قران شناسی دو (قسمت سوم)
*معرفت به وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله از نظر عددی(طولی)
شروع سوره مبارکه حمد با حرفِ ب است و 4 آیه به حرفِ ن، و 3 آیه به حرفِ م تمام میشود. در ابتدا جالب است بدانید جمع عدد ابجد این سه حرف مهم یعنی ن-م-ب میشود 92(92=50+40+2) که برابر است با عدد ابجد نام مبارک محمدصلی الله علیه و آله که صاحبِ حمد میباشد!
تمام وجود ما انسانها میشود قلم و تمام گنج حیات انسانی ما میشود جوهرِ این قلم و عمر ما میشود لوح! خداوند کریم در ابتدای سوره مبارکه قلم قسم فرموده: ن والقلم و مایسطُرون. درواقع اگر ما شیعه و محبّ واقعی چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین باشیم، باید فعلِ عملمان پشتِ باب الله ناطق؛ امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین و پشت باءِ بسم اللهِ امامِ صامت که قرآن عزیز است، بیاید تا قلب به میم شود.
چنانچه جوهر به سجده در قلم جاری میشود( باید سرِ قلم پایین بیاید تا بنویسد) و آن مقامِ اطاعت و تسلیم شدن است. و آنگاه نونِِِ( جوهر)، پشتِ حرفِ بِ بسم الله قرارمیگیرد و منقلب شده و به م تبدیل میشود. عدد ابجد حرف م=40 است یعنی بابِ طهارت و اربعین و اخلاص است. پس سه حرف ظهور میکند: ب ن م.
آنگاه با گرفتن مقامِ م میتوانیم ورود در قرآن و نماز و احکام را داشته باشیم. چنانچه در احکام آمده که بدون وضو و غسل(واجب) نباید و نمیتوانیم در نماز و روزه و حج و ... ورودی داشته باشم و حتی نمیتوانیم روی کلمات قرآن دست بکشیم{ لا یمسّه الا المطّهرون[1]}.( درحقیقت پشتِ حروفِ ب ن م= 92 = محمد صلی الله علیه و آله) پس بدون وجود مبارک محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین نجاتی نیست و راه به قرب و بهشت نداریم.
*خوب دقت کنید! درحالیکه تمام قرآن میزان است، جالب توجه است که ( درانتهای آیات سوره مبارکه حمد) 3 تا حرفِ م است و 4 تا حرفِ ن، زیرا با قرارگرفتن جوهر قلم هر عامل به قرآن که نون وجودش است، پشتِ حرف ب بسم الله، صورتِ نون را از دست داده و به م تبدیل میشود و درواقع 4 تا حرفِ م و 4 تا حرفِ ن ظاهرمیشود! یک حرفِ م، انجام تکلیف خالصانه است. پس باید هر کس با این رمز وارد شود!
و شاید افلا یتفکّرون– افلا یتدبّرون– افلا تعقلون اینجا معنی میگیرد زیرا انسان باید خودش از راه قلب به طهارت عمل یعنی به حرفِ م که عدد ابجدش 40 است بواقع به اربعین عمل و بهار و سبز و زنده شدن برسد و تا قیامت در بهارش بماند. نکته مهم اینکه عدد ابجد 4 تا حرف ن(=50) میشود 200 و 4 تا حرف م(=40) میشود 160، اگر با هم جمع کنیم 360 میشود(360=160+200) برابر درجات کلّ دایره خلقت!!!
*خوب است بدانیم درحالیکه حضرت رسولصلی الله علیه و آله فرمودند که ... کلّ محتوای سوره مبارکه حمد در بـسم الله الرحمن الرحیمـ جمع است...، حرف اول و آخر آن هم ب و م است. و هر دو از حروفِ شفوی هستند. و حرف م و ن که آخر سوره مبارکه حمد است(والضالیـن) با غنّه خوانده میشوند. غنّه یعنی باطناً غنی هستند، هم زمینی و هم آسمانی هستند. و دو مخرج تلفظی دارند یکی در بینی ( که پیامش فکرکردن و بینش نسبت به این دو حرف است) و دیگری در دهان: مخرجِ حرف ب ؛ بین دو لب است؛ زیرا کلید و مفتاح همهی حیات کلام است و آخرین حرفی که مخرجش روی لب است، حرف م میباشد که به آخرین قسمت روی لب تمام میشود. و از یک لحاظ به حرف م، دهان کاملا بسته میشود. و به حرف ب، با سختی و شدت، باز میشود. و مخرج تلفظ حرف ن، درون دهان است که از پشت حرف ب بیرون میآید و بصورت م تلفظ میشود(قلب به میم میشود) که آخرین مخرج حروفی دهان است.
همانطورکه بیان شد محتوای کلّ قرآن در سوره مبارکه حمد و تمامش در بِ بسم الله جمع است که حرف ب، باب الله المفتوح است و گنجِ گوهر قرآن را افشامیکند زیرا اولِ بسم الله الرحمن الرحیم با حرف ب شروع میشود و آخرش با حرف م تمام میشود یعنی حامل همهی گنج حمد و تمام قرآن است!(منظور تمام قرآن به حسب ظاهر و باطن است. چنانچه میدانید سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد. اگر اعداد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 میشود؛ یعنی کلّ حروف قرآن!). بیست و هشتمین حرف از حروف ابجد، غین است که همان حروف اسم خداوند؛ غنی میباشد. پس هر کس قلب به میم شد، پروردگارعالم از فضل و رحمت بی کرانش، غنیاش میکند! اما در عمل و رسیدن به گنج پرمحتوای حمد که خزانه تمام محتوای قرآن است، باید جوهر قلمِ هر وجود که بصورت ن است، پشت حرف ب قرار بگیرد و صورتِ ظهوری عمل به حرف م تبدیل میشود.
نکته: جالب است که در بسم الله الرحمن الرحیم؛ جمع عدد ابجد حرف اول(ب=2) و آخر(م=40) میشود 42 که برابر با عدد ابجد کلمه طالب است. جالب اینکه طالب، گردِ مطلوب میچرخد و بدنبالش میرود. حال اعجاز قرآن را ببینید که عدد ترتیب نزول سوره مبارکه بقره به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه وآله، 87 میباشد که برابر با اسم زیبای مطلوب خداوند است.
نتیجه: درحقیقت حرف اول و آخر سوره مبارکه حمد که طبق حدیث دارای تمام محتوای قرآن است یعنی حقیقت فرقان؛ مرز خوبی و بدی؛ رمز آفرینش و ظهور نورانی تمام اسرار کائنات و عوالم سرّی تا اسفل السافلین است. و قرآن مجید تمام میشود به جزء 30 که در ابتدایش سوره مبارکه نبأ است( این جزء را عمَّ جزء هم میخوانند). ظاهراً نبأ یعنی خبر بزرگ و از حروفِ ن، ب و الف است. و وجود نورانی خارق التیام و بازکنندهی تمام حجابها از اسفل تا اعلا، وجودی که آورنده نبأ است و حضرت، نبی خوانده میشود. باب الحمد، باب الله، باب ولایت منزل حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام است. بنابراین یک طرف متحرک باب( حرف ب) است و طرف ثابت( حرف ن) است و هر کس بخواهد به این باب ورود داشته باشد باید نون ساکن پشت حرف ب قلب به میم شود( حرف م) درواقع "لایمسّه الا المطهرون".
خوب دقت کنید! هر خبری به ما میرسد گاهی با نـَه مواجه میشود و گاهی با بله. و اگر بخواهد ثابت بماند باید به میم برسد! بنابراین حرف میم، عقد قرارداد بسته شده در قلب هر انسانی است. چنانچه خداوند کریم در سوره مبارکه انعام عالم اَلَست را به یاد بندگان خود میآورد که همه بله گفتند. درواقع نـَه نشان حرف لا است که اگر صحیح لا گفته باشیم در مجرای توحید و گنج لااله الا الله ورود پیدا میکنیم. این کلمه طیبه یا جمله کامل اسرار الهی تشکیل شده از کلمات "لا اله" یعنی نفی(نـَه) و" الا الله" میشود اثبات( بله)؛ تمام مجرای توحید و گنج قرآن و معنای توحید خالصانه. پس در بطن نـَه، بله است یعنی قبول شرایط نـَه . پس بله یعنی وارد امتحانات و ابتلائات و موضوعات مربوطه میشویم. آنگاه چه کسانی ثابت قدم تا آخر میمانند و موضوع مهم اینجاست! شرط ماندن آنست که باید نون ساکن وجود پشت حرف بِ بسم الله و بله، قلب به میم شود .
