فصل هشتم: تعریفی از عدد 18
جایگاه عددی حرف ص=18 و عدد ابجدش 90 میباشد. در دسته حروف هوائیه یا بادی است و طبیعت خاکی-جنوبی دارد. ملکش حضرت اجمائیل است.
عدد 18 اُم الاعداد است و در مقام عددی بالاترین مقامات را در دایره هستی دارا میباشد. زیرا اتصال دهندهی تمام محیط دایره خلقت به باطن یعنی مرکز دایره است( قطر دایره خلقتست) و درواقع اندازه نگهدار و مشخص کنندهی محدوده محیط و مساحت و یا نگهدارنده قدر و ارزش و بهای حیات ظاهری و باطنی میباشد. زیرا این عدد برابر با اسم مبارک حی خداوند است که این اسم، اُم الاسماء است و از صفات ذاتی پروردگار عالم است و تمام اسماء الهی در بطن این اسم مبارک هستند که هم عدد ابجد و هم جایگاه عددیش 18 میباشد و درواقع عالم خلقت در مظهریت آن قرار دارند و بدون این اسم مبارک، هیچ ظهوری نیست.
چرا عدد 18، اُم الاعداد است؟!
زیرا در حقیقت در عدد 18، عدد 1 و 8 کنار هم قرار گرفته است؛ که عدد 8 بر مبنای 2 میشود 1000، پس 1000 باضافه 1(که در کنار 8 آمده) میشود 1001 که برابر با عدد ابجد کلمه ارض که درواقع نقطهی محتوای کلّ عالم خلقت که از آنجا دحوالارض شده به تمام عالم دنیا و برابر نام مبارک اسم رضا(ع) و برابر تمام اسماء الحسنای الهی و سرّ صمدیت پروردگار عالم که خواندیم به عدد 1001 جلوه کرد، میباشد.
پس اگر عدد 18 را به عدد باطنی و اُم الاعداد بخوانیم، حق است چراکه تمام اسرار به عنوان گنج صمدیت پررودگار عالم، احیا و حیات و ظهور و تمام اسرار عالم سرّ ظاهر و باطن را در خودش در برگرفته است. پس تمام این زیباییها در گنج عدد 18 ظهور مییابد.
امیدوارم بتوانیم این عدد را درک کنیم و خدا میخواهد که این عدد برابر عمر مبارک حضرت فاطمه(س) در دنیا قرار بگیرد یعنی عالم در مظهریت ظهور حوای روحانی ظهور پیدا کرده و کثرت کوثری خانم در حقیقت این عدد جلوه میکند! چنانچه میدانید که اگر عدد 18 را در 1 تا 9 ضرب کنیم در آخر جواب: طولی، عرضی و ارتفاعی به عدد 9 میرسد که 3 تا 9 کنار هم میشود 999 که برابر نام زیبای خداوند؛ رفیع الدجات است.
بنابراین عدد 18، سنگینترین اعداد است! و عدد 18 درواقع از 2 تا 9 تا تشکیل شده که دو شعاع دایره خلقت است. و عمر مبارک حضرت فاطمه(س) 18 سال است که 9 سال در بلوغ رسالت و 9 سال بلوغ ولایت را تجلی داده و ظاهر فرمود زیرا او نگهدارنده باطن ولایت و حفظ رسالت در باطن بیت الله حقیقی و باب الجنة میباشد و از یک نظر نفـْس کلی عالم خلقت است.
و در نگاه دیگر عدد 18 برابر 3 تا 6 تا میشود که حقیقت گنج انسان کامل و مقام عصمت اللهی میباشد. زیرا همانطورکه قبلا بیان شد وقتی کلمه انسان را به سه بخش( ان س ان) بنویسیم: چه درعدد ابجد و چه در جایگاه عددی سه بخش، درنهایت به عدد 6 میرسیم یعنی 3 تا 6 که کنار هم میشود 666=عصمت الله.
انسان: ان س ان
51(1+5=6) 60 (0+6=6) 51(1+5=6)
و از دیدگاه دیگر عدد 18 معنا میشود به عدد 10 باضافه 8 که هر دو از اعداد کامل هستند. عدد 10؛ گنج عشر و باطن گنج اربعین(1+2+3+4=10 میشود 4 روی 10؛ 40) است. و عدد 8 در مقام عددی باطن عدد 1000 و مظهر اسم غنی پروردگار عالم است{ عدد 8 بر مبنای 2 میشود 1000 که برابر با عدد ابجد حرف غ(غین) به جایگاه عددی 28 است}. پس عدد 18 برابر کلّ حروف هجا و اسرار تمام حروف است وجمع ارقام عدد 18(1+8) میشود 9 که سلطان اعداد است. و اسم مبارک آدم(ع) در جایگاه موضعی برابر عدد 18 میشود که خداوند متعال او را ابوالبشر قرار داد ؛ پدر همهی انسانهای روی زمین و زنده شدن نسلها از وجود مبارکش است.
*جمع اعداد 1 تا 18 میشود171 که برابر جایگاه عددی حروفِ نورانی "علی صراط حق یمسکه" و برابر با عدد ابجد کلمات معانی= ساقی= باب الفاطمه(س)= سامع است. و معنی میشود به 100+71 یعنی نگهدارنده 71 که برابر با عدد لام(الم)= رحم الله= غفور است. درواقع عدد 171 یکی از اسرار باطنی عدد 17 و 71 است که در توضیح زیبای حقایق عددی، در جلوهی جمع اعداد یک تا 18 ظاهر شده! اگر یکِ اول(یکان) 171 را برداریم، 17 میشود و اگر یکِ آخر(صدگان) را برداریم، 71 ظاهر میشود. و نکته جالب اینجاست که عدد ابجد حروف، هجده=17 میشود! پس این اسرار است که به عدد 171؛ جایگاه حروف نورانی معنی میشود! چنانچه اگر 17 و 71 را با هم جمع کنیم، 88 میشود که برابر نام مبارک حلیم پروردگار عالم است.
*جالب است که عدد ابجد حروف نورانی "علی صراط حق نمسکه"=693 میشود{ همان اعداد کلیدی 6،3 و 9 است که خالق قادر و توانا نظم هستی را در سرّ پایهی خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) در جسمانیّت، به ظهور تمام هستی ظاهر کردهاست! (آدم=45 و 9=5+4)، (حوا=15 و 6=5+1)، (پایهی خلقت در 6 روز، روی عدد3 ظهور دارد زیرا جمع اعداد 1تا3 برابر6 میشود؛ 6=3+2+1) }. حال اگر این سه عدد را با هم جمع کنیم 18 میشود(18=9+6+3) و 18=حی=جایگاه عددی حرفِ ص (که چشمهی فیوضات حقّ تعالی است) میباشد.
*اگر 2 در 9 (دو شعاع در دایره خلقت) ضرب شود عدد 18 بدست میآید( قطر دایره خلقت). و آیا این نکته قابل تأمل نیست که تمام دایره به عدد 360(درجه) برابر حروفِ شین است و جایگاهش 45؛ برابر اسم آدم(ع) به جایگاه 18 است، پس عالم در عدد 18 غرق است{ یعنی درحقیقت همان 1001 در نام مبارک رضا(ع) و کلمه ارض و در مقام من جعل الشمس و القمر است زیرا عدد 18 از دو رقم 1 و 8 تشکیل شده، که 8 بر مبنای 2 میشود 1000 و باضافه 1 میشود 1001}! عدد 18{برابر عدد کلمه حی میباشد}، طیّ منازل دنیاست که به هجده هزار آورده شده و در سنّ مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) خلاصه میشود. عدد 18 معادل با جایگاه حرف ص در الفباست. صاد، چشمهای در عرش پروردگار عالم است و هر کس باید در قلب دنیایی خود پیدایش کند{که حضرت رسول(ص) میفرمایند: قلب المؤمن عرش الرحمن} و با آن آب تطهیر باطن، وضوی ظاهر بگیرد(سِرّ وضو که مقدمهی عبادت است از اینجا نشأت میگیرد)!
*عدد ابجد هجده به حروف میشود 17 و جایگاه عددیش هم 17 میشود!
*جایگاه عددی کلمات زیر 18 میشود: حی= بلد= جان= آدم و عدد 118 که معنی میشود به 18+100 یعنی نگهدارندهی 18 برابر است با عدد ابجد کلماتِ اناالله= جمعه= مسیح= حسن.
*عدد ابجد نام زیبای حسن(ع)=118 و جمع ارقامش 10 میشود(10=8+1+1)، در واقع عدد 118 یعنی 18+100 که 100، برابر با عدد ابجد حرف(ق) به معنی نگهدارنده و 18، برابر با کلمه (حی) است. پس 118 یعنی نگهدارنده حی(زنده واقعی) است. شاید به همین علت امام حسن(ع)، سبزپوش آل پیامبر(ص) است و رنگ سبز به ایشان تعلق دارد و سبزی نشانه آب، حیات و زنده بودن است.
*نکته بسیارزیبایی برای اهل تفکر در عدد 18 نهفته است! خوب دقت کنید اگر بین 1و 8، عدد 1 بگذاریم، میشود 118 که برابر با عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است و اگر عدد 2 بگذاریم، 128 میشود که برابر با عدد ابجد نام مبارک حسین(ع) است!!!
*رابطه سوره مبارکه کوثر و عدد 18:
خانم دو عالم فاطمه زهرا(س)؛ سیدة النساء العالمین؛ میزان عالم است. او که حقیقتِ الف است درعالم ظاهر و عالم باطن، ظهوردهندهی کلّ اسرار حروف و اعداد و کلّ اسرار معانی میباشد.
درضمن جمع اعداد 1تا 18 سنّ مبارک خانم(س) برابر با عدد171 میشود که 171=عدد ابجد کلمه معانی و برابر با عدد ابجد اسم سامع خداوند است، کسی که بهترین گوش شنوا را دارد. چنانچه گوشوارهی بندگیش زینت عرش خداوند جلّ عظمته است. و جمع ارقام 171 میشود 9 (1+7+1=9) پس وجود مقدس خانم، تماماً گنجینه اسرار و معانی آن است و اگر خوب بفهمیم و انشاءالله به خلوص عمل کنیم به ریشهی طهارت و اخلاص دست پیدا میکنیم.
سوره مبارکه کوثر که متعلق به خانم فاطمه زهرا(س) است، 3 آیه دارد (آب=3) و جالب اینکه در حروف این 3 آیه ، 18 نقطه قرار دارد .عدد ابجد کلمه حی=18 {همانطورکه تمام قرآن ، کوثر و جانِ آب شد؛ و جعلنا مِن الماء کلّ شیء حی[1]، عمر مبارک خانم هم (از لحاظ جسمانی) در دنیا 18 سال بود؛ 9 سال در بلوغ رسالت در منزل پدر و 9 سال در بلوغ ولایت در منزل حضرت علی(ع) قرار گرفت که به عدد 18 سال عمر مبارکش، تمام عالم دنیا را زنده کرد. عدد 18 برابر حی شد و او که صاحب قدر است، کوثر وجود و حقیقت آب و جان آفرینش قرار گرفت.}
18 ذیحجه؛ اشرف الاعیاد؛ عید سعید غدیر:
آیه تبلیغ(آیه 67 سوره مبارکه مائده): یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فإن لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من الناس؛ ای پیامبر آنچه را از ناحیه پروردگارت به تو نازل شد، ابلاغ کن و اگر انجام ندهی اصلا پیغام پروردگار را نرساندی و خدا تو را از (شر) مردم نگاه میدارد.
آیه اکمال( آیه 3 سوره مبارکه مائده): ...الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ امروز دینتان را برای شما کامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.
اما چه حکمتی در این نهفته که خداوند متعال عید غدیر را که اشرف الاعیاد است در روز هجدهم ماه ذیحجه(دوازدهمین ماه سال قمری) بر همگان اظهار فرموده است؟!
درواقع کلمه عید از ریشهی عَوَدَ یعنی برگرداندن هستی در چرخش حیات، مثل کلمه معاد که خداوند همه انسانها را بعد از مردن، زنده میفرماید و حیات حقیقی را برای همه از نظر ظاهر جسمی و باطن عملی احیا میفرماید که یوم بارز خوانده میشود یعنی همهی زندگی دنیایی اشخاص بطور کامل و حقیقی بروز میکند و آشکار میشود. و حق از باطل کاملا جدا میشود و هر کس در جایگاه حقیقی خود قرار میگیرد. پس عید غدیر حقیقت حیات بخشیدن به زندگی حقیقی و آخرتی همهی عالمیان است. زیرا حقیقت رسالت پیامبر(ص) در عالم هستی، قوس نزول است و گنج ولایت وجود امیرالمؤمنین و یازده ذریه معصومش(ص)، قوس صعود است. نکته قابل توجه اینست که در شروع قوس نزولی از عالم اعلا به عالم اسفل با وجود مطهر پیامبر گرامی محمد مصطفی(ص) است که نام مبارک محمد(ص) از دو قسمت تشکیل شده: مح- مد ؛ مح یعنی همه عالم در نور مقدسش محو است و مد یعنی امتداد تمام عنایت وجود مبارک اوست الی یوم القیامة. و اما در قوس صعود از عالم اسفل به عالم اعلا به وجود مبارک حضرت علی(ع) است که نام مبارکش از اسم اعلای پروردگار عالم است، پس عالم صعود مثل فواره رحمت الهی است.
پس درواقع انسان بدون ولایت اهل بیت معصومین و مکرّمین(ص) تعالی ندارد! و علوّ مقام انسانیت یعنی جداشدن از حیوانیت و رسیدن به مقامات و کرامات انسانی فقط در سایه علوی شدن است. بنابراین اگر غدیر نبود، همهی زحمات پیامبران بزرگوار و اوصائشان در عالم سفل دنیا هدر میشد. درواقع هدایت به تعالی رسیدن در عالم آخرت محقق نمیشد. درواقع عمود دین در مرکزیت دایره خلقت به نام توحید و سبز شدن تمام زحمات رسولان با ولایت، به نتیجه و مقصد عند ربهم یرزقون میرسد.
بنابراین خداوند کریم نام مبارک حضرت علی(ع) را از نام اعلای خودش قرار داد و فرمود من اعلا هستم و نام(مبارکش) را علی نامیدم. پس وجود مبارکش آسانسور به اعلارفتن بندگان مؤمن خداوند است و بدون وجود مبارک خودش و اولاد معصومش(ص) کسی به اعلا و قرب الهی؛ رسیدن به درجات بهشت اعلا علیین راه ندارد. پس باید اینجا دریابیم که ولایت یعنی چه؟! و چرا اینقدر مهم است که خداوند به حضرت رسول گرامیش میفرماید اگر ولایت مولا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) را ابلاغ نکنی، رسالتت را تمام و کامل نکردی(آیه 67 سوره مبارکه مائده: یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و اِن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس انّ الله لا یهدی القوم الکافرین؛ ای پیامبر آنچه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان و اگر نرسانی تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکردی، و خدا تو را از شرّ و آزار مردمان محفوظ خواهد داشت که خدا گروه کافران را به هیچ راه موفقیتی راهنمایی نخواهد کرد).
یعنی تمام هدف پروردگار عالم از رسالت رسولان و کتابهای آسمانی، مرحله تعالی و صعود بندگان خدا به عالم قرب الی الله است و رسیدن و کامل شدن هدایت به درجه بندگی خالصانه در قرب الهی است، اینجاست که مقام خلیفة اللهی را دریافت میکند. درواقع انسان زندهی حقیقی میشود و هرگز میته نمیشود، درواقع به مشهد شهود حق میرسد و در مقام به شهادت نائل میشود و حق بندگی را بجامیآورد و یا مجاهد فی سبیل الله، مجاهدتش در قوس صعود است که بتواند از اسفل السافلین به اعلا علیین به سلامت برسد. این مقام هم به کسی نمیرسد مگر اینکه شیعه و پیرو ولایت حضرت علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) شود.
خوب دقت کنید عید غدیر در روز 18 از ماهِ 12 (ذیحجه) سال قمری است. و هر کدام از این اعداد دریایی از معارف در خود نهفته دارد که به لطف خدا تا اندازهای در همین کتاب بیان شده است. اما خوب دقت کنید که جمع 18 و 12 میشود 30 یعنی تمام گنج 30 جزء قرآن و ولایت و توحید و تعداد روزهای هر ماه و ... !!! و جالب است که عدد ابجد کلمه غدیر=1214 است که بعبارتی خوانده میشود 12 و 14 . درواقع تمام سال در جان این دو عدد است: سال شمسی 365 روز است که جمع ارقامش میشود 14(5+6+3) و سال قمری 354 روز است که جمع ارقامش میشود 12(4+5+3). پس ما در تمام سال در غدیر هستیم یعنی 12 و 14! بنابراین همه باید به عمل، غدیری شویم و نفسهایمان را در تداوم اسلام و قرآن و قربان ولایت امام زمانمان اباصالح المهدی(عج) خرج کنیم و پرچمدارش باشیم و تا میتوانیم رشد دهنده و مروّج علم قرآن و علوم ظاهری و باطنی دین و رشد عقلی و فکری خود و دیگران باشیم تا جوانهایمان زیر پرچم طاغوت و طاغوتیان نروند! درواقع 12 همان دو عدد 6 و 6 است یعنی 66 برابر نام مبارک الله جلّجلاله و جمع ارقام 66 (12=6+6) همان وجود 12 امام معصوم(ص) است و 14 همان دو عدد 7 و 7 است یعنی 77 برابر نام مبارک هوالله و جمع ارقام 77(14=7+7)؛ وجود مبارک 14 معصوم(ص) است. درنتیجه گنج کنزالله سوره مبارکه حمد است و برابر تمام حروف آن و تمام باطن کل قرآن است. پس بدانید غدیر یعنی چه؟!
*حدیث غدیر:
حضرت السلطان علی بن موسی الرضا(ع) فرمودند: مَثل المؤمنین فی قبولهم وَلاءِ امیرالمؤمنین فی یوم غدیرخم کمَثل الملائکة فی سجودهم لِآدم و مَثل مَن اَبی وِلایة امیرالمؤمنین(ع) فی یوم الغدیر،مثل، ابلیس"لعنة الله"؛ مثل مؤمنانی که ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) را در روز غدیر قبول کردند مانند ملائکههایی است که بر حضرت آدم(ع) سجده کردند و مثل کسانی که ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) را در روز غدیر نپذیرفتند همانند ابلیس لعنة الله است که به حضرت آدم(ع) سجده نکرد.( عوالم العلوم و المعارف ج2 ص 224- مستدرک سفینة البحار ج7 ص 168)
*شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
«وَقِفوهم إنّهم مسئولون»؛ آنها را نگه دارید که باید مورد بازپرسی قرارگیرند.( سوره مبارکه صافات، آیه 24)
حضرت ابا محمد حسن العسکری علیه السلام در تبیین شریفه فوق فرمودند: « .. یُنادی مُناد آخر مِن عَرصات القیامة الا فسوقوهم إلی الجنة بشهادتهم لِمحمد(ص) بالنبوة فإذا النداء من قبل الله عزّوجلّ لا بل قِفوهم إنّهم مسئولون یقول الملائکة الذین قالوا سوقوهم إلی الجنة لِشهادتهم لمحمد بالنبوة لما یَقِفون یا ربّنا فإذا النداء مِن قبل الله قفوهم إنّهم مسئولون عن ولایة علی بن ابیطالب و آل محمد(ص) یا عبادی و إمائی إنّی أمرتهم مع الشهادة بمحمدٍ شهادة اخری فإذا جاءوا بها فعظّموا ثوابهم و أکرموا مآبهم و إن لم یأتو بها لم تنفعهم الشهادة لمحمد بالنّبوة و لا لی بالربوبیته فمن جاء بها فهو من الفائزین و من لم یأت بها فهو من الهالکین»( تفسیر الامام العسکری علیه السلام ج1ص405)؛ منادی در عرصات قیامت ندا میدهد: آنان[مسلمانان] را به خاطر شهادتشان به نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله به بهشت ببرید[اما] ناگهان ندا از جانب خداوند عزّوجلّ بلند میشود: «نه،آن ها را نگه دارید که باید مورد سؤال و بازپرسی قرار گیرند. ملائکهای که به خاطر شهادت مسلمانان به نبوت محمد(ص) ندا داده بودند که آنان را به بهشت ببرند، میپرسند: بارپروردگارا! چرا بایستند؟ پس ندا از جانب خداوند میرسد: آنان را متوقف کنید که مسئولند از ولایت علی بن ابیطالب و آل محمد(ص)! ای بندگان و کنیزان من! من همراه با شهادت به محمد(ص) آنان را امر کردم که شهادت دیگری نیز بدهند؛ پس وقتی آن شهادت را آوردند ثوابشان را عظیم و بازگشتگاهشان را محترم کنید و اگر آن[شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علی(ع)] را نیاوردند، شهادتشان به نبوت محمد( ص) و شهادتشان به ربوبیّت من برای آنان نفعی ندارد، پس هر کس آن شهادت را آورد از رستگاران است و هر کس آن را نیاورد از هلاک شوندگان است.
ابن عباس گفت: چون روز قیامت فرا رسد، خداوند به دوزخ بان فرمان میدهد که دوزخهای هفتگانه را برافروزد و به رضوان فرمان میدهد که بهشتهای هشتگانه را آزین بندد و میفرماید: ای میکائیل! صراط را بر روی دوزخ بگستران و ای جبرئیل! ترازوی عدالت را به زیر عرش قرار ده و ندا سر ده: ای محمد! امّت خود را برای حساب به پیش آور؛ سپس خداوند متعال فرمان میدهد تا هفت پل بر روی صراط قرار گیرد که هر پل، هفده هزار فرسخ درازا دارد و بر هر یک، هفتاد هزار فرشته ایستاده است و آنها زنان و مردان این امت را بازخواست میکنند.
بر نخستین پل از ولایت امیرمؤمنان علی(ع) و دوستی اهل بیت محمد(ص) میپرسند، هر که این با خود داشته باشد، همچون برقی تندرو از نخستین پل میگذرد و هرکس اهل بیت پیامبرش را دوست نداشته باشد، هر چند در نیکوکاری، کردار هفتاد صدیق را آورده باشد، با سر به سوی ژرفای دوزخ واژگون میشود، بر دومین پل درباره نماز ، بر سومین پل درباره زکات، بر چهارمین پل درباره روزه، بر پنجمین پل درباره حج، بر ششمین پل درباره جهاد و بر هفتمین پل درباره عدل بازخواست میشوند. هرکه از آنها بهرهای به همراه داشته باشد، همچون برقی تندرو از صراط میگذرد و هر کس نیاورده باشد، به عذاب دچار گردد و این همان کلام خداوند متعال است: «وقِفوهم إنّهم مسئولون» یعنی ای فرشتگان! آنها را (یعنی بندگان را) بر روی نخستین پل برای پرسش از ولایت علی و دوستی اهل بیت(ع) نگه دارید.
و از حضرت امام باقر(ع) درباره این آیه پرسیدند، ایشان فرمود: آنها را بر جای خود نگه میدارند و میپرسند: شما را چه شده؟ چراهمان گونه که در دنیا علیه علی(ع) یکدیگر را یاری کردید، در آخرت از یکدیگر پشتیبانی نمیکنید؟ خداوند متعال میفرماید: «بل هم الیوم مُستسلمون»یعنی در برابر عذاب، تسلیم شدگان هستند.
*ولایت، نفـَس رسالت است:
جالب است ولایت، نفـَسِ رسالت است و نفـَس، مقام ولایت کلّی در بدن دارد. چنانچه نفـَس در تمام سلول بندی بدن نفوذ دارد و مرکز و نشان حیات است. و نفـَس است که از سلولهای کفِ پا تا رأس بدن( سر)، حیات را سَریان و جریان میدهد و همراه حیات، تمام مظاهر حیات را هم متجلی و متعدی مینماید. مثل دیدن چشم و شنیدن گوش و تکلم زبان و خوردن خوراکی و رشد و تکامل عقلی و علمی و بدنی و آنچه در زندگی انسان باید رشد کند و به تکامل برسد... .
پس نفـَس، ولایت کلّی در بدن دارد. چنانچه همینکه نفـَس قطع شود، تمام زندگی از حیات دنیایی هم منقطع میشود. بنابراین مقام نَفـْس در گنج ولایت به حقیقت، نگهدارنده رسالت است مانند نفـَس که در تمام بدنِ کلّ انسانِ کامل و جامعه بشریت، تضمین حیات را به عهده دارد و در تمام ساختمان بدن منشأ حیات است.( مبحث کامل نَفـْس و نَفـَس در قسمت عدد 19 آمده است)
نکته مهم اینکه ولایت، حیات تنفس رسالت است. درواقع حیات رسالت در ضمانت نفـَس ولایت است.
دقت کنید! چرا دشمنان و طاغوت در هر زمان با ولایت معصومین(ص) مخالفت میکردند و چرا در نهایت وجودهای مبارک را شهید کردند؟! زیرا ولایت مانند نفـَس، حیات عدالت را در جامعه جاری میسازد. و در تمام تاریخ هم حکومت طاغوت برای اینکه حکومتش تثبیت شود، نفـَس بندگان خدا را میگیرد و مردم را از قدرت عقلی و فکری و علمی ساقط میکند؛ فحشا و منکر و مواد مخدر و وسائل لهو و لعب را در بین جامعه پخش میکند تا جاه طلبان و دنیاپرستان به آن مشغول شوند و از طرفی هم فقرو گرفتاری در قشر ضعیف، باعث میشود خودش بتواند کاملا قدرت فهم و درک مردم و زندگی آنها را استثمار کند.
درواقع جامعهای که از قدرت فکری و عقلی ساقط شوند، مردگان(باطنی) هستند و حکومت بر آنها خیلی راحت است. و اینچنین طاغوت حکومت بر مردگان میکنند که هیچ صدای اعتراضی نداشته باشند و هر بلایی سرشان بیاورد، خاموش باشند. و همانطورکه انسان مرده، همهی اموالش از او ساقط میشود طاغوت، اموال و داراییها و تواناییهایشان را به غارت میبرد و آنها را همچون مردگان در گورهایی که انتخاب کرده دفن میکند!
اما دین در سایهی ولایت، حیات انسانی بندگان خدا را زنده و راه سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت و فهمیدن و بینش یافتن در همهی زمینهها و رسیدن به حق حقیقیشان را به آنها اعطا میکند و عدالت را بپا میکند زیرا تنها ولایت معصومین(ص) هستند که هیچ نیازی به مردم ندارند. و قدرت و شخصیت افراد را به آنها میدهد؛ با عالِم کردن مردم و دادن بینش و تقویت عقل و فهم مردم آنها را از درون نفس تقویت میکند( اعتماد به نفس پیدا میکنند تا بتوانند برای زندگیشان تصمیم بگیرند و پیرو و شیعهی معصومین شوند تا در دنیا و آخرت سعادتمند گردند). پس انسان مؤمن هرگز زیر پرچم طاغوت قرار نمیگیرد.
بنابراین ولایت با نفـَس نورانی خود، حیات طیب به جامعه انسانی میدهد و آنها را زنده میکند و طاغوتها با این حیات مخالفند و همانطورکه بیان شد حیات انسانی را در مردم میمیرانند یا بقولی میکُشند( چنانچه امروزه با ترویج مُد و زندگی غربی و همنشینی با سگ و حیوانات و فحشا و منکر بین جوانان نشان مدرن شدن و تمدن و افتخار میدانند!) و راه دین برعکس این مسیر است. نکته مهم اینکه ولایت، نقطهی مقابل طاغوت است.
پس عدد 18 برابر کلمه حی، انتخاب حیات آخرتی است از جانب خداوند کریم تا رسالت زنده بماند و کتاب آسمانی امروز تجلی حیات حقیقی برای رسیدن به هدف کلی انسانی و ولایت عظمای حضرت امام زمان(عج) و آخرت با سعادت باشد. بنابراین اگر اشتباه داریم باید توبه کنیم و راه نورانی و باسعادت ولایت را انتخاب کنیم.
*انتقال رسالت رسول اکرم(ص) به ولایت حضرت علی(ع):
خوب دقت کنید! سختترین و سنگینترین انتقال ولایت، در روز 18 ذیحجه به حضرت علی(ع) صورت گرفته است. درحالیکه شما میدانید همهی امامان معصوم(ص) در زمان شهادت، این انتقال را به امام بعدی انجام میدادند اما کسی خبردار نمیشد. ولی حضرت محمد(ص) برای این انتقال در سال آخر عمر مبارکش، در حجة الوداع به امر خداوند کریم بعد از حج مردم را از خانه خدا بطرف محل غدیرخم میخواند. چرا زمان حج را انتخاب فرمود؟! زیرا مؤمنین در زمان حج واجب از هر شهر و دیار و کشوری در خانه خدا جمع میشوند. و حضرت میخواهد این پیام الهی به گوش همهی ملتها و مردم در هر شهری برسد که بقولی 120 هزار نفر در غدیر خم جمع شدند.
نکته مهم اینجاست که امیرالمؤمنین(ع) برای قبول ولایت باید برای انتقال نزول رسالت به صعود ولایت باید برای خدا گردن به گرو بگذارد! درواقع حضرت یکبار در شب لیلة المبیت؛ شبی که حضرت رسول اکرم(ص) به امر خداوند خواستند از مکه به مدینه هجرت کنند، امام(ع) گردن به زمین گذاشت و تمام بار مسئولیت را برعهده گرفت و در جایگاه پیامبر(ص)( در رختخواب منزلش) قرار گرفت تا ترازوی میزان الهی در اتصال باطن نزول قرآن از مکه به مدینه و سلامت پیامبر و خانواده محترمش(ص) و تمام شدن رسالت و نزول تمام قرآن، امام(ع) نفـَسهایش را گرو گذاشت و جان عزیزش را در قربانگاه قرار داد. و خداوند آنروز تمام حیات دین و اسلام و قرآن و حتی زوجیتش با خانم دو عالم(س) و تمام ظهور قدوم(تولد) مبارک فرزندانش(ص) در مدینه را تضمین فرمود. و همه در گرو نفـَسهایش حیات خود را ظهور دادند.
شجره طیبه در مکه و مدینه در کمال دین و قرآن:
توجه بفرمایید! درخت اسلام که بنام شجره طیبه است{ آیه 24 سوره مبارکه ابراهیم(ع): کشجرة طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء}، درحقیقت در سه زمان بارور شده است: بعد از بعثت پیامبر(ص) 3 سال تبلیغ رسالت مخفی بود که میشود ریشه درخت تا بخوبی در دلها جابگیرد. 10 سال علنی شد یعنی تنه درخت ظاهر شد. یعنی به عدد 13 سال در مکه خداوند منان خواست تبلیغ دین به جایگاه حرفِ م یعنی به طهارت برسند و توحید برعدهای معلوم شد. آنگاه ولایت به وجود حضرت علی(ع) به صورت تبلیغی و هدایت گری و در غزوههای پیامبر(ص) معرفی شد آنگاه حضرت مأمور شدند تا هجرت کنند و به مدینه بروند. درواقع تنه درخت همان گردن گذاشتن حضرت علی(ع) به خوابیدن در رختخواب پیامبر(ص) است و پل پیروزی است که پیامبر(ص) به مدینه تشریف فرما شدند و آنگاه قسمت مهم درخت اسلام در مدینه با ازدواج نورانی دو شمس و قمر ولایت و رسالت، گنج ذریههای معصوم(ص) به منزله شاخه و برگ و میوههای درخت ظهور پیدا کردند.و شهر یثرب به مدینه منوره، مدینة النبی خوانده شد و باب الجنة؛ درِ بیت نورانی فاطمه زهرا(س) و حضرت علی مرتضی(ع) در مسجد پیامبر(ص) بازشد و حدیث کسا به وجود مطهرشان خوانده شد و اسرار پنج نور مقدس(ص) در مدینه، زیر کسا از عالم بالا در دنیا قرار گرفتند. پس ولایت حضرت اسرار رسالت قرار گرفت.
چنانچه در سال دوم هجرت در مدینه منوره، ازدواج حضرت با صدیقه کبری(س) اتفاق افتاد و در سال سوم و چهارم فرزندان گرامیشان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مولود شدند و چنانچه 9 ذریه معصوم در بطن امام حسین(ع) است، پس همه 14 نور مقدس معصوم(ص) در مدینه قرار گرفتند. پس همه در بیت باب الجنة حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) که بیت الحمد و بیت الله حقیقی خوانده میشود، زیر کسا جمع شدند. و 28 سوره مبارکه قرآن در مدینه به قلب پیامبر اعظم(ص) نازل گردید.
توجه بفرمایید! اگر قوس نزول را در مکه و قوس صعود را در مدینه تصور کنید: حضرت علی(ع) اتصال دهنده بود و گردن به زمین گذاشت و با نفَسهایش به تمام قرآن و اسلام و باطن نزولات و ظهورات ولایت، حیات بخشید و این صعود را ضمانت فرمود!
پس در مرحله بعدی در یوم غدیر، حضرت به این مسئولیت گردن گذاشت که برای تمام جهانیان انتقال قوس نزول رسالت به قوس صعود ولایت خودش و یازده ذریه معصومش(ص) صورت گیرد تا هدف رسالت به هدایت عوام الناس به قرب الهی و در بیت باب الجنة بهشت، راه باز شود و اتصال برقرار شود. بنابراین سختترین انتقال از رسالت به ولایت کلی در غدیر انجام شد و اگر نمیشد، رسالت حضرت کامل نمیشد.
نکته: جزء 18 قرآن کریم به سوره مبارکه مؤمنون شروع میشود که متعلق به حضرت علی(ع) است.
عدد 18=ص=90:
عدد 18 برابر با جایگاه عددی(موضعی) حرف ص است و عدد ابجد حرف ص=90 و عدد 90 برابر با عدد ابجد حروف "میم" است یعنی کلّ باطن حیات اربعینی عالم است چنانچه باب طهارت و چشمه طهارت و رحمت الهی در عالم عرشی میباشد. درواقع مرتبه 90 برابر است با 9 تا 10 تا یعنی عدد 9 است که با تعالی مقامی در ضرب شدن به 10 مرتبه قوس صعودی و نزولی، به 90 میرسد! اما بلوغ عددیش، 9 است که اگر به حروف نوشته شود(نُه)، عدد ابجدش 55 میشود که در جمع عدد 10 را میدهد(10=5+5) که همان مراتب حقیقی و تولد حروفی نُه است و جایگاه عددی نُه میشود 19 .
وقتی به صورت سه حرفی بخوانیم (صاد) عدد ابجد صاد=95 میشود که خودش در ظاهر(95)، جلوه 9 و 5 است و جمع ارقامش 14 میشود(14=5+9) { در کتاب مهندسی خلقت در عدد 9و 5 بطور کامل شرح داده شده است}. و تمام اسرار 9 و 5 ، حقیقت کلمه صاد است که نام چشمهای درعرش پروردگار عالم میباشد و آن چشمهی نورانی به گنج عشر و تمام اسرار عالم عمّا(ندیدنیها)، از عالم عرشی به عالم دنیا در حقیقت نور و هدایت و به وجود 14 نور مقدس(ص) ظاهر میشود(دیدنی میشوند).
و تمام گنجِ این چشمه(صاد)، به عدد گنج عشر به چهار ستون عرشی، در جمع عدد 1 تا 4 آن که برابر 10 میشود، از سقف خضراییاش به تمام 4 ستونش به عالم دنیا تا عالم قیامت را به حقیقتِ ربیع بهاری سبز و منوّر کرده و اسرار را به کلمهی گنج عشر که همان حروف عرش است، به دنیا ظاهر فرموده است! حدیثی نورانی در کتاب اسرار معراج از آقای عمادزاده نقل شده است که میفرماید وقتی حضرت رسول اکرم(ص) در معراج به ساق عرش تشریف فرما شد، خداوند متعال فرمود چشمهای در عرش است به نام ص، آنجا وضو بگیر و 2 رکعت نماز بخوان... . و جالب است که عدد ابجد کلمه=95 میشود که خداوند متعال وجود مطهر معصومین(ص) را در قرآن کریم، کلمات خود خوانده است. آیه 37 سوره مبارکه بقره: فتلقّی آدم مِن ربّه کلماتٍ...؛ پس آدم(ع) کلماتی از سوی پروردگارش دریافت کرد( توسل به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود).
و حضرت عیسی(ع) را کلمه خود معرفی میفرماید، آیه 171 سوره مبارکه نساء: ...إنّما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و کلمته القاها الی مریم و روحٌ منه...؛ حقیقت غیر از این نیست که مسیح عیسی ابن مریم رسول خداست و کلمه الهی و روحی از عالم الوهیت است که به مریم فرستاده... .
درواقع کلمه یعنی کُلُ همه! چنانچه دایره خلقت به شکل حرف ه (ها) به عدد 5 است و شعاع آن عدد 9 برابر حرف ط، پس تمام دایره خلقت در عدد 5 و 9 غرق است که به حروف میشود طه یعنی همه در ولایت 14 نور مقدس ائمه طاهرین(ص) جمع است. پس عدد 18 درواقع اُم الاعداد است!
*اعجاز عددی سوره مبارکه ص:
نام یکی از سورههای مبارکه قرآن، ص است که از اعجازهای عددی بشمارمیآید زیرا عدد ترتیب نزول و عدد ترتیب نوشتاری آن در قرآن کریم برابر 38 است و جایگاه عددی نام مبارک حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) 38 میباشد! یکی از نامهای قرآن کریم، ص است چون قرآن، چشمهی جوشان الهی است و در حقیقت باطن رسالت و ولایت است که تا با این دو چشمه که هر دو وجود مبارک، عین الله چشمهی الهی هستند شستشو نشویم به بهشت راه نداریم. عدد ابجد حرف ص=90 و برابر با عدد ابجد حرف میم میباشد که هدف خلقت، رسیدن به میمِ بسم الله الرحمن الرحیم است.
حرف ص به صبر معنی شده است. پیامبر(ص) فرمود: منزلت صبر نسبت به ایمان مثل سر است به بدن. پس هر کس به صادِ صبر نرسد، ایمانش قیمتی ندارد و امتحانِ ایمان به صبر است. و چنان در کربلا، صاد را به صبر معنی کردند بخصوص صبر حضرت زینب(س) که ایشان امّ المصائب و عقیله بنی هاشم خوانده شد. در واقع خانم در سفرش از کربلا که عاشورا بپا شد تا بعد از 40 روز و طیّ 40 وادی که به کربلا برگشت ، اربعین ( و باب طهارت) را بپا داشت(الی یوم القیامة). یعنی خون مظلومیت ابا عبدالله الحسین(ع) و یارانش را به بها رسانید و آنجا چشمهی صاد ظاهر شد که اشک مؤمنین است!
*خیلی زیباست! عدد ابجد اسم آدم(ع) برابر با جایگاه کلمه انسان میشود 45 و در جمع ارقامش 9، و جمع ارقام عدد ابجد کلمه انسان هم 9 میشود(9=2+6+1) پس درواقع 9 و 9 که میشود 18 و برابر کلمه حی است و اگر 162(=انسان) را بر 9 تقسیم کنیم 18(=حی) میشود که در حدیث آمده عالم دنیا 18000 منزل است یعنی هریک عدد 18 برابر 1000 است. و جالب است که تمام دایره خلقت 360 درجه است و عدد ابجد سیصدُ شصت=954 است که در جمع ارقامش 18 میشود (18=4+5+3) و این عدد برابر با کلمه حی است که جلوه صفت ذاتی پروردگار است. و اگر بصورت سیصد و شصت بنویسیم عدد ابجدش 960 میشود و جمع ارقامش 15؛ برابر با اسم حوا(س) ؛ ظرف حیات است. جالب است که جایگاه عددیش 114 میشود؛ برابر با کلّ سورههای قرآن. درواقع 960 برابر اسم مبارک خداوند ذوالعزه و البقاء و اسم مبارک نذیر و نام مبارک مذکر(ظرفِ ذکر) است. تعداد حروفِ سیصد و شصت: 8 حرف و تعداد نقطههایش 7 تاست که رویهم عدد 15 را نشان میدهد.
*عدد 18 یعنی 8 روی 10 ؛ وجود مبارک امام رضا(ع)
عدد 18 بعبارتی میشود 8 روی 10 که هشتمین حرف الفبای ابجدی، ح میباشد و عدد 8 به عربی ثامن خوانده میشود که ریشهاش کلمه ثمن به معنی گرانبها و قیمتی(که درواقع در دنیا نمیتوانیم به قیمتش برسیم) است. حرفِ ح از حروف حلقی میباشد و صفتش، بُحّه یعنی گلوگیر و سخت است و طبیعتش بارد(برداً و سلاماً)؛ خنک و سلامتی دهنده است. و عدد 8 بر مبنای 2 میشود 1000.
راستی چرا خداوند میخواهد تمام عالم در کلمه حمد غرق باشد و چرا نام مبارک حضرت محمد(ص) از ریشهی حمد است و اول نام مبارک دو آقازادهاش؛ امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، حرفِ ح میباشد. شاید همانطورکه میدانید، اسماء مبارکشان اسماء الله و با مُسمّیٰ هستند. پس خداوند همهی عالم را در زیر چتر عدد 8 که همان گنبد سبز خضرایی عرش کبریایی خودش است، قرار دارد و همه را در پناه اسم مبارک غنی خودش و وجودهای مبارک جلوه ذات اقدس غنی خود قرار داد تا همگان بدانند این بزرگواران درحالیکه غنی هستند، اما عبد و بنده خالص خداوند هستند و پیام آور(پیامبر) و هادی برای بندگان خدا هستند.
وجود مبارک امام رضا(ع) هشتمین امام(ع) و دهمین معصوم(ص) است پس جمع عدد ولایی(=8) و معصومیت(=10) ایشان میشود 18(18=8+10) که برابر با کلمه حی است. پس زنده شدن واقعی زمانیست که به ثمنِ رضا واصل شویم. که امام حسین(ع) در لحظات آخر عمر شریفش در قتلگاه فرمود: رضاً بقضائک تسلیماً بأمرک... .اگر ارقام 18 را با هم جمع کنیم 9 میشود(9=8+1). در حقیقت امام رضا(ع)، بلوغ 9 تمام اعداد را داراست. پس ایشان دردانهای است در جمع باطن همهی معصومین(ص)؛ یعنی شمس الشموس است! چون رضای خدا، یک راه بیشتر نیست؛ صراط مستقیم. پس در تمام اعمال ما از صبح تا شب ، در خواب و بیدار، در تمام واجبات و مستحبات و ... شرط قبولی، رضای خداست والا باطل است. این ثمنِ بلوغ اعداد است در 9 و 5 ِ وجود مبارک امام رضا(ع) که فرزندش، نهمین معصوم(ص) است و خودش، پنجمین ذریه معصوم(ص) امام حسین(ع) است{ از 9ذریه؛ و تسعة المعصومین من ذریة الحسین{
*شرح اسم مبارک الصمد
در قرآن کریم فقط یک بار نام مبارک صمد آمده است؛ آیه 2 سوره مبارکه توحید که اخلاص خوانده میشود. تمام حقیقت ولایت، توحید ناب و خالص است. چنانچه قدوم مبارک حضرت علی(ع) از خانه خدا یعنی خانه توحید در دنیا ظاهر شده؛ ایشان مولی الموحدین است. پس حقیقت توحید، باب طهارت است که خانه خدا، بیت الله الحرام، خانه مقدس و مطهر است زیرا شرط به طهارت رسیدن، اخلاص است. و گفتن شهادتین انسان کافر را مسلمان میکند و از عین نجاست به طهارت وارد میکند. زیرا حقیقت توحید، آب است و آن کوثر وجود مبارک حضرت فاطمه (س) است که حضرت علی(ع) ساقی آن حقیقت کوثر است.
پس وقتی خداوند، صمدیت خود را ظهور میدهد یعنی تجلی صمدیت در سوره مبارکه توحید، ولایت است! زیرا درحقیقت صمد یعنی توپُر، هیچ جوفی در آن نیست، یعنی اسم غنی پروردگار عالم و در مرتبه عددی صمد به معنی عدد 1000 است. وقتی خداوند میفرماید: الله الصمد در یک معنی میشود هزار باضافه یک یعنی 1001 که برابر با کلمه ارض و اسم مبارک رضا(ع) است! درحقیقت کلّ جامعیت اسماء الحسنای الهی و سرّ رسیدن به حقیقت رضای خداست. که وقتی امام رضا(ع) میفرماید:... أنا مِن شروطها یعنی ولایت شرط ورود به حصن لا اله الا الله یعنی توحید خالصانه میباشد. درواقع از تجلی ذات اَحدیت از درون خود خبر میدهد؛ که چگونه باید همه پیوند شوند.
و همانطورکه بیان شد جمع عدد ولایی و معصومیت امام رضا(ع) 18 میباشد. و از طرفی عدد 18 تشکیل شده از عدد 1 و 8 که عدد 8 بر مبنای 2 میشود 1000، پس بعلاوه 1 میشود 1001. بنابراین اسرار مقام معظم امام شمس الشموس در مظهریت اسم حیّ پروردگار عالم، مظهر اسم غنی خداوند و اسرار محوریت گردش تمام عالم به گرد رضای خداست. چنانچه هیچ عملی بدون رضای خدا قبول نمیشود یعنی عمل زنده نمیشود و زنده نمیماند و رضا(ع) شرط قبول شدن اعمال خالصانه و شرط حیات طیب بندگان خداست.
حال دقت کنید! اسم مبارک صمد یعنی به عدد 1000، خزانهی باطن رضای خداست و خداوند در کلام کریمش میفرماید: ...رضی الله عنهم و رضوا عنه...؛ خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند( آیه 22 سوره مبارکه مجادله). یکی از اسماء بهشت، رضوان الله اکبر است یعنی ظرف رضای خدا. و ساکنین بهشت در مظهریت رسیدن به اسم مبارک رضا(ع) در مجرای وجود مبارکش به اسم مبارک غنی پروردگار عالم متنعم میشوند(الی الابد). خوب دقت کنید! ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام حصنی فمن دخل حصنی اَمن مِن عذابی. اللهم ارزقنا
و خداوند میخواهد روز 18 ذیحجه(عید غدیر) باطن ظهور تولد ولایت امیرالمؤمنین و یازده ذریه نورانیش(ص) باشد. پس اسرار مظهریت گنج صمدیت پروردگار عالم از باطن ولایت در مجرای صعود به قرب الی الله برای عالمیان زده شده است.
بدون ولایت حضرات معصومین(ص) هیچکس به بهشت راه ندارد. گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست.
* 18 مقام را در زیارت عاشورا درخواست میکنیم:
خیلی جالب است که در کربلا وجود مطهر امام حسین(ع) یک خودش و 18 وجود مبارک از بنی هاشم به شهادت رسیدند. درواقع حقیقت باطن شهادت در کربلا و آن حقیقت رسیدن به کلمه شهادت، در باطن به عدد 18 به مظهریت رسید. قال الرضا(ع): یاابن شبیب! إن کنت باکیاً لشیءٍ فأبکِ للحسین بن علی بن ابی طالب(ع) فإنّه ذبح... و قتل معه مِن اهل بیته ثمانیة عشر رجلا ما لهم فی الارض شبیهون(آمالی ج1 ص129)؛ امام رضا(ع) به ریّان ابن شبیب فرمود: ای پسر شبیب! اگر بر چیزی گریان شدی، بر حسین بن علی بن ابیطالب(ع) گریه کن که او را سر بریدند... و همراه او هجده مرد از خاندانش کشته شد که برای ایشان در روی زمین شبیه و مانندی نبود.
