لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۵۳ مطلب با موضوع «عرفان حروف» ثبت شده است

اسماء الحسنی

این بنده حقیرِ مخلوق هیچ ادعائی نسبت به درک باطنی اسماء خداوند ندارم، ولی فقط توکل به همه اسماء الهی و مداومت به قرائت اذکار اسماء الله را مقدمه‌ای لازم به کشف اسرار اسماء هو می‌دانم، چرا که هر کدام از اسماء ، معانی و مفاهیمی دارد که درک آن توسط عقل، سخت و یا غیرممکن است که جز پیامبران و معصومین بطور کامل موفق به شناخت اسرار آن نبوده‌اند و نمی‌توان کلّ اسرار آن را به قلم آورد و مطلبی نوشت. ولی ما اشاره‌ای به آن چه "اشاره ی کلیدی، به معنایِ صفات اسماء الهی" می کنیم و ادامه آن را به ذوق و عشق خواننده عزیز و فضل و بذل حضرت حق تعالی وامی‌گذاریم. امید است که در اعمال روزانه زمانی را به این اذکار متبرک اختصاص دهیم تا استحقاق شناخت اسرار آنان را به صورت حقه کسب نماییم و تغییرات ظاهری و باطنی در وجودمان هویدا گردد و به اذن الله به اسرار آن پی ببریم.

«الله»

نام جلاله‌ی خداوند می‌باشد و برای تمام حاجات می‌توان قرائت کرد. اسم جامع و صفات جمال و جلال و کمال حق است و حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: «الله»، اسم اعظم می‌باشد و شایسته نیست احدی خود را با این نام بخواند. و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: بهترین ذکر عبادت "لا اله الا الله" می‌باشد.

در آیه هشتاد و دو سوره مبارکه "یس" آمده که «الله» چون اراده‌ی خلقت چیزی را کند به محض اینکه گوید «باش» ، موجود می‌شود. و جمله‌ی "لا اله الا الله" و "لا اله الا هو" را کلمه‌ی اخلاص گویند.

حضرت امام سجاد علیه السلام فرمودند: از خداوند خواستم اسم اعظم را به من تعلیم فرماید، در خواب به من فرمودند، بگو:"الهم انی اسئلک باسمک یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله الذی لا اله الا هو رب العرش العظیم".

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: اسم اعظم خداوند در این سه آیه مندرج است: آیه‌ی 163 سوره مبارکه بقره: "و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم" و آیه‌ی 2 سوره مبارکه آل عمران: الله لا اله الا هو الحی القیوم" و آیه‌ی 111 سوره‌ی مبارکه طه: "و عنت الوجوه للحی القیوم و قد خاب من حمل ظلها".

توسط حضرت خضر نبی علیه السلام به حضرت امیر المومنین علی علیه السلام اسم اعظم گفته شد؛ "یا هو یا من لا هو الا هو".

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: "بسم الله" نزدیک‌تر است به اسم اعظم الهی از سیاهی چشم به سفیدی آن.

عدد ابجد نام مبارک الله =66 و جایگاه عددیش 30 می‌شود. 2893 مرتبه در قرآن ذکر شده است که مجموع ارقامش22 می‌شود(22=3+9+8+2)

«احد»

یکی از دیگر اسماء خداوند می‌باشد. یعنی یگانه و بی‌همتا و از صفات علیا است.

سوره مبارکه اخلاص آیه‌ی 1: "قل هو الله احد" او تنها و یکتا و منفرد به وجود است.

ذکر آن برای عزت و بزرگی یافتن موثر می‌باشد.

 عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک احد ، 13 می‌شود.

 

«اول»

از اسماء الحسنی الهی می‌باشد برای هر امر خیری ذکر آن موثر و مفید می‌باشد و به اسم الهی فقط یکبار در قرآن مجید آمده است:آیه 3سوره مبارکه حدید: هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم.

عدد ابجد اسم مبارک اول برابر 37 و جایگاه عددیش 19 می‌باشد .جایگاه عددی نام مبارک حسن علیه السلام هم 37 می‌شود.

«اعلی»

از اسماء الحسنی الهی می‌باشد. ذکر آن برای غلبه بر دشمن و رفع فقر و ارتقاء مرتبه و مقام موثر است.

و در ذکر سجده "سبحان ربی الاعلی و بحمده" تو بزرگتر از آنی که آلوده شوی به آلودگی‌های افکار بشر و بالاتر از آن که بشود به تصور آیی. نقل شده که مثل الاعلی کلمه‌ی «لا اله الا الله» می‌باشد. عدد ابجد اسم مبارک اعلی =111 است که برابر با عدد ابجد الف می‌شود. و جایگاه عددیش 39 می‌باشد.

«باطن»

یکی از اسماء الحسنی خداوند می‌باشد، ذکر آن برای وقوف به اسرار وکشف نیّات سوء موثر می‌باشد. باطن یعنی پوشیده از چشم و بینا به آگاهی درون و دل.

«باطن» ، قدرت ظهور و تجلی خداوند را در تمام موجودات بیان می‌کند.

 عدد ابجد اسم مبارک باطن برابر 62 است (برابر عدد ابجد اسم مبارک نبی صلوات الله علیهم اجمعین) و جایگاه عددیش 26 می‌شود.

 

«بصیر»

 یکی از صفات پروردگار عالم می‌باشد و به معنی بینایی است. نه بینایی ظاهری، بلکه بینایی بدون آلت در هر زمان و مکان، در روشنایی و تاریکی که حتی حرکت و جای پای مورچ‌ ای را در شب تاریک بر سنگ سیاهی ببیند. 51 مرتبه "بصیر" در قرآن ذکر شده است.

عدد ابجد اسم بصیر برابر با 302 است (برابر عدد ابجد کلمه قرب) و جایگاه عددیش 50 می‌شود.

«بِر»

به معنی نیکو و نیکوکاری و مهربانی به ضعیفان و زیر دستان.

شیخ رجب برسی گوید: هر کس بسیار گوید یا «بر» خداوند او را به کمال می‌رساند. آفریننده‌ی هر چیز نیکویی «بر» نامیده می‌شود.

هرکس 100 بار بگوید: یا «بر» در قبر تنها نباشد. ذکر آن در موفقیت‌ها در اختراع و اکتشاف بسیار موثر می‌باشد. 18 مرتبه بر در قرآن آمده است.

  عدد ابجد اسم "بر" برابر است با 202 (برابرعدد ابجد اسم مبارک رب). و جایگاه عددیش 22 می‌شود.

«بدیع»

به معنی عجیب، تازه، بی‌مانند، شگفت انگیز. ذکر آن برای ابداع و نوآوری حوائج موثر می باشد.

 عدد ابجد اسم بدیع برابر 86 و جایگاه عددیش 32 است.

«باعث»

 یکی از اسماء الهی می‌باشد و به معنی برانگیزاننده‌ی هر نفس متحرک و هر مرده و زنده می‌باشد. شیخ رجب برسی می‌فرماید: هرکس 100مرتبه ذکر«یا باعث» را بخواند خداوند ظاهر و باطن انسان را زنده و نورانی می‌فرماید. کلمه «باعث» 69 مرتبه در قرآن ذکر شده (برابر عدد ابجد اسم حضرت زینب سلام الله) .

 عدد ابجد اسم باعث =573 و جایگاه عددیش 42 است(برابر با عدد ابجد اسم طالب)

«باقی»

 یعنی مانده، موجودی که فنا ندارد. کلمه باقی بقولی کلمه «لا اله الا الله» می‌باشد.

برای طول عمر و ادامه نعمت ذکر آن موثر است.

عدد ابجد اسم باقی برابر با 113 و جایگاه عددیش32  است.

«باری»

 یعنی خالق خلایق بی‌سابقه و خالق خوبی‌ها و نیکویی‌ها.

برای اختراعات و اکتشافات ذکر آن موثر می باشد.

 عدد ابجد اسم باری برابر با 213 و جایگاه عددیش 33 است. که در عدد ابجد و جایگاه عددی برابر با نام مطهر زهرا سلام الله علیها می‌شود.

«توّاب»

 از اسماء ربوبی پروردگار«توّاب» است، یعنی توبه‌ی بندگان را می‌پذیرد. یعنی خدا بسیار توبه پذیر است و هر چند بنده توبه را بشکند او باز توبه پذیر است.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: "هر کس روزی 30 بار بگوید: «یا تواب» وسوسه‌ی شیطان از دل او بیرون رفته و توبه‌ی او پذیرفته می‌شود". برای اجابت دعا و آرزوها ذکر آن مؤثر می‌باشد.

 عدد ابجد اسم تواب=409  و جایگاه عددیش 31 می‌شود.

 

«جواد»

 به قصد بهره برداری از کار، ذکر آن بسیار موثر است. جواد به معنای محسنی است که احسان و انعامش بسیار است.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک جواد برابر 14 می‌باشد.

«جبّار»

 جهت مصونیت و جبران گناه ذکر آن مؤثر است. جبّار به معنی قاهریت است.

حضرت علی علیه السلام همیشه دعا می‌فرمودند: «یا جبار» (ای خدایی که تمام شکستگی‌ها را ترمیم می‌کنی. ای کسی که هر مشکلی را آسان می‌نمایی).

عدد ابجد اسم مبارک جبار= 206  و جایگاه عددیش 26 می‌باشد.

«حق»

 کشف حقایق و نیل به حق، ذکر آن موثر است. حق به معنی ثابت و دائم در مقابل باطل و در قرآن 225 بار آمده است.

عدد ابجد  اسم حق برابر با 108 و جایگاه عددیش 27 می‌باشد.

                                                                       «حفیظ»

 برای امان از حریق و غرق ذکر آن موثر است. خداوند حافظ جان و مال و روح و روان کلیه‌ی مخلوقات می‌باشد. هر کس در هر هفته 70 بار بگوید«یا حفیظ» خداوند او را از آفات و بلایا مصون می‌دارد.

 عدد ابجد  اسم حفیظ برابر با 998 و جایگاه عددیش 62 می‌باشد.

 

«حسیب»

 جهت تامین زندگی مادی و معنوی ذکر آن موثر می‌باشد. حسیب به معنی حساب داشتن و حساب گرفتن است.

عدد ابجد اسم حسیب برابر با 80  و جایگاه عددیش 35 می‌باشد.

«حکیم»

 برای برکت در کشت و زرع، ذکر آن موثر می‌باشد. حکیم در لغت به معنی عالِم است.

عدد ابجد اسم «حکیم» برابر با 78 و جایگاه عددیش 42 می‌باشد.

«حی»

 به قصد دوام و بقای تحرک ذکر آن مؤثر است. حی، زنده و پاینده است که قائم به ذات خود و قوام تمام موجودات است.« حی» بزرگ‌ترین و شریف‌ترین اسماء الهی می‌باشد. کلمه‌ی «حی» 20 مرتبه در قرآن آمده است.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم حی برابر با 18 می‌باشد.

«خفی»

خفی یعنی عالم، لطیف، مهربان و احاطه‌ی علمی به همه‌ی موجودات.  

به منظور پوشاندن اسرار و قضاء حوائج، ذکر آن مؤثر است.

هر کس یک اربعین روزی 5500 بار بگوید، مخلوقات با او انس گیرند و جهت نرمی دلها، بیان آن اثر عجیبی دارد.

عدد ابجد اسم «خفی» برابر با 690 و جایگاه عددیش 51  می‌باشد.

 

«حلیم»

 برای وقوف بر اسرار، ذکر آن مؤثر است. حلیم به معنی بردبار است. خداوند از کسانی که او را نافرمانی کنند، در عقوبت آنها تعجیل نمی‌کند. کلمه «حلیم» 15 مرتبه در قرآن است.

عدد ابجد اسم حلیم برابر با 88  و جایگاه عددیش 43 می‌باشد.

«حمید»

برای شفاء ذکر آن موثر است. حمید حقیقت حمد است، که عبارت است از مبدا صفات جمال الهی، حمید یعنی شایسته، ستوده چون ذات خداوند، استحقاق حمد است، حمید نام دارد. کلمه ی حمید و حامد 60 مرتبه در قرآن آمده است.

عدد ابجد اسم مبارک حمید برابر با 62  (برابر با عدد ابجد اسم مبارک باطن) و جایگاه عددیش 35 می‌باشد.

«خالق»

 برای ساختمان و تشکیلات ذکر آن مؤثر است. خالق، یعنی آفریننده‌ی هر چیز و به هر مقدار و به اندازه‌ی مخلوقات بی‌شماری که در این عالم وجود دارند. رسول خداصلوات الله علیه و آله فرمودند:"اولین چیزی که خداوند خلق فرمود ارواح ما و نور ما بود، که به ذکر خدا و توحید خدا و حمد خدا مشغول بودند. سپس خداوند ملائکه را آفرید".

عدد ابجد اسم « خالق» برابر با 731  و جایگاه عددیش 56 می‌باشد.

 

«خبیر»

 به قصد وقوف بر امور، این ذکر مؤثر می باشد. یعنی حکم او حق است برای هر چیزی در موقع خود خبیر است یعنی عارف و دانا به همه‌ی اشیاء و به رموز موجودات آگاه است. خداوند آگاه به اندیشه ها و فکرها و خیال ها است و خبیر به تمامی آفرینش آسمانها و زمین ها است، در قرآن "خبیر" 45 بار آمده است

هر کس هفت روز، هر روز 861 مرتبه بگوید "یا خبیر" قدسیان به اخبار پنهانی او را آگاه سازند و فرشتگان او را به تمام رازها و اسرار آگاه می‌سازند.

عدد ابجد اسم خبیر برابر با 812 و جایگاه عددیش 56 می‌باشد.

«خیر الناصرین»

به قصد کمک گرفتن و یاری خواستن، ذکر آن مؤثر می‌باشد. نصر که ظفر و پیروزی را به خدا نسبت می‌دهد، اشاره به لطف و کرم و رحمت می‌باشد. خیر الناصرین، یعنی بهترین یار و یاور و یاری کننده و 5 مرتبه در قرآن آمده است.

 و هر کس با اعتقاد کامل در شروع هر کار مشکل هفت بار بگوید: "یا ناصر من لا ناصر له" حتماً آن مشکل برای او حل خواهد شد.

عدد ابجد "خیر الناصرین" = 1242  و جایگاه عددیش 144 (برابر با جایگاه عددی ذکر "یا اباصالح" عج الله تعالی فرجه ) می‌باشد.

«دیان»

برای ادای قروض ظاهر و باطن ذکر آن مؤثر است. یعنی اداء کننده هر دین و دیون بندگان است.

عدد ابجد اسم دیان برابر با 65  و جایگاه عددیش 29 می‌باشد.

«ذاری»

برای اطلاع بر عیب و نقص ذکر آن مؤثر است. ذاری یعنی خالق و به معنی باری تعالی و خالق است و در نظام آفرینش، بدین نام کلیات عالم را آفریده است.

هر کس نیمه شب با خضوع و خشوع 70 مرتبه بگوید، یا ذاری به حوائج خود می‌رسد.

عدد ابجد اسم ذاری برابر با 911  و جایگاه عددیش 56 می‌باشد.

«رحیم»

 برای رسیدن به الطاف خاص پروردگار ذکر آن مؤثر است. و به این معنی است که خداوند رحیم است در حق مؤمنان. 228 مرتبه کلمه رحیم در قرآن آمده است.

عدد ابجد اسم رحیم برابر با 258  و جایگاه عددیش 51 می‌باشد.

«رحمن»

به جهت رسیدن به الطاف خفیه الهی ذکر آن مؤثر است. همچنین نام خاص پروردگار است. «رحمن» مثل «الله» نامی مخصوص به ذات کبریایی و شاید یکی از اسرارش این باشد.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمود:"هر کس 298 مرتبه «رحمن» بگوید، مورد محبت همه قرار می‌گیرد و او را دوست می‌دارند.

هر کس پس از هر نماز 100 بار بگوید"الرحمن"، خداوند او را از ظلمت و غفلت پاک گرداند.57 مرتبه کلمه "رحمن" در قرآن آمده است.

عدد ابجد اسم مبارک  "رحمن" برابر با 298  و جایگاه عددیش 55 می‌باشد.

 

 

«رب»

 برای حفظ خانه و تربیت فرزند، ذکر آن مؤثر است. پرورنده، تربیت کننده‌ی جمیع مخلوقات از ملائکه ، جن، انس، وحوش و همه . و مالک هر چیز را «رب» گویند.

عدد ابجد اسم مبارک «رب» برابر با 202 می‌باشد که با مجموع عدد ابجد حروف نام حضرت محمد صلوات الله علیه و آله =92 و حضرت علی علیه السلام =110 مطابقت دارد.

ذکر و دعای حضرت ایوب علیه السلام  وقتی که به منتها رسید از درد و رنج و مصیبت "رب انی مسنی اضر و انت الرحم الراحمین" بوده است.

عدد ابجد نام محمد صلوات الله علیه و آله برابر با عدد ابجد کلمه اسلام و عدد ابجد نام علی علیه السلام  برابر با عدد ابجد کلمه ایمان است و تعداد ربنا به عدد حروف علی علیه السلام در قرآن برای کمال ایمان آمده است!

«رزّاق»

این ذکر برای برکت و وسعت در رزق روزی مؤثر است. رزّاق یعنی روزی دهنده خداوندی که روزی می‌رساند و روزی می‌بخشد و مخلوق را در هر حال روزی می‌دهد.

هر کس 40 روز روزی حلال بخورد، خداوند در دل او نوری پدید می‌آورد و آن را سرچمشه حکمت می‌کند.

عدد ابجد اسم رزاق برابر با 309  و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

«رائی»

 به قصد بلندی درجه و دید وسیع ذکر آن مؤثر است به معنی رؤیت و دیدن است و مراد از رائی علم و بصیرت الهی است بر موجودات و به معنی عالم و دانایی هم آمده است.

عدد ابجد اسم رائی برابر با 221  و جایگاه عددیش 41 می‌باشد.

«رقیب»

یکی از اسماء باری تعالی رقیب است و به معنی حافظ و نگهبان می‌باشد.

به قصد مصونیت از بلیّات ذکر آن مؤثر می‌باشد.

عدد ابجد اسم  رقیب برابر با 312  و جایگاه عددیش 51 می‌باشد.

«رئوف»

به قصد طلب مهربانی در سایه بندگی، ذکر آن مؤثر می‌باشد معنای رئوفِ رحیم است و رأفت به معنی رحمت است، رئوف مهربان و بخشاینده بر خلق، مخصوصاً بر اهل محبت و شفاعت است. چون خداوند به حال شفاعت کنندگان رئوف و مهربان است. در قرآن 11 مرتبه کلمه‌ی رئوف تکرار شده است.

عدد ابجد اسم رئوف برابر 287 و جایگاه عددیش 44 می‌باشد.

«سبوح»

به قصد صفای دل و روشنی باطن، ذکر آن مؤثر می‌باشد. این کلمه در زبان عرب منحصر به نام پروردگار است و در هیچ جای دیگر استعمال نشده است. "سبوح" یعنی خداوند منزه است از اینکه توصیف شود. "سبوح و قدوس" از اسماء اختصاصی پروردگار است.

هر کس 247 بار به ذکر سبوح و قدوس مداومت نماید به سیر ملکوت موفق می‌گردد، چنانکه حضرت ابراهیم علیه السلام به برکت این اسم موفق شد که به ملکوت آسمان‌ها راه یابد.

عدد ابجد اسم سبوح برابر با 76 و جایگاه عددیش 31 می‌باشد.

 

«سلام»

 به قصد رضا به قضا و تسلیم شدن دل، ذکر آن مؤثر می‌باشد. سلام به معنی سلامت و شفا است. خداوند سلام است چون همه چیز تسلیم اوست. او خود را سلام نام نهاده چون همه از عیب و گناه و نقص و زوال به او تسلیم می‌شوند. سلام که نام خداست، فقط یک مرتبه در سوره مبارکه حشر بیان شده است. مشتقات این کلمه 140 مرتبه در قرآن تکرار گردیده است.

حضرت امام رضاعلیه السلام فرمود:" اگر این نام مبارک را 131 مرتبه بر بیماری خوانند، شفا یابد".

عدد ابجد اسم سلام =131 و جایگاه عددیش 41 می‌باشد.

«سمیع»

 به قصد اجابت دعا نافذ می‌باشد. سمیع به معنی شنوا. خداوند تبارک و تعالی 45 مرتبه کلمه‌ی سمیع را در قرآن بیان فرموده است.

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:"خداوند سمیع است به اندیشه‌ها و گفتارهای پنهانی".

عدد ابجد اسم سمیع برابر با 180 و جایگاه عددیش 54 می‌باشد.

«سیّد»

برای مطاع شدن و زعامت و رهبری ذکر آن مؤثر می‌باشد. سید به معنای پادشاه، رئیس قوم و بزرگ قبیله نیز گفته می‌شود.

عدد ابجد اسم سید برابر با 74  و جایگاه عددیش 29 می‌باشد.

«شافی»

به قصد شفای امراض درونی و بیرونی، ذکر آن مؤثر است. شافی از کلمه‌ی شفا، مشتق شده است. شافی اسم «الله» است که به تجلی این اسم شفا می‌بخشد؛ الله شفابخش است.

عدد ابجد اسم شافی برابر با 391  و جایگاه عددیش 49 می‌باشد.

«شکور»

به قصد شکر پذیرفتن ذکر آن نافذ می‌باشد. شکر به معنای حقیقی که سپاسگزاری و امتنان در مقابل نعمت باشد. کلمه شکور و مشتقات آن متجاوز از 25 مرتبه در قرآن بیان شده است.

عدد ابجد اسم شکور=526 و جایگاه عددیش 58 می‌باشد.

 

«شهید»

 به قصد وسعت رزق و مقام، ذکر آن نافذ می‌باشد. شهید یعنی حاضر و ناظر به هر مکان و در هر حال. شهید اسم حضرت حق تعالی می‌باشد، به اعتبار عدم حجاب بین خدا و بندگان. کلمه‌ی «شهید» و مشتقات آن متجاوز از 45 بار در قرآن بیان شده است.

عدد ابجد اسم شهید=319  و جایگاه عددیش 40 می‌باشد.

                                                                        «صادق»

به قصد و جهت وفای به عهد، ذکر آن مؤثر  می‌باشد. صادق یعنی متکلمی که اخبار و گفتارش، راست و درست باشد. کلمه‌ی صادق و مشتقات آن متجاوز از صد بار در قرآن بیان شده است. همچنین به معنی بیان همه خیرات بر صدق می‌باشد.

عدد ابجد  اسم صادق=195 و جایگاه عددیش 42 می‌باشد.

 

 

«صانع»

به قصد مقبول القول شدن، ذکر آن مؤثر است. صانع به این معنی می‌باشد که خداوند، خالق هر مخلوقی است و پدید آورنده‌ی همه‌ی تازه‌ها و بدایع است. بی‌مانند است و هیچ چیز همانند او نمی‌باشد.

عدد ابجد  اسم صانع=211  و جایگاه عددیش 49 می‌باشد.

« صمد»

کسی است که شریکی ندارد و حفظ و نگهداری چیزی او را خسته نمی‌کند و از هیچ چیز دور و غایب نیست. «الله الصمد» وسیع‌ترین معنی الهی و بسیط‌ترین کلمه در معنای صمد است که علمای ربانی عمرها صرف در این کلمه کرده‌اند. صمد کسی است که تکیه گاه همه موجودات و مخلوقات است. عدد ابجد اسم صمد=124 و جایگاه عددیش 35 می‌باشد.

«طاهر»

 جهت پاکی و تخلیه از رذائل اخلاقی، ذکر آن مؤثر است. طاهر یعنی خدا منزه است از شبیه و مانند. طاهر منزه از عیب است، هر مطهر در ابتدا طاهر می‌باشد، بعد مطهر می‌شود. ذات اقدس خداوند، طاهر و مطهر می‌باشد.

عدد ابجد اسم طاهر=215 و جایگاه عددیش 35 می‌باشد.

«عظیم»

 به جهت بزرگی و بزرگ منشی ذکر آن مؤثر است. عظیم به معنی سید و بزرگ قوم و جلیل می باشد. از صفات خداست که به عظمت وصف می‌شود به جهت قدرت و غلبه‌اش بر همه‌ی چیزها. خداوند عظیم است«یا علی» و «یا عظیم» 8 بار در قرآن و 85 بار کلمه‌ی عظیم بیان شده است.

 عدد ابجد اسم عظیم=1020 و جایگاه عددیش 66 (برابر عدد ابجد اسم جلاله الله ) می‌باشد.

«علی»

به قصد تمام امور ظاهری و باطنی ، علی الخصوص غلبه بر دشمن و رفع فقر و ارتقاء مقام، آن بسیار مؤثر است. علی، یعنی منزه از صفات مخلوق، و عالی یعنی برتر و والاتر از همه‌ی مخلوق.

بیش از 600 آیه در قرآن در شأن و مقام علی علیه السلام و اولاد گرامی اوست. اسم مبارک علی علیه السلام با کتب آسمانی هم عدد است (عدد ابجد کلمه آسمانی برابر با اسم انسان است). اعداد حروف 76 آیه از قرآن، از نظر بینات اعداد حروف آیات، با نام حضرت علی علیه السلام و یازده فرزندش منطبق است. در زبر و بینات اسم علی علیه السلام و القاب او با اسماء انبیاء منطبق است. مثال: علی بن ابیطالب(=217) محمد رسول الله(=217)صلی الله علیه و آله عیسی روح الله(=217)علیه السلام . علمای حروف میگویند، روح هر حرفی عدد آن حرف است و روح کلمه رب 202 می‌باشد و این رقم بر مجموع عدد و اسم محمدصلی الله علیه و آله و علی علیه السلام مظهر مقام و اسم اعظم پروردگار می‌باشند. و این دو اسم، حقیقت اسم اعظم خداوند و اسماء الحسنی الهی هستند و اسم علی علیه السلام برابر است با هزار اسم اعظم.

عدد ابجد نام مبارک علی علیه السلام =110  و جایگاه عددیش 38 می‌باشد.

«علیم»

 عالم بر سرایر و غیب و مطلع بر ضمایر و پنهانی‌های عالم ظاهر طبع و پنهانی‌های عوالم دیگر که بشر نمی‌داند.

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: هر کس با خلوص نیت و اعتقاد و ارادت هر روز پس از نماز صبح 100 بار بگوید: یا عالم الغیب و الشهاده، خداوند او را از اهل یقین گرداند و آنچه بر او پوشیده است، روشن و آشکار کند. واژه علیم و مشتقات آن متجاوز از 680 مرتبه در قرآن بیان گردیده است. عدد ابجد اسم علیم=150 و جایگاه عددیش 51 می‌باشد.

«عزیز»

به قصد کشف اسرار علوم کیمیا ذکر آن بسیار مؤثر است. عزیز یکی از اسماء الحسنی خداوند است و به معنی قوی، غالب، شدید، ارجمند، بزرگوار، منزه از سود و زیان و کفر و ایمان، عزت به کسر، یعنی محبوب و عزت به فتح، یعنی شدید و قدرتمند. عزیز آن قوی است که دیگران عاجز از آوردن کارها مانند او باشند.

هر کس بعد از نماز صبح 94 مرتبه نام "یا عزیز" بگوید، بر اسرار علوم واقف می شود.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس هر روز 41 مرتبه بگوید "یا عزیز" محتاج به خلق نگردد. در قرآن مجید متجاوز از 120 بار واژه‌ی عزیز و مشتقات آن بیان گردیده است.

عدد ابجد اسم عزیز برابر با 94 (برابر عدد ابجد اسم مبارک عطیه) و جایگاه عددیش 40 می‌باشد.

«عدل»

 به قصد یافتن خزائن ذکر آن مؤثر می‌‌باشد. عدل یعنی حکم به حق.

شیخ رجب برسی می‌گوید: هر کس در نیمه شب بگوید"یا عدل یا حکیم"، خداوند الطاف مخصوص خود را بر او افاضه می‌فرماید و بر باطن امور واقف می‌سازد.

عدد ابجد اسم عدل برابر با 104 (برابر عدد ابجد اسم مبارک عطیّه با یاء مشدد) و جایگاه عددیش 32 می‌باشد.

 

 

«عَفُوُ»

 به قصد نیل به حسنات و نیکوکاری، ذکر آن مؤثر می‌باشد در قرآن متجاوز از 20 مرتبه کلمه عفو و مشتقات آن بیان گردیده است. عفو به معنی گذشت، انفاق، بخشش.

عدد ابجد اسم عَفُو برابر با 156 و جایگاه عددیش 39 می‌باشد.

«غفور»

به قصد رفع وسواس، ذکر آن مؤثر است. غفور نامی است مشتق از مغفرت، خداوند غافر و غفار است. غفور کسی است که بنده‌ی خود را به رحمت خود می‌پوشاند. غفور یکی از نام اسماء الحسنی خداوند است و متجاوز از 140 مرتبه کلمه‌ی غفور و مشتقات در قرآن ذکر گردیده است.

عدد ابجد اسم غفور برابر با 1286 و جایگاه عددیش 71 می‌باشد.

 

« غنی»

 به قصد بی نیازی ذکر آن مؤثر است. یکی از اسماء الحسنی خداوند غنی است. یعنی کسی که از همه چیز و همه کس بی‌نیاز می‌باشد.

هر کس روزی 7 بار یا غنی بگوید، بی نیاز گردد.

شیخ رجب برسی می‌گوید: هر کس در نماز جمعه 10 هزار بار یا غنی بگوید و حیوانی نخورد و 10 جمعه ادامه دهد، خداوند او را بی نیاز در دنیا و آخرت گرداند.

عدد ابجد اسم غنی برابر با 1060 و جایگاه عددیش 52 می‌باشد.

                                                           «غیاث»

به قصد دادرسی و فریاد خواهی و دستگیری، ذکر آن مؤثر می‌باشد. غیاث، یعنی فریادرس.

شیخ صدوق می‌فرماید: خداوند خود را غیاث نام نهاد و بندگانی تربیت کرد و فرشتگانی را مأمور فرمود، که مدبّرات امور و فریادرس مخلوق باشند. اجابت دعوت گرفتاران و بیچارگان در تجلی این اسم مبارک است که خصوص پروردگار عالمیان است. گفته‌اند خداوند به عدد اسماء خود 99 اسم مردانی را آفریده است، مانند: حضرت خضر علیه السلام و پیغمبرصلی الله علیه و آله که در جهان خلقت فریادرس بیچارگان هستند و مراد از الغوث، قائم آل محمدصلی الله علیه و آله ؛مهدی عج الله تعالی فرجه منتَظَر است.

عدد ابجد اسم غیاث برابر با 1511 و جایگاه عددیش 62 می‌باشد.

«فاطر»

به قصد قضاء حوائج و قدرت صنعت، ذکر آن مؤثر می‌باشد. فاطر به معنی آفریننده، خالق، آغاز کننده در کار،  نظم دهنده در کار و ناظم آمده است.

عدد ابجد اسم فاطر= 290  (برابرعدد ابجد  اسم مبارک  مریم سلام الله علیها) و جایگاه عددیش 47 می‌باشد.

«فتّاح»

 به قصد گشایش کارها و کشف معظلات ذکر آن مؤثر است و به معنی گشاینده و بسیار گشاینده. گشودن تمام درهای بسته، کشف مجهولات و مبهمات و فتح ابواب ملکوت و برطرف کردن پرده ها و حجاب ها از دل. "فتّاح" نام مخصوص پروردگار است که ابواب رحمت و معرفت را می‌گشاید.

شیخ رجب برسی می‌نویسد: هر کس پس از نماز صبح دست به سینه گذارد و 77 بار بگوید یا فتاح خداوند حجب جهل و ظلالت را از دل او برطرف می‌کند و درها به سوی او گشوده می‌شود و از علم لدّنی بهره‌مند گردد.

عدد ابجد اسم فتاح= 489 و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

«فالق»

 به قصد هدایت به راه حق و مستقیم ذکر آن مؤثر است. فالق یعنی شکافنده‌ی دانه و آفریننده و جدا کننده.

عدد ابجد اسم فالق= 211 و جایگاه عددیش 49 می‌باشد.

«فرد»

به قصد مصونیت از چشم مردم، ذکر آن مؤثر است. فرد به معنی تنها،یگانه، منفرد و یکی از اسماء الحسنی خداوند است.

عدد ابجد اسم فرد=284  و جایگاه عددیش 41 می‌باشد.

 

«قاضی»

 به قصد حوائج و حکم به حق، ذکر آن مؤثر است. قاضی نامی است مشتق از قضا و قضاوت کننده، دادگستر و حاکم و برآورنده خواست‌ها و نیازها.

عدد ابجد اسم قاضی= 911 و جایگاه عددیش 56 می‌باشد.

«قدوس»

 به قصد مصونیت از زشتی و پلیدی، ذکر آن م‌ثر است. قدوس به معنی طاهره، مطهره، تطهیر و تنزیه است. قدوس آفریننده‌ای است که هیچ شباهتی به مخلوق ندارد.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:" هر کس در وقت زوال 170 بار بگوید یا قدوس از شرّ نفس اماره و شرور شیطان مصون خواهد ماند".

عدد ابجد اسم قدوس= 170 و جایگاه عددیش 44 می‌باشد.

«قاهر»

به قصد غلبه بر دشمن ذکر آن مؤثر است. یکی از اسماء الحسنی الهی، قاهر است یعنی غالب و مسلط بر زنده کردن و میراندن موجودات است و قهر به معنی هلاکت همه چیز آمده است.

عدد ابجد اسم قاهر= 306 و جایگاه عددیش 45  می‌باشد.

«قادر»

به قصد سلطه بر کار، چیرگی بر خصم، ذکر آن مؤثر است و یکی از اسماء خداوند می‌باشد.

هر کس در هنگام وضو314 یا 36 یا 8 مرتبه بگوید یا قادر بر دشمن غلبه یابد، هر قدر که دشمن و به هر اندازه قوی و قدرتمند باشد.

 عدد ابجد اسم  قادر= 305 و جایگاه عددیش 44 می‌باشد.

                                                                          «قدیر»

به قصد سلطه بر کارها، ذکر آن مؤثر است. یکی از اسماء الحسنی خداوند نام مبارک قدیر است. نام قدیر متجاوز از 45 مرتبه در قرآن بیان شده است.

 عدد ابجد اسم قدیر= 314 و جایگاه عددیش 53 می‌باشد. 

«قدیم»

به قصد طول عمر با عزت، ذکر آن مؤثر است. قدیم یعنی بر همه چیز مقدم است و بر هر چیز و هر کس سابقه دارد. زمان و مکان و جهات و همه موجودات مخلوق اویند.

عدد ابجد اسم قدیم=154 و جایگاه عددیش 46 می‌باشد.

«قریب»

به قصد تقرب و قرب به حق ذکر آن مؤثر است. قریب یعنی به همه کس و همه چیز نزدیک و به معنای دانا و عالم هم می‌باشد. کلمه قریب و مشتقات آن متجاوز از 50 مرتبه در قرآن مجید بیان گردیده است.

 عدد ابجد اسم  قریب= 312 و جایگاه عددیش 51 می‌باشد.

«قوی»

به قصد حفظ از شر و فتنه ذکر آن مؤثر است. قوی یعنی نیرومند، توانا. او قوی است و همه قوت ها و قدرت ها از اوست.

شیخ رجب برسی گوید: هر کس دشمنی دارد که قادر بر دفع او نیست، آرد خمیر نماید و هزار دانه مانند دانه تسبیح کند و به طیور و پرندگان دهد و به هر یک بگوید یا قوی، خداوند شرّ دشمن را از او دفع می‌نماید. در قرآن مجید، کلمه قوی و مشتقات آن متجاوز از 50 مرتبه آمده است.

عدد ابجد اسم قوی= 116 و جایگاه عددیش 35 می‌باشد.

«قیوم»

به قصد رفع خوف و وحشت ذکر آن مؤثر است. قیوم به معنای قائم، دائم، پایدار و جاویدان. هر موجودی قائم به اوست و قیّومیت تمام موجودات به اراده اوست.

از پیغمبر خدا صلوات الله علیه و آله روایت شده است که هر کس روزی 41 مرتبه بگوید"یا حی یا قیوم، یا لا اله الا انت، اسئلک ان تحیی قلبی بنور معرفتک ابدا یا الله" ، دل او زنده گردد.

عدد ابجد اسم قیوم= 156 و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

 

 

«قابض»

 به قصد طول عمر، ذکر آن مؤثر است. پروردگار عالم است که ارواح را در اجساد بسط می‌دهد و ارواح را از ابدان قبض می‌کند. اوست که قابض مطلق است. قبض یعنی گرفتن.

عدد ابجد اسم قابض= 903 و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

«باسط»

به قصد توسعه معاش و گسترش دانش و علم، ذکر آن مؤثر است. باسط به معنای گسترش دهنده و بسط در تمام موالید عالم و ذرات که به اراده و مشیت پروردگار می‌دهد و می‌گیرد.

شیخ رجب برسی: هر کس دست به دعا بردارد و ده مرتبه بگوید، یا قابض یا باسط، هیچگاه محتاج نگردد.

عدد ابجد اسم  باسط= 72 و جایگاه عددیش 27 می‌باشد.

«کریم»

به معنی بخشنده، گرامی، عزیز، از اسماء الحسنی خدای بزرگ است. خداوند، کریم است یعنی کرمش به رایگان به همه‌ی انسانها از هر زبان و در هر زمان و مکان می‌رسد. او هر صدای خفیف و پنهان یا آشکار را می‌شنود و به کرامت و کرم خویش پاسخ می‌دهد.

عدد ابجد اسم کریم= 270 و جایگاه عددیش 54 می‌باشد.

«کافی»

به قصد کفایت در امور حوائج، ذکر آن مؤثر است. معنی کافی، کفایت کننده‌ی از معاش و برآورنده حوائج است. و هرکس به خدای کافی توکل کند به مخلوق محتاج نگردد.

عدد ابجد اسم کافی= 111 (برابر عدد ابجد حرف الف) و جایگاه عددیش 39 می‌باشد.

«کبیر»

به قصد هدایت به مقصد، ذکر آن مؤثر است. کبیر به معنی بزرگوار با جلال و جبروت و بزرگتر از حد وصف می‌باشد.

در حدیث قدسی است که هر کس از هر چیز و هر مقام بترسد، اگر 50 مرتبه بگوید یا کبیر خداوند او را از شرّ دشمن ایمن گرداند.

عدد ابجد اسم کبیر برابر با 232 و جایگاه عددیش 43 می‌باشد.

«کاشف الضر»

به قصد رفع الم و دفع ستم، ذکر آن مؤثر می‌باشد و معنی برطرف کننده ناخوشی، نابود کننده بدحالی و ضرر و زیان می‌باشد.

عدد ابجد اسم کاشف الضر= 1432 و جایگاه عددیش 109 می‌باشد.

«لطیف»

به قصد رفع شداید و سختی‌ها ذکر آن مؤثر است. و به معنی مهربان و نیکی کننده می‌باشد.

هر کس به ذکر یا لطیف مداومت کند، سختی‌ها و ناراحتی‌های او برطرف گردد.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:"هر کس80 مرتبه بگوید "یا لطیف" مرادش از درگاه الهی حاصل گردد". بعد از ذکر سجده خواندن این دعا بسیار ثواب دارد: "یا لطیف ارحم عبدک الضعیف".

عدد ابجد اسم لطیف برابر 129 و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

«متکبر»

به قصد دوستی خلق ذکر آن مؤثر است. اصل آن کبریایی بوده که اسم تکبر و تعظیم است. متکبر، نهایت کبریایی است که ظلم و ستم در ساحت کبریایی او راه ندارد، او ظاهر کننده بزرگواری است. کلمه متکبر از اسماء الحسنی خداوند است و مشتقاتش متجاوز از 160 مرتبه در قرآن مجید تکرار شده است.

عدد ابجد اسم متکبر برابر با 662 و جایگاه عددیش68  می‌باشد.

«مُهَیمِن»

 به قصد صفای باطن و روشنی ضمیر ذکر آن مؤثر می‌باشد. مهیمن به معنای شاهد است و از ریشه امین گرفته شده و امین نامی است از نام‌های خداوند بزرگ مهیمن بنا شده است به زیادتی میم و یاء و گفته می‌شود که یکی از اسماء الحسنی پروردگار است در کتاب‌های آسمانی.

شیخ رجب برسی: هر کس 125 مرتبه بگوید یا مهیمن خداوند صفای باطن به او مرحمت می‌فرماید. حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس صد مرتبه بگوید یا مهیمن بر باطن امور آگاه می‌گردد. خداوند مهیمن است، یعنی قائم به امور خلق است و مراتب و شاهد به احتیاج بندگان و اسرار مخلوق خود را در هر زمان و مکان می‌داند و نیاز به احتیاج آنان را برآورده می‌کند و رشد و کمال باطنی به آنها مرحمت می‌نماید.

عدد ابجد اسم مهیمن برابر 145 و جایگاه عددیش 55 است.

«مومن»

به قصد حفظ از شر و نیل به حقیقت ذکر آن مؤثر است. مومن به معنی مصدق و ایمان در لغت به معنی تصدیق است. مومن یعنی امان دهنده و امن و اطمینان دهنده است.

حضرت امام رضاعلیه السلام فرمودند: هر کس کلمه‌ی مومن را نقش بر انگشتر نقره نماید و به دست کند، بر دشمن پیروزی یابد. و هر کس هر روزی 167 مرتبه بخواند "یا مومن از وسواس شیطان و خدعه و مکر در امان باشد.

کلمه ی مومن یکی از اسماء الحسنی الهی است و مشتقات آن متجاوز 750 مرتبه در قرآن کریم، تکرار شده است.

عدد ابجد اسم مومن برابر با 136 و جایگاه عددیش 46 می‌باشد.

«مصور»

به قصد ایجاد بهترین صورت و شاهکار و زیبایی ذکر آن مؤثر است. مصور یعنی نقاش و نقش بند، تمثال گر و تصویر کننده و مصور صورت کائنات.

عدد ابجد اسم مصور=336 و جایگاه عددیش57 می‌باشد.

«مجید»

به قصد جمال و جلال یافتن ذکر آن نافذ می‌باشد. مجید به معنی عزت، ذکر، مراقبت و جلالت است. مجید یعنی خدایی که همه او را تمجید کرده‌اند و بزرگ داشته‌اند.

شیخ رجب برسی: " یا ماجد و یا مجید " از اذکاری است که هر کس مداومت نماید، نوری در صورت و دلش می‌تابد، ، ماجد و مجید یعنی، بزرگوار و عطا بخش.

عدد ابجد اسم مجید برابر با 57 و جایگاه عددیش 30 می‌باشد.

«مبین»

به قصد حفظ از گرسنگی ذکر آن مؤثرمی باشد. مبین یعنی روشنگر و استوار، بیان شده، ظاهر کننده و آشکار کننده. در آیات قرآن متجاوز از 110 مرتبه کلمه‌ی مبین و مشتقات آن به معانی مختلف بیان شده است.

عدد ابجد اسم مبین=102 و جایگاه عددیش 39 می‌باشد.

                                                           

                                                              «محیط»

به جهت تسلط بر امور، ذکر آن مؤثر می‌باشد. محیط، احاطه کننده‌ی علمی بر تمام اشیاء را گویند. خداوند بر همه‌ی جهان و جهانیان احاطه دارد.

عدد ابجد اسم محیط  برابر با 67 و جایگاه عددیش 40 می‌باشد.

«مُقیت»

به جهت نظم بر امور ذکر آن مؤثر می‌باشد و به معنی قوت و روزی دهنده خلق می‌باشد. مقیت به معنی نگاهدارنده از هر آفت و حادثه و بلا و حافظ همه‌ی موجودات از قحطی و ویرانی.

عدد ابجد اسم مقیت برابر با 550  و جایگاه عددیش 64 می‌باشد.

«منان»

به جهت کسب نیکویی، ذکر آن مؤثر است. یعنی بسیار منّت نهادن، احسان کردن.

 عدد ابجد اسم منان برابر با 141 و جایگاه عددیش 42 می‌باشد.

«مالک»

 به قصد دوام حکومت و دوستی، ذکر آن مؤثر است. و به معنی صاحب و پادشاه می‌باشد.

شیخ رجب برسی می‌گوید: هر کس هر روز 64 مرتبه بگوید: "یا مَلِکُ یا مالِک"، مالکیت او دوام یابد. کلمه‌ی ملک و مالک و مشتقات آن بیش از 115 مرتبه در قرآن آمده است.

عدد ابجد اسم مالک برابر با 91 و جایگاه عددیش 37 می‌باشد.

«نور»

به قصد روشنی دل و هدایت به کمال، ذکر آن مؤثر می‌باشد. نور به معنی منیر و نور بخش است. کلمه نور متجاوز از 50 مرتبه در قرآن آمده است.

 شیخ رجب برسی گوید: هر کس هزار بار بگوید "یا نور" خداوند ظاهر و باطن او را روشن و منور می‌گرداند. نور مطلق اوست که منور تمام پیدا و پنهان و دیدنی و ونادیدنی و برطرف کننده ی پرده های ظلمانی است.

عدد ابجد اسم نور برابر با 256 و جایگاه عددیش 40 می‌باشد.

«ناصر»

به قصد غلبه و پیروزی در تمام امور ذکر آن مؤثر می‌باشد. ناصر و نصر به معنی درست و صحیح و خوب یاری کردن است و کلمه‌ی ناصر و مشتقات آن متجاوز از 35 بار در قرآن آمده است.

عدد ابجد اسم ناصر=341 و جایگاه عددیش 53 می‌باشد.

«واحد»

به جهت عزت یافتن، ذکر آن مؤثر می‌باشد. اسم احد، خاصّ خالق است و به مخلوق، احد نگویند و واحد گویند و واحد آغازِ عدد است. واحد، اسم جامع الهی بر وحدانیت مطلق که در جمیع شئون خلقت است و واحد حقیقی، ذات حق تعالی است.

حضرت امام رضاعلیه السلام فرمودند: هر کس بر بالین مریض صد بار بگوید "یا واحد" شفا یابد.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم واحد برابر با 19 است.

«ولی»

 به جهت دوستی خلایق و ولایت شئون، ذکر آن مؤثر است. ولی به معنای ناصر و متوالی امر، سرپرست و دوست می‌باشد و به حقیقت بدان که بندگی خداوند به دوستی اوست. "ولی" یعنی دوستدار مؤمنین به توحید و صاحب اختیار آنها در کارها و اعمال و کردار می‌باشد. ولی و مشتقات آن متجاوز از 150 مرتبه در قرآن مجید، بکار برده شده است.

 عدد ابجد اسم ولی برابر 46  و جایگاه عددیش 28 می‌باشد.

«واسع»

به جهت دوستی با خلق و خویشاوندان، ذکر آن مؤثر است. بعضی گفته‌اند، واسع به معنای عالم است و وسع از توانگری و بخشش و توانایی در انسان است.

عدد ابجد اسم واسع=137  و جایگاه عددیش38 می‌باشد.

«ودود»

به جهت صدق گفتار ، ذکر آن مؤثر است. "ودود" به معنای دوست داشتن و نیز به معنای محبوب در قلوب اولیاء است.

شیخ رجب برسی گوید: هر کس هزار مرتبه بگوید:«یا ودود» و بر طعامی بدمد و به دشمن خود بدهد، آن دشمن دوست گردد.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم ودود برابر 20 می‌باشد.

«وکیل»

به جهت حفظ از حریق و غرق و زیان و ضرر، ذکر آن مؤثر می‌باشد. وکیل به معنای کارساز، کاردان، نگهبان و کافی به کار رفته است. یعنی همه‌ی امور بندگان بر او واگذار می‌شود. کلمه‌ی وکیل و مشتقات آن متجاوز از 70 مرتبه در قرآن بیان شده است.

عدد ابجد اسم وکیل برابر 66  (برابر با عدد ابجد نام جلاله الله) و جایگاه عددیش 39 می‌باشد.

«وهّاب»

به جهت حصول فرزند صالح، ذکر آن مؤثر است. وهاب به معنای بسیار بخشاینده از انواع نعمت‌ها و عطایای ظاهری و باطنی است.

شیخ رجب برسی گوید: هر کس در سجده بگوید: «یا وهّاب» خداوند او را بی‌نیاز می‌نماید. و هرکس در نیمه‌ی دوم شب، سر برهنه دست به دعا بلند کند و صد مرتبه بگوید: "یا وهّاب" خداوند فقر و بیچارگی را از او برطرف می‌سازد و او را بی نیاز می‌گرداند.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم  وهاب برابر 14 می‌باشد.

«وارث»

به قصد نفوذ کلام ذکر آن م‌ثر است. وارث به معنای همیشه باقی بودن است.

هر کس هزار بار بگوید: "یا وارث" حاجتش برآورده می‌شود.

عدد ابجد اسم وارث برابر با 707 (برابر با عدد ابجد کلمه بهشت) و جایگاه عددیش 50 می‌باشد.

«وفی»

 به جهت وفای به عهد، ذکر آن مؤثر است. وفی به معنی وفا به عهد کردن، یعنی کسی که عهد خود را به جای می‌آورد. اسم «وفی» و مشتقات آن، متجاوز از 28 مرتبه در قرآن مجید بیان گردیده است. عدد ابجد اسم وفی برابر با 96  و جایگاه عددیش 33 می‌باشد.

«وِتر»

به جهت خلاصی از ذلت، ذکر آن مؤثر است. "وتر" فرد و یگانه است و هر چیزی را که فرد باشد، آن را وتر گویند. عده‌ای شفع را نفس و "وتر" را روح دانند. کلمه‌ی مبارک "وتر"، فقط یکبار در قرآن مجید بیان شده است.

عدد ابجد اسم وتر برابر با 606  و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

«هادی»

به جهت هدایت به کمال مطلوب، ذکر آن مؤثر است. هادی به معنی راهنما و دلیل و رهبر است.

شیخ رجب برسی گوید: ذکر "یا هادی الخبیر المبین" در سحرها و در حال گرسنگی و روزه داری، موجب هدایت مطلوب می‌گردد. هر کس بگوید:"اهدنی یا هادی و اخبرنی یا خبیر بین لی یا مبین" نوری به دلش می‌تابد. کلمه‌ی مبارکه "هادی" و مشتقات آن متجاوز از 330 مرتبه در قرآن بیان شده است.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم  هادی برابر با 20 می‌باشد.

«هُو»

 به قصد نیل به اسرار حق تعالی، ذکر آن مؤثر می‌باشد. "هو" اشاره به آن حقیقت واحد بسیط است که از جهت عظمت و هویت و تجرد و بساطت، غائب از حواس است. گفته‌اند، اسم اعظم الهی 99 اسم است و مقدم بر همه‌ی اسماء، "هو" است. کلمه‌ی "هو" متجاوز از 477 مرتبه در قرآن مجید بیان گردیده و لذا گفته‌اند: اسم اعظم، «هو» می‌باشد.

هر کس دوازده هزار مرتبه (12000) بگوید، «یا الله و یا هو» انس و جن و وحوش طیور با او انس گیرند و خواص اشیاء و علوم برای او کشف گردد.

بسیار از عرفا معتقدند که اسم اعظم الهی در این آیات می‌باشد."هو الله الذی لا اله الا هو/یا هو یا من لا هو الا هو/ هو الحی لا اله الا هو/ الله لا اله الا هو الحی القیوم/ الله لا اله الا هو الحی لا اله الا هو/ الله و لا اله الا هو الحی القیوم".

عدد ابجد«یا الله یا هو» 99 است که برابر با همه‌ی اسماء الحسنی الهی می‌باشد. هرکس نیمه شب 99 مرتبه «یا الله یا هو» بخواند، مستجاب الدعوه می‌شود.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم هو برابر با 11 می‌باشد.

 

«برهان»

یکی از اسماء خداوند است. و 258 بار گفتن آن جهت راهنمایی شدن به حق، مؤثر می‌باشد.

عدد ابجد اسم برهان برابر با 258  و جایگاه عددیش 42 می‌باشد.

«جاعل»

یکی از اسماء خداوند است. جهت شروع و آغاز امور و کارها گفتن آن مؤثر می‌باشد.

عدد ابجد اسم جاعل برابر 104 (برابر عدد ابجد اسم مبارک عطیه با یاء مشدد) و جایگاه عددیش 32 می‌باشد

«جامع»

یکی از اسماء خداوند، جامع می‌باشد. و به جهت رفع فراق و جدایی، هر روز بین طلوعین (قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب خورشید) 114 مرتبه بگوید. هر کس در نیمه شب ذکر "یا جامع الشتات و یا جامع المتفرقین"را 5000 بار بی‌فاصله گوید و اطاعت کسی را بخواهد، آن کس مطیع او گردد. بر این ذکر نگین انگشتر حضرت سلیمانعلیه السلام  نقش بود که همه چیز، مطیع او گردیده بود.

عدد ابجد اسم جامع برابر 114 (برابر کلّ سوره‌های قرآن) و جایگاه عددیش 33 می‌باشد.

«حبیب»

یکی از اسماء خداوند است و به معنی دوست دارنده و دوست داشته شده و در دعا آمده"یا حبیب قلوب الصادقین" ای دوست دلهای راستگویان.

ذکر"حبیب" ؛ جهت محبت در دلها، بسیار مؤثر می‌باشد.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم حبیب برابر با 22 می‌باشد. (برابر عدد ابجد کلمه مبارکه "یا هو" و ازدواج)

«حنان»

یکی از اسماء خداوند است به جهت تقرب خداوند، 159 مرتبه گفتن "یا حنان یا منان" بسیار مؤثر می‌باشد.

عدد ابجد اسم حنان برابر با 109 و جایگاه عددیش 37 می‌باشد.

«دلیل»

یکی از اسماء خداوند است. به جهت راه یافتن به حق، بسیار مؤثر است. ذکر "یا دلیل المتحیرین" به جهت راهنمایی یافتن بسیار نافذ است.

عدد ابجد اسم دلیل برابر با 74 و جایگاه عددیش 38 می‌باشد.

«دافع»

یکی از اسماء خداوند است. "دافع" یعنی بازدارنده، ضررها را خداوند از خلائق دفع می‌کند.

 ذکر "یا دافع البلایا" جهت رفع بلا مؤثر است.

عدد ابجد اسم دافع برابر با 155 و جایگاه عددیش 38 می‌باشد.

«ستار»

یکی از اسماء خداوند است. ذکر آن برای پوشاندنِ عیب‌های خلق نافذ می‌باشد.

گفتن 1061 مرتبه "یا ستار" جهت حفظ آبرو خوب است.

عدد ابجد اسم ستـّار برابر با 1061 و جایگاه عددیش 80 می‌باشد.

 

 

«ضار»

یکی از اسماء خداوند است. برای رساندن خواری و درد به هر جبّار و سرکش ذکر آن مؤثر است. خواندن"یا ضار یا نافع" با هم بهتر است. عدد ابجد اسم ضار برابر با 1001 و جایگاه عددیش 47 می‌باشد.

 

                                                                                                    الحمد لله رب العالمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۰۳ ، ۱۴:۴۸
عذرا شفائی

تعریفی از عدد 15

*عدد 15 برابر با جایگاه عددی حرف س به عدد ابجد 60 و در دسته حروف آبی یا مائیه و دارای طبیعت بادی غربی و ملکش حضرت همواکیل است. حرف سین، میزان حروف است زیرا زُبُر و بینه‌اش با هم مساوی است یعنی (س=60)(ین=60) که برابر 120 می‌باشد. و جمع اعداد 1 تا 15 برابر 120 می‌شود(15+14+ ... +2+1) که برابر با عدد ابجد نام مبارک "احسانِ " پروردگار عالم که حرف "سین" است، خودِ قرآن هم سین می‌باشد و 120 حزب دارد و تمامش احسان خالق یکتا به بندگان گنهکارش است. و برابر با عدد ابجد نام مبارک علیّ(ع) (با یاء مشدد) می‌باشد.

عدد 15 در حقیقتِ اعداد، اُم الاعداد است و اسرار همان عدد 5 که پنجه‌ی قدرتش تمام اعداد را تحت الشعاع قدرت خود قرار داده است! لطفا با تأمل و تعمّق بخوانید و فکر کنید! زیرا عدد 15 برابر با اسم مبارک حوا(س) است به معنی حی آ یعنی ظرف حیات. پس عدد 15 ظرف حیات تمام حروف و تمام اعداد است چنانچه سقف اعداد تا عدد 9 است، و الواح زیر، مهندسی خلقت و باطن معارف اعداد یک تا 9 است:

 

2

9

4

 

6

1

8

 

4

3

8

 

6

7

2

7

5

3

7

5

3

9

5

1

1

5

9

6

1

8

2

9

4

2

7

6

8

3

4

اسرار عدد 9 و 5 از لوحی ظاهر می‌شود که 9 خانه دارد اما به عدد 15 شمرده می‌شود. ولی در جمع 9 باضافه 5 می‌شود 14. پس به 4 صورت می‌توان اعداد را در این لوح قرار داد.

به این صورت این لوح در طرح، اعجاز آفرینش است و تمام اسرارش از عدد 5 که در وسط لوح است، ظاهر می‌شود. پس اعداد در 9 خانه، همه باید در تنظیم عدد 5 که در وسط است طوری قرار بگیرند که جمعِ اعداد هر ستون( افقی، عمودی و قطرها) 15 شود{ درواقع سه ردیف در طول و عرض و بصورت قطر، همه باید در جمع، 15 شوند} .

بنابراین 8 تا 15 تا ظاهر می‌شود :

افقی: (15=6+1+8) ، (15=7+5+3) ، (15=2+9+4)

عمودی: (15=2+7+6) ، (15=9+5+1) ، (15=4+3+8)

قطرها: (15=4+5+6) ، (15=2+5+8)

اگر اعداد ستون‌های عمودی را (به سه تا 15 تا) جمع کنیم، 45 می‌شود(یک لوح){ عدد 45 برابر است با عدد ابجد آدم(ع) و جایگاه انسان و نام مبارک فاطمه(س)} که در 4 تا لوح می‌رسیم به عدد 180(4×45) که نیم دایره خلقت است و برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ مسعود و معلم است.

*رابطه 4 لوح با 4 وجه خانه خدا:

 بنابراین اعتدال در تمام مراحل، این 8 تا 15 تا را دربردارد. پس مربع 15 در 8 در چهار وجه مرکز مهندسی دایره خلقت است و مرکز که عدد 5 در آن است؛ و اینجا خانه خدا نامیده شد که به شکل مکعب است و قلب کره زمین است!

 درواقع 8 تا 5 تا می‌شود 40 تا و اربعین الواح را در باب طهارت معرفی می‌کند. عدد 8 ثمن اعداد است و تمام عالم به خاطر این ثمن ظهور دارند زیرا در مظهریت به مبنای گنج باء بسم الله یعنی عدد 2 خزانه‌ی 1000 یعنی اَلـْف را بر عالمیان ظهور داده و آن میوه‌ی هزاردانه که وجود مبارک راضیة مرضیة؛ حضرت فاطمه زهرا(س) حوای روحانی است. در حدیث قدسی آمده که خداوند به پیامبر(ص) فرمود: اگر پیغمبر(ص) را خلق نمی‌کردم، هیچ کس راخلق نمی‌کردم(لولاک لما خلقت الافلاک)، بعد می‌فرماید: و لو لا علیّ لما خلقتک؛ اگر علی(ع) را خلق نمی‌کردم شما را خلق نمی‌کردم و بعد می‌فرماید: و لو لا فاطمة لما خلقتکما؛ اگر فاطمه(س) را خلق نمی‌کردم شما دو (بزرگوار) راهم خلق نمی‌کردم (کتاب جنة العاصمه) پس میوه‌ی هزار دانه پیامبر(ص)، عصمة الله الکبری و حجة الله علی الحجج؛ فاطمه زهرا(س) است.

از آنجاکه هر لوح، 8 تا 15 است که می‌شود 120(15×8) و برابر با عدد ابجد حروف سین است. پس 4 تا سین در وجوه اطراف کعبه است، کف و سقف خانه کعبه هم دو تا مربع است که درحقیقت 6 تا سین می‌شود. و در خانه خدا وجود مبارک باطن سین هم قدومش بدنیا آمد که عدد ابجد نام زیبایش علیّ (با یاءِ مشدد) 120 می‌شود یعنی حقیقت سین و قلب عالم امکان است. پس خانه خدا، هفت سین است و پناهگاه تمام عالمیان است. و آخرین سوره قرآن، سوره مبارکه ناس؛ پناهگاه همه مؤمنین است و خداوند سفارش می‌فرماید که با این سوره از همه‌ی شرور پناه بگیرید.

و جالب است که شکل هر وجه کعبه، مربع است و مربع از ریشه رَبَع و باطن ربیع یعنی بهار، سبزی و حسن(ع) است، درمان و شفا است. پس اگر بخواهی به خدای مهربان  پناه ببری، باید اتصال به کعبه و جان کعبه داشته باشی تا حقیقت هفت سین نصیبت شود! حرف سین، میزان حروف است و قلب قرآن کریم است یعنی محلّ حیات ومیزان سلامتی وجود هر انسان و خانه‌ی کعبه، قلب عالم خلقت است و محلّ میزان و خداوند خانه‌ی خود را مسجدالحرام قرار داد یعنی محلّ عبادت بندگانش و سجده به درگاه پُرمحبت خودش. درواقع سجده‌ی خالصانه بنده برای خدا، میزان کننده‌ی وجود انسانی هر شخص است در سیرت انسانیت و جدا شدن از هوای نفس و حیوانیت! پس انسان در خصوص بندگی خداوند از همه‌ی شرور و ظلمات آزاد است.

 نکته: یکی از زیبایی‌های وجودهای مبارک اصحاب کهف این است که در حال سجده از دنیا رفتند و خانه خدا، مسجدالحرام است و هر مسلمانی که از دنیا می‌رود، باید در قبر صورتش را که درواقع وجهِ عملش است، رو به خانه خدا کنند. راستی چرا باید در سجده، 7 موضع بدن ساجد شود؟! درواقع هر موضع یک حرف سین است و با هر سجده به 7 سین می‌رسیم و دو تا سجده می‌شود یک رکن، پس دو تا 7 تا ، 14 سین می‌شود. درحقیقت عالم در سجده است و بواقع در سین غرق است. و سین یعنی با سجده می‌توانیم به میزان عقل و میزان عمل و میزان علم و میزان بندگی و اخلاص و میزان کمال اخلاق و محتوای انسانی برسیم. حال بدانید عدد 7، سِرّ اعداد است زیرا در جمع عدد یک تا 7 به عدد کامل 28 و به حرفِ غ می‌رسیم که عدد ابجدش 1000 است و مظهر اسم غنی خداوند است. همانطورکه اباعبدالله الحسین(ع) در سجده به شهادت رسید و خداوند به اسم غنی خودش او را از هر نظر غنی فرمود و مقام ثاراللهی و سیدالشهدا، سید شباب اهل الجنة لقب و عنایات خداوندی را دریافت فرمود.

رابطه این لوح و دنیا:

پس درواقع دنیا، همان لوح 3×سه است، که همه در دایره خلقت در ظهور عدد 5 است که هم به شکل ظاهر همه‌ی کرات و ستاره‌ها و کره زمین ، دریاها و... به شکل دایره هستند که همان شکل بسته 5 است و هم در مرکزیت این لوح گنج 5 را در محوریت چنانچه ذکر شد عالمیان را به افشای معارفش و حقایقش (در مکه و خانه خدا که به شکل مکعب است و کعبه خوانده می‌شود)، نورانی می‌گرداند. چه در دنیا و چه در آخرت. پس حالا خوب دقت کنید!

اگر عدد 1 تا 5 را جمع کنیم 15 می‌شود یعنی ظرف حیات و برابر جایگاه عددی حرف س است که درواقع باطن می‌شود قلب، و ظاهر می‌شود تمام جسمِ عمل ( و قلب کره زمین، خانه خدا؛ کعبه است و در بدن هم قلب مؤمن، خانه خدا می‌شود). قلب شکل 5 است و درحالیکه لوح در مرکز به عدد 5، اسرارش را ظاهر می‌کند و 9 خانه دارد و جمعِ 9 و 5 می‌شود 14. اینجا یکی از اسرار کلمه مبارک طه بازمی‌شود و قلب با شکل 5 در فعل در تمام اعضا، سرّ جمع کردن 1 تا 5 را اجرا می‌کند و سفره احسان آبادی عمر، از برکت گنج باطن قلب است! تمام قرآن عزیز،  قلب است که سِرّش 9 و 5 است اما گنجش، 15 است که سِرّ همان قلب است! الله اعلم

عدد ابجد کلمه قرآن=351 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=1+5+3) و به فرموده پیامبر(ص) تمام قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است... و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد به قلب مطهر پیامبر(ص)، 5 است. پس قرآن کریم در ظاهر بلوغ عدد 9 و در باطن بلوغ حیات عدد 5 می‌باشد؛ 14=5+9 سبعاً من المثانی

و در جمع 1 تا 9، عدد 45 ظاهر می‌شود و جالب اینکه اگر 9 را در 15 ضرب کنیم، می‌شود 135 که برابر عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است. نکته جالب اینکه اگر عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) و حوا(س) را با هم جمع کنیم، 60 می‌شود 60=15+45 که برابر با عدد ابجد حرفِ س و عدد ابجد نام مبارک "ام ابیها" است. لطفا درس را با دقت بخوانید و به این اسرار زیبا فکر کنید!

     *اسرار 8 تا 15 تا در جمع اعداد لوح:

عدد 15 برابر است با عدد ابجد نام مبارک حوا(س) و جایگاه عددی حرفِ س. این عددها داخل لوح هستند، حال اگر خودِ لوح را هم به یک 15 تا حساب کنیم، می‌شود 9 تا 15 تا یعنی 135 تا(135=15×9) که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است.

*نکته دیگر اینکه 8 تا 15 تا می‌شود 120 تا(120=8×15) که برابر با عدد ابجد کلمه احسان خداوند است. و خداوند کریم، کتاب نورانیش را 120 حزب قرار داد. و عدد ابجد حروف سین هم 120 می‌شود. که همانطورکه می‌دانید حرف سین، قلب است و از حروف میزان قرآن است. جمع اعداد 1 تا 15 هم  120 می‌شود.

بنابراین از حکمت‌های قرآن عزیز این است که تمامی آن، قلب است و تمامی آن میزان است و تمامی آن احسان پروردگار عالم است! و جالب اینکه عدد ابجد نام مبارک علیّ (ع){با یاءِ مشدد} هم 120 می‌شود! و تمام حکمت، حروف مقطعه که 78 حرف بود و جان آن در خانه خدا معنی می‌شود: علی صراط حق نمسکه. و عدد 78 برابر با جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا(س) است و در خانه بیت الحمد!

و همه این درس زیبا در عدد 15 و الواح نورانی به عدد 15 خوانده شد و 15 برابر با جایگاه عددی حرف س است و این حرف، قلب قرآن است. در درجه اول، خانه خدا؛ قلب عالم دنیاست و محلّ طپش و حیات انسانی و انتقال دهنده حیات به عالم قرب و گیرنده نزولات عالم بالا به عالم اسفل است.

پس وقتی طواف واجب می‌شود زیرا تمام چرخش و گردش خون و حیات بدن، در گرد قلب است( زیرا قلب، ظرف حیات است) و قلب، دگرگون کردن موت به حیات است و طراوت و شادابی و سلامت را به بدن برمی‌گرداند. همینطور خانه خدا و باطن آن وجود مبارک صاحب الامر و صاحب الحیاة و صاحب الزمان؛ اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، دوازدهمین امام و چهاردهمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است. پس درواقع حقیقت وجود ایشان، قلب عالم امکان است!

و چنانچه قرآن در مقابل چهارده نور مقدس ائمه طاهرین(ص) است و ایشان را آل یاسین می‌خوانیم، پس همه‌ی معصومین(ص) هم، قلب عالم امکان و قلب هر زمانی هستند(امام زمان) و قلب کننده همه قلوب به راه راست و هدایت به سوی پروردگار عالمند.

چنانچه عدد ابجد کلمه آل یاسین=162، برابر با عدد ابجد اسم انسان است و این عزیزان انسان کاملند. و 162، برابر کلمه سبق(یعنی بر همه‌ی مخلوق سبقت گرفتند) و برابر "حی بعد کل حی" است. جالب است که جمع ارقام 162 می‌شود 9!

*رابطه الواح با کتاب الله و عترت:

آیا این اعجاز نیست که عدد ابجد کلمه مبارک قرآن= 351 است {درواقع همان عدد 135(=فاطمه سلام الله علیها) است که ارقامش جابجا شده} و در جمع ارقامش 9 می‌شود (9=1+5+3) و در آخر قرآن کریم؛ کلام نورانی خداوند متعال با حرف س( کلمه ناس) ختم می‌شود که جایگاه عددی حرف س=15 است، درواقع اولین سوره مبارکه قرآن حمد؛ ترتیب نزولش 5 است و گفتیم از جمع عدد 1 تا 5 عدد 15 بدست می‌آید و آخرین سوره مبارکه قرآن، ناس است که با حرفِ سین تمام می‌شود در جایگاه عدد 15، پس همان حمد است که کشیده شده تا آخر قرآن عزیز!

و نکته جالب اینکه اگر عدد ترتیب نزول سوره مبارکه ناس به قلب مطهر پیامبر(ص) که 21 است را با عدد ترتیب فهرستی آن در قرآن مجید که 114 است، جمع کنیم (114+21) می‌شود 135 که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است و همان حقیقت لوح که 15×9 = 135 شده است!!! 

*و از طرف دیگر سوره‌ای که عدد ترتیب نزولش به قلب مبارک پیامبر(ص) 15 است، سوره مبارکه کوثر است که شأن نزولش درباره حضرت فاطمه زهرا(س)؛ عصمة الله الکبری؛ حجت الله علی الحجج علیهم السلام است. و یکی از نام‌های قرآن هم کوثر است. و عدد 15 برابر با اسم مبارک حوا(س)؛ مادر جسمانی ماست و حضرت فاطمه(س)؛ حوای روحانی می‌باشد که در جمع وجودهای مطهر پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین محور است و در جمع عدد 1 تا 5 نور مقدس(ص) می‌شود 15 یعنی حوای روحانی است : هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوهاصلوات الله علیهم اجمعین  جالب است که عدد ابجد حوای روحانی=300  برابر عدد ابجد حرفِ ش است و 15×20 = 300 می‌شود. خوب دقت کنید! در عدد حوای جسمانی 15 تا 9 تا می‌شود 135 برابر نام مبارک فاطمه(س)، اما در حوای روحانی 15 تا 20 تاست و 20 برابر حرفِ ک است و خانم برای دو عالم کافی است! و عدد کافی=111=نسا است و حضرت، سیدة نساء العالمین می‌باشد.

*رابطه الواح با حضرت آدم(ع) و حوا(س)

هنگامیکه عدد به 360 در اطراف خانه مبارک کعبه معلوم شد. نکته مهم این است که عدد 360 برابر حروف شین و افشا کننده خلقت در تمام عالم زمینی و آسمانی در دنیا گردید. اما زیباتر از همه‌ی این خلقت‌ها، خلقت اشرف مخلوقات؛ حضرت آدم(ع) است که تمام این زیبایی‌ها را خداوند به قدوم جسمانی ایشان خلق فرمود. آیا این عجیب نیست که جایگاه عددی حروف شین=45 و برابر عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است.

پس هدف در ظاهر خلقت خانه خدای مهربان، حضرت آدم(ع) و به عدد 15 در الواح نورانی حضرت حوا(س) است. اما در باطن عدد 360 معنی می‌شود به 60+300 : عدد  ابجد حرف ش=300 و عدد ابجد حرف س=60. یعنی منظور حقیقی ظهور حرف ش، برابر افشای حرف س است.

 عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک حوا(س) با هم برابر است و 15 می‌شود که 15=جایگاه عددی حرفِ س و عدد ابجد س=60 می‌باشد. چنانچه جمع ارقام 15 هم برابر6 می‌شود(6=5+1) و عدد 6، رمز همه اعداد و پایه خلقت عالم دنیاست(طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید). و خداوند، زمان را به ثانیه آغاز فرمود که ثانیه از ثانی شروع می‌شود یعنی از دومی. چنانچه حضرت حوا(س)، مؤنثِ آدم(ع) است یعنی دومی اوست که برایش زوج قرارگرفت و اُم یعنی مادر همه‌ی آدم‌ها(چه مرد و چه زن) تا قیامت "فی بطون امّهاتکم" می‌باشد(آیه32 سوره مبارکه نجم و آیه 6 سوره مبارکه زمر)

درواقع عالم خلقت از نظر جسمانی، ارض است ولی از نظر روحانی، زمان یعنی طول عمر است و اَرض، عرض خلقت است. چنانچه همه‌ی مخلوق در زمان به 60 ثانیه و 60 دقیقه و ساعت و روز و ماه و سال خلق شده و عمر و رشد و کمال می‌گیرد و افشای همه‌ی آنچه اسرار است در بالقوه‌ها در عرض عمر باید بالفعل شود. و عدد 60 برابر نام مبارک ام ابیهاست یعنی مادر همه‌ی سین‌های عالم؛ ام السین سلام الله علیها! 

اما همانطورکه بیان شد تمام وجوه، سین شد و هفت سین ظهور پیداکرد. و درواقع هفتمین سین پرده برداری از تمام اسرار خلقت و دیوار خانه کعبه شکافته شد ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین(ع) قدوم مبارک خودش و یازده ذریه نورانی معصومش صلوات الله علیهم اجمعین دنیا را متبرک به قدومشان کردند.ارواحنا له الفدا

اما نکته جالب دیگر که این الواح همه ظهور عدد 15 را دادند و 9 تا 15 تا شد 135؛ برابرعدد ابجد نام مبارک فاطمه(س). یعنی هیچکس نمی‌توانست ورود در خانه کعبه داشته باشد، پس او حوای روحانی است که حامل حمل و ظهور تمام ظهورات است.

نکته جالب اینکه: عدد اسم مبارک حوا(س)=15 است که برای تعیین زبر و بینه، حروف را بصورت بسیط می‌نویسیم یعنی بسیط حروف حوا(س) می‌شود: حا+واو+الف؛ حروف اصلی، بینه‌ است و بقیه می‌شود زُبُر زیرا در دو کفه ترازو: بینه؛ (جنس است) و زبر؛ (وزنه آن). بنابراین:

یک کفه می‌شود بینه: حوا=15 و کفه دیگر می‌شود زبر: 118{(ا=1)+ (او=7) + (لف=110) =118} که برابر با عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است! بنابراین از وجود مبارک مادرهستی یعنی وجود مبارک حوّای روحانی؛ فاطمه زهرا(س)، تمام فرزندانش حسن(ع) هستند. حال اگر زبر و بینه‌ی اسم مبارک حوا(س) را با هم جمع کنیم 133 می‌شود( 133=118+15) که برابر با عدد ابجد نام مبارک اباصالح(عج) و نام مبارک عباس(ع) است. و در جمع ارقام 133 به عدد 7 می‌رسیم و نکته جالب اینست که اگر ارقام 133 جابجا شود به 313، کامل باطن حمد است! و حمد، فزونی و کوثریت است. و جمع اعداد 1 تا 7 می‌شود 28، به اسم غنی پروردگار عالم اتصال پیدا می‌کنیم و امام زمان(عج) عالم را به اسم غنی خداوند ظهور می‌دهد.

*حرفِ س به جایگاه عددی 15

حرفِ س  قلب قرآن و از حروف مقطعه است. سین، مادرِ حروف است. سین، احیاء حروف است. حرف سین هم صاحب طول است در عمر و هم صاحب عرض است که در زیارت امام زمان(عج) می‌خوانیم: و ناشر العدل فی الطول و العرض یعنی ای گستراننده عدالت در طول و عرض جهان و حجت پایدارعدل یعنی میزان یعنی قسط و وجود مبارک آقا صاحب الزمان(عج)، حقیقت قلب عالم امکان است و ظرف سین است، ظرف گیرنده وحی الهی و میزان کننده تمام لحظه به لحظه طولی و عرضی عالم هستی در دنیا و حتی در آخرت است!

سین یکی از اسرارآمیزترین حروف الفباست و میزان‌ترین حروف است زیرا زُبر و بینه‌ی "سین" با هم برابر است {( زبر: س=60) = (بینه: ین=60)} و چنانچه می‌دانید قرآن کریم شامل 120 حزب است پس تمام قرآن سین است (سین=120=علیّ) و تمامش قلب است که خداوند خطاب به میزان‌ترین وجود عالم؛ وجود مقدس پیامبر(ص) که قلب عالم خلقت و آفرینش است در سوره مبارکه یس( که قلب قرآن است) فرمود:" یس.والقرآن الحکیم" ، یا از حروف ندا است و سین همان باطنِ قرآن حکیم است{یعنی علی(ع) که در اسرار عالم قرب، سِرّ قلبِ باطن آشکار شد و حقیقت گنج مفتاح (ب)، که پیامبر(ص) فرمود: آنجا که آیات مبارک آمن الرّسول برایم قرائت شد صدای صوت قرآن، صدای علی(ع)بود!}. پس جایی که خطاب پروردگار عالم به پیغمبر بزرگوارش(ص)، "یاسین" شد؛ سین، ظرف قلب او و صدای "سین"، همان نطق طپش قلبِ پیغمبر(ص)، یعنی علی(ع) بود. الله اعلم

بنابراین سوره مبارکه (یس)، هم میزان کلمات کلّ قرآن است و هم جایگاهش در قلب مخلصین است.  عدد ابجد یس=70 است؛ همان چشمه‌های حکمت( ینابیع الحکمة).

یکی از اسماء قرآن، سین است. نام حضرت علیّ(ع) (با یاء مشدد)= سین می‌شود. خانم زهرا(س)، اُمّ السین است {پیغمبر (ص) می‌فرمایند: "زهرا امّ ابیهاست و کوثر وجود"}.  اسم انسان به شرافت سین که در وسط آن است، تمام برکات را از قلب حقیقی داراست و خداوند منّان حرف سین را در وسط اسم انسان و کلمه نسا قرار داد. درضمن اینکه عدد ابجد نام مبارک نسا=111؛ برابرعدد ابجد الف وجود و قامت کنز الهی انسان کامل و گیرنده تمام اسماء و صفات است (رجوع شود به کتاب گنج الالف).

رابطه حرفِ سین و وجود مبارک امام حسین(ع) و حضرت مهدی(عج):

سین در باطنِ وجودی، حضرت حسین(ع) است. اگر حرف" ح" ابتدای این اسم شریف را نخوانیم، فقط حروفِ "سین" باقی می‌ماند. سِّرحرف سین چیست؟ پیغمبر بزرگوار(ص)؛ که حق تعالی او را "یاسین" خطاب کرد؛ می‌فرماید: "حسین منّی و انا من حسین." حسین(ع) از من است و من از حسین(ع) هستم." از اسرار زیبای جلوه باطن پیغمبر(ص) از درون امام حسین(ع)، سینِ وجود آن حضرت است، در نتیجه وجود مقدس امام حسین(ع)، قلب 14 معصوم(ص) است. همه‌ی وجودهای مبارک اهل بیت(ص)، آل یاسین هستند. حضرت اباعبدالله الحسین(ع) کسی است که عالی‌ترین و بهترین نوع قلب زندگیِ حیوانی به انسانی را به حیات کلّ انسان‌ها اعطا فرمود.

این عمق معنای "سین" در کلمه انسان است! نکته: عملِ حجِ واقعی امام حسین(ع) درکربلا ختم شد. در آنجا، "سینِ" باطن وجود حضرت، همان قلب بود و به عمل ظاهر شد در حالیکه دائماً در خون می‌تپید و هفتاد و دو یار با وفایش طواف کننده این قلب شدند{ جالب است که قلب سالم یک فرد بالغ در هر دقیقه 72 بار طپش دارد!} و هر آن‌کس که صدای "هل من ناصر ینصرنی" حضرتش را از زبان حجت زمان خود می‌شنود، به این حلقه‌ی طواف ملحق می‌شود.

*نکته زیبا اینکه وجود امام حسن(ع) در حمل مادرش 9 ماه است و حمل امام حسین(ع) 6 ماه(6، پایه‌ی 60 است) می‌باشد. جمع حمل این دو بزرگوار(15=6+9)  می‌شود 15(=س) ماه که در اسرار مهندسی، چگونگی هدایت و انوار مقدس را جلوه می‌دهد!

و در وجود مبارک امام حسین(ع) خودش که پنجمین معصوم(ص) است، درحقیقت جمع عدد 1 تا 5 (یعنی 15) باز می‌شود. پس به حمل آقا و به وجود مبارک ایشان، 5 تمام می‌شود و 15 که جایگاه حرف س و قلب قرآن عزیز است و ایشان با خون قلبش هم خزانه میزان قرآن را احیا می‌کند و هم به بلوغ 9 ذریه مطهر(ص) که در بطن دارد، تمام بلوغ هدایت را تا آخر زمان به وجود مبارک فرزندش حضرت مهدی صاحب العصر و الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف، حلقه اسرار مهندسی را الی یوم القیامة افشا می‌کند؛ که همه از اسرار گنجِ طه افشا می‌شود.

و عدد 15 که جایگاه عددی حرف س(حرف میزان) است در زمان حکومت حضرت مهدی(عج) کاملا میزانش آشکار می‌شود زیرا گنج قرآن به 30 جزء با تمام علوم و خزائنش، عمل می‌شود. که اگر اعداد 1 تا 30 را با هم جمع کنیم می‌شود 465  (465=30+29+...+2+1) و برابر با عدد ابجد کلمه زیبای مهدویت است که جمع ارقامش 15=س می‌شود(15=5+6+4). و جالب اینکه جایگاه عددی کلمه مهدویت=60، برابر با عدد ابجد حرفِ س است. پس تمام قرآن به عدد و حرفِ س تمام می‌شود. و همه‌ی مخلوقات دنیا در60=س خلق شده و ازهمین باب می‌میرند. زیرا دردنیا، درظرف زمان قرار می‌گیریم که هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه است و حضرت، ولیّ عصر و امام زمان(ص) است. و زمان حکومت حضرت مهدی (عج)، حکومت میزان و حکومت قلب عالم بر قلوب مؤمنین است. و حکومت قلبی همان حکومت سین است که جز میزان و عدل حکمی صادرنمی‌شود و حیاتش، حیات طیب می‌باشد.  

نکته: عدد ابجد کلمه عصر=360 است و وجود مبارک امامِ هر زمان {و حالا، امام زمانمان(عج)} ، ولیِّ عصر می‌باشد. چنانچه عصر، تمام وجود عالم یعنی دایره‌ی کلی است. پس همیشه امامِ عصر(عج) باید افشاشود و همه او را بشناسند و پیروی کنند. زیرا وقتی می‌گوییم امامِ عصر(ع) یا ولی عصر(ع)؛ یعنی تمام دایره که عصر است در احاطه و تسلط ولایتِ عصر است. یعنی تمام دایره هستی در یدِ قدرت و مشتِ اوست. و او از رگِ گردن و از سیاهی چشم به سفیدی‌اش، به ما نزدیک‌تر است زیرا او ولایتِ عظمای حق است! 

و عدد 60(=مهدویت) برابر با عدد ابجد نام زیبای ام ابیها است که خانم فاطمه زهرا(س)، حوّای روحانی عالم هستند(حوا=15=س). آیا حال برای ما روشن نمی‌شود که چرا حکومت حضرت مهدی(عج)، زهرایی است و با ظهور وجود مبارکش، گنج پنهان وجود مادر عزیزشان را افشا می‌کند؟!  او که چهاردهمین معصوم(ص) است، جمع کننده حلقه‌ی انوار مقدس پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین و ظهور دهنده گنج عشر است. و جمع ارقام 14 می‌شود 5(5=4+1) که به وجود آقا، امامت تمام می‌شود و جمع 1 تا 5 می‌شود 15،  پس آن روز عدد 15 بطور کامل افشا می‌شود! به روایت از کتاب مهدی موعود از بحارالانوار علامه مجلسی(رحمةالله علیه): در زمان شهادتش {لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین حق محمد(ص) و آل محمد(ص)}  امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است، تشریف فرما می‌شوند و حلقه به عدد 5 روی 10 گنج عشر هم بسته می‌شود.

اللهم عجّل لولیک الفرج و العافیة والنصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه.

*کلمه انسان:

حال بهتر است عمیق‌تر در کلمه انسان دقت کنیم! بجاست که قدر خود را بیشتر بدانیم. چرا خلق شدیم و انسان نام گرفتیم؟! اسم انسان به شرافت سین که در وسط آن است، تمام برکات را از قلب حقیقی داراست و خداوند منان حرف سین را در وسط اسم انسان قرار داد.

تمام انسان‌ها در قلب، دارای ظرفی با قابلیت هستند، تا پروردگار عالم ندای یاسین را به قلب پیامبر(ص) و از وجود مبارک ایشان به قلب همه انسان‌ها برساند . یعنی ما هم جلوه هستیم، صدا را بشنویم و جواب دهیم به حکیمِ عالَم، که ما هم به قدر وسع خود، "سین"، شامل حالمان شده است. سین، کلمه‌ی میزان است.

خداوند متعال، کتاب عظیم المرتبه‌ی قرآن را انسان ساز و باطن وجودش را، انسان کامل قرار داد. باطن آن، صراط مستقیم و امام المبین است. این حقیقت شامل حال انسان نمی‌شود مگر اینکه قلب انسانی‌اش احیاء شود تا تمام اعضاء و جوارح و عروق و احساساتش، عمل انسانی انجام دهند.

جای تفکر است که ربّ العالمین چه منّتی بر ما دارد که حرف سین را میان کلمه انسان قرار داد تا انسان‌ها از قلب، هدایت شوند. در حدیث مبارکی داریم: "قلب انسان؛ کعبه یعنی خانه خدا است" و فرمود: "قلب المؤمن عرش الرحمن"، قلب مؤمن عرش خدای رحمن است. چه وصف زیبایی است! تمام سعه‌ی وجودی انسان را از باطن این حدیث مبارک باز می‌کند. اگر انسان، رضای خدا را در نیّات و اعمالش فراموش کند، انسانیت خویش را نیز بدست فراموشی خواهد سپرد! و اگر توفیق توبه شامل حال او نگردد، قلب انسانیش می‌میرد، و این مثابه مردن "سین" میزان انسانیش است. چرا که انسانیت بدون "سین"، "اِنانیَتی" بیش نیست!

تحقق این امر منوط به این است که قلبمان پیوند به قلب انسان کامل شود. به تعبیر دیگر نبضی باشد هماهنگ با قلب عالم و از یک هم صدایی و هم نوایی پیروی کند. آن رضا به بندگی کردن پروردگار عالم و با خلوص و شیعه و امّت شدنِ قلب زنده عالم؛ امام زمان؛صاحب الامر، مهدی (عج) است. باید در گردش و طواف این قلب، سیرِ عمل ما باشد چراکه این قلب فقط برای رضای خدا می‌تپد و بس.

کلمه انسان 5 حرف دارد که اگر اعداد یک تا پنج را جمع کنیم (5+4+3+2+1) 15 می‌شود. حال خیلی جالب است که اگر اسم انسان را بصورت بسیط بنویسیم:ا(الف) ن(نون) س(سین) ا(الف) ن(نون) ، 15 حرف می‌شود و 9نقطه دارد که جمع حروف و نقطه‌ها می‌شود 24(15+9). پس انسان از این معنا با جمع اعداد1 تا 24، برابر 300 می‌شود! و جالب اینکه عدد 15 برابر است با عدد نام حوا(س) و حضرت فاطمه(س)؛ حوای روحانی است و عدد300 هم برابرعدد ابجد نام مبارک حوای روحانی شد؛ او که مجموعه‌ی سِرّ مستودع فیها می‌باشد، او مجموعه عدد 1تا 24 است؛ عدد جامع یعنی کوثرِ وجود و خیرِ کثیر.

پروردگار عالم در دستانمان دو انگشت شصت و در پاها نیز دو انگشت شصت قرار داد( س=60)؛ که دو شصت در دست‌ها، میزان و یا تعادل دست است و دو شصت پاها، میزان حرکت قیامی بدن و درواقع محور صحیح حرکت کردن است. پس این 4 شصت در بدن،  240 می‌شود(240=4×60) و معادل همان قفس خاکی بدن ما است (زیرا عدد ابجد کلمه قفس=240 می‌شود)، که حلقه‌های بندگی ما بوده تا در حریم الهی و در محضر خداوندی، دست از پا خطا نکنیم و کنترل عقل را بر خواسته از دل حاکم نکنیم تا به یاری الهی پای از حریم حلال خداوند بیرون نگذاریم!

عدد ابجد سَر می‌شود 260(س+ر) که برابر با عدد ابجد{عقل(=200) + سین(60)} است. و این بدان معناست که انسان با عقل خود باید میزان و تعادل را در تمام عروق و وجود خود چه بیرونی و چه درونی حاکم گرداند. پس سر باید ساجد و خاشع و متواضع شود و همواره به مولایش امام حسین(ع) تأسی کند آنچنان که ایشان سر از سجده بر نداشت مگر زمانی که سر از بدن مطهرش جدا کردند(پس کلید نماز نیز، در سجده است).

درواقع کلمه رأس همان برگردان حروف سَر است که همزه بصورت حرکت فتحه روی حرفِ س در کلمه‌ی سَر آمده است. و رئیس تمام اعضا و جوارح بدن است و شناسنامه و شناسایی وجود ما در دنیاست و آخر که وجه عمل به سر جلوه می‌کند، هرچه عقل کامل‌تر باشد، وجه آبروی انسان زیباتر و باشکوهتر جلوه می‌کند هم در دنیا و هم در آخرت بشرطی که عقل همراه با سین یعنی میزان و قلب انسانی و کامل باشد. 

و به دنیا آمدن و عمر ما را در حروف کلمه "سِن" یعنی سین و نون قرار داد که عدد ابجدش110 است و برابر با نام مبارک حضرت علی(ع) است، زمان عمر را با ثانیه می‌سنجیم که هر 60 ثانیه برابر با 1 دقیقه و هر ساعت برابر با 60 دقیقه است. براستی این روابط چه معنا می‌دهند؟! باید در میزان و عدل الهی و در ولایت و نبوت و در رحمت واسعه الهی فکر کنیم که چه میزان غرق هستیم. هیچ لحظه‌ای نیست که از اصل خود جدا شویم!!!

این مطلب هم قابل توجه است! طرز قرارگیری جنین در شکم مادر به شکل حرفِ  و می‌باشد که عدد آن 6 است. چنانچه 6، پایه‌ی عدد 60 است و زندگی خویش را در ثانیه شروع کرده که به 60 ثانیه است. و آنگاه که رشد جنین کامل شد، چرخش بدنش طوری می‌شود که به شکل 6  (6 لاتین) قرار می‌گیرد( در کنار هم مثل عدد 69 انگلیسی می‌شود!) از طرفی عدد حرفِ و=6 بود و اینجا هم 6(لاتین) کنار هم می‌شود 66 برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله. پس ببینید که تولد یک نوزاد، نشانه‌ی اوست! الله اکبر

عدد ابجد اسم انسان= 162 معنی می‌شود به 100 +62 : 100 برابر عدد ابجد حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و 62 برابر با عدد ابجد اسم مبارک واجب الوجود و نام مبارک حمید و باطن پروردگار عالم است و خیلی زیباست که برابر با جایگاه عددی کلمه کنزالله است پس انسان کامل، نگهدارنده گنج خداوند که کنزالله خودِ انسان کامل است و انسان این بار امانت را باید صحیح و سالم نگهدارد، تا قیامت هم به صورت انسانی محشور شود چون سین، قلب قرآن است، انسانِ کامل هم قلب عالم امکان است و ما انسان‌ها باید با قلب سالم متوجه رضای خدا و رضا به رضای او باشیم.

خوب دقت کنید! اگر کلمه انسان را به سه بخش مجزا بنویسیم( ان س ان) در جایگاه عددی به سه تا 15 می‌‍رسیم که در جدول زیر نشان داده شده است.

 

توازن عددی کلمه "آدم" در جایگاه عددی "انسان"

ا + ن

س

ا+ن

معادل با جایگاه عددی حروف بالای جدول

1+14

15

1+14

توازن هر سه بخش با جایگاه عدد حرف "سین" که برابر با3 ×15 = 45= عدد ابجد "آدم" و جایگاه عددی "انسان"

 

15

 

 

15

 

 

15

 

3 تا 6 برابر با 18،که همان جایگاه عددی "ص" و سنّ مبارک "حضرت زهرا(س)" است.

1+5=6

1+5=6

1+5=6

 

 

 

 

 

     درحقیقت انسان در سه بعد حقیقی باطنی خود به عدد 6 می‌رسد که ظهور پایه‌ی خلقت کلّ دنیاست یعنی 666 و این عدد برابر عدد ابجد کلمه مبارک عصمت الله است و عالم در وجود انسان کامل؛ حجة الله و ولی الله و عصمت الله الاعظم مولانا ابا صالح المهدی(ص) غرق است. و به یک معنای دیگر عدد ابجد کلمه ستاره=666 است که در قرآن کریم به اسم کوکبٌ دُرّیٌّ( آیه 35 سوره مبارکه نور) آمده است و به فرمایش امام صادق(ع)، وجود مبارک خانم حضرت فاطمه زهرا(س) است. و از طرفی اگر ارقام عدد ابجد نام مبارک فاطمه(=135) را در هم ضرب کنیم، 15 می‌شود!(15=5×3×1)

*رابطه عدد 15 با سوره‌های مبارکه حمد و ناس و کوثر و توحید:

حال که ما ظاهراً مولایمان را نمی‌بینیم، کلام حق، نسخه حکیم محض است و از اسماء قرآن، سین است. قرآن کریم که در دسترس همه‌ی ماست، وزنه‌ی روبروی عترت(ص) است. پس پیروی آن، رضای قلب مولایمان را به قلب عمل ما پیوند می‌زند. سِرّ عدد 15(=س) در کلّ قرآن کریم، قلب قرآن؛ سوره مبارکه یس است{ نوزدهمین سوره‌ایست که با حروف مقطعه شروع می‌شود}.

* در کتابت فهرستی قرآن کریم سوره مبارکه حمد مقام اول را داراست. عدد ابجد کلمه اول= 37 است. عدد ابجد حروفِ سیُ هفت=555 و جمع ارقامش 15 می‌شود(5+5+5). خوب دقت کنید! درواقع 3 تا 5 می‌شود که اگر 5 و 3 را کنار هم قرار دهیم، می‌شود 53 که برابر است با جایگاه عددی اسم مبارک اباالاوصیا یعنی وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) و برابر است با عدد ابجد نام آسمانی پیامبر(ص) یعنی احمد(ص) و باطناً 3 ضرب در 5 یعنی وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا(س)؛ حوای روحانی به عدد 15(=حوا). آیا وجود مبارک پیامبر(ص)، صاحب حمد نیست؟! و حضرت فاطمه(س) بضاعت وجود حضرت نمی‌باشد؟! و طبق حدیث تمام سوره مبارکه حمد در نقطه‌ی باء بسم الله آن که وجود مبارک حضرت علی(ع) می‌باشد، جمع نیست؟!

و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد به قلب مطهر پیامبر(ص) 5 است. و جمع اعداد 1 تا 5 می‌شود 15. بنابراین سوره مبارکه حمد، هم در ترتیب فهرستی و هم در ترتیب نزول، باطنی از عدد 15 و بعبارتی حرف س(=60) را افشا می‌کند! و تعداد کلمات سوره مبارکه توحید، 15 کلمه است، اگر 4 کلمه‌ی بسم الله الرحمن الرحیم را با آن جمع کنیم(19=4+15)، 19 کلمه می‌شود یعنی همه در مقابل 19 حروفِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است. پس سوره مبارکه اخلاص، جمع الجمعِ باطن قرآن و هدف پروردگار عالم برای نجات بندگانش از کفر و شرک، به اخلاص می‌باشد. بنابراین سوره مبارکه توحید، جایگاه سینه و جایگاه قلب است به نام شرح صدر! و جالب اینکه 555=15×37 می‌شود! پس وقتی می‌فرمایند که محتوای کلّ قرآن در سوره مبارکه حمد است یعنی همه در حالیکه کلّ اسرار و تبین تمام حقایق صراط مستقیم و گنج توحید پروردگار عالم است، همه در کعبه مطهر ظاهر می‌شود اما سوره مبارکه حمد بر همه آیات و سوره‌ها، محیط می‌شود!

* سوره مبارکه ناس، آخرین سوره در قرآن مجید است؛ هم اسم سوره؛ ناس و هم آخرین حرف سوره به حرفِ س تمام شده است و شامل 6 آیه می‌باشد(عدد6، پایه‌ی عدد 60 است) که همه آیاتش به حرفِ س(=60) تمام می‌شود پس درواقع 6 تا 60 تا است که می‌شود 360 (360=60×6) یعنی تمام دایره خلقت در حمد و تمام 360 درجه دایره، در سوره مبارکه ناس جمع است! و زیباتر اینکه عدد 360 معنی می‌شود به (60+300): 300 که برابر عدد ابجد حرفِ ش است و صفت افشاکنندگی دارد و 60=س، پس 360 یعنی افشاکننده‌ی حرفِ س ! و 360 برابر است با عدد ابجد حروفِ "شین" . بنابراین تمام این زیبایی‌ها، اسرار گنج عدد 9 و 5 را در دایره‌ی شین به عدد 360 افشا می‌کند چراکه اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 9 می‌شود(9=0+6+3) و شکل دایره، همان عدد 5 است که 9 (یعنی 360 درجه) در بطنش می‌باشد!

خوب دقت کنید! عدد ابجد شصت=790 است و در جمع ارقامش16 می‌شود (16=0+9+7) که برابر با جایگاه عددی حرفِ ع است و در آخر 7 می‌شود(7=6+1) که عدد آیات حمد است. جایگاه عددی شصت=61  که برابر با عدد ابجد کلمه اَس می‌شود یعنی پایه و اساس اعداد، در جمع ارقامش(7=1+6)عدد 7 بدست می‌آید. پس تمام این دایره افشاکننده حمد پروردگار عالم است که حمد کل، معرفی حامد و محمود است.

خیلی زیباست که عدد ابجد حروفِ سوره مبارکه ناس(آخرین سوره قرآن مجید) 8548 است که جمع ارقامش 25 می‌شود. و آیا جالب نیست که عدد 25 برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است و درواقع قرآن عزیز در باطن سوره حمد است و آخرین سوره در جایگاه نام سوره حمد است! یعنی دایره قرآن به 360(=شین) بسته شد(360=60×6) و شین، افشا کننده قلبِ قرآن یعنی سین است. پس عدد شین یعنی (60+300) و این سوره مبارکه با حرف س تمام میشود به عدد ابجد 60، این عدد برابر با عدد ابجد اُم ابیها است، درواقع افشاکننده‌ی سِرّ مستودع خلقت، فاطمه زهرا(س) است.

*سوره مبارکه کوثر :  عدد ترتیب نزول  سوره مبارکه کوثر به قلب مطهر پیامبر(ص) 15 است{ که خانم خود، حوای روحانی است(حوا=15)}. درواقع عدد 15 از جمع اعداد 1 تا 5 تشکیل می‌شود و عدد 5، برابر با ترتیب نزول سوره مبارکه حمد است و حمد؛ فاتحة الکتاب و ام الکتاب است و حضرت فاطمه(س)؛ ام الحمد و ام الکتاب  و ام الحکمة می‌باشد. و خانم، خامس آل کسا(ص) است. پس اسرار کوثر، باطنِ تمام قرآن است!

یکی از اسماء قرآن، کوثر است. پس پیغمبر (ص)، ظرف اسرار قرآن و علی (ع)، ظهور نطق قرآن و زهرا(س)، کثرت معنا و باطن طهارت و جان قرآن است. و تمام بواطن قرآن و آن چشمه‌هایی که انوارش 11 معصوم (ع) هستند که پرده‌های غیب عرفانش و صراطش و ظاهر و باطنش را به عمل معنا کرده‌اند. همه‌ی احسن‌ها در جمال و کمال به صورت حَسَنین(ع) ظاهر شده‌اند. و قرآن از نور حسن (ع) سبز شد، یعنی "ابا محمد(ص)" ؛ زینت قلب پیغمبر(ص) و به وجه ابا عبدالله الحسین(ع)، گل و میوه داد و باروری خود را الی یوم القیامه به تمامی معجزاتش ظهور داد. میوه‌هایش صورت و سیرت انسانی دارد و به وجه او نمایان می‌گردد. پس انسان باید این‌چنین زندگی کند که مانند امامانش تطهیر و حیات طیب نصیبش شود. این زندگی مستلزم آن است که در سِرّ الف گنج وجودیش تجلی کند.

عدد ابجد کلمه کوثر=726 است که در جمع ارقامش 15 می‌شود(15=6+2+7) و 15، برابر است با جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 . عدد 726 معنی می‌شود به 26+700 : عدد 700، دورنمای آینده را نشان می‌دهد و عدد 26=حدید است که صفت مبالغه حدود(حد) می‌باشد. جمع عدد ولایی و معصومیت امام زمان(ع) هم 26 می‌شود (26=12+14) که در زمان حکومت ایشان، تمام حدود بندی واقعی دین ظاهر می‌شود و جانِ کلام، حقّ کوثر به معنای حیات جاویدان و طیبه و ظرف حیات ظاهر می‌شود.

جالب است که حقیقت معنا را در جایگاه عددی کلمه کوثر می‌بینیم که 60 می‌شود و 60=س و عالم در ظرف زمان؛ ثانیه شروع می‌شود و خانواده محترم خانم، آل یاسین(ص) هستند. و قرآن عزیز هم به حرفِ س( در سوره مبارکه ناس ) تمام می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک ام ابیها=60 است و جایگاه عددی آن 33 است که جایگاه عددی آب به صورت بسیط یعنی الف+با برابر 33 می‌شود{33= (3=با)+(30=الف)} و عدد ابجدش 114می‌شود {114=(3=با)+(111=الف)، بنابراین حقیقت قرآن که کوثر وجود است به عدد 114 سوره مبارکه، حقیقت آب است و جایگاه عددیش33 که به حروف هم می‌شود برابر نام مبارک فاطمه(س){سیُ سه =135= فاطمه(س)} که کوثر عالم وجود؛ امّ ابیها؛ میزان حق و ظرف عالم امکان است. آیا معجزه نیست که سیُ سومین سوره مبارکه قرآن، سوره احزاب و سیُ سومین آیه شریفه‌اش؛ آیه تطهیر است؟! انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرّکم تطهیرا؛ این است و جز این نیست که خدا چنین می‌خواهد که هر آلایشی را از شما اهل بیت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

*عدد 15 به چه اعدادی قابل قسمت است؟

جواب

مقسوم‌علیه

مقسوم

1

=15 

÷15

3

=5

÷15

5

=3

÷15

جمع

جمع

جمع

9

23

45

عدد 15(=س) به سه عدد 15 و 5 و 3 بخش پذیر است که اگر با هم جمع کنیم 23 می‌شود برابر با جایگاه حرفِ ث که ملکش حضرت میکائیل(ع) است و ملک روزی است. پس با توجه به مطالبی که از عدد 15 بیان شد، دقت کنید که روزیِ ما از کجاست؟! از طرفی وقتی عدد 15 سه بار در تقسیم قرار می‌گیرد، پس 3×15 می‌شود 45 که برابر جایگاه نام مبارک فاطمه(س) است! و جالب است در جواب‌های عدد 15 در تقسیم (1=15÷15)، (3=5÷15)، (5=3÷15)، به سه عددِ 1 و 3 و 5 می‌رسیم که وقتی این سه عدد را در کنار هم قرار دهیم، 135 می‌شود برابر عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س)!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

و در جمع ِ آخر سه ستون(رجوع شود به جدول زیر)  به عدد 77 می‌رسیم(77=9+23+45) که رمز گنج خلقت به سبع مثانی و عدد 77 (= هوالله = یاالله) است. جمع ارقام 77 ، 14 می‌شود که 5=4+1 و اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنیم 15 حاصل می‌شود که جمع کننده همه مخلوقات و دایره خلقت در وجود پنج تن(ص)؛ نورٌواحد(ص) و کلّ مهندسی خلقت است. و همه حروف و اعداد از عدد 5 ظهور پیدا کرده است و عدد 5 ، جمع کننده‌ی باطن 14 بود (5=4+1) .

 

 

*اعجاز حرف سین و جایگاه عددی آن در وجود 14 معصوم (ص)

7  و (هوالله =یاالله=77)  و  7

معصوم اول؛ حضرت محمد(ص)

1+14=15

معصوم چهاردهم؛  امام  زمان(عج) 

معصوم دوم؛امام علی(ع)

2+13=15

معصوم سیزدهم؛ امام عسکری(ع)

معصوم سوم؛حضرت فاطمه(س)

3+12=15

معصوم دوازدهم؛ امام  هادی(ع)

معصوم چهارم؛ امام  حسن(ع)

4+11=15

معصوم یازدهم؛ امام  جواد(ع) 

معصوم پنجم؛ امام  حسین(ع)

5+10=15

معصوم دهم ؛  امام  رضا(ع)

معصوم ششم؛ امام  سجاد(ع)

6+9=15

معصوم نهم؛   امام  کاظم(ع)

معصوم هفتم؛ امام  باقر(ع)

 

7+8=15

معصوم هشتم؛  امام  صادق(ع) 

بنابراین 7 تا 15 تا می‌شود که رویهم عدد  105 است برابر با عدد ابجد کلمه کهف. و همه‌ی معصومین(ص) درحقیقت قلب و میزان و گنج طهارت و پناهگاه و کهف حصین شیعیان هستند.

*رابطه عقربه و عدد 15=س =60

عمر هر وجودی در دنیا از زمانی‌ که نطفه‌اش بسته می‌شود و به هر نوع شروع به زندگی در دنیا به عنوان عمر می‌کند در ثانیه، عمر او شروع می‌شود و ثانی یعنی دومی که ماده و مؤنث است. و 60=س، ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60=س، دقیقه می‌شود یک ساعت و... خلاصه انسان در حرف سین، متولد می‌شود و در سین می‌میرد. در قبر نیز( خوب دقت کنید که می‌گویند به سینه قبرستان رفت یا در سینه قبرستان خوابیده!)، سینِ قلبش باید جوابگوی اعمالش باشد چون تعالیِ وجودی هر انسانی در دنیا با پاک نگهداشتن و خلوص قلبی درجه می‌گیرد و قلب انسان می‌شود "حرم الله" و این قلب هرگز نمی‌میرد و زنده و جاوید می‌ماند. و جایگاه قلب در سینه هر انسان است یعنی ظرفِ سین وجود هر کس، سینه‌ی اوست! و قلب، میزان کننده سلامتی و تضمین حیات سالم آن موجود است.

نکته مهم: چگونه ساعت زندگی، تمام ثانیه‌ها و دقیقه‌هایش به عدد 60، ساعت را می‌پیماید( هر ساعت، 60 دقیقه و هر دقیقه، 60 ثانیه است)؟ زیرا همانطورکه می‌دانید همه حروف و اعداد از عدد 5 ظهور پیدا کرده است. درواقع عدد 5 برابر با تعداد حروف(کلمه‌ی) الفبای هستی است { الف : 3 حرف + با:2 حرف ، رویهم می‌شود 5 حرف}. و وجود مبارک پنج تن(ص)، الفبای خلقت هستند و سِرّ وجودهای مطهر، حضرت فاطمه(س) است که نام مبارکش 5 حرف دارد و خانم، حوای روحانی است و عدد ابجد "حوای روحانی" =300 است که برابر با جمع اعداد 1 تا 24 است (و عدد 24؛ عدد جامع است پس او، جامعِ همه‌ی اصالت‌ها می‌باشد) و برابر با عدد ابجد حرفِ ش به جایگاه عددی 21 است که برابر با جایگاه کلمه زن می‌شود!

 حال اگر عدد 300(=حوای روحانی) را بر 5  تقسیم کنیم(60=5÷300)، عدد 60 بدست می‌آید! بنابراین عدد 60، همان حرفِ سین است و قلب عالم امکان و میزان زمان و به یک قول، مادرِ زمان است. عدد 60 برابر عدد ابجد نام مبارک اُم ابیها است زیرا خانم(س)، اُم السین است!!! 

آیا جالب نیست ساعت 3 بعدازظهر در 24 ساعت می‌رسد به عدد 15{ و جالب است که فقط به عدد 15: ساعت(15) و دقیقه(15) روی یک عدد(3) قرار می‌گیرند و در مورد بقیه ساعات و دقایق صدق نمی‌کند}! مگر خانم سومین مقام نوری در عالم بالا نیستند؟ پس در باطن عدد جامع که بیان شد فاطمه زهرا(س) هم 15 است و هم 9 زیرا در دایره ساعت مقابل ساعت 15( یعنی عدد 3)، عدد 9 قرار دارد که در شب می‌شود ساعت 21 برابر جایگاه کلمه زن؛ باطناً حوای روحانی(س)!

 

م

 

ش

درواقع در دایره ساعت، عقربه‌ها همان باطن شعاع هستند که عقربه دقیقه شمار(بزرگ‌تر)، حرفِ ش می‌شود. و عقربه ساعت شمار(کوچک‌تر) می‌شود حرفِ س و درواقع 60 را معرفی می‌کند( چون شین به یک معنا شد:360= 60+300 یعنی افشاکننده حرفِ س) و کوچک‌تر ظاهر می‌شود تا 60 را معرفی کند که دقیقه و ثانیه است. و مرکز ساعت هم می‌شود حرف م(=40) {40=9÷360}. پس درواقع این سه حرف در کنارهم؛ شمس می‌شود چراکه مبنای ساعات روز و شب، تابش خورشید است که باطنش می‌شود شمس!

 

 

س

 

 

 

عدد ابجد کلمه عقربه=377 است یعنی افشاکننده‌ی اسماء مبارک هوالله و یا الله. و جایگاه عددی کلمه عقربه=62 می‌شود. براستی چه مفاهیمی را در خود نهفته دارد؟! جلوه ظاهر عدد 62 معنی می‌شود به 2+60 : عدد 2 برابر حرفِ ب؛ حرفِ شروع قرآن(بِ بسم الله) و عدد 60 برابر حرفِ س؛ حرف آخر قرآن(ناس) است. پس دایره ساعت از اول شروع بسم الله است تا آخر ناس! و از طرفی حرفِ ب(=2) متعلق به حضرت علی(ع) و حرفِ س(=60)؛ حضرت فاطمه(س) و بعبارتی 11 ذریه معصومشان(ص) است. امیدوارم بتوانیم این افشای زیبا را دائماً درک کنیم. پس عدد 62 در جایگاه عقربه، نشان دهنده‌ی 2 تا 60 است : یک 60 که برای اندازه گیری ثانیه است؛ هر 60 ثانیه یک دقیقه می‌شود و عدد 60 دیگر برای اندازه گیری ساعت است که هر 60 دقیقه، یک ساعت می‌شود. درواقع عرض دنیا در باطن 60 متولد می‌شود تا بلوغ 9 ِ ساعت و زمان و عمر را نشان دهد. پس اگر خوب دقت کنیم تمام قرآن عزیز 2 تا 60 تا(دقیقه و ثانیه) می‌شود برابر120 که 120 حزب قرآن نمایان می‌شود و هم برابر با حروفِ سین است که میزان و قلب قرآن است و برابر احسان پروردگار عالم است.

 درواقع افشای این سِرّ که در جان معنی وجود مطهر همه‌ی معصومین(ص) است که در محوریت آنها، وجود مبارک و مطهر صدیقه طاهره؛ فاطمه زهرا(س) است که در عدد 60، به دقیقه و ثانیه که ظرف زمان است به مقامِ ثانی یعنی عدد 2 است، شروع می‌شود. عدد 60 برابر عدد ابجد نام زیبای ام ابیها و جایگاه حروف "هی فاطمه"(س) { اوست فاطمه(س)} است! و اگر نام مبارک فاطمـة(س) با ة محاسبه شود، عدد ابجدش 530 و جایگاه عددیش‌ 62 می‌شود(530=فاطمة=62=عقربه) چنانچه خیر کثیر و عطیه عالم است و آنچه در این دایره به ظهور می‌رسد و افشا می‌شود، از گنج پنهان اوست. پس بدون ثانیه و دقیقه، ساعت ظهور ندارد. نکته دیگر اینکه وقتی عددهای 1 تا 12 ساعت را با هم جمع کنیم، 78 می‌شود که برابر با جایگاه نام مبارک فاطمه زهرا(س) است.

*باطن حرفِ س؛ حضرت فاطمه(س) است:

حرف س به جایگاه عددی 15 و عدد ابجد60 برابر عدد ابجد نام مبارک ام ابیها است که چند نکته در آن منظور می‌شود:

اول حرف سین میزان همه حروف است و در تعریف حروف، تنها حرفی است که زُبُر و بینه‌اش با هم مساوی است(=60) . یکی از زیبایی‌های اسم خانم‌ها، زن است که به عربی نساء خوانده می‌شود. هم در اسم زن و هم در اسم نساء، میزان ِعددی برقراراست[1]. وجود دُردانه عالم؛ حضرت زهرا(س)؛ سیدة النساء العالمین است و در قرآن کریم یک سوره به نام نساء داریم. جالب است که کلّ جزء 5 در این سوره مبارکه جای دارد.

دوم- و یکی از اسماء قرآن هم سین است و پروردگار عالم، آورنده خود قرآن؛ پیامبر اکرم(ص) هم که میزان قرآن است، را به سین خطاب قرار داده است؛ در سوره مبارکه یس(این سوره مبارکه، قلب قرآن نامیده می‌شود): یا، حرف ندا است و "س"، ظرف وجود نورانی پیامبر اکرم(ص) که خودش قلب عالم امکان و وجود مبارکش، تماماً قلب است (خودش و فرزندان نورانیش صلوات الله علیهم اجمعین)[2] و در قسمت مبحث عدد 16 توضیح کامل آمده که قلب حضرت به وجود حضرت فاطمه(س) جسمیت یافته است! یعنی وجود مطهر پیامبر(ص)؛ گیرنده کلام وحی الهی و حضرت فاطمه(س)؛ کثرت بخش حیات وحی به تمام سلول بندی عالم دنیا و آخرت است زیرا کوثر یعنی خیر کثیر است.

سوم- پروردگار عالم در دنیا، تمام مخلوقاتش را در ظرف یک حرف، خلق کرده است که آن هم سین می‌باشد. چون همینکه نطفه‌ای یا ذره‌ای از ذرات خلقت در ظرف زمان اظهار وجود می‌کند، ثانیه برای او اظهار وجود می‌کند(هر 60 ثانیه، 1 دقیقه و هر 60 دقیقه، 1 ساعت است) پس به 60 یعنی سین، ورود می‌کند. امیدوارم وجود دردانه عالم را درک کنید!

رسول گرامی(ص) درباره ایشان فرمودند: فاطمه(س)، امّ ابیهاست یعنی ایشان مادر پدر است(پس او امّ السین است)! و عدد ابجد ام ابیها=60 است! عدد ابجد اُم السین=192 است که 100=ق یعنی نگهدارنده‌ی 92 که برابر با عدد ابجد نام مبارک محمد(ص) است. چقدر عدد زیباست! و جایگاه عددی اُم السین=66 برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله است و خانم، تجلی و مرآت حق الله تعالی است. و عدد 192 برابر با جایگاه حروفِ بسم الله الرحمن الرحیم است و برابر عدد ابجد نام مبارک امام علی(ع) به جایگاه 66 است. آیا این اعداد که روح حروف مبارک اسماء الله هستند نباید در جایگاه، نشانی الله(=66) تعالی باشند؟!

پس ظرف زمان که تحویل گیرنده شروع عمرهر موجودی است که در دنیا زندگی را شروع می‌کند، درواقع مادر می‌باشد و این مادر، در ظرف زمان، فرزندش را رشد و کمال ظاهر و باطن می‌دهد تا برای تولدی آماده شود که در عالم برزخ و قیامت همیشه جوان تحویل داده شود، زنده و حسن و به تمام مجموعه‌ی انسانی کامل، صورت و سیرت بگیرد. و آن مقامات تمام آیات  قرآن و میزان شکل حقیقی انسانیت است که لیاقت قرب را داشته باشد.

آیا جالب نیست که جایگاه عددی نام مبارک فاطمه(س)=45 و برابر با عدد ابجد نام آدم (ع) است. و اگر عدد اسم مبارک حوا(س)=15 را با 45 جمع کنیم می‌شود 60=س یعنی ام ابیها(س)! درواقع اُم روحانی آدم(ع) و اُم روحانی حوا(س) است.

نکته: از جمع اعداد 1 تا 15 در اسم حوا(س) به عدد 120(=سین=احسان=کلّ حزب‌های قرآن عزیز)می‌رسیم. و از جمع اعداد 1 تا 9 به اسم آدم(ع)=45 می‌رسیم. حال اگر عدد 45 و 120 را با هم جمع کنیم 165می‌شود (165=45+120) که با عدد ابجد کلمه مبارک لا اله الا الله  برابر است. پس منظور همه خلقت، معرفی اوست و توحید خالصانه! چنانچه هر انسان مسلمانی که از دنیا می‌رود، در تشییع جنازه او می‌گویند:لا اله الا الله! و در زیارت اهل قبور می‌خوانیم: السلام علیک یا اهل لا اله الا الله...! اینجا می‌بینیم که چگونه خالق قدرتمند و یکتا در آینه خلقت، خود را می‌شناساند و معرفی می‌فرماید. بکوشیم تا درخلوص، جلوه شکوه جمال و جلال و صفات زیبای او باشیم. انشاءالله

همچنین عدد 120 برابر با عدد ابجد کلمه احسان است پس جمع وجود حسن(ع) و حسین(ع) و محسن(ع) در وجود مطهر حضرت فاطمه(س)، می‌شود احسان پروردگار عالم! و تمام قرآن کریم، کوثر وجود است و 120 حزب دارد و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مطهر پیامبر(ص)، 15 است. آیا این عدد رمز نیست که خانم وجود مبارکش، حوّای روحانی و اُم ابیهاست؟! و عدد 15 از جمع عدد 1 تا 5 بدست می‌آید و سوره مبارکه حمد که محتوای کلّ قرآن است، پنجمین سوره ایست که به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شده است. دقت کنید یعنی چه؟!1-وجود نورانی خانم حضرت فاطمه(س)؛ جمع کننده حلقه مبارک پنج تن(ص) و محور آن بزرگواران است؛ طبق حدیث کسا خداوند در معرفی به ملک مقرب؛ حضرت جبرائیل(ع) می‌فرماید: هُم فاطمة و ابوها و بَعلها و بَنوها(ص) . 2-قرآن مجید که از جمع 1 تا 15؛ 120 حزب دارد، اگر بر عدد 5 تقسیم شود، 24 می‌شود که عدد جامع است. و در همه عالم، شبانه‌روز 24 ساعت است و برابر عدد ابجد کلمه وحی و احاطه نام مبارک خداوند را نشان می‌دهد. اینجا معنی می‌شود که حضرت فاطمه(س)؛ آیت الله الکبری و آیت الله العظمی است!

نکته: عدد ابجد کلمه "صدر" =294 است و جایگاه عددیش 42 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه طالب است. و خزانه، سینه است که خداوند متعال می‌فرماید: الم نشرح لک صدرک. عدد ابجد کلمه "حروف" هم 294 می‌شود که اگر ارقام آن را جمع کنیم 15 می‌گردد (15=4+9+2 ) و آن خود جایگاه حرف "س" یعنی قلب قرآن است و درواقع جایگاه حیات و تعالی است پس با علم حروف، به قلب معانی و اسرار هر چیز می‌توان دست پیدا کرد. و جایگاه عددی حروف=51 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه سلطان است و چقدر جالب است که تعداد حروف اسماء مبارک چهارده معصوم(ص) رویهم 51 حرف می‌شود! خوب بیندیشید که چه سرّی در آن نهفته است؟! واقعا نکته قابل توجه اینست که نمازهای واجب و نافله در شبانه روز رویهم 51 رکعت است و به ائمه طاهرین(ص) واجب بوده، درحالیکه خود وجودهای مبارک در اسماء 51 حرف هستند!

چهارم- همانطورکه بیان شد وجود مبارک حضرت فاطمه(س)، خامس آل کسا(ص){یعنی حلقه 5تن(ص) در زیر کسا به وجود مبارکش بسته شد؛ هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها(ص)} و حوای روحانی(حوا=15)  است که جمع 1 تا 5 شد 15. درواقع حضرت فاطمه(س) که کوثر عالم است؛ ظرف حیات همه‌ی عالم است، پس حلقه‌ی اتصال عالم به ذات اقدس الهی و ائمه معصومین(ص) و از زندگی دنیا به آخرت ماست. در کتاب مفاتیح الجنان در زیارتنامه خانم در روز یکشنبه می‌خوانیم: ...أنا أسئلکِ إن کنتُ صدّقتکِ الا اَلحقتنی بِتصدیقی لهما لِتُسرّ نفسی فاشهدی اَنّی ظاهرٌ(طاهرٌ) بولایتکِ و ولایة ال بیتکِ صلوات الله علیهم اجمعین؛ از شما می‌خواهم تصدیق مرا که از صمیم قلب ایمان به شما دارم، تصدیق بفرمایی و من را به پدر بزرگوارت(ص) و جانشین محترمش(ع) ملحق بفرمایی تا خرسند شوم پس شما شهادت بده برای من به طهارت بوسیله ولایتت و ولایت اهل بیتت(ص). از آنجا که حضرت ارتقاء دهنده‌ی مؤمنین به درجات عالیه است، از او می‌خواهیم: و نحن نسئلک اللهم اذ کنّا مصدقین لهم اَن تُلحقنا بِتصدیقنا بالدرجة العالیة لنبشّر انفسنا بانّا قد طهُرنا بولایتهم علیهم السلام(فراز پایانی زیارت حضرت به روایت دیگر)

اوست که ملحق کننده‌ی تصدیق همه شیعیان و محبین به وجودهای مبارک ولایت و رسالت است و رساننده به درجات عالیه می‌باشد. زیرا او وسیلة لادنی و الاعلاست. و وجود مبارکش در این القاب بهتر شناخته می‌شود؛ مِن طلائع الساعین الی الله؛ او طلایه دار کسانی است که سعی رسیدن به قرب الهی را دارند. اوست حلقة العرش الاعظم؛ او حلقه اتصال دهنده‌ی عرش اعظم است. قائمة فی اللیل؛ بپادارنده حقیقت لیل در بطن اتصال به باطن لیل به نهار است (یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل؛آیه 6 سوره مبارکه حدید). اوست قلادة الوجود، گردنبند هستی که همه‌ی عالم به او متصلند. قمر دایرة الولایة؛ او ماه گرداننده ولایت است. قمةُ عروج الانسان؛ او اوج عروج یک انسان است. فرقان الرب؛ او فرقان خداست. علة الغایة للوجود؛ مقصد آفرینش است. کعبة المؤمنین؛ او کعبه ارباب یقین است که تا همه‌ی عالم به یقین به او رو نیاورند، پذیرفته نمی‌شوند. همانطورکه خانه کعبه حلقه اتصال همه‌ی مأمومین به امام معصوم(ص) است، وجود مبارک حضرت فاطمه(س) اُم الائمة المعصومین(ص) است. چنانچه قلم عاجز است از زیبایی‌های فضایل و صفات و القاب و اسماء خانم(س) که بخواهد در لوح کاغذ خودنمایی کند!

بنابراین تمام حلقه‌ها تا اتصال به حلقه‌ی چادر او نداشته باشند، نجات ندارند. برای درک بهتر مثالی می‌زنم: دقت بفرمایید! چرا دو نفر برای عقد دو حلقه برای هم می‌گیرند( دختر برای پسر و پسر برای دختر)؟! حلقه‌ها نشان تعهد است نسبت به هم، به آنچه که به یکدیگر قول می‌دهند. اما این حلقه در حقیقت باید فاطمی باشد تا زوج را به زندگی بهشتی ببرد. فاطمی یعنی بریده شده از بدقولی و ناسپاسی و تجاوز از تعهدات و آنچه غیر رضای خداست. و چرا عقد حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) را خود خداوند فرمود که عقد را بستم و مِهر خانم را هم آب‌های عالم تعیین فرمود؟ زیرا اصل حلقه به ذات اقدس خداوند است. و وجود مبارک سرّی حضرت فاطمه(س)، اتصال دهنده‌ی ذات اقدس الهی به همه‌ی معصومین(ص) است. به فرموده امام عسکری(ع) ما حجت‌های خدا هستیم بر مردم و مادر ما حجت است بر ما{ نحن حجج الله علی خلقه و جدتنا فاطمة حجة الله علینا؛ بحرانی اصفهانی کتاب عوالم ج11. ص190}. پس همه‌ی شیعیان و محبین باید در تعهد به این حلقه وصل شوند تا خوشبخت شوند. تا از مهریه فاطمه زهرا(س) زندگیشان سبز و آباد و شست وشو شود و فرزندان مخلص توحیدی داشته باشند. پس هر کس به خانم(س) متصل شود، نجات دنیا و آخرت حاصلش می‌شود. اللهم اجعلنا من الفاطمیون

نکته: خلق حضرات معصوم(ص)، خلق نور از نور می‌باشد که عظمت این شأن و این خلق در حدیث نورانیت امیرالمؤمنین(ع) اینگونه تشریح شده که فرمودند: یا سلمان إن میتتنا إذا مات لم یمت و مقتولنا لم یقتل و غائبنا لم یغب ولا نلد و لا نولد فی البطون و لا یقاس بنا احد من الناس{بحارالانوار ج26ص1ح1- مشارق انوار الیقین ص257} پس فرمودند: ...ما{ذوات مقدسه اسماء الله الحسنی} نمی‌زاییم و از بطون مادران زاییده نمی‌شویم... . به عبارت دیگر خلق یلد و یولدی( زاییده شدن و زاییدن در معنایی که برای ابناء بشر است) در خصوص وجود مقدس ائمه اطهار(ص) که حقیقت نورالله، روح الله، کلمة الله و وجه الله هستند صادق نمی‌باشد؛ بلکه وجود مطهرشان مصابیحی هستند که از بطن مشکات به ظهور می‌رسند؛ خلق ایشان خلق النور من النور است. همانطورکه تفسیر ذیل آیه نور(آیه 35 سوره مبارکه نور) به این حقیقت اشاره می‌نماید: مثل نوره کمشکاة فاطمه(س)، فیها مصباح الحسن(ع)، المصباح فی زجاجة الحسین(ع)، المصباح هو الامام{بحارالانوار؛ الجامعة الدرر شناسه 302616}. این امر، آیه و نشانه‌ای است از خلقی عظیم‌تر و آن خلقت نورانی ائمه اطهار(ص) و به ظهور رسیدن حضرات نورالله فی السموات و الارض از حضرت مشکات نور الله؛ فاطمه زهرا(س) است. و بر دایره خلق از بدایات تا نهایات، از اولین تا آخرین را مادری می‌نماید زیرا تربیت و تقویت ظهور عالم وجود، قائم به وجود آن قدّیسه مطهره است و همین بس که در زیارتش می‌خوانیم: و سَللت مِنها انوار الائمة؛ و نور ائمه(ص) را به آرامی از او خارج نمودیم.{ اقبال الاعمال ج2ص625}

لذا یکی از فضایل حضرت صدیقه کبری؛ عصمة الله الکبری(س) این است که وجود ایشان بطن و مشکاتی است که نورالله از آن به ظهور می‌رسد؛ وجود مبارکه ایشان امّ النور هستند و خلق یلد و یولدی در خصوص ایشان نیست و از هر گونه رجس و نقصی طاهر و مطهر می‌باشند. و فرازهای پایانی آیه 12 سوره مبارکه تحریم(... و صَدّقت بکلمات ربّها و کتبه و کانت مِن القانتین) درمقام بیان فضیلت و شأن صدیقه بودن و قانته یعنی المقیم علی طاعة الله{ پیوسته در طاعت و عبادت پروردگار بودن} است که تجلی اکمل آن در وجود مبارکه حضرت صدیقه کبری(س) می‌باشد؛ وجود مقدسه‌ای که گردش قرون اولی بر حول معرفت حضرتشان بوده است( و انّما هی الصدیقة الکبری و علی معرفتها دارَت القرون الاولی؛ عوالم العلوم ج11ص91) و یکی از وجوه تسمیه آن حضرت به بتول به همین انقطاع ایشان از دنیا اشاره می‌نماید(سَمّیتُ فاطمة البتول لانقطاعها عن الدنیا الی الله؛ بحارالانوارج43ص15) و احادیث متعددی که در توصیف حالات عبادی حضرت فاطمه(س) می‌باشند( سألت ابا عبدالله علیه السلام عن فاطمة لم سمّیت الزهراء فقال لانّها کانت إذا قامت فی المحرابها زهر نورها لِاهل السماء کما تزهر نور الکواکب لاهل الارض؛ بحارالانوار ج3ص12)

و فاطمه زهرا(س) حبل الله الممدود و بینه و بین خلقه است( واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا... ؛ آیه 103 سوره مبارکه آل عمران). پیامبر(ص) فرمودند: فاطمة بهجة قلبی و حبله الممدود بینه و بین خلقه من اعتصم به نجا و من تخلف عنه هوی؛ فاطمه(س) شادمانی قلب من و ریسمان خداوند است که بین او و خلقش کشیده شده؛ هر کس به او چنگ زند، نجات یابد و هر کس تخلف کند، هلاک گردد.{ فرائد السمطین ج2ص66- فاطمة الزهرا(س) سرّالوجود ج1. ص77}

*حرفِ س در باطن حرفِ ش ظهور دارد

ظاهر حرف ش مثل حرفِ س است(بدون نقطه) و حرفِ س در باطن حرفِ ش ظهور دارد! چنانچه عدد ابجد حروف شین=360 است که معنی می‌شود به 300+60 : درواقع عدد 300(=ش) افشاکننده‌ی مقام عدد 60 است که برابر حرفِ س می‌باشد. مقام باطنی معصومین(ص) هم به نام سین است چون همه بزرگواران، عادل و معصوم و میزان هستند و میزان کننده و هدایت کننده‌ی بشریت الی یوم القیامة هستند. این را بس است که به خانواده محترمشان آل یاسین(ص) می‌گویند. و قرآن عزیز هم به حرف سین تمام می‌شود. و در بدو نزول این حرف نورانی، 9860 ملائکه با این حرف نازل شده‌اند{ جمع ارقامش 23 می‌شود که عدد رزق و روزی است چون برابر جایگاه حرفِ ث است که ملکش حضرت میکائیل(ع)؛ ملک روزی است} و این نزول پرعظمت بر قلب مبارک پیامبر(ص) است که به خطاب پروردگار عالم، یاسین خوانده شد و این سوره مبارکه به نام یاسین است و قلب قرآن نام گرفته است. پس حرف شین، افشاکننده‌ی قلب عالم است! و در قرآن کریم 3489 حرفِ س آمده است که جمع ارقامش می‌شود 24 (24=9+8+4+3) و 24، عدد جامع است.

عدد ابجد حرف ش=300 است و اگر دایره ساعت را از 1 تا 24 با هم جمع کنیم می‌شود 300 (300=24+23+22+ ... +3+2+1) . دیگر اینکه تمام دایره زندگی در عدد 300 که برابر عدد ابجد کلمه صراط و فکر است، غرق می‌شود. درواقع زندگی انسانی اگر بدون فکر باشد، حیوانی است و اگر حدود و ثغور صراطش مشخص نشود، سقوط به قعر جهنم است. و مهم‌تر اینکه باطن این دایره به عدد 300، حوای روحانی؛ خانم فاطمه زهرا(س) است{حوای روحانی=300=ش}. و جایگاه عددی حوای روحانی=84 است که برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ محول(یعنی تحول دهنده) و مُمد است که وجود مبارک حوای روحانی ممد می‌باشد یعنی ادامه دار است الی یوم القیامة.

*عدد 15 در سوره‌های قرآن مجید:

*پانزدهمین سوره به عدد ترتیب فهرستی: سوره مبارکه حجر به عدد ترتیب نزول 54 است که برابر است با جایگاه عددی قرآن= شعبان= معلم= کریم= سمیع= رقیه= غذا= مبعث= عمره= عصر= معانی= آسمانی= تاسع(ساعت)= یا اباصالح(عج). این سوره مبارکه با حروف مقطعه‌ی الر(نهمین سوره که با حروف مقطعه شروع می‌شود) از ابتدای جزء 14 آغاز میشود و شامل 99 آیه شریفه است(99= یختم الله= عصمت الله= غدیر خم= حامیم). و در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه عادیات قرار دارد.{ در ابتدای مفاتیح الجنان(شیخ عباس قمی) در فضیلت این سوره مبارکه آمده  که در خبر است هر کس مداومت کند بر خواندن سوره عادیات، با حضرت امیرالمؤمنین(ع) محشور گردد}.

*پانزدهمین سوره به عدد ترتیب نزول: سوره مبارکه کوثر به عدد ترتیب فهرستی 108 است برابر با عدد ابجد کلمه حق. این سوره مبارکه سی و یکمین سوره‌ی جزء 30 است و شامل 3 آیه شریفه می‌باشد. و در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه اعراف قرار دارد و جالب است که عدد ترتیب نزولش 39 است برابر با جایگاه عددی حروف سین! 

*جزء 15 شامل 185 آیه شریفه است: از ابتدای سوره مبارکه اسرا(کامل) تا آیه 74 سوره مبارکه کهف. جالب است که این جزء با حرفِ ( س=15) شروع می‌شود و به حرفِ (ا) تمام می‌شود!

*سوره مبارکه شمس 15 آیه شریفه دارد. و سوره مبارکه لیل که در ترتیب فهرستی قرآن مجید بعد از این سوره قرار دارد، پانزدهمین سوره‌ی جزء 30 است!

 

[1] )رجوع شود به کتاب عرفان سجده

[2] )مجمع البیان؛ ج8.ص254

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۲ ، ۱۶:۵۲
عذرا شفائی

  

* اسم مبارک قرآن به حرف ن ختم می‌شود:

درواقع باید بدانیم چرا نام زیبای قرآن به حرف نون تمام می‌شود؟! و اسرار قلم ولایت با جوهرنون گنج قرآن را در 30 جزء توحید و اسرار خداشناسی و توحید محض و اخلاص و شناخت گنج ولایت با برکت ماندنی الی یوم القیامة کتابت می‌فرماید.

خداوند متعال فرمود: سبعا من المثانی؛ دوتا هفتاست یعنی 2تا 7 تا 14 تا است که غیر از اینکه تمام باطن قرآن، وجود مبارک 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است، برابر جایگاه حرف ن هم است. پس پروردگارعالم تمام گنج حروف قرآن را با حرف ن؛ آخرین حرف قرآن ظاهرفرموده است! و حرفِ ن را مثانی قرار داد که ذوالنون شد. و همانطورکه بیان شد وجود مطهر سیدة نساء العالمین، حقیقت وجود مثانی است و وجود همه‌ی معصومین(ص) هم از وجود مادرشان، مثانی هستند چون همه‌ی مخلوق از معصومین(ص) رزق می‌گیرند. امام عسکری(ع) فرمود: نحن حجج الله علی خلقه و جدّتنا فاطمه حجة الله علینا؛ ما حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادرما فاطمه(س)  حجت بر ماست.{بحرانی اصفهانی کتاب عوالم. ج11ص190- الاسرار الفاطمیه ص17}

*رابطه سوره مبارکه طه و وجود مبارک معصومین(ص):

عدد ابجد اسم مبارک طه=14 است{(ط=9)+(ه=5)}. و تنها سوره‌ایست در قرآن کریم که عدد ابجد نام مبارکش 14 می‌شود. و خزانه اسرار را به ظاهر و باطن افشا فرموده است.و از اسماء قرآن و اسماء پیامبر بزرگوارمان(ص)، طه می‌باشد. همانطور که بیان شد در حقیقت ظهوری اولین جلوه‌ی 5 و 9، حضرت زهرا(س) است. دقت کنید که نام مبارک فاطـمـه(س)، حروف طه را در بر دارد.

بعد در وجود مبارک امام حسین(ع) است به عنوان برپاکننده کلّ ظهور وراثت مادر بزرگوارش(س) و انبیا و معصومین(ص)، که امام حسین(ع) پنجمین(5=ه) معصوم(ص) است و 9(=ط) ذریه نورانی(ص) در بطنِ او هستند یعنی آقا خودش طه است 14=9+5.

اما جلوه کامل این حروف مبارکِ طه از رمز قرآن، در وجود نازنین ولی عصر امام زمان(عج) است که به تمام معانی ظاهری و باطنی ظاهر می‌شود. چنانچه فقط در اسم مبارکش دقت کنید، عدد ابجد نام مبارک حضرت مهدی(ص) برابر 59 است که درواقع 5 و 9 می‌شود و در تعریف خوانده می‌شود نهمین فرزند از پنجمین معصوم(ص). و جمع ارقامش هم 14 می‌شود(14=9+5) . امیدوارم این عجایبِ اعجاز را که تمام قرآن عزیز هم خوانده می‌شود طه، به جان و دل درک کنید!

پس حضرت امام حسین(ع)، طه است و یکی از نام‌های قرآن، طه می‌باشد. عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه طه در قرآن کریم 20 است. توجه!توجه!توجه! جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر است با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین(ع)"! عدد 20 برابر اسم مبارک هادی و حرفِ ک است که کاف خوانده می‌شود و خداوند متعال کاف را یکی از اسماء خود قرار داد. پس عدد 128{=حسین(ع)} برای عالمیان، کافی است و جمع ارقام 128 هم می‌شود 11 که برابراست با هو و اسم مبارک دوا و جایگاه عددی حرفِ ک !(11=ک=20){همه معانی عدد 11 که قبلا ذکر شد را درنظر بگیرید}

 سوره مبارکه طه در ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر(ص) به عدد 45 است که برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) می‌باشد. درواقع تمام اسرار هدف نزول قرآن عزیز، برای آدم شدن ما انسان‌ها است! چون جایگاه عددی کلمه انسان هم برابر با آدم(ع) می‌شود{انسان=45=آدم} . درواقع تا آدم نشویم انسانیت در ما ظهور ندارد(در جایگاه انسان قرار نمی‌گیریم). جالب است که عدد 45 برابر است با ضرب عدد 9 در 5 (45=9×5) اینجا جای بسی فکر و تأمل است که هدف اباعبدالله الحسین(ع) و این همه مصیبت برای این بود که وجود نازنینش و عزیزانش که عاشورا را جاودانه کردند، آدم سازی کنند! و همچنین عدد 45 برابر با جایگاه نام مبارک فاطمه(س) است.

جالب‌تر اینکه سوره مبارکه طه، 135 آیه دارد به عدد نام مبارک فاطمه(س)؛ مادرِ اباعبدالله الحسین(ع) یعنی اُمّ الحسین(ع)! چگونه معنا کنم که کلام گنجایشش را داشته باشد؟! در حقیقت عدد 135 که در جمع برابر 9 می‌شود (9=1+3+5)، از ضرب عدد 9 در 15 بدست می‌آید(135=15×9). و عدد 15 که برابر اسم مبارک حوا(س) است از جمع عدد یک تا 5 بدست می‌آید(15=5+4+3+2+1). در حقیقت معنی شده عدد 5 به تمام اسرار می‌شود 15! و 15 در بلوغ 9 عالم خلقت یعنی 15×9 برابر 135 می‌شود؛ یعنی نام زیبا و وجود مبارک فاطمه سیدةالنساءالعالمین بنت رسول الله عصمت الله الکبری حجة الله علی الحجج(ص) است. و جایگاه نام مبارک فاطمه(س) می‌شود 45؛ برابر با نام مبارک آدم(ع) 45=5×9 !

نابراین بدانید که چرا معصومین(ص)، یابن طه خوانده می‌شوند؟ پس اگر کسی بخواهد کلمات نورانی طه درک کند باید به 135 آیه سوره مبارکه طه عامل و عالِم باشد که همه در بلوغ 9 و 5 هستند. حال اگر بخواهید خوب درک کنید باید بدانید که همه‌ی عالم در این دو حرف غرق هستند. و هیچ کس به تکامل نمی‌رسد مگراینکه در تبعیت و شیعه شدن و در محاذی این دو حرف قرار بگیرد! چنانچه اگر به حرف ط دقت کنید، متوجه می‌شوید که  اسرار آن، عدد 9 است که شعاع دایره خلقت در بلوغ تکامل مهندسی تا سقف عدد 9 است. و خودِ دایره، جلوه گنج 5 و حرف ه است که بصورت دایره می‌باشد؛ ولایت کبرای اسرار 5 نور مقدس(ص) عالم بالا و 14 معصوم(ص) به ظهور وجودی و نوری و گنج ولایتشان در دنیا الی یوم القیامة و حتی تا در بهشت و حتی گنهکاران در جهنم که جهنمیانی که در دنیا به بلوغ 9 ِ عمل نرسیدند باید به تنبیه عذابِ برزخی و قیامت، به تکامل برسند. پس شکل دایره، باطن کلمه‌ی طه است.        

 

 

 

 

 

یکی از صفات حرفِ ط انطباق است؛ اینکه مؤمن باید پا جا پای امامش بگذارد و از خود ردّ پایی نگذارد! مثل ساختمان چند طبقه است که از اول تا آخر طبقات باید طوری رویهم چیده شود که وقتی از بالا دیده شود، مثل اینست که یک طبقه است. پس باید شیعیان در زمره ذابّین امام زمانشان قرار بگیرند یعنی در وجودش ذوب شوند!

و عدد نُه همان، نَه برای رسیدن به خالص شدن و اخلاص است. که تا ذوب نشوند، ناخالصی‌ها از آنها جدا نمی‌شود. پس بیایید قبل از اینکه آنجا دچار عذابی شویم تا به اخلاص برسیم، در عمر کوتاهمان در عاشورای عمل با شیعه شدن پشت امام معصوم(ص)؛ صاحب 9 و 5 به بلوغ بندگی و خلوص برسیم. تا انشاءالله آنجا کامل شده و بدون عذاب به مقامِ لاخوفٌ علیهم و لاهم یحزنون برسیم. اگر ضمه روی نـُه را برداریم و فتحه بگذاریم؛ نـَه می‌شود یعنی مؤمن در دنیا اگر به بلوغ 9 رسید باید به تمام کارهای حرام، نـَه بگوید. نـَه به عربی می‌شود لا یعنی لا اله الا الله ؛ توحید ناب.

عدد 14 در وجود مبارک چهارده معصوم(ص):

*حضرت محمد(ص) در عالم ظهور آسمانی‌اش خودش یک و13 نور مقدس در بطن اوست که وجود مبارکش 14 می‌باشد و حضرت؛ "اَب الاکوان" و "اصل الوجود" هستند. و درخلقت نور مبارکش که اوّل تعیّن و اولین سرّخلقت است، صاحب کلّ نور می‌باشد. و درمقابل ایشان وجود مقدس امام زمان(ص)، مقام چهاردهمین معصوم راداراست.

و نام مبارک محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم 4 بار در قرآن مجید آمده است:1)سورۀ مبارکۀ آل عمران؛ آیه144-  2)سوره مبارکۀ احزاب؛ آیه 40-   3)سوره مبارکۀ محمد صلی‌الله علیه و آله؛ آیه2-   4)سوره مبارکۀ فتح؛ آیه 29. درواقع به عدد 4 بار یعنی همان گنج عشر و 14[1]، همه در یک اسم ظاهر شده چون خانواده نورانی ایشان خوانده می‌شود محمد و آل محمد صلوات‌الله علیهم اجمعین و حضرت فرمود:

                    اوّلنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و کلّنا محمّد.[2] صلوات‌الله علیهم اجمعین

و نام مبارک محمد صلی‌الله علیه و آله هم 4 حرف دارد که شروعش با حرف م به عدد ابجد 40  و آخرش حرف د به عدد ابجد 4 است که پایه 40 است. اگر خوب دقت کنید نام مبارکش اربعین عالم؛ درحقیقت حامل گنج طهارت و اخلاص و حمد و توحید ناب و عبد خالص و باطن نور تامّ 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

توجه!توجه!توجه! تمام عالم از نور مطهر وجودهای مبارک خلق شده، پس خلقت از حقیقت اربعین و بهار دائم الی یوم القیامة است. و اتصال به وجودهای مبارک(ص) یعنی شیعه و پیرو شدن، درحقیقت زنده شدن اعمال و حیات طیب همه‌ی انسان‌ها تا رسیدن به بهشت جاویدان و اربعین و بهار عالم آخرت است.

پس پیام آور قرآن و گیرنده وحی قرآن، باطن عدد 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است.  و خود قرآن هم طبق آیه سبعاً من المثانی و القرآن العظیم[3]، 14 است. پس آورنده پیام و خود پیام رویهم می‌شود 14+14=28 و قرآن مجید از 28 حرف کتابت شده است و این اعجاز قرآن است. درواقع ظرف تطهیر(صلوات الله علیهم اجمعین) و مظروف مطهر؛ هماهنگ هستند. { حالا خوب متوجه می‌شوید که عدد 28 یعنی تمام معانی بیان شده!}

*حضرت مهدی(عج) نهمین فرزند از پنجمین معصوم{ امام حسین(ع)} است که در جمع 14 می‌شود(14=5+9)؛ هم ایشان چهاردهمین معصوم(ص) است و هم عدد ابجد نام مبارکش مهدی(عج)=59 است که همان 5 و 9 و در جمع 14 است! {جالب است که عدد ابجد کلمه نورٌواحد(ص)=275 که در جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+7+2) و جایگاه عددی آن 59 [4](14=9+5) می‌شود که برابر با نام مبارک مهدی(ع) است که ظهورنورانیش، جمع کننده چهارده معصوم(ص) است (نورٌواحدهستند)5 = 4 + 1 } . پس امام زمان(عج) تک گل همیشه بهار محمدی(ص) است، عالم دنیا به گل وجودش، بهار می‌شود الی یوم القیامة. اللهم عجّل لولیک الفرج

 و حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه، ظرف هدایت تمام اهل عالم و گشاینده باب الفتوح هدایت به رضوان الهی در دنیا و قلب کننده عالم ظلمات به حقیقت نور بدون ظلمت است(الی یوم القیامة). و تمام کننده و ابقاء دین خداوند یکتا به نام زیبایش؛ بقیة الله الاعظم صلوات الله علیهم اجمعین است. {بقیة الله خیرٌلکم}

* وجود مبارک امام حسین(ع): اما همانطور که می‌دانید وجود مبارک امام حسین(ع) است، پنجمین معصوم(ص) است که 9 ذریه معصوم(ص) در بطن ایشان می‌باشد. پس اینجا اسرار آشکار می‌شود که 14=9+5 ؛ 14 معصوم(ص) که جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود و این حلقه الی یوم القیامت بسته می‌ماند. این حلقه عبودیت و بندگی است و فقط این عزیزان، حدود بندی خلقت و حدود ظاهری و باطنی عالم و ظرف حیات هستند.

و توضیح داده شد که حضرت، طه است(ط=9 و ه=5) و یکی از نام‌های مبارک قرآن، طه است. و عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه طه در قرآن کریم 20 است و جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر است با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین(ع)"! 

*عدد نام مبارک جواد(ع)=14: مهندسی خلقت عالم برپایه‌ی4 رکن؛ همان گنج عشر(10=4+3+2+1) و 4روی 10 یعنی14 است که به صورت دایره در دو قوس نزولی و صعودی ظهور دارد و باطن آن معرّف خداوند احد و واحد است که فرمود: هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن(آیه 3 سوره مبارکه حدید). درواقع وجود مبارک امام جواد(ع) مظهر ظهور جود پروردگار عالم در محوریت رضای خداوند در همه موجودات و مخلوقات جریان و سریان دارد. و همه همانطورکه به گرد رضای خدا در دوران هستند به گردش و جود جوادالائمه(ع) روزیِ رضا را دریافت می‌کنند.

نکته مهم: همه‌ی معصومین(ص) باطن 14 و مظهر جود جوادی پروردگار عالم هستند اما خداوند متعال حجت خود را در ظاهر و باطن در حقیقت وجودی به ذات اقدس خودش بالاخص امام جواد(ع) را مظهر مزد رضای خود معرفی و حجت قرار می‌دهد و او را محور در محوریت همه‌ی 14 معصوم(ص) قرارمی‌دهد.

بنابراین ظهور این مهندسی به عدد14، جودِ پروردگارعالم است که در مجرای جواد(ع) تجلی می‌کند. عدد ابجد نام مبارک جواد=14 است. از این‌رو حقیقت علوم اسراری از ساختمان خلقت به وجودش در دنیا ظاهر شده است، البته تمام معصومین(ص)،14 هستند و همین‌طور گنج قرآن که نسخه‌ی حکمت این مهندسی است. در ضمن دستورالعمل مهندسی ساختن خانه‌ی آخرت و رسیدن به اصلِ سیرت انسانی است تا مؤمنین در انطباق؛ مقابل آیینه‌ی تمام نمای جمال و کمال و صفات الهی که معصومین(ص) هستند قراربگیرند و به رضای خالق یکتا برسند.

همان‌طورکه از اول مبحث عدد14 به نام نورٌواحد (ص) گفته شد حقیقت مهندسی عالم، برپایه‌ی گنج عددی 4روی 10 یعنی 14می‌باشد و مجرای رساننده‌ی گنجِ جودِ(=13) ذاتِ احدیت از عالم اعلا و اسرار به عالم سِفل و عالم دنیا است که به وجود آقا امام جواد(ع) افشا و اظهار شده‌است. { طبق حدیث از آقای محی الدین عربی، حضرت؛ مهندس ارواح و العقول است!}

نکته مورد توجه این‌که امام جواد(ع) به عدد 4 متولدشده‌اند{ از فرزندان امام حسین(ع)؛ یک، خود ایشان و سه ذریه نورانی دربطنشان} و عدد4، همان گنج 4روی 10 است(10=4+3+2+1).

درواقع مهندسی و اندازه و چگونگی تمام قواعد و قانون ساختار خلقت از عالم اسرار تا سفلِ زمین و حتی خانه‌ی ما و قبرمان و منزلمان در بهشت هم باید برطبق الگوبرداری از رمزِ عدد14 باشد و ستون بندی و استحکام آن باید تقوی باشد{خوب دقت کنید که از القاب امام جواد(ع)، تقی است} یعنی ریشه‌اش (ق) باشد زیرا حرف(ق) که قاف خوانده می‌شود یعنی نگهدارنده(یعنی چنان آرامش را تضمین کند که مصداق آیه شریفه: لاخوفٌ علیهم و لا هم یحزنون، شود). و حرف ق، یکی از اسماء قرآن مجید است.

حقیقت ربیع

همان‌طورکه عالم از زیر مربع خانه‌ی خدا(خانه توحید)، دحوالارض شده است، در عالم اسرار گنج توحید را خداوند متعال به نام زیبایش احد جلّ‌جلاله ظهور فرمود که خود را اینچنین معرفی فرمود: قل هو الله احد. عدد ابجد احد=13 و 13 برابر است با جایگاه عددی حرف" م " به عدد ابجد 40. و عدد 13، جایگاه طهارت و حقیقت تسبیح و تنزیه و قدّوسیت و سبّوحیت خالق یکتا که حقیقت گنج بهار و سبز شدن و اقامه همه‌ی مخلوق به وحدانیت خالق خود می‌باشد و در جمع ارقام 13(4=3+1)عدد 4 بدست می‌آید که همان ربع و ریشه ربیع است و پایه‌ی عدد40 که اربعین است، می‌باشد.

درواقع  گنج عشر، از جمع عدد 1 تا4 ظهور پیدا می‌کند(10=4+3+2+1) که عدد عشر حاصل می‌شود، یعنی 4روی 10 است؛ درواقع هر بنایی در دنیا روی عدد 4، بنا می‌شود و آن چهارچوب یا چهار ستون هر منزل است. پس وقتی ساخته می‌شود؛ جمع عدد 1 تا 4 می‌شود و سقف روی این 4 ستون می‌آید، درواقع 4 روی 10 می‌شود 14. پس مهندسی عالم خلقت هم روی 4 ستون عرش و کرسی و بیت المعمور و خانه خداست و همه، در ولایت 14 معصوم(ص)! وجود مبارک 14 معصوم (ص)، حقیقت بهار و ربیع حقیقی که تمام انسان‌ها را به ولایت و رسالت و امامت و مقام خلیفة اللهی خودشان به بهار الی یوم القیامه بهشت راهنمایی و رهبری می‌فرمایند و فقط این چهارده نور مقدس(ص) هستند که در مقام تنزیه و تسبیح معصوم خلق شده‌اند و معصوم هستند و معصوم می‌مانند(آیه 33 سوره مبارکه احزاب:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا). تمام مخلوقات در اسرار عالم بالا که همه در یک نور جمع هستند {به نام نورٌ واحد(ص)} از این نور مطهر خلق می‌شوند و پیامبران بزرگوار از نور ائمه (ص)خلق شده‌اند(آیه 1 سوره مبارکه نسا: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها ...) .

*عدد 14 به چه اعدادی قابل قسمت است؟

جواب

مقسومٌ علیه

مقسوم

1

2

7

جمع

10

14

7

2

جمع

23

14

14

14

جمع

42

       

 

 

                                          

 

 

 

 

پس عدد 14 که پایه عدد مهندسی خلقت است خود، یکی از اعداد کامل است. چنانچه جمع جواب‌هایش در تقسیم 10 می‌شود(10=7+2+1)  که همان گنج عشر است که از جمع عدد 1 تا 4 بدست می‌آید و 4 روی 10 خوانده می‌شود. مثل چهارچوب یک خانه که روی آن سقف است و پناه اهل خانه می‌شود. چنانچه خانه خدا 4 رکن دارد و یک سقف که درواقع می‌شود 4 روی 10 رکن (10=4+3+2+1)! جالب است که اگر آن‌ها را در هم ضرب کنیم (14=7×2×1) باز هم 14 می‌شود.

خوب بیندیشید! جمع مقسومٌ‌علیه‌هایش 23 می‌شود(23=2+7+14) که درواقع گنج سبع مثانی قرآن کریم  که عدد 14 است، در 23(سال) مقسومٌ‌علیه‌هایش، در دل‌های مردم تقسیم شده تا روزیِ نور باشد برای هدایت دل‌ها الی یوم القیامت.

 و اگر 14 را در تعداد مقسوم‌هایش یعنی 3 ضرب کنیم 42 می‌شود(42=3×14) که برابر جمع عدد ابجد حرف اول و آخر بـسم الله الرحمن الرحیـم است{ 42=(م=40)+ ( ب=2)} و عدد 42، قلب به میم شدن عالمیان است به شرط قرار گرفتنشان پشت بسم الله الرحمن الرحیم قرآن عزیز تا به طهارت و کمال انسانیت برسند{در هر روز ایام هفته (شـنبه، یکشـنبه...): ن+ب=52 --->قلب به میم شده و خوانده می‌شود شـمبه، یکشـمبه... ؛ م+ب=42). و عدد 42 برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ طالب می‌باشد و ائمه معصومین(ص) مطلوب خداوند هستند و همه‌ی عالم باید طالب این عزیزان باشد.

* عدد چهارده به حروف:

اگر چهارده را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 4215 می‌شود{عدد ابجد حرف چ=4000 و جایگاه عددیش 31 است}  که در جمع ارقامش 12 می‌شود(12=5+1+2+4) و آقا امام زمان(ص)؛ امام دوازدهم و معصوم چهاردهم(ص) هستند. اما جایگاه عددی کلمه چهارده= 66 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله است، پس چهارده چقدر زیباست که با قرار گرفتن در جایگاهش به خالق یکتایمان الله جلّ‌جلاله می‌رسیم .انشاءالله

*عدد 14 در جلوه دایره هستی

در عالم خلقت جایی نمی‌بینیم که در دایره نباشد که تجلی عدد 5می‌باشد( 5، تنها عددیست که بسته و به شکل دایره است) و به شعاع عدد 9 که سقف اعداد است پس عدد 5+9 می‌شود 14، بنابراین عالم در دایره و همچنین در عدد 14 غرق است.  و تجلی حرفِ م درجایگاه دایره است(جایگاه عددی کلمه دایره=40=م) این منظور که در مهندسی خلقت، فقط تعریف توحید محض و معرفی خدای مهربان است که هرگز خلقت از یکِ احدیت جدا نمی‌شود. (چراکه جایگاه عددی م=13=احد جلّ‌جلاله). و وقتی عالم را دایره ببینیم، دایره360 درجه است که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=0+6+3). اعجاز مهندسی خلقت در تکامل عددی و حتی حروفی این دو عدد در تمام زمینه‌های علمی و معرفتی انسان را به تحیّر می‌برد و به تعقل و تفکر وامی‌دارد! زیرا عدد 360 تقسیم بر 9 می‌شود 40 یعنی نقطه خلقت، حرفِ م است!

تمام موجودات، همه در عدد 60 زمانی غرقند و عمر هر کس در دنیا به 60 ثانیه و 60 دقیقه افشا می‌شود. جایگاه عدد 60 به حرفِ س برابر 15 است که از جمع اعداد 1 تا 5 بوجود آمده پس درواقع 5، حقیقت دایره‌ی خلقت است!

عدد ابجد کلمه ساعت=531 و برابر با کلمه تاسع( به عربی یعنی 9) است که جمع ارقامش هم 9 می‌شود (9=1+3+5). پس خوب دقت کنید! ثانیه‌ها و دقیقه‌ها و ساعت‌ها هم ، 5 و 9 هستند یعنی 14(=5+9)! و هر کدام دایره عمر بندگان خدا را ولایت دارند و تمام ارزاق مربوط به آنها را چه معنوی و چه مادی به ایشان می‌رسانند. و چه در طول به عمرشان و چه در عرض به عملشان و اسرار وجودشان و ثمره و میوه و هنرها و اعمالشان مرزوق می‌شوند و صاحبِ عصر و الزمان مولایمان حضرت مهدی(عج) است که آقا هم خودش صاحب 5 و 9 است یعنی 59(=مهدی) و چهاردهمین معصوم(ص) است. و چه زیباست که ساعت 14 همان ساعت 2(بعدازظهر) می‌باشد و عدد 2 برابر حرفِ ب است و تمام دایره خلقت در باطن قرآن و همه در حرف بِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد قرار دارند{ یعنی وجود مبارک امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)} و به یک قول 2 تا 7 تاست که شده 14 یعنی سبعاً من المثانی؛ ولایت 14 معصوم(ص)!

سرّ عدد 14 در هفته:

عدد ظاهری هفته، 7 روز است اما اگر در زیارت ایام هفته بخوانیم هر روز متعلق به یک یا چند نور مقدس 14 معصوم(ص) است، یعنی کلاً به 14 نور مقدس(ص) متعلق است. پس درواقع سبع مثانی است.

در عالم سرّ خلقت که گنج عشر ظاهر شد، عدد 14 باطن آن بود یعنی 2 تا 7 تا. عدد 7، آیات مبارک سوره‌ی حمد است که تمام گنج قرآن در بطن آن ظهور دارد و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید که حمد، سبع مثانی است یعنی 2 تا 7 تا است (آیه‌ی 87 سوره مبارکه حجر). پس ما دائماً در باطن 2 تا 7 تا هستیم که همان حمد الهی است(و همانطور در هفت روز هفته) . هر سال 52 هفته دارد و جالب اینکه عدد ابجد کلمه‌ی حمد برابر 52 است پس هر هفته‌ی ما در هفت روز از 52 عدد حمد غرق است یعنی 2 تا 7 تا یعنی 14 تا.

روزاول هفته؛ شنبه متعلق به پیامبر(ص) است که حامل 14 بود و آخر هفته؛ جمعه متعلق به امام زمان(ص) است که چهاردهمین معصوم(ص)است و جمعه، جمع کننده تمام زیبایی‌های هفته است.

درواقع اول و آخر هفته 14 و 14 می‌باشد که در جمع می‌شود؛ عدد28 برابر با حرفِ غ که مظهر اسم غنی پروردگار عالم است. و به یک معنای دیگر هفته 7 روز است؛ اگر عدد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 می‌شود یعنی باز هم به حرف غین می‌رسیم که مظهر اسم غنی پروردگار عالم است.

و خداوند اول هفته را متعلق به پیامبر اکرم(ص) به نام مبارک محمد(ص) و آخر هفته متعلق به امام زمان(عج) به نام مبارک م.ح.م.د (ع) و وسط هفته متعلق به حضرت محمد باقر(ع) قرار داد. درواقع پیامبر(ص) فرمود: اوّلنا محمد(ص) اوسطنا محمد(ص) آخرنا محمد(ص). یعنی تمام هفته متعلق به محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین و گنج حمد پروردگار عالم است. که همه‌ی ما مخلوقات در حمد خداوند و ولایت 14 نور مقدس(ص) غرق هستیم. الحمدلله رب العالمین

عدد ترتیب نزول سوره مبارکۀ حمد به قلب مبارکش 5 است و عدد 5، حقیقتِ الف‌بای خلقت است{عدد ابجد الفبا=114 (114=3+111)} و عالم بالا در سرّ حقیقت پنج تن صلوات‌الله علیهم اجمعین؛ گنج حمد ظهور یافته و در دنیا هم تنزیل حمد به عدد 5 به قلب مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله نزول پیدا می‌کند. همینطور هفته 7 روز است ولی به 5 عدد خوانده می‌شود؛ شنبه و جمعه، عدد ندارد. پس اسرار سوره مبارکۀ حمد، خود وجود مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین است{یادآوری می‌کنم همانطورکه در قسمت سبعا من المثانی توضیح داده شد؛ ریشه نام مبارک حضرت محمد(ص)، حمد است}. درحالیکه هفته 7 روز است اما متعلق به 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است چنانچه روز جمعه به چهاردهمین معصوم؛ امام زمان عجّل الله تعالی فرجه تعلق دارد و جمع ارقام 14 می‌شود 5 (5=4+1) بنا بر تعریفی که از عدد 5 بیان شد، خوب تأمل و تفکر کنید! که همه حکمت حکیم الحکما؛ پروردگار حکیم است! زیرا عدد 5، ظرف حیات است.

سرّ عدد 14 در کلمه دنیا:

 *کلمه دنیا از 4 حرف تشکیل شده است به معنای کامل رابع و حقیقت عشر و 4 روی 10 و طهارت 40 و تمام گنج رحمت الهی:  کلمه دنیا با حرف(د) شروع می‌شود، عدد ابجد حرف د = 4 است و عدد 4 یعنی خزانه گنج الهی که از روی چهارچوب خلقتی بر 4 ستون عددی حرف (د) دنیا ظهور پیدا کرده یعنی گنج عشر و درواقع 4 روی 10 ظاهر شده است . عالم خلقت بر ( د ) وحدت وجود او خلق شده چنانچه دال، دلیل خلقت است و اربعین حقایق و بهار هستی تا قیامت این دال کشیده می‌شود.

حرف ( ن ) در کلمه دنیا: همانطور که گفته شد در جایگاه عددی حروف الفبا ن= 14 است یعنی همان سرّ عشر پس ولایت عددی 14 نور مقدس(ص) که منّت پروردگار عالم است که به صورت جسمانی در دنیا حضور و ظهور پیدا کردند تا همه‌ی انسان‌های آزاده و عاقل را در ظلّ گنج الهی با شیعه و پیرو شدن وجودهای مقدسشان و نیز عمل به آیات قرآن (حقیقت 14)، به هدف خلقت یعنی خلیفة الهی برسانند و در نتیجه انسان‌ها، بدون ظلمات حیوانی شوند و در ضمن از نظر حروفی و عددی به حقیقت گنج الف وجودیشان در کلمه دنیا نایل شوند و نمره یک عدد الف خود را بستانند چون انسان نسبت به همه مخلوقات، درجه‌ی یک است( اشرف مخلوقات است ). اما به شرط امتحان عشر؛ گذر از حرفِ (ی) دنیا با گرفتن مقام مهدویت

امیدوارم متوجه شده باشید که حرف نون ساکن در باطن کلمه دنیا، همان گنج 14معصوم(ص) است که ولایت مطلقشان از عالم سرّ در ارض دنیا اظهارمی‌شود و تمام حروف خلقت، از وجود ایشان به مفهوم و معنای واقعی خود می‌رسند. و انسان‌ها بالاخص در جایگاه انسانی که دارای اختیارند باید  شیعه و پیرو این عزیزان شوند تا اعمالشان در قیامت با ولایت و امامت این بزرگواران، مفهوم و معنای بهشت را دارا شود. و الا جدایی از این عزیزان، جهنم است. قابل توجه که پشت گنج نون ساکن و ثابت دنیا، بالفطره به انسان از نظر زمانی و جسمانی، از نظر عمر گرانمایه‌اش و خلقتی، تمام رحمت‌های واسعه‌ی خداوندی می‌رسد.

حرف (ی) در کلمه دنیا برابر عدد 10 یعنی گنج عشر می‌باشد، در اصل 4 روی 10. این دهه، دهه‌ی طُهر است.

درواقع در کلمه دنیا درسه قسمت حرف (د) و (ن) و (ی)، به 3 تا 10 رسیدیم اگر 10، سه بار در خودش ضرب شود 1000 می‌شود یعنی 10×10×10=1000 و الفِ کلمه دنیا، عددش یک است که اگر با هم جمع کنیم 1001 می‌شود(1+1000) یعنی عدد ابجد کلمه ارض و نقطه شروع خلقت دنیا! اگر دقت کنید عدد 1000 که ضرب 3 تا 10 بود، درواقع از تقسیم عدد 8 در مبنای 2( که باطنِ باءِ بسم الله الرحمن الرحیم است) ظاهر می‌شود. عدد 8، رضای خداست و ثمن عالم خلقت است که درواقع روح ارض می‌شود رضا(ع)! پس عدد 1000 برابر عدد ابجد حرفِ  غ است که اگر حروف غین را جابجا کنیم، اسم غنی پروردگار عالم می‌شود. اسرار عالم دنیا را از موهبت کرم الهی به ذات غنی پروردگار عالم در مجرای رضا(ع) سیراب می‌کند. عدد ابجد رضا(ع) هم 1001 می‌شود؛ راه بازگشت بندگان خالص خداوند به حصن لا اله الا الله( توحید ناب) باطن خانه خدا که آفرینش آغاز شده، فقط شرط رضای خداست و حضرت در حدیث سلسلة الذهب فرمود: لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی اَمن من عذابی. بعد فرمود بشرطها و شروطها و انا من شروطها.

بنابراین نتیجه می‌گیریم در کلمه دنیا :  

(د) = 4 که 10 = 4 +3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14

جایگاه عددی حرفِ (ن) = 14 که 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14

(ی) = 10 که 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14

(الف) =1 = یک برابر گنج الف یعنی رسیدن به عدد واحدیت ( واحد = 19 ) است. جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شود (10=9+1) یعنی 4 روی 10 = 14  .

درواقع کلمه دنیا؛ یکبار بصورت کلی کلمه که چهار حرف است و یکبار چهار حرف دنیا به صورتِ (د-ن-ی- ا) در گنج عددی حرفی هر کدام کامل و به سرّ عوالم 4 روی 10  در جمع حروفی آن ظهور دارد . پس حقیقت دنیا به 5 معنا ، 14 است( چهار معنی تک تک حروف و یک معنی کلّ کلمه دنیا که 4 حرف است ) 70 = 14 × 5 که تمام دنیا، لیل است زیرا عدد ابجد کلمه لیل= 70 است و همچنین عدد ابجد حرفِ ع=70 و دلالت به عین ولایت حضرت علی(ع)  و حضرت فاطمه(س) و فرزندان گرامیشان(ص) دارد .

 لیل در دنیا یعنی شب، عالم دنیا ظلمانی و اسفل السافلین است شاید یک دلیل ظلمانی بودنش که خاک است(یعنی جسمیت) این می‌باشد که فقط کره زمین جاذبه دارد و دنیا رنگ سیاه را به خود گرفت( رنگ سیاه، جذب کننده تمام رنگهاست ) و رنگ کامل است، پس جذب کننده تمام نعمت‌های عالم سِرّ و آسمان‌ها و زمین است که نزولات رحمت الهی را به تمام ظرفیت، به صورت استعداد جذب می‌کند و از زمین است که تمام گنج الهی به صورت چهار فصل در سال ظاهر می‌شود و تمام گنج‌های خاک را به صورت طبیعی از خود با رشد نمو، یعرج فیها می‌کند و باطن آن آمدن تمام مرسلین و اوصیای الهی و کتاب‌های آسمانیست که در دنیا نازل می‌شود.

همانطور که در بالا ذکر شد حقیقت دنیا به 5 معنا( یکی خود کلمه دنیا و 4 تا حروفش؛5=4+1)، 14 است(70=14×5) در ضمن؛ جان طهارت به عدد پنج تن(ص) همان عدد 14 است که حقیقت طهارت و دهه‌ی طهر ظاهر شده(دنیا 4حرف است و 4، پایه‌ی 40 است) و همان 4 روی 10 و 40=10×4 می‌شود.  پس به عبارت دیگر می‌توان گفت 200=40×5  و عدد ابجد کلمه قسم= عقل = (ر)=200 است. و عدد 200 برابر با عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع) به جایگاه عددی 65 است که برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌باشد.

درواقع پروردگار عالم که کلّ ظهور و تجلیّاتش را در عالم سرّ در باطن سبّوحیت و قدّوسیت ذات اقدسش متجلی فرموده بود، این حقیقت تطهیر را در جان ذره ذره‌های عالم با تسبیح و تهلیل و تکبیر و تنزیه ظهور داد و فرمود: " یسبّح لله ما فی السموات و الارض" تسبیح می‌کنند برای خدا تمام آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنهاست. وجود مقدس 14 معصوم (ص) را الی یوم القیامة به طهارت اظهار فرمود یعنی ذره‌ای در این عالم خلق نشده مگر در باطن طهارت!

 حال خواننده‌ی عزیز از شما می‌پرسم؛ در این( دنیا ) که خود کلمه‌ی استثنایی است و حرفِ(یِ) دنیا که برابر عدد(10) گنج الهی است و در خواندن کلمه‌ی دنیا کاملاٌ اظهارمی‌شود، آیا ذره‌ای وجود دارد که از بطن حقیقت ولایت جدا باشد؟!

اگر یادتان باشد قبلا بیان شد که خداوند کریم از عالم بالا، گنج عشر را با جمع عددی 4 روی 10 آفرینش خود ظاهر فرمود. عدد 14 =ن است(و جمع ارقام 14 می‌شود 5 ). در عالم دنیا که تمام زمین آب بود یعنی غرق در(یا) بوده است، خداوند خشکی را روی آب خلق فرمود و آن نقطه را زیر خانه خودش قرار داد و نام آن خشکی را ارض قرار داد و تمام زمین را از آن نقطه، دحو کرد یعنی کشید.

پس همانطورکه می‌دانید طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید، خداوند تمام دنیا را در 6 روز خلق کرد. بنابراین عدد 6 برابر حرفِ(و) قرار گرفت{ و پروردگار عالم در کلام کریمش؛ آیه 156 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: انّا لله و انّا الیه راجعون} و چون  دحو الارض شد حرف(و) به (واو) رسید، عدد ابجد حرف واو = 13 است و 13 =جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40. نکته: خوب دقت کنید! اگر عدد 13 را در 5 ضرب کنیم 65 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه دنیا است!

بنابراین کره زمین در جان طهارت آب و خاک خلق شد و این خلقت هردو پایه خلقت جسمیت انسان گردید . حال 4 همان پایه 40 است زیرا اگر ارقام عدد 13 را با هم جمع کنیم می‌شود 4  که 10=4+3+2+1  یعنی 4 روی 10 .

پس اظهار نون ساکن کلمه دنیا پشت حرفِ( یا ) اینگونه است که خداوند جایگاه حرف نون یعنی 14 نور مقدس معصوم(ص) را از نظر جسمی در دنیا ظاهر فرمود! عدد 14 در دنیا هم جایگاه حرف(ن) قرار گرفت پس اگر خوب دقت کنید حرف نون، سرّالاسرار گنج ازعالم بالا تا سفل دنیا است(قاب قوسین او ادنی) . و این حرف، جوهر عالم خلقت است در جسمیّت خاک! چنانچه تمام مخلوقات و موجودات و تمام مظاهر عالم خلقت بر لوح عالم دنیا و آخرت نگاشته می‌شود. الله اکبر

در حالیکه کلمه‌ی دنیا خود با 4 حرف، حامل تمام زیبایی گنج عوالم شد و از آن زیباتر بدن جسمانی انسان کامل است، و به تبع آن تمام انسان‌ها به وسع وجودیشان ظرف گیرنده‌ی کلّ عوالم و کلّ اسماء و صفات و تمام آنچه خداوند تبارک تعالی به آنها عنایت فرموده است. و پروردگار عالم وقتی جسمیت آدم(ع) را خلق نمود، فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین؛ به خود تبریک فرمود که بهترین صورت و بهترین زیبایی‌های خلقتش شد و فرمود من انسان را به صورت خودم که همان صورت اسمائی و صفاتی است خلق نمودم و او را خلیفه‌ی خود در زمین قرار دادم " انّی جاعل فی الارض خلیفه".

پس اگر در دنیا نمی‌آمدیم به حقیقت گنج وجود و اسرار حروف عملمان نمی‌رسیدیم! وقتی در دنیا وارد می‌شویم از ثانیه‌ای که نطفه‌ی ما بسته می‌شود، تمام حیات ما پشت نون ساکن دنیا قرار می‌گیرد و به صُوَر مختلف معنا و حیات واقعی را پیدا می‌کند(در هر زمان به یک نحو)؛ در شکم مادر، در تولد و زندگی کودکی، در نوجوانی و جوانی و در بقیه عمر، عالم خود را دارد و در هر زمان صورت اصلی ِعمل زمان خود را برای ما نشان می‌دهد. تا لوح عمل کامل شود آنگاه از این جوهر وجودی خودمان نوشته‌ها را آنجا می‌بینیم که خداوند می‌فرماید: إقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا(آیه 14 سوره مبارکه اسرا) به او می‌گویند کتاب خود را بخوان کافی است که امروز خودت بر خود حسابگر باشی.

کلمه انسان در حروف و عدد به 14 می‌رسد!

عدد ابجد کلمه انسان=162 است که این اسم و این عدد یکی از کامل‌ترین و پرمحتواترین اسماء و اعداد می‌باشد. چنانچه در جمع ارقام 162 به 9 می‌رسیم و کلمه انسان از 5 حرف تشکیل شده است! پس هم حروف، رمز است و هم عدد ابجد که در جمع 9و 5 به عدد 14 می‌رسیم!

از طرفی هم جایگاه عددی کلمه انسان=45 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم است. پس حضرت آدم(ع) در جایگاه قرار گرفت(جایگاه عددی انسان=آدم=45) که تمام ذریه ها در جایگاه صلب او و در مظروف رحمی و حامل حمل حضرت حوا(س) جلوه کردند. و جایگاه نام مبارک فاطمه(س) هم 45 می‌شود( خوب تأمل کنید که چه سرّی در آن نهفته است؟!)

حضرت آدم(ع) به عدد 45 از جمع عدد 1 تا 9 (45=9+8+...+2+1) {باید متوجه باشید که عدد 9، سلطان اعداد است که خداوند به انسان کامل(ص) و آدم(ع) عنایت فرموده}، همه افلاک و عوالم را آیینه شد که علّم آدم الاسماء کلّها(آیه 31 سوره مبارکه بقره) و حضرت حوا(س) به عدد ابجد 15 از جمع اعداد 1 تا 5(15=5+4+3+2+1)، ظرفِ صورت نمایی و حی شدن تمام مظاهر نسل آدم شده است. و این دو زوج در حال ضرب عددی یعنی ارواح نورانی بزرگواران، خرجِ عالم بشریت شدند تا همه در سلسله رسیدن به بلوغ 9 ِ تکلیفی و 5 ِ حلقه بندگی به سیرت انسانی در پیروی و شیعه شدن واقعی فرستادگان الهی، انسان‌های کامل شوند تا در نهایت همه فرزند خلف پدر جسمانی خودمان؛ حضرت آدم(ع) و مادر جسمانیمان؛ حضرت حوا(س) شویم به شرط ضرب شدن! نُهِ تکلیف در پنجِ حلقه بندگی تا به عمل و صورت حقیقی آدم شویم (45=5×9) آنگاه ما، در جایگاهِ انسان(=45) هستیم!

نکته: اسرارعدد 9 و 5 در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) بیان شد.اما نکته جالب اینجاست که خلقت حضرت آدم(ع) به ظهور عددی و حروفی از جمع تمام افلاک و عوالم 9گانه بود که جمع 1 تا 9 برابر45=آدم(ع) شد و حوا(س) به عدد ابجد 15 ، جمع اعداد 1 تا 5 را ظهور داد که به وجود مبارک ایشان ، دایره خلقت جسمانی ظاهر شده است.

خانم‌ها درحالیکه حقیقت خلقتشان به عدد 5  است اما سنّ تکلیفشان 9 سالگی است پس می‌شوند 14 (14=9+5) و این گنج طهارت و حقیقت انسانی وجودشان و حدّ تکلیف و وصل شدن به قلب عالم امکان ؛ چهاردهمین معصوم(ص) است.

آقایان در 15 سالگی تکلیف می‌شوند (یعنی جمع عدد 1 تا 5)! آیا جالب نیست که خداوند متعال چگونه این زیبایی‌ها را در حدّ بلوغ  و تکامل انسان به رسیدن به سن تکلیف ، اسرارش را افشا می‌فرماید که 5 ، باطن سنّ تکلیفشان و 9، حقیقت خلقت حضرت آدم(ع) که جمع 5 و 9 می‌شود14 که همان رسیدن و وصل شدن به ساحت پاک و مطهر امام زمان(عج) است. چراکه باید اول امام معصوم(ص) را درک کنیم تا راه به عالم قرب معبود جلّ عظمته داشته باشیم.

از زاویه دیگری هم می‌توان توجه کرد: سن بلوغ خانم‌ها 9 بود و حقیقت خلقتی ایشان 15 ، پس جمع 9 و 15 می‌شود 24 ؛همان عدد جامع! و برای آقایان هم همینطور ؛ حقیقت خلقتیشان 9 و سنّ تکلیفشان 15 که در جمع 24(عدد جامع) می‌شود. عدد 24 یعنی همان جمع جمیع زیبایی‌های عالم به عنوان خلیفة الله!(عدد 24 بطور کامل در کتاب مهندسی خلقت توضیح داده شده است).

همانطورکه بیان شد عالم در دایره ظهور کرد و شروع ظهور خلقت در اسرار گنج 5، خود به شکل دایره است و در شعاعش 9 ظاهر شد که در جمع 9 و 5، عدد14 که حقیقت گنج عشر و وجود مبارک 14 نورمقدس و در عالم اسرار، پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین در جمع یک نور مطهر به نام نورٌواحد(ص) تجلی کردند. خداوند کریم هم در قرآن عدد 14 را به سبعا من المثانی نام برده است اما همه در ظهور یک حلقه هستند و ائمه اطهار(ص)، این حلقه بندگی را خالصانه و بدون ذره‌ای ظلمات، درتمام زندگی دنیایی خودشان به نام معصوم؛ اسوه حسنه؛ الگوی هدایت و حجت الله و ولی الله خدای مهربان برای همه انسان‌ها به طور کامل به نام عبدالله ظاهرکردند.

پس انسان کامل خود، گنج 5 و 9 است. و جمع 5 و 9 می‌شود 14 که درواقع وجود 14 معصوم(ص) حقیقت طه و تمام دایره خلقت هستند.

همانطورکه عالم در گنج 5 و 9 غرق  است خداوند یکتا تمام محتوای خلقتش را در بطن انسان قرارداد و همه مخلوقات را از کنزالله انسان کامل خلق فرمود و مهندسی خلقت به سِرّ کامل اسرار در همه عالم به 5 و 9 ظهور پیداکرد چنانچه به عدد 14، آسمان‌ها و زمین خلق شدند(7 طبقه آسمان و 7طبقه زمین که می‌شود 2  تا 7 تا یعنی 14 تا) و ... {در کتاب نورٌواحد(ص) توضیح کامل داده شده است}.

و همانطورکه انسان کامل منشأ ظهور این گنج است و نفس این مهندسی می‌باشد و قرآن، باطن انسان کامل است (به عبارتی انسان کامل، قرآنِ ناطق است).

این اسرار سیر تکامل به بهشت رسیدن و به رضای خدا رسیدن است زیرا بهشت هم محل تجمع گنج دایره بندگانیست که به بلوغ 5 و 9 رسیدند و حقیقت بهشت، وجود مبارک 14 معصوم(ص) و حقیقت قرآن کریم و حقیقت به انسانیت رسیدن است و در حدیث پیامبر(ص) فرمود: یُقال لصاحبه القرآن: إقرأ و ارقَ و رتّل کما کنت تُرتل فی دار الدنیا فإنّ منزلتک عند آخر آیة کنت تقرؤها{ کنزالاعمال:2330}؛ پیامبر(ص): به کسی که قرآن می‌داند، گفته می‌شود: بخوان و بالا برو و با ترتیل بخوان، همچنان که در دنیا با ترتیل می‌خواندی؛ زیرا منزلت و جایگاه تو در آخرین آیه‌ایست که می‌خوانده‌ای. و امام زین العابدین(ع) می‌فرماید: بر تو باد قرآن؛ زیرا خداوند بهشت را آفرید... و درجات آن را به اندازه آیات قرآن قرار داد. پس هر که قرآن بخواند، قرآن به او می‌گوید: بخوان و بالا برو. و هر کس از این افراد وارد بهشت شود در آنجا کسی بلند مرتبه‌تر از او نخواهد بود مگر پیامبران و صدیقان. و حقیقت عددی پنج تن(ص) و در آخر نورواحد(ص) است که عالم قرب و حضور و ظهور است. اللهم الرزقنا

حجاب=14:

عدد ابجد کلمه حجاب برابر 14 است و در قرآن کریم آیات حجاب در 14 آیه مبارکه نازل شده است . 14، همان گنج 4 روی 10 و حقیقت رسیدن به دهه‌ی طهر است(همان گنج وجود).

خوب دقت کنید آیا غیر از این است که در لیل دنیا آمدیم؟! باید این حجاب بندگی را به جان قبول کنیم زیرا این حجاب، نور است تا بتوانیم ظلمات را بشکافیم. این حجاب (14)، گنج بندگی است .

پس درواقع حقیقت وجود مبارک حضرت رسول(ص) که کلّ نور است با کنارزدن حجاب 14 که در باطن خود حامل انوار 14 نورمقدس(ص) است، به عدد چهاردهمین نور مقدس از ذریه‌هایش در سال نور(=256) ظهور تک گل همیشه بهار را نوید می‌دهد. و خداوند کریم بعد از تمام کردن سرّغیبت، که ایشان حقیقت وجود نازنینش 14 می‌باشد(14=حجاب)، حکومت و ظهور نورانیش جلوه‌ی تمام نمای مرآت اسرار گنج توحید را افشا و حکومت توحید ناب را که همان معرفی ذات اقدس احدیت جلّ جلاله‌اش است، برهمه‌ی عالمیان حاکم می‌سازد.

و شاید آن همان وعده‌ی زیبای حق است که هرکس در بهشت آمد بیرون نمی‌رود، که حضرت آدم(ع) و حضرت حوا(س) که در بهشت خلق شده بودند(آنجا بهشت دنیا بود) و سرانجام در زمان حکومت آقا یکبار دیگر، اول به آخر و ظاهر به باطن، گردش وعده‌ی نورانی حق را افشا می‌کنند. حکومت این عزیز، همان حکومت ماورای دنیاست که بهشت در دنیا مستقرمی‌شود، صورت حقیقی دنیا تعریف می‌شود.

درواقع تا حجاب و حقیقت و معرفت به حجاب نباشد، کمالی هم نیست چنانچه یک دانه تا در دل خاک قرار نگیرد و حجاب خاک را قبول نکند، نمی‌تواند ریشه محکم بدهد و ساقه‌ی خود را از دل ظلمات به نور بکشاند. درحقیقت خداوند حجاب را رحمت خود قرار داده است. مثل یک بچه که وقتی 7 ساله می‌شود باید مراتب عددی کلاس‌ها را پشت سرگذارد تا حجاب جهل را کنار زده و در هر سال علم آن سال را به توان وجودیش بیاموزد. اگر در ظرفی که کوچک است، محتوای بیشتر از اندازه بریزند، ضایع می‌شود. پس باید ظرف را برای مظروف آماده و وسعت داد. بنابراین حجاب باعث می‌شود ظرف بتواند حجم مظروف را تحمل کند و اگر می‌بینید خانم‌ها حجاب ظاهر را باید قبول کنند، چون درواقع دانه‌ی انسانی در بطن خانم باید بعد از طی 3 حجاب و گذر از 3 ظلمات به تکامل سبزشدن و احیاء نطفه به جنین برسد تا نوزاد متولد شود و بتواند در دنیای فعلی زندگی کند.

مراتب حجاب خیلی زیباست! از جمله چاهی که حضرت یوسف(ع) در آن قرار گرفت همه رشد انسانی بود تا ایشان، عزیز مصر شود و رسالت را به حقیقتش افشاکند، و 14 سال زندانی بودن حضرت ابالحسن موسی بن جعفر(ع) تا ایشان قبله هفتم و مولود رضا(ع) را به عالم افشا و ظهور دهد که محوریت عالم سبز شود و اتصال پیدا کند به رضوان و قرب الهی!

*عدد 14 در سوره مبارکه یوسف(ع):

 و قال الملکُ انّی اَری سَبعَ بقراتٍ سِمانٍ یَاکلهنَّ سبعٌ عِجافٌ و سبعَ سنبلاتٍ خُضرٍ و اُخر یابساتٍ ...[5].حاکم زمانش خواب دید که 7 گاو لاغر از دریا بیرون آمدند و 7 گاو چاق را خوردند، شد 2 تا 7 تا یعنی 14 تا. 7 خوشه گندم خشک، 7 خوشه گندم سبز را خوردند باز شد 2 تا 7 تا یعنی 14 تا! پس شد دو تا 14 تا یا بعبارتی 4 تا 7 تا که می‎شود 28 تا. پس حقیقت سرّی که خدا در این سوره مبارکه به همه ما درس می‌دهد، چیست؟! در ضمن که 7 سال پر باران و محصول زیاد شد و 7 سال کم آبی و خشکسالی. درواقع سه پدیده که بصورت 2 تا 7 تا در این سوره مبارکه درس داده شده که تا حدودی معنی می‌کنیم.

*چرا گاوها از دریا بیرون آمدند و لاغرها، چاق‌ها را خوردند؟

1-بقرات در لفظ  به گاوهای ماده معنی می‌شود و دنیا، مؤنث مجازی است. و از طرفی گاو به سال تعبیر می‌شود یعنی سال‌های عمر ماست که درحالیکه از ما می‌گذرد، درواقع دیگر برنمی‌گردد چنانچه کسی که در دنیا پیر شده را سالخورده می‌گویند! و دنیای قلیل، گاوهای لاغراست که سرمایه‌ی ما(سال‌های عمر پر ارزش و قیمت و کثرت نعمت‌هاست) را می‌خورد، اگر این سرمایه را درست استفاده نکرده باشیم، یک روزی می‌بینیم که آخرتی هم نداریم! ولی خوش به سعادت کسانیکه بهترین استفاده را می‌کنند و به برکات باطنی‌اش می‌رسند.

2-سال در 4 فصل جمع می‌شود، درحالیکه بهار اولین فصل است اما باطنش 4 است. بهار در عربی ربیع خوانده می‌شود و ریشه‌اش ربع است، عددش از رابع ظاهر می‌شود یعنی 4 که پایه‌ی 40 یعنی  اربعین و سبزی است. پس باطن سال از 4 شروع می‌شود: 4-3-2-1 سالی که نکوست از بهارش پیداست. درواقع سال 4 فصل دارد و هر فصل 3 ماه، در جمع می‌شود 7 (3+4)؛ 7 گاو لاغر و 7 گاو چاق!

در زندگی هم خوش به حال کسی که در جوانی سرمایه‌اش را حفظ کند و توبه کند و اصلاح کند که حتماً در تابستان به میوه خود می‌رسد و در آخر سال به نتیجه‌اش می‌رسد(جوجه را آخر پاییز می‌شمارند؛ وقتی پیر می‌شویم جوجه‌های عملمان بیرون می‌ریزد). از چیزهایی که سال جوانی ما را خراب می‌کند: ظلم به نفس خودمان است، قدر خود را ندانستیم و در محضر خدا گناه کردیم و با سَمّ گناه ریشه عمل را خشکاندیم.

3-از طرف دیگر آدم‌های جاهل و شیطان صفتان همیشه بدنبال غارت ذخیره‌های خدا بودند و می‌خواستند گنج‌های خدا را ازروی زمین بردارند. واقعیت قحطی، اینها هستند که هیچ وقت نمی‌خواهند آب خوش از گلوی مؤمنان پایین برود. پس خردمندان خوب در اینها بیندیشید! این جاهلان و شیطان‌صفتان، انسان‌های خوب فرزانه را ازبین می‌برند. و همیشه طاغوت‌ها با انبیا و صالحان و معصومین(ص) خصومت داشتند و بیشتر این عزیزان را کشتند.

دنیا و اهل دنیا قلیل هستند، پس باطن آن گاوهای لاغر، دنیاست و باطن آن گاوهای چاق، آخرت است. در دنیا اگر هوای نفس تسلّط یابد بر آخرت، متاسفانه آخرت را می‌خورد.

گاو لاغر؛ قحطی آورنده روی زمین ظلم است و ظالم مثل قابیل که هابیل(ع) را کشت. خداوند متعال در سوره مبارکۀ واقعه مردم را در سه دسته معرفی فرموده: اصحاب یمین، خوش یمن و بابرکت هستند، سبز و اربعینی هستند، نفسشان حق است و اصحاب شمال، شوم هستند یعنی نفسشان خزان می‌آورد و در پس آن زمستان است که سردی و خشکی و مرگ را به ارمغان می‌آورد. و دسته سوم که بهترین دسته است؛ مقربین هستند که از چهار فصل عمر بخوبی استفاده کردند و از هر فصلی بهترین نتیجه را گرفته‌اند.

پس دریا می‌شود دنیا! امتحان ما در این دنیاست. چرا اسمش دریا است؟! عاشورا، عشر است و به عربی می‌شود 10 و برابر حرفِ ی که یا خوانده می‌شود. و چرا امام حسین علیه‌السلام سفینه نجات این دریا است؟ چون خودش به عدد 10 متولد شده است(یا است) پس وجود نازنینش ناخدای کشتی نجات در دریای دنیاست؛ "یَأمن مَن رَکبها و یَغرق مَن ترکها و لازم لهم لاحق"[6]پس هر کس سوار شد، نجات می‌یابد و اگر سوار نشد، غرق می‌شود و بر همه ما لازم است که سوار شویم و به این عزیزان ملحق شویم، در غیر این صورت خَسِر الدنیا و الآخرت می‌شویم.

نکته: در حکمت اینکه گاوهای لاغر، گاوهای چاق راخوردند می‌توان گفت: آغاز سوره مبارکۀ حمد که اول قرآن است، حرف بِ بسم‌الله الرحمن الرحیم است که به یک معنا باید نفس را پشت حرفِ ب قربانی کنیم تا به تعالی انسانی برسیم! یعنی جهاد نفس که جهاد اکبر است تا آخرت سالم و زنده و بی نقصی داشته باشیم. یعنی در دنیا رضای دل را قربان رضای خدا کنیم.

اما در حکمت گندم‌های خشک!

خوب دقت کنید که تا گندم کامل رسیده نشود و خشک نشود، قابل استفاده نیست. پس آنگاه گندم‌ها پوست کنده می‌شوند و آرد و آنگاه پخته شده و تبدیل به نون می‌شوند. نکته مهم این است که نون را ظاهراً می‌خوریم، اما بواقع نون است که ما را می‌خورد! بواقع نون، قوت می‌دهد، رشد می‌دهد اما گذرانِ عمر در حال کاستن و پیری ماست و به مرگ نزدیک می‌شویم. آخرین حرف سوره مبارکۀ حمد، حرف ن است (والضالین) که درواقع نون می‌شود. همانطورکه در مقامات حرف آخر کلمه  قرآن  یعنی نون تا حدودی توضیح داده شد:

مراحل حقیقی عمر ما همان جوهریت نون است که در قلم جاری می‌شود تا در لوح عمل بنویسد: ن و القلم و مایسطرون. حقیقت نون در قلم است. اما تمام نامه‌ی عمل ما ظهور آن نون است! نون است که در قبر و قیامت و انشاءالله در بهشت ما را در برمی‌گیرد. نون است که نوشته شد لا اله‌ الا الله. و همینکه از دنیا می‌رویم، لااله الا الله بدرقه ما است(انشاءالله) و ما غرق در این کلمه طیبه می‌شویم. حالا چگونه و چطور نوشته‌ایم زیرا این کلمه طیبه هم نفی است و هم اثبات. به کلمه لا اله نفی است و به کلمه الا الله اثبات. حال چگونه نوشتیم؟!

همه زیبایی حکمت اینست که گندم‌های خشک که کامل شده یعنی رسیده‌اند، گندم‌های سبز کال یعنی نرسیده‌اند را می‌خورند! و حضرت یوسف(ع) خواست: 1)همه به گندم رسیده یعنی خشک برسند تا همه‌ی کال‌ها و نرسیده‌های زمانشان که کافران و کاهنان معابد بودند، از بین بروند. 2) دیگر اینکه به نون جوهر حقیقی وجودشان برسند و هدایت شوند. پس در تمام هفت سال پرآبی فرمود گندم‌ بکارید و سیلوهای(انبار) گندم ساخت و گندم‌های خشک رسیده و بلوغ کامل پیداکرده را در سیلوها ذخیره کرد تا در هفت سال قحطی، شد بصورت نون حیات، و جان مردم را نجات دادند!

حال ببینید چگونه نون اسرارش برای الی یوم القیامة آشکار می‌شود؟! خوب دقت کنید همین نون چگونه بساط کاهنان را که باطل بودند جمع کرد و ریشه کن کرد. کاهنان هم گندم کاشتند، اما اسرار اینکه چگونه گندم‌ها را خشک کنند را نمی‌دانستند چون خودشان کال و نرسیده بودند، پس عقلی که کامل نیست و ظلمانی است نتیجه عملشان هم کال و نرسیده می‌باشد، پس در آخر محکوم به فساد و تباهی و هلاکت شدند{ گندم‌های آنها چون خشک نشده در سیلو گذاشته بودند، همه فاسد شدند و از بین رفتند} و گندم‌های خشک حضرت، آنها را خوار و کوچک کرد. درواقع گندم‌های خشک، گندم‌های سبز را خوردند!

از وقتی ما از دنیا می‌رویم خشکی و قحطی ما شروع می‌شود. آن برکتی که ما را نجات می‌دهد و حیات طیب به ما می‌دهد، همان ذخیره گندم خشک است که نون رزق ما می‌شود(الی یوم القیامة) که در سیلوهای امانت خداوند انبار کرده باشیم به شرط اینکه این سیلوها متعلق و متصل به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف باشد که عزیزالله است چون آن عزیزان واقعاً انسان کامل و بی‌نقص هستند. آیا جالب نیست که عدد ابجد کلمه سیلو=106 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه نون است؟!

پس سوره مبارکۀ یوسف(ع) نهایت حکمت خالق یکتاست که ما در آن غرق هستیم. و دائماً این احسن الحدیث به صورت‌های مختلف تکرار می‌شود که شاید مایه‌ی عبرت و پندآموزی برای بندگان خدا باشد. اما جالب اینکه 2 تا 14 تا اتفاق افتاد! که 14 تا نورانی و 14 تا ظلمانی بود و کتاب عمل را کامل کرد با عدد 28، وقتی به عدد 28 رسید یعنی به اسم مبارک غنی خداوند جلوه کرد. پس آنگاه حکومت حضرت یوسف(ع) پیروز و جاودانه شد و عزت برایش دائمی گردید و او همیشه عزیز خداوند است. ولله العِزة و لِرسوله و لِلمؤمنین.

قرآن مجید به 114 سوره مبارکه:

پروردگار علیم و حکیم تعداد سوره‌های کلام مبارکش؛ قرآن را 114 تا قرار داد که نکات زیبا و شگفت انگیز و جالب توجهی دارد. از جمله اینکه عدد114 اینگونه معنی می‌شود100+14: عدد100= عدد ابجد حرفِ (ق) است که در عربی به معنی نگهدارنده می‌باشد. و عدد 14؛ حقیقت وجود 14 نور مقدس معصومین(ص) و باطن کنز الله و وجه الله خداوند می‌باشد.

پس قرآن که معجزه و کلام الله است و حفاظت آن، اعجاز خداوند حکیم است، در دنیا مقابل معصومین(ص) قرار دارد چنانچه پیامبراکرم(ص) در حدیث ثقلین هر دو وجود مبارک(کتاب الله و عترتی) را ثقل و وزنه‌‌ی سنگین یا ثمن خلقت پروردگارعالم معرفی فرمود. و قرآن، ولایت صامت و ائمه (ص)، قرآن ناطق می‌باشند. و در این دوره که ولی زمان؛ مهدی موعود(ص) از دید ما گنهکاران غائب است قرآن؛ صراط و میزان، نسخه‌ی حکیم الحکما، نگهدارنده و هدایت‌گر، جانِ دین و ولایت است. پس عدد 114 رمز است! و عدد 114 برابر عدد ابجد کلمات سند=قید=جامع=الفبا و برابر کلمه آب بصورت بسیط است.

عدد 14 در سوره‌های مبارکه قرآن:

*چهاردهمین سوره مبارکه قرآن به عدد ترتیب فهرستی: سوره مبارکه ابراهیم(ع) می‌باشد به عدد ترتیب نزول 72 ( خوب دقت کنید 2×7 می‌شود 14)! که عدد 72 برابر است با عدد کلمات سجده= نوزده= سیب= نیزه= باسط = خضوع = علی اکبر. آغاز این سوره مبارکه با حروف مقطعه الر( هشتمین سوره ایست که با حروف مقطعه شروع می‌شود) در جزء 13 است و شامل  52 آیه شریفه می‌باشد که برابر است با عدد کلمات حمد= نرجس(س)= نصر= خمس= مرجع= قمر= ظهر= شکر= فطر= تیر= کاظم= شیعه. در دایره سُور قرآن مجید، روبروی سوره مبارکه قارعه قرار دارد.

*چهاردهمین سوره مبارکه قرآن به عدد ترتیب نزول: سوره مبارکه عادیات به عدد ترتیب فهرستی 100 است( 100= ق= صبح= سیل= کف= کلیم). این سوره مبارکه بیست و سومین سوره‌ی جزء 30 می‌باشد و شامل 11 آیه شریفه است. در دایره سُور قرآن مجید روبروی سوره مبارکه حجر (جالب است که اولین سوره جزء 14 می‌باشد) قرار دارد.

*جزء14 شامل 227 آیه شریفه است که دو سوره مبارکه حجر و نحل بطور کامل در این جزء قرار گرفته‌اند. این جزء با حرفِ ( ا) شروع می‌شود و جالب است که به حرفِ( ن=14) تمام می‌شود!

* سوره مبارکه صف، 14 آیه شریفه دارد و چهارمین سوره‌ی جزء 28 است! به عدد ترتیب فهرستی 61(=اَس= بنده= مجازی) و عدد ترتیب نزول 109(= حنان) است.

*چهاردهمین سوره‌ی جزء 30، سوره مبارکه شمس است. و چهاردهمین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود، سوره مبارکه قصص است(طسم).

* سوره مبارکه ناس از نظر ترتیب فهرستی و سوره مبارکه نصر از نظر ترتیب نزول به عدد 114 هستند که هر دو در جزء 30 قرار دارند.

 

**عدد 14، باطن عدد 15(=جایگاه عددی حرفِ س) است زیرا وقتی ارقامش را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1) و در حقیقت جمع 1 تا 5 می‌شود 15. پس درواقع می‌توان گفت باطن عدد 14؛ همه جمع می‌شود در عدد 15! پس خوب دقت کنید! چرا خانواده محترم 14 معصوم(ص)، آل یاسین هستند و حقیقت انسانیت وابسته به حرفِ س(سین) است(15=س)؟! و جمع اعداد 1 تا 14 می‌شود 105 که برابر عدد ابجد کلمه کهف است و وجود مبارک 14 معصوم(ص) کهف حصین می‌باشند؛ پناهگاه مؤمنین و بندگان خدا در دنیا و آخرت هستند.

چه درسی را از این همه معارف متوجه می‌شویم؟! راستی اگر اعداد که روحِ حروف هستند، معنی نشوند آیا حروف به محتوای خود نائل می‌شوند؟ پس بدانید وقتی عدد 14 باطن گنج طهارت و حقیقت کوثر است؛ انّما یرید الله لِیُذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرّکم تطهیرا یعنی فقط 14 معصوم(ص)، پس مظروفِ ظرف عدد 15 می‌شود. این مبنای گنج طهارت از عالم اسرار چنان در جان‌ها نزول دارد که تمام ظلمات را تا زمان چهاردهمین معصوم(ص)؛ وجود مبارک صاحب العصر و الزمان اباصالح المهدی(عج) تطهیر می‌فرماید. که عالم در حقیقتش کُن فیکون می‌شود، درواقع قلب به میم و یُخرجهم مِن الظلمات الی النور می‌شود. بنابراین حوض کوثر، ظرف است و جان طهارتش، 14 نور مقدس(ص) است. پس هر کس به این حوض و محتویاتش که کوثر؛ آن آب تطهیرکننده رسید که جزء طاهران ورود در باب طهارت بهشت پیدا می‌کند. این حقیقت همان اتممناهابعشر و رساندن همه‌ی مؤمنین به اربعین عمل است. امیدوارم خوب فهمیده باشیم. اللهم الرزقنا

 

[1]. 10=4+3+2+1 ؛4 روی 10می‌شود 14

[2]. بحارالانوار: ج26.ص3  - تفسیر القمی: ج1.ص18

[3]. سورۀ مبارکه حجر؛ آیۀ 87

[4] )نورٌواحد(ص): (نور=256)+(واحد=19)=275نورٌواحد(ص)=(نور=40)+(واحد=19)=59

[5]. سورۀ مبارکه یوسف(ع)؛ آیۀ 43

[6]. بخشی از صلوات شعبانیه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۲ ، ۱۶:۵۰
عذرا شفائی

    

جلد دوم: سیر عرفانی در اعداد 11 تا 20

                                                  بسم الله الرحمن الرحیم

به لطف و عنایت الهی و مدد چهارده معصوم(ص) مبحث سیر عرفانی در عالم اعداد را که در جلد یک به عدد 11و 12 و 13 شروع کردیم، در این جلد با تعریفی از اعداد 14 تا 20 ادامه می‌دهیم تا انشاءالله از این دریای بیکران لبی تر کنیم.

باب معرفت از وجود مطهر اباعبدالله الحسین(ع) در حرکت به کربلا و از یک معنا حقیقت درس عدد 1001 و رسیدن به رضای خداوند و رسیدن به رضای خشکی ارض در سرزمین عرفات و اسرار تمام حج واقعی به وجود مبارک حضرتش. چنانچه اباعبدالله الحسین(ع) کاروان را در روز هشتم ماه ذیحجه به سرزمین عرفات وارد فرمود شاید به این معنا که ثمن حقیقی معرفت را دریافت کنند زیرا تا به ثمن نرسیم، ارزش و بها نمی‌گیریم. و عدد ثامن که ریشه‌اش ثمن است همان عدد 8 به فارسی است که در مبنای عدد 2، عدد 1000 را نمایش می‌دهد و این عدد، عدد پایان اعداد و حروف الفبای ابجد برابر حرف غین است و حضرت مقصد و پایان راه یادگرفتن و آموختن را به عدد 1000 به اتصال اسم غنی پروردگار عالم معرفی فرمود زیرا که تا انسان به درجه غنی به عنوان آرامش فکری و عقلی و توانایی وظایف و احکام و اراده و مقاومت و خودپنداری و خویشتن داری و اطمینان خاطر نرسد نمی‌تواند تصمیم درست بگیرد.

پس حضرت این سفره غنی را برای همگان بازفرمود تا همه به شرط رسیدن به این برکت اتصال به عدد یک، روز دیگر را که روز نهم ماه است را به همگان ارزانی فرمود تا مؤمنین در سرزمین عرفات به 1001 برسند و در این سرزمین وقوف کنند و به رضای خدا برسند و ارض عرفه را دریابند، اینجا کحل رشد عقلی و ایمانی و اعتقادی است زیرا باید انسان آماده شود برای طواف آخر حج نسا زیرا بارگاه باریتعالی همان حصن لااله الاالله است که باید به شرط رضا به این طواف نائل شوند تا به امنیت عذاب الهی از عذاب الهی برسند. و اباعبدالله الحسین(ع) برای طواف حقیقی از عرفات به قربانگاه کربلا رفت زیرا آنجا در فوران مقام رضا به قرب آن الله تعالی برسند که طواف دور خانه خدا، حیات ظاهری را عنایت می‌کند و طواف در کربلا، حیات طیبه عند ربهم یرزقون را الی یوم القیامة عنایت می‌کند. و امام حسین(ع) در سرزمین پر خطر کربلا فرود می‌آید اما هدفش رساندن همه‌ی شیعیان و عاشقان به دین و قرآن به پناهگاه امن قرب الهی و در ظل سایه رحمت حق تعالی الی یوم القیامة و زنده شدن دائمی است. درواقع حج(و رسیدن به هو) به عدد 11 پایان معانی معرفتی زندگی انسان‌ها شد. که این عدد 11 برابر حرف ک به عدد ابجد 20 است. و تمام این درس معرفت حقیقی رسیدن از ظاهر حج به باطن آن عدد 20 یعنی رسیدن به هدایت کامل یعنی هادی(ع) است. و عدد 20 مخصوص اباعبدالله الحسین(ع) است! اینجا به اسم کافی خداوند و به درجه‌ی رب العالمین و به خزانه الفِ وجود و نعمت‌های الـف، الـف، الـف نائل می‌شویم. انشاءالله

 

 

 

فصل چهارم: تعریفی از عدد14

عدد 14 برابر با جایگاه عددی ن به عدد ابجد 50 و دارای طبیعت خاکی جنوبی و در دسته حروف ناریه یا نورانی و ملکش حضرت حولائیل است. جمع اعداد 1 تا 14 برابر105 می‌شود(105=14+13+ ... +2+1){105=عدد ابجد کلمه کهف یعنی پناهگاه و حرز چهارده نور مقدس(ص)، کهف حصین برای همه مؤمنان و بندگان خدا می‌باشند.الی یوم القیامة}.

متذکرمی‌شوم عالم مادی در سال که 12 ماه دارد، دائما در عدد 30 روز ماه غرق است( هم سال و هم شبانه روز به 2 تا 12 تاست) و در هر ماه قمری 2 تا 14 روز، قرص ماه از هلال به بدر تمام و از بدر تمام به هلال تغییر نور می‌دهد و تقریبا 2 روز در حاقه قرارمی‌گیرد.

*از 28 حروف قرآن؛ 14 حرف نورانی{ حروف مقطعه هستند و جالب است آخرین سوره‌ای که در قرآن حرف مقطعه دارد؛ سوره مبارکه قلم است که شروع آن با حرفِ(ن) است. عدد ابجد (ن)=50 و جایگاه عددیش 14 می‌باشد!}  و 14 حرف ظلمانی است، 14 حرف نقطه دارد و 14 حرف بی نقطه است، 14 حرف شمسی و 14 حرف قمری است و تمام حروف به 14حرکت خواند می‌شود و هر فعلی که از ما سرمی‌زند به 14 صیغه صرف می‌شود.

*آیا فکر کرده‌اید که چرا خداوند کریم در کلام مبارکش عدد 14 را به 2 تا 7 تا(سبعا من المثانی) فرموده؟! زیرا تمام برکات و خزانه‌ی نعمات خداوند در عدد 7 ظهور دارد! 7 طبقه آسمان بالای سر، 7 طبقه زمین زیر پا، هر هفته 7 روز و هرسال 52 هفته است که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است یعنی تمام عالم هستی در حمد غرق است؛ 3تا 7می‌شود به عدد (یعنی 3 تا 7 تا 21 و تعداد حروفی که در سوره مبارکۀ حمد قرار گرفته، 21 حرف است) و یک 7 به حروف(52=حمد)! پس دائماً در 28 و در قرآن غرق هستیم، وقتی در قرآن غرق هستیم یعنی در ولایت چهارده معصوم(ص) هم غرقیم. پس یک هفته، 7 روز است اما متعلق به 14 نور مقدس معصوم(ص) است.

*در خلقت آسمانی 7 طبقه آسمان و در زمین 7 طبقه زمین است و هر دو می شود(2 تا 7 تا) و همه تسبیح‌گو هستند. منجّمین تجمّع و شکل ستارگان را در آسمان نام گذاری کرده‌اند و گفته‌اند دُبّ اکبر و دبّ اصغر و هر کدام 7 ستاره است رویهم می‌شود(2تا7تا). 

*یک هفته ، 7 روز است و یک سال، 52 هفته که عدد 52 برابر است با کلمه حمد(سبع مثانی است)، پس یک سال 52 تا 7 تا است. عدد 52 برابر کلمه‌ی حمد است یعنی در عرض(حروف) و عدد 7 طول(عدد) تعداد آیات حمد است. یعنی ما در طول و عرض در حمد خداوند کریم غرق هستیم و باطناً یعنی در ولایت انوار مقدس 14 معصوم(ص) غرق هستیم! و ایام، نموداری از اطاعت محض پروردگار عالم است که درواقع همه ساجد او هستند. پس همه‌ی ایام زنده هستند و زنده کننده می‌باشند. آنها بصورت زنده از ما می‌گذرند و آثارشان را به ما عرضه می‌کنند. خواه ما صحیح استفاده کنیم یا غلط، زمان برما می‌گذرد!

*در وجود انسان، 7 نفس نورانی است و 7 نفس ظلمانی. نفوس نورانی برای تعالی پیدا کردن آسمانی است و نفوس ظلمانی، لازمه زندگی در زمین است یعنی کمال ما در( 2 تا 7 تا ) است. بنابراین همه عالم در عدد 14 محاط هستند همه ریزه خوار سفره حجة الله الاعظم، امام زمان (ص)؛ چهاردهمین معصوم(ص) می‌باشند.

*در اعمال حج، حاجی باید 7 دور گرد خانه خدا طواف کند و بعد 2 رکعت نماز طواف بخواند یعنی 7 و 2 و به نحوی می‌توان گفت 2 تا 7 تا. و در حج واجب، یک بار طواف حج عمره است و یک بار طواف حج تمتع، پس 2 تا 7 تا طواف می‌شود.

*در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت واجب است یکبار سوره مبارکه حمد خوانده شود. پس در 2 رکعت می‌شود(2 تا 7 تا). در هر رکعت دو بار سجده انجام می‌شود که درواقع یک رکن محسوب می‌شود و واجب است که در هر سجده 7 موضع بدن به زمین برسد(2 تا 7 تا) (پیشانی-دو کف دست-دو زانو-دو انگشت شصت پا) که می‌شود 14 تا.

راستی این همه حکمت یعنی چه؟! و برای چه؟! و به چه منظور؟! آیا تا بحال فکر کرده‌اید؟ این اعداد که روح حروف هستند در عالم هستی چه مأموریتی دارند؟!

حرف ن به جایگاه عددی 14:

عدد ابجد حرف(ن)=50 و جایگاه عددیش در حروف الفبا = 14 می‌باشد. و یکی از اسرار حروف در مقام عددیش، جایگاه آن است زیرا با ذیقعد هر حرف، حقیقتِ اسراری آن ظاهر می‌شود. حرفِ ن به جایگاه موضعی(عددی) 14:

حرف ن از حروف نورانی و از محکمات حروف و از حروف شمسی و از اعجازهای 28 حروف قرآن می‌باشد! خداوند کریم در چهاردهمین سوره‌ی مبارکه‌ای که حروف مقطعه‌ی بدون تکرار است؛ سوره قلم به حرف نون قسم می‌فرماید(ن=14) : ن والقلم ومایسطرون. یکی از اسماء قرآن و از اسماء پیامبر(ص) هم نون است. نام یکی از پیامبران الهی که پدر حضرت یوشع(ع) است، نون می‌باشد{یوشع ابن نون در زمان حضرت موسی(ع)}.

حرف "ن" ساکن را می‌توان چنین گفت که جان استعداد تراب در دنیاست و آن جوهریت حرکت و سِرّ وصل دو عالم سکون ابدی و ازلی است یعنی نون وقایه، یعنی نون نگهدارنده دو عالم ساکن! در تعریف "ن" ساکن همان بس که تنها حرفی است در الفبا که پشت تمام حروف کار می‌کند: پشت 6 حرف(ح خ ه غ ع أ؛ حروف حلقی)، اظهار و در 6 حرفِ یرملون ادغام می‌شود(ی ر م ل و ن)  و پشت یک حرف(ب)، قلب به میم می‌شود و پشت 15 حرف بقیه، اخفا می‌گردد.

راستی فکر کرده‌اید که این حرف چه سرّی دارد که دارای دو مخرج است: دهانی که اذلاق است یعنی تیزی زبان(به صورت کامل ادا می‌گردد) و در بینی که به آن غنّه می‌گویند. و ظاهر نوشتنش به دو صورت در قرآن آمده است: الف) بصورت نون ساکن. ب) بصورت تنوین. درواقع حرف ن، دو محتوا دارد: یکی ظاهری و یکی باطنی. و این حرف، هم مقام آسمانی دارد و هم مقام زمینی.

عدد ابجد حرف ن=50 و معادل عدد ابجد کلمه همه و کُل و لَکَ(یعنی برای تو) است. شاید اینطور معنا شود که پروردگار همه مخلوقاتش را در دنیا برای تو ای انسان، راکع و ساجد کرده است تا تو نیز برای خدا، راکع و ساجد شوی! درواقع همه مخلوقات، سجاده‌ی عبادت انسان شدند تا با یک "سبحان ربی الاعلی و بحمده" اش، کمالِ بلوغ همه‌ی مخلوقات را به خالق، تعالی دهد!

حرف ن به عدد 50 برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت است به عدد ابجد 707 که جمع ارقامش 14(14=7+0+7) می‌شود برابر با جایگاه عددی حرف ن! پس چگونه زندگی خودمان را ببینیم که دائماً سر سفره‌ی نون؛ 14 معصوم(ص) هستیم و نون هم اول سرنشین سفره‌ی ماست! همه‌ی وجودهای مبارک 14 معصوم(ص)، باطن نون هستند، همه مربی جامعه و قلب به میم کننده‌ی حیات حیوانی به انسانی ما گنهکاران هستند.

*جایگاه عددی حرفِ ن=14 می‌باشد که جمع ارقامش 5(5=4+1) می‌شود. وقتی جایگاه یک بهشتی نون ساکن وجودش می‌شود آن، همان ریسمان "حبل اللهِ" 14 معصوم(ص) است که با اطاعت امر پروردگارعالم و شیعه و محب شدن اولیاء الله معصومین(ص) به گنج وجود خود یعنی بهشت؛ محل رضای وجود خود که قلب خویش می‌باشد راه پیدا می‌کند، آنگاه در دنیا منقلب می‌شود، خانه خدا؛ کعبه دل تطهیر می‌شود و این همان نون ساکن است(ن=14 و 5=4+1) در جایگاه قلب که خود عدد "5" است(شکل ظاهری قلب هم مانند عدد 5 و حرف ه است) و در پشت اعمال روزانه از دید چشم، شنوایی گوش، زبان، فکر، اعتقادات، مال، کار، وظایف مختلف، شب و روز و حتی در عبادات، به صورت اظهار، ادغام، اخفا ... کار می‌کند و قلب بودن خویش را آشکار می‌نماید! اینجا تغذیه حقیقت نون از نظر معارف و حقایق است، باید آن را درک کنیم که چگونه سر سفره‌ی نون هستیم و نون، تغذیه ظاهر و باطن ما و در بهشت، جایگاه ماست!

*هر کس در قبر، باطن قلب وجودی خود را ظاهر می‌بیند و آنگاه قبر مؤمنان واقعی، جایگاه ظهور و بروز ایمان اشخاص زنده می‌شود؛ جای استجابت دعا و محل سجده به پروردگارعالم و خلاصه خانه طهارت و پاک شدن از گناه گنهکاران می‌شود. چون خودش قلب به میم شده و به رضای مولا رسیده است، او زنده است و نزد پروردگارش روزی می‌خورد و خلاصه باطن قبر در بهشت باز می‌شود که همان نون ساکن عمل است و همینطور جهنمیان در جهنم  که آنها هم به جایگاه قلب خود می‌رسند و متأسفانه آن باطن، باعث عذاب خودشان است.

*نون، حقیقت ماده است که صفات و معانی و ظهورات مادی از آن ظاهر می‌شود. عدد ابجد کلمه ماده=50 است(ن=50) و جایگاه عددی آن 23 می‌شود. 23 سال طول کشید تا پیامبر(ص) قرآن را تدریجاً برای هدایت مردم ابلاغ فرمود. زاویه خورشید نسبت به زمین 23 درجه است تا در تمام سال دو روز مثل هم نباشد و فصل‌ها و تغییرات آب و هوایی و جوّی ظاهر شود. عدد خیلی مهمی است که روزی ِ ظاهر و باطن همه موجودات مخصوصاً انسان را در شبانه روز و ماه‌ها و سال‌ها ظهور می‌دهد (زیرا برابر با جایگاه عددی حرف ث است که ملکش حضرت میکائیل علیه‌السلام می‌باشد که ملِکِ روزی است). و روزیِ قرآن در 23 سال به ما رسیده است و روزیِ اشک که به عربی "بکاء" گفته می‌شود(عدد ابجد کلمه بکا= 23 و جایگاه موضعی بکا=14=ن است) برای قبولی توبه و ندامت(توبه بهترین روزی انسان شده است) از گناه و اصلاح عمل و خضوع و خشوع به درگاه خداوند منان از چشم‌های ما سرازیر می‌شود. این اشک‌ها، جهنم وجود را خاموش می‌کند. نجاست گناه را شست و شو می‌دهد و در جایگاه عمل صالح سبز می‌شود.

* ظاهر چشم، شکل ن است که نقطه مرکز آن همان سیاهی(مردمک) چشم است که مرکّب شد و آن چشم، دوات! و در ظاهر چشم باید دائماً مرطوب باشد و از چشم اشک جاری می‌شود و درواقع چشم، چشمه رحمت نور الهی است (و اتصال به یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم دارد که بصیر است) که از آن بکاء سرازیر می‌شود که همان برکت است و اگر این اشک برای خوف پروردگار عالم و برای سیدالشهدا و محبت به اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین سرازیر شود، برای فردای قیامت مؤمن برکه‌ای حاصل می‌شود که در تشنگی قیامت، او سیراب می‌شود.

نکته مهم: کلمه بکاء از بَکه و برکه گرفته شده است. درواقع بزرگ‌ترین گنج قلب به میم بدن انسان است زیرا دریک لحظه به اعجاز خداوندی دستگاه مویرگی چشم، خون عین نجس و سرخ را به اشک سفید و عین طهارت از چشم سرازیر می‌کند! درصورتیکه این اشک به عدد ابجد 321، درواقع افشاکننده‌ی تمام احوالات قلبی به درون چشم است و آنچه در درون، ندیدنی و نگفتنیست، افشا می‌کند و افشاکننده‌ی محبت یا انزجار و افشاکننده‌ی دردها و آلام درونی است و خلاصه اشک برای ارادت قلبی به خداوند کریم و اهل بیت پیامبر(ص)، شوینده‌ی گناهان و تطهیرکننده و خاموش کننده‌ی جهنم درونی است. اما این اشک از بین نمی‌رود، در باطن جمع آوری می‌شود برای قیامت ما! برکه‌ی رحمت الهی است، آنجا آتش جهنم را خاموش و در تشنگی محشر ما را سیراب می‌کند. جالب است که جایگاه عددی کلمه اشک=33 می‌شود که برابر با جایگاه عددی اسم مبارک زهرا(س) و اسم مبارک زینب(س) و جایگاه کلمه آب بصورت بسیط(الف+با) است. و اگر عدد 33 را بصورت حروفی بنویسیم، عدد ابجدش 135 می‌شود(سیُ سه=135) که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است. دقت کنید! چقدر مهم است که تسبیحات حضرت فاطمه(س) بعد از هر نماز: 34 بار الله اکبر و 2 تا 33 تا الحمدلله و سبحان الله است! درضمن اینکه سی و سومین سوره قرآن، سوره مبارکه احزاب است که سی و سومین آیه‌ی مبارکش، آیه تطهیر می‌باشد!

 در باطن، چشم است که سخن می‌گوید و می‌نویسد و نورافشانی می‌کند و جلوه‌ی حیات است و معرّف عقل و فهم و هوش و زکاوت و علم و معرفت و دانایی و ادب و هزاران معانی دیگر است. چنانچه در قرآن کریم کلمه عین و مشتقاتش 53 بار به عدد نام مبارک احمد(ص) آمده است.

اما فقط عین در ظاهر نیست، ریشه باطنش در دل مؤمن است. بنابراین 53 بار هم در باطن، رویهم می‌شود 106 برابر با عدد ابجد حروفِ نون به جایگاه عددی 34 که برابر با عدد ابجد کلمه دل است! و پیامبر(ص) فرمود: مَن اخلص الله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة مِن قلبه علی لسانه؛ کسی که چهل روز اعمال خود را خالصانه (بدون گناه و نارضایتی خداوند) و برای رضای خدا انجام دهد، چشمه‌های حکمت(و کلام حق) از دلش به زبانش جاری می‌گردد[1].

پس اصل چشم، چشم دل است که چشمه می‌شود آنگاه نگاهش ینابیع است و انوارش سرازیر زبان و تمام اعضا و جوارح می‌گردد و میوه‌اش خلوص و سودش رضای خدای مهربان است.

* حرف ن؛ جوهر قلم وجود و در مقام عبودیت عبد خالص و ظرف پُر اسرار امتحان شده گنج ظهور اسرار عالم سِرّ و عالم اعلاعلیین تا اسفل السافلین می‌باشد. و کتابت حروف از ظهور گنج نون در لوح دنیا و آخرت است. و جایگاه عددی حرفِ ن =14 می‌باشد. و در اسرار و معارفش، جانِ وجودش، وجودِ مبارک خانم دوعالم؛ فاطمه زهرا(س) است!  صلوات الله و ملائکته و حملة عرشه و جمیع خلقه من ارضه و سمائه علی الجوهرة القدسیه فی التعین الانسیه، صورة النفس الکلیه، جواد العلم العقلیه، بضعة الحقیقة النبویه، مطلع الانوارالعلویه، عین عیون الاسرار الفاطمیه، الناحیة المنجیه لِمحبّها عن النار، ثمرة شجرة الیقین، سیدة نساء العالمین، المعروفة بالقدر، المجهولة بالقبر، ثمرة عین الرسول، الزهراء البتول علیها الصلوة و السلام.{صلوات کبیره محی الدین عربی}

*جایگاه عددی حرف "ن" =14 است که حقیقت وجود 14معصوم(ص) است که در تمامی اعمال و کردار ما تأثیرگذار بوده و ما را به راه راست هدایت می‌کنند که خداوند متعال در حدیث کسا فرموده: انی ما خلقتُ سماءً مَبنیّة و لا ارضًا مَدحیّة و لا قَمرًا مُنیرا و لا شَمسا مُضیئة و لا فلکا یَدور و لا بَحرا یَجری و لا فُلکا یَسری الا فی مَحبّة هؤلاء الخمسة الذینهم تحت الکساء ... هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها ... . پس خداوند می‌فرماید که همه را برای آنان و به وجود آنان خلق کردم. ما هم ریزه خوار سفره رحمت آن عزیزان هستیم.

اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

و جمع ارقام 14 برابر 5 می‌شود(5=4+1) که 5، حلقه بندگیست و همه‌ی ما باید به آن مفتخر شویم تا پس از مرگ از تمام سختی‌ها و عذاب‌ها آزاد شویم.

*نکته: عدد ابجد کلمه حیات=419 است که در جمع ارقامش 14(=ن) می‌شود و عدد ابجد کلمه موت=446 است که بازهم در جمع ارقامش14(=ن) می‌شود. پس حیات و موت در جمع می‌شوند: 28=14+14 که کامل کننده عمل در دنیا و آخرت خواهد شد! چراکه 28، عدد کامل است. و کلّ قرآن از 28 حرف تشکیل شده (حروف الفبای عربی، 28 حرف است) که 14 تای آن نورانی(حروف مقطعه قرآن) و 14 تای دیگر، حروف ظلمانی هستند. 28 حرف را به شمسی و قمری نیز تقسیم می‌کنند. 14حروف شمسی، قیامت و 14حروف قمری، دنیا را جلوه می‌دهد. جایگاه عددی کلمه حیات در الفبا 41 است و جایگاه عددی کلمه موت نیز 41 است. پس حیات و موت که مجموعا 82=41+41 می‌شود، امامِ عمل در دنیا و آخرت خواهد شد(عدد ابجد کلمه امام=82) زیرا حیات واقعی، انجام اعمال صالح است. و پاک شدن از گناه، عبور از موت به حیات است.

*عدد ابجد و جایگاه موضعی حروفِ نون

 پس عالم دنیا در بطن نون که مربی است، قرار می‌گیرد؛ با تمام معلومات و محتوای نزولات آسمانی ! که عدد ابجد حروف نون=106 است که جمع ارقامش 7 می‌شود یعنی تمام 7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین و 2 تا 7 تا می‌شود 14 تا؛ سبعاً من المثانی و 14=ن! الله اعلم.

 همانطور که در دنیا غذای اصلی نان است و به صورت عوام "نون " گفته می‌شود و برکت سفره است؛ عدد ابجد حروف نون =106 است و جمع ارقامش 7 می‌شود (7=6+0+1) یعنی هم همان کتابی است که در دنیا از طرف خداوند به دست بندگان رسید. درواقع قرآن عزیز، سفره مأدبة الله است یعنی مائده بهشتی و غذایش نون که جایگاه کلمه بهشت و میوه‌ها و نعمت‌هایش، آیات نورانی قرآن است که با عمل با آیات به خوشمزه‌ترین خوراکی‌ها و بهترین پوشاک و لذت‌ها می‌رسیم. پس این کتاب است که با عمل به آیاتش، تمام حروف و کلمات زندگی ما را معنی می‌دهد و در جایگاه حقش می‌نشاند. و هم کتاب عمل بندگان به سوی خدا می‌باشد که چگونه با کتاب آسمانی تطبیق می‌کند! و چگونه نونِ وجودت را خرجِ نونِ امر خدای مهربان کردی؟! در معاملات دنیا، معاوضه دو تا جنس که مثل هم است حرام می‌باشد مثل پول که اگر از آن سود بگیری و دوباره پول بدهی، حرام است و ربا می‌شود. اما برای قیامت، نون وجودت را به خداوند بفروش و نونِ برکت محتوای رضای خدا را بگیر( تا ابد)! البته بعبارتی می‌توان گفت که این خرید و فروش می‌شود مثل کسی که طلایش را به طلافروشی می‌فروشد و بعد از او خرید می‌کند و این حلال است. و خداوند می‌فرماید من مشتری تو هستم؛ انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم  و اموالهم بأنّ لهم الجنة(آیه 111 سوره مبارکه توبه).

و عدد 106 معنی می‌شود به 100+6: 100(=ق)+6(=و)=106(=قو) که قو، به معنای نگهدارید و خداوند یکتا در قرآن کریم می‌فرماید: یا أیّها الذینَ آمَنوا قوا اَنفسَکم و اَهلیکم ناراً وَقودُها الناسُ و الحِجارة علیها ملائکةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لایَعصونَ الله ما اَمَرَهم و یَفعلونَ مایُؤمَرونَ[2]؛ ای کسانیکه بخدا ایمان آورده‌اید خود را و خانواده خود را از آتش دوزخ نگهدارید چنان آتشی که مردم(دل سخت کافر) و سنگ خارا آتش افروز آنست و بر آن آتش فرشتگانی بسیار سخت دل مأمورند که هرگز نافرمانی خدا را نخواهند کرد و آنچه به آن‌ها حکم شود(فوراً) انجام دهند.  و این همان سفارش انبیا و اولیاء علیهم السلام در دنیاست که می‌فرمایند: "اوصیکم بتقوی الله".

جایگاه عددی حروف نون =34 است. و برابر با عدد ابجد کلمه دل است. جمع ارقامش 7 می‌شود(7=4+3) و این بدان معناست که کتاب حق، در دل انسان باز می‌گردد و آن معرفت حق است. پس اگر دل با معرفت شد، تمام اعمال انسان، نشان معرفت او می‌شود! عدد 34 برابر با عدد ابجد کلمه اجل نیز است. محلی برای دو تفکر: اول اینکه همه اهل دنیا و مکان دنیا و جلوه‌های آن مانند ماه، خورشید و ستارگان همه می‌میرند یعنی اجل، شامل کُل می‌شود. دوم آنکه گناهکاران غافل، قبل از مرگ ظاهری، دلشان می‌میرد یعنی با آنکه حیاتِ ظاهری دارند، اما باطنشان مرده است. "صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یعقلون". پس قبل از مرگِ دل، توبه کنیم و از خدای خویش طلب مغفرت نمائیم تا احیا شویم! بسا که به مؤمنان خطاب می‌شود: "موتوا قبل أن تموتوا"." بمیرانید(هوای نفس حیوانی و رذائل وجودی را) قبل از مردنتان". تا حیات انسانی باقی بماند الی یوم القیامه.

*ذوالنون:

عدد 14 که سرّ گنج کائنات است در حقیقت باطن جایگاهی حرف(ن) است یعنی همان گنج ِعشر، همان گنج 4 روی 10 و همان سرّ عدد 5. در اینجا درس زیبایی نمایان می‌شود و آن این است که وقتی خانه خدا در مبحث گنج 4 روی 10 بیان شد که درواقع اسرار مهندسی خلقت با تمام خزائن و مکنوناتش آشکار می‌شود زیرا در عدد که روح حروف است، خداوند خواست که از نقطه زیر خانه خودش عالم کشیده شود( دحوالارض) یعنی خلق شود! پس عدد 14 سیطره‌ی ولایتش چنان غالب است که ذره‌ای در عالم آفرینش نمی‌ماند مگر در حقیقت ولایت 14 نور مقدس(ص). حال اگر 1 و 4 را  با هم جمع کنیم 5 می‌شود.

این همان اسرار عالم بالا به عدد 5 تن(ص) است که شما در حَسَب ظاهر اگر هفته را 7 روز می‌بینی اما به عدد، 5 عدد می‌خوانی و به باطن تعلق به 14 نور مقدس(ص) می‌دانیم. پس خانه‌ی خدا اسرار نمایش‌گر عدد 14 و عدد 5 و عدد 7 است که در هنگام طواف حاجی باید 7 دور گرد خانه خدا طواف کند و اسرار 14 در صفا و مروه، راه گشای حرکت انسان به 14 صیغه و صرف شدن و حل شدن در توحید ناب و خالص محمد و آل محمد(ص) است. درحالیکه خانه خدا قدرت نمایی 5 است زیرا حقیقت غلبه‌ی قدرت قهاریت پروردگار عالم، پنجه بر تمام هستی را بر تمام ذرات خلقتش نمایش می‌دهد؛ یدالله فوق ایدیهم( آیه 10 سوره مبارکه فتح) که همه در مُشت قدرت حجت اوست یعنی ولی الله الاعظم حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عدد چهاردهمین معصوم(ص) است. نکته مهم: ترتیب نزول قلبی سوره مبارک حمد هم پنجمین سوره می‌باشد. به معنای تمام آنچه مذکور شد که 7 آیه دارد و سبعاً من المثانی هست و محتوای کلّ قرآن است.

عدد 5، پایه‌ی عدد 50 است که همان حرف ن می‌باشد. درواقع ریشه‌ی همه اعداد و همه‌ی حروف و همه‌ی هستی می‌باشد. پس در ظهور 14 و در خواص و معنا و شکل به 50 رسم می‌شود. آنگاه که 50 است حرف ن می‌شود که پشت تمام 28 حرف کار می‌کند و به همه‌ی حروف معنا و مفهوم می‌بخشد. و آنگاه که در ریشه به عدد 5 است و به حروف، هِ گرد می‌شود و شکل دایره و نمایش‌گر ضمیر هو به نشان غیب خالق یکتا، جای اسم می‌نشیند و راه به او رسیدن را برای همگان آشکار می‌سازد. و خود، قربان او می‌شود و فنای ذات هو! الله اکبر

کلّ حقیقت سرّ عدد 14 یعنی گنج 4 روی 10، ولایت و خلافت مطلق از جانب پروردگار عالم مخصوص به 14 معصوم(ص) است {ائمه معصومین(ص)؛ انسان‌های کاملند} و این عزیزان استثنا از همه‌ی خلقت هستند، تمام پیامبران و اوصیائشان(ع) از انوار مقدس ایشان خلق شده‌اند. و خداوند درباره‌ی این 14 نور مقدس در آیه 33 سوره مبارکه احزاب می‌فرماید: "انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا" (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم)

عدد 4 در تمام عالم، ساری و جاری شد یعنی 10=4+3+2+1 و خداوند کریم تمام گنج را بوجود نورانی چهارده معصوم(ص) و قرآن عزیز منور و راه هدایت را از ظلمات به عالم نور گشود  و 14، جایگاه حرف (ن) در عالم زمین ظهور پیدا کرد(نون ساکن، ظرف آفرینش شد). پس عدد 14، در عالم بالا شد تنوین که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود و در عالم پایین شد نون ساکن {جایگاه عددی حرفِ (ن)=14} که 28=14+14 یعنی کلّ حروف و کلّ اعداد شد و {عددابجدِ حرفِ (ن)=50} پس 100=50+50 و 100=ق=19 که کلّ ولایت است { اسامی پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین رویهم،  19 حرف است}. پس همه عالم به وجود مبارک محمد و آل محمد(ص)، بهار است و زنده و حیات طیب نورانی در دنیا و آخرت و اگر هر کس اتصال به این عزیزان نداشته باشد، مرده و متعفن و فاسد و در جایگاه جهنم قرار می‌گیرد.

 درواقع نون یک صورت ظاهر دارد که بشکل ن نوشته می‌شود و یک صورت باطن که تنوین است. همانطورکه عالم به شکل دایره است و مرکز دایره، نقطه شروع خلقت یعنی کلمه ارض به معنی خشکی می‌باشد و نقطه نون است. و  خشکی به همه‌ی دنیا کشیده شد یعنی دحوالارض شد و همه موجودات زمینی و آسمانی و آنچه بین آنهاست خلق شد. درواقع حروف ارض است که جابجا می‌شود و نام مبارک رضا(ع) را نمایان می‌کند. این نقطه که در عالم بالا کشیده می‌شود و مجرای رسیدن به تعالی و تکامل و تعاریف معرفتی و قرب الی الله است، ندیدنی است و این همان نون است که تنوین خوانده می‌شود.

پس درواقع ظرفِ زیرین خلقت، نیم دایره نِ  و در روی آن هم نِ  بصورت مخفی می‌باشد. یعنی زمین ظاهر(7طبقه) و آسمان نادیدنی(7طبقه){ 7+7=14=ن} به این شکل:

و

 

طبقه

طبقه

جایگاه ن=14

همه=

کل=

am19

 

 

و همه‌ی عالم در باطن نون ظهور پیدا کرده‌اند و نون، رحم عالم خلقت می‌باشد. اگر تا به اینجا خوب دقت کرده باشید و شکل مهندسی آن را ببینید: عدد ابجد حرف ن=50 و برابر با عدد ابجد کلمه کل است و یک 50 در عالم بالا و یک 50 در عالم پایین رویهم می‎شود 100 (برابر با عدد ابجد حرف ق). پس هم عالم بالا، کل است و هم عالم زمینی، کل است و جالب اینکه جایگاه موضعی حرف قاف، نگهدارنده کلّ مخلوقات و باطن ولایت است[3].

تنوین

 

 

 

1001 رضا(ع)

 

 

14

+

14

28=کلّ حروف=اسم مبارک‌خداوند؛ وحید و توحید ناب خالص محمدی(ص)

50

+

50

100=ق

نگهدارنده

 

                                                                                                                                                                                                    

 

 

و

 

 

خانم، صاحب دو نون است؛ ذوالنون: ß---------------

 

ارض 1001

 

 

 

 

 

 

 

و حرف نون، جوهریت ظهور روح و معنا و اصل کلمه‌ی ولایت عظمای حق تعالی و سبحانه و توحید محض است؛

لا اله الا الله (بعبارتی دایره مهندسی شکل حرف نون، نَ نَ  خوانده می‌شود یعنی لا اله الا الله). و دو تا نون می‌شود ذوالنون.

*حضرت فاطمه(س)؛ ذوالنون است:

بنابراین عدد ابجد دو تا حرف ن شد 100(50+50) برابر با عدد ابجد حرفِ ق یعنی نگهدارنده و جایگاه عددی حرف ق=19 است( توضیح کامل در فصل نهم؛ تعریفی از عدد 19 آمده است). و تمام محتوای قرآن در 19 حروف بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد غرق است، بنابراین عدد 19؛ عدد اول و عدد بنیادی و حرف ن، ظهور اول است! که خداوند در سوره مبارکۀ قلم قسم می‌فرماید: ن و القلم و مایسطرون. و یکی از اسماء قرآن؛" ن" می‌باشد. پس حرف ن که جوهر عالم خلقت و روح آن است، حافظ و جامع کل در باطن است! و حامل این حمل، وجود مبارک و مطهر صاحب النون؛ خانم فاطمه زهرا(س) است. او مقام کوثریت و کثرت همه‌ی خلایق را داراست. و در زیارت نامه خانم می‌خوانیم: السلام علیکِ یا مُمتحَنة امتَحنکِ الذی قبل أن یَخلقک... . قبل از اینکه خلق شود از جانب خدای مهربان امتحان شد.

 اینجاست که قول اُم ابیها را درک می‌کنیم و می‌فهمیم! او بلاواسطه گیرنده فیوضات و تمام انوار و علوم حقه از ذات اقدس احدیت است! و او منشأ و اصل و ریشه و اُم می‌باشد و جایگاه کلمه اُم=14=ن است. اما جان گنج 14 در جایگاه عددی حرف(ن)، که همه در بلوغ 9 ظهور داشت(نـُه=14)  و جان آن بلوغ، وجود مقدس فاطمه زهرا(س) است که ظرف وجودش قبل از خلقت، امتحان شد، پس خداوند کریم او را صابره یافت و انتخاب شد. پس نون ساکن است که پشت همه‌ی حروف قرار می‌گیرد و تمام آنها را به معنا و مفهوم و واقعیت وجودی ظهور می‌دهد( الله اعلم). حضرت فاطمه(س) بلوغ 9(نُه) عالم در عدد و حروف است: به حروفِ نُه، عرض عالم است و 9 به عدد، طول عالم! حروفِ نُه دو حرف(ن ه) است و خانم هم باطن نون است و هم باطن حرف ه زیرا حرف ن که ظرف ظهور شد و به جایگاه 14؛ جایگاه کلمه اُم است و حرف ه که خانم خامس آل کسا(ص) است و نام مبارکش؛ فاطمه(س) 5 حرف می‌باشد که برابر حرف ه است. پس باطن نُه به حروف وجود مبارک عزیز جان‌ها می‌شود 19=5+14 ؛ درواقع خانم باطن نوزده؛ جایگاه حروف نُه می‌باشد.

وجود دردانه عالم؛ فاطمه زهرا(س) در حقیقتِ انوار 14 نور مقدس(ص)، فقط یکی است. چنانچه در آیه 35(آیه نور) سوره مبارکه نور فرموده: ...کوکبٌ درّیٌّ؛ او ستاره درخشنده دردانه صدف خلقت پروردگار عالم است. او یک خانم است و 13 نور مقدس دیگر آقا هستند(صلوات الله علیهم اجمعین). اما پیامبر(ص) فرمود: فاطمه، اُم ابیهاست. اُم یعنی مادر و عدد ابجدش 41 است{41=(40=م)+(1=ا)} و جالب اینکه جایگاه عددی اُم= 14 می‌شود {14=(13=م)+(1=ا)}. ایشان امّ الائمه، امّ الصدیقین، امّ الشهدا، امّ النبیین، امّ الازهار، امّ الاطهار... و امّ ابیها است.

و از طرفی عدد 5 در جمع الجمع ظهور نورالانوار پنج تن(ص)، ظرف ظهوری و سرّ المستودع پروردگار عالم است. پس خانم به عدد 5 ، همانطورکه بیان شد ظرف سِرّالاسرار خلقت است که اگر از 1 تا 5 را جمع کنیم، می‌شود 15 (=حوا)؛ مقام عالم اسرارِ وجود مبارک خانم، حوای روحانی است و نام زیبای فاطمه(س) 5 حرف دارد و در بطن این نام با عظمت، کلمه مبارک طه قرار دارد و عدد ابجد طه=14 می‌شود. عدد ابجد نام مبارک فاطمه=135 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود. و خداوند او را صاحبِ 9 اسم تسعه‌اش فرمود و بلوغ 9 را در اسرار آفرینش و جلوه آب را که حقیقت حیات هستی است به او نسبت داد که معنا و اسم کوثر را جلوه عنایت فرمود. بنابراین در جمع 9 و 5 به 14 می‌رسیم. همان حقیقت نُه و ظرف مبارک ذوالنون می‌باشد!

نکته: از حروف مقطعه قرآن، 14 حرفش بدون تکرار است. این 14 حرف را با هم ترکیب کرده‌اند و شده‌است: "علی صراط حق نمسکه" پس این حروف، ظاهر و باطن ولایت را دو هم کفو معرفی می‌فرماید.

*معارف ذوالنون در مقام وجود حضرت یونس(ع):

وجود مبارک حضرت یونس(ع) درواقع کسیست که پروردگار عالم اعجاز حیات واقعی دنیا را به وجوش آشکار فرموده است. وجود مبارکش حقیقتی را بر عالمیان ظهور می‌دهد که سراسر عجائب و زیبایی است!{ وصف پیامبری ایشان را در کتاب راز دنیا نوشته‌ام} اما اینجا درس دیگری بیان می‌کنم که بیّنه‌ای باشد برای خوانندگان تا خود را در این دنیای فانی در جایگاه حقیقی عمل و عقیده و اخلاص و یا برعکس ببیند و اصلاح کنند. زیرا چنانکه برای ذوالنون باطن دو تا نون نوشته شد که رحم دنیاست، اما در دریا و دنیا، در،یایِ انتخاب است. پس حضرت پرده از این رحم دنیا برداشت که هم در دو تا 14 تاست یعنی 28 حروف و هم در دو تا 50 تاست یعنی 100 و حرف قاف یعنی نگهدارنده. و چنان زیبا حقایق را آشکار کرد که چشم‌های حقیقت بین عبرت بگیرند!

بنابراین درحالیکه اتفاقی که برای قوم او پیش آمد منحصر به فرد است که  فقط قوم حضرت یونس(ع) با آمدن عذاب توبه کردند و بخشیده شدند و عذاب از آنها برداشته شد. اما حضرت خود به دریا رفت و سوار کشتی شد و آن هنگام که نهنگ بزرگ به کشتی نزدیک شد و خطر انهدام کشتی و از بین رفتن همه‌ی اهل آن پیش آمد، قرعه کشی کردند و گفتند که یک نفر باید قربانی شود تا بقیه نجات یابند.. سه بار قرعه کشی کردند و قرعه به نام حضرت یونس(ع) افتاد و حضرت را در آب انداختند و این که برای حضرت به یک نوع معامله با خداوند و یا تمام کردن حجت به همه‌ی عالمیان و یا انجام مأموریت از جانب خداوند کریم بود، به کام نهنگ رفت. درواقع ماهی به عربی می‌شود حوت، اما چرا اینجا می‌خوانیم ذوالنون؟! در دعای حضرت در شکم ماهی( ذکر یونسیه) در قرآن عزیز(آیه 87 سوره مبارکه انبیا) آمده است: وذَالنون اِذ ذهب مُغاضبا فظنّ اَن لَن نقدرعلیه فنادی فی الظلمات ... .

پس حضرت مجسم کرد رحم دنیا را در در،یای دنیا! چون همه‌ی ما انسان‌ها در شکم این ذوالنون هستیم. اما چه کسی یونس وار به ساحل نجات بیرون می‌آید؟!

درواقع یکی از معجزات این بود که حضرت در شکم ماهی هضم نشد چون خداوند نمی‌خواست. از جمله این اعجاز که همه شاهدش هستیم اما در آن تفکر نمی‌کنیم، زمانی است که نطفه در رحم مادر قرار می‌گیرد زمانی که بر خلاف تمام اصول بدن انسان که جسم خارجی را یا هضم می‌کند و یا دفع می‌کند و یا با آن مقابله می‌کند و خداوند می‌فرماید ... فی قرارٍ مَکین! حضرت یونس(ع) به یک قول 40 روز آنجا ماند و عبادت کرد و فرمود: ... ان لا اله الا انت سبحانک انّی کنت مِن الظالمین؛ خدایی به جز ذات یکتای تو نیست  تو از شرک و شریک و هر عیب و آلایش پاک و منزهی و من از ستمکارانم. (آیه 87 سوره مبارکه انبیا)

خوب دقت کنید! بعبارتی می‌توان گفت که خداوند کریم دستگاه گوارش را در دو قسمت خلق فرموده: یکی از دهان تا معده که وقتی غذا خورده می‌شود، تا در معده است، پاک است و اگر کسی حالش بهم بخورد و بیرون بیاید، پاک است. و یک قسمت از روده کوچک تا انتهای دستگاه گوارش است. همینکه غذا از مجرای دوازدهه(اثنی عشر) که ابتدای روده کوچک است، گذشت و وارد روده شد، دیگر نجس می‌شود و جزء مواد دفعی خارج می‌شود(بصورت عین نجاست). پس دو مجرا برای خروج است:1) از دهان که پاک است و2)از مجاری خروجی انتهای دستگاه گوارش که بصورت عین نجس خارج می‌شود.

بنابراین خداوند حکیم خواست که همه بدانند حضرت در معده بود و در جایگاه پاک قرار داشت. اما هر لحظه در معده خطر است زیرا مواد درون معده مثل گرداب فروکش می‌کنند که وارد روده شوند و از طرفی آنزیم‌های معده می‌خواهند روی مواد تأثیر بگذارند تا هضم شوند! پس اینجا محلّ امتحان و سخت‌ترین مقاومت است که چگونه بتواند خودش را نگه دارد. اینجا محلّ متقین است. درواقع خوب دقت کنید که خداوند بعد از ناله و دعای حضرت می‌فرماید:  فاستجبنا له و نجّیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین؛ پس ما دعای او را مستجاب کردیم و وی را از گرداب غم نجات دادیم و اهل ایمان را اینگونه نجات می‌دهیم(آیه 88 سوره مبارکه انبیا). پس نکته اینجاست که برای اینکه وارد مجرای نجاست نشویم باید توشه‌ی ما تقوی باشد. و دست ما به عروة الوثقی یعنی ریسمان حبل الله وصل باشد. دیگر اینکه رشته ایمان و عبادت و بندگی را به خدای مهربان قطع نکنی و آن 11 فروع دین است. که اول نماز است زیرا به اتصال به اصول یعنی قبله و صاحب قبله بتوانی حیات انسانی و طهارت خود را حفظ کنی. پس خداوند کریم بعد از 40 روز (به روایتی) حضرت یونس(ع) را از راه خروجی طهارت یعنی دهان نهنگ به ساحل نجات رها ساخت و حضرت بعد از بهبودی دوباره نزد قومش بازگشت و حدود 33 سال پیامبری و رسالت خود را در بین قومی که توبه کرده بودند و آنها هم پاک شده بودند، سپری فرمود. جایگاه حضرت در نینوا بود{ در کتاب راز دنیا توضیح داده شد}.

امیدوارم خدای مهربان ما را هم بیامرزد و پاک از مجرای طهارت به ساحل نجات آخرت ببرد. چنانچه شهدا از دهانه دنیا به طهارت وارد عالم برزخ و آخرت می‌شوند؛ درواقع نمی‌میرند بلکه زنده حقیقی می‌شوند و به نزد پروردگارشان روزی می‌خورند. و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون( آیه 169 سوره مبارکه آل عمران). اللهم الرزقنا

*چه سرّی در"سبعا من المثانی و القرآن العظیم" نهفته است؟!

در کلام مطهر پروردگار عالم ؛ آیه 87 سوره مبارکه حجر آمده است: سبعاً من المثانی. آیا تا بحال فکر کرده اید ؟! ظاهرا معنا شده 2 تا 7 تا درحالیکه خداوند می‌فرماید: مِن المثانی یعنی از مثانی یعنی 7 تا از مثانی است! پس مثانی کیست؟ در این قسمت مثانی در حروف و اعداد و اسماء معصومین(ص) توضیح داده شده است.

در ترجمه این آیه شریفه: سبعا من المثانی به 2 تا 7 تا معنی شده است، اما بواطن دیگری در آن نهفته است! در خصوص درس 28 و مفاهیم و معارف و مشخصات حقیقی آن در مهندسی خلقت و اسرار ولایت و اسرار نبوت در تجلی و ظهور مبارک والاحضرت و والا گهر؛ سیدة النساء العالمین فاطمه زهرا(س) چنان اعجاب انگیز و حیات بخش است مثل اینکه خداوند از نورٌعلی نور و نورٌکلّ نور و نورٌ اسرارالنور را به وجودهای مبارک و در قرآن عزیزدر جامع‌ترین و زبر و بینه و میزان در سوره‌های مبارکه جلوه گر می‌نماید. درواقع این گنج نهفته در عدد 7 در جان عدد 28(28=1+2+3+4+5+6+7) و رسیدن به نام غنی خداوند در باطن کوثری وجود فاطمه زهرا(س) است{چراکه دنیا در ضریب 3 است و عالم به 4 فصل خلق شد که 4+3 می‌شود 7 و 4×3 می‌شود 12 یعنی 12 ماه سال و ... از این رو عالم حروف هم در 4 دسته و هر کدام به 7 حرف قرار گرفت}.از آنجاییکه کلّ بواطن همه توحید محض پروردگارعالم است، جهان در وزنه‌ی ثمن این وجودهای مبارک جان گرفته و قیمت پیدا کرده است که همه از وجود مادر بزرگوارشان حضرت فاطمه(س) است چراکه:

 1-حضرت فاطمه(س) حقیقت و جانِ جانان کوثر وجود است که حقیقت آب است. آبی که شست و شو دهنده‌‌ی همه ظلمات و رجس و پلیدی و نجاسات و حتی وسواس‌ها و خناس‌هاست زیرا شیاطین در وجودهای مبارکشان راه ندارند. و خداوند در آیه 30 سوره مبارکه انبیا فرمود: و جعلنا من الماء کل شیء حی؛ ما قرار دادیم آب را که زنده کننده همه چیزاست. پس درواقع عدد 28 که صاحب حرف غین برابر عدد 1000 یعنی الـف است، جمع کننده تمام حروف و کلمات و اسرار ظاهری و باطنی قرآن عزیز است. و حضرت فاطمه(س)، جانِ کوثر است. وعدد 28 برابر اسم مبارک وحید پروردگار عالم است. یعنی جمع باطن توحید و حقیقت آب یعنی جمع عدد ابجد حروف الف و با(111+3) می‌شود 114 برابر تعداد سوره‌های قرآن کریم و برابر با عدد ابجد اسم جامع خداوند و برابر اسم سند پروردگار عالم و برابر عدد ابجد کلمه قید است. و از طرفی طبق حدیث پیامبر(ص) خلقت آسمان‌ها( 7طبقه) و زمین‌ها(7طبقه) از نور حضرت فاطمه زهرا(س) است(بحارالانوار ج15ص10). درحقیقت ظهور خلقت آسمان‌ها و زمین‌ها،عدد 7 ظاهر شده و درواقع 2 تا 7 تا(سبعا من المثانی) از وجود حضرت فاطمه(س) است! از آنجائیکه فزونی و کثرت در عدد 7 است و عالم در عدد 7 غرق است.

2-بنابراین عدد 28 که از جمع عدد 1 تا 7 بدست می‌آید و عدد 7 به تعداد آیات سوره مبارکه حمد است که همه در 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم آن جمع است که جامع همه‌ی بسم الله‌های سور کلّ قرآن است. حال اگر بخواهیم معنی سبعاً من المثانی را بیشتر درک کنیم و بفهمیم، نام‌های مبارک پنج تن(ص) را می‌نویسیم: رویهم 19 حرف می‌شود که اگر کنار هم بنویسیم: اسم مبارک محمد(ص) و علی(ع)، رویهم 7 حرف است یعنی رسیدن به عدد 28( یعنی جمع 1 تا 7 می‌شود 28) و اتصال به اسم ذات اقدس غنی پروردگار عالم! و تعداد حروف نام مبارک حسن(ع) و حسین(ع) رویهم 7 است که بر همان مبنای مذکور؛ باطن حمد و عدد کامل 28 و اتصال به ذات اقدس غنی پروردگار عالم است! حالا بین این دو تا 7 تا، نام مبارک فاطمه(س) قرار دارد با 5 حرف که درواقع جمع عدد 1 تا 5 می‌شود 15؛ برابر با نام مبارک حوا(ع) که معنی می‌شود به حی آ یعنی ظرف حیات. خداوند کریم می‌فرماید سبعاً(7 تا)، مِن المثانی یعنی از بطن مثانی جلوه دارد و مثانی، وجود مبارک حضرت زهرا(س) است. خیلی مهم است که مخلوقات از عالم اسرار تا عالم دنیا همه در عدد 2(زوجیت) خلق شده‌اند و ظرف زمان هم در تقسیم بندی به ثانیه شروع می‌شود و حضرت فاطمه(س)، مثانی است! یعنی جمع همه‌ی مُثنی‌ها زیرا او مؤنث است و ملیکه‌ی دو جهان!

    م ح م د ع ل ی      ف ا ط م ه     ح س ن ح س ی ن   ( صلوات الله علیهم اجمعین)

           7                    5                    7

3-پس حدیث زیبای قدسی که فرمودند لولا فاطمة لما خلقتکما (جنة العاصمه ص279) اینجا هم صدق می‌کند. و القاب مبارک خانم( از کتاب هزار شاخه طوبی) حافظة الاسرار و الحقائق القرآنیه، حافظةالدین و الولایة، حافظة سرّالله، واسطة قلادة الوجود(حلقه اتصال زنجیره هستی) و حلقه وصل النبوة و الولایة بل حقیقة النبوة و الولایة فهی نورالمهج و حجة الحجج، برزخ بین النبوة والولایة، ام ابیها...، درحقیقت به یک وجه در سبعاً من المثانی معنا می‌شود!

4-و فاطمه(س) حقیقت آب است؛ کوثر وجود. درواقع نسل حضرت رسول(ص) و نسل حضرت علی(ع) از خانم متولد شده است به یک معنا مِن المثانی است و نسل خود خانم و حقیقت کوثریش، وجود مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که در بطن ایشان 9 ذریه معصوم(ص) است که درواقع نسل حضرت فاطمه(س) تا آخرالزمان و الی یوم القیامة ادامه دارد. و این، حقیقت کوثری خانم است که در ذریه‌های معصومش(ص) ظهور و جلوه دارد.

حال اگر حروف اسماء نورانی پنج تن(ص) نصف کنیم: در هر طرف 9 حرف و حرفِ ط نام مبارک فاطمه(س) در وسط  قرار می‌گیرد به عدد ابجد 9! که در کنار هم می‌شود 999 برابر عدد ابجد اسم رفیع الدرجات. و جالب است اگر نام مبارک فاطمه(س) را هم به سه بخش جدا بنویسیم( فا  ط   مه ) به عدد 999 می‌رسیم که درحقیقت، نام زیبایش جمع کننده تمام حروف و اعداد است به نام مبارک رفیع الدرجات. درواقع خانم مثانی است یعنی مؤنث، پس در این حروف هم حرف ط، انطباق دهنده‌ی همه حروف است و همه از مثانی وجود مبارکش ظهور دارد. پس مقامات زیبای فاطمه(س) را تا حدودی درک می‌کنیم!

                      م ح م د ع ل ی ف ا   ط   م ه ح س ن ح س ی ن  (صلوات الله علیهم اجمعین)

                                 9              9            9

                       فا(=81)             ط (=9)       مه (=45)

                       9=8+1                9            9=4+5

5-حال توجه بفرمایید! حرفی که در وسط قرار گرفته، حرفِ ط است که عدد ابجدش 9 می‌باشد و عدد 9 بلوغ و سلطان اعداد است زیرا غلبه‌ی این عدد بر همه‌ی اعداد بصورت احاطه عددی است(چه در قوه و چه در صورت ظاهری اعداد ) که در کتاب بلوغ سجده شرح کاملش آمده است. وعدد 9 سقف اعداد و شعاع دایره خلقت است.  پس حرفی که به عدد 9 است حرفِ طا می‌باشد که صفتش انطباق است زیرا همه‌ی اعداد باید با این عدد مطابقت شوند مثل مهندسی یک ساختمان 9 طبقه که همه باید به میزان طبقه 9 قرار بگیرند وگرنه ساختمان قوام ندارد و می‌ریزد! چراکه وقتی عدد 9 در هر عددی ضرب شود، جوابش در آخر به عدد 9 می‌رسد مثلا72= 8×9 که جمع ارقامش می‌شود9(2+7). و همچنین اگر عددی با 9 جمع شود یا منها شود، در آخر جواب به یک عدد می‌رسد مثلا عدد 22 اگر با 9 جمع شود، 31 می‌شود که 4=1+3 و اگر 9 را از 22 کم کنیم، 13 می‌شود که 4=3+1، پس هم در جمع و هم درمنها به عدد 4 رسیدیم. و هیچ عددی اینچنین نیست!

پس بدانید عددی که در وسط قرار گرفته، عدد معمولی نیست و استثنای همه‌ی اعداد و بلوغ اعداد و جمع کننده‌ی همه اعداد است، درواقع دو طرف عددهای 9 گانه به عدد 9 ِ وسط باید منطبق باشند.

6-درواقع حضرت فاطمه(س) هم صاحب عدد 7 است و هم عدد 9: در جمع اعداد 1 تا 7 عدد 28 بدست می‌آید و به عدد 1000 می‌رسد یعنی اتصال به اسم غنی خداوند. و اگر عدد 9 را بر مبنای 2 حساب کنیم، 1001 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه ارض و اسم مبارک رضا(ع) است که اتصال به رضا(ع) هم، بنده مؤمن را به عدد 1000 یعنی به اسم غنی پروردگار عالم می‌رساند. زیرا امام رضا(ع) امام هشتم است و عدد 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000. در اصل ظاهر 28 حروف قرآن اگر به اخلاص و رضای خدا عمل شود، به عدد 1000 و اسم مبارک غنی خداوند متصل می‌شود و الی یوم القیامة غنی می‌شود! در جمع اعداد 1 تا 9 عدد 45 بدست می‌آید که برابر با نام مبارک آدم(ع) است و حضرت علم اسماء را دریافت فرمود( و علّم آدم الاسماء کلّها...؛ آیه 31سوره مبارکه بقره) و برابر با جایگاه موضعی نام مبارک فاطمه(س) است.

7-عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) 135 است که جمع ارقامش می‌شود 9(9=5+3+1) و جایگاه موضعی آن می‌شود 45 ؛ برابر با اسم آدم(ع) چنانچه ازالقاب خانم آمده که او حقیقة الانسانیة الکامله است. قال رسول الله(ص): هی إمراة بافضل رجال العالمین؛ فاطمه(س) زنی است که از تمام مردان عالمین برتر است(هزار شاخه طوبی؛ ص57). و اوست حافظة الدین و حافظة الولایة؛ او حافظ و نگهدارنده و پاسدار حقیقی دین و ولایت است. و او نامیده شده به حافظة سرّالله و حامیة الدین و حامیة المذهب و حامیة الاسلام المحمدی الاصیل و حامیة القرآنیه و حامیة و مبلغة العتره. خوب دقت بفرمایید! اسماء و صفات و القاب حضرت فاطمه(س)، اسرار وجود مبارکش می‌باشد. پس اوست حافظ اسلام اصیل محمدی(ص) و حافظ و حامی آیات قرآن(باطن حروف و اعداد آن) و پاسدار دین و مذهب و پاسدار و حامی و تبلیغ کننده و مروّج عترت. و اوست حبل الله الدین المتین؛ ریسمان محکم دین و خبیرٍ سرّ ما اوحی؛ آگاه به سرّ آنچه به پیامبر(ص) وحی می‌شود. و اوست خیرُ القرآن الکثیر یعنی کوثر پر بهای قرآن یعنی کوثر زلال نبی و منشأ کوثر و چشمه ساز خیر کثیر اوست. و نکته مهم اینکه جایگاه موضعی سبعا من المثانی=135 می‌شود برابر با نام زیبای فاطمه(س)!

مثانی

 

هـــ

8- اسرار مثانی در حروف و اعداد 9گانه: حال اگر حروفِ 9گانه ابجدی(1 تا 9) را بنویسیم: اب ج د هـ وزح ط ؛ 4 حرف اول، و 4 حرف آخر، و حرفِ هـ  در وسط می‌ماند به عدد ابجد 5 و تنها نام مبارک معصومین(ص) که 5 حرف دارد، نام مبارک فاطمه(س) است. جمع اعداد 1 تا 5 می‌شود 15 برابر با اسم مبارک حوا(س) و حضرت فاطمه(س) خامس آل کسا(ص)؛ حوای روحانی است. دقت کنید! در 19 حروف اسماء مبارک معصومین(ص) حرفِ طا در وسط قرار گرفت به عدد ابجد 9 و در جمع اعداد 1 تا 9 شد جایگاه نام مبارک فاطمه(س) و اسم مبارک آدم(ع) و در اینجا شد نام مبارک حوا(س)!

 

                                          ا ب ج د                    و ز ح ط

 

9-پس چقدر زیباست که نام زیبای فاطمه(س) 5 حرف است و خانم در عالم اسرار جمع کننده انوار یک تا 5 انوار مقدس پنج تن(ص) است 15=5+4+3+2+1 و به عدد 15 می‌شود حوای روحانی. و آیا جالب نیست که عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مطهر پیامبر(ص) 15 می‌باشد!

14 روز

 

مثانی

14 روز

درواقع درهر ماه قمری،در 14 روز ماه ازهلال است تا بدر کامل شود و عدد 15 در وسط است و در 14 روز از بدر تا هلال می‌رسد( تمام دوره ماه 29 یا 30 می‌شود). پس عدد 15، ظرف حیات است برای ظهور دو تا 14 تا. درواقع سبعاً من المثانی، وجود حوای روحانی است.

 

سبعاً 2تا 7تا

 

15

                                  تمام ماه: شروع1---------------14،            ،16------------------29

 

 

و در کتاب حوای روحانی جلد 1 توضیح 4 لوح آمده که بصورت مربع است(باطنش در 4 وجه خانه کعبه است) و اعداد 1 تا 9 تمام لوح را تشکیل می‌دهد که عدد 5 در وسط است و از هر طرف جمع اعداد 15 می‌شود. درحقیقت اگر دقت کنیم خانه مبارک کعبه 6 وجه دارد که هر وجهش بصورت مربع است. اگر عدد 5 که در مرکز هر لوح است، بخواهد محیط و مساحت مربع را افشا کند: عدد 5 در 4 ضرب می‌شود(20=4×5) محیط مربع را به عدد 20 می‌دهد که برابر با عدد ابجد حرفِ ک است. و اگر عدد 5 را در خودش ضرب کنیم(25=5×5)، مساحت مربع را به عدد 25 نمایش می‌دهد که برابر جایگاه کلمه حمد و جایگاه حرفِ ذ (یعنی صاحب) است.

11-جالب است اگر حروف 9گانه ابجدی را بنویسیم ا ب ج د ه وزح ط( به عدد 1 تا 9) 4 عدد زوج است که در جمع 8+6+4+2=20 می‌شود و 5 عدد فرد است که در جمع 9+7+5+3+1=25 می‌شود یعنی همان(20=5×4)؛ محیط و(25=5×5)؛ مساحت مربع خانه خدا که در بالا بیان شد!

شخصی خدمت حضرت علی(ع) رسید و پرسید چه عددیست که بر عدد 1 تا 9 تقسیم شود، باقیمانده نداشته باشد (بخش پذیر باشد) حضرت فرمودند عدد 360 درجه دایره را در 7 ضرب کنید(2520=7×360) جواب را بر اعداد 1 تا 9 تقسیم کنید، باقیمانده ندارد. دقت کنید! تمام حروف و اعداد 9 گانه حقیقت باطن 360 است. و همانطورکه می‌دانید طبق حدیث 7 طبقه آسمان و زمین از نور مطهر حضرت فاطمه(س) خلق شده است(بحارالانوار ج15 ص10) پس همه‌ی این گنج اعداد و باطن 360 باید در عدد 7 یعنی باطنا وجود مطهر خانم؛ من المثانی ضرب شود! نکته مهم اینکه جمع عدد 1 تا 7، همان عدد 28 و حرف غین و اتصال به اسم غنی پروردگار عالم است، پس الی غیر النهایة جواب کامل و سالم و بدون باقیمانده است! الله اعلم

12-توجه بفرمایید! از روز شهادت حضرت فاطمه(س) تا تولد نورانیش(سوم تا بیستم جمادی الثانی) 17 روز است. لطفا به مبحث عدد 17 رجوع کنید و عظمت مقام بانوی دو عالم را به زعم این حقیر متوجه شوید که مثانی چه منزلتی دارد؟! او در همه امور دنیوی و آخرتی و اسراری معصومین(ص)، مِن المثانی است! و این شاید معنای حجة الله علی الحجج باشد.

13-در این قسمت به چند نمونه از تفاسیر آیه شریفه و لقد آتیناک سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم(آیه 87 سوره مبارکه حجر) اشاره می‌کنیم: درعلت نامیدن قرآن به مثانی وجوهی گفته شده است؛ از جمله اینکه قصه‌ها و موضوعات در آن تکرار شده و یا مجموع قرآن دو بار نازل شده و یا در مقایسه با کتاب‌های آسمانی دیگر از نظر زمانِ نزول در زمان متأخری قرار گرفته و حالت ثانوی دارد و یا قرآن شامل حمد و ثنای الهی است و از این قبیل.

و بقولی مراد از "سبع المثانی" مضامین هفت صحیفه‌ایست که بر پیامبران پیشین نازل شده است به این معنا که هر مطلبی که در کتاب‌های آسمانی دیگر نازل شده، همان‌ها بر پیامبر اسلام نیز نازل گردیده، باضافه مطالبی که در قرآن منحصراً بر آن حضرت نازل شده است. زمخشری می‌گوید: جایزاست که به همه‌ی کتاب‌های الهی "مثانی" گفته شود چون این کتاب‌ها شامل ثنای الهی است و یا موعظه‌های مکرر وجود دارد و قرآن هم قسمتی از آنهاست. این قول نیز دلیل روشنی ندارد و فقط نوعی استحسان است و قائل آن نیز مشخص نشده و در کتاب‌های تفسیری تنها بصورت یک احتمال مطرح شده است.

امام صادق(ع): نحن المثانی الذی أعطاه الله نبیّنا محمدا(ص) و نحن وجه الله تتقلب فی الارض بین أطهرکم و نحن عین الله من عرّفنا و جهلنا من جهلنا و إمامة المتقین؛ ماییم آن مثانی که خدا به پیغمبرما محمد(ص) عطافرموده است {یعنی همدوش قرآنیم که پیامبر(ص) فرمود دو چیز سنگین میان شما گذاشته‌ام } و ماییم وجه خدا میان خلقش {ناظر و شاهد کردار خلقیم} و دست باز رحمت او بر بندگانش. شناخت هر که ما را شناخت{ و خوشا به حالش} و پیشوایی پرهیزکاران را نشناخت هر که ما را نشناخت{ و چه زیان بزرگی کرد که مرگش در پیش است و آنگاه زیان خود را دریابد} {الکافی(ط-الاسلامیة ج1 ص143}. قاسم بن عروه گوید: امام باقر(ع) فرمودند: منظور از و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم هفت امام و قائم(عج) می‌باشد. { تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج7 ص 564- بحارالانوار ج24 ص117- العیاشی ج2 ص 250}

حال می‌گوییم بعید نیست که مراد از سبع المثانی همان هفت بطن یا هفت حرف قرآن باشد و خداوند آن را بصورت یک عطیه به پیامبر خود بخشیده و فرموده است: و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم، به این بیان که منظور از مثانی همه قرآن است که هفت بطن یا هفت وجه از آن به پیامبر(ص) داده شده و ممکن است قرآن بطون دیگری هم داشته باشد که نزد خداست و اختصاص به او دارد و کسی را از آن آگاه نکرده است. و این که سبع مثانی در روایات به گونه‌های مختلف تفسیر شده، می‌تواند یکی از مصادیق هفت بطنی باشد که آیه مورد نظر دارد. اگر این نظریه پذیرفته شود، عطف القرآن العظیم به سبع من المثانی مشکلی نخواهد داشت و می‌توانیم موضوع عطف الشیء علی نفسه را با وجوهی که در توضیح از زمخشری و دیگران نقل کردیم، در اینجا نیز توجیه کنیم. اما همه اقوال در قول پیامبر بزرگوار(ص) کامل می‌شود که دو تا 7 تای آسمان‌ها و زمین‌ها از وجود حضرت فاطمه(س) که کل مثانی می‌باشد، خلق شده است.

14- ریشه نام مبارک حضرت محمد(ص)، حمد است. وجود مبارک پیامبر و اهل بیت بزرگوارش صلوات‌الله علیهم اجمعین، جان قرآن و حقیقت باطن قرآن هستند، در عالم بالا خداوند نام مبارکش را احمد(ص) قرار داد؛ و شیخ محمد شبستری چه زیبا سرود :    زاحمد(ص) تا احد یک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است.

عالم بالا گنج حمد در سرّ اسرار نور محمدی صلوات‌الله علیهم اجمعین جلوه کرد، که بر سر کلمه حمد یک همزه آمد(اَحمد) اما درعالم دنیا خدا خواست که بر سر حمد، حرف میم بیاید(مـحمد) یعنی درحقیقت وجود پیامبر(ص) با دو نام مبارکش؛  7 آیه است در عالم بالا و 7 آیه است در عالم دنیا! پس باطن وجود مبارک آقا هم 14 است و باطن سوره مبارکۀ حمد هم باطناً 14 است زیرا خداوند در کلام مبارکش می‌فرماید : ولقد آتیناک سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم؛ (ای محمد)همانا هفت آیه با اثنیٰ یعنی دوتایی(و آیات سوره مبارکه حمد دوقسمت بین خدا و عبد شده و در هر نماز دو بار سوره حمد خوانده می‌شود) و این قرآن با عظمت را بر تو فرستادیم. یعنی سرّ سوره مبارکه حمد در بطن عدد 14 ظهور یافته و وجود مبارک پیامبر(ص) خودش 1 و 13 معصوم در بطنشان، چهارده معصوم(ص) هستند و باطن حمد می‌باشند، رویهم می‌شود 28 تا { 28= 14(محمد صلی‌الله علیه و آله؛ قرآن ناطق)+14(حمد؛ قرآن صامت)}

نکته مهم: 1) سوره مبارکه حمد در تمام قرآن مثل وجود سَر است به بدن، که تمام بدن به سَر شناسایی می‌شود و سَر هست که حامل همه‌ی مقامات حیات انسانی و عقلی و هوشی و فکری و مقام و منزلت علمی و تمام خصوصیات که شامل جلوه شدن به صفات و اسماء و صورت الهی و آیت خداوند کریم است و مظهر حقایق نورانی ایمان و اسلام به ائمه طاهرین(ص) و اطاعت و خضوع و خشوع به پروردگار عالم و محلّ سجده کلی می‌باشد. 2)سوره مبارکه حمد نسبت به بقیه سوره‌های مبارکه مثل امام است به مأمومین. شاید به همین خاطر باشد که در نماز جماعت فقط سوره مبارکه حمد را باید امام تنها بخواند و مأمومین سکوت کنند و گوش دهند. درواقع مقام سبع مثانی یعنی 14 معصوم(ص) است به تمام پیامبران و تمام اوصیاء و مؤمنین و مؤمنات و همه‌ی مخلوقات الی یوم القیامة ، درواقع ائمه طاهرین(ص)، حقیقت حمد هستند. و در هر زمان فقط یک حجت از جانب خداوند، عالم را احیا و رهبری می‌فرماید و ولایت عظما دارد. پس یک حمد است و بقیه سوره‌ها پیرو آن هستند و در بطن آن وجود دارند.

 

[1]. مواعظ عددیه؛ ص8

[2]. سورۀ مبارکه تحریم؛ آیۀ 6

[3]. رجوع شود به مبحث عدد 19

     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۴۴
عذرا شفائی

 فصل سوم: تعریفی از عدد13

عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف م به عدد ابجد 40 است و دارای طبیعت آتشی مشرقی و در دسته حروف ناریه یا نورانی و ملکش حضرت رومائیل است. جمع اعداد 1 تا 13 برابر 91 می‌شود(91=13+12+...+2+1){ عدد ابجد کلمات کامل= کمال= کلام= سال=91}. و این عدد که حروفِ کامل و کلام را دربردارد، برابر است با ضرب عدد 13 در 7 که دو عدد رمزی هستند!(13×7=91)

اما عدد 13 در یک صورت  باطن عدد 14 و 12 هم هست زیرا همان حقیقت آب و سبزی و حیات و اربعین است چراکه برابر با جایگاه عددی حرفِ م به عدد ابجد 40 است یعنی اربعین اعداد! و از طرفی عدد ابجد حروف سیزده=86 است که در جمع ارقامش 14 می‌شود(14=6+8) و جمع ارقام 13 هم می‌شود 4(3+1) که حقیقت باطن 4 ارکان عالم و توحید ناب و حقیقت عدد 14 و اسرار نبوت و ولایت و تمام گنج قرآن به نامِ نامی خالق یکتا؛ اَحد جلّ‌جلاله می‌باشد.{ نکته قابل توجه این است که ثواب خواندن یک حمد و سه قل هو الله احد(توحید) برابر خواندن تمام قرآن عزیز است}

عدد1 و3 در عدد 13

درواقع عدد 13 شامل دو رقم 1 و 3 است که عدد 1 برابر حرفِ الف و عدد 3 برابر حروفِ با است و بعبارتی در کنار هم می‌شود آب. و از آب بصورت بسیط می‌شود (الف=111)+(با=3)=114؛ سوره‌های مبارکه قرآن. همانطورکه در فصل قبل بیان شد؛ درحقیقت گنج توحید و باطن قرآن هم آب است! زیرا با شهادت به وحدانیت خداوند( اشهد ان لا اله الا الله) انسان کافر درونش پاک می‌شود؛ طهارت به شرط توحید است. چنانچه اگر انسان کافر هزار بار در آب دریا فرورود و بیرون بیاید، قطرات آبی که از او جدا می‌شود عین نجس است، پس آب ظاهر نمی‌تواند عین نجس را پاک کند و فقط با شهادتین پاک می‌شود. و شهادت به رسالت پیامبر اعظم(ص) (اشهد انّ محمداً عبده و رسوله) ظاهر انسان کافر را هم پاک می‌کند زیرا به وجود مبارکش، حضرت قرآن نازل شد و مجموعه‌ی احکام ظهور پیدا کرد. پس با قبول رسالت وجود مطهرش و قبول اجرای احکام، ظاهر انسان کافر پاک می‌شود. و انتقال طهارتش به عالم قیامت و اذن ورودش به بهشت با شهادت سوم؛ قبول ولایت 12 امام معصوم(ص)؛ حضرت علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) است( اشهد انّ امیرالمؤمنین علیاً و اولاده حجج الله). و مخلّد شدن مؤمن در بهشت و گرفتن درجات و استفاده تمام نعمت‌های هزار دانه پروردگار عالم در بهشت از شهادت به وجود کوثر عالمین است؛ اشهد اَنّ فاطمة الزهرا بنت رسول الله(ص) عصمت الله الکبری حجة الله علَی الحُجَج.

رابطه عدد 13 و سوره‌های سجده دار قرآن کریم:

درحقیقت قرآن عزیز 4 سجده واجب دارد که در جزءهای 21 و 24 و 27 و 30 قرار دارد. اگر این 4 عدد را باضافه‌ی 12 قسمت قرآن کنیم، 114 می‌شود!( 114=12+21+24+27+30)

حال دقت کنید! وقتی 114 سوره قرآن را بصورت دو قوس نزولی و صعودی بنویسیم: ازسوره‌ی اول؛ سوره مبارکه حمد تا سوره‌ی 57؛ سوره مبارکه حدید، قوس نزولی می‌شود. سوره مبارکه حدید، باطن حدود خداوند است که عالم دنیا، ظهور حدودگذاری خداوند و نزول احکام و اجرای احکام الهی است و این سوره، آخرین سوره‌ی جزء 27 است که در این جزء سوره مبارکه نجم قرار دارد که سومین سوره‌ی سجده واجب دار قرآن کریم است. و در مقابل سوره مبارکه حدید، 57 سوره‌ی قوس صعودی شروع می‌شود که شامل 3 جزء(28 و 29 و 30) قرآن کریم است.

نکته مهم: بنابراین 57 سوره‌ی مبارکه قوس نزولی در 27 جزء و 57 سوره‌ی مبارکه قوس صعودی فقط در 3 جزء قرار دارد! درواقع خداوند حکیم پایه 30 جزء کلامش را در قوس صعودی ظهور می‌دهد(3، پایه‌ی 30 است)، درحالیکه سوره‌ها کوتاه شده اما در امتحان بندگان راه دنیا و عمر دنیا را نشان می‌دهد که کوتاه است و فرصت کم است اما محموله‌ی مسئولیت سنگین است چون راه سربالایی(صعود) و طاقت فرسا است و توان و صبر و توکل و خلوص و اطمینان قلبی و در نهایت رضای خدا و رضای حجت خدا؛ امام زمان(ص) را می‌خواهد چون بدون وجود مطهرش راه به عالم بهشت و باب طهارت و قبولی نیست. الطریق المخوفُ المخوف المخوف، انشاءالله همگی موفق شویم. اللهم اهدنا مِن عندک و اَفِض علینا مِن فضلک وانشر علینا مِن رحمتک برحمتک یا ارحم الراحمین.

خیلی مهم است که تا جزء 27، 3 تا سجده‌ی واجب انجام می‌شود اما در قوس صعودی فقط یک سجده در جزء 30 قرار می‌گیرد؛ در سوره مبارکه علق که اولین سوره ایست که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده است. خوب دقت کنید! تمام قرآن که باطن حدودگذاری خداوند کریم است در روز مبعث؛ 27 ماه رجب به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل می‌شود. پس 1 و 3 در کنار هم می‌شود 13! درحقیقت خداوند یک باطن از عدد 13 را به نام توحید محض اسم مبارکش احد جلّ جلاله تجلی می‌دهد؛ در وجود پیامبر بزرگوارش که عبدالله است و در شهادتین می‌خوانیم: اشهد انّ محمداً عبده و رسوله (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم). یعنی 3 تا سجده تا 27 و یک سجده تا 30 یعنی حقیقت 13 با سجده آخر در جزء 30 قرار دارد، نماز دو رکعتی 4 سجده دارد و حقیقت قرآن، 2 رکعت نماز مقبول است که اگر شامل حال بنده شود، انشاءالله بوسیله آن سجده آخر به اربعین عمل می‌رسد! درواقع نماز مقبول برای مؤمن ریشه می‌بندد و سبز می‌شود و تنه و شاخه و گل ومیوه پیدا می‌کند.

 بعبارتی آن 3 سجده، همان وعده گاه حضرت موسی(ع) است در 30 شب چون 3 پایه‌ی 30 است{ و واعدنا موسی ثلاثین لیلة} و عدد 1، پایه‌ی 10؛ همان اتممناها بعشر است تا موسی کلیم(ع) به میقات برسد و اربعین لیله را درک کند، آنگاه 7 لوح تورات را دریافت کند.

اینجا نکته‌ای قابل توجه است: چرا وقتی شیطان به حضرت آدم(ع) سجده نکرد، این همه جریمه سنگین شامل حالش شد که هم لئیم شد و هم لعین و هم رجیم و هم مردود شد که شیطان مارد نام گرفت و مغضوب و ضالّه شد. زیرا او که خود، 6یا 7 هزار سال در بین فرشتگان به خداوند باری تعالی سجده کرده بود یعنی 3 سجده را بجاآورده بود. اما او می‌دانست در بطن وجود آدم(ع) چه انواری هست؛ انوار مقدس چهارده معصوم(ص) را می‌دانست که صاحب قبله کیست!" آدم چو یکی قبله و مسجود علی(ع) بود". درواقع تمام سال‌هایی که سجده کرد به خواست خودش بود اما آن یک سجده به حضرت آدم(ع)، امر خداوند قادر منّان بود و او اطاعت نکرد؛ سوره مبارکه اعراف در آیه شریفه 11 و دلیل سجده نکردنش در آیه شریفه 12 و نتیجه سجده نکردن و تنبیهش در آیه شریفه 13 آمده است. دقت کنید! سوره مبارکه اعراف، سوره‌ی هفتم قرآن کریم و در جزءِ 8 و 9 است و از نظر معنا، معرفت و شناخت به خداوند و اهل بیت پیامبر(ص) و منظور از سجده، سجده‌ی اطاعت با شناخت قلبی و تسلیم شدن به امر خداوند یکتاست.

وجود مطهر چهارده معصوم(ص) باطن سجده‌ی 4 هستند و اتممناها بعشر هستند و ارکان اربعین و باطن بهشت و باب طهارت و حقیقت آب و کوثر وجود هستند. پس شیطانی که از جنس آتش است با آب سازگاری ندارد و قبول سجده نکرد و نمی‌کند و نخواهد کرد. پس از باب طهارت رانده شد و او نجس شد در فضولات جهنم جای گرفت. پس اطاعت دل بخواهی، مستحب است و اما اطاعت حکم خداوند، واجب. وای بر کسی که واجب را فدای خواست رضای خودش یا مستحب کند.

خوب دقت کنید! عدد 13 ارکان عالم است. در روایت آمده که خداوند خلق نفرمود بندگانش را مگر اینکه به حرف م=40 برسند و جالب است که نام مبارک احد جلّ‌جلاله در ریشه کلمه حد است یعنی حدودگذارنده و محدودکننده عالمیان و اسرار حد در ذات اقدسش مکنون است و مخزون!

 همه‌ی ما بندگان گنهکار باید از خداوند توفیق سجده‌ی آخر را بخواهیم تا به اربعین اعمال که عمود آن نماز مقبول است، برسیم. درحقیقت بنده با سجده بدنیا میآید و با سجده هم وارد قبر می‌شود اما این یک رکعت از نماز هر انسانی است که بدنیا می‌آید از قوس نزولی یعنی قبول رسالت. اما برای صعود باید 2 سجده‌ی عمل داشته باشیم که آن باید شیعه شده و پیرو ولایت باشیم تا در قوس صعود موفق به رسیدن مقام عند ربهم یرزقون شویم. و آن سجده‌ی آخر است. شیطان در دنیا زندان می‌ماند و مخلد در مقام اهل الدنیا است. اما مؤمن می‌خواهد برسد به مقام اهل الجنة و اهل آخرت. پس باید از دنیا صعود کند، دنیا 7 طبقه است و جهنم هم 7 درکه. اما بهشت 8 درجه دارد. جالب است که عدد 8، ثمن است و رضای خدا و عددش در مبنای 2؛ ولایت، 1000 می‌شود یعنی در تجلی حرف غین به اسم غنی خداوند می‌رسد و از نعمت‌های بهشتی متنعم می‌شود. اللهم الرزقنا

پس سجده آخر در جزء 30 متعلق به حضرت علی(ع)؛ نبأ عظیم است. و جالب است که عدد 30 برابر حرف ل، گنج توحید است و حضرت خود، کاتب 30 جزء قرآن است و صاحب عدد 30 است( در مبحث عدد 12 توضیح داده شد) و قوس صعود است.

بنابراین هم اولین سوره که به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شده یعنی سوره مبارکه علق و هم آخرین سوره که سوره مبارکه نصر است{ که در فهرست به عدد سوره‌ی 110 است برابر عدد ابجد نام مبارک علی(ع)} در جزء 30 قرار دارد. الله اعلم. درحقیقت خداوند کریم دو سر قوس کمان دایره‌ی نزول سُور مبارک قرآن را از اول تا آخر در جزء 30 به مقام قرب و فتح نهایی مکه؛ سوره مبارکه نصر قرار داد و عالم خلقت را از آنجا تا قیامت کشانده است و اسرارش را به آیه شریفه انّا لله و انّا الیه راجعون ختم فرمود.

عدد حروفِ واو=13:

خانه خدا روی محلّی ساخته شده است که ذیقعد تولد خشکی روی آب است و آن روی حرفِ (و) می‌باشد چون پروردگار عالم فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون. حرفِ (و)، حرف وصل است و عالم ماقبل را به عالم مابعد وصل می‌کند.

واو وقتی است که خشکی کشیده شده یعنی دحو الارض شده است (واو=13) پس کره زمین، عدد 13 را حامل شد که همان 4=3+1 یعنی گنج ذات احدیت 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 و حقیقت ولایت، اسرار لایتناهی پروردگار عالم بر عالم اسفل السافلین جلوه کرد. شاید بتوان این طور تعریف کرد که انسان معمولی فاصله‌اش تا انسان کامل از اسفل السافلین تا لایتناها است .

 اگر حروف واو را بصورت بسیط بنویسیم( زیرا نقطه خشکی، دحوالارض شده پس حروف، بساطت پیدا می‌کند)‌، عدد ابجدش 137 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه قبله است( واو+الف+واو=137=قبله).

درحقیقت کلمه واو از حروفی است که از دو طرف به یک شکل است و از حروف استثناست. پس همه‌ی عالم در اطراف قبله به چرخش درمی‌آیند و قبله، نقطه‌ی اقبال همه‌ی مخلوقات است. و در حرکت عبادی، قبله محلّ اتصال و وصل اعمال بندگان به خدای یکتا می‌باشد. و بدون اتصال به قبله که همان حروف قلبه، رابطه‌ی طهارت و عبادت وصل نمی‌شود. حال خوب دقت کنید که حرفِ و از حروف وصل است!

درضمن اینکه عدد حرفِ و=6 است. حال اگر سَرِ عدد 6 را بهم وصل کنیم، بصورت دایره و شکل حرفِ "و" پیدا می‌کند. اگر دقت کنید جنین وقتی بخود گوشت می‌گیرد و از علقه بیرون می‌آید به شکل حرفِ "و " است. درواقع مهندسی خلقت خداوند قادر متعال صورتش، انسان کامل است. چنانچه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) 6 ماهه قدم مبارکش به زمین آمده است! و از یک جهت خالق یکتا خانه‌اش را در 6 وجه قرار داد و در یک معنا کلّ 6 دانگ خلقت از آن خداست؛ وحده لا شریک له است. پس قلب مؤمن باید با شش دانگ اتصال به قبله پیدا کند تا اتصال حیات طیب را دریافت کند و برسد به این حدیث نورانی از پیامبر(ص) " قلب المؤمن عرش الرحمن". و قلب مؤمن، خانه خداست و قلب، قبله‌ی تمام اعضا و جوارح انسان است. پس شروع حیات از قلب است و پایان حیات هم به قلب تمام می‌شود.

این نکته از نظر جسم مادی ماست اما حیات معنوی ما هم از اتصال قلب به قلب عالم امکان؛ امام صاحب العصر و الزمان صلوات الله علیهم اجمعین زنده می‌شود و در اتصال به وجود مطهرش زنده می‌ماند. و اگر انسان به گناه کشیده شود، حیات انسانی از وجود او منقطع می‌‌شود، پس میته‌ی حیوانی می‌شود. و کافر یا مرتد، مرده‌ی انسانی است: إنک لا تُسمعُ الموتی و لا تسمعُ الصمّ الدعاء إذا ولّوا مُدبرین؛ البته تو نمی‌توانی مردگان(کفار و ملحدین) را شنوا کنی و نمی‌توانی ندای دعوت را به گوش کران برسانی هنگامیکه پشت می‌کنند و روی برمی‌تابند.{ سوره مبارکه نمل؛ آیه 80}. پس متوجه می‌شویم که گناه نجس است و رگِ حیات اتصال به امام را که حقیقت طهارت است، قطع می‌کند. 

نکته: لحد یعنی حد و اندازه برای توست. درواقع لِاَحد است(گنج برای تو) یعنی حقیقت 13 و جایگاه رسیدن به میمِ وجود است و در جان 13، همان عدد 4(4=3+1) و تمام درس عشر و درحقیقت امتحان عاشورای عمل و نتیجه (یا)ی انتخاب در دنیا است و اینجاست که پرده برداری می‌شود و انسان در حقیقتِ عمر خود قرار می‌گیرد. پس در قبر، آسمان حدود زندگی بالای سرمان می‌آید و آنچه محدوده وسع ما بوده و باید عمل می‌کردیم، معلوم می‌شود! آنجا واحسرتا می‌گوییم.

 ائمه معصومین(ص)، نور بدون ظلمت هستند و ما، ظلمت و نور هستیم؛ نور ما همان روح قدسی پروردگارعالم است(فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحی...؛ سوره مبارکه حجر.آیه 29- سوره مبارکه ص.آیه72 ) و ظلمات، جسمیت و حیوانیت ما است.

همان‌طورکه بیان شد، خداوند اَحد جلّ‌جلاله دوست داشت خود را بشناساند(انّی کنت کنزاً مخفیّاً فاحبَبت و ان اعرف). عدد ابجد اسم مبارک احد=13 است پس ارض(زمین)، آینه‌ی تمام نمای توحید و قبله‌ی عالمیان گردید.

جمع اعداد 1 تا 13=91

اگر بخواهیم به توحید ناب و صدق عمل برای خداوند احد(=13) نایل شویم باید مراتب بندگی را از 1 تا 13 جمع کنیم که 91 می‌شود(91=13+ ... +1) و برابر با عدد ابجد کمال و کامل و کلام است. و همچنین عدد ابجد کلمه سال=91 (91=7×13) است که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=1+9) . جایگاه عددی کلمه سال = 28 و عدد 28 برابر تمام حروف کلام خداوند در قرآن کریم است(28 حرف الفبای عرب). اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود(10=8+2) و جمع ارقام 10 برابر یک می‌شود(1=0+1) و اینجا تمام کثرات به وحدتِ وجودِ ذات اقدس احدیّت برمی‌گردد و در ضمن عدد ابجد حروفِ یک = 30 را به ما می‌دهد، که هر ماه 30 روز و هر فصل به 3 ماه که پایه‌ی عدد 30 است، ظهور پیدا می‌کند و حدوداً هر فصل 90 روز می‌شود که عدد ابجد حرفِ ص=90 است و همچنین عدد ابجد (میم)=90 است که هر فصل به انتقال فصل دیگر، قلب به میم می‌شود.

نکته: عدد 91 غیر از اینکه از جمع اعداد 1 تا 13 بدست می‌آید،  ضرب عدد 13 در 7 هم 91 می‌شود! و اگر عدد 13 را در 4 ضرب کنیم برابر کلمه حمد(=52) می‌شود. خوب بیندیشید که چه سرّی در آن نهفته است؟! هر سال 52 هفته است و عدد 52 برابر کلمه حمد خداوند است. پس وقتی 52=4×13 می‌شود، حقیقت مظهریت ظهور در باب طهارت و گنج وجود چهارده نور مقدس(ص) است و نام مبارک 4 وجود مطهر معصوم(ص)، علی(ع) است که مولا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) در 13 رجب در ماه هفتم سال قمری قدم مبارکش در خانه خدا ظهور می‌کند یعنی 13×7 =91 می‌آید!  13×4=52 می‌آید!  13×1=13؛ معرّف معرفت و شناخت ذات اقدس احدیت می‌آید! 13×2=26؛ حدید می‌آید! 13×3= 39؛ آل یاسین(ص) می‌آید! 13×5=65؛ دنیا تمام گنج خود را به حضرت تقدیم می‌کند! 13×6=78؛ حکمت حکیم الحکما می‌آید! 13×8=104؛ عطیّه(س) باطن گنج ولایت و رسالت کوثرعالم می‌آید! 13×9=117؛ موسای زمان می‌آید و فرعون و فرعونیان را نابود می‌کند؛ صاحب العصر و الزمان(عج) می‌آید! اللهم عجّل لولیک الفرج

 13 جمادی الاول و 13 رجب

 در 13 جمادی الاول حضرت فاطمه(س){ذخیره دو عالم، در(جایگاه عددی م)} در ظاهر به خاک سپرده شد اما مکنون و مخزون. و به قول بعضی از روایات که(سرّ وجود است) در سوم جمادی الثانی به خاک سپرده شد (بصورت مکنون و مخزون). ولی  سبزی خود را جلوه می‌دهد در 20 جمادی الثانی که تولد خانم است که او، کوثر وجود است. بین سوم تا بیست ، 17 روز است(به تعداد رکعات نماز واجب در شبانه روز) و اما خیر کثیراست که از 20 جمادی تا 13رجب، 23 روز است{23=عدد ابجد کلمه بکا و طول رسالت پیامبر(ص) و برابر با جایگاه عددی حرفِ ث که مَلکش حضرت میکائیل(ع)؛ ملک روزی است}. و در 13 رجب( درجایگاه عددی م) دیوار خانه کعبه شکافته شد و مادر حضرت علی (ع) و حملش وارد خانه شدند و آنروز به روایت شیعه و سنی در بیت الله مولای متقیان امیرالمومنین(ع) متولد شدند. امیدوارم خوب فکر کنید! این سبز شدن همان سبز شدن کلمات و آیات قرآن است که از قلب پیامبراکرم(ص) و به زبان نطق الله علی بن ابیطالب (ع) 23 سال به تدریج سبز شد و ظهور ظاهر و باطنش بر صفحه لوح قرآن عزیز در 30 جزء و 114 سوره نقش بست.

پس بین 13 جمادی الاول که قلب به میم عالم جماد به نبات و نبات به حیوان و حیوان به انسان است تا 13 رجب، حدود(60 روز) است که برابر است با حرف سین، قلب ظهور و قلب وجود و قلب عالم امکان به ظهور رسیدن حقایق از اسرار مکنون و مخزون تا ظهر الوجود «تبیّن بین العابد و المعبود». نکته: اگر عدد 13 را  در 11 ضرب کنیم 143 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک کنزالله و اباالاوصیاء است؛ دو وجود هم کفو؛ حضرت فاطمه(س) و حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)! و عدد 143 برابر تعداد حروف سوره مبارکه حمد است. و اگر عدد 13 را در 3 ضرب کنیم 39 می‌شود که برابر با جایگاه حروفِ سین است و عدد ابجد حروفِ سین=120=علیّ(ع) می‌شود!

*در 13 ماه یعنی شب چهاردهم، قرص ماه کامل می‌شود و آسمان به روشنی کامل می‌رسد. (در هر ماه قمری از 13 تا 15، لیلة البیض است). و خداوند می‌خواهد وجود مبارک مولای متقیان؛ مولای موحدین عالم؛ حضرت والا گهر؛ سیدالاوصیاء؛ امام الانبیاء؛ حضرت علی(ع) روز 13(رجب) قدوم مبارکش در خانه خدا به دنیا بیاید. و سه روز( تا روز 15) همه‌ی شیعیان دعوت می‌شوند در این مهمانی به خانه خدا(مسجد) که با اعتکاف و روزه و نماز و نیایش، مقدم مبارک مولا را جشن بگیرند و شیعه و پیرو واقعی وجود مبارک حضرت و ذریه‌های معصومش(ص) شوند. اللهم الرزقنا

*در وجود مقدس معصومین(ص)، یک معصوم خانم و 13 معصوم آقا هستند یعنی 14=13+1. اگر بخواهیم به حروف بخوانیم عدد 13 =جایگاه عددی حرف(م) است و عدد یک برابر(الف) است، آنگاه می‌خوانیم: (ام=13+1) و 14=13+1 که در جایگاه مقامی خانم، امّ الائمه، امّ ابیها و امّ المؤمنین هستند. نکته: جایگاه عددی حروف سیزده=41=اُم=صدق می‌شود! و اگر عدد 13 را در 15 ضرب کنیم 195 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک صادق و حروف مقطعه کهیعص است!

عدد 13 در شروع سال شمسی:

سال شمسی با شروعش به عدد 13 =جایگاه عددی حرفِ(م) که عدد ابجدش برابر40 است با طهارت و تسبیح و تقدیس پروردگار عالم و عبادت تمام مخلوقات، احیاء عالم را ظهور می‌دهد، چنانچه آسمان نزولات خود را به صورت باران بهاری که یک قول به معنی نیسان است یعنی از نیستی به هستی آورنده و بیدار کننده‌ی خواب‌ها و به یاد آورنده‌ی فراموشی‌هاست و با خود عید را می‌آورد و درحقیقت نو،زده می‌شود و نوروز از راه می‌رسد و از جان نوزده حروف بسم الله الرحمن الرحیم می‌گذرد و با خود حیات طیب همه‌ی موجودات را می‌آورد؛ همه‌ی درختان سبز می‌شوند و گل می‌دهند و میوه‌های خود را به شاخه‌ها ظهورمی‌دهند و حیوانات از خواب زمستانی بیدار می‌شوند و آسمان با غرّش و رعد و برق، جان‌ها را احیا می‌کند.

درواقع حقیقت نوزده به عدد اسم مبارک واحدیت، از جان مخزن مکنون و مخزون نام مقدس احد جلّ‌جلاله به عدد ابجد13، تمام زیبایی‌های عالم را در آفرینش خالق هستی نمایان می‌کند و باب معرفت و شناخت آن خالق بی‌همتاست و برای چشم‌های بینا و گوش‌های شنوا، قیامت را تداعی می‌کند و یاد معاد را که تمام برگشت‌های مرگ به حیات است، زنده می‌فرماید(باطن عید). درواقع سال به عدد 12 تمام می‌شود و دو سر کمان سال به هم متصل می‌شود. یعنی عدد 12 به یکِ فروردین؛ ماهِ اول سال اتصال پیدا می‌کند، پس 12 باضافه یک می‌شود 13 که برابر با جایگاه حرفِ م به عدد ابجد 40 است یعنی بهار واقعی به اربعین ظهور می‌کند و 13، نماینده و جایگاه حقیقی بهار است. که 13 روزِ اول سال به شماره می‌آید.

نکته جالب دیگر اینکه هر انسانی در دنیا، دوران عمر خود را به دایره‌ی روز و ماه و سال شروع و تمام می‌کند. درواقع از یک به 12 می‌رسد، آنگاه وارد عید عمر خود در عالم آخرت؛ وارد اربعین یعنی بهار عملش؛ انشاءالله وارد بهشت می‌شود. آنجا هم جایگاه عدد 13 و باطن 40 می‌باشد. درواقع خداوند بنده‌اش را برای رفتن به بهشت خلق فرمود و انسان خودش، جهنم را برای خودش می‌فرستد!

نکته قابل تأمل دیگر اینکه چرا امام اول ما؛ حضرت علی(ع) روز 13 ماه رجب در خانه خدا متولد می‌شود و شهادت جانسوزش در خانه خدا؛ مسجد کوفه در محراب نماز اتفاق می‌افتد؟! حضرت برای شیعیان با تولدش بهار را آورد، اربعین را آورد، 13 برابر حرفِ م است یعنی 40 را آورد! زیرا در صعود به قرب الی الله جز با طهارت نمی‌توان وارد بهشت شد. و همه‌ی بندگان باید بدانند که بدون ولایت حضرت علی(ع) و ذریه‌های معصومش(ص) هرگز باب طهارت و بهشت برایشان باز نمی‌شود.  

 سوره مبارکه توبه به عدد 113:

ترتیب نزول سوره مبارکه توبه به قلب مطهر رسول اکرم(ص) 113 است. همانطور که می‌دانید عدد 100 برابر عدد ابجد حرفِ(ق) یعنی نگهدارنده است و عدد 13، برابر جایگاه عددی حرفِ(م) به عدد ابجد 40 است و درواقع گنج اسرارعالم یعنی 4 روی 10. پس خوب دقت کنید! عددی که خداوند کریم به حکمت، ترتیب نزول این سوره مبارکه قرار داده است(113)، شاید اینطور معنی شود که توبه واقعی، نگهدارنده باب طهارت وجود و راه گشاینده به عالم طهارت آخرت یعنی بهشت، در جوار و شفاعت ائمه معصومین(ص) است.  

 

اعجاز عددی دوازده امام (ع)  و رابطه آن با عدد 13

                  6                                              و                           6

امام اول: امام علی(ع)                  1-

1+12=13

12-امام دوازدهم: امام مهدی(عج)

امام دوم:امام حسن(ع)                  2-

2+11=13

11-امام یازدهم: امام عسکری(ع)

امام سوم: امام حسین(ع)                3-

3+10=13

10-امام دهم: امام هادی(ع)

امام چهارم: امام سجاد(ع)              4-

4+9=13

9-امام نهم: امام جواد(ع)

امام پنجم: امام باقر(ع)                  5-

5+8=13

8-امام هشتم: امام رضا(ع) 

امام ششم: امام صادق(ع)               6-

6+7=13

7-امام هفتم: امام کاظم(ع)

                                                         الله جلّ‌جلاله(66) 

 

اگر مرتبه‌ی ولایت 12 نور مقدس امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین را بصورت دو قوس نزولی و صعودی ترسیم کنیم، جمع ولایی دو امام روبرو( اول و آخر)، همه عدد 13 می‌شود و 6 تا 13 می‌شود 78(6×13) که برابر عدد ابجد اسم حکیم خداوند و برابر جایگاه عددی اسم مبارک "فاطمه زهرا"(س) است و جالب‌تر اینکه عدد 78 از جمع اعداد 1 تا 12 تشکیل شده است. و جمع ارقام 78 می‌شود 15 برابر نام مبارک حوا(س) و جمع ارقام 15 می‌شود 6(5+1). و سه عدد 7، 8 و6 در کنار هم می‌شود 786 برابر با عدد ابجد حروفِ بسم الله الرحمن الرحیم یعنی اسرار 12 امام و 14 معصوم(ص){ توضیح کامل در کتاب حوای روحانی آمده است}.

بنابراین همه‌ی بزرگواران، حقیقت 13 یعنی جایگاه حرف م به عدد ابجد 40؛ اربعین هستی هستند، همه قلب به میم کننده و بهارآفرینند، همه زنده و حی و زنده کننده هستند! درواقع 13، یعنی سی زده شد. پس همه در بطن عدد 30 یعنی کلمه مبارک لا اله الا الله هستند و جاری کننده و افشاکنند‌ی توحید ناب محمدی صلوات الله علیهم اجمعین و معصوم هستند. 

عدد 13 =جایگاه عددی حرف "م" است. وجود دوازده امام(ع)، مجرای رزق رحمانیت و رحیمیت همه بندگان خدا هستند. همانان که بیرون آورنده نور از بطن ظلمات هستند. با ولایت معصومین(ص) نجات حقیقی میابیم و بی‌ولایتشان هلاک الی الابد خواهیم شد.

*عدد ابجد کلمه نور 256 است که جمع ارقامش 13 می‌شود(13=6+5+2) و 13 جایگاه عددی حرف م به عدد ابجد 40 است. پس هرکس به نور رسید یعنی به طهارت رسیده وهدف خلقت خودش را دریافت می‌کند. جناب محی الدین عربی می‌فرماید: هدف خلقت پروردگار عالم در دنیا رساندن مخلوقِ خود به حرف " م " می‌باشد. که همان قلب به میم است که بدون آن وارد بهار قیامت یعنی بهشت که تماماً جلوه‌ی میم است، نمی‌شویم.

پس خداوند در آیه حجاب فرمود تو صنعت من هستی و من می‌دانم چگونه به رشد و تعالی می‌رسی تا مرا بشناسی که من نور آسمان‌ها و زمین هستم نه اینکه ظاهر نور را ببینی چون هرچه نور در دنیاست با ظلمت است و رنگ آن جسم نور است اما حقیقت نور، خداست که در وجود ائمه(ص) که خلیفه‌های خداوند روی زمین هستند، می‌باشد و قرآن که نوراست و آیات نورانیش انسان را به حقیقت که اوست هدایت می‌کند و این حقیقت نور است که بدون ظلمت است و هرگز خاموش نمی‌شود و انسان باید به این نور برسد. جالب است جایگاه عددی کلمه نور می‌شود 40، یعنی به طهارت و اربعین رسیدن، یعنی سبز شدن، بهاری شدن، بارور شدن و رسیدن به تمام حقایق و نتایج خلقت وجودی یعنی به انَا الحق شدن و رشد کمال انسان شدن، است. {توجه داشته باشید که یکی از ارکان حیات، نور است و اگر نباشد، همه‌ی موجودات از بین می‌روند}.

اینجا شیعه می‌شویم و انشاءالله به رضای قلب مولایمان و زیارت حقیقی او واصل می‌شویم. رمز شیعه شدن، ایمان است و ایمان حقیقی، نور است. درواقع پیروزی جهاد اکبر درون است بر ظلمات جهل! عدد ابجد کلمه علم=140 و عدد ابجد کلمه جهل=38 است که اگر جهل را از علم کم کنیم(38-140) 102 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه ایمان است یعنی نور بدون ظلمت که انسان را می‌رساند به: یخرجهم من الظلمات الی النور.

تلاقی 13 و 13 در دنیا!

هرگاه کنار دریا رفتید، اگر خوب دقت کنید در دورنگاه خود محلّ تلاقی آسمان را به دریا بوضوح می‌بینید(چون کره زمین، دایره است). آنجا آسمان که آبی است به دریای آبی تلاقی یافته است که هردو هم رنگ آبی و هم حمل آب را دارند و هم آسمان، محل نزولات حیّ و هم دریا، محل جمع آوری نزولات حیّ هستند. عدد ابجد کلمه آبی=13 است که جایگاه عددی حرفِ(م) به عدد ابجد 40 می‌باشد و باب تطهیراست، پس آنجا 13+13=26 می‌شود.( درواقع دریا، حقیقت دنیا است و آسمان، ظرف نزول گنج آفرینش روزی، که دریایِ دنیا به پذیرش کلّ آسمان رحمت را می‌پذیرد). اینجا محلّ ملاقات دو قوس نزولی و صعودی در عالم زمینی؛ قاب قوسین او ادنی است!!!

26 =جایگاه عددی حرفِ ض= جایگاه ولایی و معصومیت امام زمان(ص) که ایشان دوازدهمین امام و چهاردهمین معصوم(ص) هستند(12+14=26) و برابر جایگاه نام مبارک احمد(ص) است که هر دو به صورت صدفی می‌شوند که بین زمین و آسمان دُرِّ گرانمایه انسانیت شکفته می‌شود و در جایگاه وصل دو باطن حقیقت ولایتِ وصیَّ الحسن، صاحبَ الزمان(ص)؛ تک گل همیشه بهار ولایت سبز می‌شود و گل می‌دهد و بارور می‌شود الی یوم القیامه و در سایه خود عالم را گلستان می‌کند و بهشت را در دنیا برقرار می‌گرداند.

 

احمد(ص)= 26

 

26= م ح م د(ص)

 

 

 

 

 

حال اگر عدد 40 و 40 آسمان وزمین را در هنگام اتصال دو قوس با هم جمع کنیم: 40+40 می‌شود 80 که برابر عدد ابجد کلمه وجه الله است؛ محلّ تقرب به خداوند است. و همچنین برابر عدد ابجد حرفِ ف به جایگاه عددی 17 می‌باشد که این عدد به یک معنا ام الاعداد و حروف و اسرار و برکات است.{ توضیح کامل در فصل هفتم؛ تعریف عدد 17 می‌آید}

سیزده به حروف یعنی سی،زده شد

عدد ابجد حروف سیزده=86 و جایگاه عددیش 41 می‌شود که برابر با عدد کلمه اُم است.

خوب دقت کنید! 1) اسم مبارک احد=13=(4=3+1)=(4+3+2+1=10 )  و 2)اسم مبارک واحد = 19 = (9+1 =10)  و 3) تمام گنج در حرف یای دنیا که ی=10 ، پس سه دهه‌ی طُهر ظاهر شد که روی هم عدد 30 را در خود جمع کرده است. درواقع اصل عدد یکِ خداست که همه در مجرای توحید همه‌ی مخلوق را به خود می‌خواند : انّا لله و انّا الیه راجعون . عدد30 ، رمز عدد 13 گنج احدیت است زیرا:

1 اگر یک را به حروف بنویسیم، عدد ابجدش 30 می‌شود که همان منظور توحید است.

2   30، برابر عدد ابجد حرفِ ل است و حرف ل به تنهایی یعنی برای، ملکیت خداوند کریم و مالک بودنش را (مالک یوم الدین) در دنیا و آخرت در خود نشان می‌دهد و جالب است جایگاه عددی حرف ل= 12 است. چنانچه (30=یک ) و یک سال برابر 12 ماه( 12=جایگاه عددی حرف ل) و هر ماه 30 روز است و اگر ارقام عدد 12 را با هم جمع کنیم می‌شود 3(3=2+1)؛ پس هر فصل 3 ماه دارد و یک سال 4 فصل که عدد 4، برابر گنج عشر است . پس همه مخلوقات چه زمینی و چه آسمانی در حرفِ ل؛ مجرای توحید غرقند و آن حمد خداوند کریم است .

3 عدد 13 در اصل خوانده می‌شود سیزده به حروف، یعنی برای عالمیان بالاترین تحفه؛ سی، زده شده است(که همان گنج سه تا اعداد یک تا ده است). و در ضرب 3 تا 10 تا یعنی (10×10×10) جواب 1000 می‌شود؛ برابر حرف غین و رسیدن به اسم غنی پروردگار عالم. فقط درصورت موحّد شدن، پیروز میدان جنگ با نفس در دنیا و آخرت می‌شویم تا به نعیم آخرتی الی یوم القیامة واصل شویم. اللهم الرزقنا

حالا خوب دقت کنید که خداوند چه منتی سر بندگانش گذاشت که تولد جسمانی ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) را روز 13(رجب) در خانه خودش با شکافتن دیوار کعبه بر همگان نو،زده و بهار آفرینش و رحمت ریزش نیسان آورد.

4- اگر عدد سی را به حروف بنویسیم عدد ابجدش می‌شود 70  که 70، برابرعدد ابجد حرفِ ع  است و برابر عدد ابجد نام مبارک یا مهدی(عج) و برابر عدد ابجد احکام و لیل است. درواقع اگر کسی بخواهد بنده و عبد خالص خداوند کریم شود و به قرب او برسد، باید موحّد شود و راه ندارد مگر از باب طهارت و آن میسر نمی‌شود مگر با عمل به احکام قرآنی که در 30 جزء تدوین و مکتوب شده است. جالب است که اگر عدد 13 را در 10 ضرب کنیم 130 می‌شود که عدد 130= عین= سلم است! و جایگاه حروفِ عین=40 برابر با عدد ابجد حرفِ م می‌شود. عزیزان توجه کنید!!!

5 اگر بخواهیم در قرآن وارد شویم باید از ظاهر به باطن برویم یعنی از ظلمت وارد نور شویم. ظلمات یعنی حیوانیت‌ها و کفرها و نجاست‌ها و پلیدی‌ها  که با گفتن دو شهادت: اشهد ان لا اله الا الله  و اشهد انّ محمدا رسول الله (ص) از نجاست ظاهری و کفر پاک می‌شویم. ولی شرط با طهارت رفتن به عالم آخرت، شهادت سوم است( همان اتممناها بعشر)؛ اشهد انّ امیرالمؤمنین علیً ولی الله (ع) است. این شهادت را مستحب دانسته‌اند چنانچه علمای سنّی مردم را از گفتن آن نهی می‌کنند اما رمز اینست که دنیا، محلّ انتخاب است و شیعه شدن به ولایت ائمه(ص)، شرط به طهارت رسیدن در محل طاهران در بهشت است. پس هر کس باید خود، انتخابِ اتممناها بعشر را داشته باشد یا اگر انتخاب نکرد، نمی‌تواند طهارت ایمان خود را به قبر و قیامت بِبَرد.

6 سه تا دهه را خداوند به ما داده است. (1:)کتاب آسمانی قرآن در 30 جزء را آسان در دسترس ما قرارداد. اما دهه‌ی طُهر را نگهداشتن، یعنی عمل خالصانه و معرفت به تمام این زیبائی‌ها را باید خودمان برای خود، که در قیامت باب طاهران است، بفرستیم. بوسیله اتصال وجود مبارک قرآن ناطق، درواقع وجود ائمه طاهرین(ص) گنج عشر و دهه‌ی طُهر هستند که با اتصال به امام زمان(عج) به اربعین عمل و باب طاهران می‌رسیم. انشاءالله

(2:)پس با این دهه اتممناها بعشر، رسالت آمدن ما به این دنیا و به سلامت وارد شدن ما به عالم آخرت و در جایگاه قرب به عدد یک تا دهِ عملِ، خداوند متعال نام مبارک خود را، به کلمه احد به عدد 13(اتصال به عدد10 طُهرتوحید است) و در حقیقت اسمائی و نوری به (3:) کلمه واحد به عدد 19 ظهور فرمود. 13 که جایگاه عددی حرف(م) است با عدد ابجد 40 و حقیقت اربعین و باب طهارت و درنهایت قداست و تنزیه به همه‌ی ظهورات کشیده شده و عالم جز به سبّوحیت خداوند سبحان ظهور پیدا نکرد و انسان کامل، اشرف، اتمّ، اکرم و اکمل مخلوقاتش را در نهایت طهارت خلق فرمود:  ز احمد(ص) تا احد یک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است

که ظرف گیرنده‌ی تمام حمد و وحی نورالهی، ظرف پاک و مقدس نورٌ واحد چهارده معصوم(ص) یعنی حقیقت سرّ محمدی(ص) شد. بنابراین عمل خالصانه، ما را به اربعین ینابیع الحکمة( چشمه‌های حکمت و رحمت و معارف قرآن و توحید ناب و خالص و اهل بیت(ص) یعنی بهار گنج الهی می‌رساند.

و کلمه واحد هم در عدد 19 وقتی جمع شود، عدد 10 را ظاهر می‌کند(10=9+1) درواقع از کلمه مبارک واحد و ظهور ائمه طاهرین(ص) به توحید ذات اقدس احدیت با درجه خلوص نائل شویم، آنگاه 3 تا 10 تاست که هم می‌شود 30 و هم در ضرب 10×10×10 می‌شود 1000 که با اتصال به اسم غنی پروردگار عالم به رحمت واسعه‌اش نائل می‌شویم.

 گنج عدد 13 و افشای آن در وجود مطهر معصومین(ص):

حضرت رسالت پناه؛ پیامبراکرم(ص) در هنگام تولد در دنیا خود به عدد 1 است و حامل 13 نور مقدس(ص) می‌باشد(زیرا او اَب الاکوان است) یعنی به عدد 14 متولدشده است و همان‌طورکه توضیح داده شده، سبع مثانی است. و امام زمان(ص) افشاکننده‌ی 13 است چراکه فرزند سیزدهمین معصوم(ص) می‌‍باشد.

اما همان‌طورکه می‌دانید عدد13 برابرنام مبارک اسم مکنون و مخزون پروردگار عالم می‌باشد:(احد=13) و گنج معرفی خودش را در نشان خانه‌ی توحید خود ظاهر فرمود و با تولد مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع)، پرده از این راز برداشت و به وجود معصوم چهاردهم؛ امام زمان(ص) عدد 313 ظاهرمی‌شود.

عدد 313 معنی می‌شود به 300+13: عدد300=ش و صفت آن افشاکنندگی است و 13، راز توحید است. که یکی از نشانه‌های ظهورحضرت، آماده شدن 313 یار مخلص است و دیگراینکه برای تولدش هم باید مادری باشد که نام زیبایش نرجس(س) می‌باشد(عدد ابجد نرجس=313) و جایگاه نام مبارک نرجس=52؛ برابر با عدد ابجد کلمه مؤدب و برابر کلمه حمد است( اسرار گنج عدد 313 و حمد در قسمت پایین کشیده شد). و هنگام ظهور، آقا به دیوار کعبه تکیه می‌زند{ به نشان سنگ حجرالاسود و عدد ابجد کلمه حجرالاسود= 313 است و جایگاه عددیش 70 می‌شود برابر عدد ابجد نام مبارک یا مهدی(عج)=لیل=احکام=سی=ع که عین، چشمه‌های جوشان حکمت و عدل و توحید و علم و نور و قدرت و عظمت و شجاعت و رحمت و عزت و برکات و دیدار وجود مبارک صاحب العصر و الزمان(عج) است؛ زمان حکومت نورانی آقا؛ باز شدن چشم دل‌ها و گوش دل‌ها وزبان‌ها به حق و نابودی شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها و ظلمات است. انشاءالله} که جان توحید و اقرار به وحدانیتِ احدیت ذات اقدس پروردگاراست به عدد 13 پس امام زمان(ص) که خود مطهر و معصوم است، افشاکننده‌ی 13 توحید و جایگاه طهارت و معرف ذات اقدس احدیت است که می‌شود 313 و افشاکننده‌ی حکومت توحیدی به طورکامل می‌شود. و تمام عمر سال‌های زحمت 124000 پیامبر(ع) و 13 نور معصوم(ص) در زمان حکومت شریفشان قلب به میم می‌شود، یعنی همه سال‌ها جوهر بود در قلم وجود مبارکشان تا افشا شود به وجود مبارکش در لوح دنیا پشت باء وجود مبارکش، ظهور میم است.

 عدد ابجد حروفِ سیصدوسیزده=256=نورمی‌شود و جمع ارقام 256 برابر13 است(13=6+5+2) که جایگاه عددی م =13 و عدد ابجد م=40 است( جایگاه عددی کلمه‌ی نور هم 40 است).

جمع ارقام 313 برابر 7می‌شود(7=3+1+3) که تمام کننده‌ی حمد و ظهورِ آن است. و شکل دو قوس نزولی و صعودی آیات سوره مبارکه حمد 313 می‌شود:

3

 

1

3

 

    بسم الله الرحمن الرحیم(1)                             صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالین(7)          

 

     الحمد لله ربّ العالمین(2)                             اهدنا الصراط المستقیم(6)

 

 

 

 

           الرحمن الرحیم(3)                             ایاک نعبد و ایاک نستعین(5)

 

                                       مالک یوم الدین(4)

                         3                     1                  3

 

 

 

 

 

یکی از اسماء امام زمان(عج)، جمعه است. می‌دانیم که تمام سال 365 روز است و 52 هفته دارد، پس سال 52 جمعه دارد. اگر 52 را از 365 کم کنیم 313 می‌شود(313=52-365)! درواقع ما در تمام هفته هم در کلمه حمد خداوند و هم در 313 غرق هستیم! امیدوارم از جمله 313 یار حضرت قرار بگیریم. اللهم الرزقنا

13عمل واجب در حج تمتع:

جالب است بدانید در حج تمتع برهرفردی واجب است که 13 عمل را انجام دهد تا حاجی را در خانه توحید به صاحب خانه‌ی احد جلّ‌جلاله برساند. تا به طهارت و قلب به میم و رسیدن به جایگاه کمال قرب الی الله نائل شود(13=م=40). پس حاجی باید از جمع اعمال 1 تا 13 را به خوبی و قبولی تمام کند تا به گنج توحید و موحد شدن واقعی برسد که جمع اعداد 1 تا 13 می‌شود 91 یعنی کامل! جالب است که دوره رسالت پیامبر(ص) هم در مکه، 13 سال است. یعنی 1-حاجی باید موحّد واقعی شود ، 2-در حقیقت به جایگاه طهارت برسد{به عدد13(=م)اعمال حج} و 3-با جمع عدد 1 تا 13 که می‌شود 91، کامل شود و همچنین عدد 91 برابر کلام و اسم مبارک خداوند؛ کمال است. نکته مهم این است که عدد کلمه حج=11 است و با 13 عمل می‌رسد به عدد 24(11+13) یعنی عدد جامع یعنی حاجی هم باید کامل شده باشد و هم به جامع جمیع انوار ربوبی برسد؛ به معنای حقیقی مؤمن شده باشد. و اگر عدد حج(=11) را با 91(جمع 1 تا 13=کامل) جمع کنیم، 102 می‌شود برابر با عدد ابجد کلمه ایمان و اعلا . پس مقامات عددی، روح عمل حج هستند و در آخر عمل حج که سیزدهمین عمل است؛ انسان را می‌رساند به مادر حقیقی؛ وجود مطهر حضرت فاطمه(س) و حج و طواف نساء انسان را به درجه فاطمی نائل می‌فرماید. اللهم الرزقنا

 توحید، اولین اصل از اصول دین ماست اما حج از فروع دین است. درواقع باید با صحیح عمل کردن، از فروع به اصول دین وصل شویم که عملمان عطر توحید را در تمام عمر افشاکند. و عدد 40 همان اربعین است که ریشه‌اش ربع و ربیع یعنی بهار و سبزشدن و شکوفاشدن است و خلاصه باید درخت عمر وزندگی و ایمان به بار و میوه دادن برسد و هرگز خزان نداشته باشد. پس یک حاجی هم باید به میم برسد و عالم ظهورطبیعت هم این است که بلوغ رسیدن به میم، همان 40 و اربعین و بهار است. پس حاجی باید 13 عمل را هم ظاهراً کامل عمل کند و هم باطناً، تا در حج به مقام 313 نائل شود، آنگاه حج مقبول نصیبش می‌شود.

بنابراین خیلی مهم است که هر انسان برجسته ومؤمنی در هر زمان که زندگی می‌کند، باید به 313 عمرِ خود برسد تا یک بنده‌ی موحّد و مؤمن و حامد نام بگیرد! و همانطورکه بیان شد سنگ حجرالاسود که نشان طواف هر حاجی می‌باشد و آن‌جا جایگاه بیعت با امام زمان(ص) است، عدد ابجدش 313 می‌شود. جایگاه عددی حجرالاسود=70 می‌شود که 70=عدد ابجد "ع" و یکی از اسماء قرآن کریم، عین است و همین‌طور وقتی به امام زمان(ص) سلام می‌دهیم، می‌فرمایند که بگویید: السلام علیک یا عین الله و آنجا عین الله است.

باطن عدد 13 در دو سر دایره اجزاء قرآن:

جزء  1    جزء 30

اگر جزء‌های قرآن را بصورت دو قوس نزولی و صعودی(یعنی به شکل دایره) ترسیم کنیم:

 

1+30

31=

 

 

 

15         16

 

 

 

عدد جزء1 + عدد جزء 30=31 می‌شود که برابرعدد ابجد "لا" است. یعنی مجموعه‌ی قرآن، توحید ناب و مجرای توحید برای پیروانش است تا بندگان بتوانند از پاک‌ترین و سالم‌ترین راه به قرب معبودشان؛ الله جلّ‌جلاله برسند زیرا قرآن، کلام الله است.

جایگاه عددی حروفِ "لا"=13 و 13=احد است، پس تمام قرآن در سوره‌ی توحید(اخلاص) غرق است و همه معرِّف خداوند کریم؛ صاحب کلام قرآن عزیز است. و 13=جایگاه عددی "م" به عدد ابجد40 و قرآن، تربیع کننده‌ی دل‌های عاشقان و مؤمنان به الله جلّ‌جلاله و چهارده نور مقدس(ص) که حقیقت قرآن هستند، می‌باشد.

 درواقع 13 خود جایگاه طهارت و به طهارت رساننده همه‌ی انسان‌های شریف، مطیع، بنده خالص و موحّد پروردگارعالم است. چنانچه در آیه 79 سوره مبارکه واقعه آمده است: لا یمسّه اِلا المطهرون، بدون طهارت نباید قرآن را مسّ کرد(برای تماس جسمی هم باید طهارت داشت).

ازطرف دیگر 31=ال می‌شود و سی و یکمین سوره در فهرست قرآن کریم، سوره مبارکه لقمان است که خداوند حکیم بنده خالصش؛ لقمان را به حکمت در دنیا نائل فرمود و در این سوره از زبان نورانی او موعظه‌های مهم را به بندگانش می‌فرماید تا انسان‌ها به کمال حکمت خداوند برسند. و سی و یکمین سوره در ترتیب نزول به قلب مطهر پیامبر(ص)، سوره مبارکه قیامت است که خوشا به حال هر کس که موحّد و مؤمن و قلب شده در حرفِ میم محشور شود. اللهم الرزقنا

پس 31=ال شد که الف و لام(ال) به 14 معنا در قرآن آمده است و شروع قرآن هم بعد از بسم الله الرحمن الرحیم در سوره مبارکه حمد با "ال" در کلمه "الـحمد" است که الف و لام ِ استغراق است و همه عالم در حمد غرق هستند. گاهی هم اگر(ال) بر سر اسم بیاید آن را معرفه می‌کند(مثلا الرجل). درواقع تمام 28 حرف الفبا باید پشت (ال) قرارگیرند تا جایگاه معرفتی خود را بیابند! چنانچه 14 حرف پشتِ(ال)، شمسی می‌شوند و 14 حرف، قمری. درحقیقت خداوند کریم در دومین سوره مبارکه قرآن(بقره) با اشاره به حروف مقطعه، اسرار پشت پرده‌ی معانی و حکمت قرآن را با ذکر الـ̃م افشا می‌فرماید زیرا در بطن (ال)، م قرار دارد. پس چنانچه در بالا ذکر شد، همه‌ی عالم در این حروف غرقند!

 

 

 

در حقیقت این دو حرف، اصل و مبنا و مبدأ و غایت(انتها) هستند. درواقع وجود مبارک رسالت، قوس نزولی است که صاحب حرف الف است و باطن قوس صعودی، ولایت است که صاحب حرفِ ل، وجود مبارک حضرت علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) می‌باشند. پس همه‌ی عالم در این الف و لام غرق است و به وجود مبارک این عزیزان عَلَم می‌شوند و درواقع شناسایی هر وجود به این بزرگواران است. و خلاصه تمام محتوای حروف و کلمات و اسماء و صفات متجلی از ذات اقدس احدیت در این دو حرف است! و از طرفی این دو حرف، شکل دایره عالم است و تشکیل حرفِ لا را می‌دهند          که حقیقت کلمه‌ی طیبه لا اله الا الله می‌باشد( که 12 حرف است) و

 

دایره عالم 12 قسمت است و ساعات در دو تا 12 تا قرار دارد.

عدد 13 در سوره‌های مبارکه قرآن:

سیزدهمین سوره از نظر ترتیب فهرستی: سوره مبارکه رعد است( دقت کنید! جایگاه عددی کلمه رعد= 40= م=13 می‌شود!) به عدد ترتیب نزولی 96 که برابر است با عدد الله جلّ‌جلاله(با لام مشدد)= وفی= آمنه= نوم= مولودی. این سوره مبارکه در جزء 13 و با حروف مقطعه المر شروع می‌شود{ هفتمین سوره قرآن است که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ پس 13×7 می‌شود 91 برابر با عدد کمال، کامل و کلام و درحقیقت این سوره مبارکه طبق روایات، متعلق به امیرالمؤمنین علی(ع) است} و شامل 43 آیه شریفه است برابر با عدد ابجد جلی و جایگاه عددی کلمات قدر= آل الله(ص)= اباصالح(ع)= مشهد= حلیم = قسط(سقط)= کبیر . و در دایره سور قرآن روبروی سوره مبارکه تکاثر قرار دارد( سیزدهمین سوره از انتهای قرآن). 

*سیزدهمین سوره در ترتیب نزول: سوره مبارکه عصر است به عدد ترتیب فهرستی 103 که برابر با عدد ابجد کلمه منجی است! این سوره مبارکه بیست و ششمین سوره‌ی جزء 30 است که شامل 3 آیه شریفه می‌باشد. و در دایره سور قرآن روبروی سوره مبارکه یوسف(ع) قرار دارد.

*جزء 13 شامل 154 آیه شریفه است که از آیه 53 سوره مبارکه یوسف(ع) شروع می‌شود و در ادامه سوره‌های مبارکه رعد و ابراهیم(ع) بطور کامل در این جزء قرار دارند. این جزء با حرفِ(و) شروع و به حرفِ(ب) تمام می‌شود.درواقع حرفِ و، واو خوانده می‌شود که عدد ابجدش 13 است! و حرفِ ب در مقام اربعین؛ جایگاه 13، قلب به میم کننده‌ی حرفِ ن است.

* سوره مبارکه ممتحنه شامل 13 آیه شریفه است به عدد ترتیب فهرستی60 و ترتیب نزول 91( یادآوری می‌کنم که جمع اعداد 1 تا 13 می‌شود 91!)

*سیزدهمین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ سوره مبارکه نمل است(طس) و سیزدهمین سوره‌ی جزء 30، سوره مبارکه بلد می‌باشد. بلد، شهر مکه است و مقصد خانه خداست که خانه توحید به ذات اقدس احدیت می‌باشد.

* عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه فلق  و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه توبه  113 است( شرح سوره توبه به عدد113 بیان شد) برابر عدد ابجد نام مبارک باقی. سوره مبارکه فلق از سوره‌های عزائم است و در پناه رحمت خداوند قرار گرفتن است از شرّ اشرار و حسودان و شرّ حیوانات موذی و انسان‌های فاسق و فاجر که برای ضربه زدن در کمین هستند.

 

13  1

نکته مهم در عدد 13 اینست که پایه عدد 14 می‌باشد. زیرا جمع ارقام 13 می‌شود 4(3+1) و جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 که همان گنج عشر و دهه‌ی طُهر می‌باشد و در مقام 4 روی 10 برابر عدد 14 ؛ وجود مبارک 14 معصوم(ص) است. واز طرفی اگر دایره عدد 13 را بکشیم؛ از 1 شروع و به 13 ختم می‌شود:

 

پس 14=13+1 می‌شود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۴۰
عذرا شفائی

 فصل دوم: تعریفی از عدد12

 

عدد 12 برابر با جایگاه عددی حرف ل به عدد ابجد 30 است و در دسته حروف ترابیه یا خاکی و دارای طبیعت آبی شمالی و ملکش حضرت طاطائیل است.

جمع اعداد 1 تا 12 برابر 78 می‌شود(78=12+11+...+2+1) { عدد ابجد کلمه عدد=حکیم= 78}

پس جمع عدد 1 تا 11 همه عالم را رساند به عدد 66 برابر ظهور اسم مبارک الله جلّ‌جلاله. و از جمع دو تا عدد 6، عدد 12 ظاهر شده است(12=6+6). در قرآن کریم 1842 بار نام مبارک الله جلّ‌جلاله آمده است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم(2+4+8+1) 15 می‌شود یعنی ظرف حیات عالم و ظهور اسماء جمالیه و جلالیه و کمالیه پروردگار عالم و برابر جایگاه عددی حرفِ س؛ میزان حروف است. و در قرآن عزیز یک س، باطن قلب قرآن را افشا می‌کند و یک س، آخر قرآن که عمل کننده به آیات، به میزان می‌رسد. و یک تعریف عالی اینکه وجود مبارک پیامبر(ص)، جلوه‌ی ذات اقدس الله تعالی است که مورد خطاب سین واقع شده و خانواده محترمش، آل یاسین هستند. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم. آیا جالب نیست که عدد 78 که برابر اسم حکیم خداوند است و جمع عدد 1 تا 12 است ( الله=66؛ 12=6+6)، در جمع ارقامش(8+7) می‌شود 15؛ جایگاه حرفِ سین! و جمع ارقام 15 می‌شود 6(=1+5)، حال اگر این 6 را کنار 78 بگذاریم؛ 786 می‌شود که برابر عدد ابجد بسم الله الرحمن الرحیم است.

  اما خداوند غیب الغیوب است و اسرار معرفی خود را از درون خانه کعبه افشا فرمود و به حضرت آدم(ع) فرمود که خانه خودش(کعبه) را روی نقطه ارض بسازد. توجه!توجه! آنگاه باطن خانه خدا به عدد 12 به ظهور مولای متقیان؛ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و یازده ذریه نورانی(ص) در بطنش، همه‌ی چشمه‌های رحمت را سرازیر فرمود. و در کلام کریمش فرمود: عمّ یتسائلون. عن النبأ العظیم[1]؛ او را خبرعظیم نامید و اسرار ندیدنی‌ها را به او ظهور داد. و سفره‌ی مائده آسمانیش را بوجود مبارکشان که ظرف حیات عالم هستند، بصورت ظاهر در بیابان دنیا پهن کرده، اما فقط دعوت شدگان به ولایت اطعام می‌شوند( الی یوم القیامت).

عدد 12 برابر جایگاه عددی حرفِ ل است یعنی خداوند همه را در ملکیتِ خود، به 12 حروفِ لا اله الا الله و توحید محض افشا فرمود! چنانچه در تعریف عدد 11، آیه شریفه قل هو الله احد را خواندیم در این قسمت می‌خوانیم: الله الصمد؛ که جایگاه عددی حروف این آیه شریفه برابر 78 می‌شود که از جمع اعداد 1 تا 12، نام مبارک حکیم خداوند را ظهور می‌دهد( الله الصمد=78=جمع اعداد 1 تا 12=حکیم)! یادآوری می‌کنم که در این آیه شریفه اسم جلاله الله، باطن عدد 11 است( جمع اعداد 1 تا 11=66=الله) و کلمه الصمد فقط یک بار در قرآن کریم آمده است! نکته مهم اینکه 2 آیه شریفه‌ی قل هو الله احد. الله الصمد، رویهم 20 حرف است که برابر عدد  ابجد حرفِ ک به جایگاه عددی 11 می‌باشد، درضمن اینکه صفات ثبوتیه‌ی پروردگار عالم را افشا می‌کند.

 *دو دست یعنی چه؟

آیا تا بحال فکر کرده‌اید که چرا هر دستِ اجناس را 6 تا می‌شمارند درصورتیکه هر دستِ ما به عدد 5 است، پس چرا 6 تا شد؟! و می‌گویند بهتر است که 2 دست بگیریم...، آیا قابل توجه نیست که دو تا 6 را کنار هم بگذاریم 66 می‌شود؛ برابر با نام مبارک الله جلّ‌جلاله و اسم مبارک خداوند؛ وکیل؟! و اگر 2 تا 6 را با هم جمع کنیم، 12 می‌شود. براستی تمام این درس زیبا دائماً بصورت ساده در زندگی ما نشان داده می‌شود! یعنی عدد 12، حکمت عالم است و دو تا 6 کنار هم(66)؛ معرفی مولا و خالق قادر متعال؛ الله تعالی است که او در همه‌ی امور ما، خود را نشان می‌دهد. پس دست ما باید به او واصل باشد. درواقع 5 انگشت ما باید به دست مبارک حجت خدا که جز یک حجت در عالم نیست، اضافه شود تا به قرب الله برسیم و عمل ما در پیشگاه خداوند قبول شود یعنی 5 باضافه یک می‌شود 6. پس دو قوس صعودی و نزولی بوجود 12 امام معصوم(ص)، 6 و 6 است. درواقع عدد شِش همان حروفِ شُش است که محلّ دم و بازدم و حیات و نفس زندگی است.هر نفس که فرو می‌رود، حیات را در بدن به گردش می‌اندازد و بالا آمدن نفس، مُمد حیات و تمدید آن ظاهر می‌شود. یعنی دو تا 6 تا، پس انسان ‌دو تا شُش دارد و حقیقت نفس کشیدن هر انسانی اینست که  چون فرو می‌رود؛ نماینده انّا لله و(=6) وقتی بالا می‌آید انّا الیه راجعون است. پس عملِ ما در دنیا باید دو دست داشته باشد تا به اتصال حبل الله نجات پیدا کنیم. انشاءالله

*اما درس زیبای اتصال عدد 11 به عدد12:

درحقیقت باطن عدد 12، عدد 11 است. و عدد 11 برابر با عدد نام مبارک خداوند؛ دوا و هو جلّ‌عظمته می‌باشد.

و عدد 12 جایگاه عددی حرفی ل به عدد ابجد 30 می‌باشد. و خداوند خانه کعبه را محل و مجرا و تجلی گاه حرف ل قرارداد. و جان این حرف را، وجود مبارک صاحبش حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب قرارداد که با متولد شدنش یک وجود مبارک خودش و 11 ذریه نورانی(ص) در بطنش، گنج 12 را افشافرمود و خود، لقبِ مولی الموحدین گرفت.

و درعالم خلقت، گردش سال شد 12 ماه و هر ماه 30 روز یعنی حرفِ ل که عدد ابجدش 30 و جایگاه عددیش 12 می‌باشد، یعنی همه در مجرای ولایت اهل بیت و توحید محض و اخلاص معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است.

خوب دقت کنید! پس 12 شد جانِ خانه خدا. ما شیعیان 11 فروع دین داریم که اگر بخواهد قبول شود و عمل به آنها زنده بماند باید به اصول دین اتصال پیدا کند، آنگاه فروع به حقیقتش متصل می‌شود. مثل نماز که فروع دین است ولی باید رو به قبله بخوانیم تا نماز صحیح باشد یعنی اتصال 11 باضافه یکِ توحید که جزءِ اصول دین است. و مقام 12 را دریافت کنیم یعنی با اتصال به دوازدهمین امام معصوم(ص)؛ امام زمان(عج)، درواقع در زمان ایشان عالم دوا،زده می‌شود. اللهم عجّل لولیک الفرج

همینطور است درباره نماز شب که خداوند امر می‎فرماید که نماز شب بخوان و آن 11 رکعت است: ومن الیل فتهجّد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربّک مقاماً محموداً[2]، تا اتصال به روز داشته باشیم و از تمام برکات سحر بهره‌مند شویم. یعنی 12 ساعت روز و 12 ساعت شب، پس دایره شب بخواهد تمام شود با یک رکعت نماز وتر به 12 کامل یعنی گنج توحید می‌رسیم، آنگاه سپیده صبح را درک می‌کنیم تا به حقیقت نماز صبح که متعلق به امام حسین(ع) است، برسیم زیرا ایشان مصباح الهدی هستند.

دیگر اینکه بین سال شمسی و قمری 11 روز فاصله است. و در این گردشِ 11 روز تمام خواص سال شمسی و قمری در دایره‌ی گردششان روزی خود را دریافت می‌کنند، آنگاه می‌بینیم هر دو ، 12 ماه ثابت دارند!

خوب دقت کنید! در سوره مبارکه یوسف(ع) خداوند فرمود که حضرت یوسف(ع) در خواب دید که 11 ستاره و خورشید و ماه به حضرتش سجده کردند[3]. درحقیقت خداوند چگونه به ما می‌آموزد که هر عبادت کننده‌ای در اتصال به سجده بندگی برای خدا در جماعت 11 است و باید اتصال به یکِ امام معصوم داشته باشد تا به 12 دایره‎ی توحید و اخلاص زندگی دنیا و آخرت برسد! دایره زندگی دنیا؛ سال شمسی و دایره زندگی آخرت؛ سال قمری می‌باشد زیرا تمام احکام و قوانین مذهبی و بلوغ و تکالیف ما به سال قمری است(مثل روزه، حج و ...). پس خوب دقت کنید! عدد 11 باضافه یکِ(امام معصوم علیهم السلام) اتصال به قرب الهی پیدا می‌کند، تازه به شرط اتصال به رضای خداوند و رضایت حجتِ خداوند کریم.

 بنابراین تمام درس که گفته شد برگشت دوباره به نقطه اتصال که کلمه ارض و خلقت خشکی بود. اگر حروف کلمه ارض را جابجا کنیم، اسم مبارک رضا(ع) می‌شود. پس باطن ارض، رضاست. و چرا در جایگاه خانه خدا باید حج انجام شود؟ عدد حج=11 است و این طواف، تمام درس بیان شده را معنی می‌کند زیرا باید دور گنج 12 توحید بچرخیم یعنی 12 حروفِ لااله الا الله! و حج، یکی از 11 فروع دین است. پس 7 بار در نقطه اتصال به ولایت عظما و ولایت اکبر چهارده معصوم(ص) روبروی سنگ حجرالاسود و رکن یمانی عدد 11 خود را به یکِ ولایت و توحید ناب وصل کنیم تا به 12 برسد. 7 تا 12 تا می‌شود 84 که جمع ارقامش 12 می‌شود(12=4+8) و برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ محول است. خوب دقت کنید! اینجا جای تحویل است و جای زنده شدن یا بگوییم: حوّل حالنا الی احسن الحال. و جای گردش 7 تا 11 تاست یعنی 77 برابر با عدد ابجد نام مبارک "هو الله" و "یا الله" .[4]

پس وای بر کسی که عدد 11 وجودش به 12 اتصال پیدا نکند(یعنی به وجود امام معصوم علیهم السلام زیرا فروع باید به اصول وصل شود تا درعمل، اتصال به رضای خداوند قرار گیرد و به مقام قرب برسد). پس اگر وصل نشود، خداوند می‌فرماید: فَیَمُت(پس بمیر!) یعنی مرگ انسانی شامل حالش می‌شود و اعمالش در دنیا می‌ماند و ابقا نمی‌شود. زیرا خداوند در آیات 26 و 27 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید: کلّ مَن علیها فانٍ. و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام؛ هرکه و هرچه در روی زمین است دستخوش مرگ و فناست. و زنده باقی تنها به اتصال وجود لایزال ابدی؛ خدای منعم با جلال و عظمت و با کرامت است. و فرمود: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها...[5]؛ هرکس کار نیکو کند او را ده تا مثل آن خواهد داد... . کسی که به امام معصوم(ص) اتصال ندارد، کافر است، مرده است و خداوند عملش را حبط می‌کند و مخلد در جهنم است.

نکته: تمام هیکل انسانی ما به عدد 11 است. اما فقط سَر، یک عضو است و بوسیله گردن به تنه بدنمان وصل می‌شود. پس هرگاه تنه بخواهد عملی انجام دهد به ریاستِ سَر است. درواقع سَر، عدد یک است و بدن، عدد 11! درحقیقت با اتصال بدن به سر، عبادت مخصوص سجده بندگی حاصل می‌شود. بنابراین سر، اصل است و بقیه بدن، فرع است. پس هر عملی که انجام می‌دهیم در بطن عدد یک باضافه 11 یعنی 12 است که می‌شود لا اله الا الله! 

عدد 12؛ پایه‌ی ظهور 1و 2:

خوب دقت کنید! حرف ل به عدد ابجد 30، جایگاه عددیش 12 است. همانطورکه می‌دانید درواقع عالم، بشکل دایره است و  دایره، مجموعه کلّ هستی است و چگونگی آن از شروع ظهوری خلقت از عدد یک کمان دایره شروع می‌شود و در آخر به عدد 2 تمام می‌شود.

 2 1

 

 

 

 

در حالیکه پایه‌ی ظهورعدد، 1و2 می‌باشد اما در حروف، الف و با است یعنی الفبای خلقت است و چنانچه شروع دایره خلقت به عدد یکِ واحدیت ظهور دارد و به حرفِ باءِ بسم الله تمام می‌شود و همه در 5 حرف قراردارد: (الف) و (با)؛ درحقیقت همان 5 نور مقدس(ص) است که در ظهور عدد 114 برابر با کلّ سوره‌های قرآن مجید است(الف=111)+(با=3)=114.

وجود مولا امام زمان(عج) به عدد دوازدهمین امام، درواقع در جایگاه حرف ل یعنی توحید ناب لااله الاالله و عدد 30 همانطورکه بیان شد صاحب 30؛ حضرت علی(ع) است، قرار می‌گیرد. و امروز که وجود مبارکش ظاهرا غایب است، خداوند می‌خواهد قرآن عزیز، حجّت بین مردم باشد.

 و قرآن که 30 جزء است و 12 قسمت، برابر حرف ل؛ مجرای توحید لااله‌الاالله است(و عبارت لا اله الا الله 12 حرف است). حال اگر بخواهیم شیعه و محبّ آقایمان باشیم باید قرآن را یادگرفته و عمل کنیم؛ اگر از جزء یک تا 30 را با هم جمع کنیم 465 می‎‌شود(465=30+29+...+2+1) که برابر عدد ابجد کلمه مهدویت است یعنی اتصال به آقا و جایگاه کلمه مهدویت=60 و برابر حرف س می‌شود که قلب قرآن است. درواقع باید اتصال قلب به قلب باشد تا عمل، زنده باشد و حیات طیب را به عالم آخرت منتقل کند. پس عمل زنده، انسان را زنده‌ی حقیقی نگه می‌دارد.

* عدد 12، کلید اعداد است یعنی اثنیٰ عشر (و ما خداوند متعال را شاکریم که شیعه اثنی عشری هستیم). همانطورکه تمام زمان و مکان در عدد 12 غرق است: چقدر جالب است که در بدنمان هم نام بخش ابتدای روده کوچک، دوازدهه یا اثنی عشر است! شبانه روز در 2 تا 12 تا(ساعت) است و سال قمری و سال شمسی، دو تا 12 (ماه) است. بروج آسمانی 12 تا است. هر یک از اسماءِ مبارک همه‌ی معصومین(ص) به یک صورت 12 حرف است. کلمه لااله الا الله، 12 حرف است. قرآن عزیز 12 قسمت است. تعداد امامان معصوم(ع) 12 است. و باب زوجیت وجود مطهر آقا امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س)، ظهور 2 تا 12 تا انوار مقدس 12 امام و 14 معصوم(ص) است.[6] زیرا در هنگام تولد وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه(س) به عدد 12 بدنیا آمدند؛ وجود مبارک خودشان؛ 1 و 11 ذریه معصوم(ص) در بطنشان.

*حال اگر ارقام 12 را با هم جمع کنیم 3می‌شود(3=2+1) و کلّ اسرار خلقت ظهور پیدا می‌کند. چنانچه در جمع عدد 1 برابر حرف "الف" و عدد 2 برابر حرف "ب" ، حقیقت کلمه‌ی "آب" ظاهر می‌شود که خداوند منّان در قرآن کریم می‌فرماید: و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حیّ(آیه 30 سوره مبارکه انبیا)، همه چیزها یعنی همه هستی(کلّ مخلوق ظاهری و باطنی الی یوم القیامه) از آب خلق شدند. و عدد 12، جمع الجمع حیات عالمیان است چنانچه در تعاریف عدد ذکر شده است. و این عدد، عدد کامل است.

قابل توجه است که عدد 3(جمع ارقام 12؛3=2+1) برابر حرف"ج" می‌باشد یعنی جهیدن، جهان و جان و این حرف در باطن، حضرت زهرا(س) است(زیرا کوثر عالم خلقت است یعنی حقیقت آب) که حکومت امام زمان(ص) هم زهرایی است. وجود مقدسش می‌فرماید: و ابنة الرسول الله(ص) لی اُسوة الحسنة (کتاب بحارالانوار) یعنی در زمان حکومتم، دختر رسول الله(ص) برای من الگوی حسنه است. چون حکومت ایشان حکومت نور است و خانم زهرا(س)، جانِ نور و حقیقت آب که کوثرِ وجود است، می‌باشد. ضمن اینکه وقتی ارقام  12(1و2) را بصورت حروف بسیط جمع کنیم یعنی:( الف=111)+(با=3)=114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن است. درواقع قرآن کریم، مطهر و تطهیر کننده‌ی همه‌ی نجاسات از جمله کافر است که با گفتن شهادتین مسلمان می‌شود. و باطن توبه، باب شستشویِ نجاستِ گناهان است. پس حکومتِ 12 یعنی حکومت قرآن یعنی حکومت طهارت و قرآن ناطق؛ مهدی موعود(ص) است.

 و به وجود امیرالمؤمنین علی(ع) که خود حامل 11 ذریه نورانی(ص) است{ دوا(=11) برای شفای حیوانیّت به انسانیّت برای انسان‌های واقعی الی یوم القیامه آورده شد} که با خود وجود مقدسش 12 می‌باشد{پس می‌توان گفت به عدد 12 که همان جایگاه 30 است(12=ل=30) قرآن را به 30 جزء تألیف فرمود} و دیوار حجاب از عالم سفل تا اعلا گشوده شد و به دست مبارکش(امام مبین)، کتاب الله(کتاب مبین) در یک جلد کتابت شد که ایشان، مؤلِف و مؤلَفه این کتاب است.

دوازده به حروف:

دوازده یعنی دوا،زده  شد. عدد ابجد دوا=11 که 11برابر با کلمه "هو" و "حج" است. اگر اعداد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم 66 ، برابر با نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌شود که عالم، دائم در گردش طواف "حج" و در عروج و کمال رسیدن به "هو" است.

عدد ابجد و جایگاه عددی حروف دوازده=27 می‌شود که برابر با عدد ابجد حروف یازده است!!! این اعجاز عددی که دایره به یک، شروع و به 11 تمام می‌شود و آنگاه در جمع، 12(11+1) ظاهر می‌شود. پس درحالیکه ظاهر و باطن هستند، هر دو در حروف در جایگاه کلمه سجده به عدد 27 نشان داده می‌شود( یعنی عدد ابجد و جایگاه عددی حروفِ دوازده=یازده=27= جایگاه عددی سجده)!

یک و دو به حروف، در عدد 12

عدد یک و دو به حروف، اسرار حرفِ " م " که اربعین و بهار جان‌هاست را افشامی‌کند: {«عدد ابجد یک=30(=ل)» + «عدد ابجد دو=10(که گنج عشر و ظهور اتممناها بعشر است تا بشود اربعین لیله)»=40 می‌شود (40=10+30) که بعبارتی می‌شود 4 روی 10 و باطن آن، 14 معصوم(ص) است. و از طرفی 40، برابر با عدد ابجد حرف م به جایگاه عددی 13 است.

پس خوب دقت کنید که عدد 12 در باطن خود به جز عدد 11( که در قسمت قبل توضیح دادیم) عدد 13 و 14را هم دارد!  درحقیقت باطن عدد 13 یعنی سی، زده شد و حضرت علی(ع) صاحب عدد 30 و باطن عدد 13 است.  و گنج ورود به اربعین و بهار و بهشت است چون بدون ولایت او طهارتی نیست و بدون طهارت کسی نمی‌تواند در بهشت که ظرف طهارت است، ورود داشته باشد. پس عدد 12، صاحب عدد 40 هم هست!

 و نتیجه اینکه وقتی اعدادی که باطن عدد 12 هستند را با هم جمع می‌کنیم یعنی جمع اعداد 11+12+13+14=50 می‌شود که 50، برابر عدد ابجد حرف ن است. یعنی نون باید برگردد پشت ولایت حرف ب و منقلب به م شود زیرا عدد حرف م=40 یعنی اربعین و جایگاهش 13 است و جایگاه عددی حرف ن=14 می‌باشد. و نون پشت تمام حروف الفبای عربی قرارمی‌گیرد و همه‌ی حروف را در معانی خود در جایگاه و حقیقت خود ظهور می‌دهد. بنابراین عدد 12، عدد کُل است و جالب است که عدد ابجد کلمه کُل=50 می‌شود که برابر عدد ابجد حرفِ ن است!

باطن حرف ب به عدد 1و 2:

تمام سوره‌های مبارک قرآن با حرف "ب" شروع می‌شود و جالب است که حرف "ب" در قرآن کریم، مقام یک (ی+ک=10+20=30 ) را دارد( یعنی اولین حرف قرآن است) اما عدد ابجد "ب"=2 می‌باشد پس عدد دو به حروف می‌شود 10(دو=4+6=10)، پس ورودی قرآن که با باء بسم الله است درواقع با عدد 40 شروع می‌شود زیرا 40=(دو=10)+(یک=30) چنانچه خداوند متعال در ظاهر هم شرط ورودی در قرآن را طهارت فرموده است : لا یمسّه الا المطهرون(آیه 79 سوره مبارکه واقعه). پس در باطن، مطهّرون کسانی هستند که  "م"  شده‌اند و به 40 یعنی طهارت رسیده‌اند و در ظاهر هم، قرآن حریم دارد و اگر بدون وضو و یا غسل واجب، قرآن مسح شود حرام است یعنی حرمتش شکسته می‌شود.

 از طرفی جمع 1 و 2 می‌شود  3  که عدد ابجد سه  به حروف، 65 است و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌شود که دنیا، ظرف گیرنده این همه گنج طهارت می‌باشد و تنها از دنیا می‌توانیم به باب طهارت بهشت راه پیدا کنیم.

بنابراین اگر بخواهید در باطن ورودی داشته باشید باید نونِ وجودتان را پشت باءِ بسم الله منقلب کنید یعنی حیوانیت را جدا کرده و به سیرت انسانی درآیید یعنی بسمل شوید( نون ساکن پشت حرف "ب" منقلب می‌شود و "م" خوانده می‌شود مثل شنبه که خوانده می‌شود شمبه).

*رابطه عدد 12 و حروف مقطعه قرآن:

 اگر اعداد 1 تا 12 را با هم جمع کنیم 78 می‌شود(78=12+11+ ... +2+1) که برابر با عدد ابجد اسم مبارک حکیم پروردگارعالم است که حکیم، برای همه‌ی عالمیان دوا،زده است. اما دوا، از اسامی مبارک خداوند متعال است(یا من اسمه دوا و ذکره شفاء) که عدد ابجد دوا= 11 و برابر با اسم مبارک هو می‌باشد، پس راه رسیدن به هو، دوازده است.

تعداد حروف مقطعه قرآن کریم ، 78 تاست که عدد ابجد کلمه حکیم=78 می‌شود و یکی از اسماء قرآن، حکمت است و تمام این حروف، حکمت خالق یکتاست. و این حروف مقطعه در غالب 30 آیه شریفه( اما در 29 سوره مبارکه) است{ خوب دقت کنید هم 78 می‌شود جمع اعداد 1 تا 12 و هم 30=ل=12!}، و از بین این حروف نورانی، 14 حرف بدون تکرار است که اگر این حروف را کنار هم بنویسیم می‌شود: علیٌ صراطٌ حق نُمسِکه.

 از طرفی جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا(س) هم 78 می‌شود: {(فاطمه=45) + (زهرا=33)=78} و جالب اینکه اگر حروف مقطعه را بصورت بسیط بنویسیم، در مجموع 213 حرف می‌شوند که برابر با عدد ابجد نام مبارک زهرا(س) است! پس حروف مقطعه، روحِ تمام حروف قرآن است.

 و اگر عدد ابجد حروف مقطعه را با هم جمع کنیم 3385 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ "غاذی الصغیر و الکبیر دلیل" (اوست غذا دهنده به کوچک و بزرگ و دلیل همه عالم) است. پس این حروف، مجرای رزق پروردگار عالم است و غذا، منبع تغذیه و رشد انسان است و پروردگار حکیم، هم غذای ظاهر و هم غذای باطن را به مخلوقات و بندگانش عنایت می‌فرماید. الحمدلله ربّ العالمین. خوب دقت کنید! اگر ارقام 3385 را با هم جمع کنیم، 19 می‌شود یعنی همه در 19 حرف بسم الله الرحمن الحیم جمع است و در باطن؛ وجود مطهر پنج تن(ص) و بعبارتی چهارده معصوم(ص) را معرفی می‌فرماید!

 78 ، برابر با عدد ابجد کلمه‌ی عدد است. و از آنجا که عدد، روح حروف می‌باشد پس به عدد 12 که روح همه‌ی حروف قرآن است، جان به همه حروف قرآن کریم ، زده می‌شود! و جالب اینجاست که همه در گرو قلب قرآن؛ سوره مبارکه یس است زیرا جمع ارقام 78 می‌شود 15=س که سین، قلب قرآن است و باطن عدد 12.  

*رابطه عدد 12 و کلمه زنده(حی):

کلمه‌ی "حی" که یکی از 7 صفت ذاتی پروردگارعالم است، عدد ابجدش برابر 18 می‌شود و به فارسی، زنده ترجمه می‌شود و خیلی جالب است که عدد ابجد کلمه زنده=66 (12=6+6) و 66 برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله است و جایگاه عددی کلمه زنده=30 برابر با جایگاه عددی نام مبارک الله جل‌ّجلاله و عدد30 برابر حرف "ل" (که حرف ل یعنی برای، ملکیت محض پروردگارعالم: لِلّه الواحد القهار. لِلّه مُلک السّماوات والارض) و حرف "ل" مجرای توحید ؛ کلمه لااله الا الله (که 12حرف است) و جایگاه عددی ل=12 می‌باشد.

نکته: خداوند متعال که خود، حیّ به ذات است مجرای هدایت و شناخت و معرفت خود را به رسولانش، "وحی" قرارداد و چنانچه جنس وحی، نور و عدد ابجد کلمه وحی=24 است پس تمام 24 ساعت شبانه روز، جانِ وحی و حیات نورانی است(عدد 24 همان 2 تا 12 تا است که اگر 12 را در 12 ضرب کنیم، 144 می‌شود به توضیحی که و هر 12 تا، 2 تا 6 تاست یعنی 66 که اگر کنار هم بگذاریم  6666 می‌شود؛ برابر با تعداد آیات مبارکه قرآن). درنتیجه این درس انسان را وامی‌دارد تا ولایت امام معصوم(ص) خود و قرآن عزیز را خوب بشناسد و حضور مطهرشان را در همه سلول‌های وجودش و تمام لحظات زندگیش احساس کند. 

جواب

مقسوم‌ٌعلیه

مقسوم

1

2

3

4

6

جمع

16

=12

=6

=4

=3

=2

جمع

27

÷12

÷12

÷12

÷12

÷12

جمع

60

       

* عدد 12 به چه اعدادی قابل قسمت است؟

 

 

                  

                                   

 

 

 

 

 

 

 

اگر جواب‌ها و مقسومٌ علیه‌های عدد 12 را که زیر مجموعه‌های آن است ببینیم، آنگاه متوجه می‌شویم که عدد 12 که برابر با کلمه حد می‌شود، درواقع عدد کامل در حدودبندی تمام مهندسی خلقت است!

یکی از زیبایی‌های عدد12، تعداد مقسوم‌های آن است! چنانچه عدد 12 را بر مقسومٌ‌علیه‌هایش تقسیم کنیم، 5 عدد بدست می‌آید:1-2-3-4-6. و در قرآن کریم 5 بار نام اثنی عشر آمده است:

 1)آیه 60 سوره مبارکه بقره: و إذِ استسقی موسی لِقومه فقلنا اضرب بعصاک الحَجر فانفجرَت مِنه اثنتا عَشرة عیناً قد علم کلّ اُناسٍ مَشربهم کلوا و اشربوا مِن رزق الله و لا تعثوا فی الارض مُفسدینَ؛ بیاد آر وقتیکه موسی(ع) برای قوم خود طلب آب نمود ما به او دستور دادیم بزن عصای خود را بر سنگ، پس سنگ شکافته شد و از آن دوازده چشمه‌ی آب بیرون آمد و هر سبطی را آبشخوری معلوم گردید و گفتیم بخورید و بیاشامید از آنچه خدا روزی شما ساخته و در زمین به فساد و فتنه انگیزی نپردازید.

2)آیه 12 سوره مبارکه مائده: و لقد اخذ الله میثاق بنی اسرائیل و بعثنا مِنهم اثنی عشر نقیباً و قال الله انّی مَعکم لئن اقمتم الصلوة و اتیتم الزکوة و امنتم برُسُلی و عَزّرتموهم و اقرضتم الله قرضاً حسناً لاکفّرنّ عَنکم سیّئاتکم و لاُدخلنّکم جَناتٍ تجری مِن تحتها الانهار فمَن کفر بعد ذلک مِنکم فقد ضلّ سَواءَ السبیلِ؛ و همانا خدا از بنی اسرائیل عهد گرفت و دوازده بزرگ را میان آن‌ها برانگیختیم و خدا بنی اسرائیل را گفت من(درهر حال) با شما هستم هرگاه نماز بپادارید و زکوة بدهید و به فرستادگان من ایمان آرید و از آنها اعزاز و یاری کنید و خدا را قرض نیکو دهید در اینصورت گناهان شما را بیامرزم و شما را در بهشتی داخل گردانم که زیر درختانش نهرها جاری است پس هر کس از شما به عهد خدا کافر شد سخت از راه راست دور افتاده است.

3)آیه 160 سوره مبارکه اعراف: و قطّعناهم اثـنتی عَشرَةَ اَسباطاً اُمَماً...؛ (و قوم موسی را) به دوازده سبط منشعب کردیم که هر سبطی طایفه باشند....

4)آیه 160 سوره مبارکه اعراف: ... و اوحینا الی موسی إذ استسقـاه قومه اَن اضرب بعصاک الحَجر فانبَجست مِنه اثنتا عشرة عیناً قد علم کلّ اُناسٍ مَشربهم و ظلّلنا علیهم الغمام و انزلنا علیهم المنّ و السلوی کلوا مِن طیّباتِ ما رزقناکم و ما ظلمونا و لکن کانوا انفسهم یَظلِمونَ؛ و چون امّت موسی(ع) در آن بیابان بی آب از او آب طلبیدند که از عطش نجات یابند( به موسی وحی کردیم) که عصای خود را بر سنگ بزن چون زد، دوازده چشمه آب از آن جاری شد( که  هر چشمه به یک طایفه مخصوص شد) و هر طایفه آبشخور خود را دانستند( و معجزه دیگر اینکه) و ما بواسطه‌ی ابر بر سر آنها سایه افکندیم و نیز برای آنها مرغ و ترنجبین فرستادیم و گفتیم بخورید از روزی لذیذ و پاکیزه‌ای که بر شما روزی دادیم و از حکم خدا تجاوز نکنید ولی نشنیدند و ستمگر شدند و آنها نه بر ما بلکه بر خویشتن ستم کردند.

5)آیه 36 سوره مبارکه توبه: انّ عدّة الشهورعندالله اثناعشر شهراً فی کتاب الله یوم خلقَ السموات و الارض مِنها اربعةٌ حُرُمٌ ذلک الدین القیّم فلاتظلِموا فیهنّ انفسکم و قاتلوا المشرکین کافّةً کما یُقاتلونکم کافّةً و اعلموا انّ الله مَع المتقینَ؛ همانا عدد ماه‌ها نزد خدا در کتاب(تکوین و تشریع) خدا دوازده ماه است از آن روزیکه خدا آسمان و زمین را بیافرید از آن دوازده ماه، چهار ماه ماه‌های حرام خواهد بود اینست دستور دین استوار و محکم پس در آن ماه‌ها ظلم و ستم در حق خود و یکدیگر نکنید و متّفقاً همه با مشرکان کارزار کنید چنانکه مشرکان نیز همه متفقاً با شما به جنگ و خصومت برمی‌خیزند و بدانید که خدا با اهل تقوی(یار و یاور)است.

حال به این 5 عدد 1-2-3-4-6 که از تقسیم عدد 12 بدست آمد، خوب دقت کنید! 1و2و3و4 اعداد کلیدی باطن خلقت هستند؛ همان حقیقت گنج عشر و وجود مقدس چهارده معصوم(ص) چرا که جمع عددی 1 تا  4  برابر 10 می‌شود(10=4+3+2+1) که درواقع 4 روی 10 است(یعنی همان 14 و40). حال اگر اعداد 1 تا 4 را در هم ضرب کنیم 24 می‌شود (24=4×3×2×1) که خداوند متعال در عدد 24 ساعت تمام گنجینه‌ی رحمتش را به ما عطا فرموده، اگر ارقام 24 را با هم جمع کنیم(4+2)، 6 می‌شود و خداوند یکتا تمام عالم را در 6 روز خلق فرمود؛ خلق السموات و الارض فی ستة ایام( آیه 4 سوره مبارکه حدید) پس 6 روز می‌شود 6 تا 24 ساعت که در ضرب 144 می‌شود. درواقع اگر 5 عددی که از تقسیم عدد 12 بدست آمد را در هم ضرب کنیم(1×2×3×4×6)  144 می‌شود که برابر است با عدد ابجد کلمه "یا اباصالح"(ص) و درحقیقت همه‌ی معصومین(ص) که صاحب زمان هستند، اباصالح می‌باشند و امروز صاحب زمان، ابا صالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف است(که دوازدهمین امام می‌باشد). و همچنین 144 برابر عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ سعید می‌باشد. درواقع تمام ساعات، سعید و سعد هستند و عالم خلقت، سعید است.

جمع ارقام 144 می‌شود 9، که حقیقت رسیدن به بلوغ عدد و حروف ما در یک شبانه روز است که در حقیقتِ عدد 12 و در گنج مقسوم‌های آن به دست ما می‌رسد و آن به آن، رحمت بی نهایت خالق یکتا به صورت ظاهری و باطنی مشمول احوالات ظاهر و باطن ما می‌شود. نکته جالب این است که عدد 12 ضربدر 12 می‌شود 144 پس زمانی سعید می‌شود که 12 شمس را فدای 12 قمری کند.

اگر بخواهیم مهندسی عددی 12 را بشکافیم، بی‌نهایت معنا دربردارد! چنانچه در جمع جواب‌ها(1+2+3+4+6)، عدد 16 بدست می‌آید که جایگاه عددی حرف "ع " = 16 است و حضرت علی(ع) و امام زمان(ص)، عین الله هستند {درواقع همه معصومین (ص)، عین الله هستند}. "از عین علی(ع) عیون ما بینا شد". جالب است که اگر عدد 144 را بر 9 تقسیم کنیم 16 می‌شود!

درجمع مقسومٌ علیه‌های عدد 12 به عدد 27 می‌رسیم که این عدد خودش در معنا گنجی از گنج‌های اعداد است و برابر جایگاه عددی کلمه "سجده"=27 = یازده = دوازده می‌شود!

تعداد مقسوم‌های عدد 12، 5 تاست که در 24 ساعت شبانه روز، 5 نوبت نماز واجب شده است و در حقیقت گنج 12 امام معصوم(ص)، همان پنج تن(ص) هستند! 

وقتی 12 را به تعداد مقسوم‌هایش یعنی 5 بار با هم جمع کنیم(یا 12 را در 5 ضرب کنیم) 60 می‌شود که تمام زمان و عمر در دنیا به عدد 60 که برابر حرف "س" است ظاهر می‌شود.

*عدد12، در وجود حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)

وجود مقدس حضرت علی(ع) و خانم  زهرا(س)، در تمام وجوه هم کفو یکدیگر هستند. امیرالمؤمنین علی(ع) به عدد12(یک خودش + 11 ذریه معصوم در بطنش) در درون خانه کعبه که خانه‌ی توحید و درواقع مجرای لا اله الا الله است، متولد شد که ایشان امام اول شیعیان و مولای موحّدین است. خانم زهرا(س) هم به عدد 12 در خانه وحی قدوم مبارکش به دنیا رسید؛ یک خودش و 11 ذریه معصوم(ص) در بطنش که خانم، اُم الائمه و ام ابیها و سیده نساء العالمین است. پس وجود هر دو عزیز به عدد 12 و 12 کنار هم، تمام جانِ 24 ساعت عمر دنیا هستند.

 24؛ عدد جامع و باطن کلّ قرآن است که حضرت فاطمه(س)؛ کوثر وجود و روح و جان قرآن است و حضرت علی(ع)؛ باطن بِ بسم الله است، جسم و معرفت و کتابت قرآن است. خانم زهرا(س)، صاحب حوض کوثر و حضرت علی(ع)،  ساقی کوثر است. درحقیقت وجودهای مطهر، ظاهر و باطن قرآن کریم هستند. امیدوارم ما از محبین و شیعیان واقعی ایشان و فرزندانشان باشیم در دنیا و آخرت و انشاءالله در زمره یاران و اعوان و انصار و مستشهدین بین یدیه فرزندشان؛ امام زمان (عج) قرار گیریم. 

بنابراین عدد 12 =جایگاه عددی حرف "ل" (مجرای توحید؛لااله الا الله) و عدد ابجد حرف "ل"=30 می‌باشد. خداوند حکیم در دنیا  تمام سال را در 12 ماه محیط فرموده ( و در قرآن کریم 12 بار نام شهر یعنی ماه را آورده است) و هر ماه حدوداً 30 روز است، پس ما دائماً در مجرای توحید غرقیم.

حرف "ل" به تنهایی یعنی "برای" و مالکیت خداوند کریم را از هرنظر نشان می‌دهد(مالک یوم الدین). پس "ل" مجرای توحید است و حضرت علی(ع)، مولای موحدین قرارگرفت که ایشان در مجرای توحید(ل) متولد شده و صاحب عدد 30 است درحالیکه خودش درجایگاه حرف "ل" به عدد 12 ظهور پیدامی‌کند و همه‌ی عالم مظهر ظهور او هستند.

امام علی(ع) 30 سال پس از پیامبر(ص) به دنیا آمد و 30 سال هم پس از رحلت ایشان زندگی کرد. او کیست که اعجاز کلام الله؛ قرآن مجید را در 30 جزء کتابت فرمود(30=ل=12) ؟! بنابراین قرآن، هم مجرای توحید است و هم انسان‌ها را به توحید دعوت می‌کند و قرآن به 12 قسمت تقسیم می‌شود( یکی از اسماء قرآن، حکمت است) که هر قسمت شامل 10 حزب است که رویهم می‌شود 120 حزب و عدد 120 برابر با عدد ابجد حروف سین است یعنی همه‌ی قرآن کریم، قلب است و قلب کننده‌! و آورنده و ناطق قرآن و خانواده‌ی محترمشان؛ آل یاسین(ص) هستند. و از طرفی عدد 10، همان گنج 4 روی 10 یعنی 14 می‌باشد پس حقیقت قرآن، وجود مقدس 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) است که در جمع، 26 می‌شود( 26=12+14). وجود مقدس امام زمان(عج) کلّ عدد26 است(جمع عدد ولایی و معصومیتشان) و چون جمع 1 تا 26 برابر با عدد ابجد کلمه قرآن(=351) است، پس امام زمان(عج) که دوازدهمین نور مقدس امامان(ع) می‌باشد، تمام ظاهر و باطن توحید و تمام گنج 30 جزء قرآن است و در زمان ظهور نورانیش، ظاهر کننده‌ی توحید ناب محمدی(ص) می‌باشد. 

*انوار 12 حروف:

 تمام خزانه تعالی انسان‌ها 12 حرف است. اول: تشعشع نوری که طهارت را برای انسان تضمین می‌کند، نور توحید است که لا اله‌الا الله 12 حرف است و دوم: اسماء مبارک معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین  هم 12 حرف است: محمد رسول الله(ص)- امیرالمؤمنین- علی بن ابی طالب(ع)- فاطمة الزهراء(س)(جایگاه عددی فاطمه زهرا=78=حکیم )- الحسن و الحسین(ع)- الحسن المجتبی(ع)- الحسین الشهید(ع)- الامام السجاد(ع)- الامام الباقر(ع)- الامام الصادق(ع)- الامام الکاظم(ع)- الامام الرضا(ع)- الامام الجواد(ع)- الامام الهادی(ع)- الحسن العسکری(ع)- القائم المهدی(ع). یعنی همه، بزرگوارند و در جایگاه حقیقی توحید هستند.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

در قرآن کریم 12 بار نام شیعه و 12 بار نام ماه(شهر) آمده است.               

تعداد حواریون حضرت عیسی(ع) هم 12 نفر بوده است.

*عدد 12 در ساعات شبانه روز:

اگر بخواهیم مساحت و محیط عمر بندگی ما پر شود و تمامِ کمالِ حُسن عمل خود را به ما برساند باید از روی شعاع  و قطر دایره به تمام لحظه‌های عمرمان محیط شویم. مانند عقربه‌های ساعت از مرکز دایره، ساعات جلوه شده طی مسیر می‌کنند. این شعاع و قطر یا عقربه‌ها همان عدد "یک و دو" هستند که تمام ساعت را شماره می‌کنند و 1 و 2 کنار هم یعنی 12 و 12 کلّ شبانه روز را نشان می‌دهد و ثبت می‌کند.

درتمام نقاط دنیا ساعت‌هایی که مورد استفاده مردم قرار دارد تا 12 ساعت عددگذاری شده‌اند. درواقع شبانه روز را به 12ساعت روز و 12ساعت شب تقسیم کرده‌اند. و خداوند حکیم شب را از درون روز و روز را از درون شب ظاهر کرده‌است، طبق آیه 6 سوره مبارکه حدید که می‌فرماید: یولج الّیل فی النّهار و یولج النّهار فی الّیل... . یعنی هم تمام روز، مجرای توحید است و هم تمام شب، مجرای توحید است. و آن و لحظه‌ای نیست که انسان و تمام موجودات از حلقه‌ی توحید بیرون باشند. پس دائماً در محضر خداوند متعال و مرزوق او هستیم.

ازطرفی تمام عمر دنیا و آخرت، یک شبانه روز( 24 ساعت و این عدد، عدد جامع نامیده می‌شود) است که می‌شود لیل دنیا و یوم آخرت، پس در دو حقیقتِ 12و12 است. پس اگر 12 ِ دنیا را خرج 12 ِ آخرت کنیم یعنی 12(دنیا)×12(آخرت) می‌شود 144؛ به اسم مبارک سعید(=144) می‌رسیم و به بلوغ 9 بندگی نائل می‌شویم و از چشمه‌ی رحمت الهی یعنی عین الله سیراب می‌شویم(انشاءالله). بنابراین وقتی دو تا 12 بر ما می‌گذرد، واجب می‌شود که توان خودمان را در 2 تا 12 تا خرج کنیم و مزد، عدد 12 به توان دو می‌شود یعنی 144 که برابر عدد ابجد نام مبارک سعید است یعنی سعادتمند دنیا و آخرت می‌شویم. درواقع رحم دنیایی 2 دسته نوزاد به عالم برزخ یا آخرت تحویل می‌دهد یا بهتر بگویم در دو دسته مولودها را می‌فرستد: سعید یا شقی. پس سُعدا کسانی هستند که در حکمت عدد 12 به توان 2 رسیدند و سعید وارد شدند. و متأسفانه کسانیکه فقط 12 شمسی را گرفتند و 12 قمری را رها کردند، شقی وارد می‌شوند!

نکته مهم اینست که تمام ساعات شبانه روز دارای معنی است. درواقع مهندسی خلقت عالم در ساعت است. اگر اعداد 1 تا 24 را با هم جمع کنیم، 300 می‌شود برابر با عدد ابجد حرفِ ش که شین خوانده می‌شود و عدد ابجدش 360 است یعنی تمام دایره خلقت! (این مبحث در کتاب علم الشین در مقام علم الساعة بطور کامل آمده است)

اگر شکل ساعت را بکشیم خوب متوجه می‌شویم که گردش ساعت( اعداد درونی) در عدد 1 تا 12 حکمت است(=78) که برابر عدد اسم حکیم می‌شود. درواقع تمام سال که حامل ماه‌ها و روزها و ساعات و دقایق و ثانیه‌ها و لحظه‌هاست، همه در اسم مبارک حکیم غرق است و برابر جایگاه نام مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) می‌باشد.

و گردش ساعت( اعداد بیرونی) از عدد 13 تا 24 می‌شود 222(24+...+14+13) که برابر با عدد ابجد نام مبارک حیدر است؛ حاکم عادل و حکیم دنیا و آخرت! خوب دقت کنید!

اما نکته قابل توجه این است که گردش ثابت(ساعت) روی عدد 12 است زیرا از ساعت 13 به بعد هم اگر از عدد درون ساعت کم کنیم، 12 می‌شود؛ با منها کردن(در 12 حالت) به عدد 12 می‌رسیم: (1-13)، (2-14)، (3-15)، (4-16)، (5-17)، (6-18)، (7-19)، (8-20)، (9-21)، (10-22)، (11-23)، (12-24)، یعنی عدد 12، ثابت است!  پس ظاهر و باطن گردش در باب الله خانه حضرت فاطمه زهرا و حضرت علی و اولاد طاهرینش(ص) است. آنجا محلّ حیات و خیر کثیر؛ کوثر عالم است، آنجاست که یُؤت الحکمة خیراً کثیرا. از طرفی درجمع(در 5 حالت) عدد12 بدست می‌آید: (1+11)، (2+10)، (3+9)، (4+8)، (5+7) و یک عدد 12 هم که خودِ ساعت 12 است، پس می‌شود 6 تا 12 تا یعنی 72 که بعبارتی 14 می‌شود(2×7). پس خوب دقت کنید که دایره ساعت، در جانِ عدد 12 و 14 در گردش است!

*عدد 12 در باطن هر ماه و سال

عدد هر ماه سال که 30 روز است برابر عدد ابجد حرف (ل)؛ مجرای توحید و حقیقت سرّ لا اله الا الله و ملکیت باریتعالی است. جایگاه عددی حرف (ل) =12 است که سال 12 ماه دارد؛ چه سال شمسی و چه سال قمری که رویهم 12و12 برابر 24 می‌شود که یک شبانه روز 24 ساعت است(2 تا 12 تا) . در حقیقت ما دائماً در مجرای توحید و حمد پروردگار عالم و در وحدانیت یک، غرق هستیم .

*حکمت بالغه‌ی خداوند حکیم این‌گونه است که تمام ایام و عمر ما را در سال‌ها قرار می‌دهد، و سال در 12 ماه ظهور دارد و 12، 2 تا 6 ماه است( 2 تا 6 ماه در سال قمری و 2 تا 6 ماه در سال شمسی می‌شود 6666؛ برابر تمام آیات مبارک قرآن! پس ما در تمام ساعات و ماه‌ها در قرآن عزیز غرق هستیم. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم).  و درواقع عالم ظاهر دنیا در عدد 6روز خلق شده (طبق آیه 4سوره مبارکه حدید) و در آخرت باید صاحب 6 دانگ بهشت شویم( یا نعوذ بالله 6دانگ جهنم)! یک شبانه روز هم 24 ساعت است که شامل 2 تا 12 ساعت می‌شود و به عبارتی 4 تا 6 ساعت است و کلّ  قرآن کریم هم6666 (4تا6) آیه است.

خوب دقت کنید! تمام عالم خلقت در عدد 3 یعنی مثلث و عدد 4 یعنی مربع است زیرا هر سال 4 فصل است و هر فصل، 3 ماه است. رویهم میشود 7 که گویای ادب تمام بینش و مظاهر سنجش و ظهور چرخش همه‌ی سال و عوالم می‌باشد(عدد کلمه ادب=7). و چگونه مثلث و مربع، جامع جمع مهندسی می‌شوند که در ضرب عددی(3×4) می‌شود 12 و عدد 12 حکمت حکیم الحکماء؛ ذات اقدس باری تعالی می‌باشد و سرّ عدد 12 به گردش ظاهری یک سال به شکل دایره است. پس اینچنین است که عمر همه‌ی انسان‌ها و موجودات، مثلث درون مربع است! اما استحکام مربع به مثلث است. دنیا، مثلث است چون موجودات سه بعدی هستند اما باطن دنیا یعنی آخرت، مربع است زیرا سبز شده و احیاء تمام ابعاد مثلثِ دنیاست و آن، بهشت است! حال اگر ارکان اصلی عددی : 3 و 4 و 12 را با هم جمع کنیم می‌شود 19 که سال در دایره‌ی 19 به نوروز حقیقی ظهور می‌کند.

خداوند کریم اراده فرمود که عالم در 2 تا 7(3+4) تا ظهور پیداکند. چنانچه از نظر ظاهر، تمام مخلوقات بین دو تا هفت؛ عدد 7 طبقه آسمان و 7طبقه زمین قراردارند. و از آن بالاتر در گنج حمد خداوند که در 7 آیه(سوره حمد) که سبع مثانی است یعنی 2 تا 7 تاست و درواقع در باطن قرآن(طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر: ولقد اتیناک سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم)، غرق است. ایام هم در 7روز هفته و در سال که هر سال هم 52 هفته است(52=عدد ابجد حمد) غرق می‌باشد. انوار مقدس ولایت و رسالت (ص) به 14 نور مقدس معرفی می‌شوند که همان 2 تا 7 تا است .

 آیا زیبا نیست که سال شمسی 365 روز است و در جمع 14 می‌شود(5+6+3) و سال قمری 354 روز است و در جمع 12 می‌شود(4+5+3) بنابراین ما دائماً در دایره 12 و 14 در حال زندگی و گردش هستیم. درحالیکه عدد 12(ماه) در هر دو سال ثابت است. آیا این حکمت نیست؟!

یعنی درحالیکه در یک سال زندگی می‌کنیم اما در 2 سال هستیم و در حالیکه در یک روز هستیم، اما در دو روز اعمال انجام می‌دهیم مثل اینکه در ماه رمضان هستیم، هم روزه می‌گیریم؛ اعمال ماه قمری و هم کارهای اداری و روزمره شمسی را ادامه می‌دهیم، پس دوتا مزد می‌گیریم. و خداوند چگونه پاداش می‌دهد که می‌فرماید: مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لایبغیان...یخرج منهما لؤلؤ و المرجان[7]؛ دو دریای مختلف(شور و شیرین، سرد و گرم) در کنار هم قرار دارد، درحالیکه با هم تماس دارند. در میان آن دو مانعی است که یکی بر دیگری غلبه نمی‌کند(و به هم نمی‌آمیزند).... از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج می‌شود.

* حال خوب دقت کنید! 12 ماه شمسی یعنی 12 حکمت عالم دنیا و 12 ماه قمری حکمت حکیم محض برای آخرت است. چنانچه می‌دانید تمام احکام الهی در ماه‌های قمری بر ما جاری می‌شود و در ماه‌های شمسی عمل می‌شود. پس عالم در حکمت خداوند غرق است. درواقع شمسی، نزول است و قمری، صعود. شمسی: 14 نور معصوم(ص) و قمری: 12 امام معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است. شمسی یعنی رسالت و قمری یعنی ولایت، رسالت؛ نزول است و ولایت؛ صعود. درواقع عالم، درظهور 14 و باطن 12 قرار دارد. و اسرار کنزالله عالم، 12 امام(ع) و 14 نورمقدس معصوم(ص) ظهوردارد که ولایت کبرای این عزیزان به ظاهر و باطن در ظلّ ولایت مطلق خداوند سبحان جلّ العظمته است.

و در بلوغ این ظهور در جمع 12 و 14 به عدد26 می‌رسیم که آن روز، روزتجلی ظهور بلاعزل و بلاواسطه‌ی کنزالله الهی بوجود مظهر الظهور؛ منوّرالنور؛ مکرّم الوجود و مقدّس القدوس؛ امام عصروالزمان؛ مهدی موعود(ص) است که به عدد ولایی و معصومیت 26 ظاهر می‌شود (امام12+ معصوم14=26).

عدد 12 در ظرف زمان:

در دنیا آنچه از همه موجودات چه جماد و چه نبات و چه حیوان و چه انسان و آنچه در ما بین آسمانها و زمین است، در ظرفِ زمان خلق شده و زمان، به ثانیه شروع می‌شود. پس ظرفِ هستی یعنی ثانی و در ظرفِ زمان؛ ثانیه و تمام عالم در عدد اثنیٰ عشر یعنی 12 غرق است و این عدد، باطنِ اسرار اعداد است! همانطورکه می‌دانید60 ثانیه، یک دقیقه و 60 دقیقه، یک ساعت است. عدد 60 برابر است با 5 تا 12تا(60=12×5): در دنیا ضرب یعنی خرج کردن، فداشدن، قربانی شدن. درحقیقت حرفِ ه‍  ضمیر اشاره به هو است و 12 نور مطهر(ص) فدای خدا شدند تا او(هو) را نشان دهند و عدد 60، نشانِ ضربِ 5×12 می‌باشد. اول شهید بعد از پیامبر(ص) در خانواده نورانی وحی، حضرت صدیقه کبرای فاطمه زهرا(س) است و عدد 60 برابر با نام مبارک "ام ابیها" است! اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد مااحاط به علمک

چنانچه خداوند کریم تمام سال را در 12 ماه و شبانه روز را در دو تا 12 ساعت قرار داد و آسمان‌ها را در عظمت 12 برج خلق فرمود. و بالاترین معجزه‌اش؛ قرآن کریم را در 12 قسمت ظهور داد و اسرار ولایت را بوجود 12 امام معصوم(ص) معنی فرمود. ولایت را به این عدد به امتحان همه بندگانش قرارداد و تمام شئونات انسانی و کمالات و علوم و زیبایی‌های عالم خلقتش را به ظهور دوازدهمین بدر کامل ولایت؛ حضرت حجة ابن الحسن العسکری؛ اباصالح المهدی(عج) آشکار می‌کند و عالمیان را متحیّر می‌سازد! اللهم عجّل لولیک الفرج

عدد ابجد کلمه ثانی=561 است که جمع ارقامش 12 می‌شود(12=1+6+5). عدد 561 معنی می‌شود به 61+500: عدد 500 برابر حرفِ ث است که مَلکش حضرت میکائیل(ع)؛ مَلکِ روزی است. و عدد 61 برابر عدد کلمه اَس یعنی پایه و اساس عالم خلقت است. بنابراین خداوند متعال وجود حوّا(س) را در مقام ثانی قرار داد و ایشان جدّه‌ی همه انسان‌ها و به واقع مادر جسمانی همه‌ی ما و ظرفِ حیات عالم جسمانی ما انسانهاست. و قبر مبارکش در شهر جَدّه مکه است؛ به همین علت آنجا جدّه نامیده شد! و تقریبا همه‌ی حاجیان اول به این شهر وارد می‌شوند(هواپیمایشان فرود می‌آید)

*اسرار دوازدهمین سوره مبارکه قرآن

دوازدهمین سوره از نظرترتیب نوشتاری سُورِ قرآن مجید، سوره مبارکه یوسف(ع) است. این سوره مبارکه تماماً نشانه‌ای از آیات خداوند متعال و گنج ولایت 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) می‌باشد! شروع این سوره مبارکه در جزء 12 است و از آیه 53، وارد جزء 13 می‌شود. و جالب است که عدد ترتیب نزولش هم به قلب مطهر پیامبر(ص) برابر 53 است که 53=احمد(ص)؛ نام مبارک آسمانی پیامبر(ص) که در عالم سرّ، ظرف آفرینش و گنج کنزالله جلّ‌جلاله و جمع الجمع انوار مقدس نورٌواحد(ص) یعنی پنج تن(ص) که همه‌ی 14 نورمقدس(ص) هستند، می‌باشد.

تعداد آیات مبارکش؛ 111 است که عدد ابجد الف= 111 می‌شود و این حرف، سرّ حروفی وجود مقدس پیامبر(ص) است چرا که هم اولین حرف از حروف الفبا و هم خزانه‌ی تمام حروف الفباست. این سوره مبارکه مکّی است که تولد و رسالت پیامبر(ص) در مکه واقع شده است.

پدر حضرت یوسف(ع)، حضرت یعقوب(ع) می‌باشد که 12 فرزند داشت. خداوند در آیه 4 این سوره مبارکه می‌فرماید:اذ قال یوسف لأبیه یا ابت انّی رأیت أحد عشر کوکبا والشمس والقمر رأیتهم لی ساجدین. آنگاه که یوسف(ع) به پدرش گفت: ای پدر من در خواب دیدم 11 ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردند.

شاید هزاران نکته از منظور پروردگارعالم در بطن این آیه نهفته است! یکی اینکه: تمام 124000 پیامبر بزرگوار و در آخر وجود مقدس 13 معصوم (ص)، وعده‌ی ظهور حکومت نور امام دوازدهم؛ معصوم چهاردهم؛ حضرت مهدی(ص) را داده‌اند و عالم در انتظار قدوم مبارکش می‌باشد و ایشان تمام کننده‌ی دین و بقیّة الله الاعظم و اکمال رسالت و تمام کننده ابلاغ پیامبر(ص)می‌باشد. درواقع تمام انبیاء و اولیاء بر او ساجدند. و تمام آسمان‌ها و زمین‌ها و ماه و خورشید بر او ساجدند. و ایشان چشم روشنی تمام معصومین(ص) و تمام رسولان و اوصیاء و مؤمنین است، او شفادهنده‌ همه‌ی دل‌های بیمار منتظر است که او روح عیسوی بر بدن مردگان مؤمن است.

پس درواقع همان‌طور که از نسل حضرت یوسف(ع) پیامبری نیامد، از حضرت مهدی(عج) هم فرزندی نمی‌آید و نسل همه‌ی پیامبران و اوصیاء به ایشان تمام می‌شود. اگر یوسف(ع) عزیز مصر شد، او عزیز الله است یعنی عزیز همه‌ی عالمیان فی الدنیا و الآخرة! او تمام کننده‌ی عدد 12 است؛ به وجود مبارکش عالم دوا،زده می‌شود و همه، شفای کامل ظاهر و باطن، دنیا و آخرت می‌گیرند یعنی حیوانیت از همه جدا شده و انسان و یا آدم می‌شوند، ظلمات می‌رود و نور همه جا را فرا می‌گیرد، طنین کلمه طیبه لااله الا الله جهان گستر می‌شود، چشم‌ها بینا  و گوش‌ها شنوا و زبان‌ها حق گو می‌شوند، و اسلام غالب بر همه‌ی ادیان و مسلمانان شیعه 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) می‌شوند و هزاران رحمت بیکران دیگر.... اللهم عجّل لولیّک الفرج و جعلنا من انصاره و اعوانه

* یکی از حکمت‌های سوره مبارکه یوسف(ع) این است که سوره‌ی 12 قرآن مجید است و در جزء12 شروع می‌شود. درحقیقت خداوند کریم 2 تا 12 تا را بعنوان باطن حکمت ظاهری و باطنی در دنیا به منسه‌ی ظهور قرار داده و اسرار باطنش، ظهور گنج وجود مبارک و نورانی سرورمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. همانطورکه در مبحث عدد 12 خواندیم که همه‌ی اسرار در دو تا 12 تا اتفاق می‌افتد که رویهم می‌شود 24 که عدد جامع است و برابر کلمه وحی و احاطه خداوند کریم است. لذا گنج معارف در این سورۀ مبارکه تا بینهایت می‌باشد و این تعریف، ذره‌ای از معارف زیبای این سوره است!

و در تعریف عدد 12 رسیدیم به حمل تمام دوران گردش سال که دو مولود داشت: سعید و شقی. و حضرت یوسف(ع) تولد سعید را با اسم مبارک عزیز خود ظاهر کرد و شقی را( که فرعون زمانش بود) ریشه کن فرمود. در زمان حکومت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هم سعدا به مقامشان می‌رسند و اشقیا و طاغوت‌ها ریشه کن می‌شوند، با این تفاوت که درآن زمان اشقیا دیگر هرگز برنمی‌گردند. انشاءالله

* عدد 12؛ عددی است که حکیم الحکما؛ پروردگار عالم آن را اسرار گردش و چرخش حکمت خودش در دوران عالم قرار داده است. یکی از معانی و اسرار این عدد، روز اول ماه ذیحجه است:

*اسرار روز اول ماه ذیحجه

بنابر اقوال و احادیث روز اول ماه ذیحجه که ماهِ دوازدهم سال قمری است؛ روز ازدواج دو نور مطهر حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) است. درحقیقت این زوجیّت، اتصال دو سر کمان حلقه‌ی دایره خلقت است که آثارش جلوه‌ی همه خزائن آسمان‌ها و زمین‌ها و تمام کهکشان‌ها و همه دنیا و همه آخرت، همه معانی و معارف و کائنات، همه عوالم و درواقع بیت الله حقیقی؛ محلّ اتصال عالم اسفل السافلین به اعلاعلیین و محلّ معدن العلم و مهبط الوحی و مختلف الملائکه و محلّ صدور اوامر گنج خداوند کریم و اصحاب کسا است. چگونه می‌توان گفت؟! و چگونه می‌توان درک کرد؟! و چگونه می‌توان فهمید؟! از فهم و درک ما به دور است! که این باب به یک معنا، محلِّ قاب قوسین أو أدنی در زمین یعنی اسفل السافلین؛ پایین‌ترین عالم است! الله اعلم

درواقع عالم در مقام شبانه روز و ساعت در دو تا 12 قرار گرفت؛ مظهر لیل و نهار شد. و صاحب ولایت زمان و مکان شد. و فاطمه زهرا(س) گرداننده چرخ آسیاب دنیا و آخرت شد. {خلقت آسمان‌ها و زمین از نور بانوی دو عالم؛ فاطمه زهرا(س) است}. مؤلف فقیر هم در فصل اول کتاب جنّة العاصمه، حدیث هشتم از بحارالانوار نقل کرد که رسول خدا(ص)  فرمود[8]: ثم فتقَ نور ابنتی فاطمه(س). فخَلقَ مِنه السماوات و الارض. فالسماوات و الارض مِن نور اِبنتی فاطمه(س) و نور ابنتی فاطمه(س) من نور الله، و ابنتی فاطمه (س) افضل مِن السماوات و الارض...؛ پس از آن، نور دختر من فاطمه (س) را شکافت و از آن آسمان‌ها و زمین را خلق فرمود. پس آسمان‌ها و زمین از نور دختر من، فاطمه (س) است و نور دختر من؛ فاطمه(س) از نور خداست و دختر من فاطمه(س) افضل از آسمان‌ها و زمین است.

از این حدیث نورانی، بطور واضح و روشن چنین استفاده می‌شود که اگر فاطمه(س) نبود، آسمان و زمینی هم نبود! بنابراین آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنهاست و آنچه از آنها موجود می‌شود و آنچه در بین آنهاست، همه، مولودِ نور مبارک زهرای مرضیه(س) می‌باشد.

حال دقت کنید! این زوجیت نورانی و بهشتی که ظهور انوارشان؛ 12 امام و 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است یعنی تجلی شمس و قمر، درحقیقت این بیت قرار دارد. پس جُمع الشمس و القمر و سجده تمام ستارگان و کواکب و عوالم بر این شمس و قمر، این باب شد: باب الجنة، باب العلم، باب الرحمة، باب المغفرة، باب اسرار کائنات و محلّ اتصال همه مخلوق به قرب الهی . بنابراین چه واقعیتی هست که این ازدواج در اول ماه دوازده قمری و ذیحجه قرار می‌گیرد که اول آن به دهه‌ی مهمّ اتممناها بعشر تمام می‌شود یعنی گنج عشر یعنی رسیدن به اربعین لیله و حقیقت بهار و ربیع عالم دنیا و آخرت! پس این بیت، محلّ گنج عشر و اتممناها بعشر است. بر همگان واجب است که از این در ورود داشته باشند تا رستگار شوند. اللهم الرزقنا

خوب فکر کنید! پس چرا پیامبر(ص) فرمود: انا مدینة العلم و علیٌّ بابها. و این تنها بابی است که در حرم پیامبر(ص) باز می‌شود. این باب طاهرین و اهل این خانه آل محمّد(ص) و آل الله هستند. و نظر خداوند منّان و عنایات بلاواسطه‌اش به این منزل و اهل این منزل است.

امّ سلمه در روایتی که درباره عروسی حضرت فاطمه(س) است می‌گوید: ... آنگاه پیامبر(ص) دختر خود، فاطمه(س) و همچنین علی(ع) را پیش خود خواند و دست علی(ع) را در دست راست و دست فاطمه(س) را در دست چپ گرفت و به سینه خود گذارد و میان دو چشم آن دو را بوسه زد. آنگاه به علی(ع) فرمود: علی جان! خوب همسرداری و به فاطمه(س) فرمود: ای فاطمه! تو هم خوب همسر داری. سپس از جای برخاسته و پیشاپیش آن دو راه افتاد تا اینکه آن دو را به خانه‌ای که از پیش برای آنها ساخته بود، وارد کرد. سپس هنگام خروج از خانه، درحالیکه دستگیره در را گرفته بود، فرمود: طهّرکما الله و طهّر نسلکم...(خداوند شما و نسلتان را پاک گرداند).{ مناقب خوارزمی؛ ص 247}

پس از آنکه آیه" وامر اهلک بالصلاة واصطبر علیها" بر پیامبر(ص) نازل گشت، آن حضرت40 روز، 6 ماه ، 8 ماه یا 9 ماه( به اقوال مختلف) در هر صبح و شام به سوی خانه حضرت فاطمه(س) می‌رفت و دستگیره در خانه را می‌گرفت و پس از سلام بر اهل آن خانه، به دستور آیه عمل می‌نمود و می‌فرمود: " الصلوة یرحمکم الله" و سپس این آیه را تلاوت می‌فرمود:" انّمایریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا". { بحارالانوار ج 43 ص53}

ابوالحمراء می‌گوید: 40 روز پیامبر(ص) را دیدم که هر روز صبح به طرف در خانه علی(ع) و فاطمه(س) می‌آمد و دستگیره در را می‌گرفت و می‌فرمود:" السلام علیکم اهل البیت و رحمة الله و برکاته. الصلاة یرحمکم الله. انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا."{ ینابیع المودة؛ ص 174}

قندوزی حنفی پس از ذکر این حدیث می‌گوید: این حدیث از 300 نفر از صحابه و یاران پیامبر(ص) روایت شده است.

درواقع این زوجیت در اول ماهِ دوازده برای عالمیان مظهر ظهور هستی است زیرا آنچه خداوند از ذریه‌های مطهر این بزرگواران می‌خواهد در عالم به نام حجت الله محورهستی بماند، از این زوجیت نورانی است! خلقت بهشت و باطن ظهور قرآن کریم از این زوجیت است! مظهر ظهور اباصالح المهدی(عج) ازاین زوجیت است! پس منزل این دو بزرگوار(ص) مهبط الوحی و محلّ رفت و آمد ملائکه‌های مقرب خداوند است و دهه‌ی ذیحجه که روز درجه گرفتن و نجات همه‌ی پیامبران(ع) در زمانشان و رسیدن به اتممناها بعشر و اربعین که حقیقت زنده شدن و باب طهارت است، محلّ به قرب الی الله رسیدن می‌باشد.

پس عدد 11 که به یک معنا برابر اسم مبارک دوا می‌‍باشد(که از اسماءالله است) و درحقیقت دایره‌ی حکمت، محلّ درمان همه‌ی مخلوقات مخصوص انسان‌های گنهکار است، همه از این بیت نورانی است و اینجا ینبوع المعارف و مفاخر است یعنی چشمه‌های حکمت و معارف و مفاخرند. درواقع همه گدایان این باب هستیم، پس با اتصال این زوجیت آنچه اسرار و انوار در عالم بالا بود در این بیت نازل شد. درواقع باب اتممناها بعشر است، چون باب الجنة است هم همه‌ی باب‌های رحمت از این باب است و هم همه‌ی ابواب پیامبران و اوصیاء و اخیار و ابرار به این باب ختم می‌شود. از اینجاست که هر چند روزی هم که برای هر معصوم بزرگواری روضه بگیری و متوسل شوی، روز آخر را می‌گویند که مزدت را از درِ خانه فاطمه(س) بگیر که او دوایی می‌دهد که تمام دردهای دنیا و آخرتمان درمان می‌شود. و همه‌ی کورها، بینا و مردگان، زنده و همه‌ی بی‌زبان‌ها، گویا و ناشنوایان، شنوا می‌شوند و فلج‌ها به راه می‌افتند و دیوانه‌ها، عاقل و نافهم‌ها، فهمیده می‌گردند و ... این باب کثرات رحمت الهی و باب مشکل گشایی عالم است. درواقع باب موسوی(ع) و باب عیسوی(ع) و به یک کلام، باب همه‌ی پیامبران الهی اینجا باز شده است یعنی همه‌ی درها در این باب الجنة آمده است!

حال خوب دقت کنید! همه ائمه معصومین(ص) در دنیا و آخرت، حکیم محض هستند. و نام مبارک القرآن الکریم هم 12 حرف است و قرآن 12 قسمت است{ همانطورکه بیان شد هم حضرت علی علیه‌السلام و هم حضرت فاطمه سلام‌الله علیها به عدد 12 متولد شده‌اند و هر دو بزرگوار، لیل و نهارند و در جمع(12+12) به عدد 24؛ عدد جامع هستند. جالب است که در قرآن کریم 24 بار نام مرد و 24 بار نام زن آمده است!}. یعنی وجودهای مبارک، حکیم جامعه‌ی بشریت در دنیا و آخرت هستند. نکته قابل توجه این است که آیا از جمع عدد 1 تا 12 عدد 78 بدست نیامد؟! این عدد برابر مجموع تعداد حروف مقطعه قرآن کریم و برابر نام مبارک حکیم است. اسرار حروف و عدد ابجد کلمه‌ی عدد هم 78 است. پس این باب را چگونه بخوانیم؟! یعنی تمام علوم عالم دنیا و آخرت! حال از آنجا که حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) هر کدام به عدد 12 بدنیا آمدند، پس هریک به عدد 78(جمع 1 تا 12 وجود مبارکشان)، حکیم هستند. و اگر دو عدد 78 را با هم جمع کنیم(156=78+78) 156 می‌شود که جمع ارقامش 12 می‌شود(6+5+1) و برابر است با عدد ابجد نام‌های مبارک مقوی، مونس، قیوم. دقت بفرمایید! این باب، باب تقوی، باب انس و باب قیّومیت برای همه‌ی بندگان خداست. درواقع تمام معانی عدد 12 در این منزل جلوه کرده و خداوند متعال اسرار عالم بالا را در این منزل جلوه داده و اینجا باب الرحمة و باب الله و باب القرآن خوانده شده است.

 و جالب‌تر اینکه عدد 12 برابر با جایگاه حرف ل به عدد ابجد 30 است و خداوند حکیم خواست که قرآن 30 جزء باشد. و همه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین، حقیقت عدد 30 یعنی موحّدترین  و مخلص‌ترین و عابدترین بندگان واقعی و ناب خداوند کریم هستند. چنانچه پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)؛ رسول و آورنده 30 جزء قرآن و باطن بعث کلّ قرآن است و امیرالمؤمنین(ع)؛ کاتب 30 جزء قرآن و حضرت فاطمه(س)؛ حقیقت کوثر 30 جزء قرآن هستند. و حرف ل یعنی توحید محض و اخلاص و باطن کلمه لا اله ‌الا الله می‌باشند. حالا خودتان خوب تأمل کنید!

 روز هجدهم ماه ذیحجه(ماهِ دوازده)، روز عید غدیر است(در فصل هشتم توضیح کامل آمده است) و خداوند بعد از ظهور باب زوجیت در اول ماه و برپاشدن عید قربان در دهم ماه، ماهِ  12 را به نتیجه‌ی ابلاغ رسالت به ولایت و ظهور باب منزل زوج نورانی را سکوی صعود عالمیان به درجه اعلاعلیین و اعلای انسانیت قرار داد. و در روز 24 این ماه، در جریان  مباهله، به وضوح اهل بیت نورانی پیامبر(ص) مشخص شدند(نه تنها به نصارای نجران بلکه به تمام مردم در طول تاریخ) و آیه شریفه تطهیر در شأنشان نازل شد. و روز 25 این ماه که "هل اتی" در حقّ اهل بیت(ص) نازل شد. پس به اول ماه، بابِ این بیتِ نورانی گشوده شد و هرگز بسته نمی‌شود و اهلِ این بیتِ نورانی(ص) به عدد 25، الی یوم القیامة هر مسکین و یتیم و اسیری را که بر در این بیت بروند، روزی می‌دهند و ناامید نمی‌گردانند. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم  

*کلمه لا اله الا الله:

خوب است بدانیم و تدبر و تفکر داشته باشیم که چرا خداوند تمام دنیا را در سال و سال را در 12ماه  و هر ماه را در 30 روز قرار داد؟! پس تمام ساعات و دقایق و ثانیه‌ها و روزها همه، در حقیقتِ توحید غرقند و مجرای لا اله الا الله هستند و همه ذاکرند. پس همه در ساعت شمار، شماره می‌شوند به 12 ساعت روز و 12 ساعت شب که حکیم الحکما چگونه تمام را در حکمت مطلقه خود و در گنج توحید محض خودش غرق فرموده است؟!

چنانچه وقتی از دنیا می‌رویم، بدرقه راه ما لااله‌الاالله است و در زیارت اهل قبور می‌خوانیم: (السلام علیک یا اهل لا اله الا الله). چون وقتی پرده برزخ کنار می‌رود و حجاب بدن برداشته می‌شود آنگاه خود را در دریای حکمت الهی و گنج 12حروف لااله‌الاالله غرق می‌بینی و آنجا هیچ چیزی جز لااله‌الا الله نیست! خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: انّی کنتُ کنزاً مخفیا فأحببتُ و أن أعرف[9].

آیا عالم محضر خداوند و محضر حضور امام معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین نیست؟ راستی چگونه قرآن می‌خوانیم که نمی‌دانیم چیست؟ و نسخه حکیم را چگونه عمل کنیم؟ آیا آنگاه که پرده مرگ آمد، به مزد لا اله الا الله می‎رسیم؟ آیا خود را در عالم لا‌اله الا الله غرق می‌بینیم؟ درواقع خداوند، عالم را به نام زیبایش "دوا" زده است.

عدد ابجد ذکر مبارک لا اله الا الله= 165 می‌شود که معنی می‌شود به 100 +65:  عدد 100 برابر حرف ق است یعنی نگهدارنده و تقوی. عدد 65 برابر عدد ابجد کلمه دنیا است. پس در دنیا باید اهل تقوا شویم تا عاقبت متقین که اتصال به گنج توحید و اخلاص و ختم به اتصال امام زمان؛  خزانه دار گنج  لااله‌الاالله است، نصیبمان شود و برسیم. راستی چرا خداوند می‌فرماید: والعاقبة للمتقین( سوره مبارکه اعراف؛ آیه 128)

 اگر ارقام 165 را با هم جمع کنیم 12 می‌شود(5+6+1) و جایگاه عددی لا اله الا الله=75 می‌شود که در جمع 12 می‌شود(5+7) و عدد 75 برابر است با جایگاه عددی نام مبارک " امام حسین"(ع) و "امام رضا "(ع)!

درحقیقت دنیا در دو عالم(مشهد عمل و کربلای عمل) امتحان می‌شویم و نمره می‌گیریم{ و از اسماء قیامت طبق آیه 103 سوره مبارکه هود(ع)؛ یومٌ مَشهود است}. درواقع درحقیقت مشهد عمل در محوریت رضای خدا امتحان می‌شویم، و نمره‌ی 20 امتحان در باب طهارت و معرفت در ارض کربلا و یوم عاشورای عمر از مجرای وجود خامس آل عبا؛ اباعبدالله الحسین(ع) است. در باب طهارت امتحان می‌شویم؛ همان رسیدن به اخلاص و توحید محض و اربعین عمل است که برسیم به درجه‌ی یخرجهم من الظلمات الی النور و سبزشدن و رسیدن به درجه حسن(ع) و گرفتن مزد حسین(ع) یعنی به میوه و گل رسیدن عمل‌های صالح تا باقی شود به معنای آیه 12 سوره مبارکه یس: نکتب ماقدّموا و آثارهم... ؛ به رسیدن به آثار عمل و رسیدن به زنده شدن حقیقی و رسیدن به قرب الهی! انشاءالله

و آن کربلای عمل است که همه‌ انسان‌ها، در یوم عاشورای عمر درجه می‌گیرند زیرا اگر عدد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم 210 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع) و فرزندان معصوم نورانیش و امروز؛ امام زمان اباصالح المهدی صلوات الله علیهم اجمعین است!

نوجه!توجه! حال عدد 12 را چگونه دریافتید؟! نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که حقیقت این عدد، جانِ آب است یعنی شست و شو کننده‌ی باطن است. همانطورکه کافر با شهادت به کلمه طیبه لا اله الا الله( اشهد ان لا اله الا الله) طهارت باطن را می‌گیرد و با شهادت به پیامبر بزرگوارمان(اشهد انّ محمدا رسول الله) ظاهرش هم پاک می‌شود و با شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) طهارت از عالم دنیا به آخرت و در بهشت منتقل می‌شود. چنانچه باب بهشت بر کسانی باز می‌شود که ولایت 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) را پذیرفته باشند. پس کلمه توحید و وجود مبارک معصومین(ص) و قرآن عزیز، همه باطن آب کوثر هستند. پس همه باید با درجه فاطمی که خودش حقیقت کوثر و ام الائمه(ص) است، تطهیر و شست و شو شوند. این انتقال عدد 12 به عدد 13؛ جایگاه حرفِ م است!

*افشای اعداد ساعت در عدد 9 ِ حرف شین و جایگاه عددی 21 ِ حرف ش

همانطور که بیان شد بلوغ عددی ساعت به عدد 9 ظاهر می‌شود که در 12 ساعت اول که روز است به عدد 9 خوانده می‌شود و در 12 ساعت دوم که شب(لیل) است، 21 (=ش) می‌باشد و از جمع عدد 21 و 9 عدد 30 بدست می‌آید که برابر عدد ابجد حرفِ ل یعنی مجرای توحید است و شاید به جرأت بتوان گفت : صدای حقیقی این ساعت؛ لااله الا الله است!(12=ل=30)

کلمه ساعت همان حروف کلمه تاسع است که عدد 9 خوانده می‌شود. چنانچه عدد ابجد کلمه ساعت(=تاسع) 531 است. اگر عدد 531 را بر 9 تقسیم کنیم، 59 می‌شود(59=9÷531) که برابر با عدد ابجد نام مبارک حضرت مهدی(عج) است! آیا این معجزه نیست که افشای علمِ ساعت، ظهور آقا {که نهمین فرزندِ پنجمین معصوم؛ امام حسین(ع) است} می‌باشد که هم تولد مبارکش و هم ظهورش، علم الساعة است. حال اگر دایره ساعت را حلقه بسته ببینی( به شکل عدد 5) که شعاع آن 9 باشد، آیا غیر از این است که حلقه ظاهر می‌شود به 59 برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(عج) و عدد 5 باضافه 9 می‌شود 14 و حضرت از نظر معصومیت؛ چهاردهمین معصوم(ص) است و عدد ولایی ایشان 12 است. پس عدد 12 باطن ساعت است و عدد 14، ظاهر. درواقع حقیقت ساعت، 12 امام و 14 معصوم(ص) هستند که به وجود انور الوجود اباصالح المهدی(عج) افشا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

نکته: ساعت 14 برابر با 2(بعدازظهر) است که برابر عدد حرفِ بِ بسم الله می‌باشد. و عدد 14 برابر جایگاه حرفِ ن است. درواقع یک اصلی را در این ساعت افشامی‌کند به وجود 14 معصوم(ص) که حرفِ ن(=14)، پشت حرفِ ب(=2) قرار می‌گیرد و قلب به میم می‌شود. و عدد ابجد م=40 یعنی ازبعین و حیات و هستی و طهارت محض است. پس می‌آموزیم که چگونه در 12 و 14 غرق هستیم؟! جایگاه عددی حرف م=13 می‌باشد که ساعت در بعدازظهر از 13 شروع می‌شود یعنی ساعت یک بعداز ظهر. خوب دقت کنید! ساعت‌ها، پیام حق هستند و همه زنده و زنده کننده و باب تطهیر! آنگاه به ساعت 14 یعنی 2 بعدازظهر می‌رسد و همینطور در ادامه... . پس باید قدر ساعات عمر که بر ما می‌گذرد را بدانیم و بهره ببریم چراکه اگر ساعتی گذشت و به گنج نهفته در آن نرسیدیم، دیگر آن را از دست داده‌ایم و امکان بازگشتی نیست و زیان کرده‌ایم، با شروع ساعت جدید، بابِ دیگری باز می‌شود... .

عدد 12 در سوره‌های مبارکه قرآن:

*دوازدهمین سوره از نظر ترتیب فهرستی: سوره مبارکه یوسف(ع) است به عدد ترتیب نزول 53؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک احمد(ص) و نبا و عدد 53 برابر است با جایگاه عددی کلمات: رکوع=معنی=یقین=مربّع=قدیر=ناصر. این سوره مبارکه در جزء 12 و با حروف مقطعه الرشروع می‌شود(چهارمین سوره است که با حروف مقطعه آغاز شده) و شامل 111 آیه شریفه است( 111= الف=نسا= ناس= تاسع عشر= کافی= اعلی). و در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه عصر قرار دارد( دوازدهمین سوره از انتهای قرآن)

*دوازدهمین سوره از نظر ترتیب نزول: سوره مبارکه انشراح است به عدد ترتیب فهرستی 94 که برابر است با عدد کلمات: عطیه= صد= عزیز= هفده= سیصدوسیزده. این سوره مبارکه هفدهمین سوره در جزء 30 است و شامل 8 آیه شریفه می‌باشد. و در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه انبیا قراردارد.

* سوره‌هایی که 12 آیه شریفه دارند: سوره مبارکه طلاق و تحریم 12 آیه شریفه دارند و جالب است که در کتابت قرآن مجید پشت سر هم قرار دارند( سوره 65 و 66)

*جزء 12 شامل 170 آیه شریفه است که از آیه 6 سوره مبارکه هود(ع) شروع و به آیه 52 سوره مبارکه یوسف(ع) ختم می‌شود. عدد 170 برابر است با عدد کلمات یقین= معنی= سمع= قدوس. این جزء با حرفِ ( و) شروع و به حرفِ ( ن) تمام می‌شود.

*دوازدهمین سوره‌ی جزء 30، سوره مبارکه فجر است. دوازدهمین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود، سوره مبارکه شعرا است(طسم).

* عدد 112 معنی می‌شود به 100+12 یعنی نگهدارنده‌ی 12: عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه اخلاص و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه مائده، 112 می‌باشد. عدد 112 برابر است با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ بَقی و به یک لفظ بقا خوانده می‌شود. و اخلاص، ظهور دهنده و نگهدارنده‌ی حروفِ مبارک لا اله الا الله می‌باشد.

 

[1] )سوره مبارکه نبأ؛ آیات 1 و 2

[2] )سوره مبارکه اسرا؛ آیه 79

[3] )سوره مبارکه یوسف علیه السلام؛ آیه 4

[4] ) رجوع شود به جلد دوم گنج نماز؛مبحث رکوع

[5] ) سوره مبارکه انعام؛آیه 160

[6]. رجوع شود به کتاب حّوای روحانی 3

[7]. سورۀ مبارکه الرحمن, آیات 19 و 20 و22

[8] ) تأویل الآیات :ص143- بحارالانوار :ج15، ص10

[9]. شرح حدیث جنود عقل و جهل از موسوعة اطراف الحدیث النبوی الشریف؛ج6 ص507- انسان در عرف عرفان(علامه حسن زاده آملی)به نقل از عمادالدین طبری در اول کامل بهایی ص3 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۳۸
عذرا شفائی

*عدد حرف ه‍ + و بصورت بسیط(=19):

 خوب دقت کنید! خداوند خواست آنچه گنج اسرارش است در بطن کتاب آسمانیش قرار دهد و قرآن عزیز، کتاب مبین نام گرفته است و باطن این کتاب، در عدد 28 و حروف ابجدی بر همه‌ی عوالم و مخلوقات احاطه وجودی دارد. به فرموده پیامبر(ص) باطن همه‌ی این کتاب نورانی در سوره مبارکه حمد و همه در 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم است. و عالم خلقت در بطن بسم الله الرحمن الرحیم قرار دارد و همه‌ی بواطنش و ظاهرش که به دنیا ظهور پیدا کرده، در عدد 19 می‌باشد.

پس اگر حروف کلمه‌ی هو را بصورت بسیط بنویسیم( ها+واو) عدد ابجدش 19 می‌شود. دقت کنید! حرفِ ه در عالم اسرار بالا وجود مبارک 5 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین است و اسماء مبارکشان 19 حرف می‌شود!

{ محمد(ص)+ علی(ع)+ فاطمه(س)+ حسن(ع)+ حسین(ع)= 19}

درواقع دایره ظهور نورٌواحد صلوات الله علیهم اجمعین که همان 5 نور مقدس است، کشیده می‌شود از عدد 1 تا 5؛ درحقیقت دو جلوه را به ما نشان می‌دهد:

 

5    1

 

1+5

6

6

 

 

 

 

 

از طرفی عدد 1 باضافه 5 می‌شود 6 که خلقت دنیا به 6 روز است؛ خلق السموات و الارض فی ستة ایام( سوره مبارکه حدید. آیه 4).  و دقت کنید که حرفِ ه‍ =5 خوانده می‌شود"ها " که ضمیر مؤنث است و اشاره به وجود حضرت زهرای مرضیه(س) است. پس هم عدد ها=6 می‌شود و  از طرفی عدد 1 و 5 در کنار هم می‌شود 15 که همان حوای روحانی است! یعنی حی‌آ؛  ظرف حیات؛ کوثر وجود. و اسرار ظهور ک ه ی ع ص(کهیعص)!( توضیحی از این حروف نورانی در ادامه بیان می‌شود)

 

 

پس حرفِ ها در عالم دنیا به عدد 6 بصورتِ حرفِ و ظاهر می‌شود که اتصال دهنده‌ و گیرنده و پرورش دهنده و ظهور دهنده‌ی نهانیهای عالم به ظهور یوم و صعود دهنده به عالم بالا بصورت لیل است! و چنانچه به شکل عدد 6 دقت کنید، اگر حلقه سر عدد را ببندید، می‌شود شکل حرفِ و !

 

و خداوند یکتا عدد 5 را در عالم بالا در باطن عدد 6، و در ظاهر روی زمین به حرفِ و خلقت دنیا را قرار داد و باطن آن را در شهر مدینة النبی؛ مدینه منوره؛ در بیت نورانی امیرالمؤمنین علی(ع) و فاطمه زهرا(س) زیر کساء جلوه داد. 5 نور مقدس اهل بیت(ص) و ششمی؛ ملک مقرب؛ حضرت جبرائیل امین(ع)! و جمع عدد 5 و 6 می‌شود 11. درحقیقت عدد 11 در همه زبان‌ها به همین شکل است و نماد دو قوس صعودی و نزولی میباشد( ورود و خروج ملک مقرب!). چنانچه خداوند در کلام کریمش در سوره مبارکه بقره؛ آیه 156 فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون.

*عدد 11 در سال قمری و شمسی

گردش سال شمسی به 365 روز است که جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+6+3) و سال قمری 354 روز است که جمع ارقامش 12 می‌شود(12=4+5+3)، تمام سال در گنج 14 و 12 چرخش دارد. و سال قمری 11 روز از سال شمسی کمتر است، درواقع همانطور که ماه از نور خورشید جذب نور می‌کند و گرد خورشید می‌چرخد، این 11 روز، سال قمری را در سال شمسی می‌چرخاند و حکمتش این است که از تمام انوار سال شمسی و در تمام فصول نور می‌گیرد و خود را ظاهر می‌کند. این گردش که به تمام عالمیان، تمام رزق دنیا و آخرت و تمام محتویات عوالم آسمانی به صورت نزول به دنیا و تمام محتویات درون زمینی بصورت روییدنی‌ها و معادن و سوخت گرمازایی و حرارتی و تمام مایحتاج زمینی انسان‌ها را بصورت صعودی ارائه می‌کند، همه در باطن این 11 روزاست!

و درحقیقت این عدد، هویّت ذاتی این برکات و ارزاق و بواطن را در حسب ظاهر شناسایی و مجزا و شاخه شاخه کرده و به صورت حقیقی ذات اقدس هو، را نشان می‌دهد و رشد حقیقی را در دنیا و آخرت در صورت باروری کامل متجلی می‌سازد. 

درواقع سال شمسی، یوم و سال قمری، لیل است و چون سال قمری، لیل است آسمان دنیا با نور قمر که از صبح تا شب از ضیاء شمس جذب نور کرده است، در سیاهی شب با نور سفید نورافشانی می‌کند و تمام ارض زمین را مملو از برکات هدایت ظاهری و باطنی می‌دهد.

از اسرار این عدد به ظاهر ساده، درمی‌یابیم که بدون ظهور عدد 11، هیچ وجودی به موجودیت نمی‌رسد! و اگر فاصله گردش در چرخه‌ی سال را دریافتید بدانید که چرخاننده، فقط اوست(هو=11) و همه‌ی عالم در محضر پروردگار عالم است و همه آیات او برای شناساندن ِخودِ اوست تا بنده بداند چه مولایی وصف ناشدنی دارد!

درحالیکه عدد 11 به حقیقت، معانیِ ذکر شده بین دو چرخش را احیا می‌کند و عالم دنیا را  به اراده‌ی خالق قدرتمند و قادرش با معرفی خودش به نام هو=11 در گردش حج=11 به تعالی کمال الی یوم القیامت در قرب خودش(عند ربهم یرزقون) می‌خواند اما، از بابِ حرفِ ب، تعریف می‌شود! زیرا جمع ارقام 11، 2 =ب می‌شود و طبق حدیث تمام محتوای قرآن در بسم الله و تمام آن در باء بسم الله است(تفسیرالصراط المستقیم.ج3.ص118). پس گردش و تحولات و تمام خلقت‌ها و زنده شدن‌ها و مردن‌ها، همه و همه از باطن حرف ب در عدد به 2 و  به حروف؛ دو=10 می‌باشد که همان گنج وجود 12 امام(ع)  و 14 معصوم(ص)  می‌شود. چنانچه عدد 12 را از 14 کم کنیم 2 عدد می‌ماند، درواقع دو وجود معصوم؛ پیامبراکرم(ص) و حضرت زهرا(س) که هر دو بزرگوار در ظاهر و باطن، اول و آخر این گنج هستند.

*عدد 3 در مبنای 2                

 

2

 

3

وقتی عدد 3 در مبنای 2 قرار می‌گیرد(تقسیم می‌شود)، جواب خارج قسمت؛1 و باقیمانده‌اش هم 1 می‌شود. پس چه از طرف راست و چه از طرف چپ کنار هم قرار گیرد ، 11 می‌شود!

 

 

1

 

1

                                                                                                 

 

 

 

درحقیقت عدد 3 ، عدد بنیادی در اعداد است زیرا در علم عدد، اینطور معنا می‌شود که عدد یک، اصل عدد یعنی خود عدد نیست زیرا در مقابلش حرف الف است اما این حرف ساکن است ولی الف هم در حروف، اصل حروف است و کلّ حروف در بطن آن است یعنی کنزالحروف است. پایه‌ی عدد فرد، عدد 3 می‌باشد که خانم حضرت فاطمه(س)؛ سومین مرتبت نوری را در خلقت عالم سرّ داراست. وجود مطهرش مظهر آب کوثر است و خداوند در آیه 30 سوره مبارکه انبیا(ع) می‌فرماید: ... و جعلنا مِن الماء کلّ شیءٍ حی..؛ و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم. و عدد ابجد کلمه آب=3 می‌شود و بدانید حقیقت عدد 3 در مبنای ثانی، 11 می‌شود. و خانم، مؤنث عالم خلقت و دردانه‌ و ملیکه‌ی دو جهان سیدة النساء العالمین است. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم.

*عدد 11 در اعضای بدن 

همانطورکه می‌دانید فقط ذات اقدس پروردگار عالم، فرد است و یکی است که هرگز عدد 2 و3 و ... ندارد. او بی‌همتاست و ذات اقدسش، و لم یکن له کفوا احد است. بنابراین تمام مخلوقاتش، زوج هستند.

اما بدن یک انسان در بدو تولد، یک جسم و یک روح است که با هم توأم شده و یک شخص به ظاهر و صورت نوزاد متولد می‌شود(حتی در شکم مادر، زمانی که به صورت لخته خون است و یا حالت جنینی خود را طی می‌کند). پس هر وقت روح از بدن خارج شود، دیگر جای زندگی در دنیا را نداریم، فوراً بدن را به خاک می‌سپارند. زیرا انسان بدون روح، زنده نیست و نمی‌تواند زندگی کند.

اعضای بدن هم زوج هستند. خوب دقت کنید! دو دست و دو پا  کنار بدن مثل عدد 11 می‌باشند. قلب شامل 2 بطن و 2 دهلیز است. 2 تا ریه . 2 تا کلیه . 2 روده؛ کوچک و بزرگ . معده دو قسمتی است. سَر هم که یکی است اما اعضایش دو تا دو تا هستند: 2 تا چشم، 2 تا گوش، 2 تا سوراخ بینی، 2 لب. خلاصه همه‌ی اعضا از ظهورِ (ب=2) و جانش 11 و حقیقتش، اسرار معرفت خالقش می‌باشد تا با انتخاب صحیح، تمام هستی خود را قربان او کنیم، تا به درجه یخرجهم مِن الظلمات الی النور برسیم!

سوره مبارکه توحید:

سوره مبارکه توحید که به اخلاص خوانده می‌شود و به قول پیامبر(ص)، شناسنامه‌ی خدای مهربان است، شامل 66  حرف می‌باشد( اگر47 حرف این سوره مبارکه را با 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم ابتدایش جمع کنیم؛ 19+47=66 ) که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله است. و عدد ترتیب نزولش به قلب مبارک پیامبر(ص)، 22 (=11×2) برابر با عدد ابجد کلمه (یاهو) است؛ (یا=11)+(هو=11)=22 !

پس سوره مبارکه اخلاص، آدرس و نشانی رسیدن به قرب الله است. و چنانکه خانه خدا، خانه توحید است و محلّ محک زدن مخلصین است و جایگاه انجام تکلیف حج است و مقصد اعمال حج، برابر رسیدن به رضا و قربِ هو است. عدد ابجد کلمه حج می‌شود 11 که برابر با اسم مبارک هو است و اگر اعداد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم، 66 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله است. درواقع شناسنامه خداوند(توحید)، همان سوره مبارکۀ توحید است که مقام اتصال به هوالله است. پس خانه خدا کلّ مقام جمع الجمع گنج مهندسی تمام خلقت را به یک ظهور می‌دهد و آن نقطه ارض است. و خداوند اسرار گنجش را آشکار فرمود و آن نقطه در زیر خانه خداست. از این نقطه عالم دنیا خلق شد.

این سوره مبارکه به یک معنا، باطن کلّ قرآن کریم است! زیرا بسم الله الرحمن الرحیم این سوره مبارکه( و همه‌ی سوره‌های مبارکه قرآن) جمع کننده‌ی کلّ سوره است زیرا با آیه اول آن سوره، در شماره عدد یک می‌شود، 4 کلمه دارد که باطن گنج عشر است و 19 حروف دارد که برابر 19 حروفِ اسماء مبارک پنج تن(ص) در عالم بالاست. و سوره مبارکه توحید 15 کلمه دارد که جمع کننده عدد 1 تا 5 است و برابر با جایگاه عددی حرفِ س است که قلب قرآن می‌باشد. و برابر عدد نام مبارک حوا یعنی ظرف حیات توحید و معارف قرآن و گنج حمد است زیرا سوره مبارکه حمد پنجمین سوره‌ایست که به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شده است. و اگر 15 کلمه را با 4 کلمه‌ی بسم الله الرحمن الرحیم جمع کنیم، 19 کلمه می‌شود که برابر است با 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که کلّ محتوای قرآن  و سوره مبارکه حمد در آن جمع است.

* قل هو الله احد:

قل هو الله احد؛ 11 حرف است و تمام عالم در این 11 حرف غرق است که اگر عدد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم 66 می‌شود؛ برابر با عدد ابجد اسم مبارک الله جلّ جلاله است و سوره مبارکۀ توحید، 66 حرف دارد. و اسرار عالم بر این اعداد و حروف است. درواقع 2 تا 6 تا می‌شود 12 تا؛ پس عدد 11، باطن عدد 12 است وقتی عدد ابجد دوا=11 می‌شود پس همه‌ی عالم دوا،زده شده است و همه در 11 غرق است!

نکته جالب این است عدد ابجد 11 حروفِ "قل هو الله احد" برابر 220 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه دایره و اسم مبارک طاهره است و خانم(س)، یازده ذریه معصوم(ص) دارد. درواقع دایره خلقت به نشانِ (هو) کشیده شده و نشان دهنده‌ی هو مثل انگشت سبابه فقط خط مستقیم"الف؛ آ" است. و عدد 220، عدد متحابه است که توضیحش در قسمت‌های قبل داده شد. خداوند احد، در احاطه وجودی عالم، اراده و مشیت خود را به قلم توحید و لفظ و حروف و کلمات و اسماء و ائمه طاهرین(ص) خود را معرفی فرموده و راه رسیدن به خودش و درنهایت قرب وجود مبارکش را نشانی می‌دهد. آیا جالب نیست که در تطهیر و تنزیه معرفی می‌کند و این عدد(220) را متحابه می‌گویند؛ نهایت محبت پروردگار عالم نسبت به بندگانش است. که این عدد، 11 خارج قسمت دارد و هر کدام در قابلیت عددی، رکنی از ارکان خلقت را ظهور و بروز می‌دهند[1]!

 

11+1

=12

 

11  1

 پس عالم در حروف مبارک قل هوالله احد غرق است زیرا درحالیکه 11 حرف است اما باطن 12 حروفِ لااله الا الله است!  

 

 

 

 

 

 

درواقع در این 4 کلمه(قل هو الله احد)، هم شهادت به لا اله الا الله است، هم شهادت به وجود مبارک محمد و آل محمد(ص) است زیرا این خطاب به وجود مبارک صاحب قرآن است که صاحب حمد، حضرت محمد(ص) است که هستی، طفیل وجود اوست. و از آنجا که 4 کلمه است یعنی 1+2+3+4 می‌شود 10؛ باطن گنج عشر و 4 روی 10 یعنی وجود 14 نور مقدس(ص). درواقع شهادت به وجود مبارک پیامبراکرم(ص) یعنی شهادت به همه‌ی معصومین(ص). پس معانی عدد 11 را در این یک آیه به خوبی می‌بینیم! که در باطن عدد 11، کاف است( الیس الله بکافٍ عبده؛ آیه 36 سوره مبارکه زمر) و نمره 20 تمام گنج قرآن عزیز است که عدد ابجد حرفِ ک=20 است. نکته مهم! تمام قرآن عزیز 30 جزء است و عدد 30 برابر حرفِ ل؛ برابر گنج توحید و ظهور خزانه‌ی لا اله الا الله است و مظهرش سوره مبارکه توحید( سوره اخلاص) است.

*رابطه قانت و عدد 11:

عدد ابجد کلمه قانت=551 که جمع ارقامش 11 (11=1+5+5) برابر با کلمه (حج) و( هو) است. جایگاه عددی کلمه قانت=56 و 11=6+5 (=هو=حج) است که عدد ابجد کلمه یوم  و آهن و جایگاه عددی نام مبارک مریم(س) هم 56 می‌شود و عدد ابجد مریم=290 است که جمع ارقامش 11 می‌شود(11=هو=حج). {آیه 43 سوره مبارکه آل عمران: یا مریمُ اقنتی لربّک ...} و جالب است که سوره مبارکه مریم(س) از ابتدای قرآن کریم، دهمین(10=ی) سوره‌ایست که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ حروف مقطعه کـهیعص( درواقع به حرف ک=11) که در ادامه توضیح این حروف آمده است.

خداوند کریم یکی از نشانه‌های آیاتش را درخت، قرار داد و نام درخت مقدسی که در قرآن آمده، شجره طیبه است؛ آیه 24 سوره مبارکه ابراهیم(ع) می‌فرماید: ".. کلمةً طیبةً کَشجرةٍ طیّبةٍ اصلها ثابتٌ و فرعها فی السماء". درواقع درخت معمولی تا نهال است، باغبان باید دائما آب و نورش را مواظبت کند و برایش آفت زدایی کند زیرا درخت نیاز به باغبان دارد و اگر مواظبت نشود از بین می‌رود و گاه آفت‌ها آن را نابود می‌کند. اما کم کم که رشد می‌کند هرچه ریشه‌هایش عمیق‌تر به زمین فرومی‌رود، ساقه تنومندتر و بلندتر می‌شود، تا جایی که ریشه‌های خود را به سفره آبی یا قناتی وصل کند آنگاه دیگر نیاز به باغبان ندارد و خود قدش را راست نگه داشته و ساقه و شاخه‌هایش را بالا و بالاتر می‌کشد که این زمان درخت را قانت می‌گویند. زیرا در فرمانبری و اطاعت به گنجینه‌ای رسید که همیشه غنی شده است و او همیشه در عبودیّت ثابت می‌شود و نیاز به آبیاری ندارد. شجره طیبه، ریشه‌اش از ذات اقدس الهی تغذیه می‌شود و غذایش نور وحی است و آن گنج غنی از ذات اقدس اوست و همیشه قانت است.

انسان مؤمن هم باید در نوجوانی و جوانی در کنار باغبان‌های عمل و اخلاق نگذارد ریشه‌ی عقیده‌اش صدمه ببیند تا سالم رشد کند و در علم و عمل خود به اجتهاد و فقاهت برسد. آنگاه فرمانبر و قانت واقعی می‌شود چون هر قدر درخت میوه می‌دهد و بارور می‌شود، سر شاخه‌هایش خاضع‌تر و خشوعش از نظر اینکه حفظ میوه‌هایش باشد، بیشتر می‌شود.

*جالب است که عدد ابجد کلمه قیامت=551 می‌شود و عدد ابجد "انا لله و انا الیه راجعون" هم 551 می‌شود(که در جایگاه عددی 155 است). و جمع ارقام 551 می‌شود 11(11=1+5+5) که 11=عدد ابجد کلمه مبارک هو و حج است. آنجا معلوم می‌شود در دنیا گِرد چه چرخیده‌ای و نفست را قربان امر خدا کرده‌ای یا امر خدا را قربان نفست کرده‌ای؟ در هر صورت به(هو) می‌رسیم. جایگاه عددی کلمه قیامت= 65 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه دنیا است که قیامت، جایگاه تجلّی زندگی دنیای ماست! و جمع ارقام 65 هم 11 می‌‍‌‌شود(11=5+6). درواقع در دنیا باید به هویّت خودمان برسیم.

*حروف" ک ه ی ع ص" در باطن صدق:

دقت کنید که خداوند کریم حروف مقطعه کهیعص را با مدّ طویل ظهور داده است! عدد ابجد حروف کهیعص=195 برابر با عدد ابجد نام مبارک صادق(ع) می‌باشد و چقدر جالب است که عدد ابجد این حروف بصورت بسیط 343 می‌شود(کاف+ها+یا+عین+صاد=343) که معنی می‌شود به 300+43: یعنی افشا کننده‌ی عدد 43 که برابر با جایگاه موضعی آل الله و کلمه قدر است!{43=قدر=آل الله= اباصالح(عج)} پس بیندیشید که خداوند متعال با این حروف نورانی در ابتدای سوره مبارکه مریم(س)، درواقع چه وجودهای مبارکی را افشا می‌فرماید؟! اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

چه کسی در عاشورای عمر دنیا نمره 20 را می‌گیرد؟ کسی که صادق باشد! یعنی اگر می‌خواهیم پشت امام حسین(ع)؛ امام عاشورائیان جزو یارانش قراربگیریم باید املای تمام اعمالمان(یعنی از 1 تا 20) بدون غلط 20 را بگیرد که جمع 1 تا 20 شد 210=امام حسین(ع). پس اگر می‌خواهی 20 بگیری باید در عاشورای عمرت به این 5 حروف برسی: کاف: خدا برایت کافی است، ها: خداوند هرگز نمی‌گذارد که خوار شوی، یا: انتخاب کنی و در این انتخاب ثابت قدم بایستی، عین: باید به حقیقت آب ولایت که آب کوثر است، عطش داشته باشی تا آتش جهنم  را بر تو خاموش کند، صاد: تا صبر نکنی و این زحمات را نکشی به نتیجه نمی‌رسی.

 پس باطن 5 حروف کهیعص شد صادق(ع) که 5، ظرفِ حیات است(جمع 1 تا 5 می‌شود 15=حوا یعنی حی‌آ یعنی ظرف حیات؛ رجوع شود به فصل پنجم) و تمام باطن گنج حمد در این عدد 5 به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شده است، سوره مبارکه حمد که کلّ قرآن در باطنش قرار دارد(پس اسرار تمام حقایق قرآن در ظرف عدد 5 باطن حمد را شکوفا می‌کند) و وجود مطهر معصومین(ص) در عالم بالا به عدد 5 ظهور داشتند. و سرّ تجلی معصومین(ص) در باطن کوثری می‌شود صدیقه کبری(س) که عدد 195(=کهیعص=صادق) برابرعدد ابجد نام مبارک "فاطمه ام ابیها"(س) است.

   آخرین ایستگاه آدرس رسیدن به هو(=11) صدق است و وجود مبارک امام صادق(ع) پایه صعود همه بندگان خدا و محک قبولی عمل کنندگان به فرمان خدا می‌باشد. درواقع باطن صدق مجرای صعودی و نزولی، طولی و عرضی و  حقیقت تمام برکاتی است که ما را به هو می‌رساند. پس مقصد ما انشاءالله رسیدن به هو، از مجرای امام صادق(ع) است. ریشه کلمه صادق، صدق است که اگر بصورت بسیط نوشته شود؛ صاد+دال+قاف=311 می‌شود( 311 یعنی 300+11 ؛ درواقع صدق، افشاکننده‌ی انتخاب ماست و 11 ،همان باطن حقیقت انتخابیست که ما درعالم دنیا اظهار می‌کنیم ولی کلمه صدق است که آن را افشا می‌کند). صدق یعنی باطن تمام قرآن، صدق یعنی وجود مبارک ائمه معصومین(ص) و مادر بزرگوارشان حضرت صدیقه کبری(س) است. پس در عالم دنیا هر کسی در انتخابش، محک صدق می‌خورد تا  به عدد 311 می‌رسد یعنی اگر صدق فرد در انتخاب درستش تثبیت شود به هو می‌رسد. جایگاه حروف صدق بصورت بسیط 77 می‌شود برابر با عدد ابجد یا الله و هو الله. پس اگر به صدق خداوند را بخوانید، اجابت می‌شوید(ادعونی استجب لکم). و جمع ارقام 77 می‌شود 14(7+7) یعنی صادقین واقعی، وجود مبارک چهارده معصوم(ص) هستند.

و اهمیت حرف ک(=11) را اینجا متوجه می‌شوید که خداوند حرف کاف را بصورت مدّی در اولین حروف این 5 حرف قرار داده است، درواقع همه‌ی حروف در زیر چتر حروف کاف قرار دارند. درحقیقت حرف ک همان دو قوس بودند و  حامل همه‌ی اسرار! در ضمن اینکه عدد ابجد حرف ک=20 است و جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع).

درواقع باطن حرف ک، حروفِ ه‍ ی است(کـهـیـعص) و امام حسین(ع) به عدد 5، پنجمین معصوم(ص) است و صاحب حرفِ ی به عدد 10 می‌باشد( زیرا به عدد 10 متولد شدند؛ یک وجود مبارک خودش و 9 ذریه معصوم علیهم السلام در بطنش) که به عربی عشر خوانده می‌شود و ایشان امام عاشورائیان و برپاکننده‌ی عاشوراهای عالم و اسرار حرف ک در عالم بالا است. درواقع ظهورش در عالم زمین، عاشورا و جلوه‌ی حرفِ ک می‌باشد. دنیا خوانده شد کلّ یومٍ عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا زیرا نقطه‌ی مقابل حرفِ ک، ارض می‌باشد!

نکته مهم: حرفِ ک(کاف) سایه افکن همه‌ی حروف، ظهور دو قوس نزولی و صعودی را به جایگاه عددی؛ عدد 11 داراست: در عالم بالا به حرف ک(کاف) تجلی دارد و در عالم دنیا در مقابل به جایگاه عددیش؛ عدد 11، همان حرفِ (یا) را ظهور می‌دهد!

بنابراین وجود مبارک امام حسین(ع) عددِ 20 عالم خلقت به حرفِ ک(کاف) در عالم بالاست که کربلا را محلّ حماسه جهاد نفس و پیروزی حق بر باطل و خون بر شمشیر و یخرجهم من الظلمات الی النور و در نهایت رسیدن به قلب شدن به حرفِ م یعنی مرده را زنده کردن و رسیدن به حیات طیب و اربعین حقیقی عالم را ظهور داد و خون مبارکش ثارالله شد. و در دنیا با حرفِ یا یعنی عدد عشر ظاهر گردید و خود، امام عاشورائیان شد که حرف انتخاب و جداشدن حق از باطل و قرار گرفتن در دهه‌ی طُهر و رسیدن به وطن حقیقی می‌باشد.

 و عالم در این عاشورا و کربلا، امتحان می‌شوند و در محوریّت وجود مبارک امام زمان(عج) قرار می‌گیرند تا در انتخاب راه، خود را به دریای رحمت الهی وصل کنند و در سفینه نجات امام معصوم(ص)  قرار گیرند. و اگر انتخاب غلط کنند و در این کشتی نروند، در دریای دنیا غرق می‌شوند.

*حرفِ دوم از حروف کهیعص: توجه کنید! درحقیقت در حروف کـهـیعص کنار حرفِ ک، حرفِ ه‍ قرار گرفته و بنابر توضیحی که بیان شد که حرفِ ه، ها خوانده می‌شود یعنی 5(=ه‍) شد 6(=ها) پس در باطن حرفِ ک، دنیا با تمام اسرارش به جلوه نشانه هو(11=6+5) خوانده شد و در کلام، ها. نکته مهم: حرفِ (ها) دو چشم دارد یعنی یک چشم، هدایت کننده است برای مؤمنان و یک چشم، خوار و خفیف کننده‌ی دشمنان و مخالفان دین است.

*حرف سوم از حروف کهیـعص: و از طرفی 6، همان خلقت دنیا بود پس در کنار حرفِ هـ، ی آمده است. پس امام حسین(ع) درحالیکه خودش عدد 20 عالم یعنی حرف کاف است، پنجمین معصوم(ص) است یعنی حرفِ ه‍ و 6 ماه در بطن وجود مبارک مادرش؛ بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) بود به حروفِ ها و به عدد 10 متولد شد( یک خودش و 9 ذریه معصوم علیهم السلام در بطنش) یعنی به عدد عشر برابر با حرفِ ی می‌باشد. نکته مهم اینست که حرفِ ی حرفِ انتساب است که وابسته به چه ملت و قومی هستی و در چه گروهی و بر پایه چه اعتقادی انتخاب راه می‌کنی. و هر کس در شهر و کشوری که متولد شده به آنجا منتسب می‌شود مثلا می‌گوییم تهرانی، مشهدی، ایرانی... .

عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)=128 است که جمع ارقامش 11 می‌شود(8+2+1) یعنی برابر با جایگاه حرفِ ک و حرفِ یا .

خوب دقت کنید! در عاشورای عمر تکلیف هر انسانی از هر ملّیّت و قوم و دین، انتخاب است. اینکه در زمره گروه حق باشی و یا باطل، دنیا را انتخاب کنی و یا آخرت را، عالم باشی یا جاهل، در نور باشی و یا ظلمات و خلاصه سرباز امام زمانت و مدافع دین مبین اسلام باشی یا بر علیه آن.

بنابراین عاشورا خطی از عالم اعلا به اسفل است که آیا راه صعود به سیر الی الله را انتخاب می‌کنی و یا در سقوط و هبط اعمال؟‍! و نتیجه اینکه اگر انتخابت الله بود؛ الله ولی الذین آمنوا.. خداوند کریم هم می‌فرماید: یخرجهم من الظلمات الی النور و اگر اولیاء طاغوت شدی، می‌فرماید: یخرجونهم من النور الی الظلمات.

پس عدد 11، امتداد دهنده‌ی راه است به سوی الی الله!   انّا لله و انّا الیه راجعون.

*حرف چهارم از حروف مقطعه کهیعـص، حرفِ ع است که به معنای چشم و چشمه می‌باشد. درواقع نشان‌دهنده‌ی خطر و سنگینی راه هم است زیرا رسیدن به چشمه رحمت بی انتهای الهی، خیلی مقاومت و ایثار و یقین قلبی و علم و معرفت به امام معصوم(ص) هر زمان را می‌خواهد.

عدد ابجد حرف ع=70 است که این عدد از اعداد مبنا و ریشه‌ای می‌باشد. عدد 70 برابر با عدد ابجد کلمه لیل و احکام است. پس حکیم الحکما پروردگار عالم، دنیا را لیل قرار داد و سرچشمه احکام را از بطن کلام مبارکش؛ قرآن کریم به جریان رسانید. زیرا با یاد گرفتن و عمل کردن انسان به معرفت ذات اقدس الهی به عین یعنی چشمه قلبی و حکمت و معرفت و چشم بینا می‌رسد البته به شرط اخلاص! که پیامبر(ص) فرمود: ما اخلص عبدٌ لله عزّوجلّ اربعین صباحا الا جَرَت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه؛ هیچ بنده‌ای از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پیشه خود نمی‌سازد مگر اینکه چشمه‌های حکمت و دانش از قلبش بر زبانش جاری می‌شود (بحارالانوار. ج67. ص242)  

اخلاص یعنی اتصال به توحید ناب حضرت حق، پروردگار عالم جلّ‌جلاله حقیقت اخلاص را باطن عدد 11 یعنی اعتقاد قلبی و انتخاب قلبی می‌داند. زیرا همانطورکه بیان شد این عدد برابر کلمه هو است و خداوند فرمود: قل هو الله احد( دقت کنید که این عبارت نورانی 11حرف است و 4 کلمه). و جمع عدد 1 تا 11 برابر شد با اسم مبارک الله جلّ‌جلاله یعنی 66؛ رمز حقیقت رسیدن به خیر دنیا و خیر آخرت! و توحید ناب یعنی شست و شو دهنده‌ی نجاست به طهارت و حقیقت آب، چنانچه کافر با گفتن شهادتین، عین نجاست کفرش به طهارت اسلام پاک میشود!

نکته در باب حقیقت مقام طهارت در مقابل نجاست: باب طهارت در رساله عملیه از نظر ظاهر 11 باب است و در مقابل نجاسات هم 11 تاست. چطور این مبانی که اصل و ریشه و بنیان طهارت و نجاسات است، معرفی هر چیز و هر موجود و هر قسم از انواع موجودات است و دسته بندی میشوند تا در رتبه خوب‌ها و بدها یا نور و ظلمات و درنهایت انسانیت یا انانیت و مقصد بهشت یا جهنم را نمایان می‌کند؟!

*و حرفِ پنجم از حروف مقطعه کهیعص، حرف ص است که جلوه صبر می‌باشد و امام صادق(ع) می‌فرماید: صبر نسبت به ایمان همانند سر نسبت به بدن است، چون سر نباشد تن هم نخواهد بود، همچنین هرگاه صبر نباشد، ایمان هم نیست.(مشکاة الانوار فی غررالاخبار. ج1.ص27)

خداوند متعال در کلام مبارکش برای کسانیکه وارد بهشت می‌شوند در آیه 24 سوره مبارکه رعد می‌فرماید: سلامٌ علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار؛(خزنه‌های بهشت به مؤمنین می‌فرمایند) سلام بر شما به پاس استقامتی که( در برابر عبادت، معصیت و مصیبت..) داشتید قطعاً عاقبت این سرا نیکوست. و در آیات 126 و 127 سوره مبارکه نحل می‌فرماید: و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خیرٌ للصابرین(126)؛ اگر صبر و شکیبایی ورزید( و از مجازات کردن بگذرید) این کار برای شکیبایان بهتر است(و اگر صبر کنید برای صابران بهتر است). واصبر و ماصبرک الا لله و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیق مما یمکرون(127)؛ صبر کن و صبر تو جز به توفیق خداوند نیست و بر( گمراهی و ضلالت) آنان ( و کارهایی که انجام می‌دهند) اندوهگین نباش و از نیرنگ‌هایشان که همواره بکار می‌گیرند دلتنگ مشو.

و خداوند در آیه 128 سوره مبارکه نحل فرمود: إن الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون؛ بدون شک خداوند با کسانی که پرهیزکاری پیشه کردند( صبر کردند) و کسانی که از هر جهت نیکوکارند، همراه باشد.

و در آیه 153 سوره مبارکه بقره می‌فرماید:.. انّ الله مع الصابرین؛ بدرستیکه خدا با صابران است.

و در سوره مبارکه انسان؛ آیه 12 می‌فرماید: و جزاهم بما صبروا جنّة و حریرا؛ و آنان را برای اینکه صبر کردند( در برابر تکالیف دینی و حوادث روزگار) بهشتی(عنبر سرشت) و لباس ابریشمین پاداش می‌دهد.

وقتی حضرت طالوت و اهل ایمان برای جنگ با جالوت و سپاهیانش آماده شدند، گفتند: ...ربّنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین(آیه 250 سوره مبارکه بقره)؛ ای پروردگار ما بر ما صبر و شکیبایی فروریز و قدم‌هایمان را استوار فرما و ما را بر گروه کافران پیروز گردان.

درواقع صبر در روبروی حرف کاف است و خداوند برای صابران، کافی است.

*11 سکته در قرآن مجید:

در تجوید قرآن کریم در 11 جا سکته دارد یعنی واجب است در آن قسمت، وقف کنیم(7 سکته در سورۀ مبارکه حمد، آیۀ 1 سورۀ مبارکه کهف، آیۀ 52 سورۀ مبارکه یس، آیۀ 14 سورۀ مبارکه مطففین و آیۀ 27 سورۀ مبارکه قیامت). درحقیقت برای رسیدن به اخلاص محض باید توقف‌های محکم داشته باشیم. و این شاید یکی از دلایل باطن وجود مطهر ائمه معصومین(ص) و مخصوص، حضرت فاطمه(س) است که هرگز به هیچ گناه و ظلمت و رجس و پلیدی آلوده نشدند زیرا آن‌ها حقیقت قاف بوده‌اند و درواقع هشدار دهنده و یادآوری کننده و حتی سازنده‌اند و کسانی هستند که راهنمایی می‌فرمایند که چگونه این حدود خداوند را نگهداری کنیم و ترمزهای محکم تقوی را در اعمالمان داشته باشیم. و فاطمه (س) که اصل اصیلِ آیات محکمات است، بریده شده از جهنم و همه‌ی ظلمات و شرور شیطانی و همه‌ی بدی‌هاست یعنی باطن روزه است، یعنی سُحـت!

 خوب دقت کنید! اگر حروف کلمه قرآن را بصورت بسیط بنویسیم: قاف+را+الف+نون، 11 حرف می‌شود برابر اسم مبارک هو و اسم مبارک دوا که قرآن، شفا و رحمت است از طرف پروردگار(هو) برای عالمیان: و نُنَزّل مِن القرآن ما هو شفاءٌ و الرحمةٌ للمؤمنین... [2] ؛ و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است نازل می‌کنیم. پس قرآن، نسخه داروی شفابخش حکیم الحکما است.

عدد 11 در سوره‌های قرآن کریم

*یازدهمین سوره در ترتیب فهرستی(نوشتاری): سوره مبارکه هود(ع) است که جالب است در جزء 11 قرار دارد! و پنجمین سوره است که با حروف مقطعه شروع می‌شود(الر) و  شامل 123(=حسنه) آیه شریفه است و عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص)52(=حمد) می‌باشد! و در دایره سور قرآن کریم، مقابل سوره مبارکه همزه قرار می‌گیرد(یازدهمین سوره از انتهای قرآن کریم).

*یازدهمین سوره در ترتیب نزول: سوره مبارکه ضحی می‌باشد که شانزدهمین سوره‌ی جزء 30 است و عدد ترتیب فهرستیش 93 می‌باشد. جالب است که 11 آیه مبارکه هم دارد و در دایره سور قرآن کریم، روبروی سوره مبارکه حج(=11) قرار می‌گیرد! اینجا نکته قابل تأمل اینست که 11 عدد از اعداد 1 تا 30، عدد اول هستند!!! و در حدیث می‌خوانیم: امیدوارکننده‌ترین آیات قرآن، آیه شریفه 5 سوره مبارکه ضحی؛ و لسوف یُعطیک ربّک فترضی می‌باشد که مراد شفاعت است( شواهد التنزیل ج2. ص 446).

*سوره‌های مبارکه‌ای که شامل 11 آیه هستند: جمعه، منافقون، ضحی، عادیات و قارعه. نکته جالب : از این 5 سوره مبارکه، 4 سوره( دو به دو) از نظر ترتیب نوشتاری، پشت سر هم هستند: سوره‌های مبارکه {جمعه(62) و منافقون(63) } ، {عادیات(100) و قارعه(101)}

*جزء 11 شامل 150 آیه شریفه است: از آیه 93 سوره مبارکه توبه شروع می‌شود، سوره مبارکه یونس(ع) بطور کامل، تا آیه 5 سوره مبارکه هود(ع).  این جزء با حرفِ( ا) شروع و به حرفِ( ر) تمام می‌شود. نکته زیبا: عدد ابجد حرفِ ر=200=عقل است و حرفِ (ا) که مجموعه‌ی کلّ حروف است اگر کنارِ(ر) بیاید، ( را) می‌شود که عدد ابجدش 201 و برابر با کلمه عاقل است( را=201=عاقل). جزء 11 مصدر تمام آیات زیبای قرآن کریم و مخصوص، محل و ذیقعد آزمایش انتخاب است در مجرای عقل! پس عاقل کسی است که بواقع و بخوبی راه صحیح و آخرت و عاقبت خوبی که خداوند می‌فرماید: والعاقبة للمتقین را انتخاب کند. اللهم الرزقنا

* جزء 29 شامل 11 سوره مبارکه است! و یازدهمین سوره‌ی جزء 30، سوره مبارکه غاشیه است! و یازدهمین سوره که با حروف مقطعه شروع می‌شود، سوره مبارکه طه است به عدد ترتیب نوشتاری 20(=ک=11)!

*سوره‌های مبارکه یوسف(ع) و اسرا، شامل 111 آیه مبارکه هستند.( که عدد 111 معنا می‌شود: 100+11  یعنی نگهدارنده 11).

چنانچه حلقه‌ی 11 برادر حضرت یوسف(ع) را در سجده بوجود مبارکش می‌توان دید. درواقع وجود مبارک حضرت یوسف(ع) تمام مراحل بندگی را از درون چاه و بردگی و طهارت و انتخاب زندان به انسان‌ها آموخت تا در آخر عمر عزیز شوند( در دنیا و آخرت). و در سوره مبارکه اسرا، راه صعود را با معراج وجود مبارک پیامبر(ص) از عالم اسفل به عالم اعلا به بندگان آموخت! که در صورت اخلاص و مقام عبداللهی می‌توان به مقام انسانیت رسید و عروج ما انسان‌ها را از حیوانیت به مقام شامخ انسانیت با نماز و اتصال به معصومین صلوات الله علیهم اجمعین آموخت. درواقع سوره مبارکه اسرا، شکافنده و پدید آورنده و رهگشای باطن عدد 11 در رسیدن به قرب الی الله است( آیات 8 و 9 سوره مبارکه نجم: ثمّ دنی فتدلی. فکان قاب قوسین او ادنی) که بعبارتی قوسین همان مسیر دو تا یکِ واجب عالم و همان مصیر دو رقم عدد 11 یعنی بین دو تا یکِ عدد 11 می‌باشد! و راه انتخاب صحیح به عند ربهم یرزقون را بازگشایی فرمود با تمام ره آوردهای نورانی معراج پربرکتش(الی یوم القیامة).

*حال خوب دقت کنید که با وجود تمام معارفی که بیان شد، عدد 11 باید اتصال به 12 پیدا کند تا همه‌ی اسرارش و محتوایش و حقیقتش ثابت و باقی و پایدار و به درجه کمال و حتی قبولی برسد!!!

و خداوند خود را کافی معرفی می‌کند(الیس الله بکافٍ عبده...[3]؛ آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست) و یازدهمین حرف از حروف الفبای ابجدی حرفِ ک است و خدا برای همه مخلوقاتش به عدد 11، دوا زد!(ک=11=دوا)؛ پس عددِ دوا،زده آشکارشد (1+11=12) و قرآن کریم به 12 قسمت تقسیم شده است و عدد حد=12 تمام قرآن، مشخص کننده حدود الهی است. و یکی از اسماء مبارک قرآن، حدید است.  و خداوند متعال خود را اَحد نامید زیرا ذات اقدسش حدود گذار همه‌ی مخلوقاتش است در بطن عدد 11 و از قول دیگر عدد 11 در بطن 12 می‌باشد.

 

[1]. رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت در عدد 2(=ب)

[2]. سورۀ مبارکه اسرا؛ آیۀ 82

[3]. سورۀ مبارکه زمر؛ آیۀ 36

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۳۶
عذرا شفائی

*ذیقعد و وجود مبارک حضرت موسی(ع):

همانطورکه حضرت موسی(ع) پس از تولد با جایگاه خشکی یقین یعنی تابوت عهد در دریا رها شد که خداوند کریم به ایشان عنایت فرمود که جعبه‌ی چوبی از بهشت برایش آورده شد(که آنرا تابوتِ عهد می‌نامند) و به مادرش فرمود که فرزند خود را در این جعبه بگذار و به دریا بیانداز( آیات 38 و 39 سوره مبارکه طه: إذ اوحینا الی اُمّک ما یوحی. اَن اقذ فیه فی التابوت فاقذ فیه فی الیمّ...) و ایشان پیامبراولوالعزم و صاحب کتابِ تورات است، کامل و بی‌نقص خلق شده و به امر خالق یکتا نزول اجلال وجود مقدسش در دامن پاک حضرت آسیه(س) که یکی از بهترین زنان عالم است که او هم به ذیقعد یعنی جایگاه یقین رسیده بود، پرورش یافت. و به اذن خداوند متعال، با زدن عصایش به دریا شکافته شد و بندگان مؤمن از روی خشکی کف دریا(که به معجزه خشک شده بود) به سلامت گذشتند و به ساحل نجات رسیدند. و در مقابل فرعون و فرعونیان که انتخاب غلط داشتند و کافر بودند، در در"یا"ی انتخاب خود غرق شدند و خداوند جسد فرعون را از دریا نجات داد تا مورد عبرت همگان باشد: فالیوم نُنجّیک بِبدنک لِتکون لِمن خَلفک آیة و إنّ کثیراً من الناس عن آیاتنا لَغافلون؛ پس ما امروز تو را(غرق دریای هلاکت کرده) و بدنت را برای عبرت خلق و بازماندگانت به ساحل نجات می‌رسانیم، با آنکه بسیاری از مردم از آیات قدرت ما سخت غافل هستند{آیه 92 سوره مبارکه یونس(ع)}. درواقع ذیقعد کافران و فرعونیان در هر زمانی همین است که هر جا بمیرند، در دریای انتخاب خود غرق می‌شوند و هلاک می‌شوند.

نامِ مبارک موسی یعنی از آب گرفته شده. اینجا پروردگار عالم، جانِ دریایِ دنیا را جلوه داد! پس جعبه یا تابوت، محلّ خشکی یقین است و ما هم باید موسوی شویم یعنی به سلامت از آب گرفته شویم و در خشکی ذیقعدِ بهشتمان مستقر شویم. و همچون موسی(ع) عصایی داشته باشیم تا دریا را بشکافد و ما هم از روی خشکیِ ذیقعد انتخاب صحیح خود به سلامت به ساحل نجات برسیم. چون همه ما گنهکار هستیم باید شیعه چهارده معصوم(ص) باشیم تا ما را از ساکنین سفینه نجات قرار دهند و تابوت جسم ما را به ساحل دارالسلام بنشانند. انشاءالله

از طرف دیگر خداوند در ماه ذیقعد از حضرت موسی(ع) خواست به کوه طور یا سرزمین مقدس سینا برود. زیرا حضرت تا قبل از آمدن به وعده‌گاه تمام دستورات خداوند را به عنوان قوس نزول رسالتش همه را به قوم بنی اسرائیل رساند، اما با دعوت در دعوتگاه خداوند می‌خواست در قوس صعود، مرتبه و مقام و کتاب آسمانی را به ایشان در درجه اعلای مقام پیامبری‌اش(اولوالعزم) عنایت فرماید. و حضرت جایگاه را در 30 شب و بعد خداوند 10 شب اضافه فرمود یعنی در 40 شب، به اتمام رساند. و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیلة و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین(آیه 142 سوره مبارکه اعراف)؛ و با موسی 30 شب وعده قرار نهادیم و چون پایان یافت 10 شب دیگر بر آن افزودیم تا آنکه زمان وعده به 40 شب تکمیل شد و گفت موسی به برادرش هارون تو اکنون پیشوای قوم و جانشین من باش و راه اصلاح پیش گیر و پیرو اهل فساد نباش. درحالیکه این دعوت برای همه‌ی بندگان خداست تا آخرالزمان و دعوتنامه‌ی پروردگار عالم برای همه ارسال می‌شود. زیرا در بطن این دعوت، هم رضای خداوند است و هم رضای بندگان خداست. و عدد 40، رساندن جایگاه به بهار و سبزی و طهارت و حیات طیب و اربعین الی یوم القیامة است. نکته قابل تأمل اینجاست که 30 شب(ثلاثین لیله) قوس نزولی است و خداوند مجانی به همه‌ی مخلوق؛ مخصوص انسان نزول فرموده، اما 10 شب در مقابل 30 شب، قوس صعود می‌باشد پس خداوند فرمود: و اتممناها بعشر. درواقع 10 روز اول ماه ذیحجه، همان 10 شبی است که باید اضافه شود. این ده شب رسیدن به معرفت و شعور و قربانگاه و رسیدن به درجه حاجی شدن و رسیدن به توحید ناب و خالص و مخلص شدن می‌باشد. زیرا در اعمال واجب حج تمتع به سیزدهمین عمل می‌رسند که خودش جایگاه اربعین و رسیدن به قلب به میم است(13=م=40) یعنی نایل شدن به درجه اربعین و ذیقعدی که فرمود: فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. اللهم الرزقنا

*ذیقعد و وجود مبارک حضرت نوح(ع):

حضرت نوح(ع) در حالیکه طولانی‌ترین عمر پیامبری را داشتند اما مردم هدایت شده در زمان ایشان عده قلیلی بودند و ایشان برای هدایت آنها زحمات زیادی کشیدند. و در آخر کافرین مورد نفرین حضرت قرارگرفتند و خداوند دعای حضرت را اجابت فرمود؛ آیه 26 سوره مبارکه نوح(ع): و قال نوحٌ ربّ لا تذرعلی الارض مِن الکافرین دیّارا؛ نوح(ع) گفت: ای پروردگار من هیچ یک از کافران را بر روی زمین(ارض) باقی مگذار. در آیه بعد فرمود: إنّک إن تذرهم یُضلوا عبادک و لایَلِدوا الا فاجراً کفاراً(27)؛ که اگر آنان را باقی بگذاری بندگانت را گمراه می‌کنند و جز نسلی بدکار و ناسپاس زاد و ولد نمی‌کنند. و خداوند اجابت دعا فرمود. و به حضرت دستور ساختن کشتی را داد( آیه 37 سوره مبارکه هود: واصنع الفلک باعیننا و وحینا...؛ و به ساختن کشتی در حضور ما و بدستور ما مشغول شو...) . وجود مطهر حضرت کشتی را ساخت با تفصیلی که در کتاب علم الشین بطور کامل داده شده است. درحالیکه در روی ارض یعنی زمین خشک و دور از آب بود اما حضرت نوح(ع) جانِ کشتی را در،(یا) {یعنی عدد 11} می‌دید ولی مردم دیدِ او را نداشتند. اما او که یقین داشت که کشتی، حقّ الیقین است و محلّ رضای خدا و سفینه‌ی نجات است، هرگز درعقیده‌اش تزلزل نمی‌آمد چرا که او پیامبر اولوالعزم خداست.

و در آیه 38 سوره مبارکه هود(ع) می‌فرماید: و یَصنع الفلک و کلما مَرّعلیه ملأ مِن قومه سَخِروا مِنه قال إن تسخروا منّا فإنا نسخر منکم کما تسخرونَ؛ نوح(ع) کشتی را میساخت و هرگاه گروهی از(اشراف و سران)  قومش بر او عبور می‌کردند، وی را به مسخره می‌گرفتند.( و حضرت در جواب آنها) گفت: اگر شما(امروز) ما را مسخره می‌کنید، مسلماً ما هم شما را همچون مسخره‌ی خودتان، مسخره خواهیم کرد( به هنگام پدیدآمدن طوفان).

نوح(ع) به ساختن کشتی و قوم به تمسخر پرداختند تا وقتیکه از طرف خداوند فرمان عذاب صادر شد: آیه 40 و 41 سوره مبارکه هود(ع): حتی إذا جاءَ امرنا و فارالتّنّور قلنا احمل فیها مِن کلٍّ زوجین اثنین و اهلک الا مَن سَبق علیه القولُ و مَن امن و ما امن معه الا قلیلٌ؛ تا وقتیکه فرمان(قهر) ما فرارسید و از تنور آتش آب جوشید، در آن هنگام به نوح خطاب کردیم که تو با خود از هر جفتی دو فرد(نر و ماده) با جمیع فرزندانت جز آن( پسرت کنعان و زنت) که وعده‌ی هلاکش در علم ازلی گذشته و هر که ایمان آورده در کشتی همراه ببر و گرویدگان به نوح(ع) عده قلیلی بیش نبودند. و قال ارکبوا فیها بسم الله مجریها و مرسها انّ ربی لغفورٌرحیمٌ(41)؛ { نوح(ع) به پیروانش که 80 نفر بودند، دستور داد شما مؤمنان} به کشتی درآیید تا به نام خدا کشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد، البته خدای من صاحب مغفرت و رحمت است.

به امر پروردگار عالم آسمان شروع به باریدن کرد و از زمین هم آب فوران می‌کرد تا اینکه آب همه جا را فرا گرفت و دشمنان یک یک غرق می‌شدند...{ درواقع همه در(یا=11)ی انتخاب خودشان غرق شدند}. تا اینکه خداوند متعال به آسمان و زمین امر فرمود که آب‌ها را در خود ببلعید "یا ارض ابلعی"  آب‌ها فروکش کردند و کشتی روی کوه جودی (که قبر مبارک امام علی(ع) است) به سلامت فرو نشست، آنجا شد دارالسلام. اینجا ساحل نجات تمام بندگان مؤمن خدا قرار گرفت و اکنون وادی السلام نام دارد.

 آیه 44سوره مبارکه هود(ع): و قیل یا ارض ابلعی مائکِ و یا سماءُ اقلِعی و غیضَ الماءُ و قضی الامرُ و استوَت علی الجودیّ و قیل بُعداً للقوم الظالمینَ(44)؛ پس امر شد( بعد از هلاکت کافران) ای زمین آب خود را فرو ببر و ای آسمان باز ایست(از ریختن باران)، آب کم شد و کار پایان یافت وکشتی بر(کوه) جودی( ذیقعد خشکی) یعنی ساحل نجات قرار گرفت و گفته شد دوری( از رحمت خدا) بر گروه ستمکاران باد. امام صادق(ع) می‌فرماید: شنیدم امام باقر(ع) برای عطا حدیث می‌گوید از جمله که می‌فرماید: درازای کشتی نوح(ع) 1200 ذراع و پهنای آن 800 ذراع و بلندی آن به سوی آسمان 200 ذراع بوده است. کشتی، خانه خدا را طواف کرده و بین صفا و مروه نیز هفت بار سعی نموده و سپس بر کوه جودی مستقر شد.( کتاب تاریخ طبری ج6.ص123 و تاریخ بغداد ج 10.ص 46)

پروردگارعالم در دنیا کشتی را برای انسان‌ها قرار داد تا بتوانند در خشکیِ کشتی، به تمام امورِ دنیایی خود برسند و درضمن از خطرات احتمالی در(یا)ی انتخاب خود، در امان بمانند. کشتی از جنس چوب است و چوب همیشه روی آب می‌ماند. جالب توجه اینکه کلمه‌ی عرش یعنی  سقف چوبی، و عرش هم روی آب است{ سوره مبارکه هود(ع) آیه 7: و هوالذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام و کان عرشه علی الماء ...}. کرسی هم از جنس چوب است. گنبد حرم مبارک حضرت رسول اکرم(ص) سبز است و جلوه‌ی گنبد خضرایی عرش است که پیامبر(ص)، صاحب عرش است زیرا پیامبر(ص) فرمود چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، پس نور عرش از من است و نور من از خداست و من، افضل از عرشم...( حدیث هشتم از کتاب جنة العاصمه) و صاحب کشتی نجات همه‌ی بندگان خداست{البته پیامبر(ص) و ائمه(ع) همگی، سفینه نجات هستند}

در صلوات هر روز ماه شعبان امام زین العابدین(ع) می‌فرماید: همه معصومین(ص) همیشه در حال یقین هستند و هرگز بیراهه نمی‌روند. پس همیشه در خشکی ذیقعد ساکن هستند و هرگز تزلزلِ انتخاب ندارند زیرا وجود مقدس معصومین(ص) خود، حقّ الیقین هستند یعنی علم الیقین و عین الیقین در مرحله‌ی تنزّل این عزیزان است و ایشان انسان‌های متقی را به انتخابِ صحیح راهنمایی می‌فرمایند و بندگان خدا را به ورود در کشتی نجات دعوت می‌کنند. ...اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد الفلک الجاریة فی اللجج الغامرة یأمن من رکبها و یغرق من ترکها...؛ خدایا درود فرست بر محمد(ص) و خاندان پاکش که آنان کشتی (دریای معرفتند) و روان در اعماق آن دریا( یا دریاها و اقیانوس‌های عمیق دنیا)، هر که در آن کشتی سوار شود(از غرق) ایمن است و هرکه(کشتی را) ترک کند، غرق می‌شود.(مفاتیح الجنان؛ اعمال ماه شعبان)

پس ما باید دائماً دستمان به دامن امام زمانمان باشد تا ما را سوار در سفینه نجاتش کند تا از خطر غرق شدن در دریای دنیا نجات پیدا کنیم. تمام کشتی‌ها با ناخدایی ولایتِ اهل بیت(ص) فقط روی کوه جودی قرار می‌گیرند زیرا همه کشتی‌های وجود ما در بطن کشتی نوح(ع) است که ساحل نجات کشتی او کوه جودی بود که آنجا مرقد مطهرامیرالمؤمنین علی(ع) می‌باشد. به یک جهت که در کنار وجود مبارک حضرت علی(ع)، حضرت آدم(ع) و حضرت نوح(ع) به خاک سپرده شدند که به حضرت نوح(ع)، آدم ثانی می‌گویند زیرا نسل از حضرت و کسانی هست که در کشتی بودند.

نکته قابل توجه: خوب دقت کنید! در جریان کشتی حضرت نوح(ع)، باطن ذیقعد در حقیقت خشکی پس از غرق شدن کافران و نجات حضرت و اهل کشتی پدید آمد و از افراد داخل این کشتی و یک دختر حضرت نوح(ع) در سرزمین کوفه و مخصوص در شهر نجف و روی کوه جودی( که به روایت‌های زیادی قبر مبارک مولا و سرورمان ولایت عظما امیرالمؤمنین علی علیه السلام)  نسل انسان‌ها دحوالارض شد.

*مقام ذیقعد در گنج ولایت امیرالمؤمنین ابالحسن علی بن ابیطالب(ع):

همانطورکه بیان شد در روز 25 ماهِ 11(ذیقعده) سال قمری نقطه خشکی(ارض) روی آب متولد شد و آن نقطه در محلّ زیر خانه خداوند قرار گرفته است. اینجا مبنا و اصل و پایه و اساس و نقطه ثقل از نظر ظاهر خلقت دنیاست و از نظر باطن این نقطه پاک‌ترین و مقدس‌ترین و پرمحتواترین و حامل‌ترین خزانه‌ی اسرار هستی و مهندسی خلقت و آینه‌ی تمام اسماء و صفات و گنج باطنی جسمی و روحی عالم خلقت است که از اینجا عالم دحوالارض شده و اینجا محل اخلاص و گنج توحید و نشانی قل هوالله احد؛ خانه توحید است. حال دقت کنید روی این نقطه به امر خداوند قادر متعال بدست مبارک خلیفه خودش به یک قول؛ حضرت آدم(ع) و حوا(س) خانه خدا ساخته شد. و از بطن این خانه بعد از تشریف فرمایی 124000 پیامبر(ع) وجود مبارک نبأ عظیم؛ ولایت عظما؛ امیرالمؤمنین علی(ع) و در بطن ایشان 11 ذریه نورانی معصومش(ص) قدم مبارک به دنیا گذاشتند. درواقع خانه خدا؛ جسم است و روحش؛ جانِ ولایت؛ وجود مبارک حضرت علی(ع)؛ امیرالامرا؛ امیرالمؤمنین؛ مولی الموحدین؛ اسدالله الغالب است و از وجود ایشان 11 ذریه معصومش(ص) کشیده می‌شوند؛ همان ارواح طیبه امامان معصوم(ص) الی یوم القیامة ظهور پیدا می‌کنند.

خداوند متعال خواست همانطورکه با ظهور خشکی، قدوم مبارک حضرت آدم(ع) و حوا(س) قدم در دنیا بگذارند و در جایگاه صفا و مروه ظاهر بشوند، درواقع ظهور نسل این بزرگواران هم از آنجا به تمام زمان‌ها الی یوم القیامة کشیده شده است یعنی یک جور دحوالارض !

بنابراین ای شیعه! بدان که هرگز امام علی(ع) از مقام خود تنزل ندارد و تجافی نکرده است و او صاحب آیة الکرسی؛ کرسیه السموات و الارض برای همیشه الی یوم القیامت خواهد بود. در اصل اینجا، ساحل نجات و مقام حقّ الیقین مؤمنین است، اینجا خشکی یقین است! هر کس به اینجا برسد دیگر هرگز دچار تزلزل نمی‌شود، اینجا باب الجنّة است . پیامبراکرم(ص)  فرمود: "انا مدینة الجنة وعلی بابها" . اینجا جلوه‌ای از عدد 110 نام مبارکش است؛ او نگهدارنده‌ی حقیقت گنج 4 روی10 است و جان عشرعالم است.

در باطن حقیقت، پروردگار عالم از نور مطهر حضرت علی(ع) ، کرسی و ملکوت 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و آنچه بین آنهاست را خلق کرد. همانطور که می‌دانید عرش، روی کرسی است و عرش یعنی سقف چوبی، درواقع حضرت در حالیکه خود، ابوتراب است و ظاهراً در خاک قرارگرفت اما در زیر عرش است که همان سقف چوبی بود و هرگز تنزل مقام ندارد(لحد آقا چوبی است...).

مقام کوه جودی:

پس کوه جودی، نقطه کلمه ارض خشکی است در ظهور دومین خلقت؛ در جلوه صعود در گنج ولایت! زیرا حضرت آدم(ع) و حوا(س) در میعادگاه خانه خدا قوس نزولی را در تکثیر فرزندانشان ظهور دادند. در زمان حضرت نوح(ع) همه‌ی کافران غرق شدند و نسل از مؤمنان و به عدد 80 نفر در کشتی نوح(ع) از فرود آمدن کشتی بر خشکی کوه جودی؛ مظهر جود پروردگار عالم در مجرای قوس صعودی از گنج ولایت عظما؛ حضرت امیرالمؤمنین ابالحسن علی بن ابیطالب (ع) است، تکثیر نسل انجام شده است.

باطن زیارت امام رضا(ع)

تولد نورانی ثامن الائمه ابالحسن علی بن موسی الرضا المرتضی(ع) در روز 11 ماه11( ماه ذیقعد) می‌باشد یعنی هم طولی و هم عرضی به عددِ 11 است. هم ظاهراً ارض مشهد مقدس جایگاه قبر مبارکش است(ارض؛جسم) و هم باطناً رضای خداست(که رضا روح آن ارض است)! ایشان تنها وجود مبارک معصوم(ص) است که با تولد نورانیش مشتی از تربت بهشت را با خود به زمین آورده است. و اکنون ارض مرقد مطهرش، تربت بهشت است. اوست که اتصال دهنده است؛ مَن فوق الارض و مَن تحت الثری. زیرا با او بهشت اعلا به اسفل(زیر) آمده است. و عالم در شهود مشهد اوست زیرا در محوریّت رضاست که زمین(ارض) جایگاه طواف عالمیان به گرد رضای خدا می‌شود. درواقع وقتی نقطه ارض در بطنش محوریت رضای خدا باشد، همه‌ی عالم و حاجیان به گرد رضای خدا می‌چرخند و طواف می‌کنند نه حول سنگ و خشت!

    (کعبه) سنگ نشانیست که ره گم نشود          حاجی احرام دگر بند، ببین یار کجاست.

 به این دلیل است که زیارت مقبول امام رضا(ع) ثواب 70 تا 70 هزار حج عمره و تمتع مقبول را دارد. امام موسی بن جعف(ع) فرمودند: کسی که قبر فرزندم علی(ع) را زیارت کند، پاداش او هفتاد هزار حج نیکو و مقبول خواهد بود( از کتاب چهل حدیث زیارت. من لا یحضره الفقیه ج2.ص 582). امام کاظم(ع) درباره زیارت امام رضا(ع) می‌فرماید: کسی که زیارت کند او را و یک شب در جوار مرقدش بیتوته کند، مانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده است( وسائل الشیعه ج14.ص469.ص 335) . و پیامبر اکرم(ص) در ضمن حدیثی که با ذکر نام و بیان فضایل یکایک ائمه معصومین(ص) از آنان خبر داده‌اند در فضیلت محبت و ولایت امام رضا(ع) فرموده‌اند:... و کسی که دوست دارد خندان و با روی گشاده خداوند را دیدار کند باید از محبت و و لایت علی بن موسی الرضا(ع) بهره مند باشد... (بحارالانوارج36.ص269).

جناب شیخ طوسی از حضرت رضا(ع) نقل می‌فرماید که در خراسان بقعه‌ای است، و زمانی خواهد آمد که آن بقعه همواره محلّ رفت و آمد و مطاف فرشتگان می‌شود تا روز قیامت که در صور دمیده می‌شود و قیامت فرامی‌رسد. پرسیدند ای پسر رسول خدا این بقعه کدام بقعه است، فرمود: این بقعه در سرزمین طوس است{عدد ابجد طوس=75 می‌شود که برابراست با جایگاه نام مبارک "امام رضا"(ع)}، به خدا سوگند آن زمین باغی از باغ‌های بهشت است. هرکس مرا در این بقعه زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا(ص) را زیارت کرده و برای او پاداش هزار حج مقبول و هزار عمره مقبول نوشته خواهد شد و من و پدرانم روز قیامت شفاعت کننده‌ی او خواهیم بود( اصول کافی و کتاب شیخ صدوق)

پیامبر(ص): بزودی پاره‌ای از تن من در خاک خراسان دفن می‌شود، هیچ مؤمنی او را زیارت نمی‌کند مگر آنکه خداوند عزّوجلّ بهشت را بر او واجب و بدنش را بر آتش دوزخ حرام می‌گرداند( بحارالانوار:1/31/102)

همانطورکه بیان شد عدد 11، آدرس خداوند است برای بندگان. از جمع عدد 1؛ شروع سال قمری تا ماهِ 11(ماه ذی القعده) برابر عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله(=66) است. از جمع روز اول این ماه تا روز 11 هم که می‌شود روز میلاد پر نور آقا و سرورمان ابالحسن علی بن موسی الرضا المرتضی(ع)، یک تا 11 جمع و برابر نام مبارک الله جلّ جلاله(=66) می‌شود. و اگر دو تا 66 را کنار هم بنویسیم 6666 می‌شود یعنی تمام باطن آیات قرآن. و همانطورکه می‌دانید شبانه روز در 4 تا 6 تا است یعنی 24 ساعت. عدد 24، عدد جامع است و انسان با رضا به جامع جمیع نعمت‌های دنیا و آخرت می‌رسد. درواقع روزِ 11 ماهِ 11( 11/11) جمع کننده تمام عالم است و حقیقت قرآن و گنج خلقت و اسرار و آدرس توحید ناب و خالص پروردگار عالم! اگر عدد 11 را در 11 ضرب کنیم 121 می‌شود برابر نام مبارک "سبحان" و ذکر مبارک "یاعلی"(ع). و اگر عدد 11 را با 11 جمع کنیم 22 می‌شود برابر جایگاه موضعی کلمه "طلا" و "عبد " و "صد".

یادآوری می‌کنم که عدد ابجد نام مبارک علی رضا=1111و همچنین عدد ابجد کلمه ظهور=1111 می‌شود(جالب است که عدد ابجد اینترنت هم 1111 می‌شود)!

باطن شروع ماه محرم به وجود امام حسین(ع) و تمام شدن ماه صفر به شهادت امام رضا(ع)

چرا آخر ماه صَفر یعنی  صَفرِ آخرتی به شهادت امام رضا(ع) تمام می‌شود؟! درواقع خوشا عمری و عملی که در آخرین لحظه عمر دنیای ما، مُهر قبولی امام رضا(ع) را بگیرد، آنگاه حسابش پاک و آمرزیده و مورد غفران خداوند قرارمی‌گیرد. چنانچه می‌دانید در قبر هم دست و پای ما را رو به امام رضا(ع) دراز می‌کنند، چون اعمال  باید حساب پس بدهند. الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون(سوره مبارکه یس؛ آیه65).

پس اگر دقت کنید دو وجود مبارک به نام ذیقعد معنی شد: یک عاشورای عمر به نام اباعبدالله الحسین(ع) و دوم امام رضا(ع) به حقیقت مشهد عمل. از تربت این دو بزرگوار مُهر درست می‌کنند و ما برای خداوند روی این مهر سر به سجده بندگی می‌گذاریم. راستی مُهر یعنی چه؟! پس دو امضا احتیاج داریم: 1) مُهر طهارت از ابا عبدالله الحسین(ع)؛ خامس آل عبا(ص) از مجرای خمس. همانطورکه عمل بدون مُهر رضا قبول نبود چون روح نداشت، عمل بدون خمس هم قبول نیست چون اصلا تا عمل ورود در حیات ولایت و قرآن عزیز و طهارت نداشته باشد، آدرس توحید و رضای خدا را ندارد یعنی نه روح دارد و نه جسم. پس نماز بدون خمس، باطل است، روزه و حج، بدون خمس باطل است. باب بهشت؛ باب الخمس و باب الرضا(ع) است.  2) رضای خدا در مجرای حجّتش امام رضا(ع) است. این دو مُهر سبب نجات شیعیان است و قبولی اعمالشان در دنیا و آخرت به شرط مهدویت است. اللهم عجل لولیک الفرج

چراکه این دو بزرگوار در عددِ ولایت و معصومیت به عدد 8 یعنی ثامن و در ریشه‌ی ثمن هستند: امام حسین(ع)؛ جمع عدد ولایی و معصومیتشان 8 می‌شود(ایشان امام سوم و معصوم پنجم هستند؛8=3+5) و امام رضا(ع)؛ امام هشتم هستند. و عدد 8 در مبنای 2 می‌شود 1000 یعنی رسیدن به اسم ذات اقدس الهی؛ غنی( 1000=غ که غین خوانده می‌شود و اگر حروفش را جابجا کنیم، اسم مبارک غنی می‌شود).

پس هر کس این دو مُهر را داشته باشد هم قبول عدد 20 درگاه الهی است{ اگر اعداد 1 تا 20 را با جمع کنیم 210 می‌شود برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع)} و هم در نعمت به نعیم الهی غنی می‌شود. و در جمع عدد 1 تا 8 به عدد 36 می‌رسیم که برابر با جایگاه عددی حروفِ میم است که عدد ابجد میم=90=ص است پس به چشمه صاد می‌رسیم که چشمه‌ی رحمت الهی است. از آنجا که پایه‌ی 90، عدد 9 است پس درحقیقت باطن نُه، عدد هشت است و ثمن الهی! حالا خوب دقت کنید که پایان زندگی یک انسان مؤمن به چه نمره و درجه و نعیمی واصل می‌شود. درواقع به برکت آیه شریفه رضی الله عنهم و رضوا عنه می‌رسد.  فرزند مطهر امام رضا(ع)، نهمین امام شیعیان است و امام حسین(ع) با 9 ذریه نورانی در بطنش بدنیا آمده است، پس هر دو وجود، صاحب عدد 9؛ سلطان اعداد هستند.

امام جواد(ع)؛ یازدهمین معصوم(ص):

نکته قابل تأمل این است که شهادت امام جواد(ع) آخر ماه ذیقعد( یعنی یازدهمین ماه سال قمری) است. و حضرت جواد(ع) معصوم 11 و امام نهم شیعیان می‌باشد، پس جمع عددی ولایی و معصومیت حضرت 20 می‌شود(11+9). بنابراین وجود مبارک امام جواد(ع)، جلوه‌ای از عدد ابجد(20=ک) و جایگاه عددی(11) حرفِ ک است! او ذیقعد جودی باطن گنج ولایت 14 معصوم(ص) در بلوغ 9 قوس صعودی الی یوم القیامة است. ایشان در سال 220 هجری قمری در سنّ 25 سالگی بدست معتصم عباسی(لعنة الله علیه) به شهادت رسید. عدد 220، عدد متحابه است و در عالم 11 مقسوم دارد و برابر عدد ابجد کلمه دایره و طاهره است! و عدد 25؛ جایگاه کلمه حمد و جایگاه کلمه کُن (امر ایجادی پروردگار عالم) است که حضرت اتصال دهنده به ماه 12(ذیحجه) است!{مباحث عددی دیگرپیرامون وجود مبارک امام جواد(ع) در فصل 4و 7و 10 همین کتاب در قسمت تعریف عدد 14 و 17 و 20 آمده است}

امام حسن عسکری(ع)؛ یازدهمین امام(ع):

وجود نورانی امام حسن عسکری(ع)، سیزدهمین معصوم(ص) و یازدهمین امام(ع) است که جمع عدد ولایی و معصومیتشان 24 می‌شود(24=11+13) و عدد 24، جامع جمع همه‌ی اسرار و اظهار(آنچه می‌خواهد به ظهور برسد) و انوار مشعشعه از همه‌ی شمس‌های وجود و اقمار ظهور است! و عدد 24، عدد جامع همه‌ی اعداد است پس وجود مبارک آقا(طبق حدیث محی الدین عربی)، جامع جمیع المفاخرالشاهد لارباب الشهود است. جمع الجمع ظهور اسمائی و صفاتی و مظهر احاطه وحی و انوار سماوی و ارضی، متجلی شده است! (24 برابر با عدد ابجد کلمه وحی و احاطه و کُدِ هستی است). بنابراین تمام زیبایی‌های گنج توحید پروردگار عالم، به نام مهدویت از دامن وجود مبارک امام حسن عسکری(ع) به تولد مولود موعودش ظهور پیدا می‌کند.

*صاحب عدد 11؛ حضرت فاطمه زهرا(س)

درواقع تمام معانی که این حقیر تا اینجا بیان کردم، در جانِ وجود خانم فاطمه زهرا(س)، به مفهوم ظاهر و باطن، اول و آخر آشکار می‌شود. حضرت زهرا(س) تنها کسی است که در دنیا این ظهور را به همه‌ی عالمیان عنایت فرمود! چراکه زمانیکه خانم(س)، حمل امام حسین(ع) را داشتند صاحب عدد 11 بودند زیرا یک؛ خودِ خانم + حامل امام حسین(ع) به عدد 10{ 1 خودش+9 ذریه معصوم(ص) در بطنش } می‌شود 11  و عدد 11، برابر با کلمه‌ی دوا(یکی از اسماءالله است؛ یا من اسمه دوا و ذکره شفا). پس خانم(س) به عدد 11(ب=2=1+1)، داروی همه‌ی دردهای دنیا و آخرت را به بندگان خدا داد و خود، واسطه‌ی خلقت است چنانچه عدد کلمه یا=11 می‌باشد و هر کس بخواهد حاجت خود را از خداوند درخواست کند باید با حرف "یا" یعنی عدد 11 که درواقع واسطه، حضرت زهرا(س) است، آن را بیان کند. {حالا هم هر جا که مراسم روضه خوانی باشد(حتی برای امام حسین علیه السلام) روزِ آخر مراسم، درِ خانه حضرت زهرا(س) می‌روند تا کامل حاجت روا شوند؛ هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها صلوات الله علیهم اجمعین }.

*{ نکته مهم: اتصال به مقامات الهی با کلمه "یا" است و در واسطه و رابطه با حرف "یا" متصل می‌شویم. چنانچه اگر عدد ابجد نام مبارک حضرت محمد(=92) صلی الله علیه و آله را با علی(=110) علیه السلام جمع کنیم، 202 می‌شود(202=110+92) که برابر با عدد ابجد کلمه رب است. و اگر بخواهیم اتصال پیدا کنیم باید بگوییم: یا رب که عدد ابجدش 213 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها است!

باید توجه داشته باشیم که عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 است که جمع ارقامش 11 می‌شود(11=2+9) و عدد ابجد نام مبارک حضرت علی(ع)=110 است که اگر صفرش را برداریم می‌شود 11، جالب توجه است که جایگاه عددی( یا موضعی) هر دو نام مبارک 38 است که جمع ارقامش(8+3) می‌شود 11 و اگر ارقامش را  در هم ضرب کنیم(8×3) می‌شود 24 که عدد جامع است و برابر با تعداد کلّ سوره‌های مبارکه قرآن کریم است. 

 

*عدد 11 ؛ دو تا یک کنار هم!

عدد 11 درواقع دو الِف کنار هم است و عدد ابجدی الف نیز یک است( در خانه اگرکس است  یک حرف بس است) همین قدر که قامت انسانی در الف جلوه می‌کند، اگر الِف شد، همه را دارد! چون اَلِف اگر اَلْف خوانده شود همان 1000 است که برابر با عدد ابجد حرفِ(غ ) است که غین همان حروف غنی می‌شود. پس ما آمده‌ایم الِف وجودمان را به الْف برسانیم تا غنی شویم و از دنیا برویم. دنیا برای انسان مؤمن، تجارتخانه‌ی الهی است که آخرش تمام هستیِ خود را به خدا بفروشد و فنای الی الله شود و در معنی به هو(=11) برسد!" إنّ الله اشتری مِن المؤمنین اَنفسهم و اَموالهم بِأنّ لهم الجنة...؛ همانا خداوند خریداری کرده از مؤمنان جان و مال ایشان را به بهای بهشت...(آیه 111 سوره مبارکه توبه). پس از وحدت وجود باید برسیم به کثرت تمام مقامات بندگی و عزت‌ها و درجات و رضایت حجت خداوند، یعنی برسیم به یک باضافه 1000، یعنی به رضای خداوند متعال برسیم.

*دیگر اینکه عدد 11، دو تا یک است اما معنایش الواحد لایصدر الا الواحد است؛ او یکی است که همتا ندارد و ظهورش الِف است که تمام خزانه‌ی خلقتی را در بردارد و اوّل است، همه‌ی گنج حروف و اعداد و کلام و نور و اسماء و صفات و مظهر جلوه ذات اقدس احدیت! و آن الِفی است که بضاعتش؛ اَلـْف و نطقش؛ همزه‌ی مؤلفه(ظهور نوشتاری و افشای مقاماتِ الِف) است. پس در اسرار خلقت خداوند با اشاره هو، آنچه هو می‌خواهد را نشانه می‌گیرد!

*عدد 11 شامل دو رقمی است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند زیرا تمام عالم بین دو تا یک قرار دارد و همه در طواف یکِ توحید هستند( انّا لله و انّا الیه راجعون، از یک خدا آمده‌ایم و به یک او برمی‌گردیم). پس آدمی بین دو یک خلق شده است؛ روزی که از او آمدیم، یک بدنیا آمدیم و روزی هم که به دیار باقی می‌رویم، یکه و تنها می‌رویم!

براستی این تناسب اعداد و حروف، پرده ظاهر را از هر چیز کنار می‌زند و باطن‌ها را نمایان می‌کند. فاصله بین این دو یک، بسیار اسرار است! تمام آن سعی صفا و مروه است. شاید آن هفت بار سعی، پرده برداشتن از هفت باطن وجودی خودمان است که به هفت دریای نور وجودمان برسیم. تا به سرچشمه زلال عشق و بندگی دست پیدا کنیم. که به آن بگوئیم: زم زم( به معنیِ بِایست!) و اسماعیلِ عمل خود( آنچه که حبّ دنیایی است) را برای رضای خدا قربانی کنیم!

این همان حج و طواف واقعی است که هر لحظه به گرد رضای خدا در تمام اعمال شبانه روز، مطوّف شویم. آنگاه فاعل حج، یعنی حاجی شویم. خوب دقت کنید که عدد ابجد کلمه حج=11 است که برابر با عدد ابجد هو می‌باشد! پس همه بندگان خدا چه به حج ظاهری بروند و چه نروند، در فعل بندگی خود در دنیا به درجه رفیع حاجی می‌رسند تا در اشرف بودن مقام خلقت خود نزد پروردگار خود شاکر باشند و به حقیقت 11 که عدد هو است، برسند.(حج=هو=11)

عدد ابجد کلمه حاجی=22 می‌باشد که درواقع برابر جایگاه کلمه طلا و نام مبارک یاهو است زیرا حاجی باید 2 تا 11 تا را بگیرد تا مقام حاجی را دریافت کند(22 می‌شود 2 تا 11تا): کلمه حج بخودی خود عدد 11 یعنی آدرس الله تعالی جلّ‌جلاله است اما حاجی باید انتخاب کند؛ الله ولی الذین آمنوا، آنگاه خداوند به او عنایت می‌فرماید؛ یخرجهم من الظلمات ال النور و مقام حارا دریافت می‌کند. حرفِ (یا=11) حرف انتخاب بود، پس می‌رسد به (یاهو) و به عدد 22، آنگاه خالص شده و به درجه طلا یعنی 40 می‌رسد که اربعین است و زنده حقیقی می‌شود و به ینابیع الحکمة می‌رسد.

* دقت کنید که عدد 11= هو است پس هر عملی با وصل شدن به اصل که توحید است، هویّت پیدا می‌کند! عدد 11، هویّت همه‌ی مخلوق است و هدف، رسیدن به این هوییت می‌باشد و خداوند بندگانش را در صورت مکلف شدن یک بار به خانه خودش دعوت می‌کند تا به هویّت خودشان در دنیا برسند؛ آنجا عالم قرب است برای زمینیان !

*درواقع عدد 11 در مقامات عددی، عدد اول است چون جز به خودش به هیچ عددی قابل قسمت نیست. نکته جالب اینجاست که از عدد 1 تا 30(که تمام قرآن 30 جزء است)، 11 عدد اول است:

1، 2، 3، 5، 7، 11، 13، 17، 19، 23، 29 { در 9 عددِ یک رقمی، 5 عدد اول داریم! و عدد 19؛ نهمین عدد اول است} خوب دقت کنید! یعنی چه؟! و اگر این 11 عدد را با هم جمع کنیم 130 می‌شود که جالب است برابر با جمع عدد ابجد و جایگاه حروفِ کاف است(130=29+101) که قبلا بیان شد. و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه "عین" و  کلمه" سلم" است یعنی باطن اسلام و همه‌ی چشمه‌های رحمت الهی از باطن قرآن است. و در تلاوت قرآن مجید 11 سکته داریم که واجب است در آن قسمت مقداری مکث کنیم!

*مقام یک به عدد در مقابل یک به حروف

1-اینجا حقیقت بزرگی که شاید همان نباء عظیم باشد آشکار می‌شود که تمام محتوای کلّ خلقت که شروع آن " انـّا لله " و پایانش " انـّا الیه راجعون " است، از یکِ ذات اقدس الهی شروع و به یکِ ذات اقدس خودش پایان می‌یابد. اولین حقیقتی که باید همه‌ی مخلوق(مخصوص انسان) به آن واقف شود اینست که از یکِ ذات اقدس احدیت پروردگارعالم، خلق شدیم و آنگاه در دنیا به مقام حرفِ " و" می‌رسیم و در بازگشت به آن ذات اقدس احدیت مرجوع می‌شویم؛ رسیدن به معرفتش که غایت العارفین و نهایت الدرجات و منتهای آرزوی آرزومندان است؛ مقام "عند ربّهم یرزقون" و "عند ملیکٍ مقتدر" و مقام "یرفع الدرجات" است. زیرا که باطن آن دو قوس می‌باشد. یعنی از قوس نزولی که به دنیا آمده‌ایم و از قوس صعودی راجعون به مقصد که همان مبدأ آفرینش الله باریتعالی است، می‌رسیم.

شاید فکر کنیم این کلام فقط برای اول و آخر عمر ما در دنیاست! درحالیکه به هر نفس ما که فرو می‌رود و دوباره بازمی‌آید و در هر لحظه عمرمان، کلمات مبارک اِنّا لله و اِنّا الیه راجعون بر ما جاری و ساری است. و هر لحظه ما روی عدد 6 و حرفِ و هستیم. و آنچه خداوند به ما ارزانی فرموده برای هر لحظه، برای تا آخر عمر و الی یوم القیامة دحوالارض می‌شود. حال ببینید هر نفس چقدر ارزش دارد و عمر گرانمایه چگونه می‌گذرد؟!

آیا جالب نیست که خداوند فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون. و این جمله نورانی 6 نقطه دارد و 20 حرف است که برابر با عدد ابجد حرف کاف(ک) است و درواقع خداوند به کلّ جمله برای بندگانش کافی است[1]. و عدد ابجد این جمله نورانی 551 می‌شود که جمع ارقامش 11 ؛ برابر با نام مبارک هو است.

 و عدد 551 برابر با عدد ابجد کلمات "قانت" و "قیامت" و همچنین برابر عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ "ناشر" و "متعالی" است. بدانید که با این کلمات نورانی، نشر همه عجائب خلقت و نشر همه عجائب آخرت ظهور می‌کند و در جمع همه‌ی ظهورها نشان از خداوند تعالی است که بنده‌ی مؤمنش را متعالی می‌فرماید و در جایگاهِ متعالی(=74) که برابر با عدد ابجد اسم سید می‌شود؛ با انتصاب به رسالت و ولایت چهارده نور مقدس(ص) در بهشت رحمتش جای می‌دهد! 

2-دیگر مقام باطن خانه‌ی خدا. یعنی توحید محض که ظهور اعمال حج است و عدد ابجد حج= 11 که دو تا یک است و حقیقت طواف، رسیدن به قرب ذات اقدس ِ هو می‌باشد(پس به هو نمی‌رسیم مگراینکه درطواف رضای او بچرخیم)؛ این دو تا یک از یک نظر هرگز با هم جمع نمی‌شوند زیرا که یکی از آن‌ها حرف ِ الف است و دیگری عددِ یک و همیشه حروف به گرد اعداد که روح حروف هستند در طوافند زیرا عدد، ثابت است و ذات اقدس الهی، کفواً احد است. عدد 11 برابر با کلمه‌ی دوا است پس تمام این منظور، رسیدن به یا من اسمه دوا و ذکره شفا است.

و از نظر دیگر اگر دو تا یک باهم جمع شوند، 2 می‌شود(2=1+1) که برابر حرف "ب" است که وجود مقدس مولی الموحدین علی(ع) ظهور تولد مبارکش در خانه توحید و ظرف وجودش، باء بسم الله است و نطق الله عالم که به وجودش، دیوار حجاب ِ سکون اسرار الهی از خانه‌ی خدا تا قرب هو شکافته شد و به نطق اسرار که به صورت کتابت قرآن با صدا و حرکات در نوشتاری و به خواندن و عمل و ظهور انوار ظاهر و باطن به وجودش جلوه‌گر‌شد.

حال اگر این دو تا یک را به حروف در نظر بگیریم، در جمع می‌شوند 60: 

(یک=30)+ (یک=30)=60 که برابر با حرف س یعنی میزان است و قلب قرآن و قلب عالم امکان است. پس می‌توان گفت وقتی در عرض زندگی با اعمالمان( که مطابق با کلام الهی باشد) به باطن 11 رسیدیم، درواقع به هوئیت انسانی خویش نائل می‌شویم!  درواقع ما در حرفِ س بدنیا آمدیم که ثانیه است که به عدد 60 ثانیه؛ یک دقیقه و 60 دقیقه، یک ساعت می‌شود و خلاصه ظرف زمان و اُمّ الزمان است که برابرعدد ابجد نام مبارک ام ابیها(س)؛ مادر روحانی عالم است و قرآن عزیز به حرفِ س تمام می‌شود و سین، مقام انسانیت ماست. پس باید عمر ما هم درعمل به سین تمام شود تا میزان عمل ما با اهل بیت عصمت و طهارت و حجت خداوند؛ امام زمانمان(ص) میزان قرار بگیرد. اللهم الرزقنا

3-ماه مبارک رمضان هم، در بین دو تا یک قرار دارد. شرح کامل آن در قسمت زیرآمده است: 

*ماه مبارک رمضان در بین دوتا یک

خداوند کریم دربین ماه‌های سال قمری، ماه رمضان را سیّدِ ماه‌ها قرارداد(ماه نهم) که شروع و پایان ِاین ماه، بین دو تا یکِ مهم قرار دارد: روز اول ماه که باید به یقین، نیت روزه‌ی اول ماه شود و اگر با شک، نیت شود و بعد معلوم شود که آخرماه شعبان است، روزه حرام می‌شود(به همین دلیل، اگر مطمئن نباشند باید نیت یوم الشّک ‌کنند). پس ماه رمضان با شروع یک، جواز ورودی از باب الله را به مؤمنین می‌دهد. که همان باطن قرآن مطهر از ورودی سوره‌یمحمد است که درواقع جان ِ30 جزء قرآن است. و روز آخر هم، باید به یقین وارد روزِ اول ماه شوال شود و آن، عیدفطر است و اگر کسی روزعید فطر را به شک روزه بگیرد، حرام است.

بین این دوتا یکـِ حرام، باید تمام ماه را روزه بگیریم که درواقع روزه‌ی اصلی، روزه از گناه است پس ماه رمضان حریم دارد. روزه واقعی یعنی گناه نکردن! یعنی کمال از حیوانیت به حقیقت انسانیت رسیدن، و حقیقت روزه یعنی انسان کامل.

همان‌طورکه انسان در بدو تولد پاک از گناه به دنیا می‌آید و تا بلوغ احکامی، خداوند او را پاک قرار می‌دهد و بی‌گناه است اما از روزی که به سنّ بلوغ می‌رسد و رعایت احکام بر او واجب می‌شود باید با نیت صحیح و اطمینان قلبی و ایمان کامل، بنده و عبد و مطیع خالصانه‌ی پروردگارش شود.

درواقع ورود به شهرالله پیدا می‌کند که حقیقتِ روزه باید شامل حالش شود و تا روزیکه عمرش تمام می‌شود، هرگز افطار به گناه نداشته باشد و دوباره با همان پاکی که بدنیا آمده از دنیا برود. البته پاکی از دنیا رفتن با پاکی متولدشدن، بسیار تفاوت دارد و قابل مقایسه نیست! چراکه پاکی بدنیا آمدن برای کافر، یهودی، مسلمان و تمام ادیان است اما پاک از دنیا رفتن، مخصوص انسان‌های خالص و مخلصی است که راهی جز بندگی خدا و پیروی امام زمانشان انتخاب نکردند نکردهندنکردهند و دیندار از دنیا رفتند و توفیق بزرگی یافته‌اند.(اللهم الرزقنا)

پس برای اینکه دو روز اول وآخر عمر شبیه هم باشد(پاک از گناه باشیم) باید تمام عمر، گناه نکرده باشیم مثل معصومین(ص) که هرگز در دنیا افطار به گناه نداشتند و همه، روزه(ازگناه) از دنیا رفتند و آن سرا برای ایشان عید فطر است(خوشا آنان که دائم در نمازند). درواقع ما معصوم نیستیم اما انشاءالله با توبه، تطهیر شده باشیم.

پس قرآن، باطن ماه رمضان است و تماماً مطهر است. به همین دلیل غذای روحانی ماه رمضان، قرآن می‌باشد و باطنش مقام حج است{ درادعیه ماه رمضان مرتب از خداوند کریم می‌خواهیم: اللهم ارزقنی حجّ بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کلّ عام... چرا که دو تا 1 کنار هم عدد11 را نشان می‌دهد که برابرحج است اما این دو تا یک هرگز با هم جمع نمی‌شوند زیرا یک به واقع در خانه خدا حقیقت وحدانیت پروردگارعالم است و الف، وجود مقام چهارده نور مقدس(ص) که طواف در حقیقت مقام مقدس عبودیت و بندگی و طواف واقعی و جان حج را دارند.

بنابراین در عدد 11، یکِ اول؛ توحید و یک دوم؛ حرفِ الف است یعنی نبوت است{شکل حرفِ الف بصورتِ یک است(ا)} اما ظاهر نوشتاری هر دو( یک؛1 و الف؛ا) مثل هم است(1ا) حال اگر یکِ سوم(که ولایت است) کنارش بیاید، می‌شود 111 که برابر عدد ابجد حروفِ الف است که دوباره باطن حروف را افشا می‌کند. درواقع نبوت، نگهدارنده‌ی توحید؛ کلمه مبارک لا اله الا الله  و ولایت، نگهدارنده نبوت و توحید است!}. برکات نزولش قدر و حقیقت قدر، تمام قرآن عزیز است و ظرفِ قدر، قلب وجود مقدس امام معصوم(ص) است که همه‌ی 14معصوم(ص)، حقیقت روزه و ظرف کلّ قرآن کریم هستند. و شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد.

 

 

11   1

درواقع 11 ماه در کنار 1 ماه رمضان می‌شود 111، آن‌گاه عید فطر می‌شود یعنی رسیدن به گنج فطرت که همان، الفِ وجود است. 

 

 

111

 

 

 

برای همه‌ی ما انسان‌های گنهکار فرصتی است تا در بین دو یکِ مقدس ماه رمضان، به حقیقت قدر و به عمل به باطن قرآن کریم و گرفتن نمره‌ی یکِ بندگی از امام زمانمان که خود، درجه یکِ عالم و حجت خداست، به 111 یعنی الف وجود خود برسیم، اینجا مقام تقرب و تکرّم است.

پس قرآن هم باطن روزه است و بین دو تا یک قراردارد که متذکرشدم و خودِ قرآن، قامت الف انسان کامل است پس می‌شود111(الف). و خداوند کریم می‌فرماید:لا یمسّه الّا المطهّرون.

عدد ابجد کلمه رمضان=1091 است که در جمع ارقامش 11 می‌شود(11=1+9+0+1 و 11=هو=دوا  که درواقع دوای عمرِ ما، روزه است که حقیقت رمضان می‌باشد). و عدد 1091 معنا می‌شود به 1000+91:  1000، بلوغ کامل تمام اعداد است که برابر عدد ابجد حرف"غ" می‌باشد و حروفِ غین همان حروف غنی؛ اسم مبارک پروردگار عالم است .91، برابر عدد ابجد کلمه "کامل" و "کمال" است یعنی خداوند غنی بذات، ماه رمضان را بالاترین بلوغ به کمال رسیدن برای بندگانش قرارداد، ضمن اینکه در این ماه نزول بالاترین معجزه‌ی عالم؛ قرآن به بالاترین ظرف تطهیر عالم؛ قلب انسان کامل؛ امام زمان ولی الله الاعظم اباصالح المهدی(عج) است که ایشان، حقیقت قدر هستند. 

جایگاه عددی کلمه رمضان=74 است که جمع ارقامش 11 می‌شود(11=4+7 که 11=هو=حج=دوا) که برابر با عدد ابجد کلمه دلیل و سید می‌باشد(74=دلیل=سید) . پس ماه رمضان سیّد همه ماه‌های سال است زیرا نامش در قرآن آمده { آیه 185 سوره مبارکه بقره: شهر رمضان الذی اُنزل فیه القرآن هدیً للناس و بیّناتٍ مِن الهدی و الفرقان} و نهمین ماه سال قمری است. و هم دلیل به حقیقت حج و هو و قرب و قبولی و به عید فطر رسیدن است!

*11؛ یک و یک در قرآن مجید:

 اول قرآن کریم، جزء یک است و جزء آخر قرآن، عددِ30 را به خود گرفته است(جزء30) و 30 ، برابر با عدد ابجد حروف "یک " است. درنتیجه از جزءِ آخر هم به یک می‌رسیم!

پس قرآن در30 جزء جمع می‌شود و 30 جزء در یک جلد ظاهرمی‌شود و جزءِ آخر، تمام کننده‌ی یک می‌باشد (مظهر بقیة الله الاعظم؛ ویُتمّ نوره و لو کره الکافرون). بنابراین قرآن عزیز با یکِ عددی شروع و به یکِ حروفی تمام شده است. 

ازطرف دیگر در قرآن کریم، اولین سوره مبارکه حمد است( به عدد سوره یک) که در نوشتاری فتح الفتوح کتاب الله یعنی کلید قرآن است و آخرین سوره مبارکه از نظر نوشتاری، ناس است که عدد ابجدش برابر کلمه الف است (ناس=111=الف) و عدد ابجد حرف الف، یک است، پس اول قرآن شروع به یک ِ عدد است و آخر به حروفِ الف، که در مقام یکِ حروف(عدد ابجد حرف آ برابر با 1 است). پس در شکل ظاهر، 2 تا 1 کنار هم، 11 ظاهر می‌شود{درحالیکه این دو تا یک با هم جمع نمی‌شوند چون اسم و مسمّای اسم، ظاهر و باطن است. الف، جسم حروف است و عدد یک، روح آن}. خوب دقت کنید! در شروع، با لفظ وارد می‌شویم و در پایان باید با عمل روحانی، خارج شویم تا به جان قرآن برسیم.

و از طرف دیگر: قرآن کریم با حرفِ الف در باطن عدد یکِ سوره مبارکه حمد، شروع و با الـْفِ( عدد 1000) سوره مبارکه ناس(یعنی همه‌ی جمعیت مردم) که برابر 111 است، تمام می‌شود و درواقع به عدد می‌شود: 1+1000= 1001 یعنی تمام گنج و خزانه اسرار و اسماء الحسنی و حروف و مقامات گنج ظاهری و باطنی، دنیایی و آخرتی.

عدد 11؛ باب الله:

جمع ارقام 11 برابر 2=ب است که حرفِ ب؛ مفتاح و کلید مطلع فجر گنج قرآن، باب معنا و ملکوت اسرار را در انقلاب معنا از دنیا تا بطن نعمت‌های بهشتی و قرب الهی و بالاترین مقام انسانی از عالم اسفل السافلین تا اعلاعلیین، به نام باب الله و باب الجنه رمزگشایی می‌فرماید. پس 11 می‌شود 2 تا لنگه در(باب) و باب الله؛ وجود ائمه طاهرین(ص) هستند که قرآن ناطق می‌باشند!

 در مقام نزول از 1 (ولایت ناطق؛ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمدیم و به 1 (عمل به آیات قرآن؛ ولایت صامت) برمی‌گردیم: انّا لله و انّا الیه راجعون و جانِ قرآن هم در بین یک و یک است. {1 به عدد: اولین سوره مبارکه؛ حمد( باطن وجود مبارک ائمه طاهرین صلوات‌الله علیهم اجمعین) و یک به حروف: عدد ابجد اسم آخرین سوره مبارکه؛ ناس=111 برابر الِف است[2] (باطن عمل به آیات قرآن مجید)}

 

11   1

 پس مبنای ظهور خلقت در دایره عالم، عدد 11 می‌باشد. و شروع کمان از 1 شروع و به 11 ختم می‌شود پس آنگاه در جمع(11+1)، عدد 12 حاصل می‌شود یعنی دوا،زده شد.

 

 

1+11

=12

 

 

 

 

 

 

تمام قرآن 12 قسمت می‌شود که هر قسمت 10 حزب دارد؛ رویهم می‌شود 120 حزب! و 120 برابر است با عدد ابجد نام مبارک احسان خداوند و برابر حروفِ سین است که قرآن با حرفِ س تمام شده و با حروف سین قسمت بندی شده و قلب قرآن عزیز، سوره مبارکه یس است و تمام قرآن مقام آل یاسین(ص) است.

از طرفی اگر 1 و 11 کنار هم قرار گیرد؛ 111 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه ناس است و قرآن مجید به سوره‌ی مبارکه‌ ناس تمام می‌شود. و 111 برابر با عدد ابجد الِف است. پس درهمه گنج خداشناسی و قرآن شناسی به یک حرف می‌رسیم و آن هم الف(=111) است. و عالم دنیا در ضریب این 3 تا یک است؛ یعنی در ضریب 3 ظاهر می‌شود یعنی توحید، نبوت و ولایت( چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین)الی یوم القیامة!

*11=ک(کاف)

در حروف الفبای ابجد در عدد 11 به حرفِ ک می‌رسیم( جایگاه عددی حرفِ ک=11) که کاف خوانده می‌شود و یکی از اسماء الحسنای مبارک الهی کلمه کاف است و خداوند در کلام کریمش می‌فرماید: الیس الله بِکافٍ عبده؛ آیا خدا برای شما کافی نیست؟!( سوره مبارکه زمر؛ آیه 36) بطورکلی بیان شده آیا خدا برای بنده‌اش( در تمام امور) کافی نیست؟! درواقع در آیه بعد می‌فرماید: و مَن یهد الله فماله مِن مضلّ ألیس الله بعزیزٍ ذی انتقام؛ پس اگر هر که را خدا( بوسیله رسول و امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین) هدایت کند، هیچ گمراه کننده‌ای نمی‌تواند او را گمراه کند زیرا در مجرا و یا پناه کاف قرار گرفته ‌است خداوند او را کفایت می‌کند زیرا خداوند شکست ناپذیر و صاحب انتقام است. که به صورت سؤالی می‌فرماید آیا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟!

و در سوره مبارکه بقره( آیه 208) کلمه " کافّه" را فرموده است: یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافـّة و لا تتبعوا خطوات الشیطان إنّه لکم عدوٌّ مبینٌ؛ ای اهل ایمان همگی در عرصه تسلیم و اطاعت خداوند درآیید که برای شما کافی است. و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او نسبت به شما دشمنی آشکار است.

و در سوره مبارکه توبه( آیه 36) 2بار کلمه کافه آمده است و خداوند به شماره‌ی ماه‌ها در مقام زمان به 12 ماه اشاره می‌فرماید که 4 ماه آن حرام است(إنّ عِدّة الشهور عندالله اثنا عشر شهراً فی کتاب الله یومَ خلقَ السموات و الارض مِنها اَربعةٌ حُرُمٌ ذلک الدینُ القیّم فلا تظلموا فیهنّ انفسکم و قاتلواالمشرکینَ کافّة کما یقاتلونکم کافة واعلموا انّ الله مع المتقینَ). دقت بفرمایید که حقیقت کفایت پروردگار عالم در همه‌ی ساعات و دقایق و ماه و سال باید آشکار شود و انسان مؤمن خود را دائماً در محضر خداوند ببیند( در هر سن و در هر موقعیتی که دارد. و قتال و جنگ در عرصه زندگی به یک صورت باید در منطق قرآن و در دستورالعمل خالق یکتا باشد). زیرا هرگاه او را پشتیبان خود دیدی و به او توکل کردی و به دستور او مبارزه کردی، بدان که او برای تو کافی است چه فاسد را بکشی و چه کشته شوی، آنگاه در پناه او زنده و حی می‌شوی و در نزد خودش به مقام کاف می‌رسی. و خداوند فرمود: اعلموا أنّ الله مع المتقین؛ بدان اینکه خداوند با پرهیزکاران است. {بواقع گاه باید مال و نفس را فدا کنی و گاه منظور جهاد اکبر است که باید رضای دلت را فدای رضای خدا کنی! و هر دو جهاد فی سبیل الله است}

 و آیه 122 سوره مبارکه توبه می‌فرماید: و ماکان المؤمنون لینفروا کافة فلولا نفرَ مِن کلّ فرقة مِنهم طائفة لِیتفقهوا فی الدین و لِیُنذروا قومهُم إذا رَجعوا الیهم لعلّهم یَحذرون. در موقعیت جهاد نباید همه صحنه پایگاه را ترک کنند، باید نفراتی بمانند و آن کافی است برای فقهات دین(یعنی فهماندن دین) و درواقع مانع انحراف و پراکندگی افراد جهادگر باشند و آنها در حقیقت صعود دهنده‌ی افکار و عقاید و آمر به معروف و ناهی از منکر گروه در حرکت صحیح به سوی خدا باشند. زیرا حقیقت جنگ با نفس را آموزش می‌دهند! چراکه جهاد اصغر برای پاک سازی از مفاسد زندگی و ظاهر و اطراف آن است و جهاد اکبر برای رسیدن به مقصد( یعنی عند ربّهم یرزقون) می‌باشد. پس عاملان و مجاهدان در راه جهاد اکبر کافی هستند برای نشان دادن آیات خداوند! و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که بالاترین و والاترین مجاهدان راه جهاد اکبر هستند، همه‌ی وجودشان تجلی آیات الهی است. درحقیقت عاملان در جهاد اکبر؛ وجود مبارک پیامبران(ع) و اوصیاء ایشان و ائمه معصومین(ص) هستند!

در سوره مبارکه سبأ(آیه 28) خداوند برای پیامبر گرامیش(ص) می‌فرماید: و ماارسلناک إلا کافّة للناس بشیراً و نذیراً و لکنّ اکثر الناس لایعلمون؛ و تو را( پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین) نفرستادم مگر اینکه برای شما کافی است( زیرا او) مژده رسان و بیم دهنده است( یعنی دو قوس نزولی و صعودی را احیاء می‌کند: ب انزال آیات؛ طهارت را می‌آورد و بشارت می‌دهد به آنچه در پیش دارند مؤمنان و نذیر یعنی بیم دهنده است برای دفع خطرات راه و موانع را برمی‌دارد تا بدون توقف به مقصد هو برسیم) اما اکثر مردم معرفت ندارند. قوس نزولی، جهاد اصغر است و قوس صعودی به مقصد مهاجراً الی الله، جهاد اکبر است.

پس شرط، به حرفِ کاف رسیدن است!!!

*عدد ابجد حروف کاف:

عدد ابجد حروف کاف=101 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم زیبای خداوند؛ امین است یعنی فقط در پناه خداوند؛ به شرط رضایت خودش و حجّتش، به امنیت واقعی دنیا و آخرت می‌رسیم. و برابر نام مبارک خداوند؛ اسم است که همان وَسم و نشان اوست.(کاف=101=امین=اسم)

درحقیقت اگر به عدد 101 دقت کنید، مسیر راه دو قوس را کاملا نشان می‌دهد! و در جایگاه حروف کاف به عدد 29 می‌رسیم که برابر با جایگاه کلمه دنیا و مکه است. و جمع ارقامش 11 می‌شود(11=9+2) و 11=ک=هو است.

پس عدد 11، نشان از بی‌نشانه هاست! و نشان از هو که غیبِ غیبِ غیب الغیوب است!

و هنگامیکه کافی خوانده می‌شود، عدد ابجدش 111 است؛ آنگاه در معانی به حرف الف می‌رسد( عدد ابجد حروف الف=111=کافی) که اگر خوب دقت کنید الف برای همه‌ی حروف، کافی است! زیرا کنزالحروف و قطب الحروف و جرثومة الحروف است. و عدد 111 معنی می‌شود به 100+11: عدد 100 برابر با حرفِ ق است یعنی نگهدارنده و عدد 11 برابر است با تمام معانی که ذکر شد. پس الف، نگهدارنده‌ی ظاهر و باطن و همه‌ی هویتِ 11 می‌باشد!

و در مقام به اسم عالی می‌رسد(کافی=111=عالی) و در گنج الحروف به حقیقت کلمه نسا( مخصوص حضرت فاطمه سیدة نساء العالمین سلام الله علیها) معنی می‌گیرد. چگونه می‌توان معنی کرد؟! که خانم کوثر است و خیر کثیر و حقیقت کوثر، آب حیات است. زیرا خداوند در کلام مبارکش( آیه 30 سوره مبارکه انبیا) می‌فرماید: و جعلنا مِن الماء کلّ شیءٍ حی؛ و زنده کردم همه چیز را از آب. پس کوثر عالم؛ خانم سیدة النساء العالمین(س)، برای همه کافی است! و حضرت، باطن الف است و برای عالمیان یک خانم؛ ملیکه‌ی دو جهان کافی است چون مقامش عالی می‌باشد! 

و عدد 11 چگونه عددیست؟!

عدد 11 به عربی، حادی عشر خوانده می‌شود و به فارسی، یازده. عدد ابجد حروف حادی عشر=593 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ من له القدره و الکمال می‌شود یعنی برای کسی که دارای کلّ قدرت و کمالات است.

و جایگاه عددی حروف حادی عشر=161 می‌شود که برابر نام مبارک خداوند؛ مجیب الدعاء است که جایگاه عددی مجیب الدعا= 62= باطن= حمید= واجب الوجود می‌شود. پس ببینید و دقت کنید که عدد 11( حادی عشر) باطن اسرار خلقت را در نشانی هو معرفی می‌فرماید! همانطورکه گفتیم تمام قرآن کریم بین دو عدد یک است. درحقیقت عدد 62 برابر عدد ابجد حرف اول قرآن(ب=2)+ حرف آخر قرآن(س=60) می‌شود(62=2+60 ) و عدد 62 برابر با عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه جمعه است یعنی جمع کننده اول تا آخر قرآن عزیز است!

*یازده به حروف:

جالب است که اگر عدد 11 را به حروف بنویسیم (یازده)، عدد ابجدش می‌شود 27 که این عدد، کلید گشاینده اسرار در عالم دنیا و ظرف ظهور گنج نور می‌باشد. چنانچه در 27 ماهِ هفت(گنج حمد) یعنی ماه پربرکت رجب؛ روز مبعث، پروردگار عالم جانِ خزانه و اسرارش و مفاتیح غیبش را در تولد و ظهور نور در قلب مبارک صاحب ظرفِ کلیه‌ی اسرار؛ محمد مصطفی(ص) نازل فرمود و بعث انقلاب کامل یخرجهم من الظلمات الی النور را افشا فرمود. کسی نمی‌داند این قدر و لیله قدر را که چه اتفاق عظیمی در طول و عرض عالم در دنیا واقع شد!

*سوره مبارکه علق: پروردگار عالم اولین سوره‌ای که از قرآن کریم در روز مبعث به قلب مطهر پیامبراکرم(ص) نازل فرمود، سوره مبارکه علق بود. این سوره مبارکه جزو چهار سوره‌ای است که سجده‌ی واجب دارد(چهارمین سوره‌ی سجده دار است) و جایگاه عددی کلمه سجده=27=یازده است!

عدد ابجد کلمه علق =200 و جایگاه عددیش برابر 47 می‌باشد که جمع ارقام 47 برابر  11 است (11=7+4) و11 = عدد ابجد کلمه هو! حروف کلمه علق برابر کلمه عقل است، درحقیقت پایه و بنیاد ظاهری و باطنی وجود انسان ملکوتی و جسمی، همه وصل به اوست. از او آمده‌ایم و به سوی او باز می‌گردیم "انّا لله و انّا الیه راجعون". پس وجودی که در این دنیا مورد امتحان قرار می‌گیرد، عقل است.

 کلمه یازده یعنی برای همه‌ی انسان‌ها تا قیامت یا، زده شده‌است! همه‌ی ما در دریایِ دنیا، سر دو راهیِ (یا) قرار داریم و باید خودمان انتخاب کنیم. درواقع باید عاشورایی شویم و به بعث خود برسیم تا در قیامت مغبون نشویم. و عدد ابجد حروف یا=11 است و حروف یا؛ ی( حرف آخر الفبا) و ا( حرف اول الفبا) می‌باشد یعنی اول تا آخر الفبا را شامل می‌شود! 

*عدد 11 درحقیقت حروف یا:

عدد حروفِ یا=11 می‌شود و درواقع عالم به حروف یا، زده شده است. درحالیکه عدد حرف ی=10 می‌باشد و خداوند همه‌ی عالم را در گنج حروفِ یا قرار داده است. چنانچه حرف ی، باطن کشتی نجات عالمیان؛ وجود مبارک حضرت علی علیه السلام و آل مطهرش صلوات الله علیهم اجمعین است زیرا سفینة النجات هستند. پس دنیا در،یاست!( رجوع شود به کتاب راز دنیا)

حقیقت عالم دنیا به در،یا خوانده شد به معنی محلّ انتخاب و یا، از حروف انتخاب است و کلّ مجموعه‌ی عالم در حروفِ یا قرار دارد به عدد 11 که دو قوس نزولی و صعودی خوانده شد. و همه اسرار و مخلوقات و گنج‌های حکمت پروردگار عالم در بین دو تا یکِ عدد 11 قراردارد.

اما یکی از اسرار حکمتش همین قرار گرفتن بین دو "یک" است. درواقع یکِ اول، حرف الف است و یکِ دوم؛ عدد آن. و از منظری دیگر: درواقع یکِ اول عدد ابجد الِف است و یکِ دوم؛ الـْف یعنی عدد 1000 است که در جمع 1+1001 می‌شود 1001 برابر با عدد ابجد کلمه ارض که خالق یکتا بین دو قوس آفرینش کلمه ارض را قرار داد که همان باطن 11 است با تمام حروف و کلمات خلقت.{در همین فصل، عدد 1001 در مبحث ذیقعد بطور کامل توضیح داده شده است}

جایگاه عددی کلمه ارض=47 است که حکمت جایگاه آن محلّ تولد موالید عالم است زیرا عالم از این نقطه کشیده شده( دحوالارض شد) و خلق شده است. پس همه در عدد 11 است(11=7+4). و تولد کامل یک نوزاد درصورت تمام شدن 40 هفته بارداری مادر است یعنی 40 تا 7 تا؛ حقیقتِ 47!(280=7×40؛ عدد 280 روز برابر 9 ماه و 9 روز است)

آیا قابل توجه نیست که خداوند کریم خواست این عدد، جایگاه حرفِ ک یعنی کاف باشد{ الیس الله بکافٍ عبده؛ آیا خدا برای بنده اش(  در همه امور) بس نیست؟ سوره مبارکه زمر؛ آیه 36}؟!

اگر خوب دقت کنید حرفِ ک که کاف خوانده می‌شود مثل یک علامت مدّ بزرگ است که بر سر مخلوقات کشیده شده که اگر هر کس سرش را بالا بگیرد و دست حمایت و رحمت خداوند کریمش را ببیند، هرگز به شرک و گناه و کفر آلوده نمی‌شود زیرا او برایش و برایمان در دو عالم کافی است( گر گدا کاهل بود   تقصیر صاحبخانه چیست)

چرا حرفِ ی، یا خوانده می‌شود؟

درحالیکه بیان شد: عدد 11 برابر جایگاه حرفِ ک(کاف خوانده می‌شود) و برابر اسم مبارک خداوند؛ دوا و هو( اشاره به مشارٌالیه ذات اقدس الهی است) می‌باشد. اگر خوب دقت کرده باشید، می‌بینید که همه‌ی عالم که در حرفِ یا غرق است، اشاره به اوست! اما بوسیله‌ حرفِ ی که عدد ابجدش 10 می‌باشد و این عدد از جمع 1 تا 4 بدست آمده که اسرار آفرینش را دربردارد و گنج 4 روی 10 خوانده می‌شود یعنی چهارده نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین، گنج عشر هستند. درحقیقت خداوند باریتعالی خود را در ظهور وجود مبارک پیامبران علیهم السلام و در باطن وجود مقدس چهارده نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین، معرفی و شناسانده است.

پس وقتی عالم در حروفِ یا معرفی می‌شود درواقع همه‌ی گنج‌ها که به حرف کاف ظاهر می‌شوند، نشان دهنده‌ی اینست که خداوند عالم، کفایت همه‌ی مخلوقاتش را در ظلّ رحمت بی‌نهایتش؛ معصومین صلوات الله علیهم اجمعین قرار داده و ایشان، سایه‌ی خداوند هستند(ظلّ الله). و اگر خوب دقت کنید معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، کاف هستند و خداوند بر همه‌ی وجودها کافی است.

و حرفِ یا از دو حرفِ ی و الف تشکیل شده که حرف اول و آخر حروفند. پس ظاهراً دو حرفند اما درواقع 32 حرف هستند. و درعربی همه‌ی 28 حرف، عدد 10 را نشان می‌دهد( جمع ارقام 28 می‌شود 10:  8+2=10 ) و 10 حرف اول، جمع کننده‌ی همه‌ی حروف و اعداد ابجدی هستند: ابجد هوز حطی. پس حرف اول؛ الف و آخرش حرفِ ی است.

وجود مبارک امام حسین(ع)؛ صاحبِ عدد 10(=ی):

چنانچه می‌دانید وجود مبارک حضرت اباعبدالله الحسین(ع) که در بدو تولد به عدد 10 متولد شده است؛ یک خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش( و تسعة المعصومین من ذریة الحسین علیهم السلام)، صاحب عدد عشر(یعنی 10=ی) است {در عربی، یا(=11)  خوانده می‌شود} پس  حضرت، امام عاشورائیان است.

درواقع آقا وارث اولین و آخرین وجودهای مقدس است یعنی از حضرت آدم(ع) تا خاتم (ص)! عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)=128 است که معنی می‌شود به 100+28 : که 100=ق یعنی نگهدارنده و 28 ، تمام حروف و کلمات و اسرار قرآن است. پس حضرت با جان و خون مبارکش اول تا آخر هدف پروردگار عالم را نگه داشت که همه جمع در کتاب نورانی قرآن؛ کلام الله و کتاب الله است.

  چرا کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا؟  زیرا اسرار عالم در حرفِ یا است و این حرف، حرف انتخاب است. و خداوند همه‌ی انسان‌ها را در امتحان انتخاب بر سر دو راهی قرار داده است. چنانچه عالم دنیا را به شرط درست انتخاب کردن و صحیح استفاده کردن و اطاعت و بندگی خودش در راستای آخرت قرار داده و زندگی جاوید و پاداش کریمانه‌ی خودش را آنجا به بندگانش عطا می‌فرماید و بالعکس... .

*نکته: همانطورکه بیان شد عدد ابجد کلمه دوا=11 می‌شود که او(هو=11) برای همه‌ی بیماری‌های بشریت دواست زیرا در جمع اعداد 1 تا 11 به عدد 66، برابر نام مبارک الله جلّ‌جلاله رسیدیم. پس شاید برای همین است که تربت امام حسین(ع) دوای همه‌ی دردهای دنیایی و آخرتی ما می‌باشد چراکه دوا=11=یا و امام حسین(ع) صاحبِ عدد 10(=ی) است!

عزیزان این نکات ناگفته باید گفته شود و این معارف دقیق و ریشه‌ای باید بازگو شود تا اعجاز مهندسی عالم خلقت برای همگان الی یوم القیامة افشاشود! که همه بدانند اسراری که وجود مبارک امام حسین(ع) در کربلا پرده گشایی کرد مثل معراج جدّ بزرگوارش بود که تمام آسمان‌ها تا عالم قرب" ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی" را گذراند و در عالم قرب ساکن شد. درواقع پیامبر(ص) دو قوس را طی مسیر کردند و راه گشا برای بندگان و امت و شیعیان و محبّین خود و فرزندان نورانی معصومشان(ص) شدند.

امام حسین(ع) در محور وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است؛ ایشان پنجمین معصوم در عالم اسرار است که 9 ذریه معصوم(ص) در بطن نورانیش است که اتصال دهنده‌ی دو قوس نزولی و صعودی است. وجود مبارکش به عدد 5؛ پنجمین معصوم(ص) قوس نزولی است که عاشورا را در عالم دنیا رقم زده است و ایشان خود به عدد 10 قدوم مبارکش به دنیا رسیده؛ یک خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش. پس عدد عشر را داراست و امام عاشورائیان است. و قوس صعود به وجود مبارک فرزندش ابالحسن علی بن الحسین زین العابدین سیدالساجدین(ع)؛ معصوم ششم(ص) است که به عدد 9 قدوم مبارکش به دنیا رسیده که احیاء دین و اسلام و صعود دهنده‌ی تمام اهداف عاشورا و رساننده‌‌ی آن تا به ظهور نهمین فرزند امام حسین(ع)؛ حضرت مهدی(عج) می‌باشد. پس اتصال به این همه زیبایی که حقیقت عروج و رسیدن به عند ربهم یرزقون؛ درواقع عروج همه‌ی خاان و شیعیان به عالم قرب و ساکن شدن به منزله‌ی عند ربهم یرزقون الی یوم القیامة است، به برکت زحمات و جانفشانی و ایثارهای اباعبدالله الحسین(ع) است که راه معراج و صعود را برای همگان گشود. هر که دارد هوس کربُ بلا بسم الله.

پس حال پرده گشایی از واقعه کربلا در روز هفتم و باطن مائده بهشتی در کربلا:

درواقع عالم دنیا درعدد 7 غرق است و اسرار آن در مبحث عدد 17(فصل هفتم) بخوبی بیان خواهد شد. و همانطورکه می‌دانید پیامبر بزرگوارمان حضرت محمد(ص)؛ صاحب حمد و همه‌ی اهل بیت نورانیش(ص)؛ حقیقت حمد هستند. چنانچه شیخ محی الدین عربی در کتاب مناقب شرح اسرار ولایت اهل بیت(ص) صفحه 209، درباره اباعبدالله الحسین(ع) می‌فرماید:" المُتشخص بِالف الاحد فاتحة الکتاب". درواقع حضرت کلید کتاب خداوند در گشایندگی حقایق آیات به عمل است. و "الشهادة والی ولایة السیادة الاحدیه"؛ مقام درجه یکِ آقا والی ولایت سادات در مقامات توحیدی است. او 20 ِ عالم در رساندن قوس نزولی به حقیقت قرب در عالم صعود در مقام احدیت است. و ایشان "الجمع الوجودی الحقیقة الکلید الشهودی" است. همانطورکه بیان شد حضرت به عدد 5(پنجمین معصوم) باضافه 9(ذریه نورانی در بطنش) می‌شود 14؛ محور اهل بیت(ص) و جمع کننده است.

وجود مبارکش در مقام اسم زیبایش، دومین نام مبارک حسن(ع) را داراست. و عدد 10 که برابر حرفِ ی است بین حرفِ سین و نون اسم مبارک حسن(ع) قرار گرفته که حسیـن(ع) خوانده می‌شود. عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)=128 است که جمع ارقامش 11 می‌شود(11=8+2+1) و در دایره حیات مهندسی عددی، وقتی عدد 2 در توان 7 قرار می‌گیرد( یعنی همان باطن توان حمد) می‌شود 128. اینجا نکته مهمی باز می‌شود!

اولا حضرت تمام توان 7 گانه‌ی حمد پروردگار عالم به عنوان بندگی خالصانه در مجرای رضا به رضای خداوند بدون ذره‌ای کم و کاست، اوامر خالق خودش را اجرا کرد. به حالت سجده( که باید 7 موضع بدن روی زمین بیاید تا سجده کامل انجام شود) حضرت به تمام وجود ساجد شد و سر بلند نکرد تا سر از بدنش جدا کردند. لعنت خدا بر قاتلین امام حسین(ع) الی یوم القیامة

اما اصل معنا اینست که باید از 7 گذر کنیم و به 8 برسیم. درواقع بهشت 8 درجه دارد و ثمن عالم رضا(ع) است که امام رضا(ع)، امام هشتم می‌باشد. پس حضرت، عالم را به مقام رضا با شهادت فی سبیل الله خودش رسانید. درواقع آن مهندسی که اشاره شد این بود که حضرت خود، عدد عشر یعنی صاحب حرفِ ی است(با توضیحاتی که قبلا بیان شد) و این حرف به شکل کشتی است و حضرت، صاحب سفینه‌ نجات است. پس آقا در یا قرار دارد درحالیکه کربلا خشک است و به یک اسم تفتان خوانده می‌شود اما گفتیم که حرفِ یا؛ حرف انتخاب است و عاشورا؛ ظرف انتخاب، و اباعبدالله الحسین(ع)؛ صاحب العلامة و کفیل الدین و وارث لخصوصیات سیدالمرسلین و وارث همه‌ی انبیا(ع) و معصومین(ص) و امام عاشورائیان در عالم دنیا است. و باید اهداف 124000 پیامبر(ع) و اوصیائشان و معصومین(ص) تا وجود مبارک خودش را در عاشورا به عرصه‌ی عمل و هدف نهایی پروردگار عالم که هدایت است، برساند و نتیجه این باشد. همانطورکه یکی از اسماء دنیا، عالم شهادت است، اصل حق شهادت را در دنیا پایه گذاری کند، آن شهادتی که انسان نمی‌میرد بلکه زنده می‌شود. این هدف غایی عاشورا است. و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 169)؛ و نپندارید آنان که در راه خدا کشته شدند، مردند بلکه زنده‌اند نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

دقت بفرمایید! اینجا قلم عالم وجود؛ جسم اباعبدالله الحسین(ع) و عالم دنیا؛ لوح و خون مبارکش؛ جوهر یعنی نون است که در گودال قتلگاه نوشت: ن و القلم و مایسطرون، این حیات نون است که پشت باء بسم اللهِ عالم؛ اباالحسن علی بن ابیطالب(ص){پدر بزرگوارش}، در قتلگاه قلب به میم شد و ممات را به حیات طیب ابدی تبدیل فرمود. زیرا تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم، 19 حرف است و تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) هم 19 حرف است اما نوزدهمین حرف، حرفِ ن اسم مبارک حسیـن(ع) است.

پس باید با انتخاب صحیح از دریای دنیا بیرون بیاییم تا وارد رضوان پروردگارعالم شویم یعنی از عدد 7 دنیا وارد عدد 8 بهشت و رضوان الهی شویم. اینجا یک رمز باز می‌شود! که چرا ماهی که اصل زندگیش در دریاست، باید بیرون از آب جان بدهد تا حلال شود؟! خوب فکر کنید!

پس در دریای عاشورا خیلی‌ها با امام حسین(ع) آمده بودند اما ایشان را تنها گذاشتند و رفتند، کسی که او خود سفینه‌(کشتی) نجات عالم است و به قول شیخ محی الدین عربی(شرح مناقب ص208) خوانده می‌شود به " الخارج عن محیط الاین{ یعنی او هرگز در دریا نبود و دائماً در ساحل یقین بود و خواست بندگان خدا را نجات دهد} و الوجود انسان العین لُغز الانشاء و کهف الامامة"  یعنی او چشم حقیقت انسان است و گشاینده‌ی معمای ایجاد خلقت است و حاصل مضمون نشأة ابداع ذوق، بخشنده اذواق یعنی شوق آورنده‌ی شوق‌ها، مطلب مُحبین و مقصد عشاق "مطلب المحبین و مقصد العشاق المقدس" است. اما آن کسانیکه وفادار شدند باید با انتخاب وجود مبارک امام(ع) از دریای دنیا بیرون می‌آمدند! خوب دقت کنید! پس عدد(روز) 7 آب را روی خیام امام حسین(ع) بستند. درواقع آنها به ساحل خشکی یقین رسیدند و از این دریا بیرون آمدند و میته نشدند بلکه به مقام حلال خداوند رسیدند! چگونه بیان کنم که حضرت، متعالی‌ترین راه علو و خوشبختی در طریق صعود الی الله را پرده‌برداری فرمود! و وجود مبارکش "...عن کلّ الشین" است. او افشاکننده و پرده بردارنده از ظلمات به نور قرب الهی می‌باشد.

بنابراین سه روز در خشکی، ارتقاء مقامات را از اسفل به اعلا پیمودند. چنانچه سه روز می‌شود 3 تا 24 ساعت که رویهم 72 ساعت می‌شود برابر عدد ابجد کلمه سجده؛ آنها به بلوغ اطاعت نائل آمدند و نماز عشق را در ظهر عاشورا به امامشان پیوستند و امام حسین(ع) نماز ظهر را علناً بپافرمود و به جماعت خواند. درواقع ظهر، رسیدن به کمال مظهریت نور شمس است و پرده بردارنده‌ از همه‌ی ظلمات، در ساعت ظهر، خانه خدا سایه ندارد و امام معصوم(ص) هم، پس حجت بر همگان تمام شد. و در نماز عصر حضرت تنها در قتلگاه نماز را بپا فرمود و آنگاه که سر بر سجده‌ی خالصانه گذاشت، سر را به قربانی فرستاد. لعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین

سه روز هم پیکرهای مطهرشان پاره پاره روی زمین بود تا تمام آسمان‌ها و زمین‌ها به آنها سجده کنند. زیرا این سه روز هم در مقام عدد 72 به سجده تمام شد. زیرا حضرت وجودش در حقیقت الرضاالسُرور تُمرالقضا یعنی رضاشدن و خوشحال شدن بر تلخی قضا است و او سرّ الواجد و الموجود است و او المتحقق الکمال الاعظم یعنی به تحقق رساننده به کمال اعظم است. پس همه، مأمومینِ امام خود شدند. و وقتی ملعونین سرها را بر روی نیزه گذاشتند، عدد ابجد نیزه هم 72 است یعنی وجودهای مبارک هرگز از امامشان  و از سجده و نمازشان جدا نشدند. این معنی تعالی است زیرا در سجده می‌گوییم: سبحان ربی الاعلی و بحمده یعنی پاک و منزه است آن خدایی که هر لحظه خاک را به گیاه، گیاه را به حیوان و حیوان را به انسان و انسان را در سجده و اطاعت محض به سوی خودش به اعلا می‌برد. این باطن حقیقت اسرار مقامات عاشوراست. پس زنده حقیقی شدند و زنده ماندند و زنده خواهند بود الی یوم القیامة.

اللهم اجعلنا مِن العاشورائیّون و المهدویّون.

درحقیقت وجود مبارک امام حسین(ع) مائده بهشتی را برای یارانش افشافرمود که در آن بیابان خشک و سوزان، اطعام شوند تا به نفس مطمئنه برسند و انتخاب صحیح داشته باشند! اینجا حقیقتی از آیه 112 سوره مبارکه مائده که می‌فرماید حواریون از حضرت عیسی(ع)خواستند سفره‌ای از آسمان در بیابان ظاهر شود که از طعام بهشتی باشد و نامش شد مائده... روشن می‌شود! خوب دقت کنید! در اینجا چند نکته قابل تأمل معنا می‌شود:

1)وجود مبارک حضرت عیسی(ع) و امام حسین(ع) خیلی به هم شباهت دارند: تولد هر دو وجود مبارک به عدد 6 ماهگی است که استثنا می‌باشند. شِش درواقع همان شُش است که محلّ نفَس و دَم است و تا وقتی نفس داریم، حیات جریان دارد. حضرت عیسی(ع) صاحب دم مسیحایی بود یعنی نه تنها خودش پیامبر الهی و زنده کننده‌ی باطنی بود، در ظاهر هم وقتی حضرت در گِل و کالبد بی‌جان می‌دمید، زنده می‌شد(به اذن خدا) ولی این اعجاز حضرت برای زمان خود بود. اما وجود مبارک امام حسین(ع) به دَم مسیحایی خود این مرده‌ی انسانی را الی یوم القیامة احیا کرد یعنی هر سال عاشورا و اربعین می‌شود و خون اباعبدالله الحسین(ع) می‌جوشد( خوب دقت کنید که به خون هم دَم می‌گویند و حضرت ثارالله است!) و این گردش خون به تمام موجودات حیات می‌دهد و باعث زنده شدن دین می‌شود. درواقع نفَسِ معصوم(ص)، احیای حیاتِ عالمیان است نه تنها در دنیا، بلکه در دنیا و آخرت.

 و از طرفی تمام رسالت حضرت عیسی(ع) با پهن کردن سفره(مائده بهشتی) بر همه تمام می‌شود{درواقع هرچه خداوند می‌خواهد از اسرار عالم بالا بیاید، به وجود ایشان آمد و تمام شد} و حضرت عروج می‌کنند. ایشان آخرین پیامبر از نسل حضرت اسحاق(ع) هستند و حیاتشان آسمانی است. به یک قول سَر مبارک امام حسین(ع) را به آسمان‌ها برده‌اند و به زمین نیامده است و حضرت پنجمین و آخرین وجود مطهر پنج تن(ص)، در خلقت نوریشان در عالم سِرّ است و آقا وارث تمام انبیا و اولیا می‌باشد. پس این حیات را خداوند در بطنِ یک سفره رحمت به دَمِ الحسین(ع) الی یوم القیامة به همه عنایت می‌فرماید. درواقع باطن سفره‌ی عرشی است که روی عشر می‌آید و امام حسین(ع) صاحب عشر و امام عاشورائیان است. تمام اسرارعرشی روی فرش می‌آید؛ وراثت تمام انبیا(ع) را آقا دارد؛ حضرت تمام برکات 124 هزار پیامبر(ع) و کتاب‌های آسمانیشان را در کربلا می‌آورد.

2) آیه‌ی  114 سوره مبارکه مائده: قال عیسی ابن مریم اللهم ربّنا انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لاوّلنا و آخرنا و آیة منک وارزقنا و انت خیرالرازقین؛ عیسی(ع) پسر مریم(س) گفت: بارالها ای پروردگار ما بفرست برای ما مائده‌ای از آسمان تا این روز برای ما و کسانی که پس از ما آیند عید مبارکی گردد و آیت و حجتی برای ما باشد که تو بهترین روزی دهندگانی.  دقت کنید که قرآن عزیز 114 سوره مبارکه دارد پس درواقع باطنِ قرآن، مائده بهشتی خداوند برای همه‌ی بندگان است. و قرآن، 12 قسمت است و هر قسمت، 10 حزب(یعنی گنج عشر) که 120 حزب می‌شود برابر با عدد ابجد کلمه احسان و نام مبارک علیّ(ع) (با یاءِمشدد)، پس قرآن مجید؛ سفره احسان خداوند متعال و مأدبة الله است{ اینجا جای تأمل است که چرا خداوند را به نام مبارک قدیم الاحسانش به امام حسین(ع) قسم می‌دهیم: یا قدیم الاحسان بحقّ الحسین(ع)؟!}. سفره امام حسین(ع)، سفره‌ی خداست، قانون خداست و قرآن خداست!  و قرآن به تمام حروف و کلمات در عاشورا معنی می‌شود. پس با اشکی که با صدق برایش ریخته شود، جریان نون در وجود می‌آید؛ غذای باطن می‌شود!

اما خورندگان از این سفره درحقیقت باید از دریای دنیا بیرون آمده باشند تا این غذا نصیبشان شود. نکته ظریف اینجاست که وقتی آیات قرآن را می‌خوانیم؛ به چشم می‌بینیم و به گوش می‌شنویم، درواقع آن را می‌خوریم و اگر هضم بدن شود، فعل نورانی ما می‌شود و بدن عملمان فربه می‌شود! پس همه می‌توانند از برکات قرآن استفاده کنند. بنابراین اصل مائده بهشتی یعنی1-وجود ائمه معصومین(ص) که قرآن ناطق هستند و 2- قرآن مجید که ولایتِ صامت است و درواقع قرآن، گنج ولایت است و ولایت، قرآن ناطق است( ظاهر و باطن هستند)!

3)حواریون در خشکیِ بیابان، طلب مائده کردند. پس این عزیزان هم در یقین بودند، خواستند نفسشان مطمئن شود یعنی به وجود حضرت موسی(ع) از آب گرفته شده بودند. قالوا نرید ان ناکل منها و تطمئنّ قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا و نکون علیها من الشاهدین(آیه 113 سوره مبارکه مائده)؛ حواریون گفتند می‌خواهیم از آن مائده آسمانی بخوریم تا دل‌های ما مطمئن شود( و بر یقین ما بیفزاید) تا براستی عهدهای تو پی ببریم و بر آن گواه باشیم.

 این اتصال به مائده حقیقی است که مائده ولایت است! از همان شب که حضرت عیسی(ع) به آسمان عروج کردند، حواریون، ظرفِ حیات دین شدند و حکمت را بر همه جاری کردند که حکمت، باطن ولایت و قرآن است!{ جالب است که جایگاه کلمه حکمت=54 می‌شود که برابر با جایگاه کلمه قرآن است!}

4) به فرموده امام باقر(ع){ کتاب تفسیرعیاشی ج1.ص378.ح224} ... مائده‌ای که بر بنی اسرائیل نازل شد، با زنجیرهایی از طلا آویزان شده بود.. و 9 ماهی و 9 قرص نان در آن وجود داشت... . دقت کنید! نون می‌شود تمام مجرای جوهر؛ تا نخوری، قوّه نگیری، نون ظاهر نمی‌شود. در باطن: نون، غذای روح است و ماهی، غذای جسم. اما هر دو باید در بلوغ(9) خورده شود. نون برکت است؛ اگر در راه خدا خورده باشی، ساجد می‌شوی، عالم می‌شوی. و غذای ظاهر هم باید از این دریا بیرون آمده باشد تا حلال باشد(هر لقمه‌ای را نمی‌شود خورد). پس سفره حرمت دارد و باید مطابق اذن و رضای خدا باشد.

5)نکته مهم این است که چرا با طلا؟! زیرا این مائده، پاک‌ و منزه است و برای مخلصین است. و چون عدد ابجد طلا=40 و جایگاهش 22 است و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه توحید(اخلاص) به قلب مطهر پیامبر(ص) 22 است، همچنین جایگاه کلمه عبد هم 22 می‌شود. شاید خداوند متعال هر عبد مخلصی را به این سفره دعوت می‌کند؛ به شرط اخلاص و اخلاص یعنی توحید محض. درواقع طلا همان توحید و خلوص بود، سفره‌ای که هر که از آن بخورد، مخلص می‌شود. در کلمه مـُحرم دقت کنید! شروع و پایانش با حرفِ م به عدد 40(=طلا) است. سفره‌ی آقا همیشه پهن است اما در دهه‌ی اول محرم، با 10 روز شرکت در روضه و عزاداری حضرت، می‌خواهیم اهلِ این حرم شویم و وطن ما شود(شیعه و محب شویم).

6)درحقیقت این مائده برای یک روز نبود، بلکه تا آخر دنیاست! و امام حسین(ع) حامل 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش است و امام بعد که فرزند بزرگوارش می‌باشد؛ حضرت زین العابدین سیدالساجدین(ع) در روز عاشورا تاج ولایت را بر سر می‌گذارد، به عدد 9 بدنیا آمد و او رسم کننده‌ی دایره‌ی توحید است تا ظهور نهمین فرزند امام حسین(ع). اللهم عجّل لولیک الفرج

7)طبق حدیث بالا،  9 ماهی در سفره است؛ زیرا عالم دنیا که دریاست و دریا، جایگاه ماهی است و حیات ماهی در آب است و به بلوغ 9 در سفره‌ی ظرف دنیا که باطن دریاست! و این سفره اگر برای مؤمن بخواهد پهن شود باید ماهی‌هایش از آب گرفته شوند و پخته و حتی سرخ شوند، تا حلال و قابل خوردن برای مؤمن باشند. دقت کنید! پس برای حواریّون، آماده نازل شد؛پخته و سرخ شده!

ولی یاران آقا ماهی‌هایی هستند که در خشکی، شهید شدند و حلال شدند(میته نشدند)؛ این ماهی‌های سرخ شده، همه از آب دنیا درآمدند، اربعینی شدند و سبز شدند( این اطعام حق است، شرطش این است که حسینی شوی؛ روزه از گناه باشی). اما سپاه مقابل حضرت، ماهی‌هایی هستند که در دریا، کشته شدند و نجس شدند(کافر شدند) و حروم شدند ( در دنیایِ 7 حبس شدند)؛ آنها فقط برای چند روز آب را برای خود بر آب کوثر ترجیح دادند و از لحظه مرگشان، تشنه ابدی شدند. بعبارتی کربلا باطنِ حوت(ماهی) است: آنها که لا اله الا الله گفتند از باطن طهارت خارج شدند{همچون حضرت یونس(ع) که از دهان ماهی به سلامت در ساحل(یقین) خارج شد}، زنده شدند و به عند ربهم یرزقون رسیدند. اما سپاه مقابل از مخرج نجاست خارج شدند و مُهر لعنت خوردند و وارد جهنم شدند.

8)اما سفره‌ی کربلا کجا و آن مائده که برای حواریون آمد کجا؟! چگونه می‌توانیم توصیف کنیم؟!  این سفره باید در نینوا و تفتان ارض کربلا پهن شود! سفره عاشورا، دریای مجسم است و ماهی‌هایش یاران باوفای آقا، سفره‌اش تشنگی است و نانش اطاعت مولا. وای که چه سفره‌ای که از نوزاد 6 ماهه‌ی حضرت تا جوان 18 ساله‌اش باید پرپر شوند؟! عزیزان 2 تا 9 تا می‌شود 18 تا که برابر اسم مبارک حی خداوند است و از خانواده محترم اباعبدالله الحسین(ع) 18 وجود مبارک در کربلا شهید شدند!

9)وقتی مائده بهشتی آقا می‌خواهد ظاهر شود، اول آب را می‌بندند. از روز هفتم آب را بستند، باید بگویم آنها چه کاره بودند؟ اینجا امر ایجادی جلوه کرد و چشمه‌ی حکمت فوران کرده، ظهور حقایق معنوی روشن شده و خفّت مادّیت را به چشم عالمیان آورده است. پس یاران حضرت با انتخاب صحیح از دریای دنیا با تمام ذوق و شوق بیرون آمدند بدون اینکه علاقه‌ای به دریای دنیا داشته باشند زیرا آنها سوار کشتی نجات اباعبدالله الحسین(ع) شدند. زیرا کف کشتی، خشکی است. کشتی از جنس چوب عرشی است که پیامبر(ص) فرمود: حسین منّی و انا من حسین.  و عرش یعنی سقف چوبی. پیامبر(ص) خودش صاحب عرش است چنانچه در حدیثی فرمود: چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، پس نور عرش از من است... { حدیث هشتم ازکتاب جنة العاصمه}.

10) آیه 115 سوره مبارکه مائده می‌فرماید: قال الله انّی منزّلها علیکم فمن یکفر بعد منکم فأنّی اعذّبه عذابا لا اعذّبه احداً من  العالمین؛ خداوند فرمود: من آن مائده را برای شما می‌فرستم ولی هر که بعد از نزول مائده کافر شود همانا من او را عذاب می‌کنم که هیچ یک از عالمیان را چنان عذابی نکرده باشم. پیامبر(ص) فرمود: سفره‌ای پر ازگوشت و نان نازل شد. چون آنها از عیسی(ع) غذایی را خواستند که دائم بخورند و تمام نشود. فرمود: به آنها گفته شد: تا وقتی در آن خیانت نکنید برای شما این سفره باقی می‌ماند و اگر چنین کاری بکنید مستوجب عذاب می‌شوید. هنوز روز را به شب نرسانده بودند که خیانت و پنهان کاری کردند و سفره برچیده و خیانت نمودند. امام صادق(ع) فرمود: وقتی آن سفره بر عیسی(ع) نازل شد، به حواریون گفت: از آن نخورید تا وقتی که خدا به شما اجازه دهد. اما مردی از آنها از آن غذاها خورد... .{ کتاب تفسیرعیاشی ج1.ص378 }

11)همه‌ی این درس‌ها در عدد 11(یازده) است. چون فقط انتخابِ صحیح است که انسان را سر سفره رحمت خداوند می‌نشاند! سفره‌ی امام حسین(ع)، روزه از گناه، روزه از هوای نفس، روزه از ظلمات است. پس وقتی با انتخاب درست، به بلوغ 9(نُه) برسی یعنی به غیر خدا، نَه بگویی(لااله الا الله)، به عاشورا می‌رسی، زنده می‌شوی!

12)بلوغ کربلا چنین شد که اباعبدالله الحسین(ع) همه را به این سفره دعوت کرد اما رمز آن، سجده به درگاه خداست یعنی اطاعت محض حجت خداست، با عدد 72 که برابر عدد ابجد کلمه سجده است.

13)بنابراین جانم به قربان حضرت که او همان ماهی فتاده به هامون کربلاست و همه‌ی یاران باوفایش که در تفتان کربلا سرخ شدند و در خشکی هامون با 3 روز لب خشک و در زیر سمّ اسب‌ها،  3 روز هم اجساد مطهرشان در بیابان...، مائده‌ای را برای جهانیان سفره‌اش را گسترانید که الی یوم القیامة دعوتنامه می‌فرستد؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا، هر که دارد هوس کربُ بلا بسم الله.

 کربلا به یک معنا می‌شود: کرب یعنی مزرعه و لا یعنی توحید محض. یعنی در دنیا باید دانه‌ی توحید بکارید تا در قیامت اخلاص یعنی خلاص شدن از آتش جهنم را برداشت کنید. پس سفره مائده بهشتی را در رضوان الله اکبر الهی می‌چشیم و لذت می‌بریم الی یوم القیامة. حال خوب در این آیه شریفه تأمل کنید که چگونه خداوند برکاتش را نه برای یک قوم بلکه برای همه‌ی انسان‌ها پهن کرده و همه را دعوت می‌فرماید!  

14) اما 9 قرص نان در این سفره بنا به قول امام باقر(ع) بود. چنانچه سفره بدون نان، سفره نشینان را سیر نمی‌کند! حال بدانید آن ماهی و نان چیست؟ درواقع اگر به عاشورا دقت کنید، یک روز بود و ماهی‌ها در یک روز در کربلا بیرون ریختند. اما نون!! که باید قوت لایموت بندگان خدا بماند، آن حجّت بر حق خداوند است که امروز وجود مبارک صاحب العصر و الزمان اباصالح المهدی(عج)؛ نهمین فرزند امام حسین(ع)؛ قرآن ناطق است. درمقابل قرآن صامت در 114 سوره مبارکه با تمام حروف و کلمات و معانی و حکمت‌ها و مفاهیم و انوار مقدس هدایت و چشمه جوشان حیات طیب، مائده بهشتی است که در منازل همه‌ی  مسلمانان است، نان(معنوی) و برکت سفره‌ی هدایت و عمل آنهاست. جالب است که عدد ابجد کلمه قرآن =351 در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=1+5+3). و وقتی 351 بر 9 تقسیم شود، 39 می‌شود که برابر جایگاه حروفِ سین است که در قلب‌ها می‌نشیند! و تمام سلامتی دنیا و آخرت بندگان خدا را در ترازوی میزان درمان می‌فرماید.

15) چه رمزی است که در زمان ظهور، حضرت مسیح(ع) تشریف می‌آورند و پشت وجود مبارک حضرت مهدی(ع) نماز بپا می‌دارند؟!  راستی این همه حکمت و معنا چگونه تفسیر می‌شود؟! که آن روز حقیقت سفره مائده زمان حضرت عیسی(ع) به وجود امام زمان(عج) معنا می‌شود و چنان گسترده می‌شود که دیگر خائنی سر آن سفره نیست و آن خوان رحمت الی یوم القیامة ادامه دارد به انواع نعمت‌ها و انوار و برکات و همه از این سفره متنعّم می‌شوند. اللهم الرزقنا

آن روز همه از دریای شک و تردید بیرون آمده‌اند و همه در ساحل یقین پشت امام معصوم(ص) به درجات عالیه انسانیّت نائل می‌شوند. البته فراموش نکنیم که قبل از ظهور باید ایمان آورده و آماده شویم چنانچه در زیارت آل یاسین می‌خوانیم: ... و انّ رجعتکم حقٌ لاریب فیها یوم لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا...؛ و محققاً رجعت شما حق است و در آن هیچ شک و ریب نیست در روزی که سود ندهد به کسی ایمانش اگر از پیش ایمانی نداشته و عمل خیری به ایمان خود نکرده... .

16) سوره مبارکه آل عمران یکی از عجائب قرآن کریم است. خداوند خواست که وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) صاحب دو فرزند گرامی و نورانی گردد: یکی حضرت اسحاق(ع) که فرزندانش پیامبران بزرگوار تا حضرت عیسی(ع) هستند و یکی حضرت اسماعیل(ع) که نسل مبارک(جسمانی) حضرت محمد(ص) و فرزندان گرامیش(ص) از ایشان است. حال دقت کنید! این سفره رحمت آل عمران از طرف حضرت ابراهیم(ع) جمع کننده نسل خود اوست که در آخر، آخرین فرزند پیامبر از نسل حضرت اسحاق(ع) یعنی حضرت عیسی(ع) به آخرین نسل از فرزندان حضرت اسماعیل(ع) یعنی پشت امام زمان(عج) اتصال پیدا می‌کند. همانطورکه در عالم سِر، همه نسل پیامبران(ع) از حضرت محمد(ص) است، کمان دایره نسل مطهر پیامبر(ص) با وجود حضرت مهدی(عج)؛ با نام مبارک جدّش طلایه دار گردیده و کمان دایره همه را پیوست می‌دهد. و حضرت عیسی(ع) پشت وجود مبارکش قرار می‌گیرد. الله اعلم   

*در(یا)یِ دنیا

در ادبیات فارسی حرفِ یا؛ حرف انتخاب است( بین دو انتخاب یعنی دو راهیِ دنیا و آخرت). در ضمن اینکه عدد ابجد یا=11 است که همه انسان‌ها در تمام ساعات عمر خود، بین دو راهی قرار دارند و هر لحظه باید راه صحیح را برای خود انتخاب کنند. هر کار یا عقیده‌ی انتخاب شده، به یک نحو مسیر زندگی و سیرت و صورت و جهتِ تمام امور ما را در رهن خود قرار داده و انسان، ساکن در انتخاب خود می‌شود. همانطورکه پروردگارعالم در سوره‌ی مبارکه مدثر آیه38 می‌فرماید: "کلّ نفس بما کسبت رهینه" هرکس مرهون انتخاب خود است و باید پای انتخاب خویش پایداری کرده و به اتمام رساند.

امتدادِ این انتخاب تا قیامت کشیده می‌شود و مسیر صراط آخرتی ما را معیّن کرده و حتی جایگاه ما را که در کدام قسمت و در چه درجه‌ای از بهشت یا جهنم هستیم، مشخص می‌کند و تمامِ زحمات دنیای ما در آنجا به جایگاهِ ذیقعد خود می‌رسد و آنجا به هیچکس ذره‌ای ظلم نمی‌شود و هر نفسی بردارنده‌ی بارِ خود است؛ طبق آیه 164سوره مبارکه انعام و 15سوره مبارکه اسرا "ولاتزرُ وازرة وزرَ ا ُخری ".

بنابراین حروفِ (یا) یعنی انتخاب و (یا) یعنی بین دوراهی قرارگرفتن! حال آنهایی که فقط دنیا را انتخاب کنند و تمام سرمایه را برای دنیا خرج کنند، آخرت بی‌هویت وارد می‌شوند. و آنهایی که آخرت را انتخاب می‌کنند؛ هم در دنیا با هویت هستند و هم در آخرت باهویت وارد می‌شوند!

پس انسان در دنیا دائماً در،(یا)ی انتخاب خود غوطه ور است تا جائیکه در هجوم در(یا)ی انتخاب خود به صورت امواج، بالا و پایین می‌رود و دائماً در حرکت است پس ثبات انسان غیرممکن است و نمی‌تواند صاحب جایگاه شود مگر اینکه در ساحل خشکی یقین قدم بگذارد.

*انسان در دنیا پشت 3 ظلمت است:

هر کس در دنیا پشت 3(ثلاث) ظلمت قرار می‌گیرد(1.ظلمت دنیا،2. ظلمت جسم،3. ظلمت نفس) و به عبارتی پشت 3 ظلمت رحم مادر است تا بدنیا بیاید و در دنیا دائماً در، یای انتخاب قرار دارد(کلّ یومٍ عاشورا کلّ ارضٍ کربلا) تا وقتی که بخواهد با انتخاب صحیح به کمال انسانی ارتقاء پیدا کند و به قرب الهی برسد باید در رحم دنیا که پشت سه ظلمت ثلاث است به صورت و سیرت انسانی به سلامت از در(یا)ی دنیا به ساحل نجات برسد. شرط رسیدنش جهادالنفس یعنی جهاد اکبر در راه رضای خداوند و حجت اوست.

پس باید در جان وجودمان فقط با خدا و خلیفه‌های برحقّش انس بگیریم و در ظلمت دنیا از عبادت و بندگی(که نور است) دست نکشیم و دائماً نجات خود را از او بخواهیم. کسانیکه اینجا از ظلمت رحم دنیا متولد نشوند و به ساحل نجات یقین و ایمان نرسند، اگر عمرشان تمام شود از ظلمت در(یا)ی دنیا وارد ظلمت قبر می‌شوند و چشم باز نکرده وارد چاه قبر می‌شوند، آنگاه پرده‌ها برایشان برداشته می‌شود که هیهات! دیگر راه بازگشتی نیست!!!

خوب دقت کنید! عالم ده تا ده تاست:

خداوند در سوره مبارکه انعام(آیه 160) می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها...؛ هر کس که با خودش عمل حسن بیاورد( اشاره تا قبر) پس به او 10 تا مثل آن را می‌دهیم.

از این آیه مبارکه استنباط می‌شود که عالم دنیا عشر یعنی 10 است و اگر کسی عمل حسن یعنی زیبا و زنده و متصل به شجره طیبه؛ امام زمان(عج) که گنج عشر است، بیاورد( تا قبر) خداوند کریم ده تا مثل آن را در آخرت به او عنایت می‌فرماید. یعنی به عبارتی می‌فرماید تو ده را بیاور، من ده تا به تو ارفاق می‌کنم تا 20 بگیری! عدد 20 یعنی کاف یعنی رسیدن به جایگاه قربِ هو؛ عند ربّهم یرزقون.( 20=ک=11=هو)

خوب دقت کنید! تمام معانی اینجا آشکار می‌شود. به شرط اینکه دهِ دنیا ضرب در دهِ آخرت شود. زیرا 10تا 10 تا می‌شود 100 که برابر عدد حرفِ قاف است(ق=100) یعنی کاف تبدیل به قاف می‌شود تا نگهداری شود و ثابت شود.

و خداوند بهترین توشه را تقوی معرفی می‌فرماید یعنی قاف( خیرالزاد التقوی؛ آیه 197سوره مبارکه بقره). و بهترین لباس را لباس تقوی می‌فرماید یعنی قاف(سوره مبارکه اعراف؛ آیه 26: یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یُواری سواتکم و ریشاً وَ لباس التقوی ذالک خیر ذالک من آیات الله لعلهم یذکرون؛ ای فرزندان آدم فرستادیم برای شما لباس‌های زیبا و نرم که سترعورت شما کند و تن را با آن بیارائید و بر شما باد لباس تقوی که نیکوترین جامه شما است، این سخنان همه از آیات خداست که شاید خدا را یاد آرید). و بهترین عاقبت را در دنیا عاقبت متقین می‌فرماید یعنی قاف( والعاقبة للمتقین).

بنابراین اگر در دنیا 100 را ببریم یعنی عدد 10 دنیا را خرج عدد 10 آخرت کنیم، خداوند کریم ده برابر می‌فرماید 1000=10×10×10 و به عدد 1000 الی یوم القیامة بنده‌اش را غنی می‌‍‌فرماید(1000=غ؛ که غین خوانده می‌شود و همان حروف غنی است). یعنی خداوند آن عدد 10 ِ قربانی رضای دلت را در آخرت به عدد 1000 به شما برمی‌گرداند. اللهم الرزقنا

*ده تا ده تا شتر قربان جان پدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:

درحقیقت خداوند کریم اراده و مشیّتش، ظهور باطن قاف است در دنیای فانی زیرا بدون قاف هرگز بقا نداشت و حتی ظهوری نداشت. اسرار گنج قاف، حقیقت باطن سرور کائنات؛ سرور امجدین؛ سرور اشرفین؛ سرور اقدسین و مظهرین الاسرار؛ محمد بن عبدالله  و اولاد طاهرینش می‌باشند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

حال چگونه خداوند کریم پیامبر و خانواده گرامیش صلوات الله علیهم اجمعین را در بدو ظهور نور گرامیشان در بطن پدر بزرگوارش؛ عبدالله(ع) معرفی می‌فرماید و مقدمات مقدم گرامیش را با تمام احترام و منّت بر سر عالمیان نمایان می‌فرماید.        نام احمد(ص)، نام جمله انبیاست                 چون که صد آمد، نود هم پیش ماست

حال درس را چگونه می‌فهمیم؟! که در دنیا اتصال به گنج ولایت هم باید به ده تا ده تا قربانی برسیم و آن قربان کردن رضای دل است برای رسیدن به اتصال رضای خدا. آنگاه به مقام متقین واصل می‌شویم. و خوشا به حال کسی که در جرگه‌ی متقین قرار بگیرد. آنگاه خوشبخت و سعادتمند دنیا و آخرت می‌شود.

پس خداوند متعال پیامبر(ص) را هم در ظهور حرف قاف تعریف فرمود. می‌دانید که حضرت عبدالمطلب 12 پسر داشت یعنی 11+1؛ این عدد یک: پدر پیامبر(ص) از نظر جسمانی بوده و بالاخص است، آنگاه عدد 11 برادران به اتصال او عدد 12 را حامل می‌شوند. همانگونه که در فرزندان یعقوب نبی(ع) اتفاق افتاده و حضرت یوسف(ع) یک بود باضافه 11 برادرانش، زیرا به کرامت حضرت یوسف(ع) عدد 12 را حامل شدند؛ چراکه 11 برادر باید به یکِ وجود یوسف(ع) سجده می‌کردند.

درحقیقت دایره خلقت چنین استوار است که شروع با یک است و تمام می‌شود به 11، آنگاه دایره حامل عدد 12 می‌شود(12=11+1) که برابر جایگاه حرف ل به عدد ابجد 30 است. درواقع توحید ناب یعنی گنج لا اله الا الله( دقت کنید که این عبارت نورانی هم 12 حرف است!)  

 

11   1

 

 

 

 

 

 

و اگر 1 و 11 را کنار هم بگذاریم، 111 می‌شود یعنی حرف الف و رسیدن به درجه عالی و درجه کافی و اتصال به قلب عالم امکان و سرّ اتصال به کمان دایره، حضرت فاطمه سیدة النساء العالمین(س) است تا به خزانه‌ی گنج الهی متصل شویم و آنگاه حیات طیب را دریافت کنیم.(111=الف=عالی=کافی=نسا)

*رابطه نقطه و عدد 11:

حقیقت نقطه، سِرّ الهی است که به لفظ و به صورت و اشاره اَدا نمی‌شود. نه موصوف به صفتی، نه مُلَوّن به رنگی و نه محدود به حَدّی است؛ بلکه محجوب از حواس است. چنانچه در عین پیدایی، پنهان و درعین پنهانی، عیان است. از غائب ظهورش،عیانش پدید نیست.

پروردگار عالم بحر ازل و سرّالاسرار و نورالانوار همه هستی و وجود موجودات را از نقطه‌ی سِرّ ظهور داد. همه به گردش و طواف کننده هستند و نقطه خود، ظرفِ عبودیّت است که با خود، هستی را به گِرد رضای او و فنای الی الله می‌برد. و در سِرّ طواف می‌فرمایند: "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر".

امام حسین (ع) فرمود"آن عِلمی که جدّم؛ خاتم النبیین(ص) بدان خوانده شد، علمِ حروف است. و این علم، در لام است و علم لام در الف، و الف در نقطه‌ی آن است، و علم نقطه در معرفت اصلیه است، و آن علم در علم ازل و علم ازل در مشیّت و علم مشیّت در غیب هویّت است."

" الله بود، یک الف و هاء و دو لام              از نقطه برون آمده ایم جمله تمام"

"گر طالب سِّر نقطه هستی ای دل                   این نقطه بود نقش علیِ علّام"

حروف، ظهور"نقطه" است و نقطه، مظهر "مشیّت غیبی" است که به این صورت درعالم طبیعت، تجلی می‌نماید. حروف، ظهورِ تجلیاتِ غیوب است که به عرصه شهود می‌رسد. قرآن آن نقطه‌ی(سین) غیبی است که به صورت نقطه، تجلی بر قلب پیغمبر(ص) نموده و به صورت حروف نقش بسته است. حروف مختلف عالم انسانی، از بحورِ مختلف محبت سرچشمه گرفته و مصداق کلّی او در این عالم، در وجود مقدس حضرت علی(ع) تجمّع صورت و سیرت داده شده است. به همین منطق فرموده:" همه کتب آسمانی در قرآن است و همه قرآن در سوره مبارکه حمد و مفادّ حمد در بسم الله و آنچه در بسم الله است در باء و همه در نقطه باء است و من نقطه باء بسم الله هستم." پس خود، حیات طپنده‌ی قلب گشت! ظرف قلب که گیرنده‌ی نقطه است، وجود مبارک پیغمبر(ص) می‌باشد. خطاب پروردگار عالم به ایشان است که در بطنش کلّ معصومین(ص) نهفته است و به ایشان فرمود: "یس والقران الحکیم".

عدد ابجد کلمه نقطه=164 که جمع ارقامش 11می‌شود(11=4+6+1) و 11=هو=حج. و جالب است که عدد 164= قدس= النجف= مبیّنِ واجب الوجود= کلمه وحده وحده وحده می‌باشد که در هر کدام دریایی از معارف نهفته است!

در معنی ظاهری عدد 100=ق یعنی نگهدارنده و عدد 64=عدد ابجد کلمه کلید و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه دین(دین=64=کلید) است. پس اینجا که نقطه‌ی خلقت(یا تولد) خشکی یعنی تولد ارض را در یک نقطه خواندیم، درواقع کلّ محتوا را شامل می‌شود. و همچنین است که در حدیث، حضرت علی(ع) به نقطه زیر باء بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد معرفی می‌شود، که ایشانهظَرالوجود و نقطه هستی، افشاء کلید و فتح باب دین و قرآن و بندگی و ظهور کلّ مخلوق است.{الحمد لله الذی جعلنی مِن المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمة الطاهرین علیهم السلام}

 *اعجاز عددی 11:

اگر عدد 11 را در 1 تا 10 ضرب کنیم، جواب هرکدام یکی از زیبائی‌های اسماء و عوالم را نشان می‌دهد.

                                                                                     

   دوا = حج = هو                                                                    11  = 1×11

  طلا = حاجی =یاهو=حبیب=رب=صد=ولد= کوه                               22 =2 ×11                                             

زهرا(س)=زینب(س)=آب(بسیط)=عادل=روز=آمنه=قلب=کهف                  33=3×11

قادر=قدوس=وجه‌الله=هفت=مَد(عالم سرمد)=سینه=نبوت                        44 = 4× 11                                               

صدّیق=صفر=پایان=خلق=مُهیمن=نُه                                             55 = 5 × 11                                                    

الله جلّ‌جلاله=عظیم=وکیل=غافر=معصوم=تربت=قربانی=خشکی           66  = 6 × 11

یا الله جلّ‌جلاله = هوالله جلّ‌جلاله=کنز=عشرون                                  77= 7× 11

نام مبارک حلیم                                                                       88= 8× 11                                                                              حم=یختم الله=عصمت الله=غدیرخم                                                99= 9× 11

یمین = نام مبارک حضرت علی(ع)=لا اله الا هو                             110=10×11                                       

پس با این عدد زیبا جمع جمیع ضرب‌های 1 تا 10 در باطن عدد 110 جلوه کرده است و این عدد با یمن و مبارک است( یمین=110).

نکته قابل تأمل: چون عدد و علم هویت ذاتیه را که یازده است(عدد ابجد هو=11) با عدد اسماء که تسعه و تسعین است(99) جمع کنند صد و ده می‌شود(110) که مطابق عدد نام مبارک علی(ع) است.

پس هر کس بخواهد جزء اصحاب یمین قراربگیرد باید شیعه امیرالمؤمنین علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) باشد و فقط و فقط بنده‌ی الله جلّ‌جلاله یعنی هو(=11) باشد و تمام مال و نفس و اولاد و محبت و ... خود را خرجِ هو کند تا قیمت بگیرد و با ارزش شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید: من بهترین مشتری هستم برای نفس و مال مؤمنین به قیمت بهشت( إنّ الله اشتری مِن المُؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنة یُقاتلون فی سبیل الله فیَقتلون و یُقتلون وعداً علیه حقاً فی التورات و الانجیل و القرآن و مَن اوفی بِعهده من الله فاستبشروا بِبیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم؛ همانا خدا خریداری کرده از مؤمنان جان و مال ایشان را به بهای بهشت که آن‌ها در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل رسانند یا خود کشته شوند این وعده قطعی است بر خدا و عهدیست که در( سه کتاب آسمانی) تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفا‌تر به عهد خود کیست؟ ای اهل ایمان به خود بشارت دهید در این معامله که با خدا کرده‌اید که این به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگیست). البته این معامله به سرانجام نمی‌رسد مگر به واسطه‌ی‌ ائمه طاهرین(ص) و مطابقت اعمال ما، در مجرای شیعه و محب بودن این عزیزان!

بنابراین عالم در مقسوم یازده قرار گرفته یعنی اسم مبارک هو و همه در نشانی اوست. و در کل به این نتیجه می‌رسیم که عالم به شکل دایره است و دایره به شکلِ ه‍ یعنی ه(هِ گرد) و از آنجاییکه  حرف، جسم است وعدد، روح حرف است بنابراین هم جسمش(که حرف ه است) دایره می‌باشد و هم روحش(که عدد 5 است) دایره می‌باشد زیرا همه در دایره‌ی خلقت، هو، محصورهستند و برهمه‌ی خلقتش، وَسم(یعنی مُهر) الله جلّ‌جلاله زده شده است! چون همه در یک دایره‌ی کلّی قرار دارند و آن دایره، نورٌ واحد(ص) است که آن دایره به حرف هُ هم منتسب می‌شود زیرا می‌دانید که در دستور زبان عربی تنها حرف ضمیری(یعنی جانشین اسم) که اگر حرکت حرف ماقبل آن فتحه، ضمه و یا کسره باشد، صدای کوتاهش به صدای بلند تبدیل می‌شود(یعنی اشباع)، حرف ه است: با حرکت ضمه؛ هُ می‌شود هو و با حرکت کسره؛ هِ می‌شود هی و با حرکت فتحه؛ هَ می‌شود ها.

و فقط وجود مبارک پنج تن(ص) که درواقع همان 14 نور مقدس ائمه(ص) هستند(5=4+1) { که این رمزی است که چرا به 5 تن (ص) معرفی شدند؟!}، جانشین اسم خداوند شدند؛ تنها ضمیری که به جای اسم(هو) می‌نشیند، حرفِ ه‍ است و ایشان، آینه و مرآت خداوند هستند. زیرا پروردگار یکتا این عزیزان را آل الله خوانده و فرموده است که حجت الله و خلیفة الله اعظم هستند. و در کلام کریمش درباره این وجودهای مبارک( آیه 33 سوره مبارکه احزاب: انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) "اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم". فرموده  که ایشان به طهارت و حصر( حصارت کشیده) هستند. و صدای کوتاه اعمال ما در دنیا الی یوم القیامت بنابر اتصال به حضرات معصومین(ص) به نشانی هو بلند می‌شود یعنی اشباع می‌شود و به فضل الهی به بهشت انتقال پیدا می‌کند.

 


[1]. الیس الله بکافٍ عبده؛ سورۀ مبارکه زمر؛ آیۀ 36

[2]. الِف یعنی یک به حروف.رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت در عدد یک

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۳۴
عذرا شفائی

 بسم الله الرحمن الرحیم

 

به نام نامی هو، ربّ العالمین. ربّ العزّ و الجلال و ربّ العزت و الکمال، حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر. الطریق المخوف المخوف. انّا لله و انّا الیه راجعون

در این درس زیبا بنا دارم حقایق عددی را از دو قوس نزولی و صعودی از بطن عدد 11 شروع و تا رسیدن به عدد20، به معرفت حروفی ک تا کاف به فضل خداوند کریم هوالله و عنایت مولایم امام زمان(ص) بنویسم. امیدوارم برای همگان مفید واقع شود.

در مکتب عرفانی ابن عربی منظور از کلمه، هیئت جمعی و حرفی از حروف نفس رحمانی است و بر این اساس همه موجودات، کلمة الله هستند. همانگونه که نفس انسان با آنکه یکی است، جز هوا چیزی نیست، با گذشتن از مخارج حروف مختلف آن‌ها را بصورت حروف ظاهر می‌سازد و کلمات لفظیه را بوجود می‌آورد. نفس رحمانی نیز که ظهور وجود حقانی در مراتب تعینات است و به حقیقت و ذات خود وحدت دارد، به صور معانی یعنی اعیان و حالات آن‌ها که در حضرت واحدیت است، تکثر می‌پذیرد و کلمات وجودیه را بوجود می‌آورد.

چنانچه عالم در ظهور و تجلی دو قوس قرار دارد و در ظاهر شکل دایره و دوّار است، اما حرکت جزء زندگی است و تمام موجودات دائماً در سراشیبی نزول و در سربالایی صعود حرکت می‌کنند و حیات و رزق و روزی خویش را از پروردگار غنی بالذات خود دریافت می‌کنند.

بنابراین شروع حرکت در عالم خلقت از خالق بی‌همتا با حرفِ ک است که کاف خوانده می‌شود و او خود را برای همه‌ی مخلوقاتش مخصوصاً انسان، کافی معرفی می‌فرماید و در پایان مسیر در قوس صعود، نقطه‌ی اتصال این دو کمان به حروفِ کامل کاف می‌رسد. در شروع با یک حرفِ ک به عدد 20 و جایگاه موضعی 11 و در آخر با سه حروفِ کاف به عدد ابجد 101 و جایگاه عددی 29 می‌رسد. درواقع همه‌ی این 4 عدد( ک:20 و 11) و (کاف:101 و 29) در تکامل حرکتی روح دو قوس نزول و صعود هستند زیرا در شروع اگر عدد 20 و 11 با هم جمع شوند: عدد 31 نمایان می‌شود که برابر حروف لا است یعنی توحید محض لا اله الا الله و برابر عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه قیامت در قرآن کریم است. در آن ساعتی که بنده گردنبند 30 جزء قرآن را که یک عمرعمل کرده و شروع شده با جزء یک و تمام می‌شود به 30؛ در جمع به عدد 31 به گردنش می‌اندازد و با بدرقه‌ی لااله الا الله او را در خانه‌ی ابدی قبر مشایعت می‌کنند، اما در نقطه‌ی قله صعود که اگر هر کس خوشا به حالش که به کاف برسد که نقطه ارض در جسم قبر، به نقطه اوج کمال رضا نائل می‌گردد؛ تمام بواطن از اَلِف تا اَلـْف که در ادامه‌ی مبحث عدد 11 توضیح کامل بیان شده، برایش مهیا می‌شود. جمع عدد 101 و 29 می‌شود 130 که برابر با عدد ابجد کلمه سِلم است؛ رسیدن با دین سالم و عمل سالم و در عالم دارالسلام ولایت مولا امیرالمؤمنین(ص) است. و برابر با عدد ابجد حروفِ عین با جایگاه عددی 40؛ رسیدن به اربعین حقیقی یعنی بهشت و رضوان الله الاکبر است. زیرا عدد ابجد اسم کافی خالق یکتا برابر با عدد ابجد حروف الف و اسم عالی خداوند است(کافی=111=الف=عالی) و پیامبر(ص) مرتبه‌ی عالی خلقت، کنز و گنج رحمت، الِف عالم، امام الرحمة و سرّ وجود کافی برای عالمیان است. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

از آنجاییکه خداوند تمام عالم را آیات خودش( یعنی نشانه‌های خود) قرار داد پس باید نشانه‌ها را پی گیریم تا به معارف الی الله برسیم البته به وسع ضعیفمان و به مدد باء بسم الله؛ وجود مولا و سرورمان؛ صاحب الحروف و صاحب الاعداد؛ صاحب المعارف و المفاهیم؛ صاحب العلم الاولین و والآخرین؛ صاحب القرآن؛ صاحب الزمان و المکان؛ صاحب المعلومات و المجهولات؛ صاحب الضدّین و صاحب الشهادات و الصادقات و الراسخات و الناصحات و السابحات و السائحات و کلّ الاسرار و الاظهار؛ عالم سرّ و الخفیّات؛ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) و امروز نظر نورانی مولانا امام العصر و الزمان اباصالح المهدی(عج)، بتوانیم از این دریای بیکران لبی تر کنیم.

فصل اول: تعریفی از عدد 11

عدد 11 برابر با جایگاه عددی حرف ک به عدد ابجد 20 است. این حرف در دسته حروف آبی یا مائیه و دارای طبیعت بادی غربی و ملکش حضرت حروزائیل است.

جمع اعداد 1 تا 11 برابر با 66 می‌شود(66=11+10+...+2+1) {66= عدد ابجد اسم مبارک الله جلّ‌جلاله}                 

از این رو عدد 11 را که یک عدد اصل و اول است و عالم در مفهوم و معارفش غرق است، مورد مطالعه قرار می‌دهیم تا شاید به پیامبر بزرگوارمان محمد مصطفی(ص) و سرورمان مولا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) لبیک گوییم و ما هم گوینده‌ی "قل هو الله احد" باشیم.

انسان در دنیا خود را پیدا می‌کند بی آنکه بداند چگونه آمده و به کجا می‌رود. آیا بعد از اینکه خودش را پیدا کرد نباید بداند که مدت کوتاهی در این دنیاست. و چه هدف بزرگ و چه انتقال عجیب و چه جایگاه پر خطر و بدون شناختی را باید برود و زندگی اصلی او آنجاست. پس وظیفه او در دنیا چیست؟! خالق مهربان؛ ربّ العالمین خود آنچه لازمه زندگی دنیا و آخرتش است را برایش فراهم آورد. اما این انسان باید بداند چه کسی این همه نعمت را به او ارزانی فرموده، پس فرستاده‌هایش هر کدام از وجودهای مبارک، نشانی او را دادند و مردم را به سوی خداوند هدایت کردند.امام صادق(ع) فرمودند: بِنا عُبِدالله و بِنا عُرف الله؛ خداوند تبارک و تعالی بواسطه‌ی ما پرستش شده و بواسطه ما شناخته می‌شود( کافی ج1.ص145) لو لا نا ما عُبدالله؛ اگر ما نبودیم خداوند عبادت نمی‌شد( کافی ج1.ص193).

 اما او خود را در آخرین کتاب آسمانی  و کلام نورانیش معرفی فرمود: قل هو الله احد، اشاره به هو که الله جلّ جلاله است. درواقع انسان را به تفکر شناختِ هو واداشت زیرا یکی از نشانه های مؤمن را ایمان به غیب فرمود: الذین یؤمنون بالغیب( سوره مبارکه بقره؛ آیه 3)

خداوند راه دنیا را به آخرت به انتخاب قرار داد. و حرف انتخاب شد " یا" اما در این حروف همه‌ی اسرار را آشکار فرمود و اسم عالم ناسوت را دنیا گذاشت و کلمه‌ی دنیا(دُن یا) دریافت کننده‌ی جمع جمیع نزول اسرار عالم بالا و جمع جمیع آدرس و نشانی صعود به هو است. پس کلمه‌ی هو یک نشانی و رمز و اشاره‌ی پرمحتوایی به ذات اقدس خالق آفرینش دو جهان است، آیا وظیفه ما شناخت و پیدا کردن این همه خزانه و گنج او نیست؟! درحالیکه تمام آنچه مورد نیاز ماست در اختیار ما قرار داده است. پس یک انتخاب غلط گاهی چنان ما را پرتاب و منحرف می‌کند که دیگر راه برگشت نیست!

درواقع حروف کلمه هو یعنی "ه" و "و" ریشه‌ همه‌ی اسرار است! از آنجا که خداوند مخلوقاتش را در زوجیت خلق فرموده یعنی یک روح و یک جسم. پس حروف هر کدام روحی دارند که آن عدد است. درواقع باید جسم حروف یعنی شکل نوشتاری حرف و روح حروف یعنی عدد ابجد آن، با هم توأم شوند تا ظهور داشته باشند و محتوای خود را آشکار کنند.زیرا حرف در عالم بالا نور است.  پس حرف ه به عدد ابجد 5 است( روح حروف است) و عدد حرف و=6( جسم حروف است) که با قرار گرفتن در کنار هم شد 65 برابر با عدد ابجد کلمه دنیا شد و دنیا، زنده شد!     

نکته مهم این است که اهمیت این اعداد چنان مهم و انکارناپذیر است که مثل آب برای حیات همه‌ی مخلوقات است! زیرا عدد، روح است و در بسایط معنایی و مقامی و ظهوری و حتی در نتیجه همه‌ی کارها در دنیا و آخرت و تداوم حیات و انتقال آن به آخرت همه در مبنا و اصل وجود عدد است و کثرت نعمات بهشتی و درجات آن و یا در مقابل کثرت عذاب‌ها و درکات جهنم به عدد است.

اگر بیماری بخواهد داروی حکیم برایش شفا باشد، باید روی عدد میل کند و به طول عددی روزی ِ درمان را دریافت می‌کند و عدد ساعت و تعداد شبانه روز، جایگاه اثرگذاری دارو بر بدن بیمار است و اگر درمان روی عدد و رقم نباشد، اثر مورد نظر را ندارد و یا حتی شاید اثرش بالعکس شود! و همانطور میزان مزد و حقوق هر کارمند و کارگری به عدد است. و همه‌ی ما در عدد سنّ خودمان مراتب تغذیه و رشد و تکامل و حتی در عبادات(سن بلوغ) را دریافت می‌کنیم و ... .

و خلاصه پروردگار عالم که خالق همه‌ی مخلوقاتش است، نشان عجیب و شگفت انگیز ضمیر اشاره به ذات اقدسش را در جسم کلمه هو و روح آن عدد 11 افشا فرمود. حال این اشاره انسان را به خزانه گنج معلومات عالم می‌کشاند و ذهن و هوش و فکر و حرکت و تحقیق و معرفت ما را به جنبش می‌اندازد و بسوی عالم لاهوت و هاهوت که ظرف هویت مخلوقات است به جایی که از رنگ و شکل و اندازه هیچ خبری نیست اما حروف در معنای حقیقی عددی خود معنا می‌شود!

*اسرار دو حرف "ه" ، "و" :

کلّ اسرار عالم خلقت از ظهور عالم سرّ به انوار وجودهای مبارک پنج تن(ص) که همه عزیزان انوار مقدسشان در یک نور تجلی کرده به نام نورٌواحد(ص) و سرّ حقیقت محمدی(ص) ظاهر گردید( درواقع خلق شد). پس عدد 5 برابر حرفِ ه است بنابراین همه در یک حرف، تجلی دارند. و حرفِ ه بصورت دایره است زیرا عالم در سلطه‌ی این حرف است که ضمیر شد و جانشین و خلیفه خداوند و جانشینان برحق و بالاخص خداوند متعال، چهارده معصوم(ص) هستند. "انّما یُریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یُطهرّکم تطهیرا"[1] این است و جز این نیست که همواره خدا می‌خواهد هرگونه پلیدی را از اهل بیت(ص) برطرف نماید و آنان را چنان که شایسته است( از همه گناهان و معاصی و رزائل و ناپاکی‌ها) پاک و پاکیزه نگه دارد.

درواقع عدد 5، دست قدرت یداللهی پروردگار عالم از آستین کمّل اولیاء ائمه طاهرین(ص) ظهور دارد! و عدد 5، یدالله فوق ایدیهم است( سوره مبارکه فتح؛ آیه 10) یعنی پنجه‌ی قدرت پروردگار عالم در کلمه ید ظاهر شده و عدد ابجد کلمه ید=14 است یعنی وجود مبارک چهارده معصوم(ص) که در جمع 1 و 4 میشود 5. همه‌ی عالم در دستان حجت الله الاعظم اباصالح المهدی(عج) قرار گرفته که چهاردهمین معصوم(ص)است؛ او در نشانیِ "هو" است.   

و خالق یکتا خواست که در دنیا همه چیز ظاهر شود، یعنی در جایگاه خود قرارگیرد( دنیا، محلّ جذب آنچه که خدا در عالم بالا خلق کرده است، می‌باشد) و آسمان‌ها و زمین در 6 روز خلق شد( درواقع عالم دنیا را هم به عدد 6 روز خلق فرمود که برابر حرفِ و است).

 

تمام:5   +    1:شروع

       هـ    +     ا

                  

عدد 6 هم شروع آغاز حیات دنیاست که به عدد ستّه یعنی 6 روز کشیده شده است( دحوالارض) و عدد 6 هم برابر حرفِ و است و هم برابر حرفِ ها( حرفِ هـ، ها خوانده می‌شود) می‌باشد! یعنی عالم در مؤلفه حرفِ ها ظهور و بروز حیات و ممات را دریافت می‌کند و ظاهراً هایِ دوچشم خوانده می‌شود. زیرا دو دیدگاه را برای عالمیان رونمایی و روشن می‌کند و ظهور می‌دهد! زیرا حرفِ ها نشانه ذات اقدس هوالله احد می‌باشد.

 

 

 

ها=6

 

 

 

 

و عدد 6، سلطه مالکیت پروردگارعالم به همه‌ی مخلوق به عدد 6 دانگ است که او صاحب قدرت و مالک همه‌ی ملک و خالق همه‌ی مخلوقات است. و عدد حروفِ یا(=11=هو) هم آغاز اولِ حروف و آخرِ حروف است. دقت کنید! قدرت و مالکیت در اول و آخرحروف، مالکیت خداوند از اول تا آخر را نشان می‌دهد. خالق یکتا در آیه 3 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: هوالاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیء علیم؛ اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او بر همه چیز داناست.

پس یدِ قدرت الهی و پنجه قدرتش در حرفِ ه به عدد 5، عالم بالا شد 5=ه و سلطه‌ی قدرتش در عالم دنیا شد در حرفِ و به عدد 6، عالم دنیا 6=و یعنی خداوند متعال خود را معرفی می‌کند به ه+و= هو و به آدرس عدد 5+6= 11.

 

5 =ه

 

6=و

هو

 

 

همه سالکان الهی در تلاشند برای رسیدن به هو( =11)؛ "عند ربهم یرزقون" و  باطن عالم می‌شود؛ لا اله الا هو!

همانطورکه می‌دانید عدد 5 متعلق به حرف ه است که هر دو به شکل دایره هستند. پس تصویری که در دنیا همه‌ی اشکال را در خود غرق کرده، دایره است و اسرار عددی دایره‌ی دنیا هم به عدد 5 است چنانچه کره زمین؛ 5 قاره و 5 اقیانوس دارد، هر هفته که 7 روز است اما به 5 روز خوانده می‌شود. 5 عالم داریم و انسان 5 روح دارد و ....

از آنجاییکه حرف؛ جسم، و عدد؛ روحِ حرف است بنابراین تمام این پنج‌ها هم جسمشان( که حرف ه است) دایره می‌باشد و هم روحشان( که عدد 5 است) دایره می‌باشد زیرا همه در دایره‌ی خلقت هو محصورهستند و برهمه‌ی خلقتش، وَسم( یعنی مُهر) الله زده شده است چون همه در یک دایره‌ی کلّی قرار دارند و آن دایره، نورٌ واحد(ص) است که آن دایره به حرف ه هم منتسب می‌شود زیرا فقط ه است که به جای اسم (هو) می‌نشیند و ایشان، آینه و مرآت خداوند هستند.

فقط وجود مبارک پنج تن(ص) که درواقع همان 14 نور مقدس ائمه(ص) هستند (5=4+1)، عدد 5 برابر حرفِ هـ است که ضمیر می‌شود جانشین اسم خداوند. زیرا پروردگار یکتا این عزیزان را آل الله خوانده و فرموده است که حجت الله و خلیفة الله اعظم هستند. پس با حرکت صحیح یعنی عمل خالصانه به آیات مبارک قرآن و شیعه‌ی واقعی ائمه طاهرین(ص) شدن است یعنی اتصال به حرفِ هـ، که صدای اعمال کوتاه ما به صدای بلند تبدیل می‌شود یعنی اشباع می‌شود و به فضل الهی به بهشت انتقال پیدا می‌کند یعنی هُ می‌شود هو و پاداش مؤمن الی یوم القیامة است.{نکته: خداوند کریم همه‌ی بندگانش را قابل دانست و خلیفه‌ی خودش معرفی فرمود: انّی جاعلٌ فی الارض خلیفة(آیه30 سوره مبارکه بقره)، اما به شرط اتصال به آل الله؛ ائمه معصومین(ص) و ضمیرِهـ}

درواقع دو عدد خیلی مهم 5 و6 که رویهم ظهور باطنی عدد 11 را نمایان می‌کنند، پایه‌ی همه اعداد هستند زیرا در عالم اسرار ظهور آغاز خلقت به وجود مبارک 5 تن(ص) است که درحقیقت تعریف آن در عدد 14 شده است. 

پس همانطورکه بیان شد بنیان خلقت از دو حرفِ ( ه) و ( و) با دو عدد 5 و 6 ظهور پیدا کرد که اگر کنار هم قرار بگیرند، عدد 65 خوانده می‌شود به عدد ابجد کلمه دنیا( دنیا=65) که تمام اسرار کائنات به اذن خالق یکتا در دنیا ظهور پیدا کرد و می‌کند. کلمه دنیا هم استثنا است( رجوع شود به کتاب راز دنیا که توضیحات کامل آمده است)

و اگر عدد 5 و 6 را 56 بخوانیم برابر عدد ابجد کلمه یوم می‌شود. درواقع 56 عدد طولی زمان است در روز و شماره و ظهور همه‌ی کثرات به عالم ظهور(دنیا)! خلق السموات و الارض فی ستة ایام(جمع یوم است). ( سوره مبارکه حدید. آیه 4)

پروردگار بی‌همتا در کلام کریمش می‌فرماید: «قل هو الله احد» که با 11 حرفِ این آیه‌ی شریفه، کلّ جمع معارف آیا خود را معرفی فرمود. و همه‌ی 11 حروف در عدد 11 که ابجد کلمه " هو" می‌باشد، جمع است یعنی حروف کلمه‌ی هو(ه‍ ، و)، با دو حرفش هم منبع مبدأ و هم مقصد می‌باشد! که در اشاره، همه  نشانی اوست. درواقع وحدت به کثرت! و عدد 11، در حقیقت نردبان ترقی از اسفل السافلین به اعلاعلیین( به جایگاه فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر) است و پله‌های این نردبان جمع عدد 1 تا 11 به مقصد الله جلّ‌جلاله است!

و اسرار حروف کلمه ارض، تولد خشکی در دنیاست چنانچه حرفِ ه، نورٌواحد(ص) شد یعنی یک و حرفِ و؛ عدد خلقت دنیا 6 روز است، حقیقت آن شد1+6 برابر 7 که تمام طبقات آسمان‌ها و زمین و ایام هفته است و جمع عدد 1 تا 7 می‌شود 28 حروف که به حرفِ الف به عدد 1 شروع و به حرف غ به عدد ابجد 1000 تمام می‌شود یعنی 1+1000 می‌شود 1001 که برابر عدد ابجد کلمه ارض و رضا(ع) است یعنی جسم؛ ارض و روح آن؛ رضا(ع) است.

*عالم در عدد 1001 غرق است:

  پروردگارعالم اراده فرمود در ماه ذی القعده یعنی افشای صاحبان جایگاه‌های حقیقی که ماه یازده سال قمری است، در بیست و پنجمین روزش که برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است(25=حمد)، تولد خشکی(ارض) اتفاق افتاد یعنی تولد همه‌ی عالم خلقت و تمام ظهورات عالم اسرار و تمام انوار و تمام اسماء و تمام جمالات و تجلیّات و کمالات و آنچه ندیدنی بود در عالم زمینی از اعلاعلیین به اسفل السافلین، چنانچه خداوند فرمود: ثمّ رددناه اسفل السافلین[2]. خوب دقت کنید! از نقطه ارض، عالم دحوالارض شد و هستی نمایان شد و اسرار در شناسایی به مهندسی خلقت، شناسایی پروردگار عالم است که فرمود: إنّی کنت کنزاً مخفیاً فاحببتُ و إن اُعرف[3].

*ارض به عدد 1001:

خیلی زیباست بدانید که خلقت به نام نقطه ارض از نطفه تا جنین تا نوزادی درواقع در جایگاه نقطه ارض یعنی خشکی قالب بدن و جایگاهش که طول ایام حمل مادر است به عدد جایگاه کلمه ارض یعنی 47! یعنی خشکی زمین با عدد ابجد 1001 و جایگاه عددی 47 ظاهر شد که هر نوزادی که کامل و سالم مولود می‌شود باید 40 هفته را در شکم مادر بگذراند یعنی 40 تا 7 تا که به ماه می‌شود 9 ماه و 9 روز و 9 ساعت ...و نوزاد، کلمه‌ای از کلمات خداست! و در جمع ارقام47 ، 11 می‌شود( در ماه 11؛ ذی القعده!). عدد11، سرّالاسرار اعداد است چنانچه اگر اعداد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم 66 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌شود. پس همه نشان اوست! و به حرفِ ک، او برای عالمیان کافی است(11=هو=ک).

بنابراین یک کلمه‌ی ارض، مهندسی خلقت را نمایان می‌کند! خوب در کلمه ارض دقت کنید! ارض=1001 حکمت این کلمه با 3 حرف(ارض) و 4 عدد(1001)، حامل کلّ معنای عالم است! درواقع حروفش معنای خودش را دارد که صاحب استعداد شد و از مجرای اسم مبارک غنی خداوند حامل و شامل همه‌ی برکات شد. و عدد کلمه رضا که روح این حروفِ ارض است به عدد 1001 بساطت معنا و ملکوت و حتی جبروت و ظهور همه‌ی عوالم از عرش و کرسی و بیت المعمور را تجلی داد. و به یک معنا به 1001 اسماء الحسنای الهی مزیّن گردید.

نکته جالب اینست که آخر 3 آیه شریفه در سوره مبارکه حمد با حرفِ م تمام می‌شود که نقطه ندارد و 4 آیه شریفه سوره مبارکه حمد با حرفِ ن تمام می‌شود که نقطه دارد! و اسماء مبارک چهارده معصوم(ص): 7 نام مبارکشان بدون تکرار و 7 نام مبارکشان تکرار شده است، خوب توجه کنید! از 7 نام مبارکی که تکرار نشده؛ 3 نام مبارک بی نقطه است{ محمد(ص)، علی(ع)، موسی(ع)} و 4 نام مبارک نقطه دارد{ فاطمه(س)، حسن(ع)، حسین(ع)، جعفر(ع)}! و این باطن حروف و اعداد کلمه ارض و 1001 است. الله اکبر

*عدد 1001 در باطن عدد 29:

الفبای عربی 28 حرف است و بیست و نهمین آن حرکت همزه است که درواقع وقتی همزه با الف باشد، جزء حروف می‌شود(اگر بدون الف باشد، حرکت است)! اگر به عدد 29 دقت کنید می‌شود 2 تا 9 تا؛ که قطرعالم خلقت به دو تا شعاع 9 است که باطنش اینست که عدد ابجد نام مبارک حضرت محمد(ص)=92 است(همان 2 تا 9) یعنی تمام دایره خلقت و تمام 7طبقه آسمان‌ها و 7 طبقه زمین‌ها؛ باطن حضرت(ص) گنج حمد است پس تمام اسرار دو تا حمد؛ سبعا من المثانی؛ سرّ تمام خزانه خلقت است. و از طرفی جایگاه موضعی کلمه دنیا=29=مکه است. درواقع سرّ عدد 29 برمی‌گردد به نقطه ارض یعنی اگر می‌خواهی کلمه ارض را بخوانی، اول حرف؛ همزه است(الفی که رویش فتحه دارد) درواقع ابتدای خود کلمه ارض، حرفِ ر ساکن بوده(‌‌رض) که ابتدا به ساکن خوانده نمی‌شود پس خداوند می‌خواهد که اولش یک فتحه بیاید، که آن باعث شد که حروف کلمه این مولود خشکی ارض خوانده شود. پس همانطورکه برای رسیدن به مخرج حروفی، آن حرف را ساکن و ابتدایش یک همزه می‌گذاریم، درحقیقت مخرجی خلقتی در سرّ وجود خلقت آنجاییکه می‌خواهد بشود کن فیکون، آن ملیک مقتدر وقتی می‌خواهد عالم را خلق کند از مقعد صدق است (فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر) که نقطه زیر خشکی یعنی ارض( که یک همزه ابتدایش آمده) و نقطه می‌شود باء بسم الله! اینجا می‌شود خانه خدا؛ محل تولد مولود کعبه. بنابراین تمام حروف در کلمه ارض شد 1001 که  از مخرج صدق ظهور یافته، پس اسماء خداوند می‌شود 1001 پس تمام عالم در اسماء خداوند غرق است و در اندازه و عدد نمی‌آید! و این حروف  با حرکت همزه می‌شود ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ص). پس سرّ ولایت که باطن صعود است یعنی عالم نزول، سکون است و عالم صعود، حرکت است به وجود علیّ اعلا(ص)! در باطن این حرکت همزه، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) است{ عدد ابجد همزه بصورت بسیط (هامیم زا ها) می‌شود 110 برابر با عدد ابجد نام مبارک علی(ع)} که به همه عالم حرکت و صعود داده به عالم قیامت وارد بهشت می‌کند؛ ولایت امیرالمؤمنین(ص) حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. درنتیجه تمام حروف با حرکت، خوانده و معنی می‌شوند و تمام عالم با اسماء و درصورت حرکت و صدا ظهور دارد. درواقع بدون ولایت، عالم حیات آخرتی و ظهور به ظاهر و باطن ندارد.

*توجه! توجه! توجه! خوب دقت کنید!

خداوند کریم بالاترین اعجاز عالم خلقتش را کلام الله قرآن کریم قرار داد و اسرارش را در حروف و آنگاه در کلمه بصورت صامت و ناطق بیان فرمود{ در دعای هر روز ماه رجب که از ناحیه مقدسه است می‌خوانیم: ...اسئلک بِما نطق فیهم مِن مَشیّتک فجعلتهم مَعادن لِکلماتک و ارکاناً لِتوحیدک...}. آیا نکته مهم ظهور کلام را در دنیا متوجه شده‌اید؟! به چه معنا؟!و چه حقیقتی؟!

در نقطه آغازین خلقت زمینی پروردگار عالم اسرار نقطه را افشا فرمود. و در عالم اسفل السافلین در ظلمات و پایین ترین مکان هستی نقطه را قرار داد. مثل دانه‌ای که در دل زمین کاشته شود تا سبز شود.

اما اینجا یعنی نقطه، خود زمین است به نام ارض به عدد ابجد 1001 یعنی ارتقاء همه‌ی حروف و کلمات هستی در عدد 1000 است بر مبنای اینکه بیان شد: 10 ضربدر 10 شد 100 و این عدد ابجد حرف ق است یعنی نگهدارنده، قبل از ظهور باید به عالم قاف مزیّن می‌شد تا بتواند عدد 100 ضربدر عدد 10 شود تا ظهور گنج 1000بر عالمیان با نام زیبای غنی، مُغنی شود.

 و عدد 1001 اسرار این ضرب است که نمایش عدد یک توحید بر گنج هزار ظاهر شود یعنی 1001. اما در خزانه‌ی عدد 11(=هو) اسرار 1001 در افشای کلمه‌ی ارض و ساختمان روی این نقطه به نام نامی خانه خدا یعنی خانه توحید، کلید و ناجی و جلال و سیمای جمال اسماءالحسنای الهی با 1001 نام منبع و مأخذ و محتوی و سبب و اسبابِ کشیدگی همه‌ی عالم از آن نقطه را به آدرس هو نشان دهد. و عدد 1000 که به عربی الـْف خوانده می‌شود، اسرار دایره‌ی عدد 11 باضافه 1 است با نمایش عدد 111 برابر کلمه نساء و الِف وجود یعنی کوثرعالم؛ خانم فاطمه(س) که میوه‌ی هزار دانه پیامبر(ص) است. درواقع نقطه وحدت وجود است و عدد یک توحید برابر حرفِ الِف است و از نقطه، دحوالارض شد به عدد 1000 جلوه کرد که به حروف اَلـْف می‌رسد پس جمع یک باضافه 1000 می‌شود 1001! بنابراین نقطه، سرّالاسرار وحدت به کثرت است که کلمه ارض، جسمِ نقطه خشکی و رضا(ع)، روح آن نقطه است.

پس خانه کعبه که حامل حمل ولی الله الاعظم سید العالم الامکان؛ علی ابن ابیطالب(ع) است. در بهار جان‌ها، ابوتراب با عدد 110 به نام علی(ع) عالم 100 را به 1000 رسانید. او هم نگهدارنده‌ی مراتب دهگانه‌ی عالم است از عقل اول تا اسرار عوالم و اخلاق و ادیان و عرفان و عبودیت و منتهی درجه غایت آمال العارفین؛ عند ربهم یرزقون. و دیگر اینکه به عدد 110  یعنی آقاست که عدد 100 را ضربدر 10 فرمود. درحقیقت عدد 110، گنجِ غنی پروردگار عالم است!(1000=10×100)

پس خانه خدا حامل طول و عرض و ارتفاع شد به عدد 10×10×10=1000. عدد 1000 برابر آخرین حرف از حروف ابجدی؛ غین است( 1000=غ=28) که اگر حروفش را جابجا کنیم اسم مبارک غنی خداوند ظاهر می‌شود.

حضرت علی(ع) فرمودند: انا نقطة تحت الباء. در تعریف نقطه آمده است که نقطه در حروف محو است. درحالیکه همه از نقطه تشکیل شده و بوجود آمده، اما نقطه در همه‌ی حروف و کلمات محو است. و اسرار ولایت بر تمام عوالم و کائنات محو است درحالیکه غالب است و ظاهر است، باطن می‌باشد برای همه‌ی کلمات.

*عدد 1001 در منزل پیامبر(ص):

   مقامِ حرفِ اول، الِف می‌باشد که وجود مطهر پیامبر(ص)، ظرفِ الِف به عدد یک است  که گنج تمام حروف می‌باشد. و به الـف(یعنی 1000) خزانه‌اش را ظهور می‌دهد که وجود مطهر بضعة منّی؛ میوه هزار دانه؛ حضرت فاطمه زهرا(س) است{ جالب است که حروف نام مبارک زهرا(س)، همان حروف هزار است}، پس درواقع می‌شوند: 1+1000=1001 !

*عدد 91 (=11÷1001) در سال :

همانطورکه بیان شد عدد ابجد کلمه ارض=1001 است، وقتی حقِّ هر چیزی بخواهد ادا شود، در مقسوم قرار می‌گیرد. هر یک از ما یک دایره خلقت هستیم و در دایره سال قرار می‌گیریم و برای هر یک، قسمت زده می‌شود(هر سال، یک قدر زده می‌شود). پس 91=11÷1001 (نکته: دقت کنید که عدد 91 همان ارقام عدد 19 است که جابجا شده!). عدد ابجد کلمه سال=91 و همچنین برابر با عدد ابجد کلمات: کلام و کامل و کمال (از اسماء الهی) است.

و جایگاه عددی کلمه سال=28 می‌شود یعنی عدد کامل و باطن عدد 1001 است. درواقع به عدد 1000 باضافه یک معنی می‌شود که عدد 1000=غ و عدد 1 برابر با الِف است یعنی اولین و آخرین حرف الفبای ابجدی، پس کلّ حروف در جمع، عدد 1001 است(1+1000)!

خالق یکتا همه‌ی عالم خلقت را به اسم مبارک غنیّ خود، غنی فرمود و گنج 1000 را به همه عنایت فرمود زیرا عالم در عدد 7 غرق است؛ به عدد 7 طبقه آسمان و زمین، روزهای هفته و...، ( 1+2+3+4+5+6+7=28=غ=1000) و همه را مسخّر انسان فرمود{ انسانی که اشرف مخلوقاتش است و خود، گنج 1000 می‌باشد چراکه امیرالمؤمنین(ع) فرمود: خیال نکن که تو جرم صغیری بلکه عالم کبیری} تا او را عبادت کنند(الا لیعبدون) یعنی باید با وصل شدن به امام زمان(ص) به یکِ وحدانیت وصل شوند: 1+1000=1001 ! بنابراین چنانچه خشکی از نقطه ارض=1001، دحوالارض شد و به تمام عالم کشیده شد، پس کشیدگی همه‌ی عالم در 1001 است یعنی ما زندگی می‌کنیم در بطن 1001، غذا می‌خوریم در بطن 1001، آنچه خداوند بر ما نازل می‌فرماید در باطن 1001 است. سرّ قبولی اعمال ما در اتصال به وجود مبارک امام زمان(ص) و قرآن است و جانش رضا(ع) است یعنی درواقع آنچه خداوند متعال خواست که خلق شود در مجرای رضا است، پس هرچه از ما می‌خواهد هم باید عمل ما برگردد به 1001 ( اعمال ما باید به 1001 به خداوند تحویل داده شود). عمل انسان به احکام الهی و تمام حروف و کلمات قرآن در 28 حرف یعنی 1000، به اتصال قرآن ناطق؛ امام زمان(ص) به عدد یک می‌شود 1001، به رضای قلب مولا و حیات طیب آقا وصل و زنده می‌شود تا باقی شود؛ اینجا می‌شود بقیّة الله خیرٌلکم.

*عدد ابجد "مَن جعل الشمس و القمر"=1001

      مَن جعل الشمس و القمر یعنی خدایی که در عالم هستی خلقت خورشید و ماه را ظهور داد. اما این شمس و قمر غیر از ظاهر که خورشید و ماه است، باطنی دارد و باطنش رسالت و و لایت است، ظهور لیل دنیا و یوم آخرت است، دیگر اینکه خلقت خورشید و ماه از نور مطهر امام حسن مجتبی(ع) است و سرّ وجود مبارک حضرت، جُمع الشمس و القمر است یعنی جمع کننده تمام انوار شمس و قمر است و آقا دلیل عالم خلقت است که سرّش اینست که حضرت هم فرزند اول امیرالمؤمنین(ص) است{به عنوان ولایت؛ قمر} و هم نوه‌ی اول وجود مطهر پیامبر(ص) است{به عنوان شمس؛ رسالت}. اما اینجا باطن دیگری باز می‌شود مگر نه اینکه تمام آسمان‌ها و زمین‌ها و عوالم از نور مبارک حضرت فاطمه(س) خلق شد و خانم، امّ الحسن(ع) است و خورشید و ماه در آسمان ظاهر می‌شوند، پس درحقیقت ظهور باطنی و جلوه دهنده‌ی نام حسن(ع) و گنج انوار مقدس رسالت و ولایت و حافظ این انوار مقدس، وجود مطهر حضرت فاطمه زهرا سیدة نساءالعالمین(س) است. در باطن شمس، حقیقت رسالت است زیرا باطن گنج حمد است به عدد 1000 و قمر، حقیقت ولایت است و صعود دهنده حقایق حمد است و در باطن عدد یک، پس در جمع می‌شود 1001 !

*عدد 1001 از تولد تا قبر:

روزیکه متولد می‌شویم، همه تنها به عدد یک متولد می‌شویم، خداوند حروف ما را در حرف الِف قرار داده است(حرفِ الف، خزانه و کنزالحروف است)، یعنی همه‌ی محتوای انسانی و آنچه باطناً و ظاهراً نیاز دنیا و آخرت ماست در محتوای وجود ما قرار داد، وسائل رشد ما را فراهم فرمود؛ هم دنیایی و هم آخرتی!!! بعبارتی تمام آنچه درون و بطن یک نوزاد است، بالقوه در الِفِ وجودش قرار دارد. آنگاه که رشد می‌کند کم کم بالقوه‌ها، بالفعل می‌شود. اما دقت کنید چطوراستفاده کردیم و چگونه توشه جمع کردیم و چه برای آخرت خودمان فرستاده‌ایم؟! تا به 1000 برسیم یعنی از الِف تا الـف.

از طرفی وجود هر انسانی 1000 است چون کامل خلق شده(عدد 28، عدد کامل است)، پس انسان 28 است یعنی تمام حروف و کلمات عالم خلقت در وجودمان می‌باشد؛ 7 نفس نورانی، 7 نفس ظلمانی، 7 موضع که مساجد بدن است، داریم و تمام وجودمان هم باطن 52 است یعنی حروف کلمه حمد چراکه حرف اول و آخر سوره مبارکه حمد، حروفِ ب ن است و پسرها؛ ابن و دخترها؛ بنت خوانده می‌شوند( همان حروف ب-ن هستند که همزه و تاء تأنیث گرفتند) یعنی هم حروف حمد و هم اعدادش را داریم! پس به عدد 28، انسان وجودش 4 فصل است؛ 28=7×4. چراکه هر سال 4 فصل است و هر فصل، 3 ماه پس 4+3 می‌شود 7، پس هر فصلی که بر ما می‌گذرد ظاهرش 3 ماه است، باطنش 7 است، درحقیقت سرّ تمام عالم خلقت می‌شود 3، 7 تا 21 تا یعنی سوره مبارکه حمد باطن کلّ قرآن است اما از 21 حرف تشکیل شده ، و یک 7 هم می‌شود حروف کلمه حمد(=52).    

پس وقتی از گنج درون خود خوب استفاده کنیم، با ظهور قوا و رشد جسمی از نظر علمی، اخلاقی، اقتصادی و مقامی و آنچه که از فرزندان و ازدواج و هر چه از ما ظاهر می‌شود تا روزیکه بخواهیم از دنیا برویم، می‌رسیم به همان حرفِ الِف، اما حرکتش عوض می‌شود و به الـْفِ وجود می‌رسیم. و خلاصه خوشا بحال هر کس که روزیکه می‌خواهد برود همان الِف وجودش، الـْف شده باشد یعنی از گنج الِف وجودش بخوبی استفاده کرده و درخت وجودش هزاران میوه داده باشد. بنابراین اگر می‌خواهیم قبرمان نورانی باشد ، خورشید و ماه و ستاره داشته باشیم(جُمع الشمس و القمر)، باید عملمان حسن و سبز باشد و گنج این عمل درواقع اتصال به یک را آنجا به ما بدهد که اولین سؤال شب اول قبر مَن ربّک است. پس تمام اعمالی که انجام دادیم اول باید مُهرِ پروردگارمان به آن بخورد که مَن ربّک؟!

آنگاه دو سر کمانِ عمر به هم می‌رسد یعنی یکِ الِف باضافه 1000(الـْف) برابر 1001 به عدد کلمه ارض و رضا(ع) می‌شود؛ درواقع همان نقطه‌ی اول خلقت خشکی و این حقیقت تولد خشکی برای تک تک مردم است که اتفاق میفتد و در آخر به حروف رضا می‌رسیم؛ کلمه خشکی، جسم است و روح آن، اسم مبارک رضا است( زیرا عدد ابجدش 1001 می‌شود) پس قبر هر کدام ما 1001 است و نقطه ارض است اما درواقع مونس ما در قبر، مقام رضاست! اگر واقعاً رضای خدا نصیب ما بشود یعنی همان رسیدن به غنی و عدد 1000 و اَلـْفِ عمل و بهشت است.

*عدد 1001 در باطن قرآن کریم:

عدد 1000 برابر آخرین حرف الفبای ابجدی؛ حرفِ غین است به جایگاه عددی 28 و این حرف جلوه‌ی اسم مبارک غنی خداوند است یعنی از عدد 1000 در حروف، بالاتر نیست و تمام حروف کلمات قرآن از این 28 حرف ابجدی است و قرآن، ظرف غنی پروردگار عالم است چه از نظر گنج هدایت و چه از نظر سعه‌ی وجودی باطنی قرآن که بر همه‌ی عالمیان محیط است و چه از نظر معارف و حکمت و خزائن نعمت‌های ظاهری و باطنی و آنچه خداوند پاداش و جزا به بندگانش می‌دهد الی یوم القیامة. بنابراین خوب دقت کنید! از اول تا آخر 28 حروف؛ حرف اول، الِف است یعنی 1 و حرف آخر غ به عدد 1000؛ پس درواقع کلّ 28 حروف می‌شود 1000+1=1001 و باطن قرآن حامل 1001 اسماءالحسنای الهی است! و هرکس به آیات قرآن که از 28 حرف تشکیل شده، عمل کند، خداوند کریم او را به عدد 1001 رضای خودش و رضای حجتش؛ مولا صاحب العصر و الزمان(عج) می‌رساند.

*عدد 1001 در جوشن کبیر:

جالب است روی کفن‌ 1001 اسماءالحسنی جوشن کبیر را می‌نویسند. راستی این 1001 یعنی چه؟! پس ذیقعد عمر ما نتیجه‌اش همین جایگاهی است که خداوند در سوره مبارکه صافات آیه 164 می‌فرماید: و مِنّا له مقام معلوم.هیچ یک از ما نیست مگر اینکه برای او مقامی معین است یعنی جایگاه معلوم! چرا 1001 اسماءالحسنی در جوشن کبیر است. زیرا جوشن یعنی زره! و زره پوششی است که در جنگ، محافظ بدن سرباز است. درواقع مؤمن، سرباز خداست و باید امر فرمانده را بطور کامل اجرا کند، آنگاه در راه فرمانده‌اش حتی اگر لازم شد سَر بدهد تا پیروز میدان شود. و جوشن، 1001 اسماء خداست که پوشش محافظت از طرف خداست. پس خوش به حال سربازی که با زرهِ 1001 که رضای خداست و روح کلمه ارض است در جایگاه ارض، خشکی قبر می‌خوابد، آنگاه وجودش تا قیامت از هر آسیبی محفوظ می‌ماند.

*عدد 1001 در باطن نماز:

در هر رکعت نماز حقیقت 1001 نهفته است! زیرا قیام نماز با سوره مبارکه حمد شروع و با سوره مبارکه توحید تمام می‌شود. از آنجاکه سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد و جمع 1 تا 7 می‌شود 28  که عدد ابجد بیست و هشتمین حرف یعنی حرفِ غ= 1000 می‌شود، پس باید اضافه شود به یکِ توحید و درجه‌ی 1001 را دریافت کند. چنانچه تمام قرآن عزیز 1000 رکوع است، اما به اتصال به رکوع قرآن ناطق، 1001 می‌شود. عمل به قرآن صامت به اضافه یکِ حجت خدا(قرآن ناطق)، درجه 1001 را کامل نشان می‌دهد تا به حقیقت مولود انسانیت برسیم. آنگاه اتصال به امام جماعت عالم خلقت پیدا می‌کنیم(وارکعی مع الراکعین).  نکته: خوب دقت کنید! خداوند متعال در سوره مبارکه مرسلات بین دو آیه شریفه 47 و 49 :ویلٌ یومئذٍ للمکذّبین(وای در آنروز به حال تکذیب کنندگان)، در آیه 48 می‌فرماید: و إذا قیل لهم ارکعوا لایرکعونَ(و چون به آنان گفته شود که رکوع کنید، رکوع نکنند)!

وقتی نماز به جماعت خوانده می‌شود، نمازگزاران می‌شوند 1000 که با اتصال به یکِ امام جماعت، به 1001 می‌رسند.

یک صورت دیگر در بر پا داشتن نماز: درواقع هر نمازگزار که رو به قبله می‌ایستد و نماز را بپا می‌دارد یعنی خود انسان با عمل به 28 حروف که کل نماز است و همچنین تمام خزائن عالم یعنی 28 حرف در وجود  خود انسان است، رو به قبله می‌ایستد که قبله یک است و نماز 1000، پس می‌شود 1001. وجود انسان خودش 1000 است اقتدا می‌کند به امام زمان؛ جان خانه خدا؛ حجت خدا به عدد یک توحید می‌شود 1001. درواقع باطن 1001 همان جمع عدد اول حروف؛ الف باضافه عدد حرف آخر یعنی غ، 1000 است که می‌شود 1001 . پس نمره کامل و درجه کامل همه‌ی عالم باید برسد به 1001یعنی رضای خدا. و رضای خدا میسّر نمی‌شود مگر اتصال به یکِ وجود حجت خداوند متعال؛ صاحب عصر و الزمان(عج) . اللهم الرزقنا  

*عدد 1001 در باطن عید فطر:

یکی از نکات مهم از حقیقت ظهورعلوم قرآنی در صورت قرار دادن قرآن عزیز بصورت دایره است(درواقع یعنی قوس نزولی و صعودی). اگر دقت بفرمایید اعجاز قرآن کریم در قرار گرفتن سوره‌هایش بصورت دسته بندی فهرستی و قرار گرفتن در ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر اکرم(ص) است. در جزء 30 که تمام کندده اجزاء قرآن است، 37 سوره مبارکه قرار دارد که اولین آن، سوره مبارکه نباء است به 40 آیه شریفه و ترتیب فهرستی آن 78 می‌باشد برابر با اسم مبارک حکیم پروردگار عالم. این جزء که به عَمّ ِ جزء معروف است متعلق به وجود مبارک صاحب نباء عظیم؛ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) است. و در این جزء هم اولین و هم آخرین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نزول قرار دارد؛ یعنی سوره مبارکه علق(اولین) و سوره مبارکه نصر(آخرین) است. یعنی دو قوس دایره در شروع و پایان در جزء 30 است؛ خداوند متعال حکمت حکیم الحکمایی خود را ظهور داده است!

پس روبروی جزء 30 ، حدود 23 جزء قرآن قرار دارد یعنی تا سوره مبارکه صافات که سی و هفتمین سوره قرآن از نظر ترتیب فهرستی است( در دایره قرآن عزیز سوره مبارکه صافات روبروی سوره مبارکه نباء قرار دارد). حال دقت کنید! یک جزء در مقابل 23 جزء! عدد 23 برابر با جایگاه موضعی حرفِ ث است که ملکش حضرت میکائیل(ع)؛ ملک روزی و رزق است. و به شب 23 که آخرین شب احیا( در ماه مبارک رمضان) است، می‌رسد. درواقع اتصالش به جزء 30 است یعنی این اتفاق، حقیقت قدر است که برابر با الفِ شهر یعنی عدد 1000 باضافه اتصال به جزء آخر می‌شود 1001؛ باطن تمام اسماء الحسنی و حقیقت رسیدن به اسم رضای خداوند و حقیقت خواندن جوشن کبیر به 1001 اسماء الهی. و احیای کلمه ارض و تولد حقیقی انسانیت و نزول کل قرآن عزیز و بیعت با مولا صاحب عصر و الزمان(عج) در حقیقت اسرار دایره قرآن در آخرین جزء به فتح مکه یعنی فتح قلب مؤمن و تخلیه از اغیار و بت‌های هوای نفس و زنده شدن با توبه و استغفار است تا به فجر برسیم. پس قدر، رسیدن به رضای خداست و رضا به عدد 1001 است و لیله، فاطمی شدن است. که خیرٌ مِن الف شهر است؛ از 1000 ماه بهتر است.

درواقع ماه مبارک رمضان هم منظری از باطن 1001 در ماه‌های سال قمری است. زیرا در سال یک ماه روزه واجب می‌شود که در باطن آن الفِ شهر است یعنی 1001.  درواقع تمام یک سال باضافه وجود ماه رمضان به 1000 می‌شود 1000+1= 1001. و ماه مبارک رمضان، شهرالله است و این ماه نزول گنج قرآن است.

تمام ماه مبارک رمضان، باطن قرآن است و باطن کلّ قرآن در سوره مبارکه حمد است و در شب عید فطر یعنی پایان 30 روز به سوره مبارکه اخلاص می‌رسیم. یعنی در‌ِ شروع ماه رمضان یعنی سوره مبارکه حمد، باطن 30 جزء قرآن بصورت نزول بسته شد و کسی که در‌ِ دوم را برای رسیدن به مزد و حقیقت قبولی و گنج سرّ حمد باز می‌کند، سوره مبارکه توحید است یعنی قوس صعود و رسیدن به قرب الی الله، اخلاص است. اینجا جایگاه فطر است و باطن افطار حقیقی به کلمه اخلاص؛ آزادی از آتش جهنم و جدا شدن از حیوانیت به انسانیت و کمال رسیدن به قرب الی الله و کلمه لا اله الا الله است. درواقع در دنیا به الف شهر باید برسیم و باطن 28 حروف قرآن عزیز، رسیدن به عدد 1000 و حرف غین به اسم مبارک غنی خداوند است و سوره مبارکه توحید، یک است و در جمع به 1001؛ عدد اسم رضا(ع) و کلمه ارض و نقطه تا بی نهایت باء بسم الله می‌رسیم(انشاءالله). و رسیدن به  وجود مبارک ولی الله الاعظم صاحب عصر و الزمان، باطن روزه حقیقی؛ امام معصوم اباصالح المهدی(ص) است؛ صاحب حقیقت فطر و همانطورکه در ماه مبارک رمضان غذای نورانی وحی را با گوش نوش جان کردیم، حال با به نتیجه عمل مقبول با چشم به زیارت مولا و صاحبمان لذت ببریم. او باید درِ نجات را باز کند و ما را از بند حبس دنیا آزاد کند. و نجّیناه مِن الغمّ و کذلک نُنجی المؤمنین، اینچنین است نجات مؤمنین!

چنانچه روزه، حقیقت حمد پروردگار عالم و نزول رحمت‌هایش است مخصوصا روزه حقیقی که روزه از گناه است و چنانچه ساعت از دنیا رفتن این سوره حمد است که بسته می‌شود و انشاء الله درِ سوره توحید را برای ما باز می‌کنند، آنگاه ساعت ملاقات با حقیقت اخلاص؛ وجود مبارک مولای موحدان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ص)؛ امام المخلصین و گنج توحید یعنی لا اله الا الله است. چه بسا مؤمنینی که در انتظار رسیدن به این ساعت هستند که 30 عمر پر شود و در یکِ توحید به درجه و مقام اول در خدمت باطن توحید و اخلاص و در اهل لا اله الا الله شدن حضور پیدا کنند. و آن ساعتی که لحد را می‌گذارند، ختم تمام باب‌های دنیایی است. آنجا جای رسیدن به موحد شدن واقعی یعنی یکی شدن است. هر کس تنها می‌شود آنجا باید آرزو کند زودتر لحد را بگذارند تا جمال یار را ببیند. زودتر لحد را بگذارند تا به قرب هو برسد. تا در لا اله الا الله غرق شود و ذوب شود و حل شود و به بی‌نهایت عشق و محبوب واصل شود! آیا تا به حال دقت کرده‌اید که ماه مبارک رمضان ماه پله کان عروج است؟! واقعا در دنیا به حیات عمل، اقرأ، وارقأ می‌رسیم.

 پس باطن الفِ شهر را دریابیم و این احیا حقیقی و قدر است که مهمانی پر افتخار خالق یکتا تمام نشدنی است و لذتش جان‌ها را سیراب می‌کند و انسان را از خود به هو می‌رساند یعنی به هوئیت خود می‌رساند. اینجا مقام 1001 است یعنی رضی الله عنهم و رضوا عنه. و چقدر جالب است که در اعمال شب عید فطر در مفاتیح الجنان آمده است: دو رکعت نماز در رکعت اول بعد از حمد 1000 مرتبه توحید و در رکعت دوم بعد از حمد یک مرتبه توحید بخواند! و بعد از سلام به سجده رفته و صد مرتبه اتوب الی الله ... . که حضرت امیرالمؤمنین علی(ص) می‌فرمود: به حق آن خداوندی که جانم به دست قدرت اوست هر که این نماز را بخواند هر حاجت از خدا بطلبد البته عطا کند و اگر به عدد ریگ‌های بیابان گناه داشته باشد خدا بیامرزد. ( و در روایت دیگر به جای هزار مرتبه توحید صد بار وارد شده است). 

الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله والله اکبر، الله اکبر و لله الحمد، الحمد لله علی ما هدانا، و له الشکر علی ما اولانا.

*رسیدن به باطن 1001 در وجود مؤمن که مدینه حصینه است:

مدینه‌هایی که در کثرت مدینه هستند، اراضی سبزی می‌باشند که این اراضی در"الف شهر" به کثرت می‌رسند و این کلّ ارض را در برمی‌گیرد. یعنی مدائن که سبز شدند" اشرقت الارض بنور ربها" محقق می‌گردد و کلّ زمین "یملأ الارض قسطا و عدلا" می‌شود. سلمان،نماد مؤمن اهل البیتی است"السلمان منّااهل البیت"، به خاطر همین والی مدائن می‌باشد. یعنی مؤمن، والی مدینه است؛ شهرها تحت ولایت مؤمن است. مؤمن خودش شهر می‌باشد؛ خود مؤمن، مدینة النبی است. یعنی جایی که پیغمبر(ص) حکومتش را تشکیل داد. حکومت پیغمبر(ص) در مدینه قائم شد و شکل گرفت یعنی در محمل مؤمن، مدینه خود مؤمن است. پیامبر(ص) در مدینه حکومت تشکیل می‌دهد یعنی پیغمبر(ص) بر مدینه استقرار می‌یابد. امر ذاتِ امر که نبی مکرم(ص) است در مدینه حاکم می‌شود.

مؤمن، مدینه حصینه است یعنی امر امام و امر نبیّ در اینجا محمل می‌یابد. امر نبی در مؤمن به تکثر می‌رسد و این خود معنای لیلة القدری مؤمن و خود، معنای مشکاة بودن اوست که " المشکاة فی جوف المؤمن" یعنی آن جلوات و شعاع‌های امر که بر مؤمن می‌رسد، همان شعاع امر بر مؤمن نازل و از او به کثرت می‌رسد. یعنی مؤمن خود در یک صورت، وحدت است و در یک صورت، کثرت است که مدینه می‌باشد. نقطه‌ی وحدتش نزول امر و نقطه‌ی کثرتش عمل به نزول؛ صعود و مدینه است! حکومت جهانی حضرت حجة ابن الحسن(عج) که همان سلام، همان مُلک الله، همان حاکمیت و مالکیت خدا درزمین و همان "اشرقت الارض بنور ربّها" است، زمانی می‌باشد که این امر بر محمل امر نازل شود و در مؤمنین به کثرت برسد. درواقع رسیدن به باطن 1001 است! 

*حیات در باطن عدد 1001:  

بعد ازبسته شدن نطفه در رحم مادر، اولین قسمت که اعلام حیات می‌کند، قلب جنین است (دقت کنید که حروفِ قلبه، همان حروفِ قبله می‌باشد که جابجا شده!). و خالق یکتا در 4 ماه و 10 روزگی گنج باطن را به قلب انسانی جنین می‌دمد(فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحی؛آیه 29 سوره مبارکه حجر) پس تمام اعضا و جوارح و سلول سلول بدن به اسم مبارک غنیّ خداوند به عدد 1000 غنی می‌شوند؛ که این خود بعبارتی می‌شود 1001. و نگاه دیگر برای داشتن حیات ظاهری، همیشه باید این 1000(تمام سلول‌ها و عروق بدن) به یکِ قلب که محلّ دگرگونی و تبدیل موت به حیات است، وصل باشند یعنی 1000+1=1001 که اگر این اتصال قطع شود، فرد می‌میرد. نکته اینجاست که برای داشتن حیات طیب انسانیت هم باید تمام گنجِ 1000 وجودمان به یکِ قلب عالم امکان؛ امام زمان(ص) وصل باشد(یعنی رسیدن به 1001)؛ اینجا حیات طیب و دائم است که هرگز در آن مرگ نیست.

*اجرای احکام الهی در رسیدن به 1001:

از زمانیکه به سنّ تکلیف می‌رسیم، انجام احکام و حدود الهی می‌شود 1000 که درواقع همه‌ی فروع دین باید به اصول دین وصل شوند(کپی برابر اصل) و هر عملی که از انسان مکلّف سر می‌زند باید به رضای(1001) خدا وصل شود تا عمل سبز شود و از بین نرود. پس شرط حیات عمل و سبز ماندن آن تا قیامت و رسیدن به گل و میوه‌اش، رسیدن به 1001 است!

درواقع هر عمل روزانه‌ای که انجام می‌دهیم به نیت وصل می‌شود( نیّت از ته قلب است)  که این اتصال باید به رضای خدا یعنی 1001 باشد یعنی اعمال ما در شبانه روز چه مستحب و چه واجب باید به 1001 برسد، در غیر اینصورت حتی عملی که به 1000 رسیده اما چون اتصال به یک نداشته، بالا نمی‌رود و سودی ندارد. طبق روایت زیبایی که شیخ عارف جمال الدین احمد بن فهد حلی در کتاب عدة الداعی از معاذ بن جبل از حضرت رسول اکرم(ص) روایت کرده( به این مضمون که) عمل انسان از آسمان اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم می‌گذرد، به هفتم که می‌رسد، خداوند به ملائک امر می‌فرماید که این بنده در عبادت خود خالص نبوده و آن را بخاطر من انجام نداده است لعنت من بر او باد و فرشتگان نیز او را نفرین و لعنت کنند. یعنی تا 7 رسید، 1000 را دارد ولی به یک وصل نشد، پس عمل برگشت می‌خورد.

*آیاتی از سوره مبارکه مطففین در باطن 1001:

      در سوره مبارکه مطففین از آیه شریفه 18 تا 28 احوال باطن مقام توحید را در مقام اعلاعلیین برای مؤمنان می‌فرماید. علیین کسانی هستند که از مجرای وجود مبارک حضرت علی(ع) به این مقام رسیدند یعنی علویّون واقعی! چنانچه گفتیم بدون وجود مبارک حضرت هیچکس به اعلا نمی‌رود و اینجا، اعلا علیین است. پس آنها کسانی هستند که پرونده‌هایشان  از دنیا به علیین رفته و ارزش و مقامشان را با اعمالشان از دنیا بدست آوردند یعنی 1000 باضافه یکِ ولایت شدند. پس آنها به عدد 1001 رسیدند، اتصال پیدا کردند و زنده و سبز و حسن(ع) و زکی و نورانی به آنجا رفتند. انّ الابرار لفی نعیم؛ کسانی که در دنیا  در بَر و بحر(خشکی و دریا) به آنها رسید و به عمل، خشکی را سبز و آباد کردند، عدد ابجد بحر=210 برابر با نام  مبارک امام حسین(ع) است که از جمع اعداد 1 تا 20 بدست می‌آید، پس اینان که کتابشان رفته در علیین، زیر دست مقرّبون؛ معلم‌های عالم؛ ائمه طاهرین(ص) تصحیح شده و نمره 20 گرفتند، پس نتیجه اعمال خود را با مزدش می‌‍‌گیرند و در زمره ابرار قرار می‌گیرند یعنی می‌روند کنار کسانیکه نمره 20 گرفتند و آنجا صاحبِ بیست‌ها یعنی مقرّبون را مشاهده می‌کنند. در دنیا امتحان می‌دهیم، املای کتابمان باید بی غلط باشد تا 20 بشود{ البته به لطف و رحمت پروردگار مهربان و شفاعت مقرّبون عالم} و آنجا بر تخت سلطنت می‌نشینند و هم از چشم ظاهر و هم چشم دل نظاره می‌کنند. وقتی کسی به 1001 رسید یعنی به عددِ رضا چون عدد، روح حروف است، این رضا به رضای خدا بودن باعث شادی و آرامشی می‌شود که در صورت‌هایشان دیده می‌شود. و از باده ناب و طهور که سربسته و مُهر و موم شده است، سقایت شوند. خمره‌هایی که در دنیا اعمالش را ریخته و درش را بسته( مثل انگور که در خمره می‌ریزند و درش را می‌بندند، و این انگور یک بار نجس می‌شود(شراب) و بعد حلال می‌شود) پس خدا می‌خواهد در عالم دنیا همه‌ی اعمالمان را که برای رضای خدا انجام دادیم، هم درست و هم غلط( چون معصوم نیستیم) و در خمره ریختیم، در آنجا شراباً طهورا شده؛ پاکِ پاک شده، از مسیر نجاست در دنیا، هر چه غلط بود گذشته و انتقال یافته به آنجا پاک می‌شود، در ضمن اینکه مختوم است یعنی فقط برای خودِ فرد است، کسی درِ آن را باز نمی‌کند غیر خودش. و خداوند کریم نامه سر به مُهری را باز می‌فرماید که فرموده "ختامه مِسک و ذلک فلیتنافس المتنافسون" زیرا در آیه قبلش فرمود "یُسقون مِن رحیقٍ مختومِ". دقت کنید که جایگاه موضعی رحیق مختوم=135 برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است و ساقی کوثر کیست؟! عدد ابجد مِسک=120 برابر عدد ابجد نام مبارک علیّ(ع)(با یاء مشدد) است یعنی مُهر علی(ص) به آنها می‌خورد و به دستِ حضرت آنها را بالا می‌برند و مقام فاطمی را دریافت می‌کنند.

 بعد از اینکه باطن درِ باب دنیا که همه‌ی نعمت‌های گنج  حمد پروردگار است برای بنده مؤمن بسته شد، مختوم یعنی ختم شد و همه‌ی ظلمات و مشکلاتش تمام می‌شود{ در کلمه ختم دقت کنید!خ؛ اولین مخرج داخل گلو،ت؛ پشت دندان در وسط دهان، م؛ روی آخرلب، یعنی آخر وسط اول! عدد ابجد خ=600=عصمت است و به جایگاه 24، به مقام عصمت رسیدند و عدد جامع را به آنها دادند. عدد ابجد ت=400=شمس و ملکش حضرت عزرائیل(ع) است، پس تمام ظلمات را از آنها جدا کرد و وارد کلّ نور شدند(در دنیا جان کندند تا به این مقام رسیدند! صبر کردند و به هوای نفس، نَه گفتند). تا در آخر به م یعنی عدد 40 می‌رسند، این ختم زیبا نصیبشان می‌شود.

ختم شد مثل خمره‌ی در بسته، آنگاه آن باب مخصوص  که مُهر و موم شده بود و نامه محرمانه پروردگار عالم، باب الرحمة برایش باز گشایی می‌شود و خداوند کریم بنده نوازی می فرماید. از آن شراب طهور که حقیقت توحید است آن باده ناب و طهوری که سربسته و مخصوص است برایش آماده شده می‌نوشند. چنانچه مُهر و مومش، مشک است{عدد ابجد کلمه مشک=360 است و جایگاه موضعی آن 45 است؛ برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) یعنی تمام عمر دنیای مؤمن است که به آدم شدن ختم شده است} و مسابقه گران باید به سوی این نعمت‌ها( که باطن توحید، ولایت است) بر یکدیگر پیشی بگیرند. پس در باطن یعنی آنها شتابان به سمت 1001 می‌روند و همه‌ی امور و اعمالشان جمع می‌شود در 1001 پس هیچ وقت ضرر نمی‌کنند چون در نهایت جُمع الشمس و القمر و رضا را دریافت می‌کنند و خداوند ارضِ خشکیِ بهشت را به آنها ارث عنایت می‌فرماید. و این شراب مهر و موم شده، آمیخته‌ای از تسنیم است و "مزاجه من تسنیم"؛ تسنیم چشمه‌ای است که همواره مقربان از آن می‌نوشند؛ "عینا یشرب بها المقربون". تسنیم به یک معنا اینست که شراب‌های دنیا عقل را زایل می‌کند و ... اما این شراب نورانی جز شادی و نشاط دائم، هیچ ضرر و زیانی ندارد.{ جالب است که جایگاه موضعی کلمه تسنیم=74 و جمع ارقامش(4+7) 11 می‌شود! و عدد 74 برابر با جایگاه کلمه محرّم(با راء مشدد)= رمضان= مرضیه است. پس خداوند کریم چه لطفی فرموده که در دنیا هم در ماه مبارک محرّم و رمضان، (به حدّ ظرفیت مؤمنان) از این چشمه به آنها می‌نوشاند و انشاءالله در بهشت به مقام راضیة مرضیة از این چشمه بهره‌مند می‌شوند}.

امام جعفر صادق(ع) می‌فرماید: هر کس شراب خواری را ترک کند، و این ترک شراب به خاطر غیر خدا باشد(برای ترس از خدا هم نباشد) خداوند شرابی مُهرشده به وی خواهد نوشاند. عرض کرد: ترک کردن شراب به خاطر خدا نباشد؟! فرمود: آری برای محافظت و نگهداری از خویشتن باشد« و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون» فرمود: در مورد آن پاداشی که ذکر کردیم به آنها داده می‌شود و مؤمنان خواهان آن هستند« و مزاجه من تسنیم» مصدر است از فعل«سلم» به معنای بالا بردن؛ زیرا والاترین و بالاترین شراب بهشتیان است و یا از آن جهت است که از بالا به آنها داده می‌شود. و فرمود: والاترین و ارزشمندترین شراب بهشتیان است که در بالای تسنیم برای آنها آورده می‌شود. و تسنیم چشمه‌ای است که مقرّبان از آن می‌نوشند و مقربان، همان آل محمد(ص) و حضرت فاطمه(س) و حضرت خدیجه(س) و علی بن ابی طالب(ص) و فرزندان مطهرش(ص) به این جمع افزوده می‌شوند. خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: «الحقنا بهم ذریّتهم» [ فرزندانشان را به آنها ملحق خواهیم کرد] و مقربان از شراب تسنیم به صورت خالص و ناب می‌نوشند و سایر مؤمنان از شراب آمیخته شده(با آب) می‌نوشند.

خداوند متعال در آیه 15 سوره مبارکه محمد(ص) می‌فرماید که چهار نهر در بهشت جاری است که در باطن، از 4 کلمه بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد سرازیر می‌شود: مثل الجنة التی وعد المتقون فیها انهار من ماء غیر آسن و انهار من لبن لم یتغیّر طعمه و انهار من خمر لذة للشاربین و انهار من عسل مصفی... . همینطورکه در وجود ما 4 عنصر آب، آتش، باد و خاک قرار دارد و بدنمان 4ستون دارد و رگ‌های اصلی قلب 4 تاست و تمام اسرار حقیقت وجودیمان در 4 است، باطن جریانی که از لحاظ ظهوری حیات ما را تضمین می‌کند در قیامت این 4 نهر عناصری هستند که تبدیل شدند به آب زلال و گوارا، به شیری که طعمش تغییر نمی‌کند، به شراب طهور ناب که نوشندگان را بحدّ کمال لذت بخشد و به عسل صاف، که هم رزق ظاهرند و هم رزق باطن و هم باعث حیات بهشتیان تا ابد هستند.

 پس در بهشت اعمال ما برمی‌گردد به باطن نهرها{ عدد ابجد کلمه نهر=255 است که جمع ارقامش12=5+5+2 می‌شود و به یک معنا عدد 55 برابر اسم مُجیب خداوند و امید و عدد نُه به حروف است که اجابت کننده همه‌ی سائل‌ها و بلوغ دهنده به عدد 9 انسانیت، اجابت و امید به خداست. همه عالم هم در دنیا و هم در آخرت در جایگاه هستند و جایگاه موضعی کلمه نهر=39 می‌شود برابر جایگاه حروف سین؛ یکی از اسماء قرآن و قلب قرآن و حیات قرآن، سین است}  و حیات ما برمی‌گردد به درخت که به اعمالمان سبز می‌شود{در دنیا وجود مبارک ائمه(ص) به درخت طیبه مثال زده شده‌اند؛ سوره مبارکه ابراهیم(ع) آیه 24}، پس وقتی اعمال می‌شود 1001 یعنی اعمال در وجودمان جریان دارد، 1001، تمام نفس نفس زدن ماست که باید توحید(نهرها) در وجودمان جاری شود، درواقع نفـس است که در تمام وجود و هستی ما به صورت‌های مختلف جاریست؛ نفس یعنی احیای 1 تا 19(حروف بسم الله الرحمن الرحیم) که عدد ابجد نفس=190 برابر است با جمع عدد 1 تا 19پس حیات همه‌ی ما اتصال به بسم الله الرحمن الرحیم دارد. همه‌ی ما حقیقت وجودمان باید حسن و سبز شود. در سوره مبارکه نمل 2 تا بسم الله الرحمن الرحیم داریم که در باطن وجود خودمان یکی می‌شود نفـَس( که خداوند متعال به ما حیات عنایت فرمود) و یکی نفـس؛ که باید خودمان حیاتِ عمل را احیا کنیم. نفـَس ِ نفـس می‌شود حیات طیب برای آخرت  که هرکس نفـسش زکیه شود و درعوالم نورانیش برود، برایش ماندگار می‌شود و به عدد 28 می‌رسد(28=غ=1000) و غین می‌شود، به نفس مطمئنه می‌رسد به شرط راضیة مرضیة، پس به 1001 که وجود حضرت فاطمه(س) جان و اسرار 1001 است، ایشان در را برایش باز می‌کند.{ حروف نام مبارک زهرا(س) همان حروف هزار است که عدد ابجدش 213 می‌شود} پس وجود خانم(س) باطن همان میوه هزار دانه است و به عدد 1000(الـف) و وجود مبارک پیامبر(ص)، یک(الِف) است، می‌شوند 1001. وقتی سرّ وجود مبارک ائمه(ص) می‌خواهد از عالم باطن به عالم ظاهز ظهور پیدا کند، پس جمعش شد 1001، پس اسرار وجود مبارک خانم(س) ختم کننده‌ی تمام حروف و کلمات است. پس رحیقٍ مختوم=135=فاطمه(س) و مِسک=120=علیّ یعنی ساقی؛ وجود مبارک امیرالمؤمنین(ص) و ظرفش؛ وجود مبارک خانم(س) است.  

امام محمد باقر(ع) می‌فرماید: خداوند عزّوجلّ ما را از بالاترین مکان علیین(بالاترین درجه) خلق نمود و دل‌های شیعیان ما را نیز از همان چیزی خلق کرد که ما را آفرید ولی بدن‌های آنها را از چیز دیگری آفرید. دل‌های شیعه به سوی ما گرایش و تمایل دارند و نسبت به ما عشق می‌ورزند چون آفرینش دل‌های آنها از همان چیزی بود که دل‌های ما از آن آفریده شد- سپس این آیات را تلاوت نمود: کلا انّ کتاب الابرار لفی علییین و ما ادراک ما علییون.کتاب مرقوم یشهده المقربون- و دشمنان ما را از سجّین خلق کرد و دل‌های پیروان آنان را از همان چیز خلق نمود ولی بدن‌های آنها را از چیزی دیگر خلق کرد. دل‌های پیروانشان به سوی آنان تمایل دارند به این دلیل که آفرینش دل‌های آنها از همان چیزی بود که دل‌های آنها از آن آفریده شد. سپس این آیات را تلاوت نمود: کلا انّ کتاب الفجار لفی سجین. و ما ادراک ما سجین. کتاب مرقوم ویل یومئذ للمکذبین.

"و ما ادراک ما علییون.کتاب مرقوم یشهده المقربون"؛ آنها رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) و ائمه -که سلام و درود خدا بر همه آنان باد- هستند. انّ الذین اجرموا[(آری در دنیا) کسانی که گناه می‌کردند] یعنی اولی و دومی و هر آن کس که از آنها پیروی کرد«کانوا من الذین آمنوا یضحکون. و اذا مرّوا بهم یتغامزون»[ آنان را که ایمان آورده بودند به ریشخند می‌گرفتند. و چون بر ایشان می‌گذشتند، اشاره چشم و ابرو با هم ردّ و بدل می‌کردند] نسبت به رسول خدا(ص). تا آخر این سوره درباره این دو شخص است.

امام محمد باقر(ع) فرمود: هر بنده‌ای در قلب خویش لکه‌ای سفید دارد؛ هنگامیکه او گناه می‌کند در آن لکه سفید، نقطه سیاهی ظاهر می‌شود. اگر توبه کند، آن سیاهی از بین می‌رود؛ ولی اگر به انجام دادن گناهان ادامه دهد، این سیاهی افزون می‌شود تا جاییکه آن سفیدی پوشانده می‌شود؛ و اگر آن سفیدی پوشانده شود، آن شخص به هیچ خیر و نیکی بازنخواهد گشت. و این همان سخن خداوند عزّوجلّ است که فرمود: بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون.

*ازدواج و رسیدن به عدد 1001:

  ازدواج که یک امر پروردگار عالم و سنت رسول اکرم(ص) می‌باشد، از دیدگاه حقیقی امری است توحیدی و معرفتی زیرا درحقیقت همانطورکه عالم خشکی از رسیدن به کلمه ارض و عدد 1001 کثرت گرفت و دحوالارض شد و دارای روح رضا(ع) گردید، خانواده هم در نقطه مسکن در ازدواج با گرفتن حقیقت عدد 1001 به کثرت می‌رسند. و خانواده مرکز رحمت و خانه آنها منزل یعنی محلّ نزول رحمت و برکات و رزق و فرزندان می‌شود زیرا حقیقت وجود زن، کثرت است و باطن حرفِ غین یعنی 1000 و وجود مرد که در جنسیت نر است یعنی یک، در جمع به 1001 می‌رسند و در مجرای رسیدن به رضای خدا کثرت و رحمت و منزلشان مجرای لا اله الا الله می‌شود. انشاءالله

*کلاس درس در رسیدن به 1001:

   وقتی شاگردان سر کلاس درس می‌روند، اگر درس خدایی بود، خدا را عبادت می‌کنند و اگر نعوذبالله شیطانی بود، شیطان را عبادت می‌کنند. زیرا هر شاگردی، وجودش 1000 است که در جمع با یکِ معلم می‌شود 1001! اینجاست که می‌فرمایند اگر کسی علمی به من بیاموزد(معلم)، مرا عبد خود کرده است، این درواقع اتصال است. یعنی از مجرای درس، متصل می‌شویم. انشاءالله که به رضای خدا برسیم.

*عدد 9 درباطن 1001:

همانطورکه می‌دانید عدد 9، سلطان اعداد، عدد تولد، عدد بلوغ و شعاع دایره هستی است و در باطن عدد 9، بلوغ نَه گفتن( حروف نَه همان حروف نُه است که فتحه به جای ضمه قرار گرفته) به هوای نفس یعنی جداشدن از حیوانیت به انسانیت است{شرح کامل عدد 9 در کتاب بلوغ سجده آمده است}. نکته اینجاست که عدد 9 بر مبنای 2 می‌شود 1001؛ پس عدد 9 با همه‌ی مقامات بیان شده، در باطن 1001 است!

*اهمیت ذیقعد. اقسام آن و معارف و معانی حروفی و عددی آن بصورت مبسوط:

اهمیت ذیقعد: درحقیقت باطن عالم در عدد 14 است و ارکان آن به دسته بندی 4 قسمت و اسرار دهگانه آن که گنج عشر است، ظاهر می‌گرداند. حال خوب دقت کنید که یک اسرار چهارده گانه در عالم بالا شکل گرفته و ذیقعد سرّی و روحانی است. و پروردگار عالم در کلام مبارکش 14 مرتبه کلماتی مشتق از قعد که ریشه‌ی ذیقعد یعنی جایگاه است، آورده و معانی و معارف مختلف آن را بیان فرموده است{ در 2 آیه شریفه کلمه مقعد آمده است. در ادامه این 14 آیه شریفه بیان می‌شود}. پس ذیقعد به معنی صاحب جایگاه شدن در هر زمان و هر مکان و هر عالم؛ در دنیا و در آخرت. در اول و در آخر هستی. یا در ظاهر و در باطن هستی نمایان می‌شود و آثار ذیقعد رسیدن به غایت نیّات و آمال و آرزوها و اهداف درونی و خلاصه اسرار باطنی هر وجودی می‌باشد.

همانطورکه می‌دانید قرآن زنده است و حیات عالم را قرآن ضمانت می‌فرماید. در حدیث از پیامبر اکرم(ص) آمده که فرمودند: إذا التبَست علیکم الفتن کقطع اللیل المُظلم فعلیکم بالقرآن( وسایل الشیعه.ج6.ص169)؛ اگر فتنه‌ها مثل شب تاریک به شما روی آورد و گیج شدید که چه کنید، "فعلیکم بالقرآن" به قرآن مراجعه کنید(پناه ببرید). درواقع قرآن تمام مسائل روز را حل می‌فرماید و به روز تفسیر و معنی می‌شود، یعنی دستور العمل زندگی صحیح دنیا و آخرت است به شرط یادگرفتن و فهمیدن و تدبّر و تعقل کردن و عمل صادقانه به آیات شریفه‌اش است. انسان مؤمن و معتقد حتما رستگار می‌شود و خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین؛ شک نداشته باشید که هدایت شدگان متقی رستگارند.

بنابراین ذیقعد یعنی صاحب جایگاه شدن در زمان عمر هر بنده‌ای است. و هر کس خود انتخاب می‌کند. اما خداوند در آیه آخر سوره مبارکه قمر می‌فرماید: فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. اینکه در آخر سوره مبارکه آمده شاید به این معناست که از اول بخوان و عمل کن و زحمت بکش تا در آخر به جایگاه حق خود برسی(انشاءالله) که جایگاه صدق در نزد پادشاه مقتدر عالم است. دراینجا خوب است بدانیم قمر چیست و و در چه جایگاهی در عالم است؟! درحقیقت رسالت، شمس است زیرا بیّنه است، چناچه حضرت رسالت پناه وجود مبارک پیامبر اعظم واکرم(ص) ظُهر عالم خلقت است. و آخرین فرزند نورانیش ظهر را به ظهورِ تام ظاهر می‌کند(انشاءالله بزودی) اللهم عجّل لولیک الفرج. و قمر که درواقع باطن صعود است و جایگاه مقعد صدق عند ربهم یرزقون(آیه 55 سوره مبارکه قمر) و یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه(آیه 10 سوره مبارکه فاطر) است زیرا قمر، ولایت است. درحقیقت قمر است که شقّ القمر شده! دراصطلاح کسی که کار خیلی خاص و شاقّی را به سرانجام صحیح می‌رساند، می‌گویند شقّ القمر کرده است( حال بماند معارف و معانی حروفی و کلمات نورانی قرآن!). درواقع هر کس راه صعود ولایت را کامل و بی‌نقص در دنیا طیّ مسیر کند و در باب ولایت شیعه و پیرو واقعی مولا و صاحب زمانش(ص) باشد، تا به جایگاه مقعد صدق برسد،  شقّ القمر کرده است. و حضرت علی(ع)، صاحب شقّ القمر است! اما چنانچه می‌دانید تمام تکالیف آخرتی ما به ماه قمری است و آنچه از اعیاد و اعمال است به ماه قمری است زیرا اتصال دهنده اعمال عالم دنیا به آخرت، ولایت است. پس در حقیقت امتحان هر مؤمنی هم به نگهداری دین خود در پشت ولیّ زمان(ص) است و رضایت ولایت عظمای صاحب الزمان (عج)، رضایت خداوند متعال است.

عدد ابجد کلمه قمر=340 است که معنی می‌شود به 300+40: عدد 300 برابر حرفِ ش است که صفت تفشی دارد یعنی افشاکننده عدد 40 است. و عدد 40 برابر حرفِ م می‌باشد که اربعین است یعنی سبزکننده، بهارکننده، زنده کننده و احیاکننده‌ی دنیا و آخرت مؤمن است و بالاترین مقامش، قلب کننده است. خوب دقت کنید که قمر یعنی ولایت چقدر زیباست! و جمع ارقام 340 می‌شود عدد 7(0+4+3) که باطن حمد است و جالب است که جایگاه موضعی کلمه قمر=52 برابر عدد ابجد کلمه حمد است! نکته مهم: رسالت، حقیقت باطن حمد است به عدد 7 آیه سوره مبارکه حمد در طول زمان که حامل و جامع باطن کلّ قرآن کریم است. و ولایت، حامل باطن عالم است در عرض زمان. و جامع و جامعیّت وسعت عالم است. و در کتابت عمل در حمد به عرض در لوح عمل نوشته می‌شود. پس قلم در طول، رسالت است و لوح در عرض، ولایت است. و امتحان در عمل صادقانه است چنانچه نمره و نتیجه در جواب عمل است. و جایگاه در کارنامه قبولی و مقدار معدل اعمال در آخر عمر معلوم می‌شود. آنگاه برای بنده، مرتبه و مقامات زده می‌شود؛ آیا می‌رسد به فی مَقعد صِدق عند ملیکٍ مُقتدر؟!اللهم الرزقنا

در عالم هستی جایگاه قمر، عالم 9 است. واقعا در علم اعداد چگونه می‌توانیم معنا را بخوانیم و درک کنیم تا بفهمیم خداوند قادر متعال چگونه زیبایی‌ها و عجائب خلقتش را نشان می‌دهد؟! مبحث عدد 9 آنقدر زیبا و جامع است که فقط می‌توانم بگویم که سلطان اعداد است و همه‌ی اعداد در زیر سلطه عدد 9 هستند. و در مفهوم واقعی گنج الاسرار اعداد است زیرا در بلوغ حقیقی این عدد در حروف باب مفتوح معرفت لا اله الا الله است. و همانگونه که در درس توحیدی قل هوالله احد خوانده شد، همه‌ی عالم در عدد 9 غرق هستند زیرا سقف اعداد تا عدد 9 است و شعاع دایره خلقت در عدد 9 خلق شده است و حمل عالم خلقت هم در بلوغ ظهور گنج خاک خشکی به نام ارض در عدد 9 است؛ چنانچه عدد 9 بر مبنای 2 می‌شود 1001 که برابر عدد ابجد کلمه ارض و اسم مبارک رضا(ع) است.

1)آیه 168 سوره مبارکه آل عمران: الذین قالوا لاخوانهم و قَعَدوا لو اطاعونا ما قُتلوا قل فادرءوا عن انفسکم الموت ان کنتم صادقین؛ کسانیکه(در جنگ احد) با سپاه اسلام همراهی نکرده و گفتند اگر خویشان و برادران ما نیز سخن ما را شنیده و به جنگ نرفته بودند کشته نمی‌شدند (ای پیغمبر به این منافقان بگو شما که برای حفظ حیات دیگران چاره توانید کرد) مرگ را از خودتان دور کنید اگر راست می‌گوئید.

2)آیه 140 سوره مبارکه نساء: و قد نزّل علیکم فی الکتاب ان اذا سَمعتم آیات الله یُکفر بها و یُستهزأ بها فلا تَقعُدوا معهم حتی یَخوضوا فی حدیثٍ غیره انّکم اذا مثلهم انّ الله جامع المنافقین و الکافرین فی جهنم جمیعا؛ و محقّقا خداوند در کتاب خود این حکم را بر شما فرستاد که چون آیات خدا را شنیدید که بدان  کافر شوند و استهزاء کنند پس با آن گروه (منافق) مجالست نکنید تا در حدیثی دیگر داخل شوند، که( اگر با آنها همنشین شوید) آنگاه شما هم مانند آنان هستید و خدا منافقان را با کافران در جهنم جمع خواهد کرد.

3)آیه 68 سوره مبارکه انعام: و اذا رایت الذین یَخوضون فی آیاتنا فاعرض عنهم حتّی یَخوضوا فی حدیثٍ غیره و اِمّا یُسینّک الشیطان فلا تَقعُد بعد الذکری مع القوم الظالمین؛ و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما(به قصد شبهه اندازی) به یاوه گویی و سخن بی منطق می‌پردازند از آنان روی گردان(و مجلسشان را ترک کن)  تا در سخنی دیگر درآیند. و اگر شیطان تو را( نسبت به ترک مجلسشان) به فراموشی اندازد پس از به یاد آوردن(به سرعت بیرون برو) و  با گروه ستمگران منشین.

4)آیه 16 سوره مبارکه اعراف: قال فبِما اغویتنی لَاقعُدَنّ لهم صِراطک المستقیم؛ شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز البته در کمین بندگانت در سر راه راست تو می‌نشینم.

5)آیه 86 سوره مبارکه اعراف: ولاتَقعُدوا بکلّ صِراطٍ توعِدون و تصُدّون عن سبیل الله مَن آمن به و تَبغونها عِوجا واذکروا إذ کنتم قلیلا فکثّرکم وانظروا کیف کان عاقبة المُفسدین؛ و بر سر هر راهی منشینید که کسانی را که به خدا ایمان آورده‌اند(به مصادره اموال وشکنجه و باج‌خواهی) بترسانید و از راه خدا بازدارید و بخواهید آن را (با وسوسه و اغواگری) کج نشان دهید، و به یاد آرید زمانی را که جمعیت اندکی بودید ولی( پروردگارتان) شما را فزونی داد و با تأمل بنگرید که سرانجام بدکارن عصیانگر چگونه شد!

6)آیه 5 سوره مبارکه توبه: فإذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم واقعُدوا لهم کلّ مرصدٍ فأن تابوا و اقاموا الصلوة و اتواالزکوة فخلّوا سبیلهم انّ الله غفورٌ رحیم؛ پس چون ماه‌های حرام (ذیقعده،ذیحجه،محرم و رجب که مدت امان است) درگذشت آنگاه مشرکان را هرجا یابید به قتل برسانید و آنها را دستگیر و محاصره کنید و هر سو در کمین آنها باشید، چنانچه توبه کرده و نماز بپا داشتند و زکات دادند پس از آنها دست بدارید که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

7)آیه 46 سوره مبارکه توبه: و لو ارادوا الخُروج لأعدّوا له عُدّة و لکن کره الله انبعاثهم فثبّطهم و قیل اقعُدوا مع القاعدین؛ و اگر آنان قصد سفر جهاد داشتند درست مهیّای آن می‌شدند لیکن خدا هم از برانگیختن آنها کراهت داشت پس آنها را بازداشت و حکم شد( که ای منافقان نالایق) شما هم با معذوران (کور عاجز در خانه خود) بنشینید.

8)آیه 81 سوره مبارکه توبه: فَرح المُخلّفون بِمَقعَدِهِم خِلاف رسول الله و کرهوا ان یُجاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله و قالوا لاتَنفروا فی الحرّ قل نار جهنّم اشدّ حرّا لو کانوا یَفقهون؛ آنهایی که از جهاد دررکاب با رسول خدا(ص) بازنهاده شدند از این بازماندنشان خوشحالند و مجاهده به مال و جانشان در راه خدا را خوش نداشتند ( و مؤمنان را هم از جهاد منع کرده و به آنها) گفتند: شما در این هوای سوزان از وطن خود بیرون نروید، آنان را بگو: اتش دوزخ بسیار سوزان‌تر است، اگر می‌فهمیدند.

9)آیه 83 سوره مبارکه توبه: فإن رجعک الله الی طائفةٍ منهم فاستئذنوک للخروج فقل لن تَخرُجوا معی ابدا و لن تُقاتلوا معی عدوّا إنّکم رَضیتم بالقُعود اوّل مَرّةٍ فاقعُدوا مع الخالفین؛ پس اگر خدا تو را بسوی گروهی از آن بازماندگان (به مدینه) برگرداند و آنها(به ملاقات تو آمده و) اجازه جهاد خواهند، به آنها بگو: ابدا شما با من به جنگ نخواهید آمد و با هیچ کس از دشمنان من جهاد نخواهید کرد شما هستید که اول بار برای تخلفتان از سفر جهاد اظهار مسرّت می‌کردید، اکنون هم با بازماندگان به جای خود بنشینید.

10)آیه 90 سوره مبارکه توبه: و جاء المُعذّرون مِن الاعراب لِیؤذن لهم و قَعَدَ الذین کذبوا الله و رسوله سیُصیب الذین کفروا منهم عذابٌ الیم؛ و گروهی از اعراب بادیه(نزد تو) آمده و عذر می‌آورند که اجازه معافی از جهاد یابند و نیز گروهی که تکذیب خدا و رسول(ص) را کرده(بدون هیچ عذری) از جهاد بازنشستند، بزودی کافران از این دو طایفه را عذابی دردناک خواهد رسید.

11)آیه 22 سوره مبارکه اسرا: لا تَجعل مع الله الهاً آخَر فتَقعُد  مَذموماً مخذولا؛ هرگز با خدای یکتا شرک و شریک میاور وگرنه به نکوهش و خذلان ابدی خواهی نشست.

12)آیه 29 سوره مبارکه اسرا: و لا تجعل یَدک مَغلولةً الی عُنقک و لاتبسطها کلّ البسط فتَقعُدَ مَلوماً مَحسورا؛ و نه هرگز دست خود را(در احسان به خلق) محکم به گردنت بسته دار و نه بسیار باز گشاده دار که (هر کدام کنی) به نکوهش و درماندگی خواهی نشست.

13)آیه 55 سوره مبارکه قمر: فی مَقعَدِ  صدقٍ عند مَلیکٍ مُقتدر؛ در منزلگاه صدق و حقیقت(با عزت و احترام)  نزد خداوند مالک عزت و سلطنت جاودانی متنعّم هستند. خوب دقت کنید! اینجا حقیقت ذیقعد است. اللهم الرزقنا

14)آیه 9 سوره مبارکه جن: و أنّا کنّا نَقعُدُ  مِنها  مَقاعِدَ  للسَّمع فمَن یَستمع الان یَجد له شِهابا رَصدا؛ و ما(پیش از نزول قرآن) در کمین شنیدن سخنان آسمانی و اسرار وحی می‌نشستیم اما اینک هر که(از اسراروحی الهی) سخنی بخواهد شنید تیر شهاب در کمینگاه اوست.

پس درواقع در دنیا ظهور 14 ذیقعد به دستورالعمل پروردگار عالم است که کجا باید نشست و کجا باید ننشست و کجا خداوند متعال ظهور مهندسی را فرموده که از جایگاه‌های غلط و جهنمی پرهیز کنید و به جایگاه‌های بهشتی که در باطن جایگاه صداقت است، بنشینید.

          حال اگر خوب دقت کنیم خداوند کریم در سال قمری که ظاهر و عیان همه بندگان خداست، ماه یازدهم را ذیقعد خلقت خود قرار داده است. چنانچه یک ذیقعد ظاهر است در 25 این ماه که فقط خشکی روی آب متولد می‌شود از نظر جسمی، اما یازدهمِ همین ماهِ یازده، قدوم مبارک ابالحسن علی بن موسی الرضا المرتضی(ع) متولد می‌شود. پس حقیقت ظهور حروف کلمه ارض جابجا می‌شود به رضا(ع) که عدد ابجد هر دو نام مبارک 1001 است.

و خداوند متعال در آیه 13 سوره مبارکه مؤمنون می‌فرماید: ثم جعلناه نطفة فی قرارمَکین؛ سپس آن نطفه را در قرارگاهی استوار(چون رحم مادر که ذیقعد است) قرار دادیم. پس قرار گرفتن نطفه تا انجام نمی‌شد، مولودی هم نبود!

در سال قمری، ماه یازدهم؛ ماه ذی القعد است یعنی صاحب جایگاه، در حقیقت حکمت خداوند کریم به  چند طریق این جایگاه را معنی فرمود و ظهور داد:

 1)اول اینکه در 25 ذی القعده خداوند، نقطه‌‌‌‌ ارض را از درون آب خلق فرمود، درواقع خشکی متولد شد. اما حکمت اینکه اول آب بود، چیست؟ خداوند متعال در آیه 30 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید: و جعلنا من الماء کلّ شیء حی یعنی آنچه که قرار دادیم که زنده شود همه از آب است. پس زمینه‌ی حیات ظاهر، آب بود که خشکی از درونش متولد شد.

و کلمه ذیقعد یعنی نشان دهنده صاحب جایگاه. و خداوند کریم می‌خواهد صاحب جایگاه که خودش است و در ظهور، تولد خلیفه‌های برحقش می‌باشد، را معرفی کند. در آیه 10 سوره مبارکه الرحمن فرمود: والارض وضعها للاَنام؛ زمین را برای زندگی آفریدگان مقرر فرمود. و آیه 6 سوره مبارکه شمس: والارض و ما طحیها؛ و قسم به زمین و آنکه آن را بگسترانید.

خشکی، محلّ ظهور و انعکاس تمام اسرار عالم بالا روی زمین قرار گرفت و تماماً در نقطه‌ی ارض. اینجا نقطه‌ی تجلی وحدانیت و توحید پروردگار عالم قرار گرفت و از اینجا به امر خالق یکتا، دنیا دحوالارض شد؛ تمام آسمان‌ها و زمین‌ها و آنچه بین آن‌ها بود، کشیده شد و خلق گردید. لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم

پس این نقطه ذیقعد خشکی شد. عدد ابجد کلمه خشکی=930 است که در معنا، منتهای کمال در تجلی گنج توحید خداوند است یعنی بلوغ ظرف توحید و گنج لا اله الا الله و جایگاه عددی کلمه خشکی=66 است که برابر عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌باشد. خوب دقت کنید! اینجا متوجه می‌شویم که مهندسی پروردگار عالم در ساخت و ساز در جایگاه خشکی اول ساختمان روی آن نقطه خانه خداست یعنی توحید محض. و از این نقطه آن چه روزی مخلوقات است، قسمت می‌شود و کنیه پیامبر(ص)، ابالقاسم است.

 جالب است در ذیقعد شروع خشکی کلمه ارض، خشکی از روی آب متولد شد. اما در زمان حضرت نوح(ع) هنگامیکه خدا می‌خواست عذاب نازل کند، فرمود نشانه‌اش اینست که از خشکی درون تنور، آب فوران زد!  { آیه 40 سوره مبارکه هود(ع)}. و آیا جالب نیست که خشکی در اول خلقت، خاک بود اما خشکی در زمان حضرت نوح(ع) کشتی بود که از جنس چوب است؟! توجه!توجه! خاک در آب باز می‌شود؛ مثل کسانیکه در طوفان نوح(ع) غرق شدند اما کسانیکه در کشتی سوار شدند، نجات یافتند. زیرا به اذن خداوند چوب در آب فرو نمی‌رود. آیا همه امامان معصوم(ص)، صاحب سفینه نجات نیستند که در دریای پرتلاطم دنیا شیعیان را به سلامت به ساحل می‌برند؟! پس چگونه ذیقعد را بشناسیم؟! ذیقعد در دنیا یعنی جایگاه ظاهری. اگر پادشاهی همه‌ی ملوک عالم باشد، روزی واژگون می‌شود و در آخر نابودی و مرگ و برهنگی و تنهایی است. اما ذیقعد خشکی کشتی نجات فقط برای مؤمنین است و نجات است و رسیدن به ساحل امن و آرامش در بهشت و در وادی السلام است که توضیح داده شد. پس حضرت ابالحسن علی بن الحسین(ع) در صلوات شعبانیه چه زیبا فرمود: ...الفلک الجاریة فی اللجج الغامرة یأمن مَن رکبها و یغرق مَن ترکها... ؛ ائمه(ص) کشتی دریای معرفتند و روان در اعماق آن دریا، در امان است هر کس بر آن کشتی همراه شود و غرق خواهد شد هر کس آن را ترک کند.

 2)وجود مبارک امام رضا(ع): اما خداوند متعال باطن این نقطه(ارض) و هر چیزی را که خلق می‌فرماید، روح قرار می‌دهد تا زنده و حی شود. درواقع کلمه ارض، جسم است و کلمه رضا، روح آن است که همان حروف ارض است و در بطن ارض، جان می‌دهد و حیات طیب الی یوم القیامة همه‌ی موجودات مخصوص، انسان است. خداوند کریم رضای خودش را تجلی داد به عدد 1001 که در غالب کلمه ارض باشد و ارواح طیبه و اسماء الحسنای خدای باری تعالی از آن تجلی کند.

پس 11 به عدد و یازده به حروف، هم طول در ماه قمری به 11 یعنی ماه ذیقعده می‌رسد و هم عرض شبانه روزی به یازدهمین روز ماه ذیقعده می‌رسد، اگر کنار هم بنویسیم می‌شود 1111 که برابر با عدد ابجد اسم مبارک علی رضا(ع) و عدد ابجد کلمه ظهور است. و مگر نه اینکه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) هریک هنگام تولد، 11 ذریه معصوم(ص) در بطنشان بود، پس در زوجیت این دو وجود نورانی می‌شوند 1111!

نکته مهم اینکه هیچ عملی بدون مُهر رضا مقبول درگاه خداوند نیست. نماز بی رضا، روزه بی رضا، خیرات بی رضا، حج بی رضا، اخلاق بی رضا و عمر بی رضا، نمره‌اش صفر است. چرا قبول نمی‌شود و نمره ندارد؟ زیرا رضا(ع) ذیقعد روح عمل و جایگاه مزد و انتقال به رضوان الهی است. پس عمل بدون روح، زنده نیست که بخواهد آثار داشته باشد!

 اولین وجود مبارک و نورانی که خلق شد؛ حضرت آدم(ع) و حضرت حوا(س) بود که در وادی رحمت در قسمت صفا و مروه قدم به خاک زمین گذاشتند و در شروع زندگی خداوند به ایشان امر فرمود خانه‌ی خودش را روی نقطه ارض بسازد. درواقع اینجا خانه توحید است که درحقیقت دوباره یک ذیقعد اتفاق می‌افتد! زیرا یک جسم ساخته شد که ظاهر است و خداوند از زیر همان خانه، عالم را دحوالارض فرمود. یعنی همه در روح و جسم ارض. و یک بار خانه خداوند به نام خانه توحید ساخته شد(جسم) و بعد از سالیان به اذن پروردگار عالم، دیوار خانه خدا شکافته شد و روح و جان این خانه ظهور پیدا کرد؛ قدوم مبارک حضرت علی بن ابیطالب(ع){ درحقیقت خودش و یازده ذریه معصومش(ص)} روی زمین آمد. صلوات و تحیات خداوند و ملائکه و انبیا و اولیاء بر او و خاندان پاکش باد. درواقع به وجود فرزندان نورانیش حجت‌های خداوند و ولایت‌های کبری و عظمای ایشان ممدود و الی یوم القیامة کشیده و غالب گردید.

حالا اگر کلمه ارض و رضا را بصورت دایره بنویسیم:

 

 ا    ض

 

ر

ر    ا

ض

 

 

 

 

 

در دایره کلمه ارض، حرفِ ر در وسط قرار می‌گیرد؛ با تمام صفاتش و تکریرش و عدد ابجد 200 که برابر کلمه عقل است و عقل پایه‌ی ارتقاء بنده است که امر می‌کند حکم خدا و حدود الهی اجرا شود. و جالب است که در کلمه رضا، حرفِ ض در وسط است به عدد ابجد 800 و جایگاه عددی 26 که برابر عدد ابجد کلمه حدید است. پس به شرط اجرای حدود الهی و رضای خدا به قرب الی الله واصل می‌شویم.

نکته مهم اینکه اگر دو حرف بالای دایره ارض را دقت کنیم: الف و ض است که عدد ابجدشان می‌شود 1+800=801 که برابر با عدد ابجد کلمه آخر است. درواقع همان حرفِ الِف و الـْفِ عمل است. یعنی در کفِ قبر، نقطه‌ی ارض را به ما می‌دهد که تمام هستی عمر دنیای ما در آن خلاصه می‌شود و تحویل ما می‌گردد و آنگاه تمام نقاط زندگی دنیایی ما بر ما شاهدند و ما مشهود تمام قسمت‌های زمینی که رفتیم و تمام لوازمی که استفاده کردیم و تمام آنچه بدست آوردیم و تمام آنچه از دست دادیم از بچگی تا پیری، و حتی پوست و گوشت ما و آنچه خوردیم و گفتیم و شنیدیم و دیدیم و هر جور زندگی کردیم؛ یعنی همه‌ی آنچه از ما آثار مانده و می‌ماند( از فرزندان تا آثار علمی و مالی و اخلاقی و عملی و عبادی و جهادی و ...) همه در نقطه‌ی ارض به ما تحویل داده می‌شود.

اما دو حرف بالای دایره رضا: حروفِ ر و الف است. چنانچه در جلد یک کتاب قرآن شناسی در مبحث حرفِ را توضیح کامل بیان شده، این دو حرف حامل تمام صفاتِ 28 حروف الفبای ابجدی است و دارای 15 صفت است که در مقام جایگاه حرفِ س است یعنی قلب قرآن. و حرفِ را از حروف ربط است یعنی ارتباط دهنده به کلّ قرآن و مخصوص حرفِ ض، رضاست که در جایگاه عددیش 26 بود و برابر حدید یعنی اجرای حدود خداوند. پس انسان به شرط رضای خدا می‌تواند در ارض قبر به رضوان الهی مرتبط و واصل شود. این همان معنای حدیث سلسلة الذهب از امام رضا(ع) است که فرمود: لااله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی بشرطها و شروطها و انا من شروطها، و امام رضا(ع) شرط آن است.

نکته مهم: عدد ابجد حروفِ را=201 است که برابر عدد ابجد کلمه عاقل می‌باشد!!! آیا نتیجه این همه زیبایی جز برای کسی است که عاقل است و تمام عمرش از روی عقل، بندگی و دینداری کرده است؟! و عدد 201(=را) همچنین برابر عدد ابجد اسم قاسم است و فردِ عاقل دیندار اینجا قسمت حقیقی خود را از وجود ابالقاسم(ص) می‌گیرد.  

3)ذیقعد سوم، وجود مبارک اباعبدالله الحسین(ع) است که از مکه معظمه از کنار خانه خدا به سرزمین عرفات آمد و با شناساندن کامل خود و خاندان پاکش و هدف و مقصد و منظورش؛ توحید ناب و خالص راهی کربلا گردید.

و خداوند یک بار دیگر ذیقعد حقیقی عالم را در عرصه میدان کربلا و عاشورای عمر همگان در انتخاب حقیقی بسوی خودش و نشان دادن حج واقعی در طواف رضای خدا و رسیدن به قربانگاه و آنگاه رسیدن به چشمه‌ی جوشان حیات طیب در مقصد عند ربهم یرزقون با وجود امام عاشورائیان در گودال قتلگاه به نمایش عالمیان پرده برداری کرد و درواقع هفت پرده از تمام حجاب‌ها برداشته شد. درواقع کربلا روح وجان نقطه ارض زیر خانه خداست! و به یک معنا حقیقت و معرفت به آن است که ارض، انتقال دهنده انسانیت به جایگاهِ "فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر" و "عند ربهم یرزقون" است. و حیات طیب و دائمی و حقیقی است.

کربلا وادیِ خشکی است که به آن تفتان می‌گویند. و امان و امان از این خشکی! که به حق الیقین رسیدن مؤمن در اتصالش به امام زمان(عج) است. در این خشکی که ارض کربلا نام گرفته، هم باطن عدد 1001 است، هم ارض است و هم رضا( یعنی روح و جسم). خیلی‌ها فقط ارض را دیدند مثل سپاه یزید و یزیدیان، اما لشکر امام حسین(ع) هم ارض را دیدند و هم رضا را چشیدند. اللهم الرزقنا

عزیزان آنجا نه تنها زمین خشک بود، سه روز هم آب(ظاهر) را بر وجودهای مبارک بستند. نه تنها تشنگی، که در وقت شهادت تمام خون که مایع حیات درون بدنشان بود از وجودشان خارج شد و جسم پاکشان هم خشک شد. مخصوص وجود مبارک اباعبدالله الحسین(ع) که به تنهایی نقطه‌ی خشکی ارض و جانِ رضا شد!

او که هزاران زخم به بدن مطهرش وارد شده بود، آه و صد وای که درحالیکه زنده بود ملعون‌ها از قفا( در حال سجده) با 12 ضربه( برابر تعداد حروف لا اله الا الله) بر استخوان، سر از بدن مبارکش جدا کردند و بعد بدن مطهرش را زیر سمّ اسبان لگدکوب کردند که دیگر هیچ خونی در استخوانش هم نماند( اللهم العنهم جمیعا).

روی نگین انگشتر آقا نوشته شده بود: لا اله الا الله عُدّة لِلقاء الله؛ حضرت به همگان فرمود راه رسیدن به لقاء الله فقط لا اله الا الله است!

خوب دقت کنید!!! از اینجا خون اباعبدالله الحسین(ع) دحوالارض شد و ثارالله شد و حیاتش ممد حیات طیب همه شد به سوی عند ربهم یرزقون! درواقع ذیقعد حقیقی نشانی خدا؛ هو را بطور کامل به همه‌ی مؤمنان در عاشورای عمر هر کس به وضوح نمایان فرمود تا هرگز کسی در این دنیا گم نشود و این ذیقعد حیات طیب است و پیامش اینست که در دنیا آمده‌ایم که نمیریم بلکه زنده شویم: و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 169)

4)ذیقعد چهارم: بعد از بسته شدن نطفه در رحم مادر، اولین قسمت که اعلام حیات می‌کند و مرکز بسته شدن لخته خون زندگی است، قلب جنین می‌باشد. اینجا همان نقطه ارض یعنی خشکی بدن است که روی کیسه آبی است که خداوند بستر نرم برای جنین قرار داده ، ظاهر می‌شود و از اینجا بقیه بدن خلق می‌شود.

درواقع قلب می‌شود خانه‌ی خدا که تمام سلول‌ها و عروق بدن از اینجا که مرکز گنج خلقت(چه ظاهری و چه باطنی) است، حیات می‌گیرند و به گرد قلب، طواف می‌کنند. و خشکی به همه قسمت‌ها کشیده می‌شود. از آنجا که نامش قلب است، محل ّ دگرگونی و تبدیل موت به حیات است و در هر نفس، خون تازه و سرخ را به تمام جان عروق می‌رساند و  مواد زائد و خون سیاه را تصفیه می‌کند. و از اینجا مرکز رضای خدا هم جلوه می‌کند! آنگاه قلب مؤمن خانه خدا می‌شود و تمام اعضا به گرد رضای خدا حیات می‌گیرد و عمل می‌کند تا از صورت انسانی به سیرت انسانیت برسد و آدم شود.

*نکته: خانه مبارک خدا، قبله است که همان حروف قلبه می‌باشد! و همه‌ی عالم خلقت به گرد محوریت جان خانه خدا که همان نقطه ارض است و حروفش همان حروف اسم رضا(ع) است(درواقع رضای خداست)، در طواف و گردش است و حیات را به همه موجودات می‌رساند؛ هم حیات ظاهری که جسم دنیاست و هم حیات باطنی رضوان الهی است که رستگاری و غفران پروردگار عالم است. و در 4 ماه و 10 روز دوره جنینی، خالق بی‌همتا گنج باطن را به قلب انسانی جنین می‌دمد{آیه 29 سوره مبارکه حجر و آیه 72 سوره مبارکه ص:  فإذا سوّیته و نفختُ فیه من روحی...} یعنی روح نورانی خدایی را دریافت کرده است. پس این عضو، مرکز عبادت مخلصان است که تمام امیال و خواسته‌های آنها به رضای خدا و در طواف دلِ خدایی، اعمالشان را ظاهر می‌سازد. در حدیث می‌فرماید: «قلب المؤمن عرش الرحمن». 

پس پایه‌ی خلقت قلب، همان خشکی ارض شد که عدد ابجدش 1001 است و در جمع ارقامش 2(=ب) و جایگاه عددیش 47 که جنین به 40 هفته (40 تا 7 تا)؛ مولود کامل متولد می‌شود و در جمع ارقامش 11 و (2=1+1) پس حیات دنیایی هم از باب حرفِ (ب) ظهور دارد و عدد به 2 شروع می‌شود و درواقع زندگی در ثانی که همان ظرف زمان است، شروع می‌شود و هویّت آن به فطرت خدایی ظاهر می‌شود.

5)اما ذیقعد پنجم که ذیقعد حقیقی و تمام نشدنی همه‌ی انسانهاست و بناچار همه باید درک کنند، قبر خواهد بود!  همانطورکه بیان شد کلمه ارض و رضا(ع) عدد ابجدش 1001 است. اینجا همه درک خواهند کرد که این نقطه از آن همه‌ی ماست و باید خود دحوالارضش کنیم. اما چگونه و تا کجا؟ چنانچه قبر بعضی چنان تنگ است که می‌فرمایند فشار قبر چنان است که شیری که در بچگی از مادر خورده از استخوان‌هایش بیرون می‌آید و بعضی را خداوند چنان جایگاه فراخی می‌دهد که هر چه چشم بیندازد دیوار قبر را نمی‌بیند و می‌فرمایند مَدُّالبصر شده و در سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 133 می‌فرماید: و سارعوا الی مغفرةٍ من ربکم و جنة عرضها السموات و الارض اُعدّت للمتقین؛ و بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود و به سوی بهشتی که پهنای آن همه آسمان‌ها و زمین را فراگرفته و مهیا برای پرهیزکاران است.

و این نتیجه‌ی زیبای جایگاه یک مؤمن است که خداوند او را در کنف حمایت خود، در پرتو رضای خودش به رضای خواسته‌های او تا قیامت می‌رساند و می‌فرماید: رضی الله عنهم و رضوا عنه( سوره مبارکه توبه؛ آیه 100- سوره مبارکه بینه؛ آیه 8- سوره مبارکه مائده؛ آیه 119) و در آیات آخر(27تا 30) سوره مبارکه فجر می‌فرماید: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی؛ ای جان آرام گرفته و اطمینان یافته. به سوی پروردگارت درحالیکه از او خشنودی و او هم از تو خشنود است، بازگرد. پس در میان بندگانم درآی. و در بهشتم وارد شو ). و قرارش می‌دهد فی مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدر؛ در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزت و سلطنت جاودانی متنعنّم هستند(سوره مبارکه قمر؛ آیه 55). اللهم الرزقنا.

6)اما ذیقعد ششم انشاءالله در جایگاه دائمی و نهایی در بهشت است؛ یوم الورود، یوم الخلد، یوم الحکمة، یوم الحساب، یوم القیامة. و یوم الحسرة برای کسانیکه ذیقعد دائمی آن‌ها در جهنم و در جایگاه آتش و عذاب قرار می‌گیرد.

7)یک ذیقعد در عالم دنیا، خلقت حضرت آدم(ع) و حضرت حوا(س) است که خداوند جسمیت تمام انسان‌ها را به وجود این دو بزرگوار تا زمان حضرت نوح(ع){ که آدم ثانی است} قرار داد یعنی از وجود مبارکشان در دنیا اولادشان(بنی آدم)  دحوالارض شد.

8)یک ذیقعد در عالم سرّی است که خداوند قبل از خلقت همه‌ی موجودات، وجود مطهر 14 نور مقدس معصوم(ص) را درعالم قرب خلق فرمود که به تسبیح و تنزیه و تهلیل و تکبیر و عبادت خداوند را بجا می‌آوردند. همه یک ذیقعد وجود نازنین والاگهر حضرت فاطمه(س) است که قبل از همه‌ی انوار نور مطهرش از جلوه ذات اقدس احدیت خلق شد که او ملیکه‌ی دو جهان و ذیقعد تمام انوار مبارک معصومین(ص) است. و از وجودهای مبارک، همه‌ی مخلوق پس خلقت در باطن ذیقعد است و در زیارت خانم(س) وجود مطهر امام صادق(ع) می‌فرماید: السلام علیکِ یا ممتحنة امتحنکِ الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدکِ لما امتحنک صابرة انا لکِ مصدق صابرعلی ما اتی به ابوک و وصیّه صلوات الله علیهما و انا اسئلک ان کنت صدّقتک الا الحقتنی بتصدیقی لهما لتسرّنفسی فاشهدی انّی ظاهر بولایتک و ولایة ال بیتک صلوات الله علیهم اجمعین.

پس اول ظرف باطنی که تحمل تمام خزانه‌ی خلقت را داشته باشد، امتحان شد و دارای تحمل بود و قبول شد و خلق شد تا مظهر حیات عالم خلقت در دنیا و آخرت باشد. شاید به یک معنا فی قرارٍ مکین اتفاق افتاد. و عالم به ظهور روحانی تا قیامت کشیده شد.

9)در خلقت خانه خدا ذیقعد شد خانه خدا و باطنش شد ذیقعد تولد حضرت امیرالکونین علی بن ابیطالب(ع) و 11 ذریه معصومش(ص) که الی یوم القیامت همه‌ی عالم در ظلّ وجود و حضور حجة بن الحسن اباصالح المهدی(عج) هستند و کشیدگی روحانی هست تا قیامت زیرا جسم دنیا از بین می‌رود اما روح و باطنش تا قیامت ادامه دارد.

10)حقیقت اسرار وجود حضرت علی(ع) در تولد در بیت الله است و حقیقت اسرار حضرت فاطمه(س) در تولد در بیت الوحی است. حضرت علی(ع) ظاهر است و حضرت فاطمه(س) باطن آن! وجود مبارک حضرت علی(ع) و 11 ذریه معصومش(ص)، حجت‌های خدا هستند الی یوم القیامة در ظهور جسمانی. و فرزندان حضرت فاطمه(س) که همان عزیزان معصومند(ص)، اتصال دهنده عالم قوس صعودی هستند از عالم لیل به نهار یعنی از اسفل به عالم اعلاعلیین.

11)در قرآن عزیز دو عدد است که ظاهر و باطن قرآنند! یک عدد ترتیب نزول سوره‌های مبارک به قلب مطهر پیامبر(ص) و یک عدد ترتیب فهرستی(نوشتاری) ظاهر قرآن است. درواقع آدرس معارف قرآن، قلبی است و آدرس قرائت ظاهری آن، فهرستی است. پس هر عدد جایگاه و ذیقعد و یا شاید بتوان گفت کلید و مفتاح هر سوره یا حروف و کلمات و حتی حرکات قرآن عزیز است که با هر حرکت معنا عوض می‌شود. یا هر کدام حروف یک مخرج ظهوری در دهان برای قرائت دارد. راستی چرا اینقدر نظم و دقت؟!!! زیرا محلّ اختفای معانی در معرفت و علم به آن کلام و حروف است. پس تا در جایگاه قرار نگیرید، آن را دریافت نمی‌کنید!(مثل آدرس هر منزلی است که قصد رفتن به آنجا را دارید).

12)ورود حضرت آدم(ع) و حضرت حوا(س) در ذیقعد، صفت رحمانیت پروردگار عالم است و نجات سرنشینان کشتی نوح(ع)، ظهور ذیقعد صفت رحمانیت پروردگار عالم است. چون صعود است! و کشتی است که ساکنانش را از دریا به ساحل نجات می‌رساند. الی یوم القیامة

13)ذیقعد طلوع خورشید از مشرق است به مغرب. ذیقعد مشرق، انوار پیامبر(ص) از عالم بالا به قوس نزولی است. اما زمان ظهور مبارک حضرت مهدی(عج) از ذیقعد مغرب انوار است که تمام کننده‌ی به عالم صعود و جلوه دهنده‌ی تمام انوار مشرق جدّ بزرگوارش و تمام 124 هزار پیامبر(ع) و ائمه معصومین(ص) است.

14)انسان هم در زندگی ظاهریش دو ذیقعد دارد: یکی در دنیا در منزل پدر و مادر خود به دنیا می‌آید؛ قوس نزولی و یک بار برای صعود ازدواج می‌کند و به تمام گنج‌های وجودش و قوایش و زحمات عمرش می‌رسد.

اما در زندگی باطنی خداوند یک ذیقعد را سن و عمرش به او به عنوان بلوغ و تکلیف، جایگاه برایش قرار می‌دهد و یک ذیقعد خانه‌ی آخرش است که محتوای تکلیف را آنجا پس می‌دهد و افشا می‌شود و نمره می‌گیرد و ارتقاء پیدا می‌کند.

 

[1] )سوره مبارکه احزاب؛ آیه 33

[2] )سوره مبارکه تین؛ آیه 5

[3] )بحارالانوار، علامه مجلسی(م1111)،84/199 و 84/344 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۰۲ ، ۰۰:۱۷
عذرا شفائی

گردنبند بندگی

 

معرفت اندر گل آدم نماند

اهل دلی در همه عالم نماند

اگر لذت ترک لذت بدانی

دگر لذت نفس لذت نخوانی

گرت باز باشد در آسمانی

هزاران در از خلق برخود ببندی

چنان میروی ساکن و خواب در سر

که می ترسم از کاروان بازمانی

وصیت همین است جان برادر

که اوقات ضایع نکن تا توانی

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                        بسم الله الرحمن الرحیم

علم عدد و حروف:

به نام آنکه عدد را با یک آغاز کرد و خود را به یکتایی و راه رسیدن به خود را توحید قرار داد و خود را احد جلّ‌جلاله نامید. او کثرات مخلوق خود را به اراده‌اش از (یک مخلوق) یعنی "سِّر حقیقت محمدی(ص) ظهور داد. و در آخر همه کثرات به "یکِ" ذات اقدس خودش برمی‌گرداند. "انّا لله و انّا الیه راجعون".

در عدد "یک" و از عدد "یک"، تعدد زوج‌ها ظهور پیدا کردند. تمام عوالم، کواکب، اسرار کائنات و اسماء و صفات الهی (که به عدد شماره نمی‌شوند) اما به کمال اعداد به 1001 نام برده شده است. تعداد اشجار، دریاها، جمادات، حیوانات، انواع مخلوقات خلاصه درون و بیرون هر چیز که با حروف نامیده شده، اعداد، کاملشان کرده و به شمارش در فهرست قوانین و مکالمات و دسته‌بندی‌ها قرارمی‌گیرند و آدرس و کدِ وجودی پیدا می‌کنند.

واضع علم حروف که ذات اقدس باری تعالی جلّ‌جلاله شأنه است، یکی از 7 صفت ذاتی خود را تکلم شمرده است و با کلامش، "کنز" و گنج وجود خویش را معرفی کرده و در عرفان شناختش، ما را به خود نزدیک کرده و لیاقت بندگی و خلیفة الهی و تقرب به خود را عنایت فرموده است. و مجرای کلام خویش را از گلوی بهترین و پاک‌ترین مخلوق خود، ظهور داد که آن مجرا "نطق الله" است و ایشان ناطق قرآن "علی بن ابیطالب"(ع) و او اولین نویسنده کلام قرآن بر لوح کتاب در دنیا است. و ایشان واضع علم تجوید و علم حروف و علم اعداد و "جان حروف ابجد" است.

علم حروف با عدد ابجد، کامل می‌شود. چون کثرت اعداد نسبت به تعداد حروف بیشتر است. بنابراین هر حرفی در ستون بندیِ اعداد، جایگاهی دارد. جایگاه، حقیقت معنا و اسرار حرف را ظاهر می‌کند! مثل نخ‌های تار و پود یک فرش که وقتی تار بر روی پود منطبق می‌شود، گره‌ی بافت روی آن جایگاه قرار می‌گیرد و مستقر می‌شود. آنگاه نوع ارزش و رنگ و تمامی شناسه خود را معرفی می‌کند.

پس من به اذن صاحب کلام و روشن کننده تمام اعداد، مولایم؛ خالق کلام الله ذره‌ای از بیّنه حروف را در وجود اعداد توضیح می‌دهم. تا شاید کلام حق را بیشتر بفهمیم و بهتر عمل کنیم و به مغز معانی آن به وسعِ کم خود برسیم.

اعداد هر یک، صورت فلکی و صورت ملکوتی دارند. و درحقیقت، تکمیل کننده و تدوین کننده مراتب خلقتی و ظهوری و ظاهری و باطنی حروف و کلمات شده‌اند و همانطور که گفته شد اعداد، روح حروف هستند. علم اعداد را ریاضی نامیدند زیرا از دل حروف متولد می‌شوند و با خود معماها را ظهور می‌دهند و با خود معلومات علوم را ظاهر می‌کنند. بنابراین علم ریاضی به دسته‌های گوناگون قسمت بندی شده تا در عرصه علم، معماهای خلقت را حل کند. هیچ آدرس و نشانی از علوم نیست که در آن علم اعداد نباشد.

درست است که اعداد از یک، ظهور پیدا کرده‌اند اما همه در یک دایره سِرّ هستند. این دایره که گردش بندگی در حول رضای اوست، بندگی را ظهور داد. اول ظهور، ظرفی است که قابلیت اَمَة الهی را در مقام قرب و در مقامی که "لا یَشُمُّ رایحة الوجود" بود را پیدا کرد. قبل از اینکه مخلوقی خلق شود امتحان شد و در امتحان به مقام "صابره" قبول شد. دایره در دنیا شکل مقدس به خود گرفت و درونش "اقطار السموات و الارضین" را جای داد و قبول حامل بودن تمام حمل‌ها را کرد. تا ظاهر‌ها به عیان رسند، و عیان‌ها به نقطه‌ی جوشش خود، و باطن‌ها را به کمال بندگی و خالص شدن و مخلص شدن، و واصل شدن به قرب رضای خدا  و شیعه واقعی 14 معصوم(ص) و رضای قلبی مولا و سرورمان آقا صاحب الزمان مهدی(عج)! پس از اینجا هر کس درجه و نمره بندگی می‌گیرد تا ممتاز یا مردود از هم معلوم شود واعداد همه از این دایره پیدا می‌شوند؛ نمره 1-2-3-4... .

درابتدا، منظور این حقیر از شروع ملکوت اعداد و حروف مخصوصاً ازعدد 5 این ‌است ‌که ‌سلسله ملکوت اعداد را به رشته تحریر درآوردم و به فضل بینهایت او در حلقه بندگی به شناخت خود برسیم که در حالیکه کلّ اعداد و حروف در انسان جلوه کرده اما خودش هیچ است، همه به فضل اوست و هر چه هست اوست و از آنجا به شناختِ مولای خود، صاحبِ نفس و مال و جان خود "مالک یوم الدین"برسیم و حلقه بندگی را به روح و نفس و بدن ظاهر خود زینت داده و افتخار کنیم که فقط و فقط بنده اوهستیم وفقط از او یاری می‌خواهیم.

"ایاک نعبد و ایاک نستعین"[1].

ثانیا، قصدم از نوشتن این درس بازکردن حلقه بندگی در کمال، یعنی خمس است که اولاً از کتاب آسمانی درس گرفتیم که کلّ قرآن در 7 آیه سوره مبارکه حمد جمع است. چنانچه عدد ابجد کلمه خمس 700 می‌شود که در جمع ارقامش به 7 می‌رسیم(7=0+0+7) و در جایگاه عددی کلمه خمس=52 می‌شود. 52، برابر عدد ابجد کلمه حمد است. نتیجه می‌گیریم که شکر و حمد واقعی از تمام نعمات الهی، رسیدن به حقیقت عملِ خمس است. بنابراین حلقه، باید وصل به شیعه شدن اربابِ حلقه‌ها "ابا عبدالله الحسین(ع)" باشیم زیرا او، خامسِ آل عبا(ص) است!

ثالثاً، باید بفهمیم و بدانیم که همه ما و همه آنچه به ما تعلق می‌گیرد، ظاهری و باطنی، دنیایی و آخرتی همه از آن اوست. او ولی و صاحب اختیار و مالک ماست. باید بدانیم که او مولای ما و ما بنده او هستیم و باید برایش بندگی کنیم. او مولای بی‌نیازی است که به ما توفیق بندگی داد تا ما، به کمال برسیم زیرا تنها موجودی که لیاقت بندگی کردن را دارد انسان است، درصورت وسیرت انسانی! پس با بندگی، ما را به درجه خلیفة الهی و آیینه صفات و آیات خود می‌رساند و در قربانگاه بندگی، بنده را از قید موت و حیات حیوانی نجات بخشیده و او را در نزد خود، جایگاه و روزی می‌بخشد."ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[2]". پس از او بخواهیم تا در این عمر کوتاه، لذت بندگی را به ما بچشاند و ما را به درجه خالص، انتخاب کرده و نزد خود به عالم قرب ببرد. انشاءالله.

حلقه، جمع کردن دو سر عمر ماست! روزی که آمدیم پاک و بی‌گناه آمدیم و انشاء‌الله روزی که می‌رویم امانت را به صاحبش بدون نقص تحویل دهیم. و این میسر نمی‌شود مگر به شیعه شدن انسان‌های کاملی که در این دنیا، عبد کامل مولای خود بودند و معصوم بودند و معصوم ماندند الی یوم القیامه. آن‌ها امامان و راهنمایان و پیشوایان مهربان ما هستند. امیدوارم ما از شیعیان و محبّین واقعی آنها باشیم و از ما راضی باشند و با ایشان محشور شویم. انشاءالله

در حدیث مبارک از وجود مقدس پیامبر(ص) نقل شده است که "اعداد، روح حروف هستند". پس حروف بدون اعداد، کلمات میته و بی‌معنی هستند. بنابراین اعداد و حروف، حکم وجودی است که یک روح دارد و یک جسم و با تکلم متولد شده و معنا به خود می‌گیرد. و با عمل به کلام، صورت واقعی خود را نمایان می‌کند و ابعاد ظاهر و باطنش شکوفا می‌شود. گاهی سعه وجودی یک کلمه تمام زندگی و حتی دنیا و آخرت شخص را عوض می‌کند، مثل ایمان آوردن یک کافر که با تشرّف به دین اسلام و با کلمات شهادتین، تطهیر(طاهر) می‌شود و با ایمانش، طهارت قلبی پیدا می‌کند که این طهارت، شهادت به ولایت مولی و سرورمان امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) و فرزندان مطهرش(ص) می‌باشد. و یا مثل وقتیکه فردی قبول زندگی متأهلی را می‌کند با گفتن یک "بله"، عالمِ او عوض می‌شود و خلاصه قبول کار، مسئولیت، تحصیلات و شغل، همه سرنوشت انسان را می‌سازد و دنیا و آخرت شخص را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد.

حقایق عدد پنج

عدد 5، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه، ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند.عدد 5 تقریبا، به شکل دایره است که تمام عالم به شکل دایره و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند. تمام کرات به شکل دایره هستند و گردش آن در مدار حرکتی خود به شکل دایره است و در کلام سبحان است: "سبّح لله ما فی السموات و ما فی الارض و هو العزیز الحکیم[3]". تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند.

عدد پنج یکی از اسرارآمیزترین اعداد است که کلّ اعداد را در برگرفته و از درون، به یکِ واحدیت دلالت کرده و پایه و اساس و مجرای توحید می‌شود. چنانچه پروردگارعالم ظهوراین عدد را در اسرار و ظهورات و حتی ظاهر وجود خودمان و در قسمت بندی‌های کره زمین و ... به همه مخلوقات احاطه داده است. عدد 5، تنها عدد بسته در اعداد است و جالب است که عدد ابجد حرف "ه" می‌باشد. در حروف هم حرف "ه" بسته و به صورت همان 5، ظاهر شده است و هم شکل عدد پنج تقریباً به صورت دایره است. تمام کرات و تمام مدارات و تمام کهکشان‌ها و حتی کره زمین و تمام دریاها و اقیانوس‌ها، همه به شکل دایره هستند و گردش هر چیز بطور دایره است. جای بسی تأمل است! همه مخلوقات به گرد نقطه رضای او می‌چرخند و همه به قول قرآن کریم "بدون هیچ کراهتی اطاعت محض رضای پروردگار خویش می‌کنند". فقط انسان است که بندگی مولا را به اختیارش گذاشته و راه را برایش روشن و آخرتش را تبیین کرده و پیامبران و حجت‌های خدا {امامان معصوم(ص)} یک به یک آمدند تا انسان‌ها را راهنمایی کرده و در زمان ما به ولایت مولایمان امام زمان(عج)، رهبری و هدایت می‌شویم.

همانطور که خداوندعزّوجلّ خود را به یکتایی و احدیت معرفی کرد و فرمود: "قل هو الله احد"[4] ؛ پس عدد "یک"، خاصّ اوست. عرفا فرمودند که خداوند عزّوجلّ  خود، "یک" است و یک خلقت هم ظهور داد که در "عالم سِرّ" معرفی شد به "سِّر حقیقت محمدی" (ص). سِرّ به پنج اسم مبارک تجلی کرد، اینجا شد عدد پنج، و عددها به وجودهای مقدسشان ظاهر شد. حضرت محمد(ص)؛ "عدد 1" و علی بن ابیطالب(ص)؛ "عدد 2" و خانم فاطمه زهرا(س)؛ "عدد 3" و امام حسن مجتبی(ع)؛ "عدد 4 " و امام حسین(ع)؛ "عدد 5". اگر این 5 عدد را جمع کنیم، می‌شود 15=5+4+3+2+1 که 15= عدد ابجد اسم مبارک خانم "حوا"(س) است و جایگاه عددی حرف "س" در حروف الفبا برابر 15 است (عدد ابجد س= 60 است) . چون سین، میزان حروف و در قرآن کریم "یا سین"، قلب قرآن است و ایشان، مادرِ جسمانی همه انسان‌هاست؛ پنج در جان این سِرّ، متجلی است و باطن "5" حلقه اسرار است. 9 ذریه امام حسین(ع) در بطن او در تسبیح و تقدیس و تکبیر پروردگارعالم است که جان "9و5" می‌شود "14"؛ نور مقدس 14 معصوم(ص) که اگرارقام 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1)  که فرمود: " کلّهم نورواحد(ص)".

عدد "یک" که همه به یک نور ظهور دارند و کثرات در حقیقت و جان این سِّر قرار گرفته و خلق شدند. پس دوباره یک روز، کثرت به وحدت برمی‌گرددوسِ اعداد و حروف، رسیدن به معرفت توحید و وصل شدن و بندگی کردن و رسیدن به مقام رضا و قرب الی الله است. حال اگر از اعداد درسی گفته می‌شود برای این است که معارف و حقایقی ظاهر شود که جان تشنه ما را به سرچشمه توحید و مولای یکتا برساند و ما را بر سر حوض کوثر؛ جانِِ عدد 5 سیراب کند. انشاءالله

همانطور که عدد "5" و حرف متعلق به آن یعنی حرف "ه" را به شکل دایره می‌بینیم، در وسط این دایره یک نقطه مرکزی ظاهر می‌شود که این نقطه، "سِرّالاسرار" این دایره است که گرداننده پرگار خلقت که خود محاط بر آن است آن را نقطه رضای خود قرار داد و همه مخلوقات را بر گِرد آن به چرخش درآورد! و این نقطه معارفی دارد که باید خوب در آن بیندیشید...!

اینجا نقطه طلایی سرّالاسرارِ الهی است که در محاذی "سِّر نورِ واحد"(ص) ظهور دارد و چرخش را در تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر ظهور می‌دهد. از عرش مقدس تا خانه خدا ظهور دارد اما همه به صورت دایره، به گرد آنها می‌چرخند و می‌گویند: "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر".

پروردگارعالم در 25 ماه ذیقعده، خشکی زمین را از زیر خانه خدا پهن کرد و آن روز را "دحو الارض" نامیدند یعنی "کشیده شدن زمین" که در مفاتیح الجنان در قسمت دعای همین روز نوشته شده است. اول: خشکی، ارض نامیده شد که حروفش با اسم مبارک رضا منطبق می‌شود. دوم: عدد ابجد کلمه ارض= 1001 که همان حروف رضا=1001 است و پروردگارعالم در کتاب‌های آسمانی، 1001 اسماء الحسنی خود را نامیده است. (الله علم)

دیگر اینکه سرزمین مکه در گودترین سطح زمین و خشک‌ترین زمین‌ها قرارگرفته. معنای عربی مکه همان بکه است بکه بقولی برکه است و جای برکت. زیرا برکه همیشه در جای گود و سرزمین خشک است که آب باران در گودال‌ها جمع می‌شود و محل برکت برای موجودات زنده بیابان می‌شود و حیات بخش است. محل خانه خدا هم محل برکت معنوی و برپا دارنده حیات طیب و محل رضا شدن هر گرسنه و هر تشنه ظاهر و باطنی است که به آنجا رو می‌آورد. بنابراین این نقطه ، محل رضاست. هر کس می‌خواهد به رضای خدا برسد باید رو به این برکه رحمت کند. (مکه در سرزمین خشک و گرم است) بنابراین عبادت واقعی و بنده واقعی همیشه روی قلبش رو به خانه خداست (یعنی قبله) و همانطور که در عبادات واجب مثل نماز یا طواف اگر روی از قبله برگردد نماز یا طواف باطل است ، همینطور در عرفانِ عمل هم در تمام شبانه روز هرگزنباید عمل انسان از نیت برای رضای خدا برگردد! "خوشا آنان که دائم در نمازند". پس این محل همه عاشقان را به سوی خدا می‌کشاند و ظاهر آن، انسان را به قبله وصل می‌کند و باطن آن به روح و جان کعبه که مولود کعبه است و فرزندانش و همان نور واحد(ص) هستند. تشف شیعه بودن و پیروی کردن و به طهارت حقیقی و انسان شدن و قرب محبوب واصل شدن را می‌رساند. هیچ بنده‌ای نیست که بندگی خدا کند و پیرو معصومین(ص) مخصوصاً امام زمانش نباشد. پس راه مهدویت یعنی هدایت واقعی به قرب و رضای پروردگارعالم، فقط با وصل شدن به عروة الوثقی الهی(یعنی معصومین صلوات الله علیهم) است. و این عمل نمی‌شود مگر اینکه (به اختیار) حلقه "5" را که همان حلقه بندگی است به گوش‌ها و گردن و دست و پای خودمان بیندازیم.

عمرکوتاه خود را دایره‌ای فرض کنید که مرز محیطش تا نقطه مرکزی آن یک شعاع دارد و آن "صراط مستقیم" است و مرکزش "رضای" اوست، وقتی تمام حفظ شئونات و حفظ حدود الله در هر کاری از انجام فرائض در محدوده بندگی باشد، گردش چشم ما در محدوده او می‌بیند و گوش ما در مجرای امر او می‌شنود و زبان ما در حدود اجازه به تکلم از اوامر او سخن می‌گوید و همینطور دل ما فقط به قفس بندگی او میل می‌کند و حتی عقل ما در تعالی عرفان او رشد می‌کند و تمام اعمال بنده مؤمن، آینه صفات و اسماء او می‌شود، پس به نام او مزیّن و منوّر می‌شود و به مقامی که برایش خلق شد در این دنیا می‌رسد (خلیفة الهی)! همه اینها محیط دایره می‌شوند.

از امام صادق(ع) پرسیدند: اطاعت خداوند؛ "انجام دادن بندگی" را چگونه انجام دهیم؟ فرمودند: "مثل میّت که در دست غسّال اسیراست".

عزیزان خوب فکر کنید! در این مقام و مرتبه بندگی انسان چه بعدی از وجود خود را باید مهار کند تا به کمال بندگی برسد؟ از ظاهرِ صورت انسانی به سیرتِ انسانی برسد؟ آیا غیر از این است که در امتحان ایمان خالصانه و بندگی محض پروردگار خویش در عمل حج بندگی ، باید قربانی کند؟ و آیا آن قربانی ، چیزی جز نفس حیوانی است؟

روزی عده‌ای از سربازان در گِرد پیامبر(ص) جمع شدند گویا پیروز از سفر جنگ برگشته بودند. حضرت به ایشان فرمود: "مرحبا بر شما که از جهاد اصغر پیروز برگشتید". سربازان متعجب پرسیدند: مگر جهاد دیگری هم هست؟ حضرت فرمود: "جهاد با نفس، جهاد اکبر است". این کلام مبارک یعنی "کمال موفقیت عقل بر هوای نفس" است. آنگاه که حکمران وجود هر انسانی عقل باشد، آن وجود به سلامت دین و دنیا و آخرت می‌رسد و در هر جهادِ علمی و نفسی، پیروز است زیرا برای رضای خدا "قربة الی الله" است. (پیروزی حق بر باطل، خون بر شمشیر، مظلوم بر ظالم).

هر سال ماه ذیحجه می‌آید و روز عید قربان گوسفند یا شتر یا گاو قربانی می‌کنند. ولی در زندگی مؤمنان باید در هر عمل، نفس حیوانی خود را قربانی کنند تا دوباره با مولای خود تجدید بیعت کنند که "خدایا در هر جا باشم نفس حیوانیم قربانی توست و برای بندگی لبیک می‌گویم". اما چرا قربانی؟! {فقط با قربانی، قربِ آنی!!!}

در حدیثی از امام کاظم(ع) روایت شده است که روزی ایشان از جایی می‌گذشتند صدای ساز و تنبور بلندی از خانه‌ای شنیده شد. در این هنگام کنیزی برای بیرون گذاشتن زباله از خانه خارج شد، حضرت از او پرسید: صاحب این خانه "بنده است یا آزاد"؟ کنیز گفت: "آزاد" است. حضرت فرمود: مشخص است، اگر "بنده" بود اینچنین نمی‌کرد. کنیز به خانه برگشت و جریان را برای ارباب خود شرح داد . صاحب خانه؛ بُشر آنچنان شرمنده شد که پای برهنه به دنبال حضرت دوید و از ایشان طلب مغفرت کرد. از آن به بعد هیچ وقت از پاپوش(کفش) استفاده نکرد و او را بُشر حافی(بُشر پا برهنه) خطاب می‌کردند. این یک نمونه حلقه بندگی است.

دایره؛ حرفِ ه متعلق به عدد 5 به شکل دایره است      

بنابراین خالق یکتا، شکل ساختمان بندی عالم را (در ظهور) به شکل دایره قرارداد. دایره از اشکال مقدّس خوانده می‌شود زیرا در محیط و مساحت و شعاع و قطر که هر یک از 4 ابعاد هندسی است، اندازه گیریش تعریف عرفانی و مخصوصی دارد. دایره نسبت به اشکال دیگر استثناست چرا که طول و عرض و ارتفاع، خصوصیات همه اشکال است اما دایره در قطر و شعاع و عدد پی(14/3) تعریف می‌شود. و در دایره، نقطه شروع و نقطه پایان در هر جای کمان دایره هم باشد به هم می‌رسد. بنابراین عالم به صورت دایره است زیرا در شروع ؛ انّا لله است و پایان هم؛ انّا الیه راجعون می‌باشد. در واقع دنیا نسبت به عالم بالا، مثل قیف است که نقطه مرکز، در زیر خانه خدا ظهور دارد و دهانه‌اش به وسعت لایتناهی در عالم اسرار است!

خداوند حکیم تمام سیارات، مدارات، ستارگان، خورشید و زمین و... را به شکل دایره خلق فرموده است. عددابجد کلمه دایره=220 و جایگاه عددی آن 40(=م) است که عالم در گنج طهارت و اربعین که باطن بهاراست، خلق شده و در واقع همه‌جا آیات خالق سبحان است که سبّوح است و قدّوس و تمام آفرینش تسبیح گوی اویند(یسبّح لله ما فی السّماوات و ما فی الارض الملک القدوس العزیزالحکیم[5])

                             تسبیح گوی او نه بنی آدم است و بس   تسبیح کردهربلبلی که به شاخسارست

در عالم قرب، پیامبراکرم(ص) در نزدیک‌ترین حد به قرب، واصل‌گردید که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ثمّ دنا فتدلّی. فکان قاب قوسین أو أدنی[6]. چنان نزدیک بود که دو سرِ قوس نزولی وصعودی، که به دو سر کمان مثال زده می‌شود، در نزدیک‌ترین فاصله بودند. پس عالم ،در دو قوس قرار دارد!  

دردایره 14معصوم(ص): {شروع کمان به وجود مطهرپیامبر(ص) و انتها به وجود مطهرامام  زمان (عج)} جمع ارقام 14: 5=4+1 که همان 5تن(ص) است

در دایره 12امام(ع): {شروع کمان به وجود مطهرامام علی(ع) وانتها به وجود مطهرامام زمان (عج)}جمع ارقام12: 3=2+1 و 3=آب که به صورت بسیط می‌شود: الف+با=111+3=114 که 114 سوره قرآن مجید در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است.

درکتاب نورٌواحد تا حدودی وجود مبارک پنج تن(ص) را در عالم سِرّ و کنز الهی خواندیم که درواقع همه‌ی چهارده معصوم(ص) هستند و وجود مبارکشان به یک نور؛ نورٌواحد(ص) خوانده می‌شود. و پروردگارعالم باطن قرآن را سبع مثانی نامید[7]که معنی می‌شود7 تا 2 تا یعنی 14 تا. و پیامبراکرم(ص) فرمود تمام باطن قرآن در سوره‌ی مبارکه حمد قرار دارد و این سوره 7 آیه دارد که حقیقت آن 7 تا 2 تاست که توضیحات کامل در کتاب نورٌواحد(ص) بیان شده است.

حتی در اعمال حج، حاجی باید 7 دور گرد خانه خدا طواف کند و بعد 2 رکعت نماز طواف بخواند یعنی 7 و 2 و به نحوی می‌توان گفت 7 تا 2 تا. و در حج واجب یک بار طواف حج عمره است و یک بار طواف حج تمتع، پس 7 تا 2 تا طواف می‌شود. در نماز واجب هم کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت، واجب است که یک بار سوره مبارکه حمد خوانده شود، پس در دو رکعت می‌شود 7 تا 2 تا و در هر رکعت، 2 سجده واجب است که یک رکن حساب می‌شود و هر بار 7 موضع روی زمین می‌آید که 7 تا 2 تا می‌شود.  

نتیجه اینکه عالم برپایه‌ی4 رکن که همان گنج عشر و 4روی 10 یعنی14،  مهندسی خلقت است، که به صورت دایره در دو قوس نزولی و صعودی ظهور دارد و باطن آن، مُعرّف خداوند احد و واحد است که فرمود: هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن[8].

ظهور این مهندسی به عدد14، جودِ پروردگارعالم است که در مجرای جواد(ع) تجلی می‌کند. عددابجد نام مبارک جواد=14 است. از این‌رو حقیقت علوم اسراری از ساختمان خلقت به وجودش در دنیا ظاهر شده است، البته تمام معصومین(ص)، 14 هستند و همین‌طور گنج قرآن(سبع مثانی) که نسخه‌ی حکمت این مهندسی است هم 14 می‌باشد (5=4+1).

عدد ابجد نام مبارک حوا(س) همانطور که نوشته شد 15 بود و عدد 15، از جمع عدد 1 تا 5 حساب می‌شود، در اصل 5، جمع کننده‌ی تمام اعداد است. وجود مقدس حضرت زهرا(س)؛ جمع کننده دایره‌ی خلقت می ‌باشد چنانچه در حدیث کسا آمده است: "هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها". فاطمه(س) را هم در مرکزیت و هم در احاطه وجودی دایره خلقت قرار داده است که خوانده می‌شود فاطمه(س) و پدر فاطمه(س) و شوهر فاطمه(س) و فرزندان فاطمه(س) ، به قول آقای محی الدین عربی: خانم فاطمه(س)، حوّای روحانی است.

عدد ابجد دایره برابر است با عدد ابجد طاهره(س)=220 و جایگاه عددی دایره و طاهره(س) =40 است. قابل به ذکر است که عدد 220 را عدد مُتَحابّه می‌گویند یعنی جمع کننده همه‌ی محبت‌ها! چنانچه خداوند یکتا، اول عالمی را که خلق فرمود؛ عالم حُب بوده‌است. پس در این عدد متحابِه که با 11 مقسوم ظاهر می‌شود جمع محبت‌ها در فوران محبت به خداوند از وجود 14 نور مقدس ائمه معصومین(ص) است. چنانچه می‌فرمایند اگر در قلبی ذره‌ای از محبت محمد(ص) و آل محمد(ص) باشد، آن قلب در آتش جهنم نمی‌سوزد. اگر در هر خانواده محوریت محبت، محبت خدا که نشانه‌اش رضای او و رضای حجت اوست باشد در آن زندگی جهنم راه ندارد! و کانون محبت در انسان‌ها، مادر است و این محبت، جمع کننده‌ی سلامت خانواده است. محبت، ملات چسبندگی ساختار زندگی انسان‌هاست یعنی اگر ملات بین دو آجر نباشد هیچ ساختمانی محکم و مقاوم نمی‌ماند.

یکی از زیبایی‌های اسم خانم‌ها، زن است که به عربی نساء خوانده می‌شود. وجود دُردانه عالم؛ حضرت زهرا(س)؛ سیدة النساء العالمین است و در قرآن کریم یک سوره به نام نساء داریم. جالب است که کلّ جزء 5 در این سوره مبارکه جای دارد. چنانچه خانم در مقام اهل بیت(ص)، محوریت بیت را دارد و خوانده می‌شود هم فاطمة وابیها و بعلها و بنیها، او صاحب البیت است و این بیت، کانون متحابّه بهشت و رضوان الهی است!

دو نکته را متذکر می‌شوم: 1) هم در اسم زن و هم در اسم نساء، میزان ِعددی برقراراست ( توضیح کلمه زن در ادامه بیان می‌شود و کلمه نساء به طور کامل در کتاب بلوغ سجده توضیح داده شده است).  2) هنگامیکه خانم زهرا(س) و حضرت علی(ع) ازدواج کردند روزی پیامبر(ص) به منزلشان آمد و کارها را بین این دو عزیز قسمت کرد. درحالیکه مسئولیت کارهای منزل را به خانم زهرا(س) و کارهای بیرون از منزل را به آقا امیرالمؤمنین(ع) نسبت داد. اما این ظاهر امر است چراکه بیت زهرا(س)، بیت الجنة و محلّ رفت و آمد ملائکه(ومختلف الملائکه و مهبط الوحی) یعنی محلّ نزول وحی الهی است و در واقع جانِ بیت الله الحرام خانه خداست! پس مدیریت این خانه به عهده خانمی است که پروردگارعالم او را ملقّب به 9 اسم اعظم تسعه فرموده که 2 اسم آن آسمانی و 7 اسم آن زمینی است . در واقع به باطن 14 اسم که 7 تا 2 تا ظهور دارد و او اُمّ ائمه (ص) و امّ ابیهاست.صلی الله علیه و آله و سلم

اما تعریف عرفانی "دایره"، صورت ظاهرهمان حلقه بندگی است. "حلقه"، نشانه عهد و پیمان است چه به ظاهر و چه به باطن، چه در دنیا و چه در آخرت. کسانی که حلقه بندگی خدا را در دنیا پاره کردند، در آخرت غل و زنجیرهای آتشین، آنها را در برمی‌گیرد!

میزان عددی در اسم زن(حقیقت این اسم در وجود خانم فاطمه(س) است)

و اما اسم زن: این کلمه یکی از زیباترین معانی از نظر ظاهر و باطن را در بردارد که اگر زنان بدانند و خود را بشناسند، به وجود زن بودن خود افتخار می‌کنند. عدد ابجد کلمه زن =57 می‌باشد. عدد 57 برابر 3 تا 19 تاست .

کلمه زن: که در قرار گرفتن ترازوی زُبُر(یعنی اصلِ جنس) و بیّنه( یعنی وزنه‌ی هم ترازمقابل جنس) با هم برابر است. کلمه زن به صورت بسیط زا+نون خوانده می‌شود: زا{ زبر= ز(7) ، بینه= ا(1) } + نون { زبر=ن(50)، بینه=ون(56)} _ {زبر: 7+50=57} = {بینه: 1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود (114=57+57) که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن و خانم فاطمه(س) کوثرعالم و جانِ کلّ قرآن است.[9]

همانطور که در درس گنج الف بیان شد، تمام خلقت در باطن طهارت خلق شده و ظهور و بروز دارد(الی یوم القیامه) و همه در دایره‌ی بندگی اوست، همه در طواف رضای حق، غرق هستند. امیدوارم که ما هم با انتخاب صحیح دایره‌ی زندگیمان در باب طهارت در طواف رضای او به قربانگاه واصل شویم و در این گردش، ظلمات حیوانی وجودمان را جدا و به حقیقت انسانی، به قرب او برسیم انشاءالله. در واقع دایره، حدود اوامر الهی است . باید بگویم حدودالله و بر هر کس، واجب است که حدود خدا را نشکند و در تمام عمر، حافظ حدودالله باشد.

عدد 5 در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س)

در خلقت وجود مقدس حضرت آدم(ع)، باری تعالی تمام نه افلاک یا عوالم؛ همه را در یک ظرف جسمانی او قرار داد. که جمع تمام این عوالم در ظرفی قرار گرفت که قابلیت گیرایی آن را به ایشان داده بود و مذکّر نامیده شد یعنی ظرفِ ذکر. و تمام عالم که اسماء او هستند شد ظرف علّم الاسماء. پس در جمع عوالم نُه‌گانه، جمع عدد 1 تا 9 ظاهر می‌شود: 1+2+3+4+5+6+7+8+9=45 که برابر با عدد ابجد کلمه آدم(ع)=45 می‌باشد. اگر ارقام 45 را جمع کنیم 9 می‌شود (9=5+4) و 45 تقسیم بر 9 می‌شود 5. پس حروف آدم، سیر نگهداری و ظرف کلّ زیبائی‌های خلقت اسماء الهی شد و تمام مخلوق، در وجود او ظهور پیدا کرد و خداوند، عالم را برای انسان مسخّرفرمود. پس آدم به عدد 45، مقام نُه را گرفت  9=5+4 و چون عدد 45 جامعِ جمیع اسرارعالم شد و مقام صفوة الهی را از پروردگار عالم گرفت در مقام ظهور اگر 45 بر عدد 9 که بلوغ جمع عدد خود آدم بود تقسیم شود، عدد 5 را به ما می‌دهد (5=9÷45) و تمام فرمول حلّ معماهای مهندسی خلقت به عدد 5 و 9 سِرّگشایی می‌شود.

اولین انسان، پیامبرخلق شده؛ کامل و صاحب منصب آدمیت؛ پیامبر اولوالعزم یعنی جهان و تمام انسان‌ها از نظر جسمانی، فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا(س) هستند و ایشان بر همه‌ی انسان‌ها ولایت دارند و مقام صفوة الهی گرفتند. خلقت آدم(ع) از نظر جسمانی جمع عدد 1 تا 9 عوالم بود و خلقت حوا(س) از جمع عدد 1 تا 5 اسرار آفرینش است. خانم حوا(س) که خلق شد، پروردگارعالم به آدم(ع) فرمود که ایشان، مؤنث تو است یعنی دومی شما و ایشان دفعتاً خلق شد به عدد5. اسم مبارکش حوا(س) نامیده شد که عدد ابجدش 15 می‌شود و عدد15، ازجمع 1 تا 5 تشکیل می‌شود (15=5+4+3+2+1){نکته:پس اینکه می‌گویند حوا(س) از اضافی گِل آدم(ع) و یا دنده چپ آقا خلق شده ، جز موهومات نیست زیرا امام صادق(ع) فرمود: حضرت حوا(س)، از فضیلت طینت آدم(ع) خلق شده است}. عدد 15 در نام مبارک خانم مثل همان عدد نُه که گفته شد می‌باشد، که عدد5، جمع کننده‌ی باطن 14 بود و در اصل سرّ عدد 15 خیلی معانی را شامل می‌شود، هم عدد 9 در بطنش است و هم میزان تمام حروف است(15=س) چراکه:

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک حوا(س) با هم برابر است و 15 می‌شود!

جالب‌ اینکه جمع ارقام 15 برابر با 6 می‌شود (6=5+1)، درحالیکه می‌دانید دنیا از نظر جنسیت، مؤنث مجازی است و خداوند کریم می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین را در6 روز خلق کردم(خلق السموات و الارض فی ستة ایام[10]). پس سِرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا(س) که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ی انسان‌های دنیاست، ظهوردارد. درحالیکه در عالم سِرّ الاسرار کائنات، آنجا که فقط یک نور، خالق بی‌همتا را تسبیح و تکبیر و تحلیل و تحمید می‌کند؛ نورٌ واحد پنج تن(ص) است، در آنجا جمع کننده 1 تا 5 که می‌شود 15، وجود مبارک حوّای روحانی؛ خانم فاطمه زهرا(س) است که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها.

قابل ذکر است که در دنیا، بلوغ جسمانی خانم‌ها به 9 سال و بلوغ جسمانی آقایان 15 سال است. حال خوب فکر کنید! از آنجا که خداوند آنچه را که خلق نموده کامل و بدون نقص از وجود سبحان خود که پاک و منزه از هر عیب و نقصی است، جلوه داده است پس در دنیا به عکسِ عدد خلقت در عالم بالا، عدد بلوغشان ظاهر می‌شود. چنانچه اگر عدد 15 بلوغ دنیایی آدم(ع) با عدد خلقتی ایشان که 9 بود جمع شود عدد 24 که جامع جمع تمام زیبایی‌های عالم است به عنوان خلیفة الله ظاهرمی‌کند( دستور احکام برای بلوغ مردها، چون فرزند آدم(ع) هستند) و اگر عدد 15 که بلوغ خلقتی حضرت حوا(س) است را با 9 که بلوغ  دنیایی ایشان است جمع کنیم 24 می‌شود یعنی همان جمع جمیع زیبایی‌های عالم به عنوان خلیفة الله[11].

نکته: از جمع اعداد 1 تا 15 در اسم حوا(س) به عدد 120 می‌رسیم. و از جمع اعداد 1 تا 9 به اسم آدم(ع)=45 می‌رسیم. حال اگر عدد 45 و 120 را با هم جمع کنیم 165می‌شود (165=45+120) که با عدد ابجد کلمه‌ی مبارک "لا اله الا الله" برابر است. پس منظور همه خلقت، معرفی اوست و توحید خالصانه! چنانچه هر انسان مسلمانی که از دنیا می‌رود، در تشییع جنازه او می‌گویند: لا اله الا الله ! و در زیارت اهل قبور می‌خوانیم: السلام علیک یا اهل لا اله الا الله...! اینجا می‌بینیم که چگونه خالق قدرتمند و یکتا در آینه خلقت، آینه خود را خلیفه‌ی خود می‌خواند. بکوشیم تا درخلوص، جلوه شکوه جمال و جلال و صفات زیبای او باشیم. انشاءالله

 همچنین عدد 120 برابر با عدد ابجد کلمه احسان است پس جمع وجود حسن(ع) و حسین(ع) و محسن(ع) در وجود مطهر خانم فاطمه(س)، می‌شود احسان پروردگارعالم! و تمام قرآن کریم، کوثر وجود است و 120 حذب دارد و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مبارک پیامبر(ص)، 15 است.

و عددابجد کلمه‌ی"سین"=120است. ازطرفی عدد 15 برابر با جایگاه عددی حرف "س" است که عدد ابجد حرف "س"=60 می‌باشد. و خداوند، زمان را به ثانیه آغاز فرمود که ثانیه از ثانی شروع می‌شود یعنی از دومی. چنانچه حضرت حوا(س)، مؤنثِ آدم(ع)است یعنی دومی اوست که برایش زوج قرارگرفت و اُم یعنی مادر همه‌ی آدم‌ها(چه مرد و چه زن) تا قیامت است. حرف (س)، میزان همه‌ی حروف است[12].

حرف (س) با عدد ابجد 60 ، درس دیگری هم به ما می‌دهد اینکه: عمر هر موجودی در دنیا از زمانیکه نطفه‌اش بسته می‌شود و به هر نوع شروع به زندگی در دنیا به عنوانِ عُمر می‌کند، در ثانیه شروع می‌شود و ثانی یعنی دومی که ماده و مؤنث است. و60(=س) ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60(=س)دقیقه می‌شود یک ساعت و... خلاصه انسان در حرف سین متولد می‌شود و در سین می‌میرد. در قبر نیز، سینِ قلبش باید جوابگوی اعمالش باشد چون تعالیِ وجودیِ هر انسانی در دنیا با پاک نگه داشتن و خلوص قلبی درجه می‌گیرد و قلب انسان می‌شود "حرم الله" و این قلب هرگز نمی‌میرد و زنده و جاوید می‌ماند.

خداوند کریم در 4 ماه و 10 روز در شکم مادر، به جنین انسان روح خدایی می‌دمد که شاید همان سین وجود است "انی نفخت فیه من روحی" همانا از روح خودم در انسان دمیدم. ازعلامه بانو اصفهانی[13] درباره‌ی خلقت خانم حوا(س) از امام صادق(ع) نقل شده که می‌فرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع)، حوا(س) را خلق فرمود. به قسمت ذکر شده در قبل اشاره می‌کنم که به وجود خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س)، خلقت عالم سِرّ یعنی وجود مبارک 5تن(ص) که با 9 ذریه اباعبدالله الحسین(ع)، 14 نورمقدس(ص) معرفی می‌شود و تمام هدف خلقت در ظهور جسمانی این چهارده وجود مطهر(ص) است که خداوند متعال حقیقت اربعین و گنج طهارت الی یوم القیامت را به همه انسان‌ها در دنیا عنایت می‌فرماید.

عالم در عدد پنج

*ملک دنیا تقسیم شد به 5 اقلیم(قاره‌ها) قاره آسیا، اروپا، آمریکا، آفریقا، اقیانوسیه (هند)

*پنج روح در بدن انسان حلول کرده است[14]:

    1) روح نباتی که محرک تحویه و نمو است.

   2) روح حیوانی که محرک حس و حرکت است.

   3) روح انسانی که مجموعه‌ای از قوای نباتی و حیوانی است.

    4)روح نفسانی که نفوس مجرده را به کمال روحانیت بالفعل برساند.

    5) روح قدسی یا ملکوتی. 

ابوعلی گوید "روح القدس چون نقطه است و نبوت چون خط و رسالت چون سطح و دعوت، روح ملکوتی چون جوهر و ملت چون جسم و رونق جسم به روح است و قدر ملت به نبوت است".

*انسان در سیر 5 عقل می‌تواند به یکی از درجات زیر برسد:

1)عقلِ بالفعل: نفوس دوشادوش عقل است.

2)عقلِ فعال: نفوس جسمانیه الحدوث است که در مسیر تکامل و ترقی پیش می‌رود.

3)عقلِ خالص: آنست که عنان شهوات و غضب را بدست گرفته است.

4)عقلِ قدوس: آنست که عقل قاهر بر همه اجزاء بوده و به تقدیس انسان بپردازد.

5)عقلِ اول: که صادر نخست بوده و آن عقل محمدیست(صلی الله علیه وآله)

*پنج نفس ظهور دارد:

1-نفس لوامه 2- نفس مطمئنه 3-نفس راضیه 4-نفس مرضیه 5-نفس الهیه

*انسان پنج حس دارد:

1) حس لامسه2)حس بینایی3)حس شنوایی4)حس بویایی5) حس چشایی.

*اعضای بدن 5 قسمت است: سر و دو دست و دو پا.

*در هر دست و پا، پنج انگشت می‌باشد.

*در سر، 5 عضو است: چشم، گوش، دهان، بینی، پیشانی.

*در بدن پنج دستگاه وجود دارد: تنفسی، گردش خون، گوارش، کلیوی، جنسی

*حضرات کلّی پنج‌اند که عبارت‌اند از لاهوت و جبروت و ملکوت و ناسوت و کون جامع که انسان کامل است.

*انواع ساعت یعنی قیامت، پنج است: " یکی از آنها در هر آن و ساعت یعنی زمان است و یکی از آنها موت طبیعی است چنان که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: "هر کس که مرده است، قیامت او قیام کرده است." و یکی از آنها موت ارادی است پیش از آنکه به مرگ طبیعی بمیرید به مرگ ارادی اختیاری بمیرید و قیامت را خود برای خود به حسابرسی آشکار کنید "حاسبوا قبل ان تحاسبوا". و یکی از آنها موت موعود است که همه در انتظار آنند؛ چنان که خدای تعالی فرموده است، "انّ السّاعه آتیة لا ریب فیها" ساعت یعنی قیامت آمده است. هیچ شکی درآن نیست ورساله ما بنام رتق و فتق مُتِکَفِل بیان آنست و یکی از آنها قیامت کبری است که برای عارفان موحد از فناء فی الله وبقاء بالله حاصل می‌شود.

*عرش‌ها پنج‌اند: عرش حیات که عرش هویت است و عرش رحمانیت و عرش عظیم و عرش کریم و عرش مجید.

 *انواع قلب پنج‌اند: قلب نفسی که قلب مختص به نفس است و قلب حقیقی متولد از مشیمه جمعیت نفس و قلب متولد از مشیمه روح یعنی قلب قابل تجلی وجودی باطنی و قلب جامع مسخّر بین حضرتین یعنی حضرتین دو اسم ظاهر و باطن ، و قلب احدی جمعی که قلب احدی جمعی محمدی صلی الله علیه و آله و سلم است.

*السنه حمد، پنج است حقیقت ذکر عبارت از تجلی ذات حق سبحانه برای ذاتش بذاته، از حیث اسم متکلم، از جهت اظهار کمالی و وصف به نعوت جلالی و جمالی در دو مقام جمع و تفصیلش چنانچه برای ذاتش بذاته یعنی بدون واسطه شهادت داده است، که الهی را جز او نیست و این حقیقت را مراتب است. مرتبه بالاترین و سزاوارترین، حقیقت ذکر در مقام جمع است که حق سبحانه خویشتن را به اسم متکلم به حمد و ثناء بر ذات خودش ذکر می‌کند. در حدیث آمده که پیامبر (ص)فرموده‌اند: "خدایا نمی‌توانم ثناء بر تو را آنچنان که تو خودت را ثناء گفته‌ای احصاء کنم".

مرتبه دوم حقیقت حمد: ذکر ملائکه مقرّبین است و آن حمد و تسبیح ارواح، یعنی عقول مفارقه مجرده، برای پروردگارشان است. مرتبه سوم: ذکر ملائکه آسمانی و نفوس ناطقه مجرده است. مرتبه چهارم: ذکر ملائکه زمینی و نفوس منطبعه با طبقات و مراتبی که دارند می‌باشد. مرتبه پنجم: ذکر ابدان و اعضاء موجود در آنهاست و هر یک از مراتب یاد شده به زبانی که اختصاص به خود او دارد ذاکر و حامد و پروردگارش است.

ذکر خداوند سبحان یعنی: انسان با ذکر قلبی از محضر خداوند جلّ‌جلاله غافل نمی‌شود و دائماً خود را در محضر او می‌بیند و این ، ذکر واقعی است. ذکر واقعی انسان را از منکر جدا و به اخلاص رهنمون می‍‌فرماید. یکی از اسماء قرآن، ذکر است. قرآن، کامل‌ترین هدایتگر است.

*پنجمین معصوم(ص)، وجود مقدس امام حسین(ع) و پنجمین امام، وجود مقدس امام باقر(ع) می‌باشند که هر دو عزیز درعاشورا حضور داشتند؛ امام حسین(ع) به شهادت رسید و امام باقر(ع)، تمام علم عاشورا را افشاکرده است. و امام رضا(ع) به عدد 5 بدنیا آمدند(1 خودشان+4 ذریه مطهر در بطنشان).

*نزولات رحمت و گشایش فتح الفتوح باب رحمت در قرآن کریم، سوره مبارکه حمد است که عدد ترتیب نزول آن به قلب مبارک پیامبر(ص)، پنجمین سوره است.

*پنجمین سوره قرآن(از نظر نوشتاری)، سوره مبارکه مائده است که در جزء6 شروع می‌شود و جایگاه ترتیب نزول آن به قلب پیامبر(ص)، 112 است که4=2+1+1می‌شود . مائده یعنی غذای بهشتی که در جزء6 خداوند کریم به تمام مقامات عالم دنیا، سفره رحمتش را برای همه مخلوقاتش(در دنیا) گسترده است و همه از این خوان بهره می‌برند. عدد112 برابر با جایگاه نوشتاری سوره مبارکه توحید(اخلاص) در قرآن کریم است که نتیجه‌ی همه برکات، رسیدن به اخلاص و گنج توحید اوست.

*تمام جزء 5 قرآن کریم شامل 123 آیه است (123=حسنه) و در سوره مبارکه نساء قرار دارد که عدد ترتیب نوشتاری آن در قرآن کریم، چهارمین سوره است.

*روز پنجشنبه متعلق به وجود نورانی امام حسن عسکری(ع) می‌باشد. این روز در ایام هفته روز رحمت است، هم اموات از رحمت آن بهره می‌برند و هم زنده‌ها البته اگر قدرش را بدانند! عدد 5، عددی است که همه اعداد را در بطن خود حاضر کرده و در جمع (1 تا5) جلوه دهنده‌ی تمام زیبایی‌های خواص و عوام یا به قولی ظاهر و باطن است که 15 می‌شود(15=5+4+3+2+1) که جایگاه عددی حرف س=15 است که میزان حروف و قلب قرآن با ندای پروردگار عالم به پیامبر بزرگوارش به نام "یس" است . پس ابا محمد حسن بن علی عسکری(ع)؛ زینت قلب پیامبر(ص) و جلوه دهنده حیات قلب عالم به زیبایی نام مبارکش؛ حسن(ع) که سبزی و حیات گنج قرآن، ولایت و رسالت را به طپش حیات واقعی‌اش، افشا و احیا می‌کند[15]. و جمع ارقام 15 می‌شود 6 (6=5+1) و جمع عدد ولایی(=11) و معصومیت(=13) ایشان 24 است که در جمع، 6 می‌شود(6=4+2) و عدد 6، رمز خلقت تمام آسمان‌ها و زمین و کلّ دنیاست[16]. و درواقع این رمز تولد تک گل همیشه بهار محمدی(ص) است که از وجود جامعِ امام حسن عسکری(ع) ظاهر می‌شود.  و در بطن جامع ایشان، جمعه ظاهر می‌شود که جمع جمیع زیبایی‌ها و اهداف خلقت و انوار نورانی پیامبران(ع) و امامان معصوم(ص) را ظهور و جلوه می‌دهد.

*حرف "هاء" در عدد ابجد برابر عدد "پنج" است. کلمه "پنج" به عربی "بنج" نوشته می‌شود و عدد ابجد کمله "بنج= 55" و برابر با جایگاه عددی کلمه "صدّیق" است. انسان‌ها در حقیقت کلمه صدق امتحان می‌شوند و باید حاضر شوند از مجرای "بنج" بگذرند تا قبول شوند و جایگاه عددی کلمه "بنج= 19" و برابر با جمع حروف اسامی پنج تن(ص) و همچنین تعداد حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" است.

حرف "هاء" از حروفی است که مخرج آن در بالای دل یعنی "قلب" است. این حرف مانند قلب با دو چشم نوشته می‌شود و هنگام بیرون آمدن صدای "هاء" تمام حروف را ظاهر می‌کند. پس "قلب" هم به شکل پنج ظاهر می‌شود و در سینه می‌تپد!

در قرآن کریم یک قلب وجود دارد و آن سوره مبارکه "یاسین" است که شامل 5 حرف می‌باشد (ی-ا-س-ی-ن). به قول پیامبر اکرم(ص): "یاسین، قلب قرآن است". حرف "یا" نداست به کلمه سین، در تفاسیر مختلف از عرفا و احادیث، "سین" را وجود پیامبر اعظم(ص) می‌دانند یا شاید "قلب مبارک" اوست که "سین" می‌باشد. عدد ابجد حرف "سین" =120 است و آنگاه که سینه جایگاه سین می‌شود عدد ابجدش برابر "125" می‌شود که در جمع ارقامش 8 می‌شود 8=5+2+1؛ محل "رضا" شدن و به رضا رسیدن است.

حرف نون ساکن(ن=50)

جالب است که این زیبایی‌های عدد 5 در عدد50 ظاهر می‌شود. عدد ابجد حرف ن=50 است که برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت است. عدد ابجد کلمه "بهشت"= "707" که جمع ارقامش 14(14=7+0+7) و در نهایت 5 می‌شود(5=4+1). جایگاه عددی حرف ن=14 است. پس بندگان صالح خداوند در جایگاه بهشت قرار می‌گیرند بخاطراینکه گردنبند بندگی را با خود بردند و در جایگاه حروفی الفبا کلمه بهشت عددش "50" می‌شود یعنی حرف نون ساکن. و از طرفی عدد ابجد کلمه کُل=50 است، پس حرف ن، کُل را در بردارد.

جایگاه عددی حرف "ن" ="14" می‌باشد که جمع ارقامش 5(5=4+1) می‌شود. وقتی جایگاه یک بهشتی نون ساکن وجودش می‌شود آن، همان ریسمان "حبل اللهِ" 14 معصوم(ص) است که با اطاعت امر پروردگارعالم و شیعه و محب شدن اولیاء الله معصومین (ص) به گنج وجود خود یعنی بهشت؛ محل رضای وجود خود که قلب خویش می‌باشد راه پیدا می‌کند، آنگاه در دنیا منقلب می‌شود، خانه خدا؛ کعبه دل تطهیر می‌شود و این همان نون ساکن است(ن=14 و 5=4+1) در جایگاه قلب که خود عدد "5" است(شکل ظاهری قلب هم مانند عدد 5 و حرف ه است) و در پشت اعمال روزانه از دید چشم، شنوایی گوش، زبان، فکر، اعتقادات، مال، کار، وظایف مختلف، شب و روز و حتی در عبادات، به صورت اظهار، ادغام، اخفا ...کار می‌کند و قلب بودن خویش را آشکار می‌نماید!

هر کس در قبر، باطن قلب وجودی خود را ظاهر می‌بیند و آنگاه قبر مؤمنان واقعی، جایگاه ظهور و بروز ایمان اشخاص زنده می‌شود؛ جای استجابت دعا و محل سجده به پروردگارعالم و خلاصه خانه طهارت و پاک شدن از گناه گنهکاران می‌شود. چون خوب قلب به میم شده و به رضای مولا رسیده است، او زنده است و نزد پروردگارش روزی می‌خورد و خلاصه باطن قبر در بهشت باز می‌شود که همان نون ساکن عمل است و همینطور جهنمیان در جهنم  که آنها هم به جایگاه قلب خود می‌رسند و متاسفانه آن باطن، باعث عذاب خودشان است.

نون، مجتمع مداد حرفی نفسی رحمانی از آن حیث که امّ الکتاب است می‌باشد( چون نون ساکن پشت تمام 28 حرف الفبای قرآن قرار گرفته، 6حرف آن را ادغام؛ 6حرف اظهار و 15 حرف اخفا و یک حرف را قلب به میم می‌کند) .

آقای حسن زاده آملی درباره نون می‌فرماید[17]: "آنچه را که در این مقام بر تو تلاوت می‌کنیم تدبر فرما. عدد پنج که آن دایره ابجدی است گاهی آن را چنین که اشاره به دائره وجود و دو قوس نزول و صعود دارد. خدای سبحان در قرآن فرموده است[18]: "یدبّر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة ممّا تعدّون". "خداوند امر را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند سپس به سوی او عروج می‌نماید در روزی که مقدار آن هزار سال به شمار شماست"، پس همواره و پیوسته امر در روحانیات و جسمانیات دوری (جمع شده است از روحانیات و جسمانیات) است و از میان این دو اشکال عجیب و غریب حادث می‌شود. تجدد امثال و حرکت در جوهر طبیعی و گردش روز و شب و آنچه که در روز و شب پدید می‌آید تو را در این امر دوری بودن وجود ارشاد می‌کنند، خدای سبحان فرموده است: "سیر ماه را در منازلی تقدیر کرده‌ایم تا این که در گردش خود مانند چوب کهنه خشک خوشه خرما که باریک و زرد و کج می‌شود، درمی‌آید". "و القمر قدّرناه منازل حتّی عاد کالعرجون القدیم[19]".

 

نون دارای پنج مرتبه است: مرتبه نخستین نون، تَعَیُّن اول است و آن جمع جمیع حقایق کیانی، ربّانی و حروف مؤثره وجوبی و حروف متاثره امکانی است و نون، امّ الکتاب اکبر است. حقیقت سرّی که در عالم اسرار قبول حمل را دارا شد و در عالم دنیا "سیدة نساء" (الدُره) عالمین گردید. عدد ابجد کلمه "نساء" بدون همزه 111 می‌شود که سرّ "الف" وجود است(نسا=111=الِف) و جایگاه عددی کلمه نسا=30می‌باشد(به اسرارعدد30) و اگر همزه را بصورت بسیط(ها+میم+زا+ها) بنویسیم عدد ابجدش 110 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک "علی" (ع) است.

            {نکته:                                 نس      ا       ها میم زا ها       

1

 

Flowchart: Connector: 1

                                                                  110                  110           

 

 

                                       

                                              

                                                             111=110+1     1+110=111   }

                                   

مرتبه دوم نون، دوات ماده حروف الهی و هیولای صور فعلی وجودی و عماد ربوبی به (عین مهمله)است؛ که پروردگار ما پیش از خلقت خلق در آن بوده است.

مرتبه سوم نون، اصل وام حقایق کونی که احدیت جمع جمیع کائنات است می‌باشد. و حضرت رسول الله(ص) در بیان خود که فرمود: "اول ما خلق الله الدره". به این اصل "ام" اشاره فرموده است؛ و این نون، "ام الکتاب" امور در رق وجودی منشور است که غمای عبودیت معجمد است."

مرتبه چهارم نون، ام الکتاب مبین است و آن لوح محفوظ است که در اصطلاح اهل نظر، نفس کلی نامیده می‌شود.

مرتبه پنجم نون، نون اقدار (قدرها) است و آن، ام الکتاب موضوع یعنی نهاده شده در روحانیت روح قمر است و آن، آسمان اسم خالق و مجتمع اضواء (نیرها) عالی و انواع گوناگون و اتصالات و انفصالات است و کتابِ "محو و اثبات" بین جزئیات از این مرتبه منقش است.

*در کتاب خداوند سبحان چند حروف به صورت اسرار حروف ظاهر شده است؛ یکی نون ساکن است که به صورت تنوین ظاهر می‌شود در حالی که نوشته نمی‌شود ولی تمام خصوصیات "ن" ظاهر را دارد؛ به صُورِ نصبی و جری و رفعی ظاهر شده است. نون ساکن تنها حرفی است که پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند و به تمام آنها معنا و مخرج و صورت می‌دهد. چنانچه گفته شد "نون" ساکن باعث کشیدگی در بعضی حروف و شدت می‌شود و با اظهار شدن و ادغام شدن و اخفا شدن و حتی قلب شدن خصوصیات خود را هم جلوه می‌دهد. در قرآن کریم، "نون" بیشترین حرفی است که در کلمات بکار برده شده است .

*نون، حقیقت ماده است که صفات و معانی و ظهورات مادی از آن ظاهر می‌شود. عدد ابجد کلمه ماده= 50 است(ن=50) و جایگاه عددی آن 23 می‌شود. 23 سال طول کشید تا پیامبر(ص) قرآن را تدریجاً برای هدایت مردم ابلاغ کند. زاویه خورشید نسبت به زمین 23 درجه است تا در تمام سال دو روز مثل هم نباشد و فصل‌ها و تغییرات هوایی و جوّی ظاهر شود. عدد خیلی مهمی است که روزیِ ظاهر و باطن همه موجودات مخصوصاً انسان را در شبانه روز و ماه‌ها و سال‌ها ظهور می‌دهد. و روزیِ قرآن در 23 سال به ما رسیده است و روزیِ اشک که به عربی "بکاء" گفته می‌شود (عدد ابجد بکا= 23 است) برای قبولی توبه و ندامت (توبه بهترین روزی انسان شده است) از گناه و اصلاح عمل و خضوع و خشوع به درگاه خداوند منان از چشم‌های ما سرازیر می‌شود. این اشک‌ها، جهنم وجود را خاموش می‌کند. از امام صادق(ع) روایت شده است که "یک قطره اشک با معرفت در مصیبت امام حسین(ع) آتش جهنم وجود را خاموش می‌کند. و بهشت را به انسان مؤمن اهداء می‌کند".

اگر ارقام 23 را با هم جمع کنیم 5=3+2 می‌شود پنج. پس همه زیبائی‌ها در مجرای وجودهای مقدس "پنج تن" صلوات الله علهیم اجمعین است و به شرط شیعه شدن به این عزیزان. "...اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...[20]" حلقه بندگی بر ما کامل می‌شود.

 ملِک مقرب حضرت میکائیل(ع)، ملکِ روزی از طرف پروردگارعالم است(ایشان ملک حرف ث به عدد ابجد 500 و جایگاه عددی 23 می‌باشد). این ملک سرش بر عرش، پاهایش تا آخرین نقطه هستی و بال‌ها یعنی جناح‌هایش بر تمام موجودات کشیده شده است. خداوند رزّاق که رحمان است از درِ لطف، تمام مخلوقاتش را از جماد و نبات و حیوان و "ما فیهنّ و ما بینهنّ" روزی داده و می‌دهد. پس حرف "ث" از حروف "نفثه" است مثل ابر پر باران بر تمام آسمان‌ها حکومت می‌کند و به اذن پروردگار عالم نزول برکات است. مدال آقا "ابا عبدالله الحسین" (ع) در روز عاشورا "ثارالهی" است ظاهراً یعنی خون خدا. اما "ثار" با حرف "ث" باب روزی حیات بخش اسلام و قرآن است که با خون پاک آقا در پیکر قرآن و اسلام پیام حق را به تمام مخلوقات الی یوم القیامت می‌رساند! پس هر کس می‌تواند هرچه روزی (حلال و هدایت) بخواهد از خدا بگیرد. پروردگار عالم می‌فرماید: هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست[21]. و اگر روزی دنیا بخواهی به تو می‌دهم و اگر روزی آخرتی بخواهی برایت زیاد می‌کنم و به تو می‌دهم که رزق آخرت باارزش‌تر از رزق دنیاست"... و رزق ربک خیر و ابقی...[22]".(گرگدا کاهل بود تقصیرصاحبخانه چیست). و خداوند عالم در کلام کریمش می‌فرماید بخواهید "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار[23]". بهترین روزیی که ماندگار می‌شود حسنه است. بهترین الگو و اسوه، اسوه حسنه است. بهترین روزی که خداوند به بندگان خالصش اعطا فرموده، "رزقاً حسنا[24]" است . وقتی خداوند بنده خود را قبول می‌کند نمره‌اش قبول الحسن است. قرض مقبول در نظرش "قرض الحسنه" است. اخلاق خوب "اخلاق حسن" است. زندگی عالم باید به "حسن" تمام شود و خلاصه فرمود: "مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها...[25]" اگر تا دم قبر اعمال نیک خودت را بیاوری خداوند مهربان ده برابر به آن پاداش می‌دهد. مرگمان هم باید حسن شود یعنی "شهادت فی سبیل الله" و زیارت لقاء الله با روسفیدی.

 همانطور که در دنیا غذای اصلی نان است و به صورت عوام "نون " گفته می‌شود و برکت سفره است[26]؛ عدد ابجد حروف "نون" =106 می‌شود که 7=6+1 و 7 همان، آیات سبعه و برکت قرآن، سوره مبارکه حمد که هفت آیه دارد و یکی از نام‌های مبارک قرآن "نون" است که پروردگار عالم به "ن" قسم یاد کرده است: "ن و القلم و ما یسطرون[27]" و جایگاه عددی حروف "نون" =34 می‌شود 7=4+3 و "34" برابر عدد ابجد کلمه "دل" است.

تمام اعمال، گردنبند و دستبند و پابند و دو گوشواره بندگی می‌شود که باعث زیباترین شکل و بهترین جنس طلا، نقره، الماس. آنگاه همه‌ی بندگی به "قبول الحسن" می‌رسد. شاید با خود فکر کنید چرا حلقه پنج یا حلقه بندگی به نام مبارک قبول الحسن تمام می‌شود؟! {درقسمت بعد توضیح داده خواهد شد حدیث مبارکی که پیامبر(ص) در ساق عرش ، جمال الهی خانم زهرا(س) را دید که در دو گوش خانم(س)، حسنین(ع) زینت بودند...}.

اگر بخواهیم مساحت و محیط بندگی پر شود و تمامِ کمالِ حُسن عمل خود را به ما برساند باید از روی شعاع و قطر دایره به تمام لحظه‌های عمرمان محیط شویم. مانند عقربه‌های ساعت که از مرکز دایره، جلوه شده و طی مسیر می‌کنند. این شعاع و قطر یا عقربه‌ها همان عدد "یک و دو" هستند که تمام ساعت را شماره می‌کنند و 1 و 2 کنار هم یعنی 12 و 12 که کلّ شبانه روز را نشان می‌دهد و ثبت می‌کند[28].

 

اما حلقه چیست؟!

در دنیا وقتی دو نفر عهد و پیمان ازدواج خود را نمایش می‌دهند در ظاهر کار  با دو حلقه‌ی بسته، دست خویش را مادام العمر به دست دیگری می‌گذارند تا در تمام ایام عمر خود در زندگی چه نزد هم باشند چه نباشند، در ثبوت عهد و پیمان خویش ثابت قدم باشند و یکدیگر را فراموش نکنند و متعهد به آنچه قول داده‌اند، باشند و باید وظایف خویش را انجام دهند. ظاهراً حلقه به دست، زینت می‌شود چون فرایند تمام اعمال ما به دست خودمان می‌رسد.

دستِ عرفان صادرات عمل، وارادت عکس العمل‌های ماست و باطن کار، دست قلبی ماست که پیمان و عهد را متقبل می‌شود؛ نه فقط زبان و دستِ ظاهر زیرا حریم زندگی باید از قلب که ارباب حلقه است محکم بسته شود تا تمام وجود، درحلقه سلامت و وفاداری انجام وظیفه کند. و عمیق‌تر اینکه تمام انسان‌ها بین دو دست قدرتمند پروردگارشان هستند (یدالله فوق ایدیهم[29]) که او شاهد و ناظر همه اقوال ما و اعتقادات ما و تعهدهای ماست. پس همیشه باید خود را در محضر او ببینیم که او هم شاهد است و هم مشهود!

پس یک زندگی ساده از ظاهر حلقه به دست، به حلقه قلب و به حلقه بندگی و وصل به حلقه تعهدات اعتقادی و به حلقه امت بودن پیامبر اکرم(ص) که قرآن را آورد، می‌باشد. پس وصل به حلقه یعنی اطاعت از قرآن و وصل به حلقه شیعه شدن به امام عصر(عج) که حاضر و ناظر همه‌ی ماست. آن وقت حلقه ظاهری ارزش بیشتری پیدا می‌کند و معنای "حصن"، یعنی حصار محکم امن و امنیت خانواده تشکیل می‌شود که بوجود آورنده دنیای سالم و زندگیِ با کمال برای فرزندان و نسل‌های این زوج می‌شود.

آنگاه که حصن نامیده می‌شود حریمش محترم و واجب می‌شود! زن و مرد باید در نگهداشتن سلامت این حصن بکوشند که هرگز متجاوزی به آن تجاوز نکند. این جلوه‌ی حلقه بسته‌ای است که حتی بر آن قفل هم نمی‌گذارند فقط با شکستن حریم، این حلقه باز می‌شود! پس زمانی حصن، حرمت خود را از دست می‌دهد که صاحب حصن از داخل، فکر شکستن بکند و حریم را بشکند و خود باعث می‌شود که اغیار در آن راه پیدا کنند. چرا از قدیم الایام عرف این بود که هر کس هرگاه می‌خواست وارد منزل نامحرمی بشود می‌گفت: یاالله؟! نام مبارک پروردگار عالم که شاهد عهد و پیمان قلبی است را می‌برد و با تکرار اسم مبارک، افراد داخل خانه را به حجاب و حیا امر می‌کرد. یعنی این حصن خدایی است و به اذن او می‌توانی وارد شوی!

پروردگارعالم در مورد کسانیکه حصن را شکسته‌اند (زن شوهردار و مرد زن‌دار) در قرآن کریم می‌فرماید:  "الزّانیة و الزّانی فاجلدوا کلّ واحد منهما مائة جلدة و لا تاخذکم بهما فی دین الله اِن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الآخر ولیشهد عذابهما طائفة مِن المؤمنین[30]. (باید شما مؤمنان) هر یک از زنان و مردان زناکار را به صد تازیانه مجازات و تنبیه کنید و هرگز درباره آنها در دین خدا ترحم و رأفت روا مدارید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید و باید عذاب (تازیانه خوردن آنها را) جمعی از مؤمنان (حضوراً) مشاهده کنند". و حتی تهمت زدن رابطه نامشروع به زنِ مؤمنه و با عفت، جریمه سختی دارد (شرایط خاصی برای قبول این ادعا وجود دارد):"و الذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة و لا تقبلوا لهم شهادة ابدا و اولئک هم الفاسقون[31]. و آنانکه به زنان با عفت مؤمنه نسبت زنا دهند آنگاه که چهار شاهد بر دعوی خود نیاورند آنان را به هشتاد تازیانه کیفر دهید و دیگر هرگز شهادت آنها را نپذیرید که مردمی فاسق و نادرست‌اند".

پس حلقه فقط به دست، معنی نمی‌شود بلکه از سر تا پا  از هر نظر، در حلقه حصن تعهد ازدواج قرار می‌گیرد یعنی نگاه، اخلاقیات، صحبت کردن، خندیدن، مجالست با نامحرم، حجاب، زینت کردن (هم مرد و هم زن) و ... .

عدد ابجد کلمه "حصن" برابر 148 است که در جمع ارقامش، 13 می‌شود که برابر جایگاه عددی حرف "م" است و 4=3+1 برابر حرف "د" است که خود تمام دلیل بندگی است. و جایگاه عددی کلمه "حصن" ="40" می‌شود که جان اربعین عمل و برابر با جایگاه عددی کلمه "طاهره" است. و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه "طلا" می‌باشد پس باید زن و شوهر در حلقه زندگی خود طلا شوند! فلز طلا، نفوذ ناپذیر است یعنی آفت در آن راه ندارد. اگر سالیان سال در لجنزار قرار بگیرد هیچ تغییری نمیکند و ارزش آن همیشه به روز است و زینت دست و گردن و گوش است.

انسان همانطور که ظاهر وجودش در حلقه‌های مختلف عهد و پیمان‌ها و مسئولیت‌ها محصور و محدود است. درون وجودش هم، همه حلقه است؛ از مویرگ‌ها گرفته تا استخوان‌ها و دل و روده تا همه جمع می‌شود تا حلق؛ در حلق، حلقه‌ها بصورت فشرده ظاهر می‌شوند؛ این حلقه‌ها وصل به گوش و نطق دهان می‌شوند و حیات سَر انسان، بستگی به سلامت گلو و حلقش دارد. پس کمال ندای سلامت تمام وجود از حلقه دهان خارج می‌شود؛ حلقه دهان بزرگ‌ترین محل برای تغذیه‌ی ظاهر و باطن بدن است . پس تعهد و عهد و پیمان از دهان، ابراز می‌شود.

*اما چه زمانی حلقه‌ها باز می‌شوند؟ بعد از مرگ، متوفی را در کفن می‌کنند؛ در سه قسمت بدن، روی کفن سه بند می‌بندند؛ اول: دور گردن، دوم: دور دست‌ها و شکم و سوم: دور پاها. راستی از غسال‌خانه تا قبر چقدر راه است یا لزوم این بستن چیست؟! شاید بخاطر اینکه پروردگار ستار العیوب تا نزدیک قبر هم، عیوب و گناهان او را امر به "سِتر" می‌کند اما وقتی به منزل آخر خود می‌رسد، بندها را باز می‌کنند (منظور سه بندی است که در غسال‌خانه به دور گردن و دور شکم و دست‌ها و پاها می‌بندند). و در قبر، صورتش را که وجه تمام اعمال به آن معلوم می‌شود که رو سپید است یا رو سیاه، باز و رویش را به "قبله" می‌کنند و آنگاه تلقین را برایش می‌خوانند و همه حاضران با عزیز خود خداحافظی می‌کنند و لحد را می‌گذارند و خروارها خاک بر روی او می‌ریزند، حال او می‌ماند و اعمالش! اینجا حلقه‌ها باز می‌شود زیرا قیامت صغرای خود را می‌بیند. در حالیکه زنده می‌شود تا سؤالات دو ملک نکیر و منکر را جواب دهد و تکلیف یک عمر بندگی را به خدای مهربان خود پس بدهد و آنگاه است که در جایگاه قرار می‌گیرد. امیدوارم آن زمان بهترین ساعت رو سفیدی ما باشد(انشاءالله). خداوند متعال می‌فرماید: "الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون[32]". "امروز است که بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دست‌هایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه کرده‌اند گواهی دهد".{ نکته: معنی لحد؛ (ل) یعنی برای و (حد) یعنی اندازه باطنی هر کس، که بدنیا می‌آید تا از دنیا برود چگونه و چقدر میزان جایگاهش را دریافت کرده است. در اصل همانطور که همه از کنز و گنج الهی ظهور و بروز داشتند و جانِ کنز، همان نام مبارک احدیتِ خالق یکتا بود پس هر کس حدّی را از جان گنج الهی با خود دارد. حال چگونه و چطور استفاده کرده، در قبر به نام لحد به او داده می‌شود و در واقع آسمان زندگیش، بالای سرش پیدا می‌شود}.

زبان ظاهر، مُهر می‌خورد و دست‌ها و پاها، شهادت می‌دهند زیرا این اعضا در دنیا خاموش بودند چون به امر مولای خود بندگی می‌کردند و برای صاحب خود (یعنی به شخص میّت) خدمت می‌کردند، اما حالا که عمر تمام شد باید جوابگوی چگونه استفاده کردن از عمر را باشد. سؤال می‌پرسند: از جوانی چگونه استفاده کردید؟ با توحید و نبوت ، امامت و معاد و با اهل بیت پیامبر(ص) و قرآن چه کردید؟ و ... .  پس در اصل حلقه از ما جدا نمی‌شود! زیرا اگر حلقه بندگی واقعی را با خود همراه برده باشیم، زینت صورت و دست و پای ما می‌شود و جواز آزادی ما از عذاب عالم برزخ و قیامت می‌شود. منظور از گردنبند و پابند و دستبند بندگی، همان حفظ حدود الهی در عمل است که اعضای وجود، هرگز از حدود حریم امر حضرت حق، تجاوز نکرده است.

چنانچه امام کاظم(ع) به ما درس داد که حلقه بندگی، آن زنجیرهایی بود که چهارده سال در سیاه چال هارون الرشید بر گردن و دست و پای خویش (سِرّ عبودیت و بندگی) تحمل کرد تا گردنبندِ دشمن خدا را قبول نکند! شخصی از یاران آمد و حضرت را در آن حال دید و گریست و فرمود فدای شما خودم و پدر و مادرم که به این گونه در عذاب هستید؛ در غل و زنجیر. حضرت فرمود: من بنده عتیق (آزاد) پروردگارم هستم و این افتخار من است. راوی می‌گوید هنگامیکه پیکرمطهر ایشان را که با سَم شهید شده بود از زندان بیرون آوردند، سنگین بود. مأموران هارون الرشید گفتند: ببینید ایشان را چگونه پذیرایی کردیم که این چنین فربه شده است. وقتی آقا امام رضا(ع) تشریف فرما شدند، غل و زنجیر را نشان مردم دادند و فرمودند شیعیان و محبّین ببینید که غل و زنجیرها در بدن پدرم فرورفته و اینها نتوانستند باز کنند و بدن ورم کرده ... .(لعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین الی یوم الدین)

حضرت به شیعیان درسی عنایت فرمود که این گردنبند و دستبند و پابند باعث افتخار من است و اگر کسی با خود ببرد، الی یوم القیامت از عذاب و ناراحتی‌های برزخ و قیامت آزاد می‌شود. اما در قیامت، همه با گردنبند خود وارد آن عرصه  می‌شوند که پروردگار عالم در قرآن کریم می‌فرماید: "و کلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا [33] ". اعمال مردم به صورت گردنبند می‌شود به گردن آنها؛ برای مؤمنان باعث افتخار و سرافرازیشان است اما برای کافران باعث عذاب. گردنبند و گوشواره و دستبند و حتی پابند به صورت حلقه است و باید حلقه با قفلی (یعنی تقوی الهی) بسته شود!

حدیث قشنگی است درباره بخشش گردنبند و گوشواره حضرت زهرا(س) در عالم اسرار در سفر معراج پیامبر(ص) فرمودند در ساق عرش نظر کردم و دیدم تمام عرش زینت گرفته بود به جمال زیبای زهرا(س)؛ در گوش‌های او، دو گوشواره و یک گردنبند به گردن ایشان بود که به 9 حلقه مزیّن بود؛ ایشان دو گوشواره را فرمود که "ابا محمد الحسن"(ع) و"ابا عبدالله الحسین" (ع) است و حلقه‌های گردنبند، 9 ذریه امام حسین(ع) است.(صلوات الله علیهم اجمعین)

در واقع باطن زیبائی‌های وجود خودِ خانم است که زینت وجود مبارکش شده است. پروردگار عالم در آیه آخر سوره مبارکه بقره می‌فرماید: "لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت" یعنی "هر اعمالی که از حاصل عمرتان کسب می‌کنید بر وجود خودتان ظاهر می‌شود". دو گوشواره خانم(س) هم که یکی "ابا محمد الحسن"(ع) است زیرا آنچه وحی الهی به پدر بزرگوارش(ص) رسیده ایشان بدون کم و کاست از حضرت شنیده و به طور حسن (یعنی بهترین) در وجود مبارکش اثر کرده و عمل کرده است. در حلقه گوش دیگر "ابا عبدالله الحسین" (ع) است زیرا آنچه شنیده و تاثیر کامل کرده، به صورت عبادت خالصانه و زیبا برای پروردگارش به عمل آورده و بندگی کرده و نام مبارک "اَمَة الله" را دریافت کرده است.

پس کسی که گوش شنوا دارد، کلام خدا را حلقه کرده و آویزه گوش خود می‌گرداند. در ظاهر هم، گوشواره باید زینت صورت او باشد (تاثیر کلام باید به ظاهر وجود او زینت شود). ثروتمندان در قدیم غلام داشتند و به او غلام حلقه بگوش می‌گفتند یعنی هرگز امر اربابش از او جدا نمی‌شود؛ نه در خواب و نه در بیداری. حلقه از پشت لاله گوش، قفل یا بسته می‌شود زیرا از بندگی صاحبش هرگز بیرون نمی‌آید. پس بنده مؤمن برای مولایش باید چنین باشد و همیشه مولا را حاضر بر خود و اعمالش ببیند و حتی اراده قلبی و نیّت‌های قلبی خود را در محضر او ببیند زیرا او علیم بذات الصدور است.

گردنبند هم طوق می‌شود و به گردن ظاهر می‌گردد.زیرا آنچه مسئولیت زندگی شخصی، اجتماعی، اقتصادی، دینی، دنیایی و آخرتی است، همه حلقه‌ای هستند به گردنبندِ عمل و هرگز باز نمی‌شود تا اینکه صورت اصلی آن، در قبر ظاهر می‌شود. آنگاه اگر گردنبند و گوشواره و پابند بندگی خدا را با خود برده باشیم،  ظاهر می‌شوند و باعث روسفیدی ما می‌شوند و خود، جوابگوی اعمال ما هستند. اما وای اگر گردنبند و پابند و دستبند بندگیِ شیطان را برده باشیم آنگاه خودِ اینها آتش می‌شوند و عذاب ! پس "طائره فی عنقه" تا در قیامت با ما همراه است و از ما جدا نمی‌شود تا در جایگاه عمل حاضر شویم.

بنابراین نیّت عمل از قلب شروع می‌شود ولی عمل، به ظاهرِ وجود خودمان نمایان می‌شود. اثر آن هم دوباره به ظاهر و قلب خودمان حلقه می‌شود. برای همین هر که حرفی می‌زند و در جایی تعهدی می‌دهد، می‌گویند بار مسئولیت را به گردن خود انداخت. "انّهم مسئولون" و هرکس مرهون کلام و عهد و پیمان خود است در دنیا و آخرت. پس گردن، عهده دارِ بار است زیرا گردن، واسطه‌ی سر به بدن است و تمام حیات این دو قسمت را به هم وصل می‌کند؛ نسبت آخرت به دنیا مثل سر است به بدن . و گردن، همین چند سال عمر ما در دنیاست! بکوشیم تا ما هم بهترین گردنبندی که صدّیقین برای خود بردند و آبرومند شدند را تهیه کنیم.

در این قسمت روایت گردنبند حضرت زهرا(س) را بیان می‌کنمزیرا همانطور که گفته شد پروردگارعالم در آیه 13 سوره مبارکه اسرا می‌فرماید: "طائره فی عنقه"؛ اعمال انسان‌ها را در قیامت به صورت گردنبند به گردنشان می‌اندازد. یعنی اعمال از شما سرمی‌زند و سیر درونی آن، اگرعمل نیک باشد خوبی‌ها را جمع می‌کند و اگر بد باشد زشتی‌ها را و بعد به خود انسان برمی‌گردد. می‌خواهم زیبائی‌های گردنبند حضرت زهرا(س) را بخوانید و درس بگیرید[34]:

رسول خدا(ص) نماز عصر را بجا آورد و بعد از نماز بر جهت قبله قرار گرفت و صحابه، پروانه وار اطراف آن مشعل هدایت قرار گرفته بودند. که در این حال پیرمردی عرب، از شدت فقر و فاقه از منزل خود به تنهایی طی مسیر کرده و خود را به مدینه رسانیده بود. با جامه‌ای کهنه و مندرس، به خدمت آقا رسید. رسول خدا(ص) از حال او پرسش کرد. عرض کرد یا رسول الله من پیرمرد پریشان حالی هستم. گرسنه‌ام مرا طعامی دهید، برهنه‌ام مرا بپوشانید، فقیر و بیچاره‌ام گره از کار من بگشایید. حضرت فرمود: چیزی در دست ندارم که چاره کار تو کند ولی دلالت می‌کنم تو را ، برخیز و به منزل کسی برو که خدا و رسولش را دوست می‌دارد، درِ خانه‌ای است که هیچ کس از آنجا ناامید برنمی‌گردد. سپس به بلال فرمود تا او را به خانه فاطمه(س) ببرد.

چون به در خانه رسید با صدای بلندی ندا کرد که سلام بر شما خاندان رسالت(صلوات الله علیهم اجمعین). فاطمه(س) در پاسخ فرمود، بر تو باد سلام. کیستی؟ عرض کرد مردی از عرب، به خدمت پدرت سید بشر آمدم و از گرسنگی و برهنگی و بیچارگی خود شکایت کردم، مرا بدین خانه دلالت فرمود. اکنون بر من رحم کن. خدایت رحمت کند. فاطمه(س) چون این سخن را بشنید مُرَّسله‌ای در گردن داشت که دخترِ حمزة ابن عبدالمطلب به او هدیه کرده بود. آن را از گردن باز کرد و به اعرابی داد و فرمود این را بفروش. امید است که خدای تعالی بهتر از این را به تو عنایت کند. اعرابی گردنبند را گرفت به مسجد آمد. رسول خدا(ص) را در میان اصحاب نشسته دید. عرض کرد یا رسول الله(ص)، فاطمه(س) این قلاده را به من احسان فرمود و گفت آن را بفروشم امید که مرا با پول آن، فرجی حاصل شود. پیغمبر(ص) گریست و فرمود چگونه خدا برای تو فرجی حاصل نکند و حال آنکه دختر محمد(ص)؛ سیده زنان، این گردنبند را به تو داده است. عمار یاسر از اعرابی پرسید این مرسله را به چند می‌فروشی؟ گفت: به سیر شدن از نان و گوشت و یک بُرد یمانی که خود را با آن بپوشانم و یک دینار که خرجی راه خود بنمایم. عمار یاسر گفت: ترا دویست درهم هجریه و بیست دینار سرخ می‌دهم و به بُردی تو را می‌پوشانم و بیشتر، خویش تو را به اهل خود می‌رسانم و از نان گندم و گوشت تو را سیر می‌کنم. اعرابی گفت: چه بسیار است سخاوت تو. عمار از غنائم خیبر که رسول خدا(ص) به او بهره‌ای داده بود، هنوز چیزی بجای داشت. اعرابی را برد و به هرچه گفته بود وفا کرد.

اعرابی به خدمت رسول خدا برگشت و پیامبر(ص) از او پرسید: آیا سیر شدی و پوشیده گردیدی؟ عرض کرد: بلی یا رسول الله. غنی هم شدم. فرمود اکنون فاطمه(س) را به دعای خیر جزا بده که با تو چنین کرد. اعرابی سر به آسمان بلند کرد و عرض کرد ای خدائیکه جز تو را عبادت نمی‌کنیم و تو پروردگار قدیمی که حدوث در تو راه ندارد و رازق ما در هر جهت می‌باشی، به فاطمه(س) عنایت بفرما چیزی را که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده باشد. رسول خدا(ص) گفتند: آمین. سپس فرمودند: خدای تعالی در دنیا به فاطمه(س) عطا کرده است آنچه را اعرابی گفت. اینک منم پدر فاطمه(س) و در عالم همانند من نباشد و علی(ع)، همسر فاطمه(س) است که اگر علی(ع) نبود برای فاطمه(س) کفوی وجود نداشت و ندارد. و حسن(ع) و حسین(ع)؛ دو سبط و سید جوانان بهشت هستند. سپس فرمود می‌خواهید اضافه کنم بر شما از شئونات خاصّه دخترم فاطمه زهرا(س)؟ عرض کردند : بلی یا رسول الله. فرمود: حبیبم جبرائیل(ع) مرا خبر داده است که چون فاطمه(س) را در قبر گذارند، دو ملک از او پرسند که پروردگارت کیست؟ گوید الله، ربّی. از او پرسند که پیغمبر تو کیست؟ گوید پدر بزرگوارم. پرسند ولی تو کیست؟ گوید این مرد که کنار قبرم ایستاده است همسرم "علی بن ابیطالب". همانا خداوند تعالی موکّل کرده است جماعتی از ملائکه را بر فاطمه(س) که او را از جلو و پشت و راست و چپ حفظ کنند و با او هستند در حال حیات تا او را مرگ برسد و بر او و پدر و شوهر و دو فرزندش صلوات بفرستند.

عمار یاسر آن گردنبند را از اعرابی خرید و با مشک خوشبو کرد و در بُرد یمانی پیچید و غلامی داشت به نام سهم که از غنائم غزوه خیبر خریده بود. او را طلبید و گردنبند را به او سپرد و گفت این جمله را بر رسول خدا(ص) تسلیم کن و تو را هم به او بخشیدم. پیغمبر(ص) هم او و گردنبند را به فاطمه(س) بخشید. سهم نزد فاطمه(س) رفت و گردنبند را تسلیم ایشان کرد و فاطمه(س) هم فرمود که تو آزادی.

در این هنگام سهم خندید و خانم سبب خنده‌اش را پرسید؟ عرض کرد ای دختر پیامبر(ص) برکت این گردنبند مرا بخنده آورد که گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را غنی کرد و پیاده‌ای را سواره نمود، بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت به دست صاحبش برگشت[35].

قصدم از گفتن این روایت(که اکثرا آن را شنیده‌اید) این بود که تاکید کنم اعمالی که از ما سر می‌زنند؛ بعد از طی مسیر خوب یا بد، درست یا غلط، زیبا یا زشت، دوباره به ما برمی‌گردند و به صورت مسئولیت بزرگ، حلقه به دور گردنمان می‌شوند. پس بکوشیم تا در دنیا، زیباترین گردنبند یعنی بندگی را انتخاب کنیم. حدیث گردنبند حضرت زهرا(س) چند درس به ما می‌دهد:

1-"انّا لله و انّا الیه راجعون". از او آمدیم در حالیکه هیچ بودیم، هست شدیم و دوباره به سوی او باز می‌گردیم . انشاءالله در حالیکه از سرمایه‌ای که او به ما داده بود بهترین استفاده‌ را کرده باشیم و امانت‌ها را صحیح و سالم به خودش باز گردانیم.

2-پروردگار عالم در آیه آخر سوره مبارکه "بقره" می‌فرماید: "لا یکلّف الله نفساً الا وسعها لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت" با سرمایه خود هر نوع کسبی کنی به خودت باز می‌گردد؛ خوب یا بد یا عالی. پس دو سر گردنبند باید بسته شود به گردن صاحب عمل! (چه در دنیا و چه پس از مرگ که آثارِعمل الی یوم القیامة به گردن صاحب عمل بسته است)

 

 

حلقه بندگی خانم آسیه(س)

نکته مهم اینکه ایشان دختر پیامبر نیستند و دختر امام هم نیستند اما از اخلاص و بندگی به بالاترین درجه کمال انسانی رسید و از آنجا به عالم قرب رسید. آسیه یعنی خانم غمگین، عدد ابجد اسم مبارکش 76 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه عبد است و در جایگاه عددی می‌شود 31 برابر کلمه "لا" یعنی "نه"، و در مجرای عبودیت "لا اله الا الله" و عبد خالص اوست.

آسیه(س) نخستین زنی است که ایمانش به درجه کمال رسید و اول زنی است که در خانه فرعونِ کافر سال‌ها ایمان خود را مخفی داشت و اول زنی است که به "موسی بن عمران(ع)" ایمان آورد. همین مخدّره است که تابوت[36] را از روی آب گرفت و موسی(ع) را از میان آب بیرون آورد. و او را چون جان شیرین در برکشید و برایش دایه طلبید و گهواره‌ای از طلای مشبک برایش ساخت و با جان و دل، شب و روز از او مواظبت کرد. چندین بار فرعون خواست او را بکشد و آسیه به لطائف الحیل او را منصرف گردانید تا حدی که مردم موسی(ع) را فرزند آسیه پنداشتند و سی سال "کلیمِ" حضرت ذوالجلال با ظهور آیات باهره و معجزات متواتره و به خاطر محبت و همراهی آسیه(س) با هزاران نعمت و راحتی، با نهایت حرمت و عزت زندگی کرد. با آنکه مراتب عدیده چه در خردسالی و چه بزرگسالی، فرعون را بضرت شتم و ظلم آزرده کرد. و در خردسالی بدست حق پرست خود، ریش فرعون را گرفته و به شدت کشید و مقداری از آن را کند و فرعون در هر مرتبه به قصد کشتن حضرتش قیام می‌کرد، آسیه(س) مانع می‌شد تا اینکه دعوت خود را آشکار نمود. اول زنی که به او ایمان آورد آسیه بود.

این بانو، سیّده‌ای از سیدات بهشت و زنی یگانه و فرزانه از زنان جهان است و در ایمان خود استوار بود و از زن‌هایی است که در قرآن کتاب آسمانی از ایشان ستایش شده است. او در حالیکه در خانه‌ای بود که از رفاه زیادی برخوردار بود و بهترین و بیشترین طلا و جواهرات را داشت و هر نوع زینتی برای او فراهم بود و هر گونه لذتی برایش مهیا بود اما او موحد بود. و او در حریم بندگی، چشم از دنیا بست. و حلقه بندگی را به تمام و کمال در ظاهر و بدن وجود خویش زینت داد و هرگز محبت دنیا و مال دنیا در او نفوذ نکرد و همه را در راه رسیدن به مولایش استفاده کرد. به فرمایش آقای مجلسی آسیه خاتون را به حرمت خوانده و او را از زنان دیگر بیشتر احترام کرده است. و حضرت ختمی مرتبت (ص) چندین بار او را از روی رأفت و مرحمت به حسن عقیده و استقامت و کمال ایمان و معرفت و ثبات در دین و اعراض از کفار و مشرکین یاد نموده است. و آنچه در تفاسیر و تواریخ و خبر و سیر منظور نظر است از بدو آفرینش آدم(ع) در خانواده کفر زنی بدین ایمان و اطمینان نیامده است که در دوستی خدا و رسول خدا اینگونه ثابت قدم و استوار باشد. از رسول خدا (ص) منقولست که "در قیامت آسیه(س) با هفتاد هزار حوریه با بیرق‌های تسبیح به استقبال سیدة نساء العالمین فاطمه زهرا(س) می‌آیند و فاطمه زهرا(س) در محفل و مجلسی که شرف حضور پیدا کرده و آسیه(س) و مریم(س) با او بوده و هستند" و آن ایمان کامل و محکم او در میان آل فرعون منحصر به فرد است[37]. پیغمبر(ص) فرمود: "سه نفر در یک چشم بهم زدن هم به وحی الهی (ایمان به مبدا و معاد) کافر نشدند مؤمن آل فرعون (حزقیل) و علی بن ابی طالب(ع) و آسیه زوجه فرعون.

*روایت مجلسی از امام محمد باقر(ع) در احوال موسی بن عمران(ع) [38]:

 اما آسیه زن فرعون از مردم بنی اسرائیل بود. در نهان، خداوند را از روی اخلاص و ایمان کامل می‌پرستید و ایمانش مخفی بود. تا هنگامیکه فرعون، ماشطه همسر حزقیل، را شهید کرد. آسیه پرده از پیش چشمش برداشته شد و مشاهده کرد ملائکه روحش را با تجلیل فراوان به آسمان می‌برند. بر یقین او افزوده شد و در آن هنگام فرعون بر او داخل شد و آسیه را خبر داد به قتل همسر حزقیل. آسیه دیگر تاب نیاورد بر او بانگ زد و گفت وای بر تو ای فرعون، تا چند بر خداوند تبارک و تعالی جرأت می‌نمایی. فرعون گفت مگر تو را نیز جنون عارض شده؟ مانند جنونی که بر ماشطه عارض شده بود. آسیه گفت مرا جنونی عارض نشده ولیکن ایمان آوردم به خدائیکه پروردگار جهانیان و پروردگار من و توست. فرعون مادر آسیه را دوست می‌داشت. از او خواست با موعظه و حیله‌ای دخترش را از دین حق برگرداند. اما همین که مطمئن به ایمان او شد، دنیا در نظرش تیره و تار شد. هر چه او را تکلیف به اقرار خدایی خود کرد، آسیه اعتنا نکرد. در نهایت آسیه گفت من هرگز از دین موسوی دست بر نمی‌دارم و این طوق بندگی را به هیچ چیز در دنیا نمی‌فروشم. مادرش گفت: فرعون قسم خورده که اگر ایمان نیاوری تو را هلاک خواهد کرد. آسیه فرمود هر چه خواهد بکند که من هرگز دست از بندگی خدایم و ایمان او برنمی‌دارم. فرعون آسیه را به چهار میخ کشید "و فرعون ذوالاوتاد یعنی صاحب چهار میخ" و او را عذاب می‌کرد. بعضی از تاریخ نویسان نوشته‌اند فرعون قصابی را خبر کرد که آسیه را در برابر چشمش پوست بکند و سر ببرد. آن قصاب فرمان فرعون را اجرا می‌کرد. در این زمان ساکنین عالم بالا به فزع آمدند و بر حالت آسیه رقت کردند و نجات او را از خداوند خواستند از مصدر جلال ندا رسید: آسیه ، کنیز من است و مشتاق لقاءالله است. ببینید در حال احتضار چه می‌گوید. نگریستند، شنیدند که می‌گوید: "رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین[39]". پروردگارا بنا کن برای من در بهشت خانه‌ای و مرا از فرعون و عمل او و این گروه ستمگر نجات بده.

به روایت ثعلبی در عرایس[40]هنگامیکه آسیه(س) در زیر سخت‌ترین شکنجه‌های فرعون بود، آسیه(س) دعا کرد و آلام از وی برداشته شد، و دیگر از صدمات فرعونیان احساس درد نمی‌کرد پس درآن وقت قدری خندان شد. فرعون از خنده‌اش به شگفت آمد و گفت این زن دیوانه شده. شهادت آسیه(س) سبب شد که پس از زمان اندکی یک میلیون و ششصد هزار نفر از لشکریان فرعون غرق شدند. امیدوارم درس خوبی باشد برای ما ازعاقبت بندگی!

 

 

 خمس، حلقه بندگی مال انسان

یکی از احکام واجب در فروع دین ما خمس است که بعد از طهارت، نماز، روزه، خمس آمده است. ؛ اولین آیه جزء 10[41]می‌فرماید: "واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خسمه و للرسول و لذی القربی و الیتمی و المساکین و ابن السبیل ان کنتم امنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان و الله علی کل شیء قدیر" به معنی :"و ای مؤمنان بدانید که هر چه به شما غنیمت و فایده رسد، خمس آن خاصّ خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان است. اگر به خدا وبه آنچه بر بنده خود در روز فرقان روزی که دو سپاه روبرو شدند خدا نازل فرمود ایمان آورده‌اید که خداوند بر هر چیز قادر و تواناست".

پروردگارعالم واجب کرده است که یک پنجم از مال را (بنابر احکام واجب در بعضی از خصوص) به عنوان خمس بدهید که "دو سهم می‌شود: 1- سهم سادات 2- سهم امام ". که هر کدام به مصارف آیه فوق الذکر باید مصرف شود اما خمس خود، باب طهارت باطن اموال است. طهارتی است که هرگز طهارت ظاهر به آن شامل نشود. طهارت ظاهری کفاف طهارت اعمال را نمی‌کند. یعنی اگر لباس نمازگزار یا تمام وسائل منزل از نظر ظاهری پاک باشد، ولی اگر به آن خمس تعلق بگیرد و ایشان خمس آن را نداده باشد نماز باطل می‌شود، اگر لباس احرام شود و یا هزینه سفر حج شود حجش باطل است. حتی سرمایه یا مالی که به آن خمس تعلق می‌گیرد، اگر پول آب منزل شود غسل باطل است و خلاصه خمس مثل الک یا صافی است که تمام "ما به الملک" انسان باید از آن بگذرد تا شاید قبولی شامل حالش شود و تا ما یحتاج قیامت به سلامت بدست ما برسد و این طهارت واقعی است.

انسان هنگامی که می‌خواهد از دنیا برود زمانی به طهارت مقبول وارد عالم برزخ می‌شود که از باب خمس بگذرد و آن باب طهارت، و حقیقت این باب، به شیعه بودن آقا و مولایمان "سید الشهداء خامس آل عبا ابا عبدالله الحسین" (ع) بر روی تمام شیعیان جلوه می‌کند. چنانچه در اسرار اربعین و حقیقت (قلبِ به میم عمل) درباره مولا توضیح داده شد. قلبِ به میم عمل، همان جان طهارت اربعین است که از عالم اسرار تا عالم سفل دنیا، حقیقت انسانی را بدون ذره‌ای ظلمات حفظ می‌کند تا صحیح و سالم منتقل به عالم قرب و اعلا کند. وجود مقدس مولا خود و تمام عزیزان و مال و فرزندان خویش را در کف اخلاص به قربانگاه برد و فرمود "رضاً بقضائک تسلیما بامرک لامعبود...".

او خود، فاعل خُمس شد (خامس) و جان خمس را به شیعیان آموخت. خُمسِ مال، کمترین درجه خُمس است و از آن بالاتر خمس جسم و جان است که به آن زکات بدن می‌گویند: زکات هنری، زکات قوایی، جوانی، ادراکی، فکری و خلاصه بهترین زکات، علم است که بی‌دریغ همه آنچه خداوند مهربان به فضل بی‌نهایتش به ما عنایت کرده، در راه خدا و برای گشایش مشکلات مردم استفاده کنیم(در هر زمان به وسع خود به دیگران خدمت کنیم). و بالاترین خمسِ در راه خدا، "مجاهدت فی سبیل الله" است.

امیرالمؤمنین علی(ع) در دعای کمیل می‌فرماید: "... یا رب قوّعلی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی و هب لی الجدّ فی خشیتک و الدّوام فی الاتّصال بخدمتک...". "خدایا در مقام بندگیت به من قوت بخش و دلم را عزم ثابت بده و ارکان وجودم را به خوف و خشیتت، سخت بنیان ساز و پیوسته به خدمتت مشغول بدار". "حتی اسرح الیک فی میادین السّابقین و اسرع الیک فی البارزین و اشتاق الی قربک فی المشتاقین و ادنو منک دنوّ المخلصین". "تا آنکه در میدان اطاعتت بر همه پیشینیان سبقت گیرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آیم و عاشقانه به مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند اهل خلوص به تو نزدیک گردم". باب طهارت را چنان در جان حقیقت انسانی نشان داد که انسان که از گوشت و پوست و درون بدن که عین نجس است و میته‌اش با غسل پاک می‌شود، در میدان جنگِ فی سبیل الله به تبعیت مولایش "سید الشهدا" خون، پوست و گوشت او پاک می‌شود و غسل و کفن نمی‌خواهد. طهارت با آب دنیا بعد از بر طرف شدن عین نجس، محل را پاک می‌کند. اما طهارت باطن، خودِ عین نجس را پاک می‌کند. مثل کافر که با کلمات مبارک شهادتین پاک می‌شود و همچنین، شهادت فی سبیل الله، عین نجس میت را به عین پاکی تبدیل می‌کند. به همین دلیل شهید نه غسل می‌خواهد و نه کفن. تمام وجودش تطهیر است و مردگی در او راه ندارد. به قول خداوندعزّوجلّ  "او زنده است". "و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[42]". پس نتیجه می‌گیریم نفس انسانی در وجود ما ودیعه است و طاهر است و نفس حیوانی است که میته می‌شود و عین نجس است. "موتوا قبل ان تموتوا".

خُمس مانند پلی است که از باب طهارت، مال و جان انسان‌ها را به عالم باقی منتقل می‌سازد. پس انسانی که خمس نمی‌دهد (اگر خمس به او تعلق بگیرد) آن دنیا راه به جایی ندارد و عمل مقبول و طاهر دستش را نمی‌گیرد، اگرچه ظاهراً تمام واجباتش را به غیر از خمس انجام داده باشد. اگر انسان غنی، تمام مالش را به دلخواه خودش ببخشد یا صدقه بدهد عملش متسحب است و هرگز واجب از گردنش نمی‌رود. زیرا می‌توانست واجب را انجام داده و تکلیف بندگی خویش را ادا می‌کرد زیرا در مستحب، مؤاخذه نمی‌شود ولی در واجب، عقاب است. مستحب شاید برای راضی شدن دلش باشد ولی واجب، بندگی خداست و رضای اوست.

خمس، همان عدد پنج است یعنی حلقه بندگی و با خمس هر سال تجدید بیعت بندگی با پروردگار عالم می‌کنید و با هر ریال مالش مثل عمل روزه تسبیح گوی او می‌شوید. مالی که درونش عبادت باشد حلقه بندگیِ مال، (یعنی مال را از خدا ببین و حق خدا را به مخلوق خدا دادن) طاهر است (یعنی لیاقت عرضه شدن به پیشگاه پروردگار عالم) و برکت دارد و برکت، همان برکه رحمتی است که در قیامت، تشنه لبان در برهوت عمل محتاج یک قطره‌اش هستند ولی به آنها داده نمی‌شود، هر کس باید برکت برای خود بفرستد .

بنده باید چه غنی باشد چه فقیر، یک روز از سال را برای رضای خدا سال خمسی خود قرار دهد، این روز به فتوای بیشتر علما باید به سال قمری باشد چون سال قمری گردش دارد و در تمام سال شمسی ظاهر می‌شود، پس در تمام سال امتحان می‌شود روزی که پولدارهستی، روزی که کم پولی، روزی که آذوقه وسائل سال خریدی و خلاصه خُمس، ایستگاهی است در قبر و قیامت که از بنده سؤال می‌شود "أینَ خُمسُک؟". روز خمسی، خود بابی می‌شود و در باز می‌شود و خود جواب گو می‌شود و بنده با سرافرازی و طهارت از ایستگاه می‌گذرد. چون خمس، محور فروع دین است زیرا همانطور که گفته شد طهارت ظاهر، تحت الشعاعِ طهارت باطن یعنی خمس است، و نماز بدون خمس قبول نمی‌شود، روزه بدون خمس روزه نیست، حج بدون خمس باطل. امر به معروف و نهی از منکر ندارد چون مالِ غصب می‌شود سهم سادات و سهم امام در مالش است و خود منکر انجام می‌دهد و در نهایت، جهاد نکرده است. زیرا از نفس حیوانی خود شکست خورده و خود را اسیر نفع ظاهر دنیا کرده است. و در نهایت تولا و تبرا ندارد زیرا تولای او بندگی و تبعیت با سادات کرام اهل بیت(ص) است، پس بندگی ندارد. تبرا هم ندارد چون مالش و دلش مخلص نشده است. و همین طور مال غصبی است زیرا مالی که خمس آن داده نشده، سهم سادات و امام در آن است(غصبی ).

 پس خمس، همان جان بندگی است. قربان کردن مال توفیق است که در پی آن در وقت لزوم قربان کردن دل را برای خدا دارد و تا پای جان مقاوم می‌شود و برای دین خود به قربانگاه می‌رود. همان شکر یا حمد واقعی.

آقا ابا عبدالله الحسین(ع) که با درس زیبای خود، حماسه‌سازعشق بازی و بندگی با حلقه اطاعت است، امام رهروان عشق و "سلوک الی الله" شد تا با پیروی از فرزندانش راه مهدویت و هدایت واقعی را پیدا کنیم، یا به حلقه "مستشهدین بین یدیه" امام زمانمان بپیوندیم. زیرا او نگین این حلقه می‌باشد، زیرا او "طاووس بهشتی" نام گرفته است.

پروردگار عالم در سوره مبارکه جمعه[43] خیلی زیبا صادقین را محک می‌زند و می‌فرماید:" فتمنّوالموت ان کنتم صادقین". می‌فرماید چه کسانی تا پای جان به قربانگاه برای جان و مال می‌روند آنهایی که تا پای مرگ ایستادگی می‌کنند صادقین هستند آنهایی که با کمی احساس خطر برای جانشان یا ضرر برای مالشان دوری می‌کنند و از اعتقادات خود دست بر می‌دارند کاذبین هستند.

بگذر از نفس و صاحبِ دل باش       حسب الامکان مراقبِ دل باش!

لقمان حکیم رحمه الله علیه چهره‌ای سیاه داشت، روزی مردی به اشتباه حضرت را که شبیه برده‌اش بود نزد خود برد، گوش راست او را سوراخ  و حلقه مسی از آن عبور داد و به ایشان گفت تو غلام حلقه بگوش من هستی، از لقمان پرسید چه می‌خوری گفت: هر چه مولایم بخوراند. چه می پوشی؟ فرمود: هر چه مولایم بپوشاند. گفت کجا می‌خوابی؟ فرمود: هر جا مولایم بگوید، گفت: حالا خوب برده‌ای شدی. حضرت را یک سال به بردگی وادار کرد بعد برده خودش پیدا شد و حضرت را راهی کرد. لقمان حکیم می‌فرماید: در این یک سال فهمیدم بندگی یعنی چه؟ و چگونه باید بندگی کنم؟!

به نظرعارفان غیر از خُمس مال ، خمس در همه امور دنیوی ما وارد می‌شود از رِزق سلامتی بدن و نفس و حتی بینایی و شنوایی و سخن گفتن و امور جانی و علمی و هنری، اعتباری و حتی آبرویی. پس خمس مال، قلیل‌ترین نوع دِین مالی می‌شود. مرتبه‌های بالاتر از آن از جان مایه گذاشتن است. سرورمان، ابا عبدالله الحسین(ع) معلم کامل خمس است. او فاعل همه نوع خمس شد حتی در محبت فرزندانش و به قربانگاه بردن آنها. همانطور که می‌دانید طفل شش ماهه خود را هم به پیشگاه باری تعالی قربانی داد و پیروان واقعی او اهل کاروانش بودند که از خانم‌ها و آقایان به وسع خود جانبازی کردند و این طریقه محبین و شیعیان واقعی است. زیرا می‌فرمایند: "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا". یعنی همه مسلمانان در مدت عمر خود امتحان عاشورایی می‌دهند چنانچه باید سعی کنند از شیعیان و انصار و از ذابین و "مستشهدین بین یدیه" امام زمانشان باشند و این بهترین معنی حلقه بندگی می‌باشد.

انسان باید دنیایش را در بند کند تا در آخرت آزادی را در بهترین درجات بهشت نزد پروردگار عالم داشته باشد. بندگی یعنی محدودیتِ قانون در انسان شدن. بندگی یعنی اطاعت محض و خالصانه پروردگار، سبحانه و تعالی جلّ جلاله شأنه. بندگی خداوند یعنی به اسارت کشیدن شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها. همانطور که در زندگی حضرت سلیمان(ع)، پروردگارعالم تمام شیطان‌ها را برایش به غل و زنجیر کرد. آنها از حضرت سلیمان(ع) اطاعت می‌کردند یعنی همانطور که رب العالمین در قرآن کریمش می‌فرماید: "شیطان در انسان‌های خالص نمی‌تواند نفوذ کند". بندگی یعنی تا آخرین قطره خون و تا آخرین وسع مالی و جانی به قربانگاه مولا رفتن و جان و مال باختن. "جهاد در راه خدا، ترک هوای نفس است".

عدد 5 و وجود مقدس امام حسین(ع)

پس همانطور که گفته شد "حلقه پنج" حلقه بندگی در راه رضای صاحب و مالک و مولای ما؛ ربّ العالمین است. عدد 5 متعلق به حرف ه است و مخرج حرف ه روی قلب می‌باشد و آخرین مخرج حروف حلقی است؛ این حرف به قول عارفان، متعلق به سرورمان؛ سالار شهیدان؛ خامس آل عبا؛ امام حسین(ع) است. ایشان، پنجمین معصوم هستند و حلقه معصومین(ص) در عالم سِرّ، به ایشان بسته شد. در عالم سِّر، نور مبارک پنج تن(ص) خلق شد و در روی زمین، پنج تن(ص) زیر "کساء" قرار گرفتند و اما پروردگار عالم در وجود مطهر امام حسین(ع)، 9 ذریه معصوم بعد خود را قرار داد که با خودش 10 وجود می‌شدند. اما سِرّ خمس به وجود ایشان ظهور و بروز کرد. زیرا ایشان فاعل خمس شد (خامس آل عبا) و با قربانی شدن خود و 18 نفر از خانواده محترمش و رویهم 72 نفر یاران با وفایش، هم عشر وجودش محل امتحان همه عاشوراییان شد و هم تمیز بین حق و باطل قرار گرفت. و هم باز شدن و افشا شدن ذریه او بودند که با شمارش معکوس از آقا علی بن الحسین(ع)، ولایت خود را ظاهر کردند. چنانچه وجود آقا امام سجاد(ع) با  8 فرزند معصوم در بطنشان به عدد 9 بدنیا آمدند تا به وجود مقدس امام زمان (عج) که به عدد یک می‌رسد و تجلی نورٌواحد(ص) را درمی‌یابیم. و ظهور وجود با برکتش، ناجی همه مستضعفان و ظهور تمام باطن قرآن است و اوست بقیة الله الاعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف).

نامش نام جدش است و حلقه از یکِ وجود مقدس پیامبر(ص) به یکِ قائم آل محمد "اللهم صلّ علی محمد و آل محمد" ختم می‌شود؛ شاید همان بسته شدن دو سر گردنبند؛ "قاب قوسین او ادنی"  باشد!

حقیقتی از عجائب اسرار در ایام هفته

دائماً ایام هفته، در7روزسپری می‌شود و تمام مخلوق چه آسمانی‌ها و چه زمینی‌ها در این ایام غرقند. درحالی‌که 7روز است اما به تمام زبان‌ها و در تمام کشورها روز اول و آخر هفته را به عدد، نمی‌خوانند و هفته به عدد در 5 روز خوانده می‌شود(یکشنبه تا پنجشنبه).

همان‌طورکه در اسرار خلقت در عالم سرّ خواندیم که همه ظهورات و همه کائنات و همه موجودات چه زمینی و چه آسمانی و از عالم ظهورباطن تا عالم ظاهر یعنی دنیا و از ازل تا ابد، همه از یک نفس واحده خلق شدند: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة ...[44] . و آن نفس واحده، همان سرّ حقیقت محمدی(ص) است به نام نامی نورٌواحد(ص). که در عدد وجود مقدس 5تن(ص) قابل تذکراست که پنجمین نور مقدس؛ آقا امام حسین(ع) حامل 9 ذریه‌ی معصوم است که 14=9+5 می‌شود یعنی وجودهای مقدس 14 معصوم(ص) که اگر ارقام 14 را جمع کنیم عدد 5 را نشان می‌دهد(5=4+1) و عالم در سرِّ حقیقت حلقه بندگی و ظرف عبودیت خالصانه الله جلّ‌جلاله در جانِ حقیقی تطهیر خلق شده است و همه‌ی عالمیان در تسبیح نام مبارک الله سبحانه و تعالی غرقند، آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه دربین آن‌هاست تسبیح گوی خداوند سبحان هستند، چون خالقشان سبحان است.

پس ایام هم که عمرما و طول زندگی ما در دنیاست، در هفته جلوه دارد.

یکی از زیبایی‌های عدد5 این است‌ که گیرنده فیض از فیض مطلق 5تن(ص) و آخرین حجت حق امام زمان(ص) است که ایشان صاحب 14 است. همان‌طور که قبلا بیان شد روزاول هفته؛شنبه متعلق به پیامبر(ص) است که حامل 14 بود و آخر هفته؛ جمعه متعلق به امام زمان(ص) است که چهاردهمین معصوم(ص)است و جمعه، جمع کننده تمام زیبایی‌های هفته است.

و همان‌طورکه در ترتیب نزول سوره مبارکه حمد بیان شد درحالی‌که پنجمین سوره است که بر قلب نورانی پیامبر(ص) نازل شده اما در نوشتاری اولین سوره قرآن است. پس در جمع ترتیب نزول(=5) و نوشتاری(=1) سوره مبارکه حمد به عدد 6 (عدد خلقت تمام دنیا) می‌رسیم که کلّ خلقت در دنیا و باطن دیگرش آخرت ظاهر شده است و می‌شود که دنیا، خلقت مستودع یعنی امانتی و ودیعه است اما آخرت، دائمی و مستقر می‌باشد و از دنیای امانتی باید تمام نعمات را با دست خودمان  و به بندگی خالصانه در تمام ایام و ساعات و سال‌ها برای زندگی ابدی خود به بهترین وجه و صورت زیبا بفرستیم و مستقرکنیم.

دیگراینکه سوره مبارکه حمد شامل 7 آیه است. پس هفته، هم جلوه ترتیب نزول سوره حمد است(به 5 عدد خوانده می‌شود) و هم جلوه تعداد آیات این سوره (که هفته، 7 روز می‌شود) و در جمع الجمع معنا متعلق به 14معصوم (ص) است، مصداق سبعاً من المثانی می‌شود[45]. و جمع اعداد از 1 تا 7 (28=7+6+...+2+1)  برابر با 28 می‌شود. پس در طول هفته، 28 حرف به طورکامل عرضه می‌شود!

عدد 5 و روزهای هفته :

نکته اول: هر سال 52 هفته است. عدد ابجد کلمه حمد=52(7=2+5) و جایگاه عددی کلمه حمد=25(7=5+2)است که جمع عدد و جایگاهش، 7 تا 2 تا یعنی  14 تا(سبع مثانی) می‌شود. و همان‌طورکه می‌دانید ذیقعد خلقت خشکی در دنیا زیر خانه کعبه، در روز25 ماه ذی القعده می‌باشد(25=حمد ، 7=5+2) یعنی خلقت خشکی همان حقیقت حمد و عدد7 است، و ازآن‌جا دحو الارض گردید[46]. امیدوارم با دیده‌ی تیزبینی و تفکر و تأمل به مطالب بنگرید!

پس هر روز از هفته که 7 روز است در 52 هفته‌ی سال که برابر عدد حمد است سپری می‌شود (7=2+5) یعنی ثانیه‌ای از ایام نمی‌گذرد مگر درسبع مثانی یعنی 14 و چنانچه قبلا بیان شد یکی از القاب مبارک حضرت مهدی(ص)، امام زمان(عج الله تعالی فرجه) است، به این معنا که زمان، پشت وجود مقدسش قرار دارد و روزی گیرنده از ایشان است(در ضمن ایشان چهاردهمین معصوم می‌باشد). و صاحب العصر و الزمان یعنی هیچ ذره‌ای در خلقت، خلق نشده مگر از وجود مصدرِعالم، صاحب العصر و الزمان (ص) که همان کلمه‌ی خدا؛ نورٌواحد(ص) و نفس واحده است.

عدد 5 در ایام درواقع ازجمع گنج 5تن(ص) است که درباطن، همان 14 معصوم(ص) است به رزق تمام اسرار 4روی 10 زیرا اسرار ملکوتی عالم اسمائی و عرشی و کرسی تا بیت المعمور(آسمان چهارم) و تا 4 رکن خانه خدا، به 4 ظهور داشت که به فرموده امام صادق(ع) آیت الکرسی نامیده شد و اگر اعداد1تا4 را باهم جمع کنیم 10 می‌شود و 10 حقیقت گنج عشر است که "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا". [47]

پس روزی رزق حقیقی یعنی ولایت و رسالت از خالق مهربان که از مجرای کنزالّهی خودش به گنج عشر در5 روزهفته به دست ما می‌رسد. امیدوارم بتوانیم این روزی را به بهترین نوع بندگی مصرف کرده و به رضایش نائل شویم.

عدد 5 در دست‌ها و پاها

اما عدد 5  در دست‌ها: هر دست  5 انگشت و 14 بند انگشت دارد. درواقع در بدن، دو دست است که رویهم به  10 انگشت و 28 بند ظاهرمی‌شود. آیا غیر از این بود که ایام هفته هم، 5 روز به عدد خوانده می‌شد درحالی‌که به 14 نور مقدس(ص)متعلق بود و آیا این‌طور نبود که عدد14 همان 4روی 10 و عدد 10 گنج عشر عالم بود؟! (اینجاست که مشخص می‌شود چرا می‌فرمایند بهتر است که ذکر را با انگشتانتان بگویید!).

این مطالب را برای پی بردن حقایق از ظاهر به باطن متذکرمی‌شوم. حال خوب بیندیشید! پس آنچه گنج زمین‌‌‌‌‌ها وآسمان‌هاست، خداوند در دستان ما قرارداده، با 28 بند دستان ما را غنی فرموده (28=جایگاه عددی حرف غین که حروفش با غنی برابر است)     گرگداکاهل بود    تقصیرصاحب خانه چیست.

تمام اسراری که برای هفته بیان شد در دستان ماست؛ چنانچه 52 هفته توضیح داده شد، ماهم 2 دست داریم و در هر دست 5 انگشت که در جمع 7 می‌شود(52= عدد ابجد کلمه حمد و 7=2+5). آنچه تحویل می‌گیریم و آنچه برمی‌گردانیم بادست است. در روز قیامت هم کتاب نامه‌ی اعمالمان به دستمان می‌رسد یا راست و یا چپ! در سوره مبارکه واقعه؛ و اصحاب الیمین (یاران دست راستی‌ها) و اصحاب الشمال(یاران دست چپی‌ها) [48]. و خداوند کریم در سوره مبارکه اسرا می‌‌فرماید: اقرأ کتابک کفی بنفسک...[49] .آن‌گاه که امر می‌شود بخوان کتاب عملت را که کف نفس ثابت شده است.

آن قادر متعال که مهندسی خلقت از ابداعات اوست، طوری مخلوقات را خلق فرمود که از ظاهر و باطن به دستور امر ایجادی او قرارگیرند. امیرالمؤمنین علی(ع)می‌فرماید: فکرنکن که تو جرم کوچکی هستی بلکه تو جرم کبیری. خداوند کریم تمام مهندسی را در وجود انسان کامل قرارداد و به تبع، همه‌ی انسان‌ها خلیفة الله هستند.

عدد ابجد کلمه دست=464 که 400=عدد ابجد کلمه شمس و روشن کننده است و 64=عددابجد دین. پس دست، تحویل گیرنده‌ی شمس دین (خورشید دین) می‌باشد. جمع ارقام 464 برابر14 می‌شود(14=4+6+4) و جالب اینکه دست به عربی ید=14 می‌شود و به انگلیسی هَند=59 می‌شود که بازجمع ارقامش 14می‌شود! (14=9+5) و در نهایت هم 5 می‌شود(5=4+1)! یدالله فوق ایدیهم. دست قدرت خداوند بالای همه‌ی قدرت‌ها است. پس تمام درس، دست قدرت خداست که بر سر همه‌ی مخلوقات ظهور و بروز دارد.

نکته دیگراینکه هر دست، یک شصت و 4 انگشت دارد که می‌شود 64 و64=عددابجد دین. درحدیث می‌فرمایند که در آخرالزمان دین داری مثل آتش کف دست می‌ماند. ازطرف دیگر64=عدد ابجد کلمه کلید(10=4+6) و جایگاه عددی کلمه کلید=37(10=7+3) پس همه چیز در دست ماست باید ببینیم چگونه دین را حفظ می‌کنیم! و با دستمان تحویل گیرنده‌ی نمره قبولی شاگرد اول(=37) باشیم!

جمع دو دست با عدد 64 می‌شود 128(128=64+64) یعنی دو دست، نگهدارنده 28 هستند که خداوند کریم تمام نعمات را به دست ما رساند و 128=عددابجد نام مبارک امام حسین(ع) که ایشان، امام دین داران است و با خون خود و عزیزانش دین را حفظ فرمود و 28 را که عدد کامل اسرار است و کلّ باطن قرآن مبین، تا قیامت نگه داشت.

پاها هم هرکدام 64 هستند(یک شصت و 4 انگشت) که انشاءالله رهرو دین باشند. پس جمع دو پا هم می‌شود 128 =عددابجد نام مبارک امام حسین(ع).

درواقع رونده‌ی راه اباعبدالله الحسین(ع) می‌تواند مقام اصحاب امام حسین (ع) را با دست تحویل بگیرد. بنابراین جمع دست‌ها و پاها می‌شود 256 (256=128+128) و عدد ابجد کلمه نور =256که جایگاه عددی کلمه نور=40 = عدد ابجد حرف"م" است. این حقیقت در وجود مبارک انسان‌های کامل مشهود است که کاملا نور بدون ظلمت هستند و هرگز در حریم زندگی نورانیشان گناه، رجس، پلیدی و خطا وارد نشده است، معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند.

امام زمان(ص) در سال 256 متولد شدند و در حکومت مبارکشان جز نور چیز دیگری نیست که درحقیقت همان‌طورکه در قسمت عدد 13 بیان شد در زمانشان عالم قلب به میم می‌شود به عدد40 که جایگاه عددی کلمه نور است (256=نور=40=م=13).

خداوند کریم در سوره مبارکه حدید می‌فرماید[50]:یوم تری المؤمنین والمؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم وبأیمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذالک هوالفوزالعظیم. این پاداش(دینداری) نیکو و با ارزش(ثمن)در روزی است که مردان و زنان با ایمان را می‌بینی که نورشان پیش‌رو و از بین دو دستشان و از جانب راستشان شتابان حرکت می‌کند(به آنان می‌گوید) امروز شما را مژده باد به بهشت‌هایی(که از دستاورد خود آوردید) که زیر آن(درختان) نهرهایی جاری است درآن جاودانه‌اید این است کامیابی بزرگ. و آیه بعد درباره منافقان است که دست خالی هستند.

عدد 5 درنماز(نمازهای 5 گانه)

حال این اصل که چرا تعداد نمازهای واجب به عدد 5 وارد شده را بررسی می‌کنیم. اول، نمازظهراست که متعلق به پیامبر(ص) می‌باشد چون ایشان ظهر وجود است و نور تامّ 14؛ نورٌواحد(ص). و آخر، نمازصبح است که متعلق به امام حسین(ع) می‌باشد و همان‌طورکه می‌دانید ایشان پنجمین معصوم (ص) هستند و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان که می‌شود14 (14=9+5). پس اگر حقیقت نمازاول؛ ظهر و نمازآخر؛ صبح با هم جمع شود برابر28 می‌شود (28=14+14) که 28 برابرجایگاه عددی حرف غین و نام زیبای غنی پروردگارعالم است، پس چه جالب است که اگر 5 نوبت نماز واجب قبول شود انسان به رحمت خداوند، غنی می‌شود. به فرموده‌ی پیامبر(ص) که اگر هرکس روزی 5 بار در آب جاری پاک شستشو شود(انشاءالله) پاک می‌شود و پاک می‌ماند. زیرا از درون غنی می‌شود و کسی را که خداوند از درون بی‌نیازکند، درهر حالی و در مقابل تمام هواهای نفسانی احساس بی‌نیازی می‌کند. بنابراین نماز، همان حجاب نورانی (حجاب=14 و 5=4+1)است که او را دائماً از ظلمات نفس رهایی می‌بخشد و درنتیجه به فلاحت و رستگاری می‌رساند.[51] 

عدد28 که جان حروف کلام مبارک خدای مهربان؛ قرآن است، قرآن را به ظاهر و باطن غنی اعلام می‌کند و قرآن، سیّد تمام کتب آسمانی است و تمام کتب آسمانی در بطن آن قراردارند. و قرآن، صورت باطن انسان کامل است، قرآن حقیقت دو رکعت نماز مقبول است (4سجده واجب دارد). در روایات زیادی از معصومین(ص)آمده‌است که هر کس در عمرش به دو رکعت نماز مقبول برسد آن نماز، تمام اعمالش را شفاعت می‌کند و وزنه سنگین در نامه اعمالش می‌شود. 

جالب است که 5نماز واجب، رویهم 17 رکعت است که جمع ارقامش 8 می‌شود (8=7+1) و 8 به عربی، ثمن معنا می‌شود. ثمن یعنی گرانبها و پرقیمت، بسیار با ارزش که شاید بتوان گفت که در دنیا این قیمت یافت نمی‌شود. چنانچه بهشت، 8 درجه دارد و نماز ظهر همراه نمازعصر 8 رکعت است که نافله‌ی هرکدام هم  8 رکعت است. دراینجا خیلی معنا نهفته است!

اولاً: نماز ظهر متعلق به صاحب رسالت؛ پیامبر(ص) است و نماز عصر متعلق به صاحب ولایت عظما؛ امیرالمومنین علی(ع) است. پس با رسیدن به عمل واقعی به رسالت و عمل واقعی به ولایت (پیرو وشیعه شدن واقعی)، ثمن حقیقیِ رضای خدا بدست می‌آید.

ثانیا: یکی از زیبائی‌ها در ترتیب عدد نورانی ولایت در 12 نورمقدس، ولایت امام هشتم؛ امام رضا(ع)است که ثامن الائمه نامیده می‌شود. او ثمن ولایت است و او محور گنج به رضا رسیدن و در مرتبه‌ی عالی راضیة مرضیه می‌باشد.

پس درواقع  17 رکعت نماز، با شرط رضای خدا و قربة الی الله، رسیدن به همان ثمن حقیقی انسانی است که انشاءالله نصیب ما ‌شود.

 

نورٌ واحد(ص)

خوب دقت کنید !  گنج نورانی چهارده معصوم(ص) در عالم  بالا به نام مقدس پنج تن (ص) ظهور داشتند{"انّی کنت کنزا مخفیا و احببت وان اعرف" این است و جز این نیست که من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم خودم را بشناسانم. این منت شناسایی گنج ظهور اسماء14معصوم(ص)است که همه مخلوق از آن عزیزان خلق شدند}. و در عالم سِرّ به نام یک حقیقت، ظهور داشته‌اند؛ سرّ حقیقت محمدی(ص) که همه نورٌ واحد(ص) هستند.

عدد ابجد نورٌواحد=275 که در جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+7+2) و جایگاه عددی آن 59 (14=9+5)می‌شود که برابر با نام مبارک مهدی(ع) که ظهورنورانیش جمع کننده چهارده معصوم(ص) است(نورٌواحدهستند)5 = 4 + 1  

عدد ابجد اول=37 که (10=7+3) و عدد ابجد آخر=801 که (9=1+0+8) می‌شود پس اول و آخر می‌رسد به 9 روی 10 یعنی 19 که (10=9+1)می‌شود و در نهایت جمع ارقام 10 هم یک می‌شود(1=0+1)که برابر الِف است؛ همان گنج تمام اسرار و الف=111=نسا و آن وجود مبارک خانم فاطمه(س) است. گنج الِف، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد؛ کوثر عالم ظاهر شد {قله=135=فاطمه (9=5+3+1)} پس عالم در بلوغ 9 خلق شده و در حمل 9 قرار دارد که خانم(س)، حملها الانسان است و اوست که حامل عدد 10 است{زمانیکه حامل وجود امام حسین(ع) بود}، او کنزالله است و حامل گنجیست که محسن(ع) است. سوره مبارکه کوثر{که متعلق به خانم فاطمه(س) است} از نظر ترتیب نوشتاری قرآن کریم سوره 108 =کلمه حق(که9=8+0+1) و درترتیب نزول  سوره، 15 است! و جالب اینکه تمام جزء 5 قرآن کریم در سوره مبارکه نساء (که خود، چهارمین سوره از نظر نوشتاری است) قراردارد.

و همانطور که ذکر شد 15=جایگاه عددی حرف (س) به عدد ابجد 60 است که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها (س) هم برابر 60  می‌شود. در عالم سِر، همان ظرفی است کوثر نامیده می‌شود و حوض کوثر ظهور پیدا می‌کند که قبل از خلقتش امتحان می‌شود و با قبولی کامل، مظهر حیاتِ کلّ خلق می‌شود که خداوند متعال در آیه 1 سوره مبارکه نساء می‌فرماید:«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده ... ». در بطن عدد 5 وجودهای مطهر یعنی امام حسین(ع) (پنجمین معصوم)، 9 ذریه است که در جمع می‌شود 14 نور مقدس(ص) {14=9+5}. در جمع ارقام 14، عدد5 بدست می‌آید که سرّ عالم بالای آن، وجود مبارک پنج تن(ص) و درواقع نورٌ واحد(ص) است و در عالم زمینی به مواردی مانند موارد زیر ظاهر شده است[52]:

- صورت ظاهری زمین وتمام کهکشان‌ها، دایره(به شکل حرف ه=5) است.

-در کره زمین،5 قاره و 5 اقیانوس است(یعنی 5نقطه خاکیِ مهم و آبیِ مهم).

-در وجود خودمان: 5عضو، 5دستگاه، 5حسّ و... داریم و....                                                    پایان

                                                                                   

اللهم انّی لو وجدتُ شُفعاءَ اقربَ الیک مِن محمد و اهل بیته الاخیارِالائمّةِ الابرارِ لجعلتُهم شفعائی فبحقّهم الّذی اوجبتَ لهم علیکَ اسئلکَ اَن تُدخلنی فی جملة العارفین بهم و بحقّهم و فی زمرة المرحومین بشفاعتِهم انّک ارحم الرّاحمین و صلّی الله علی محمد و اله الطّاهرین و سلّم تسلیما کریما و حسبنا الله و نعم الوکیل

(زیارت جامعه کبیره)

 


[1] )آیه 5 سوره مبارکه حمد

[2] ) آیه 169 سوره مبارکه آل عمران

[3] )آیه 1 سوره مبارکه صف

[4] )آیه 1 سوره مبارکه توحید

[5] )آیه 1 سوره مبارکه جمعه

[6] ) آیات 8و9 سوره مبارکه نجم

[7] ) طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر

[8]) آیه 3 سوره مبارکه حدید

[9] ) رجوع شود به فصل اول: عرفان آب که توضیح داده شد ؛ در نام فاطمه (س) هم به 57=3×19 می‌رسیم...  

[10] ) آیه 4 سوره مبارکه حدید

[11] ) رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت

[12] ) در کتاب راز انسان توضیح کامل داده شده است.

 

[13] ) در کتاب مخزن العرفان

[14] ) کتاب معراج آقای عمادزاده ص37

[15] ) در اینجاست که یکی از دلایلی که خواندن سوره مبارکه یس برای اموات در شب جمعه توصیه شده، روشن می‌شود.

[16] ) آیه 4 سوره مبارکه حدید: هو الذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام...

[17] ) در کتاب "شرح فصّ حکمه عصمتیه فی کلمة فاطمیه" ص 237

[18] )آیه 5 سوره مبارکه سجده

[19] )آیه 39 سوره مبارکه یس

[20] )آیه 59 سوره مبارکه نساء

[21] )آیه 6 سوره مبارکه هود

[22] )آیه 131 سوره مبارکه طه

[23] )آیه 201 سوره مبارکه بقره

[24] )آیه 58 سوره مبارکه حج

[25] )آیه 160 سوره مبارکه انعام

[26] )درواقع حرف ن، از حروف نورانی است و نون جوهر عالم وجود، نور است

[27] )آیه 1 سوره مبارکه قلم

[28]) رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت

[29] )آیه 10 سوره مبارکه فتح

[30] )آیه 2 سوره مبارکه نور

[31] ) آیه 4 سوره مبارکه نور

[32] ) آیه 65 سوره مبارکه یس

[33] )آیه 13 سوره مبارکه اسرا: و کلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه...؛ عمل هر انسانی را برای همیشه گرنبندی ملازمش نموده‌اند(یعنی عمل هرکس به گردنش قرار می‌گیرد)

[34] ) عمادالدین طبرسی در کتاب "بشارة المصطفی" به سند معتبر از "جابربن انصاری" روایتی نقل می‌کند که مضمونی از آن را بیان می‌کنم

 

[35] ) کتاب ریاحین الشریعه جلد اول ص 181 تا 183

[36] ) صندوقچه‌ای که حضرت موسی(ع) را در آن گذاشته بودند

[37] ) شیخ صدوق رحمة الله علیه در خصال می‌فرماید و جابربن عبدالله انصاری می‌گوید.

[38] )بحارالانوار ج67.ص178-المیزان فی تفسیر القرآن ج19.ص344

[39] ) آیه 11سوره مبارکه تحریم

[40] ) جلد دوم ریاحین الشریعه صفحه 272 تا 275

[41] ) آیه 41 سوره مبارکه انفال

[42] )آیه 169 سوره مبارکه آل عمران

[43] )آیه 6

[44] )آیه 1 سوره مبارکه نساء

[45] ) آیه 87 سوره حجر:ولقدآتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم

[46] ) آیه 30 سوره مبارکه نازعات: والارض بعد ذلک دحیها

[47] ) رجوع شود به کتاب عرفان عشر

[48] )آیه 27 و آیه 41

[49] ) آیه 14

[50] )آیه 12

[51] ) در کتاب عرفان نماز ، حقیقت باطن‌ نمازهای پنجگانه به طور کامل توضیح داده شده است

[52] ) البته بطورکامل در ابتدای فصل آمده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۰۲ ، ۰۰:۱۳
عذرا شفائی