لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۱۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

*عدد 11 در اعضای بدن 

همانطورکه در ابتدا بیان شد فقط ذات اقدس پروردگار عالم ، فرد است و یکی است که هرگز عدد 2 و3 و ... ندارد. او بی‌همتاست و ذات اقدسش ، و لم یکن له کفوا احد است. بنابراین تمام مخلوقاتش ، زوج هستند.

بدن یک انسان از بدو تولد با دو مقوله ظاهر می‌شود : یک جسم و یک روح است که با هم توأم شده و یک شخص به ظاهر و صورت نوزاد متولد می‌شود (حتی در شکم مادر ،  زمانی که به صورت لخته خون است و یا حالت جنینی خود را طی می‌کند). پس هر وقت روح از بدن خارج شود ، دیگر جای زندگی در دنیا را نداریم ، فوراً بدن را به خاک می‌سپارند. زیرا انسان بدون روح ، زنده نیست و نمی‌تواند زندگی کند.

اعضای بدن هم زوج هستند. خوب دقت کنید! دو دست و دو پا کنار بدن مثل عدد 11 می‌باشند. قلب شامل 2 بطن و 2 دهلیز است. 2 تا ریه . 2 تا کلیه . 2 روده ؛ کوچک و بزرگ . معده دو قسمتی است. سَر هم که یکی است اما اعضایش دو تا دو تا هستند: 2 تا چشم ، 2 تا گوش ، 2 تا سوراخ بینی ، 2 لب . خلاصه همه‌ی اعضا از ظهورِ (ب=2) و جانش 11 و حقیقتش ، اسرار معرفت خالقش می‌باشد تا با انتخاب صحیح ، تمام هستی خود را قربان او کنیم ، تا به درجه یخرجهم مِن الظلمات الی النور برسیم!

*صاحب عدد 11 ؛ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

در واقع تمام معانی که این حقیر تا اینجا بیان کردم ، در جانِ وجود خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها ، به مفهوم ظاهر و باطن ، اول و آخر آشکار می‌شود. خانم زهرا سلام الله علیها تنها کسی است که در دنیا این ظهور را به همه‌ی عالمیان عنایت فرمود! چراکه زمانیکه خانم ، حمل امام حسین علیه السلام را داشتند صاحب عدد 11 بودند زیرا یک؛ خودِ خانم + حامل امام حسین علیه السلام به عدد 10{ 1 خودش + 9 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در بطنش} می‌شود 11  و عدد 11 ، برابر با کلمه‌ی دوا (یکی از اسماء الله است ؛ یا من اسمه دوا و ذکره شفا).

پس خانم سلام الله علیها به عدد 11 (ب=2=1+1) ، داروی همه‌ی دردهای دنیا و آخرت را به بندگان خدا داد و خود ، واسطه‌ی خلقت است { از القاب خانم سلام الله علیها ؛ برزخ بین النبوه و الولایه است و همچنین واسطه قلاده الوجود یعنی واسطه اتصال حلقه‌های هستی است }

چنانچه عدد کلمه یا=11 می‌باشد و هر کس بخواهد حاجت خود را از خداوند درخواست کند باید با حرف "یا" یعنی عدد 11 که در واقع واسطه ، خانم زهرا سلام الله علیها است ، آن را بیان کند. {چنانچه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فقیر که به خدمتش می‌آمد او را بر در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرستاد}. حالا هم هر جا که مراسم روضه خوانی باشد {حتی برای امام حسین علیه السلام } روزِ آخر مراسم ، درِ خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می‌روند تا کامل حاجت روا شوند زیرا هُم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها ، زیرا فاطمه سلام الله علیها ، مرکز و وصل کننده است. { از القاب خانم سلام الله علیها ؛ نقطه الدائره مفاخره و نیز مجمع البحرین می‌باشد }

امام حسین علیه السلام به عدد 10 بدنیا آمد و  حرف ی =10  که در عربی ، یا  خوانده می‌شود. شاید برای همین است که تربت امام حسین علیه السلام دوای همه‌ی دردهای دنیایی و آخرتی شیعیان می‌باشد (یا=دوا=11).

