لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





قرآن شناسی 1؛ (اسم قرآن از منظر حروف و اعداد) بخش اول

دوشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۳۹ ب.ظ

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

این نسخه نفایس‌الحقایق باشد
در نزد مبارزان میدان حروف

 

دانستن او فرض خلائق باشد
شیرین بمثال شهد فائق باشد

 

 

سلام بر قرآن، کلمه قرآن، عظمت قرآن، حکمت قرآن و حضرت قرآن. سلام بر برترین و والاترین معجزه الهی برای رسیدن انسان به علم و معرفت، برترین علوم. سلام بر بالاترین موهبت الهی. سلام بر حجة الله . سلام بر جامع الکلم. سلام بر نسخه حکیم الحکما. سلام بر قرآن حکیم. سلام بر قرآن عزیز. سلام بر "نون و القلم". سلام بر "یس". سلام بر "طه". سلام بر "ق". سلام بر "ص" و سلام بر "الم".

ای قرآن عزیز از تو می‌خواهم که جواب سلام این حقیر را با کتابت اعجاز انگیزت بدهی. و قلمی بدهی که ذره‌ای از خزانه گنج تو را بنویسم و خوانندگان از خزانه معرفت تو سیراب شوند. و عده‌ای تشنه شوند و به تحقیق و جستجو برای رسیدن به دریای رحمتت و مقامات عالیه‌ی انسانیتت برسند.

ای قرآن عزیز! درحالیکه عجز و ناتوانیم را اقرار می‌کنم اما تمنای زیارت باطن و حقیقت وجودت را دارم که به امداد توجه نورانیت خودت، جوهر قلم وجودم را لبریز کنی. این مجموعه‌ زیبای علمی، نگاه نویی به بینش و معارف قرآنی از نظر مهندسی عددی و حروفی و احادیث ناب محمدی صلوات‌الله علیهم اجمعین است. چشمه‌ای از چشمه‌های علوم را به دیده عاشقان آشکار و عیان می‌کند. بنا دارم بتوانم ذره‌ای از اعجاز گنج قرآن را معرفی کنم. عالمان و محققان زحمات زیادی برای نشان دادان معارف قرآنی کشیده‌اند. امیدوارم این کتاب هم اثری آگاه کننده و مفید  باشد. و این تحفه ناچیز را تقدیم می‌کنم به پیشگاه صاحب قرآن و جان قرآن؛ مولا و صاحبمان؛ اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.

[فصل اول]

مقام قرآن کریم

 

قرآن کریم مثل کتاب‌های دیگر نیست که ابتدا و انتهای آن در اختیار ما باشد بلکه کتابی است که از ساحت قدس الله جلّ جلاله نازل شده و در عوالم قبل و از نزول و حین نزول و پس از آن تجلّیات خاصی داشته است که اتصالش به معدن عظمت الهی است. قرآن، کلام خالق است؛ کلام‌الله می‌باشد. عظمتی فراتر از اندیشه‌های عادی بشری! فقط خدا می‌داند و راسخین فی العلم القرآن که ائمه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین هستند.

یکی از فضائل حضرت قرآن این است که ذات اقدس اله در مصحف شریف بر بندگان تجلی نموده است! حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در یکی از خطب مبارکشان در شرح این فضیلت حضرت قرآن ابتدا تأکید نمودند که ذات اقدس اله دیده نمی‌شود، اما در حضرت قرآن تجلی نموده است: "فتجلّی لهم سبحانه فی کتابه مِن غیر أن یکونوا رأوه"[1] یعنی خداوند متعال در کتابش برای مردم تجلی کرده، بدون اینکه بتوانند او را ببینند.  سپس در ادامه حدیث و تبیین معنای این امر تشریح نمودند که خداوند عزّوجلّ حملش را نشان می‌دهد؛ عفوش را نشان می‌دهد، قدرتش را نشان می‌دهد.

به عبارت دیگر تجلیات ذات اقدس الهی در آثارش دیده می‌شود. خداوند عزّوجلّ به آثار، اسماء و صفات و امثال و آیاتش شناخته می‌شود و (به قلب) رؤیت می‌گردد. آن اسماء و صفات و آیاتی که به سببش خداوند عزّوجل شناخته و رؤیت می‌گردد، همگی در کتاب محکم؛ حضرت قرآن گردآوری و تبیین شده‌اند.

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند: خداوند عزّوجل حضرت محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله و سلم را با حق مبعوث فرمود. با حکمی که آن را تفصیل داده و تفصیلی که آن را تحکیم کرده است؛ با فرقانی که آن را تفریق نموده و قرآنی که تبیین نموده است. تا اینکه بندگان پروردگار خویش را که نمی‌شناختند، بشناسند و به وجودش پس از آنکه انکار کرده بودند، اقرار کنند؛ و پس از انکار او را اثبات کنند. پس خداوند عزّوجل بر آنان خود را متجلی نمود در کتابش، بدون اینکه او را به چشم سر ببینند[2].

برای درک عظمت معنوی قرآن کریم بررسی عظمت متکلم و پدیدآورنده آن و عظمت حامل و مرسلٌ الیه آن، عظمت حافظ و نگهبان آن و عظمت شارح و مبین آن، و عظمت کاتب و راهنمای آن، و عظمت جایگاه آن در روز قیامت لازم است، برخی از امور ذاتاً و برخی عرضاً در عظمت معنوی دخیل قرآن بوده و برخی کاشف از عظمت آن است.

 

چرا قرآن کریم از همه‌ی ابعاد بالاترین رتبه عظمت را داراست؟

چون هم کتاب الله است و هم کلام‌الله! چون متکلم آن: خداوند متعال و حامل آن: ملک مقرب؛ جبرائیل امین علیه‌السلام است و گیرنده و مخاطب آن: اشرف مخلوقات؛ خاتم المرسلین؛ حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم و حافظ و نگهبان آن: خداوند متعال است (اِنّا نحن نزّلنا الذکر و اِنّا له لحافظون[3]؛ البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و آن را محققاً محفوظ خواهیم داشت) و کاتب کلام‌الله قرآن کریم: ناطق قرآن؛ صاحب ولایت اعظم؛ علی بن ابیطالب علیه‌السلام می‌باشد و شارح و مفسّر و معلم آن: اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند و حیات و احیای آن و بقای حیات نورانیش الی یوم القیامة: کوثر وجود؛ فاطمة الزهرا سلام‌الله علیها؛ سیدة النساء العالمین است.

سبزی حیات‌بخش قرآن و منشأ حیات جاویدانش: سبط اکبر رسول الله صلی‌الله علیه و آله و سلم؛ امام حسن مجتبی علیه‌السلام و میوه‌ها و گل‌های رنگارنگ و خوشبو و دانه‌هایی که آثار جاویدان قرآن را نهادینه کرده و می‌کند( الی یوم القیامة)، وجود مبارک حسین بن علی سیدالشهدا علیه‌السلام است. زمان نزولش در لیله قدر(طبق سورۀ مبارکۀ قدر) و در بلوغ ماه‌های سال قمری؛ ماه نهم؛ شهرالله؛ ماه مبارک رمضان{شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بیّنات من الهدی و الفرقان...[4]؛ (روزه واجب در) ماه رمضان است؛ ماهی که قرآن، به عنوان راهنمای مردم، و نشانه‌های هدایت و جداکننده حق از باطل در آن نازل شده است}.

و هم تراز و باطن قرآن، وجود مبارک چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین هستند که درواقع قرآن ناطق‌اند. طبق حدیث ثقلین: انّی تارک فیکم ثقلین کتاب الله و عترتی ما إن تمسّکتم بهما لن تضلو ابدا فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض[5]؛ من در میان شما دو چیز سنگین می‌گذارم که آن دو کتاب الله و اهل بیتم هستند تا وقتی که از این دو تمسک جویید هرگز گمراه نمی‌شوید، و همانا آن دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا زمانی که در کنار حوض(کوثر) بر من وارد شوند .

اعجاز قرآن کریم مطلبی نیست که بتوان به تحریر آورد و یا تأویل و توضیح داد مگر راسخان علم و تأویل‌گران حقیقی قرآن که همان وجود مبارک معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین هستند. اما نکته قابل توجه آن است که در آیات شریفه کلام‌الله بارها تکرار شده: افلا تعقلون، افلا یتدبّرون، افلا یتذکّرون، افلا یتفکّرون!

از کلام معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین و از ظاهر آیات مبارکه و در نگاه به حروف و کلمات و تعداد آیات و از نظم حرکات تا نقطه‌ها و عددهای سوره‌ها و تنزیل آن‌ها و هزاران نکته‌های علمی و تخصصی و قصص قرآن که خداوند با تمثیل و بازگویی‌های حقایق که جنبه تربیتی و اخلاقی و اجتماعی و موضوعی بحث‌های سنگین معارف دارد، بیان فرموده) و بنیان همه‌ی علوم از جمله علوم آسمانی و زمینی، ستاره شناسی و خورشید و ماه و ایام حتی ساعات و دقایق و احکام نورانی قرآن و حتی انسان شناسی و انسان شدن و احوالات خاص مؤمنین یعنی اهل آخرت و اهل دنیا، طریقه ادب کردن در محضر مبارک پروردگارعالم در دنیا و آخرت و هدایت، و نکته مهم طریقه بندگی به خداست که نتیجه‌اش آزاد شدن انسان‌ها از همه‌ی بندها مخصوص شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها و بردن لذت حقیقی آن در سایه‌ی ‌ حلال خداوند و رضای او که آرامش واقعی و حقیقی و دائمی را برای دنیا و آخرت ما تضمین می‌کند، با عنایت و لطف پروردگار می‌رسیم.  

