لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۳ مطلب با موضوع «حجاب» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

* تفسیر قالب :

حضرت امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند :

                     الدّنیا سجن الموٌمن .همانا دنیا برای مؤمن زندان است.

خداوندجل جلاله انسان را در غالب بدنی از جنس آب و خاک آفرید و روح کبریایی خود را در آن قفس دنیایی دمید.انّی نفختُ فیهِ من روحی این است و جز این نیست که از روح خودم در (جنین انسانی) دمیدم. و این عنایت خداوندی بالاترین سرمایه جاودانگی انسان‌ها و راز به قرب رسیدن مؤمنین باتقوی است. و درواقع ظرف گیرندگی مقام خلیفه الهی می‌باشد .

پس خالق یکتا، دو قسمت مهم و حیاتی بدن را به خاطر حساسیت حیاتی در قفس استخوانی قرار داد ؛چه در حیوانات و چه در انسان ، اما انسان که اشرف مخلوقات اوست؛ و در کلام کریمش فرموده که تمام زمین‌ها و آسمان‌ها را برایش مسخّر فرموده است. و او را لیاقت داشتن عقل و فهم و ادراک داده است و به او حقّ انتخاب داده و به مقام خلیفه الهی ارتقاء درجه عنایت فرموده ؛پس او را برای به کمال رسیدنش ملزم به انجام احکام یعنی حکم الهی کرده تا بین او و حیوانات تمیز داده شود و برایش جایگاه رفیع قرب خود را مهیا فرموده، چه بسا منّت بی‌نهایت اوست. و این انجام وظیفه را وسیله‌ی به خلوص رسیدن و امتحان شدن قرار داد تا خالص از ناخالص جدا شود. و عمرِدنیا را کوتاه و سکّوی پرواز به جنّت و رضوان خود که بهشت‌های پر نعمت اوست قرار داد تا متصل به کمال مطلق شوند. و انسان را برای خودش انتخاب فرمود تا انسان با عبادت صحیح، بنده‌ی مخلَصش باشد.

بنابراین لازم می‌شود مغز و قلب ، دو عضو حیاتی آخرت هم باشند پس باید در قفسِ بندگی فقط به رضای خالقش فکر کند و حول محور رضای او به گردش درآید و حافظ حدود الله باشد و اوامر الهی را آن‌طور که فرموده پشت سرِ اولیائی که خداوند آن‌ها را از پاکان و برگزیدگان معین فرمود یعنی پیامبران و اوصیائشان و کتب آسمانی‌شان و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین  و کتاب آسمانی قرآن ، حرکت کرده و پیروی نماید و از هوای نفس بپرهیزد، چون حقّ انتخاب دارد پس به دل خواه  عمل نکند. این دو عضو مهم ، اگر سرکش شود قابل کنترل نیست و خداوند در کلام کریمش می‌فرماید به جایی می‌رسد که می‌شود: کل انعام بل هم اضل یعنی شبیه حیوان  اما گمراه‌تر!!! زیرا حیوان به شعور حیوانیش عمل می‌کند که در باطن ، همان اطاعت محض است. اما  انسان چه ؟!

یکی دیگر دلایل قفس که به نوعی محدودیت است، رسیدن به شوق پرواز می‌باشد . همیشه در دنیا هر چیزی اختراع یا اکتشافی شده است به خاطر در تنگنا قرار گرفتن‌ها می‌باشد . پس حکمت خالق یکتا به هزاران دلیل می‌تواند باشد؛ تا انسانیتِ انسان را بسازد چون خداوندِ صمد(بی‌نیاز) هرگز به اعمال ما که از مخلوقاتش هستیم نیاز ندارد و تنها به فضلش به ما عنایت می‌فرماید. پس قفس، سبب به کمال رسیدن ما است.

قفس یعنی حدود الهی.حضرت یوسف(ع) برای اینکه حافظ حدودالله باشد به تمام جوان‌ها و به تمام انسان‌های آزاده آموخت که چگونه بندگی کنند و ایشان ، زندان رهایی از قید حیوانیت‌ها و اِنانیت‌ها و گمراهی‌ها که سقوط به جهنم هوای نفس می‌باشد را انتخاب فرمود. و در قرآن کریم (آیه 53 سوره مبارکه یوسف) خداوند از زبان یوسف(ع) فرمود : ...انّ النفس لامّارة بالسّوء الا ما رحم ربی... همانا نفس اماره انسان را به بدی‌ها امر می‌کند، مگر خداوند کریم رحم کند.  

پس انسان، در قفس بندگی قرار دارد تا خود را بشناسد و با معرفت ، به شناخت مولایش برسد و بهترین زنگی را برای آخرتش مهیا سازد.

عظمت این روح چنان است که خداوند باری تعالی انسان را خلیفه خود در زمین و گیرنده صفات و اسماء الحسنی الهی قرار داده است. عظمت و حکمت این قفس و تحمل آن تا رسیدن به کمال انسانی و قرب الهی، چقدر سخت و زیباست ! زمانی‌که این قفس به اذن الهی می‌شکافد و انسان با بال‌هایی به فراخی سرتا سر مشرق تا مغرب  زمین ، از این وادی فانی اوج می‌گیرد تا به قرب الهی که  هدف غایی آفرینش است نائل گردد.

حرف "ق" اولین حرف کلمه "قفس" :

قاف از حروف مائیه(آبی) و طبیعتش بادی غربی و اسم مَلَکش عطرائیل است. عدد ابجد حرف "ق" در کلمه قفس 100 و جایگاه عددی آن 19 می‌باشد. "ق" خود به معنای نگهدارنده است. اگر هرحیوان حلال گوشتی از باب 19 حرف؛ بسم الله الرحمن الرحیم           ذبح شود ، حیات حیوانیش، قلب به حیات انسانی گشته و الی یوم القیامه انسان  باقی خواهد ماند . این‌چنین است که در سوره مبارکه انعام آیه  121 می‌خوانیم: ولا تاکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و انّه لفسق... . نخورید از گوشت حیوان حلال گوشتی که در هنگام ذبح،  بسم الله بر آن نخوانده باشند زیرا که فسق، قلب شما را خواهد گرفت.

این کلام پروردگار عالم سِّر حرکت متعالی از حیوان به انسان است. که این حرکت در انسان، در حین نماز و مخصوصاً در حال سجده و اطاعتِ محض از پروردگار عالم رخ  می‌نماید. آن‌زمان که می‌گوییم:" سُبحان رَبی الاعلی و بِحَمده" در معنای ظاهری ذکر می‌گوییم که پاک و منزه است پروردگار من که حمد و ستایش مخصوص اوست که عالی مرتبه است. اما معنی باطنی‌اش چنین است: پاک و منزه است پروردگار من که او "ربی الاعلی" است یعنی او هر لحظه جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را به انسان و در واقع ممات را به حیات تبدیل و معلّی می‌گرداند.

 بنابراین، باید هنگام ذبح بر هر حیوان حلال گوشتی "بسم الله" قرائت شود تا زندگی تمام شده‌ی حیوانی‌اش، باعث ایجاد حیات انسانی در انسان‌هایی که از آن تغذیه می‌کنند، بشود.

حرف "فاء" دومین حرف از کلمه "قفس":

"فاء" از دسته حروف هوائیه و طبیعتش آتشی- مشرقی و ملکش میرهمائیل است. عدد ابجد حرف "ف" 80 و جایگاه عددی آن 17 است. فاء؛رسیدن به فوز، به شرط در قفس بودن است. آنانی که در دنیا حلقه‌های بندگی را، در قفس وجودشان تنگ‌تر می‌کنند، آرزوی پرواز در وجودشان آشکارتر می‌شود. مانند پروانه در پیله که خود به خود متحول می‌شود اما بال‌هایش تا زمانی‌که روح از قفس جسم (پیله) رها نگشته، پیچیده و در هم بسته است. پس قفس، نعمت بزرگی است که به مؤمن، امید پرواز داده و او را برای بدست آوردن بال‌های بهتر برای پرواز خود برمی‌انگیزاند. خدای مهربان به موجب نیازِ وجودی انسان ، به او عقلِ معاش ، ابتکار ، ترقی و تعالی می‌دهد و می‌فرماید انسان را در سختی خلق کردم. لَقد خَلقنا اِلانسانَ فی کَبد. (آیه 4سوره مبارکه بلد)

پس در می‌یابیم که بال پروازمان پیدا نمی‌شود مگرآنکه خواست خود را منطبق بر خواست مولا و خالق خویش قراردهیم . برای این امر لازم است  که پیرو ، شیعه و رهرو راه کسانی شویم که خداوند عزّوجلّ آن‌ها را امام و پیشوای ما قرار داده است زیرا روح بزرگ این عزیزان در قفس بدنشان برای کسب رضایت مولا، هرگز به هیچ خطایی آلوده نگشته و مرتکب گناهی نشده‌اند و همگی قفس تن را با شهادت در راه مولا و بندگی کامل ترک کرده و به این سبب ، همیشه زنده خواهند ماند و هدایتگر ما خواهند بود.

ما در پیروی از مولایمان حضرت امام زمان(عج) ،خود را ملزم به حفظ حریم قفس بندگی تا روزی که به رضایت الهی برسیم می‌دانیم. و آن میسر نمی‌شود جز به باطن 17 رکعت نماز مقبول(جایگاه عددی ف=17) که آن‌هم با میزان حرف سین سنجیده می‌شود(آخرین حرف قفس).

حرف "سین" سومین حرف از کلمه "قفس":

"سین" از دسته حروف مائیه(آبی)، طبیعتش بادی غربی و ملکش همواکیل است. عدد ابجد حرف"س"=60 و جایگاه عددی آن درحروف الفبا 15 است. تنها حرفی که در حروف الفبای فارسی زُبُر و بیّنه‌اش برابری می‌کند؛ حرف سین است.(زبر= س و بینه = ین)یعنی: س= ین =60 که 60 + 60 =120  که این عدد نیز معادل عدد ابجد نام مبارک مولا علیّ (ع) با یای مشدد است؛ که ایشان، "قَسیمُ النّار وَ الجَنّه" و عدل و میزان حقیقی است.

بنابراین اگر بندِ بندگی به دست مؤمن بخورد، دست وی، یدالله می‌گردد و یدالله فقط مجرای قدرت و رضای باری تعالی است. پای مؤمن جز در طریق الهی گام بر نمی‌دارد، به شرط اینکه پا نیز  بندِ بندگی بخورد. در این حال وی، سالک الی الله می‌گردد. پس هرگز حریم را آلوده نکرده و حرمت سلوک را نمی‌شکند.

آخرین حرف کلام مبارک پروردگار عالم در قرآن کریم، سین است.(درکلمه ناس سوره مبارکه ناس).خوشا به حال کسانی که پایان و کمال عملشان به "سین" مبارک ختم می‌گردد که مبدّل به قلب گشته و حیات ابدی شامل حالشان می‌گردد. (اشاره‌ای نیز به سوره  مبارکه"یس"؛ قلب قرآن  دارد)

آنگاه که ایشان را در قبر گذارده، بند دست‌ها و پاهایش را گشوده و صورتش را باز می‌کنند ؛ ندا می‌رسد اکنون زمان پرواز است و مؤمن که ظاهراً در قبر است اما به جایگاه خود که اعلا علیین است صعود کرده و نزد پروردگار خود می‌رود"عَندَ رَبِهِم یُرزقوُن"

 مرغ بـــــاغ ملکوتم نیم از عالم خاک              چندروزی قفسی ساخته‌اند از بدنم

عددابجد وجایگاه عددی کلمه قفس

عدد ابجد کلمه قفس = 240 است. جایگاه عددی آن درحروف الفبا برابر 51 است. پروردگار عالم در هر دست‌ و هر پای ما یک انگشت شصت قرار داده(عددابجدحرف س=60)که دو شصت در دست‌ها، میزان و یا تعادل دست است و دو شصت پاها، میزان حرکت قیامی بدن و در واقع محور صحیح حرکت کردن است. پس این 4 شصت در بدن که درواقع 240 می‌شود(240=4×60) و معادل همان قفس خاکی بدن ما است، حلقه‌های بندگی ما بوده تا در حریم الهی و در محضر خداوندی ، دست از پا خطا نکنیم و کنترل عقل را بر خواسته دل حکم فرماکنیم تا به یاری الهی پای از حریم حلال خداوند بیرون نگذاریم!

یکی از کاربردهای قفس در بین مردم ، نگهداری از پرندگان زینتی جهت بهره برداری از زیبایی جمال و صوت پرندگان می‌باشد. پس شاید بتوان گفت که هدف پروردگار عالم نیز از این قفسی که بر روح ما نهاده است هم همین باشد و منطبق بر این حدیث مبارک است  که به حضرت داوود(ع) می‌فرماید: "انّی کُنتُ کَنزاً مخفیّا فاَحببتُ و ان اُعرَف" این حدیث مبارک، تعریفی  از صورت حسن و جلوه آیینه حق نمای الهی در وجود انسان است. این حدیث  صوت قرآنی و لحن الهی انسان است و از انسان خواسته که صوت و گوش خود را در کلّ زندگی و حیاتش ، الهی نگه دارد. چنانچه در وصف عمل رسولِ خود به مردم، فرمود: پیغمبرم به مردم بگو:

قُل اِنَّ صَلوتی و نُسُکی و مَحیایَ و مَماتی لله ربِّ العالمین.(آیه162سوره مبارکه انعام)

در بدن انسان ، سَر در مقامی بالاتر از دست‌ها و پاها قرار دارد، در رأس بدن و در مقام خضوع و خشوع. عدد ابجد کلمه سر= 260 است(س=60 ، ر=200) که می‌توان آن را به 200 که معادل عدد ابجد کلمه عقل و 60 که عدد ابجد سین است ، تجزیه کرد. و این بدان معناست که انسان با عقل خود باید میزان و تعادل را در تمام عروق و وجود خود چه بیرونی و چه درونی حاکم گرداند. پس سر باید ساجد و خاشع و متواضع شود و همواره به مولایش امام حسین(ع) تأسی کند آنچنان که ایشان سر از سجده بر نداشت مگر زمانی که سر از بدن مطهرش جدا کردند.(پس کلید نماز نیز ، در سجده است)

اگر صفر240 را که عدد ابجد قفس است برداریم، 24 می‌ماند. و این بدان معناست که بنده مطیع در تمام 24 ساعت شبانه روز که هر ساعتش 60دقیقه (عدد ابجد سین) و هر دقیقه‌اش 60 ثانیه (عدد ابجد سین) است، بر روی صراط مستقیم و میزان عمل است و باید هر آن، از پروردگار بخواهد که وی را حتی برای یک چشم بر هم زدن  به خودش وا نگذارد. الهی لا تَکِلنی الی نَفسی طُرفه عَین ابدا.  انشاء الله.

مجموع ارقام عدد ابجد قفس یعنی 240 معادل با6 می‌گردد(6=0+4+2)و نیز مجموع ارقام جایگاه عددی نیز6 است(6=1+5). عدد 6 ، عدد خلقت دنیا (در6روز) و نیز معادل حرف (و) است که انشاءالله شرح مُفصّل آن در مباحث بعدی بیان خواهد شد. فقط به این حرف بسنده می‌شود که تمام عمر ما در این دنیا ، حرف "واو" است ، حرف "واو" از حروف ربط است و رابط بین عالم ازلی و ابدی است. اِنّا للهِ   وَ   اِنّا اِلَیهِ راجِعوُن.