تولد وجود مقدس امام حسین علیه السلام در بین همه‌ی معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، استثناست {6 ماهه بدنیا آمدند ، آخرین حلقه‌ی پنج تن آل عبا صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین که در بطنش 9 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است و ...} و همینطور شهادتش که به قلب به میم تمام می‌شود یعنی اربعین، یعنی طهارت خون و بدن شهید در شهادت فی سبیل الله (در میدان نبرد حق علیه باطل اگر شهید شد خون و بدن و لباسش پاک است و غسل و کفن نمی‌خواهد) که خداوند کریم می‌فرماید: و لاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون (آیه 169 سوره مبارکه ال عمران)؛ حساب نکنید کسانیکه در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

*نکته جالب این است که یا ، شامل حرف اول و آخر حروف الفبا در فارسی است و در جدول ابجد هم ، 10 حرفی که عدد ابجد و جایگاه عددیشان با هم برابر است ؛ اوّلش ، الف و آخر هم ، ی است { ابجد هوز حطی}.

 

 

11، در وجود حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها:  

وجود مقدس حضرت علی علیه السلام و خانم  زهرا سلام الله علیها ، در تمام وجوه هم کفو یکدیگر هستند. امام علی علیه السلام به عدد 12 در خانه خدا بدنیا آمد ؛ یک خودش و 11 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در بطنش. خانم زهرا سلام الله علیها هم به عدد 12 بدنیا آمد ؛ یک خودش و 11 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در بطنش. پس وجود هر دو عزیز به عدد 12 و 12 کنار هم ، تمام جان ِ 24 ساعت عمر دنیا و آخرت هستند.

همانطورکه در کتاب مهندسی خلقت توضیح داده شد ، 24 عدد جامع و باطن کلّ قرآن است که خانم زهرا سلام الله علیها ، کوثر وجود ؛جانِ قرآن است و حضرت علی علیه السلام ، بِ بسم الله و کاتب قرآن است. خانم زهرا سلام الله علیها ، صاحب حوض کوثر و علی علیه السلام ،  ساقی کوثر است. امیدوارم ما از محبین و شیعیان واقعی ایشان و فرزندانشان باشیم در دنیا و آخرت و انشاء الله در زمره یاران و اعوان و انصار و مستشهدین بین یدیه فرزندشان ؛ امام زمان علیه السلام قرار گیریم.

*عدد ابجد کلمه کوثر

عدد ابجد کلمه کوثر=726 است که در جمع ارقامش 15 می‌شود(15=6+2+7) و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، 15 است و عدد ابجد نام حوا سلام الله علیها =15 می‌شود که خانم فاطمه سلام الله علیها ، حوای روحانی است.  و همچنین عدد 15 برابر است با جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 .

جالب است که حقیقت معنا را در جایگاه عددی کلمه کوثر می‌بینیم که 60 می‌شود و 60=س و عالم در ظرف زمان ؛ ثانیه شروع می‌شود(60 ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60 دقیقه می‌شود یک ساعت).

خیلی زیباست که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها=60 می‌شود .این نام مبارک خانم سلام الله علیها ، اسرار کوثر وجود است که هرکس خود باید تا آنجایی که توفیق دارد به آن برسد. از خدا می‌خواهیم که معرفت الله و معرفت ائمه معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را به ما عنایت فرماید. پس می‌توان گفت:

خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها در مقام ، مؤنث است اما اوّل است ! او در مقام مؤنث است اما آخر است ! او در مقام مؤنث است اما ظاهر است ! او در مقام مؤنث است اما باطن است!   فاطمه سلام الله علیها ، فاطمه سلام الله علیها است... !

عدد 726 معنی می‌شود به 26 +700 : عدد 700 ، دورنمای آینده را نشان می‌دهد و عدد 26=حدید است که صفت مبالغه حدود (حد) می‌باشد. جمع عدد ولایی و معصومیت امام زمان علیه السلام هم 26 می‌شود (26=12+14) که در زمان حکومت ایشان ، تمام حدود بندی واقعی دین ظاهر می‌شود و جانِ کلام ، حقّ کوثر به معنای حیات جاویدان و طیبه و ظرف حیات ظاهر می‌شود.

