عرفان اربعین بخش اول
بسم الله الرحمن الرحیم
این درس را به حول و قوه رب العالمین مینویسم تا حقّ اربعین را به وجود تک تک انسانها به نمایش گذارم (البته به وسع اندکم که ضعف و ناتوانیهایم زیاد است). اما به فضل او که تمام ثانیههای عمر ما را به زیبائیهای اسرار و اسماء و برکاتش و منتهایش به صورت خلیفه الهی جلوه داده است و به رحمت واسعهاش لیاقت تقرب و انس را به ما مخلوقات ضعیفش عنایت فرموده است.
اربعین؛ طی مراتب سلوک و مراحل طی طریق حرکت و تحول و ظهور باطن به ظاهر انسان است که با شناخت کامل راه، به مقصد و منظور میرسیم. از خداوند منّان میخواهم که این عمر کوتاه ما را به سر منزل مقصود، که «عند ربهم یرزقون» است برساند.
خواننده عزیز! باید بدانیم که همه مخلوقات در اربعین خلق شدهاند و دراربعین کمال پیدا میکنند و در اربعینِ عمل به جاودانگی میرسند. سعی این حقیر این است که با شکافتن اسرار حروف و اعداد و کلمات و معانی، طی طریق این منازل را پرده برداری کنم و ذخایر وجودی را به کمال استفاده و برداشت، به شاخ و برگ و میوه وجودمان برسانم تا انشاءالله به آن هدفی که خلق شدیم برسیم. نقایص و ضعف من زیاد است امیدوارم با راهنمایی و امداد غیبی مولایم بتوانم منظور واقعی اربعین را برسانم و همگی اربعینی شویم.
مباحثی که در این درس مورد بررسی قرار میگیرد:
- اربعین و خواص آن و مراحل اربعین در زندگی روزمره
- اربعین و عرفان آن - اربعین و حقیقت آن - اربعین در تمام خلقت ما
- اربعین در وجود ائمه(ص) - اربعین در وجود زینب(س)
- اربعین در حروف و اعداد- اربعین در وجود فاطمه زهرا(س) و اشکهایش
- تنبیه اربعین در بنی اسرائیل. - اربعین خلقت حضرت آدم (ع) و نوزاد
- اربعین در وجود کرم ابریشم(استحاله) - اربعین بعد از دنیا رفتن
- اربعین در ربیع الاول ، ربیع الثانی، جمادی الاول و جمادی الثانی
- اربعین استحاله نجاست به کمال تطهیر در وجود شتر نجاستخوار و تبدیل انگور و خرما به سرکه.
- اربعین یک دانه گیاه از درون خاک به بیرون خاک
- جان کمال اربعین ، قلب شدن و به اعلا رفتن بدن میته حیوانی انسان، به طهارت انسان.
- رابطه دیه یا خون بهای انسان با اربعین
- خلاصه اربعین در ربیع به کمال رسیدن اعمال و حاصل نتیجه عمر
- اربعین، کیمیای طلا شدن وجودی در ظاهر و باطن دنیا و آخرت
-اربعین و مراحل اربعین در زندگی قبل از تولد و بعد از تولد و در وجود اولیاء.
نمونههایی از اربعین (عدد40)
اربعین به زبان فارسی یعنی عدد 40. اعداد نه تنها در زندگی مادی که در زندگی معنوی ما نیز اهمیت فراوان دارند. به قولی از روایات که میفرمایند اعداد، روح حروف هستند. یعنی حروف بدون اعداد، زنده نیستند و اثر ندارند.
بنابراین تمام مخلوقات در دنیا به صورت حروف معرفی میشوند و همراه با اعداد طبقه بندی و شناسنامههایشان کامل میشوند و در زندگی آنها در طول زمان به عدد عمر روزی میگیرند. زمان با ثانیه شروع میشود و دقیقه و ساعت و روز و ماه و سال نشان دهنده آنست که در احکام هم، اصول و فروع و تعداد رکعات و تعداد معصومین (ص) و از همه مهمتر یکتایی پروردگارعالم که مخلوقات خود را به کثرت اعداد، ظهور میدهد و دوباره به وحدت وجود، رجعت میدهد.
اعداد هر کدام یک مقام و منزلت و جایگاهی دارند که تعریف میشوند و از جمله عدد 40 میباشد:
عقل آدمی در 40 سالگی به بالاترین کمال خود در سرحد استعداد هر فرد میرسد.
حضرت موسی(ع) 40 روز به کوه طور دعوت شد تا الواح هفت گانه تورات را دریافت کند.
نام مبارک پیامبر بزرگوار(ص) در عالم آسمانی، احمد(ص) است {همانطورکه میدانید اسم مبارک خداوند متعال که مخزون است و مکنون؛ احد جلّجلاله میباشد پس شیخ محمود شبستری[1] چه زیبا سروده:
احد در میم احمد گشت ظاهر در این دوراوّل آمد عین آخر
زاحمد(ص) تا احد یک میم فرق است جهانی اندراین یک میم غرق است} و نام مبارک زمینیاش محمد(ص) است، در واقع حرف میم در عالم زمینی بر سرِ کلمه حمد آمده و نام زیبای محمد(ص) شده است. (م=40)
حضرت رسول اکرم(ص) در سنّ 40 سالگی به پیامبری مبعوث شدند.
قوم بنی اسرائیل به دلیل کفران نعمت و پرستش گوساله به سرگردانی 40 ساله محکوم شدند.
تخمیر طینت آدم ابوالبشر(ع) در 40 روز به اتمام رسید.
عارفان و سالکان، طریق حقّ چله نشینی را از همین آفرینش 40 روزه حضرت آدم (ع) اقتباس کردند.
سهروردی بیان میکند که: « خداوند سبحان انسان را در 40 روز آفرید و هر روز صفتی به او اعطا فرمود تا در روز چهلم انوار حق در وی تجلی یابد.»
سید مهدی بحرالعلوم در زمینه جایگاه عدد 40 فرموده است: «خود به عیان دیدهام و به بیان دانستهام که این مرحله شریفه از مراحل عدد را ، خاصیتی خاص و تاثیری مخصوص است:
1- در ظهور استعدادها و تتمیم ملکات در طی منازل و قطع مراحل.
2- خاصیت اربعینه در ظهور فعالیت و بروز استعداد (طلب بروز دادن خاصیتهای درونی) و حصول صفات ملکه ، امری است که در آیات و اخبار بر آن تصریح شده است و در سلوک و خود سازی ، برای جلب فیوضات و انوار الهی چنانچه در قرآن و گفتار معصومین(ص) و سیره اولیاء آمده است.
عدد اربعین در حقیقت عدد 40، دارای جایگاه ویژه و بلندی است؛ سمبل آغازین تکامل، مظهر کمال، جلوه پختگی و اعلام پشت سر گذاشتن مرحله خامی و نادانی است و نخستین مرحله هوشیاری میباشد.
3- به فلسفه عزاداری میت بعد از 40 روز، خویشاوندانش دوباره جمع میشوند و یاد او میکنند این 40 روز برای او یک دوره است و برای زندهها نوعی دیگر».
