از اول شروع به خاطر رضای خداوند ، خالصانه و در مجرای توحید باشد ، در آخر از فروعها میگذرد و به اصل خود یعنی توحید ، تمام میشود.
*و اما اسم اول جلّعظمته :
کلمه مبارک اول ، از اسامی نورانی خداوند است . عدد ابجد کلمه اول که یکی از پُراسرارترین و در واقع معجزهی سرّ حروف و اعداد است{در کتاب عرفان سجده آمده است} 37 میباشد که جمع ارقامش 10 میشود که تمام گنج 4روی 10 ، همان گنج عشرو 14 نورمقدس(ص) میباشد.پس خداوند متعال،اول را ظهور داد .
چنانچه در آموزش علم برای انسانها ، اولین مرتبه شروع درس را کلاس اول میگویند و درحالیکه برحسب ظاهر از همهی کلاسها ابتدائیتر است اما مهمترین است و در این سال ، گنج حروف(الفبا) و اعداد(ریاضی) آموزش داده میشود {سقف تمام حروف ، 28 و سقف اعداد ، 9 است که اگر با هم جمع کنیم 37 میشود (37=9+28) یعنی تمام گنج علم اعداد و حروف (37=اول)!}. حال دقت کنید اگر انسان تا آخر عمر به هر مدرک و درجهای هم برسد ، همیشه اول همراه او است و همانطورکه گفتیم نقطهی آغازین تا پایان همراه اوست و هیچکس نمیتواند از اوّلِ خود جدا شود! یعنی همیشه با حروف و اعداد ، باب همهی علوم برایمان به صورتهای مختلف بازمیشود. پس میشود هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن که همه ، از اسامی مبارک خداوند کریم هستند.
در هر کلاس ، هر کار، هر خانواده ، هر محله و خلاصه کشور و حتی دنیا ، همیشه یک شاگرد اول وجود دارد که رقابت با او انجام میشود و همه میخواهند به آن مقام اول برسند و خلاصه در عالم یک حجت ، همیشه وجود دارد که مخلوق ممتاز پروردگار عالم و محور هستی است و همه باید به او تمسّک جویند و به او اقتدا کنند و شیعه و پیرو و محبّ واقعی او باشند تا با او به قرب خداوند یکتا برسند. چنانچه بدون اول ، همه هیچ هستند .
خداوند متعال ، ائمه طاهرین(ص) را مخلوقِ اول خود ، قرار داد و کتاب قرآن را بالاترین معجزهی درجه یک همهی زمانها قرار داد که آن را به بهترین و بالاترین ؛ اوّلترینِ اوّلها ؛حضرت محمد(ص) عنایت فرمود. تمام قرآن را در یک جلد قرار دادند ، عدد ابجد کلمه جلد=37 میباشد یعنی در واقع قرآن ، کتاب اول است و آخر، ظاهر است و باطن ، پس تمام کتب آسمانی در بطن آن قرار دارند.
*حال خیلی زیباست که عدد ابجد کلمه اول = 37 است و جمع ارقامش 10 میشود(10=7+3). اما در جایگاه عددی کلمه اول = 19 میشود که برابر اسم مبارک " واحد " پروردگار عالم؛ جانِ مصدریت خلقت است . و همچنین عدد 19 ، برابر با کلّ حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" و جمع حروف نامهای مبارک "پنج تن(ص)" است {که درواقع هر دو، معرفی اسم واحد خداوند جلّجلاله میباشند} . پس اینطورگنجهای خود را ظاهر میکند ، تا هرگز به عمل و عقیده از اول جدا نشویم چون بدون آنها به هدف اصلی یعنی قرب الی الله راه پیدا نمیکنیم.
پس جایگاه عددی کلمه اول = 19= واحد شد. جمع ارقام 19 هم 10 میشود (10=9+1) که همان باطن گنج عشر یعنی 4 روی 10 و وجود مقدس چهارده معصوم(ص) میشود. خداوند کریم تمام اسرار گنج عشر را که به عدد 10 ، برابر حرف (ی) بود همه را در کلمه دنیا و در عالم دنیا ظهور بخشید و وجود مقدس چهارده نورائمه طاهرین(ص) را به صورت جسمانی ، امامان و پیشوایان مردم برای هدایت قرار داد.
* اولین آیه مبارک قرآن "بسم الله الرحمن الرحیم" سوره حمد است که تنها بسم اللهی است که یک آیه محسوب شده و عددِ یک را به خود اختصاص داده است . پیامبراکرم(ص) فرمود: کلّ محتوای قرآن در سوره حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم و کلّ آن در(با)ی بسم الله آمده که اولین حرف شروع قرآن است. با اولین حرف قرآن که عدد یک را به خود اختصاص داده و همهی محتوای قرآن در نقطهی زیر(با)ی بسم الله که اولین نقطه از حروف الفباست که تمام صداها و حرکات و باب خواندن و قرائت و نطق و به تمام معنی ، قرآن را به خود مختص کرده است.
و حضرت علی(ع) امام اول ما شیعیان فرمود: انا نقطة تحت الباء بسم الله (من نقطهی زیر باءِ بسم الله هستم). درجهی یک و اولین ظرف جذب کنندهی کلّ اسرار قرآن و محتوای آن ، قرآن ناطق ؛ فقط و فقط مخصوص صاحب ولایت ؛ مقام امیرالاُمرا که باز هم منصب امیری فقط برای شاه ولایت ؛ امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است که او اولین امام ما شیعیان است.
و دیگر اینکه عدد اول در جایگاه کلامی برابرنام مبارک امام حسن مجتبی(ع) است که سید الاسباط و سبط اکبر پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) میباشد. عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)=118 و جایگاه عددی نام مبارکشان 37 (برابرکلمه اول است) که جمع ارقامشان 10 میشود(10=8+1+1 و10=7+3) و عدد دَه به حروف ، 9 میشود(د+ه=4+5=9). خوب دقت کنید! یعنی 9 باطن 10 که در واقع 19 است(19=9+10) و برابر با جایگاه عددی کلمه اول و نام مبارک واحد جلّجلاله.
بنابراین جایگاه اول(=19) ، رسیدن به گنج توحید خالق واحد (=19) است پس همان عددِ عشرُامثالهاست تا در قیامت هم ، شاگرد اول باشیم و با نام اول ِ خدای مهربان محشور شویم. پس شرط آن است که اول در سه مقام ، درجه بگیریم :
1-نبوی شویم به نام امت واقعی پیامبر اکرم(ص) که امتّش ، سیّد امتهاست
2-علوی شویم که از اسفل السافلین راه به اعلا علیین پیدا کنیم و تا علیگونه نشویم ، علوی نمیشویم. پس راه به اعلا رفتن جز با علی(ع) که سیّد الوصیین است ، انجام پذیر نیست.
3- فاطمی شویم که او سیدة النساءالعالمین است ، در واقع شرط نبوی و علوی شدن ، فاطمی شدن میباشد زیرا دنیا ، کف جهنم است و تا از جهنم جدا نشویم ، بهشتی نمیشویم !
بنابراین همهی ما باید در اول ضرب شویم یعنی برای رسیدن به الله جلّجلاله باید خودمان و سرمایه وجودمان را خرج او کنیم { آیه 111 سوره مبارکه توبه} . از آنجاییکه عدد ابجد کلمه اول=37 است ، مطالبی پیرامون این عدد در زیر توضیح داده شده است.
*چند نکته از زیبائیهای عدد 37 : یکی از زیباییهای عدد 37 این است که برابر جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع) میباشد ، ایشان سیّد الاسباط پیامبر (ص) است و خداوند کریم تمام عالم را به جلوه زیبای حُسنِ حَسن خلق کرده است. چنانچه در خلقت انسان به خود، احسن میفرماید ، پیامبر بزرگوارش را اُسوه حسن قرار داده و اخلاقش را خلق حسن .
سرّ مستتر که خداوند در قرآن کریم قرار داد ، حسن است که 118 مرتبه واژهها و القاب حسن آمده است(به عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)) و تنها یک جا بصورت حسن آمده؛ آیه 37 سوره مبارکه آل عمران: فتقبّلها ربّها بقبولٍ حسن... .{حسن در جایگاه خودش ، ظاهر شده است چرا که جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)=37 میشود}
عدد ابجد کلمه زکی =37 یعنی جدا شده از ظلمت . زکات باعث میشود که نفس انسان ، دارایی ، عبادت و چهره و سیرت انسان ، زکی شود .{ زکی لقب مبارک امام حسن عسگری(ع) است}.در واقع همهی انسانها دوست دارند جلب توجه کنند و به نحوی همیشه بالاتر از همه باشند. اما خداوند کریم اول بودن را از منیّت ، جداشدن و خداگونه شدن و خالص شدن میداند!
وجود مقدس امام حسن(ع) که فرزند اول امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه(س) و سبط اکبر پیامبر(ص) است و جایگاه عددی نام مبارک ایشان 37 میباشد. و در وجود مقدس آقا امام حسن زکی عسگری(ع) در حالیکه آقا در نام(حسن) و لقب مبارک (ابامحمد(ص)) با امام حسن مجتبی(ع) یکی است اما در اسم مبارک زکی ، حضرت جانِ باطنِ حسن را افشا میکند مثل آینه ، خداوند کریم تولد نور مهدویت را از وجود مقدسش به همه جهانیان عنایت فرمود.
پس باطن زکی ، نتیجهاش هدایت در مجرای مهدویت است. پس عملی زیباست و حُسنِ حَسن دارد که زکی شود.و اینجا قبول حسن است!چراکه عدد ابجد کلمه "قبول حسن"=256 و برابر با عدد ابجد کلمه نور است و حضرت مهدی(عج) در سال 256 هجری متولد شدند.
همینطور جایگاه عددی کلمه کامل = 37 است که همه برای رسیدن به کمال در اول شدن ، باید شیعه و پیرو انسان کامل شوند .
جایگاه عددی کلمه قاف = 37 است. حرف (ق) که قاف خوانده میشود نام یک سوره مبارک قرآن است و یکی از اسماء مبارک قرآن هم قاف است. حرف (ق) یعنی نگهدارنده. عدد ابجد کلمه قاف=181 است که جمع ارقامش 10 میشود (10=1+8+1) یعنی 4 روی10 و همان گنج چهارده معصوم(ص). قاف یعنی ولایت و نگهدارنده حقیقت دین و نگهدارنده میزان در دنیا و آخرت. پس حرف (ق) به عنوان ریشه تقوی ، عمل صالح بنده را برای قیامتش نگه میدارد. و به عمل کوتاه و هیچ ما ، عمر طولانی تا بهشت میدهد!
{نکته:دقت کنید حروف کلمه قاف با حروف کلمه قفا یکی است. حال خوب بیندیشید! آیا غیر از این است که سَرمطهر امام حسین(ع) از قفا بریده شد! و ایشان قیام کرد تا امت جدّ بزرگوارش را اصلاح کند و دین را حفظ نماید(و گردن را از قفا در راه خدا گذاشت)...! السلام علی الحسین(ع) وعلی علی ابن الحسین(ع) وعلی اولاد الحسین(ع) وعلی اصحاب الحسین(ع) }
*در حالیکه این عدد(37) در جایگاه نام مبارک حسن(ع) ظاهر میشود و در جمع ارقامش ، عدد10 را نشان میدهد(10=7+3) و عدد 10 ، همان گنج عشر و تمام باطن 4 روی 10 و 14 نور مقدس(ص) با نام زیبای حسن است که دلیل خلقت است و خداوند کریم ، عالم را به حسن خلق فرمود و به انسانها منّت گذاشت که بهترین ِخلقت شدند و خالق یکتا به خود احسن فرمود: "فتبارک الله احسن الخالقین" ، خلقتش را در صورتِ حُسن به احسن تقویم جلوه فرمود{لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم}.
در وجود مبارک چهارده نور مقدس(ص)، همه به جلوهی مبارک حسن ظهور پیدا کردند که پیامبراکرم(ص) با خُلق حسن و اسوهی حسنه ظاهر شدند ، امیر المؤمنین علی(ع) ؛ ابا الحسن(ع) است ، خانم زهرا(س) ؛ حسنه میباشد و نام زیبای دو فرزندش هم حسنین(ع) است و همراه باطن امام حسین(ع) ، 9 ذریه معصوم(ص) است که همه در جلوهی حسن هستند و به وجود مبارک امام زمان(عج) که وصی الحسن(ص) است ، ختم میشوند.
عدد ابجد نام زیبای حسن(ع)=118 و جمع ارقامش 10 میشود(10=8+1+1) ، در واقع عدد 118 یعنی 18+100 که 100 برابر با عدد ابجد حرف(ق) به معنی نگهدارنده و 18 برابر با کلمه (حی) است. پس 118 یعنی نگهدارنده حی(زنده واقعی) است. شاید به همین علت امام حسن(ع) ، سبز پوش آل پیامبر(ص) است و رنگ سبز به ایشان تعلق دارد و سبزی نشانه آب ، حیات و زنده بودن است.
نکته: عدد 37 یعنی 7+30 که اگر آنها را در هم ضرب کنیم 210 میشود (210=7×30) و عدد ابجد نام مبارک "امام حسین(ع)=210" و همانطورکه بیان شد جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع)=37 است و جالب اینکه عدد ابجد کلمه مبدا=47 است که برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) میباشد و عدد ابجد کلمه اول=37 است که برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع) میباشد. پس هر دو وجود مطهر ، ظاهر و باطن هم هستند!
*چکیدهای از قسمت عدد 37 (عدد اول) در جدول زیر توضیح داده شده است.
37= عدد ابجد کلمه اول=عدد ابجد کلمه زکی =عدد ابجد کلمه جلد وعدد ابجد کلمه قبله =137 و عدد 100=ق یعنی نگهدارنده یا حافظ اول است و جایگاه عددی کلمه اول = 19 =واحد که اولین ظهور اسمائی خالق یکتاست که مخلوق از این کلمه مبارک خلق شده است(سوره مبارکه نساء آیه 1) که شیخ بهایی(ره) به رمز این عدد اشارهای فرموده است. |
37= جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)= جایگاه عددی کلمه قاف=جایگاه عددی کلمه کلام=جایگاه عددی کلمه کامل=جایگاه عددی کلمه قفا |
رمز عدد37 : (10=7+3 _گنج عشر و همان 4روی10 و...). در واقع 37=7+30 که 30= عدد ابجد حرف(ل) ؛ مجرای توحید و وجود مقدس مولود کعبه(مجرای توحید خانه خدا) و عدد7 ، همان سوره مبارکه حمد که 7 آیه دارد و باطن آن حضرت محمد(ص) است. و عدد ابجد حروف سیُ هفت =555 میشود که برابر عدد ابجد اسم مبارک یا مرشد است و همچنین 555=15×37
همانطورکه اشاره شد سقف تمام حروف ، 28 و سقف اعداد ، 9 است که اگر با هم جمع کنیم 37 میشود(37=9+28)یعنی تمام گنج علم اعدادوحروف (37=اول)!
حال خوب دقت کنید! پایهی خلقت در ظهورِ ضریب عدد 3 و باطناً 3 وجود قرار دارد ؛ پیامبر اکرم(ص) ، امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س). حال اگر 37 را در 3 و مضربهای 3 ضرب کنیم ، تمام گنجها را افشا میکند چون باطن عددِ 37 ، اول است و جایگاه عددی کلمه اول ، 19 میشود که برابر اسم مبارک واحد جلّجلاله است که هر دو ، نام مبارک خالق یکتا میباشند.
1 1 1 =3×37 = الف
2 2 2 =6×37 = حیدر
3 3 3 =9×37 = اربعین
4 4 4=12×37 = دُمتُ
5 5 5=15×37 مرشد = یا = سیُ هفت
6 6 6=18×37 عصمت الله =
ناصر کل منصور= 7 7 7=21×37
8 8 8=24×37 = یا من هو قادرعلی(آ) کل شی
9 9 9=27×37 رفیع الدرجات =
اگر در جوابها دقت کنید (از بالا تا پایین) 3 بار اعداد 1 تا 9 تکرار شده است {27 =9×3 که جایگاه عددی کلمه سجده=27=عدد ابجد کلمه طول و 27رجب ؛ مبعث پیامبر(ص) است} و تمام عوالم از طول و عرض و ارتفاع در بلوغ کامل 1 تا 9 قرار میگیرد که جمع 1 تا 9 میشود 45 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع). و چون 3 بار تکرار شده ، 45 را در 3 ضرب میکنیم که 135 میشود و برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است! نکته جالبتر اینکه اگر مضربهای عدد 3 (یعنی 21،24،27،3،6،9،12،15،18) را که در عدد 37 ضرب کردیم ، با هم جمع کنیم 135 میشود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است یعنی کوثر وجود! پس هرجا کثرت ظاهر شد ، به ضریب وجود مبارک خانم فاطمه (س) است!!!
و دیگر اینکه اگر نام زیبای فاطمه(س) را به صورت 3 بخش بنویسیم یعنی :
(فا) (ط) (مه) ، و عدد ابجد هر بخش را محاسبه کنیم ، در آخر به 3 تا 9 میرسیم : ( فا=81 و 9=1+8) (ط=9) (مه=45 و 9=5+4) که همان رفیع الدرجات(=999) است. و 3 تا 9 تا هم میشود 27 (27=9×3)! که همانطورکه بیان شد 27 ، برابر است با جایگاه عددی کلمه سجده و عدد ابجد کلمه طول. و خداوند متعال ، خود را ذی الطول یعنی صاحب طول معرفی میکند. پس مجرای طول ، رسیدن همهی برکات صاحبِ جواد العالم العقلیه ؛ فاطمة الزهرا؛ سیدة النساءالعالمین است.اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم
خوب بیندیشید! فقط و فقط خانم فاطمه(س) است که به یک وجود خلق شد و خانم معصوم دیگری به دنیا نیامده و نخواهد آمد و او امّ الائمه(ع) ، امّ الانبیا(ع) ، امّ المعصومین(ص) و امّ ابیهاست ، اوست که بلوغ ظرف وجود طولی و عرضی و ارتفاعی همهی عوالم و مخلوقات است. و عدد ِ3 ، جانِ اعداد شد ؛ به عنوان عدد حروف کلمهی آب . پس وجود مقدس دردانهی عالم کیست؟!
اوست که در مقام خلقت نوری در عالم سِر ، سوّمین وجود مبارک است که خداوند متعال خطاب به پیامبر(ص) فرمود:یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما "ای احمد(ص) اگر تو نبودی ، افلاک را نمیآفریدم و اگر علی(ع)نبود ، تو را نمیآفریدم و اگر فاطمه(س)نبود، شما دو تن را خلق نمیکردم.(اسرارالفاطمیه؛شیخ محمد فاضل المسعودی ص231)اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها وسرّالمستودع فیها بعددمااحاط به علمک.
{نکته: اگر از 1 تا 10 را 3 بار در طول و عرض و ارتفاع حساب کنیم در حجم مکعب که خانه مقدس کعبه به شکل مکعب است و باطن همهی اسرارعالم بالا و مجرای توحید ، عددش میشود 1000 که برابر با حرف غ است (1000=10×10×10) و 1000 به عربی خوانده میشود الْْفْ و به فارسی هزار که همان حروف نام مبارک زهرا(س) است و خانه کعبه فقط در یک نقطه قرار دارد که خانه توحید است پس میشود 1001 !!! خوب بیندیشید . و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم }
*عدد یک (به حروف)
کلمه یک در فارسی است و از دو حرف تشکیل شده است:(ی=10) و (ک=20) که عدد ابجد کلمه یک=30 میشود و تمام زیباییهایی که خواندیم در این عدد ظهور پیدا میکند چنانچه خداوند احد جلّجلاله ، گنج خلقتش را به 19 (=واحد) جلوه داد و در مخزن گنج اول ، تمام شکوه و عظمتش را در 30 جزء قرآن کریم به دست مخلوقاتش رسانید و با حجتهای خودش که همهی باطن یک ، هستند و درجهی یک ، با امامت و ولایتشان ظاهر و باطنهایشان را در دنیا به هدایت ، فتح باب کردند تا انسانها به اول و به طهارت بازگردند.
و چنانچه نوشته شد در دایره هستی خلقت ، مبدأ (شروع) و معاد (پایان) ، ذات اقدس الله جلّجلاله است چنانچه اول و آخر ، ظاهر و باطن اوست. در واقع شروع و پایان ، 2 تا یک است در مقابل هم. چنانچه در قرآن کریم ، اولین سوره مبارکه حمد است که در نوشتاری فتح الفتوح کتاب الله است و آخرین سوره مبارکه از نظر نوشتاری ، ناس است که عدد ابجدش برابر کلمه الف است (ناس=111=الف) و عدد ابجد حرف الف ، یک است ، پس اول قرآن شروع به یک ِعدد است و آخر به حروف الف ، که در مقام یکِ حروف (عدد ابجد حرف آ برابر با 1 است). پس در شکل ظاهر ، 2 تا 1 کنار هم ، 11 ظاهر میشود . {درحالیکه این دو تا یک با هم جمع نمیشوند چون اسم و مسمّای اسم ، ظاهر و باطن است. الف ، جسم حروف است و عدد یک ، روح آن}.
خوب دقت کنید ! در شروع ، با لفظ وارد میشویم و در پایان باید با عمل روحانی خارج شویم تا به جان قرآن برسیم. از طرفی قرآن با حرف (ب) شروع و به حرف (س) ختم میشود که کنار هم کلمهی (بس) را تشکیل میدهند یعنی قرآن برای تمام عمر و تمام جهانیان ، بس و کافی است . عدد ابجد کلمه بس=62 و برابر با عدد ابجد کلمه (باطن) است که هدف خداوند کریم از هدایتش ، به سلامت از دنیا به آخرت رفتن ، از ناقص بودن به کمال رسیدن و از ظاهر به باطن رسیدن است. در ضمن 62 ، برابر است با عدد ابجد کلمه (واجب الوجود) یعنی معرفی خود اوست زیرا که او ظاهر و باطن است و فقط وجود ذات اقدس اوست که واجب است بشناسیم تا هدایت شویم و به بلوغ کمال انسانیت و آدمیت نائل شویم.خیلی جالب است که در جایگاه عددی کلمه بس به عدد 17 میرسیم(جانِ 17 رکعت نماز و 7 روی 10 عالم ...)
*اولین سوره از نظر نوشتاری(حمد)و اولین سوره از نظر ترتیب نزول (علق)
اولین سورهای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) در روز 27 رجب(مبعث) {که 27= جایگاه عددی کلمه سجده است(عدد ابجد سجده=72=نوزده و جایگاه عددی اول = 19} نازل شد، سوره مبارکه علق میباشد.پس درواقع از جهت ترتیب نزول ، یک است که عدد ابجد یک=30 ، بنابراین 30 جزء قرآن را در بردارد و جانِ آن ، سجده واجب است که سوره به سجدهی واجب ختم میشود (به آیه 19 و نوزده=72=سجده).
پس اولین سوره نازل شده بر قلب مبارک پیامبر(ص) با سجده واجب شروع میشود و همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه اول= 19 است که خداوند متعال کثرت را از نام مبارک واحد=19 خود ، ظهور داد و همچنین 19=تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم و حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) است. پس همهی سورههای قرآن در باطنِ اول است.
سوره مبارکه علق از جهت ترتیب نوشتاری ، سوره 96 قرآن مجید است(96= عدد ابجد نام مبارک الله جلّجلاله با لام مشدد) و از آخر به اول قرآن ، سورهی نوزدهم میشود و در جزء 30 واقع است. جالب اینکه شامل 72 کلمه و 19 آیه است. بنابراین پروردگار عالم ، اولین سورهای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل فرمود، از باب 19 بود(در جانِ سجده) ؛ نوزده هم به حروف{به عدد ابجد سجده(چون سجدهی واجب دارد)که سجده=72=نوزده و بلوغ نوزده به قرار گرفتن در جایگاهش به عدد 72 یعنی سجده است} و هم به عدد 19{که 19 آیه دارد و از آخر به اول قرآن ، سوره 19 است که بلوغ کامل 9 است چرا که جایگاه عددی نُه=19 و به عددِ اول سوره که نازل شد اول=19}
1-این سوره شامل 19 آیه است(به عدد کلمه واحد) چنانچه شروع قرآن در سوره مبارکه حمد با 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است(واحد=19) که کلّ محتوای 113 بسم الله قرآن را داراست.سوره مبارکه علق از سُوَر عزائم قرآن است یعنی سجده واجب دارد آنهم در نوزدهمین آیه! که عدد ابجد سجده=72 است(یعنی 7تا2تا که 14 میشود). درواقع هر2 سجده ،یک رکن نماز است و در هر سجده واجب است که7 موضع بدن ساجد شود پس میشود7تا2تا. درضمن اینکه عدد ابجد نوزده = 72 = سجده است و 9=2+7 ، جایگاه عددی نُه=19 پس نُه به حروف ، بازهم معنا را برمیگرداند به عدد 19 ! اینکه عدد به حروف هم معنی میشود یکی از بلوغهای نعمات خداوندکریم است که عنایاتش را طولی و عرضی بطورکامل به بندگانش عرضه میفرماید تا ما شاکر نعماتش باشیم.الحمدلله ربّ العالمین
جایگاه عددی سجده=27 است که 27 رجب ؛روز مبعث و نزول این سوره مبارکه بر قلب پیامبر(ص) است.
*جزء اول(1) و آخر(30=یک) قرآن مجید(رابطه قرآن مجید و کلمه اول): همانطورکه بیان شد عدد ابجد کلمه اول=37 است که جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع) هم 37 میباشد و خداوند کریم قرآن را احسن الحدیث فرموده است(آیه 23 سوره مبارکه زمر:الله نزّلَ اَحسنَ الحدیث کتابا...) . و عدد ابجد کلمه زکی=37 که قرآن ، نور هدایت و طهارت محض است و از هر ظلمتی ، زکی است(آیه79سوره مبارکه واقعه:لایمسّه الا المطهّرون) . جایگاه عددی کلمه کلید=37 که سوره مبارکه حمد، فاتحة الکتاب نامیده شده یعنی کلید تمام کتب آسمانی و تمام نعمات و رحمتهای الهی است. جایگاه عددی کلمه قاف=37 که حرف "ق" یعنی نگهدارنده و یکی از نامهای قرآن کریم ، قاف است و قرآن به اذن پروردگار عالم از هر دستبردی حفظ شده است و میشود الی یوم القیامه.
جمع ارقام37 برابر10 میشود و از جمع ارقام 10 به یک میرسیم(1=0+1) . پس در جزء اول و یا سورهی اول ، باطن 37 و به عبارتی گنج 10 ظهور پیدا میکند(زیرا 10=7+3) که همان حقیقت گنج 4 روی 10 است زیرا با جمع عددی 1تا4 عدد 10 بدست میآید(10=4+3+2+1)پس 4 روی 10 میشود که همان کنزالله عالم؛14 معصوم(ص) است.چنانچه بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که حامل کلّ محتوای قرآن است از 19 حرف تشکیل شده که 10 حرف آن بدون تکرار است . امیدوارم متوجه شوید و بشناسید انسانهای کاملی را که در عالم فقط و فقط آنها گنج عشر و بدون تکرار هستند یعنی 14 معصوم(ص) و کلّ کتاب قرآن که بدون تکرار است!
بنابراین قرآن ، همانطورکه درآیه 87 سورهی مبارکه حجر به سبع مثانی معرفی میشود(و لقد اتیناک سبعا من المثانی والقرآن العظیم) و بنا به قول پیامبراکرم(ص) تمام محتوای قرآن در سورهی مبارکه حمد است که 7 آیه دارد.بنابراین گنج 4روی10 ، تمام سورهی مبارکه حمد است که جمع الجمع اول یعنی کنزالله عالم است.
عدد ابجد کلمه آخر=801 یعنی به نهایت رضای خدا رسیدن که درحقیقت ، باطن ِ جان آخر، فقط معصوم(ص) است که تا آخر، همان حقیقت اول را حفظ کرده است چون هم اول هستند و هم آخر، هم ظاهر هستند و هم باطن. جایگاه عددی کلمه آخر=45 که برابر عدد ابجد اسم آدم(ع) است و درجمع ارقامش به 9 میرسیم (9=5+4) که عدد9 ، سلطان اعداد و غلبه بر تمام مقامات میباشد.
چگونه میتوانم این اسرار زیبا را وصف نمایم که قرآن کریم؛نسخه حکیم الحکماء عالم ، نسخهی انسان سازی است! پس اگر واقعاً به قرآن عمل کنیم از حقیقت حمد که شکرواقعی ،عمل به آیات قرآن و رسیدن به رضای اوست درآخر به مرتبهی آدمیت میرسیم. اول مخلوق جسمانی، حضرت آدم(ع) است و در آخر هم به آدم رسیدن است!
جمع ارقام 37(=اول) برابر 10 میشود و جمع ارقام801(=آخر)برابر9 میشود پس جمع ارقام عدد اول و آخر 19 میشود(19=9+10). و 19 برابر تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است که به فرموده پیامبر(ص) کلّ محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است و جمع حروف نامهای مبارک پنج تن(ص) هم 19 میشود .حال متوجه میشوید که چگونه اول و آخر، ظاهر و باطن به تمام وجه اظهارمیشود! (رجوع شود به کتاب عرفان سجده،بلوغ9)
جایگاه عددی کلمه اول=19 است. پس اول ، مظهر ظهور کلّ کائنات و مظهر ظهور تمام مؤخّرات عالم است.
ازطرف دیگر جزء آخر قرآن، عددِ30 را به خود گرفته است(جزء30) و 30 برابر است با عدد ابجد "یک ". درنتیجه از جزءِ آخر هم به یک میرسیم.
پس قرآن در 30 جزء جمع میشود و 30 جزء در یک جلد ظاهرمیشود و جزءِ آخر،تمام کنندهی یک میباشد(مظهر بقیة الله الاعظم؛ و یُتمّ نوره و لو کره الکافرون). بنابراین قرآن عزیز با یک شروع و به یک تمام شده است.
* یک و یک در ماه مبارک رمضان: ماه رمضان بین دو تا یک قرار دارد {روز شروع و روز آخر} که اگر روز اول را مطمئن به شروع ماه رمضان نباشید و نیت روز اول کنید ، روزه شما حرام است (باید نیت یوم الشک کنید). روز آخر هم باید مطمئن شوید که روز آخر ماه رمضان است ، اینجا هم اگر یقین نداشته باشید و روز اول شوال باشد ، عید فطر میشود که روزه حرام است. پس خداوند درس بزرگی به ما میدهد که باید تمام عمر را به دو یقین ، سپری کنی : از خدا آمدهای و به سوی او باز میگردی "انّا لله و انّا الیه راجعون". پس کسی که مبدأ و معاد را یقین دارد انشاءالله در عمر خود هرگز عمداً به گناه افطار نمیکند! (یعنی عمرِ دنیا ؛ یک ماه رمضان است که باید روزه از گناه بگیریم).
دقت کنید اگر کسی در روزه ماه رمضان عمدا حتی مال حلال مثل آب را بخورد هم معصیت کرده و جریمه میشود: هم در آن روز ، دیگر نباید چیزی بخورد و هم بعد از ماه رمضان باید 60 روز به جریمه افطار بیموقع روزه بگیرد یا 60 مسکین را غذا بدهد. حال اگر روزهاش را با شراب یا کار حرام بخورد باید کفارهی جمع بدهد یعنی هم 60 روز روزه بگیرد و هم 60 فقیر را سیرکند و هم یک بنده را آزاد کند. امیدوارم خوب دقت کنید! در دنیا که جریمه اینقدر سنگین است ، درآخرت برای بنده گنهکاری که تمام عمرش را با گناه کبیره افطار کرده ، چگونه است؟!
*نقطه باء ؛ اول نقطهای است که خلق شد و همان نقطه خشکی زیر خانه خدا بود که ارض نامیده شد. عدد ابجد کلمه ارض=1001 است چنانچه خداوند حکیم در این یک نقطه ، تمام اسرار خلقت را قرار داده و کلّ قرآن را که تمام انوار مقدس انبیا و اولیا و چهارده نور مقدس (ص) است ، همه را در یک جلد قرآن کریم قرار داد. پس در 28 حرف به کلام خداوند کریم به صورت وحی نورانی به قلب مبارک یک وجود نورانی یعنی پیامبر اکرم(ص) و به کتابت کاتبی که خودش نطق الله است یعنی سید الوصیین علی(ع) کتابت شدهاست و اولین حرف قرآن کریم بِ بسم الله سوره مبارکه حمد است که طبق حدیث ذکر شده ، ایشان فرمودند: انا نقطة تحت الباء . پس خوب بیندیشید که ابوتراب کیست؟!
پس در 28 حرف در ابجد: حرف اول ، الِف است که عدد ابجدش 1 میباشد و حرف آخر، (غ) است که عدد ابجدش 1000 (الْْفْ)میباشد ، پس اگر اول و آخر را با هم جمع کنیم میشود 1001 (1001=1000+1) و 1001 ، همان عدد ابجد کلمه ارض است و خداوند متعال به حضرت آدم(ع) میفرماید که خانه کعبه را روی این نقطه بنا کند ، پس اینجا معرفی خداوند یکتا به عدد الْْفْ (1000) است که بالاترین عدد حروف ابجد ، 1000 میباشد.
پس درواقع همهی حروف در یک جلد ، جمع آوری شد که عدد ابجد کلمه یک=30 است(که قرآن مجید به 30 جزء تقسیم شد) و عدد ابجد کلمه جلد=37 که برابر با عدد ابجد کلمه اول است ، یعنی یک و اول ، ظاهر و باطن هستند پس هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و تمام عالم دنیا در عدد یک ، غرق است زیرا دنیا یکی است و هیچ کس یکبار بیشتر ، در این دنیا نمیآید!
نکته: در عدد ابجد یک دقت کنید! عدد ابجد حروفِ یک=30 و تمام عمرِ ما در 30 روز ماه غرق است و 30 ، برابر عدد ابجد حرفِ ل است که مجرای توحید ؛ لا اله الا الله میباشد. پس همهی ما غرق در کلمه توحید و اهلِ لا اله الا الله هستیم! وقتی هم که از دنیا میرویم ، در زیارت اهل قبور میگویند: السلام علی اهلِ لا اله الا الله ... ! پس همه در دنیا و آخرت در یکِ توحید غرق هستیم .
*عدد یک در مقیاس زمان
60 ثانیه میشود یک دقیقه {60=عدد ابجد حرفِ س } و 60 دقیقه میشود یک ساعت ، 24 ساعت میشود یک شبانه روز و 365 روز میشود یک سال. عدد ابجد کلمه سال =91 که جمع ارقامش 10 میشود(10=1+9) ؛ همان گنج عشر { 4روی 10؛40 و 14 نور مقدس(ص)} و جایگاه عددی کلمه سال= 28 است که تمام نعمتها در آن ظاهر میشود. چقدر جالب است که در یک سال ، که عدد ابجد یک=30 است ، 12 ماه قرار دارد . عدد 30 برابر با حرف (ل) ؛ مجرای توحید و مالکیت محض پروردگار عالم است و جایگاه عددیش 12 میباشد!
پس تمام سال در مجرای توحید و حمد {هر سال 52 هفته است و حمد=52 } غرق هستیم {در واقع حمد یعنی سوره مبارکه حمد و توحید یعنی سوره مبارکه توحید ، پس تمام سال در حمد و سوره یعنی کلّ قرآن غرق است!} و عدد 28 ، تمام 1001 اسماء و گنج را در خود دارد { حرف اول ، الف به عدد ابجد یک است و حرف آخر، غ به عدد ابجد 1000 است که اگر اول و آخر را با هم جمع کنیم 1001 میشود که جانِ 28 حرف است} و همهی بواطن را ظاهر میکند ؛ از آسمانها که محل نزول برکات است تا زمینها که ظرف گیرندهی نزولات و ظاهرکنندهی استعدادهای خودش است و روئیدنیها میروید و همه ، آیات او میشوند {و آیاتش هستند} تا بلوغ رشد که هدایت شدن به سوی اوست را دریابند. چنانچه یک گل وقتی به شاخهای پدیدارمیشود همیشه رویش به سمت خورشید میچرخد تا نور را دریافت کند ، همهی کِرمها در آرزوی پروانه شدن به بلوغ میرسند تا خود را به نور برسانند و با دو بال پرواز ، نور را در آغوش بگیرند (حتی با اینکه در آنجا میسوزند)! پس این بلوغ ، تعالی و معرفت به اوست که یکِ یکِ یکِ وجود است! یکی بود ، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود !!!
*تولد
انسانها روزی که به دنیا میآیند یک(1= الِف)هستند و روزی که از دنیا میروند ، الْْف(1000=غ) میشوند. مثل دانه گیاه که وقتی کاشته میشود جماد است ، بسته است ، یک (الِف) است اما وقتی بستر رشد برایش فراهم میشود از درون به بیرون جلوه میکند ، دو لپه میشود و به دو قسمت رشد میکند ؛ ساقه و ریشه و خلاصه روزی که سبز میشود یعنی یخرجهم من الظلمات الی النور ؛ از درون خود پوسته اولی را میشکافد و بعد حجاب ذخیرهها برداشته میشود ، جوانه ریشه و ساقه از آن ظاهر میشود. بعد از درون خاک سر به سوی نور بیرون میآورد ، آنگاه بعد از طی زمان رشد ، هنگامیکه به بلوغ میرسد ، نهانیهای وجودش به عنوان ثمره و میوه از آن ظاهر میشود.
خوب توجه کنید که دانه در اول یک ، برابر حرف الِف بود ولی در آخر به میوهها و دانههای بسیار میرسد که همان رسیدن به الْْفِ(1000) وجود است یعنی ثمرهی 1000 که تا قیامت ، اثر و بقایش ابدی و ماندگار میشود. در واقع قامتش راستای قامت الِف است ، تمام شاخ و برگ و میوههایش ، گنج تمام حروف و کلمات و معانی آن درخت که دانهی خود را معرفی میکند و در گنج الِفش به الْْف(1000) ، خداوند یکتا را بندگی میکند.و در جمع اول و آخر حیاتش 1001 را آشکار میکند!
*1001 در انسان: انسان اشرف مخلوقات است و خداوند کریم تمام مخلوقاتش را برای او خلق فرموده و انسان را بر همه آنها مسخر کرده است. حال این انسان که در شمارش جمعی ، آحاد میشود که معرفی ذات اقدس خالق خود ؛ احد جلّجلاله است و آیت و نشانه و خلیفه او در زمین قرار گرفته است ، باید چگونه از الِف (یعنی یک بودن خودش) ، به الْْفِ(1000) عمل برسد تا در قیامت ، جایگاهش جنّاتٍ الفافا برسد؟! برای درک این مطلب در نظر بگیرید که مثلاً شخصی مانند ادیسون ، روزی یک لامپ ضعیف را اختراع کرد اما تا امروز به چه ثمرها رسیده که جمع شدنی نیست و تا قیامت چه میشود؟!
در واقع انسان که اشرف مخلوقات است به بهترین و بالاترین الِف و الْْف(1000) وجود میرسد زیرا در نهایت به عالمی میرسد که تماماً نور و ثمر و میوه است ؛ آنجا میشود یخرجهم من الظلمات الی النور و زندگی و حیات طیب و جاودان نزد پروردگار عالم یعنی عند ربهم یرزقون! اللهم الرزقنا
بنابراین اگر عمل برای رضای خدا باشد اول و آخر را که جمع کنیم میشود 1001 ، برابر با اسم مبارک رضا(ع) و قبرمان هم کلمهی ارض را ظاهر میکند و انشاءالله در قیامت به گنج رضوان الهی میرسیم (1001=رضا=ارض). امیدوارم این مهندسی را که از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت میرسد ، خوب درک کرده باشیم و بدانیم که همه به یکِ ذات اقدس او میرسد ، با تمام معانی که گفته شد.
تعریفی ازعدد 2
عدد 2 ،رمز گشایش و کلید و مفتاح راز خلقت و اسرارعالم عمّا (یعنی ندیدنیها) است که با این عدد در دنیا به نحوههای مختلف زبان نطق گشوده شده و باب مفاتیح علوم واسماء مبارک الهی و گنج توحید را معنا کردهاست.خداوند احدجلّجلاله ، تنها وجودی است که برای تعریف ذات اقدسش میفرماید:«و لم یکن له کفواً احد» و اسماء الحسنی وجودش هم یگانه است. اما در ظهور مخلوقاتش از عالم اسرار تا عالم دنیا ، همه در عدد 2 یعنی زوج خلق شدهاند زیرا مخلوق همیشه نیازمند خالق است ، پس در ظاهر هم هیچگاه به تنهایی نمیتواند نیازهای خود را برطرف کند و همیشه نیاز به همراه و کمک دارد (پس عدد 2 ، فقط در مخلوق ظاهر شده است).
بنابراین اگر در شناخت خودمان هم خوب دقت کنیم میبینیم درحالیکه یک نفریم اما شامل یک روح و یک جسم هستیم که اگر با هم همراه نمیشدند هرگز در دنیا نمیتوانستیم ظاهر شویم چراکه تا روزی که روح در عالم بالا بود ، در عالم تجرّد زندگی میکرد و روزی هم که در دنیا روح از بدن جدا میشود ، خیلی زود بدن را که مجرّد شده به جایگاه ابدی میبرند و به خاک میسپارند. و همینطور است در تمام جمادات ، نباتات و حیوانات و ... برای مثال : آسمانها و زمینها ، دریاها و کوهها (همیشه باید کوه و دریا کنار هم باشند ؛ عمق دریا به اندازه بلندی کوههاست، تا گردش زمین لنگر نیندازد) ، علم و عمل ( اگر این زوجیت نباشد ، هیچ کدام به تنهایی فایده ندارد) ، کلید و پریز ، مثبت و منفی ، نر و ماده ، حتی در صفات هم خوب و بد ، زشت و زیبا ، و ... .
همین نکته قابل توجه در سورههای مبارک قرآن مجید است که چرا خداوند کریم میخواهد بعد از اینکه کلّ انوار قرآن مجید بر قلب پیامبر(ص) نازل شد ، تدریجا به اذن خداوند از زبان مبارکش در مدت 23 سال به مردم ابلاغ شود ! و ترتیب نوشتاری سُوَر مبارک قرآن کریم در کتابت ؛ به امر خالق یکتا و به دست کاتب برحقّش ؛ حضرت علی(ع) ، به صورت دیگری قرار دارد. پس ترتیب نزول و ترتیب نوشتاری قرآن مجید اسرار زیبای دیگری را در معانی افشا میکند! و دیگر اینکه قرآن به وجود پیامبر(ص) ؛(رسالت) ظاهر شد و به دست ولایت ، کتابت شد و حضرت علی(ع) ، باطنِ باء بسم الله است.
جالب اینکه شناسنامهی دنیایی ما هم به 2 مشخصه نوشته میشود: نام و نام خانوادگی یعنی فامیلی. زیرا نام ، حالت شخصیت وضعی فعلی در خانواده است و نام فامیل ، نام انتقالی به نسلهای بعدی! پس معرفی ما به 2 شناسه نوشته میشود که همان حرف ب است!
حال با توجه به این توضیحات متوجه میشوید که تمام این نظم و زیبایی ، ساختمان مهندسی کلّ خلقت در آسمانها و زمینها و همهی موجودات و در دنیا و آخرت است که به دو صورت و 2 شناسه ، کامل معنی میشود(یادآوری میکنم که عدد2=ب است)! لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
*حرف متعلق به عدد 2، حرف ب است که الف ، نقطه قلم حضرت حق که به تعبیری جلوه اسم مبارک خویش یعنی "صمدیت" است. در نقطه باء شکل گرفته و به قامت الف تواضع کرده و به سجده افتاده و صورت باء را تصویر داده است که ظرف تمام امکانات گردیده. اگر این ظرف بخواهد در این دنیا باز شود ، میبینید هرگز دنیا گنجایش آن را ندارد. احتمال معنا این است که ، عالم حرفِ باء را عالم عمّا میگویند.
حرف ب ، طبیعت خاکی جنوبی دارد و در دسته حروف هواییه یا آسمانی است و ملکش حضرت جبرائیل(ع) میباشد (ملک آورنده وحی الهی ). حرف باء از حروف ظلمانی است که خود ؛ صراط ، میزان و حق است. این حرف ، صفتِ هَمس دارد. صدایش از باب ظهوری که ظاهر میشود به طرفِ ظهورات است و انفتاح دارد و باب الفتوح است و با فشردگی و تکان باز میشود (قلقله). محل ظهور نطق و کلام الهی است. و از حروف شفوی است. حرفی که جهر دارد و جوهریت موجودات را ظهور میدهد و اظهار میکند که در تمام عوالم دنیا و آخرت دستگیره رحمت الهی است ، وسیله نجات است . پس باید بدینوسیله در این دنیا ظلمانی از خدای متعال بخواهیم که بر ما منّت نهد و باب را باز کند و به رحمت واسعهاش ما را در (سِ) (بسم الله) سکون دهد.
*تعریف عدد 2: اعداد به دو دسته زوج (مثل : 2 ، 4 ، 6 و...) و فرد (مثل 1 ، 3 ، 5 و...) تقسیم میشوند.پیامبر(ص) میفرماید که حروف ، جسم و اعداد ، روح حروفاند . و خداوند یکتا که حروف را ابداع فرمود ، اولین عدد را به خود اختصاص داد که او هرگز به زوجیت شمرده نمیشود و عدد فرد او هم استثناست چنانچه خود را در سوره مبارکه توحید ، به نام مبارک احد جلّجلاله نامید ؛ یکتایی که هم کفو نداشته و ندارد و نخواهد داشت. اما در تجلی نام مبارکش ، واحد جلّجلاله را ظهور داد و فرمود: الواحد لا یصدر الا الواحد .
پس خداوند یکتا ، جز یکی خلق نفرموده و در آیه 1 سوره مبارکه نسا میفرماید که همهی نفوس را از یک نفس واحده خلق فرمود (هم زوجها و هم فردها را) بنابراین عدد ، ظهور پیدا کرد و مخلوق در زوجیت خلق شد که از عالم بالا تا اسفل السافلین در ظهور عدد2 ، نمایانده شدهاست. چنانچه خداوند کریم در عالم سِر، خلقت انوار مقدس 14 معصوم (ص) را به پنج تن(ص) ظهور داد و همهی پنج نور مقدس ، در یک نورِ واحد در تحمید و تسبیح و تکبیر و تحلیل خداوند متعال قرار داشتهاند.
از نظر خلقت جسمانی در ابتدا ، حضرت آدم(ع) و حوا(س) خلق شدند که خداوند متعال بعد از خلقت خانم حوا(س) فرمود ایشان مؤنث (یعنی ثانی؛دومی) شماست . و پروردگارعالم ، زایش را در ثانی قرار داد و ایشان نام مادهِ حقیقی گرفت. تمام مخلوق چه جماد و نبات که در مذکر و مؤنث مجازی قرار میگیرند ( اسم عالم دنیا و حتی آخرت که شامل بهشت و جهنم است ، ماده مجازی میباشد) و چه در انسان و حیوان که در مذکر و مؤنث حقیقی قرار میگیرند ماده ، بارور میشود. در تولد موجودات که در ظرف زمان ظهور پیدا میکند ، زمان هم در تقسیم بندی به ثانیه (مؤنث مجازی) شروع میشود و هر 60 ثانیه میشود یک دقیقه(مؤنث مجازی) و هر 60 دقیقه میشود یک ساعت(مؤنث مجازی) و ... . خلاصه عدد 2 ، گیرندهی ظرف جسمی و روحی هر موجودی در دنیا و آخرت است.
*عدد 2 در قرآن کریم
کتاب مبارک قرآن که بالاترین معجزهی پروردگار عالم است و کلام الله و کتاب الله میباشد ، شروع کتابت حروف نورانیاش با حرف (ب) است که عدد ابجد حرف ب=2 میشود. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است {که 7 آیه دارد} و تمام سوره مبارکه در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد است { تنها بسم الله الرحمن الرحیم قرآن که یک آیه محسوب میشود ، بسم الله سور دیگر با آیه اول ، عدد یک را شامل شده است} و تمام آن در 7 حرف بسم الله و همه در باء بسم الله و تمام ظرف باء در نقطه زیر باء بسم الله ، جمع است. که حضرت علی(ع) میفرماید:« انا نقطة تحت الباء ؛ من نقطه زیر باء هستم».
بنابراین همهی محتوا درعدد2ِ(=ب) میباشد.وامیرالمؤمنین علی(ع) هم در خلقت نورانی ِ نورٌ واحد(ص) ، دومین ظهور نورانی است که بعد از پیامبر اکرم(ص) خلق شده است. پس ایشان در عالم خلقت ، مقام ظَهَر الوجود و تبیّن بین العابد و المعبود را داراست ، ایشان سِرّ خلقت ملکوت است یعنی روح حروف و در حقیقت سرّ الاسرار اعداد است. و چنانچه در زمین (یعنی در دنیا) نام مبارکش ابوتراب است و همانطور که میدانید خالق یکتا در جانِ تراب (خاک) ، استعداد را قرار داد یعنی طلب تعدد کردن و کثرت داشتن و ظهور نباتات و حیوانات و حتی انسان از خاک است . و همینطور بنده برای عبادت باید ساجد پروردگار یکتا شود و واجب است سر روی خاک بگذارد . بنده برای وصل شدن به اعلای قرب الهی و رضای مولا ، راهی ندارد مگر به وجود ظَهَر الوجود ؛ مقام بلند علی اعلا (ص) و بندگی مولا ، تا قد بکشد و سَر از ظلمات نفس بیرون آورده و به نور هدایت برسد!
* دومین سوره قرآن مجید از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه بقره است که شامل 286 آیه میباشد (بزرگترین سوره)و دومین سوره که به قلب مطهر پیامبر نازل شد ، سوره مبارکه قلم است که شامل 52 آیه میباشد(52=حمد).جزءِ 2 با آیه 142 سوره مبارکه بقره (سیقول السفهاء...) شروع و به آیه 252 همین سوره (تلک ایات الله نتلوها ...)ختم میشود.
*ظهور نقطه خشکی (تولد خشکی)
در آغاز ، کره زمین تماماً آب بود و خالق یکتا اراده فرمود تا نقطه خشکی روی زمین خلق شود در ماه ذیقعده که یازدهمین ماه سال قمری است و جمع ارقام 11 ، برابر 2 میشود( 2=1+1) و 2= ب . خوب دقت کنید چون پروردگار عالم ، ذات اقدسش بدون عیب و نقص است و آنچه خلق فرمود کامل و بدون عیب و نقص است. بنابراین عدد 2 که روح حرفِ ب است باید با جسمش ظاهر شود که دو به حروف ، معنا میگیرد. خالق یکتا نام آن نقطه خشکی را ارض قرار داد ؛ و از نقطه ارض ، خشکی را به تمام نقاط جهان کشانید«والارض و ما دحیها».
عدد ابجد کلمه ارض=1001 است که جمع ارقامش 2 میشود (2=1+0+0+1) و 2= ب {تأکیدم در نوشتن به منظور محتوای با عظمتی است که از این ظرف نورانی افشا میکند،چنانچه باطنش باء بسم الله سوره حمد است}. جایگاه عددی کلمه ارض=47 میشود که رمز تولد فرزندان انسان است ، زیرا باطن عدد 47 درواقع 40 تا 7 تاست و 280=7×40 که هر جنینی باید 40 هفته در شکم مادر رشد کند تا صحیح و سالم ، بدنش که خشکی وجود و غالب جسمانی مولود است به سلامت و کامل و سالم به دنیا بیاید.
اگر ارقام 47 را با هم جمع کنیم میشود 11 (11=7+4) که برابر کلمه هو و حج است زیرا نشانهی اوست و باطن گردشش در محور رضای خدا ، حج آن محسوب میشود که تمام عالم در گردش رضای او در طواف حج هستند. حال اگر ارقام 11 را با هم جمع کنیم میشود 2 ، برابر (ب) که مولود متولد شده ، در حقیقت در ظرفِ (ب) خلق میشود و در ظرفِ (ب) به دنیا میآید و در ظرفِ (ب) باید به قبر برود و در ظرفِ (ب) جوابگوی عمل به آیات کلام الله باشد و در ظرفِ (ب) به جایگاه حقیقی در بهشت یا جهنم قرار میگیرد زیرا باطن حرفِ (ب) ، حضرت علی(ع) ؛ قسیم النار و الجنه میباشد و حضرت ، باب الله است و باب منزلش ، باب الجنة میباشد ؛ دری که در حرم مبارک پیامبر اکرم(ص) باز میشود ، دری که باطنش فاطمه زهرا(س) و ظاهرش علی(ع) است ، دری که ملائک اجازه میگیرند تا وارد شوند و آنجا مختلف الملائکة و مهبط الوحی است و سجدهگاه تمام پیامبران و فرشتگان و ملائک آسمانی و زمینی است.
پس خوب دقت کنید! خداوند کریم به پیامبر بزرگوارش ؛ حضرت آدم(ع) و حوا(س) فرمود که در اینجا (جایگاه اولین نقطه خشکی) خانهی مرا بپا کنید و اینجا شد پاکترین و مقدسترین نقطه خلقت و به بیت الله الحرام نام گرفت و خانه به صورت کعبه بنا شد. و اراده و مشیت خداوند متعال چنین قرارمیگیرد که امیرالمؤمنین علی(ع) مولود کعبه باشد ؛ دیوار کعبه برای مادر بزرگوارش شکافت و وارد خانه شد و در مهمانسرای خالق یکتا از 13 تا 15 ماه هفتم سال قمری(رجب) ، پذیرایی آسمانی شد! درحالیکه او خود یک است اما 11 ذریه نورانی در بطنش است ، پس آقا به عدد 12 متولد میشود. اما جالب است که ظرف خانه کعبه روی اولین نقطه خشکی است ، پس کف خانه مبارک خدا ، ظرفِ باء بسم الله الرحمن الرحیم و علی(ع) ، جانِ نورانی و با عظمت و جلال و شکوه حرفِ باء بسم الله الرحمن الرحیم است !
این نقطه در 25 ذیقعده (ماهِ 11قمری) خلق شد و عدد 25 برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است و میتوان گفت که باء بسم الله سوره مبارکه حمد است(طبق حدیث که بیان شد) که در جایگاه عدد حمد ظاهر شده است و تمام کعبه ، جان قرآن و 14 معصوم(ص) و 12 امام مبین(ع) است که باید عدد دو به حروف معنا شود تا شاید بتوانیم این همه زیبایی را درک کنیم.
*بعد از بسته شدن نطفه در رحم مادر ، اولین قسمت که اعلام حیات میکند و مرکز بسته شدن لخته خون زندگی است ، قلب جنین میباشد. اینجا همان نقطه ارض یعنی خشکی بدن است که در کیسه آب که خداوند بستر نرم برای جنین قرار داده ، ظاهر میشود و از اینجا بقیه بدن خلق میشود. در واقع قلب میشود خانهی خدا که تمام سلولها و عروق بدن از اینجا که مرکز گنج خلقت (چه ظاهری و چه باطنی) است ، حیات میگیرند و به گرد قلب ، طواف میکنند. از آنجا که نامش قلب است ، محل ّ دگرگونی و تبدیل موت به حیات است و در هر نفس ، خون تازه و سرخ را به تمام جان عروق میرساند و مواد زائد و خون سیاه را تصفیه میکند. و در 4 ماه و 10 روز دوره جنینی ، خالق بی همتا گنج باطن را به قلب انسانی جنین میدمد{انّی نفختُ فیه من روحی} ، این عضو مرکز عبادت مخلصان است که تمام امیال و خواستههای آنها به رضای خدا و در طواف دلِ خدایی ، اعمالشان را ظاهر میسازد. در حدیث میفرماید: «قلب المؤمن عرش الرحمن».
پس پایهی خلقت قلب ، همان خشکی ارض شد که عدد ابجدش 1001 است و در جمع ارقامش 2 (=ب) و جایگاه عددیش 47 که جنین به 40 هفته (40 تا 7 تا) ؛ مولود کامل متولد میشود و در جمع ارقامش 11 و (2=1+1) پس حیات دنیایی هم از باب حرفِ (ب) ظهور دارد و عدد به 2 شروع میشود و در واقع زندگی در ثانی که همان ظرف زمان است ، شروع میشود.
*دیگر از موارد عدد 2
*عدد 2 به انگلیسی TOW میشود که (تو) میخوانیم. عدد ابجد کلمه تو=406 که جمع ارقامش 10 میشود(10=6+0+4) ، جایگاه عددی کلمه تو=28 که حامل تمام حروف و گنج حروف و اعداد قرآن است زیرا که قرآن کریم از 28 حرف ، نوشته شده است. و جمع ارقام 28 هم 10 میشود(10=8+2) {یادآوری میکنم که عدد ابجد کلمه دو=10 است}.
*عدد 2 به عربی ثانی و اثنی خوانده میشود که ریشه آن ، ثنی است. عدد ابجد کلمه ثنی=560 و جمع ارقامش 11 و در نهایت 2 میشود (2=1+1 ، 11=0+6+5) و جایگاه عددی کلمه ثنی=47 که برابر با جایگاه عددی کلمه ارض (همان خشکی زمین) است و جمع ارقامش 2=ب میشود (2=1+1 ، 11=7+4)
پس متوجه میشویم که تمام حروف و اعداد به هر زبانی که باشند باز دارای یک ملکوت هستند و یک معنی را ظاهر میکنند!
*خداوند کریم در آیه 12 سوره مبارکه فصلت میفرماید:« فقضهنّ سبع سماوات فی یومین و ... » آسمانها را در 2 روز یا 2 دوره خلق فرموده است.
عدد2 متعلق به حرف (ب) و ملِک این حرف ، حضرت جبرائیل(ع) است ؛ ملِک آورنده وحی الهی و علم خدایی. علم و وحی الهی ، نور هستند و انسان بدون نور میمیرد . صاحب وحی ، امام زمان(عج) است که وجود مبارکش نور است و با جدا شدن از او ، قلب انسانی میمیرد. بیایید با آقایمان آشتی کنیم! اوست که مهربانترین مهربانهاست زیرا خلیفهی مهربانترین مهربانها به ما در روی زمین است . الحمدلله ربّ العالمین
*دنیا را در مقابل آخرت خلق فرموده ، پاداش و جزا را در دو صورت به انسانها جایگاه میدهد ؛ بهشت و جهنم ، دنیا را عالم اضداد قرار داد مثل: دارایی و فقر ، زیبایی و زشتی ، سلامتی و بیماری ، پیری و جوانی ، زایش و عقیمی ، دریا و کوه ، عالم و جاهل ، نور و ظلمت ، روز و شب ، سیری و گرسنگی ، تشنگی و سیرابی ، صواب و گناه و ... خلاصه انسان همیشه در بین عدد 2 و انتخاب دو راهی و قرار گرفتن در صورت مخالف خودش امتحان میشود.
پس همهی احوالات ، حکمت پروردگار عالم است که تا در نهایت به خوبیها و معارف و حکمتهای آن حکیم الحکما دست پیدا کنیم و خود ما ، جلوهای از او باشیم تا در زندگی حکیم شویم و بتوانیم راه را از چاه تشخیص دهیم.
بنابراین ما هیچ لحظهای از عدد 2 جدا نمیشویم (الی یوم القیامه) . همانطورکه به خانمهایی که بچه دارند ، مادر میگویند یعنی ما ، در وجودش هستیم اگرچه ظاهراً به دنیا آمدیم ولی دوباره به خاک میرویم که خاک هم ، مادر ماست.
*تعریف عدد 2 به حروف
تمام خلقت پروردگارعالم بدون نقص و خیر محض است زیرا او سبحان است و آنچه به ما عنایت فرموده ، کامل است. عدد2 در طول ، قرار دارد که همه این زوجیتها که شمرده شد ، ازعالم بالا به این دنیا آمده است و دنیا ، عالم اسفل السافلین است و باب عشر که در دنیا باز شده است ، ظرف گیرنده به حروف است یعنی عدد دو ، به حروف که در عرض دنیا قرار دارد. این دو حرف ( د ، و ) که به عدد دو خوانده میشود همانطورکه در عدد ، همهی اسرار کائنات بود و گنج عشر ، در حروف هم ، همان ظرف را بیان میکند و جلوه میدهد.
عدد ابجد دو به حروف ، 10 میشود (دو=10) و عدد 2 = ب ، پس در حقیقت ظاهر و باطن هستند. عدد ابجد حرف د=4 است و عدد 4 ، کلّ گنج را ظهور میدهد یعنی عدد عشر(10=4+3+2+1) و عدد 4 ، تمام گنجهای آسمانی را داراست ؛ وجود مقدس 14 معصوم(ص) و جان قرآن. و عدد ابجد حرف و=6 ، ظرف گیرنده خلقت زمین است چراکه در 6 روز خلق شده {آیه 4 سوره مبارکه حدید} و همچنین خداوند کریم میفرماید: انّا لله وانّا الیه راجعون. حرف (و) ، به قول پیامبر اکرم(ص) پلی است که ما از یک طرف روی آن میآییم (در دنیا) و از طرف دیگر خارج میشویم. و حرف و=6 ، تمام اسرار زمینی را دارد. چقدر زیباست اگر خوب دقت کنیم که خداوند کریم با افشاء آیه 12 سوره مبارکه فصلت فرمود که آسمانها را در دو روز(یا دو دوره) خلق کردم.
اگر این دو حرفِ (دو) را به صورت بسیط (باز شده) بنویسیم: دال ، واو . عدد ابجد حرف دال=35 (8=5+3) و عدد ابجد حرف واو=13 (4=3+1) ، پس عدد ابجد حروف دو به صورت بسیط میشود 48 (48=13+35) که برابر با جایگاه عددی کلمه فاتح است و خداوند کریم دردنیا ، تمام گنج معارفش را بوسیله پیامبران و امامان معصوم(ص) فرستاد تا ما از این دنیا برای آخرتمان ، فاتح باشیم و از لطف خودش به فتح مبین و نصرعظیم برسیم. چنانچه آخرین سورهی مبارکی که به قلب نورانی پیامبر(ص) نازل شد ، سوره مبارکه نصر بود و خداوند متعال وعدهی فتح مکه را به ایشان عنایت فرمود.
پس عدد دو ، حروفش گیرنده نصر و افشاءِ فتح در حقیقت عشر دنیاست. باید همه ، عاشورایی شویم تا در این فتح در جایگاه فاتح ، به عالم قرب برویم . انشاءالله
*کلمهی دوم
دوم ، مرتبه است ، پلکان و درجه است. همانطور که در کلمه مؤنث ، تأنیث یا ثانی در خلقت ، مرتبه آن طور نیست که به زعم ما ، ارزش کم شود یا از آن مخلوق کاسته شود ، بلکه حقیقتی از سرِّ عالمِ اول ، ظاهر میشود. درواقع همانطورکه خداوند باری تعالی نام مبارک خودش را اینطور اظهار میفرماید : هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. در حقیقت او(هو) یعنی اشاره به ذات اقدس و احاطه وجودی دارد به کلّ مخلوقاتش و در دو ظهور اول و آخر ، ظاهر و باطن آن ، کلّ احاطه از هر نظر اسمائی ، قدرتی ، علمی ، حیاتی ، سمعی ، بصری ، ارادهای ، مشیّتی و حکمی و امری ، غلبه بدون انتها دارد.
پس در عالم سِرّالاسرار هم ، عالمی که لا یشمّ رائحة الوجود بود یعنی بویی از وجود نمیآمد ، همه فنا فی الله بود ، اول نور مقدس پیامبراکرم(ص) خلق شد و دوم ؛ امیرالمؤمنین(ع) بدون آنکه از نور اول کم شود و نور سوم ؛ خانم فاطمه زهرا(س) بدون اینکه از آن نورکاسته شود و چهارم نور آقا امام حسن(ع) بدون اینکه نقصی به آن نور برسد و در پنجم نور مقدس امام حسین(ع) که در بطنش 9 ذریه معصوم(ص) بود. در حالیکه همهی وجودهای مقدس از نور کامل خلق شدند و در واقع همه در یک نور ظهور دارند به نام نورواحد(ص). {این توضیح را برای این بیان کردم که متاسفانه گاهی ما انسانها، کوتاه نظریهای خودمان را به دین و حتی خلقت خدای مهربان هم نسبت میدهیم!}
عدد ابجد کلمهی دوم=50 و جایگاه عددیش 23 میشود. 50 ، برابر با عدد ابجد حرفِ ن و از طرفی برابر با عدد ابجد کلمه "کُل" است که جایگاه عددی کلمه کُل هم 23 (=دوم) میشود و 23 ، برابر است با جایگاه عددی حرفِ (ث) که ملِک آن حضرت میکائیل(ع) ؛ ملک روزی است. و خداوند کریم تمام قرآن عزیز را در طول 23 سال از قلب مبارک پیامبر(ص) به زبان نورانیش ظاهر و در امتداد هدایت این 23 سال ، رزق نورانی قرآن کریم را به عالم عطا فرمود تا قرآن ، هادی اعمال بندگان به سوی خداوند یکتا باشد.
بنابراین مرتبهی "دوم" ، نزول برکات هدایت خداوند متعال از عالمِ اول که عالمِ اسراراست به عالم دنیا میباشد که همهی ظرف گیرنده در دنیا ، حرفِ ب به عدد 2 است. پس حرفِ ن زمانی به بلوغ کامل ، اثر خود را نشان میدهد که پشت حرفِ ب قرار میگیرد یعنی قلب به میم میشود.
در اصل عدد 2 به حروف یعنی دوم ، به عدد ابجد 50 که برابر حرفِ ن است ، پشتِ 2 به عدد که برابر حرفِ ب است قرارمیگیرد تا این بلوغ را در جانِ هدایت به تمام نشان دهد ، آنگاه منقلب به م میشود. این جاست که هدف خلقت ظاهر میشود زیرا عدد ابجد حرف م = 40 است یعنی رسیدن به اربعین که همان جان ربیع یعنی بهار است. همانا بهار ، باطن بهشت است که خزان ندارد! و عدد 40 ، رسیدن به گنج قرآن است که فرمود: لا یمسّه الا المطهّرون ؛ رسیدن به تطهیر است که هرگز نجاست در آن وارد نمیشود.
و وقتی عدد 2 (به حروف) با 2 (به عدد) با هم جمع شود ، 4 میشود(4، پایهی 40 است) که تمام گنج نصیب بنده میشود (10=4+3+2+1) ؛ گنج عشر و واصل شدن به خدمت 14 معصوم(ص) {در عصر حاضر یعنی امام زمان(عج)} که اینجا وصل به کوثر میشود و از دست ساقی جرعهای مینوشد که تا قیامت از مستی آن مست و از تشنگی ، سیراب میشود. اللهم الرزقنا
در واقع وجود مبارک حضرت علی (ع) ، مقام دوم را (در خلقت عالم بالا) دارد و هم کفو ایشان ؛ حضرت زهرا(س) ، مقام مؤنث را در معصومیت دارد چرا که اگر از 14 نور مقدس معصوم(ص) ، 12 نور امام(ع) را کم کنیم ، پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) میماند. و ایشان مؤنث اسرار خلقت است پس کوثر ، میوهی هزاردانه و تمام گنج ِ دو به حروف است و تمام گنجِ 2 به عدد ، حضرت علی(ع) است که هر دو عزیز ، هم کفو و هر دو ، باب الله هستند که خانم زهرا(س) ؛ لنگهی ثابت در و امام علی(ع) ؛ لنگهی متحرک در است که هر دو با هم (2 به عدد و 2 به حروف!) ، و این باب در حرم پیامبر(ص) ، به نامِ باب الجنة شده است. خداوند متعال به پیامبر(ص) فرمود که فقط این یک در ، در مسجد النبی باز باشد ، اینجا مختلف الملائکه(محل رفت و آمد ملائکه)و مهبط الوحی(نزول وحی) است!
تعریفی از عدد 3 و 65(توضیحات کامل عدد 3 در کتاب عرفان آب آمده است)
*عدد 3 متعلق به حرف ج است که طبیعت بادی غربی دارد و در دسته حروف آبی یا مائیه است و ملکش حضرت کارکائیل میباشد. جمع اعداد 1 تا 3 برابر 6 میشود(6=3+2+1){خلقت آسمانها و زمین در 6 روز است}.
*در اسرارعدد3 همین قدر بدانیم که نوزاد قبل از تولد پشت سه ظلمت شکم مادر قرار دارد تا متولد شود. انسان سه حجاب به خود میگیرد تا بتواند زندگی کند: حجاب روح، حجاب نفس و حجاب جسم. عالم را به سه قسمت بزرگ تقسیم کردهاند: عالم قبل از تولد یا ملکوت ، عالم بعد از تولد یا دنیا و عالم بعد از مرگ یا آخرت. عالم بعد از موت سه قسمت میشود: عالم برزخ ، عالم حشر یا قیامت و جایگاه آخر: بهشت یا جهنم. پروردگار عالم در سوره مبارکه واقعه انسانها را به سه دسته تقسیم کرده است: " اصحاب یمین ، اصحاب شمال و مقرّبون".
*در آخر مرتبه پاداش و جزای هر بنده به عملش سه قسمت میشود. خداوند متعال در قرآن سوره مبارکه واقعه میفرماید: دسته اول: اگر از دسته مقربین باشد روح و ریحان و جنت و نعیم در انتظار اوست(88و89). دسته دوم: اگر از دسته اصحاب یمین باشد، پس سلام و درود بر اوست(90و91).دسته سوم: و اگر از دسته منکرین و گمراهان باشد نصیب او حمیم جهنم است و جایگاهش آتش دوزخ است. این البته یقین ، حق و حقیقت است (92و93و94و95).
*ازهر زوجی کنارهم ، ولدِ 3 میآید. بنابراین در تفکرعدد سه نکات زیادی است. امیرالمؤمنین(ع) در 13 رجب وجود نازنینش در خانه مبارک کعبه متولد شد و سه روز در آن میهمان سرا پذیرایی شد و در روز 15رجب قدوم مبارکش را به عالم ظاهر دنیا گذاشت. از ضربت خوردن تا شهادت ایشان ، سه شب طول کشید(19 تا 21 ماه مبارک رمضان).در شهادت حضرت زهرا (س) سه ده عزاداری میشود که در مجموع سی روز است. خانم فاطمه زهرا(س) ، سومین معصوم(ص) هستند و جمع عدد ولایی(=1) و معصومیت(=2) حضرت علی(ع) هم 3 میشود.
*درماه مبارک رمضان سه شب ، لیلة القدر است. بدن مطهر پیغمبر(ص) سه روز بر زمین ماند تا به خاک سپرده شد. 3 روز قبل از عاشورا (روز هفتم محرم) آب را بر خیمههای اباعبدالله(ع) بستند. بدن مطهر آقا امام حسین(ع) سه روز در خاک کربلا بدون سر ماند و تمام ستارگان ، ماه و خورشید بدان سجده کردند و نوحه خواندند. و در سه نیمه از ماههای مبارکه رجب ، شعبان و رمضان سه مولود نورانی، امیرالمؤمنین(ع)، امام مهدی(عج) و امام حسن مجتبی(ع) به دنیا آمدند. که سه ظهور دنیا را در سه وجه حجابش حسن کردند: امیرالمؤمنین؛ ابالحسن (ع) ، امام مهدی(عج) ؛ وصی الحسن و امام حسن مجتبی(ع) خود حسن و بهار سبز نیمه رمضان است. در این ماه تاج گذاری حسن به واقعیت فطر است.(الله اعلم)
*مولکول آب از 3 اتم تشکیل شده است ( 2 اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن ) و عدد ابجد کلمه آب= 3 میشود. عدد ابجد کلمه آب به صورت بسیط (الف + با ) 114 میشود که برابر تعداد سورههای قرآن است، عدد حرف الف = 111 است که هر سه عالم قبل از تولد و دنیا و عالم بعد از تولد همه در 1 = عدد ابجد الف جلوه کرده و عدد ابجدی ب = 2 است. پس عدد ابجد کلمه آب= 3 میشود.( مِن الماء کُل شی حی).
*انسان وقتی از دنیا میرود در سه نوبت یادش را زنده میکنند: در سومین روز از موت ، در هفتمین روز از موت و در چهلمین روز از موت. هر سه روز اسرار عمل خود مؤمن است. در سه روز اعمالش خوانده میشود ، در هفتمین روز کتابش باز میشود و چهلمین روز در مقام عملش ماندگار میشود.
* 3 نمازِ ظهر، عصر و عشا ، 4 رکعتی هستند و یک نماز 3 رکعتی یعنی نماز مغرب ، که باطن 3 تا نمازِ 4 رکعتی است. و در آخر، نمازصبح که 2 رکعت است که قرآن کریم مراقبت از نماز وسطی را سفارش فرموده (آیه 238 سوره مبارکه بقره که در بیشتر تفاسیر به نماز صبح معنی شده است).
اگر نمازهای 4 رکعتی را به توان 3 (نمازمغرب) برسانیم 64 =دین میشود (64=4×4×4) و چون دین، کلید است(دین=کلید=64) باید باب جنة یعنی حقیقت قرآن و کمال به انسانیت رساندن را برای ما باز کند. پس ملزم میشود64 در حرف با که "ب"ِ بسم الله است ضرب شود ، عدد ابجد حرف"ب"=2 است که در 2 رکعت نماز صبح ضرب کنیم 128 میشود (128=2×64) که برابرعدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) ؛ (صاحب نماز صبح) است و در واقع امام حسین(ع) و ذریههایش ، یعنی امروز مطلع الفجر، امام زمان(ص) است ( ما را به ولایت مصباح میرساند).
بنابراین کلید دین به وجود امام حسین(ع) ، صبح را بر همگان میگشاید و تمام مؤمنین و متقین نمازگذار را به قرب میرساند {128 درجمع ارقامش 11میشود (11=8+2+1) و 11= هو و توحید واقعی که جان ِحج است (حج=11) ، امام حسین(ع) حجّ واقعی را در کربلا ، به احیاء جانها و قرب عند ربهم یرزقون رساند}(مصباح الهدی).
*نکته : در واقع عدد از سه بُعد طولی ، عرضی و ارتفاعی ، عالم بالا تا در دنیا در حقیقتِ عدد 1 تا 10 است زیرا عدد ابجد و جایگاهشان مساوی است ، حالا ببینید عدد اول 37 ، چگونه تمام عوالم را در کثرات به خوبی نشان میدهد و تمام معنی گنج که از اول مصدریت ظهور و به خود مصدریت برمیگردد را نشان میدهد. "انّا لله وانّا الیه راجعون" و جالب اینکه وقتی 37(=اول) را در 3 ضرب کنیم 111=الف میشود!
1)عدد ابجد کلمه اول= 37 ____________________ 10=7+3 |
2)جایگاه عددی کلمه اول=19 =واحد جلّجلاله ________ 10=9+1 |
3)تمام اسرار از عالم سِرّ به(یا)ی دنیا ظهوریافت ________ 10 = ی و شد"کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" |
چون مصدریت اول ، حرف الف شد که عدد ابجد الف = 111 است و جمع ارقامش 3 میشود(3=1+1+1) . پس عالم در مضرب 3 ، قیمت و بها میگیرد (و کثرات و حروف و اعداد ظاهر میشود ).
یکِ اول، وجود اول صادر نورانی محمد مصطفی(ص){( الف )(=111)}. 111=3×37
یکِ دوم، وجود مقدس امام اول ؛ امیرالمؤمنین علی(ع) نطق الله { (الف)(همزه وجود) } .حیدر=222=6×37 (مولود کعبه در کفِ 6 کعبه متولد شده!)
یکِ سوم، وجود مقدس و مطهر خانم سیده نساء العالمین فاطمه زهرا(س)؛ بضاعت و میوه هزار دانه{ ( الِف )(الف=1000) : درواقع گنج ِ الِف ، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد ؛ کوثر ظاهر شد . 333=9×37 که بلوغ و سبزی عالم به وجود خیرِ کثیر(یعنی کوثر)است} نکته: وقتی حرف ج(=3) به صورت جیم خوانده میشود ، عدد ابجدش 53 میشود(جیم=53) که برابر است با عدد ابجد نام آسمانی پیامبر(ص) یعنی احمد(ص)=53 .پس خانم فاطمه(س) به عدد 3 ، بضاعت وجود پیامبر(ص) میباشد (فاطمة بضعة مِنّی)!
خداوند کریم در قرآن میفرماید که عرش را روی آب خلق کرده است و میفرماید که قبل از خلقت خشکی در کرهی زمین ، آب را قرار داده ؛ آیه 30 سوره نازعات"والارض بعد ذلک دحاها" و خشکی روی آب کشیده شد. حقیقت آب ، کوثر وجود است ؛ خانم فاطمه زهرا(س) و یکی از نامهای قرآن هم کوثر است.
اگر حروف آب را به صورت بسیط بنویسیم الف و با ، عدد ابجدش 114 میشود(114=3+111) و 114 ، برابر تعداد سورههای قرآن است . پس حقیقت آبی که همهی انسانها را سیراب کرده و احیاء دنیا و آخرت میکند ، قرآن است. امیدوارم مضرب 3 را خوب متوجه شده باشید. پس ببینید عدد که از باب تعدد و کثرت است ، معنایش لایتناهی است!!!
*در قرآن کریم 3 سورهی مبارکه عصر، کوثر و نصر شامل 3 آیه هستند!جالب اینکه عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه عصر در قرآن کریم 103 میباشد که معنی میشود به 100(=ق) و 3 ، پس 103 یعنی نگهدارنده 3 ! و از طرفی جایگاه عددی کلمه عصر=54 که برابر با جایگاه عددی کلمه قرآن است. کوثرهم که قبلا توضیح کامل داده شد که همان آب حیات و جانِ قرآن است و یکی از اسماء قرآن ، کوثر میباشد.جایگاه عددی کلمه کوثر=60=س است(خود قرآن ، سین و میزان است) و عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب نازنین پیامبر(ص) ، 15=س میباشد! سوره مبارکه نصر هم آخرین سورهای است که به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شده ، پس به عدد 114 ؛ جانِ کلّ قرآن و آب است. همچنین جایگاه عددی کلمه نصر=52 و برابر با عدد ابجد کلمه حمد است که باطنِ کلّ قرآن را در بردارد!
*سومین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه آل عمران و شامل 200 آیه است و سومین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه مزّمل و شامل 20 آیه میباشد. جزء 3 قرآن مجید با آیه 253 سوره مبارکه بقره (تلک الرسل فضلنا...)شروع و به آیه 91 سوره مبارکه آل عمران (انّ الذین کفروا و ماتوا و هم کفار...)ختم میشود.
*عدد ابجد کلمه دنیا = 65 است که به 60 و 5 معنا میشود: 60=س که فقط در دنیا میتوانیم به میزان عمل برسیم و قلب شویم و انشاءالله به جان این کلام مبارک برسیم : یا مقلّب القلوب و الابصار . یا محوّل الحول و الاحوال . حوّل حالنا الی احسن الحال. و 5 = ه ، که حرفِ (ه) جمع کنندهی تمام گنجهای عالم است. پس دنیا به دو حرف (س) و (ه) جلوه میکند که کنار هم میشود ( سه )! بارها شنیدهاید که « دنیا سه روزه » !!! جالب این است که عدد ابجد کلمه سه ، برابر با عدد ابجد کلمه دنیا میشود (سه=65=دنیا) ! به تعبیر عارفان ، دنیا سه روز است: کودکی، جوانی و پیری.
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست خام بدم، پخته شدم، سوختم
از طرفی عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه مبارک امام حسن(ع) است {دنیا=65=امام حسن(ع)}. خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام میفرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها... . هر کس با خود بیاورد عمل حسن (تاقبر) ، پس به او داده میشود (گنجِ) عشر مثل آنچه (در دنیا به او داده شده بود) ، که دنیا در حروف ، حرفِ (ی) را که حرف انتخاب است ظاهر کرد و عدد (ی) برابر 10 یعنی عشر است ؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا .
و همچنین عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه قیامت است { دنیا=65=قیامت} یعنی دنیا ، پایه و جایگاه قیامت است. زیرا ما دانه را در دنیا میکاریم و این دانه ، شاخه و برگ و میوهاش را در آخرت پیدا میکند. پس دقت کنیم که چه میکاریم زیرا اینجا جایگاه است!
ضرب ارقام عدد ابجد کلمه دنیا(= 65) ، 30 میشود (30=6×5) که 3=0+3 و سی ، تعداد جزءهای قرآن است و قرآن خود ، کوثر است و زهرا(س) باطن این کوثر است. پس از رفتن از دنیا میفهمیم ما غرق در قرآن بودیم و باید وجود ما و عمل ما به قرآن جوابگو شود. چنانچه در منزل هر مسلمانی جای خالیش را پس از موت ، صوت قرآن پر میکند. چه زیباست پیش از مرگ ، قدر و منزلت قرآن را با جان و دل درک کنیم و خالصانه به تمام آیاتش به عنوان بندگی مولای خود عمل کنیم ، تا انشاءالله رستگار شویم. آنجا، قرآن انیس و مونس ما میشود و ما را شفاعت میکند.
از کسر ارقام 65 (1=5-6) ، به یک توحید عمل میرسیم که همه اهل لااله الا الله میشویم. هنگام کسر بدن ما از این دنیا ، کثرت عمل در ما جمع و تمام اهل بیت ما به کنار رفته و یک میشویم. آنگاه همه میگویند: لا اله الا الله!
از جمع ارقام 65 (11=5+6) ، عدد 11 بدست میآید (معانی عدد 11 ذکرخواهد شد) و در جمع ارقامش ، عدد 2 ظاهر میشود (2=1+1) یعنی حرف (ب) . خوب بیندیشید!عدد ابجد حرف (یا) که حرف انتخاب است هم 11 و عدد ابجد کلمه دوا =11 میشود. پس اگر پشت حرفِ (ب) رفتیم و نون ساکن وجود خودمان را (که در واقع دنیای آرزوها و دید و عقیده و کلّ هستی ماست) برای بندگی خالصانهی خدای یکتا به صاحب ولایت زمانمان (یعنی باطنِ ب) بیعت کردیم (یعنی فروختیم) ، اینجاست که برای ما دوا ، زده میشود و قلب به میم میشویم. مثل یک دانه که در دل خاک کاشته شد ، روزی که سر از خاک بیرون میآورد و سبزی خود را اعلام میکند ، مفلح میشود یعنی رستگار شده و از دل ظلمات سر به بیرون (در نور) آورده است ، این میشود: یخرجهم من الظلمات الی النور . دیگر از این معنای کلی ، مفهوم عاشورا را هم به خوبی درک میکنیم. عاشورا محلّ بر پا شدن همهی عشرها یعنی انتخابهای مردم است. پس باید هر کس در هر زمان ، در غالب و ظرف عاشورا ، پشت باء بسم الله کتاب آسمانی و در مقابل ناطق بسم الله (یعنی امام زمانش) ، امتحان شود تا راهش به سمت و سوی انتخاب خودش به قیامت باز شود!
تعریفی از عدد 4 و 40(توضیحات کامل در کتاب عرفان عشر و اربعین)
*عدد 4 متعلق به حرف د است که طبیعت آبی شمالی دارد و در دسته حروف ترابیه یا خاکی است و ملکش دردائیل(ع) است. جمع اعداد 1 تا 4 برابر 10 میشود : 10=4+3+2+1 {10=ی . رجوع شود به توضیحات عدد 10}
*علمای علوم مختلف عدد4 را عدد مقدس و کامل میدانند مثلا در بخش ریاضی و هندسه نظرعلمایی چون اقلیدس، افلاطون، فیثاغورس در زیر بیان شده است ؛ اقلیدس میفرماید: عدد 4، رمز کلّ 1 تا 10 را در خود نشان میدهد بطور مثال 10=4+3+2+1 میشود. افلاطون ، اساس دنیا را در حقیقت عدد 4 و آن را عدد الهی میداند زیرا در جمع عددی 10 میشود و در زبان یونانیها عدد 10 را به شکل دو خط متقاطع(×) میدانند.جالب است بدانید افلاطون هم عقیده دارد که خداوند ، جهان را بر دو خط متقاطع {همان شکل (×)} آفریده است و جالبتر اینکه دانشمندان علم نجوم ، دو محور برروی کره زمین متصور هستند که یکی از آنها دایرةالبروج را مشخص میکند و دیگری استوای آسمانی است. استوای آسمانی تصویر استوای زمین بر روی آسمان است. تقاطع این دو محور، همان تقاطع اعتدالین هستند و به این علت ، افلاطون اساس دنیا را همین دو خط متقاطع میداند و از طرف دیگر عدد4 را هم عدد الهی میداند.
فیثاغورسیان نظرشان اینطور بود که میگفتند:4 ، عدد الهی است. خطاب به عدد 4 داشتند که ای چهار مقدس ، توئی که شامل ریشه و منشا خلقت جاری ابدی هستی، زیرا عدد الهی با واحد پاک و منزه شروع میشود تا به چهار مقدس برسد و از آن پس او مادر همه چیز یعنی ده مقدس خستگی ناپذیر و کلید همهی مشکلات را بوجود میآورد. این دعای فیثاغورسیان بود که به چهار مقدس که نمایندهی چهار عنصر آب ، آتش ، باد و خاک بود خطاب میشد. ده مقدس از جمع 4 عدد مقدس بوجود میآید10=4+3+2+1 {این مفهوم قابل ذکر است که ما عرفان اعداد را از نظر اسلام و مفهوم واقعی آن را از نظر سرّ حقیقت خلقت و وجود مبارک اولیاء دین در جایگاه خلیفهی الهی بررسی و تحقیق و مطالعه میکنیم تا به معرفت واقعی پروردگار؛ خالق یکتای خود و ائمه اطهار(ص) برسیم تا در نهایت خود را به کمال بندگی و هدف خلقتمان برسانیم.انشاءالله}
*خلقت جسمانی انسان از 4 عنصر است.هر سال 4 فصل دارد.عملیات ریاضی به 4 عمل اصلی انجام میشود:جمع ، منها ، ضرب، تقسیم . قلب انسان 4 رگ اصلی دارد.4 ملک مقرّب خلق شده است.از عالم سرّ به دنیا 4 عالم ظهور دارد: عالم اسماء ، عالم عرشی ، عالم کرسی، عالم بیت المعمور . و از عالم دنیا به بالا 4 عالم است: عالم مُلک ، عالم ملکوت ، عالم ذر ، عالم لاهوت . 4 هدفی که همه ائمه(ص) برای آن تلاش کردند و به شهادت رسیدند که در واقع 4 ستون حدود الهی است ؛ اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر. حروف به 28 عدد ظاهر شد و در حالیکه به 4 دسته تقسیم شد:حروف نورانی، حروف آبی ، حروف خاکی، حروف بادی . ستارهها به 4 دسته تقسیم میشوند. آب و هوا به 4 دسته تقسیم شده است. بدن انسان 4 ستون دارد(رایج است بین مردم که مثلا میگویند4 ستون بدنش سالمه...). خانه خدا 4 رکن دارد . منزل هر کس4 ستون و خلاصه قبر هر انسان 4 گوشه دارد و همه ما محصور 4 ستون اعمالمان هستیم .
*خانه مقدس کعبه ، 4 رکن و 6 وجه دارد و هر وجه به شکل مربع است(4 ضلع مساوی دارد) ، در گنج آیت الکرسی که به صورت حدیث زیبا از امام صادق(ع) نقل شده که کرسی روی چهار پایه ظهور دارد و از عالم کرسی به محاذیَش ، ارکان خانه کعبه بنا نهاده شده است. چنانچه اگر 4 ارکان را با هم جمع کنیم میشود 10=4+3+2+1 و این عدد یعنی 4 روی 10 و در حقیقت کنزالله عالم ؛ وجود مبارک 14 معصوم(ص). پس خانه کعبه 4 رکن دارد که حامل گنج عشر یعنی 10 و باطن 4 روی 10 است.
پس همهی این چهارها نشان دهندهی حقیقت گنج الهی یعنی 10 میباشد و در اصل4روی ده یعنی 14 که وجود مقدس چهارده معصوم(ص) است که پروردگار عالم ، سرّ خلقتش را به گنج وجود 14 که همان پنج تن(ص) است (5=4+1) قرار داد. پس ذرهای در عالم نمیماند مگر اینکه در حقیقت وجود 14 خلق شده باشد و تحت ولایت 14 معصوم(ص) قرار گرفته باشد. بنابراین سرّ عدد 10 یکی از پررمزترین اعداد عالم بشمار میآید و کنزالله است چراکه (10=4+3+2+1) میشود.
*نکته: عدد 4 در تمام عالم ، ساری و جاری شد یعنی 10=4+3+2+1 و خداوند کریم تمام گنج را بوجود نورانی چهارده معصوم(ص) و قرآن عزیز، منور و راه هدایت را از ظلمات به عالم نور گشود و 14 ، جایگاه حرف (ن) در عالم زمین ظهور پیدا کرد (نون ساکن ، ظرف آفرینش شد).پس عدد 14 ، در عالم بالا شد تنوین که نوشته نمیشود ولی خوانده میشود و در عالم پایین شد نون ساکن (جایگاه عددی(ن)=14) که 28=14+14 یعنی کلّ حروف و کلّ اعداد شد و (عددابجد(ن)=50) که 100=50+50 و 100=ق=19 که کلّ ولایت است{حروف اسامی پنج تن(ص)19 حرف است}.
{ازآنجاییکه حقیقت عدد ده همان گنج 4روی 10 است ، توضیحات بیشتر عدد 4 در قسمت عدد 10 و 14 آمده است}.
* چهارمین سوره قرآن مجید از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه نساء است که شامل 176 آیه میباشد و چهارمین سوره که به قلب مطهر پیامبر نازل شد ، سوره مبارکه مدثر است که شامل 56 آیه میباشد.جزءِ 4 با آیه 92 سوره مبارکه آل عمران (لن تنالواالبرّحتی تُنفقوا ممّا تحبّون...) شروع و به آیه 23 سوره مبارکه نساء (حُرّمت علیکم اُمّهاتکم ...)ختم میشود.