لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۱۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

  فصل هشتم: تعریفی از عدد 18

جایگاه عددی حرف ص=18 و عدد ابجدش 90 می‌باشد. در دسته حروف هوائیه یا بادی است و طبیعت خاکی-جنوبی دارد. ملکش حضرت اجمائیل است.

عدد 18 اُم الاعداد است و در مقام عددی بالاترین مقامات را در دایره هستی دارا می‌باشد. زیرا اتصال دهنده‌ی تمام محیط دایره خلقت به باطن یعنی مرکز دایره است( قطر دایره خلقتست) و درواقع اندازه نگهدار و مشخص کننده‌ی محدوده محیط و مساحت و یا نگهدارنده قدر و ارزش و بهای حیات ظاهری و باطنی می‌باشد. زیرا این عدد برابر با اسم مبارک حی خداوند است که این اسم، اُم الاسماء است و از صفات ذاتی پروردگار عالم است و تمام اسماء الهی در بطن این اسم مبارک هستند که هم عدد ابجد و هم جایگاه عددیش 18 می‌باشد و درواقع عالم خلقت در مظهریت آن قرار دارند و بدون این اسم مبارک، هیچ ظهوری نیست.

چرا عدد 18، اُم الاعداد است؟!

زیرا در حقیقت در عدد 18، عدد 1 و 8 کنار هم قرار گرفته است؛ که عدد 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000، پس 1000 باضافه 1(که در کنار 8 آمده) می‌شود 1001 که برابر با عدد ابجد کلمه ارض که درواقع نقطه‌ی محتوای کلّ عالم خلقت که از آنجا دحوالارض شده به تمام عالم دنیا و برابر نام مبارک اسم رضا(ع) و برابر تمام اسماء الحسنای الهی و سرّ صمدیت پروردگار عالم که خواندیم به عدد 1001 جلوه کرد، می‌باشد.

 پس اگر عدد 18 را به عدد باطنی و اُم الاعداد بخوانیم، حق است چراکه تمام اسرار به عنوان گنج صمدیت پررودگار عالم، احیا و حیات و ظهور و تمام اسرار عالم سرّ ظاهر و باطن را در خودش در برگرفته است. پس تمام این زیبایی‌ها در گنج عدد 18 ظهور می‌یابد.

امیدوارم بتوانیم این عدد را درک کنیم و خدا می‌خواهد که این عدد برابر عمر مبارک حضرت فاطمه(س) در دنیا قرار بگیرد یعنی عالم در مظهریت ظهور حوای روحانی ظهور پیدا کرده و کثرت کوثری خانم در حقیقت این عدد جلوه می‌کند! چنانچه می‌دانید که اگر عدد 18 را در 1 تا 9 ضرب کنیم در آخر جواب: طولی، عرضی و ارتفاعی به عدد 9 می‌رسد که 3 تا 9 کنار هم میشود 999 که برابر نام زیبای خداوند؛ رفیع الدجات است.

بنابراین عدد 18، سنگین‌ترین اعداد است! و عدد 18 درواقع از 2 تا 9 تا تشکیل شده که دو شعاع دایره خلقت است. و عمر مبارک حضرت فاطمه(س) 18 سال است که 9 سال در بلوغ رسالت و 9 سال بلوغ ولایت را تجلی داده و ظاهر فرمود زیرا او نگهدارنده باطن ولایت و حفظ رسالت در باطن بیت الله حقیقی و باب الجنة می‌باشد و از یک نظر نفـْس کلی عالم خلقت است.

و در نگاه دیگر عدد 18 برابر 3 تا 6 تا می‌شود که حقیقت گنج انسان کامل و مقام عصمت اللهی می‌باشد. زیرا همانطورکه قبلا بیان شد وقتی کلمه انسان را به سه بخش( ان س ان) بنویسیم: چه درعدد ابجد و چه در جایگاه عددی سه بخش، درنهایت به عدد 6 می‌رسیم یعنی 3 تا 6 که کنار هم می‌شود 666=عصمت الله.     

                                               انسان:     ان                 س                   ان

                                                          51(1+5=6)   60 (0+6=6)     51(1+5=6)

و از دیدگاه دیگر عدد 18 معنا می‌شود به عدد 10 باضافه 8 که هر دو از اعداد کامل هستند. عدد 10؛ گنج عشر و باطن گنج اربعین(1+2+3+4=10 می‌شود 4 روی 10؛ 40) است. و عدد 8 در مقام عددی باطن عدد 1000 و مظهر اسم غنی پروردگار عالم است{ عدد 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000 که برابر با عدد ابجد حرف غ(غین) به جایگاه عددی 28 است}. پس عدد 18 برابر کلّ حروف هجا و اسرار تمام حروف است وجمع ارقام عدد 18(1+8) می‌شود 9 که سلطان اعداد است. و اسم مبارک آدم(ع) در جایگاه موضعی برابر عدد 18 می‌شود که خداوند متعال او را ابوالبشر قرار داد ؛ پدر همه‌ی انسان‌های روی زمین و زنده شدن نسل‌ها از وجود مبارکش است.

  *جمع اعداد 1 تا 18 می‌شود171 که برابر جایگاه عددی حروفِ نورانی "علی صراط حق یمسکه" و برابر با عدد ابجد کلمات معانی= ساقی= باب الفاطمه(س)= سامع است. و معنی می‌شود به 100+71 یعنی نگهدارنده 71 که برابر با عدد لام(الم)= رحم الله= غفور است. درواقع عدد 171 یکی از اسرار باطنی عدد 17 و 71 است که در توضیح زیبای حقایق عددی، در جلوه‌ی جمع اعداد یک تا 18 ظاهر شده! اگر یکِ اول(یکان) 171 را برداریم، 17 می‌شود و اگر یکِ آخر(صدگان) را برداریم، 71 ظاهر می‌شود. و نکته جالب اینجاست که عدد ابجد حروف، هجده=17 می‌شود! پس این اسرار است که به عدد 171؛ جایگاه حروف نورانی معنی می‌شود! چنانچه اگر 17 و 71 را با هم جمع کنیم، 88 می‌شود که برابر نام مبارک حلیم پروردگار عالم است.

*جالب است که عدد ابجد حروف نورانی "علی صراط حق نمسکه"=693 می‌شود{ همان اعداد کلیدی 6،3 و 9 است که خالق قادر و توانا نظم هستی را در سرّ پایه‌ی خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) در جسمانیّت، به ظهور تمام هستی ظاهر کرده‌است! (آدم=45 و 9=5+4)، (حوا=15 و 6=5+1)، (پایه‌ی خلقت در 6 روز، روی عدد3 ظهور دارد زیرا جمع اعداد 1تا3 برابر6 می‌شود؛ 6=3+2+1) }. حال اگر این سه عدد را با هم جمع کنیم 18 می‌شود(18=9+6+3) و 18=حی=جایگاه عددی حرفِ ص (که چشمه‌ی فیوضات حقّ تعالی است) می‌باشد.

*اگر 2 در 9 (دو شعاع در دایره خلقت) ضرب شود عدد 18 بدست می‌آید( قطر دایره خلقت). و آیا این نکته قابل تأمل نیست که تمام دایره به عدد 360(درجه) برابر حروفِ شین است و جایگاهش 45؛ برابر اسم آدم(ع) به جایگاه 18 است، پس عالم در عدد 18 غرق است{ یعنی درحقیقت همان 1001 در نام مبارک رضا(ع) و کلمه ارض و در مقام من جعل الشمس و القمر است زیرا عدد 18 از دو رقم 1 و 8 تشکیل شده، که 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000 و باضافه 1 می‌شود 1001}! عدد 18{برابر عدد کلمه حی می‌باشد}، طیّ منازل دنیاست که به هجده هزار آورده شده و در سنّ مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) خلاصه می‌شود. عدد 18 معادل با جایگاه حرف ص در الفباست. صاد، چشمه‌ای در عرش پروردگار عالم است و هر کس باید در قلب دنیایی خود پیدایش کند{که حضرت رسول(ص) می‌فرمایند: قلب المؤمن عرش الرحمن} و با آن آب تطهیر باطن، وضوی ظاهر بگیرد(سِرّ وضو که مقدمه‌ی عبادت است از اینجا نشأت می‌گیرد)!

*عدد ابجد هجده به حروف می‌شود 17 و جایگاه عددیش هم 17 می‌شود!

*جایگاه عددی کلمات زیر 18 می‌شود: حی= بلد= جان= آدم و عدد 118 که معنی می‌شود به 18+100 یعنی نگهدارنده‌ی 18 برابر است با عدد ابجد کلماتِ اناالله= جمعه= مسیح= حسن.

*عدد ابجد نام زیبای حسن(ع)=118 و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+1+1)، در واقع عدد 118 یعنی 18+100 که 100، برابر با عدد ابجد حرف(ق) به معنی نگهدارنده و 18، برابر با کلمه (حی) است. پس 118 یعنی نگهدارنده‌ حی(زنده واقعی) است. شاید به همین علت امام حسن(ع)، سبزپوش آل پیامبر(ص) است و رنگ سبز به ایشان تعلق دارد و سبزی نشانه آب، حیات و زنده بودن است.

*نکته بسیارزیبایی برای اهل تفکر در عدد 18 نهفته است! خوب دقت کنید اگر بین 1و 8، عدد 1 بگذاریم، می‌شود 118 که برابر با عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است و اگر عدد 2 بگذاریم، 128 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک حسین(ع) است!!!

*رابطه سوره مبارکه کوثر و عدد 18:

خانم دو عالم فاطمه زهرا(س)؛ سیدة النساء العالمین؛ میزان عالم است. او که حقیقتِ الف است درعالم ظاهر و عالم  باطن، ظهوردهنده‌ی کلّ اسرار حروف و اعداد و کلّ اسرار معانی می‌باشد.

درضمن جمع اعداد 1تا 18 سنّ مبارک خانم(س) برابر با عدد171 می‌شود که 171=عدد ابجد کلمه معانی و برابر با عدد ابجد اسم سامع خداوند است، کسی که بهترین گوش شنوا را دارد. چنانچه گوشواره‌ی بندگیش زینت عرش خداوند جلّ عظمته است. و جمع ارقام 171 می‌شود 9 (1+7+1=9) پس وجود مقدس خانم، تماماً گنجینه اسرار و معانی آن است و اگر خوب بفهمیم و انشاءالله به خلوص عمل کنیم به ریشه‌ی طهارت و اخلاص دست پیدا می‌کنیم.

سوره مبارکه کوثر که متعلق به خانم فاطمه زهرا(س) است، 3 آیه دارد (آب=3) و جالب اینکه در حروف این  3 آیه ، 18 نقطه قرار دارد .عدد ابجد کلمه حی=18 {همانطورکه تمام قرآن ، کوثر و جانِ آب شد؛ و جعلنا مِن الماء کلّ شیء حی[1]، عمر مبارک خانم هم (از لحاظ جسمانی) در دنیا 18 سال بود؛ 9 سال در بلوغ رسالت در منزل پدر و 9 سال در بلوغ ولایت در منزل حضرت علی(ع) قرار گرفت که به عدد 18 سال عمر مبارکش، تمام عالم دنیا را زنده کرد. عدد 18 برابر حی شد و او که صاحب قدر است، کوثر وجود و حقیقت آب و جان آفرینش قرار گرفت.}

18 ذیحجه؛ اشرف الاعیاد؛ عید سعید غدیر:

آیه تبلیغ(آیه 67 سوره مبارکه مائده): یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فإن لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من الناس؛ ای پیامبر آنچه را از ناحیه پروردگارت به تو نازل شد، ابلاغ کن و اگر انجام ندهی اصلا پیغام پروردگار را نرساندی و خدا تو را از (شر) مردم نگاه می‌دارد.

آیه اکمال( آیه 3 سوره مبارکه مائده): ...الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ امروز دینتان را برای شما کامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.

اما چه حکمتی در این نهفته که خداوند متعال عید غدیر را که اشرف الاعیاد است در روز هجدهم ماه ذیحجه(دوازدهمین ماه سال قمری) بر همگان اظهار فرموده است؟!

درواقع  کلمه عید از ریشه‌ی عَوَدَ یعنی برگرداندن هستی در چرخش حیات، مثل کلمه معاد که خداوند همه انسان‌ها را بعد از مردن، زنده می‌فرماید و حیات حقیقی را برای همه از نظر ظاهر جسمی و باطن عملی احیا می‌فرماید که یوم بارز خوانده می‌شود یعنی همه‌ی زندگی دنیایی اشخاص بطور کامل و حقیقی بروز می‌کند و آشکار می‌شود. و حق از باطل کاملا جدا می‌شود و هر کس در جایگاه حقیقی خود قرار می‌گیرد. پس عید غدیر حقیقت حیات بخشیدن به زندگی حقیقی و آخرتی همه‌ی عالمیان است. زیرا حقیقت رسالت پیامبر(ص) در عالم هستی، قوس نزول است و گنج ولایت وجود امیرالمؤمنین و یازده ذریه معصومش(ص)، قوس صعود است.  نکته قابل توجه اینست که در شروع قوس نزولی از عالم اعلا به عالم اسفل با وجود مطهر پیامبر گرامی محمد مصطفی(ص) است که نام مبارک محمد(ص) از دو قسمت تشکیل شده: مح- مد ؛ مح یعنی همه عالم در نور مقدسش محو است و مد یعنی امتداد تمام عنایت وجود مبارک اوست الی یوم القیامة. و اما در قوس صعود از عالم اسفل به عالم اعلا به وجود مبارک حضرت علی(ع) است که نام مبارکش از اسم اعلای پروردگار عالم است، پس عالم صعود مثل فواره رحمت الهی است.

پس درواقع انسان بدون ولایت اهل بیت معصومین و مکرّمین(ص) تعالی ندارد! و علوّ مقام انسانیت یعنی جداشدن از حیوانیت و رسیدن به مقامات و کرامات انسانی فقط در سایه علوی شدن است. بنابراین اگر غدیر نبود، همه‌ی زحمات پیامبران بزرگوار و اوصائشان در عالم سفل دنیا هدر می‌شد. درواقع هدایت به تعالی رسیدن در عالم آخرت محقق نمی‌شد. درواقع عمود دین در مرکزیت دایره خلقت به نام توحید و سبز شدن تمام زحمات رسولان با ولایت، به نتیجه و مقصد عند ربهم یرزقون می‌رسد.

بنابراین خداوند کریم نام مبارک حضرت علی(ع) را از نام اعلای خودش قرار داد و فرمود من اعلا هستم و نام(مبارکش) را علی نامیدم. پس وجود مبارکش آسانسور به اعلارفتن بندگان مؤمن خداوند است و بدون وجود مبارک خودش و اولاد معصومش(ص) کسی به اعلا و قرب الهی؛ رسیدن به درجات بهشت اعلا علیین راه ندارد. پس باید اینجا دریابیم که ولایت یعنی چه؟! و چرا اینقدر مهم است که خداوند به حضرت رسول گرامیش می‌فرماید اگر ولایت مولا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) را ابلاغ نکنی، رسالتت را تمام و کامل نکردی(آیه 67 سوره مبارکه مائده: یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و اِن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس انّ الله لا یهدی القوم الکافرین؛ ای پیامبر آنچه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان و اگر نرسانی تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکردی، و خدا تو را از شرّ و آزار مردمان محفوظ خواهد داشت که خدا گروه کافران را به هیچ راه موفقیتی راهنمایی نخواهد کرد).

 یعنی تمام هدف پروردگار عالم از رسالت رسولان و کتاب‌های آسمانی، مرحله تعالی و صعود بندگان خدا به عالم قرب الی الله است و رسیدن و کامل شدن هدایت به درجه بندگی خالصانه در قرب الهی است، اینجاست که مقام خلیفة اللهی را دریافت می‌کند. درواقع انسان زنده‌ی حقیقی می‌شود و هرگز میته نمی‌شود، درواقع به مشهد شهود حق می‌رسد و در مقام به شهادت نائل می‌شود و حق بندگی را بجامی‌آورد و یا مجاهد فی سبیل الله، مجاهدتش در قوس صعود است که بتواند از اسفل السافلین به اعلا علیین به سلامت برسد. این مقام هم به کسی نمی‌رسد مگر اینکه شیعه و پیرو ولایت حضرت علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) شود.

خوب دقت کنید عید غدیر در روز 18 از ماهِ 12 (ذیحجه) سال قمری است. و هر کدام از این اعداد دریایی از معارف در خود نهفته دارد که به لطف خدا تا اندازه‌ای در همین کتاب بیان شده است. اما خوب دقت کنید که جمع 18 و 12 می‌شود 30 یعنی تمام گنج 30 جزء قرآن و ولایت و توحید و تعداد روزهای هر ماه و ... !!! و جالب است که عدد ابجد کلمه غدیر=1214 است که بعبارتی خوانده می‌شود 12 و 14 . درواقع تمام سال در جان این دو عدد است: سال شمسی 365 روز است که جمع ارقامش می‌شود 14(5+6+3) و سال قمری 354 روز است که جمع ارقامش می‌شود 12(4+5+3). پس ما در تمام سال در غدیر هستیم یعنی 12 و 14! بنابراین همه باید به عمل، غدیری شویم و نفسهایمان را در تداوم اسلام و قرآن و قربان ولایت امام زمانمان اباصالح المهدی(عج) خرج کنیم و پرچمدارش باشیم و تا می‌توانیم رشد دهنده و مروّج علم قرآن و علوم ظاهری و باطنی دین و رشد عقلی و فکری خود و دیگران باشیم تا جوان‌هایمان زیر پرچم طاغوت و طاغوتیان نروند! درواقع 12 همان دو عدد 6 و 6 است یعنی 66 برابر نام مبارک الله جلّ‌جلاله و جمع ارقام 66 (12=6+6) همان وجود 12 امام معصوم(ص) است و 14 همان دو عدد 7 و 7 است یعنی 77 برابر نام مبارک هوالله و جمع ارقام 77(14=7+7)؛ وجود مبارک 14 معصوم(ص) است. درنتیجه گنج کنزالله سوره مبارکه حمد است و برابر تمام حروف آن و تمام باطن کل قرآن است. پس بدانید غدیر یعنی چه؟!

*حدیث غدیر:

حضرت السلطان علی بن موسی الرضا(ع) فرمودند: مَثل المؤمنین فی قبولهم وَلاءِ امیرالمؤمنین فی یوم غدیرخم کمَثل الملائکة فی سجودهم لِآدم و مَثل مَن اَبی وِلایة امیرالمؤمنین(ع) فی یوم الغدیر،مثل، ابلیس"لعنة الله"؛ مثل مؤمنانی که ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) را در روز غدیر قبول کردند مانند ملائکه‌‌هایی است که بر حضرت آدم(ع) سجده کردند و مثل کسانی که ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) را در روز غدیر نپذیرفتند همانند ابلیس لعنة الله است که به حضرت آدم(ع) سجده نکرد.( عوالم العلوم و المعارف ج2 ص 224- مستدرک سفینة البحار ج7 ص 168)

*شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

«وَقِفوهم إنّهم مسئولون»؛ آنها را نگه دارید که باید مورد بازپرسی قرارگیرند.( سوره مبارکه صافات، آیه 24)

 حضرت ابا محمد حسن العسکری علیه السلام در تبیین شریفه فوق فرمودند: « .. یُنادی مُناد آخر مِن عَرصات القیامة الا فسوقوهم إلی الجنة بشهادتهم لِمحمد(ص) بالنبوة فإذا النداء من قبل الله عزّوجلّ لا بل قِفوهم إنّهم مسئولون یقول الملائکة الذین قالوا سوقوهم إلی الجنة لِشهادتهم لمحمد بالنبوة لما یَقِفون یا ربّنا فإذا النداء مِن قبل الله قفوهم إنّهم مسئولون عن ولایة علی بن ابیطالب و آل محمد(ص) یا عبادی و إمائی إنّی أمرتهم مع الشهادة بمحمدٍ شهادة اخری فإذا جاءوا بها فعظّموا ثوابهم و أکرموا مآبهم و إن لم یأتو بها لم تنفعهم الشهادة لمحمد بالنّبوة و لا لی بالربوبیته فمن جاء بها فهو من الفائزین و من لم یأت بها فهو من الهالکین»( تفسیر الامام العسکری علیه السلام ج1ص405)؛ منادی در عرصات قیامت ندا می‌دهد: آنان[مسلمانان] را به خاطر شهادتشان به نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله به بهشت ببرید[اما] ناگهان ندا از جانب خداوند عزّوجلّ بلند می‌شود: «نه،آن ها را نگه دارید که باید مورد سؤال و بازپرسی قرار گیرند. ملائکه‌ای که به خاطر شهادت مسلمانان به نبوت محمد(ص) ندا داده بودند که آنان را به بهشت ببرند، می‌پرسند: بارپروردگارا! چرا بایستند؟ پس ندا از جانب خداوند می‌رسد: آنان را متوقف کنید که مسئولند از ولایت علی بن ابیطالب و آل محمد(ص)! ای بندگان و کنیزان من! من همراه با شهادت به محمد(ص) آنان را امر کردم که شهادت دیگری نیز بدهند؛ پس وقتی آن شهادت را آوردند ثوابشان را عظیم و بازگشت‌گاهشان را محترم کنید و اگر آن[شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علی(ع)] را نیاوردند، شهادتشان به نبوت محمد( ص) و شهادتشان به ربوبیّت من برای آنان نفعی ندارد، پس هر کس آن شهادت را آورد از رستگاران است و هر کس آن را نیاورد از هلاک شوندگان است.

ابن عباس گفت: چون روز قیامت فرا رسد، خداوند به دوزخ بان فرمان می‌دهد که دوزخ‌های هفتگانه را برافروزد و به رضوان فرمان می‌دهد که بهشت‌های هشتگانه را آزین بندد و می‌فرماید: ای میکائیل! صراط را بر روی دوزخ بگستران و ای جبرئیل! ترازوی عدالت را به زیر عرش قرار ده و ندا سر ده: ای محمد! امّت خود را برای حساب به پیش آور؛ سپس خداوند متعال فرمان می‌دهد تا هفت پل بر روی صراط قرار گیرد که هر پل، هفده هزار فرسخ درازا دارد و بر هر یک، هفتاد هزار فرشته ایستاده است و آن‌ها زنان و مردان این امت را بازخواست می‌کنند.

 بر نخستین پل از ولایت امیرمؤمنان علی(ع) و دوستی اهل بیت محمد(ص) می‌پرسند، هر که این با خود داشته باشد، همچون برقی تندرو از نخستین پل می‌گذرد و هرکس اهل بیت پیامبرش را دوست نداشته باشد، هر چند در نیکوکاری، کردار هفتاد صدیق را آورده باشد، با سر به سوی ژرفای دوزخ واژگون می‌شود، بر دومین پل درباره نماز ، بر سومین پل درباره زکات، بر چهارمین پل درباره روزه، بر پنجمین پل درباره حج، بر ششمین پل درباره جهاد و بر هفتمین پل درباره عدل بازخواست می‌شوند. هرکه از آن‌ها بهره‌ای به همراه داشته باشد، همچون برقی تندرو از صراط می‌گذرد و هر کس نیاورده باشد، به عذاب دچار گردد و این همان کلام خداوند متعال است: «وقِفوهم إنّهم مسئولون» یعنی ای فرشتگان! آن‌ها را (یعنی بندگان را) بر روی نخستین پل برای پرسش از ولایت علی و دوستی اهل بیت(ع) نگه دارید.

و از حضرت امام باقر(ع) درباره این آیه پرسیدند، ایشان فرمود: آن‌ها را بر جای خود نگه می‌دارند و می‌پرسند: شما را چه شده؟ چراهمان گونه که در دنیا علیه علی(ع) یکدیگر را یاری کردید، در آخرت از یکدیگر پشتیبانی نمی‌کنید؟ خداوند متعال می‌فرماید: «بل هم الیوم مُستسلمون»یعنی در برابر عذاب، تسلیم شدگان هستند.

*ولایت، نفـَس رسالت است:

جالب است ولایت، نفـَسِ رسالت است و نفـَس، مقام ولایت کلّی در بدن دارد. چنانچه نفـَس در تمام سلول بندی بدن نفوذ دارد و مرکز و نشان حیات است. و نفـَس است که از سلول‌های کفِ پا تا رأس بدن( سر)، حیات را سَریان و جریان می‌دهد و همراه حیات، تمام مظاهر حیات را هم متجلی و متعدی می‌نماید. مثل دیدن چشم و شنیدن گوش و تکلم زبان و خوردن خوراکی و رشد و تکامل عقلی و علمی و بدنی و آنچه در زندگی انسان باید رشد کند و به تکامل برسد... .

پس نفـَس، ولایت کلّی در بدن دارد. چنانچه همینکه نفـَس قطع شود، تمام زندگی از حیات دنیایی هم منقطع می‌شود. بنابراین مقام نَفـْس در گنج ولایت به حقیقت، نگهدارنده رسالت است مانند نفـَس که در تمام بدنِ کلّ انسانِ کامل و جامعه بشریت، تضمین حیات را به عهده دارد و در تمام ساختمان بدن منشأ حیات است.( مبحث کامل نَفـْس و نَفـَس در قسمت عدد 19 آمده است)

نکته مهم اینکه ولایت، حیات تنفس رسالت است. درواقع حیات رسالت در ضمانت نفـَس ولایت است.

دقت کنید! چرا دشمنان و طاغوت در هر زمان با ولایت معصومین(ص) مخالفت می‌کردند و چرا در نهایت وجودهای مبارک را شهید کردند؟! زیرا ولایت مانند نفـَس، حیات عدالت را در جامعه جاری می‌سازد. و در تمام تاریخ هم حکومت طاغوت برای اینکه حکومتش تثبیت شود،  نفـَس بندگان خدا را می‌گیرد و مردم را از قدرت عقلی و فکری و علمی ساقط می‌کند؛ فحشا و منکر و مواد مخدر و وسائل لهو و لعب را در بین جامعه پخش می‌کند تا جاه طلبان و دنیاپرستان به آن مشغول شوند و از طرفی هم فقرو گرفتاری در قشر ضعیف، باعث می‌شود خودش بتواند کاملا قدرت فهم و درک مردم و زندگی آن‌ها را استثمار کند.

 درواقع جامعه‌ای که از قدرت فکری و عقلی ساقط شوند، مردگان(باطنی) هستند و حکومت بر آن‌ها خیلی راحت است. و اینچنین طاغوت حکومت بر مردگان می‌کنند که هیچ صدای اعتراضی نداشته باشند و هر بلایی سرشان بیاورد، خاموش باشند. و همانطورکه انسان مرده، همه‌ی اموالش از او ساقط می‌شود طاغوت، اموال و دارایی‌ها و توانایی‌هایشان را به غارت می‌برد و آن‌ها را همچون مردگان در گورهایی که انتخاب کرده دفن می‌کند!

اما دین در سایه‌ی ولایت، حیات انسانی بندگان خدا را زنده و راه سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت و فهمیدن و بینش یافتن در همه‌ی زمینه‌ها و رسیدن به حق حقیقیشان را به آن‌ها اعطا می‌کند و عدالت را بپا می‌کند زیرا تنها ولایت معصومین(ص) هستند که هیچ نیازی به مردم ندارند. و قدرت و شخصیت افراد را به آن‌ها می‌دهد؛ با عالِم کردن مردم و دادن بینش و تقویت عقل و فهم مردم آن‌ها را از درون نفس تقویت می‌کند( اعتماد به نفس پیدا می‌کنند تا بتوانند برای زندگیشان تصمیم بگیرند و پیرو و شیعه‌ی معصومین شوند تا در دنیا و آخرت سعادتمند گردند). پس انسان مؤمن هرگز زیر پرچم طاغوت قرار نمی‌گیرد.

بنابراین ولایت با نفـَس نورانی خود، حیات طیب به جامعه انسانی می‌دهد و آن‌ها را زنده می‌کند و طاغوت‌ها با این حیات مخالفند و همانطورکه بیان شد حیات انسانی را در مردم می‌میرانند یا بقولی می‌کُشند( چنانچه امروزه با ترویج مُد و زندگی غربی و همنشینی با سگ و حیوانات و فحشا و منکر بین جوانان نشان مدرن شدن و تمدن و افتخار می‌دانند!) و راه دین برعکس این مسیر است. نکته مهم اینکه ولایت، نقطه‌ی مقابل طاغوت است.

پس عدد 18 برابر کلمه حی، انتخاب حیات آخرتی است از جانب خداوند کریم تا رسالت زنده بماند و کتاب آسمانی امروز تجلی حیات حقیقی برای رسیدن به هدف کلی انسانی و ولایت عظمای حضرت امام زمان(عج) و آخرت با سعادت باشد. بنابراین اگر اشتباه داریم باید توبه کنیم و راه نورانی و باسعادت ولایت را انتخاب کنیم.

*انتقال رسالت رسول اکرم(ص) به ولایت حضرت علی(ع):

خوب دقت کنید! سخت‌ترین و سنگین‌ترین انتقال ولایت، در روز 18 ذیحجه به حضرت علی(ع) صورت گرفته است. درحالیکه شما می‌دانید همه‌ی امامان معصوم(ص) در زمان شهادت، این انتقال را به امام بعدی انجام می‌دادند اما کسی خبردار نمی‌شد. ولی حضرت محمد(ص) برای این انتقال در سال آخر عمر مبارکش، در حجة الوداع به امر خداوند کریم بعد از حج مردم را از خانه خدا بطرف محل غدیرخم می‌خواند. چرا زمان حج را انتخاب فرمود؟! زیرا مؤمنین در زمان حج واجب از هر شهر و دیار و کشوری در خانه خدا جمع می‌شوند. و حضرت می‌خواهد این پیام الهی به گوش همه‌ی ملت‌ها و مردم در هر شهری برسد که بقولی 120 هزار نفر در غدیر خم جمع شدند.

نکته مهم اینجاست که امیرالمؤمنین(ع) برای قبول ولایت باید برای انتقال نزول رسالت به صعود ولایت باید برای خدا گردن به گرو بگذارد! درواقع حضرت یکبار در شب لیلة المبیت؛ شبی که حضرت رسول اکرم(ص) به امر خداوند خواستند از مکه به مدینه هجرت کنند، امام(ع) گردن به زمین گذاشت و تمام بار مسئولیت را برعهده گرفت و در جایگاه پیامبر(ص)( در رختخواب منزلش) قرار گرفت تا ترازوی میزان الهی در اتصال باطن نزول قرآن از مکه به مدینه و سلامت پیامبر و خانواده محترمش(ص) و تمام شدن رسالت و نزول تمام قرآن، امام(ع) نفـَس‌هایش را گرو گذاشت و جان عزیزش را در قربانگاه قرار داد. و خداوند آنروز تمام حیات دین و اسلام و قرآن و حتی زوجیتش با خانم دو عالم(س) و تمام ظهور قدوم(تولد) مبارک فرزندانش(ص) در مدینه را تضمین فرمود. و همه در گرو نفـَس‌هایش حیات خود را ظهور دادند.

شجره طیبه در مکه و مدینه در کمال دین و قرآن:

توجه بفرمایید! درخت اسلام که بنام شجره طیبه است{ آیه 24 سوره مبارکه ابراهیم(ع): کشجرة طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء}، درحقیقت در سه زمان بارور شده است: بعد از بعثت پیامبر(ص) 3 سال تبلیغ رسالت مخفی بود که می‌شود ریشه درخت تا بخوبی در دل‌ها جابگیرد. 10 سال علنی شد یعنی تنه درخت ظاهر شد. یعنی به عدد 13 سال در مکه خداوند منان خواست تبلیغ دین به جایگاه حرفِ م یعنی به طهارت برسند و توحید برعده‌ای معلوم شد. آنگاه ولایت به وجود حضرت علی(ع) به صورت تبلیغی و هدایت گری و در غزوه‌های پیامبر(ص) معرفی شد آنگاه حضرت مأمور شدند تا هجرت کنند و به مدینه بروند. درواقع تنه درخت همان گردن گذاشتن حضرت علی(ع) به خوابیدن در رختخواب پیامبر(ص) است و پل پیروزی است که پیامبر(ص) به مدینه تشریف فرما شدند و آنگاه قسمت مهم درخت اسلام در مدینه با ازدواج نورانی دو شمس و قمر ولایت و رسالت، گنج ذریه‌های معصوم(ص) به منزله شاخه و برگ و میوه‌های درخت ظهور پیدا کردند.و شهر یثرب به مدینه منوره، مدینة النبی خوانده شد و باب الجنة؛ درِ بیت نورانی فاطمه زهرا(س) و حضرت علی مرتضی(ع) در مسجد پیامبر(ص) بازشد و حدیث کسا به وجود مطهرشان خوانده شد و اسرار پنج نور مقدس(ص) در مدینه، زیر کسا از عالم بالا در دنیا قرار گرفتند. پس ولایت حضرت اسرار رسالت قرار گرفت.       

چنانچه در سال دوم هجرت در مدینه منوره، ازدواج حضرت با صدیقه کبری(س) اتفاق افتاد و در سال سوم و چهارم فرزندان گرامیشان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مولود شدند و چنانچه 9 ذریه معصوم در بطن امام حسین(ع) است، پس همه 14 نور مقدس معصوم(ص) در مدینه قرار گرفتند. پس همه در بیت باب الجنة حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) که بیت الحمد و بیت الله حقیقی خوانده می‌شود، زیر کسا جمع شدند. و 28 سوره مبارکه قرآن در مدینه به قلب پیامبر اعظم(ص) نازل گردید. 

توجه بفرمایید! اگر قوس نزول را در مکه و قوس صعود را در مدینه تصور کنید: حضرت علی(ع) اتصال دهنده بود و گردن به زمین گذاشت و با نفَس‌هایش به تمام قرآن و اسلام و باطن نزولات و ظهورات ولایت، حیات بخشید و این صعود را ضمانت فرمود! 

پس در مرحله بعدی در یوم غدیر، حضرت به این مسئولیت گردن گذاشت که برای تمام جهانیان انتقال قوس نزول رسالت به قوس صعود ولایت خودش و یازده ذریه معصومش(ص) صورت گیرد تا هدف رسالت به هدایت عوام الناس به قرب الهی و در بیت باب الجنة بهشت، راه باز شود و اتصال برقرار شود. بنابراین سخت‌ترین انتقال از رسالت به ولایت کلی در غدیر انجام شد و اگر نمی‌شد، رسالت حضرت کامل نمی‌شد.

نکته: جزء 18 قرآن کریم به سوره مبارکه مؤمنون شروع می‌شود که متعلق به حضرت علی(ع) است.

عدد 18=ص=90:

عدد 18 برابر با جایگاه عددی(موضعی) حرف ص است و عدد ابجد حرف ص=90  و عدد 90 برابر با عدد ابجد حروف "میم" است یعنی کلّ باطن حیات اربعینی عالم است چنانچه باب طهارت و چشمه طهارت و رحمت الهی در عالم عرشی می‌باشد. درواقع مرتبه 90 برابر است با 9 تا 10 تا یعنی عدد 9 است که با تعالی مقامی در ضرب شدن به 10 مرتبه قوس صعودی و نزولی، به 90 می‌رسد! اما بلوغ عددیش، 9 است که اگر به حروف نوشته شود(نُه)، عدد ابجدش 55 می‌شود که در جمع عدد 10 را می‌دهد(10=5+5) که همان مراتب حقیقی و تولد حروفی نُه است و جایگاه عددی نُه می‌شود 19 .

وقتی به صورت سه حرفی بخوانیم (صاد) عدد ابجد صاد=95 می‌شود که خودش در ظاهر(95)، جلوه 9 و 5 است و جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+9) { در کتاب مهندسی خلقت در عدد 9و 5 بطور کامل شرح داده شده است}. و تمام اسرار 9 و 5 ، حقیقت کلمه صاد است که نام چشمه‌ای درعرش پروردگار عالم می‌باشد و آن چشمه‌ی نورانی به گنج عشر و تمام اسرار عالم عمّا(ندیدنی‌ها)، از عالم عرشی به عالم دنیا در حقیقت نور و هدایت و به وجود 14 نور مقدس(ص) ظاهر می‌شود(دیدنی می‌شوند).

و تمام گنجِ این چشمه(صاد)، به عدد گنج عشر به چهار ستون عرشی، در جمع عدد 1 تا 4 آن که برابر 10 می‌شود، از سقف خضرایی‌اش به تمام 4 ستونش به عالم دنیا تا عالم قیامت را به حقیقتِ ربیع بهاری سبز و منوّر کرده و اسرار را به کلمه‌ی گنج عشر که همان حروف عرش است، به دنیا ظاهر فرموده است! حدیثی نورانی در کتاب اسرار معراج از آقای عمادزاده نقل شده است که می‌فرماید وقتی حضرت رسول اکرم(ص) در معراج به ساق عرش تشریف فرما شد، خداوند متعال فرمود چشمه‌ای در عرش است به نام ص، آنجا وضو بگیر و 2 رکعت نماز بخوان... . و جالب است که عدد ابجد کلمه=95 می‌شود که خداوند متعال وجود مطهر معصومین(ص) را در قرآن کریم، کلمات خود خوانده است. آیه 37 سوره مبارکه بقره: فتلقّی آدم مِن ربّه کلماتٍ...؛ پس آدم(ع) کلماتی از سوی پروردگارش دریافت کرد( توسل به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود).

و حضرت عیسی(ع) را کلمه خود معرفی می‌فرماید، آیه 171 سوره مبارکه نساء: ...إنّما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و کلمته القاها الی مریم و روحٌ منه...؛ حقیقت غیر از این نیست که مسیح عیسی ابن مریم رسول خداست و کلمه الهی و روحی از عالم الوهیت است که به مریم فرستاده... .

درواقع کلمه یعنی کُلُ همه! چنانچه دایره خلقت به شکل حرف ه (ها) به عدد 5 است و شعاع آن عدد 9 برابر حرف ط، پس تمام دایره خلقت در عدد 5 و 9 غرق است که به حروف می‌شود طه یعنی همه در ولایت 14 نور مقدس ائمه طاهرین(ص) جمع است. پس عدد 18 درواقع اُم الاعداد است!

*اعجاز عددی سوره مبارکه ص:

نام یکی از سوره‌های مبارکه قرآن، ص است که از اعجازهای عددی بشمارمی‌آید زیرا عدد ترتیب نزول و عدد ترتیب نوشتاری آن در قرآن کریم برابر 38 است و جایگاه عددی نام مبارک حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) 38 می‌باشد! یکی از نام‌های قرآن کریم، ص است چون قرآن، چشمه‌ی جوشان الهی است و در حقیقت باطن رسالت و ولایت است که تا با این دو چشمه که هر دو وجود مبارک، عین الله چشمه‌ی الهی هستند شستشو نشویم به بهشت راه نداریم. عدد ابجد حرف ص=90 و برابر با عدد ابجد حرف میم می‌باشد که هدف خلقت، رسیدن به میمِ بسم الله الرحمن الرحیم است.

حرف ص به صبر معنی شده است. پیامبر(ص) فرمود: منزلت صبر نسبت به ایمان مثل سر است به بدن. پس هر کس به صادِ صبر نرسد، ایمانش قیمتی ندارد و امتحانِ ایمان به صبر است. و چنان در کربلا، صاد را به صبر معنی کردند بخصوص صبر حضرت زینب(س) که ایشان امّ المصائب و عقیله بنی هاشم خوانده شد. در واقع خانم در سفرش از کربلا که عاشورا بپا شد تا بعد از 40  روز و طیّ 40 وادی که به کربلا برگشت ، اربعین ( و باب طهارت) را بپا داشت(الی یوم القیامة). یعنی خون مظلومیت ابا عبدالله الحسین(ع) و یارانش را به بها رسانید و آنجا چشمه‌ی صاد ظاهر شد که اشک مؤمنین است!

*خیلی زیباست! عدد ابجد اسم آدم(ع) برابر با جایگاه کلمه انسان می‌شود 45 و در جمع ارقامش 9، و جمع ارقام عدد ابجد کلمه انسان هم 9 می‌شود(9=2+6+1) پس درواقع 9 و 9 که می‌شود 18 و برابر کلمه حی است و اگر 162(=انسان) را بر 9 تقسیم کنیم 18(=حی) می‌شود که در حدیث آمده عالم دنیا 18000 منزل است یعنی هریک عدد 18 برابر 1000 است.  و جالب است که تمام دایره خلقت 360 درجه است و عدد ابجد سیصدُ شصت=954 است که در جمع ارقامش  18 می‌شود (18=4+5+3) و این عدد برابر با کلمه حی است که جلوه صفت ذاتی پروردگار است. و اگر بصورت سیصد و شصت بنویسیم عدد ابجدش 960 می‌شود و جمع ارقامش 15؛ برابر با اسم حوا(س) ؛ ظرف حیات است. جالب است که جایگاه عددیش 114 می‌شود؛ برابر با کلّ سوره‌های قرآن. درواقع 960 برابر اسم مبارک خداوند ذوالعزه و البقاء و اسم مبارک نذیر و نام مبارک مذکر(ظرفِ ذکر) است. تعداد حروفِ سیصد و شصت: 8 حرف و تعداد نقطه‌هایش 7 تاست که رویهم عدد 15 را نشان می‌دهد.

*عدد 18 یعنی  8 روی 10 ؛  وجود مبارک امام رضا(ع)

عدد 18 بعبارتی می‌شود 8 روی 10 که هشتمین حرف الفبای ابجدی، ح می‌باشد و عدد 8 به عربی ثامن خوانده می‌شود که ریشه‌اش کلمه ثمن به معنی گرانبها و قیمتی(که درواقع در دنیا نمی‌توانیم به قیمتش برسیم) است. حرفِ ح از حروف حلقی می‌باشد و صفتش، بُحّه یعنی گلوگیر و سخت است و طبیعتش بارد(برداً و سلاماً)؛ خنک و سلامتی دهنده است. و عدد 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000.

راستی چرا خداوند می‌خواهد تمام عالم در کلمه حمد غرق باشد و چرا نام مبارک حضرت محمد(ص) از ریشه‌ی حمد است و اول نام مبارک دو آقازاده‌اش؛ امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، حرفِ ح می‌باشد. شاید همانطورکه می‌دانید، اسماء مبارکشان اسماء الله و با مُسمّیٰ هستند. پس خداوند همه‌ی عالم را در زیر چتر عدد 8 که همان گنبد سبز خضرایی عرش کبریایی خودش است، قرار دارد و همه را در پناه اسم مبارک غنی خودش و وجودهای مبارک جلوه ذات اقدس غنی خود قرار داد تا همگان بدانند این بزرگواران درحالیکه غنی هستند، اما عبد و بنده خالص خداوند هستند و پیام آور(پیامبر) و هادی برای بندگان خدا هستند.

وجود مبارک امام رضا(ع) هشتمین امام(ع) و دهمین معصوم(ص) است پس جمع عدد ولایی(=8) و معصومیت(=10) ایشان می‌شود 18(18=8+10) که برابر با کلمه حی است. پس زنده شدن واقعی زمانیست که به ثمنِ رضا واصل شویم. که امام حسین(ع) در لحظات آخر عمر شریفش در قتلگاه فرمود: رضاً بقضائک تسلیماً بأمرک... .اگر ارقام 18 را با هم جمع کنیم 9 می‌شود(9=8+1). در حقیقت امام رضا(ع)، بلوغ 9 تمام اعداد را داراست. پس ایشان دردانه‌ای است در جمع باطن همه‌ی معصومین(ص)؛ یعنی شمس الشموس است! چون رضای خدا، یک راه بیشتر نیست؛ صراط مستقیم. پس در تمام اعمال ما از صبح تا شب ، در خواب و بیدار، در تمام واجبات و مستحبات و ... شرط قبولی، رضای خداست والا باطل است. این ثمنِ بلوغ اعداد است در 9 و 5 ِ وجود مبارک امام رضا(ع) که فرزندش، نهمین معصوم(ص) است و خودش، پنجمین ذریه معصوم(ص) امام حسین(ع) است{ از 9ذریه؛ و تسعة المعصومین من ذریة الحسین{

*شرح اسم مبارک الصمد

در قرآن کریم فقط یک بار نام مبارک صمد آمده است؛ آیه 2 سوره مبارکه توحید که اخلاص خوانده می‌شود. تمام حقیقت ولایت، توحید ناب و خالص است. چنانچه قدوم مبارک حضرت علی(ع) از خانه خدا یعنی خانه توحید در دنیا ظاهر شده؛ ایشان مولی الموحدین است. پس حقیقت توحید، باب طهارت است که خانه خدا، بیت الله الحرام، خانه مقدس و مطهر است زیرا شرط به طهارت رسیدن، اخلاص است. و گفتن شهادتین انسان کافر را مسلمان می‌کند و از عین نجاست به طهارت وارد می‌کند. زیرا حقیقت توحید، آب است و آن کوثر وجود مبارک حضرت فاطمه (س) است که حضرت علی(ع) ساقی آن حقیقت کوثر است.