و از طرف دیگر فرزند مبارک آقا در کربلا، حضرت علی اکبر(ع) در روایت آمده که به عدد 18 سالگی به شهادت رسیدند. اگر خوب دقت کنید این شهادت و این مظهریت در حقیقت اسرار کربلا، سرّ افشای وراثت و احیای تمام عالم در دنیاست یعنی همهی اسرار، مشهود عالم شد و مشهود ملائک شد و هیچ نقطه و نکتهای نماند غیر اینکه برای همه حجت قرار گرفت!
ما در زیارت عاشورا حدود 18 دعا میکنیم که متناسب با آن، 18 مقام را از خدا میخواهیم( همگی معنوی) که بعضی از آنها به قدری بالاست که اگر در زیارت عاشورا وجود نداشت، نمیتوانستیم باور کنیم که کسی جرأت درخواست آنها را از خداوند متعال داشته باشد! 1)مقام خونخواهی امام حسین(ع): ان یرزقنی طلب ثارک. 2) مقام آبرومندی نزد خدا: اللهم اجعلنی عندک وجیهابالحسین(ع). 3)مقام همراهی با معصوم(ص): ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخرة- مع امام المنصور. 4)مقامی که تمام مراحل زندگی ما درهم تنیده با معصوم(ص) باشد: اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد(ص). 5) مقام شهادت: و مماتی ممات محمد و آل محمد(ص). 6)رسیدن به مقام محمود: ان یبلغنی المقام المحمود. 7) مقام مشارکت در مصیبت ولی معصوم(ص): لقد عظمت الرزیة... بک علینا- واسئل الله بحقکم ...ان یعطینی بمصابی بکم... - الحمدلله علی عظیم رزیتی ( در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش میداند). با زیارت عاشورا قرار است به شجره طیبه متصل شویم! 8) مقام برائت: و بالبرائة من اعدائکم. 9) مقام لعن: اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد(ص). 10)مقام سلم: انّی سلم لمن سالمکم- و ولیّ لمن والاکم. 11) مقام حرب: حربٌ لمن حاربکم. 12) مقام ایثار(یعنی بذل بهترین داشتههای خود فدای امام): بابی انت و امی . 13) مقام قربة الی الله: انی اتقرب الی الله... – اللهم انّی اتقرب الیک ... . 14) مقام دوستی و نزدیکی به اهل بیت: انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی.... 15) مقام معرفت اهل بیت: اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم. 16) مقام ثبات قدم و اهل تزلزل نبودن: ان یثبّت لی عندکم قدم صدق - ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین... . 17) مقام رجعت: و ان یرزقنی طلب ثاریکم مع امام المنصور. 18) مقامی که خدا به ما درود بفرستد: اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلواتٌ و رحمة و مغفرة.
*عدد 18 در کف دست!
با دقت به کف دستهای خود نگاه کنید! بطور عموم در یک کف عدد 18 و در کف دیگر عدد 81 است! جالب است که اگر این دو عدد را از هم کم کنیم 63 میشود(18-81) که برابر با عمر مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) میباشد و برابر جایگاه عددی کلمه اربعین است. درواقع کف دست، روئیدنی مثل مو ندارد اما حقیقتش باید به عمل سبز و اربعینی نائل شویم. و اگر با هم جمع کنیم 99 میشود(18+81) برابر با اسماء الحسنای الهی! حال اگر این دو عدد (63×99) را در هم ضرب کنیم 6237 میشود که برابر با آیات قرآن مجید است!
* عدد 18 به چه اعدادی قابل قسمت است؟
عدد 18 به 5 عدد قابل قسمت است پس چقدر جالب است که 18×5 میشود 90 یعنی برابر عدد ابجد حرف ص به جایگاه عددی 18!
جواب |
مقسومٌ علیه |
مقسوم |
1 |
=18 |
÷18 |
2 |
=9 |
÷18 |
3 |
=6 |
÷18 |
6 |
=3 |
÷18 |
9 |
=2 |
÷18 |
21 |
38 |
90 |
خوب دقت کنید! عدد 18 که برابر با عمر مبارک حضرت فاطمه(س) است، جمع مقسومٌ علیههایش(18+9+6+3+2) میشود 38 که برابر با جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و علی(ع) است. و جمع جوابهایش(1+2+3+6+9) میشود 21 که برابر با جایگاه عددی حرفِ ش و افشاکننده است و برابر تعداد حروف سوره مبارکه حمد بدون تکرار میباشد. و جمع این سه عدد 90+38+21 میشود 149 برابر با عدد ابجد اسم سعیده!
عدد 18 در سورههای مبارکه قرآن:
*هجدهمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب فهرستی: سوره مبارکه کهف میباشد به عدد ترتیب نزول 69 که برابر است با کلمات سبز= زینب(س)= حاکم= طـس= فصلت= عصمت= سیُ هفت. این سوره مبارکه با 110 آیه شریفه؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک علی(ع) در جزء 15 شروع میشود و همانطورکه قبلا بیان شد قرآن کریم از نظر حروف در آیه 19 این سوره مبارکه؛ روی حرفِ ف( در کلمه ولیتلطّف) نصف میشود، پس درواقع عدد 17(ف=17) باطنِ عدد 18 است و تماماً به کلمه لطف پروردگار عالم در دنیا و آخرت نسبت به بندگانش عنایت میشود.
سوره مبارکه کهف در دایره سُور قرآن، روبروی سوره مبارکه قدر قرار دارد. خوب دقت کنید که این سوره مبارکه به عدد 18 و تعداد آیات(110) در باطن معرفی کننده دو وجود هم کفو حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) است.
*هجدهمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نزول: سوره مبارکه کافرون است به عدد ترتیب فهرستی 109 برابر با عدد اسماءالحسنای حنان=کاشف الضر. این سوره مبارکه با 6 آیه شریفه، سیُ و دومین سوره جزء 30 است. و در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه انعام قرار دارد.
*جزء 18 شامل 202 آیه شریفه است برابر با عدد ابجد نام مبارک رب. این جزء با سوره مبارکه مؤمنون(که متعلق است به وجود مبارک حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام) آغاز میشود و جالب است شامل 118 آیه شریفه است(عدد 118 معنی میشود به نگهدارنده 18!) و در ادامهاش سوره مبارکه نور است. و به آیهی 20 سوره مبارکه فرقان ختم میشود. جزء18 با حرفِ (ق)شروع و به حرفِ(ا) تمام میشود.
*سورههای مبارکه حجرات و تغابن شامل 18 آیه شریفه هستند.
*هجدهمین سورهای که با حروف مقطعه شروع میشود؛ سوره مبارکه سجده(الم) است. و هجدهمین سورهی جزء 30، سوره مبارکه تین است.