لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۶ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

  

 بسم الله الرحمن الرحیم

*عدد 9 در سرّ خلقت

همانطورکه قبلا بیان شد در قسمت کنز الهی و گنج اسرار خلقت و در ظهور نام مبارک واحد جلّ‌جلاله که عدد ابجدش 19 است و برابر با جایگاه عددی نُه به حروف قرار دارد. شاید اینطور معنی شود که سقف اعداد تا عدد 9 است ، پروردگار عالم ، ظرف کنز الهی خود را که به 28 حرف ظهور داده ، به عدد 9 احصاء فرموده که بلوغ کامل اسرار است و بر مخلوق مسلط و مقهور است و غلبه‌ی ظاهری و باطنی دارد. همانطورکه در درس‌های قبل خواندیم که عدد و حروف ، هرگز از واحدیت جدا نشده و به عنوان گنج الف ، همیشه با مؤلفه‌ی خود همراه است و خوانده می‌شود ؛ معرفی می‌شود ؛ هستی می‌گیرد و باقی می‌شود.

بلوغ نُه یعنی نَه که به عربی (لا) می‌شود و مجرای توحید(همان لااله الا الله) و حقیقت گنج عشر است. جایگاه عددی (لا)=13 است که برابر با جایگاه عددی (م) به عدد ابجد 40؛ حقیقت طهارت است. پس عالم در کلمه سبحان غرق است و هر کس باید به بلوغ عبادی و بندگی 9 یا نَه ، به طهارت و تنزیه عمل برسد تا بتواند جزء عبّاد و زهّاد خالق یکتا باشد. جمع ارقام 13 ، برابر4 می‌شود و عدد 4 ، تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر مجرای توحید است.

عدد ابجد (لا)=31 است . عدد ابجد سیُ یک به حروف 100 می‌شود که 100=(ق) به جایگاه عددی 19 است که 10=9+1 که همان گنج 4 روی 10 است و عدد 19=واحدجلّ‌جلاله است ، پس تمام عالم خلقت در مجرای توحید و کلمه مبارک لا اله الا الله است که نماد آن ، خانه خداست. 

*اعداد زوج و فرد 1 تا 9

اگر اعداد ابجد 1 تا 9  را به صورت زوج و فرد جدا کنیم ، حروف اعداد زوج ، می‌شود 4حرف ؛ بدوح (ب=2، د=4، و=6، ح=8) و جمع عددی آن 20 می‌شود که برابر با عدد ابجد حرفِ (ک) است و 0+2=2=(ب). حروف اعداد فرد ، می‌شود 5حرف ؛ اجهزط (ا=ا، ج=3، ه=5، ز=7، ط=9) و جمع عددی آن 25 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه (حمد) و جایگاه عددی حرفِ (ذ) است و 5+2=7=(ز). پس درنهایت حروف زوج برابر حرفِ (ب)= 2 شدند و حروف فرد برابر حرفِ (ز)=7 شدند که در جمع عددی می‌شود 9 (9=2+7) و در ضرب عددی 14 (14=2×7) که همان گنج عشر یعنی 4 روی 10 است و جمع ارقام 14 (4+1=5) 5 می‌شود ؛ سرّ حلقه بندگی و وجود مقدس پنج تن(ص). 

حرف رمز تمام عالم در بین حروف فرد در اعداد نه‌گانه می‌باشد ، چنانچه آقای شیخ بهایی درباره این 5 حرف فرد(ا-ج-ه-ز-ط) می‌فرماید:

ای که هستی طالب اسرار و رمزغامضات    اسمی از اسمای اعظم با تو گویم گوش دار

اول و ثانیش جذر رابع و خامس بود           حرف مرکز جذر جمع جمله دان ای هوشیار

گر ازاین بیتش نفهمیدی ازاین بیتش بفهم       سِر نگهداری  برادر گر  بیایی  زینه

حرف اوسط نصف حرف اول است وآخرست   اوسطیش ضعف اوسط فرقدان و قطب وار

ساتر سِرش باش فتح رمز اگر دستت دهد        فاتح  اقفال دانستی  برو در کار دار

بیان ابیات مذکور فقط درباره همین 5 حرف است، نه دائره اجهزط.

معنی مصراع اول بیت دوم این است : ا(1) + ج(3) = جذرِ ز(7)+ط(9) ، یعنی 4= جذر 16

و مصراع دوم این است: ه(5) = جذرِ ا(1) + ج(3) + ه(5) + ز(7) + ط(9) ، یعنی 5=جذر 25 

بیت چهارم: ه (5) = نصفِ ا(1) + ط(9)  ، یعنی 5= نصف 10 و مصراع دوم :

ضِعف اوسط یعنی دو برابر حرفِ وسط (ه=5). و این دو اوسط یعنی(ج)،(ز) در گرد مرکز (ه) مانند فرقدان بر گرد قطب شمالند. فرقدان ، دو کوکب معروف در قطب شمالند که در زیجات و کتب نجوم و صور الکواکب عبدالرحمن صوفی و دیگر کتب در صور کواکب مشروحا مبین است. 

اگرمضرب‌های عدد3 را از 1 تا 9 جمع کنیم عدد 19 که همان جایگاه عددی نُه است ، بدست می‌آید (19=9+6+3+1) . پس در این شعر خیلی از زیبایی‌ها بیان شده است. اما به حرفِ (ه) ، کلّ اسرار را جمع کرده و فرموده حالا خودت بفهم!

چون پروردگار عالم به عدد 19 ، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک بلوغ 9 واحدی است. جمع ارقام 19 برابر 10 شد و (1=0+1). دقت کنید! درحالیکه ظهور 10 در عالم کنز جمع عددی 1 تا 4 شد (10=4+3+2+1) یعنی 4 روی 10 که می‌شود 14 که 5=4+1 ؛ اینجا حلقه‌ی خلقت به ظهور سرّالاسرار عالم بسته شد که پنجمین معصوم(ص) ؛ امام حسین(ع) است که 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش بود: 14=9+5 پس حقیقت 14 نورمقدس ولایت کبری در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم ، همان حرف (ه=5) است.

خداوند کریم در دنیا خشکی را روی حرف (و) خلق نمود و فرمود :انّا لله و انّا الیه راجعون. پس آدرس خود را  با  این حرف به همه بندگان داد. قل هو الله احد ، پیغمبر بگو او خداوند احد است پس حرف (ه) با (و) جمع شد و پروردگار، خود را به هو معرفی فرمود. و همینطور در گنج وحدانیت به عدد یک =واحد، عدد ابجد یک=30 می‌شود که تمام تجلی‌گاه و مجرای توحید عدد 30 برابر حرفِ (ل) است که این حرف گشاینده حروف مبارک لا اله الا الله است و جایگاه عددی حرف(ل)=12 می‌باشد که 12 نور مقدس امام معصوم(ص) همه ، عروة الوثقی و حبل الله المتین(ریسمان محکم الهی) و امام مبین موحّدان و متقین هستند. 

بنابراین بلوغ عددی گنج واحد در عدد 19 ، کلّ سرّ است زیرا 19 ، جایگاه عددی نُه بود. پس بلوغ تمام اسماء و تمام اعداد در اسم مبارک واحد ؛ دربلوغ نُه متجلی می‌شود که نُه همان کلمه‌ی نََه است یعنی لا و توحید محض الهی و خلوص کامل عمل! 

*عدد نُه در کلمه‌ی عرفه و قربانی( بلوغ عدد 9 در رسیدن به قرب الهی)

برای رسیدن به قرب الهی باید قربانی داد چون اینجا مقام قربانی است . مگرنه اینکه ورود در قرآن باید از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم گذشت و ورود درحرم مطهر معصوم(ص) مخصوصا در حرم الله ؛ نزد خانه کعبه ، باید آماده قربانی باشیم و تمام نفوس حیوانی را قربانی نفس انسانی یعنی نیّت قربتاً الی الله کنیم. آنجا هم باید از 19 حرف اسامی پنج تن(ص) گذشت تا به قربِ آن برسیم.

امام حسین(ع) فرمود: خداوند خلق نکرد بندگانش را مگر برای معرفت . و خود،  نقطه مرکزی معرفت توحید شد. اوست که شب عرفه و روز عرفه را به همه عالمیان معرفی فرمود و راه مقصد و هدف الهی را از عالم سفل در مرکزیت خانه خدا و در ایام حج  واجب که نقطه‌ی عطف وصل همه موحّدان و مؤمنان به قرب الهی است ، نشان داد و راه رسیدن به مقصد رضای پروردگار عالم را به عاشورای عمل و کربلای زندگی هر انسان آزادی راهنمایی فرمود.(عرفه ، روز نهم ماه ذی الحجه است)

عدد ابجد کلمه عرفه=355 که 13 = 5+5+3 و 13=جایگاه عددی حرف(م) به عدد ابجد40 است. 300 ، افشاکننده است و 55=عدد ابجد(نُه) ، در واقع عرفه افشاکننده‌ی راه نورانی رسیدن به بلوغ انسانیت 9 و کمال هدف پروردگارعالم یعنی زنده شدن واقعی ، رسیدن به قربانگاه (در جایگاه 19 و سجده واقعی) و رسیدن به قرب عند ربهم یرزقون است.

جایگاه عددی کلمه عرفه=58 می‌شود که 13= 8+5 و 13=جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 است. پس عرفه ، انسان را در شناخت حقیقی به گنج طهارت انسانی و کمال قرب الهی و شیعه و محب واقعی معصومین(ص) شدن می‌رساند و این راه برای همه لازم الاجراست و باید به آن معرفت پیدا کنند وگرنه همه بازنده‌ عمر پر برکت خویش می‌شوند و دگر هیهات!!! 

عدابجد کلمه قربانی=363 که 12= 3+6+3 و 2+1=3=آب است. 300 ، همان افشاکننده و 63 ، برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و امام علی(ع) ، و جایگاه عددی کلمه اربعین است یعنی جایگاه باطن سبز شدن بهارشدن و به طهارت واقعی رسیدن است(عدد ابجد اربعین=333 که3+3+3=9 می‌شود) پس امام حسین(ع) و همه چهارده معصوم(ص) که خود معصومند و ائمه طاهرین(ص) هستند ، در واقع اولین قربانیان خداوند متعال هستند که خود ، راه گشای قرب اویند ، پس این عزیزان خود ، دائما در قرب او هستند و همه‌ی عاشقان را هم به قرب او می‌برند. سخت‌ترین مسیر قربانگاه برای این عزیزان است !

*بلوغ 9 در ماه رمضان

ماه مبارک رمضان ، نهمین ماه و سیّد همه‌ی ماه‌های سال قمری است. این ماه را شهرالله یعنی ماه خدا می‌نامند و تنها ماهیست که در قرآن کریم نام مبارکش آمده است(آیه 185 سوره مبارکه بقره) و در این یک ماه که بلوغ تمام حقیقت سال قمری است ، خداوند کریم با کلام نورانی وحی ، از بندگانش پذیرایی می‌نماید و لیلة القدر را در این ماه قرار داده است. در واقع بهترین و بالاترین نعمت‌ها را در این ماه به بندگانش عنایت می‌فرماید .{نکته: در قرآن کریم 365 بار نام یوم یعنی روز و 12 بار نام شهر یعنی ماه آمده است. خود قرآن که 30 جزء دارد و30 برابر عدد ابجد کلمه (یک) است و این کتاب نورانی همه را به اعمال توحیدی و به قرب خدای مهربان می‌رساند و صراط مستقیم است}.

مردم در این ماه احیا می‌گیرند تا قدر عمر خود را دریافت کنند. در این ماه همه به مهمانی خداوند می‌روند و در مهمان‌سرای خالق یکتا ، سر سفره‌ی قرآن از نور وحی تغذیه می‌شوند و جان‌ها از حیوانیت ازاله شده و به فطرت انسانی می‌رسد.

پس در واقع بلوغ عبادت را خداوند به بندگانش می‌آموزد . درحالیکه یک ماه از سال است اما وقتی می‌خواهند برای کسی روزه قضا بدهند می‌گویند یک سال روزه! چون این ماه ، در واقع باطنِ تمام عمر ماست یعنی بنده از وقتی که به تکلیف می‌رسد تا بمیرد باید روزه از گناه باشد. در واقع افطار حقیقی ، آخرت است ؛ در مقام عند ربهم یرزقون! آنجا دیگر هرگز روزه نیست و همیشه بهترین افطاری است ؛ کسانی که در دنیا رزق عملشان وحی الهی است یعنی به نسخه حکیم الحکمای پروردگارعالم یعنی قرآن کریم عمل می‌کنند ، پس افطارشان هم رزقاً حسناً  است.

پس بلوغ 9 در عمل ، سنگین‌ترین عمل است که در تولدش به ماهِ 10 که ماه شوال است خداوند کریم به عید فطر ، بنده را تولد می‌دهد و نوازش می‌کند. کلمه شوال از شال می‌آید یعنی خلعت. زیرا بنده‌ای که با روزه ، تمام ظلماتش از او جدا شده به باطن فطری می‌رسد که آنجا عالم قرب است و افطار بر او واجب می‌شود .

خداوند متعال در نیمه ماه رمضان در ماه ضیافت خود به تمام جهانیان منت گذاشت و سیدالاسباط ابا محمد حسن بن علی(ع) ؛ سبز کننده تمام حقایق هستی و هدف آفرینش و سبز کننده جان قرآن را  متولد فرمود. در 21 ماه رمضان روز تاج گذاری ولایت وجود مقدسش است که در واقع ماه رمضان به ولایت امام حسن(ع) تمام می‌شود که امام افطار کنندگان است و کریم اهل بیت(ص). برای همه‌ی بندگان مؤمن عید فطر، رسیدن به عمل حسن و روز هدیه گرفتن است . طبق آیه 160 سوره مبارکه انعام ، اگر باخودت (تا قبر) عمل حسن بیاوری پس برای توست 10 تا مثل آن . پس  اگر تمام عمرت را به روزه از گناه (عمل حسن) بیاوری تا قبر ، خداوند کریم  عدد 10 که همان گنج عشر ، جان دهه طُهر و ولایت است یعنی رزق حسن را انشاءالله به عنوان افطار یا عید فطر الی یوم القیامت می‌دهد که این بلوغ 9 رمضان واقعی است. پس تمام زندگی ما پشت امام معصوم(ص) ، رنگ خدایی می‌گیرد که ایشان ساجد واقعی هستند و زندگی ما زمان بین دو سجده‌ی ورودی و خروجی ما{ با سر بدنیا می‌آییم و با سر در قبر می‌رویم} در دنیاست که باید با مدرک حسن تمام شود. همانطور که عالم دنیا عاشوراست پس باید به بلوغ 9 یعنی عشر اعمالمان برسیم.انشاءالله

*سوره مبارکه توبه ، نهمین سوره (از نظر نوشتاری) و در دهمین جزء قرآن کریم است . پس خوب دقت کنید ! تمام آیات مبارک به حکمت کامله‌ای بدون نقص و خیلی زیبا ، همه اسرار حروفی اعداد را به تمام و کمال ظهور داده است. چنانچه سوره توبه به عدد 9 (نهمین سوره) باب بلوغ هدایت را افشا می‌کند و جایگاه بلوغ و حقیقت اسرار کلّ قرآن را در جزء 19 (=جایگاه عددی نُه به حروف) به آیه 55(=عدد ابجد نُه به حروف) تمام می‌فرماید(آیه 55 سوره مبارکه نمل ، جزء 19 تمام می‌شود){جالب اینکه سوره مبارکه توبه با بسم الله شروع نمی‌شود و سوره مبارکه نمل 2 تا بسم الله الرحمن الرحیم دارد!} .

*تنها سوره‌ای که 9 آیه دارد ، سوره مبارکه همزه است که با"ویل" شروع می‌شود یعنی وای ، بیم دهنده است که هرکه به گوش جان بشنود و به بلوغ 9 برسد ، انشاءالله به عطیه الهی می‌رسد. 

تعریفی از عدد 10 (توضیحات کامل در کتاب عرفان عشر بیان شده است)

*عدد 10 متعلق به حرف ی است که طبیعت خاکی جنوبی دارد و در دسته حروف هواییه یا آسمانی و ملکش حضرت سرکطائیل است. جمع اعداد از 1 تا 10 برابر 55 می‌شود : 55=10+9+ ... +2+1 {55=عدد ابجد کلمه نُه = عدد ابجد کلمه صدّیق }

*خداوند متعال عدد را به یکِ ذات اقدس خود یعنی احدیّت خویش آغاز فرمود و آن را برابرحرف الف گذاشت.الف=یک (واحد) در یک واحدیّت خویش همه‌ی اعداد را جلوه داد و(در حرف الف ، همه‌ی اعداد و حروف را جلوه داد) عدد یک را به خود نسبت داد و در سوره مبارکه توحید فرمود: " قل هوالله احد ". بنابراین عدد از یک شروع شد و صورت عددی تا 9 صورت گرفت و در عدد ده تمام آغازین و انجامین اعداد ، پایه گذاری و اظهار شد(10). اما در شماره گذاری ایام تا هفت عدد خوانده شد. و اسرار اعداد ، همه بر پایه‌ی سه عدد که ما قبل آن صفر است به عدد یک و دو و سه قرار گرفت و این چنین گنج خلقت تعریف شد.

عدد ابجد احد=13می‌شود که اگر ارقام 13 را با هم جمع کنیم4می‌شود(4=3+1) که پایه و ارکان چهارچوب خلقت و در بردارنده‌ی ظهور همه‌ی مخلوقات به حروف و اعداد آن است الی یوم القیامه. و در واقع تمام مظاهر خود را در آئینه‌ی "یک" جلوه گر نمود و فرمود: انّی کنتُ کنزاًمخفیاً فاحببت و ان اُعرف. الواحد لا یصدر الا الواحد.

همانطور که فرمود: (فاحببت) اول عالمی که خلق کرد عالم حُب بود و عدد ابجد کلمه حُب=10 است. پس با اسم زیبای احد ، نمای عدد یک ؛ مقوّم اعداد و مقوّم حروف و کنز و گنج خود را معرفی کرد که یگانگی خویش را طوری بیان فرمود که هرگز دو نمی‌شود. پس از گنج احدیت ، اسم مبارک واحد را در عالم حُب ظهورداد (ظهور گنجی از گنج)! عدد ابجد کلمه احد=13 و عدد ابجد کلمه واحد=19است ، که هر دو باطن عدد 10 و سرّ ظهور عدد 10 هستند(10=9+1). باب عدد19، سرّی است که در تمام رگ‌ها و عروق عالم به صورت جان قرآن جاری و ساری است چرا که تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =19 است و حروف اسماء پنج تن (ص) هم 19حرف است.

عدد ابجد کنز برابر77 است{جمع ارقامش=14و به عبارتی 5=4+1 است} و جایگاه عددی کنز32{5=2+3} می‌شود. عدد13(=احدجل‌ّجلاله) گنج و کنز همه اعداد و عدد اول است. در واقع ریشه‌ی اعداد یا مقوم اعداد ، صفر است که به صورت دایره می‌باشد و خود به یک معنا باطن اسم مبارک احد است که قوه و کنز ظهور کثرت خلقت می‌باشد و آنگاه که خداوند متعال اراده فرمود که واحد ظهور پیدا کند ، با قوت دادن صفر جلوی یکِ واحد در (10) ، مقامش را به ابدیت و خاصیت ، قوّت و قدرت بخشید در کثرت قدرت. و پشتوانه یک را همیشه برای برگشت به وحدتش قرار داد(یک ، به صورت خط کوتاه یعنی قامت همزه است. علی(ع) فرمود: انا سرّالنقطة و سرّالخط) و قدرت مطلق خویش را دائماً به همه‌ی مخلوقات یادآوری فرمود.

پس عدد 10 ، رابط است با اعداد ما قبل خود که یکان است و اعداد دهه‌های بعد از خود که زوجیت است. وقتی به حروف نوشته می‌شود(ده) عدد ابجد ده=9 می‌شود یعنی از 9 گذشته تا ده شود. در تعریف عدد 9 گفته شد که سقف اعداد تا 9 است و 9 ، سلطان اعداد است و عالم درعدد 9 غرق است و 9، بلوغ عددی می‌باشد. اگر کلمه ده را بسیط بنویسیم(دال+ها) عدد ابجدش برابر 41 می‌شود که 41=عدد ابجد اُم است در نتیجه عدد ده ، ریشه یا مادر( اُم ) اعداد است. اگر ارقام عدد 41 را که همان جایگاه عددی کلمه کنز است با هم جمع کنیم (5=4+1) عدد 5 بدست می‌آید ؛ سرّ حلقه بندگی ، سرّ حقیقت خلقت ، سرّحقیقت محمدی(ص).

در واقع شاید این همه زیبایی در عدد 10 برای این باشد که چون معرفت به واحد نصیب شد حالا صفرها که بالقوه بودند در پیشاپیش عدد ده می‌توانند جلوه‌گری کنند و اعداد را تا بینهایت بکشانند (آنگاه انسان ابدی و ازلی بودن خود در جلوه تقدس ذات اقدس الهی یعنی خلیفه الهی را به نهایت ارتقاء مقام در عالم قرب می‌جوید تا انشاءالله برسد) البته هر قدر هم که تعداد صفرها زیاد باشد اما درنهایت در جمع ارقام به همان یکِ واحد(که ذات اقدس الهی است) می‌رسیم برای مثال:100000000 جمع ارقامش 1 می‌شود. (هر آنچه داریم از لطف و عنایت اوست وگرنه ما همان صفریم که اگر به قوّت یکِ وحدانیت نبود ، هیچ ارزشی نداشتیم!). 

نکته:درضمن که با تولد مولود ، یکِ وجودش در دنیا ظاهر می‌شود ، آنگاه صِفرهای قوای او و گنج وجودش به تدریج و لحظه به لحظه تا آخر عمر ، در کمال عددِ انسانیتش ، در طول دنیا از عالم سفل به عالم قرب به صورت پلکان، به او رفعت مقام می‌دهد. حال اگر از عمر و جوانی گنج وجودش ، خوب استفاده نکند و یا اعمالی مطابق خوی حیوانی انجام دهد نَه انسانی (از بُعد حیوانی رشد کند) ، از یکِ وجودش به صورت منفی ، زیر صفر می‌رود و صفرهای عملش او را به قهقرای جهنم و سقر و درکه‌های جهنم سقوط می‌دهد. از آنجا که انسان ، بلوغ همه‌ی مخلوقات است اگر به منفی عمل سقوط کند، طبق آیه 179 سوره مبارکه اعراف ؛ مانند چهارپا بلکه پست‌تر یا گمراه‌تر می‌شود(اولئک کالانعام بل هم اضل) چون حیوان در مقام خودش ، تسبیح گوی خداوند کریم است و به وظیفه‌اش عمل می‌کند.

*عدد 10 ، سرّ ظهور فردانیّت به زوجیّت و از زوجیّت به وحدت وجوداست. عدد 10 ، خزانه‌دار کلّ اعداد و حروف است. در واقع حقیقت عدد ده متعلق به عزیزان معصوم(ص) است. زیرا این بزرگواران ، خزانه‌داران و ظرف گیرنده‌ی کلّ نور و کلّ فیض علی الاطلاق ذات اقدس احدیّت هستند ، اما وجود مقدس امام حسین(ع) که معصوم پنجم است ، ظهوردهنده‌ی گنج ده است و همانطور که می‌دانید ایشان  ظهور دهنده و وارث همه انبیاء و اولیاء و اوصیاء و معصومین(ص) در روز عاشوراست ؛ روزی که همه‌ی دَه‌های عالم برپا می‌شود و هنگام تولد در وجود مقدسش 9ذریه معصوم(ص) بوده که با خودش عدد 10 را دارد (10=9+1) و در واقع ایشان بر پا کننده‌ی عاشورا و امام عاشوراییان است.  

*عدد 10 در معانی علمی(صفر و یکِ ده) و اعشاری

ما می‌دانیم که سیستم ده دهی توسط بشر در ابتدایی‌ترین اعصار باستان مورد استفاده بوده است. زیرا تمامی بخش‌های نجومی و هندسی و حتی زبان رمزی کشیش‌ها بر اساس عدد 10 ساخته شده که خود تلقی از دو اصل مذکر و مؤنث است . عدد 10 که عدد مقدس هستی بود ، به عنوان رازی در تعلق حلقه‌های درونی حفظ شده بود. این تقدس در رابطه با هر دو رقم 10 یعنی واحد(مذکر) و صفر(مونث) یا دایره به آن اطلاق شده است (10 ؛ صفر واحد).

طبیعتاً سیستم ده دهی یا اعشاری در دوران ابتدایی به مثابه‌ی اسرار حفظ می‌شد زیرا رهبران ، هسته‌های مخفی آن را قدرتی می‌پنداشتند که از بالا دریافت شده بود!

قانون اعداد به حیطه‌ی شانس تعلق ندارد. اعداد ، ضریب‌های پرقدرتی در بکار بستن قانون الهی می‌باشند و به این علت هیچگونه از انواع گوناگون تأسیسات و تشکیلات بشری که در جهت افزایش منافع فردی به بهای رنج دیگران بنا شده ، در نهایت موفق نخواهد بود. عدد ده به خودی خود ظاهر نشده بلکه ، سبب و مسبب آمده‌اند تا عدد ده ظهور پیدا کرده است.

*چهار گنج خلقت در عرفان عدد 10    

حقیقت روح ، 2000 سال قبل از خلقت جسم ظهور پیدا کرده‌است. پیامبر(ص) فرمودند: اعداد ، روح حروف هستند. وقتی اعداد از یک تا چهار با هم جمع می‌شوند ، عدد ده حاصل می‌شود 10=4+3+2+1 . در واقع پنج عدد (5-6-7-8-9) در بطن این چهار عدد ، محصور و در درجه بندی ظاهر می‌شوند. این چهار عدد  را  اب.جد می‌گویند که در واقع پدر و مادر اعداد و حروف هستند. پس تمام اعداد و حروف در بطن  اب.جد  قرار می‌گیرند!

حال اگر یک چهار ضلعی بکشیم و در هر گوشه ، اعداد 1-2-3-4 را مقابل هم بنویسیم ، قطرهای این چهار گوش در جمع اعداد گوشه‌هایش عدد را به ما می‌دهد {10= (4+1) + (3+2) }. و در هر ضلع ، اگر عدد ابتدا و انتهای ضلع را جمع کنیم ، اعداد3 و6 و7 و4 ظاهرمی‌‌شود {(3=2+1) ،(6=4+2)، (7=3+4)، (4=1+3) }.

و از جمع دو ضلع روبرو با هم 10 حاصل می‌‌شود {(10=7+3)،(10=6+4)}                

2                                       

 

 

 

در اصل اعداد از یک تا هفت و حروف الف- ب- ج-د-ه-و-ز(حروفی که عدد ابجد آنها از 1 تا 7 است) ظاهر می‌شوند؛ اینجا عدد 7 ، سرّ اعداد است. زیرا با جمع عددی 1تا 7، کلّ 28 حرف ظاهر می‌شود (28=7+6+5+4+3+2+1)

20

 

حال اگر عالم دوم چهار گوش را که عالم کرسی است (آیت الکرسی) به عدد 10-20-30 و 40 بنویسیم ، در جمع عددی100 می‌شود(100=40+30+20+10) که100=عدد ابجد حرف(ق) و 10×10=100 می‌شود (اینجا تربیع عدد10 است) حال اگر مانند بالا جمع کنیم ، عددهای 50 و60 و70 را در کناره‌ی قطرهای چهارگوش بدست می‌‌آوریم. پس در این قسمت حروف ی،ک،ل،م،ن،س،ع (حروفی که عدد ابجد آنها از 10 تا 70 است)

اگرعالم سوم چهار گوش ( بیت المعمور) را رسم کنیم و به عدد 100 و 200 و 300و400 بنویسیم در جمع (1000=400+300+200+100) ، 1000 می‌شود   که کلّ حروف را در بردارد و به عرفان ، کلّ عدد محقق می‌شود.اگر مانند بالا عمل کنیم ، حروف ق- ر- ش ت- ث- خ-ذ ظاهر می‌شود و عدد1000=عدد ابجد حرفِ(غ) که حرف غ آخرین حرف از الفبای عربی است و جایگاه عددی غ=28می‌شود که اگر ارقام 28 را جمع کنیم به حقیقت 10 باز می‌گردیم (10=8+2) که جمع ارقام 10 برابریک می‌شود(1=0+1) یعنی همه‌ی کثرات به وحدت یک می‌رسد.

200

 

حروف( غین ) برابرحروف کلمه (غنی) ؛ اسم مبارک پروردگار عالم است به عدد ابجد1060 و جایگاه عددی 52 که 52 = عدد ابجد کلمه حمد است . پس این نکته بسیار جالب است که عالم به عدد 1000 و حرف غین ، اسم مبارک غنیِ خداوند و همینطور کلمه‌ی حمد را جلوه می‌دهد!

خداوند در قرآن کریم سوره‌ی مبارکه حمد را سبع مثانی می‌خواند یعنی7 تا 2 تا که 14 تا می‌شود (آیه 87 سوره حجر). پس جان ِعدد 4 روی 10 ظاهر می‌شود و کلّ بواطن را در خود ظاهر می‌کند ، یعنی 14=4+10 . دقت کنید جمع ارقام 14 برابر 5 می‌شود (5=4+1) که اقطار چهارگوش اول هم مساوی 5 بود و این برمی‌گردد به سرّ وجود مطهر امام حسین(ع) که ایشان محور14معصوم(ص) قرار می‌گیرد و از طرف خانواده‌ی مکرّمشان پنجمین معصوم(ص) هستند و از طرف فرزندان ، حامل 9 ذریه‌ی معصوم‌اند. پس وجودشان محوری می‌شود14=9+5 و 5=4+1 ایشان خامس آل عبا(ص) هستند.

*اعداد یک تا ده ، هم بصورت افقی و هم بصورت عمودی در گنج عالم بالا ظهور دارد. از نام مبارک احدجلّ‌جلاله که کنزالله است به عدد ابجد 13 که در جایگاه عددی حرفِ م ظهور دارد و جمع ارقامش 4 می‌شود(4=3+1) و عدد 4 ، جمع کننده‌ی همه‌ی اعداد 1 تا10 شد یعنی (10=4+3+2+1) و اینجا گنج عشر و دهه‌ی طُهر و حقیقت اسمائی و صفاتی وجودهای نورانی و مقدس چهارده معصوم(ص) خلق شده‌اند که به نام مبارک پنج تن(ص) ، جمع کننده‌ی اسرار کائنات و نفس واحده گردیده‌اند و تمام خلق از این نور مبارک خلق شده است (سوره مبارکه نساء ؛ آیه یک)

تجلی نام مبارک احدجلّ‌جلاله ، به نام مبارکش واحد است که این اسم نورانی مظهر کلّ کثرات است که به عدد ابجد 19 ظاهر می‌شود که جمع ارقامش 10 می‌شود (10=9+1) پس عدد 19 ، گنج و کنز عشر را به عوالم ظهوری کثرات تجلی می‌دهد و این گنج هم همان وجود مطهر معصومین (ص) و گنج قرآن است که به عدد 19 حروف در ظاهر و باطن قرار می‌گیرند {تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم (19 حرف) و تعداد حروف نام‌های مبارک پنج تن (ص) (19حرف) است}. خداوند کریم تمام گنج یک تا ده را در حرف یای کلمه دنیا قرار داد و این گنج عشر و دهه طُهر و وجود مقدس چهارده معصوم (ص)، عالم دنیا را مزیّن کردند ؛ دنیا شد کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا .

*عدد 10 در کلمه‌ی دنیا از عالم حُب

پروردگارعالم همانطور که اراده و مشیّتش قرارگرفت که خود را بشناساند ، مخلوقاتش را بدون نیاز خلق فرمود و اول عالمی که به ظهور ایجاد نمود عالم حبّ بود (عدد ابجد کلمه حب = 10 ) ، عالمی که ظرف معرفت شد و صورت نوری گنج عالم در آن ظهور پیداکرد. بنابراین صورت نزولی آن را در عالم دنیا قرارداد. یعنی در خانه متبرک کعبه و در واقع در جانِ آن (ولایت عظمای چهارده معصوم(ص)) یعنی در وجود مطهر و مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) ؛ مولود کعبه و یازده فرزند نورانیش(ع) . چنانچه درباره وجود مکرمش ، پیامبراکرم(ص) می‌فرماید : ولایت امیرالمؤمنین (ع) حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی .

همانطور که گفتیم قلب ، خانه خدا در بدن مؤمن است. قلب باید کانون محبت و سلم و دوستی با اهل بیت پیامبراکرم(ص) باشد تا بتواند واقعا خانه خدا در وجود ما باشد. و این قلب ، ظرف رضای خداست که اگر قلبی در محوریتِ قلب حجت خدا باشد ، هرگز به انحراف کشیده نمی‌شود و مخلص می‌شود.حضرت رسول(ص) از مردم هیچ مزدی نخواستند جز محبت به خانواده مطهرشان(الا المودة ذی القربی).

پس باطن محبت که همان گنج حُب خالصانه و حقیقت دهه طُهر و همان محبت چهارده معصوم(ص) است ، همان عنایت هبه‌ی پروردگارعالم است که باعث وصل شدن و گشایش و نجات هر انسان مؤمن و معتقد است در دنیا و آخرت که از عالم سرّ به وجود مقدس معصومین(ص) و از مجرای وجود علی ابن ابیطالب (ع)  که مولود کعبه است به تمام قلوب پاکان و مؤمنان خالص و از آنجا به لطف و فضل خداوند منّان در قبر و تا قیامت باعث این می‌شود که ما مشمول رحمت و فضل و شفاعت الهی قرار گیریم.

تمام این محبت ، رسیدن به شدیدترین محبت که محبت به خداوند منّان و کریم و سبحان است می‌باشد ؛ وَالَّذینَ امَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّه (سوره بقره-آیه 165) و کسانیکه به خدا ایمان آورده‌اند بالاترین و شدیدترین محبت را نسبت به خداوند دارند. و آن قدرشناسی از محبت بیکران اوست که همه‌ی مخلوق را در رحمت رحمانیت و رحیمیتش در دنیا و آخرت غرق کرده است.

همانطور که در زیارت عاشورا می‌خوانیم: انّی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم . آری! این دوستی واقعی است.

 *حرف (ی) به عدد عشر درنام مبارک امام حسین(ع)

عدد ابجد و جایگاه عددی حرف(ی)=10 است. وجود مقدس امام حسین(ع) ، نام مبارکش حسن(ع) است چنانچه پیامبراکرم(ص) می‌فرمود:حسنین(ع) . یعنی دو وجود مقدس ، حسن(ع) هستند (امام دوم و امام سوم) در دستور زبان عرب هرگاه دو برادر نامشان یکی باشد ، در نام برادر کوچک‌تر یک حرف (ی) ؛ یای مصغر بین دو حرف آخر اضافه می‌کنند تا کوچک‌تر وبزرگ‌تر معلوم شود{شاید یکی از اسرار اسم دنیا که استثناست(حرف ن  پشت ی اظهار می‌شود) اینست که دنیا با گرفتن حرف(ی) ، کوچک‌ترین و پایین‌ترین عالم خلقتی است چنانچه خداوند در آیه 5 سوره‌‌ی مبارکه تین اشاره می‌فرماید که دنیا اسفل السافلین است}. این ظاهر کار است و درعرفان می‌گویند این حرف (ی) ، نشانه‌ی عشر وجود آقا امام حسین(ع) است .پس ایشان برپاکننده‌ی عاشوراست و او صاحب عشر است . امام حسین(ع)  ، معصوم پنجم ما شیعیان است(به عدد 5) و ایشان صاحب 9 است(9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان قرار گرفت) پس 14=9+5 که جمع ارقام 14 هم برابر 5  می‌شود و از طرفی به عدد 10 به دنیا آمدند(بلوغ حیات انسانی و تولد زنده در آخرت) ؛ یک خودشان +9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان و به معنای دیگر عدد 9 روی 10 هم هستند یعنی 19 که(10=9+1)می‌شود (19=عدد ابجد کلمه مبارک واحد) . عدد 10 به عربی ، عشر خوانده می‌شود و ایشان خود ، در ظهر عاشورا ، برپاکننده‌ی همه عاشوراهای عالم برای تمام انسان‌هاست.

ارتباط عشر(10) و عرش

جالب است که حروف کلمه عرش با عشر یکی است و ایشان است که با عدد 10 خویش ، وصل کننده‌ی عالم عرش به عشرِ دنیاست. یعنی عالم اعلی را به عالم سفلی تجلی داد. راه رساندنِ تمام ِگنج و سرّالاسرار ذات احدیّت پروردگار عالم را به تمام انسان‌ها و درعالم سفل(دنیا) به باب طهارت ظهور داد تا به مقام "عند ربّهم یرزقون " هادی و امامِ راه باشد و این هدف متعالی را محقق ساخت.

عدد ابجد کلمه عرش و عشر =570 است ، 500=عدد ابجد حرف (ث) که ملکش میکائیل(ع) ؛ ملکِ روزی است . امام حسین(ع) هم ، رزقِ خونِ حیات الهی هستند چرا که ایشان مقام ثارالله را دارا هستند. 70=عدد ابجد حرف(ع) که در قرآن کریم در 70 آیه مبارکه و با 70 معنا ظاهر شده است. عین یعنی چشم و چشمه ، که هم چشم به باطنِ انسان‌های بینا داد و هم چشمه‌ی حیات به همه‌ی لب تشنگان حقیقت و طریقت. پس در این دنیا نیاز به عین(چشم) است و عددِ500=ث ، روزیِ رزقِ این عین است ، چشم بینایی که راه را از چاه تشخیص می‌دهد. از طرفی 70= عدد ابجد کلمه احکام (الهی) است که تمام اوامرالهی به صورت امر به معروف و نهی از منکر را در خود جای داده است. در ضمن 70=عدد ابجد کلمه لیل نیز می‌باشد که دنیای سفل ، لیل است و در قرآن کریم آیاتی درباره‌ی لیل آمده و پروردگار عالم  اهمیّت آنرا ذکر می‌فرماید. پس همانطور که از کلمه (عرش) برمی‌آید ، بالاترین مقام و مرتبه‌ی عالم بالاست جایی که اراده و مشیّت پروردگار عالم به عالمِ عرش می‌رسد بعد ، کرسی و عوالم پایینی تا درعالم دنیا و عددِ عشر (10) ، گیرنده‌ی همه این نزولات و برکات است یعنی در حرفِ(ی) دنیا که برابر 10 است . ظرفِ قابلی که با امامت امام حسین(ع) و همه‌ی معصومین(ص) راه را از دنیا با عمل خالصانه تعالی می‌دهد تا در نزد پروردگار به مقام عند ربّهم یرزقون برسند و باقی و ابدی شوند. نکته: عدد ابجد کلمه "یا مهدی(ص) " برابر با 70 می‌باشد پس عشر ، مداومت دارد تا زمان آقا و مولایمان امام زمان(ص) و همیشگی است.

جایگاه عدد‌ی کلمه عرش  و عشر =57  است که اگر جایگاه عددی عرش و عشر را با هم جمع کنیم 114 می‌شود (114=57+57) که برابر تعداد کلّ سوره‌های قرآن است . سنّ مبارک امام حسین(ع) 57 سال است {سنّ مبارک امام حسن(ع) 47 سال است که برابر جایگاهِ عددی نام مبارک امام حسین(ع) می‌باشد و عدد ابجد و جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع) در جمع عددی 10 می‌شود(10=8+1+1 و10=7+3)} ، آقا امام سجاد(ع) نیز که در عاشورا حضور داشتند و نام مبارکشان علی=110 است و جمع عدد ولایی و معصومیتشان 10 می‌شود 10=6+4 ، در سنّ 57 سالگی به شهادت رسیدند ، وجود مقدس امام باقر(ع) در عاشورا حضور داشته و 4 سال از سنّ مبارکش می‌گذشت ، ایشان در سال 57 هجری.ق بدنیا آمدند و طول عمر مبارکشان نیز 57 سال بود(سال114 هجری.ق  به شهادت رسیدند) . اگر ارقام 57 را با هم جمع کنیم 12 می‌شود12=7+5 و   12 برابر جایگاه عددی حرف(ل) است که حرف (ل) مجرای توحیدست و چنانچه ارقام 12 را جمع کنیم 3 می‌شود3=2+1 و عدد 3 برابر آب است که شوینده و طاهر کننده عینِ نجاست‌ها به عینِ طهارت است . پس عددِ10 که سرّ وجودی اسرار اهل بیت عصمت و طهارت(ص) است ، شوینده‌ی عینِ نجاست حیوانیت ما به عینِ انسانیت است تا رستگار شویم ، زیرا در پیشگاه پروردگار سبحان فقط انسان می‌تواند عبادت کند و در قیامت تنها به صورت و سیرت انسانی می‌توانیم وارد بهشت شویم و این میسّر نمی‌شود مگر به شیعه و پیرو شدن واقعی چهارده معصوم(ص).

 *حرف (ی) به عدد عشر در کلمه دنیا ؛ کلّ یوم عاشورا

گفتیم که در کلمه‌ی دنیا استثنائاً بجای اینکه حرف نون ساکن پشت حرف(ی) ادغام شود اظهار می‌شود ؛ پس نشان می‌دهد که حرف (ی) که یا خوانده می‌شود ، عشر یعنی ده بودن عمر دنیا را کاملا اظهارمی‌کند.در حدیث مبارک آمده "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا " یعنی تمام عمر دنیا ، عشر است و در آن عاشورای بندگان خدا برپا می‌شود و کلّ ارض زمین هم محل برپاشدن عاشورا یعنی کربلاست.

نکته: عددابجد کلمه عاشورا =578 که جمع ارقامش 20می‌شود20=8+7+5

و20=عدد ابجد حرف ) {خداوند کریم در اول سوره مبارکه مریم 5 حرف مقطعه را می‌فرماید که اول آن (ک) کاف خوانده می‌شود و یکی از اسماء خداوند ، کافی است} و جایگاه عددی کلمه عاشورا=65 است که جمع ارقامش 11می‌شود (11=5+6) و 11=جایگاه عددی حرف (ک) =عددابجد حج  و هو{2=1+1و2= ب} همچنین 65=عدد ابجد کلمه دنیا ، پس عاشورا ، فقط در جایگاهش که دنیاست اتفاق میفتد و برای همه‌ی بندگان خداست. همه باید عاشورائی باشیم و از حریم اسلام و قرآن و عقیده و ایمان به خدای یکتا پشت وجود مطهر آقا امام زمان(عج) ایستاده و با دشمنان دین و قرآن با علم ، با عمل خالصانه ، با تربیت صحیح ، با نماز ، با حجاب ، با اسلحه‌ی بندگی و خلوص تا پای جان بجنگیم. این عمل فقط در جایگاه عاشورا در دنیاست.

جالب است بدانید همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه قیامت هم 65 می‌شود { 11=5+6 و11=جایگاه عددی حرف(ک) ، 2=1+1 و 2= (ب)} عاشورا ، قیامت صغری در دنیاست . هرکس می‌خواهد در قیامت روسفید باشد باید درعاشورای دنیا به درجه‌ی سرباز اسلام و قرآن و شیعه‌ی امام زمان (ص)  و مُهر مهدویت و انشاءالله شهادت فی سبیل الله و زیارت لقاءالله با روسفیدی نائل شود. پس نتایج زیر حاصل می‌شود:

1-انسان دائماً در ابتلا و امتحان است.   2-انسان در سختی‌ها شناخته می‌شود.   3- جوهر انسان در زحمت‌ها و رنج‌ها سنجیده می‌شود.   4- خالص بودن هرکس در محک با ناخالصی‌هاست.   5- جان عدد 10 ، همان حقیقت 14 و 5 است که حلقه‌ی بندگی می‌شود و انسان باید در دنیا به این حلقه مزیّن شود تا در آخرت به آن برسد.   6- پروردگار عالم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید : اگر با خود (تا قبر) عمل حسنه بیاوری من ده ، مثل (گنج) عشر را به تو پاداش می‌دهم. (یعنی همه‌ی برکات و نعمات تمام نشدنی خداوند کریم) اگر کسی عمل حسن(ع) بیاورد ، حسین(ع) نتیجه می‌گیرد! عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)=118 است که اگر ارقام آن را باهم جمع کنیم 10 می‌شود(10=8+1+1) پس در جان حسن(ع) ، حقیقت ِ 10 شکفته شده و پایه‌ی 10 می‌باشد. عدد ابجد حسین(ع)=128 است و (11=8+2+1) که به معنای رسیدن به حج واقعی و معنای هو است(11=حج=هو)

7-در واقع پروردگار عالم به انسان‌های فقیر و هیچ خود منّت نهاده که به اسم غنیّ خود ، آنها غنی شوند و به عالم باقی بروند. وقتی وعده‌ی عشر امثالها را می‌دهد یعنی کلّ بواطن را به او می‌دهد.

8-ازعرش خداوند سبحان به زیر آمدیم تا دوباره با عمل صالح به عرش برسیم (در مجرای تنزیه)

9- عدد ده ؛ جایگاه ذیقعد ، به یقین رسیدن و به ساحل نجات رضای خدا رسیدن است.

10-خشکی ذیقعد زیر خانه‌ی خدا به کربلا کشیده شده تا به هدف آفرینش خداوند باری تعالی با درجه‌ی قلب به میم و رسیدن به40 ، در جایگاه شهید با طهارت کامل جلوه کند.

11-همه‌ی انسان‌ها در نتیجه‌ی شیعه شدن به وجود چهارده معصوم(ص) و صادق بودن در عمل به قرآن و پیروی معصومین(ص) می‌توانند به کمال و سعادت دنیوی و اخروی خود برسند.

*حقیقتی از گنج سوره‌ی فجر در خصوص لیالٍ عشر     

سوره مبارکه فجراز نظر ترتیب نزول دهمین سوره ایست که به قلب پیامبراکرم (ص) نازل گردیده است. پروردگارعالم در این سوره به" لیالٍ عشر" قسم یاد می‌کند ، قسم به شب‌های دهگانه. در هر ماه قمری از 13 تا 23 آن ، دهه  فجر خوانده می‌شود و در این ده شب 3 شب ، لیلة البیض یعنی شب‌های نورانی خوانده می‌شود؛ شبِ 13 و شبِ14 و شبِ15 که قرص ماه بصورت بدر کامل در آسمان نورافشانی می‌کند.

اما حقیقت و سرّ قسم پروردگار عالم به عدد عشر آنهم بر شب‌های عشر چه معنی می‌دهد؟ در ترتیب نزول ، دهمین سوره است یعنی چه؟ و چقدر زیباست که نهمین سوره از جهت ترتیب نزول بر قلب پیامبر(ص) ،  سوره مبارکه لیل است. همانطور که گفته شد عدد 9 باطن عدد 10 بود (از جهت ترتیب نزول ؛ لیل ، باطن فجر است). در واقع این سوره‌ی مبارکه ، حقیقت اسراری باطن عاشورای دنیاست و قسم پروردگار عالم به لیال عشر خیلی مهم است زیرا باطن ِ کلّی فعلیت دنیا را تا به سلامت رسیدنش به آخرت نشان می‌دهد.

عدد ابجد کلمه فجر = 283  است که 13=3+8+2 و4=3+1 عددِ 4 پایه 40 و همان 4 روی 10 (باب طهارت) است. جایگاه عددی کلمه فجر40 می‌شود یعنی همان گنج 4 روی 10 .

عدد ابجد کلمه والفجر=320 و جایگاه عددی آن = 59 می‌شود که برابراست با عدد ابجد نام مبارک مهدی (عج) ؛ تک گل همیشه بهار باغ ولایت و رسالت و تمام عالم ، که حقیقتِ فجر را متجلی می‌سازد و جمع ارقام 59 برابر با 14 می‌شود 14=9+5 و 5=4+1 و همینطور جمع ارقام 320 برابر5 می‌شود 5=0+2+3.  عدد 10 ، همان 4 روی 10 یعنی 14 و 4 تا 10 تا =40 است .

پس حقیقت فجر ، دهه‌ی طُهر می‌باشد. این حقیقتِ ظهور پر کرامت و رحمت پیامبراکرم(ص) و فرزندان گرامیش است.

*عدد ده در گنج دهمین سوره مبارک قرآن ؛ سوره یونس (ع)

سوره مبارکه یونس ، دهمین سوره (از نظر نوشتاری) در قرآن کریم است .

همانطورکه گفتیم دنیا در حرف (یا) اظهار شد و حرف (یا) :1- حرف انتخاب بود 2- صاحب گنج عشر 3- شد کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا  4- تمام دنیا قرارگرفت در(یا)ی دنیا. پس به حکمت خداوند کریم در این در(یا)ی دنیا ، پیامبر بزرگوارش یونس(ع) به امت خودش و تمام انسان‌ها درس بزرگی را آموخت که اگر هرکس بخواهد از دریای دنیا به سلامت خارج شود باید یخرجهم من الظلمات الی النور بشود ! در واقع سوره مبارکه یونس در مرتبه 10 ، یکی از زیبائی‌هایش اینست که در حالیکه دنیا در حرف یا است پس عالم دنیا ، دریا است! 

اگر یادتان باشد قبلا بیان شد که خداوند کریم از عالم بالا گنج عشر را با جمع عددی 4 روی 10 آفرینش خود ظاهر فرمود . عدد 14 =جایگاه عددی حرف (ن) است . در عالم دنیا که تماما زمین آب بود یعنی غرق در(یا) بوده است ، خداوند خشکی را روی آب خلق فرمود و آن نقطه را زیر خانه خودش قرار داد و نام آن خشکی را ارض قرار داد و تمام زمین را از آن نقطه ، دحو کرد یعنی کشید. پس همانطورکه می‌دانید طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید ، تمام دنیا را در 6 روز خلق کرد . پس عدد 6 برابر حرفِ(و) قرار گرفت و چون  دحو الارض شد حرف(و) به واو رسید ، عدد ابجد حرف واو = 13 است و 13 =جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 . پس کره زمین در جان طهارت آب و خاک خلق شد و این خلقت هردو پایه خلقت جسمیت انسان گردید . حال 40 همان پایه 4 است زیرا اگر ارقام عدد 13 را با هم جمع کنیم می‌شود 4  که 10=4+3+2+1  یعنی 4 روی 10 . پس اظهار نون ساکن کلمه دنیا پشت حرف ( یا ) اینگونه است که خداوند جایگاه حرف نون یعنی 14 نور مقدس معصوم(ص) را از نظر جسمی در دنیا ظاهر فرمود . عدد 14 در دنیا هم جایگاه حرف(ن) قرار گرفت پس اگر خوب دقت کنید حرف نون ، سرّالاسرار گنج ازعالم بالا تا سفل دنیا است (قاب قوسین او ادنی) .

خداوند کریم درچهاردهمین سوره‌ی مبارکه‌ای که حروف مقطعه‌ی بدون تکرار است؛ سوره قلم به حرف نون قسم می‌فرماید. پس هر کس در دنیا پشت 3 (ثلاث) ظلمت قرار می‌گیرد (ظلمت دنیا ، ظلمت جسم ، ظلمت نفس) و به عبارتی ظلمت رحم مادر تا بدنیا بیاید و در دنیا تا وقتی که بخواهد با انتخاب صحیح به کمال انسانی ارتقاء پیدا کند و به قرب الهی برسد باید در رحم دنیا که پشت سه ظلمت ثلاث است به صورت و سیرت انسانی به سلامت از در(یا)ی دنیا به ساحل نجات برسد. آنگاه خداوند کریم او را پذیرایی می‌فرماید تا تنِ ناتوانش مثل یونس(ع) در ساحل ، زیر بوته‌ی کدوی بهشتی قرار بگیرد. جالب است بدانید که عدد ابجد کلمه کدو=30 می‌باشد و خداوند کریم برگ‌های رحمت 30 جزء قرآن را بر سر ما باز کرده‌است تا ما بتوانیم جسم ناتوان عملمان را به نورش پرورش دهیم. آنگاه مثل قوم یونس(ع) که پاک شده وبخشیده شده ، منتظر پیامبر بزرگوارشان بودند ، خداوند کریم عمل‌های ناقص و ناچیز ما را بخشیده و توفیق برگشت به حقیقت انسانی و کمال و رضوان و قرب را نصیبمان می‌فرماید. این امتحان سنگین عشر هر انسانی است که بدنیا می‌آید. پس باید در جان وجودمان فقط با خدا و خلیفه‌های برحقّش انس بگیریم و در ظلمت دنیا دست از عبادت و بندگی نکشیم و دائماً نجات خود را از او بخواهیم. کسانیکه اینجا از ظلمت رحم دنیا متولد نشوند و به ساحل نجات یقین و ایمان نرسند ، اگر عمرشان تمام شود از ظلمت در(یا)ی دنیا وارد ظلمت قبر می‌شوند و چشم باز نکرده وارد چاه قبر می‌شوند آنگاه پرده‌ها برایشان برداشته می‌شود که هیهات! دیگر راه بازگشتی نیست!!!

*آغاز جزء ده قرآن مجید در سوره مبارکه انفال  

مقام جزء ده در باطن گنج وجود مقدس امام حسین(ع) ؛ خامس آل عبا(ص) با آیه خمس شروع می‌شود. جزء ده در سوره مبارکه انفال باز می‌شود. این سوره  که در جزء 9 شروع می‌شود همان گنج 9 باطن ِ ده را ظاهر می‌کند. دیگر اینکه 19 برابرعدد ابجد کلمه مبارک واحد ؛ نام مبارک خداوند کریم است. انفال درواقع ریشه‌اش ، فال است که همان حروف الفِ وجود می‌باشد که جان وجود گنج عشر به عدد (10=9+1) همان باطن چهارده معصوم(ص) . پس خداوند کریم انفال را به هر انسانی که بدنیا می‌آید در بطن وجود او به ایشان داده است که همان گنج "انّی نفخت فیه من روحی " است . از این گنج همه باید خوب مواظبت کنند که سرمایه و راه نجات از ظلمات نفس به حیات نورانی انسان است . البته به شرط مخلص شدن و عبد و بنده‌ی خالص خداوند شدن که صاحب انفال است . این بلوغ 9 وجود این سوره مبارکه و تولد در جزء 10 خیلی جالب است که اولین آیه‌ای که به جزء 10 وارد می‌شود آیه مبارکه (41) امر به خمس دادن است  (خمس در واقع باب طهارت مال است )

وجودمقدس امام حسین(ع) که خود حامل 9 ذریه معصوم(ص) بدنیا آمد و صاحب عدد 10 و گنج عشر است و امام عاشورائیان و در حلقه انوار مقدس معصومین (ص) ، پنجمین معصوم (ص) می‌باشد و ایشان کسی است که خامس آل عبا(ص) نامیده شده است. (یعنی فاعل خمس از هر نظر)

*گنج عشر در شب یلدا

همانطور که می‌دانید این آداب و رسوم که ظاهرا ایرانیان از آن پیروی می‌کنند در واقع گرفته شده از کتاب آسمانی اوستاست که پیامبر بزرگوار حضرت زرتشت آورنده این کتاب آسمانی است . بنابراین تمام نامگذاری‌ها و آداب و رسوم صحیح ، دلیل بر اینست که ما از ظاهر امورات دنیوی به بواطن و زیبایی‌های آخرتمان برسیم و ریسمان بندگی خودمان را برای پروردگار کریم که محکم‌ترین ریسمان ، حبل الله است ببندیم و فقط بنده او باشیم . بنابراین مبحث زیبای این درس به حروف و اعداد ، رموز زیبای معارف را برای ما می‌گشاید .

عدد ابجد کلمه یلدا= 45 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است (9=5+4) امیدوارم خوب فکر کنید! تمام دنیا که مقامش نسبت به تمام عوالم ، اسفل السافلین است و لیل خوانده شده که تا حدودی در این درس‌ها توضیح داده شده است ، در واقع تمام عمر دنیا یک شب است که طولانیست که اگر به قدر آن برسیم ، میوه‌اش آدم شدن می‌باشد! چون در جان وجودش ، خداوند کریم آدم را به انسان‌ها عنایت فرمود پس ما باید به آدمیت خودمان برسیم . خیلی درس است که آدم(ع) ، انسانیست که اول به دنیا آمده(به درس کلمه اول رجوع شود) پس منظور اینکه باید به آدمیت خودمان یعنی به اول شدن و مراتب آن که تمام حقوق انسانیمان است برسیم تا در دنیا برنده و شاگرد اول از طرف خداوند باشیم ، شاید او ما را قبول کند .

جایگاه عددی کلمه یلدا در حروف الفبا 27 (9=7+2) می‌شود که 27 =جایگاه عددی کلمه سجده است که انسان فقط در مرتبه اطاعت محض یعنی سجده واقعی به امر خدا ، آدم می‌شود!

شب یلدا یعنی ماه نهم که ماه آذر است در بلوغ خودش میوه‌ی 10 را به همه‌ی ما می‌دهد و باروری سال آینده در حمل زمستان به عدد چهارمین فصل سال ،  ذخیره‌ی بنده می‌شود. پس به عدد نُه در باطن ده ، حلول تولدی در ظهور است که آن شب را ، شب چلّه می‌گویند. یعنی درواقع گنج حمل ، همان 4 روی 10 است که خداوند کریم به عدد ابجد کلمه‌ی دی = 14 ، در شب یلدا به همه مخلوقاتش هدیه می‌دهد تا همه مخصوصا انسان ، شب یلدا را بفهمد ؛ کمال به انسانیت رسیدن و آدم شدن را به عدد ابجد کلمه یلدا که 45 می‌شود و آنهم برابر عدد ابجد کلمه آدم است را به او می‌دهد. در واقع ماه نهم (آذر) بار خود را به سلامت ماهِ ده ، فارغ می‌شود و گنج 4 روی 10 دی را به همه‌ی انسان‌ها هدیه می‌دهد. این شب را می‌فرمایند که خداوند ، مهر را کامل ، به انسان‌ها عنایت می‌کند چرا که اول پاییز، ماه مهر بود و شب یلدا ، پایان پاییز است!

و خداوند کریم در شب یلدا بهترین محبت خودش را برای بنده‌اش در بلوغِ 9 واردِ 10 یعنی 19 از گنج 14 را به چله‌ی اول به انسان‌ها هدیه می‌دهد تا از خواب زمستانی دنیا بیدار شوند ، برخلاف تمام مخلوقات ، چه نباتی و چه حیوانی که به خواب زمستانی می‌روند او در شب یلدای دنیا بر عکس نفس حیوانی و رشد گیاهی خود ، زنده و بیدار شوند.

سه تا چله در زمستان قراردارد. یکی را خداوند به انسان‌ها هدیه داد(شب اول ماه دی ؛ شب چله ) و دو چله دیگر یکی کوچک و یکی بزرگ ؛ اول دی تا ده بهمن ( چله کوچک) و تا بیست اسفند (چله بزرگ ) قرار داد. اما از 20 اسفند تا فروردین یک 10 است که اتممناها بعشر تمام سال ، از حالی به حالی شدن ، از مرده شدن به زنده شدن و از خشکی به تری رسیدن و از زمستان به بهار همان گنج 4 روی 10 و دهه‌ی طُهر ، تحویل سال می‌کند و اربعین را برای همه جاری می‌سازد.

هر سال ، 4 فصل دارد اما در فصل بهار که ربیع است کلّ عدد 4 روی 10 بارورمی‌شود. بقیه فصل‌ها بستگی به بهار دارد (سالی که نکوست از بهارش پیداست). عدد ابجد کلمه ربیع =282 است و جمع ارقامش 12می‌شود (12=2+8+2) که هر سال 12 ماه دارد و جمع ارقام 12برابر3 می‌شود که هر فصل ، 3 ماه دارد ! سال شمسی 365 روز است که14=5+6+3 . سال شمسی با سیزدهه شروع می‌شود ، درواقع حقیقت عدد 13 است که همان 4=3+1 است و جایگاه عددی حرفِ (م) که عدد ابجد حرف (م)=40 است.

پس نتیجه می‌گیریم سالی که اول آن با بهار شروع می‌شود و با عدد 13 یعنی حقیقت ربیع ظاهر شده و رحمت الهی از جان ملکوت خلقت در سرّ طهارت 40  ظاهر می‌شود(13=م=40) ، تا آخر سال درحقیقت ربیع است. هر چه بهار سال پرباران‌تر باشد بقیه سال بارورتر می‌شود!

نکته مهم! توجه توجه! بندگان خدا! در زیر بارش رحمت طهارت الهیِ 4 روی 10 سال شمسی کفران نعمت نکنید و عید واقعی را برای خود بپا کنید . به قول امیرالمؤمنین علی(ع) که می‌فرمایند: "روزی که گناه نکنید ، آن روز عید است".

*شروع سال قمری و شمسی از نظر گنج ده

نمایش عدد 10 در اوّل سال قمری : سال قمری با ماه محرم یعنی ماه حرام شروع می‌شود ؛ ماه حرام یعنی حرمت دارد(درواقع سال با یک ماه امن شروع می‌شود). 

در احکام ما شیعیان است که هرگاه به جایی مسافرت کنید هنگامیکه از مقدار ترخّص بگذرید ، نماز شما شکسته می‌شود و روزه هم باطل می‌شود مگراینکه نیّت کنید که در آن مکان ، ده روزِ کامل بمانید(قصد 10 روز شود) در واقع با این نیّت ، این مکان وطن قرار می‌گیرد ، حال اگر تا 6 ماه آنجا اقامت کنید می‌توانید آنجا را وطن خود قرار دهید. پس پایه‌ی وطن شدن ، قصدِ ده روز تمام است.

حال اول سال قمری وارد دهه‌ی عاشورا می‌شویم و اکثرِ شیعیان این ده روز را به خیمه‌های اباعبدالله الحسین(ع) می‌روند یا در منزل ِخود ده روز پرچم و پارچه‌ی سیاه عزای آقا را می‌زنند. پس سال قمری با عدد 10 ، که همان گنج عشر است شروع می‌شود. خلاصه از اول سال در دهه‌ی وطن بودنِ خیمه‌ی اباعبدالهی قرار می‌گیریم که خودِ ایشان 10 است و در روز دهم محرم ، عاشورا را بپا می‌کند .

تذکر: درواقع بدون اینکه کسی به این مهم توجه داشته باشد ، خداوند متعال یک توفیق عالی به بندگان مؤمن خویش می‌دهد. دشمنان اباعبدالله(ع) امنیت محرم را شکستند و ملعون شدند اما یاران آقا به امنیت الی یوم القیامت رسیدند ، پس رسیدن به وطن و دهه را دریافت کردن به معنی به جایگاهِ امن رسیدن است.

پس حقیقت سال قمری به ثمر رساندن سال شمسی است. امام حسین(ع) با نور مبارکش ظلمات را با لباس سیاه نمایش داد که باید هر آنچه اوامر الهی است (در ابتدای سال قمری در دهه‌ی اول این ماه) به عنوان وطن شدن ، مُحرم شدن و مَحرم شدن ، همه را جذب کنید و با سوز قلبی و گریه ، دانه‌های کاشته شده‌ی عملتان را آبیاری کنید و با اشک چشمانتان آفات عمل خود را شستشو دهید. درحقیقت در این دهه به گنج 4 روی دهِ تمام سال می‌رسید.

در سال شمسی که با سیزدهه شروع شد با شادی و تنوع رنگ‌ها و نور خورشید ظهور پیدا کرد اما سال قمری در لیل و درحقیقت گریه و سیاه پوشیدن و عزاداری شروع شد ، در واقع دنیای سفل که لیل است ، تاریک‌خانه‌ی ثبات تصویری است که در حقیقت سال شمسی به عرصه‌ی ظهور می‌آید (همانطورکه عکس‌ها را در تاریک‌خانه ظاهرمی‌کنند). پس با تابیدنِ نور مهتاب که سفید است همه‌ی رنگ‌های روز را در سیاهی لیل که جذب کننده است منعکس و ثابت می‌کند و الی یوم القیامت حقایق از این صفحه پاک نمی‌شود که تصویرش متحرک و دارای صدا است . {همانطورکه می‌دانید رنگ سیاه جذب کننده تمام انواراست و رنگ کامل است(همه رنگ‌ها در آن وجود دارد) پس با پوشیدن لباس سیاه برای امام حسین(ع) ، انشاءالله انوار هدایت را جذب کرده و از ظلمات وجودمان خارج می‌شویم}.

پس لیل به منزله حقیقت سکون است چون ظاهراً شب وقت استراحت و آرامش گرفتن است ، هر کس در روز هرجا که باشد می‌خواهد در شب به منزلش برود و وقت خواب دوست دارد که چراغ را خاموش کند(تاریک باشد) و چراغ بدنش که چشمانش است را می‌بندد و خلاصه پروردگارعالم ، سرّ سکون را خواب و تاریکی قرار داده که لیل یکی از آیات اوست تا وجود انسان به آرامش کامل برسد تا در روز فعالیت فردا را به خوبی انجام دهد و رزق حیات فردایش را از رزّاق عالم جذب نماید و این خود به نوعی قدر است تا هر کس چه بخواهد و چه نخواهد و ظرف وجودش را گیرنده چه غذایی بنماید که خداوند این نوع قضا را برای که میزند که خیلی معنی دارد!    

پس به حقیقت ، از عدد 10 که کلّ برکات اسرار از عالم اسرار تا عالم سفل است در زمان دهه‌ی اول محرم به لطف و فضل پروردگار عالم پرده برداری می‌شود و به برکت اباعبدالله الحسین(ع) به انسان‌ها عنایت می‌شود. درواقع پروردگار عالم دراول سال قمری به بندگانش هِبه (بخشش) می‌دهد که تا آخر سال ، خود را به ذیقعد انسانیشان برسانند (شاید هم تا آخر عمر و الی یوم القیامت).

در حالیکه سال قمری است اما امام حسین(ع) هم محورِ سال قمری است {عدد ولایی(3) + 9 ذریه(ص)=12} و هم محور سالِ شمسی است {عدد معصومیت(5) +9 ذریه(ص) =14}.

سال شمسی با سیزدهه آغاز می‌شود و 365 روز دارد و شامل 4 فصل است که هر فصل 3 ماه دارد.اگر ارقام 365 را با هم جمع کنیم 14 می‌شود (14=5+6+3) در واقع ظهور4 فصل ، از گنج 14 است که اگر یک تا 4 را با هم جمع کنیم همان باطن 4 روی 10 یعنی 14 و حقیقت عشر(10 =4+3+2+1) بدست می‌آید که کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا می‌شود.

با شروع به عدد 13 از همان گنج احدیت پروردگار عالم ، همه‌ی زیبایی‌ها را به عدد سال به بندگانش می‌دهد. عدد ابجد کلمه سال=91 (91=7×13) است که جمع ارقامش 10 می‌شود (10=1+9) اما 91 ، برابر عدد ابجد کلمه کامل و عدد ابجد کلام هم است . جایگاه عددی کلمه سال = 28 و عدد 28 برابر تمام حروف کلام خداوند در قرآن کریم است(28 حرف الفبای عرب).اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود(10=8+2) و جمع ارقام 10 برابر یک می‌شود (1=0+1) و اینجا تمام کثرات به وحدتِ وجودِ ذات اقدس احدیّت برمی‌گردد و در ضمن عدد ابجد یک = 30 را به ما می‌دهد ، که هر ماه 30 روز و هر فصل به 3 ماه که پایه‌ی عدد 30 است ، ظهور پیدا می‌کند و حدوداً هر فصل 90 روز می‌شود که عدد ابجد حرف ص=90 است و همچنین عدد ابجد (میم)=90 است که هر فصل به انتقال فصل دیگر ، قلب به میم می‌شود.

عدد هر ماه سال که 30 روز است برابر عدد ابجد حرف (ل) ؛ مجرای توحید و ملکیت باریتعالی و حقیقت سرّ لا اله الا الله است. جایگاه عددی حرف (ل) =12 است که سال 12 ماه دارد ؛ چه سال شمسی و چه سال قمری که رویهم 12و12 برابر 24 می‌شود که یک شبانه روز 24 ساعت است(2 تا 12 تا) . در حقیقت ما دائماً در مجرای توحید و حمد پروردگار عالم و در وحدانیت یک ، غرق هستیم .

 

در واقع باعث خنده‌ی قیامت که روز عود است و همان رسیدن به حقیقت گریه‌ها و امتحان در عاشورای عمل ، سال قمری است. که اگر خداوند این نور ولایت را برای ما روشن نمی‌کرد ، هرگز در قیامت لب خندان نداشتیم. آنجا لباس نور و لباس آبروست ، آنجا خانه تکانی واقعی را می‌بینیم ، آنجا جای ظهور باطن 13 در بهشت است ؛ روز ملاقات بهترین انسان‌های عالم یعنی 14 معصوم(ص) است. پس اینجا برای اینکه ما هم از نور شمس عالم ؛ امام زمان(عج) ؛ چهاردهمین نور مقدس ولایت و رسالت برخوردار شویم باید دائماً به گرد رضای قلبش طواف کنیم تا از رضای قلبمان به رضای قلب ایشان واصل شویم و وجود ظلمانی ما به نور منوّرش روشن شود و این حقیقت گنج عشر وجود در سال قمری و شمسی است.

حال ببینید درواقع بلوغ یک مؤمن در سال قمری به روزه‌ی واقعی ظهور داده می‌شود. یعنی از وقتی می‌فهمیم و بلوغ تکلیف شرعی پیدا می‌کنیم باید تا لحظه‌ی مرگ از گناه ، روزه بمانیم .این سرّ تولد حقیقی انسانیت انسان است در جان ماه شوال که اولین روز آن عید فطر است و در آن روز ، روزه حرام است.شوال از شأل می‌آید و به معنی شال یعنی خلعت قبولی از جانب ذات اقدس الهی به بندگانی که به حقیقت روزه رسیده‌اند می‌باشد. و تولد واقعی در ماه 10 سال قمری اتفاق می‌افتد که روزه در آن حرام است. این واقعیت رزق حسن است که نصیب قبول شدگان می‌شود. امام حسین(ع) امام روزه داران ، از اول سال بندگان خدا را هدایت می‌کند تا از ساقی کوثر آب حیات را بگیرند و بنوشند و به حیات ابدی و طیب برسند و آن شهادت فی سبیل الله  و زیارت لقاء الله با روسفیدی است.اللهم الرزقنا 

*گنج عشر در هفته

همانطور که نوشته شد در عالم دنیا از خودشناسی انشاالله به خداشناسی می‌رسیم و از بررسی آنچه در اطراف و اکناف احوالات که از زمان و مکان و سایر چیزهای دیگر می‌توانیم به حقیقت نظم آفرینش و معرفت به آن یکتای بی‌همتا پی ببریم که همه‌ی آنچه خلق فرموده روی الفبای هستی همه متوازن و همه با نظم و ترتیب خاص است.پس همانطور که سال قمری و شمسی را در حقیقت دهه‌ی عشر خواندید هفته هم ، جان این حقیقت را ظهور می‌دهد.

عدد ظاهری هفته ، 7 روز است اما اگر در زیارت ایام هفته بخوانیم هر روز متعلق به یک یا چند نور مقدس 14 معصوم(ص) است ، یعنی کلاً به 14 نور مقدس(ص) متعلق است . پس در واقع سبع مثانی است.

در عالم سرّ خلقت که گنج عشر ظاهر شد ، عدد 14 باطن آن بود یعنی 7 تا 2 تا. عدد 7 ، آیات مبارک سوره‌ی حمد است که تمام گنج قرآن در بطن آن ظهور دارد و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید که حمد ، سبع مثانی است یعنی 7 تا 2 تا است (آیه‌ی 87 سوره مبارکه حجر). پس ما دائماً در باطن 7 تا 2 تا هستیم که همان حمد الهی است (و همانطور در هفت روز هفته) . هر سال 52 هفته دارد و جالب اینکه عدد ابجد کلمه‌ی حمد برابر 52 است پس هر هفته‌ی ما در هفت روز از 52 عدد حمد غرق است یعنی 7 تا 2 تا . اما عدد در روزهای هفته از یکشنبه شروع می‌شود تا پنجشنبه. روز شنبه در واقع مثل صفر قبل از یک است و روز جمعه هم جمع کلّ روزهای هفته است ، پس در واقع 5 تا 2 تاست که می‌شود 10 که همان عدد عشر است پس در واقع 4 روی 10 برابر 14، باطن هفته است که هفته و سبع مثانی می‌خوانیم (خوب دقت کنید! آیا غیر از اینست که سبع مثانی یعنی 14 تا و 14 ، همان گنج عشر است؟! )

وقتی اسم شنبه را می‌خوانیم نون ساکن پشت ب کلمه‌ی شنبه ، قلب به میم می‌شود و شمبه خوانده می‌شود. در اصل عدد 52 ، برابر است با نون ساکن و حرف ب {ن=50 و ب=2 (52=50+2)}. پس هنگامیکه در حقیقت حمد ، می‌خواهیم شاکر نعمت‌های خدا باشیم باید نون ساکن وجودمان پشت (ب) بسم الله قرآن ، قلب به میم شود تا بتوانیم ورود در قرآن و معنی آن داشته باشیم یعنی حرف ن کاملاً صورت اصلی خود را از دست داده و به حرف م که عدد ابجدش 40 است تبدیل می‌شود ، در اینجا لباس حیوانی را درآورده و مزیّن به صورت انسانی می‌شود. این است که در حالیکه در هفته و در 52 (حمد) غرق هستیم به عمل هم باید ، عامل حمد شویم یعنی شیعه‌ی واقعی چهارده معصوم (ص) و راضی به رضای خداوند کریم شویم. در ضمن وقتی عدد 52 =2+50(حمد) را خوب متوجه شوید می‌بینید در حالت قلب به میم نون ساکن پشت حرف ب ، حرف نون کاملا ًٌاصل ِ خود را از دست می‌دهد و می‌شود( م ) ،  عدد ابجد حرف ( ن ) برابر50  و عدد ابجد حرف ( م ) برابر 40 است (40=10-50) . اینجا 10 تا که عشر دنیاست از آن کم می‌شود{ن+ب=52 وم+ب=42، (42=10-52) } و درواقع انسان پاک و مقبول رضای خدا می‌شود ، 42(م+ب) یعنی با عدد 40 طهارت وارد (ب)بسم الله سوره‌ی مبارکه حمد می‌شود که این صورت و سیرت انسانی است و این حقیقت تمام زحمت‌های انبیا و اولیاء(ع) است . پس بدانیم چرا هر روز هفته متعلق به معصومین(ص) است!

بنابراین دائماً هفته و هر روز ، این حقیقت را ظاهر می‌کند که ما می‌خوانیم شمبه ، یکشمبه... ، اگر ارقام 52 را باهم جمع کنیم باز 7 می ‌شود(7=2+5). پس ما در حقیقت با 5 روز عددی هفته به باطن عشر و گنج 4 روی 10 یعنی 14 با روز جمعه دست پیدا می‌کنیم ، در حالیکه جمع ارقام 14 برابر 5 می‌شود و حلقه بندگی به آن بسته می‌شود. روز جمعه متعلق به آقا حجة ابن الحسن ؛ مهدی صاحب عصر و الزمان (عج) می‌باشد و یکی از نام‌های زیبای ایشان جمعه است که ایشان چهاردهمین معصوم هستند و گنج 14 به وجودش در ظهر جمعه بر تمام جهانیان افشا و انشاءالله وجود نورانیش هر چه زودتر ظهور می‌کند.

* معنی حرف (یا) در کلمه (دریا) {آخرین منزل آب ، دریاست}

از آنجائیکه در قرآن کریم داستان حضرت موسی(ع) بیشتر از داستان پیامبران دیگر نقل شده است(کلمه موسی، یعنی از آب گرفته شده) ، شاید خداوند منّان می‌خواهد این معنا را که سِرّ حقایق قرآن است ، ظاهر کند همانطور که متذکر شدیم باطن قرآن ، کوثر است و حقیقت آب و عدد ابجد کلمه آب به صورت بسیط =114می‌شود (الف +باء=111+3=114) که برابر با 114 سوره مبارکه قرآن است و جمع ارقامش 6 می‌شود 6=4+1+1.

اما چرا مقصد همه آب‌ها در نهایت دریاست و اینکه بازگشت همه آبها چه زیرزمینی و چه روی زمینی به دریا و اقیانوس است؟! عرفانِ دریا ، خیلی زیباست : حرف (ی) در حروف الفبا عدد ابجدش 10 است و در ادبیات حرف انتخاب و حرف ندا است. در انتهای عمر ، تمام نهرهای عمل ما به دریای انتخابمان ختم می‌شود ولی چگونه باید نجات پیدا کنیم شرط آن است که :

 1 موسوی شویم {داستان تولد حضرت موسی(ع) و همچون موسی(ع) عصایی داشته باشیم تا دریا را بشکافد و ما هم از روی خشکیِ ذیقعد امتحان خود به سلامت به ساحل نجات برسیم. چون همه ما گنهکار هستیم باید شیعه 14 معصوم (ص) باشیم تا ما را از ساکنین سفینه نجات قرار دهند و تابوت جسم ما را به ساحل دارالسلام بنشانند. پس ما هم باید موسوی شویم ، یعنی به سلامت از آب گرفته شویم و در خشکی ذیقعدِ بهشتمان مستقر شویم.انشاءالله

2- بدانیم که دائماً باید دستمان به دامن امام زمانمان باشد تا ما را سوار در سفینه نجاتش کند تا از خطر غرق شدن در دریا نجات پیدا کنیم.

3- تمام کشتی‌ها با ناخدایی ولایتِ اهل بیت(ص) فقط روی کوه جودی قرار می‌گیرند زیرا همه کشتی‌های وجود ما در بطن کشتی نوح(ع) است که ساحل نجات کشتی او کوه جودی بود که آنجا مرقد مطهرامیرالمؤمنین علی(ع) می‌باشد.

در ادبیات فارسی حرفِ یا ؛ حرف انتخاب است.در ضمن اینکه عدد ابجد ی=10 است و در کلمه‌ی دنیا ظاهر شده که همه انسان‌ها در تمام ساعات عمر خود ، بین دو راهی قرار دارند و هر لحظه باید راه صحیح را برای خود انتخاب کنند. هر کار یا عقیده‌ی انتخاب شده ، به یک نحو مسیر زندگی و سیرت و صورت و جهتِ تمام امور ما را در رهن خود قرار داده و انسان ، ساکن در انتخاب خود می‌شود. همانطورکه پروردگارعالم در سوره‌ی مبارکه مدثر آیه38 می‌فرماید:"کلّ نفس بما کسبت رهینة" هرکس مرهون انتخاب خود است و باید پای انتخاب خویش پایداری کرده و به اتمام رساند.

امتدادِ این انتخاب تا قیامت کشیده می‌شود و مسیر صراط آخرتی ما را معین کرده و حتی جایگاه ما را که در کدام قسمت و در چه درجه‌ای از بهشت یا جهنم هستیم ، مشخص می‌کند و تمامِ زحمات دنیای ما در آنجا به جایگاهِ ذیقعد خود می‌رسد و آنجا به هیچکس ذره‌ای ظلم نمی‌شود و هر نفسی بردارنده‌ی بارِ خود است ؛ طبق آیه 164سوره مبارکه انعام و 15سوره مبارکه اسرا"ولاتزرُ وازرة وزرَ ا ُخری ".

پس انسان در دنیا دائماً در،(یا)ی انتخاب خود غوطه ور است تا جائیکه در هجوم در(یا)ی انتخاب خود به صورت امواج بالا و پایین می‌رود و دائماً در حرکت است پس ثبات انسان غیرممکن است و نمی‌تواند صاحب جایگاه شود مگر اینکه در ساحل خشکی یقین قدم بگذارد. پروردگار عالم در قرآن کریم آیات زیادی درباره‌ی دریا به صورت‌های مختلف بیان فرموده است که برای مثال چند نمونه ذکر می‌شود:

حضرت موسی(ع) و گنجینه عشر__ از جمله برای حضرت موسی(ع) سوره مبارکه طه ، زمانی که حضرت می‌خواست متولد شود ، فرعون دستور داده بود هرپسری که متولد شود را بکشند ، بنابراین مادر حضرت موسی(ع) صورتِ حمل در بدن نداشت.خداوند کریم به ایشان عنایت فرمود که جعبه‌ی چوبی از بهشت برایش آورده شد(که آنرا تابوتِ عهد می‌نامند) و فرمود که فرزند خود را در این جعبه بگذار و به دریا بیانداز "پس ما فرزند را به تو برمی‌گردانیم".  ایشان هم اطاعت فرمود و حضرت را در جعبه نهاد و به دریا انداخت تا به دستِ خانم آسیه(س) رسید و ... .

نامِ مبارک موسی یعنی از آب گرفته شده ، اینجا پروردگار عالم ، جانِ دریایِ دنیا را جلوه داد و صاحب انتخاب ، آسیه(س) شد که گیرنده‌ی این انتخاب صحیح شد و به باطن ِنیّت پاک خود رسید و بندگی خالصانه پروردگار عالم را قبول کرد... .

یک نکته مهم این است که حضرت موسی(ع) با جایگاه خشکی یقین یعنی تابوت عهد در دریا رها شد و ایشان پیامبراولوالعزم و صاحب کتابِ تورات است ، کامل و بی‌نقص خلق شده و به امر خالق یکتا نزول اجلال وجود مقدسش در دامن پاک یکی از بهترین زنان زمان خود بوده که او هم به ذیقعد یعنی جایگاه یقین رسیده بود. پس جعبه یا تابوت ، محلّ خشکی یقین است. پروردگارعالم در دنیا کشتی را برای انسان‌ها قرار داد تا بتوانند در خشکیِ کشتی ، به تمام امورِ دنیایی خود برسند و درضمن از خطرات احتمالی در(یا)ی انتخاب خود ، در امان بمانند. کشتی از جنس چوب است و چوب همیشه روی آب می‌ماند. جالب توجه اینکه کلمه‌ی عرش یعنی  سقف چوبی ، و عرش هم روی آب است. کرسی هم از جنس چوب است. گنبد حرم مبارک حضرت رسول اکرم(ص) سبز است و جلوه‌ی گنبد خضرایی عرش است که پیامبر(ص) ، صاحب عرش و صاحب کشتی نجات همه‌ی بندگان خداست {البته پیامبر(ص) و ائمه(ع) همگی ، سفینه نجات هستند}

در صلوات هر روز ماه شعبان امام زین العابدین(ع) می‌فرماید: همه معصومین (ص) همیشه در حال یقین هستند و هرگز بیراهه نمی‌روند ، پس همیشه در خشکی ذیقعد ساکن هستند و هرگز تنزلِ انتخاب ندارند زیرا وجود مقدس معصومین(ص) خود ، حقّ الیقین هستند یعنی علم الیقین و عین الیقین در مرحله‌ی تنزّل این عزیزان است و ایشان انسان‌های متقی را به انتخابِ صحیح راهنمایی می‌فرمایند و بندگان خدا را به ورود در کشتی نجات دعوت می‌کنند .

حضرت نوح(ع) و گنجینه عشر __ حضرت نوح(ع) در حالیکه عمر طولانی داشتند اما مردم هدایت شده در زمان ایشان کم بودند و ایشان برای هدایت آنها زحمات زیادی کشیدند. پروردگار عالم 950 سال عمر به ایشان داد و در آخر امر فرمود که کشتی بسازد تا امت خویش را نجات دهد. درحالیکه در روی زمین خشک و دور از آب بود اما حضرت نوح(ع) جانِ کشتی را در،(یا) می‌دید ولی مردم دیدِ او را نداشتند. اما او که یقین داشت که کشتی ، حقّ الیقین است و محلّ رضای خدا و سفینه‌ی نجات است ، هرگز درعقیده‌اش تزلزل نمی‌آمد چرا که او پیامبر اولوالعزم خداست.

پس حضرت نوح(ع) کشتی را به امر پروردگارش ساخت و در زمان معین هنگامیکه خداوند علیم نشانه‌ای برای او قرار داد که از تنور منزلش به جای آتش ، آب فواره می‌زند"و فارالتّنّور"  زمان نجات خود ، خانواده و یارانش و عذاب دشمنان دین است و به ایشان فرمود از هر حیوانی زوج- زوج جمع آوری کند و در کشتی قرار دهد و یاران باوفایش را نیز سوار کشتی کند.

به امر پروردگار عالم آسمان شروع به باریدن کرد و از زمین هم آب فوران می‌کرد تا اینکه آب همه جا را فرا گرفت و دشمنان یک یک غرق می‌شدند... . تا اینکه خداوند متعال به آسمان و زمین امر فرمود که آب‌ها را در خود ببلعید "یا ارض ابلعی"  آب‌ها فروکش کردند و کشتی روی کوه جودی (که قبر مبارک امام علی(ع) است) به سلامت فرو نشست ، آنجا شد دارالسلام. اینجا ساحل نجات تمام بندگان مؤمن خدا قرار گرفت و اکنون وادی السلام نام دارد.

یعنی ای شیعه! بدان که هرگز امام علی(ع) از مقام خود تنزل ندارد و تجافی نکرده است و او صاحب کرسیه السموات و الارض برای همیشه الی یوم القیامت خواهد بود. در اصل اینجا ، ساحل نجات و مقام حقّ الیقین مؤمنین است ، اینجا خشکی یقین است! هر کس به اینجا برسد دیگر هرگز دچار تزلزل نمی‌شود ، اینجا باب الجنّة است . پیامبراکرم(ص)  فرمود:"انا مدینة الجنة وعلی بابها" . اینجا جلوه‌ای از عدد 110 نام مبارکش است ؛ او نگهدارنده‌ی حقیقت گنج 4 روی10 است و جان عشرعالم است. در باطن حقیقت ، پروردگار عالم از نور مطهر حضرت علی(ع) ، کرسی و ملکوت 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و آنچه بین آنهاست را خلق کرد. همانطور که نوشته شد عرش ، روی کرسی است و عرش یعنی سقف چوبی ، در واقع حضرت در حالیکه خود ، ابوتراب است و ظاهراً در خاک قرارگرفت اما در زیر عرش است که همان سقف چوبی بود و هرگز تنزل مقام ندارد(لحد آقا چوبی است...).

نکته: لحد یعنی حد و اندازه برای توست. در واقع لِاَحد است (گنج برای تو)  یعنی حقیقت 13 و جایگاه رسیدن به میمِ وجود است و در جان 13 ، همان عدد 4 (4=3+1) و تمام درس عشر و در حقیقت امتحان عاشورای عمل و نتیجه (یا)ی انتخاب در دنیا است و اینجاست که پرده برداری می‌شود و انسان در حقیقت عمر خود قرار می‌گیرد.

*عدد عشر در عمر دنیایی

خیلی جالب است که عدد ابجد کلمه عمر=310 می‌شود : 300 ، برابرعدد ابجد حرف(ش) است و صفت شین ، تفشی یعنی افشاشدن و افشاکردن است که افشای عدد 10 یعنی همه‌ی اسرار عقیده‌ای و ریشه‌ی درخت عمل در تمام عمر انسان افشا می‌شود.  در حقیقت هرکس در قبر، در رهنِ عدد 10 یعنی (یا)ی انتخاب خود قرار می‌گیرد! این انتخاب ، همان 4 روی 10 است یعنی در احاطه‌ی ولایت چهارده معصوم(ص) است زیرا در قبر چه بخواهی و چه نخواهی خود را در ولایت 14 می‌بینی ، انسان چه کافر باشد و چه مسلمان و یا به هر دینی باشد باید جوابگوی نعمت چهارده معصوم(ص) در عمر خود یعنی همان امتحان ده یعنی عشر باشد . بهشت و جهنم را خود انتخاب می‌کند و در واقع ذیقعدِ انتخاب خود را در آنجا می‌بیند.

اینجا همان مقامیست که در عدد ابجد اسم مبارک امام علی(ع) که 110 است می‌بینید یعنی نگهدارنده  عشر عالم (عدد 10) که امام علی(ع) ، قسیم النار و الجنّة می‌باشد. خیلی مراقب باشید زیرا ایشان مولی الموحّدین و مولای متّقیان است. شیعه شدن به ایشان و فرزندانشان سخت ، اما نجات دنیا و آخرت است. امیدوارم خداوند متعال آن و لحظه‌ای ما را به خودمان وانگذارد.

*عدد ده در شکم مادر(دوران جنینی) و در عدّه خانم ها

هنگامیکه انسان در شکم مادر به 4 ماه و 10 روز می‌رسد پروردگار عالم می‌فرماید: "انّی نفخت فیه من روحی" اینست  و جز این نیست که از روح خود در او دمیده‌ام. 4 ماه می‌شود 120 روز (120=30×4) و 10 روز باید اضافه کرد که می‌شود 130 روز و130 برابر عدد ابجد کلمه‌ی سلم است پس انسان در شکم مادر به سلم می‌رسد تا به اسلام وصل شود و خاضع گردد تا تسلیم امر او شود. عدد 130 برابر عدد ابجد کلمه عین است {عین در قرآن کریم 70 بار و به 70 معنا ظاهر شده است(عدد ابجد حرف ع=70 است)} .

جایگاه عددی هردو کلمه‌ی سلم و عین برابر40 می‌شود. چند درس می‌گیریم که 4 ماه یعنی به عدد 4 ، کلّ ملکوت و عنایت مقام روح خدایی به واسطه‌ی عدد 10 به جنین می‌رسد. در واقع در چهارچوب ولایت 14 یعنی 4 روی 10 قرار می‌گیرد و ظهور انسانی را حامل می‌شود و در این عالم رحمی ، باب تطهیر برایش گشوده می‌شود و این بلوغ به کمال رسیدن است.

انسان که در شکم مادر خلق می‌شود به صورت نطفه است 40 روز می‌گذرد علقه می‌شود ، بعد از40 روز مضغه می‌شود ، بعد از40 روز عظام یعنی استخوان می‌گیرد و بعد از آن گوشت و پوست روی استخوان قرار می‌گیرد(آیه 14 سوره مبارکه مؤمنون).

_عدّه‌ی خانم‌ها بعد از طلاق ، 3 ماه و 10 روز است یعنی 100 روز (100=10+(30×3)) آنگاه اگر آشتی نکردند پرونده از ملکوت ، عقدشان را باطل می‌کند درواقع 3 ماه ، روی عدد 10  کامل می‌شود ، حقیقت 10 روز(طُهر) را کامل می‌کند و بین دو زندگی عدد صد(100) بسته می‌شود!

_عدّه خانم‌هایی که همسرشان فوت می‌کند ، 4 ماه و10 روز است یعنی 4 روی 10 و حقیقت چهارچوب زندگیِ خانم از او جدا می‌شود. در مجموع 4 ماه و 10 روز، 130 روز می‌شود (130=10+(30×4)) درواقع ملکوت ، دائمی است ولی جدایی ظاهری است و این عده ، پیوند را تا قیامت نگه می‌دارد. هرکدام این ایام سرّی از اسرار ملکوت اعداد مخصوصا عدد ده است و هر عدد 10، یعنی 4 روی ده و یعنی همان سرّ سیزده(احد=13) در واقع سرّ خلقت ، گنج احدیت ذات اقدس الهی و سیزدهی که جایگاه عددی حرف (م) است و عدد ابجد حرف(م)=40 است.

پس در حقیقت ده ، عددِ طُهر است و این دهه در تمام رگ و ریشه‌ی ملکوت عالم از عالم اسرار تا الی یوم القیامت جاری و ساری است و پروردگاری که تمام اسمائش در مجرای سبّوح و قدّوس است خلقتی جز تنزیه و تسبیح و طهارت و تطهیر ندارد. خواننده‌ی عزیز! با این توصیفی که گفته شد آیا ذره‌ای از عالم هستی را بیرون از طهارت می‌بینی؟!

 * عرفان حج به عدد 10 روز اول ماه ذیحجه

خداوند کریم در دنیا انسان‌ها را در طی تکالیف ، مکلّف به آمدن حج فرمود و در این وادی در ایام حج ، 13 عمل را به حاجی واجب فرمود.

در روز نهم (بلوغ اعداد و در جایگاه عددی نُه= 19 و حقیقت سرّ کلمه‌ی مبارک واحد=19) روزی که حاجی باید به تعالی طواف و عرفان عرفات در روز عرفه واقف به معرفت کامل مولای خود باریتعالی ربّ العالمین شود و با شناخت کامل شیطان را رجم کند و ظلمات وجود خود را کاملاً بشناسد و در این وادی به حقیقت اتممناها بعشر روز عید قربان برسد ، بنابراین 12 عمل تا ظهر روز عرفه تمام می‌شود ، از ظهر روز عرفه عمل 13 که عرفان رسیدن به حقیقت عرفه است شروع می‌شود. اگر کسی همه‌ی اعمالش تا اینجا کاملا درست باشد ولی عمل 13 را نداشته باشد حجّش قبول نمی‌شود.

یعنی به 13 که جایگاه حرف (م) است و به بیان دیگر به 40 (عدد ابجد م=40) که اربعین و تطهیر باطنی و زیارت نور مبارک چهاردهمین معصوم(ص) ؛ او که صاحب و حامل تمام گنجینه و خزانه‌ی توحید است می‌رسد.

پس محلّ قبولی گرفتن از باطن عدد ده ، رسیدن به بلوغ 9 است. مثل جنینی که تا 9 ماهش تمام نشود وارد عالم تولدِ (ده) نمی‌شود. عید قربان یعنی رسیدن به جان احیا شدن و تولد واقعی انسانیت! اینجا محلّ تعالی از عالم ظلمات به نور است ، ظاهراً حاجی احرام سفید را درمی‌آورد و واقعیت لباس سیاه حیوانیت را از درون خود بیرون می‌آورد و این سفیدی لباس احرام را از ظاهر به باطن همیشه به تن می‌کند و حریم دار کعبه‌ی دل می‌شود که هرگز ظلمات در آن نفوذ نکند ، یعنی به عدد 40 ، خالص می‌شود. کیمیاگر عالم ؛ صاحب الزمان(عج)، مس وجود حاجی را طلا می‌کند (عدد ابجد طلا=40) و او را به رنگ ظاهرا زرد ، منوّر به نور هدایت می‌فرماید و او را به عالم باطن متولد می‌نماید ، به او دید بصیرت ، گوش شنوایی حق و قلب دائما زنده عنایت می‌کند.اللهم الرزقنا

پس عرفه خیلی مهم است ، جالب است بدانید عدد ابجد کلمه عرفه=355 می‌شود که جمع ارقامش13می‌شود(13=م=40) و عدد 300 ، افشاکننده‌ی عدد 55 است (عدد ابجد نُه=55). پس عرفه حقیقت درس نُه را به بلوغ حروفی و روزِ نهم به عدد 9 و جان واقعیت‌ها ، رسیدن به وحدانیت گنج احدیت را می‌رساند ، به شرط اینکه با بلوغ ایمان 9 ، به شیعه شدن امام دوازدهم ؛ معصوم چهاردهم و نهمین فرزند صاحبِ 9 (امام حسین(ع)) برساند. اوست که وقتی بدنیا آمد حامل نه ذریه در بطنش بود و خود با عدد 10 بدنیا آمد(یعنی دهه طُهر) و در واقع حقیقت گنج 9 در بطن10  را به حقیقت سرّ و گنج 19=9+10 در دنیا ظهورداد.

اما کلمه قربانی که روز دهم ذیحجه ، همه‌ی حاجیان باید به قربانگاه بروند و ذبح گوسفند داشته باشند. امام حسین(ع) که خودش حقیقت ده است از مکه به کربلا می‌رود و بعد از گذراندن 10 روز عاشورا (همان سرّ حقیقت10×10= 100= عدد ابجد حرف(ق) با جایگاه عددی 19) ، حیات طیب و صعود کامل از حیوانیت به انسانیت و قلب به میم شدن را به تمام انسان‌ها عنایت می‌فرماید. عدد ابجد قربانی= 363 است که جمع ارقامش 12 می‌شود و 12 ، برابر با جایگاه عددی حرف(ل) است که عدد ابجد(ل)=30 می‌باشد و30 برابر با عدد ابجد کلمه (یک) است پس در واقع قربانی ،  راه رسیدن به حقیقت توحید است.

*اتممناها بعشر برای وجود مقدس پیامبراکرم(ص)  و امام علی(ع)

وجود مقدس پیامبر گرامی(ص) در سال عام الفیل ؛ پیروزی باطنی و ظاهری مکه در نابودی اَبرهه و لشکریانش(سوره مبارکه فیل) بدنیا آمد و قدوم مبارکش عالم ظلمانی دنیا را غرق نور فرمود. 30 سال بعد از تولد وجود مقدسش ، امیر المؤمنین علی(ع) در13 رجب در خانه خدا متولد شد که ایشان را مولود کعبه می‌خوانند. 10 سال که از عمر مبارک حضرت علی(ع) گذشت ، پیامبراکرم(ص) 40 ساله شدند و به امر پروردگار عالم در غار حرا به پیامبری مبعوث گردیدند و کلّ قرآن کریم دفعتاً به قلب مبارکش نازل گردید. اینجا حضرت قبل از بعثتشان یک 30 سال و اتممناها بعشر یعنی 10 سال را تمام فرمود تا خداوند کریم در اربعین سنه ، تمام نور منوّر قرآن را به ایشان عطا فرمود زیرا از نظر مقام هیچ پیامبری به مقامش نمی‌رسد که همه در40 روز یا 40 شب ، اربعین را به عنایت گنج رسالت از خداوند کریم دریافت می‌کردند مثل حضرت موسی(ع) که در درس‌های قبل گفته شد( پس ازاربعین لیلة) الواح مبارک تورات را گرفت. اما پیامبراکرم(ص) که سیّد المرسلین است به اربعین سنه (40 سال ) ، کتاب الله قرآن که کلام الله است را به نام بالاترین معجزه در بین همه پیامبران و اوصیاء دریافت کردند.

ایشان 23 سال به تدریج به امر خالق یکتا آیات مبارک قرآن را برای مردم خواندند وآنها را هدایت فرمودند. 13 سال از این مدت را در مکه (13=عدد ابجد احد جلّ‌جلاله و 13=م=40)  و 10 سال را در مدینه تبلیغ رسالت کردند (به عبارتی همان 4 روی 10 یعنی 14 میشود...).پس تبلیغ رسالت حضرت محمد(ص) در 13 سال ، باطن طهارت و گنج رسالت در عدد 14 معصوم(ص) و ثبوت طهارت در مکه اظهار شد .

اما باطن 13 ، همان 4 است(جمع ارقامش 4می‌شود4=3+1) و جمع 1 تا 4 می‌شود 10(10=4+3+2+1) سرّ دهه‌ی طُهر به هجرت پیامبر(ص) به مدینه است ، با جان بر کف گذاشتن امام علی(ع) (که در شب هجرت در بستر پیامبر(ص) خوابیدند ) که فقط این وزنه‌ی سنگین و گرانبها بود که برابرِ جان رسالت و جانِ قرآن عزیز می‌توانست در گرو بماند که مدینه ، مدینه شود (شهر تمدن و شهر النبی (ص) ) .

پیامبراکرم(ص) 10 سال در مدینه تبلیغ فرمودند و 23 سال را تمام کردند . اینجا در آخر سال دهم در مدینه به امر خداوند کریم مأمور به معرفی وصی خود شدند زمانیکه به آخرین سفر حج خود تشریف فرما شدند یعنی حجة الوداع ، بعد از بجا آوردن اعمال حج در مسیر بازگشت در محلی به نام غدیرخم ، تمام و کمال اتممناها بعشر زحمات و رسالت خود را با انتخاب وصی محترم و نورانی خود یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) کامل فرمود. (آیه 67 سوره مبارکه مائده )

پس حضرت در سنّ 63 سالگی (که یکی از اعداد پر معناست) اربعین سنه‌ی عمر خود را به بهار جاویدان گنج وجودش در دنیا و آخرت اظهار فرمود و ایشان به عالم قرب در جایگاه محبوب رسیدند.

_امیرالمؤمنین علی(ع) ___  تا30 سال بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) زندگی کردند که در این 30 سال گنج دهه‌ی طُهر قرآن را در عالم دنیا در 30 جزء کتابت فرمودند. قرآن شد اتممناها بعشر به عمل (درکتاب گنج عشر کامل توضیح داده شده است). پس تمام شیعیان در رسیدن به اربعینِ عمل باید از باطن قبولی قرآن بگذرند. حضرت علی(ع) در سنّ 63 سالگی در حالیکه 10 سال در مدینه خدمت پیامبر(ص) بود و 30 سال هم بعد از ایشان ، به سال 40 هجری به بالاترین مقام و منزلت ؛ به شهادت فی سبیل الله رسید. در واقع به اربعین عمل یعنی بهار عمل رسیدن ، خیلی سخت است!

* امام حسن(ع) ، گنج ده است. اولا ایشان سید الاسباط پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) است و لقب مبارک ابا محمد نیز دارد {ابا به معنی زینت است ، ایشان زینت و سبز کننده تمام رسالت پیامبر(ص) است}. ثانیا ایشان امام دوم شیعیان است که عدد ابجد دو=10 می‌باشد که تمام سرّ الاسرار گنج ، به وجود ایشان سبز و ظهور آن به زیباترین وجه ، حسن می‌شود یعنی به نیکوترین وجه ، ظهورش را بدون ذره‌ای نقص الی یوم القیامت متجلی ساخت. ثالثا ایشان معصوم چهارم است و همان چهار چوب گنج الهی که خداوند کریم به احسن تقویم  ظهور داد و گنج 4 روی 10 و کلّ ولایت که همه به حسن ظهور داده شده و به وجود نازنین وصی الحسن(عج) ، کلّ زیبایی‌ها ظاهر می‌شود. عدد ولایی و معصومیت امام حسن(ع) ، 6  می‌شود(6=4+2) و 6= (و) می‌باشد که تمام عالم خلقت از عالم اسرار و کنز الهی به دنیا ، روی حرف (و) و دوباره بازگشت همه انسان‌ها به خداوند می‌باشد که "انّا لله و انّا الیه راجعون" این وصل ، حسن(ع) است به عدد 6 ، که خداوند کریم تمام دنیا را در 6 روز خلق فرمود.

نکته مهم ! چرا عدد 10 روز عید قربان(در دهه ذیحجه) روزی است که روزه گرفتن حرام است!؟ در واقع روز قربانی کردن است ، پس کسی که قربانی شد در مجرای حسن قرار می‌گیرد و دیگر برای او روزه‌ای نیست ، زنده‌ی عالم آخرت ، دیگر روزه ندارد! پس عدد 10 ، بلوغ نُه بود که متولد شده است. امام حسن(ع) ، کریم اهل بیت و امام افطارکنندگان است{کتاب منتهی الامال ، زندگی امام حسن (ع) }. همینطور است برای روز عید فطر که روزه در آن حرام است.

همانطورکه قبلا ذکر شد زُبر نام مبارک امام حسین(ع) ، 128 می‌شود یعنی نگهدارنده تمام گنج 28 حرف(و اعداد آن) که کلّ حروف  قرآن است و بیّنه نام مبارک ایشان ، 118 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است یعنی بینه وجود مقدس حسین(ع)( که خودش هم حسن است) ، باز هم حسن(ع) می ‌شود. 

امام حسن(ع) و امام حسین(ع) حدود 7 سال با جدّ بزرگوارشان زندگی کردند به عدد ابجد سبع=132  که برابر عدد ابجد نام مبارک محمّد(ص) است و حقیقت و باطن 7 . و حدود 30 سال به عدد گنج حرف(ل)؛ مجرای توحید، با پدر بزرگوارشان زندگی کردند که ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) حقیقت گنج 30 است. و بعد از پدر بزگوارشان ، امام حسن(ع) 10 سال به عدد عشر ، ولایت کردند که ایشان باطن عاشورا را برای ظهور در کربلا به پا کرده است و سنّ مبارکش 47 سال است که 47 ، برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) است.

درحقیقت ، درس عشر وقتی است که بلوغ 9 در جانِ ده تولد پیدا می‌کند. آنگاه یک عدد ده وقتی ظاهر شد ، دیگر تا بینهایت می‌تواند صفر را در کنار خود قبول کند. پس انسان کامل و انسان در حیات کمالی خود الی یوم القیامت می‌تواند رشد کند و نمره بگیرد ، اما همیشه باید همراه یکِ وجود یعنی همان اول باشد.

*گنج عشر و عوالم

- خداوند فرمود:"قل هو الله احد"                                    احد=13=م=40

-طبق آیه1سوره نساء:خلقت همه مخلوق از واحد است   واحد= 19=(10=9+1)

 

 

 

ظهور اسماء ازگنج احدیت در عالم واحدیت به اسماء مقدس الله،سبحان و تبارک.)                                                        

 

 

 

 

 

ظهور گنج اعداد و حروف در عالم عرشی (10=4+3+2+1)= 4روی10= 14معصوم(ص)

 

عالم کرسی (100=40+30+20+10)___ 100=ق=19 (9+1=10=ی)                     

 

 

 

عالم بیت المعمور(1000=400+300+200+100)___1000=غ=28 

 

در اینجا کلّ کثرات حروف و اعداد به ظهور هستند.(8+2=10=ی)                                          و به نام مبارک غنی تجلی دارند که تمام گنج عشر و حقیقت 4 روی 10 ظاهر شده‌اند .

خانه خدا ،  ظهور ولایت و محل تولد حضرت علی(ع)             

انّا لله و(=6) انّا الیه راجعون__ زمین کشیده شد(دحو الارض)"و الارض و ما دحیها" واو=13 (4=3+1)که 4 همان 14 و40 بالا می‌شود.

باطن هر سه عالم (عرشی ، کرسی ، بیت المعمور) حرف (ی)=10 است (کنزالله) که جمع ارقامش یک می‌شود(1=0+1) و عدد یک ، همان اول توحید یعنی وحدت وجود است که هم اول است و هم آخر.عدد ابجد اول=37 که (10=7+3) و عدد ابجد آخر=801 که (9=1+0+8) می‌شود پس اول و آخر می‌رسد به 9 روی 10 یعنی 19 که (10=9+1) می‌شود و در نهایت جمع ارقام 10 هم یک می‌شود(1=0+1) که برابر الِف است ؛ همان گنج تمام اسرار و الف=111=نسا و آن وجود مبارک خانم فاطمه(س) است. گنج الِف ، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد ؛ کوثر خدا ظاهر شد {قله=135=فاطمه (9=5+3+1)} پس عالم در بلوغ 9 خلق شده و در حمل 9 قرار دارد که خانم(س) ، حملها الانسان است و اوست که حامل عدد 10 است {زمانیکه حامل وجود امام حسین(ع) بود} ، او کنزالله است و حامل گنجیست که محسن(ع) است.

اللهم صلّ علی الصدّیقة فاطمة الزّکیّة حبیبة حبیبک و نبیّک و امّ احبّائک و اصفیائک التی انتجبتها و فضّلتها و اخترتها علی النساء العالمین اللهم کُن الطّالب لها ممّن ظلمها و استخفّ بحقّها و کُن الثّائراللهم بدم اولادها اللهم و کما جعلتها امّ ائمة الهدی و حلیلة صاحب اللواء و الکریمة عند الملا الاعلی فصلِّ علیها و علی امّها صلوة تکرم بها وجه محمد صلّی الله علیه و آله و تُقرّ بها اعینَ ذریّتها و ابلغهم عنّی فی هذه السّاعة افضل التحیّة و امفاتیح الجنان؛ قسمت صلوات بر حجج طاهره(ص)

 

 

 

 

 

 

Description: Description: Graphic1.jpg

اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۳۳
عذرا شفائی

  

 بسم الله الرحمن الرحیم

* عدد 40

تخمیر طینت آدم ابوالبشر(ع) در 40 روز به اتمام رسید. سهروردی بیان می‌کند که « خداوند سبحان انسان را در 40 روز آفرید و هر روز صفتی به او اعطا فرمود تا در روز چهلم انوار حق در وی تجلی یافت». عارفان و سالکان طریق ، حق چله نشینی را از همین آفرینش 40 روزه حضرت آدم(ع) اقتباس کردند.

*عقل آدمی در 40 سالگی به بالاترین کمال خود در سرحد استعداد هر فرد می‌رسد.حضرت موسی(ع) 40 روز به کوه طور دعوت شد تا الواح هفت گانه تورات را دریافت کند.حضرت رسول(ص) در سنّ 40 سالگی به پیامبری مبعوث شدند.قوم بنی اسرائیل به دلیل کفران نعمت و پرستش گوساله به سرگردانی 40 ساله محکوم شدند.

*در قرآن کریم 40 سوره مبارکه با الف شروع شده است. در سوره مبارکه حمد بعد از بسم الله آیه بعد با الحمد شروع شده است و آخرین سوره مبارکه قرآن ناس است که آخرین کلمه حق هم در قرآن ناس می‌باشد. حروف کلمه ناس به عدد ابجد (الف=ااا=ناس) ااا است و کلمه مبارکه نساء هم تنها سوره‌ای است که عدد ابجدش ااا می شود یعنی برابر (الف) است. در قرآن کریم 40 بار عبارت «لا اله الا هو» آمده است.

*طهارت در اربعین: یکی از باب‌های طهارت در احکام ، باب استبراء است.در حیوانات در باب نجاسات داریم که اگر حیوانی نجاستخوار باشد باید آن را استبراء کند تا به طهارت برسد. استبراء یعنی طلب برائت و دوری کردن از عین نجاست از ریشه بدن تا بیرون رود. بنابراین در حیوان مرغ و خروس اگر نجاستخوار باشد باید 15 روز آن حیوان را در جای پاک ببندد یا بگذارند و غذای پاک به او بدهند آنگاه گوشت و پوست و پر او پاک می‌شود در غیر این صورت همه نجس است و حرام. اما شتر اگر نجاستخوار باشد باید او را 40 روز استبراء کنند (شتر حیوانی است که به نفر شمرده می‌شود).

پس در استبراء از گناه در هر کدام اعضای وجودی چه ظاهری و چه باطنی انسان مؤمن باید اربعین داشته باشد: 1- برای پاک شدن چشم از گناه 2- برای پاک شدن گوش از گناه 3- برای پاک شدن زبان 4- برای نماز خوان واقعی شدن و برای اول وقت خواندن نماز 5- اخلاق نیکو داشتن و ....

پیامبر حکیم(ص) فرمود: «من اخلص الله اربعین یوما فجّرالله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه.»هر کس 40 روز فقط برای خداوند تعالی اخلاص ورزد خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌سازد.

مخصوصاً استبراء قلبی که خانه قلب فقط جای محبت پروردگارعالم است و بیت الله وجود هر انسان مؤمن است. آنجا باید از وجود اغیار کاملاً پاک شود و باب آن مُهر شود که هرگز شیطان‌ها و وسواس‌ها به آنجا راه نداشته باشند و آن میسّر نمی‌شود الا با طهارت پیدا کردن و با چله نشینی!

*امام حسین(ع) در قتلگاه شهادت خویش بدنش به قول راوی 4000 زخم برداشته بود یعنی به اندازه 4000=40×100که خدای مهربان خون‌بهای حسین(ع) را می‌داند و ارزش خونش را با مدال ثاراللهی ظهور داد اما علما می‌فرمایند: مسائل نماز در احکام واجبه 4000 مسئله است و آقا فرمود: اولین ستون و رکنی که برایش جنگیدم و خون خود و فرزندان و یارانم برایش ریخت ، ستون نماز است.«1- قد اقمت الصلوه 2- آتیت الزکوه 3- امرت بالمعروف 4- نهیت عن المنکر.». {این نکته فراموش نشود که در تمام زندگی انسان‌ها شرط رسیدن به قبولی و لوح گرفتنِ کارنامه مسلمانی و شیعه واقعی در ساعت آخر عمر ، قبولی درامتحان عددِ دو است ؛ مادر همه ارزشها "دو" است! یعنی ولایت علی بن ابیطالب(ع) و دو ، همان عشر است که دنیا تماماً "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" است. که جان عشر در زندگی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ظهور کرد. عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)= 118 است که اگر جمع کنیم می‌شود(10=8+1+1) و"10" ، همان "دو" است (دو= 4+6) و آقا ، امام دوم شیعیان است.

امام حسین(ع) خود ، عدد10 است. زیرا اولاً دومین حسن است چون نام مبارکشان حسنین(ص) است. و ثانیا همانطور که گفته شد، خود یک است و 9 ذریه معصوم(ص) در بطن ایشان است که 10 (10=9+1) می‌شود. و تمام عشرها در کربلای او ظهور عاشورا را بپا کرد و او جان عاشورا شد. یعنی همان "دو"  زیرا جان عشر با او بود یعنی"10" و در واقع همان 4 روی 10 یعنی 40 ، پس اربعین به او ظهور کرد که 40 می‌شود. او مظهرحقیقت اربعین از اسرار عالم سِرّ تا به عالم سُفل شد و پیام همه پیامبران و معصومین(ص) را درعاشورا ظاهر کرد}.

*امام حسین(ع) در 28 رجب از مدینه (منزل خویش) خارج شدند و بعد از طی 40 منزل ، در سوم ماه شعبان در نزد خانه خدا رسیدند. روز هشتم ذیحجه حرکت کردند تا در دوم ماه محرم به کربلا رسیدند. و در 10 محرم به قربانگاه و به وصل یا حج واقعی رسیدند و از عصر عاشوار (یک چهل دیگر شروع شد) سر مبارک ایشان همراه کاروان با سالاری زینب(س) تا روز اربعین بود یعنی از چهل وادی گذشت و دوباره به کربلا رسید.

با توصیفی که از حقیقت اربعین شد، باید متذکر شوم هر کدام از اربعین‌ها، نتیجه قلب شدن و حیاتی شدن را گویا می‌شود و تا آخرین آن که به چشمه پرفیض صاد وجود ( م=40 و میم=90=ص) و آب زندگی حیات طیب به دست ساقی لب تشنگان رسید و فوران کرد.

*عدد اربعین دارای جایگاه ویژه و بلندی است در حقیقت عدد 40 ، سمبل آغازین تکامل ، مظهر کمال ، جلوه پختگی و اعلام پشت سر گذاشتن مرحله خامی و نادانی است و نخستین مرحله هوشیاری می‌باشد.

*سید مهدی بحر العلوم در زمینه جایگاه عدد 40 فرموده است:«خود به عیان دیده‌ام و به بیان دانسته‌ام ، که این مرحله شریفه از خصوصیت‌های مراحل عدد را ، خاصیتی خاص و تاثیری مخصوص است:

  1. در ظهور استعدادها و تتمیم ملکات در طی منازل و قطع مراحل.
  2. خاصیت اربعینه در ظهور فعالیت و بروز استعداد (طلب بروز دادن‌ خاصیت‌های درونی) و حصول صفات ملکه ، امری است که در آیات و اخبار برآن تصریح شده است و در سلوک و خود سازی و برای جلب فیوضات و انوار الهی چنانچه در قرآن و گفتار معصومین (ص) و سیره اولیاء آمده است ، می‌باشد.
  3. به فلسفه عزاداری میت ، بعد از 40 روز خویشاوندانش دوباره جمع می‌شوند و یاد او می‌کنند ، این 40 روز برای او یک دوره است و برای زنده‌ها نوعی دیگر!
  4. اما چهلمین روز بعد از شهادت ابا عبدالله الحسین(ع) واقعه‌ای است که باید بگوییم، همانند قرآن دارای حجاب‌های متعدد است ، زیرا گذر از 40 شهر را کرده است .... . 

 *اربعین به عربی یعنی 40  و عدد ابجد کلمه اربعین 333 است. خود نمودار سه وجه حقیقت انسانی است و افشا کننده سنّ جوانان بهشت (33سال) و کمال رشد انسان به عدد 9 است(9=3+3+3) و در جایگاه عددی الفبا می‌شود 63 که برابراست با کلمه احمدی (با استمداد از ایشان به احدیت ذات اقدس حق وصل شویم ) در حالی که سنّ مبارک حضرت هم است.

اما اربعین ، تمام عمر دنیا و آخرت را طی مسیر می‌کند زیرا (18=3×6) منازل ظاهری و باطنی است و در آخر 9=3+6 همان رسیدن به عدد 9 یعنی کمال انسانی است و شاید ظاهراً معنا شود نَه یعنی لا ، مجرای توحید و این حقیقت ، جان اربعین است پس روح اربعین ، افشاکننده‌ی همه قلب‌هاست چه در دنیا و چه در آخرت.

مثل اربعین زندگی کرم ابریشم ، که کرم بعد از چهل روز پیله زدن در خود استحاله می‌شود و بعد از طی 40 روز به پروانه منقلب می‌شود و کاملاً به صورت آن تغییر پیدا می‌کند و زندگی زمینی آن به زندگی آسمانی تبدیل می‌شود، و این افشای کامل معنای اربعین است.

اربعین در میوه انگور یا خرما ، وقتی انگور یا خرما از درخت جدا می‌شود اگر بلا استفاده بماند آن را در ظرف می‌ریزند و بعد از 40 روز به سرکه پاک تبدیل می‌شود که اسیدی و ترش است.{نکته: تفاوت مؤمنان صالح و درستکار با افرادی که گناه کرده و بعد توبه می‌کنند این است که این عده ، انشاءالله پاک می‌شوند اما مثل سرکه هستند... !} 

میوه شیرین اگر بخواهد شیرینی آن حفظ شود باید به شاخه و درخت وصل بماند و اگر به درخت خشک شود، انگور به کشمش یا مویز تبدیل می‌شود. عدد ابجد کلمه مویز برابر 63 است که با جایگاه عددی کلمه اربعین برابراست و حالا خرما، اگر از درخت جدا شود دیگر فاسد نمی‌شود و شفای مریض می‌باشد ولی اگر بی‌موقع از شاخه جدا شود ، دو راه دارد یا فاسد می‌شود یا اگر به دست مؤمنان بیفتد تبدیل به سرکه می‌شود و اگر به دست مردم فاسد بیفتد آن را شراب می‌کنند و باعث فساد دیگران می‌شود. پس بنده مؤمن سعی می‌کند از شاخه ولایت و رسالت جدا نشود!

*پروردگار عالم در سوره مبارکه اعراف آیه 142 به موسی(ع) فرمودند:"و واعدنا موسی ثلثین لیله و اتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین"30 شب به کوه طور، وعده‌گاه مناجات و عبادت بیا و بعد فرمودند"اتمناها بعشر"ده شب دیگر اضافه کن تا اربعین لیله کامل شود ، آنگاه لوح  تورات را به ایشان عنایت فرمودند. 30 ، همان "یک" و 10 همان "دو" بود که رویهم اربعین شد. در حقیقت آن "الف و ب" است که حقیقت آب یعنی کتاب آسمانی جان طهارت است زیرا جان‌ها را تطهیر می‌کند و از حیوانیت پاک و به حقیقت انسانیت رشد می‌دهد و هدایت می‌کند .

مولای متقیان علی(ع) زمانی متولد شدند که 30 سال از عمر پر برکت پیامبر(ص) می‌گذشت یعنی "یک" (سرّ خلقت اوست) و زمانی که حضرت علی(ع) سن مبارکشان به "10" سال رسید یعنی ایشان حقیقت "دو" (سرّ خلقت ولایی) شد. رسول خدا(ص) 40 ساله شدند. تا پیامبر(ص) در 27 رجب در سنّ 40 سالگی به رسالت و پیامبری خویش مبعوث گشتند و کتاب قرآن مجید ، بالاترین معجزه عالم خلقت دفعتاً به قلب مبارک ایشان نازل گردید. یعنی ایشان که کامل‌ترین و اشرف خلقت اوست در اربعین سنه ، لوح خود را گرفت و قرآن در جمع عدد3=2+1 یعنی به معنای حقیقی خود  ؛ کوثر تجلی کرد. و خانم فاطمه زهرا(س) ؛ "سیده نساء العالمین" کوثر را معنا کرد زیرا آب مهریه اوست و زندگی همه مدیون مهر اوست ، لؤلؤ و مرجان ؛ حسنَین(ص) و ذریه‌های مطهرش سبزی ، گل و میوه باغ رسالت و ولایت شدند. و این خانواده محترم ، آل الله نام گرفتند و پروردگار عالم آیه مبارکه تطهیر را در شان مقام این عزیزان نازل فرمود.

تعریفی از عدد 5 و 50(توضیحات کامل در کتاب گردنبند بندگی آمده است)

* عدد 5 متعلق به حرف هاء است که در دسته حروف ناریه یا نورانی است و طبیعت آتشی مشرقی دارد و نام ملکش دورائیل است. جمع اعداد از 1 تا 5 برابر    15 می‌شود : 15=5+4+3+2+1{15=س=60 . رجوع شود به توضیحات عدد 15}

*ملک دنیا تقسیم شد به 5 اقلیم(قاره‌ها) : آسیا ، اروپا ، آمریکا ، آفریقا ، اقیانوسیه *پنج روح در بدن انسان حلول کرده است (کتاب معراج آقای عمادزاده ص37) :

روح نباتی که محرک تحویه و نمو است ، روح حیوانی که محرک حس و حرکت است ، روح انسانی که مجموعه‌ای از قوای نباتی و حیوانی است ، روح نفسانی که نفوس مجرده را به کمال روحانیت بالفعل برساند و روح قدسی یا ملکوتی.

*انسان در سیر 5 عقل می‌تواند به یکی از درجات زیر برسد:

عقلِ بالفعل: نفوس دوشادوش عقل است.   عقلِ فعال: نفوس جسمانیه الحدوث است که در مسیر تکامل و ترقی پیش می رود. عقلِ خالص: آنست که عنان شهوات و غضب را بدست گرفته است.  عقلِ قدوس: آنست که عقل قاهر بر همه اجزاء بوده و به تقدیس انسان بپردازد. عقلِ اول: که صادر نخست بوده و آن عقل محمّدیست(اللهم صل علی محمد و آل محمد).

*پنج نفس ظهور دارد: لوامه ، مطمئنه ، راضیه  ، مرضیه  و الاهیه.

*انسان پنج حس دارد:  لامسه ، بینایی ، شنوایی ، بویایی و چشایی.

*اعضای بدن 5 قسمت است: سر و دو دست و دو پا. در هر دست و پا پنج انگشت می‌باشد. در سر 5 عضو است چشم ، گوش ، دهان ، بینی ، پیشانی.

*در بدن پنج دستگاه وجود دارد: گردش خون ، گوارش ، کلیوی ، جنسی و دستگاه تنفسی .

*حضرات کلی پنج‌اند که عبارت‌اند از لاهوت و جبروت و ملکوت و ناسوت و کون جامع که انسان کامل است. انواع ساعت یعنی قیامت پنج است:" یکی از آنها در هر آن و ساعت یعنی زمان است و یکی از آنها موت طبیعی است چنان که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: "هر کس که مرده است قیامت او قیام کرده است." و یکی از آنها موت ارادی است پیش از آنکه به مرگ طبیعی بمیرید به مرگ ارادی اختیاری بمیرید و قیامت را خود برای خود به حسابرسی آشکار کنید "حاسبوا قبل ان تحاسبوا". و یکی از آنها موت موعود است که همه در انتظار آنند؛ چنان که خدای تعالی فرموده است، "انّ الساعه آتیه لا ریب فیها" ساعت یعنی قیامت آمده است و یکی از آنها قیامت کبری است که برای عارفان موحد از فناء فی الله و بقاء بالله حاصل می‌شود.

*عرش‌ها پنج‌اند: عرش حیات که عرش هویت است و عرش رحمانیت و عرش عظیم و عرش کریم و عرش مجید.

 *انواع قلب پنج‌اند: قلب نفسی که قلب مختص به نفس است و قلب حقیقی متولد از مشیمه جمعیت نفس و قلب متولد از مشیمه روح یعنی قلب قابل تجلی وجودی باطنی و قلب جامع مسخر بین حضرتین یعنی حضرتین دو اسم ظاهر و باطن ، و قلب احدی جمعی که قلب احدی جمعی محمدی (ص) است.

*السنه حمد پنج است : بالاترین و سزاوارترین ، حقیقت ذکر در مقام جمع است که حق سبحانه خویشتن را به اسم متکلم به حمد و ثناء بر ذات خودش ذکر می‌کند. مرتبه دوم حقیقت حمد ، ذکر ملائکه مقربین است . مرتبه سوم ذکر ملائکه آسمانی و نفوس ناطقه مجرده است. مرتبه چهارم ذکر ملائکه زمینی و نفوس منطبعه با طبقات و مراتبی که دارند می‌باشد. مرتبه پنجم ذکر ابدان و اعضاء موجود در آنهاست و هر یک از مراتب یاد شده به زبانی که اختصاص به خود او دارد ذاکر و حامد پروردگارش است.

*نماز پنج رکن دارد. 5 تن از 124000پیامبران بزرگوار(ع) ، اولوالعزم هستند.

*نزولات رحمت و گشایش فتح الفتوح باب رحمت در قرآن کریم ، سوره مبارکه حمد است که ترتیب نزول آن به قلب مبارک پیامبر(ص) ، پنجمین سوره است.

*پنجمین معصوم(ص) ، وجود مقدس امام حسین(ع) و پنجمین امام ، وجود مقدس امام باقر(ع) می‌باشند که هر دو عزیز در عاشورا حضور داشتند ؛ امام حسین(ع) به شهادت رسید و امام باقر(ع) ، تمام علم عاشورا را افشاکرده است.

*پنجمین سوره قرآن(از نظر نوشتاری) ، سوره مبارکه مائده است که در جزء 6 شروع می‌شود و جایگاه ترتیب نزول آن به قلب پیامبر(ص) ، 112 است که 4=2+1+1می‌شود . مائده یعنی غذای بهشتی که در جزء 6 خداوند کریم به تمام مقامات عالم دنیا ، سفره رحمتش را برای همه مخلوقاتش(در دنیا) گسترده است و همه از این خوان بهره می‌برند. عدد112 برابر با جایگاه نوشتاری سوره مبارکه توحید(اخلاص) در قرآن کریم است که نتیجه‌ی همه برکات ، رسیدن به اخلاص و گنج توحید اوست. این سوره مبارکه شامل 120 آیه است(120=سین).

پنجمین سوره که به قلب مطهر پیغمبر(ص) نازل شده سوره مبارکه حمد و شامل 7 آیه است.جزء5 با آیه 24 سوره مبارکه نساء(والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم...) شروع و به آیه 147 همین سوره مبارکه(ما یفعل الله بعذابکم...) ختم می‌شود.

*عدد ابجد نام مبارک حضرت حوا(س) =15 است که از جمع اعداد 1 تا 5 تشکیل می‌شود. 15=5+4+3+2+1. از طرفی 15 برابر است با جایگاه عددی حرف "س" به عدد ابجد 60 ، اما وقتی "سین" می‌گوییم عدد ابجدش 120 می‌شود (جمع اعداد 1 تا 15 برابر 120 است!). خوب دقت کنید! عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مبارک پیامبر(ص) ، 15 است و به کلام مبارک پیامبر(ص) تمام قرآن در سوره مبارکه حمد است که عدد ترتیب نزولش به قلب مبارک پیامبر(ص) 5 است و جمع 1 تا 5 برابر 15 می‌شود. پس تمام قرآن ، کوثر است و کوثر ، وجود مبارک حضرت زهرا(س) است که او خود ، حوای روحانی می‌باشد. آیا اعجاز قرآن را می‌بینید؟!

*عدد 5 روز هفته :

نکته اول: هر سال 52 هفته است. عدد ابجد حمد=52(7=2+5) و جایگاه عددی حمد=25(7=5+2) است که جمع عدد و جایگاهش ، 7 تا 2 تا یعنی  14 تا (سبع مثانی) می‌شود. و همان‌طورکه می‌دانید ذیقعد خلقت خشکی در دنیا زیر خانه کعبه ، در روز25 ماه ذی القعده می‌باشد. یعنی خلقت خشکی همان حقیقت حمد است و عدد 7 ، و از آنجا دحو الارض گردید (آیه 30 سوره مبارکه نازعات: والارض بعد ذلک دحیها). امیدوارم با دیده‌ی تیزبینی و تفکر و تأمل به مطالب بنگرید!

پس هر روز از هفته که 7 روز است در 52 هفته‌ی سال که برابر عدد حمد است سپری می‌شود (7=2+5) یعنی ثانیه‌ای از ایام نمی‌گذرد مگر درسبع مثانی یعنی 14 و چنانچه قبلا بیان شد یکی از القاب مبارک حضرت مهدی(ص) ، امام زمان(عج) است ، به این معنا که زمان ، پشت وجود مقدسش قرار دارد و روزی گیرنده از ایشان است(در ضمن ایشان چهاردهمین معصوم می‌باشد) . و صاحب العصر و الزمان یعنی هیچ ذره‌ای در خلقت خلق نشده مگر از وجود مصدر عالم، صاحب العصر و الزمان(ص) که همان کلمه‌ی خدا ؛ نورٌواحد(ص) و نفس واحده است.

عدد 5 در ایام ، درواقع ازجمع گنج 5تن(ص) است که درباطن ، همان 14 معصوم(ص) است به رزق تمام اسرار 4 روی 10 زیرا اسرار ملکوتی عالم اسمائی و عرشی و کرسی تا بیت المعمور(آسمان چهارم) و تا 4 رکن خانه خدا، به 4 ظهور داشت که به فرموده امام صادق(ع) آیت الکرسی نامیده شد و اگر اعداد1 تا 4 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود و 10 ، حقیقت گنج عشر است که "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" (رجوع شود به کتاب عرفان عشر).

پس روزی رزق حقیقی یعنی ولایت و رسالت از خالق مهربان که از مجرای کنزاللهی خودش به گنج عشر در5 روز هفته به دست ما می‌رسد. امیدوارم بتوانیم این روزی را به بهترین نوع بندگی مصرف کرده و به رضایش نائل شویم.انشاءالله

*نکته خیلی خیلی مهم عدد52(=عدد ابجد کلمه حمد) !

50 = عددابجد حرف "ن" و 2= حرف"ب" ، دائماً در هر لحظه از خدای مهربان روزی از جوهر قلم وجود حرف "ن" که جایگاه عددیش 14 می‌باشد سرازیر و درپشت ظرف حرف "ب" قرار می‌گیرد (که همه‌ی سرّ الاسرار پشت حرف باء بسم الله است) که قلب به میم شود{همان‌طورکه کلمه شنبه نوشته می‌شود(ن+ب=52) ولی شمبه(م+ب=42)خوانده می‌شود} . یعنی از حرف "ن"=50 ، باید 10 عدد کم شود (که همان گنج عشر و باطن عشر می‌باشد که دنیا را به خود ظهور داده و همه آمده‌اند تا در این عاشورا ، امتحان عاشورایی بدهند) تا به تطهیر قلب به میم یعنی 40 اربعین حسینی ؛ صاحب عشر، زنده شوند نه بمیرند (عدد ابجد حرف"م"=40 که اربعین و طهارت و بهار است) . این درواقع همان باطن حدیث شریف پیامبر(ص) است که فرمود تمام محتوای قرآن در سوره حمد(=52) جمع است و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم... . خوب دقت کنید! جمع حرف اول و آخرِ بسم ... الرحیم ، 42 می‌شود {(ب=2)+(م=40)}. پس بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ، حقیقت قلب به میم شدن و بسمل شدن است.

نکته: اولین حرف سوره مبارکه حمد ، حرف ب (بسم الله) و آخرین حرفش، حرف ن (والضالین) است که جمع عدد ابجد این دو حرف ، 52 می‌شود (52=50+2) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است و تمام سال 52 هفته دارد (7=2+5) هر هفته ،  7 روز است و از اول تا آخر سوره مبارکه حمد ، 7 آیه قرار دارد.

خدای مهربان لحظات و ثانیه‌ها را از درون نون ساکن(ن) پشت حرف باء ولایت 14 معصوم(ص) که باطن هفته هستند به ما می‌رساند تا زنده شویم و بدانیم آمده‌ایم که زندگی کنیم و زنده برویم و جاوید شویم چراکه خداوند حی ، ما را خلق فرموده است! و بدانید ایام ، همه زنده به دست ما رسیدند و زنده می‌مانند(گرچه از ما می‌گذرند ولی تمام آثار حیات ما را جاوید می‌کنند چنانچه آیه 12 سوره مبارکه یس می‌فرماید: ...نکتب ما قدّموا و آثارهم... می‌نویسیم اعمال شما  و آثار اعمالتان را. پس ندای آن‌ها را بشنویم که ما نیامده‌ایم که بمیریم ، آمده‌ایم تا دائمی و مستقر و زنده‌ای شویم که خداوند کریم فرمود: ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران). اللهم ارزقنا

*عدد 5 در دست‌ها و پاها

اما عدد 5  در دست‌ها : هر دست  5 انگشت و 14 بند انگشت دارد.درواقع در بدن ، دو دست است که رویهم به  10 انگشت و 28 بند ظاهرمی‌شود. آیا غیر از این بود که ایام هفته هم ، 5 روز به عدد خوانده می‌شد درحالیکه به 14 نور مقدس(ص) متعلق بود و آیا این‌طور نبود که عدد 14 همان 4 روی 10 و عدد 10 گنج عشر عالم بود؟! (اینجاست که مشخص می‌شود چرا می‌فرمایند بهتر است که ذکر را با انگشتانتان بگویید!).

پس خداوند متعال آنچه گنج زمین‌‌‌‌‌ها وآسمان‌هاست را در دستان ما قرارداده ، با 28 بند دستان ما را غنی فرموده (28=جایگاه عددی حرف غین که حروفش با غنی برابر است). 

تمام اسراری که برای هفته بیان شد در دستان ماست ؛ چنانچه 52 هفته توضیح داده شد ، ما هم 2 دست داریم و در هر دست 5 انگشت که در جمع 7 می‌شود (52= عدد ابجد کلمه حمد و 7=2+5). آنچه تحویل می‌گیریم و آنچه برمی‌گردانیم با دست است. در روز قیامت هم کتاب نامه‌ی اعمالمان به دستمان می‌رسد یا راست و یا چپ! در سوره مبارکه واقعه آیه 27:و اصحاب الیمین(یاران دست راستی‌ها) و آیه 41:و اصحاب الشمال(یاران دست چپی‌ها). و خداوند کریم در آیه 14 سوره مبارکه اسرا می‌‌فرماید: اقرأ کتابک کفی بنفسک... .آن‌گاه که امرمی‌شود بخوان کتاب عملت را که کف نفس ثابت شده است.

عدد ابجد کلمه دست=464 که 400=عدد ابجد کلمه شمس و روشن کننده است و 64=عدد ابجد کلمه دین . پس دست ، تحویل گیرنده‌ی شمس دین (خورشید دین) می‌باشد. جمع ارقام 464 برابر14 می‌شود(14=4+6+4) و جالب اینکه دست به عربی ید=14 می‌شود و به انگلیسی هَند=59 می‌شود که باز جمع ارقامش 14می‌شود(14=9+5) و درنهایت 5 می‌شود(5=4+1)! . یدالله فوق ایدیهم ؛ دست قدرت خداوند بالای همه‌ی قدرت‌ها است. پس تمام درس، دست قدرت خداست که بر سر همه‌ی مخلوقات ظهور و بروز دارد.

نکته دیگر اینکه هر دست ، یک شصت و 4 انگشت دارد که می‌شود 64 و 64=عدد ابجد کلمه دین. در حدیث می‌فرمایند که در آخرالزمان دین داری مثل آتش کف دست می‌ماند. ازطرف دیگر64= عدد ابجد کلمه کلید(10=4+6) و جایگاه عددی کلمه کلید=37(10=7+3) پس همه چیز در دست ماست باید ببینیم چگونه دین را حفظ می‌کنیم! و با دستمان تحویل گیرنده‌ی نمره قبولی شاگرد اول(=37) باشیم!

جمع دو دست با عدد 64 می‌شود 128(128=64+64) یعنی دو دست ، نگهدارنده 28 هستند که خداوند کریم تمام نعمات را به دست ما رساند و 128=عددابجد نام مبارک امام حسین(ع) که ایشان ، امام دین داران است و با خون خود و عزیزانش دین را حفظ فرمود و 28 را که عدد کامل اسرار است و کلّ باطن قرآن مبین ، تا قیامت نگه داشت و آنچه داشت از فرزند 6 ماهه تا جوان 18 ساله و 18 نفر از خانواده محترمش و 72 تن بهترین یاران و عزیزانش(و وجود نازنین خودش) را به قربانگاه برد و سر در راه رضای خداوند کریم داد و این همان پیام است که انسان آمد تا زنده شود و به مقام عند ربّهم یرزقون برسد.

پاها هم هرکدام 64 هستند(یک شصت و 4 انگشت) که انشاءالله رهرو دین باشند . پس جمع دو پا هم می‌شود 128 = عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع).

در واقع رونده‌ی راه اباعبدالله الحسین(ع) می‌تواند مقام اصحاب امام حسین(ع) را با دست تحویل بگیرد. بنابراین جمع دست‌ها و پاها می‌شود 256 (256=128+128) و عدد ابجد کلمه نور =256. که جایگاه عددی کلمه نور=40 =عدد ابجد حرف "م"  است. این حقیقت در وجود مبارک انسان‌های کامل مشهود است که کاملا نور بدون ظلمت هستند و هرگز در حریم زندگی نورانیشان گناه ، رجس ، پلیدی و خطا وارد نشده است ، معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند.

امام زمان(ص) در سال 256 متولد شدند و در حکومت مبارکشان جز نور چیز دیگری نیست که درحقیقت در زمانشان ، عالم قلب به میم می‌شود به عدد40 که جایگاه عددی کلمه نور است (256=نور=40=م=13).

*عدد 5 درنماز(نمازهای 5 گانه)

حال این اصل که چرا تعداد نمازهای واجب به عدد 5 وارد شده را بررسی می‌کنیم. اول ، نماز ظهر است که متعلق به پیامبر(ص) می‌باشد چون ایشان ظهر وجود است و نور تامّ 14 ؛ نورٌواحد(ص). و آخر، نمازصبح است که متعلق به امام حسین(ع) می‌باشد و همان‌طورکه می‌دانید ایشان پنجمین معصوم(ص) هستند و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان که می‌شود14 (14=9+5). پس اگر حقیقت نمازاول ؛ ظهر و نمازآخر ؛ صبح با هم جمع شود برابر28 می‌شود(28=14+14) که 28 برابرجایگاه عددی حرف غین(غ) و نام زیبای غنی پروردگارعالم است ، پس چه جالب است که اگر 5 نوبت نماز واجب قبول شود انسان به رحمت خداوند ، غنی می‌شود. به فرموده‌ی پیامبر(ص) که اگر هر کس روزی 5 بار در آب جاری پاک شستشو شود ، پاک می‌شود و پاک می‌ماند(انشاءالله). زیرا از درون غنی می‌شود و کسی را که خداوند از درون بی‌نیاز کند ، در هر حالی و در مقابل تمام هواهای نفسانی احساس بی‌نیازی می‌کند. بنابراین نماز ، همان حجاب نورانی (حجاب=14 و 5=4+1) است که او را دائماً از ظلمات نفس رهایی می‌بخشد و درنتیجه به فلاحت و رستگاری می‌رساند.(در کتاب عرفان نماز ، حقیقت باطن‌ نمازهای پنجگانه به طور کامل توضیح داده شده است) 

عدد 28 که جان حروف کلام مبارک خدای مهربان ؛ قرآن است ، قرآن را به ظاهر و باطن ، غنی اعلام می‌کند و قرآن ، سیّد تمام کتب آسمانی است و تمام کتب آسمانی در بطن آن قراردارند. و قرآن ، صورت باطن انسان کامل است ، قرآن حقیقت دو رکعت نماز مقبول است (4سجده واجب دارد). در روایات زیادی از معصومین(ص) آمده‌ است که هرکس در عمرش به دو رکعت نماز مقبول برسد آن نماز ، تمام اعمالش را شفاعت می‌کند و وزنه سنگین در نامه اعمالش می‌شود.

پس 5 نوبت نماز، اسرار است و آسانسور یا مرکب بُراق بنده به سوی اوست! و چنانچه فقط نماز است که شرط رو به قبله بودن(که قبله ، خانه‌ی توحید است) را برای قبول شدن داراست ، پس طبق فرمایش پیامبر(ص) نماز ستون دین است (الصلوة عمودالدین). 

*تعریف عدد پنج:

عدد 5 ، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5 ، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند. 5 ، تقریبا به شکل دایره است که تمام عالم به شکل دایره‌اند و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند. تمام کرات به شکل دایره هستند و گردش آن در مدار حرکتی خود ، به شکل دایره است و در کلام سبحان است "سبّح لله ما فی السموات و الارض". تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند. اما تعریف عرفانی "دایره" ، همان صورت ظاهرِِ حلقه بندگی است. "حلقه" ، نشانه عهد و پیمان است چه به ظاهر و چه به باطن ، چه در دنیا و چه در آخرت. کسانی که حلقه بندگی خدا را در دنیا پاره کردند در آخرت ، غُل و زنجیرهای آتشین ، آنها را در بر می‌گیرد.

پس همانطور که گفته شد "حلقه پنج" ، حلقه بندگی در راه رضای صاحب و مالک و مولای ما رب العالمین است. حرف ه ، مخرج کلامش روی قلب است و آخرین مخرج حروف حلقی است ؛ به قول عارفان این حرف متعلق به سرورمان سالار شهیدان خامس آل عبا ؛ ابا عبدالله الحسین(ع) است. حضرت پنجمین معصوم(ص) هستند و حلقه معصومین در عالم سِرّ به ایشان بسته شد ؛ در عالم سِر ، نور مبارک پنج تن (ص) خلق شد و در روی زمین زیر "کساء" قرار گرفتند و اما در وجود محترم ایشان ، 9 ذریه معصوم(ص) قرار دارد که با خودش 10 وجود می‌شدند . اما سِرّ خمس به وجود ایشان ظهور و بروز کرد. زیرا او با قربانی شدن خود و عزیزانش ، هم عشر وجودش محل امتحان همه عاشوراییان شد و هم تمیز بین حق و باطل قرار گرفت و هم باز شدن و افشا شدن ذریه او بودند که با شمارش معکوس از آقا علی بن الحسین(ع) ولایت خود را ظاهر کردند تا به وجود آقا امام زمان(ص) که به عدد یک می‌رسد که تجلی نور واحد(ص) را درمی‌یابیم و ظهور وجود با برکتش ، ناجی همه مستضعفان و ظهور تمام باطن قرآن است که او ، بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف است. نامش ، نام جدّش است و حلقه از یکِ وجود مقدس حضرت محمد(ص) به یک قائم آل محمد(ص) ختم می‌شود؛ شاید همان بسته شدن دو سر گردنبند. "قاب قوسین او ادنی" !

عدد 5 ، هم رنج است و هم گنج : گنج است زیرا تنها حرفیست که مخرجش از روی قلب است و قلب ، گنج حیات است و شکل ظاهریش نمای 5 را دارد و دیگر اینکه هر لحظه ممات را به حیات بر می‌گرداند (قلب می‌کند) و خود دو چشمه دارد(ﻫ) و 4 رگ اصلی که هر رگ 7 شاخه می‌شود و هر شاخه 28 دسته بندی! چنانچه کلّ اعضا و جوارح را جان می‌بخشد و سیراب می‌کند و جریان زندگی را در ظاهرِ چرخش خود ادامه می‌دهد. اما این 5 ، حلقه اطاعت از جان دهنده‌ای است که قلب به اذن او می‌تپد. پس این جا محل اطاعت از حیّ مطلق و رضای اوست و آن کعبه دل است و سَر حلقه ایست که  تمام سلول‌ها و عروق در گردش خون به گرد او می‌چرخند و حیات ظاهر را از ظاهر آن و حیات باطن را که بندگی اوست از باطنش می‌طلبند . این حلقه ، درون است اما حیات عمل برای بنده شدن از این گنج ظاهری و باطنی ، حلقه بندگی را به اطاعت در حیات ظاهر طلب می‌کند و آن گردنبند بندگی(5) است به گردن خویش که سِرّش متواضع شدن 7 عضو است به عمل ، برای بندگی مولا(که دستور العمل  کامل آن در کتاب آسمانی ما قرآن است زیرا قرآن ، از هر نظر کتاب کاملی است) .

* کلمه "پنج" به عربی "بنج" نوشته می‌شود و عدد ابجد کلمه "بنج= 55" است که برابر با جایگاه عددی کلمه "صدّیق" است. انسان‌ها در حقیقت کلمه صدق ، امتحان می‌شوند و باید حاضر شوند از مجرای "بنج" بگذرند تا قبول شوند و جایگاه عددی کلمه "بنج= 19" است که برابر تعداد حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" است و حرف "هاء" از حروفی است که مخرج آن در بالای دل یعنی "قلب" است. این حرف مانند قلب با دو چشم نوشته می‌شود و هنگام بیرون آمدن صدای "هاء" تمام حروف را  ظاهر می‌کند. پس "قلب" هم به شکل پنج ، ظاهر می‌شود و در سینه می‌تپد!

در قرآن کریم یک قلب وجود دارد آن سوره مبارکه "یس" است که به 5 حرفِ (ی-ا-س-ی-ن) خوانده می‌شود. به قول پیامبراکرم(ص) "یاسین ، قلب قرآن است". حرف "یا" ، نِداست به کلمه سین . در تفاسیر مختلف از عرفا و احادیث ، "سین" را وجود پیامبراعظم(ص) می‌دانند یا شاید "قلب مبارک" اوست که "سین" می‌باشد. عدد ابجد حرف "سین" =120 است و آنگاه که سینه ، جایگاه سین می‌شود عدد ابجدش برابر "125" می‌شود(سینه=125) که جمع ارقامش 8 می‌شود(8=5+2+1)؛ محل "رضا" شدن و به رضا رسیدن است.

* نکته:جالب است که حروف (ابجد) و (هوز) و (حطی) که عددشان تا 10 می‌رسد جایگاه عددی آنها در الفبا و عدد ابجدشان یکی است. اگر اعداد 1 تا 4 را با هم جمع کنیم می‌شود (10) در اصل بقیه اعداد عشرات(10) و مآت(100) و الوف(1000) همه روی همین 4 اصل عدد است و هرگاه 10 و 100 و 1000 را صفرشان را برداریم همان یک می‌شود. و زیبایی آن اینست که کلّ این سِر در عدد 4 روی 10 یعنی (14) جلوه دارد. یعنی همان دست یدالهی(عدد ابجد کلمه ید= 14) یدالله فوق ایدیهم ؛ دست خدا بالاترین دستهاست. جمع ارقام  14 (5=4+1)  پنج می‌شود پس سِرّ 5 هم  ، یک است!

*حرف نون ساکن(ن=50)

عدد 50 ، برابر حرفِ ن است و عدد ابجد کلمه بهشت=707 که  جمع ارقامش 14 می‌شود(14=7+7) و "5=4+1" و جایگاه عددیش 50 ، برابر عدد ابجد حرف "ن" است و 5=0+5 ، پس بندگان صالح خداوند در جایگاه بهشت قرار می‌گیرند بخاطر اینکه گردنبند بندگی را با خود بردند.

نون دارای پنج مرتبه است. نون حقیقت ماده است که صفات و معانی و ظهورات مادی از آن ظاهر می‌شود. عدد ابجد کلمه ماده = 50 است و جایگاه عددی آن 23 می‌شود (5=3+2). 23 سال طول کشید تا پیامبر(ص) قرآن را تدریجاً برای هدایت مردم ابلاغ کند. دانشمندان می‌گویند که زاویه خورشید نسبت به زمین 23 درجه است تا در تمام سال دو روز مثل هم نباشد و فصل‌ها و تغییرات هوایی و جوی ظاهر شود. و روزی اشک که به عربی بکاء گفته می‌شود (عدد ابجد کلمه بکا=23 است) که برای قبولی توبه و ندامت ( توبه بهترین روزی انسان شده است) از گناه و اصلاح عمل و خضوع و خشوع به درگاه خداوند منان از چشم‌های ما سرازیر می‌شود و این اشک‌ها جهنم وجود را خاموش می‌کند.{جایگاه عددی حرف ث=23 است که عدد ابجدش 500 و ملکش حضرت میکائیل(ع) است که ملک روزی می‌باشد}

همانطور که در دنیا غذای اصلی نان است به صورت عوام "نون " گفته می‌شود و برکت سفره است ؛ عدد ابجد حروف "نون"= 106 می‌شود که 7=6+0+1 ؛ آیات سبعه و برکت قرآن سوره مبارکه حمد که هفت آیه دارد و یکی از نام‌های مبارک قرآن "ن" است که پروردگار عالم در سوره مبارکه قلم به "ن" قسم یاد کرده است "ن و القلم و ما یسطرون" و جایگاه عددی حروف "نون"= 34 می‌شود(7=4+3) و "34" برابر عدد ابجد کلمه "دل" است. و این بدان معناست که کتاب حق در دل انسان باز می‌گردد و آن معرفت حق است . پس اگر دل با معرفت شد ، تمام اعمال انسان نشان معرفت او می‌شود. عدد 34 خود نیز برابر با عدد ابجد کلمه اجل است. محلی برای دو تفکر: اول اینکه همه اهل دنیا و مکان دنیا و جلوه‌های آن مانند ماه ، خورشید و ستارگان همه می‌میرند یعنی اجل شامل کُل می‌شود. دوم آنکه گنهکاران غافل قبل از مرگ ظاهری، دلشان می‌میرد. با آنکه ظاهری در قید حیات دارند اما باطنشان مرده است. "صم بکم عمی فهم لا یعقلون". قبل از مرگ دل ، توبه کنیم و از خدای خویش طلب مغفرت نمائیم تا احیا شویم. بسا که به مؤمنان خطاب می‌شود: "موتوا قبل ان تموتوا"." بمیرانید(هوای نفس حیوانی و رذائل وجودی را) قبل از مردنتان". تا حیات انسانی باقی بماند الی یوم القیامه. 

تنوین: اما یکی دیگر از اسرار نون ، شکل ظاهری منحصر به فردی است که به صورت تنوین دارد-ٌ--ٍ---ً- (به صورت دو زبر، دوزیر، دوپیش) و در تمام حروف ظاهر می‌شود و همان معانی و کاربردها را شامل می‌شود. دیگر اینکه 2 مخرج کلامی دارد ؛ یکی در بینی که غُنّه خوانده می‌شود و یکی در فک پایین جایی که زبان به پشت دندان‌های زیرین اصابت می‌کند. در واقع حروف الفبای عربی 28تاست(2 تا 14 تا=28 ) پس در عالم اسرار صورت نورانی کنز الهی ، صورت باطنی نون را شامل است یعنی تنوین و در خلقت روی زمین در دنیا ، مخرج دهانی را شامل می‌شود و حامل گنج(14) یعنی 4 روی 10 را در دنیا ظاهر می‌کند. پس تمام سرّ خلقت در یک کلمه قرار دارد و آن هم (ن و ن) است .

*از امام رضا(ع) در کتاب عیون الاخبار آمده است که: اول فعل خداوند ، نور است. کلمه نور با سه حرف ظاهر شده است که اول آن (ن) است و عدد ابجد (ن)=50 و جایگاه عددی (ن)=14 است ، عدد 14 همان گنج عشر می‌باشد که 4 روی 10 است(تمام حروف الفبای عرب 28 تاست یعنی 28=2×14 که 28 = جایگاه عددی حرف(غ) است و عدد ابجد(غ)=1000 است که به عربی اَلًف خوانده می‌شود و اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود(10=8+2) و عدد 10 ، همان گنجی است که تمام انوار مقدس از ذات اقدس الهی را ظهور داد که جمع ارقامش 1 می‌شود (1=0+1) ؛ یک که برابر اَلِف وجود است.

تعریفی از عدد6

*عدد 6 متعلق به حرفِ (و) است که در دسته حروف هواییه یا آسمانی است و طبیعت خاکی جنوبی دارد و ملکش حضرت رفتمائیل است. جمع اعداد از 1 تا 6 برابر 21 می‌شود : 21=6+5+4+3+2+1 { 21=ش=300 . رجوع شود به توضیحات عدد 21}

*عدد ابجد حرف واو اگر به صورت بسیط آن را بنویسیم ، 137 می‌شود : {(واو=13 )+ ( الف=111) + (واو=13 ) =137 } . عدد 37 =جایگاه مبارک نام امام حسن(ع) و 100 = "ق" است  یعنی نگهدارنده. پس هر کس به جانِ عدد واو در دنیا برسد یعنی سبزی اعمالش ، احسن شدن است و قبولی احسن و نگه داشتن "الی یوم القیامه" "فتقبّلها ربّها بقبول الحسن و انبتها نباتا حسنا" می‌باشد.

همه‌ی رسیدن به رفع مقام ، به شرط عمل است. پس واو ، حرکت سنگینی است که باید فقط در دنیا کسب شود. و جالب اینکه پروردگار عالم تمام عوالم را در 6 روز خلق کرد. انسان در قبر 6 صورت دارد. انسان در 6 مرحله خلق و طی عوالم می‌کند تا قیامت ، اول صلب پدر، دوم رحم مادر، سوم عالم دنیا، که حدود 18000 منزل است ، چهارم عالم قبر، پنجم عالم برزخ و ششم عالم قیامت.

نقطه اوج درجه کمالات و مرفوع شدن انسان با صورت عمل در دنیا ، در شکم مادراست. جنین 6 ماهه نمی‌ماند ، فقط سه نفر 6 ماهه باقی شدند و ماندند. اولین، حضرت یحیی(ع) ، دومین حضرت عیسی(ع) و سومین امام حسین(ع) که اسراری دارد: یحیی(ع) ، حیات است و آن حیات طیب و عیسی(ع) ، روح آن و امام حسین(ع) ، رساننده این حیات و روح  به طهارت آن عالم باقی "الی یوم القیامه" است. بنابراین عدد 6 ، در دنیا ماندنی نیست اما بقایش در آخرت است به عدد ابجد حروف سدس که می‌شود  124 که جمع ارقامش می‌شود 7 (7 =4+2+1).

*شرط رسیدن به حقیقت سدس(شش به عربی) ، اول باید شیعه و پیرو امام حسین(ع) شود و ادب عاشورایی و حسینی شدن را بگیرد تا قبول در عشر آن شود و اگر به عدد شش (به حروف فارسی) دقت کنید عدد ابجدش 600  می‌شود که بازنگری و دورنگری جالبی است که اگر همین شِش را ، شُش بخوانی این عدد ، عدد حیات است. اینکه با دو دید عمیق ، این نفس‌ها را زنده بداری و دائمی کنید برای قیامت. دو صفر آن یکی عیسی(ع) به عدد ابجد 150 و دیگری یحیی(ع) است به عدد ابجد 38 ، کلّ حیات حروف و اعداد هستند. همه در بارگاه امتحان "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا" درجه می‌گیرند چه جهنمی و چه بهشتی!

*وقتی پنج تن(ص) زیر کساء جمع شدند ، حضرت جبرائیل(ع) پیام آورخالق یکتا ، ششمین آنها شد زیر کساء. هر جا می‌خواهند در ساختمان و تونل‌ها که سنگینی بار ساختمان را خوب تحمل کند ، 6 گوشه می‌سازند مثل لانه زنبور بتون ریزی می‌کنند لانه زنبور ، 6 گوشه است. قبر مبارک امام حسین(ع) 6 گوشه است . آخر قربانی از خانواده امام حسین(ع) در کربلا ، شش ماهه او ؛ علی اصغر(ع) است و خانم زهرا(س)، شش ماهه‌اش ؛ محسن(ع) شهید شد. هرگاه می‌خواهند گوسفند قربانی کنند باید 6 ماهش تمام شده باشد.

*بنابراین گفتیم حرکت ضمه با واو مناسبت دارد(ظاهرش در نوشتن مثلِ "و" است) که سِّرّش این شد که فقط در دنیا باید درجه بگیریم پروردگار عالم می‌فرماید: "انّا لله و انّا الیه راجعون" . (و) ، پلی است که از یک سوی آن می‌آییم و از سوی دیگر آن می‌رویم.

*هنگامیکه بخار آب به آسمان می‌رود ، در هنگام انجماد به صورت 6 ضلعی در می‌آید و با 6 وجه به سوی زمین برمی‌گردد و در اصل ، 6 صورت حیات به موجودات می‌دهد. وقتی برف می‌بارد ، آب آن به 6 صورت ذخیره می‌شود : 1- ذخیره آب برای فصل‌های دیگر. 2- پر شدن سفره‌های زیر زمینی. 3- تغذیه گیاه. 4- تغذیه انسان. 5- تبخیر آب. 6- پر کردن دریاها که سطح آب همیشه به اندازه مطلوب بماند و در اثر تبخیر کم نشود. باطن آن خیلی زیباست در صورتیکه یخ آب می‌شود ولی به خاطر شش ضلعی بودن سبک‌تر از آب می‌شود و روی آب می‌ایستد. سنگین‌ترین موجودات در آب به همین خاصیت روی آب می‌ایستند. چون چگالی آب سنگین است. بنابراین عدد 6 ، همان (و) است که فقط در این دنیا صورت می‌گیرد ولی نتیجه‌اش ضمه است که مناسبت با (و) دارد که فردای قیامت همه‌ی نتیجه‌هایش زیبا و مرفوع می‌شود یعنی درجه زحمات دنیایی خود را می‌گیرد.

*خانه کعبه 6 وجه دارد که خداوند کریم از این نقطه ، تمام زمین‌ها و آسمان‌ها را در 6 روز خلق فرمود (آیه 4 سوره مبارکه حدید).

*نقطه خشکی(به نام ارض) در 25 ذیقعده در مکه ؛ درقسمتی که امروزه خانه مبارک کعبه است ، خلق شد. این مکان که قلب کره زمین است و بَکّه(یعنی برکه و برکت) مبارک است ، محلّ وصل عالم سرّ و نور به عالم سفل و ظلمات دنیاست. و چون عددِ6 = و است بنابراین خلقت روی حرفِ "و" قراردارد ، چنانچه خداوندکریم می‌فرماید: انّا لله و انّا الیه راجعون. حرفِ(و) به صورت (واو) خوانده می‌شود ، عدد ابجد واو=13 است که برابر با جایگاه عددی حرف (م) است که عدد ابجد حرف م=40 می‌باشد. نکته مهم: در همین‌جا به امر خالق یکتا ، خانه توحید؛ خانه خدا بنا شده است. اینجا مقدس‌ترین و متبرک‌ترین قسمت روی زمین است ، در واقع قلب به میم کننده‌ی قلوب پاک است.

*فاصله‌ی بین 19(نام مبارک واحد) و13(نام ذات اقدس الهی احد) 6 می‌شود (6=13-19) و گنج خلقت در ارض(زمین) به عدد6 ظاهر شده است؛ طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید(هو الذی خلق السموات و الارض فی سِتّة ایام... ) 

*ششمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه انعام و شامل 165 آیه است و ششمین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه مسد و شامل 5 آیه می‌باشد. جزء 6 قرآن مجید با آیه 148 سوره مبارکه نساء(لا یحب الله الجهر بالسوء...)شروع و به آیه 82 سوره مبارکه مائده(لتجدنّ أشدّ الناس عداوة للذین أمنوا الیهود و الذین اشرکوا...)ختم می‌شود.

تعریفی از عدد7 و 70

*عدد 7 متعلق به حرف ز است که طبیعت بادی غربی دارد و در دسته حروف آبی یا ماییه است و ملکش حضرت سرفائیل است. جمع اعداد از 1 تا 7 برابر28 می‌شود : 28=7+6+5+4+3+2+1 {28=غ=1000. رجوع شود به توضیحات عدد 28 در کتاب مهندسی خلقت}

*7 سوره مبارکه قرآن با حم شروع می‌شود. در بین 28 حرف ، 7 حرف صفت استعلا دارند.

*عدد ابجد کلمه هفت=485 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک خدای مهربان به نام متطول  یعنی ای کسی که حمد تو ، عظمت تو، قدرت تو ، رحمت و تمام اسماء و صفات تو بر همه‌ی مخلوقاتت کشیده است. مثل ایام هفته که ما دایماً در هفته غرق هستیم و هرگز نمی‌توانیم از آن خارج شویم. جایگاه عددی کلمه هفت= 44 است که برابر با عدد ابجد کلمه مَد می‌باشد و مد یعنی ادامه‌دار و دایمی همانطور که از ظاهر و باطن معنا ، مد را می‌بینیم (مثل 7 روز هفته) ، معنای دیگر  مد ، مثل علامت بالای حرف الف (آ) و اسم مبارک سرمد یکی از اسماء نورانی خداوند است.

و قرآن ( تنها کتابی که کلام الله است ) در عدد 7 آیه سوره مبارکه حمد غرق است. یعنی حمد ؛ مَدِّ بالای همه‌ی کتب آسمانی می‌باشد. و وجود مبارک پیامبراکرم (ص) هم که حامل و آورنده قرآن مجید و خود ، صاحب باطن سبع مثانی می‌باشد ، در خلقت ، جلوه‌ی اسم مبارک سرمد پروردگار عالم است.                                                                                                  اگر ارقام 485  را با هم جمع کنیم می‌شود17 یعنی هفت روی ده ، باطن حمد الهی و باطن ربیع در روز تولد پیامبر(ص) و امام صادق(ع) (در17ربیع‌الاول) و نیز 17 رکعت نماز روزانه (خوب دقت کنید) .

17 ، جایگاه عددی حرف(ف) است که عدد ابجد آن برابر80 بوده و از طرفی عدد ابجد کلمه "وجه الله"=80 است ، یعنی نماز ؛ وجه الله باطنی و ربیع ؛ وجه الله ظاهری است.                                                                                                                                              

*عدد ابجد کلمه "سبع" می‌شود 132 (عدد 7 در زبان عربی، سبع خوانده می‌شود) که 132،برابر با عدد ابجد نام مبارک محمّد(ص) با حرف (م) مشدد ، در واقع بقول قرآن کریم سبع مثانی یعنی باطن حمد و7 تا ، 2 تا می‌باشد. نام آسمانی پیامبر(ص) ؛ احمد(ص) و نام زمینی ایشان ؛ محمد(ص) است که ریشه‌ی هر دو نام مبارک ، حمد می‌باشد پس آقا خود ، صاحب 2 تا 7 تا یعنی سبع مثانی است.

با معنایی که در جایگاه عددی کلمه هفت(=44) شد چه زیباست که در عظمت نماز خوب فکر کنیم ، زیرا که نماز ، مقام سرمد همه‌ی عبادات است.                                                                                                                هر روز از هفت روز ایام هفته به یک یا چند معصوم(ص) تعلق دارد. چنانچه هفته ، 7 روز است اما به14 نور مقدس(ص) متعلق است ، اگر خوب توجه کنید هفته به عدد، تا 5 یعنی پنج‌شنبه خوانده می‌شود یعنی عدد 14 در جمع ارقامش می‌شود 5 (5=4+1).

جالب‌تر اینکه روز اول هفته(شنبه) ، متعلق به وجود مبارک حضرت محمد(ص) و روز آخرهفته(جمعه) ، متعلق به وجود مبارک امام زمان به نام (م ح م د) است ، پس کلّ هفته در باطن ، بین دو نام مبارک محمد(ص) قرارگرفته که در ریشه ، همان 2 تا حمد می‌شود یعنی 2 تا 7 تا ؛ سبع مثانی!

اما اگر درکلمه"سَبُع" دقت کنید این کلمه یعنی درنده و صفت حیوان درنده به معنای حرام گوشت است.چرا ! چون در هفت ماند و در مثانی، ورود ندارد . پس جهنم هم هفت طبقه یا دَرَکه دارد زیرا جهنمیان در حیوانیت ماندند که جایگاهشان در طبقات هفتگانه جهنم است. پس بکوشیم به شکرانه نعمت عظمای وجود مقدس 14 معصوم(ص) که ریسمان حبل الله هستند ، دایماً تمسک داشته باشیم و از خداوند کریم بخواهیم که آن و لحظه‌ای  ما را به خودمان وانگذارد.آمین                                                         

*جایگاه عددی کلمه دنیا = 29 است. اگر 2 را از 9 کسر کنیم برابر با هفت خواهد شد.7=2-9 که تفسیرمجمل آن به این شرح است: معرفت این عدد ، برای انسان‌های در قید حیات است . راز امتحان سخت دنیا و قبول شدن در آن مخصوص بندگان مؤمنی است که در زیر هشتی رضای خدا رو سفید شوند. به شرط آنکه بنده ، خود را در دنیا مسافر ببیند و خالق خود را بشناسد و بندگی را با تمام وجود در طول عمر خود قبول کند.

*عدد هفت در اکثر ادیان عدد مقدسی است. و زیباترین وجه آن را پیغمبر(ص)  در حدیثی برای قرآن فرمود: "قرآن دارای ظاهر و باطن است. در باطن قرآن ، هفت بطن نهفته است و تمام هفت بطن قرآن در هفت آیه سوره مبارکه حمد جمع است و تمام هفت آیه در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام آن در هفت حرف بسم الله و تمام بسم الله در باء بسم الله است که حرف باء هم هفت صفت دارد و تمام حرف باء در نقطه زیر باء جمع است." امیرالمؤمنین(ع) حجت الله اکبر می‌فرماید:"انا نقطة تحته الباء. من نقطه زیر باء هستم". کسی است که پروردگار عالم از نور مبارکش عالم کرسی و هر آنچه در کرسی است را خلق کرد. "کرسیه السموات و الارض و ما فیهن و ما بینهن" یعنی ملکوت هفت طبقه آسمان‌ها و هفت طبقه زمین و آنچه در آنهاست و آنچه میان آنهاست از نور وجود ایشان خلق کرده است. امام علی(ع) ،  نور ملکوت است و ملکوت ، قائم بر وجود حق اوست. ذره‌ای در دنیا نیست که خالی از ملکوت باشد و نه منهای علی(ع) !

این ملکوت هفتگانه ، در وجود هر انسانی به هفت نفس نورانی و انسانی که همان نفوس آسمانی هستند ، متجلی شده است. همان طور که جهنم هفت درکه دارد ، هفت نفس رذیله هم به نام‌های نفوس سبُعیه یا حیوانی که مناسبت با زندگی جسمی انسان دارد اگر صحیح استفاده شود لازمه حیات دنیا هستند و خیر محض می‌باشند. چون باید با بدن حیوانی در این دنیا از نفوس رذائل بگذریم و به نفوس انسانی برسیم . اگر این نفوس حیوانی به غلط استفاده شود نفوس نورانی را از بین برده و هبوط در حیوانیت می‌کنند.

*زیباترین عبادت ، سجده است. هفت موضع وجود انسان باید بر زمین بیاید و مخصوصا سر روی تربت باشد. آنگاه از پروردگار خود بخواهد "سبحان ربی الاعلی و بحمده" " پاک و منزه است پرودگار من حمد و ستایش مخصوص اوست که او ربی الاعلی است و هر لحظه جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را به انسان تعالی وکمال می‌دهد". هان ای انسان! در سجده واقعی بندگی و اطاعت از اوست که به عمل انسانی ترفیع می‌گیریم. این هفت موضع را مساجدِ وجود می‌نامند. تحت توجه کامل در بندگی از باطن آیات هفتگانه سوره حمد ، انسان در زیر هشتِ امتحان عمل قرار می‌گیرد. چراکه انسان مؤمن قرآن را بر سر خود تاج قرار می‌دهد ؛ در اصل  ، هفتِ کتاب در آیات سبعه روی سر او هشت می‌شود و هشت ، مجرای رضای خداست. 

در این صورت لحظه‌ای نیست که در محضر او نباشیم و در زیر سقف هشت مانند گنبد رضای او دائما می‌مانیم تا قبولی خود را در زمان موت بگیریم و از آنجا زیر ظلّ رحیمیّت پروردگار عالم قرار بگیریم که برای همیشه؛ "لاخوف علیهم و لا هم یحزنون" بشود. انشاءالله

پس در اصل 7 موضع وجود انسان کسره واجب به خود می‌گیرد به شرط آنکه 7 نفس نورانی در وجودمان ساجد و باز هم به شرط اینکه 7 درِ رذیله وجودمان را که باز کننده جهنم است ببندد. رویهم می‌شود 21 سجده . 21 حرف در حروف الفبا که 28 حرف است ، صفت استیفال (طلب پایینی کردن) دارد و 7 حرف صفت استعلا (ص، ض، ط، ظ، خ، غ، ق) و باطناً اگر نفوس عالیه بخواهند با آن حروفِ استعلا به اعلا بروند و درجه آدمیت بگیرند و مورد رضای مولای خود شوند شرط آنست که 21 سجده‌گاه ظاهری و نفسی و قلبی خویش را خاضع کنند و باز جالب است که در سوره مبارکه حمد ،  7 حرف نیامده است که این حروف را حروف سبعه می‌گویند(ش، ظ، ز، خ، ث، ف، ج) و این حروف ، ظلمانی هستند.

*هفتمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه اعراف و شامل 206 آیه است و هفتمین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه تکویر و شامل 29 آیه می‌باشد. جزء 7 قرآن مجید با آیه 83 سوره مبارکه مائده(و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول...)شروع و به آیه 110 سوره مبارکه انعام(و نقلّب افئدتهم و ابصارهم ...)ختم می‌شود.

 *ما همواره در هفت هستیم. عدد ابجدی سوره حمد 52 است (حمد=52) یعنی پنجاه و دویی که هفت آیه دارد. یک سال 52 هفته است یعنی 52 تا 7 مرتبه که برابر با 365 روز است. سوره مبارکه حمد را سبع المثانی می‌گویند. آیات این سوره مبارکه دو قسمتی است. و به قولی دیگر نیمی از آیات مبارک معرفی پروردگار عالم به بنده است و نیمی دیگر درخواست بنده از پروردگار عالم است. پس سبع المثانی می‌شود: هفت تا دو تا  یعنی چهارده. جمع عددی 365 برابر با 14 است یعنی14=5+6+3. یعنی همان سبع مثانی.

*همانطور که می‌دانید انسان در بلوغ هفت به مدرسه می‌رود (7سالگی) و توفیق یادگیری و زیر دست استاد نشستن و تربیت شدن را می‌گیرد. چنانچه ماه مهر هفتمین ماه سال است و با خودش مهر واقعی را می‌آورد ، در حالیکه بچه‌ها از دامن مهر ظاهری مادرشان جدا می‌شوند و پدر و مادر با محبت واقعی پول خرج می‌کنند و زحمت می‌کشند و با اینکه برایشان سخت است فرزند را از خود جدا می‌کنند تا او به باطن محبت آنها یعنی تعالی پیداکردن و یافتن خودش ، راهش و آینده‌اش برسد.

*در اعداد ابجد ؛ سه عدد هفت ، هفتاد ، هفتصد برابر با حروف به ترتیب ز= 7، ع= 70 و ذ=700 است. حرف ز ، صفتش جهر است و آن کتاب عمل است هر کس به میزان زحمت و سعی و کوشش خود کتاب شخصیت و جایگاه مقامش را در دنیا و آخرت معلوم می‌کند و آن آشکار است مانند دکتر، مهندس ، کارگر و غیره. اما حرف عین از حروف استعلاء است یعنی در کنار اینکه کتاب ظاهر خویش را شامل می‌شود ، درجه کیفیت و خلوص عمل را به مرتبه بالای خود می‌رساند. حرف ذال 700 است یعنی جایگاه کسانی که مرتبه خود را در باطن کتاب و عمل خویش پیدا کرده و می‌کنند که بهشت یا جهنم را نشان می‌دهد. جایگاه این سه حرف بدین صورت است: دنیا  ، حرف "زا" و برزخ  ، حرف "عین" و قیامت ، حرف "ذال" است. هر عالم از عالم دیگر وزین‌تر و پر محتوا تر می‌باشد.

* باب اعداد از نظر صورت گرفتن تا عدد 7 است .عدد 8 ، همان عدد 7 است که صورت عکس آنرا دارد ، به عدد 9 ، عدد یک می‌آید و 8 بر سر آن 9 قرار می‌گیرد و می‌شود 9 . عدد عشر ، 10 است و آن حقیقت یاء اسم حسین(ع) است که یک خودش و 9 فرزند دروجودش می‌شود 10  ؛ عشر عالم که کلّ یوم عاشورا و کلّ الارض کربلا است.

* باطن عدد7 به وجود امیر ملک و ملکوت امام علی(ع)

همانطورکه قبلا اشاره شد پیامبرعظیم الشان اسلام ؛ حضرت محمد(ص) فرمودند: کلّ محتوای قرآن در سوره‌ی مبارکه حمد قرار دارد . که شامل 7 آیه است . این آیات را سبع مثانی می‌گویند(طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر) . بعد حضرت می‌فرماید: کلّ سوره‌ی حمد در آیه مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم است (که 19 حرف است و 10=9+1 ). فقط در سوره‌ی مبارکه حمد، بسم الله یک آیه محسوب می‌شود که این نشان دهنده‌ی عظمت این سوره مبارکه است.  و حضرت در  ادامه می‌فرمایند: کلّ محتوای سوره در 7 حرف بسم الله جمع می‌شود و کلّ محتوای بسم الله در حرف (ب)است{ این حرف 7صفت دارد}. مجددا می‌فرمایند :کلّ محتوای قرآن کریم در نقطه‌ی زیر بسم الله است و امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) نقطه زیر بسم الله است که امام علی(ع) خود نیز فرمودند:انا نقطة تحت الباء (من نقطه زیر باء هستم) .

زیرا اوست که ارباب ملکوت 7 آسمان  و 7 زمین ، مربی ملکوت و4 ملک مقرب است که از نور مطهر او خلق شده‌اند که همان اعداد 10=4+3+2+1 می‌باشد و عدد ابجد نام مبارکش 110 است که 100=عدد ابجد حرف قاف یعنی نگهدارنده ، و او نگهدارنده‌ی عدد10 می‌باشد. پس خوب فکر کنید تا امام خویش را بشناسید . کلام در وصف ایشان قادر به تکلم نیست ، او ناطق کلام الله است  و او نطق الله است!

به وجود ایشان ، خدای مهربانمان را می‌شناسیم و از این عالم سفل به مرتبه‌ی اعلای انسانی و بندگی خداوند سبحان می‌رسیم . پروردگار عالم فرمود: من اعلا هستم و از نام خود ،  نام او را علی(ع) گذاشتم.

*عدد ابجد کلمه احکام=70  و احکام ، نوری است از جانب خداوند رحمن و رحیم که دل ظلمات لیل دنیا را می‌شکافد و به قلوب مؤمنین عمل کننده‌ی احکام وارد و چشم دل آنها را بینا و گوش دلشان را شنوا و به قلوبشان حیات طیب عنایت می‌فرماید به شرط اینکه برای رضای مولا و هدف ، رسیدن به قرب او باشد. و جایگاه عددی کلمه احکام= 34 که برابر عدد ابجد کلمه دل است ، واقعاً در جایگاه حقیقی‌اش تجلی می‌کند! زیرا اگر دل خاضع و خاشع و تسلیم باشد ، تمام اعضای بدن سالم و مطیع می‌شوند ، آنگاه است که دل می‌شود طاهره. جمع ارقام 70  می‌شود 7 (7=0+7) و جمع ارقام 34 هم می‌شود 7 (7=4+3) .7  ، عدد سبعه و حمد پروردگار عالم است و 2 تا 7 ، سرّ اطاعت باری تعالی است که همان 2 سجده‌ی کامل می‌شود.

تعریفی از عدد8

*عدد 8 متعلق به حرف ح است که طبیعت آبی شمالی دارد و در دسته حروف ترابیه یا خاکی است و ملکش حضرت تنگفیل می‌باشد. جمع اعداد 1 تا 8 برابر 36 می‌شود : 36=8+7+6+5+4+3+2+1 {36=جایگاه عددی کلمه میم و م=40}

*عدد 8 و نماز واجب شبانه روز

جالب است که 5 نماز واجب شبانه روز، رویهم 17 رکعت است که جمع ارقامش 8 می‌شود(8=7+1) و 8 به عربی ، ثمن معنا می‌شود.ثمن یعنی گرانبها و پرقیمت،  بسیار با ارزش که شاید بتوان گفت که در دنیا این قیمت یافت نمی‌شود. چنانچه بهشت ، 8 درجه دارد و نماز ظهر همراه نمازعصر 8 رکعت است که نافله‌ی هرکدام هم  8 رکعت است. دراینجا خیلی معنا نهفته است!

اولاً: نماز ظهر متعلق به صاحب رسالت ؛ پیامبر(ص) است و نماز عصر متعلق به صاحب ولایت عظما؛امیرالمومنین علی(ع) است. پس با رسیدن به عمل واقعی به رسالت و عمل واقعی به ولایت (پیرو و شیعه شدن واقعی) ، ثمن حقیقیِ رضای خدا بدست می‌آید.

ثانیا: یکی از زیبائی‌ها در ترتیب عدد نورانی ولایت در 12 نورمقدس(ص) ، ولایت امام هشتم ؛ امام رضا(ع) است که ثامن الائمه نامیده می‌شود. او ثمن ولایت است و او محور گنج به رضا رسیدن و در مرتبه‌ی عالی راضیة مرضیه می‌باشد.

پس درواقع  17 رکعت نماز، با شرط رضای خدا و قربة الی الله ، رسیدن به همان ثمن حقیقی انسانی است که انشاءالله نصیب ما ‌شود.

دیگر اینکه گفتیم در نماز(شبانه روز) به عدد 28 می‌رسیم(که 28 ، عددکامل است) {اول، نماز ظهراست که متعلق به پیامبر(ص) می‌باشد چون ایشان ظهر وجود است و نور تامّ 14؛ نورٌواحد(ص). و آخر، نمازصبح است که متعلق به امام حسین(ع) می‌باشد و همان‌طورکه می‌دانید ایشان پنجمین معصوم(ص) هستند و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان که می‌شود14 (14=9+5). پس اگر حقیقت نمازاول ؛ ظهر و نمازآخر ؛ صبح با هم جمع شود برابر 28 می‌شود(28=14+14)} و عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) =128 که 100=ق یعنی نگهدارنده ، پس ایشان با خون خود و عزیزانش ، 28 را نگه ‌داشت که کامل جان قرآن است هم از نظر ظاهر و هم باطن که امام زمان(ص) آخرین ؛ نهمین ذریه پاک اوست. صلوات خدا و ملائکه‌اش بر او و خاندان پاکش باد.الی یوم القیامه 

پس امام حسین(ع) ، بهای این ثمن را با خون خود داد تا ما امروز لیاقت خواندن نماز را داشته باشیم زیرا ایشان برای 4 ارکان ِ جان 28 ، که مهندسی خلقت برگنج عددیش ظهوردارد قیام فرمود(4 اصل شامل:قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکرمی‌باشد). او که خود ، حقیقت ثمن است اما به تمام  شیعیان ، راه رسیدن به ثمن حقیقی که امام زمان(ص) و زنده شدن واقعی و به قلب به میم رسیدن و رزق حیات طیب که عند ربهم یرزقون است را آموخت.

*هشتمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه انفال و شامل 75 آیه است و هشتمین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه اعلا و شامل 19 آیه می‌باشد. جزء8 قرآن مجید با آیه 111سوره مبارکه انعام (و لو اننا نزلنا الیهم الملائکه...)شروع و به آیه 87 سوره مبارکه اعراف(و ان کان طائفة منکم...)ختم می‌شود.

تعریفی از عدد9 (توضیحات کامل در کتاب سجده و اسرار عدد5و9 آمده است)

*عدد 9 متعلق به حرف ط است که طبیعت آتشی مشرقی دارد و در دسته حروف ناریه یا نورانی و ملکش حضرت اسماعیل است. جمع اعداد 1 تا 9 برابر 45 می‌شود : 45=9+8+ ... +2+1 {در ادامه توضیح کامل بیان شده است}

*انسان در عالم خلقت به عدد 9 خلق شده و به عدد 9 متولد می‌شود . پروردگار ، عالَمِ اعداد را به 9 شماره ظاهر کرده است ، همانطورکه الفبای حروف در عربی 28 تاست ، سقف اعداد در تمام زمان‌ها تا 9 است .

پس عدد 9 ، سلطان اعداد است ، وقتی عدد به 9 رسید بر همه‌ی اعداد غلبه می‌کند. جالب است که خداوند متعال و قادر سبحان ، انسان را به عدد 9 خلق نمود و او را اشرف مخلوقاتش قرار داد ، چنانچه از نظر عدد اگر عدد 1 تا 9 را با هم جمع کنیم برابر عدد ابجد کلمه‌ی آدم(ع) =45 می‌شود (45=9+8+ ... +2+1) و جمع ارقام 45 هم 9 می‌شود. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آنهاست را برای انسان خلق کردم و او را برای خودم. و فقط به انسان ، لیاقت بندگی (با اختیار) برای خودش را داد و به او بهترین گوهر خلقت خویش یعنی عقل را اهدا فرمود و انسان(کامل) را بر همه مخلوقاتش مسلط فرمود.

پروردگارعالم همه‌ی عوالم نُه گانه را ظرف اسماء الحسنی خود قرار داد و ایشان را علم الاسماء عنایت فرمود ، آنگاه حوا(س) را دفعتاً خلق نمود و فرمود ایشان مؤنث یعنی دوّمی شماست. یعنی همانطور که می‌دانید زن در بلوغ تکلیفی به عدد سنّ 9 سال تمام بالغ می‌شود و خود ، حامل فرزندانی است که 9 هستند و در 9 ماه تمام بدنیا می‌آیند!

*نهمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه توبه و شامل 129 آیه است و نهمین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه لیل و شامل 21 آیه می‌باشد. جزء9 قرآن مجید با آیه 88 سوره مبارکه اعراف (قال الملا الذین استکبروامن قومه...)شروع و به آیه 40 سوره مبارکه انفال(و ان تولّوا فاعلموا انّ الله مولاکم...)ختم می‌شود.

*عدد 9 به حروف ( نُه )

اگر نُه را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 55 می‌شود که در جمع ارقامش 10 می‌شود (10=5+5) که همان حقیقت عشر است که در عرفان عدد 9 در عید قربان ، قبل از روز10 ذیحجه ، روز عرفه است و روز تاسوعا که قبل از عاشوراست ، این حقیقت ظهور پیدا می‌کند که باطن 9 در بطن 10 است ، تا به بلوغ 9 نرسیم ، نمی‌توانیم وارد 10  شویم ! عدد ابجد کلمه ده برابر 9 است پس 9 ، حقیقت به کمال رسیدن ده است .  55=جایگاه عددی صدّیق است و اینجا محل عبور از ظلمات به نور یا خروج از باطل به ورود به حق است و بیرون آمدن از حیوانیّت به انسانیّت و خلاصه عروج از دنیا به عالم قرب و تولد حقیقی که راهی جز مجرای صدق ندارد {همان اتممنا بعشر}.

امام حسین(ع) که خود حامل 9 است  و به عدد 10 بدنیا آمده است ، رسالتش خیلی سنگین است زیرا او باید وراثت تمام انبیاء ، تمام اوصیاء ،  صدّیقین ، شهدا و ائمه معصومین(ص) تا وجود مقدس خودش را در روز عاشورا که به طهارت آورنده‌ی تمام عاشوراهای عالم است یا همه‌ی ده‌هاست به تمام و کمال در دنیا به معرض ظهور و اکمال دین و تداوم دین بقیة اللهی را به تمام انسان‌ها در دنیا عرضه و حمل عاشورا را بطور کامل بر زمین کربلا (همه‌ی زمین‌های دنیا ، کربلا و همه‌ی روزهایش عاشوراست) به عمل ، ظاهر کند و امام عاشورائیان شود و بماند الی یوم القیامت. چنین عزیزی را خداوند فرزندی عطا فرمود که خود به عدد 9 بدنیا آمده است ؛ آقا علی ابن الحسین(ع) یعنی یک خودش بود و 8 ذریه معصوم(ص) در بطنش ، پس ایشان 9 می‌شود.

حال خوب دقت کنید آقا امام حسین(ع) خود در سجده(عدد ابجد کلمه سجده=72 و 9=2+7) به بلوغ حیات یعنی شهادت فی سبیل الله و در عاشورا با 72 یار به شهادت می‌رسند و تا چهل روز سر مبارکش روی نیزه بود که عدد ابجد کلمه نیزه هم 72(=سجده) می‌شود ، یعنی ایشان در چهل روز ، چهل وادی عالم اربعین ، حقیقت طهارت و رساندن رسالتش از کربلا تا کربلا به وجود مقدس حضرت زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) این بلوغ (سجده واقعی ، حیات طیب و هدف خلقت و همان جان طهارت و تولد واقعی در عالم آخرت) را به تمام و کمال به انسان‌ها رساندند.

*معارفی از عدد 9 (نُه)  

همانطور که در سرّ خلقت گفته شد ، پروردگارعالم اسم مبارکِ واحد خود را تجلی داد . همه‌ی این اسماء ، نور هستند چنانچه درحدیث مبارک امام رضا(ع) از کتاب عیون الاخبار ذکر شده که اول فعل خداوند ، نور بود. عدد ابجد کلمه مبارک واحد=19 می‌باشد که سرّ گنج باز شدن حقیقت عدد 10  یکی از اسرارش همین عدد 19 هم می‌باشد چنانچه اگر 1 را با 9 جمع کنیم 10 می‌شود(10=9+1) و جایگاه عددی نُه به حروف برابر19 است. عدد ابجد کلمه نُه=55 می‌باشد که برابر جایگاه عددی کلمه صدّیق است و جمع ارقام 55 می‌شود 10 (10=5+5). در حقیقت نُه ، باطنِ 10 است. عدد ابجد کلمه دَه= 9 می‌شود و جمع ارقام عدد ابجد نُه(=55) برابر10 می‌شود ، پس همان حقیقت 19 است (19=9+10).

پس عدد 19 که سرّالاسرار آیات قرآن و کنز و گنج الهی است به نام کلمه واحد است. و خداوند متعال در اولین آیه سوره مبارکه نساء می‌فرماید: من همه‌ی مخلوقاتم را از یک نفس واحده خلق کردم. خداوند متعال گنج اعداد را تا سقف 9 خلق فرمود. پس بلوغ کنز الهی نام مبارک واحد را در جایگاه عددی کامل و به عدد 9 ظهور داده است.

در حالیکه در نُه به حروف ، جایگاه عددی حرف (ن)=14 که همان گنج 4 روی 10 است ؛ با این حقیقت که ظرف (یا وعاء) انتخاب ظهور مرآت حق و تجلی‌گاه همه‌ی متجلیات سرّ احدیت خالق یکتاست. و حرف (ه) در کلمه‌ی نُه ، عدد ابجدش برابر5 است که اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم ، 5 می‌شود(5=4+1) ، 14 نور مقدس به سرّ حقیقت محمدی(ص) به نام پنج تن(ص) ظهور پیدا کرده‌اند. پس در حقیقت حروف نُه ، کلّ و تمام حروف است چرا که جایگاه عددی (ن)=14 و (ه)=5 (که 5 نیز به عبارتی همان 14 می‌شود زیرا 5=4+1) پس 28 حرف را شامل می‌شود (28=14+14) که همان بلوغ باطنی عدد نُه می‌باشد زیرا جمع ارقام 28 ، عدد 10 می‌شود(10=8+2). بنابراین : عدد ابجد نُه=55 و 10=5+5 {یعنی همان گنج 4 روی 10 (10=4+3+2+1) و دهه طُهر، حقیقت 14 و گنج 40 ؛ باب طهارت}

جایگاه عددی نُه=19 و 10=9+1 . بنابراین از عالم اسماء خداوندی ، 19 برابراست با نام مبارک واحد=نُه(9) ، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =19 = نُه(9) ، جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص)=19=نُه(9) بنابراین می‌شود3 تا 9 تا برابر27 تا که روز مبعث پیامبر(ص) ، 27 رجب است.

*عدد 9 در اعجاز عددی ، سلطان اعداد است. وقتی هر عددی را در 9 ضرب کنیم ، حاصل جمع ارقامش در آخر 9 می‌شود و اگر عدد در جمع به 9 برسد بر 9 قابل قسمت است. مثل: 54=6×9 (9=4+5) ،81=9×9(9=1+8) ، 99=11×9 (18=9+9  و 9=8+1) و ... . نکته جالب دیگر این است که وقتی 9 را به عددی اضافه و یا کم کنیم ، جمع ارقام جواب با جمع ارقام آن عدد ، یکی می‌شود مثال : عدد ابجد نام مبارک زهرا(س)=213  (6=3+1+2) و 222=9+213 (6=2+2+2) {222=حیدر ،  اگر جمع ارقام را که 6 شد کنار هم بنویسیم ، عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌شود ؛66= الله } و 204=9-213  (6=4+0+2) {عدد ابجد ربّ=204} ، یا عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 (11=2+9 که 2=1+1) و 101=9+92  (2=1+0+1) {101=امین ، اگر جمع ارقام را که 2 شد کنار هم بنویسیم برابر با جایگاه عددی کلمه عبد می‌شود؛ 22 = عبد } و 83=9-92 (11=3+8 که 2=1+1) { اگر 11 و 11 را کنار هم بنویسیم برابر با عدد ابجد کلمه ظهور می‌شود؛1111=ظهور} و ... .

*یک سال بزرگ نجومی ، 25920 سال طول می‌کشد که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 18 و در واقع 9 حاصل می‌شود(9=8+1، 18=0+2+9+5+2). سال بزرگ نجومی به حرکت قهقرایی نقطه‌ی اعتدال زمین بسیار وابسته است ، یعنی طول زمانی که برای تمام کرات و سیارات لازم است تا به موقعیت‌های اولیه و اصلی خود بازگردند و در رابطه‌های اولیه‌ی خود با دیگر کرات مراجعت کنند. درضمن تا یک درجه از این حرکت قهقرایی نقطه‌های اعتدال کامل شود ، 72 سال طول می‌کشد که جمع ارقامش 9 می‌شود (9=2+7) ، کلاً هر درجه از این حرکت قهقرایی به عدد 9 ختم می‌شود. برای مثال 2 درجه(144=2×72) برابر است با 144 سال(9=4+4+1) و 3 درجه برابر است با 216 سال(9=6+1+2) و ... ، جمع ارقام  همه‌ی جواب‌ها برابر 9 می‌شود. در این پدیده هیچگونه اتفاقی ، تصادفی وجود ندارد! این مطلب ، قسمتی از هماهنگی همزمان و تطبیق شده‌ی عالم تلقی می‌شود.

*جان نلسون رئیس پیشین آزمایشگاه آر.سی.ای در نیویورک عادت داشت برای محاسبه‌ی اوضاع آب و هوایی برای آر.سی.ای از علم ستاره شناسی کمک بگیرد و طی محاسباتش به این نتیجه رسیده بود که هرگاه دو کره ، در طول و عرض جغرافیایی بخصوصی در حالت 90 درجه از یکدیگر قرار می‌گرفتند ، رعد و برق رخ می‌داد(فراموش نکنید که اساساً این مطلب نباید چیزی منفی تلقی شود ، زیرا رعد و برق باعث پاک شدن هوا می‌شود و...). در واقع درعلم ستاره شناسی و در زمان تولد یک انسان ، موقعیت 90 درجه نشانگر نوعی فشار و ناراحتی است و سیاراتی که در اینگونه حالت هستند بار دیگر به عدد 9 می‌رسند (جمع ارقام 90 برابر9 می‌شود؛9=0+9).

*دانشمندان و محققان در رابطه با گردش کرات و سیکل‌ها و دوره‌های مختلف جهانی به این نتیجه رسیده‌اند که تغییرات مهم با تاثیراتی جهانی در هر 180 سال در روی کره زمین رخ می‌دهد که باز جمع ارقامش 9 می‌شود(9=0+8+1).

*در ضمن از 360 درجه دایره‌ی ستاره شناسی و یا هر دایره‌ای در جهان عدد 9 بدست می‌آید(9=0+6+3).

*برای بدنیا آوردن فرزند به گذراندن 9 ماه بارداری احتیاج است. به غیر از این‌ها هر روز ، 86400 ثانیه دارد که حاصل جمع ارقام آن 18 و به عبارتی 9 می‌شود (9=8+1). هر شبانه روز 24 ساعت است که جمع ارقام آن 6 می‌شود و جالب است که در زبان انگلیسی عدد6 ،به شکل 9 وارونه است(6) این نکته اهمیت فراوانی دارد که در ادامه متوجه خواهید شد! دفعات تنفس طبیعی انسان در هر دقیقه ، 18 بار است که 9=8+1 می‌شود. دفعات طپش قلب (به صورت طبیعی) در انسان 72 بار در دقیقه است که 9=2+7 و تعداد ضربان معمولی و متوسط قلب در ساعت 4320 بار است که باز هم در جمع ارقامش 9 می‌شود (9=0+2+3+4). تعداد معمولی و متوسط تنفس در ساعت 1080 بار است که 9=0+8+0+1 و در 24 ساعت حدودا 25920 بار تنفس طبیعی رخ می‌دهد که دقیقا همان عدد سال بزرگ نجومی است(25920)! یعنی انسان دقیقا به اندازه یک سال بزرگ نجومی در یک روز نفس می‌کشد!!!

*در قرآن کریم سوره مبارکه نمل آیه 12 ، اشاره به این مطلب شده که خداوند متعال به حضرت موسی(ع) 9 معجزه عطا فرمود.

*خداوند متعال به حضرت عیسی(ع) هم 9 معجزه عنایت فرمود. هرکدام از این زیبائی‌ها نشان می‌دهد که به عدد 9 ، وجودهای مبارک در مقام پیامبری اولوالعزم ، وجود نازنینشان کامل و امتشان تا آخر الزمان ادامه‌دار هستند ؛ تا ظهور امام عصر؛ مهدی موعود(عج) .

*عدد9 در بلوغ خانم‌ها

پروردگارعالم ، انسان را در بلوغ عوالم و تسخیرکننده همه‌ی مخلوقات قرارداد و همه‌ی آنچه که خلق کرد را در وجود انسان قرار داد . از آنجایی که زن ، انتخاب شد که امانت‌دار نسل‌ها باشد و خداوند حکیم ، زایش را در وجود او قرار داد؛ او حاملِ حمل همه‌ی انسان‌هایی است که 9 هستند ، پس کسی که خود 9 است، حاملِ 9 می‌شود و 9 ماه این امانت را به بلوغ می‌رساند تا تولد پیدا کند. و خداوند کریم او را کمالی عنایت فرمود که در سنّ 9 سال تمام ، به بلوغ عبادی هم برسد تا در کمال بلاغت باطنی بتواند امانت‌های خداوند (یعنی نسلش) را به سلامت ظاهر و باطن بدنیا بیاورد. این مقام بزرگی است که خداوند متعال به زن‌ها عنایت فرموده ‌است!

جالب است بدانید که برای سنّ بلوغ(دختران) ، باید عدد 9 کاملا تمام شود تا به بلوغ و رسیده شدن بیاید ، در واقع وارد عدد10 می‌شود! پس یکی از نکات مهم رسیدن به عدد10 است زیرا درحالیکه عدد 10 ، عدد اصلی نیست اما سرّ عدد 9 است زیرا وقتی عدد به 10 رسید ، از اینجا زایش و تعددش بیشمار است یعنی اگر یک عدد ِ 1  بگذارید ، بینهایت صفر در جلویش می‌توان گذاشت (...100000) چون صفر ، قوّت عدد می‌شود ، درحالیکه ظاهرا خودش هیچ است و در هر عددی ضرب شود هم جواب صفر می‌شود ، اما قوه‌ای است که باطن را به ظاهر می‌آورد چون خودش یک قوه‌ی باطنی است.

حال ببینید اگر 10 را به حروف بنویسیم ، عدد ابجدش 9 می‌شود (ده=5+4=9) و اگر 9 را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 55 و جمع ارقامش 10می‌شود (نه= 5+50=55 و 10=5+5).

*پزشکان بیان می‌کنند که یک مادر باید 40 هفته جنین را به سلامت حمل کند تا آماده تولد شود(حال بماند که عدد 40 ، چه زیبایی‌هایی دارد و اربعین است) اما دقت کنید که 40 هفته می‌شود 280 روز(280=7×40) درحالیکه 9 ماه تقریبا می‌شود 270 روز(270=30×9) ، پس 10 روز تفاوت دارد(10=270-280) که همان 9 ماه و 9 روز و 9 ساعت و 9 دقیقه و 9 ثانیه است که باید از عمر حمل یک مادر حاملِ انسانی که 9 است بگذرد تا یک نوزاد سالم و کامل بدنیا بیاید! در واقع اگر این 9 ها را با هم جمع کنیم 45 می‌شود(9ماه و 9روزو...) و 45 برابر است با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) که همه از لحاظ جسمانی ، فرزندان او هستیم و در جمع ارقام 45 ، دوباره به 9 باز می‌گردیم(9=5+4) . به راستی این چه اسراری است و چرا انسان از خود غافل است؟!

*عدد9 در اخلاق

اخلاق در دین اسلام ، ریشه‌ی دین است. چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم، پیامبر(ص) را صاحب خلق عظیم و خلق حسن می‌نامد و ایشان با اخلاق کریمش ، باعث هدایت دل‌های سختی شد که جز با اخلاق ، هدایت نمی‌شدند. پس ایشان می‌فرماید: 9 دانگ دین ، خلق است. چون دین را به 10 دانگ تقسیم کردند ، پس بلوغِ 9 است که به تمام 10 دانگ دین دست پیدا می‌کند. در اسلام ، دین را 10 درجه می‌دهند و 9 درجه‌ی آن را حیا می‌دانند و معصوم(ص) می‌فرماید: کسی که حیا نداشته باشد ، دین ندارد.

*عدد 9 در خلقت حضرت آدم(ع)

پروردگار عالم ، انسان را که اشرف مخلوقاتش است به عدد 9 خلق فرمود {البته مقصود ما در درجه اول ، انسان‌های کامل شامل چهارده نور مقدس معصومین(ص) و پیامبران الهی و اوصیایشان هستند (وجود مقدسشان ، سلطان ولایت بر همه مخلوقات از ظاهر و باطن است) و بعد به تنزّل مقام ، انسان‌های معمولی} زیرا شعاعِ دایره خلقت از عالم سفل تا اعلا (به طول) عدد تا 9 است یعنی بلوغِ کامل ولایت و سیادت و احاطه وجودی از پروردگار عالم { بنابراین قطر دایره خلقت می‌شود 18 که برابر با عمرِ مبارک خانم فاطمه(س) در دنیاست. پس تمام جانِ دایره خلقت تا طولِ پل صراط تا بهشت ، وجود مطهر خانم فاطمه (س) است!}.

در خلقت وجود مقدس حضرت آدم(ع) {اولین خلقتِ جسمانی انسان} ، باری تعالی تمام نُه افلاک یا عوالم ؛ همه را در یک ظرف جسمانی او قرار داد. که جمع تمام این عوالم در ظرفی قرار گرفت که قابلیت گیرایی آن را به ایشان داده بود و مذکّر نامیده شد یعنی ظرفِ ذکر. و تمام عالم که اسماء او هستند شد ظرف علّم الاسماء {آیه 31سوره مبارکه بقره: و علّم آدم الاسماءَ کلّها...} . پس در جمع عوالم نه‌گانه اینطور ظاهر می‌شود 1+2+3+4+5+6+7+8+9=45  که برابر با عدد ابجد کلمه آدم(ع) می‌باشد. اگر ارقام 45 را جمع کنیم 9 می‌شود(9=5+4) و 45 تقسیم بر 9 می‌شود 5. پس حروف آدم ، سیر نگهداری و ظرف کلّ زیبائی‌های خلقت اسماء الهی شد و در مقابل تمام مخلوق ایستادگی کرد.

پس آدم به عدد 45 ، مقام نُه را گرفت که 45=5×9 و 9=5+4 ، اولین انسان پیامبرخلق شده ؛ کامل و صاحب منصب آدمیت ؛ پیامبر جهان و پدرِ تمام انسان‌ها از نظر جسمانی. پس همه انسان‌ها ، فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا(س) هستند و ایشان بر همه‌ی انسان‌ها ولایت دارند و مقام صفوة الهی گرفتند.زیرا دایره خلقت جسمانی تا آخرین انسان ، فرزند این دو بزرگوار است.

خانم حوا(س) که خلق شد ، پروردگار عالم به آدم(ع) فرمود که ایشان ، مؤنث تو است یعنی دومی شما و ایشان دفعتاً خلق شد به عدد 9 (و ظهور دهنده‌ی بلوغ 9 که او حاملِ همه‌ی 9های عالم است). در کتاب مخزن العرفان(ازعلامه بانو اصفهانی) درباره‌ی خلقت خانم حوا(س) از امام صادق(ع) نقل شده که می‌فرمایند : خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع) ، حوا(س) را خلق فرمود.

پس سنّ بلوغ نُه سالگی شامل حال همه‌ی خانم‌ها شد و تکلیف شرعی هر خانمی به نُه سال تمام که وارد ده می‌شود که همان باطن نُه است ، شروع می‌شود .

*عدد 9 در مبعث وجود مبارک پیامبر(ص)

مبعث وجود مقدس پیامبر گرامی(ص) در روز 27 رجب است که در تاریخ شیعه و سنی آمده است. (27=جایگاه عددی کلمه سجده ؛ بلوغ عبادت و بندگی) جمع ارقام 27 ، برابر 9 می‌شود (9=7+2) . یعنی مبعث بر همه‌ی عالمیان حجت است و این بعث حقیقی است که تا آخر زمان هر روز بر تمام انسان‌ها جلوه‌گر است و پیام حق را از زبان حجت‌های خدا به مردم می‌رساند. و همانطور که در حقیقت عدد 9 است ، بلوغ تمام بعث‌های عالم است ؛ 27=3×9 .

همانطورکه قبلا ذکر شد اسم مبارک واحد=19 ؛ برابر جایگاه عددی نُه (9)به حروف است ، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =19 ؛ برابر جایگاه عددی نُه (9) به حروف است و جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) = 19 ؛برابرجایگاه عددی نُه(9) به حروف است. پس 3 تا 9 تاست که می‌شود 27 تا  ، که روز مبعث پیامبر اکرم(ص) 27 رجب است.

عدد 27 کامل است بطوریکه اگر ارقامش را در هم ضرب کنیم 14 می‌شود (14=7×2) و رسالت وجود سیّدالانام ؛ خاتم پیامبران محمد مصطفی (ص) حاصل گنج و آورنده و بعث دهنده در میان امت خود و تمام امم است تا آخرالزمان و عدد 14 ، همان گنج 4 روی 10 است .آقا خود ، وجود مطهرش سبع مثانی یعنی 7 تا 2 تاست (14=7×2) و گیرنده و حامل حمل کلّ نور قرآن که بنابر قول خداوند کریم ، سبع مثانی یعنی(14=7×2) است و آورنده‌ی آن به دنیای ظلمانی است. پس حضرت که انسان کامل و بالاترین مقام خلقت را داراست ، جانِ 28 حرف و 28 عدد را کامل داراست(28=14+14). جمع ارقام 28 می‌شود 10(10=8+2) و عدد دَه به حروف می‌شود 9(د+ه=9). پس باطن دَه ، 9 است. اگر هر انسانی به این محتوی که حقیقت قرآن است ایمان نیاورد هرگز به بلوغ دین اسلام و ایمان به الله جلّ‌جلاله نمی‌رسد.

چنانچه می‌دانید حضرت رسول(ص) در 28 صفر به شهادت رسیدند.لعنت خدا بر ظالمین حق محمد و آل محمد(ص). 28 ، برابر با جایگاه عددی حرفِ غ است که بالاترین عدد ابجد یعنی 1000  را دارد و غین خوانده می‌شود که همان حروفِ غنی است. پس در صفر به آخرت (که با صاد است) باید توشه‌ی غنی خودمان را ، به امّت بودن و سبزی و حیات جاویدان اعمالی که قبول حسن باشد ، و توشه حسن همراهمان باشد ، را از آقا رسول الله(ص) و از امام حسن(ع) در عدد 28 به اسم مبارک غنی پروردگار عالم ، بگیریم.

پس حضرت در سنّ 63 سالگی (9=3+6) اربعین سنه‌ی عمر خود را به بهار جاویدان گنج وجودش در دنیا و آخرت اظهار فرمود و ایشان به عالم قرب در جایگاه محبوب رسیدند. *درعدد 63 چند معنی نهفته است:

1 جایگاه عددی کلمه اربعین=63  و عدد ابجدش 333 است که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=3+3+3) . پیامبر(ص) خودش و وصیّش امام علی(ع) در 63 سالگی (در جایگاه اربعین) روح مطهرشان به فوز عظیم و به عالم قرب واصل گردید.

2 عدد 63 برابر جایگاه عددی (یا غنی) می‌باشد که خداوند متعال این بزرگواران را مظهر اسم مبارک خود یعنی (غنی) تجلی داده و مجرای غنی خود قرار داد و در جایگاه غنی به عالم باطن و عالم قرب رهسپارشان فرمود. خوب دقت کنید که خداوند کریم وجودهایی را که مطهر خلق کرد و مطهر قرارشان داد و مطهر به نزد خود بازگرداند ، جایگاهشان تطهیر است {این یکی از دلائلی است که قبور معصومین(ص) متبرک می‌باشد حتی امام زادگان(ع) . مرقدشان جایگاه نماز و دعا و نیایش به درگاه خداست زیرا آنها در جانِ نماز ، مجرای ثبوت عبودیت هستند}.

3 یکی از القاب امیرالمؤمنین علی(ع) ، فاروق است . جایگاه عددی کلمه فاروق=63 و عدد ابجدش 387 می‌شود(18=7+8+3 و 9=8+1). وجودهای مقدس ، جدا کننده‌ی حق از باطل هستند. فاروق ، فاعلِ فرق می‌باشد یعنی قسیم النار و الجنه ، پس هم ظاهر و هم باطن در جایگاه حقیقی تقسیم حق از باطل هستند چنانچه کنیه مبارک پیامبر(ص) ؛ ابوالقاسم یعنی پدرِ همه‌ی قسمت کنندگان

4 - اما عدد 6 از جمع سه عدد ظهور دارد1+2+3=6 و پایه‌ی تمام اعداد ، 3 عدد است که اگر درس‌های قبل را مطالعه فرمایید متوجه می‌شوید که همان الف وجود است. عدد ابجد الف=111 یعنی سه تا یک : {پیامبر(ص) که ایشان حقیقتِ الف وجود است و مقام ظرف گیرنده گنج الهی را دارد، فاطمه زهرا(س) ؛ بضاعت این الِف وجود است که به الْْف یعنی 1000 خوانده می‌شود، امیرالمؤمنین علی(ع) که به صورت همزه ، ناطق ِالف شد و تمام حروف را نقطه و صداگذاری فرمود و او نطق‌الله است (درحالیکه همه معصومین(ص) ، الِف هستند و نورٌواحد و الِف وجودند اما به صورت ظاهر و باطن) . پس هر کدام الِف، الِف، الِف می‌شوند و در ابجد عدد کاملند که می‌شود 111 که در واقع کلّ اعداد و طبق مطالب بیان شده در اول درس ، کلّ حروف را دربردارد یعنی هر کدام 3 می‌شود که با جمع 3 تا 3 ، عدد 9 ظاهر می‌شود{9=3(الف=111) +3 (الف=111) + 3(الف=111) } پس کلّ حروف و اعداد ، ظهور پیدا می‌کند.

درضمن اینکه اگر 3 تا 3 را کنار هم بنویسیم ، 333 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه اربعین است که حقیقت طهارت به وجود این عزیزان جاری و ساری است. دیگر اینکه درباره وجودهای مبارکشان آیه تطهیر نازل شده است(آیه 33 سوره مبارکه احزاب).عدد 40 در عربی اربعین می‌شود و همانطورکه می‌دانید حقیقت خلقت در باطن 40 (=م) و 4 تا 10 تا یا 4 روی 10 ، در تمام هستی ظهور داشت و در واقع حقیقت بهار، حیات و بهشتند{در کتاب گنج الف کاملا توضیح داده شده است}. اما عدد ابجد کلمه اربعین=333 است{ عدد 333 اینطور معنی می‌شود:33+300 که 300 برابر با عدد ابجد حرف ش است که صفتش افشاکنندگی است و 33 ، برابر با جایگاه عددی کلمه آب بصورت بسیط (الف+با) و حقیقتِ آیه تطهیر(آیه 33 سوره مبارکه احزاب؛ سوره 33 قرآن مجید) است. پس 333 یعنی افشاکننده‌ی طهارت وجود مبارک 14 معصوم(ص) در دنیا و آخرت} .

جمع ارقام 333می‌شود 9 (9=3+3+3) و اگر در هم ضرب شود 27 می‌شود (27=3×3×3) و برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است که پیامبر(ص) عبدالله خالص است ، روز 27 رجب مبعث وجود نورانیش در سنّ 40 سالگی است. درحقیقت جان اربعین ، عالم را تطهیر و در ولایت مطهّرین یعنی چهارده نور مقدس(ص) است و ثبوت نورانی ظهور حق در دنیا بوجود ولی الله الاعظم چهاردهمین معصوم(ص) اظهار می‌شود و عالم دنیا از تمام گناه‌ها ، رجس‌ها و پلیدی‌ها ، پاک و تطهیر می‌شود.

جایگاه عددی کلمه اربعین=63 می‌شود که برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است. خانم زهرا(س) که مغرب عالم است وجود مبارکش ظرف افول انوار رسالت و ولایت است در جایگاه عددی کلمه مغرب که 63 می‌شود! همانطورکه در جمع ارقام عدد ابجد کلمه اربعین به 9 رسیدیم(9=3+3+3) ، جمع ارقام جایگاه عددیش هم 9 می‌شود(9=3+6). درواقع باطن 40 می‌شود 9!!!

آیا جالب توجه نیست که پیامبر(ص) باید برای تولد دردانه خلقت ؛ فاطمه زهرا(س) چهله نشینی کند و او در عالم خلقت ، بلوغ 9 را جلوه می‌دهد : 9 سال در خانه رسالت و 9 سال در خانه ولایت. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

*عدد 9 در کلمه مبارک قرآن

عدد ابجد کلمه مبارک قرآن=351 که جمع ارقامش 9 می‌شود بنابراین خود، مضربی از 9 است . حال با معانی گفته شده از نظر عددی ، پیروان قرآن باید افتخار کنند که قرآن بر تمام کتب آسمانی غلبه دارد و تمام محتوای کتب آسمانی در قرآن قرار دارد و حتی تمام عالم در قرآن غرق است. شاید بتوان اینطور معنا کرد: مگر نه اینکه جایگاه عددی حروف نُه=19 بود که 19 برابر بود با عدد ابجد گنج  واحد جلّ‌عظمته در سرّالاسرار خلقت که اولین ظهور الهی است . اگر دقت کنید: 1)جایگاه عددی نُه=19=واحد   2)جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شود که 0+1= 1 که همان واحد است ، در نتیجه همانطورکه پیامبراکرم(ص) فرمود: الواحد لا یصدر الا الواحد. همه‌ی عددها به یکِ خدا برمی‌گردد و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:"انّا لله و انّا الیه راجعون" . پس تمام راهها از اوست و به او ختم می‌شود و این همان دایره بندگی است.

پس قرآن در عدد 9 ، درجه‌اش نسبت به تمام کتب آسمانی ، یک است{عدد ابجد یک=30=تعداد جزءهای قرآن}. اعجاز قرآن ، کلام الله بودنش است و اینکه محفوظ از تمام وسواس‌ها و خنّاس‌هاست و خداوند حفظش را تضمین کرده است و خداوند بهترین حفظ کننده است. در ضمن اینکه از عالم کنز الهی به یک معنا تمام گنج ، قرآن است (سوره مبارکه انعام آیه 59 )

امیدوارم خوب دقت کنید و اینجا عظمت عدد  9 و 19(=نُه) را مشاهده کنید! به قول یک نویسنده مسیحی: به عدد 9 اگر رسید دیگر هیچ عددی نمی‌تواند از سلطه آن بیرون بیاید. پس خلقت عالم در حقیقت 9 ظهور کرده است. امیرالمؤمنین علی(ع) در دعای کمیل می‌فرماید:"و لایمکن الفرار مِن حکومتک" (این معنای سلطه ولایت مطلق خداوند متعال است که در ظهور ، ولایت چهارده معصوم (ص) الی یوم القیامت است) از حکومت خدا به هیچ وجه نمی‌توانی بیرون بروی که تو خود ، مملوک آن مالک هستی.

همانطورکه در قسمت قبل بیان شد ، اینجا هم باید متذکر شوم که باطن 40 می‌شود  9 !!! پس قرآن که حقیقت طهارت است {آیه79 سوره مبارکه واقعه:لایمسّه الا المطهّرون} ، بلوغ تمام کتب آسمانیست و حتی تمام عالم در قرآن ، غرق است!

*عدد 9 در نماز

در احکام نماز در قسمت شکیات ، 23 شک داریم که به 6 تای آن نباید اعتنا کرد ، 8تای آن باطل و 9تای آن صحیح است. شرط صحّت شک این است که در نماز 4 رکعتی باشد که گفتیم در عالم سرّ ، عدد 4  ؛ جمع کننده و ظهور دهنده گنج الهی بود در واقع 10=4+3+2+1 یعنی باطن 10 را ظاهر کرده که همان 4 روی10 است. خوب دقت کنید! گفتیم 9 در بطن ده است ، پس 9 شکّ ِصحیح در واقع در نماز 4 رکعتی به شرط تمام شدن کامل دو رکعت اول و بعد از اکمال سجدتین یعنی در شرف رکعت سوم است ، پس باید کاملا در عدد 4 مستقر شده باشد ، اینجا عدد 9 روی 10 ظاهر می‌شود که 19 ، جایگاه عددی نُه می‌شود که بلوغ اعمال از حسب ظاهر هم باید کامل باشد. اینجا در اصلاح عمل به شرط باطل نکردن نماز ، نماز صحیح و سالم می‌شود.

*عدد 9 در سجده

همانطور که قبلا ذکر شد عدد ابجد نوزده به حروف 72 می‌شود (نُه=19) که برابرعدد ابجد کلمه سجده است(نوزده=72=سجده). جمع ارقام 72 هم 9 می‌شود یعنی سجده ، بلوغ تمام عبادات است {البته منظور ، سجده واقعی به درگاه باری تعالی است}. پس سجده(=72) هم محتوی کامل 7 تا 2 تا =14 تاست و هم 19(سجده = نوزده) جایگاه عددی نُه است. بنابراین در تمامِ اعمال شبانه روز انسان ، ساجد است زیرا بنده‌ای که در تمام احوالات ، بنده‌ی خالص مولای خود است و دائما از قلب ، چَشم می‌گوید یعنی دائما در سجده است و هر لحظه در باطن 19 و خوشا به حالش در بلوغ نُهِ عمل ، برای پروردگارش عبادت کامل انجام می‌دهد!"خوشا آنان که دائم در نمازند".

پس تمام عالم در سجده غرق شد {ولله یسجد ما فی السموات و ما فی الارض مِن دابّة و الملائکة و هم لا یستکبرون ؛ آیه49سوره مبارکه نحل} و همه‌ی مخلوق به ولایت امام معصوم(ص) ، در تسبیح و تقدیس خداوند منّان غرق هستند{سبّح لله ما فی السموات و ما فی الارض...؛ آیه 1 سوره مبارکه حشر} و عدد 72 هم در جمع ارقام ، 9 می‌شود که بلوغ بندگی ، سر به سجده محض خالق یکتاست. و  در تمام مخلوقات ، ذره‌ای نافرمانی دیده نمی‌شود.

*اینطور تعریف می‌شود که عدد 72 ، تنها عددی است که می‌تواند عدد ابدیت را تقسیم کند (همانطور که ما دائما در 7 روز هفته غرق هستیم و ایام هفته به 14 نور مقدس(ص) تعلق دارد). اینکه می‌تواند تا زمانی که عدد ، نشان دهنده‌ی ابدیت است (ادامه دارد) به موجودیت خود ادامه دهد. و در عین حال در جمع ارقامش موجب پیدایش عدد 9 گردد (9=2+7) که پایه و اساس تمام محاسبات مادی و معنوی و ساختمان بندی کامل و کلی محسوب شود ، یعنی همان معنی سجده =72=نوزده =جایگاه نُه ، که حیات بشری به آن بستگی دارد و افکار و اندیشه بشری در آن قادر به بیان خود است.

هر کس که بندگی خدا را قبول کرد ، از قید بندگی همه‌ی غیرها آزاد می‌شود و این به بلوغ رسیدن و به کمال رسیدن عدد 9 تکلیف بندگی اوست. پس در واقع نُه یعنی نَه به تمام بدی‌ها و خامی‌ها و ناخالصی‌ها و نُه یعنی بلوغ تمام خوبی‌ها و رسیده شدن‌ها و بلوغ تکلیف رسیدن و خوب بندگی خدا را کردن و خالص شدن.انشاءالله

*عدد9 در دایره زندگی ظاهری

اولا عددِ زوایای یک دایره‌ی کامل 360 درجه است که در جمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=0+6+3). پس ، از چرخش همه‌ی عوالم ، 9 حاصل می‌شود و در نهایت طواف گرد رضای خدا ، انسان را به بلوغ 9 می‌رساند. جالب است که هر حاجی در اعمال حج ، 7 دور به گرد خانه خدا طواف می‌کند(2520 =360×7) و 9= 0+2+5+2 که در واقع نشان دهنده بلوغ 9 می‌باشد پس می‌توان گفت 7 تا 9 تا که 63 می‌شود که دوران زندگی پر برکت پیامبراکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) (رسالت و ولایت) ، 63 سال می‌باشد. در حقیقت این بزرگواران در جایگاه حقیقی خود در دنیا یعنی جایگاه عددی کلمه اربعین(=63) ، دنیا را به کمال تمام کردند ؛ معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند و در بندگی خداوند متعال به قربانگاه رفتند و آنچه داشتند در طواف خداوند ، قربان کردند؛  در کمال بلوغ 9 متولد شدند ، زندگی کردند و به شهادت رسیدند و به بلوغ 9 محشور می‌شوند.

عدد ابجد کلمه اربعین=333(9=3+3+3) و جایگاه عددیش=63(9=3+6)است. پس حاجی واقعی با طوافش به عدد 63 ، جایگاه حقیقی طهارت یعنی اربعین عمر خود می‌رسد و آنگاه که به قربانگاه می‌رود در اصل ، خودِ حیوانیت خود را ذبح می‌کند تا  ادامه‌ی زندگیش با صورت و سیرت انسانی بماند.انشاءالله

*عدد 9 در اسم انسان  

کلمه‌ی انسان یکی از زیباترین و پرمحتواترین اسماء خلقت پروردگار عالم است و 5 حرف دارد ، عدد ابجدش 162 است که جمع ارقامش 9 (9=2+6+1) می‌شود بنابراین بر تمام اعداد و ارقام و حروف عالم سیطره‌ی وجودی دارد. چنانچه پروردگار مهربان ما در کلام کریمش می‌فرماید: ما همه آسمان‌ها و زمین را در تسخیر انسان قرار دادیم. و انسانی که بلوغ همه‌ی خلقتش است را برای عبادت و بندگی خودش قرار داد(البته به اختیار) و انسان را مقام ازلی و ابدی عنایت فرمود و تنها مخلوقی است که لیاقت انس و رسیدن به عالم قرب خداوند را داراست(به شرط اخلاص). و جایگاه عددیش 45=عدد ابجد کلمه آدم(ع) است که این همان حقیقت گنج خلقت است که انسان کامل ، منظور خلقت است ، در ضمن جمع ارقام 45 هم 9 می‌شود (9=5+4) ، یعنی تمام انسان‌ها در جایگاه خلقت جسمانی در دنیا ، ذریه‌های حضرت آدم(ع) هستند و نُهِ (9) وجود او برای همه ، حکم پدر را از نظر جسمانی دارد و به همین منوال وجود خانم حوا(س) ، مادر جسمانی همه‌ی انسانهاست.

عدد ابجد انسان (=162) برابر عدد ابجد کلمه‌ی آسمانی است که انسان وجودی است آسمانی (عالم آسمانی هم به عدد 9 به تمام عوالم احاطه دارد ). اگر عدد 162 را بر9 تقسیم کنیم 18 می‌شود . تمام دنیا تا آخرت 6 منزل معنا شده (صلب پدر ، رحم مادر ، دنیا ، قبر، عالم برزخ ، عالم قیامت). منزل دنیا ، 18000 منزل است و برای هر انسان در قسمت بندی 9 گانه‌ی اسمش به عدد 18 ، هر عدد یک آن 1000 تا  1000 تا برایش حساب می‌شود. و عدد 18 برابر با عدد ابجد نام مبارک (حی) خداوند قادر متعال و سنّ مبارک خانم فاطمه زهرا(س) و جایگاه عددی نام مبارک آدم(ع) است که در جمع ارقامش برابر 9 می‌شود. پس انسان کامل در حقیقت بلوغ خلقتی نُهِ وجودش بر تمام مخلوقات دنیا و آخرت ، ولایت کامل دارد و احیا کننده همه مخلوقات و مخصوص احیاء تمام احکام و اعمال و آخرت انسان است.

پس عدد ابجد کلمه انسان(=162) چقدر زیباست که او می‌تواند بنده‌ای باشد که عمل به آیات مبارک قرآن کند و قرآن را بفهمد! چراکه عدد 100 برابر حرفِ (ق) و قاف یعنی نگهدارنده است و 62 برابر با عددابجد نام مبارک حمید پروردگار عالم است ، پس انسان ، نگهدارنده‌ی حمد الهی است با عبادت و بندگی.

*خوب است بدانید انسانی که جمع عددش 9 است یعنی چه؟ یکی از زیبایی‌هایش این بود که جایگاه عددی نُه =19 می‌شد و حقیقت 19 ، به گنج نام مبارک پروردگارعالم ؛ واحد (=19) می‌رسید. حال منظور را چگونه درک می‌کنید؟ آیا برنمی‌گردد به معنای "الواحد لا یصدر الا الواحد" ؟! و این وجود انسان کامل است. پس در حقیقت در دنیا ، فقط انسان است که می‌تواند مورد خطاب کلام الهی قرار بگیرد و فقط انسان است که توفیق اختیار در اعمال خود را دارد و خداوند ربّ العالمین در سوره مبارکه بقره آیه 256(آیت الکرسی) می‌فرماید:"لا اکراه فی الدین" در انتخاب دین هیچ اجبار و اکراهی نیست ، هر کس باید با رضای دل ، بندگی پروردگار عالم را انجام دهد تا به مقام رضا به رضای خدا برسد و در آخرین نفس‌های عمر به میعادگاه حق با دعوت نامه‌ی "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة " برسد(آیه 27و28سوره مبارکه فجر).

دیگر اینکه در مقام رسیدن به بلوغ 9 کمالات بندگی ، در واقع باید عدد 9 انسان شدن را از خداوند کریم دریافت نماید. آنگاه همانطور که نوزاد در دنیا بعد از 9 ماه کامل بدنیا می‌آید و تولد پیدا می‌کند و حیات جدید خود را در دنیا دریافت می‌کند ، انسان مؤمن هم در بلوغ عمر دنیائیش در گذران عمر به عدد 9 باید به مقام شهادت فی سبیل الله نائل شود. که پروردگار عالم می‌فرماید:حساب نکنید انسانی که در راه خدا کشته شد مرده است {یعنی آنقدر بالغ شد که فهمید باید در قربانگاه با اراده و نیت قلبی ، خودش لباس حیوانیت را از جان خود جدا کند} بلکه زنده است زیرا او با صورت انسانی بدون ظلمت حیوانی وارد عالم قرب می‌شود ، پس متولد می‌شود و خداوند می‌فرماید نزد من روزی می‌خورد ، پس مرده نیست! چون مرده غذا نمی‌خورد ولی شهید زنده است و رزقاً حسناً نصیبش شده است. چرا گفتیم به بلوغ 9 رسیده؟ زیرا:

  1. همانطورکه جنین 9 ماه در شکم مادر است تا سالم و کامل بدنیا بیاید ، به عدد 9 بلوغی هم باید در رحم دنیا بسر ببرد(اما در این بلوغ شاید راه صد ساله را یک شبه طی کند!)

2 )در جایگاه عددی نُه ، به عدد 19 رسید یعنی از حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که محلّ بسمل شدن است گذشت و در آیه‌ی مبارک شهادت فی سبیل الله جایگزین شد. عدد ابجد کلمه شهید=319 است 300=عدد ابجد حرف(ش) که افشا کننده است و عدد 19 هم که جایگاه بلوغ عدد 9 است. پس در زمان شهادت فی سبیل الله ، مؤمن به جایگاه بلوغ 9 متولد می‌شود و 19 وجود خود را افشا می‌کند . درضمن اینکه یک انسان اگر به مرگ طبیعی بمیرد باید اول او را غسل دهند و کفن کنند ، کارهای تدفین را برایش انجام دهند و توحید و معاد و نبوت و نام مبارک چهارده معصوم(ص) را تلقین بخوانند. اما شهید به عدد 19 ، از حروف نام پنج تن(ص) هم که خود 19 حرف است به عنوان شیعه و امت گذشته. دیگر اینکه عدد ابجد شهید =319 که اگر ارقامش را جمع کنیم 13 می‌شود (13=9+1+3) و عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف) است که عدد ابجد (م)=40 می‌باشد. یعنی او به یک طرفة العین از عالم سفل به عالم اسرار طهارت(40) و از آنجا به قرب الهی انتقال داده شد {پس به طهارت رسید و قابل حضور در عالم قرب شد}.اللهم الرزقنا

پس بلوغ 9 پیداکردن ، وظیفه ماست که کمتر کسی به این درجه می‌رسد چون ما هنوز خودمان و نعمت‌های وجودیمان و عنایات مولایمان را نمی‌شناسیم. {ائمه معصومین(ص) راه به بلوغ رسیدن را به ما یاد دادند}.

نکته: انسان از بدو تولدش در حقیقت نُه یعنی  به جایگاه 19 متولد می‌شود . پس تمام سلول سلول بدنش 9 است و هر نفسش گذر از 19  است. در زمانی که انسان به سنّ بلوغ می‌رسد پروردگار عالم قابلیت ورود در ساحت پاک طهارت بندگی خودش را به او می‌دهد. آنگاه تازه به عمل و حقیقت عمل بلوغ یافته احکام منوّر می‌شود. و زندگی او برای هر نفس جهاد فی سبیل الله را طی مسیر می‌کند و با قربان کردن نفس حیوانی (دل هوای نفسی) به بلوغ رسیدن به کمال انسانی زندگی آخرتی او برایش هر لحظه در دنیا با هر نفسش نو ، زده می‌شود. یعنی بهار در بهار(نور علی نور).

3)پروردگار عالم درحالیکه تمام قرآن را ، حقیقت انسان کامل قرار داده ‌است ، اما سوره‌ای را هم به نام انسان ، فرموده‌ که عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 98 است و در شهر مدینه نازل شده است(این سوره مدنی است). خیلی زیباست که عدد ابجد کلمه نماز=98 است و حقیقت نماز، انسان کامل است. دیگر اینکه در تمام دنیا از لحاظ باطنی ، فقط یک شهر متمدن است و آن شهر النبی ؛ مدینه است . پس انسان ، سوره مدنی است! خداوند متعال مکه را با تمام عظمتش ، امّ القری می‌نامد. همه‌ی دنیا ، قریه است یعنی دِه و فقط مدینه ، شهر است و کلید و مفتاح دارد. هر کس بخواهد وارد شهر نبی شود باید از درِ ولایت امیرالمؤمنین علی(ع){خودش و فرزندان نورانیش(ص)} وارد شود. پیامبراکرم(ص) فرمودند: انا مدینة العلم و علیّ بابها. انا مدینة القرآن و علیّ بابها.

عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه انسان در قرآن کریم ، 76 است و مشتمل بر 31 آیه است که 31 برابر با عدد ابجد لا یعنی نَه (مجرای توحید؛لا اله الا الله است) می‌باشد. 76 ، برابر با عدد ابجد کلمه‌ی عبد و جایگاه عددی آن 22 است که 22 = یاهو و هم برابر با جایگاه عددی کلمه طلا به عدد ابجد 40 است و40 ، عدد خالص شدن است. چرا طلا ارزش و بها دارد؟ زیرا خالص است و اگر سال‌ها هم بین لجن و مواد دیگر بماند ، هرگاه خارج شود هرگز اصلیت خود را از دست نمی‌دهد(با ارزش است) و همیشه قیمتش به روز است و بهای خود را داراست و هیچگاه بی‌ارزش نمی‌شود و زینت دست و صورت و گردن انسان‌هاست .

سوره 22 قرآن کریم(از لحاظ نوشتاری) ، سوره مبارکه حج است و بیست و دومین قسمت جغرافیایی کره زمین ، مکه است. حال بسنجید که انسان در جایگاه واقعی خود چقدر ارزشمند است که خداوند متعال به او اینگونه ارزش و بها داده‌است؟!

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۳۱
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

علم عدد و حروف

علم عدد ، پایه مهندسی است و عدد ، روح حروف است و چون روح ، بسیط است ازلی و ابدی است. علم عدد یعنی علم ارزش عددی حروف ، که در فرهنگ‌ها و ادیان شرقی و غربی پیشینه‌ای دیرینه دارد و از آن به نام سیمیا یاد شده است که جزء علوم غریبه است .

اساس علم عدد بر این مفروض است که عدد ، مفروض ذهنیت انسان نیست. بلکه عدد از عالم سرّ الهی به اراده و مشیت پروردگار عالم ظهور و بروز پیدا کرده‌است. و عالم عدد ، روح گنج  و کنز الهی است .چنانچه پروردگار عالم اولین ظهورعدد را خود آغاز کرد و فرمود: "قل هو الله احد" به پیامبر بزرگوارش فرمود: بگو او خدای "احد" است . او خود را به یگانگی و عدد "یک" معرفی فرمود که مخصوص خودش است و هرگز تعدد به خود نمی‌گیرد. اما هنگامیکه می‌خواست گنج ذات اقدس خویش را به مخلوقاتش معرفی کند تا خود را بشناساند، برذات خود جلوه فرمود و به نام مبارکش "واحد" ، تجلی و ظهور فرمود.

عدد ، در واقع نشان دهنده‌ی معارف هر مخلوقی است که درباره‌ی آن صحبت می‌شود و چنانچه از معنی عدد برمی‌آید عدد ، کثرت را در بردارد چنانچه محتوی را تا بی‌انتها می‌کشاند و نتیجه‌ی آن، رساندن به کمال و هدف خلقت است .

بنابر کلام مبارک پیامبرگرامی حضرت محمد(ص) که فرمود: عدد ، روحِ حروف است(حروف ، غالب جسمانی کلام هستند و عدد ، روح حروف آن کلام است) پس روح ، جاودانه و تعالی پذیر و در نهایت ، قیّم حروف می‌باشد و حروف را قیام و قوام می‌دهد و همان‌طور که هر حرفی مَلکی دارد ، ملکوتِ حروف است که معنی را شامل می‌شود و معنی است که محتوای استعداد خود را ظاهر می‌کند و در عین حال عوالم در ملکات علیا و سفلی در معنای حروفی ظاهر می‌شوند و معماهای انسان‌ها را حل می‌کنند.

پس کلام درعالم بالا نور است و غالب ندارد ، همه‌ی عوالم صورت باطنی حروف هستند و حروف ، تمام عالم را پُر کرده‌است زیرا هر جا تجلی اسماء و ظهور ملکوتی است ، حروف آنجا حاکم است.

کلمه‌ی عدد ، یعنی زایش و تزاید و متعدی شدن و ریشه‌ی استعداد است. کلمه عدد همان‌طور که گفته شد برای کلام ، روح است. برایش اندازه و مقدار نمی‌توان گذاشت و دائم در کثرت است پس مقامش روحِ ذکر و حرف ، در مقام ظرف ذکر بیان می‌شود و در دنیا با شکل حروف ، جسمیت آنها ظاهر شده و با بیان علم ابجد عدد و جایگاه مقامی حروف مثل زُبُر و بینه مشخص شده است . بنابراین علم عدد ، تعدد و کثرت را شامل می‌شود.

عدد ابجد کلمه عدد=78 که برابر عدد ابجد اسم مبارک حکیمِ پروردگار عالم است و عدد ، باطن حکمت اوست. زیرا به حکمت بی‌نقصش عالم را در چهارچوب نظم کامل و خالص آفریده است. توجه کنید! خداوند متعال در 29 سوره مبارکه قرآن حروف رمز مقطعه را قرار داده است و این حروف در مجموع 78 حرف است؛ برابر عدد ابجد کلمه (عدد) و (حکیم).

حروف ، ملکوت اعمال مقبول است که به صورت مصالح ِ آن چهارچوب حدود قرار می‌گیرد.حروف ، عرض زندگی و عدد ، طول آن است . عدد ، حدید و حروف ، ساختمان و بنای عمل می‌شود!

پس مهندسی باید طبق مهندسی خلقت انجام شود. چنانچه خداوند کریم انسان را اشرف مخلوقاتش قرارداد و تمام عوالم را در وجودش نهادینه فرمود. حضرت علی(ع) می‌فرماید: فکرنکن که تو یک جرم صغیری بلکه تو عالم کبیری.

خوب دقت کنید! اول: باید عدد را بشناسیم . دوم: عرفان عدد را بتوانیم در مجرای صدق،علامت گذاری کنیم که همان حفظ حدود الهی است . سوم: قرار دادن حروف (در جایِ خود) که به منزله‌ی مصالح ساختمان هستند. و باید برطبق عمل صادقانه و خالصانه (به شرط رضا که امر باطنی و قلبی است) انجام شود زیرا عمل ظاهری ، قبول درگاه خداوندی نمی‌شود .

همیشه کلمه با عدد همراه است. پیامبر(ص) فرمودند: عدد ، روحِ حرف است. پس اگر کلمه بدون روح باشد ، معنا و مفهوم خود را نمی‌تواند نشان دهد. امروزه هرکس که متولد می‌شود فورا برای او تاریخ ثبت می‌شود به ساعت و دقیقه حتی ثانیه! درواقع عمر ، در زندگی او شروع می‌شود و عدد ، به وجودش جاری می‌شود. رشد و به کمال رسیدنش هم ، روی رسیدن به درجات عددی عمر اوست یعنی در هر روز زندگیش باید تغییرات و رشدش چگونه باشد که اگر با همسالان خود ، مطابقت نداشته باشد ، عقب می‌افتد و باید به پزشک مراجعه کند و درمان شود ، اگر هم از همسالان خود جلو بیفتد یعنی او استعدادهایی مضاعف دارد و شاید نابغه باشد ، پس باید شناخته شود و سریع‌‌تر برای او وسایل پیشرفت را مهیا کنند . پس در واقع ، عدد است که شخصیت و موقعیت  انسان را در هر زمان و هر مکان درجه‌بندی می‌کند. حتی خداوند متعال در آخرت ، بهشت را 8 درجه و جهنم را 7 درَک قرار داده یا در دنیا 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و ... خلق فرمود.

مفهوم جایگاه عددی در حروف الفبا

در تحقیقات به عنایات پروردگار عالم به جایگاه عددی حروف در 28 حرف دست پیدا کرده‌ایم که در جایگاه اعداد در الفبا ، اعداد از 1 تا 28 می‌شوند و در مقابل حروف توازن خود را نشان می‌دهند(28 حرف به ترتیب الفبای ابجدی که با الف شروع و به غین ختم می‌شود:ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ) و در واقع خاصیت و مقام ظهوری و معنای حروف از جایگاه دریافت می‌شود. مثلا حرف غ = 1000 در جایگاه عددی 28 می‌شود.(رجوع شود به جدول اول کتاب)

اما نکته مهم این است که اگر ارقام 28 را جمع کنیم 10 می‌شود (10=8+2) این خود ، نمایشگر اصل عدد است . از عدد یک تا 10 ، عدد ابجد و جایگاه عددی حروف با هم مساوی هستند مثلا حرف الِف که عدد ابجدش یک است جایگاه عددیش هم ، یک است . پس حروف ابجد ، هوز ، حطی عدد ابجد یک تا ده را به ترتیب دارند که با جایگاهشان مساوی است. این ده حرف و ده عدد ، رمز حروف الفبا هستند و گنج عشر و تمام زیبایی‌های معارف را در خود جمع کرده‌اند بطوری که عدد 10 ، تمام زوج‌ها و فردها و تمام جنسیت‌ها یعنی مؤنث و مذکر را در خود دارد و عددی بسیار کامل و جامع وعجیب است !

و هر حرفی به عدد ابجد 20 تا 1000 در 28 حرف  صاحب جایگاهی است که جمع ارقام آن با جمع ارقام عدد ابجد آن یکی می‌شود. مثلا عدد ابجد حرف (ت)=400 است که در جمع ارقامش 4 می‌شود(4=0+0+4) و جایگاه عددی حرف (ت)=22 است که باز هم جمع ارقامش 4 می‌شود(4=2+2) { نکته : در هر کلمه‌ای جمع ارقام عدد ابجدش با جمع ارقام جایگاه عددی آن (درنهایت) مساوی می‌شود}

*در نتیجه اعداد 1 تا 10 به ما نشان می‌دهد که وقتی به 10 رسید اگر ارقام 10 را جمع کنیم یک می‌شود(1=0+1) پس ، از یکِ خدا آمده‌ایم و به یکِ او برمی‌گردیم. آن روز که آمدیم پاک و سفید و بی غلّ و غش بودیم ، خوش به حال کسی که در برگشت هم به همان حال عود کرده باشد. این سخن گهربار حضرت علی(ع) است که هر روزی که گناه نکردید عید واقعی شماست. یعنی گناه نکردن ،عود کردن به طهارت اولیه خودمان است و این عیدی بزرگ است. روز قیامت چه بخواهیم و چه نخواهیم همه به یکِ وجود خودمان با تمام کوله بار می‌رسیم. آن روز خودمان هستیم و حساب و کتاب که به ما عود می‌کند و آن روز ، روز معاد است !

نکته قابل ذکر دیگر اینکه تمام اعداد عمر ما که کلّ کثرات ظاهری و باطنی و نفسی و مالی و اولادی و . . . را در خود دارد اگر با هم جمع شود و باز هم جمع شود در جواب به عدد یک رقمیِ 1 تا 10 برمی‌گردد که همان سرّ وجود است : "کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال والاکرام" (سوره مبارکه الرحمن آیات 26و27)

تعریفی از صفرِ وجود

ازلحاظ علم ریاضی هنوز تعبیر و تفسیر صحیحی از لایتناهی در دست نیست. علت این نقص در ریاضیات از این بابت است که محدود نمی‌تواند وصف نامحدود نماید. از تعبیرهای بسیار زیبایی که از بینهایت شده است و هنوز علم ریاضی نیز نتوانسته از لحاظ نظری آن را تطبیق نماید تعبیری است که در رساله شریفه صالحیه توسط حضرت نورعلیشاه ثانی آمده است که می‌فرماید: "لایتناهی دوایر است و مرکز نقطه است و دایره نقطه جواله موهومه است".{ جواله ؛ تهِ گودترین نقطه‌ی هستیست که محلّ روزی و اسرار و گنج همه‌ی مخلوقات است}.

این تعبیر از دیدگاهی می‌تواند بر این مصداق قرارگیرد که حرکت ازمبدا صفر شروع و به لایتناهی که می‌رسد، رجوع به مبدا صفرمی‌کند. چون خصوصیت هر نقطه روی دایره ، آن است که مبدا حرکت و مقصدِ آن بر روی هم واقع است. تعبیری عرفانی از این موضوع به معنی این است که مبدا و معاد (محلّ عود و برگشت) برهم قراردارند. هو المبدا و هو المعاد.

از لحاظ ریاضی این نتیجه را می‌توان برداشت نمود که صفر بر بینهایت منطبق است. اگرچنین باشد پس مجموعه اعداد که ظهور دارند و بین صفر و بی نهایت واقعند کجا می‌توانند قراربگیرند؟! زیرا که هر وقت از صفر دور شویم به بینهایت نزدیک و هر وقت به سمت بینهایت می‌رویم از صفر دور می‌شویم. پس بُعد و قرب از صفر و بینهایت وقتی منطبق برهم هستند چه معنایی می‌یابد؟!

در دایره از دو مسیر از مبدا می‌توان به معاد که به معنی همان محل بازگشت است رسید. در مسیر اول اگر حرکت اتفاق نیفتد مبدا بر مقصد منطبق است ولی وقتی حرکت و سیر پیش آمد باید دور لایتناهی زده شود تا از مبدا به معاد رسید.

نقطه مبدا در ریاضیات به صفر تعبییر می‌شود و از صفر به بینهایت ، لزوماً احتیاج به تکثیر عدد مبدا دارد ولی هر مضربی از صفر، باز صفر است پس صفر از خود نمی‌تواند تکثیر یابد ، کیفیت صفر از لحاظ علم اعداد قابل وصف نیست! چون همانند بحر بی کرانِ لا می‌ماند که با هر عددی همراه و پنهان است و با هرعددی جمع می‌شود و در هرعددی هست(این همان تجلّی‌گاه الفِ وجود است) ولی در مقدار آن عدد ، اثر و تاثیری ندارد. در هر عددی ضرب شود باز خودش(یعنی صفر) می‌شود. با هر عددی و در هر عددی هم هست ولی در اخفاء و پنهان می‌باشد.

صفر را از لحاظ عرفانی می‌توان به ذات اقدس تعبییر نمود که نه قابل وصف است و نه قابل درک و در عمی مطلق است. در قرآن کریم به این وجود ، گاه با (هو) یا (هُ) که ضمایر اشاره به غایب است اشاره می‌شود. گر چه این غالب عمومیت تام ندارد زیرا که ظرف کلام کفایت تمام بیان را نمی‌کند و در بسیاری از آیات با استفاده از این ضمایر، اشاره به الله نیز شده که اسم اعظم و مظهر ذات (هو) است. به عبارتی هر وقت منظور اشاره به ذات الله است ، هو استفاده می‌شود و هر وقت غرض اشاره به ظهور ذات است ، الله (جلّ‌جلاله) بکار برده می‌شود. در آیه "قل هو الله احد" اشاره به ذات الله است و آیه "هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن" اشاره به ظهور ذات در الله دارد.

برگردیم به اعداد بین صفر تا بینهایت. در اشراق دیگری می‌فرمایند: "تکثیر عدد مبدأ ، از واحد است". با ظهور صفر در عدد یک که به اصطلاح ریاضیدانان منشاء اعداد طبیعی است ، کلیه اعداد که تعداد آنها بینهایت است وجود پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر «یک» ، مظهر «صفر» است در مجموعه اعداد. از لحاظ عرفانی می‌توان عدد یک (الفِ وجود) را ظهور ذات در اسم مبارک اعظم باریتعالی دانست یا به عبارت دیگر عدد (یک) اسم مبارک الله جلّ‌جلاله (همان سِرّ الاسرار، گنج یا کنز اللهی، الفِ وجود است) است که خلقت تمام اعداد و حروف ، از اوست.

درکلام کریمش می‌فرماید:"الحمدلله الذی خلق السمواتِ و الارضَ..."{ستایش و ثنا خدای راست که آسمان‌ها و زمین را آفرید...(آیه 1سوره مبارکه انعام)} و "الله الذی خلقَ سَبع سموات و مِن الارض مِثلهنَّ..."{خدا آن آفریدگاری است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمان‌ها(هفت طبقه) زمین را خلق فرمود...(آیه12سوره مبارکه طلاق)} در اینجا منظور اسم مبارک ربّ است چرا که فرمود:"یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً  کثیراً و نساءً..."{ای مردم بترسید از پروردگار خود؛آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن ، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن ، خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت...(آیه1سوره مبارکه نساء)} و فرمود: "ذلکم اللهُ ربّکم خالقُ کلّ شیءٍ لا اِله الا هو..."{همان خدا پروردگار شما و آفریننده‌ی همه موجودات عالم است و جز او هیچ خدائی نیست...(آیه 62سوره مبارکه غافر)}  و فرمود: "انَّ ربَّکمُ اللهُ الذی خلقَ السمواتِ و الارضَ فی سِتّة ایام..."{همانا پرودگار شما آن خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز خلق کرد...(آیه54سوره مبارکه اعراف)}  و... .

این تعبیر را می‌توان به این نحو بسط داد که ذات ، صفت ندارد اگر صفت می‌داشت قابل وصف می‌شد . پس خلقت مربوط به اسم اعظم است یا صفر خالق نیست بلکه خلقت از«یک = الفِ وجود » می‌تواند اعداد و حروف را شکل یا تغییر شکل دهد. با هر عددی جمع شود آن عدد را به سمت بینهایت که به تعبیر مذکور منطبق بر صفر است نزدیک خواهد گرداند.

"یک" ، همان ربی است که انسان را از مبدأ ذات به سمت معاد ذاتی خود می‌برد و این رب ، همان پرورش دهنده یکتا و واحد و «یک» است . یک از لحاظ ریاضی منشاء اعداد طبیعی و خود اولین خلقت است یا به بیان دیگر اولین شکل حروفی را هم به خود گرفته است و آن قامت الف «ا» است و خود ، خالق باقی اعداد و حروف است . بسیاری از فلاسفه قدیم یک را عدد نمی‌شمردند و تعدد واحد را اعداد می‌دانستند .

درهندسه ، صفر به نقطه تلقی می‌شود و حرکت آن ، ظهور خط است { امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: انا نقطة و انا الخط  ؛ که او هم نقطه زیر باء بسم الله است و هم خط مستقیم صراط حق } و تمام صور از خط خلق شده است.

در حساب ، جهت رسیدن به بینهایت به معنی منفی و مثبت بینهایت ، حد چپ و راست تعریف می‌شود که قابل تطبیق با قوس صعود و نزول است . تطبیق نام‌های مبارک « هو» و« الله » با « صفر» و « یک= گنج الف وجود» بسیار می‌تواند فراتر از مواردی باشد که در اینجا آورده شد . لازم است بدانیم که از مبدأ صفر وجود چگونه حرکت آغاز و از یک ، یعنی الف وجود و جمع اعداد ، عبور و آخرالامر آن در بینهایت بر صفر برمی‌گردد (انّا لله و انّا الیه راجعون).

* پس درس مهندسی خلقت به دایره رسید و دانستیم که همه‌ی مخلوقات در دایره ، محدود هستند و همه به حقیقت ظاهری و باطنی در شکل بسته و تقریبا به شکل دایره ، ظاهر شده‌اند. اشکال مثل مربع ، مثلث ، مستطیل و... هم محدود به خطوط بسته هستند (درواقع اشکال،درون دایره هستند). و چنانچه هر شکل و یا مخصوص دایره ، وقتی بخواهد رسم شود باید به همان نقطه که شروع شده ختم شود تا دایره یا اشکال دیگر، به شکل بسته شوند. پس دایره را یک شکل مقدس خوانده‌اند. پروردگار عالم درعالم سِرّ هم ، خلقت را از یک نور و از آن نور ، انوار مقدس پنج تن(ص) را خلق و ظهور داده است که در واقع نورٌواحد(ص) هستند که به پنج تن (ص) ظهور یافتند .

*نکته: در واقع پروردگار عالم از هر کلامش ، هزاران درس را به بندگانش می‌دهد و باطن اسرارش را فاش می‌نماید. از نگاه دیگری نیز می‌توان صفر را تعریف کرد که یک عظمت قوای بالقوه است که به لطف و عنایت خداوند متعال بالفعل می‌شود تا هر کس به قیمت و بهای حقیقی و شکل ظاهری و باطنی خود برسد. مثل جنین در شکم مادر که  بالقوه‌هایی که در نطفه است به صورت جنینی بالفعل می‌شود و بعد متولد می‌شود تا کودکی و جوانی و بالاخره تا انسان به بلوغ کمال (هم ظاهری و هم باطنی) برسد ، همینطور بالقوه‌های عملی است که بالفعل می‌شود! حتی تمام اعمال خالصانه در مجرای رضای خداست که در قبر و قیامت بالفعل ظاهرمی‌شود.

اما نکته این است که باید بدانیم خداوند متعال صفر را به عنوان فقر ذاتی به ما داده تا همیشه فراموش نکنیم که خودِ ما صفری هستیم که اگر در هر عددی ضرب شویم باز هم صفر می‌شویم! و اوست که به ما عدد می‌دهد تا صفر بالقوه از آن ذات غنی ، بالفعل ‌شود. مثل جنین که وقتی به بلوغ 9 (عددی) در شکم مادر رسید و رشد جنینی کامل شد ، به صورت نوزادی کامل به بلوغ نُه (به حروف ) بدنیا می‌آید که عدد ابجد کلمه نُه=55 و در جمع ارقامش 10 می‌شود (10=5+5) . پس ورودی تولد  ، عدد 10 است که صفرِ وجود در پیش عدد یک(فردیت) قرار می‌گیرد و از اینجا به بعد هر فرد (به وسعش) با رشد بدنی و بلوغ عقلی و فهمی ، بالقوه‌های وجوش را بالفعل کرده و به ظهور تعدد صفر جلوی یک ، تا بینهایت رشد می‌کند (. . . 100000 ). بنابراین ما به تنهایی هیچ هستیم و همه ، فقط و فقط اوست.سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر

تعریفی از عدد یک . عدد اول . عدد 37  (توضیح کامل در کتاب مهندسی خلقت)

شروع اولین حرکت یا ظهور و یا نقطه در ابداع خلقت که پروردگار عالم ، اولین ابداع خود را به صورت حروف ، ظهور داد که در بطن حروف چنانچه روح آن صورت باطنی است ، نوری خلق شد. پس اسماء الحسنی الهی ظهور و تجلی ذات اقدسش شدند که اسماء اعظم چهارده نورمقدس(ص) هستند{که به پنج نور مقدس (ص) و همه در یک نور که همان نورٌواحد(ص) است،می‌باشند} و همه‌ی آنچه خلق شده از همان نورٌ واحد(ص) است {طبق آیه 1 سوره مبارکه نساء: ... خلقکم من نفس واحده ...}.

اما ابداع ظهوری حروف در اولین حرف ، آغاز شد که حرف الف است و عدد ابجدش ، یک می‌شود ؛ سرآغاز ظهور ، پروردگار عالم فرمود: الواحد لا یصدر الا  الواحد. جز از مصدریت ذات اقدس خالق یکتا ، خلق نمی‌شود ، که ظهور الف شد ، گنج همه‌ی حروف و عدد یک با صورت کلمه‌ی اول ، مظهر ظهور تمام کنز الهی شد!

حرف الف ، طبیعت آتشی مشرقی دارد و در دسته حروف ناریه یا نورانی است و ملکش حضرت اسرافیل(ع) {ملک روح و جان دادن}  می‌باشد. جان وجودش ظُهر است ، سِرّش این که مسکن کلّ حروف است و حروف ، از آن جان می‌گیرند. الف ، مقام تجرد دارد و فرد است. الف ، اولین مخلوق و اشرف و اقدس و اقدم در حروف است و صفات ذات را به خود گرفته است.

عدد و حروف ، هرگز از واحدیت جدا نشده و به عنوان گنج الف ، همیشه با مؤلفه‌ی خود همراه است و خوانده می‌شود ، معرفی می‌شود ، هستی می‌گیرد و باقی می‌شود مثل حروف که خوانده می‌شوند با،تا،ثا،جا،حا...  یعنی همه از درون الف ، ظهور پیدا کرده‌اند. و همینطور در اعداد که یک ، واحد است و وقتی می‌خواهد بعد از عدد 10 نمایان شود مثلا عدد 11 ، می‌شود حادی عشر(حادی برابر یک و عشر یعنی 10 کنار هم می‌شود) یا 1001 که حادی الفه می‌شود و برابر عدد ابجد کلمه ارض و کلمه رضا است. یعنی همه‌ی اعداد هم ، ظاهر و باطن خویش را از در گنج الف وجود با مؤلفه‌ی خود (که عدد الفِ یکِ واحدیت است) ؛ همیشه کثرت خود را با وحدت وجود ، معرفی می‌کنند.

در واقع عالم به وحدانیت او خوانده می‌شود و همیشه عدد اول ، معیار همه‌ی اعداد است و همه‌ی  شئونات ، همه‌ی منزلت‌ها ، همه‌ی مراتب قبولی و مراتب وصال به مرتبه اولش (یعنی شاگرد اولش) قیمت و ارزش و بها می‌گیرد و جایگاه پیدا می‌کند.

پس پروردگار عالم ، هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. بنابراین سرّ گنج ظهور نام مبارکش ؛ واحد جلّ‌جلاله را متجلی فرمود و در گنج خلقت سرّ حقیقت محمدی(ص) ؛ مخلوق اول خود را ظهور داد و معرفی فرمود که او نیز ، هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و همه‌ی کثرت مخلوقاتش را از آن عزیزان ظهور فرمود تا بوسیله‌ی وجودهای اولِ آنها ، هرکس به وسع وجود خودش بتواند در معرفت و عبودیت خالصانه خداوند تبارک و تعالی به درجه اول برسد.

پس همانطورکه در ولایت معنی شد که نقطه‌ای در عالم نماند مگر آنکه در حقیقت ولایت خلق شده و ولایت بر آن سیطره ظاهری و باطنی و وجودی دارد. پس اسم مبارک اول هم در همه‌ی وجود ، مؤلفه اول است.

*حال می‌پردازیم به عدد واحد:

واحدجلّ‌جلاله ، اسم مبارک خداوندِ احد است. او که خود را در قرآن کریمش به احدجلّ‌جلاله معرفی فرمود{بسم الله الرحمن الرحیم. قل هو الله احد} این اسم مبارک پروردگار عالم در سوره توحید ، 2 بار ذکر شده است ؛ در اولین و آخرین آیه مبارکه این سوره ، یعنی از اول تا آخر ، فقط اوست : قل هو الله احد. و هرگز هم کفو و همتایی ندارد و نخواهد داشت :و لم یکن له کفوا احد .

 و نام مبارک احدجلّ‌جلاله ، مکنون است و مخزون. اوست که اولین تجلی خود را به نام مبارک واحد معرفی می‌فرماید که تمام اسرار کائنات و موجودات ، مظاهر و منابع و کثرات از بطنش خلق شده‌اند{آیه 1 سوره مبارکه نساء}.

*عدد ابجد کلمه مبارک واحد =19 می‌باشد و این عدد سرّ آفرینش و رمز اسرار در ظاهر و باطن عالم شد.چنانچه جمع اسامی مبارک پنج تن(ص) ، 19 حرف می‌شود {که پنج تن(ص) در یک نور ظهور کرده‌اند به نام نورٌواحد(ص)} و بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ، 19 حرف است { که بسم الله الرحمن الرحیم در سوره مبارکه حمد عدد یک را داراست ؛اولین آیه قرآن و فقط دراین سوره‌ است که بسم الله آن یک آیه شمرده می‌شود}.همچنین همه‌ی 114 سوره مبارکه قرآن در یک جلد کلام الله قرار دارد {جلد=37=اول=19=واحد}. و وقتی 114(تعداد سوره‌های مبارک قرآن) به 19 (عدد کلمه مبارک واحد) تقسیم می‌گردد ، به عدد 6 ظاهرمی‌شود : 6=19÷114  که جمع ارقام 114 هم 6 می‌شود (6=4+1+1) و  تمام عالم دنیا در 6 روز خلق شده است{آیه 4 سوره مبارکه حدید}. و سوره مبارکه حمد که یک است(اولین سوره قرآن مجید) به نام فاتحة الکتاب در جمع ترتیب نوشتاری(=1) و ترتیب نزولش(=5) می‌شود6 (6=5+1). پس 6، در عدد یک یعنی همان واحد در اعجاز قرآن به درجه‌ی یکِ همه‌ی معجزات الهی و یکِ اولین سوره(حمد) ظاهر شده است.

*حال خوب دقت کنید که گردش پرگار خلقت در دایره‌ی هستی ، از نقطه مبارک واحد که نورٌ واحد(ص) است دوباره در پایان به واحدیت خداوند تمام می‌شود. همانطورکه در سوره مبارکه توحید گفته شد که خداوند در اولین آیه ، خود را به نام زیبایش احد جل‌ّجلاله معرفی فرمود و در آخرین آیه هم به نام زیبایش ؛ احد جلّ‌جلاله تمام فرمود . اسم مبارک واحد به عدد 19 ، سِرّ سجده است{رجوع شود به کتاب عرفان سجده}، شروع آن از ظهور اسماء مبارک پنج تن(ص) و در آخر ، گذر از بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد است که تا عمل به کتاب آسمانی و صراط مستقیم قرآن نداشته باشیم ، نمی‌توانیم شیعه و محبّ واقعی چهارده نور مقدس(ص) باشیم.

خداوند احدجلّ‌جلاله ، انسان‌ها را که اشرف مخلوقاتش هستند در آحاد خلق فرمود یعنی همه از گنج احدیت او هستند و همه ، نشان ِ او را دارند و هر انسانی برای خودش ، بدون تکرار است و وقتی از دنیا می‌رویم سنگی که در قبرمان می‌گذارند لحد نامیده می‌شود یعنی باید جوابگوی آنچه انجام دادیم به خداوند احد جلّ‌جلاله باشیم {لحد: لَ=برای ، حد= اندازه}.

پس خالق یکتا درس بزرگی به مخلوقش می‌دهد که اگر گردنبند بندگی از اول شروع به خاطر رضای خداوند ، خالصانه و در مجرای توحید باشد ، در آخر از فروع‌ها می‌گذرد و به اصل خود یعنی توحید ، تمام می‌شود.

*و اما اسم اول جلّ‌عظمته :

کلمه مبارک اول ، از اسامی نورانی خداوند است . عدد ابجد کلمه اول که یکی از پُراسرارترین و در واقع معجزه‌ی سرّ حروف و اعداد است{در کتاب عرفان سجده آمده است} 37 می‌باشد که جمع ارقامش 10 می‌شود که تمام گنج 4روی 10 ، همان گنج عشرو 14 نورمقدس(ص) می‌باشد.پس خداوند متعال،اول را ظهور داد .

چنانچه در آموزش علم برای انسان‌ها ، اولین مرتبه شروع درس را کلاس اول می‌گویند و درحالیکه برحسب ظاهر از همه‌ی کلاس‌ها ابتدائی‌تر است اما مهم‌ترین است و در این سال ، گنج حروف(الفبا) و اعداد(ریاضی) آموزش داده می‌شود {سقف تمام حروف ، 28 و سقف اعداد ، 9 است که اگر با هم جمع کنیم 37 می‌شود (37=9+28) یعنی تمام گنج علم اعداد و حروف (37=اول)!}. حال دقت کنید اگر انسان تا آخر عمر به هر مدرک و درجه‌ای هم برسد ، همیشه اول همراه او است و همانطورکه گفتیم نقطه‌ی آغازین تا پایان همراه اوست و هیچکس نمی‌تواند از اوّلِ خود جدا شود! یعنی همیشه با حروف و اعداد ، باب همه‌ی علوم برایمان به صورت‌های مختلف بازمی‌شود. پس می‌شود هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن که همه ، از اسامی مبارک خداوند کریم هستند.

در هر کلاس ، هر کار، هر خانواده ، هر محله و خلاصه کشور و حتی دنیا ، همیشه یک شاگرد اول وجود دارد که رقابت با او انجام می‌شود و همه می‌خواهند به آن مقام اول برسند و خلاصه در عالم یک حجت ، همیشه وجود دارد که مخلوق ممتاز پروردگار عالم و محور هستی است و همه باید به او تمسّک جویند و به او اقتدا کنند و شیعه و پیرو و محبّ واقعی او باشند تا با او به قرب خداوند یکتا برسند. چنانچه بدون اول ، همه هیچ هستند .

خداوند متعال ،  ائمه طاهرین(ص) را مخلوقِ اول خود ، قرار داد و کتاب قرآن را بالاترین معجزه‌ی درجه یک همه‌ی زمان‌ها قرار داد که آن را به بهترین و بالاترین ؛ اوّل‌ترینِ اوّل‌ها ؛حضرت محمد(ص) عنایت فرمود. تمام قرآن را در یک جلد قرار دادند ، عدد ابجد کلمه جلد=37 می‌باشد یعنی در واقع قرآن ، کتاب اول است و آخر، ظاهر است و باطن ، پس تمام کتب آسمانی در بطن آن قرار دارند.

*حال خیلی زیباست که عدد ابجد کلمه اول = 37  است و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=7+3). اما در جایگاه عددی کلمه اول = 19 می‌شود که برابر اسم مبارک " واحد " پروردگار عالم؛ جانِ مصدریت خلقت است . و همچنین عدد 19 ، برابر با کلّ حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" و جمع حروف نام‌های مبارک "پنج تن(ص)" است {که درواقع هر دو، معرفی اسم واحد خداوند جلّ‌جلاله می‌باشند} . پس اینطورگنج‌های خود را ظاهر می‌کند ، تا هرگز به عمل و عقیده از اول جدا نشویم چون بدون آنها به هدف اصلی یعنی قرب الی الله راه پیدا نمی‌کنیم.

پس جایگاه عددی کلمه اول = 19= واحد شد. جمع ارقام 19 هم 10 می‌شود (10=9+1) که همان باطن گنج عشر یعنی 4 روی 10 و وجود مقدس چهارده معصوم(ص) می‌شود. خداوند کریم تمام اسرار گنج عشر را که به عدد 10 ، برابر حرف (ی) بود همه را در کلمه دنیا و در عالم دنیا ظهور بخشید و وجود مقدس چهارده نورائمه طاهرین(ص) را به صورت جسمانی ، امامان و پیشوایان مردم برای هدایت قرار داد.

* اولین آیه مبارک قرآن "بسم الله الرحمن الرحیم" سوره حمد است که تنها بسم اللهی است که یک آیه محسوب شده و عددِ یک را به خود اختصاص داده است . پیامبراکرم(ص) فرمود: کلّ محتوای قرآن در سوره حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم و کلّ آن در(با)ی بسم الله آمده که اولین حرف شروع قرآن است. با اولین حرف قرآن که عدد یک را به خود اختصاص داده و همه‌ی محتوای قرآن در نقطه‌ی زیر(با)ی بسم الله که اولین نقطه از حروف الفباست که تمام صداها و حرکات و باب خواندن و قرائت و نطق و به تمام معنی ، قرآن را به خود مختص کرده است.

و حضرت علی(ع) امام اول ما شیعیان فرمود: انا نقطة تحت الباء بسم الله (من نقطه‌ی زیر باءِ بسم الله هستم). درجه‌ی یک و اولین ظرف جذب کننده‌ی کلّ اسرار قرآن و محتوای آن ، قرآن ناطق ؛ فقط و فقط مخصوص صاحب ولایت ؛ مقام امیرالاُمرا که باز هم منصب امیری فقط برای شاه ولایت ؛ امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است که او اولین امام ما شیعیان است.

و دیگر اینکه عدد اول در جایگاه کلامی برابرنام مبارک امام حسن مجتبی(ع) است که سید الاسباط و سبط اکبر پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) می‌باشد. عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)=118 و جایگاه عددی نام مبارکشان 37 (برابرکلمه اول است) که جمع ارقامشان 10 می‌شود(10=8+1+1 و10=7+3) و عدد دَه به حروف ، 9 می‌شود(د+ه=4+5=9). خوب دقت کنید! یعنی 9 باطن 10 که در واقع 19 است(19=9+10) و برابر با جایگاه عددی کلمه اول و نام مبارک واحد جلّ‌جلاله.

بنابراین جایگاه اول(=19) ، رسیدن به گنج توحید خالق واحد (=19) است پس همان عددِ عشرُامثالهاست تا در قیامت هم ، شاگرد اول باشیم و با نام اول ِ خدای مهربان محشور شویم. پس شرط آن است که اول در سه مقام ، درجه بگیریم :

 1-نبوی شویم به نام امت واقعی پیامبر اکرم(ص) که امتّش ، سیّد امتهاست

 2-علوی شویم که از اسفل السافلین راه به اعلا علیین پیدا کنیم و تا علی‌گونه نشویم ، علوی نمی‌شویم. پس راه به اعلا رفتن جز با علی(ع) که سیّد الوصیین است ، انجام پذیر نیست.

 3- فاطمی شویم که او سیدة النساءالعالمین است ، در واقع شرط نبوی و علوی شدن ، فاطمی شدن می‌باشد زیرا دنیا ، کف جهنم است و تا از جهنم جدا نشویم ، بهشتی نمی‌شویم !

بنابراین همه‌ی ما باید در اول ضرب شویم یعنی برای رسیدن به الله جلّ‌جلاله باید خودمان و سرمایه وجودمان را خرج  او کنیم { آیه 111 سوره مبارکه توبه} . از آنجاییکه عدد ابجد کلمه اول=37 است ، مطالبی پیرامون این عدد در زیر توضیح داده شده است.

*چند نکته از زیبائی‌های عدد 37  : یکی از زیبایی‌های عدد 37 این است که برابر جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع) می‌باشد ، ایشان سیّد الاسباط پیامبر (ص) است و خداوند کریم تمام عالم را به جلوه زیبای حُسنِ حَسن خلق کرده است. چنانچه در خلقت انسان به خود، احسن می‌فرماید ، پیامبر بزرگوارش را اُسوه حسن قرار داده و اخلاقش را خلق حسن .

سرّ مستتر که خداوند در قرآن کریم قرار داد ، حسن است که 118 مرتبه واژه‌ها و القاب حسن آمده است(به عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)) و تنها یک جا بصورت حسن آمده؛ آیه 37 سوره مبارکه آل عمران: فتقبّلها ربّها بقبولٍ حسن... .{حسن در جایگاه خودش ، ظاهر شده است چرا که جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)=37 می‌شود} 

عدد ابجد کلمه زکی =37 یعنی جدا شده از ظلمت . زکات باعث می‌شود که نفس انسان ، دارایی ، عبادت و چهره و سیرت انسان ، زکی شود .{ زکی لقب مبارک امام حسن عسگری(ع) است}.در واقع همه‌ی انسان‌ها دوست دارند جلب توجه کنند و به نحوی همیشه بالاتر از همه باشند. اما خداوند کریم اول بودن را از منیّت ، جداشدن و خداگونه شدن و خالص شدن می‌داند!

وجود مقدس امام حسن(ع) که فرزند اول امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه(س) و سبط اکبر پیامبر(ص) است و جایگاه عددی نام مبارک ایشان  37 می‌باشد. و در وجود مقدس آقا امام حسن زکی عسگری(ع) در حالیکه آقا در نام(حسن) و لقب مبارک (ابامحمد(ص)) با امام حسن مجتبی(ع) یکی است اما در اسم مبارک زکی ، حضرت جانِ باطنِ حسن را افشا می‌کند مثل آینه ، خداوند کریم تولد نور مهدویت را از وجود مقدسش به همه جهانیان عنایت فرمود.

پس باطن زکی ، نتیجه‌اش هدایت در مجرای مهدویت است. پس عملی زیباست و حُسنِ حَسن دارد که زکی شود.و اینجا قبول حسن است!چراکه عدد ابجد کلمه "قبول حسن"=256 و برابر با عدد ابجد کلمه نور است و حضرت مهدی(عج) در سال 256 هجری متولد شدند.

همینطور جایگاه عددی کلمه کامل = 37 است که همه برای رسیدن به کمال در اول شدن ، باید شیعه و پیرو انسان کامل شوند .

 جایگاه عددی کلمه قاف = 37 است. حرف (ق) که قاف خوانده می‌شود نام یک سوره مبارک قرآن است و یکی از اسماء مبارک قرآن هم قاف است. حرف (ق) یعنی نگهدارنده. عدد ابجد کلمه قاف=181 است که جمع ارقامش 10 می‌شود (10=1+8+1) یعنی 4 روی10 و همان گنج چهارده معصوم(ص). قاف یعنی ولایت و نگهدارنده حقیقت دین و نگهدارنده میزان در دنیا و آخرت. پس حرف (ق) به عنوان ریشه تقوی ، عمل صالح بنده را برای قیامتش نگه می‌دارد. و به عمل کوتاه و هیچ ما ، عمر طولانی تا بهشت می‌دهد!

{نکته:دقت کنید حروف کلمه قاف با حروف کلمه قفا یکی است. حال خوب بیندیشید! آیا غیر از این است که سَرمطهر امام حسین(ع) از قفا بریده شد! و ایشان قیام کرد تا امت جدّ بزرگوارش را اصلاح کند و دین را حفظ نماید(و گردن را از قفا در راه خدا گذاشت)...! السلام علی الحسین(ع) وعلی علی ابن الحسین(ع) وعلی اولاد الحسین(ع) وعلی اصحاب الحسین(ع) }

*در حالیکه این عدد(37) در جایگاه نام مبارک حسن(ع) ظاهر می‌شود و در جمع ارقامش ، عدد10 را نشان می‌دهد(10=7+3) و عدد 10 ، همان گنج عشر و تمام باطن 4 روی 10 و 14 نور مقدس(ص) با نام زیبای حسن است که دلیل خلقت است و خداوند کریم ، عالم را به حسن خلق فرمود و به انسان‌ها منّت گذاشت که بهترین ِخلقت شدند و خالق یکتا به خود احسن فرمود: "فتبارک الله احسن الخالقین" ، خلقتش را در صورتِ حُسن به احسن تقویم جلوه فرمود{لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم}.

در وجود مبارک چهارده نور مقدس(ص)، همه به جلوه‌ی مبارک حسن ظهور پیدا کردند که پیامبراکرم(ص) با خُلق حسن و اسوه‌ی حسنه ظاهر شدند ، امیر المؤمنین علی(ع) ؛ ابا الحسن(ع) است ، خانم زهرا(س) ؛ حسنه می‌باشد و نام زیبای دو فرزندش هم حسنین(ع) است و همراه باطن امام حسین(ع) ، 9 ذریه معصوم(ص) است که همه در جلوه‌ی حسن هستند و به وجود مبارک امام زمان(عج) که وصی الحسن(ص) است ، ختم می‌شوند.

عدد ابجد نام زیبای حسن(ع)=118 و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+1+1) ، در واقع عدد 118 یعنی 18+100 که 100 برابر با عدد ابجد حرف(ق) به معنی نگهدارنده و 18 برابر با کلمه (حی) است. پس 118 یعنی نگهدارنده‌ حی(زنده واقعی) است. شاید به همین علت امام حسن(ع) ، سبز پوش آل پیامبر(ص) است و رنگ سبز به ایشان تعلق دارد و سبزی نشانه آب ، حیات و زنده بودن است.

نکته: عدد 37 یعنی 7+30 که اگر آنها را در هم ضرب کنیم 210 می‌شود (210=7×30) و عدد ابجد نام مبارک "امام حسین(ع)=210" و همانطورکه بیان شد جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع)=37 است و جالب اینکه عدد ابجد کلمه مبدا=47 است که برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) می‌باشد و عدد ابجد کلمه اول=37 است که برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع) می‌باشد. پس هر دو وجود مطهر ، ظاهر و باطن هم هستند!

*چکیده‌ای از قسمت عدد 37 (عدد اول) در جدول زیر توضیح داده شده است.

37= عدد ابجد کلمه اول=عدد ابجد کلمه زکی =عدد ابجد کلمه جلد وعدد ابجد کلمه قبله =137 و عدد 100=ق یعنی نگهدارنده یا حافظ اول است و جایگاه عددی کلمه اول = 19 =واحد که اولین ظهور اسمائی خالق یکتاست که مخلوق از این کلمه مبارک خلق شده است(سوره مبارکه  نساء آیه 1) که شیخ بهایی(ره) به رمز این عدد اشاره‌ای فرموده است.

37= جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)= جایگاه عددی کلمه قاف=جایگاه عددی کلمه کلام=جایگاه عددی کلمه کامل=جایگاه عددی کلمه قفا

 

رمز عدد37  : (10=7+3 _گنج عشر و همان 4روی10 و...). در واقع 37=7+30 که 30= عدد ابجد حرف(ل) ؛ مجرای توحید و وجود مقدس مولود کعبه(مجرای توحید خانه خدا) و عدد7 ، همان سوره مبارکه حمد که 7 آیه دارد و باطن آن حضرت محمد(ص) است. و عدد ابجد حروف سیُ هفت =555 می‌شود که برابر عدد ابجد اسم مبارک یا مرشد است و همچنین 555=15×37

همانطورکه اشاره شد سقف تمام حروف ، 28 و سقف اعداد ، 9 است که اگر با هم جمع کنیم 37 می‌شود(37=9+28)یعنی تمام گنج علم اعدادوحروف (37=اول)!

حال خوب دقت کنید! پایه‌ی خلقت در ظهورِ ضریب عدد 3 و باطناً 3 وجود قرار دارد ؛ پیامبر اکرم(ص) ، امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س). حال اگر 37 را در 3 و مضرب‌های 3 ضرب کنیم ، تمام گنج‌ها را افشا می‌کند چون باطن عددِ 37 ، اول است و جایگاه عددی کلمه اول ، 19 می‌شود که برابر اسم مبارک واحد جلّ‌جلاله است که هر دو ، نام مبارک خالق یکتا می‌باشند.

  1 1 1 =3×37     = الف

 2 2 2  =6×37       = حیدر

 3 3 3 =9×37     = اربعین

4 4 4=12×37       = دُمتُ

5 5 5=15×37    مرشد  = یاسیُ هفت

6 6 6=18×37     عصمت الله =  

    ناصر کل منصور=    7 7 7=21×37

 8 8 8=24×37       =    یا من هو قادرعلی(آ) کل شی

9 9 9=27×37        رفیع الدرجات  =

اگر در جواب‌ها دقت کنید (از بالا تا پایین) 3 بار اعداد 1 تا 9 تکرار شده است {27 =9×3 که جایگاه عددی کلمه سجده=27=عدد ابجد کلمه طول و 27رجب ؛ مبعث پیامبر(ص) است} و تمام عوالم از طول و عرض و ارتفاع در بلوغ کامل 1 تا 9 قرار می‌گیرد که جمع 1 تا 9 می‌شود 45 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع). و چون 3 بار تکرار شده ، 45 را در 3 ضرب می‌کنیم که 135 می‌شود و برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است! نکته جالب‌تر اینکه اگر مضرب‌های عدد 3 (یعنی 21،24،27،3،6،9،12،15،18) را که در عدد 37 ضرب کردیم ، با هم جمع کنیم 135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است یعنی کوثر وجود! پس هرجا کثرت ظاهر شد ، به ضریب وجود مبارک خانم فاطمه (س) است!!!

و دیگر اینکه اگر نام زیبای فاطمه(س) را به صورت 3 بخش بنویسیم یعنی : 

(فا)  (ط)  (مه) ، و عدد ابجد هر بخش را محاسبه کنیم ، در آخر به 3 تا 9 می‌رسیم : ( فا=81 و 9=1+8)    (ط=9)     (مه=45 و 9=5+4) که همان رفیع الدرجات(=999) است. و 3 تا 9 تا هم می‌شود 27 (27=9×3)! که همانطورکه بیان شد 27 ، برابر است با جایگاه عددی کلمه سجده و عدد ابجد کلمه طول. و خداوند متعال ، خود را ذی الطول یعنی صاحب طول معرفی می‌کند. پس مجرای طول ، رسیدن همه‌ی برکات صاحبِ جواد العالم العقلیه ؛ فاطمة الزهرا؛ سیدة النساءالعالمین است.اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

خوب بیندیشید! فقط و فقط خانم فاطمه(س) است که به یک وجود خلق شد و خانم معصوم دیگری به دنیا نیامده و نخواهد آمد و او امّ الائمه(ع) ، امّ الانبیا(ع) ، امّ المعصومین(ص) و امّ ابیهاست ، اوست که بلوغ ظرف وجود طولی و عرضی و ارتفاعی همه‌ی عوالم و مخلوقات است. و عدد ِ3 ، جانِ اعداد شد ؛ به عنوان عدد حروف کلمه‌ی آب . پس وجود مقدس دردانه‌ی عالم کیست؟!

اوست که در مقام خلقت نوری در عالم سِر ، سوّمین وجود مبارک است که خداوند متعال خطاب به پیامبر(ص) فرمود:یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما "ای احمد(ص) اگر تو نبودی ، افلاک را نمی‌آفریدم و اگر علی(ع)نبود ، تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه(س)نبود، شما دو تن را خلق نمی‌کردم.(اسرارالفاطمیه؛شیخ محمد فاضل المسعودی ص231)اللهم صلّ‌ علی ‌فاطمة‌ و ابیها و بعلها و بنیها وسرّالمستودع ‌فیها بعددمااحاط‌‌‎ ‌‌‌به‌ علمک.

{نکته: اگر از 1 تا 10 را 3 بار در طول و عرض و ارتفاع حساب کنیم در حجم مکعب که خانه مقدس کعبه به شکل مکعب است و باطن همه‌ی اسرارعالم بالا و مجرای توحید ، عددش می‌شود 1000 که برابر با حرف غ است (1000=10×10×10) و 1000 به عربی خوانده می‌شود الْْفْ و به فارسی هزار که همان حروف نام مبارک زهرا(س) است و خانه کعبه فقط در یک نقطه قرار دارد که خانه توحید است پس می‌شود 1001 !!! خوب بیندیشید . و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم }

*عدد یک (به حروف)

کلمه یک در فارسی است و از دو حرف تشکیل شده است:(ی=10) و (ک=20) که عدد ابجد کلمه یک=30 می‌شود و تمام زیبایی‌هایی که خواندیم در این عدد  ظهور پیدا می‌کند چنانچه خداوند احد جلّ‌جلاله ، گنج خلقتش را به 19 (=واحد) جلوه داد و در مخزن گنج اول ، تمام شکوه و عظمتش را در 30 جزء قرآن کریم به دست مخلوقاتش رسانید و با حجت‌های خودش که همه‌ی باطن یک ، هستند و درجه‌ی یک ، با امامت و ولایتشان ظاهر و باطن‌هایشان را در دنیا به هدایت ، فتح باب کردند تا انسان‌ها به اول و به طهارت بازگردند.

و چنانچه نوشته شد در دایره هستی خلقت ، مبدأ (شروع) و معاد (پایان) ، ذات اقدس الله جلّ‌جلاله است چنانچه اول و آخر  ، ظاهر و باطن اوست. در واقع شروع و پایان ، 2 تا یک است در مقابل هم. چنانچه در قرآن کریم ، اولین سوره مبارکه حمد است که در نوشتاری فتح الفتوح کتاب الله است و آخرین سوره مبارکه از نظر نوشتاری ، ناس است که عدد ابجدش برابر کلمه الف است (ناس=111=الف) و عدد ابجد حرف الف ، یک است ، پس اول قرآن شروع به یک ِعدد است و آخر به حروف الف ، که در مقام یکِ حروف (عدد ابجد حرف آ برابر با 1 است). پس در شکل ظاهر ، 2 تا 1 کنار هم ، 11 ظاهر می‌شود . {درحالیکه این دو تا یک با هم جمع نمی‌شوند چون اسم و مسمّای اسم ، ظاهر و باطن است. الف ، جسم حروف است و عدد یک ، روح آن}.

خوب دقت کنید ! در شروع ، با لفظ وارد می‌شویم و در پایان باید با عمل روحانی خارج شویم تا به جان قرآن برسیم. از طرفی قرآن با حرف (ب) شروع و به حرف (س) ختم می‌شود که کنار هم کلمه‌ی (بس) را تشکیل می‌دهند یعنی قرآن برای تمام عمر و تمام جهانیان ، بس و کافی است . عدد ابجد کلمه بس=62  و برابر با عدد ابجد کلمه (باطن) است که هدف خداوند کریم از هدایتش ، به سلامت از دنیا به آخرت رفتن ، از ناقص بودن به کمال رسیدن و از ظاهر به باطن رسیدن است. در ضمن 62 ، برابر است با عدد ابجد کلمه (واجب الوجود) یعنی معرفی خود اوست زیرا که او ظاهر و باطن است و فقط وجود ذات اقدس اوست که واجب است بشناسیم تا هدایت شویم و به بلوغ کمال انسانیت و آدمیت نائل شویم.خیلی جالب است که در جایگاه عددی کلمه بس به عدد 17 می‌رسیم(جانِ 17 رکعت نماز و 7 روی 10 عالم ...)

*اولین سوره از نظر نوشتاری(حمد)و اولین سوره از نظر ترتیب نزول (علق)

اولین سوره‌ای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) در روز 27 رجب(مبعث) {که 27= جایگاه عددی کلمه سجده است(عدد ابجد سجده=72=نوزده و جایگاه عددی اول = 19} نازل شد، سوره‌ مبارکه علق می‌باشد.پس درواقع از جهت ترتیب نزول ، یک است که عدد ابجد یک=30 ، بنابراین 30 جزء قرآن را در بردارد و جانِ آن ، سجده واجب است که سوره به سجده‌ی واجب ختم می‌شود (به آیه 19 و نوزده=72=سجده).

پس اولین سوره نازل شده بر قلب مبارک پیامبر(ص) با سجده واجب شروع می‌شود و همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه اول= 19 است که خداوند متعال کثرت را از نام مبارک واحد=19 خود ، ظهور داد و همچنین 19=تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم و حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) است. پس همه‌ی سوره‌های قرآن در باطنِ اول است.

سوره مبارکه علق از جهت ترتیب نوشتاری ، سوره 96 قرآن مجید است(96= عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله با لام مشدد) و از آخر به اول قرآن ، سوره‌ی نوزدهم می‌شود و در جزء 30 واقع است. جالب اینکه شامل 72 کلمه و 19 آیه است. بنابراین پروردگار عالم ، اولین سوره‌ای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل فرمود، از باب 19 بود(در جانِ سجده) ؛ نوزده هم به حروف{به عدد ابجد سجده(چون سجده‌ی واجب دارد)که سجده=72=نوزده و بلوغ نوزده به قرار گرفتن در جایگاهش به عدد 72 یعنی سجده است} و هم به عدد 19{که 19 آیه دارد و از آخر به اول قرآن ، سوره 19 است که بلوغ کامل 9 است چرا که جایگاه عددی نُه=19 و به عددِ اول سوره که نازل شد اول=19}  

1-این سوره شامل 19 آیه است(به عدد کلمه واحد) چنانچه شروع قرآن در سوره مبارکه حمد با 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است(واحد=19) که کلّ محتوای 113 بسم الله قرآن را داراست.سوره مبارکه علق از سُوَر عزائم قرآن است یعنی سجده واجب دارد آن‌هم در نوزدهمین آیه! که عدد ابجد سجده=72 است(یعنی 7تا2تا که 14 می‌شود). درواقع هر2 سجده ،یک رکن نماز است و در هر سجده واجب است که7 موضع بدن ساجد شود پس می‌شود7تا2تا. درضمن این‌که عدد ابجد نوزده = 72 = سجده است و 9=2+7 ، جایگاه عددی نُه=19 پس نُه به حروف ، بازهم معنا را برمی‌گرداند به عدد 19 ! این‌که عدد به حروف هم معنی می‌شود یکی از بلوغ‌های نعمات خداوندکریم است که عنایاتش را طولی و عرضی بطورکامل به بندگانش عرضه می‌فرماید تا ما شاکر نعماتش باشیم.الحمدلله ربّ العالمین

جایگاه عددی سجده=27 است که  27 رجب ؛روز مبعث و نزول این سوره مبارکه بر قلب پیامبر(ص) است.

*جزء اول(1) و آخر(30=یک) قرآن مجید(رابطه قرآن مجید و کلمه اول): همانطورکه بیان شد عدد ابجد کلمه اول=37 است که جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع) هم 37 می‌باشد و خداوند کریم قرآن را احسن الحدیث فرموده است(آیه 23 سوره مبارکه زمر:الله نزّلَ اَحسنَ الحدیث کتابا...) . و عدد ابجد کلمه زکی=37 که قرآن ، نور هدایت و طهارت محض است و از هر ظلمتی ، زکی است(آیه79سوره مبارکه واقعه:لایمسّه الا المطهّرون) . جایگاه عددی کلمه کلید=37 که سوره مبارکه حمد، فاتحة الکتاب نامیده شده یعنی کلید تمام کتب آسمانی و تمام نعمات و رحمت‌های الهی است. جایگاه عددی کلمه قاف=37 که حرف "ق" یعنی نگهدارنده و یکی از نام‌های قرآن کریم ، قاف است و قرآن به اذن پروردگار عالم از هر دستبردی حفظ شده است و می‌شود الی یوم القیامه.

جمع ارقام37 برابر10 می‌شود و از جمع ارقام 10 به یک می‌رسیم(1=0+1) . پس در جزء اول و یا سوره‌ی اول ، باطن 37 و به عبارتی گنج 10 ظهور پیدا می‌کند(زیرا 10=7+3) که همان حقیقت گنج 4 روی 10 است زیرا با جمع عددی 1تا4 عدد 10 بدست می‌آید(10=4+3+2+1)پس 4 روی 10 می‌شود که همان کنزالله عالم؛14 معصوم(ص) است.چنانچه بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که حامل کلّ محتوای قرآن است از 19 حرف تشکیل شده که 10 حرف آن بدون تکرار است . امیدوارم متوجه شوید و بشناسید  انسان‌های کاملی را که در عالم فقط و فقط آن‌ها گنج عشر و بدون تکرار هستند یعنی 14 معصوم(ص) و کلّ کتاب قرآن که بدون تکرار است!

بنابراین قرآن ، همان‌طورکه درآیه 87 سوره‌ی مبارکه حجر به سبع مثانی معرفی می‌شود(و لقد اتیناک سبعا من المثانی والقرآن العظیم) و بنا به قول پیامبراکرم(ص) تمام محتوای قرآن در سوره‌ی مبارکه حمد است که 7 آیه دارد.بنابراین گنج 4روی10 ، تمام سوره‌ی مبارکه حمد است که جمع الجمع اول یعنی کنزالله عالم است.

عدد ابجد کلمه آخر=801 یعنی به نهایت رضای خدا رسیدن که درحقیقت ، باطن ِ جان آخر، فقط معصوم(ص) است که تا آخر، همان حقیقت اول را حفظ کرده است چون هم اول هستند و هم آخر، هم ظاهر هستند و هم باطن. جایگاه عددی کلمه آخر=45 که برابر عدد ابجد اسم آدم(ع) است و درجمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=5+4) که عدد9 ، سلطان اعداد و غلبه بر تمام مقامات می‌باشد.

چگونه می‌توانم این اسرار زیبا را وصف نمایم که قرآن کریم؛نسخه حکیم الحکماء عالم ، نسخه‌ی انسان سازی است! پس اگر واقعاً به قرآن عمل کنیم از حقیقت حمد که شکرواقعی ،عمل به آیات قرآن و رسیدن به رضای اوست درآخر به مرتبه‌ی آدمیت می‌رسیم. اول مخلوق جسمانی، حضرت آدم(ع) است و در آخر هم  به آدم رسیدن است!

جمع ارقام 37(=اول) برابر 10 می‌شود و جمع ارقام801(=آخر)برابر9 می‌شود پس جمع ارقام عدد اول و آخر 19 می‌شود(19=9+10). و 19 برابر تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است که به فرموده پیامبر(ص) کلّ محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است و جمع حروف نام‌های مبارک پنج تن(ص) هم 19 می‌شود .حال متوجه می‌شوید که چگونه اول و آخر، ظاهر و باطن به تمام وجه اظهارمی‌شود! (رجوع شود به کتاب عرفان سجده،بلوغ9) 

جایگاه عددی کلمه اول=19  است. پس اول ، مظهر ظهور کلّ کائنات و مظهر ظهور تمام مؤخّرات عالم است.

ازطرف دیگر جزء آخر قرآن، عددِ30 را به خود گرفته است(جزء30) و 30 برابر است با عدد ابجد "یک ". درنتیجه از جزءِ آخر هم به یک می‌رسیم.

پس قرآن در 30 جزء جمع می‌شود و 30 جزء در یک جلد ظاهرمی‌شود و جزءِ آخر،تمام کننده‌ی یک می‌باشد(مظهر بقیة الله الاعظم؛ و یُتمّ نوره و لو کره الکافرون). بنابراین قرآن عزیز با یک شروع و به یک تمام شده است. 

 * یک و یک در ماه مبارک رمضان: ماه رمضان بین دو تا یک  قرار دارد {روز شروع و روز آخر} که اگر روز اول را مطمئن به شروع ماه رمضان نباشید و نیت روز اول کنید ، روزه  شما حرام است (باید نیت یوم الشک کنید). روز آخر هم باید مطمئن شوید که روز آخر ماه رمضان است ، اینجا هم اگر یقین نداشته باشید و روز اول شوال باشد ، عید فطر می‌شود که روزه حرام است. پس خداوند درس بزرگی به ما می‌دهد که باید تمام عمر را به دو یقین ، سپری کنی : از خدا آمده‌ای و به سوی او باز می‌گردی "انّا لله و انّا الیه راجعون". پس کسی که مبدأ و معاد را یقین دارد انشاءالله در عمر خود هرگز عمداً به گناه افطار نمی‌کند! (یعنی عمرِ دنیا ؛ یک ماه رمضان است که باید روزه از گناه بگیریم).

دقت کنید اگر کسی در روزه ماه رمضان عمدا حتی مال حلال مثل آب را بخورد هم معصیت کرده و جریمه می‌شود: هم در آن روز ، دیگر نباید چیزی بخورد و هم بعد از ماه رمضان باید 60 روز به جریمه افطار بی‌موقع روزه بگیرد یا 60 مسکین را غذا بدهد. حال اگر روزه‌اش را با شراب یا کار حرام بخورد باید کفاره‌ی جمع بدهد یعنی هم 60 روز روزه بگیرد و هم 60  فقیر را سیرکند و هم یک بنده را آزاد کند. امیدوارم خوب دقت کنید! در دنیا که جریمه اینقدر سنگین است ، درآخرت برای بنده گنهکاری که تمام عمرش را با گناه کبیره افطار کرده ، چگونه است؟!

*نقطه باء ؛ اول نقطه‌ای است که خلق شد و همان  نقطه خشکی زیر خانه خدا بود که ارض نامیده شد. عدد ابجد کلمه ارض=1001 است چنانچه خداوند حکیم در این یک نقطه ، تمام اسرار خلقت را قرار داده و کلّ قرآن را که تمام انوار مقدس انبیا و اولیا و چهارده نور مقدس (ص) است  ، همه را در یک جلد قرآن کریم قرار داد. پس در 28 حرف به کلام خداوند کریم به صورت وحی نورانی به قلب مبارک یک وجود نورانی یعنی پیامبر اکرم(ص) و به کتابت کاتبی که خودش نطق الله است یعنی سید الوصیین علی(ع) کتابت شده‌است و اولین حرف قرآن کریم بِ بسم الله سوره مبارکه حمد است که طبق حدیث ذکر شده ، ایشان فرمودند: انا نقطة تحت الباء . پس خوب بیندیشید که ابوتراب کیست؟!

پس در 28 حرف در ابجد: حرف اول ، الِف است که عدد ابجدش 1 می‌باشد و حرف آخر، (غ) است که عدد ابجدش 1000 (الْْفْ)می‌باشد ، پس اگر اول و آخر را با هم جمع کنیم می‌شود 1001 (1001=1000+1) و 1001 ، همان عدد ابجد کلمه ارض است و خداوند متعال به حضرت آدم(ع) می‌فرماید که خانه‌ کعبه را روی این نقطه بنا کند ، پس اینجا معرفی خداوند یکتا به عدد الْْفْ (1000) است که بالاترین عدد حروف ابجد ، 1000 می‌باشد.

پس درواقع همه‌ی حروف در یک جلد ، جمع آوری شد که عدد ابجد کلمه یک=30 است(که قرآن مجید به 30 جزء تقسیم شد) و عدد ابجد کلمه جلد=37 که برابر با عدد ابجد کلمه اول است ، یعنی یک و اول ، ظاهر و باطن هستند پس هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و تمام عالم دنیا در عدد یک  ، غرق است زیرا دنیا یکی است و هیچ کس یکبار بیشتر ، در این دنیا نمی‌آید!

نکته: در عدد ابجد یک دقت کنید! عدد ابجد حروفِ یک=30 و تمام عمرِ ما در 30 روز ماه غرق است و 30 ، برابر عدد ابجد حرفِ ل است که مجرای توحید ؛ لا اله الا الله می‌باشد. پس همه‌ی ما غرق در کلمه توحید و اهلِ لا اله الا الله هستیم! وقتی هم که از دنیا می‌رویم ، در زیارت اهل قبور می‌گویند: السلام علی اهلِ لا اله الا الله ... ! پس همه در دنیا و آخرت در یکِ توحید غرق هستیم .

*عدد یک در مقیاس زمان 

60 ثانیه می‌شود یک دقیقه {60=عدد ابجد حرفِ س } و 60 دقیقه می‌شود یک ساعت ، 24 ساعت می‌شود یک شبانه روز و 365 روز می‌شود یک سال. عدد ابجد کلمه سال =91 که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=1+9) ؛ همان گنج عشر { 4روی 10؛40 و 14 نور مقدس(ص)} و جایگاه عددی کلمه سال= 28 است که تمام نعمت‌ها در آن ظاهر می‌شود. چقدر جالب است که در یک سال ، که عدد ابجد یک=30 است ، 12 ماه قرار دارد . عدد 30 برابر با حرف (ل) ؛ مجرای توحید و مالکیت محض پروردگار عالم است و جایگاه عددیش 12 می‌باشد!

پس تمام سال در مجرای توحید و حمد {هر سال 52 هفته است و حمد=52 } غرق هستیم {در واقع حمد یعنی سوره مبارکه حمد و توحید یعنی سوره مبارکه توحید ، پس تمام سال در حمد و سوره یعنی کلّ قرآن غرق است!} و عدد 28 ، تمام 1001 اسماء و گنج را در خود دارد { حرف اول ، الف به عدد ابجد یک است و حرف آخر، غ به عدد ابجد 1000 است که اگر اول و آخر را با هم جمع کنیم 1001 می‌شود که جانِ 28 حرف است}  و همه‌ی بواطن را ظاهر می‌کند ؛ از آسمان‌ها که محل نزول برکات است تا زمین‌ها که ظرف گیرنده‌ی نزولات و ظاهرکننده‌ی استعدادهای خودش است و روئیدنی‌ها می‌روید و همه ، آیات او می‌شوند {و آیاتش هستند} تا بلوغ رشد که هدایت شدن به سوی اوست را دریابند. چنانچه یک گل وقتی به شاخه‌ای پدیدارمی‌شود همیشه رویش به سمت خورشید می‌چرخد تا نور را دریافت کند ، همه‌ی کِرم‌ها در آرزوی پروانه شدن به بلوغ می‌رسند تا خود را به نور برسانند و با دو بال پرواز ، نور را در آغوش بگیرند (حتی با اینکه در آنجا می‌سوزند)! پس این بلوغ ، تعالی و معرفت به اوست که یکِ یکِ یکِ وجود است!  یکی بود ، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود !!!

*تولد

انسان‌ها روزی که به دنیا می‌آیند یک(1= الِف)هستند و روزی که از دنیا می‌روند ، ‌ الْْف(1000=غ) می‌شوند. مثل دانه گیاه که وقتی کاشته می‌شود جماد است ، بسته است ، یک (الِف) است اما وقتی بستر رشد برایش فراهم می‌شود از درون به بیرون جلوه می‌کند ، دو لپه می‌شود و به دو قسمت رشد می‌کند ؛ ساقه و ریشه و خلاصه روزی که سبز می‌شود یعنی یخرجهم من الظلمات الی النور ؛ از درون خود پوسته اولی را می‌شکافد و بعد حجاب ذخیره‌ها برداشته می‌شود ، جوانه ریشه و ساقه از آن ظاهر می‌شود. بعد از درون خاک سر به سوی نور بیرون می‌آورد ، آنگاه بعد از طی زمان رشد ، هنگامیکه به بلوغ می‌رسد ، نهانی‌های وجودش به عنوان ثمره و میوه از آن ظاهر می‌شود.

خوب توجه کنید که دانه در اول یک ، برابر حرف الِف بود ولی در آخر به میوه‌ها و دانه‌های بسیار می‌رسد که همان رسیدن به الْْفِ(1000) وجود است یعنی ثمره‌ی 1000 که تا قیامت ، اثر و بقایش ابدی و ماندگار می‌شود. در واقع قامتش راستای قامت الِف است ، تمام شاخ و برگ و میوه‌هایش ، گنج تمام حروف و کلمات و معانی آن درخت که دانه‌ی خود را معرفی می‌کند و در گنج الِفش به الْْف(1000) ، خداوند یکتا را بندگی می‌کند.و در جمع اول و آخر حیاتش 1001 را آشکار می‌کند!

*1001 در انسان: انسان اشرف مخلوقات است و خداوند کریم تمام مخلوقاتش را برای او خلق فرموده و انسان را بر همه آنها مسخر کرده است. حال این انسان که در شمارش جمعی ، آحاد می‌شود که معرفی ذات اقدس خالق خود ؛ احد جلّ‌جلاله است و آیت و نشانه و خلیفه او در زمین قرار گرفته است ، باید چگونه از الِف (یعنی یک بودن خودش) ، به الْْفِ(1000) عمل برسد تا در قیامت ، جایگاهش جنّاتٍ الفافا برسد؟! برای درک این مطلب در نظر بگیرید که مثلاً شخصی مانند ادیسون ، روزی یک لامپ ضعیف را اختراع کرد اما تا امروز به چه ثمرها رسیده که جمع شدنی نیست و تا قیامت چه می‌شود؟!

در واقع انسان که اشرف مخلوقات است به بهترین و بالاترین الِف و الْْف(1000) وجود می‌رسد زیرا در نهایت به عالمی می‌رسد که تماماً نور و ثمر و میوه است ؛ آنجا می‌شود یخرجهم من الظلمات الی النور و زندگی و حیات طیب و جاودان نزد پروردگار عالم یعنی عند ربهم یرزقون! اللهم الرزقنا

بنابراین اگر عمل برای رضای خدا باشد اول و آخر را که جمع کنیم می‌شود 1001 ، برابر با اسم مبارک رضا(ع) و قبرمان هم کلمه‌ی ارض را ظاهر می‌کند و انشاءالله در قیامت به گنج رضوان الهی می‌رسیم (1001=رضا=ارض). امیدوارم این مهندسی را که از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت می‌رسد ، خوب درک کرده باشیم و بدانیم که همه به یکِ ذات اقدس او می‌رسد ، با تمام معانی که گفته شد.

  تعریفی ازعدد 2

عدد 2 ،رمز گشایش و کلید و مفتاح راز خلقت و اسرارعالم عمّا (یعنی ندیدنی‌ها) است که با این عدد در دنیا به نحوه‌های مختلف زبان نطق گشوده شده و باب مفاتیح علوم واسماء مبارک الهی و گنج توحید را معنا کرده‌است.خداوند احدجلّ‌جلاله ، تنها وجودی است که برای تعریف ذات اقدسش می‌فرماید:«و لم یکن له کفواً احد» و اسماء الحسنی وجودش هم یگانه است. اما در ظهور مخلوقاتش از عالم اسرار تا عالم دنیا ، همه در عدد 2 یعنی زوج خلق شده‌اند زیرا مخلوق همیشه نیازمند خالق است ، پس در ظاهر هم هیچگاه به تنهایی نمی‌تواند نیازهای خود را برطرف کند و همیشه نیاز به همراه و کمک دارد (پس عدد 2 ، فقط در مخلوق ظاهر شده است).

بنابراین اگر در شناخت خودمان هم خوب دقت کنیم می‌بینیم درحالیکه یک نفریم اما شامل یک روح و یک جسم هستیم که اگر با هم همراه نمی‌شدند هرگز در دنیا نمی‌توانستیم ظاهر شویم چراکه تا روزی که روح  در عالم بالا بود ، در عالم تجرّد زندگی می‌کرد و روزی هم که در دنیا روح از بدن جدا می‌شود ، خیلی زود بدن را که مجرّد شده به جایگاه ابدی می‌برند و به خاک می‌سپارند. و همینطور است در تمام جمادات ، نباتات و حیوانات و ... برای مثال : آسمان‌ها و زمین‌ها ، دریاها و کوه‌ها (همیشه باید کوه و دریا کنار هم باشند ؛ عمق دریا به اندازه بلندی کوه‌هاست، تا گردش زمین لنگر نیندازد) ، علم و عمل ( اگر این زوجیت نباشد ، هیچ کدام به تنهایی فایده ندارد) ، کلید و پریز ، مثبت و منفی ، نر و ماده ، حتی در صفات هم خوب و بد ، زشت و زیبا ، و ... .

همین نکته قابل توجه در سوره‌های مبارک قرآن مجید است که چرا خداوند کریم می‌خواهد بعد از اینکه کلّ انوار قرآن مجید بر قلب پیامبر(ص) نازل شد ، تدریجا به اذن خداوند از زبان مبارکش در مدت 23 سال به مردم ابلاغ شود ! و ترتیب نوشتاری سُوَر مبارک قرآن کریم در کتابت ؛ به امر خالق یکتا و به دست کاتب برحقّش ؛ حضرت علی(ع) ، به صورت دیگری قرار دارد. پس ترتیب نزول و ترتیب نوشتاری قرآن مجید اسرار زیبای دیگری را در معانی افشا می‌کند! و دیگر اینکه قرآن به وجود پیامبر(ص) ؛(رسالت) ظاهر شد و به دست ولایت ، کتابت شد و حضرت علی(ع) ، باطنِ باء بسم الله است.

جالب اینکه شناسنامه‌ی دنیایی ما هم به 2 مشخصه نوشته می‌شود: نام و نام خانوادگی یعنی فامیلی. زیرا نام ، حالت شخصیت وضعی فعلی در خانواده است و نام فامیل ، نام انتقالی به نسل‌های بعدی! پس معرفی ما به 2 شناسه نوشته می‌شود که همان حرف ب است!

حال با توجه به این توضیحات متوجه می‌شوید که تمام این نظم و زیبایی ، ساختمان مهندسی کلّ خلقت در آسمان‌ها و زمین‌ها و همه‌ی موجودات و در دنیا و آخرت است که به دو صورت و 2 شناسه ، کامل معنی می‌شود(یادآوری می‌کنم که عدد2=ب است)! لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

*حرف متعلق به عدد 2، حرف ب است که الف ، نقطه قلم حضرت حق که به تعبیری جلوه اسم مبارک خویش یعنی "صمدیت" است. در نقطه باء شکل گرفته و به قامت الف تواضع کرده و به سجده افتاده و صورت باء را تصویر داده است که ظرف تمام امکانات گردیده. اگر این ظرف بخواهد در این دنیا باز شود ، می‌بینید هرگز دنیا گنجایش آن را ندارد. احتمال معنا این است که ، عالم حرفِ  باء را عالم عمّا می‌گویند.

حرف ب ، طبیعت خاکی جنوبی دارد و در دسته حروف هواییه یا آسمانی است و ملکش حضرت جبرائیل(ع) می‌باشد (ملک آورنده وحی الهی ). حرف باء از حروف ظلمانی است که خود ؛ صراط ، میزان و حق است. این حرف ، صفتِ هَمس دارد. صدایش از باب ظهوری که ظاهر می‌شود به طرفِ ظهورات است و انفتاح دارد و باب الفتوح است و با فشردگی و تکان باز می‌شود (قلقله). محل ظهور نطق و کلام الهی است. و از حروف شفوی است. حرفی که جهر دارد و جوهریت موجودات را ظهور می‌دهد و اظهار می‌کند که در تمام عوالم دنیا و آخرت دستگیره رحمت الهی است ، وسیله نجات است . پس باید بدینوسیله در این دنیا ظلمانی از خدای متعال بخواهیم که بر ما منّت نهد و باب را باز کند و به رحمت واسعه‌اش ما را در (سِ) (بسم الله) سکون دهد.

*تعریف عدد 2:  اعداد به دو دسته زوج (مثل : 2 ، 4 ، 6 و...) و فرد (مثل 1 ، 3 ، 5 و...) تقسیم می‌شوند.پیامبر(ص) می‌فرماید که حروف ، جسم و اعداد ، روح حروف‌اند . و خداوند یکتا که حروف را ابداع فرمود ، اولین عدد را به خود اختصاص داد که او هرگز به زوجیت شمرده نمی‌شود و عدد فرد او هم استثناست چنانچه خود را در سوره مبارکه توحید ، به نام مبارک احد جلّ‌جلاله نامید ؛ یکتایی که هم کفو نداشته و ندارد و نخواهد داشت. اما در تجلی نام مبارکش ، واحد جلّ‌جلاله را ظهور داد و فرمود: الواحد لا یصدر الا الواحد .

پس خداوند یکتا ، جز یکی خلق نفرموده و در آیه 1 سوره مبارکه نسا می‌فرماید که همه‌ی نفوس را از یک نفس واحده خلق فرمود (هم زوج‌ها و هم فردها را) بنابراین عدد ، ظهور پیدا کرد و مخلوق در زوجیت خلق شد که از عالم بالا تا اسفل السافلین در ظهور عدد2 ، نمایانده شده‌است. چنانچه خداوند کریم در عالم سِر، خلقت انوار مقدس 14 معصوم (ص) را به پنج تن(ص) ظهور داد و همه‌ی پنج نور مقدس ، در یک نورِ واحد در تحمید و تسبیح و تکبیر و تحلیل خداوند متعال قرار داشته‌اند.

از نظر خلقت جسمانی در ابتدا ، حضرت آدم(ع) و حوا(س) خلق شدند که خداوند متعال بعد از خلقت خانم حوا(س) فرمود ایشان مؤنث (یعنی ثانی؛دومی) شماست . و پروردگارعالم ، زایش را در ثانی قرار داد و ایشان نام مادهِ حقیقی گرفت. تمام مخلوق چه جماد و نبات که در مذکر و مؤنث مجازی قرار می‌گیرند ( اسم عالم دنیا و حتی آخرت که شامل بهشت و جهنم است ، ماده مجازی می‌باشد) و چه در انسان و حیوان که در مذکر و مؤنث حقیقی قرار می‌گیرند ماده ، بارور می‌شود. در تولد موجودات که در ظرف زمان ظهور پیدا می‌کند ، زمان هم در تقسیم بندی به ثانیه (مؤنث مجازی) شروع می‌شود و هر 60 ثانیه می‌شود یک دقیقه(مؤنث مجازی) و هر 60 دقیقه می‌شود یک ساعت(مؤنث مجازی) و ... . خلاصه عدد 2 ، گیرنده‌ی ظرف جسمی و روحی هر موجودی در دنیا و آخرت است.

*عدد 2 در قرآن کریم  

کتاب مبارک قرآن که بالاترین معجزه‌ی پروردگار عالم است و کلام الله و کتاب الله می‌باشد ، شروع کتابت حروف نورانی‌اش با حرف (ب) است که عدد ابجد حرف ب=2 می‌شود. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است {که 7 آیه دارد} و تمام سوره مبارکه در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد است { تنها بسم الله الرحمن الرحیم قرآن که یک آیه محسوب می‌شود ، بسم الله سور دیگر با آیه اول ، عدد یک را شامل شده است} و تمام آن در 7 حرف بسم الله و همه در باء بسم الله و تمام ظرف باء در نقطه زیر باء بسم الله ، جمع است. که حضرت علی(ع) می‌فرماید:« انا نقطة تحت الباء ؛ من نقطه زیر باء هستم».

بنابراین همه‌ی محتوا درعدد2ِ(=ب) می‌باشد.وامیرالمؤمنین علی(ع) هم در خلقت نورانی ِ نورٌ واحد(ص) ، دومین ظهور نورانی است که بعد از پیامبر اکرم(ص) خلق شده است. پس ایشان در عالم خلقت ، مقام ظَهَر الوجود و تبیّن بین العابد و المعبود را داراست ، ایشان سِرّ خلقت ملکوت است یعنی روح حروف و در حقیقت سرّ الاسرار اعداد است. و چنانچه در زمین (یعنی در دنیا) نام مبارکش ابوتراب است و همانطور که می‌دانید خالق یکتا در جانِ تراب (خاک) ، استعداد را قرار داد یعنی طلب تعدد کردن و کثرت داشتن و ظهور نباتات و حیوانات و حتی انسان از خاک است . و همینطور بنده برای عبادت باید ساجد پروردگار یکتا شود و واجب است سر روی خاک بگذارد . بنده برای وصل شدن  به اعلای قرب الهی و رضای مولا ، راهی ندارد مگر به وجود ظَهَر الوجود ؛ مقام بلند علی اعلا (ص) و بندگی مولا ، تا قد بکشد و سَر از ظلمات نفس بیرون آورده و به نور هدایت برسد!

* دومین سوره قرآن مجید از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه بقره است که شامل 286 آیه می‌باشد (بزرگ‌ترین سوره)و دومین سوره که به قلب مطهر پیامبر نازل شد ، سوره مبارکه قلم است که شامل 52 آیه می‌باشد(52=حمد).جزءِ 2 با آیه 142 سوره مبارکه بقره (سیقول السفهاء...) شروع و به آیه 252 همین سوره (تلک ایات الله نتلوها ...)ختم می‌شود. 

*ظهور نقطه خشکی (تولد خشکی)

در آغاز ، کره زمین تماماً آب بود و خالق یکتا اراده فرمود تا نقطه خشکی روی زمین خلق شود در ماه ذیقعده که یازدهمین ماه سال قمری است و جمع ارقام 11 ، برابر 2 می‌شود( 2=1+1) و 2= ب . خوب دقت کنید چون پروردگار عالم ، ذات اقدسش بدون عیب و نقص است و آنچه خلق فرمود کامل و بدون عیب و نقص است. بنابراین عدد 2 که روح حرفِ ب است باید با جسمش ظاهر شود که دو به حروف ، معنا می‌گیرد. خالق یکتا نام آن نقطه خشکی را ارض قرار داد ؛ و از نقطه ارض ، خشکی را به تمام نقاط جهان کشانید«والارض و ما دحیها».

عدد ابجد کلمه ارض=1001 است که جمع ارقامش 2 می‌شود (2=1+0+0+1) و 2= ب {تأکیدم در نوشتن به منظور محتوای با عظمتی است که از این ظرف نورانی افشا می‌کند،چنانچه باطنش باء بسم الله سوره حمد است}. جایگاه عددی کلمه ارض=47 می‌شود که رمز تولد فرزندان انسان است ، زیرا باطن عدد 47  درواقع 40 تا 7 تاست و 280=7×40 که هر جنینی باید 40 هفته در شکم مادر رشد کند تا صحیح و سالم ، بدنش که خشکی وجود و غالب جسمانی مولود است به سلامت و کامل و سالم به دنیا بیاید.

اگر ارقام 47 را با هم جمع کنیم می‌شود 11 (11=7+4) که برابر کلمه هو و حج است زیرا نشانه‌ی اوست و باطن گردشش در محور رضای خدا ، حج آن محسوب می‌شود که تمام عالم در گردش رضای او در طواف حج هستند. حال اگر ارقام 11 را با هم جمع کنیم می‌شود 2 ، برابر (ب) که مولود متولد شده ، در حقیقت در ظرفِ (ب) خلق می‌شود و در ظرفِ (ب) به دنیا می‌آید و در ظرفِ (ب) باید به قبر برود و در ظرفِ (ب) جوابگوی عمل به آیات کلام الله باشد و در ظرفِ (ب) به جایگاه حقیقی در بهشت یا جهنم قرار می‌گیرد زیرا باطن حرفِ (ب) ، حضرت علی(ع) ؛ قسیم النار و الجنه می‌باشد و حضرت ، باب الله است و باب منزلش ، باب الجنة می‌باشد ؛ دری که در حرم مبارک پیامبر اکرم(ص) باز می‌شود ، دری که باطنش فاطمه زهرا(س) و ظاهرش علی(ع) است ، دری که ملائک اجازه می‌گیرند تا وارد شوند و آنجا مختلف الملائکة و مهبط الوحی است و سجده‌گاه تمام پیامبران و فرشتگان و ملائک آسمانی و زمینی است.

پس خوب دقت کنید! خداوند کریم به پیامبر بزرگوارش ؛ حضرت آدم(ع) و حوا(س) فرمود که در اینجا (جایگاه اولین نقطه خشکی) خانه‌ی مرا بپا کنید و اینجا شد پاک‌ترین و مقدس‌ترین نقطه خلقت و به بیت الله الحرام نام گرفت و خانه به صورت کعبه بنا شد. و اراده و مشیت خداوند متعال چنین قرارمی‌گیرد که امیرالمؤمنین علی(ع) مولود کعبه باشد ؛ دیوار کعبه برای مادر بزرگوارش شکافت و وارد خانه شد و در مهمانسرای خالق یکتا از 13 تا 15 ماه هفتم سال قمری(رجب) ، پذیرایی آسمانی شد! درحالیکه او خود یک است اما 11 ذریه نورانی در بطنش است ، پس آقا به عدد 12 متولد می‌شود. اما جالب است که ظرف خانه کعبه روی اولین نقطه خشکی است ، پس کف خانه مبارک خدا ، ظرفِ باء بسم الله الرحمن الرحیم و علی(ع) ، جانِ نورانی و با عظمت و جلال و شکوه حرفِ  باء بسم الله الرحمن الرحیم است !

این نقطه در 25 ذیقعده (ماهِ 11قمری) خلق شد و عدد 25 برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است و می‌توان گفت که باء بسم الله سوره مبارکه حمد است(طبق حدیث که بیان شد) که در جایگاه عدد حمد ظاهر شده است و تمام کعبه ، جان قرآن و 14 معصوم(ص) و 12 امام مبین(ع) است که باید عدد دو به حروف معنا شود تا شاید بتوانیم این همه زیبایی را درک کنیم.

*بعد از بسته شدن نطفه در رحم مادر ، اولین قسمت که اعلام حیات می‌کند و مرکز بسته شدن لخته خون زندگی است ، قلب جنین می‌باشد. اینجا همان نقطه ارض یعنی خشکی بدن است که در کیسه آب که خداوند بستر نرم برای جنین قرار داده ، ظاهر می‌شود و از اینجا بقیه بدن خلق می‌شود. در واقع قلب می‌شود خانه‌ی خدا که تمام سلول‌ها و عروق بدن از اینجا که مرکز گنج خلقت (چه ظاهری و چه باطنی) است ، حیات می‌گیرند و به گرد قلب ، طواف می‌کنند. از آنجا که نامش قلب است ، محل ّ دگرگونی و تبدیل موت به حیات است و در هر نفس ، خون تازه و سرخ را به تمام جان عروق می‌رساند و  مواد زائد و خون سیاه را تصفیه می‌کند. و در 4 ماه و 10 روز دوره جنینی ، خالق بی همتا گنج باطن را به قلب انسانی جنین می‌دمد{انّی نفختُ فیه من روحی} ، این عضو مرکز عبادت مخلصان است که تمام امیال و خواسته‌های آنها به رضای خدا و در طواف دلِ خدایی ، اعمالشان را ظاهر می‌سازد. در حدیث می‌فرماید: «قلب المؤمن عرش الرحمن». 

پس پایه‌ی خلقت قلب ، همان خشکی ارض شد که عدد ابجدش 1001 است و در جمع ارقامش  2  (=ب) و جایگاه عددیش 47 که جنین به 40 هفته (40 تا 7 تا) ؛ مولود کامل متولد می‌شود و در جمع ارقامش 11 و (2=1+1) پس حیات دنیایی هم از باب حرفِ (ب) ظهور دارد و عدد به 2 شروع می‌شود و در واقع زندگی در ثانی که همان ظرف زمان است ، شروع می‌شود.

*دیگر از موارد عدد 2  

*عدد 2 به انگلیسی TOW   می‌شود که (تو) می‌خوانیم. عدد ابجد کلمه تو=406 که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=6+0+4) ، جایگاه عددی کلمه تو=28 که حامل تمام حروف و گنج حروف و اعداد قرآن است زیرا که قرآن کریم از 28 حرف ، نوشته شده است. و جمع ارقام 28 هم 10 می‌شود(10=8+2) {یادآوری می‌کنم که عدد ابجد کلمه دو=10 است}.

*عدد 2 به عربی ثانی و اثنی خوانده می‌شود که ریشه آن ، ثنی است. عدد ابجد کلمه ثنی=560 و جمع ارقامش 11 و در نهایت 2 می‌شود (2=1+1 ، 11=0+6+5) و جایگاه عددی کلمه ثنی=47 که برابر با جایگاه عددی کلمه ارض (همان خشکی زمین) است و جمع ارقامش 2=ب می‌شود (2=1+1 ، 11=7+4)

پس متوجه می‌شویم که تمام حروف و اعداد به هر زبانی که باشند باز دارای یک ملکوت هستند و یک معنی را ظاهر می‌کنند!

*خداوند کریم در آیه 12 سوره مبارکه فصلت می‌فرماید:« فقضهنّ سبع سماوات فی یومین و ... » آسمان‌ها را در 2 روز یا 2 دوره خلق فرموده است.

عدد2 متعلق به حرف (ب) و ملِک این حرف ، حضرت جبرائیل(ع) است ؛ ملِک آورنده وحی الهی و علم خدایی. علم و وحی الهی ، نور هستند و انسان بدون نور می‌میرد . صاحب وحی ، امام زمان(عج) است که وجود مبارکش نور است و با جدا شدن از او ، قلب انسانی می‌میرد. بیایید با آقایمان آشتی کنیم! اوست که مهربان‌ترین مهربان‌هاست زیرا خلیفه‌ی مهربان‌ترین مهربان‌ها به ما در روی زمین است . الحمدلله ربّ العالمین

*دنیا را در مقابل آخرت خلق فرموده ، پاداش و جزا را در دو صورت به انسان‌ها جایگاه می‌دهد ؛ بهشت و جهنم ، دنیا را عالم اضداد قرار داد مثل: دارایی و فقر ، زیبایی و زشتی ، سلامتی و بیماری ، پیری و جوانی ، زایش و عقیمی ، دریا و کوه ، عالم و جاهل ، نور و ظلمت ، روز و شب ، سیری و گرسنگی ، تشنگی و سیرابی ، صواب و گناه و ... خلاصه انسان همیشه در بین عدد 2 و انتخاب دو راهی و قرار گرفتن در صورت مخالف خودش امتحان می‌شود.

پس همه‌ی احوالات ، حکمت پروردگار عالم است که تا در ‌نهایت به خوبی‌ها و معارف و حکمت‌های آن حکیم الحکما دست پیدا کنیم و خود ما ، جلوه‌ای از او باشیم تا در زندگی حکیم شویم و بتوانیم راه را از چاه تشخیص دهیم.

بنابراین ما هیچ لحظه‌ای از عدد 2 جدا نمی‌شویم (الی یوم القیامه) . همانطورکه به خانم‌هایی که بچه دارند ، مادر می‌گویند یعنی ما ، در وجودش هستیم اگرچه ظاهراً به دنیا آمدیم ولی دوباره به خاک می‌رویم که خاک هم ، مادر ماست.

*تعریف عدد 2 به حروف

تمام خلقت پروردگارعالم بدون نقص و خیر محض است زیرا او سبحان است و آنچه به ما عنایت فرموده ، کامل است. عدد2 در طول ، قرار دارد که همه این زوجیت‌ها که شمرده شد ، ازعالم بالا به این دنیا آمده است و دنیا ، عالم اسفل السافلین است و باب عشر که در دنیا باز شده است ، ظرف گیرنده به حروف است یعنی عدد دو ، به حروف که در عرض دنیا قرار دارد. این دو حرف ( د ، و ) که به عدد دو خوانده می‌شود همانطورکه در عدد ، همه‌ی اسرار کائنات بود و گنج عشر ، در حروف هم ، همان ظرف را بیان می‌کند و جلوه می‌دهد.

عدد ابجد دو  به حروف ، 10 می‌شود (دو=10) و عدد 2 = ب ، پس در حقیقت ظاهر و باطن هستند. عدد ابجد حرف د=4 است و عدد 4 ، کلّ گنج را ظهور می‌دهد یعنی عدد عشر(10=4+3+2+1) و عدد 4 ، تمام گنج‌های آسمانی را داراست ؛ وجود مقدس 14 معصوم(ص) و جان قرآن. و عدد ابجد حرف و=6 ، ظرف گیرنده خلقت زمین است چراکه در 6 روز خلق شده {آیه 4 سوره مبارکه حدید} و همچنین خداوند کریم می‌فرماید: انّا لله وانّا الیه راجعون. حرف (و) ، به قول پیامبر اکرم(ص) پلی است که ما از یک طرف روی آن می‌آییم (در دنیا) و از طرف دیگر خارج می‌شویم. و حرف و=6 ، تمام اسرار زمینی را دارد. چقدر زیباست اگر خوب دقت کنیم که خداوند کریم با افشاء آیه 12 سوره مبارکه فصلت فرمود که آسمان‌ها را در دو روز(یا دو دوره) خلق کردم.

اگر این دو حرفِ (دو) را به صورت بسیط (باز شده) بنویسیم: دال ، واو . عدد ابجد حرف دال=35 (8=5+3) و عدد ابجد حرف واو=13 (4=3+1) ، پس عدد ابجد حروف دو به صورت بسیط می‌شود 48 (48=13+35) که برابر با جایگاه عددی کلمه فاتح است و خداوند کریم دردنیا ، تمام گنج معارفش را بوسیله پیامبران و امامان معصوم(ص) فرستاد تا ما از این دنیا برای آخرتمان ، فاتح باشیم و از لطف خودش به فتح مبین و نصرعظیم برسیم. چنانچه آخرین سوره‌ی مبارکی که به قلب نورانی پیامبر(ص) نازل شد ، سوره مبارکه نصر بود و خداوند متعال وعده‌ی فتح مکه را به ایشان عنایت فرمود.

پس عدد دو ، حروفش گیرنده نصر و افشاءِ فتح در حقیقت عشر دنیاست. باید همه ، عاشورایی شویم تا در این فتح در جایگاه فاتح ، به عالم قرب برویم . انشاءالله  

*کلمه‌ی دوم   

دوم ، مرتبه است ، پلکان و درجه است. همانطور که در کلمه مؤنث ، تأنیث یا ثانی در خلقت ، مرتبه آن طور نیست که به زعم ما ، ارزش کم شود یا از آن مخلوق کاسته شود ، بلکه حقیقتی از سرِّ عالمِ اول ، ظاهر می‌شود. درواقع همانطورکه خداوند باری تعالی نام مبارک خودش را اینطور اظهار می‌فرماید : هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. در حقیقت او(هو) یعنی اشاره به ذات اقدس و احاطه وجودی دارد به کلّ مخلوقاتش و در دو ظهور اول و آخر ، ظاهر و باطن آن ، کلّ احاطه از هر نظر اسمائی ، قدرتی ، علمی ، حیاتی ، سمعی ، بصری ، اراده‌ای ، مشیّتی و حکمی و امری ، غلبه بدون انتها دارد.

پس در عالم سِرّالاسرار هم ، عالمی که لا یشمّ رائحة الوجود بود یعنی بویی از وجود نمی‌آمد ، همه  فنا فی الله بود ، اول نور مقدس پیامبراکرم(ص) خلق شد و دوم ؛ امیرالمؤمنین(ع) بدون آنکه از نور اول کم شود و نور سوم ؛ خانم فاطمه زهرا(س) بدون اینکه از آن نورکاسته شود و چهارم نور آقا امام حسن(ع) بدون اینکه نقصی به آن نور برسد و در پنجم نور مقدس امام حسین(ع) که در بطنش 9 ذریه معصوم(ص) بود. در حالیکه همه‌ی وجودهای مقدس از نور کامل خلق شدند و در واقع  همه در یک نور ظهور دارند به نام نورواحد(ص). {این توضیح را برای این بیان کردم که متاسفانه گاهی ما انسان‌ها، کوتاه نظری‌های خودمان را به دین و حتی خلقت خدای مهربان هم نسبت می‌دهیم!} 

عدد ابجد کلمه‌ی دوم=50 و جایگاه عددیش 23 می‌شود. 50 ، برابر با عدد ابجد حرفِ ن  و از طرفی برابر با عدد ابجد کلمه "کُل" است که جایگاه عددی کلمه کُل هم  23 (=دوم) می‌شود و 23 ، برابر است با جایگاه عددی حرفِ (ث) که ملِک آن حضرت میکائیل(ع) ؛ ملک روزی است. و خداوند کریم تمام قرآن عزیز را در طول 23 سال از قلب مبارک پیامبر(ص) به زبان نورانیش ظاهر و در امتداد هدایت این 23 سال ، رزق نورانی قرآن کریم را به عالم عطا فرمود تا قرآن ، هادی اعمال بندگان به سوی خداوند یکتا باشد.

بنابراین مرتبه‌ی "دوم" ، نزول برکات هدایت خداوند متعال از عالمِ اول که عالمِ اسراراست به عالم دنیا می‌باشد که همه‌ی ظرف گیرنده در دنیا ، حرفِ ب به عدد 2 است. پس حرفِ ن زمانی به بلوغ کامل ، اثر خود را نشان می‌دهد که پشت حرفِ ب قرار می‌گیرد یعنی قلب به میم می‌شود.

در اصل عدد 2 به حروف یعنی دوم ، به عدد ابجد 50 که برابر حرفِ ن است ، پشتِ 2 به عدد که برابر حرفِ ب است قرارمی‌گیرد تا این بلوغ را در جانِ هدایت به تمام نشان دهد ، آنگاه منقلب به م می‌شود. این جاست که هدف خلقت ظاهر می‌شود زیرا عدد ابجد حرف م = 40  است یعنی رسیدن به اربعین که همان جان ربیع یعنی بهار است. همانا بهار ، باطن بهشت است که خزان ندارد! و عدد 40 ، رسیدن به گنج قرآن است که فرمود: لا یمسّه الا المطهّرون ؛ رسیدن به تطهیر است که هرگز نجاست در آن وارد نمی‌شود.

و وقتی عدد 2 (به حروف) با 2 (به عدد) با هم جمع شود ، 4 می‌شود(4، پایه‌ی 40 است) که تمام گنج نصیب بنده می‌شود (10=4+3+2+1) ؛ گنج عشر و واصل شدن به خدمت 14 معصوم(ص) {در عصر حاضر یعنی امام زمان(عج)} که اینجا وصل به کوثر می‌شود و از دست ساقی جرعه‌ای می‌نوشد که تا قیامت از مستی آن مست و از تشنگی ، سیراب می‌شود. اللهم الرزقنا

در واقع وجود مبارک حضرت علی (ع) ، مقام دوم را (در خلقت عالم بالا) دارد و هم کفو ایشان ؛ حضرت زهرا(س) ، مقام مؤنث را در معصومیت دارد چرا که اگر از 14 نور مقدس معصوم(ص) ، 12 نور امام(ع) را کم کنیم ، پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) می‌ماند. و ایشان مؤنث اسرار خلقت است پس کوثر ، میوه‌ی هزاردانه و تمام گنج ِ دو به حروف است و تمام گنجِ 2 به عدد ، حضرت علی(ع) است که هر دو عزیز ، هم کفو و هر دو ، باب الله هستند که خانم زهرا(س) ؛ لنگه‌ی ثابت در و امام علی(ع) ؛ لنگه‌ی متحرک در است که هر دو با هم (2 به عدد و 2 به حروف!) ، و این باب در حرم پیامبر(ص) ، به نامِ باب الجنة شده است. خداوند متعال به پیامبر(ص) فرمود که فقط این یک در ، در مسجد النبی باز باشد ، اینجا مختلف الملائکه(محل رفت و آمد ملائکه)و مهبط الوحی(نزول وحی) است!  

تعریفی از عدد 3 و 65(توضیحات کامل عدد 3 در کتاب عرفان آب آمده است)

*عدد 3 متعلق به حرف ج است که طبیعت بادی غربی دارد و در دسته حروف آبی یا مائیه است و ملکش حضرت کارکائیل می‌باشد. جمع اعداد 1 تا 3 برابر 6 می‌شود(6=3+2+1){خلقت آسمان‌ها و زمین در 6 روز است}.

*در اسرارعدد3 همین قدر بدانیم که نوزاد قبل از تولد پشت سه ظلمت شکم مادر قرار دارد تا متولد شود. انسان سه حجاب به خود می‌گیرد تا بتواند زندگی کند: حجاب روح، حجاب نفس و حجاب جسم. عالم را به سه قسمت بزرگ تقسیم کرده‌اند: عالم قبل از تولد یا ملکوت ، عالم بعد از تولد یا دنیا و عالم بعد از مرگ یا آخرت. عالم بعد از موت سه قسمت می‌شود: عالم برزخ ، عالم حشر یا قیامت و جایگاه آخر: بهشت یا جهنم. پروردگار عالم در سوره مبارکه واقعه انسان‌ها را به سه دسته تقسیم کرده است: " اصحاب یمین ، اصحاب شمال و مقرّبون".

*در آخر مرتبه پاداش و جزای هر بنده به عملش سه قسمت می‌شود. خداوند متعال در قرآن سوره مبارکه واقعه می‌فرماید:  دسته اول: اگر از دسته مقربین باشد روح و ریحان و جنت و نعیم در انتظار اوست(88و89). دسته دوم: اگر از دسته اصحاب یمین باشد، پس سلام و درود بر اوست(90و91).دسته سوم: و اگر از دسته منکرین و گمراهان باشد نصیب او حمیم جهنم است و جایگاهش آتش دوزخ است. این البته یقین ، حق و حقیقت است (92و93و94و95).

*ازهر زوجی کنارهم ، ولدِ 3 می‌آید. بنابراین در تفکرعدد سه نکات زیادی است. امیرالمؤمنین(ع)  در 13 رجب وجود نازنینش در خانه مبارک کعبه متولد شد و سه روز در آن میهمان سرا پذیرایی شد و در روز 15رجب قدوم مبارکش را به عالم ظاهر دنیا گذاشت. از ضربت خوردن تا شهادت  ایشان ، سه شب طول کشید(19 تا 21 ماه مبارک رمضان).در شهادت حضرت زهرا (س) سه ده عزاداری می‌شود که در مجموع سی روز است. خانم فاطمه زهرا(س) ، سومین معصوم(ص) هستند و جمع عدد ولایی(=1) و معصومیت(=2) حضرت علی(ع) هم 3 می‌شود.

*درماه مبارک رمضان سه شب ، لیلة القدر است. بدن مطهر پیغمبر(ص) سه روز بر زمین ماند تا به خاک سپرده شد. 3 روز قبل از عاشورا (روز هفتم محرم) آب را بر خیمه‌های اباعبدالله(ع) بستند. بدن مطهر آقا امام حسین(ع) سه روز در خاک کربلا بدون سر ماند و تمام ستارگان ، ماه و خورشید بدان سجده کردند و نوحه خواندند. و در سه نیمه از ماه‌های مبارکه رجب ، شعبان و رمضان سه مولود نورانی، امیرالمؤمنین(ع)، امام مهدی(عج) و امام حسن مجتبی(ع) به دنیا آمدند. که سه ظهور دنیا را در سه وجه حجابش حسن کردند: امیرالمؤمنین؛ ابالحسن (ع) ، امام مهدی(عج) ؛ وصی الحسن و امام حسن مجتبی(ع) خود حسن و بهار سبز نیمه رمضان است. در این ماه تاج گذاری حسن به واقعیت فطر است.(الله اعلم)

*مولکول‌ آب از 3 اتم تشکیل شده است ( 2 اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن ) و عدد ابجد کلمه آب= 3 می‌شود. عدد ابجد کلمه آب به صورت بسیط (الف + با ) 114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های قرآن است، عدد حرف الف = 111 است که هر سه عالم قبل از تولد و دنیا و عالم بعد از تولد همه در 1 = عدد ابجد الف جلوه کرده و عدد ابجدی ب = 2 است. پس عدد ابجد کلمه آب= 3 می‌شود.( مِن الماء کُل شی حی).  

 *انسان وقتی از دنیا می‌رود در سه نوبت یادش را زنده می‌کنند: در سومین روز از موت ، در هفتمین روز از موت و در چهلمین روز از موت. هر سه روز اسرار عمل خود مؤمن است. در سه روز اعمالش خوانده می‌شود ، در هفتمین روز کتابش باز می‌شود و چهلمین روز در مقام عملش ماندگار می‌شود.

* 3 نمازِ ظهر، عصر و عشا ، 4 رکعتی هستند و یک نماز 3 رکعتی یعنی نماز مغرب ، که باطن 3 تا نمازِ 4 رکعتی  است. و در آخر، نمازصبح که 2 رکعت است که قرآن کریم مراقبت از نماز وسطی را سفارش فرموده (آیه 238 سوره مبارکه بقره که در بیشتر تفاسیر به نماز صبح معنی شده است).

اگر نمازهای 4 رکعتی را به توان 3 (نمازمغرب) برسانیم 64 =دین می‌شود (64=4×4×4) و چون دین، کلید است(دین=کلید=64) باید باب جنة یعنی حقیقت قرآن و کمال به انسانیت رساندن را برای ما باز کند. پس ملزم می‌شود64 در حرف با که "ب"ِ بسم الله است ضرب شود ، عدد ابجد حرف"ب"=2 است که در 2 رکعت نماز صبح ضرب کنیم 128 می‌شود (128=2×64) که برابرعدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) ؛ (صاحب نماز صبح) است و در واقع امام حسین(ع) و ذریه‌هایش ، یعنی امروز مطلع الفجر، امام زمان(ص) است ( ما را به ولایت مصباح می‌رساند).

بنابراین کلید دین به وجود امام حسین(ع) ، صبح را بر همگان می‌گشاید و تمام مؤمنین و متقین نمازگذار را به قرب می‌رساند {128 درجمع ارقامش 11می‌شود (11=8+2+1) و 11= هو و توحید واقعی که جان ِحج است (حج=11) ، امام حسین(ع) حجّ واقعی را در کربلا ، به احیاء جان‌ها و قرب عند ربهم یرزقون رساند}(مصباح الهدی).

*نکته : در واقع عدد از سه بُعد طولی ، عرضی و ارتفاعی ، عالم بالا تا در دنیا در حقیقتِ عدد 1 تا 10 است زیرا عدد ابجد و جایگاهشان مساوی است ، حالا ببینید عدد اول 37 ، چگونه تمام عوالم را در کثرات به خوبی نشان می‌دهد و تمام معنی گنج که از اول مصدریت ظهور و به خود مصدریت برمی‌گردد را نشان می‌دهد. "انّا لله وانّا الیه راجعون"  و جالب اینکه وقتی 37(=اول) را در 3 ضرب کنیم 111=الف می‌شود!

1)عدد ابجد کلمه اول= 37 ____________________   10=7+3

2)جایگاه عددی کلمه اول=19 =واحد جلّ‌جلاله ________     10=9+1

3)تمام اسرار از عالم سِرّ به(یا)ی دنیا ظهوریافت ________ 10 = ی     

و شد"کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا"

چون مصدریت اول ، حرف الف شد که عدد ابجد الف = 111 است و جمع ارقامش 3 می‌شود(3=1+1+1) . پس عالم در مضرب 3 ، قیمت و بها می‌گیرد (و کثرات و حروف و اعداد ظاهر می‌شود ).

یکِ اول، وجود اول صادر نورانی محمد مصطفی(ص){( الف )(=111)}. 111=3×37

یکِ دوم، وجود مقدس امام اول ؛ امیرالمؤمنین علی(ع) نطق الله { (الف)(همزه وجود) } .حیدر=222=6×37 (مولود کعبه در کفِ 6 کعبه متولد شده!)

یکِ سوم، وجود مقدس و مطهر خانم سیده نساء العالمین فاطمه زهرا(س)؛ بضاعت و میوه هزار دانه{ ( الِف )(الف=1000) : درواقع گنج ِ الِف ، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد ؛ کوثر ظاهر شد . 333=9×37 که بلوغ و سبزی عالم به وجود خیرِ کثیر(یعنی کوثر)است} نکته: وقتی حرف ج(=3) به صورت جیم خوانده می‌شود ، عدد ابجدش 53 می‌شود(جیم=53) که برابر است با عدد ابجد نام آسمانی پیامبر(ص) یعنی احمد(ص)=53 .پس خانم فاطمه(س) به عدد 3 ، بضاعت وجود پیامبر(ص) می‌باشد (فاطمة بضعة مِنّی)!

خداوند کریم در قرآن می‌فرماید که عرش را روی آب خلق کرده است و می‌فرماید که قبل از خلقت خشکی در کره‌ی زمین ، آب را  قرار داده ؛ آیه 30 سوره نازعات"والارض بعد ذلک دحاها" و خشکی روی آب کشیده شد. حقیقت آب ، کوثر وجود است ؛ خانم فاطمه زهرا(س)  و یکی از نام‌های قرآن هم کوثر است.

اگر حروف آب را به صورت بسیط بنویسیم الف و با ، عدد ابجدش 114 می‌شود(114=3+111) و 114 ، برابر تعداد سوره‌های قرآن است . پس حقیقت آبی که همه‌ی انسان‌ها را سیراب کرده و احیاء دنیا و آخرت می‌کند ، قرآن است. امیدوارم مضرب 3 را خوب متوجه شده باشید. پس ببینید عدد که از باب تعدد و کثرت است ، معنایش لایتناهی است!!!

*در قرآن کریم 3 سوره‌ی مبارکه عصر، کوثر و نصر شامل 3 آیه هستند!جالب اینکه عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه عصر در قرآن کریم 103 می‌باشد که معنی می‌شود به 100(=ق) و 3 ، پس 103 یعنی نگهدارنده 3 ! و از طرفی جایگاه عددی کلمه عصر=54 که برابر با جایگاه عددی کلمه قرآن است. کوثرهم که قبلا توضیح کامل داده شد که همان آب حیات و جانِ قرآن است و یکی از اسماء قرآن ، کوثر می‌باشد.جایگاه عددی کلمه کوثر=60=س است(خود قرآن ، سین و میزان است) و عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب نازنین پیامبر(ص) ، 15=س می‌باشد! سوره مبارکه نصر هم آخرین سوره‌ای است که به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شده ، پس به عدد 114 ؛ جانِ کلّ قرآن و آب است. همچنین جایگاه عددی کلمه نصر=52 و برابر با عدد ابجد کلمه حمد است که باطنِ کلّ قرآن را در بردارد!

*سومین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه آل عمران و شامل 200 آیه است و سومین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه مزّمل و شامل 20 آیه می‌باشد. جزء 3 قرآن مجید با آیه 253 سوره مبارکه بقره (تلک الرسل فضلنا...)شروع و به آیه 91 سوره مبارکه آل عمران (انّ الذین کفروا و ماتوا و هم کفار...)ختم می‌شود.

*عدد ابجد کلمه دنیا = 65 است که به 60 و 5 معنا می‌شود: 60=س که فقط در دنیا می‌توانیم به میزان عمل برسیم و قلب شویم و انشاءالله به جان این کلام مبارک برسیم : یا مقلّب القلوب و الابصار . یا محوّل الحول و الاحوال . حوّل حالنا الی احسن الحال. و 5 = ه ، که حرفِ (ه) جمع کننده‌ی تمام گنج‌های عالم است. پس دنیا به دو حرف (س) و (ه) جلوه می‌کند که کنار هم می‌شود ( سه )! بارها شنیده‌اید که « دنیا سه روزه » !!! جالب این است که عدد ابجد کلمه‌ سه ، برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌شود (سه=65=دنیا) !  به تعبیر عارفان ، دنیا سه روز است: کودکی، جوانی و پیری.

   حاصل عمرم سه سخن بیش نیست     خام بدم، پخته شدم، سوختم

از طرفی عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه مبارک امام حسن(ع) است {دنیا=65=امام حسن(ع)}. خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها... . هر کس با خود بیاورد عمل حسن (تاقبر) ، پس به او داده می‌شود (گنجِ) عشر مثل آنچه (در دنیا به او داده شده بود) ، که دنیا در حروف ، حرفِ (ی) را که  حرف انتخاب است ظاهر کرد و عدد (ی) برابر 10 یعنی عشر است ؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا .

و همچنین عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه قیامت است { دنیا=65=قیامت} یعنی دنیا ، پایه  و جایگاه قیامت است. زیرا ما دانه را در دنیا می‌کاریم و این دانه ، شاخه و برگ و میوه‌اش را در آخرت پیدا می‌کند. پس دقت کنیم که چه می‌کاریم زیرا اینجا جایگاه است!

ضرب ارقام عدد ابجد کلمه دنیا(= 65) ، 30 می‌شود (30=6×5) که 3=0+3 و سی ، تعداد جزءهای قرآن است و قرآن خود ، کوثر است و زهرا(س) باطن این کوثر است. پس از رفتن از دنیا می‌فهمیم ما غرق در قرآن بودیم و باید وجود ما و عمل ما به قرآن جوابگو شود. چنانچه در منزل هر مسلمانی جای خالیش را پس از موت ، صوت قرآن پر می‌کند. چه زیباست پیش از مرگ ، قدر و منزلت قرآن را با جان و دل درک کنیم و خالصانه به تمام آیاتش به عنوان بندگی مولای خود عمل کنیم ، تا انشاءالله رستگار شویم. آنجا، قرآن انیس و مونس ما می‌شود و ما را شفاعت می‌کند.

از کسر ارقام 65 (1=5-6) ، به یک توحید عمل می‌رسیم که همه اهل لااله الا الله می‌شویم. هنگام کسر بدن ما از این دنیا ، کثرت عمل در ما جمع و تمام اهل بیت ما به کنار رفته و یک می‌شویم. آنگاه همه می‌گویند: لا اله الا الله!

از جمع ارقام 65 (11=5+6) ، عدد 11 بدست می‌آید (معانی عدد 11 ذکرخواهد شد) و در جمع ارقامش ، عدد 2 ظاهر می‌شود (2=1+1) یعنی حرف (ب) . خوب بیندیشید!عدد ابجد حرف (یا) که حرف انتخاب است هم 11 و عدد ابجد کلمه دوا =11 می‌شود. پس اگر پشت حرفِ (ب) رفتیم و نون ساکن وجود خودمان را (که در واقع دنیای آرزوها و دید و عقیده و کلّ هستی ماست) برای بندگی خالصانه‌ی خدای یکتا به صاحب ولایت زمانمان (یعنی باطنِ ب) بیعت کردیم (یعنی فروختیم) ، اینجاست که برای ما دوا ، زده می‌شود و قلب به میم می‌شویم. مثل یک دانه که در دل خاک کاشته شد ، روزی که سر از خاک بیرون می‌آورد و سبزی خود را اعلام می‌کند ، مفلح می‌شود یعنی رستگار شده و از دل ظلمات سر به بیرون (در نور) آورده است ، این می‌شود: یخرجهم من الظلمات الی النور . دیگر از این معنای کلی ، مفهوم عاشورا را هم به خوبی درک می‌کنیم. عاشورا محلّ بر پا شدن همه‌ی عشرها یعنی انتخاب‌های مردم است. پس باید هر کس در هر زمان ، در غالب و ظرف عاشورا ، پشت باء بسم الله کتاب آسمانی و در مقابل ناطق بسم الله (یعنی امام زمانش) ، امتحان شود تا راهش به سمت و سوی انتخاب خودش به قیامت باز شود!

تعریفی از عدد 4 و 40(توضیحات کامل در کتاب عرفان عشر و اربعین)

 *عدد 4 متعلق به حرف د است که طبیعت آبی شمالی دارد و در دسته حروف ترابیه یا خاکی است و ملکش دردائیل(ع) است. جمع اعداد 1 تا 4 برابر 10 می‌شود : 10=4+3+2+1 {10=ی . رجوع شود به توضیحات عدد 10}

*علمای علوم مختلف عدد4 را عدد مقدس و کامل می‌دانند مثلا در بخش ریاضی و هندسه نظرعلمایی چون اقلیدس، افلاطون، فیثاغورس در زیر بیان شده است  ؛ اقلیدس می‌فرماید: عدد 4، رمز کلّ 1 تا 10 را در خود نشان می‌دهد بطور مثال 10=4+3+2+1 می‌شود. افلاطون ، اساس دنیا را در حقیقت عدد 4 و آن را عدد الهی می‌داند زیرا در جمع عددی 10 می‌شود و در زبان یونانی‌ها عدد 10 را به شکل دو خط متقاطع(×) می‌دانند.جالب است بدانید افلاطون هم عقیده دارد که خداوند ، جهان را بر دو خط متقاطع {همان شکل (×)} آفریده است و جالب‌تر اینکه دانشمندان علم نجوم ، دو محور برروی کره زمین متصور هستند که یکی از آنها دایرةالبروج را مشخص می‌کند و دیگری استوای آسمانی است. استوای آسمانی تصویر استوای زمین بر روی آسمان است. تقاطع این دو محور، همان تقاطع اعتدالین هستند و به این علت ، افلاطون اساس دنیا را همین دو خط متقاطع می‌داند و از طرف دیگر عدد4 را هم عدد الهی می‌داند.

فیثاغورسیان نظرشان اینطور بود که می‌گفتند:4 ، عدد الهی است. خطاب به عدد 4 داشتند که ای چهار مقدس ، توئی که شامل ریشه و منشا خلقت جاری ابدی هستی، زیرا عدد الهی با واحد پاک و منزه شروع می‌شود تا به چهار مقدس برسد و از آن پس او مادر همه چیز یعنی ده مقدس خستگی ناپذیر و کلید همه‌ی مشکلات را بوجود می‌آورد. این دعای فیثاغورسیان بود که به چهار مقدس که نماینده‌ی چهار عنصر آب ، آتش ، باد و خاک بود خطاب می‌شد. ده مقدس از جمع 4 عدد مقدس بوجود می‌آید10=4+3+2+1 {این مفهوم قابل ذکر است که ما عرفان اعداد را از نظر اسلام و مفهوم واقعی آن را از نظر سرّ حقیقت خلقت و وجود مبارک اولیاء دین در جایگاه خلیفه‌ی الهی بررسی و تحقیق و مطالعه می‌کنیم تا به معرفت واقعی پروردگار؛ خالق یکتای خود و ائمه اطهار(ص) برسیم تا در نهایت خود را به کمال بندگی و هدف خلقتمان برسانیم.انشاءالله}

*خلقت جسمانی انسان از 4 عنصر است.هر سال 4 فصل دارد.عملیات ریاضی به 4 عمل اصلی انجام می‌شود:جمع ، منها ، ضرب، تقسیم . قلب انسان 4 رگ اصلی دارد.4 ملک مقرّب خلق شده است.از عالم سرّ به دنیا 4 عالم ظهور دارد: عالم اسماء ، عالم عرشی ، عالم کرسی، عالم بیت المعمور . و از عالم دنیا به بالا 4 عالم است:  عالم مُلک ، عالم ملکوت ، عالم ذر ، عالم لاهوت . 4 هدفی که همه ائمه(ص) برای آن تلاش کردند و به شهادت رسیدند که در واقع 4 ستون حدود الهی است ؛ اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر. حروف به 28 عدد ظاهر شد و در حالیکه به 4 دسته تقسیم شد:حروف نورانی، حروف آبی ، حروف خاکی، حروف بادی . ستاره‌ها به 4 دسته تقسیم می‌شوند. آب و هوا به 4 دسته تقسیم شده است. بدن انسان 4 ستون دارد(رایج است بین مردم که مثلا می‌گویند4 ستون بدنش سالمه...). خانه خدا 4 رکن دارد . منزل هر کس4 ستون و خلاصه قبر هر انسان 4 گوشه دارد و همه ما محصور 4 ستون اعمالمان هستیم .

*خانه مقدس کعبه ، 4  رکن و 6 وجه دارد و هر وجه به شکل مربع است(4 ضلع مساوی دارد) ، در گنج آیت الکرسی که به صورت حدیث زیبا از امام صادق(ع) نقل شده که کرسی روی چهار پایه ظهور دارد و از عالم کرسی به محاذیَش ، ارکان خانه کعبه بنا نهاده شده است. چنانچه اگر 4 ارکان را با هم جمع کنیم می‌شود 10=4+3+2+1 و این عدد یعنی 4 روی 10 و در حقیقت کنزالله عالم ؛ وجود مبارک 14 معصوم(ص). پس خانه کعبه 4 رکن دارد که حامل گنج عشر یعنی 10 و باطن 4 روی 10 است.

پس همه‌ی این چهارها نشان دهنده‌ی حقیقت گنج الهی یعنی 10 می‌باشد و در اصل4روی ده یعنی 14 که وجود مقدس چهارده معصوم(ص) است که پروردگار عالم ، سرّ خلقتش را به گنج وجود 14 که همان پنج تن(ص) است (5=4+1) قرار داد. پس ذره‌ای در عالم نمی‌ماند مگر اینکه در حقیقت وجود 14 خلق شده باشد و تحت ولایت 14 معصوم(ص) قرار گرفته باشد. بنابراین سرّ عدد 10 یکی از پررمزترین اعداد عالم بشمار می‌آید و کنزالله است چراکه (10=4+3+2+1) می‌شود.

*نکته: عدد 4 در تمام عالم ، ساری و جاری شد یعنی 10=4+3+2+1 و خداوند کریم تمام گنج را بوجود نورانی چهارده معصوم(ص) و قرآن عزیز، منور و راه هدایت را از ظلمات به عالم نور گشود  و 14 ، جایگاه حرف (ن) در عالم زمین ظهور پیدا کرد (نون ساکن ، ظرف آفرینش شد).پس عدد 14 ، در عالم بالا شد تنوین که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود و در عالم پایین شد نون ساکن (جایگاه عددی(ن)=14) که 28=14+14 یعنی کلّ حروف و کلّ اعداد شد و (عددابجد(ن)=50) که 100=50+50 و 100=ق=19 که کلّ ولایت است{حروف اسامی پنج تن(ص)19 حرف است}.

{ازآنجاییکه حقیقت عدد ده همان گنج 4روی 10 است ، توضیحات بیشتر عدد 4 در قسمت عدد 10 و 14 آمده است}.

* چهارمین سوره قرآن مجید از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه نساء است که شامل 176 آیه می‌باشد و چهارمین سوره که به قلب مطهر پیامبر نازل شد ، سوره مبارکه مدثر است که شامل 56 آیه می‌باشد.جزءِ 4 با آیه 92 سوره مبارکه آل عمران (لن تنالواالبرّحتی تُنفقوا ممّا تحبّون...) شروع و به آیه 23 سوره مبارکه نساء (حُرّمت علیکم اُمّهاتکم ...)ختم می‌شود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۲۵
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

معارفی از سوره مبارکه عصر(شین)

صد و سومین سوره مبارکه قرآن مجید ، عصر نامیده می‌شود که عدد 103 برابر با عدد ابجد نام مبارک منجی می‌باشد. و خداوند کریم با حرفِ واو ( و=6) به کلمه عصر قسم یاد فرموده است ؛ والعصر. و حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه امام عصر و ولیّ عصر و آخرین منجی بشریت است!

عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه و آله 110 می‌باشد که برابر با عدد ابجد نام مبارک علیعلیه السلام است ؛ درواقع حضرت و اولاد طاهرینش تا امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین. تمام و کلّ عوالم محصور در دایره کامل از عالم اعلا تا اسفل، همه در 360 درجه محصور است ، و عدد ابجد کلمه عصر هم 360 می‌شود پس وجود مبارک امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین ، مقام ولایت این دایره‌ی عُظمی را داراست! زیرا ولیّ عصر است! یعنی تمام دایره در مشت ولایت اوست! پس همه‌ی ذرات عالم برای او افشاست و ذره‌ای نیست که مخفی بماند و ریزه خوار وجود مبارکش نباشد. یعنی هم ولایت تشریعی دارد و هم ولایت تکوینی. اللهم عجّل لولیّک الفرج

خداوند می‌فرماید: إنّ الانسان لفی خسر ؛ این است و جز این نیست که انسان همچنان در خسران (زیان) است. الا الذین ؛ اینجا اِلا ، استثنائیه است مگر کسانیکه آمنوا و عملوا لصالحات ؛ ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند و پیوسته با اتصال به حق که امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین است و اتصال به صبر که عمل به احکام و قرآن ، صبر جمیل و طاقت و تحمل می‌خواهد ، تکلیف صحیح و سالم انجام دهند (و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر)  

آنگاه برای تکلیف ، بلوغ 9 و اربعین طهارت را می‌طلبد که دایره زندگی(شین) هر کس باید مورد قبول امام زمانش قرار بگیرد.حالا به شکل مهندسی خلقت خوب دقت کنید! هم علم ساعت را آموختیم و هم دایره بندگی و انسان شدن و هم انتقال این دایره به زندگی و دایره طهارت در بهشت ؛ برای زندگی سالم جاودانه.

نکته: حالا ببینید پروردگار عالم چگونه به حرف و=6 قسم یاد فرمود و تمام دایره خلقت و عظمت انسان را به او تأکید فرمود تا خود را به دنیا ارزان نفروشند و جزءِِ الا باشند یعنی از جاهلیت جدا شوند و جزء افرادی قراربگیرند که عمل صالح انجام دهند و قدردان باشند. درضمن اگر عظمت قسم را دریابید، خاضعانه در مقابل مولای کریم سَرِ بندگی می‌گذارید. چون او همه‌ی 6 دانگ خلقت را کریمانه به ما داد و مزد 6 دانگ بندگی را هم (بدون نیازی برای ذات اقدسش) به فضلش به ما می‌دهد. الحمد لله ربّ العالمین

نمونه‌هایی از عدد 300(=ش):

*در حدیث آمده است که در قیامت بعضی از مؤمنین فاصله‌شان تا بهشت 300 سال است یعنی تا عمل‌های افشاشده درست نشود ، راه تمام نمی‌شود . 

*از مکه تا کربلا 300 کیلومتر است.

*حضرت آدم علیه السلام 300 سال گریه کرد.

*خداوند متعال در قرآن کریم (آیه 25 سوره مبارکه کهف) مدت زمانی را که اصحاب کهف در غار بودند را 300 سال باضافه 9 سال بیان می‌فرماید { که درواقع امام صادق علیه السلام می‌فرماید به سال شمسی همان 300 سال است و به سال قمری 9 سال اضافه می‌شود} که افشای پناهگاه پروردگار عالم برای همه‌ی بندگان مؤمن است. یعنی دایره زندگی 300 و شعاعش 9 (درس را بطور کامل در کتاب بلوغ سجده مطالعه کنید)

*در نماز شب مستحب است 300 مرتبه الهی العفو بگوییم. درواقع هر کدام از این دستورات ، تنظیم کردن ساعت عمر و عملمان به ساعتِ حقیقی است که تنظیم آن وصل شدن و شیعه شدن واقعی به صراط حقیقی است که آن وجود مبارک امام زمان عج الله تعالی فرجه است.

*وجود عالم و دانشمند و فیلسوف ابوالحسن سعیدبن عبدالله در سال ششم هجری در کاشان (شهر راوند) بدنیا آمد که به قطب الدین راوندی مشهور است. ایشان که قبر نورانیش در صحن بزرگ حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در قم قرار دارد بعد از 300 سال از مرگش ، وقتی صحن مطهر را تعمیر می‌کردند ، آخوند محمد حسن جلالی نقل می‌کند که استادم شیخ محمد حسین فرمود که قبر ایشان هم باز شد و من سر در قبر کردم و سر زانوهای آن بزرگوار را بوسیدم که صحیح و سالم مانده بود و اثری از فرسودگی نداشت {یعنی افشای ساجد و عابد بودن ایشان}

* و 300 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک "حوای روحانی" و عدد ابجد کلمه "صراط" و عدد ابجد کلمه "فکر" . درواقع از نقطه تا کمان دایره بخواهد ترسیم شود، خودش صراط است و این نقطه، فکر است و هر کسی باید با فکرش این دایره را برای خود ترسیم کند؛ هم باطن دنیا و هم آخرت.

و عدد ابجد کلمه "منیر" =300 است یعنی از ظلمات خارج شده و به وجودی که خود ، منبع نور است تبدیل می‌شود تا لباس مؤمن بپوشد ، که درواقع تولد واقعی و حقیقی انسان‌های قبول شده درگاه خداوند متعال است. جایگاه عددی کلمه منیر=57 است که برابر با جایگاه عددی کلمه طهارت می‌شود و این نهایت کمال انسان است. جایگاه عددی کلمه صراط و کلمه فکر با هم برابر است (=48) که 48 ، برابر با جایگاه عددی کلمه فاتح می‌باشد. پس اگر این مهندسی عملی برای هر کس میسّر شود ، پیروز دنیا و آخرت است و چنان تسهیلاتی برای خود می‌فرستد که هرگز فقیر نمی‌شود. 

*اسرار عدد 300(=ش) در دوران نبوت حضرت نوح علیه السلام:

امام جعفرصادق علیه السلام فرمود:هنگامیکه خداوند نبوت حضرت نوح علیه السلام را آشکار فرمود (مدت پیامبری حضرت 950 سال است) و شیعه‌ی وی به فرج یقین پیدا کردند ، بلا و سختی شدت گرفت و غربت گران آمد و کار بجایی رسید که شیعه حضرت دچار شکنجه شدند ، و حضرت نوح علیه السلام را به گونه‌ای مورد کتک و آزار و شکنجه قرار می‌دادند که گاهی اوقات تا سه روز بیهوش بر زمین می‌افتاد . درحالیکه خون از گوش مبارکش جاری می‌شد و سپس به هوش می‌آمد.

این ماجراها تا 300 سال بعد از بعثت او اتفاق می‌افتاد. حضرت نوح علیه السلام تا آن زمان ، شب و روز آنان را برای هدایت فرامی‌خواند و آنان از وی دوری می‌جستند. او آنها را آشکارا دعوت می‌کرد و آنها روی گردان بودند. لذا پس از 300 سال تصمیم گرفت که علیه آنها دعا کند. هنگامیکه بعد از نماز صبح نشست تا علیه آنها دعا کند ، چند ملک از آسمان هفتم بر وی فرود آمدند (3 فرشته بودند).

آنان به حضرت سلام کردند و گفتند: ای پیامبر خدا حاجتی نزد تو داریم . فرمود آن چیست؟ گفتند دعا کردن علیه قوم خویش را به تأخیر بینداز زیرا این اولین نشانه از قدرت خداوند عزّوجلّ بر زمین است. فرمود: دعا کردن را تا 300 سال دیگر به تعویق می‌اندازم.

بنابراین به میان قوم خویش بازگشت و آنچه از قبل انجام می‌داد را ادامه داد و قوم او نیز با همان شیوه سابق با او برخورد می‌کردند. تا اینکه 300 سال دیگر تمام شد. حضرت نوح علیه السلام از ایمان آوردن آنها مأیوس شد ، ایشان هنگام چاشت ، برای دعاکردن علیه قوم خود نشست .

 بار دیگر 3 فرشته از آسمان ششم بر وی فرود آمدند. آنها بر حضرت سلام کردند و گفتند ما از آسمان ششم هستیم { لازم به تذکر است که معارف عدد شش با تمام جزئیاتی که بیان شد را مرور کنید!} که صبح زود از آنجا خارج شدیم تا هنگام چاشت رسیدیم . این فرشتگان هم همان چیزی را خواستند که فرشتگان آسمان هفتم ، از حضرت خواسته بودند.

حضرت نوح علیه السلام خواسته آنان را اجابت کرد و دوباره میان قوم خود بازگشت و آنان را بسوی خدادعوت کرد. ولی دعوت وی تأثیری بر آنها نداشت و هرچه بیشتر آنها را فرامی‌خواند ، آنها بیشتر می‌گریختند. تا اینکه 300 سال دیگر به پایان رسید و رویهم 900 سال سپری شد. شیعه و یاران حضرت ، نزد او آمدند و از دست عوام و طاغوتیان گله و شکایت کردند و از حضرت خواستند که برای فرج دعا کند. حضرت نوح علیه السلام خواسته آنان را برآورده ساخت .

ایشان نماز را به پاداشت و نشست تا دعا کند اما در این هنگام حضرت جبرائیل علیه السلام بر وی نازل شد و فرمود: خداوند عزّوجلّ دعوت تو را اجابت کرد و فرمود به یاران خود بگو که خرما بخورند و هسته آن را در زمین بکارند ، و از آن مراقبت کنند تا به ثمر برسد. پس اگر به ثمر نشست ، فرج حاصل می‌شود. نوح علیه السلام خداوند را حمد و ستایش کرد و این امر را یاران خویش تعریف کرد و یاران به یکدیگر بشارت گفتند. پس خرما را خورده و هسته آن را در زمین کاشتند تا به ثمر رسید. ثمره آن را نزد حضرت نوح علیه السلام آوردند و از وی خواستند که از خداوند بخواهد وعده خویش را عملی کند.

حضرت نوح علیه السلام تحقق این امر را از خداوند عزّوجلّ درخواست کرد. خداوند به نوح علیه السلام وحی فرمود که به آنها بگو : این خرمایی که در دستان شماست بخورید و هسته آن را بکارید. هرگاه ثمر داد ، فرج حاصل می‌شود. عده‌ای از ایمان‌ آورندگان که یک سوم کلّ مؤمنین بودند چون تصور کردند که حضرت نوح علیه السلام خلف وعده کرده است ، از ایمان خود دست کشیدند و دو سوم آنها همچنان بر ایمان خود ثابت قدم ماندند.

پس این گروه خرما را خودند و هسته آن را کاشتند و مراقبت کردند تا ثمر داد.  ثمره آن را نزد حضرت نوح علیه السلام آوردند و از وی خواستند که از خداوند بخواهد وعده فرج خود را عملی کند. حضرت نوح علیه السلام تحقق این امر را از خداوند عزّوجلّ درخواست کرد. خداوند به نوح علیه السلام وحی فرمود که به آنها بگو : این خرما را نیز بخورید و هسته آن را در زمین بکارید. بنابراین یک سوم دیگر از ایمان آورندگان از ایمان خود دست کشیدند. پس یک سوم ، در ایمان خود ثابت قدم ماندند و خرما را خوردند و هسته‌اش را کاشتند و مراقبت کردند تا ثمر داد.

هنگامیکه ثمر داد به نزد حضرت نوح علیه السلام آوردند و گفتند تعداد ما خیلی اندک است. ما از این هراس داریم که اگر فرج به تأخیر بیفتد ، همه نابود شویم. بنابراین حضرت نوح علیه السلام نماز بپاداشت و عرض کرد : خداوندا! از یاران من تنها این گروه اندک باقی مانده‌اند و من می‌ترسم که این گروه از بین بروند. پس خداوند کریم به ایشان وحی فرمود که دعای تو را استجابت کردم ، پس کشتی را بساز.

فاصله زمانی بین اجابت دعا و فرارسیدن طوفان 50 سال بود. نکته زیبایی که از نظر عددی مورد بحث ماست ، 3 بار تجدید شدن عددِ 300 سال است! و چرا خداوند کریم دوران نبوت حضرت را اینگونه قرار داد؟!

اگر تا اینجای درس را بخوبی خوانده باشید ، متوجه می‌شوید که از آنجاکه عدد 300 از جمع اعداد 1 تا 24 بدست می‌آید و عدد 24 ؛ عددِ ساعات یک شبانه روز است و عدد جامع یعنی جمع کننده می‌باشد. پس 3 تا 300 تا یعنی 3 تا 24 تا که می‌شود 72 (بعبارتی 3 تا 300 تا میشود 900 تا یعنی بلوغ کامل عددی)! و عدد 72 برابر با عدد ابجد کلمه سجده است و در جمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=2+7) . درواقع افشای کامل هدایت در قوم نوح علیه السلام ، رسیدن به 3 تا 24 ساعت یعنی 3 روز و درنهایت عدد 72 یعنی رسیدن به کلمه سجده و حروف نوزده است { 72= سجده=نوزده} .

خوب دقت کنید!1) احتمال معنا بلوغ هدایت در این قوم به 3 تا 300 تا برای رسیدن به اطاعت محض و خضوع و خشوع کامل سجده می‌باشد.

2)درضمن اینکه عددابجد کلمه دنیا =65 است که برابر با دو حرفِ س=60 و ه=5 که رویهم می‌شود سه ، می‌باشد. پس تمام عمر دنیا ، نسل انسان‌ها از قوم مؤمنی هستند که در کشتی نوح علیه السلام سوار شدند و نجات پیداکردند.

3)و نوزده(=72) ، باب طهارت است. درحقیقت زندگی انسانی در باب هدایت به امر پروردگار یکتا از نقطه نجف روی کوه جودی باب وادی السلام، نـو ، زده شد!الی یوم القیامة . بر همین مبنا وجود حضرت نوح علیه السلام را آدم ثانی می‌نامند. و قبر مطهر حضرت آدم علیه السلام و حضرت نوح علیه السلام در کنار مضجع شریف و نورانی مولا و سرورمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب که صلوات و درود خدا و ملائکه‌اش بر او و این دو پیامبر بزرگوار باشد ، قرار دارد.

سِرّ باطنی شیر (لبن)

نکته جالب اینکه تغذیه شیر وجود مبارک معصومینصلوات الله علیهم اجمعین در دوران نوزادی به صورت خاص بوده است. چنانچه برای حضرت زهراسلام الله علیها در کتاب بحارالانوار ج58.ص149 آمده است حدیث قدسی: جعلت فطامک من اللبن (مقرونا) بالعلم. از قول خداوند فرمود که از شیرعلم ذاتی خودم او را تغذیه کردم. یا برای حضرت علی علیه السلام در کتاب منتهی الآمال می‌فرماید از انگشت سبابه پیامبرصلی الله علیه و آله 12 چشمه شیر نوشیده است.

حال خوب دقت کنید! انسان‌ها هم وقتی متولد می‌شوند از سینه مادر شیر می‌خورند. اما در حقیقتِ عمل، در رحم دنیا انسان لبن یا شیر را از ولایت و رسالت که همان کلمه وحی الهی است که جنس آن از نور است ، می‌نوشد و حاصل عمل خالصانه ، انسان را به امام زمانش وصل می‌کند و از ظلمات جهل و حیوانیت به نور انسانیت و هدایت می‌رسد.

*لبن:  چنانچه عدد ابجد کلمه لبن که به شیر معنا شده 82 می‌شود که در تمام دایره‌ی شِ هستی ، این عدد برابر با عدد ابجد کلمه امام است و جایگاه عددی کلمه لبن= 28 می‌شود که تمام کلمات قرآن عزیز از 28 حرف است. بنابراین انسان در عمل خالصانه در جلوه امام خود قرار می‌گیرد و خداوند این رحمت را به مؤمن عنایت می‌فرماید. چنانچه او را تعالی می‌دهد به یخرجهم مِن الظلمات الی النور.

اما انسان کافر و گنهکار هم همین شیر را که لبن است از رحم دنیا به عمل می‌خورد اما چون اعمالش ظلمانی و غلط است ، ظرف وجودش آلوده می‌شود . اثرش این است که شیر ضایع می‌شود و اثرش مثل سم به بدنِ عملش منتقل می‌شود و انسانیتش می‌میرد و می‌شود مصداق "یخرجهم مِن النور الی الظلمات" !

پس درواقع انسان گنهکار و کافر ، یا از ریشه حرام بدنیا آمده یا به عقیده کفر و غلط قرار می‌گیرد ، آثارش مثل ابن ملجم ملعون به یک قول کسی است که حضرت علی علیه السلام خودش در بزرگ شدنش زحمت کشیده ، ولی آثار عمل غلطش روزی در کشتن امامش ظاهر می‌شود. و این اثر آخر عمل ، جلوه‌ی حرفِ ش دایره زندگی هر شخص می‌باشد که آخرش به اوّل می‌رسد!

اما مؤمنین واقعی را خداوند می‌فرماید: والعاقبة للمتقین یعنی عاقبت (بخیری) مخصوص متقین می‌شود (آیه 83 سوره مبارکه قصص) . یا در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید : ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین.

*شیر:  ترجمه لبن به فارسی می‌شود شیر.عدد ابجد کلمه شیر=510 است که درواقع معنی می‌شود به 10+500 : عدد ابجد حرفِ ث برابر 500 است که ملک آن حضرت میکائیل علیه السلام است و این ملک مأمور روزی از طرف خداوند متعال است. و عدد 10 همان گنج عشر ؛ ائمه طاهرینصلوات الله علیهم اجمعین است. جمع ارقام 510 می‌شود 6 که همان خزانه کلّ خلقت است (6=0+1+5).

باید دقت کنیم که شیر در بین خون و فضولات از سینه جاری می‌شود. درحالیکه نه بو و نه رنگ خون را دارد و نه بو و رنگ دفعیات را دارد. چنانچه خالق یکتا در آیه 66 سوره مبارکه نحل می‌فرماید: و انّ لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین ؛ و البته برای شما ملاحظه حال چهارپایان (از شیر گاو و گوسفند) همه عبرت و حکمت است که ما از شکم آنها از میان سرگین و خون ، شیر خالص و پاکیزه شما را می‌نوشانیم که در طبع همه‌ی نوشندگان گوارا است.

پس شیر سفید و لطیف و شیرین و خوش طعم و غذای کامل برای بدن ضعیف نوزاد است. جالب است که شیر در غده‌های شیری سینه مادر در یک لحظه درواقع خون عین نجس و سرخ به شیر سفید و پاک قلب به میم می‌شود. پس شیر یکی از آیات خداست که باید در آن تأمل کنیم!

اما چون اسرار درس ما حرف ش است ، پس حقیقت حروفی شیر که با حرف ش آغاز شده ، افشای وصل شدن نوزاد به روزیِ محبت پروردگار عالم است که در سینه مادر قرار داده است. الحمد لله ربّ العالمین

پس هر سینه ، یک بلوغِ شین را به عدد 9 (با حروف و نقطه‌هایش) و در جلوه عدد 6 تمام محتوای ظاهری و باطنی‌اش و در مرکزیت دایره‌ی درون سینه که قلب است و جلوه عدد 5 همه‌ی خزانه‌ی عالم بالا از دایره رحمت و خلقت و اسرار آفرینش در سینه‌های مادرِ ظاهر (پدر و مادر خودمان) و پدر و مادرِ باطن {حضرت آدم(ع) و حضرت حوا(س)} و پدر و مادر روحانی و نورانیمان {پیامبر(ص) (رسالت) و امیرالمؤمنین(ع) (ولایت) و مادر دو عالم خانم فاطمه زهرا(س)} به ما می‌رسد .

حالا ما چگونه این غذای روح و جسم را گرفتیم ؟! پس در رحمت رحمانیت و رحیمیت خالق یکتا غرق و غوطه‌ور هستیم و ما باید ظرف وجودمان را چنان تمیز و پاک نگه داریم که این روزیِ رزقِ حسن را ضایع نکنیم. انشاءالله

درحقیقت خداوند کریم رزق کریمش را نصیب هر بنده مؤمن خود می‌فرماید به شرط اینکه از سینه علم و عمل به گنج قرآن که محتوای باطن کلّ رسالت و ولایت است جدا نشود.

مقام حرف شین در ماه مبارک رمضان

ماه مبارک رمضان ، نهمین ماه سال قمری است و در حدیث آمده که سید همه‌ی ماه‌های قمری است. تنها ماهی است که نامش در قرآن کریم آمده است ؛ آیه 185 سوره مبارکه بقره: شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان ( ماه رمضان که در آن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن هدایت و جدا ساختن حق از باطل ، قرآن نازل شده است).

پس ماهی است که نور با عظمت قرآن در آن نازل شده است و بواقع در این قسمت آیه که بیان شد ، 6 منظور مهم پروردگار عالم محقق می‌شود:

1)شهر رمضان (ماه رمضان) .  2) انزل فیه القرآن (نازل شدن قرآن)  3) هدیً للناس (هدایت کلّ مردم)   4) و بیّنات ( بطور واضح و آشکار نکات و باطن و ظاهر آن را با بینه و دلیل روشن برای مردم آشکارا بیان می‌کند)  5) مِن الهدی ( برای هدایت و درواقع سبز کردن و شکوفا کردن و از ظلمات به نور رساندن درون فطرت انسانی به عمل و سیرت انسانی )   6) والفرقان ( که حقیقت این هدایت ، جداسازی و علامت گذاری از راه خطر به امنیت کامل ، از چاه به هموار شدن ، از حرام و باطل به حلال و حق ، از ظلمات به نور و بطور کلی یعنی از جهنم‌ها به بهشت و خلاصه به رضای خداوند کریم و رسیدن به قرب او). 

پس درواقع همانطورکه درباره حرف شین گفته شد صفت حرف شین ، افشا کردن است و شین ،6 نقطه دارد که مبیّن حرفِ شین است و خودش با 3 حرف ، 9 تا می‌شود. درواقع 9 ، سلطان اعداد و سید همه اعداد است.

حالا ماه مبارک رمضان ، مقام 9 را دارد و سلطان ماه‌های سال است. زیرا با 6 هدف افشای هدف خلقت پروردگار عالم و نزول قرآن {یعنی آمدن همه‌ی 124 هزار پیامبرعلیهم السلام و تمام کتاب‌های آسمانی که 313 تاست و در جمع به باطن قرآن ظاهر شده است} تحقق پیدا کرده و اِحیا در ماه رمضان اتفاق میفتد. یعنی زنده شدن به واقعیت انسانیت و به کمال رسیدن آن که وصل شدن به رگ حیات طیب یعنی امام زمان حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه) می‌باشد.

اسم مبارک رمضان یکی از اسماء خداوند کریم است به معنای گرمای زیاد ، طوری که همه‌ی ناخالصی‌ها ذوب شود.و به یک معنی رمضان یعنی ریزش بسیار که درواقع ریزش گناهِ گنهکاران است. ماه مبارک رمضان ، شهرالله خوانده شده است چون ویژگی‌هایش آن را مخصوص کرده است.

و به یک نگاه معرفتی رمضان یعنی بلوغ سجده اطاعت پروردگار عالم و رسیدن به مقام کسره‌ی حقیقی ، و روزه حقیقی که روزه از گناه و نافرمانی است. پس با روزه، بیماری‌های طغیانگری و هوای نفس و عفونت‌های گناه، درمان می‌شود و با روزه واقعی که سحری آن توبه و افطار آن اصلاح اعمال غلط است ، انسان به طهارت راه پیدا می‌کند.

 

       حد 12

چنانچه در حرف شین خصوصیاتی است که این حرف را مخصوص کرده است . از یک سو با عدد ابجد 360 (=شین) ، تمام دایره خلقت را به ظهور آشکار می‌کند و سلطه‌ی عددی آن را نشان می‌دهد. و از یک سو با عدد 9 ( حروف و نقطه‌هایش) عدد شعاع این دایره را که از نقطه‌ی مرکزی به محیط اتصال پیدا کرده و دوران دایره را در بلوغ عدد 9 که سقف همه‌ی اعداد است ، نشان می‌دهد.

        ش                                                                                                                                   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۱۷
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

مقام عدد 53 در حرف شین

آیا همه عالم در بلوغ 9 و در سقف عددی 9 نبود؟ پس همه عالم دنیا ، عالم شهادت است. و خداوند کریم می‌خواهد پیامبر بزرگوار ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله در عالم اسرار نام مبارکش ، احمد صلی الله علیه و آله باشد که جلوه ذات اقدس احدیت خود اوست . عدد ابجد نام مبارک احمد=53 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه شهادت است. آیا این زیبا نیست رکن اصلی طهارت یک کافر در ورود به اسلام  بعد از شهادت به توحید (اشهد ان لا اله الا الله) ، شهادت به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله است ( اشهد انّ محمداً رسول الله). اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد .نکته مهم اینجاست که جایگاه عددی "ابا الاوصیا" هم 53 می‌شود که وجود مبارک حضرت علی علیه السلام است. پس جانِ شهادت دوم می‌شود شهادت سوم : (اشهد انّ امیرالمؤمنین علیاً ولی الله)

خوب دقت کنید عدد 3 و 5 دخیل در شهادت هستند. وجود مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام ، مظهر نفسِ وجود مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله در بطن شهادت است که اولین شاهد و مؤمن و مسلمان در روز مبعث و اولین شهادت دهنده وجود مبارکش است. عدد ولایی و معصومیت حضرت علی علیه السلام 3 می‌باشد؛ امام اول و معصوم دوم. و در خانواده پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین است. پس حقیقت عدد 3و 5 را در نفس پیامبر صلی الله علیه و آله افشامی‌کند. وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها که خود ، سومین وجود در مرتبت خلقت نوری است و نام مبارکش 5 حرف است و محور پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشد. پس 3 ضرب در 5 می‌شود 15؛ اسرار نام مبارکش به حوای روحانی است. عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س)=135 است که ضرب ارقامش 15 می‌شود(5×3×1)، اگر عدد ابجد نام مبارک خانم با ة محاسبه شود، 530 می‌شود {دقت کنید بوجود عدد 3 و 5  در هر دو حالت}

پس تمام خزانه حقیقت اسرار پدر بزرگوارش به رسالت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام به نام کوثر، به وجودش افشا و اظهار شده است. بنابراین خدا می‌خواهد بدانیم که حقیقت و کامل کننده‌ی این سه شهادت، شهادت چهارم می‌شود بوجود حضرت فاطمه سلام الله علیها که مظهرِ همه‌ی شهادتهاست!

اشهد أنَّ فاطمة الزهرا عِصمة الله الکبری حُجَّة الله علَی الحُجج

و درحقیقت دو گنج فرزندانش ؛ امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام که امام حسن علیه السلام به عدد چهارمین وجود در مرتبت خلقت نوری ، حرفِ د ظاهر شد که  عدد ابجد حروف دال =35 می‌شود که تمام 3 و 5 را با کنیه مبارکش یعنی ابامحمد صلی الله علیه و آله ، سبز کرد. و وجود مبارک امام حسین علیه السلام هم مظهر ظهور عدد 3 و 5 است که ایشان سومین امام و پنجمین معصوم هستند. وراثت تمام انبیاء و اولیاء را با شهادت و گستردگی باب طهارت و برپاداشتنِ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا ، اسرار احمدی صلی الله علیه و آله و علوی و فاطمی و حسنی و حسینی و تا مهدویت ( صلوات الله علیهم اجمعین) بر جهانیان به ظهور گنج حرفِ شین اثبات و اظهار نمود.و این حدیث زیبا را معنی فرمود که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: حسین مِنّی و انا مِن حسین.

نماز هم در 5 نوبت واجب شده است و به فرموده امام صادق علیه السلام در 3 نوبت می‌توان خواند.آیه 103 سوره مبارکه نساء : ...فأقیموا الصلوةَ اِنّ الصلوةَ کانَت علی المؤمنینَ کتاباً مَوقوتاً؛ نماز را تمام ادا کنید که نماز بر مؤمنین در وقت‌های معین واجب گشته است. چنانچه در این آیه مبارک خداوند به وقت نماز تأکید می‌فرماید، وقت یعنی ساعت پس در 24 ساعت ، 5 نماز را در 3 وقت (یا می‌توانیم در 5 نوبت) می‌خوانیم . درواقع باید عقربه‌های ساعت عمرمان را روی نماز تنظیم کنیم زیرا نماز ستون دین است و محور گردش تمام اعمال است و به شرط قبولی نماز ، بقیه اعمالمان هم پذیرفته می‌شود. درواقع نماز در عدد 53 (=جایگاه شهادت)، حقّ رسالت و ولایت را ادا می‌کند و انسان بندگی خود را در بلوغ 9 ِ علم ساعت به وقت افشا می‌کند. 

 

 

اسرار عدد 6

عدد 6 به حروف در فارسی ؛ شـِش و در عربی ؛ ستـّه ، سدس یا سادس خوانده می‌شود. و درواقع باطن معانی هر دو در آخر به یک معنا می‌رسد چنانچه:

1)عدد 6 به عربی (سِته): عدد ابجد حروف سته=465 می‌شود و این عدد ، رمز زمان ظهور حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه است زیرا این عدد از جمع اعداد از 1 تا 30 (که 30 جزء قرآن به تمام باطن در زمان ایشان ظاهر می‌شود) تشکیل می‌شود و برابر با نام زیبای مهدویت است! (465=30+29+28+...+3+2+1) {جالب است که ایشان نهمین فرزند اباعبدالله الحسین علیه السلام است یعنی باز هم رابطه 9 و 6(=سته=465)}. و جایگاه عددی کلمه مبارک مهدویت =60 می‌شود که برابر با عدد ابجد حرفِ س است و حرفِ س ، قلب قرآن و میزان است و حکومت آقا ، حکومت بر قلبهاست و میزان حکومت جهانی در کلمه مهدویت است! پس عدد 60 در جمع ارقامش ، برابر عدد 6 می‌شود (6=0+6) و دقت کنید که جمع ارقام 465(=سته) هم در آخر می‌شود 6 ! (6=5+1=15=5+6+4) !

 *جایگاه عددی حروف سته=42 است که جمع ارقامش 6 می‌شود (6=2+4). نکته مهم این است که جایگاه عددی حروف شِش (عدد 6 به فارسی) هم 42 می‌شود! و همچنین برابر است با جایگاه عددی اسم جلاله الله (با لام مشدد) و اسماء الحسنی الهی : باعث= حکیم= صادق= منان= برهان= مطلوب. همانطورکه بیان شد شروع قرآن کریم با سوره مبارکه حمد است که 21 حرف الفبا در این سوره آمده (21=ش) و آخرین سوره قرآن سوره مبارکه ناس است که عدد ترتیب نزولِ قلبی آن به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه و آله 21 (=ش) است. پس تمام قرآن در جایگاه عددی حرفِ ش برای همه مردم افشا می‌شود. نکته مهم این است که اگر این 2 تا 21 اول و آخر قرآن را جمع کنیم 42 (21+21) می‌شود. و عدد42، برابر با جمع عدد ابجدِ اولین حرف و آخرین حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم {ب=2 + م=40} است و طبق فرمایش پیامبرصلی الله علیه و آله  محتوای تمام قرآن در بسم الله سوره مبارکه حمد جمع است.

و جالب است که عدد 42 برابر با جایگاه عددی نام زیبای حیدر علیه السلام و جایگاه عددی نام زیبای حسنه و بتول سلام الله علیها!

2)عدد 6 به فارسی(شِش): عدد ابجد حروف شِش=600 است که جمع ارقامش 6 (6=0+0+6) می‌شود و برابر با عدد ابجد کلمه متقین و عصمت و عدد ابجد کلمه فصلت است { جالب است که سوره مبارکه فصلت در جزء 24 (6=4+2) قرآن مجید قرار دارد}. ازطرفی عدد 600 (=شِش) برابر با حرفِ خ به جایگاه عددی 24 می‌باشد. {در قسمت مقام دنیا در عدد 6 توضیح کامل آمده است}. جایگاه عددی حروف شِش= 42 می‌شود که در بالا توضیح داده شد.

 

مقام دنیا در عدد 6

نکته جالب این است که در دنیا هر ملکی اندازه کلّ ملکیتش چه بزرگ باشد و چه کوچک ، سندش را به شش دانگ می‌زنند.و حتی در آخرت هم سند ملکیت بهشت و جهنم به 6 دانگ است. پس درواقع هم دنیا بر پایه 6 است و هم آخرت بر پایه 6 است! و می‌توان گفت علت اینکه خداوند متعال دنیا را در 6 روز خلق فرمود برای نشان دادن کلّ مالکیتِ عالم خلقت (6 دانگ) به خودش است! و اباعبدالله الحسین علیه السلام هم با تحویل دادن 6 دانگِ تمام وجودش و بندگی کامل و خالصانه‌اش 6 دانگِ بندگی را افشا کرد و پروردگار عالم هم همه‌ی برکات را به ایشان عنایت فرمود و او را 6 ماهه متولد فرمود.

نکته: شاید رمز اینکه اجناسی که به عدد می‌خریم ، هر دستش 6 تاست و معمولا 2 دست می‌گیریم که هر دست نقص پیداکرد از آن یکی جبرانش کنیم یعنی هم دنیا بر پایه 6 است و هم آخرت، پس باید هر دو را بدست آوریم! و اگر دو عدد 6 و 6 را کنار هم بگذاریم می‌شود 66 که برابر با نام مبارک الله جلّ‌‌جلاله است. این همه، زیبایی‌های شناخت و رسیدن به قرب اوست! و خداوند کریم به بنده‌اش که در دنیا با 6 دانگ وجودش بندگی مخلصانه کرده باشد، در آخرت 6 دانگ بهشت و رحمتش را به فضل بینهایت عطا می‌فرماید.

 

**خوب دقت کنید! اول اینکه مقام دنیا خیلی بالاست زیرا که جایگاه شهادت است و دوم اینکه افشاءِ اسرار عدد 6 (در دنیاست) که خداوند کریم در سوره مبارکه حدید آیه 4 فرمود : خلق السموات و الارض فی ستة ایام  ؛ خلق کردم آسمانها و زمین را در 6 روز . اما این دو تعریف جای توضیح بیشتری دارد که شنیدنی و خواندنی است و جای تأمل و تفکر دارد ! عزیزان امیدوارم که با جان دل این مباحث را بخوانید و بیندیشید:

**1)اول اینکه دنیا ، جایگاه شهادت است .

آیا اینجا تفکر و تأمل ندارد که یکی از اسماء دنیا، عالمِ شهادت است و خداوند بالاترین مقامات زندگی انسانی را در پایان عمر به شهادت تعریف می‌کند! و آن زمانی است که انسان به بلوغ مقام فکری و عقلی و ایمانی و تربیتی  و عملی در شریعت و طریقت  و حقیقت شیعه و پیرو امام معصومِ صلوات الله علیهم اجمعین زمانش برسد.و انتخاب زیبای خود را در حیات دنیوی برای خروج صحیح (از دنیا) ، به تولد و زنده شدن واقعی برساند. و حیات وجود جسمانیش را در شهادت تقدیم خالق مهربانش کند . پس چنانچه اگر حق زندگی ما در دنیا بخواهد ادا شود، سزاوار است که انسان در آخر به مقام شهادت نائل شود! همانطورکه می‌دانید در مقام شهادت، دیگر بدنش غسل میت نمی‌خواهد ؛ بدنش پاک و لباسش و خونش پاک است یعنی زنده حقیقی و رسیدن به اربعین حقیقی؛ جنّاتٍ تَجری مِن تحتها الانهار. اینجاست که خداوند کریم می‌فرماید: ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون ؛ نپندارید کسانی که در راه خدا شهید شدند مردند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و نزد پروردگارشان متنعّم خواهند بود.(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران)

پس کلّ دنیا در مقام شهادت می‌شود کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا. پس تا آخر عمر دنیا ، راه شهادت باز است و دعوت نامه برقرار است که هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله.

نکته جالب اینکه عدد ابجد کلمه شهید=319 است و جایگاه عددیش 40 می‌شود. پس شهادت، انسان را به صدق و از صدق به خلوص می‌رساند و این معنی افشای حرفِ شین است!

 

*شهادتین در حقیقت حرف ش :

انسان در مبنای گروه بندی موجودات بقول درس منطق، حیوان ناطق است {که می‌فرماید : الاِنسان ما هو؟ جواب می‌دهد: حیوانٌ ناطق}. اما در کرامت تعالی انسان داشتن منزلت عقل می‌باشد. و فهم و شعور و بینش و تعلیم و تعلّم و تربیت و هدایت شدن و مزیّن به اخلاق پسندیده گردیدن و خلاصه تعالی پیداکردن به حقایق انسانی او را نسبت به همه‌ی مخلوقات و موجودات متمایز می‌گرداند.

پس انسان احتیاج به مربی و تربیت کننده دارد و این نیاز درونی او را به داشتن اعتقادات و دین و مذهب و نیروی ماورائی از دنیا گرایش می‌دهد. و خداوند این مکارم را در انسان برگزیده‌ی خود قرار داد که انسان کامل است و او را آیینه صفات و اسماء خویش و هادی و مربی جامعه‌ی جاهلیت و بشر بدون تربیت قرار داد و انسان را در خورِ مقام خلیفة اللهی خویش فرمود.

باری! این بزرگواران که رسولان و انبیاء الهی و خلاصه چهارده نور مقدس ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین هستند برای هدایت انسانها از هیچ فداکاری فروگذار نبودند تا جاییکه جان خود را در این راه گذاشتند. اما از آنجا که خداوند کریم، هم رحیم است و هم عادل ، برای انسان مؤمن و مطیع فرمان خود و رسولش، آخرتی بسیار باشکوه و وصف ناشدنی در بهشت و برای انسانهای نافرمان، زندگی سخت و دردآور و عذاب در جهنم قرار داد. شاید مقداری از آن را در دنیا به انسانها نمایان می‌کند که چگونه در دایره زندگی، خوبی‌ها و بدی‌ها به خود انسان برمی‌گردد؟!

پس افشای این عاقبت که خداوند در آیه 137 سوره مبارکه آل عمران فرمود: قد خلت مِن قبلکم سننٌ فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبةُ المکذّبین؛ همانا پیش از شما مللی بودند و رفتند در اطراف زمین گردش کنید تا ببینید عاقبت آنانکه وعده‌های خدا را تکذیب کردند چه شد؟ (چگونه هلاک شدند). و همچنین در بسیاری از آیات مثل آخر آیه 128 سوره مبارکه اعراف می‌فرماید: والعاقبةُ للمتّقین؛ و سرانجام نیک از آن پرهیزکاران است.

یعنی آخر کار که حلقه‌ی دایره زندگی هر کس می‌خواهد بسته شود، عاقبتش افشا می‌شود! درواقع مهر و امضای قبولی مؤمن، رسیدن به اقرار شهادتین در آخرین لحظات عمر است. همانطورکه می‌دانید هر انسانیکه بخواهد تحت لوای دین اسلام قراربگیرد باید در بدو ورود، شهادتین بگوید یعنی دین او و اعتقاد قلبی او که درونی است، باید افشاشود. زیرا از نقطه شروع حیات حقیقی که قبول به تمام امور آخرتی است باید دایره زندگیش با شعاع بلوغ عدد 9 کشیده شود و آن هم حرفِ شین است یعنی ورود در زندگی انسانی!

درواقع شهادتین اول شهادت به توحید است: اشهد ان لا اله الا الله و دوم شهادت به رسول گرامی دین اسلام است : اشهد انّ محمّداً رسول الله. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم   

این دو شهادت، بابِ افشای گرویدن به دین مبین اسلام و باب بازشدن اربعین حقیقی آدمیت است. و مثل دو پیکره‌ی در می‌ماند که حقِ ورود کسانیکه با این دو شهادتین تطهیر شده‌اند، فقط در دنیاست. اما نکته مهم اینکه این در الی یوم القیامة باید به روی انسان باز بماند تا ورود به باب بهشت را پیدا کنیم( که آنجا جایگاه طاهران است و آنجا حقیقت اربعین عمل است) و اینجا شهادت سوم واجب است: اشهد انّ علیّاً و اولاده حجج الله؛ شهادت بر ولایت مولا و سرورمان علی بن ابیطالب و یازده ذریه معصومش صلوات الله علیهم اجمعین . حال خوب دقت کنید! اسرار این شهادتین هر روز 5 نوبت در اذان (و هم دراِقامه) قبل از ورود به عبادت مهم مثل نماز، باید افشا و خوانده شود.{نکته:  فوائد شنیدن اذان: 1-شنیدن اذان انسان را اهل آسمان قرار می‌دهد. پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید: همانا اهل آسمان از اهل زمین چیزی نمی‌شنوند مگر اذان. 2- شنیدن اذان اخلاق را نیکو می‌کند. امام علی علیه السلام می‌فرماید: کسی که اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید. 3-شنیدن اذان انسان را از سعادتمندان می‌کند. پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید: کسی که صدای اذان را بشنود و به آن روی آورد، نزد خداوند از سعادتمندان است. 4- شنیدن اذان سبب دوری از شیطان می‌شود. پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید: شیطان وقتی ندای اذان را می‌شنود، فرار می‌کند.}

همانطورکه بیان شد انسان کافر که عین نجس است با نیت قلبی و خواندن شهادتین پاک می‌شود و مسلمان می‌گردد. ما بندگان خدا بی گناه و بی‌اشتباه نیستیم، پس برای طهارت درونی و اذنِ ورود در حقیقت نماز، با گفتن اذان و اقامه انشاءالله تمام ظلمات درونی پاک می‌شود و مجرای وصل زیباتر و نورانی‌تر می‌شود! (پس شهادتها در اذان از صبح تا ظهر، و ظهر تا عصر، وعصر تا مغرب، و مغرب تا عشا، و عشا تا صبح، انسان را از کفران‌ها پاک می‌کند).

همینطور روز جمعه که جمعِ جمیع هفته در آن است و به نام صاحب جمعه؛ حضرت ولی الله الاعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه می‌باشد، پس فرمودند که غسل جمعه انجام شود و در دعای قبل از غسل آمده : اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد. اللهم اجعلنی مِن التوابین و المتطهرین. یعنی غسلی که تمام ظلمات هفته را از درون و قلب ما می‌زداید، غسل جمعه است.

 و ذکر شهادتین بطور کامل در تشهد نماز آمده است. پس هم با نیت، هم با خواندن و هم با تغسیل، انشاءالله همه ظلمات از انسان پاک می‌شود (مثل اینکه برای شروع هفته، پاکِ پاک شده باشید) و در آخر عمر خوشا به حال کسیکه با شهادتین از دنیا برود یعنی انسان مؤمنی که خدا به او توفیق دهد که شهادتین را بگوید، تمام گناه‌های که ندانسته انجام داده و ظلماتش، پاک شده و به طهارت درونی رسیده و پروردگار عالم به لطفش او را در زمره آمرزیده‌شدگان قرار می‌دهد.

عدد ابجد کلمه اَشهد=310 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه عُمر است. پس ببینید که شهادتین، شستشو دهنده‌ی همه‌ی غلطهای عُمرِ او می‌شود! و جایگاه عددی کلمه اَشهد=31 است که برابر با عدد ابجد حروف لا یعنی لا اله الا الله است؛ یعنی نفیِ غیر خداها و تائید به شهادت به الله جلّ جلاله . امیدوارم آخرین حلقه‌ی حرفِ ش برای ما تائید شود. انشاءالله.

می‌فرمایند که مستحب است وقت خواب، شهادتها را بگوییم یعنی گناهها و کفرانها از صبح تا شب پاک شود. و خلاصه از صبح تا شب با اذکار شهادت بصورتهای مختلف (واجب و مستحب)، از نجاستها به طهارت می‌رسیم .

مقام شهادت(گواه)

پیرو مقام شهادت در قرآن کریم سوره مبارکه آل عمران آیه 18 خداوند متعال می‌فرماید: شهد الله اَنّه لا اله الا هو و الملائکة و اولوالعلم قائماً بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم یعنی خدا به یکتایی خود گواهی دهد که جز ذات اقدس او خدایی نیست و فرشتگان و دانشمندان (اولوالعلم؛عالمان واقعی) نیز به یکتایی و اینکه او برپادارنده‌ی عدل است شهادت دهند، نیست خدایی جز او که توانا و حکیم است.

از امام باقر علیه السلام درباره این آیه مبارکه پرسیدند، حضرت جواب فرمود: خداوند متعال در این آیه مبارکه خودش به وجود خودش شهادت می‌دهد و او همانگونه است که خودش درباره خودش فرموده است. اما عبارت "والملائکة" او فرشتگان را به خاطر اینکه تسلیم پروردگارشان هستند، گرامی داشته است.آنها راست گفتند و شهادت دادند همچنانکه خداوند بر خودش شهادت داد . اما در عبارت "و اولوالعلم قائماً بالقسط" مقصود از این عبارت نورانی، پیامبران و جانشینان آنها هستند و آنها کسانی هستند که برای ایجاد قسط بپاخاسته‌اند، قسط همان عدالت در ظاهر است و عدالت در باطن ، وجود مبارک علی بن ابیطالب علیه السلام است. و می‌فرمایند هر مؤمنی در هر جایگاه عبادت و کارهای خیر دست خود را بر دیوار آن مکان نهد و آیه شریفه را بخواند انشاءالله فردای قیامت آن جایگاه برای او شهادت می‌دهد.

درواقع افشای اعمال از وجود خودمان شروع می‌شود تا در تک تک اعضا ظهور داشته باشد.آنچه در عالم بالا بصورت سِرّ خلق شده ، در ظهور به عوالم پایینی (یعنی اسفل السافلین) قرار می‌گیرد اما تا در دنیا نمی‌آمد ، مشاهده نمی‌شد و به ظهور وجودی از نظر مادی نمی‌رسید.

 پس خلقت خالق بی‌همتا در عالم دنیا ، مشهود است و از هر ذره‌ای چه بصورت جمادات و چه نباتات و چه حیوانات و یا انسان و یا حتی همه‌ی موجوداتی که با چشم غیرمسلح دیده نمی‌شوند و یا اصلا شاید فقط احساس می‌شوند مثل گازها و هوا و ... ، همه به یک صورت در دنیا به مقام شهودی و ظهوری می‌رسند.

حالا خوب دقت کنید که چگونه عالم بظهور در حرف شین است؟!

شاید این یکی از اسراری است که خداوند یکتا در آیه20 و 21 سوره مبارکه فصلت می‌فرماید: حتی اذا ماجاءوها شَهدَ علیهم سمعهم و ابصارهم و جُلودهم بماکانوا یعملون(20).و قالوا لجلودهم لِم شَهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کلّ شیءٍ و هو خلقکم اوّل مرّةٍ و الیه ترجعونَ (21) تا چون همه بر دوزخ رسند آن هنگام گوشها و چشمها و پوست بدنهایشان بر جرم و گناه آنها گواهی دهند. و آنها به اعضای بدن خود گویند چگونه بر ضد ما شهادت دادید؟ و آن اعضا جواب گویند: خدایی که همه موجودات را به نطق آورده ما را نیز گویا گردانید و او شما را نخستین بار بیافرید و باز بسوی او برمی‌گردید. و یا در آیه 65 سوره مبارکه یس می‌فرماید: "الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بماکانوا یکسبون ؛ امروز است بر دهان آن کافران مُهر خموشی نهیم و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه کرده‌اند گواهی دهد". این کلام مبارک نشان می‌دهد که تمام عالم وجود و آنچه در ظاهر و باطن ماست می‌گویند که  "ماسمیعیم و بصیریم و هُشیم   با شما نامحرمان ما خامُشیم"   و همه، مأموران مخفی خداوند هستند و همه چشم و گوش حقّند، پس به اذن او در مقام شهادت برپا می‌خیزند و گواهی می‌دهند.

بنابراین آن روز زبان نطق دنیایی بسته می‌شود و تمام وجود در مقام شهادت ، گواهی می‌دهند.

پس خوب بفهمیم که عالم محضر خداوند قادر متعال است و در مجرای ذات اقدس، امام و حجت بر حقّ پروردگار؛ وجود مبارک صاحب الامر و الزمان اباصالح المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف می‌باشد. پس ذره و نقطه و نکته‌ای در ظاهر و باطن و در قلوب و اسرار ما نمی‌ماند مگر اینکه بر همه آنها آگاهی و ولایت مطلق دارند.

حال اگر خوب دقت کنیم همانطورکه یکی از آلات موسیقی، دایره است که روی آن با پوست حیوان (دبّاغی شده) پوشیده شده و بر آن می‌زنند تا صدایش درمی‌آید(دایره می‌زنند)، تمام زندگی ما هم دایره است و دایره با پوست حیوانیت صدادار می‌شود. بترسیم روزی که به این دایره زده می‌شود تا شهادت‌های خود را ظاهر کند !

 اللهم یا ستار العیوب سَتـِّر عیوبنا یا ارحم الراحمین

برای عقد هر سند و معامله هم برای اینکه محکم بماند ، شاهد و گواه می‌آورند. یعنی شهادت، باعث استحکام سندیت هر حُکم می‌شود{آیه 282 سوره مبارکه بقره که بزرگ‌ترین آیه قرآن است درباره معامله و نوشتن سند و گرفتن شاهد است... .}. پس سند قبولی اعمال، با شهادتین و شهادت بر ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و ذریه‌های معصومش و امروز؛ امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین است. 

**2) امام شهدا :

وجود مبارک اباعبدالله الحسین علیه السلام در مقام سیدالشهدایی قرار دارد که تولد و شهادت وجود نازنینش استثنا است. چنانچه می‌دانید ایشان 6 ماه در حمل مادر بزرگوارشان بودند. پس عدد 6 ، افشای وجود مبارک آقاست! خوب دقت کنید که عدد 6 به حروف در فارسی ، شـِش میشود که دو تا حرفِ ش است و درواقع شین.

پس بلوغ 9 در باطن شین قرار گرفت ( به تعداد حروف و نقطه‌های حرف شین که 9 می‌شود) و امام حسین علیه السلام از بدو تولد به عدد 10 بدنیاآمد {یک وجود مبارک خودش + 9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش (10=9+1)}.

ش

پس او حامل بلوغ گنج 9 (شین) و افشاکننده اسرار دایره خلقت است! اسرار دایره زندگی مبارکش که محیط بر همه‌ی عوالم هستی است حیات را در عدد 6 ظهور داد و بلوغ هدایت را به 9 ذریه معصومش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین

ش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۱۳
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

این نسخه نفایس الحقایق باشد    دانستن او فرض خلائق باشد

در نزد مبارزان میدان حروف     شیرین بمثال شهد فائق باشد

از آنجاییکه پروردگار عالم غیب الغیوب است و خود را در حدیث قدسی معرفی فرمود : انّی کنتُ کنزاً مخفیّاً فاحببتُ و ان اُعرف ؛ همانا من گنج مخفی بودم و دوست داشتم که شناخته شوم. لذا خداوند متعال اراده فرمود اسرار خلقتش را در احاطه محبت به انسانها افشا کند. چنانچه بهترین مخلوقاتش یعنی ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین ، سِرّنگهدار و آیینه صفات و اسماء و افعال خویش قرار داد و با اظهار و معرفی و افشای آیینه‌ی ذاتش ، خویش را بر همه‌ی انسان‌ها معرفی فرمود. و بر سَر آدمیان منّت گذاشت و آنها را خلیفه‌ی خود نام نهاد "انّی جاعلٌ فی الارض خلیفة" .

از آن جا که همه‌ی هستی از آنِ اوست و توحید محض است و چنانچه وظیفه هر موحّدی ، افشای توحید یعنی یگانگی ولی نعمت خود می‌باشد و شکر و سپاس و حمد و بندگی و خلوص نسبت به ایشان است ، بنابراین به لطف پروردگار عالم مظاهر و مفاهیم و معانی و اسراری از خزانه حرفِ شین را به عنایت مولا و ولی نعمتم ؛ وجود مبارک صاحب عصر و الزمان عجّل الله تعالی فرجه مجموعه این درس را به تحریر درآوردم تا با افشای معانی و اسرار حرف ش (شین) ، پرده‌ای از زیبایی‌های مهندسی خلقت پروردگارم را به معرفت در افشای راز حروف بنگارم. به امید امداد غیبی از مولایم.

این معانی زیبا که شاید پدیده علمی باشد ، ذره‌ای از اعجاز کلام خداوند و اسرار توحیدی ربّ العالمین را آشکار می‌کند و بر هر انسان فرهیخته و محقق و طالبِ معنا واجب است که علم حروف و اعداد را بداند.

علم الشین

از آنجاییکه حروف، رمز آفرینش و حامل پیام و ظهور کلام و ابداع خالق یکتاست، خداوند بالاترین مقام خلقت خود را به کلمه انسان نامیده است و در بیان حقیقتِ وجودیش بهترین بندگانش را کلمه نام نهاده است؛ کلمه طیب (بندگان پاکیزه). خداوند کریم در آیه 37 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: فتلقی آدم مِن ربّه کلماتٍ فتاب علیه إنّه هو التوابُ الرحیم؛ آدم علیه السلام از پروردگارش کلمه‌ای چند فراگرفت (کلماتٍ در تفسیر به انوار وجود مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین معنی شده است) پس خداوند توبه او را پذیرفت، زیرا خداوند توبه پذیر مهربان است.

و خداوند رمز بین خود و پیامبرانش را حروف قرار داد. چنانچه در 29 سوره مبارکه قرآن کریم، حروف مقطعه را رمز و به یک نحو اسرار و شاید کلید بیان فرمود! که هر انسان آگاه و معتقدی را به فکر و تحقیق و کنجکاوی وادار می‌کند.و آخرین امام معصوم ؛ وجود مبارک حضرت اباصالح المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف را با نام مقطعه م ح م د صلوات الله علیهم اجمعین خوانده‌اند.

پس با این همه زیبایی و خزانه گنج حروف که به نام علم کیمیاست، هر وجودی را که قابلیت داشته باشد طلا می‌کند! از این رو است که قرآن عزیز(کلام الله) بالاترین معجزه پروردگار عالم می‌باشد، چنانچه بالاتر از دمیدن نفس حضرت عیسی علیه السلام به گِلی که شکل پرنده بود و جان می‌گرفت، به مرده که زنده می‌شد یا کور شفا می‌گرفت و ... و بالاتر ازعصای حضرت موسی علیه السلام که سحر و جادوها را بلعید یا دریا را شکافت و خلاصه خداوند انسان‌های آخرالزمان را به اعجاز قرآن احیا می‌فرماید و بهترین بنده خالصش را آورنده‌ی قرآن و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را مجری و جانِ قرآن قرارداد. وهمه در اعجاز حرفِ شین افشا می‌شود!

1)اول حقیقتِ شین؛ ذات اقدس الهی است که خود را به نام اوّل،احد و واحد معرفی می‌فرماید.

2)اوّل حقیقتِ شین که خداوند اراده فرمود افشا شود؛  نور وجود حقیقتِ محمدی صلوات الله علیهم اجمعیناست.

3)اوّل وجود نورانی که ارواح طیبه محّد و آل محمّدصلوات الله علیهم اجمعین به ظهور نوری به اراده خداوند تجلی کرده، شینِ وجود فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ حوای روحانی است.

4)اوّل وجود جسمانی که خداوند اراده فرمود خلق شود؛ حضرت آدم علیه السلام است که افشای تمام مجهولات دنیا به معلوم‌ها به عظمت مقام خلیفة اللهی‌اش است.

5)اوّل وجودی که حیات جسمانی از وجودش قدم به عالم دنیا گذاشت؛ شینِ وجود حضرت حوا سلام الله علیها است.

6)اوّل نقطه‌ی ظهور خلقت در دنیا به اراده پروردگار عالم؛ شینِ وجود نقطه‌ی ارض است که در مقام ولایت عظما؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام و 11 ذریه نورانیش صلوات الله علیهم اجمعین است {فرمود: انا نقطة تحت الباء}

7)اوّل خانه‌ای که به مشیّت و اراده خداوند، ظهور و ساختمان و قلب عالم امکان و دنیا شد؛ شینِ وجود خانه خداست که قبله‌ی همه مسلمین و مرجعِ رجوع همه نمازگزاران است.

8)اوّل وجودی که جایگاه تولدش سرّی‌ترین مکان‌ها بود؛ شین وجود علی بن ابیطالب؛ اسدالله الغالب علیه السلام؛ مولود کعبه است.

9)اوّل کتاب الله؛ شین کتابِ حضرت آدم علیه السلام به نام معجم است.

10)اوّل کتاب آسمانی که جمعه‌ی همه کتاب‌های آسمانی و افشاکننده آنهاست؛ شینِ وجود قرآن کریم است که هم کتاب الله و هم کلام الله است.

11)و ظهور مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه به تمام معانی حرف شین است. اللهم عجّل لولیّک الفرج

تعریف حرف شین

حرفِ ش در حروف هِجا، سیزدهمین حرف و در حروف فارسی، شانزدهمین حرف و در حروف عبری، بیست و دومین حرف و در حروف ابجدی، بیست و یکمین حرف است.

ریشه کلمه شین از شأن می‌باشد. و در حقیقت مقامات و محتوای باطنی کلام را افشا می‌کند. و درواقع گسترده‌ی معنای آن در مقابل حرفِ الف که گنج حروف است، حرفِ شین افشا کننده‌ی اسرار الف می‌باشد.

و حرف شین در عدد هم احاطه‌ی عددی و افشای حدود و مبانی خواص در دوایر و حالات و چگونگی حروف و کلمات و حتی در مهندسی خلقت، و محتوای ذرات و کشف ندیدنی‌ها و آشکار کننده‌ی اسرار خلقت و ولایت چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین و در غایت، معارف توحید ناب را تعریف و در گنج اخلاص و باطن کتاب آسمانی قرآن افشا می‌کند(درواقع ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، باطن شین است). و حقایق نگفتنی را به نام علم الساعت به نحو زیبایی بیان می‌کند که انسان خود و اطراف و دنیای خود را بشناسد و در مقابل آن همه زیبایی و نظم و معارف و خزائن آفرینش پروردگار عالم، سرِ بندگی و تعظیم فروبیاورد.

*حرف ش از حروف ظلمانی است اما در تعریف حروفِ شمسی و قمری، از حروف شمسی می‌باشد. خصوصیات حروف، درحقیقت معانی ذاتی حرف را نشان می‌دهد. چنانچه در حروف شمسی خصوصیتی هست که وقتی حرف بعد از (ال) قرارمی‌گیرد، بصورت مُشدد خوانده می‌شود و باعث می‌شود حروف (ال) ماقبلش خوانده نشوند مثل والشمس که خوانده می‌شود : وشّمس( پس ال خوانده نشد و حرف ش مشدد بیان شد).

درواقع علامت تشدید چنانچه از اسمش برمی‌آید در خواندن حرف، شدّت را نشان می‌دهد که در عربی معنی تأکید در معنی آن دارد. اما زیباتر اینکه درحالیکه یک حرف است اما درواقع دو حرفِ یک شکل است که با تشدید، در هم ادغام می‌شود و بصورت یک حرف خوانده می‌شود؛ حرف اول ساکن و حرف دوم حرکت دارد پس کلمه والشمس می‌شود وَشـشَمس و خوانده می‌شود وَشَّمس و (ال) خوانده نمی‌شود. این (ال)، باب ولایت هستند که مظهر ظهور اسماء و کلمات و همه‌ی ظهورات هستند؛ درواقع آیینه و کُمَّل خوانده می‌شوند. پس درصورت حقیقی مجرای توحید و تجلی ذات اقدس الهی هستند، درواقع آینه راه را نشان می‌دهد و خود عبد و بنده خالص خداوند هستند!

پس در یکی از معناهای(ال)؛ معنی استغراق را دارد {البته در حروف قمری بیشتر مشهود است}. یعنی عالم در این حروف که جان و گنج رسالت و ولایت است غرق و همه، حمد خداوند است و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین حامدِ حمدِ پروردگار عالم هستند.

نکته: پس دو حرفی که هم شکل بودند و پس از(ال) قرار داشتند در کلام حروف شمسی، تشدید گرفتند؛ حرفِ اول که ساکن است یعنی دائمیست و بقا دارد و افشاکننده‌ی بطن معنا است. و حرف دوم که حرکت دارد برحسب معنای ظاهری کلام، افشاکننده‌ی صورت ظاهری و آنچه رویکرد عملی و شکلی یا تصویری دارد، می‌باشد.

مثل همین کلمه والشَّمس که درحقیقت انوار شمس از باطن (ال) است که رسالت و ولایت است؛ هم در حقیقتِ خلقتی و هم انوار و اثر انوارش. اما در حرفِ ش که ساکن است حقیقت سکون و بقای رزق درونی است که اتصال به اصل دارد و دائمی است. اما حرفِ ش که حرکت دارد؛ پخش کننده و افشاکننده‌ی آن نور ذاتی می‌باشد. بنابراین نور شمس را ضیاء می‌گویند و وجود شمس، نیّر می‌باشد.

این توضیح لازم بود که بدانیم حروف و کلمات، ملکوت دارند و هر کدام عالم کبیری هستند. چنانچه امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:"هیچ حرفی نیست مگر آنکه اسمی از اسماءالله عزّوجلّ است". { در کتاب اسناد ابجد توضیح کامل بیان شده است، مطالعه فرمایید}. مثلا اسماء الله حرف شین: فالشاکرُ لِعِبادهِ المؤمنین است (یعنی از بندگان سپاسگزار خشنود است).

صفات حرف ش و مخرج این حرف

بنابراین خداوند ما و تو را به نطق و فهم یاری کند. شین از عالم غیب و جبروت است مگر میانه آن . که در مقام ظهور تلفظی در مخرج حروف، میانه زبان است و جایگاه مخرج جیم است. درواقع عدد ش=300 است و حرف ج=3 پس ج مرتبه‌ی پنجم است و سلطان و غالب است. طبعش سرد و تـَر است و عنصرش آب است، همانطورکه هر جا آب است، آبادانی است. حرف شین در مقام افشاکننده باطن دانه در خاک، نطفه در رحم، افشای معادن و دریاها و باطن آسمان و باطن زمین‌ها و خزانه علوم و باطن زمان و افشای انوار حقیقی و بردارنده ظلمات و رهنمای بسوی نور است. افشای هدایت و درمان و شفا برای مقامات معنوی حروف و اعداد است. این حرف، حرکتش امتزاج پذیر است یعنی زوج دارد: حروف یا و نون را دارد ؛ حرف ش خوانده می‌شود شـیـن، کامل و خالص و دوتایی و مونس و همدم است. و شین را ذات و صفات و افعال است. جالب است که از اسماء همانطور که گفته شد دارای خوها و حالات و کرامت می‌باشد.   

پس مخرج ادای این حرف دهانی و از وسط زبان است و تقریباً تکیه گاهی ندارد. این حرف از حروفِ شجری خوانده می‌شود زیرا شجر، شکاف دهان و گشادگی آنست که در ادای این حرف دخالت ندارد. از یک معنا روی شکاف زبان است و شجر یعنی درخت و مخارج حروف شجری (که حروفِ ش، ی، ج هستند) از داخل دهان(مسیر صوت) به خارج دهان می‌باشد و کلّ صوت افشا می‌شود!

 حرفِ ش 7 صفت دارد:1)همس: یعنی صدای غیر ظاهر و خفیف. درواقع در حروف با صدای همس، صدا به طرف خارج دهان رانده می‌شود برعکس حروفی که جهر هستند.

2)رخوت: یعنی به سهولت و آسانی تلفظ می‌شود و صدا در آنها کشیده می‌شود.  

3)انفتاح: مصدر باب انفعال و به معنای قبول بازشدن و گشودن است. درهنگام تلفظ، زبان از کامِ بالا جدا و گشوده شده آن را نمی‌پوشاند و به نازکی ادا می‌شود.

4)استفال: مصدر باب افتعال و به معنای پایین آمده و ضدّ استعلا است. هنگام تلفظ صوت و زبان به طرف پایین میل کرده و به پستی و نازک ادا می‌شود.

5)اصمات: مصدر باب افعال و به معنای سکوت و خاموش شدن و به سنگینی ادا کردن است. با تأنی و سنگینی تلفظ می‌شود.

6)تفشّی: مصدر باب تفعل و به معنای ازهم پاشیدن و پهن شدن و افشاشدن و پراکندگی  و انتشار است. و عرب تفخیم حرف ( یعنی ضخامت زبان) را نیز در موقع نطق، تفشی گوید و حرف شین دارای این صفت است.

7)سکون: در لغت ضدّ حرکت است. درواقع 23 حرف حروف تهجی را ساکنه گویند زیرا محتاج به حرکت در مخرج نیستند و هنگام ادای آنها سکون و آرامشی در اصل مخرج حاصل شده و به آسانی تلفظ می‌شود.

این صفات درحالیکه برای تلفظ نامیده شده اما در وصف، احوالات و چگونگی مهندسی خلقت در اسرارش نمایان است و هر یک از صفات، جلوه‌ای از زیبایی‌ها و مظاهرِ معارف این حرف پرمعنا می‌باشد.

حرفِ ش در سه دندانه و سه نقطه

ظاهر این حرف مثل حرفِ س است و حرفِ س در باطن حرفِ ش ظهور دارد چنانچه عدد ابجد حروف شین=360 است که معنی می‌شود به 300+60 : درواقع عدد 300(=ش) افشاکننده‌ی مقام عدد 60 است که برابر حرفِ س می‌باشد. س ؛ حرفِ میزان و قلب قرآن است، یکی از اسماء قرآن؛ سین است. زیرا که قرآن خود، میزان و میزان کننده‌ی همه عاملان واقعی به قرآن است. مقام باطنی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هم به نام سین است چون همه بزرگواران، عادل و معصوم و میزان هستند و میزان کننده و هدایت کننده‌ی بشریت الی یوم القیامة هستند. این را بس است که به خانواده محترمشان آل یاسین صلوات الله علیهم اجمعین می‌گویند. و قرآن عزیز هم به حرف سین تمام می‌شود. و در بدو نزول این حرف نورانی، 9860 ملائکه با این حرف نازل شده‌اند و این نزول پرعظمت بر قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله است که به خطاب پروردگار عالم، یاسین خوانده شد و این سوره مبارکه به نام یاسین است و قلب قرآن نام گرفته است. پس حرف شین، افشاکننده‌ی قلب عالم است!

*حرفِ ش سه نقطه دارد. گویند که نقطه، اشرف و اعلی از حرف است زیرا حرف از نقطه پیدایش دارد. و وجود حرف متوقف را کتابت است اما به نقطه بیان می‌شود. و نقطه دارای حقایق و معانی کلمات معنوی و صوری حرف است. درجایی دیگر معنا می‌شود که نقطه، مرتبه‌ی ولایت دارد بلکه از نقطه، حرف متعین است.و نقطه، مقوم وجود حرف است، اما در اظهار کلمات نقطه، موقوف بر حرف است (یعنی تا حرف مکتوب نشود، نقطه نمی‌تواند خوانده شود) و حرف در وجود موقوف نقطه است (یعنی حرف تمام وجودش در نقطه خوانده می‌شود). چنانچه حق جلّ علیٰ خود را حرف خوانده چنانکه یس و طه و حم{زیرا تکلم یکی از 7 صفت ذاتی پروردگار عالم است و هر حرف از اسماءالله می‌باشد}  و حضرت ولی الله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام خود را نقطه خوانده است؛ فرمود: انا نقطةٌ تحت الباء. در تعلیم و تفهیم مسائل شرایع و حکمت الهی حضرت ولی محتاج نبی است چنانکه فرمود: علمنی رسول الله صلی الله علیه و آله اَلــفِ باب یعنی تعلیم کرد مرا حضرت رسالت صلی الله علیه و آله هزار باب حکمت، پس گشوده شد مرا از هر بابی هزار باب!

پس حرف ش با داشتن سه نقطه و سه دندانه، افشاکننده‌ی همه زیبایی‌های گنج‌های رسالت و ولایت و توحید است (در وجود سه نقطه) و افشای رازهای خلقت در آسمان‌ها و زمین‌ها و انسان‌ها(کلّ موجودات) است (با سه دندانه)!

حرف ش در دسته بندی محکمات و متشابهات

همانطورکه قرآن کریم کتابت شده است از 28 حرف که دارای 20 نقطه می‌باشد پس "و علّم آدم الاسماء کلّها"؛ علم الاسماء، کلّ 28 حروف بوده است. از این 28 حرف، 14 حرف از محکمات است که آن حروف را اُمّهات حروف می‌نامند. و 14 حرف از متشابهاتند و از این رو متشابهات می‌خوانند که محتاج محکمات هستند و از یک معنا قوام دهنده و افشاکننده باطن محکمات هستند.

چنانچه در آیه 7 سوره مبارکه آل عمران آمده است : هو الذی أنزلَ علیکَ الکتابَ مِنهُ ایاتٌ محکماتٌ هنَّ اُمُّ الکتابِ و اُخرُ مُتشابهاتٌ فامّا الذین فی قلوبهم زیغٌ فَیتّبعونَ ماتشابه مِنهُ ابتغاء تاویله و مایعلمُ تاویله الا الله والراسخونَ فی العلم یقولون امنّا به کلٌّ مِن عند ربّنا و مایذّکّرُ الا اولوالالبابِ؛ او است خدایی که کتاب قرآن را به تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است که آنها اصل و مرجع سایر آیات خواهد بود و برخی دیگر آیاتی متشابه است و اما گروهی که در دلشان میل به باطل است از پی متشابهات رفته تا به تأویل کردن آن در دین راه فتنه گری و شبهه پدید آورند درصورتیکه تأویل آن کسی جز خداوند نداند و اهل دانش گویند ما به همه آن کتاب گرویدیم که همه‌ی محکم و متشابه قرآن از جانب پروردگار آمده که به این دانش و بر این معنی که همه آیات قرآن از جانب خدا آمده تنها خردمندان آگاهند.

حروف "الر کهیعص طس حم ق ن" ؛ حروف محکمات هستند و بقیه متشابهات. پس حرفِ ش از متشابهات است و حرفِ س از محکمات. الله اعلم

عدد حرف شین و مقام آن در حروف

حرفِ ش در عدد حرف، به یک حرف جلوه می‌کند به مقام عدد یک و در عدد نقطه، 3 نقطه دارد به مقام عدد سه . حال اگر حرف ش و سه نقطه‌اش را حساب کنیم می‌شود 4(1+3) یعنی گنج عشر به مقام چهار (10=4+3+2+1). همانطورکه در کتاب عرفان عدد 10 بطور کامل توضیح داده شد : سِرّ شناخت پروردگار عالم به اسم مبارک اَحد جلّ‌جلاله به عدد ابجد 13 است که برابر با جایگاه عددی حرفِ م به عدد ابجد 40 است . و در ظهور اسمائی به عدد 4 ارکان و جلوه طهارتِ 40 به نام اسم مبارک سبحان (جایگاه عددی سبحان=40) که تنزیه و تسبیح را در کلّ اسامی پروردگار عالم که شمارش نمی‌شود ، جلوه فرمود. اگر ارقام 13 را با هم جمع کنیم می‌شود 4(=3+1) که حرف ش ؛ خودش یک و 3 نقطه دارد رویهم می‌شود 4 ! پس دایره هستی به 4 ارکان افشا می‌شود.

 حرف ش وقتی شین خوانده شود : 3 حرف دارد(به مقام عدد 3) و در عدد نقطه، 6 نقطه دارد به مقام عدد شِش. چنانچه عدد 6 در قسمت‌های بعد تعریف می‌شود که کلّ دایره هستی است. پس مجموع عدد حروف و نقطه‌های شین می‌شود 9 (3+6) که مقام نُه را دارد. حرف شین تنها حرفی است که صاحب بلوغ عددی 9 است، این عدد برخاسته از ابجد حرف شین (=360) می‌باشد؛ چنانچه عدد 3 و 6 همان نشانه‌های حروف و نقطه‌هایش می‌باشد و در جمع عدد 9 را نمایان می‌کند.

پس حرف شین، صاحب 3 عدد کلیدی در عالم اعداد است یعنی 3،6 و 9 که هر کدام از این اعداد بنیان و ظهور و معنای عوالم وجودی می‌باشند از ظاهر به باطن و از باطن به ظاهر! لذا اگر این سه عدد را در هم ضرب کنیم می‌شود 162 که برابر با عدد ابجد کلمه انسان است. حال ببینید چگونه مقامات در وجود انسان ظاهر می‌شود؟!{ در قسمت بعد بطور کامل توضیح داده خواهد شد} و اگر این سه عدد را با هم جمع کنیم می‌شود 18 که برابر با عدد کلمه حی و تمام قطر دایره‌ی خلقت است. دقت کنید که از جمع ارقام عدد انسان(=162) و همچنین جمع ارقام عدد حی(=18) به عدد 9 می‌رسیم : (9=2+6+1)، (9=8+1).

بنابراین حرف شین در مقام اعداد به 1، 3، 4، 6و9 ظاهر می‌شود. حال اگر همه‌ی مقاماتش را با هم جمع کنیم ( 23=9+6+4+3+1) به عدد 23 می‌رسیم که عدد روزی و انتقال رحمت و برکات و تحویل و تحدید برای مخلوقات است. چنانچه دوران پر برکت پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله 23 سال بود. و این عدد برابر جایگاه عددی حرف ث می‌باشد که ملکش حضرت میکائیل علیه السلام ؛ ملک روزی و رزق عالمیان است.

مقام شین در جایگاه عددی

حرف شین در جایگاه عددی{45=14(ش)+10(ی)+21(ن)} به عدد ابجد نام مبارک آدم علیه السلام می‌رسد یعنی 45. در این عدد هدف افشای خلقت بصورت جسمانی حضرت آدم علیه السلام، خیلی از مجهولات را معلوم و خیلی از معماها را حل می‌کند زیرا وجود مبارک حضرت آدم علیه السلام آن علّیتی است که در مکتب‌خانه؛ وَکتبنا لَهُ الالواح علم آموخته!

درنتیجه خداوند کریم آدم علیه السلام را معلم ارواح و مدرس اشباح قرارداده و در محاسبه‌ی ابجد عشق و معرفت او را قیاس با جمع کتب سماوی، مساوی الواح کرده و لغت جلیل و ستایش جزیل به ایشان عنایت فرموده است. چنانچه خط محبوبان که هندسه روحانی و رقوم دفتر معانی در کتاب مُعجم به حضرت آدم علیه السلام عنایت فرمود، چه این کتاب باعظمت هر قدر نقطه که بر نسخه کائنات و صفحه صحیفه موجودات است مرقوم و مسطور گردیده است.( کتاب کنوزالاسرارخفیه ص 6)

حدیث زیبایی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم است که دلالت بر این معنی دارد (کتاب کنوز الاسرار خفیه ص8):

ابوذر غفاری روایت می‌کند از حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم: اَنّه قال سئلک رسول الله(ص) فقلت یا رسول الله(ص) کل نبیٍ مُرسلٍ بِمَ هو مُرسلٌ قال بکتابٍ مُنزلٍ علی آدم(ع) فقلتُ اَیُ کتابٍ منزل اَنزلُ الله علی آدم(ع) قال الکتاب مُعَجّم فقلتُ، اَیّ کتاب مُعجَم، قال ا ب ت ث ج الی آخره. فقلتُ یا رسول الله(ص) کَم حرفاً قال تِسعةٌ و عشرین حرفاً فغضبَ رسول الله(ص) حتی اَحمرتَ عیناه، ثمّ قال یا اباذر والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً، ما اَنزلَ الله (تعالی) علی آدم الا تسعةٌ و عشرین حرفاً فقلت یا رسول الله(ص) اَلیسَ فیها الف و لام فقال، رسول الله(ص) لامُ و الف حَرَف واحد قد اَنزلَ الله(تعالی) علی فی صحیفةٍ واحدة و لهُ سَبعون الف مَلِک مِن خالف لام فقد کَفر بما اَنزلَ الله(تعالی) علی آدم(ع) و من لَم بعد لام الف حرفاً واحدً و هو بریّ منّی و انا بریٌ منه وَ من لم یؤمن بالحروف و تسعةُ عشرون حرفاً لایخرج مِن النار اَبَداً.

مضمون معنی این حدیث آنستکه ابوذر غفاری می‌گوید روزی پرسیدم از حضرت رسالت، که یا رسول الله(ص)! هر نبی که مرسل است، به چه چیز مرسل است؟ حضرت فرمود به کتابی که فرو فرستاده است آن را حق تعالی بر آدم(ع)، گفتم کدام کتاب است که حق تعالی بر آدم(ع) فرستاده است؟ فرمود: کتاب معجم، گفتم کتاب معجم کدام است؟ فرمود: ا ب ت ث ج الی آخر، گفتم یا رسول الله(ص) چند حرف است؟ فرمود:29 حرف است، گفتم: یا رسول الله(ص) من شمردم 28 حرف است. حضرت رسالت(ص) خشم گرفت چنانچه چشم مبارکش سرخ شد و فرمود: یا اباذر بدان سوگند می‌خورم به خدا که به حق مرا مبعوث کرد و نبی قرار داد، آنچه نازل کرد خدای تعالی به آدم(ع) الا 29 حرف نبود. گفتم یا رسول الله(ص) در این حروف الف و لام، پس رسول الله(ص) فرمود: لامِ الف، حرفِ واحد است که خدای تعالی فرستاد یا نازل کرد در یک صحیفه بر آدم(ع)، و در هنگام فرستادن با او هفتاد هزار فرشته همراه بود و هرکسی که مخالفت کند در حرفِ لامِ الف پس کافر می‌شود به هر چه که خدای تعالی، به آدم(ع) فرستاده است. و هر کسی که لام الف را حرف واحد نداند، پس او نیز بیزار است از من و من بیزارم از او، و هر که ایمان به حروف ندارد و حال آنکه او 29 حرف است، بیرون نیاید از دوزخ ابدا، پرسیدم که چرا الف را مقدم به جمیع حروف گردانید؟ فرمود: آنستکه چون الف را اشارت بذات اَحدیت(جلّ علی) می‌باشد.

 

*نکته مهم:احتمال معنا از حرفِ ل، وجود مبارک ولایت؛ امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم اجمعین است. زیرا اگر دقت کنید در مرتبه زبر و بینه، حرف الف وقتی به سه حرف نوشته می‌شود حرف اول یعنی ا، زُبر است و بینه آن می‌شود لِف، عدد ابجد لِف=110 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک علی علیه السلام می‌باشد. بنابراین بیّنه‌ی رسالت، ولایت قرار می‌گیرد.

نکته بعد در حدیث این است که حروف 28تاست و حرفِ بیست و نهم، همزه است که بصورت ظاهر اباذر رحمةالله ندید و فرمود 28 حرف است. حرکت همزه که صدای حروف را نشان می‌دهد و نطق حروف می‌شود، وجود مبارک نطق الله عالم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است. درواقع صدای نطق باطن حرف شین است!

 

 

حرفِ ش به عدد ابجد 300 و جایگاه عددی 21

حرفِ ش درعربی و فارسی هر دو یک ملکوت را دارد. بلوغ حروف است زیرا تمام عالم هستی در این حرف غرق است. و چون حرف ش ، صفت تفشی (یعنی افشاکردن) دارد ، افشاکننده تمام اسرار عالم بالا در روی زمین و حتی در تمام کرات و حتی درون دریاها و معادن و مخازنِ هستی می‌باشد. شاید بتوان گفت که منظور خالق عالم، افشای زیبایی‌های خلقتش است تا خودش را بشناسند و عبادت کنند.

عدد ابجد حرف ش=300 است و اگر دایره ساعت را از 1 تا 24 با هم جمع کنیم می‌شود 300 (300=24+23+22+ ... +3+2+1) . دیگر اینکه تمام دایره زندگی در عدد 300 که برابر عدد ابجد کلمه صراط و فکر است ، غرق می‌شود . درواقع زندگی انسانی اگر بدون فکر باشد ، حیوانی است و اگر حدود و ثغور صراطش مشخص نشود، سقوط به قعر جهنم است. و مهم‌تر اینکه باطن این دایره به عدد 300، حوای روحانی؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها  است. {همانطورکه می‌دانید حضرت فاطمه سلام الله علیها ، حوای روحانی هستند و عدد ابجد اسم زیبای حوای روحانی=300=ش است }

  نتیجه اینکه همه باید در تبعیت و پیروی صراط حق قدم برداریم تا به هدف و مقصود که رضای خدا (قربتاً الی الله) است برسیم که رسیدن به رضای خدا تنها با رضایت ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین و در محوریت رضایت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها (حوای روحانی) بدست می‌آید. چنانچه بقول پیامبر صلی الله علیه و آله خشنودی و غضب خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها باعث رضا و غضب خداوند است. 

اینجا باید به معرفت حقیقتِ صراط برسیم و او کسی نیست جز ابالحسن علی ابن ابیطالب و یازده ذریه نورانی‌اش صلوات الله علیهم اجمعین . پس می‌شود صراط علیٌ حق نمسکه (حروف مقطعه قرآن بدون تکرار) و علیٌّ مع الحق و حقٌ مع العلی. و حضرت فرمود : انا الصراط ، انا نقطة تحت الباء و انا الخط ! {خوب دقت کنید وجود مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام ؛ حقیقت صراط=300 و حضرت فاطمه سلام الله علیها ؛حوای روحانی =300 است!}

در قسمت نمونه‌هایی از عدد 300 که در ادامه درس می‌آید، شرحِ مواردی دیگر از عدد 300 بیان می‌شود.

جالب است که این افشاگری ، هم مرتبه طولی است و هم عرضی . در طول به عدد 300 نشان داده شد و سیصد به حروف در عرض، معنا را افشا می‌کند:

 

 

*سیصد=164 :

رابطه عدد سیصد(300=ش) و نقطه: نکته مهم این است که اگر عدد 300 را به حروف بنویسیم؛ عدد ابجد سیصد می‌شود 164 که برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است. و همه در نقطه ظهور می‌کند. چنانچه پرگار آفرینش از نقطه، کمان دایره‌ی حدود الهی را می‌کشد. و جنین در دایره رحم مادر بصورت نطفه(یک نقطه)، دایره زندگیش دحوالارض می‌شود! نگاه از نقطه سیاهی چشم، دیدگاه ظاهری و باطنی را می‌بیند و می‌اندیشد و فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند . و همه در نقطه قلب به تغییراتی اساسی ، به واقع قلب به میم می‌شود.

 روزی که پروردگار عالم خواست که پرگار قدرتش عالم دنیا را خلق کند، شروعش را با نقطه قرار داد و آن نقطه را ارض نامید. و در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده که تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد و تمام آن در بسم الله و تمام آن در باءِ بسم الله جمع است و امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: انا نقطة تحت الباء. حال خوب دقت کنید! جمع ارقام 164 می‌شود 11 (11=4+6+1)، از اینجا به هدف خلقت ؛ به هو و به حج واقعی می‌رسیم. جمع ارقام 11 هم 2 می‌شود یعنی همان (ب) که عدد ابجد کلمه نقطه هم 164 می‌شود (سیصد=164=نقطه).

جالب است قبر مبارک حضرت علی علیه السلام در شهر نجف است و عدد ابجد کلمه النجف(=164) برابر با عدد ابجد کلمه نقطه(=سیصد) است. جائیکه بدن مطهر آقا در این نقطه به صورت خزانه‌ی آسمان‌ها و زمین‌ها قرار دارد. {یادآوری می‌شود قبر حضرت نوح علیه السلام و حضرت آدم علیه السلام ، کنار قبر مطهر  حضرت علی علیه السلام است}

*عدد 164 معنا می‌شود به 64+100 که خیلی زیباست: عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه (کلید) ، عدد ابجد کلمه (دین) و اسم مبارک نوح علیه السلام و عدد ابجد اسم (ناجی) است و عدد 100=ق که به معنای نگهدارنده است.

پس عاشقان ولایت ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین به مولایمان افتخار کنیم و انشاءالله نام ما در زمره شیعه و محبّ واقعی حضرت و فرزندانشان در دنیا و آخرت ثبت شود . پس این نقطه که تمام کلّ محتوای قرآن مجید است ، نگهدارنده دین ، مفتاح و نگهدارنده شاه کلید هستی و حافظ حدود الله و جایگاه فرود کشتی نوح علیه السلام و ساحل نجات همه‌ی عالمیان است .{ادامه شرح باطنِ نقطه در قسمت نقطه مرکز ساعت می‌آید}

حال خوب توجه کنید که هستی در آغاز به یک ، شروع شده و همه در جلوه‌ی وحدانیت پروردگار عالم ، توحید را افشامی‌کنند!

حرف ش در مقام عدد 21

حرفِ ش، بیست و یکمین حرف در الفبای ابجدی می‌باشد. این عدد در حروف، جایگاه بلندی دارد چنانچه تمام دایره‌ی دنیا در عدد 3 تا 7 تا است: 7 آسمان و 7 طبقه زمین و 7 روز هفته، پس عالم به عدد 21 آشکار و مقاماتش افشا شده است!

عدد 21 معانی زیادی را از خود نشان می‌دهد:

1) خداوند کریم در سوره مبارکه حمد 21 حرف از 28 حروفِ مبارکش را فرموده {به فرموده پیامبرصلی الله علیه وآله سوره مبارکه حمد ، حامل محتوای کلّ قرآن است} و عدد 21 برابر با جایگاه عددی حرف ش است. و تمام مخلوقات زمینی و آسمانی و ایام در حمد خداوند غرق است چنانچه آسمانها؛ 7طبقه و زمین؛ 7طبقه و ایام هفته؛ 7روز و هر سال 52 هفته (برابر با عدد ابجد کلمه حمد) می‌باشد. پس پروردگار عالم سوره مبارکه حمد را محلّ افشای کلّ قرآن قرار داده است!

2)در 28 حرف الفبای عربی : 21 حرف ، صفت استفال دارد یعنی طلب پایین آمدن کردن و 7 حرف صفت استعلا دارد .

3)عدد 21 برابر با جایگاه عددی کلمه یک است و عدد ابجد حروف یک=30می‌شود که تمام 30 جزء قرآن در یک جلد کتابت شده است.

4)وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالبعلیه السلام که امامِ یک (اول) و صاحب عدد 30 است {توضیح کامل در کتاب مهندسی خلقت آمده است} و 30 جزء قرآن بدست نورانیش کتابت شده است ، در سحر 19 ماه مباک رمضان ، در حال سجده ، فرق مبارکش بدست ابن ملجم لعنت‌الله‌علیه شکافته می‌شود و در 21 ماه مباک رمضان (که نهمین ماه سال قمری است) به شهادت می‌رسد. درجانِ معنی حقیقت ماه رمضان در عدد 21 با ولایت و تاج گذاری امام حسنعلیه السلام افشامی‌شود و ماهِ 9 به ولایتش تمام می‌شود. یعنی به برکت وجود مبارک ابالحسن علی بن ابیطالب علیه السلام؛ به شهادتش و به وجود مبارک فرزند گرامیش ابامحمد حسن بن علی علیه السلام؛ به ولایتش عالم را به جان بلوغ روزه واقعی و طهارت محض و رسیدن به حقیقت انسانیت تا قیامت افشاکردند.

5) در ساعات شبانه روز ، ساعت 9 شب را 21 می‌گویند یعنی بلوغ ساعات و ایام، افشا می‌شود. پس اگر ساعت در شب به 21 رسید یعنی در دومین 12 ساعت از ظهر به بعد می‌شود ساعت 9 .آیا این معانی بی دلیل ظاهر شده‌اند؟!{خوب تأمّل کنید که جمع عدد 9 و 21 می‌شود 30!} 

6) در قرآن کریم اولین جزئی که سجده واجب در آن آمده است ، جزء 21 می‌باشد (جزء 21 شامل 178 آیه مبارکه است)

7) حروف صلوات هم 21 حرف است (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد) پس باید بلند صلوات بفرستیم تا برهمه‌ی عالم ، نام محمّد و آل محمّد افشا شوند.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

8)خیلی زیباست که عدد ابجد حروفِ سوره مبارکه ناس (آخرین سوره قرآن مجید) 5682 است که جمع ارقامش 21 می‌شود. و آیا جالب نیست که عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه وآله هم 21 است یعنی در جایگاهِ حرفِ ش ؛ یعنی دایره قرآن به 360(=شین) بسته شد و شین ، افشا کننده قلبِ قرآن یعنی سین است. پس عدد شین یعنی (60+300) و این سوره مبارکه با حرف س تمام میشود به عدد ابجد 60، این عدد برابر با عدد ابجد اُم ابیها است، درواقع افشاکننده‌ی سِرّ مستودع خلقت، فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

9)سوره مبارکه انبیا از نظر ترتیب فهرستی قرآن کریم، بیست و یکمین سوره است که انبیا علیهم السلام خود، افشا کننده(21=ش) و خبرآورنده از عالم بالا هستند.

10) خیلی زیباست!عدد 21برابر با جایگاه عددی کلمه زن و همچنین جایگاه عددی کلمه آقا است. خوب فکر کنید!

11)عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم برابر 786 است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم (6+8+7) 21 می‌شود(21=ش). پس باید توجه داشت که عالم در بسم الله الرحمن الرحیم غرق است و ما هم باید تمام کارها و امورات ظاهری و باطنی خودمان را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنیم و تمام کنیم، آنگاه عمل به خلوص و طهارت افشا می‌شود.{ توجه داشته باشید که این تنها به شرط شیعه و محب بودن است چراکه جایگاه عددی حروف بسم الله الرحمن الرحیم=192 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام علی"علیه السلام است، پس درواقع جایگاه و باطن بسم الله الرحمن الرحیم، ولایت است}  

12)ارتباط سوره مبارکه حمد و حرف شین:

بسم الله الرحمن الرحیم، 16 تا شأن دارد که 8 شأن آن در باءِ بسم الله است و 8 شأن در بقیه آیات. و 19 حرف و 5 الف دارد که سه الف آن ظاهر و دو الف آن محذوف است.

عالم در 21 دایره است { و سوره مبارکه حمد از 21 حرف (بلاتکرار) تشکیل شده که هر حرفی یک دایره است} و بسم الله الرحمن الرحیم، کلّ دوائر و کلّ دوائر در بسم الله و کلّ دوائر در باءِ بسم الله الرحمن الرحیم است (زیرا که 21 برابر با جایگاه حرفِ ش است).

و بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد مصدر به اسم شده و خودِ 19 حروفش هم مصدر هستند!  پس بعبارتی می‌توان گفت  بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد (در جمع باطنِ حرفِ ش در ابتدا و انتهای قرآن)، افشا کننده گنج تمام قرآن است

تعریف حرف شین

وقتی که حرفِ ش بصورت سه حرفی خوانده شود یعنی شین ، عدد ابجدش 360 می‌شود . در تعریف مقامات حروف؛ هم تعداد حروف به عدد خوانده می‌شود و هم تعداد نقطه‌های آن حروف زیرا مبین حقیقت اسرار هر حرف ، نقطه‌دار یا بی نقطه بودن آن است. و تعداد نقطه‌های حرف هم به شماره در تعداد حروفش تعریف حقیقی آن حرف است.

پس دلیل اینکه می‌گوییم حرفِ ش ، بلوغ معنای همه‌ی حروف است ، این است که در جایگاه افشای مقامات و معانی حروف واقع می‌شود. درحالیکه همه‌ی عالم در شکل دایره قرار دارد و تمام دوایر در دایره‌ی کلّ هستی جای می‌گیرد. می‌دانیم که دایره چه بزرگ باشد و چه کوچک ، 360 درجه است که برابر با عدد ابجد حروف شین می‌شود که درواقع همان حرفِ ش است ( حرفِ ش ، شین خوانده می‌شود) .

عدد ابجد کلمه عصر برابر 360 است چنانچه عصر، تمام وجود عالم یعنی دایره‌ی کلی است. پس همیشه امامِ عصر صلوات الله علیهم اجمعین باید افشاشود و همه او را بشناسند و پیروی کنند. زیرا وقتی می‌گوییم امامِ عصرعلیه السلام یا ولی عصر علیه السلام ؛ یعنی تمام دایره که عصر است در احاطه و تسلط ولایتِ عصر است. یعنی تمام دایره هستی در یدِ قدرت و مشتِ اوست. و او از رگِ گردن و از سیاهی چشم به سفیدی‌اش، به ما نزدیک‌تر است زیرا او ولایتِ عظمای حق است

شکل ظهوری حرف شین:

بنابر عدد ابجد حرف شین به عدد 360 کاملاً مشخص می‌کند که حرف شین، دایره است و دایره از اشکال مقدس است و تنها شکلیست که عالمگیر است و نقطه‌ای در دنیا نیست که در دایره خلقت نباشد. و دایره در تعریف، گردنبند بندگی همه‌ی مخلوقات است که نشان دهنده و آیات توحیدی پروردگار عالم هستند و هر کدام به نوعی معرفت کردگارند.

اشکال هندسی که هر یک مهندسی مهندسِ عالم؛ خالق یکتاست، در بطن دایره می‌باشد. بنابراین عالم در 21(=ش) دایره محصور است که همان دوایر اُم است، دایره افلاک، دایره عوالم، دایره کهکشانها، دایره تمام کرات آسمانی و دایره تمام طبقات زمینی و ... را در خود دارد.

باطن عدد  14/3 و 360 درجه

وجود مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها ظرف اسرار نوری باطن خلقت است که قبل از خلقت، امتحان شد و عددِ معصومیت ایشان 3 می‌باشد{سومین معصوم(ص) هستند} و ممیز می‌گیرد به ظهورِ 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین ، پس رمز می‌شود 14/3 ! آنگاه محیط و مساحت به شرط ضرب شدن در 14/3 نمایان است.

درضمن وقتی دایره در شعاع 9 است و جایگاه مرکز دایره به عدد 40 ظاهر شد ، پس 9 تا  40 تا می‌شود 360 که تمام دایره حیات در گنج 360 است. پس کلمه اُم ، تمام محیط و مساحت عالم خلقت است و ذره‌ای در آفرینش نیست که در این دایره ، ظهور و افول نداشته باشد . اوست که مادر است { ما ، در آن هستیم} همینطور از آن خلق شدیم هم آب و هم خاک و همینطورکه دوباره به خاک بازمی‌گردیم . این ذره‌ای اززیبایی‌های مهندسی خلقت است! { توصیه می‌کنم مهندسی خلقت در اسرار عدد 9 و 5 (جلد 1 و2) را مطالعه فرمایید}

 

از منظر دیگر عدد 14/3 را می‌توان اینطور تفسیر کرد { درواقع ظاهر و باطن هستند} :

وجود مطهر امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، دایره‌ی کلّ یوم عاشورا را نمایش داد. چنانچه با تمام قامت در قتلگاه رسیدن به قرب الهی، به حالت سجده قرار گرفت و شمر و سنان ملعون، با تمام شقاوت سر مبارکش را ا ز قفا از بدن مطهرش جدا کردند. اما حضرت، سَرِ بندگی از زمین برنداشت!

 تا این سَر ، نقطه پرگار عاشورای هستی شود و قامت پاکش که حامل نُه ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین بود به تمامِ عدد به بلوغ کامل هستی ، کمان دایره را شروع و از روز عاشورا با ولایت آقا علی بن الحسین علیه السلام؛ امام اربعیان و سالاری اسرار به وجود حضرت زینب سلام الله علیها، سبز کننده گنج اربعین به عدد 40 روز و 40 وادی این کمان دایره را از کربلا به کربلا رسانید. چنانچه سِرّ اربعین افشا شد! که نتیجه زحمات و مصیبات این عزیزان به بهار سبز هدایت رسید زیرا اربعین از ریشه ربع و حاصلش ربیع یعنی بهار بندگی  و اخلاص و به ظهور نور هدایت رسیدن است.

پس می‌توان گفت که عدد 3 ، وجود مطهر امام حسین علیه السلام است که سومین امام می‌باشد و ممیز زده می‌شود چون ایشان ، محور 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است زیرا همانطورکه گفته شد ایشان پنجمین معصوم است که با 9 ذریه معصومش می‌شود 14 (14=9+5) .

 این اسرار 14/3 هستی است! و تمام سیر حیات هستی دنیا باید در این دایره ، حیات آخرت خویش را به اربعین بهشت برساند زیرا عدد ابجد کلمه دایره=220 و برابر با عدد ابجد اسم مبارک طاهره(فاعل طُهر) است و جایگاه عددی دایره در مرکز آن می‌شود 40 به عربی یعنی اربعین و از لحظه شهادت سیدالشهدا، اربیعنشان شروع می‌شود. آیا جای تفکر ندارد؟!

 

علم الساعة

*قسمتی از حدیث نورانیت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ساعت:

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:انا الساعة التی اَعتد لمن کذب بها سعیر. بدان- وَفِقکَ الله و ایانا لِدَرکِ الحقایق؛ من ساعت هستم کسی که تعدی کند و ساعت را دروغ بشمارد برای او سعیر(عذاب جهنم) است پس واجب است و خدا موفقت کند برای ادراک حقایق. امیرالمؤمنین علیه السلام خود را ساعت خواند شاید به این دلیل که حضرت به عدد 12 متولد شد؛ خودش یک و 11 ذریه نورانی(ص) در بطنش. پس تمام باطن ساعت، ولایتِ اوست!

که دریافت و تحقیق معنی ساعت از جمله متعلقات و معضلات اسرار است. بشنو که حق-جلّ و علا- در کلام مجیدش خطاب حقیقت نقاب به صاحب سرّ انا و الساعة کهاتین، که مسند نشین لی مع الله، وقت است{ یعنی برای من و ساعت(که ظاهر و باطن هم هستیم) نشستن در مقام لی مع الله، یعنی وقت می‌باشد}، می‌فرماید : آیات 42 و 43 و44 سوره مبارکه نازعات: یسئلونک عن الساعة أیّان مرسها . فیم انت مِن ذکریها. الی ربک منتهیها؛ (ای رسول) از تو سؤال کنند که قیامت کی برپا می‌شود؟ تو را چه کار است دیگر که از آن بیاد آری.کار آن ساعت به خدا منتهی شود. و آیه 187 سوره مبارکه اعراف : یسئلونک عن الساعة أیّان مرسها قل انّما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فی السموات و الارض لاتأتیکم الا بغتةً یسئلونکَ کأنّکَ حفیٌّ عنها قل إنّما عِلمها عندالله و لکنّ اکثر الناس لا یعلمونَ؛ (ای رسول ما) از تو از احوال و ساعت قیامت سؤال خواهند کرد پاسخ ده که علم آن نزد ربّ و خدای من است کسی بجز او آن ساعت را ظاهر و روشن نتواند کرد. آن ساعت(شأنش) در آسمانها و زمین بسی سنگین و عظیم است، نیاید شما را مگر ناگهانی ، باز می‌پرسند از تو که گوئی تو کاملاً بدان آگاهی ، بگو علم وقوع آن ساعت محققاً نزد خداست و لیکن اکثر مردم بر این حقیقت آگاه نیستند. و آیه 63 سوره مبارکه احزاب :یسئلک الناس عن الساعة قل انّما علمها عند الله و مایدریک لعلّ الساعة تکون قریبا؛ (ای رسول ما) مردم از تو می‌پرسند که ساعت قیامت کی خواهد بود؟ جواب ده که آن را خدا می‌داند و بس و تو ای رسول چه می‌دانی (بگو به این مردم غافل) شاید آن ساعت موقعش بسیار نزدیک باشد.

و دیگر آیات وارد است که تلویحات آن مخصوص به راسخان است و به اتفاق همه می‌گویند: ساعت، نام قیامت است.و از کلام اکابر محقق اقتباس نموده شده که حال اهل حال و وقت و وجود مطلق و آخرت و نقطه مبدأ و محشر جمیع نقاط دایره و امثال این کنایات و تعبیرات بتمامها اشارت به ساعت است و عندالله نیز می‌گویند: و حضرت شیخ ابوالجناب ، نجم الدین کبری- قدس سره- در رساله فواتح الجمال فرموده است که آخرت به جمیع اسامی خود ، نام خداست تعالی و تقدس- فهم مِن فهم . امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: من آن حقیقتم که ساعت یکی از تعینات آنست. وصف من آنستکه مرد دروغ پندارنده آنراست{یعنی باور نمی‌کنند}. آن دوزخی که سعیر نام آنست و اینکه خود را بآن ساعت خوانده ، یک وجهش این تواند بود که همچنانکه ساعت عبارت است از محشر خلق اولین و آخرین، در حقیقتِ من همچنین خلایق اولین و آخرین جمعند. وجهی دیگر آنکه چون ساعت وقت حضور جمع است نزد رب الارباب، و هرکه به من رسید صاحب حضور دائمی می‌شود و خود را حاضر در محشر خلائق اولین و آخرین می‌بیند پس من آن ساعتم. وجهی دیگر آنکه نقطه آخر دوائر نشئات منم . وجهی دیگر هم چنانکه در ساعت پنجاه هزار سال( یعنی برار یک روز قیامت؛ خمسین الفَ سنه) با مقدار یک نماز مساوی است (یعنی یک نماز مقبول، طول 50 هزار سال محشر را شفاعت می‌کند). همچنین کلیه و جزئیه و قبض و بسط و طول و قصر همه از من مساویست که برزخ جمیع متقابلاتم، پس ساعت حقیقی منم. و دیگر وجوه و تأویل هست که به اصطلاحات عربیت و تأویلات علماء موافق و مطابق است و بر صاحب فکر صائب مخفی نیست. والله اعلم

انا اسماء الله الحسنی التی امر الله ان یدعی بها . اشارت است به آیه کریمه، ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها.و به جامعیت آن حضرت جمع یعنی کسیکه خدایتعالی را بمن خواند بتوسل، گویا خدای را به تمام اسماء الحسنی خوانده که من در مقام جمع، مظهر اسم اعظم جامعم، و در محفل تفرقه مراتب جمیع اسماء حسنی، و در تحقق به حقایق آن به منزله علیم، و در تخلق در نهایت حب فرائض، و اینجا نکته شریفه‌ای است که چون عدد و علم هویت ذاتیه را که یازده است (عدد ابجد هو=11) با عدد اسماء که تسعه و تسعین است (99) جمع کنند صد و ده می‌شود(110) که مطابق عدد نام مبارک علی علیه السلام است.

نکته: حضرت علی علیه السلام واقعیت زیبای باطنی را به عدد 11افشا می‌‍فرماید! همانطورکه می‌دانید بین سال شمسی و قمری، 11 روز فاصله است، این گردش که به تمام عالمیان، تمام رزق دنیا و آخرت و تمام محتویات عوالم آسمانی به صورت نزول به دنیا و تمام محتویات درون زمینی بصورت روییدنی‌ها و معادن و سوخت گرمازایی و حرارتی و تمام مایحتاج زمینی انسانها را ارائه می‌کند، همه در باطن این 11 روزاست! و درحقیقت این عدد، هویت ذاتی این برکات و ارزاق و بواطن را در حسب ظاهر شناسایی و مجزا و شاخه شاخه کرده و به صورت حقیقی ذات اقدس هو، را نشان می‌دهد و رشد حقیقی را در دنیا و آخرت در صورت باروری کامل متجلی می‌سازد. درواقع طرز استفاده را با عدد 11 به حروفِ (یا) نشان می‌دهد . حروفِ (یا) یعنی انتخاب و (یا) یعنی بین دوراهی قرارگرفتن! حال آنهایی که فقط دنیا را انتخاب کنند و تمام سرمایه را برای دنیا خرج کنند، آخرت بی‌هویت وارد می‌شوند. و آنهایی که آخرت را انتخاب می‌کنند؛ هم در دنیا با هویت هستند و هم در آخرت با هویت وارد می‌شوند!

 و نکته اشرف آنکه فرموده (علیه السلام) الالف یشاربها الی الذات الاَحدیة، و الف که مسمای این اسم است به لا و فاء ظهور کرد (ا ، لف) و اَلف شده . پس لف مظهر و بینه اسم الف است که اشارتست بذات احدیت و (1)، و عدد لف(=110) برابر نام مبارک علی علیه السلام مطابق است و دلالت بر مظهریت آن حضرت مَر ذات احدیت را می‌کند. والله اعلم {  ا     لف(=110)}

                                                                    زبر    بینه

*و قال (علیه السلام) انا الذی عندی اَلـف(1000) کتاب من کتب الانبیاء.

بیان کلیت و حیطه علم خود که به وراثت از مصداق علم الله محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم  دارد {زیرا که علم نور است و افشاکننده‌ی همه باطن ظلمات و جهل‌ها،(شین) می‌باشد به جمیع مقامات عوالم دنیایی و آخرتی}، می‌فرماید که نزد من است علم به جمیع کتب ادواری انبیاء و کتب وجودی ایشان و کتب عرفانی ایشان که همه مظاهر اسماءالله اند و کتب منزلة بر ایشان است و کتب اخبار ایشان و کتب سلوک و سیر در هزاران مقام ایشان و کتب نسبت ایشان به کلیت و جزئیت نبوت عموم و خصوص و کتب اختصاص ایشان به زمان و به قوم مخصوص و علی هذا القیاس یعنی من علم مطلق و علم مجمل و علم مفضل و ذکر عدد اَلـف(1000) به جهت عدم قِلـّت است نه بیان انحصار .والله اعلم

جامعیت جفر کلی را محیط و عالم به اسرار از ترکیب حروفند بر وفق ترکیب وجود در جمیع نشئات، والله اعلم

*انا صاحب ارم ذات العماء، التی لم یخلق مثلها فی البلاد و نازلها بما فیها و انا المنفق الباذل بما فیها.

نزد متتبعات تواریخ و اخبار و آثار و حکایت ارم عماد و روضه او مشهور است و در تفاسیر و قصص مسطور، که آن بلده مخلوق خدای تعالی در وسط بلاد عالم بوده، سیصد و شصت{360=شین} دروازه داشته و فاصله میان هر دروازه تا دروازه دیگر یک ماه راه بوده (چنانچه در دنیا پروردگار عالم سال را قرار داد به 12 ماه و هر ماه 30 روز ، این جلوه ظاهر است و آنچه می‌خوانید باطن است)، و در آن بلده عجایب و غرایب و لطائف از حصر بیرون بوده (از شماره کردن بیرون بوده) و عاد اول که او ارم ابن عوص ابن ارم ابن سام ابن نوح علیه السلام است، آنرا معمود داشته (ستونها یا عمودها) و روضه‌ای عظیم آنجا ساخته در مدت چهارصد سال ، و حالا آن مختفی و نهان است از نظر خلق و در زمان حضرت مهدی صلوات الله علیهم اجمعین ظاهر خواهد شد و آنچه در آن روضه است، از جواهر همه را انفاق و بذل خواهد نمود.

اکنون می‌فرماید که صاحب ارم مذکور که در وسط عالم ملک بود، منم، زیراکه من برزخ البرازخم و هر جا در هر نشأة که برزخی است آن ظهور برزخیت حقیقی من است و برزخ اولی که میانه واجب و ممکن در وجود و عدم و غیب و شهادتست و باز میانه، لاهوت و ناسوت و همچنین برازخ تمام عوالم همه تعینات برزخ اطلاقی من است، و منشأ تمام برزخ‌ها اطلاق ولایت من است که اعتدال حقیقی تمام مراتب کلی و جزئی وجود است و چون در مظهر اول برزخیت من که یک نامش قلم اعلی است ، سیصد و شصت دندانه است مثل هر روز سال که برزخیست بین روزها و ساعتها و الی غیر، ولایت من است، پس در فلک الافلاک که برزخ مثال و جسم است ، سیصد و شصت درجه است (هر درجه یک دندانه دارد) و در آن ارم سیصد و شصت در بوده و این عدد به شماره تصرفات کلیه ائمه اربعه است، در نور اسم که سه دندانه است (مثل هر فصل که سه ماه است)

مراد از کلمه "و نازلها" شاید که این باشد که به موجب اتحاد حقیقت من با حقیقت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این برزخیت اختصاص به من دارد، چون اختصاص مقام محمد صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت حبیب الله، و اعاده لفظ اَنا در کلام "و انا المنفق" افاده همین اختصاص بنا بر قواعد عربیت، یعنی آن جواهر غیبی و عجائب و غرائب ولطائف و معارف لاریبی که در همه برازخ ایجاد یافته و علی الاعراق رجال یعرفون کلاً بسیماهم ، نفقه کننده آن منم، و بذل آن را به نیابت من متصدی است هم بصورت و هم به حقیقت. والله اعلم

*و قال علیه السلام: انا صلوة المؤمنین و زکوتهم و حجهم و جهادهم.

چون بیان اصلیت خود، مِن حیث الحقیقه نسبت به موجودات فرموده همچنین بیان می‌فرماید : که اصل حقیقت عبادات منم، زیرا صلوة انسان عبارتست بحسب جامعیت او، امر عباداتِ انواع موجودات عالم را که در مظهریت انسان کامل، به موجب نسبت جامعیتش، نماز است (یعنی نماز، باطنِ انسان کامل است). از این جهت (علی علیه السلام) می‌فرماید که من نماز مؤمنانم یعنی نماز اثر جامعیت من است که بصورت عبادت در مؤمنان ظهور می‌نماید.

و من زکوة ایشانم که مال و استعداد و سرمایه، قابلیت ایشان از فضیلات لوازم بشری و مقتضیات نفس پاک و طیب به اثر ولایت من و اقتضای قول و فعل من می‌شود.

و حج ایشانم که مقصد اصلی از توجه حقایق (حج یعنی آهنگ، مقصد) ایشان از مواطن ، عدم به کعبه وجود (از نیست به هست شدن و از هیچی به همه چی رسیدن) آنستکه به اسلام حجر الاسود حرم دل من مشرف شوند و طواف احوال من کنند تا از ذنوب خود پاک شده ، کیوم ولدته امه(مثل روزیکه از مادر متولد شده)، دائره کمال خود تمام نمایند. پس خوب دقت کنید که چگونه آقا و سرور و مولایمان باطن عالم را با شینِ وجودش افشا می‌کند و حتی عدد روز شهادتش؛ شبِ21 (جایگاه حرفِ ش) و در ماهِ 9 سال قمری؛ یعنی شعاع و تمام دایره‌ی شینِ خلقت را به تمام دایره بر جان عالم معنی می‌فرماید و خود، پرواز می‌کند که فرمود به خدای کعبه رستگار شدم( فُزتُ بربّ الکعبه)

و جهاد ایشانم که مقاتله ایشان با نفس و شیطان بحسب ظهور اثر قوت ولایت من است در دل ایشان.

 و آن اینکه همین چهار عبادت (صلوة، زکوة، حج، جهاد) ذکر فرموده مراد حصر نیست چه همه‌ی اعمال و اقوال و احوال حسن را به آن جناب ولایت مآب همین انتساب است، که واسطه قول فیض و حصول آنها رقیقه حقیقت ولایت او است(علیه السلام) بلکه چون اهم و افضل عبادات بودند به عموم اثر ذکر فرموده و سرّ تخصیص اینستکه ائمه اربعه اسمائیه است به اسماء؛ چه نماز بمنزله اسم العلیم است و زکوة بمنزله اسم القدیر و حج بمنزله اسم المرید و جهاد بمنزله اسم الحی می‌باشد. باز این چهار عمل، دو تا غیبی است و دو تا شهادتی و از هر دو یکی لازم است و یکی متعدی . والله اعلم

علم الساعة

*علم الساعة یکی از علوم غیبی خداوند است که (آنرا) در قرآن به خود اختصاص داده است. کلمه علم الساعة در سه سوره مبارکه قرآن آمده است :

 1)آیه 34 سوره مبارکه لقمان: اِنّ الله عنده علم الساعةِ و یُنزّل الغیثَ و یَعلم ما فی الارحام و ما تدری نفسٌ ماذاتکسب غداً و ما تدری نفسٌ باَیّ ارضٍ تموتُ اِنّ الله علیمٌ خبیرٌ؛ همانا علم ساعت وقوع قیامت به نزد خداست و او باران را فرو بارد و او از آنچه در رحمهای آبستن است می‌داند و هیچ کس نمی‌داند که فردا چه خواهد کرد و هیچکس نمی‌داند که به کدام سرزمین مرگش فرا رسد، پس خدا به همه چیز دانا و بر کلیه اسرار و وقایق عالم آگاه است.

2)آیه 47 سوره مبارکه فصلت: اِلیه یُردُّ علم الساعةِ و ما تَخرجُ مِن ثمراتٍ مِن اَکمامها و ماتحملُ مِن اُنثی و لاتَضَعُ الا بِعِلمه و یوم یُنادیهم اَینَ شرکائی قالوا آذنّاک ما مِنّا مِن شهیدٍ؛ تنها از ساعت قیامت خدا آگاه است و هیچ میوه‌ای از غنچه‌ی خود بیرون نیاید و هیچ آبستنی بار برندارد و نزاید مگر به علم ازلی او (یاد آر ای رسول) روز محشر را که خدا به مشرکان خطاب کند کجا رفتند آن معبودان باطل ، جواب دهند بارالها از برای نجات ما هیچ دادرس و گواهی نیست.

3)آیه 85 سوره مبارکه زخرف: و تبارکَ الذی لهُ مُلکُ السمواتِ و الارضِ و ما بینَهما و عِندهُ عِلمُ الساعةِ و الیهِ تُرجعون؛ بزرگوار خدایی که آسمان‌ها و زمین و هرچه بین آنهاست ،همه ملک اوست و علم ساعت قیامت نزد اوست و خلق همه به سوی او باز می‌گردند.

این علم خاص که پروردگار عالم اختصاص بخود می‌فرماید. که در مجرای این علم، وجود مطهر معصومین صلوات الله علیهم اجمعین گشاینده باب حقیقی علم بر زمان و مکان و بطنها و ماورای طبیعت و ماورای دنیا (یعنی علم به آنچه در آخرت اتفاق می‌افتد) هستند.

و در قرآن کریم 43 بار کلمه ساعت آمده است که برابر جایگاه عددی کلمه قدر است؛ قدر به معنی آنچه که اندازه‌ی هر شخص یا هر موجودی به امر خداوند کریم زده می‌شود. زیرا آنچه بر صفحه‌ی هستی ظهور دارد، دلیل بر ذات اقدس اوست و همه در نظم کامل ساعت است و همه اندازه و ساعت دارد.

پس حرف ش به عدد 300 درواقع افشاکننده‌ی این علم عظیم است که نمایش عقربه‌هایش عالم را می‌چرخاند و به هر لحظه و آن، تسبیح و ذکر پروردگار عالم؛ لا اله الا الله را به گوش‌ها و جان‌ها می‌رساند! بنابراین عالم درعلم الساعة غرق است و پیوسته و لحظه به لحظه این علم در چشم‌های بینا و بابصیرت بصورت معجزه‌های زمانی ظهور و بروز دارد! چنانچه زمان تولد فرزندان ونوع جنسیت آنها و آمدن باران که حیات همه‌ی مخلوقات از نظر طبیعی وابسته‌ی آن است. و آنچه که می‌خواهد برای هر کس و هر چیز در ساعت‌های آینده اتفاق بیفتد.

 آیا خداوند کریم به این  زیبایی وجود واجب الوجود خودش را نشان نمی‌دهد؟! و همه آیات او نیستند؟! چگونه او را پرستش نکنیم درحالیکه او در حقیقت شین، افشا و پیدا و ظاهر و باطن می‌باشد! و اوست که حتی دانه‌هایی که گیاه می‌شوند را می‌فرماید که او می‌داند در غلاف آن چگونه روئیده می‌شود! همه‌ی این شگفتی‌ها در ید قدرت اوست. پس می‌فرماید: کو آن شریکانی که شما برای من قرار می‌دادید؟؟؟ آیا این سؤال از بندگان ناسپاس نیست که نمک (رحمت و لطفش را) می‌خورند و نمکدان می‌شکنند. اللهم اجعلنی مِن الشاکرین

بنابراین علم ساعت در آغاز، افشاکننده مرکز دایره‌ی ساعت (نقطه) است و بعد عقربه‌های آن و در مرتبه بعدی اعداد آن و آنچه در ظهورات هستی نمایان است و آنچه که درپشت پرده غیب و تا آخرت باید افشا شود . پس همه در علم الساعة نهفته است.

1)تعریف نقطه مرکز

*نقطه مرکز: اگر عدد 300 (=ش) را به حروف بنویسیم، عدد ابجد حروف سیصد=164 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه نقطه است. در ادامه‌ی قسمت رابطه عدد سیصد و نقطه که در ابتدای کتاب بیان شد، مبحث نقطه را کامل می‌کنم:

همانطورکه می‌دانیم آن نقطه وجود مبارک حضرت علی و یازده ذریه معصومش صلوات الله علیهم اجمعین هستند، پس دایره به نقطه‌ی مرکز ولایت افشا می‌شود. شعاع آن که ساعت را نشان می‌دهد به عدد 9 می‌باشد زیرا سقف اعداد، 9 است و به یک معنای دیگر حروف کلمه ساعت همان حروف کلمه تاسع (یعنی 9) است.

درواقع ساعت افشاکننده‌ی لحظه لحظه زمان است با اعداد زیبایی که افشاکننده دایره خلقت و حرفِ ش(=300) است. چنانچه عدد 300 از جمع عدد 1 تا 24 تشکیل شده است؛ پس تمام صفحه‌ی نمایش ساعت، یک شبانه روز را نشان می‌دهد که در 24 ساعت غرق است.همانطورکه بیان شد عدد 24، عدد جامع است پس جمع کننده و مجموع گنج عالم می‌باشد و عدد ابجد کلمه جامع=114 است . چنانچه تمام سوره‌های قرآن مجید 114 سوره می‌باشد و عدد ابجد کلمه وحی و احاطه برابر24 است. پس خوب دقت کنید! 24؛ جامع دستورالعمل بنده به تمام کلمات و آیه‌های مبارک قرآن و مجموعه‌ی علوم دیدنی و ندیدنی قرآن است. پس کلّ این علم که به علم الساعة خوانده شد، نزد پروردگار عالم و به اذن او ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است.

چنانچه ذکر شد حلقه دایره به سه عدد 3، 6 و 9 نمایش داده شده که در ضرب آنها در هم (3×6×9) به عدد ابجد کلمه انسان(=162) رسیدیم. اینجا جای تعظیم به پروردگار عالم است که دنیا را مسخّر انسان فرمود. الحمدلله رب العالمین

کلمه انسان 5 حرف دارد که اگر اعداد یک تا پنج را جمع کنیم (5+4+3+2+1) 15 می‌شود.حال خیلی جالب است که اگر اسم انسان را بصورت بسیط بنویسیم:ا(الف) ن(نون) س(سین) ا(الف) ن(نون) ، 15 حرف می‌شود و 9نقطه دارد که جمع حروف و نقطه‌ها می‌شود 24 (15+9). پس انسان از این معنا هم با جمع اعداد1 تا 24، برابر 300 می‌شود! و جالب اینکه عدد 15 برابر است با عدد نام حوا سلام الله علیها و  حضرت فاطمهسلام الله علیها؛ حوای روحانی است و عدد300 هم برابرعدد ابجد نام مبارک حوای روحانی شد ؛ او که مجموعه‌ی سِرّ مستودع فیها می‌باشد ، او مجموعه عدد 1تا 24 است ؛ عدد جامع یعنی کوثرِ وجود و خیرِ کثیر.

اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

نکته:خوب دقت کنید! جایگاه عددی کلمه نقطه=47 است و جایگاه عددی حروف سیصد هم 47 می‌شود! درواقع عدد 47، چهار پیام زیبا دارد که همه در حرفِ ش به عدد 300 افشا می‌شود:

1—هر مولودی از انسان باید 40 هفته در شکم مادر رشد کند تا کامل متولد شود. پس عدد 47 که از نقطه ظهور نطفه شروع می‌شود، 40 تا 7 تا می‌شود یعنی 280 روز که برابر 9 ماه و 9 روز و 9 ساعت است.درواقع عدد 47، عدد تولد است.

2—اگر ارقام عدد 47 را در هم ضرب کنیم(28=7×4) می‌شود 28 که عددِ کامل است و حروفِ  کلّ قرآن از 28 حرف است . پس جامع جمع همه‌ی سوره‌ها و وحی قرآن کریم و احاطه باطنی آن در دنیا و آخرت است. درنتیجه بلوغ مولود عمل صالح هر بنده هم در جلوه‌ی عدد 47 که باطن نقطه و جایگاه عددی سیصد(300) است، می‌باشد! و افشای صورت حقیقی، در آخرت تجلی دارد و مبیّن جایگاه هر شخص در بهشت یا جهنم است.

3—عدد 47 در ضرب ارقامش که عدد 28 را افشامی‌کند، درواقع مفصل همه‌ی طبایع اربع در حروف، در آب و هوا، در ارکان وجودی و درنهایت در ارکان خلقت است چنانچه 28، مجموعه‌ی 4 تا 7 تا است. پس همانطورکه می‌دانید آسمانها 7 طبقه و زمینها 7 طبقه و ایام هفته 7 روز و همه در سال که 52 هفته است (بواقع در کلمه حمد که 52 است)، جمع می‌باشد؛ حمد، 7 به حروف است چون عدد ابجد کلمه حمد=52 است و در جمع می‌شود 7 (7=2+5) و بقیه 7 به عدد هستند. و همینطورکه سال 4 فصل دارد و خانه کعبه 4 رکن دارد و عالم عرش و کرسی و بیت المعمور بر 4 پایه استوار است و ... ، چنین است زیبایی افشای کلّ عالم در عدد 300 و حرفِ ش!

4—اگر ارقام عدد 47 را با هم جمع کنیم 11می‌شود (11=7+4) و عدد 11 کلّ معانی و هدف صعود همه‌ی مخلوق؛ مخصوص انسان به هوست! عدد 11 برابر هو می‌باشد و برابر عدد کلمه دوا که اسم مبارک خداوند است. پس عدد 300 دوای همه وجودهای ضعیف می‌باشد. و عدد 11 به نشانه دو عقربه‌ی کلی ساعتِ عالم است که در سال شمسی و قمری 11 روز با هم فرق دارند. و عدد 11 برابر حرف یا؛ حرف انتخاب است و عالم در انتخاب غرق است و به معنی کلّ یوم عاشورا و کلّ ارضٍ کربلاست. حالا خوب بیندیشید!

2)تعریف عقربه

*عقربه: اما این ساعت دو عقربه دارد، به یک قول شعاعِ دایره‌ی این ساعت را عقربه گفته‌اند زیرا جداشدنی نیست ( خصوصیت عقرب این است که نیش را در طعمه فروکرده و به مرکز آن می‌چرخد تا طعمه را از پای درآورد) و الی یوم القیامة از دایره جدا نمی‌شود و هر لحظه نمایشگر اوامر خالقش می‌باشد. که دو عقربه یکی رسالت ودیگری امامت است که هر دو مکمل و متمم یکدیگرند.

نکته: درواقع در دایره ساعت ، عقربه‌ها همان باطن شعاع هستند که عقربه دقیقه شمار (بزرگتر)، حرفِ ش می‌شود. و عقربه ساعت شمار می‌شود حرفِ س و درواقع 60 را معرفی می‌کند ( چون شین به یک معنا شد:360= 60+300 یعنی افشاکننده حرفِ س) و کوچک‌تر ظاهر می‌شود تا 60 را معرفی کند که دقیقه و ثانیه است. و مرکز ساعت هم می‌شود حرف م(=40) {40=9÷360}. پس درواقع این سه حرف در کنار هم؛ شمس می‌شود چراکه مبنای ساعات روز و شب، تابش خورشید است که باطنش می‌شود شمس!

م=40

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۰۹
عذرا شفائی