اما چهلمین روز بعد از شهادت ابا عبدالله الحسین(ع) واقعهای است که باید بگوییم همانند قرآن دارای حجابهای متعدد است زیرا گذر از 40 وادی را کرده است. اربعین، خورشید آسمان شهادت و راه منیر هدایت در راه است و هرگز تمام نمیشود. بکوشیم تا دور از تحریفات و احساسات افراطی به آن امام راستین معرفت پیدا کنیم و اسرار ظاهر و باطن او را بشناسیم و به مدد نفس قدسیاش در همه دورانها، رهرو راه هدف انسانی آن بزرگ مرد، باشیم (شیعه و محب واقعی) .
حضرت موسی(ع) در دعوت وادی طور، از اول شوال تشریف بردند تا روز 10 ذیقعده. در آغاز به 30 روز دعوت شده بود، بعد پرودگار عالم فرمود:« واتممناها بعشر» ده روز دیگر اضافه شد تا اربعین کامل شد[2]. اما به کلام الهی موسی(ع) به اربعین لیلة، الواح هفتگانه خود یعنی تورات را تحویل گرفت و در وادی عشق به زیارت محبوب تمنا کرد، عشق در او به فوران آمد. اما از یار، لن ترانی[3] شنید یعنی هرگز راه ندارد که من را با چشم سَر در این دنیا و آن دنیا (به صورت حسی) ببینی و نه تنها تو بلکه هیچ کس! اما با قلب، با او میتوانی مأنوس شوی.
اربعین بعد از مرگ: آیا این همه زیبایی کافی نیست که هر مؤمنی از دنیا میرود بعد از 40 روز دوباره بر سر خاک او جمع میشوند و مرثیه میخوانند و یاد او را زنده میکنند! یعنی هر بندهای به اربعین خود باید برسد، چه خوب باشد و چه بد!
اربعین در خلقت: خواجه عبدالله انصاری ظهور چشمههای حکمت از دل بر زبان را اختصاص به اخلاص در اربعین صباحا، فرموده است .
همانطور که در اول کلام گفته شد خلقت طینت آدم(ع) را بیان فرمودهاند که در 40 روز بوده است و هر روز پروردگار اسمی از اسمائش را به ایشان عنایت فرموده است.
اربعین در تولد و بعد از آن : بنابراین بر هر پدر و مادر مؤمنی آمده است، 40 روز قبل از برقراری حمل، در غذا و عبادت و راز و نیازشان به طورخاص مواظبت نمایند تا فرزند مؤمنی نصیبشان گردد.انشاءالله
بعد از انعقاد نطفه 40 روز علقه، 40 روز مضغه و 40 روز عظام و کسون العظام میشود تا 4 ماه و 10 روز تمام شود و در این ماه بعد از تمام شدن 130 روز(130=عدد ابجد کلمه سلم)، خالق هستی میفرماید:«انّی نفخت فیه من روحی.از روح خودم به این بنده دمیدم»
وقتی بچه بدنیا میآید تا 40 روز ناآرام است تا بدن او به غذا و محیط عادت کند، شب و روزش را پیدا کند و تعادل خود را پیدا کند.
صاحب مرصاد العباد، عارف نجم الدین شیرازی نیز گفته است: عدد اربعین را خاصیتی است در استکمال چیزها که اعداد دیگر را این خاصیت نیست.
چنانچه در حدیث صحیح آمده است: «انّ خلق احدکم بجمع فی بطن امه اربعین یوما ثم یکون علقه مثل ذالک.» زیرا عدد 40، رمز انقلاب است و تغییر عالم به عالم دیگر باعث میشود حالت اولیه ورود در عالم دوم یا حالت دوم پیدا کند. پس همان تغییر نون ساکن پشت باء ورودی بابی است که بسم الله حقیقت آن است پس به میم وجودش منقلب میشود تا خواص خود را بگیرد.
انسان در پیدا کردن کمال خویش باید به میم آدمیت برسد و اربعین کمال را طی کند.
اربعین در زندگی کرم ابریشم : که کرم بعد از چهل روز پیله زدن در خود استحاله میشود و بعد از طی 40 روز به پروانه منقلب میشود و کاملاً به صورت آن تغییر پیدا میکند و زندگی زمینی آن به زندگی آسمانی تبدیل میشود و این افشای کامل معنای اربعین است.
اربعین در میوه انگور یا خرما: وقتی انگور یا خرما از درخت جدا میشود اگر بلا استفاده بماند آن را در ظرف میریزند و بعد از 40 روز به سرکه پاک تبدیل میشود که اسیدی و ترش است.
میوه شیرین اگر بخواهد شیرینی آن حفظ شود باید به شاخه و درخت وصل بماند و اگر به درخت خشک شود، انگور به کشمش یا مویز تبدیل میشود. عدد ابجد کلمه مویز =63 است که برابر جایگاه عددی کلمه اربعین است .
حال خرما، اگر از درخت جدا شود دیگر فاسد نمیشود و برای شفای مریض میباشد ولی اگر بیموقع از شاخه جدا شود، دو راه دارد : یا فاسد میشود یا اگر به دست مؤمنان بیفتد تبدیل به سرکه میشود و اگر به دست مردم فاسد بیفتد آن را شراب میکنند و باعث فساد دیگران میشود. پس بنده مؤمن سعی میکند از شاخه ولایت و رسالت جدا نشود.
عدد ابجد حرف م=40
زاحمد(ص) تا احدجلّجلاله یک میم فرق است جهانی اندراین یک میم غرق است
*عدد 40 به عربی اربعین میشود و همانطورکه میدانید حقیقت خلقت در باطن 40 (=م) و 4 تا 10 تا یا 4 روی 10 ، در تمام هستی ظهور داشت و در واقع حقیقت بهار، حیات و بهشتند[4].
*در حروف عدد ابجد حرف (م) =40 است. این حرف از حروف سِر و پرمعنی و پرمغز میباشد. در کلام پروردگار عالم (در قرآن کریم) و در علم تجوید، میم تنها حرفی است که منقلب شده است زیرا روح این حرف – حرف نون است – نون ساکن چون پشت حرف (با) قرار بگیرد، منقلب به حرف (م) میشود سپس لباس استحاله به تن کرده و از عدد (ن=50) به (40=م) تبدیل میشود که ده عدد (عشر) کم میشود و این خود سِرّ عشر دنیاست!
حرف(ی) برابر با عدد (10) میباشد. (یا)، حرف انتخاب است. انسان در عالم دنیا دائم در دوراهی انتخاب قرار دارد و همانطور که در کتاب راز دنیا گفته شد، حرف (ی) سکوی پرتاب انسان است که با انتخاب صحیح به اعلای علیین راه پیدا میکند و با انتخاب غلط راه به اسفل درکات جهنم! پس حرف میم، زمانی شامل حال بنده میشود که از عشر دنیا به سلامت گذشته باشد. بنابراین اباعبداللهالحسین(ع) مولای قلبهای عالم خود عشر وجود است و بر پا کننده عاشورا و او به بهترین وجه این حقیقت را به نمایش عملی خویش گذاشت و مقام ثارالهی را از پروردگارش دریافت نمود.(پس در آخرت، فقط باید با عدد 40=م وارد شویم)
این درس، اسرار قلب به میم شدن همهی مخلوقات برای رسیدن به بندگی مقبول و مورد رضای خداست.
