لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۵ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

    

جلد دوم: سیر عرفانی در اعداد 11 تا 20

                                                  بسم الله الرحمن الرحیم

به لطف و عنایت الهی و مدد چهارده معصوم(ص) مبحث سیر عرفانی در عالم اعداد را که در جلد یک به عدد 11و 12 و 13 شروع کردیم، در این جلد با تعریفی از اعداد 14 تا 20 ادامه می‌دهیم تا انشاءالله از این دریای بیکران لبی تر کنیم.

باب معرفت از وجود مطهر اباعبدالله الحسین(ع) در حرکت به کربلا و از یک معنا حقیقت درس عدد 1001 و رسیدن به رضای خداوند و رسیدن به رضای خشکی ارض در سرزمین عرفات و اسرار تمام حج واقعی به وجود مبارک حضرتش. چنانچه اباعبدالله الحسین(ع) کاروان را در روز هشتم ماه ذیحجه به سرزمین عرفات وارد فرمود شاید به این معنا که ثمن حقیقی معرفت را دریافت کنند زیرا تا به ثمن نرسیم، ارزش و بها نمی‌گیریم. و عدد ثامن که ریشه‌اش ثمن است همان عدد 8 به فارسی است که در مبنای عدد 2، عدد 1000 را نمایش می‌دهد و این عدد، عدد پایان اعداد و حروف الفبای ابجد برابر حرف غین است و حضرت مقصد و پایان راه یادگرفتن و آموختن را به عدد 1000 به اتصال اسم غنی پروردگار عالم معرفی فرمود زیرا که تا انسان به درجه غنی به عنوان آرامش فکری و عقلی و توانایی وظایف و احکام و اراده و مقاومت و خودپنداری و خویشتن داری و اطمینان خاطر نرسد نمی‌تواند تصمیم درست بگیرد.

پس حضرت این سفره غنی را برای همگان بازفرمود تا همه به شرط رسیدن به این برکت اتصال به عدد یک، روز دیگر را که روز نهم ماه است را به همگان ارزانی فرمود تا مؤمنین در سرزمین عرفات به 1001 برسند و در این سرزمین وقوف کنند و به رضای خدا برسند و ارض عرفه را دریابند، اینجا کحل رشد عقلی و ایمانی و اعتقادی است زیرا باید انسان آماده شود برای طواف آخر حج نسا زیرا بارگاه باریتعالی همان حصن لااله الاالله است که باید به شرط رضا به این طواف نائل شوند تا به امنیت عذاب الهی از عذاب الهی برسند. و اباعبدالله الحسین(ع) برای طواف حقیقی از عرفات به قربانگاه کربلا رفت زیرا آنجا در فوران مقام رضا به قرب آن الله تعالی برسند که طواف دور خانه خدا، حیات ظاهری را عنایت می‌کند و طواف در کربلا، حیات طیبه عند ربهم یرزقون را الی یوم القیامة عنایت می‌کند. و امام حسین(ع) در سرزمین پر خطر کربلا فرود می‌آید اما هدفش رساندن همه‌ی شیعیان و عاشقان به دین و قرآن به پناهگاه امن قرب الهی و در ظل سایه رحمت حق تعالی الی یوم القیامة و زنده شدن دائمی است. درواقع حج(و رسیدن به هو) به عدد 11 پایان معانی معرفتی زندگی انسان‌ها شد. که این عدد 11 برابر حرف ک به عدد ابجد 20 است. و تمام این درس معرفت حقیقی رسیدن از ظاهر حج به باطن آن عدد 20 یعنی رسیدن به هدایت کامل یعنی هادی(ع) است. و عدد 20 مخصوص اباعبدالله الحسین(ع) است! اینجا به اسم کافی خداوند و به درجه‌ی رب العالمین و به خزانه الفِ وجود و نعمت‌های الـف، الـف، الـف نائل می‌شویم. انشاءالله

 

 

 

فصل چهارم: تعریفی از عدد14

عدد 14 برابر با جایگاه عددی ن به عدد ابجد 50 و دارای طبیعت خاکی جنوبی و در دسته حروف ناریه یا نورانی و ملکش حضرت حولائیل است. جمع اعداد 1 تا 14 برابر105 می‌شود(105=14+13+ ... +2+1){105=عدد ابجد کلمه کهف یعنی پناهگاه و حرز چهارده نور مقدس(ص)، کهف حصین برای همه مؤمنان و بندگان خدا می‌باشند.الی یوم القیامة}.

متذکرمی‌شوم عالم مادی در سال که 12 ماه دارد، دائما در عدد 30 روز ماه غرق است( هم سال و هم شبانه روز به 2 تا 12 تاست) و در هر ماه قمری 2 تا 14 روز، قرص ماه از هلال به بدر تمام و از بدر تمام به هلال تغییر نور می‌دهد و تقریبا 2 روز در حاقه قرارمی‌گیرد.

*از 28 حروف قرآن؛ 14 حرف نورانی{ حروف مقطعه هستند و جالب است آخرین سوره‌ای که در قرآن حرف مقطعه دارد؛ سوره مبارکه قلم است که شروع آن با حرفِ(ن) است. عدد ابجد (ن)=50 و جایگاه عددیش 14 می‌باشد!}  و 14 حرف ظلمانی است، 14 حرف نقطه دارد و 14 حرف بی نقطه است، 14 حرف شمسی و 14 حرف قمری است و تمام حروف به 14حرکت خواند می‌شود و هر فعلی که از ما سرمی‌زند به 14 صیغه صرف می‌شود.

*آیا فکر کرده‌اید که چرا خداوند کریم در کلام مبارکش عدد 14 را به 2 تا 7 تا(سبعا من المثانی) فرموده؟! زیرا تمام برکات و خزانه‌ی نعمات خداوند در عدد 7 ظهور دارد! 7 طبقه آسمان بالای سر، 7 طبقه زمین زیر پا، هر هفته 7 روز و هرسال 52 هفته است که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است یعنی تمام عالم هستی در حمد غرق است؛ 3تا 7می‌شود به عدد (یعنی 3 تا 7 تا 21 و تعداد حروفی که در سوره مبارکۀ حمد قرار گرفته، 21 حرف است) و یک 7 به حروف(52=حمد)! پس دائماً در 28 و در قرآن غرق هستیم، وقتی در قرآن غرق هستیم یعنی در ولایت چهارده معصوم(ص) هم غرقیم. پس یک هفته، 7 روز است اما متعلق به 14 نور مقدس معصوم(ص) است.

*در خلقت آسمانی 7 طبقه آسمان و در زمین 7 طبقه زمین است و هر دو می شود(2 تا 7 تا) و همه تسبیح‌گو هستند. منجّمین تجمّع و شکل ستارگان را در آسمان نام گذاری کرده‌اند و گفته‌اند دُبّ اکبر و دبّ اصغر و هر کدام 7 ستاره است رویهم می‌شود(2تا7تا). 

*یک هفته ، 7 روز است و یک سال، 52 هفته که عدد 52 برابر است با کلمه حمد(سبع مثانی است)، پس یک سال 52 تا 7 تا است. عدد 52 برابر کلمه‌ی حمد است یعنی در عرض(حروف) و عدد 7 طول(عدد) تعداد آیات حمد است. یعنی ما در طول و عرض در حمد خداوند کریم غرق هستیم و باطناً یعنی در ولایت انوار مقدس 14 معصوم(ص) غرق هستیم! و ایام، نموداری از اطاعت محض پروردگار عالم است که درواقع همه ساجد او هستند. پس همه‌ی ایام زنده هستند و زنده کننده می‌باشند. آنها بصورت زنده از ما می‌گذرند و آثارشان را به ما عرضه می‌کنند. خواه ما صحیح استفاده کنیم یا غلط، زمان برما می‌گذرد!

*در وجود انسان، 7 نفس نورانی است و 7 نفس ظلمانی. نفوس نورانی برای تعالی پیدا کردن آسمانی است و نفوس ظلمانی، لازمه زندگی در زمین است یعنی کمال ما در( 2 تا 7 تا ) است. بنابراین همه عالم در عدد 14 محاط هستند همه ریزه خوار سفره حجة الله الاعظم، امام زمان (ص)؛ چهاردهمین معصوم(ص) می‌باشند.

*در اعمال حج، حاجی باید 7 دور گرد خانه خدا طواف کند و بعد 2 رکعت نماز طواف بخواند یعنی 7 و 2 و به نحوی می‌توان گفت 2 تا 7 تا. و در حج واجب، یک بار طواف حج عمره است و یک بار طواف حج تمتع، پس 2 تا 7 تا طواف می‌شود.

*در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت واجب است یکبار سوره مبارکه حمد خوانده شود. پس در 2 رکعت می‌شود(2 تا 7 تا). در هر رکعت دو بار سجده انجام می‌شود که درواقع یک رکن محسوب می‌شود و واجب است که در هر سجده 7 موضع بدن به زمین برسد(2 تا 7 تا) (پیشانی-دو کف دست-دو زانو-دو انگشت شصت پا) که می‌شود 14 تا.

راستی این همه حکمت یعنی چه؟! و برای چه؟! و به چه منظور؟! آیا تا بحال فکر کرده‌اید؟ این اعداد که روح حروف هستند در عالم هستی چه مأموریتی دارند؟!

حرف ن به جایگاه عددی 14:

عدد ابجد حرف(ن)=50 و جایگاه عددیش در حروف الفبا = 14 می‌باشد. و یکی از اسرار حروف در مقام عددیش، جایگاه آن است زیرا با ذیقعد هر حرف، حقیقتِ اسراری آن ظاهر می‌شود. حرفِ ن به جایگاه موضعی(عددی) 14:

حرف ن از حروف نورانی و از محکمات حروف و از حروف شمسی و از اعجازهای 28 حروف قرآن می‌باشد! خداوند کریم در چهاردهمین سوره‌ی مبارکه‌ای که حروف مقطعه‌ی بدون تکرار است؛ سوره قلم به حرف نون قسم می‌فرماید(ن=14) : ن والقلم ومایسطرون. یکی از اسماء قرآن و از اسماء پیامبر(ص) هم نون است. نام یکی از پیامبران الهی که پدر حضرت یوشع(ع) است، نون می‌باشد{یوشع ابن نون در زمان حضرت موسی(ع)}.

حرف "ن" ساکن را می‌توان چنین گفت که جان استعداد تراب در دنیاست و آن جوهریت حرکت و سِرّ وصل دو عالم سکون ابدی و ازلی است یعنی نون وقایه، یعنی نون نگهدارنده دو عالم ساکن! در تعریف "ن" ساکن همان بس که تنها حرفی است در الفبا که پشت تمام حروف کار می‌کند: پشت 6 حرف(ح خ ه غ ع أ؛ حروف حلقی)، اظهار و در 6 حرفِ یرملون ادغام می‌شود(ی ر م ل و ن)  و پشت یک حرف(ب)، قلب به میم می‌شود و پشت 15 حرف بقیه، اخفا می‌گردد.

راستی فکر کرده‌اید که این حرف چه سرّی دارد که دارای دو مخرج است: دهانی که اذلاق است یعنی تیزی زبان(به صورت کامل ادا می‌گردد) و در بینی که به آن غنّه می‌گویند. و ظاهر نوشتنش به دو صورت در قرآن آمده است: الف) بصورت نون ساکن. ب) بصورت تنوین. درواقع حرف ن، دو محتوا دارد: یکی ظاهری و یکی باطنی. و این حرف، هم مقام آسمانی دارد و هم مقام زمینی.

عدد ابجد حرف ن=50 و معادل عدد ابجد کلمه همه و کُل و لَکَ(یعنی برای تو) است. شاید اینطور معنا شود که پروردگار همه مخلوقاتش را در دنیا برای تو ای انسان، راکع و ساجد کرده است تا تو نیز برای خدا، راکع و ساجد شوی! درواقع همه مخلوقات، سجاده‌ی عبادت انسان شدند تا با یک "سبحان ربی الاعلی و بحمده" اش، کمالِ بلوغ همه‌ی مخلوقات را به خالق، تعالی دهد!

حرف ن به عدد 50 برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت است به عدد ابجد 707 که جمع ارقامش 14(14=7+0+7) می‌شود برابر با جایگاه عددی حرف ن! پس چگونه زندگی خودمان را ببینیم که دائماً سر سفره‌ی نون؛ 14 معصوم(ص) هستیم و نون هم اول سرنشین سفره‌ی ماست! همه‌ی وجودهای مبارک 14 معصوم(ص)، باطن نون هستند، همه مربی جامعه و قلب به میم کننده‌ی حیات حیوانی به انسانی ما گنهکاران هستند.

*جایگاه عددی حرفِ ن=14 می‌باشد که جمع ارقامش 5(5=4+1) می‌شود. وقتی جایگاه یک بهشتی نون ساکن وجودش می‌شود آن، همان ریسمان "حبل اللهِ" 14 معصوم(ص) است که با اطاعت امر پروردگارعالم و شیعه و محب شدن اولیاء الله معصومین(ص) به گنج وجود خود یعنی بهشت؛ محل رضای وجود خود که قلب خویش می‌باشد راه پیدا می‌کند، آنگاه در دنیا منقلب می‌شود، خانه خدا؛ کعبه دل تطهیر می‌شود و این همان نون ساکن است(ن=14 و 5=4+1) در جایگاه قلب که خود عدد "5" است(شکل ظاهری قلب هم مانند عدد 5 و حرف ه است) و در پشت اعمال روزانه از دید چشم، شنوایی گوش، زبان، فکر، اعتقادات، مال، کار، وظایف مختلف، شب و روز و حتی در عبادات، به صورت اظهار، ادغام، اخفا ... کار می‌کند و قلب بودن خویش را آشکار می‌نماید! اینجا تغذیه حقیقت نون از نظر معارف و حقایق است، باید آن را درک کنیم که چگونه سر سفره‌ی نون هستیم و نون، تغذیه ظاهر و باطن ما و در بهشت، جایگاه ماست!

*هر کس در قبر، باطن قلب وجودی خود را ظاهر می‌بیند و آنگاه قبر مؤمنان واقعی، جایگاه ظهور و بروز ایمان اشخاص زنده می‌شود؛ جای استجابت دعا و محل سجده به پروردگارعالم و خلاصه خانه طهارت و پاک شدن از گناه گنهکاران می‌شود. چون خودش قلب به میم شده و به رضای مولا رسیده است، او زنده است و نزد پروردگارش روزی می‌خورد و خلاصه باطن قبر در بهشت باز می‌شود که همان نون ساکن عمل است و همینطور جهنمیان در جهنم  که آنها هم به جایگاه قلب خود می‌رسند و متأسفانه آن باطن، باعث عذاب خودشان است.

*نون، حقیقت ماده است که صفات و معانی و ظهورات مادی از آن ظاهر می‌شود. عدد ابجد کلمه ماده=50 است(ن=50) و جایگاه عددی آن 23 می‌شود. 23 سال طول کشید تا پیامبر(ص) قرآن را تدریجاً برای هدایت مردم ابلاغ فرمود. زاویه خورشید نسبت به زمین 23 درجه است تا در تمام سال دو روز مثل هم نباشد و فصل‌ها و تغییرات آب و هوایی و جوّی ظاهر شود. عدد خیلی مهمی است که روزی ِ ظاهر و باطن همه موجودات مخصوصاً انسان را در شبانه روز و ماه‌ها و سال‌ها ظهور می‌دهد (زیرا برابر با جایگاه عددی حرف ث است که ملکش حضرت میکائیل علیه‌السلام می‌باشد که ملِکِ روزی است). و روزیِ قرآن در 23 سال به ما رسیده است و روزیِ اشک که به عربی "بکاء" گفته می‌شود(عدد ابجد کلمه بکا= 23 و جایگاه موضعی بکا=14=ن است) برای قبولی توبه و ندامت(توبه بهترین روزی انسان شده است) از گناه و اصلاح عمل و خضوع و خشوع به درگاه خداوند منان از چشم‌های ما سرازیر می‌شود. این اشک‌ها، جهنم وجود را خاموش می‌کند. نجاست گناه را شست و شو می‌دهد و در جایگاه عمل صالح سبز می‌شود.

* ظاهر چشم، شکل ن است که نقطه مرکز آن همان سیاهی(مردمک) چشم است که مرکّب شد و آن چشم، دوات! و در ظاهر چشم باید دائماً مرطوب باشد و از چشم اشک جاری می‌شود و درواقع چشم، چشمه رحمت نور الهی است (و اتصال به یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم دارد که بصیر است) که از آن بکاء سرازیر می‌شود که همان برکت است و اگر این اشک برای خوف پروردگار عالم و برای سیدالشهدا و محبت به اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین سرازیر شود، برای فردای قیامت مؤمن برکه‌ای حاصل می‌شود که در تشنگی قیامت، او سیراب می‌شود.

نکته مهم: کلمه بکاء از بَکه و برکه گرفته شده است. درواقع بزرگ‌ترین گنج قلب به میم بدن انسان است زیرا دریک لحظه به اعجاز خداوندی دستگاه مویرگی چشم، خون عین نجس و سرخ را به اشک سفید و عین طهارت از چشم سرازیر می‌کند! درصورتیکه این اشک به عدد ابجد 321، درواقع افشاکننده‌ی تمام احوالات قلبی به درون چشم است و آنچه در درون، ندیدنی و نگفتنیست، افشا می‌کند و افشاکننده‌ی محبت یا انزجار و افشاکننده‌ی دردها و آلام درونی است و خلاصه اشک برای ارادت قلبی به خداوند کریم و اهل بیت پیامبر(ص)، شوینده‌ی گناهان و تطهیرکننده و خاموش کننده‌ی جهنم درونی است. اما این اشک از بین نمی‌رود، در باطن جمع آوری می‌شود برای قیامت ما! برکه‌ی رحمت الهی است، آنجا آتش جهنم را خاموش و در تشنگی محشر ما را سیراب می‌کند. جالب است که جایگاه عددی کلمه اشک=33 می‌شود که برابر با جایگاه عددی اسم مبارک زهرا(س) و اسم مبارک زینب(س) و جایگاه کلمه آب بصورت بسیط(الف+با) است. و اگر عدد 33 را بصورت حروفی بنویسیم، عدد ابجدش 135 می‌شود(سیُ سه=135) که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است. دقت کنید! چقدر مهم است که تسبیحات حضرت فاطمه(س) بعد از هر نماز: 34 بار الله اکبر و 2 تا 33 تا الحمدلله و سبحان الله است! درضمن اینکه سی و سومین سوره قرآن، سوره مبارکه احزاب است که سی و سومین آیه‌ی مبارکش، آیه تطهیر می‌باشد!

 در باطن، چشم است که سخن می‌گوید و می‌نویسد و نورافشانی می‌کند و جلوه‌ی حیات است و معرّف عقل و فهم و هوش و زکاوت و علم و معرفت و دانایی و ادب و هزاران معانی دیگر است. چنانچه در قرآن کریم کلمه عین و مشتقاتش 53 بار به عدد نام مبارک احمد(ص) آمده است.

اما فقط عین در ظاهر نیست، ریشه باطنش در دل مؤمن است. بنابراین 53 بار هم در باطن، رویهم می‌شود 106 برابر با عدد ابجد حروفِ نون به جایگاه عددی 34 که برابر با عدد ابجد کلمه دل است! و پیامبر(ص) فرمود: مَن اخلص الله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة مِن قلبه علی لسانه؛ کسی که چهل روز اعمال خود را خالصانه (بدون گناه و نارضایتی خداوند) و برای رضای خدا انجام دهد، چشمه‌های حکمت(و کلام حق) از دلش به زبانش جاری می‌گردد[1].

پس اصل چشم، چشم دل است که چشمه می‌شود آنگاه نگاهش ینابیع است و انوارش سرازیر زبان و تمام اعضا و جوارح می‌گردد و میوه‌اش خلوص و سودش رضای خدای مهربان است.

* حرف ن؛ جوهر قلم وجود و در مقام عبودیت عبد خالص و ظرف پُر اسرار امتحان شده گنج ظهور اسرار عالم سِرّ و عالم اعلاعلیین تا اسفل السافلین می‌باشد. و کتابت حروف از ظهور گنج نون در لوح دنیا و آخرت است. و جایگاه عددی حرفِ ن =14 می‌باشد. و در اسرار و معارفش، جانِ وجودش، وجودِ مبارک خانم دوعالم؛ فاطمه زهرا(س) است!  صلوات الله و ملائکته و حملة عرشه و جمیع خلقه من ارضه و سمائه علی الجوهرة القدسیه فی التعین الانسیه، صورة النفس الکلیه، جواد العلم العقلیه، بضعة الحقیقة النبویه، مطلع الانوارالعلویه، عین عیون الاسرار الفاطمیه، الناحیة المنجیه لِمحبّها عن النار، ثمرة شجرة الیقین، سیدة نساء العالمین، المعروفة بالقدر، المجهولة بالقبر، ثمرة عین الرسول، الزهراء البتول علیها الصلوة و السلام.{صلوات کبیره محی الدین عربی}

*جایگاه عددی حرف "ن" =14 است که حقیقت وجود 14معصوم(ص) است که در تمامی اعمال و کردار ما تأثیرگذار بوده و ما را به راه راست هدایت می‌کنند که خداوند متعال در حدیث کسا فرموده: انی ما خلقتُ سماءً مَبنیّة و لا ارضًا مَدحیّة و لا قَمرًا مُنیرا و لا شَمسا مُضیئة و لا فلکا یَدور و لا بَحرا یَجری و لا فُلکا یَسری الا فی مَحبّة هؤلاء الخمسة الذینهم تحت الکساء ... هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها ... . پس خداوند می‌فرماید که همه را برای آنان و به وجود آنان خلق کردم. ما هم ریزه خوار سفره رحمت آن عزیزان هستیم.

اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

و جمع ارقام 14 برابر 5 می‌شود(5=4+1) که 5، حلقه بندگیست و همه‌ی ما باید به آن مفتخر شویم تا پس از مرگ از تمام سختی‌ها و عذاب‌ها آزاد شویم.

*نکته: عدد ابجد کلمه حیات=419 است که در جمع ارقامش 14(=ن) می‌شود و عدد ابجد کلمه موت=446 است که بازهم در جمع ارقامش14(=ن) می‌شود. پس حیات و موت در جمع می‌شوند: 28=14+14 که کامل کننده عمل در دنیا و آخرت خواهد شد! چراکه 28، عدد کامل است. و کلّ قرآن از 28 حرف تشکیل شده (حروف الفبای عربی، 28 حرف است) که 14 تای آن نورانی(حروف مقطعه قرآن) و 14 تای دیگر، حروف ظلمانی هستند. 28 حرف را به شمسی و قمری نیز تقسیم می‌کنند. 14حروف شمسی، قیامت و 14حروف قمری، دنیا را جلوه می‌دهد. جایگاه عددی کلمه حیات در الفبا 41 است و جایگاه عددی کلمه موت نیز 41 است. پس حیات و موت که مجموعا 82=41+41 می‌شود، امامِ عمل در دنیا و آخرت خواهد شد(عدد ابجد کلمه امام=82) زیرا حیات واقعی، انجام اعمال صالح است. و پاک شدن از گناه، عبور از موت به حیات است.

*عدد ابجد و جایگاه موضعی حروفِ نون

 پس عالم دنیا در بطن نون که مربی است، قرار می‌گیرد؛ با تمام معلومات و محتوای نزولات آسمانی ! که عدد ابجد حروف نون=106 است که جمع ارقامش 7 می‌شود یعنی تمام 7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین و 2 تا 7 تا می‌شود 14 تا؛ سبعاً من المثانی و 14=ن! الله اعلم.

 همانطور که در دنیا غذای اصلی نان است و به صورت عوام "نون " گفته می‌شود و برکت سفره است؛ عدد ابجد حروف نون =106 است و جمع ارقامش 7 می‌شود (7=6+0+1) یعنی هم همان کتابی است که در دنیا از طرف خداوند به دست بندگان رسید. درواقع قرآن عزیز، سفره مأدبة الله است یعنی مائده بهشتی و غذایش نون که جایگاه کلمه بهشت و میوه‌ها و نعمت‌هایش، آیات نورانی قرآن است که با عمل با آیات به خوشمزه‌ترین خوراکی‌ها و بهترین پوشاک و لذت‌ها می‌رسیم. پس این کتاب است که با عمل به آیاتش، تمام حروف و کلمات زندگی ما را معنی می‌دهد و در جایگاه حقش می‌نشاند. و هم کتاب عمل بندگان به سوی خدا می‌باشد که چگونه با کتاب آسمانی تطبیق می‌کند! و چگونه نونِ وجودت را خرجِ نونِ امر خدای مهربان کردی؟! در معاملات دنیا، معاوضه دو تا جنس که مثل هم است حرام می‌باشد مثل پول که اگر از آن سود بگیری و دوباره پول بدهی، حرام است و ربا می‌شود. اما برای قیامت، نون وجودت را به خداوند بفروش و نونِ برکت محتوای رضای خدا را بگیر( تا ابد)! البته بعبارتی می‌توان گفت که این خرید و فروش می‌شود مثل کسی که طلایش را به طلافروشی می‌فروشد و بعد از او خرید می‌کند و این حلال است. و خداوند می‌فرماید من مشتری تو هستم؛ انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم  و اموالهم بأنّ لهم الجنة(آیه 111 سوره مبارکه توبه).

و عدد 106 معنی می‌شود به 100+6: 100(=ق)+6(=و)=106(=قو) که قو، به معنای نگهدارید و خداوند یکتا در قرآن کریم می‌فرماید: یا أیّها الذینَ آمَنوا قوا اَنفسَکم و اَهلیکم ناراً وَقودُها الناسُ و الحِجارة علیها ملائکةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لایَعصونَ الله ما اَمَرَهم و یَفعلونَ مایُؤمَرونَ[2]؛ ای کسانیکه بخدا ایمان آورده‌اید خود را و خانواده خود را از آتش دوزخ نگهدارید چنان آتشی که مردم(دل سخت کافر) و سنگ خارا آتش افروز آنست و بر آن آتش فرشتگانی بسیار سخت دل مأمورند که هرگز نافرمانی خدا را نخواهند کرد و آنچه به آن‌ها حکم شود(فوراً) انجام دهند.  و این همان سفارش انبیا و اولیاء علیهم السلام در دنیاست که می‌فرمایند: "اوصیکم بتقوی الله".

جایگاه عددی حروف نون =34 است. و برابر با عدد ابجد کلمه دل است. جمع ارقامش 7 می‌شود(7=4+3) و این بدان معناست که کتاب حق، در دل انسان باز می‌گردد و آن معرفت حق است. پس اگر دل با معرفت شد، تمام اعمال انسان، نشان معرفت او می‌شود! عدد 34 برابر با عدد ابجد کلمه اجل نیز است. محلی برای دو تفکر: اول اینکه همه اهل دنیا و مکان دنیا و جلوه‌های آن مانند ماه، خورشید و ستارگان همه می‌میرند یعنی اجل، شامل کُل می‌شود. دوم آنکه گناهکاران غافل، قبل از مرگ ظاهری، دلشان می‌میرد یعنی با آنکه حیاتِ ظاهری دارند، اما باطنشان مرده است. "صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یعقلون". پس قبل از مرگِ دل، توبه کنیم و از خدای خویش طلب مغفرت نمائیم تا احیا شویم! بسا که به مؤمنان خطاب می‌شود: "موتوا قبل أن تموتوا"." بمیرانید(هوای نفس حیوانی و رذائل وجودی را) قبل از مردنتان". تا حیات انسانی باقی بماند الی یوم القیامه.

*ذوالنون:

عدد 14 که سرّ گنج کائنات است در حقیقت باطن جایگاهی حرف(ن) است یعنی همان گنج ِعشر، همان گنج 4 روی 10 و همان سرّ عدد 5. در اینجا درس زیبایی نمایان می‌شود و آن این است که وقتی خانه خدا در مبحث گنج 4 روی 10 بیان شد که درواقع اسرار مهندسی خلقت با تمام خزائن و مکنوناتش آشکار می‌شود زیرا در عدد که روح حروف است، خداوند خواست که از نقطه زیر خانه خودش عالم کشیده شود( دحوالارض) یعنی خلق شود! پس عدد 14 سیطره‌ی ولایتش چنان غالب است که ذره‌ای در عالم آفرینش نمی‌ماند مگر در حقیقت ولایت 14 نور مقدس(ص). حال اگر 1 و 4 را  با هم جمع کنیم 5 می‌شود.

این همان اسرار عالم بالا به عدد 5 تن(ص) است که شما در حَسَب ظاهر اگر هفته را 7 روز می‌بینی اما به عدد، 5 عدد می‌خوانی و به باطن تعلق به 14 نور مقدس(ص) می‌دانیم. پس خانه‌ی خدا اسرار نمایش‌گر عدد 14 و عدد 5 و عدد 7 است که در هنگام طواف حاجی باید 7 دور گرد خانه خدا طواف کند و اسرار 14 در صفا و مروه، راه گشای حرکت انسان به 14 صیغه و صرف شدن و حل شدن در توحید ناب و خالص محمد و آل محمد(ص) است. درحالیکه خانه خدا قدرت نمایی 5 است زیرا حقیقت غلبه‌ی قدرت قهاریت پروردگار عالم، پنجه بر تمام هستی را بر تمام ذرات خلقتش نمایش می‌دهد؛ یدالله فوق ایدیهم( آیه 10 سوره مبارکه فتح) که همه در مُشت قدرت حجت اوست یعنی ولی الله الاعظم حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عدد چهاردهمین معصوم(ص) است. نکته مهم: ترتیب نزول قلبی سوره مبارک حمد هم پنجمین سوره می‌باشد. به معنای تمام آنچه مذکور شد که 7 آیه دارد و سبعاً من المثانی هست و محتوای کلّ قرآن است.

عدد 5، پایه‌ی عدد 50 است که همان حرف ن می‌باشد. درواقع ریشه‌ی همه اعداد و همه‌ی حروف و همه‌ی هستی می‌باشد. پس در ظهور 14 و در خواص و معنا و شکل به 50 رسم می‌شود. آنگاه که 50 است حرف ن می‌شود که پشت تمام 28 حرف کار می‌کند و به همه‌ی حروف معنا و مفهوم می‌بخشد. و آنگاه که در ریشه به عدد 5 است و به حروف، هِ گرد می‌شود و شکل دایره و نمایش‌گر ضمیر هو به نشان غیب خالق یکتا، جای اسم می‌نشیند و راه به او رسیدن را برای همگان آشکار می‌سازد. و خود، قربان او می‌شود و فنای ذات هو! الله اکبر

کلّ حقیقت سرّ عدد 14 یعنی گنج 4 روی 10، ولایت و خلافت مطلق از جانب پروردگار عالم مخصوص به 14 معصوم(ص) است {ائمه معصومین(ص)؛ انسان‌های کاملند} و این عزیزان استثنا از همه‌ی خلقت هستند، تمام پیامبران و اوصیائشان(ع) از انوار مقدس ایشان خلق شده‌اند. و خداوند درباره‌ی این 14 نور مقدس در آیه 33 سوره مبارکه احزاب می‌فرماید: "انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا" (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم)

عدد 4 در تمام عالم، ساری و جاری شد یعنی 10=4+3+2+1 و خداوند کریم تمام گنج را بوجود نورانی چهارده معصوم(ص) و قرآن عزیز منور و راه هدایت را از ظلمات به عالم نور گشود  و 14، جایگاه حرف (ن) در عالم زمین ظهور پیدا کرد(نون ساکن، ظرف آفرینش شد). پس عدد 14، در عالم بالا شد تنوین که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود و در عالم پایین شد نون ساکن {جایگاه عددی حرفِ (ن)=14} که 28=14+14 یعنی کلّ حروف و کلّ اعداد شد و {عددابجدِ حرفِ (ن)=50} پس 100=50+50 و 100=ق=19 که کلّ ولایت است { اسامی پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین رویهم،  19 حرف است}. پس همه عالم به وجود مبارک محمد و آل محمد(ص)، بهار است و زنده و حیات طیب نورانی در دنیا و آخرت و اگر هر کس اتصال به این عزیزان نداشته باشد، مرده و متعفن و فاسد و در جایگاه جهنم قرار می‌گیرد.

 درواقع نون یک صورت ظاهر دارد که بشکل ن نوشته می‌شود و یک صورت باطن که تنوین است. همانطورکه عالم به شکل دایره است و مرکز دایره، نقطه شروع خلقت یعنی کلمه ارض به معنی خشکی می‌باشد و نقطه نون است. و  خشکی به همه‌ی دنیا کشیده شد یعنی دحوالارض شد و همه موجودات زمینی و آسمانی و آنچه بین آنهاست خلق شد. درواقع حروف ارض است که جابجا می‌شود و نام مبارک رضا(ع) را نمایان می‌کند. این نقطه که در عالم بالا کشیده می‌شود و مجرای رسیدن به تعالی و تکامل و تعاریف معرفتی و قرب الی الله است، ندیدنی است و این همان نون است که تنوین خوانده می‌شود.

پس درواقع ظرفِ زیرین خلقت، نیم دایره نِ  و در روی آن هم نِ  بصورت مخفی می‌باشد. یعنی زمین ظاهر(7طبقه) و آسمان نادیدنی(7طبقه){ 7+7=14=ن} به این شکل:

و

 

طبقه

طبقه

جایگاه ن=14

همه=

کل=

am19

 

 

و همه‌ی عالم در باطن نون ظهور پیدا کرده‌اند و نون، رحم عالم خلقت می‌باشد. اگر تا به اینجا خوب دقت کرده باشید و شکل مهندسی آن را ببینید: عدد ابجد حرف ن=50 و برابر با عدد ابجد کلمه کل است و یک 50 در عالم بالا و یک 50 در عالم پایین رویهم می‎شود 100 (برابر با عدد ابجد حرف ق). پس هم عالم بالا، کل است و هم عالم زمینی، کل است و جالب اینکه جایگاه موضعی حرف قاف، نگهدارنده کلّ مخلوقات و باطن ولایت است[3].

تنوین

 

 

 

1001 رضا(ع)

 

 

14

+

14

28=کلّ حروف=اسم مبارک‌خداوند؛ وحید و توحید ناب خالص محمدی(ص)

50

+

50

100=ق

نگهدارنده

 

                                                                                                                                                                                                    

 

 

و

 

 

خانم، صاحب دو نون است؛ ذوالنون: ß---------------

 

ارض 1001

 

 

 

 

 

 

 

و حرف نون، جوهریت ظهور روح و معنا و اصل کلمه‌ی ولایت عظمای حق تعالی و سبحانه و توحید محض است؛

لا اله الا الله (بعبارتی دایره مهندسی شکل حرف نون، نَ نَ  خوانده می‌شود یعنی لا اله الا الله). و دو تا نون می‌شود ذوالنون.

*حضرت فاطمه(س)؛ ذوالنون است:

بنابراین عدد ابجد دو تا حرف ن شد 100(50+50) برابر با عدد ابجد حرفِ ق یعنی نگهدارنده و جایگاه عددی حرف ق=19 است( توضیح کامل در فصل نهم؛ تعریفی از عدد 19 آمده است). و تمام محتوای قرآن در 19 حروف بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد غرق است، بنابراین عدد 19؛ عدد اول و عدد بنیادی و حرف ن، ظهور اول است! که خداوند در سوره مبارکۀ قلم قسم می‌فرماید: ن و القلم و مایسطرون. و یکی از اسماء قرآن؛" ن" می‌باشد. پس حرف ن که جوهر عالم خلقت و روح آن است، حافظ و جامع کل در باطن است! و حامل این حمل، وجود مبارک و مطهر صاحب النون؛ خانم فاطمه زهرا(س) است. او مقام کوثریت و کثرت همه‌ی خلایق را داراست. و در زیارت نامه خانم می‌خوانیم: السلام علیکِ یا مُمتحَنة امتَحنکِ الذی قبل أن یَخلقک... . قبل از اینکه خلق شود از جانب خدای مهربان امتحان شد.

 اینجاست که قول اُم ابیها را درک می‌کنیم و می‌فهمیم! او بلاواسطه گیرنده فیوضات و تمام انوار و علوم حقه از ذات اقدس احدیت است! و او منشأ و اصل و ریشه و اُم می‌باشد و جایگاه کلمه اُم=14=ن است. اما جان گنج 14 در جایگاه عددی حرف(ن)، که همه در بلوغ 9 ظهور داشت(نـُه=14)  و جان آن بلوغ، وجود مقدس فاطمه زهرا(س) است که ظرف وجودش قبل از خلقت، امتحان شد، پس خداوند کریم او را صابره یافت و انتخاب شد. پس نون ساکن است که پشت همه‌ی حروف قرار می‌گیرد و تمام آنها را به معنا و مفهوم و واقعیت وجودی ظهور می‌دهد( الله اعلم). حضرت فاطمه(س) بلوغ 9(نُه) عالم در عدد و حروف است: به حروفِ نُه، عرض عالم است و 9 به عدد، طول عالم! حروفِ نُه دو حرف(ن ه) است و خانم هم باطن نون است و هم باطن حرف ه زیرا حرف ن که ظرف ظهور شد و به جایگاه 14؛ جایگاه کلمه اُم است و حرف ه که خانم خامس آل کسا(ص) است و نام مبارکش؛ فاطمه(س) 5 حرف می‌باشد که برابر حرف ه است. پس باطن نُه به حروف وجود مبارک عزیز جان‌ها می‌شود 19=5+14 ؛ درواقع خانم باطن نوزده؛ جایگاه حروف نُه می‌باشد.

وجود دردانه عالم؛ فاطمه زهرا(س) در حقیقتِ انوار 14 نور مقدس(ص)، فقط یکی است. چنانچه در آیه 35(آیه نور) سوره مبارکه نور فرموده: ...کوکبٌ درّیٌّ؛ او ستاره درخشنده دردانه صدف خلقت پروردگار عالم است. او یک خانم است و 13 نور مقدس دیگر آقا هستند(صلوات الله علیهم اجمعین). اما پیامبر(ص) فرمود: فاطمه، اُم ابیهاست. اُم یعنی مادر و عدد ابجدش 41 است{41=(40=م)+(1=ا)} و جالب اینکه جایگاه عددی اُم= 14 می‌شود {14=(13=م)+(1=ا)}. ایشان امّ الائمه، امّ الصدیقین، امّ الشهدا، امّ النبیین، امّ الازهار، امّ الاطهار... و امّ ابیها است.

و از طرفی عدد 5 در جمع الجمع ظهور نورالانوار پنج تن(ص)، ظرف ظهوری و سرّ المستودع پروردگار عالم است. پس خانم به عدد 5 ، همانطورکه بیان شد ظرف سِرّالاسرار خلقت است که اگر از 1 تا 5 را جمع کنیم، می‌شود 15 (=حوا)؛ مقام عالم اسرارِ وجود مبارک خانم، حوای روحانی است و نام زیبای فاطمه(س) 5 حرف دارد و در بطن این نام با عظمت، کلمه مبارک طه قرار دارد و عدد ابجد طه=14 می‌شود. عدد ابجد نام مبارک فاطمه=135 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود. و خداوند او را صاحبِ 9 اسم تسعه‌اش فرمود و بلوغ 9 را در اسرار آفرینش و جلوه آب را که حقیقت حیات هستی است به او نسبت داد که معنا و اسم کوثر را جلوه عنایت فرمود. بنابراین در جمع 9 و 5 به 14 می‌رسیم. همان حقیقت نُه و ظرف مبارک ذوالنون می‌باشد!

نکته: از حروف مقطعه قرآن، 14 حرفش بدون تکرار است. این 14 حرف را با هم ترکیب کرده‌اند و شده‌است: "علی صراط حق نمسکه" پس این حروف، ظاهر و باطن ولایت را دو هم کفو معرفی می‌فرماید.

*معارف ذوالنون در مقام وجود حضرت یونس(ع):

وجود مبارک حضرت یونس(ع) درواقع کسیست که پروردگار عالم اعجاز حیات واقعی دنیا را به وجوش آشکار فرموده است. وجود مبارکش حقیقتی را بر عالمیان ظهور می‌دهد که سراسر عجائب و زیبایی است!{ وصف پیامبری ایشان را در کتاب راز دنیا نوشته‌ام} اما اینجا درس دیگری بیان می‌کنم که بیّنه‌ای باشد برای خوانندگان تا خود را در این دنیای فانی در جایگاه حقیقی عمل و عقیده و اخلاص و یا برعکس ببیند و اصلاح کنند. زیرا چنانکه برای ذوالنون باطن دو تا نون نوشته شد که رحم دنیاست، اما در دریا و دنیا، در،یایِ انتخاب است. پس حضرت پرده از این رحم دنیا برداشت که هم در دو تا 14 تاست یعنی 28 حروف و هم در دو تا 50 تاست یعنی 100 و حرف قاف یعنی نگهدارنده. و چنان زیبا حقایق را آشکار کرد که چشم‌های حقیقت بین عبرت بگیرند!

بنابراین درحالیکه اتفاقی که برای قوم او پیش آمد منحصر به فرد است که  فقط قوم حضرت یونس(ع) با آمدن عذاب توبه کردند و بخشیده شدند و عذاب از آنها برداشته شد. اما حضرت خود به دریا رفت و سوار کشتی شد و آن هنگام که نهنگ بزرگ به کشتی نزدیک شد و خطر انهدام کشتی و از بین رفتن همه‌ی اهل آن پیش آمد، قرعه کشی کردند و گفتند که یک نفر باید قربانی شود تا بقیه نجات یابند.. سه بار قرعه کشی کردند و قرعه به نام حضرت یونس(ع) افتاد و حضرت را در آب انداختند و این که برای حضرت به یک نوع معامله با خداوند و یا تمام کردن حجت به همه‌ی عالمیان و یا انجام مأموریت از جانب خداوند کریم بود، به کام نهنگ رفت. درواقع ماهی به عربی می‌شود حوت، اما چرا اینجا می‌خوانیم ذوالنون؟! در دعای حضرت در شکم ماهی( ذکر یونسیه) در قرآن عزیز(آیه 87 سوره مبارکه انبیا) آمده است: وذَالنون اِذ ذهب مُغاضبا فظنّ اَن لَن نقدرعلیه فنادی فی الظلمات ... .

پس حضرت مجسم کرد رحم دنیا را در در،یای دنیا! چون همه‌ی ما انسان‌ها در شکم این ذوالنون هستیم. اما چه کسی یونس وار به ساحل نجات بیرون می‌آید؟!

درواقع یکی از معجزات این بود که حضرت در شکم ماهی هضم نشد چون خداوند نمی‌خواست. از جمله این اعجاز که همه شاهدش هستیم اما در آن تفکر نمی‌کنیم، زمانی است که نطفه در رحم مادر قرار می‌گیرد زمانی که بر خلاف تمام اصول بدن انسان که جسم خارجی را یا هضم می‌کند و یا دفع می‌کند و یا با آن مقابله می‌کند و خداوند می‌فرماید ... فی قرارٍ مَکین! حضرت یونس(ع) به یک قول 40 روز آنجا ماند و عبادت کرد و فرمود: ... ان لا اله الا انت سبحانک انّی کنت مِن الظالمین؛ خدایی به جز ذات یکتای تو نیست  تو از شرک و شریک و هر عیب و آلایش پاک و منزهی و من از ستمکارانم. (آیه 87 سوره مبارکه انبیا)

خوب دقت کنید! بعبارتی می‌توان گفت که خداوند کریم دستگاه گوارش را در دو قسمت خلق فرموده: یکی از دهان تا معده که وقتی غذا خورده می‌شود، تا در معده است، پاک است و اگر کسی حالش بهم بخورد و بیرون بیاید، پاک است. و یک قسمت از روده کوچک تا انتهای دستگاه گوارش است. همینکه غذا از مجرای دوازدهه(اثنی عشر) که ابتدای روده کوچک است، گذشت و وارد روده شد، دیگر نجس می‌شود و جزء مواد دفعی خارج می‌شود(بصورت عین نجاست). پس دو مجرا برای خروج است:1) از دهان که پاک است و2)از مجاری خروجی انتهای دستگاه گوارش که بصورت عین نجس خارج می‌شود.

بنابراین خداوند حکیم خواست که همه بدانند حضرت در معده بود و در جایگاه پاک قرار داشت. اما هر لحظه در معده خطر است زیرا مواد درون معده مثل گرداب فروکش می‌کنند که وارد روده شوند و از طرفی آنزیم‌های معده می‌خواهند روی مواد تأثیر بگذارند تا هضم شوند! پس اینجا محلّ امتحان و سخت‌ترین مقاومت است که چگونه بتواند خودش را نگه دارد. اینجا محلّ متقین است. درواقع خوب دقت کنید که خداوند بعد از ناله و دعای حضرت می‌فرماید:  فاستجبنا له و نجّیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین؛ پس ما دعای او را مستجاب کردیم و وی را از گرداب غم نجات دادیم و اهل ایمان را اینگونه نجات می‌دهیم(آیه 88 سوره مبارکه انبیا). پس نکته اینجاست که برای اینکه وارد مجرای نجاست نشویم باید توشه‌ی ما تقوی باشد. و دست ما به عروة الوثقی یعنی ریسمان حبل الله وصل باشد. دیگر اینکه رشته ایمان و عبادت و بندگی را به خدای مهربان قطع نکنی و آن 11 فروع دین است. که اول نماز است زیرا به اتصال به اصول یعنی قبله و صاحب قبله بتوانی حیات انسانی و طهارت خود را حفظ کنی. پس خداوند کریم بعد از 40 روز (به روایتی) حضرت یونس(ع) را از راه خروجی طهارت یعنی دهان نهنگ به ساحل نجات رها ساخت و حضرت بعد از بهبودی دوباره نزد قومش بازگشت و حدود 33 سال پیامبری و رسالت خود را در بین قومی که توبه کرده بودند و آنها هم پاک شده بودند، سپری فرمود. جایگاه حضرت در نینوا بود{ در کتاب راز دنیا توضیح داده شد}.

امیدوارم خدای مهربان ما را هم بیامرزد و پاک از مجرای طهارت به ساحل نجات آخرت ببرد. چنانچه شهدا از دهانه دنیا به طهارت وارد عالم برزخ و آخرت می‌شوند؛ درواقع نمی‌میرند بلکه زنده حقیقی می‌شوند و به نزد پروردگارشان روزی می‌خورند. و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون( آیه 169 سوره مبارکه آل عمران). اللهم الرزقنا

*چه سرّی در"سبعا من المثانی و القرآن العظیم" نهفته است؟!

در کلام مطهر پروردگار عالم ؛ آیه 87 سوره مبارکه حجر آمده است: سبعاً من المثانی. آیا تا بحال فکر کرده اید ؟! ظاهرا معنا شده 2 تا 7 تا درحالیکه خداوند می‌فرماید: مِن المثانی یعنی از مثانی یعنی 7 تا از مثانی است! پس مثانی کیست؟ در این قسمت مثانی در حروف و اعداد و اسماء معصومین(ص) توضیح داده شده است.

در ترجمه این آیه شریفه: سبعا من المثانی به 2 تا 7 تا معنی شده است، اما بواطن دیگری در آن نهفته است! در خصوص درس 28 و مفاهیم و معارف و مشخصات حقیقی آن در مهندسی خلقت و اسرار ولایت و اسرار نبوت در تجلی و ظهور مبارک والاحضرت و والا گهر؛ سیدة النساء العالمین فاطمه زهرا(س) چنان اعجاب انگیز و حیات بخش است مثل اینکه خداوند از نورٌعلی نور و نورٌکلّ نور و نورٌ اسرارالنور را به وجودهای مبارک و در قرآن عزیزدر جامع‌ترین و زبر و بینه و میزان در سوره‌های مبارکه جلوه گر می‌نماید. درواقع این گنج نهفته در عدد 7 در جان عدد 28(28=1+2+3+4+5+6+7) و رسیدن به نام غنی خداوند در باطن کوثری وجود فاطمه زهرا(س) است{چراکه دنیا در ضریب 3 است و عالم به 4 فصل خلق شد که 4+3 می‌شود 7 و 4×3 می‌شود 12 یعنی 12 ماه سال و ... از این رو عالم حروف هم در 4 دسته و هر کدام به 7 حرف قرار گرفت}.از آنجاییکه کلّ بواطن همه توحید محض پروردگارعالم است، جهان در وزنه‌ی ثمن این وجودهای مبارک جان گرفته و قیمت پیدا کرده است که همه از وجود مادر بزرگوارشان حضرت فاطمه(س) است چراکه:

 1-حضرت فاطمه(س) حقیقت و جانِ جانان کوثر وجود است که حقیقت آب است. آبی که شست و شو دهنده‌‌ی همه ظلمات و رجس و پلیدی و نجاسات و حتی وسواس‌ها و خناس‌هاست زیرا شیاطین در وجودهای مبارکشان راه ندارند. و خداوند در آیه 30 سوره مبارکه انبیا فرمود: و جعلنا من الماء کل شیء حی؛ ما قرار دادیم آب را که زنده کننده همه چیزاست. پس درواقع عدد 28 که صاحب حرف غین برابر عدد 1000 یعنی الـف است، جمع کننده تمام حروف و کلمات و اسرار ظاهری و باطنی قرآن عزیز است. و حضرت فاطمه(س)، جانِ کوثر است. وعدد 28 برابر اسم مبارک وحید پروردگار عالم است. یعنی جمع باطن توحید و حقیقت آب یعنی جمع عدد ابجد حروف الف و با(111+3) می‌شود 114 برابر تعداد سوره‌های قرآن کریم و برابر با عدد ابجد اسم جامع خداوند و برابر اسم سند پروردگار عالم و برابر عدد ابجد کلمه قید است. و از طرفی طبق حدیث پیامبر(ص) خلقت آسمان‌ها( 7طبقه) و زمین‌ها(7طبقه) از نور حضرت فاطمه زهرا(س) است(بحارالانوار ج15ص10). درحقیقت ظهور خلقت آسمان‌ها و زمین‌ها،عدد 7 ظاهر شده و درواقع 2 تا 7 تا(سبعا من المثانی) از وجود حضرت فاطمه(س) است! از آنجائیکه فزونی و کثرت در عدد 7 است و عالم در عدد 7 غرق است.

2-بنابراین عدد 28 که از جمع عدد 1 تا 7 بدست می‌آید و عدد 7 به تعداد آیات سوره مبارکه حمد است که همه در 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم آن جمع است که جامع همه‌ی بسم الله‌های سور کلّ قرآن است. حال اگر بخواهیم معنی سبعاً من المثانی را بیشتر درک کنیم و بفهمیم، نام‌های مبارک پنج تن(ص) را می‌نویسیم: رویهم 19 حرف می‌شود که اگر کنار هم بنویسیم: اسم مبارک محمد(ص) و علی(ع)، رویهم 7 حرف است یعنی رسیدن به عدد 28( یعنی جمع 1 تا 7 می‌شود 28) و اتصال به اسم ذات اقدس غنی پروردگار عالم! و تعداد حروف نام مبارک حسن(ع) و حسین(ع) رویهم 7 است که بر همان مبنای مذکور؛ باطن حمد و عدد کامل 28 و اتصال به ذات اقدس غنی پروردگار عالم است! حالا بین این دو تا 7 تا، نام مبارک فاطمه(س) قرار دارد با 5 حرف که درواقع جمع عدد 1 تا 5 می‌شود 15؛ برابر با نام مبارک حوا(ع) که معنی می‌شود به حی آ یعنی ظرف حیات. خداوند کریم می‌فرماید سبعاً(7 تا)، مِن المثانی یعنی از بطن مثانی جلوه دارد و مثانی، وجود مبارک حضرت زهرا(س) است. خیلی مهم است که مخلوقات از عالم اسرار تا عالم دنیا همه در عدد 2(زوجیت) خلق شده‌اند و ظرف زمان هم در تقسیم بندی به ثانیه شروع می‌شود و حضرت فاطمه(س)، مثانی است! یعنی جمع همه‌ی مُثنی‌ها زیرا او مؤنث است و ملیکه‌ی دو جهان!

    م ح م د ع ل ی      ف ا ط م ه     ح س ن ح س ی ن   ( صلوات الله علیهم اجمعین)

           7                    5                    7

3-پس حدیث زیبای قدسی که فرمودند لولا فاطمة لما خلقتکما (جنة العاصمه ص279) اینجا هم صدق می‌کند. و القاب مبارک خانم( از کتاب هزار شاخه طوبی) حافظة الاسرار و الحقائق القرآنیه، حافظةالدین و الولایة، حافظة سرّالله، واسطة قلادة الوجود(حلقه اتصال زنجیره هستی) و حلقه وصل النبوة و الولایة بل حقیقة النبوة و الولایة فهی نورالمهج و حجة الحجج، برزخ بین النبوة والولایة، ام ابیها...، درحقیقت به یک وجه در سبعاً من المثانی معنا می‌شود!

4-و فاطمه(س) حقیقت آب است؛ کوثر وجود. درواقع نسل حضرت رسول(ص) و نسل حضرت علی(ع) از خانم متولد شده است به یک معنا مِن المثانی است و نسل خود خانم و حقیقت کوثریش، وجود مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که در بطن ایشان 9 ذریه معصوم(ص) است که درواقع نسل حضرت فاطمه(س) تا آخرالزمان و الی یوم القیامة ادامه دارد. و این، حقیقت کوثری خانم است که در ذریه‌های معصومش(ص) ظهور و جلوه دارد.

حال اگر حروف اسماء نورانی پنج تن(ص) نصف کنیم: در هر طرف 9 حرف و حرفِ ط نام مبارک فاطمه(س) در وسط  قرار می‌گیرد به عدد ابجد 9! که در کنار هم می‌شود 999 برابر عدد ابجد اسم رفیع الدرجات. و جالب است اگر نام مبارک فاطمه(س) را هم به سه بخش جدا بنویسیم( فا  ط   مه ) به عدد 999 می‌رسیم که درحقیقت، نام زیبایش جمع کننده تمام حروف و اعداد است به نام مبارک رفیع الدرجات. درواقع خانم مثانی است یعنی مؤنث، پس در این حروف هم حرف ط، انطباق دهنده‌ی همه حروف است و همه از مثانی وجود مبارکش ظهور دارد. پس مقامات زیبای فاطمه(س) را تا حدودی درک می‌کنیم!

                      م ح م د ع ل ی ف ا   ط   م ه ح س ن ح س ی ن  (صلوات الله علیهم اجمعین)

                                 9              9            9

                       فا(=81)             ط (=9)       مه (=45)

                       9=8+1                9            9=4+5

5-حال توجه بفرمایید! حرفی که در وسط قرار گرفته، حرفِ ط است که عدد ابجدش 9 می‌باشد و عدد 9 بلوغ و سلطان اعداد است زیرا غلبه‌ی این عدد بر همه‌ی اعداد بصورت احاطه عددی است(چه در قوه و چه در صورت ظاهری اعداد ) که در کتاب بلوغ سجده شرح کاملش آمده است. وعدد 9 سقف اعداد و شعاع دایره خلقت است.  پس حرفی که به عدد 9 است حرفِ طا می‌باشد که صفتش انطباق است زیرا همه‌ی اعداد باید با این عدد مطابقت شوند مثل مهندسی یک ساختمان 9 طبقه که همه باید به میزان طبقه 9 قرار بگیرند وگرنه ساختمان قوام ندارد و می‌ریزد! چراکه وقتی عدد 9 در هر عددی ضرب شود، جوابش در آخر به عدد 9 می‌رسد مثلا72= 8×9 که جمع ارقامش می‌شود9(2+7). و همچنین اگر عددی با 9 جمع شود یا منها شود، در آخر جواب به یک عدد می‌رسد مثلا عدد 22 اگر با 9 جمع شود، 31 می‌شود که 4=1+3 و اگر 9 را از 22 کم کنیم، 13 می‌شود که 4=3+1، پس هم در جمع و هم درمنها به عدد 4 رسیدیم. و هیچ عددی اینچنین نیست!

پس بدانید عددی که در وسط قرار گرفته، عدد معمولی نیست و استثنای همه‌ی اعداد و بلوغ اعداد و جمع کننده‌ی همه اعداد است، درواقع دو طرف عددهای 9 گانه به عدد 9 ِ وسط باید منطبق باشند.

6-درواقع حضرت فاطمه(س) هم صاحب عدد 7 است و هم عدد 9: در جمع اعداد 1 تا 7 عدد 28 بدست می‌آید و به عدد 1000 می‌رسد یعنی اتصال به اسم غنی خداوند. و اگر عدد 9 را بر مبنای 2 حساب کنیم، 1001 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه ارض و اسم مبارک رضا(ع) است که اتصال به رضا(ع) هم، بنده مؤمن را به عدد 1000 یعنی به اسم غنی پروردگار عالم می‌رساند. زیرا امام رضا(ع) امام هشتم است و عدد 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000. در اصل ظاهر 28 حروف قرآن اگر به اخلاص و رضای خدا عمل شود، به عدد 1000 و اسم مبارک غنی خداوند متصل می‌شود و الی یوم القیامة غنی می‌شود! در جمع اعداد 1 تا 9 عدد 45 بدست می‌آید که برابر با نام مبارک آدم(ع) است و حضرت علم اسماء را دریافت فرمود( و علّم آدم الاسماء کلّها...؛ آیه 31سوره مبارکه بقره) و برابر با جایگاه موضعی نام مبارک فاطمه(س) است.

7-عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) 135 است که جمع ارقامش می‌شود 9(9=5+3+1) و جایگاه موضعی آن می‌شود 45 ؛ برابر با اسم آدم(ع) چنانچه ازالقاب خانم آمده که او حقیقة الانسانیة الکامله است. قال رسول الله(ص): هی إمراة بافضل رجال العالمین؛ فاطمه(س) زنی است که از تمام مردان عالمین برتر است(هزار شاخه طوبی؛ ص57). و اوست حافظة الدین و حافظة الولایة؛ او حافظ و نگهدارنده و پاسدار حقیقی دین و ولایت است. و او نامیده شده به حافظة سرّالله و حامیة الدین و حامیة المذهب و حامیة الاسلام المحمدی الاصیل و حامیة القرآنیه و حامیة و مبلغة العتره. خوب دقت بفرمایید! اسماء و صفات و القاب حضرت فاطمه(س)، اسرار وجود مبارکش می‌باشد. پس اوست حافظ اسلام اصیل محمدی(ص) و حافظ و حامی آیات قرآن(باطن حروف و اعداد آن) و پاسدار دین و مذهب و پاسدار و حامی و تبلیغ کننده و مروّج عترت. و اوست حبل الله الدین المتین؛ ریسمان محکم دین و خبیرٍ سرّ ما اوحی؛ آگاه به سرّ آنچه به پیامبر(ص) وحی می‌شود. و اوست خیرُ القرآن الکثیر یعنی کوثر پر بهای قرآن یعنی کوثر زلال نبی و منشأ کوثر و چشمه ساز خیر کثیر اوست. و نکته مهم اینکه جایگاه موضعی سبعا من المثانی=135 می‌شود برابر با نام زیبای فاطمه(س)!

مثانی

 

هـــ

8- اسرار مثانی در حروف و اعداد 9گانه: حال اگر حروفِ 9گانه ابجدی(1 تا 9) را بنویسیم: اب ج د هـ وزح ط ؛ 4 حرف اول، و 4 حرف آخر، و حرفِ هـ  در وسط می‌ماند به عدد ابجد 5 و تنها نام مبارک معصومین(ص) که 5 حرف دارد، نام مبارک فاطمه(س) است. جمع اعداد 1 تا 5 می‌شود 15 برابر با اسم مبارک حوا(س) و حضرت فاطمه(س) خامس آل کسا(ص)؛ حوای روحانی است. دقت کنید! در 19 حروف اسماء مبارک معصومین(ص) حرفِ طا در وسط قرار گرفت به عدد ابجد 9 و در جمع اعداد 1 تا 9 شد جایگاه نام مبارک فاطمه(س) و اسم مبارک آدم(ع) و در اینجا شد نام مبارک حوا(س)!

 

                                          ا ب ج د                    و ز ح ط

 

9-پس چقدر زیباست که نام زیبای فاطمه(س) 5 حرف است و خانم در عالم اسرار جمع کننده انوار یک تا 5 انوار مقدس پنج تن(ص) است 15=5+4+3+2+1 و به عدد 15 می‌شود حوای روحانی. و آیا جالب نیست که عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مطهر پیامبر(ص) 15 می‌باشد!

14 روز

 

مثانی

14 روز

درواقع درهر ماه قمری،در 14 روز ماه ازهلال است تا بدر کامل شود و عدد 15 در وسط است و در 14 روز از بدر تا هلال می‌رسد( تمام دوره ماه 29 یا 30 می‌شود). پس عدد 15، ظرف حیات است برای ظهور دو تا 14 تا. درواقع سبعاً من المثانی، وجود حوای روحانی است.

 

سبعاً 2تا 7تا

 

15

                                  تمام ماه: شروع1---------------14،            ،16------------------29

 

 

و در کتاب حوای روحانی جلد 1 توضیح 4 لوح آمده که بصورت مربع است(باطنش در 4 وجه خانه کعبه است) و اعداد 1 تا 9 تمام لوح را تشکیل می‌دهد که عدد 5 در وسط است و از هر طرف جمع اعداد 15 می‌شود. درحقیقت اگر دقت کنیم خانه مبارک کعبه 6 وجه دارد که هر وجهش بصورت مربع است. اگر عدد 5 که در مرکز هر لوح است، بخواهد محیط و مساحت مربع را افشا کند: عدد 5 در 4 ضرب می‌شود(20=4×5) محیط مربع را به عدد 20 می‌دهد که برابر با عدد ابجد حرفِ ک است. و اگر عدد 5 را در خودش ضرب کنیم(25=5×5)، مساحت مربع را به عدد 25 نمایش می‌دهد که برابر جایگاه کلمه حمد و جایگاه حرفِ ذ (یعنی صاحب) است.

11-جالب است اگر حروف 9گانه ابجدی را بنویسیم ا ب ج د ه وزح ط( به عدد 1 تا 9) 4 عدد زوج است که در جمع 8+6+4+2=20 می‌شود و 5 عدد فرد است که در جمع 9+7+5+3+1=25 می‌شود یعنی همان(20=5×4)؛ محیط و(25=5×5)؛ مساحت مربع خانه خدا که در بالا بیان شد!

شخصی خدمت حضرت علی(ع) رسید و پرسید چه عددیست که بر عدد 1 تا 9 تقسیم شود، باقیمانده نداشته باشد (بخش پذیر باشد) حضرت فرمودند عدد 360 درجه دایره را در 7 ضرب کنید(2520=7×360) جواب را بر اعداد 1 تا 9 تقسیم کنید، باقیمانده ندارد. دقت کنید! تمام حروف و اعداد 9 گانه حقیقت باطن 360 است. و همانطورکه می‌دانید طبق حدیث 7 طبقه آسمان و زمین از نور مطهر حضرت فاطمه(س) خلق شده است(بحارالانوار ج15 ص10) پس همه‌ی این گنج اعداد و باطن 360 باید در عدد 7 یعنی باطنا وجود مطهر خانم؛ من المثانی ضرب شود! نکته مهم اینکه جمع عدد 1 تا 7، همان عدد 28 و حرف غین و اتصال به اسم غنی پروردگار عالم است، پس الی غیر النهایة جواب کامل و سالم و بدون باقیمانده است! الله اعلم

12-توجه بفرمایید! از روز شهادت حضرت فاطمه(س) تا تولد نورانیش(سوم تا بیستم جمادی الثانی) 17 روز است. لطفا به مبحث عدد 17 رجوع کنید و عظمت مقام بانوی دو عالم را به زعم این حقیر متوجه شوید که مثانی چه منزلتی دارد؟! او در همه امور دنیوی و آخرتی و اسراری معصومین(ص)، مِن المثانی است! و این شاید معنای حجة الله علی الحجج باشد.

13-در این قسمت به چند نمونه از تفاسیر آیه شریفه و لقد آتیناک سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم(آیه 87 سوره مبارکه حجر) اشاره می‌کنیم: درعلت نامیدن قرآن به مثانی وجوهی گفته شده است؛ از جمله اینکه قصه‌ها و موضوعات در آن تکرار شده و یا مجموع قرآن دو بار نازل شده و یا در مقایسه با کتاب‌های آسمانی دیگر از نظر زمانِ نزول در زمان متأخری قرار گرفته و حالت ثانوی دارد و یا قرآن شامل حمد و ثنای الهی است و از این قبیل.

و بقولی مراد از "سبع المثانی" مضامین هفت صحیفه‌ایست که بر پیامبران پیشین نازل شده است به این معنا که هر مطلبی که در کتاب‌های آسمانی دیگر نازل شده، همان‌ها بر پیامبر اسلام نیز نازل گردیده، باضافه مطالبی که در قرآن منحصراً بر آن حضرت نازل شده است. زمخشری می‌گوید: جایزاست که به همه‌ی کتاب‌های الهی "مثانی" گفته شود چون این کتاب‌ها شامل ثنای الهی است و یا موعظه‌های مکرر وجود دارد و قرآن هم قسمتی از آنهاست. این قول نیز دلیل روشنی ندارد و فقط نوعی استحسان است و قائل آن نیز مشخص نشده و در کتاب‌های تفسیری تنها بصورت یک احتمال مطرح شده است.

امام صادق(ع): نحن المثانی الذی أعطاه الله نبیّنا محمدا(ص) و نحن وجه الله تتقلب فی الارض بین أطهرکم و نحن عین الله من عرّفنا و جهلنا من جهلنا و إمامة المتقین؛ ماییم آن مثانی که خدا به پیغمبرما محمد(ص) عطافرموده است {یعنی همدوش قرآنیم که پیامبر(ص) فرمود دو چیز سنگین میان شما گذاشته‌ام } و ماییم وجه خدا میان خلقش {ناظر و شاهد کردار خلقیم} و دست باز رحمت او بر بندگانش. شناخت هر که ما را شناخت{ و خوشا به حالش} و پیشوایی پرهیزکاران را نشناخت هر که ما را نشناخت{ و چه زیان بزرگی کرد که مرگش در پیش است و آنگاه زیان خود را دریابد} {الکافی(ط-الاسلامیة ج1 ص143}. قاسم بن عروه گوید: امام باقر(ع) فرمودند: منظور از و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم هفت امام و قائم(عج) می‌باشد. { تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج7 ص 564- بحارالانوار ج24 ص117- العیاشی ج2 ص 250}

حال می‌گوییم بعید نیست که مراد از سبع المثانی همان هفت بطن یا هفت حرف قرآن باشد و خداوند آن را بصورت یک عطیه به پیامبر خود بخشیده و فرموده است: و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم، به این بیان که منظور از مثانی همه قرآن است که هفت بطن یا هفت وجه از آن به پیامبر(ص) داده شده و ممکن است قرآن بطون دیگری هم داشته باشد که نزد خداست و اختصاص به او دارد و کسی را از آن آگاه نکرده است. و این که سبع مثانی در روایات به گونه‌های مختلف تفسیر شده، می‌تواند یکی از مصادیق هفت بطنی باشد که آیه مورد نظر دارد. اگر این نظریه پذیرفته شود، عطف القرآن العظیم به سبع من المثانی مشکلی نخواهد داشت و می‌توانیم موضوع عطف الشیء علی نفسه را با وجوهی که در توضیح از زمخشری و دیگران نقل کردیم، در اینجا نیز توجیه کنیم. اما همه اقوال در قول پیامبر بزرگوار(ص) کامل می‌شود که دو تا 7 تای آسمان‌ها و زمین‌ها از وجود حضرت فاطمه(س) که کل مثانی می‌باشد، خلق شده است.

14- ریشه نام مبارک حضرت محمد(ص)، حمد است. وجود مبارک پیامبر و اهل بیت بزرگوارش صلوات‌الله علیهم اجمعین، جان قرآن و حقیقت باطن قرآن هستند، در عالم بالا خداوند نام مبارکش را احمد(ص) قرار داد؛ و شیخ محمد شبستری چه زیبا سرود :    زاحمد(ص) تا احد یک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است.

عالم بالا گنج حمد در سرّ اسرار نور محمدی صلوات‌الله علیهم اجمعین جلوه کرد، که بر سر کلمه حمد یک همزه آمد(اَحمد) اما درعالم دنیا خدا خواست که بر سر حمد، حرف میم بیاید(مـحمد) یعنی درحقیقت وجود پیامبر(ص) با دو نام مبارکش؛  7 آیه است در عالم بالا و 7 آیه است در عالم دنیا! پس باطن وجود مبارک آقا هم 14 است و باطن سوره مبارکۀ حمد هم باطناً 14 است زیرا خداوند در کلام مبارکش می‌فرماید : ولقد آتیناک سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم؛ (ای محمد)همانا هفت آیه با اثنیٰ یعنی دوتایی(و آیات سوره مبارکه حمد دوقسمت بین خدا و عبد شده و در هر نماز دو بار سوره حمد خوانده می‌شود) و این قرآن با عظمت را بر تو فرستادیم. یعنی سرّ سوره مبارکه حمد در بطن عدد 14 ظهور یافته و وجود مبارک پیامبر(ص) خودش 1 و 13 معصوم در بطنشان، چهارده معصوم(ص) هستند و باطن حمد می‌باشند، رویهم می‌شود 28 تا { 28= 14(محمد صلی‌الله علیه و آله؛ قرآن ناطق)+14(حمد؛ قرآن صامت)}

نکته مهم: 1) سوره مبارکه حمد در تمام قرآن مثل وجود سَر است به بدن، که تمام بدن به سَر شناسایی می‌شود و سَر هست که حامل همه‌ی مقامات حیات انسانی و عقلی و هوشی و فکری و مقام و منزلت علمی و تمام خصوصیات که شامل جلوه شدن به صفات و اسماء و صورت الهی و آیت خداوند کریم است و مظهر حقایق نورانی ایمان و اسلام به ائمه طاهرین(ص) و اطاعت و خضوع و خشوع به پروردگار عالم و محلّ سجده کلی می‌باشد. 2)سوره مبارکه حمد نسبت به بقیه سوره‌های مبارکه مثل امام است به مأمومین. شاید به همین خاطر باشد که در نماز جماعت فقط سوره مبارکه حمد را باید امام تنها بخواند و مأمومین سکوت کنند و گوش دهند. درواقع مقام سبع مثانی یعنی 14 معصوم(ص) است به تمام پیامبران و تمام اوصیاء و مؤمنین و مؤمنات و همه‌ی مخلوقات الی یوم القیامة ، درواقع ائمه طاهرین(ص)، حقیقت حمد هستند. و در هر زمان فقط یک حجت از جانب خداوند، عالم را احیا و رهبری می‌فرماید و ولایت عظما دارد. پس یک حمد است و بقیه سوره‌ها پیرو آن هستند و در بطن آن وجود دارند.

 

[1]. مواعظ عددیه؛ ص8

[2]. سورۀ مبارکه تحریم؛ آیۀ 6

[3]. رجوع شود به مبحث عدد 19

     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۴۴
عذرا شفائی

 فصل سوم: تعریفی از عدد13

عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف م به عدد ابجد 40 است و دارای طبیعت آتشی مشرقی و در دسته حروف ناریه یا نورانی و ملکش حضرت رومائیل است. جمع اعداد 1 تا 13 برابر 91 می‌شود(91=13+12+...+2+1){ عدد ابجد کلمات کامل= کمال= کلام= سال=91}. و این عدد که حروفِ کامل و کلام را دربردارد، برابر است با ضرب عدد 13 در 7 که دو عدد رمزی هستند!(13×7=91)

اما عدد 13 در یک صورت  باطن عدد 14 و 12 هم هست زیرا همان حقیقت آب و سبزی و حیات و اربعین است چراکه برابر با جایگاه عددی حرفِ م به عدد ابجد 40 است یعنی اربعین اعداد! و از طرفی عدد ابجد حروف سیزده=86 است که در جمع ارقامش 14 می‌شود(14=6+8) و جمع ارقام 13 هم می‌شود 4(3+1) که حقیقت باطن 4 ارکان عالم و توحید ناب و حقیقت عدد 14 و اسرار نبوت و ولایت و تمام گنج قرآن به نامِ نامی خالق یکتا؛ اَحد جلّ‌جلاله می‌باشد.{ نکته قابل توجه این است که ثواب خواندن یک حمد و سه قل هو الله احد(توحید) برابر خواندن تمام قرآن عزیز است}

عدد1 و3 در عدد 13

درواقع عدد 13 شامل دو رقم 1 و 3 است که عدد 1 برابر حرفِ الف و عدد 3 برابر حروفِ با است و بعبارتی در کنار هم می‌شود آب. و از آب بصورت بسیط می‌شود (الف=111)+(با=3)=114؛ سوره‌های مبارکه قرآن. همانطورکه در فصل قبل بیان شد؛ درحقیقت گنج توحید و باطن قرآن هم آب است! زیرا با شهادت به وحدانیت خداوند( اشهد ان لا اله الا الله) انسان کافر درونش پاک می‌شود؛ طهارت به شرط توحید است. چنانچه اگر انسان کافر هزار بار در آب دریا فرورود و بیرون بیاید، قطرات آبی که از او جدا می‌شود عین نجس است، پس آب ظاهر نمی‌تواند عین نجس را پاک کند و فقط با شهادتین پاک می‌شود. و شهادت به رسالت پیامبر اعظم(ص) (اشهد انّ محمداً عبده و رسوله) ظاهر انسان کافر را هم پاک می‌کند زیرا به وجود مبارکش، حضرت قرآن نازل شد و مجموعه‌ی احکام ظهور پیدا کرد. پس با قبول رسالت وجود مطهرش و قبول اجرای احکام، ظاهر انسان کافر پاک می‌شود. و انتقال طهارتش به عالم قیامت و اذن ورودش به بهشت با شهادت سوم؛ قبول ولایت 12 امام معصوم(ص)؛ حضرت علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) است( اشهد انّ امیرالمؤمنین علیاً و اولاده حجج الله). و مخلّد شدن مؤمن در بهشت و گرفتن درجات و استفاده تمام نعمت‌های هزار دانه پروردگار عالم در بهشت از شهادت به وجود کوثر عالمین است؛ اشهد اَنّ فاطمة الزهرا بنت رسول الله(ص) عصمت الله الکبری حجة الله علَی الحُجَج.

رابطه عدد 13 و سوره‌های سجده دار قرآن کریم:

درحقیقت قرآن عزیز 4 سجده واجب دارد که در جزءهای 21 و 24 و 27 و 30 قرار دارد. اگر این 4 عدد را باضافه‌ی 12 قسمت قرآن کنیم، 114 می‌شود!( 114=12+21+24+27+30)

حال دقت کنید! وقتی 114 سوره قرآن را بصورت دو قوس نزولی و صعودی بنویسیم: ازسوره‌ی اول؛ سوره مبارکه حمد تا سوره‌ی 57؛ سوره مبارکه حدید، قوس نزولی می‌شود. سوره مبارکه حدید، باطن حدود خداوند است که عالم دنیا، ظهور حدودگذاری خداوند و نزول احکام و اجرای احکام الهی است و این سوره، آخرین سوره‌ی جزء 27 است که در این جزء سوره مبارکه نجم قرار دارد که سومین سوره‌ی سجده واجب دار قرآن کریم است. و در مقابل سوره مبارکه حدید، 57 سوره‌ی قوس صعودی شروع می‌شود که شامل 3 جزء(28 و 29 و 30) قرآن کریم است.

نکته مهم: بنابراین 57 سوره‌ی مبارکه قوس نزولی در 27 جزء و 57 سوره‌ی مبارکه قوس صعودی فقط در 3 جزء قرار دارد! درواقع خداوند حکیم پایه 30 جزء کلامش را در قوس صعودی ظهور می‌دهد(3، پایه‌ی 30 است)، درحالیکه سوره‌ها کوتاه شده اما در امتحان بندگان راه دنیا و عمر دنیا را نشان می‌دهد که کوتاه است و فرصت کم است اما محموله‌ی مسئولیت سنگین است چون راه سربالایی(صعود) و طاقت فرسا است و توان و صبر و توکل و خلوص و اطمینان قلبی و در نهایت رضای خدا و رضای حجت خدا؛ امام زمان(ص) را می‌خواهد چون بدون وجود مطهرش راه به عالم بهشت و باب طهارت و قبولی نیست. الطریق المخوفُ المخوف المخوف، انشاءالله همگی موفق شویم. اللهم اهدنا مِن عندک و اَفِض علینا مِن فضلک وانشر علینا مِن رحمتک برحمتک یا ارحم الراحمین.

خیلی مهم است که تا جزء 27، 3 تا سجده‌ی واجب انجام می‌شود اما در قوس صعودی فقط یک سجده در جزء 30 قرار می‌گیرد؛ در سوره مبارکه علق که اولین سوره ایست که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده است. خوب دقت کنید! تمام قرآن که باطن حدودگذاری خداوند کریم است در روز مبعث؛ 27 ماه رجب به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل می‌شود. پس 1 و 3 در کنار هم می‌شود 13! درحقیقت خداوند یک باطن از عدد 13 را به نام توحید محض اسم مبارکش احد جلّ جلاله تجلی می‌دهد؛ در وجود پیامبر بزرگوارش که عبدالله است و در شهادتین می‌خوانیم: اشهد انّ محمداً عبده و رسوله (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم). یعنی 3 تا سجده تا 27 و یک سجده تا 30 یعنی حقیقت 13 با سجده آخر در جزء 30 قرار دارد، نماز دو رکعتی 4 سجده دارد و حقیقت قرآن، 2 رکعت نماز مقبول است که اگر شامل حال بنده شود، انشاءالله بوسیله آن سجده آخر به اربعین عمل می‌رسد! درواقع نماز مقبول برای مؤمن ریشه می‌بندد و سبز می‌شود و تنه و شاخه و گل ومیوه پیدا می‌کند.

 بعبارتی آن 3 سجده، همان وعده گاه حضرت موسی(ع) است در 30 شب چون 3 پایه‌ی 30 است{ و واعدنا موسی ثلاثین لیلة} و عدد 1، پایه‌ی 10؛ همان اتممناها بعشر است تا موسی کلیم(ع) به میقات برسد و اربعین لیله را درک کند، آنگاه 7 لوح تورات را دریافت کند.

اینجا نکته‌ای قابل توجه است: چرا وقتی شیطان به حضرت آدم(ع) سجده نکرد، این همه جریمه سنگین شامل حالش شد که هم لئیم شد و هم لعین و هم رجیم و هم مردود شد که شیطان مارد نام گرفت و مغضوب و ضالّه شد. زیرا او که خود، 6یا 7 هزار سال در بین فرشتگان به خداوند باری تعالی سجده کرده بود یعنی 3 سجده را بجاآورده بود. اما او می‌دانست در بطن وجود آدم(ع) چه انواری هست؛ انوار مقدس چهارده معصوم(ص) را می‌دانست که صاحب قبله کیست!" آدم چو یکی قبله و مسجود علی(ع) بود". درواقع تمام سال‌هایی که سجده کرد به خواست خودش بود اما آن یک سجده به حضرت آدم(ع)، امر خداوند قادر منّان بود و او اطاعت نکرد؛ سوره مبارکه اعراف در آیه شریفه 11 و دلیل سجده نکردنش در آیه شریفه 12 و نتیجه سجده نکردن و تنبیهش در آیه شریفه 13 آمده است. دقت کنید! سوره مبارکه اعراف، سوره‌ی هفتم قرآن کریم و در جزءِ 8 و 9 است و از نظر معنا، معرفت و شناخت به خداوند و اهل بیت پیامبر(ص) و منظور از سجده، سجده‌ی اطاعت با شناخت قلبی و تسلیم شدن به امر خداوند یکتاست.

وجود مطهر چهارده معصوم(ص) باطن سجده‌ی 4 هستند و اتممناها بعشر هستند و ارکان اربعین و باطن بهشت و باب طهارت و حقیقت آب و کوثر وجود هستند. پس شیطانی که از جنس آتش است با آب سازگاری ندارد و قبول سجده نکرد و نمی‌کند و نخواهد کرد. پس از باب طهارت رانده شد و او نجس شد در فضولات جهنم جای گرفت. پس اطاعت دل بخواهی، مستحب است و اما اطاعت حکم خداوند، واجب. وای بر کسی که واجب را فدای خواست رضای خودش یا مستحب کند.

خوب دقت کنید! عدد 13 ارکان عالم است. در روایت آمده که خداوند خلق نفرمود بندگانش را مگر اینکه به حرف م=40 برسند و جالب است که نام مبارک احد جلّ‌جلاله در ریشه کلمه حد است یعنی حدودگذارنده و محدودکننده عالمیان و اسرار حد در ذات اقدسش مکنون است و مخزون!

 همه‌ی ما بندگان گنهکار باید از خداوند توفیق سجده‌ی آخر را بخواهیم تا به اربعین اعمال که عمود آن نماز مقبول است، برسیم. درحقیقت بنده با سجده بدنیا میآید و با سجده هم وارد قبر می‌شود اما این یک رکعت از نماز هر انسانی است که بدنیا می‌آید از قوس نزولی یعنی قبول رسالت. اما برای صعود باید 2 سجده‌ی عمل داشته باشیم که آن باید شیعه شده و پیرو ولایت باشیم تا در قوس صعود موفق به رسیدن مقام عند ربهم یرزقون شویم. و آن سجده‌ی آخر است. شیطان در دنیا زندان می‌ماند و مخلد در مقام اهل الدنیا است. اما مؤمن می‌خواهد برسد به مقام اهل الجنة و اهل آخرت. پس باید از دنیا صعود کند، دنیا 7 طبقه است و جهنم هم 7 درکه. اما بهشت 8 درجه دارد. جالب است که عدد 8، ثمن است و رضای خدا و عددش در مبنای 2؛ ولایت، 1000 می‌شود یعنی در تجلی حرف غین به اسم غنی خداوند می‌رسد و از نعمت‌های بهشتی متنعم می‌شود. اللهم الرزقنا

پس سجده آخر در جزء 30 متعلق به حضرت علی(ع)؛ نبأ عظیم است. و جالب است که عدد 30 برابر حرف ل، گنج توحید است و حضرت خود، کاتب 30 جزء قرآن است و صاحب عدد 30 است( در مبحث عدد 12 توضیح داده شد) و قوس صعود است.

بنابراین هم اولین سوره که به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شده یعنی سوره مبارکه علق و هم آخرین سوره که سوره مبارکه نصر است{ که در فهرست به عدد سوره‌ی 110 است برابر عدد ابجد نام مبارک علی(ع)} در جزء 30 قرار دارد. الله اعلم. درحقیقت خداوند کریم دو سر قوس کمان دایره‌ی نزول سُور مبارک قرآن را از اول تا آخر در جزء 30 به مقام قرب و فتح نهایی مکه؛ سوره مبارکه نصر قرار داد و عالم خلقت را از آنجا تا قیامت کشانده است و اسرارش را به آیه شریفه انّا لله و انّا الیه راجعون ختم فرمود.

عدد حروفِ واو=13:

خانه خدا روی محلّی ساخته شده است که ذیقعد تولد خشکی روی آب است و آن روی حرفِ (و) می‌باشد چون پروردگار عالم فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون. حرفِ (و)، حرف وصل است و عالم ماقبل را به عالم مابعد وصل می‌کند.

واو وقتی است که خشکی کشیده شده یعنی دحو الارض شده است (واو=13) پس کره زمین، عدد 13 را حامل شد که همان 4=3+1 یعنی گنج ذات احدیت 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 و حقیقت ولایت، اسرار لایتناهی پروردگار عالم بر عالم اسفل السافلین جلوه کرد. شاید بتوان این طور تعریف کرد که انسان معمولی فاصله‌اش تا انسان کامل از اسفل السافلین تا لایتناها است .

 اگر حروف واو را بصورت بسیط بنویسیم( زیرا نقطه خشکی، دحوالارض شده پس حروف، بساطت پیدا می‌کند)‌، عدد ابجدش 137 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه قبله است( واو+الف+واو=137=قبله).

درحقیقت کلمه واو از حروفی است که از دو طرف به یک شکل است و از حروف استثناست. پس همه‌ی عالم در اطراف قبله به چرخش درمی‌آیند و قبله، نقطه‌ی اقبال همه‌ی مخلوقات است. و در حرکت عبادی، قبله محلّ اتصال و وصل اعمال بندگان به خدای یکتا می‌باشد. و بدون اتصال به قبله که همان حروف قلبه، رابطه‌ی طهارت و عبادت وصل نمی‌شود. حال خوب دقت کنید که حرفِ و از حروف وصل است!

درضمن اینکه عدد حرفِ و=6 است. حال اگر سَرِ عدد 6 را بهم وصل کنیم، بصورت دایره و شکل حرفِ "و" پیدا می‌کند. اگر دقت کنید جنین وقتی بخود گوشت می‌گیرد و از علقه بیرون می‌آید به شکل حرفِ "و " است. درواقع مهندسی خلقت خداوند قادر متعال صورتش، انسان کامل است. چنانچه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) 6 ماهه قدم مبارکش به زمین آمده است! و از یک جهت خالق یکتا خانه‌اش را در 6 وجه قرار داد و در یک معنا کلّ 6 دانگ خلقت از آن خداست؛ وحده لا شریک له است. پس قلب مؤمن باید با شش دانگ اتصال به قبله پیدا کند تا اتصال حیات طیب را دریافت کند و برسد به این حدیث نورانی از پیامبر(ص) " قلب المؤمن عرش الرحمن". و قلب مؤمن، خانه خداست و قلب، قبله‌ی تمام اعضا و جوارح انسان است. پس شروع حیات از قلب است و پایان حیات هم به قلب تمام می‌شود.

این نکته از نظر جسم مادی ماست اما حیات معنوی ما هم از اتصال قلب به قلب عالم امکان؛ امام صاحب العصر و الزمان صلوات الله علیهم اجمعین زنده می‌شود و در اتصال به وجود مطهرش زنده می‌ماند. و اگر انسان به گناه کشیده شود، حیات انسانی از وجود او منقطع می‌‌شود، پس میته‌ی حیوانی می‌شود. و کافر یا مرتد، مرده‌ی انسانی است: إنک لا تُسمعُ الموتی و لا تسمعُ الصمّ الدعاء إذا ولّوا مُدبرین؛ البته تو نمی‌توانی مردگان(کفار و ملحدین) را شنوا کنی و نمی‌توانی ندای دعوت را به گوش کران برسانی هنگامیکه پشت می‌کنند و روی برمی‌تابند.{ سوره مبارکه نمل؛ آیه 80}. پس متوجه می‌شویم که گناه نجس است و رگِ حیات اتصال به امام را که حقیقت طهارت است، قطع می‌کند. 

نکته: لحد یعنی حد و اندازه برای توست. درواقع لِاَحد است(گنج برای تو) یعنی حقیقت 13 و جایگاه رسیدن به میمِ وجود است و در جان 13، همان عدد 4(4=3+1) و تمام درس عشر و درحقیقت امتحان عاشورای عمل و نتیجه (یا)ی انتخاب در دنیا است و اینجاست که پرده برداری می‌شود و انسان در حقیقتِ عمر خود قرار می‌گیرد. پس در قبر، آسمان حدود زندگی بالای سرمان می‌آید و آنچه محدوده وسع ما بوده و باید عمل می‌کردیم، معلوم می‌شود! آنجا واحسرتا می‌گوییم.

 ائمه معصومین(ص)، نور بدون ظلمت هستند و ما، ظلمت و نور هستیم؛ نور ما همان روح قدسی پروردگارعالم است(فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحی...؛ سوره مبارکه حجر.آیه 29- سوره مبارکه ص.آیه72 ) و ظلمات، جسمیت و حیوانیت ما است.

همان‌طورکه بیان شد، خداوند اَحد جلّ‌جلاله دوست داشت خود را بشناساند(انّی کنت کنزاً مخفیّاً فاحبَبت و ان اعرف). عدد ابجد اسم مبارک احد=13 است پس ارض(زمین)، آینه‌ی تمام نمای توحید و قبله‌ی عالمیان گردید.

جمع اعداد 1 تا 13=91

اگر بخواهیم به توحید ناب و صدق عمل برای خداوند احد(=13) نایل شویم باید مراتب بندگی را از 1 تا 13 جمع کنیم که 91 می‌شود(91=13+ ... +1) و برابر با عدد ابجد کمال و کامل و کلام است. و همچنین عدد ابجد کلمه سال=91 (91=7×13) است که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=1+9) . جایگاه عددی کلمه سال = 28 و عدد 28 برابر تمام حروف کلام خداوند در قرآن کریم است(28 حرف الفبای عرب). اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود(10=8+2) و جمع ارقام 10 برابر یک می‌شود(1=0+1) و اینجا تمام کثرات به وحدتِ وجودِ ذات اقدس احدیّت برمی‌گردد و در ضمن عدد ابجد حروفِ یک = 30 را به ما می‌دهد، که هر ماه 30 روز و هر فصل به 3 ماه که پایه‌ی عدد 30 است، ظهور پیدا می‌کند و حدوداً هر فصل 90 روز می‌شود که عدد ابجد حرفِ ص=90 است و همچنین عدد ابجد (میم)=90 است که هر فصل به انتقال فصل دیگر، قلب به میم می‌شود.

نکته: عدد 91 غیر از اینکه از جمع اعداد 1 تا 13 بدست می‌آید،  ضرب عدد 13 در 7 هم 91 می‌شود! و اگر عدد 13 را در 4 ضرب کنیم برابر کلمه حمد(=52) می‌شود. خوب بیندیشید که چه سرّی در آن نهفته است؟! هر سال 52 هفته است و عدد 52 برابر کلمه حمد خداوند است. پس وقتی 52=4×13 می‌شود، حقیقت مظهریت ظهور در باب طهارت و گنج وجود چهارده نور مقدس(ص) است و نام مبارک 4 وجود مطهر معصوم(ص)، علی(ع) است که مولا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) در 13 رجب در ماه هفتم سال قمری قدم مبارکش در خانه خدا ظهور می‌کند یعنی 13×7 =91 می‌آید!  13×4=52 می‌آید!  13×1=13؛ معرّف معرفت و شناخت ذات اقدس احدیت می‌آید! 13×2=26؛ حدید می‌آید! 13×3= 39؛ آل یاسین(ص) می‌آید! 13×5=65؛ دنیا تمام گنج خود را به حضرت تقدیم می‌کند! 13×6=78؛ حکمت حکیم الحکما می‌آید! 13×8=104؛ عطیّه(س) باطن گنج ولایت و رسالت کوثرعالم می‌آید! 13×9=117؛ موسای زمان می‌آید و فرعون و فرعونیان را نابود می‌کند؛ صاحب العصر و الزمان(عج) می‌آید! اللهم عجّل لولیک الفرج

 13 جمادی الاول و 13 رجب

 در 13 جمادی الاول حضرت فاطمه(س){ذخیره دو عالم، در(جایگاه عددی م)} در ظاهر به خاک سپرده شد اما مکنون و مخزون. و به قول بعضی از روایات که(سرّ وجود است) در سوم جمادی الثانی به خاک سپرده شد (بصورت مکنون و مخزون). ولی  سبزی خود را جلوه می‌دهد در 20 جمادی الثانی که تولد خانم است که او، کوثر وجود است. بین سوم تا بیست ، 17 روز است(به تعداد رکعات نماز واجب در شبانه روز) و اما خیر کثیراست که از 20 جمادی تا 13رجب، 23 روز است{23=عدد ابجد کلمه بکا و طول رسالت پیامبر(ص) و برابر با جایگاه عددی حرفِ ث که مَلکش حضرت میکائیل(ع)؛ ملک روزی است}. و در 13 رجب( درجایگاه عددی م) دیوار خانه کعبه شکافته شد و مادر حضرت علی (ع) و حملش وارد خانه شدند و آنروز به روایت شیعه و سنی در بیت الله مولای متقیان امیرالمومنین(ع) متولد شدند. امیدوارم خوب فکر کنید! این سبز شدن همان سبز شدن کلمات و آیات قرآن است که از قلب پیامبراکرم(ص) و به زبان نطق الله علی بن ابیطالب (ع) 23 سال به تدریج سبز شد و ظهور ظاهر و باطنش بر صفحه لوح قرآن عزیز در 30 جزء و 114 سوره نقش بست.

پس بین 13 جمادی الاول که قلب به میم عالم جماد به نبات و نبات به حیوان و حیوان به انسان است تا 13 رجب، حدود(60 روز) است که برابر است با حرف سین، قلب ظهور و قلب وجود و قلب عالم امکان به ظهور رسیدن حقایق از اسرار مکنون و مخزون تا ظهر الوجود «تبیّن بین العابد و المعبود». نکته: اگر عدد 13 را  در 11 ضرب کنیم 143 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک کنزالله و اباالاوصیاء است؛ دو وجود هم کفو؛ حضرت فاطمه(س) و حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)! و عدد 143 برابر تعداد حروف سوره مبارکه حمد است. و اگر عدد 13 را در 3 ضرب کنیم 39 می‌شود که برابر با جایگاه حروفِ سین است و عدد ابجد حروفِ سین=120=علیّ(ع) می‌شود!

*در 13 ماه یعنی شب چهاردهم، قرص ماه کامل می‌شود و آسمان به روشنی کامل می‌رسد. (در هر ماه قمری از 13 تا 15، لیلة البیض است). و خداوند می‌خواهد وجود مبارک مولای متقیان؛ مولای موحدین عالم؛ حضرت والا گهر؛ سیدالاوصیاء؛ امام الانبیاء؛ حضرت علی(ع) روز 13(رجب) قدوم مبارکش در خانه خدا به دنیا بیاید. و سه روز( تا روز 15) همه‌ی شیعیان دعوت می‌شوند در این مهمانی به خانه خدا(مسجد) که با اعتکاف و روزه و نماز و نیایش، مقدم مبارک مولا را جشن بگیرند و شیعه و پیرو واقعی وجود مبارک حضرت و ذریه‌های معصومش(ص) شوند. اللهم الرزقنا

*در وجود مقدس معصومین(ص)، یک معصوم خانم و 13 معصوم آقا هستند یعنی 14=13+1. اگر بخواهیم به حروف بخوانیم عدد 13 =جایگاه عددی حرف(م) است و عدد یک برابر(الف) است، آنگاه می‌خوانیم: (ام=13+1) و 14=13+1 که در جایگاه مقامی خانم، امّ الائمه، امّ ابیها و امّ المؤمنین هستند. نکته: جایگاه عددی حروف سیزده=41=اُم=صدق می‌شود! و اگر عدد 13 را در 15 ضرب کنیم 195 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک صادق و حروف مقطعه کهیعص است!

عدد 13 در شروع سال شمسی:

سال شمسی با شروعش به عدد 13 =جایگاه عددی حرفِ(م) که عدد ابجدش برابر40 است با طهارت و تسبیح و تقدیس پروردگار عالم و عبادت تمام مخلوقات، احیاء عالم را ظهور می‌دهد، چنانچه آسمان نزولات خود را به صورت باران بهاری که یک قول به معنی نیسان است یعنی از نیستی به هستی آورنده و بیدار کننده‌ی خواب‌ها و به یاد آورنده‌ی فراموشی‌هاست و با خود عید را می‌آورد و درحقیقت نو،زده می‌شود و نوروز از راه می‌رسد و از جان نوزده حروف بسم الله الرحمن الرحیم می‌گذرد و با خود حیات طیب همه‌ی موجودات را می‌آورد؛ همه‌ی درختان سبز می‌شوند و گل می‌دهند و میوه‌های خود را به شاخه‌ها ظهورمی‌دهند و حیوانات از خواب زمستانی بیدار می‌شوند و آسمان با غرّش و رعد و برق، جان‌ها را احیا می‌کند.

درواقع حقیقت نوزده به عدد اسم مبارک واحدیت، از جان مخزن مکنون و مخزون نام مقدس احد جلّ‌جلاله به عدد ابجد13، تمام زیبایی‌های عالم را در آفرینش خالق هستی نمایان می‌کند و باب معرفت و شناخت آن خالق بی‌همتاست و برای چشم‌های بینا و گوش‌های شنوا، قیامت را تداعی می‌کند و یاد معاد را که تمام برگشت‌های مرگ به حیات است، زنده می‌فرماید(باطن عید). درواقع سال به عدد 12 تمام می‌شود و دو سر کمان سال به هم متصل می‌شود. یعنی عدد 12 به یکِ فروردین؛ ماهِ اول سال اتصال پیدا می‌کند، پس 12 باضافه یک می‌شود 13 که برابر با جایگاه حرفِ م به عدد ابجد 40 است یعنی بهار واقعی به اربعین ظهور می‌کند و 13، نماینده و جایگاه حقیقی بهار است. که 13 روزِ اول سال به شماره می‌آید.

نکته جالب دیگر اینکه هر انسانی در دنیا، دوران عمر خود را به دایره‌ی روز و ماه و سال شروع و تمام می‌کند. درواقع از یک به 12 می‌رسد، آنگاه وارد عید عمر خود در عالم آخرت؛ وارد اربعین یعنی بهار عملش؛ انشاءالله وارد بهشت می‌شود. آنجا هم جایگاه عدد 13 و باطن 40 می‌باشد. درواقع خداوند بنده‌اش را برای رفتن به بهشت خلق فرمود و انسان خودش، جهنم را برای خودش می‌فرستد!

نکته قابل تأمل دیگر اینکه چرا امام اول ما؛ حضرت علی(ع) روز 13 ماه رجب در خانه خدا متولد می‌شود و شهادت جانسوزش در خانه خدا؛ مسجد کوفه در محراب نماز اتفاق می‌افتد؟! حضرت برای شیعیان با تولدش بهار را آورد، اربعین را آورد، 13 برابر حرفِ م است یعنی 40 را آورد! زیرا در صعود به قرب الی الله جز با طهارت نمی‌توان وارد بهشت شد. و همه‌ی بندگان باید بدانند که بدون ولایت حضرت علی(ع) و ذریه‌های معصومش(ص) هرگز باب طهارت و بهشت برایشان باز نمی‌شود.  

 سوره مبارکه توبه به عدد 113:

ترتیب نزول سوره مبارکه توبه به قلب مطهر رسول اکرم(ص) 113 است. همانطور که می‌دانید عدد 100 برابر عدد ابجد حرفِ(ق) یعنی نگهدارنده است و عدد 13، برابر جایگاه عددی حرفِ(م) به عدد ابجد 40 است و درواقع گنج اسرارعالم یعنی 4 روی 10. پس خوب دقت کنید! عددی که خداوند کریم به حکمت، ترتیب نزول این سوره مبارکه قرار داده است(113)، شاید اینطور معنی شود که توبه واقعی، نگهدارنده باب طهارت وجود و راه گشاینده به عالم طهارت آخرت یعنی بهشت، در جوار و شفاعت ائمه معصومین(ص) است.  

 

اعجاز عددی دوازده امام (ع)  و رابطه آن با عدد 13

                  6                                              و                           6

امام اول: امام علی(ع)                  1-

1+12=13

12-امام دوازدهم: امام مهدی(عج)

امام دوم:امام حسن(ع)                  2-

2+11=13

11-امام یازدهم: امام عسکری(ع)

امام سوم: امام حسین(ع)                3-

3+10=13

10-امام دهم: امام هادی(ع)

امام چهارم: امام سجاد(ع)              4-

4+9=13

9-امام نهم: امام جواد(ع)

امام پنجم: امام باقر(ع)                  5-

5+8=13

8-امام هشتم: امام رضا(ع) 

امام ششم: امام صادق(ع)               6-

6+7=13

7-امام هفتم: امام کاظم(ع)

                                                         الله جلّ‌جلاله(66) 

 

اگر مرتبه‌ی ولایت 12 نور مقدس امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین را بصورت دو قوس نزولی و صعودی ترسیم کنیم، جمع ولایی دو امام روبرو( اول و آخر)، همه عدد 13 می‌شود و 6 تا 13 می‌شود 78(6×13) که برابر عدد ابجد اسم حکیم خداوند و برابر جایگاه عددی اسم مبارک "فاطمه زهرا"(س) است و جالب‌تر اینکه عدد 78 از جمع اعداد 1 تا 12 تشکیل شده است. و جمع ارقام 78 می‌شود 15 برابر نام مبارک حوا(س) و جمع ارقام 15 می‌شود 6(5+1). و سه عدد 7، 8 و6 در کنار هم می‌شود 786 برابر با عدد ابجد حروفِ بسم الله الرحمن الرحیم یعنی اسرار 12 امام و 14 معصوم(ص){ توضیح کامل در کتاب حوای روحانی آمده است}.

بنابراین همه‌ی بزرگواران، حقیقت 13 یعنی جایگاه حرف م به عدد ابجد 40؛ اربعین هستی هستند، همه قلب به میم کننده و بهارآفرینند، همه زنده و حی و زنده کننده هستند! درواقع 13، یعنی سی زده شد. پس همه در بطن عدد 30 یعنی کلمه مبارک لا اله الا الله هستند و جاری کننده و افشاکنند‌ی توحید ناب محمدی صلوات الله علیهم اجمعین و معصوم هستند. 

عدد 13 =جایگاه عددی حرف "م" است. وجود دوازده امام(ع)، مجرای رزق رحمانیت و رحیمیت همه بندگان خدا هستند. همانان که بیرون آورنده نور از بطن ظلمات هستند. با ولایت معصومین(ص) نجات حقیقی میابیم و بی‌ولایتشان هلاک الی الابد خواهیم شد.

*عدد ابجد کلمه نور 256 است که جمع ارقامش 13 می‌شود(13=6+5+2) و 13 جایگاه عددی حرف م به عدد ابجد 40 است. پس هرکس به نور رسید یعنی به طهارت رسیده وهدف خلقت خودش را دریافت می‌کند. جناب محی الدین عربی می‌فرماید: هدف خلقت پروردگار عالم در دنیا رساندن مخلوقِ خود به حرف " م " می‌باشد. که همان قلب به میم است که بدون آن وارد بهار قیامت یعنی بهشت که تماماً جلوه‌ی میم است، نمی‌شویم.

پس خداوند در آیه حجاب فرمود تو صنعت من هستی و من می‌دانم چگونه به رشد و تعالی می‌رسی تا مرا بشناسی که من نور آسمان‌ها و زمین هستم نه اینکه ظاهر نور را ببینی چون هرچه نور در دنیاست با ظلمت است و رنگ آن جسم نور است اما حقیقت نور، خداست که در وجود ائمه(ص) که خلیفه‌های خداوند روی زمین هستند، می‌باشد و قرآن که نوراست و آیات نورانیش انسان را به حقیقت که اوست هدایت می‌کند و این حقیقت نور است که بدون ظلمت است و هرگز خاموش نمی‌شود و انسان باید به این نور برسد. جالب است جایگاه عددی کلمه نور می‌شود 40، یعنی به طهارت و اربعین رسیدن، یعنی سبز شدن، بهاری شدن، بارور شدن و رسیدن به تمام حقایق و نتایج خلقت وجودی یعنی به انَا الحق شدن و رشد کمال انسان شدن، است. {توجه داشته باشید که یکی از ارکان حیات، نور است و اگر نباشد، همه‌ی موجودات از بین می‌روند}.

اینجا شیعه می‌شویم و انشاءالله به رضای قلب مولایمان و زیارت حقیقی او واصل می‌شویم. رمز شیعه شدن، ایمان است و ایمان حقیقی، نور است. درواقع پیروزی جهاد اکبر درون است بر ظلمات جهل! عدد ابجد کلمه علم=140 و عدد ابجد کلمه جهل=38 است که اگر جهل را از علم کم کنیم(38-140) 102 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه ایمان است یعنی نور بدون ظلمت که انسان را می‌رساند به: یخرجهم من الظلمات الی النور.

تلاقی 13 و 13 در دنیا!

هرگاه کنار دریا رفتید، اگر خوب دقت کنید در دورنگاه خود محلّ تلاقی آسمان را به دریا بوضوح می‌بینید(چون کره زمین، دایره است). آنجا آسمان که آبی است به دریای آبی تلاقی یافته است که هردو هم رنگ آبی و هم حمل آب را دارند و هم آسمان، محل نزولات حیّ و هم دریا، محل جمع آوری نزولات حیّ هستند. عدد ابجد کلمه آبی=13 است که جایگاه عددی حرفِ(م) به عدد ابجد 40 می‌باشد و باب تطهیراست، پس آنجا 13+13=26 می‌شود.( درواقع دریا، حقیقت دنیا است و آسمان، ظرف نزول گنج آفرینش روزی، که دریایِ دنیا به پذیرش کلّ آسمان رحمت را می‌پذیرد). اینجا محلّ ملاقات دو قوس نزولی و صعودی در عالم زمینی؛ قاب قوسین او ادنی است!!!

26 =جایگاه عددی حرفِ ض= جایگاه ولایی و معصومیت امام زمان(ص) که ایشان دوازدهمین امام و چهاردهمین معصوم(ص) هستند(12+14=26) و برابر جایگاه نام مبارک احمد(ص) است که هر دو به صورت صدفی می‌شوند که بین زمین و آسمان دُرِّ گرانمایه انسانیت شکفته می‌شود و در جایگاه وصل دو باطن حقیقت ولایتِ وصیَّ الحسن، صاحبَ الزمان(ص)؛ تک گل همیشه بهار ولایت سبز می‌شود و گل می‌دهد و بارور می‌شود الی یوم القیامه و در سایه خود عالم را گلستان می‌کند و بهشت را در دنیا برقرار می‌گرداند.

 

احمد(ص)= 26

 

26= م ح م د(ص)

 

 

 

 

 

حال اگر عدد 40 و 40 آسمان وزمین را در هنگام اتصال دو قوس با هم جمع کنیم: 40+40 می‌شود 80 که برابر عدد ابجد کلمه وجه الله است؛ محلّ تقرب به خداوند است. و همچنین برابر عدد ابجد حرفِ ف به جایگاه عددی 17 می‌باشد که این عدد به یک معنا ام الاعداد و حروف و اسرار و برکات است.{ توضیح کامل در فصل هفتم؛ تعریف عدد 17 می‌آید}

سیزده به حروف یعنی سی،زده شد

عدد ابجد حروف سیزده=86 و جایگاه عددیش 41 می‌شود که برابر با عدد کلمه اُم است.

خوب دقت کنید! 1) اسم مبارک احد=13=(4=3+1)=(4+3+2+1=10 )  و 2)اسم مبارک واحد = 19 = (9+1 =10)  و 3) تمام گنج در حرف یای دنیا که ی=10 ، پس سه دهه‌ی طُهر ظاهر شد که روی هم عدد 30 را در خود جمع کرده است. درواقع اصل عدد یکِ خداست که همه در مجرای توحید همه‌ی مخلوق را به خود می‌خواند : انّا لله و انّا الیه راجعون . عدد30 ، رمز عدد 13 گنج احدیت است زیرا:

1 اگر یک را به حروف بنویسیم، عدد ابجدش 30 می‌شود که همان منظور توحید است.

2   30، برابر عدد ابجد حرفِ ل است و حرف ل به تنهایی یعنی برای، ملکیت خداوند کریم و مالک بودنش را (مالک یوم الدین) در دنیا و آخرت در خود نشان می‌دهد و جالب است جایگاه عددی حرف ل= 12 است. چنانچه (30=یک ) و یک سال برابر 12 ماه( 12=جایگاه عددی حرف ل) و هر ماه 30 روز است و اگر ارقام عدد 12 را با هم جمع کنیم می‌شود 3(3=2+1)؛ پس هر فصل 3 ماه دارد و یک سال 4 فصل که عدد 4، برابر گنج عشر است . پس همه مخلوقات چه زمینی و چه آسمانی در حرفِ ل؛ مجرای توحید غرقند و آن حمد خداوند کریم است .

3 عدد 13 در اصل خوانده می‌شود سیزده به حروف، یعنی برای عالمیان بالاترین تحفه؛ سی، زده شده است(که همان گنج سه تا اعداد یک تا ده است). و در ضرب 3 تا 10 تا یعنی (10×10×10) جواب 1000 می‌شود؛ برابر حرف غین و رسیدن به اسم غنی پروردگار عالم. فقط درصورت موحّد شدن، پیروز میدان جنگ با نفس در دنیا و آخرت می‌شویم تا به نعیم آخرتی الی یوم القیامة واصل شویم. اللهم الرزقنا

حالا خوب دقت کنید که خداوند چه منتی سر بندگانش گذاشت که تولد جسمانی ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) را روز 13(رجب) در خانه خودش با شکافتن دیوار کعبه بر همگان نو،زده و بهار آفرینش و رحمت ریزش نیسان آورد.

4- اگر عدد سی را به حروف بنویسیم عدد ابجدش می‌شود 70  که 70، برابرعدد ابجد حرفِ ع  است و برابر عدد ابجد نام مبارک یا مهدی(عج) و برابر عدد ابجد احکام و لیل است. درواقع اگر کسی بخواهد بنده و عبد خالص خداوند کریم شود و به قرب او برسد، باید موحّد شود و راه ندارد مگر از باب طهارت و آن میسر نمی‌شود مگر با عمل به احکام قرآنی که در 30 جزء تدوین و مکتوب شده است. جالب است که اگر عدد 13 را در 10 ضرب کنیم 130 می‌شود که عدد 130= عین= سلم است! و جایگاه حروفِ عین=40 برابر با عدد ابجد حرفِ م می‌شود. عزیزان توجه کنید!!!

5 اگر بخواهیم در قرآن وارد شویم باید از ظاهر به باطن برویم یعنی از ظلمت وارد نور شویم. ظلمات یعنی حیوانیت‌ها و کفرها و نجاست‌ها و پلیدی‌ها  که با گفتن دو شهادت: اشهد ان لا اله الا الله  و اشهد انّ محمدا رسول الله (ص) از نجاست ظاهری و کفر پاک می‌شویم. ولی شرط با طهارت رفتن به عالم آخرت، شهادت سوم است( همان اتممناها بعشر)؛ اشهد انّ امیرالمؤمنین علیً ولی الله (ع) است. این شهادت را مستحب دانسته‌اند چنانچه علمای سنّی مردم را از گفتن آن نهی می‌کنند اما رمز اینست که دنیا، محلّ انتخاب است و شیعه شدن به ولایت ائمه(ص)، شرط به طهارت رسیدن در محل طاهران در بهشت است. پس هر کس باید خود، انتخابِ اتممناها بعشر را داشته باشد یا اگر انتخاب نکرد، نمی‌تواند طهارت ایمان خود را به قبر و قیامت بِبَرد.

6 سه تا دهه را خداوند به ما داده است. (1:)کتاب آسمانی قرآن در 30 جزء را آسان در دسترس ما قرارداد. اما دهه‌ی طُهر را نگهداشتن، یعنی عمل خالصانه و معرفت به تمام این زیبائی‌ها را باید خودمان برای خود، که در قیامت باب طاهران است، بفرستیم. بوسیله اتصال وجود مبارک قرآن ناطق، درواقع وجود ائمه طاهرین(ص) گنج عشر و دهه‌ی طُهر هستند که با اتصال به امام زمان(عج) به اربعین عمل و باب طاهران می‌رسیم. انشاءالله

(2:)پس با این دهه اتممناها بعشر، رسالت آمدن ما به این دنیا و به سلامت وارد شدن ما به عالم آخرت و در جایگاه قرب به عدد یک تا دهِ عملِ، خداوند متعال نام مبارک خود را، به کلمه احد به عدد 13(اتصال به عدد10 طُهرتوحید است) و در حقیقت اسمائی و نوری به (3:) کلمه واحد به عدد 19 ظهور فرمود. 13 که جایگاه عددی حرف(م) است با عدد ابجد 40 و حقیقت اربعین و باب طهارت و درنهایت قداست و تنزیه به همه‌ی ظهورات کشیده شده و عالم جز به سبّوحیت خداوند سبحان ظهور پیدا نکرد و انسان کامل، اشرف، اتمّ، اکرم و اکمل مخلوقاتش را در نهایت طهارت خلق فرمود:  ز احمد(ص) تا احد یک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است

که ظرف گیرنده‌ی تمام حمد و وحی نورالهی، ظرف پاک و مقدس نورٌ واحد چهارده معصوم(ص) یعنی حقیقت سرّ محمدی(ص) شد. بنابراین عمل خالصانه، ما را به اربعین ینابیع الحکمة( چشمه‌های حکمت و رحمت و معارف قرآن و توحید ناب و خالص و اهل بیت(ص) یعنی بهار گنج الهی می‌رساند.

و کلمه واحد هم در عدد 19 وقتی جمع شود، عدد 10 را ظاهر می‌کند(10=9+1) درواقع از کلمه مبارک واحد و ظهور ائمه طاهرین(ص) به توحید ذات اقدس احدیت با درجه خلوص نائل شویم، آنگاه 3 تا 10 تاست که هم می‌شود 30 و هم در ضرب 10×10×10 می‌شود 1000 که با اتصال به اسم غنی پروردگار عالم به رحمت واسعه‌اش نائل می‌شویم.

 گنج عدد 13 و افشای آن در وجود مطهر معصومین(ص):

حضرت رسالت پناه؛ پیامبراکرم(ص) در هنگام تولد در دنیا خود به عدد 1 است و حامل 13 نور مقدس(ص) می‌باشد(زیرا او اَب الاکوان است) یعنی به عدد 14 متولدشده است و همان‌طورکه توضیح داده شده، سبع مثانی است. و امام زمان(ص) افشاکننده‌ی 13 است چراکه فرزند سیزدهمین معصوم(ص) می‌‍باشد.

اما همان‌طورکه می‌دانید عدد13 برابرنام مبارک اسم مکنون و مخزون پروردگار عالم می‌باشد:(احد=13) و گنج معرفی خودش را در نشان خانه‌ی توحید خود ظاهر فرمود و با تولد مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع)، پرده از این راز برداشت و به وجود معصوم چهاردهم؛ امام زمان(ص) عدد 313 ظاهرمی‌شود.

عدد 313 معنی می‌شود به 300+13: عدد300=ش و صفت آن افشاکنندگی است و 13، راز توحید است. که یکی از نشانه‌های ظهورحضرت، آماده شدن 313 یار مخلص است و دیگراینکه برای تولدش هم باید مادری باشد که نام زیبایش نرجس(س) می‌باشد(عدد ابجد نرجس=313) و جایگاه نام مبارک نرجس=52؛ برابر با عدد ابجد کلمه مؤدب و برابر کلمه حمد است( اسرار گنج عدد 313 و حمد در قسمت پایین کشیده شد). و هنگام ظهور، آقا به دیوار کعبه تکیه می‌زند{ به نشان سنگ حجرالاسود و عدد ابجد کلمه حجرالاسود= 313 است و جایگاه عددیش 70 می‌شود برابر عدد ابجد نام مبارک یا مهدی(عج)=لیل=احکام=سی=ع که عین، چشمه‌های جوشان حکمت و عدل و توحید و علم و نور و قدرت و عظمت و شجاعت و رحمت و عزت و برکات و دیدار وجود مبارک صاحب العصر و الزمان(عج) است؛ زمان حکومت نورانی آقا؛ باز شدن چشم دل‌ها و گوش دل‌ها وزبان‌ها به حق و نابودی شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها و ظلمات است. انشاءالله} که جان توحید و اقرار به وحدانیتِ احدیت ذات اقدس پروردگاراست به عدد 13 پس امام زمان(ص) که خود مطهر و معصوم است، افشاکننده‌ی 13 توحید و جایگاه طهارت و معرف ذات اقدس احدیت است که می‌شود 313 و افشاکننده‌ی حکومت توحیدی به طورکامل می‌شود. و تمام عمر سال‌های زحمت 124000 پیامبر(ع) و 13 نور معصوم(ص) در زمان حکومت شریفشان قلب به میم می‌شود، یعنی همه سال‌ها جوهر بود در قلم وجود مبارکشان تا افشا شود به وجود مبارکش در لوح دنیا پشت باء وجود مبارکش، ظهور میم است.

 عدد ابجد حروفِ سیصدوسیزده=256=نورمی‌شود و جمع ارقام 256 برابر13 است(13=6+5+2) که جایگاه عددی م =13 و عدد ابجد م=40 است( جایگاه عددی کلمه‌ی نور هم 40 است).

جمع ارقام 313 برابر 7می‌شود(7=3+1+3) که تمام کننده‌ی حمد و ظهورِ آن است. و شکل دو قوس نزولی و صعودی آیات سوره مبارکه حمد 313 می‌شود:

3

 

1

3

 

    بسم الله الرحمن الرحیم(1)                             صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالین(7)          

 

     الحمد لله ربّ العالمین(2)                             اهدنا الصراط المستقیم(6)

 

 

 

 

           الرحمن الرحیم(3)                             ایاک نعبد و ایاک نستعین(5)

 

                                       مالک یوم الدین(4)

                         3                     1                  3

 

 

 

 

 

یکی از اسماء امام زمان(عج)، جمعه است. می‌دانیم که تمام سال 365 روز است و 52 هفته دارد، پس سال 52 جمعه دارد. اگر 52 را از 365 کم کنیم 313 می‌شود(313=52-365)! درواقع ما در تمام هفته هم در کلمه حمد خداوند و هم در 313 غرق هستیم! امیدوارم از جمله 313 یار حضرت قرار بگیریم. اللهم الرزقنا

13عمل واجب در حج تمتع:

جالب است بدانید در حج تمتع برهرفردی واجب است که 13 عمل را انجام دهد تا حاجی را در خانه توحید به صاحب خانه‌ی احد جلّ‌جلاله برساند. تا به طهارت و قلب به میم و رسیدن به جایگاه کمال قرب الی الله نائل شود(13=م=40). پس حاجی باید از جمع اعمال 1 تا 13 را به خوبی و قبولی تمام کند تا به گنج توحید و موحد شدن واقعی برسد که جمع اعداد 1 تا 13 می‌شود 91 یعنی کامل! جالب است که دوره رسالت پیامبر(ص) هم در مکه، 13 سال است. یعنی 1-حاجی باید موحّد واقعی شود ، 2-در حقیقت به جایگاه طهارت برسد{به عدد13(=م)اعمال حج} و 3-با جمع عدد 1 تا 13 که می‌شود 91، کامل شود و همچنین عدد 91 برابر کلام و اسم مبارک خداوند؛ کمال است. نکته مهم این است که عدد کلمه حج=11 است و با 13 عمل می‌رسد به عدد 24(11+13) یعنی عدد جامع یعنی حاجی هم باید کامل شده باشد و هم به جامع جمیع انوار ربوبی برسد؛ به معنای حقیقی مؤمن شده باشد. و اگر عدد حج(=11) را با 91(جمع 1 تا 13=کامل) جمع کنیم، 102 می‌شود برابر با عدد ابجد کلمه ایمان و اعلا . پس مقامات عددی، روح عمل حج هستند و در آخر عمل حج که سیزدهمین عمل است؛ انسان را می‌رساند به مادر حقیقی؛ وجود مطهر حضرت فاطمه(س) و حج و طواف نساء انسان را به درجه فاطمی نائل می‌فرماید. اللهم الرزقنا

 توحید، اولین اصل از اصول دین ماست اما حج از فروع دین است. درواقع باید با صحیح عمل کردن، از فروع به اصول دین وصل شویم که عملمان عطر توحید را در تمام عمر افشاکند. و عدد 40 همان اربعین است که ریشه‌اش ربع و ربیع یعنی بهار و سبزشدن و شکوفاشدن است و خلاصه باید درخت عمر وزندگی و ایمان به بار و میوه دادن برسد و هرگز خزان نداشته باشد. پس یک حاجی هم باید به میم برسد و عالم ظهورطبیعت هم این است که بلوغ رسیدن به میم، همان 40 و اربعین و بهار است. پس حاجی باید 13 عمل را هم ظاهراً کامل عمل کند و هم باطناً، تا در حج به مقام 313 نائل شود، آنگاه حج مقبول نصیبش می‌شود.

بنابراین خیلی مهم است که هر انسان برجسته ومؤمنی در هر زمان که زندگی می‌کند، باید به 313 عمرِ خود برسد تا یک بنده‌ی موحّد و مؤمن و حامد نام بگیرد! و همانطورکه بیان شد سنگ حجرالاسود که نشان طواف هر حاجی می‌باشد و آن‌جا جایگاه بیعت با امام زمان(ص) است، عدد ابجدش 313 می‌شود. جایگاه عددی حجرالاسود=70 می‌شود که 70=عدد ابجد "ع" و یکی از اسماء قرآن کریم، عین است و همین‌طور وقتی به امام زمان(ص) سلام می‌دهیم، می‌فرمایند که بگویید: السلام علیک یا عین الله و آنجا عین الله است.

باطن عدد 13 در دو سر دایره اجزاء قرآن:

جزء  1    جزء 30

اگر جزء‌های قرآن را بصورت دو قوس نزولی و صعودی(یعنی به شکل دایره) ترسیم کنیم:

 

1+30

31=

 

 

 

15         16

 

 

 

عدد جزء1 + عدد جزء 30=31 می‌شود که برابرعدد ابجد "لا" است. یعنی مجموعه‌ی قرآن، توحید ناب و مجرای توحید برای پیروانش است تا بندگان بتوانند از پاک‌ترین و سالم‌ترین راه به قرب معبودشان؛ الله جلّ‌جلاله برسند زیرا قرآن، کلام الله است.

جایگاه عددی حروفِ "لا"=13 و 13=احد است، پس تمام قرآن در سوره‌ی توحید(اخلاص) غرق است و همه معرِّف خداوند کریم؛ صاحب کلام قرآن عزیز است. و 13=جایگاه عددی "م" به عدد ابجد40 و قرآن، تربیع کننده‌ی دل‌های عاشقان و مؤمنان به الله جلّ‌جلاله و چهارده نور مقدس(ص) که حقیقت قرآن هستند، می‌باشد.

 درواقع 13 خود جایگاه طهارت و به طهارت رساننده همه‌ی انسان‌های شریف، مطیع، بنده خالص و موحّد پروردگارعالم است. چنانچه در آیه 79 سوره مبارکه واقعه آمده است: لا یمسّه اِلا المطهرون، بدون طهارت نباید قرآن را مسّ کرد(برای تماس جسمی هم باید طهارت داشت).

ازطرف دیگر 31=ال می‌شود و سی و یکمین سوره در فهرست قرآن کریم، سوره مبارکه لقمان است که خداوند حکیم بنده خالصش؛ لقمان را به حکمت در دنیا نائل فرمود و در این سوره از زبان نورانی او موعظه‌های مهم را به بندگانش می‌فرماید تا انسان‌ها به کمال حکمت خداوند برسند. و سی و یکمین سوره در ترتیب نزول به قلب مطهر پیامبر(ص)، سوره مبارکه قیامت است که خوشا به حال هر کس که موحّد و مؤمن و قلب شده در حرفِ میم محشور شود. اللهم الرزقنا

پس 31=ال شد که الف و لام(ال) به 14 معنا در قرآن آمده است و شروع قرآن هم بعد از بسم الله الرحمن الرحیم در سوره مبارکه حمد با "ال" در کلمه "الـحمد" است که الف و لام ِ استغراق است و همه عالم در حمد غرق هستند. گاهی هم اگر(ال) بر سر اسم بیاید آن را معرفه می‌کند(مثلا الرجل). درواقع تمام 28 حرف الفبا باید پشت (ال) قرارگیرند تا جایگاه معرفتی خود را بیابند! چنانچه 14 حرف پشتِ(ال)، شمسی می‌شوند و 14 حرف، قمری. درحقیقت خداوند کریم در دومین سوره مبارکه قرآن(بقره) با اشاره به حروف مقطعه، اسرار پشت پرده‌ی معانی و حکمت قرآن را با ذکر الـ̃م افشا می‌فرماید زیرا در بطن (ال)، م قرار دارد. پس چنانچه در بالا ذکر شد، همه‌ی عالم در این حروف غرقند!

 

 

 

در حقیقت این دو حرف، اصل و مبنا و مبدأ و غایت(انتها) هستند. درواقع وجود مبارک رسالت، قوس نزولی است که صاحب حرف الف است و باطن قوس صعودی، ولایت است که صاحب حرفِ ل، وجود مبارک حضرت علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) می‌باشند. پس همه‌ی عالم در این الف و لام غرق است و به وجود مبارک این عزیزان عَلَم می‌شوند و درواقع شناسایی هر وجود به این بزرگواران است. و خلاصه تمام محتوای حروف و کلمات و اسماء و صفات متجلی از ذات اقدس احدیت در این دو حرف است! و از طرفی این دو حرف، شکل دایره عالم است و تشکیل حرفِ لا را می‌دهند          که حقیقت کلمه‌ی طیبه لا اله الا الله می‌باشد( که 12 حرف است) و

 

دایره عالم 12 قسمت است و ساعات در دو تا 12 تا قرار دارد.

عدد 13 در سوره‌های مبارکه قرآن:

سیزدهمین سوره از نظر ترتیب فهرستی: سوره مبارکه رعد است( دقت کنید! جایگاه عددی کلمه رعد= 40= م=13 می‌شود!) به عدد ترتیب نزولی 96 که برابر است با عدد الله جلّ‌جلاله(با لام مشدد)= وفی= آمنه= نوم= مولودی. این سوره مبارکه در جزء 13 و با حروف مقطعه المر شروع می‌شود{ هفتمین سوره قرآن است که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ پس 13×7 می‌شود 91 برابر با عدد کمال، کامل و کلام و درحقیقت این سوره مبارکه طبق روایات، متعلق به امیرالمؤمنین علی(ع) است} و شامل 43 آیه شریفه است برابر با عدد ابجد جلی و جایگاه عددی کلمات قدر= آل الله(ص)= اباصالح(ع)= مشهد= حلیم = قسط(سقط)= کبیر . و در دایره سور قرآن روبروی سوره مبارکه تکاثر قرار دارد( سیزدهمین سوره از انتهای قرآن). 

*سیزدهمین سوره در ترتیب نزول: سوره مبارکه عصر است به عدد ترتیب فهرستی 103 که برابر با عدد ابجد کلمه منجی است! این سوره مبارکه بیست و ششمین سوره‌ی جزء 30 است که شامل 3 آیه شریفه می‌باشد. و در دایره سور قرآن روبروی سوره مبارکه یوسف(ع) قرار دارد.

*جزء 13 شامل 154 آیه شریفه است که از آیه 53 سوره مبارکه یوسف(ع) شروع می‌شود و در ادامه سوره‌های مبارکه رعد و ابراهیم(ع) بطور کامل در این جزء قرار دارند. این جزء با حرفِ(و) شروع و به حرفِ(ب) تمام می‌شود.درواقع حرفِ و، واو خوانده می‌شود که عدد ابجدش 13 است! و حرفِ ب در مقام اربعین؛ جایگاه 13، قلب به میم کننده‌ی حرفِ ن است.

* سوره مبارکه ممتحنه شامل 13 آیه شریفه است به عدد ترتیب فهرستی60 و ترتیب نزول 91( یادآوری می‌کنم که جمع اعداد 1 تا 13 می‌شود 91!)

*سیزدهمین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ سوره مبارکه نمل است(طس) و سیزدهمین سوره‌ی جزء 30، سوره مبارکه بلد می‌باشد. بلد، شهر مکه است و مقصد خانه خداست که خانه توحید به ذات اقدس احدیت می‌باشد.

* عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه فلق  و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه توبه  113 است( شرح سوره توبه به عدد113 بیان شد) برابر عدد ابجد نام مبارک باقی. سوره مبارکه فلق از سوره‌های عزائم است و در پناه رحمت خداوند قرار گرفتن است از شرّ اشرار و حسودان و شرّ حیوانات موذی و انسان‌های فاسق و فاجر که برای ضربه زدن در کمین هستند.

 

13  1

نکته مهم در عدد 13 اینست که پایه عدد 14 می‌باشد. زیرا جمع ارقام 13 می‌شود 4(3+1) و جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 که همان گنج عشر و دهه‌ی طُهر می‌باشد و در مقام 4 روی 10 برابر عدد 14 ؛ وجود مبارک 14 معصوم(ص) است. واز طرفی اگر دایره عدد 13 را بکشیم؛ از 1 شروع و به 13 ختم می‌شود:

 

پس 14=13+1 می‌شود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۴۰
عذرا شفائی

 فصل دوم: تعریفی از عدد12

 

عدد 12 برابر با جایگاه عددی حرف ل به عدد ابجد 30 است و در دسته حروف ترابیه یا خاکی و دارای طبیعت آبی شمالی و ملکش حضرت طاطائیل است.

جمع اعداد 1 تا 12 برابر 78 می‌شود(78=12+11+...+2+1) { عدد ابجد کلمه عدد=حکیم= 78}

پس جمع عدد 1 تا 11 همه عالم را رساند به عدد 66 برابر ظهور اسم مبارک الله جلّ‌جلاله. و از جمع دو تا عدد 6، عدد 12 ظاهر شده است(12=6+6). در قرآن کریم 1842 بار نام مبارک الله جلّ‌جلاله آمده است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم(2+4+8+1) 15 می‌شود یعنی ظرف حیات عالم و ظهور اسماء جمالیه و جلالیه و کمالیه پروردگار عالم و برابر جایگاه عددی حرفِ س؛ میزان حروف است. و در قرآن عزیز یک س، باطن قلب قرآن را افشا می‌کند و یک س، آخر قرآن که عمل کننده به آیات، به میزان می‌رسد. و یک تعریف عالی اینکه وجود مبارک پیامبر(ص)، جلوه‌ی ذات اقدس الله تعالی است که مورد خطاب سین واقع شده و خانواده محترمش، آل یاسین هستند. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم. آیا جالب نیست که عدد 78 که برابر اسم حکیم خداوند است و جمع عدد 1 تا 12 است ( الله=66؛ 12=6+6)، در جمع ارقامش(8+7) می‌شود 15؛ جایگاه حرفِ سین! و جمع ارقام 15 می‌شود 6(=1+5)، حال اگر این 6 را کنار 78 بگذاریم؛ 786 می‌شود که برابر عدد ابجد بسم الله الرحمن الرحیم است.

  اما خداوند غیب الغیوب است و اسرار معرفی خود را از درون خانه کعبه افشا فرمود و به حضرت آدم(ع) فرمود که خانه خودش(کعبه) را روی نقطه ارض بسازد. توجه!توجه! آنگاه باطن خانه خدا به عدد 12 به ظهور مولای متقیان؛ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و یازده ذریه نورانی(ص) در بطنش، همه‌ی چشمه‌های رحمت را سرازیر فرمود. و در کلام کریمش فرمود: عمّ یتسائلون. عن النبأ العظیم[1]؛ او را خبرعظیم نامید و اسرار ندیدنی‌ها را به او ظهور داد. و سفره‌ی مائده آسمانیش را بوجود مبارکشان که ظرف حیات عالم هستند، بصورت ظاهر در بیابان دنیا پهن کرده، اما فقط دعوت شدگان به ولایت اطعام می‌شوند( الی یوم القیامت).

عدد 12 برابر جایگاه عددی حرفِ ل است یعنی خداوند همه را در ملکیتِ خود، به 12 حروفِ لا اله الا الله و توحید محض افشا فرمود! چنانچه در تعریف عدد 11، آیه شریفه قل هو الله احد را خواندیم در این قسمت می‌خوانیم: الله الصمد؛ که جایگاه عددی حروف این آیه شریفه برابر 78 می‌شود که از جمع اعداد 1 تا 12، نام مبارک حکیم خداوند را ظهور می‌دهد( الله الصمد=78=جمع اعداد 1 تا 12=حکیم)! یادآوری می‌کنم که در این آیه شریفه اسم جلاله الله، باطن عدد 11 است( جمع اعداد 1 تا 11=66=الله) و کلمه الصمد فقط یک بار در قرآن کریم آمده است! نکته مهم اینکه 2 آیه شریفه‌ی قل هو الله احد. الله الصمد، رویهم 20 حرف است که برابر عدد  ابجد حرفِ ک به جایگاه عددی 11 می‌باشد، درضمن اینکه صفات ثبوتیه‌ی پروردگار عالم را افشا می‌کند.

 *دو دست یعنی چه؟

آیا تا بحال فکر کرده‌اید که چرا هر دستِ اجناس را 6 تا می‌شمارند درصورتیکه هر دستِ ما به عدد 5 است، پس چرا 6 تا شد؟! و می‌گویند بهتر است که 2 دست بگیریم...، آیا قابل توجه نیست که دو تا 6 را کنار هم بگذاریم 66 می‌شود؛ برابر با نام مبارک الله جلّ‌جلاله و اسم مبارک خداوند؛ وکیل؟! و اگر 2 تا 6 را با هم جمع کنیم، 12 می‌شود. براستی تمام این درس زیبا دائماً بصورت ساده در زندگی ما نشان داده می‌شود! یعنی عدد 12، حکمت عالم است و دو تا 6 کنار هم(66)؛ معرفی مولا و خالق قادر متعال؛ الله تعالی است که او در همه‌ی امور ما، خود را نشان می‌دهد. پس دست ما باید به او واصل باشد. درواقع 5 انگشت ما باید به دست مبارک حجت خدا که جز یک حجت در عالم نیست، اضافه شود تا به قرب الله برسیم و عمل ما در پیشگاه خداوند قبول شود یعنی 5 باضافه یک می‌شود 6. پس دو قوس صعودی و نزولی بوجود 12 امام معصوم(ص)، 6 و 6 است. درواقع عدد شِش همان حروفِ شُش است که محلّ دم و بازدم و حیات و نفس زندگی است.هر نفس که فرو می‌رود، حیات را در بدن به گردش می‌اندازد و بالا آمدن نفس، مُمد حیات و تمدید آن ظاهر می‌شود. یعنی دو تا 6 تا، پس انسان ‌دو تا شُش دارد و حقیقت نفس کشیدن هر انسانی اینست که  چون فرو می‌رود؛ نماینده انّا لله و(=6) وقتی بالا می‌آید انّا الیه راجعون است. پس عملِ ما در دنیا باید دو دست داشته باشد تا به اتصال حبل الله نجات پیدا کنیم. انشاءالله

*اما درس زیبای اتصال عدد 11 به عدد12:

درحقیقت باطن عدد 12، عدد 11 است. و عدد 11 برابر با عدد نام مبارک خداوند؛ دوا و هو جلّ‌عظمته می‌باشد.

و عدد 12 جایگاه عددی حرفی ل به عدد ابجد 30 می‌باشد. و خداوند خانه کعبه را محل و مجرا و تجلی گاه حرف ل قرارداد. و جان این حرف را، وجود مبارک صاحبش حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب قرارداد که با متولد شدنش یک وجود مبارک خودش و 11 ذریه نورانی(ص) در بطنش، گنج 12 را افشافرمود و خود، لقبِ مولی الموحدین گرفت.

و درعالم خلقت، گردش سال شد 12 ماه و هر ماه 30 روز یعنی حرفِ ل که عدد ابجدش 30 و جایگاه عددیش 12 می‌باشد، یعنی همه در مجرای ولایت اهل بیت و توحید محض و اخلاص معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است.

خوب دقت کنید! پس 12 شد جانِ خانه خدا. ما شیعیان 11 فروع دین داریم که اگر بخواهد قبول شود و عمل به آنها زنده بماند باید به اصول دین اتصال پیدا کند، آنگاه فروع به حقیقتش متصل می‌شود. مثل نماز که فروع دین است ولی باید رو به قبله بخوانیم تا نماز صحیح باشد یعنی اتصال 11 باضافه یکِ توحید که جزءِ اصول دین است. و مقام 12 را دریافت کنیم یعنی با اتصال به دوازدهمین امام معصوم(ص)؛ امام زمان(عج)، درواقع در زمان ایشان عالم دوا،زده می‌شود. اللهم عجّل لولیک الفرج

همینطور است درباره نماز شب که خداوند امر می‎فرماید که نماز شب بخوان و آن 11 رکعت است: ومن الیل فتهجّد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربّک مقاماً محموداً[2]، تا اتصال به روز داشته باشیم و از تمام برکات سحر بهره‌مند شویم. یعنی 12 ساعت روز و 12 ساعت شب، پس دایره شب بخواهد تمام شود با یک رکعت نماز وتر به 12 کامل یعنی گنج توحید می‌رسیم، آنگاه سپیده صبح را درک می‌کنیم تا به حقیقت نماز صبح که متعلق به امام حسین(ع) است، برسیم زیرا ایشان مصباح الهدی هستند.

دیگر اینکه بین سال شمسی و قمری 11 روز فاصله است. و در این گردشِ 11 روز تمام خواص سال شمسی و قمری در دایره‌ی گردششان روزی خود را دریافت می‌کنند، آنگاه می‌بینیم هر دو ، 12 ماه ثابت دارند!

خوب دقت کنید! در سوره مبارکه یوسف(ع) خداوند فرمود که حضرت یوسف(ع) در خواب دید که 11 ستاره و خورشید و ماه به حضرتش سجده کردند[3]. درحقیقت خداوند چگونه به ما می‌آموزد که هر عبادت کننده‌ای در اتصال به سجده بندگی برای خدا در جماعت 11 است و باید اتصال به یکِ امام معصوم داشته باشد تا به 12 دایره‎ی توحید و اخلاص زندگی دنیا و آخرت برسد! دایره زندگی دنیا؛ سال شمسی و دایره زندگی آخرت؛ سال قمری می‌باشد زیرا تمام احکام و قوانین مذهبی و بلوغ و تکالیف ما به سال قمری است(مثل روزه، حج و ...). پس خوب دقت کنید! عدد 11 باضافه یکِ(امام معصوم علیهم السلام) اتصال به قرب الهی پیدا می‌کند، تازه به شرط اتصال به رضای خداوند و رضایت حجتِ خداوند کریم.

 بنابراین تمام درس که گفته شد برگشت دوباره به نقطه اتصال که کلمه ارض و خلقت خشکی بود. اگر حروف کلمه ارض را جابجا کنیم، اسم مبارک رضا(ع) می‌شود. پس باطن ارض، رضاست. و چرا در جایگاه خانه خدا باید حج انجام شود؟ عدد حج=11 است و این طواف، تمام درس بیان شده را معنی می‌کند زیرا باید دور گنج 12 توحید بچرخیم یعنی 12 حروفِ لااله الا الله! و حج، یکی از 11 فروع دین است. پس 7 بار در نقطه اتصال به ولایت عظما و ولایت اکبر چهارده معصوم(ص) روبروی سنگ حجرالاسود و رکن یمانی عدد 11 خود را به یکِ ولایت و توحید ناب وصل کنیم تا به 12 برسد. 7 تا 12 تا می‌شود 84 که جمع ارقامش 12 می‌شود(12=4+8) و برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ محول است. خوب دقت کنید! اینجا جای تحویل است و جای زنده شدن یا بگوییم: حوّل حالنا الی احسن الحال. و جای گردش 7 تا 11 تاست یعنی 77 برابر با عدد ابجد نام مبارک "هو الله" و "یا الله" .[4]

پس وای بر کسی که عدد 11 وجودش به 12 اتصال پیدا نکند(یعنی به وجود امام معصوم علیهم السلام زیرا فروع باید به اصول وصل شود تا درعمل، اتصال به رضای خداوند قرار گیرد و به مقام قرب برسد). پس اگر وصل نشود، خداوند می‌فرماید: فَیَمُت(پس بمیر!) یعنی مرگ انسانی شامل حالش می‌شود و اعمالش در دنیا می‌ماند و ابقا نمی‌شود. زیرا خداوند در آیات 26 و 27 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید: کلّ مَن علیها فانٍ. و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام؛ هرکه و هرچه در روی زمین است دستخوش مرگ و فناست. و زنده باقی تنها به اتصال وجود لایزال ابدی؛ خدای منعم با جلال و عظمت و با کرامت است. و فرمود: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها...[5]؛ هرکس کار نیکو کند او را ده تا مثل آن خواهد داد... . کسی که به امام معصوم(ص) اتصال ندارد، کافر است، مرده است و خداوند عملش را حبط می‌کند و مخلد در جهنم است.

نکته: تمام هیکل انسانی ما به عدد 11 است. اما فقط سَر، یک عضو است و بوسیله گردن به تنه بدنمان وصل می‌شود. پس هرگاه تنه بخواهد عملی انجام دهد به ریاستِ سَر است. درواقع سَر، عدد یک است و بدن، عدد 11! درحقیقت با اتصال بدن به سر، عبادت مخصوص سجده بندگی حاصل می‌شود. بنابراین سر، اصل است و بقیه بدن، فرع است. پس هر عملی که انجام می‌دهیم در بطن عدد یک باضافه 11 یعنی 12 است که می‌شود لا اله الا الله! 

عدد 12؛ پایه‌ی ظهور 1و 2:

خوب دقت کنید! حرف ل به عدد ابجد 30، جایگاه عددیش 12 است. همانطورکه می‌دانید درواقع عالم، بشکل دایره است و  دایره، مجموعه کلّ هستی است و چگونگی آن از شروع ظهوری خلقت از عدد یک کمان دایره شروع می‌شود و در آخر به عدد 2 تمام می‌شود.

 2 1

 

 

 

 

در حالیکه پایه‌ی ظهورعدد، 1و2 می‌باشد اما در حروف، الف و با است یعنی الفبای خلقت است و چنانچه شروع دایره خلقت به عدد یکِ واحدیت ظهور دارد و به حرفِ باءِ بسم الله تمام می‌شود و همه در 5 حرف قراردارد: (الف) و (با)؛ درحقیقت همان 5 نور مقدس(ص) است که در ظهور عدد 114 برابر با کلّ سوره‌های قرآن مجید است(الف=111)+(با=3)=114.

وجود مولا امام زمان(عج) به عدد دوازدهمین امام، درواقع در جایگاه حرف ل یعنی توحید ناب لااله الاالله و عدد 30 همانطورکه بیان شد صاحب 30؛ حضرت علی(ع) است، قرار می‌گیرد. و امروز که وجود مبارکش ظاهرا غایب است، خداوند می‌خواهد قرآن عزیز، حجّت بین مردم باشد.

 و قرآن که 30 جزء است و 12 قسمت، برابر حرف ل؛ مجرای توحید لااله‌الاالله است(و عبارت لا اله الا الله 12 حرف است). حال اگر بخواهیم شیعه و محبّ آقایمان باشیم باید قرآن را یادگرفته و عمل کنیم؛ اگر از جزء یک تا 30 را با هم جمع کنیم 465 می‎‌شود(465=30+29+...+2+1) که برابر عدد ابجد کلمه مهدویت است یعنی اتصال به آقا و جایگاه کلمه مهدویت=60 و برابر حرف س می‌شود که قلب قرآن است. درواقع باید اتصال قلب به قلب باشد تا عمل، زنده باشد و حیات طیب را به عالم آخرت منتقل کند. پس عمل زنده، انسان را زنده‌ی حقیقی نگه می‌دارد.

* عدد 12، کلید اعداد است یعنی اثنیٰ عشر (و ما خداوند متعال را شاکریم که شیعه اثنی عشری هستیم). همانطورکه تمام زمان و مکان در عدد 12 غرق است: چقدر جالب است که در بدنمان هم نام بخش ابتدای روده کوچک، دوازدهه یا اثنی عشر است! شبانه روز در 2 تا 12 تا(ساعت) است و سال قمری و سال شمسی، دو تا 12 (ماه) است. بروج آسمانی 12 تا است. هر یک از اسماءِ مبارک همه‌ی معصومین(ص) به یک صورت 12 حرف است. کلمه لااله الا الله، 12 حرف است. قرآن عزیز 12 قسمت است. تعداد امامان معصوم(ع) 12 است. و باب زوجیت وجود مطهر آقا امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س)، ظهور 2 تا 12 تا انوار مقدس 12 امام و 14 معصوم(ص) است.[6] زیرا در هنگام تولد وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه(س) به عدد 12 بدنیا آمدند؛ وجود مبارک خودشان؛ 1 و 11 ذریه معصوم(ص) در بطنشان.

*حال اگر ارقام 12 را با هم جمع کنیم 3می‌شود(3=2+1) و کلّ اسرار خلقت ظهور پیدا می‌کند. چنانچه در جمع عدد 1 برابر حرف "الف" و عدد 2 برابر حرف "ب" ، حقیقت کلمه‌ی "آب" ظاهر می‌شود که خداوند منّان در قرآن کریم می‌فرماید: و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حیّ(آیه 30 سوره مبارکه انبیا)، همه چیزها یعنی همه هستی(کلّ مخلوق ظاهری و باطنی الی یوم القیامه) از آب خلق شدند. و عدد 12، جمع الجمع حیات عالمیان است چنانچه در تعاریف عدد ذکر شده است. و این عدد، عدد کامل است.

قابل توجه است که عدد 3(جمع ارقام 12؛3=2+1) برابر حرف"ج" می‌باشد یعنی جهیدن، جهان و جان و این حرف در باطن، حضرت زهرا(س) است(زیرا کوثر عالم خلقت است یعنی حقیقت آب) که حکومت امام زمان(ص) هم زهرایی است. وجود مقدسش می‌فرماید: و ابنة الرسول الله(ص) لی اُسوة الحسنة (کتاب بحارالانوار) یعنی در زمان حکومتم، دختر رسول الله(ص) برای من الگوی حسنه است. چون حکومت ایشان حکومت نور است و خانم زهرا(س)، جانِ نور و حقیقت آب که کوثرِ وجود است، می‌باشد. ضمن اینکه وقتی ارقام  12(1و2) را بصورت حروف بسیط جمع کنیم یعنی:( الف=111)+(با=3)=114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن است. درواقع قرآن کریم، مطهر و تطهیر کننده‌ی همه‌ی نجاسات از جمله کافر است که با گفتن شهادتین مسلمان می‌شود. و باطن توبه، باب شستشویِ نجاستِ گناهان است. پس حکومتِ 12 یعنی حکومت قرآن یعنی حکومت طهارت و قرآن ناطق؛ مهدی موعود(ص) است.

 و به وجود امیرالمؤمنین علی(ع) که خود حامل 11 ذریه نورانی(ص) است{ دوا(=11) برای شفای حیوانیّت به انسانیّت برای انسان‌های واقعی الی یوم القیامه آورده شد} که با خود وجود مقدسش 12 می‌باشد{پس می‌توان گفت به عدد 12 که همان جایگاه 30 است(12=ل=30) قرآن را به 30 جزء تألیف فرمود} و دیوار حجاب از عالم سفل تا اعلا گشوده شد و به دست مبارکش(امام مبین)، کتاب الله(کتاب مبین) در یک جلد کتابت شد که ایشان، مؤلِف و مؤلَفه این کتاب است.

دوازده به حروف:

دوازده یعنی دوا،زده  شد. عدد ابجد دوا=11 که 11برابر با کلمه "هو" و "حج" است. اگر اعداد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم 66 ، برابر با نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌شود که عالم، دائم در گردش طواف "حج" و در عروج و کمال رسیدن به "هو" است.

عدد ابجد و جایگاه عددی حروف دوازده=27 می‌شود که برابر با عدد ابجد حروف یازده است!!! این اعجاز عددی که دایره به یک، شروع و به 11 تمام می‌شود و آنگاه در جمع، 12(11+1) ظاهر می‌شود. پس درحالیکه ظاهر و باطن هستند، هر دو در حروف در جایگاه کلمه سجده به عدد 27 نشان داده می‌شود( یعنی عدد ابجد و جایگاه عددی حروفِ دوازده=یازده=27= جایگاه عددی سجده)!

یک و دو به حروف، در عدد 12

عدد یک و دو به حروف، اسرار حرفِ " م " که اربعین و بهار جان‌هاست را افشامی‌کند: {«عدد ابجد یک=30(=ل)» + «عدد ابجد دو=10(که گنج عشر و ظهور اتممناها بعشر است تا بشود اربعین لیله)»=40 می‌شود (40=10+30) که بعبارتی می‌شود 4 روی 10 و باطن آن، 14 معصوم(ص) است. و از طرفی 40، برابر با عدد ابجد حرف م به جایگاه عددی 13 است.

پس خوب دقت کنید که عدد 12 در باطن خود به جز عدد 11( که در قسمت قبل توضیح دادیم) عدد 13 و 14را هم دارد!  درحقیقت باطن عدد 13 یعنی سی، زده شد و حضرت علی(ع) صاحب عدد 30 و باطن عدد 13 است.  و گنج ورود به اربعین و بهار و بهشت است چون بدون ولایت او طهارتی نیست و بدون طهارت کسی نمی‌تواند در بهشت که ظرف طهارت است، ورود داشته باشد. پس عدد 12، صاحب عدد 40 هم هست!

 و نتیجه اینکه وقتی اعدادی که باطن عدد 12 هستند را با هم جمع می‌کنیم یعنی جمع اعداد 11+12+13+14=50 می‌شود که 50، برابر عدد ابجد حرف ن است. یعنی نون باید برگردد پشت ولایت حرف ب و منقلب به م شود زیرا عدد حرف م=40 یعنی اربعین و جایگاهش 13 است و جایگاه عددی حرف ن=14 می‌باشد. و نون پشت تمام حروف الفبای عربی قرارمی‌گیرد و همه‌ی حروف را در معانی خود در جایگاه و حقیقت خود ظهور می‌دهد. بنابراین عدد 12، عدد کُل است و جالب است که عدد ابجد کلمه کُل=50 می‌شود که برابر عدد ابجد حرفِ ن است!

باطن حرف ب به عدد 1و 2:

تمام سوره‌های مبارک قرآن با حرف "ب" شروع می‌شود و جالب است که حرف "ب" در قرآن کریم، مقام یک (ی+ک=10+20=30 ) را دارد( یعنی اولین حرف قرآن است) اما عدد ابجد "ب"=2 می‌باشد پس عدد دو به حروف می‌شود 10(دو=4+6=10)، پس ورودی قرآن که با باء بسم الله است درواقع با عدد 40 شروع می‌شود زیرا 40=(دو=10)+(یک=30) چنانچه خداوند متعال در ظاهر هم شرط ورودی در قرآن را طهارت فرموده است : لا یمسّه الا المطهرون(آیه 79 سوره مبارکه واقعه). پس در باطن، مطهّرون کسانی هستند که  "م"  شده‌اند و به 40 یعنی طهارت رسیده‌اند و در ظاهر هم، قرآن حریم دارد و اگر بدون وضو و یا غسل واجب، قرآن مسح شود حرام است یعنی حرمتش شکسته می‌شود.

 از طرفی جمع 1 و 2 می‌شود  3  که عدد ابجد سه  به حروف، 65 است و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌شود که دنیا، ظرف گیرنده این همه گنج طهارت می‌باشد و تنها از دنیا می‌توانیم به باب طهارت بهشت راه پیدا کنیم.

بنابراین اگر بخواهید در باطن ورودی داشته باشید باید نونِ وجودتان را پشت باءِ بسم الله منقلب کنید یعنی حیوانیت را جدا کرده و به سیرت انسانی درآیید یعنی بسمل شوید( نون ساکن پشت حرف "ب" منقلب می‌شود و "م" خوانده می‌شود مثل شنبه که خوانده می‌شود شمبه).

*رابطه عدد 12 و حروف مقطعه قرآن:

 اگر اعداد 1 تا 12 را با هم جمع کنیم 78 می‌شود(78=12+11+ ... +2+1) که برابر با عدد ابجد اسم مبارک حکیم پروردگارعالم است که حکیم، برای همه‌ی عالمیان دوا،زده است. اما دوا، از اسامی مبارک خداوند متعال است(یا من اسمه دوا و ذکره شفاء) که عدد ابجد دوا= 11 و برابر با اسم مبارک هو می‌باشد، پس راه رسیدن به هو، دوازده است.

تعداد حروف مقطعه قرآن کریم ، 78 تاست که عدد ابجد کلمه حکیم=78 می‌شود و یکی از اسماء قرآن، حکمت است و تمام این حروف، حکمت خالق یکتاست. و این حروف مقطعه در غالب 30 آیه شریفه( اما در 29 سوره مبارکه) است{ خوب دقت کنید هم 78 می‌شود جمع اعداد 1 تا 12 و هم 30=ل=12!}، و از بین این حروف نورانی، 14 حرف بدون تکرار است که اگر این حروف را کنار هم بنویسیم می‌شود: علیٌ صراطٌ حق نُمسِکه.

 از طرفی جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا(س) هم 78 می‌شود: {(فاطمه=45) + (زهرا=33)=78} و جالب اینکه اگر حروف مقطعه را بصورت بسیط بنویسیم، در مجموع 213 حرف می‌شوند که برابر با عدد ابجد نام مبارک زهرا(س) است! پس حروف مقطعه، روحِ تمام حروف قرآن است.

 و اگر عدد ابجد حروف مقطعه را با هم جمع کنیم 3385 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ "غاذی الصغیر و الکبیر دلیل" (اوست غذا دهنده به کوچک و بزرگ و دلیل همه عالم) است. پس این حروف، مجرای رزق پروردگار عالم است و غذا، منبع تغذیه و رشد انسان است و پروردگار حکیم، هم غذای ظاهر و هم غذای باطن را به مخلوقات و بندگانش عنایت می‌فرماید. الحمدلله ربّ العالمین. خوب دقت کنید! اگر ارقام 3385 را با هم جمع کنیم، 19 می‌شود یعنی همه در 19 حرف بسم الله الرحمن الحیم جمع است و در باطن؛ وجود مطهر پنج تن(ص) و بعبارتی چهارده معصوم(ص) را معرفی می‌فرماید!

 78 ، برابر با عدد ابجد کلمه‌ی عدد است. و از آنجا که عدد، روح حروف می‌باشد پس به عدد 12 که روح همه‌ی حروف قرآن است، جان به همه حروف قرآن کریم ، زده می‌شود! و جالب اینجاست که همه در گرو قلب قرآن؛ سوره مبارکه یس است زیرا جمع ارقام 78 می‌شود 15=س که سین، قلب قرآن است و باطن عدد 12.  

*رابطه عدد 12 و کلمه زنده(حی):

کلمه‌ی "حی" که یکی از 7 صفت ذاتی پروردگارعالم است، عدد ابجدش برابر 18 می‌شود و به فارسی، زنده ترجمه می‌شود و خیلی جالب است که عدد ابجد کلمه زنده=66 (12=6+6) و 66 برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله است و جایگاه عددی کلمه زنده=30 برابر با جایگاه عددی نام مبارک الله جل‌ّجلاله و عدد30 برابر حرف "ل" (که حرف ل یعنی برای، ملکیت محض پروردگارعالم: لِلّه الواحد القهار. لِلّه مُلک السّماوات والارض) و حرف "ل" مجرای توحید ؛ کلمه لااله الا الله (که 12حرف است) و جایگاه عددی ل=12 می‌باشد.

نکته: خداوند متعال که خود، حیّ به ذات است مجرای هدایت و شناخت و معرفت خود را به رسولانش، "وحی" قرارداد و چنانچه جنس وحی، نور و عدد ابجد کلمه وحی=24 است پس تمام 24 ساعت شبانه روز، جانِ وحی و حیات نورانی است(عدد 24 همان 2 تا 12 تا است که اگر 12 را در 12 ضرب کنیم، 144 می‌شود به توضیحی که و هر 12 تا، 2 تا 6 تاست یعنی 66 که اگر کنار هم بگذاریم  6666 می‌شود؛ برابر با تعداد آیات مبارکه قرآن). درنتیجه این درس انسان را وامی‌دارد تا ولایت امام معصوم(ص) خود و قرآن عزیز را خوب بشناسد و حضور مطهرشان را در همه سلول‌های وجودش و تمام لحظات زندگیش احساس کند. 

جواب

مقسوم‌ٌعلیه

مقسوم

1

2

3

4

6

جمع

16

=12

=6

=4

=3

=2

جمع

27

÷12

÷12

÷12

÷12

÷12

جمع

60

       

* عدد 12 به چه اعدادی قابل قسمت است؟

 

 

                  

                                   

 

 

 

 

 

 

 

اگر جواب‌ها و مقسومٌ علیه‌های عدد 12 را که زیر مجموعه‌های آن است ببینیم، آنگاه متوجه می‌شویم که عدد 12 که برابر با کلمه حد می‌شود، درواقع عدد کامل در حدودبندی تمام مهندسی خلقت است!

یکی از زیبایی‌های عدد12، تعداد مقسوم‌های آن است! چنانچه عدد 12 را بر مقسومٌ‌علیه‌هایش تقسیم کنیم، 5 عدد بدست می‌آید:1-2-3-4-6. و در قرآن کریم 5 بار نام اثنی عشر آمده است:

 1)آیه 60 سوره مبارکه بقره: و إذِ استسقی موسی لِقومه فقلنا اضرب بعصاک الحَجر فانفجرَت مِنه اثنتا عَشرة عیناً قد علم کلّ اُناسٍ مَشربهم کلوا و اشربوا مِن رزق الله و لا تعثوا فی الارض مُفسدینَ؛ بیاد آر وقتیکه موسی(ع) برای قوم خود طلب آب نمود ما به او دستور دادیم بزن عصای خود را بر سنگ، پس سنگ شکافته شد و از آن دوازده چشمه‌ی آب بیرون آمد و هر سبطی را آبشخوری معلوم گردید و گفتیم بخورید و بیاشامید از آنچه خدا روزی شما ساخته و در زمین به فساد و فتنه انگیزی نپردازید.

2)آیه 12 سوره مبارکه مائده: و لقد اخذ الله میثاق بنی اسرائیل و بعثنا مِنهم اثنی عشر نقیباً و قال الله انّی مَعکم لئن اقمتم الصلوة و اتیتم الزکوة و امنتم برُسُلی و عَزّرتموهم و اقرضتم الله قرضاً حسناً لاکفّرنّ عَنکم سیّئاتکم و لاُدخلنّکم جَناتٍ تجری مِن تحتها الانهار فمَن کفر بعد ذلک مِنکم فقد ضلّ سَواءَ السبیلِ؛ و همانا خدا از بنی اسرائیل عهد گرفت و دوازده بزرگ را میان آن‌ها برانگیختیم و خدا بنی اسرائیل را گفت من(درهر حال) با شما هستم هرگاه نماز بپادارید و زکوة بدهید و به فرستادگان من ایمان آرید و از آنها اعزاز و یاری کنید و خدا را قرض نیکو دهید در اینصورت گناهان شما را بیامرزم و شما را در بهشتی داخل گردانم که زیر درختانش نهرها جاری است پس هر کس از شما به عهد خدا کافر شد سخت از راه راست دور افتاده است.

3)آیه 160 سوره مبارکه اعراف: و قطّعناهم اثـنتی عَشرَةَ اَسباطاً اُمَماً...؛ (و قوم موسی را) به دوازده سبط منشعب کردیم که هر سبطی طایفه باشند....

4)آیه 160 سوره مبارکه اعراف: ... و اوحینا الی موسی إذ استسقـاه قومه اَن اضرب بعصاک الحَجر فانبَجست مِنه اثنتا عشرة عیناً قد علم کلّ اُناسٍ مَشربهم و ظلّلنا علیهم الغمام و انزلنا علیهم المنّ و السلوی کلوا مِن طیّباتِ ما رزقناکم و ما ظلمونا و لکن کانوا انفسهم یَظلِمونَ؛ و چون امّت موسی(ع) در آن بیابان بی آب از او آب طلبیدند که از عطش نجات یابند( به موسی وحی کردیم) که عصای خود را بر سنگ بزن چون زد، دوازده چشمه آب از آن جاری شد( که  هر چشمه به یک طایفه مخصوص شد) و هر طایفه آبشخور خود را دانستند( و معجزه دیگر اینکه) و ما بواسطه‌ی ابر بر سر آنها سایه افکندیم و نیز برای آنها مرغ و ترنجبین فرستادیم و گفتیم بخورید از روزی لذیذ و پاکیزه‌ای که بر شما روزی دادیم و از حکم خدا تجاوز نکنید ولی نشنیدند و ستمگر شدند و آنها نه بر ما بلکه بر خویشتن ستم کردند.

5)آیه 36 سوره مبارکه توبه: انّ عدّة الشهورعندالله اثناعشر شهراً فی کتاب الله یوم خلقَ السموات و الارض مِنها اربعةٌ حُرُمٌ ذلک الدین القیّم فلاتظلِموا فیهنّ انفسکم و قاتلوا المشرکین کافّةً کما یُقاتلونکم کافّةً و اعلموا انّ الله مَع المتقینَ؛ همانا عدد ماه‌ها نزد خدا در کتاب(تکوین و تشریع) خدا دوازده ماه است از آن روزیکه خدا آسمان و زمین را بیافرید از آن دوازده ماه، چهار ماه ماه‌های حرام خواهد بود اینست دستور دین استوار و محکم پس در آن ماه‌ها ظلم و ستم در حق خود و یکدیگر نکنید و متّفقاً همه با مشرکان کارزار کنید چنانکه مشرکان نیز همه متفقاً با شما به جنگ و خصومت برمی‌خیزند و بدانید که خدا با اهل تقوی(یار و یاور)است.

حال به این 5 عدد 1-2-3-4-6 که از تقسیم عدد 12 بدست آمد، خوب دقت کنید! 1و2و3و4 اعداد کلیدی باطن خلقت هستند؛ همان حقیقت گنج عشر و وجود مقدس چهارده معصوم(ص) چرا که جمع عددی 1 تا  4  برابر 10 می‌شود(10=4+3+2+1) که درواقع 4 روی 10 است(یعنی همان 14 و40). حال اگر اعداد 1 تا 4 را در هم ضرب کنیم 24 می‌شود (24=4×3×2×1) که خداوند متعال در عدد 24 ساعت تمام گنجینه‌ی رحمتش را به ما عطا فرموده، اگر ارقام 24 را با هم جمع کنیم(4+2)، 6 می‌شود و خداوند یکتا تمام عالم را در 6 روز خلق فرمود؛ خلق السموات و الارض فی ستة ایام( آیه 4 سوره مبارکه حدید) پس 6 روز می‌شود 6 تا 24 ساعت که در ضرب 144 می‌شود. درواقع اگر 5 عددی که از تقسیم عدد 12 بدست آمد را در هم ضرب کنیم(1×2×3×4×6)  144 می‌شود که برابر است با عدد ابجد کلمه "یا اباصالح"(ص) و درحقیقت همه‌ی معصومین(ص) که صاحب زمان هستند، اباصالح می‌باشند و امروز صاحب زمان، ابا صالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف است(که دوازدهمین امام می‌باشد). و همچنین 144 برابر عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ سعید می‌باشد. درواقع تمام ساعات، سعید و سعد هستند و عالم خلقت، سعید است.

جمع ارقام 144 می‌شود 9، که حقیقت رسیدن به بلوغ عدد و حروف ما در یک شبانه روز است که در حقیقتِ عدد 12 و در گنج مقسوم‌های آن به دست ما می‌رسد و آن به آن، رحمت بی نهایت خالق یکتا به صورت ظاهری و باطنی مشمول احوالات ظاهر و باطن ما می‌شود. نکته جالب این است که عدد 12 ضربدر 12 می‌شود 144 پس زمانی سعید می‌شود که 12 شمس را فدای 12 قمری کند.

اگر بخواهیم مهندسی عددی 12 را بشکافیم، بی‌نهایت معنا دربردارد! چنانچه در جمع جواب‌ها(1+2+3+4+6)، عدد 16 بدست می‌آید که جایگاه عددی حرف "ع " = 16 است و حضرت علی(ع) و امام زمان(ص)، عین الله هستند {درواقع همه معصومین (ص)، عین الله هستند}. "از عین علی(ع) عیون ما بینا شد". جالب است که اگر عدد 144 را بر 9 تقسیم کنیم 16 می‌شود!

درجمع مقسومٌ علیه‌های عدد 12 به عدد 27 می‌رسیم که این عدد خودش در معنا گنجی از گنج‌های اعداد است و برابر جایگاه عددی کلمه "سجده"=27 = یازده = دوازده می‌شود!

تعداد مقسوم‌های عدد 12، 5 تاست که در 24 ساعت شبانه روز، 5 نوبت نماز واجب شده است و در حقیقت گنج 12 امام معصوم(ص)، همان پنج تن(ص) هستند! 

وقتی 12 را به تعداد مقسوم‌هایش یعنی 5 بار با هم جمع کنیم(یا 12 را در 5 ضرب کنیم) 60 می‌شود که تمام زمان و عمر در دنیا به عدد 60 که برابر حرف "س" است ظاهر می‌شود.

*عدد12، در وجود حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)

وجود مقدس حضرت علی(ع) و خانم  زهرا(س)، در تمام وجوه هم کفو یکدیگر هستند. امیرالمؤمنین علی(ع) به عدد12(یک خودش + 11 ذریه معصوم در بطنش) در درون خانه کعبه که خانه‌ی توحید و درواقع مجرای لا اله الا الله است، متولد شد که ایشان امام اول شیعیان و مولای موحّدین است. خانم زهرا(س) هم به عدد 12 در خانه وحی قدوم مبارکش به دنیا رسید؛ یک خودش و 11 ذریه معصوم(ص) در بطنش که خانم، اُم الائمه و ام ابیها و سیده نساء العالمین است. پس وجود هر دو عزیز به عدد 12 و 12 کنار هم، تمام جانِ 24 ساعت عمر دنیا هستند.

 24؛ عدد جامع و باطن کلّ قرآن است که حضرت فاطمه(س)؛ کوثر وجود و روح و جان قرآن است و حضرت علی(ع)؛ باطن بِ بسم الله است، جسم و معرفت و کتابت قرآن است. خانم زهرا(س)، صاحب حوض کوثر و حضرت علی(ع)،  ساقی کوثر است. درحقیقت وجودهای مطهر، ظاهر و باطن قرآن کریم هستند. امیدوارم ما از محبین و شیعیان واقعی ایشان و فرزندانشان باشیم در دنیا و آخرت و انشاءالله در زمره یاران و اعوان و انصار و مستشهدین بین یدیه فرزندشان؛ امام زمان (عج) قرار گیریم. 

بنابراین عدد 12 =جایگاه عددی حرف "ل" (مجرای توحید؛لااله الا الله) و عدد ابجد حرف "ل"=30 می‌باشد. خداوند حکیم در دنیا  تمام سال را در 12 ماه محیط فرموده ( و در قرآن کریم 12 بار نام شهر یعنی ماه را آورده است) و هر ماه حدوداً 30 روز است، پس ما دائماً در مجرای توحید غرقیم.

حرف "ل" به تنهایی یعنی "برای" و مالکیت خداوند کریم را از هرنظر نشان می‌دهد(مالک یوم الدین). پس "ل" مجرای توحید است و حضرت علی(ع)، مولای موحدین قرارگرفت که ایشان در مجرای توحید(ل) متولد شده و صاحب عدد 30 است درحالیکه خودش درجایگاه حرف "ل" به عدد 12 ظهور پیدامی‌کند و همه‌ی عالم مظهر ظهور او هستند.

امام علی(ع) 30 سال پس از پیامبر(ص) به دنیا آمد و 30 سال هم پس از رحلت ایشان زندگی کرد. او کیست که اعجاز کلام الله؛ قرآن مجید را در 30 جزء کتابت فرمود(30=ل=12) ؟! بنابراین قرآن، هم مجرای توحید است و هم انسان‌ها را به توحید دعوت می‌کند و قرآن به 12 قسمت تقسیم می‌شود( یکی از اسماء قرآن، حکمت است) که هر قسمت شامل 10 حزب است که رویهم می‌شود 120 حزب و عدد 120 برابر با عدد ابجد حروف سین است یعنی همه‌ی قرآن کریم، قلب است و قلب کننده‌! و آورنده و ناطق قرآن و خانواده‌ی محترمشان؛ آل یاسین(ص) هستند. و از طرفی عدد 10، همان گنج 4 روی 10 یعنی 14 می‌باشد پس حقیقت قرآن، وجود مقدس 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) است که در جمع، 26 می‌شود( 26=12+14). وجود مقدس امام زمان(عج) کلّ عدد26 است(جمع عدد ولایی و معصومیتشان) و چون جمع 1 تا 26 برابر با عدد ابجد کلمه قرآن(=351) است، پس امام زمان(عج) که دوازدهمین نور مقدس امامان(ع) می‌باشد، تمام ظاهر و باطن توحید و تمام گنج 30 جزء قرآن است و در زمان ظهور نورانیش، ظاهر کننده‌ی توحید ناب محمدی(ص) می‌باشد. 

*انوار 12 حروف:

 تمام خزانه تعالی انسان‌ها 12 حرف است. اول: تشعشع نوری که طهارت را برای انسان تضمین می‌کند، نور توحید است که لا اله‌الا الله 12 حرف است و دوم: اسماء مبارک معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین  هم 12 حرف است: محمد رسول الله(ص)- امیرالمؤمنین- علی بن ابی طالب(ع)- فاطمة الزهراء(س)(جایگاه عددی فاطمه زهرا=78=حکیم )- الحسن و الحسین(ع)- الحسن المجتبی(ع)- الحسین الشهید(ع)- الامام السجاد(ع)- الامام الباقر(ع)- الامام الصادق(ع)- الامام الکاظم(ع)- الامام الرضا(ع)- الامام الجواد(ع)- الامام الهادی(ع)- الحسن العسکری(ع)- القائم المهدی(ع). یعنی همه، بزرگوارند و در جایگاه حقیقی توحید هستند.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

در قرآن کریم 12 بار نام شیعه و 12 بار نام ماه(شهر) آمده است.               

تعداد حواریون حضرت عیسی(ع) هم 12 نفر بوده است.

*عدد 12 در ساعات شبانه روز:

اگر بخواهیم مساحت و محیط عمر بندگی ما پر شود و تمامِ کمالِ حُسن عمل خود را به ما برساند باید از روی شعاع  و قطر دایره به تمام لحظه‌های عمرمان محیط شویم. مانند عقربه‌های ساعت از مرکز دایره، ساعات جلوه شده طی مسیر می‌کنند. این شعاع و قطر یا عقربه‌ها همان عدد "یک و دو" هستند که تمام ساعت را شماره می‌کنند و 1 و 2 کنار هم یعنی 12 و 12 کلّ شبانه روز را نشان می‌دهد و ثبت می‌کند.

درتمام نقاط دنیا ساعت‌هایی که مورد استفاده مردم قرار دارد تا 12 ساعت عددگذاری شده‌اند. درواقع شبانه روز را به 12ساعت روز و 12ساعت شب تقسیم کرده‌اند. و خداوند حکیم شب را از درون روز و روز را از درون شب ظاهر کرده‌است، طبق آیه 6 سوره مبارکه حدید که می‌فرماید: یولج الّیل فی النّهار و یولج النّهار فی الّیل... . یعنی هم تمام روز، مجرای توحید است و هم تمام شب، مجرای توحید است. و آن و لحظه‌ای نیست که انسان و تمام موجودات از حلقه‌ی توحید بیرون باشند. پس دائماً در محضر خداوند متعال و مرزوق او هستیم.

ازطرفی تمام عمر دنیا و آخرت، یک شبانه روز( 24 ساعت و این عدد، عدد جامع نامیده می‌شود) است که می‌شود لیل دنیا و یوم آخرت، پس در دو حقیقتِ 12و12 است. پس اگر 12 ِ دنیا را خرج 12 ِ آخرت کنیم یعنی 12(دنیا)×12(آخرت) می‌شود 144؛ به اسم مبارک سعید(=144) می‌رسیم و به بلوغ 9 بندگی نائل می‌شویم و از چشمه‌ی رحمت الهی یعنی عین الله سیراب می‌شویم(انشاءالله). بنابراین وقتی دو تا 12 بر ما می‌گذرد، واجب می‌شود که توان خودمان را در 2 تا 12 تا خرج کنیم و مزد، عدد 12 به توان دو می‌شود یعنی 144 که برابر عدد ابجد نام مبارک سعید است یعنی سعادتمند دنیا و آخرت می‌شویم. درواقع رحم دنیایی 2 دسته نوزاد به عالم برزخ یا آخرت تحویل می‌دهد یا بهتر بگویم در دو دسته مولودها را می‌فرستد: سعید یا شقی. پس سُعدا کسانی هستند که در حکمت عدد 12 به توان 2 رسیدند و سعید وارد شدند. و متأسفانه کسانیکه فقط 12 شمسی را گرفتند و 12 قمری را رها کردند، شقی وارد می‌شوند!

نکته مهم اینست که تمام ساعات شبانه روز دارای معنی است. درواقع مهندسی خلقت عالم در ساعت است. اگر اعداد 1 تا 24 را با هم جمع کنیم، 300 می‌شود برابر با عدد ابجد حرفِ ش که شین خوانده می‌شود و عدد ابجدش 360 است یعنی تمام دایره خلقت! (این مبحث در کتاب علم الشین در مقام علم الساعة بطور کامل آمده است)

اگر شکل ساعت را بکشیم خوب متوجه می‌شویم که گردش ساعت( اعداد درونی) در عدد 1 تا 12 حکمت است(=78) که برابر عدد اسم حکیم می‌شود. درواقع تمام سال که حامل ماه‌ها و روزها و ساعات و دقایق و ثانیه‌ها و لحظه‌هاست، همه در اسم مبارک حکیم غرق است و برابر جایگاه نام مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) می‌باشد.

و گردش ساعت( اعداد بیرونی) از عدد 13 تا 24 می‌شود 222(24+...+14+13) که برابر با عدد ابجد نام مبارک حیدر است؛ حاکم عادل و حکیم دنیا و آخرت! خوب دقت کنید!

اما نکته قابل توجه این است که گردش ثابت(ساعت) روی عدد 12 است زیرا از ساعت 13 به بعد هم اگر از عدد درون ساعت کم کنیم، 12 می‌شود؛ با منها کردن(در 12 حالت) به عدد 12 می‌رسیم: (1-13)، (2-14)، (3-15)، (4-16)، (5-17)، (6-18)، (7-19)، (8-20)، (9-21)، (10-22)، (11-23)، (12-24)، یعنی عدد 12، ثابت است!  پس ظاهر و باطن گردش در باب الله خانه حضرت فاطمه زهرا و حضرت علی و اولاد طاهرینش(ص) است. آنجا محلّ حیات و خیر کثیر؛ کوثر عالم است، آنجاست که یُؤت الحکمة خیراً کثیرا. از طرفی درجمع(در 5 حالت) عدد12 بدست می‌آید: (1+11)، (2+10)، (3+9)، (4+8)، (5+7) و یک عدد 12 هم که خودِ ساعت 12 است، پس می‌شود 6 تا 12 تا یعنی 72 که بعبارتی 14 می‌شود(2×7). پس خوب دقت کنید که دایره ساعت، در جانِ عدد 12 و 14 در گردش است!

*عدد 12 در باطن هر ماه و سال

عدد هر ماه سال که 30 روز است برابر عدد ابجد حرف (ل)؛ مجرای توحید و حقیقت سرّ لا اله الا الله و ملکیت باریتعالی است. جایگاه عددی حرف (ل) =12 است که سال 12 ماه دارد؛ چه سال شمسی و چه سال قمری که رویهم 12و12 برابر 24 می‌شود که یک شبانه روز 24 ساعت است(2 تا 12 تا) . در حقیقت ما دائماً در مجرای توحید و حمد پروردگار عالم و در وحدانیت یک، غرق هستیم .

*حکمت بالغه‌ی خداوند حکیم این‌گونه است که تمام ایام و عمر ما را در سال‌ها قرار می‌دهد، و سال در 12 ماه ظهور دارد و 12، 2 تا 6 ماه است( 2 تا 6 ماه در سال قمری و 2 تا 6 ماه در سال شمسی می‌شود 6666؛ برابر تمام آیات مبارک قرآن! پس ما در تمام ساعات و ماه‌ها در قرآن عزیز غرق هستیم. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم).  و درواقع عالم ظاهر دنیا در عدد 6روز خلق شده (طبق آیه 4سوره مبارکه حدید) و در آخرت باید صاحب 6 دانگ بهشت شویم( یا نعوذ بالله 6دانگ جهنم)! یک شبانه روز هم 24 ساعت است که شامل 2 تا 12 ساعت می‌شود و به عبارتی 4 تا 6 ساعت است و کلّ  قرآن کریم هم6666 (4تا6) آیه است.

خوب دقت کنید! تمام عالم خلقت در عدد 3 یعنی مثلث و عدد 4 یعنی مربع است زیرا هر سال 4 فصل است و هر فصل، 3 ماه است. رویهم میشود 7 که گویای ادب تمام بینش و مظاهر سنجش و ظهور چرخش همه‌ی سال و عوالم می‌باشد(عدد کلمه ادب=7). و چگونه مثلث و مربع، جامع جمع مهندسی می‌شوند که در ضرب عددی(3×4) می‌شود 12 و عدد 12 حکمت حکیم الحکماء؛ ذات اقدس باری تعالی می‌باشد و سرّ عدد 12 به گردش ظاهری یک سال به شکل دایره است. پس اینچنین است که عمر همه‌ی انسان‌ها و موجودات، مثلث درون مربع است! اما استحکام مربع به مثلث است. دنیا، مثلث است چون موجودات سه بعدی هستند اما باطن دنیا یعنی آخرت، مربع است زیرا سبز شده و احیاء تمام ابعاد مثلثِ دنیاست و آن، بهشت است! حال اگر ارکان اصلی عددی : 3 و 4 و 12 را با هم جمع کنیم می‌شود 19 که سال در دایره‌ی 19 به نوروز حقیقی ظهور می‌کند.

خداوند کریم اراده فرمود که عالم در 2 تا 7(3+4) تا ظهور پیداکند. چنانچه از نظر ظاهر، تمام مخلوقات بین دو تا هفت؛ عدد 7 طبقه آسمان و 7طبقه زمین قراردارند. و از آن بالاتر در گنج حمد خداوند که در 7 آیه(سوره حمد) که سبع مثانی است یعنی 2 تا 7 تاست و درواقع در باطن قرآن(طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر: ولقد اتیناک سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم)، غرق است. ایام هم در 7روز هفته و در سال که هر سال هم 52 هفته است(52=عدد ابجد حمد) غرق می‌باشد. انوار مقدس ولایت و رسالت (ص) به 14 نور مقدس معرفی می‌شوند که همان 2 تا 7 تا است .

 آیا زیبا نیست که سال شمسی 365 روز است و در جمع 14 می‌شود(5+6+3) و سال قمری 354 روز است و در جمع 12 می‌شود(4+5+3) بنابراین ما دائماً در دایره 12 و 14 در حال زندگی و گردش هستیم. درحالیکه عدد 12(ماه) در هر دو سال ثابت است. آیا این حکمت نیست؟!

یعنی درحالیکه در یک سال زندگی می‌کنیم اما در 2 سال هستیم و در حالیکه در یک روز هستیم، اما در دو روز اعمال انجام می‌دهیم مثل اینکه در ماه رمضان هستیم، هم روزه می‌گیریم؛ اعمال ماه قمری و هم کارهای اداری و روزمره شمسی را ادامه می‌دهیم، پس دوتا مزد می‌گیریم. و خداوند چگونه پاداش می‌دهد که می‌فرماید: مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لایبغیان...یخرج منهما لؤلؤ و المرجان[7]؛ دو دریای مختلف(شور و شیرین، سرد و گرم) در کنار هم قرار دارد، درحالیکه با هم تماس دارند. در میان آن دو مانعی است که یکی بر دیگری غلبه نمی‌کند(و به هم نمی‌آمیزند).... از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج می‌شود.

* حال خوب دقت کنید! 12 ماه شمسی یعنی 12 حکمت عالم دنیا و 12 ماه قمری حکمت حکیم محض برای آخرت است. چنانچه می‌دانید تمام احکام الهی در ماه‌های قمری بر ما جاری می‌شود و در ماه‌های شمسی عمل می‌شود. پس عالم در حکمت خداوند غرق است. درواقع شمسی، نزول است و قمری، صعود. شمسی: 14 نور معصوم(ص) و قمری: 12 امام معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است. شمسی یعنی رسالت و قمری یعنی ولایت، رسالت؛ نزول است و ولایت؛ صعود. درواقع عالم، درظهور 14 و باطن 12 قرار دارد. و اسرار کنزالله عالم، 12 امام(ع) و 14 نورمقدس معصوم(ص) ظهوردارد که ولایت کبرای این عزیزان به ظاهر و باطن در ظلّ ولایت مطلق خداوند سبحان جلّ العظمته است.

و در بلوغ این ظهور در جمع 12 و 14 به عدد26 می‌رسیم که آن روز، روزتجلی ظهور بلاعزل و بلاواسطه‌ی کنزالله الهی بوجود مظهر الظهور؛ منوّرالنور؛ مکرّم الوجود و مقدّس القدوس؛ امام عصروالزمان؛ مهدی موعود(ص) است که به عدد ولایی و معصومیت 26 ظاهر می‌شود (امام12+ معصوم14=26).

عدد 12 در ظرف زمان:

در دنیا آنچه از همه موجودات چه جماد و چه نبات و چه حیوان و چه انسان و آنچه در ما بین آسمانها و زمین است، در ظرفِ زمان خلق شده و زمان، به ثانیه شروع می‌شود. پس ظرفِ هستی یعنی ثانی و در ظرفِ زمان؛ ثانیه و تمام عالم در عدد اثنیٰ عشر یعنی 12 غرق است و این عدد، باطنِ اسرار اعداد است! همانطورکه می‌دانید60 ثانیه، یک دقیقه و 60 دقیقه، یک ساعت است. عدد 60 برابر است با 5 تا 12تا(60=12×5): در دنیا ضرب یعنی خرج کردن، فداشدن، قربانی شدن. درحقیقت حرفِ ه‍  ضمیر اشاره به هو است و 12 نور مطهر(ص) فدای خدا شدند تا او(هو) را نشان دهند و عدد 60، نشانِ ضربِ 5×12 می‌باشد. اول شهید بعد از پیامبر(ص) در خانواده نورانی وحی، حضرت صدیقه کبرای فاطمه زهرا(س) است و عدد 60 برابر با نام مبارک "ام ابیها" است! اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد مااحاط به علمک

چنانچه خداوند کریم تمام سال را در 12 ماه و شبانه روز را در دو تا 12 ساعت قرار داد و آسمان‌ها را در عظمت 12 برج خلق فرمود. و بالاترین معجزه‌اش؛ قرآن کریم را در 12 قسمت ظهور داد و اسرار ولایت را بوجود 12 امام معصوم(ص) معنی فرمود. ولایت را به این عدد به امتحان همه بندگانش قرارداد و تمام شئونات انسانی و کمالات و علوم و زیبایی‌های عالم خلقتش را به ظهور دوازدهمین بدر کامل ولایت؛ حضرت حجة ابن الحسن العسکری؛ اباصالح المهدی(عج) آشکار می‌کند و عالمیان را متحیّر می‌سازد! اللهم عجّل لولیک الفرج

عدد ابجد کلمه ثانی=561 است که جمع ارقامش 12 می‌شود(12=1+6+5). عدد 561 معنی می‌شود به 61+500: عدد 500 برابر حرفِ ث است که مَلکش حضرت میکائیل(ع)؛ مَلکِ روزی است. و عدد 61 برابر عدد کلمه اَس یعنی پایه و اساس عالم خلقت است. بنابراین خداوند متعال وجود حوّا(س) را در مقام ثانی قرار داد و ایشان جدّه‌ی همه انسان‌ها و به واقع مادر جسمانی همه‌ی ما و ظرفِ حیات عالم جسمانی ما انسانهاست. و قبر مبارکش در شهر جَدّه مکه است؛ به همین علت آنجا جدّه نامیده شد! و تقریبا همه‌ی حاجیان اول به این شهر وارد می‌شوند(هواپیمایشان فرود می‌آید)

*اسرار دوازدهمین سوره مبارکه قرآن

دوازدهمین سوره از نظرترتیب نوشتاری سُورِ قرآن مجید، سوره مبارکه یوسف(ع) است. این سوره مبارکه تماماً نشانه‌ای از آیات خداوند متعال و گنج ولایت 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) می‌باشد! شروع این سوره مبارکه در جزء 12 است و از آیه 53، وارد جزء 13 می‌شود. و جالب است که عدد ترتیب نزولش هم به قلب مطهر پیامبر(ص) برابر 53 است که 53=احمد(ص)؛ نام مبارک آسمانی پیامبر(ص) که در عالم سرّ، ظرف آفرینش و گنج کنزالله جلّ‌جلاله و جمع الجمع انوار مقدس نورٌواحد(ص) یعنی پنج تن(ص) که همه‌ی 14 نورمقدس(ص) هستند، می‌باشد.

تعداد آیات مبارکش؛ 111 است که عدد ابجد الف= 111 می‌شود و این حرف، سرّ حروفی وجود مقدس پیامبر(ص) است چرا که هم اولین حرف از حروف الفبا و هم خزانه‌ی تمام حروف الفباست. این سوره مبارکه مکّی است که تولد و رسالت پیامبر(ص) در مکه واقع شده است.

پدر حضرت یوسف(ع)، حضرت یعقوب(ع) می‌باشد که 12 فرزند داشت. خداوند در آیه 4 این سوره مبارکه می‌فرماید:اذ قال یوسف لأبیه یا ابت انّی رأیت أحد عشر کوکبا والشمس والقمر رأیتهم لی ساجدین. آنگاه که یوسف(ع) به پدرش گفت: ای پدر من در خواب دیدم 11 ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردند.

شاید هزاران نکته از منظور پروردگارعالم در بطن این آیه نهفته است! یکی اینکه: تمام 124000 پیامبر بزرگوار و در آخر وجود مقدس 13 معصوم (ص)، وعده‌ی ظهور حکومت نور امام دوازدهم؛ معصوم چهاردهم؛ حضرت مهدی(ص) را داده‌اند و عالم در انتظار قدوم مبارکش می‌باشد و ایشان تمام کننده‌ی دین و بقیّة الله الاعظم و اکمال رسالت و تمام کننده ابلاغ پیامبر(ص)می‌باشد. درواقع تمام انبیاء و اولیاء بر او ساجدند. و تمام آسمان‌ها و زمین‌ها و ماه و خورشید بر او ساجدند. و ایشان چشم روشنی تمام معصومین(ص) و تمام رسولان و اوصیاء و مؤمنین است، او شفادهنده‌ همه‌ی دل‌های بیمار منتظر است که او روح عیسوی بر بدن مردگان مؤمن است.

پس درواقع همان‌طور که از نسل حضرت یوسف(ع) پیامبری نیامد، از حضرت مهدی(عج) هم فرزندی نمی‌آید و نسل همه‌ی پیامبران و اوصیاء به ایشان تمام می‌شود. اگر یوسف(ع) عزیز مصر شد، او عزیز الله است یعنی عزیز همه‌ی عالمیان فی الدنیا و الآخرة! او تمام کننده‌ی عدد 12 است؛ به وجود مبارکش عالم دوا،زده می‌شود و همه، شفای کامل ظاهر و باطن، دنیا و آخرت می‌گیرند یعنی حیوانیت از همه جدا شده و انسان و یا آدم می‌شوند، ظلمات می‌رود و نور همه جا را فرا می‌گیرد، طنین کلمه طیبه لااله الا الله جهان گستر می‌شود، چشم‌ها بینا  و گوش‌ها شنوا و زبان‌ها حق گو می‌شوند، و اسلام غالب بر همه‌ی ادیان و مسلمانان شیعه 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) می‌شوند و هزاران رحمت بیکران دیگر.... اللهم عجّل لولیّک الفرج و جعلنا من انصاره و اعوانه

* یکی از حکمت‌های سوره مبارکه یوسف(ع) این است که سوره‌ی 12 قرآن مجید است و در جزء12 شروع می‌شود. درحقیقت خداوند کریم 2 تا 12 تا را بعنوان باطن حکمت ظاهری و باطنی در دنیا به منسه‌ی ظهور قرار داده و اسرار باطنش، ظهور گنج وجود مبارک و نورانی سرورمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. همانطورکه در مبحث عدد 12 خواندیم که همه‌ی اسرار در دو تا 12 تا اتفاق می‌افتد که رویهم می‌شود 24 که عدد جامع است و برابر کلمه وحی و احاطه خداوند کریم است. لذا گنج معارف در این سورۀ مبارکه تا بینهایت می‌باشد و این تعریف، ذره‌ای از معارف زیبای این سوره است!

و در تعریف عدد 12 رسیدیم به حمل تمام دوران گردش سال که دو مولود داشت: سعید و شقی. و حضرت یوسف(ع) تولد سعید را با اسم مبارک عزیز خود ظاهر کرد و شقی را( که فرعون زمانش بود) ریشه کن فرمود. در زمان حکومت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هم سعدا به مقامشان می‌رسند و اشقیا و طاغوت‌ها ریشه کن می‌شوند، با این تفاوت که درآن زمان اشقیا دیگر هرگز برنمی‌گردند. انشاءالله

* عدد 12؛ عددی است که حکیم الحکما؛ پروردگار عالم آن را اسرار گردش و چرخش حکمت خودش در دوران عالم قرار داده است. یکی از معانی و اسرار این عدد، روز اول ماه ذیحجه است:

*اسرار روز اول ماه ذیحجه

بنابر اقوال و احادیث روز اول ماه ذیحجه که ماهِ دوازدهم سال قمری است؛ روز ازدواج دو نور مطهر حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) است. درحقیقت این زوجیّت، اتصال دو سر کمان حلقه‌ی دایره خلقت است که آثارش جلوه‌ی همه خزائن آسمان‌ها و زمین‌ها و تمام کهکشان‌ها و همه دنیا و همه آخرت، همه معانی و معارف و کائنات، همه عوالم و درواقع بیت الله حقیقی؛ محلّ اتصال عالم اسفل السافلین به اعلاعلیین و محلّ معدن العلم و مهبط الوحی و مختلف الملائکه و محلّ صدور اوامر گنج خداوند کریم و اصحاب کسا است. چگونه می‌توان گفت؟! و چگونه می‌توان درک کرد؟! و چگونه می‌توان فهمید؟! از فهم و درک ما به دور است! که این باب به یک معنا، محلِّ قاب قوسین أو أدنی در زمین یعنی اسفل السافلین؛ پایین‌ترین عالم است! الله اعلم

درواقع عالم در مقام شبانه روز و ساعت در دو تا 12 قرار گرفت؛ مظهر لیل و نهار شد. و صاحب ولایت زمان و مکان شد. و فاطمه زهرا(س) گرداننده چرخ آسیاب دنیا و آخرت شد. {خلقت آسمان‌ها و زمین از نور بانوی دو عالم؛ فاطمه زهرا(س) است}. مؤلف فقیر هم در فصل اول کتاب جنّة العاصمه، حدیث هشتم از بحارالانوار نقل کرد که رسول خدا(ص)  فرمود[8]: ثم فتقَ نور ابنتی فاطمه(س). فخَلقَ مِنه السماوات و الارض. فالسماوات و الارض مِن نور اِبنتی فاطمه(س) و نور ابنتی فاطمه(س) من نور الله، و ابنتی فاطمه (س) افضل مِن السماوات و الارض...؛ پس از آن، نور دختر من فاطمه (س) را شکافت و از آن آسمان‌ها و زمین را خلق فرمود. پس آسمان‌ها و زمین از نور دختر من، فاطمه (س) است و نور دختر من؛ فاطمه(س) از نور خداست و دختر من فاطمه(س) افضل از آسمان‌ها و زمین است.

از این حدیث نورانی، بطور واضح و روشن چنین استفاده می‌شود که اگر فاطمه(س) نبود، آسمان و زمینی هم نبود! بنابراین آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنهاست و آنچه از آنها موجود می‌شود و آنچه در بین آنهاست، همه، مولودِ نور مبارک زهرای مرضیه(س) می‌باشد.

حال دقت کنید! این زوجیت نورانی و بهشتی که ظهور انوارشان؛ 12 امام و 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است یعنی تجلی شمس و قمر، درحقیقت این بیت قرار دارد. پس جُمع الشمس و القمر و سجده تمام ستارگان و کواکب و عوالم بر این شمس و قمر، این باب شد: باب الجنة، باب العلم، باب الرحمة، باب المغفرة، باب اسرار کائنات و محلّ اتصال همه مخلوق به قرب الهی . بنابراین چه واقعیتی هست که این ازدواج در اول ماه دوازده قمری و ذیحجه قرار می‌گیرد که اول آن به دهه‌ی مهمّ اتممناها بعشر تمام می‌شود یعنی گنج عشر یعنی رسیدن به اربعین لیله و حقیقت بهار و ربیع عالم دنیا و آخرت! پس این بیت، محلّ گنج عشر و اتممناها بعشر است. بر همگان واجب است که از این در ورود داشته باشند تا رستگار شوند. اللهم الرزقنا

خوب فکر کنید! پس چرا پیامبر(ص) فرمود: انا مدینة العلم و علیٌّ بابها. و این تنها بابی است که در حرم پیامبر(ص) باز می‌شود. این باب طاهرین و اهل این خانه آل محمّد(ص) و آل الله هستند. و نظر خداوند منّان و عنایات بلاواسطه‌اش به این منزل و اهل این منزل است.

امّ سلمه در روایتی که درباره عروسی حضرت فاطمه(س) است می‌گوید: ... آنگاه پیامبر(ص) دختر خود، فاطمه(س) و همچنین علی(ع) را پیش خود خواند و دست علی(ع) را در دست راست و دست فاطمه(س) را در دست چپ گرفت و به سینه خود گذارد و میان دو چشم آن دو را بوسه زد. آنگاه به علی(ع) فرمود: علی جان! خوب همسرداری و به فاطمه(س) فرمود: ای فاطمه! تو هم خوب همسر داری. سپس از جای برخاسته و پیشاپیش آن دو راه افتاد تا اینکه آن دو را به خانه‌ای که از پیش برای آنها ساخته بود، وارد کرد. سپس هنگام خروج از خانه، درحالیکه دستگیره در را گرفته بود، فرمود: طهّرکما الله و طهّر نسلکم...(خداوند شما و نسلتان را پاک گرداند).{ مناقب خوارزمی؛ ص 247}

پس از آنکه آیه" وامر اهلک بالصلاة واصطبر علیها" بر پیامبر(ص) نازل گشت، آن حضرت40 روز، 6 ماه ، 8 ماه یا 9 ماه( به اقوال مختلف) در هر صبح و شام به سوی خانه حضرت فاطمه(س) می‌رفت و دستگیره در خانه را می‌گرفت و پس از سلام بر اهل آن خانه، به دستور آیه عمل می‌نمود و می‌فرمود: " الصلوة یرحمکم الله" و سپس این آیه را تلاوت می‌فرمود:" انّمایریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا". { بحارالانوار ج 43 ص53}

ابوالحمراء می‌گوید: 40 روز پیامبر(ص) را دیدم که هر روز صبح به طرف در خانه علی(ع) و فاطمه(س) می‌آمد و دستگیره در را می‌گرفت و می‌فرمود:" السلام علیکم اهل البیت و رحمة الله و برکاته. الصلاة یرحمکم الله. انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا."{ ینابیع المودة؛ ص 174}

قندوزی حنفی پس از ذکر این حدیث می‌گوید: این حدیث از 300 نفر از صحابه و یاران پیامبر(ص) روایت شده است.

درواقع این زوجیت در اول ماهِ دوازده برای عالمیان مظهر ظهور هستی است زیرا آنچه خداوند از ذریه‌های مطهر این بزرگواران می‌خواهد در عالم به نام حجت الله محورهستی بماند، از این زوجیت نورانی است! خلقت بهشت و باطن ظهور قرآن کریم از این زوجیت است! مظهر ظهور اباصالح المهدی(عج) ازاین زوجیت است! پس منزل این دو بزرگوار(ص) مهبط الوحی و محلّ رفت و آمد ملائکه‌های مقرب خداوند است و دهه‌ی ذیحجه که روز درجه گرفتن و نجات همه‌ی پیامبران(ع) در زمانشان و رسیدن به اتممناها بعشر و اربعین که حقیقت زنده شدن و باب طهارت است، محلّ به قرب الی الله رسیدن می‌باشد.

پس عدد 11 که به یک معنا برابر اسم مبارک دوا می‌‍باشد(که از اسماءالله است) و درحقیقت دایره‌ی حکمت، محلّ درمان همه‌ی مخلوقات مخصوص انسان‌های گنهکار است، همه از این بیت نورانی است و اینجا ینبوع المعارف و مفاخر است یعنی چشمه‌های حکمت و معارف و مفاخرند. درواقع همه گدایان این باب هستیم، پس با اتصال این زوجیت آنچه اسرار و انوار در عالم بالا بود در این بیت نازل شد. درواقع باب اتممناها بعشر است، چون باب الجنة است هم همه‌ی باب‌های رحمت از این باب است و هم همه‌ی ابواب پیامبران و اوصیاء و اخیار و ابرار به این باب ختم می‌شود. از اینجاست که هر چند روزی هم که برای هر معصوم بزرگواری روضه بگیری و متوسل شوی، روز آخر را می‌گویند که مزدت را از درِ خانه فاطمه(س) بگیر که او دوایی می‌دهد که تمام دردهای دنیا و آخرتمان درمان می‌شود. و همه‌ی کورها، بینا و مردگان، زنده و همه‌ی بی‌زبان‌ها، گویا و ناشنوایان، شنوا می‌شوند و فلج‌ها به راه می‌افتند و دیوانه‌ها، عاقل و نافهم‌ها، فهمیده می‌گردند و ... این باب کثرات رحمت الهی و باب مشکل گشایی عالم است. درواقع باب موسوی(ع) و باب عیسوی(ع) و به یک کلام، باب همه‌ی پیامبران الهی اینجا باز شده است یعنی همه‌ی درها در این باب الجنة آمده است!

حال خوب دقت کنید! همه ائمه معصومین(ص) در دنیا و آخرت، حکیم محض هستند. و نام مبارک القرآن الکریم هم 12 حرف است و قرآن 12 قسمت است{ همانطورکه بیان شد هم حضرت علی علیه‌السلام و هم حضرت فاطمه سلام‌الله علیها به عدد 12 متولد شده‌اند و هر دو بزرگوار، لیل و نهارند و در جمع(12+12) به عدد 24؛ عدد جامع هستند. جالب است که در قرآن کریم 24 بار نام مرد و 24 بار نام زن آمده است!}. یعنی وجودهای مبارک، حکیم جامعه‌ی بشریت در دنیا و آخرت هستند. نکته قابل توجه این است که آیا از جمع عدد 1 تا 12 عدد 78 بدست نیامد؟! این عدد برابر مجموع تعداد حروف مقطعه قرآن کریم و برابر نام مبارک حکیم است. اسرار حروف و عدد ابجد کلمه‌ی عدد هم 78 است. پس این باب را چگونه بخوانیم؟! یعنی تمام علوم عالم دنیا و آخرت! حال از آنجا که حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) هر کدام به عدد 12 بدنیا آمدند، پس هریک به عدد 78(جمع 1 تا 12 وجود مبارکشان)، حکیم هستند. و اگر دو عدد 78 را با هم جمع کنیم(156=78+78) 156 می‌شود که جمع ارقامش 12 می‌شود(6+5+1) و برابر است با عدد ابجد نام‌های مبارک مقوی، مونس، قیوم. دقت بفرمایید! این باب، باب تقوی، باب انس و باب قیّومیت برای همه‌ی بندگان خداست. درواقع تمام معانی عدد 12 در این منزل جلوه کرده و خداوند متعال اسرار عالم بالا را در این منزل جلوه داده و اینجا باب الرحمة و باب الله و باب القرآن خوانده شده است.

 و جالب‌تر اینکه عدد 12 برابر با جایگاه حرف ل به عدد ابجد 30 است و خداوند حکیم خواست که قرآن 30 جزء باشد. و همه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین، حقیقت عدد 30 یعنی موحّدترین  و مخلص‌ترین و عابدترین بندگان واقعی و ناب خداوند کریم هستند. چنانچه پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)؛ رسول و آورنده 30 جزء قرآن و باطن بعث کلّ قرآن است و امیرالمؤمنین(ع)؛ کاتب 30 جزء قرآن و حضرت فاطمه(س)؛ حقیقت کوثر 30 جزء قرآن هستند. و حرف ل یعنی توحید محض و اخلاص و باطن کلمه لا اله ‌الا الله می‌باشند. حالا خودتان خوب تأمل کنید!

 روز هجدهم ماه ذیحجه(ماهِ دوازده)، روز عید غدیر است(در فصل هشتم توضیح کامل آمده است) و خداوند بعد از ظهور باب زوجیت در اول ماه و برپاشدن عید قربان در دهم ماه، ماهِ  12 را به نتیجه‌ی ابلاغ رسالت به ولایت و ظهور باب منزل زوج نورانی را سکوی صعود عالمیان به درجه اعلاعلیین و اعلای انسانیت قرار داد. و در روز 24 این ماه، در جریان  مباهله، به وضوح اهل بیت نورانی پیامبر(ص) مشخص شدند(نه تنها به نصارای نجران بلکه به تمام مردم در طول تاریخ) و آیه شریفه تطهیر در شأنشان نازل شد. و روز 25 این ماه که "هل اتی" در حقّ اهل بیت(ص) نازل شد. پس به اول ماه، بابِ این بیتِ نورانی گشوده شد و هرگز بسته نمی‌شود و اهلِ این بیتِ نورانی(ص) به عدد 25، الی یوم القیامة هر مسکین و یتیم و اسیری را که بر در این بیت بروند، روزی می‌دهند و ناامید نمی‌گردانند. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم  

*کلمه لا اله الا الله:

خوب است بدانیم و تدبر و تفکر داشته باشیم که چرا خداوند تمام دنیا را در سال و سال را در 12ماه  و هر ماه را در 30 روز قرار داد؟! پس تمام ساعات و دقایق و ثانیه‌ها و روزها همه، در حقیقتِ توحید غرقند و مجرای لا اله الا الله هستند و همه ذاکرند. پس همه در ساعت شمار، شماره می‌شوند به 12 ساعت روز و 12 ساعت شب که حکیم الحکما چگونه تمام را در حکمت مطلقه خود و در گنج توحید محض خودش غرق فرموده است؟!

چنانچه وقتی از دنیا می‌رویم، بدرقه راه ما لااله‌الاالله است و در زیارت اهل قبور می‌خوانیم: (السلام علیک یا اهل لا اله الا الله). چون وقتی پرده برزخ کنار می‌رود و حجاب بدن برداشته می‌شود آنگاه خود را در دریای حکمت الهی و گنج 12حروف لااله‌الاالله غرق می‌بینی و آنجا هیچ چیزی جز لااله‌الا الله نیست! خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: انّی کنتُ کنزاً مخفیا فأحببتُ و أن أعرف[9].

آیا عالم محضر خداوند و محضر حضور امام معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین نیست؟ راستی چگونه قرآن می‌خوانیم که نمی‌دانیم چیست؟ و نسخه حکیم را چگونه عمل کنیم؟ آیا آنگاه که پرده مرگ آمد، به مزد لا اله الا الله می‎رسیم؟ آیا خود را در عالم لا‌اله الا الله غرق می‌بینیم؟ درواقع خداوند، عالم را به نام زیبایش "دوا" زده است.

عدد ابجد ذکر مبارک لا اله الا الله= 165 می‌شود که معنی می‌شود به 100 +65:  عدد 100 برابر حرف ق است یعنی نگهدارنده و تقوی. عدد 65 برابر عدد ابجد کلمه دنیا است. پس در دنیا باید اهل تقوا شویم تا عاقبت متقین که اتصال به گنج توحید و اخلاص و ختم به اتصال امام زمان؛  خزانه دار گنج  لااله‌الاالله است، نصیبمان شود و برسیم. راستی چرا خداوند می‌فرماید: والعاقبة للمتقین( سوره مبارکه اعراف؛ آیه 128)

 اگر ارقام 165 را با هم جمع کنیم 12 می‌شود(5+6+1) و جایگاه عددی لا اله الا الله=75 می‌شود که در جمع 12 می‌شود(5+7) و عدد 75 برابر است با جایگاه عددی نام مبارک " امام حسین"(ع) و "امام رضا "(ع)!

درحقیقت دنیا در دو عالم(مشهد عمل و کربلای عمل) امتحان می‌شویم و نمره می‌گیریم{ و از اسماء قیامت طبق آیه 103 سوره مبارکه هود(ع)؛ یومٌ مَشهود است}. درواقع درحقیقت مشهد عمل در محوریت رضای خدا امتحان می‌شویم، و نمره‌ی 20 امتحان در باب طهارت و معرفت در ارض کربلا و یوم عاشورای عمر از مجرای وجود خامس آل عبا؛ اباعبدالله الحسین(ع) است. در باب طهارت امتحان می‌شویم؛ همان رسیدن به اخلاص و توحید محض و اربعین عمل است که برسیم به درجه‌ی یخرجهم من الظلمات الی النور و سبزشدن و رسیدن به درجه حسن(ع) و گرفتن مزد حسین(ع) یعنی به میوه و گل رسیدن عمل‌های صالح تا باقی شود به معنای آیه 12 سوره مبارکه یس: نکتب ماقدّموا و آثارهم... ؛ به رسیدن به آثار عمل و رسیدن به زنده شدن حقیقی و رسیدن به قرب الهی! انشاءالله

و آن کربلای عمل است که همه‌ انسان‌ها، در یوم عاشورای عمر درجه می‌گیرند زیرا اگر عدد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم 210 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع) و فرزندان معصوم نورانیش و امروز؛ امام زمان اباصالح المهدی صلوات الله علیهم اجمعین است!

نوجه!توجه! حال عدد 12 را چگونه دریافتید؟! نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که حقیقت این عدد، جانِ آب است یعنی شست و شو کننده‌ی باطن است. همانطورکه کافر با شهادت به کلمه طیبه لا اله الا الله( اشهد ان لا اله الا الله) طهارت باطن را می‌گیرد و با شهادت به پیامبر بزرگوارمان(اشهد انّ محمدا رسول الله) ظاهرش هم پاک می‌شود و با شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) طهارت از عالم دنیا به آخرت و در بهشت منتقل می‌شود. چنانچه باب بهشت بر کسانی باز می‌شود که ولایت 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) را پذیرفته باشند. پس کلمه توحید و وجود مبارک معصومین(ص) و قرآن عزیز، همه باطن آب کوثر هستند. پس همه باید با درجه فاطمی که خودش حقیقت کوثر و ام الائمه(ص) است، تطهیر و شست و شو شوند. این انتقال عدد 12 به عدد 13؛ جایگاه حرفِ م است!

*افشای اعداد ساعت در عدد 9 ِ حرف شین و جایگاه عددی 21 ِ حرف ش

همانطور که بیان شد بلوغ عددی ساعت به عدد 9 ظاهر می‌شود که در 12 ساعت اول که روز است به عدد 9 خوانده می‌شود و در 12 ساعت دوم که شب(لیل) است، 21 (=ش) می‌باشد و از جمع عدد 21 و 9 عدد 30 بدست می‌آید که برابر عدد ابجد حرفِ ل یعنی مجرای توحید است و شاید به جرأت بتوان گفت : صدای حقیقی این ساعت؛ لااله الا الله است!(12=ل=30)

کلمه ساعت همان حروف کلمه تاسع است که عدد 9 خوانده می‌شود. چنانچه عدد ابجد کلمه ساعت(=تاسع) 531 است. اگر عدد 531 را بر 9 تقسیم کنیم، 59 می‌شود(59=9÷531) که برابر با عدد ابجد نام مبارک حضرت مهدی(عج) است! آیا این معجزه نیست که افشای علمِ ساعت، ظهور آقا {که نهمین فرزندِ پنجمین معصوم؛ امام حسین(ع) است} می‌باشد که هم تولد مبارکش و هم ظهورش، علم الساعة است. حال اگر دایره ساعت را حلقه بسته ببینی( به شکل عدد 5) که شعاع آن 9 باشد، آیا غیر از این است که حلقه ظاهر می‌شود به 59 برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(عج) و عدد 5 باضافه 9 می‌شود 14 و حضرت از نظر معصومیت؛ چهاردهمین معصوم(ص) است و عدد ولایی ایشان 12 است. پس عدد 12 باطن ساعت است و عدد 14، ظاهر. درواقع حقیقت ساعت، 12 امام و 14 معصوم(ص) هستند که به وجود انور الوجود اباصالح المهدی(عج) افشا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

نکته: ساعت 14 برابر با 2(بعدازظهر) است که برابر عدد حرفِ بِ بسم الله می‌باشد. و عدد 14 برابر جایگاه حرفِ ن است. درواقع یک اصلی را در این ساعت افشامی‌کند به وجود 14 معصوم(ص) که حرفِ ن(=14)، پشت حرفِ ب(=2) قرار می‌گیرد و قلب به میم می‌شود. و عدد ابجد م=40 یعنی ازبعین و حیات و هستی و طهارت محض است. پس می‌آموزیم که چگونه در 12 و 14 غرق هستیم؟! جایگاه عددی حرف م=13 می‌باشد که ساعت در بعدازظهر از 13 شروع می‌شود یعنی ساعت یک بعداز ظهر. خوب دقت کنید! ساعت‌ها، پیام حق هستند و همه زنده و زنده کننده و باب تطهیر! آنگاه به ساعت 14 یعنی 2 بعدازظهر می‌رسد و همینطور در ادامه... . پس باید قدر ساعات عمر که بر ما می‌گذرد را بدانیم و بهره ببریم چراکه اگر ساعتی گذشت و به گنج نهفته در آن نرسیدیم، دیگر آن را از دست داده‌ایم و امکان بازگشتی نیست و زیان کرده‌ایم، با شروع ساعت جدید، بابِ دیگری باز می‌شود... .

عدد 12 در سوره‌های مبارکه قرآن:

*دوازدهمین سوره از نظر ترتیب فهرستی: سوره مبارکه یوسف(ع) است به عدد ترتیب نزول 53؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک احمد(ص) و نبا و عدد 53 برابر است با جایگاه عددی کلمات: رکوع=معنی=یقین=مربّع=قدیر=ناصر. این سوره مبارکه در جزء 12 و با حروف مقطعه الرشروع می‌شود(چهارمین سوره است که با حروف مقطعه آغاز شده) و شامل 111 آیه شریفه است( 111= الف=نسا= ناس= تاسع عشر= کافی= اعلی). و در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه عصر قرار دارد( دوازدهمین سوره از انتهای قرآن)

*دوازدهمین سوره از نظر ترتیب نزول: سوره مبارکه انشراح است به عدد ترتیب فهرستی 94 که برابر است با عدد کلمات: عطیه= صد= عزیز= هفده= سیصدوسیزده. این سوره مبارکه هفدهمین سوره در جزء 30 است و شامل 8 آیه شریفه می‌باشد. و در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه انبیا قراردارد.

* سوره‌هایی که 12 آیه شریفه دارند: سوره مبارکه طلاق و تحریم 12 آیه شریفه دارند و جالب است که در کتابت قرآن مجید پشت سر هم قرار دارند( سوره 65 و 66)

*جزء 12 شامل 170 آیه شریفه است که از آیه 6 سوره مبارکه هود(ع) شروع و به آیه 52 سوره مبارکه یوسف(ع) ختم می‌شود. عدد 170 برابر است با عدد کلمات یقین= معنی= سمع= قدوس. این جزء با حرفِ ( و) شروع و به حرفِ ( ن) تمام می‌شود.

*دوازدهمین سوره‌ی جزء 30، سوره مبارکه فجر است. دوازدهمین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود، سوره مبارکه شعرا است(طسم).

* عدد 112 معنی می‌شود به 100+12 یعنی نگهدارنده‌ی 12: عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه اخلاص و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه مائده، 112 می‌باشد. عدد 112 برابر است با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ بَقی و به یک لفظ بقا خوانده می‌شود. و اخلاص، ظهور دهنده و نگهدارنده‌ی حروفِ مبارک لا اله الا الله می‌باشد.

 

[1] )سوره مبارکه نبأ؛ آیات 1 و 2

[2] )سوره مبارکه اسرا؛ آیه 79

[3] )سوره مبارکه یوسف علیه السلام؛ آیه 4

[4] ) رجوع شود به جلد دوم گنج نماز؛مبحث رکوع

[5] ) سوره مبارکه انعام؛آیه 160

[6]. رجوع شود به کتاب حّوای روحانی 3

[7]. سورۀ مبارکه الرحمن, آیات 19 و 20 و22

[8] ) تأویل الآیات :ص143- بحارالانوار :ج15، ص10

[9]. شرح حدیث جنود عقل و جهل از موسوعة اطراف الحدیث النبوی الشریف؛ج6 ص507- انسان در عرف عرفان(علامه حسن زاده آملی)به نقل از عمادالدین طبری در اول کامل بهایی ص3 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۳۸
عذرا شفائی

*عدد حرف ه‍ + و بصورت بسیط(=19):

 خوب دقت کنید! خداوند خواست آنچه گنج اسرارش است در بطن کتاب آسمانیش قرار دهد و قرآن عزیز، کتاب مبین نام گرفته است و باطن این کتاب، در عدد 28 و حروف ابجدی بر همه‌ی عوالم و مخلوقات احاطه وجودی دارد. به فرموده پیامبر(ص) باطن همه‌ی این کتاب نورانی در سوره مبارکه حمد و همه در 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم است. و عالم خلقت در بطن بسم الله الرحمن الرحیم قرار دارد و همه‌ی بواطنش و ظاهرش که به دنیا ظهور پیدا کرده، در عدد 19 می‌باشد.

پس اگر حروف کلمه‌ی هو را بصورت بسیط بنویسیم( ها+واو) عدد ابجدش 19 می‌شود. دقت کنید! حرفِ ه در عالم اسرار بالا وجود مبارک 5 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین است و اسماء مبارکشان 19 حرف می‌شود!

{ محمد(ص)+ علی(ع)+ فاطمه(س)+ حسن(ع)+ حسین(ع)= 19}

درواقع دایره ظهور نورٌواحد صلوات الله علیهم اجمعین که همان 5 نور مقدس است، کشیده می‌شود از عدد 1 تا 5؛ درحقیقت دو جلوه را به ما نشان می‌دهد:

 

5    1

 

1+5

6

6

 

 

 

 

 

از طرفی عدد 1 باضافه 5 می‌شود 6 که خلقت دنیا به 6 روز است؛ خلق السموات و الارض فی ستة ایام( سوره مبارکه حدید. آیه 4).  و دقت کنید که حرفِ ه‍ =5 خوانده می‌شود"ها " که ضمیر مؤنث است و اشاره به وجود حضرت زهرای مرضیه(س) است. پس هم عدد ها=6 می‌شود و  از طرفی عدد 1 و 5 در کنار هم می‌شود 15 که همان حوای روحانی است! یعنی حی‌آ؛  ظرف حیات؛ کوثر وجود. و اسرار ظهور ک ه ی ع ص(کهیعص)!( توضیحی از این حروف نورانی در ادامه بیان می‌شود)

 

 

پس حرفِ ها در عالم دنیا به عدد 6 بصورتِ حرفِ و ظاهر می‌شود که اتصال دهنده‌ و گیرنده و پرورش دهنده و ظهور دهنده‌ی نهانیهای عالم به ظهور یوم و صعود دهنده به عالم بالا بصورت لیل است! و چنانچه به شکل عدد 6 دقت کنید، اگر حلقه سر عدد را ببندید، می‌شود شکل حرفِ و !

 

و خداوند یکتا عدد 5 را در عالم بالا در باطن عدد 6، و در ظاهر روی زمین به حرفِ و خلقت دنیا را قرار داد و باطن آن را در شهر مدینة النبی؛ مدینه منوره؛ در بیت نورانی امیرالمؤمنین علی(ع) و فاطمه زهرا(س) زیر کساء جلوه داد. 5 نور مقدس اهل بیت(ص) و ششمی؛ ملک مقرب؛ حضرت جبرائیل امین(ع)! و جمع عدد 5 و 6 می‌شود 11. درحقیقت عدد 11 در همه زبان‌ها به همین شکل است و نماد دو قوس صعودی و نزولی میباشد( ورود و خروج ملک مقرب!). چنانچه خداوند در کلام کریمش در سوره مبارکه بقره؛ آیه 156 فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون.

*عدد 11 در سال قمری و شمسی

گردش سال شمسی به 365 روز است که جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+6+3) و سال قمری 354 روز است که جمع ارقامش 12 می‌شود(12=4+5+3)، تمام سال در گنج 14 و 12 چرخش دارد. و سال قمری 11 روز از سال شمسی کمتر است، درواقع همانطور که ماه از نور خورشید جذب نور می‌کند و گرد خورشید می‌چرخد، این 11 روز، سال قمری را در سال شمسی می‌چرخاند و حکمتش این است که از تمام انوار سال شمسی و در تمام فصول نور می‌گیرد و خود را ظاهر می‌کند. این گردش که به تمام عالمیان، تمام رزق دنیا و آخرت و تمام محتویات عوالم آسمانی به صورت نزول به دنیا و تمام محتویات درون زمینی بصورت روییدنی‌ها و معادن و سوخت گرمازایی و حرارتی و تمام مایحتاج زمینی انسان‌ها را بصورت صعودی ارائه می‌کند، همه در باطن این 11 روزاست!

و درحقیقت این عدد، هویّت ذاتی این برکات و ارزاق و بواطن را در حسب ظاهر شناسایی و مجزا و شاخه شاخه کرده و به صورت حقیقی ذات اقدس هو، را نشان می‌دهد و رشد حقیقی را در دنیا و آخرت در صورت باروری کامل متجلی می‌سازد. 

درواقع سال شمسی، یوم و سال قمری، لیل است و چون سال قمری، لیل است آسمان دنیا با نور قمر که از صبح تا شب از ضیاء شمس جذب نور کرده است، در سیاهی شب با نور سفید نورافشانی می‌کند و تمام ارض زمین را مملو از برکات هدایت ظاهری و باطنی می‌دهد.

از اسرار این عدد به ظاهر ساده، درمی‌یابیم که بدون ظهور عدد 11، هیچ وجودی به موجودیت نمی‌رسد! و اگر فاصله گردش در چرخه‌ی سال را دریافتید بدانید که چرخاننده، فقط اوست(هو=11) و همه‌ی عالم در محضر پروردگار عالم است و همه آیات او برای شناساندن ِخودِ اوست تا بنده بداند چه مولایی وصف ناشدنی دارد!

درحالیکه عدد 11 به حقیقت، معانیِ ذکر شده بین دو چرخش را احیا می‌کند و عالم دنیا را  به اراده‌ی خالق قدرتمند و قادرش با معرفی خودش به نام هو=11 در گردش حج=11 به تعالی کمال الی یوم القیامت در قرب خودش(عند ربهم یرزقون) می‌خواند اما، از بابِ حرفِ ب، تعریف می‌شود! زیرا جمع ارقام 11، 2 =ب می‌شود و طبق حدیث تمام محتوای قرآن در بسم الله و تمام آن در باء بسم الله است(تفسیرالصراط المستقیم.ج3.ص118). پس گردش و تحولات و تمام خلقت‌ها و زنده شدن‌ها و مردن‌ها، همه و همه از باطن حرف ب در عدد به 2 و  به حروف؛ دو=10 می‌باشد که همان گنج وجود 12 امام(ع)  و 14 معصوم(ص)  می‌شود. چنانچه عدد 12 را از 14 کم کنیم 2 عدد می‌ماند، درواقع دو وجود معصوم؛ پیامبراکرم(ص) و حضرت زهرا(س) که هر دو بزرگوار در ظاهر و باطن، اول و آخر این گنج هستند.

*عدد 3 در مبنای 2                

 

2

 

3

وقتی عدد 3 در مبنای 2 قرار می‌گیرد(تقسیم می‌شود)، جواب خارج قسمت؛1 و باقیمانده‌اش هم 1 می‌شود. پس چه از طرف راست و چه از طرف چپ کنار هم قرار گیرد ، 11 می‌شود!

 

 

1

 

1

                                                                                                 

 

 

 

درحقیقت عدد 3 ، عدد بنیادی در اعداد است زیرا در علم عدد، اینطور معنا می‌شود که عدد یک، اصل عدد یعنی خود عدد نیست زیرا در مقابلش حرف الف است اما این حرف ساکن است ولی الف هم در حروف، اصل حروف است و کلّ حروف در بطن آن است یعنی کنزالحروف است. پایه‌ی عدد فرد، عدد 3 می‌باشد که خانم حضرت فاطمه(س)؛ سومین مرتبت نوری را در خلقت عالم سرّ داراست. وجود مطهرش مظهر آب کوثر است و خداوند در آیه 30 سوره مبارکه انبیا(ع) می‌فرماید: ... و جعلنا مِن الماء کلّ شیءٍ حی..؛ و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم. و عدد ابجد کلمه آب=3 می‌شود و بدانید حقیقت عدد 3 در مبنای ثانی، 11 می‌شود. و خانم، مؤنث عالم خلقت و دردانه‌ و ملیکه‌ی دو جهان سیدة النساء العالمین است. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم.

*عدد 11 در اعضای بدن 

همانطورکه می‌دانید فقط ذات اقدس پروردگار عالم، فرد است و یکی است که هرگز عدد 2 و3 و ... ندارد. او بی‌همتاست و ذات اقدسش، و لم یکن له کفوا احد است. بنابراین تمام مخلوقاتش، زوج هستند.

اما بدن یک انسان در بدو تولد، یک جسم و یک روح است که با هم توأم شده و یک شخص به ظاهر و صورت نوزاد متولد می‌شود(حتی در شکم مادر، زمانی که به صورت لخته خون است و یا حالت جنینی خود را طی می‌کند). پس هر وقت روح از بدن خارج شود، دیگر جای زندگی در دنیا را نداریم، فوراً بدن را به خاک می‌سپارند. زیرا انسان بدون روح، زنده نیست و نمی‌تواند زندگی کند.

اعضای بدن هم زوج هستند. خوب دقت کنید! دو دست و دو پا  کنار بدن مثل عدد 11 می‌باشند. قلب شامل 2 بطن و 2 دهلیز است. 2 تا ریه . 2 تا کلیه . 2 روده؛ کوچک و بزرگ . معده دو قسمتی است. سَر هم که یکی است اما اعضایش دو تا دو تا هستند: 2 تا چشم، 2 تا گوش، 2 تا سوراخ بینی، 2 لب. خلاصه همه‌ی اعضا از ظهورِ (ب=2) و جانش 11 و حقیقتش، اسرار معرفت خالقش می‌باشد تا با انتخاب صحیح، تمام هستی خود را قربان او کنیم، تا به درجه یخرجهم مِن الظلمات الی النور برسیم!

سوره مبارکه توحید:

سوره مبارکه توحید که به اخلاص خوانده می‌شود و به قول پیامبر(ص)، شناسنامه‌ی خدای مهربان است، شامل 66  حرف می‌باشد( اگر47 حرف این سوره مبارکه را با 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم ابتدایش جمع کنیم؛ 19+47=66 ) که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله است. و عدد ترتیب نزولش به قلب مبارک پیامبر(ص)، 22 (=11×2) برابر با عدد ابجد کلمه (یاهو) است؛ (یا=11)+(هو=11)=22 !

پس سوره مبارکه اخلاص، آدرس و نشانی رسیدن به قرب الله است. و چنانکه خانه خدا، خانه توحید است و محلّ محک زدن مخلصین است و جایگاه انجام تکلیف حج است و مقصد اعمال حج، برابر رسیدن به رضا و قربِ هو است. عدد ابجد کلمه حج می‌شود 11 که برابر با اسم مبارک هو است و اگر اعداد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم، 66 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله است. درواقع شناسنامه خداوند(توحید)، همان سوره مبارکۀ توحید است که مقام اتصال به هوالله است. پس خانه خدا کلّ مقام جمع الجمع گنج مهندسی تمام خلقت را به یک ظهور می‌دهد و آن نقطه ارض است. و خداوند اسرار گنجش را آشکار فرمود و آن نقطه در زیر خانه خداست. از این نقطه عالم دنیا خلق شد.

این سوره مبارکه به یک معنا، باطن کلّ قرآن کریم است! زیرا بسم الله الرحمن الرحیم این سوره مبارکه( و همه‌ی سوره‌های مبارکه قرآن) جمع کننده‌ی کلّ سوره است زیرا با آیه اول آن سوره، در شماره عدد یک می‌شود، 4 کلمه دارد که باطن گنج عشر است و 19 حروف دارد که برابر 19 حروفِ اسماء مبارک پنج تن(ص) در عالم بالاست. و سوره مبارکه توحید 15 کلمه دارد که جمع کننده عدد 1 تا 5 است و برابر با جایگاه عددی حرفِ س است که قلب قرآن می‌باشد. و برابر عدد نام مبارک حوا یعنی ظرف حیات توحید و معارف قرآن و گنج حمد است زیرا سوره مبارکه حمد پنجمین سوره‌ایست که به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شده است. و اگر 15 کلمه را با 4 کلمه‌ی بسم الله الرحمن الرحیم جمع کنیم، 19 کلمه می‌شود که برابر است با 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که کلّ محتوای قرآن  و سوره مبارکه حمد در آن جمع است.

* قل هو الله احد:

قل هو الله احد؛ 11 حرف است و تمام عالم در این 11 حرف غرق است که اگر عدد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم 66 می‌شود؛ برابر با عدد ابجد اسم مبارک الله جلّ جلاله است و سوره مبارکۀ توحید، 66 حرف دارد. و اسرار عالم بر این اعداد و حروف است. درواقع 2 تا 6 تا می‌شود 12 تا؛ پس عدد 11، باطن عدد 12 است وقتی عدد ابجد دوا=11 می‌شود پس همه‌ی عالم دوا،زده شده است و همه در 11 غرق است!

نکته جالب این است عدد ابجد 11 حروفِ "قل هو الله احد" برابر 220 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه دایره و اسم مبارک طاهره است و خانم(س)، یازده ذریه معصوم(ص) دارد. درواقع دایره خلقت به نشانِ (هو) کشیده شده و نشان دهنده‌ی هو مثل انگشت سبابه فقط خط مستقیم"الف؛ آ" است. و عدد 220، عدد متحابه است که توضیحش در قسمت‌های قبل داده شد. خداوند احد، در احاطه وجودی عالم، اراده و مشیت خود را به قلم توحید و لفظ و حروف و کلمات و اسماء و ائمه طاهرین(ص) خود را معرفی فرموده و راه رسیدن به خودش و درنهایت قرب وجود مبارکش را نشانی می‌دهد. آیا جالب نیست که در تطهیر و تنزیه معرفی می‌کند و این عدد(220) را متحابه می‌گویند؛ نهایت محبت پروردگار عالم نسبت به بندگانش است. که این عدد، 11 خارج قسمت دارد و هر کدام در قابلیت عددی، رکنی از ارکان خلقت را ظهور و بروز می‌دهند[1]!

 

11+1

=12

 

11  1

 پس عالم در حروف مبارک قل هوالله احد غرق است زیرا درحالیکه 11 حرف است اما باطن 12 حروفِ لااله الا الله است!  

 

 

 

 

 

 

درواقع در این 4 کلمه(قل هو الله احد)، هم شهادت به لا اله الا الله است، هم شهادت به وجود مبارک محمد و آل محمد(ص) است زیرا این خطاب به وجود مبارک صاحب قرآن است که صاحب حمد، حضرت محمد(ص) است که هستی، طفیل وجود اوست. و از آنجا که 4 کلمه است یعنی 1+2+3+4 می‌شود 10؛ باطن گنج عشر و 4 روی 10 یعنی وجود 14 نور مقدس(ص). درواقع شهادت به وجود مبارک پیامبراکرم(ص) یعنی شهادت به همه‌ی معصومین(ص). پس معانی عدد 11 را در این یک آیه به خوبی می‌بینیم! که در باطن عدد 11، کاف است( الیس الله بکافٍ عبده؛ آیه 36 سوره مبارکه زمر) و نمره 20 تمام گنج قرآن عزیز است که عدد ابجد حرفِ ک=20 است. نکته مهم! تمام قرآن عزیز 30 جزء است و عدد 30 برابر حرفِ ل؛ برابر گنج توحید و ظهور خزانه‌ی لا اله الا الله است و مظهرش سوره مبارکه توحید( سوره اخلاص) است.

*رابطه قانت و عدد 11:

عدد ابجد کلمه قانت=551 که جمع ارقامش 11 (11=1+5+5) برابر با کلمه (حج) و( هو) است. جایگاه عددی کلمه قانت=56 و 11=6+5 (=هو=حج) است که عدد ابجد کلمه یوم  و آهن و جایگاه عددی نام مبارک مریم(س) هم 56 می‌شود و عدد ابجد مریم=290 است که جمع ارقامش 11 می‌شود(11=هو=حج). {آیه 43 سوره مبارکه آل عمران: یا مریمُ اقنتی لربّک ...} و جالب است که سوره مبارکه مریم(س) از ابتدای قرآن کریم، دهمین(10=ی) سوره‌ایست که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ حروف مقطعه کـهیعص( درواقع به حرف ک=11) که در ادامه توضیح این حروف آمده است.

خداوند کریم یکی از نشانه‌های آیاتش را درخت، قرار داد و نام درخت مقدسی که در قرآن آمده، شجره طیبه است؛ آیه 24 سوره مبارکه ابراهیم(ع) می‌فرماید: ".. کلمةً طیبةً کَشجرةٍ طیّبةٍ اصلها ثابتٌ و فرعها فی السماء". درواقع درخت معمولی تا نهال است، باغبان باید دائما آب و نورش را مواظبت کند و برایش آفت زدایی کند زیرا درخت نیاز به باغبان دارد و اگر مواظبت نشود از بین می‌رود و گاه آفت‌ها آن را نابود می‌کند. اما کم کم که رشد می‌کند هرچه ریشه‌هایش عمیق‌تر به زمین فرومی‌رود، ساقه تنومندتر و بلندتر می‌شود، تا جایی که ریشه‌های خود را به سفره آبی یا قناتی وصل کند آنگاه دیگر نیاز به باغبان ندارد و خود قدش را راست نگه داشته و ساقه و شاخه‌هایش را بالا و بالاتر می‌کشد که این زمان درخت را قانت می‌گویند. زیرا در فرمانبری و اطاعت به گنجینه‌ای رسید که همیشه غنی شده است و او همیشه در عبودیّت ثابت می‌شود و نیاز به آبیاری ندارد. شجره طیبه، ریشه‌اش از ذات اقدس الهی تغذیه می‌شود و غذایش نور وحی است و آن گنج غنی از ذات اقدس اوست و همیشه قانت است.

انسان مؤمن هم باید در نوجوانی و جوانی در کنار باغبان‌های عمل و اخلاق نگذارد ریشه‌ی عقیده‌اش صدمه ببیند تا سالم رشد کند و در علم و عمل خود به اجتهاد و فقاهت برسد. آنگاه فرمانبر و قانت واقعی می‌شود چون هر قدر درخت میوه می‌دهد و بارور می‌شود، سر شاخه‌هایش خاضع‌تر و خشوعش از نظر اینکه حفظ میوه‌هایش باشد، بیشتر می‌شود.

*جالب است که عدد ابجد کلمه قیامت=551 می‌شود و عدد ابجد "انا لله و انا الیه راجعون" هم 551 می‌شود(که در جایگاه عددی 155 است). و جمع ارقام 551 می‌شود 11(11=1+5+5) که 11=عدد ابجد کلمه مبارک هو و حج است. آنجا معلوم می‌شود در دنیا گِرد چه چرخیده‌ای و نفست را قربان امر خدا کرده‌ای یا امر خدا را قربان نفست کرده‌ای؟ در هر صورت به(هو) می‌رسیم. جایگاه عددی کلمه قیامت= 65 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه دنیا است که قیامت، جایگاه تجلّی زندگی دنیای ماست! و جمع ارقام 65 هم 11 می‌‍‌‌شود(11=5+6). درواقع در دنیا باید به هویّت خودمان برسیم.

*حروف" ک ه ی ع ص" در باطن صدق:

دقت کنید که خداوند کریم حروف مقطعه کهیعص را با مدّ طویل ظهور داده است! عدد ابجد حروف کهیعص=195 برابر با عدد ابجد نام مبارک صادق(ع) می‌باشد و چقدر جالب است که عدد ابجد این حروف بصورت بسیط 343 می‌شود(کاف+ها+یا+عین+صاد=343) که معنی می‌شود به 300+43: یعنی افشا کننده‌ی عدد 43 که برابر با جایگاه موضعی آل الله و کلمه قدر است!{43=قدر=آل الله= اباصالح(عج)} پس بیندیشید که خداوند متعال با این حروف نورانی در ابتدای سوره مبارکه مریم(س)، درواقع چه وجودهای مبارکی را افشا می‌فرماید؟! اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

چه کسی در عاشورای عمر دنیا نمره 20 را می‌گیرد؟ کسی که صادق باشد! یعنی اگر می‌خواهیم پشت امام حسین(ع)؛ امام عاشورائیان جزو یارانش قراربگیریم باید املای تمام اعمالمان(یعنی از 1 تا 20) بدون غلط 20 را بگیرد که جمع 1 تا 20 شد 210=امام حسین(ع). پس اگر می‌خواهی 20 بگیری باید در عاشورای عمرت به این 5 حروف برسی: کاف: خدا برایت کافی است، ها: خداوند هرگز نمی‌گذارد که خوار شوی، یا: انتخاب کنی و در این انتخاب ثابت قدم بایستی، عین: باید به حقیقت آب ولایت که آب کوثر است، عطش داشته باشی تا آتش جهنم  را بر تو خاموش کند، صاد: تا صبر نکنی و این زحمات را نکشی به نتیجه نمی‌رسی.

 پس باطن 5 حروف کهیعص شد صادق(ع) که 5، ظرفِ حیات است(جمع 1 تا 5 می‌شود 15=حوا یعنی حی‌آ یعنی ظرف حیات؛ رجوع شود به فصل پنجم) و تمام باطن گنج حمد در این عدد 5 به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شده است، سوره مبارکه حمد که کلّ قرآن در باطنش قرار دارد(پس اسرار تمام حقایق قرآن در ظرف عدد 5 باطن حمد را شکوفا می‌کند) و وجود مطهر معصومین(ص) در عالم بالا به عدد 5 ظهور داشتند. و سرّ تجلی معصومین(ص) در باطن کوثری می‌شود صدیقه کبری(س) که عدد 195(=کهیعص=صادق) برابرعدد ابجد نام مبارک "فاطمه ام ابیها"(س) است.

   آخرین ایستگاه آدرس رسیدن به هو(=11) صدق است و وجود مبارک امام صادق(ع) پایه صعود همه بندگان خدا و محک قبولی عمل کنندگان به فرمان خدا می‌باشد. درواقع باطن صدق مجرای صعودی و نزولی، طولی و عرضی و  حقیقت تمام برکاتی است که ما را به هو می‌رساند. پس مقصد ما انشاءالله رسیدن به هو، از مجرای امام صادق(ع) است. ریشه کلمه صادق، صدق است که اگر بصورت بسیط نوشته شود؛ صاد+دال+قاف=311 می‌شود( 311 یعنی 300+11 ؛ درواقع صدق، افشاکننده‌ی انتخاب ماست و 11 ،همان باطن حقیقت انتخابیست که ما درعالم دنیا اظهار می‌کنیم ولی کلمه صدق است که آن را افشا می‌کند). صدق یعنی باطن تمام قرآن، صدق یعنی وجود مبارک ائمه معصومین(ص) و مادر بزرگوارشان حضرت صدیقه کبری(س) است. پس در عالم دنیا هر کسی در انتخابش، محک صدق می‌خورد تا  به عدد 311 می‌رسد یعنی اگر صدق فرد در انتخاب درستش تثبیت شود به هو می‌رسد. جایگاه حروف صدق بصورت بسیط 77 می‌شود برابر با عدد ابجد یا الله و هو الله. پس اگر به صدق خداوند را بخوانید، اجابت می‌شوید(ادعونی استجب لکم). و جمع ارقام 77 می‌شود 14(7+7) یعنی صادقین واقعی، وجود مبارک چهارده معصوم(ص) هستند.

و اهمیت حرف ک(=11) را اینجا متوجه می‌شوید که خداوند حرف کاف را بصورت مدّی در اولین حروف این 5 حرف قرار داده است، درواقع همه‌ی حروف در زیر چتر حروف کاف قرار دارند. درحقیقت حرف ک همان دو قوس بودند و  حامل همه‌ی اسرار! در ضمن اینکه عدد ابجد حرف ک=20 است و جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع).

درواقع باطن حرف ک، حروفِ ه‍ ی است(کـهـیـعص) و امام حسین(ع) به عدد 5، پنجمین معصوم(ص) است و صاحب حرفِ ی به عدد 10 می‌باشد( زیرا به عدد 10 متولد شدند؛ یک وجود مبارک خودش و 9 ذریه معصوم علیهم السلام در بطنش) که به عربی عشر خوانده می‌شود و ایشان امام عاشورائیان و برپاکننده‌ی عاشوراهای عالم و اسرار حرف ک در عالم بالا است. درواقع ظهورش در عالم زمین، عاشورا و جلوه‌ی حرفِ ک می‌باشد. دنیا خوانده شد کلّ یومٍ عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا زیرا نقطه‌ی مقابل حرفِ ک، ارض می‌باشد!

نکته مهم: حرفِ ک(کاف) سایه افکن همه‌ی حروف، ظهور دو قوس نزولی و صعودی را به جایگاه عددی؛ عدد 11 داراست: در عالم بالا به حرف ک(کاف) تجلی دارد و در عالم دنیا در مقابل به جایگاه عددیش؛ عدد 11، همان حرفِ (یا) را ظهور می‌دهد!

بنابراین وجود مبارک امام حسین(ع) عددِ 20 عالم خلقت به حرفِ ک(کاف) در عالم بالاست که کربلا را محلّ حماسه جهاد نفس و پیروزی حق بر باطل و خون بر شمشیر و یخرجهم من الظلمات الی النور و در نهایت رسیدن به قلب شدن به حرفِ م یعنی مرده را زنده کردن و رسیدن به حیات طیب و اربعین حقیقی عالم را ظهور داد و خون مبارکش ثارالله شد. و در دنیا با حرفِ یا یعنی عدد عشر ظاهر گردید و خود، امام عاشورائیان شد که حرف انتخاب و جداشدن حق از باطل و قرار گرفتن در دهه‌ی طُهر و رسیدن به وطن حقیقی می‌باشد.

 و عالم در این عاشورا و کربلا، امتحان می‌شوند و در محوریّت وجود مبارک امام زمان(عج) قرار می‌گیرند تا در انتخاب راه، خود را به دریای رحمت الهی وصل کنند و در سفینه نجات امام معصوم(ص)  قرار گیرند. و اگر انتخاب غلط کنند و در این کشتی نروند، در دریای دنیا غرق می‌شوند.

*حرفِ دوم از حروف کهیعص: توجه کنید! درحقیقت در حروف کـهـیعص کنار حرفِ ک، حرفِ ه‍ قرار گرفته و بنابر توضیحی که بیان شد که حرفِ ه، ها خوانده می‌شود یعنی 5(=ه‍) شد 6(=ها) پس در باطن حرفِ ک، دنیا با تمام اسرارش به جلوه نشانه هو(11=6+5) خوانده شد و در کلام، ها. نکته مهم: حرفِ (ها) دو چشم دارد یعنی یک چشم، هدایت کننده است برای مؤمنان و یک چشم، خوار و خفیف کننده‌ی دشمنان و مخالفان دین است.

*حرف سوم از حروف کهیـعص: و از طرفی 6، همان خلقت دنیا بود پس در کنار حرفِ هـ، ی آمده است. پس امام حسین(ع) درحالیکه خودش عدد 20 عالم یعنی حرف کاف است، پنجمین معصوم(ص) است یعنی حرفِ ه‍ و 6 ماه در بطن وجود مبارک مادرش؛ بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) بود به حروفِ ها و به عدد 10 متولد شد( یک خودش و 9 ذریه معصوم علیهم السلام در بطنش) یعنی به عدد عشر برابر با حرفِ ی می‌باشد. نکته مهم اینست که حرفِ ی حرفِ انتساب است که وابسته به چه ملت و قومی هستی و در چه گروهی و بر پایه چه اعتقادی انتخاب راه می‌کنی. و هر کس در شهر و کشوری که متولد شده به آنجا منتسب می‌شود مثلا می‌گوییم تهرانی، مشهدی، ایرانی... .

عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)=128 است که جمع ارقامش 11 می‌شود(8+2+1) یعنی برابر با جایگاه حرفِ ک و حرفِ یا .

خوب دقت کنید! در عاشورای عمر تکلیف هر انسانی از هر ملّیّت و قوم و دین، انتخاب است. اینکه در زمره گروه حق باشی و یا باطل، دنیا را انتخاب کنی و یا آخرت را، عالم باشی یا جاهل، در نور باشی و یا ظلمات و خلاصه سرباز امام زمانت و مدافع دین مبین اسلام باشی یا بر علیه آن.

بنابراین عاشورا خطی از عالم اعلا به اسفل است که آیا راه صعود به سیر الی الله را انتخاب می‌کنی و یا در سقوط و هبط اعمال؟‍! و نتیجه اینکه اگر انتخابت الله بود؛ الله ولی الذین آمنوا.. خداوند کریم هم می‌فرماید: یخرجهم من الظلمات الی النور و اگر اولیاء طاغوت شدی، می‌فرماید: یخرجونهم من النور الی الظلمات.

پس عدد 11، امتداد دهنده‌ی راه است به سوی الی الله!   انّا لله و انّا الیه راجعون.

*حرف چهارم از حروف مقطعه کهیعـص، حرفِ ع است که به معنای چشم و چشمه می‌باشد. درواقع نشان‌دهنده‌ی خطر و سنگینی راه هم است زیرا رسیدن به چشمه رحمت بی انتهای الهی، خیلی مقاومت و ایثار و یقین قلبی و علم و معرفت به امام معصوم(ص) هر زمان را می‌خواهد.

عدد ابجد حرف ع=70 است که این عدد از اعداد مبنا و ریشه‌ای می‌باشد. عدد 70 برابر با عدد ابجد کلمه لیل و احکام است. پس حکیم الحکما پروردگار عالم، دنیا را لیل قرار داد و سرچشمه احکام را از بطن کلام مبارکش؛ قرآن کریم به جریان رسانید. زیرا با یاد گرفتن و عمل کردن انسان به معرفت ذات اقدس الهی به عین یعنی چشمه قلبی و حکمت و معرفت و چشم بینا می‌رسد البته به شرط اخلاص! که پیامبر(ص) فرمود: ما اخلص عبدٌ لله عزّوجلّ اربعین صباحا الا جَرَت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه؛ هیچ بنده‌ای از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پیشه خود نمی‌سازد مگر اینکه چشمه‌های حکمت و دانش از قلبش بر زبانش جاری می‌شود (بحارالانوار. ج67. ص242)  

اخلاص یعنی اتصال به توحید ناب حضرت حق، پروردگار عالم جلّ‌جلاله حقیقت اخلاص را باطن عدد 11 یعنی اعتقاد قلبی و انتخاب قلبی می‌داند. زیرا همانطورکه بیان شد این عدد برابر کلمه هو است و خداوند فرمود: قل هو الله احد( دقت کنید که این عبارت نورانی 11حرف است و 4 کلمه). و جمع عدد 1 تا 11 برابر شد با اسم مبارک الله جلّ‌جلاله یعنی 66؛ رمز حقیقت رسیدن به خیر دنیا و خیر آخرت! و توحید ناب یعنی شست و شو دهنده‌ی نجاست به طهارت و حقیقت آب، چنانچه کافر با گفتن شهادتین، عین نجاست کفرش به طهارت اسلام پاک میشود!

نکته در باب حقیقت مقام طهارت در مقابل نجاست: باب طهارت در رساله عملیه از نظر ظاهر 11 باب است و در مقابل نجاسات هم 11 تاست. چطور این مبانی که اصل و ریشه و بنیان طهارت و نجاسات است، معرفی هر چیز و هر موجود و هر قسم از انواع موجودات است و دسته بندی میشوند تا در رتبه خوب‌ها و بدها یا نور و ظلمات و درنهایت انسانیت یا انانیت و مقصد بهشت یا جهنم را نمایان می‌کند؟!

*و حرفِ پنجم از حروف مقطعه کهیعص، حرف ص است که جلوه صبر می‌باشد و امام صادق(ع) می‌فرماید: صبر نسبت به ایمان همانند سر نسبت به بدن است، چون سر نباشد تن هم نخواهد بود، همچنین هرگاه صبر نباشد، ایمان هم نیست.(مشکاة الانوار فی غررالاخبار. ج1.ص27)

خداوند متعال در کلام مبارکش برای کسانیکه وارد بهشت می‌شوند در آیه 24 سوره مبارکه رعد می‌فرماید: سلامٌ علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار؛(خزنه‌های بهشت به مؤمنین می‌فرمایند) سلام بر شما به پاس استقامتی که( در برابر عبادت، معصیت و مصیبت..) داشتید قطعاً عاقبت این سرا نیکوست. و در آیات 126 و 127 سوره مبارکه نحل می‌فرماید: و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خیرٌ للصابرین(126)؛ اگر صبر و شکیبایی ورزید( و از مجازات کردن بگذرید) این کار برای شکیبایان بهتر است(و اگر صبر کنید برای صابران بهتر است). واصبر و ماصبرک الا لله و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیق مما یمکرون(127)؛ صبر کن و صبر تو جز به توفیق خداوند نیست و بر( گمراهی و ضلالت) آنان ( و کارهایی که انجام می‌دهند) اندوهگین نباش و از نیرنگ‌هایشان که همواره بکار می‌گیرند دلتنگ مشو.

و خداوند در آیه 128 سوره مبارکه نحل فرمود: إن الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون؛ بدون شک خداوند با کسانی که پرهیزکاری پیشه کردند( صبر کردند) و کسانی که از هر جهت نیکوکارند، همراه باشد.

و در آیه 153 سوره مبارکه بقره می‌فرماید:.. انّ الله مع الصابرین؛ بدرستیکه خدا با صابران است.

و در سوره مبارکه انسان؛ آیه 12 می‌فرماید: و جزاهم بما صبروا جنّة و حریرا؛ و آنان را برای اینکه صبر کردند( در برابر تکالیف دینی و حوادث روزگار) بهشتی(عنبر سرشت) و لباس ابریشمین پاداش می‌دهد.

وقتی حضرت طالوت و اهل ایمان برای جنگ با جالوت و سپاهیانش آماده شدند، گفتند: ...ربّنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین(آیه 250 سوره مبارکه بقره)؛ ای پروردگار ما بر ما صبر و شکیبایی فروریز و قدم‌هایمان را استوار فرما و ما را بر گروه کافران پیروز گردان.

درواقع صبر در روبروی حرف کاف است و خداوند برای صابران، کافی است.

*11 سکته در قرآن مجید:

در تجوید قرآن کریم در 11 جا سکته دارد یعنی واجب است در آن قسمت، وقف کنیم(7 سکته در سورۀ مبارکه حمد، آیۀ 1 سورۀ مبارکه کهف، آیۀ 52 سورۀ مبارکه یس، آیۀ 14 سورۀ مبارکه مطففین و آیۀ 27 سورۀ مبارکه قیامت). درحقیقت برای رسیدن به اخلاص محض باید توقف‌های محکم داشته باشیم. و این شاید یکی از دلایل باطن وجود مطهر ائمه معصومین(ص) و مخصوص، حضرت فاطمه(س) است که هرگز به هیچ گناه و ظلمت و رجس و پلیدی آلوده نشدند زیرا آن‌ها حقیقت قاف بوده‌اند و درواقع هشدار دهنده و یادآوری کننده و حتی سازنده‌اند و کسانی هستند که راهنمایی می‌فرمایند که چگونه این حدود خداوند را نگهداری کنیم و ترمزهای محکم تقوی را در اعمالمان داشته باشیم. و فاطمه (س) که اصل اصیلِ آیات محکمات است، بریده شده از جهنم و همه‌ی ظلمات و شرور شیطانی و همه‌ی بدی‌هاست یعنی باطن روزه است، یعنی سُحـت!

 خوب دقت کنید! اگر حروف کلمه قرآن را بصورت بسیط بنویسیم: قاف+را+الف+نون، 11 حرف می‌شود برابر اسم مبارک هو و اسم مبارک دوا که قرآن، شفا و رحمت است از طرف پروردگار(هو) برای عالمیان: و نُنَزّل مِن القرآن ما هو شفاءٌ و الرحمةٌ للمؤمنین... [2] ؛ و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است نازل می‌کنیم. پس قرآن، نسخه داروی شفابخش حکیم الحکما است.

عدد 11 در سوره‌های قرآن کریم

*یازدهمین سوره در ترتیب فهرستی(نوشتاری): سوره مبارکه هود(ع) است که جالب است در جزء 11 قرار دارد! و پنجمین سوره است که با حروف مقطعه شروع می‌شود(الر) و  شامل 123(=حسنه) آیه شریفه است و عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص)52(=حمد) می‌باشد! و در دایره سور قرآن کریم، مقابل سوره مبارکه همزه قرار می‌گیرد(یازدهمین سوره از انتهای قرآن کریم).

*یازدهمین سوره در ترتیب نزول: سوره مبارکه ضحی می‌باشد که شانزدهمین سوره‌ی جزء 30 است و عدد ترتیب فهرستیش 93 می‌باشد. جالب است که 11 آیه مبارکه هم دارد و در دایره سور قرآن کریم، روبروی سوره مبارکه حج(=11) قرار می‌گیرد! اینجا نکته قابل تأمل اینست که 11 عدد از اعداد 1 تا 30، عدد اول هستند!!! و در حدیث می‌خوانیم: امیدوارکننده‌ترین آیات قرآن، آیه شریفه 5 سوره مبارکه ضحی؛ و لسوف یُعطیک ربّک فترضی می‌باشد که مراد شفاعت است( شواهد التنزیل ج2. ص 446).

*سوره‌های مبارکه‌ای که شامل 11 آیه هستند: جمعه، منافقون، ضحی، عادیات و قارعه. نکته جالب : از این 5 سوره مبارکه، 4 سوره( دو به دو) از نظر ترتیب نوشتاری، پشت سر هم هستند: سوره‌های مبارکه {جمعه(62) و منافقون(63) } ، {عادیات(100) و قارعه(101)}

*جزء 11 شامل 150 آیه شریفه است: از آیه 93 سوره مبارکه توبه شروع می‌شود، سوره مبارکه یونس(ع) بطور کامل، تا آیه 5 سوره مبارکه هود(ع).  این جزء با حرفِ( ا) شروع و به حرفِ( ر) تمام می‌شود. نکته زیبا: عدد ابجد حرفِ ر=200=عقل است و حرفِ (ا) که مجموعه‌ی کلّ حروف است اگر کنارِ(ر) بیاید، ( را) می‌شود که عدد ابجدش 201 و برابر با کلمه عاقل است( را=201=عاقل). جزء 11 مصدر تمام آیات زیبای قرآن کریم و مخصوص، محل و ذیقعد آزمایش انتخاب است در مجرای عقل! پس عاقل کسی است که بواقع و بخوبی راه صحیح و آخرت و عاقبت خوبی که خداوند می‌فرماید: والعاقبة للمتقین را انتخاب کند. اللهم الرزقنا

* جزء 29 شامل 11 سوره مبارکه است! و یازدهمین سوره‌ی جزء 30، سوره مبارکه غاشیه است! و یازدهمین سوره که با حروف مقطعه شروع می‌شود، سوره مبارکه طه است به عدد ترتیب نوشتاری 20(=ک=11)!

*سوره‌های مبارکه یوسف(ع) و اسرا، شامل 111 آیه مبارکه هستند.( که عدد 111 معنا می‌شود: 100+11  یعنی نگهدارنده 11).

چنانچه حلقه‌ی 11 برادر حضرت یوسف(ع) را در سجده بوجود مبارکش می‌توان دید. درواقع وجود مبارک حضرت یوسف(ع) تمام مراحل بندگی را از درون چاه و بردگی و طهارت و انتخاب زندان به انسان‌ها آموخت تا در آخر عمر عزیز شوند( در دنیا و آخرت). و در سوره مبارکه اسرا، راه صعود را با معراج وجود مبارک پیامبر(ص) از عالم اسفل به عالم اعلا به بندگان آموخت! که در صورت اخلاص و مقام عبداللهی می‌توان به مقام انسانیت رسید و عروج ما انسان‌ها را از حیوانیت به مقام شامخ انسانیت با نماز و اتصال به معصومین صلوات الله علیهم اجمعین آموخت. درواقع سوره مبارکه اسرا، شکافنده و پدید آورنده و رهگشای باطن عدد 11 در رسیدن به قرب الی الله است( آیات 8 و 9 سوره مبارکه نجم: ثمّ دنی فتدلی. فکان قاب قوسین او ادنی) که بعبارتی قوسین همان مسیر دو تا یکِ واجب عالم و همان مصیر دو رقم عدد 11 یعنی بین دو تا یکِ عدد 11 می‌باشد! و راه انتخاب صحیح به عند ربهم یرزقون را بازگشایی فرمود با تمام ره آوردهای نورانی معراج پربرکتش(الی یوم القیامة).

*حال خوب دقت کنید که با وجود تمام معارفی که بیان شد، عدد 11 باید اتصال به 12 پیدا کند تا همه‌ی اسرارش و محتوایش و حقیقتش ثابت و باقی و پایدار و به درجه کمال و حتی قبولی برسد!!!

و خداوند خود را کافی معرفی می‌کند(الیس الله بکافٍ عبده...[3]؛ آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست) و یازدهمین حرف از حروف الفبای ابجدی حرفِ ک است و خدا برای همه مخلوقاتش به عدد 11، دوا زد!(ک=11=دوا)؛ پس عددِ دوا،زده آشکارشد (1+11=12) و قرآن کریم به 12 قسمت تقسیم شده است و عدد حد=12 تمام قرآن، مشخص کننده حدود الهی است. و یکی از اسماء مبارک قرآن، حدید است.  و خداوند متعال خود را اَحد نامید زیرا ذات اقدسش حدود گذار همه‌ی مخلوقاتش است در بطن عدد 11 و از قول دیگر عدد 11 در بطن 12 می‌باشد.

 

[1]. رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت در عدد 2(=ب)

[2]. سورۀ مبارکه اسرا؛ آیۀ 82

[3]. سورۀ مبارکه زمر؛ آیۀ 36

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۳۶
عذرا شفائی

*ذیقعد و وجود مبارک حضرت موسی(ع):

همانطورکه حضرت موسی(ع) پس از تولد با جایگاه خشکی یقین یعنی تابوت عهد در دریا رها شد که خداوند کریم به ایشان عنایت فرمود که جعبه‌ی چوبی از بهشت برایش آورده شد(که آنرا تابوتِ عهد می‌نامند) و به مادرش فرمود که فرزند خود را در این جعبه بگذار و به دریا بیانداز( آیات 38 و 39 سوره مبارکه طه: إذ اوحینا الی اُمّک ما یوحی. اَن اقذ فیه فی التابوت فاقذ فیه فی الیمّ...) و ایشان پیامبراولوالعزم و صاحب کتابِ تورات است، کامل و بی‌نقص خلق شده و به امر خالق یکتا نزول اجلال وجود مقدسش در دامن پاک حضرت آسیه(س) که یکی از بهترین زنان عالم است که او هم به ذیقعد یعنی جایگاه یقین رسیده بود، پرورش یافت. و به اذن خداوند متعال، با زدن عصایش به دریا شکافته شد و بندگان مؤمن از روی خشکی کف دریا(که به معجزه خشک شده بود) به سلامت گذشتند و به ساحل نجات رسیدند. و در مقابل فرعون و فرعونیان که انتخاب غلط داشتند و کافر بودند، در در"یا"ی انتخاب خود غرق شدند و خداوند جسد فرعون را از دریا نجات داد تا مورد عبرت همگان باشد: فالیوم نُنجّیک بِبدنک لِتکون لِمن خَلفک آیة و إنّ کثیراً من الناس عن آیاتنا لَغافلون؛ پس ما امروز تو را(غرق دریای هلاکت کرده) و بدنت را برای عبرت خلق و بازماندگانت به ساحل نجات می‌رسانیم، با آنکه بسیاری از مردم از آیات قدرت ما سخت غافل هستند{آیه 92 سوره مبارکه یونس(ع)}. درواقع ذیقعد کافران و فرعونیان در هر زمانی همین است که هر جا بمیرند، در دریای انتخاب خود غرق می‌شوند و هلاک می‌شوند.

نامِ مبارک موسی یعنی از آب گرفته شده. اینجا پروردگار عالم، جانِ دریایِ دنیا را جلوه داد! پس جعبه یا تابوت، محلّ خشکی یقین است و ما هم باید موسوی شویم یعنی به سلامت از آب گرفته شویم و در خشکی ذیقعدِ بهشتمان مستقر شویم. و همچون موسی(ع) عصایی داشته باشیم تا دریا را بشکافد و ما هم از روی خشکیِ ذیقعد انتخاب صحیح خود به سلامت به ساحل نجات برسیم. چون همه ما گنهکار هستیم باید شیعه چهارده معصوم(ص) باشیم تا ما را از ساکنین سفینه نجات قرار دهند و تابوت جسم ما را به ساحل دارالسلام بنشانند. انشاءالله

از طرف دیگر خداوند در ماه ذیقعد از حضرت موسی(ع) خواست به کوه طور یا سرزمین مقدس سینا برود. زیرا حضرت تا قبل از آمدن به وعده‌گاه تمام دستورات خداوند را به عنوان قوس نزول رسالتش همه را به قوم بنی اسرائیل رساند، اما با دعوت در دعوتگاه خداوند می‌خواست در قوس صعود، مرتبه و مقام و کتاب آسمانی را به ایشان در درجه اعلای مقام پیامبری‌اش(اولوالعزم) عنایت فرماید. و حضرت جایگاه را در 30 شب و بعد خداوند 10 شب اضافه فرمود یعنی در 40 شب، به اتمام رساند. و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیلة و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین(آیه 142 سوره مبارکه اعراف)؛ و با موسی 30 شب وعده قرار نهادیم و چون پایان یافت 10 شب دیگر بر آن افزودیم تا آنکه زمان وعده به 40 شب تکمیل شد و گفت موسی به برادرش هارون تو اکنون پیشوای قوم و جانشین من باش و راه اصلاح پیش گیر و پیرو اهل فساد نباش. درحالیکه این دعوت برای همه‌ی بندگان خداست تا آخرالزمان و دعوتنامه‌ی پروردگار عالم برای همه ارسال می‌شود. زیرا در بطن این دعوت، هم رضای خداوند است و هم رضای بندگان خداست. و عدد 40، رساندن جایگاه به بهار و سبزی و طهارت و حیات طیب و اربعین الی یوم القیامة است. نکته قابل تأمل اینجاست که 30 شب(ثلاثین لیله) قوس نزولی است و خداوند مجانی به همه‌ی مخلوق؛ مخصوص انسان نزول فرموده، اما 10 شب در مقابل 30 شب، قوس صعود می‌باشد پس خداوند فرمود: و اتممناها بعشر. درواقع 10 روز اول ماه ذیحجه، همان 10 شبی است که باید اضافه شود. این ده شب رسیدن به معرفت و شعور و قربانگاه و رسیدن به درجه حاجی شدن و رسیدن به توحید ناب و خالص و مخلص شدن می‌باشد. زیرا در اعمال واجب حج تمتع به سیزدهمین عمل می‌رسند که خودش جایگاه اربعین و رسیدن به قلب به میم است(13=م=40) یعنی نایل شدن به درجه اربعین و ذیقعدی که فرمود: فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. اللهم الرزقنا

*ذیقعد و وجود مبارک حضرت نوح(ع):

حضرت نوح(ع) در حالیکه طولانی‌ترین عمر پیامبری را داشتند اما مردم هدایت شده در زمان ایشان عده قلیلی بودند و ایشان برای هدایت آنها زحمات زیادی کشیدند. و در آخر کافرین مورد نفرین حضرت قرارگرفتند و خداوند دعای حضرت را اجابت فرمود؛ آیه 26 سوره مبارکه نوح(ع): و قال نوحٌ ربّ لا تذرعلی الارض مِن الکافرین دیّارا؛ نوح(ع) گفت: ای پروردگار من هیچ یک از کافران را بر روی زمین(ارض) باقی مگذار. در آیه بعد فرمود: إنّک إن تذرهم یُضلوا عبادک و لایَلِدوا الا فاجراً کفاراً(27)؛ که اگر آنان را باقی بگذاری بندگانت را گمراه می‌کنند و جز نسلی بدکار و ناسپاس زاد و ولد نمی‌کنند. و خداوند اجابت دعا فرمود. و به حضرت دستور ساختن کشتی را داد( آیه 37 سوره مبارکه هود: واصنع الفلک باعیننا و وحینا...؛ و به ساختن کشتی در حضور ما و بدستور ما مشغول شو...) . وجود مطهر حضرت کشتی را ساخت با تفصیلی که در کتاب علم الشین بطور کامل داده شده است. درحالیکه در روی ارض یعنی زمین خشک و دور از آب بود اما حضرت نوح(ع) جانِ کشتی را در،(یا) {یعنی عدد 11} می‌دید ولی مردم دیدِ او را نداشتند. اما او که یقین داشت که کشتی، حقّ الیقین است و محلّ رضای خدا و سفینه‌ی نجات است، هرگز درعقیده‌اش تزلزل نمی‌آمد چرا که او پیامبر اولوالعزم خداست.

و در آیه 38 سوره مبارکه هود(ع) می‌فرماید: و یَصنع الفلک و کلما مَرّعلیه ملأ مِن قومه سَخِروا مِنه قال إن تسخروا منّا فإنا نسخر منکم کما تسخرونَ؛ نوح(ع) کشتی را میساخت و هرگاه گروهی از(اشراف و سران)  قومش بر او عبور می‌کردند، وی را به مسخره می‌گرفتند.( و حضرت در جواب آنها) گفت: اگر شما(امروز) ما را مسخره می‌کنید، مسلماً ما هم شما را همچون مسخره‌ی خودتان، مسخره خواهیم کرد( به هنگام پدیدآمدن طوفان).

نوح(ع) به ساختن کشتی و قوم به تمسخر پرداختند تا وقتیکه از طرف خداوند فرمان عذاب صادر شد: آیه 40 و 41 سوره مبارکه هود(ع): حتی إذا جاءَ امرنا و فارالتّنّور قلنا احمل فیها مِن کلٍّ زوجین اثنین و اهلک الا مَن سَبق علیه القولُ و مَن امن و ما امن معه الا قلیلٌ؛ تا وقتیکه فرمان(قهر) ما فرارسید و از تنور آتش آب جوشید، در آن هنگام به نوح خطاب کردیم که تو با خود از هر جفتی دو فرد(نر و ماده) با جمیع فرزندانت جز آن( پسرت کنعان و زنت) که وعده‌ی هلاکش در علم ازلی گذشته و هر که ایمان آورده در کشتی همراه ببر و گرویدگان به نوح(ع) عده قلیلی بیش نبودند. و قال ارکبوا فیها بسم الله مجریها و مرسها انّ ربی لغفورٌرحیمٌ(41)؛ { نوح(ع) به پیروانش که 80 نفر بودند، دستور داد شما مؤمنان} به کشتی درآیید تا به نام خدا کشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد، البته خدای من صاحب مغفرت و رحمت است.

به امر پروردگار عالم آسمان شروع به باریدن کرد و از زمین هم آب فوران می‌کرد تا اینکه آب همه جا را فرا گرفت و دشمنان یک یک غرق می‌شدند...{ درواقع همه در(یا=11)ی انتخاب خودشان غرق شدند}. تا اینکه خداوند متعال به آسمان و زمین امر فرمود که آب‌ها را در خود ببلعید "یا ارض ابلعی"  آب‌ها فروکش کردند و کشتی روی کوه جودی (که قبر مبارک امام علی(ع) است) به سلامت فرو نشست، آنجا شد دارالسلام. اینجا ساحل نجات تمام بندگان مؤمن خدا قرار گرفت و اکنون وادی السلام نام دارد.

 آیه 44سوره مبارکه هود(ع): و قیل یا ارض ابلعی مائکِ و یا سماءُ اقلِعی و غیضَ الماءُ و قضی الامرُ و استوَت علی الجودیّ و قیل بُعداً للقوم الظالمینَ(44)؛ پس امر شد( بعد از هلاکت کافران) ای زمین آب خود را فرو ببر و ای آسمان باز ایست(از ریختن باران)، آب کم شد و کار پایان یافت وکشتی بر(کوه) جودی( ذیقعد خشکی) یعنی ساحل نجات قرار گرفت و گفته شد دوری( از رحمت خدا) بر گروه ستمکاران باد. امام صادق(ع) می‌فرماید: شنیدم امام باقر(ع) برای عطا حدیث می‌گوید از جمله که می‌فرماید: درازای کشتی نوح(ع) 1200 ذراع و پهنای آن 800 ذراع و بلندی آن به سوی آسمان 200 ذراع بوده است. کشتی، خانه خدا را طواف کرده و بین صفا و مروه نیز هفت بار سعی نموده و سپس بر کوه جودی مستقر شد.( کتاب تاریخ طبری ج6.ص123 و تاریخ بغداد ج 10.ص 46)

پروردگارعالم در دنیا کشتی را برای انسان‌ها قرار داد تا بتوانند در خشکیِ کشتی، به تمام امورِ دنیایی خود برسند و درضمن از خطرات احتمالی در(یا)ی انتخاب خود، در امان بمانند. کشتی از جنس چوب است و چوب همیشه روی آب می‌ماند. جالب توجه اینکه کلمه‌ی عرش یعنی  سقف چوبی، و عرش هم روی آب است{ سوره مبارکه هود(ع) آیه 7: و هوالذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام و کان عرشه علی الماء ...}. کرسی هم از جنس چوب است. گنبد حرم مبارک حضرت رسول اکرم(ص) سبز است و جلوه‌ی گنبد خضرایی عرش است که پیامبر(ص)، صاحب عرش است زیرا پیامبر(ص) فرمود چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، پس نور عرش از من است و نور من از خداست و من، افضل از عرشم...( حدیث هشتم از کتاب جنة العاصمه) و صاحب کشتی نجات همه‌ی بندگان خداست{البته پیامبر(ص) و ائمه(ع) همگی، سفینه نجات هستند}

در صلوات هر روز ماه شعبان امام زین العابدین(ع) می‌فرماید: همه معصومین(ص) همیشه در حال یقین هستند و هرگز بیراهه نمی‌روند. پس همیشه در خشکی ذیقعد ساکن هستند و هرگز تزلزلِ انتخاب ندارند زیرا وجود مقدس معصومین(ص) خود، حقّ الیقین هستند یعنی علم الیقین و عین الیقین در مرحله‌ی تنزّل این عزیزان است و ایشان انسان‌های متقی را به انتخابِ صحیح راهنمایی می‌فرمایند و بندگان خدا را به ورود در کشتی نجات دعوت می‌کنند. ...اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد الفلک الجاریة فی اللجج الغامرة یأمن من رکبها و یغرق من ترکها...؛ خدایا درود فرست بر محمد(ص) و خاندان پاکش که آنان کشتی (دریای معرفتند) و روان در اعماق آن دریا( یا دریاها و اقیانوس‌های عمیق دنیا)، هر که در آن کشتی سوار شود(از غرق) ایمن است و هرکه(کشتی را) ترک کند، غرق می‌شود.(مفاتیح الجنان؛ اعمال ماه شعبان)

پس ما باید دائماً دستمان به دامن امام زمانمان باشد تا ما را سوار در سفینه نجاتش کند تا از خطر غرق شدن در دریای دنیا نجات پیدا کنیم. تمام کشتی‌ها با ناخدایی ولایتِ اهل بیت(ص) فقط روی کوه جودی قرار می‌گیرند زیرا همه کشتی‌های وجود ما در بطن کشتی نوح(ع) است که ساحل نجات کشتی او کوه جودی بود که آنجا مرقد مطهرامیرالمؤمنین علی(ع) می‌باشد. به یک جهت که در کنار وجود مبارک حضرت علی(ع)، حضرت آدم(ع) و حضرت نوح(ع) به خاک سپرده شدند که به حضرت نوح(ع)، آدم ثانی می‌گویند زیرا نسل از حضرت و کسانی هست که در کشتی بودند.

نکته قابل توجه: خوب دقت کنید! در جریان کشتی حضرت نوح(ع)، باطن ذیقعد در حقیقت خشکی پس از غرق شدن کافران و نجات حضرت و اهل کشتی پدید آمد و از افراد داخل این کشتی و یک دختر حضرت نوح(ع) در سرزمین کوفه و مخصوص در شهر نجف و روی کوه جودی( که به روایت‌های زیادی قبر مبارک مولا و سرورمان ولایت عظما امیرالمؤمنین علی علیه السلام)  نسل انسان‌ها دحوالارض شد.

*مقام ذیقعد در گنج ولایت امیرالمؤمنین ابالحسن علی بن ابیطالب(ع):

همانطورکه بیان شد در روز 25 ماهِ 11(ذیقعده) سال قمری نقطه خشکی(ارض) روی آب متولد شد و آن نقطه در محلّ زیر خانه خداوند قرار گرفته است. اینجا مبنا و اصل و پایه و اساس و نقطه ثقل از نظر ظاهر خلقت دنیاست و از نظر باطن این نقطه پاک‌ترین و مقدس‌ترین و پرمحتواترین و حامل‌ترین خزانه‌ی اسرار هستی و مهندسی خلقت و آینه‌ی تمام اسماء و صفات و گنج باطنی جسمی و روحی عالم خلقت است که از اینجا عالم دحوالارض شده و اینجا محل اخلاص و گنج توحید و نشانی قل هوالله احد؛ خانه توحید است. حال دقت کنید روی این نقطه به امر خداوند قادر متعال بدست مبارک خلیفه خودش به یک قول؛ حضرت آدم(ع) و حوا(س) خانه خدا ساخته شد. و از بطن این خانه بعد از تشریف فرمایی 124000 پیامبر(ع) وجود مبارک نبأ عظیم؛ ولایت عظما؛ امیرالمؤمنین علی(ع) و در بطن ایشان 11 ذریه نورانی معصومش(ص) قدم مبارک به دنیا گذاشتند. درواقع خانه خدا؛ جسم است و روحش؛ جانِ ولایت؛ وجود مبارک حضرت علی(ع)؛ امیرالامرا؛ امیرالمؤمنین؛ مولی الموحدین؛ اسدالله الغالب است و از وجود ایشان 11 ذریه معصومش(ص) کشیده می‌شوند؛ همان ارواح طیبه امامان معصوم(ص) الی یوم القیامة ظهور پیدا می‌کنند.

خداوند متعال خواست همانطورکه با ظهور خشکی، قدوم مبارک حضرت آدم(ع) و حوا(س) قدم در دنیا بگذارند و در جایگاه صفا و مروه ظاهر بشوند، درواقع ظهور نسل این بزرگواران هم از آنجا به تمام زمان‌ها الی یوم القیامة کشیده شده است یعنی یک جور دحوالارض !

بنابراین ای شیعه! بدان که هرگز امام علی(ع) از مقام خود تنزل ندارد و تجافی نکرده است و او صاحب آیة الکرسی؛ کرسیه السموات و الارض برای همیشه الی یوم القیامت خواهد بود. در اصل اینجا، ساحل نجات و مقام حقّ الیقین مؤمنین است، اینجا خشکی یقین است! هر کس به اینجا برسد دیگر هرگز دچار تزلزل نمی‌شود، اینجا باب الجنّة است . پیامبراکرم(ص)  فرمود: "انا مدینة الجنة وعلی بابها" . اینجا جلوه‌ای از عدد 110 نام مبارکش است؛ او نگهدارنده‌ی حقیقت گنج 4 روی10 است و جان عشرعالم است.

در باطن حقیقت، پروردگار عالم از نور مطهر حضرت علی(ع) ، کرسی و ملکوت 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و آنچه بین آنهاست را خلق کرد. همانطور که می‌دانید عرش، روی کرسی است و عرش یعنی سقف چوبی، درواقع حضرت در حالیکه خود، ابوتراب است و ظاهراً در خاک قرارگرفت اما در زیر عرش است که همان سقف چوبی بود و هرگز تنزل مقام ندارد(لحد آقا چوبی است...).

مقام کوه جودی:

پس کوه جودی، نقطه کلمه ارض خشکی است در ظهور دومین خلقت؛ در جلوه صعود در گنج ولایت! زیرا حضرت آدم(ع) و حوا(س) در میعادگاه خانه خدا قوس نزولی را در تکثیر فرزندانشان ظهور دادند. در زمان حضرت نوح(ع) همه‌ی کافران غرق شدند و نسل از مؤمنان و به عدد 80 نفر در کشتی نوح(ع) از فرود آمدن کشتی بر خشکی کوه جودی؛ مظهر جود پروردگار عالم در مجرای قوس صعودی از گنج ولایت عظما؛ حضرت امیرالمؤمنین ابالحسن علی بن ابیطالب (ع) است، تکثیر نسل انجام شده است.

باطن زیارت امام رضا(ع)

تولد نورانی ثامن الائمه ابالحسن علی بن موسی الرضا المرتضی(ع) در روز 11 ماه11( ماه ذیقعد) می‌باشد یعنی هم طولی و هم عرضی به عددِ 11 است. هم ظاهراً ارض مشهد مقدس جایگاه قبر مبارکش است(ارض؛جسم) و هم باطناً رضای خداست(که رضا روح آن ارض است)! ایشان تنها وجود مبارک معصوم(ص) است که با تولد نورانیش مشتی از تربت بهشت را با خود به زمین آورده است. و اکنون ارض مرقد مطهرش، تربت بهشت است. اوست که اتصال دهنده است؛ مَن فوق الارض و مَن تحت الثری. زیرا با او بهشت اعلا به اسفل(زیر) آمده است. و عالم در شهود مشهد اوست زیرا در محوریّت رضاست که زمین(ارض) جایگاه طواف عالمیان به گرد رضای خدا می‌شود. درواقع وقتی نقطه ارض در بطنش محوریت رضای خدا باشد، همه‌ی عالم و حاجیان به گرد رضای خدا می‌چرخند و طواف می‌کنند نه حول سنگ و خشت!

    (کعبه) سنگ نشانیست که ره گم نشود          حاجی احرام دگر بند، ببین یار کجاست.

 به این دلیل است که زیارت مقبول امام رضا(ع) ثواب 70 تا 70 هزار حج عمره و تمتع مقبول را دارد. امام موسی بن جعف(ع) فرمودند: کسی که قبر فرزندم علی(ع) را زیارت کند، پاداش او هفتاد هزار حج نیکو و مقبول خواهد بود( از کتاب چهل حدیث زیارت. من لا یحضره الفقیه ج2.ص 582). امام کاظم(ع) درباره زیارت امام رضا(ع) می‌فرماید: کسی که زیارت کند او را و یک شب در جوار مرقدش بیتوته کند، مانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده است( وسائل الشیعه ج14.ص469.ص 335) . و پیامبر اکرم(ص) در ضمن حدیثی که با ذکر نام و بیان فضایل یکایک ائمه معصومین(ص) از آنان خبر داده‌اند در فضیلت محبت و ولایت امام رضا(ع) فرموده‌اند:... و کسی که دوست دارد خندان و با روی گشاده خداوند را دیدار کند باید از محبت و و لایت علی بن موسی الرضا(ع) بهره مند باشد... (بحارالانوارج36.ص269).

جناب شیخ طوسی از حضرت رضا(ع) نقل می‌فرماید که در خراسان بقعه‌ای است، و زمانی خواهد آمد که آن بقعه همواره محلّ رفت و آمد و مطاف فرشتگان می‌شود تا روز قیامت که در صور دمیده می‌شود و قیامت فرامی‌رسد. پرسیدند ای پسر رسول خدا این بقعه کدام بقعه است، فرمود: این بقعه در سرزمین طوس است{عدد ابجد طوس=75 می‌شود که برابراست با جایگاه نام مبارک "امام رضا"(ع)}، به خدا سوگند آن زمین باغی از باغ‌های بهشت است. هرکس مرا در این بقعه زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا(ص) را زیارت کرده و برای او پاداش هزار حج مقبول و هزار عمره مقبول نوشته خواهد شد و من و پدرانم روز قیامت شفاعت کننده‌ی او خواهیم بود( اصول کافی و کتاب شیخ صدوق)

پیامبر(ص): بزودی پاره‌ای از تن من در خاک خراسان دفن می‌شود، هیچ مؤمنی او را زیارت نمی‌کند مگر آنکه خداوند عزّوجلّ بهشت را بر او واجب و بدنش را بر آتش دوزخ حرام می‌گرداند( بحارالانوار:1/31/102)

همانطورکه بیان شد عدد 11، آدرس خداوند است برای بندگان. از جمع عدد 1؛ شروع سال قمری تا ماهِ 11(ماه ذی القعده) برابر عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله(=66) است. از جمع روز اول این ماه تا روز 11 هم که می‌شود روز میلاد پر نور آقا و سرورمان ابالحسن علی بن موسی الرضا المرتضی(ع)، یک تا 11 جمع و برابر نام مبارک الله جلّ جلاله(=66) می‌شود. و اگر دو تا 66 را کنار هم بنویسیم 6666 می‌شود یعنی تمام باطن آیات قرآن. و همانطورکه می‌دانید شبانه روز در 4 تا 6 تا است یعنی 24 ساعت. عدد 24، عدد جامع است و انسان با رضا به جامع جمیع نعمت‌های دنیا و آخرت می‌رسد. درواقع روزِ 11 ماهِ 11( 11/11) جمع کننده تمام عالم است و حقیقت قرآن و گنج خلقت و اسرار و آدرس توحید ناب و خالص پروردگار عالم! اگر عدد 11 را در 11 ضرب کنیم 121 می‌شود برابر نام مبارک "سبحان" و ذکر مبارک "یاعلی"(ع). و اگر عدد 11 را با 11 جمع کنیم 22 می‌شود برابر جایگاه موضعی کلمه "طلا" و "عبد " و "صد".

یادآوری می‌کنم که عدد ابجد نام مبارک علی رضا=1111و همچنین عدد ابجد کلمه ظهور=1111 می‌شود(جالب است که عدد ابجد اینترنت هم 1111 می‌شود)!

باطن شروع ماه محرم به وجود امام حسین(ع) و تمام شدن ماه صفر به شهادت امام رضا(ع)

چرا آخر ماه صَفر یعنی  صَفرِ آخرتی به شهادت امام رضا(ع) تمام می‌شود؟! درواقع خوشا عمری و عملی که در آخرین لحظه عمر دنیای ما، مُهر قبولی امام رضا(ع) را بگیرد، آنگاه حسابش پاک و آمرزیده و مورد غفران خداوند قرارمی‌گیرد. چنانچه می‌دانید در قبر هم دست و پای ما را رو به امام رضا(ع) دراز می‌کنند، چون اعمال  باید حساب پس بدهند. الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون(سوره مبارکه یس؛ آیه65).

پس اگر دقت کنید دو وجود مبارک به نام ذیقعد معنی شد: یک عاشورای عمر به نام اباعبدالله الحسین(ع) و دوم امام رضا(ع) به حقیقت مشهد عمل. از تربت این دو بزرگوار مُهر درست می‌کنند و ما برای خداوند روی این مهر سر به سجده بندگی می‌گذاریم. راستی مُهر یعنی چه؟! پس دو امضا احتیاج داریم: 1) مُهر طهارت از ابا عبدالله الحسین(ع)؛ خامس آل عبا(ص) از مجرای خمس. همانطورکه عمل بدون مُهر رضا قبول نبود چون روح نداشت، عمل بدون خمس هم قبول نیست چون اصلا تا عمل ورود در حیات ولایت و قرآن عزیز و طهارت نداشته باشد، آدرس توحید و رضای خدا را ندارد یعنی نه روح دارد و نه جسم. پس نماز بدون خمس، باطل است، روزه و حج، بدون خمس باطل است. باب بهشت؛ باب الخمس و باب الرضا(ع) است.  2) رضای خدا در مجرای حجّتش امام رضا(ع) است. این دو مُهر سبب نجات شیعیان است و قبولی اعمالشان در دنیا و آخرت به شرط مهدویت است. اللهم عجل لولیک الفرج

چراکه این دو بزرگوار در عددِ ولایت و معصومیت به عدد 8 یعنی ثامن و در ریشه‌ی ثمن هستند: امام حسین(ع)؛ جمع عدد ولایی و معصومیتشان 8 می‌شود(ایشان امام سوم و معصوم پنجم هستند؛8=3+5) و امام رضا(ع)؛ امام هشتم هستند. و عدد 8 در مبنای 2 می‌شود 1000 یعنی رسیدن به اسم ذات اقدس الهی؛ غنی( 1000=غ که غین خوانده می‌شود و اگر حروفش را جابجا کنیم، اسم مبارک غنی می‌شود).

پس هر کس این دو مُهر را داشته باشد هم قبول عدد 20 درگاه الهی است{ اگر اعداد 1 تا 20 را با جمع کنیم 210 می‌شود برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع)} و هم در نعمت به نعیم الهی غنی می‌شود. و در جمع عدد 1 تا 8 به عدد 36 می‌رسیم که برابر با جایگاه عددی حروفِ میم است که عدد ابجد میم=90=ص است پس به چشمه صاد می‌رسیم که چشمه‌ی رحمت الهی است. از آنجا که پایه‌ی 90، عدد 9 است پس درحقیقت باطن نُه، عدد هشت است و ثمن الهی! حالا خوب دقت کنید که پایان زندگی یک انسان مؤمن به چه نمره و درجه و نعیمی واصل می‌شود. درواقع به برکت آیه شریفه رضی الله عنهم و رضوا عنه می‌رسد.  فرزند مطهر امام رضا(ع)، نهمین امام شیعیان است و امام حسین(ع) با 9 ذریه نورانی در بطنش بدنیا آمده است، پس هر دو وجود، صاحب عدد 9؛ سلطان اعداد هستند.

امام جواد(ع)؛ یازدهمین معصوم(ص):

نکته قابل تأمل این است که شهادت امام جواد(ع) آخر ماه ذیقعد( یعنی یازدهمین ماه سال قمری) است. و حضرت جواد(ع) معصوم 11 و امام نهم شیعیان می‌باشد، پس جمع عددی ولایی و معصومیت حضرت 20 می‌شود(11+9). بنابراین وجود مبارک امام جواد(ع)، جلوه‌ای از عدد ابجد(20=ک) و جایگاه عددی(11) حرفِ ک است! او ذیقعد جودی باطن گنج ولایت 14 معصوم(ص) در بلوغ 9 قوس صعودی الی یوم القیامة است. ایشان در سال 220 هجری قمری در سنّ 25 سالگی بدست معتصم عباسی(لعنة الله علیه) به شهادت رسید. عدد 220، عدد متحابه است و در عالم 11 مقسوم دارد و برابر عدد ابجد کلمه دایره و طاهره است! و عدد 25؛ جایگاه کلمه حمد و جایگاه کلمه کُن (امر ایجادی پروردگار عالم) است که حضرت اتصال دهنده به ماه 12(ذیحجه) است!{مباحث عددی دیگرپیرامون وجود مبارک امام جواد(ع) در فصل 4و 7و 10 همین کتاب در قسمت تعریف عدد 14 و 17 و 20 آمده است}

امام حسن عسکری(ع)؛ یازدهمین امام(ع):

وجود نورانی امام حسن عسکری(ع)، سیزدهمین معصوم(ص) و یازدهمین امام(ع) است که جمع عدد ولایی و معصومیتشان 24 می‌شود(24=11+13) و عدد 24، جامع جمع همه‌ی اسرار و اظهار(آنچه می‌خواهد به ظهور برسد) و انوار مشعشعه از همه‌ی شمس‌های وجود و اقمار ظهور است! و عدد 24، عدد جامع همه‌ی اعداد است پس وجود مبارک آقا(طبق حدیث محی الدین عربی)، جامع جمیع المفاخرالشاهد لارباب الشهود است. جمع الجمع ظهور اسمائی و صفاتی و مظهر احاطه وحی و انوار سماوی و ارضی، متجلی شده است! (24 برابر با عدد ابجد کلمه وحی و احاطه و کُدِ هستی است). بنابراین تمام زیبایی‌های گنج توحید پروردگار عالم، به نام مهدویت از دامن وجود مبارک امام حسن عسکری(ع) به تولد مولود موعودش ظهور پیدا می‌کند.

*صاحب عدد 11؛ حضرت فاطمه زهرا(س)

درواقع تمام معانی که این حقیر تا اینجا بیان کردم، در جانِ وجود خانم فاطمه زهرا(س)، به مفهوم ظاهر و باطن، اول و آخر آشکار می‌شود. حضرت زهرا(س) تنها کسی است که در دنیا این ظهور را به همه‌ی عالمیان عنایت فرمود! چراکه زمانیکه خانم(س)، حمل امام حسین(ع) را داشتند صاحب عدد 11 بودند زیرا یک؛ خودِ خانم + حامل امام حسین(ع) به عدد 10{ 1 خودش+9 ذریه معصوم(ص) در بطنش } می‌شود 11  و عدد 11، برابر با کلمه‌ی دوا(یکی از اسماءالله است؛ یا من اسمه دوا و ذکره شفا). پس خانم(س) به عدد 11(ب=2=1+1)، داروی همه‌ی دردهای دنیا و آخرت را به بندگان خدا داد و خود، واسطه‌ی خلقت است چنانچه عدد کلمه یا=11 می‌باشد و هر کس بخواهد حاجت خود را از خداوند درخواست کند باید با حرف "یا" یعنی عدد 11 که درواقع واسطه، حضرت زهرا(س) است، آن را بیان کند. {حالا هم هر جا که مراسم روضه خوانی باشد(حتی برای امام حسین علیه السلام) روزِ آخر مراسم، درِ خانه حضرت زهرا(س) می‌روند تا کامل حاجت روا شوند؛ هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها صلوات الله علیهم اجمعین }.

*{ نکته مهم: اتصال به مقامات الهی با کلمه "یا" است و در واسطه و رابطه با حرف "یا" متصل می‌شویم. چنانچه اگر عدد ابجد نام مبارک حضرت محمد(=92) صلی الله علیه و آله را با علی(=110) علیه السلام جمع کنیم، 202 می‌شود(202=110+92) که برابر با عدد ابجد کلمه رب است. و اگر بخواهیم اتصال پیدا کنیم باید بگوییم: یا رب که عدد ابجدش 213 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها است!

باید توجه داشته باشیم که عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 است که جمع ارقامش 11 می‌شود(11=2+9) و عدد ابجد نام مبارک حضرت علی(ع)=110 است که اگر صفرش را برداریم می‌شود 11، جالب توجه است که جایگاه عددی( یا موضعی) هر دو نام مبارک 38 است که جمع ارقامش(8+3) می‌شود 11 و اگر ارقامش را  در هم ضرب کنیم(8×3) می‌شود 24 که عدد جامع است و برابر با تعداد کلّ سوره‌های مبارکه قرآن کریم است. 

 

*عدد 11 ؛ دو تا یک کنار هم!

عدد 11 درواقع دو الِف کنار هم است و عدد ابجدی الف نیز یک است( در خانه اگرکس است  یک حرف بس است) همین قدر که قامت انسانی در الف جلوه می‌کند، اگر الِف شد، همه را دارد! چون اَلِف اگر اَلْف خوانده شود همان 1000 است که برابر با عدد ابجد حرفِ(غ ) است که غین همان حروف غنی می‌شود. پس ما آمده‌ایم الِف وجودمان را به الْف برسانیم تا غنی شویم و از دنیا برویم. دنیا برای انسان مؤمن، تجارتخانه‌ی الهی است که آخرش تمام هستیِ خود را به خدا بفروشد و فنای الی الله شود و در معنی به هو(=11) برسد!" إنّ الله اشتری مِن المؤمنین اَنفسهم و اَموالهم بِأنّ لهم الجنة...؛ همانا خداوند خریداری کرده از مؤمنان جان و مال ایشان را به بهای بهشت...(آیه 111 سوره مبارکه توبه). پس از وحدت وجود باید برسیم به کثرت تمام مقامات بندگی و عزت‌ها و درجات و رضایت حجت خداوند، یعنی برسیم به یک باضافه 1000، یعنی به رضای خداوند متعال برسیم.

*دیگر اینکه عدد 11، دو تا یک است اما معنایش الواحد لایصدر الا الواحد است؛ او یکی است که همتا ندارد و ظهورش الِف است که تمام خزانه‌ی خلقتی را در بردارد و اوّل است، همه‌ی گنج حروف و اعداد و کلام و نور و اسماء و صفات و مظهر جلوه ذات اقدس احدیت! و آن الِفی است که بضاعتش؛ اَلـْف و نطقش؛ همزه‌ی مؤلفه(ظهور نوشتاری و افشای مقاماتِ الِف) است. پس در اسرار خلقت خداوند با اشاره هو، آنچه هو می‌خواهد را نشانه می‌گیرد!

*عدد 11 شامل دو رقمی است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند زیرا تمام عالم بین دو تا یک قرار دارد و همه در طواف یکِ توحید هستند( انّا لله و انّا الیه راجعون، از یک خدا آمده‌ایم و به یک او برمی‌گردیم). پس آدمی بین دو یک خلق شده است؛ روزی که از او آمدیم، یک بدنیا آمدیم و روزی هم که به دیار باقی می‌رویم، یکه و تنها می‌رویم!

براستی این تناسب اعداد و حروف، پرده ظاهر را از هر چیز کنار می‌زند و باطن‌ها را نمایان می‌کند. فاصله بین این دو یک، بسیار اسرار است! تمام آن سعی صفا و مروه است. شاید آن هفت بار سعی، پرده برداشتن از هفت باطن وجودی خودمان است که به هفت دریای نور وجودمان برسیم. تا به سرچشمه زلال عشق و بندگی دست پیدا کنیم. که به آن بگوئیم: زم زم( به معنیِ بِایست!) و اسماعیلِ عمل خود( آنچه که حبّ دنیایی است) را برای رضای خدا قربانی کنیم!

این همان حج و طواف واقعی است که هر لحظه به گرد رضای خدا در تمام اعمال شبانه روز، مطوّف شویم. آنگاه فاعل حج، یعنی حاجی شویم. خوب دقت کنید که عدد ابجد کلمه حج=11 است که برابر با عدد ابجد هو می‌باشد! پس همه بندگان خدا چه به حج ظاهری بروند و چه نروند، در فعل بندگی خود در دنیا به درجه رفیع حاجی می‌رسند تا در اشرف بودن مقام خلقت خود نزد پروردگار خود شاکر باشند و به حقیقت 11 که عدد هو است، برسند.(حج=هو=11)

عدد ابجد کلمه حاجی=22 می‌باشد که درواقع برابر جایگاه کلمه طلا و نام مبارک یاهو است زیرا حاجی باید 2 تا 11 تا را بگیرد تا مقام حاجی را دریافت کند(22 می‌شود 2 تا 11تا): کلمه حج بخودی خود عدد 11 یعنی آدرس الله تعالی جلّ‌جلاله است اما حاجی باید انتخاب کند؛ الله ولی الذین آمنوا، آنگاه خداوند به او عنایت می‌فرماید؛ یخرجهم من الظلمات ال النور و مقام حارا دریافت می‌کند. حرفِ (یا=11) حرف انتخاب بود، پس می‌رسد به (یاهو) و به عدد 22، آنگاه خالص شده و به درجه طلا یعنی 40 می‌رسد که اربعین است و زنده حقیقی می‌شود و به ینابیع الحکمة می‌رسد.

* دقت کنید که عدد 11= هو است پس هر عملی با وصل شدن به اصل که توحید است، هویّت پیدا می‌کند! عدد 11، هویّت همه‌ی مخلوق است و هدف، رسیدن به این هوییت می‌باشد و خداوند بندگانش را در صورت مکلف شدن یک بار به خانه خودش دعوت می‌کند تا به هویّت خودشان در دنیا برسند؛ آنجا عالم قرب است برای زمینیان !

*درواقع عدد 11 در مقامات عددی، عدد اول است چون جز به خودش به هیچ عددی قابل قسمت نیست. نکته جالب اینجاست که از عدد 1 تا 30(که تمام قرآن 30 جزء است)، 11 عدد اول است:

1، 2، 3، 5، 7، 11، 13، 17، 19، 23، 29 { در 9 عددِ یک رقمی، 5 عدد اول داریم! و عدد 19؛ نهمین عدد اول است} خوب دقت کنید! یعنی چه؟! و اگر این 11 عدد را با هم جمع کنیم 130 می‌شود که جالب است برابر با جمع عدد ابجد و جایگاه حروفِ کاف است(130=29+101) که قبلا بیان شد. و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه "عین" و  کلمه" سلم" است یعنی باطن اسلام و همه‌ی چشمه‌های رحمت الهی از باطن قرآن است. و در تلاوت قرآن مجید 11 سکته داریم که واجب است در آن قسمت مقداری مکث کنیم!

*مقام یک به عدد در مقابل یک به حروف

1-اینجا حقیقت بزرگی که شاید همان نباء عظیم باشد آشکار می‌شود که تمام محتوای کلّ خلقت که شروع آن " انـّا لله " و پایانش " انـّا الیه راجعون " است، از یکِ ذات اقدس الهی شروع و به یکِ ذات اقدس خودش پایان می‌یابد. اولین حقیقتی که باید همه‌ی مخلوق(مخصوص انسان) به آن واقف شود اینست که از یکِ ذات اقدس احدیت پروردگارعالم، خلق شدیم و آنگاه در دنیا به مقام حرفِ " و" می‌رسیم و در بازگشت به آن ذات اقدس احدیت مرجوع می‌شویم؛ رسیدن به معرفتش که غایت العارفین و نهایت الدرجات و منتهای آرزوی آرزومندان است؛ مقام "عند ربّهم یرزقون" و "عند ملیکٍ مقتدر" و مقام "یرفع الدرجات" است. زیرا که باطن آن دو قوس می‌باشد. یعنی از قوس نزولی که به دنیا آمده‌ایم و از قوس صعودی راجعون به مقصد که همان مبدأ آفرینش الله باریتعالی است، می‌رسیم.

شاید فکر کنیم این کلام فقط برای اول و آخر عمر ما در دنیاست! درحالیکه به هر نفس ما که فرو می‌رود و دوباره بازمی‌آید و در هر لحظه عمرمان، کلمات مبارک اِنّا لله و اِنّا الیه راجعون بر ما جاری و ساری است. و هر لحظه ما روی عدد 6 و حرفِ و هستیم. و آنچه خداوند به ما ارزانی فرموده برای هر لحظه، برای تا آخر عمر و الی یوم القیامة دحوالارض می‌شود. حال ببینید هر نفس چقدر ارزش دارد و عمر گرانمایه چگونه می‌گذرد؟!

آیا جالب نیست که خداوند فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون. و این جمله نورانی 6 نقطه دارد و 20 حرف است که برابر با عدد ابجد حرف کاف(ک) است و درواقع خداوند به کلّ جمله برای بندگانش کافی است[1]. و عدد ابجد این جمله نورانی 551 می‌شود که جمع ارقامش 11 ؛ برابر با نام مبارک هو است.

 و عدد 551 برابر با عدد ابجد کلمات "قانت" و "قیامت" و همچنین برابر عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ "ناشر" و "متعالی" است. بدانید که با این کلمات نورانی، نشر همه عجائب خلقت و نشر همه عجائب آخرت ظهور می‌کند و در جمع همه‌ی ظهورها نشان از خداوند تعالی است که بنده‌ی مؤمنش را متعالی می‌فرماید و در جایگاهِ متعالی(=74) که برابر با عدد ابجد اسم سید می‌شود؛ با انتصاب به رسالت و ولایت چهارده نور مقدس(ص) در بهشت رحمتش جای می‌دهد! 

2-دیگر مقام باطن خانه‌ی خدا. یعنی توحید محض که ظهور اعمال حج است و عدد ابجد حج= 11 که دو تا یک است و حقیقت طواف، رسیدن به قرب ذات اقدس ِ هو می‌باشد(پس به هو نمی‌رسیم مگراینکه درطواف رضای او بچرخیم)؛ این دو تا یک از یک نظر هرگز با هم جمع نمی‌شوند زیرا که یکی از آن‌ها حرف ِ الف است و دیگری عددِ یک و همیشه حروف به گرد اعداد که روح حروف هستند در طوافند زیرا عدد، ثابت است و ذات اقدس الهی، کفواً احد است. عدد 11 برابر با کلمه‌ی دوا است پس تمام این منظور، رسیدن به یا من اسمه دوا و ذکره شفا است.

و از نظر دیگر اگر دو تا یک باهم جمع شوند، 2 می‌شود(2=1+1) که برابر حرف "ب" است که وجود مقدس مولی الموحدین علی(ع) ظهور تولد مبارکش در خانه توحید و ظرف وجودش، باء بسم الله است و نطق الله عالم که به وجودش، دیوار حجاب ِ سکون اسرار الهی از خانه‌ی خدا تا قرب هو شکافته شد و به نطق اسرار که به صورت کتابت قرآن با صدا و حرکات در نوشتاری و به خواندن و عمل و ظهور انوار ظاهر و باطن به وجودش جلوه‌گر‌شد.

حال اگر این دو تا یک را به حروف در نظر بگیریم، در جمع می‌شوند 60: 

(یک=30)+ (یک=30)=60 که برابر با حرف س یعنی میزان است و قلب قرآن و قلب عالم امکان است. پس می‌توان گفت وقتی در عرض زندگی با اعمالمان( که مطابق با کلام الهی باشد) به باطن 11 رسیدیم، درواقع به هوئیت انسانی خویش نائل می‌شویم!  درواقع ما در حرفِ س بدنیا آمدیم که ثانیه است که به عدد 60 ثانیه؛ یک دقیقه و 60 دقیقه، یک ساعت می‌شود و خلاصه ظرف زمان و اُمّ الزمان است که برابرعدد ابجد نام مبارک ام ابیها(س)؛ مادر روحانی عالم است و قرآن عزیز به حرفِ س تمام می‌شود و سین، مقام انسانیت ماست. پس باید عمر ما هم درعمل به سین تمام شود تا میزان عمل ما با اهل بیت عصمت و طهارت و حجت خداوند؛ امام زمانمان(ص) میزان قرار بگیرد. اللهم الرزقنا

3-ماه مبارک رمضان هم، در بین دو تا یک قرار دارد. شرح کامل آن در قسمت زیرآمده است: 

*ماه مبارک رمضان در بین دوتا یک

خداوند کریم دربین ماه‌های سال قمری، ماه رمضان را سیّدِ ماه‌ها قرارداد(ماه نهم) که شروع و پایان ِاین ماه، بین دو تا یکِ مهم قرار دارد: روز اول ماه که باید به یقین، نیت روزه‌ی اول ماه شود و اگر با شک، نیت شود و بعد معلوم شود که آخرماه شعبان است، روزه حرام می‌شود(به همین دلیل، اگر مطمئن نباشند باید نیت یوم الشّک ‌کنند). پس ماه رمضان با شروع یک، جواز ورودی از باب الله را به مؤمنین می‌دهد. که همان باطن قرآن مطهر از ورودی سوره‌یمحمد است که درواقع جان ِ30 جزء قرآن است. و روز آخر هم، باید به یقین وارد روزِ اول ماه شوال شود و آن، عیدفطر است و اگر کسی روزعید فطر را به شک روزه بگیرد، حرام است.

بین این دوتا یکـِ حرام، باید تمام ماه را روزه بگیریم که درواقع روزه‌ی اصلی، روزه از گناه است پس ماه رمضان حریم دارد. روزه واقعی یعنی گناه نکردن! یعنی کمال از حیوانیت به حقیقت انسانیت رسیدن، و حقیقت روزه یعنی انسان کامل.

همان‌طورکه انسان در بدو تولد پاک از گناه به دنیا می‌آید و تا بلوغ احکامی، خداوند او را پاک قرار می‌دهد و بی‌گناه است اما از روزی که به سنّ بلوغ می‌رسد و رعایت احکام بر او واجب می‌شود باید با نیت صحیح و اطمینان قلبی و ایمان کامل، بنده و عبد و مطیع خالصانه‌ی پروردگارش شود.

درواقع ورود به شهرالله پیدا می‌کند که حقیقتِ روزه باید شامل حالش شود و تا روزیکه عمرش تمام می‌شود، هرگز افطار به گناه نداشته باشد و دوباره با همان پاکی که بدنیا آمده از دنیا برود. البته پاکی از دنیا رفتن با پاکی متولدشدن، بسیار تفاوت دارد و قابل مقایسه نیست! چراکه پاکی بدنیا آمدن برای کافر، یهودی، مسلمان و تمام ادیان است اما پاک از دنیا رفتن، مخصوص انسان‌های خالص و مخلصی است که راهی جز بندگی خدا و پیروی امام زمانشان انتخاب نکردند نکردهندنکردهند و دیندار از دنیا رفتند و توفیق بزرگی یافته‌اند.(اللهم الرزقنا)

پس برای اینکه دو روز اول وآخر عمر شبیه هم باشد(پاک از گناه باشیم) باید تمام عمر، گناه نکرده باشیم مثل معصومین(ص) که هرگز در دنیا افطار به گناه نداشتند و همه، روزه(ازگناه) از دنیا رفتند و آن سرا برای ایشان عید فطر است(خوشا آنان که دائم در نمازند). درواقع ما معصوم نیستیم اما انشاءالله با توبه، تطهیر شده باشیم.

پس قرآن، باطن ماه رمضان است و تماماً مطهر است. به همین دلیل غذای روحانی ماه رمضان، قرآن می‌باشد و باطنش مقام حج است{ درادعیه ماه رمضان مرتب از خداوند کریم می‌خواهیم: اللهم ارزقنی حجّ بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کلّ عام... چرا که دو تا 1 کنار هم عدد11 را نشان می‌دهد که برابرحج است اما این دو تا یک هرگز با هم جمع نمی‌شوند زیرا یک به واقع در خانه خدا حقیقت وحدانیت پروردگارعالم است و الف، وجود مقام چهارده نور مقدس(ص) که طواف در حقیقت مقام مقدس عبودیت و بندگی و طواف واقعی و جان حج را دارند.

بنابراین در عدد 11، یکِ اول؛ توحید و یک دوم؛ حرفِ الف است یعنی نبوت است{شکل حرفِ الف بصورتِ یک است(ا)} اما ظاهر نوشتاری هر دو( یک؛1 و الف؛ا) مثل هم است(1ا) حال اگر یکِ سوم(که ولایت است) کنارش بیاید، می‌شود 111 که برابر عدد ابجد حروفِ الف است که دوباره باطن حروف را افشا می‌کند. درواقع نبوت، نگهدارنده‌ی توحید؛ کلمه مبارک لا اله الا الله  و ولایت، نگهدارنده نبوت و توحید است!}. برکات نزولش قدر و حقیقت قدر، تمام قرآن عزیز است و ظرفِ قدر، قلب وجود مقدس امام معصوم(ص) است که همه‌ی 14معصوم(ص)، حقیقت روزه و ظرف کلّ قرآن کریم هستند. و شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد.

 

 

11   1

درواقع 11 ماه در کنار 1 ماه رمضان می‌شود 111، آن‌گاه عید فطر می‌شود یعنی رسیدن به گنج فطرت که همان، الفِ وجود است. 

 

 

111

 

 

 

برای همه‌ی ما انسان‌های گنهکار فرصتی است تا در بین دو یکِ مقدس ماه رمضان، به حقیقت قدر و به عمل به باطن قرآن کریم و گرفتن نمره‌ی یکِ بندگی از امام زمانمان که خود، درجه یکِ عالم و حجت خداست، به 111 یعنی الف وجود خود برسیم، اینجا مقام تقرب و تکرّم است.

پس قرآن هم باطن روزه است و بین دو تا یک قراردارد که متذکرشدم و خودِ قرآن، قامت الف انسان کامل است پس می‌شود111(الف). و خداوند کریم می‌فرماید:لا یمسّه الّا المطهّرون.

عدد ابجد کلمه رمضان=1091 است که در جمع ارقامش 11 می‌شود(11=1+9+0+1 و 11=هو=دوا  که درواقع دوای عمرِ ما، روزه است که حقیقت رمضان می‌باشد). و عدد 1091 معنا می‌شود به 1000+91:  1000، بلوغ کامل تمام اعداد است که برابر عدد ابجد حرف"غ" می‌باشد و حروفِ غین همان حروف غنی؛ اسم مبارک پروردگار عالم است .91، برابر عدد ابجد کلمه "کامل" و "کمال" است یعنی خداوند غنی بذات، ماه رمضان را بالاترین بلوغ به کمال رسیدن برای بندگانش قرارداد، ضمن اینکه در این ماه نزول بالاترین معجزه‌ی عالم؛ قرآن به بالاترین ظرف تطهیر عالم؛ قلب انسان کامل؛ امام زمان ولی الله الاعظم اباصالح المهدی(عج) است که ایشان، حقیقت قدر هستند. 

جایگاه عددی کلمه رمضان=74 است که جمع ارقامش 11 می‌شود(11=4+7 که 11=هو=حج=دوا) که برابر با عدد ابجد کلمه دلیل و سید می‌باشد(74=دلیل=سید) . پس ماه رمضان سیّد همه ماه‌های سال است زیرا نامش در قرآن آمده { آیه 185 سوره مبارکه بقره: شهر رمضان الذی اُنزل فیه القرآن هدیً للناس و بیّناتٍ مِن الهدی و الفرقان} و نهمین ماه سال قمری است. و هم دلیل به حقیقت حج و هو و قرب و قبولی و به عید فطر رسیدن است!

*11؛ یک و یک در قرآن مجید:

 اول قرآن کریم، جزء یک است و جزء آخر قرآن، عددِ30 را به خود گرفته است(جزء30) و 30 ، برابر با عدد ابجد حروف "یک " است. درنتیجه از جزءِ آخر هم به یک می‌رسیم!

پس قرآن در30 جزء جمع می‌شود و 30 جزء در یک جلد ظاهرمی‌شود و جزءِ آخر، تمام کننده‌ی یک می‌باشد (مظهر بقیة الله الاعظم؛ ویُتمّ نوره و لو کره الکافرون). بنابراین قرآن عزیز با یکِ عددی شروع و به یکِ حروفی تمام شده است. 

ازطرف دیگر در قرآن کریم، اولین سوره مبارکه حمد است( به عدد سوره یک) که در نوشتاری فتح الفتوح کتاب الله یعنی کلید قرآن است و آخرین سوره مبارکه از نظر نوشتاری، ناس است که عدد ابجدش برابر کلمه الف است (ناس=111=الف) و عدد ابجد حرف الف، یک است، پس اول قرآن شروع به یک ِ عدد است و آخر به حروفِ الف، که در مقام یکِ حروف(عدد ابجد حرف آ برابر با 1 است). پس در شکل ظاهر، 2 تا 1 کنار هم، 11 ظاهر می‌شود{درحالیکه این دو تا یک با هم جمع نمی‌شوند چون اسم و مسمّای اسم، ظاهر و باطن است. الف، جسم حروف است و عدد یک، روح آن}. خوب دقت کنید! در شروع، با لفظ وارد می‌شویم و در پایان باید با عمل روحانی، خارج شویم تا به جان قرآن برسیم.

و از طرف دیگر: قرآن کریم با حرفِ الف در باطن عدد یکِ سوره مبارکه حمد، شروع و با الـْفِ( عدد 1000) سوره مبارکه ناس(یعنی همه‌ی جمعیت مردم) که برابر 111 است، تمام می‌شود و درواقع به عدد می‌شود: 1+1000= 1001 یعنی تمام گنج و خزانه اسرار و اسماء الحسنی و حروف و مقامات گنج ظاهری و باطنی، دنیایی و آخرتی.

عدد 11؛ باب الله:

جمع ارقام 11 برابر 2=ب است که حرفِ ب؛ مفتاح و کلید مطلع فجر گنج قرآن، باب معنا و ملکوت اسرار را در انقلاب معنا از دنیا تا بطن نعمت‌های بهشتی و قرب الهی و بالاترین مقام انسانی از عالم اسفل السافلین تا اعلاعلیین، به نام باب الله و باب الجنه رمزگشایی می‌فرماید. پس 11 می‌شود 2 تا لنگه در(باب) و باب الله؛ وجود ائمه طاهرین(ص) هستند که قرآن ناطق می‌باشند!

 در مقام نزول از 1 (ولایت ناطق؛ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمدیم و به 1 (عمل به آیات قرآن؛ ولایت صامت) برمی‌گردیم: انّا لله و انّا الیه راجعون و جانِ قرآن هم در بین یک و یک است. {1 به عدد: اولین سوره مبارکه؛ حمد( باطن وجود مبارک ائمه طاهرین صلوات‌الله علیهم اجمعین) و یک به حروف: عدد ابجد اسم آخرین سوره مبارکه؛ ناس=111 برابر الِف است[2] (باطن عمل به آیات قرآن مجید)}

 

11   1

 پس مبنای ظهور خلقت در دایره عالم، عدد 11 می‌باشد. و شروع کمان از 1 شروع و به 11 ختم می‌شود پس آنگاه در جمع(11+1)، عدد 12 حاصل می‌شود یعنی دوا،زده شد.

 

 

1+11

=12

 

 

 

 

 

 

تمام قرآن 12 قسمت می‌شود که هر قسمت 10 حزب دارد؛ رویهم می‌شود 120 حزب! و 120 برابر است با عدد ابجد نام مبارک احسان خداوند و برابر حروفِ سین است که قرآن با حرفِ س تمام شده و با حروف سین قسمت بندی شده و قلب قرآن عزیز، سوره مبارکه یس است و تمام قرآن مقام آل یاسین(ص) است.

از طرفی اگر 1 و 11 کنار هم قرار گیرد؛ 111 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه ناس است و قرآن مجید به سوره‌ی مبارکه‌ ناس تمام می‌شود. و 111 برابر با عدد ابجد الِف است. پس درهمه گنج خداشناسی و قرآن شناسی به یک حرف می‌رسیم و آن هم الف(=111) است. و عالم دنیا در ضریب این 3 تا یک است؛ یعنی در ضریب 3 ظاهر می‌شود یعنی توحید، نبوت و ولایت( چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین)الی یوم القیامة!

*11=ک(کاف)

در حروف الفبای ابجد در عدد 11 به حرفِ ک می‌رسیم( جایگاه عددی حرفِ ک=11) که کاف خوانده می‌شود و یکی از اسماء الحسنای مبارک الهی کلمه کاف است و خداوند در کلام کریمش می‌فرماید: الیس الله بِکافٍ عبده؛ آیا خدا برای شما کافی نیست؟!( سوره مبارکه زمر؛ آیه 36) بطورکلی بیان شده آیا خدا برای بنده‌اش( در تمام امور) کافی نیست؟! درواقع در آیه بعد می‌فرماید: و مَن یهد الله فماله مِن مضلّ ألیس الله بعزیزٍ ذی انتقام؛ پس اگر هر که را خدا( بوسیله رسول و امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین) هدایت کند، هیچ گمراه کننده‌ای نمی‌تواند او را گمراه کند زیرا در مجرا و یا پناه کاف قرار گرفته ‌است خداوند او را کفایت می‌کند زیرا خداوند شکست ناپذیر و صاحب انتقام است. که به صورت سؤالی می‌فرماید آیا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟!

و در سوره مبارکه بقره( آیه 208) کلمه " کافّه" را فرموده است: یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافـّة و لا تتبعوا خطوات الشیطان إنّه لکم عدوٌّ مبینٌ؛ ای اهل ایمان همگی در عرصه تسلیم و اطاعت خداوند درآیید که برای شما کافی است. و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او نسبت به شما دشمنی آشکار است.

و در سوره مبارکه توبه( آیه 36) 2بار کلمه کافه آمده است و خداوند به شماره‌ی ماه‌ها در مقام زمان به 12 ماه اشاره می‌فرماید که 4 ماه آن حرام است(إنّ عِدّة الشهور عندالله اثنا عشر شهراً فی کتاب الله یومَ خلقَ السموات و الارض مِنها اَربعةٌ حُرُمٌ ذلک الدینُ القیّم فلا تظلموا فیهنّ انفسکم و قاتلواالمشرکینَ کافّة کما یقاتلونکم کافة واعلموا انّ الله مع المتقینَ). دقت بفرمایید که حقیقت کفایت پروردگار عالم در همه‌ی ساعات و دقایق و ماه و سال باید آشکار شود و انسان مؤمن خود را دائماً در محضر خداوند ببیند( در هر سن و در هر موقعیتی که دارد. و قتال و جنگ در عرصه زندگی به یک صورت باید در منطق قرآن و در دستورالعمل خالق یکتا باشد). زیرا هرگاه او را پشتیبان خود دیدی و به او توکل کردی و به دستور او مبارزه کردی، بدان که او برای تو کافی است چه فاسد را بکشی و چه کشته شوی، آنگاه در پناه او زنده و حی می‌شوی و در نزد خودش به مقام کاف می‌رسی. و خداوند فرمود: اعلموا أنّ الله مع المتقین؛ بدان اینکه خداوند با پرهیزکاران است. {بواقع گاه باید مال و نفس را فدا کنی و گاه منظور جهاد اکبر است که باید رضای دلت را فدای رضای خدا کنی! و هر دو جهاد فی سبیل الله است}

 و آیه 122 سوره مبارکه توبه می‌فرماید: و ماکان المؤمنون لینفروا کافة فلولا نفرَ مِن کلّ فرقة مِنهم طائفة لِیتفقهوا فی الدین و لِیُنذروا قومهُم إذا رَجعوا الیهم لعلّهم یَحذرون. در موقعیت جهاد نباید همه صحنه پایگاه را ترک کنند، باید نفراتی بمانند و آن کافی است برای فقهات دین(یعنی فهماندن دین) و درواقع مانع انحراف و پراکندگی افراد جهادگر باشند و آنها در حقیقت صعود دهنده‌ی افکار و عقاید و آمر به معروف و ناهی از منکر گروه در حرکت صحیح به سوی خدا باشند. زیرا حقیقت جنگ با نفس را آموزش می‌دهند! چراکه جهاد اصغر برای پاک سازی از مفاسد زندگی و ظاهر و اطراف آن است و جهاد اکبر برای رسیدن به مقصد( یعنی عند ربّهم یرزقون) می‌باشد. پس عاملان و مجاهدان در راه جهاد اکبر کافی هستند برای نشان دادن آیات خداوند! و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که بالاترین و والاترین مجاهدان راه جهاد اکبر هستند، همه‌ی وجودشان تجلی آیات الهی است. درحقیقت عاملان در جهاد اکبر؛ وجود مبارک پیامبران(ع) و اوصیاء ایشان و ائمه معصومین(ص) هستند!

در سوره مبارکه سبأ(آیه 28) خداوند برای پیامبر گرامیش(ص) می‌فرماید: و ماارسلناک إلا کافّة للناس بشیراً و نذیراً و لکنّ اکثر الناس لایعلمون؛ و تو را( پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین) نفرستادم مگر اینکه برای شما کافی است( زیرا او) مژده رسان و بیم دهنده است( یعنی دو قوس نزولی و صعودی را احیاء می‌کند: ب انزال آیات؛ طهارت را می‌آورد و بشارت می‌دهد به آنچه در پیش دارند مؤمنان و نذیر یعنی بیم دهنده است برای دفع خطرات راه و موانع را برمی‌دارد تا بدون توقف به مقصد هو برسیم) اما اکثر مردم معرفت ندارند. قوس نزولی، جهاد اصغر است و قوس صعودی به مقصد مهاجراً الی الله، جهاد اکبر است.

پس شرط، به حرفِ کاف رسیدن است!!!

*عدد ابجد حروف کاف:

عدد ابجد حروف کاف=101 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم زیبای خداوند؛ امین است یعنی فقط در پناه خداوند؛ به شرط رضایت خودش و حجّتش، به امنیت واقعی دنیا و آخرت می‌رسیم. و برابر نام مبارک خداوند؛ اسم است که همان وَسم و نشان اوست.(کاف=101=امین=اسم)

درحقیقت اگر به عدد 101 دقت کنید، مسیر راه دو قوس را کاملا نشان می‌دهد! و در جایگاه حروف کاف به عدد 29 می‌رسیم که برابر با جایگاه کلمه دنیا و مکه است. و جمع ارقامش 11 می‌شود(11=9+2) و 11=ک=هو است.

پس عدد 11، نشان از بی‌نشانه هاست! و نشان از هو که غیبِ غیبِ غیب الغیوب است!

و هنگامیکه کافی خوانده می‌شود، عدد ابجدش 111 است؛ آنگاه در معانی به حرف الف می‌رسد( عدد ابجد حروف الف=111=کافی) که اگر خوب دقت کنید الف برای همه‌ی حروف، کافی است! زیرا کنزالحروف و قطب الحروف و جرثومة الحروف است. و عدد 111 معنی می‌شود به 100+11: عدد 100 برابر با حرفِ ق است یعنی نگهدارنده و عدد 11 برابر است با تمام معانی که ذکر شد. پس الف، نگهدارنده‌ی ظاهر و باطن و همه‌ی هویتِ 11 می‌باشد!

و در مقام به اسم عالی می‌رسد(کافی=111=عالی) و در گنج الحروف به حقیقت کلمه نسا( مخصوص حضرت فاطمه سیدة نساء العالمین سلام الله علیها) معنی می‌گیرد. چگونه می‌توان معنی کرد؟! که خانم کوثر است و خیر کثیر و حقیقت کوثر، آب حیات است. زیرا خداوند در کلام مبارکش( آیه 30 سوره مبارکه انبیا) می‌فرماید: و جعلنا مِن الماء کلّ شیءٍ حی؛ و زنده کردم همه چیز را از آب. پس کوثر عالم؛ خانم سیدة النساء العالمین(س)، برای همه کافی است! و حضرت، باطن الف است و برای عالمیان یک خانم؛ ملیکه‌ی دو جهان کافی است چون مقامش عالی می‌باشد! 

و عدد 11 چگونه عددیست؟!

عدد 11 به عربی، حادی عشر خوانده می‌شود و به فارسی، یازده. عدد ابجد حروف حادی عشر=593 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ من له القدره و الکمال می‌شود یعنی برای کسی که دارای کلّ قدرت و کمالات است.

و جایگاه عددی حروف حادی عشر=161 می‌شود که برابر نام مبارک خداوند؛ مجیب الدعاء است که جایگاه عددی مجیب الدعا= 62= باطن= حمید= واجب الوجود می‌شود. پس ببینید و دقت کنید که عدد 11( حادی عشر) باطن اسرار خلقت را در نشانی هو معرفی می‌فرماید! همانطورکه گفتیم تمام قرآن کریم بین دو عدد یک است. درحقیقت عدد 62 برابر عدد ابجد حرف اول قرآن(ب=2)+ حرف آخر قرآن(س=60) می‌شود(62=2+60 ) و عدد 62 برابر با عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه جمعه است یعنی جمع کننده اول تا آخر قرآن عزیز است!

*یازده به حروف:

جالب است که اگر عدد 11 را به حروف بنویسیم (یازده)، عدد ابجدش می‌شود 27 که این عدد، کلید گشاینده اسرار در عالم دنیا و ظرف ظهور گنج نور می‌باشد. چنانچه در 27 ماهِ هفت(گنج حمد) یعنی ماه پربرکت رجب؛ روز مبعث، پروردگار عالم جانِ خزانه و اسرارش و مفاتیح غیبش را در تولد و ظهور نور در قلب مبارک صاحب ظرفِ کلیه‌ی اسرار؛ محمد مصطفی(ص) نازل فرمود و بعث انقلاب کامل یخرجهم من الظلمات الی النور را افشا فرمود. کسی نمی‌داند این قدر و لیله قدر را که چه اتفاق عظیمی در طول و عرض عالم در دنیا واقع شد!

*سوره مبارکه علق: پروردگار عالم اولین سوره‌ای که از قرآن کریم در روز مبعث به قلب مطهر پیامبراکرم(ص) نازل فرمود، سوره مبارکه علق بود. این سوره مبارکه جزو چهار سوره‌ای است که سجده‌ی واجب دارد(چهارمین سوره‌ی سجده دار است) و جایگاه عددی کلمه سجده=27=یازده است!

عدد ابجد کلمه علق =200 و جایگاه عددیش برابر 47 می‌باشد که جمع ارقام 47 برابر  11 است (11=7+4) و11 = عدد ابجد کلمه هو! حروف کلمه علق برابر کلمه عقل است، درحقیقت پایه و بنیاد ظاهری و باطنی وجود انسان ملکوتی و جسمی، همه وصل به اوست. از او آمده‌ایم و به سوی او باز می‌گردیم "انّا لله و انّا الیه راجعون". پس وجودی که در این دنیا مورد امتحان قرار می‌گیرد، عقل است.

 کلمه یازده یعنی برای همه‌ی انسان‌ها تا قیامت یا، زده شده‌است! همه‌ی ما در دریایِ دنیا، سر دو راهیِ (یا) قرار داریم و باید خودمان انتخاب کنیم. درواقع باید عاشورایی شویم و به بعث خود برسیم تا در قیامت مغبون نشویم. و عدد ابجد حروف یا=11 است و حروف یا؛ ی( حرف آخر الفبا) و ا( حرف اول الفبا) می‌باشد یعنی اول تا آخر الفبا را شامل می‌شود! 

*عدد 11 درحقیقت حروف یا:

عدد حروفِ یا=11 می‌شود و درواقع عالم به حروف یا، زده شده است. درحالیکه عدد حرف ی=10 می‌باشد و خداوند همه‌ی عالم را در گنج حروفِ یا قرار داده است. چنانچه حرف ی، باطن کشتی نجات عالمیان؛ وجود مبارک حضرت علی علیه السلام و آل مطهرش صلوات الله علیهم اجمعین است زیرا سفینة النجات هستند. پس دنیا در،یاست!( رجوع شود به کتاب راز دنیا)

حقیقت عالم دنیا به در،یا خوانده شد به معنی محلّ انتخاب و یا، از حروف انتخاب است و کلّ مجموعه‌ی عالم در حروفِ یا قرار دارد به عدد 11 که دو قوس نزولی و صعودی خوانده شد. و همه اسرار و مخلوقات و گنج‌های حکمت پروردگار عالم در بین دو تا یکِ عدد 11 قراردارد.

اما یکی از اسرار حکمتش همین قرار گرفتن بین دو "یک" است. درواقع یکِ اول، حرف الف است و یکِ دوم؛ عدد آن. و از منظری دیگر: درواقع یکِ اول عدد ابجد الِف است و یکِ دوم؛ الـْف یعنی عدد 1000 است که در جمع 1+1001 می‌شود 1001 برابر با عدد ابجد کلمه ارض که خالق یکتا بین دو قوس آفرینش کلمه ارض را قرار داد که همان باطن 11 است با تمام حروف و کلمات خلقت.{در همین فصل، عدد 1001 در مبحث ذیقعد بطور کامل توضیح داده شده است}

جایگاه عددی کلمه ارض=47 است که حکمت جایگاه آن محلّ تولد موالید عالم است زیرا عالم از این نقطه کشیده شده( دحوالارض شد) و خلق شده است. پس همه در عدد 11 است(11=7+4). و تولد کامل یک نوزاد درصورت تمام شدن 40 هفته بارداری مادر است یعنی 40 تا 7 تا؛ حقیقتِ 47!(280=7×40؛ عدد 280 روز برابر 9 ماه و 9 روز است)

آیا قابل توجه نیست که خداوند کریم خواست این عدد، جایگاه حرفِ ک یعنی کاف باشد{ الیس الله بکافٍ عبده؛ آیا خدا برای بنده اش(  در همه امور) بس نیست؟ سوره مبارکه زمر؛ آیه 36}؟!

اگر خوب دقت کنید حرفِ ک که کاف خوانده می‌شود مثل یک علامت مدّ بزرگ است که بر سر مخلوقات کشیده شده که اگر هر کس سرش را بالا بگیرد و دست حمایت و رحمت خداوند کریمش را ببیند، هرگز به شرک و گناه و کفر آلوده نمی‌شود زیرا او برایش و برایمان در دو عالم کافی است( گر گدا کاهل بود   تقصیر صاحبخانه چیست)

چرا حرفِ ی، یا خوانده می‌شود؟

درحالیکه بیان شد: عدد 11 برابر جایگاه حرفِ ک(کاف خوانده می‌شود) و برابر اسم مبارک خداوند؛ دوا و هو( اشاره به مشارٌالیه ذات اقدس الهی است) می‌باشد. اگر خوب دقت کرده باشید، می‌بینید که همه‌ی عالم که در حرفِ یا غرق است، اشاره به اوست! اما بوسیله‌ حرفِ ی که عدد ابجدش 10 می‌باشد و این عدد از جمع 1 تا 4 بدست آمده که اسرار آفرینش را دربردارد و گنج 4 روی 10 خوانده می‌شود یعنی چهارده نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین، گنج عشر هستند. درحقیقت خداوند باریتعالی خود را در ظهور وجود مبارک پیامبران علیهم السلام و در باطن وجود مقدس چهارده نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین، معرفی و شناسانده است.

پس وقتی عالم در حروفِ یا معرفی می‌شود درواقع همه‌ی گنج‌ها که به حرف کاف ظاهر می‌شوند، نشان دهنده‌ی اینست که خداوند عالم، کفایت همه‌ی مخلوقاتش را در ظلّ رحمت بی‌نهایتش؛ معصومین صلوات الله علیهم اجمعین قرار داده و ایشان، سایه‌ی خداوند هستند(ظلّ الله). و اگر خوب دقت کنید معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، کاف هستند و خداوند بر همه‌ی وجودها کافی است.

و حرفِ یا از دو حرفِ ی و الف تشکیل شده که حرف اول و آخر حروفند. پس ظاهراً دو حرفند اما درواقع 32 حرف هستند. و درعربی همه‌ی 28 حرف، عدد 10 را نشان می‌دهد( جمع ارقام 28 می‌شود 10:  8+2=10 ) و 10 حرف اول، جمع کننده‌ی همه‌ی حروف و اعداد ابجدی هستند: ابجد هوز حطی. پس حرف اول؛ الف و آخرش حرفِ ی است.

وجود مبارک امام حسین(ع)؛ صاحبِ عدد 10(=ی):

چنانچه می‌دانید وجود مبارک حضرت اباعبدالله الحسین(ع) که در بدو تولد به عدد 10 متولد شده است؛ یک خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش( و تسعة المعصومین من ذریة الحسین علیهم السلام)، صاحب عدد عشر(یعنی 10=ی) است {در عربی، یا(=11)  خوانده می‌شود} پس  حضرت، امام عاشورائیان است.

درواقع آقا وارث اولین و آخرین وجودهای مقدس است یعنی از حضرت آدم(ع) تا خاتم (ص)! عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)=128 است که معنی می‌شود به 100+28 : که 100=ق یعنی نگهدارنده و 28 ، تمام حروف و کلمات و اسرار قرآن است. پس حضرت با جان و خون مبارکش اول تا آخر هدف پروردگار عالم را نگه داشت که همه جمع در کتاب نورانی قرآن؛ کلام الله و کتاب الله است.

  چرا کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا؟  زیرا اسرار عالم در حرفِ یا است و این حرف، حرف انتخاب است. و خداوند همه‌ی انسان‌ها را در امتحان انتخاب بر سر دو راهی قرار داده است. چنانچه عالم دنیا را به شرط درست انتخاب کردن و صحیح استفاده کردن و اطاعت و بندگی خودش در راستای آخرت قرار داده و زندگی جاوید و پاداش کریمانه‌ی خودش را آنجا به بندگانش عطا می‌فرماید و بالعکس... .

*نکته: همانطورکه بیان شد عدد ابجد کلمه دوا=11 می‌شود که او(هو=11) برای همه‌ی بیماری‌های بشریت دواست زیرا در جمع اعداد 1 تا 11 به عدد 66، برابر نام مبارک الله جلّ‌جلاله رسیدیم. پس شاید برای همین است که تربت امام حسین(ع) دوای همه‌ی دردهای دنیایی و آخرتی ما می‌باشد چراکه دوا=11=یا و امام حسین(ع) صاحبِ عدد 10(=ی) است!

عزیزان این نکات ناگفته باید گفته شود و این معارف دقیق و ریشه‌ای باید بازگو شود تا اعجاز مهندسی عالم خلقت برای همگان الی یوم القیامة افشاشود! که همه بدانند اسراری که وجود مبارک امام حسین(ع) در کربلا پرده گشایی کرد مثل معراج جدّ بزرگوارش بود که تمام آسمان‌ها تا عالم قرب" ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی" را گذراند و در عالم قرب ساکن شد. درواقع پیامبر(ص) دو قوس را طی مسیر کردند و راه گشا برای بندگان و امت و شیعیان و محبّین خود و فرزندان نورانی معصومشان(ص) شدند.

امام حسین(ع) در محور وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است؛ ایشان پنجمین معصوم در عالم اسرار است که 9 ذریه معصوم(ص) در بطن نورانیش است که اتصال دهنده‌ی دو قوس نزولی و صعودی است. وجود مبارکش به عدد 5؛ پنجمین معصوم(ص) قوس نزولی است که عاشورا را در عالم دنیا رقم زده است و ایشان خود به عدد 10 قدوم مبارکش به دنیا رسیده؛ یک خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش. پس عدد عشر را داراست و امام عاشورائیان است. و قوس صعود به وجود مبارک فرزندش ابالحسن علی بن الحسین زین العابدین سیدالساجدین(ع)؛ معصوم ششم(ص) است که به عدد 9 قدوم مبارکش به دنیا رسیده که احیاء دین و اسلام و صعود دهنده‌ی تمام اهداف عاشورا و رساننده‌‌ی آن تا به ظهور نهمین فرزند امام حسین(ع)؛ حضرت مهدی(عج) می‌باشد. پس اتصال به این همه زیبایی که حقیقت عروج و رسیدن به عند ربهم یرزقون؛ درواقع عروج همه‌ی خاان و شیعیان به عالم قرب و ساکن شدن به منزله‌ی عند ربهم یرزقون الی یوم القیامة است، به برکت زحمات و جانفشانی و ایثارهای اباعبدالله الحسین(ع) است که راه معراج و صعود را برای همگان گشود. هر که دارد هوس کربُ بلا بسم الله.

پس حال پرده گشایی از واقعه کربلا در روز هفتم و باطن مائده بهشتی در کربلا:

درواقع عالم دنیا درعدد 7 غرق است و اسرار آن در مبحث عدد 17(فصل هفتم) بخوبی بیان خواهد شد. و همانطورکه می‌دانید پیامبر بزرگوارمان حضرت محمد(ص)؛ صاحب حمد و همه‌ی اهل بیت نورانیش(ص)؛ حقیقت حمد هستند. چنانچه شیخ محی الدین عربی در کتاب مناقب شرح اسرار ولایت اهل بیت(ص) صفحه 209، درباره اباعبدالله الحسین(ع) می‌فرماید:" المُتشخص بِالف الاحد فاتحة الکتاب". درواقع حضرت کلید کتاب خداوند در گشایندگی حقایق آیات به عمل است. و "الشهادة والی ولایة السیادة الاحدیه"؛ مقام درجه یکِ آقا والی ولایت سادات در مقامات توحیدی است. او 20 ِ عالم در رساندن قوس نزولی به حقیقت قرب در عالم صعود در مقام احدیت است. و ایشان "الجمع الوجودی الحقیقة الکلید الشهودی" است. همانطورکه بیان شد حضرت به عدد 5(پنجمین معصوم) باضافه 9(ذریه نورانی در بطنش) می‌شود 14؛ محور اهل بیت(ص) و جمع کننده است.

وجود مبارکش در مقام اسم زیبایش، دومین نام مبارک حسن(ع) را داراست. و عدد 10 که برابر حرفِ ی است بین حرفِ سین و نون اسم مبارک حسن(ع) قرار گرفته که حسیـن(ع) خوانده می‌شود. عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)=128 است که جمع ارقامش 11 می‌شود(11=8+2+1) و در دایره حیات مهندسی عددی، وقتی عدد 2 در توان 7 قرار می‌گیرد( یعنی همان باطن توان حمد) می‌شود 128. اینجا نکته مهمی باز می‌شود!

اولا حضرت تمام توان 7 گانه‌ی حمد پروردگار عالم به عنوان بندگی خالصانه در مجرای رضا به رضای خداوند بدون ذره‌ای کم و کاست، اوامر خالق خودش را اجرا کرد. به حالت سجده( که باید 7 موضع بدن روی زمین بیاید تا سجده کامل انجام شود) حضرت به تمام وجود ساجد شد و سر بلند نکرد تا سر از بدنش جدا کردند. لعنت خدا بر قاتلین امام حسین(ع) الی یوم القیامة

اما اصل معنا اینست که باید از 7 گذر کنیم و به 8 برسیم. درواقع بهشت 8 درجه دارد و ثمن عالم رضا(ع) است که امام رضا(ع)، امام هشتم می‌باشد. پس حضرت، عالم را به مقام رضا با شهادت فی سبیل الله خودش رسانید. درواقع آن مهندسی که اشاره شد این بود که حضرت خود، عدد عشر یعنی صاحب حرفِ ی است(با توضیحاتی که قبلا بیان شد) و این حرف به شکل کشتی است و حضرت، صاحب سفینه‌ نجات است. پس آقا در یا قرار دارد درحالیکه کربلا خشک است و به یک اسم تفتان خوانده می‌شود اما گفتیم که حرفِ یا؛ حرف انتخاب است و عاشورا؛ ظرف انتخاب، و اباعبدالله الحسین(ع)؛ صاحب العلامة و کفیل الدین و وارث لخصوصیات سیدالمرسلین و وارث همه‌ی انبیا(ع) و معصومین(ص) و امام عاشورائیان در عالم دنیا است. و باید اهداف 124000 پیامبر(ع) و اوصیائشان و معصومین(ص) تا وجود مبارک خودش را در عاشورا به عرصه‌ی عمل و هدف نهایی پروردگار عالم که هدایت است، برساند و نتیجه این باشد. همانطورکه یکی از اسماء دنیا، عالم شهادت است، اصل حق شهادت را در دنیا پایه گذاری کند، آن شهادتی که انسان نمی‌میرد بلکه زنده می‌شود. این هدف غایی عاشورا است. و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 169)؛ و نپندارید آنان که در راه خدا کشته شدند، مردند بلکه زنده‌اند نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

دقت بفرمایید! اینجا قلم عالم وجود؛ جسم اباعبدالله الحسین(ع) و عالم دنیا؛ لوح و خون مبارکش؛ جوهر یعنی نون است که در گودال قتلگاه نوشت: ن و القلم و مایسطرون، این حیات نون است که پشت باء بسم اللهِ عالم؛ اباالحسن علی بن ابیطالب(ص){پدر بزرگوارش}، در قتلگاه قلب به میم شد و ممات را به حیات طیب ابدی تبدیل فرمود. زیرا تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم، 19 حرف است و تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) هم 19 حرف است اما نوزدهمین حرف، حرفِ ن اسم مبارک حسیـن(ع) است.

پس باید با انتخاب صحیح از دریای دنیا بیرون بیاییم تا وارد رضوان پروردگارعالم شویم یعنی از عدد 7 دنیا وارد عدد 8 بهشت و رضوان الهی شویم. اینجا یک رمز باز می‌شود! که چرا ماهی که اصل زندگیش در دریاست، باید بیرون از آب جان بدهد تا حلال شود؟! خوب فکر کنید!

پس در دریای عاشورا خیلی‌ها با امام حسین(ع) آمده بودند اما ایشان را تنها گذاشتند و رفتند، کسی که او خود سفینه‌(کشتی) نجات عالم است و به قول شیخ محی الدین عربی(شرح مناقب ص208) خوانده می‌شود به " الخارج عن محیط الاین{ یعنی او هرگز در دریا نبود و دائماً در ساحل یقین بود و خواست بندگان خدا را نجات دهد} و الوجود انسان العین لُغز الانشاء و کهف الامامة"  یعنی او چشم حقیقت انسان است و گشاینده‌ی معمای ایجاد خلقت است و حاصل مضمون نشأة ابداع ذوق، بخشنده اذواق یعنی شوق آورنده‌ی شوق‌ها، مطلب مُحبین و مقصد عشاق "مطلب المحبین و مقصد العشاق المقدس" است. اما آن کسانیکه وفادار شدند باید با انتخاب وجود مبارک امام(ع) از دریای دنیا بیرون می‌آمدند! خوب دقت کنید! پس عدد(روز) 7 آب را روی خیام امام حسین(ع) بستند. درواقع آنها به ساحل خشکی یقین رسیدند و از این دریا بیرون آمدند و میته نشدند بلکه به مقام حلال خداوند رسیدند! چگونه بیان کنم که حضرت، متعالی‌ترین راه علو و خوشبختی در طریق صعود الی الله را پرده‌برداری فرمود! و وجود مبارکش "...عن کلّ الشین" است. او افشاکننده و پرده بردارنده از ظلمات به نور قرب الهی می‌باشد.

بنابراین سه روز در خشکی، ارتقاء مقامات را از اسفل به اعلا پیمودند. چنانچه سه روز می‌شود 3 تا 24 ساعت که رویهم 72 ساعت می‌شود برابر عدد ابجد کلمه سجده؛ آنها به بلوغ اطاعت نائل آمدند و نماز عشق را در ظهر عاشورا به امامشان پیوستند و امام حسین(ع) نماز ظهر را علناً بپافرمود و به جماعت خواند. درواقع ظهر، رسیدن به کمال مظهریت نور شمس است و پرده بردارنده‌ از همه‌ی ظلمات، در ساعت ظهر، خانه خدا سایه ندارد و امام معصوم(ص) هم، پس حجت بر همگان تمام شد. و در نماز عصر حضرت تنها در قتلگاه نماز را بپا فرمود و آنگاه که سر بر سجده‌ی خالصانه گذاشت، سر را به قربانی فرستاد. لعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین

سه روز هم پیکرهای مطهرشان پاره پاره روی زمین بود تا تمام آسمان‌ها و زمین‌ها به آنها سجده کنند. زیرا این سه روز هم در مقام عدد 72 به سجده تمام شد. زیرا حضرت وجودش در حقیقت الرضاالسُرور تُمرالقضا یعنی رضاشدن و خوشحال شدن بر تلخی قضا است و او سرّ الواجد و الموجود است و او المتحقق الکمال الاعظم یعنی به تحقق رساننده به کمال اعظم است. پس همه، مأمومینِ امام خود شدند. و وقتی ملعونین سرها را بر روی نیزه گذاشتند، عدد ابجد نیزه هم 72 است یعنی وجودهای مبارک هرگز از امامشان  و از سجده و نمازشان جدا نشدند. این معنی تعالی است زیرا در سجده می‌گوییم: سبحان ربی الاعلی و بحمده یعنی پاک و منزه است آن خدایی که هر لحظه خاک را به گیاه، گیاه را به حیوان و حیوان را به انسان و انسان را در سجده و اطاعت محض به سوی خودش به اعلا می‌برد. این باطن حقیقت اسرار مقامات عاشوراست. پس زنده حقیقی شدند و زنده ماندند و زنده خواهند بود الی یوم القیامة.

اللهم اجعلنا مِن العاشورائیّون و المهدویّون.

درحقیقت وجود مبارک امام حسین(ع) مائده بهشتی را برای یارانش افشافرمود که در آن بیابان خشک و سوزان، اطعام شوند تا به نفس مطمئنه برسند و انتخاب صحیح داشته باشند! اینجا حقیقتی از آیه 112 سوره مبارکه مائده که می‌فرماید حواریون از حضرت عیسی(ع)خواستند سفره‌ای از آسمان در بیابان ظاهر شود که از طعام بهشتی باشد و نامش شد مائده... روشن می‌شود! خوب دقت کنید! در اینجا چند نکته قابل تأمل معنا می‌شود:

1)وجود مبارک حضرت عیسی(ع) و امام حسین(ع) خیلی به هم شباهت دارند: تولد هر دو وجود مبارک به عدد 6 ماهگی است که استثنا می‌باشند. شِش درواقع همان شُش است که محلّ نفَس و دَم است و تا وقتی نفس داریم، حیات جریان دارد. حضرت عیسی(ع) صاحب دم مسیحایی بود یعنی نه تنها خودش پیامبر الهی و زنده کننده‌ی باطنی بود، در ظاهر هم وقتی حضرت در گِل و کالبد بی‌جان می‌دمید، زنده می‌شد(به اذن خدا) ولی این اعجاز حضرت برای زمان خود بود. اما وجود مبارک امام حسین(ع) به دَم مسیحایی خود این مرده‌ی انسانی را الی یوم القیامة احیا کرد یعنی هر سال عاشورا و اربعین می‌شود و خون اباعبدالله الحسین(ع) می‌جوشد( خوب دقت کنید که به خون هم دَم می‌گویند و حضرت ثارالله است!) و این گردش خون به تمام موجودات حیات می‌دهد و باعث زنده شدن دین می‌شود. درواقع نفَسِ معصوم(ص)، احیای حیاتِ عالمیان است نه تنها در دنیا، بلکه در دنیا و آخرت.

 و از طرفی تمام رسالت حضرت عیسی(ع) با پهن کردن سفره(مائده بهشتی) بر همه تمام می‌شود{درواقع هرچه خداوند می‌خواهد از اسرار عالم بالا بیاید، به وجود ایشان آمد و تمام شد} و حضرت عروج می‌کنند. ایشان آخرین پیامبر از نسل حضرت اسحاق(ع) هستند و حیاتشان آسمانی است. به یک قول سَر مبارک امام حسین(ع) را به آسمان‌ها برده‌اند و به زمین نیامده است و حضرت پنجمین و آخرین وجود مطهر پنج تن(ص)، در خلقت نوریشان در عالم سِرّ است و آقا وارث تمام انبیا و اولیا می‌باشد. پس این حیات را خداوند در بطنِ یک سفره رحمت به دَمِ الحسین(ع) الی یوم القیامة به همه عنایت می‌فرماید. درواقع باطن سفره‌ی عرشی است که روی عشر می‌آید و امام حسین(ع) صاحب عشر و امام عاشورائیان است. تمام اسرارعرشی روی فرش می‌آید؛ وراثت تمام انبیا(ع) را آقا دارد؛ حضرت تمام برکات 124 هزار پیامبر(ع) و کتاب‌های آسمانیشان را در کربلا می‌آورد.

2) آیه‌ی  114 سوره مبارکه مائده: قال عیسی ابن مریم اللهم ربّنا انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لاوّلنا و آخرنا و آیة منک وارزقنا و انت خیرالرازقین؛ عیسی(ع) پسر مریم(س) گفت: بارالها ای پروردگار ما بفرست برای ما مائده‌ای از آسمان تا این روز برای ما و کسانی که پس از ما آیند عید مبارکی گردد و آیت و حجتی برای ما باشد که تو بهترین روزی دهندگانی.  دقت کنید که قرآن عزیز 114 سوره مبارکه دارد پس درواقع باطنِ قرآن، مائده بهشتی خداوند برای همه‌ی بندگان است. و قرآن، 12 قسمت است و هر قسمت، 10 حزب(یعنی گنج عشر) که 120 حزب می‌شود برابر با عدد ابجد کلمه احسان و نام مبارک علیّ(ع) (با یاءِمشدد)، پس قرآن مجید؛ سفره احسان خداوند متعال و مأدبة الله است{ اینجا جای تأمل است که چرا خداوند را به نام مبارک قدیم الاحسانش به امام حسین(ع) قسم می‌دهیم: یا قدیم الاحسان بحقّ الحسین(ع)؟!}. سفره امام حسین(ع)، سفره‌ی خداست، قانون خداست و قرآن خداست!  و قرآن به تمام حروف و کلمات در عاشورا معنی می‌شود. پس با اشکی که با صدق برایش ریخته شود، جریان نون در وجود می‌آید؛ غذای باطن می‌شود!

اما خورندگان از این سفره درحقیقت باید از دریای دنیا بیرون آمده باشند تا این غذا نصیبشان شود. نکته ظریف اینجاست که وقتی آیات قرآن را می‌خوانیم؛ به چشم می‌بینیم و به گوش می‌شنویم، درواقع آن را می‌خوریم و اگر هضم بدن شود، فعل نورانی ما می‌شود و بدن عملمان فربه می‌شود! پس همه می‌توانند از برکات قرآن استفاده کنند. بنابراین اصل مائده بهشتی یعنی1-وجود ائمه معصومین(ص) که قرآن ناطق هستند و 2- قرآن مجید که ولایتِ صامت است و درواقع قرآن، گنج ولایت است و ولایت، قرآن ناطق است( ظاهر و باطن هستند)!

3)حواریون در خشکیِ بیابان، طلب مائده کردند. پس این عزیزان هم در یقین بودند، خواستند نفسشان مطمئن شود یعنی به وجود حضرت موسی(ع) از آب گرفته شده بودند. قالوا نرید ان ناکل منها و تطمئنّ قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا و نکون علیها من الشاهدین(آیه 113 سوره مبارکه مائده)؛ حواریون گفتند می‌خواهیم از آن مائده آسمانی بخوریم تا دل‌های ما مطمئن شود( و بر یقین ما بیفزاید) تا براستی عهدهای تو پی ببریم و بر آن گواه باشیم.

 این اتصال به مائده حقیقی است که مائده ولایت است! از همان شب که حضرت عیسی(ع) به آسمان عروج کردند، حواریون، ظرفِ حیات دین شدند و حکمت را بر همه جاری کردند که حکمت، باطن ولایت و قرآن است!{ جالب است که جایگاه کلمه حکمت=54 می‌شود که برابر با جایگاه کلمه قرآن است!}

4) به فرموده امام باقر(ع){ کتاب تفسیرعیاشی ج1.ص378.ح224} ... مائده‌ای که بر بنی اسرائیل نازل شد، با زنجیرهایی از طلا آویزان شده بود.. و 9 ماهی و 9 قرص نان در آن وجود داشت... . دقت کنید! نون می‌شود تمام مجرای جوهر؛ تا نخوری، قوّه نگیری، نون ظاهر نمی‌شود. در باطن: نون، غذای روح است و ماهی، غذای جسم. اما هر دو باید در بلوغ(9) خورده شود. نون برکت است؛ اگر در راه خدا خورده باشی، ساجد می‌شوی، عالم می‌شوی. و غذای ظاهر هم باید از این دریا بیرون آمده باشد تا حلال باشد(هر لقمه‌ای را نمی‌شود خورد). پس سفره حرمت دارد و باید مطابق اذن و رضای خدا باشد.

5)نکته مهم این است که چرا با طلا؟! زیرا این مائده، پاک‌ و منزه است و برای مخلصین است. و چون عدد ابجد طلا=40 و جایگاهش 22 است و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه توحید(اخلاص) به قلب مطهر پیامبر(ص) 22 است، همچنین جایگاه کلمه عبد هم 22 می‌شود. شاید خداوند متعال هر عبد مخلصی را به این سفره دعوت می‌کند؛ به شرط اخلاص و اخلاص یعنی توحید محض. درواقع طلا همان توحید و خلوص بود، سفره‌ای که هر که از آن بخورد، مخلص می‌شود. در کلمه مـُحرم دقت کنید! شروع و پایانش با حرفِ م به عدد 40(=طلا) است. سفره‌ی آقا همیشه پهن است اما در دهه‌ی اول محرم، با 10 روز شرکت در روضه و عزاداری حضرت، می‌خواهیم اهلِ این حرم شویم و وطن ما شود(شیعه و محب شویم).

6)درحقیقت این مائده برای یک روز نبود، بلکه تا آخر دنیاست! و امام حسین(ع) حامل 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش است و امام بعد که فرزند بزرگوارش می‌باشد؛ حضرت زین العابدین سیدالساجدین(ع) در روز عاشورا تاج ولایت را بر سر می‌گذارد، به عدد 9 بدنیا آمد و او رسم کننده‌ی دایره‌ی توحید است تا ظهور نهمین فرزند امام حسین(ع). اللهم عجّل لولیک الفرج

7)طبق حدیث بالا،  9 ماهی در سفره است؛ زیرا عالم دنیا که دریاست و دریا، جایگاه ماهی است و حیات ماهی در آب است و به بلوغ 9 در سفره‌ی ظرف دنیا که باطن دریاست! و این سفره اگر برای مؤمن بخواهد پهن شود باید ماهی‌هایش از آب گرفته شوند و پخته و حتی سرخ شوند، تا حلال و قابل خوردن برای مؤمن باشند. دقت کنید! پس برای حواریّون، آماده نازل شد؛پخته و سرخ شده!

ولی یاران آقا ماهی‌هایی هستند که در خشکی، شهید شدند و حلال شدند(میته نشدند)؛ این ماهی‌های سرخ شده، همه از آب دنیا درآمدند، اربعینی شدند و سبز شدند( این اطعام حق است، شرطش این است که حسینی شوی؛ روزه از گناه باشی). اما سپاه مقابل حضرت، ماهی‌هایی هستند که در دریا، کشته شدند و نجس شدند(کافر شدند) و حروم شدند ( در دنیایِ 7 حبس شدند)؛ آنها فقط برای چند روز آب را برای خود بر آب کوثر ترجیح دادند و از لحظه مرگشان، تشنه ابدی شدند. بعبارتی کربلا باطنِ حوت(ماهی) است: آنها که لا اله الا الله گفتند از باطن طهارت خارج شدند{همچون حضرت یونس(ع) که از دهان ماهی به سلامت در ساحل(یقین) خارج شد}، زنده شدند و به عند ربهم یرزقون رسیدند. اما سپاه مقابل از مخرج نجاست خارج شدند و مُهر لعنت خوردند و وارد جهنم شدند.

8)اما سفره‌ی کربلا کجا و آن مائده که برای حواریون آمد کجا؟! چگونه می‌توانیم توصیف کنیم؟!  این سفره باید در نینوا و تفتان ارض کربلا پهن شود! سفره عاشورا، دریای مجسم است و ماهی‌هایش یاران باوفای آقا، سفره‌اش تشنگی است و نانش اطاعت مولا. وای که چه سفره‌ای که از نوزاد 6 ماهه‌ی حضرت تا جوان 18 ساله‌اش باید پرپر شوند؟! عزیزان 2 تا 9 تا می‌شود 18 تا که برابر اسم مبارک حی خداوند است و از خانواده محترم اباعبدالله الحسین(ع) 18 وجود مبارک در کربلا شهید شدند!

9)وقتی مائده بهشتی آقا می‌خواهد ظاهر شود، اول آب را می‌بندند. از روز هفتم آب را بستند، باید بگویم آنها چه کاره بودند؟ اینجا امر ایجادی جلوه کرد و چشمه‌ی حکمت فوران کرده، ظهور حقایق معنوی روشن شده و خفّت مادّیت را به چشم عالمیان آورده است. پس یاران حضرت با انتخاب صحیح از دریای دنیا با تمام ذوق و شوق بیرون آمدند بدون اینکه علاقه‌ای به دریای دنیا داشته باشند زیرا آنها سوار کشتی نجات اباعبدالله الحسین(ع) شدند. زیرا کف کشتی، خشکی است. کشتی از جنس چوب عرشی است که پیامبر(ص) فرمود: حسین منّی و انا من حسین.  و عرش یعنی سقف چوبی. پیامبر(ص) خودش صاحب عرش است چنانچه در حدیثی فرمود: چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، پس نور عرش از من است... { حدیث هشتم ازکتاب جنة العاصمه}.

10) آیه 115 سوره مبارکه مائده می‌فرماید: قال الله انّی منزّلها علیکم فمن یکفر بعد منکم فأنّی اعذّبه عذابا لا اعذّبه احداً من  العالمین؛ خداوند فرمود: من آن مائده را برای شما می‌فرستم ولی هر که بعد از نزول مائده کافر شود همانا من او را عذاب می‌کنم که هیچ یک از عالمیان را چنان عذابی نکرده باشم. پیامبر(ص) فرمود: سفره‌ای پر ازگوشت و نان نازل شد. چون آنها از عیسی(ع) غذایی را خواستند که دائم بخورند و تمام نشود. فرمود: به آنها گفته شد: تا وقتی در آن خیانت نکنید برای شما این سفره باقی می‌ماند و اگر چنین کاری بکنید مستوجب عذاب می‌شوید. هنوز روز را به شب نرسانده بودند که خیانت و پنهان کاری کردند و سفره برچیده و خیانت نمودند. امام صادق(ع) فرمود: وقتی آن سفره بر عیسی(ع) نازل شد، به حواریون گفت: از آن نخورید تا وقتی که خدا به شما اجازه دهد. اما مردی از آنها از آن غذاها خورد... .{ کتاب تفسیرعیاشی ج1.ص378 }

11)همه‌ی این درس‌ها در عدد 11(یازده) است. چون فقط انتخابِ صحیح است که انسان را سر سفره رحمت خداوند می‌نشاند! سفره‌ی امام حسین(ع)، روزه از گناه، روزه از هوای نفس، روزه از ظلمات است. پس وقتی با انتخاب درست، به بلوغ 9(نُه) برسی یعنی به غیر خدا، نَه بگویی(لااله الا الله)، به عاشورا می‌رسی، زنده می‌شوی!

12)بلوغ کربلا چنین شد که اباعبدالله الحسین(ع) همه را به این سفره دعوت کرد اما رمز آن، سجده به درگاه خداست یعنی اطاعت محض حجت خداست، با عدد 72 که برابر عدد ابجد کلمه سجده است.

13)بنابراین جانم به قربان حضرت که او همان ماهی فتاده به هامون کربلاست و همه‌ی یاران باوفایش که در تفتان کربلا سرخ شدند و در خشکی هامون با 3 روز لب خشک و در زیر سمّ اسب‌ها،  3 روز هم اجساد مطهرشان در بیابان...، مائده‌ای را برای جهانیان سفره‌اش را گسترانید که الی یوم القیامة دعوتنامه می‌فرستد؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا، هر که دارد هوس کربُ بلا بسم الله.

 کربلا به یک معنا می‌شود: کرب یعنی مزرعه و لا یعنی توحید محض. یعنی در دنیا باید دانه‌ی توحید بکارید تا در قیامت اخلاص یعنی خلاص شدن از آتش جهنم را برداشت کنید. پس سفره مائده بهشتی را در رضوان الله اکبر الهی می‌چشیم و لذت می‌بریم الی یوم القیامة. حال خوب در این آیه شریفه تأمل کنید که چگونه خداوند برکاتش را نه برای یک قوم بلکه برای همه‌ی انسان‌ها پهن کرده و همه را دعوت می‌فرماید!  

14) اما 9 قرص نان در این سفره بنا به قول امام باقر(ع) بود. چنانچه سفره بدون نان، سفره نشینان را سیر نمی‌کند! حال بدانید آن ماهی و نان چیست؟ درواقع اگر به عاشورا دقت کنید، یک روز بود و ماهی‌ها در یک روز در کربلا بیرون ریختند. اما نون!! که باید قوت لایموت بندگان خدا بماند، آن حجّت بر حق خداوند است که امروز وجود مبارک صاحب العصر و الزمان اباصالح المهدی(عج)؛ نهمین فرزند امام حسین(ع)؛ قرآن ناطق است. درمقابل قرآن صامت در 114 سوره مبارکه با تمام حروف و کلمات و معانی و حکمت‌ها و مفاهیم و انوار مقدس هدایت و چشمه جوشان حیات طیب، مائده بهشتی است که در منازل همه‌ی  مسلمانان است، نان(معنوی) و برکت سفره‌ی هدایت و عمل آنهاست. جالب است که عدد ابجد کلمه قرآن =351 در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=1+5+3). و وقتی 351 بر 9 تقسیم شود، 39 می‌شود که برابر جایگاه حروفِ سین است که در قلب‌ها می‌نشیند! و تمام سلامتی دنیا و آخرت بندگان خدا را در ترازوی میزان درمان می‌فرماید.

15) چه رمزی است که در زمان ظهور، حضرت مسیح(ع) تشریف می‌آورند و پشت وجود مبارک حضرت مهدی(ع) نماز بپا می‌دارند؟!  راستی این همه حکمت و معنا چگونه تفسیر می‌شود؟! که آن روز حقیقت سفره مائده زمان حضرت عیسی(ع) به وجود امام زمان(عج) معنا می‌شود و چنان گسترده می‌شود که دیگر خائنی سر آن سفره نیست و آن خوان رحمت الی یوم القیامة ادامه دارد به انواع نعمت‌ها و انوار و برکات و همه از این سفره متنعّم می‌شوند. اللهم الرزقنا

آن روز همه از دریای شک و تردید بیرون آمده‌اند و همه در ساحل یقین پشت امام معصوم(ص) به درجات عالیه انسانیّت نائل می‌شوند. البته فراموش نکنیم که قبل از ظهور باید ایمان آورده و آماده شویم چنانچه در زیارت آل یاسین می‌خوانیم: ... و انّ رجعتکم حقٌ لاریب فیها یوم لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا...؛ و محققاً رجعت شما حق است و در آن هیچ شک و ریب نیست در روزی که سود ندهد به کسی ایمانش اگر از پیش ایمانی نداشته و عمل خیری به ایمان خود نکرده... .

16) سوره مبارکه آل عمران یکی از عجائب قرآن کریم است. خداوند خواست که وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) صاحب دو فرزند گرامی و نورانی گردد: یکی حضرت اسحاق(ع) که فرزندانش پیامبران بزرگوار تا حضرت عیسی(ع) هستند و یکی حضرت اسماعیل(ع) که نسل مبارک(جسمانی) حضرت محمد(ص) و فرزندان گرامیش(ص) از ایشان است. حال دقت کنید! این سفره رحمت آل عمران از طرف حضرت ابراهیم(ع) جمع کننده نسل خود اوست که در آخر، آخرین فرزند پیامبر از نسل حضرت اسحاق(ع) یعنی حضرت عیسی(ع) به آخرین نسل از فرزندان حضرت اسماعیل(ع) یعنی پشت امام زمان(عج) اتصال پیدا می‌کند. همانطورکه در عالم سِر، همه نسل پیامبران(ع) از حضرت محمد(ص) است، کمان دایره نسل مطهر پیامبر(ص) با وجود حضرت مهدی(عج)؛ با نام مبارک جدّش طلایه دار گردیده و کمان دایره همه را پیوست می‌دهد. و حضرت عیسی(ع) پشت وجود مبارکش قرار می‌گیرد. الله اعلم   

*در(یا)یِ دنیا

در ادبیات فارسی حرفِ یا؛ حرف انتخاب است( بین دو انتخاب یعنی دو راهیِ دنیا و آخرت). در ضمن اینکه عدد ابجد یا=11 است که همه انسان‌ها در تمام ساعات عمر خود، بین دو راهی قرار دارند و هر لحظه باید راه صحیح را برای خود انتخاب کنند. هر کار یا عقیده‌ی انتخاب شده، به یک نحو مسیر زندگی و سیرت و صورت و جهتِ تمام امور ما را در رهن خود قرار داده و انسان، ساکن در انتخاب خود می‌شود. همانطورکه پروردگارعالم در سوره‌ی مبارکه مدثر آیه38 می‌فرماید: "کلّ نفس بما کسبت رهینه" هرکس مرهون انتخاب خود است و باید پای انتخاب خویش پایداری کرده و به اتمام رساند.

امتدادِ این انتخاب تا قیامت کشیده می‌شود و مسیر صراط آخرتی ما را معیّن کرده و حتی جایگاه ما را که در کدام قسمت و در چه درجه‌ای از بهشت یا جهنم هستیم، مشخص می‌کند و تمامِ زحمات دنیای ما در آنجا به جایگاهِ ذیقعد خود می‌رسد و آنجا به هیچکس ذره‌ای ظلم نمی‌شود و هر نفسی بردارنده‌ی بارِ خود است؛ طبق آیه 164سوره مبارکه انعام و 15سوره مبارکه اسرا "ولاتزرُ وازرة وزرَ ا ُخری ".

بنابراین حروفِ (یا) یعنی انتخاب و (یا) یعنی بین دوراهی قرارگرفتن! حال آنهایی که فقط دنیا را انتخاب کنند و تمام سرمایه را برای دنیا خرج کنند، آخرت بی‌هویت وارد می‌شوند. و آنهایی که آخرت را انتخاب می‌کنند؛ هم در دنیا با هویت هستند و هم در آخرت باهویت وارد می‌شوند!

پس انسان در دنیا دائماً در،(یا)ی انتخاب خود غوطه ور است تا جائیکه در هجوم در(یا)ی انتخاب خود به صورت امواج، بالا و پایین می‌رود و دائماً در حرکت است پس ثبات انسان غیرممکن است و نمی‌تواند صاحب جایگاه شود مگر اینکه در ساحل خشکی یقین قدم بگذارد.

*انسان در دنیا پشت 3 ظلمت است:

هر کس در دنیا پشت 3(ثلاث) ظلمت قرار می‌گیرد(1.ظلمت دنیا،2. ظلمت جسم،3. ظلمت نفس) و به عبارتی پشت 3 ظلمت رحم مادر است تا بدنیا بیاید و در دنیا دائماً در، یای انتخاب قرار دارد(کلّ یومٍ عاشورا کلّ ارضٍ کربلا) تا وقتی که بخواهد با انتخاب صحیح به کمال انسانی ارتقاء پیدا کند و به قرب الهی برسد باید در رحم دنیا که پشت سه ظلمت ثلاث است به صورت و سیرت انسانی به سلامت از در(یا)ی دنیا به ساحل نجات برسد. شرط رسیدنش جهادالنفس یعنی جهاد اکبر در راه رضای خداوند و حجت اوست.

پس باید در جان وجودمان فقط با خدا و خلیفه‌های برحقّش انس بگیریم و در ظلمت دنیا از عبادت و بندگی(که نور است) دست نکشیم و دائماً نجات خود را از او بخواهیم. کسانیکه اینجا از ظلمت رحم دنیا متولد نشوند و به ساحل نجات یقین و ایمان نرسند، اگر عمرشان تمام شود از ظلمت در(یا)ی دنیا وارد ظلمت قبر می‌شوند و چشم باز نکرده وارد چاه قبر می‌شوند، آنگاه پرده‌ها برایشان برداشته می‌شود که هیهات! دیگر راه بازگشتی نیست!!!

خوب دقت کنید! عالم ده تا ده تاست:

خداوند در سوره مبارکه انعام(آیه 160) می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها...؛ هر کس که با خودش عمل حسن بیاورد( اشاره تا قبر) پس به او 10 تا مثل آن را می‌دهیم.

از این آیه مبارکه استنباط می‌شود که عالم دنیا عشر یعنی 10 است و اگر کسی عمل حسن یعنی زیبا و زنده و متصل به شجره طیبه؛ امام زمان(عج) که گنج عشر است، بیاورد( تا قبر) خداوند کریم ده تا مثل آن را در آخرت به او عنایت می‌فرماید. یعنی به عبارتی می‌فرماید تو ده را بیاور، من ده تا به تو ارفاق می‌کنم تا 20 بگیری! عدد 20 یعنی کاف یعنی رسیدن به جایگاه قربِ هو؛ عند ربّهم یرزقون.( 20=ک=11=هو)

خوب دقت کنید! تمام معانی اینجا آشکار می‌شود. به شرط اینکه دهِ دنیا ضرب در دهِ آخرت شود. زیرا 10تا 10 تا می‌شود 100 که برابر عدد حرفِ قاف است(ق=100) یعنی کاف تبدیل به قاف می‌شود تا نگهداری شود و ثابت شود.

و خداوند بهترین توشه را تقوی معرفی می‌فرماید یعنی قاف( خیرالزاد التقوی؛ آیه 197سوره مبارکه بقره). و بهترین لباس را لباس تقوی می‌فرماید یعنی قاف(سوره مبارکه اعراف؛ آیه 26: یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یُواری سواتکم و ریشاً وَ لباس التقوی ذالک خیر ذالک من آیات الله لعلهم یذکرون؛ ای فرزندان آدم فرستادیم برای شما لباس‌های زیبا و نرم که سترعورت شما کند و تن را با آن بیارائید و بر شما باد لباس تقوی که نیکوترین جامه شما است، این سخنان همه از آیات خداست که شاید خدا را یاد آرید). و بهترین عاقبت را در دنیا عاقبت متقین می‌فرماید یعنی قاف( والعاقبة للمتقین).

بنابراین اگر در دنیا 100 را ببریم یعنی عدد 10 دنیا را خرج عدد 10 آخرت کنیم، خداوند کریم ده برابر می‌فرماید 1000=10×10×10 و به عدد 1000 الی یوم القیامة بنده‌اش را غنی می‌‍‌فرماید(1000=غ؛ که غین خوانده می‌شود و همان حروف غنی است). یعنی خداوند آن عدد 10 ِ قربانی رضای دلت را در آخرت به عدد 1000 به شما برمی‌گرداند. اللهم الرزقنا

*ده تا ده تا شتر قربان جان پدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:

درحقیقت خداوند کریم اراده و مشیّتش، ظهور باطن قاف است در دنیای فانی زیرا بدون قاف هرگز بقا نداشت و حتی ظهوری نداشت. اسرار گنج قاف، حقیقت باطن سرور کائنات؛ سرور امجدین؛ سرور اشرفین؛ سرور اقدسین و مظهرین الاسرار؛ محمد بن عبدالله  و اولاد طاهرینش می‌باشند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

حال چگونه خداوند کریم پیامبر و خانواده گرامیش صلوات الله علیهم اجمعین را در بدو ظهور نور گرامیشان در بطن پدر بزرگوارش؛ عبدالله(ع) معرفی می‌فرماید و مقدمات مقدم گرامیش را با تمام احترام و منّت بر سر عالمیان نمایان می‌فرماید.        نام احمد(ص)، نام جمله انبیاست                 چون که صد آمد، نود هم پیش ماست

حال درس را چگونه می‌فهمیم؟! که در دنیا اتصال به گنج ولایت هم باید به ده تا ده تا قربانی برسیم و آن قربان کردن رضای دل است برای رسیدن به اتصال رضای خدا. آنگاه به مقام متقین واصل می‌شویم. و خوشا به حال کسی که در جرگه‌ی متقین قرار بگیرد. آنگاه خوشبخت و سعادتمند دنیا و آخرت می‌شود.

پس خداوند متعال پیامبر(ص) را هم در ظهور حرف قاف تعریف فرمود. می‌دانید که حضرت عبدالمطلب 12 پسر داشت یعنی 11+1؛ این عدد یک: پدر پیامبر(ص) از نظر جسمانی بوده و بالاخص است، آنگاه عدد 11 برادران به اتصال او عدد 12 را حامل می‌شوند. همانگونه که در فرزندان یعقوب نبی(ع) اتفاق افتاده و حضرت یوسف(ع) یک بود باضافه 11 برادرانش، زیرا به کرامت حضرت یوسف(ع) عدد 12 را حامل شدند؛ چراکه 11 برادر باید به یکِ وجود یوسف(ع) سجده می‌کردند.

درحقیقت دایره خلقت چنین استوار است که شروع با یک است و تمام می‌شود به 11، آنگاه دایره حامل عدد 12 می‌شود(12=11+1) که برابر جایگاه حرف ل به عدد ابجد 30 است. درواقع توحید ناب یعنی گنج لا اله الا الله( دقت کنید که این عبارت نورانی هم 12 حرف است!)  

 

11   1

 

 

 

 

 

 

و اگر 1 و 11 را کنار هم بگذاریم، 111 می‌شود یعنی حرف الف و رسیدن به درجه عالی و درجه کافی و اتصال به قلب عالم امکان و سرّ اتصال به کمان دایره، حضرت فاطمه سیدة النساء العالمین(س) است تا به خزانه‌ی گنج الهی متصل شویم و آنگاه حیات طیب را دریافت کنیم.(111=الف=عالی=کافی=نسا)

*رابطه نقطه و عدد 11:

حقیقت نقطه، سِرّ الهی است که به لفظ و به صورت و اشاره اَدا نمی‌شود. نه موصوف به صفتی، نه مُلَوّن به رنگی و نه محدود به حَدّی است؛ بلکه محجوب از حواس است. چنانچه در عین پیدایی، پنهان و درعین پنهانی، عیان است. از غائب ظهورش،عیانش پدید نیست.

پروردگار عالم بحر ازل و سرّالاسرار و نورالانوار همه هستی و وجود موجودات را از نقطه‌ی سِرّ ظهور داد. همه به گردش و طواف کننده هستند و نقطه خود، ظرفِ عبودیّت است که با خود، هستی را به گِرد رضای او و فنای الی الله می‌برد. و در سِرّ طواف می‌فرمایند: "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر".

امام حسین (ع) فرمود"آن عِلمی که جدّم؛ خاتم النبیین(ص) بدان خوانده شد، علمِ حروف است. و این علم، در لام است و علم لام در الف، و الف در نقطه‌ی آن است، و علم نقطه در معرفت اصلیه است، و آن علم در علم ازل و علم ازل در مشیّت و علم مشیّت در غیب هویّت است."

" الله بود، یک الف و هاء و دو لام              از نقطه برون آمده ایم جمله تمام"

"گر طالب سِّر نقطه هستی ای دل                   این نقطه بود نقش علیِ علّام"

حروف، ظهور"نقطه" است و نقطه، مظهر "مشیّت غیبی" است که به این صورت درعالم طبیعت، تجلی می‌نماید. حروف، ظهورِ تجلیاتِ غیوب است که به عرصه شهود می‌رسد. قرآن آن نقطه‌ی(سین) غیبی است که به صورت نقطه، تجلی بر قلب پیغمبر(ص) نموده و به صورت حروف نقش بسته است. حروف مختلف عالم انسانی، از بحورِ مختلف محبت سرچشمه گرفته و مصداق کلّی او در این عالم، در وجود مقدس حضرت علی(ع) تجمّع صورت و سیرت داده شده است. به همین منطق فرموده:" همه کتب آسمانی در قرآن است و همه قرآن در سوره مبارکه حمد و مفادّ حمد در بسم الله و آنچه در بسم الله است در باء و همه در نقطه باء است و من نقطه باء بسم الله هستم." پس خود، حیات طپنده‌ی قلب گشت! ظرف قلب که گیرنده‌ی نقطه است، وجود مبارک پیغمبر(ص) می‌باشد. خطاب پروردگار عالم به ایشان است که در بطنش کلّ معصومین(ص) نهفته است و به ایشان فرمود: "یس والقران الحکیم".

عدد ابجد کلمه نقطه=164 که جمع ارقامش 11می‌شود(11=4+6+1) و 11=هو=حج. و جالب است که عدد 164= قدس= النجف= مبیّنِ واجب الوجود= کلمه وحده وحده وحده می‌باشد که در هر کدام دریایی از معارف نهفته است!

در معنی ظاهری عدد 100=ق یعنی نگهدارنده و عدد 64=عدد ابجد کلمه کلید و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه دین(دین=64=کلید) است. پس اینجا که نقطه‌ی خلقت(یا تولد) خشکی یعنی تولد ارض را در یک نقطه خواندیم، درواقع کلّ محتوا را شامل می‌شود. و همچنین است که در حدیث، حضرت علی(ع) به نقطه زیر باء بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد معرفی می‌شود، که ایشانهظَرالوجود و نقطه هستی، افشاء کلید و فتح باب دین و قرآن و بندگی و ظهور کلّ مخلوق است.{الحمد لله الذی جعلنی مِن المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمة الطاهرین علیهم السلام}

 *اعجاز عددی 11:

اگر عدد 11 را در 1 تا 10 ضرب کنیم، جواب هرکدام یکی از زیبائی‌های اسماء و عوالم را نشان می‌دهد.

                                                                                     

   دوا = حج = هو                                                                    11  = 1×11

  طلا = حاجی =یاهو=حبیب=رب=صد=ولد= کوه                               22 =2 ×11                                             

زهرا(س)=زینب(س)=آب(بسیط)=عادل=روز=آمنه=قلب=کهف                  33=3×11

قادر=قدوس=وجه‌الله=هفت=مَد(عالم سرمد)=سینه=نبوت                        44 = 4× 11                                               

صدّیق=صفر=پایان=خلق=مُهیمن=نُه                                             55 = 5 × 11                                                    

الله جلّ‌جلاله=عظیم=وکیل=غافر=معصوم=تربت=قربانی=خشکی           66  = 6 × 11

یا الله جلّ‌جلاله = هوالله جلّ‌جلاله=کنز=عشرون                                  77= 7× 11

نام مبارک حلیم                                                                       88= 8× 11                                                                              حم=یختم الله=عصمت الله=غدیرخم                                                99= 9× 11

یمین = نام مبارک حضرت علی(ع)=لا اله الا هو                             110=10×11                                       

پس با این عدد زیبا جمع جمیع ضرب‌های 1 تا 10 در باطن عدد 110 جلوه کرده است و این عدد با یمن و مبارک است( یمین=110).

نکته قابل تأمل: چون عدد و علم هویت ذاتیه را که یازده است(عدد ابجد هو=11) با عدد اسماء که تسعه و تسعین است(99) جمع کنند صد و ده می‌شود(110) که مطابق عدد نام مبارک علی(ع) است.

پس هر کس بخواهد جزء اصحاب یمین قراربگیرد باید شیعه امیرالمؤمنین علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) باشد و فقط و فقط بنده‌ی الله جلّ‌جلاله یعنی هو(=11) باشد و تمام مال و نفس و اولاد و محبت و ... خود را خرجِ هو کند تا قیمت بگیرد و با ارزش شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید: من بهترین مشتری هستم برای نفس و مال مؤمنین به قیمت بهشت( إنّ الله اشتری مِن المُؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنة یُقاتلون فی سبیل الله فیَقتلون و یُقتلون وعداً علیه حقاً فی التورات و الانجیل و القرآن و مَن اوفی بِعهده من الله فاستبشروا بِبیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم؛ همانا خدا خریداری کرده از مؤمنان جان و مال ایشان را به بهای بهشت که آن‌ها در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل رسانند یا خود کشته شوند این وعده قطعی است بر خدا و عهدیست که در( سه کتاب آسمانی) تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفا‌تر به عهد خود کیست؟ ای اهل ایمان به خود بشارت دهید در این معامله که با خدا کرده‌اید که این به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگیست). البته این معامله به سرانجام نمی‌رسد مگر به واسطه‌ی‌ ائمه طاهرین(ص) و مطابقت اعمال ما، در مجرای شیعه و محب بودن این عزیزان!

بنابراین عالم در مقسوم یازده قرار گرفته یعنی اسم مبارک هو و همه در نشانی اوست. و در کل به این نتیجه می‌رسیم که عالم به شکل دایره است و دایره به شکلِ ه‍ یعنی ه(هِ گرد) و از آنجاییکه  حرف، جسم است وعدد، روح حرف است بنابراین هم جسمش(که حرف ه است) دایره می‌باشد و هم روحش(که عدد 5 است) دایره می‌باشد زیرا همه در دایره‌ی خلقت، هو، محصورهستند و برهمه‌ی خلقتش، وَسم(یعنی مُهر) الله جلّ‌جلاله زده شده است! چون همه در یک دایره‌ی کلّی قرار دارند و آن دایره، نورٌ واحد(ص) است که آن دایره به حرف هُ هم منتسب می‌شود زیرا می‌دانید که در دستور زبان عربی تنها حرف ضمیری(یعنی جانشین اسم) که اگر حرکت حرف ماقبل آن فتحه، ضمه و یا کسره باشد، صدای کوتاهش به صدای بلند تبدیل می‌شود(یعنی اشباع)، حرف ه است: با حرکت ضمه؛ هُ می‌شود هو و با حرکت کسره؛ هِ می‌شود هی و با حرکت فتحه؛ هَ می‌شود ها.

و فقط وجود مبارک پنج تن(ص) که درواقع همان 14 نور مقدس ائمه(ص) هستند(5=4+1) { که این رمزی است که چرا به 5 تن (ص) معرفی شدند؟!}، جانشین اسم خداوند شدند؛ تنها ضمیری که به جای اسم(هو) می‌نشیند، حرفِ ه‍ است و ایشان، آینه و مرآت خداوند هستند. زیرا پروردگار یکتا این عزیزان را آل الله خوانده و فرموده است که حجت الله و خلیفة الله اعظم هستند. و در کلام کریمش درباره این وجودهای مبارک( آیه 33 سوره مبارکه احزاب: انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) "اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم". فرموده  که ایشان به طهارت و حصر( حصارت کشیده) هستند. و صدای کوتاه اعمال ما در دنیا الی یوم القیامت بنابر اتصال به حضرات معصومین(ص) به نشانی هو بلند می‌شود یعنی اشباع می‌شود و به فضل الهی به بهشت انتقال پیدا می‌کند.

 


[1]. الیس الله بکافٍ عبده؛ سورۀ مبارکه زمر؛ آیۀ 36

[2]. الِف یعنی یک به حروف.رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت در عدد یک

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۳۴
عذرا شفائی