در مورد فاصله نزول و صعود عمر ما ، پیغمبر اکرم(ص) می‌فرمایند: دنیا پلی است که از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شوید.( در واقع واو، همان پل است).

* قالب تمثیل:

پروردگار عالم از بین پیامبرانش وجود حضرت یوسف (ع) را جلوه زیبایی ظاهر و باطن قرارداد. ایشان برای اینکه دوران جوانیش بدون گردی از ظلمت گناه، سالم بماند فرمود: "اِنَ النَفسَ لِاَمارَة بِسوُء الا ما رَحِمَ ربی. همانا نفس مرا به بدی می‌کشاند،مگر اینکه پروردگارم به من رحم کند." پس ایشان انتخاب کرد و خود از خدای مهربان خواست زندانی شود که به یک روایت هفت سال و به روایتی دیگر چهارده سال در زندان تاریک به سر برد. اما در زندان، رَبّ مهربان علم تعبیر خواب را به او مرحمت فرمود، زیرا یوسف(ع) را هرگز خواب غفلت نبرد،پس او بیدار بود و بیدار کننده‌ی همه جوانان از خواب غفلت شد،که جوانی خود را به دنیا ارزان نفروشند!

تعبیر خواب یعنی: چشم باز بودن، بیدار بودن ، از خواب غفلت دنیا به سلامت عبور کردن و با بیداری مطلق و سلامت به عالمِ آخرت سفر کردن!

و اما تمثیل دیگر راجع به امام معصوم ما است؛ امام هفتم و معصوم نهم، ابالحسن؛ امام موسی بن جعفرکاظم (ع): ایشان هم مدت چهارده سال در زندان هارون با غل و زنجیر، ظلمت زندان و شکنجه‌ها را تحمل کرد و هرگز حلقه‌ی دنیا پرستان را به گردن نیفکند و گردن‌بند و حلقه بندگی را با تمام وجود به جان ،گردن ، دست و پای خود بست. روزی یکی از محبان خدمت حضرت رسید، با مشاهده وضع و حال ایشان گریست و گفت: قربانت شوم که شما این‌طور محدود و اسیر زندان شده‌اید. حضرت فرمودند: من هرگز اسیر نیستم ، من بنده‌ی عتیق پروردگار عالم هستم یعنی آزاد، رها شده از همه قیود دنیا پرستان؛ هرگز قید دنیا مرا اسیر نکرده است.

بنابراین با تأسی به این بزرگواران باید درس گرفته و از خدا بخواهیم که : پرودگارا؛ آن روز که در کنار قبر، بند دست و پای ما را باز می‌کنند، تا در قبر بگذارند و در قبر، بند کفن ما را می‌گشایند، آبروی ما را نریز و زینت دست و پای ما را حلقه‌های بندگی مقبول عبادت خودت را به ما عنایت فرما و ما را آن روز ، بنده عتیق خود از آتش جهنم و عذاب آخرت قرار ده. آمین

در انتهای این مبحث می‌توان گفت:

1- قفس، فقط برای دنیا جلوه کرده است و نه غیر آن .

2- در این مدت که انسان گرفتار قفس دنیا است اگر خوب متحول گردد و به پروانه مبدّل شود،در آن دنیا برای همیشه ، آزاد زندگی خواهد کرد.

3- عدد 6 ، عدد سِّرِ تولد امام حسین (ع)،حضرت عیسی(ع)و حضرت یحیی(ع)است، که این سه وجود نورانی، شش ماهه به دنیا آمدند. می‌دانیدکه اگر نوزاد، شش ماهه به دنیا آید، زنده نخواهد ماند ، اما ایشان در ارحام مادرانشان به قدرت و عظمت الهی، حی شدند و پس از بدنیا آمدن، زنده ماندند، تا قالب حیِّ اعمال و حفظ آن در دنیا و جلوه و ظهور آن در آخرت باشند و حیات طیب را به خواست الهی قلب ، باقی و پایدار گردانند که قلب ، فقط مخصوص مولا امام حسین(ع) است.

در حدیثی از امام کاظم (ع) روایت شده است که روزی ایشان از جایی می‌گذشتند، صدای ساز و تنبور بلندی از خانه‌ای شنیده می‌شد در این هنگام کنیزی برای بیرون گذاشتن زباله‌ها از خانه خارج شد حضرت از او پرسید صاحب این خانه بنده است یا آزاد ؟ کنیز گفت: آزاد است حضرت فرمودند: مشخص است، اگر بنده خدا بود این‌چنین نمی‌کرد . حضرت رفتند و کنیز به خانه بازگشت و جریان را برای ارباب خود شرح داد و صاحب خانه که " بُشر" نامیده می‌شد آن‌چنان شرمنده شد که پای برهنه به دنبال حضرت دوید و از ایشان طلب توبه کرد و از آن زمان به بعد هیچ‌گاه از پاپوش استفاده نکرد و به نام بشرِ حافی( بُشر پا برهنه )مشهور شد.

پس انسان فقط با مرگ، قفس را رها می‌کند و به زندگی آزاد دست می‌یابد البته به شرط آنکه به جایگاه عددی قفس، 51 را اقامه کند و مجرای توحید و اخلاص خود را قائم نماید. ما در احکام، 51 رکعت نماز واجب و نافله داریم. و این‌چنین است که رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: "الصلوه معراج المؤمن" و این بدان معناست که انسان در هر روز با 5 نوبت نماز واجب و نوافل، صورت حیوانی خود را به صورت انسانی متحول می‌کند و با نماز، مجرای پرواز خود را که عروج به قرب الی الله است، بازمی‌کند. پس می‌توان گفت:

نماز ، گشاینده‌ی درِ قفس است!

در برداشتی دیگر از حدیث" الدنیا سجن المؤمن" داریم که غیر از بدن ، قفس دیگر، خودِ عمل است که باید محصورِحصن الهی باشد آنچنان که عمل انسان، باید برای خدا و در مرکزیت رضای خدا و حافظ حدود الهی باشد. این حصنِ رحمت، همان عمل صائمین یعنی روزه داران واقعی است(روزه از گناه) که در 24 ساعت روز  (که همان 240 قفس است) هرگز افطار نمی‌کنند تا وقتی از دنیا بروند و در آن وادی بهشتی با آب کوثر از دستان مبارک امام زمان(عج)، روزه خود را بگشایند(انشاءالله). و وای بر کسانی‌که در این دنیا ، حدود الهی را شکسته و در قفس گناه و عصیان خود گرفتار می‌گردند. در این صورت، ظاهراً یک عمر کوتاه آزاد هستند ولی به محض آنکه ملائکه "نازع" یعنی جان گیرنده می‌آیند، پروردگار عالم می‌فرماید"وَ النّازِعاتِ نَزعا" "و ملائک جانشان را می‌کَنَند" و تا ابد در قفسِ اعمال خود، زندانی باقی خواهند ماند!

 

اللهم اجعلنی مِن المؤمنین و مِن المتّقین و مِن الصّابرین و مِن الشّاکرین و مِن التّوابین و مِن المتطهّرین و مِن المستغفرین بالاسحار .

 

 

پایان

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۱۸
عذرا شفائی

  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

  معارف کلمه‌ی لباس برای زنان و مردان

کلمه جلباب که بیشتر مفسرین چادر معنی کرده‌اند(سوره مبارکه احزاب آیه59:...یدنین علیهنّ مِن جلابیبهنّ...) عدد ابجدکلمه جلباب=38 است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم می‌شود 11 و 11=هو=حج است. و در جایگاه عددیش می‌شود 20 معادل حرف (ک) که جایگاه عددیش در الفبا 11 است و 11=حج. پس یک خانم مؤمنه در لباس حجابش مُحرم می‌شود. یعنی همیشه در لباس احرام قرار دارد (حجاب یعنی جدا کردن حق از باطل).

لباس مردان، اگر پیروی از لباس پیامبر(ص)باشد، عبا می‌شود که عدد ابجد عبا=73  و جایگاه عددی آن در حروف الفبا 19می‌باشد که معادل 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است . یعنی یک آقا با این لباس در حجاب حروف بسم الله قرار می‌گیرد. خوب فکر کنید! با این حجاب نفوذ شیطان از هر نظر منقطع می‌شود!

شاید روزی که لباس سفید کفن را به تن ما می‌پوشانند (به شرط قبولی لباس حجاب دنیا) عافیت باشد که آن حقیقت لباس تقوا است. عدد ابجد کلمه لَبَسَ که ریشه‌ی کلمه لباس است، معادل 92 می‌باشد که برابر است با اسم مبارک محمد(ص). جایگاه عددی کلمه لباس= 30 می‌شود(یعنی پوشش واقعی با 30 جزءقرآن)  عدد ابجد  حرف (ل) = 30 و آن مجرای توحید است یعنی (لا اله الا الله)که عدد ابجد "یک" هم30 می‌شود (یک =10+20=30 ). فاطمه زهرا سیده نساءالعالمین(س) کوثر وجود و حقیقت به معنا رسیدن نور و هدایت کلّ قرآن است (او خود، نون ساکن وجود است) هنگامی‌که وجود انسانی بخواهد با عمل، ورود در آیات قرآن کریم داشته باشد، (نون ساکن وجودش که همان ظرف ایمان و عقیده و قلب گوهر وجودش است، باید پشت حرف باء بسم الله قرار بگیرد اگر توانست قلب خود را منقلب میم سازد، یعنی من حیوانی خود را (نفس اماره) پشت باء بسم الله ذبح کند آن‌گاه صورت انسانی یافته تا بتواند عامل به آیات قرآن گشته و سیرت خویش را که همان صورت عمل انسان است با زینت اخلاق قرآنی به فضل پروردگار عالم از ظلمات جدا کند و به نور هدایت بپیوندد(آیه257سوره مبارکه بقره: الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...).

معنی دیگر مثل عمل قلب در بدن است که خون کثیف سیاه را بعد از جدا کردن ظلمتش به خون سرخ وحیات بخش منقلب می‌کند. در اینجا اگر هر چقدر کار قلب نقص داشته باشد آلودگی را در تمام گردش خون جریان داده و کلّ بدن را بیمارمی‌سازد(یعنی حرف نون ساکن قلب ما، در عمل بندگی خودش طبق نسخه‌ی حکیم یعنی قرآن ،کامل قلب به میم نشده است)

کلّ عالم به وجود حضرت زهرا(س) قلب شد(بدون نقص) و آثارش یازده وجود نورانی معصوم(ع) جلوه کرد و همان‌طور که خودش بدون نقص است آثار و فرزندانش هم کلّ نور و هادی امّت هستندالی یوم القیامه.

پس نتیجه می‌گیریم که زنان در جامعه و در خانواده حکمِ حکیم را دارند که اگر در جای خود، عمل خویشتن را در حالت اخفاء و اظهار و ادغام و قلب شدن صحیح انجام دهند که انشاء الله همان بندگی خداست، گناه و حرام و ظلمات جای خود را به نور داده و حقیقت بهشت که همان آرامش واقعی است (لتسکنوا) جایگزین می‌شود.

 هر چقدر این اعمال نقص داشته باشند، جهنم هوای نفس شعله‌ور می‌شود و دود سیاه گناه آن ، راه رسیدن به حقیقت بندگی را به خود و دیگران می‌بندد(خود سوزی)! اما من به دختران و پسران عزیزم و به تمام زنان و مردان آزاده می‌گویم برای گرفتن مظلومیت حق خود ، راه را به اشتباه انتخاب نکنند و با بیرون رفتن از حدود بندگی مولای خود و گناه و عصیان کمبودهای خود را جبران نکنند و آخرت خویش را به خطر نیندازند.

پس حجاب صحیح همان عبادت و اطاعت پروردگار عالم است (برای زنان و مردان) و حجاب باعث مصونیت از خطرات ظاهری و سپر ایمان از تیر نگاه شیاطین و وسواس است. پروردگار عالم در قرآن کریم به زنان مؤمن می‌فرماید: حجاب خود را به طور کامل حفظ نمایید تا از آسیب قلب‌های مردان مریض در امان باشید.

حضرت زهرا (س) یک الگوی کامل (اسوه حسنه) است که در حقیقتِ سیدة النّساء تجلی کرده‌است(اسوه به معنای الگوی قابل تقلید برای همه). و الگوی دیگر،دختر ایشان ؛ حضرت زینب(س)است که به ایشان  امر شد در کنار امام حسین(ع) به طور علنی در جامعه‌ی زمان خود حضور پیدا کند و در کنار امام زمانش وظیفه سنگین حمایت از ولایت را داشته باشد و بعد از شهادت ایشان تا روز اربعین امام حسین (ع)،خانم با تمام زنان اسرای کاروان، به بهترین وجه بدون یک گناه و خطا و یا ترک واجبات انجام وظیفه کرد.

امروز همه‌ی مسلمانان و شیعیان مدیون صبر و استقامت و پیام‌رسانی صحیح حضرت زینب(س) هستند که خبر مظلومیت خون پاک امامش را به گوش جهانیان الی یوم القیامت رسانید. امام سجاد(ع) می‌فرماید: در تمام زمان اسارت و در تمام مصیبت‌ها ندیدم عمه‌ام زینب(س) حتی نماز شبشان ترک شود فقط در شب یازدهم محرم روزی که عاشورا بر او تمام شد دیدم نماز شبش را نشسته خواند.

پس زنان مسلمان، چرا از این الگوهای بزرگ خود فاصله می‌گیرید؟! ما می‌توانیم زنانمان را از اسارت فکرهای جاهلیت که هنوز هم در قلب خیلی‌ها حاکم است با طرز صحیح و اسلامی نجات بخشیم و تربیت و رهبری کنیم. و سرافرازانه در کنار امام زمانمان (عج) ولایت و قرآنمان را حمایت کنیم .به شما جامعه زنان می‌گویم بیایید بر علیه فرهنگ شیطانی غربی‌ها و شرقی‌ها قیام کنیم با حجاب صحیح و سِرّ و راز باطن حجاب خود را به اوج ترقّی علمی و عملی رضای خدا برسانیم. تا همه‌ی آن‌ها ببینند چطور در اسارت هوسبازانی هستند،که بعد از استفاده همانند تفاله آنان را در زباله دان می‌اندازند!

زن‌ها باید با رسیدن به قدرت درون خود ،ضعف ظاهر را بپوشانند. همیشه بدانید که قدرت با ضعیف است و سؤال از شاگرد و جستجو برای کاوشگر. محقق کسی است که به حقیقت واقعی می‌رسد. پس افتخار می‌کنیم که زن خلق شده‌ایم و امیدواریم بتوانیم که در این عرصه کمال تلاش خویش را به کار گیریم تا به هدف والای خلقتمان برسیم.

یک نوید به شما می‌دهم ، طبق اسرار علم اعداد و حروف هنگامی‌که آقایمان امام زمان(عج) ظهور پیدا می‌کند 313 یار= (به عدد ابجد اسم نرجس) با او ظاهر می‌شوند که 50 نفر از آنان خانم هستند که ظاهراً شاید فکر کنید تعداد آنان خیلی کمتر از آقایان است اما با حقیقت حروف که گفته شد 50 برابر است با عددابجد حرف نون و جایگاه عددی بهشت(ن=50=بهشت) و جالب‌تر اینکه عدد ابجد کلمه کُل=50 است ،پس 50 نفر هستند، ولی درواقع کل هستند)"ان اکرمکم عند الله اتقیکم"(آیه13سوره مبارکه حجرات) بزرگوارترین و با افتخارترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست .

در معرفت این کلام باید بگویم که آبروی هر مرد با ایمانی خانواده‌ی اوست و آبروی هر مملکتی ناموس اوست. ناموس چیزی است که همه مردان با غیرت برای نگهداریش تا مرز جان ایستادگی می‌کنند وگاهی در این راه جان می‌بازند. امام علی(ع) در نهج البلاغه درخصلت شیعیان می‌فرماید: غیرت برای مردان، ایمان است و برای زنان مؤمن پوشش و حجاب صحیح  است و براستی این کلمات گوهر است! بر هر خردمندی روشن است که هیچ بهره‌ای از دانشگاه دنیا برای انسان‌ها از معرفت به پروردگار عالم، برتر و والاتر نیست و ارزش هر کسی به معرفت اوست چنان که معرفت خواجه‌ی لولاک از همه بیشتر و قرب و مقامش نیز از همه‌ی خلایق برتر است و والاتر. در حدیث قدسی آمده‌است: اگر زهرا(س) را خلق نمی‌کردم محمّد(ص) و علی(ع) را نیز خلق نمی‌کردم.

در اصل تشکیل جهان و خلقت انسان برای معرفت حضرت منّان است و حقّ تعالی با ارسال رسل و انزال کتب و اتمام حجت، اسباب معرفت را تکمیل و به کمال رسیدن را، با آیات خویش به متفکران معرفی نموده و در آیه53 سوره مبارکه فصلت فرموده:"سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق" بزودی آیاتمان را در بلندی‌ها و در نفس‌هایشان به آنان می‌نمایانیم تا برایشان روشن شود که آن، به درستی حق است. 

زن در بُعد روحی و جسمی از همان گوهری آفریده شده که مرد آفریده شده‌است که هر دو جنس در جوهر و ماهیت یکسان و یگانه‌اند و تمایز و فرقی در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست. قرآن به صراحت از این حقیقت پرده بر می‌دارد: آیه 1سوره مبارکه نساء:"یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الّذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها..." ای مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را نیز از او آفرید  و از آن دو، زنان و مردان بسیاری پراکند، پروا دارید. و آیه 189سوره مبارکه اعراف:"هو الّذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها..." اوست آن کس که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از او پدید آورد تا بدان آرام گیرد. بنابر این زن در آفرینش از همان جوهر و گوهر مرد است و اندیشه‌ی یکسانی و یگانگی ماهیت زن و مرد، اندیشه قرآنیست که از آیات الهی به روشنی بدست می‌آید.

از امام صادق(ع) از آفرینش حوا(س) سؤال شد که برخی می‌گویند :خداوند حوا را از دنده پایین و چپ آدم آفرید.امام(ع) فرمودند: خدا منزه و برترست از این نسبت، آن کس که چنین می‌گوید می‌پندارد که خداوند قدرت نداشت برای آدم همسری از غیر دنده‌اش بیافریند. پس می‌فرمایند : پروردگار عالم از فضائل طینت آدم(ع)، حوا(س) را خلق نمود.

پس خلقت هر وجودی در باطن اسمائی خود باید به مسمّای خلقتش برسد تا شاکر پروردگار خویش باشد.

إمراه

 اِمراَه (مرآت): که زنان در زبان عرب به این نام خوانده می‌شوند. مراَه به معنی آینه است، و از سوی دیگر همان جمال است که در باطن به یک معنی برمی‌گردد و آن حقیقت وجود سر عالم خانم فاطمه زهرا(س)؛کوثر وجود که  حقیقت آب است که در زیر عرش جا دارد و عرش روی آب است. درآیه30 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید:"...وجعلنا من الماءِ کلّ شیءٍ حی..." همه چیز از آب زنده می‌شود و چون این آب، جانِ آب(حقیقت آب)است،پس آنچه که علم مشیت الهی و اراده‌ی اوست، به عرش تعلق می‌گیرد و به عوالم تجلی می‌کند و به هر قسمی که امر اوست، از آن آب ،حیات خود را می‌گیرد و به ظهور در عوالم پایین‌تر جلوه می‌کند. پیامبر(ص) می‌فرماید: در ساق عرش جمالی را دیدم که زینت عرش بود و آن صورتِ با آبروی زهرای مرضیه (س) بود با زینت دو گوشواره{حسن(ع)وحسین(ع)} و یک گردنبند (فرزندان ایشان) .که درس بزرگی است!

پس حیات ، ازمادّه برمی‌خیزدکه باطنش آب است وخود ،حیات‌بخش می‌باشد.

ابراهیم(ع) سخت‌ترین امتحانات را داد و زحمت زیادی کشید، عمر پر رنجی را برای هدایت بشریّت تحمل کرد و مدال‌های افتخار زیادی از پروردگار عالم کسب کرد. پیامبر بزرگوارمان را به ابراهیم (ع) منسوب می‌کنند و ایشان پیامبر اولوالعزم است. اما همراه او در آبادانی هدفش که بیت الله حرام است و باقی شدن دست‌رنجش (الی یوم القیامه) ، هاجر(س) است که  با اینکه پیامبر نبود ولی با یقین قلبی و توکل کاملش پذیرفت که هاجرِ زمان باشد و احیاگر کعبه‌ی عشق! زیرا او قبول کرد که در زمینی با فرزند دلبندش نزول اجلال کند که خشک‌ترین سرزمین‌ها بود ولی در نتیجه سعی بین صفا و مروه‌اش در7 نوبت (به عدد 7=ز، در اسم زن یعنی وجود خودش که 7همان،حمد است) زحمات ابراهیم(ع) زمان خود را نتیجه بخشید.که حقیقت هجرت او  مروه است و یا همان آب زلالی که زیر پای اسماعیلش جوشید و او به کلام حق گویش فرمود :(زم زم  یعنی بایست)

عاشقان علم حروف! عارفان! زم زم هاجر، انقلاب زنی است که نون ساکنش قلب شد و زم قرار گرفت(نْ پشت حرف ب قلب به میم می‌شود پس زن شد زم) اما کمال حقیقت زم زم، آبِ زیر عرش است، که بوسیله هاجر در جوار خانه خدا زیر پای اسماعیلش تجلی نمود.

مکّه از بکّه آمده یعنی برکه. برکه محلی شد پر برکت برای تمام جهانیان و مخصوص یکتاپرستان مسلمان و شیعیان،که به مقصد هستی برسند و هست شوند. که در کتاب دنیا بیان شد که  عددابجددنیا= 65  است و جمع آن 11 می‌شود(11=6+5 ) که11=حج = هو است. و هاجر مقصد انبیا و اولیا را به تنهایی احیا کرد و کعبه بنا شد، قبله جلوه کرد و عظمت عرشی به کرسی نشت. و این همان اسماعیلی است (یعنی عمل قبول شده) که هر کس بتواند به زم زم  وجودِ خود برسد وحیات طیب را از اینجا دریافت کند.

ای زنان مسلمان بیدار شوید!!!

ای کسانی‌که هجرت نصیبتان می‌شود هر کجا رفتید، آنجا بیرون آورنده‌ی زمزم حیات باشید. ای دختران! در ساحت پاک تحصیل علم و عمل در هر کجا رفتید، باطن خود را فراموش نکنید و حیات زمزم را در آنجا مستقر سازید. زمزم درحالی‌که جریان دارد ولی مثل آبِ ایستاده است در شدتِ آرامش، فقط با حجاب می‌توانید در مسئولیت‌های مختلف اجتماع به این مقصد برسید.  البته حجاب حقیقی نه اسمی!

روزی‌که زینب(س) در شام خطبه مهمی را بیان می‌فرمود، به تمامی اهل آنجا (و به حقیقت اهل دنیا) اُسکُت فرمود، که در آن زمان نفس‌ها در سینه حبس شد و باد و آب و حیوانات و جانوران بی‌صدا شدند و زینب(س)، حقیقت پیروزی حق بر باطل و مظلومیت خاندانش مخصوصاً برادرش حسین(ع) و امام زمانش حضرت سجاد(ع) را بر جان عالم ساکن کرد و برای همیشه یزید و یزیدیان را مفتضح و رسوا فرمود. حضرت زینب(س) هم، جریان خون حسین بن علی (ع) را در رگ‌های زمین و آسمان با آن دهانی که به رگ‌های بریده گذاشته بود، زمزم کرد.

زنان شیعه چگونه این عمر کوتاه را خشک و بی آب رها کنیم که اگر در این دنیا به حقیقت آب هستی نرسیم،پس از مرگ الی یوم القیامه در برهوت عمل ضجّه می‌زنیم چون دست عمل کوتاه می‌شود.

بدن یک زن همان‌طور که گفته شد تماماً چشم است، پس باید تمام وجودمان را با حجاب صحیح محفوظ نگه‌داریم{چادر، حجاب زن است و معادل پلک چشم مردان (که حجاب آن‌ها می‌باشد) است}.

آن‌هایی که می‌گویند قلبمان پاک است و عمل نمی‌کنند بدانند که پاکی به گفتن زبان نیست بلکه به عمل مقبول و بندگی خداست. گناه، قلب را ظلمانی می‌کند تا حدی که پروردگار عالم می‌فرماید: از کثرت گناه قلب دچار قساوت می‌شود، یعنی پرده‌ای بر آن کشیده می‌شود و آن‌ها مصداق آیه18سوره مبارکه بقره "صمٌّ بکمٌ عمیٌ فهم لایرجعون" می‌شوند.

یکی از ویژگی‌هایی که پروردگار عالم از صفات بهشت به زن عنایت فرموده بکر بودن اوست. غیر از معنی مادّی که یعنی باید دست نخورده بماند و متعلق به یک نفر شود (که همان تملک نعمت‌های بهشت است)، اما زیباتر آن است که چه مرد و چه زن به عنوان بنده‌ی فرمان بردار پروردگارش، وقتی می‌خواهد عمل خود را به مولایش عرضه کند افتخار کند که تمام نعمات مستودع پروردگار عالم را بکر و دست نخورده (از نظر استفاده نکردن آن در جهت گناه) به صاحبش؛خداوند متعال  تحویل دهد تا خداوند مهربان به صورت احسن در بهشت نعمت‌های بکر و دست نخورده به ایشان تحویل دهند و زن‌ها به عنوان این زیبایی باطن در این دنیا جلوه داده شدند.

چنانچه دامن پاک مادر ،آبروی خانواده است و چه زیباست که خداوند ،در تعریف برگزیده‌ی خود ؛مریم(س) می‌فرماید:"اَحصنت فرجها". اَحسن با تمام زیباییش در دنیا با(سین) است اما در این‌جا با (صاد)؛ حرف استعلا تجلی کرده‌است. حصن یعنی حصار و محدوده زندگی که حریم محکم زندگی زن و شوهر را نشان می‌دهد یعنی قلعه‌ای که یک در دارد و فقط باید برای محرم باز شود و اگر کسی آن‌را برای نامحرمی باز کند، تجاوز می‌شود به هر صورت (چشمی، گوشی ، زبانی، بی حجابی و بی بندوباری و....) . زن، نمونه و نماد کامل انسانیت است که باید به الف نساء بودن خود برسد تا اَحصن شود!

درلالی الاخبار از پیغمبراکرم(ص) نقل شده که فرمودند: کل مراه حفظ عفتها و عاشرت زوجها به طلاقت الوجه فهی خیر نساء امتی و تتفضل علی حورالعین کفضلی علی أدنی امتی یعنی هر زنی که حفظ عفت خود را بنماید و با شوهر خود با صورت باز و خرسندی زندگی نماید، پس او بهترین زنان امت من می‌باشد و فضیلت و برتری داده می‌شود در بهشت به حورالعین مثل فضیلت من بر پست‌ترین امت من.

امّ سلمه عرض کرد یا رسول الله(ص) جهت فضیلت ما  بر حوریه‌ها چیست؟ فرمودند برای این است که شما در دنیا اهل نماز و روزه و امر زناشوئی و طهارت و نجاست بودید و تحمل وضع حمل و خانه‌داری نموده‌اید و از این جهت عدلِ حق اقتضا می‌کند که شما را بر حوریه‌های بهشتی فضیلت دهد. در بعضی از روایات دیگر نقل شده که به قدری زنان دنیا در بهشت صباحت منظر پیدا می‌کنند که حوریه‌های بهشتی که از برای خدمت گذاری آن‌ها می‌آیند با آن‌که صورت زیبایی دارند(اما از دیدن زیبایی زنان بهشتی) از خجالت در پیش ایشان سر بلند نمی‌کنند و عرق از جبین آن‌ها می‌ریزد. زیرا اگر زنان بهشتی توجه‌ای به دنیا بنمایند از نور صورت آن‌ها نور خورشید مضمحل و نابود می‌گردد و اگر آن‌ها آب دهان در دریاهای تلخ دنیا بیندازند شیرین و گوارا می‌شوند. موقعی که مؤمنین به زنان خود در بهشت نگاه می‌کنند به قدری به آن‌ها فرح و خوشنودی دست می‌دهد که اگر خداوند در بهشت مرگ قرار داده بود آن‌ها با یک نظر به صورت همسرانشان، از خوشحالی قالب تهی می‌کردند و می‌مردند ، ولیکن چون خداوند در بهشت مرگ قرار نداده ، آن‌ها دائماً در آن نعمات غیرمتناهی به سر خواهند برد.

کلید بهشت را پروردگار عالم در قرآن به بندگان عنایت کرده  و آن کلید، اطاعت از خود اوست. خداوند، زنان را خاضع‌تر، حساس‌تر و مهربان‌تر از مردان خلق کرده است و با این خُلق‌های زیبا، وظیفه‌ی سکون و آرامش خانواده به آن‌ها محوّل گشته و به همین خاطر شاید در خانواده کلید بهشت یعنی اطاعت بیشتر، در دست خانم خانواده است که با اطاعت از روی منطق صحیح از همسر در مجرای اطاعت خدا قرار می‌گیرد و شما می‌دانید هر کس برای این‌که کارش پیشرفت داشته باشد باید قانون کار را رعایت و از قوانین پیروی کند. و این کلید خوشبختی است پس فقط باید از غضب و نارضایتی پروردگار عالم ترسید. چه زن و چه مرد باید خود را در محضر خدا ببینند.

لازم به تذکر است که شاید بعضی از عزیزان عمل به آیات و وظیفه شرعی خود را با اینکه کاملاً قبول دارند ولی به این باور نرسیده‌اند که جزا و پاداش چگونه است. بنابراین غفلت‌ها، ایشان را از عمل واقعی شیعه بودن به امام معصوم(ص) و الگو واقعی که خانم دو عالم زهرا(س) است دور می‌کند. و  توجیهاتی برای اعمال خود دارند که فقط دل ظاهری و دنیایی خودشان را راضی می‌کند! و بعد با کلمه‌ی مبارک "خدا ارحم الرّاحمین است" به همان رویه ادامه می‌دهند.اما من باید بگویم همان‌طورکه بنابرتکلیف در احکام واجب، اگر یک ذره مانع در اندام وضو یا غسل وجود داشته باشد، حتی اگر  شما زحمت زیادی هم بکشید و عمل‌هایی مثل نماز و روزه را انجام دهید ولی روزی‌که کتاب تکلیف باز شود می‌بینید روی اعمال، خطّ باطل خورده‌است! ایشان که می‌گوید خدا ارحم الراحمین است صحیح می‌باشد! اما خدای ارحم الراحمین می‌فرماید: چرا دقت نکردی؟ چرا نرفتی یاد بگیری؟ چرا نخواستی عمل خویش را اصلاح کنی؟ اما چون او مهربان است توفیق توبه به ما می‌دهد ، ایامی مانند محرم و صفر، ماه رجب و شعبان و رمضان  و  ایام متبرکه‌ی دیگر  مثل باب‌های روضه و درس و نیز کتاب آسمانی قرآن و پیامبران و امامان معصوم (ع) را قرار داد و فرستاد تا ما کارهای خود را اصلاح نماییم.

برای دین خدا (11) امام معصوم(ع) و حضرت زهرا(س) شهید شدند،پس دلیل این همه زحمات برای چه بوده است؟ مگر غیر از این است که ما گنه‌کاران بیدار شویم و رضای خدا را برای آخرت احیا کنیم ، دانه‌های عمل صالح بکاریم و رضای مولایمان را بدست آوریم.انشاء الله

روایت است: در روزهای آخر عمر مبارک حضرت زهرا(س) وصیت‌هایی از ایشان شنیده می‌شد. از جمله که ایشان ناراحت بود از این‌که حجم بدن مبارکش بعد از شهادت در معرض دید نامحرمان قرار گیرد. سلمان فارسی (رحمه الله)نزد ایشان آمد و فرمود: در کشور ما تابوت‌های دیواره دار است و شکل آن را کشید خانم خوشحال شد. اما شما می‌دانید که خانم وصیت کردند که علی جان مرا شب غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار و مردم مدینه را خبر نکن، قبر مرا پنهان بدار و در اخفای کامل مرا دفن کن و خلاصه به فرزندانش سفارش فرمود: گریه بلند نکنند. پس این سفارش تابوت برای ماست (که انشاء الله پیرو ایشان هستیم) که در حالی‌که زنده هستیم نگذاریم حجم بدن ما با پوشش غیرصحیح در معرض دید نامحرم قرارگیرد. پس پوشش در حجاب به عنوان آن پوششی است که هیچ‌گونه باعث تحریک نامحرم نباشد. نتیجه‌ی معانی همه این درس‌ها، همان وظیفه‌ی سکون است که آن بندگی و اطاعت ما از پروردگار عالم است. که روزی، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به سکون عمل می‌رویم!

ای بندگان خدا دلمان برای خودمان بسوزد

می‌دانید سوختن پوست خیلی دردناک است ولی سبحان تعالی می‌فرماید: در جهنم، پوست را نمی‌گذاریم عادت کند به سوختن. به تعداد گناهی که پوست به دیدن نامحرم انجام داده می‌سوزد و دوباره سالم می‌شود و بار دیگر... . این‌که بیننده تا چقدر تاثیر را به خود گرفته ،پوست کلفت می‌شود و در نتیجه سوخت آن ،چقدر دردناک‌تر می‌شود؟! همین‌طور آقایانی که در نگاه به نامحرم ،چشم های خود را حجاب نکردند به مقداری که لذّت نگاه در قلبشان تاثیر کرده، می‌سوزند و میخ‌های سوزان آهنی در چشم‌های آن‌ها فرو می‌برند. این را گفتم برای اینکه یادمان نرود چون گناه، در محضر بزرگ مولای عالم؛ خداوند باری تعالی است پس هیچ گناهی را نباید کوچک فرض کنیم! و هر گناه‌کاری تنبیه می‌شود. پس بیاییم با یک اشک واقعی و پشیمانی از دل، توبه کنیم و اعمال خود را اصلاح کنیم و امام زمان خود را خوشحال نمائیم.

در قیامت هنگامی‌که خانم فاطمه زهرا(س)، شفاعت کبری بپا می‌کند و ندا می‌دهد:یا ایّها المحبّین، در حدیث می‌فرمایند: مثل مرغی که دانه‌های خوب را بر می‌چیند،مؤمنان در روز قیامت به کنگره‌های دامن ایشان وصل می‌شوند و وارد بهشت می‌شوند، و بعد از آن ،محبّین اجازه پیدا می‌کنند که دوستان فاطمه(س) را شفاعت کنند. بقیه‌ی گنه‌کاران در محشر شروع به ناله زدن می‌کنند که خدایا ما را فاطمی کن. اسم فاطمه(س) گرفته شده از فاطر(که اسم مبارک پروردگار؛از اسماءالله و اسم اعظم است) می‌باشد. وجود مقدسش در دنیا و آخرت ، واسطه رحمت الهی بین ذات اقدس الهی و معصومین(ص) است،درواقع وجودی است که فوز عظیم را در دنیا برافراشته است. به شرط این‌که ما ،در دنیا به مقام فاطمی رسیده باشیم!

عزیزان!خواهران و برادران!پس باید در این دنیا فاطمی شویم و مدال با افتخار شفاعت خانم را نصیب خود گردانیم . فاطمیون دیگر با آتش جهنم کار ندارند. چون فاطمه ریشه‌اش فطم است یعنی بریده شده از آتش. پس باید از آتش دنیا جدا شویم و این آتش، همان گناه است. اینجا باید طاهر شویم، تقیه و نقیه شویم،راضیه و مرضیه شویم تا مورد رضایت مولایمان قرار بگیریم .

همین‌که از دنیا برویم و حجاب کنار رود، این حقیقت حیات آب که گفته شد جمال حق؛خانم فاطمه(س)، آینه‌ی واقعی است، در روبروی ما قرار می‌گیرد. اما چه می‌بینیم؟ صورت واقعی عمل در آن ظاهر می‌شود،خدا به داد ما برسد ! امیدوارم خودمان را از صورت ظاهرمان زیباتر ببینیم!

آنجا خانم با لبخند  ما را شفاعت می‌کند و لا خوف علیهم ولاهم یحزنون را با تمام وجود احساس می‌کنیم  و عمر کوتاه تمام می‌شود و زحمت حجاب ظاهر از ما می‌رود. و برای همیشه با بهترین لباس و ابرو و آرایش در کنار بهترین زنان عالم  قرار می‌گیریم. (انشاء الله)

 حروف حجاب

ح : از حروف حلقی و صفت آن بحه و سنگین است .ملکش تنکفیل و طبیعتش آبی شمالی و از دسته حروف ترابیه(خاکی) است.حرف اول حکم خداوند قهار و حرف اول کلمه حب خداوند رحمان و رحیم است. عدد ابجد حرف ح= 8 می‌باشد، و از دسته حروف بارد یعنی خنک کننده است، اگر کسی تب داشته باشد و 8 مرتبه این حرف را در ظرفی بنویسند و به بیمار بدهند انشاءالله شفا پیدا می‌کند.

ج : از حروف جوفی است و عدد ابجدش 3 می‌باشد و از حروف جهریه است. جیم طبیعتش بادی غربی و ملکش کارکائیل و از دستة حروف مائیه (آبی) است.در مجرای جلال و جبروت و وجه و نام مبارک جبّار جل جلاله ظاهر می‌شود.

الف : از حروف سرّی پروردگار عالم است. تمام اسرار را دارد و در بطن حقیقت خود یعنی در سکون تجلی کرده. هر گز اول کلمه نمی‌آید(مگر به صورت همزه) و در وسط و آخر کلمه می‌آید. الف گنج و کنز الهی است و تمام حروف از آن متجلی شده و مخصوص حقیقت انسانی و شاید قامت انسان کامل است.

          دل گفت که علم لدنی هوس                        پس بدو گفت الف

          گفت در خانه اگر کس است                        یک حرف بس است

ملک الف، اسرافیل است. عدد ابجد الف برابر یک است و تمام اسرار هم در عددش جمع می‌باشد. اگر الْف نوشته شود معادل عدد 1000 است و آن عددابجد حرف غ می‌باشد. و اگر عدد سه حرف الف=ا+ل+ف را جمع کنیم 111 می شود و عدد ابجد(آ) که یک است به حروف می‌شود {( یک =ی+ک ) (10+20 =30)} و عدد 30، برابر جایگاه عددی اسم مبارک الله و جایگاه عددی اسم مبارک اعلا و 30 جزء قرآن است. عدد ابجد سی به حروف(س و ی) می‌شود 70 که برابر است با حرف "ع" که عین،خود چشم است و چشمه‌های رحمت و عدد ابجد عین 130می‌شود: (ع+ ی+ن) = (50 +10 +70) که برابر است با عددابجد کلمه "سلم" (ریشه تسلیم و اسلام). دوستی واقعی، همه در حرف الف جمع است (امیدوارم نتیجه تمام محبت‌های خدا را که در قلب انسان کامل ؛زهرا(س) جمع است را به الف، ادراک نماییم چراکه(نسا = الف=111) و او سیده النساء(الف) العالمین است. الف از طبیعت آتشی شرقی و از دسته حروف نورانی است، ملکش اسرافیل دمنده روح به قالب مرده انسان‌ها و زنده کننده هستی به امر پروردگار عالم است (وجعلنا من الماء کل شیءٍ حی) پروردگاری که هرلحظه در جان ما احیاگر انفس و نفس‌های ماست. الف، اگر به صورت همزه وارد شود از حروف حلقی است.

حرف ب : ب از حروف انفتاح و خود، باب است در بسم الله الرحمن الرحیمِ سوره مبارکه حمد و متعلق است به امیرالمؤمنین علی(ع). درواقع تمام زیبایی این احکام و این درس از اول تا اینجا که قطره و ذره‌ای از معارف حجاب است به این کلمه‌ی زیبا ختم می‌شود. که وقتی گفته شد لباس  مردان عبا باشد و جایگاه عددی کلمه‌ی عبا برابر 19 و معادل تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم می‌باشد و در زن‌ها، عدد لباسشان (جلباب) 11 شد{جلباب=38 و8+3=11} که تجلی بیشتر آن در عدد اسم علی(ع) 110 است که  وقتی از سمت راست آن را بخوانیم 11 می‌شود. و جمع ارقام11 برابر2می‌شود و عددابجد حرف ب= 2 می‌باشد یعنی دو درِ رحمت الهی که باب الله است که آن میسر نمی‌شود مگر اینکه سعی کنیم به حجاب خانم فاطمه زهرا(س) که باب الجنه و کوثر وجود و آینه‌ی نور قرآن است، برسیم. 

فردای قیامت زنان و مردانی که برای رضای خدا و در مجرای پیروی و شیعه بودن ،حجاب واقعی (به عمل)داشتند(عدد حجاب = 14 )، تاج نور بر سرشان می‌آید و آنجا با افتخار در جوار ائمه معصومین(ص) قرار می‌گیرند. اللهم الرزقنا

ملک حرف (ب) ،جبرائیل(ع) است که پیام آور از عالم سِرّ به عالم سِفل دنیا است. او که به امر خداوند متعال حجاب را کنار زد و خود مجراء علم الهی و پیام آور قرآن کریم به قلب مبارک پیغمبر(ص) است و تنها کسی که غیر از پیغمبر(ص)در دنیا گیرنده وحی بود و جبرائیل(ع) بر او نازل شد فاطمه زهرا(س) است.

شاید اینها همه سرّ حجاب باشد! و چه بزرگ رحمتی است برای مرد و زن و آن کلید بهشت، محرم شدن در مجرای حج واقعی و به هو رسیدن است.

لباس کفن

لباس را تعریف کردم اما آخرین لباس ما کفن است. عاشقانِ علم حروف بدانید این لباس سفید اگر واقعاً برای ما عافیت باشد لباس تقواست، که ما را از نوک سر تا نوک پا کاملاً می‌پوشاند و مرد و زن یک شکل پیچیده می‌شوند. اما این لباس در باطن پرده برداری می‌کند از تمام حجاب‌های دنیا! آن وقت  لباس رحمت و ستّار العیوب ما الی الیوم القیامه می‌شود و یا خدایی نکرده لباس عذاب و آتش می‌گردد.بستگی دارد که چگونه آن‌را برای خود فرستاده‌ایم! برای ائمه(ص) از بهشت، کفن آوردند یعنی هر کس عمل بهشتی بفرستد خودش با کردارش تار و پودش را زده و با رنج و صبر در اجرای احکام الهی این لباس را می‌بافد. آن‌گاه که ما از دنیا می‌رویم محتوای آن را برای ما می‌فرستند که همان لباس التقوی احسن لباس می‌باشد.

اما عدد ابجد کفن می‌شود 150و برابر است با عددابجد اسم مبارک علیم. پروردگار عالم این لباس را که اعلام عمل به علم احکام ما می‌داند(و این اعمال نزد پروردگار علیم ضبط شده)و صورت باطن را به ما می‌نمایاند.

شاید شما بگوئید بعضی در آب غرق می‌شوند، بعضی را می‌سوزانند و شاید اصلا مانند ادیان دیگر با لباس خودشان آن‌ها را دفن می‌کنند. اما پروردگار، علیم است که آب یا آتش یا هر چیز دیگر را که به او می‌پوشانند و جلوه میدهند برایش بهشت یا جهنم، آرامش یا عذاب است. اما اگر صفرعدد 150 را درنظرنگیریم، می‌شود 15 و آن جایگاه عددی حرف (س)؛ قلب قرآن است. پس چنانچه کفن پوشاننده مؤمن باشد میزان آرامش دهندگی و ستر است و برای گنهکار و کافر میزان‌کننده‌ی حدّ عذاب برای اوست پس بکوشیم تا لباس عافیت و تقوا نصیبمان شود.انشاء الله

یکی از اسرار این‌که لباس کفن باید ندوخته باشد این است که دوخت در عالم دیگر انجام می‌گیرد زیرا آنجا معلوم می‌شود که چه الگوئی برای لباس خود فرستاده‌ایم تا طبق آن، برایمان بریده و دوخته شود؟! راستی الگوی غربیان جز برهنگی و بی‌حیایی چیز دیگریست؟! آیا می‌توانید در قیامت به درگاه خداوند متعال این‌طور وارد شوید؟!

اما جایگاه عددی کلمه کفن می‌شود 42، که برابر جایگاه عددی اسم مبارک بتول است و همان مرآت و آینه است که گفته شد.(الحمدلله ربّ العالمین)

پس هر اشکالی که در صورت عمل باشد، در آینه دیده می‌شود و آنجا دیگر نمی‌توان اصلاح عمل کرد. دیگر دست عمل کوتاه شده و از آنجا باید به جایگاه عذاب برود. اما خوشحال کسی است که با صورت زیبا و کامل و با لب خندان برود و با شرافت پذیرایی و به بهشت دعوت می‌شود.

در نهایت نتیجه می‌گیریم که حجاب یعنی بندگی محضِ حضرت حقّجل جلاله.

خالی از لطف نیست که کتاب حجاب را با گوشه‌ای از مطالب درج شده در کتاب عرفان سجده(بلوغ عدد9 و قله عالم امکان) به اتمام برسانم. (به عزیزان تشنه‌ی کسب معرفت بیشتر، مطالعه‌ی این کتاب را توصیه می‌نمایم)! 

صاحب مغرب وجود  

نماز مغرب متعلق به وجود مقدس خانم فاطمه زهرا(س) است و 3 رکعت می‌باشد و ساعت مغرب مثل عمر پر برکتشان ظاهرا کوتاه (ولی برکتش الی یوم القیامه است) و زود به عشا وصل می‌شود. عدد ابجد کلمه مغرب=1242 است که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=2+4+2+1).{ملکی بنام سخائیل(یا سرفائیل)برائت نامه‌ای از آتش جهنم به اسم خداوند برای هر نماز مقبول می‌آورد و برای نماز مغرب ،به اسم "انا الله الجبار" است}. 

این یکی از زیبایی‌های مقام مغرب است که جمع کننده انوار خورشید در ظرف افول خود است که نتیجه‌ی آن نور قمر آسمان در لیل دنیاست و تمام حکمت باطن آن و گنج عشا در حقیقت آن جلوه‌گر می‌شود تا میوه‌ی کامل صبح را ظهور دهد که همان صبح قیامت است(صباح الجنه) ،ودراین بلوغ،  سحرگیرنده قدر است و شکافنده‌ی نور و ظهور و بروز یوم(روز)است.

جایگاه عددی کلمه مغرب=63 که برابر با سن مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع)می‌باشد و حکمتش زیاد است زیرا هم برابر با جایگاه عددی کلمه اربعین(یعنی 40 است) و هم به همه‌ی مؤمنین می‌آموزد که وجود مبارکشان در حقیقت طهارت زندگی مبارکشان به جایگاه غروب رسیده است،اما هر دو نور مبارک در ظرف مغربِ عالم افول داشتند چنانچه سن هر دو بزرگوار 63 سال است که جمع ارقامش 9 می‌شود و 2تا 9تامی‌شود18 که سن مبارک حضرت زهرا(س) است. {سنّ مبارک پیامبر(ص)=63 و 3+6=9 __ سنّ مبارک امام علی(ع)=63 و 3+6=9 __ 9+9=18 =سنّ مبارک حضرت زهرا(س)(ظرف گیرنده انوار رسالت و ولایت) }.

وجود حضرت زهرا(س) در اهل بیت مکرمشان ،یک است زیرا یک خانم و 13 آقا هستند یعنی چهارده نور مقدس(ص) که همه‌ی بزرگواران نورٌواحدند(1+13=14=جایگاه عددی اُم). ایشان در مقام خلقتی یک است همان‌طورکه در کلمه نساء معنی کردیم عدد ابجد نسا=111=الف و الف= 1(یک) است. دیگر اینکه در کتاب چهلچراغ(ص31)از کتاب اطیب البیان (ج13-ص225)ازامام عسگری(ع) نقل شده :"نحن حجج الله علی خلقه و جدّتنا فاطمه حجّة الله علینا" ما همه حجّت‌های خداهستیم بر مردم و مادر ما حجّت است برما.

خوب دقت کنید! پس خود خانم(س) اول است و در عالم سرّ ،ایشان مقام دومی ندارد،بنابراین ایشان امّ ابیها نام گرفت و امّ ائمه،امّ انبیا،امّ المؤمنین و...همه‌ی این مقامات حاکی از این است که ایشان، ریشه و اول است.

درضمن جمع اعداد 1تا 18 سن مبارک خانم(171=18+17+... +2+1) برابر با171 می‌شود که عدد ابجد کلمه معانی= 171 و جمع ارقامش 9 می‌شود(1+7+1=9)پس وجود مقدس خانم تماماً گنجینه اسرار است و اگر خوب بفهمیم و انشاءالله به خلوص عمل کنیم به ریشه‌ی طهارت واخلاص دست پیدا می‌کنیم.

نکته : همان‌طور که در کلمه نسا خواندیم که میزان و الف وجود و کلمه‌اش شاخص ولایت و رسالت است،حال اگر حروف نساء را باز کنیم بطوری‌که (نس) در یک طرف ،الف(ا) وسط،و همزه به طور بسیط طرف دیگر الف باشد، جمع هر طرف با الف وسط111 می شود : 

                              

                                 نس                  ا               ها میم زا ها       

                                                 

 

 

                                110                 1                   110

                                              

                             111=110+1                     1+110=111  

 

بلوغ 9 احکامی برای خانم‌ها

در خانم‌ها بلوغ ،عدد 9 است(9 سال تمام) یعنی 9 سال تمام وارد به ده می‌شود(9روی10)یعنی حقیقت 19 و تکلیف زندگی و حیات نو برای صاحبش زده شده‌است.عددابجد کلمه نوزده=72=سجده است پس در این سن، یک دخترخانم به بلوغی رسیده است که وارد حقیقت سجده به عنوان بلوغ بندگی می‌شود. ولی سنّ تکلیف آقایان، 15 سال تمام است .

میزان در اسم زن(اسم خانم(س))

عدد ابجد کلمه زن=57 که برابر با3 تا 19 تاست. زبر و بینه‌اش هم باهم برابر است{زن=زا+نون__(ز(7)=زبر،ا(1)=بینه)+(ن(50)=زبر،ون(56)=بینه)__ زبر7+50=57،بینه1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن که خانم زهرا(س) کوثرعالم وکلّ قرآن است.

جایگاه انسان کامل و بلوغ خلقت در حقیقت 9 و عالم قرب در جایگاه عددی اول=19 که برابر با واحد=جایگاه عددی نُه و نوزده=72=سجده و 2+7=9 است.

اسراری از نام مبارک فاطمه(س)و قلّه‌ی عالم

عددابجد نام مبارک فاطمه(س)=135=عدد ابجد کلمه قله. درواقع قله‌ی عالم امکان در کثرات خلقت همان نام مبارک واحد پروردگارعالم به عدد 19 است که ظهور عددی وحروفی را جلوه می‌دهد(19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و 19 حرف اسامی پنج تن(ص)).درواقع عدد ابجد نوزده =72=سجده شد که عالم در سجده بندگی ظهور پیدا کرد و خود عدد19 برابر جایگاه عددی نُه بود که عالم در بلوغ 9 خلق شده است و حقیقت آن در ظرف قله عالم که عدد ابجد قله=135است برابر با نام مبارک فاطمه(س) که او اُمّ و قله و ظرف امتحان شده‌ی خلقت پروردگار عالم است و خود به عدد یک؛امّ ابیها و... ظهور دارد.

پس درواقع قله‌ی اسرار ظهوری خلقت به عدد 9 درس زیبایی دارد. در خلقت نوری خانم زهرا(س) خواندیم که ایشان کسی بود که قبل از خلقت همه اسرار ظرف آفرینش وجودش امتحان شد و خداوندجل جلاله فرمود ما او را صابره یافتیم و قبول شد ، پس خداوند در آیه یک سوره مبارکه نساءمی‌فرماید:همه‌ی مخلوقات را از یک نفس واحد خلق کردیم و درواقع کلمه نسا همان الف وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند، پس همه در بلوغ نُه هستند .بنابراین بلوغ 9 ،همان تسخیر همه‌ی اعداد و حروف است که در انطباق قرار می‌گیرد و اگر امام عسگری(ع) می‌فرماید ما معصومین حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادر ما حجت بر ماست،شاید این ظهور باطن است.

خانم در عالم دنیا 9 سال در منزل رسالت است و 9 سال در منزل ولایت و منزل نورانیش مهبط وحی و نزول آیات و مختلف الملائکه یعنی محل رفت وآمد ملائکه مقرب است. بعد از پیامبر(ص)، جبراییل(ع) بر او نازل می‌شد و احادیث قدسی را به خانم(س) می‌فرمود و حضرت علی(ع) احادیث را می‌نوشت. او کسی است که وی را امّ الائمه،امّ ابیها و... نام نهاده‌اند.

اللهم صلّ علی فاطمه و ابیها و بعلها وبنیها و سرّالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

پایان   

 

 

 

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۱۳
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

زهرا اگر نبود نبی کوثری نداشت

کوثر اگر نبود علی یاوری نداشت

آن خلقت یگانه که ریحانة النبی است

نوری بود که غیر علی همسری نداشت

دریای بیکران عفاف و نجابت است

عصمت بدون فاطمه بهر و بری نداشت

معنای لفظ ام ابیهاست یک کلام

حق بی وجود فاطمه پیغمبری نداشت

بر طاق عرش با خط زیبا نوشته شد

بی فاطمه یتیم عرب مادری نداشت

حیدر دلیل خلقت احمد بود ولی

گر  فاطمه نبود خدا حیدری نداشت

زهرا اگر نبود دو عالم به پا نبود

بی فاطمه سفینه حق لنگری نداشت

زهرا اگر نبود جهان و جنان چه بود

عرض و سما و مهر و مه و اختری نداشت

امضا نداشت حکم رسالت بدون او

پیغمبری به دهر چنین دختری نداشت

نور الست شافعه صبح محشر است

بی فاطمه ازل و ابد سروری نداشت

پیغمبری اگر به زنان می رسید فاش

چون فاطمه زنی به زنان برتری نداشت

خورشید راستین که طلوعات زهرویست

جز منشاء جلال خدا بستری نداشت

در پرتوش جلال خدا جلوه گر ببین

بی نور او خدا به بشر مظهری نداشت

درک مقام او ندهد بر کسی وصال

قرآن ز قدر، سوره بالاتری نداشت

سرالصلوة، راز حیات و ممات اوست

خلقت بدون فاطمه زیب و بری نداشت

قرآن، نماز، نافله، محراب، ناله، اشک

زهرا اگر نبود دگر مشتری نداشت

کعبه، نجف، مدینه، بقی، کربلا، دمشق

بی فاطمه به دیده کس منظری نداشت

فتح الفتوح حیدر صفدر به نام اوست

بی رمز و راز، شیر خدا خیبری نداشت

ساقی علی است، بانی میخانه کوثر است

بی فاطمه شراب و خم و ساغری نداشت

در زاد روز اوست که روح خدا دمید

عالم بدون او اثر کوثری نداشت

او هدیه داد اصل ولا را به شیعیان

ور نه تشیع علوی رهبری نداشت

چون فاطمه محب ولایت مدار نیست

زهرا اگر نبود علی لشکری نداشت

سنگر نشین مرز تولی ست فاطمه

جز بیت او ولایت و دین سنگری نداشت

زهرا مدار نیست مسلمان بی قیام

بی فاطمه قیام علی محوری نداشت

روی زمین فضای زمان غصه دار اوست

ور نه جهان نمایش نیلوفری نداشت

ای یاوری که منتقم مادری بیا

مادر بجز ترنم تو یاوری نداشت

عدد ابجد کلمه راز در سرّ حروف 208و(10=8+2) است. زندگی هر کس در راز عمر خود شکفته می‌شود .10 ، همان عشر عمر است. محل ابتلاء و امتحان که دنیا خود، دار امتحان‌ است و کلّ ارضش کربلاست و کلّ یومش عاشورا است. و جایگاه عددی کلمه راز =28 می‌شود. پس خوب دقت کنید و سعی کنید متوجه منظور شوید که تمام زندگی و عمر ما در سِّر 28 حروف است که کتابمان قرآن و قرائتمان کلام قرآن و راه رسیدن به کمالمان ، نور قرآن و هادی ما ، ناطقان قرآن و راه وصل ما به فرستنده، وحی قرآن و وجود مهدویت به احسن الحدیث که صاحب القرآن و صاحب الزمان(عج) است و پروردگار عالم با اعجاز 28 حروف (جایگاه عددی راز) ،طیّ صعود از عالم سفلی به علوی و از عالم خاک به عالم آسمانی و از عالم حیوانی به عالم انسانی و از بندگی و اطاعت به شرافت و کرامت خلیفه الهی و رسیدن به عالم قرب و انس و کمال علم و به نهایت مقام، عند ربهم یرزقون را امکان پذیر فرمود. پس بکوش تا پرده راز را کنار زده و در همین دنیا محرم راز شوی!

آری حجاب، خود یک راز است. این حقیر با استعانت از صاحب راز که خود ، غیب الغیوب است و استعانت از صاحب عصر و زمانم که خود ، در پس پرده غیب است و با استعانت از ائمه معصومین (ع) مخصوصا مولایم ابا الحسن علی ابن موسی الرضا(ع) و با استعانت از سیده النساء العالمین وجودی که خود ، سِرِّّ است  و ظهورش(زندگیش) مخفی و قبرش مخفی و او واسطه خلقت بین سِرُّ الاسرار پروردگار عالم و جان دنیا می‌باشد و زندگیشان مثل روح است در بدن که هرگز دیده نمی‌شود مگر در پس پرده حجاب ،که وجوب حجاب بر او جلوه کرده و حقایق آن در پس حجاب او منور است.

می‌خواهم درس حجاب را برای عاشقان علم حروف و اعداد و عاشقان به معرفت خلقت و حقیقت احکام و بندگی در راه رضای خدا بنویسم شاید مقبول درگاه او شود.این مبحث هم برای مردان مؤمن لازم است و هم برای زنان مؤمنه ،چرا که اصل بندگی ، زندگی کردن برای رضای خداست و زن و مرد ندارد! چون هر دو مخلوق هستند و هردو بنده او! قال الله تعالی"... اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ الله اَتقیکُم..." بدرستی‌که بزرگوارترین و با افتخارترین شما نزد خدا، با تقوی‌ترین شماست (آیه 13سوره مبارکه حجرات)

لغت حجاب در عربی به معنی مانع، پرده، پوشش، روبنده و تقسیم کننده آمده‌است. بکاربردن این کلمه بیشتر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت معنی پوشش دارد که پرده، وسیله‌ی پوشش است. ولی هر پوششی حجاب نیست بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‌شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ، انجام بگیرد. یعنی تمام وجوهات ظاهری مخفی شود چنانچه در پس پرده حجاب، هرگز هوای نفس نباشد.

حجاب به معنی پوشش اسلامی بانوان ، دارای 2 بُعد ایجاب و سلبی است. بُعد ایجاب آن، واجب شدن پوشش بدن و بُعد سلبی آن ،حرام بودن خود نمایی به نامحرم است و این 2 بُعد باید در کنار هم باشند تا حجاب اسلامی محقق شود. پس هرکدام از این دو بُعد اجرا نشود، حجاب محقق نمی‌شود. اگر هر نوع پوشش و ممانعت از وصول به گناه را در معنای عمومی حجاب بنامیم، حجاب می‌تواند اقسام متفاوتی داشته باشد.

اقسام حجاب

1)حجاب ذهنی: سوره مبارکه حجرات آیه 12:"یا اَیها الَّذینَ آمنوا اِجتنبوا کثیراً مِنَ الظن اِنَّ بعض الظن اِثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً اَیحبُّ اَحدُکُم اَن یاکلَ لَحمَ اََخیهِ میتاً فَکَرِهتُموه و اتَّقواالله اِنَّ اللهَ توّابٌ رحیم" ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید ، چراکه بعضی از گمان‌ها گناه است و هرگز( در کار دیگران ) تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت  برادر مرده خود را بخورد؟ همه شما از این امر کراهت دارید . تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.

 

2)حجاب فکری و روحی

3)حجاب اعتقادی به معارف اسلام(توحید و نبوت)

4)حجاب جسمانی  به استناد آیات قرآن:

الف- "یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین َ یدنینَ علیهنَّ مِن جلابیبهنَّ ذلکَ ادنی ان یُعرفنَ فلا یُؤذَینَ و کان اللهُ غَفوراً رحیما" ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب (روسری‌های بلند یعنی چادر) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای این‌است که شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند. خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.(سوره مبارکه احزاب آیه 59)

ب- برای مقنعه: "ولیضربنَ بَخُمُرِهِنَّ علی جیوبهنَّ" مقنعه‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)( آیه 31سوره مبارکه نور)

پ-پوشاندن زینت‌های جسمانی برای نامحرمان بطور کامل و حجاب نکردن در نزد محارم در حدود پروردگار عالم. "و لا یبدینَ زینتهنَّ الّا لِبعولتهنَّ اَو ابائهن او اباءِ بعولتهنَّ اَو ابنائهن او ابناءِ بعولتهنَّ اَو اِخوانهنَّ اَو بنی اِخوانهنَّ اَو بنی اَخواتهنَّ اَو نسائهنَّ اَو ما ملکت ایمانهنَّ اَوِالتابعینَ غیرِ اولی اِلِاربَهِ مِنَ الرِّجالِ اَوِ الطفلِ الَذینَ  لَم یظهروا علی عورات النساءِ و لا یضربنَ بارجلهنَّ لِیعلَمَ ما یخفینَ مِن زینتهنَّ و توبوا الی اللهِ جمیعاً اَیُّها المؤمنون لعلَّکم تفلحون"( آیه 31سوره مبارکه نور) و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیشانشان یا بردگانشان یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود ( صدای خلخال یا هر نوع پوششی که در پاها به صورت زینت جلب توجه کند و به گوش برسد) و همگی به سوی خدا باز گردید ای مؤمنان تا رستگار شوید.

5)حجاب زبانی: "فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض" (آیه32سوره مبارکه احزاب) پس زنهار! نازک و نرم با مردان سخن نگویید،مبادا آن‌که دلش بیمار (هوای نفس) است به طمع بیفتد.

6)حجاب چشم‌ها: "قل للمومنین یَغُضّوا من اَبصارهم و یحفظوا فروجهم ذالک اَزکی لهم..."(آیه30سوره مبارکه نور) ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‌ها را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ بدارند که این بر پاکیزگی جسم و جانشان اصلح است. "قل للمومنات یَغضُضنَ من اَبصارهنَّ و یحفظن فروجهنّ ..." ای رسول، به زنان مؤمن بگو تا چشم‌ها را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ بدارند (آیه31سوره مبارکه نور)

7)حجاب گوش‌ها: در تفسیر آمده‌است که مگر به خاطر خیر ، در گوشی صحبت نکنید که موجب رنجاندن می‌گردد و نیز برای تجسس در کار دیگران ، فال گوش دیگران نشوید.

8)حجاب رزقی: آیه 119سوره مبارکه انعام "و ما لکم اَلّا تأکلوا ممّا ذُکراسمُ الله علیه وقدفصَّلَ لکم ما حرّمَ علیکم الّا ما اضطررتم إلیه" بخورید از چیزهایی‌که نام خدا بر آن‌ها برده شده و برای شما حلال گردیده است (آنچه روزی شماست از ظاهر و باطن) در حالی‌که خداوند آنچه را برای شما حرام بوده بیان کرده است مگر اینکه ناچار باشید.

9)حجاب امرار معاش و امور اجتماعی: سوره مبارکه حجرات آیات 9و10: هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ و نزاع پردازند( اعم از نزدیکان و دوستان و هموطنان) آن‌ها را آشتی دهید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد و هرگاه بازگشت، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید و خداوند عدالت پیشه کنندگان را دوست می‌دارد. مؤمنان برادر یکدیگرند پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید، باشد که مشمول رحمت او قرارگیرید.

10) حجاب زبان: سوره مبارکه حجرات آیه11: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آن‌ها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند پس به بهترین و زیباترین سخنان، دیگران را یاد کرده و ارشاد کنید.

11)حجاب عفت و حیاء: عفت ، حفظ حدود الهی است و حیاء، نگهدارنده آن . هر جا که حیاء از میان برود عفت هم نخواهد بود. پس عفت، باطن است و حیاء ، ظاهر و هر دو، معنای حجاب را کامل می‌کنند.

12) حجاب در آخرت: آن‌گاه که پرده حجاب دنیا از اعمال انسان کنار می‌رود،ساعت واقعی رسیدن به روسفیدی ابدی و روسیاهی ابدی در مقابل پروردگار عالم است و این جوابِ تمام مراحل عمل بندگی است .

13) حجاب در برزخ :که پروردگار عالم با برداشتن این حجاب گاه با آثار عمل صالح از خود و فرزندانش آبروی او را حفظ می‌کند.(گناهان دنیای او بدین سبب بخشیده می‌گردد.)

14) حجاب در قیامت: که آن‌را ، روز قیامت(یوم القیامت) می‌نامند زیرا دیگر حجابی باقی نمی‌ماند و حقیقت حجاب به عدد 14 خود ظاهر می‌گردد. امید است آن روز شرمنده ائمه معصومین(ص) و امام زمان(عج) نباشیم.

کلمه حجاب از نظر عدد ابجد و تفسیر آن

عدد ابجد کلمه حجاب =14 می‌باشد، جالب اینجاست که جایگاه عددی این کلمه در الفبا هم معادل عدد 14 است. لازم به تذکر است در آخر کتاب راز انسان درسی را بیان کردم که سرّ بین 13 تا 15 می‌باشد که مناسبت آن با تولد وجود مبارک امیرالمؤمنین علی (ع) است؛ از 13 ماه رجب در خانه کعبه و خروج ایشان و مادر گرامیشان در 15 رجب می‌باشد، که عدد 14 محجوب قرار می‌گیرد) تا کلمه حجاب  که عدد و جایگاهش 14 است به خوبی معنی گردد و آن ، راز غیبت امام زمان (عج) و یا شاید سرّ خانواده پیغمبر(ص) است. اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم معادل 5 می‌گردد که وجود مقدس 5 تن (ص) خوانده می‌شود که همان 14 است زیرا در هنگام تولد آقا امام حسین (ع)؛ معصوم پنجم، ایشان با 9 فرزند گرامیشان که در صلب ایشان بودند، متولد گشتند (و تسعة المعصومین من ذریّة الحسین) ایشان خود ، کلّ سرّ می‌شود یعنی وجود "طه" ، ط= 9 و ه= 5 که 9+5= 14، پس 14 ، حجابیست بین 13 و 15.

دیگر این‌که پروردگار عالم از اول خقلت خود مخلوقش را در سرّ قرار داد و آن خود، حجابی است به نام سرّ حقیقت محمدی (ص) که به نام 5 نور مقدس یعنی 5 تن (ص) تجلی کرد و در محجوبیت، باطن اسرار خلقت مخلوق خود را ظهور داد. این حجاب‌ها کامل برداشته نمی‌شود مگر به امر او و آنچه که به فضلش حجاب را برمی‌دارد(یخرجهم من الظلمات الی النور) شاید این‌طور معنی گردد: از جمع ظلمات که خودش اندازه‌اش را می‌داند، پرده‌ای را کنار می‌زند و این حجاب در اصل راه ترقی و کمال و راه رسیدن به گنج وجود است به شرط سعی و کوشش زیاد ، تا بتوانیم حجاب منیَّت خودمان را به فضل او کنار زده و به گنج سرمایه‌های سرّ وجودمان دست یابیم و به کار بیندازیم تا به نحو احسن در این عمر کوتاه بتوانیم به حقیقت رازی که از آن خلق شدیم و به آن هدفی که باید به آن برسیم یعنی به مرید و مراد خود در همین دنیا نائل گردیم.انشاء الله

پس اولین درس از حقیقت حجاب، همان عدد 5 است(5=4+1=14) که تنها عدد بسته اعداد که معادل با تنها حرف بسته حروف الفبا یعنی(ه) است که آن نیز همان حلقه بندگی و اطاعت محض خالق یکتاست و امام راهش ، حسین (ع) می‌باشد .

گرد این سیر هر آنکس چرخید

مَحرمش گویید و آن مُحرم زیست

چرخش گرده گردون هم، سرّ

تو بچرخ و بگشا اسرارش

تو به یک چرخش چشمت بکنی سیر در این

چرخه حلقة در حلقة داوود زمان(زره آهنین)

که شود سِتر  ز تیر شیطان

و شود راز برای انسان

آن حجاب است و بکوش ای انسان

که تو تنها بتوانی که شوی خواجه آن

زین به شرطیست که برداری سِتر

تا نباشد خللی در پس آن اِحرامت

عدد 5 ، هم رنج است و هم گنج،گنج است زیرا تنها حرفیست که مخرجش از روی قلب است و قلب، گنج حیات است و شکل ظاهریش نمای 5 را دارد و دیگر اینکه در هر لحظه ، ممات را به حیات برمی‌گرداند (قلب می‌کند). و خود، دو چشمه دارد(ﻫ) و 4 رگ اصلی که هر رگ ، 7 شاخه می‌شود و هر شاخه 28 دسته بندی،چنانچه کلّ اعضا و جوارح را جان می‌بخشد و سیراب می‌کند و جریان زندگی را در ظاهرِ چرخش خود ادامه می‌دهد. اما این5، حلقه‌ی اطاعت از جان دهنده‌ای است که قلب به اذن او می‌تپد. پس این‌جا محلّ اطاعت از حیّ مطلق و رضای اوست و آن کعبه دل است و سَرحلقه‌ایست که  تمام سلول‌ها و عروق در گردش خون به گرد او می‌چرخند و حیات ظاهر را از ظاهر آن و حیات باطن را که بندگی اوست از باطنش می‌طلبند . این حلقه، درون است اما حیات عمل برای بنده شدن از این گنج ظاهری و باطنی ، حلقه بندگی را به اطاعت درحیات ظاهر طلب می‌کند و آن گردن‌بند بندگی(5) به گردن خویش که سرّش ، متواضع شدن7 عضو است به عمل ، برای بندگی مولا(که دستور العمل کامل آن در کتاب آسمانی ما قرآن است زیرا قرآن صددرصد (از هر نظر) کتاب کاملی است) . اکنون حلقه‌ها(حلقه در حلقه داوود زمان) را می‌شماریم:

 1-چشم‌ها، که خود دو حلقه است.

2-گوش‌ها ، و آن‌هم دو حلقه است.

3-پیشانی، فرود آمدن به ایمان قلبی و تواضع کلّ اسرار از ازل تا ابد (همان‌طور که با سر به دنیا آمدیم و با سر نیز به قبر وارد می‌شویم).

4-دهان ، حلقه ظهور تمام نداهای قلبی و اطاعات باطنی و ظاهری است (شهادتین و تلاوت قرآن) .

5- دست‌ها ، که گیرنده کتاب الهی است که با اطاعت حق، دو حلقه دستبند را پذیرا می‌شود (ید =14، 5=4+1 (حلقه)، پس دو ید =28 (10=8+2) و دو حلقه =10(تعداد انگشتان)، و این همان عشر اعمال است و هر دست ، 15 بند و دو دست 30 بند دارند که مجرای توحید و 30 جزء قرآن و درآخر ، 30 =یک که همان وحدانیت الهی است و 30 معادل حرف ل است که مجرای توحید و جایگاهش عدد 12 می‌باشد. یدالله فوق ایدیهم

6- زانوان ، که به امر او عقاله شوند و بر اطاعت او ساجد شوند (همان‌طور که عرب برای ممانعت از حرکت اشتران بر زانوان آن‌ها بند زده و آن‌ها را عقاله می‌کردند).

7- انگشتان شصت پا، به نشانه اینکه میزان حرکت پاهاست و قدم در راه حق گذاشتن ثابت نمی‌شود الا به میزان، و برای شیعه و پیرو شدن میسر نمی‌شود الا به اینکه پای خود را پشت پا و جای پای امام زمان خویش قرار دهیم .درحدیث مبارکی آمده‌است: روزی راوی دید که سلمان فارسی(رضی الله عنه)همراه امیرالمؤمنین(ع) به مسجد تشریف بردند راوی گفت هنگامی‌که من به دنبال ایشان به مسجد می‌رفتم یک جای پا بیش ندیدم، وقتی از سلمان پرسیدم چگونه وارد مسجد شدی درحالی‌که جای پا نداشتی؟! ایشان فرمود: من پایم را جای پای امامم می‌گذاشتم. پس حلقه بندگی تمام وجود را احاطه می‌کند. همان‌طور که خون در گردش خود به دور قلب می‌گردد و ساجد می‌شود، انسان هم در محور چرخش خود، در تمام امور و در تمام عمر و در تمامی مسائل، باید به گرد رضای مولا ساجد شود تا حیات عملش از گردش به گرد کعبه جان؛که قلب تپنده‌ی حیات طیب،امام زمان(عج) است ،جان گرفته و باقی گردد.

زمانی این حلقه باز می‌شود که روز جوابگویی تمام وجود است در برابر پروردگار عالم، آیه 65سوره مبارکه یس: "الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون". امروز بر دهانشان مهری نهیم و دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند و پاهاشان به کارهایی‌که انجام می‌دادند شهادت می‌دهند.

در نتیجه پروردگار عالم سبحانه و تعالی، برای اینکه خود را معرفی کند قبل از ظهور مخلوقات فرمود" انّی کُنتُ کنزاً مخفیّا فاَحببتُ و ان اَعرَف" اینست و جز این نیست که من گنج مخفی بودم که دوست داشتم خود را معرفی کنم. پس عالم حجاب را در محجوبیت سرّ خود ، با عدد 5 نور باطن و 14 نور ظاهر، ظهور داد. و همه‌ی عوالم را در عالم دیگر پیچید. قال الله تعالی"یولِجُ اللیلِ فی النهار و یولِجُ النهارِ فی اللیل"( آیه6 سوره مبارکه حدید) فرمود: شب را از درون روز و روز را از درون شب ظهور داد. (زن را از درون مرد و مرد را از درون زن پدید می‌آورد)

فلاسفه و عرفا در مورد معراج رسول الله(ص) می‌گویند: عوالم مثل لایه‌های پیاز در هم پیچیده است و صعود از آن‌ها انجام نمی‌شود الا به پاره کردن لایه‌ها. پس پروردگار عالم برای او خرق التیام کرد. یعنی لایه‌ها راپاره کرده و عوالم را شکافت و حضرت از عالم ماده به عالم ملکوت و جبروت و کرسی و عرش و بهشت و جهنم تا به بالاترین عالم که عالم قرب است و حدّ آن‌را پروردگار عالم می‌فرماید "قابَ قوسین او ادنی" نزول اجلال فرمود و با کنار زدن حجاب‌ها تا حدودی اسرار را برای آدمیان آشکار فرمود.

پس دنیا که عالم اسفل السافلین است، ظلمانی‌ترین عالم است که لیل نامیده شده است (شب و تاریکی).پس تمام دنیا شب است، و برای رسیدن به یوم القیامت که روز است باید حجاب‌ها را با عمل به نورِ هدایت که همان قرآن کتاب آسمانی است و شیعه شدن به وجود 14 معصوم (ص) که هادی صراط مستقیم هستند ، کنار بزنیم تا به صبح پیروزی و قبولی عمل و رو سفیدی در محضر مولایمان  نایل شویم .

جلوه جمال و جلال پروردگار در زنان ومردان

براستی هر چیز که قیمت و ارزشی دارد، در پرده حجاب قرار می‌گیرد! خداوند متعال بهترین مخلوق خود، انسان را خلق کرد و فقط به او قابلیت داد تا محرم اسرار او شود و معرفت به خالق خود پیدا کند و از عالم صفر(اسفل السافلین) به اعلا برود و تنها او قابلیت پیدا کرد که خالق سبحانه و تعالی، او را به صورت اسم مبارک رحمان خود خلق کند و ایشان را مجرای رحمت خویش قرار داد تا ظرف علّم الاسماء او شود و ظرف وجودش مذکّر وی گردد (یعنی ظرف ذکر اسماءالله) و خلیفه‌ی او در زمین گردد،"انّی جاعلٌ فی الارضِ خلیفه". پس چگونه می‌توانیم شاکر مولای خود شویم. شکر میسر نمی‌شود الا اینکه به معرفت حقیقت خلقت خود برسیم ، تا خدای خود را بشناسیم و اولیای خود را تبعیّت کنیم ، چه زن باشیم و چه مرد. پیامبر اکرم (ص) فر موده‌اند: من عرف نفسهُ فقد عرفه ربهُ.

از قول پیامبر بزرگوار(ص) آمده‌است، اول عالمی که خلق شد، عالم حُبّ بود (عدد کلمه حب برابر 10 می‌شود که همان ، عشر است) و آن نهایت محبت مولا به مخلوقاتش است که همه‌ی ظهوراتش و جلوه‌هایش از باب رحمت و برای همه موجودات در دنیا (رحمت رحمانیت) و بالاخص انسان‌های مؤمن در آخرت (رحمت رحیمیت) است. محبت مثل ملات بین دو آجر در ساختمان سازی است! که اگر نباشد هرگز بنایی به پا نخواهد شد و خدای مهربان کانون این محبت را در قلوب بندگان خود مخصوصاً جامعه زنان به ودیعه گذاشته است و شاید به خاطر این ودیعه ، زنان را مربی نسل آینده (در هر زمانی) برای فرزندان خویش قرار داده است. و زینت داد محبت خویش را به مردان و زنان که آن‌ها جلوه جمال(زنان) و جلال(مردان) شوند تا عرصه عظمت آیات کمال خویش باشند. این دو جلوه هر دو در هم پیچیده‌اند و جدا شدنی نیستند ، درحالی‌که زنان ظاهراً جلوه جمال هستند باید در قلب خویش جلوه جلال عظمت او باشند و مردان که جلوه جلال را در ظاهر حفظ می‌کنند ،  باید قلبشان جلوه جمال حق باشد. راستی یعنی چه؟!

من درس را این‌گونه از زبان حق تعالی باز می‌کنم، هنگامی‌که حضرت آدم (ع) خلق شد پروردگار عالم در قلبش علم اسماء را قرار داد و ایشان مذکّر یعنی ظرف ذکر شد و خلقت ایشان در بهشت بود و بهشت ، جمالِ حق تعالی است و آدم (ع) که جلوه جلال عظمت اوست از درون بهشت ظاهر گردید آن هنگام آدم(ع) برای انجام تکلیف خود(جاعلٌ فی الارض خلیفه) باید در زمین قرار می‌گرفت. پس بهشت او؛خلقت جمال در صورت حوا (س) خلق شد و پروردگار عالم فرمود: لتَسکُنوا، برای تسکین دادن و سکنی گزیدن و برای رسیدن به آرامش همیشگی خود و فرزندانش ایشان را خلق و همراهش گردانید (زیرا در باطن هر دو یک وجودند اما لازمه زندگی در دنیا زوجیت است) زیرا  تمام آنچه که پروردگار عالم به حضرت آدم (ع) عطا فرموده بود دفعتاً به ایشان اعطا شد و به آدم(ع) فرمود ایشان مؤنث، یعنی دوّمی تو است. آدم(ع) خود، جلوه جلال بود و قلبش جلوه جمال شد، هردو کامل شدند. حوا(س) خود،جلوه جمال بود و قلبش جلوه جلال گشت به هدف بندگی، پس هریک باید در جایگاه عبادی خویش انجام وظیفه می‌کردند تا بنده او باشند.

آدم(ع) که خود پیامبر حق است ، حرکت و پیشوایی جنگ و جهاد و مقابله با تمام ناملایمات و وظیفه سنگین فرقان بودن (جدا کردن حق از باطل) و صفوه الهی به او محوّل گشت، تا بتواند راه را برای فرزندانش هموار و رسالت خویش را صحیح و سالم به پیامبر بعدی بسپارد. بنابراین با برداشتن حجاب ظاهر،کارها بر او هموارگردید تا آینه جمال قلبش بدون حتی یک ذره ظلمت، سالم بماند تا تحویل صاحب جمال شود.

حوا(س) که جلوه جمال است باید مسئولیت سکون و آرامش و برپایی بهشتِ "لتسکنوا"را  برای خانواده خود و همچنین هموار کردن راه را برای پیروان خویش مهیا سازد، پس موظف می‌شود که جمال خویش را به ظاهر، در حجاب سکون قرار داده تا قلب خویش را مذکّر جلال حق گرداند. پس ظاهرِ حجاب=14=4+1=5  یعنی حلقه بندگی است،در اینجا لازمه بندگی و اطاعت پروردگار عالم در ظاهر، همه زنان عالم گردیدند(تا مانند دُرِّ، بین صدف خلقت باقی بمانند).

در علم حروف، هرگاه بخواهیم مخارج حروف را پیدا کنیم، حرف را ساکن و یک همزه بر سر آن می‌آوریم آن‌گاه حرف را می‌خوانیم مثل ل که می‌شود (اَلْ) زنان نیز سکون هستند و از ایشان مخارج حروف یعنی نسل‌ها ظاهر می‌شوند.حال ببینید مرد و زن در کنار هم در حالی‌که خلقت هر یک کامل است اما تکمیل کننده یکدیگر هستند، چون نسل آینده ودیعه خداوند به ما می‌باشد، پس باید با اطاعت مقبول ، سالم به صاحبش برسانیم. پروردگار عالم مسئولیت سه امانت را به دوش زنان گذارده‌است:یکی باروری حمل برای تولد فرزندان، دیگری محبت بی‌دریغ نسبت به فرزندان و سوم تربیت و هدایت آن‌ها.

پس برای اینکه این امر به خوبی محقّق شود، زنان در اطاعت بندگی خود چنان باید عمل کنند که در جایگاه سکون خلقتیِ خویش ، حلقه‌ی بندگی خدا را به صورت کامل ادا نمایند و حجاب ، یک مصونیت است نه محدودیت، چون می‌توانیم با حجاب صحیح در همه امور اجتماعی و خانوادگی مصون از گناه بمانیم و ودیعه‌ی جمال حقّ را بدون لکه گناه در حفظ جلال قلبی خود پاک و مبرّا نگه داریم.

 تعریف کلمه زن و مرد از نظر حروف

اسم زن:  1 حرف (ز)،آخرین حرف راز و (ن) همان نون ساکن وجود است که در عین پنهانی ، آشکار و در عین ظهور، غایب است. حرف (ز) عدد ابجدش 7 است که آن کتاب هستی است {کلّ باطن قرآن در7 آیه(سوره حمد) و7 حرف(بسم الله سوره حمد) است} آسمان‌ها 7 و زمین نیز 7 است، 7 نفس و 7 روز هفته و ... .

دنیا از جنس ماده است پس آخرت هم ، که گیرنده است و زاینده، ماده است. نکته‌ای در ماده است ، نزول کتاب هستی زندگی(7)، در دنیای ماده نازل شده و در اینجا خوانده و عمل می‌شود و زایش آثارش برای هر شخص الی یوم القیامه است. شاید به همین دلیل است که ماده، خیر کثیر است و خیر ماندنی!

حرف "زا": از حروف جهریه و ظلمانی است،طبیعتش بادی غربی،از دسته‌ی حروف مائیه (آبی) و ملک آن سرفائیل است. لازم به ذکر است که رنگ آبی متعلق به فاطمه زهرا(س) است(در کارشناسی رنگها ،اصل رنگ آبی  در دنیا نیست و دو رنگ شبیه یا نزدیک به رنگ آبی وجود دارد).

حرف (ز)، ازحروف جهریه است و باید با صدای بلند ادا شود(مثل خواندن سوره مبارکه حمد در نماز صبح و مغرب وعشا برای مردان). بنابراین درحقیت دنیا،که لیل است و زن هم خود،چون ستر است و درحجاب ظهور دارد، باطنِ لیل می‌شود. پس سکون در سکون، می‌شود صدای جهر او (عدد ابجد صدا=95 و برابر صاد ،که حرف(ص) به تنهایی عددش 90 است (میم=90) و جایگاه عددی(ص)درحروف الفبا برابر 18 است، و این حقیقت تجلی ظهور خانم زهرا(س)در دنیا می‌باشد) صاد چشمه‌ای است در عرش و فاطمه زهرا(س)، کوثر است یعنی چشمه‌ای که خیر کثیر است و هرگز تمام شدنی نیست و این اسم یکی از اسماءِ قرآن کریم است و نام سوره‌ای است در قرآن که تقریباً تمام کلماتش یک بار در قرآن ظاهر شده‌است و این سرّ دُرّ یکدانه‌ی پروردگار عالم ؛ سیّده النّساء العالمین است، که چهره ایشان بر هیچ‌کس عیان نگشت ولی صدای زندگی و عمر پر برکتش الگوی تمام جهانیان الی یوم القیامت گردید.

عدد ابجدکلمه لیل= 70 است،  برابر با عدد ابجد حرف (ع)، که عین خود به معنی، چشم و چشمه می‌باشد. همان‌طور که خانم زهرا(س) حقیقت لیل بود او خود لیل را به پا می‌داشت تا مهتاب نورش در پس پرده‌ی ظلمت شب به تمام ستارگان عالم نور بخشد و به تمام جماد و نبات، رنگ و طعم دهد و مُقدّم در طلوع حرکات شود.

او با قیام لیلش دنیا را که باطناً اسفل و تاریک است، ارتقاء درجه می‌داد تا ساکنان دنیا بتوانند خود را به اعلای صبح بکشانند و شمس وجود بتواند از درون سَحَرَش طلوع کند. چنانچه تولد ائمه (ع)، در سحرگاه بود و همه با وجود خود، طلوع را آوردند و چنانچه قدر در لیل نازل شد(انّا انزلناهُ فی لیلة القدر) و احیا گرفتن ، در شب است، یعنی تمام عمر ما ، یک شب است. پس احیا، برای گرفتن قدر بسیار واجب است تا مرده‌های وجود خود را زنده کنیم و در نور مهتاب ولایت ، قد بکشیم و صورت و سیرت انسانی پیدا کنیم تا در چشمه‌ی لیل(عین) چشمه‌ها و عیون دل را به رازهای آفرینش خود بینا کنیم تا در طلوع صبح خود از وَتر (تَری) حقیقت گذشته و در جایگاه رضوان پروردگار عالم جایگزین شویم و آن یوم القیامت است.

معراج پیامبر(ص) درشب بوده‌است (آیه 1 سوره مبارکه اسراء)، و در حقیقت لیل، چادرِروزاست. بانوانِ شیعه زهرا(س)! اگر بخواهید به گنج وجود خودتان که همان سکون و بهشت آفرین بودنتان است، برسید باید بنده مطیع خدا و شیعه وجود مقدس 14 معصوم (ص) مخصوصاً فاطمه زهرا (س) باشید. در 7 آیه مبارکه قرآن، کلمه حجاب و حجاباً آمده‌است. قال اللهُ تعالی "قُل للمؤمنین یغضُّوا مِن ابصارهم و یحفظوا فروجهم" پروردگار عالم اول به مردان خطاب حجاب فرمود، فرمود: پیامبرم، به مردان مؤمن بگو که چشم‌های خود را از نگاه ناروا به نامحرمان بپوشانند و حفظ کنند فروج خود را از نامحرمان. چون به نظر من آقایان از راز حجاب جدا نیستند و همان‌طور که گفته شد، حجاب ، شیعه شدن به وجود مقدس معصومین(ص) یعنی 14 است و حجاب مردان بسی سخت‌تر از حجاب زنان است چراکه آنان باید چشمان خود را از نگاه نامحرم بپوشانند (لیل وجودشان)، آن‌ها باید در آینه جلال ظاهر خود ، هرگز جمال پاک قلبشان را لکه‌دار نکنند ، پس جز حریم حلال ، دایره‌ی دید آن‌ها بالا نرود و برای حفظ نگاه خود مستلزم آن هستند که جذب نگاه هم نکنند، پس حفظ فروج برآن‌ها واجب است. زیرا وقتی عرضه‌ای نباشد ، خود به خود تقاضایی هم در پی آن نیست. پس باید خود را طالب نگاه نسازند و حجابِ در حدّ خود را حفظ کنند.

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: دنیا سه بار با تمام زینتش به من عرضه شد و به دنیا نگاه نکردم و فرمود به دنیا گفتم که تو را سه طلاقه کردم. خودتان می‌دانید که دنیا نظیر دیگری ندارد که محلّل بیاورد. و هرگز دنیای هوای نفس در ایشان و همسر و پسر عمّ بزرگوارش و فرزندانش نفوذ نکرد. در آیه 129سوره مبارکه نساء خداوند خطاب به مردان می‌فرماید:"ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النّساء و لوحرصتم فلاتمیلوا کلّ المیل فتذروها کالمعلّقه و ان تصلحواوتتّقوا فانّ الله کان غفوراًرحیما" شما هرگز نمی‌توانید عدالت را (از نظر محبت قلبی) میان زنان بپاکنید، هر چند کوشش نمایید ولی میل خود را به کلّی متوجه یک طرف نسازید که دیگری را به صورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید و اگر راه صلاح و پرهیز پیش گیرید خداوند آمرزنده مهربان است. (لن) در این آیه مبارکه به معنای هرگز ابدی است یعنی هرگز شما نمی‌توانید در محبت دلتان عدالت داشته باشید ، پس دید خود را فقط به یک زن روا بدارید و حریم خود را به عنوان بندگی حفظ کنید. و این در تعریف حرف "ز" از کلمه زن بود و چون "ز" از حروف ظلمانیست و نون از حروف نورانی، ظلمت همان حجاب است که بر ظاهر نون نورِ وجود زن پوشیده می‌شود تا در جایگاه بندگی خویش تجلی کند(ن ، باطن جمال اوست).

 حرف( نون) :حرف نون از حروفی است که در بیشتر کلمات قرآن قرار گرفته و بیشترین حرفی است که در کتاب آسمانی به صورت ظاهر و تنوین نوشته شده‌است و باخود سِرّ معانی را اظهارکرده و خیرات و گنج‌های وجود قرآن را ظهور داده‌است و شاید خود، جوهر کلام الله است. در اسرار حروف، نون در جرگه‌ی عارفان بنام و خاص(آیة الله)است و ملک آن حولائیل است ، طبیعتش خاکی جنوبی و از دسته حروف آسمانی یا هوائیه است.

 دو حرف در حروف عربی دو مخرج تلفظی دارد: (ن) و (م) ؛یک مخرج در دهان و یک مخرج در بینی که به آن غُنّه می‌گویند و حرف (ن)یکی از استثناهاست، که درحالی‌که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود یعنی بصورت تنوین می‌آید و پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند.پشت6 حرف حلقی(ح خ ه همزه ع غ) اظهار، پشت6 حرف(ی ر م ل و ن ) ادغام ، پشت یک حرف(ب) قلب به میم  و پشت 15 حرف(بقیه حروف) اخفا می‌شود. 

این حقیت کلی درباطن، مخصوص بانوی دو عالم حضرت زهرای مرضیه(س) می‌باشد و بقیه زنان درجلوه وجود ایشان قرار می‌گیرند. حال معنا را درک کنید و به این همه نعمت شاکر باشید. (کاش مجالی بودتا در وصف این حرف بیشتر بنویسم!) 

فقط بگویم که عدد ابجد حرف ن=50 است و جایگاه عددیش برابر با 14 است که برابرعدد حجاب می‌شود(حجاب=14).

عدد ابجد بهشت =707 است ، اگر ارقامش راجمع کنیم می‌شود 14 و 5=4+1 که 5، همان حلقه بندگی می‌باشد. امیدوارم متوجه کامل معنی برای شناخت خودمان بشویم. این حقیقت وجود خانم دو عالم سیده نساءالعالمین(س) است که او راضیه و مرضیه است و زینت این بهشت،حسنین(ع) هستند؛ سیدی شباب اهل الجنه {درواقع،14 معصوم(ص)} همه درحلقه نون (بندگی) قراردارند که همان ظرف بهشت است. تمام خوبان عالم با رمز "راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" وارد بهشت می‌شوند. شاید این سِرّ است که حضرت رسول (ص)می‌فرماید: "زهرا(س)، امّ ابیهاست" و شاید سِرّ دیگری فاش می‌شود. پروردگارعالم به مریم(س)،حضرت عیسی(ع) راعطافرمود، پس بدانید ای اهل عالم که پروردگار جلّ جلال شأنه به بهترین مخلوق خود (حبیب الله؛ مصطفای وجود) یک دختر عطا فرمود و یک سوره در شأن مقام ایشان نازل فرمود:"بسم الله الرحمن الرحیم*انّا اعطیناک الکوثر* فصلّ لربّک وانحر*انّ شانئک هوالابتر" و کلّ قرآن را کوثر نامید (خیرکثیر).

در حروف مرد، از نظر صفات حروف ،دو حرف اول آن: (م،ر) نورانی و حرف سوم که دال است ظلمانی می‌باشد. همان‌طور که گفته شد، ظاهرش جلال است و نورانی و احتمالاً بدون حجاب، اما در باطن به حرف دال که ظلمانی است باید جمال را نورانی کند و برای حفظ ادب بندگی، دال خود دلالت بر نگه داشتن آن دو حرف نورانی می‌کند.

برحسب ظاهر و اهمیتی که عموم عرف مردم به کارهای آقایان می‌دهند، خطاهایشان کمتر دیده می‌شود و این خطر بزرگی است برای جامعه‌ی مردان مؤمن! که اگر بخواهند محرم راز بندگی پروردگار عالم شوند، باید چشم و گوش و دهان و همه وجود خود را محبوس در حلقه‌ی بندگی کنند و این معنای" یحفظ فروجهم "می‌شود.

همواره به مردان ، لقب آقا داده می‌شود و حروف کلمه آقا همه نورانی است چراکه یک مرد مؤمن باید به عدد باطن خود ‌برسد و آن عدد102 (=آقا) که برابر با عدد ابجد کلمه (اعلا) می‌باشد وآن‌گاه می‌تواند جمال قلبش را سالم نگه دارد. یعنی تازه، شیعه‌ی مولا علی(ع) می‌شود که او علیِّ اعلا است و به نام او و به شیعه بودن او و صادق شدن بین ظاهر و باطن خویش می‌تواند پرده‌گشای به اعلا رفتن خانواده خویش و نیز خویشانش شود و در جایگاه عددی خود قرار گیرد که جایگاه عددی کلمه آقا= 21 و آن حیات طیب است. زیرا گیرنده‌ی قدر می‌شود و قدر خود را می‌فهمد. این اسرار حجاب است که با زحمت و با کنار زدن آن، باعث ترقّی و تعالی روح و جسم زن و مرد می‌شود.

اما زن اگر بخواهد به حقیقت بندگی خود برسد باید به کلمه نساء (حروف نسا هم نورانی می‌باشند) نائل شود یعنی در دو دنیا خانم باشد. نکته بسیار مهم و قابل توجه این‌که هدف و به مقصد رسیدنِ حقیقت بندگی، گرفتن درجه‌ی خلیفة الهی است و آن میسّر نمی‌شود الا به رضایت خدا.

عالمان علم حروف اقرار دارند که مقام فوق در باطن رسیدن به حرف الفِ وجود است. چون صفات الف به گفته ائمه(ع)، گرفته شده از صفات الهی است. عدد ابجد کلمه نسا= 111 و برابر با عددابجد( الف )می‌شود و تنها سوره‌ایست که این حقیقت را در میزان حرف الف جلوه می‌دهد. اگر کلمه نسا را با همزه بنویسیم نساء، عدد ابجد همزه بسیط(ها،میم،زا،ها) برابر110 است.

  ن             س                      الف              همزه(ها،میم،زا،ها)

50      +   60 = 110             (111)              110

قامت الف که کلّ عدد کلمه نساء بود، خود در وسط ،چنان میزان کننده قرار می‌گیرد که از دو طرف حروف به یک میزان اعداد را حفظ می‌کند(110)که فقط فاطمه زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) دو کفّه‌ی این ترازو هستند و قامت الف که خود، عدد ابجدش یک است، با هر طرف که جمع شود، جلوه ظهور الف می‌باشد که سرّ الف در این زوجیت است! والله اعلم

تمامی زندگی جسمانی و روحانی مردان از دامن زنان جلوه می‌کند تا به تعالی وجودی خود یعنی به قامت الف برسند. چنانچه پیامبر(ص) می‌فرمایند: فاطمه(س)امّ ابیهاست. پس الف جلوه نمی‌کند الا به وجود سیده النساء العالمین(س) در ادامه‌ی آیه مبارکه در سوره نور امر حجاب به زن‌ها می‌شود و می‌فرماید: "قل للمؤمنات ..." که امر می‌کند پروردگار عالم به زن‌های مؤمن که چشم‌های خود را از نگاه‌های ناروا به نامحرمان بپوشانید و فروج خود را از نامحرمان حفظ کنید. اگر بخواهم حروف را معنی کنم همین قدر بگویم که بانوان محترم تمام وجودشان چشم است (به حقیقت لیل) و نور، و چون جمالند پس عدد کلمه حجاب(=14) به عنوان بندگی کامل "و یحفظوا فروجهنّ "حلقه بندگی می‌شود (5=4+1) که از سر تا پای او را که نور است حفظ می‌کند. شاید بهتر است این‌طور گفته شود، شعله بدون حباب هرگز نمی‌تواند به طور کامل اثر بخشی خود را نشان دهد و دود می‌کند پس حباب، مشکات وجود است و حقیقت وجود را به صورت جامع و کامل منوّر می‌سازد. دو نتیجه می‌گیریم: اول آنکه با حجاب صحیح جمال خویش را برای رضای خدا بدون سیاهی گناه ، حفظ کرده‌ایم و رو سفید در محضر حق وارد می‌شویم و دوم آنکه اگر حجاب ظاهر را برداریم مثل آنکه حباب را برداشته و چراغ بدون مشکات، جمال ظاهرمان را ظلمانی و جلال قلبمان را از میان می برد و آینه وجودمان می‌شکند.

در زمان حیات خانم زهرا(س)، روزی حضرت از شخص یهودی مقداری گندم یا جو گرفتند تا برای مستمندان نان بپزند و در مقابلش چادر خود را به ایشان امانت دادند. در نیمه شب زن یهودی برخواست و برای کاری به غرفه شوهر نزدیک شد،دید که نور عجیبی به آسمان می‌رفت و عطری خوشبو فضا را معطرکرده بود تعجب کرده و نزد شوهر آمده و گفت چه آوردی؟ ایشان فکرش نرسید و باور نکرد زن دست شوهر را گرفت و به غرفه برد مرد نگاهش افتاد به چادر حضرت زهرا(س) و شروع کرد به گریه کردن و داستان را گفت ، همانجا هر دو مسلمان شدند و فردا فامیل‌های خود را آوردند و هفتاد نفر آن‌ها مسلمان شدند.

پروردگار عالم، یک بار پرده حجاب باطن را از روی چادر زهرا(س) برداشت و حقیقت عمل خالص ایشان را که اطاعت محض پروردگار عالم است به پیروانش نشان داد یعنی چون آیه‌ی قرآن نور است و اسم مبارک قرآن هم نور پس به عمل کننده به آیات قرآن نورٌعلی نور می‌دهند و این نور هدایت است. بنابراین حجاب باید در جامعه هدایتگر باشد نه منحرف کننده پس حجاب، دل بخواهی نیست و باید روی الگوی خدایی باشد{قرآن کریم و اهل بیت (ص)}.

خواهران عزیزم چه شده که غربی‌ها دل سوزتر از پروردگار مهربان شده‌اند که به شیعیان زهرا(س) جهت می‌دهند وآن‌ها را از شاخه‌های بهشتی قرآن و از امام زمانشان جدا می‌سازند؟!!!

 قیمت هر انسان مؤمن به محکم بودن وثابت بودن در عقیده و نفوذ ناپذیری او می‌باشد. راستی چرا قیمت طلا همیشه به روز است و در همه زمان‌ها زینت گوش و گردن و دست و حتی پا و زینت در و دیوار می‌باشد؟! چون فلزی است نفوذ ناپذیر و هرچه خالص‌تر باشد، قیمتش بیشتر است. پس بدانید در قیامت و حتی در قبر ، مزد نفوذ ناپذیری خود را می‌گیرید! کسانی که خالص شده‌اند و هوای نفس نتوانست در آن‌ها نفوذ کند ،آن‌ها در قبرهم بدنشان تا قیامت صحیح و سالم می‌ماند و این درسی است برای زنان و مردان مؤمن. نتیجه اینکه خودت را بشناس! که تمام گوهرهای دنیا ارزش یک نَفَس تو را ندارد و مولای مهربان فرمود همه نعمت‌های زمینی و آسمانی خود را برای تو آفریدم و تو را برای بندگی خودم. قال الله تعالی "انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم واموالهم بانّ لهم الجنّة"(سوره مبارکه توبه آیه 111) می‌فرماید بهترین خریدار منم پس به دشمن ،خودت را نفروش و من بهترین دوست تو هستم چون قیمت تو را ، من می‌دانم. زیرا اوست که بهترین بندگان خود را برای هدایت ما فرستاد و آن عزیزان جان خود را در راه رضای او دادند. 

گناه نکردن، خود جهاد فی سبیل الله است و بالاترین جهاد، جهاد با نفس امّاره می‌باشد.روزی حضرت رسول(ص) ثواب جهاد را برای مردان می‌فرمود خانمی برخواست و گفت:یا رسول‌الله چرا ما از این ثواب محروم باشیم، حضرت فرمودند: جهاد المرء حسن التبحر. یعنی یک زن با ایمان اگر به وظایفش عمل کند، در تمام عمرش در جهاد است. امیدوارم معنا را درک کنید.

اگر یک خانم همانطور که گفته شد امانت‌های محوّل شده را سالم به مولایش تحویل دهد آن‌گاه مزد خود را (که بهشت زیر پای اوست) می‌گیرد، به مقام رضا می‌رسد. اوست که به قول امام خمینیرحمه الله با یک دست گهواره را تکان می‌دهد و با یک دست دنیا را. و پشت سرِ هر مرد موفقی یک زن موفق است. و زنان خود، سُکان دارند تا کشتی خانواده به سلامت به ساحل نجات برسد. پروردگار عالم دامن زن را مهد تربیت مردان بزرگ قرار داد که بهشت زیر پای مادران است، اما چگونه مادرانی؟!

همیشه از اول خلقت کنار مردان بزرگ، خانم  والا مقامی بوده‌است: درکنار آدم (ع)، حوا(س) و در کنار ابراهیم(ع)، هاجر(س) و در کنار حضرت محمد (ص)، حضرت خدیجه(س) و درکنار حضرت علی(ع)، حضرت زهرا(س) و در کنار حضرت امام حسین (ع)، حضرت زینب (س).

همیشه زنان ، سربازان گمنام و ایثارگرانی هستند که زمینه هر نوع پیروزی و شکوفایی را برای مردان فراهم می‌کنند!چنانچه حوا(س) یکی از زنان بهشتی و مادر جسمانی تمام زنان و مردان عالم استالی یوم القیامهوآسیه (س) تنها زنی‌که بدون گناه در بیت فرعون به مقامی رسید که دامنش مهد تربیت موسی(ع) گردید و ایشان در مقامیست که تمام بندگان گنه‌کار در شبهای احیاء خداوند را قسم می‌دهند به وجودش، تا مگر خداوند از گناهانشان درگذرد و حضرت مریم(س) ،تنها زنی ‌که از طرف خداوند  برگزیده شد (آیه42سوره مبارکه ال عمران: و اذ قالت الملائکة یا مریم انّ الله اصطفاک و طهّرک و اصطفاک علی نساء العالمین) و بدون همسر صاحب فرزند شد. و اول شهید اسلام ، خانم سمیه؛ مادر عمار یاسر(رحمه الله) می‌باشد و اول کسی که زمین برهوت مکّه را به سعی صفا و مروه‌اش زم زم مزد گرفت و مهد آبادی جان جهانیان گردید، هاجر(س) بود و اول کسی که تمام ثروتش را به پای اسلام و قرآن، مهریه قرار داد خدیجه(س) بود و کمک رسالت پیغمبر زمانش گردید و اول زنی که شفاعت کبری شامل حالش، و کوثر قرآن باطن وجودش، و حقیقت قدر در لیله جانش و دامن مطهرش،امّ همه معصومین(ص) و طاهرین عالم است و تنها کسی که دامن شفاعتش کلّ صراط عالم را به جلوه هجده هزار منزل دنیا پر می‌کند و آنچه از زن و مرد که قابل شفاعت باشد با پیوستن به دامن او به رضوان الهی نائل می‌شود و تنها کسی‌که واسطه خلقت و واسطه رحمت و معنای وجود است که رضای خدا در رضای اوست و غضب خدا در غضب او و نیز تنها کسی‌که بعد از پیغمبر(ص)، ملک جبرائیل(ع) بر او نازل می‌گردید، کسی نیست جز فاطمه زهرا سیده النساء العالمین(س) که باعث افتخار همه‌ی زنان شیعه و محبّ اوست و تنها کسی که حقّ کامل رسالت امام حسین(ع) و رسالت عاشورا و برپاداشتن حقایق قرآن و اهل بیت(ص) را با تحمل مصائب و رنج‌ها به کامل‌ترین صورت و زیباترین جلوه به انجام رساند زینب(س) بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۰۹
عذرا شفائی