پس عدد 2 ، ظرف معرفت یکِ احدیت خداوند یکتا است. و همانطور که قبلا اشاره شد خانم فاطمه سلام الله علیها ، تجلی ذات اقدس در نام احدیت اوست!

*باب الله  

در واقع وجود مبارک حضرت علی علیه السلام ، مقام دوم را (در خلقت عالم بالا) دارد و هم کفو ایشان ؛ حضرت زهرا سلام الله علیها ، مقام مؤنث را در معصومیت دارد چرا که اگر از 14 نور مقدس معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، 12 نور امام علیهم السلام را کم کنیم ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا سلام الله علیها می‌ماند. و ایشان مؤنث اسرار خلقت است پس کوثر ، میوه‌ی هزاردانه و تمام گنج ِ دو به حروف است و تمام گنجِ 2 به عدد ، حضرت علی علیه السلام است که هر دو عزیز ، هم کفو و هر دو ، باب الله هستند که خانم زهرا سلام الله علیها ؛ رکنِ ثابتِ دَر و امام علی علیه السلام ؛ رکن متحرکِ دَر است که هر دو با هم ، در حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، باب منزلشان خوانده می‌شود باب الجنه ! خداوند متعال به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که فقط این یک در ، در مسجد النبی باز باشد ، اینجا محبط ملائکه است ؛ جای نزول وحی! 

*نکته: امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، بیت الله حقیقی است . در کتاب بر آستان جانان {از استاد حاج آقا موسوی} آمده است :

حضرات معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در روایات فراوانی که شُبه‌ی تواتُر در آنها وجود دارد خود را "باب الله" و "بیت الله" معرفی نموده‌اند. برای نمونه فرات کوفی در تفسیر خود ، سند را به أسبغ بن نباته می‌رساند که روزی ابن کَوّاد به محضر امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شد و عرضه داشت : أخبرنی عن قول الله تعالی: لیس البرُّ بأن تأتواالبیوتَ مِن ظهورها و لکنّ البرَّ مَنِ التّقی وأتواالبیوتَ مِن اَبوابها (آیه 189 سوره مبارکه بقره)

به من خبر بده از قول خداوند تعالی که می‌فرماید :نیکی آن نیست که از پشت به خانه‌ها درآیید ، لکن نیکی آن است که تقوی پیشه نمائید و از درب‌ها به خانه‌ها درآیید. حضرت فرمودند: نحنُ البیوت التی اَمَرَ الله اَن یُؤتی مِن اَبوابها و نحنُ باب الله و بیتُهُ الذی یُؤتی مِنه فَمَن یأتینا و آمَنَ بِوِلایَتَنا فقد أتی البیوتَ مِن اَبوابِها و مَن خالَفَنا و فضَّلَ علینا غَیرَنا فَقَد اَتی البیوتَ مِن ظُهورِها.

یعنی ما آن خانه‌هایی هستیم که خداوند امر فرموده تا از درهای آن وارد شوند {*توضیح بعد از این معنا را حتما بخوانید}  و ما (باب الله) درِ خانه خدا هستیم که از آن وارد می‌شوند {همان شکاف خانه خدا که فقط معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، ورودی و خروجی داشته و دارد که رکن یمانی است} پس هر کس بر ما وارد شود ، و به ولایت ما ایمان بیاورد ، همانا از در به خانه وارد شده است { از پشتِ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم } و هر کس با ما مخالفت کند و غیر ما را برتری دهد ، همانا از پشت به خانه وارد شده است { روبروی بسم الله الرحمن الرحیم می‌ایستد}

پس بیت الله حقیقی را خوب بشناسید و هرگز از این در جدا نشوید

*توضیح: بیت الله الحرام در مکه است و محلّ اِحرام پوشیدن و طواف است. و بیت الله ، قبله نماز همه‌ی نمازگزاران ، نقطه شروع خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها و نقطه وصل عالم اسفل السافلین به اعلاعلیین ، محل تولد مولود کعبه ؛ علی بن ابیطالب علیه السلام است. که خداوند کریم ، مظهرِ روح بیت خودش را به همه‌ی عالمیان ظهور داد تا بدانند بدون علی علیه‌السلام و فرزندان معصومش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، راه به اعلا ندارند چون خداوند فرمود نام من اعلاست و نام علی علیه السلام را از نام خود قرار دادم.

پس خانه خدا ، مرکز جذب تمام قلوب مخلصین است و حقیقت آن ، محل محبت به محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آل محمد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است.چنانچه در حدیث می‌فرمایند کسی که در قلبش محبت امیرالمؤمنین و اولادش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین باشد ، آن قلب به آتش جهنم نمی‌سوزد.

پس حقیقت جانِ بیت الله الحرام در شهر مدینه است یعنی بیت امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها ، تنها دری که به اذن خداوند در مسجدالنبی ، اجازه بازشدن دائم را داشت و این بیت ، محلّ رفت و آمد ملائکه و نزول وحی الهی است. درواقع بیت الجنه است و بابش ، باب الجنه می‌شود.

حال عاشقان ولایت خوب دقت کنید! آیا غیر از این است که تمام اسرار عالم بالا ، اینجا به ظاهر و باطن در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خانه علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و فرزندان این بیت نورانی ؛ امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام {که در بطن امام حسین علیه السلام ، 9 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است} معنی می‌شود؟! و همه در مدینه النبی قرار دارد.

 اینجا که حضرت رسالت پناه ؛ محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فقط 10 سال از زندگی نورانیش را در مدینه بوده یعنی اتممناها بعشر به سنه (یعنی سال) که در سال آخر یعنی دهمین سال در غدیرخم ؛ در پایان حجه الوداع امر معرفی وصیش امیرالمؤمنین علی علیه السلام را اجرا فرمود{آیه 67 و 3سوره مبارکه مائده:یا ایّها الرّسول بلّغ ما اُنزل الیک مِن ربّک و اِن لم تفعل فما بلّغت رسالته... (67) و  ... الیوم اکملتُ لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا... (3)} .

حال ببینید که این باب ، چقدر محترم است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از پشت در به اهل آن منزل نورانی سلام می‌فرمود؛ دری که عددش 4 است(2 به عدد و2 به حروف)!!! یعنی 2 ، دو تا می‌شود 4 تا ؛ این واقعیت 2، دوتای عالم است ! هر روز اول، اینجا تشریف می‌آورد ، سینه‌ی زهرایش را می‌بوسید و می‌فرمود که بوی بهشت را از وجود ایشان استشمام می‌کنم.

*این همه عظمت و بزرگی جمع جمیع جامع کلمه است در انسان کامل ؛ وجود امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه السلام ، او که آیات عظمت جلال خداوندی است. در حدیث زیبایی از معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین آمده است که" اگر تمام درختان عالم را قلم کنند و تمام دریاها را مرکب و تمام زمین‌ها را کاغذ ، همه تمام می‌شوند و صفات و فضایل مولا علی علیه السلام تمام شدنی نیست". زیرا ذره‌ای در دنیا خلق نشد مگر اینکه ملکی در آن است و تمام  ملکوت از وجود مبارک آقا خلق شده است. پس هیچ ذره‌ای نه در دنیا و نه در آخرت ، بدون علی(ع) و فرزندانش نیست! و ایشان در معصومیت ،عنوان دومین مرتبت خلقت نوری را داراست.

ظهور عالم در مبنای عدد 2

بعد از معارفی که درباره عدد 2 در گنج ولایت و حقایق خلقت و آثار آن بیان شد ، این نتیجه گیری حاصل می‌شود که مبنای ظهور عالم بر عدد 2 قرار گرفته { به عبارتی یعنی همان زوجیت }. و امروزه با پیشرفت در مباحث کامپیوتری و علوم اینترنتی و دیجیتالی و رسیدن  به مراتب عالیه علم ریاضیات و زیرمجموعه‌های این علوم ، دریافته‌اند که این معلومات بر مبنای عدد 2 باز می‌شود و به نحوه‌های مختلف گسترش پیداکرده و هر روز به آن افزوده می‌شود.

اما در این کتاب سعی شده که با شناخت معارف حقیقی عدد 2 بر مبنای ولایت و گنج اسرار خلقت به فتح باب حقیقی که باب الله است ، معلومات عالَم‌های ندیدنی را به چشم سر و چشم دل بازگشایی کند. و این عدد (2) با حرفش (ب) ، مثل یک روح و جسم بصورت زنده جلوه نمایی می‌کند!

حال خوب دقت کنید! اعداد ثابت 1 تا 10 در حروف ابجد ، هوز ، حطی {در الفبای ابجدی ؛ عدد ابجد و جایگاه عددیشان با هم برابر است : ا=1 ، ب=2 ، ج=3 ، د=4 ، ه=5 ، و=6 ، ز=7 ، ح=8 ، ط=9 ، ی=10}  تماماً نشان دهنده معانی زیبا که حامل محتوی کامل و جامعِ معارف معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است ، می‌باشد.

چنانچه بیان شد کلّ یوم عاشورا ؛ ریشه کلمه عاشورا ، عشر است و عشر یعنی 10. پس عالم در عدد 10 غرق است ! و توضیح داده شد که خشکی روی آب و در مکه و در زیر خانه خداوند سبحان متولد شد و از آنجا به تمام کره زمین کشیده شد (دحوالارض). و به امر پروردگار عالم و به دست حضرت آدم علیه‌السلام و حوا سلام‌الله‌‍‌علیها خانه خدا را روی آن نقطه (ارض) ساختند.

و به یک قول باءِ بسم الله است چراکه خداوند کریم از باطن خانه خدا ، با شکافتنِ دیوار کعبه ، وجود ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه‌السلام ؛ مولود کعبه را معرفی و افشا فرمود. و درکفِ خانه کعبه ، قدوم مبارک آقا ظاهر شد . پس کف خانه خدا که در روی آن نقطه (ارض) است ، حرفِ ب را نشان می‌دهد که حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید : انا نقطه تحت الباء . پس با دحوالارض ، آن ظرف باء و نقطه‌اش به تمام عالم کشیده شدند! و عدد حرفِ ب برابر با 2 است یعنی نقطه‌ای در عالم بدون ولایت حضرت علی علیه السلام و فرزندان معصومش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین نیست.  

 

2 2-

 

 

0

Flowchart: Connector: 0

1

Flowchart: Connector: 1

 

 

1

2

وقتی عدد 2 را بر مبنای 2 حساب کنیم (بر 2 تقسیم کنیم) جواب 1 و باقیمانده‌اش هم 0  می‌شود                                  اگر جواب را از طرف راست کنار هم قرار دهیم ، صفر و یک می‌شود که مبنای عمل کامپیوتر و دیجیتال است. و اگر از طرف چپ کنارهم بگذاریم عدد 10 می‌شود.

 

خوب دقت کنید! پس همه عالم می‌شود (عدد 10) کلّ یوم عاشورا  و عدد ابجد نام مبارک حضرت علی علیه‌السلام می‌شود 110 یعنی 10+100 که عدد 100 برابر با حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و عدد 10 همین گنجِ عشر است. بنابراین حضرت علی علیه‌السلام با عدد نام مبارکش (=110) ، نگهدارنده تمام خزائن دهگانه عالم در ملک و ملکوت در دنیا و آخرت است.

و عدد 2 ، مبنای ظهور در عالم خلقت (به نام زوجیت) است و باطن ظهور در عالم آخرت می‌باشد که مزد و پاداش و دسته بندی بندگان خدا در قیامت هم دو دسته است : اصحاب یمین و اصحاب شمال و جایگاهشان هم در دو جا ؛ بهشت و جهنم است.

در حقیقت همانطورکه زایش از زوجیت اظهار می‌شود ؛ هر موجودی چه جماد و چه نبات و حیوان و انسان ، در قانون زوجیت خلق شده زیرا هر موجودی یک روح دارد و و یک جسم که اگر با هم توأم نشوند ، نمی‌تواند در دنیا زندگی کند. چنانچه اگر روح در غالب جسم قرار نمی‌گرفت ، بصورت روح ظهور نداشت و آنگاه هم که در دنیا روح از جسم مفارقت می‌کند (جدا می‌شود) بدن به تنهایی فاسد می‌شود و دیگر حیات خود را از دست داده و باید از میان برداشته شود. پس نه روح می‌تواند به تنهایی باشد و نه جسم ! و هرگاه در یک غالب باشند ، هر موجودی در دنیا می‌تواند حیات خود را اعلام کند.

همینطور حروف و اعداد هستند که یک وجود زنده‌اند. چنانچه در بطن هر حرفی یک مَلک کار می‌کند و باطن آن ملک ، عدد است که روحِ حرف خوانده می‌شود. و در اینصورت است که حروف در غالب کلمات ، کثرت معانی را ظاهر می‌کنند. درواقع نیاز انسان‌ها با تکلم و بیان کردن احتیاجات برطرف می‌شود.

حال خوب دقت کنید ! از عدد یک که متعلق به حرف الف است شروع می‌کنیم و ده حرف ثابت را به 10 عدد ثابت در مبنای عدد 2 ؛ به معنی واقعی می‌خوانیم:

*عدد یک در مبنای 2 :

عدد 1 تقسیم بر 2 می‌شود 0 (صِفر) پس باطنِ عدد 1 ، صفر است. درحقیقت تمام قوا در صفر است .همانطورکه متر بدون صفر ، اندازه گیریش صحیح نیست. صفر ، گنج تمام حقایق و در بطن صفت سکون را دارد. بنابراین عدد یک که برابر  حرف الف است ، دارای صفت سکون است و مجموعه گنج تمام حروف در الف قراردارد . و 6 صفت از صفات ذات اقدس الهی را داراست. {توضیح کامل حرف الف در کتاب گنج الف بیان شده است} 

ملک حرف الف ، ملک مقرب ؛ حضرت اسرافیل علیه‌السلام است ؛ ملکی که به امر پروردگار عالم ، مأمور دمیدن نفحه صور و حیات موجودات است.

چنانچه مذکور شد اسرار حیات را به ظاهر و باطن و حتی در دنیا و آخرت با صدا و حرکت یعنی عمل و عکس العمل جلوه می‌دهد. و ارتباط عالم امر به عالم ناسوت و عالم اعلا به عالم اسفل را برقرار می‌کند. و انوارش راه گشای بنده مؤمن به عالم بهشت و در ترجمه حقیقی عمل بصورت حق الیقین در ترازوی عدالت و مخصوص به فضل پروردگار عالم ، گرفتن ارتقاء و انتفاع درجات و جزا و پاداش الی یوم القیامه و تا ابدیت است.

همانطورکه می‌دانید معیار درجه سلامتی در دنیا برای چشم و گوش و حافظه و حتی iqu(آیکیو) ، عدد 10 است. مرتبه حیا و ایمان هم عدد 10 است. مرتبه اخلاق هم 10 است و مرتبه مزد عمل برای دیگران هم عدد 10 است چنانچه می‌فرمایند 9 دانگ دین ، اخلاق است یعنی 10 قسمت است ، یکی از آن عمل به احکام است و 9 قسمت آن اخلاق است که عمل را بارور می‌کند و صحیح و سالم به عالم آخرت می‌فرستد. یا کسی که برای دیگران خیر می‌خواهد یا برای اموات خیری می‌فرستد ، 9 دانگ ثوابش برای خودش است و یک دانگ برای آن شخص فرستاده می‌شود.

 

2

 

0

Flowchart: Connector: 0

1

Flowchart: Connector: 1

 

2 2-

*عدد 2 در مبنای 2                         

چنانچه بیان شد عدد 2 در تقسیم عددی به مبنای 2 ، خارج قسمتش می‌شود 1 و باقیمانده‌اش 0   که وقتی کنار هم از راست به چپ بخوانیم ، می‌شود 10 و از چپ به راست ، مبنای مهندسی خلقت در عالم را اعلام می‌کند یعنی صفر و یک . درواقع تمام حقایق علوم در صفر و یک است. زیرا هر دو ثابت هستند . چنانچه اگر تمام اعداد را تا بینهایت در صفر ضرب کنیم ، جواب صفر می‌شود و اگر جمع و منها و یا تقسیم کنیم ، تغییری در عدد نمی‌دهد و همچنان ثابت است .  { مثال : 1000=0+1000 ، 1000=0-1000 ، 1000=0÷1000 ، 0=0×1000 } 

همینطور اگر هر عددی در عدد یک ضرب و یا تقسیم شود ، باز هم همان عدد می‌شود{ مثال : 1000=1÷1000 ، 1000=1×1000}.اما در جمع و منها تغییر می‌کند. زیرا عدد 1 برابر با حرف الف است که زُبُرِ الف درحقیقت وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و بینه‌اش ، ولایت است.

