لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





قرآن شناسی 1؛ (اسم قرآن از منظر حروف و اعداد) بخش چهارم

چهارشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۵۷ ق.ظ

رابطه عدد 57 و عاشورا:

جایگاه عددی کلمه عرش که همان حروف عشر(10) است برابر 57 می‌باشد. ائمه طاهرین صلوات‌الله علیهم اجمعین که قرآن ناطق هستند، عرشی می‌باشند و به اذن خدا به عشر آمدند! دنیا، گنج عشر است یعنی 10=ی که یا خوانده می‌شود و یا=11! عدد ابجد عشر(=عرش)=570 که برابر است با عدد ابجد مُنزل الآیات. تمام نزول آیات قرآن در عشرِ دنیا است!

بنابراین دنیا به عدد عشر که در جایگاه، 57 است، محلّ امتحان و عاشوراست[1]؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا، اینجا یوم عاشورا شد یعنی باید هر کس امتحان عاشورایی بدهد، آنگاه پشت امام خود تا پای جان ثابت بماند تا به قرب الی الله صعود کند(درواقع هر مؤمنی باید پاسدار حدود الله باشد) وگرنه منحط شده و به طاغوت می‌پیوندد و ملعون می‌شود.

و خداوند متعال چهارچوب حدود خودش را در باطن به وجود مبارک امام حسین علیه‌السلام حدیده بندی فرمود. باطن عدد 57 وجود مبارک امام حسین علیه‌السلام است که امام عاشورائیان است و عمر مبارکش 57 سال است. و او، حدودگذار و وارث همه‌ی انبیا و معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین است و خون مبارکش ثارالله شد. چنانچه دنیا؛ کف عالم است، حضرت در گودال قتلگاه قرار گرفت ...    لعنت الله علی قوم الظالمین من الاولین والآخرین.

 

وجود مبارک آقا عالم دنیا را که یکی از اسمائش شهادت است، در دنیا به نمایش شهادت فی سبیل الله قرار داد و همه‌ی عالمیان در کف که باطن خشکی تفتان بود، محل گذر نجات تمام شیعیانش در دریای دنیا قرار داد و معبر را گشود که مستقیم به حیات طیب برسند و به قرب الهی یعنی مولودشدن و زنده شدن حقیقی و به تعالیِ خوردن روزی نزد پروردگار عالم برسند که خداوند در قرآن کریم فرمود: ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[2]؛ هرگز گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

خوب توجه کنید:

 

am14

 

ما زبـالائیم و بـا لا می‌رویم

                   ما ز دریـائیم و در یـا می‌رویم

مانند خورشید هنگامیکه در کنار دریا دیده می‌شود مثل اینست که از دریا بالا می‌آید و طلوع می‌کند و در مغرب، در دریا فرو می‌رود!

 

در حقیقت همه بندگان خدا در دنیا بر سر دو راهی و انتخاب هستند. همانطورکه می‌دانید امام حسین علیه‌السلام به عدد عشر یعنی 10 متولد شدند (یک خودش و 9 ذریه معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین دربطنش) و دنیا شد" کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا". و عدد 10 برابر حرف ی است که یا خوانده می‌شود و دنیا در"یا" غرق است و حرف"یا" حرف انتخاب است و این انتخاب دنیا یا آخرت است.

و همیشه حکام ظالم با حدود خدا و احکام و عدالت مخالف بودند، با پیامبران و امامان علیهم السلام می‌جنگیدند و در نهایت عزیزان را می‌کشتند و اباعبدالله الحسین علیه‌السلام این میدان را برای همه محل امتحان و انتخاب قرار داد. پس باطن عاشورا باید به صد لعن و صد سلام تمام شود.

همانطور که قبلا بیان شد عدد 100 برابر با حرف ق بود. پس امام حسین علیه‌السلام در کفِ تفتان کربلا، دین را نگه داشت چون خودش حرف قاف است و خیلی جگرسوز و جانسوز است که سر مبارکش بدست شقی الاشقیا(لعنة الله علیهم اجمعین) از قفا بریده شد. حروف کلمه قفا همان قاف است که اباعبدالله الحسین علیه‌السلام درجه شهادتش سیدالشهدا است و تمام شهدا فردای قیامت به مقامش قبطه می‌خورند.

و عدد ابجد اسم مبارک مجید برابر 57 است و روی جلد مبارک بیشتر قرآن‌ها نوشته شده: قرآن مجید! زیرا که باطنش اباعبدالله الحسین علیه‌السلام است. و روی برخی جلدهای مبارک نوشته شده: قرآن کریم که امام حسن مجتبی علیه‌السلام؛ کریم اهل بیت و قرآن؛ سفره کرامت خداوند متعال است و خداوند می‌خواهد در نیمه ماه رمضان که بهار قرآن و ماه نزول قرآن کریم و احیا و شب قدر در آن است، قدوم مبارکش در دنیا متولد شود. خیلی زیباست صورت جمال قرآن، حسن(ع) است. و همانطورکه توضیح داده شد، نمره‌ی 20 خداوند به بندگانش، حسن(ع) است.

پس خدا می‌خواهد در کربلا کلمه عشر که برابر حروف عرش است، گنج عرش به عشر بیاید! وه که چه محموله‌ی عظیمی که چهار رکن 57 در آن دخیل است: 1)امام حسین علیه‌السلام که عمر مبارکش 57 سال است. 2)امام سجاد علیه‌السلام که 57 سال عمر مبارکش است.3) امام محمد باقر علیه‌السلام که 57 سال عمر مبارکش است. آقا در سال 57 هجری متولد شدند و 57 سال بعد در سال 114 به شهادت رسیدند. 4)حضرت زینب سلام‌الله علیها که یک سال بعد از تولد امام حسین علیه‌السلام متولد شدند، یک سال بعد از عاشورا در سن 57 سالگی با تمام زخم‎هایی که از عاشورا تا آن زمان بدن مطهرش را آزرده کرده بود، به مقام شهادت رسیدند. نکته جالب اینکه ایشان یک زن است:

 

*در حقیقت عدد 57 برابر با عدد ابجد کلمه زن!

تمام عالم دنیا مؤنث مجازی است و عالم دنیا برای رسیدن و مولود شدن در عالم برزخ، رحم است! که آن رحم سه تا 19 تا است(همانطورکه بیان شد پایان قوس نزولی سوره‌های قرآن؛ پنجاه وهفتمین سوره، سوره مبارکۀ حدید است). و خداوند در کلام کریمش می‌فرماید نوزاد در شکم مادر پشت سه پرده ظلمت قرار دارد: ... یخلقکم فی بطون امّهاتکم خلقاً مِن بَعد خلقٍ فی ظلماتٍ ثلاث[3]؛ شما را در شکم‌های مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی دیگر در میان تاریکی‌های سه گانه(شکم،رحم و مشیه) آفرید. پس در دنیا هم انسان پشت سه ظلمت(نفس، جسم و پوسته‌ی عالم دنیا) رشد می‌کند، بی آنکه بداند خارج از دنیا چه عالمی است و چگونه ظاهر می‌شود!  

و کلمه زن یکی از زیباترین و میزان‌ترین اسماء است و عدد ابجدش 57 می‌شود. پس حضرت زینب علیها السلام دو تا 57 را دارد{ یکی به مدت عمر مبارکش و یکی به عدد زن بودنش}  و احیا و سبزی (114=57+57) 114 سوره مبارکۀ قرآن و افشای معنای حقیقی اربعین دین و سبزی احکام خداوند و پیروزی حق بر باطل و خون بر شمشیر را افشا فرمود. اما اگر دو کفه ترازوی میزان اسم زن را بصورت بسیط (زا +نـون) بگذاریم: زبرش می‌شود :زن(=57) و در بینه می‌شود: ا+ون(=57) پس زبر و بینه رویهم می‌شود 114 که این حقیقت وجود مبارک بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها؛ کوثر عالم وجود است.

 

am15

 

حالا دقت کنیم کف حقیقی در،یای دنیا چگونه گوهرهای لؤلؤ و مرجان را بر همه آشکار، و الگو و اسوه برای اهل دنیا قرار داد؟! این گوهر، همان قاف است که باطن ولایت است و اگر کسی با خود ببرد در دنیا و آخرت به درجه فله اَجره عند ربه و لاخوف و لا هم یحزنون[4]؛ (نزد پروردگارشان پاداشی شایسته دارند که نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند) نائل می‌شود. این‌ها کسانی هستند که تمام وجودشان را تسلیم خدا می‌کنند درحالیکه نیکوکارند و خداوند می‌فرماید: والعاقبة للمتقین[5] و همچنین فرمود فقط از متقین‌ عمل‌ها قبول می‌شود: انّما یتقبل الله من المتقین[6].

 

نام مبارک فاطمه(زن)؛ باطن 57 (3تا 19 تا)!

و حقیقت این زن، وجود مطهر خانم حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها است که وجود مطهرش را خداوند در قرآن کریم با نزول سوره مبارکۀ مریم سلام‌الله علیها افشا می‌فرماید(که از نظر ترتیب فهرستی، سوره 19 قرآن مجید است). حقیقت رحم مطهر مریم سلام‌الله علیها که برگزیده خداوند است در زمانش غالب تصویری زنده و حیات عیسی علیه‌السلام را ظهور می‌دهد که او هم حیاتش از عجائب است که خداوند در سوره مبارکۀ نساء می‌فرماید[7]: ... و ما قتلوهُ و ماصلبوهُ و لکن شُبّهَ لهم...(او را نه کشتند و نه به دار کشیدند بلکه بر آن‌ها امر مشتبه شد). بَل رَفعه اللهُ الیهِ ...(بلکه خدا او را بسوی خود بالا برد). و امروز در آسمان در انتظار ظهور مهدی موعود صلوات‌الله علیهم اجمعین است تا در ظهورش به پیشگاهش فرود آید.

و خانم فاطمه زهرا سلام‌الله علیها حامل یازده ذریه معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است که کوثر وجودش الی یوم القیامه در وجود فرزندانش برای عالمیان پناهگاه امن الهی است. و خانم باطن 3 تا 19 تا است که همه باید فاطمی شوند تا نبوی و علوی و حسنی و حسینی و مهدوی بمانند(اللهم الرزقنا). و فاطمه سلام‌الله علیها، باطن قاف است. و حامل قاف و ظهور قاف و بقا دهنده قاف می‌باشد.

یکی از معانی فاطمه سلام‌الله علیها یعنی توحید محض، یعنی لااله الا الله، یعنی نـَه(لا اله) به تمام هواهای نفسانی و الاهه‌های کاذب و معنی می‌شود به صداقت محض(الا الله). و فاطمه سلام‌الله علیها یعنی طهارت محض و یعنی شجاعت محض در راه رضای خدا. جالب است که نام مبارکش در سه بُعد حقیقت 3 تا 19 تا برابر 57تا و برابر با عدد ابجد اسم مبارک زن است!

اگر اسم مبارک فاطمه سلام‌الله علیها را بصورت منقطع بنویسیم: فا    ط     مه؛ عدد ابجد هر قسمت در آخر به 9 می‌رسد و می‌شود 999 که برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ رفیع الدرجات است که جلوه‌اش حضرت فاطمه سلام‌الله علیها می‌باشد.

فا        ط        مه

81       9         45

(1+8)=9      9          9=(5+4)

 

اما اگر هر عدد 9 را به حروف بنویسیم: نـُه عدد ابجدش 55 و جایگاه عددیش 19 می‌شود. پس درواقع در باطن هر عدد 9، یک 19 جای دارد. بنابراین نام مبارک فاطمه سلام‌الله علیها به سه تا نـُه می‌شود 3 تا 19 یعنی 57!

پس خانم دو عالم حقیقت 3 تا 9 تا می‌شود یعنی عدد 27 که برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است به عدد ابجد 72 که برابر با عدد ابجد حروف نوزده است! و عدد 27؛ عدد کلیدی است که روز تولد قرآن کریم است که دفعتاً به قلب مطهر پیامبر صلی‌الله علیه و آله درحالیکه ایشان 40 ساله بودند و در "غار حرا" که جایگاه عددیش 78 می‌شود، نازل شد. و عدد 78 برابر با عدد ابجد نام مبارک حکیم و برابر با جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا سلام‌الله علیها و برابر با عدد ابجد کلمه عدد است. و همچنین برابر با گردش عدد 1 تا 12 ساعت روز و ماه در سال است(78=12+11+ ... +2+1).

و این غار در حقیقت محلّ ارتقاء و رشد و کمال رسیدن هر نوزادی است که در ظاهر، شکم مادر است که در گردش 9 ماه نطفه به جنین و جنین به نوزاد کامل رشد کرده و پس از آن بلوغ 9 گانه به سلامت بدنیا قدم می‌گذارد. اما باطن این غار، همین دنیاست. که خداوند نشان داد مثل اصحاب کهف در بلوغ تکلیفی  چگونه در صورت اخلاص در پناهگاه امن توحید محض خودش این عزیزان را جاداده و در کمال باطنی در مقابل 300 سال باضافه 9 سال در دنیا دوباره متولد گردانید. درحقیقت 300، 3 تا 100 تاست که هر 100 برابر حرف ق به جایگاه عددی 19 است و 3 تا 19 تا می‌شود 57. آیا قابل تأمل نیست؟! این چه حکمتی دارد؟!

بنابراین در بطن حقیقت 57=زن خوب دقت کنید! پس هر کسی در دنیا بشرط رضای خدا می‌تواند در این پناهگاه فاطمه علیهاسلام‌ یعنی حصن لااله الا الله به امنیت برسد!

 *یک رحم دیگر در باطن، قبر است که هر کس با سه تا 19 (حرف ق) یا بهتر بگویم سه تا 100تا وارد قبر شود، قبرش کاملاً بدون خطر است و در آن هیچ نفوذی برای حیوانات موذی و یا هر موجودی که بدنش را از بین ببرد، نیست. درواقع این بدن‌ها زنده حقیقی هستند و به امر خداوند در زمان ظهور از قبر خارج می‌شوند بنابر فرازی که در دعای عهد[8] آمده است: اللهم إن حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتماً مقضیا فأخرجنی مِن قبری مؤتزراً کفنی شاهراً سیفی مجرّداً قناتی ملبّیا دعوة الداعی فی الحاضر و البادی؛ خدایا اگر بین من و او مرگی که بر بندگانت حتم و قطعی ساختی حائل شد، کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور، با شمشیر از نیام برکشیده و نیزه برهنه پاسخگو به دعوت آن دعوت کننده (امام زمان علیه‌السلام) میان شهرنشین و بادیه نشین باشم.

حال قبر را چگونه می‌بینید؟ آیا محلّ رشد و به کمال رسیدن نیست؟ درحالیکه خداوند در کلام کریمش می‌فرماید: ...نکتبُ ماقدّموا و آثارهم ...[9]؛ کردار گذشته و آثار وجودی آینده‌شان همه را در نامه اعمال آن‌ها ثبت خواهیم کرد. و کمال آثار تا آخرین روز قیامت مترتب است. و اثرگذار در نشئه رشد حقیقی انسان برای روز رستاخیز که تولد حقیقی و کامل و تمام شده‌ی صورت و سیرت و عمل‌هایمان و جزا و پاداش خداوند که بر همه ظاهر می‌شود، پس چگونه است کسی که در این رحم بدون 3 تا 19 تا یعنی بدون ظاهر قرآن و بدون عمل به آیات قرآن و بدون اتصال به جانِ قرآن ناطق برود، چه مولودی می‌شود؟! الله اعلم

 

از معجزات عدد 57 در قرآن مجید!

وقتی شماره ترتیب فهرستی هر سوره را با تعداد آیاتش جمع کنیم، دقیقا 57 سوره عدد زوج یا 57 سوره عدد فرد را نشان می‌دهد. که جمع 57 عدد زوج، می‌شود 6236 برابر با تعداد کلّ آیات قرآن مجید. و اگر 57 عدد فرد را باهم جمع کنیم 6555 می‌شود که جمع اعداد 1 تا 114 می‌شود 6555(که تعداد کلّ سوره های قرآن، 114 تاست) که هرکدام دارای معارف جداگانه‌ای هستند و در جمع عددی شاهکاری از اعجاز عددی قرآن است. حالا خوب دقت کنید! اگر شماره فهرستی 57 سوره‌ای که عددشان زوج می‌شد را باهم جمع کنیم 3303 می‌شود و جمع آیات 57 سوره فرد هم دقیقا 3303 می‌شود .این نظم دقیق همه حقیقتی از اعجاز قرآن است که کتاب الله و کلام‌الله می‌باشد! 

 

am16

 

در قوس نزولی دایره قرآن به سوره 57 (سوره مبارکۀ حدید) رسیدیم که آخرین سوره جزء 27 است. و قوس صعودی با سوره 58(سوره مبارکۀ مجادله) شروع می‌شود که اولین سوره جزء 28 است. پس خوب دقت کنید! جمع 27+28 می‌شود 55 که برابر با عدد ابجد حروفِ نـُه است که برابر با عدد ابجد اسم مُجیب خداوند می‌شود و جایگاه عددی حروف نـُه=19 است؛ پس اینجا محلّ تولد همه‌ی موالید عالم است. و محلّ اجابت بنده درحالیکه به خلوص بگوید: ایاکَ نعبدُ و ایاکَ نستعین؛ تنها و فقط تو را می‌پرستم و تنها و فقط از تو یاری می‌جویم. آنگاه پروردگارش را بشناسد و از او بخواهد: اهدنا الصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم، تا پیروز میدان جنگ عاشورای دنیای خود شود و در زمره مغضوب و ضاله نمیرد.

 

 

 

 

[فصل سوم]

حرف ر، دومین حرف کلمۀ قرآن

 

حرف بعد از ق در کلمه قرآن، حرفِ ر است که یک حرف است اما در بساطت به 2 حرف (را ) خوانده می‌شود. در قرآن کریم 5011 بار حرفِ ر آمده است که در جمع می‌شود 7!(7=1+1+0+5)

حرف (ر ) از حروف کلیدی و پر معنای کلام پروردگار عالم که در صفات و مفاهیم عرفانی کلّ محتوای عالم دنیا را حامل می‌شود. چنانچه از شکل ظاهریش (ر) برداشت می‌شود، مجرای همه‌ی نزولات از عالم بالا به اسفل السافلین دنیا است. این حرف صفت تکریر دارد یعنی در دهان چرخش می‌کند و تکرار می‌شود و این یکی از نکته‌های مهم حرفِ ر است! و کرار از صفات زیبای حضرت علی علیه السلام است؛ حیدر کرار! اگر تمام زیبایی حرفِ ق را خوب فهمیده باشید با تمام سنگینی و توازنش خداوند خواست که در دنیا(حرفِ ر) قرار بگیرد تا آرامش عالم دنیا و از اینجا به عالم آخرت را ضمانت کند.

درنتیجه حرفِ ق که ریشه و بنیان اساس صداقت و طهارت و عبادت و تقوی و تهذیب و تحلیل و تکبیر و تهلیل و تسبیح و سجده و رکوع و قیام و قعود و ذکر و زکی و حُسنِ حَسن(ع) و مقام اوّل عالمین را داراست، فقط  در ظاهر خانه‌ی خداست و در باطن وجود مطهر چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است که در مقابلش قرآن عزیز قرار می‌گیرد.

پس خداوند می‌خواهد همه در دنیا و از مجرای حرفِ ر به این عالم منتقل شوند و همه‌ی 124000 پیامبرعلیهم السلام بنیانگذار تقوی بوده‌اند و همه از راسخین علوم الهی و ناشرین و منذرین و مبشّرین آیات او هستند.

 بنابراین حرف (ر) که "را" خوانده می‌شود باید ظرف خیلی اعجاب انگیزی باشد که هم حامل باشد و هم بخوبی تکرار آن را هم در دنیا و هم در آخرت تجلی دهد. پس این حرف از حروف نادر در الفبای عربی می‌باشد!

 

حرف ر به عدد ابجد 200 و جایگاه عددی 20:

*عدد ابجد حرف ر=200؛ برابر 2 تا صد تاست که توضیح آن در قسمت حرف ق(اولین حرف از نام مبارک قرآن) داده شد.  و عدد 200 برابر با عدد ابجد کلمه قسم و  عقل و عدد ابجد نام زیبای امام حسن علیه‌السلام است. و امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: اگر می‌خواستند صورتی برای عقل، خلق کنند آن صورت حسن بود [10].  و نکته قابل توجه اینست که عالم دنیا در جایگاه نام زیبای امام حسن علیه‌السلام خلق شده یعنی عدد 65 {جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)=65= عدد ابجد دنیا}. پس خوب دقت کنید! خالق یکتا تمام خلقتش را در دنیا در جایگاه امام حسن علیه‌السلام، در صورت و سیرت و حُسن‌های حسن(ع) خلق فرموده است و از بندگانش عمل حسن می‌خواهد.

*جایگاه عددی حرفِ ر=20 است و خداوند یکتا، نمره‌ی 20 اعمال خوب را، حسن فرموده است یعنی خلقت خودش در نمره عالی 20 است. پس بهترین نمره عمل را در قرآن کریم، عمل حسن فرموده است. چنانچه بهترین قرض را قرض الحسنه، بالاترین قبولی را قبول حسن، بهترین رزق را رزق حسن، بالاترین اُسوه را اسوه حسنه، بهترین عمل تا آخر عمر را عمل حسن، بهترین اخلاق را خلق حسن و ... می‌نامد.

 درضمن اینکه در آخر عمر عمل حسن به درگاه خداوند قبول است و در سوره مبارکۀ انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها[11]. بهترین توشه که اگر تا قبر با خودت بیاوری که مورد رضای خداوند می‌شود توشه حسن است و مزد آن را ده برابر مثل او به بنده‌اش می‌دهد. درواقع مزد اَحسن می‌دهد.

نتیجه اینکه خداوند متعال دنیا را بصورت مبارک حسن علیه‌السلام یعنی نمره‌ی 20 خلقت، خلق فرموده و بهترین تحفه آن را عقل برای انسان قرار داد تا به لطف و فضل الهی بتوانند از اسفل السافلین به اعلاعلیین و به قرب الهی و به مقام شامخ خلیفة اللهی الی یوم القیامت برسند

 

از طرف دیگر جایگاه عددی حرف ر(=20) برابر با عدد ابجد حرفِ ک است. و کاف در جای خودش کافی و کامل است و خداوند در سوره مبارکۀ زمر می‌فرماید: الیس الله بکاف عبده[12]؛ آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟ یکی از اسماء خداوند، کافی است و کاف، از اسماء الله است.

حال خیلی زیباست وقتی که اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم می‌شود 210 که برابر با عدد ابجد نام زیبای "امام حسین" علیه‌السلام است! پس احتمال معنا آنجا که خداوند می‌فرماید: فله عشر امثالها، امام حسین علیه‌السلام است که به عدد عشر بدنیا آمده و میوه و ثمر درخت شجره طیبه است زیرا در میوه، دانه است و ایشان؛ حامل 9 ذریه معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین در بطنش بدنیا آمده. پس یعنی اگر عمل حسن بیاوری، مزد حسین می‌گیری! اللهم الرزقنا

عدد ابجد نام مبارک حسن علیه‌السلام 118 می‌شود که در قرآن کریم 117 بار مشتقات نام مبارک حسن و یک بار در آیه 37 سوره مبارکۀ آل عمران نام مبارک حسن آمده است که یکی از اعجازهای کلام خداوند است زیرا جایگاه عددی نام مبارک حسن علیه‌السلام 37 می‌شود. آیه شریفه برای قبول نذر مادر حضرت مریم سلام‌الله علیها است؛ فتقبلها ربّها بقبولٍ حسنٍ[13]. و عدد ابجد قبول حسن=256 برابر با عدد ابجد کلمه نور است. و برابر عدد سال تولد مولا و سرورمان حضرت مهدی صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

درواقع عدد 37 برابر با جایگاه عددی حروف قاف بود که در قسمت حرف ق(قـرآن) توضیح داده شد. اگر با دقت بخوانید و در مفهوم این اسرار تدبّر کنید تا حدودی متوجه اعجاز کلام مبارک خالق یکتا می‌شوید که چگونه زندگی دنیا را برای بندگانش منوّر فرموده و هدایت محض است!

* بنابراین بهشت همه در زینت وجود مبارک حسنین علیهما السلام خلق شده و قرآن عزیزهم در حقیقت اسماء حسن قرار دارد چنانچه روی جلد قرآن نوشته شده: قرآن کریم و یا قرآن مجید؛ کریم از القاب امام حسن علیه‌السلام و مجید از القاب امام حسین علیه‌السلام است که درواقع هر دو بزرگوار حسن علیه‌السلام هستند.

و مَن اَحسن دیناً مِمن اَسلم وجهه لله و هو محسن واتّبع ملّة ابراهیم حنیفاَ واتخذ ابراهیم خلیلا[14]، دین چه کسی بهتر است یا بهتر بگویم صورت دینداری هر کس صورت حسن باشد، آن دینداری بهتر است. زیرا همه وجودش را تسلیم خدای (احسن) کرده و نیکوکار. و از آیین ابراهیم یکتاپرست و حق گرا پیروی کرده است و خدای ابراهیم را (برای حق گویی، اخلاص و پاکی اخلاق و اعمالش ) دوست خود گرفته است.

در سوره مبارکۀ مائده خداوند بهترین داوری را اَحسن نامیده و فرمود: و مَن احسن مِن الله حکماً لقوم یوقنون[15]. برای قومی که به خداوند(خالق حسن) یقین دارند، چه کسی در داوری احسن است.

خداوند کریم بهترین راه دعوت بسوی خودش را حکمت و موعظه حسن معرفی می‌فرماید و برای بحث‌های صحیح راه گفتگوی اَحسن را امر می‌فرماید: اُدعُ الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن....[16] 

و در سوره مبارکۀ اسرا می‌فرماید: إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم[17]؛ اگر عمل حسن انجام دهی، پاداش احسن به خودت برمی‌گردد.

پروردگار عالم تمام خلقتش را در صورت و سیرت و حُسن‌های حسن علیه‌السلام خلق فرموده است؛ فتبارک الله احسن الخالقین[18] خداوند کریم خلقتش حسن است و به خود، اَحسن می‌فرماید. درواقع هرگونه عملی که در نزد خداوند قبول است و نمره 20 حقیقی را در قرآن کریم به حسن(ع) نام برده است.

 

*نمره بیست:

همانطورکه بیان شد پروردگار عالم بهترین عمل را در قرآن که ظاهراً نمره بیست می‌گوییم، عمل حسن قرار داد و بهترین رفیق را رفیق حسن نامید.

بهترین خلق را خلق حسن- بهترین اُسوه را اسوه حسن(سوره مبارکۀ بقره؛ آیه 245)

بهترین توشه را برای آخرت، توشه حسن (سوره مبارکۀ انعام؛ آیه 160)

بهترین رزق را رزقاً حسنا(سوره مبارکۀ هود؛ آیه 88)

بهترین دعا را ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار(سوره مبارکۀ بقره؛ آیه 201)

بهترین قبولی، قبولی حسن (سوره مبارکۀ آل عمران؛ آیه 37)

بهترین دین، اسلام(سوره مبارکۀ نسا؛ آیه 125)

بهترین داوری؛ داوری حسن(سوره مبارکۀ مائده؛ آیه 50)

بهترین موعظه؛ موعظه حسن(سوره مبارکۀ نحل؛ آیه 52)

بهترین صحبت کردن و مراوده با مردم؛ و قولوا للناس حُسنا[19]

بهترین مردم که در امتحانات قبول می‌شوند؛ و بلونا بالحسنات[20]

بهترین جنگاور در جنگ که برای رضای خدا بطرف کفر تیراندازی می‌کنند و لیبلی المؤمنین مِنه بلاءً حسنا[21]، به آزمایشی حسن آنها آزموده می‌شوند.

بهترین بهره‌ای که خداوند به توبه کنندگان واقعی عنایت می‌فرماید: یُمَتّعکم متاعاً حسناً الی اجلٍ مسمی[22]. بهترین چیزی که گناهان شما را می‌برد عمل حسن است؛ إنّ الحسنات یُذهبن السیئات[23]

بهترین اجر و مزد خداوند که بشارت پروردگار عالم است به مؤمنین؛ و یُبَشّر المؤمنین الذین یعملون الصالحات اَنّ لهم اجراً حسنا.[24]

بهترین وعده را خداوند وعده حسن می‌داند که به عهد خود وفا کنی؛ یَعِدکم رَبّکم وعداً حسنا.[25]

بهترین رفتار با پدر و مادر که خداوند انسان را توصیه فرموده است: و وصینا الانسان بوالدیه حُسنا.[26]

بهترین پاداشی که خدا و پیامبر گرامیش در سرای آخرت برای نیکوکاران می‎خواهند: للمحسنات مِنکنّ اجراً عظیما.[27]

بهترین نگاه که گنهکار به عمل خود کند و آن را تأیید کند: فرآه حسنا و خودش را محقّ بداند.[28] ( البته این نمره‌ی منفی است که خود شخص تائید حسن را برای خودش می‌کند!)

بهترین پاداش که در مقابل مخالفان دین مقاومت کنیم و تسلیم نشویم: فان تطیعوا یؤتکم اجراً حسنا[29]

 

پس دنیا را عالم اضداد خوانده‌اند زیرا صد سلام در مقابلش صد لعن است- زیبایی روبرویش، زشتی- خوبی و بدی- سلامتی و بیماری- فقیر و غنی- عالم و جاهل و ... قرار دارد. پس عالم دنیا، محلّ انتخاب است و هر کس باید بداند که خوبی و بدی به خودش برمی‌گردد؛ هم در دنیا و هم در آخرت؛ تلک امةٌ قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم[30]. اگر نیکی کنید به خود کرده‌اید و اگر بدی کنید به خود(بد نموده‌اید): اِن اَحسنتم اَحسنتم لِأنفسکم و اِن أسأتم فلها[31]؛ هر کس کاری شایسته کند، به سوی خود اوست و هرکه بدی کند، به زیانش باشد من عمل صالحاً فلنفسه و مَن أساء فعلیها[32]. و دنیا را مثل کوهی مثال زدند که در مقابلش هرگونه صدا بلند کنی، دوباره همانجا می‌شنوی. یعنی صدای عملت را خودت می‌شنوی.

این جهان کوه است و فعل ما ندا  سوی ماآید نداها را صدا[33]

فمَن یعمل مثقال ذرةٍ خیراً یره و مَن یعمل مثقال ذرةٍ شرّاً یره.[34]

 

صفات حرف ر:

تعداد صفات حروف: تمام حروف الفبای عربی دارای صفات مختلفی هستند: 6 حرف، 6 صفت دارند: ت- ذ- ظ- ع- غ- ک. و 19 حروف، 7 صفت دارند{ خیلی جالب است و از اعجازهای قرآن عزیز است که با 19 حروف شروع می‌شود و سوره حمد که حامل کلّ باطن قرآن است، 7 آیه دارد(که همه در بطن 19 حروف بسم‌الله الرحمن الرحیم هستند)}.

و سه حرف: ر- و ی، 8 صفت دارند که عبارتند از: 1)جهر. 2)میان رخوت و شدت. 3)انفتاح. 4)استفال. 5)اذلاق. 6)انحراف. 7)تکریر. 8)سکون.

پس حرف (ر) هم در مجرای نزول است و هم مجرای صعود؛ برای رسیدن به 8 درجه بهشت. درواقع حرفِ(ر) سکوی پرواز مؤمنین و متقین است به رضای قرب الهی؛ با تلفظ حرف را! از صفات زیبایش این است که خداوند خواست که پیامبر اعظم صلی‌الله علیه و آله از عالم اسفل که دنیاست، دعوت شود برای عالم قرب و خداوند فرمود: دنی فتدلی. وقاب قوسین أو ادنی[35]. زیرا حضرت، باطن الِف حرفِ را  است.

حال خوب توجه کنید که نام مبارک حضرت قرآن کریم چه محتوایی دارد؟! و باز کلام نورانی خداوند انسان را دعوت به علوّ درجات و مقام خلیفة الهی و اعجاز رسیدن به قرب محبوب و عالی و کافی و شافی و باقی ... می‌رساند.

درواقع کلّ صفات حروف، 15 تاست که حرف ر، 8 تای آن را داراست. نکته جالب اینکه با خواندن حرف ر بصورت را، دو حرف با دو دسته صفت کار می‌کند(حرف ر،8 صفت و حرف آ، 7 صفت) 15 صفت می‌شود، آنگاه حرف "را" در جایگاه حرفِ س قرارمی‌گیرد و محلّ نزول و صعود در جایگاه قلب و حیات دنیا و آخرت است، مثل دَم است و بازدم!

1)یکی از صفاتش، جهر است یعنی جوهر صدا آشکار می‌شود و کلام نورانی خداوند با صوت جلی و قواعد مخصوص و با تمام نمای زیبای ظاهری و باطنی بوسیله پیامبران و امامان صلوات‌الله علیهم اجمعین و با کتاب‌های آسمانی بگوش مردم هر زمانی می‌رسانند. از جمله خداوند کریم اذان و اقامه را برای نماز قرار داد.

{*نکته: عرفانی از گوش:

یکی از بالاترین نعمت‌های خداوند به ما گوش است و حسّ شنوایی آن که از مجرای سمع پروردگار عالم ما را شنوا فرمود. اما این عضو که اولین قسمتی است که بعد از تشکیل نطفه و افشای حیات قلب جنین، گوش حیات خود را شروع می‎کند. تمام اعضای بدن جنین در شکم مادر آکبند است الا گوش و دستورات اسلامی برای مادران وارد شده مثل خواندن و تلاوت قرآن یا احتیاط‌های گویایی مادر؛ شدت نرمش و صبرش روی فرزند آثار مستقیم دارد.     

بعد از بدنیا آمدن اول تکلیف البته برای مسلمانان وارد شده که به گوش راست نوزاد، اذان و به گوش چپش، اقامه بگویند. گوش، آخرین قسمتی است که وقت خوابیدن تا نخوابد، انسان خوابش نمی‌برد! یعنی تا وقتی گوش بیدار است، تمام بدن بیدارند. و هنگام بیدار شدن هم اولین قسمتی است که بیدار می‌شود. چنانچه خداوند در سوره مبارکۀ کهف می‌فرماید: فَضرَبنا علی آذانهم فی الکهفِ سِنینَ عَدداً؛ پس سالیانی چند در آن غار خواب را بر گوش‌هایشان چیره ساختیم. ثمّ بَعثناهم لِنعلمَ اَیُّ الحِزبین اَحصی لِما لَبثوا امَداً[36]؛ سپس آنان را(از خواب از راه گوش) برانگیختیم تا معلوم گردانیم کدام یک از آن دو گروه مدت درنگ در (آن غار) را بهتر احصاء خواهند کرد؟(هم خودشان مدت را بفهمند، هم کسانیکه آن‌ها را بیرون غار ملاقات می‌کنند). پس پروردگار عالم آن‌ها را از راه گوش خوابانید و از راه گوش بعد از 309 سال بیدارشان فرمود.

سخت‌ترین تنبیه خداوند به بندگانش این است که شنوایی گوش قلبی را از آن‌ها بگیرد(یعنی زنده نباتی هستند نه انسانی!)

نکته مهم این است که اگر گوش نشنود، زبان هم به دنبالش لال می‌شود. پس بچه‌هایی که لال هستند، اول کرند یعنی ناشنوا بودند. برای همین علم شنوایی سنجی امروزه خیلی از این بچه ‌ها را گویا کرده است. و اگر گوش دل نشنید و زبان دل لال شد، متأسفانه چشم قلبی هم کور می‌شود و خداوند عقل بنده‌اش را می‌گیرد؛ صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایعقلون[37] و در آیه دیگر می‌فرماید: صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یرجعون[38] یعنی شفا در آن نیست و برگشت ندارد.

 پس لازم به تذکر است که ارتقاء رسیدن به کمالات معنوی انسان‌ها در دنیا به شنیدن دو گوش است؛ هم ظاهری و هم باطنی. و خداوند آخرین قسمتی را که در بدن می‌میراند، گوش است، که در آخرین لحظات در دنیا و در ورود به خانه آخرت برای او تلقین می‌خوانند. زیرا از نظر پزشکی گوش بعد از سه روز از مردن، می‌میرد (شاید انسان توبه کند!)

-کسی که می‌خواهد بیدار شود را دراصطلاح می‌گویند گوش به زنگ می‌خوابد یعنی درحالیکه چشمش خواب است اما گوشش بیدار است و او را بیدار می‌کند.

-کسی که امر خداوند را بخوبی گوش می‌کند را می‌گویند سراپا گوش است یعنی نکته‌ای را در عمل جا نمی‌اندازد.

-و عظمت گوش را درک کنید! 

