سیر عرفانی در عالم اعداد 11 تا20 (از مبدأ ک تا کاف؛به مقصد هو) بخش دوم
*ذیقعد و وجود مبارک حضرت موسی(ع):
همانطورکه حضرت موسی(ع) پس از تولد با جایگاه خشکی یقین یعنی تابوت عهد در دریا رها شد که خداوند کریم به ایشان عنایت فرمود که جعبهی چوبی از بهشت برایش آورده شد(که آنرا تابوتِ عهد مینامند) و به مادرش فرمود که فرزند خود را در این جعبه بگذار و به دریا بیانداز( آیات 38 و 39 سوره مبارکه طه: إذ اوحینا الی اُمّک ما یوحی. اَن اقذ فیه فی التابوت فاقذ فیه فی الیمّ...) و ایشان پیامبراولوالعزم و صاحب کتابِ تورات است، کامل و بینقص خلق شده و به امر خالق یکتا نزول اجلال وجود مقدسش در دامن پاک حضرت آسیه(س) که یکی از بهترین زنان عالم است که او هم به ذیقعد یعنی جایگاه یقین رسیده بود، پرورش یافت. و به اذن خداوند متعال، با زدن عصایش به دریا شکافته شد و بندگان مؤمن از روی خشکی کف دریا(که به معجزه خشک شده بود) به سلامت گذشتند و به ساحل نجات رسیدند. و در مقابل فرعون و فرعونیان که انتخاب غلط داشتند و کافر بودند، در در"یا"ی انتخاب خود غرق شدند و خداوند جسد فرعون را از دریا نجات داد تا مورد عبرت همگان باشد: فالیوم نُنجّیک بِبدنک لِتکون لِمن خَلفک آیة و إنّ کثیراً من الناس عن آیاتنا لَغافلون؛ پس ما امروز تو را(غرق دریای هلاکت کرده) و بدنت را برای عبرت خلق و بازماندگانت به ساحل نجات میرسانیم، با آنکه بسیاری از مردم از آیات قدرت ما سخت غافل هستند{آیه 92 سوره مبارکه یونس(ع)}. درواقع ذیقعد کافران و فرعونیان در هر زمانی همین است که هر جا بمیرند، در دریای انتخاب خود غرق میشوند و هلاک میشوند.
نامِ مبارک موسی یعنی از آب گرفته شده. اینجا پروردگار عالم، جانِ دریایِ دنیا را جلوه داد! پس جعبه یا تابوت، محلّ خشکی یقین است و ما هم باید موسوی شویم یعنی به سلامت از آب گرفته شویم و در خشکی ذیقعدِ بهشتمان مستقر شویم. و همچون موسی(ع) عصایی داشته باشیم تا دریا را بشکافد و ما هم از روی خشکیِ ذیقعد انتخاب صحیح خود به سلامت به ساحل نجات برسیم. چون همه ما گنهکار هستیم باید شیعه چهارده معصوم(ص) باشیم تا ما را از ساکنین سفینه نجات قرار دهند و تابوت جسم ما را به ساحل دارالسلام بنشانند. انشاءالله
از طرف دیگر خداوند در ماه ذیقعد از حضرت موسی(ع) خواست به کوه طور یا سرزمین مقدس سینا برود. زیرا حضرت تا قبل از آمدن به وعدهگاه تمام دستورات خداوند را به عنوان قوس نزول رسالتش همه را به قوم بنی اسرائیل رساند، اما با دعوت در دعوتگاه خداوند میخواست در قوس صعود، مرتبه و مقام و کتاب آسمانی را به ایشان در درجه اعلای مقام پیامبریاش(اولوالعزم) عنایت فرماید. و حضرت جایگاه را در 30 شب و بعد خداوند 10 شب اضافه فرمود یعنی در 40 شب، به اتمام رساند. و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیلة و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین(آیه 142 سوره مبارکه اعراف)؛ و با موسی 30 شب وعده قرار نهادیم و چون پایان یافت 10 شب دیگر بر آن افزودیم تا آنکه زمان وعده به 40 شب تکمیل شد و گفت موسی به برادرش هارون تو اکنون پیشوای قوم و جانشین من باش و راه اصلاح پیش گیر و پیرو اهل فساد نباش. درحالیکه این دعوت برای همهی بندگان خداست تا آخرالزمان و دعوتنامهی پروردگار عالم برای همه ارسال میشود. زیرا در بطن این دعوت، هم رضای خداوند است و هم رضای بندگان خداست. و عدد 40، رساندن جایگاه به بهار و سبزی و طهارت و حیات طیب و اربعین الی یوم القیامة است. نکته قابل تأمل اینجاست که 30 شب(ثلاثین لیله) قوس نزولی است و خداوند مجانی به همهی مخلوق؛ مخصوص انسان نزول فرموده، اما 10 شب در مقابل 30 شب، قوس صعود میباشد پس خداوند فرمود: و اتممناها بعشر. درواقع 10 روز اول ماه ذیحجه، همان 10 شبی است که باید اضافه شود. این ده شب رسیدن به معرفت و شعور و قربانگاه و رسیدن به درجه حاجی شدن و رسیدن به توحید ناب و خالص و مخلص شدن میباشد. زیرا در اعمال واجب حج تمتع به سیزدهمین عمل میرسند که خودش جایگاه اربعین و رسیدن به قلب به میم است(13=م=40) یعنی نایل شدن به درجه اربعین و ذیقعدی که فرمود: فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. اللهم الرزقنا
*ذیقعد و وجود مبارک حضرت نوح(ع):
حضرت نوح(ع) در حالیکه طولانیترین عمر پیامبری را داشتند اما مردم هدایت شده در زمان ایشان عده قلیلی بودند و ایشان برای هدایت آنها زحمات زیادی کشیدند. و در آخر کافرین مورد نفرین حضرت قرارگرفتند و خداوند دعای حضرت را اجابت فرمود؛ آیه 26 سوره مبارکه نوح(ع): و قال نوحٌ ربّ لا تذرعلی الارض مِن الکافرین دیّارا؛ نوح(ع) گفت: ای پروردگار من هیچ یک از کافران را بر روی زمین(ارض) باقی مگذار. در آیه بعد فرمود: إنّک إن تذرهم یُضلوا عبادک و لایَلِدوا الا فاجراً کفاراً(27)؛ که اگر آنان را باقی بگذاری بندگانت را گمراه میکنند و جز نسلی بدکار و ناسپاس زاد و ولد نمیکنند. و خداوند اجابت دعا فرمود. و به حضرت دستور ساختن کشتی را داد( آیه 37 سوره مبارکه هود: واصنع الفلک باعیننا و وحینا...؛ و به ساختن کشتی در حضور ما و بدستور ما مشغول شو...) . وجود مطهر حضرت کشتی را ساخت با تفصیلی که در کتاب علم الشین بطور کامل داده شده است. درحالیکه در روی ارض یعنی زمین خشک و دور از آب بود اما حضرت نوح(ع) جانِ کشتی را در،(یا) {یعنی عدد 11} میدید ولی مردم دیدِ او را نداشتند. اما او که یقین داشت که کشتی، حقّ الیقین است و محلّ رضای خدا و سفینهی نجات است، هرگز درعقیدهاش تزلزل نمیآمد چرا که او پیامبر اولوالعزم خداست.
و در آیه 38 سوره مبارکه هود(ع) میفرماید: و یَصنع الفلک و کلما مَرّعلیه ملأ مِن قومه سَخِروا مِنه قال إن تسخروا منّا فإنا نسخر منکم کما تسخرونَ؛ نوح(ع) کشتی را میساخت و هرگاه گروهی از(اشراف و سران) قومش بر او عبور میکردند، وی را به مسخره میگرفتند.( و حضرت در جواب آنها) گفت: اگر شما(امروز) ما را مسخره میکنید، مسلماً ما هم شما را همچون مسخرهی خودتان، مسخره خواهیم کرد( به هنگام پدیدآمدن طوفان).
نوح(ع) به ساختن کشتی و قوم به تمسخر پرداختند تا وقتیکه از طرف خداوند فرمان عذاب صادر شد: آیه 40 و 41 سوره مبارکه هود(ع): حتی إذا جاءَ امرنا و فارالتّنّور قلنا احمل فیها مِن کلٍّ زوجین اثنین و اهلک الا مَن سَبق علیه القولُ و مَن امن و ما امن معه الا قلیلٌ؛ تا وقتیکه فرمان(قهر) ما فرارسید و از تنور آتش آب جوشید، در آن هنگام به نوح خطاب کردیم که تو با خود از هر جفتی دو فرد(نر و ماده) با جمیع فرزندانت جز آن( پسرت کنعان و زنت) که وعدهی هلاکش در علم ازلی گذشته و هر که ایمان آورده در کشتی همراه ببر و گرویدگان به نوح(ع) عده قلیلی بیش نبودند. و قال ارکبوا فیها بسم الله مجریها و مرسها انّ ربی لغفورٌرحیمٌ(41)؛ { نوح(ع) به پیروانش که 80 نفر بودند، دستور داد شما مؤمنان} به کشتی درآیید تا به نام خدا کشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد، البته خدای من صاحب مغفرت و رحمت است.
به امر پروردگار عالم آسمان شروع به باریدن کرد و از زمین هم آب فوران میکرد تا اینکه آب همه جا را فرا گرفت و دشمنان یک یک غرق میشدند...{ درواقع همه در(یا=11)ی انتخاب خودشان غرق شدند}. تا اینکه خداوند متعال به آسمان و زمین امر فرمود که آبها را در خود ببلعید "یا ارض ابلعی" آبها فروکش کردند و کشتی روی کوه جودی (که قبر مبارک امام علی(ع) است) به سلامت فرو نشست، آنجا شد دارالسلام. اینجا ساحل نجات تمام بندگان مؤمن خدا قرار گرفت و اکنون وادی السلام نام دارد.
آیه 44سوره مبارکه هود(ع): و قیل یا ارض ابلعی مائکِ و یا سماءُ اقلِعی و غیضَ الماءُ و قضی الامرُ و استوَت علی الجودیّ و قیل بُعداً للقوم الظالمینَ(44)؛ پس امر شد( بعد از هلاکت کافران) ای زمین آب خود را فرو ببر و ای آسمان باز ایست(از ریختن باران)، آب کم شد و کار پایان یافت وکشتی بر(کوه) جودی( ذیقعد خشکی) یعنی ساحل نجات قرار گرفت و گفته شد دوری( از رحمت خدا) بر گروه ستمکاران باد. امام صادق(ع) میفرماید: شنیدم امام باقر(ع) برای عطا حدیث میگوید از جمله که میفرماید: درازای کشتی نوح(ع) 1200 ذراع و پهنای آن 800 ذراع و بلندی آن به سوی آسمان 200 ذراع بوده است. کشتی، خانه خدا را طواف کرده و بین صفا و مروه نیز هفت بار سعی نموده و سپس بر کوه جودی مستقر شد.( کتاب تاریخ طبری ج6.ص123 و تاریخ بغداد ج 10.ص 46)
پروردگارعالم در دنیا کشتی را برای انسانها قرار داد تا بتوانند در خشکیِ کشتی، به تمام امورِ دنیایی خود برسند و درضمن از خطرات احتمالی در(یا)ی انتخاب خود، در امان بمانند. کشتی از جنس چوب است و چوب همیشه روی آب میماند. جالب توجه اینکه کلمهی عرش یعنی سقف چوبی، و عرش هم روی آب است{ سوره مبارکه هود(ع) آیه 7: و هوالذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام و کان عرشه علی الماء ...}. کرسی هم از جنس چوب است. گنبد حرم مبارک حضرت رسول اکرم(ص) سبز است و جلوهی گنبد خضرایی عرش است که پیامبر(ص)، صاحب عرش است زیرا پیامبر(ص) فرمود چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، پس نور عرش از من است و نور من از خداست و من، افضل از عرشم...( حدیث هشتم از کتاب جنة العاصمه) و صاحب کشتی نجات همهی بندگان خداست{البته پیامبر(ص) و ائمه(ع) همگی، سفینه نجات هستند}
در صلوات هر روز ماه شعبان امام زین العابدین(ع) میفرماید: همه معصومین(ص) همیشه در حال یقین هستند و هرگز بیراهه نمیروند. پس همیشه در خشکی ذیقعد ساکن هستند و هرگز تزلزلِ انتخاب ندارند زیرا وجود مقدس معصومین(ص) خود، حقّ الیقین هستند یعنی علم الیقین و عین الیقین در مرحلهی تنزّل این عزیزان است و ایشان انسانهای متقی را به انتخابِ صحیح راهنمایی میفرمایند و بندگان خدا را به ورود در کشتی نجات دعوت میکنند. ...اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد الفلک الجاریة فی اللجج الغامرة یأمن من رکبها و یغرق من ترکها...؛ خدایا درود فرست بر محمد(ص) و خاندان پاکش که آنان کشتی (دریای معرفتند) و روان در اعماق آن دریا( یا دریاها و اقیانوسهای عمیق دنیا)، هر که در آن کشتی سوار شود(از غرق) ایمن است و هرکه(کشتی را) ترک کند، غرق میشود.(مفاتیح الجنان؛ اعمال ماه شعبان)
پس ما باید دائماً دستمان به دامن امام زمانمان باشد تا ما را سوار در سفینه نجاتش کند تا از خطر غرق شدن در دریای دنیا نجات پیدا کنیم. تمام کشتیها با ناخدایی ولایتِ اهل بیت(ص) فقط روی کوه جودی قرار میگیرند زیرا همه کشتیهای وجود ما در بطن کشتی نوح(ع) است که ساحل نجات کشتی او کوه جودی بود که آنجا مرقد مطهرامیرالمؤمنین علی(ع) میباشد. به یک جهت که در کنار وجود مبارک حضرت علی(ع)، حضرت آدم(ع) و حضرت نوح(ع) به خاک سپرده شدند که به حضرت نوح(ع)، آدم ثانی میگویند زیرا نسل از حضرت و کسانی هست که در کشتی بودند.
نکته قابل توجه: خوب دقت کنید! در جریان کشتی حضرت نوح(ع)، باطن ذیقعد در حقیقت خشکی پس از غرق شدن کافران و نجات حضرت و اهل کشتی پدید آمد و از افراد داخل این کشتی و یک دختر حضرت نوح(ع) در سرزمین کوفه و مخصوص در شهر نجف و روی کوه جودی( که به روایتهای زیادی قبر مبارک مولا و سرورمان ولایت عظما امیرالمؤمنین علی علیه السلام) نسل انسانها دحوالارض شد.
*مقام ذیقعد در گنج ولایت امیرالمؤمنین ابالحسن علی بن ابیطالب(ع):
همانطورکه بیان شد در روز 25 ماهِ 11(ذیقعده) سال قمری نقطه خشکی(ارض) روی آب متولد شد و آن نقطه در محلّ زیر خانه خداوند قرار گرفته است. اینجا مبنا و اصل و پایه و اساس و نقطه ثقل از نظر ظاهر خلقت دنیاست و از نظر باطن این نقطه پاکترین و مقدسترین و پرمحتواترین و حاملترین خزانهی اسرار هستی و مهندسی خلقت و آینهی تمام اسماء و صفات و گنج باطنی جسمی و روحی عالم خلقت است که از اینجا عالم دحوالارض شده و اینجا محل اخلاص و گنج توحید و نشانی قل هوالله احد؛ خانه توحید است. حال دقت کنید روی این نقطه به امر خداوند قادر متعال بدست مبارک خلیفه خودش به یک قول؛ حضرت آدم(ع) و حوا(س) خانه خدا ساخته شد. و از بطن این خانه بعد از تشریف فرمایی 124000 پیامبر(ع) وجود مبارک نبأ عظیم؛ ولایت عظما؛ امیرالمؤمنین علی(ع) و در بطن ایشان 11 ذریه نورانی معصومش(ص) قدم مبارک به دنیا گذاشتند. درواقع خانه خدا؛ جسم است و روحش؛ جانِ ولایت؛ وجود مبارک حضرت علی(ع)؛ امیرالامرا؛ امیرالمؤمنین؛ مولی الموحدین؛ اسدالله الغالب است و از وجود ایشان 11 ذریه معصومش(ص) کشیده میشوند؛ همان ارواح طیبه امامان معصوم(ص) الی یوم القیامة ظهور پیدا میکنند.
خداوند متعال خواست همانطورکه با ظهور خشکی، قدوم مبارک حضرت آدم(ع) و حوا(س) قدم در دنیا بگذارند و در جایگاه صفا و مروه ظاهر بشوند، درواقع ظهور نسل این بزرگواران هم از آنجا به تمام زمانها الی یوم القیامة کشیده شده است یعنی یک جور دحوالارض !
بنابراین ای شیعه! بدان که هرگز امام علی(ع) از مقام خود تنزل ندارد و تجافی نکرده است و او صاحب آیة الکرسی؛ کرسیه السموات و الارض برای همیشه الی یوم القیامت خواهد بود. در اصل اینجا، ساحل نجات و مقام حقّ الیقین مؤمنین است، اینجا خشکی یقین است! هر کس به اینجا برسد دیگر هرگز دچار تزلزل نمیشود، اینجا باب الجنّة است . پیامبراکرم(ص) فرمود: "انا مدینة الجنة وعلی بابها" . اینجا جلوهای از عدد 110 نام مبارکش است؛ او نگهدارندهی حقیقت گنج 4 روی10 است و جان عشرعالم است.
در باطن حقیقت، پروردگار عالم از نور مطهر حضرت علی(ع) ، کرسی و ملکوت 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و آنچه بین آنهاست را خلق کرد. همانطور که میدانید عرش، روی کرسی است و عرش یعنی سقف چوبی، درواقع حضرت در حالیکه خود، ابوتراب است و ظاهراً در خاک قرارگرفت اما در زیر عرش است که همان سقف چوبی بود و هرگز تنزل مقام ندارد(لحد آقا چوبی است...).
مقام کوه جودی:
پس کوه جودی، نقطه کلمه ارض خشکی است در ظهور دومین خلقت؛ در جلوه صعود در گنج ولایت! زیرا حضرت آدم(ع) و حوا(س) در میعادگاه خانه خدا قوس نزولی را در تکثیر فرزندانشان ظهور دادند. در زمان حضرت نوح(ع) همهی کافران غرق شدند و نسل از مؤمنان و به عدد 80 نفر در کشتی نوح(ع) از فرود آمدن کشتی بر خشکی کوه جودی؛ مظهر جود پروردگار عالم در مجرای قوس صعودی از گنج ولایت عظما؛ حضرت امیرالمؤمنین ابالحسن علی بن ابیطالب (ع) است، تکثیر نسل انجام شده است.
باطن زیارت امام رضا(ع)
تولد نورانی ثامن الائمه ابالحسن علی بن موسی الرضا المرتضی(ع) در روز 11 ماه11( ماه ذیقعد) میباشد یعنی هم طولی و هم عرضی به عددِ 11 است. هم ظاهراً ارض مشهد مقدس جایگاه قبر مبارکش است(ارض؛جسم) و هم باطناً رضای خداست(که رضا روح آن ارض است)! ایشان تنها وجود مبارک معصوم(ص) است که با تولد نورانیش مشتی از تربت بهشت را با خود به زمین آورده است. و اکنون ارض مرقد مطهرش، تربت بهشت است. اوست که اتصال دهنده است؛ مَن فوق الارض و مَن تحت الثری. زیرا با او بهشت اعلا به اسفل(زیر) آمده است. و عالم در شهود مشهد اوست زیرا در محوریّت رضاست که زمین(ارض) جایگاه طواف عالمیان به گرد رضای خدا میشود. درواقع وقتی نقطه ارض در بطنش محوریت رضای خدا باشد، همهی عالم و حاجیان به گرد رضای خدا میچرخند و طواف میکنند نه حول سنگ و خشت!
(کعبه) سنگ نشانیست که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند، ببین یار کجاست.
به این دلیل است که زیارت مقبول امام رضا(ع) ثواب 70 تا 70 هزار حج عمره و تمتع مقبول را دارد. امام موسی بن جعف(ع) فرمودند: کسی که قبر فرزندم علی(ع) را زیارت کند، پاداش او هفتاد هزار حج نیکو و مقبول خواهد بود( از کتاب چهل حدیث زیارت. من لا یحضره الفقیه ج2.ص 582). امام کاظم(ع) درباره زیارت امام رضا(ع) میفرماید: کسی که زیارت کند او را و یک شب در جوار مرقدش بیتوته کند، مانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده است( وسائل الشیعه ج14.ص469.ص 335) . و پیامبر اکرم(ص) در ضمن حدیثی که با ذکر نام و بیان فضایل یکایک ائمه معصومین(ص) از آنان خبر دادهاند در فضیلت محبت و ولایت امام رضا(ع) فرمودهاند:... و کسی که دوست دارد خندان و با روی گشاده خداوند را دیدار کند باید از محبت و و لایت علی بن موسی الرضا(ع) بهره مند باشد... (بحارالانوارج36.ص269).
جناب شیخ طوسی از حضرت رضا(ع) نقل میفرماید که در خراسان بقعهای است، و زمانی خواهد آمد که آن بقعه همواره محلّ رفت و آمد و مطاف فرشتگان میشود تا روز قیامت که در صور دمیده میشود و قیامت فرامیرسد. پرسیدند ای پسر رسول خدا این بقعه کدام بقعه است، فرمود: این بقعه در سرزمین طوس است{عدد ابجد طوس=75 میشود که برابراست با جایگاه نام مبارک "امام رضا"(ع)}، به خدا سوگند آن زمین باغی از باغهای بهشت است. هرکس مرا در این بقعه زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا(ص) را زیارت کرده و برای او پاداش هزار حج مقبول و هزار عمره مقبول نوشته خواهد شد و من و پدرانم روز قیامت شفاعت کنندهی او خواهیم بود( اصول کافی و کتاب شیخ صدوق)
پیامبر(ص): بزودی پارهای از تن من در خاک خراسان دفن میشود، هیچ مؤمنی او را زیارت نمیکند مگر آنکه خداوند عزّوجلّ بهشت را بر او واجب و بدنش را بر آتش دوزخ حرام میگرداند( بحارالانوار:1/31/102)
همانطورکه بیان شد عدد 11، آدرس خداوند است برای بندگان. از جمع عدد 1؛ شروع سال قمری تا ماهِ 11(ماه ذی القعده) برابر عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله(=66) است. از جمع روز اول این ماه تا روز 11 هم که میشود روز میلاد پر نور آقا و سرورمان ابالحسن علی بن موسی الرضا المرتضی(ع)، یک تا 11 جمع و برابر نام مبارک الله جلّ جلاله(=66) میشود. و اگر دو تا 66 را کنار هم بنویسیم 6666 میشود یعنی تمام باطن آیات قرآن. و همانطورکه میدانید شبانه روز در 4 تا 6 تا است یعنی 24 ساعت. عدد 24، عدد جامع است و انسان با رضا به جامع جمیع نعمتهای دنیا و آخرت میرسد. درواقع روزِ 11 ماهِ 11( 11/11) جمع کننده تمام عالم است و حقیقت قرآن و گنج خلقت و اسرار و آدرس توحید ناب و خالص پروردگار عالم! اگر عدد 11 را در 11 ضرب کنیم 121 میشود برابر نام مبارک "سبحان" و ذکر مبارک "یاعلی"(ع). و اگر عدد 11 را با 11 جمع کنیم 22 میشود برابر جایگاه موضعی کلمه "طلا" و "عبد " و "صد".
یادآوری میکنم که عدد ابجد نام مبارک علی رضا=1111و همچنین عدد ابجد کلمه ظهور=1111 میشود(جالب است که عدد ابجد اینترنت هم 1111 میشود)!
باطن شروع ماه محرم به وجود امام حسین(ع) و تمام شدن ماه صفر به شهادت امام رضا(ع)
چرا آخر ماه صَفر یعنی صَفرِ آخرتی به شهادت امام رضا(ع) تمام میشود؟! درواقع خوشا عمری و عملی که در آخرین لحظه عمر دنیای ما، مُهر قبولی امام رضا(ع) را بگیرد، آنگاه حسابش پاک و آمرزیده و مورد غفران خداوند قرارمیگیرد. چنانچه میدانید در قبر هم دست و پای ما را رو به امام رضا(ع) دراز میکنند، چون اعمال باید حساب پس بدهند. الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون(سوره مبارکه یس؛ آیه65).
پس اگر دقت کنید دو وجود مبارک به نام ذیقعد معنی شد: یک عاشورای عمر به نام اباعبدالله الحسین(ع) و دوم امام رضا(ع) به حقیقت مشهد عمل. از تربت این دو بزرگوار مُهر درست میکنند و ما برای خداوند روی این مهر سر به سجده بندگی میگذاریم. راستی مُهر یعنی چه؟! پس دو امضا احتیاج داریم: 1) مُهر طهارت از ابا عبدالله الحسین(ع)؛ خامس آل عبا(ص) از مجرای خمس. همانطورکه عمل بدون مُهر رضا قبول نبود چون روح نداشت، عمل بدون خمس هم قبول نیست چون اصلا تا عمل ورود در حیات ولایت و قرآن عزیز و طهارت نداشته باشد، آدرس توحید و رضای خدا را ندارد یعنی نه روح دارد و نه جسم. پس نماز بدون خمس، باطل است، روزه و حج، بدون خمس باطل است. باب بهشت؛ باب الخمس و باب الرضا(ع) است. 2) رضای خدا در مجرای حجّتش امام رضا(ع) است. این دو مُهر سبب نجات شیعیان است و قبولی اعمالشان در دنیا و آخرت به شرط مهدویت است. اللهم عجل لولیک الفرج
چراکه این دو بزرگوار در عددِ ولایت و معصومیت به عدد 8 یعنی ثامن و در ریشهی ثمن هستند: امام حسین(ع)؛ جمع عدد ولایی و معصومیتشان 8 میشود(ایشان امام سوم و معصوم پنجم هستند؛8=3+5) و امام رضا(ع)؛ امام هشتم هستند. و عدد 8 در مبنای 2 میشود 1000 یعنی رسیدن به اسم ذات اقدس الهی؛ غنی( 1000=غ که غین خوانده میشود و اگر حروفش را جابجا کنیم، اسم مبارک غنی میشود).
پس هر کس این دو مُهر را داشته باشد هم قبول عدد 20 درگاه الهی است{ اگر اعداد 1 تا 20 را با جمع کنیم 210 میشود برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع)} و هم در نعمت به نعیم الهی غنی میشود. و در جمع عدد 1 تا 8 به عدد 36 میرسیم که برابر با جایگاه عددی حروفِ میم است که عدد ابجد میم=90=ص است پس به چشمه صاد میرسیم که چشمهی رحمت الهی است. از آنجا که پایهی 90، عدد 9 است پس درحقیقت باطن نُه، عدد هشت است و ثمن الهی! حالا خوب دقت کنید که پایان زندگی یک انسان مؤمن به چه نمره و درجه و نعیمی واصل میشود. درواقع به برکت آیه شریفه رضی الله عنهم و رضوا عنه میرسد. فرزند مطهر امام رضا(ع)، نهمین امام شیعیان است و امام حسین(ع) با 9 ذریه نورانی در بطنش بدنیا آمده است، پس هر دو وجود، صاحب عدد 9؛ سلطان اعداد هستند.
امام جواد(ع)؛ یازدهمین معصوم(ص):
نکته قابل تأمل این است که شهادت امام جواد(ع) آخر ماه ذیقعد( یعنی یازدهمین ماه سال قمری) است. و حضرت جواد(ع) معصوم 11 و امام نهم شیعیان میباشد، پس جمع عددی ولایی و معصومیت حضرت 20 میشود(11+9). بنابراین وجود مبارک امام جواد(ع)، جلوهای از عدد ابجد(20=ک) و جایگاه عددی(11) حرفِ ک است! او ذیقعد جودی باطن گنج ولایت 14 معصوم(ص) در بلوغ 9 قوس صعودی الی یوم القیامة است. ایشان در سال 220 هجری قمری در سنّ 25 سالگی بدست معتصم عباسی(لعنة الله علیه) به شهادت رسید. عدد 220، عدد متحابه است و در عالم 11 مقسوم دارد و برابر عدد ابجد کلمه دایره و طاهره است! و عدد 25؛ جایگاه کلمه حمد و جایگاه کلمه کُن (امر ایجادی پروردگار عالم) است که حضرت اتصال دهنده به ماه 12(ذیحجه) است!{مباحث عددی دیگرپیرامون وجود مبارک امام جواد(ع) در فصل 4و 7و 10 همین کتاب در قسمت تعریف عدد 14 و 17 و 20 آمده است}
امام حسن عسکری(ع)؛ یازدهمین امام(ع):
وجود نورانی امام حسن عسکری(ع)، سیزدهمین معصوم(ص) و یازدهمین امام(ع) است که جمع عدد ولایی و معصومیتشان 24 میشود(24=11+13) و عدد 24، جامع جمع همهی اسرار و اظهار(آنچه میخواهد به ظهور برسد) و انوار مشعشعه از همهی شمسهای وجود و اقمار ظهور است! و عدد 24، عدد جامع همهی اعداد است پس وجود مبارک آقا(طبق حدیث محی الدین عربی)، جامع جمیع المفاخرالشاهد لارباب الشهود است. جمع الجمع ظهور اسمائی و صفاتی و مظهر احاطه وحی و انوار سماوی و ارضی، متجلی شده است! (24 برابر با عدد ابجد کلمه وحی و احاطه و کُدِ هستی است). بنابراین تمام زیباییهای گنج توحید پروردگار عالم، به نام مهدویت از دامن وجود مبارک امام حسن عسکری(ع) به تولد مولود موعودش ظهور پیدا میکند.
*صاحب عدد 11؛ حضرت فاطمه زهرا(س)
درواقع تمام معانی که این حقیر تا اینجا بیان کردم، در جانِ وجود خانم فاطمه زهرا(س)، به مفهوم ظاهر و باطن، اول و آخر آشکار میشود. حضرت زهرا(س) تنها کسی است که در دنیا این ظهور را به همهی عالمیان عنایت فرمود! چراکه زمانیکه خانم(س)، حمل امام حسین(ع) را داشتند صاحب عدد 11 بودند زیرا یک؛ خودِ خانم + حامل امام حسین(ع) به عدد 10{ 1 خودش+9 ذریه معصوم(ص) در بطنش } میشود 11 و عدد 11، برابر با کلمهی دوا(یکی از اسماءالله است؛ یا من اسمه دوا و ذکره شفا). پس خانم(س) به عدد 11(ب=2=1+1)، داروی همهی دردهای دنیا و آخرت را به بندگان خدا داد و خود، واسطهی خلقت است چنانچه عدد کلمه یا=11 میباشد و هر کس بخواهد حاجت خود را از خداوند درخواست کند باید با حرف "یا" یعنی عدد 11 که درواقع واسطه، حضرت زهرا(س) است، آن را بیان کند. {حالا هم هر جا که مراسم روضه خوانی باشد(حتی برای امام حسین علیه السلام) روزِ آخر مراسم، درِ خانه حضرت زهرا(س) میروند تا کامل حاجت روا شوند؛ هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها صلوات الله علیهم اجمعین }.
*{ نکته مهم: اتصال به مقامات الهی با کلمه "یا" است و در واسطه و رابطه با حرف "یا" متصل میشویم. چنانچه اگر عدد ابجد نام مبارک حضرت محمد(=92) صلی الله علیه و آله را با علی(=110) علیه السلام جمع کنیم، 202 میشود(202=110+92) که برابر با عدد ابجد کلمه رب است. و اگر بخواهیم اتصال پیدا کنیم باید بگوییم: یا رب که عدد ابجدش 213 میشود که برابر با عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها است!
باید توجه داشته باشیم که عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 است که جمع ارقامش 11 میشود(11=2+9) و عدد ابجد نام مبارک حضرت علی(ع)=110 است که اگر صفرش را برداریم میشود 11، جالب توجه است که جایگاه عددی( یا موضعی) هر دو نام مبارک 38 است که جمع ارقامش(8+3) میشود 11 و اگر ارقامش را در هم ضرب کنیم(8×3) میشود 24 که عدد جامع است و برابر با تعداد کلّ سورههای مبارکه قرآن کریم است.
*عدد 11 ؛ دو تا یک کنار هم!
عدد 11 درواقع دو الِف کنار هم است و عدد ابجدی الف نیز یک است( در خانه اگرکس است یک حرف بس است) همین قدر که قامت انسانی در الف جلوه میکند، اگر الِف شد، همه را دارد! چون اَلِف اگر اَلْف خوانده شود همان 1000 است که برابر با عدد ابجد حرفِ(غ ) است که غین همان حروف غنی میشود. پس ما آمدهایم الِف وجودمان را به الْف برسانیم تا غنی شویم و از دنیا برویم. دنیا برای انسان مؤمن، تجارتخانهی الهی است که آخرش تمام هستیِ خود را به خدا بفروشد و فنای الی الله شود و در معنی به هو(=11) برسد!" إنّ الله اشتری مِن المؤمنین اَنفسهم و اَموالهم بِأنّ لهم الجنة...؛ همانا خداوند خریداری کرده از مؤمنان جان و مال ایشان را به بهای بهشت...(آیه 111 سوره مبارکه توبه). پس از وحدت وجود باید برسیم به کثرت تمام مقامات بندگی و عزتها و درجات و رضایت حجت خداوند، یعنی برسیم به یک باضافه 1000، یعنی به رضای خداوند متعال برسیم.
*دیگر اینکه عدد 11، دو تا یک است اما معنایش الواحد لایصدر الا الواحد است؛ او یکی است که همتا ندارد و ظهورش الِف است که تمام خزانهی خلقتی را در بردارد و اوّل است، همهی گنج حروف و اعداد و کلام و نور و اسماء و صفات و مظهر جلوه ذات اقدس احدیت! و آن الِفی است که بضاعتش؛ اَلـْف و نطقش؛ همزهی مؤلفه(ظهور نوشتاری و افشای مقاماتِ الِف) است. پس در اسرار خلقت خداوند با اشاره هو، آنچه هو میخواهد را نشانه میگیرد!
*عدد 11 شامل دو رقمی است که هرگز با هم جمع نمیشوند زیرا تمام عالم بین دو تا یک قرار دارد و همه در طواف یکِ توحید هستند( انّا لله و انّا الیه راجعون، از یک خدا آمدهایم و به یک او برمیگردیم). پس آدمی بین دو یک خلق شده است؛ روزی که از او آمدیم، یک بدنیا آمدیم و روزی هم که به دیار باقی میرویم، یکه و تنها میرویم!
براستی این تناسب اعداد و حروف، پرده ظاهر را از هر چیز کنار میزند و باطنها را نمایان میکند. فاصله بین این دو یک، بسیار اسرار است! تمام آن سعی صفا و مروه است. شاید آن هفت بار سعی، پرده برداشتن از هفت باطن وجودی خودمان است که به هفت دریای نور وجودمان برسیم. تا به سرچشمه زلال عشق و بندگی دست پیدا کنیم. که به آن بگوئیم: زم زم( به معنیِ بِایست!) و اسماعیلِ عمل خود( آنچه که حبّ دنیایی است) را برای رضای خدا قربانی کنیم!
این همان حج و طواف واقعی است که هر لحظه به گرد رضای خدا در تمام اعمال شبانه روز، مطوّف شویم. آنگاه فاعل حج، یعنی حاجی شویم. خوب دقت کنید که عدد ابجد کلمه حج=11 است که برابر با عدد ابجد هو میباشد! پس همه بندگان خدا چه به حج ظاهری بروند و چه نروند، در فعل بندگی خود در دنیا به درجه رفیع حاجی میرسند تا در اشرف بودن مقام خلقت خود نزد پروردگار خود شاکر باشند و به حقیقت 11 که عدد هو است، برسند.(حج=هو=11)
عدد ابجد کلمه حاجی=22 میباشد که درواقع برابر جایگاه کلمه طلا و نام مبارک یاهو است زیرا حاجی باید 2 تا 11 تا را بگیرد تا مقام حاجی را دریافت کند(22 میشود 2 تا 11تا): کلمه حج بخودی خود عدد 11 یعنی آدرس الله تعالی جلّجلاله است اما حاجی باید انتخاب کند؛ الله ولی الذین آمنوا، آنگاه خداوند به او عنایت میفرماید؛ یخرجهم من الظلمات ال النور و مقام حارا دریافت میکند. حرفِ (یا=11) حرف انتخاب بود، پس میرسد به (یاهو) و به عدد 22، آنگاه خالص شده و به درجه طلا یعنی 40 میرسد که اربعین است و زنده حقیقی میشود و به ینابیع الحکمة میرسد.
* دقت کنید که عدد 11= هو است پس هر عملی با وصل شدن به اصل که توحید است، هویّت پیدا میکند! عدد 11، هویّت همهی مخلوق است و هدف، رسیدن به این هوییت میباشد و خداوند بندگانش را در صورت مکلف شدن یک بار به خانه خودش دعوت میکند تا به هویّت خودشان در دنیا برسند؛ آنجا عالم قرب است برای زمینیان !
*درواقع عدد 11 در مقامات عددی، عدد اول است چون جز به خودش به هیچ عددی قابل قسمت نیست. نکته جالب اینجاست که از عدد 1 تا 30(که تمام قرآن 30 جزء است)، 11 عدد اول است:
1، 2، 3، 5، 7، 11، 13، 17، 19، 23، 29 { در 9 عددِ یک رقمی، 5 عدد اول داریم! و عدد 19؛ نهمین عدد اول است} خوب دقت کنید! یعنی چه؟! و اگر این 11 عدد را با هم جمع کنیم 130 میشود که جالب است برابر با جمع عدد ابجد و جایگاه حروفِ کاف است(130=29+101) که قبلا بیان شد. و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه "عین" و کلمه" سلم" است یعنی باطن اسلام و همهی چشمههای رحمت الهی از باطن قرآن است. و در تلاوت قرآن مجید 11 سکته داریم که واجب است در آن قسمت مقداری مکث کنیم!
*مقام یک به عدد در مقابل یک به حروف
1-اینجا حقیقت بزرگی که شاید همان نباء عظیم باشد آشکار میشود که تمام محتوای کلّ خلقت که شروع آن " انـّا لله " و پایانش " انـّا الیه راجعون " است، از یکِ ذات اقدس الهی شروع و به یکِ ذات اقدس خودش پایان مییابد. اولین حقیقتی که باید همهی مخلوق(مخصوص انسان) به آن واقف شود اینست که از یکِ ذات اقدس احدیت پروردگارعالم، خلق شدیم و آنگاه در دنیا به مقام حرفِ " و" میرسیم و در بازگشت به آن ذات اقدس احدیت مرجوع میشویم؛ رسیدن به معرفتش که غایت العارفین و نهایت الدرجات و منتهای آرزوی آرزومندان است؛ مقام "عند ربّهم یرزقون" و "عند ملیکٍ مقتدر" و مقام "یرفع الدرجات" است. زیرا که باطن آن دو قوس میباشد. یعنی از قوس نزولی که به دنیا آمدهایم و از قوس صعودی راجعون به مقصد که همان مبدأ آفرینش الله باریتعالی است، میرسیم.
شاید فکر کنیم این کلام فقط برای اول و آخر عمر ما در دنیاست! درحالیکه به هر نفس ما که فرو میرود و دوباره بازمیآید و در هر لحظه عمرمان، کلمات مبارک اِنّا لله و اِنّا الیه راجعون بر ما جاری و ساری است. و هر لحظه ما روی عدد 6 و حرفِ و هستیم. و آنچه خداوند به ما ارزانی فرموده برای هر لحظه، برای تا آخر عمر و الی یوم القیامة دحوالارض میشود. حال ببینید هر نفس چقدر ارزش دارد و عمر گرانمایه چگونه میگذرد؟!
آیا جالب نیست که خداوند فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون. و این جمله نورانی 6 نقطه دارد و 20 حرف است که برابر با عدد ابجد حرف کاف(ک) است و درواقع خداوند به کلّ جمله برای بندگانش کافی است[1]. و عدد ابجد این جمله نورانی 551 میشود که جمع ارقامش 11 ؛ برابر با نام مبارک هو است.
و عدد 551 برابر با عدد ابجد کلمات "قانت" و "قیامت" و همچنین برابر عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ "ناشر" و "متعالی" است. بدانید که با این کلمات نورانی، نشر همه عجائب خلقت و نشر همه عجائب آخرت ظهور میکند و در جمع همهی ظهورها نشان از خداوند تعالی است که بندهی مؤمنش را متعالی میفرماید و در جایگاهِ متعالی(=74) که برابر با عدد ابجد اسم سید میشود؛ با انتصاب به رسالت و ولایت چهارده نور مقدس(ص) در بهشت رحمتش جای میدهد!
2-دیگر مقام باطن خانهی خدا. یعنی توحید محض که ظهور اعمال حج است و عدد ابجد حج= 11 که دو تا یک است و حقیقت طواف، رسیدن به قرب ذات اقدس ِ هو میباشد(پس به هو نمیرسیم مگراینکه درطواف رضای او بچرخیم)؛ این دو تا یک از یک نظر هرگز با هم جمع نمیشوند زیرا که یکی از آنها حرف ِ الف است و دیگری عددِ یک و همیشه حروف به گرد اعداد که روح حروف هستند در طوافند زیرا عدد، ثابت است و ذات اقدس الهی، کفواً احد است. عدد 11 برابر با کلمهی دوا است پس تمام این منظور، رسیدن به یا من اسمه دوا و ذکره شفا است.
و از نظر دیگر اگر دو تا یک باهم جمع شوند، 2 میشود(2=1+1) که برابر حرف "ب" است که وجود مقدس مولی الموحدین علی(ع) ظهور تولد مبارکش در خانه توحید و ظرف وجودش، باء بسم الله است و نطق الله عالم که به وجودش، دیوار حجاب ِ سکون اسرار الهی از خانهی خدا تا قرب هو شکافته شد و به نطق اسرار که به صورت کتابت قرآن با صدا و حرکات در نوشتاری و به خواندن و عمل و ظهور انوار ظاهر و باطن به وجودش جلوهگرشد.
حال اگر این دو تا یک را به حروف در نظر بگیریم، در جمع میشوند 60:
(یک=30)+ (یک=30)=60 که برابر با حرف س یعنی میزان است و قلب قرآن و قلب عالم امکان است. پس میتوان گفت وقتی در عرض زندگی با اعمالمان( که مطابق با کلام الهی باشد) به باطن 11 رسیدیم، درواقع به هوئیت انسانی خویش نائل میشویم! درواقع ما در حرفِ س بدنیا آمدیم که ثانیه است که به عدد 60 ثانیه؛ یک دقیقه و 60 دقیقه، یک ساعت میشود و خلاصه ظرف زمان و اُمّ الزمان است که برابرعدد ابجد نام مبارک ام ابیها(س)؛ مادر روحانی عالم است و قرآن عزیز به حرفِ س تمام میشود و سین، مقام انسانیت ماست. پس باید عمر ما هم درعمل به سین تمام شود تا میزان عمل ما با اهل بیت عصمت و طهارت و حجت خداوند؛ امام زمانمان(ص) میزان قرار بگیرد. اللهم الرزقنا
3-ماه مبارک رمضان هم، در بین دو تا یک قرار دارد. شرح کامل آن در قسمت زیرآمده است:
*ماه مبارک رمضان در بین دوتا یک
خداوند کریم دربین ماههای سال قمری، ماه رمضان را سیّدِ ماهها قرارداد(ماه نهم) که شروع و پایان ِاین ماه، بین دو تا یکِ مهم قرار دارد: روز اول ماه که باید به یقین، نیت روزهی اول ماه شود و اگر با شک، نیت شود و بعد معلوم شود که آخرماه شعبان است، روزه حرام میشود(به همین دلیل، اگر مطمئن نباشند باید نیت یوم الشّک کنند). پس ماه رمضان با شروع یک، جواز ورودی از باب الله را به مؤمنین میدهد. که همان باطن قرآن مطهر از ورودی سورهیمحمد است که درواقع جان ِ30 جزء قرآن است. و روز آخر هم، باید به یقین وارد روزِ اول ماه شوال شود و آن، عیدفطر است و اگر کسی روزعید فطر را به شک روزه بگیرد، حرام است.
بین این دوتا یکـِ حرام، باید تمام ماه را روزه بگیریم که درواقع روزهی اصلی، روزه از گناه است پس ماه رمضان حریم دارد. روزه واقعی یعنی گناه نکردن! یعنی کمال از حیوانیت به حقیقت انسانیت رسیدن، و حقیقت روزه یعنی انسان کامل.
همانطورکه انسان در بدو تولد پاک از گناه به دنیا میآید و تا بلوغ احکامی، خداوند او را پاک قرار میدهد و بیگناه است اما از روزی که به سنّ بلوغ میرسد و رعایت احکام بر او واجب میشود باید با نیت صحیح و اطمینان قلبی و ایمان کامل، بنده و عبد و مطیع خالصانهی پروردگارش شود.
درواقع ورود به شهرالله پیدا میکند که حقیقتِ روزه باید شامل حالش شود و تا روزیکه عمرش تمام میشود، هرگز افطار به گناه نداشته باشد و دوباره با همان پاکی که بدنیا آمده از دنیا برود. البته پاکی از دنیا رفتن با پاکی متولدشدن، بسیار تفاوت دارد و قابل مقایسه نیست! چراکه پاکی بدنیا آمدن برای کافر، یهودی، مسلمان و تمام ادیان است اما پاک از دنیا رفتن، مخصوص انسانهای خالص و مخلصی است که راهی جز بندگی خدا و پیروی امام زمانشان انتخاب نکردند و دیندار از دنیا رفتند و توفیق بزرگی یافتهاند.(اللهم الرزقنا)
پس برای اینکه دو روز اول وآخر عمر شبیه هم باشد(پاک از گناه باشیم) باید تمام عمر، گناه نکرده باشیم مثل معصومین(ص) که هرگز در دنیا افطار به گناه نداشتند و همه، روزه(ازگناه) از دنیا رفتند و آن سرا برای ایشان عید فطر است(خوشا آنان که دائم در نمازند). درواقع ما معصوم نیستیم اما انشاءالله با توبه، تطهیر شده باشیم.
پس قرآن، باطن ماه رمضان است و تماماً مطهر است. به همین دلیل غذای روحانی ماه رمضان، قرآن میباشد و باطنش مقام حج است{ درادعیه ماه رمضان مرتب از خداوند کریم میخواهیم: اللهم ارزقنی حجّ بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کلّ عام... چرا که دو تا 1 کنار هم عدد11 را نشان میدهد که برابرحج است اما این دو تا یک هرگز با هم جمع نمیشوند زیرا یک به واقع در خانه خدا حقیقت وحدانیت پروردگارعالم است و الف، وجود مقام چهارده نور مقدس(ص) که طواف در حقیقت مقام مقدس عبودیت و بندگی و طواف واقعی و جان حج را دارند.
بنابراین در عدد 11، یکِ اول؛ توحید و یک دوم؛ حرفِ الف است یعنی نبوت است{شکل حرفِ الف بصورتِ یک است(ا)} اما ظاهر نوشتاری هر دو( یک؛1 و الف؛ا) مثل هم است(1ا) حال اگر یکِ سوم(که ولایت است) کنارش بیاید، میشود 111 که برابر عدد ابجد حروفِ الف است که دوباره باطن حروف را افشا میکند. درواقع نبوت، نگهدارندهی توحید؛ کلمه مبارک لا اله الا الله و ولایت، نگهدارنده نبوت و توحید است!}. برکات نزولش قدر و حقیقت قدر، تمام قرآن عزیز است و ظرفِ قدر، قلب وجود مقدس امام معصوم(ص) است که همهی 14معصوم(ص)، حقیقت روزه و ظرف کلّ قرآن کریم هستند. و شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد.
11 1 |
درواقع 11 ماه در کنار 1 ماه رمضان میشود 111، آنگاه عید فطر میشود یعنی رسیدن به گنج فطرت که همان، الفِ وجود است.
111 |
برای همهی ما انسانهای گنهکار فرصتی است تا در بین دو یکِ مقدس ماه رمضان، به حقیقت قدر و به عمل به باطن قرآن کریم و گرفتن نمرهی یکِ بندگی از امام زمانمان که خود، درجه یکِ عالم و حجت خداست، به 111 یعنی الف وجود خود برسیم، اینجا مقام تقرب و تکرّم است.
پس قرآن هم باطن روزه است و بین دو تا یک قراردارد که متذکرشدم و خودِ قرآن، قامت الف انسان کامل است پس میشود111(الف). و خداوند کریم میفرماید:لا یمسّه الّا المطهّرون.
عدد ابجد کلمه رمضان=1091 است که در جمع ارقامش 11 میشود(11=1+9+0+1 و 11=هو=دوا که درواقع دوای عمرِ ما، روزه است که حقیقت رمضان میباشد). و عدد 1091 معنا میشود به 1000+91: 1000، بلوغ کامل تمام اعداد است که برابر عدد ابجد حرف"غ" میباشد و حروفِ غین همان حروف غنی؛ اسم مبارک پروردگار عالم است .91، برابر عدد ابجد کلمه "کامل" و "کمال" است یعنی خداوند غنی بذات، ماه رمضان را بالاترین بلوغ به کمال رسیدن برای بندگانش قرارداد، ضمن اینکه در این ماه نزول بالاترین معجزهی عالم؛ قرآن به بالاترین ظرف تطهیر عالم؛ قلب انسان کامل؛ امام زمان ولی الله الاعظم اباصالح المهدی(عج) است که ایشان، حقیقت قدر هستند.
جایگاه عددی کلمه رمضان=74 است که جمع ارقامش 11 میشود(11=4+7 که 11=هو=حج=دوا) که برابر با عدد ابجد کلمه دلیل و سید میباشد(74=دلیل=سید) . پس ماه رمضان سیّد همه ماههای سال است زیرا نامش در قرآن آمده { آیه 185 سوره مبارکه بقره: شهر رمضان الذی اُنزل فیه القرآن هدیً للناس و بیّناتٍ مِن الهدی و الفرقان} و نهمین ماه سال قمری است. و هم دلیل به حقیقت حج و هو و قرب و قبولی و به عید فطر رسیدن است!
*11؛ یک و یک در قرآن مجید:
اول قرآن کریم، جزء یک است و جزء آخر قرآن، عددِ30 را به خود گرفته است(جزء30) و 30 ، برابر با عدد ابجد حروف "یک " است. درنتیجه از جزءِ آخر هم به یک میرسیم!
پس قرآن در30 جزء جمع میشود و 30 جزء در یک جلد ظاهرمیشود و جزءِ آخر، تمام کنندهی یک میباشد (مظهر بقیة الله الاعظم؛ ویُتمّ نوره و لو کره الکافرون). بنابراین قرآن عزیز با یکِ عددی شروع و به یکِ حروفی تمام شده است.
ازطرف دیگر در قرآن کریم، اولین سوره مبارکه حمد است( به عدد سوره یک) که در نوشتاری فتح الفتوح کتاب الله یعنی کلید قرآن است و آخرین سوره مبارکه از نظر نوشتاری، ناس است که عدد ابجدش برابر کلمه الف است (ناس=111=الف) و عدد ابجد حرف الف، یک است، پس اول قرآن شروع به یک ِ عدد است و آخر به حروفِ الف، که در مقام یکِ حروف(عدد ابجد حرف آ برابر با 1 است). پس در شکل ظاهر، 2 تا 1 کنار هم، 11 ظاهر میشود{درحالیکه این دو تا یک با هم جمع نمیشوند چون اسم و مسمّای اسم، ظاهر و باطن است. الف، جسم حروف است و عدد یک، روح آن}. خوب دقت کنید! در شروع، با لفظ وارد میشویم و در پایان باید با عمل روحانی، خارج شویم تا به جان قرآن برسیم.
و از طرف دیگر: قرآن کریم با حرفِ الف در باطن عدد یکِ سوره مبارکه حمد، شروع و با الـْفِ( عدد 1000) سوره مبارکه ناس(یعنی همهی جمعیت مردم) که برابر 111 است، تمام میشود و درواقع به عدد میشود: 1+1000= 1001 یعنی تمام گنج و خزانه اسرار و اسماء الحسنی و حروف و مقامات گنج ظاهری و باطنی، دنیایی و آخرتی.
عدد 11؛ باب الله:
جمع ارقام 11 برابر 2=ب است که حرفِ ب؛ مفتاح و کلید مطلع فجر گنج قرآن، باب معنا و ملکوت اسرار را در انقلاب معنا از دنیا تا بطن نعمتهای بهشتی و قرب الهی و بالاترین مقام انسانی از عالم اسفل السافلین تا اعلاعلیین، به نام باب الله و باب الجنه رمزگشایی میفرماید. پس 11 میشود 2 تا لنگه در(باب) و باب الله؛ وجود ائمه طاهرین(ص) هستند که قرآن ناطق میباشند!
در مقام نزول از 1 (ولایت ناطق؛ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمدیم و به 1 (عمل به آیات قرآن؛ ولایت صامت) برمیگردیم: انّا لله و انّا الیه راجعون و جانِ قرآن هم در بین یک و یک است. {1 به عدد: اولین سوره مبارکه؛ حمد( باطن وجود مبارک ائمه طاهرین صلواتالله علیهم اجمعین) و یک به حروف: عدد ابجد اسم آخرین سوره مبارکه؛ ناس=111 برابر الِف است[2] (باطن عمل به آیات قرآن مجید)}
11 1 |
پس مبنای ظهور خلقت در دایره عالم، عدد 11 میباشد. و شروع کمان از 1 شروع و به 11 ختم میشود پس آنگاه در جمع(11+1)، عدد 12 حاصل میشود یعنی دوا،زده شد.
1+11 =12
|
تمام قرآن 12 قسمت میشود که هر قسمت 10 حزب دارد؛ رویهم میشود 120 حزب! و 120 برابر است با عدد ابجد نام مبارک احسان خداوند و برابر حروفِ سین است که قرآن با حرفِ س تمام شده و با حروف سین قسمت بندی شده و قلب قرآن عزیز، سوره مبارکه یس است و تمام قرآن مقام آل یاسین(ص) است.
از طرفی اگر 1 و 11 کنار هم قرار گیرد؛ 111 میشود که برابر عدد ابجد کلمه ناس است و قرآن مجید به سورهی مبارکه ناس تمام میشود. و 111 برابر با عدد ابجد الِف است. پس درهمه گنج خداشناسی و قرآن شناسی به یک حرف میرسیم و آن هم الف(=111) است. و عالم دنیا در ضریب این 3 تا یک است؛ یعنی در ضریب 3 ظاهر میشود یعنی توحید، نبوت و ولایت( چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین)الی یوم القیامة!
*11=ک(کاف)
در حروف الفبای ابجد در عدد 11 به حرفِ ک میرسیم( جایگاه عددی حرفِ ک=11) که کاف خوانده میشود و یکی از اسماء الحسنای مبارک الهی کلمه کاف است و خداوند در کلام کریمش میفرماید: الیس الله بِکافٍ عبده؛ آیا خدا برای شما کافی نیست؟!( سوره مبارکه زمر؛ آیه 36) بطورکلی بیان شده آیا خدا برای بندهاش( در تمام امور) کافی نیست؟! درواقع در آیه بعد میفرماید: و مَن یهد الله فماله مِن مضلّ ألیس الله بعزیزٍ ذی انتقام؛ پس اگر هر که را خدا( بوسیله رسول و امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین) هدایت کند، هیچ گمراه کنندهای نمیتواند او را گمراه کند زیرا در مجرا و یا پناه کاف قرار گرفته است خداوند او را کفایت میکند زیرا خداوند شکست ناپذیر و صاحب انتقام است. که به صورت سؤالی میفرماید آیا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟!
و در سوره مبارکه بقره( آیه 208) کلمه " کافّه" را فرموده است: یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافـّة و لا تتبعوا خطوات الشیطان إنّه لکم عدوٌّ مبینٌ؛ ای اهل ایمان همگی در عرصه تسلیم و اطاعت خداوند درآیید که برای شما کافی است. و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او نسبت به شما دشمنی آشکار است.
و در سوره مبارکه توبه( آیه 36) 2بار کلمه کافه آمده است و خداوند به شمارهی ماهها در مقام زمان به 12 ماه اشاره میفرماید که 4 ماه آن حرام است(إنّ عِدّة الشهور عندالله اثنا عشر شهراً فی کتاب الله یومَ خلقَ السموات و الارض مِنها اَربعةٌ حُرُمٌ ذلک الدینُ القیّم فلا تظلموا فیهنّ انفسکم و قاتلواالمشرکینَ کافّة کما یقاتلونکم کافة واعلموا انّ الله مع المتقینَ). دقت بفرمایید که حقیقت کفایت پروردگار عالم در همهی ساعات و دقایق و ماه و سال باید آشکار شود و انسان مؤمن خود را دائماً در محضر خداوند ببیند( در هر سن و در هر موقعیتی که دارد. و قتال و جنگ در عرصه زندگی به یک صورت باید در منطق قرآن و در دستورالعمل خالق یکتا باشد). زیرا هرگاه او را پشتیبان خود دیدی و به او توکل کردی و به دستور او مبارزه کردی، بدان که او برای تو کافی است چه فاسد را بکشی و چه کشته شوی، آنگاه در پناه او زنده و حی میشوی و در نزد خودش به مقام کاف میرسی. و خداوند فرمود: اعلموا أنّ الله مع المتقین؛ بدان اینکه خداوند با پرهیزکاران است. {بواقع گاه باید مال و نفس را فدا کنی و گاه منظور جهاد اکبر است که باید رضای دلت را فدای رضای خدا کنی! و هر دو جهاد فی سبیل الله است}
و آیه 122 سوره مبارکه توبه میفرماید: و ماکان المؤمنون لینفروا کافة فلولا نفرَ مِن کلّ فرقة مِنهم طائفة لِیتفقهوا فی الدین و لِیُنذروا قومهُم إذا رَجعوا الیهم لعلّهم یَحذرون. در موقعیت جهاد نباید همه صحنه پایگاه را ترک کنند، باید نفراتی بمانند و آن کافی است برای فقهات دین(یعنی فهماندن دین) و درواقع مانع انحراف و پراکندگی افراد جهادگر باشند و آنها در حقیقت صعود دهندهی افکار و عقاید و آمر به معروف و ناهی از منکر گروه در حرکت صحیح به سوی خدا باشند. زیرا حقیقت جنگ با نفس را آموزش میدهند! چراکه جهاد اصغر برای پاک سازی از مفاسد زندگی و ظاهر و اطراف آن است و جهاد اکبر برای رسیدن به مقصد( یعنی عند ربّهم یرزقون) میباشد. پس عاملان و مجاهدان در راه جهاد اکبر کافی هستند برای نشان دادن آیات خداوند! و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که بالاترین و والاترین مجاهدان راه جهاد اکبر هستند، همهی وجودشان تجلی آیات الهی است. درحقیقت عاملان در جهاد اکبر؛ وجود مبارک پیامبران(ع) و اوصیاء ایشان و ائمه معصومین(ص) هستند!
در سوره مبارکه سبأ(آیه 28) خداوند برای پیامبر گرامیش(ص) میفرماید: و ماارسلناک إلا کافّة للناس بشیراً و نذیراً و لکنّ اکثر الناس لایعلمون؛ و تو را( پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین) نفرستادم مگر اینکه برای شما کافی است( زیرا او) مژده رسان و بیم دهنده است( یعنی دو قوس نزولی و صعودی را احیاء میکند: ب انزال آیات؛ طهارت را میآورد و بشارت میدهد به آنچه در پیش دارند مؤمنان و نذیر یعنی بیم دهنده است برای دفع خطرات راه و موانع را برمیدارد تا بدون توقف به مقصد هو برسیم) اما اکثر مردم معرفت ندارند. قوس نزولی، جهاد اصغر است و قوس صعودی به مقصد مهاجراً الی الله، جهاد اکبر است.
پس شرط، به حرفِ کاف رسیدن است!!!
*عدد ابجد حروف کاف:
عدد ابجد حروف کاف=101 میشود که برابر با عدد ابجد اسم زیبای خداوند؛ امین است یعنی فقط در پناه خداوند؛ به شرط رضایت خودش و حجّتش، به امنیت واقعی دنیا و آخرت میرسیم. و برابر نام مبارک خداوند؛ اسم است که همان وَسم و نشان اوست.(کاف=101=امین=اسم)
درحقیقت اگر به عدد 101 دقت کنید، مسیر راه دو قوس را کاملا نشان میدهد! و در جایگاه حروف کاف به عدد 29 میرسیم که برابر با جایگاه کلمه دنیا و مکه است. و جمع ارقامش 11 میشود(11=9+2) و 11=ک=هو است.
پس عدد 11، نشان از بینشانه هاست! و نشان از هو که غیبِ غیبِ غیب الغیوب است!
و هنگامیکه کافی خوانده میشود، عدد ابجدش 111 است؛ آنگاه در معانی به حرف الف میرسد( عدد ابجد حروف الف=111=کافی) که اگر خوب دقت کنید الف برای همهی حروف، کافی است! زیرا کنزالحروف و قطب الحروف و جرثومة الحروف است. و عدد 111 معنی میشود به 100+11: عدد 100 برابر با حرفِ ق است یعنی نگهدارنده و عدد 11 برابر است با تمام معانی که ذکر شد. پس الف، نگهدارندهی ظاهر و باطن و همهی هویتِ 11 میباشد!
و در مقام به اسم عالی میرسد(کافی=111=عالی) و در گنج الحروف به حقیقت کلمه نسا( مخصوص حضرت فاطمه سیدة نساء العالمین سلام الله علیها) معنی میگیرد. چگونه میتوان معنی کرد؟! که خانم کوثر است و خیر کثیر و حقیقت کوثر، آب حیات است. زیرا خداوند در کلام مبارکش( آیه 30 سوره مبارکه انبیا) میفرماید: و جعلنا مِن الماء کلّ شیءٍ حی؛ و زنده کردم همه چیز را از آب. پس کوثر عالم؛ خانم سیدة النساء العالمین(س)، برای همه کافی است! و حضرت، باطن الف است و برای عالمیان یک خانم؛ ملیکهی دو جهان کافی است چون مقامش عالی میباشد!
و عدد 11 چگونه عددیست؟!
عدد 11 به عربی، حادی عشر خوانده میشود و به فارسی، یازده. عدد ابجد حروف حادی عشر=593 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ من له القدره و الکمال میشود یعنی برای کسی که دارای کلّ قدرت و کمالات است.
و جایگاه عددی حروف حادی عشر=161 میشود که برابر نام مبارک خداوند؛ مجیب الدعاء است که جایگاه عددی مجیب الدعا= 62= باطن= حمید= واجب الوجود میشود. پس ببینید و دقت کنید که عدد 11( حادی عشر) باطن اسرار خلقت را در نشانی هو معرفی میفرماید! همانطورکه گفتیم تمام قرآن کریم بین دو عدد یک است. درحقیقت عدد 62 برابر عدد ابجد حرف اول قرآن(ب=2)+ حرف آخر قرآن(س=60) میشود(62=2+60 ) و عدد 62 برابر با عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه جمعه است یعنی جمع کننده اول تا آخر قرآن عزیز است!
*یازده به حروف:
جالب است که اگر عدد 11 را به حروف بنویسیم (یازده)، عدد ابجدش میشود 27 که این عدد، کلید گشاینده اسرار در عالم دنیا و ظرف ظهور گنج نور میباشد. چنانچه در 27 ماهِ هفت(گنج حمد) یعنی ماه پربرکت رجب؛ روز مبعث، پروردگار عالم جانِ خزانه و اسرارش و مفاتیح غیبش را در تولد و ظهور نور در قلب مبارک صاحب ظرفِ کلیهی اسرار؛ محمد مصطفی(ص) نازل فرمود و بعث انقلاب کامل یخرجهم من الظلمات الی النور را افشا فرمود. کسی نمیداند این قدر و لیله قدر را که چه اتفاق عظیمی در طول و عرض عالم در دنیا واقع شد!
*سوره مبارکه علق: پروردگار عالم اولین سورهای که از قرآن کریم در روز مبعث به قلب مطهر پیامبراکرم(ص) نازل فرمود، سوره مبارکه علق بود. این سوره مبارکه جزو چهار سورهای است که سجدهی واجب دارد(چهارمین سورهی سجده دار است) و جایگاه عددی کلمه سجده=27=یازده است!
عدد ابجد کلمه علق =200 و جایگاه عددیش برابر 47 میباشد که جمع ارقام 47 برابر 11 است (11=7+4) و11 = عدد ابجد کلمه هو! حروف کلمه علق برابر کلمه عقل است، درحقیقت پایه و بنیاد ظاهری و باطنی وجود انسان ملکوتی و جسمی، همه وصل به اوست. از او آمدهایم و به سوی او باز میگردیم "انّا لله و انّا الیه راجعون". پس وجودی که در این دنیا مورد امتحان قرار میگیرد، عقل است.
کلمه یازده یعنی برای همهی انسانها تا قیامت یا، زده شدهاست! همهی ما در دریایِ دنیا، سر دو راهیِ (یا) قرار داریم و باید خودمان انتخاب کنیم. درواقع باید عاشورایی شویم و به بعث خود برسیم تا در قیامت مغبون نشویم. و عدد ابجد حروف یا=11 است و حروف یا؛ ی( حرف آخر الفبا) و ا( حرف اول الفبا) میباشد یعنی اول تا آخر الفبا را شامل میشود!
*عدد 11 درحقیقت حروف یا:
عدد حروفِ یا=11 میشود و درواقع عالم به حروف یا، زده شده است. درحالیکه عدد حرف ی=10 میباشد و خداوند همهی عالم را در گنج حروفِ یا قرار داده است. چنانچه حرف ی، باطن کشتی نجات عالمیان؛ وجود مبارک حضرت علی علیه السلام و آل مطهرش صلوات الله علیهم اجمعین است زیرا سفینة النجات هستند. پس دنیا در،یاست!( رجوع شود به کتاب راز دنیا)
حقیقت عالم دنیا به در،یا خوانده شد به معنی محلّ انتخاب و یا، از حروف انتخاب است و کلّ مجموعهی عالم در حروفِ یا قرار دارد به عدد 11 که دو قوس نزولی و صعودی خوانده شد. و همه اسرار و مخلوقات و گنجهای حکمت پروردگار عالم در بین دو تا یکِ عدد 11 قراردارد.
اما یکی از اسرار حکمتش همین قرار گرفتن بین دو "یک" است. درواقع یکِ اول، حرف الف است و یکِ دوم؛ عدد آن. و از منظری دیگر: درواقع یکِ اول عدد ابجد الِف است و یکِ دوم؛ الـْف یعنی عدد 1000 است که در جمع 1+1001 میشود 1001 برابر با عدد ابجد کلمه ارض که خالق یکتا بین دو قوس آفرینش کلمه ارض را قرار داد که همان باطن 11 است با تمام حروف و کلمات خلقت.{در همین فصل، عدد 1001 در مبحث ذیقعد بطور کامل توضیح داده شده است}
جایگاه عددی کلمه ارض=47 است که حکمت جایگاه آن محلّ تولد موالید عالم است زیرا عالم از این نقطه کشیده شده( دحوالارض شد) و خلق شده است. پس همه در عدد 11 است(11=7+4). و تولد کامل یک نوزاد درصورت تمام شدن 40 هفته بارداری مادر است یعنی 40 تا 7 تا؛ حقیقتِ 47!(280=7×40؛ عدد 280 روز برابر 9 ماه و 9 روز است)
آیا قابل توجه نیست که خداوند کریم خواست این عدد، جایگاه حرفِ ک یعنی کاف باشد{ الیس الله بکافٍ عبده؛ آیا خدا برای بنده اش( در همه امور) بس نیست؟ سوره مبارکه زمر؛ آیه 36}؟!
اگر خوب دقت کنید حرفِ ک که کاف خوانده میشود مثل یک علامت مدّ بزرگ است که بر سر مخلوقات کشیده شده که اگر هر کس سرش را بالا بگیرد و دست حمایت و رحمت خداوند کریمش را ببیند، هرگز به شرک و گناه و کفر آلوده نمیشود زیرا او برایش و برایمان در دو عالم کافی است( گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست)
چرا حرفِ ی، یا خوانده میشود؟
درحالیکه بیان شد: عدد 11 برابر جایگاه حرفِ ک(کاف خوانده میشود) و برابر اسم مبارک خداوند؛ دوا و هو( اشاره به مشارٌالیه ذات اقدس الهی است) میباشد. اگر خوب دقت کرده باشید، میبینید که همهی عالم که در حرفِ یا غرق است، اشاره به اوست! اما بوسیله حرفِ ی که عدد ابجدش 10 میباشد و این عدد از جمع 1 تا 4 بدست آمده که اسرار آفرینش را دربردارد و گنج 4 روی 10 خوانده میشود یعنی چهارده نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین، گنج عشر هستند. درحقیقت خداوند باریتعالی خود را در ظهور وجود مبارک پیامبران علیهم السلام و در باطن وجود مقدس چهارده نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین، معرفی و شناسانده است.
پس وقتی عالم در حروفِ یا معرفی میشود درواقع همهی گنجها که به حرف کاف ظاهر میشوند، نشان دهندهی اینست که خداوند عالم، کفایت همهی مخلوقاتش را در ظلّ رحمت بینهایتش؛ معصومین صلوات الله علیهم اجمعین قرار داده و ایشان، سایهی خداوند هستند(ظلّ الله). و اگر خوب دقت کنید معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، کاف هستند و خداوند بر همهی وجودها کافی است.
و حرفِ یا از دو حرفِ ی و الف تشکیل شده که حرف اول و آخر حروفند. پس ظاهراً دو حرفند اما درواقع 32 حرف هستند. و درعربی همهی 28 حرف، عدد 10 را نشان میدهد( جمع ارقام 28 میشود 10: 8+2=10 ) و 10 حرف اول، جمع کنندهی همهی حروف و اعداد ابجدی هستند: ابجد هوز حطی. پس حرف اول؛ الف و آخرش حرفِ ی است.
وجود مبارک امام حسین(ع)؛ صاحبِ عدد 10(=ی):
چنانچه میدانید وجود مبارک حضرت اباعبدالله الحسین(ع) که در بدو تولد به عدد 10 متولد شده است؛ یک خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش( و تسعة المعصومین من ذریة الحسین علیهم السلام)، صاحب عدد عشر(یعنی 10=ی) است {در عربی، یا(=11) خوانده میشود} پس حضرت، امام عاشورائیان است.
درواقع آقا وارث اولین و آخرین وجودهای مقدس است یعنی از حضرت آدم(ع) تا خاتم (ص)! عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)=128 است که معنی میشود به 100+28 : که 100=ق یعنی نگهدارنده و 28 ، تمام حروف و کلمات و اسرار قرآن است. پس حضرت با جان و خون مبارکش اول تا آخر هدف پروردگار عالم را نگه داشت که همه جمع در کتاب نورانی قرآن؛ کلام الله و کتاب الله است.
چرا کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا؟ زیرا اسرار عالم در حرفِ یا است و این حرف، حرف انتخاب است. و خداوند همهی انسانها را در امتحان انتخاب بر سر دو راهی قرار داده است. چنانچه عالم دنیا را به شرط درست انتخاب کردن و صحیح استفاده کردن و اطاعت و بندگی خودش در راستای آخرت قرار داده و زندگی جاوید و پاداش کریمانهی خودش را آنجا به بندگانش عطا میفرماید و بالعکس... .
*نکته: همانطورکه بیان شد عدد ابجد کلمه دوا=11 میشود که او(هو=11) برای همهی بیماریهای بشریت دواست زیرا در جمع اعداد 1 تا 11 به عدد 66، برابر نام مبارک الله جلّجلاله رسیدیم. پس شاید برای همین است که تربت امام حسین(ع) دوای همهی دردهای دنیایی و آخرتی ما میباشد چراکه دوا=11=یا و امام حسین(ع) صاحبِ عدد 10(=ی) است!
عزیزان این نکات ناگفته باید گفته شود و این معارف دقیق و ریشهای باید بازگو شود تا اعجاز مهندسی عالم خلقت برای همگان الی یوم القیامة افشاشود! که همه بدانند اسراری که وجود مبارک امام حسین(ع) در کربلا پرده گشایی کرد مثل معراج جدّ بزرگوارش بود که تمام آسمانها تا عالم قرب" ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی" را گذراند و در عالم قرب ساکن شد. درواقع پیامبر(ص) دو قوس را طی مسیر کردند و راه گشا برای بندگان و امت و شیعیان و محبّین خود و فرزندان نورانی معصومشان(ص) شدند.
امام حسین(ع) در محور وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است؛ ایشان پنجمین معصوم در عالم اسرار است که 9 ذریه معصوم(ص) در بطن نورانیش است که اتصال دهندهی دو قوس نزولی و صعودی است. وجود مبارکش به عدد 5؛ پنجمین معصوم(ص) قوس نزولی است که عاشورا را در عالم دنیا رقم زده است و ایشان خود به عدد 10 قدوم مبارکش به دنیا رسیده؛ یک خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش. پس عدد عشر را داراست و امام عاشورائیان است. و قوس صعود به وجود مبارک فرزندش ابالحسن علی بن الحسین زین العابدین سیدالساجدین(ع)؛ معصوم ششم(ص) است که به عدد 9 قدوم مبارکش به دنیا رسیده که احیاء دین و اسلام و صعود دهندهی تمام اهداف عاشورا و رسانندهی آن تا به ظهور نهمین فرزند امام حسین(ع)؛ حضرت مهدی(عج) میباشد. پس اتصال به این همه زیبایی که حقیقت عروج و رسیدن به عند ربهم یرزقون؛ درواقع عروج همهی خاان و شیعیان به عالم قرب و ساکن شدن به منزلهی عند ربهم یرزقون الی یوم القیامة است، به برکت زحمات و جانفشانی و ایثارهای اباعبدالله الحسین(ع) است که راه معراج و صعود را برای همگان گشود. هر که دارد هوس کربُ بلا بسم الله.
پس حال پرده گشایی از واقعه کربلا در روز هفتم و باطن مائده بهشتی در کربلا:
درواقع عالم دنیا درعدد 7 غرق است و اسرار آن در مبحث عدد 17(فصل هفتم) بخوبی بیان خواهد شد. و همانطورکه میدانید پیامبر بزرگوارمان حضرت محمد(ص)؛ صاحب حمد و همهی اهل بیت نورانیش(ص)؛ حقیقت حمد هستند. چنانچه شیخ محی الدین عربی در کتاب مناقب شرح اسرار ولایت اهل بیت(ص) صفحه 209، درباره اباعبدالله الحسین(ع) میفرماید:" المُتشخص بِالف الاحد فاتحة الکتاب". درواقع حضرت کلید کتاب خداوند در گشایندگی حقایق آیات به عمل است. و "الشهادة والی ولایة السیادة الاحدیه"؛ مقام درجه یکِ آقا والی ولایت سادات در مقامات توحیدی است. او 20 ِ عالم در رساندن قوس نزولی به حقیقت قرب در عالم صعود در مقام احدیت است. و ایشان "الجمع الوجودی الحقیقة الکلید الشهودی" است. همانطورکه بیان شد حضرت به عدد 5(پنجمین معصوم) باضافه 9(ذریه نورانی در بطنش) میشود 14؛ محور اهل بیت(ص) و جمع کننده است.
وجود مبارکش در مقام اسم زیبایش، دومین نام مبارک حسن(ع) را داراست. و عدد 10 که برابر حرفِ ی است بین حرفِ سین و نون اسم مبارک حسن(ع) قرار گرفته که حسیـن(ع) خوانده میشود. عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)=128 است که جمع ارقامش 11 میشود(11=8+2+1) و در دایره حیات مهندسی عددی، وقتی عدد 2 در توان 7 قرار میگیرد( یعنی همان باطن توان حمد) میشود 128. اینجا نکته مهمی باز میشود!
اولا حضرت تمام توان 7 گانهی حمد پروردگار عالم به عنوان بندگی خالصانه در مجرای رضا به رضای خداوند بدون ذرهای کم و کاست، اوامر خالق خودش را اجرا کرد. به حالت سجده( که باید 7 موضع بدن روی زمین بیاید تا سجده کامل انجام شود) حضرت به تمام وجود ساجد شد و سر بلند نکرد تا سر از بدنش جدا کردند. لعنت خدا بر قاتلین امام حسین(ع) الی یوم القیامة
اما اصل معنا اینست که باید از 7 گذر کنیم و به 8 برسیم. درواقع بهشت 8 درجه دارد و ثمن عالم رضا(ع) است که امام رضا(ع)، امام هشتم میباشد. پس حضرت، عالم را به مقام رضا با شهادت فی سبیل الله خودش رسانید. درواقع آن مهندسی که اشاره شد این بود که حضرت خود، عدد عشر یعنی صاحب حرفِ ی است(با توضیحاتی که قبلا بیان شد) و این حرف به شکل کشتی است و حضرت، صاحب سفینه نجات است. پس آقا در یا قرار دارد درحالیکه کربلا خشک است و به یک اسم تفتان خوانده میشود اما گفتیم که حرفِ یا؛ حرف انتخاب است و عاشورا؛ ظرف انتخاب، و اباعبدالله الحسین(ع)؛ صاحب العلامة و کفیل الدین و وارث لخصوصیات سیدالمرسلین و وارث همهی انبیا(ع) و معصومین(ص) و امام عاشورائیان در عالم دنیا است. و باید اهداف 124000 پیامبر(ع) و اوصیائشان و معصومین(ص) تا وجود مبارک خودش را در عاشورا به عرصهی عمل و هدف نهایی پروردگار عالم که هدایت است، برساند و نتیجه این باشد. همانطورکه یکی از اسماء دنیا، عالم شهادت است، اصل حق شهادت را در دنیا پایه گذاری کند، آن شهادتی که انسان نمیمیرد بلکه زنده میشود. این هدف غایی عاشورا است. و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 169)؛ و نپندارید آنان که در راه خدا کشته شدند، مردند بلکه زندهاند نزد پروردگارشان روزی میخورند.
دقت بفرمایید! اینجا قلم عالم وجود؛ جسم اباعبدالله الحسین(ع) و عالم دنیا؛ لوح و خون مبارکش؛ جوهر یعنی نون است که در گودال قتلگاه نوشت: ن و القلم و مایسطرون، این حیات نون است که پشت باء بسم اللهِ عالم؛ اباالحسن علی بن ابیطالب(ص){پدر بزرگوارش}، در قتلگاه قلب به میم شد و ممات را به حیات طیب ابدی تبدیل فرمود. زیرا تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم، 19 حرف است و تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) هم 19 حرف است اما نوزدهمین حرف، حرفِ ن اسم مبارک حسیـن(ع) است.
پس باید با انتخاب صحیح از دریای دنیا بیرون بیاییم تا وارد رضوان پروردگارعالم شویم یعنی از عدد 7 دنیا وارد عدد 8 بهشت و رضوان الهی شویم. اینجا یک رمز باز میشود! که چرا ماهی که اصل زندگیش در دریاست، باید بیرون از آب جان بدهد تا حلال شود؟! خوب فکر کنید!
پس در دریای عاشورا خیلیها با امام حسین(ع) آمده بودند اما ایشان را تنها گذاشتند و رفتند، کسی که او خود سفینه(کشتی) نجات عالم است و به قول شیخ محی الدین عربی(شرح مناقب ص208) خوانده میشود به " الخارج عن محیط الاین{ یعنی او هرگز در دریا نبود و دائماً در ساحل یقین بود و خواست بندگان خدا را نجات دهد} و الوجود انسان العین لُغز الانشاء و کهف الامامة" یعنی او چشم حقیقت انسان است و گشایندهی معمای ایجاد خلقت است و حاصل مضمون نشأة ابداع ذوق، بخشنده اذواق یعنی شوق آورندهی شوقها، مطلب مُحبین و مقصد عشاق "مطلب المحبین و مقصد العشاق المقدس" است. اما آن کسانیکه وفادار شدند باید با انتخاب وجود مبارک امام(ع) از دریای دنیا بیرون میآمدند! خوب دقت کنید! پس عدد(روز) 7 آب را روی خیام امام حسین(ع) بستند. درواقع آنها به ساحل خشکی یقین رسیدند و از این دریا بیرون آمدند و میته نشدند بلکه به مقام حلال خداوند رسیدند! چگونه بیان کنم که حضرت، متعالیترین راه علو و خوشبختی در طریق صعود الی الله را پردهبرداری فرمود! و وجود مبارکش "...عن کلّ الشین" است. او افشاکننده و پرده بردارنده از ظلمات به نور قرب الهی میباشد.
بنابراین سه روز در خشکی، ارتقاء مقامات را از اسفل به اعلا پیمودند. چنانچه سه روز میشود 3 تا 24 ساعت که رویهم 72 ساعت میشود برابر عدد ابجد کلمه سجده؛ آنها به بلوغ اطاعت نائل آمدند و نماز عشق را در ظهر عاشورا به امامشان پیوستند و امام حسین(ع) نماز ظهر را علناً بپافرمود و به جماعت خواند. درواقع ظهر، رسیدن به کمال مظهریت نور شمس است و پرده بردارنده از همهی ظلمات، در ساعت ظهر، خانه خدا سایه ندارد و امام معصوم(ص) هم، پس حجت بر همگان تمام شد. و در نماز عصر حضرت تنها در قتلگاه نماز را بپا فرمود و آنگاه که سر بر سجدهی خالصانه گذاشت، سر را به قربانی فرستاد. لعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین
سه روز هم پیکرهای مطهرشان پاره پاره روی زمین بود تا تمام آسمانها و زمینها به آنها سجده کنند. زیرا این سه روز هم در مقام عدد 72 به سجده تمام شد. زیرا حضرت وجودش در حقیقت الرضاالسُرور تُمرالقضا یعنی رضاشدن و خوشحال شدن بر تلخی قضا است و او سرّ الواجد و الموجود است و او المتحقق الکمال الاعظم یعنی به تحقق رساننده به کمال اعظم است. پس همه، مأمومینِ امام خود شدند. و وقتی ملعونین سرها را بر روی نیزه گذاشتند، عدد ابجد نیزه هم 72 است یعنی وجودهای مبارک هرگز از امامشان و از سجده و نمازشان جدا نشدند. این معنی تعالی است زیرا در سجده میگوییم: سبحان ربی الاعلی و بحمده یعنی پاک و منزه است آن خدایی که هر لحظه خاک را به گیاه، گیاه را به حیوان و حیوان را به انسان و انسان را در سجده و اطاعت محض به سوی خودش به اعلا میبرد. این باطن حقیقت اسرار مقامات عاشوراست. پس زنده حقیقی شدند و زنده ماندند و زنده خواهند بود الی یوم القیامة.
اللهم اجعلنا مِن العاشورائیّون و المهدویّون.
درحقیقت وجود مبارک امام حسین(ع) مائده بهشتی را برای یارانش افشافرمود که در آن بیابان خشک و سوزان، اطعام شوند تا به نفس مطمئنه برسند و انتخاب صحیح داشته باشند! اینجا حقیقتی از آیه 112 سوره مبارکه مائده که میفرماید حواریون از حضرت عیسی(ع)خواستند سفرهای از آسمان در بیابان ظاهر شود که از طعام بهشتی باشد و نامش شد مائده... روشن میشود! خوب دقت کنید! در اینجا چند نکته قابل تأمل معنا میشود:
1)وجود مبارک حضرت عیسی(ع) و امام حسین(ع) خیلی به هم شباهت دارند: تولد هر دو وجود مبارک به عدد 6 ماهگی است که استثنا میباشند. شِش درواقع همان شُش است که محلّ نفَس و دَم است و تا وقتی نفس داریم، حیات جریان دارد. حضرت عیسی(ع) صاحب دم مسیحایی بود یعنی نه تنها خودش پیامبر الهی و زنده کنندهی باطنی بود، در ظاهر هم وقتی حضرت در گِل و کالبد بیجان میدمید، زنده میشد(به اذن خدا) ولی این اعجاز حضرت برای زمان خود بود. اما وجود مبارک امام حسین(ع) به دَم مسیحایی خود این مردهی انسانی را الی یوم القیامة احیا کرد یعنی هر سال عاشورا و اربعین میشود و خون اباعبدالله الحسین(ع) میجوشد( خوب دقت کنید که به خون هم دَم میگویند و حضرت ثارالله است!) و این گردش خون به تمام موجودات حیات میدهد و باعث زنده شدن دین میشود. درواقع نفَسِ معصوم(ص)، احیای حیاتِ عالمیان است نه تنها در دنیا، بلکه در دنیا و آخرت.
و از طرفی تمام رسالت حضرت عیسی(ع) با پهن کردن سفره(مائده بهشتی) بر همه تمام میشود{درواقع هرچه خداوند میخواهد از اسرار عالم بالا بیاید، به وجود ایشان آمد و تمام شد} و حضرت عروج میکنند. ایشان آخرین پیامبر از نسل حضرت اسحاق(ع) هستند و حیاتشان آسمانی است. به یک قول سَر مبارک امام حسین(ع) را به آسمانها بردهاند و به زمین نیامده است و حضرت پنجمین و آخرین وجود مطهر پنج تن(ص)، در خلقت نوریشان در عالم سِرّ است و آقا وارث تمام انبیا و اولیا میباشد. پس این حیات را خداوند در بطنِ یک سفره رحمت به دَمِ الحسین(ع) الی یوم القیامة به همه عنایت میفرماید. درواقع باطن سفرهی عرشی است که روی عشر میآید و امام حسین(ع) صاحب عشر و امام عاشورائیان است. تمام اسرارعرشی روی فرش میآید؛ وراثت تمام انبیا(ع) را آقا دارد؛ حضرت تمام برکات 124 هزار پیامبر(ع) و کتابهای آسمانیشان را در کربلا میآورد.
2) آیهی 114 سوره مبارکه مائده: قال عیسی ابن مریم اللهم ربّنا انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لاوّلنا و آخرنا و آیة منک وارزقنا و انت خیرالرازقین؛ عیسی(ع) پسر مریم(س) گفت: بارالها ای پروردگار ما بفرست برای ما مائدهای از آسمان تا این روز برای ما و کسانی که پس از ما آیند عید مبارکی گردد و آیت و حجتی برای ما باشد که تو بهترین روزی دهندگانی. دقت کنید که قرآن عزیز 114 سوره مبارکه دارد پس درواقع باطنِ قرآن، مائده بهشتی خداوند برای همهی بندگان است. و قرآن، 12 قسمت است و هر قسمت، 10 حزب(یعنی گنج عشر) که 120 حزب میشود برابر با عدد ابجد کلمه احسان و نام مبارک علیّ(ع) (با یاءِمشدد)، پس قرآن مجید؛ سفره احسان خداوند متعال و مأدبة الله است{ اینجا جای تأمل است که چرا خداوند را به نام مبارک قدیم الاحسانش به امام حسین(ع) قسم میدهیم: یا قدیم الاحسان بحقّ الحسین(ع)؟!}. سفره امام حسین(ع)، سفرهی خداست، قانون خداست و قرآن خداست! و قرآن به تمام حروف و کلمات در عاشورا معنی میشود. پس با اشکی که با صدق برایش ریخته شود، جریان نون در وجود میآید؛ غذای باطن میشود!
اما خورندگان از این سفره درحقیقت باید از دریای دنیا بیرون آمده باشند تا این غذا نصیبشان شود. نکته ظریف اینجاست که وقتی آیات قرآن را میخوانیم؛ به چشم میبینیم و به گوش میشنویم، درواقع آن را میخوریم و اگر هضم بدن شود، فعل نورانی ما میشود و بدن عملمان فربه میشود! پس همه میتوانند از برکات قرآن استفاده کنند. بنابراین اصل مائده بهشتی یعنی1-وجود ائمه معصومین(ص) که قرآن ناطق هستند و 2- قرآن مجید که ولایتِ صامت است و درواقع قرآن، گنج ولایت است و ولایت، قرآن ناطق است( ظاهر و باطن هستند)!
3)حواریون در خشکیِ بیابان، طلب مائده کردند. پس این عزیزان هم در یقین بودند، خواستند نفسشان مطمئن شود یعنی به وجود حضرت موسی(ع) از آب گرفته شده بودند. قالوا نرید ان ناکل منها و تطمئنّ قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا و نکون علیها من الشاهدین(آیه 113 سوره مبارکه مائده)؛ حواریون گفتند میخواهیم از آن مائده آسمانی بخوریم تا دلهای ما مطمئن شود( و بر یقین ما بیفزاید) تا براستی عهدهای تو پی ببریم و بر آن گواه باشیم.
این اتصال به مائده حقیقی است که مائده ولایت است! از همان شب که حضرت عیسی(ع) به آسمان عروج کردند، حواریون، ظرفِ حیات دین شدند و حکمت را بر همه جاری کردند که حکمت، باطن ولایت و قرآن است!{ جالب است که جایگاه کلمه حکمت=54 میشود که برابر با جایگاه کلمه قرآن است!}
4) به فرموده امام باقر(ع){ کتاب تفسیرعیاشی ج1.ص378.ح224} ... مائدهای که بر بنی اسرائیل نازل شد، با زنجیرهایی از طلا آویزان شده بود.. و 9 ماهی و 9 قرص نان در آن وجود داشت... . دقت کنید! نون میشود تمام مجرای جوهر؛ تا نخوری، قوّه نگیری، نون ظاهر نمیشود. در باطن: نون، غذای روح است و ماهی، غذای جسم. اما هر دو باید در بلوغ(9) خورده شود. نون برکت است؛ اگر در راه خدا خورده باشی، ساجد میشوی، عالم میشوی. و غذای ظاهر هم باید از این دریا بیرون آمده باشد تا حلال باشد(هر لقمهای را نمیشود خورد). پس سفره حرمت دارد و باید مطابق اذن و رضای خدا باشد.
5)نکته مهم این است که چرا با طلا؟! زیرا این مائده، پاک و منزه است و برای مخلصین است. و چون عدد ابجد طلا=40 و جایگاهش 22 است و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه توحید(اخلاص) به قلب مطهر پیامبر(ص) 22 است، همچنین جایگاه کلمه عبد هم 22 میشود. شاید خداوند متعال هر عبد مخلصی را به این سفره دعوت میکند؛ به شرط اخلاص و اخلاص یعنی توحید محض. درواقع طلا همان توحید و خلوص بود، سفرهای که هر که از آن بخورد، مخلص میشود. در کلمه مـُحرم دقت کنید! شروع و پایانش با حرفِ م به عدد 40(=طلا) است. سفرهی آقا همیشه پهن است اما در دههی اول محرم، با 10 روز شرکت در روضه و عزاداری حضرت، میخواهیم اهلِ این حرم شویم و وطن ما شود(شیعه و محب شویم).
6)درحقیقت این مائده برای یک روز نبود، بلکه تا آخر دنیاست! و امام حسین(ع) حامل 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش است و امام بعد که فرزند بزرگوارش میباشد؛ حضرت زین العابدین سیدالساجدین(ع) در روز عاشورا تاج ولایت را بر سر میگذارد، به عدد 9 بدنیا آمد و او رسم کنندهی دایرهی توحید است تا ظهور نهمین فرزند امام حسین(ع). اللهم عجّل لولیک الفرج
7)طبق حدیث بالا، 9 ماهی در سفره است؛ زیرا عالم دنیا که دریاست و دریا، جایگاه ماهی است و حیات ماهی در آب است و به بلوغ 9 در سفرهی ظرف دنیا که باطن دریاست! و این سفره اگر برای مؤمن بخواهد پهن شود باید ماهیهایش از آب گرفته شوند و پخته و حتی سرخ شوند، تا حلال و قابل خوردن برای مؤمن باشند. دقت کنید! پس برای حواریّون، آماده نازل شد؛پخته و سرخ شده!
ولی یاران آقا ماهیهایی هستند که در خشکی، شهید شدند و حلال شدند(میته نشدند)؛ این ماهیهای سرخ شده، همه از آب دنیا درآمدند، اربعینی شدند و سبز شدند( این اطعام حق است، شرطش این است که حسینی شوی؛ روزه از گناه باشی). اما سپاه مقابل حضرت، ماهیهایی هستند که در دریا، کشته شدند و نجس شدند(کافر شدند) و حروم شدند ( در دنیایِ 7 حبس شدند)؛ آنها فقط برای چند روز آب را برای خود بر آب کوثر ترجیح دادند و از لحظه مرگشان، تشنه ابدی شدند. بعبارتی کربلا باطنِ حوت(ماهی) است: آنها که لا اله الا الله گفتند از باطن طهارت خارج شدند{همچون حضرت یونس(ع) که از دهان ماهی به سلامت در ساحل(یقین) خارج شد}، زنده شدند و به عند ربهم یرزقون رسیدند. اما سپاه مقابل از مخرج نجاست خارج شدند و مُهر لعنت خوردند و وارد جهنم شدند.
8)اما سفرهی کربلا کجا و آن مائده که برای حواریون آمد کجا؟! چگونه میتوانیم توصیف کنیم؟! این سفره باید در نینوا و تفتان ارض کربلا پهن شود! سفره عاشورا، دریای مجسم است و ماهیهایش یاران باوفای آقا، سفرهاش تشنگی است و نانش اطاعت مولا. وای که چه سفرهای که از نوزاد 6 ماههی حضرت تا جوان 18 سالهاش باید پرپر شوند؟! عزیزان 2 تا 9 تا میشود 18 تا که برابر اسم مبارک حی خداوند است و از خانواده محترم اباعبدالله الحسین(ع) 18 وجود مبارک در کربلا شهید شدند!
9)وقتی مائده بهشتی آقا میخواهد ظاهر شود، اول آب را میبندند. از روز هفتم آب را بستند، باید بگویم آنها چه کاره بودند؟ اینجا امر ایجادی جلوه کرد و چشمهی حکمت فوران کرده، ظهور حقایق معنوی روشن شده و خفّت مادّیت را به چشم عالمیان آورده است. پس یاران حضرت با انتخاب صحیح از دریای دنیا با تمام ذوق و شوق بیرون آمدند بدون اینکه علاقهای به دریای دنیا داشته باشند زیرا آنها سوار کشتی نجات اباعبدالله الحسین(ع) شدند. زیرا کف کشتی، خشکی است. کشتی از جنس چوب عرشی است که پیامبر(ص) فرمود: حسین منّی و انا من حسین. و عرش یعنی سقف چوبی. پیامبر(ص) خودش صاحب عرش است چنانچه در حدیثی فرمود: چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، پس نور عرش از من است... { حدیث هشتم ازکتاب جنة العاصمه}.
10) آیه 115 سوره مبارکه مائده میفرماید: قال الله انّی منزّلها علیکم فمن یکفر بعد منکم فأنّی اعذّبه عذابا لا اعذّبه احداً من العالمین؛ خداوند فرمود: من آن مائده را برای شما میفرستم ولی هر که بعد از نزول مائده کافر شود همانا من او را عذاب میکنم که هیچ یک از عالمیان را چنان عذابی نکرده باشم. پیامبر(ص) فرمود: سفرهای پر ازگوشت و نان نازل شد. چون آنها از عیسی(ع) غذایی را خواستند که دائم بخورند و تمام نشود. فرمود: به آنها گفته شد: تا وقتی در آن خیانت نکنید برای شما این سفره باقی میماند و اگر چنین کاری بکنید مستوجب عذاب میشوید. هنوز روز را به شب نرسانده بودند که خیانت و پنهان کاری کردند و سفره برچیده و خیانت نمودند. امام صادق(ع) فرمود: وقتی آن سفره بر عیسی(ع) نازل شد، به حواریون گفت: از آن نخورید تا وقتی که خدا به شما اجازه دهد. اما مردی از آنها از آن غذاها خورد... .{ کتاب تفسیرعیاشی ج1.ص378 }
11)همهی این درسها در عدد 11(یازده) است. چون فقط انتخابِ صحیح است که انسان را سر سفره رحمت خداوند مینشاند! سفرهی امام حسین(ع)، روزه از گناه، روزه از هوای نفس، روزه از ظلمات است. پس وقتی با انتخاب درست، به بلوغ 9(نُه) برسی یعنی به غیر خدا، نَه بگویی(لااله الا الله)، به عاشورا میرسی، زنده میشوی!
12)بلوغ کربلا چنین شد که اباعبدالله الحسین(ع) همه را به این سفره دعوت کرد اما رمز آن، سجده به درگاه خداست یعنی اطاعت محض حجت خداست، با عدد 72 که برابر عدد ابجد کلمه سجده است.
13)بنابراین جانم به قربان حضرت که او همان ماهی فتاده به هامون کربلاست و همهی یاران باوفایش که در تفتان کربلا سرخ شدند و در خشکی هامون با 3 روز لب خشک و در زیر سمّ اسبها، 3 روز هم اجساد مطهرشان در بیابان...، مائدهای را برای جهانیان سفرهاش را گسترانید که الی یوم القیامة دعوتنامه میفرستد؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا، هر که دارد هوس کربُ بلا بسم الله.
کربلا به یک معنا میشود: کرب یعنی مزرعه و لا یعنی توحید محض. یعنی در دنیا باید دانهی توحید بکارید تا در قیامت اخلاص یعنی خلاص شدن از آتش جهنم را برداشت کنید. پس سفره مائده بهشتی را در رضوان الله اکبر الهی میچشیم و لذت میبریم الی یوم القیامة. حال خوب در این آیه شریفه تأمل کنید که چگونه خداوند برکاتش را نه برای یک قوم بلکه برای همهی انسانها پهن کرده و همه را دعوت میفرماید!
14) اما 9 قرص نان در این سفره بنا به قول امام باقر(ع) بود. چنانچه سفره بدون نان، سفره نشینان را سیر نمیکند! حال بدانید آن ماهی و نان چیست؟ درواقع اگر به عاشورا دقت کنید، یک روز بود و ماهیها در یک روز در کربلا بیرون ریختند. اما نون!! که باید قوت لایموت بندگان خدا بماند، آن حجّت بر حق خداوند است که امروز وجود مبارک صاحب العصر و الزمان اباصالح المهدی(عج)؛ نهمین فرزند امام حسین(ع)؛ قرآن ناطق است. درمقابل قرآن صامت در 114 سوره مبارکه با تمام حروف و کلمات و معانی و حکمتها و مفاهیم و انوار مقدس هدایت و چشمه جوشان حیات طیب، مائده بهشتی است که در منازل همهی مسلمانان است، نان(معنوی) و برکت سفرهی هدایت و عمل آنهاست. جالب است که عدد ابجد کلمه قرآن =351 در جمع ارقامش 9 میشود(9=1+5+3). و وقتی 351 بر 9 تقسیم شود، 39 میشود که برابر جایگاه حروفِ سین است که در قلبها مینشیند! و تمام سلامتی دنیا و آخرت بندگان خدا را در ترازوی میزان درمان میفرماید.
15) چه رمزی است که در زمان ظهور، حضرت مسیح(ع) تشریف میآورند و پشت وجود مبارک حضرت مهدی(ع) نماز بپا میدارند؟! راستی این همه حکمت و معنا چگونه تفسیر میشود؟! که آن روز حقیقت سفره مائده زمان حضرت عیسی(ع) به وجود امام زمان(عج) معنا میشود و چنان گسترده میشود که دیگر خائنی سر آن سفره نیست و آن خوان رحمت الی یوم القیامة ادامه دارد به انواع نعمتها و انوار و برکات و همه از این سفره متنعّم میشوند. اللهم الرزقنا
آن روز همه از دریای شک و تردید بیرون آمدهاند و همه در ساحل یقین پشت امام معصوم(ص) به درجات عالیه انسانیّت نائل میشوند. البته فراموش نکنیم که قبل از ظهور باید ایمان آورده و آماده شویم چنانچه در زیارت آل یاسین میخوانیم: ... و انّ رجعتکم حقٌ لاریب فیها یوم لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا...؛ و محققاً رجعت شما حق است و در آن هیچ شک و ریب نیست در روزی که سود ندهد به کسی ایمانش اگر از پیش ایمانی نداشته و عمل خیری به ایمان خود نکرده... .
16) سوره مبارکه آل عمران یکی از عجائب قرآن کریم است. خداوند خواست که وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) صاحب دو فرزند گرامی و نورانی گردد: یکی حضرت اسحاق(ع) که فرزندانش پیامبران بزرگوار تا حضرت عیسی(ع) هستند و یکی حضرت اسماعیل(ع) که نسل مبارک(جسمانی) حضرت محمد(ص) و فرزندان گرامیش(ص) از ایشان است. حال دقت کنید! این سفره رحمت آل عمران از طرف حضرت ابراهیم(ع) جمع کننده نسل خود اوست که در آخر، آخرین فرزند پیامبر از نسل حضرت اسحاق(ع) یعنی حضرت عیسی(ع) به آخرین نسل از فرزندان حضرت اسماعیل(ع) یعنی پشت امام زمان(عج) اتصال پیدا میکند. همانطورکه در عالم سِر، همه نسل پیامبران(ع) از حضرت محمد(ص) است، کمان دایره نسل مطهر پیامبر(ص) با وجود حضرت مهدی(عج)؛ با نام مبارک جدّش طلایه دار گردیده و کمان دایره همه را پیوست میدهد. و حضرت عیسی(ع) پشت وجود مبارکش قرار میگیرد. الله اعلم
*در(یا)یِ دنیا :
در ادبیات فارسی حرفِ یا؛ حرف انتخاب است( بین دو انتخاب یعنی دو راهیِ دنیا و آخرت). در ضمن اینکه عدد ابجد یا=11 است که همه انسانها در تمام ساعات عمر خود، بین دو راهی قرار دارند و هر لحظه باید راه صحیح را برای خود انتخاب کنند. هر کار یا عقیدهی انتخاب شده، به یک نحو مسیر زندگی و سیرت و صورت و جهتِ تمام امور ما را در رهن خود قرار داده و انسان، ساکن در انتخاب خود میشود. همانطورکه پروردگارعالم در سورهی مبارکه مدثر آیه38 میفرماید: "کلّ نفس بما کسبت رهینه" هرکس مرهون انتخاب خود است و باید پای انتخاب خویش پایداری کرده و به اتمام رساند.
امتدادِ این انتخاب تا قیامت کشیده میشود و مسیر صراط آخرتی ما را معیّن کرده و حتی جایگاه ما را که در کدام قسمت و در چه درجهای از بهشت یا جهنم هستیم، مشخص میکند و تمامِ زحمات دنیای ما در آنجا به جایگاهِ ذیقعد خود میرسد و آنجا به هیچکس ذرهای ظلم نمیشود و هر نفسی بردارندهی بارِ خود است؛ طبق آیه 164سوره مبارکه انعام و 15سوره مبارکه اسرا "ولاتزرُ وازرة وزرَ ا ُخری ".
بنابراین حروفِ (یا) یعنی انتخاب و (یا) یعنی بین دوراهی قرارگرفتن! حال آنهایی که فقط دنیا را انتخاب کنند و تمام سرمایه را برای دنیا خرج کنند، آخرت بیهویت وارد میشوند. و آنهایی که آخرت را انتخاب میکنند؛ هم در دنیا با هویت هستند و هم در آخرت باهویت وارد میشوند!
پس انسان در دنیا دائماً در،(یا)ی انتخاب خود غوطه ور است تا جائیکه در هجوم در(یا)ی انتخاب خود به صورت امواج، بالا و پایین میرود و دائماً در حرکت است پس ثبات انسان غیرممکن است و نمیتواند صاحب جایگاه شود مگر اینکه در ساحل خشکی یقین قدم بگذارد.
*انسان در دنیا پشت 3 ظلمت است:
هر کس در دنیا پشت 3(ثلاث) ظلمت قرار میگیرد(1.ظلمت دنیا،2. ظلمت جسم،3. ظلمت نفس) و به عبارتی پشت 3 ظلمت رحم مادر است تا بدنیا بیاید و در دنیا دائماً در، یای انتخاب قرار دارد(کلّ یومٍ عاشورا کلّ ارضٍ کربلا) تا وقتی که بخواهد با انتخاب صحیح به کمال انسانی ارتقاء پیدا کند و به قرب الهی برسد باید در رحم دنیا که پشت سه ظلمت ثلاث است به صورت و سیرت انسانی به سلامت از در(یا)ی دنیا به ساحل نجات برسد. شرط رسیدنش جهادالنفس یعنی جهاد اکبر در راه رضای خداوند و حجت اوست.
پس باید در جان وجودمان فقط با خدا و خلیفههای برحقّش انس بگیریم و در ظلمت دنیا از عبادت و بندگی(که نور است) دست نکشیم و دائماً نجات خود را از او بخواهیم. کسانیکه اینجا از ظلمت رحم دنیا متولد نشوند و به ساحل نجات یقین و ایمان نرسند، اگر عمرشان تمام شود از ظلمت در(یا)ی دنیا وارد ظلمت قبر میشوند و چشم باز نکرده وارد چاه قبر میشوند، آنگاه پردهها برایشان برداشته میشود که هیهات! دیگر راه بازگشتی نیست!!!
خوب دقت کنید! عالم ده تا ده تاست:
خداوند در سوره مبارکه انعام(آیه 160) میفرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها...؛ هر کس که با خودش عمل حسن بیاورد( اشاره تا قبر) پس به او 10 تا مثل آن را میدهیم.
از این آیه مبارکه استنباط میشود که عالم دنیا عشر یعنی 10 است و اگر کسی عمل حسن یعنی زیبا و زنده و متصل به شجره طیبه؛ امام زمان(عج) که گنج عشر است، بیاورد( تا قبر) خداوند کریم ده تا مثل آن را در آخرت به او عنایت میفرماید. یعنی به عبارتی میفرماید تو ده را بیاور، من ده تا به تو ارفاق میکنم تا 20 بگیری! عدد 20 یعنی کاف یعنی رسیدن به جایگاه قربِ هو؛ عند ربّهم یرزقون.( 20=ک=11=هو)
خوب دقت کنید! تمام معانی اینجا آشکار میشود. به شرط اینکه دهِ دنیا ضرب در دهِ آخرت شود. زیرا 10تا 10 تا میشود 100 که برابر عدد حرفِ قاف است(ق=100) یعنی کاف تبدیل به قاف میشود تا نگهداری شود و ثابت شود.
و خداوند بهترین توشه را تقوی معرفی میفرماید یعنی قاف( خیرالزاد التقوی؛ آیه 197سوره مبارکه بقره). و بهترین لباس را لباس تقوی میفرماید یعنی قاف(سوره مبارکه اعراف؛ آیه 26: یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یُواری سواتکم و ریشاً وَ لباس التقوی ذالک خیر ذالک من آیات الله لعلهم یذکرون؛ ای فرزندان آدم فرستادیم برای شما لباسهای زیبا و نرم که سترعورت شما کند و تن را با آن بیارائید و بر شما باد لباس تقوی که نیکوترین جامه شما است، این سخنان همه از آیات خداست که شاید خدا را یاد آرید). و بهترین عاقبت را در دنیا عاقبت متقین میفرماید یعنی قاف( والعاقبة للمتقین).
بنابراین اگر در دنیا 100 را ببریم یعنی عدد 10 دنیا را خرج عدد 10 آخرت کنیم، خداوند کریم ده برابر میفرماید 1000=10×10×10 و به عدد 1000 الی یوم القیامة بندهاش را غنی میفرماید(1000=غ؛ که غین خوانده میشود و همان حروف غنی است). یعنی خداوند آن عدد 10 ِ قربانی رضای دلت را در آخرت به عدد 1000 به شما برمیگرداند. اللهم الرزقنا
*ده تا ده تا شتر قربان جان پدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
درحقیقت خداوند کریم اراده و مشیّتش، ظهور باطن قاف است در دنیای فانی زیرا بدون قاف هرگز بقا نداشت و حتی ظهوری نداشت. اسرار گنج قاف، حقیقت باطن سرور کائنات؛ سرور امجدین؛ سرور اشرفین؛ سرور اقدسین و مظهرین الاسرار؛ محمد بن عبدالله و اولاد طاهرینش میباشند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم
حال چگونه خداوند کریم پیامبر و خانواده گرامیش صلوات الله علیهم اجمعین را در بدو ظهور نور گرامیشان در بطن پدر بزرگوارش؛ عبدالله(ع) معرفی میفرماید و مقدمات مقدم گرامیش را با تمام احترام و منّت بر سر عالمیان نمایان میفرماید. نام احمد(ص)، نام جمله انبیاست چون که صد آمد، نود هم پیش ماست
حال درس را چگونه میفهمیم؟! که در دنیا اتصال به گنج ولایت هم باید به ده تا ده تا قربانی برسیم و آن قربان کردن رضای دل است برای رسیدن به اتصال رضای خدا. آنگاه به مقام متقین واصل میشویم. و خوشا به حال کسی که در جرگهی متقین قرار بگیرد. آنگاه خوشبخت و سعادتمند دنیا و آخرت میشود.
پس خداوند متعال پیامبر(ص) را هم در ظهور حرف قاف تعریف فرمود. میدانید که حضرت عبدالمطلب 12 پسر داشت یعنی 11+1؛ این عدد یک: پدر پیامبر(ص) از نظر جسمانی بوده و بالاخص است، آنگاه عدد 11 برادران به اتصال او عدد 12 را حامل میشوند. همانگونه که در فرزندان یعقوب نبی(ع) اتفاق افتاده و حضرت یوسف(ع) یک بود باضافه 11 برادرانش، زیرا به کرامت حضرت یوسف(ع) عدد 12 را حامل شدند؛ چراکه 11 برادر باید به یکِ وجود یوسف(ع) سجده میکردند.
درحقیقت دایره خلقت چنین استوار است که شروع با یک است و تمام میشود به 11، آنگاه دایره حامل عدد 12 میشود(12=11+1) که برابر جایگاه حرف ل به عدد ابجد 30 است. درواقع توحید ناب یعنی گنج لا اله الا الله( دقت کنید که این عبارت نورانی هم 12 حرف است!)
11 1 |
و اگر 1 و 11 را کنار هم بگذاریم، 111 میشود یعنی حرف الف و رسیدن به درجه عالی و درجه کافی و اتصال به قلب عالم امکان و سرّ اتصال به کمان دایره، حضرت فاطمه سیدة النساء العالمین(س) است تا به خزانهی گنج الهی متصل شویم و آنگاه حیات طیب را دریافت کنیم.(111=الف=عالی=کافی=نسا)
*رابطه نقطه و عدد 11:
حقیقت نقطه، سِرّ الهی است که به لفظ و به صورت و اشاره اَدا نمیشود. نه موصوف به صفتی، نه مُلَوّن به رنگی و نه محدود به حَدّی است؛ بلکه محجوب از حواس است. چنانچه در عین پیدایی، پنهان و درعین پنهانی، عیان است. از غائب ظهورش،عیانش پدید نیست.
پروردگار عالم بحر ازل و سرّالاسرار و نورالانوار همه هستی و وجود موجودات را از نقطهی سِرّ ظهور داد. همه به گردش و طواف کننده هستند و نقطه خود، ظرفِ عبودیّت است که با خود، هستی را به گِرد رضای او و فنای الی الله میبرد. و در سِرّ طواف میفرمایند: "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر".
امام حسین (ع) فرمود"آن عِلمی که جدّم؛ خاتم النبیین(ص) بدان خوانده شد، علمِ حروف است. و این علم، در لام است و علم لام در الف، و الف در نقطهی آن است، و علم نقطه در معرفت اصلیه است، و آن علم در علم ازل و علم ازل در مشیّت و علم مشیّت در غیب هویّت است."
" الله بود، یک الف و هاء و دو لام از نقطه برون آمده ایم جمله تمام"
"گر طالب سِّر نقطه هستی ای دل این نقطه بود نقش علیِ علّام"
حروف، ظهور"نقطه" است و نقطه، مظهر "مشیّت غیبی" است که به این صورت درعالم طبیعت، تجلی مینماید. حروف، ظهورِ تجلیاتِ غیوب است که به عرصه شهود میرسد. قرآن آن نقطهی(سین) غیبی است که به صورت نقطه، تجلی بر قلب پیغمبر(ص) نموده و به صورت حروف نقش بسته است. حروف مختلف عالم انسانی، از بحورِ مختلف محبت سرچشمه گرفته و مصداق کلّی او در این عالم، در وجود مقدس حضرت علی(ع) تجمّع صورت و سیرت داده شده است. به همین منطق فرموده:" همه کتب آسمانی در قرآن است و همه قرآن در سوره مبارکه حمد و مفادّ حمد در بسم الله و آنچه در بسم الله است در باء و همه در نقطه باء است و من نقطه باء بسم الله هستم." پس خود، حیات طپندهی قلب گشت! ظرف قلب که گیرندهی نقطه است، وجود مبارک پیغمبر(ص) میباشد. خطاب پروردگار عالم به ایشان است که در بطنش کلّ معصومین(ص) نهفته است و به ایشان فرمود: "یس والقران الحکیم".
عدد ابجد کلمه نقطه=164 که جمع ارقامش 11میشود(11=4+6+1) و 11=هو=حج. و جالب است که عدد 164= قدس= النجف= مبیّنِ واجب الوجود= کلمه وحده وحده وحده میباشد که در هر کدام دریایی از معارف نهفته است!
در معنی ظاهری عدد 100=ق یعنی نگهدارنده و عدد 64=عدد ابجد کلمه کلید و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه دین(دین=64=کلید) است. پس اینجا که نقطهی خلقت(یا تولد) خشکی یعنی تولد ارض را در یک نقطه خواندیم، درواقع کلّ محتوا را شامل میشود. و همچنین است که در حدیث، حضرت علی(ع) به نقطه زیر باء بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد معرفی میشود، که ایشانهظَرالوجود و نقطه هستی، افشاء کلید و فتح باب دین و قرآن و بندگی و ظهور کلّ مخلوق است.{الحمد لله الذی جعلنی مِن المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمة الطاهرین علیهم السلام}
*اعجاز عددی 11:
اگر عدد 11 را در 1 تا 10 ضرب کنیم، جواب هرکدام یکی از زیبائیهای اسماء و عوالم را نشان میدهد.
دوا = حج = هو 11 = 1×11
طلا = حاجی =یاهو=حبیب=رب=صد=ولد= کوه 22 =2 ×11
زهرا(س)=زینب(س)=آب(بسیط)=عادل=روز=آمنه=قلب=کهف 33=3×11
قادر=قدوس=وجهالله=هفت=مَد(عالم سرمد)=سینه=نبوت 44 = 4× 11
صدّیق=صفر=پایان=خلق=مُهیمن=نُه 55 = 5 × 11
الله جلّجلاله=عظیم=وکیل=غافر=معصوم=تربت=قربانی=خشکی 66 = 6 × 11
یا الله جلّجلاله = هوالله جلّجلاله=کنز=عشرون 77= 7× 11
نام مبارک حلیم 88= 8× 11 حم=یختم الله=عصمت الله=غدیرخم 99= 9× 11
یمین = نام مبارک حضرت علی(ع)=لا اله الا هو 110=10×11
پس با این عدد زیبا جمع جمیع ضربهای 1 تا 10 در باطن عدد 110 جلوه کرده است و این عدد با یمن و مبارک است( یمین=110).
نکته قابل تأمل: چون عدد و علم هویت ذاتیه را که یازده است(عدد ابجد هو=11) با عدد اسماء که تسعه و تسعین است(99) جمع کنند صد و ده میشود(110) که مطابق عدد نام مبارک علی(ع) است.
پس هر کس بخواهد جزء اصحاب یمین قراربگیرد باید شیعه امیرالمؤمنین علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) باشد و فقط و فقط بندهی الله جلّجلاله یعنی هو(=11) باشد و تمام مال و نفس و اولاد و محبت و ... خود را خرجِ هو کند تا قیمت بگیرد و با ارزش شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 111 سوره مبارکه توبه میفرماید: من بهترین مشتری هستم برای نفس و مال مؤمنین به قیمت بهشت( إنّ الله اشتری مِن المُؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنة یُقاتلون فی سبیل الله فیَقتلون و یُقتلون وعداً علیه حقاً فی التورات و الانجیل و القرآن و مَن اوفی بِعهده من الله فاستبشروا بِبیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم؛ همانا خدا خریداری کرده از مؤمنان جان و مال ایشان را به بهای بهشت که آنها در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل رسانند یا خود کشته شوند این وعده قطعی است بر خدا و عهدیست که در( سه کتاب آسمانی) تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد خود کیست؟ ای اهل ایمان به خود بشارت دهید در این معامله که با خدا کردهاید که این به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگیست). البته این معامله به سرانجام نمیرسد مگر به واسطهی ائمه طاهرین(ص) و مطابقت اعمال ما، در مجرای شیعه و محب بودن این عزیزان!
بنابراین عالم در مقسوم یازده قرار گرفته یعنی اسم مبارک هو و همه در نشانی اوست. و در کل به این نتیجه میرسیم که عالم به شکل دایره است و دایره به شکلِ ه یعنی ه(هِ گرد) و از آنجاییکه حرف، جسم است وعدد، روح حرف است بنابراین هم جسمش(که حرف ه است) دایره میباشد و هم روحش(که عدد 5 است) دایره میباشد زیرا همه در دایرهی خلقت، هو، محصورهستند و برهمهی خلقتش، وَسم(یعنی مُهر) الله جلّجلاله زده شده است! چون همه در یک دایرهی کلّی قرار دارند و آن دایره، نورٌ واحد(ص) است که آن دایره به حرف هُ هم منتسب میشود زیرا میدانید که در دستور زبان عربی تنها حرف ضمیری(یعنی جانشین اسم) که اگر حرکت حرف ماقبل آن فتحه، ضمه و یا کسره باشد، صدای کوتاهش به صدای بلند تبدیل میشود(یعنی اشباع)، حرف ه است: با حرکت ضمه؛ هُ میشود هو و با حرکت کسره؛ هِ میشود هی و با حرکت فتحه؛ هَ میشود ها.
و فقط وجود مبارک پنج تن(ص) که درواقع همان 14 نور مقدس ائمه(ص) هستند(5=4+1) { که این رمزی است که چرا به 5 تن (ص) معرفی شدند؟!}، جانشین اسم خداوند شدند؛ تنها ضمیری که به جای اسم(هو) مینشیند، حرفِ ه است و ایشان، آینه و مرآت خداوند هستند. زیرا پروردگار یکتا این عزیزان را آل الله خوانده و فرموده است که حجت الله و خلیفة الله اعظم هستند. و در کلام کریمش درباره این وجودهای مبارک( آیه 33 سوره مبارکه احزاب: انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) "اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم". فرموده که ایشان به طهارت و حصر( حصارت کشیده) هستند. و صدای کوتاه اعمال ما در دنیا الی یوم القیامت بنابر اتصال به حضرات معصومین(ص) به نشانی هو بلند میشود یعنی اشباع میشود و به فضل الهی به بهشت انتقال پیدا میکند.
[1]. الیس الله بکافٍ عبده؛ سورۀ مبارکه زمر؛ آیۀ 36
[2]. الِف یعنی یک به حروف.رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت در عدد یک