اگر با الفِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جمع شویم { منظور توحید است} ، وارد بهشت می‌شویم و اگر هم جدا شویم (منها شویم) ، جایگاهمان جهنم می‌شود. در ضرب عدد با 1 ، عوض نمی‌شود چون درواقع خرجِ خودمان می‌کنیم و مزد به خودمان برمی‌گردد (او غنی و بی‌نیاز است). در تقسیم هم عوض نمی‌شود چنانچه پیامبرصلی الله علیه و آله اجمعین ، ابالقاسم هستند پس روزی و قسمتِ خودمان است و هیچ کس قسمتِ دیگری را نمی‌تواند صاحب شود.

  ا لـف : زبُر=ا(=1) {الف ، عددش 1 است و ثابت است}  ،   بینه =لف(=110) {ظهورِ الف است که جمع و منها می‌شود} . عدد 110 برابر با عدد ابجد نام مبارک حضرت علی علیه السلام است که بینه الِف وجود پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است.

پس مبنای اعداد در صفر و یک است. درواقع عدد 10 هم معجون اسرار صفر و یک است چنانچه در ماهیتش هم زوج خوانده می‌شود و هم فرد :زوج است اگر 10 باشد و فرد است اگر از سمت راست خوانده شود (یعنی صفر و یک ). پس دنیا در اسرار عدد 10 که گنج عشر و به یک قول اتممناهابعشر و دهه طُهر خوانده شده ، معنی می‌شود { رجوع شود به کتاب عرفان عدد 10}

در جان عدد صفر ، حقیقت حقیقی ذات اقدس الهی را که خود اشاره به مشارٌالیه هو می‌نماید را می‌توان فهمید! زیرا همه مخلوق آنگاه که برای او ضرب شوند یا ذوب شوند و حل شوند و درواقع آنچه که دارند را به صاحبش که خداوند کریم است می‌فروشند . چون او می‌داند که چه گوهری خلق کرده و آنگاه در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید : انّ الله اشتری من المؤمنین اَنفسهم و اموالهم بِأنّ لهم الجنه یُقاتلون فی سبیل الله فیَقتلون و یُقتلون وعداً علیه حقاً فی التورات و الانجیل و القرآن و مَن اوفی بعهده مِن الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم  "همانا خدا خریداری کرده از مؤمنان جان و مال ایشان را به بهای بهشت که آنها در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند این وعده‌ی قطعی است بر خدا و عهدیست که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد خود کیست؟ای اهل ایمان به خود بشارت دهید در این معامله که با خدا کرده‌اید که این به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگیست". پس او چون غنی به ذات است همه هیچ‌اند و او ، همه! پس خودش خریدار است ، مزد را به بنده اش می‌دهد الی یوم القیامه

چنانچه در مقابلش و در کنارش همه مضمحل و هیچ هستند و هرگز شریک و همتایی ندارد. اوست که صاحب قُویٰ و صاحب علم و حی و سمیع و بصیر و متکلم و قادر و قهار و جبار و متکبر است و اوست که صاحب اراده و مشیت و خالق هستی است.

که فقط می‌توان گفت لا اله الا الله ! چنانچه وقتی کسی از دنیا می‌رود در امواج دریای لا اله الا الله حل می‌شود. و همه او را با این ذکر مبارک مشایعت می‌کنند . و در زیارت اهل قبور هم اینچنین است که می‌گوییم : السلام علیک یا اهل لا اله الا الله . مِن اهل لا اله الا الله . یا اهل لا اله الا الله یعنی سلام بر شما که اهلیت پیدا کردید از لا اله الا الله و تمام وجودشان غرق شده در لا اله الا الله یعنی وصل به بینهایت شدند. و صفر بودند و دوباره به صفر وجود رسیدند ؛ انّا لله و انّا الیه راجعون .

خداوند است آن ذات بی نشان و آنگاه که خود را در تجلی احدیت می‌نامد ، عدد یک به ظهور می‌نشیند و او اَحد جلّ‌جلاله است که هرگز 2 و 3 و ... نمی‌شود.