-و کسی که بخواهد برای مولایش بنده‌ی خوبی باشد، باید غلام حلقه به گوش بشود. اما چراحلقه به گوش؟! زیرا این حلقه‌ی زینت بندگی است! اما باید گوش را سوراخ کنند و آن حلقه را در گوش چنان جابیندازند که در هیچ حالتی از گوش او جدا نشود. و خداوند می‌خواهد این بنده شنوا بماند تا ندای حق را هر لحظه لبیک گوید و به آن ارتقاء یابد. حدیث زیبایی است که زینت بهشت دو گوشواره حضرت فاطمه سلام‌الله علیهاست: امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند... . درواقع پیام حدیث چقدر باعظمت است! یعنی یک گوش خانم؛ حلقه ابامحمد(ص) و گوش دیگرش حلقه اباعبدالله(ص) است. یعنی حلقه بندگی در باطن ولایت و رسالت است و این زینت، ماندنی است.} 

-پس چرا سه بار در شبانه روز صدای اذان در مأذنه‌های کشورمان بلند و به شهادتین گویا می‌شود؟! درواقع پروردگار مهربان می‌خواهد چند نکته برای بندگانش معنا و ظاهر و گویا و شنیده شود. اذان، ندایی است که باید شنیده شود و اذان، حامل معنویت باب طهارت شهادتین است. ما می‌دانیم که انسان در خصوصیت جسمی خود در دسته حیوان و حیوان ِ حرام گوشت و حتی در صورت کافر بودن، عین نجس است! دلیل عین نجس بودن کافر اینست که انسان باید به مقام انسانیتش حیات حقیقی داشته باشد و آن هم حاصل نمی‌شود مگر اینکه موحّد باشد و مسلمان؛ بنابراین بغیر از آن مرده‌ی انسانی است و زندگیش حیوانی است، یعنی درحقیقت حیوانیتش عین نجس است. پس کافر زندگی حیوانی دارد. بنابراین شهادت به توحید(اشهد أن لا اله الا الله) از درون او را پاک می‌کند و شهادت به رسالت(اشهد أنّ محمّداً رسول الله)صلوات‌الله علیهم اجمعین ظاهرش را پاک می‌کند و شهادت به ولایت(اشهد أنّ امیرالمؤمنین علیّاً ولی الله) علیه‌السلام انتقال طهارت از دنیا به عالم آخرت و بهشت است زیرا بدون ولایت هیچ کس وارد بهشت نمی‌شود.

حالا دقت کنید! پس خداوند متعال می‌خواهد هر روز این بانگ نورانی برای نماز، فضای زندگی ما را از ظلمات ظاهر تطهیر کرده و گوش‌های ما را با شنیدن اذان شنوا کند. و خواست که این بانگ(صدای اذان) بلند خوانده شود. و هر مؤمنی در هنگام نماز ابتدا اذان و اقامه می‌گوید تا ظلمات اعمال غلطش برای نماز تطهیر شود و حتی با خواندن تشهد در رکعت دوم و سوم(در نماز مغرب) و دوم و چهارم(در نماز ظهر و عصر و عشا)، حجاب‌های ظلمانی اشکالات نماز برطرف شود و نماز او را به طهارت برساند. مؤمنی که در لحظه آخر عمر توفیق گفتن شهادتین پیدا می‌کند، انشاءالله پاک و آمرزیده می‌شود و در مقام شهود به جایگاه انسانیتش در جوار معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و به قرب الهی می‌رسد. اللهم الرزقنا    

 

ادامه مبحث صفات حرف ر:

1-جهر: پس صفتِ حرف(ر)، جهر است و باید صدای کلام خداوند و عمل به آیاتش و بندگی خالصانه در این دنیا، صدایش بلند شود و آشکار شود.( یعنی احکام دین آشکارا اجرا شود)

2-میان شدت و رخوت، دومین صفت حرف (ر) است. زیرا گفتیم که دنیا عالم اضداد است و سختی و آسانی روبروی هم است و هم نزول و صعود است. که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: إنّ مع العسر یُسرا. فإنّ مع العسر یُسرا[39]؛ این است و جز این نیست که بعد از سختی‌ها، آسانی است.

3-انفتاح: ضمن اینکه صفت دیگر حرف ر، انفتاح است. یعنی کلید و گشایش و پیروزی و راه یافتن و علم آموختن و خروج از ظلمات و به نور رسیدن به درجات ظاهری و باطنی و دیدن بواطن ندیدنی و دست یافتن به کمالات انسانی و رسیدن به درجه سربازی و شیعه و محب بودن حقیقی صاحب العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه. زیرا در اتصال به حضرت مولاست که ارتقاء و اتصال به وصال قرب الهی حاصل می‌شود. یکی از دلایل صعودش از ظلمات به نور این است که حرفِ (ر ) از حروف نورانی و از حروف شمسی است.

نکته قابل تفکر و تأمل اینست: دنیا همانطورکه انفتاح است به مراتب عالیه، اگر انتخاب غلط باشد هم راه گشایش است اما به درکات جهنمی و شیطانی و رذائل و نفوس حیوانی(یعنی هوای نفس)! پس دنیا در حرف (را)، محلّ انتخاب شد.[40]

4-استفال: دیگر صفت حرف ر، استفال است یعنی طلب پایین آمدن دارد. در 28 حرف عربی، 21 حرف صفت استفال دارند. و خدا می‌خواهد با حروف و کلمات همه‌ی بندگانش را با 7 حرف به استعلا برساند یعنی تا خاضع و خاشع درگاه خداوند نشوی، علو نمی‌گیری، تا کلاس اول نروید به مقام دکترا و مقامات عالی علمی راه پیدا نمی‌کنید، تا شاگردی نکنید، استاد نمی‌شوید. و تا بنده نشوید از قید بندگی غیر آزاد نمی‌شوید و به کمال فطرت الهی نمی‌رسید!

 پس خداوند دنیا را قرار داد تا بنده، مثل دانه که باید در دل خاک برود تا ریشه کند و ساقه خود را از ظلمات خاک به فلاحت نور برساند، به اعلا برود. و مثال زیبایش وجود مبارک حضرت یوسف علیه‌السلام است که خواست خدا بود که در چاه قرار بگیرد و به بردگی فروخته شود تا آنگاه با سختی‌های بسیار و صدق در عمل و بندگی خالصانه به عزیزی مصر برسد. چنانچه به ساحت پاک این پیامبر بزرگوار، یازده ستاره (برادرانش) و خورشید و ماه (پدر و مادرش) سجده کردند. چراکه برای انسان مؤمن همه‌ی ملک و ملکوت ساجد می‌شوند. پس باید خوب دقت کنیم! شاید این مقامات کلام خداوند را بیشتر درک کنیم! انشاءالله

5-اذلاق: صفت دیگر حرف(ر)، اذلاق است یعنی تندی و تیزی زبان و روانی آن است. درواقع شش حرف از 28 حرف این صفت را دارند: ف ر م ن ل ب که در کنار هم می‌شوند(فرمن لب) یعنی از عقل فرار کرد! متأسفانه زبان گاهی عقل را زائل می‌کند. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه[41]؛ زبان عاقل، پشت قلب او قرار دارد و قلب احمق، پشت زبان او جای گرفته است. یعنی عاقل سنجیده و با اندیشه سخن می‌گوید و نادان نسنجیده و بی فکر سخن می‌گوید.

6-انحراف: صفت دیگر حرف (ر)، انحراف است. یعنی به ظاهر حرف زبان در دهان کمی تاب برمی‎دارد اما بواقع در سرازیری حرف (ر)، خیلی‌ها منحرف شدند و راه آخرت را فراموش کردند و فقط دنیا را برای خود انتخاب کردند؛ ...والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون[42]. درحقیقت این‌ها شدند اهل دنیا! اما حرفِ ر، "را" خوانده می‌شود تا با مدد حرف الف (برابر کلمه نسا) به صعود قرب الهی راهنمایی شویم.

و خوب دقت کنید! جهنم 7 درکه دارد. درواقع دنیا در عدد 7 غرق است. 7، باطن حمد خداوند است که اگر حامد واقعی شدیم، باید از 7 به 8 صعود پیدا کنیم. مقام 8، ثمن است و رضای خداوند که حرفِ ر، 8 صفت دارد!

پس هر کس در دنیا، برای دلش کار کرد و فقط خودش را دید و غرق در لذات دنیوی شد و رضای خداوند را قربان رضای دل خودش کرد، متأسفانه راه به 8 برای او بسته می‌شود و او مخلد در درکات 7گانه جهنم می‌ماند[43]. دنیا به منزله رحم است و او را در خود هضم می‌کند(سقط می‌شود) و متأسفانه به چاه جهنم دنیا سقوط می‌کند! درواقع وقتی از تغذیه معنوی رحمت رحیمیت خداوند در اتصال به امام معصوم علیهم السلام قطع شد، یعنی سقط شد و میته شد و هضم دنیا شد!!!

7-تکریر: صفت دیگر حرف ر، تکریر است یعنی تکرار می‌شود و این صفتِ دنیاست! یعنی مثل کوه که وقتی در کنارش فریاد بزنی، همانجا تکرار صدای خود را می‌شنوی، در این دنیا هم هر کس به ملکوت عمل خود می‌رسد.

8-سکون: یکی از جالب‌ترین صفات حرف(ر)، سکون است. صفت سکون، مخصوص بهشت است یعنی آرامش، رضا، به رضای خدا رسیدن، به آرزوی قلبی نائل شدن، رسیدن به محلّ اسکان، به نتیجه رسیدن زحمات، به تکامل رسیدن و خارج شدن از ظلمات(همه‌ی دلهره‌ها و ناروائی‌ها و خطاها و سقوط‌‌‌ها و تزلزل‌ها و به هلاکت رسیدن‌ها و خلاصه انحطاط از انسانیت به حیوانیت و خواری‌ها و ذلت‌ها و خفّت‌ها) و یعنی رسیدن به نور هدایت و تولد حقیقی انسانیت!

 

حال خوب در حروف قرآن تفکر کنید! درواقع بهترین قامت و بهترین حرف و نمره بیست صورت حسن(ع)، در صورت الف جلوه‌گر می‌شود که آن در ظهور حرفِ الف در اسم مبارک ق ر آ  ن است!

 

 

 

[فصل چهارم]

حرف الف در اسم مبارک قرآن

 

حرف الف اسم مبارک قرآن که بعد از حرفِ ر آمده و حرف ر، "را" خوانده می‌‌شود! در حقیقت غایت معنا در این حرف است! در قرآن کریم 6164 بار حرف الف آمده که در جمع آخر می‌شود 8(=7+1...17=4+6+1+6)! و 40 سورۀ مبارکۀ قرآن کریم با حرف الف شروع شده است.

اما همانطور که می‌دانید عالَمی که همه اسرار عوالم از آنجا ظهور دارد و گنج خلقت منشأ گرفته یعنی نورٌواحد و سِرّ حقیقت محمدی صلوات‌الله علیهم اجمعین را عالم سرمدی و به یک معنا عالم لاهوت می‌گویند. عالم لاهوت جهان مختص به خداوند و مرتبه ذات پروردگار عالم است. از دیگر اسماء آن جهان معنا عالم امر، عالم غیب، عالم اسماء و صفات الهی (که همان نورٌواحد) است. که یکی از عوالم چهارگانه محسوب می‌شود: عالم ناسوت(دنیا)، عالم ملکوت و عالم جبروت و عالم لاهوت. از جمله ویژگی‎های عالم لاهوت در اندیشه اسلامی، خالق و روح عالم ناسوت و منشأ عقل و حکمت بودن است. گروهی از مفسران قائلند برخی از آیات قرآنی به عالم لاهوت اشاره دارد. این عالم یکی از مقاصد سفرهای عرفانی سالک معرفی شده است[44].

نکته: خداوند در کلام کریمش می‌فرماید در زمین گردش کنید و با دقت و تأمل سرانجام تکذیب کنندگان (حقایق) را بنگرید: " قل سیروا فی الارض ثمّ انظروا کیف کان عاقبة المکذبین"- ".. فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین".و همچنین می‌فرماید: و سرانجام و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است "..والعاقبة للمتقین".[45]

درحقیقت همه کتاب‌های آسمانی در قرآن عزیز است. چنانچه 313 پیامبر علیهم السلام صاحب کتاب هستند و 104 کتاب آسمانی نازل شده، همه یکجا در باطن قرآن و قرآن، مثل مدّ طویلی روی تمام علوم و کتاب‌های آسمانی است یعنی حامل تمام علوم آسمانی و زمینی و محتوای تمام کتاب‌های آسمانی و تمام حروف و کلمات الهی و تمام اسماء الله یعنی اسماء الحسنی پروردگار عالم است و بالاترین معجزه است چون هم کتاب الله و هم کلام‌الله است ولی کتاب‌های آسمانی دیگر فقط کتاب الله هستند!

درواقع خداوند در سوره مبارکۀ انعام فرمود: و عنده مفاتیح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البر والبحر وماتسقط من ورقة الا یعلمها ولاحبة فی ظلمات الارض و لا رطب ولایابس الا فی کتاب مبین[46]؛ کلیدهای غیب تنها نزد اوست؛ و جز او کسی آنها را نمی‌داند. او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند؛ هیچ برگی از (درختی) نمی افتد مگر اینکه از آن آگاه است؛و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین، و هیچ تر و خشکی وجود ندارد، جز اینکه در کتابی آشکار (در کتاب علم خدا) ثبت است.

 

*مقام الف در کلمه قرآن:

این الف را الف مدّی می‌گویند و همانطورکه بیان شد به عالَم سرمدی منسوب می‌شود و مدّ الف، حقیقت محیط بودن کتاب آسمانی قرآن بر همه‌ی کتاب‌های آسمانی است و هم به همه عوالم آسمانی و زمینی احاطه وجودی دارد. زیرا خداوند می‌فرماید: ... و لارطبٍ و لایابسٍ الا فی کتابٍ مبین[47]. و همه‌ی محتوای کتاب‌های آسمانی و تمام اسماء الحسنی پروردگار عالم و علم مستتر و اسماء مستتر در قرآن، مستور و محجوب و محفوظ و تکمیل و در غالب کلام‌الله ثبت و ضبط شده است! زیرا اسم الله جلّ جلاله مستجمع صفات کمالیه و جمالیه و جلالیه و صفات افعالی و عالیه و اسمائی خداوند کریم است.

چنانچه باطن الف مدّی کلمه قرآن، حقیقت قامت قائم ائمه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین است که در مجموعه حروف و کلمات، اسماء و آیات الهی بصورت رمز و اعداد مکشوف است.

 

الِف وجود؛ از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت:

از آنجاییکه تمام حروف الفبای عربی، شامل 28 حرف است که در کلام‌الله مجید است. و عدد 28؛ عدد کامل نام گرفته است. پس تمام اسرار عددی و به حروف در این 28 جای دارد. و همه در جمع ارقام 28 یعنی (10=8+2 ؛ ابجد هوز حطی یعنی 10 عدد که گنج عشر است و 10 حرف که اساس حروف هستند. و 1=0+1) عدد یک ظاهر می‌شود که برابر با حرف الف است.

حال یک بررسی عددی از اعجاز حروف را می‌بینیم که خداوند حکیم و عالم چگونه وحدت (الِف وجود) را در کثرت (همه‌ی 28حرف) و کثرت (همه‌ی مخلوق) را در وحدت (الِف وجود) تمام می‌فرماید! که همه برای شناساندن ذات اقدسِ غیب الغیوب وجودِ مبارکِ خودش می‌باشد. و همه‌ی عالم در توحید ذات اقدسش به آیات و نشانه‌ها و تعریف در معرفی اسمائی و صفاتش، غرق است.

جالب است که اگر حروف را بصورت بسیط با نقطه‌هایشان بشماریم{ مثلا الف؛ 3 حرف دارد و 1 نقطه می‌شود 4، با؛ 2 حرف و 1 نقطه می‌شود 3 و ....} رویهم می‌شود 111 که برابر عدد ابجد حروف الف است! و این خزانه گنج حروف است که از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت می‌رسد!

چنانچه هر انسانی این وادی را در عمر خود طی می‌کند. چراکه به یک، به دنیا می‌آید و کثرت وجودش ظاهر می‌شود و دوباره به وحدت، دنیا را ترک می‌کند. درواقع از 1 (یکِ عدد وجود شروع) و به الِف حروف خزانه وجودش دنیا را ترک می‌کند{ 1 به عدد و به حروف(الف)}.همانند اول و آخر قرآن مجید که به عددِ 1 ؛ سوره مبارکۀ حمد(اولین سوره از نظر فهرستی) شروع و به یک به حروف یعنی الف تمام می‌شود چراکه به سوره مبارکۀ ناس (و کلمه ناس) ختم می‌شود و عدد ابجد کلمه ناس=111=الف است! زیرا انسان در دنیا به نسلش(ناس) و قوای وجودش که بالفعل شده می‌رسد که همان خزانه گنج الِفش هست.

 

حالت مدّی الف و انواع مد(کوتاه، طویل، عارضی)

اما در وسط کلمات تا آخر الف به صورت متصل خوانده می‌شود و صورت وصل و حالت مد را بخود می‌گیرد مثل: هآ- حآ- تآ- مآ.

اگر وجود الف نبود، هیچ حرفی، حرکت مد پیدا نمی‌کرد{ ظاهراً مَد یعنی کشیدگی ولی باطناً یعنی ابدی شدن و همیشگی در دنیا و آخرت}. پس با قامت الف، حروف و کلمات و در نهایت معانی کلمات، حالت استواری و ابدی پیدا می‌کنند. و در هر زمان به صورت آن روز، بیان شده و معنا می‌دهد. حتی در دنیا و آخرت صورت معنا تغییر کرده و در آخرت، به صورت اصلی خود نمایان می‌شود؛ در دنیا، الِف است و در آخرت، اَلـف (در دنیا، یک است و در آخرت، 1000)!

لذا حرکت مد، جز بواسطه وصل نمی‌شود و الف، باعث مد گرفتن حروف است و هر حرفی به الف وصل شود تا اندازه‌ای صدایش کشیده می‌شود{ یعنی هر الف بعد از حرف، دلیل بر آنست که حرف توضیح می‌دهد من از کجا آمده‌ام و مؤلفه‌ی من کیست!} پس الف که از صفات منزه و دور است، وصل کننده است بین ظاهر و باطن دنیا و آخرت و از همه بالاتر وصل به عالم قرب و رضای او که الف، جان مجرای رضای خداست در کلمه قر آ ن!

درواقع همانطورکه شروع خلقت دنیا از نقطه خشکی بنام ارض بوده است(که اگر حروفش را جابجا کنیم، رضا می‌شود)، در آخر ما هم به یک نقطه می‌رسیم که قبر ماست و آنجا محلّ اسکان واقعی ما می‌شود یعنی خانه آخرت! ظاهرش دلهره‌آور و ترسناک است اما خوشا بحال کسی که وقتی به نقطه ارض می‌رسد، رضای خدا را دریافت کند، آنگاه به آرزوهای واقعی آخرتش واصل می‌شود و آنجا می‌شود آرامگاه واقعی، آنجا با الِف می‌رود و مزد اَلـف می‌گیرد. مثل حروف کلمه ارض که سه حرف است اما عددش 1001 که از این عدد در حروف بیشتر نیست که برابر 1001 اسم مبارک خداوند در جوشن کبیر است.

یکی از زیبایی‌های حرکات، حرکت سکون است که افشاکننده محلّ حقیقی خروج و ورود و جایگزین شدن حروف و کلمات عمل ماست. و اثرگذار روی حروف و باعث تشدید می‌شود و باعث بدست آوردن 3 نوع مَد می‌شود یعنی کشیدگی در طول و عرض و ارتفاع زندگی ماست! گاهی مَدّ کوتاه، گاهی مدّ طویل و گاهی مدّ عارضی. که این سه حالت از برکت حرکت سکون بدست می‌آید. و در بعضی جاها باعث از بین رفتن مد می‌شود مثل کلمه عَنهُ که چون حرکت حرف ن، ساکن آمده، صدای حرف ه را کوتاه می‌کند ولی اگر حرکت حرف ن، فتحه یا ضمه بود صدای حرف ه بلند می‌شد.

 اینجا نکته قابل تأمل و جالبی است که در اسرار معنی و تفسیر و تفهیم کلمات تأثیر به سزایی دارد چنانچه شخص اگر در جای حقیقی سکون بگیرد، چه بسا به خطرهای زیادی دچار نمی‌شود مثل ماشینی که در جاده در کنار درّه به موقع توقف می‌کند و نجات است. و گاه اگر بی‌موقع سکون داشته باشد باعث هزاران خطر می‌شود مثل ماشینی که وسط اتوبان در بین ماشین‌ها که با سرعت می‌آیند یکدفعه توقف کند، باعث تصادف چندین ماشین و به خطر افتادن جان‌ها می‌شود. الله اعلم‌

مدّ کوتاه: اندازه‌ای است که خداوند فقط و تنها به ما انسان‌ها عطافرموده. و این برکت که الِف مقصوره (یعنی الف کوتاه) است به خاطر برکت عقل و هوش و روح انسانی و تمام خصوصیاتی که خداوند به ما عنایت فرموده و منت گذاشته و انسان را خلیفة الله قرار داد؛ انّی جاعلٌ فی الارض خلیفه[48]. یعنی خداوند کریم از مجرای ق (قاف) با تمام گنج معنویات و ولایت و همه‌ی پیامبران و معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین پایه‌ی ارتفاع را با مدّ کوتاه به انسان داد تا خود با عمل، به مدّ طویل برسد!

درواقع انسان در این دنیا اسکان موقت دارد و همه‎ی نعمت‌ها برایش مستودع(یعنی امانتی) است و از او گرفته می‌شود. اما در همین اسکان موقت می‌تواند با سکون دائم، خود را در بهشت الهی مستقر کند. پس لازمه آن گرفتن مَدّ طویل است تا بصورت جهشی از عالم دنیا به بهترین نقطه آرامش؛ سرزمین رضا(ع) قدم بگذارد. و آن حاصل نمی‌شود مگر اینکه پشت حرفِ الف در کلمه قرآن قرارگیرد (ق ر آ ن). حرفِ (رِ) ساکن شده تا الف مدّ طویل خود را به تمامی عالم نمایان کند.

و خداوند این اسم زیبا را در حروف رمزی خودش نشان می‌دهد که الف با مد بلند(آ) ظاهر می‌شود؛ انسان کامل یعنی معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین  قامت الفِ مدّی هستند و این مَد، مدّ طویل است که سایه ولایت اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین از دنیا الی یوم القیامت در بهشت رضوان الهی بر سر ماست. و یکی از سبب مسبب‌هایی است که حرف به مد طویل نائل شود! مثل عبدُهُ که خوانده می‌شود عبدُهو (صدای کوتاه هُ اشباع می‌شود و هو خوانده می‌شود)؛ در دنیا عمر ما کوتاه است و اگر انسان مؤمنی باشیم هم فرصت بندگی ما موقت و کوتاه است اما پروردگار عالم به فضلش مزد یک بنده مؤمنش را الی یوم القیامة عنایت می‌فرماید. مؤمن به شرطها و شروطها این مزد دائم را می‌گیرد؛ باید اتصالش به امام زمان وقتش باشد و فقط برای رضای خدا کار کند آنگاه با نیت کامل، مزد کامل می‌گیرد. 

اما برخی در دنیا فقط به مدّ عارضی می‌رسند و آن زمانی است که لباس نفاق و ریا و تزویر و مکر به تن می‌کنند. شاید مدت کوتاهی در این دنیا مد عارضشان شود ولی خداوند کریم فرمود: ...لا ینالُ عَهدِی الظالمین[49]. فرمود پیمان من(که امامت و پیشوایی و درحقیقت رسیدن به سعادت مدّ طویل رضای خداوند) به ستمکاران نمی‌رسد. و همچنین فرمود: والله لا یهدی القوم الظالمین[50]؛ و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند. و الله لایحبّ الظالمین[51]؛ و خداوند ستمکاران را دوست ندارد. و در سوره مبارکۀ هود[52] می‌فرماید: الذین کذبوا علی ربّهم اَلا لَعنة الله علی الظالمین؛ کسانیکه بر پروردگارشان دروغ بستند آگاه باشید لعنت خدا بر ستمکاران است. یعنی هرگز مدّ طویل رحمت خدا را نمی‌گیرند.

یوم لا ینفع الظالمین معذرتهم و لهم اللعنة و لهم سوء الدار[53]؛ همان روزی که عذرخواهی ستمکاران سودشان ندهد و برای آنان لعنت خدا و سرای دشواری است یعنی نه تنها مد نگرفته، از رحمت خدا هم منقطع شده است.

فکانَ عاقِبتهما اَنّهما فِی النار خالِدینَ فیها و ذالک جزاءُ الظالمین[54]؛ سرانجامشان این شد که هر دو در آتش‌اند و در آن‌جا  جاودانه‌اند و این است کیفر ستمکاران.

اِنّه لایفلح الظالمون یقیناً؛ ستمکاران پیروز نخواهند شد. فقطع دابر القوم الذین ظلموا والحمدلله ربّ العالمین[55]؛ در نتیجه ریشه کسانیکه(به آیات ما و به مردم) ستم می‌کنند قطع شد و همه ستایش‌ها ویژه خدا مالک و مربی جهانیان است. بخوبی متوجه شدید که خداوند کریم چگونه کسانی مثل فرعون‌ها و نمرودها و معاویه‌ها و یزیدها و ...  مدّ عارضی (مقامات دنیوی که به آن‌ها عارض شد) را از آن‌ها کنده است. حال خوب در حروف قرآن تفکر کنید!

 

حقیقتی از معارف حرف الف (قرآن)؛ شروع ظهور به علم نقطه و حروف

همانطورکه بیان شد الف دارای مد است و امتداد مدّ، درواقع بلاانقطاع است. در عالم سِرّ الف، از حروف نورانی است و در عالم هستی هم حضور نوری دارد و هم حضور نفسی دارد در بطن انطباق علم نفسی و هم حضور روحی دارد که با جلوه‌ی عددی که روح آن است به یکِ توحید و یکِ اخلاص و یکِ نورٌواحد(صلوات‌الله علیهم اجمعین) و یکِ خانه خدا و یکِ وجود مبارک سیدة النساء العالمین؛ اُمّ الائمه؛ اُمّ ابیها؛ اُمّ النبیین؛ اُم النجبا؛ اُم الشهدا؛ اُم الصدیقین؛ اُم المتقین؛ اُم المحکمات؛ اُم الحکمة و اُم النفس کلیه به عنوان کثرت بی‌نهایت و درنهایت کوثرِ وجود؛ صدیقه طاهره صلوات‌الله علیهم اجمعین در کلمه‌ی اَلـف (به عدد هزار1000)؛ همانطورکه عالم در حروف غرق است در حرفِ الِف و عدد اَلـف غرق است، می‌رسد.

همانطورکه تعریف شد الِف، قطب الحروف و کنزالحروف است. بنابراین الِف ظهوری از الِفِ اسم  الله جلّ جلاله است، پس امتداد آن تمامی ندارد و درحقیقت عرض آن تمام مشرق و مغرب عالم را فراگرفته و از نظر طول از مصدر عالم خلقت تا پایین‌ترین نقطه‌ی اسفل السافلین همه را در برگرفته است، درواقع نقطه و حتی ذره‌ای نیست که در بطن حرفِ الف(الله تعالی) نباشد. اما چرا ظاهراً ما تمام می‌کنیم؟! نَفَسمان تمام می‌شود(قطع امداد الحی به ما)، بهره ما از الفِ الله تعالی به اندازه حیاتمان است البته به ظاهر، زیرا از نظر باطن الی یوم القیامة در همان امتداد ظهورات و اسرار و عوالم را دریافت و به ملاحظات عوالم قیامتی می‌رسیم.

الِف در حقیقت حروفی و ظهوریش با سه حرف (ا، ل، ف) و یک نقطه(روی حرفِ فا) ظاهر می‌شود پس حروف الف با نقطه شمرده می‌شود 4 عدد. بنابراین حرف الِف در اصل خودش که یک حرف است(ا)، نقطه ندارد مثل نام مبارک علی علیه‌السلام و قلم از لوح برداشته نمی‌شود. درحالیکه باطن الِف، مَلکِ قلم است! پس قلم به امر خداوند دائماً بر لوح ساجد می‌ماند. پس شکل الِف بر لوح منحنی شده و صورت دایره می‌گیرد و آنگاه آخر الِف به اوّلش می‌رسد و شکلِ هاء گرد را دارد (ه). بنابراین هر دایره‌ای ‌تصویر نام زیبای الله جلّ جلاله می‌باشد!

 

am17

 

{*دائرة الدوائر: کلمه قرآن در لغت به معنی وجود بسته و کلمه فرقان به معنی باز معنا می‌شود و قرآن در حقیقت، دایره است. درحقیقت اشکال حروف که همه تشکیل دهنده‌ی کلمات و آیات قرآن کریم هستند، هر کدام دایره‌اند که در کل جمع باطن قرآن دائرة‌ ُ الدوائر می‌شوند. و همه در حقیقت گنج الِف و باطناً نام مبارک الله جلّ جلاله همه توحید محض و خداشناسی و گنج اخلاص و آئینه و مرآت تجلیگاه گنج ذات اقدس الهی می‌باشند.

در اصل دایره که نقطه ظهور آن است و نقطه درحقیقت محو حروف است و حروف از منشأیت نقطه ظهور دارند و دایره در حول نقطه می‌چرخد. که همه این اسرار جمع می‌شود در کلام مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله که تمام محتوای قرآن در سوره مبارکۀ حمد (دقت کنید که عدد ترتیب نزولش 5 است و عدد 5 به شکل دایره است!) و تمام محتوای حمد در حروف بسم‌الله الرحمن الرحیم و تمام در حرف باء بسم‌الله و همه در نقطه‌ی باء است و حضرت علی علیه‌السلام فرمود: انا نقطة تحت الباء! و کلمه لااله الا الله به شکل دایره است و اصلشان بر اساس نقطه است. 

دایره؛ ابسط الاشکال و اصل الاشکال، ساده‌ترین شکل است چون هیچ گوشه و شکستگی ندارد و اصل شکل است. درواقع همه‌ی اشکال از دایره است. اگر شکل گوشه داشته باشد، سَکـت اتفاق می‌افتد یعنی گوشه، گیر می‌کند. پس همه‌ی موجودات در حقیقت دایره است و همه در چرخش حول نقطه است. پس شکل حروف، دوایر هستند!}

بنابراین در کتابت نقطه نداریم (اسم جلاله الله نقطه ندارد)، نقطه محو است. حرف ل، درواقع مقطوعة الامداد است که امداد اسم مبارک الحی قطع شده، پس منحنی شده و تمام شده! بعضی موجودات کتاب‌اند، برخی جمله شدند، برخی کلمه، برخی حرف و بعضی نقطه{ امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: أنا نقطةٌ تحتَ الباء}.

پس همه‌ی خلقت خداوند در قرآن است و در الفِ اسم قرآن! همه‌ این اسماء الله که ربوبیت عالم را برعهده دارند، یک نقطه از صد و ده نقطه نام مبارک علی علیه‌السلام هستند و بقیه(یعنی 109 نقطه) را حضرت فاطمه سلام‌الله علیها می‌داند. از اینجا متوجه می‌شویم درحالیکه تمام خلقت عالم از یک نقطه زیر باء بسم‌الله زیر خانه کعبه است و آن یک نقطه از 110 نقطه نام مبارک حضرت علی علیه‌السلام است و 109 نقطه باطن کشیدگی عالم به الی یوم القیامة و به بینهایت ذات اقدس الهی است و آن نقطه روی حرفِ فاءِ نام مبارک فاطمه سلام‌الله علیها است که حامل ظرفِ الف است که عدد ابجد حروفِ الف=111 است یعنی 110 باضافه 1 می‌شود 111 و برابر عدد ابجد کلمه نساء می‌باشد.

بنابراین نقاط محوِ در حروف و حروف، محوِ در کلمات و کلمات، محوِ در جملات و جملات، محو در آیات و آیات، محو در سور و همه محو در کتاب هستند و خداوند خواست تمام کلامش در یک جلد کتاب باشد که عدد یک برابر با حرف الِف است. پس ظاهر یک جلد، ظاهرِ الِف و باطن و درون کتاب، بضاعت الِف یعنی اَلـف می‌باشد. درحقیقت ظاهر پیامبر صلی‌الله علیه و آله است که ظرف نورانی گیرنده تمام قرآن است و حضرت فاطمه علیها السلام را بضعتُ مِنّی خواند! درحقیقت خانم، اَلـف گنج قرآن یعنی کوثر و میوه هزاردانه‌‌ی حقیقت قرآن است.

و جالب اینجاست که وجود ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله مقام اول و درجه یک و اشرف و اقدم و اکرم همه‌ی مخلوقات است و صفات الِف را به خود گرفته یعنی عدد یک، و خانم سیدة النساء العالمین مقام اُم ابیها و کوثر عالم خلقت و درّ صدف خلقت و باطن کنزالله عالم، عدد 1000 یعنی اَلـف را داراست. و اگر عدد 1 را با 1000 جمع کنیم، 1001 می‌شود که تمام عالم در آن غرق است. درواقع این عدد باطن 28 حروف قرآن است که حروف به الِف (عدد یک) شروع و به حرف غ که عددش 1000 است، تمام می‌شود یعنی 1001 و این عدد اسماءُ الحسنی پروردگار عالم است و برابر با عدد ابجد کلمه ارض و نام مبارک رضا(ع) می‎باشد که خلقت از نقطه ارض زیر خانه خدا به همه عالم کشیده شد و همینطور روح ِ کلمه ارض، رضا است که بر حقیقت همه‌ی موجودات سیطره دارد.

پس اسرار عددی الِف، همان روح بین الجنبین پیامبر صلی‌الله علیه و آله است؛ فهی فاطمة بنت محمد (صلی‌الله علیه و آله) و هی قلبی و روحی التی بین الجنبین.[56]  

 

*به یک معنا فاطمه سلام‌الله علیها؛ حقیقتِ روح القدس:

خداوند در سورۀ مبارکۀ قدر می‌فرماید:" لیلة القدر خیرٌ مِن الف شهر. تنزّل الملائکة و الروح فیها بإذن ربهم من کل امر"[57]. حقیقت روح القدس که به سببیت آن در لیلة القدر هر سال"  تمام علم قرآن" و تمام اَمر(امر حتمی) بر قلب ولی الله الاعظم؛ امام زمان عجل الله تعالی فرجه نازل می‌شود، شأنی از شئونات حضرت اُم الائمه و الاطهار؛ صدیقه طاهره سلام‌الله علیها است.

روح القدسی که بر وجود مطهر حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله نازل شد تا قرآن عزیز بر قلب مبارکش دفعتاً نازل شود، همان روح بین دو پهلوی ایشان بوده است! "فهی فاطمة بنت محمد (صلی‌الله علیه و آله) و هی قلبی و روحی التی بین الجنبین"[58]. چنانچه امام جعفر صادق علیه‌السلام در تفسیر آیات سوره مبارکۀ قدر می‌فرماید که منظور از روح در آیه شریفه " تنزل الملائکة و الروح" روح القدس است و روح القدس، غیر از جناب جبرائیل علیه‌السلام است و اعظم از آن می‌باشد. سپس تصریح فرمودند که منظور از روح القدس، دربطن و حقیقت معنا حضرت فاطمه سلام‌الله علیها است:" الروح هو اعظم مِن جبرائیل الروح،  الروح القدس و هی فاطمة علیها السلام"[59].

بنابراین حقیقت این روح (روح القدس) { شاید به یک معنا دریای اعدادِ حروف} در قلوب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام منزل داده شده و خاصّ رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم و ائمه طاهرین علیهم السلام می‌باشد:" روح القدس و هو خاص لرسول الله و الائمة علیهم السلام "[60].

نکته جالب از نظر مهندسی اعداد: حال که عظمت اَلـفِ شهر و مقام روح القدسی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دریافتید، خوب است بدانید تمام عالم خلقت بر مبنای عدد 3 که برابر حرفِ ج است، پایه‌گذاری و احیاء و ظهور می‌کند: عدد حرفِ (الف)، 1 و حرفِ (ب)، 2 است و رویهم 3(2+1) را ظهور می‌دهد که عدد ابجد آب است و خداوند کریم در سوره مبارکه انبیا می‌فرماید: و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حی[61]؛ و همه چیز را زنده قرار دادیم از آب.

این مبنا باطن کوثر است چراکه وقتی حروفِ آب  بصورت بسیط نوشته شود: الف(=111)+با(=3)، عدد ابجدش 114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های قرآن عزیز است.

حال خوب دقت کنید! دایره حمل تمام رسالت رسولان در بطن وجود رسول اکرم؛ امام الرحمة؛ محمد مصطفی صلی الله علیه و آله که ظرف حمد است که فقط او می‌تواند گیرنده‌ی این حمل سنگین و عظیم که باطن 1000 یعنی اَلـفِ شهر است، باشد.  در چهل سالگی در غار حرا که به یک منزلت آنجا باطن رحمی است که رسالت را به بلوغ ظهور می‌دهد، مبعوث می‌شود. اما حامل آن حمل چه وجود مبارکی است؟! که در مبنای 3 خودش ظهور سومین نور در عالم اسرار است!

در ضریب این حمل سنگین عدد به 3، 6، 9، 12، 15، 18، 21، 24، 27 قرار می‌گیرد. درواقع 9 ضریب در دایره شعاع بلوغ 9 در بطن پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله در مقام روح القدسی مولود می‌شود. اگر این 9 عدد را با هم جمع کنیم 135 می‌شود؛ برابر عدد ابجد نام مبارک فاطمه علیها السلام  زیرا تاحدودی از اسرار قدر و الـف شهر  پرده می‌گشاید!       

*درجات انبیا و مرسلین:

اما انبیا و مرسلین علیهم السلام از درجات نازل‎تر این روح تائید شدند تا به نبوت مبعوث شوند. به عبارت دیگر تنها به واسطه‌ی تأیید شدن از جانب روح القدس (کوثر وجود؛ باطن اَلـف) بوده است که توانستند به ولایت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام اقرار کنند و به نبوت مبعوث شوند. چنانکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: فبروح القدس بُعثوا انبیاء مُرسلین و غیر مرسلین[62]؛ بواسطه روح القدس بوده است که انبیا (چه مرسلین و چه غیر مرسلین) به نبوت مبعوث شدند. این امر بدین معناست که انبیا علیهم السلام تا حظّ و بهره‌ای از ولایت فاطمی(سلام‌الله علیها) نمی‌بردند، به نبوت مبعوث نمی‌شدند! « ما تَکاملتِ النبوة لنبیٍّ حتی أقرّبفضلها و مَحبّتها»[63] یعنی نبوت هیچ یک از انبیا به تکامل نرسید مگر با اقرار به فضل و محبت زهرای مرضیه سلام‌الله علیها. بأبی انت و امی یا فاطمه الزهرا(علیها السلام)

لذا روح القدس اشاره دارد به شأنی از شئونات حضرت ام ابیها، ام الائمه و الاطهار علیهم السلام که به سبب آن تمام علم و تمام اَمر بر قلب صاحب العصرو الزمان عجل الله تعالی فرجه نازل می‌شود.

اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد مااحاط به علمک.

 

عدد ابجد و جایگاه عددی الف:

عدد ابجد کلمه الف =111 شد. اما در جایگاه حروف الفبا (که حروف در 28 حرف، عدد می‌پذیرد تا معنی خاص خود را نشان دهد) الف=30 می‌شود{ پس جایگاه حرف الف در اعداد (یعنی به عدد 30)، تمام معانی خود را نشان می‌دهد}.

خوب دقت کنید! جان قرآن کریم، همان الف است که به 30 جزء ظهور دارد و به 120 حزب نمایان می‌شود. 120 برابر با نام مبارک و معظم علیّ علیه‌السلام با "یای" مشدد و برابر حروف سین است که سین، سِرّ قرآن و قلب و میزان و جمع کننده اسامی طیبه است که خوانده می‌شوند آل یاسین صلوات‌الله علیهم اجمعین. و همچنین عدد 120 برابر است با عدد ابجد کلمه احسان (و احسان خداوند کریم در سفره امام حسن علیه‌السلام است). از طرفی عدد 120 برابر است با 4 تا 30تا: همانطورکه بیان شد حرف الف به عدد 4؛ از سه حرف و یک نقطه تشکیل شده است. درواقع همان باطن حرف فاءِ نام مبارک فاطمه سلام‌الله علیها و در وجه دیگر سه حروفِ کلمه الف در نقطه محو شده و در بسم‌الله الرحمن الرحیم، الفِ  (بـاسم الله) محذوف است. این الف، علم است همه در الفِ قرآن غرق است و عالم در این علم قرآن غرق است. و عدد ابجد کلمه نسا=111؛ برابر عدد ابجد حروف الف است و الف، اُم الحروف است.

 

حرفِ الف(ا) به ابجد صغیر عددش یک است و در ابجد کبیر هم  یک است. اما الف، مصدر همه حروف است و کلّ حروف و کلّ اسرار است. و عدد ابجد حروف یک می‌شود 30  که عدد 30 برابر جایگاه عددی حروف الف و عدد ابجد حرف ل است (ل، از حروف واسطه است و مجرای توحید است). و برابرِ تعداد جزءهای قرآن که 30 تاست(یک=30=ل) می‌باشد. خوب دقت کنید که 30 جزء قرآن مجید در یک جلد جمع شده است. یک در اصل، تغییرناپذیر و تا حدودی دست نیافتنی است!

در اینجا لازم است گفته شود که حرفِ ل در مقام امیرمؤمنان؛ علی علیه‌السلام است. چرا که ایشان مولای موحّدین است(حرفِ ل، مجرای توحید است؛ لااله الا الله)، واسطه و تمیز بین العابد و المعبود است، ایشان 30 سال بعد از تولد پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بدنیا آمد و در جانِ خانه توحید در بیت خدا بدنیا آمد و مولود کعبه نام گرفت و 30 سال بعد از رحلت وجود مکرّم پیامبر صلی‌الله علیه و آله زندگی کرد. کلید باب توحید آقا و سرور و مولایمان، اسدالله الغالب، مولای متّقین، مولی الموحدین، علی بن ابیطالب علیه‌السلام است. جالب است بدانید عدد ابجد حروف سی=70 می‌شود که 70، برابر عدد ابجد حرفِ ع است که امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام (و درواقع همه ائمه طاهرین علیهم السلام)، عین الحیات و عین الله هستند.       از عینِ علی(ع) عیون ما بینا شد

و عدد ابجد حروف سی=70=ع=احکام  است که عدد ابجد حروفِ عین=130 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه "سلم" است که ریشه اسلام و بندگی خالصانه پروردگار عالم می‌باشد. جایگاه عددی کلمه عین درحروف الفبا می‌شود 40 که برابر با عدد ابجد حرف م است.

بنابراین هرکس باید مجرد شود یعنی به تجرّد درونی برسد یعنی از حیوانیت‌ها برهنه شود و از تکثّر حروف خود، به گنج الف وجودش برسد تا در ذیقعد جایگاه الف در مرکز خانه‌ی خدایِ وجودش (به عدد 30=حرف ل؛ توحید محض و خالص) یعنی دل، به سلم یعنی ریشه دوستیش و محبّتش به اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین و رضای خدا و به قرب او رسیده و تسلیم شود، تا به لذت حکمت حکیم مطلق نایل شود. عقل وجودش حاکم کشور جسمانی او می‌شود تا حافظ حدودالله شود.

     همیشه درهنگام عبادت باید متوجه کلمه طیبه  لا اله الا الله باشیم پس ورود به عبادت خالصانه با (لا) شروع می‌شود و حرف لا؛ همان مجرای توحید و از حروف نورانی است که جلوه دهنده الف بعد از خودش می‌باشد (لـا) . با حرفِ لا، وارد عبادت خالصانه مولایمان می‌شویم تا به قربِ الهِ خود که کسی نیست غیر از الله جلّ جلاله وصل شویم.

بخاطر همین عبادت کننده زن یا مرد باید اول در حیطه‌ی احکام(=70=سی) قرار بگیرد؛ (حرفِ ل=30) تا بتواند عبادت داشته باشد. این اعمال بخاطر آنست که فقط الف وجود است که می‌تواند عابدِ معبود صاحب الف باشد. زیرا ارتباط لام به الف، رازیست که تنها برای آن کس آشکار می‌شود که الف را از خوابش بیدار کند و از سکون به الف وصل ظاهر شود تا گره لام را باز کند!

باطن حروف الم: اگر دقت کنید حروف الم، همان حروف لام است که جابجا شده؛ لام(ل)الف(ا) میم(م). اما حکمت آن است که خوانده می‌شود الف لام میم! حرف ل که عدد ابجدش 30 است بر پایه‌ی 3 می‌باشد زیرا جمع ارقام 30 می‌شود 3(0+3) و در عبارات حکیمانه و عرفانی عدد در ظهور به عدد 3 است. عالم دنیا در ضریب 3 است[64]. درواقع عدد 3 همان حرفِ ج و حقیقت آب یعنی کوثر است. پس باطن کلمه توحید، آب است و آن کوثر وجود؛ اُم ابیها صلوات الله علیهم اجمعین است! چنانچه نقطه‌ی خشکی روی آب متولد شد به نام ارض و روی آن نقطه، خانه توحید؛ لااله‌الاالله بناگردید. فافهم

پس از آنجا که جایگاه عددی حروف الف=30 یعنی حرف ل می‌شود، آنگاه الف و لام در کنارهم به این صورت(ال) در جایگاه عددی می‌شود 13(=12+1) که این عدد، جایگاه حرف م است در واقع درون و باطن الف با حرف "ل" و" م" آشکار می‌شود و خداوند، عالم را به ظهور گنجِ "الف لام میم" مزیّن می‌فرماید!

2  1

نکته: خوب دقت کنید! حرف ل به عدد ابجد 30، جایگاه عددیش 12 است.همانطورکه می‌دانید درواقع عالم، بشکل دایره است و  دایره مجموعه کلّ هستی است و چگونگی آن از شروع ظهوری خلقت از عدد یک کمان دایره شروع می‌شود و در آخر به عدد 2 تمام می‌شود.

 
 

 

 

 

در حالیکه پایه‌ی ظهورعدد 1و2 می‌باشد، اما در حروف الف و با است یعنی الفبای خلقت. وجود مولا امام زمان علیه‌السلام به عدد دوازدهمین امام درواقع در جایگاه حرف ل یعنی توحید ناب لااله الاالله و عدد 30 همانطورکه بیان شد صاحب 30؛ حضرت علی علیه‌السلام است، قرار می‌گیرد. و امروز که وجود مبارکش ظاهرا غایب است خداوند می‌خواهد قرآن عزیز، حجت بین مردم باشد. و قرآن که 30 جزء است و 12 قسمت برابر حرف ل؛ مجرای توحید لااله‌الاالله است(و عبارت لا اله الا الله 12 حرف است). حال اگر بخواهیم شیعه و محبّ آقایمان باشیم باید قرآن را یادگرفته و عمل کنیم؛ از جزء یک تا 30 را با هم جمع کنیم 465 می‎‌شود که برابر عدد ابجد کلمه مهدویت است یعنی اتصال به آقا و جایگاه کلمه مهدویت=60 و برابر حرف س می‌شود که قلب قرآن است.

 

صفات الف

هر یک از حروف تهجی 5 صفت اصلی دارد، بعضی از حروف صفت عارضی دارند. اما الف، فقط صفات اصلی را داراست و احکام آن این چنین است. الف، طبیعتاً از ترقیق و تفخیم مبرّی است زیرا از حروف جوفی یا هوایی است و قائم به غیر می‌باشد. و اگر تکیه گاهی نداشته باشد، مجرد صوت است( یعنی در سکوت). هرگاه الف بعد از یکی از حروف استفال قرار گیرد، ترقیق می‌شود مثل: مَالِکَ- ایّاکَ و اگر بعد از یکی از حروف استعلا قرار گیرد، تفخیم می‌شود مثل: قال- صاد.

در کتاب مخزن العرفان از بانو علامه امینرحمة‌الله می‌فرماید: "از علی بن موسی الرضا علیه‌السلام است که از صادق آل محمد علیهم السلام از معنی (الف) سؤال شد، ایشان پاسخ فرمود: الف را صفات شش گانه‌ای است که مطابق می‌گردد با شش صفت از صفات حق تعالی:

1. الف، ابتدا حروف است. حق تعالی  نیز مبدا تمام خلق است.

2. الف، منفرد از باقی حروف است. خداوند نیز منفرد بوجود است.

3. الف، متصل به حروف نیست. حروف متصل باویند. همینطور خلق متصل به حقّند و او سبحانه متصل به چیزی نیست، تمام خلق محتاج به او و او محتاج به کسی نیست.

4. الف، منقطع و جدا و مباین از حروف است. خداوند نیز منقطع و جدا و مباین از خلق است.

5. الف، سبب ترکیب و تأ‌لیف حروف است. حق تعالی نیز سبب تألیف و ترکیب موجودات است.

6. الف، مستوی و مستقیم است. خداوند نیز عادل و درستکار است."[65]

الف، یکی از اسماء الهی و آلاء حق تعالی است و مفتاح همه حروف، حرفیست ازلی و کشیده شده تا ابد. سِرّالاسرار حروف است، الف که در تمام حروف جاریست در حالی که عیان حروف قرار دارد. گویا این کلام اقتباس شده از کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام که فرموده از برای هر کتابی سِرّی است و لُب و جوهر قرآن، حروف تهجی است.

بعضی از اهل قرآن می‌گویند: الف، اظهار وحدت است ذاتاً و صفاتاً و منفرد بودن بوجود حقیقی ازلاً و ابداً. "کان الله و لم یکن معه شیء." همیشه خدا بود چیزی با او نبود. اشاره دارد به اسم قیوم او. موجودیست قائم بنفسه مقوم لغیره. یعنی قائم به نفس خودش و باعث قوام غیر خودش. بنابراین الف دلالت دارد بر ذات باری تعالی و تمامی حروف در عربی با حرف الف خوانده می‌شوند مثل : با- تا- ثا ... پس الف، مؤلفه حروف است. عدد ابجد حرف الف، یک است.

 

اما صفات تجویدی الف:

1-صفت انفتاح: الف، تنها حرفی است که حرکت فتحه را به خود اختصاص می‌دهد. و هرگاه قامت الف مستتر باشد حرکت فتحه جایگزین آن است.( در عالم بالا اسم آسمانی پیامبر؛ اَحمد صلی الله علیه و آله است. درواقع فتحه‌ی روی حرفِ ح در کلمه حـَمد، جایگاهش الِفِ اَحمد صلی الله علیه و آله است!)

 پس همانطور که نام دیگرسوره مبارکه حمد؛ فاتحة الکتاب است، حرف الف هم باب الفتوح همه فتحه‌های عالم است. این صفت، خاصّ الفِ وجود است! { قابل ذکر است که در زیارت جامعه کبیره و زیارت مطلقه امام حسین علیه‌السلام می‌خوانیم: "بِکــُم فَتحَ الله و بِکــُم یَختِمُ الله"، بِکــُم اشاره به وجود مقدس 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین دارد}.

2-صفت سکون: صفت دیگر الف، سکون است. زیرا سکون، پایه حرکت است و سکون، مقدمه حرکت است. همانطورکه گفته شد الف هیچگاه اول کلمه نمی‌آید؛ در وسط و آخر کلمات می‌آید(زیرا ابتدا به ساکن نداریم فقط مخصوص پروردگار عالم است).

در ایام هفته روز اول هفته، شنبه است که در مفاتیح دعای روز شنبه و زیارت مخصوصش متعلق به پیامبرصلی‌الله علیه و آله است. در اصل شنبه سکونی است که بقیه شنبه‌ها بعد از او به عدد ظاهر می‌شود! در فلسفه می‌گویند: سکون به عدد صفر است و صفر، قوه‌ی پشت عدد است. و عدد، زمانی کامل است که پشت آن صفر باشد. پس پشت یک، همیشه صفر است. پس سکون هم برهانی است و هم ایمانی است!

پس حرکت فتحه بعد از فتح باب است، از درون سکون به انوار حروف و معانی از آن فوران می‌کند و آثارش میوه و گل همان سکون در دنیا و آخرت جلوه می‌کند. درحقیقت کلّ مخلوق و کلّ عوالم همه زیبائی‌ها از یک خداوندی که جان سکون و غیب الغیوب است ظاهر و مظهر و متجلی شده است. وحدت به کثرت و کثرت به وحدت! پس اهمیت درس را به عنوان عرفان توحید و بنده شدن ظاهر می‌کند.

3- صفت استفال: کلمه استفال یعنی طلب پایینی کردن به عالم  سفل رسیدن؛ یعنی دنیا. پروردگار عالم بر بندگانش منّت گذاشته که انسان‌ها بتوانند خلیفه او شوند، او را صدا بزنند{ این صفت در حالیست که الف به صورت همزه ظاهرمی‌شود} عبادتش کنند و جالب است که با صفت انفتاح الف، باب الفتوح بازشدن راه به اعلا رسیدن را به انسان عنایت فرمود. انفتاح از باب انفعال یعنی پذیرش پیدا کردن، تأثیر پذیری. این گونه می‌توان گفت که ذره‌ای نیست که در این دنیا بیاید و از باب انفتاح بی‌نصیب باشد. اما جلوه قامت الف است که اندام انسان، راست قامت و زیباترین شکل را به خود نسبت داده است. پروردگار عالم وقتی انسان را خلق فرمود به خود تبریک فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین.

الف، زمانی صفت استفال را ظهور داد که به صورت همزه ظاهرشد؛ 21 حرف از حروف الفبا این صفت را به خود گرفته‌اند. خوب است بدانید این عدد جایگاه عددی کلمه یک می‌باشد(21=یک). امیدوارم متوجه منظور شده باشید چون جایگاه عددی حروف الف با عدد ابجد کلمه یک برابراست (الف=30=یک) . صفت استفال یعنی نهایت بندگی خالصانه! درواقع حروف الفبای عربی 28 تاست که 4 تا 7 تا می‌شود، 3 تا 7 تای آن(21تا) صفت استفال را به خود گرفته و7 تای آن صفت استعلا. کاتب 30 جزء قرآن مجید؛ علی ابن ابیطالب علیه‌السلام{جان و باطن همزه} در شب 21 ماه مبارک رمضان به شهادت رسید(لعنة الله علی ظالمیهم من الاولینَ والاخرین الی یوم الدین). جالب است که چون هم کفو وجود مبارک حضرت علی علیه‌السلام، حضرت فاطمه سلام‌الله علیها که یک زن کامل است قرار می‌گیرد، عدد ابجد کلمه زن=57=همزه و جایگاه عددی کلمه زن=21=یک می‌شود. پس هر دو بزرگوار؛ حضرت فاطمه سلام‌الله علیها و حضرت علی علیه‌السلام، رتبه‌ی یک آفرینش و گنجِ الِف و الـفِ وجود و در مقام اول و در جایگاه ظاهر و باطنِ 19 یعنی کلمه اول(=19) که جلوه‌ی نام خداوند{هوالاول و الآخر و الظاهر والباطن} در عرصه آفرینش هستند (الی یوم القیامة)!

 

4- صفت صمت: در مفاتیح الجنان در آداب زمان افطار در ماه مبارک رمضان آمده است: اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت و تقبل منا انک انت السمیع العلیم؛ خدایا برای تو روزه گرفته‌ام و برای تو افطار می‌کنم تو قبول کن از ما که تو بهترین عالم دانایی. صمت، مقام عالی روزه است. زیرا روزه ظاهر که نخوردن از مواد غذایی است، امساک می‌شود اما روزه قلبی که تمام عالم وجود در آن روزه هستند یعنی عبد بودن خالصانه به پروردگار عالم و گناه و تقصیر نکردن قلبی و نفسی و جسمی، دائماً متذکر به ذکرالله! پس الف وجود، دائماً صفت صمت دارد و متذکر به ذکر خداست چون خود، مجرای گیرندگی رحمت رحمانیت و رحیمیت است الی یوم القیامت.

پس قلب باید صفتِ صُمت را دارا باشد. صُمت به نوعی صفت سکون را اظهار می‌کند. حقیقت کلّ صفات، سکون است در صورتیکه بخواهد اول حرف ظاهر شود. اصل حقیقت هر چیز در سکون ظاهر می‌شود و جایگاه همه مخلوقات از نظر ظهور، از نظر مقام و منزلت در سکون جلوه می‌کند[66]. {چنانچه بیان شد: الف 6 صفت را دارا می‌باشد که جلوه صفات ذاتی الهی است}

همانطورکه قرآن کریم، برای تمام انسان‌ها حُجّت صامت پروردگار عالم است(الی یوم القیامه)، این حجت بر قلب مبارک پاک‌ترین و با لیاقت‌ترین مخلوق پروردگارعالم به نام اشرف انبیاء و اولیاء نازل گردیده است که حقیقت صمت است چون معصوم می‌باشد!

5- صفت شدت: از صفات الف که در همزه ظاهر می‌شود، شدت است یعنی قوت آواز و سخت گفتن مخصوصاً وقتی الف به صورت (آ) می‌آید. در دستور زبان عرب می‌نویسند وقتی یک همزه ساکن در همزه مفتوحه ادغام می‌شود حرکت مد گرفته و شدید می‌شود. (آ) مثل ءامن می‌شود آمن.

 

6- صفت جهر: دیگر صفت الف اگر بصورت همزه باشد، جهر است یعنی جوهر صدا بیرون می‌آید و به صورت بلند خوانده می‌شود و صفت مجهوره یعنی جهر شده مجتمع در کلمات(نغز- قطع- ابیض- ظل- جذر و مد) می‌نامند زیرا سبب قوت به بلندی و آشکار ادا شده مانع جریان نفس می‌گردد. پس یکی از دلایلی که باید بسم‌الله سوره مبارکۀ حمد بلند خوانده شود(چه نمازهای صبح، مغرب و عشا و چه نمازهای ظهر و عصر) این است که حضرت علی علیه‌السلام؛ حقیقتِ همزه است!

قابل تأمل است که 28 حروف الفبا داریم و بیست و نهمین حرف، همزه است. عدد 29؛ برابر جایگاه عدد اسم کعبه؛ خانه خداست(اولین بیت الله) و برابر جایگاه عددی کلمه وطن است زیرا از این نقطه، عالم خلق شده است. یعنی تمام حروف در مسیر همزه، دارای نطق و معانی و حرکت می‌شوند؛ درحقیقت همزه در تمام حروف محو است! چنانچه مذکور شد حقیقت همزه که صفت نبر دارد؛ وجود مبارک ولایت علی بن ابی طالب صلوات الله علیهم اجمعین است و حضرت فرمود: انا نقطة تحت الباء.

خوب دقت کنید! نقطه در تمام حروف، محو است. پس عالم در بطن نقطه است و نقطه، بر تمام عالم محیط است. پس نقطه‌ای در عالم خلقت نیست که در همزه محو نباشد! 

 

 

[1]. در کتاب راز دنیا توضیح کامل آمده است

[2]. سورۀ مبارکه آل عمران؛ آیۀ 169

[3]. سورۀ مبارکه زمر؛ آیۀ 6

[4]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 112

[5]. سورۀ مبارکه اعراف؛ آیۀ 12

[6]. سورۀ مبارکه مائده؛ آیۀ 27

[7]. آیات 157 و 158

[8]. کلیات مفاتیح الجنان(شیخ عباس قمی)

[9]. سورۀ مبارکه یس؛ آیۀ 12

[10]. مائه منقبه من مناقب امیرالمومنین و الائمه ص 13131312- غایه المرام؛الامه بحرانی ج 5، ص34 و 203 و 204

[11]. سورۀ مبارکه انعام؛ آیۀ 162

[12]. سورۀ مبارکه زمر، آیۀ 36

[13]. سورۀ مبارکه آل عمران؛ آیۀ 37

[14]. سورۀ مبارکه نساء؛ آیۀ 125

[15]. سورۀ مبارکه مائده؛ آیۀ 50

[16]. سورۀ مبارکه نحل؛  آیۀ 125

[17]. سورۀ مبارکه اسرا؛ آیۀ 7

[18]. سورۀ مبارکه  مؤمنون؛ آیۀ 14

[19]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 83

[20]. سورۀ مبارکه اعراف؛ آیۀ 168

[21]. سورۀ مبارکه انفال؛ آیۀ 17

[22]. سورۀ مبارکه هود ؛ آیۀ 3          

[23]. سورۀ مبارکه هود؛ آیۀ 114

[24]. سورۀ مبارکه کهف ؛ آیۀ 2

[25]. سورۀ مبارکه طه؛ آیۀ 86

[26]. سورۀ مبارکه عنکبوت؛ آیۀ 8

[27]. سورۀ مبارکه احزاب؛ آیۀ 29

[28]. سورۀ مبارکه فاطر؛ آیۀ 8

[29]. سورۀ مبارکه فتح ؛ آیۀ 16

[30]. سورۀ مبارکه بقره؛آیۀ 141

[31]. سورۀ مبارکه اسرا؛آیۀ 7

[32]. سورۀ مبارکه فصلت؛ آیۀ 46-سورۀ مبارکه جاثیه؛آیۀ 15

[33]. مولوی

[34]. سورۀ مبارکه زلزال؛ آیۀ 8

[35]. سورۀ مبارکه نجم؛ آیۀ 9

[36]. سورۀ مبارکه کهف؛ آیات11 و 12

[37]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 171

[38]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 18

[39]. سورۀ مبارکه انشراح؛ آیات 5 و 6

[40]. رجوع شود به کتاب راز دنیا

[41]. تهج البلاغه؛ حکمت 40

[42]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 257

[43]. در کتاب حوای روحانی 3 توضیح کامل آمده که راه خروج، نماز است

 

[44]. بحرالعلوم؛ محمد مهدی بن مرتضی؛ رساله سیر و سلوک(تحفة الملوک فی السیر و السلوک) مشهد، ملکوت

[45]. سورۀ مبارکه انعام؛ آیۀ 11-  سورۀ مبارکه آل عمران، آیۀ 137 –   سورۀ مبارکه اعراف؛ آیۀ 128 و سورۀ مبارکه قصص؛ آیۀ 83

[46]. آیۀ 59

[47]. سورۀ مبارکه انعام؛آیۀ59

[48]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 30

[49]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 124

[50]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 258

[51]. سورۀ مبارکه آل عمران؛ آیۀ 57

[52]. آیۀ 18

[53]. سور مبارکه غافر؛ آیۀ 52

[54]. سورۀ مبارکه حشر؛ آیۀ 17

[55]. سورۀ مبارکه انعام؛ آیات 21 -45

[56]. بحارالانوار ج 43 ص54

[57]. سورۀ مبارکه قدر ؛ آیات 3 و 4

[58]. بحارالانوار ج43 ص 54

[59]. البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج5.ص714 و  بحارالانوار ج25.ص97

[60]. تفسیر القمی ج2.ص256

[61] ) آیه شریفه 30

[62]. بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه و آله ص450

[63]. عوالم العلوم و المعارف والاحوال من الایات و الاخبار و الاقوال(مستدرک سیده النساء إلی الامام الجواد)؛ ج11 قسم1 فاطمه(س)؛ص 161

[64]. رجوع شود به کتاب راز دنیا

[65]. مخزن العرفان؛ ص68

[66]. رجوع شود به کتاب عرفان آب( از دیگر آثار مؤلف همین کتاب)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۱۴
عذرا شفائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی