لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





علم الشین و علم الساعة (قسمت اول)

دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۰، ۰۶:۰۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

این نسخه نفایس الحقایق باشد    دانستن او فرض خلائق باشد

در نزد مبارزان میدان حروف     شیرین بمثال شهد فائق باشد

از آنجاییکه پروردگار عالم غیب الغیوب است و خود را در حدیث قدسی معرفی فرمود : انّی کنتُ کنزاً مخفیّاً فاحببتُ و ان اُعرف ؛ همانا من گنج مخفی بودم و دوست داشتم که شناخته شوم. لذا خداوند متعال اراده فرمود اسرار خلقتش را در احاطه محبت به انسانها افشا کند. چنانچه بهترین مخلوقاتش یعنی ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین ، سِرّنگهدار و آیینه صفات و اسماء و افعال خویش قرار داد و با اظهار و معرفی و افشای آیینه‌ی ذاتش ، خویش را بر همه‌ی انسان‌ها معرفی فرمود. و بر سَر آدمیان منّت گذاشت و آنها را خلیفه‌ی خود نام نهاد "انّی جاعلٌ فی الارض خلیفة" .

از آن جا که همه‌ی هستی از آنِ اوست و توحید محض است و چنانچه وظیفه هر موحّدی ، افشای توحید یعنی یگانگی ولی نعمت خود می‌باشد و شکر و سپاس و حمد و بندگی و خلوص نسبت به ایشان است ، بنابراین به لطف پروردگار عالم مظاهر و مفاهیم و معانی و اسراری از خزانه حرفِ شین را به عنایت مولا و ولی نعمتم ؛ وجود مبارک صاحب عصر و الزمان عجّل الله تعالی فرجه مجموعه این درس را به تحریر درآوردم تا با افشای معانی و اسرار حرف ش (شین) ، پرده‌ای از زیبایی‌های مهندسی خلقت پروردگارم را به معرفت در افشای راز حروف بنگارم. به امید امداد غیبی از مولایم.

این معانی زیبا که شاید پدیده علمی باشد ، ذره‌ای از اعجاز کلام خداوند و اسرار توحیدی ربّ العالمین را آشکار می‌کند و بر هر انسان فرهیخته و محقق و طالبِ معنا واجب است که علم حروف و اعداد را بداند.

علم الشین

از آنجاییکه حروف، رمز آفرینش و حامل پیام و ظهور کلام و ابداع خالق یکتاست، خداوند بالاترین مقام خلقت خود را به کلمه انسان نامیده است و در بیان حقیقتِ وجودیش بهترین بندگانش را کلمه نام نهاده است؛ کلمه طیب (بندگان پاکیزه). خداوند کریم در آیه 37 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: فتلقی آدم مِن ربّه کلماتٍ فتاب علیه إنّه هو التوابُ الرحیم؛ آدم علیه السلام از پروردگارش کلمه‌ای چند فراگرفت (کلماتٍ در تفسیر به انوار وجود مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین معنی شده است) پس خداوند توبه او را پذیرفت، زیرا خداوند توبه پذیر مهربان است.

و خداوند رمز بین خود و پیامبرانش را حروف قرار داد. چنانچه در 29 سوره مبارکه قرآن کریم، حروف مقطعه را رمز و به یک نحو اسرار و شاید کلید بیان فرمود! که هر انسان آگاه و معتقدی را به فکر و تحقیق و کنجکاوی وادار می‌کند.و آخرین امام معصوم ؛ وجود مبارک حضرت اباصالح المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف را با نام مقطعه م ح م د صلوات الله علیهم اجمعین خوانده‌اند.

پس با این همه زیبایی و خزانه گنج حروف که به نام علم کیمیاست، هر وجودی را که قابلیت داشته باشد طلا می‌کند! از این رو است که قرآن عزیز(کلام الله) بالاترین معجزه پروردگار عالم می‌باشد، چنانچه بالاتر از دمیدن نفس حضرت عیسی علیه السلام به گِلی که شکل پرنده بود و جان می‌گرفت، به مرده که زنده می‌شد یا کور شفا می‌گرفت و ... و بالاتر ازعصای حضرت موسی علیه السلام که سحر و جادوها را بلعید یا دریا را شکافت و خلاصه خداوند انسان‌های آخرالزمان را به اعجاز قرآن احیا می‌فرماید و بهترین بنده خالصش را آورنده‌ی قرآن و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را مجری و جانِ قرآن قرارداد. وهمه در اعجاز حرفِ شین افشا می‌شود!

1)اول حقیقتِ شین؛ ذات اقدس الهی است که خود را به نام اوّل،احد و واحد معرفی می‌فرماید.

2)اوّل حقیقتِ شین که خداوند اراده فرمود افشا شود؛  نور وجود حقیقتِ محمدی صلوات الله علیهم اجمعیناست.

3)اوّل وجود نورانی که ارواح طیبه محّد و آل محمّدصلوات الله علیهم اجمعین به ظهور نوری به اراده خداوند تجلی کرده، شینِ وجود فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ حوای روحانی است.

4)اوّل وجود جسمانی که خداوند اراده فرمود خلق شود؛ حضرت آدم علیه السلام است که افشای تمام مجهولات دنیا به معلوم‌ها به عظمت مقام خلیفة اللهی‌اش است.

5)اوّل وجودی که حیات جسمانی از وجودش قدم به عالم دنیا گذاشت؛ شینِ وجود حضرت حوا سلام الله علیها است.

6)اوّل نقطه‌ی ظهور خلقت در دنیا به اراده پروردگار عالم؛ شینِ وجود نقطه‌ی ارض است که در مقام ولایت عظما؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام و 11 ذریه نورانیش صلوات الله علیهم اجمعین است {فرمود: انا نقطة تحت الباء}

7)اوّل خانه‌ای که به مشیّت و اراده خداوند، ظهور و ساختمان و قلب عالم امکان و دنیا شد؛ شینِ وجود خانه خداست که قبله‌ی همه مسلمین و مرجعِ رجوع همه نمازگزاران است.

8)اوّل وجودی که جایگاه تولدش سرّی‌ترین مکان‌ها بود؛ شین وجود علی بن ابیطالب؛ اسدالله الغالب علیه السلام؛ مولود کعبه است.

9)اوّل کتاب الله؛ شین کتابِ حضرت آدم علیه السلام به نام معجم است.

10)اوّل کتاب آسمانی که جمعه‌ی همه کتاب‌های آسمانی و افشاکننده آنهاست؛ شینِ وجود قرآن کریم است که هم کتاب الله و هم کلام الله است.

11)و ظهور مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه به تمام معانی حرف شین است. اللهم عجّل لولیّک الفرج

تعریف حرف شین

حرفِ ش در حروف هِجا، سیزدهمین حرف و در حروف فارسی، شانزدهمین حرف و در حروف عبری، بیست و دومین حرف و در حروف ابجدی، بیست و یکمین حرف است.

ریشه کلمه شین از شأن می‌باشد. و در حقیقت مقامات و محتوای باطنی کلام را افشا می‌کند. و درواقع گسترده‌ی معنای آن در مقابل حرفِ الف که گنج حروف است، حرفِ شین افشا کننده‌ی اسرار الف می‌باشد.

و حرف شین در عدد هم احاطه‌ی عددی و افشای حدود و مبانی خواص در دوایر و حالات و چگونگی حروف و کلمات و حتی در مهندسی خلقت، و محتوای ذرات و کشف ندیدنی‌ها و آشکار کننده‌ی اسرار خلقت و ولایت چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین و در غایت، معارف توحید ناب را تعریف و در گنج اخلاص و باطن کتاب آسمانی قرآن افشا می‌کند(درواقع ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، باطن شین است). و حقایق نگفتنی را به نام علم الساعت به نحو زیبایی بیان می‌کند که انسان خود و اطراف و دنیای خود را بشناسد و در مقابل آن همه زیبایی و نظم و معارف و خزائن آفرینش پروردگار عالم، سرِ بندگی و تعظیم فروبیاورد.

*حرف ش از حروف ظلمانی است اما در تعریف حروفِ شمسی و قمری، از حروف شمسی می‌باشد. خصوصیات حروف، درحقیقت معانی ذاتی حرف را نشان می‌دهد. چنانچه در حروف شمسی خصوصیتی هست که وقتی حرف بعد از (ال) قرارمی‌گیرد، بصورت مُشدد خوانده می‌شود و باعث می‌شود حروف (ال) ماقبلش خوانده نشوند مثل والشمس که خوانده می‌شود : وشّمس( پس ال خوانده نشد و حرف ش مشدد بیان شد).

درواقع علامت تشدید چنانچه از اسمش برمی‌آید در خواندن حرف، شدّت را نشان می‌دهد که در عربی معنی تأکید در معنی آن دارد. اما زیباتر اینکه درحالیکه یک حرف است اما درواقع دو حرفِ یک شکل است که با تشدید، در هم ادغام می‌شود و بصورت یک حرف خوانده می‌شود؛ حرف اول ساکن و حرف دوم حرکت دارد پس کلمه والشمس می‌شود وَشـشَمس و خوانده می‌شود وَشَّمس و (ال) خوانده نمی‌شود. این (ال)، باب ولایت هستند که مظهر ظهور اسماء و کلمات و همه‌ی ظهورات هستند؛ درواقع آیینه و کُمَّل خوانده می‌شوند. پس درصورت حقیقی مجرای توحید و تجلی ذات اقدس الهی هستند، درواقع آینه راه را نشان می‌دهد و خود عبد و بنده خالص خداوند هستند!

پس در یکی از معناهای(ال)؛ معنی استغراق را دارد {البته در حروف قمری بیشتر مشهود است}. یعنی عالم در این حروف که جان و گنج رسالت و ولایت است غرق و همه، حمد خداوند است و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین حامدِ حمدِ پروردگار عالم هستند.

نکته: پس دو حرفی که هم شکل بودند و پس از(ال) قرار داشتند در کلام حروف شمسی، تشدید گرفتند؛ حرفِ اول که ساکن است یعنی دائمیست و بقا دارد و افشاکننده‌ی بطن معنا است. و حرف دوم که حرکت دارد برحسب معنای ظاهری کلام، افشاکننده‌ی صورت ظاهری و آنچه رویکرد عملی و شکلی یا تصویری دارد، می‌باشد.

مثل همین کلمه والشَّمس که درحقیقت انوار شمس از باطن (ال) است که رسالت و ولایت است؛ هم در حقیقتِ خلقتی و هم انوار و اثر انوارش. اما در حرفِ ش که ساکن است حقیقت سکون و بقای رزق درونی است که اتصال به اصل دارد و دائمی است. اما حرفِ ش که حرکت دارد؛ پخش کننده و افشاکننده‌ی آن نور ذاتی می‌باشد. بنابراین نور شمس را ضیاء می‌گویند و وجود شمس، نیّر می‌باشد.

این توضیح لازم بود که بدانیم حروف و کلمات، ملکوت دارند و هر کدام عالم کبیری هستند. چنانچه امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:"هیچ حرفی نیست مگر آنکه اسمی از اسماءالله عزّوجلّ است". { در کتاب اسناد ابجد توضیح کامل بیان شده است، مطالعه فرمایید}. مثلا اسماء الله حرف شین: فالشاکرُ لِعِبادهِ المؤمنین است (یعنی از بندگان سپاسگزار خشنود است).

صفات حرف ش و مخرج این حرف

بنابراین خداوند ما و تو را به نطق و فهم یاری کند. شین از عالم غیب و جبروت است مگر میانه آن . که در مقام ظهور تلفظی در مخرج حروف، میانه زبان است و جایگاه مخرج جیم است. درواقع عدد ش=300 است و حرف ج=3 پس ج مرتبه‌ی پنجم است و سلطان و غالب است. طبعش سرد و تـَر است و عنصرش آب است، همانطورکه هر جا آب است، آبادانی است. حرف شین در مقام افشاکننده باطن دانه در خاک، نطفه در رحم، افشای معادن و دریاها و باطن آسمان و باطن زمین‌ها و خزانه علوم و باطن زمان و افشای انوار حقیقی و بردارنده ظلمات و رهنمای بسوی نور است. افشای هدایت و درمان و شفا برای مقامات معنوی حروف و اعداد است. این حرف، حرکتش امتزاج پذیر است یعنی زوج دارد: حروف یا و نون را دارد ؛ حرف ش خوانده می‌شود شـیـن، کامل و خالص و دوتایی و مونس و همدم است. و شین را ذات و صفات و افعال است. جالب است که از اسماء همانطور که گفته شد دارای خوها و حالات و کرامت می‌باشد.   

پس مخرج ادای این حرف دهانی و از وسط زبان است و تقریباً تکیه گاهی ندارد. این حرف از حروفِ شجری خوانده می‌شود زیرا شجر، شکاف دهان و گشادگی آنست که در ادای این حرف دخالت ندارد. از یک معنا روی شکاف زبان است و شجر یعنی درخت و مخارج حروف شجری (که حروفِ ش، ی، ج هستند) از داخل دهان(مسیر صوت) به خارج دهان می‌باشد و کلّ صوت افشا می‌شود!

 حرفِ ش 7 صفت دارد:1)همس: یعنی صدای غیر ظاهر و خفیف. درواقع در حروف با صدای همس، صدا به طرف خارج دهان رانده می‌شود برعکس حروفی که جهر هستند.

2)رخوت: یعنی به سهولت و آسانی تلفظ می‌شود و صدا در آنها کشیده می‌شود.  

3)انفتاح: مصدر باب انفعال و به معنای قبول بازشدن و گشودن است. درهنگام تلفظ، زبان از کامِ بالا جدا و گشوده شده آن را نمی‌پوشاند و به نازکی ادا می‌شود.

4)استفال: مصدر باب افتعال و به معنای پایین آمده و ضدّ استعلا است. هنگام تلفظ صوت و زبان به طرف پایین میل کرده و به پستی و نازک ادا می‌شود.

5)اصمات: مصدر باب افعال و به معنای سکوت و خاموش شدن و به سنگینی ادا کردن است. با تأنی و سنگینی تلفظ می‌شود.

6)تفشّی: مصدر باب تفعل و به معنای ازهم پاشیدن و پهن شدن و افشاشدن و پراکندگی  و انتشار است. و عرب تفخیم حرف ( یعنی ضخامت زبان) را نیز در موقع نطق، تفشی گوید و حرف شین دارای این صفت است.

7)سکون: در لغت ضدّ حرکت است. درواقع 23 حرف حروف تهجی را ساکنه گویند زیرا محتاج به حرکت در مخرج نیستند و هنگام ادای آنها سکون و آرامشی در اصل مخرج حاصل شده و به آسانی تلفظ می‌شود.

این صفات درحالیکه برای تلفظ نامیده شده اما در وصف، احوالات و چگونگی مهندسی خلقت در اسرارش نمایان است و هر یک از صفات، جلوه‌ای از زیبایی‌ها و مظاهرِ معارف این حرف پرمعنا می‌باشد.

حرفِ ش در سه دندانه و سه نقطه

ظاهر این حرف مثل حرفِ س است و حرفِ س در باطن حرفِ ش ظهور دارد چنانچه عدد ابجد حروف شین=360 است که معنی می‌شود به 300+60 : درواقع عدد 300(=ش) افشاکننده‌ی مقام عدد 60 است که برابر حرفِ س می‌باشد. س ؛ حرفِ میزان و قلب قرآن است، یکی از اسماء قرآن؛ سین است. زیرا که قرآن خود، میزان و میزان کننده‌ی همه عاملان واقعی به قرآن است. مقام باطنی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هم به نام سین است چون همه بزرگواران، عادل و معصوم و میزان هستند و میزان کننده و هدایت کننده‌ی بشریت الی یوم القیامة هستند. این را بس است که به خانواده محترمشان آل یاسین صلوات الله علیهم اجمعین می‌گویند. و قرآن عزیز هم به حرف سین تمام می‌شود. و در بدو نزول این حرف نورانی، 9860 ملائکه با این حرف نازل شده‌اند و این نزول پرعظمت بر قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله است که به خطاب پروردگار عالم، یاسین خوانده شد و این سوره مبارکه به نام یاسین است و قلب قرآن نام گرفته است. پس حرف شین، افشاکننده‌ی قلب عالم است!

*حرفِ ش سه نقطه دارد. گویند که نقطه، اشرف و اعلی از حرف است زیرا حرف از نقطه پیدایش دارد. و وجود حرف متوقف را کتابت است اما به نقطه بیان می‌شود. و نقطه دارای حقایق و معانی کلمات معنوی و صوری حرف است. درجایی دیگر معنا می‌شود که نقطه، مرتبه‌ی ولایت دارد بلکه از نقطه، حرف متعین است.و نقطه، مقوم وجود حرف است، اما در اظهار کلمات نقطه، موقوف بر حرف است (یعنی تا حرف مکتوب نشود، نقطه نمی‌تواند خوانده شود) و حرف در وجود موقوف نقطه است (یعنی حرف تمام وجودش در نقطه خوانده می‌شود). چنانچه حق جلّ علیٰ خود را حرف خوانده چنانکه یس و طه و حم{زیرا تکلم یکی از 7 صفت ذاتی پروردگار عالم است و هر حرف از اسماءالله می‌باشد}  و حضرت ولی الله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام خود را نقطه خوانده است؛ فرمود: انا نقطةٌ تحت الباء. در تعلیم و تفهیم مسائل شرایع و حکمت الهی حضرت ولی محتاج نبی است چنانکه فرمود: علمنی رسول الله صلی الله علیه و آله اَلــفِ باب یعنی تعلیم کرد مرا حضرت رسالت صلی الله علیه و آله هزار باب حکمت، پس گشوده شد مرا از هر بابی هزار باب!

پس حرف ش با داشتن سه نقطه و سه دندانه، افشاکننده‌ی همه زیبایی‌های گنج‌های رسالت و ولایت و توحید است (در وجود سه نقطه) و افشای رازهای خلقت در آسمان‌ها و زمین‌ها و انسان‌ها(کلّ موجودات) است (با سه دندانه)!

حرف ش در دسته بندی محکمات و متشابهات

همانطورکه قرآن کریم کتابت شده است از 28 حرف که دارای 20 نقطه می‌باشد پس "و علّم آدم الاسماء کلّها"؛ علم الاسماء، کلّ 28 حروف بوده است. از این 28 حرف، 14 حرف از محکمات است که آن حروف را اُمّهات حروف می‌نامند. و 14 حرف از متشابهاتند و از این رو متشابهات می‌خوانند که محتاج محکمات هستند و از یک معنا قوام دهنده و افشاکننده باطن محکمات هستند.

چنانچه در آیه 7 سوره مبارکه آل عمران آمده است : هو الذی أنزلَ علیکَ الکتابَ مِنهُ ایاتٌ محکماتٌ هنَّ اُمُّ الکتابِ و اُخرُ مُتشابهاتٌ فامّا الذین فی قلوبهم زیغٌ فَیتّبعونَ ماتشابه مِنهُ ابتغاء تاویله و مایعلمُ تاویله الا الله والراسخونَ فی العلم یقولون امنّا به کلٌّ مِن عند ربّنا و مایذّکّرُ الا اولوالالبابِ؛ او است خدایی که کتاب قرآن را به تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است که آنها اصل و مرجع سایر آیات خواهد بود و برخی دیگر آیاتی متشابه است و اما گروهی که در دلشان میل به باطل است از پی متشابهات رفته تا به تأویل کردن آن در دین راه فتنه گری و شبهه پدید آورند درصورتیکه تأویل آن کسی جز خداوند نداند و اهل دانش گویند ما به همه آن کتاب گرویدیم که همه‌ی محکم و متشابه قرآن از جانب پروردگار آمده که به این دانش و بر این معنی که همه آیات قرآن از جانب خدا آمده تنها خردمندان آگاهند.

حروف "الر کهیعص طس حم ق ن" ؛ حروف محکمات هستند و بقیه متشابهات. پس حرفِ ش از متشابهات است و حرفِ س از محکمات. الله اعلم

عدد حرف شین و مقام آن در حروف

حرفِ ش در عدد حرف، به یک حرف جلوه می‌کند به مقام عدد یک و در عدد نقطه، 3 نقطه دارد به مقام عدد سه . حال اگر حرف ش و سه نقطه‌اش را حساب کنیم می‌شود 4(1+3) یعنی گنج عشر به مقام چهار (10=4+3+2+1). همانطورکه در کتاب عرفان عدد 10 بطور کامل توضیح داده شد : سِرّ شناخت پروردگار عالم به اسم مبارک اَحد جلّ‌جلاله به عدد ابجد 13 است که برابر با جایگاه عددی حرفِ م به عدد ابجد 40 است . و در ظهور اسمائی به عدد 4 ارکان و جلوه طهارتِ 40 به نام اسم مبارک سبحان (جایگاه عددی سبحان=40) که تنزیه و تسبیح را در کلّ اسامی پروردگار عالم که شمارش نمی‌شود ، جلوه فرمود. اگر ارقام 13 را با هم جمع کنیم می‌شود 4(=3+1) که حرف ش ؛ خودش یک و 3 نقطه دارد رویهم می‌شود 4 ! پس دایره هستی به 4 ارکان افشا می‌شود.

 حرف ش وقتی شین خوانده شود : 3 حرف دارد(به مقام عدد 3) و در عدد نقطه، 6 نقطه دارد به مقام عدد شِش. چنانچه عدد 6 در قسمت‌های بعد تعریف می‌شود که کلّ دایره هستی است. پس مجموع عدد حروف و نقطه‌های شین می‌شود 9 (3+6) که مقام نُه را دارد. حرف شین تنها حرفی است که صاحب بلوغ عددی 9 است، این عدد برخاسته از ابجد حرف شین (=360) می‌باشد؛ چنانچه عدد 3 و 6 همان نشانه‌های حروف و نقطه‌هایش می‌باشد و در جمع عدد 9 را نمایان می‌کند.

پس حرف شین، صاحب 3 عدد کلیدی در عالم اعداد است یعنی 3،6 و 9 که هر کدام از این اعداد بنیان و ظهور و معنای عوالم وجودی می‌باشند از ظاهر به باطن و از باطن به ظاهر! لذا اگر این سه عدد را در هم ضرب کنیم می‌شود 162 که برابر با عدد ابجد کلمه انسان است. حال ببینید چگونه مقامات در وجود انسان ظاهر می‌شود؟!{ در قسمت بعد بطور کامل توضیح داده خواهد شد} و اگر این سه عدد را با هم جمع کنیم می‌شود 18 که برابر با عدد کلمه حی و تمام قطر دایره‌ی خلقت است. دقت کنید که از جمع ارقام عدد انسان(=162) و همچنین جمع ارقام عدد حی(=18) به عدد 9 می‌رسیم : (9=2+6+1)، (9=8+1).

بنابراین حرف شین در مقام اعداد به 1، 3، 4، 6و9 ظاهر می‌شود. حال اگر همه‌ی مقاماتش را با هم جمع کنیم ( 23=9+6+4+3+1) به عدد 23 می‌رسیم که عدد روزی و انتقال رحمت و برکات و تحویل و تحدید برای مخلوقات است. چنانچه دوران پر برکت پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله 23 سال بود. و این عدد برابر جایگاه عددی حرف ث می‌باشد که ملکش حضرت میکائیل علیه السلام ؛ ملک روزی و رزق عالمیان است.

مقام شین در جایگاه عددی

حرف شین در جایگاه عددی{45=14(ش)+10(ی)+21(ن)} به عدد ابجد نام مبارک آدم علیه السلام می‌رسد یعنی 45. در این عدد هدف افشای خلقت بصورت جسمانی حضرت آدم علیه السلام، خیلی از مجهولات را معلوم و خیلی از معماها را حل می‌کند زیرا وجود مبارک حضرت آدم علیه السلام آن علّیتی است که در مکتب‌خانه؛ وَکتبنا لَهُ الالواح علم آموخته!

درنتیجه خداوند کریم آدم علیه السلام را معلم ارواح و مدرس اشباح قرارداده و در محاسبه‌ی ابجد عشق و معرفت او را قیاس با جمع کتب سماوی، مساوی الواح کرده و لغت جلیل و ستایش جزیل به ایشان عنایت فرموده است. چنانچه خط محبوبان که هندسه روحانی و رقوم دفتر معانی در کتاب مُعجم به حضرت آدم علیه السلام عنایت فرمود، چه این کتاب باعظمت هر قدر نقطه که بر نسخه کائنات و صفحه صحیفه موجودات است مرقوم و مسطور گردیده است.( کتاب کنوزالاسرارخفیه ص 6)

حدیث زیبایی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم است که دلالت بر این معنی دارد (کتاب کنوز الاسرار خفیه ص8):

ابوذر غفاری روایت می‌کند از حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم: اَنّه قال سئلک رسول الله(ص) فقلت یا رسول الله(ص) کل نبیٍ مُرسلٍ بِمَ هو مُرسلٌ قال بکتابٍ مُنزلٍ علی آدم(ع) فقلتُ اَیُ کتابٍ منزل اَنزلُ الله علی آدم(ع) قال الکتاب مُعَجّم فقلتُ، اَیّ کتاب مُعجَم، قال ا ب ت ث ج الی آخره. فقلتُ یا رسول الله(ص) کَم حرفاً قال تِسعةٌ و عشرین حرفاً فغضبَ رسول الله(ص) حتی اَحمرتَ عیناه، ثمّ قال یا اباذر والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً، ما اَنزلَ الله (تعالی) علی آدم الا تسعةٌ و عشرین حرفاً فقلت یا رسول الله(ص) اَلیسَ فیها الف و لام فقال، رسول الله(ص) لامُ و الف حَرَف واحد قد اَنزلَ الله(تعالی) علی فی صحیفةٍ واحدة و لهُ سَبعون الف مَلِک مِن خالف لام فقد کَفر بما اَنزلَ الله(تعالی) علی آدم(ع) و من لَم بعد لام الف حرفاً واحدً و هو بریّ منّی و انا بریٌ منه وَ من لم یؤمن بالحروف و تسعةُ عشرون حرفاً لایخرج مِن النار اَبَداً.

مضمون معنی این حدیث آنستکه ابوذر غفاری می‌گوید روزی پرسیدم از حضرت رسالت، که یا رسول الله(ص)! هر نبی که مرسل است، به چه چیز مرسل است؟ حضرت فرمود به کتابی که فرو فرستاده است آن را حق تعالی بر آدم(ع)، گفتم کدام کتاب است که حق تعالی بر آدم(ع) فرستاده است؟ فرمود: کتاب معجم، گفتم کتاب معجم کدام است؟ فرمود: ا ب ت ث ج الی آخر، گفتم یا رسول الله(ص) چند حرف است؟ فرمود:29 حرف است، گفتم: یا رسول الله(ص) من شمردم 28 حرف است. حضرت رسالت(ص) خشم گرفت چنانچه چشم مبارکش سرخ شد و فرمود: یا اباذر بدان سوگند می‌خورم به خدا که به حق مرا مبعوث کرد و نبی قرار داد، آنچه نازل کرد خدای تعالی به آدم(ع) الا 29 حرف نبود. گفتم یا رسول الله(ص) در این حروف الف و لام، پس رسول الله(ص) فرمود: لامِ الف، حرفِ واحد است که خدای تعالی فرستاد یا نازل کرد در یک صحیفه بر آدم(ع)، و در هنگام فرستادن با او هفتاد هزار فرشته همراه بود و هرکسی که مخالفت کند در حرفِ لامِ الف پس کافر می‌شود به هر چه که خدای تعالی، به آدم(ع) فرستاده است. و هر کسی که لام الف را حرف واحد نداند، پس او نیز بیزار است از من و من بیزارم از او، و هر که ایمان به حروف ندارد و حال آنکه او 29 حرف است، بیرون نیاید از دوزخ ابدا، پرسیدم که چرا الف را مقدم به جمیع حروف گردانید؟ فرمود: آنستکه چون الف را اشارت بذات اَحدیت(جلّ علی) می‌باشد.

 

*نکته مهم:احتمال معنا از حرفِ ل، وجود مبارک ولایت؛ امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم اجمعین است. زیرا اگر دقت کنید در مرتبه زبر و بینه، حرف الف وقتی به سه حرف نوشته می‌شود حرف اول یعنی ا، زُبر است و بینه آن می‌شود لِف، عدد ابجد لِف=110 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک علی علیه السلام می‌باشد. بنابراین بیّنه‌ی رسالت، ولایت قرار می‌گیرد.

نکته بعد در حدیث این است که حروف 28تاست و حرفِ بیست و نهم، همزه است که بصورت ظاهر اباذر رحمةالله ندید و فرمود 28 حرف است. حرکت همزه که صدای حروف را نشان می‌دهد و نطق حروف می‌شود، وجود مبارک نطق الله عالم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است. درواقع صدای نطق باطن حرف شین است!

 

 

حرفِ ش به عدد ابجد 300 و جایگاه عددی 21

حرفِ ش درعربی و فارسی هر دو یک ملکوت را دارد. بلوغ حروف است زیرا تمام عالم هستی در این حرف غرق است. و چون حرف ش ، صفت تفشی (یعنی افشاکردن) دارد ، افشاکننده تمام اسرار عالم بالا در روی زمین و حتی در تمام کرات و حتی درون دریاها و معادن و مخازنِ هستی می‌باشد. شاید بتوان گفت که منظور خالق عالم، افشای زیبایی‌های خلقتش است تا خودش را بشناسند و عبادت کنند.

عدد ابجد حرف ش=300 است و اگر دایره ساعت را از 1 تا 24 با هم جمع کنیم می‌شود 300 (300=24+23+22+ ... +3+2+1) . دیگر اینکه تمام دایره زندگی در عدد 300 که برابر عدد ابجد کلمه صراط و فکر است ، غرق می‌شود . درواقع زندگی انسانی اگر بدون فکر باشد ، حیوانی است و اگر حدود و ثغور صراطش مشخص نشود، سقوط به قعر جهنم است. و مهم‌تر اینکه باطن این دایره به عدد 300، حوای روحانی؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها  است. {همانطورکه می‌دانید حضرت فاطمه سلام الله علیها ، حوای روحانی هستند و عدد ابجد اسم زیبای حوای روحانی=300=ش است }

  نتیجه اینکه همه باید در تبعیت و پیروی صراط حق قدم برداریم تا به هدف و مقصود که رضای خدا (قربتاً الی الله) است برسیم که رسیدن به رضای خدا تنها با رضایت ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین و در محوریت رضایت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها (حوای روحانی) بدست می‌آید. چنانچه بقول پیامبر صلی الله علیه و آله خشنودی و غضب خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها باعث رضا و غضب خداوند است. 

اینجا باید به معرفت حقیقتِ صراط برسیم و او کسی نیست جز ابالحسن علی ابن ابیطالب و یازده ذریه نورانی‌اش صلوات الله علیهم اجمعین . پس می‌شود صراط علیٌ حق نمسکه (حروف مقطعه قرآن بدون تکرار) و علیٌّ مع الحق و حقٌ مع العلی. و حضرت فرمود : انا الصراط ، انا نقطة تحت الباء و انا الخط ! {خوب دقت کنید وجود مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام ؛ حقیقت صراط=300 و حضرت فاطمه سلام الله علیها ؛حوای روحانی =300 است!}

در قسمت نمونه‌هایی از عدد 300 که در ادامه درس می‌آید، شرحِ مواردی دیگر از عدد 300 بیان می‌شود.

جالب است که این افشاگری ، هم مرتبه طولی است و هم عرضی . در طول به عدد 300 نشان داده شد و سیصد به حروف در عرض، معنا را افشا می‌کند:

 

 

*سیصد=164 :

رابطه عدد سیصد(300=ش) و نقطه: نکته مهم این است که اگر عدد 300 را به حروف بنویسیم؛ عدد ابجد سیصد می‌شود 164 که برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است. و همه در نقطه ظهور می‌کند. چنانچه پرگار آفرینش از نقطه، کمان دایره‌ی حدود الهی را می‌کشد. و جنین در دایره رحم مادر بصورت نطفه(یک نقطه)، دایره زندگیش دحوالارض می‌شود! نگاه از نقطه سیاهی چشم، دیدگاه ظاهری و باطنی را می‌بیند و می‌اندیشد و فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند . و همه در نقطه قلب به تغییراتی اساسی ، به واقع قلب به میم می‌شود.

 روزی که پروردگار عالم خواست که پرگار قدرتش عالم دنیا را خلق کند، شروعش را با نقطه قرار داد و آن نقطه را ارض نامید. و در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده که تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد و تمام آن در بسم الله و تمام آن در باءِ بسم الله جمع است و امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: انا نقطة تحت الباء. حال خوب دقت کنید! جمع ارقام 164 می‌شود 11 (11=4+6+1)، از اینجا به هدف خلقت ؛ به هو و به حج واقعی می‌رسیم. جمع ارقام 11 هم 2 می‌شود یعنی همان (ب) که عدد ابجد کلمه نقطه هم 164 می‌شود (سیصد=164=نقطه).

جالب است قبر مبارک حضرت علی علیه السلام در شهر نجف است و عدد ابجد کلمه النجف(=164) برابر با عدد ابجد کلمه نقطه(=سیصد) است. جائیکه بدن مطهر آقا در این نقطه به صورت خزانه‌ی آسمان‌ها و زمین‌ها قرار دارد. {یادآوری می‌شود قبر حضرت نوح علیه السلام و حضرت آدم علیه السلام ، کنار قبر مطهر  حضرت علی علیه السلام است}

*عدد 164 معنا می‌شود به 64+100 که خیلی زیباست: عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه (کلید) ، عدد ابجد کلمه (دین) و اسم مبارک نوح علیه السلام و عدد ابجد اسم (ناجی) است و عدد 100=ق که به معنای نگهدارنده است.

پس عاشقان ولایت ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین به مولایمان افتخار کنیم و انشاءالله نام ما در زمره شیعه و محبّ واقعی حضرت و فرزندانشان در دنیا و آخرت ثبت شود . پس این نقطه که تمام کلّ محتوای قرآن مجید است ، نگهدارنده دین ، مفتاح و نگهدارنده شاه کلید هستی و حافظ حدود الله و جایگاه فرود کشتی نوح علیه السلام و ساحل نجات همه‌ی عالمیان است .{ادامه شرح باطنِ نقطه در قسمت نقطه مرکز ساعت می‌آید}

حال خوب توجه کنید که هستی در آغاز به یک ، شروع شده و همه در جلوه‌ی وحدانیت پروردگار عالم ، توحید را افشامی‌کنند!

حرف ش در مقام عدد 21

حرفِ ش، بیست و یکمین حرف در الفبای ابجدی می‌باشد. این عدد در حروف، جایگاه بلندی دارد چنانچه تمام دایره‌ی دنیا در عدد 3 تا 7 تا است: 7 آسمان و 7 طبقه زمین و 7 روز هفته، پس عالم به عدد 21 آشکار و مقاماتش افشا شده است!

عدد 21 معانی زیادی را از خود نشان می‌دهد:

1) خداوند کریم در سوره مبارکه حمد 21 حرف از 28 حروفِ مبارکش را فرموده {به فرموده پیامبرصلی الله علیه وآله سوره مبارکه حمد ، حامل محتوای کلّ قرآن است} و عدد 21 برابر با جایگاه عددی حرف ش است. و تمام مخلوقات زمینی و آسمانی و ایام در حمد خداوند غرق است چنانچه آسمانها؛ 7طبقه و زمین؛ 7طبقه و ایام هفته؛ 7روز و هر سال 52 هفته (برابر با عدد ابجد کلمه حمد) می‌باشد. پس پروردگار عالم سوره مبارکه حمد را محلّ افشای کلّ قرآن قرار داده است!

2)در 28 حرف الفبای عربی : 21 حرف ، صفت استفال دارد یعنی طلب پایین آمدن کردن و 7 حرف صفت استعلا دارد .

3)عدد 21 برابر با جایگاه عددی کلمه یک است و عدد ابجد حروف یک=30می‌شود که تمام 30 جزء قرآن در یک جلد کتابت شده است.

4)وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالبعلیه السلام که امامِ یک (اول) و صاحب عدد 30 است {توضیح کامل در کتاب مهندسی خلقت آمده است} و 30 جزء قرآن بدست نورانیش کتابت شده است ، در سحر 19 ماه مباک رمضان ، در حال سجده ، فرق مبارکش بدست ابن ملجم لعنت‌الله‌علیه شکافته می‌شود و در 21 ماه مباک رمضان (که نهمین ماه سال قمری است) به شهادت می‌رسد. درجانِ معنی حقیقت ماه رمضان در عدد 21 با ولایت و تاج گذاری امام حسنعلیه السلام افشامی‌شود و ماهِ 9 به ولایتش تمام می‌شود. یعنی به برکت وجود مبارک ابالحسن علی بن ابیطالب علیه السلام؛ به شهادتش و به وجود مبارک فرزند گرامیش ابامحمد حسن بن علی علیه السلام؛ به ولایتش عالم را به جان بلوغ روزه واقعی و طهارت محض و رسیدن به حقیقت انسانیت تا قیامت افشاکردند.

5) در ساعات شبانه روز ، ساعت 9 شب را 21 می‌گویند یعنی بلوغ ساعات و ایام، افشا می‌شود. پس اگر ساعت در شب به 21 رسید یعنی در دومین 12 ساعت از ظهر به بعد می‌شود ساعت 9 .آیا این معانی بی دلیل ظاهر شده‌اند؟!{خوب تأمّل کنید که جمع عدد 9 و 21 می‌شود 30!} 

6) در قرآن کریم اولین جزئی که سجده واجب در آن آمده است ، جزء 21 می‌باشد (جزء 21 شامل 178 آیه مبارکه است)

7) حروف صلوات هم 21 حرف است (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد) پس باید بلند صلوات بفرستیم تا برهمه‌ی عالم ، نام محمّد و آل محمّد افشا شوند.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

8)خیلی زیباست که عدد ابجد حروفِ سوره مبارکه ناس (آخرین سوره قرآن مجید) 5682 است که جمع ارقامش 21 می‌شود. و آیا جالب نیست که عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه وآله هم 21 است یعنی در جایگاهِ حرفِ ش ؛ یعنی دایره قرآن به 360(=شین) بسته شد و شین ، افشا کننده قلبِ قرآن یعنی سین است. پس عدد شین یعنی (60+300) و این سوره مبارکه با حرف س تمام میشود به عدد ابجد 60، این عدد برابر با عدد ابجد اُم ابیها است، درواقع افشاکننده‌ی سِرّ مستودع خلقت، فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

9)سوره مبارکه انبیا از نظر ترتیب فهرستی قرآن کریم، بیست و یکمین سوره است که انبیا علیهم السلام خود، افشا کننده(21=ش) و خبرآورنده از عالم بالا هستند.

10) خیلی زیباست!عدد 21برابر با جایگاه عددی کلمه زن و همچنین جایگاه عددی کلمه آقا است. خوب فکر کنید!

11)عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم برابر 786 است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم (6+8+7) 21 می‌شود(21=ش). پس باید توجه داشت که عالم در بسم الله الرحمن الرحیم غرق است و ما هم باید تمام کارها و امورات ظاهری و باطنی خودمان را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنیم و تمام کنیم، آنگاه عمل به خلوص و طهارت افشا می‌شود.{ توجه داشته باشید که این تنها به شرط شیعه و محب بودن است چراکه جایگاه عددی حروف بسم الله الرحمن الرحیم=192 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام علی"علیه السلام است، پس درواقع جایگاه و باطن بسم الله الرحمن الرحیم، ولایت است}  

12)ارتباط سوره مبارکه حمد و حرف شین:

بسم الله الرحمن الرحیم، 16 تا شأن دارد که 8 شأن آن در باءِ بسم الله است و 8 شأن در بقیه آیات. و 19 حرف و 5 الف دارد که سه الف آن ظاهر و دو الف آن محذوف است.

عالم در 21 دایره است { و سوره مبارکه حمد از 21 حرف (بلاتکرار) تشکیل شده که هر حرفی یک دایره است} و بسم الله الرحمن الرحیم، کلّ دوائر و کلّ دوائر در بسم الله و کلّ دوائر در باءِ بسم الله الرحمن الرحیم است (زیرا که 21 برابر با جایگاه حرفِ ش است).

و بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد مصدر به اسم شده و خودِ 19 حروفش هم مصدر هستند!  پس بعبارتی می‌توان گفت  بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد (در جمع باطنِ حرفِ ش در ابتدا و انتهای قرآن)، افشا کننده گنج تمام قرآن است

تعریف حرف شین

وقتی که حرفِ ش بصورت سه حرفی خوانده شود یعنی شین ، عدد ابجدش 360 می‌شود . در تعریف مقامات حروف؛ هم تعداد حروف به عدد خوانده می‌شود و هم تعداد نقطه‌های آن حروف زیرا مبین حقیقت اسرار هر حرف ، نقطه‌دار یا بی نقطه بودن آن است. و تعداد نقطه‌های حرف هم به شماره در تعداد حروفش تعریف حقیقی آن حرف است.

پس دلیل اینکه می‌گوییم حرفِ ش ، بلوغ معنای همه‌ی حروف است ، این است که در جایگاه افشای مقامات و معانی حروف واقع می‌شود. درحالیکه همه‌ی عالم در شکل دایره قرار دارد و تمام دوایر در دایره‌ی کلّ هستی جای می‌گیرد. می‌دانیم که دایره چه بزرگ باشد و چه کوچک ، 360 درجه است که برابر با عدد ابجد حروف شین می‌شود که درواقع همان حرفِ ش است ( حرفِ ش ، شین خوانده می‌شود) .

عدد ابجد کلمه عصر برابر 360 است چنانچه عصر، تمام وجود عالم یعنی دایره‌ی کلی است. پس همیشه امامِ عصر صلوات الله علیهم اجمعین باید افشاشود و همه او را بشناسند و پیروی کنند. زیرا وقتی می‌گوییم امامِ عصرعلیه السلام یا ولی عصر علیه السلام ؛ یعنی تمام دایره که عصر است در احاطه و تسلط ولایتِ عصر است. یعنی تمام دایره هستی در یدِ قدرت و مشتِ اوست. و او از رگِ گردن و از سیاهی چشم به سفیدی‌اش، به ما نزدیک‌تر است زیرا او ولایتِ عظمای حق است

شکل ظهوری حرف شین:

بنابر عدد ابجد حرف شین به عدد 360 کاملاً مشخص می‌کند که حرف شین، دایره است و دایره از اشکال مقدس است و تنها شکلیست که عالمگیر است و نقطه‌ای در دنیا نیست که در دایره خلقت نباشد. و دایره در تعریف، گردنبند بندگی همه‌ی مخلوقات است که نشان دهنده و آیات توحیدی پروردگار عالم هستند و هر کدام به نوعی معرفت کردگارند.

اشکال هندسی که هر یک مهندسی مهندسِ عالم؛ خالق یکتاست، در بطن دایره می‌باشد. بنابراین عالم در 21(=ش) دایره محصور است که همان دوایر اُم است، دایره افلاک، دایره عوالم، دایره کهکشانها، دایره تمام کرات آسمانی و دایره تمام طبقات زمینی و ... را در خود دارد.

باطن عدد  14/3 و 360 درجه

وجود مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها ظرف اسرار نوری باطن خلقت است که قبل از خلقت، امتحان شد و عددِ معصومیت ایشان 3 می‌باشد{سومین معصوم(ص) هستند} و ممیز می‌گیرد به ظهورِ 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین ، پس رمز می‌شود 14/3 ! آنگاه محیط و مساحت به شرط ضرب شدن در 14/3 نمایان است.

درضمن وقتی دایره در شعاع 9 است و جایگاه مرکز دایره به عدد 40 ظاهر شد ، پس 9 تا  40 تا می‌شود 360 که تمام دایره حیات در گنج 360 است. پس کلمه اُم ، تمام محیط و مساحت عالم خلقت است و ذره‌ای در آفرینش نیست که در این دایره ، ظهور و افول نداشته باشد . اوست که مادر است { ما ، در آن هستیم} همینطور از آن خلق شدیم هم آب و هم خاک و همینطورکه دوباره به خاک بازمی‌گردیم . این ذره‌ای اززیبایی‌های مهندسی خلقت است! { توصیه می‌کنم مهندسی خلقت در اسرار عدد 9 و 5 (جلد 1 و2) را مطالعه فرمایید}

 

از منظر دیگر عدد 14/3 را می‌توان اینطور تفسیر کرد { درواقع ظاهر و باطن هستند} :

وجود مطهر امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، دایره‌ی کلّ یوم عاشورا را نمایش داد. چنانچه با تمام قامت در قتلگاه رسیدن به قرب الهی، به حالت سجده قرار گرفت و شمر و سنان ملعون، با تمام شقاوت سر مبارکش را ا ز قفا از بدن مطهرش جدا کردند. اما حضرت، سَرِ بندگی از زمین برنداشت!

 تا این سَر ، نقطه پرگار عاشورای هستی شود و قامت پاکش که حامل نُه ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین بود به تمامِ عدد به بلوغ کامل هستی ، کمان دایره را شروع و از روز عاشورا با ولایت آقا علی بن الحسین علیه السلام؛ امام اربعیان و سالاری اسرار به وجود حضرت زینب سلام الله علیها، سبز کننده گنج اربعین به عدد 40 روز و 40 وادی این کمان دایره را از کربلا به کربلا رسانید. چنانچه سِرّ اربعین افشا شد! که نتیجه زحمات و مصیبات این عزیزان به بهار سبز هدایت رسید زیرا اربعین از ریشه ربع و حاصلش ربیع یعنی بهار بندگی  و اخلاص و به ظهور نور هدایت رسیدن است.

پس می‌توان گفت که عدد 3 ، وجود مطهر امام حسین علیه السلام است که سومین امام می‌باشد و ممیز زده می‌شود چون ایشان ، محور 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است زیرا همانطورکه گفته شد ایشان پنجمین معصوم است که با 9 ذریه معصومش می‌شود 14 (14=9+5) .

 این اسرار 14/3 هستی است! و تمام سیر حیات هستی دنیا باید در این دایره ، حیات آخرت خویش را به اربعین بهشت برساند زیرا عدد ابجد کلمه دایره=220 و برابر با عدد ابجد اسم مبارک طاهره(فاعل طُهر) است و جایگاه عددی دایره در مرکز آن می‌شود 40 به عربی یعنی اربعین و از لحظه شهادت سیدالشهدا، اربیعنشان شروع می‌شود. آیا جای تفکر ندارد؟!

 

علم الساعة

*قسمتی از حدیث نورانیت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ساعت:

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:انا الساعة التی اَعتد لمن کذب بها سعیر. بدان- وَفِقکَ الله و ایانا لِدَرکِ الحقایق؛ من ساعت هستم کسی که تعدی کند و ساعت را دروغ بشمارد برای او سعیر(عذاب جهنم) است پس واجب است و خدا موفقت کند برای ادراک حقایق. امیرالمؤمنین علیه السلام خود را ساعت خواند شاید به این دلیل که حضرت به عدد 12 متولد شد؛ خودش یک و 11 ذریه نورانی(ص) در بطنش. پس تمام باطن ساعت، ولایتِ اوست!

که دریافت و تحقیق معنی ساعت از جمله متعلقات و معضلات اسرار است. بشنو که حق-جلّ و علا- در کلام مجیدش خطاب حقیقت نقاب به صاحب سرّ انا و الساعة کهاتین، که مسند نشین لی مع الله، وقت است{ یعنی برای من و ساعت(که ظاهر و باطن هم هستیم) نشستن در مقام لی مع الله، یعنی وقت می‌باشد}، می‌فرماید : آیات 42 و 43 و44 سوره مبارکه نازعات: یسئلونک عن الساعة أیّان مرسها . فیم انت مِن ذکریها. الی ربک منتهیها؛ (ای رسول) از تو سؤال کنند که قیامت کی برپا می‌شود؟ تو را چه کار است دیگر که از آن بیاد آری.کار آن ساعت به خدا منتهی شود. و آیه 187 سوره مبارکه اعراف : یسئلونک عن الساعة أیّان مرسها قل انّما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فی السموات و الارض لاتأتیکم الا بغتةً یسئلونکَ کأنّکَ حفیٌّ عنها قل إنّما عِلمها عندالله و لکنّ اکثر الناس لا یعلمونَ؛ (ای رسول ما) از تو از احوال و ساعت قیامت سؤال خواهند کرد پاسخ ده که علم آن نزد ربّ و خدای من است کسی بجز او آن ساعت را ظاهر و روشن نتواند کرد. آن ساعت(شأنش) در آسمانها و زمین بسی سنگین و عظیم است، نیاید شما را مگر ناگهانی ، باز می‌پرسند از تو که گوئی تو کاملاً بدان آگاهی ، بگو علم وقوع آن ساعت محققاً نزد خداست و لیکن اکثر مردم بر این حقیقت آگاه نیستند. و آیه 63 سوره مبارکه احزاب :یسئلک الناس عن الساعة قل انّما علمها عند الله و مایدریک لعلّ الساعة تکون قریبا؛ (ای رسول ما) مردم از تو می‌پرسند که ساعت قیامت کی خواهد بود؟ جواب ده که آن را خدا می‌داند و بس و تو ای رسول چه می‌دانی (بگو به این مردم غافل) شاید آن ساعت موقعش بسیار نزدیک باشد.

و دیگر آیات وارد است که تلویحات آن مخصوص به راسخان است و به اتفاق همه می‌گویند: ساعت، نام قیامت است.و از کلام اکابر محقق اقتباس نموده شده که حال اهل حال و وقت و وجود مطلق و آخرت و نقطه مبدأ و محشر جمیع نقاط دایره و امثال این کنایات و تعبیرات بتمامها اشارت به ساعت است و عندالله نیز می‌گویند: و حضرت شیخ ابوالجناب ، نجم الدین کبری- قدس سره- در رساله فواتح الجمال فرموده است که آخرت به جمیع اسامی خود ، نام خداست تعالی و تقدس- فهم مِن فهم . امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: من آن حقیقتم که ساعت یکی از تعینات آنست. وصف من آنستکه مرد دروغ پندارنده آنراست{یعنی باور نمی‌کنند}. آن دوزخی که سعیر نام آنست و اینکه خود را بآن ساعت خوانده ، یک وجهش این تواند بود که همچنانکه ساعت عبارت است از محشر خلق اولین و آخرین، در حقیقتِ من همچنین خلایق اولین و آخرین جمعند. وجهی دیگر آنکه چون ساعت وقت حضور جمع است نزد رب الارباب، و هرکه به من رسید صاحب حضور دائمی می‌شود و خود را حاضر در محشر خلائق اولین و آخرین می‌بیند پس من آن ساعتم. وجهی دیگر آنکه نقطه آخر دوائر نشئات منم . وجهی دیگر هم چنانکه در ساعت پنجاه هزار سال( یعنی برار یک روز قیامت؛ خمسین الفَ سنه) با مقدار یک نماز مساوی است (یعنی یک نماز مقبول، طول 50 هزار سال محشر را شفاعت می‌کند). همچنین کلیه و جزئیه و قبض و بسط و طول و قصر همه از من مساویست که برزخ جمیع متقابلاتم، پس ساعت حقیقی منم. و دیگر وجوه و تأویل هست که به اصطلاحات عربیت و تأویلات علماء موافق و مطابق است و بر صاحب فکر صائب مخفی نیست. والله اعلم

انا اسماء الله الحسنی التی امر الله ان یدعی بها . اشارت است به آیه کریمه، ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها.و به جامعیت آن حضرت جمع یعنی کسیکه خدایتعالی را بمن خواند بتوسل، گویا خدای را به تمام اسماء الحسنی خوانده که من در مقام جمع، مظهر اسم اعظم جامعم، و در محفل تفرقه مراتب جمیع اسماء حسنی، و در تحقق به حقایق آن به منزله علیم، و در تخلق در نهایت حب فرائض، و اینجا نکته شریفه‌ای است که چون عدد و علم هویت ذاتیه را که یازده است (عدد ابجد هو=11) با عدد اسماء که تسعه و تسعین است (99) جمع کنند صد و ده می‌شود(110) که مطابق عدد نام مبارک علی علیه السلام است.

نکته: حضرت علی علیه السلام واقعیت زیبای باطنی را به عدد 11افشا می‌‍فرماید! همانطورکه می‌دانید بین سال شمسی و قمری، 11 روز فاصله است، این گردش که به تمام عالمیان، تمام رزق دنیا و آخرت و تمام محتویات عوالم آسمانی به صورت نزول به دنیا و تمام محتویات درون زمینی بصورت روییدنی‌ها و معادن و سوخت گرمازایی و حرارتی و تمام مایحتاج زمینی انسانها را ارائه می‌کند، همه در باطن این 11 روزاست! و درحقیقت این عدد، هویت ذاتی این برکات و ارزاق و بواطن را در حسب ظاهر شناسایی و مجزا و شاخه شاخه کرده و به صورت حقیقی ذات اقدس هو، را نشان می‌دهد و رشد حقیقی را در دنیا و آخرت در صورت باروری کامل متجلی می‌سازد. درواقع طرز استفاده را با عدد 11 به حروفِ (یا) نشان می‌دهد . حروفِ (یا) یعنی انتخاب و (یا) یعنی بین دوراهی قرارگرفتن! حال آنهایی که فقط دنیا را انتخاب کنند و تمام سرمایه را برای دنیا خرج کنند، آخرت بی‌هویت وارد می‌شوند. و آنهایی که آخرت را انتخاب می‌کنند؛ هم در دنیا با هویت هستند و هم در آخرت با هویت وارد می‌شوند!

 و نکته اشرف آنکه فرموده (علیه السلام) الالف یشاربها الی الذات الاَحدیة، و الف که مسمای این اسم است به لا و فاء ظهور کرد (ا ، لف) و اَلف شده . پس لف مظهر و بینه اسم الف است که اشارتست بذات احدیت و (1)، و عدد لف(=110) برابر نام مبارک علی علیه السلام مطابق است و دلالت بر مظهریت آن حضرت مَر ذات احدیت را می‌کند. والله اعلم {  ا     لف(=110)}

                                                                    زبر    بینه

*و قال (علیه السلام) انا الذی عندی اَلـف(1000) کتاب من کتب الانبیاء.

بیان کلیت و حیطه علم خود که به وراثت از مصداق علم الله محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم  دارد {زیرا که علم نور است و افشاکننده‌ی همه باطن ظلمات و جهل‌ها،(شین) می‌باشد به جمیع مقامات عوالم دنیایی و آخرتی}، می‌فرماید که نزد من است علم به جمیع کتب ادواری انبیاء و کتب وجودی ایشان و کتب عرفانی ایشان که همه مظاهر اسماءالله اند و کتب منزلة بر ایشان است و کتب اخبار ایشان و کتب سلوک و سیر در هزاران مقام ایشان و کتب نسبت ایشان به کلیت و جزئیت نبوت عموم و خصوص و کتب اختصاص ایشان به زمان و به قوم مخصوص و علی هذا القیاس یعنی من علم مطلق و علم مجمل و علم مفضل و ذکر عدد اَلـف(1000) به جهت عدم قِلـّت است نه بیان انحصار .والله اعلم

جامعیت جفر کلی را محیط و عالم به اسرار از ترکیب حروفند بر وفق ترکیب وجود در جمیع نشئات، والله اعلم

*انا صاحب ارم ذات العماء، التی لم یخلق مثلها فی البلاد و نازلها بما فیها و انا المنفق الباذل بما فیها.

نزد متتبعات تواریخ و اخبار و آثار و حکایت ارم عماد و روضه او مشهور است و در تفاسیر و قصص مسطور، که آن بلده مخلوق خدای تعالی در وسط بلاد عالم بوده، سیصد و شصت{360=شین} دروازه داشته و فاصله میان هر دروازه تا دروازه دیگر یک ماه راه بوده (چنانچه در دنیا پروردگار عالم سال را قرار داد به 12 ماه و هر ماه 30 روز ، این جلوه ظاهر است و آنچه می‌خوانید باطن است)، و در آن بلده عجایب و غرایب و لطائف از حصر بیرون بوده (از شماره کردن بیرون بوده) و عاد اول که او ارم ابن عوص ابن ارم ابن سام ابن نوح علیه السلام است، آنرا معمود داشته (ستونها یا عمودها) و روضه‌ای عظیم آنجا ساخته در مدت چهارصد سال ، و حالا آن مختفی و نهان است از نظر خلق و در زمان حضرت مهدی صلوات الله علیهم اجمعین ظاهر خواهد شد و آنچه در آن روضه است، از جواهر همه را انفاق و بذل خواهد نمود.

اکنون می‌فرماید که صاحب ارم مذکور که در وسط عالم ملک بود، منم، زیراکه من برزخ البرازخم و هر جا در هر نشأة که برزخی است آن ظهور برزخیت حقیقی من است و برزخ اولی که میانه واجب و ممکن در وجود و عدم و غیب و شهادتست و باز میانه، لاهوت و ناسوت و همچنین برازخ تمام عوالم همه تعینات برزخ اطلاقی من است، و منشأ تمام برزخ‌ها اطلاق ولایت من است که اعتدال حقیقی تمام مراتب کلی و جزئی وجود است و چون در مظهر اول برزخیت من که یک نامش قلم اعلی است ، سیصد و شصت دندانه است مثل هر روز سال که برزخیست بین روزها و ساعتها و الی غیر، ولایت من است، پس در فلک الافلاک که برزخ مثال و جسم است ، سیصد و شصت درجه است (هر درجه یک دندانه دارد) و در آن ارم سیصد و شصت در بوده و این عدد به شماره تصرفات کلیه ائمه اربعه است، در نور اسم که سه دندانه است (مثل هر فصل که سه ماه است)

مراد از کلمه "و نازلها" شاید که این باشد که به موجب اتحاد حقیقت من با حقیقت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این برزخیت اختصاص به من دارد، چون اختصاص مقام محمد صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت حبیب الله، و اعاده لفظ اَنا در کلام "و انا المنفق" افاده همین اختصاص بنا بر قواعد عربیت، یعنی آن جواهر غیبی و عجائب و غرائب ولطائف و معارف لاریبی که در همه برازخ ایجاد یافته و علی الاعراق رجال یعرفون کلاً بسیماهم ، نفقه کننده آن منم، و بذل آن را به نیابت من متصدی است هم بصورت و هم به حقیقت. والله اعلم

*و قال علیه السلام: انا صلوة المؤمنین و زکوتهم و حجهم و جهادهم.

چون بیان اصلیت خود، مِن حیث الحقیقه نسبت به موجودات فرموده همچنین بیان می‌فرماید : که اصل حقیقت عبادات منم، زیرا صلوة انسان عبارتست بحسب جامعیت او، امر عباداتِ انواع موجودات عالم را که در مظهریت انسان کامل، به موجب نسبت جامعیتش، نماز است (یعنی نماز، باطنِ انسان کامل است). از این جهت (علی علیه السلام) می‌فرماید که من نماز مؤمنانم یعنی نماز اثر جامعیت من است که بصورت عبادت در مؤمنان ظهور می‌نماید.

و من زکوة ایشانم که مال و استعداد و سرمایه، قابلیت ایشان از فضیلات لوازم بشری و مقتضیات نفس پاک و طیب به اثر ولایت من و اقتضای قول و فعل من می‌شود.

و حج ایشانم که مقصد اصلی از توجه حقایق (حج یعنی آهنگ، مقصد) ایشان از مواطن ، عدم به کعبه وجود (از نیست به هست شدن و از هیچی به همه چی رسیدن) آنستکه به اسلام حجر الاسود حرم دل من مشرف شوند و طواف احوال من کنند تا از ذنوب خود پاک شده ، کیوم ولدته امه(مثل روزیکه از مادر متولد شده)، دائره کمال خود تمام نمایند. پس خوب دقت کنید که چگونه آقا و سرور و مولایمان باطن عالم را با شینِ وجودش افشا می‌کند و حتی عدد روز شهادتش؛ شبِ21 (جایگاه حرفِ ش) و در ماهِ 9 سال قمری؛ یعنی شعاع و تمام دایره‌ی شینِ خلقت را به تمام دایره بر جان عالم معنی می‌فرماید و خود، پرواز می‌کند که فرمود به خدای کعبه رستگار شدم( فُزتُ بربّ الکعبه)

و جهاد ایشانم که مقاتله ایشان با نفس و شیطان بحسب ظهور اثر قوت ولایت من است در دل ایشان.

 و آن اینکه همین چهار عبادت (صلوة، زکوة، حج، جهاد) ذکر فرموده مراد حصر نیست چه همه‌ی اعمال و اقوال و احوال حسن را به آن جناب ولایت مآب همین انتساب است، که واسطه قول فیض و حصول آنها رقیقه حقیقت ولایت او است(علیه السلام) بلکه چون اهم و افضل عبادات بودند به عموم اثر ذکر فرموده و سرّ تخصیص اینستکه ائمه اربعه اسمائیه است به اسماء؛ چه نماز بمنزله اسم العلیم است و زکوة بمنزله اسم القدیر و حج بمنزله اسم المرید و جهاد بمنزله اسم الحی می‌باشد. باز این چهار عمل، دو تا غیبی است و دو تا شهادتی و از هر دو یکی لازم است و یکی متعدی . والله اعلم

علم الساعة

*علم الساعة یکی از علوم غیبی خداوند است که (آنرا) در قرآن به خود اختصاص داده است. کلمه علم الساعة در سه سوره مبارکه قرآن آمده است :

 1)آیه 34 سوره مبارکه لقمان: اِنّ الله عنده علم الساعةِ و یُنزّل الغیثَ و یَعلم ما فی الارحام و ما تدری نفسٌ ماذاتکسب غداً و ما تدری نفسٌ باَیّ ارضٍ تموتُ اِنّ الله علیمٌ خبیرٌ؛ همانا علم ساعت وقوع قیامت به نزد خداست و او باران را فرو بارد و او از آنچه در رحمهای آبستن است می‌داند و هیچ کس نمی‌داند که فردا چه خواهد کرد و هیچکس نمی‌داند که به کدام سرزمین مرگش فرا رسد، پس خدا به همه چیز دانا و بر کلیه اسرار و وقایق عالم آگاه است.

2)آیه 47 سوره مبارکه فصلت: اِلیه یُردُّ علم الساعةِ و ما تَخرجُ مِن ثمراتٍ مِن اَکمامها و ماتحملُ مِن اُنثی و لاتَضَعُ الا بِعِلمه و یوم یُنادیهم اَینَ شرکائی قالوا آذنّاک ما مِنّا مِن شهیدٍ؛ تنها از ساعت قیامت خدا آگاه است و هیچ میوه‌ای از غنچه‌ی خود بیرون نیاید و هیچ آبستنی بار برندارد و نزاید مگر به علم ازلی او (یاد آر ای رسول) روز محشر را که خدا به مشرکان خطاب کند کجا رفتند آن معبودان باطل ، جواب دهند بارالها از برای نجات ما هیچ دادرس و گواهی نیست.

3)آیه 85 سوره مبارکه زخرف: و تبارکَ الذی لهُ مُلکُ السمواتِ و الارضِ و ما بینَهما و عِندهُ عِلمُ الساعةِ و الیهِ تُرجعون؛ بزرگوار خدایی که آسمان‌ها و زمین و هرچه بین آنهاست ،همه ملک اوست و علم ساعت قیامت نزد اوست و خلق همه به سوی او باز می‌گردند.

این علم خاص که پروردگار عالم اختصاص بخود می‌فرماید. که در مجرای این علم، وجود مطهر معصومین صلوات الله علیهم اجمعین گشاینده باب حقیقی علم بر زمان و مکان و بطنها و ماورای طبیعت و ماورای دنیا (یعنی علم به آنچه در آخرت اتفاق می‌افتد) هستند.

و در قرآن کریم 43 بار کلمه ساعت آمده است که برابر جایگاه عددی کلمه قدر است؛ قدر به معنی آنچه که اندازه‌ی هر شخص یا هر موجودی به امر خداوند کریم زده می‌شود. زیرا آنچه بر صفحه‌ی هستی ظهور دارد، دلیل بر ذات اقدس اوست و همه در نظم کامل ساعت است و همه اندازه و ساعت دارد.

پس حرف ش به عدد 300 درواقع افشاکننده‌ی این علم عظیم است که نمایش عقربه‌هایش عالم را می‌چرخاند و به هر لحظه و آن، تسبیح و ذکر پروردگار عالم؛ لا اله الا الله را به گوش‌ها و جان‌ها می‌رساند! بنابراین عالم درعلم الساعة غرق است و پیوسته و لحظه به لحظه این علم در چشم‌های بینا و بابصیرت بصورت معجزه‌های زمانی ظهور و بروز دارد! چنانچه زمان تولد فرزندان ونوع جنسیت آنها و آمدن باران که حیات همه‌ی مخلوقات از نظر طبیعی وابسته‌ی آن است. و آنچه که می‌خواهد برای هر کس و هر چیز در ساعت‌های آینده اتفاق بیفتد.

 آیا خداوند کریم به این  زیبایی وجود واجب الوجود خودش را نشان نمی‌دهد؟! و همه آیات او نیستند؟! چگونه او را پرستش نکنیم درحالیکه او در حقیقت شین، افشا و پیدا و ظاهر و باطن می‌باشد! و اوست که حتی دانه‌هایی که گیاه می‌شوند را می‌فرماید که او می‌داند در غلاف آن چگونه روئیده می‌شود! همه‌ی این شگفتی‌ها در ید قدرت اوست. پس می‌فرماید: کو آن شریکانی که شما برای من قرار می‌دادید؟؟؟ آیا این سؤال از بندگان ناسپاس نیست که نمک (رحمت و لطفش را) می‌خورند و نمکدان می‌شکنند. اللهم اجعلنی مِن الشاکرین

بنابراین علم ساعت در آغاز، افشاکننده مرکز دایره‌ی ساعت (نقطه) است و بعد عقربه‌های آن و در مرتبه بعدی اعداد آن و آنچه در ظهورات هستی نمایان است و آنچه که درپشت پرده غیب و تا آخرت باید افشا شود . پس همه در علم الساعة نهفته است.

1)تعریف نقطه مرکز

*نقطه مرکز: اگر عدد 300 (=ش) را به حروف بنویسیم، عدد ابجد حروف سیصد=164 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه نقطه است. در ادامه‌ی قسمت رابطه عدد سیصد و نقطه که در ابتدای کتاب بیان شد، مبحث نقطه را کامل می‌کنم:

همانطورکه می‌دانیم آن نقطه وجود مبارک حضرت علی و یازده ذریه معصومش صلوات الله علیهم اجمعین هستند، پس دایره به نقطه‌ی مرکز ولایت افشا می‌شود. شعاع آن که ساعت را نشان می‌دهد به عدد 9 می‌باشد زیرا سقف اعداد، 9 است و به یک معنای دیگر حروف کلمه ساعت همان حروف کلمه تاسع (یعنی 9) است.

درواقع ساعت افشاکننده‌ی لحظه لحظه زمان است با اعداد زیبایی که افشاکننده دایره خلقت و حرفِ ش(=300) است. چنانچه عدد 300 از جمع عدد 1 تا 24 تشکیل شده است؛ پس تمام صفحه‌ی نمایش ساعت، یک شبانه روز را نشان می‌دهد که در 24 ساعت غرق است.همانطورکه بیان شد عدد 24، عدد جامع است پس جمع کننده و مجموع گنج عالم می‌باشد و عدد ابجد کلمه جامع=114 است . چنانچه تمام سوره‌های قرآن مجید 114 سوره می‌باشد و عدد ابجد کلمه وحی و احاطه برابر24 است. پس خوب دقت کنید! 24؛ جامع دستورالعمل بنده به تمام کلمات و آیه‌های مبارک قرآن و مجموعه‌ی علوم دیدنی و ندیدنی قرآن است. پس کلّ این علم که به علم الساعة خوانده شد، نزد پروردگار عالم و به اذن او ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است.

چنانچه ذکر شد حلقه دایره به سه عدد 3، 6 و 9 نمایش داده شده که در ضرب آنها در هم (3×6×9) به عدد ابجد کلمه انسان(=162) رسیدیم. اینجا جای تعظیم به پروردگار عالم است که دنیا را مسخّر انسان فرمود. الحمدلله رب العالمین

کلمه انسان 5 حرف دارد که اگر اعداد یک تا پنج را جمع کنیم (5+4+3+2+1) 15 می‌شود.حال خیلی جالب است که اگر اسم انسان را بصورت بسیط بنویسیم:ا(الف) ن(نون) س(سین) ا(الف) ن(نون) ، 15 حرف می‌شود و 9نقطه دارد که جمع حروف و نقطه‌ها می‌شود 24 (15+9). پس انسان از این معنا هم با جمع اعداد1 تا 24، برابر 300 می‌شود! و جالب اینکه عدد 15 برابر است با عدد نام حوا سلام الله علیها و  حضرت فاطمهسلام الله علیها؛ حوای روحانی است و عدد300 هم برابرعدد ابجد نام مبارک حوای روحانی شد ؛ او که مجموعه‌ی سِرّ مستودع فیها می‌باشد ، او مجموعه عدد 1تا 24 است ؛ عدد جامع یعنی کوثرِ وجود و خیرِ کثیر.

اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

نکته:خوب دقت کنید! جایگاه عددی کلمه نقطه=47 است و جایگاه عددی حروف سیصد هم 47 می‌شود! درواقع عدد 47، چهار پیام زیبا دارد که همه در حرفِ ش به عدد 300 افشا می‌شود:

1—هر مولودی از انسان باید 40 هفته در شکم مادر رشد کند تا کامل متولد شود. پس عدد 47 که از نقطه ظهور نطفه شروع می‌شود، 40 تا 7 تا می‌شود یعنی 280 روز که برابر 9 ماه و 9 روز و 9 ساعت است.درواقع عدد 47، عدد تولد است.

2—اگر ارقام عدد 47 را در هم ضرب کنیم(28=7×4) می‌شود 28 که عددِ کامل است و حروفِ  کلّ قرآن از 28 حرف است . پس جامع جمع همه‌ی سوره‌ها و وحی قرآن کریم و احاطه باطنی آن در دنیا و آخرت است. درنتیجه بلوغ مولود عمل صالح هر بنده هم در جلوه‌ی عدد 47 که باطن نقطه و جایگاه عددی سیصد(300) است، می‌باشد! و افشای صورت حقیقی، در آخرت تجلی دارد و مبیّن جایگاه هر شخص در بهشت یا جهنم است.

3—عدد 47 در ضرب ارقامش که عدد 28 را افشامی‌کند، درواقع مفصل همه‌ی طبایع اربع در حروف، در آب و هوا، در ارکان وجودی و درنهایت در ارکان خلقت است چنانچه 28، مجموعه‌ی 4 تا 7 تا است. پس همانطورکه می‌دانید آسمانها 7 طبقه و زمینها 7 طبقه و ایام هفته 7 روز و همه در سال که 52 هفته است (بواقع در کلمه حمد که 52 است)، جمع می‌باشد؛ حمد، 7 به حروف است چون عدد ابجد کلمه حمد=52 است و در جمع می‌شود 7 (7=2+5) و بقیه 7 به عدد هستند. و همینطورکه سال 4 فصل دارد و خانه کعبه 4 رکن دارد و عالم عرش و کرسی و بیت المعمور بر 4 پایه استوار است و ... ، چنین است زیبایی افشای کلّ عالم در عدد 300 و حرفِ ش!

4—اگر ارقام عدد 47 را با هم جمع کنیم 11می‌شود (11=7+4) و عدد 11 کلّ معانی و هدف صعود همه‌ی مخلوق؛ مخصوص انسان به هوست! عدد 11 برابر هو می‌باشد و برابر عدد کلمه دوا که اسم مبارک خداوند است. پس عدد 300 دوای همه وجودهای ضعیف می‌باشد. و عدد 11 به نشانه دو عقربه‌ی کلی ساعتِ عالم است که در سال شمسی و قمری 11 روز با هم فرق دارند. و عدد 11 برابر حرف یا؛ حرف انتخاب است و عالم در انتخاب غرق است و به معنی کلّ یوم عاشورا و کلّ ارضٍ کربلاست. حالا خوب بیندیشید!

2)تعریف عقربه

*عقربه: اما این ساعت دو عقربه دارد، به یک قول شعاعِ دایره‌ی این ساعت را عقربه گفته‌اند زیرا جداشدنی نیست ( خصوصیت عقرب این است که نیش را در طعمه فروکرده و به مرکز آن می‌چرخد تا طعمه را از پای درآورد) و الی یوم القیامة از دایره جدا نمی‌شود و هر لحظه نمایشگر اوامر خالقش می‌باشد. که دو عقربه یکی رسالت ودیگری امامت است که هر دو مکمل و متمم یکدیگرند.

نکته: درواقع در دایره ساعت ، عقربه‌ها همان باطن شعاع هستند که عقربه دقیقه شمار (بزرگتر)، حرفِ ش می‌شود. و عقربه ساعت شمار می‌شود حرفِ س و درواقع 60 را معرفی می‌کند ( چون شین به یک معنا شد:360= 60+300 یعنی افشاکننده حرفِ س) و کوچک‌تر ظاهر می‌شود تا 60 را معرفی کند که دقیقه و ثانیه است. و مرکز ساعت هم می‌شود حرف م(=40) {40=9÷360}. پس درواقع این سه حرف در کنار هم؛ شمس می‌شود چراکه مبنای ساعات روز و شب، تابش خورشید است که باطنش می‌شود شمس!

م=40

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۱/۱۸
عذرا شفائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی