جلد دوم: سیر عرفانی در اعداد 11 تا 20
بسم الله الرحمن الرحیم
به لطف و عنایت الهی و مدد چهارده معصوم(ص) مبحث سیر عرفانی در عالم اعداد را که در جلد یک به عدد 11و 12 و 13 شروع کردیم، در این جلد با تعریفی از اعداد 14 تا 20 ادامه میدهیم تا انشاءالله از این دریای بیکران لبی تر کنیم.
باب معرفت از وجود مطهر اباعبدالله الحسین(ع) در حرکت به کربلا و از یک معنا حقیقت درس عدد 1001 و رسیدن به رضای خداوند و رسیدن به رضای خشکی ارض در سرزمین عرفات و اسرار تمام حج واقعی به وجود مبارک حضرتش. چنانچه اباعبدالله الحسین(ع) کاروان را در روز هشتم ماه ذیحجه به سرزمین عرفات وارد فرمود شاید به این معنا که ثمن حقیقی معرفت را دریافت کنند زیرا تا به ثمن نرسیم، ارزش و بها نمیگیریم. و عدد ثامن که ریشهاش ثمن است همان عدد 8 به فارسی است که در مبنای عدد 2، عدد 1000 را نمایش میدهد و این عدد، عدد پایان اعداد و حروف الفبای ابجد برابر حرف غین است و حضرت مقصد و پایان راه یادگرفتن و آموختن را به عدد 1000 به اتصال اسم غنی پروردگار عالم معرفی فرمود زیرا که تا انسان به درجه غنی به عنوان آرامش فکری و عقلی و توانایی وظایف و احکام و اراده و مقاومت و خودپنداری و خویشتن داری و اطمینان خاطر نرسد نمیتواند تصمیم درست بگیرد.
پس حضرت این سفره غنی را برای همگان بازفرمود تا همه به شرط رسیدن به این برکت اتصال به عدد یک، روز دیگر را که روز نهم ماه است را به همگان ارزانی فرمود تا مؤمنین در سرزمین عرفات به 1001 برسند و در این سرزمین وقوف کنند و به رضای خدا برسند و ارض عرفه را دریابند، اینجا کحل رشد عقلی و ایمانی و اعتقادی است زیرا باید انسان آماده شود برای طواف آخر حج نسا زیرا بارگاه باریتعالی همان حصن لااله الاالله است که باید به شرط رضا به این طواف نائل شوند تا به امنیت عذاب الهی از عذاب الهی برسند. و اباعبدالله الحسین(ع) برای طواف حقیقی از عرفات به قربانگاه کربلا رفت زیرا آنجا در فوران مقام رضا به قرب آن الله تعالی برسند که طواف دور خانه خدا، حیات ظاهری را عنایت میکند و طواف در کربلا، حیات طیبه عند ربهم یرزقون را الی یوم القیامة عنایت میکند. و امام حسین(ع) در سرزمین پر خطر کربلا فرود میآید اما هدفش رساندن همهی شیعیان و عاشقان به دین و قرآن به پناهگاه امن قرب الهی و در ظل سایه رحمت حق تعالی الی یوم القیامة و زنده شدن دائمی است. درواقع حج(و رسیدن به هو) به عدد 11 پایان معانی معرفتی زندگی انسانها شد. که این عدد 11 برابر حرف ک به عدد ابجد 20 است. و تمام این درس معرفت حقیقی رسیدن از ظاهر حج به باطن آن عدد 20 یعنی رسیدن به هدایت کامل یعنی هادی(ع) است. و عدد 20 مخصوص اباعبدالله الحسین(ع) است! اینجا به اسم کافی خداوند و به درجهی رب العالمین و به خزانه الفِ وجود و نعمتهای الـﹾف، الـﹾف، الـﹾف نائل میشویم. انشاءالله
فصل چهارم: تعریفی از عدد14
عدد 14 برابر با جایگاه عددی ن به عدد ابجد 50 و دارای طبیعت خاکی جنوبی و در دسته حروف ناریه یا نورانی و ملکش حضرت حولائیل است. جمع اعداد 1 تا 14 برابر105 میشود(105=14+13+ ... +2+1){105=عدد ابجد کلمه کهف یعنی پناهگاه و حرز چهارده نور مقدس(ص)، کهف حصین برای همه مؤمنان و بندگان خدا میباشند.الی یوم القیامة}.
متذکرمیشوم عالم مادی در سال که 12 ماه دارد، دائما در عدد 30 روز ماه غرق است( هم سال و هم شبانه روز به 2 تا 12 تاست) و در هر ماه قمری 2 تا 14 روز، قرص ماه از هلال به بدر تمام و از بدر تمام به هلال تغییر نور میدهد و تقریبا 2 روز در حاقه قرارمیگیرد.
*از 28 حروف قرآن؛ 14 حرف نورانی{ حروف مقطعه هستند و جالب است آخرین سورهای که در قرآن حرف مقطعه دارد؛ سوره مبارکه قلم است که شروع آن با حرفِ(ن) است. عدد ابجد (ن)=50 و جایگاه عددیش 14 میباشد!} و 14 حرف ظلمانی است، 14 حرف نقطه دارد و 14 حرف بی نقطه است، 14 حرف شمسی و 14 حرف قمری است و تمام حروف به 14حرکت خواند میشود و هر فعلی که از ما سرمیزند به 14 صیغه صرف میشود.
*آیا فکر کردهاید که چرا خداوند کریم در کلام مبارکش عدد 14 را به 2 تا 7 تا(سبعا من المثانی) فرموده؟! زیرا تمام برکات و خزانهی نعمات خداوند در عدد 7 ظهور دارد! 7 طبقه آسمان بالای سر، 7 طبقه زمین زیر پا، هر هفته 7 روز و هرسال 52 هفته است که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است یعنی تمام عالم هستی در حمد غرق است؛ 3تا 7میشود به عدد (یعنی 3 تا 7 تا 21 و تعداد حروفی که در سوره مبارکۀ حمد قرار گرفته، 21 حرف است) و یک 7 به حروف(52=حمد)! پس دائماً در 28 و در قرآن غرق هستیم، وقتی در قرآن غرق هستیم یعنی در ولایت چهارده معصوم(ص) هم غرقیم. پس یک هفته، 7 روز است اما متعلق به 14 نور مقدس معصوم(ص) است.
*در خلقت آسمانی 7 طبقه آسمان و در زمین 7 طبقه زمین است و هر دو می شود(2 تا 7 تا) و همه تسبیحگو هستند. منجّمین تجمّع و شکل ستارگان را در آسمان نام گذاری کردهاند و گفتهاند دُبّ اکبر و دبّ اصغر و هر کدام 7 ستاره است رویهم میشود(2تا7تا).
*یک هفته ، 7 روز است و یک سال، 52 هفته که عدد 52 برابر است با کلمه حمد(سبع مثانی است)، پس یک سال 52 تا 7 تا است. عدد 52 برابر کلمهی حمد است یعنی در عرض(حروف) و عدد 7 طول(عدد) تعداد آیات حمد است. یعنی ما در طول و عرض در حمد خداوند کریم غرق هستیم و باطناً یعنی در ولایت انوار مقدس 14 معصوم(ص) غرق هستیم! و ایام، نموداری از اطاعت محض پروردگار عالم است که درواقع همه ساجد او هستند. پس همهی ایام زنده هستند و زنده کننده میباشند. آنها بصورت زنده از ما میگذرند و آثارشان را به ما عرضه میکنند. خواه ما صحیح استفاده کنیم یا غلط، زمان برما میگذرد!
*در وجود انسان، 7 نفس نورانی است و 7 نفس ظلمانی. نفوس نورانی برای تعالی پیدا کردن آسمانی است و نفوس ظلمانی، لازمه زندگی در زمین است یعنی کمال ما در( 2 تا 7 تا ) است. بنابراین همه عالم در عدد 14 محاط هستند همه ریزه خوار سفره حجة الله الاعظم، امام زمان (ص)؛ چهاردهمین معصوم(ص) میباشند.
*در اعمال حج، حاجی باید 7 دور گرد خانه خدا طواف کند و بعد 2 رکعت نماز طواف بخواند یعنی 7 و 2 و به نحوی میتوان گفت 2 تا 7 تا. و در حج واجب، یک بار طواف حج عمره است و یک بار طواف حج تمتع، پس 2 تا 7 تا طواف میشود.
*در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت واجب است یکبار سوره مبارکه حمد خوانده شود. پس در 2 رکعت میشود(2 تا 7 تا). در هر رکعت دو بار سجده انجام میشود که درواقع یک رکن محسوب میشود و واجب است که در هر سجده 7 موضع بدن به زمین برسد(2 تا 7 تا) (پیشانی-دو کف دست-دو زانو-دو انگشت شصت پا) که میشود 14 تا.
راستی این همه حکمت یعنی چه؟! و برای چه؟! و به چه منظور؟! آیا تا بحال فکر کردهاید؟ این اعداد که روح حروف هستند در عالم هستی چه مأموریتی دارند؟!
حرف ن به جایگاه عددی 14:
عدد ابجد حرف(ن)=50 و جایگاه عددیش در حروف الفبا = 14 میباشد. و یکی از اسرار حروف در مقام عددیش، جایگاه آن است زیرا با ذیقعد هر حرف، حقیقتِ اسراری آن ظاهر میشود. حرفِ ن به جایگاه موضعی(عددی) 14:
حرف ن از حروف نورانی و از محکمات حروف و از حروف شمسی و از اعجازهای 28 حروف قرآن میباشد! خداوند کریم در چهاردهمین سورهی مبارکهای که حروف مقطعهی بدون تکرار است؛ سوره قلم به حرف نون قسم میفرماید(ن=14) : ن والقلم ومایسطرون. یکی از اسماء قرآن و از اسماء پیامبر(ص) هم نون است. نام یکی از پیامبران الهی که پدر حضرت یوشع(ع) است، نون میباشد{یوشع ابن نون در زمان حضرت موسی(ع)}.
حرف "ن" ساکن را میتوان چنین گفت که جان استعداد تراب در دنیاست و آن جوهریت حرکت و سِرّ وصل دو عالم سکون ابدی و ازلی است یعنی نون وقایه، یعنی نون نگهدارنده دو عالم ساکن! در تعریف "ن" ساکن همان بس که تنها حرفی است در الفبا که پشت تمام حروف کار میکند: پشت 6 حرف(ح خ ه غ ع أ؛ حروف حلقی)، اظهار و در 6 حرفِ یرملون ادغام میشود(ی ر م ل و ن) و پشت یک حرف(ب)، قلب به میم میشود و پشت 15 حرف بقیه، اخفا میگردد.
راستی فکر کردهاید که این حرف چه سرّی دارد که دارای دو مخرج است: دهانی که اذلاق است یعنی تیزی زبان(به صورت کامل ادا میگردد) و در بینی که به آن غنّه میگویند. و ظاهر نوشتنش به دو صورت در قرآن آمده است: الف) بصورت نون ساکن. ب) بصورت تنوین. درواقع حرف ن، دو محتوا دارد: یکی ظاهری و یکی باطنی. و این حرف، هم مقام آسمانی دارد و هم مقام زمینی.
عدد ابجد حرف ن=50 و معادل عدد ابجد کلمه همه و کُل و لَکَ(یعنی برای تو) است. شاید اینطور معنا شود که پروردگار همه مخلوقاتش را در دنیا برای تو ای انسان، راکع و ساجد کرده است تا تو نیز برای خدا، راکع و ساجد شوی! درواقع همه مخلوقات، سجادهی عبادت انسان شدند تا با یک "سبحان ربی الاعلی و بحمده" اش، کمالِ بلوغ همهی مخلوقات را به خالق، تعالی دهد!
حرف ن به عدد 50 برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت است به عدد ابجد 707 که جمع ارقامش 14(14=7+0+7) میشود برابر با جایگاه عددی حرف ن! پس چگونه زندگی خودمان را ببینیم که دائماً سر سفرهی نون؛ 14 معصوم(ص) هستیم و نون هم اول سرنشین سفرهی ماست! همهی وجودهای مبارک 14 معصوم(ص)، باطن نون هستند، همه مربی جامعه و قلب به میم کنندهی حیات حیوانی به انسانی ما گنهکاران هستند.
*جایگاه عددی حرفِ ن=14 میباشد که جمع ارقامش 5(5=4+1) میشود. وقتی جایگاه یک بهشتی نون ساکن وجودش میشود آن، همان ریسمان "حبل اللهِ" 14 معصوم(ص) است که با اطاعت امر پروردگارعالم و شیعه و محب شدن اولیاء الله معصومین(ص) به گنج وجود خود یعنی بهشت؛ محل رضای وجود خود که قلب خویش میباشد راه پیدا میکند، آنگاه در دنیا منقلب میشود، خانه خدا؛ کعبه دل تطهیر میشود و این همان نون ساکن است(ن=14 و 5=4+1) در جایگاه قلب که خود عدد "5" است(شکل ظاهری قلب هم مانند عدد 5 و حرف ه است) و در پشت اعمال روزانه از دید چشم، شنوایی گوش، زبان، فکر، اعتقادات، مال، کار، وظایف مختلف، شب و روز و حتی در عبادات، به صورت اظهار، ادغام، اخفا ... کار میکند و قلب بودن خویش را آشکار مینماید! اینجا تغذیه حقیقت نون از نظر معارف و حقایق است، باید آن را درک کنیم که چگونه سر سفرهی نون هستیم و نون، تغذیه ظاهر و باطن ما و در بهشت، جایگاه ماست!
*هر کس در قبر، باطن قلب وجودی خود را ظاهر میبیند و آنگاه قبر مؤمنان واقعی، جایگاه ظهور و بروز ایمان اشخاص زنده میشود؛ جای استجابت دعا و محل سجده به پروردگارعالم و خلاصه خانه طهارت و پاک شدن از گناه گنهکاران میشود. چون خودش قلب به میم شده و به رضای مولا رسیده است، او زنده است و نزد پروردگارش روزی میخورد و خلاصه باطن قبر در بهشت باز میشود که همان نون ساکن عمل است و همینطور جهنمیان در جهنم که آنها هم به جایگاه قلب خود میرسند و متأسفانه آن باطن، باعث عذاب خودشان است.
*نون، حقیقت ماده است که صفات و معانی و ظهورات مادی از آن ظاهر میشود. عدد ابجد کلمه ماده=50 است(ن=50) و جایگاه عددی آن 23 میشود. 23 سال طول کشید تا پیامبر(ص) قرآن را تدریجاً برای هدایت مردم ابلاغ فرمود. زاویه خورشید نسبت به زمین 23 درجه است تا در تمام سال دو روز مثل هم نباشد و فصلها و تغییرات آب و هوایی و جوّی ظاهر شود. عدد خیلی مهمی است که روزی ِ ظاهر و باطن همه موجودات مخصوصاً انسان را در شبانه روز و ماهها و سالها ظهور میدهد (زیرا برابر با جایگاه عددی حرف ث است که ملکش حضرت میکائیل علیهالسلام میباشد که ملِکِ روزی است). و روزیِ قرآن در 23 سال به ما رسیده است و روزیِ اشک که به عربی "بکاء" گفته میشود(عدد ابجد کلمه بکا= 23 و جایگاه موضعی بکا=14=ن است) برای قبولی توبه و ندامت(توبه بهترین روزی انسان شده است) از گناه و اصلاح عمل و خضوع و خشوع به درگاه خداوند منان از چشمهای ما سرازیر میشود. این اشکها، جهنم وجود را خاموش میکند. نجاست گناه را شست و شو میدهد و در جایگاه عمل صالح سبز میشود.
* ظاهر چشم، شکل ن است که نقطه مرکز آن همان سیاهی(مردمک) چشم است که مرکّب شد و آن چشم، دوات! و در ظاهر چشم باید دائماً مرطوب باشد و از چشم اشک جاری میشود و درواقع چشم، چشمه رحمت نور الهی است (و اتصال به یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم دارد که بصیر است) که از آن بکاء سرازیر میشود که همان برکت است و اگر این اشک برای خوف پروردگار عالم و برای سیدالشهدا و محبت به اهل بیت صلواتالله علیهم اجمعین سرازیر شود، برای فردای قیامت مؤمن برکهای حاصل میشود که در تشنگی قیامت، او سیراب میشود.
نکته مهم: کلمه بکاء از بَکه و برکه گرفته شده است. درواقع بزرگترین گنج قلب به میم بدن انسان است زیرا دریک لحظه به اعجاز خداوندی دستگاه مویرگی چشم، خون عین نجس و سرخ را به اشک سفید و عین طهارت از چشم سرازیر میکند! درصورتیکه این اشک به عدد ابجد 321، درواقع افشاکنندهی تمام احوالات قلبی به درون چشم است و آنچه در درون، ندیدنی و نگفتنیست، افشا میکند و افشاکنندهی محبت یا انزجار و افشاکنندهی دردها و آلام درونی است و خلاصه اشک برای ارادت قلبی به خداوند کریم و اهل بیت پیامبر(ص)، شویندهی گناهان و تطهیرکننده و خاموش کنندهی جهنم درونی است. اما این اشک از بین نمیرود، در باطن جمع آوری میشود برای قیامت ما! برکهی رحمت الهی است، آنجا آتش جهنم را خاموش و در تشنگی محشر ما را سیراب میکند. جالب است که جایگاه عددی کلمه اشک=33 میشود که برابر با جایگاه عددی اسم مبارک زهرا(س) و اسم مبارک زینب(س) و جایگاه کلمه آب بصورت بسیط(الف+با) است. و اگر عدد 33 را بصورت حروفی بنویسیم، عدد ابجدش 135 میشود(سیُ سه=135) که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است. دقت کنید! چقدر مهم است که تسبیحات حضرت فاطمه(س) بعد از هر نماز: 34 بار الله اکبر و 2 تا 33 تا الحمدلله و سبحان الله است! درضمن اینکه سی و سومین سوره قرآن، سوره مبارکه احزاب است که سی و سومین آیهی مبارکش، آیه تطهیر میباشد!
در باطن، چشم است که سخن میگوید و مینویسد و نورافشانی میکند و جلوهی حیات است و معرّف عقل و فهم و هوش و زکاوت و علم و معرفت و دانایی و ادب و هزاران معانی دیگر است. چنانچه در قرآن کریم کلمه عین و مشتقاتش 53 بار به عدد نام مبارک احمد(ص) آمده است.
اما فقط عین در ظاهر نیست، ریشه باطنش در دل مؤمن است. بنابراین 53 بار هم در باطن، رویهم میشود 106 برابر با عدد ابجد حروفِ نون به جایگاه عددی 34 که برابر با عدد ابجد کلمه دل است! و پیامبر(ص) فرمود: مَن اخلص الله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة مِن قلبه علی لسانه؛ کسی که چهل روز اعمال خود را خالصانه (بدون گناه و نارضایتی خداوند) و برای رضای خدا انجام دهد، چشمههای حکمت(و کلام حق) از دلش به زبانش جاری میگردد[1].
پس اصل چشم، چشم دل است که چشمه میشود آنگاه نگاهش ینابیع است و انوارش سرازیر زبان و تمام اعضا و جوارح میگردد و میوهاش خلوص و سودش رضای خدای مهربان است.
* حرف ن؛ جوهر قلم وجود و در مقام عبودیت عبد خالص و ظرف پُر اسرار امتحان شده گنج ظهور اسرار عالم سِرّ و عالم اعلاعلیین تا اسفل السافلین میباشد. و کتابت حروف از ظهور گنج نون در لوح دنیا و آخرت است. و جایگاه عددی حرفِ ن =14 میباشد. و در اسرار و معارفش، جانِ وجودش، وجودِ مبارک خانم دوعالم؛ فاطمه زهرا(س) است! صلوات الله و ملائکته و حملة عرشه و جمیع خلقه من ارضه و سمائه علی الجوهرة القدسیه فی التعین الانسیه، صورة النفس الکلیه، جواد العلم العقلیه، بضعة الحقیقة النبویه، مطلع الانوارالعلویه، عین عیون الاسرار الفاطمیه، الناحیة المنجیه لِمحبّها عن النار، ثمرة شجرة الیقین، سیدة نساء العالمین، المعروفة بالقدر، المجهولة بالقبر، ثمرة عین الرسول، الزهراء البتول علیها الصلوة و السلام.{صلوات کبیره محی الدین عربی}
*جایگاه عددی حرف "ن" =14 است که حقیقت وجود 14معصوم(ص) است که در تمامی اعمال و کردار ما تأثیرگذار بوده و ما را به راه راست هدایت میکنند که خداوند متعال در حدیث کسا فرموده: انی ما خلقتُ سماءً مَبنیّة و لا ارضًا مَدحیّة و لا قَمرًا مُنیرا و لا شَمسا مُضیئة و لا فلکا یَدور و لا بَحرا یَجری و لا فُلکا یَسری الا فی مَحبّة هؤلاء الخمسة الذینهم تحت الکساء ... هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها ... . پس خداوند میفرماید که همه را برای آنان و به وجود آنان خلق کردم. ما هم ریزه خوار سفره رحمت آن عزیزان هستیم.
اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
و جمع ارقام 14 برابر 5 میشود(5=4+1) که 5، حلقه بندگیست و همهی ما باید به آن مفتخر شویم تا پس از مرگ از تمام سختیها و عذابها آزاد شویم.
*نکته: عدد ابجد کلمه حیات=419 است که در جمع ارقامش 14(=ن) میشود و عدد ابجد کلمه موت=446 است که بازهم در جمع ارقامش14(=ن) میشود. پس حیات و موت در جمع میشوند: 28=14+14 که کامل کننده عمل در دنیا و آخرت خواهد شد! چراکه 28، عدد کامل است. و کلّ قرآن از 28 حرف تشکیل شده (حروف الفبای عربی، 28 حرف است) که 14 تای آن نورانی(حروف مقطعه قرآن) و 14 تای دیگر، حروف ظلمانی هستند. 28 حرف را به شمسی و قمری نیز تقسیم میکنند. 14حروف شمسی، قیامت و 14حروف قمری، دنیا را جلوه میدهد. جایگاه عددی کلمه حیات در الفبا 41 است و جایگاه عددی کلمه موت نیز 41 است. پس حیات و موت که مجموعا 82=41+41 میشود، امامِ عمل در دنیا و آخرت خواهد شد(عدد ابجد کلمه امام=82) زیرا حیات واقعی، انجام اعمال صالح است. و پاک شدن از گناه، عبور از موت به حیات است.
*عدد ابجد و جایگاه موضعی حروفِ نون
پس عالم دنیا در بطن نون که مربی است، قرار میگیرد؛ با تمام معلومات و محتوای نزولات آسمانی ! که عدد ابجد حروف نون=106 است که جمع ارقامش 7 میشود یعنی تمام 7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین و 2 تا 7 تا میشود 14 تا؛ سبعاً من المثانی و 14=ن! الله اعلم.
همانطور که در دنیا غذای اصلی نان است و به صورت عوام "نون " گفته میشود و برکت سفره است؛ عدد ابجد حروف نون =106 است و جمع ارقامش 7 میشود (7=6+0+1) یعنی هم همان کتابی است که در دنیا از طرف خداوند به دست بندگان رسید. درواقع قرآن عزیز، سفره مأدبة الله است یعنی مائده بهشتی و غذایش نون که جایگاه کلمه بهشت و میوهها و نعمتهایش، آیات نورانی قرآن است که با عمل با آیات به خوشمزهترین خوراکیها و بهترین پوشاک و لذتها میرسیم. پس این کتاب است که با عمل به آیاتش، تمام حروف و کلمات زندگی ما را معنی میدهد و در جایگاه حقش مینشاند. و هم کتاب عمل بندگان به سوی خدا میباشد که چگونه با کتاب آسمانی تطبیق میکند! و چگونه نونِ وجودت را خرجِ نونِ امر خدای مهربان کردی؟! در معاملات دنیا، معاوضه دو تا جنس که مثل هم است حرام میباشد مثل پول که اگر از آن سود بگیری و دوباره پول بدهی، حرام است و ربا میشود. اما برای قیامت، نون وجودت را به خداوند بفروش و نونِ برکت محتوای رضای خدا را بگیر( تا ابد)! البته بعبارتی میتوان گفت که این خرید و فروش میشود مثل کسی که طلایش را به طلافروشی میفروشد و بعد از او خرید میکند و این حلال است. و خداوند میفرماید من مشتری تو هستم؛ انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنة(آیه 111 سوره مبارکه توبه).
و عدد 106 معنی میشود به 100+6: 100(=ق)+6(=و)=106(=قو) که قو، به معنای نگهدارید و خداوند یکتا در قرآن کریم میفرماید: یا أیّها الذینَ آمَنوا قوا اَنفسَکم و اَهلیکم ناراً وَقودُها الناسُ و الحِجارة علیها ملائکةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لایَعصونَ الله ما اَمَرَهم و یَفعلونَ مایُؤمَرونَ[2]؛ ای کسانیکه بخدا ایمان آوردهاید خود را و خانواده خود را از آتش دوزخ نگهدارید چنان آتشی که مردم(دل سخت کافر) و سنگ خارا آتش افروز آنست و بر آن آتش فرشتگانی بسیار سخت دل مأمورند که هرگز نافرمانی خدا را نخواهند کرد و آنچه به آنها حکم شود(فوراً) انجام دهند. و این همان سفارش انبیا و اولیاء علیهم السلام در دنیاست که میفرمایند: "اوصیکم بتقوی الله".
جایگاه عددی حروف نون =34 است. و برابر با عدد ابجد کلمه دل است. جمع ارقامش 7 میشود(7=4+3) و این بدان معناست که کتاب حق، در دل انسان باز میگردد و آن معرفت حق است. پس اگر دل با معرفت شد، تمام اعمال انسان، نشان معرفت او میشود! عدد 34 برابر با عدد ابجد کلمه اجل نیز است. محلی برای دو تفکر: اول اینکه همه اهل دنیا و مکان دنیا و جلوههای آن مانند ماه، خورشید و ستارگان همه میمیرند یعنی اجل، شامل کُل میشود. دوم آنکه گناهکاران غافل، قبل از مرگ ظاهری، دلشان میمیرد یعنی با آنکه حیاتِ ظاهری دارند، اما باطنشان مرده است. "صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یعقلون". پس قبل از مرگِ دل، توبه کنیم و از خدای خویش طلب مغفرت نمائیم تا احیا شویم! بسا که به مؤمنان خطاب میشود: "موتوا قبل أن تموتوا"." بمیرانید(هوای نفس حیوانی و رذائل وجودی را) قبل از مردنتان". تا حیات انسانی باقی بماند الی یوم القیامه.
*ذوالنون:
عدد 14 که سرّ گنج کائنات است در حقیقت باطن جایگاهی حرف(ن) است یعنی همان گنج ِعشر، همان گنج 4 روی 10 و همان سرّ عدد 5. در اینجا درس زیبایی نمایان میشود و آن این است که وقتی خانه خدا در مبحث گنج 4 روی 10 بیان شد که درواقع اسرار مهندسی خلقت با تمام خزائن و مکنوناتش آشکار میشود زیرا در عدد که روح حروف است، خداوند خواست که از نقطه زیر خانه خودش عالم کشیده شود( دحوالارض) یعنی خلق شود! پس عدد 14 سیطرهی ولایتش چنان غالب است که ذرهای در عالم آفرینش نمیماند مگر در حقیقت ولایت 14 نور مقدس(ص). حال اگر 1 و 4 را با هم جمع کنیم 5 میشود.
این همان اسرار عالم بالا به عدد 5 تن(ص) است که شما در حَسَب ظاهر اگر هفته را 7 روز میبینی اما به عدد، 5 عدد میخوانی و به باطن تعلق به 14 نور مقدس(ص) میدانیم. پس خانهی خدا اسرار نمایشگر عدد 14 و عدد 5 و عدد 7 است که در هنگام طواف حاجی باید 7 دور گرد خانه خدا طواف کند و اسرار 14 در صفا و مروه، راه گشای حرکت انسان به 14 صیغه و صرف شدن و حل شدن در توحید ناب و خالص محمد و آل محمد(ص) است. درحالیکه خانه خدا قدرت نمایی 5 است زیرا حقیقت غلبهی قدرت قهاریت پروردگار عالم، پنجه بر تمام هستی را بر تمام ذرات خلقتش نمایش میدهد؛ یدالله فوق ایدیهم( آیه 10 سوره مبارکه فتح) که همه در مُشت قدرت حجت اوست یعنی ولی الله الاعظم حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عدد چهاردهمین معصوم(ص) است. نکته مهم: ترتیب نزول قلبی سوره مبارک حمد هم پنجمین سوره میباشد. به معنای تمام آنچه مذکور شد که 7 آیه دارد و سبعاً من المثانی هست و محتوای کلّ قرآن است.
عدد 5، پایهی عدد 50 است که همان حرف ن میباشد. درواقع ریشهی همه اعداد و همهی حروف و همهی هستی میباشد. پس در ظهور 14 و در خواص و معنا و شکل به 50 رسم میشود. آنگاه که 50 است حرف ن میشود که پشت تمام 28 حرف کار میکند و به همهی حروف معنا و مفهوم میبخشد. و آنگاه که در ریشه به عدد 5 است و به حروف، هِ گرد میشود و شکل دایره و نمایشگر ضمیر هو به نشان غیب خالق یکتا، جای اسم مینشیند و راه به او رسیدن را برای همگان آشکار میسازد. و خود، قربان او میشود و فنای ذات هو! الله اکبر
کلّ حقیقت سرّ عدد 14 یعنی گنج 4 روی 10، ولایت و خلافت مطلق از جانب پروردگار عالم مخصوص به 14 معصوم(ص) است {ائمه معصومین(ص)؛ انسانهای کاملند} و این عزیزان استثنا از همهی خلقت هستند، تمام پیامبران و اوصیائشان(ع) از انوار مقدس ایشان خلق شدهاند. و خداوند دربارهی این 14 نور مقدس در آیه 33 سوره مبارکه احزاب میفرماید: "انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا" (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم)
عدد 4 در تمام عالم، ساری و جاری شد یعنی 10=4+3+2+1 و خداوند کریم تمام گنج را بوجود نورانی چهارده معصوم(ص) و قرآن عزیز منور و راه هدایت را از ظلمات به عالم نور گشود و 14، جایگاه حرف (ن) در عالم زمین ظهور پیدا کرد(نون ساکن، ظرف آفرینش شد). پس عدد 14، در عالم بالا شد تنوین که نوشته نمیشود ولی خوانده میشود و در عالم پایین شد نون ساکن {جایگاه عددی حرفِ (ن)=14} که 28=14+14 یعنی کلّ حروف و کلّ اعداد شد و {عددابجدِ حرفِ (ن)=50} پس 100=50+50 و 100=ق=19 که کلّ ولایت است { اسامی پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین رویهم، 19 حرف است}. پس همه عالم به وجود مبارک محمد و آل محمد(ص)، بهار است و زنده و حیات طیب نورانی در دنیا و آخرت و اگر هر کس اتصال به این عزیزان نداشته باشد، مرده و متعفن و فاسد و در جایگاه جهنم قرار میگیرد.
درواقع نون یک صورت ظاهر دارد که بشکل ن نوشته میشود و یک صورت باطن که تنوین است. همانطورکه عالم به شکل دایره است و مرکز دایره، نقطه شروع خلقت یعنی کلمه ارض به معنی خشکی میباشد و نقطه نون است. و خشکی به همهی دنیا کشیده شد یعنی دحوالارض شد و همه موجودات زمینی و آسمانی و آنچه بین آنهاست خلق شد. درواقع حروف ارض است که جابجا میشود و نام مبارک رضا(ع) را نمایان میکند. این نقطه که در عالم بالا کشیده میشود و مجرای رسیدن به تعالی و تکامل و تعاریف معرفتی و قرب الی الله است، ندیدنی است و این همان نون است که تنوین خوانده میشود.
پس درواقع ظرفِ زیرین خلقت، نیم دایره نِ و در روی آن هم نِ بصورت مخفی میباشد. یعنی زمین ظاهر(7طبقه) و آسمان نادیدنی(7طبقه){ 7+7=14=ن} به این شکل:
و |
طبقه |
طبقه |
جایگاه ن=14 |
همه= |
کل= |
و همهی عالم در باطن نون ظهور پیدا کردهاند و نون، رحم عالم خلقت میباشد. اگر تا به اینجا خوب دقت کرده باشید و شکل مهندسی آن را ببینید: عدد ابجد حرف ن=50 و برابر با عدد ابجد کلمه کل است و یک 50 در عالم بالا و یک 50 در عالم پایین رویهم میشود 100 (برابر با عدد ابجد حرف ق). پس هم عالم بالا، کل است و هم عالم زمینی، کل است و جالب اینکه جایگاه موضعی حرف قاف، نگهدارنده کلّ مخلوقات و باطن ولایت است[3].
تنوین |
1001 رضا(ع)
|
14 + 14 28=کلّ حروف=اسم مبارکخداوند؛ وحید و توحید ناب خالص محمدی(ص) |
50 + 50 100=ق نگهدارنده
|
و |
|
خانم، صاحب دو نون است؛ ذوالنون: ß---------------
ارض 1001 |
و حرف نون، جوهریت ظهور روح و معنا و اصل کلمهی ولایت عظمای حق تعالی و سبحانه و توحید محض است؛
لا اله الا الله (بعبارتی دایره مهندسی شکل حرف نون، نَ نَ خوانده میشود یعنی لا اله الا الله). و دو تا نون میشود ذوالنون.
*حضرت فاطمه(س)؛ ذوالنون است:
بنابراین عدد ابجد دو تا حرف ن شد 100(50+50) برابر با عدد ابجد حرفِ ق یعنی نگهدارنده و جایگاه عددی حرف ق=19 است( توضیح کامل در فصل نهم؛ تعریفی از عدد 19 آمده است). و تمام محتوای قرآن در 19 حروف بسمالله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد غرق است، بنابراین عدد 19؛ عدد اول و عدد بنیادی و حرف ن، ظهور اول است! که خداوند در سوره مبارکۀ قلم قسم میفرماید: ن و القلم و مایسطرون. و یکی از اسماء قرآن؛" ن" میباشد. پس حرف ن که جوهر عالم خلقت و روح آن است، حافظ و جامع کل در باطن است! و حامل این حمل، وجود مبارک و مطهر صاحب النون؛ خانم فاطمه زهرا(س) است. او مقام کوثریت و کثرت همهی خلایق را داراست. و در زیارت نامه خانم میخوانیم: السلام علیکِ یا مُمتحَنة امتَحنکِ الذی قبل أن یَخلقک... . قبل از اینکه خلق شود از جانب خدای مهربان امتحان شد.
اینجاست که قول اُم ابیها را درک میکنیم و میفهمیم! او بلاواسطه گیرنده فیوضات و تمام انوار و علوم حقه از ذات اقدس احدیت است! و او منشأ و اصل و ریشه و اُم میباشد و جایگاه کلمه اُم=14=ن است. اما جان گنج 14 در جایگاه عددی حرف(ن)، که همه در بلوغ 9 ظهور داشت(نـُه=14) و جان آن بلوغ، وجود مقدس فاطمه زهرا(س) است که ظرف وجودش قبل از خلقت، امتحان شد، پس خداوند کریم او را صابره یافت و انتخاب شد. پس نون ساکن است که پشت همهی حروف قرار میگیرد و تمام آنها را به معنا و مفهوم و واقعیت وجودی ظهور میدهد( الله اعلم). حضرت فاطمه(س) بلوغ 9(نُه) عالم در عدد و حروف است: به حروفِ نُه، عرض عالم است و 9 به عدد، طول عالم! حروفِ نُه دو حرف(ن ه) است و خانم هم باطن نون است و هم باطن حرف ه زیرا حرف ن که ظرف ظهور شد و به جایگاه 14؛ جایگاه کلمه اُم است و حرف ه که خانم خامس آل کسا(ص) است و نام مبارکش؛ فاطمه(س) 5 حرف میباشد که برابر حرف ه است. پس باطن نُه به حروف وجود مبارک عزیز جانها میشود 19=5+14 ؛ درواقع خانم باطن نوزده؛ جایگاه حروف نُه میباشد.
وجود دردانه عالم؛ فاطمه زهرا(س) در حقیقتِ انوار 14 نور مقدس(ص)، فقط یکی است. چنانچه در آیه 35(آیه نور) سوره مبارکه نور فرموده: ...کوکبٌ درّیٌّ؛ او ستاره درخشنده دردانه صدف خلقت پروردگار عالم است. او یک خانم است و 13 نور مقدس دیگر آقا هستند(صلوات الله علیهم اجمعین). اما پیامبر(ص) فرمود: فاطمه، اُم ابیهاست. اُم یعنی مادر و عدد ابجدش 41 است{41=(40=م)+(1=ا)} و جالب اینکه جایگاه عددی اُم= 14 میشود {14=(13=م)+(1=ا)}. ایشان امّ الائمه، امّ الصدیقین، امّ الشهدا، امّ النبیین، امّ الازهار، امّ الاطهار... و امّ ابیها است.
و از طرفی عدد 5 در جمع الجمع ظهور نورالانوار پنج تن(ص)، ظرف ظهوری و سرّ المستودع پروردگار عالم است. پس خانم به عدد 5 ، همانطورکه بیان شد ظرف سِرّالاسرار خلقت است که اگر از 1 تا 5 را جمع کنیم، میشود 15 (=حوا)؛ مقام عالم اسرارِ وجود مبارک خانم، حوای روحانی است و نام زیبای فاطمه(س) 5 حرف دارد و در بطن این نام با عظمت، کلمه مبارک طه قرار دارد و عدد ابجد طه=14 میشود. عدد ابجد نام مبارک فاطمه=135 است که در جمع ارقامش 9 میشود. و خداوند او را صاحبِ 9 اسم تسعهاش فرمود و بلوغ 9 را در اسرار آفرینش و جلوه آب را که حقیقت حیات هستی است به او نسبت داد که معنا و اسم کوثر را جلوه عنایت فرمود. بنابراین در جمع 9 و 5 به 14 میرسیم. همان حقیقت نُه و ظرف مبارک ذوالنون میباشد!
نکته: از حروف مقطعه قرآن، 14 حرفش بدون تکرار است. این 14 حرف را با هم ترکیب کردهاند و شدهاست: "علی صراط حق نمسکه" پس این حروف، ظاهر و باطن ولایت را دو هم کفو معرفی میفرماید.
*معارف ذوالنون در مقام وجود حضرت یونس(ع):
وجود مبارک حضرت یونس(ع) درواقع کسیست که پروردگار عالم اعجاز حیات واقعی دنیا را به وجوش آشکار فرموده است. وجود مبارکش حقیقتی را بر عالمیان ظهور میدهد که سراسر عجائب و زیبایی است!{ وصف پیامبری ایشان را در کتاب راز دنیا نوشتهام} اما اینجا درس دیگری بیان میکنم که بیّنهای باشد برای خوانندگان تا خود را در این دنیای فانی در جایگاه حقیقی عمل و عقیده و اخلاص و یا برعکس ببیند و اصلاح کنند. زیرا چنانکه برای ذوالنون باطن دو تا نون نوشته شد که رحم دنیاست، اما در دریا و دنیا، در،یایِ انتخاب است. پس حضرت پرده از این رحم دنیا برداشت که هم در دو تا 14 تاست یعنی 28 حروف و هم در دو تا 50 تاست یعنی 100 و حرف قاف یعنی نگهدارنده. و چنان زیبا حقایق را آشکار کرد که چشمهای حقیقت بین عبرت بگیرند!
بنابراین درحالیکه اتفاقی که برای قوم او پیش آمد منحصر به فرد است که فقط قوم حضرت یونس(ع) با آمدن عذاب توبه کردند و بخشیده شدند و عذاب از آنها برداشته شد. اما حضرت خود به دریا رفت و سوار کشتی شد و آن هنگام که نهنگ بزرگ به کشتی نزدیک شد و خطر انهدام کشتی و از بین رفتن همهی اهل آن پیش آمد، قرعه کشی کردند و گفتند که یک نفر باید قربانی شود تا بقیه نجات یابند.. سه بار قرعه کشی کردند و قرعه به نام حضرت یونس(ع) افتاد و حضرت را در آب انداختند و این که برای حضرت به یک نوع معامله با خداوند و یا تمام کردن حجت به همهی عالمیان و یا انجام مأموریت از جانب خداوند کریم بود، به کام نهنگ رفت. درواقع ماهی به عربی میشود حوت، اما چرا اینجا میخوانیم ذوالنون؟! در دعای حضرت در شکم ماهی( ذکر یونسیه) در قرآن عزیز(آیه 87 سوره مبارکه انبیا) آمده است: وذَالنون اِذ ذهب مُغاضبا فظنّ اَن لَن نقدرعلیه فنادی فی الظلمات ... .
پس حضرت مجسم کرد رحم دنیا را در در،یای دنیا! چون همهی ما انسانها در شکم این ذوالنون هستیم. اما چه کسی یونس وار به ساحل نجات بیرون میآید؟!
درواقع یکی از معجزات این بود که حضرت در شکم ماهی هضم نشد چون خداوند نمیخواست. از جمله این اعجاز که همه شاهدش هستیم اما در آن تفکر نمیکنیم، زمانی است که نطفه در رحم مادر قرار میگیرد زمانی که بر خلاف تمام اصول بدن انسان که جسم خارجی را یا هضم میکند و یا دفع میکند و یا با آن مقابله میکند و خداوند میفرماید ... فی قرارٍ مَکین! حضرت یونس(ع) به یک قول 40 روز آنجا ماند و عبادت کرد و فرمود: ... ان لا اله الا انت سبحانک انّی کنت مِن الظالمین؛ خدایی به جز ذات یکتای تو نیست تو از شرک و شریک و هر عیب و آلایش پاک و منزهی و من از ستمکارانم. (آیه 87 سوره مبارکه انبیا)
خوب دقت کنید! بعبارتی میتوان گفت که خداوند کریم دستگاه گوارش را در دو قسمت خلق فرموده: یکی از دهان تا معده که وقتی غذا خورده میشود، تا در معده است، پاک است و اگر کسی حالش بهم بخورد و بیرون بیاید، پاک است. و یک قسمت از روده کوچک تا انتهای دستگاه گوارش است. همینکه غذا از مجرای دوازدهه(اثنی عشر) که ابتدای روده کوچک است، گذشت و وارد روده شد، دیگر نجس میشود و جزء مواد دفعی خارج میشود(بصورت عین نجاست). پس دو مجرا برای خروج است:1) از دهان که پاک است و2)از مجاری خروجی انتهای دستگاه گوارش که بصورت عین نجس خارج میشود.