قرآن، شناسایی کلام خداوند کریم است با اسماءالحسنایش و خداوند راه ارتباطش را اسمائش قرار داده و طریقه عبادتش هست که چگونه ظرف قلب خود را برای خودش خالی کنیم تا خانه قلب ما بندگان گنهکار، جایگاه محبت او شود. آنگاه در این خلوتگاه بیتوته کنیم و سراسر وجودمان در تبعیّتش خاضع و خاشع شود. قرآن، نور است و انسان را از ظلمات جهل به بینش علم می‌کشاند و خداوند خود را معرفی می‌فرماید: بصیر، سمیع، و در ابتدای سورۀ مبارکۀ الرحمن می‌فرماید: الرحمن: اول صفت رحمت رحمانیش را معرفی می‌فرماید و آنگاه این محبت را با علم به قرآن توجیه می‌فرماید، و اضافه می‌کند: علّمه البیان؛ علم کلام و بیان و روشنگری و روشن شدن را می‌آموزد که انسان به حقیقت خودش و دنیایش و آفرینش عجائب خالق یکتایش آگاهی پیدا کند، و آنگاه سر بندگی به درگاهش بساید و باید معنی سجده،  به قلب و چشم و گوش و تمام احساسات و عواطف و تمام وجود را بفهمد و لذت ببرد.

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در اشاره به ویژگی قرآن فرمودند: اعطیت السور الطول مکان. التوراة و اعطیت المئین مکان الانجیل و اعطیت المثانی مکان الزبور و فضلت بالمفصل ثمان و ستون سورة و هو مهیمن علی سائر الکتب و التوراة لموسی و الانجیل لعیسی و الزبور لداود؛ (سوره‌های بلند به جای تورات به من داده شد و سوره‌های صدگانی به جای انجیل و سوره‌های مثانی به جای زبور و سوره‌های مفصل نیز مایه برتری من است، و قرآن خود، گواه کتاب‌های آسمانی است و مشرف بر آن‌ها). همچنین نقل شده است که فرمود: و اعطیت جوامع الکلم[6](سخنان جامع به من داده شده است). عطاء از امام باقر علیه‌السلام پرسید: منظور از جوامع الکلم چیست؟ امام علیه‌السلام فرمود: مراد از جوامع الکلم، قرآن است.

و حضرت فرمود: فضّل القرآن علی سائر الکلام کفضل الله علی خلقه[7](فضیلت قرآن بر سائر کلام‌ها مثل فضل خداوند است بر مخلوقاتش). و پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: من اعطاه الله القرآن فرأی أن رجلاً اَعطی اَفضل مما اعطی فقد صغر عظیما و عظم صغیرا(اگر خدا قرآن را به هر کس عطا کند و او گمان کند که دیگران نعمتی بزرگ‌تر از این نعمت داده شده است، بی گمان چیز کوچکی را بزرگ شمرده و بزرگی را کوچک شمرده است) . من اعطاه الله القرآن افضل النعمه.[8]

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرموده است: القرآن مأدبة الله، فتعلموا من مأدبة الله ما استطعتم، إنه النور المبین و الشفاء النافع تعلموه؟ فان الله شرفکم بتعلمه[9]؛ (قرآن، سفره خداست. پس تا می‌توانید از مهمانی او فراگیرید. آن نور روشن و درمان سودمند است. آن را فراگیرید چرا که خدا با آموختن آن به شما شرافت می‌بخشد).

 

*برای فهم عمیق‌تر عظمت قرآن کریم به دو نکته مهم این حدیث شریف اشاره می‌کنم:

اول: مأدبة الله: که به سفره‌ی مهمانی گفته می‌شود. اما به یک معنای روحانی و معنوی این سفره تذکر می‌دهم یعنی پروردگار عالم بندگانش را به آداب الله، ادب می‌کند. یعنی خدایی شدن و آن جمله غذای روح است و غذای روح، عقل است، روح انسان به لحاظ فطری، نیاز به معارف و علوم واقعی و راستین دارد. بخصوص علوم و معارفی که مربوط به شناخت مبدأ و معاد و سیر حرکت انسان به سوی جهان ابدی و احوالات آخرتی است. پس این معارف فقط از منبع صدق قرآن است که با عرضه سالم و مطمئن نیازهای روح را رفع می‌کند. و انسان را به سرچشمه حیات طیب و قرب الی الله  و ائمه طاهرین صلوات علیهم اجمعین که سرچشمه‌های حقیقی انوار هدایت و محبت و انسانیت هستند، می‌رساند. پس بدین جهت جایگاه ادب آموزی انسان است که از سوی خداوند متعال برای انسان‎ها مهیا شده است.

بنابراین کتاب قرآن، آداب الله است. باید همه مؤدب شوند به آداب الله پس امر می‌فرماید باید یاد بگیری به آنچه که استطاعت دارید (از قدرت علمی، جسمی و ذهنی) زیرا این است و جز این نیست که قرآن، نور است و آن نور آشکار است یعنی هدایت کننده و بیان کننده آشکار است و برای همه شفای (روح و جسم و دنیا و آخرت) و نافع می‌باشد. پس می‌فرماید آیا حرکت می‌کنی برای یادگیری؟ یا یاد گرفته‌ای؟ پس بدان که آبرو و توشه و شرافت همه‌ی ما به یادگرفتن و عمل کردن به آن است پس کتاب قرآن، آداب الله است.

نکته مورد توجه این است که همه ما در زیر سقف 7 آسمان و در روی 7 طبقه زمین و 7 روز هفته زندگی می‌کنیم و عدد 7 برابر کلمه ادب است یعنی تمام آسمان‌ها و زمین‌ها، مؤدب به آداب الله است و جالب‌تر اینکه عدد ابجد کلمه مؤدب=52 است و عدد 52 برابر کلمه حمد است و هر سال 52 هفته است. پس به حروف و عدد تمام عالم، مؤدب به آداب الله هستند. و کلّ محتوای قرآن عزیز به کلام نورانی پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم در سورۀ مبارکۀ حمد است که 7 آیه دارد. پس مجموعه قرآن؛ سفره‌ی مأدبة الله است یعنی ظرف آداب الهی و ادب کننده‌ است. پس باید همه از این سفره اطعام شوند.

نکته دیگر اینکه 28 حروف در قرآن بکار برده شده که به 4 تا 7 تا تقسیم می‌شود و هر 7 حروف یک نوع خصوصیات دارند. پس حروف هم مؤدب به آداب الله هستند و گنج معانی و خزانه عالم اسرار به حروفش آشکار می‌شود و عالم در 28 حروف غرق است! 

بنابراین خواندن قرآن، آداب دارد. و خداوند در سورۀ مبارکۀ مزمل آیه  4 می‌فرماید: ...و رتّل القرآن ترتیلا. و تماس با قرآن هم آداب دارد: لا یمسّه الا المطهرون[10] (قرآن را مسّ نمی‌کنند مگرپاکیزگان). در هنگام انتقال قرآن هم باید طاهر باشیم. عمل به آیات قرآن، آداب دارد. تعلیم و تعلم قرآن، آداب دارد. و خلاصه در محضر قرآن بودن، آداب دارد که رو به قبله و با وضو و ... باشیم خلاصه همانطور که در مقابل بزرگی می‌نشینی، باید حرمت کامل بگذاری. و تمام درس‌های این کتاب شریف به یک نوع ادب است!

دوم: الشفاء النافع: قرآن کریم جامع‌ترین و مؤثرترین نسخه درمان امراض روحی و به تبع جسمی است، از این رو قرآن را دوا لیس بعده دواء، می‌گویند؛ دارویی که بالاتر از آن دارویی نیست.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: "انّ هذه القلوب تصدا کما یصدأ الحدید قیل یا رسول الله(ص): و ما جلاؤها؟ قال کثرت تلاوت القرآن و ذکر الموت"[11]؛ (دل‌ها چون آهن زنگ می‌زند. سؤال شد: ای رسول خدا جلای دل چیست؟ حضرت فرمود: خواندن قرآن و یاد مرگ).

قرآن کریم نه تنها مرض‌های روحی را شفا می‌دهد بلکه حتی قلب مرده را زنده می‌کند. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله به انس فرمود: یابن اُم سلیم: لا تغفل عن قراءة القرآن (در صبح و شام از قرائت قرآن غافل مباش، چراکه قرآن، دل مرده را زنده می‌کند و از کار زشت و ناپسند باز می‌دارد).

بنابراین قرآن کریم، خاتم کتب آسمانی است و کلیه‌‌ی نیازمندی‌های بشر در آن پیش‌بینی شده تا آدمی نیروی فکر و اندیشه خود را بکار اندازد و کامل کننده‌ی رشد عقلی و فکر و هوش ذهنی و روانی و روحی است و تمام هیجانات و تمام عواطف و تمام الفاظ زیبای روحانی و تمام حالات حتی خواب و بیداری، هوشیاری ظاهری و هوشیاری باطنی و عروج از اسفل السافلین و خروج از ظلمات به نور علم و هدایت الهی و عبادت و تزکیه و تهذیب و خلوص  و به آرامش و رضا رسیدن را کامل می‌کند.

 

احادیثی از ائمه طاهرین صلوات‌الله علیهم اجمعین در منزلت قرآن و تلاوت آن

کتابٌ انزلناه الیک مبارکٌ لِیدّبّروا آیاته و لِیتذکّرَ اولواالالباب[12]؛ قرآن کتابی است مبارک و با خیر و برکت که بر تو نازل کرده‌ایم تا مردم در آیاتش اندیشه کنند و تدبّر کنند و برای متذکر شدن صاحبان خرد و عقل است.

افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها[13]؛ چرا درباره قرآن و معانی آن تدبر و اندیشه نمی‌کنید، آیا بر دل‌های آنان قفل زده شده است.

 

*احادیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم:

خانه‌ای که در آن قرآن فراوان خوانده شود، خیر آن بسیار گردد و به اهل آن وسعت داده شود و برای آسمانیان بدرخشد چنان که ستارگان آسمان برای زمینیان می‌درخشند[14].

بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و آموزش دهد[15].

فرزندم از خواندن قرآن غافل مباش زیرا که قرآن دل مرده را زنده می‌کند و از فحشا و زشتی بازمی‌دارد[16]. دل‌ها چون آهن زنگ می‌زند، سؤال شد: ای رسول خدا! جلای دل‌ها چیست؟ حضرت فرمود: خواندن قرآن و یاد مرگ. (قرآن کریم نه تنها مرض‌های روحی را شفا می‌دهد بلکه حتی قلب مرده را زنده می‌کند)

اگر زندگی سعادتمندان، مرگ شهیدان، نجات روز حسرت( قیامت)، سایه روز سوزان و هدایت در روز گمراهی را می‌خواهید، قرآن را یاد بگیرید که آن سخن خدای مهربان است و سپری است در مقابل شیطان و سنگینی در ترازوی اعمال[17].

راست‌ترین سخن، رساترین پند و زیباترین حکایت، کتاب خدا( قرآن) است[18].

هنگامی‌که فتنه‌ها هم چون پاره‌های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید[19].

فرزندان خود را به کسب سه خصلت تربیت کنید: دوستی پیامبرتان و دوستی خاندانش و قرائت قرآن[20].

هیچ جلسه قرآنی برای تلاوت و درس در مجلسی از مساجد خدا برقرار نشد، مگر اینکه آرامش بر آنان نازل شد و رحمت دربرشان گرفت و فرشتگان در اطراف آنان حلقه زدند و خداوند در میان کسانی که در نزدش هستند، از آنان یاد کرد[21].

بهترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، روش پیامبر و بدترین امور، بدعتهاست (پدیده های مخالف دین).[22]

ویلٌ لِمن لالها بَینَ لِحیَیهِ ثمّ لَم یتدبّر؛ وای بر کسی که آیات قرآن را بین دو چانه خود بگرداند و تدبّر و توجه ننماید. و فرمود: لا عبادة َ مثلُ التفکر[23]؛ هیچ عبادتی چون تفکر کردن نیست.

رُبّ تالٍ للقرآنِ و القرآنُ یلعنُه؛ بسا خوانندگان قرآنند درحالیکه قرآن آنان را لعنت و نفرین می‌کند.

خیارکم من تعلم القرآن علمه[24]؛ بهترین شما آن کسانی اند که قرآن را فراگیرند و به دیگران آموزش دهند. و فرمود: علیکم بالقرآن یعنی بر شماست که قرآن را عزیز بدارید، یاد بگیرید و عمل کنید و آموزش دهید. یعنی قرآن مسئولیتی بر گردن شماست.

در تفسیر روح البیان ابن مسعود روایت می‌کند که حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله فرمود: من قرأ حرفاً من کتاب الله فله حسنة و الحسنه بعشر امثالها[25] (هر کسی حرفی از کتاب خدا را بخواند پس برایش حسنه باشد و حسنه به ده برابر اجر دارد). به جهت اینکه خداوند متعال در آیه 160 سورۀ مبارکۀ انعام می‌فرماید: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها  (هرکس عمل حسنه‌ای آورد، برایش ده حسنه مانند آن باشد)، در این صورت کلمه الم؛ سه حرف است و به هر حرفی، ده حسنه؛ پس الم، 30 حسنه دارد (به عدد 30 جزء قرآن). و اگر حروف لفظی آن را حساب کنیم 9 حرف می‌شود (الف+لام+میم) پس 90 حسنه دارد. و ثواب عدد ابجدی الم(=71)،710 می‌شود و به عدد بسیط (الف+لام+میم=272)، 2720 حسنه دارد. بنابراین آیا می‌توان سفره قرآن را اندازه گذاشت؟!

 

*احادیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره قرآن

هرکس که سخن خدا را راهنمای خود بگیرد به استوارترین راه‌ها هدایت می‌شود- هیچ کس با این قرآن همنشین نشد، مگر آنکه چون از نزد آن برخاست با فزونی و کاستی همراه بود؛ فزونی در هدایت و کاستی از کوردلی. بدانید که این قرآن پندآموز است که خیانت نمی‌کند و هدایت گری است که گمراه نمی‌سازد و سخن گویی است که دروغ نمی‌گوید- قرآنی که بر پیامبر نازل شد... عزتی است که هوادارانش شکست نمی‌خورند...-  خدای تعالی کتابی راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبی را پیش گیرید تا هدایت شوید و از راه بدی دوری جویید تا به مقصد برسید [26]. لا خیر فی قرائة مَن لایتدبّرُ فیها؛ برای کسی که در خواندن قرآن اندیشه و تدبّر نکند، خیری نیست.

 

*امام باقر علیه‌السلام فرمود: والله حَفظوا حُروفه و اَضاعوا حدوده و انّما هو تدبّر آیاته و العملُ باَحکامه؛ بخدا سوگند که حروف قرآن را حفظ کردند و اما حدود آن را ضایع گرداندند و حدّی که ضایع گزاردند، اندیشه کردن در آیات و عمل به احکام آن است.

*امام رضا علیه‌السلام: لا تطلبوا الهدی فی غیرالقرآن فتضلوا؛ هدایت را جز از قرآن مجویید که گمراه خواهید شد- هرکس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل این است که در ماه‌های دیگر تمام قرآن را بخواند[27].

*عن الامام حسن بن علی زکی العسکری علیه‌السلام قال رسول الله صلی‌الله علیه و آله: إنّ هذا القرآن.. السعادة العُظمی.. مَن جعله شِعاره و دِثاره أسعده الله[28]؛ همانا این قرآن سعادت عظمی است، هر کس قرآن را شعار و دثار خویش قرار دهد، خداوند او را سعید می‌گرداند.{ بطن تمامی آیات قرآن، خلق را به "حقیقت مطلق سعادت در عالم" یعنی ولایت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام دعوت می‌کند. پس هر کس قرآن را شعار و دثار خویش قرار دهد یعنی به ظاهر و باطن آن ایمان بیاورد، سعید می‌گردد}.

*امام صادق علیه‌السلام: هر جوان مؤمنی که در جوانی قرآن تلاوت کند، قرآن با گوشت و خونش می‌آمیزد و خداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نیک قرار می‌دهد و قرآن، نگهبان او در روز قیامت خواهد بود و گوید: بارپروردگارا هر کارگری به مزد کار خویشتن رسیده جز کارگر من، پس گرامی‌ترین عطایای خود را به او برسان. فرمود: پس خدای عزیز و جبار دو جامه از جامه‌های بهشتی به او بپوشاند و بر سرش تاج کرامت نهاده شود، پس به قرآن گفته شود: آیا ما تو را درباره این شخص خشنود کردیم؟ قرآن گوید: بار پروردگارا من برتر از این درباره او میل داشتم. پس نامه امان از دوزخ را به دست راستش دهند و فرمان جاویدان ماندن در بهشت را در دست چپش گذارند و وارد بهشت شود، پس به او گفته شود: بخوان قرآن را و یک درجه بالا برو، پس به قرآن گویند: آیا خشنود شدی؟ گوید: آری.

حضرت فرمود: هرکس قرآن را بسیار بخواند و با اینکه حفظ آن بر او دشوار است آن را به ذهن خویش بسپارد، خدای عزّوجلّ دو بار پاداش آن را به او بدهد[29]. در بهشت ندا می‌آید: إقرأ وارقأ بخوان و ورق بزن. درواقع قرائت با عمل نوشته شده، حالا از آخر حروف وارقاء برگردان ِ اِقراء است. 

 

قرآن به 4 بخش معارف نازل شده:

عن ابی البصیر ابی جعفر علیه‌السلام قال: نزل القرآن أربعة أرباع، ربعٌ فینا و ربعٌ فی عدوّنا و ربعٌ سننّ و امثال و ربعٌ فرائض و احکام[30]؛ حضرت باقر العلوم علیه‌السلام فرمود: قرآن بر چهار بخش معارف نازل شده است، ربعی در خصوص معرفی ما اهل بیت علیهم السلام و ربعی در خصوص معرفی اعداء ما، ربعی در مقام بیان سنت‌های الهی و امثال و ربعی در بیان فرائض و احکام.

البته این تقسیم بندی بر اساس ظاهر آیات است نه باطن، اما در همین ظواهر یک ربع از آیات به سنن و امثال اختصاص دارد که این دلالت دارد بر اهمیت والای ضرب المثل در آیات مبارک قرآن!

بنابراین به جهت متذکر کردن بندگان خدا به معانی عظیمی که در بطون آیات قرآن عظیم نهفته است از ضرب المثل‌ها استفاده شده است.و لقد ضربنا للناس فی هذاالقرآن من کلّ مثل لعلهم یتذکرون [31]؛ هر آینه مثال زدیم برای مردم در این قرآن از هر نوع مثل شاید متذکر شوند.

 

کاتب قرآن

در حقیقت کاتب قرآن کسی است که:

مسجود ملائک که شد آدم زعلی شد
 

آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود
 

زیرا او خود، سجده تامّ پروردگارعالم است، او امام سجده کنندگان است و با سجده او همه به خداوند سجده می‌کنند. بدون علی علیه‌السلام کسی نمی‌تواند به اعلا برود. پس ذکر سجده شد: سبحان ربی الاعلا و بحمده. و علی علیه‌السلام در محراب نماز در مسجد کوفه در حال سجده فرق مبارکش شکافته می‌شود و به ملاقات خداوند می‌شتابد[32]. پروردگار یکتا فرمود من اعلا هستم و نام (مبارک) علی (علیه‌السلام) را از نام (مبارک) خودم قرار دادم. پس بدون علی علیه‌السلام هرگز راه به اعلا نداریم.

 

*نقطه:

امام حسین علیه‌السلام فرمود: آن علمی که جدم خاتم النبیین صلی‌الله علیه و آله بدان خوانده شد، علم حروف است. و این علم در لام است و علم لام در الف و الف در نقطه‌ی آن است و علم نقطه در معرفت اصلیه است و آن علم در علم ازل و علم ازل در مشیت و علم مشیت در غیب هویت است.

الله بود یک الف و هاء و دو لام
گر طالب سرّ نقطه هستی ای دل

 

از نقطه برون آمده‌ایم جمله تمام
این نقطه بود نقش علیّ علام.

 

حروف، ظهور ِ نقطه است و نقطه، مظهر مشیت غیبی است که به این صورت عالم طبیعت تجلی می‌نماید. حروف، ظهور تجلیات غیوب است که به عرصه شهود می‌رسد. قرآن، آن نقطه‌ی سین غیبی است که به صورت نقطه‌، تجلی بر قلب پیامبر صلی‌الله علیه و آله نموده و به صورت حروف نقش بسته است.

حروف مختلف عالم انسانی از بحور مختلف محبت سرچشمه گرفته و مصداق کلی او در این عالم در وجود مقدس حضرت علی علیه‌السلام تجمع و صورت و سیرت داده شده است. به همین منطق فرمود: همه کتب آسمانی در قرآن است و همه قرآن در سورۀ مبارکۀ حمد و مفاد حمد در بسم‌الله و آنچه در بسم‌الله در باء است و همه در نقطه باء است و من نقطه‌ی باء بسم‌الله هستم. پس خود، حیات تپنده‌ی قلب گشت! زیرا ظرف قلب که گیرنده‌ی نقطه است، وجود مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‎باشد. خطاب پروردگار عالم به ایشان است که در بطنش کلّ معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین نهفته است و به ایشان فرمود: یس و القرآن الحکیم.  

"قرآن کریم یک نقطه از 110 نقطه اسم حضرت علی علیه‌السلام است! اول ماخلق الله النقطه.  تمام حروف از نقطه هستند. کلمه بر سه قسم است: اسم و فعل و حرف. قسم چهارمی هم هست که فهم ما یارای درک آن را ندارد و آن نقطه است".[33]

 همه‌ی خلقت خدا در قرآن است؛ بعضی یک نقطه‌اند در قرآن، بعضی جمله و... . همه این اسماء الله که ربوبیت عالم را برعهده دارند، یک نقطه از صد و ده نقطه امیرالمؤمنین علیه‌السلام هستند، بقیه‌ی این 109 نقطه را حضرت فاطمه زهرا علیها السلام می‌داند (بعبارتی 109 نقطه‌ی دیگرِ علی علیه‌السلام را فِ(فـاطمه علیها السلام) باز می‌کند که می‌شود مصحف حضرت فاطمه سلام‌الله علیها). اذن یک نقطه دست امیرالمؤمنین علیه‌السلام است و اذن صد و نه نقطه دیگر دست حضرت زهرا سلام‌ الله علیها است!

*در حرفِ ب: پایه ب؛ رسول الله صلی اله علیه و آله و سلم است، نقطه؛ مولا علی علیه‌السلام است، فاصله بین پایه و نقطه که اینها را از هم جداکرده و کثیر کرده؛ حضرت فاطمه سلام‌الله علیها است (جداکننده نقاط از هم  حضرت فاطمه سلام‌الله علیها است و این کد تصرف در عالم است. پس سرّ نفوذ و تصرف، حضرت فاطمه سلام‌الله علیها است).

نقطه، اصل است. در ریاضیات اصل خط یا مبدأ خطوط، نقطه است. اسرار نقطه، قرة العیون عارفانی است که مقامات فنا را طی می‌کنند. اصل الخطوط، خط کوفی است چون خط(=زاویه) ندارد و همش انحناست! همه حروف منحنی هستند از الف و این تعین است( در خط کوفی نقطه نداریم) همه حروف تعین‌های الف هستند( نه کثرت)[34] .

در کتابت نقطه نداریم، نقطه محو است[35](در زمان خلفای عباسی وارد شد).

فردی جمله هر موجود را می‌بیند و با آن جمله آن موجود را صدا می‌زند و تمام حقایق وجودی او را بیرون می‌ریزد، قفل او را باز می‌کند. هر موجود یک کره است که ما فقط یک سطحش را می‌بینیم!

 

*راه‌های ریخته گری حروف قرآن:

راه‌های مختلف قرآن خوانی داریم: نملی، نحلی، هدهدی، بقری و ... . به عنوان مثال نمل: بین حروف نقب می‌زند؛ یک کلمه/جمله/آیات را از فلان سوره می‌گیرد و با فلان حرف از سوره دیگر قاطی می‌کند. نحل: اسکن می‌کند، پرواز می‌کند و از بوی آیات تشخیص می‌دهد.

هدهد: از نور آیات می‌فهمد.  آدم: از اسماء می‌فهمد. و ....  جفر جامع: حروف را از آیات مختلف کنار هم می‌چیند، بالاتر از آن با نقاط.

 

* سجده (ظهور حروف کلمات الهی با ساجد شدن قلم!)

مقامات قرآن بی‌شمار است و در صفحات نمی‌گنجد. چنانچه اگر تمام درخت‌ها را قلم و تمام دریاها را مرکب و تمام زمین‌ها را کاغذ کنند، وصف علوم و اعجاز قرآن تمام نمی‌شود.

اما نکته این است آیا تا قلم ساجد نشود، بر لوح می‌تواند بنویسد؟! آیا اگر لوح، سجاده قلم نشود، ظرف عبادت ذات اقدس احدیت می‌تواند بشود؟! و اگر آب‌ها که می‌خواهند جوهر آن قلم شوند در مجرای قلم سرازیر نشوند یعنی ساجد نشوند، ظهور حروف کلمات الهی را به عنوان بندگی می‌توانند داشته باشند و بنویسند: لااله الا الله؟!

علم عدد یکی از زیباترین علوم خدایی است که به بیان نورانی پیامبر صلی‌الله علیه و آله، روحِ علم حروف است. پس وقتی می‌فرماید: یسجد لله ما فی السموات والارض، کلمه سجده نهایت کمال بندگی به خالق یکتاست که اگر اعجاز قرآن بخواهد آشکار شود با همین یک کلمه، دنیا دگرگون می‌شود. چون از چهار حرف کلیدی: اول؛ س- دوم؛ ج- سوم؛ د- چهارم؛ ه و به عدد ابجد 72 ، رمز آفرینش است! تمام عالم خلقت در 2 تا 7 تاست: 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان، 7 روز هفته و هر سال 52 هفته (52=حمد) و تمام قرآن به فرموده پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم در 7 آیه سورۀ مبارکۀ حمد است و سورۀ مبارکۀ حمد، دو قسمتی است یعنی سبعاً من المثانی.

بنابراین جانِ قرآن مجید؛ باطن سجده حقیقی است و چنانچه در قرآن، چهار سجده واجب آمده است پس در حقیقت تمام قرآن، دو رکعت نماز مقبول است (هر رکعت نماز، دو سجده دارد) و به سین سلام تمام می‌شود که درحقیقت حضرت قرآن به 7 سین سورۀ مبارکۀ ناس ختم می‌شود {حرفِ س در آخر6 آیه و نام سوره(ناس) آمده است}. و 7 سورۀ مبارکۀ با تسبیح شروع می‌شود و... .

حرفِ س (سـجده)، قلب قرآن و میزان حروف است. پس بدانید تمام خانواده محترم پیامبر صلی‌الله علیه و آله، آل یاسین صلوات‌الله علیهم اجمعین هستند یعنی حقیقت قلب و قلب کننده عالم.

 و حرفِ ججـده) یعنی جان به معنی زنده، یعنی جهان یعنی آب و سبزی و طراوت یعنی کوثر؛ خیر کثیر دنیا و آخرت یعنی فاطمه زهرا سلام‌الله علیها( تا زنده حقیقی قلبی نشوی یعنی به سین سجده اتصال پیدا نکنی، فاطمی نمی‌شوی و تا فاطمی نشوی به کوثر سیراب نمی‌شوی و زندگی جاوید پیدا نمی‌کنی!).

و حرف د (سجده) یعنی دلیل بندگی یعنی حسن علیه‌السلام یعنی سبز شدن. پس نتیجه‌ی حیات جاوید، سبز ماندن است.

و حرفِ ه (سجده) یعنی تولد حقیقی و مرزوق نور وحی خداوند شدن و رسیدن به عند ربهم یرزقون؛ جمع کننده تمام احوالات انسان در مجرای عبودیت یعنی وجود مبارک امام حسین علیه‌السلام. یعنی رسیدن به تمام گل و میوه‌ها و نعمت‌های بهشتی.

 

*ذکر:

پس درواقع تک تک حروفش، عالم معناست چنانچه خداوند عزّوجلّ حقیقت امر نازل شده بر پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم را به اسم ذکر معرفی و تبیین فرمود: بالبینات و الزبر و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس مانزل الیهم و لعلهم یتفکرون[36]؛ به هر رسولی معجزات و کتب و آیات وحی فرستادیم. و بر تو قرآن را( که جامع و کامل‌ترین کتاب آسمانی است) نازل کردیم تا بر امّت آنچه فرستاده شد بیان کنی باشد که عقل و فکر خودشان را به کار بندند.  ذیل این آیه شریفه از حضرت جعفربن محمد الصادق علیه‌السلام نقل است که فرمودند ذکر یکی از اسامی قرآن است: سمّی الله عزوجل القرآن ذکراً فقال تبارک و تعالی و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم[37] .

لذا ذکری که از لسان حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله تبیین گردیده، قرآن مبین نام دارد. و مبین از ریشه( بین) و به معنای انکشاف و وضوح به واسطه تفریق و تفصیل است. تفریق و تفصیل بسیط امر نازل شده شأنی از شئون حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله است. چنانکه مؤلف تفسیر قمی(علی بن ابراهیم قمی) در مقدمه تفسیر خویش می‌نویسد: ففرض الله عزوجل علی نبیه(ص) أن یُبین للناس ما فی القرآن من الاحکام و القوانین والفرائض و السنن[38].

پس ذکر یعنی قرآن عزیز برای مردم، بیان کننده امور واجب مثل احکام و قوانین خدایی و واجبات و سنن می‌باشد که باید اطاعت شود یعنی ساجد باشیم.

*نکته زیبا اینکه قرآن، مبین است یعنی روشن کننده. و سوره مبارکۀ بینه در ترتیب نزول قلبی به پیامبر صلی‌الله علیه و آله، صدمین سوره است. یعنی چه؟! و چرا خدا می‌خواهد صدمین سوره باشد؟ عدد 100 برابر با حرفِ ق است یعنی نگهدارنده و بینه یعنی چشم روشنی و اگر چشم دل بینا شد و راه را از چاه تشخیص داد، خداوند او را از بلاهای دنیایی و آخرتی نگه می‌دارد.

 

*محکمات و متشابهات:

قرآن به عظمت حکمت، علم باطن و ظاهر را در 4 قسمت درس می‌دهد: 1) خلقت و علوم ظاهری(تمام علوم زمینی و دنیوی). 2) تمام علوم باطنی و آسمانی و آخرتی. 3) علم حکمت قرآن در دو صورت علمی نهفته است: علم در محکمات آیات و احکام، علم در متشابهات آیات و تفسیر محکمات. علوم محکمات، استوار و ثابت است. 4) علم حروف و یکی از مبیّنات آن؛ حروف مقطعه قرآن را می‌شود نام برد که بقول خیلی از مفسران، حروف رمز نامیده شده و می‌فرمایند رمز بین خداوند و پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم است.

و در بطن علم حروف، علم عدد جاری و ساری شده است که بسیار رمزی و عمیق است زیرا عدد، به منزله روحِ  حرف است و در مقام معنا به تأویل قرآن و عمق عظمت و معنای حقیقی و توحید ناب و در نهایت راه رسیدن به قرب الهی و معارف خاص ائمه طاهرین صلوت الله علیهم اجمعین می‌رسد. زیرا این عزیزان حقیقت تمام اسرار را آگاهند و خودشان راسخین در این علم هستند زیرا که باطن قرآن هستند.

طبق آیه شریفه[39]: (هوالذی أنزل علیک الکتاب مِنه آیاتٌ محکماتٌ هنَّ اُمّ الکتاب و اُخر متشابهات؛ اوست آن که این کتاب را بر تو فرستاد. بخشی از آن آیات محکم است که اصل و اساس این کتاب است و بخش دیگر آیات متشابهات است)، آیات قرآن به دو دسته محکمات و متشابهات تقسیم می‌شود. و در علم متشابهات که خیلی جالب است استحکام و معنی و به مفهوم رساننده و یا هدایت کننده است به علم محکمات در روایت می‌فرمایند: حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها، اُمّ المحکمات است[40]. و ائمه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین گنج متشابهات هستند.

انسان‌ها در هر زمان و هر مکان با زبان‌های مختلف دسته بندی شدند{ یا ایّها الناسُ انّا خلقناکم مِن ذکرٍ و انثی و جعلناکم شُعوباً و قبائلَ لِتعارفوا انَّ اکرمکم عندالله اتقـٰکم انّ الله علیمٌ خبیرٌ[41]؛ ای مردم همانا ما شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه‌های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، بزرگوارترین شما نزد خدا باتقوی‌ترین شماست، البته خدا از حال شما کاملا آگاه است}.  و اهل کشور و مملکت و حتی شهری هستند.

بنابراین اندیشمندان اسلامی در مورد صفات افعالی خداوند و سایر گزاره‌های دینی ظواهر کلام را معتبر دانسته‌اند و گروهی به تأویل روی آورده‌اند. بنابراین انسان‌ها بوسیله زبان یعنی همان کلام با همنوعان و بوسیله قلم با آیندگان و معاصران سخن گفته‌اند، اولیاء دین هم ناگزیر بوسیله زبان و قلم با مردم ارتباط برقرار می‌کنند. بی‌جهت نیست که خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ علق بعد از ذکر آفرینش به بزرگ‌ترین امتیازی که به انسان عطافرموده یعنی تعلیم بیان و تعلیم خواندن و نوشتن بوسیله قلم سخن به میان آمده است(الذی علّم بالقلم[42]).

پس قطعاً رهبران دینی، پیامبران و امامان معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین به زبان مردم، با مردم صحبت می‌کرده‌اند. چنانچه خداوند می‌فرماید: و ماارسلنا مِن رسول الا بلسان قومه لیبین لهم[43]؛ ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا حقایق را بر آن‌ها تبیین کند.

بنابراین آنچه اولیاء دین به مردم گفته‌اند و امروز بصورت مکتوب از آنها به یادگار مانده، دین نامیده می‌شود. و از این آیه استفاده می‌شود که زبان دین، همان زبان مردم است. برای فهم آن باید از قواعد و قوانین و معیارهایی که رسولان و امامان معصوم علیهم السلام از طرف پروردگار عالم آورده‌اند،  پیروی کرد. پس این عزیزان در مقام متشابهات، شبیه سازی به معنای تمثیل کردند، معجزه‌هایی به اذن خداوند و در ظاهر اشخاص حالت تقیه کردند، تا بتوانند همه را به محکمات اتصال دهند.

چنانچه در انجام وظایف دینی، اصول و فروع دین داریم و در اصول نباید شک داشت و شبهه در آن راه ندارد چون محکمات است. اما در فروع، قوانین نسبت به زمان و انسان‌ها و مراحل زندگی مثل بیماری، سلامتی، پیری، جوانی، در محضورات و محبوسات و خلاصه معذورات، قوانین تشابه پیدا می‌کند مثل اینکه آب برای بیمار ضرر دارد بجای وضو، تیمم می‌کند و عملش در جای خودش صحیح است و قضا هم ندارد.

ائمه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین مُأوّلین قرآن کریم هستند یعنی علم تأویل دارند. تأویل یعنی به اوّل و اصل هر چیز برگرداندن، این همان اتصال به محکمات است. و اگر دقت کنید نماز از فروع دین است اما شرط قبولش رو به قبله شدن است و قبله، خانه توحید است و اصل دین می‌شود یعنی فروع بشرطی قبول است که فرع به اصل وصل شود!

از قول دیگر محکمات از ریشه حکم می‌آید چنانچه اگر قاضی برای امری حکم صادر کند، دیگر این امر که بصورت حکم آمده لازم الاجرا است درحالیکه تمام قرآن، حکمت است یعنی همه در ریشه حکم است. و اصل است چنانچه خداوند فرمود[44]: کتابٌ اُحکمت آیاته. و اول است و آخر است و ظاهر است و باطن است. لیکن حکمت این است که متشابهات باشد که فرمود[45]: کتاباً متشابها.

اما محکمات گاهی محکم به ذات است و گاهی محکم بغیر ذات. حکم، واجب الاجرا است اما محکم بغیر زمانی است در اتصال متشابه محکم، خودش محکم شده است زیرا آیات متشابهات موجب شده است مردم رجوع به رهبران دینی و آسمانی کنند. چنانچه اگر درس آسان باشد شاگرد احتیاج به استاد و معلم ندارد. پس متشابهات، وسیله‌ی آزمایش مردم است و در متشابهات، اختلاف ایجاد شده است.

 أحسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لا یفتنون[46]؛ آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما ایمان آورده‌ایم، رهاشان کنند و هیچ امتحانشان نکنند؟ امام حسین علیه‌السلام از پدرش صلوات‌الله علیهم اجمعین روایت کرده که فرمود: چون آیه الم .احسب الناس ... نازل شد به رسول خدا عرض کردم این فتنه چیست؟ فرمود: ای علی تو مبتلای به آن هستی و ناگزیر این جنگ به سراغ تو خواهد آمد پس آماده جنگ و دشمنی آن‌ها باش. چنانچه محک ایمان و دین داری، حضرت علی علیه‌السلام و اولاد طاهرینش هستند، بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم چه ظلم‌ها که به این خاندان نورانی نکردند. لعنت الله علی القوم الظالمین مِن الاولین و الآخرین الی یوم الدین

به فرموده امام رضا علیه‌السلام با مراجعه به محکمات، معنای صحیح آیات را کشف می‌نمایند... من ردّ متشابه القرآن الی محکمه هدی الی صراط مستقیم[47].

درواقع اتصال به قانون خدایی و عمل با اخلاص انسان را خدایی بمعنای در جلوه اسماء و صفات خدایی بودن جلوه می‌دهد. مثل سلمان- ابوذر و خالصان که در حدّ خودشان محکمات به غیر شدند.

پس درحقیقت وجود مبارک خانم حضرت زهرا سلام‌الله علیها؛ امّ المحکمات است و مرجع همه‌ی متشابهات و درحالیکه وجودهای مبارک در جایگاه محکمات هستند ولی در باطن، مرجع و محلّ اتصالشان به امّ المحکمات است[48]

بنابر کلام آقای موسوی ایشان در کتاب برآستان جانان می‌نویسد قانون‌گزار بیت الله حقیقی؛ خانم فاطمه سلام‌الله علیها است و ائمه صلوات‌الله علیهم اجمعین؛ مجریان قانون هستند. پس هر مجری باید دائما به مرجع قانون گزاری اتصال داشته باشد. وجود مطهر حضرتش، غیب وجود حضرات معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین است که اگر نباشد وجودات ایشان چون خانه‌های بی نور و خاموش است.

فلذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: فهم الکواکب العلویه والانوار العلویه المشرقه من شمس العصمه الفاطمه فی سماء العظمه المحمدیه. یعنی آنها( ائمه هدی صلوات‌الله علیهم اجمعین) ستارگان آسمانی و انوار علوی هستند که از خورشید عصمت فاطمی علیها السلام در آسمان عظمت محمدیه صلوات‌الله می‌درخشند. آن منبع لایزال نوری که تامین کننده نور امنیت وجود امامان معصومین علیهم السلام است، با این توضیحات بی شک شمس عصمت فاطمی؛ امّ المحکمات؛ فاطمه زهرا سلام‌الله علیها است[49].

خلاصه کلام آن که هر خانه مدیری دارد و مدیر خانه خداوند، بی شک حضرت صدیقه طاهره سلام‌الله علیها است. به این اعتبار شاعر می‌گوید:

بر نبی ‌ام باشد و حیدر بود مأمور او
 

یازده تن کارگر در کارگاه فاطمَست
 

(صلوات‌الله علیهم اجمعین)

 

حقیقت عدد 30 در ولایت و قرآن مجید

رمز رسیدن به گنج توحید، عدد 30 است. و قرآن عزیز که کلام‌الله است در 30 جزء، کتابت و در یک جلد، ظاهر شده است (عدد ابجد حروفِ یک=30). ظاهر عدد 30 متعلق به امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌باشد که کاتب قرآن مجید است (30 سال پس از تولد پیامبر صلی‌الله علیه و آله بدنیا آمد و 30 سال پس از رحلت ایشان زندگی کردند) و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر[50]؛ برای حضرت موسی علیه‌السلام به لیله آمده و پیامبر صلی‌الله علیه و آله  به سنه. خانه کعبه، خانه توحید است یعنی لا اله الاالله است که در مجرای یک حرف یعنی ل به عدد ابجد 30 جمع می‌شود.

و قدوم مبارک حضرت اباالحسن علی بن ابی طالب علیه‌السلام  در دنیا در خانه کعبه به ظهور رسید و دیوار خانه کعبه برایش شکافته شد...؛ آقا خودش به ظاهر 1 و 11 ذریه معصوم علیهم السلام در بطنش می‌شود 12 که برابر جایگاه حرف ل در الفبای ابجدی است. تمام عالم خلقت در عدد 30 غرق است: هر سال 12 ماه و هر ماه 30 روز است! (12=ل=30)[51]

*درحقیقت قرآن، گنج زیبای عدد 30 را به دو ظهور درس داده: 1) سوره مبارکۀ حمد که تمام 30 جزء قرآن در سوره مبارکۀ حمد جلوه کرده است. درحالیکه تمام قرآن نازل شد به قلب مطهر پیامبر صلی‌الله علیه و آله؛ قوس نزولی باطن حمد آشکار شد.

اما وجود امیرالمؤمنین علیه‌السلام که هادی انوار قرآن است، قوس صعودی را شروع کرد که با مکتوب کردن 30 جزء قرآن، نسخه پروردگارعالم ثبت شد و حضرت علی و اولاد معصومش صلوات‌الله علیهم اجمعین، هادی و راهنمای راه صعود به قرب الی الله هستند[52]. پس نزول می‌شود؛ رسالت و صعود از باب ولایت است.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله 30 سال از عمر مبارکش( از سال عام الفیل) گذشته بود که قدوم مبارک حضرت علی علیه‌السلام به دنیا رسید و حضرت در 40 سالگی مبعوث شد. و حضرت علی علیه‌السلام 30 سال بعد از شهادت پیامبر صلی‌الله علیه و آله در سال 40 هجری شهید شدند. لعنت خدا بر ظالمین و قاتلین و غاصبین حقشان الی یوم القیامه

خوب دقت کنید! خداوند به وجود مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم  در حجة الوداع{ در سال 10 هجری یعنی به حروف، حرفِ یا می‌شود (محلّ انتخاب)، در بازگشت آخرین حج از مکه بسوی مدینه} امر به تکلیف واجب ابلاغ ولایت می‌فرماید. نکته مهم این است که خداوند بندگانش را در سنّ بلوغ، تکلیف می‌فرماید و ابلاغ رسالت را به انجام عمل در پشت ولایت، و عمل نزول به صعود شروع می‎شود. درواقع همه‌ی ما در غدیر غرق هستیم و باید غدیری بشویم و اگر نه بفرموده کلام کریم خداوند، تکلیف انجام نداده‌ایم و زحمات رسولان را ضایع کرده‌ایم!

 

ظهور

am1

 

اگر جزء اول و آخر قرآن را روبرو قرار دهیم: سوره مبارکۀ حمد؛ ابتدای جزء یک روبروی سوره مبارکۀ نباء که ابتدای جزء 30 است، قرار می‌گیرد. و سوره مبارکۀ نباء متعلق به حضرت علی علیه‌السلام است( و پیامبر صلی‌الله علیه و آله، حضرت علی علیه‌السلام را نبأ عظیم معرفی فرمود). و از آنجا که تمام جزء 30 به نام عمّ جزء نامیده شده، پس تمام جزء 30 متعلق به امیرالمؤمنین علیه‌السلام است! در این جزء 37 سوره آمده که برابر با عدد ابجد کلمه اول است و سوره مبارکۀ حمد هم اولین سوره قرآن است. در سوره مبارکۀ نباء، دایره صعود به اول می‌رسد یعنی در بطنش اول است: جزء یک با سوره مبارکۀ حمد(اولین سوره) شروع می‌شود و جزء 30 به سوره مبارکۀ نبأ( دربطنش اول را دارد)، شروع می‌شود.

 
 
 

am2

 

درواقع عدد 10؛ گنج عشر و باطن 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین و اسرار اتممناها بعشر و ظهور اربعین و عدد 40 است چه در رسالت و چه در ولایت! اما اگر دو عدد 30 در نزول و 30 در صعود را با هم جمع کنیم 60 می‌شود(60=30+30) که برابر با عدد ابجد حرفِ "س" است که میزان حروف و ظرف زمان و اُمّ الحروف می‌باشد و قلب قرآن و باطن وجود مبارک پیامبر و اهل بیتش صلوات‌الله علیهم اجمعین که آل یاسین هستند، می‌باشد.

 

*درواقع اول به آخر در  خود جزء 30 هم قرار دارد:

اولین سوره که به قلب پیامبر صلی‌الله علیه و آله نازل شده، سوره مبارکۀ علق است که در جزء 30 است و 19 آیه دارد و به سجده واجب که نوزدهمین آیه این سوره است، ختم می‌شود{ امام علی علیه‌السلام 30 سال بعد از تولد پیامبر صلی‌الله علیه و آله در جان خانه خدا(خانه توحید؛ لا اله الا الله) در بطن عدد 30 برابر حرف ل بدنیا آمد و در شب 19 ماه رمضان در حال سجده فرق مبارکشان شکافته شد. (خوب دقت کنید که سورۀ مبارکۀ علق با 19 آیه در جزء30 قرار دارد و به سجده که نوزدهمین آیه است، ختم می‌شود!) حضرت، نفس پیامبر صلی‌الله علیه و آله است یعنی مقام تنزیل را دارد . اما خودش فهرست قرآن را کتابت فرمود! پس ایشان مهندسی خلقت را کامل رسم کرد و به همه ظهور داد و نشان داد} و آخرین سوره هم که به قلب پیامبر صلی‌الله علیه و آله نازل شده، سوره نصر است که در جزء 30 است و از نظر ترتیب فهرستی صد و دهمین سوره قرآن مجید است برابر عدد ابجد نام مبارک علی علیه‌السلام(علی=110).

پس دو سَرِ کمان از نظر ترتیب نزول سوره‌های مبارکه قرآن، در این جزء به هم می‌رسد. و همه در گنج ولایت حضرت علی علیه‌السلام است!

 

am۳

 

آیا انسان را به فکر وانمی‌دارد که نصرت واقعی و رسیدن به فتح بیت الله قلب، راهی ندارد جز اتصال به ولایت آقایی که خود، مولود کعبه است؛ مولی الموحدین؛ مولای متقیان؛ صاحب قاف؛ اسدالله الغالب؛ علی بن ابیطالب صلوات‌الله علیهم اجمعین است!

 

در آخرین صفحه قرآن؛ جزء30 سوره توحید قرار دارد که نام دیگرش اخلاص است. پس چه کسی حامد واقعی خداست؟ کسی که مخلص است. پس جایگاه این سوره پشت سوره مبارکه حمد است. درواقع باطن حمد در اخلاص ظهور دارد! درحقیقت دایره قرآن از جزءِ یک به جزءِ30 می‌رسد!

یعنی حمد؛ باطن نام محمد صلی‌الله علیه و آله، رسالت است و سوره اخلاص؛ باطن توحید؛ جایگاه ولادت حضرت علی علیه‌السلام{ خودش و اولاد طاهرینش صلوات‌الله علیهم اجمعین}، ولایت است.

 

am4

 

*رابطه عدد 30 و صلوات:

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم، 30 حرف می‌شود، پس باطن 30 جزء قرآن، صلوات است! وقتی صلوات می‌فرستیم دائم زیر برکات رحمت خدا قرارمی‌گیریم. ائمه طاهرین صلوات‌الله علیهم اجمعین، ظلّ الله هستند و این رحمت دائماً می‌ریزد ولی با صلوات، یکسره از این برکات بهره می‌بریم.

خداوند کریم در سوره مبارکۀ احزاب آیه 56 خودش و ملائکه بر حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم (و آل مطهرش صلوات‌الله علیهم اجمعین) صلوات را فرستاد و بعد امر فرمود به مؤمنین که بر وجودهای مبارک صلوات بفرستند: إنّ الله و ملائکته یُصلّون علی النبی یا ایّها الذین آمنوا صَلّوا علیه و سَلّموا تسلیما؛ همانا خدا و فرشتگانش بر روان پاک این پیغمبر درود می‌فرستند. ای اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم بر او سلام کنید و تسلیم فرمان او شوید. 

 

معانی عددی و حروفی نام مبارک قرآن

یکی از اعجازهای قرآن، نام مبارکش است که باید قرائت شود و اصل مهم این است که ورود حتی در قرائتش آداب و قوانینی دارد: لا یمسّه الا المطهرون[53] (مسّ نمی‌کنند قرآن را مگر تطهیرشدگان). درحقیقت کلمه قرآن با قربـان، یک حرفِ ب فرق دارد. درواقع بنده باید از حرف ب قربان بگذرد تا بتواند ورود در قرآن داشته باشد و به قربِ آن برسد! زیرا به فرموده پیامبر صلی‌الله علیه و آله تمام محتوای قرآن در بِ بسم‌الله آن است. تا بسمل نشویم، تطهیر نمی‌شویم! و آن بسمل کردن‌ ِ نفسِ حیوانی است در طهارت نیت، وضو و غسل و عقیده کامل و نیت به عمل کردن هر حکمی از احکام الهی و فهمیدن واقعی است.

پس کلمه مبارک قرآن؛ اسمی است ازلی و ابدی- ظاهری و باطنی- دنیایی و آخرتی و تمام بطون در کلمه قرآن است.

*پروردگار عالم اسم مبارک قرآن را در 4 حروف قرار داد و عدد 4 پایه‌ی عدد 40 یعنی اربعین است و اربعین از ریشه ربع (عدد 4)، و به کلمه ربیع یعنی بهار است. اولین باطنی که برای تلاوت کننده قرآن باز می‌شود، باب ربیع است یعنی باب بهار کننده قلوب و زندگی دنیا و آخرت ماست. و دومین باب: حقیقت طهارت واقعی است، چون اربعین درحقیقت باب طهارت است. و باب سوم: باب خلوص است و باب خلوص، باب توحید  و ناب شدن و از حیوانیت جداشدن و باب بندگی و باب رفعت و باب به اعلا رفتن است و باب رسیدن به هدف اصلی رضای خداوند و قرب الهی است. و باب چهارم: معنی حقیقی آن باب انسان شدن است و به سیرت و صورت آدمیت رسیدن است.

حال ببینید که عدد، روح حروف است پس معنای حقیقی لایمسه الا المطهرون[54]{ جز پاک شدگان (از هر نوع آلودگی) به (حقایق و اسرار و لطائف) آن دسترسی ندارند} را درک کنید!

اگر عدد 1 تا 4 را با هم جمع کنیم، 10 می‌شود و این همان خزانه و گنج عشر است که تمام عالم و تمام علوم و تمام کتاب‌های آسمانی در آن غرق است. درواقع یعنی 4روی 10، باطن وجودهای مبارک چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

آن کسانی که علم به این حقایق را ندارند، می‌گویند چرا اسماء مبارک چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین در قرآن نیامده؟! درحالیکه با معنای ظاهری یک حرفِ ق، وجود مطهر چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین معرفی می‌شود! زیرا تعداد حروف اسماءِ مبارک پنج تن صلوات‌الله علیهم اجمعین 19 حرف است و جایگاه حرف ق (قـرآن) هم 19 است. و بعبارتی عدد 19 می‌شود10 (10=9+1)؛ همان گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین.

و نام مبارک محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم 4 بار در قرآن مجید آمده است:1)سورۀ مبارکۀ آل عمران؛ آیه144-  2)سوره مبارکۀ احزاب؛ آیه 40-   3)سوره مبارکۀ محمد صلی‌الله علیه و آله؛ آیه2-   4)سوره مبارکۀ فتح؛ آیه 29. درواقع به عدد 4 بار یعنی همان گنج عشر و 14[55]، همه در یک اسم ظاهر شده چون خانواده نورانی ایشان خوانده می‌شود محمد و آل محمد صلوات‌الله علیهم اجمعین و حضرت فرمود:

اوّلنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و کلّنا محمّد.[56] صلوات‌الله علیهم اجمعین

و نام مبارک محمد صلی‌الله علیه و آله هم 4 حرف دارد که شروعش با حرف م به عدد ابجد 40  و آخرش حرف د به عدد ابجد 4 است که پایه 40 است. اگر خوب دقت کنید نام مبارکش اربعین عالم؛ درحقیقت حامل گنج طهارت و اخلاص و حمد و توحید ناب و عبد خالص و باطن نور تامّ 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

پس پیام آور قرآن و گیرنده وحی قرآن، باطن عدد 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است.  و خود قرآن هم طبق آیه سبعاً من المثانی و القرآن العظیم[57]، 14 است. پس آورنده پیام و خود پیام رویهم می‌شود 14+14=28 و قرآن مجید از 28 حرف کتابت شده است و این اعجاز قرآن است.

حال توجه کنید! اسم مبارک قرآن 4 حرف است و 3 نقطه دارد( چون نقطه، نمایانگر تعریفِ حرف است، پس جزءِ حرف محسوب می‌شود) که می‌شود 7 تا[58] ؛ باطن حمد. زیرا به فرموده حضرت علی علیه‌السلام تمام محتوای قرآن در سوره مبارکۀ حمد است[59] و سوره مبارکۀ حمد 7 آیه دارد. توجه کنید کلمه قرآن، باطن کلّ قرآن است!

و اگر حروف قرآن را بصورت بسیط بنویسیم: قاف+را+الف+نون، 11 حرف می‌شود برابر اسم مبارک هو و اسم مبارک دوا که قرآن، شفا و رحمت است از طرف پروردگار(هو) برای عالمیان: و نُنَزّل مِن القرآن ما هو شفاءٌ و الرحمةٌ للمؤمنین... [60] ؛ و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است نازل می‌کنیم. پس قرآن، نسخه داروی شفابخش حکیم الحکما است.

 

  و عدد 11 برابر با کلمه حج است. درواقع شناسنامه خداوند(توحید) همان سوره مبارکۀ توحید است که مقام اتصال به هوالله است. پس خانه خدا کلّ مقام جمع الجمع گنج مهندسی تمام خلقت را به یک ظهور می‌دهد و آن نقطه ارض است. و خداوند اسرار گنجش را آشکار فرمود و آن نقطه در زیر خانه خداست. از این نقطه عالم دنیا خلق شد، اما در 6 روز[61].

دقت کنید که تعداد نقطه‌های حروف قرآن بصورت بسیط 6 تاست، پس نقطه‌ها، اسرار ظهوری تمام عالم هستند. بنابراین اگر حروف اسم مبارک قرآن بصورت بسیط (قاف+را+الف+نون=11) را با نقطه‌هایش(6) جمع کنیم، 17 می‌شود[62] که کلّ محتوای قرآن در شروع دایره باطن حمد در دایره کل خلقت (7 طبقه آسمان‌ها و زمین‌ها) از یک شروع می‌شود تا 7 که در کنار هم می‌شود 17.

 

am5

 

و عدد 17 برابر با نام مبارک خداوند؛ بَهی است چنانچه در دعای سحر از کلام نورانی امام محمد باقر علیه‌السلام می‌خوانیم: اللهم انّی اسئلک مِن بهائک بأبهاه و کلّ بهائک بهیّ. و عدد 17 یعنی حقیقت اسرار گنج آفرینش روز ظهور و تولد آورنده و پیام آور قرآن (17 ربیع الاول) و 17 رکعت نماز و تمام محتوای حمد و محلّ نزول کلّ اسرار عالم بالا بر روی کلمه ارض یعنی عالم زمینی. پس چه کسی می‌تواند به عمق معنای قرآن برسد غیر از وجود مطهر و مبارک محمد و آل محمد صلوات‌الله علیهم اجمعین؟!

حال اعداد شناسایی قرآن را با هم جمع می‌کنیم تا بطورکامل زیبایی گنج قرآن افشاشود:

(1؛ کلمه)+ (4؛حروف)+ (7؛ حروف و نقطه‌ها)+ (11؛ حروف بسیط)+ (17؛ حروف بسیط و نقطه‌ها) در جمع 40می‌شود(40=17+11+7+4+1)! پس قرآن حقیقت اربعین و گنج طهارت و گنج بهار و گنج حسن(ع) و گنج سبزی و حیات دهنده و گنج سبحان و اسماء الحسنی و شناسایی پروردگارعالم و خزانه عبودیت و ادب است.

عدد ابجد کلمه قرآن=351 است و در جمع برابر عدد 9(1+5+3) است و عدد 9، سلطان اعداد است. و جالب اینکه شعاع دایره خلقت عدد 9 است چون سقف اعداد 9 می‌باشد یعنی ‌تمام دایره هستی در قرآن غرق است و خدای متعال می‌فرماید: ...ولارطبٍ و لایابسٍ الا فی کتابٍ مبینٍ[63]؛ و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتاب مبین و قرآن عظیم مسطور است.

عدد 351 معنی می‌شود به 51+300: عدد 300 برابر حرف ش است که صفتش تفشی می‌باشد.  و عدد 51 برابر است با جایگاه عددی کلمات: ولایت= نام مبارک محمّد(با میم مشدد)= قریب= علیم= رحیم= حروف= خفی=سلطان و .... پس خوب بیندیشید! آیا اعجاب آور نیست که نام مبارک قرآن خود، افشا کننده‌ی جایگاه حروف و اسماء الحسنای پروردگار عالم و ولایت و نام مبارک ظرف نزولش می‌باشد!!!

و جایگاه عددی کلمه قرآن=54 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود و جالب است که خود عدد 54 برابر است با جایگاه عددی کلمه تاسع (به عربی یعنی9)! و برابر جایگاه عددی کلمات: آسمانی= معانی= عصر= مبعث= معلم=  یا اباصالح علیه‌السلام= شعبان= سمیع= کریم= عمره= غذا و برابر عدد ابجد کلمه جان است! در هریک از کلمات خوب دقت کنید و ببینید در نام مبارک قرآن چه گهرهایی نهفته است؟! که تنها با علم حروف و اعداد می‌توان به گوشه‌ای از آن‌ها دست یافت.

 

 

 

[1]. نهج‌البلاغه؛ خطبۀ 147

[2]. نهج‌البلاغه؛ خطبۀ 147

[3]. سورۀ مبارکه حجر؛ آیۀ 9

[4]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 185

[5]. کتاب کمال‌الدین شیخ صدوق ـ مستدرک حاکم ج3 ص124

[6]. ابن حجر عقلانی ج13 ص209- مناوی ج1 ص719

[7]. جامع الاخبار والآثار کتاب القرآن ج1 ص182

[8]. کنزالعمال ح 2317

[9]. بحارالانوار 19/92/18-کنزالاعمال 2356

[10]. سورۀ مبارکه واقعه؛ آیۀ 79

[11]. کنزالعمال42130

[12]. سورۀ مبارکه ص ؛ آیۀ 29

[13]. سورۀ مبارکه محمد(ص) ؛آیۀ 24

[14]. کافی(ط-الاسلامیه) ج2.ص610

[15]. نهج الفصاحه؛ ص473.ح1524- وسایل الشیعه ج6.ص167.ح7641

[16]. البرهان فی تفسیرالقرآن ج1.ص 19

[17]. الحیاة (ترجمه احمد آرام) ج2.ص234

[18]. من لا یحضرالفقیه ج4.ص402

[19]. اصول کافی؛ج2.ص459

[20]. قاموس قرآن، المقدمه ص2

[21]. مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل؛ ح3788.ج3.ص363

[22]. امالی(طوسی)ص337- بحارالانوار(ط-بیروت)ج74.ص122

[23]. کافی/67

[24]. بحارالانوار ج2 ص176

[25]. کتاب شیخ حر عاملی وسائل الشیعه ج4.ص825و835

[26]. نهج‌البلاغه؛خطبۀ 147- 176-198-167

[27]. آمالی صدوق 438- بحارالانوار ج93.ص341

[28]. التفسیر المنسوب إلی الامام الحسن العسکری علیه السلام ص 449

[29]. کافی(ط-الاسلامیه)ج2.ص603

[30]. کافی؛ ج2.ص 628

[31]. سورۀ مبارکه زمر؛ ایه 27

[32]. در مبحث عدد 30 و جایگاه حروف الف توضیح بیشتر می‌آید

[33]. برشی از شرح نکته 196 کتاب شریف گفتارها و گفتمان ها جلد اول

[34]. الف+ انحنا(تعین الف)+ نقطه(کثرت الف)=کثرت

[35]. نقاط محو->حروف->کلمات->جملات->آیات->سور->کتاب

[36]. سورۀ مبارکه نحل؛ آیۀ 44

[37]. اصول کافی؛ ج1.ص295

[38]. تفسیر قمی ج1 .ص4- البرهان فی التفسیر القرآن ج1 .ص73

[39]. سورۀ مبارکه آل عمران؛ آیۀ 7

[40]. هزار شاخه طوبی

[41]. سورۀ مبارکه حجرات؛ آیۀ 13

[42]. آیۀ 4

[43]. سورۀ مبارکه ابراهیم(ع)؛آیۀ4

[44]. سورۀ مبارکه هود؛ آیۀ 1

[45]. سورۀ مبارکه زمر؛ آیۀ 23

[46]. سورۀ مبارکه عنکبوت؛ آیۀ 2

[47]. بحارالانوار؛ ج2.ص185

[48]. هزار شاخه طوبی

[49]. حدیث از کتاب مشارق انوارالیقین فی اسرار امیرالمومنین (ع) ص،180،بحارالانوار(ط-بیروت)، ج25، ص174

[50]. سورۀ مبارکه اعراف؛ آیۀ 142

[51]. رجوع شود به مبحث عدد ابجد و جایگاه عددی الف

[52]. زیارت جامعه کبیره:السلام علی ائمةالهدی و مصابیح الدجی و اعلام التقی...

[53]. سورۀ مبارکه واقعه؛ آیۀ 79

[54]. سورۀ مبارکه واقعه؛ آیۀ 79

[55]. 10=4+3+2+1 ؛4 روی 10می‌شود 14

[56]. بحارالانوار: ج26.ص3  - تفسیر القمی: ج1.ص18

[57]. سورۀ مبارکه حجر؛ آیۀ 87

[58]. با توضیحی که در ابتدای مبحث اسم مبارک قرآن آمد

[59]. تفسیر الصراط المستقیم(سید حسین بروجردی): ج3.ص118 –این حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله هم نقل شده است.

[60]. سورۀ مبارکه اسرا؛ آیۀ 82

[61]. سورۀ مبارکه حدید؛ آیۀ 4

[62]. مبحث عدد 17 در کتاب حوای روحانی 3 آمده است.

[63]. سورۀ مبارکه انعام؛ آیۀ 59

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۱۲
عذرا شفائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی