سیر عرفانی در عالم اعداد 11 تا20 (از مبدأ ک تا کاف؛به مقصد هو) بخش دوازدهم
فصل نهم: تعریفی از عدد 19
حرفِ ق به جایگاه عددی 19 و عدد ابجد 100 از دسته حروف آبی یا مائیه است و طبیعت بادی-غربی دارد و ملکش حضرت عطرائیل است.
عدد 100 از تجزیه عدد 4 بر مبنای 2 بدست میاید. بنابراین حکمت عالم در این عدد غرق است و عالم بر 4 پایه و ستون قرار دارد. پس باطن عدد 100، حرفِ ق یعنی قاف میباشد. بنابراین عدد 4، باطن ربع و ربیع و تربیع کنندهی عالم است. و شرط بوجود آمدن هر عنصری و هر موجودی و هر عالمی بر روی عدد 4 است. از یک قول جمع عدد 1 تا 4 میشود 10 و عدد 4 روی 10؛ همان گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم(ص) است و حضرت علی(ع) خودش را قاف معرفی میفرماید. زیرا وجود مبارکش باطن 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است. فقط این بسم الله حامل 113 بسم الله کل قرآن کریم است. و حضرت خود را باطنِ باطن حروف و کلماتش تا برسد به نقطه زیر بسم الله معرفی میفرماید؛ انا نقطة تحت الباء یعنی اصل نقطه آفرینش پس او حقیقت قاف یعنی نگهدارنده است و از القابش مولای متقیان است. صلوات الله علیهم اجمعین
*حرف ق به جایگاه عددی 19:
حرف ق از حروف مقطعه قرآن است و از حروف نورانی محسوب میشود و در دسته حروف قمری قرار دارد. و در اسرارش تعریف همه آداب و صفات زیبای حروف است.
حرف ق از حروفی است که بر تمام حروف، ولایت دارد و به تنهایی از اول تا آخر حروف است و به تنهایی تمام اسرار و اسماء را در بطن خود دارد و در اعداد، امام و پیشرو میباشد به گونهای که تمام اعداد تا در جماعت به ولایت امامشان وصل نشوند در معنا و جایگاه و حقیقت و ارواح و اسرار خود قرار نمیگیرند. حرف ق، به تنهایی کامل و از نظر معنا، موجه است و توجیه کننده همه معانی میباشد.
زیباست که پروردگار عالم یکی از اسماء قرآن را قاف قرارداد. این حرف هم در خواندن یک حرفی (ق گفته میشود) کامل است و هم سه حرفی(قاف گفته میشود). این حرف در معنا رسول است و در مجرای صدق قراردارد. و بین الحرمین معانی حروف و اعداد است به گنج قرآن و در عمل به آیات قرآن و بندگی خالصانه و صادقانه پروردگار عالم به قرب الی الله. این حرف، قابلیت حی شدن و زنده شدن انسان را به کلام خدا و عمل به معانی آن را دارد. و شرط قبول شدن عمل است. خداوند در کلام کریمش سوره مبارکه بقره میفرماید: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدیً للمتقین؛ این کتاب بیهیچ شک، راهنمای پرهیزکاران (یعنی متقیان) است.
عدد ابجد کلمه قاف=181 و جایگاه عددیش 37 است. پس وقتی کلمه قاف به عدد 181 خوانده میشود چون کامل است در جایگاه عددی، انسان را به عدد 37 یعنی اسم مبارک اول خداوند و کلمه زکی که نورانی شدن است و همچنین به جایگاه حسن(ع) که خداوند متعال فرمود: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها( اگر عمل حسن یعنی سبز، زنده، شاداب و سالم بیاوری، میوهی عشر امثالها را به تو میدهم) میرساند. عدد 37 نشانه سلامتی؛ حرارت بدن سالم است یعنی: 1)هرگز در قیامت از سلامت بیرون نمیروی . 2)از عالم به مقام قرب اول(نام مبارک خداوند) جدا نمیشوی. 3) شاگرد اول بندگی میشوی. 4)نورانی و زیبا میشوی یعنی میرسی به درجه یخرجهم من الظلمات الی النور. درضمن عدد اول یعنی رسیدن به تمام مقامات و شئونات و گنج و خزانه رحمت بیانتهای خداوندی الی یوم القیامة!( تمام درس عدد 37 در کتاب حوای روحانی آمده است)
جمع ارقام 181(=قاف) میشود 10 (10=1+8+1) که درواقع گنج عشر است. عدد 181 در اسماء الحسنی پروردگار عالم برابر است با عدد ابجد اسم مبارک فعال. حال خوب فکر کنید!!!
*حرف ق به عدد ابجد 100:
روایت است هنگامیکه پروردگار عالم، زمین را خلق کرد، به شدت میلرزید تا خداوند متعال کوه قاف را بر روی زمین خلق کرد، آنگاه به زمین امر شد که با کوه قاف آرام بگیرد. گفته شده که قاف کوهی است محیط بر عالم و گرد دنیا برآمده، جنس آن یاقوت و زمرد سبز است. از این رو آن را جبل الاخضر نیز خواندهاند. آسمان اول که در اصل از مرمر سپید است، سبزیاش را از بازتاب رنگ آن گرفته است. از آن جا که در قرآن گفته شده کوهها مایه تثبیت زمین هستند اعتقاد بر این بود که خداوند کوه قاف را همچون میخی برای ثبات زمین قرار داده و دیگر کوهها را از آن رویانیده و ریشهی همهی کوهها را به آن پیوسته است و چون بخواهد بر قومی غضب کند، به فرشتهای که بر این کوه موکل است فرمان میدهد که آن را بجنباند و از این طریق در آن زمین زلزله میافکند و جنبش این کوه همچنین میتواند تمام دنیا را ویران کند.( حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب- مطهربن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس 1899)
سهروردی، شیخ اشراق معنای رمزی برای کوه قاف قائل شد. به عقیده او کوه قاف مجموعه یازده کوه{ درواقع وجود مبارک حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و یازده ذریه معصومشان(ص) است} و منشأ و مقصد ارواح انسان، رمز فلک نهم و مرز میان عالم محسوس و معقول است. و کنایه از دشواریهایی است که نفس باید برای رسیدن به مقصود پشت سر بگذارد. احتمالا اولین پیوند سیمرغ و کوه قاف نیز در کلام سهروردی دیده شد. به عقیده او اگر هدهدی به قصد رفتن به کوه قاف پرو بال خود را بکند و سایه کوه قاف بر او بیفتد آن هدهد پس از هزار سال به سیمرغ تبدیل میشود. در برخی متون عرفانی نیز آشیان سیمرغ در کوه قاف است. عطار در منظومه منطق الطیر سفر گروهی از مرغان به سوی سیمرغ را در کوه قاف شرح میدهد.{ شرح باطن این مطالب درسهایی است که در صفحه قبل بیان شد}
جالب است که میگویند تنها پرندهای که روی قلهی این کوه(قاف) لانه دارد، سیمرغ است که ظاهراً مرغ افسانهای است اما به تعبیر عرفان، آن 30 جزء قرآن است که حقیقت (ق) و نگهدارندهی نور هدایت و رسانندهی آن بوسیلهی ائمه معصومین(ص) به تک تک انسانهاست تا در زندگی کوتاه دنیا حقیقت برکات آیات وحی الهی را با امامت امام زمان(عج) به آخرت برسانند.
حقیقت تربیع و بهاری شدن کف دنیا برای هر انسان متّقی که بتواند همچون ابراهیم(ع) یا موسایی(ع) از کفِ دریای دنیا(که همان کفِ جهنم است) به سلامت گذر کند این است که مربع عشر دنیا را با عمل صحیح عاشورایی خود بطور کامل پرکند یعنی 10 تا 10 تا که میشود 100 تا (عدد ابجد کلمه کف=100). یعنی شیعه و پیرو معصومین(ص) و مجری آیات قرآن عزیز باشد.
درواقع انسانی که از کتاب الهی که وحی نور است پیروی و عمل به آیات نورانی میکند، عمل خود را به صورت انرژی نورانی برای ذخیرهی آخرتی میفرستد و آن همان، حقیقت صد(قاف تقوی) است و هرگز خراب نمیشود (همانند سد در دنیا که آب را پشت آن ذخیره کرده و از آن به شیوههای مختلف بهره میبرند). نه تنها در دنیا انسان را از خطرها و آفات مادی و وسواسها و خناسها و شیاطین حفظ میکند، بلکه در آخرت هم حجاب بین بهشت و جهنم است(فرقان).
خوبست بدانیم که این صد، فقط ولایت است زیرا در جایگاه عددی 19 شد(جایگاه عددی حرف ق=19 و ابتدای جزء 19 قرآن کریم در سوره مبارکه فرقان است) و جمع ارقامش 10 میشود(10=9+1) این عدد عشر(10)، همان حقیقت کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاست، این همان عشری است که همهی انسانها در دنیا در امتحاناتش باید ولیّ زمان خود را انتخاب کنند، این همان اتممنا بعشر(تمام کننده 10) است که هر کس بخواهد به اربعین بهاری و سبز زندگی دنیا و آخرتش برسد باید آن را تمام کند.
پس درواقع هم صد با صاد و هم سد با سین، جداکنندهی نور از ظلمت هستند. سد با سین، نورش حسّی است( که از سد دنیا برق تولید میشود) اما صد با صاد، نورش قلبی است و آن را در آخرت ملاقات میکنیم! نور هدایت، انسان را از خطرات ظلمات دنیا نجات میدهد و راه رضای خداوند متعال را برای ما هموار و روشن مینماید. چنانچه یکی از اسماء مبارک قرآن، نور است و تمام آیات الهی نور هستند و همینطور امامان معصوم(ع) نور هدایت هستند برای همهی شیعیان تا آخرالزمان. پس بندهی مؤمن باید در همین دنیا با ساختن صد آخرتی یعنی همان (ق)تقوی از انوارش هر لحظه استفاده کامل کند و وصل به نور مقدس امام راه ، حجت حق شود که آنها حقیقت قاف و باطن آن کوهِ محکم قاف هستند و شفیعان ما در دنیا و آخرت و رسانندهی ما به سرمنزل مقصود یعنی قرب الی الله و رضوان الله اکبر هستند.
نکته مهم: خداوند درباره وجود مبارک ذوالقرنین در آیه 83 سوره مبارکه کهف میفرماید که او را مأمور هدایت مردم ستمکار و در نهایت قومی که یأجوج و مأجوج و مفسد فی الارض بودند فرستادیم... حضرت مأمور ساختن سَدّی شد از آهن(آیه 96 سوره مبارکه کهف). اما حکمت آیات چیست؟! اینکه ذوالقرنین صاحب عمر دو قرن است یعنی دو تا صد تا. و واقعیت آهن که حدید خوانده میشود، حدود خداوند است. که او در میان دو کوه( خیر و شر یعنی بهشت و جهنم) این سد را بپاکرد تا از ورود یأجوج و مأجوج جلوگیری کند. این دو صد تا هم حقیقت صد سلام و صد لعن است و بین دو کوه دنیا و آخرت، محلّ ارض عاشورا و امتحان همهی بندگان خداست. اما بستن سد با دین است که عدد ابجد کلمه سد=64=دین=کلید و برابر اسم مبارک ناجی پروردگار عالم و اسم مبارک نوح(ع) است که آدمِ ثانی شد زیرا نسل از کشتی او منتشر شد. شاید بپرسید چرا حضرت نوح(ع)؟! اولا وجود مبارک حضرت به درگاه خداوند متعال بسیار نوحه کننده و دائما متصل بود. ثانیا همانطورکه نسل به وجود ایشان و افراد نجات یافته دوباره کثرت گرفت، انسان هم بعد از تکلیف، حیات دوباره انسانی را شروع میکند و به یک معنا متولد میشود و همینطور است کسی که توبه میکند.
درحقیقت کلمه سد، همان حدود خداوند است که هر مؤمنی باید برای آرامش و آسایش دنیا و آخرت خودش آن را با خدود خدا جلوی نفسِ اَمارهاش ببندد تا شیاطین و وسواسها و خناسها در او نفوذ نکنند، اما با علم به سد سازی که حکم خداوند است بدست امام معصوم؛ ولیّ هر زمان(ص). بنابراین کلید بهشت و نجات را درهمین دنیا دریافت میکند(سد=64=دین=کلید=ناجی). همانطورکه ذکر شد محصولِ سدّ دنیا، برق است و انرژی همهی کارخانهها و دستگاهها و مملکت از برق تأمین میشود. اما چه رابطهای با صدِ با صاد دارد؟! عدد صد(100) که برابر حرفِ ق است، شرط قبولی اعمال میباشد زیرا بدون ق(تقوی) عمل قبول نمیشود و خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره میفرماید: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین. خیلی معانی و حکمت زیبایی در این آیه شریفه نهفته است که خداوند اشاره به آن میفرماید: آن(ذلک) کتاب! پس اطاعت کننده باید از کتاب زنده قرآن اطاعت کند یعنی حقیقت قاف؛ امام معصوم(ص). اما جایگاه عددی حرفِ ق=19 است و پیامبر(ص) فرمود کلّ قرآن در 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است...، دقت کنید پس بسم الله خودش صد است! هر حیوان حلال گوشتی که ذبح میشود باید پشت این بسم الله باشد تا حلال و طاهر شود، چون پشت صدِ حرفِ قاف است. تا حیات آن حیوان به تعالی در انسان مؤمن نگهداری شود. این قیامت حیوان است و انسان مؤمن با قافِ عمل این حیات طیب را به بهشت انتقال میدهد.
خوب دقت کنید! جایگاه عددی حروفِ سدِ با سین 19 میشود(64=سد=19). خداوند در آیه 96 سوره مبارکه کهف میفرماید: آتونی زُبُرالحدید حتی إذا ساوی بین الصدفین قال انفخوا حتی إذا جعله نارا قال آتونی اُفرغ علیه قطرا.(ذوالقرنین) فرمود برای من قطعههای آهن بیاورید و در شکاف این دو کوه بریزید. پس آوردند و ریختند تا زمانی که بین دو کوه مسطح شد. آنگاه گفت کورهها را بدمید تا وقتیکه قطعههای آهن را چون آتش سرخ شده کرد آنگاه فرمود برایم مس گداخته شده بیاورید( عدد ابجد کلمه مس=100 و جایگاه عددیش 28 است) تا روی آن بریزم، آنگاه سد ساخته شد. خوب به موضوع دقت کنید! باید این حکمت عظیم را برای حیات جاویدان آخرت بیاموزیم و با خود ببریم تا انشاءالله به امنیتِ لاخوفٌ علیهم و لا هم یحزنون برسیم. (درس سد در کتاب راز دنیا کامل بیان شده است)
*19 یعنی 9 روی 10:
عدد 19 بعبارتی میشود 9روی 10 که عدد 9، در بلوغ حامل ظرف 9 فلک است و تمام عوالم در جلوهای از عدد 9 قرار میگیرند. در نُه به حروف اگر روی حرف ن فتحه بیاید نَه خوانده میشود که از طرفی یعنی لا ( به عربی). در واقع همه عوالم خلقت در این حرف غرقند زیرا همه توحید محض است یعنی لا اله الا الله.
عدد ابجد حروف لا=31 (4=1+3) و جایگاه عددی لا=13 (4=3+1) برابر با نام مبارک احد جلّجلاله است. و از طرف دیگر یعنی در دنیا قدرت و توان گفتنِ نَه به هواهای نفسانی، خیلی بلوغ میخواهد! و ایستادگی کردن در مقابل گناه، جسارت و قدرت عقلی کامل میخواهد. پس نَه، بلوغ 9 به اخلاص رسیدن است. لباس حدود الله پوشیدن یعنی در مقابل حمله شیطانها و وسواسها به حدود قلب که خانه خدای وجودمان است، لباس رزم پوشیدن تا قلب از حملهی اغیار سالم بماند و آن حرم، جز جای محبت و حضور خداوند یکتا نباشد. راستی آیا گفتن نـَه توفیق نمیخواهد. پس چرا هر کس نمیتواند نـَه بگوید درحالیکه خطر و ضرر را میبیند و میداند. اما کنترل هوای نفس خود را ندارد و عقل را سرکوب میکند!! زیرا تقوی؛ همان قاف را ندارد. بنابراین ایمان بدون تقوی مزدی ندارد.
اینجا مستلزم آن است که حلقهی 5 بندگی به دست و پا و گردن بیندازیم. بنابراین جانِ دفاع از قلب ( که به شکل 5 است) هم، بلوغ 9 معرفت به حقیقت توبه و طهارت را میخواهد. پس این دو عدد کنار هم میشود: 1) 95 که برابر با عدد ابجد کلمه صاد است که چشمه حکمت و رحمت الهی از قلب خالص سرازیر میشود و 2) 59 که برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(عج) است که باب هدایت را پذیرا میشود.
عدد که روح حروف است جای تفکر دارد که چگونه 9 عدد(سقف اعداد 9 است) به تمام 28 حرف، غالب میشود و حیات واقعی و استعداد آنها را افشا و به معانی ظهوری و باطنی در دنیا و آخرت میرساند! اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 میشود(10=8+2). درحالیکه 10، بالاتر از سقف اعداد یعنی 9 است اما اگر 10 را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 9 میشود( دَه=9 ) پس درواقع همان عدد 9 است که وقتی کامل و پُر میشود ظهور 10 را در خود افشا میکند .
همانطور که بیان شد جمع ارقام 28 برابر 10 میشود(که همان تولد حقیقی انسانیت به گنج عشراست) و عدد ابجد ده به حروف، 9 میشود. درواقع حقیقت کلّ قرآن مجید(28 حرف) بر عدد 9 روی 10 و در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) میباشد در حالیکه در این 19 حرف ، 9 حرف تکرار شده و 10 حرف ثابت است. حال خوب بیندیشید! نکته مهم اینست که همانطورکه قبلا بیان شد عدد ابجد 10 حرف ثابت و بدون تکرار در بسم الله الرحمن الرحیم ( ب س م ا ل ه ر ح ن ی) 406 میشود که این عدد رمز جمع تمام 28 حروف (در جمع 1 تا 28 ) است. و جایگاه عددی این حروف 100 میشود که برابر حرف ق به جایگاه عددی 19 یعنی تمام حروف بسم الله الرحمن الرحیم است. و عدد ابجد 9 حروف تکرار شده(ل ا ل م ا ل ر ح م) رویهم میشود 380 که برابر اسم مبارک خداوند من هو احسانه قدیم است. و جایگاه عددیشان 128 میشود که برابر عدد ابجد نام مبارک حسین(ع) است؛ چقدر زیباست که حضرت 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش است؛ باطن عدد 9!
*مباحثی پیرامون عدد 19
1)اولین آیه قرآن کریم؛ بسم الله الرحمن الرحیم شامل 19 حرف است.
2)تعداد سورههای قرآن کریم (114تا)، مضربی از 19 است.جمع ارقام 114 برابر 6 میشود که اگر برهم تقسیم کنیم جواب 19میشود! 19=6÷114
3) اولین سورهای که بر قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شد، سوره مبارکه علق است که 19 آیه دارد.
4)سوره مبارکه علق نوزدهمین سورهی جزء 30 است و اگر سورهها را از آخر به اول قرآن بشماریم هم، نوزدهمین سوره میشود.
5)اولین بار که جبرائیل(ع) {روزمبعث (در غار حرا)} خدمت پیامبر(ص) رسید، 5 آیه اول سوره مبارکه علق را خواند که 19 کلمه است(برابر با 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم!).
6)در تشهد وقتی میگوییم اشهد انّ محمدا عبده و رسوله ، شهادت به عبدِ خدا بودنِ حضرت ، جلوتر از رسوله آمده است.عدد ابجد کلمه عبد=76 و مضربی از 19 است (13=6+7 و 4=3+1 ----> 19=4÷76)
7) اگر مضربهای یکرقمی عدد 3 را از 1 تا 9 جمع کنیم، عدد 19 که همان جایگاه عددی نُه ( به حروف) است، بدست میآید (19=9+6+3+1) {عدد ابجد حروف نُه =55 که در جایگاه عددی 19 میشود}. چون پروردگار عالم به عدد 19، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند( عدد واحد=19). که در باطن عدد یک {نورٌواحد صلوات الله علیهم اجمعین }، بلوغ 9 واحدیت است!
8)عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه ناس ، 114 است و شامل 6 آیه میباشد که اگر برهم تقسیم کنیم 19 میشود (19=6÷114)
9)دومین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 9 آیه اول سوره مبارکه قلم را آورد که شامل 38 کلمه است{به اندازه جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و علی(ع)} و 2 تا 19 تا میشود 38 تا.
10)سومین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 10 آیه اول سوره مبارکه مزمل را آورد که شامل 57 کلمه است و 3 تا 19 تا میشود 57تا.
11)چهارمین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 30 آیه سوره مبارکه مدثر را آورد که خداوند متعال در آیه 30 فرموده : علیها تسعة عشر {ملائک مامور جهنّم ، 19 فرشته موکلند}
12)پنجمین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد، سوره مبارکه حمد (فاتحةالکتاب) را به طور کامل آورد که بیانیه کلّ قرآن ، جمع است در بسم الله الرحمن الرحیم که 19 حرف است .
توجه کنید! آغاز میشود این بیانیه با 19 حرف بعد از نزول آیه: بر آن دوزخ، 19 فرشته موکلند. این مراتب، ارتباط آیه 30 سوره مبارکه مدثر (عدد19) و اولین بیانیه قرآن ؛بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد(19 حرف) با سیستم اعدادی اعجازآمیز است که بر عدد 19 بنانهاده شده است. آیا جالب نیست که عددِ آیهای که بیانگر 19 موکّل دوزخ است ، 30 میباشد و از طرفی کلّ 30 جزء قرآن {به فرموده پیامبر(ص)} در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیمِ (سوره حمد) جمع است؟! آیا بیانگر این نیست که این 19 حرف که محیط بر باطنِ کلّ عالم خلقت است ، فاروق اکبر است و در همه هستی ، جداکنندهی نور از ظلمات میباشد و هر حقی را از باطل جدا میکند؟!
نکته زیبا اینکه همانطورکه خداوند فرمود از درب خانه حضرت علی(ع) وارد شوید به مسجد پیامبر(ص) نه از پشت خانه. درواقع کسانیکه در دنیا خاضع و فرمانبردار امر خداوند شدند و رفتند از پشت درب ولایت؛ خانه امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س)؛ باطن بسم الله الرحمن الرحیم وارد شدند، منقلب شدند یعنی قلب به میم شدند، طاهر شدند. و ورود در مسجد پیامبر(ص) یعنی در حقیقت قرآن و هدایت شدند یعنی از 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم گذشتند. مثل این باشد که از نفس حیوانی خود عبور کردند و انسان شدند و یا بقولی یخرجهم من الظلمات الی النور شدند.
اما عدهای که عناد داشتند و از درب ولایت نیامدند، فردای قیامت عدد 19 ملائکه بر در جهنم آنها را از باب 19 وارد جهنم میکند. درواقع در دنیا به اختیار از این باب نگذشتند تا پاک شوند و قابلیت رفتن در بهشت و نعمتهای خداوند را داشته باشند، پس در قیامت بصورت تنبیه از باب 19 و از میان 19 نگهبان درب جهنم وارد جهنم و آتش و عذاب میشوند. این هم رحمتی از محبتهای خداوند کریم است که شاید پاک شوند و بعد از رسیدن به طهارت وارد بهشت شوند.
چقدر عالیست اگر در دنیا هر کس خودش سر بندگی فرودآورد و از باب 19 حروف قرآن که همان 19 ملائکه رحمت الهی هستند گذر کند و به طهارت انسانی و لیاقت قرب برسد. و از نعمتهای خداوند در دنیا و آخرت در حلالها استفاده کند. مثل حیوان حلال گوشت که اگر پشت بسم الله الرحمن الرحیم ذبح شود، قلب به میم میشود. تمام وجودش از پوست و گوشت و خون و حتی فضولاتش پاک میشود و در غذای مؤمن حل میشود بصورت عمل نورانی زنده و حی میشود و این عمل وارد بهشت رحمت الهی میشود. اللهم الرزقنا
13) آفریننده ذوالجلال و عظیم الشأن با آیه 31 سوره مبارکه مدثر دلایل اینکه چرا عدد 19 را انتخاب فرموده ، بیان میفرماید : الف) بی ایمانان را آشفته سازد. ب)به خوبان یهود و نصارا اطمینان دهد که قرآن آسمانی است. ج)ایمان مؤمنان را تقویت نماید. د)هرگونه شک و تردید را از دل مسلمانان و خوبان یهودی و مسیحی بزداید. ه)منافقین و کفار را که سیستم اعدادی قرآن را قبول ندارند، رسوا سازد.
14) در حالیکه وجود مبارک پنج تن(ص) در یک حلقه هستند و آن نورٌواحد(ص) است پس درواقع در باطن یک که همان وحدت وجود است و ظهور اسم مبارک واحد(=19) جلّجلاله میباشد که توحید محض و تعریف خالق یکتاست. حال اگر اسم مبارک هو را به صورت بسیط بنویسیم (ها + واو) ، عدد ابجدش 19 میشود که برابر اسم مبارک واحد جلّجلاله است. جمع ارقام 19 برابر با 10 میشود (10=9+1) که همان گنج 4 روی 10 است پس میشود 14 و جمع ارقام 14 هم 5 میشود و در یک نور ؛ نورٌواحد(ص) و در حرف ، همان ه میشود (که در مقام اشباع ، هو خوانده میشود).
در حقیقت بلوغ 9 هم در ظهور، چون سقف تمام اعداد است برابر گنج تمام حروف میشود. پس عدد 9 به بلوغ رسیدن کامل عددی است تا بتوانیم در حلقهی 5 (بندگی) دائما مستقر بمانیم.
15) عدد ابجد کلمه صبح=100 و برابر با عدد ابجد حرف ق است یعنی نگهدارنده و تنها وقتی که در قیامت نگهداشته میشود، صبح است چراکه میفرمایند صبح قیامت! از آنجا که جایگاه عددی حرف ق=19 است یعنی صبح از باطن 19 حروف و یا از پشت 19 حروف طلوع میکند! { 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم که بقول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم جمع است }
و در شب هنگام به ساعت 19 میرسیم که آن برابر ساعت 7 شب است و کلّ سوره حمد شامل 7 آیه است و تمام آن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است. پس طلوع صبح از پشت بسم الله و ورود لیل یعنی شب هم از پشت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است.{ بعبارتی شروع روز ما با صبح است( پشت 19 حروف) و شروع شب(ساعت 19) پشت 19 حروف}
16)عدد ابجد تمام حروف مقطعه رویهم 3385 است و جمع ارقامش 19 میشود (19=5+8+3+3) که برابر نام مبارک "واحد" جلّ جلاله است. و حقیقت گنج عشر و 4روی 10 و تمام اسرار را با جمع ارقامش که برابر 10 میشود ظاهر میفرماید(10=9+1). این عدد برابر است با اسم مبارک خداوند کریم"غاذی الصغیر و الکبیر دلیل"،غاذی به معنای غذا دهنده است. خوب توجه فرمایید! که خداوند در این گنج بینهایت، غذای صغیر و کبیر در این دلیل قرار داده است به شرط اینکه هر کس چقدر گرسنه معارف است و چقدر اشتها دارد. پس این سفره کریم تمام نعمتها را شامل است و او در این عمر کوتاه دائما بندگانش را به غذای "رزقا حسنا" دعوت میفرماید.
در جمع جایگاه عددی حروف مقطعه رویهم میشود 856 که باز هم جمع ارقامش 19 میشود (19=6+5+8) که این عدد برابر نام مبارک خداوند؛ "یا من یحق الحق بکلماته " است. یعنی ای کسی که حقوق حقانیتت را به کلمات عنایت فرمودی.
17)جالب است که بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که یک آیه شده و جمع 113 بسم الله در بطن آن است ، 19 حرف میباشد که 10 حرف آن بدون تکرار و 9 حرف آن تکرار شده است. و تمام گنج در این 19 حرف، افشامیشود. چنانچه 10 حرفِ بدون تکرارش، همان گنج عشر ؛ 4 روی 10 یعنی وجود مبارک 14 معصوم(ص) است که بدون تکرار هستند و فقط این عزیزانند که خداوند متعال در شأن و مقامشان ، آیه تطهیر را نازل فرموده است{...انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا .آیه 33 سوره مبارکه احزاب. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم }. و 9 حرف ، تکرارشده است که جمع عدد 1 تا 9 برابر نام مبارک حضرت آدم(ع) و کثرات فرزندانش الی یوم القیامة است که تکرار میشوند.(45=آدم=9+8+...+2+1)
اما در 10 عدد تکرار نشده، آیا غیر از این است که وجود مبارک امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه نورانی در بطن آقاست که ایشان به عدد 10 متولد شدند(1 خودش+9ذریه در بطنش). پس عددِ دهِ (10) وجودهای مبارک، 9 در بطنشان است که میشود 9 روی 10 ؛ درحقیقت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ، همان گنج عشر است و عدد 19برابر با اسم واحد جلّجلاله و جایگاه عددی اسم مبارکِ اول خداوند است . جمع ارقام 19 میشود 10(10=9+1) ، پس تمام قرآن که در بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) جمع است ، گنج عشر میباشد.
چنانچه میدانید بسم الله الرحمن الرحیم 4 کلمه است و جمع اعداد 1 تا 4 میشود 10. این 4 کلمه کلید آفرینش و هستی در عالم است. درواقع اسم اعظم پروردگار عالم را درک کنید. الله اعلم
*نکته: عدد ابجد و جایگاه عددی 10حرف ثابت بسم الله الرحمن الرحیم؛ ب س م ا ل ه ر ح ن ی(یـ):
عدد ابجد این 10 حروف 406 میشود که از اعجازهای عددی قرآن است زیرا عدد 406 برابر است با جمع اعداد یک تا 28(کلّ حروف قرآن)، در واقع اسرار باطنش را ظاهر میکند! زیرا 10 حرف است و 4 نقطه دارد که همان گنج 4 روی 10 است زیرا نقطه بر حرف مینشیند و حرف خوانده میشود. و جمع ارقام عدد ابجدش هم 10 میشود(10=6+0+4) و جایگاه عددی این 10 حرف، 100 میشود که برابر حرف ق به جایگاه عددی 19 است(10=9+1) یعنی این حروف کامل هستند.
عدد ابجد و جایگاه عددی حروف متغیر بسم الله الرحمن الرحیم؛ ل ا ل م ا ل ر ح م:
عدد ابجد این حروف نُه گانه( نقطه ندارند)، 380 است که برابر با 2 تا 190 تاست که عدد 190 از جمع 1 تا 19 بدست میآید! درواقع 190 برابر عدد ابجد کلمه نفـَس و نفـْس است. درحقیقت برای رسیدن به جهاد اکبر باید از جهاد نفـْس بگذریم. پس عدد 380، عدد دو جهاد است به بلوغ 9 حروفِ متغیر بسم الله الرحمن الرحیم. و جایگاه عددی این حروف متغیر 92 میشود برابر با عدد ابجد نام مبارک حضرت محمد(ص)، در حقیقت رسیدن به تمام خزانهی حمد پروردگار عالم و معارف اهل بیت(ص) است. پس جمع عدد ابجد حروف 406 و 380 میشود 786 که عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است و در جایگاه عددی 92+100 میشود 192 که برابر نام مبارک امام علی(ع) است.
18)در 19 فروردین (10=9+1) روز شرف شمس که متعلق به آقا امام رضا(ع) است، تشرّف حقیقت نور شمس الشموس را در عدد 19 به جان رضای خدا نوید میدهد.
19) خوب دقت کنید! تا جنین 9 ماهش در حمل کامل نشود، زمان تولد نمیرسد (9ماه تمام و وارد ماهِ 10 شود که 19=10+9 میشود) و یا اگر سنّ یک دختر تا 9 سال قمری تمام نشود، بلوغ فرا نمیرسد (9سال تمام و وارد سالِ10شود که 19=10+9 میشود). این چه مناسبت است؟! اگر دقت کنید باید بلوغ و تولد، هم 9 به عدد باشد و هم نُه به حروف(نه=55 و10=5+5)، تا جمع عددی و حروفی را کامل بگیرد. پس ورودی حقیقی از باب 19 میباشد و درواقع به گنج عشر چراکه 10=9+1 میشود! و این عدد 10، دههی طُهر است.
9 1 دایرهی حمل |
20)عدد نوزده یعنی شروع بهار زندگی و سبز شدن و طراوت و سلامتی و شادابی و حیات، یعنی زندگی برای این نوزاد ، نو، زده میشود! درواقع حمل به این صورت است:
*جانِ همه این معارف در نام مبارک امام حسین(ع) معنا میشود که عدد ابجد نام حسین(ع)=128 است یعنی 28+100 پس 100=ق ، نگهدارندهی 28 حرف که تمام محتوای قرآن از ظاهر و باطن است میباشد. آیا غیر از این است که حضرت خود ، به عدد 10 بدنیا آمده {یعنی یک خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش} پس خود ایشان، جانِ 28 است زیرا 10=8+2 و 10 ، گنج عشر و 4 روی 10 یعنی 14 است. چون حضرت، پنجمین معصوم(ص) است که با 9 ذریه در بطنش میشود 14 (14=9+5).
از طرفی آقا که به عدد 10 بدنیا آمد، خودش گنج عشر است و امام عاشورائیان به وراثت تمام 124000 پیامبر(ع) و 14 معصوم(ص). و در باطن عدد دَه به حروف، عدد 9 را ظاهر کرد(ده=9) پس اگر عدد نام مبارک ایشان 128 است یعنی تمام 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم، یعنی تمام 28 حرف الفبای قرآن از حروف و معانی و محتوای ظاهر و باطن دنیا و آخرت. نکته مهم اینکه اگر عدد ابجد 10 حرف اول الفبای عربی(ابجد هوز حطی) را بصورت بسیط با هم جمع کنیم(الف با جا دال ها واو زا حا طا یا) 210 میشود که برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع) است و جایگاه عددی این حروف 111 میشود که برابر عدد ابجد الف=عالی=کافی و در نهایت برابر کلمه نساء{ خانم حضرت فاطمه(س) است که ابجد کلمه نساء به تنهایی برابر 111 میباشد} خوب فکر کنید که حروف چگونه باطن گنج ولایت است!
آفریننده یکتا به ما میآموزد که این نظم اعداد، نشان از قدرت مطلق او بر تمام حسابگریها و حسابرسیهای خلقت و بندگانش میباشد. واحاطه وجودی برهمهی مخلوقات، با تمام حساب و کتاب، بدون ذرهای نقص، در دست اوست.
21)عدد 119 یعنی:
عدد 119 معنی میشود به 100+ 19: یعنی نگهدارندهی 19 که در عین حال که برابر با کلمات واحد= اول= نه= عبا= دیه= تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن (ص) هم 19 حروف است و جالب است حروف پنج که به عربی بنج نوشته میشود جایگاهش 19 میشود(بنج=19)، برابر با جایگاه عددی حرف ق هم است.
پس خوب دقت کنید! در عدد 119(19+100): عدد 100 برابر عدد ابجد حرف ق است و عدد 19 برابر با جایگاه عددی حرف ق است! بعبارتی عدد 119 یعنی معرفی حرف ق به عدد ابجد و جایگاه!!! و عدد 119 برابر با عدد ابجد اسم خدای مهربان لطف است، درواقع پروردگار عالم این عدد را به همهی مخلوقاتش لطف کرده است.
*جمع اعداد 1 تا 19 =190=نفَس
نفـَس و نفـْس در وجود انسان: جمع اعداد 1 تا 19 میشود 190 که برابر با عدد ابجد کلمه نفس میباشد. جالب است که انسان یک نفَس (یعنی دم و بازدم) دارد و یک نفـْس . حروف هر دو مثل هم است(فرقشان در حرکت حرفِ ف است) اما در معنی: نفَس ، برای حیات دنیاست که تا نفَس هست، زندگی دنیایی هم هست. و نفـْس درواقع، نفَسِ آخرتی است! تمام شخصیت باطنی انسان وابسته به تهذیب و اصلاح نفـْس اوست و تمام زندگی آخرتی انسان وابسته به شکل باطنی نفـْسش است که بصورت عمل (در آخرت) ظاهر میشود.
زندگی ما در دنیا به نفَسمان بسته است و نفَس یعنی حیات و زنده بودنمان در این دنیا! جالب است همانطورکه قلب کره زمین، خانه خدای کریم است که به شکل مکعب میباشد و 6 وجه دارد، خلقت هم روی عدد 6 (حرفِ و) است که خداوند متعال میفرماید: آسمانها و زمین را در 6 روز خلق فرموده(آیه 4 سوره مبارکه حدید) و 6 به حروف فارسی شِش نوشته میشود و در بدن ما هم شُش قرار دارد که در واقع تمام شِش دانگ زندگی ما به شُشها بستگی دارد! چراکه تنفس درست و خوب هوای پاکیزه ، تضمین خوب کارکردن قلب و مغز و به تبع، همهی سلولهای بدن است. و در هر دم و بازدم ، قلب هم ممات را با هر تپشش به حیات منقلب میکند.
هرگاه در معرض امتحان واقعی قرار میگیریم باید نفَس گرو بگذاریم یعنی روی امر واجب (چه برای دین و آخرت، چه برای زندگی شخصی و اخلاقیات و پیمانها، چه برای امور اجتماعی و مالی و...) که خودمان را مسئول آن میدانیم باید تا پای جان بایستیم. پس هرکس که تا پای جان(برای دین و عقیدهاش ) بایستد، صادق است؛ فتمنّوالموت اِن کنتم صادقین (آیه 6 سوره مبارکه جمعه) .
در شب لیلة المبیت که پروردگار عالم به پیامبراکرم(ص) امر به هجرت فرمود، وزنهی ترازوی دین در مقابل جان مبارک پیامبر(ص) و قرآن عزیز، هم وزنش جان مبارک و نفسهای نورانی و وزین امیر ملک و ملکوت؛ امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) بود که در رختخواب پیامبر(ص) خوابید تا جان مبارک ایشان به سلامت به مدینه برسد. آیا صاحب آن نفـَس، جانِ تمام قرآنی نیست که پیامبر(ص) برای اینکه رسالتش کامل شود به مدینه هجرت کرده است؟! و آن قرآن{به فرموده پیامبر(ص)}، در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم(سوره مبارکه حمد) جمع نیست که حضرت علی(ع) {که فرمود:انا نقطة تحت الباء}، صاحب 19 حرف و تمام اسرار آن است؟! پس باطن نقطه که حروف را صدا دار میکند و حرکت میدهد یعنی باب الله را باز میکند، همان نفـَسِ حضرت علی(ع) است که نَفـْسِ پیامبر(ص) است!
عدد ابجد کلمه نفس=190 است که برابر با عدد ابجد مُعلن (اسم مبارک خداوند) است یعنی علنی شده.
همانطورکه بیان شد جمع اعداد 1 تا 19 برابر 190 میشود که معنای بسیاری در خود نهفته دارد:
1)تا اعداد 1 تا 19 جمع نشوند در حقیقت خلقت، نفَس ظاهر نمیشود!
2)عدد 19 برابر با جایگاه عددی کلمه نُه است. که نوزاد وقتی میخواهد متولد شود به 9 ماهِ عدد-طولی در شکم مادر رشد کرده و به هنگام تولد باید به نُه ماه حروفی به ارضِ دنیا قدم گذارد! که عدد ابجد کلمه نُه=55 (برابر با عدد ابجد اسم مُجیب پروردگار عالم) و جمع ارقام 55 میشود10(10=5+5) یعنی 9 ِ عدد تمام میشود وارد 10، به بلوغ تولد میرسد یعنی 9 روی 10؛ درواقع عدد 19 کامل میشود. پس ورودی هر نوزاد از 19 است!
3)هرگاه حیوان حلال گوشتی را میخواهند ذبح کنند، نفَس آن را پشت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم قربانی میکنند. در واقع با چاقوی آهنی(حدید)! حیوان، حَد میخورد تا حلال شود. و حدید(آهن)، حدود الهی را بر او تمام میکند تا نفَس کوتاهِ زندگی حیوانیش پشت 19 حروف، به تنفس بلند انسانی و عمل انسانی زنده شود الی یوم القیامة، چراکه نـَفـْسِ عمل در انسان، زندگیش ابدی است!
4)همانطورکه اشاره شد انسان، نفَس و نفـْس دارد. درواقع نفَسش باید پشت 19 حرف(که تمام قرآن است)، حیات عمل را ظاهر کند. و نفـْس، سنگینترین و سختترین نیروی باطنی در زندگی انسانی است که در اثر صحیح زندگی کردن و با شیعه شدن به ائمه اطهار(ص){به سیرت و صورت}، تضمین راه پیداکردن به قرب خداوند است. (نفـﹶس=190=جمع 1 تا 19). پس با توجه به قسمت بالا، در واقع پشت دو تا 19 قرار میگیریم تا به قرب الهی راه پیدا کنیم. درواقع حیوان فقط نـَفـَسـش پشت بسم الله قربانی میشود تا برسد به یخرجهم من الظلمات الی النور، اما انسان با دو قربانی: اول نـَفـْس که جهاد اکبر است و بعد نـَفـَس که شهادت نصیبش شود به این مقام میرسد که درواقع نمیمیرد بلکه زنده حقیقی میشود.
5)تولد انسان در عالم آخرت، از راه بریده شدن صحیح از نفس حیوانی به حقیقت نفس نورانی انسانی است. در روایات آمده است: موتوا قبل ان تموتوا؛ (نفس خود را) بمیرانید قبل از اینکه شما را بمیرانند یعنی زنده شدن واقعی و آن توفیق، نصیب نمیشود مگر به مجاهدت و تهذیب نفس و مراقبه و عملهای خالصانه. یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا، نمونه رسیدن به این پیروزی کامل نفسی بودند. اینجا مقام شهادت؛ قلب شدن مرگ حیوانی به زنده شدن زندگی انسانی است. یعنی آمدهایم که زنده شویم نه بمیریم! ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران)
6) چنانچه امام حسین(ع) به عدد 10 بدنیا آمده و 9 ذریه در بطنش است یعنی 9 روی 10 ؛ حقیقت 19است و حقیقت جمع عدد 1 تا 19 (=190) را در عاشورا به اسم زیبای خداوند یعنی مُعلن (=190)، علنی کرد. از طرف دیگر تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) رویهم 19 حرف است یعنی با نام امام حسین(ع) که پنجمینِ ایشان است، 19 حرف تمام میشود.
7) عدد 19 به حروف هم باید کامل شود. عدد ابجد حروف نوزده =72 و برابر با عدد ابجد کلمه سجده است که امام حسین(ع) که خود ، 19 به عدد بود ؛ نوزده به حروف را هم تمام کرد و سر مبارکش را به سجده بندگی گذاشت و برنداشت تا سر از پیکر مطهرش جدا کردند. و 40 روز سرمبارکش بر نیزه بود که عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 میشود (=سجده=نوزده) یعنی سرآقا حتی هنگامیکه بر نیزه بود هم از سجده خارج نشد!{اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد و آخر تابع له علی ذلک...} . پس درواقع دو سجده انجام شد و میدانید که هر دو سجده، یک رکن میشود.
8)هر سجده برابر نوزده است(سجده=72=نوزده) و 2 سجده میشود 2 تا 19 تا یعنی 38 (38=2×19) که 38 برابر است با جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و همچنین نام مبارک علی(ع). پس اگر سجده به رسالت و سجده به ولایت، کامل انجام شود یک رکن است که قبولی آن، قبولی سجده به خداوند کریم و بندگی خالص اوست. بنابراین 2 سجده؛ 2 تا 72 تا میشود 144 برابر با عدد ابجد اسم مبارک سعید خداوند، و پروردگار عالم مقام سعید را نصیب ساجدین میفرماید.
9)وقتی اعداد را به ترتیب پشت سر گذاریم(3،2،1،...) تا 19 به حرفِ ق یعنی نگهدارنده میرسیم. و حرف ق، ریشه تقوی است که خداوند متعال فقط عمل با تقوی را قبول میفرماید(آیه 2 سوره مبارکه بقره: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین)
10)در ترتیب نوشتاری قرآن مجید هم از جمع 1 تا 19، به سوره مبارکه مریم(س) (نوزدهمین سوره) میرسیم که خداوند یکتا نمره قبولی نذر مادر حضرت مریم (س) را به قبول حسن میدهد (فتقبّلها ربّها بقبول حسن... . آیه 37 سوره مبارکه آل عمران) و این مولود نورانی، مقام ولایت و طهارت را داراست؛ و اذ قالت الملائکة یا مریم انّ الله اصطفاکِ وطهّرکِ واصطفاکِ علی نساءالعالمین(آیه 42 سوره مبارکه ال عمران).
11) از جمع 1 تا 19 در جزءهای قرآن کریم(شروع جزء 19) به آیه 21 سوره مبارکه فرقان میرسیم. فرقان یعنی رسیدن به جانِ قرآن که جداکننده حق از باطل است و علی(ع)، فاروق اکبر است و شمشیرش(حدیدش)، ذوالفقار؛ جداکننده حق از باطل است!
حطّه و مقامات و معرفت به حطه چیست؟
چون درس درباره عدد 19 و حرف قاف و باطن آن سجده است، خوب است بدانید که امر به سجده، مقامات و شئوناتی را برای انسان مؤمن جلوه میدهد که باعث تعالی و نجات او میشود. درحقیقت دین اسلام که از ریشهی سلم و درواقع تسلیم محض خالق یکتا شدن و توحیدی و ناب شدن و مخلص شدن است. باطن آن سجده کامل یعنی اطاعت کامل از خداوند و پیامبر بزرگوار اسلام و اوصیائش صلوات الله علیهم اجمعین است و به عبارتی ریزش گناهان با سجده حقیقی میباشد که حطه به یک معنا ریزش گناهان است. پس اول قدم در ساحت مقدس درگاه الهی سجده میباشد. چنانچه خداوند متعال بعد از خلقت حضرت آدم(ع) به ملائکه امر به سجده فرمود. این دستور پروردگار عالم اسرار ورود به معرفت الله و ورود به مقامات و و شئونات انسانی و بندگی میباشد. چنانچه به درگاه پرعظمت باریتعالی در مکه، به خانه خدا؛ خانه توحید که وارد میشویم باید اول به حالت سجده وارد شویم. پس باید به خدمت هر معصوم(ص) بزرگواری که میرویم، اول عمل به صورت سجده است به ساحت پاکشان تا ظاهر کار غسل میکنیم و با لباس پاک میرویم... اما سجده باعث ریزش گناهان و پاک شدن قلبی و خضوع و خشوع به درگاه الهی است تا کبر و غرور و حسد و بخل و تمام رزائل از انسان جدا شود، تا لیاقت پیدا کنیم به زیارت وجودهای مبارک.
بنابراین در زمان حضرت موسی(ع) قوم حضرت به عمل حطه امتحان شدند. آیه 58 سوره مبارکه بقره: و اذ قلنا ادخلوا هذه القریة فکلوا منها حیث شئتم رغدا وادخلوا الباب سجّدا و قولوا حطة نغفر لکم خطایاکم و سنزید المحسنین؛ و(یاد کنید) هنگامیکه گفتیم: به این شهر(بیت المقدس) وارد شوید، و از نعمتهای آن هرچه خواستید فراوان و گوارا بخورید و از دروازه(شهر یا در معبد) سجده کنان درآیید و بگویید:( خدایا! خواسته ما) ریزش گناهان ماست، تا گناهانتان را بیامرزیم و به زودی(پاداش) نیکوکاران را بیفزاییم.
امام حسن عسکری(ع) فرمود: خداوند متعال فرمود: ای قوم بنی اسرائیل! به یاد آرید"اذ قلنا" به پیشینیان شما"ادخلوا هذه القریة" و آن روستای "اریحا"{ شهر ستمگران در شیب سرزمین اردن در شام که بین آن و بیت المقدس یک روز راه برای اسب سوار است. <معجم البلدان ج1.ص165>} در سرزمین شام بود. هنگامیکه از آن بیابان بیرون آمدند "فکلوا منها" از آن روستا "حیث شئتم رغدا" در آسودگی و بدون هیچ خستگیو زحمتی"وادخلواالباب" دروازه روستا "سجدا" خداوند عزوجل بر بالای آن دروازه، تمثال حضرت محمد(ص) و علی(ع) را نمایان ساخت و به آنان فرمان داد برای بزرگداشت آن تمثال سجده کنند و بیعت ایشان را بر خود تازه کنند و ولایت ایشان را باز با زبان آورند و عهد و پیمانی را که درباره ایشان بستهاند، به یاد آورند."قولوا حطة" یعنی بگویید سجده ما برای خداوند متعال و بزرگداشتن تمثال محمد(ص) و علی(ع) و در پی باور ما به ولایت ایشان بوده که گناهانمان را میکاهد و بدیهایمان را پاک میکند.
خداوند متعال فرمود:" نغفر لکم" به خاطر این کار"خطایاکم" که در گذشته انجام دادهاید و گناهانی را که پیشتر مرتکب شدهاید، از شما میزداییم. "وسنزید المحسنین" کسانی که در میان شما گناه مخالفان ولایت را مرتکب نشده باشند و بر پیمان ولایتی که از سوی خود به خداوند تقدیم کردهاند استوار مانده باشند، به خاطر این کار، بر پاداشها و مقامهای ایشان میافزاییم و این همان کلام خداوند متعال است که فرمود:" و سنزیدالمحسنین" و نیز فرمود: " فبدّل الذین ظلوا قولا غیر الذی قیل لهم" بر خلاف دستوری که به آنها داده شده بود، سجده نکردند و آن چه را که باید میگفتند، بر زبان نیاوردند و ستم ورزیدند و پشت به سوی دروازه کردند و به پشت داخل شدند و گفتند:"هطا سمقانا" یعنی گندم سرخی که از آن بخوریم برای ما دوست داشتنیتر از چنین رفتار و گفتاری است. خداوند متعال فرمود: " فانزلنا علی الذین ظلموا" و سخنی را که به آنها گفته شد تغییر دادند و به ولایت خداوند و حضرت محمد(ص) و علی(ع) و خاندان پاک دامن ایشان گردن ننهادند" رجزاً من السماء بما کانوا یفسقون" و از فرمان خداوند متعال و پیروی از او سرباز زدند؛ پس عذابی که دچارش گشتند این بود که در کمتر از یک روز صد و بیست هزار تن از آنها به سبب طاعون هلاک شدند و اینان همان کسانی بودند که خداوند میدانست ایمان نمیآورند و توبه نمیکنند، اما بر آنان که میدانست توبه میکنند و یا از کمرشان فرزندی پاک بیرون میآید که خدا را به یگانگی میپرستد و به حضرت محمد(ص) ایمان میآورد و ولایت حضرت علی(ع) وصی و برادر او را میشناس، این عذاب فرونیامد.
سپس خداوند عزوجل فرمود:" و اذاستسقی موسی لقومه" به یاد آرید ای قوم بنی اسرائیل!"اذاستسقی لقومه" برای آنها در پی آب برآمد؛ چراکه در بیابان دچار تشنگی شده فریادزنان و گریه کنان گفتند: ای موسی! تشنگی ما را از پا درآورد. موسی(ع) گفت: خداوندا! به حق محمد(ص) سرور پیامبران و به حق علی(ع) سرور اوصیا و به حق فاطمه(س) بانوی تمامی زنان و به حق حسن(ع) سرور اولیاء و به حق حسین(ع) برترین شهیدان و به حق خاندان و جانشینان ایشان که بر همه پاکان سرورند، این بندگانت را سیراب کن. خداوند متعال به او وحی کرد: ای موسی!"اضرب بعصاک الحجر" و موسی(ع) بر سنگ زد" فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا قد علم کلّ اناس مشربهم" هر قبیلهای از فرزندان یعقوب(ع) آبشخور خود را یافت تا قبیلهها بر سر یک آبشخور با هم نزاع نکنند. خداوند عزوجل فرمود:"کلوا و اشربوا من رزق الله" که به شما ارزانی داشته است" و لاتعثوا فی الارض مفسدین" و در زمین به تباهی و نافرمانی نپردازید که رسول خدا(ص) فرمود: هر کس بر ولالیت ما اهل بیت پایدار بماند ، خداوند جامی از محبت خود به او مینوشاند که چیز دیگری به جای آن آرزو نکند و هیچ کفایتبخش و نگاهبان و یاوری جز آن نخواهد؛ و هر کس خود را برای به جان خریدن سختیها در راه ولایت ما آماده سازد، خداوند وی را آنچنان در عرصات روز قیامت درآورد که دیده تمامی حاضرین از مشاهده درجات او ناتوان شود، اما او از درجات خویش آگاه است، چنان که در دنیا از داشتههای خود آگاه بود.
سپس به او گفته شود: تو خود را برای به جان خریدن سختیها در راه ولایت محمد(ص) و خاندان پاکش آماده ساختی، پس خداوند به تو روی آورده و توانایت کرده تا در میان کسانی که در دشواریهای این عرصات گرفتار شدهاند، هر کس را میخواهی رهایی بخشی؛ پس او چشم میاندازد و همه را در نگاه خود گرد میآورد، سپس در میان آنها کسانی را برمیگزیند که در نیا به او نیکی کردهاند و با سخنی یا کرداری به او مهر ورزیدهاند و در نبودش سخنی ناروا را از او دور کردهاند و در مجلسی به نیکی از او یاد کردهاند و یاریش کردهاند، و آنها را چنان جدا میکند که گویی در میان درهمها سالم را از شکسته جدا میسازد. آنگاه به او گفته شود: آنان را به بهشت وارد ساز و در باغهای پروردگارمان هر کجا که خواهی جایشان ده و نیز به او گفته میشود: ما تو را مقامی دادهایم و توانایت کردهایم تا هر که را خواهی در آتش دوزخ بیفکنی. پس او چشم میاندازد و همه را در نگاه خود گرد میاورد و هر کس را بخواهد از میان آنها برمیگزیند، آنگونه که دینار را از تکههای آهن جدا سازد. سپس به او گفته میشود: آنان را به هر کجای دوزخ که خواهی رهسپار کن و او آنها را به هر کجا از تنگناهای دوزخ که خواهد روانه کند. حضرت امام حسن عسکری(ع) فرمود: خداوند به قوم بنی اسرائیل در روزگار محمد(ص) میفرماید: اگر پیشینیان شما به ولایت محمد(ص) و خاندانش فراخوانده شدند، اکنون که شما ایشان را میبینید، در راه ولایتشان به مراد و خواستهای والا دست یافتهاید. پس با تقرب به ما اهل بیت علیهم السلام به درگاه خدا نزدیکی جویید و با روی برگرداندن از ما به خشم او روی نیاورید و از رحمت او دور نشوید.
خداوند عزوجل فرمود:" و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد" و زمانی را به یاد آورید که پیشینیان شما گفتند: ما نمیتوانیم غذایی یکنواخت یعنی منّ و سلوی را تحمل کنیم و بایست غذای دیگری به آن بیافزاییم"فادع لنا ربّک یخرج لنا ممّا تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها قال" موسی" اتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر" یعنی آیا چیزی زبونتر را به جای آن چه نیکتر است برمیگزینید؟! سپس خداوند فرمود:" اهبطوا مصرا" از بیابان به شهری از شهرها " فانّ لکم ما سئلتم" در آن شهر. خداوند متعال فرمود:" و ضربت علیهم الذلّة" یعنی تاوانی که در پیشگاه پروردگارشان و بندگان مؤمنش از آنها گرفته شد"والمسکنة" که همان تهیدستی و فرومایگی بود"و بائوا بغضب من الله" خشم و لعنت خداوند را بر دوش کشیدند" ذلک بانّهم کانوا یکفرون بآیات الله" پیش از آن که خداوند آنها را دچار خواری و نداری کند،" و یقتلون النبیین بغیر الحق" ایشان را به ناحق و بدون هیچ جرمی میکشتند؛ حال آنکه ایشان از میان آنها و فقط به سوی خود آنها برانگیخته شده بودند." ذلک بما عصوا" درماندگی بر آنها چیره شد تا اینکه دست به گناهانی آلودند که به خاطر آن گناهان دچار خواری و نداری شدند و به چشم خداوند گرفتار گشتند."وکانوا یعتدون" فرمان خداوند متعال را درنوردیدند و رو به سوی فرمان شیطان گذاردند.
رسول خدا(ص) فرمود: به هوش باشید تا کاری همچون کار بنی اسرائیل نکنید و خداوند را به خشم نیاورید و آمرانه از او چیزی نخواهید و هرگاه یکی از شما در روزی یا زندگانی خویش به امری ناخوشایند دچار شد، مبادا چیزی در نظر آورد تا از خداوند بخواهد، چرا که شاید موجب مرگ و نابودی او شود؛ بلکه باید بگوید: خداوندا! به حق شکوه محمد(ص) و خاندان پاکش اگر در آن چه من ناخوشایندش میشمارم، خیری برایم قرار دارد و برای دینم بهتر است، مرا بر آن صبور گردان و توانی عطا فرما تا تحملش کنم و نیرومندم ساز تا سنگینی بارش را به دوش گیرم، و اگر خیر در چیزی غیر از آن است، پس همان را بر من ارزانی فرما و مرا در همه حال به قضای خود خشنود گردان که سپاس و ستایش از برای توست. پس اگر تو چنین گویی خداوند آن چه را خیر است برایت مقدور و مقدّر میسازد. و نیز رسول خدا(ص) فرمود: ای بندگان خدا از غرق شدن در گناهان و کوچک شمردن آنها بپرهیزید چراکه به دنبال ارتکاب گناه پستی چنان بر جان گنهکار چیره میشود که او را در گناهی بزرگتر میاندازد؛ او همچنان گناه میکند و آن را کوچک میشمارد و پست میشود و در گناهی بزرگتر میافتد تا اینکه از ولایت وصی رسول خدا(ص) سربازمیزند و نبوت پیامبرخدا(ص) را منکر میشود و همچنان در این پستی میماند تا اینکه یگانگی خدا را انکار میکند و در دین خدا کفر میورزد. سپس خداوند متعال فرمود:"انّ الذین آمنوا" به خدا و به آنچه خدا ایمان به آن را درباره ولایت علی بن ابیطالب(ع) و پاکان خاندانش واجب فرمود. "والذین هادوا" یعنی یهودیان "والنصاری" کسانی که پنداشتند یکدیگر را در راه دین خدا نصرت و یاری میکنند، "والصائبین" کسانی که گمان کردند از دینی برون آمدهاند و به دین خدا گرویدهاند؛ حال آن که در سخن خود دروغ گویانی بیش نبودند"من آمن بالله" در میان آن کفرپیشگان، دست از کفرورزی کشید و هر کس در میان آن مؤمنان در آینده عمرش به عهد و پیمانی ایمان آورد که از او درباره محمد(ص) و علی(ع) و جانشینان پاکش گرفته شده" و عمل صالحا" در میان این ایمان آورندگان" فلهم اجرهم" پاداش ایشان" عند ربهم " در آخرت" ولا خوف علیهم" در آنجا به هنگامی که ناپاکان در بیم افتند "ولا هم یحزنون" آنگاه که مخالفان اندوهناک شوند؛ چراکه مؤمنان با خداوند مخالفتی نکردهاند و اینچنین دست به کاری نزدهاند که به خاطرش بترسند و اندوهناک شوند.
امیرمؤمنان علی(ع) به مردی نگاه کرد و آثار ترس را در او نمایان دید، فرمود: تو را چه شده؟ عرض کرد: من از خدا میترسم. فرمود: ای بنده خدا از گناهانت بترس و از جاری شدن عدالت خداوند بر تو به خاطر ستم به بندگانش بیم داشته باش و در آن چه بر تو واجب کرده از او اطاعت کن و در آنچه به صلاح تو دانسته از او سرپیچی مکن و آن گاه دیگر از خداوند نترس چرا که او به هیچ کس ستم روا نمیدارد و هرگز کسی را پیش از سزایش عذاب نمیکند و نیز از فرجام بد بترس که مبادا فرجامت تغییر کند و دگرگون شود. پس اگر میخواهی خداوند تو را از فرجام بد در امان دارد، بدان که هر کار نیکی انجام میدهی به سبب نیکی خداوند و توفیق اوست و هر کار بدی انجام میدهی از آن روست که خداوند تو را مهلت داده است و تو را میبیند و در مورد تو بردبار است.
سلیمان جعفری گفت: از حضرت امام رضا(ع) شنیدم که درباره کلام خداوند متعال :"و قولوا حطة نغفر لکم خطایاکم" فرمود: حضرت امام محمد باقر(ع) فرمود: ما دروازه ریزش گناهان شما هستیم. اسحاق بن عمار از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است که ایشان این آیه را تلاوت کرد:"ذلک بأنّهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیر الحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون". و فرمود: به خدا سوگند یهودیان پیامبران را با دستهای خود نکشتند و با شمشیرهای خود نزدند بلکه سخنان ایشان را شنیدند و آن را فاش کردند و اینگونه بود که پیامبران از جانب ستمگران به خاطر سخنان خود سرزنش شدند و به قتل رسیدند، پس این کار یهودیان به مثابه قتل و ستم و نافرمانی گشت.{کافی.ج2.ص275.ح6}
امام باقر(ع) فرمود: هرگاه حضرت قائم (عج) در مکه قیام کند و بخواهد که به سوی کوفه برود، منادی او این ندا را سرخواهد داد: هان! کسی از شما خوراک و نوشیدنی با خود به همراه نبرد. او سنگ موسی بن عمران (ع) را که به اندازه بار شتر است حمل میکند. در منزلی فرود نمیآید مگر اینکه چشمهای از آن جاری گردد و هر که گرسنه باشد سیر خواهد شد و هر که تشنه است سیراب خواهد شد. آن توشه با آنان خواهد بود تا این که در نجف در پشت کوفه فرود بیایند. امام صادق(ع) فرمود: الواح موسی(ع) نزد ماست و عصای موسی(ع) نزد ما است و ما وارثان پیامبران هستیم.{ کافی.ج1.ص180.ح3 و 2}
درواقع امتحان خالص از ناخالص بندگان خدا با سجده است. نکته مهم اینکه امام اول مؤمنین و مسلمین؛ وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ص) در محلّ سجده گاه عالم خلقت یعنی مسجد الحرام قدم مبارکشان را در دنیا گذاشتند. و همچنین در مسجد کوفه و در محراب نماز و در حال سجده بدست شقیترین اشقیا ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه فرق مبارکش شکافت و منجر به شهادت حضرت شد. . و فرزند بزرگوارش؛ حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در حالت سجده در گودال قتلگاه سر از بدن مطهرش جدا شد( لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین در حقش) یعنی عمر مبارکشان به سجده تمام شد. چنانچه وجودهای مبارک، امام مسلمین و مؤمنین هستند پس همه باید پیرو راه نورانی ایشان باشند. بنابراین امر به سجده، اطاعت محض قلبی انسان است و گرفتن حیات طیب و سکوی پرواز به اعلاعلیین و عند ربهم یرزقون است.
* سوره مبارکه ق(قاف):
نام پنجاهمین سوره مبارک قرآن از نظر ترتیب فهرستی حرف ق است. این سوره مکی میباشد و در جزء 26 قرار دارد و شامل 45 آیه است که عدد 45 برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است .هر یک از این اعداد و شناسنامه این سوره مبارکه اسراری در خود نهفته دارد که در زیر به آن اشاره میشود:
از نظر ترتیب فهرستی این سوره مبارکه عددش 50 و برابر با حرف ن است. عدد 50(=ن) برابر با عدد ابجد کلمه کـُل و همه است(50= ن =کل=همه). و جایگاه عددی حرفِ ن=14 میباشد و حقیقت این حرف وجود مبارک 14 معصوم(ص) است و عدد 14 برابر با جایگاه نام مبارک اُم ؛ وجود مبارک حضرت فاطمه(س) میباشد و در باطن جوهر عالم خلقت است. درواقع حرف قاف، باطن ولایت میباشد که نگهدارنده دین و گنج توحید؛ لا اله الا الله و کلمه اخلاص است.
در این سوره مبارکه 57 بار حرف ق تکرار شده که 57=3×19 و 19 برابر با جایگاه عددی حرف ق است!
پس خوب دقت کنید که این سوره چگونه باید در جان حروف و کلمات عمل ما نفوذ کند! حرف (ق) به تنهایی یعنی نگهدار و معنی کامل را داراست، (ق) ریشهی کلمه تقوی است یعنی فعل وقی، هنگامیکه بصورت امر استفاده میشود و 2حرف اعلال دارد؛(و) و (ی) که این دو حرف در فعل امر میافتد و فقط حرف (ق) میماند یعنی نگهدار. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم زمین را خلق کرد بسیار میلرزید و با خلقت کوه قاف زمین آرام گرفت. در دنیا هر مادهای را میخواهند ماندگاری آن زیاد شود مثلا در مواد غذایی مواد نگهدارنده(ق) به آن اضافه میکنند، آهن را ضد زنگ می زنند، یخچال و فریزر نوعی نگهدارنده هستند و همینطور هر آفت زدایی برای وسایل گوناگون نگهدارنده است. چنانچه حرفِ ق در حروف عربی یعنی نگهدار و درواقع نیروی نگهدارنده تقوی مثل ترمز معنی میشود و خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره میفرماید: ذالک الکتاب لا ریب فیه هدًی للمتقین؛ شک نداشته باشید که آن کتاب (قرآن کریم)هدایت میکند متقین را. پس به شرط تقوی، عملها قبول میشود. درواقع انسان باید به وسیله این نیروی معجزه آسا از خطرات گناه و وسواس و خناس در امان بماند تا در قیامت از جهنم دور شود که جایگاه متقین، بهشت است.اللهم الرزقنا
بنابراین تمام اعمال انسان همانطورکه نون ساکن پشت تمام حروف الفبا باید کار کند تا به جایگاه معنی و حقیقت خود معانی را برساند، همینطور است قِ تقوی! پشت نگاه چشم و شنیدن گوش در مقابل دیدن و شنیدن گناه باید ترمز داشته باشد و دهان برای سخن گفتن و خوردن، بینی برای بو کشیدن و پوست برای لمس کردن و خلاصه دست و پا و شکم و امیال و ... همه باید با ترمز تقوی نگهداری شود تا سالم بماند و در قیامت همه اعضای ما سالم و بینقص محشور شود و اعمال صادر از این بدن، اندازه حدود خداوند را ظاهر کند و نورانی باشد.
سوره مبارکه قاف شامل 45 آیه است( برابر با عدد ابجد کلمه آدم). پس آیا با عملِ مقبول به آیات این سوره مبارکه، صورت و سیرت آدمیت نصیب ما میشود؟ که خداوند متعال در آیه 128 سوره مبارکه اعراف میفرماید: والعاقبة للمتقین؛ و سرانجام نیک برای متقین یعنی پرهیزکاران است. و همچنین میفرماید که بهترین زاد و توشه هم تقوی است: ...فإنّ خیر الزاد التقوی و اتّقون یا اولی الالباب؛ به نفع خود توشه برگیرید که بهترین توشه، پرهیزکاری یعنی تقوی است و ای صاحبان خرد! از من پروا کنید( آیه 197 سوره مبارکه بقره). و بهشت را جایگاه متقین قرارداده است چون صورت بهشتیان، آدمیزاد است(هرگز حیوان وارد بهشت نمیشود).
عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) 34 است که برابر با عدد ابجد کلمه دل میباشد که تنها جاییکه باید خانه تقوی باشد، دل است که اگر دل، با تقوی بود( ...تقوی القلوب؛ آیه 32 سوره مبارکه حج)، تمام اعضا هم متقی شده و اعمال بنده ناشی از تقوی، ظاهر میشود. و در حدیث آمده است که قلب المؤمن عرش الرحمان. دل با تقوی، قلب سلیم است. دل با تقوی، قلب میزان است. دل با تقوی، خانه خداست چنانچه امیرالمؤمنین(ص) که مولود کعبه است، مولای متقیان است که او از قلب کره زمین (همان دل)، تولد پیداکرده است. سوره مبارکه انفال آیه شریفه 2: انّما المؤمنون الذین إذا ذکرالله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلونَ؛ مؤمنان آنها هستند که اگر ذکری از خدا شود از عظمت و جلال خدا دلهاشان ترسان و لرزان و چون آیات خدا بر آنها تلاوت شود بر مقام ایمانشان بیفزاید و به خدای خود در هر کار توکل میکنند. و در آیه 10 این سوره مبارکه میفرماید: و ما جعله الله الا بشری و لتطمئنّ به قلوبکم و ماالنصر الا من عندالله انّ الله عزیز حکیمٌ؛ و این مدد فرشتگان را خدا نفرستاد مگر آنکه بشارت و مژده فتح باشد و تا دلهای شما را(به وعده خدا) مطمئن سازد و بدانید که نصرت و پیروزی نیست مگر از جانب خدا که خدا را کمال قدرت و حکمت است. و در آیه شریفه 28 سوره مبارکه رعد میفرماید: الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکرالله الا بذکر الله تطمئنّ القلوبُ؛ آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام میگیرد( ای مردم) آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام بخش دلهاست.
عدد 19 در سوره های قرآن کریم
*نوزدهمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب فهرستی: سوره مبارکه مریم(س) به عدد ترتیب نزول 44 که برابر است با عدد ابجد کلمه مَد و برابر جایگاه عددی یا موضعی کلمات وجه الله= سینه= المص= هفت= قدوس=قادر= نبوت= محمود میباشد. این سوره مبارکه شامل 98 آیه شریفه است؛ برابر با عدد نماز= جلسه= جعفرصادق(ع)=محمود. و با حروف مقطعه (کهیعص) در جزء 16شروع شده (دهمین سوره ایست که با حروف مقطعه شروع میشود). در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه علق است که جالب است این سوره مبارکه 19 آیه دارد و نوزدهمین سورهی جزء 30 است.
*نوزدهمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نزول: سوره مبارکه فیل به عدد ترتیب فهرستی 105 که برابر است با کهف= عادل(اعدل). این سوره مبارکه شامل 5 آیه شریفه است و دهمین سوره از انتهای قرآن مجید است. در دایره سُور قرآن مجید روبروی سوره مبارکه یونس(ع) است.
*جزء 19 شامل 339 آیه شریفه است که عدد 339 معنی میشود به 300 +39 یعنی افشاکنندهی 39 که برابر است با کلمات ایمان= کوفه= سین= کافی= زیت= سدر= احسان= اعلی= دیّان= عفو= مبین= وکیل= منزه= محول= ملجأی= قبول= ظل. این جزء از آیه 21 سوره مبارکه فرقان شروع میشود و در ادامهاش سوره مبارکه شعراء(کامل) تا آیه 55 سوره مبارکه نمل است. جزء 19 با حرفِ( و) شروع و به حرفِ (ن) ختم میشود.
*سورههایی که شامل 19 آیه شریفه هستند: اعلی؛ که دهمین سوره جزء 30 است و علق؛ که نوزدهمین سوره جزء 30 است .
*نوزدهمین سورهای که با حروف مقطعه شروع میشود؛ سوره مبارکه یس است.