اولین سوره مبارکه قرآن؛ سوره حمد یا فاتحة الکتاب است که تمام اسرار را در خود جمع کرده و هر یک از آیاتش، کلّ اسرار است. بسم الله سوره مبارکه حمد، کلّ بسماللههای سور قرآن را در خود جمع کرده است و یک آیه محسوب شده و آخرش به حرفِ (م) ختم میشود.{طبق حدیث پیامبر(ص) تمام محتوای قرآن در سوره حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم جمع است و...}
آیه دوم الحمدلله ربّ العالمین است که تمام حمدهای پروردگار عالم در آن جمع است و آخر آیهاش به حرفِ (ن) ختم میشود.
در 7 آیه این سوره مبارکه؛ چهار آیه به (ن) و سه آیه به (م) تمام میشود. در ادامه درس میآید که نون، روح و جانِ میم است. اما چرا آیه آخر«غیرالمغضوب علیهم ولا الضالین» به نون تمام شد؟! خوب فکر کنید.
*عدد ابجد حرف م=40 یعنی جانِ اربعین است. حال جالب است که جمع عدد یک و دو به حروف، اسرار حرف" م " که اربعین و بهارجانها است را افشا میکند: {عددابجدیک=30(=ل)} + {عددابجد دو=10(که گنج عشر و ظهور اتممناها بعشر است تا بشود اربعین لیله)}= 40میشود(40=10+30) که 40=م . جناب محی الدین عربی میفرماید: هدف خلقت پروردگار عالم در دنیا، رساندن مخلوقِ خود به حرف " م " میباشد. که همان قلب به میم است که بدون آن، وارد بهار قیامت یعنی بهشت که تماماً جلوهی میم است نمیشویم.
تمام سورههای مبارک قرآن با حرف "ب" شروع میشود و جالب است که حرف "ب" در قرآن مقام یک (ی+ک=10+20=30 ) را دارد (اولین حرف قرآن است) اما عدد ابجد "ب"=2 (دو=4+6=10) است، پس ورودی قرآن که با باء بسم الله است درواقع با عدد 40 میشود:
( جمع یک و دو به حروف در حرف "ب": 40=10+30) چنانچه خداوند متعال در ظاهر هم شرط ورودی در قرآن را طهارت فرموده است: لا یمسّه الا المطهرون[5]. پس در باطن، مطهرون کسانی هستند که "م" شدهاند و به 40 یعنی طهارت رسیدهاند و در ظاهر هم، قرآن حریم دارد و اگر بدون وضو و یا غسل واجب، قرآن مسح شود حرام است یعنی حرمتش شکسته میشود. از طرفی جمع 1 و 2 به عدد در باطن حرفِ ب{اولین حرف قرآن است(=1) و عددش(=2) است} میشود 3(3=2+1) که عدد ابجد کلمه سه= 65 است و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا میشود که دنیا، ظرف گیرنده این همه گنج طهارت میباشد و تنها از دنیا میتوانیم به باب طهارت بهشت راه پیدا کنیم.
بنابراین اگر بخواهید در باطن، ورودی داشته باشید باید نونِ وجودتان را پشت باءِ بسم الله منقلب کنید یعنی حیوانیت را جدا کرده و به سیرت انسانی درآیید یعنی بسمل شوید( نون ساکن پشت حرف "ب" منقلب میشود و "م" خوانده میشود مثل شنبه که خوانده میشود شمبه).
نکته خیلی خیلی مهم عدد52(=عدد ابجد کلمه حمد) !
50 = عددابجد حرف "ن" و 2= حرف"ب"، دائماً در هر لحظه از خدای مهربان روزی از جوهر قلم وجود حرف "ن" که جایگاه عددیش 14 میباشد سرازیر و درپشت ظرف حرف "ب" قرارمیگیرد (که همهی سرّ الاسرار پشت حرف باء بسم الله است) که قلب به میم شود{همانطورکه کلمه شنبه نوشته میشود(ن+ب=52) ولی شمبه(م+ب=42)خوانده میشود}. یعنی از حرف "ن"=50، باید 10 عدد کم شود (که همان گنج عشر و باطن عشر میباشد که دنیا را به خود ظهور داده و همه آمدهاند تا در این عاشورا امتحان عاشورایی بدهند) تا به تطهیر قلب به میم یعنی 40 اربعین حسینی؛ صاحب عشر، زنده شوند نه بمیرند (عدد ابجد حرف"م"=40 که اربعین و طهارت و بهار است). این درواقع همان باطن حدیث شریف پیامبر(ص) است که فرمود تمام محتوای قرآن در سوره حمد(=52) جمع است و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم... . خوب دقت کنید! جمع حرف اول و آخرِ بسم ... الرحیم ، 42 میشود{(ب=2)+(م=40)}. پس بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد، حقیقت قلب به میم شدن و بسمل شدن است.
نکته: اولین حرف سوره مبارکه حمد، حرف ب (بسم الله) و آخرین حرفش، حرف ن (والضالین) است که جمع عدد ابجد این دو حرف، 52 میشود (52=50+2) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است و تمام سال 52 هفته دارد (7=2+5)هر هفته، 7 روز است و از اول تا آخر سوره مبارکه حمد، 7 آیه قرار دارد.
خدای مهربان لحظات و ثانیهها را از درون نون ساکن(ن) پشت حرف باء ولایت 14 معصوم (ص) که باطن هفته هستند به ما میرساند تا زنده شویم و بدانیم آمدهایم که زندگی کنیم و زنده برویم و جاوید شویم چراکه خداوند حی، ما راخلق فرموده است! و بدانید ایام، همه زنده به دست ما رسیدند و زنده میمانند(گرچه از ما میگذرند ولی تمام آثار حیات ما را جاوید میکنند چنانچه میفرماید: ...نکتب ما قدّموا و آثارهم...[6]؛ مینویسیم اعمال شما و آثار اعمالتان را. پس ندای آنها را بشنویم که ما نیامدهایم که بمیریم، آمدهایم تا دائمی و مستقر و زندهای شویم که خداوند کریم فرمود: و لاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[7]. اللهم ارزقنا
جایگاه عددی حرف م= 13
جایگاه عددی حرف م=13 میباشد که جمع ارقامش 4 میشود (4=3+1) یعنی عدد 4، پایه 40 است که هر کدام در حقیقت باطن و اسرار کربلا هستند، سِرّ مکنونند و مخزونند. تا طالبان راه، به کربلای وجود و زمان خویش وافق نشوند، عاشورایشان را درک نمیکنند و برای ثبت عاشورای خود مستلزم سیر در اربعین عمل میشوند و آن، 40 وادی عشق است و همانطور که ابا عبدالله الحسین(ع) برای 4 رکن با دشمنان خدا جنگید و انقلاب خود را بنیان گذاری کرد.
-درواقع سیزده یعنی سی،زده شد.عدد ابجد سیزده=85 و40=5×8!(13=م=40)
-در 13 ماه رجب المرجب مولای متقیان امیرمؤمنان در خانه خدا بدنیا میآیند مادرش از دیوار شکافته شده خانه خدا وارد میشود و در15 رجب حضرت از درون خانه کعبه و از همان شکاف درحالیکه وجود مقدسشان در آغوش مادر بزرگوارشان است از خانه کعبه بیرون میآیند[8].
-در هر ماه قمری از 13 تا 15 ماه، لیلة البیض است.
-در 13 ماه یعنی شب چهاردهم قرص ماه کامل میشود و آسمان به روشنی کامل میرسد.
-به روایتی خانم فاطمه زهرا(س) در 13 ماه جمادیالاول به شهادت میرسد.
-در وجود مقدس معصومین(ص)؛ یک معصوم خانم و 13 معصوم آقا هستند یعنی 14=13+1 که عدد1= حرفِ(آ) و عدد 13 = جایگاه عددی حرفِ (م) است و این دو حرف در کنار هم خوانده میشود اُم (ام=13+1) و 14=13+1 که در جایگاه مقامی خانم، اُم الائمه(ص)، اُم ابیها و اُم المؤمنین هستند. و 14، برابرعدد کلمه حجاب و جایگاه عددی حرفِ (ن) است حرفی که پروردگار عالم در سوره مبارکه قلم به آن قسم میخورد[9]. عدد ابجد حرف ن= 50 است که برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت میباشد. عدد ابجد کلمه بهشت =707 است و جمع ارقامش 14میشود (14=7+0+7) .
امیدوارم به این نوشتهها خوب دقت شود، معانی از وجود عزیز و گرامی بانوی دو عالم است! پس جمع ارقام 13(=م) میشود 4 که برابر حرفِ (د) است. ائمه معصومین (ص) دلائل خلقت و خود، دلیل حق هستند و خانم سِرّ این دلیل. پس اربعین وقتی معنی خود را نشان میدهد که پایگاه و جایگاه آن در مرتبه ربیع بودنش و بارور شدنش و بهاری و شکوفا شدنش است. زیرا حرف دال از حروف جهریه است. پس اربعین عمل، آثارش جهریه است و در آخر همان قلب شدن در میم است.
-عدد 13 برابر است با عدد ابجد کلمه احد؛ اسم مبارک پروردگار عالم. این اسم مبارک از اسماء اعظم پروردگار عالم و به قول معصومین(ص)، مکنون است و مخزون و تمام اسماء الهی به نحوی از این گنجینه جلوه دارند و در عرصه ظهور اسماء و خلقت ممکنات اسم مبارکِ واحد جلوه میکند که عدد ابجد کلمه واحد=19 میباشد. 19، سِرّ مکنون قرآن است از جمله: بسم الله الرحمن الرحیم شامل 19 حرف است و جمع حروف اسم مبارک پنج تن(ص)، 19 حرف است.
کلّ قرآن به کلام گهربار پیامبر(ص) در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است. تمام حیوانات حلال گوشت به قول پروردگار سبحان در هنگام ذبح باید با بسم الله کشته شوند تا به مسلمانان حلال شوند[10]. پس در واقع باید پشت 19 حروف بسم الله قرار بگیرند تا از میته بودن به حیات انسانی نائل شوند. دیگر اینکه این مرحله سیر به اعلا رفتن حیوان است در حیات دنیایی انسانها. امیدوارم متوجه منظور شده باشید.
_خانه خدا روی محلّی ساخته شده است که ذیقعد تولد خشکی روی آب است و آن روی حرف (و) میباشد چون پروردگار عالم فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون؛ حرف (و)، حرف وصل است و عالم ماقبل را به عالم مابعد وصل میکند. واو وقتی است که خشکی کشیده شده یعنی دحو الارض شده است(واو=13) پس کره زمین، عدد 13 را حامل شد که همان 4=3+1 یعنی گنج ذات احدیت 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 و حقیقت ولایت، اسرار لایتناهی پروردگار عالم بر عالم اسفل السافلین جلوه کرد.
همانطورکه بیان شد، خداوند اَحد جلّجلاله دوست داشت خود را بشناساند(انّی کنت کنزا مخفیّا فاحببت ان اعرف). عدد ابجد اسم مبارک احد=13 است پس ارض (زمین)، آینهی تمام نمای توحید و قبلهی عالمیان گردید. و اگر بخواهیم به توحید ناب و صدق عمل برای خداوند احد(=13) نایل شویم باید مراتب بندگی را از 1 تا 13 جمع کنیم که 91 میشود (91=13+ ... +1) و برابر با عدد ابجد کلمه "کمال" و "کامل" است. چنانچه در حج ّ واجب، 13 عمل است که حاجی را در خانه توحید به صاحب خانهی احدجلّجلاله برساند تا به طهارت و قلب به میم و رسیدن به جایگاه کمال قرب الی الله نائل شود(13=م=40). پس حاجی باید جمع اعمال 1 تا 13 را به خوبی و قبولی تمام کند تا به گنج توحید و موحد شدن واقعی برسد. جالب است که دوره رسالت پیامبر(ص) هم در مکه، 13 سال است.
*بلوغ نُه یعنی نَه که به عربی (لا) میشود و مجرای توحید(همان لااله الا الله) و حقیقت گنج عشر است. جایگاه عددی کلمه (لا)=13 است که برابر با جایگاه عددی حرفِ (م) به عدد ابجد 40؛ حقیقت طهارت است. پس عالم در کلمه سبحان غرق است و هر کس باید به بلوغ عبادی و بندگی 9 یا نَه، به طهارت و تنزیه عمل برسد تا بتواند در زمره عبّاد و زهّاد خالق یکتا باشد. جمع ارقام 13، برابر4 میشود و عدد 4، تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر مجرای توحید است.
*عدد ابجد شهید =319 که اگر ارقامش را جمع کنیم 13 میشود (13=9+1+3) و عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف(م) است که عدد ابجد (م)=40 میباشد. یعنی شهید به یک طرفة العین از عالم سفل به عالم اسرار طهارت(40) و از آنجا به قرب الهی انتقال داده شد. البته جایگاه عددی خودِ کلمه شهید هم برابر با 40 است! {پس به طهارت رسید و قابل حضور در عالم قرب شد}.
*عدد ابجد کلمه نور 256 است که جمع ارقامش 13 میشود (13=6+5+2) و 13 جایگاه عددی حرف م است که عدد ابجد حرف م برابر 40 است. پس هرکس به نور رسید یعنی به طهارت رسیده و هدف خلقت خودش را دریافت میکند .
*امام حسین(ع) فرمود: خداوند خلق نکرد بندگانش را مگر برای معرفت . و خود، نقطه مرکزی معرفت توحید شد. اوست که شب عرفه و روز عرفه را به همه عالمیان معرفی فرمود و راه مقصد و هدف الهی را از عالم سفل در مرکزیت خانه خدا و در ایام حج واجب که نقطهی عطف وصل همه موحّدان و مؤمنان به قرب الهی است، نشان داد و راه رسیدن به مقصد رضای پروردگار عالم را به عاشورای عمل و کربلای زندگی هر انسان آزادی راهنمایی فرمود.(دقت کنید که عرفه، روز نهم ماه ذی الحجه است) . خداوند کریم در دنیا انسانها را در طی تکالیف، مکلّف به آمدن حج فرمود و در این وادی در ایام حج، 13 عمل را به حاجی واجب فرمود.
در روز نهم (بلوغ اعداد و در جایگاه عددی نُه= 19 و حقیقت سرّ کلمهی مبارک واحد=19) روزی که حاجی باید به تعالی طواف و عرفان عرفات در روزعرفه، واقف به معرفت کامل ربّ العالمین شود و با شناخت کامل، شیطان را رجم کند و ظلمات وجود خود را کاملاً بشناسد و در این وادی به حقیقت اتممناها بعشر روز عید قربان برسد، بنابراین 12 عمل تا ظهر روز عرفه تمام میشود، از ظهر روز عرفه عمل 13 که عرفان رسیدن به حقیقت عرفه است شروع میشود. اگر کسی همهی اعمالش تا اینجا کاملا درست باشد ولی عمل 13 را نداشته باشد، حجّش قبول نمیشود.
یعنی به 13 که جایگاه حرف (م) است و به بیان دیگر به 40 (عدد ابجد م=40) که اربعین و تطهیر باطنی و زیارت نور مبارک چهاردهمین معصوم(ص)؛ او که صاحب و حامل تمام گنجینه و خزانهی توحید است میرسد.
پس محلّ قبولی گرفتن از باطن عدد ده، رسیدن به بلوغ 9 است. مثل جنینی که تا 9 ماهش تمام نشود وارد عالم تولدِ (ده) نمیشود. عید قربان یعنی رسیدن به جان احیا شدن و تولد واقعی انسانیت! اینجا محلّ تعالی از عالم ظلمات به نور است، ظاهراً حاجی احرام سفید[11] را درمیآورد و واقعیت لباس سیاه حیوانیت را از درون خود بیرون میآورد و این سفیدی لباس احرام را از ظاهر به باطن همیشه به تن میکند و حریم دار کعبهی دل میشود که هرگز ظلمات در آن نفوذ نکند، یعنی به عدد 40، خالص میشود! کیمیاگر عالم؛ صاحب الزمان(عج)، مس وجود حاجی را طلا میکند (عدد ابجد طلا=40) و او را به رنگ ظاهرا زرد، منوّر به نور هدایت میفرماید و او را به عالم باطن متولد مینماید ، به او دید بصیرت، گوش شنوایی حق و قلب دائما زنده عنایت میکند.اللهم الرزقنا
پس عرفه خیلی مهم است، جالب است بدانید عدد ابجد کلمه عرفه=355 میشود که جمع ارقامش 13 میشود (13=م=40) و عدد 300، افشاکنندهی عدد 55 است (عدد ابجد نُه=55). پس عرفه حقیقت درس نُه را به بلوغ حروفی و روزِ نهم به عدد 9 و جان واقعیتها، رسیدن به وحدانیت گنج احدیت را میرساند.
درواقع عرفه، افشاکنندهی راه نورانی رسیدن به بلوغ انسانیت 9 و کمال هدف پروردگارعالم یعنی زنده شدن واقعی و رسیدن به قرب عند ربهم یرزقون است.
جایگاه عددی کلمه عرفه=58 میشود که 13= 8+5 و 13=جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 است. پس عرفه، انسان را در شناخت حقیقی به گنج طهارت انسانی و کمال قرب الهی و شیعه و محب واقعی معصومین(ص) شدن میرساند و این راه برای همه لازم الاجراست و باید به آن معرفت پیدا کنند وگرنه همه بازنده عمر پر برکت خویش میشوند و دگر هیهات!!!
*سال شمسی با شروعش(سیزده روز اول) به عدد 13 =جایگاه عددی حرف (م) که عدد ابجدش برابر40 است با طهارت و تسبیح و تقدیس پروردگار عالم و عبادت تمام مخلوقات، احیاء عالم را ظهور میدهد، چنانچه آسمان نزولات خود را به صورت باران بهاری که یک قول به معنی نیسان است یعنی از نیستی به هستی آورنده و بیدار کنندهی خوابها و به یاد آورندهی فراموشیهاست و با خود عید را میآورد و در حقیقت نو، زده میشود و نوروز از راه میرسد و از جان نوزده حرف بسم الله الرحمن الرحیم میگذرد و با خود حیات طیب همهی موجودات را میآورد؛ همهی درختان سبز میشوند و گل میدهند و میوههای خود را به شاخهها ظهورمیدهند و حیوانات از خواب زمستانی بیدار میشوند و آسمان با غرّش و رعد و برق، جانها را احیا میکند. درواقع حقیقت نوزده به عدد اسم مبارک واحدیت، از جان مخزن مکنون و مخزون نام مقدس احدجلّجلاله به عدد ابجد13، تمام زیباییهای عالم را در آفرینش خالق هستی نمایان میکند و باب معرفت و شناخت آن خالق بیهمتاست و برای چشمهای بینا و گوشهای شنوا، قیامت را تداعی میکند و یاد معاد را که تمام برگشتهای مرگ به حیات است زنده میفرماید (باطن عید).
عدد ابجد و جایگاه عددی کلمه اربعین
عدد ابجد کلمه اربعین= 333 است که خود، نمودار سه وجه حقیقت انسانی است و به عبارتی خوانده میشود به 33+300 که 300 برابر است با عدد ابجد حرفِ ش که صفتش تفشّی است پس درواقع عدد اربعین، افشاکننده 33 میباشد که 33 برابر است با جایگاه عددی نام زیبای زهرا(س) و جایگاه عددی کلمه آب (به صورت بسیط یعنی الف+با) و همچنین افشا کننده سنّ جوانان بهشت و کمال رشد انسان به عدد 9 است( 9=3+3+3) .
نکته: خلقت آسمانها و زمین در 6 روز است[12] و عدد 6 از جمع سه عدد ظهور دارد1+2+3=6 و پایهی تمام اعداد ، 3 عدد است که اگر درسهای قبل را مطالعه فرمایید متوجه میشوید که همان الف وجود است. عدد ابجد الف=111 یعنی سه تا یک :
یکِ اول؛ پیامبر(ص) که ایشان حقیقتِ الف وجود است و مقام ظرف گیرنده گنج الهی را دارد.
یکِ دوم؛ فاطمه زهرا(س) ؛ بضاعت این الِف وجود است که به الف یعنی 1000 خوانده میشود.
یکِ سوم؛ امیرالمؤمنین علی(ع) است که به صورت همزه، ناطق ِالف شد و تمام حروف را نقطه و صداگذاری فرمود، و او نطق الله است. {درحالیکه همه معصومین(ص)، الف هستند و نورٌواحد و الفِ وجودند اما هر یک به صورت ظاهر و باطن آشکار میشوند} .
پس هر کدام الف، الف، الف میشوند و در ابجد، عدد کاملند که میشود 111 که در واقع کلّ اعداد و کلّ حروف را دربردارد یعنی هر کدام 3 میشود {9=3(الف=111)+3(الف=111)+3(الف=111)} که با جمع 3 تا 3، عدد 9 ظاهر میشود؛ پس کلّ حروف و اعداد، ظهور پیدا میکند. درضمن اینکه اگر 3 تا 3 را کنار هم بنویسیم، 333 میشود که برابر با عدد ابجد کلمه اربعین است که حقیقت طهارت به وجود این عزیزان جاری و ساری است[13].
دیگر اینکه درباره وجودهای مبارکشان آیه تطهیر نازل شده است[14]: "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا". اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم
*اما عدد ابجد کلمه اربعین=333 که جمع ارقامش 9 میشود(9=3+3+3) و اگر در هم ضرب شود 27 میشود (27=3×3×3) و برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است که پیامبر(ص)؛ عبدالله خالص است و روز 27 رجب، مبعث وجود نورانیش در سنّ 40 سالگی است. درحقیقت جان اربعین، عالم را تطهیر و در ولایت مطهرین یعنی چهارده نور مقدس است و ثبوت نورانی ظهور حق در دنیا بوجود ولی الله الاعظم چهاردهمین معصوم(ص) اظهار میشود و عالم دنیا از تمام گناهها، رجسها و پلیدیها، پاک و تطهیر میشود.
*جایگاه عددی کلمه اربعین میشود 63 که برابراست با کلمه احمدی(با استمداد از ایشان به احدیت ذات اقدس حق وصل شویم). و همچنین دوران زندگی پربرکت پیامبراکرم(ص) و امیر المؤمنین علی(ع)؛ (رسالت و ولایت)، 63 سال میباشد. درحقیقت این بزرگواران در جایگاه حقیقی خود در دنیا یعنی جایگاه عددی کلمه اربعین(=63)، دنیا را به کمال تمام کردند؛ معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند و در بندگی خداوند متعال به قربانگاه رفتند و آنچه داشتند در طواف رضای خداوند، قربان کردند؛ در کمال بلوغ 9 متولد شدند، زندگی کردند و به شهادت رسیدند و به بلوغ 9 محشور میشوند.
خانم زهرا(س) که مغرب عالم است در جایگاه عددی کلمه مغرب که 63 میشود وجود مبارکش، ظرف افول انوار رسالت و ولایت است! اما 63 یعنی تمام عمر دنیا و آخرت را طی مسیر میکند زیرا (18=3×6) منازل ظاهری و باطنی است و در آخر 9=3+6 همان رسیدن به عدد 9 یعنی کمال انسانی است که به حروف نُه نوشته میشود و شاید ظاهراً معنا شود نَه یعنی لا ؛ مجرای توحید و این حقیقت، جان اربعین است. پس روح اربعین، افشاء کننده همه قلبها (چه در دنیا و چه در آخرت) است.
*جالب است که هر حاجی در اعمال حج، 7 دور به گرد خانه خدا طواف میکند و عددِ زوایای یک دایرهی کامل 360 درجه است که در جمع ارقامش به 9 میرسیم (9=0+6+3). پس، از چرخش همهی عوالم، 9 حاصل میشود و در نهایت طواف گرد رضای خدا، انسان را به بلوغ 9 میرساند چراکه (360×7=2520) و 0+2+5+2=9 که در واقع نشان دهنده بلوغ 9 میباشد پس میتوان گفت 7 تا 9 تا که 63 میشود پس حاجی واقعی با طوافش به عدد 63، جایگاه حقیقی طهارت یعنی اربعین عمر خود میرسد و آنگاه که به قربانگاه میرود در اصل، خودِ حیوانیت خود را ذبح میکند تا ادامهی زندگیش با صورت و سیرت انسانی بماند(انشاءالله).
نکته: برای رسیدن به قرب الهی باید قربانی داد چون اینجا مقام قربانی است. مگرنه اینکه برای ورود در قرآن باید از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم گذشت و ورود درحرم مطهر معصوم(ص) مخصوصا در حرم الله؛ نزد خانه کعبه، باید آماده قربانی باشیم و تمام نفوس حیوانی را قربانی نفس انسانی یعنی نیّت قربتاً الی الله کنیم. آنجا هم باید از 19 حرف اسامی پنج تن(ص) گذشت تا به قربِ آن برسیم.
عدابجد کلمه قربانی=363 که 12= 3+6+3 و 2+1=3=آب است. 300، همان افشاکننده و 63، برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و امام علی(ع)، و جایگاه عددی کلمه اربعین است یعنی جایگاه باطن سبز شدن – بهارشدن و به طهارت واقعی رسیدن است(عدد ابجد اربعین=333 که3+3+3=9 میشود) پس امام حسین(ع) و همه چهارده معصوم(ص) که خود معصومند و ائمه طاهرین(ص) هستند، در واقع اولین قربانیان خداوند متعال هستند که خود، راه گشای قرب اویند، پس این عزیزان خود، دائما در قرب او هستند و همهی عاشقان را هم به قرب او میبرند. سختترین مسیر قربانگاه برای این عزیزان است!
-عدد 63 برابر جایگاه عددی (یا غنی) میباشد که خداوند متعال این بزرگواران را مظهر اسم مبارک خود یعنی (غنی) تجلی داده و مجرای غنی خود قرار داد و در جایگاه غنی به عالم باطن و عالم قرب رهسپارشان فرمود.
خوب دقت کنید که خداوند کریم وجودهایی را که مطهر خلق کرد و مطهر قرارشان داد و مطهر به نزد خود بازگرداند، جایگاهشان تطهیر است {این یکی از دلائلی است که قبور معصومین(ص) متبرک میباشد حتی امام زادگان(ع). و مرقدشان جایگاه نماز و دعا و نیایش به درگاه خداست زیرا آنها در جانِ نماز، مجرای ثبوت عبودیت هستند}.
-یکی ازالقاب امیرالمؤمنین علی(ع)، فاروق است. جایگاه عددی کلمه فاروق= 63. وجودهای مقدس، جدا کنندهی حق از باطل هستند. فاروق، فاعلِ فرق میباشد یعنی قسیم الناروالجنه، پس هم ظاهروهم باطن درجایگاه حقیقی تقسیم حق از باطل هستند چنانچه کنیه مبارک پیامبر(ص)؛ ابوالقاسم(پدرِهمهی قسمت کنندگان) است.
اربعین دروجود مقدس امام حسین(ع)
آری وجود مقدس آقا امام حسین(ع) در این عالم ظلمانی، احیاگر هدایت همهی قلبهای آماده و با لیاقتی شد که منتظر و تشنه آب حیات واقعی هستند و آن حیات طیبه است که بر موت غلبه میکند و مرتبه زنده دائم را حیات طیبه طلب میکند. آقا در قتلگاه با کشته شدن خود و ریختن خونش، لباس حیات طیب بر قامت خویش و تمام شیعیانش پوشانید. او که خود طاهر و مطهر است و تطهیر کامل بوده و خواهد بود اما پیروانش را از حیوانیت به انسانیت رسانید.
به قول راوی بدن مطهرامام حسین(ع) در قتلگاه شهادتش 4000 زخم برداشته بود یعنی به اندازه 40تا100تا (4000=100×40) که فقط خدای مهربان خونبهای حسین(ع) را میداند و ارزش خونش را با مدال ثار الهی ظهور داد اما علما میفرمایند: مسائل نماز در احکام واجبه، 4000 مسئله است و آقا فرمود: اولین ستون و رکنی که برایش جنگیدم و خون خود و فرزندان و یارانم برایش ریخته شد، ستون نماز است. «قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة وامرت بالمعروف ونهیت عن المنکر»
کشته شدن در راه خدا به تبعیت از امام خویش {ابا عبدالله(ع)} نه غسل میخواهد و نه کفن؛ (شهید)بدن و خون و لباسش همه تطهیر میشود و لباس تنش، کفنش میشود. اینها همان قلب به میم شدن است، زیرا تمام جوهر وجود خود را که نون ساکن است در قربانگاه پشت بسم الله الرحمن الرحیم یعنی 19 حرف که جانش امام شهدا است، پشت باء بسم الله {امام معصوم (ص)} اذن دخول میگیرد و عدد 10 (عشر) امتحان عاشورای خود را به قبولی در دنیا میگیرد و با عددِ 40=م به دیار باقی میشتابد تا با صورت و سیرت و عمل انسانی به پیشگاه رب خود نائل گردد. آنگاه است که پروردگار عالم میفرماید[15]:
«یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»
*قلب شدن یعنی دگرگونی کامل، از حالی به حال دیگر مثل اینکه جماد(خاک) به نبات (گیاه) تبدیل میشود و نبات به حیوان (نبات توسط حیوان خورده میشود) و حیوان به انسان دگرگون میشود(حیوان توسط انسان خورده میشود و در جانِ او قرار میگیرد). و در مقام ایشان به تمام دنیائیها میفرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[16].» نپندارید کسانیکه در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. (در این جا مرگ به حیات طیب دائم ، دگرگون میشود)
پس لازمهی حقیقت چهل یا اربعین، قتلگاه اباعبدالله الحسین(ع) بود یا شاید سِرّ شهادت آن بود که باید اربعین ظاهر میشد(قلب به میم). خانم زینب کبری(س) بردارنده و به منزل رساننده این رسالت سنگین هستند زیرا ایشان زینت پدری هستند که باب 13 (=جایگاه میم قلب شده) را در ماه رجب از دیوار قلب زمین؛ خانه کعبه افشا کرد. پس با لب گذاشتن بر رگهای گلوی امام حسین(ع) در عصرعاشورا پیام حق را که از خون ثارالهی اوست به اربعین گرفت و رسانید. او که در کنار خورشید ولایت امام چهارم؛ علی بن الحسین(ع) در حرکت است و عددِ(4) خود، دلیل راه است! اما زینب(س)، حرف (میم) را که قلب عالم وجود است در قتلگاه به رسالت گرفت تا بعد از گذارندن 40 منزل یا وادی یا شهر دوباره به قتلگاه (م) برساند یعنی طیّ طریق زینب (س)، به کمال رساندن حرفِ (م) بود از کربلا تا کربلا و حرف (ی=10) پیام عاشورائیان بود. خیلی جالب است عدد ابجد حرف میم=90 است که برابر با عدد ابجد حرفِ (ص) است. عدد 90 را عدد طایر یعنی پرنده میگویند. پس عدد 90، زمانی شامل حال بنده میشود که بدنش قفس باشد و جانش مرغ باغ ملکوت!
مرغ باغ ملکوتم نیم ازعالم خاک چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
حرفِ (ص=90) نام چشمهای است در عالم عرش. خداوند باریتعالی در عالم معراج به پیامبر بزرگوار(ص) فرمود: «از آب این چشمه وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان.» صورت دنیایی عرش پروردگار عالم، کربلا شد و قتلگاه او، چشمه صاد! آقا در لحظات آخر عمر خود با خون مبارکش وضو گرفت و 2 رکعت نماز عصر خود را با تمام آداب عشق به مولا ادا فرمود و در سجده گاه عشق و معرفت و بندگی و رضای خالصانه سَر بندگی به سجده(=72) فرو آورد و هرگز سر خود را بلند نکرد تا سر را از بدن جدا کردند و آن سَر در تمام چهل روز، چهل منزل و چهل وادی بر روی نیزه(=72) در جلوی تمام کاروان قرار داشت و اربعین را در نقطه شدنِ سَرش در عالم هستی، دائمی کرد و زینب(س) قافله سالار این کاروان بود.
امام حسین(ع) 28 ماه رجب از مدینه (منزل خویش) خارج شد و بعد از طی 40 منزل، در اول ماه ذیحجه در نزد خانه خدا رسید. روز نهم یا شب دهم ذیحجه از مکه حرکت کرد تا در دوم ماه محرم به کربلا رسید اما به روزعاشوار یعنی یک چهل دیگر از شروع اول ذیحجه تا 10 محرم، به قربانگاه و به وصل یا حج واقعی رسید و از عصر عاشوار سَر مبارک ایشان همراه کاروان با قافله سالاری زینب(س) تا روز اربعین بود یعنی از چهل وادی گذشت و دوباره به کربلا رسید.
با توصیفی که از حقیقت اربعین شد، باید متذکر شوم هر کدام از اربعینها، نتیجه قلب شدن و حیاتی شدن را گویا میکند و تا آخرین آن، که به چشمه پُرفیض صاد وجود و آب زندگی حیات طیب به دست ساقی لب تشنگان رسید و فوران کرد.
امروز هم در کنار تربت پاک آقا ابوالفضل عباس(ع) آب میجوشد و هر کس تبرکی از آن برمیدارد تا تشنگان حقیقی این دنیا و آن دنیا، حیات گرفته و سیراب شوند. و اوست که با جریان حقیقت این چشمه بینالحرمین دلهای عاشقان را به محبوبشان باز میکند، وصل قلبی میفرماید و در جان حیات بخش آب جوشان چشمه صاد زمزم، حرکت را جریان میدهد. عاشق واقعی میداند که هرگز نباید از سقای عطاشی کربلا جدا شود زیرا بین الحرمین چشم سر و چشم دل، گوش سر و گوش دل، زبان حکمت دل و زبان سَر باید به تبرک شفاعت او باز بماند و لایروبی شود!
درحقیقت همانطور که گفته شد عدد ابجد حرف (م) برابر با 40 است و امام حسین(ع) در روز عاشورا، 40 را تمام کرد و حقیقت مراتب رساندن درجات کمال انسانی را که قلب به میم است نشان داد و انسانیت را به درجهای رسانید که خون و بدنش پاک گردید و از عین نجاست بودن میته خود به عین طهارت رسید و مراتب تدفین برای او تغییر کرد یعنی حتی غسل و کفن از انسان برداشته شد و به تعبیر احادیث اولیاء که فرمودند این وجود کشته شده، نمرده بلکه شهید شده است! در اصل ظاهر بدن که حجاب اوست به کنار میرود. حتی روایت است که شهید(واقعی) در قبر سوال و جواب ندارد. هنگامی که روح از بدنش جدا میشود به جایگاه اعلاعلیین میرود و تمام سختیها و دشواریها را در عالم برزخ یکباره طی میکند و به منزل مقصود یعنی وصل میرسد[17].
پس قتلگاه، صفر وجود است که انسان در روز اول نطفگی و تولد در صفر وجودش زندگی را آغاز کرده بود که دوباره به آن میرسد اما کار هرکس نیست که در برگشت، دوباره پاک و بدون گناه برگردد. این راه مستلزم حرکت اربعینی است، سِرّ خلقت پروردگارعالم و سِرّ به حیات طیب رسیدن انسانهای برگزیده است.
اربعین در تولد حضرت فاطمه زهرا(س)
در احادیث معتبر در کتابهای شیعه و سنی نقل شده قبل از تولد خانم فاطمه زهرا(س)، به پیغمبر بزرگوار(ص) امر شد که از منزل خویش به منزل ام هانی برود و در آنجا 40 روز، روزه و 40 شب به عبادت برخیزد و در روز چهلم ندا آمد، که از غذای دنیایی افطار نفرماید، از بهشت برای ایشان طعام آمد و فرموده شد که طعام خویش را به هیچ کس ندهد و مخصوص خود ایشان است و از آن طعام که به قولی سیب بوده است { عدد ابجد کلمه سیب=72 که برابر با عدد ابجد کلمه سجده است و در حروف برابر حروف عدد نوزده میباشد که کوثر وجود، خود حقیقت کلّ نوزده حروف بسم الله الرحمن الرحیم است و عدد 19 برابر جایگاه عددی حروف نُه که بلوغ خلقت انسان در تولدش به دنیا است، به وجود حضرت زهرا(س) که امّ همهی انسانهاست ظاهر میشود} و به قولی دیگر خرما، و میفرمایند که چون حضرت سیب را باز کرد، نور زهرا(س) ظاهر شد. ایشان تنها فرزند دردانه عالم است که ولد خلف حبیب الله الاعظم (ص) است وعطیه پروردگارعالم میباشد که سوره مبارکه کوثر در مقامش نازل گردید. لازم است بگویم عدد ابجد کلمه ولد= 40 است که خود قلب به میم شدن حقیقت زندگی پدر و مادر در وجود فرزند یا ولد ظاهر میشود.
جان و حقیقت 17 (هفده) ؛ به حروف در تولد زهرا(س)
عدد ابجد کلمه هفده=94 که برابر با عدد ابجد نام مبارک عطیه (س) است، خداوند متعال عظمت رحمت و محبت خود را به پیامبر(ص) در بالاترین و با عظمتترین و با اکرامترین هدیهاش به وجود آقا یعنی به عالم هستی، عطیه عنایت فرمود و سوره مبارکه کوثر را در شأنش نازل فرمود: انّا اعطیناک الکوثر[18]. پس ربیع واقعی به تمام وجه به وجود مبارکش در دنیا و در آخرت تمام زیباییهایش را افشاکرد چون کوثر، حقیقت آب است و تا آب نباشد آبادانی نیست!
در حدیث آمده است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود:"لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما[19]" ای پیامبرم اگر تو نبودی، خلقت را خلق نمیکردم و اگر علی نبود، تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما دو را خلق نمیکردم. از این حدیث زیبا به تمام مفاهیم اربعین میرسیم.
وجود مبارک پیامبر(ص) هم در 17 (عددی) در ماه ربیع الاول متولد میشوند. اینجا لازم به تذکر است که عدد، روحِ حروف است پس در عالم زمینی وجود مبارک پیامبر(ص) بعد از 17 نسل از اصلاب شامخه و ارحام مطهره که باطن جسمیت حروفی میباشد، تمام مقاماتِ ربیع به وجود مبارکش که خود عدد 1 (باطنِ الِف) و 13 نور مقدس معصوم(ص) در بطنش است، آشکارمیشود و دنیا را مزین به ارواح طیبه تربیع مینماید (14=13+1؛ به عبارتی 4روی 10 یعنی همان 40) . و بعد از 44 سال از عمر مبارکش (که 4 سال از بعثتشان میگذشت) به حقیقت اربعینِ هفده (به حروف) به وجود خانم حضرت زهرا(س)؛ عطیهی عالم (بالاترین اعطای حق) نائل شدند! و هر کدام از فرزندانش اربعینی هستند که امام انسانها قرار گرفتند و منقلب کننده حیات حیوانی به حیات انسانی شدند(الی یوم القیامه).
و ما با گرفتن مولودی هر یک از این عزیزان، به چشمه جوشان حیات طیب آنها وصل میشویم، چون عدد ابجد کلمه مولودی =96 و برابر است با اسم مبارک الله با لام مشدد که آن توحیدی بودن محض ایشان و خلوص و معصومیت آن عزیزان است.
[1] )گلشن راز
[2] ) آیه 142 سوره مبارکه اعراف
[3] )آیه 143 سوره مبارکه اعراف
[4] ) در کتاب گنج الف کاملا توضیح داده شده است.
[5] ) آیه 79 سوره مبارکه واقعه
[6] ) آیه 12 سوره مبارکه یس
[7] ) آیه 169 سوره مبارکه آل عمران
[8] ) به روایات متعدد علمای شیعه و سنی
[9] )آیه 1 سوره مبارکه قلم: ن والقلم ومایسطرون
[10] )آیات 118 تا 121 سوره مبارکه انعام
[11] )از امام صادق(ع) روایت است که یکی از اصحاب عازم حج بود از حضرت پرسید: میتوانم احرام سیاه بپوشم؟ حضرت فرمودند: احرام سیاه حرام نیست ولی سعی کنید لباس احرام و کفن، سیاه نباشد.
[12] )آیه 4 سوره مبارکه حدید
[13] ) رجوع شود به کتاب عرفان آب ، آنجا توضیح کامل داده شد که باطنِ 37=3÷111 و 333=3×111 چیست
[14] ) آیه 33 سوره مبارکه احزاب
[15] )آیات 27 تا 30 سوره مبارکه فجر
[16] ) آیه 169 سوره مبارکه آل عمران
[17] ) و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
[18] )آیه 1 سوره مبارکه کوثر
[19] )جنةالعاصمه ص148- الاسرار الفاطمیه شیخ محمد فاضل مسعودی- مستدرک سفینة البحار3|334 عن مجمع النورین:14عن العوالم:44