لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





قرآن شناسی 1؛ (اسم قرآن از منظر حروف و اعداد) بخش پنجم

چهارشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۲:۰۸ ب.ظ

*همزه:

صفات همزه 7 تاست. صفت مخصوص همزه، نِبر است یعنی بُرش خورده است مثل قلم و بقیه صفات گفته شده درباره الف را همزه داراست. پس الف آنگاه که صفت نبر یعنی بُرندگی را به او دادند، همزه شد و همزه، الف را از سکون به عالم حرکات آورد و صدا از همزه آغاز شد.

عدد ابجد کلمه همزه=57 است و جایگاه عددیش 30 می‌باشد و عدد 30 همانطور که گفته شد برابرعدد ابجد کلمه یک و جایگاه عددی حروف الف می‌باشد (همزه=30=یک=الف) .

همزه با تمام کلمات کار می‌کند و حرکت‌ها و صداهای  فتحه، کسره، ضمه را بخود اختصاص می‌دهد. و صدای مخصوصشان یعنی آواز خوش حروف به صورت نطق عقلی را ظاهر می‌سازد. همزه را از حروف لفظی می‌نامند زیرا از مراتب نقلی تمام مراتب را دارد. پس چون بر تمام حروف و اصوات از نظر ظاهر و باطن غلبه دارد، آن را مجموع عالم حروف و مراتبشان می‌دانند و آن، نه در آنهاست و نه از آنها بیرون است! نقطه دایره و محیط آن است و مرکب عوامل و بسیط آنهاست!

پس همه‌ی مراتب از زیبائی‌ها نطق الله عالم؛ امیرالمؤمنین صلوات‌الله علیهم اجمعین است. وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، ناطق کلّ حروف در مسجد الحرام؛ بالاترین جای سجده در خانه خدا متولد شدند و در مسجد کوفه {عدد ابجد کلمه کوفه=111=الف} در حال سجده(=72=نوزده) در روز 19 ماه مبارک رمضان به دست شقی ترین اشقیا؛ ابن ملجم مرادی لعنةالله‌علیه  فرق مبارکش شکافته شد.

عدد ابجد کلمه همزه=57 است و امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام؛ جان و باطن همزه هستند و همانطورکه اشاره شد عدد ابجد کلمه زن هم 57 می‌شود (که حضرت فاطمه سلام‌الله علیها یک زن کامل است).

*معنایی در مقام وجود مبارک نساء (سیدة‌النساء‌العالمین فاطمه‌الزهرا علیهاالسلام)

           و کلمه مبارکه نساء هم که نام سوره‌ای در قرآن مجید است، عدد ابجدش 111 می‌شود یعنی برابر (الف) است. جالب است که کلمه نساء، میزان است و حروف ن+س+ا=111 و حروف همزه بصورت بسیطی 110 می‌شود یعنی (ها=6)+ (میم=90)+ (زا=8)+(ها=6)=110، الف وسط کلمه نساء میزان بین (نس) و (همزه) آخر است اگر الف را حساب نکنیم از هر دو طرف الف 110 می‌شود و اگر الف از هر طرف با حروف آن طرف جمع شود، 111می‌شود. یعنی:

 

              نس                  ا               ها  میم  زا  ها

              110                           1                              110

              111=110+1                                    1+110=111

 

بنابراین سرّ کلمه نساء در مقام عدد علم ابجدی(=111) برابر کلمه الف است.

 

*اِمرأة و مرآت:

ذات بی حد و بی رسم و بی اسم یک آینه‌ای خلق کرده که اسماء و صفات الهی در این آینه ذات عینیت داده شده است. این آینه، اسم مستأثر است که همان ولایت رسول الله صلی‌الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله علیهاست. پس ائمه طاهرین علیهم السلام آینه یا همان مرآت ذات حق تعالی هستند!

بنابراین بسط دایره و گنج الف و حقیقت نام مبارک الله جلّ جلاله و حقایق سرّی از عالم سرّ مخفی الی یوم القیامة را می‌توان در یک کلمه ظهور داد و آن مرآت می‌باشد؛ در حقیقت وجود اِمراَة و جان وجود مبارک نساء برابر حرف الف=111 است! عدد ابجد کلمه اِمراة=642 است و جمع ارقامش 12 می‌شود و جایگاه عددیش برابر 57 است که برابر با عدد ابجد نام زیبای زن (درحقیقت حضرت فاطمه سلام‌الله علیها) است. عدد ابجد کلمه مرآت=641 است و 2 نقطه دارد و جمع ارقامش 11 می‌شود و جایگاه عددیش برابر 56 است که برابر با عدد ابجد کلمه یوم و جایگاه عددی نام مبارک مریم سلام‌الله علیها می‌باشد.

اما مرآت در فارسی، آینه(یا آیینه) خوانده می‌شود.  کلمه آینه:  4 حرف و 3 نقطه دارد. عدد ابجدش 66 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله است  و اسماء مبارک، آینه‌ای از صفات پروردگار عالم هستند و عالم در انعکاس اسماء خداوند متعال است و همه‌ی موجودات در تجلی آن ذات الهی هستند و همه در عبادت الله تعالی می‌باشند.

بنابراین در آینه تجلیگاه کلام خداوند، قرآن مجید قرار دارد که بقول امام صادق علیه‌السلام خداوند در کلامش تجلی فرموده است. و قرآن 30 جزء است و نام مبارک الله در موضع حروفی عدد 30 است و جایگاه عددی کلمه آینه هم 30 می‌شود برابر عدد ابجد حرف ل یعنی مجرای گنج توحید ذات اقدس الهی، در ظهور کلمه طیبه لااله‌الاالله است که 12 حرف است(در جایگاه حرف ل) و همه‌ی عالم "... لِلّهِ الواحِدِ القهّار"[1] است (همه چیز تحت قدرت قهّاریت خداست) و خداوند خطاب به پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود بگو یقیناً اختیار همه‌ی امور بدست خداست (امر فقط امر اوست): "... قل إنّ الامرَ کلّه لله..."[2]. و اگر کلمه آیینه بنویسیم، 5 حرف است و 5 نقطه دارد و عدد ابجد آیینه= 76 و برابر با عدد ابجد کلمه عبد است. بعبارتی آیینه یعنی آینه کوچک (حرف ی مصغر آمده است). درحقیقت ظرف عبد بودن و خلوص کامل ائمه طاهرین علیهم السلام است که آیینه‎‌ی آینه‌ی حق هستند و خالصانه و بدون رنگ و بدون هیچگونه تصرفی بطور کامل مجلای تجلی اسماء و صفات و انوار و حروف و اعداد و کلمات خداوند جلّ جلال عظمته هستند. و جمع ارقامِ 76 می‌شود 13  که برابر با نام مبارک احد جلّ جلاله و جایگاه عددی حرف م است به عدد ابجد 40 یعنی بهار و اربعین و سبزی و طهارت و معصومیت و خلوص کامل هستند و در جایگاه عددی کلمه آیینه= 40 می‌شود.

حال به این نکته خوب دقت کنید که قرآن، حقیقت باب طهارت و آیینه تمام نمای گنج وجود معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین است و خداوند در سوره مبارکۀ واقعه می‌فرماید: لا یَمسّه الا المطهّرون[3]؛ جز پاک شدگان(از هر نوع آلودگی) به حقایق و اسرار و لطایف قرآن راه ندارند. همینطور وجود مبارک معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است که بدون طهارت، حقّ زیارتشان را نداریم و حتی مسّ نام مبارکشان هم بدون طهارت، حرام است.

بنابراین عالم همه در اسرار آیینه و آینه و مرآت و در حقیقت وجود اِمرأت، ظهور و تجلی دارد. چنانچه وجود مبارک ائمه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین مرآت حق هستند. همه از طرف خداوند کریم در جایگاه عبد و بندگی خالصانه، حجت‌های خداوند و اولی الامر و ولی الله الاعظمِ پروردگار هستند. و در حروف، همه باطناً الِفِ وجودند یعنی قطب الحروف، کنزالحروف و سرّ الحروفند. اما وجود مبارک حضرت فاطمه سلام‌الله علیها؛ حجت الله علی الحجج است و در مقام حقیقتِ نساء، در جایگاه الِف و اَلـف قرار دارد و کنزالله الاعظم می‌باشد.

چنانچه خداوند در کلام کریمش در مورد مقام خانم آسیه سلام‌الله علیها می‌فرماید: و ضرب الله مثلا للذین آمنوا اِمرأَتَ فرعونَ...[4]؛ خداوند برای همه‌ی اهل ایمان(چه مردان و چه زنان) خانم را إمرأت نامید یعنی آینه‌ی تمام قدی است که زلالی وجود حضرت موسی علیه‌السلام در وجودش جلوه کرد و تجلیگاه انوار موسوی قرار گرفته شد و نجات پیدا کرد. درواقع به الِفِ وجود خودش رسید تا یک شود و مجرد شود و در توحید و اخلاص ذوب شود!

پس عدد یک در حروف، رسیدن به مقام ماهیت الف است که هر کس به وسع درونی خود باید برسد.

و خانم دو عالم سلام‌الله علیها؛ تجلی و جلوه دهنده و ظهور آن آینه است که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله جمال حق را در ساق عرش در وجه او دیدند که مقام پدر و همسر و فرزندانش در صورت جمال او ظهور و زینت قرار گرفته بودند. وجود مبارکش خوانده شد: هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها.

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

در حقیقت کلمه قرآن، مظهر انسان سازی است که بعد از حرف ق که نگهدارنده و حافظ حدودالله و خط نگهدارالهی و سرّ حکمت و تمام زیبایی خزانه بهشت و بسته نگهدارنده‌ی درِ جهنم است. در عالم دنیا (به حرف حرف ر؛ قرآن) با نعمت عقل و آسان قرار دادن و هدایتِ هدایت گران الهی به قامت الف(قرآن) رسیدیم تا اول به مقام تخلّی و بعد به مقام تجلّی برسیم یعنی از رضای دل گذشتن و به رضای خدا رسیدن که درواقع  در اتصال به رضای حجت خدا صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

پس هر کس اگر بخواهد رهرو راه قرآن باشد باید آینه شود تا قرآن در او تجلّی کند. ما نمی‌توانیم مِثل قرآن شویم ولی می‌توانیم مَثـَلِ قرآن شویم یعنی آینه‌ی وجودمان مهدوی، علوی و فاطمی... شود. درواقع آیینه باید عاری از هر گونه زنگار و شکستگی و رنگ و غباری شود تا صورت حقیقی قرآن و معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین در آن تجلی کند .

حال ببینید بزرگانی که به این درجات رسیدند مثل آسیه سلام‌الله علیها، سلمان علیه الرحمه و... در آیینه‌ی وجودشان نبوی شدند و علوی و فاطمی و حسنی و حسینی و... و مهدوی صلوات‌الله علیهم اجمعین شدند تا به مدارک و مدارج عالیه نائل شدند. همه به الِفِ الله و لام توحید ناب و مخلص شدند و هاءِ ضمیر اسماء الله و شیعه و محب شدن واقعی رسیدند که با قامت الف مدّی وجود مبارک معصوم زمان(و امروز حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه) صدای کوتاهشان به صدای مدّی بلند الی یوم القیامة کشیده شد و این نقطه‌ی دحوالارض مقام انسانی است! اللهم الرزقنا

 

ملک حرف الف؛ حضرت اسرافیل علیه‌السلام

مَلک حرف الف، حضرت اسرافیل علیه‌السلام است. از آنجا که هر حرف، مَلکی دارد و ملوک حروف، صور خاص خود را بصورت معنا ظاهر و اثر گذاری و حروف را تأثیرپذیرمی‌کنند. بنابراین ملک این حرف حضرت اسرافیل علیه‌السلام؛ ملک مقرب است که مأمور به دمیدن روح در تمام مخلوقات است و مأمور دمیدن در صور اسرافیل در قیامت است. این ملک که سرش به عرش الهی و پایش در سفل‌ترین نقطه خلقت و بال‌هایش که همان جناح‌هایش می‌باشد تمام شرق و غرب عالم را فرا گرفته، چنانچه نقطه‌ای نیست که وجود این ملک در آن نباشد. پس این ملک از عالم عرشی تا اسفل السافلین در تمام آنچه که پروردگار عالم خلق فرموده، سیطره دارد و در تمام موجودات حتی کرات، آسمان‌ها و زمین‌ها انجام وظیفه می‌نماید. از جماد،  نبات، حیوان و انسان و بر همه موجودات زنده کننده است. بنابراین همه موجودات به زبان حال می‌گویند:

ما سمعیم و بصیریم و هوشیم
 

 

با شما نامحرمان ما خاموشیم
 

پس سعه وجودی ملکوت الف، سر تا سر عالم و مخلوقین را الی یوم القیامة فراگرفته است (عالم ظاهر می‌شود از سَرِمد  تا  آخرِ مد) پس الف، قائم بر ملکوت است و سعه‌ی حرفی الف هم تمام عوالم و موجودات و مخلوقات را فراگرفته الی یوم القیامة. بنابراین ملجأ و مجرای حقیقت کلام مبارک پروردگارعالم است که فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون. در حقیقت مردن هرگز به معنی عدم  نیست چون خداوند متعال که خود حی است، آنچه هم که خلق کرده، عین حیات است زیرا عدم را خلق نکرده است.

خوب دقت کنید! در بدن ما هر روز میلیون‌ها سلول بدنیا می‌آید که این ملک، در باطن قامت الفِ حیات جاویدان آن را ظهور داده، درواقع الفِ وجود همه موجودات، زنده و حی می‌ماند فقط به اذن خداوند می‌خوابد. در حالیکه درعالم سِرّ، این ملک مقرب از وجودِ الف خلق شده است و در خدمت الف است الی یوم القیامه! والله ‌اعلم فی سِرّ المکنونات فی اوّله‌ و آخره. نکته جالب اینجاست آنگاه که در قیامت صوراسرافیل زده می‌شود، درواقع این دم از درون این ملک به حقیقت الِف‌های وجودی که سالیان است که از دنیا رفته‌اند(یادآوری می‌کنم که ملِک حرف الف، حضرت اسرافیل علیه‌السلام است)، دمیده می‌شود و صدای حیّ علی جزاء العمل همه را بر پا می‎دارد و آن رستاخیز عالمگیر است. قوله تعالی: و نُفخ فی الصور فإذا هم مِن الاجداثِ الی ربّهم یَنسلون. قالوا یا ویلنا مَن بَعثنا مِن مَرقدنا هذا ما وَعَد الرحمنُ و صَدقَ المُرسلون[5]؛ (و چون) در صور دمیده شود بناگاه همه از قبرها برخاسته و بسوی خدای خود به سرعت می‌شتابند. و (از روی حسرت و پشیمانی) گویند ای وای بر ما که از خوابگاه مرگ ما را برانگیخت؟ این همان وعده خدای مهربان است و رسولان که(از این روز سخت خبر داده‌اند) همه راست گفتند.

 

الف در قامت قلم

پروردگار عالم شصت و هشتمین سوره‌ی مبارکه کلام کریمش را سوره مبارکۀ قلم  قرار داد اگر ارقامش را جمع کنیم می‌شود 14(14=8+6) پس قلم به یک معنا، الف وجود است. و عدد 14برابر است با جایگاه عددی حرف " ن " در الفبا که عدد ابجدش 50 است اگر ارقام عدد 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1) که تمام حروف با این جوهر که بضاعت قلم است، بسته می‌شود! و عدد 68 برابر عدد ابجد کلمه حس است که در وجود انسان 5 حس وجود دارد و با احساس، به حقیقتِ طعم زندگی دنیا و آخرت پی می‌بریم!

سوره مبارکۀ قلم، 52 آیه شریفه دارد. عدد 52 برابر ابجد کلمه حمد می‌باشد که سوره مبارکۀ فاتحة الکتاب است و هفت آیه دارد. اگر ارقام 52 را با هم جمع کنیم عدد 7 حاصل می‌شود(7=2+5). جالب است یکی از اسماء مبارک قرآن، (ن) است. کلّ قرآن به فرموده حدیث مبارک پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله، در سوره مبارکۀ حمد جمع است. سوره مبارکۀ حمد 7 آیه دارد و عدد ابجد کلمه حمد= 52 است، جالب است که هر سال 52 هفته دارد و هر هفته، 7 روز و پروردگار عالم در سورۀ مبارکۀ قلم با یک حرفِ ن(=14)، گنجی از معنا را برای حضرت می‌گشاید(کلّ گنج سِرّ مکنون 4روی ده؛ حقیقت الف)! و 5=4+1 و عدد ترتیب نزول سوره مبارکۀ حمد به قلب مبارک پیامبرصلی‌الله علیه و آله هم 5 است!

و در کلام کریمش اینگونه درس قلم را به انسان می‌دهد. و در اول این سوره مبارکه بعد از بسم‌الله قسم یاد فرموده  به نون و قلم. که هر دو در خلقت به صورت مَلِکی هستند: نون، جوهر آن قلم ملکی است که در آن ساکن شده تا در لوح محفوظ آنچه در اراده و مشیت پروردگار عالم قرارگرفته که ظاهر شود، سطر نماید. فرمود:"ن و القلم و مایسطرون" سوگند به ن و سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد. مؤلفه در واقع گنج الف است که آشکار می‌سازد و خود، قلم می‌شود.

هر انسانی در حقیقت قامت انسانیش، قلم است و جوهر انسانیتش، نون! پس در تمام لحظات زندگی‌اش از زمانی که در صلب پدر و رحم مادر است تا به ظهور نوزادی و طفولیت تا به بلوغ حیات جسمانی می‌رسد تا بمیرد، (نون=14) گنجی است که پروردگار عالم در لوح زندگیش بدون منت به او می‌دهد(فإذا سویته نفخت فیه مِن روحی) تا با شیعه شدن به 14 گنج عالم صلوات‌الله علیهم اجمعین، حروفِ عمل بندگی خود را در لوح تکلیف بندگی بدون غلط بنویسد.

بالفطره نفْس انسان، سفید و پاک و معصوم است، لوح عملش سفید است و در گنج الف وجودش خالق مهربان همه لطف­ها را به او بالقوه داده است{ نفخت فیه مِن روحی؛ (ن)} و از زمان سنّ بلوغ و انجام وظیفه بندگی و تکلیف انسان با اراده و عقل و خواست خود بر لوح زندگی می‌نویسد و دو ملک مکرم کرام الکاتبین تمام عمل­ها را ثبت و لوح را محفوظ می‌دارند: ما یَلفِظ مِن قولٍ الا لدَیهِ رقیبٌ عتیدٌ (سخنی از خیر و شر بر زبان نیاورده جز آنکه رقیب و عتید بر آن آماده اند).. و قال قرینهُ هذا ما لدیَّ عَتیدٌ. القیا فی جهنم کُلّ کفّارٍ عَنیدٍ[6]؛ قرین وی به او گوید این همان  (اعمالی) است که نزد من محفوظ بود. (خطاب رسد) امروز هر کافر معاند را در دوزخ افکنید.

در قبر و قیامت امر می‌شود، بخوان! کتاب تکلیف خود را که در کف نفس آورده‌ای: اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا[7].

پس انسان باید بکوشد تا به گنج وجود خود و توانایی­های بالقوه خود برسد و از آن بهترین استفاده را کند(یعنی ن) و روزِ پس دادن تکلیف در قبر و قیامت رو سفید باشد تا آن عالم حسرت نخورد. چون آنجا باید جواب تمام این حروف و کلمات را بدهد که چگونه سطر کرده­ است چون میوه هزاردانه‌اش از الف وجودش ظاهر می‌شود. خداوند متعال در سوره مبارکۀ یس می‌فرماید: "نکتب ما قدّموا و آثارهم[8]". می‌نویسم اعمال شما را و می‌نویسم آثار عمل شما را چون آثار شما است که بهشت را ظاهر می‌کند یا جهنم!

 

الف در حروف عله 

در ادبیات عرب، 3 حرف هستند که به آنها حروف عله یعنی مریض می‌گویند. اما من فکر می‌کنم کنایه است در صورتیکه این حروف، حکیم هستند و خود، کلید اسرار اصلاح امور کلمات و حتی حرکاتند! تصمیم به تعریف کامل این درس ندارم اما برای حرف الف و کاربرد آن در ویرایش و اصلاح کلمات و معانی، تا حدودی اشاره می‌کنم: 

مثلاً در کلمه "کان"، "یکون" و کلمه ایجادی امر حق "کُن فیکون" در حالیکه ریشه فعل "کَوَنَ" می‌باشد؛ حرکات مفتوحه روی هر حرفی نماینده حروف دیگر است و هر کدام زمان و حالت و جایگاه خود را مشخص می‌کنند و در مقام امکان یعنی شدنِ انجام کاری! حرکت فتحه روی واو به خاطر حرکت فتحه‌ی ما قبلش(روی حرف کــَ)، واو؛ قلب به الف می‌شود یعنی کَوَنَ می‌شود کان . حرف الف بین دو حرکت (ک) و (ن) جایگزین دو فتحه است که در این دنیا ما کانَ  (آنچه بوده) و مایَکون(آنچه می‌شود) و کایِن (آنچه هست) جزء انقلابات حرکتی این حرف می‌شود.

اما وقتی امر از پروردگار عالم حکیم الحکما می‌آید می‌فرماید: کُن؛ بشو. حرکت ضمه روی کُن نشانه این است که یک واو در تقدیر بوده است (کَوَنَ). پس امر از خالق سبحان، اعلال نمی‌خواهد و کلمه، سالم ظاهر می‌شود. پس الف، حکیمِ حروف است.

درواقع الف که جان قرآن کریم است نسخه حکیم الحکما، پروردگار عالم است که جان‌های بیمار همه گنهکاران را درمان می‌کند(اعلال می‌کند)! بالاترین درمان این است که حیوانیت ما را از انسانیت ما جدا می‌فرماید و ما را به حقیقت انسانیت می‌رساند و رستگار می‌کند الی یوم القیامة. درواقع حیوانیت، مُردگیهاست که بقا ندارد و انسانیت، اعمال زنده و حیّ است که سبز می‌شود و باقی می‌ماند!

وجود مقدس پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم هم همان درمان قرآن(اعلال) را برای امّت خویش انجام می‌دهد. درواقع تمام امامان معصوم علیهم السلام هم، حکیم هستند. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

 

الف و سوره مبارکۀ حمد:

سوره مبارکۀ حمد در درون با 4 آیه مبارکه که با الف شروع می‌شود{1-الحمدلله 2-الرحمن 3-ایاک 4-اهدنا} و خود سوره هم در مقام یک و باطن الف، درواقع با 5 الِف همه‌ی عالم را فراگرفته است! 4 الف درخصوص عددی 4 تا یک برابر عدد ابجد اسم مبارک ظهور است(1111=ظهور) و چهارچوب اربعین و سبزی و مقام حسن علیه‌السلام را از خالق اَحسن ظهور می‌دهد. و الف پنجم بصورت دایره احاطه بر آن 4 الف است که کلّ مقامات بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد است(به عدد آیه یک) تنها بسم‌الله الرحمن الرحیم است در قرآن کریم که مقام یک آیه را دارد و سیّد همه‌ی بسم الله‌ها در قرآن است.

پس الف کلمه قرآن، مجموعه همه‌ی مؤلفه‌های درون قرآن با مدّ طویل است! درضمن که سوره مبارکۀ حمد با 21 حروف است یعنی 3 تا 7 تا 21 و چهارم آن در شمارش عدد 1 تا 7 است که همان دایره می‌شود 28 کلّ حروف قرآن است. درحالیکه سوره مبارکۀ حمد از 28 کلمه(برابر عدد ابجد اسم وحید پروردگار عالم) و 143 حرف تشکیل شده است[9].

و همچنین گنج قرآن، باطن 12 امام(دایره 6 و 6) و 14 معصوم(دایره 7 و 7) صلوات‌الله علیهم اجمعین می‌شود: 143=(2 تا 6 کنارهم)66+(2تا 7 کنار هم) 77؛ دو قوس نزولی و صعودی؛ شمسی و قمری.   

پس 143برابر با تعداد حروف سوره مبارکۀ حمد و برابر عدد ابجد اباالاوصیا است که وجود مبارک حضرت علی علیه‌السلام می‌باشد(به جایگاه عددی 53 که برابر با عدد ابجد نام مبارک احمد صلی‌الله علیه و آله و سلم است) و برابرعدد ابجد کنزالله که وجود مطهر حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها است (به جایگاه عددی 62 که برابر عدد ابجد حروف اول و آخر قرآن؛ ب+س و برابر اسماء مبارک خداوند؛ باطن، حمید و واجب الوجود است)! پس می‌شود کتاب الله و عترتی.

الله

و اگر 66 را از 77 کم کنیم (66-77) می‌شود 11 که عدد 11 برابر است با نام مبارک هو و جمع اعداد 1 تا 11می‌شود 66 برابر با نام مبارک الله جلّ جلاله! " قل هو الله احد".  

6 6

7 7

7لااله‌الاالله7

   موجود

 

       
 
   

الفِ وجود

 

 

 

 

 

 


*مقامات درخت در قامت الف:

خوب دقت کنید! چرا اولین دستور پروردگار عالم به وجود مبارک حضرت آدم علیه‌السلام و حوا علیها السلام نزدیک نشدن به درخت منهیه است؟! " و یا آدم اسکن أنت و زوجک الجنة فکلا من حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة..."[10]. رابطه‌ی گرفتن مقامات رسالت حضرت موسی علیه‌السلام با شجره طوبی در وادی مقدس چیست؟! چرا از درخت درحالیکه سبز بود، نور را بصورت آتش دید؟! " فلمّا أتاها نودی مِن شاطئ الوادی الایمن فی البقعة المبارکة مِن الشجرة أن یا موسی إنّی أنا الله ربّ العالمین"[11] . رابطه باطن وجود مبارک معصومین صلوات‌الله علیه اجمعین درحقیقت تمثیل شجره طیبه (آن درختی که قائم بذات اقدس الهی است) چیست؟! "...کشجرةٍ طیبةٍ اصلها ثابت و فرعها فی السماء..."[12]. رابطه درخت با نماز چیست؟! چرا تجسّم بهشت به درخت است؟! " و جنّاتٍ اَلفافا"- "جنّاتٍ تجری مِن تحتها الانهار..."[13] . چرا باغ  و بوستان به وجود سبزی درختان است؟! چرا درخت مظهر پاکی و حیات و نشاط است؟! رابطه تهویه هوا با درخت چیست؟!

رابطه درخت با مجاهدت؛ در مجاهده و یا مبارزه با سموم هواست. درواقع درخت، زنده است چون ریشه دارد! و درحقیقت ریشه درخت، فطرت انسانی می‌شود(وجود مطهر حضرت فاطمه سلام‌الله علیها؛ اُم و ریشه است که نام مبارکش، گرفته شده از اسم فاطر خداوند است!). پس انسان باید درحقیقت خودش مثل درخت باشد تا از سایه‌اش بتوانند استفاده کنند و در آرامش باشند و از میوه و آثارش بهره بگیرند.

درواقع درخت، مؤنث مجازی است و صاحب کثرت است؛ چه در میوه که دانه دارد و چه از شاخه‌ها و برگ‌ها که کثراتش از دانه و سبز شدن آن است... . درواقع ظاهرش الِف است و باطنش الـف! یعنی در ظاهر یک تنه دارد به عدد یک و در میوه‌ها و دانه‌ها، 1000 می‌شود به عدد حرف غ، باغ و گلستان می‌شود. بنابراین یک درخت، درواقع باطن1001 است و درحقیقت عدد 28 است زیرا وجودش کامل است.

چنانچه باطن قرآن، همان شجره‌ی طیبه است. و نور در بطن آن هدایتگر همه‌ی عالمیان و صدای نطق آن نور وجودهای مبارک معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

و خداوند فرمود هر کس میوه‌ی عملش در دستش باشد(البته متقین) از عذاب نگهش می‌دارد" فاکهین بِما آتاهُم ربّهم و وَقاهم ربّهم عذابَ الجحیم"[14] یعنی اگر درختی بدون میوه شد، نمی‌تواند در قیامت به صاحبش سبزی و طراوت و خنکی دهد و خلاصه او را به بهشت وارد کند.

تمام درخت خلاصه در میوه آن است که صاحب دانه و کثرت می‌شود. چنانچه اباعبدالله الحسین علیه‌السلام حقیقت میوه‌ی شجره طیبه است که 9 ذریه معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین در بطنش است و کثرت وجودش از فرزندان معصومش الی یوم القیامة است. عدد ابجد نام مبارکش 128 می‌باشد یعنی او نگهدارنده بوستان محمدی صلوات‌الله علیهم اجمعین است. و وجود مبارک برادر بزرگوارش سبط اکبر؛ ابا محمد حسن بن علی علیه‌السلام تمام سبزی این درخت است و هر دو مقام سیدی شباب اهل الجنة هستند.

نکته دیگر گنبد سبز خضرایی پیامبر صلی‌الله علیه و آله است.  پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید پس نور عرش از من است ...[15] . کلمه عرش به معنی سقف چوبی است و آن سقف گسترده بر همه‌ی عوالم و عالمیان، وجود سبز مطهر پیامبر بزرگوار اسلام است که حیات از عالم سرّ الی یوم القیامة از وجود مبارکش نشأت گرفته و او تمام قد، الفِ وجود است. همانطورکه مقام الف، قطب الحروف است حضرت، قطب عالم امکان است!  و در فرزندانش، امام حسن علیه‌السلام؛ سبز پوش آل پیامبر صلوات‌الله علیهم اجمعین است و امام حسین علیه‌السلام؛ سفینه نجات عالمیان در دریای دنیاست. بنابراین جنس کشتی همان جنس عرش و گنبد خضرایی جدّ بزرگوارش است که حضرت می‌فرماید: حسین منّی و أنا مِن حسین[16]. و آن کشتی هرگز در دریای دنیا غرق نمی‌شود و ناجی غرق شدگان در دنیا و نجات دهنده‌ی همه ساکنین این کشتی به ساحل نجات است(الی یوم القیامة). پس درخت، مظهر الِف وجود گنج الحروف می‌باشد.

نکته دیگر میوه سیب شجره طیبه است که متعلق به وجود مطهر بانوی دو عالم حضرت فاطمه سلام‌الله علیها به نام تفاحة الفردوس است[17]. پس خانم مقام کوثر عالم؛ اسرار کثرت این درخت و اسرار ظهور 28 حروف آیات قرآن و آثار گنج موالید ولایت و رسالت، همان ذریه‌های پاک و معصومش است که الی یوم القیامة حیات دهنده و سبز کننده هستند و تمام مقام درخت را در عالم تجلی می‌دهند و تمام ظلمات و مفاسد را تخلی می‌فرمایند.

 

 

 

[فصل پنجم]

حرف نون در کلمۀ قرآن

 

حرف نون از حروفی است که در بیشتر کلمات قرآن قرار گرفته و بیشترین حرفی است که در کتاب آسمانی به صورت ظاهر و تنوین نوشته شده‌است و با خود سِرّ معانی را اظهارکرده و خیرات و گنج‌های وجود قرآن را ظهور داده‌است و خود، جوهر کلام‌الله است. در اسرار حروف، نون در جرگه‌ی عارفان بنام و خاص (آیة الله) است!

حرف نون؛ جوهر عالم خلقت است و جوهر، رمز روح و دمیدن حیات بر پیکر بی‌جان خلقت است. این حرف از حروف مقطعه قرآن کریم و از حروف نورانی می‌باشد. در سوره مبارکۀ قلم؛ دومین سوره‌ای که به قلب مطهر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم نازل شد خداوند به وضوح می‌فرماید: ن والقلم و مایسطرون. و در سوره مبارکۀ علق که در مقام ترتیب نزول، اول است می‌فرماید: إقرأ بسم ربّک الذی خلق(1) خلق الإنسان مِن عَلَق(2) إقرأ وربّک الاکرم (بخوان به نام رب اکرم؛ کریمِ همه‌ی کریم‌ها)(3) الذی علّم بالقلم(4) علّم الانسانَ مالَم یَعلم(5) (همان که انسان را بوسیله قلم آموخت و به انسان آنچه را نمی‌دانست تعلیم داد) و در سوره مبارکۀ الرحمن فرمود: الرحمن. علّم القرآن. خلق الانسان. علّمه البیان. این 4 آیه شریفه رحمت بی نهایت خداوند رحمان است که صورت زیبای عروس قرآن را جلوه می‌دهد در باطن علم و ظهور بیان!

همانطورکه در مبحث حرف الف بیان شد، قلم به منزله الف است و حروف را سطر می‌کند ظاهراً الفِ قلم می‌نویسد، "با" خودش را نشان می‌دهد اما ظهور حیات ظاهری ندارد اما در باطن حیات "م " را رقم می‌زند و سبزی و حیات لوح با تمام محتویات رقم زده می‌شود با 12 حروف لا اله الا الله؛ توحید ناب و خالص. و حیات قلم و لوح بسته به ظهور جان و روح "نون" است که جایگاه عددیش 14 می‌باشد یعنی وجود مطهر چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین!

این نون است که سِرّ آشکار کننده است؛ زیرا جوهر قلم است، و واسطه همان اسرار از گنج عالم بالا به عالم اسفل السافلین یعنی عالم دنیا است. نون از حروفی است که اول و آخرش یک جور نوشته می‌شود(ن و ن). و این حرف، برکت است و نور است و ماندنی است و تزاید دارد[18]. و ظهور همه اسرار حروف و اعداد و همه آنچه خداوند می‌خواهد نوشته شود. چنانچه کلمه نون معنا می‌شود به روح- جوهر- قدر- نور- لبه شمشیر- مبانی- ذوالنون- ماهی دوات از دسته حروف هواییه است یعنی آسمانی- از حروف تاکید- مخصوص در ضمیرمونث؛ حقیقت حرف نون وجود مطهرحضرت فاطمه زهرا سلام‌الله است!

خداوند کریم اسرارش را بواسطه نون در قلم و در لوح سرازیر فرمود. اما حقیقت زیبایی که در درون این حرف است، غیر از ظهور ظاهری است که نوشته می‌شود، درحال فکر و هوش و حافظه و آنچه انسان را نسبت به حیوان تمیز می‌دهد، شعور و مشاعر و احساسات و دوربینی و دوراندیشی و عاقبت اندیشی مخصوص انسان است. که آثار نوشتاری نون می‌باشد گاهی ظاهر است و گاهی باطن، گاهی در دنیا و گاهی در آخرت: نکتب ماقدّموا و آثارهم[19]؛ می‌نویسیم آنچه فرستاده‌اند و می‌نویسیم آنچه را که آثار این فرستاده‌هاست. پس یک معنا روان انسان است. روان یعنی جریان و ادامه دهنده و ادامه دار.

*نون، مجتمع مداد حرفی نفسی رحمانی می‌باشد از آن حیث که امّ الکتاب است(چون نون ساکن پشت تمام 28 حرف الفبای قرآن قرار گرفته: پشت 6حرف ادغام؛ 6حرف اظهار و 15 حرف اخفا و پشت حرف ب، قلب به میم می‌شود).

آقای حسن زاده آملی در کتاب "شرح فصّ حکمه عصمتیه فی کلمة فاطمیه[20]" درباره نون می‌فرماید: "آنچه را که در این مقام بر تو تلاوت می‌کنیم تدبر فرما. عدد پنج که آن دایره ابجدی است گاهی آن را چنین که اشاره به دائره وجود و دو قوس نزول و صعود دارد. خدای سبحان در قرآن فرموده است: "یدبّر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة ممّا تعدّون"[21]. "خداوند امر را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند سپس به سوی او عروج می‌نماید در روزی که مقدار آن هزار سال به شمار شماست"، پس همواره و پیوسته امر در روحانیات و جسمانیات دوری(جمع شده است از روحانیات و جسمانیات) است و از میان این دو اشکال عجیب و غریب حادث می‌شود. تجدد امثال و حرکت در جوهر طبیعی و گردش روز و شب و آنچه که در روز و شب پدید می‌آید تو را در این امر دوری بودن وجود ارشاد می‌کنند، خدای سبحان فرموده است: "سیر ماه را در منازلی تقدیر کرده‌ایم تا این که در گردش خود مانند چوب کهنه خشک خوشه خرما که باریک و زرد و کج می‌شود، درمی‌آید". "و القمر قدّرناه منازل حتّی عاد کالعرجون القدیم"[22].

 

*نون دارای پنج مرتبه است:

مرتبه نخستین نون، تَعَیُّن اول است و آن جمع جمیع حقایق کیانی، ربّانی و حروف مؤثره وجوبی و حروف متاثره امکانی است و نون، امّ الکتاب اکبر است. حقیقت سرّی که در عالم اسرار قبول حمل را دارا شد و در عالم دنیا "سیدة نساء"(الدُره) سلام‌الله علیها عالمین گردید. همانطورکه بیان شد عدد ابجد کلمه "نساء" بدون همزه 111 می‌شود که سرّ "الف" وجود است(نسا=111=الِف) و جایگاه عددی کلمه نسا=30می‌باشد(به اسرارعدد30)

مرتبه دوم نون، دوات ماده حروف الهی و هیولای صور فعلی وجودی و عماد ربوبی به (عین مهمله) است؛ که پروردگار ما پیش از خلقت خلق در آن بوده است.

مرتبه سوم نون، اصل وام حقایق کونی که احدیت جمع جمیع کائنات است، می‌باشد. و حضرت رسول الله صلی‌الله علیه و آله در بیان خود که فرمود: "اول ما خلق الله الدره". به این اصل "ام" اشاره فرموده است؛ و این نون، "ام الکتاب" امور در رق وجودی منشور است که غمای عبودیت معجمد است."

مرتبه چهارم نون، ام الکتاب مبین است و آن لوح محفوظ است که در اصطلاح اهل نظر، نفس کلی نامیده می‌شود.

مرتبه پنجم نون، نون اقدار (قدرها) است و آن، ام الکتاب موضوع یعنی نهاده شده در روحانیت روح قمر است و آن، آسمان اسم خالق و مجتمع اضواء (نیرها) عالی و انواع گوناگون و اتصالات و انفصالات است و کتابِ "محو و اثبات" بین جزئیات از این مرتبه منقش است.

*در کتاب خداوند سبحان چند حروف به صورت اسرار حروف ظاهر شده است؛ یکی نون ساکن است که به صورت تنوین ظاهر می‌شود در حالی که نوشته نمی‌شود ولی تمام خصوصیات "ن" ظاهر را دارد؛ به صُورِ نصبی و جری و رفعی ظاهر شده است. نون ساکن تنها حرفی است که پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند و به تمام آنها معنا و مخرج و صورت می‌دهد. چنانچه گفته شد "نون" ساکن باعث کشیدگی در بعضی حروف و شدت می‌شود و با اظهار شدن و ادغام شدن و اخفا شدن و حتی قلب شدن خصوصیات خود را هم جلوه می‌دهد.

مراتب و معارفی از حرف ن کلمه‌ی قرآن:

*مرتبه اول ما صدر:

اکنون عوالم حروف کلمه قرآن را تا حدودی خواندید. و کلمه قرآن به حرفِ ن ختم می‌شود، آنگاه چگونه می‌توان نوشت که" ن "را به " اول ما صدر" تفسیر کرده‌اند که حیات کل، و آب حیات کل است (چنانکه عدد ابجد حرف ن=50 برابر با عد ابجد کلمه کل است). و به وجهی ماسوای صادر نخستین نسبت به او عَرَض‌اند. ن، ملک یؤدی الی القلم و هو ملک و القلم یؤدّی الی اللوح؛ نون نوشته‌ای است که به قلم مدد می‌رساند و قلم نیز فرشته‌ای است که به لوح مدد می‌رساند.

در واقع کلمه قرآن به حرف ن تمام می‌شود. درحالیکه می‌دانیم این حرف در جایگاه عددیش در الفبا چهاردهمین حرف است (ن=14).

همانطورکه ذکر شد حرف ن، اول ماصدر خوانده می‌شود یعنی رأس همه‌ی معانی و معارف و مخازن و حیات کل و آب حیات کل شد. زیرا به منزله سر است به بدن چون سر نسبتش به بدن، اول ماصدر است و رأس و رئیس بدن است؛ درحقیقت کلّ حیات بدن است. همانطورکه مقامات سر (عقل- هوش- فکر و حافظه) است که به بدن امر به انجام وظایف می‌کند، حرف نون هم پشت 28 حروف الفبای عربی تنظیم کننده و مرتب کننده و مربی و حتی معنادهنده‌ی حروف است.

بنابراین قرآن که باطناً وجود مبارک انسان کامل است که در مقامات عالم به منزله سر است به بدن عالم و در مقامات کتاب‌های آسمانی، اول ماصدر قرار دارد زیرا بالاترین معجزه خالق یکتاست. زیرا کلام‌الله است و کلام از حروف و علم حروف، کیمیاست. و خداوند قرآن را کنزالله و مأدبة الله و ذکرالله و مجموع اسماء الله و مخزن علم اولین و آخرین قرار داد و فرمود: ...ولارطب و لایابس الا فی کتاب مبین[23]. و ائمه معصومین علیهم السلام مقام سر به بدن عالم دارند و سرمدی هستند.

عدد 14 می‌شود 2 تا 7 تا و باطن چهارده وجود مبارک معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است که حقیقت قرآن ناطق هستند. و خداوند در سوره مبارکۀ حجر فرمود: و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم[24]؛ براستی که هفت آیه از مثانی (یعنی سوره مبارکۀ حمد) و قرآن عظیم را به تو عطا کردیم. و جمع ارقام عدد 14می‌شود 5 (4+1) و خدا می‌خواهد که سورۀ مبارکۀ حمد که باطن سبعا من المثانی است و 7 آیه دارد، در ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم، پنجمین سوره باشد. و چنانچه بیان شد تمام محتوای قرآن در سوره مبارکۀ حمد جمع است و ریشه‌ی نام مبارک آقا حمد است که نام مبارکش در آسمان؛ احمد(ص) و در زمین؛ محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم است پس وجود مبارکش یک 7 (تعداد آیات سوره مبارکۀ حمد) در عالم آسمانی و یک 7 در عالم زمینی؛ باطن 14 و حقیقت سبعاً من المثانی می‌باشد (یعنی 14 برابر با جایگاه عددی حرف ن که اول ما صدر است!)

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: سوره حمد 7 آیه دارد که کامل‌ترین آن جمله بسم‌الله الرحمن الرحیم است و حضرت فرمود کل 19 حروف بسم‌الله الرحمن الرحیم در باء بسم‌الله و کل آن در نقطه زیر باء است و انا نقطة تحت الباء[25]. پس نقطه، مقام اول ما صدر را در ولایت حضرت علی بن ابیطالب علیه‌السلام دارد. پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمود خداوند تبارک و تعالی به من فرمود: یا محمد و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم. و به خاطر منّتش بر من سوره حمد را جداگانه بیان فرمود و این سوره، معادل قرآن عظیم است[26].

و امام باقر علیه‌السلام فرمود: ما آن مثانی هستیم که خداوند به پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم عطا کرد و ما صورت خدا در زمین هستیم، میان مردم زندگی می‌کنیم، هر کس ما را بشناسد پیش رویش یقین است و هرکس ما رانشناسد، آتش سوزان در پیش رو خواهد داشت[27] (یعنی ما سَر هستیم به بدن عالم؛ اگر سر نباشد زندگی نیست و مردگی است).

درواقع سوره مبارکۀ حمد، مقام "ن "را در مقامات سوره‌ها داراست و در مقام سر است به بدن و مقام کل حیات و مقام آب حیات کل است زیرا حقیقت کوثر وجود است. و همانطورکه این سوره مبارکۀ (حمد) 10 نام دارد؛ مقام چهارده معصوم صلوات‌الله علیه اجمعین، گنج عشر هستند و وجود مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم در قرآن کریم 10 نام دارد که 5 نام مبارکش بوضوح آمده است{ محمد(ص)، احمد(ص) ، ن، یس و طه}.

امیدوارم متوجه شده باشید که مقام وجود مبارکش در وجودهای مبارک معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین، مقام ن است. و ائمه صلوات‌الله علیهم اجمعین نسبت به عالم خلقت، مقام ن را دارند که سَر به بدن می‌شود. پس هر کس بخواهد زنده باشد و شناخته شود باید بدنش متصل به سرش باشد. بنابراین سوره مبارکۀ حمد در مقام حرفِ ن دارای کلّ محتوای قرآن است.

چنانچه حرف ن مربی حروف است که این مقام حاصل تربیت رب الارباب عالم به همه‌ی مخلوقاتش در این وادی به باب طهارت و ورود به باب الجنة است که درحقیقت این اتصال به ائمه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین است که دارای حیات طیب هستند و جان عزیز قرآن کریم یعنی در علم باید اتصال به قرآن کریم و در عمل باید شیعه و پیرو چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین قرار بگیریم تا زنده و با ایمان کامل و سالم وارد عالم آخرت و در بهشت (انشاءالله) راه پیدا کنیم.

پس مقام ائمه طاهرین علیهم السلام در عالم، سَر است به بدن همه‌ی مخلوقات و قرآن عزیز هم سَر است به بدن کتاب‌های آسمانی. از این منظر خداوند کریم همه پیامبران علیهم السلام را در اتصال به محمد و آل محمد صلوات‌الله علیهم اجمعین در وجه و مقام و قبولی و منزلت بخشیده است. چنانچه توبه حضرت آدم علیه‌السلام را به وجودهای مبارک قبول فرمود؛ فتلقی آدم مِن ربّه کلماتٍ فتابَ علیه انّه هو التواب الرحیم[28]؛ پس آدم(ع) کلماتی را (مانند توسل به اهل بیت علیهم السلام که مایه توبه و بازگشت بود) از سوی پروردگارش دریافت کرد و خداوند توبه اش را پذیرفت زیرا او بسیار توبه پذیر مهربانست.

و همینطور در مقام حضرت موسی علیه‌السلام خداوند فرمود: و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر...[29] . فرمود 30 شب در وعده‌گاه بیا بعد فرمود تمام کن به ده شب دیگر تا برسد به اربعین لیله یعنی 40 شب. و اتممناها بعشر درواقع عدد 10 (گنج عشر) حقیقت وجود مبارک چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است زیرا دهه‌ی طُهر هستند. درحقیقت عدد 30 را خداوند به رحمت بی‌نهایتش به همه مخلوقات عنایت فرموده چنانچه همه سال 12 ماه و هر ماه 30 روز است، قرآن عزیز 30 جزء است و ... پس معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین سَر هستند یعنی اول ما صدر، عدد 30=ل و گنج توحید است و کلمه مبارک لااله الا الله، 12 حرف است (12=ل) و عالم در حقیقتش غرق است اما حکم بدن را دارد که باید به سر وصل شود و آن وجود مبارک چهارده معصوم علیهم السلام است که گنج عشر می‌باشد، به این شرط به اربعین می‌رسد.

حالا خوب دقت کنید! اربعین به عدد 40 یعنی حرف م! اینجا مقام رسیدن حرف ن (کلمه قرآن) پشت مقام حرف بِ بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد و باب الله العالمین است که تا قلب به میم نشویم، ورودی نداریم!

درواقع تا لباس حیوانیت و نجاست و میته بودن از جسم عمل خارج نشود به طهارت انسانی و زنده شدن طیبه و ورود در باب الله و باب الجنة و باب الولایة نداریم.

 

*مرتبه دیگر حرف نون، مقام حوت است:

و نون، حوت است و زمین بر پشت حوت است. در بعضی از روایات از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است که اسم حوت که زمین بر پشت آن است، یهموت است. و در بعضی از نسخه‌ها بلهوت است. و نیز به نهر و نهر به مداد  و مداد به نور در روایات تفسیر شده است. درواقع مقامات نون فهمیدنی است (چنانچه یک شکل نوشتاری آن بصورت تنوین است که ظاهر نیست و فقط باطن است)، اما چگونه می‌توان این همه معانی را درک کرد؟!

در حدیث آمده که نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن گوید: و عن بعض الثّقات: انّ اصحاب السّحر یستخرجون مِن بعض الحیتان شیئاً منه یکتبون منه، فیکون النون و هو الحوت عبارة عن الدوات و یعضده ماروی، انّ النبی (ص) قال: اول شیء خلق الله القلم ثم خلق النون و هوالدواة[30]؛ نیشابوری از برخی معتمدان نقل می‌کند همانا ساحران از برخی ماهیان چیزی بیرون می‌آورند که بدان می‌نویسند. بنابراین نونی که به ماهی تفسیر شده عبارت از دوات است و کمک می‌کند این معنی را گفتار مروی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم و آن عبارت است از اینکه آن جناب فرمود: همانا اول چیزی که خداوند آفرید قلم است. بعد از آن نون را که همان دوات است آفرید.

درواقع نون فرشته‌ای است که به قلم مدد می‌رساند و قلم نیز فرشته‌ای است که به لوح مدد می‌رساند، دو عین است که هیچ نوشته‌ای نگاهشان نداشت، در هریک از آن دو عین، دو عین دیگر وجود دارد. دو نون است که هیچ قلمی ننوشتشان و در هر یک از آن دو نون، دو نون دیگر وجود دارد.

پس نِ اول ما صدر دوات است که منشأ کتابت جمیع کلمات نوری وجودی شده است (یعنی حقیقت عین به یک معنا چشم‌ها به آن روشن می‌شود، به آن حقایق و علوم و اسرار و شاهد می‌شود به آن مشهودات و مکشوفات) و حرف نون به دو طریق ظاهر می‌شود: بصورت حروفی و تنوینی. پس دو عین در بطن حقیقت نون بینا می‌شود.

 

و ن، حوت شده است:

از یک معنا که ماده سیاهی یعنی مرکب پدید می‌آورد. و ن، حوت ِ آبِ حیات همه موجودات و مخلوقات و عوالم و ظاهر و باطن و حامل همه ارضین و آنچه در بطن آن‌هاست! اگر دقت کنید ماهی مرکب برای دفاع از خودش مایعی ترشح می‌کند که سیاه است  و مثل حجابیست که خود را می‌پوشاند. و حروف، درواقع نورهستند و مرکّب به آن‌ها جسمیت می‌دهد تا نور که علم است محفوظ بماند و در حجاب خود را معرفی کند. شاید برای همین است که انسان عالم را باسواد می‌گویند درحالیکه سواد یعنی سیاهی! پس کلام خداوند در حروفش در مرکّب محفوظ مانده، اما چگونه باید حجاب را کنار زد؟!

 

یک معنای دیگر از حوت:

در تفسیر برهان قسمت آیه شریفه‌ای که درباره حضرت موسی علیه‌السلام و جناب یوشع بن نون به دنبال حضرت خضر علیه‌السلام می‌رفتند آمده است که یک ماهی سرخ شده همراه خود داشتند و ماهی را کنایه از عقل فرمودند! در قرآن و روایات ما به ماهی اشاره شده است: مثلا در تفسیر آیه 114 سوره مبارکۀ مائده درباره معجزه‌ی مائده آسمانی که حضرت عیسی علیه‌السلام در بیابان از خداوند خواست و آن سفره‌ی اطعام پهن شد...، در احادیث معتبر از امام باقر علم النبیین علیه‌السلام و امام صادق علیه‌السلام نقل شده که آن غذا ماهی و نان بوده است. ماهی، عقل است و نون، روح و جان آنست.

یکی از اسماء ماهی در قرآن، حوت است. و فرموده‌اند: اول ما خلق الله الحوت. خداوند کلّ نظام هستی را بر پشت حوت، خلق فرموده است. جناب ملا هادی سبزواری در تفسیر آن گفته‌اند که مراد از حوت، انسان کامل و امام است. دوازدهمین برج فلکی، حوت است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه دوازدهمین امام است و تمام هستی بر مبنای اراده‌ی انسان کامل می‌چرخد.

درواقع حضرت موسی و جناب یوشع و حضرت خضر علیهم السلام صاحبان عقل بودند و آن ماهی را هم بعنوان غذا با خود برده بودند. پس غذای انسان، معقولات است اما اگر صاحب عقلی همراه انسان نباشد تا با او مکالمه کند، منجمد می‌شود! چراکه امام جواد علیه‌السلام فرمودند: بروید حلقه‌های درس تشکیل بدهید و با هم مباحثه کنید، اینگونه عقلتان رشد می‌کند. انسانی که اهل فهم و عقل است همواره به دنبال کسی می‌گردد تا با او حرف بزند و مباحثه کند. اصلاً معراج یعنی چه؟! رسول الله صلی‌الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌نشستند و با هم حرف می‌زدند و در مراتب ولایت همدیگر غرق می‌شدند. و همین معراج است!

وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام خود را اینگونه معرفی می‌فرماید: أنا صاحب الخضر و هارون. أنا صاحب موسی و یوشع بن نون.أنا صاحب شیث بن آدم. أنا صاحب یونس فی بطن الحوت[31]. (أنا صاحب الحوت؛ "کصاحب الحوت[32] فی خطبة المشهور بالنورانیة".

 

حوت؛ حقیقت ظهوری (مهندسی شکل نون)

همانطورکه در حرف ن بیان شد، حرف نون، حامل کلّ ارض است. درواقع نون بنابر کلام‌های مبارک یک صورت ظاهر دارد که بشکل ن نوشته می‌شود و یک صورت باطن که تنوین است. همانطورکه عالم به شکل دایره است و مرکز دایره، نقطه شروع خلقت یعنی کلمه ارض به معنی خشکی می‌باشد و نقطه نون است. و  خشکی در 6 روز به همه‌ی دنیا کشیده شد یعنی دحوالارض شد و همه موجودات زمینی و آسمانی و آنچه بین آنهاست خلق شد.

پس درواقع ظرفِ زیرین خلقت، نیم دایره نِ  و در روی آن هم نِ  بصورت مخفی می‌باشد. یعنی زمین ظاهر و آسمان نادیدنی به این شکل:

 

am19

 

و همه‌ی عالم در باطن نون ظهور پیدا کرده‌اند و نون، رحم عالم خلقت می‌باشد. اگر تا به اینجا خوب دقت کرده باشید و شکل مهندسی آن را ببینید: عدد ابجد حرف ن=50 و برابر با عدد ابجد کلمه کل است و یک 50 در عالم بالا و یک 50 در عالم پایین رویهم می‎شود 100 (برابر با عدد ابجد حرف ق). پس هم عالم بالا، کل است و هم عالم زمینی، کل است و جالب اینکه جایگاه موضعی حرف قاف، نگهدارنده کلّ مخلوقات و باطن ولایت است[33].

یکی از اسماء قرآن؛" ن" می‌باشد و جایگاه عددی حرف ق=19 است و تمام محتوای قرآن در 19 حرف بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد غرق است، بنابراین عدد 19؛ عدد اول و عدد بنیادی و حرف ن، ظهور اول است! که خداوند در سوره مبارکۀ قلم قسم می‌فرماید: ن و القلم و مایسطرون. پس حرف ن که جوهر عالم خلقت و روح آن است، حافظ و جامع کل در باطن است! و حامل این حمل، وجود مبارک و مطهر صاحب النون؛ خانم فاطمه زهرا سلام‌الله علیها است. او مقام کوثریت و کثرت همه‌ی خلایق را داراست. و در زیارت نامه خانم می‌خوانیم: السلام علیکِ یا مُمتحَنة امتَحنکِ الذی قبل أن یَخلقک... . قبل از اینکه خلق شود از جانب خدای مهربان امتحان شد. اینجاست که قول اُم ابیها را درک می‌کنید و می‌فهمید! او بلاواسطه گیرنده فیوضات و تمام انوار و علوم حقه از ذات اقدس احدیت است! و او منشأ و اصل و ریشه و اُم می‌باشد. اوست کسی که جهیزیه‌اش 19 تکه است و همسر کسی است که باطن 19 حروف بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد؛ محتوای کلّ قرآن است! خوب دقت کنید در حرف اول و آخر کلمه ق رآن؛ ق ن!!!

اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها  و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

بنابراین با توجه به شکل به عدد ابجد دو تا حرف ن(=50)، حرف ق مشخص شد با تمام محتوا و توضیحاتی که قبلا بیان شد. از طرف دیگر جایگاه موضعی حرف ن در حروف الفبای ابجدی، 14 است. پس یک 14 در عالم بالا و یک 14 در عالم زمینی که وجود مطهر 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

 

am20

 

درحقیقت 14 و 14 رویهم 28 می‌شود یعنی تمام حروف کلّ قرآن مجید. آیا عجیب نیست که حروف دو قسمت می‌شود: 14 تا شمسی و 14 تا قمری،  14 تا با نقطه و 14 تا بی نقطه، 14 تا نورانی و 14 تا ظلمانی و تمام افعال آیات مبارک قرآن در 14 صیغه صرف می‌شود و به 14 معنا ظاهر می‌شود؟! در ماه قمری قرص ماه در آسمان 14 روز از هلال به بدر می‌رسد و در 14 روز از بدر به هلال!

و خداوند اسرار نون را در تمام حالات ظهور می‌دهد، شاید فکر کنیم و تعقل کنیم! درحالیکه خانه خدا در مرکز این دایره است اما بصورت کعبه که 6 وجه دارد و هر وجه آن مربع است، می‌باشد. از آنجا که هر مربع 4 ضلع دارد پس 6 تا 4 تا 24 می‌شود که عدد جامع است  و برابر عدد ابجد کلمه وحی و احاطه می‌باشد. و خداوند متعال تمام عالم را در 24 ساعت شبانه روز ساعت شماری فرموده ( به 12 ساعت روز و 12 ساعت شب، پس ساعت به 12 شماره می‌شود). عدد ابجد کلمه جامع=114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن کریم است. و اگر ارقام عدد 24 را با هم جمع کنیم، 6 می‌شود و جمع ارقام 114 هم 6 می‌شود یعنی عالم در حقیقت ولایت 12 امام و 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین ظهور دارد و خلق شده است! و حرف نون، جوهریت ظهور روح و معنا و اصل کلمه ولایت عظمای حق تعالی و سبحانه و توحید محض است؛ لا اله الا الله (بعبارتی دایره مهندسی شکل حرف نون، نَ نَ  خوانده می‌شود یعنی لا اله الا الله).

چنانچه بیان شد نون و قلم بصورت دو ملک نورانی هستند و از یک نظر حوت، که اتصال دو حرف نون است و حقیقتش به یک صورت، رحم عالم خلقت در دنیاست! درواقع همه‌ی ما باید در حقیقت این رحم به جان ولایت و رسالت حقیقی ملحق شویم و در صورت کمال مثالی یعنی ملکوتی در عالم آخرت متولد شویم. پس عالم دنیا در بطن نون که مربی است، قرار می‌گیرد؛ با تمام معلومات و محتوای نزولات آسمانی ! که عدد ابجد حروف نون=106 است که جمع ارقامش 7 می‌شود یعنی تمام 7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین و 2 تا 7 تا می‌شود 14 تا؛ سبعاً من المثانی و 14=ن! الله اعلم. درواقع عدد 106 معنی می‌شود به 100+6: که تمام عالم دنیا در 6 روز خلق شده است[34] و عدد 100=ق، نگهدارنده‌ی آن است. عالم، در باطن ِ حوت و درحقیقتِ حوت و در پشتِ حوت است که هر کدام عوالم و مظاهر و معانی خود را داراست. و جایگاه حوت در دریاست. آیا جالب نیست که زمانی ماهی خوردنش برای ما مسلمان‌ها حلال است که در بیرون از آب جان دهد؟! پس چگونه است که خداوند می‌خواهد حضرت یونس علیه‌السلام در دل ماهی قرار بگیرد، آنگاه سالم در ساحل بیرون بیاید؟!  

 

*مرتبه دیگر نون و مداد:

نِ را به مداد تفسیر کرده‌اند! مدادی که نور است و همه حروف و کلمات وجودی از این مداد نور نوشته شده است. پس وجود در هر جا که قدم نهاد، نور است. مداد حروف کتبی مرکب است که کتابت می‌کند. زیرا بهترین مدد رسان است چون مداد آن مرکب سیاه است (قابل تذکر است که سیاه، باطن علم ذات اقدس الهی است که مجموعه‌ی انوار و مجعه رنگ‌ها و مجموعه تمام علوم است زیرا بالاتر از سیاهی رنگی نیست!)

بود قرآن کتابی آیت عین
الف در عالم عینی‌الوف است
حروف کتبیش باشد سیاهی

 

بود هر آیت او رایت عین
بمانند الف دیگر حروف است
حروف عینیش نور الهی

 

 

*مرتبه دیگر نون؛ صورت رحمی عالم است:

اما مرتبه دیگر حرفِ ن، صورت رحمی عالم است و پرورش دهنده که حروف و کلمات و اسرار همه‌ی موالید و ظهورات است. و باطن ن، آب است که همان دوات نوری و حقیقت کوثر وجود است و حوت ماهی این ظرف ن است. و عالم بر پشت حوت است.

در اینجا نکته قابل ذکر آن است که خداوند متعال خواست که حضرت یونس علیه‌السلام در شکم ماهی قرار بگیرد. درحقیقت در شکم و رحم نون است! که به کمال مقامات باطنی خود می‌رسد، با کلام مبارک مناجات: و ذاالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدرعلیه فنادی فی الظلمات أن لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین. فاستجبنا له و نجّیناه من الغمّ و کذلک ننجی المؤمنین.[35]  و پروردگار عالم به یک 40 روز در شکم ماهی او را به سلامت به ساحل دریا آورده و امر فرمود ماهی او را به ساحل بیاورد و از دهانش خارج کند . این احوال در حالت پرورش نطفه در درحم مادر آن است که به اذن پروردگار عالم جذب و هضم بدن مادر نمی‌شود، بلکه به نوزادی تبدیل شده و به سلامت بدنیا می‌آید.

درواقع رحم است که مربی و پرورش دهنده همه وجود و سلول‌ها و ژن‌ها و از نظر ظاهر و باطن بچه است تا حقیقت وجودش با قرار گرفتن نون وجودش در پشت حروف و کلمات عمرش قلب به میم شود. و صورت حقیقی را بگیرد تا خوانده شود و اسم بگیرد و حیات را دریافت کند! درواقع نوزاد پشت حوت، پرورش پیدا می‌کند تا سیر زندگی را از حوت که نون ِ وجود مادرش است، بگیرد. حال خوب فکر کنید!

پس حقیقت محمدیه صلوات‌الله علیهم اجمعین به حسب عروج صادر نخستین است و یکی از اسماء آن حضرت نون است و اول مقام ذوالنون را داراست. و نون صادر نخستین که حامل ارض است باطن حضرت که وجود حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها؛ بضعتُ مِنّی یعنی بضاعت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم هست حامل حمل کلمه ارض است. یعنی آن رق منشور و نور مرشوشی که کلمات نوری وجودی بر او متنقش اند، و کلّ شیءٍ اَحصیناهُ فی اِمامٍ مبین[36]. و پوشیده نیست که حیات حوت به آب است "و کانَ عَرشهُ عَلی الماء"[37].

نون را چون حمد و ذکر و اقسام نکاحات و انواع قیامت و قلب و حضرات 5 مرتبه است

 

[1]. سورۀ مبارکه ابراهیم(ع)؛ آیۀ 48

[2]. سورۀ مبارکه آل عمران؛ آیۀ 154

[3]. سورۀ مبارکه واقعه ؛ ایه 79

[4]. سورۀ مبارکه تحریم؛ آیۀ 11

[5]. سورۀ مبارکه یس؛ آیات51 و 52

[6]. سورۀ مبارکه ق؛ آیات 18.. 23 و 24

[7]. سورۀ مبارکه اسرا؛ آیۀ 14

[8]. سورۀ مبارکه یس؛ آیۀ 12

[9]. توضیح کامل در قسمت مبحث سورۀ مبارکه حمد آمده است.

[10]. سورۀ مبارکه اعراف؛ آیۀ 19

[11]. سورۀ مبارکه قصص؛ آیۀ 30

[12]. سورۀ مبارکه ابراهیم(ع)؛ آیۀ 24

[13]. سورۀ مبارکه نبا؛ آیۀ 16-  در بسیاری از آیات قرآن کریم مانند: سورۀ مبارکه ابراهیم(ع)؛ آیۀ23، سورۀ مبارکه نساء؛ آیۀ 122

[14]. سورۀ مبارکه طور؛ آیۀ 18

[15]. بحارالانوار ج 25 از کتاب روض الجنان تألیف فضل الله بن محمود فارسی به حذف اسناد از انس بن مالک روایت کرده که گفت:

[16]. مفید، 1413:172/2- ابن قولویه، 1356 :52

[17]. در کتاب حوای روحانی3 بطور کامل توضیح داده شده است.

[18]. رجوع شود به کتاب حوای روحانی3

[19]. سورۀ مبارکه یس؛ آیۀ 12

[20]. صفحه 237

[21]. سورۀ مبارکه سجده؛ آیۀ 5

[22]. سورۀ مبارکه یس؛ آیۀ 39

[23]. سورۀ مبارکه انعام؛ آیۀ59

[24]. سورۀ مبارکه حجر؛ آیه 87

[25]. ابوالقاسم شیرازی کوثرنامه ص 152

[26]. تهذیب ج2.ص289.ح1157

[27]. عیون اخبار الرضا (ع) ج1.ص270.ح60

[28]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 37

[29]. سورۀ مبارکه اعراف؛ آیۀ 143

[30]. بحار ج14.ص91 و در آل منثور تفسیر قلم

[31]. مشارق انوار الیقین فی حقایق اسرار  امیرالمؤمنین علیه السلام؛ صص 259 تا 270

[32]. سورۀ مبارکه قلم؛ آیۀ 48

[33]. رجوع شود به مبحث حرف ق

[34]. سورۀ مبارکه حدید؛ آیۀ 4

[35]. سورۀ مبارکه انبیا؛ آیات 87 و 88

[36]. سورۀ مبارکه یس؛ آیۀ 13

[37]. سورۀ مبارکه هود؛ آیۀ 8

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۱۴
عذرا شفائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی