حوای روحانی کتاب اول بخش چهارم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک
و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین.
اللهم صلّ علی الصدّیقة فاطمة الزّکیّة حبیبة حبیبک و نبیّک و امّ احبّائک و اصفیائک التی انتجبتها و فضّلتها و اخترتها علی النساء العالمین
تسبیح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ حقیقت ذکر کثیر در آیات قرآن :
فاذکرونی أذکرکم واشکرولی ولاتکفرون[1]؛ طبق احادیث وارده، این شریفه اشاره دارد به جلیس الذاکرین بودن خداوند متعال نسبت به کسانی که ذکر کثیر را بجا آورند. فإنه تعالی أخبر عن نفسه فقال: أنا جلیس من ذکرنی و قال سبحانه "فاذکرنی أذکرکم"[2].
حقیقت ذکر کثیر، تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها است: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً و سَبّحوه بُکرةً و أصیلاً[3]. عن ابی عبدالله علیه السلام قال: تسبیح ُ، فاطمة الزهراء[4].
و منظور عبارت "فاذکرونی أذکرکم" جلیس الذاکرین بودن خداوند عزوجل نسبت به کسانی است که تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها را بجا میآورند؛ تسبیح فاطمة الزهرا علیها السلام ذکر الله الکثیر، الذی قال الله عزوجل: فاذکرونی أذکرکم[5]. حقیقت معنای تسبیح حضرت عصمة الله الکبری سلام الله علیها، شناور شدن در دریای معرفت ولایت فاطمی است.
سبّوحیت ذات نهفته در سبّوحیت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است و خداوند عزوجل تنها جلیس و همنشین تسبیح گویان حضرت مادر میباشد.
حقیقت "ذی القربی" در آیات قرآن:
و آت ذا القربی حقه و المسکین و ابن السبیل و لا تبذر تبذیرا[6].
در چندین آیه از آیات قرآن کریم به "ذی القربایِ " حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اشاره شده که منظور مقربترین فرد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میباشد. هنگامیکه آیه فوق نازل شد، جناب جبرئیل علیه السلام فرمود منظور از ذی القربی رسول، حضرت فاطمه سلام الله علیها است. فقال : فاطمة ذوالقربی. ... یعنی قرابة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و أنزلت فی فاطمة علیها السلام[7].
حضرت فاطمه سلام الله علیها ذی القربای رسول در مطلق معنای آن و روح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند: فاطمة روحی التی بین جنبی. ائمه صلوات الله علیهم اجمعین از فرزندان ایشان، به واسطه حضرت مادر، قربای حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم میباشند به گونهای که با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وحدت در فضائل دارند.
اما کسانیکه از نزدیکان ائمه علیهم السلام و قربای ائمه به شمار میروند، شیعیاناند که به میزان معرفت و طاعت و مُتخلّق شدن به فضائل ایشان، قرابت نزدیکتری با حضرات خواهند داشت. لذا شیعیان به میزان ادای حقّ "ذی القربی" که (فی معنا المطلق) حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، خود از قربای حضرت رسول و همچنین "حسب و نسب" آن حضرت به شمار میروند. چراکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تمام حسبها و نسبها را در روز قیامت، منقطع و قطع شده دانستهاند، جزآنکه با حضرت رسول در "ولایت" حسب و نسب داشته باشد: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: کلّ سَببٍ و نسبٍ مُنقطعٌ یومَ القیامة الا ما کان مِن سَببی و نَسبی[8]. حضرت باقرالعلوم علیه السلام نیز شیعیان را "ذی القربای" اهل بیت علیهم السلام معرفی فرموده و تأکید کردند هرچه برای رسول و اهل بیت علیهم السلام است به تناسب به شیعیانشان نیز که "ذی القربای" آنها به شمار میروند، عطا میکنند و میبخشند: ما أفاء اللهُ علی رسوله مِن أهلِ القری فَلله و لِلرسولِ و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل کی لا یکون دولة ً بین الأغنیاء منکم[9]؛ آنچه که خداوند از اموال کافران دیار برسولان خود غنیمت داد، آن متعلق به خدا و رسول (و ائمه) و برای خویشاوندان رسول و یتیمان و فقیران و راه گذران(ایشان)، این حکم برای آنست که تقسیم غنایم بدون جنگ طوری نباشد که بر دولت توانگران بیفزاید و آنچه را که پیامبر از غنایم بشما داد آن را بگیرید و آنچه را بر شما نهی(و منع) کند واگذارید و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است.
و ماکان للرسول فهو لنا و لشیعتنا حلّلناه لهم و طیّبناه لهم[10].
بنابراین یکی از فضائل و شئون ذاتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که در آیات قرآن به آن اشاره شده، این است که حقیقت "ذی القربی" در مطلق معنای آن اشاره به وجود مقدسه ایشان دارد.
حقیقت "روح القدس" در آیات قرآن:
لیلة القدر خیرٌ من الف شهر. تنزل الملائکة و الروح فیها بإذن ربهم من کل أمر[11].
روح القدس، شأنی از شئونات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است، چنانکه حضرت جعفربن محمد الصادق علیه السلام فرمودند: منظور از "روح " در این شریفه "روح القدس" است؛ روح القدس، غیر از جناب جبرئیل علیه السلام و اعظم از آن است. منظور از "روح القدس" در بطن و حقیقت معنا، حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها میباشد. عن أبیعبدالله علیه السلام: الروح هو أعظم مِن جبرئیلَ. ... الروح الروحُ القدُس و هی فاطمة علیها السلام[12].
به عبارت دیگر آن روح القدسی که در لیلة القدر بر قلب مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد تا قرآن بر قلب ایشان دفعتاً نازل شود، همان روح بین دو جنب حضرت رسول است: فهی فاطمة بِنت محمد و هی بَضعة منّی و هی قلبی و روحی التی بَین جَنبَیَّ[13]. این همان معنائیست که در مضربهای عدد 3 بیان شد و 9 تا ضریب رسید به عدد 27 که همان باطن تنزیل به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و این حدیث شریف است[14].
حقیقت آن روح القدسی که به سببیت آن در لیلة القدر هر سال، "تمام علم" یعنی قرآن کریم و "تمام امر" بر قلب خلیفة الله زمان علیه السلام، نازل میگردد، شأنی از شئون حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها است.
این روح، خاص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام است[15].
اما خداوند عزّوجل از درجات نازلتر این روح، در انبیاء و مرسلین قرار داده است تا به واسطه آن، به نبوت مبعوث گردند: ... فَبِروحِ القدسِ بُعِثوا أنبیاءَ مرسلینَ و غیر مرسلینَ[16].
تلکَ الرُّسلُ فضّلنا بَعضهم علی بعضٍ مِنهم مَن کلّم الله و رَفعَ بَعضَهم دَرجاتٍ و آتینا عیسی ابنَ مریمَ البیّناتِ و أیّدناهُ بروحِ القدُسِ...[17]؛ "این پیغمبران را برخی را بر بعضی برتری و فضیلت دادیم برخی از آنها با خدا سخن گفته و برخی رفعت مقام یافته و دادیم به عیسی پسر مریم معجزات آشکار، و او را به روح القدس نیرو بخشیدیم". این امر که تمام انبیاء و مرسلین به واسطه روح القدس مؤید میشدند، بدین معناست که تا حظ و بهرهای از ولایت فاطمی نمیبردند، نمیتوانستند به ولایت اقرار کرده و به نبوت مبعوث شوند! بنابراین "روح القدس" در آیات قرآن کریم، اشاره به شأنی از شئونات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دارد.
حقیقت " دین قیمه" در آیات قرآن:
خداوند عزوجل در چند آیه از آیات قرآن مجید به " دین قیّم" اشاره کرده، اما تنها در یک آیه همراه با ة تأنیث و به صورت "دین قیمة" به کار برده شده است[18]. دین قیّم، یعنی دین حقی که مردم به میزان متوسل شدن به آن، از کجی و انحراف و باطل دور شده و به حق متمایل گشته و استوار و قائم میگردند.
منظور از "دین قیّم" ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، چنانکه در زیارت مخصوص ایشان در روز غدیر میخوانیم: السلام علیک یا دین الله القویم و صراطه المستقیم. اما حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها حقیقت "دین قیمه " هستند که حضرت باقرالعلوم علیه السلام در تفسیر ذیل آیه 5 سوره بینه فرمودند: عن أبی جعفر علیه السلام قال فی قوله عزوجل و ما أمروا إلا لِیعبُدوا اللهَ مُخلِصینَ له الدینَ حُنفاء و یُقیموا الصلاة و یُؤتواالزکوة و ذلک دین القیّمة. و ذلک دین القیمة قال: هی فاطمة علیها السلام[19]. یعنی " و امر نشدند مگر بر اینکه خدا را با اخلاص کامل در دین حق پرستش کنند و از غیر دین حق روی برگردانند و نماز را بپا دارند و زکوة به فقیران بدهند و اینست دین درست و راه راست". و فرمود: آن دین قیمه، حضرت فاطمه سلام الله علیها است.
دین القیمة، ولایت فاطمی است. آن دینی که پس از شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، عَلَم ولایت را اقامه نمود، ولایت حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها بود. این ولایت را ولایت عظمی و کبری خواندهاند.
چراکه ولایت فاطمی، أخصّ از ولایت علوی است. خاتون حضرت صدیقه سلام الله علیها با ولایتشان یعنی دین قیمة، ولایت علوی و دین الله را پس از آنکه بین مردم، دچار اعواج گردیده بود، استوار و قائم کردند. وجود مطهرهای که یکی از فرزندان ایشان که به نام خاص" قائم" اند، حقیقت دین الله اند که تمام زمین و آسمان در برابرش خاضع و خاشع خواهند شد.
أفغیر دینِ الله یَبغونَ و له أسلمَ مَن فی السموات و الأرض طوعاً و کرهاً و إلیه یُرجَعون[20]. سألت أبا الحسن علیه السلام عن قوله: "و له أسلم مَن فی السموات و الأرض طوعاً و کرهاً". قال: أنزلت فی القائم علیه السلام[21].
آن دین الله که تمام اهل زمین و آسمان چه از روی اختیار و چه از روی کراهت، در برابرش تسلیماند، وجود حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است. به عبارت دیگر قائم آل محمد علیهم السلام، آنچه را که پس از شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به انحراف و کجی و به باطل کشیده شد، استوار و برپا میسازد. بنابراین حضرت حجت ارواحنا له الفدا، "دین قیمه" را اقامه میکنند یعنی ولایت فاطمی سلام الله علیها را در عالم برپا مینمایند و به همین جهت نیز فرمودهاند: فی ابنة رسول الله لی اسوة حسنه[22].
بنابراین حقیقت دین قیمه در آیات قرآن مجید، وجود مبارکه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها میباشد.
حقیقت نذیر در آیات قرآن:
خداوند عزوجل در آیات سوره مبارکه مدثر پس از سه قسم و سوگند به آیات عظمای قمر و لیل و صبح، ولایت خاتون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را امر عظیم یگانه الهی معرفی میفرماید که خصوصیت آن نذیر بودن برای بشر است: کلا و القمر. واللیل إذ أدبر. و الصبحِ إذا اسفرَ. إنّها لإحدی الکبر. نذیراً للبشر. لمَن شاء منکم أن یتقدّم أو یتأخّر[23]؛ "چنین نیست، و قسم به ماه تابان. و قسم به شب تار چون بازگردد. و قسم به صبح (نبوت) چون جهان را روشن سازد. که این قرآن یکی از بزرگترین آیات(خدا) است. پند و اندرز آدمیان است. تا از شما آدمیان هر که بخواهد (در مقام طاعت و ایمان) پیش افتد یا بازماند". عن أبی حمزة عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: إنّها لإحدی الکبر. نذیراً للبشر. قال یعنی فاطمة علیها السلام[24]." بدرستیکه آن بزرگترین آیات(خدا) است. پند و اندرز آدمیان است، یعنی حضرت فاطمه سلام الله علیها است.
اولین نذیر در عالَم و تنها منذر الی یوم القیامة که شأن انذار علی الاطلاق مخصوص اوست، وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم است، چنانکه حضرت صادق الائمه علیه السلام در تفسیر ذیل شریفه: هذا نذیرٌ مِن النذرِ الاولی[25]، فرمودند: آن هنگام که خداوند عزوجل خلق را در عالَم ذر {عالمی که اول موقف خلق بود} آفرید و آنان را در صفوفی قرارداد، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را مبعوث فرمود، گروهی به او ایمان آوردند و گروهی ایشان را انکار کردند. به همین علت خداوند عزّوجل فرموده است: "پیامبر، نذیری است از نذیرهای اوّل " یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله نذیری است که در عالَم ذر، خلق را به اقرار به ربوبیت خداوند عزوجل، دعوت میکرده است[26].
شأن نذیر بودن رسول، لِلعالَمین است. اما این انذار در گروهی مؤثر واقع شده، تنذیر شده و به عهد ولایت مولا امیر المؤمنین علی علیه السلام "بلی" گفتند و گروهی انذار را نپذیرفته و منکر ولایت و کافر شدند. طبق آیه اول سوره مبارکه فرقان، شأن "انذار" حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله به واسطه نزول فرقان بر ایشان میباشد. تبارک الذی نزّل القرآن علی عبده لِیکون لِلعالمینَ نذیرا.[27]
فرقان، به آنچه که به واسطه آن بین حق و باطل تمییز و تفریق داده میشود، اطلاق میشود. لذا در هنگام فتن و شبهات، این فرقان است که حق را تبیین میکند و به ایضاح میرساند. آن وجود مقدسی که پس از شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، فرقان الهی گشت یعنی با خطبه خویش، آمدن به پشت درب بیت وحی و فدای حضرت محسن علیه السلام، نور مطلق و ظلمت مطلق را بر وجه أتم آن معرفی نمود، خاتون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود.
به همین جهت است که سوره مدثر، حضرت خاتون فاطمه زهرا سلام الله علیها یکی از عظیمترین و بزرگترین حقائق عالَم معرفی شده که نذیر برای بشراند، یعنی شأن خاص انذار که تنها برای حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله میباشد با کوثر فاطمی به ظهور در عالم میرسد. به عبارت دیگر تمام خلق با ولایت فاطمی که فرقان الهی است و هر امر محکمی در آن تفریق میگردد، حق را از باطل یعنی ولایت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام را از ولایت لاوجود ثانی {دومی ملعون لعنة الله علیه} تمیز و تشخیص میدهند.
حقیقت ذریة در آیات قرآن:
در آیات قرآن، ذریه به کسانی اطلاق میشود که از طریق ایشان، نسل بندگان صالح الهی یعنی انبیاء و اوصیاء به کثرت رسیده و تداوم یابد. بدین معنی که تنها مُهتدین از نسل ایشان که وارث کتاب و حکمت بودند، ذریه به شمار میروند و بقیه یعنی فرزندان ناصالح و کافر، از آنجا که اَبتراند، از ذریه به شمار نمیروند. لذا ذریه تنها به کسانی اطلاق میشود که اراده خداوند عزوجل برابقاء ایشان باشد.
در آیات زیر به این مطلب اشاره شده است:
ولقد أرسلنا نوحاً و ابراهیمَ و جعلنا فی ذرّیّتهِما النبوّة و الکتابَ فمِنهم مُهتدٍ و کثیرٌ مِنهم فاسقون[28].
وجعلنا ذرّیّته هم الباقین[29].
والذین یقولون ربّنا هَب لنا مِن أزواجنا و ذرّیّاتنا قرّة أعین و اجعلنا للمتقین إماما[30].
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هنگام نازل شدن این آیه از جناب جبرئیل علیه السلام سؤال کرد که منظور از ازواج و ذریه ما چه کسانی هستند؟ جناب جبرئیل علیه السلام پاسخ داد که منظور از ازواجِ آل الله علیهم السلام؛ حضرت خدیجه سلام الله علیها و منظور از ذریهی آل الله؛ حضرت فاطمه سلام الله علیها و قرة العین ایشان؛ امام حسن و امام حسین علیهما السلام و منظور از امام المتقین؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام است[31].
حضرت فاطمه سلام الله علیها حقیقت ذریه النبی صلی الله علیه و آله هستند یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله که پدر امّت به شمار میروند، ذریه مطلق ایشان یعنی تمام ذریه ایشان، حضرت فاطمه سلام الله علیها است. به همین علت است که در آیه فوق، ذریه در قالب جمع به کار برده شده«ذریاتنا»، اما منظور فقط وجود مقدسه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است به عبارت دیگر حضرت صدیقه سلام الله علیها جامع جمیع ذریه حضرت محمد صلی الله علیه و آله میباشد و بر جمیع ایشان افضل است. از طریق حضرت اُم الائمه علیهم السلام است که تمام ائمه از ذریه حضرت رسول صلی الله علیه و آله به شمار میروند[32].
در آسمان عظمت محمدی صلی الله علیه و آله از کوثر فاطمی که حقیقت ذریه هستند، ائمه علیهم السلام به ظهور رسیدند و سپس در مراتب بعد، تمام انبیاء و اوصیاء و شیعیان. لذا تمام مؤمنین به ولایت، در مراتب بعد از ذراری حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به شمار میروند.
به همین علت در تفسیر شریفه زیر که در بیان ملحق شدن ذریه به اصل خویش است، از تمام محبین حضرت زهرا سلام الله علیها به ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها تعبیر شدهاند، ذراری که با شفاعت کبرای حضرت اُمّ الابرار علیها السلام به مادر خویش ملحق میشوند. والذین آمنوا و اتّبعتهم ذرّیّتهم بِایمانٍ ألحقنا بِهم ذریتهم و ما ألَتناهم مِن عَمَلهم مِن شیءٍ کلّ امرئٍ بِما کسبَ رَهین[33].
عن جعفر بن محمد علیه السلام عن أبیه قال: إذا کان یوم القیامة نادی مناد...إنّ ربّکِ یَقرأ علیکِ السلام و یقول سَلینی أعطِکِ... فتقولُ... أسألهُ وُلدی و ذرّیّتی و مَن وَدَّهم بَعدی و حَفِظهُم بَعدی... [34].
بنابراین حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها حقیقت معنای ذریه در مطلق معنای آن هستند و هر کدام از انبیاء و اوصیاء و شیعیان به میزان معرفت و حمل ولایت، از ذراری حضرت اُمّ عالم امکان محسوب شده و به واسطه اتصال به حضرت وجه الله علیه السلام نسلشان تداوم خواهد یافت.
حقیقت بحر در آیات قرآن:
خداوند عزّوجل در آیات قرآن از دو بحر و تلاقی آنها و برزخی که مانع از وحدت دو بحر میشود به عنوان آلاء یعنی آیات خویش نام برده و سپس انکار و تکذیب این آیات را مساوی با کفر معرفی میفرماید. مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخٌ لایبغیان. فبأیّ آلاء ربّکما تُکذبان[35]. منظور از دو بحر، بحر علوی و فاطمی است و برزخ میان آن دو، وجود مقدس اول شخص عالم امکان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله میباشد. عن أبا عبدالله علیه السلام: فی قول الله تبارک و تعالی مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخٌ لایبغیان. قال علیٌّ و فاطمة علیها السلام بحران مِن العلمِ عَمیقانِ لایبغی أحدهما علی صاحبه . یخرجُ مِنهما اللؤلؤ و المرجان قال الحسن و الحسین علیهما السلام[36].
منظور از بحر، علم است چنانکه یکی از صفات قرآن، بحر است. از آنجا که تمام علم هستی در قرآن کریم است؛ قرآن، بحری است ک قعر آن یعنی بواطن نامنتهای آن درک نمیگردد. لذا بحر به معنا الاتم است. ثمّ اَنزل علیه الکتاب... بَحرا لایدرک قعره.[37]
برای ذات اقدس اله، دو علم است: علم مبذول و علم مکنون(مکفوف). عن ابی جعفر علیه السلام: إنّ لله عِلمَینِ علمٌ مبذولٌ و علمٌ مَکفوفٌ. فأمّا المبذولُ فإنّه لیس مِن شیء یَعلَمه الملائکة و الرسلُ إلا و نحنُ نَعلَمُهُ. و أمّا المَکفوفُ فهو الذی عنده فی اُمّ الکتاب إذا خَرَجَ نَفذَ.[38]
علم مبذول علمی است که به مشیت و قدر و قضاء رسیده و در ظرف لیلة القدر بر قلب ولیّ زمان علیه السلام نازل میشود. این علم، علم القرآن یعنی علم هستی است.
اما علم مکنون، علمی است که نزد ذات اقدس اله در اُم الکتاب محفوظ و مثبوت است؛ ریشه و اُم و اساس علم هستی است؛ علم القرآن و بواطن آیات بر اساس آن تأویل مییابد؛ أمّا المَکفوفُ فهو الذی عنده فی اُمّ الکتاب إذا خَرَجَ نَفذَ.
علم ذات، نزد حضرت امیرالکونین علی علیه السلام که بحر علم در وحدت هستند، مکنون است. این علم بر اساس مشیت حضرت صاحبة التأویل، فاطمه زهرا سلام الله علیها که بحر علم در وجه کثرت آن هستند، از نقطه وحدت به کثرت رسیده و از مکنون بودن خارج شده و به هستی جریان مییابد.
چنانکه حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه مفاخره بیان فرمودند که من صاحبة التأویل هستم. عن فاطمة الزهراء علیها السلام: أنا صاحبة التأویل. أنا من بحر علمی یغترفون[39].
لذا یکی از شئون حضرت زهرا سلام الله علیها در آیات قرآن «بحر» است، بحر علم بر وجه کثرت در مطلق معنا.
حقیقت مؤمنه در آیات قرآن:
خداوند عزّوجل در آیه: والذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتاناً و إثماً مبینا[40]، به عظیم بودن گناه کسانی که مؤمنین و مؤمنات را اذیت و آزار رسانند، اشاره میکند. طبق تفسیر منظور از مؤمنین، حضرت مولا علی علیه السلام و منظور از مؤمنات، حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است. والذین یؤذون المؤمنین؛ یعنی علیّا، و المؤمنات یعنی فاطمة، فقد احتملوا بهتاناً و إثماً مبینا[41].
نکتهای که در تفسیر به چشم میخورد این است که صفت «مؤمنه» در قالب جمع به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها نسبت داده شده و به عبارت دیگر صفت جمع بدل از موصوف مفرد، به کار برده شده است. این نکته دلالت دارد بر این که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، کوثر و اُم جمیع شئون مؤمنات و افضل بر جمیع ایشان میباشند. البته این مقام یعنی افضلیت بر جمیع مؤمنات، مخصوص حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها است که اُم المؤمنین میباشند.
شأن مادر عالم امکان که دامان ایشان مأمن و پناه تمام خلق میباشند، اجل از مؤمنه بودن ایشان در معنایی است که برای شیعیان استعمال میشود؛ چراکه «مؤمن» از اسمائی است که هم در مورد ذات اقدس اله و هم در مورد شیعیان استعمال میشود.
در مواردی که «مؤمن» اشاره به اسم ذات دارد، به معنی یگانه و ذاتی است که مأمن همه خلق بوده و پناه آوردن به او، ایمنی بخش از هر گونه خوف و حزن میباشد. ظهور مطلق این حقیقت، حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهما السلام هستند که مأمن و پناه تمام خلق میباشند.
به عبارت دیگر وجود مقدسهای که ولایتش حصن حصین الهی و ایمنی بخش از شیاطین جن و انس و هرگونه خوف و حزن در این عالم میباشد، حضرت مؤمنة المحصنة فاطمة الزهراء سلام الله علیها است.
بنابراین حضرت اُم عالم امکان، ظهور مطلق حقیقت اسم الله «مؤمن» از اسماء ذات هستند و در همین معنا «مؤمنه» میباشند.
حقیقت آلاء در آیات قرآن :
خداوند عزّوجل در سوره مبارکه الرحمن، 31 مرتبه خطاب به معشر الخلائق از جن و انس، آلاء خود را تکریم و عظیم شمرده، انکار و تکذیب آن را مساوی با کفر معرفی فرموده است: فبِأیّ آلاءِ ربّکما تکذّبان. از آنجا که این عبارت پس از ذکر آیاتی که دلالت بر رحمت، نعمت، احسان، عدل، فضل و ... دارد، بکار برده شده است، آلاء صرفاً به معنی نعم دنیوی و یا اخروی نیست بلکه تمام خیر در عالم را در بر میگیرد.
به گونهای که در سوره مبارکه اعراف[42] خداوند عزوجل بندگان را به تذکر به آلاء الله امر فرموده و اداء این واجب الهی را سبب فلاح و رستگاری معرفی میکند: فاذکروا آلاء الله لعلّکم تُفلِحون.
حضرت صادق علیه السلام در تفسیرذیل این آیه بیان فرمودند که منظور از آلاء، اعظم نعم الهی بر خلق است و آن «ولایت » میباشد. عن أبی عبدالله علیه السلام قال: هذه الآیة فاذکروا آلاء الله قال أتدری ما آلاء اللهِ؟ قلتُ لا. قال: هی اعظم نِعَمِ الله علی خلقِه و هم وَلایَتنا.[43]
اما بطور خاص «آلاء» تنها دلالت بر دو نعمت ولایت علوی و فاطمی دارد:
فبِأیّ آلاءِ ربّکما یا معشَرَ الجنّ و الإنسِ تکذّبان. بِولایة أمیرالمؤمنین علیه السلام أو حُبّ فاطمة الزهراء علیها السلام[44]. ای معشرالخلائق، ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را تکذیب میکنید یا حبّ فاطمه زهرا علیها السلام را؟!
این نعمت آنقدر عظیم القدر و واجب الحُرمة است که حرف «الف» در نام مقدس و جلاله "الله " بر آن دلالت دارد. به عبارت دیگر حرف اول از نام جلاله الله چیزی نیست جز آلاء و لام آن معنایی ندارد جز وجوب این نعمت ولایت بر خلق و هاء آن نیز دلالتی ندارد جز هوان و خواری برای تکذیب کنندگان نعیم ولایت. عن أبی عبدالله علیه السلام أنّه سُئلَ عن بسم الله الرحمن الرحیم قال: ...الألِف آلاءُ الله علی خلقه مِن النعیم بِولایتنا. ... و اللام إلزام الله خلقه ولایتنا. فالهاءُ... هَوان لمَن خالف محمداً و آل محمد[45].
الله با «آلاء» شناخته میشود. حبّ حضرت فاطمه سلام الله علیها یکی از دو آلاء خداوند عزوجل بر تمام خلق است که تا این نعمت عظیم به ایشان ارزانی نمیشد و با این فطرت سرشته نمیشدند، قادر بر اقرار بلی به « الست بربّکم» نمیبودند.
بنابراین ای معشر الخلائق از جن و انس، کدام یک از آلاء را انکار میکنید؟ ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را یا حبّ حضرت زهرا سلام الله علیها را ؟! فبِأیّ آلاءِ ربّکما تکذّبان.
حقیقت روح من أمرنا:
در آیه شریفه «و کذلک أوحینا إلیک روحاً مِن أمرنا ما کنتَ تدری ماالکتابُ و لا الایمانُ و لکن جعلناهُ نوراً نهدی به مَن نشاء مِن عِبادنا و إنّک لَتهدی إلی صراطٍ مستقیم[46]؛ و همینگونه ما روح (و فرشته بزرگ) خود را بفرمان خویش برای وحی به تو فرستادیم و از آن پیش که وحی رسد نمیدانستی که کتاب خدا چیست و نه فهم کردی که راه ایمان کدام است ولیکن آن کتاب و شرع را نور گردانیدیم که هر کس از بندگان خود را بخواهیم به آن نور هدایت میکنیم و اینک تو خلق را هدایت خواهی کرد به راه راست». خداوند عزّوجل از وحی «روحاً مِن أمرنا» بر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله جهت دریافت حقیقت کتاب و ایمان که همان بسیط ولایت است، سخن به میان میآورد.
همچنین شأن هدایت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را به واسطه همین روح که از امر ربّ است، معرفی میفرماید.
توضیح مطلب اینکه روح یک حقیقت کلّی است که دارای مراتب و شئون و صور متعدد و متکثّر میباشد. چنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: ...فالروحُ واحدةٌ و الصورُ شتّی[47].
اما همگی صور و مراتب و شئون متکثر روح از «أمر» صادر شده و نشأت میگیرد. به عبارت دیگر «أمر» اعظم از «روح» میباشد و حقیقت کلّی روح از امر صادر میشود.
این حقیقت کلّی در اعظم مرتبه و اعلی صورتش، روح القدس است که به سببیت آن، تمام علم و تمام امر بر قلب اول شخص عالم امکان نازل میشود.
"روحاً مِن أمرنا" در آیه شریفه 52 سوره شوری، بطور خاص اشاره به شأنی از شئونات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دارد. روحی که از امر ربّ است و بدون آن هدایت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در قلوب خلق، مؤثر واقع نمیشد. چنانکه آیه بیان میکند به واسطه آن است که "نهدی به مَن نشاء مِن عبادنا".
به عبارت دیگر انذار بندگان و هدایت کردن ایشان به صراط مستقیم که شأن خاص حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در عالم میباشد، بدون وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها مؤثر واقع نمیشد و به عبارت دیگر بدون وجود حضرت مادر سلام الله علیها هیچ کس صاحب حیات طیبه نمیگردید.
از درجات نازلتر این روح در مراتب بعد، روح الایمان است که اصحاب الیمین یعنی مؤمنان به ولایت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام به واسطه آن، اقرار به ولایت کرده و خداوند را به وحدانیت عبادت میکنند. به عبارت دیگر روح الایمان در هر خلقی که باشد، به صراط مستقیم هدایت شده و صاحب حیات طیبه میگردد.
چنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: ...بِروحِ الایمانِ عبَدوا اللهَ و لَم یُشرکوا به شیئاً...أصحابِ المَیمَنةِ فهم المؤمنون حقاً بِأعیانهم فجَعلَ فیهم... روح الایمان[48].
لذا شأن هدایت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به صراط مستقیم ولایت، تنها به واسطه وحی«روحا من امرنا» است و این روح که از امر ربّ است، اشاره به شأنی از شئون حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دارد.
حقیقت فرقان در آیات قرآن :
خداوند عزّوجل در آیه اول سوره مبارکه فرقان به نازل شدن فرقان بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره و این نزول را مبارک نامیده و آن را در ارتباط با شأن «انذار» آن حضرت معرفی میکند؛ تبارک الذی نزّلَ الفرقان علی عبده لیکون للعالمینَ نذیراً.
به هر امر محکمی که سبب جدایی «حق، حقیقت، نور و صدق» از «باطل و سراب، ظلمت و کذب» میشود، فرقان اطلاق میگردد.
بسیط قرآن که همان ولایت ولی الله الاعظم علیه السلام است، در اتم و اکمل معنا در سینه و صدر محمدی صلی الله علیه و آله مستقر شد. اما این قرآن با «فرقان» در سینه او قرار داده شد، یعنی با آنچه که به واسطه آن، حق از باطل تمییز داده میشود.
بدین شرح که شأن رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله «انذار» از طواغیت و شیاطین امّت بود و تا این انذار انجام نمیشد، حق و حقیقت یعنی ولایت ولی الله الاعظم از هر آنچه سراب و باطل و غیر آن بود، در قلوب خلق تمییز داده نمیشد. اما نازل شدن قرآن به صورت امری بسیط بر قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ابلاغ آن به خلق، کافی برای هدایت خلق نبود بلکه فرقانی لازم داشت تا حق را از باطل، سراب را از حقیقت، نور را از ظلمت و ائمه حق را از ائمه ضلال تشخیص دهند.
این فرقان بر قلب اول شخص عالم امکان به معنای اَتمّ نازل شد و مستودع و مستقر گردید و به واسطه آن صاحب شأن انذار برای عالمین گشت.
آن وجود مقدسی که تفریق بین حق و باطل و محکم شدن امر به سبب وجود او در این عالم صورت میپذیرد، حضرت فاطمه سلام الله علیها است. آن وجود مقدسی که تا خطبه غرّاء فدکیه را ایراد نمینمود و حضرت محسن علیه السلام را در پشت درب فدا نمیکرد، شیاطین امّت رسوا نمیشدند و درنتیجه حق از باطل برای خلق تمییز و تفریق داده نمیشد، و خلق الی الابد در تشخیص حق از باطل در تحیّر و سرگردانی و درنتیجه ضلالت خویش باقی میماندند و از ظلمت جهل بیرون نمیآمدند.
به همین جهت است که خداوند عزوجل نازل شدن فرقان را «مبارک» معرفی میفرماید یعنی در نقطه وحدت، با قرآن یکی است، اما در کثرت سبب تفریق بین حق و باطل و درنتیجه محکم شدن امر میگردد.
لذا به سبب فرقان است که امر، محکم میگردد: حم.والکتابِ المُبین. إنّا أنزلناه فی لیلةٍ مُبارکةٍ إنّا کنّا مُنذرین.فیها یُفرقُ کلّ أمرٍ حکیمٍ[49]. عن ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام: ... و أمّا اللیلة فَفاطمة علیها السلام و أمّا قوله فیها یُفرق کلّ أمرٍ حکیمٍ یقولُ یَخرجُ مِنها خیرٌ کثیرٌ[50].
بنابراین حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ حقیقت فرقان در آیات قرآن میباشد.
حقیقت معنای ربّ در آیات قرآن:
ربّ، یکی از اسماء الله تعالی است که از نظر لغوی، به معنای پرورش دهنده میباشد. ائمه علیهم السلام تجلی صفت ربوبیت ذات میباشد، یعنی ذوات مقدسی که مصلح و پرورش دهنده کلّ خلق و سیّد ایشاناند. چنانکه آیات زیادی به این حقیقت اشاره میکند.
حضرت باقر العلوم علیه السلام در تفسیر ذیل این آیه « ... و کانَ الکافر علی ربّه ظهیرا[51]» فرمودند در بطن قرآن، منظور از ربّ، امیرالمؤمنین علی علیه السلام است یعنی سرور و ربّ ولایت و اطاعت[52].
همچنین حضرت جعفربن محمد الصادق علیه السلام در تفسیر ذیل آیه « و أشرقت الأرض بنور ربّها...[53]» فرمودند با امر قیام حضرت قائم علیه السلام، زمین به نور ربّش، روشن میشود که منظور از ربّ الارض، امام الارض است[54].
لذا تأویل «ربّ» در آیات قرآن، ائمه علیهم السلام هستند؛ بدین معنا که ائمه علیهم السلام ربّ و پرورش دهنده کلّ خلق و تجلی صفت ربوبیت ذات اقدس الهاند، اما آن ذوات مقدس خود، پرورش یافتگان دامان مادر خویش هستند، همان مادری که اُم الائمه و اُم ابیها است. شأن اُمّیّت و مادری، همان شأن ربوبیت او است.
به عبارت دیگر ربوبیت ذات اقدس اله، برای خلق در وجود امام تجلی کرده است و امام، ربّ الخلق میباشد. اما ائمه علیهم السلام خود، پرورش یافتگان دامان مادر خویش هستند و حضرت صدیقه سلام الله علیها ربّ علی الاطلاق میباشند.
بدین شرح که آنچه که خلق از معنای اسم ربّ در مطلق معنا میتوانند درک کنند، شأن ربوبیتِ مادر عالم امکان است، اما این ربوبیت را به واسطه ربّ بودن ائمه، درک میکنند.
بنابراین «ربّ» در آیات قرآن، در مطلق معنا دلالت بر حضرت اُم الائمه و الابرار، اُم ابیها؛ حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دارد.
{ نکته مهم: اتصال به مقامات الهی با کلمه "یا" است و در واسطه و رابطه با حرف "یا" متصل میشویم. چنانچه اگر عدد ابجد نام مبارک حضرت محمد(=92) صلی الله علیه و آله را با علی(=110) علیه السلام جمع کنیم، 202 میشود(202=110+92) که برابر با عدد ابجد کلمه رب است. و اگر بخواهیم اتصال پیدا کنیم باید بگوییم: یا رب که عدد ابجدش 213 میشود که برابر با عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها است!
حقیقت محصنه در آیات قرآن:
إنّ الذین یَرمونَ المحصنات الغافلات المؤمنات لُعنوا فی الدنیا و الآخرة و لهم عذابٌ عظیم[55]: محصنه به معنای مؤمنهای اطلاق میشود که خود را در حصن عصمت قرار داده است. رَمی یعنی قَذف چنین بانویی و نسبت دادن گناه به او، سبب عذاب و مورد لعن الهی قرار گرفت در دنیا و و آخرت میشود.
سبب نزول این آیه شریفه این بود که عایشه و حفصه(لعنت الله علیهما) به یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنی ماریه نسبت قذف دادند. خداوند عزوجل در این آیه ، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را مؤمنه غافله یعنی دور از گناه و برئ از نسبتی که به وی دادند، مینامد و درمقابل ، آن دو زن ملعونه را مورد لعن خدا در دنیا و آخرت معرفی میکند[56].
اما حقیقت مطلق مُحصنه، حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است. لذا حضرت جعفربن محمد الصادق علیه السلام قذف محصنه را در کنار شرک بالله و قتل نفس محرّمه و ...، یکی از کبائر ِ نام برده شده در آیات قرآن توصیف نموده و بطن و حقیقت قذف محصنه را قذف حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بر منابر اعداء معرفی فرمودند. عن أبی عبدالله علیه السلام قال: یا مُعاذ الکبائرُ سَبعٌ فینا أنزِلت و مِنّا استُحّقّت.... أمّا قذفُ المحصناتِ فقد قذفوا فاطمة علی مَنابِرِهم.[57]
بدین معنا که هر هتک حرمتی که به حضرت عصمة الله الکبری علیه السلام روا داشتند، آن هتک حرمت همان قذف حضرت محصنه، فاطمه زهرا سلام الله علیها بود که مصداق اتمِّ آن سیلی به جمال الهی و إحراق البیت و قتل حضرت محسن علیه السلام با لگد آن ملعون و ضربات تازیانه و انکسار ضلع آن مخدّره بوده است.
در کربلا نیز هر هتک حرمتی که به نائبة الزهرا؛ حضرت زینب کبری علیها السلام کردند و در راه کوفه تا شام هر عصمتی را که از خاندان وحی دریدند، آن همان قذف محصنات بوده است.
بر منابر اعداء نیز هر جا که عصمت خاندان وحی را انکار کرده و سبّ ائمه علیهم السلام کردند و حضرات صدیق علی الاطلاق را مکذّب نامیدند، درحقیقت عصمتی را که از مادرشان حضرت عصمة الکبری سلام الله علیها سرچشمه گرفته بود، را هتک کرده و قذف آن محصنه علی الاطلاق را کردند.
در معنا و بطنی دیگر محصنه بودن خاتون حضرت زهرا سلام الله علیها یعنی حصن آفرین بودن ایشان؛ آن وجود مقدسی که ولایتشان، حصن آفرین است.
لذا خداوند عزّوجل در آیات قرآن از محصنه بودن حضرت مریم سلام الله علیها به عنوان مصداقی از فاطمیات نام میبرد که خود را در حصن مولاة و سیدتشان، حضرت فاطمه سلام الله علیها قرار دادهاند. والتی أحصَنَت فَرجها فنفخنا فیها و جعلناها و ابنها آیةً للعالمین[58].
بنابراین حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها معنای مطلق «حصن» و محصنه علی الاطلاق هستند که هر مؤمنهای به میزان معرفت فاطمی، از هرگونه گناهی در حصن مادرش قرار میگیرد.
حقیقت رکن الارکان:
بر اهل فقاهت پوشیده نیست که هر مَرکـَبی دارای اجزایی است و برخی از این اجرا نسبت به اجزای دیگر، حالت محوری دارند به گونهای که اگر این اجزای محوری موجود نباشند، بقیهی اجزا معدوم و شیء مرکّب، منتفی خواهد شد. به این اجزاءِ محوری، رکن میگویند.
پس رکن عبارت است از جانبِ أقوی و جزء أعظم أشیاءِ مرکَبه، که مایهی قوّت، عزّت، سکون، آرامش، قوام و مانعِ ایجاد حوادث در آن محسوب میگردد، فلذا رکن هیچ گونه بدلی ندارد، اما جزءِ غیر رکنی، ممکن است بدل داشته باشد. غرض اینکه به نصّ صریح در زیارتی که از امام صادق علیه السلام صادر شده ، حضرت امیرالمؤمنان علیه السلام به عنوان رکن الاولیاء معنون گردیده است[59].
بیشک ائمه طاهرین علیهم السلام که هر یک صاحب ولایت مطلقه بر أمر تکوین و تشریع هستند از مصادیق أظهر و بلکه منحصر به فردِ کلّیِ " أولیاء" محسوبند و خصوصاً اینکه در مصادر وحی، ایشان خود به عنوان أرکان البلاد و أرکان الأرض معرفی شدهاند: و جعلهم الله أرکان الأرض أن تَمیدَ بِأهلِها[60]؛ خداوند شما را پایههای زمین قرار داد تا اینکه برای زمینیان مضطرب نگردد.
حال مهم اینکه حضرات معصومین علیهم السلام به مقتضای عنوانِ رکنِ الاولیائیِ امیرالمؤمنین علیه السلام به حیث ماهوی، متکی به وجود مبارک آن حضرت هستند.
اما نکتهی قابل دقّت که منشاءِ حیرة الکلّ و کلّ الحیرة است، اینکه به حکمِ منطقِ وحیانی ِ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، وجود عرشی و فوقِ لاهوتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، رکنِ رکینِ امیرالمؤمنان علی علیه السلام است. اما متن روایت:
جابر بن عبدالله میگوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که سه روز قبل از شهادتشان به علی علیه السلام فرمودند: فَعن قلیلٍ یَنهدُّ رُکناکَ والله خَلیفتی علیکَ؛ به زودی دو رکن ِتو منهدم خواهد شد و خداوند جایگزینِ من برای تو باشد. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هذا أحدُ رُکنیّ الذی قال رسول الله؛ این یکی از دو رکن من بود که رسول خدا فرمودند. و هنگامیکه فاطمه علیها السلام به شهادت رسید، حضرت فرمود: هذا الرکنُ الثانی الذی قال رسول الله؛ این رکن دوم بود که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند[61].
*1)در عالم اثبات و دلایل توحید ولی، محور است؛ کما اینکه در دعای تعقیب نماز عید غدیر آمده است: وجعلتَ الاقرارَ بولایته تمامَ توحیدکَ و الاخلاصَ لکَ بوحدانیّتکَ[62]؛ خدایا! تو اقرار به ولایت امیرالمؤمنین را تمام توحید و اخلاص به وحدانیتت قرار دادی.
و اما در همین مقام ولایت فاطمی محور است، چنانکه در بیان مولا علیه السلام وجود مقدس صدیقه کبری علیها السلام، رکن دوم ولایت معرفی شده است.[63]
و قیام یک تنه و علنی فاطمه زهرا علیها السلام در برابر جبهی نفاق اهل سقیفه که عزم جمعی بر از میان بردن مکتب ولایت داشت نیز گواه صادقی بر این مدعا است. جبهه باطل در سه شعبهی کفر، شرک و نفاق خودنمایی میکند. در کفر و شرک برای اثبات حق و ابطال باطل، اظهار معجزه لازم و گاه واجب است. مثل سرد شدن آتش بر جناب ابراهیم علیه السلام که در برابر دستگاه کفر و شرک نمرود قرار داشت. اما در صورت نفاق که امری باطنی و مرموز است ابراز معجزه کارآمد نبوده و از این جهت حجج الهی با فداکردن ظاهر خود، باطن خبیث سردمداران جبهه نفاق را رسوا میکنند. کما اینکه آتش خشم منافقین سقیفهای بر وجود مبارک زهرای مرضیه سلام الله علیها سرد نشد و جان شیرین آن قدیسهی عظمی برای برملا کردن باطن پلید ایشان فدا گردید تا برهانی لایرد بر ابطال جبههی باطل باشد.
*2)اقامه عزا و تشکیل ماتم و مجالس در ایام مقدس فاطمیه همانا تبرّی عینی و لعن عملی از مخالفین ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است؛ چه هویت مکتب تشیّع به تبری است.
بزرگان اهل معرفت را نظر بر این است که در باطن ِ لعن و تبری از دشمنان حضرت صدیقه طاهره علیها السلام چنان قدرتی نهفته است که معنویت فعال ایجاد میکند و موانع درونی انسان را میزداید و موجب تقویت و جریان نور ولایت در تمام مراتب و اطوار وجودی میشود.
*3)مناط حجیت حجج طاهره علیهم السلام به عصمت است و این قوه الهیه موجب میشود که معصوم مُطاع علی الاطلاق و مفترض الطاعة باشد. اما مهم اینکه این ملکهی نوریه متخذ و منشعب از ذات قدسیهی فاطمی است، چرا که مولا خطاب به ایشان فرمودند: یا بقیّةِ النبوة و شَمس الرسالةِ و معدن العِصمةِ و الحکمةِ[64]؛ ای باقی ماندهی نبوت و خورشید رسالت و معدن عصمت و حکمت.
معدن هر شیء محلّ تکوّن و پرورانندهی آن شیء است، پس معدن عصمت بودن صدیقه کبری علیها السلام یعنی ایشان عصمت آفرین است. و بر این اساس شأن ایشان فوق بر مقولهی عصمت خواهد بود؛ کما اینکه امام عسکری علیه السلام میفرمایند: "نحن حجج الله علی خلقه و جدّتنا فاطمه حجة الله علینا[65]؛ ما حجتهای خدا بر مخلوقاتیم و فاطمه علیها السلام حجتی بر ماست".
پایان.
دعا برای امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در تعقیب هر نماز[66]
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا از حقوق ما بر شیعیانمان این است که بعد از هر نماز واجب، دست برچانه گرفته و سه مرتبه بگویند: یا ربَّ مُحَمّدٍ(ص)عَجِّل فـَرَجَ آلِ مُحَمّدٍ(ص) . یا ربَّ محمّدٍ(ص) اِحفَظ غَیبَةَ مُحَمّدٍ(ص) .یا ربَّ مُحَمّدٍ(ص) اِنتـَقِم لِابنـَةِ مُحَمّدٍ(ص)
[1] ) آیه 152 سوره مبارکه بقره
[2] ) بحارالانوار؛ ج90.ص163- ارشاد القلوب إلی الصواب؛ ج1.ص60
[3] ) سوره مبارکه احزاب؛ آیات 41 و 42
[4] ) وسائل الشیعه ج6.ص441
[5] ) البرهان فی تفسیرالقرآن؛ج1.ص356- معانی الأخبار؛ النص ص194- بحارالانوار؛ج90.ص155
([6]سوره مبارکه اسرا؛ آیه 26
[7] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص18- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج3.ص 522
[8] ) بحار الانوار؛ ج25.ص248
([9]سوره مبارکه حشر؛ آیه 7
[10] ) تفسیر فرات الکوفی؛ ص473
[11]) سوره مبارکه قدر؛ آیات 2و3
[12] ) البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج5.ص714- بحارالانوار؛ ج25.ص97
[13] ) بحار الانوار؛ ج43.ص54
[14] )رجوع شود به قسمت اسرار عدد 3
[15] ) تفسیرالقمی؛ ج2.ص256
[16] ) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص450
[17] ) سوره مبارکه بقره؛ آیه 253
[18] )سوره مبارکه بینه؛آیه 5: ...و ذلک دین القیمة
[19] ) تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ ص800- البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج 5.ص718- بحارالانوار؛ ج23.ص369
[20] ) سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 83
[21] ) تفسیر العیاشی؛ ج1.ص183
[22] )در کتاب چلچراغ؛ص32 به استناد از بحارالانوار؛ ج53.ص180
[23] ) سوره مبارکه مدثر؛ آیات 32 تا 37
[24] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص396- البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج5.ص 528- بحارالانوار؛ ج24.ص 331- تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ ج14.ص 27
[25] ) سوره مبارکه نجم؛ آیه 56
[26] ) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص84- تفسیرالقمی؛ ج2.ص340- تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ ج12.ص 522
[27] ) سوره مبارکه فرقان؛ آیه 1
[28] ) سوره مبارکه حدید؛ آیه 26
[29] ) سوره مبارکه صافات؛ آیه 77
[30] ) سوره مبارکه فرقان؛ آیه 74
[31] ) تفسیر فرات الکوفی؛ ص295- تفسیر القمی؛ ج2.ص117- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ ص328
[32] ) عیون اخبار الرضا علیه السلام؛ ج1.ص84
[33] ) سوره مبارکه طور؛ آیه 21
[34] ) تفسیر فرات الکوفی؛ ص 444
[35] ) سوره مبارکه الرحمن؛ آیات 19 تا 21
[36] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص344- تفسیر فرات الکوفی؛ ص460-الخصال؛ ج1.ص65- البرهان ف یتفسیرالقرآن؛ ج5.ص233
[37] ) نهج البلاغه خطبه 196
[38]) بحارالانوار؛ ج26.ص164
[39] ) فضائل لابن شاذان قمی؛ ص 81
[40] ) سوره مبارکه احزاب؛ آیه 58
[41] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص196- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهر آشوب)؛ ج3.ص 210- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج4.ص493- بحارالانوار؛ ج31.ص653
[42] )آیه 169
[43] )بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص81- الکافی؛ ج1.ص217- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ ص 183- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج2.ص 560
[44] ) مناقب آل ابی طالب علیهم السلام (لابن شهر آشوب)؛ ج3.ص 319- بحارالانوار؛ ج24.ص99- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج5.ص 235
[45] ) التوحید(للصدوق)؛ ص230- بحارالانوار؛ ج89.ص231
[46] ) سوره مبارکه شوری؛ آیه 52
[47] ) بحارالانوار؛ ج94.ص6- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج7.ص463
[48] ) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص449- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج5.ص254
[49] ) سوره مبارکه دخان؛ آیات 1 تا 4
[50] ) الکافی؛ ج1.ص 479
[51] ) سوره مباکه فرقان؛ آیه 55
[52] ) بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص77- البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج4.ص144
[53] ) سوره مبارکه زمر؛ آیه 69
[54] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص253
[55] ) سوره مبارکه نور؛ آیه 23
[56]) البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج4.ص53
[57] )تفسیر فرات الکوفی؛ ص103- بحارالانوار؛ج76.ص14- تفسیرالعیاشی؛ج1.ص237- البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج2.ص67
[58] ) سوره مبارکه انبیاء؛ آیه 91
[59] ) المزار الکبیر ابن مشهدی: ص 218
[60]) کافی:ج1.ص 196
[61] ) آمالی(صدوق)،ص 135؛ الفایق(زمخشری)، ج1.ص162
[62] ) اقبال الأعمال؛ ج1.ص477
[63] ) أمالی صدوق ص 135
[64] ) مشارق أنوار الیقین؛ ص 133
[65] ) اطیب البیان: ج 13. ص 225
[66] ) صحیفه مهدیه؛ ص181- مکیال المکارم؛ ج2ص7