لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۳۲ مطلب با موضوع «اسناد ابجدی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

علم حروف

علم حروف به یک معنی علم جِفر است.  جِفر در لغت به معنای چاه عمیق، یا پوست بزغاله یک ساله است (چون پوست بزغاله ، قابلیت شکل پذیری در هر زمینه را داراست) یا به قولی دستورات و فرمایشات پیامبران و اولیای خداوند می‌باشد.

جِفر در اصطلاح دیگرش عبارت از علم حروف و انواع و اقسام بسطها برای نتیجه مطلوب و آن ربط عالم سفلی با عالم علوی است(برای درک بیشتر این علوم ، کتاب فتوحات مکیه شیخ اکبر محی الدین عربی را باید مطالعه بفرمایید).در اکثر رسائل نوشته شده است که عالم را برای هر عمل در علوم غریبه ، دانستن حروف و اعداد از ضروریات این علوم است.

*در منتخب "اللغات و غیاث" نوشته است که "مراسم" شخصی بود که نوشتن از او ایجاد شده است و این 28 حرف به معنی، "ابجد یعنی آغاز کرد". "هوز بدست آمده"،"حطی یعنی واقف شد"،"کلمن یعنی سخن گو شد"، "سعفص یعنی آموخت"، "قرشت یعنی ترتیب کرد"، "ثخذ یعنی نگه داشت"، "ضظغ یعنی تمام ساخت".

اما در بیان منشأ تدوین علم حروف که همان علم جفر هم می‌باشد، ائمه کرام اهل بیت علیهم السلام، واضع جفر، جامع علم حروف ، که مشتمل بر حقایق و خواص حروف و اسماء آیات است ، می‌باشند که در دو جلد کتاب شریف است از این علوم که متعلق به شاه ولایت ؛ امیرالمؤمنین و امام المتقین ؛ اسد الله الغالب ؛ علی ابن ابیطالب علیه صلوات و السلام بوده است. و بعد از ایشان ، 11 فرزند بزرگوارشان که ائمه معصومینعلیهم السلام و هدات اهل حق و یقین‌اند ، به طریقت وراثت این علم نفیس را مستهظر بودند و از آن دو کتاب شریف استخراجِ معانی غامضه می‌فرموده.  مخصوص حضرت امام همام ابوعبدالله، جعفر محمد الصادق علیه السلام که صاحب کتاب "جفر خایب" اند و ابوحامد حجة الاسلام محمد غزالی در کتاب "سرالمصون والجواهر المکنون" که مشتمل بر خواص حروف مرتبه احاد که در لوح مثلث وضع کرده‌اند ، چنین آورده که استخراج این نسخه از کتابی که حضرت امام همام امیرالمؤمنین علی(ع) در کتاب خود بجفر جامع الدنیا والاخرة و مطلع نشده است هیچکس بر کشف مخفیاتی که کتاب شریف است از اسرار نورانیه و انوار ربانیه غیر حضرت امام جعفرصادق (ع) واصل نشده به معرفت این علم شریف، الا قلیلی از اهل دانش و معرفت.

و حضرت امام صادق(ع) این علم شریف را شرح فرموده  و ما به برکت عنایات رب العزه و الحمدالله علی ذالک در اطلاع اکابر دین بر وقوع حوادث از حروف مقطعات که معدن جواهر حکمت است.

عبدالله ابن عباس روایت کرده که "مجمع مناقب و مظهر عجایب" امیرالمومنین علی(ع) ، وقوع فتن و حدوث آن را از حروف "حمعسق" دانسته و در تفسیر ثعلبی و بعضی از رسائل  قشیری مذکور است. که چون این حروف نازل شد اثر ملامت در جبین مبین حضرت رسالت(ص) مشاهده شد یکی از مَحرمان کیفیت حال را سؤال کرد حضرت فرمود که مرا خبردادند از بلاهایی که بر امّت من در آخرالزمان نازل شد از خسف و قذف و آتشی که ایشان را در بیابان جمع می‌کند و بادی که ایشان را به دریا افکند و نشان‌های پی درپی ازخروج دجال ، و فتنه یاجوج  و ماجوج ، وغیر آن از علامات قیامت و از اینکه روشن شد که  کیفیت حدوث وقایع و وقوع حوادث جمع در ضمن این حروف مندرج است و از روضه رسالت و نبوت ، و ثمره شجره ولایت و فتوت ، امام الثقلین؛اباعبدالله  الحسین(ع) سؤال کردند که معنی "کهیعص" چیست؟ فرمودند که:" لو اخبرتکم به لمشیتم علی الماء"؛ "اگر شما را از این معنی آگاه گردانم هرآینه بر آب بگذرید و قدم شما تر نشود" .(از کتاب حرزالامان به قلم محمد عطار علیه الرحمه)

علم حروف خواص عجیب و با کراماتی نیز دارد که با اعداد ، اثر خود را نشان می‌دهد . یکی از خواص آن در بیان ذکر اسماء الحسنی در عدد ابجد است که نتایج زیبایی دارد. مثل نام مبارک "الله" که اگر 66 بار در66 روز ذکر شود با خلوص، انشاءالله باری تعالی باب علم را برای شما می‌گشاید.

باری عدد ابجد کلمه "حروف" (ح ر و ف) خود اسرار است و معادل 294 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه "صدر" است و خزانه ، سینه است که خداوند متعال می‌فرماید: الم نشرح لک صدرک. اگر ارقام آن را جمع کنیم 15=4+9+2 می‌گردد و آن خود جایگاه حرف "س" یعنی قلب قرآن است و در واقع جایگاه حیات و تعالی است پس با علم حروف ، به قلب معانی و اسرار هر چیز می‌توان دست پیدا کرد. و نیز اگر ارقام آن را در هم ضرب کنیم 4×9×2=72 می‌شود که مطابق است با عدد اسماء الحسنی که به پیامبر(ص) داده شده و کلمه "سجده" و کلمه "سیب" و نیز 2×7=14 و جالبست که حروف عربی 28 حرف هستند در واقع 2تا 14تا که 14 حرف آن شمسی (نورانی) و 14 حرف دیگرش قمری (ظلمانی) ، 14 تا با نقطه و 14 تا بی نقطه است. حروف مقطعات قرآن بدون تکرار 14 تاست که همگی نورانی هستند .

جایگاه عددی کلمه "حروف" در الفبا 51 می‌شود. همانطور که گفته شد تمام حروف ؛ "اسماء الله" هستند. 51 ، برابر تعداد رکعات نمازهای واجب و نافله در شبانه روز است که بوسیله آن به میزان کمالات انسانی و نفسانی می‌رسیم و جالب است که جمع ارقامش می‌شود 6 که آن معادل عدد حرف "و" است. "انّا لله و انّا الیه راجعون" ؛ " ، محل عالم دنیا می‌شود که عدد آن 6 است یعنی دنیا به عدد 6 روز بوجود آمده و به عدد 6 فانی می‌شود. ولی از دنیا و در دنیا به سِرّ باطن حروف و اعداد می‌رسیم!

*عدد ابجد کلمه "اعداد"=80 می شود. باز هم خیلی جالب است زیرا برابر به طول عمل و رسیدن به قله آن که حرفِ "فاء" می‌شود یعنی رسیدن به فوز یا کامل شدن از هر جهت است (اعداد=80=ف). و در جایگاه عددی کلمه "اعداد"= 26 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه حدید است؛ ظاهرا حدید یعنی آهن اما در باطن ، حدودبندی خداوند با اعداد است! اگر 2 و 6 را جمع نماییم به عدد 8 که جلوه سایه رضا است می‌رسیم و اگر عدد 2 را در 6 ضرب کنیم به عدد 12 می‌رسیم که مدد رساننده همه اعداد است .

*اگر عددهای جایگاه کلمه "حروف"(=51) و جایگاه عددی کلمه "اعداد"(=26) را با هم جمع کنیم(77=26+51)می‌شود 77 که معادل با کلمه مبارکه "هو الله" می‌گردد، که منشاً این علم را از ذات اقدس خویش ظهور داده است و اگر ارقام 77 را با هم جمع  کنیم می‌شود 14  پس آینه ظهور اسرار 77 در 14 وجود مقدس(ص) جلوه نما گردیده و آنها ، کلّ نور و کلّ اسرار هستند.  جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود.

 پس درمی‌یابیم تمام سلسله حروف و اعداد رحمتی هستند از ربّ العالمین تا ما را به شناخت و معرفت عبادت و بندگی خویش برساند تا خود حلقه بندگی را به عنوان اطاعت محض بپذیرد و آن انجام نمی‌شود الا به شیعه شدن پنجمین معصوم ؛ وجود مقدس آقا امام "حسین"(ع) که خود مظهر ظهور حقیقت بندگی و رضا و سجده است.

علم حروف پیرامون مولا علی(ع) در کتاب خصاق (جلد 2ص 444) از کلام مبارک امام باقر(ع) و ایشان از رسول الله(ص) نقل فرمودند:" علم علیاً (ع) اَلْفْ حَرفٍ کل حرف منها یفتح اَلْفْ حرفٍ".یعنی "به علی(ع) هزار حرف آموخت که هر حرفی از آن هزار حرف باز می‌کند" و علی ابن ابیطالب(ع) فرمود :"علم الحروف من العلمِ المخزون لا یعرفهُ الاّ العلماءُ الربانیون" یعنی دانش‌های علم حروف از دانش‌های در بسته است که جز دانشمندان ربّانی ندانند.

در تأیید مطلب امام ششم(ع) فرمود: "چون علی(ع) ، پیامبر(ص) را به خاک سپردند ابوبکرلعنة‌اللهعلیه و عمرلعنةاللهعلیه در ضمن حدیث طولانی به آنها فرمود اینکه گفتید چرا شما را در امر غسل حضرت پیغمبر(ص) حاضر نکردم برای آن بود که به من فرموده بود اگر جز تو کسی عورت مرا ببیند کور می‌شود از این رو شما را خبر نکردم. اما آنکه سر به گوش آن حضرت گذاشتم به جهت آن بود که به من هزار حرف آموخت که هر حرفی هزار حرف دیگر را شرح می‌کرد. برای این بود که شما را در سرّ آن حضرت آگاه نکردم".

 معنی ابجد

ابجد چیست؟ همانطور که در درس‌های قبل بیان شد یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم، تکلم است و آن خالق یکتا باب معرفی خود و هدایت بندگانش را به کلام خویش قرار داد و با ظهور انوار مقدسِ اسماء و صفات خود؛ به صورت کلان گنج کنز خود به آن کسانیکه قابلیت دارند ، راه به قرب خود رسیدن را گشود و فتح باب نمود و در مخلوقات، اشرف مخلوقاتش را انسان کامل قرار داد و او را مظهر و مرآت و ظرف گیرنده انوار مقدس خود و جلوه دهنده اسماء و صفات نورانیش فرمود و ایشان را کلمه خود نامید.

پس حروف ابداع شد و عدد گذاری، روح حروف شدند. که قالب جسمانی با روح ، تواماً معنا و مفهوم خویش را ظاهر می‌سازد و درواقع صاحب ملکوت شدند و قدر و حساب را به همراه آورد. تمام عالم عرضی و عالم طولی از اعلا تا اسفل را پر از اسرار و نظم و هماهنگی و استعداد و معارف قرار داد. همانطور که درکتاب گنج الالف بیان شد ، خداوند واحد ، یک خلقت هم بیشتر از خود صادر نفرمود و پیامبر گرامی(ص) فرمود:"الواحد لا یصدر الا الواحد". عددِ واحد یعنی یک ، و حرفی که در تنظیم برابر یک است ، حرف الف می‌باشد. در واقع الف، مصدرِ حروف شد و خود را در سکون و بدون حرکت قرار داد. اما نفسِ الف وقتی ابداع شد،حرفِ (ب){(با)_ب و الف} گردید و از ظهور الف و با ، کلمه آب ظاهر شد. اما اگر حروف الف و با ، با هم همه‌ی عالم را پر می‌کرد و از ملکوت وصل آنها حرف سوم (ج) و یا عدد سوم ظاهر نمی‌شد ، هرگز منشاء همه‌ی کثرات نمی‌شد.

پس به امر خالق یکتا ، الف و با ، با هم در جمع مظهر حقیقت آب شدند. اینجا عدد الف =1 و عدد ب=2 شد و با هم جمع شدند و تشکیل عدد 3 را دادند ، آنگاه حرفِ 3= ج شد. پس جان در واقع ، برهمه‌ی اسرار جاری شد و خداوند کریم فرمود:" وجعلنا من الماء کل شیء حی ". (آیه30سوره مبارکه انبیا)

حرف الف، وجود مقدس پیامبراکرم(ص) است و حرف با ، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) و حرف ج ، وجود مقدس حضرت زهرا(س) است. در حدیثی آمده‌ است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود:"لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما" ای پیامبرم اگر تو نبودی خلقت را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو را خلق نمی‌کردم.

این سه وجود نورانی که هر سه در باطن الف وجود هستند و همه به نحوی الفبای خلقت هستندبه عدد 4  ، که برابر حرف دال است دلیل خلقت و معنای حیات ولایت عظمای حق ، در ظلّ ولایت پروردگار عالم قرار گرفته‌اند. و دلیل وجود ، وجودهای مقدس حسنین(ع) و ذریه‌های بزرگوارشان(ص) هستند. پس در واقع ظهور ابجد ، راز آفرینش است و تمام خلق، ابجدی هستند.

جالب است بدانید عدد حروف ابجد شد 1و2و3و4 که اگر با هم جمع کنیم 10 می‌شود و عدد 10 ، همان گنج عشر و 4 روی 10 و تمام اسرار گفته شده از گنج احدیت است. پس به قول پیامبر بزرگوار(ص)که فرمود: اگر معلمی علم ابجد نداند بهتر است درس ندهد.

پس الفبای هستی به دو صورت ظهور پیدا کرد، 1)ائمه طاهرین(ص) و 2) قرآن کریم ، چرا که عدد ابجد کلمه الف=111 و عدد ابجد  با=3 می‌شود که اگر با هم جمع کنیم 114 می‌شود (114=3+111=الفبا) و 114 ، برابر است با تعداد سوره‌های قرآن. تمام الفبای عالم در الفبای اسرار خلقت غرق است و رمز رسیدن به تمام معانی اینجا یافت می‌شود.

سِرّ گنجِ ابجدی در 5 نوبت نماز!  

هر نوبت نماز به یکی از پنج تن(ص) تعلق دارد و اسرار باطنی نماز به وجود آن بزرگواران افشا و معنا می‌شود(بطور کامل در کتاب گنج نماز آمده است)

*نماز ظهر: حضرت رسالت پناه ؛ محمد مصطفی(ص) خود ، اولین گنج خلقت است و مقام اول را دارد.اول یعنی یک و حرفش الف است که تمام حروف را در بردارد چه ظاهری و چه باطنی!!!(رجوع شود به کتاب گنج الف) مَلک این حرف حضرت اسرافیل(ع)  است که مامور احیا و زنده شدن و دمیدن در صور می‌باشد. پس درواقع آنچه در دنیا آمده و می‌آید از گنج وجود و سِرّالاسرار محمدی(ص) است! اولین نماز که ایشان به امر خالق یکتا در آسمان چهارم اقامه کردند و تمام پیامبران مأموم ایشان بودند ، نماز ظهر است و این نماز متعلق به وجود مبارک پیامبر(ص) می‌باشد که رتبه اول خلقت در عالم سِرّ است.

کلمه ظهر یعنی آشکار کننده همه ناپیداها و خداوند کریم وجود مبارک آقا را حقیقتِ ظهر قرار داد و تمام اسرار و احوالات و قوانین و احکام و دستورات خود را برای حیات دنیا و آخرت و جمع جمیع تمام احکام و دستوراتی که در 104 کتاب آسمانی به پیامبران پیشین داده بود ، همه را یکجا در کتاب آسمانی و کلام الله خود یعنی قرآن مجید به قلب مبارک پیامبر(ص)نازل فرمود{ آیه 59 سوره مبارکه انعام: ... ولا رطبٍ و لا یابسٍ الا فی کتابٍ مبین ؛ هیچ تری و خشکی نمی‌ماند مگر اینکه در کتابِ آشکار کننده و مبین (قرآن) آمده است}.

همانطورکه همه‌ی حروف در گنج الف ظاهر شد ، همه معانی و معلومات از علوم کامله هم از الف وجودِ پر فیض و برکت رسول اکرم(ص) ظُهر شد! و کتاب آسمانی ایشان بالاترین معجزه قرار گرفت زیرا کلام الله و کتاب الله است! خودِ بزرگوارش هم مقام اشرف و اکرم و اَتَم و اَدوَم و اقدَم همه مخلوقات شد و همینطور اهل بیت محترمش هم در تمام خلقت ، سید هستند:

خانم فاطمه زهرا(س) سیدة النساء العالمین ؛ تنها دردانه خلقت در عالم است. امیرالمؤمنین علی(ع)؛ سیدالاوصیاء در بین تمام پیامبران و اوصیاء است. امام حسن(ع) ؛ سید الاسباط ؛ بالاترین مقام سبط اکبر بین تمام فرزندان پیامبران را داراست و امام حسین(ع) ؛ سیدالشهدا ؛ بالاترین مقام شهدا (از اولین تا آخرین) در دنیا و آخرت است. و هر دو وجود مبارک ، سید الشباب اهل الجنة هستند. و به همین ترتیب هر یک از  چهارده نور مطهر(ص) در تمام خلقت ، سید هستند! 

پس در آسمان رسالت ، خورشید وجود پیامبر(ص) ظُهرِ وجود و مقامش الف   است.

*نماز عصر: متعلق به حضرت علی(ع) است که معصوم دوم و مرتبه خلقت نوری ایشان درعالم سِرّ به عدد 2(=ب) است و مقام باطن ایشان ظرف خالص و مخلص عمل کننده و امام جمع الجمع قرآن عزیز ، ناطق قرآن کریم و ظهور دهنده اسرار آن از عالم اعلا به عالم سفل دنیا ، جداکننده نوراز ظلمات و در لباس ولایت ، به نتیجه رساننده اهداف همه‌ی پیامبران {مخصوص حضرت محمد(ص)} در دنیا و آخرت است که ایشان صاحب مقام حرفِ ب است و هیچ انسانی بدون ورودی از باء بسم الله الرحمن الرحیم ، ورودی درعمل به باطن قرآن و گرفتن تمام محتوا و قبولی از قرآن را ندارد!

یعنی تا شیعه و پیرو علی(ع) و فرزندان معصومش(ص) نباشیم راهی به باطن قرآن که همان نور ایمان و هدایت است و حقیقت نماز که عمود دین است{پیامبر(ص) :الصلاة عمود الدین} ، نداریم. یعنی راه وصل شدن به اعلا (که اسم مبارک خداوند است) و رسیدن به اعلای رضای خدا(مقامِ قرب الهی) ، راهی جز از صراط علی(ع) و یازده ذریه نورانیش(ص) نیست.

حرفِ ب در دستور زبان حرف همراهی ، ربط  و وصل است { جالب است که کلمه مَعَ در عربی ، به معنی با (همراه) است که عدد ابجد کلمه مع=110 و برابر با عدد ابجد نام مبارک علی(ع)  است} پس خوب امیرالمؤمنین علی(ع) را بشناس! نام یکی از سوره‌های قرآن کریم ، سوره مبارکه عصر است و عدد ترتیب نزولش بر قلب مطهر پیامبر(ص) 13 است که امیرالمؤمنین(ع) در 13 رجب بدنیا آمدند و در واقع به وجود مطهرش سی،زده شد (رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت).

پس امام علی(ع) {و در بطنش یازده ذریه نورانی(ص)} همان عصر وجود است. بنابراین باطن نماز ظهر و عصر شد: الف ، با .  پس اگر به حقیقت نماز خوب دقت کنیم متوجه می‌شویم که رسالت و ولایت ، حقیقت الفبای دین و عباداتمان (بخصوص نماز) است پس قبولشان بر همه ما فریضه است که هر کس از رسولان و اولیاء دین تمرّد کند ، ظلم کرده و جریمه سختی می‌شود.

*نماز مغرب: متعلق به وجود حضرت فاطمه(س) است که معصوم سوم و مرتبه خلقت نوری ایشان درعالم سِرّ به عدد 3(=ج)است. اما کلمه مغرب یعنی ظرف گیرنده‌ی غروب یعنی افول نور خورشید (اسم مفعول غروب است). همانطورکه بیان شد حقیقت نماز ظهر، خورشید رسالت  و حقیقت نماز عصر، خورشید ولایت است پس در حقیقت در ظرفِ مغرب عالم امکان ؛ وجود مبارک سیدة النساء العالمین ؛ فاطمه زهرا(س) ، دو خورشید افول دارد و او ظرفِ کامل است که حقیقت جمعِ عدد الف و با می‌باشد ؛ عدد ابجد حرفِ ا=1 و حرفِ ب=2 است که در جمع می‌شود 3 (3=2+1) که با دو معنی زیبا ، مغرب را معرفی می‌کند :

 1) عدد 3 برابر حرفِ ج است که جهیدن و جهان شدن را ظهور می‌دهد و تمام هستِ عالم به وجود حرفِ ج که ظهور حقیقت آب است(آب=3) ، ظاهر می‌شود و خداوند کریم در آیه 30 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید:... و جعلنا من الماءِ کلّ شیءٍ حی. پس همه چیز از آب زنده شد! 2) نماز مغرب 3 رکعت است و صاحبش ، کوثر عالم وجود ؛ حضرت فاطمه زهرا(س) می‌باشد.

هر جا آب باشد ، آبادانی و سبزی می‌آید پس بعد از نماز مغرب ، نماز عشاست که متعلق به سبزپوش آل محمد(ص) است!

*نماز عشا: متعلق به امام حسن مجتبی(ع) ؛ سبزپوش آل محمد(ص) است که ایشان چهارمین معصوم است و مرتبه خلقت نوری آقا در عالم سِرّ ، عدد 4 می‌باشد (نماز عشا هم 4 رکعت است) و 4=د است که دال خوانده می‌شود و یکی از اسماء پروردگار عالم ، دال می‌باشد که خود، دلیل خلقت است.و حرف دال ، هدف و غایت ظهوری ابدی و اراده و مشیت خلقت در عالم ازلی است. گنج معصومیت آقا به عدد 4 ؛ پایه‌ی اربعین و ربیع واقعی را ظهور داد ، درحالیکه یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم ، حی است و باطن عالم سرمد تا علم اسفل را در گنج حیات و حقیقت اربعین جلوه می‌دهد چراکه جلوه‌ی حی ، حقیقت سبزی و حیات طیب و طهارت محض است. از خداوند سبحان ، هرگز غیر از این همه زیبایی سرنمی‌زند و او خیر محض و زیبایی محض و حیات محض و سبحان محض می‌باشد! 

چنانچه در عالم بالا ، وجود مبارک چهارمین معصوم(ص) به حرف دال ، در حقیقت اسرار الف-با-جا را افشا می‌کند و ا ب ج د ظاهر می‌شود. با ظهور خلقت خانم فاطمه زهرا(س) که حقیقت آب و کوثر وجود است ، سبزی و گنج حسن(ع) آشکار می‌شود زیرا هر جا آب است ، سبزی و حیات و زندگی و سلامت و طهارت پا برجاست!

و درخت شجره طیبه که طبق آیه 24 سوره مبارکه ابراهیم(ع) اصلها ثابت و فرعها فی السماء است ؛ شاخه‌های سبزش عالم را فرامی‌گیرد (الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء).

*نماز صبح: تا اینجا 4 حرف ا ب ج د به عدد 1 ، 2 ، 3 و 4 ظاهرشد که در جمع می‌شود 10 که برابر با حرفِ ی است و وقتی کنار چهار حرف دیگر قرار می‌گیرد؛1+2+3+4=10می‌شود ابجدی  ا(=1)،ب(=2)،ج(=3)،د(=4)،ی(=10) و وجود مبارک امام حسین (ع) که خود به عدد 10 بدنیا آمده ( 1خودش +9 ذریه نورانی در بطنش) ، حرفِ ی را با خود آورده است و با نماز صبح که متعلق به ایشان است ، گنج عشر بر همگان آشکارمی‌شود!

درواقع شاید حساسیت این نماز که در قرآن عزیز هم می‌فرماید که وقت این نماز را مواظبت کنید ( آیه 238 سوره مبارکه بقره: حافظوا علی الصلوات والصلوة الوسطی و قوموا لله قانتین) به این دلیل باشد که نماز صبح ، جمع کننده تمام اسماء مبارک است و نمازصبح  حقیقتش مصباح الهدی خودِ امام حسین(ع) (بین ظلمات شب و نورانیت صبح  است) و درواقع یخرجهم من الظلمات الی النور می‌باشد.

بنابراین 4 نماز قبل با نماز صبح ، 4 روی 10 می‌شود (10=4+3+2+1) درواقع باطن 14 معصوم(ص) و تمام حروف الفبای ابجدی(یعنی تمام 28 حرف قرآن مجید)! و جمع ارقام 14 می‌شود 5 (5=4+1) که در شبانه روز 5 نوبت نماز واجب شده است و نماز، 5 رکن دارد. درحالیکه وجود مبارک پنجمین معصوم(ص) ؛ امام حسین(ع) است و مرتبه خلقت نوری آقا در عالم سِرّ ، عدد 5 می‌باشد که جمع کننده تمام اسرار خلقت و حلقه بندگی است. و پنجمین رکن نماز، سجده است که اباعبدالله الحسین(ع) در قتلگاه سر به سجده بندگی و رضای خداوند گذاشت و برنداشت تا سرمبارکش از بدن جدا شد....

حروف هجاء

عدد ابجد حروف هجا برابر 9 می‌شود که سقف تمام اعداد است و اگر هجاء (یعنی همزه را یک الف حساب کنیم) بگوییم ، عدد ابجدش 10 می‌شود که همان 9 روی 10 یعنی 19 است.

حال اگر عدد ابجد کلمه همزه(=57) را اضافه کنیم به هجا(=9) می‌شود 66 (هجاء=66) برابر با نام زیبای الله جلّ‌جلاله.

خوب توجه کنید! حروف هجاء در حروف ، اصل و گنج حروف و اعداد است: چنانچه هجا به عدد 9 است و وقتی می‌خواهد خوانده شود می‌گویند: باید هجی شود تا به صورت کلمه درآید و به معنای حقیقی خود نمایان شود. عدد ابجد هجی=18 و برابر با کلمه حی است. که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=8+1) پس در واقع این اسرار 2 تا 9 زندگی وجود مبارک خانم زهرا(س) و عدد 99 اسماء الحسنی پروردگارعالم است و به عدد اسرار امیرالمؤمنین علی(ع) که به حروف حم که نوشته شود حامیم(=99) ، به عدد 99 ظاهرمی‌شود.

از حضرت امام حسین(ع) نقل شده است که: مردی یهودی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: فایده "حروف هجاء" چیست؟ امیرالمؤمنین(ع) در مجلس حاضر بود رسول خدا(ص) فرمود: یا علی(ع) جواب این مرد یهودی را بده و رسول خدا(ص) در حق علی(ع) دعا کرد "اللهمَّ فَقِّههُ و سَدِّدهُ"، امیرالمؤمنین(ع) متوجه مرد یهودی شد و فرمود: هیچ حرفی نیست مگر آنکه اسمی است از اسماء الله عزَّوجلَّ (خواندن آنها سبب اجابت است بشرط خلوص)

1- اَمّا  اَلف (سوره مبارکه بقره آیه 255:"اللهُ لا الهَ اِلّا هُوَ الحَیِّ القیّوم"). الف اشاره است به اینکه خداوند آنستکه هیچ معبودی جز او نیست او زنده و بر پا دارنده است .

2- امّا باء -  یعنی خداوند متعال باقیست بعد از فانی شدن جمیع خلایق .

3- امّا تاء -  یعنی توّاب است که قبول کنندﺓ توبه بندگانش می‌باشد .

4- ثاء یعنی خداوند ثابت بوده و هست و خواهد بود (سوره مبارکه ابراهیم آیه27: "یُثَبِّتُ اللهُ الّذینَ آمنوا بِالقولِ الثّابتِ...") (مؤمنین را خداوند به قول ثابت نگه می‌دارد) قول ثابت ؛ کلمه لا اله الّا الله است .

5- امّا جیم "فَجَلَّ شأنُه و تَقَدَّسَت اسمائُه" (بزرگی و عظمت و جلال و الوهیّت او بالاتر است از اینکه بشر بتواند به او پی ببرد).

6- اما حاء "فحقَّ"- حی- حلیم (زنده و پاینده و بردبار و حکم کننده بر بندگان است).

7- اما خاء "فخبیرٌ بِما یَعمَلُ العباد" (با خبر است به آنچه بندگان می‌کنند).

8- واما الدّال -  "فَدیّانُ یومِ الدّین" (حکم کننده روز جزاء)

9- و اما الذّال - "َذُوالجَلالِ و الاِکرام" (صاحب تمام جلال‌ها و کرامتهاست )

10- اما راء " فَرؤُفٌ بِعبادِه" (مهربانست به بندگان خود ) .

11- اما زاء "فَزَیِّنُ المعبودین"(زیبنده معبودیت است و هر چه جز او پرستش شود عاطل و باطل پرستنده کافر است).

12- اما سین "فالسمیعُ البصیر" (شنوا و بینا است بر مسموعات و مرئیات همه دانا باشد).

13- اما شین "فالشّاکِرُ لِعِبادهِ المؤمنین"(از بندگان سپاسگزار خشنود است).

14- و اما الصاد "فَصادقُ فی وَعدهِ وَ وَعیدُهُ "(در وعده‌اش به مؤمنین به بهشت و بیم دادن او به بدکاران بدوزخ راستگو است).

15- و اما الضّادّ- "فَضارُ النافع "(زیان زننده به کفار و سود دهنده به مؤمنین است).

16- و اما لِطاء "فالطّاهِرُ المُطهِّر"(از صفات امکانیه ، پاک و از ستم منزه است).

17- و اما الظاء "المُظهرُ لآیاته"(آشکار کننده آیات قدرت اوست ).

18- و اما عین "فعالمُ بعبادهِ" ( او به بندگانش داناست).

19- واما غین- "فغیاثَ المستغیثین"( فریادرس فریاد خواهان است ).

20- و اما لِفاء- "فَفالقُ الحبِّ و النَّوی" (شکافنده حبه و دانه است ).

21- و اما قاف "فقادرُ علی جمیعِ خلقهِ" (بر تمام مخلوقاتش تواناست).

22- و اما لِکاف- "فالکافیَ الّذی لَم یَکن لَهُ کُفُواً احَدٌ و لَم یَلِد و لَم یولَد" (کفایت کننده ایست که برایش کسی همتا نیست و نزاید و زاییده نشده ).

23- و اما الّام- "فَلطیفٌ بعبادهِ" ( ببندگانش مهربان است).

24- و اما میم "فَمالِک" (مالک همه چیز و پادشاه موجودات است).

25- و اما نون "فَنَوَّرَ السَّموات و الارضَ بِنورِ عرشهِ"(آسمانها و زمین را به نور عرش خود روشن نموده است).

26-اما واو- "فَواحدُ صَمَد" (او یکی است و صمد ؛ میان پر که از او چیزی بیرون نیاید و به او چیزی فرو نرود).

27- و اما هاء-"فالهادی "(پس او رهنمای خلق است).

28- و اما لام الف "فلا الهَ الّا اللهُ وَحدَهُ لاشریکَ لَه" ( نیست خدایی جز او شریک ندارد).

29- اما یاء- "فیداللهِ باسطهُ علی خلقه" ( دست خدا بر خلقتش باز است . نعمتش همه را فراگرفته).

پس رسول خدا(ص) فرمود این همان سخنی است که خدای عزَّوجلّ برای خود از جمیع خلقش راضی شده است پس آن مرد یهودی اسلام آورد و آن حضرت فرمود: "لکلِّ کتاب صفوهِ و صفوهِ هذالکتابُ حروفِ التهجّی" برای هر کتابی چکیده و صافی است و صافی این کتاب ( قرآن)، حروف هجاء تک تک است.

ابولبید می‌گوید: ابوجعفر امام پنجم(ع) فرمود ، همانا که برای من در حروف مقطعه قرآن ، هر آینه علم زیادی است. خداوند تبارک و تعالی "الم ذالک الکتاب" را نازل کرد، پس محمد (ص) قیام کرد تا نورش آشکار شد و گفتارش ثابت شد. و روزی که متولد شد در واقع از 7103 سال گذشته بود {یعنی از هبوط آدم (ع) شاید 7103 گذشته بوده است} بعد حضرت فرمود روشن نمودن آن ، و بیان نمودن آن در کتاب خدا در حروف مقطعه است زمانیکه آنها را بدون تکرار بشماری و از حروف مقطعه حرفی روزگارش نمی‌گذارد مگر اینکه از بنی هاشم نزد گذشتن آن قیام می‌کند. بعد فرمود: الف =1و لام =30 و میم =40 و صاد=90 است (در دایره ابجدی) و این معادل161(=المص) می‌شود، سپس آغاز خروج حسین ابن علی(ع) می‌باشد، "الم" الله پس چون مدت آن برسد از ولد عباس در نزد "المص" قیام کند و قائم ما (عج) در هنگام انقضاء آن قیام کند به "المر" آن را بفهم و بشمار و کتمان کن.

 عمار یاسر گوید: شنیدم از رسول خدا(ص) می‌فرمود: "انا اُقاتلُ علی التنزیل و علیٌ یُقاتلُ علی التاویل". من بر تنزیل می‌جنگم و علی بر تاویل می‌جنگد خود حضرت فرمود به پروردگار کعبه عمار راست گفت همانا که این (اسرار و نوشته) نزد من است در هزار کلمه که هر کلمه ، هزار هزار کلمه دیگر پیرو دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۱۷
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

پیرهن مهنت و غم دوختم       ابجد عشقت چو بیاموختم

سوختم و سوختم و سوختم     حاصل عشقت سه سخن بیش نیست

این حقیر از خداوند می‌خواهم که بتوانم از کلام بزرگان و صاحبان فن ، علم حروف و اعداد را معرفی کرده و منابع و اهمیت آن را تا آنجا که او توفیق دهد شرح دهم. زیرا وظیفه می‌دانم تا بتوانیم کلام مولایمان را بیشتر فهمیده و بدان عمل کنیم. و بدین سبب است که بزرگان زیادی این اسرار را کشف و به اهلش آموزش داده‌اند. بعضی می‌گویند که این" 28" حرف ، اسماء باری تعالی جل‌ّشأنه هستند که فرشتگان به این اسم‌ها ؛ تسبیح خداوند عزّوجلّ می‌گویند. اینها الفاظ قرآن مجید هستند و همه اسم‌ها از اینها ترتیب می‌یابند .

علم حروف از هر علمی برتر و والاتر و برای انسان نافع و لازم است! زیرا درک هر مفهومی از مفاهیم موجودات عالم هستی از غیب و شهود و معانی هر یک از آنها در صورت فردی و ترکیبی حروف نهفته و حروف دلیل و مظهر تمام آنها می‌باشد. و مبنای تمام علوم ، شناخت ذات فردی حرف و ترکیبات و حالات و عوارض و معانی استحصالیّه است. حروف ؛ مبیّن اسرار، و مظهر علوم ، و کاشف مقاصد غیب و شهود است و فهمیدن معانی کتب آسمانی بویژه "قرآن" به معرفت حروف بستگی دارد و تمامی زبان‌ها و لغات محتاج به علم حروفند!

بدان! این اقیانوسی است که اگر در آن فرورویم، اموری پدید خواهد آمد که توان شنیدن آن نیست چون حروف ، مطالبی بس پیچیده و اسرارآمیز به خود اختصاص می‌دهد که علم حروف را بوجود می‌آورد(همان علم جفر) و همان گونه که بیان نمودم اگر تمام آب‌های زمین ، جوهر و دوات گردد و تمام چوب‌ها و درختان کاغذ گردند، در باب حروف، سخن بسیار بیشتر از ظرفیت آنها خواهد بود!

پس از حروف ، اسماء پدیدار گشتند ، و خداوند سبحان حقایق را بر شمار اسماء حقیقی‌اش انشاء و ایجاد فرمود و بر طبق این اسماء ، فرشتگان و موکّل‌ها و عونٍ(کمک کننده) و طیشٍ(شادمان کننده) را آفرید تا حمد و سپاس سبحان گویند و شأن و منطقه‌ای برای هر یک از اسم‌ها قرار داد. و همه را به تسبیح گویی اسمائش فرا خواند تا اسم و مسمّی و تسمیه او گویند. شیخ شبستری می‌فرماید:          

زحق با هر یکی خطی و قسمی است

معاد و مبداء هر یک ز اسمی است

از آن اسمی که آمد هم به در شد

اگر چه در معاش او در به در شد

از آن اسمند ، موجودات قائم

بدان اسمند در تسبیح دائم

روایت ابداع و حقیقت خلقت حروف از امام رضا(ع)

امام رضا(ع) درباره ابداع و حقیقت خلقت حروف، در جواب سؤال عمران چنین جواب فرمودند: درباره‌ی حقیقت خلقت: و بدان که ابداع ، مشیّت و اراده ، سه اسم برای یک چیز هستند، و اولین ابداع ، اراده و مشیّت او، حروفی بود که آنها را اصل هر چیزی قرار داد و راهنمایی بر هر مدرک (علم حروف) و روشنگری بر هر امر مشتبهی نموده و  بوسیله‌ی آن حروف ، هر چیز اَعَم از حق و باطل، فعل و مفعول، یا معنی و غیر معنی از هم جدا و شناخته می‌شود و همه‌ی امور بر آنها جمع شده است ، و در آفرینش این حروف برای آنها معنای متناهی و وجودی غیر از نفس آنها قرار نداد زیرا آنها با ابداع و ایجاد بوجود آمده‌اند.

نور، در اینجا اوّلین فعل خداست، خدایی که خود نور آسمان‌ها و زمین‌ است: "الله نورالسموات و الارض" . حروف از آن فعل ، به فعلیت رسیده‌اند، و آنها حروفی هستند که اساس گفتار بر آنهاست ، وحی الهی که نور است و همگی عبارات از خداوند است که به خلق خود آموخته است(پس همه‌ی زبان‌های دنیا را شامل می‌شود چون هیچ کس از خود چیزی نداشته و ندارد، همه را خدا به ما داده و آموخته است).

این حروف، سی و سه حرف هستند. 28 حرف از آنها نشانگر زبان‌ها (لهجه‌ها)ی عربی است و از 28 حرف، 22 حرف نشانگر زبان‌های سریانی و عبری است. و از میان آنها، 5 حرف در سایر زبان‌های عجم در مناطق مختلف ، زبان‌های متفرق و پراکنده است و آن 5 حرف هستند که از 28 حرف جدا شده‌اند(که زبان فارسی 4 حرف "پ-ژ-گ-چ" را هم دارد پس 32 حرف می‌شود) امّا حرف همزه در عربی اضافه شده و 29 حرف می‌شود و حروف فارسی به اضافه‌ی همزه، 33 حرف می‌شود .

سپس حروف را بعد از احصا نمودن و شمردن آنها ، "فعل" خود نمود. مثل آیه مبارکه: کن فیکون (و آنچه امر می‌شود موجود شود، پس آن نیز موجود می‌شود) "کن" صفت و خلقت خداست ، و آنچه که از آن ایجاد می‌شود ، مصنوع و مخلوق است .

 اولین خلقت خداوند عزّوجلّ ، ابداع است. بدون وزن و حرکت است، مسموع نیست، رنگ ندارد، قابل حسّ نیست. دومین مخلوق، حروف‌اند که وزن و رنگ ندارند، قابل شنیدن هستند ولی قابل حسّ نیستند. سومین مخلوق ، اعدادند که از همه‌ی انواع محسوس ، ملموس‌تر(لمس شدنی) ، قابل شنیدن و قابل دیدن هستند.

خداوند تبارک و تعالی قبل از ابداع بوده است، زیرا قبل از خداوند عزّوجلّ و همراه او چیز دیگری نبوده‌است. ابداع، قبل از حروف بوده‌ است "یابدیع السموات والارض" و حروف، چیز دیگری غیر از خود را نشان می‌دهند. مامون سؤال کرد چطور غیر از خود چیز دیگری را نشان می‌دهند؟حضرت فرمودند: زیرا خداوند تبارک و تعالی آنها را برای معنی ، کنار هم جمع می‌کند . وقتی چند حرف از آنها مثلا 4 حرف یا 5 حرف یا 6 حرف و یا بیشتر و کمتر را در کنار هم قرار می‌دهد برای معنایی است محدّث(یعنی حادث شده) و جدید،که قبلا نبوده‌است.

عمران پرسید ما چگونه می‌توانیم این مطلب را بهتر بفهمیم؟ حضرت فرمودند: توضیح این مطلب چنین است که وقتی مقصود تو از این حروف،خود آنها باشد نه چیز دیگری،آنها را جدا جدا ذکر می‌کنی و می‌گویی ا،ب،ت،ث،ج،ح،خ تا آخر در این صورت معنایی غیر از خود این حروف در آنها نمی‌یابی ،اما وقتی آنها را درکنار هم بگذاری و اسم و صفت برای معنی موردنظر خود بسازی بیانگر معنیِ موصوف خود خواهند بود. فرمود آیا فهمیدی؟... (عیون الاخبار، ترجمه غفاری و مفید ج2،ص312)

تفسیر ابجد از رسول الله(ص)

*اصبغ ابن نباته گوید: امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: "عثمان ابن عفان از رسول خدا (ص) پرسید ، یا رسول الله تفسیر ابجد چیست؟ حضرت فرمودند: "تعلَّمُ التَّفسیر ابجدِ فاِنَّ فیه الاَعاجیبُ کلها ویلٌ لعالِمِ جَهِلَ تفسیرَهُ" تفسیر ابجد را بیاموزید زیرا که در آن شگفتی‌ها است و وای بر آن عالمی که از تفسیر آن چیزی نداند گفتند: یا رسول الله تفسیر آن چیست؟ فرمودند: "اما ابجد ، "الف" پس آلاء (نعمت‌های باطنه خداوند) است حرفیست از اسماء و اما "باء"، بهجت خداوند است و اما "جیم"، (جنت) بهشت خداوند و جمال خداوند و جلال اوست و اما "دال"، پس دین خداوند می‌باشد و اما هوز، پس "ها" هاویه است و "واو" فویلٌ لاهل النّار(وای بر اهل اتش) و اما "زاء"، فزاویةٌ فی النار پس زاویه است در آتش ، پس پناه می‌بریم به خدا از آنچه در زاویه است (زاویه‌های جهنم) و اما حطی، "حاء" آن ریختن خطاهاست از مستغفرین در شب قدر و آنچه جبرئیل با آن با ملائکه نازل می‌شود تا طلوع آفتاب (فجر) و اما "طاء"، فطوبی لهم و حسن مآب (درخت طوبی) برای آنهاست و گشتنگاه نیک و آن درختیست که خداوند عزّوجلّ آن را نشانیده و در آن روحش دمیده و همانا که شاخه‌های آن از پس دیوارهای بهشت دیده می‌شوند حُلی و حُلل می‌رویاند بر دهانشان آویخته است. و اما "یاء" ، یدالله فوقَ خلقِهِ دست خدا بالای دست خلق اوست. سبحانه و تعالی امّا یشرکون.