همانطورکه آخرین مخرج حروف، مخرج حرف م است، رسیدن به باب طهارت و تمام کردن دایره مسئولیت به صداقت و رسیدن به اجر و مزد عقد بسته شده یعنی رضای خداوند کریم و حجت برحقش مولا صاحب الزمان صلوات الله علیهم اجمعین و دریافت مزدِ" یُخرجُهم مِن الظلمات الی النور[2]" و دریافت " هم فیها خالدون" در بهشت برین! درواقع هر عقدی که به حلال اتصال پیدا میکند در حقیقت این اصل است. چرا یک پسر و دختر نامحرم بعد از عقد به هم حلال و محرم میشوند؟ زیرا اول با انتخاب صحیح، تمام عمرفقط به زوج خودشان بله میگویند و به تمام غیرها نه میگویند. پس عقد، آسمانی است زیرا این اتصال عقد را با گره حرف م(عدد40) به آنها هدیه میدهد که هم باب طهارت است و هم سبزی و حلال و اربعین و هم قلب به میم!
و اگر در کار شر باشد و پیروی از شیطان و وسواس و خناس باز هم با گفتن نـَه به صداقت و راستی و پیمان شکنی با حقیقت انسانیت خود وارد موضوعات و اجرای قوانین آن نـَه میشود که باید بگوید بله و قبول کند. و از اینجا برای او اجرای دستورات شروع میشود. حال اگر اینجا ثابت بماند در آخر به حرف آخر میرسد یعنی حرف م که ختم مأموریت است! اما اینجا منفیِ عدد 40 را میگیرد؛ به خشکی، به کویر، به خباثتها و نجاستها و متأسفانه شیطان مزدش را میدهد. اگر انتخاب کرد اولیائهم الطاغوت را پس شامل حالش میشود: یُخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.[3]
پس چگونه است که برای برخی افراد میگویند: خدا فلانی را بیامرزد و برخی را میگویند خدا او را نیامرزد؟! یعنی حقش هر چه باشد باب حرف م مثبت یا متأسفانه منفی بر او باز میشود. چنانچه کامل این مزد از سه حروف سوره مبارکه حمد بر ما که درون این باطن هستیم متجلی میشود. آنگاه یا انعمت علیهم هستیم که مزدش اخلاص است( اللهم الرزقنا) یا خدا نخواهد ضاله هستیم که انشاءالله پروردگار عالم بر ما ببخشاید. عزیزان از این حروف ساده نگذرید که وای بر دهانی که بیهوده باز شود. کتاب عمل را بدانید چگونه تمام میکنید! امیدوارم از این مطالب پند گرفته باشیم.
بنابراین امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نبأ عظیم است که آخر سوره مبارکه نبأ میفرماید: انّا أنذرناکم عذاباً قریباً، یومَ یَنظر المَرء ما قدّمَت یَداه و یَقول الکافر یا لیتنی کُنتُ ترابا؛ ما شما را از عذابی نزدیک هشدار دادیم، روزی که انسان آنچه را( از خیر و شر) پیش فرستاده است با تأمل نظر کند و کافر گوید: ای کاش من خاک بودم و موجودی مکلّف آفریده نمیشدم تا چنین روز سختی را ببینم. در تفاسیر عرفانی آمده وقتی میگوید کاش خاک بودم، اشاره به تمسک به مولا؛ ابوتراب است (که در آنصورت نجات پیدا میکرد).
حال خوب درک کنید معرفت به نام زیبای پیامبر عظیم الشأن حضرت محمد صلی الله علیه و آله را از نظر عددی(طولی) که: محمد(ص)=92 یعنی: ن(لا اله) + ب( الا؛ بله) + م(اثبات؛ الله)=92 ، او انسان کامل و تمام گنج حمد است. خودش و 13 نور مقدس خانواده محترمش صلوات الله علیهم اجمعین و امروز آخرین فرزندش که هم نام اوست، تمام کننده تمام گنج سه حرف ن + ب+ م =92 است! اللهم عجّل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
*اسرار حروف ب ، ن ، م
*حرف ب ، کلید و مفتاح کتاب آسمانی و بالاترین معجزه عالم خلقت است. و درواقع حرف ب، گنج ظهور اعجاز اسرار نبوت و ولایت است و حتی خزانه اسرار قرآن است. چنانچه در حدیث نبوی، پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود که کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام آن در حرف ب بسم الله جمع است و امیرالمؤمنین علی علیه السلام؛ قرآن ناطق فرمودند که انا نقطة تحت الباء ( من نقطه زیر با هستم).
*حرفِ ب از حروف ظلمانی و از امّهات حروف است چون ظَهرالوجود است. و درواقع منقلب کننده عالم هستی و در مرکزیت آن، انسانها هستند(که باید قلب به میم شوند)، چون فرقان است. جداکننده حق از باطل است. مستقیم است در استقامت زیرا هرجا بابی باشد، آن باب باید قوامِ حدود آن جایگاه را داشته باشد و حرف ب، حدوددارِ تمام خزانهی امر خداوند است و اجراکنندهی آن میباشد. صراط است چنانچه حروف مقطعات قرآن را خواندند: علیٌ صراط حق نمسکه { علی علیه السلام، صراط حق است به او تمسک جویید} و فرمودند: علیٌ مع الحق و الحقّ مع علی[4](ص) . پس حرفِ ب، حق است و حق، عین عدالت است. و حق، عین حقیقت است. حرف ب؛ باب الله و صفتش شدّت است.
حرفِ ب، جداکننده نور از ظلمات است زیرا هر انسانی که بخواهد پیرو قرآن و عامل به آیاتش شود باید پشتِ بِ بسم الله قرآن قراربگیرد، باید لباس حیوانیت و نجاست را از بدن بیرون آورده و با لباس طهارت و نورانی وارد شود. به این دلیل است که بدون وضو و غسل نمیتوانیم ورود در قرآن داشته باشیم( لا یمسه الا المطهرون). و صورتِ باطن قرآن، انسان کامل است. بنابراین اگر بخواهیم به وجهِ عمل انسانی برسیم باید از حیوانیت جداشویم. پس صاحب حرف ب؛ علی بن ابیطالب علیه السلام، قسیم النار و الجنة است.
*نکته قابل توجه که برای ورود در قرآن باید پشت باءِ بسم الله، قربانی دهیم. زیرا بین دو کلمه قرآن و قربان، یک حرف ب فاصله است. یعنی نفس حیوانی را قربانی کنیم تا به نفس نورانی انسانی برسیم. این یکی از دلایل کشتن حیوان حلال گوشت پشت حروف بسم الله الرحمن الرحیم است، حیوان از ب میگذرد و زندگی حیوانیش، قلب به میم میشود یعنی از میته شدن که عین نجاست است و حرام میشود، به عین طهارت و حلال میشود. این انقلاب یعنی قلب شدن واقعی است که مرده، زنده میشود! پس حلال یعنی حل شدن و زنده شدن در وجود انسانهای مؤمن و تبدیل شدن به عملهای عبادی مثل نماز و روزه و اعمال خیر و... درواقع رسید به یخرجهم من الظلمات الی النور!
بنابراین به زندگی انسانی ظاهر میشود و حلال میشود یعنی باطناً بصورت عمل انسانی زنده میشود. آنگاه در دنیا قیامتش و تکاملش و احیاء وجودش، تبدیل شدنش به قوایی است که در بدن انسان مؤمن بوجود میآید. که عمل به آیات قرآن است؛ درنتیجه یُخرجهم مِن الظلمات الی النور حاصلش میشود.
درواقع حرفِ ب کیمیاست و همه بندگان خدا اصلی بودن یا بدل بودنشان به حرفِ ب محک زده میشود. پس مخلصین کسانی هستند که طلا شدند و بقیه، مطلا هستند. تمام آرزوی ما هم این است که به درجهی یُخرجهم مِن الظلمات الی النور برسیم. اما شرطش این است که بواقع و از قلب بگوییم: الله ولی الذین آمنوا، آنگاه مولای کریم عنایتِ یُخرجهم مِن الظلمات الی النور را میدهد[5].
حرف ن:
همانطورکه در مبحث حرف آخر کلمه قرآن، حرف نون توضیح داده شد:
حرف ن از حروف نورانی و از محکمات حروف و از حروف شمسی و از اعجازهای 28 حروف قرآن میباشد! چنانچه یکی از اسماء قرآن هم نون است. و خداوند متعال در سوره مبارکه قلم قسم میفرماید: ن والقلم ومایسطرون.
عدد ابجد حرف ن=50 است که برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت میباشد. و همانطور که بیان شد دو مخرج تلفظی و دو صورت نوشتاری دارد( ن و تنوین). درواقع حرف ن، دو محتوا دارد: یکی ظاهری و یکی باطنی. و این حرف، هم مقام آسمانی دارد و هم مقام زمینی.
در پشت تمام حروف کارمیکند: پشت 6 حرف، ادغام و پشت 6 حرف، اظهار و یک حرف، قلب به میم و 15 حرف بقیه اخفا میشود.
*چنانچه بیان شد حرف ن؛ جوهر قلم وجود و در مقام عبودیت عبد خالص و ظرف پُر اسرار امتحان شده گنج ظهور اسرار عالم سِرّ و عالم اعلاعلیین تا اسفل السافلین میباشد. و کتابت حروف از ظهور گنج نون در لوح دنیا و آخرت است. و جایگاه عددی حرفِ ن =14 میباشد. و در اسرار و معارفش، جانِ وجودش، وجودِ مبارک خانم دوعالم؛ فاطمه زهراسلام الله علیها است!
حال خوب دقت کنید که اسرار باب الله عالم که حاملِ گنج حمد است، سرّالاسرار بسم الله الرحمن الرحیم به دو حرف جلوه میکند (زیرا باب الله، دو پایه دارد یکی ثابت و یکی متحرک) که میشود ب و ن (حرف ن؛ مقام ثابت و حرف ب؛ مقام متحرک را دارد). و هر کس لیاقت ورود از این باب را داشته باشد، حتماً قلب به میم میشود.
*و جالبتر اینکه حرف ب=2 ، اول سوره مبارکه حمد و حرف ن=50 در آخر این سوره مبارکه است و عدد ابجد کلمه حمد هم 52 میشود. پس عدد ابجد این باب، گنجِ حمد است[6]! {(ن=50)+(ب=2)=52} حال اگر عدد50(=ن) را در 2(=ب) ضرب کنیم، 100(=ق) میشود(یعنی حرف ق ابتدای کلمه قرآن) و اگر عدد 50(=ن) را بر 2(=ب) تقسیم کنیم، 25 میشود که برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است!
حال خوب فکر کنید و ببینید! سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد و جمع ارقام 52 هم 7 میشود (7=2+5). چنانچه اعداد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 میشود. پس جانِ باب الله بیت امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهراسلام الله علیها ، 28 حرف کلام الله مبارک قرآن است!
پس ببینید که خانم فاطمهسلام الله علیها در مقام مادری امّت و امیرالمؤمنین علیه السلام در مقام پدری امّت، چگونه مربّی امّت هستند و چگونه امامت و ولایتشان، ناجی همه انسانها و قلب کننده تمام قلوب عاشق است و چگونه جانِ خودشان و فرزندانشان را در قربانگاه به قربان فرامین خداوند یگانه، برای هدایت بشریت خرجِ رضای خدا کردند. خدایا ما را قدرشناس این عزیزان و از شیعیان و محبین و ذابّین و مستشهدین بین یدیه فرزندشان؛ امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) بفرما.
حرف م :
اسرار تمام خلقت در محتوای گنج عدد ابجد این حرف که 40 است، یعنی اربعین(همان بهار) خلق شده و راز بیداری است زیرا رسیدن به حکمت و گنجهای درونی انسانهاست. از همان ابتدا که نطفه بسته میشود 40 روز در علقه، 40 روز مضغه و ... هستیم، بدنیا میآییم در چهله هستیم و از دنیا هم میرویم در چهله یعنی در اربعین، پس جایی نیست که خدا برایمان بهار نکرده و زیباییهای گنجش را افشا نکرده باشد؟! پس تمام این زیباییها را خدا میخواهد که بشناسیم!
اما حرف م، ظاهر کننده تمام خزانه حروف به معنا و مفهوم واقعیشان است زیرا هر انسانی همانطورکه مخرج حرف م، آخرین مخرج دهانی( روی لب) است؛ تمام کننده و درواقع زینت دهنده به تمام عملهای پنهان و آشکار است. و سبز کننده و بقادهندهی آنان است. پس در آخر کار و عمر و حتی گرفتن قبولی در نامه اعمال هم باید به نتیجهی م نایل شویم وگرنه سبزی و حیاتی حاصل نمیشود.
خیلی زیباست که عدد 40، تحوّل مُردگی زمستان به سبزی و حیات بهار است![7] چنانچه همانطورکه سال به زمستان تمام میشود و به بهار شروع میشود، دایره وار صورت زمان را به خوبی میبینیم.
اگر شروع را به عدد 1( یک) در قوس نزولی دایره فرض کنیم، در قوس صعودی آنجایی که دو سر کمان به هم وصل میشود، به عدد 40 برسد، آنگاه عدد 40؛ اربعین که بهار است روبروی زمستان قرارمیگیرد. اینجا دو مطلب معنی میشود:
1=اُ |