پس وقتی خداوند، صمدیت خود را ظهور می‌دهد یعنی تجلی صمدیت در سوره مبارکه توحید، ولایت است! زیرا درحقیقت صمد یعنی توپُر، هیچ جوفی در آن نیست، یعنی اسم غنی پروردگار عالم و در مرتبه عددی صمد به معنی عدد 1000 است. وقتی خداوند می‌فرماید: الله الصمد در یک معنی می‌شود هزار باضافه یک یعنی 1001 که برابر با کلمه ارض و اسم مبارک رضا(ع) است! درحقیقت کلّ جامعیت اسماء الحسنای الهی و سرّ رسیدن به حقیقت رضای خداست. که وقتی امام رضا(ع) می‌فرماید:... أنا مِن شروطها یعنی ولایت شرط ورود به حصن لا اله الا الله یعنی توحید خالصانه می‌باشد. درواقع از تجلی ذات اَحدیت از درون خود خبر می‌دهد؛ که چگونه باید همه پیوند شوند.

و همانطورکه بیان شد جمع عدد ولایی و معصومیت امام رضا(ع) 18 می‌باشد. و از طرفی عدد 18 تشکیل شده از عدد 1 و 8 که عدد 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000، پس بعلاوه 1 می‌شود 1001. بنابراین اسرار مقام معظم امام شمس الشموس در مظهریت اسم حیّ پروردگار عالم، مظهر اسم غنی خداوند  و اسرار محوریت گردش تمام عالم به گرد رضای خداست. چنانچه هیچ عملی بدون رضای خدا قبول نمی‌شود یعنی عمل زنده نمی‌شود و زنده نمی‌ماند و رضا(ع) شرط قبول شدن اعمال خالصانه و شرط حیات طیب بندگان خداست.

حال دقت کنید! اسم مبارک صمد یعنی به عدد 1000، خزانه‌ی باطن رضای خداست و خداوند در کلام کریمش می‌فرماید: ...رضی الله عنهم و رضوا عنه...؛ خدا از آن‌ها خشنود و آن‌ها هم از خدا خشنودند( آیه 22 سوره مبارکه مجادله). یکی از اسماء بهشت، رضوان الله اکبر است یعنی ظرف رضای خدا. و ساکنین بهشت در مظهریت رسیدن به اسم مبارک رضا(ع) در مجرای وجود مبارکش به اسم مبارک غنی پروردگار عالم متنعم می‌شوند(الی الابد). خوب دقت کنید! ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام حصنی فمن دخل حصنی اَمن مِن عذابی. اللهم ارزقنا

و خداوند می‌خواهد  روز 18 ذیحجه(عید غدیر) باطن ظهور تولد ولایت امیرالمؤمنین و یازده ذریه نورانیش(ص) باشد. پس اسرار مظهریت گنج صمدیت پروردگار عالم از باطن ولایت در مجرای صعود به قرب الی الله برای عالمیان زده شده است.

بدون ولایت حضرات معصومین(ص) هیچکس به بهشت راه ندارد. گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست.

* 18 مقام را در زیارت عاشورا درخواست می‌کنیم:

خیلی جالب است که در کربلا وجود مطهر امام حسین(ع) یک خودش و 18 وجود مبارک از بنی هاشم به شهادت رسیدند. درواقع حقیقت باطن شهادت در کربلا و آن حقیقت رسیدن به کلمه شهادت، در باطن به عدد 18 به مظهریت رسید. قال الرضا(ع): یاابن شبیب! إن کنت باکیاً لشیءٍ فأبکِ للحسین بن علی بن ابی طالب(ع) فإنّه ذبح... و قتل معه مِن اهل بیته ثمانیة عشر رجلا ما لهم فی الارض شبیهون(آمالی ج1 ص129)؛ امام رضا(ع) به ریّان ابن شبیب فرمود: ای پسر شبیب! اگر بر چیزی گریان شدی، بر حسین بن علی بن ابیطالب(ع) گریه کن که او را سر بریدند... و همراه او هجده مرد از خاندانش کشته شد که برای ایشان در روی زمین شبیه و مانندی نبود.

 و از طرف دیگر فرزند مبارک آقا در کربلا، حضرت علی اکبر(ع) در روایت آمده که به عدد 18 سالگی به شهادت رسیدند. اگر خوب دقت کنید این شهادت و این مظهریت در حقیقت اسرار کربلا، سرّ افشای وراثت و احیای تمام عالم در دنیاست یعنی همه‌ی اسرار، مشهود عالم شد و مشهود ملائک شد و هیچ نقطه و نکته‌‌ای نماند غیر اینکه برای همه حجت قرار گرفت!

ما در زیارت عاشورا حدود 18 دعا می‌کنیم که متناسب با آن، 18 مقام را از خدا می‌خواهیم( همگی معنوی) که بعضی از آنها به قدری بالاست که اگر در زیارت عاشورا وجود نداشت، نمی‌توانستیم باور کنیم که کسی جرأت درخواست آنها را از خداوند متعال داشته باشد! 1)مقام خونخواهی امام حسین(ع): ان یرزقنی طلب ثارک. 2) مقام آبرومندی نزد خدا: اللهم اجعلنی عندک وجیهابالحسین(ع).   3)مقام همراهی با معصوم(ص): ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخرة-  مع امام المنصور.    4)مقامی که تمام مراحل زندگی ما درهم تنیده با معصوم(ص) باشد: اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد(ص).    5) مقام شهادت:  و مماتی ممات محمد و آل محمد(ص). 6)رسیدن به مقام محمود: ان یبلغنی المقام المحمود.   7) مقام مشارکت در مصیبت ولی معصوم(ص): لقد عظمت الرزیة... بک علینا-   واسئل الله بحقکم ...ان یعطینی بمصابی بکم... -  الحمدلله علی عظیم رزیتی ( در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش می‌داند). با زیارت عاشورا قرار است     به شجره طیبه متصل شویم!    8) مقام برائت: و بالبرائة من اعدائکم.   9) مقام لعن: اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد(ص).  10)مقام سلم: انّی سلم لمن سالمکم- و ولیّ لمن والاکم.   11) مقام حرب: حربٌ لمن حاربکم.  12) مقام ایثار(یعنی بذل بهترین‌ داشته‌های خود فدای امام): بابی انت و امی .    13) مقام قربة الی الله: انی اتقرب الی الله... اللهم انّی اتقرب الیک ...  .   14) مقام دوستی و نزدیکی به اهل بیت: انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی....  15) مقام معرفت اهل بیت:  اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم.  16) مقام ثبات قدم و اهل تزلزل نبودن: ان یثبّت لی عندکم قدم صدق -  ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین... . 17) مقام رجعت:  و ان یرزقنی طلب ثاریکم مع امام المنصور.  18) مقامی که خدا به ما درود بفرستد:  اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلواتٌ و رحمة و مغفرة.

*عدد 18 در کف دست!

با دقت به کف دست‌های خود نگاه کنید! بطور عموم در یک کف عدد 18 و در کف دیگر عدد 81 است! جالب است که اگر این دو عدد را از هم کم کنیم 63 می‌شود(18-81) که برابر با عمر مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) می‌باشد و برابر جایگاه عددی کلمه اربعین است. درواقع کف دست، روئیدنی مثل مو ندارد اما حقیقتش باید به عمل سبز و اربعینی نائل شویم. و اگر با هم جمع کنیم 99 می‌شود(18+81) برابر با اسماء الحسنای الهی! حال  اگر این دو عدد (63×99) را  در هم ضرب کنیم 6237 می‌شود که برابر با آیات قرآن مجید است!

* عدد 18 به چه اعدادی قابل قسمت است؟

عدد 18 به 5 عدد قابل قسمت است پس چقدر جالب است که 18×5 می‌شود 90 یعنی برابر عدد ابجد حرف ص به جایگاه عددی 18!

جواب

مقسومٌ علیه

مقسوم

1

=18

÷18

2

=9

÷18

3

=6

÷18

6

=3

÷18

9

=2

÷18

21

38

90

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خوب دقت کنید! عدد 18 که برابر با عمر مبارک حضرت فاطمه(س) است، جمع مقسومٌ علیه‌هایش(18+9+6+3+2) می‌شود 38 که برابر با جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و علی(ع) است. و جمع جواب‌هایش(1+2+3+6+9) می‌شود 21 که برابر با جایگاه عددی حرفِ ش و افشاکننده است و برابر تعداد حروف سوره مبارکه حمد بدون تکرار می‌باشد. و جمع این سه عدد 90+38+21 می‌شود 149 برابر با عدد ابجد اسم سعیده!

 

عدد 18 در سوره‌های مبارکه قرآن:

*هجدهمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب فهرستی:  سوره مبارکه کهف می‌باشد به عدد ترتیب نزول 69 که برابر است با کلمات سبز= زینب(س)= حاکم= طـس= فصلت= عصمت= سیُ هفت. این سوره مبارکه با 110 آیه شریفه؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک علی(ع) در جزء 15 شروع می‌شود و همانطورکه قبلا بیان شد قرآن کریم از نظر حروف در آیه 19 این سوره مبارکه؛ روی حرفِ ف( در کلمه ولیتلطّف) نصف می‌شود، پس درواقع عدد 17(ف=17) باطنِ عدد 18 است و تماماً به کلمه لطف پروردگار عالم در دنیا و آخرت نسبت به بندگانش عنایت می‌شود.

سوره مبارکه کهف در دایره سُور قرآن، روبروی سوره مبارکه قدر قرار دارد. خوب دقت کنید که این سوره مبارکه به عدد 18 و تعداد آیات(110) در باطن معرفی کننده دو وجود هم کفو حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) است.

*هجدهمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نزول: سوره مبارکه کافرون است به عدد ترتیب فهرستی 109 برابر با عدد اسماءالحسنای حنان=کاشف الضر. این سوره مبارکه با 6 آیه شریفه، سیُ و دومین سوره جزء 30 است. و در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه انعام قرار دارد.

*جزء 18 شامل 202 آیه شریفه است برابر با عدد ابجد نام مبارک رب. این جزء با سوره مبارکه مؤمنون(که متعلق است به وجود مبارک حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام) آغاز می‌شود و جالب است شامل 118 آیه شریفه است(عدد 118 معنی می‌شود به نگهدارنده 18!) و در ادامه‌اش سوره مبارکه نور است. و به آیه‌ی 20 سوره مبارکه فرقان ختم می‌شود. جزء18 با حرفِ (ق)شروع و به حرفِ(ا) تمام می‌شود.

*سوره‌های مبارکه حجرات و تغابن شامل 18 آیه شریفه هستند.

*هجدهمین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ سوره مبارکه سجده(الم) است. و هجدهمین سوره‌ی جزء 30، سوره مبارکه تین است.

 


[1] ) سوره مبارکه انبیا؛ آیه 30  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۱۰
عذرا شفائی

 

 

 

بصورت دو تا نون:                    یا اگر بصورت افقی بکشیم:           

 

 

  دایره خلقت در عدد 17 و لوح زیبای گنج توحید و سوره مبارکه حمد و معصومین(ص):

در این فصل خواندیم که عالم در عدد 17 غرق است و این عدد در جایگاه حرفِ ف به عدد ابجد 80 است که برابر با عدد ابجد کلمه وجه الله است و عالم در وجه خدا غرق است. و امروز وجود مبارک وجه الله عالم؛ مولا و سرورمان اباصالح المهدی(عج) می‌باشد. دقت کنید! حقیقت لوح را بشناسید که گنج طهارت و خزانه انوار الهی و زیباترین وجه خلقت است. چنانچه بیان شد عالم در دوقوس نزولی و صعودی در چند مرحله تعریف می‌شود:

  1. از نظر عددی شروع قوس به عدد یک و تمام می‌شود در عدد 7 که جامع اسرار الهی و خزانه‌ی روح قرآن و ارواح طیبه انبیا و اولیاء و اوصیاء است از گنج روح صاحب حمد؛ وجود مبارک سبع المثانی پیامبر اعظم محمد مصطفی(ص) و اهل بیت طاهرینش(ص) که مصدر و منشأ عالم کائنات است، نشأت گرفته است( اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم) و بهتر بگویم که خلق شده و ظهور پیدا کرده‌اند هم در دنیا و هم در آخرت. چنانچه عدد 1 کنار 7 می‌شود 17 که ظرف ایام برای ورود قدم‌های مبارک پیامبر(ص) در دنیا، در 17 ربیع الاول  است.

2)عدد یک برابر حرفِ الف است و خزانه‌ی حروف سوره مبارکه حمد در باطن این حرف می‌باشد. اینجا مظهر نزول قوس نزولی است و در قوس صعودی ظهور ولایت عظمای ابالحسن علی بن ابیطالب(ع) است که خزانه ظرف ظهور کثرت گنج الف در حرفِ با می‌باشد. درحقیقت همینجا اولین پرده‌برداری از اسرار شکوفا می‌شود که عدد ابجد حروفِ الف=111 و حروفِ با=3 که در جمع می‌شوند 114 پس 114سوره مبارکه قرآن با حروف الف و با تجلی دارد. و پیامبر(ص) فرمود: علیک بالقرآن؛ بر شماست که روبیاورید به قرآن( و شناخت قرآن).

3)در قوس نزولی سوره مبارکه حمد آغاز می‌شود و در قوس صعودی سوره مبارکه توحید. زیرا با حقیقت سوره مبارکه حمد، تمام قرآن نازل می‌شود که امام صامت است، و ظهور دهنده گنج قرآن، امام معصوم(ص) است که قرآن ناطق است. همیشه باید این دو انوار مقدس باشند که قرآن، نزول است و امام معصوم(ص)؛ قرآن ناطق،  صعود دهنده و هدایت کننده به قرب الهی می‌باشد.

اگر در تمام مباحثی که بیان شد دقت کنید، آیا این نکته در ذهن شما نمی‌آید که چرا وقتی نماز می‌‍خوانیم یک حمد و بعد از آن سوره توحید را قرائت می‌کنیم؟! درحالیکه اولین سوره مبارکه قرآن حمد است و در صفحه آخر؛ در جزء 30، سوره مبارکه توحید آمده است یعنی اگر بعد از تمام این معارف دقت کنید کسی راحت به این باطن قرائت نمی‌رسد که با یک رکعت، به تمام مبانی باطنی قرآن با قرائت یک حمد و یک سوره توحید، طی مراتب و منازل و محتوی کند جز امام معصوم(ص). و خداوند به ما منّت نهاد که اگر نماز ما به امام معصوم(ص) اتصال داشته باشد، شاید رحمتی هم شامل حال ما شود تا به قرب الی الله صعود داشته باشیم. زیرا باید تمام عمر زحمت بکشیم تا علم و عمل ما از سوره اول؛ حمد به سوره توحید وصل گردد. و در آخر عمر دایره‌ی عمل ما بسته شود به دو قوس حمد؛ نزولی و رسیدن به نقطه اوج قوس صعودی؛ سوره اخلاص تا نمره قبولی بگیریم و آنگاه با باطن جزء 30 و رسیدن به حرفِ ل که توحید محض و کلمه طیبه لااله الا الله است و باطن حکمت 12 نور مقدس(ع) عمل‌های ناقص ما را دوا،زده و ما را  سالم و با ایمان و با درجه شیعه و محب وجود مبارک خودشان منتقل آن عالم کنند( اللهم الرزقنا) . پس درس را جدی بگیرید و به تمام نکات آن دقت کنید!

4)تعداد حروف سوره مبارکه حمد، اسرار عددی خزانه‌ی همه قرآن عزیز را تعریف می‌فرماید: شامل 143 حرف است که اگر خود سوره را که 2تا 7 تاست(سبعا من المثانی) و عالم در حمد غرق است، بصورت دایره بنویسیم: خود سوره مبارکه حمد  درواقع از مجموعِ دایره(در دو قوس) 14 معصوم(ص)؛ ( 7 و 7 کنار هم می‌شود 77) و 12 امام(ع)؛(6 و 6 کنار هم می‌شود 66) تشکیل می‌شود که اگر این دو عدد 77 و 66 را با هم جمع کنیم، 143 می‌شود؛ برابر با تعداد حروف سوره مبارکه حمد و برابر با عدد ابجد اسماء الحسنای خداوند؛ کنزالله است که در جلوه، وجود مبارک حضرت زهرا(س) می‌باشد. و همچنین برابر با عدد ابجد لقب مبارک حضرت ابالحسن علی بن ابیطالب(ع)؛ اباالاوصیا است. و طبق حدیث تمام سوره حمد در بسم الله الرحمن الرحیم آن جمع است که عدد ابجدش 786 و جایگاه عددیش 192 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام علی"(ع) است!

5)دقت بفرمایید چقدر زیباست! تا اینجا قوس‌ها را به یاد داشته باشید. زیرا منزل حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) بیت الحمد خوانده شده که دارای دو لنگه در است: یک در متعلق به خانم حضرت فاطمه زهرا(س) و در دیگر متعلق به حضرت علی(ع) می‌باشد که  باب الله خوانده می‌شود و هم بیت الله حقیقی است و هم باب الجنة و هم باب الرحمة و هم باب الحوائج و هزاران نام زیبای دیگر و در کل، باطن بقیة الله خیرٌلکم می‌باشد! اینجا یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام است. اینجا بیت الکساء است، محل حقیقت کوثر عالم و ساقی کوثر و مقام‌های کتاب الله و عترتی است.

پس خوب دقت بفرمایید! درحقیقت اگر دو قوس نزولی و صعودی عدد 143 را ترسیم کنیم، دو تا 71 می‌شود که  عدد 71 برابر با عدد ابجد حروفِ الم و اسم مبارک باب الله است. و در وسط، یک عدد قرار دارد که باطناً الف است که تمام نون که جوهر عالم است در قلم الف جاری می‌شود و در لوح دنیا کلمه‌ی توحید؛ لا اله الا الله را می‌نویسد. درواقع آیه‌ی شریفه ن و القلم و ما یسطرون است. و صاحب قلم که نفسِ حمد است، حضرت علی(ع) می‌باشد که 30 جزء قرآن را کتابت فرمود و باطن نون، حضرت فاطمه(س)؛ کوثر عالم وجود است. درحقیقت نتیجه اینست که عالم در دو قوس گنج نزول و صعود گنج و کنز پروردگار عالم است که در یک بیت خلاصه می‌شود که درِ آن بیت به عدد 71 به هر لنگه باب الله است و در روی پایه‌ی یک حرف است و آن حرفِ ی می‌شود به عدد 10 و یا خوانده می‌شود که حروف اول و آخر کنزالله؛ گنج خداوند؛ باطن قرآن عزیز و باب الله است و ازطرفی اگر ارقام 10 را با هم جمع کنیم 1 می‌شود(1=0+1) که برابر حرفِ الف است که خود، کنز الحروف است و باطن قلم خلقت و ظهور جوهر می‌باشد. 

 و جمع ارقام 71 می‌شود 8 که همان ثمن است و 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000؛ به اسم مبارک غنی خداوند جلوه دارد. پس اسرار این گنج، همه درحقیقت نزولات به اسم غنی است زیرا حمد در 7 آیه مبارکه است و باطن کلّ قرآن می‌باشد، اگر 1 تا 7 را جمع کنیم 28 می‌شود که برابر با حرفِ غین به عدد ابجد 1000 است. پس فقط این باب است که ثمن است و تجلی اسم غنی پروردگار عالم در دنیا و آخرت است که هرگز قطع نمی‌شود. و نکته مهم یادآوری می‌کنم که عدد ترتیب نزول و ترتیب فهرستی سوره مبارکه نوح(ع)، 71 است و حضرت نوح(ع) آدم ثانی است زیرا با نجات اهل کشتی نسل دوباره انسان‌ها از فرزندان حضرت و مردم داخل کشتیست زیرا همه به غیر آنها غرق شدند و تعداد نجات یافتگان 80 نفر بودند یعنی به عدد وجه الله! پس دقت بفرمایید که باب حکمت و خلقت و غنی پروردگار عالم در دو طرف قوس صعودی و نزولی در عدد 71 ؛ باب الله و وجه الله است!

6)در دایره وجود مبارک معصومین(ص) که 2 قوس نزولی و صعودی(2 تا 7 تا) هستند؛ چه در قوس نزولی و چه در قوس صعودی حقیقت وجودهای مبارک، تجلی نام غنی پروردگار عالم هستند. و جالب توجه است که 7 نام مبارک بدون تکرار است و 7 نام مبارک تکرار شده است. در قوس نزولی معصوم اول: حضرت محمد(ص) و  هفتمین معصوم(ص) می‌شود امام محمد باقر علم النبیین(ع) که یکی از نکات بسیار قابل توجه این است که در بیان احادیث حضرت مستقیم می‌فرمود: قال رسول الله(ص)... یعنی از نقطه پایین قوس به رأس آن اتصال می‌داد و وجود مبارکش شکافنده‌ی علوم جدّ بزرگوارش و حقایق قرآن عزیز بود.

 

 

 

 

7-امام محمدباقر(ع)              8-امام جعفرصادق(ع)

 

1-حضرت محمد(ص)       14-م ح م د(عج)

(وصل پایین قوس به ابتدای آن)

با نقل حدیث مستقیم ازپیامبر(ص)

 

 

 

 

 

 

 

شاید بتوان گفت 90 درصد احادیث ما شیعیان از وجود مبارک امام باقر(ع) و فرزند گرامیش؛ امام جعفر صادق(ع) که پای قوس صعودی است، می‌باشد. درحالیکه امام باقر(ع) علوم را شکافت و دانشگاه حقیقی علوم را برای بازگشایی و همه‌ی علوم را دسته بندی فرمود و 4 هزار شاگرد را آموزش داد و احکام الهی را بوسیله‌ی شاگردانش منتشر نمود، امام صادق(ع) درواقع سکوی پرواز و انتقال تمام انوار الهی به درجات بهشت را برای شیعیان مهیا فرمود زیرا خود، فاعل صدق است و نام مبارکش جعفر(ع) یعنی سینه پر شیری که همه‌ی تشنگان علم را سیراب فرمود.{ 3 امام بزرگوار به نام او لقب گرفته اند: پدر بزرگوار و نوه گرامیش: کنیه ابا جعفر دارند و فرزندش: موسی بن جعفر(ع) خوانده می‌شود}. ایشان رأس و رئیس مذهب شیعه است یعنی راه روندگان به سوی حق را با حقیقت صدق به منزل که همان بهشت و قرب و رضای الهی است، راهنمایی فرمود زیرا بهشت فقط جای صادقین است که در قول و عمل صد در 100 صادق باشند.

و چنانچه در اصول کافی ج2؛ص594 آمده: حضرت، حرفِ ربط بین خالق و مخلوق است و بین او و حق و خلق هیچ حجاب و مانعی وجود ندارد که این معنای دقیق ولی اللهی است( به جنبه بشری در میان خلایق ظهور ناسوتی کرده و به جنبه نورانی، با مبدأ متعال ربط لاهوتی داشته است). و حضرت هنگام بیان احادیث می‌فرمود: قول الله تعالی یعنی حدیث‌های حضرت، قدسی هستند.

سالم بن ابی حفصة گوید: چون امام باقر(ع) به شهادت رسید به یارانم گفتم منتظر باشید تا من بر ابی عبدالله جعفر بن محمد(ع) وارد شوم و به او تسلیت گویم، پس بر آن حضرت وارد شدم و تسلیت عرض نمودم. سپس گفتم: انّا لله و انّا الیه راجعون، به خدا سوگند رفت آن کسی که می‌گفت: قال رسول الله(ص) و از واسطه‌ی میان او و رسول خدا(ص) سؤال نمی‌شد. به خدا سوگند دیگر کسی به مانند او دیده نخواهد شد. امام صادق(ع) لحظه‌ای سکوت کرد و سپس فرمود:" خدای عزّوجلّ فرموده: از میان بندگان من کسی پیدا می‌شود که نصف خرمایی صدقه می‌دهد و من آن را برای او می‌پرورم و بزرگ می‌کنم، چنانکه یکی از شما حیوان چهارپای خود را می‌پرورد و بزرگ می‌کند، تا اینکه آن را برای او مثل کوه احد قرار می‌دهم". من به سوی یارانم بیرون آمدم و گفتم: مارایت أعجب مِن هذا. یعنی شگفت انگیزتر از این ندیدم، ما سخن ابوجعفر(ع) را که بدون واسطه می‌فرمود: قال رسول الله(ص) بزرگ می‌شمردیم، ولی ابی عبدالله(ع) بدون واسطه فرمود:" قال الله عزّوجلّ". {آمالی(مفید)؛ ص354}

8)حضرت صادق(ع)، معصوم هشتم و امام ششم هستند و در دایره ولایت 12 امام(ع) در قوس نزولی، امام اول؛ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و در پایین قوس، ششمین امام؛ حضرت جعفربن محمد الصادق(ع) است. پس ایشان در دایره 14 وجود مقدس معصومین(ص)، پایه‌ی صعود و در قوس نزولی در ولایت، پایه نزول است، پس هم در نزول و هم در صعود، وجود مبارک امام صادق(ع) است.

 

 

 

1-امام علی(ع)        12-امام مهدی(عج)

ایشان امام ششم است و عدد 6 برابر حرفِ و می‌باشد. خوب دقت کنید! اگر دو قوس دایره خلقت را اینطور ترسیم کنیم: انّا لله و انّا الیه راجعون.

 

 

 

 

انّا لله

 

انّاالیه راجعون

6-امام صادق(ع)              7-امام موسی‌کاظم(ع)

                                 

 

و

 

 

 

 

 

چگونه حرفِ و  را متوجه می‌شوید؟! که خداوند متعال آنچه نزول فرمود، صَدَقَ الله است و آنچه صعود که به مقصد قرب الهی می‌رسد، العَلی العظیم است. اسم مبارک علی(ع) از اسم اعلای پروردگار عالم است پس هیچ کس به آن علوّ عظیم راهی ندارد مگر از مجرای صدق علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) که همه صدق محض و اهل بیت طاهرین و صادقین هستند(صلوات الله علیهم اجمعین) و حضرت اباعبدالله جعفر بن محمد(ع)، صادق آل محمد(ص) است. درواقع باطن دو قوس همان عدد 11 است که برابر نام مبارک هو می‌باشد و تمام این عالمیان برای شناسایی اوست.

9)از طرفی شروع قوس به نام پیامبر عظیم الشأن اسلام؛ حضرت محمد(ص) است که وجود مبارکش در عالم بالا نور تامّ و به عدد 14 است؛ یک خودش و 13 نور مطهر(ص) در بطنش، و در روبرو، قوس صعود تمام می‌شود به نام فرزند گرامیش حضرت صاحب الزمان(عج) که چهاردهمین معصوم(ص) است. پس هر دو قوس باطن عدد 14 است که جایگاه حرفِ ن می‌باشد. درواقع عالم در حروفِ  ن و ن غرق است و همه در الف و همه در لوح دنیا سطر می‌شود: ن والقلم و مایسطرون. همانطورکه قبلا شرح داده شد؛ عدد ابجد دو تا حرفِ ن(=50) می‌شود 100 برابر با عدد ابجد حرفِ ق( قاف) است به جایگاه عددی 19 که همه عالمیان در حرف قاف یعنی در 19 حروفِ بسم الله الرحمن الرحیم هستند زیرا همه در حمد خداوند متعال غرقند یعنی در عدد 7 ! پس قرآن عزیز با 114 سوره مبارکه در حروفِ الف،با(111+3=114) و همه در 19 حروف جمع است.

 

 

پیامبر(ص)    امام‌‌زمان(ص)

 

14

+

14

28=غ=1000

پیامبرص

امام‌زمان‌(ص)

 

50

+

50

100=ق=19

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بنابراین باطن عدد 17 را نمایش می‌دهد زیرا 7 آیه سوره مبارکه حمد در 19 حروفِ بسم الله الرحمن الرحیم جمع است، اگر ارقام 19 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود(9+1) پس حقیقتِ عدد سوره مبارکه حمد، باطن 17 می‌باشد.

10)جالب است که سقف اعداد تا عدد 9 است و از آنجا که عالم در دو قوس و به شکل دایره است: شروع 1 و پایان 9  در کنار هم می‌شود 19. پس کلّ عالم در حقیقت عدد 19 و کامل حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است. حدیث زیبایی از امام محمد باقر(ع) در کتاب مختصربصائر الدرجات ص11 آمده که فرمودند: خداوند عزّوجلّ کوهی از زبرجد سبز دارد که دنیا را احاطه کرده و سبزی آسمان به خاطر رنگ سبزآن کوه است. و در حدیث نورانی از امام حسن(ع) است که از پدر بزرگوارش خواست فضل و کرامتی که خداوند به او عطا فرموده نشانش دهد{ جایگاه عددی حروف بسم الله الرحمن الرحیم شد 192 برابر با نام مبارک امام علی(ع)} راوی حدیث را ذکر می‌کند تا اینکه می‌گوید:.. امیرالمؤمنین(ع) به باد امر کرد و باد ما را به کوه قاف برد. وقتی به آنجا رسیدیم ناگهان کوهی از زمرد سبز دیدیم که فرشته‌ای به شکل سی‌مرغ بر روی آن وجود داشت، وقتی نگاه او به حضرت افتاد، گفت سلام بر تو ای وصی و جانشین رسول پروردگار جهانیان و خلیفه او، آیا اجازه می‌دهی سؤالی بپرسم؟ حضرت پاسخ سلامش را داد و فرمود بپرس و اگر خواستی من بگویم می‌خواهی درباره چه چیزی از من سؤال کنی. فرشته گفت شما بفرمایید. حضرت فرمود: می‌خواستی از من اجازه بگیری تا خضر را ملاقات کنی. فرشته گفت: آری چنین است. حضرت فرمود: به تو اجازه دادم. فرشته بسم الله الرحمن الرحیم گفت و به سرعت رفت{ یعنی همان 19 حروف و باطناً خودِ وجود مبارک حضرت علی(ع)}. مقداری در آنجا راه رفتیم و فرشته بعد از زیارت حضرت خضر(ع) به جای خود برگشت. سلمان گفت: یا امیرالمؤمنین(ع) می‌بینم که آن فرشته تنها با اجازه شما خضر(ع) را ملاقات کرده است؟ امام فرمود: سوگند به آن که آسمان را بدون ستون و تکیه ‌گاهی برافراشت، هر یک از این ملائکه بدون اذن من لحظه‌ای از جای خود تکان نمی‌خورند. شأن و منزلت پسرم حسن(ع) و بعد از او فرزندم حسین(ع) و سپس 9 فرزند از نسل او نیز همین است که نهمین نفر آنها قائم آل محمد(ص) است. پرسیدم نام ملک موکل بر کوف قاف چیست؟ فرمود: ترجائیل. پرسیدم: ای امیرالمؤمنین(ع) چگونه هر شب به این جا می‌آیید و برمی‌گردید؟ فرمود: همانگونه که شما را به اینجا آوردم. { کافی.ج6.ص387. ح1}

بنابراین با این حدیث زیبا کاملا متوجه شدید که عالم در عدد 100 حرفِ ق(قاف)  و کوه قاف و در عدد 19 جایگاهش؛ در  19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم غرق است !

11)این قسمت واقعا انسان را به تحیّر می‌آورد! در جایگاهِ دو حرفِ ن(=14) که 2 تا 14 تا 28 می‌شود و تمام عالم در 28 حروف قرآن کریم غرق است. نکته قابل تأمل این است که خالق یکتا و مهربان در حق بندگانش چه مرحمت عظیمی دارد ! زیرا عدد 28 برابر جایگاه حرف ِغ  به  عدد ابجد 1000 است یعنی اَلـف که بالاترین عدد از نظر معرفتی است چراکه اگر حروفِ غین را جابجا کنیم، اسم زیبا و کنزالهی؛ غنی می‌شود که خداوند همه عالم و مخلوقاتش را در ظلّ اسم مبارک غنی خود بهره‌مند فرموده و همه مثل ماهی آنچنان در دریای رحمت الهی غرق هستند که متوجه عالم دیگری نیستند! و اینکه کتاب آسمانیش؛ قرآن عزیز بالاترین معجزه است زیرا از 28 حرف است یعنی گنجی که عمل کنندگان به آیاتش را سر سفره‌ی غنی پروردگار عالم دعوت می‌کند و چنان غرق می‌فرماید که بفرموده کلام حق: رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک الفوز العظیم(آیه 119 سوره مبارکه مائده) خدا از آنان خشنود و آنان هم از خدا خشنودند این رستگاری بزرگ است.

علمای علم جامع که به یک قول جِفر نامیده می‌شود چنانچه بعضی از اساتید می‌فرمایند که استخراج از جفر جامع( یعنی به مفهوم و معارف و معانی و بواطن آن رسیدن) از تحریر کردن ابجد است از 28 حرف و 28 جزء چنانچه هر جزء 28 صفحه و در هر صفحه 28 سطری 28 خانه قرار دارد و در هر خانه 4 حرف است. بنابراین همه صفحات 784 خانه حروف دارد(28×28) که دو رقم از عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم (=786) کمتر است. درواقع به احتمال آن 2 عدد فاصله‌ی باطن 28 حروف قرآن تا 30 جزء قرآن است! درواقع باطن عددِ بِ بسم الله است. زیرا این حرف ظهوردهنده‌ی عالم وجود است که 28 حرف موجود شده است و گنج توحید به حروف لااله الا الله است.

از طرفی 28 جزء را بر سبعه(7 تا) سیاره تقسیم می‌کنند( عدد 4 بدست می‌آید اما به این شکل که 4 تا الف است؛ هر الفی باطن عدد 7 است زیرا در جمع عدد 1 تا 7 به 28 و اتصال به اسم مبارک غنی می‌رسیم ) و هر سیاره به یک اقلیم تعلق دارد و بر این مقیاس یک جزء، یک اقلیم و هر صفحه، یک شهر و هر یک سطر ، یک محله و هر خانه، یک مکان است. در صفحه اول خانه اول جفر جامع، 4 تا الف می‌باشد به این ترتیب(اااا) { جالب است که عدد 1111 برابر عدد ابجد نام مبارک علیرضا و کلمه ظهور است} و خانه دوم از سطر اول، جزء اول در صفحه اول، 3 تا الف و یک با می‌باشد(اااب) و خانه سوم(اااج) و خانه چهارم(اااد) می‌باشد و آخر خانه، چهار غین است(غ غ غ غ) که اگر هر غ را به جایگاه عددیش بنویسیم، در جمع (28+28+28+28)می‌شود 192 که برابر با جایگاه عددی حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" و برابر عدد ابجد نام مبارک "امام علی"(ع) است!  

12)درس زیبای دیگر اینکه تمام این لوح که همان دایره خلقت است و باطن عدد 11 ؛ نشانی الله تعالی جلّ جلاله می‌باشد. این که شروع خلقت از عدد 1(برابر حرف الِف)؛ همان انّا لله است و تمام می‌شود به انّا الیه راجعون؛ در اصل به عدد اَلـف یعنی 1000 و حرفِ غ  یعنی عدد 28. پس درحقیقت عدد 1 باضافه 1000 می‌شود 1001 که برابر عدد ابجد کلمه ارض و نام مبارک رضا(ع) است. پس تمام عالم در دوقوس می‌شود 1001 یعنی اسماء الحسنای الهی و تمام کلام خالق یکتا؛ قرآن و برابر نام مبارک خداوند "مَن جعل الشمس و القمر" است. درحقیقت مظهر1001،  شمس و قمر است! راستی شقّ القمر را چگونه می‌فهمید؟! این معجزه الهی هم در ظاهر  به دست وجود مبارک پیامبر(ص) اتفاق افتاد و هم در هر 28 روز در هر ماه قمری اتفاق می‌افتد: 14 شب ماه بصورت هلال تا بدر است و 14 شب از بدر تا هلال! و چگونه متوجه می‌شوی که قرآن، شمس همه‌ی کتاب‌های آسمانی است! درواقع قمر منیرش یعنی ولایت، حروفش 2 تا 14 است: 14 تا نورانی و 14 تا ظلمانی، 14 تا با نقطه و 14 تا بی‌نقطه، 14 تا شمسی و 14 تا قمری. درحقیقت عدد 14 می‌شود 2 تا 7 تا که کنار هم می‌شود 77 برابر نام مبارک "هوالله " و "یا الله" جلّ جلاله.

13)پس عالم در حقیقت شقّ القمر است و خداوند خود، شق القمر فرموده که به دست پیامبربزگوارش ظهور دارد! و چگونه بفهمیم در این دو قوس ولایی که عالم در عدد 12 غرق است یعنی 12 ماه و12 ساعت و 12 برج و... که این 12، دو تا 6 تاست که در کنار هم می‌شود 66 برابر با نام مبارک الله جلّ‌جلاله! آیا همه‌ی این مهندسی آیات، هو نیست؟!

14)حال خوب دقت کنید: وسط حروف سوره مبارکه حمد می‌شود: حرفِ ی، حرف وسط سوره مبارک توحید می‌شود: حرفِ ل، تمام قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است که حرف وسطش می‌شود: حرفِ ر، وسط حروف کلّ قرآن در سوره مبارکه کهف؛ آیه 19 می‌رسد به حرفِ ف (ولیتلطف)، در وسط دو قوس به وجود مبارک امام صادق(ع)  که امام ششم هستند به حرفِ و(=6) می‌رسیم و تمام حروف هم در جان الف قرار دارد. در حقیقت از تمام این لوح زیبا اسم مبارک الرئوف ظهور دارد که یکی از القاب امام رضا(ع) امام رئوف است که در عدد 8 ظهور دارد به گنج رحمت غنی پروردگار عالم و عدد ابجدش 327 و جایگاه موضعیش 66 می‌شود؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله.  لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم.

 

 

3

 

3

ح        د

15)چون لوح را به عدد 17 شروع کردیم، آیا از خود پرسیده‌اید که چرا ظاهراً عدد آیات سوره مبارکه حمد، 7  است؟! و چه حکمتی در این عدد نهفته است که همه عالم در این عدد محصور است و به صورت‌های مختلف ظهور دارد؟! طبقات آسمان‌ها و زمین‌ها و روزهای هفته و سال 52 هفته است برابر با عدد ابجد حروف کلمه حمد. و هر دست هم 5 انگشت دارد یعنی دو دست می‌شود 2 تا 5 تا بعبارتی کنار هم می‌شود 52 و از طرفی هر دست 14 بند دارد که می‌شود 28(=جمع 1 تا 7) یعنی باطن قدرت و توان ما که در دست ظهور دارد به عدد 52 و حمد و از منبع اسم غنی خداوند متعال می‌باشد. حال ببینید که همه‌ی این گنج‌ها و زیبایی‌ها در عدد 313 غرق است! زیرا همه در عدد 7 آیه مبارکه حمد قرار داشت و دارد که اگر بصورت دو قوس بنویسیم؛ 3 آیه شریفه در دو قوس و یک آیه در وسط قرار می‌گیرد:

 

 

 

م

1

 

 

 

پس می‌شود عدد 313 که افشا کننده‌ی نام زیبای احد(=13) ذات اقدس حق تعالی است! اینجا مقام ظهور است که تا 313 نمایان نشود، مولای موالی عالم اباصالح المهدی(عج) ظهور جسمانی درحسب نگاه عالمیان و انسان‌ها ندارد. پس او افشاکننده‌ی توحید ناب و اخلاص و گوهر خلوص در عالم و مظهر بهشت و رضای خداوند و رساندن حقایق عالم به عدد 1001 و باطن نقطه! نقطه یعنی رجعت وجود مبارک مولا حضرت ابالحسن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) یعنی برگشت به حقیقت نقطه عالم وجود است که خود را معرفی فرمود: انا نقطة تحت الباء. و تمام سوره مبارکه حمد در عدد جایگاه موضعی بسم الله الرحمن الرحیم رسید به نام مبارک امام علی(ع) . پس عدد 313 در اسماء الحسنای خداوند مهربان برابر است با نام مبارک نعم المعبود.

جالب است عدد ابجد حروف سیصد و سیزده=256 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه نور و برابر سال تولد مولا و سرورمان صاحب عصر و الزمان(عج) است. و جایگاه کلمه نور=40 می‌شود یعنی اربعین؛ رسیدن به حقیقت بهشت که خداوند کریم به اسم مبارک غنی خود بهشت را در دنیا ظهور می‌دهد. انشاءالله که ما هم در زمره 313 یار مولایمان باشیم.اللهم الرزقنا

اللهم عجّل لولیک الفرج والعافیة والنصر. اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و شیعته و ذابین عنه و المستشهدین بین یدیه .

16)در اینجا به نکته قابل تأملی از سوره مبارکه حمد اشاره می‌کنم. این درس به عنوان رازی از رازهای خلقت است. چنانچه همه‌ی عالم در باطن حمد غرق است، پس هر کدام از حروف و اعداد و حتی نقطه‌ها و حرکات آن همه در مهندسی خلقت علوم غریبه هستند. از آنجاییکه تمام سوره مبارکه حمد از 21 حرف از الفبای عربی تشکیل شده، اگر این 21 حرف را بصورت 2 قوس بنویسیم:

 

 

د=4

 

 

ب

س

م

ا

ل

ه

ر

ح

ن

ی

100

 

 

 

ض

غ

ذ

ق

ط

ص

ت

و

ک

ع

180

 

406

3195

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 10 حرف سمت راست(ب س م ا ل ه ر ح م ن ی) و 10 حرف سمت چپ(ع ک و ت ص ط ق ذ غ ض) و یک حرف در وسط (د) قرار می‌گیرد. عدد ابجد حروفِ سمت راست رویهم می‌شود 406 که درواقع حقایقی از رمز خلقت است و برابر با جمع اعداد 1 تا 28 یعنی تمام حروف قرآن کریم است. و جایگاه عددی این حروف رویهم می‌شود 100 که برابر عدد ابجد حرف ق(قاف) به جایگاه عددی 19 یعنی تمام حروف بسم الله الرحمن الرحیم است. و عدد ابجد 10 حرف سمت چپ رویهم می‌شود 3195 و جایگاه عددیشان می‌شود 180 که برابر با عدد ابجد اسم مبارک سمیع به جایگاه عددی 54 است یعنی برابر با جایگاه عددی کلمه قرآن! و عدد ابجد و جایگاه حرف وسط یعنی د=4 است که درواقع همان گنج 4 روی 10 و گنج عشر و  اربعین  و وجود مبارک  14 معصوم(ص) است. چون عدد 4 بر مبنای 2 می‌شود 100 درواقع عالم درحقیقت عدد 4 بر همه موجودات غلبه دارد. و همینطورکه سال 4 فصل است از عالم سفل به عالم عرش و کرسی.. همه بر پایه 4  قرار گرفته است. پس درواقع باطن 21 حرف سوره مبارکه حمد، گنج عدد 4 است که درحقیقت همه‌ی عالم گنج 4 روی 10 است چه از نظر قوس نزولی و چه از نظر قوس صعودی، همه در گنج قاف و گنج ولایت است.

شکل لوح اینجا بیاید

واژه‌های گناه در قرآن{ گناه‌شناسی ص7؛ حجة الاسلام قرائتی}

در زبان قرآن و پیامبر(ص) و امامان(ع) با واژه‌های مختلف از گناه یاد شده است که هر کدام گویی از بخشی از آثار شوم گناه پرده برمی‌دارد و بیانگر گوناگون بودن گناه است. 17 واژه در قرآن درمورد گناه آمده که عبارتند از: 1-ذنب 2-معصیت 3-اثم 4-سیئه 5-جرم 6-حرام 7-خطیئه 8-فسق 9-فساد 10-فجور 11-منکر 12-فاحشه 13-خبث 14-شر 15-لمم 16-وزر و ثقل 17-حنث:

1-ذنب به معنی دنباله است. چون هر عمل خلافی یک نوع پی‌آمد و دنباله به عنوان مجازات اخروی یا دنیوی دارد. این واژه در قرآن 35 بار آمده است.

2-معصیت به معنی سرپیچی و خروج از فرمان خدا و بیانگر آن است که انسان از مرز بندگی خدا بیرون رفته است. این واژه 33 بار در قرآن آمده است.

3-اثم به معنای سستی و کندی و واماندن و محروم شدن از پاداش‌هاست زیرا در حقیقت گنهکار یک فرد وامانده است و مبادا خود را زرنگ پندارد! این واژه 48 بار در قرآن آمده است.

4-سیئه به معنی کار قبیح و زشت است که موجب اندوه و نکبت گردد، در برابر حسنه که به معنی سعادت و خوشبختی است. این واژه 165 بار در قرآن آمده است.

5-جُرم در اصل به معنی جداشدن میوه از درخت و یا به معنی پست است. جریمه و جرایم هم از همین ماده می‌باشد. جرم عملی است که انسان را از حقیقت، سعادت، تکامل و هدف جدا می‌سازد. این واژه 61 بار در قرآن آمده است.

6-حرام به معنی ممنوع است. چنانچه لباس احرام لباسی است که انسان در حج و عمره می‌پوشد و از یکسری کارها ممنوع می‌شود. و ماه حرام ماهی است که جنگ در آن ممنوع می‌باشد. و مسجدالحرام یعنی مسجدی که داری حرمت و احترام خاصی بوده و ورود مشرکین به آن ممنوع است. این واژه 75 بار در قرآن آمده است.

7-خطیئه غالبا به معنی گناه غیرعمدی است و گاهی در معنی گناه بزرگ نیز استعمال شده است. چنانکه آیه 81 سوره بقره و 37 سوره الحاقه بر این مطلب گواه می‌باشد. این واژه در اصل حالتی است که برای انسان بر اثر گناه پدید می‌آید و او را از طریق نجات، قطع می‌کند و راه نفوذ انوار هدایت را به قلب انسان می‌بندد{المیزان ج1ص218}. این واژه 22 بار در قرآن آمده است.

8-فسق در اصل به معنی خروج هسته خرما از پوست خود می‌باشد و بیانگر خروج گنهکار از مدار اطاعت و بندگی خداست که او با گناه خود، حریم و حصار فرمان الهی را شکسته و درنتیجه بدون قلعه و حفاظ مانده است. این واژه 53 بار در قرآن آمده است.

9-فساد به معنی خروج از حد اعتدال است که نتیجه‌اش تباهی و به هدر رفتن استعدادهاست. این واژه 50 بار در قرآن آمده است.

10-فجور به معنی دریدگی و پاره شدن پرده‌ی حیا و آبرو و دین است که باعث رسوایی می‌گردد{مفردات راغب ص373}. این واژه 6 بار در قرآن آمده است.

11-منکر در اصل از انکار به معنی ناآشنا است. چراکه گناه با فطرت و عقل سالم هماهنگ و مأنوس نیست. و عقل و فطرت سالم، آن را زشت و بیگانه می‌شمرد. این واژه 16 بار در قرآن آمده و بیشتر در عنوان نهی از منکر طرح شده است.

12-فاحشه به سخن و کاری که در زشتی آن تردیدی نیست، فاحشه گویند. در مواردی که به معنی کار بسیار زشت و ننگین و نفرت‌آوربه کار می‌رود. این واژه 24 بار در قرآن آمده است.

13-خبث؛ به هر امر زشت و ناپسند خبیث گویند در مقابل طیب به معنای پاک و دل‌پسند. این واژه در 16 مورد از قرآن بکار رفته است.

14-شر به معنی هر زشتی است که نوع مردم از آن نفرت دارند و برعکس، واژه‌ی خیر به معنی کاری است که نوع مردم آن را دوست دارند. این واژه غالباً در مورد بلاها و گرفتاری‌ها استعمال می‌شود ولی گاهی نیز در مورد گناه به کار می‌رود. چنانچه در آیه 8 سوره زلزال به معنی گناه به کاررفته است.

15-لمم(بر وزن قلم) به معنی نزدیک شدن به گناه و به معنی اشیای اندک است و در گناهان صغیره به کار می‌رود. و در قرآن یک بار آمده است.

16-وزر به معنی سنگینی است و بیشتر در مورد حمل گناه دیگران به کار می‌رود. وزیر کسی است که کار سنگینی از حکومت را به دوش خواهد کشید. این واژه 26 بار در قرآن آمده است.

17-حنث(بر وزن جنس) در اصل به معنی تمایل به باطل و بازخواست آمده است. و بیشتر در مورد گناه پیمان شکنی و تخلف بعد از تعهد آمده است. این واژه 2 بار در قرآن آمده است.

این واژه‌های هفده گانه هر کدام بیانگر بخشی از آثار شوم گناه و حاکی از گوناگونی گناه می‌باشند. و هر یک با پیام مخصوص و هشدار ویژه‌ای انسان‌ها را از ارتکاب گناه برحذر می‌دارند.

عدد 17 در سوره‌های مبارکه قرآن مجید:

*هفدهمین سوره از نظر ترتیب فهرستی قرآن: سوره مبارکه اسرا است به عدد ترتیب نزولی 50 که برابر است با عدد ابجد حرف ن= ماده= کُل و جایگاه عددی کلمات بهشت= محسن= عطیه= وارث= توحید= ثمن= بصیر= امامت. و شامل 111 آیه شریفه است که در ابتدای جزء 15 قرار دارد (111=الف= کافی= اعلی= نسا= کوفه= تاسع عشر). و در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه بینه قرار دارد که جالب است عدد ترتیب فهرستیش 98 است برابر با عدد ابجد کلمه نماز که در جمع ارقامش 17 می‌شود  17=8+9 و 8=7+1 و تعداد آیاتش هم 8 آیه شریفه است! خوب دقت کنید! نزول قدم‌های مبارک پیامبر(ص) از عالم اعلا به اسفل در روز 17 و صعود وجود مبارکش در سوره اسرا به عدد 17 از عالم اسفل به اعلا عروج می‌فرماید. و سوره مبارکه بینه، بیان کننده و روشن کننده‌ی اسرار 17 می‌باشد.

*هفدهمین سوره از نظر ترتیب نزول: سوره مبارکه ماعون است به عدد ترتیب فهرستی 107 که برابر با عدد ابجد اسم مبارک مزین و کلمه زمین است و در جمع ارقامش 8 می‌شود. و شامل 7 آیه شریفه است و در جزء30 قرا ر دارد. و در دایره سُور قرآن مجید، روبروی سوره مبارکه انفال قرار دارد به عدد ترتیب فهرستی 8! 

* جزء 17 شامل 190 آیه شریفه است؛ برابر با عدد ابجد کلمه نفـَس و نَفـْس و این عدد بصورت معجزه از جمع عدد 1 تا 19 بدست می‌آید. و دو سوره مبارکه بطور کامل در این جزء قرار دارند؛ انبیا(ع) و حج. پس جالب است که هفدهمین جزء در قرآن کریم با سوره مبارکه انبیا(ع) آغاز می‌شود. همانطورکه از کلمه انبیا برداشت می‌شود، خبر آورنده‌هایی امین و پاک و معصوم هستند از طرف پروردگار عالم و هدایت کنندگانی که تمام زندگی و وجود گرامیشان را برای راهنمایی مردم فدا و قربان امر خداوند کردند. درضمن اینکه کلمه انبیا به معنای حروفی یعنی قلب به میم کننده قلوب مردم برای هدایت به سوی خدا و آورنده ربیع و بهار حقیقی هدایت و سرسبزی و زنده کردن دنیا و آخرت مردم. و این جزء به سوره مبارکه حج ختم می‌شود، یعنی آهنگ و قصد کردن به سوی خانه خدا و درواقع زندگی حول محوریت رضای خدا. جزء 17 با حرفِ(ا) شروع و به حرفِ (ر) تمام می‌شود.

* سوره مبارکه طارق شامل 17 آیه شریفه است. هفدهمین سوره‌ی جزء 30؛ سوره مبارکه انشراح می‌باشد . و جالب اینجاست که 8 آیه شریفه دارد و در دایره سور قرآن روبروی سوره مبارکه  انبیا(ع) قرار دارد. هفدهمین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ سوره مبارکه لقمان(الم) است. شاید به احتمال معنا خداوند با سوره مبارکه لقمان با پندها و موعظه‌های گرانقیمت قرآن انسان سازی و رسیدن به حکمت و یک صورت لقمان حکیم را جلوه‌ی رسیدن به تمام معانی عدد 17 به عنوان یک انسان پیروز و رستگار و موفق و حکیم معرفی می‌فرماید زیرا شروع این سوره با الم=71 (یعنی همه‌ی آن درس‌هایی که برای 71 بیان شد) است.

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۰۸
عذرا شفائی

   فصل ششم: تعریفی از عدد 16

عدد 16 برابر با جایگاه عددی حرف ع به عدد ابجد 70 می‌باشد. که این حرف در دسته حروف ترابیه یا خاکی است و طبیعت آبی-شمالی دارد و ملکش؛ حضرت لومائیل است. و از حروف نورانی( حروف مقطعه قرآن کریم) است اما در دسته‌ی حروف قمری می‌باشد.

 جمع  اعداد 1 تا 16 می‌شود 136 که برابر عدد ابجد اسم مبارک مؤمن است. و 136 معنی می‌شود به 100+36: یعنی نگهدارنده 36 که برابر جایگاه عددی میم= نوزده= قله= نیل= کتاب=خاک می‌باشد. خوب تأمل کنید که هر یک چه مفهومی را بیان می‌کند؟!

جایگاه عددی حرفِ ع به عدد ابجد 70 برابر 16 است. پس اگر شأن عدد 70 و حرف ع را بخواهیم باید در جایگاه حروفی و عددی، به آن برسیم. اگر ارقام 16 را با هم جمع کنیم 7 می‌شود(7=6+1) و عدد 7، حمد خداوند یکتاست و سوره مبارکه حمد، 7 آیه دارد و عالم در حمد غرق است و شأنیت و مقام و ارزش از دنیا تا قیامت در حقایق قرآن و مقامات معنوی اهل بیت(ص) در باطن حمد ظاهر می‌شود. پس اینجا خیلی از چشمه‌ها باز می‌شود: به شأنیت می‌بینید که حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) خود، باطن حمد است و عینِ اول اسم مبارکش؛ علی(ع)، گشاینده چشمه‌ی حکمت الهی که قرآن است به نام فاتحة الکتاب که خود شد نقطه زیر باء بسم الله! از عینِ علی(ع) عیون ما بینا شد

با حرف عین، چشم‌ها بینا می‌شود و چشمه‌های حکمت در قلوب سرازیر می‌شود.

 

6  1

نکته مهم: عدد 16 دو سَر کمان دایره در قوس نزولی و صعودی می‌باشد زیرا هنگامیکه پروردگار عالم در عدد 6 روز خلقت فرمود: خلق السموات و الارض فی ستة ایام؛ آسمان‌ها و زمین و دنیا را در 6 روز خلق فرموده، درحقیقت دایره خلقت به عدد 1 شروع و به عدد 6 تمام شده و شکل ظاهری عدد 16 را نشان می‌دهد

 

 

درواقع جمع دو عدد(6+1)، عدد 7 را نشان می‌دهد که تمام آسمان‌ها و زمین‌ها 7 طبقه هستند و ایام هفته 7 روز است... . پس جایگاه عددی حرفِ ع(=16)، ظهور شکل حرفِ ع را در عدد ابجد 70 و پایه‌ی 7 نشان می‌دهد. و عدد 7 نوک قلم آفرینش در نقطه‌ی پایه هفت            در لوح دنیا نوشت یک شکل 7 بصورت لا است که توحید در عالم سطر شد لا اله الا الله.

*حرفِ ع(=16)، بصورت سه حرفی عین خوانده می‌شود:

 و جانِ حرف عین، رسیدن به اربعین حقیقیِ آثار و اعمال است زیرا حرفِ ع  به صورت "عین"(سه حرفی) خوانده می‌شود و عدد ابجد حروفِ عین=130 است. عدد 130 معنی می‌شود به 30+100: 100=ق، پس 130 یعنی نگهدارنده‌ی 30 که قرآن عزیز در 30 جزء ظاهر شده است. اگر خوب دقت کنید جایگاه عددی حرف ق(=100) 19 می‌شود. پس تمام قرآن در 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است و نگهدارنده و حافظ 30 جزء قرآن می‌باشد.

عدد ابجد حرف ع=70 که برابر با عدد ابجد سی به حروف(اشاره به سی جزء قرآن) است(ع=70=سی). جایگاه عددی حرفِ ع=16 که جمع ارقامش 7می‌شود و تعداد آیات سوره مبارکه حمد که باطن تمام قرآن را دارد، 7 آیه مبارکه است. شأنیت و مقام و ارزش از دنیا تا قیامت در حقایق قرآن و اهل بیت(ص) ظاهر می‌شود و جانِ حرف عین، رسیدن به اربعین حقیقیِ آثار و اعمال است. حرف عین به یک معنا یعنی چشمه و پیامبر گرامی(ص) فرمودند هر کس برای خدا 40 روز خالص شود، چشمه‌های حکمت از قلبش به زبانش سرازیر می‌شود.{مَن اخلص لله اربعینَ صباحا فَجّرَ یَنابیعَ الحِکمَة من قلبه علی لسانه؛ بحارالانوار ج67 ص249}.

و جالب است کلمه ینابیع(چشمه‌ها) به عین تمام می‌شود( یعنی حرف آخرش)  و جایگاه عددی حروف عین= 40 می‌شود و کلمه بیعت که ریشه‌اش بیع است و آخرین حرفِ بیع، عین است یعنی بیعتی مقبول است که به جایگاه  40(=جایگاه حروفِ عین) ختم شود. و بهار به عربی ربیع خوانده می‌شود و بهار واقعی هم آخرین حرفش عین است که جایگاه عددیش 40 می‌باشد یعنی اربعین و این بهار است که بهشت است و می‌شود جنّاتٍ تجری مِن تحتها الانهار! یعنی عین(چشمه)، در بطنِ ربیع است! درواقع ربیع بدون چشمه، ربیع یعنی بهار نمی‌شود. و حرف ع، از حروف استعلاء است یعنی در کنار اینکه کتاب ظاهر خویش را شامل می‌شود در باطن، درجه کیفیت و خلوص عمل را به مرتبه بالای خود افشا می‌کند!

*16 یعنی 6 روی 10 

16 درعالم خلقت، مقام شأنیت است و شأن عددی 16 به عدد 6 روی 10 باز می‌شود:

خانه کعبه 6 وجه و 4 ستون دارد و عدد 4 در جمع، 10 می‌شود(10=4+3+2+1) پس تمام کعبه، 16 را در نهایت شأنیت معرفی می‌کند که چشمه طهارت و بیت الله الحرام و مسجدالحرام و بیت المقدس است(الی یوم القیامة)

خلقت آسمان‌ها و زمین در 6 روز ظاهر می‌شود(آیه 4 سوره مبارکه حدید) و پایه‌ی خلقت از جمع عدد  1 تا 3 است که می‌شود 6(6=3+2+1). پس درواقع در دنیا 3 حجاب است و عدد 2 در توان 3 می‌شود 8 (8=2×2×2=3 2) عدد 8 به عربی ثامن می‌شود و ریشه کلمه ثامن، ثمن می‌باشد. آنجا ظرف رضا و محوریت قلب در رضای خداست و اینجا محلّ قلب به میم شدن است. پس عدد ولایت امام رضا(ع)، جانِ 8 است و اسم مبارک رضا(ع)، همان حروف ارض است و عدد ابجدش 1001 می‌شود. امیرالمؤمنین علی(ع) در مقام شأنیت، مرتضی است(مصدر میمی رضا) و ظرف تمام رضاهای عالم و ثمن ظهور رضا از جان اوست که امیر الامرا می‌باشد!

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

و عدد 2 به توان 4 می‌شود 16. پس در توان عددی طول عدد 2 در نهایت به شأنیت رسیدن مقام هدایت، به محضر یا مهدی(عج) است زیرا عدد ابجد یامهدی(عج)=70=ع=16(2 به توان 4) و در توان حرفی به ظرف رضا که تربتش بهشت است و مشهد همه‌ی رضا به رضا رسیده‌هاست! یا ایّتها النّفس المطمئنّة ارجعی الی ربّک راضیّة مرضیّة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی (آیات آخر سوره مبارکه فجر). اللهم الرزقنا

بنابراین عدد 6، جمع 3 رکن و اسرار الف وجود در عالم اسرار است به ظهور جمع عدد 1 و 2 و3 : 6=3+2+1 . جالب است که اگر عدد ابجد این 3 عدد را به حروف با هم جمع کنیم 105 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه کهف است{(یک=30)+(دو=10)+(سه=65)=105} و عدد 105 برابر است با جمع اعداد 1 تا 14 و همچنین برابر است با 7 تا 15 تا! که جمع ارقام 105 هم، باز 6 می‌شود(6=5+0+1). جمع جایگاه عددی این سه عدد به حروف برابر 51 است {(یک=21)+(دو=10)+(سه=20)=51} که جمع ارقامش 6 می‌شود(6=1+5) . حال اگر 1و 2 و 3 را کنار هم بنویسیم 123 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه حسنه {از اسامی مبارک خانم فاطمه(س)} است. 6 ، پایه‌ی 60 می‌باشد که برابر عدد ابجد اسم مبارک "ام ابیها " و حرف" س" است که میزان حروف و عدد است چنانچه زمان هم در دنیا به عدد 60 ثانیه شروع می‌شود تا به یک دقیقه و بالاتر برود.

خوب دقت کنید! باز شدن این مطالب، شأن باطنی عدد را افشا می‌کند و اما خانه مبارک کعبه که روی اولین نقطه خشکی به نام ارض ساخته شده ، 6 وجه دارد. در دنیا هم هر کس بخواهد که مالک ملکی شود، باید صاحب 6 دانگ آنجا شود. قبر مبارک امام حسین(ع) که افشاء جانِ کعبه و حیات است، 6 گوشه دارد. در بهشت هم ملک هر مؤمنی 6  دانگ است.  

قرآن کریم 114 سوره دارد که در جمع ارقامش 6 می‌شود (6=4+1+1). سوره آخر قرآن مجید یعنی سوره مبارکه ناس 6 آیه دارد و به حرف س=60 ختم می‌شود (6 ، پایه 60 است)!

عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد به قلب نورانی پیامبر(ص) 5 و عدد ترتیب نوشتاری آن در قرآن مجید 1 است که 6=5+1(یعنی تمام رمز خلقت دنیاست). و این سوره مبارکه به 10 نام خوانده می‌شود، پس به عبارتی 6 روی 10 می‌باشد. آیا این مهندسی، اعجاز نیست؟! درحالیکه تمام قرآن، سبع مثانی است یعنی 14 تا( آیه 87 سوره مبارکه حجر) و عدد 14، همان گنج عشراست، اما درواقع 6 روی 10 هم می‌باشد{یادآوری می‌کنم که پیامبر(ص) فرمودند که تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است ...}.

*دنیا هم به عدد 6 خلق شده و عالم دنیا شد کلّ یوم عاشورا( در عدد 10؛ عشر غرق است) پس تمام شأن دنیا، 6 روی 10 است و درحقیقت 16 که جایگاه عددی حرف ع به عدد ابجد 70 است و عدد ابجد کلمه لیل هم 70 است (که دنیا، لیل و قیامت، یوم است. پس خوب فکر کنید!  لیل، حکمت پروردگار عالم است. 

*جایگاه موضعی حرف ع به عدد ابجد 70 برابر است با 16:

در معنای ظاهری عدد 16 برابر با جایگاه عددی حرفِ ع به عدد ابجد 70 است که 70، برابرعدد ابجد کلمات لیل=احکام=یامهدی(عج) =یس=سی می‌باشد که تمام 30 جزء قرآن کریم در کلمه عین ظاهر شده است و عین، یکی از نام‌های مبارک قرآن و یکی از القاب مبارک ائمه طاهرین(ص) است و در معنای باطنی کلمه عین، در قرآن به 70 معنا ظاهر شده است. از معانی آن: چشم، چشمه و وقتی کسی یا چیزی خیلی شبیه دیگری باشد، می‌گویند عینِ فلانی و یا فلان چیز است، شاید به همین معناست که وجودهای مبارک ائمه طاهرین(ص) را عین‌الله می‌خوانند! چنانچه در زیارت ایشان می‌خوانیم السلام علیک یا عین الله

و همچنین عدد 70 برابر است با عدد ابجد حروفِ یس یعنی قلب قرآن. درحقیقت باطن لیل، خانم دو عالم؛ اُم السین است و خانواده‌ی محترمشان آل یاسین هستند(صلوات الله علیهم اجمعین). و همینطور که قبلا بیان شد؛ همه‌ی موجودات عالم دنیا در ظرفِ حرفِ سین بدنیا آمده‌اند. و حرفِ س به عدد ابجد 60 برابر با نام مبارک اُم ابیها(س) است.

از طرفی عدد ابجد ع=70=احکام=سی زیرا فقط در 30 جزء قرآن است که حکم خداوند صادر می‌شود{و البته هم به زبان قرآن ناطق یعنی ائمه طاهرین(ص)} و یکی از اسماء قرآن، حکمت است و خداوند حکیم چشمه‌ی فیوضات حقیقت و انسان سازی و باب طهارت و رسیدن به چشمه حکمت را در دنیا و ملحق شدن به سرمنزل حوض کوثر که حقیقت چشمه‌ی عین قرآن است را در آخرت، به بنده‌اش عطا می‌فرماید.

و احکام، تمام اوامر الهی بصورت امر به معروف و نهی از منکر را در خود جای داده است و خداوند احکام را وجه تمیّز بین حیوان و انسان قرار داد. زیرا احکام، امرِ پروردگار عالم در حیطه‌ی عمل انسانی است و تنظیم حدود خداوند، تا در ساخت سیرت انسانی طبق اوامر الهی، به عین و شباهت حقیقی نسبت به امام معصوم(ص) برسیم(کپی برابر اصل!). درواقع ما فتوکپی ِ انسان کامل هستیم و تا برابرِ اصل نشویم به بهشت راه نداریم. پس با اجرای احکام، چشم دل روشن می‌شود و به معنای چشمه نور؛ عین الله واصل می‌شود! پس بنده حقیقی تا به سَرچشمه نرسیده، باید بندگی کند تا به آدرس حکیم درنسخه‌ی حکمتش(یعنی قرآن) و با انجام فرائض احکام به چشمه برسد. زیرا هدف، به عین رسیدن است پس باید در توانِ 4 قدم بردارد!( عدد 2 به توان 4 برابر 16 می‌شود که هم معنای ظاهری و هم معنای باطنی دارد).

پس در حقیقت سِرِّ برابر شدنِ عددِ احکام با حرف عین این است که انسان باید در دنیا که حقیقت لیل است(ع=70=احکام=لیل)، نه فقط با چشم حیوانی بلکه با چشم انسانی(یعنی نظرِ قلبی) راه را از چاه تشخیص دهد و راه را پیدا کند. زیرا لیل غیب است و انسان را به ندیدنیها و باطن می‌کشاند و می‌رساند. از آیت الله سید علی قاضی قدس سره نقل شده که می‌فرمود: خداوند زبان حالی دارد که می‌فرماید: اللیلُ لی یعنی شب برای من است. درواقع لیل حکمت پروردگار عالم است که باید به آن رسید و دریافت کرد و جایگاه حکمت، قلب انسان کامل است و حضرت فاطمه(س) اُم الحکمت و اُم المحکمات می‌باشد!

توضیح کامل این است که: رسول خدا(ص) یک بُعد جمعی و یک بعد تفریقی دارد یعنی یک بُعد وحدت و یک بعد کثرت دارد. بُعد وحدتشان عقلشان و بعد کثرتشان، قلبشان است. حقایقی را که از عقل اول و خداوند می‌گیرند، در قلبشان تفضیل پیدا می‌کند، منتهی چون قلب رسول خدا(ص) در تحت الشعاع عقل است و عقل در ایشان فوق العاده قویست؛ به مرتبه درجه یک عقل است، بنابراین آنطورکه باید مقام قلب فعال نیست و مقام قلب ایشان که همان مقام جبرائیلی وجود ایشان است، یک تجسّمی در خارج پیدا کرده که حضرت فاطمه(س) شده است!

 حضرت فاطمه(س) تجسم یافته‌ی مقام قلب پیامبر اکرم(ص) است. تجسم یافته یعنی به جسمیت درآمده است. یعنی قلب حضرت در بیرون وجود خودشان جسمیت پیدا کرده است! اینست که حقایقی را که پیامبر(ص) می‌گیرند اینها را در قلب حضرت زهرا(س) نازل می‌کنند و قلب حضرت زهرا(س) که ظرف کوثرعالم است، این حقایق را متکثرشان می‌کند و به همه‌ی وجودهای مقدس و حتی به نحوی به تمام عالمیان ظهور و بروز می‌دهد!

 از اینجا به یک قول مسئله اُم ابیها که حضرت را می‌نامند، معلوم می‌شود. در عربی به مادر، اُم می‌گویند اما اصل معنای اُم ، مرجع معنا می‌شود یعنی آن موجودی که موجودی دیگر به او رجوع می‌کند و قصدش از این رجوع، تکمیل است بطور مثال بچه در زمانی که حاجت دارد به مادرش رجوع می‌کند برای اینکه مادر او را تکمیل کند: اگر تشنه است، سیرابش کند.اگر گرسنه است، سیرش کند... بنابراین مادر، محلّ رجوع طفل است. البته در رجوع، تکمیل هم است. درواقع به کمال رساننده است.

پس ایشان باطن لیل و حقیقت حکمت است به این معنی که وقتی قرآن به رسول الله(ص) نازل می‌شد، به قلب خانم رجوع می‌شد و در قلب خانم نازل می‌شد و قلب حضرت زهرا(س) این حقیقت قرآنی را باز و تفضیل و تفریقش می‌کرد! اینکه خداوند در آیه 1 سوره مبارکه هود(ع) می‌‍‌‌‌فرماید: کتابٌ احکمت آیاته ثمّ فصّلت؛ کتابی که آیاتش محکم شد، بعد آیاتش تفضیل پیدا کرد. آنجا که محکم شد یعنی در عقل اول{ عقل پیامبر(ص)} است و آنجا که تفضیل پیدا کرد یعنی در قلب حضرت فاطمه زهرا(س) است.

نکته مهم اینکه عدد موضعی(جایگاه عددی) اسم مبارک فاطمه زهرا(س)= 78 است برابر با نام حکیم  خداوند! از مقام الله جلّ جلاله، یک نور واحد بر عقل پیامبر(ص) می‌آید که جامع همه‌ی اسماء الله است، اگر خود پیامبر(ص) به تنهایی می‌بود، این برکات به پایین تر نمی‌آمد و همانجا می‌ماند و عالم پدید نمی‌آمد!

 این نور بر قلب حضرت زهرا(س) وارد می‌شود و او متفرّق و متکثر می‌کند. اسماء را از هم جدا می‌کند و بعد از این اسماء را به عالم نزول می‌دهد و طبیعت بوجود می‌آید. پس حضرت زهرا(س) همان حکمت بالغه و قلب مجسم است! پیامبر(ص) می‌فرمایند: فاطمة بضعة منّی یعنی فاطمه از من است؛ وسع باطنی من است و مرتبه ای از من است. درواقع فاطمه زهرا(س) همان قلب تجسم یافته پیامبر(ص)است. هر دو یک حقیقت واحدهستند. و خداوند در معرفی در عالم بالا به جبرائیل (ع) می‌فرماید: هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها. صلوات الله علیهم اجمعین. سرّ این کلام در صلوات حضرت زهرا(س) است: اللهم صلّ علی فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها و سرّ المستودع فیها بعدد مااحاط به علمک. اینجا معلوم می‌شود که می‌گوییم: خدایا به حق فاطمه(س) و پدرش(ص)، فاطمه(س) و شوهرش(ع)، فاطمه(س) و دو پسرش(ع)، حضرت فاطمه(س) در مرکز دایره است و وجودهای مطهر در اطراف یعنی در محیط دایره هستند. چون همه ایشان به حضرت فاطمه(س) نیاز دارند. زیرا خانم مقام قلبشان هستند. بعد می‌فرماید: سرّ المستودع فیها؛ سرّی که در وجود خانم به ودیعه نهاده شده است. این سِر، همان حقیقت واحد الله جلّ جلاله است، که این حقیقت واحد الله جلّ جلاله جامع همه اسماء الله است، در قلب حضرت زهرا(س) واردشده است و قلب حضرت این را بازگشایی می‌فرماید که او، کوثر عالم وجود است.

*عدد ابجد کلمه عرش =عشر=570 است وعدد 570 معنی می‌شود به 70+500 :

 500=عدد ابجد حرف(ث) که ملکش میکائیل(ع)؛ ملکِ روزی است. و امام حسین (ع) هم، رزقِ خونِ حیات الهی هستند چرا که ایشان مقام ثارالله را دارا هستند!{و ایشان، امام عاشورائیان است و عرش را بر عشر آورد. امام صادق(ع): کسی که قبر حسین بن علی(ع) را زیارت کند[به حق معرفتش]، مانند کسی است که خدا را در عرش او زیارت نموده است؛ تهذیب الاحکام ج6.ص 517} که هم چشم به باطنِ انسان‌های بینا داد و هم چشمه‌ی حیات را به همه‌ی لب تشنگان حقیقت و طریقت رسانید!  پس در این دنیا نیاز به عین(چشم) است وعددِ500=ث، روزیِ رزقِ این عین است، چشم بینایی که راه را از چاه تشخیص می‌دهد! درواقع انسان را از ظلمات خارج کرده و به نور حقیقت و هدایت می‌رساند. انسان تا در دنیا هست باید صاحب این چشم شود، تا در قیامت با چشم بینا محشور شود!

پس همانطور که از کلمه (عرش) برمی‌آید، بالاترین مقام و مرتبه‌ی عالم بالاست؛ جایی که اراده و مشیّت پروردگار عالم به عالمِ عرش می‌رسد بعد، کرسی و عوالم پایینی تا درعالم دنیا و عددِ عشر(10)، گیرنده‌ی همه این نزولات و برکات است یعنی در حرفِ(ی)دنیا که برابر10 است. ظرفِ قابلی که با امامت امام حسین(ع) و همه‌ی معصومین(ص) راه را از دنیا با عمل خالصانه تعالی می‌دهد تا در نزد پروردگار به مقام عند ربّهم یرزقون برسند و باقی و ابدی شوند.

نکته: عدد ابجد کلمه "یا مهدی (ص) " برابر با 70 می‌باشد پس عشر، مداومت دارد تا زمان آقا و مولایمان امام زمان (ص) و همیشگی است.

*عدد شانزده به حروف:

عدد ابجد حروفِ شانزده=367 است که معنی می‌شود به 300+67 یعنی افشا کننده‌ی 67 که برابر با عدد موضعی(جایگاه) کلمات خشوع= سیرت و عدد ابجد محیط است. جایگاه عددی حروفِ شانزده=52 می‌شود که برابر با عدد ابجد یا جایگاه موضعی کلمات زیر است: 52= حمد= شکر= نصر= خمس= فطر = قمر= ظهر= مرجع= نرجس = تیر= کاظم= شیعه است. 

* عدد 16 به چه اعدادی قابل قسمت است؟

عدد 16 به 4 عدد قابل قسمت است(عدد 2 به توان 4 می‌شود 16) پس 16×4 می‌شود 64 که برابر با عدد ابجد کلمه دین= نوح(ع)= ناجی= وجدان است و برابر با جایگاه عددی الله اکبر= کشتی= مقیت= ذی الحجه= کوکبٌ دریٌ است.

جواب

مقسومٌ علیه

مقسوم

1

=16

÷16

2

=8

÷16

4

=4

÷16

8

جمع: 15

=2

جمع: 30

÷16

جمع:64

 

 

چقدر جالب است که در جمع جواب‌ها(1+2+4+8) به عدد 15 می‌رسیم؛ حوای روحانی و در جمع مقسومٌ علیه‌هایش(16+8+4+2) 30=ل می‌شود که صاحب عدد 30، امیرالمؤمنین(ع) می‌باشد. حال اگر جمع عددهای داده شده را با هم جمع کنیم یعنی64+15+30 می‌شود 109 که برابر با عدد ابجد نام مبارک حسام و حروف مقطعه طسم است.

*عدد 16 در سوره‌های مبارکه قرآن مجید:

*شانزدهمین سوره قرآن به عدد ترتیب فهرستی: سوره مبارکه نحل می‌باشد به عدد ترتیب نزول 70 یعنی برابر حرفِ ع(=16)! جالب است که عدد ابجد کلمه نحل=88 می‌شود که در جمع ارقامش باز به 16 می‌رسیم! و این سوره مبارکه با 128 آیه شریفه در جزء 14 شروع می‌شود که عدد 128 برابر است با عدد نام مبارک حسین(ع)= باب المحمد(ص)= ساجدین= حسّ. در دایره سُور قرآن مجید روبروری سوره مبارکه زلزال قرار دارد.

*شانزدهمین سوره قرآن به عدد ترتیب نزول: سوره مبارکه تکاثر می‌باشد به عدد ترتیب فهرستی 102 که برابر با عدد ابجد ایمان= اعلا= مبین= اسما= بسم می‌باشد. و با 8 آیه شریفه، بیست و پنجمین سوره‌ی جزء 30 است. و در دایره سُور قرآن مجید، روبروی سوره مبارکه رعد قرار دارد. حضرت علی(ع) در حدیث نورانیت می‌فرماید حضرت محمد(ص) صاحب زلزله شد و من صاحب رعد!

*جزء 16 شامل 269 آیه شریفه است که از آیه 75 سوره مبارکه کهف شروع می‌شود و در ادامه  سوره مبارکه مریم(س) و طه(بطور کامل) است. این جزء با حرفِ( ق) شروع و به حرفِ( ی) تمام می‌شود؛ درواقع عدد ابجد (ق=100) باضافه (ی=10) می‌شود 110 که برابر با عدد ابجد نام مبارک علی(ع) است!

* شانزدهمین سوره‌ی جزء 30؛ سوره مبارکه ضحی است. و شانزدهمین سوره‌ی قرآن که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ سوره مبارکه روم(الم) است.

فصل هفتم: تعریفی از عدد 17:

عدد 17 برابر است با جایگاه عددی حرفِ ف به عدد ابجد 80 که از دسته حروف آتشی(ناریه) یا نورانی است و طبیعت آتشی-مشرقی دارد و ملکش حضرت میرهمائیل است. حرفِ ف دارای 7 صفت است( همس، رخوت، انفتاح، استفال، اُذلاق، سکون، نفخ و هریک از این صفات مفهوم حقیقی خود را در وقت خواندن در کلام افشامی‌کند) و وقتی فا خوانده می‌شود، حرف الف که به آن چسبیده هم 7 صفت دارد بنابراین حرف فا به تنهایی دارای 14 صفت است و تمام مجموعه‌ی گنج صفات در آن متجلی است.

*جمع اعداد 1 تا 17 می‌شود 153 که برابر با عدد ابجد کلمه جلابیبهنّ است و جمع ارقامش 9 می‌شود(9=3+5+1). و عدد 153 معنی می‌شود به 100+53: یعنی نگهدارنده‌ی 53 که خیلی پر معناست که عدد 53 برابر با جایگاه کلمات معنی= یقین= رکوع= مربّع= قدیر= ناصر و برابرعدد ابجد نام مبارک آسمانی پیامبر؛ احمد(ص) است!

*جایگاه عددی کلمه " دال "(یعنی دلیل)  برابر 17 است. پروردگار عالم تمام ظهور خلایق خود را به دلیل تعریف خودش، خلق فرمود چرا که فرمود: دوست داشتم شناخته شوم(انّی کنت کنزاً مخفیاً فاحببت و ان اعرف)، پس همه‌ی زیبائی‌های مخلوقات تعریف اوست، همه بر محور یک دال اراده و مشیّت ذات اقدسش انجام شده، کلمه دال همان حرف (د) است که عدد ابجد د=4 می‌باشد که گنج خلقت به سرّ دلیل به محوریت دال ظهورکرد و به 4 اسماء مبارک آشکار گردید. و عدد 4 در جمع یک تا 4، ظهور گنج عشر یعنی 4 روی 10 یعنی 14 معصوم(ص) را افشا فرمود.{نکته: عدد ابجد نام مبارک موسیٰ(ع) (با الف مقصوره) 117 می‌شود یعنی نگهدارنده 17. خوب تأمل کنید که موسیˈ به معنی از آب گرفته شده به عدد 117 یعنی چه؟! }

درحقیقت سرّ گنج دال اولین نور، وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) است که در قرآن کریم 4بار نام مبارکش آمده و از نور مبارکش در عالم بالا، 4 معصوم(ص) ظهور پیدا کردند که با خود بزرگوارش، پنج تن(ص)شدند که در یک نور به نام نورٌ واحد(ص) متجلی شدند.

پس در عالم دنیا، در گنج 4 حقیقت بهار و اربعین و طهارت در روز 17 ماه ربیع الاول که جایگاه عددی کلمه دال= 17 است، وجود نازنینش در دنیا در جایگاه حقیقی خودش ظهور و تولد یافت{ شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الآمال  تولد حضرت را هفدهمین نسل از حضرت آدم(ع) آورده است}. عدد ابجد کلمه دلیل=74 است که برابر با عدد ابجد سید می‌باشد و وجود نازنینش سید السادات، سید النجبا و الصدیقین و سید المرسلین است{ در ادامه همین مبحث توضیح کامل آمده است}. و جالب است که اگر ارقام عدد 74(=دلیل) را در هم ضرب کنیم 28 می‌شود که عدد کامل است(28=4×7) و اگر ارقام 74 را با هم جمع کنیم 11 می‌شود(با توضیحاتی که در مبحث عدد 11 بیان شد).

*عدد ابجد وجه‌الله=80 است که 80=عدد ابجد حرف(ف) و جایگاه عددی(ف) =17 است که 8=7+1می‌شود. جایگاه عددی وجه‌الله =44 است که جمع ارقامش 8 می‌شود.

*اما جالب است که عدد ابجد کلمه اعداد=80 و برابر با عدد ابجد حرف ِ ف است. و جایگاه عددی کلمه اعداد= 26 است که 26، برابر با عدد ابجد کلمه حدید است و انسان باید در طول(عدد، در طول و حرف در عرض است) حافظ حدودالله باشد. درواقع حرفِ ف در مقام فوز است و کسانی به فوز عظیم خداوند می‌رسند که حدود خدا را در طول و عرض زندگیشان اجرا کرده باشند. و جالب‌تر اینکه طبق نظر دانشمندان 80 درصد از مواد مرکز زمین از آهن تشکیل شده است! و سوره مرکزی قرآن(57=2÷114) نیز، سوره مبارکه الحدید(آهن) است و عدد ابجد الحدید هم 57  می‌شود. ببینید که مهندسی خلقت چقدر دقیق است که در مرکز(زمین) هم وجه الله است و نگهدارنده حدود الهی!

پس انسان، موجود کامل است و اگر بخواهد صورت و سیرت انسانی خودش را حفظ کند، باید در محدوده حدید قرار بگیرد!

نماز که ستون دین است در 5 نوبت {به عدد 5 تن(ص)} و 17 رکعت خوانده می‌شود. و خداوند متعال خواندن 17 رکعت نماز را در شبانه روز بر ما واجب کرده است که دلیل بندگی است اما به شرط رضای او و رو به قبله کردن است. نماز، عمود و ستون دین ما می‌شود. شرط رضا یعنی عمل بدون تغییر از راه راست و قبله یعنی خانه توحید؛ کعبه جان‌ها و عمل صادقانه در تمام مسیر، پشت سرِ امام معصوم(ص) و طبق حکم حدود خدا. پس رسیدن به رضا، زبانی نیست بلکه طبق رضای قلب حجت خداست! نکته جالب اینکه ساعت 17، ساعت 5 بعدازظهر است و جمع ارقام 17(8=7+1)، ما را به عدد 8 می‌رساند یعنی رضای خدا و عدد 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000 یعنی انشاءالله به اسم غنی خداوند وصل می‌کند!

*دایره خلقت از 1 شروع و به 7 ختم می‌شود:

درواقع دایره خلقت به عدد 7 که کلّ حمد است، به وجه 7 طبقه آسمان‌ها و 7 طبقه زمین‌ها تشکیل شده و عدد 8 ، راه خروج و تعالی است یعنی  دایره خلقت به یک شروع می‌شود و به 7؛ عدد حمد ختم می‌شود(8=7+1).

**نکته: درحقیقت عدد 15 که در مبحث خودش بیان شد که یکی از اسرار است، غیر ازاینکه از جمع اعداد 1 تا 5 تشکیل شده، از جمع عدد 7 و 8 هم تشکیل می‌شود:

پس درواقع عدد راه صعود 17 است که برابر 17 رکعت نماز و برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ "بهی" است. جالب است که عدد ابجد کلمه بها=8 می‌شود که در دعای سحر ماه مبارک رمضان از کلام نورانی امام محمد باقر علیه‌السلام می‌خوانیم: اللهم انی اسئلک مِن بَهائک بأبهاه و کلّ بَهائک بَهی اللهم انی اسئلک ببَهائک کلّه.

پس اگر عدد 1 و 7 را با هم جمع کنیم 8 می‌شود یعنی باید بها بدهیم تا به ثمنِ رضوان الهی برسیم و تنها راه 17 رکعت نماز است. چنانچه پیامبر(ص) فرمودند: الصلوة معراج المؤمن[1].

 

7  1

 

1   7

 

 

 

 

 

نکته قابل توجه اینست که در هندسه عالم که خلقت از نقطه خشکی(ارض) زیر خانه خدا کشیده شد، به شعاع عددی 9 و به طبقه بندی ساختمان خلقت دنیا در شکل 7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین، درواقع  از نقطه یک شروع و به 7 ختم می‌شود. در اصل دو عدد بر ما ظاهر می‌شود اگر از راست به چپ کشیده شود عدد 71 را می‌نمایاند که برابر است با با عدد ابجد کلمه باب الله که ظهورعالم خلقت است و در حروف برابر عدد ابجد کلمه ا̃لـ̃م! درحقیقت تمام رمز عالم در این عدد مکشوف است! *نکته: وجود مبارک حضرت فاطمه(س) هم مظهر سِرّالاسرار حروف الم(=71) است زیرا:

1)عدد ابجد کلمه نسا=111، برابر با حرف الف است. 2)جایگاه عددی کلمه نسا=30، برابر با حرفِ ل است( پس می‌شود ال). 3)وجود مبارکش، طاهره است و جایگاه عددی کلمه طاهره=40، برابر با حرفِ م است. بنابراین حضرت فاطمه(س)، گنج باطن الــم می‌باشد!

و اگر از چپ به راست کشیده شود، عدد 17 را می‌نمایاند. و چنانچه بیان شد در جایگاه وجه اللهی ظهور دارد که همه‌ی عالم، وجه خداست و با ظهور قدوم مبارک اصل و مبدأ و آغاز و سرمنشأ خلقت؛ پیامبر اکرم(ص) معنا می‌شود. او که ظهور نور تام است و اَکمل و اشرف و اقدم و اقدس همه‌ی مخلوقات است. پس خداوند آنچه خواست ظهور دهد در عالم دنیا در بطن حمد و در گنج عدد 17 و در اسرار باب الله خانه ولایت، منزل حضرت علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندان نورانی و معصومشان(ص) می‌باشد. پس واقعیت وجود مبارک پنج تن(ص) همان 17 است زیرا در جایگاه ساعت 5 بعدازظهر، ساعت17 نمایان می‌شود. حالا عظمت عدد 17 را در علم الساعة ببینید!

خوب دقت کنید که انتخاب خداوند به عدد 17 رکعت نماز یعنی چه؟ و جالب است که 17 رکعت نماز، 34 سجده دارد و نمازهای نافله‌ 34 رکعت است. در اصل 51 رکعت نماز می‌شود(یعنی 3 تا 17 تا) که برابر با عدد موضعی کلمه سلطان است و انسان، با نماز مقبول به سلطنت حقیقی انسانیت به درجه عالم کمال و صعود در ثمن عالم بهشت راه پیدا می‌کند. و اتصال همه‌ی انسان‌ها با امام زمانشان با نماز است. و آنچه که در زندگی حیات واقعی و سلامت روح و نفس است، از نماز حاصل می‌شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت می‌فرماید: إنّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر. و پیامبر(ص) فرمود: الصلوة عمودالدین- الصلوة معراج المؤمن.{میزان الحکمة ج5. ص370} 

درحقیقت ارتباط بندگان خدا با ائمه طاهرین(ص) از بطن عدد 5 نماز و از درون 17 می‌باشد. اینکه عدد 5 دربعدازظهر به 17 می‌رسد شاید به این منظور باشد که پیامبر(ص) خود، ظُهر عالم وجود است. پس بعد از ظهرِ وجود نازنینش، فرزندان نورانیش(ص) قدم در عرصه‌ی دنیا گذاشته‌اند و ساعت را تکمیل کرده‌اند، پس می‌شود 5 در بعد از ظهر وجودش؛ یک 5 در عالم بالا قبل از ظهور بوده و یک 5 بعد از ظهور وجود مبارکش در شهر مدینه منوره، در باب الجنة؛ خانه ولایت و گنج رسالت؛ خانه حضرت فاطمه(س) در زیر کسا است! الله اعلم   

 *اسرار روز 17 ربیع الاول

عظمت مقامات عددی را نمی‌توان با حروف نوشت زیرا عدد، روح حروف است و بِساطتش عالم گیر است. امّا چون تا حدودی مقامات بیان شد لازم دانستم این نکته مهم را ذکر کنم:

وجود مقدس رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) در روز 17 ربیع الاول بدنیا آمدند. این دو تولد درواقع جان و حقیقت سرّربیع هستند. 17= جایگاه عددی حرفِ(ف) است یعنی آقا رمزی از عالم فوز است با جلوه‌ی عدد 17 که برابر تعداد رکعات نماز در شبانه روز و سرّعدد 7 روی 10 است. ایشان سبع مثانی(2 تا 7 تا=14 تا) هستند یک 7 خودش و یک 7 فرزندش امام صادق(ع) که به عدد7 بدنیا آمد(یک خودش+6ذریه دربطنش) پس درواقع 7 باطن رسالت(حمد) و 7 باطن ولایت(حمد) می‌شود سبع مثانی!

اکثر ما فقط میشنویم و دقت نمی‌کنیم که واقعه عظیم تولد وجودهای مبارک، افشاگری سرّی از اسرار پروردگار عالم است و در مهندسی خلقت، کامل کننده و تعریف واقعی توحید و عظمت پروردگارعالم می‌باشند!

چنانچه بیان شد شروع خلقت دنیا به پرگار خالق هستی از نقطه ارض( خشکی) زیر خانه کعبه به تمام عوالم دنیا که در شش روز خلق شد[2] و به 7 طبقه آسمان‌ها و زمین‌ها و آنچه بین آنهاست ظاهر شد: "هوالذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً ثمّ استوی إلی السماء فسوّٰهنّ سبعَ سماواتٍ و هو بکلّ شیءٍ علیمٌ"[3]. و "ألم تروا کیف خلق الله سبع سماواتٍ طباقاً"[4]. پس اگر رسم آن را که بصورت دایره است اینطور شروع کنیم: از آسمان و زمین به عدد 1 تا 7 حلقه تمام ‌شود.     

درواقع دایره رحم دنیا، نگهدارنده تمام محتواست. پس آنچه در این دنیا ظهور دارد از باطن 17 است. آنچه خلق شد همه از نور مطهر حضرت محمّد(ص) است. حالا هم مقام حضرت فاطمه(س) را ببینید که چگونه لیله قدر است(زیرا از نور مطهرش 7 طبقه آسمان‌ها و 7 طبقه زمین‌ها خلق شده است) و هم ظهور و تولد همه‌ی موالید انبیا و اوصیا و نور اتمّ؛ خاتم انبیا؛ حضرت محمّد(ص) در دنیاست؟! و چون باطن تمام ظهور در گنج ربیع است، چون وجود مطهرشان بهار حقیقی هستند زیرا همه سبز کننده و باطن بهشت هستند، پس در دنیا به ظاهر هم قدوم مبارکشان در عدد 17 ماه ربیع الاول ظاهر می‌شود[5]. و درواقع یکی از القاب مطهرشان ربیع الانام است.

اما 17 رکعت نماز، مجرای اتصال به تمام موهبت‌های الهی یعنی معصومین(ص) و قرآن عزیز و اتصال به قرب الهی است. اما اگر خوب دقت کنید تولد نورانی امام صادق(ع) مصادف با ظهور قدوم مبارک است. درواقع رسالت، آورنده‌ی انوار هدایت هستند در قوس نزولی به همه انسان‌ها و در قوس صعودی، گنج ولایت است که هادی رساندن هدایت شدگان به قرب الی الله است.

امام باقر(ع) به عنوان شکافنده علوم خود، هفتمین معصوم و پنجمین امام است و او دلیل افشای تمام حقایق حدود خداوندی است.  اگر دقت کنید کنیه مبارکش اباجعفر است یعنی پدر همه‌ی سینه‌های مملو از شیر علم و خزانه علم خداوند زیرا او عالم آل محمد(ص) است (پس امام باقرعلیه السلام درس داد)، اما فرزند نورانیش به عنوان مولود روز 17 ربیع الاول، جعفر نامیده شد. او محتوای کلّ علم پدر است اما با لقب صادق(ع) که فاعل صدق است.

درواقع تمام منظور پیامبر(ص) از رسالتش به امام باقر(ع) مکشوف شد و عمل به تعلیمات نورانی امام باقر(ع) باید به عمل صادقانه صعود کند تا به قرب الی الله برسد. پس امام صادق(ع) رئیس مذهب جعفری نام گرفت زیرا دین و علم دین به امام باقر(ع) بیان شد اما به وجود امام صادق(ع) جریان یافت و حرکت کرد( مذهب از ریشه ذهب یعنی رونده است).

نکته مهم این است که نزول به دنیای اسفل السافلین از عالم بالا به پایین است اما صعود از پایین به بالاست. اینجاست که سخت است و صعب. اینجاست که صدق، ریشه‌ی حرکت می‌شود. جا دارد کلمه صدق را معنا کنم: اگر حروف کلمه صدق را به دو قسمت جدا کنیم می‌شود صد+ق: صد؛ عدد صد (به حروف) را معنا می‌دهد. و حرفِ ق؛ به عدد ابجد 100(به عدد) است و هم ریشه کلمه تقوا یعنی نگهدارنده است. پس صد(100 به حروف) ق(100 به عدد) می‌شود؛ صد در 100! و صدق را معنی می‌کند.

 خوب دقت کنید! صد به حروف، عرض زندگی ماست  و 100 به عدد، طول زندگی ماست و خوشا به سعادت کسی که هم در طول و هم در عرض زندگی صادق باشد امّا توشه‌ی این صدق که راه صعود را بازمی‌کند فقط تقواست و کنیه مبارک امام صادق(ع)، اباعبدالله است. درواقع با مدال عبداللهی، مجرای صدق را بر همگان میگشاید و راهنمایی می‌کند و همه ما شیعیان افتخار می‌کنیم که مذهبمان جعفری است.

پس در عدد 17 چه اتفاق‌های باعظمتی افتاده است؟! تمام احوالات دنیایی و نزولات رحمت الهی و صعود آن به قرب الی الله همه در عدد 17 می‌باشد. جالب اینجاست که دنیای 7 اگر راه صعود به 8 نداشته باشد، زندان است و در آخر اهل دنیا در دنیا زندان میشوند که آن جهنم است که 7 درکه دارد! اما وقتی پیامبر(ص) می‌فرماید: الصلوة معراج المؤمن یعنی راه صعود فقط 17 رکعت نماز است زیرا یک باضافه 7 می‌شود 8 یعنی ثمن عالم. رسیدن به ثامن الحجج به محور گردش طواف 7 بار خانه خدا و رسیدن به 8 درجه بهشت . پس به رضای خدا رسیدن از مجرای ثامن الحجج درحقیقت بدون رضا راه بسته می‌شود. این ثمن خریدن بهشت است.

جان و حقیقت 17( هفده) به حروف در تولد زهرا(س)

 در عالم زمینی وجود مبارک پیامبر(ص) در 17 ربیع الاول، بعد از 17 نسل از اصلاب شامخه و ارحام مطهره که باطن جسمیت حروفی می‌باشد، تمام مقاماتِ ربیع به وجود مبارکش که خود عدد 1(باطنِ الِف) و 13 نور مقدس معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش است، آشکارمی‌شود و دنیا را مزیّن به ارواح طیبه و قدوم مبارکش  تربیع می‌نماید {14=13+1؛ به عبارتی 4 روی 10 یعنی همان گنج عشر و حقیقت 40 که برابر با عدد ابجد حرف م است. و پیامبر(ص) که باطن و جانِ حمد خداوند است، خالق یکتا نام زیبایش را با شروع حرف م{در ابتدای حمد} بر همه آشکار کرد؛ مـحمد صلوات الله علیهم اجمعین} .

و بعد از 45 سال از عمر مبارکش( که 5 سال از بعثتشان می‌گذشت) به حقیقت اربعین هفده (به حروف) به وجود خانم حضرت زهرا(س)؛ عطیه‌ی عالم (بالاترین اعطای حق) نائل شدند(عدد ابجد حروفِ هفده= 94=عطیه)! و همه‌ی فرزندانش اربعینی هستند زیرا امام انسان‌ها قرار گرفتند و منقلب کننده حیات حیوانی به حیات انسانی شدند(الی یوم القیامه). و ما با گرفتن مولودی هر یک از این عزیزان، به چشمه جوشان حیات طیب آنها وصل می‌شویم، چون عدد ابجد کلمه مولودی =96 و برابر است با اسم مبارک الله با لام مشدد که آن توحیدی بودن محض ایشان و خلوص و معصومیت آن عزیزان است.

عدد ابجد حروفِ هفده=94 که برابر با عدد ابجد نام مبارک عطیه(س) است، خداوند متعال عظمت رحمت و محبت خود را به پیامبر(ص) در بالاترین و با عظمت‌ترین و با اکرام‌ترین هدیه‌اش به وجود آقا یعنی به عالم هستی، عطیه عنایت فرمود و سوره مبارکه کوثر را در شأنش نازل فرمود: انّا اعطیناک الکوثر. پس ربیع واقعی به تمام وجه به وجود مبارکش در دنیا و در آخرت تمام زیبایی‌هایش را افشاکرد چون کوثر، حقیقت آب است و تا آب نباشد آبادانی نیست! شاید اینجا بخوبی باطن عدد 17 به وجود حضرت فاطمه(س) که خلقت 7 طبقه زمین‌ها و آسمان‌ها از وجود مبارکش است، آشکار شود.

همچنین 94 برابر با عدد ابجد کلمه صد است که در حقیقت یکی از صفات فاطمی خانم است یعنی هرگز جهنم و رجس و پلیدی و گناه و حتی ظلمات در وجود نازنینش راه ندارد. او صدی است که شیعیان خود را هم از آفات و بلایا و خطرات دنیوی و اخروی حفظ می‌فرماید. درواقع اگر کسی به حقیقت نماز برسد در دنیا به باطن عدد هفده یعنی 94 نائل می‌شود که هم در جمع ارقامش؛ 9 و 4 می‌شود 13 و قلب به میم می‌شود یعنی طاهر می‌شود، هم با نماز مقبول به ذکر اکبر امام معصوم(ص) متصل می‌گردد. اینجا نماز برای ما تنهی عن الفحشاء و المنکر می‌شود که صدی است که راه تمام وسواس‌ها و خنّاس‌ها و ظلمات را می‌بندد و انشاءالله ما را فاطمی(س) قرار می‌دهد. اللهم الرزقنا

 و جالب است که عدد 94(=هفده) برابر با جایگاه عددی حروف "سیصد و سیزده" و عدد ابجد کلمه عزیز هم می‌شود. دقت کنید رابطه باطنی اتصال به 313 چگونه است؟!

جایگاه عددی حروفِ هفده=31 می‌شود که برابر با  کلمات لا= اشهد= اراده= آسیه= اصل= تواب= سبوح= داعی است.

*حروفِ قرآن کریم به حرفِ ف(=17) نصف می‌شود:

نکته جالب اینکه حروف قرآن کریم نصف می‌شود به حرفِ ف( به عدد ابجد 80 و جایگاه 17) در کلمه‌ی ولیتلطّف که برکت لطف خدای مهربان به بندگانش است، در آیه  19 سوره مبارکه کهف که هجدهمین سوره قران مجید از نظر فهرستی است!

*سوره مبارکه اسرا؛ هفدهمین سوره قرآن کریم:

هفدهمین سوره از قرآن کریم، سوره مبارکه اسرا است که جزء 15 با این سوره شروع می‌شود. یادآوری می‌کنم که عدد 15 شد ظرف حیات...، و چون می‌دانیم که عدد 5 در ساعت، همان 17 شد، رابطه این عدد اسرار عددی معراج پیامبر(ص) را آشکار می‌فرماید که خود وجود مبارکش، صاحب حمد است و باطن 7 آیه آن که در ترتیب نزول 5 است و جمع عدد 1 تا 5 می‌شود 15 و ظهور دایره خلقت از یک شروع و به 7 تمام می‌شود و 17 را نشان می‌دهد.

 حال خوب دقت کنید به اعجاز عددی در سوره مبارکه اسرا که اولین آیه آن معراج پیامبر(ص) است: سُبحان الذی اسرا بعبده لیلاً مِن المسجدالحرام الی المسجد الاقصاالذی بارکنا حوله لِنریه مِن آیاتنا إنّه هوالسمیع البصیرُ؛ پاک و منزه است خدایی که در مبارک شبی بنده خود را از مسجدالحرام به مسجد الاقصائیکه پیرامونش را(به قدوم خاصّان خود) مبارک ساخت سیر داد تا آیات(و اسرار غیب) خود را به او بنمایاند که خدا به حقیقت شنوا و بینا(به امور غیب و شهود عالم) است. پس از جمع ارقام 17(7+1)، عدد 8 بدست می‌آید که باطن درجات بهشت و عالم اسرار است.

درحالیکه از لیل به نهار، از اسفل به اعلا و از نزول به صعود عند ربهم یرزقون و ذیقعدی که هرگز پای هیچ مخلوقی بدان نرسیده( یعنی قاب قوسین او ادنی؛ آیه 9 سوره مبارکه نجم) حضرت قرار گرفتند! همه از باطن 17 و شکافته شدن همه‌ی بطن آسمان‌ها و زمین‌ها راه خروج و صعود به مقصد انّالله و انّا الیه راجعون و عند ربّهم یرزقون به وجود مبارک حضرت اعلا مرتبه محمد مصطفی(ص) است.

*توضیحی پیرامون سوره مبارکه نجم:

سوره مبارکه نجم، سجده واجب دارد. درضمن اینکه عدد ترتیب فهرستی آن در قرآن کریم، 53 است برابر با عدد ابجد نام مبارک احمد(ص) و عدد ترتیب نزولش 23 است. شاید به این معنا که 23 سال زحمت رسالت حضرت با معراجش مُهر ثبات و ظهور اسرار گنج هستی و تمام اسرار پنهان را آشکار و با نور تامّش همه‌ی ظلمات را پاک فرمود و راه شک و ابهامات موهوم را بست. و عدد 23 برای عالمیان مجرای رزق وحی الهی گردید.

تعداد آیات این سوره مبارکه 62 آیه شریفه است که در شصت و دومین آیه، آیه سجده واجب آمده است. اگر با چشم دل و ادراک قلبی کامل توجه کنیم، می‌بینیم که این ستاره‌ی درخشان چگونه راه‌های آسمانی را بر زمینیان گشود و باب بندگی خالصانه و توحید محمدی(ص) را بر همگان آشکار کرد زیرا عدد 62 برابر است با عدد ابجد اولین حرف قرآن؛ب(بـسم الله سوره مبارکه حمد) و آخرین حرف قرآن کریم؛ س( کلمه ناس سوره مبارکه ناس)، طوری بهم پیوست که نور علم اهل بیت(ص) را بر همگان، بـس قرار داد. از اسفل به اعلا، از شرق به غرب، از شمال و جنوب و همه‌ی اقطار سماوات و ارض را اتصال داد و همه‌ی عاقلان را به یخرجهم من الظلمات الی النور رسانید. ببینید چگونه اعداد تکلم دارند؟!

پس سوره 17 هم محلّ نزول و هم محلّ صعود همه‌ی برکات الهی است! اگر به شکل عدد 7 دقت کنید، دو سَر قوس نزول و صعود در نقطه آخر عدد 7 نشان داده می‌شود. 

*رابطه عدد 80(=ف=17) و کشتی حضرت نوح(ع):

در ادامه مبحث عدد 11(قسمت ذیقعد) که جریان کشتی حضرت نوح(ع) بیان شد، جالب است که تعداد افرادی که سوار کشتی شدند و نجات پیدا کردند، 80 نفر بودند به عدد حرفِ ف و جایگاه عددی 17. و این کشتی به فرموده امام صادق(ع) 80 سال طول کشید تا ساخته شد. و وقتی 40 روز آسمان بارید، درواقع 40 روز هم از زمین و چشمه‌ها آب بیرون جوشید. خوب دقت کنید! به عدد 80 به حرفِ ف و جایگاه موضعی 17(17=ف=80). درواقع عدد 80 ؛ دو تا 40 تاست به قوس صعودی و نزولی. پس به امر خداوند کشتی به سلامت روی کوه جودی نشست. درواقع روی نقطه‌ی جودی که مُنتهای منّت جود خداوند به بندگانش است. زیرا آنجا جایگاه فوران نعمت‌های خداوندی است(جایگاه تنوری که نشانه نجات کشتی سوارها بود)  یعنی ولایت عظما؛ مولا امیرالمؤمنین علی(ع) است برای آرامش دنیا و آخرت بندگان خدا. و پروردگار برای همه نشانی گذاشت که اینجا نقطه‌ی فوز عظیم است! اینجا اسرار 17 و باطن حرفِ ف باز می‌شود و حضرت نوح(ع) گشاینده‌ی این اسرار شد. و آنجا حضرت نوح(ع) شهر ثمانین(یعنی هشتادها) را بپاکرد. {درواقع این شهر در کوفه  و منزل حضرت نوح(ع) در مسجد کوفه بوده است(کتاب تفسیرقمی ج1.ص328) و در یک قسمت آن تنوری بوده که آب از آن فواره زده است؛ نشانه‌ی معجزه نجات حضرت نوح(ع) و مؤمنین و فوران آب از زمین و آسمان}. عدد ابجد کلمه تنور=656 است که در جمع ارقامش 17 می‌شود. و جایگاه عددی تنور=62 است که برابر نام مبارک خداوند؛ واجب الوجود= حمید=باطن می‌باشد. و به یک نحو عدد 62 معنی می‌شود: (60=س) که متعلق به حضرت فاطمه(س)؛ اُم ابیها است و (ب=2) که متعلق به حضرت علی(ع) است. و این حقایق باطن ظاهراً انفجار آب روی آتش و غالب شدن نور بر ظلمات است. 

 امام باقر(ع) فرمود: مسجد کوفه همان جایی است که کشتی ساخته شد و تنور فواره زد. مسجد کوفه مرکز بابل و مجمع پیامبران بوده است. (تفسیر عیاشی.ج2. ص157.ح23) .  درواقع حضرت نوح(ع) به شکرانه‌ی تمام رسالت خالصانه و نعمت گرفتن حقیقت باطن 80 برای خودش و اتصالش به وجود مبارکِ حقیقتِ 80  که اتصال به ولایت عظما و رسالت خاتم الانبیا محمد مصطفی(ص) است این شهر را ساخت که پایه‌ی بهشت است. عدد 80 برابر کلمه وجه الله است و وجود وجه الله ائمه طاهرین(ص)، مقام ربیع و بهار و سبزشدن گنج توحید است. مسجد کوفه شد مقرّ حکومت حضرت یعسوب الدین حضرت علی(ع) و جایگاه ظهور و حکومت مولا و سرورمان امام زمان(عج) حقیقت 17 و رسیدن به شهر ثمانین و واقعیت عدد 80 و آن نزول رحمت کشتی آفرینش بدست ناخدای دو عالم و رساننده‌اش به ساحل نجات جودی الی یوم القیامة است. و حکومت نورانی امام زمان(عج) در مقرّ مسجد کوفه، باطن شهر ثمانین یعنی بهشت زیرا بهشت 8 درجه دارد یعنی پایه‌ی 80 است! امیدوارم که جان معنا را به خوبی فهمیده باشیم.

درحقیقت هزاران معنا و اسرار در این کلام‌ها نهفته است. همانطور که بیان شد نسل انسان‌ها از افراد داخل کشتی و دختر حضرت نوح(ع)( که در کشتی بود) افزایش یافت. پیامبر(ص) در این مورد فرموده که نوح(ع) یکی از والدین است. و خداوند متعال در آیه 49 سوره مبارکه هود(ع) به پیامبرش فرمود: تلک مِن انباء الغیب نوحیها إلیک ما کنت تعلمها أنت و لا قومک مِن قبل هذا فاصبر إنّ العاقبة للمتقین؛  اینها از اخبار غیبی است که ما به تو وحی نمودیم و تو و قومت این اخبار را قبل از این نمی‌دانستید. پس(تو نیز مانند نوح) صبر و استقامت کن که عاقبت(پیروزی) از آن پرهیزکاران است.

در کنار قبر مبارک حضرت ابالحسن امیرالمؤمنین علی(ع)، قبر دو پیامبر می‌باشد: حضرت آدم(ع)؛ آدم اول و حضرت نوح(ع) که آدم ثانی هستند. زیرا حضرت علی(ع) سرّالانبیا و ابالاوصیاء می‌باشد یعنی ظهر الوجود است، او سرّ الاسرار و مشرق الانوار المهندس فی الغیوب الاهوتیه السیاح فی الفیا فی الجبروتیه است.

*عدد 71؛ عدد فهرستی و نزولی سوره مبارکه نوح(ع):

حال که زیبایی باطن عدد 17 را در نجات کشتی حضرت نوح(ع) خواندید، خوب است بدانید اعجاز قرآن عزیز چگونه با عدد ترتیب نزول و فهرستی سوره مبارکه نوح(ع) حقیقتی از اسرار وجود مبارک حضرت را بیان می‌فرماید. عدد ترتیب فهرستی و نزولی سوره مبارکه نوح(ع)، هر دو 71 است! همانطور که در ابتدای این مبحث بیان شد عدد 17، در دایره قوس نزولی به 71  و قوس صعودی هم به 71 خوانده می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه باب الله و حروف الم است. اگر دقت کنید عدد ابجد اسم مبارک نوح(ع)=64 و برابر با عدد ابجد کلمه دین، کلید، ناجی و برابر عدد ابجد نام مبارک یااحمد(ص) است.

 همانطورکه می‌دانید طبق حدیث تمام باطن قرآن عزیز در سوره مبارکه حمد جمع است. حال اگر 143 حروفِ سوره مبارکه حمد را در دو قوس نزولی و صعودی بنویسیم: در دو طرف 71 حرف می‌شود و یک حرف؛ ی در وسط قرار می‌گیرد. پس دو قوس، باب الله خداوند است یعنی دو لنگه‌ی در که خداوند با سوره مبارکه نوح(ع) در 2 تا 71، حقیقت بازشدن باطن این باب رحمت را الی یوم القیامة به بندگانش منّت گذاشت. اما به شرط نوحه به درگاه خداوند و انتخاب کشتی نوح(ع) و رسیدن به عدد 80 و عدد 17 و باطن فوز عظیم است. برای بدست آوردن کلید بهشت و دینداری و نجات از طوفان دریای دنیا باید سوار کشتی نجات و سفینه ائمه طاهرین(ص) و امام زمان(عج) شد تا به عدد 17 و حقیقت ربیع الانام 80 و باب 71 و فوز عظیم رسید!  درواقع به وجود حضرت نوح(ع) باطن خلقت در مجرای صعود با ساخته شدن کشتی به منزلت اتصال گنج اتممناهابعشر ائمه طاهرین(ص) است. و باب الله چه از باب نزول این سوره و چه از باب صعود گشوده گردید و حرفِ ی در وسط، نماد کشتی نجات در دریای دنیاست.

 

دریا       ی     کشتی   

 

گشوده‌ شدن

باب‌الله=الـم

=71

باب‌الله=ا لــم

=71

7       1

143؛تمام حروف ‌سوره‌ حمد

 

 

 

 

 

* مدت امامت امام جواد(ع)، 17 سال است:

درباره وجود مبارک امام جواد(ع) مطالبی بیان شد، با این وجود خالی از لطف نیست که در اینجا هم مروری اجمالی به زندگی ایشان داشته باشیم که با وجودیکه شاید بارها شنیده‌اید اما هرکدام از مطالب و اعدادی که در مراحل عمر شریفشان بیان می‌شود، دریایی از بواطن را در خود نهفته دارد. پس خوب در آن‌ها دقت کنید و بیندیشید!

(برگرفته از کتاب منتهی الآمال:ج2.ص405/ عیون اخبار الرضا(ع): ج1.ص14/ اثبات الهداة:ج4.ص293/ بحارالانوار:ج57 .ص228/  دانشنامه امام کاظم(ع): ج1/...)

امام محمد التقی الجواد(ع)(195-220ق)؛ امام نهم شیعیان اثنا عشری است. کنیه ایشان ابوجعفر ثانی و ملقب به جواد و ابن الرضا(ع)  است. ملقب شده ایشان به جواد را به دلیل کثرت بخشش و احسان او دانسته‌اند.

امام جواد(ع) 17 سال امامت کرد که با حکومت مأمون عباسی و معتصم عباسی همزمان بود. بر اساس نقل بیشتر منابع ایشان در آخر ذیقعده سال 220 ق در 25 سالگی مسموم و به شهادت رسید. در میان امامان، ایشان جوان‌ترین امام در هنگام شهادت بوده است.  

تولد امام جواد(ع)- که در اواخر عمر امام رضا(ع) رخ داد- یک کرامت الهی بود؛ آنچنانکه امام رضا(ع) بارها از حضرت جواد(ع) به عنوان مولودی پر خیر و برکت یاد می‌کرد. ابو یحیای صنعانی می‌گوید: روزی در محضر امام رضا(ع) فرزندش ابوجعفر را که خردسال بود، آوردند، امام فرمود: «این مولودی است که برای شیعیان ما، بابرکت‌تر از او زاده نشده است». دو تن از شیعیان به نام ابن اسباط و عبّاد بن اسماعیل هم می‌گویند: در محضر امام رضا(ع) بودیم که ابو جعفر را آوردند، عرض کردیم: ایم همان مولود پر خیر و برکت است؟ حضرت فرمود:« آری، این همان مولودی است که در اسلام بابرکت‌تر از او زاده نشده است».

دلیل این خیر و برکت و کرامت خاص این بود که عصر امام رضا(ع) عصر ویژه‌ای بوده و تعیین جانشین و معرفی امام بعدی با مشکلاتی روبرو شده بود که در عصر امامان قبلی بی‌سابقه بود؛ زیرا از یک سو پس از شهادت امام کاظم(ع) گروهی که به «واقفیه» معروف شدند، بر اساس انگیزه‌های مادی، امامت حضرت رضا(ع) را انکار کردند و از سوی دیگر امام رضا(ع) تا حدود 47 سالگی دارای فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر(ص) حاکی بود که امامان دوازده نفرند که 9 نفر آنان از نسل امام حسین(ع) خواهند بود، فقدان فرزند برای امام رضا(ع)، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زیر سؤال می‌برد و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده و امامت حضرت رضا(ع) را انکار می‌کردند. گواه این معنا، اعتراض حسین بن قیاما واسطی از سران واقفیه بود که طی نامه‌ای به امام رضا(ع) او را متهم به عقیمی کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی درصورتیکه فرزندی نداری؟! امام (ع) هم در پاسخ نوشت:« از کجا می‌دانی که من دارای فرزند نخواهم بود، سوگند به خدا بیش از چند روز نمی‌گذرد که خداوند پسری به من عطا می‌کند که حق را از باطل جدا می‌کند».

امامت حضرت جواد(ع) در کودکی: اینکه امامت به قدرت الهی به یک نوجوان 8 ساله منتقل شد، یک کرامت مهم بود؛ آنچنانکه پیش از این، نبوت به حضرت عیسی(ع) در نوزادی داده شده بود.

مناظرات علمی امام جواد(ع): مناظراتی که امام(ع) با دانشمندان فرقه‌ها و مذاهب مختلف در این دوره دارد، بسیار مهم است. اینکه چگونه یک نوجوان می‌تواند در مناظرات و بحث‌های مختلف اسلامی و فکری با دانشمندان آن زمان، آنان را مغلوب کند، هم کرامتی بزرگ بود و هم علامتی بر حقانیّت امامت ایشان. زیرا او اَدیب معلمة الاسماء است!

*اما توضیحات عددی در باب عدد 17 در مورد حضرت ابا جعفر محمدبن علی التقی الجواد(ع):

از اسرار عددی اول تولد وجود مبارکش است که پدر بزرگوارش حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا المرتضی(ع) که خود امام هشتم است و عدد 8، ثمن اعداد است و در مبنای عددی 2، گنج 1000 را جلوه می‌دهد و عدد 1000، مظهر اسم غنی پروردگار عالم است. و در یک معنا عدد ابجد نام مبارک رضا=1001 است که تمام اسرار حروف و تمام اسرار مهندسی خلقت و اسماءالحسنای الهی و خزانه ظهور استعدادهای وجودی تمام موجودات است، در 47 سالگی صاحب وجود مبارک نورانی فرزند{ امام جواد(ع)} گردید. درحالیکه عدد 47 یکی از اسرار اعداد است و برابر با جایگاه موضعی اسم مبارکش می‌باشد؛ رضا(ع)=47. امام جواد(ع) باب الله المفتوح و کتاب مشروح پروردگار عالم است. وجود مبارکش ظل الله الممدود، غواص بحرالقِدَم، مهبط الفضل و الکرم، حامل سرّ الرسول، مهندس الارواح و العقول، ادیب معلمة الاسماء و الشئون و قهرمان الکاف و النون(یعنی کن فیکون) است زیرا او غایة الظهور والایجاد است. صلوات الله علیهم اجمعین

پس حضرت یک خزانه‌ای را ظهور داد که هر نوزادی که بخواهد سالم و کامل متولد شود باید در مجرای جودِ جوادی مولا امام رضا(ع) 40 هفته( 40 تا 7 تا بعبارتی 47 می‌شود) در شکم مادر بماند تا 9 ماهش کامل و کاملا رسیده شود! یعنی حضرت امام جواد(ع) نهمین امام است و اباجعفر است، خوب در مفاهیمش بیندیشید و باطن عدد 17 را درک کنید! او که خود در سنّ 8 سالگی تاجگذاری کرده و ولایت را به عهده گرفته است خود، عدد 8 ثمن عالم است! و عالم از جود جوادی ولایت تا قیامت بهره‌مند هستند.

درواقع او حقیقت خزانه عدد 17 یعنی حرفِ "ف " به معنای فوز عظیم و رسیدن به جود جوادی و کرم پروردگار عالم است. و حضرت رضا(ع) که خود محور گردش طواف همه‌ی عالمیان به گرد رضای خداست و به شرط او هر کس عملش قبول شود، وارد حصن توحید می‌گردد زیرا وجود مبارکش هندسة الوجود السیار فی نشأت الوجود و کهف النفوس القدسیه است، او مهندس عوالم موجود، بحر موّاج نشأت وجود و پناهگاه نفوس پاک است. و همینطور هرکس به رضا(ع) برسد از محوریت جواد الائمه(ص) بهره‌مند می‌شود. پس همانطورکه باطن عدد 17 را تعریف کردیم، ظهورش را در وجود مبارک آقا می‌بینیم! درضمن اینکه امام رضا(ع) به عدد 5 متولد شد{یک خودش و 4 ذریه معصوم(ص) در بطنش} و پنجمین فرزند از فرزندان معصوم(ص) امام حسین(ع) است، و خودش باطن 17 است. در ساعات شبانه روز 5 بعدازظهر می‌شود 17 و حضرت علم الساعت حقیقت 17 است. مولا غوثِ الاَقطاب الانسیه مولا حجة القاطعة الربانیه و محقق الحقایق الاِمکانیه است. درواقع جان ربیع رضای خداست زیرا که اصل ربیع، بهشت است و نامش رضوان الله اکبر است. وجود مبارکش ازل الابدیات و ابدالازلیات، و الکنزالغیبه می‌باشد. به وجود مبارکش بدرالدجی، اُم الوری می‌گویند. حال با این توصیف، فرزند امام رضا(ع) 17 سال ولایت دارد که این عدد همیشه باقی است! 

*نکته: جالب است که مدت اقامت حضرت معصومه(س) در قم هم  17 روز است:

حضرت فاطمه معصومه(س) پس از یک سال تحمل فراق برادرش امام رضا(ع) در سال 201(ق) مدینه را برای دیدار برادر ترک کرد و در رأس یک قافله متشکل از علویان و برادران رهسپار ایران گردید. ایشان راهی سفری شد که هدفش علاوه بر دلتنگی خواهری که برادرش را دوست داشت، افشاگری بر ضد خیانت‌های بنی عباس و تایید ولایت مداری و ولایت محوری هم بود. مگر نه اینکه حضرت زینب(س) تا آخرین لحظه شهادت همراه برادر بود، شاید حضرت معصومه(س) نیز می‌رفت که تا آخرین لحظه در کنار برادرش باشد، آخر او زینبِ امام رضا(ع) بود!{ منبع: مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)}

آن حضرت از راه جبل عازم خراسان شد و در شهر ساوه بیمار گردید. درباره علت این بیماری اظهار نظهرهای متفاوتی بیان شده است. بعضی گفته‌اند که هارون بن موسی بن جعفر(ع) در کاروانی همراه 23 نفر از بستگانش که یکی از آنها خواهرش حضرت معصومه(س) بود وارد ساوه شدند. دشمنان اهل بیت(ص) به هارون که در حال غذا خوردن بود حمله کردند و او را به شهادت رساندند و افراد دیگر کاروان را مجروح و پراکنده ساختند و در غذای حضرت معصومه(س) نیز زهر ریختند. اما در منابع شیعه و در تاریخ‌های قدیم شهر قم- از جمله در تاریخ قم نوشته حسن بن محمد قمی- فقط بیماری ایشان اشاره شده و سبب این بیماری ذکر نشده است. همچنین به جنگ یا شهادت همراهان این بانوی گرامی هیچ اشاره‌ای نگردیده است.

نکته‌ای که تمام این روایات بر آن اتفاق دارند، بیمار شدن حضرت در شهر ساوه و آمدنشان به قم است. از آنجایی که در این زمان اهالی قم به دوستی با اهل بیت(ص) مشهور بودند، آن حضرت خواستار رفتن به قم می‌شود. استقامت این شهر در حمایت از ائمه(ص) به حدی بود که امام صادق(ع) درباره فضیلت قم فرموده بود:« آگاه باشید که برای خدا حرمی هست و آن مکه است و برای پیامبر خدا(ص) حرمی می‌باشد و آن مدینه است و برای امیرمؤمنان(ع) حرمی وجود دارد و آن کوفه است. آگاه باشید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم می‌باشد».

درباره نحوه انتقال آن حضرت به قم چند نظر وجود دارد؛ از جمله گفته شد: زمانی که حضرت فاطمه معصومه(س) در شهر ساوه بیمار شد، از مقدار مسافت تا رسیدن به شهر قم پرسید، بیان شد 10 فرسخ است. آنگاه به خادم خود فرمود که او را به قم انتقال دهد. خادم او را به قم آورد و در سرای موسی بن خزرج بن سعد اضعری فرودآمد و نزول کرد. حسن بن محمد قمی این روایت را نپذیرفته و می‌نویسد: چون خبر به آل سعد رسید، همه اتفاق کردند که قصد«ستّی فاطمه» کنند و از او درخواست نمایند که به قم آید. از میان ایشان موسی بن خزرج تنها هم در آن شب بیرون آمد و چون به شرف ملازمت«ستّی فاطمه» رسید، زمام ناقه را گرفت و به جانب شهر کشید و به سرای خود او را فرود آورد.

سرانجام آن حضرت پس از 17 روز اقامت درشهر قم، در دهم ربیع الثانی سال 201 ق. بر اثر بیماری چشم از جهان فروبست. پیکر پاکش را پس از تشییعی باشکوه به سردابی که در باغ بابلان برای آن بانو مهیا کرده بودند، بردند. در این هنگام خاندان موسی بن خزرج درباره اینکه چه کسی باید به سرداب رود و آن بانو را به زمین نهد و دفن کند، با یکدیگر اختلاف پیدا کردند و سرانجام به توافق رسیدند که خادمی کهنسال به نام قادر مراسم خاکسپاری را انجام دهد لذا کسانی را به دنبال او فرستادند. اما ناگاه دو سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب صحرا پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز، یکی از آن دو وارد قبر شد و دیگری جسد پاک و مطهر حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد. آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آنکه با کسی سخن بگویند بر اسب‌های خود سوار و از محل دور شدند. درود و رحمت بی‌پایان خداوند بر وجود مبارکش و لعنت خداوند بر قاتلین و ظالمین در حقّش(الی یوم القیامة). اما عدد 17 را ملاحظه کنید که چون بهشت و تمام حقایق عددی وارد قم شد و اکنون اسرار همه‌ی علوم پرده گشایی شده است. خانم حضرت معصومه(س) باطنی از عدد 17 است.

*رابطه کلمه قرآن و عدد 17:

دقت کنید حروف اسم مبارک قرآن بصورت بسیط ؛ 11 حرف است و 6 نقطه دارد(قاف+را+الف+نون)، حال اگر حروف(11تا) را با نقطه‌هایش(6 تا) جمع کنیم، 17 می‌شود که کلّ محتوای قرآن در شروع دایره باطن حمد در دایره کل خلقت (7 طبقه آسمان‌ها و زمین‌ها) از یک شروع می‌شود تا 7 که در کنار هم می‌شود 17.

 

am5

 

و همانطورکه اشاره شد عدد 17 برابر با نام مبارک خداوند؛ بَهی است و عدد 17 یعنی حقیقت اسرار گنج آفرینش روز ظهور و تولد آورنده و پیام آور قرآن برابر با 17 ربیع الاول است { خوب دقت کنید هم ربیع است و هم اول است و هم 17!}  و 17 رکعت نماز(درواقع قرآن، حقیقت نماز است) و روز میلاد پیامبر(ص) و تمام محتوای حمد و محلّ نزول کلّ اسرار عالم بالا بر روی کلمه ارض یعنی عالم زمینی. پس چه کسی می‌تواند به عمق معنای قرآن برسد غیر از وجود مطهر و مبارک محمد و آل محمد صلوات‌الله علیهم اجمعین؟!

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم.

اگر ارقام 17 را با هم جمع کنیم 8 می‌شود که برابر با درجات بهشت است و ثمن عالم خلقت و ثمن همه‌ی کتاب‌های آسمانی و ثمن خریدن مقامات بهشتی است و خلاصه ظرفِ رضای خداست. اینجا درس را به اسم غنی پروردگار عالم می‌آموزد. نتیجه اینکه قرآن ظرف گنج اسم غنی پروردگار یکتاست چنانچه آیه 59 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو...( و کلید خزائن غیب نزد خداست و کسی جز خدا بر آن آگاه نیست...)

*جایگاه عددی کلمات زیر 17 می‌شود: هجده( برابر با عدد اسم مبارک حی خداوند است)= نبا(یعنی خبر بزرگ و باطن ولایت است)= بس( حرف اول و آخر قرآن کریم است؛ بِ بسم الله الرحمن الرحیم، س آخر کلمه ناس است. یعنی عدد 17 در ذیقعد باطن اول تا آخر کلام مبارک خداوند است)= دال( دلیل خلقت و گنج ربیع یعنی بهار و سبزی و طراوت و حیات طیب است)= جبل( یعنی کوه، باطن تمام معرفت و معدن علم و خزانه نعمت‌های خداوندی در دنیا و آخرت است). خوب بیندیشید که در هر کدام چه مفهومی نهفته است؟! یعنی عدد 17، از اسرار الهی است. و قرآن عزیز، گنج اسرار عدد 17( و تمام اعداد و حروف) است.

*رابطه کلمه ضمه و عدد 17:

چقدر جالب است که عدد ابجد کلمه کسره=285 و جایگاهش 51 است که در جمع ارقام 6 می‌شود. و عدد ابجد کلمه فتحه=493 و جایگاهش 52 است( برابر عدد ابجد کلمه حمد) که در جمع ارقام 7 می‌شود.  و رفع یا ضمه یا پیش با صدای اُ خوانده می‌شود. عدد ابجد کلمه ضمه=845 می‌شود که جمع ارقامش 17 می‌شود( 17=5+4+8) {17 رکعت نماز که "الصلوه عمود الدین" و "الصلوه معراج المومن" است. رفع، عروج و ترقی کردن، درجه گرفتن و بالا رفتن می‌باشد. حرکت رفع، امامِ دو حرکت قبلی است(کسره و فتحه)} و 8=7+1 . حال اگر جمع ارقامِ عددِ فتحه و ضمه و کسره را کنار هم بگذاریم، 786 می‌شود که برابر عدد ابجد بسم الله الرحمن الرحیم است!!!

پس شرط گرفتن ضمه آنست که از درِ خامس آل عبا(ع)[6] و امام رضا(ع) و درحقیقت ولایت 12 امام(ع) و 14معصوم(ص) و مخصوص امام زمانمان؛ اباصالح المهدی(عج)، شیعه و پیرو و با ادب شویم تا به رضای خدا مرفوع گردیم. شرطش آن است که پشت بابِ ولایت(پشتِ "ب" بسم الله الرحمن الرحیم)  مجرور شویم یعنی کسره بگیریم تا وارد حقیقت عبادت و جان قرآن، یعنی صلاة شویم. خلاصه آنکه صورت و کمالات و قامت انسانی و تاج "کرّمنا" را دریافت کنیم. و مرفوع شویم آنگاه باب‌های غیب و شهود و برکات و حیات باز می‌شود تا ما به حرکت فتحه؛ باب الفتوح شویم. انشاءالله

عدد ابجد کلمه رفع =350 است که باز جمع ارقامش 8 می‌شود 8=0+5+3 . و جایگاه( یا عدد موضعی) کلمه رفع=53 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک آسمانی احمد(ص) می‌باشد. دقت کنید که مقام شامخ رفع در جایگاه رتبه‌ی اول عالم خلقت است. در ادبیات عربی داریم: کلٌّ فاعلٌ مرفوعٌ. درحقیقت اصل موضوع در کلمه رفع، مقام مرفوع است که به فاعلیت هر فعلی دخالت دارد زیرا وجود مبارکش هو اَولی علی السرمدّیه، و وجود مقدس حضرت هی نهایة و مقام الروح می‌باشد. چنانچه حقیقت این مقام در وجود مطهر سروررمان پیامبر اعظم(ص) به نام نامی احمد(ص) در حقیقت جایگاه می‌نشیند. و او که صدرنشین فاعلیت رفع است، مقام مرفوع را داراست. اما معرفت به این مقام در مقام خلوص و بندگی کامل ایشان در مقام سجده‌ی تامّ به حضرت حق است. چنانچه اولین لقب مبارکش عبدالله است(أشهد أنّ محمداً عبده و رسوله) و نام پدر بزرگوارش هم عبدالله(ع) است. و در جایگاه عددی کلمه مرفوع به عدد 72 می‌رسیم که این عدد هم عدد ابجد کلمه سجده است و هم نشان از مقام سبع مثانی پیامبر(ص) دارد؛ اوست که باطن 2 تا 7 تاست. و اسرار باطن و حامل انوار مطهر گنج 14 معصوم(ص)؛ یک خودش و 13 نور مقدس معصوم(ص) است.

از آنجا که می‌دانید حرکات، مجموعه‌ی صدا هستند که تا بر سر حروف نمی‌آمد، حروف خوانده نمی‌شد و حقیقت حرکات و صدا، وجود مبارک نطق الله عالم ابالحسن علی بن ابیطالب(ص) است. درواقع با مقام ولایت، حرکت می‌گیریم و با عمل به آیات و کلام پروردگار عالم کسره و فتحه و درنهایت در بهشت رفع بگیریم.

وقتی خود را فقیر درگاه الهی بدانیم، هیچگاه رو سوی درِ دیگری نمی‌کنیم؛ مصداق آیه شریفه‌ی ایاک نعبد و ایاک نستعین[7]. و همین هیچ دیدنِ خود در مقابل پروردگار عالم باعث خضوع و خشوع بیشتر ما می‌شود در نتیجه در عینِ فقر، به مال و مقامِ واقعی می‌رسیم! چنانچه پیامبر(ص) فرمود: الفقرُ فخری. و قرآن مجید در آیه 38 سوره مبارکه محمد(ص) صراحتاً می‌فرماید: ...والله الغنیٌّ و انتم الفقراء...؛

جالب است که جایگاه عددی کلمه فقر=56 و برابر با جایگاه عددی کلمه قانت است{ کسی که قانت شد یعنی به سرچشمه دست یافته است و دیگر هیچگاه بدونِ آب(آبِ حیات!) نمی‌ماند}. جلوه زیبای رابطه فقر و قنوت را در زمستان با مشاهده درختان درمی‌یابیم که گویی ساقه‌های خالی و خشک(دست) خود را به سمت آسمان بلند کرده‌اند؛ دستان خالی خود را  به سوی پروردگار عالمیان دراز کرده و با تواضع و خشوع از او می‌خواهند که این فقرِ زمستان، فتحِ بابی باشد برای گل و شکوفه دادن در بهار و سبز شدن و رفعِ مقام در تابستان! پس ریشه‌ی خود را به عمق خاک می‌کشاند تا به سفره‌های زیرزمینی و قنات برسد. پس تا قنوت نکنیم به قنات نمی‌رسیم و بعد با سبزی و حیات و گل و میوه مرفوع نمی‌شویم. و عدد ابجد کلمه فقر=380 است که معنی می‌شود به 300=ش(صفت تفشی دارد) و 80=ف که جایگاه عددیش 17 است و جالب اینکه جمع ارقام عدد ابجد کلمه ضمه هم 17 می‌شود(ضمه=845 و 17=5+4+8). پس به عبارتی می‌توان گفت: کسره، افشاکننده‌ی باطنِ ضمه است! همانطورکه یک وزنه بردار برای کسب مقام باید خم شده و وزنه را بالای سر ببرد، آنگاه است که رتبه و مقام می‌گیرد(ظاهرِ امر این است که او زیرِ بار وزنه قرار گرفته و آن را بالاتر از خودش برده است اما در اصل، کسی که مقام می‌گیرد خودِ اوست نه وزنه!). پس هرچه وزنه‌ی اعمال نیک که بالای سَر می‌بریم؛ علامت ضمه عمل است(البته خاضعانه و خالصانه) سنگین‌تر باشد، مقام ما هم بالاتر می‌رود! انشاءالله

 


[1] ) علامه مجلسی؛روضة المتقین.ج2.ص6

[2] ) آیه 4 سوره مبارکه حدید

[3] )آیه 29 سوره مبارکه بقره

[4] )آیه 15 سوره مبارکه نوح علیه السلام

[5] ) در کتاب گنج نماز عدد 17 بطور کامل توضیح داده شده است

[6] )جمع عدد ولایی(=3) و معصومیت(=5) امام حسین(ع)، 8 می‌شود

[7] )آیه 5 سوره مبارکه حمد   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۰۲
عذرا شفائی