و امّا کلمن ، "کاف" ؛ کلام خداست که برای کلمات خدا بدل کردنی نیست و از غیر خدا برگشت دهنده‌ای نیابی و اما "لام"، فرمود آمدن اهل بهشت است بر پیغبر در زیارت و تحیّت و سلام و ملامت اهل آتش است در خودشان. اما "میم"، ملک خداوندی است که زوال ندارد و دوام خداوندی است که فنا ندارد و "نون"، نون والقلم و ما یسطرون است. قلم ، قلمی است از نور و کتابی است از نور در لوح محفوظ که مقرّبون آن را گواهند و خدا در شهادت کافیست و اما "سعفص"، "صاد" یک صاع بصاع و قصاص بقصاص، یعنی جزا به جزا و هر چه کنی جزا یابی. همانا خدا به بندگان ستم نکند و اما "قرشت"، یعنی آنها را در قبر از هم پاشد ، پس آنها را زنده کند و در روز قیامت پراکنده نماید و در بین آنها به حق حکم کند و به آنها ستم نمی‌شود".

سرّ عدد 72 و حروف مقطعه قرآن ؛ وجود مبارک امام حسین(ع):

هارون بن جهم گوید: یکی از صحابه گفت امام صادق(ع) فرمود: "همانا به عیسی (ع) دو حرف عطا شده ، و به آن دو حرف (از زنده کردن مردگان و شفای بیماران) عمل می‌کند و به موسی (ع) چهار حرف، و به ابراهیم (ع) هشت حرف، و به نوح (ع) پانزده حرف، و به آدم (ع) بیست و پنج حرف و همانا خدایتعالی تمام آنها را برای محمد (ص) گرد آورد و همانا اسم اعظم خدا ، هفتاد و سه حرف است که هفتاد و دو تای آن به محمد (ص) داده شد و از آن ، یکی در حجاب است.

نکته: پروردگار عالم این خزانه را به عدد 72 به صورت‌های مختلف در عالم دنیا ظهور داد که مظهرش به عدد ابجد کلمه سجده است!(سجده=72) و حقیقت فعل سجده به وجود 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین ظهور دارد زیرا این عزیزان به معنای واقعی ، ساجد یعنی عبد خالص خداوند یکتا هستند چون معصوم واقع شده‌اند.

در روز عاشورا هم حقیقتی از این عدد را به 72 تن یاران آقا اباعبدالله الحسین(ع) و هم لحظه آخر شهادت مولا به صورت سجده ظهور داد؛ که درحالیکه وجود مبارکش زنده بود در حال سجده (از قفا) با 12 ضربه ، استخوان گردنش را شکستند و سر مبارکش را از بدنش جدا کردند(اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا)پس، از سجده بلند نشد حتی زمانیکه سر را بر نیزه گذاشتند چراکه عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 می‌شود!

و جالب‌تر اینکه عدد ابجد اسم مبارکش حسین(ع) برابر 128 است که اینطور معنا می‌شود: 28+100 ؛ عدد 100 برابر حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و 28 ، برابراسم مبارکِ "وحید" خداوند و برابر 28 حرف الفبا که حروف کلام مبارک قرآن است ، می‌باشد. پس حضرت با خون پاکش ، نگهدارنده 28 حرف یعنی جانِ قرآن و توحید خالصانه است.حال اگر 28 حرف را بصورت بسیط بنویسیم مثل الف که یک حرف است اما 3 حرف (ا ل ف)خوانده می‌شود ، رویهم 72 حرف می‌شوند! (الف+با+ ... +ظا+غین) نمی‌دانم چگونه بگویم که در کربلا بدن مبارک اباعبدالله(ع) 72 قسمت شده بود یعنی همه قطعه قطعه...!(بابی انت و امی)

مناقب ابن شهر آشوب نقل می‌کند: روزی پیامبر(ص) بالای منبر مسجد نشسته بودند و برای مردم موعظه می‌کردند.یک وقت امام حسین(ع) که در آن زمان 4-5 ساله بودند وارد شدند و آمدند پایین پله منبر ایستادند. ناگهان پیامبر(ص) شروع به گریه کردند و به امام حسین(ع) اشاره کردند و فرمودند: تَرَقَ عینَ البَقَه .یعنی بیا بالا(از پله‌های منبر) ای چشم پشه. در آن دوران هیچکس معنی این تعبیر را نفهمید.

شاید پس از هزار و چند سال ؛ قریب به صد و اندی سال پیش مرحوم فرهاد میرزا معتمدالدوله فرزند عباس میرزا (صاحب مقتل بسیار ارزشمند قَمقام زَخّاز و صمصام بَتار) به اروپا رفته بود. آنجا به ایشان گفتند که یک وسیله‌ای به نام میکروسکوپ تازه اختراع شده که هر چیز ریزی را درشت نمایی می‌کند و نشان می‌دهد. ما چشم یک پشه را جدا کردیم و گذاشتیم... بیایید ببینید.جناب فرهاد میرزا چشم روی میکروسکوپ گذاشت و نگاهی کرد و در همان موقع کسی که پای دستگاه بود گفت: جناب ما شمردیم 1950 شکاف در چشم پشه هست! یکدفعه دیدند فرهاد میرزا نشست روی زمین و شروع کرد به گریه  و به سر زدن! همه گفتند چه شد ؟! ما که چیزی نگفتیم؟! ما گفتیم چشم پشه یک حالتی دارد که شبکه شبکه و سوراخ سوراخ است، شمردیم و دیدیم 1950 شبکه دارد. فرهاد میرزا گفت: شماها نمی‌دانید!بعد از 1400 سال معنای حرف پیامبر(ص) مشخص شد که چرا آن روز ، امام حسین(ع) را با عنوان چشم پشه خطاب فرمود؟!

امام صادق(ع) نیز فرمودند:بر بدن جدّ غریب ما 1950 زخم زدند.راوی سؤال کرد یابن رسول الله مگر امکان دارد چنین چیزی...؟حضرت فرمودند: به خدا قسم نیزه بر جای نیزه می‌زدند، شمشیر بر جای شمشیر می‌زدند ، تیر بر جای تیر می‌زدند.

زخم‌ها بر پیکرت حک گشته است     جسم بی جانت مشبک گشته است

{کفایةالاثر:ص81تا83. منابق آل ابیطالب: ج3ص388. بحارالانوار: ج16ص295، ج36ص313،ج43ص286...}

عدد 1950 برابر می‌شود با حروف "الکاشف رموز حروف مقطعات قرآن" و جایگاه عددی این حروف می‌شود 294 که برابر با عدد ابجد کلمه "حروف" و کلمه "صدر" است.این اعجازی از گنج ولایت در خزانه حروف ، به وجود اباعبدالله الحسین(ع) است.

نکته : خیلی زیباست که جایگاه عددی کلمه حروف=51 می‌شود. کلمه انسان هم از 5 حرف تشکیل شده که دو حرفِ اول و آخرش ، الف و نون است (انسان) و عدد ابجد الف و نون می‌شود 51 و حرف سین که در وسط کلمه انسان قرار دارد ، جایگاه عددیش در الفبا 15 می‌شود که قلب و میزان حروف است چنانچه سوره مبارکه یس ؛ قلب قرآن است . پس خلقت انسان ، از کلّ مجموعه حروف است به رسیدن میزان قلب و باید به مجموع حروف عمل میزان برسد!

اما جالب است که عدد ابجد کلمه اعداد=80 و برابر با عدد ابجد حرف ِ ف به جایگاه عددی 26 است که 26 ، برابر با عدد ابجد کلمه حدید است و انسان باید در طول {عدد ، در طول و حرف در عرض است} حافظ حدودالله باشد.   

پس رمز حروف مقطعه در کربلا باز شد و آخرین فرزند امام حسین(ع) ؛ امام زمان(عج) مظهر حروف مقطعه به گنجِ 4 حرفِ م ح م د (ص) می‌باشد تا به دنبال گنج حرکت کنیم و انشاءالله او را با سجده و اطاعت محض خداوند و خلوص واقعی بیابیم. اللهم الرزقنا

چشم دل باز کن که جان بینی                    آنچه نادیدنی است آن بینی

آنچه بینی ، دلت همان خواهد                    آنچه خواهد دلت ، همان بینی

از امیرالمومنین علی(ع) است که می‌فرمایند: "خضر نبی را در خواب دیدم و به او گفتم به من بیاموزد چیزی که به دشمنان ظفر یابم، فرمود یا علی بگو "یا هو یا من لاهو الاهو" چون به سمع همایون حضرت رسالت رسانیدم، فرمود یا علی این اسم اعظم بوده است که به تو آموخته و من در روز بدر آنرا مکرر می‌گفتم تا آنکه ظفر یافتم.

نقطه بحر ازل و سرّ الاسرار و نور الانوار است

در اکثر رسائل مرقوم است که عامل را برای هر عمل ، در علوم غریبه ، دانستن حروف و اعداد از ضروریات می‌باشد. بنابراین برای آنکه اسرار حروف و اعداد منطبق با اسرار درونشان ظاهر شود و معانی و مفاهیم و جایگاه وجودی خود را در آسمان و ملکوت آن ، و زمین و ملکوت آن ، و در سِرّ عالم دنیا و سِرّ عالم آخرت و حتی از علوم آینده و گذشته محققان و مدبّران را آگاه سازند و همچنین به ظاهربینان و باطن‌بینان در کشف خواهش‌هایشان کمک کنند :

پروردگار عالم با رمز مقطعات در کلام کریمش، به پیغمبر بزرگوار خود حضرت محمد(ص) باب اسرار را باز کرده است و با کنایات و اشارات و تمثیل ، انسان را به تدبر واداشته است. حروف را باب کلام خود قرار داد و خود را متکلم بذات معرفی نمود و به انسان توفیق داد که معجزه کلامش، قرآن را از قلب مبارک رسولش و نطق نورانی حجّتش، امیرالمؤمنین علی(ع) بشنویم و در اثر زحمات و رنج‌های این عزیزان ، تفسیر و تعلیم و عمل خالصانه را از این عزیزان بیاموزیم تا مگر هدایت و به نور قرآن منوّر گردیم و ما هم ، حروف و کلمات عملمان را در لوح تکلیف بنا به وسع ضعیفمان منطبق بر آیات الهی قرار دهیم.

بنابراین جای بسی تفکر است که خداوند با خلق 28 حرف ، کلّ مفاهیم و معانی  و عوالم دنیا و آخرت را در کتابش ؛ قرآن جای داده است! چنانچه تمام کتاب‌های آسمانی ، کتاب الله است ولی قرآن مجید هم "کتاب الله" است و هم "کلام الله" ! و چنین است که پروردگار ، خود حافظ آن می‌باشد و حریم قرآن ، بکر و دست نخورده می‌ماند الی یوم القیامت . چرا که مخلوق هرگز قدرت ورود در حریم کلام خالق را ندارد و این اعجاز اول بار به دست مبارک مولی الموحدین امیرالمؤمنین(ع) ثبت ، نقطه گذاری ، و حرکت گذاری شد و علوم صرف و نحو و تجوید را پایه گذاری نمودند.

و اهمیت این همه زیبایی در حدیث مبارکی از ایشان این چنین نقل می‌گردد: "انّ کلما فی الکتب المنزله فی القران و کلما فی القران فی الحمد و کلما فی الحمد فی البسمله وکلما فی البسمله فی الباء و کلما فی الباء فی النقطه و انا نقطه تحت الباء". "حقیقت این است و جز این نیست که همه کتاب‌ها در قرآن نازل شده‌اند و همه قرآن ، در سوره مبارکه حمد و همه حمد در بسم الله و همه بسم الله در باء و همه باء در نقطه و من نقطه زیر باء هستم".

بنابراین حقیقت نقطه ، سرِّی است الهی! که نه به لفظ ادا می‌شود و نه به صورت و نه به اشاره و نه موصوف به صفتی است و نه ملوّن به رنگی و نه محدود به حدی بلکه ، محجوب از حواس است. چنانچه در عینِ پیدایی ، پنهان و در عینِِ پنهانی ، عیان است! "وز غایت ظهور ، عیانش پدید نیست"

ابن عباس رئیس مفسرین چنین روایت می‌کند که مولا امیرالمؤمنین (ع) از اول شب تا آخر شب راجع به باء بسم الله حدیث می‌فرمود که من اندکی از آن را می‌فهمیدم و فرمود: قسم به خدا اگر بخواهم باء بسم الله را تفسیر کنم (لاوقرت سبعین بعیرا) برای باء بسم الله اینقدر معانی بیان می‌کردم که اگر می‌نوشتند بایستی بار 70 شتر نمایند. و قال علی (ع) :"بالباء ؛ ظهر الوجود و باالنقطه ؛ تبین العابد و المعبود". و فرمود: "بوسیله باء ؛ کلّ وجود ظاهر شدند و بوسیله نقطه ؛ رابطه عابد و معبود روشن و بیان می‌گردد"(او میزان و صراط و امام مبین راه و قسیم النار و الجنة است)

 قال الصادق(ع): فی تفسیر "و من یؤت الحکمة فقط اوتی خیراً کثیرا".امام فرمودند: "هر کس که حکمت به او داده شد ، به تحقیق به او خیر کثیر داده شد" . حکمت چیست؟ فرمود:"انّ الحکمة هی الولایة المطلقة فان نقطة الولایة قد عَمَتِ الوجود و لا یشد منها شی من الغیب و الشهود و تلک النقطة قد جمعت فیها جمیع اسرار الحروف و فی الحروف جمعت و بنیت اسرار الکلمات و فی الکلمات استجنت اسرارالمعانی فالمعانی غیب فی الکلمات و الالفاظ و الکلمات غیب الحروف و الحروف غیب فی الالف المتحرکه و هی غیب فی الالف لینه و هی غیب فی النقطة فهی غیب الغیوب و سرّ الاسرار". و آن بطور مجمل اینطور معنی می‌گردد که "حکمت ، همان ولایت مطلقه است که ظهورپروردگار عالم به آن نقطه ولایت است و آن به تمام تاریکی‌های وجود و ندیدنی‌ها مسلط است و بدون سختی غیب را مشهود می‌گرداند و آن نقطه ایست که تمام اسرار حروف در آن جمع است و در حروف ، اسرار کلمات بنا نهاده و جمع گردیده در اسرار معانی و در معانی احوالات غیبی ، و کلمات و الفاظ را در خود جمع و کلمات اسرار غیب حروف را آشکار می‌کند.

و حروف ، اسرار غیب حرف الف را (البته الفی که متحرک شده است یعنی همزه) و اسرار آن الف ، لَیِنَت و نرمی درون آنست که آن اسرار نقطه است و آن نقطه ؛ غیب الغیوب و سِرّالاسرار است".

امام حسین(ع) فرمودند: آن علمی که جدم خاتم النبیین(ص) بدان خوانده شده ، علم حروف است و علم حروف ، در لام است و علم لام ، در الف است و علم الف ، در نقطه و علم نقطه ، در معرفت اصلیه و علم معرفت اصلیه ، در علم ازل و علم ازل ، در مشیت  و علم مشیت ، در علم غیب هویت است.

الله بود یک الف و ها و دو لام

از نقطه برون آمده این جمله تمام

گر طالب سِرّ نقطه هستی ای دل

این نقطه بود نقش علی اعلام

حروف ، ظهور نقطه هستند و نقطه ، مظهر مشیّت غیبی است که بدین صورت در عالم طبیعت تجلّی می‌نماید و حروف ، ظهور تجلیات غیوب است که به عرصه شهود می‌رسد. و قرآن آن نقطه‌ی غیبی است که بصورت نقطه ، بر قلب پیامبر(ص) تجلی نموده و بصورت حروف ، نقش بسته است و حروف مختلف عالم انسانی، از بحور مختلف محبت غیبی سرچشمه گرفته و مصداق کلّی او در این عالم ، در وجود مقدس علیعلیه السلام تجمع صورت و سیرت داده و بهمین منطق پیامبر(ص) فرموده همه کتب آسمانی در قرآن و همه قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام حمد در بسم الله و تمام آن در باء و تمامش در نقطه زیر باء جمع است و علی(ع) فرمود: من نقطه زیر باء هستم.

یعنی تمام معارف آسمانی در قرآن ، مدوّن گشته و در نَفْس علی اعلا (ع) تکوین داده شده و بدین سبب از زبانش ، چشمه‌های علم و دانش و کمال بی حد و حصر فیضان نموده و سرچشمه این همه علوم و مکرمت و فضیلت در حُجُب و سُرادقات غیبی است که خدای متعال ، پیغمبر(ص) را برد و آن حجب را به او نمود و آنجا دست غیبی بر شانه احمد (ص) نهاده شده و در عالم پایین پای علی(ع) بر شانه محمد(ص) نهاده و نورانیت و روحانیت علی(ع) و محمد(ص) ، و محمد(ص) و علی(ع) حقیقتاً یک نور است که از هم جدا شدنی نیست . "من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم"

 فقط در نشئه عالم، طبع نقطه در دو قالب تجلی نموده که هر چه پیامبر(ص) تبیین فرموده ، علی(ع) تشریح فرمودند. و هر چه علی(ع) فرمود ، پیغمبر(ص)  به او آموخت و هر کجا احمد(ص) قدم نهاد ، علی(ع) سایه صفت همراه او بود. و هر کجا علی(ع) بوده ، روح پیامبر(ص) حکومت و تکلم می‌فرمود. پیغمبر(ص) فرمود : "علِّمَنی رَبّی" و علی (ع) فرمود: "عَلِّمَنی رسول الله(ص) "

علم همه عالم به علی(ع) داد پیمبر(ص)    چون ابر بهاری که دهد آب به گلزار

عدد ابجد کلمه "نقطه" =164 است و اگر ارقام آن را با هم جمع کنیم11 می‌شود(11=4+6+1) و عدد 11 معادل هو و حج و دوا می‌باشد. و نیز نقطه در جایگاه عددی معادل 47 و آن نیز جایگاه نام مبارک "حسین"(ع) است و سَرِ امام ؛ مصداق همان نقطه است! اگر ارقام 47 را با هم جمع کنیم ، باز به نام مبارک هو و حج و دوا می‌رسیم. اکنون ببینید که اعداد ، چگونه مرتبه باطنی حروف را آشکار می‍نمایند و ما را به نقطه معرفت می‌رسانند؟!

نخستین وحدت حق جلوه گر بود

که شد از ظلّ وحدت ، نقطه موجود

پس آنکه نقطه شد در ظل سیار

بصورت گشت الف از وی پدیدار

توضیح کلام آن بزرگوار که فرمود "من نقطه با بسم الله می باشم" یعنی من جامع قرآن و کلام الله ناطق هستم. اول نقطه وجود که از سماء قدرت ازلی به ارض ممکنات نزول نمود سِّر حقیقت محمدی(ص) یعنی نور احمدی(ص) بود. چنانچه فرمود: "اول ما خلق الله، نوری" و در جای دیگر فرمود" اول ما خلق الله ، القلم" و در جای دیگر ،"اول ما خلق الله ، العقل". خلاصه در هر مرتبه‌ای از مراتب خلقت اول پیدایش و ظهور آن یک امر وحدانی بسیط بوده است.

در عالم عقول و اول ما خلق الله ، همان حقیقت محمدی(ص) و در مرتبه نفوس، نَفْسِ علوی، علی و فرزندانش(ع) هستند. در مرتبه طبیعت جوهر بسیط هیولی و ماده تا برسد به مرتبه الفاظ که همه از نقطه بسیط آغاز می‌گردد. و از نقطه ، خط بوجود می‌آید و از خط 29 حرف هجاء و از ترکیب حروف هجاء ، کلمه و از کلمه ، کلام. و سخنگو، توسط کلام ما فی الضمیر خود را ارائه می‌دهد و شاید اشاره به این باشد که منم قرآن ناطق و حقیقت کلام الله که از نَفَس رحمانی و فیض سبحانی در عالم حقیقت تظاهر نموده‌اند و من نقطه جامع کلام الله هستم و تمامی معانی کتب الهی که در کَمون وجود من مندرج است.

در روایتی فرموده "نازل نشده آیه‌ای از آسمان نه در دریا و نه در خشکی و نه در شب و نه در روز و نه در بیابان و نه در سفر و نه در حضر مگر آنکه من می‌دانم در چه وقت نازل گردیده و راجع به چه امری فرود آمده و من می‌دانم ظاهر آن را و باطن آن را ، تفسیر آن را و تأویل آن را".

و امثال این روایات بسیار است که دلالت دارد بر اینکه تمام علوم قرآن مندرج در قلب آن بزرگوار است. پس جا دارد که بفرماید تمام قرآن مندرج در باء بسم الله است و من ، آن نقطه با می‌باشم!

شاید طپش قلب قرآن ، صوت قرآن است چنانچه هر یک از معصومین(ص) در بطن مادرشان حیات خود را با صوت قرآن اعلام می‌داشتند. تعبیر به نقطه شاید از جهت وحدت و حقیقت ذات مقدس اوست. یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) و اینکه آن حضرت بعد از رسول اکرم(ص) "اول ما خلق الله" است. پیغمبر اکرم(ص) فرمود: "من و علی در ابتدای خلقت یک نور بودیم و تسبیح و تهلیل حق تعالی را می‌کردیم تا آن که آن نور ، دو قسمت گردید؛ نیمی در صلب عبدالله و نیمی در صلب ابوطالب قرارگرفت" .

تفسیر دیگر از بسم الله الرحمن الرحیم:

در تفسیر دیگر از "بسم الله الرحمن الرحیم" از طریق اعداد و حروف از آقای مقدادی که می‌فرمایند:"کلمه بسم اگر حرف اول و آخر را (ب و میم) به عدد ابجد بنویسیم {ب=2 + میم=90} می‌شود 92 و آن معادل نام مبارک محمد(ص) است و عدد ابجد سین (س،ی،ن) برابر 120 است که آن نیز معادل نام مبارک علیّ (ع) است. بنابراین پروردگار عالم نام مبارک خود را از مجرای رسالت و ولایت محمد(ص) و علی(ع) معرفی می‌کند که او الله است. عدد ابجد اسم اعظم الله =66 می‌شود که در جایگاه حروف و الفبا 30 می‌باشد.

بنابراین خالق یکتا ، ذات اقدس خود را با جلوه کتاب آسمانیش در قلب پیغمبر(ص)(رسالت) و نطق کلامش و افشای اسرارش (از ولایت) و از درون سی جزء قرآن نمایان می‌فرماید که عدد 30 معادل حرف لام که سرّ مجرای توحید می‌باشد". در تفسیر علی ابن ابراهیم از صادق آل محمد(ص) است که "باء"، بهاءالله (جمال) "سین"، سناءالله (رفعت و بزرگی)، "میم" ، ملک الله (سلطنت و بزرگیست) است.

 پروردگار سبحان تمام رسالت رسولانش و تمام ولایت اوصیاء و معصومینش را فقط در یک مجرا که توحید است ، وجه الله خویش قرار داده و باقی و ابدی می‌گرداند که او الله است و با دو صفت رحمان و رحیم ، باب نوزده گانه حروف بسم الله الرحمن الرحیم ؛باب قلب شدن تمام موجودات را به اعلای انسانیت ترفیع می‌دهد.

عدد ابجد اسم مبارک "رحمن" =298 است که اگر ارقام آن جمع گردد 19=8+9+2 می‌شود. مگر غیر از این است که وجوب ورود حیوان حلال گوشت به عالم انسانی در موقع ذبح بشرط گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" است.

پس اسم مبارک رحمان ، مجرای رحمت رزق پروردگار عالم است به عام مخلوقاتش که فقط در دنیا ارزانی می‌دارد ولی شاید شرط وصل شدن اسم مبارک رحمان (که رحمت خداوند به همه مخلوقات در دنیا است) به رحمتِ "رحیمیت" است (که رحمت خداوند مخصوص مؤمنان در آخرت می‌باشد) اینست که از مجموع عدد کلمه رحمان که 19 است گذشته و وارد عالم آخرت بصورت انسان شود یعنی در دنیا ، حیوانیت را گذاشته و با صورت انسانی از حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" گذشته و به اعلای رحمت رحیمیت وصل شویم.

جالب است که عدد ابجد اسم مبارک "رحیم"= 258 است که اگر ارقامش جمع گردد 15=8+5+2 می‌شود که آن خود ، جایگاه حرف مبارک "س" است که همان قلب قرآن است و میزان حروف!

پس نتیجه می‌گیریم حق سبحانه و تعالی از مجرای رسالت و ولایت ، ذات اقدس خویش را معرفی کرده و راه رسیدن به رضای خویش و همچنان هدف خلقتش را قرآن و ذوب شدن در توحید خود دانسته است!  

چنانچه ذوب شدن میسر نمی‌گردد (تهلیل) مگر این که با اخلاص بر خوان رحمانیتش ، رزق هدایت و انسان شدن را از گذشتن از 19 حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" بگیریم تا به میزان و تعادل صورت و سیرت و عمل انسانی برسیم که آن نهایت رسیدن به آغوش محبت "رحیمیت" پروردگار عالم است که خود تا الی یوم القیامت بنده‌اش را نوازش و پذیرایی بفرماید و او را به کمال قرب خود برساند.

در"بسم الله الرحمن الرحیم" که اسم اعظم و ذکر اکبر است چون نازل شد ، آسمان‌ها به حرکت درآمد و زمین‌ها لرزید و ملائکه بر تسبیح افزودند و آن بر جبه اسرافیل(ع)  و جبه آدم(ع) نوشته بود و بال جبراییل(ع) و بر کف عزرائیل(ع) نوشته و بر عصای موسی و به زبان عیسی(ع) و خاتم سلیمان(ع) نوشته بود. و زمانی که به مریضی به عدد حروف آن(19بار) بخواند شفا یابد و 50 بار برای برآمدن حاجت برآورد و وقت خواندن باید به ذکر مشغول و قلبش متوجه معبود باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۱۳
عذرا شفائی