بنابراین خداوند حکیم خواست که همه بدانند حضرت در معده بود و در جایگاه پاک قرار داشت. اما هر لحظه در معده خطر است زیرا مواد درون معده مثل گرداب فروکش میکنند که وارد روده شوند و از طرفی آنزیمهای معده میخواهند روی مواد تأثیر بگذارند تا هضم شوند! پس اینجا محلّ امتحان و سختترین مقاومت است که چگونه بتواند خودش را نگه دارد. اینجا محلّ متقین است. درواقع خوب دقت کنید که خداوند بعد از ناله و دعای حضرت میفرماید: فاستجبنا له و نجّیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین؛ پس ما دعای او را مستجاب کردیم و وی را از گرداب غم نجات دادیم و اهل ایمان را اینگونه نجات میدهیم(آیه 88 سوره مبارکه انبیا). پس نکته اینجاست که برای اینکه وارد مجرای نجاست نشویم باید توشهی ما تقوی باشد. و دست ما به عروة الوثقی یعنی ریسمان حبل الله وصل باشد. دیگر اینکه رشته ایمان و عبادت و بندگی را به خدای مهربان قطع نکنی و آن 11 فروع دین است. که اول نماز است زیرا به اتصال به اصول یعنی قبله و صاحب قبله بتوانی حیات انسانی و طهارت خود را حفظ کنی. پس خداوند کریم بعد از 40 روز (به روایتی) حضرت یونس(ع) را از راه خروجی طهارت یعنی دهان نهنگ به ساحل نجات رها ساخت و حضرت بعد از بهبودی دوباره نزد قومش بازگشت و حدود 33 سال پیامبری و رسالت خود را در بین قومی که توبه کرده بودند و آنها هم پاک شده بودند، سپری فرمود. جایگاه حضرت در نینوا بود{ در کتاب راز دنیا توضیح داده شد}.
امیدوارم خدای مهربان ما را هم بیامرزد و پاک از مجرای طهارت به ساحل نجات آخرت ببرد. چنانچه شهدا از دهانه دنیا به طهارت وارد عالم برزخ و آخرت میشوند؛ درواقع نمیمیرند بلکه زنده حقیقی میشوند و به نزد پروردگارشان روزی میخورند. و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون( آیه 169 سوره مبارکه آل عمران). اللهم الرزقنا
*چه سرّی در"سبعا من المثانی و القرآن العظیم" نهفته است؟!
در کلام مطهر پروردگار عالم ؛ آیه 87 سوره مبارکه حجر آمده است: سبعاً من المثانی. آیا تا بحال فکر کرده اید ؟! ظاهرا معنا شده 2 تا 7 تا درحالیکه خداوند میفرماید: مِن المثانی یعنی از مثانی یعنی 7 تا از مثانی است! پس مثانی کیست؟ در این قسمت مثانی در حروف و اعداد و اسماء معصومین(ص) توضیح داده شده است.
در ترجمه این آیه شریفه: سبعا من المثانی به 2 تا 7 تا معنی شده است، اما بواطن دیگری در آن نهفته است! در خصوص درس 28 و مفاهیم و معارف و مشخصات حقیقی آن در مهندسی خلقت و اسرار ولایت و اسرار نبوت در تجلی و ظهور مبارک والاحضرت و والا گهر؛ سیدة النساء العالمین فاطمه زهرا(س) چنان اعجاب انگیز و حیات بخش است مثل اینکه خداوند از نورٌعلی نور و نورٌکلّ نور و نورٌ اسرارالنور را به وجودهای مبارک و در قرآن عزیزدر جامعترین و زبر و بینه و میزان در سورههای مبارکه جلوه گر مینماید. درواقع این گنج نهفته در عدد 7 در جان عدد 28(28=1+2+3+4+5+6+7) و رسیدن به نام غنی خداوند در باطن کوثری وجود فاطمه زهرا(س) است{چراکه دنیا در ضریب 3 است و عالم به 4 فصل خلق شد که 4+3 میشود 7 و 4×3 میشود 12 یعنی 12 ماه سال و ... از این رو عالم حروف هم در 4 دسته و هر کدام به 7 حرف قرار گرفت}.از آنجاییکه کلّ بواطن همه توحید محض پروردگارعالم است، جهان در وزنهی ثمن این وجودهای مبارک جان گرفته و قیمت پیدا کرده است که همه از وجود مادر بزرگوارشان حضرت فاطمه(س) است چراکه:
1-حضرت فاطمه(س) حقیقت و جانِ جانان کوثر وجود است که حقیقت آب است. آبی که شست و شو دهندهی همه ظلمات و رجس و پلیدی و نجاسات و حتی وسواسها و خناسهاست زیرا شیاطین در وجودهای مبارکشان راه ندارند. و خداوند در آیه 30 سوره مبارکه انبیا فرمود: و جعلنا من الماء کل شیء حی؛ ما قرار دادیم آب را که زنده کننده همه چیزاست. پس درواقع عدد 28 که صاحب حرف غین برابر عدد 1000 یعنی الـﹾف است، جمع کننده تمام حروف و کلمات و اسرار ظاهری و باطنی قرآن عزیز است. و حضرت فاطمه(س)، جانِ کوثر است. وعدد 28 برابر اسم مبارک وحید پروردگار عالم است. یعنی جمع باطن توحید و حقیقت آب یعنی جمع عدد ابجد حروف الف و با(111+3) میشود 114 برابر تعداد سورههای قرآن کریم و برابر با عدد ابجد اسم جامع خداوند و برابر اسم سند پروردگار عالم و برابر عدد ابجد کلمه قید است. و از طرفی طبق حدیث پیامبر(ص) خلقت آسمانها( 7طبقه) و زمینها(7طبقه) از نور حضرت فاطمه زهرا(س) است(بحارالانوار ج15ص10). درحقیقت ظهور خلقت آسمانها و زمینها،عدد 7 ظاهر شده و درواقع 2 تا 7 تا(سبعا من المثانی) از وجود حضرت فاطمه(س) است! از آنجائیکه فزونی و کثرت در عدد 7 است و عالم در عدد 7 غرق است.
2-بنابراین عدد 28 که از جمع عدد 1 تا 7 بدست میآید و عدد 7 به تعداد آیات سوره مبارکه حمد است که همه در 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم آن جمع است که جامع همهی بسم اللههای سور کلّ قرآن است. حال اگر بخواهیم معنی سبعاً من المثانی را بیشتر درک کنیم و بفهمیم، نامهای مبارک پنج تن(ص) را مینویسیم: رویهم 19 حرف میشود که اگر کنار هم بنویسیم: اسم مبارک محمد(ص) و علی(ع)، رویهم 7 حرف است یعنی رسیدن به عدد 28( یعنی جمع 1 تا 7 میشود 28) و اتصال به اسم ذات اقدس غنی پروردگار عالم! و تعداد حروف نام مبارک حسن(ع) و حسین(ع) رویهم 7 است که بر همان مبنای مذکور؛ باطن حمد و عدد کامل 28 و اتصال به ذات اقدس غنی پروردگار عالم است! حالا بین این دو تا 7 تا، نام مبارک فاطمه(س) قرار دارد با 5 حرف که درواقع جمع عدد 1 تا 5 میشود 15؛ برابر با نام مبارک حوا(ع) که معنی میشود به حی آ یعنی ظرف حیات. خداوند کریم میفرماید سبعاً(7 تا)، مِن المثانی یعنی از بطن مثانی جلوه دارد و مثانی، وجود مبارک حضرت زهرا(س) است. خیلی مهم است که مخلوقات از عالم اسرار تا عالم دنیا همه در عدد 2(زوجیت) خلق شدهاند و ظرف زمان هم در تقسیم بندی به ثانیه شروع میشود و حضرت فاطمه(س)، مثانی است! یعنی جمع همهی مُثنیها زیرا او مؤنث است و ملیکهی دو جهان!
م ح م د ع ل ی ف ا ط م ه ح س ن ح س ی ن ( صلوات الله علیهم اجمعین)
7 5 7
3-پس حدیث زیبای قدسی که فرمودند لولا فاطمة لما خلقتکما (جنة العاصمه ص279) اینجا هم صدق میکند. و القاب مبارک خانم( از کتاب هزار شاخه طوبی) حافظة الاسرار و الحقائق القرآنیه، حافظةالدین و الولایة، حافظة سرّالله، واسطة قلادة الوجود(حلقه اتصال زنجیره هستی) و حلقه وصل النبوة و الولایة بل حقیقة النبوة و الولایة فهی نورالمهج و حجة الحجج، برزخ بین النبوة والولایة، ام ابیها...، درحقیقت به یک وجه در سبعاً من المثانی معنا میشود!
4-و فاطمه(س) حقیقت آب است؛ کوثر وجود. درواقع نسل حضرت رسول(ص) و نسل حضرت علی(ع) از خانم متولد شده است به یک معنا مِن المثانی است و نسل خود خانم و حقیقت کوثریش، وجود مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که در بطن ایشان 9 ذریه معصوم(ص) است که درواقع نسل حضرت فاطمه(س) تا آخرالزمان و الی یوم القیامة ادامه دارد. و این، حقیقت کوثری خانم است که در ذریههای معصومش(ص) ظهور و جلوه دارد.
حال اگر حروف اسماء نورانی پنج تن(ص) نصف کنیم: در هر طرف 9 حرف و حرفِ ط نام مبارک فاطمه(س) در وسط قرار میگیرد به عدد ابجد 9! که در کنار هم میشود 999 برابر عدد ابجد اسم رفیع الدرجات. و جالب است اگر نام مبارک فاطمه(س) را هم به سه بخش جدا بنویسیم( فا ط مه ) به عدد 999 میرسیم که درحقیقت، نام زیبایش جمع کننده تمام حروف و اعداد است به نام مبارک رفیع الدرجات. درواقع خانم مثانی است یعنی مؤنث، پس در این حروف هم حرف ط، انطباق دهندهی همه حروف است و همه از مثانی وجود مبارکش ظهور دارد. پس مقامات زیبای فاطمه(س) را تا حدودی درک میکنیم!
م ح م د ع ل ی ف ا ط م ه ح س ن ح س ی ن (صلوات الله علیهم اجمعین)
9 9 9
فا(=81) ط (=9) مه (=45)
9=8+1 9 9=4+5
5-حال توجه بفرمایید! حرفی که در وسط قرار گرفته، حرفِ ط است که عدد ابجدش 9 میباشد و عدد 9 بلوغ و سلطان اعداد است زیرا غلبهی این عدد بر همهی اعداد بصورت احاطه عددی است(چه در قوه و چه در صورت ظاهری اعداد ) که در کتاب بلوغ سجده شرح کاملش آمده است. وعدد 9 سقف اعداد و شعاع دایره خلقت است. پس حرفی که به عدد 9 است حرفِ طا میباشد که صفتش انطباق است زیرا همهی اعداد باید با این عدد مطابقت شوند مثل مهندسی یک ساختمان 9 طبقه که همه باید به میزان طبقه 9 قرار بگیرند وگرنه ساختمان قوام ندارد و میریزد! چراکه وقتی عدد 9 در هر عددی ضرب شود، جوابش در آخر به عدد 9 میرسد مثلا72= 8×9 که جمع ارقامش میشود9(2+7). و همچنین اگر عددی با 9 جمع شود یا منها شود، در آخر جواب به یک عدد میرسد مثلا عدد 22 اگر با 9 جمع شود، 31 میشود که 4=1+3 و اگر 9 را از 22 کم کنیم، 13 میشود که 4=3+1، پس هم در جمع و هم درمنها به عدد 4 رسیدیم. و هیچ عددی اینچنین نیست!
پس بدانید عددی که در وسط قرار گرفته، عدد معمولی نیست و استثنای همهی اعداد و بلوغ اعداد و جمع کنندهی همه اعداد است، درواقع دو طرف عددهای 9 گانه به عدد 9 ِ وسط باید منطبق باشند.
6-درواقع حضرت فاطمه(س) هم صاحب عدد 7 است و هم عدد 9: در جمع اعداد 1 تا 7 عدد 28 بدست میآید و به عدد 1000 میرسد یعنی اتصال به اسم غنی خداوند. و اگر عدد 9 را بر مبنای 2 حساب کنیم، 1001 میشود که برابر عدد ابجد کلمه ارض و اسم مبارک رضا(ع) است که اتصال به رضا(ع) هم، بنده مؤمن را به عدد 1000 یعنی به اسم غنی پروردگار عالم میرساند. زیرا امام رضا(ع) امام هشتم است و عدد 8 بر مبنای 2 میشود 1000. در اصل ظاهر 28 حروف قرآن اگر به اخلاص و رضای خدا عمل شود، به عدد 1000 و اسم مبارک غنی خداوند متصل میشود و الی یوم القیامة غنی میشود! در جمع اعداد 1 تا 9 عدد 45 بدست میآید که برابر با نام مبارک آدم(ع) است و حضرت علم اسماء را دریافت فرمود( و علّم آدم الاسماء کلّها...؛ آیه 31سوره مبارکه بقره) و برابر با جایگاه موضعی نام مبارک فاطمه(س) است.
7-عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) 135 است که جمع ارقامش میشود 9(9=5+3+1) و جایگاه موضعی آن میشود 45 ؛ برابر با اسم آدم(ع) چنانچه ازالقاب خانم آمده که او حقیقة الانسانیة الکامله است. قال رسول الله(ص): هی إمراة بافضل رجال العالمین؛ فاطمه(س) زنی است که از تمام مردان عالمین برتر است(هزار شاخه طوبی؛ ص57). و اوست حافظة الدین و حافظة الولایة؛ او حافظ و نگهدارنده و پاسدار حقیقی دین و ولایت است. و او نامیده شده به حافظة سرّالله و حامیة الدین و حامیة المذهب و حامیة الاسلام المحمدی الاصیل و حامیة القرآنیه و حامیة و مبلغة العتره. خوب دقت بفرمایید! اسماء و صفات و القاب حضرت فاطمه(س)، اسرار وجود مبارکش میباشد. پس اوست حافظ اسلام اصیل محمدی(ص) و حافظ و حامی آیات قرآن(باطن حروف و اعداد آن) و پاسدار دین و مذهب و پاسدار و حامی و تبلیغ کننده و مروّج عترت. و اوست حبل الله الدین المتین؛ ریسمان محکم دین و خبیرٍ سرّ ما اوحی؛ آگاه به سرّ آنچه به پیامبر(ص) وحی میشود. و اوست خیرُ القرآن الکثیر یعنی کوثر پر بهای قرآن یعنی کوثر زلال نبی و منشأ کوثر و چشمه ساز خیر کثیر اوست. و نکته مهم اینکه جایگاه موضعی سبعا من المثانی=135 میشود برابر با نام زیبای فاطمه(س)!
مثانی |
هـــ |
8- اسرار مثانی در حروف و اعداد 9گانه: حال اگر حروفِ 9گانه ابجدی(1 تا 9) را بنویسیم: اب ج د هـ وزح ط ؛ 4 حرف اول، و 4 حرف آخر، و حرفِ هـ در وسط میماند به عدد ابجد 5 و تنها نام مبارک معصومین(ص) که 5 حرف دارد، نام مبارک فاطمه(س) است. جمع اعداد 1 تا 5 میشود 15 برابر با اسم مبارک حوا(س) و حضرت فاطمه(س) خامس آل کسا(ص)؛ حوای روحانی است. دقت کنید! در 19 حروف اسماء مبارک معصومین(ص) حرفِ طا در وسط قرار گرفت به عدد ابجد 9 و در جمع اعداد 1 تا 9 شد جایگاه نام مبارک فاطمه(س) و اسم مبارک آدم(ع) و در اینجا شد نام مبارک حوا(س)!
ا ب ج د و ز ح ط
9-پس چقدر زیباست که نام زیبای فاطمه(س) 5 حرف است و خانم در عالم اسرار جمع کننده انوار یک تا 5 انوار مقدس پنج تن(ص) است 15=5+4+3+2+1 و به عدد 15 میشود حوای روحانی. و آیا جالب نیست که عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مطهر پیامبر(ص) 15 میباشد!
14 روز |
مثانی |
14 روز |
درواقع درهر ماه قمری،در 14 روز ماه ازهلال است تا بدر کامل شود و عدد 15 در وسط است و در 14 روز از بدر تا هلال میرسد( تمام دوره ماه 29 یا 30 میشود). پس عدد 15، ظرف حیات است برای ظهور دو تا 14 تا. درواقع سبعاً من المثانی، وجود حوای روحانی است.
سبعاً 2تا 7تا |
سبعاً 2تا 7 تا |
15 |
تمام ماه: شروع1---------------14، ،16------------------29
و در کتاب حوای روحانی جلد 1 توضیح 4 لوح آمده که بصورت مربع است(باطنش در 4 وجه خانه کعبه است) و اعداد 1 تا 9 تمام لوح را تشکیل میدهد که عدد 5 در وسط است و از هر طرف جمع اعداد 15 میشود. درحقیقت اگر دقت کنیم خانه مبارک کعبه 6 وجه دارد که هر وجهش بصورت مربع است. اگر عدد 5 که در مرکز هر لوح است، بخواهد محیط و مساحت مربع را افشا کند: عدد 5 در 4 ضرب میشود(20=4×5) محیط مربع را به عدد 20 میدهد که برابر با عدد ابجد حرفِ ک است. و اگر عدد 5 را در خودش ضرب کنیم(25=5×5)، مساحت مربع را به عدد 25 نمایش میدهد که برابر جایگاه کلمه حمد و جایگاه حرفِ ذ (یعنی صاحب) است.
11-جالب است اگر حروف 9گانه ابجدی را بنویسیم ا ب ج د ه وزح ط( به عدد 1 تا 9) 4 عدد زوج است که در جمع 8+6+4+2=20 میشود و 5 عدد فرد است که در جمع 9+7+5+3+1=25 میشود یعنی همان(20=5×4)؛ محیط و(25=5×5)؛ مساحت مربع خانه خدا که در بالا بیان شد!
شخصی خدمت حضرت علی(ع) رسید و پرسید چه عددیست که بر عدد 1 تا 9 تقسیم شود، باقیمانده نداشته باشد (بخش پذیر باشد) حضرت فرمودند عدد 360 درجه دایره را در 7 ضرب کنید(2520=7×360) جواب را بر اعداد 1 تا 9 تقسیم کنید، باقیمانده ندارد. دقت کنید! تمام حروف و اعداد 9 گانه حقیقت باطن 360 است. و همانطورکه میدانید طبق حدیث 7 طبقه آسمان و زمین از نور مطهر حضرت فاطمه(س) خلق شده است(بحارالانوار ج15 ص10) پس همهی این گنج اعداد و باطن 360 باید در عدد 7 یعنی باطنا وجود مطهر خانم؛ من المثانی ضرب شود! نکته مهم اینکه جمع عدد 1 تا 7، همان عدد 28 و حرف غین و اتصال به اسم غنی پروردگار عالم است، پس الی غیر النهایة جواب کامل و سالم و بدون باقیمانده است! الله اعلم
12-توجه بفرمایید! از روز شهادت حضرت فاطمه(س) تا تولد نورانیش(سوم تا بیستم جمادی الثانی) 17 روز است. لطفا به مبحث عدد 17 رجوع کنید و عظمت مقام بانوی دو عالم را به زعم این حقیر متوجه شوید که مثانی چه منزلتی دارد؟! او در همه امور دنیوی و آخرتی و اسراری معصومین(ص)، مِن المثانی است! و این شاید معنای حجة الله علی الحجج باشد.
13-در این قسمت به چند نمونه از تفاسیر آیه شریفه و لقد آتیناک سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم(آیه 87 سوره مبارکه حجر) اشاره میکنیم: درعلت نامیدن قرآن به مثانی وجوهی گفته شده است؛ از جمله اینکه قصهها و موضوعات در آن تکرار شده و یا مجموع قرآن دو بار نازل شده و یا در مقایسه با کتابهای آسمانی دیگر از نظر زمانِ نزول در زمان متأخری قرار گرفته و حالت ثانوی دارد و یا قرآن شامل حمد و ثنای الهی است و از این قبیل.
و بقولی مراد از "سبع المثانی" مضامین هفت صحیفهایست که بر پیامبران پیشین نازل شده است به این معنا که هر مطلبی که در کتابهای آسمانی دیگر نازل شده، همانها بر پیامبر اسلام نیز نازل گردیده، باضافه مطالبی که در قرآن منحصراً بر آن حضرت نازل شده است. زمخشری میگوید: جایزاست که به همهی کتابهای الهی "مثانی" گفته شود چون این کتابها شامل ثنای الهی است و یا موعظههای مکرر وجود دارد و قرآن هم قسمتی از آنهاست. این قول نیز دلیل روشنی ندارد و فقط نوعی استحسان است و قائل آن نیز مشخص نشده و در کتابهای تفسیری تنها بصورت یک احتمال مطرح شده است.
امام صادق(ع): نحن المثانی الذی أعطاه الله نبیّنا محمدا(ص) و نحن وجه الله تتقلب فی الارض بین أطهرکم و نحن عین الله من عرّفنا و جهلنا من جهلنا و إمامة المتقین؛ ماییم آن مثانی که خدا به پیغمبرما محمد(ص) عطافرموده است {یعنی همدوش قرآنیم که پیامبر(ص) فرمود دو چیز سنگین میان شما گذاشتهام } و ماییم وجه خدا میان خلقش {ناظر و شاهد کردار خلقیم} و دست باز رحمت او بر بندگانش. شناخت هر که ما را شناخت{ و خوشا به حالش} و پیشوایی پرهیزکاران را نشناخت هر که ما را نشناخت{ و چه زیان بزرگی کرد که مرگش در پیش است و آنگاه زیان خود را دریابد} {الکافی(ط-الاسلامیة ج1 ص143}. قاسم بن عروه گوید: امام باقر(ع) فرمودند: منظور از و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم هفت امام و قائم(عج) میباشد. { تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج7 ص 564- بحارالانوار ج24 ص117- العیاشی ج2 ص 250}
حال میگوییم بعید نیست که مراد از سبع المثانی همان هفت بطن یا هفت حرف قرآن باشد و خداوند آن را بصورت یک عطیه به پیامبر خود بخشیده و فرموده است: و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم، به این بیان که منظور از مثانی همه قرآن است که هفت بطن یا هفت وجه از آن به پیامبر(ص) داده شده و ممکن است قرآن بطون دیگری هم داشته باشد که نزد خداست و اختصاص به او دارد و کسی را از آن آگاه نکرده است. و این که سبع مثانی در روایات به گونههای مختلف تفسیر شده، میتواند یکی از مصادیق هفت بطنی باشد که آیه مورد نظر دارد. اگر این نظریه پذیرفته شود، عطف القرآن العظیم به سبع من المثانی مشکلی نخواهد داشت و میتوانیم موضوع عطف الشیء علی نفسه را با وجوهی که در توضیح از زمخشری و دیگران نقل کردیم، در اینجا نیز توجیه کنیم. اما همه اقوال در قول پیامبر بزرگوار(ص) کامل میشود که دو تا 7 تای آسمانها و زمینها از وجود حضرت فاطمه(س) که کل مثانی میباشد، خلق شده است.
14- ریشه نام مبارک حضرت محمد(ص)، حمد است. وجود مبارک پیامبر و اهل بیت بزرگوارش صلواتالله علیهم اجمعین، جان قرآن و حقیقت باطن قرآن هستند، در عالم بالا خداوند نام مبارکش را احمد(ص) قرار داد؛ و شیخ محمد شبستری چه زیبا سرود : زاحمد(ص) تا احد یک میم فرق است جهانی اندر این یک میم غرق است.
عالم بالا گنج حمد در سرّ اسرار نور محمدی صلواتالله علیهم اجمعین جلوه کرد، که بر سر کلمه حمد یک همزه آمد(اَحمد) اما درعالم دنیا خدا خواست که بر سر حمد، حرف میم بیاید(مـحمد) یعنی درحقیقت وجود پیامبر(ص) با دو نام مبارکش؛ 7 آیه است در عالم بالا و 7 آیه است در عالم دنیا! پس باطن وجود مبارک آقا هم 14 است و باطن سوره مبارکۀ حمد هم باطناً 14 است زیرا خداوند در کلام مبارکش میفرماید : ولقد آتیناک سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم؛ (ای محمد)همانا هفت آیه با اثنیٰ یعنی دوتایی(و آیات سوره مبارکه حمد دوقسمت بین خدا و عبد شده و در هر نماز دو بار سوره حمد خوانده میشود) و این قرآن با عظمت را بر تو فرستادیم. یعنی سرّ سوره مبارکه حمد در بطن عدد 14 ظهور یافته و وجود مبارک پیامبر(ص) خودش 1 و 13 معصوم در بطنشان، چهارده معصوم(ص) هستند و باطن حمد میباشند، رویهم میشود 28 تا { 28= 14(محمد صلیالله علیه و آله؛ قرآن ناطق)+14(حمد؛ قرآن صامت)}
نکته مهم: 1) سوره مبارکه حمد در تمام قرآن مثل وجود سَر است به بدن، که تمام بدن به سَر شناسایی میشود و سَر هست که حامل همهی مقامات حیات انسانی و عقلی و هوشی و فکری و مقام و منزلت علمی و تمام خصوصیات که شامل جلوه شدن به صفات و اسماء و صورت الهی و آیت خداوند کریم است و مظهر حقایق نورانی ایمان و اسلام به ائمه طاهرین(ص) و اطاعت و خضوع و خشوع به پروردگار عالم و محلّ سجده کلی میباشد. 2)سوره مبارکه حمد نسبت به بقیه سورههای مبارکه مثل امام است به مأمومین. شاید به همین خاطر باشد که در نماز جماعت فقط سوره مبارکه حمد را باید امام تنها بخواند و مأمومین سکوت کنند و گوش دهند. درواقع مقام سبع مثانی یعنی 14 معصوم(ص) است به تمام پیامبران و تمام اوصیاء و مؤمنین و مؤمنات و همهی مخلوقات الی یوم القیامة ، درواقع ائمه طاهرین(ص)، حقیقت حمد هستند. و در هر زمان فقط یک حجت از جانب خداوند، عالم را احیا و رهبری میفرماید و ولایت عظما دارد. پس یک حمد است و بقیه سورهها پیرو آن هستند و در بطن آن وجود دارند.