پس عدد یک هم ثابت است . عدد یک همان الِف وجود هم معنی می‌گیرد. زیرا الِف ، 6 صفت ذاتی الهی را داراست. پس همه‌ی خزانه گنج ظهور از واحدیت که از گنج اَحد جلّ‌جلاله ذات اقدس الهی است ، می‌باشد. بنابراین اگر عالم در یک ضرب شود ، عدد تغییری نمی‌کند ؛ همه از خزانه‌ی یک ظهور دارند و در وجودش ثابت هستند و حتی در تقسیم!

چنانچه خداوند در آیه 7 سوره مبارکه مجادله می‌فرماید : الم تر اَنّ الله یعلم ما فی السموات و ما فی الارض مایکون مِن نجوی ثلاثةٍ اِلا هو رابعهم و لا خمسةٍ اِلا هو سادِسُهم و لا اَدنی مِن ذلک و لا اکثر الا هو معهم اَین ماکانوا ثُمّ یُنبّئهم بما عملوا یوم القیمة اِنّ الله بکلّ شیءٍ علیمٌ ." آیا ندیدی که آنچه در آسمانها و زمین است خدا بر آن آگاه است هیچ رازی را سه کس با هم نگویند جز آنکه خدا چهارم آنها است و نه پنج کس جز آنکه او ششم آنهاست و نه کمتر از این و نه بیشتر جز آنکه هر کجا باشند خدا با آنهاست (که خدا احاطه بر جزئیات عالم دارد) پس در روز قیامت همه را به نتیجه اعمالشان آگاه خواهد ساخت که خدا به همه امورِ عالم  داناست". چنانچه در آیات 4 و 5 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: ... یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ماینزل من السماء و مایعرج فیها و هو معکم این ما کنتم والله بما تعملون بصیر. له ملک السموات و الارض و الی الله ترجع الامور ؛ و او هر چه در زمین فرود آید و آنچه از آن خارج شود و آنچه که از آسمان نازل شود و آنچه که بالا رود همه را می‌داند و هر کجا باشید او با شماست و به هر چه می‌کنید به خوبی آگاه و بینا است. ملک اوست آسمان‌ها و زمین و رجوع تمام امور عالم بالا بسوی اوست.

*بنابراین خوب دقت کنید! عالم در صفر و یک غرق است که مبنای ظهور صدا و حرکت عدد 2 در مقام زوجیت است و آن باء بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است که وجود نازنین ولایت ؛ سرّ ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ؛ اسدالله الغالب صلوات الله علیه و آله اجمعین است.

و آنگاه که هر وجودی از بلوغ 9 متولد می‌شود ، پا در صفر و یکِ وجوش می‌گذارد. درواقع صفرِ بالقوه وجودش را که از خداوند کریم است در جلوی یکِ ظهور تولدش می‌گذارد ، آنگاه بالقوه به تدریج بالفعل می‌شود. و از یک ظهور تولد کثرت عددی در نوزاد شروع می‌شود . و تمام دقایق و ثانیه‌ها به عنوان عمر ، باب روزی ظاهری و باطنی برایش می‌شوند.

این مبحث پایه ادراک حیات است در مهندسی خلقت ، هم در دنیا و هم درآخرت! چنانچه شروع حمل مادر با عدد 1 تا پایان 9 ماه را بصورت دایره بکشیم ، عدد 19 ظهور می‌کند (عدد 1 و 9 در کنار هم می‌شود 19).   

پس خروجی نوزاد از پشت عدد 19 ؛ باطن (19 حروفِ)  بسم الله الرحمن الرحیم است که از عین نجاست مَنیّ یُمنی به طهارت حقیقی متولد می‌شود ، درواقع قلب به میم می‌شود و خلقتش در شکم مادر از عدد 40 (اربعین) شروع شده و در دنیا هم به عدد 40 شروع می‌شود (عدد ابجد حرف م=40) .

 

2

3

2-

و اگر عدد 9 و 1 را با هم جمع کنیم برابر 10 می‌شود و اگر از طرف راست بخوانیم همان صفر و یک می‌شود و باطنِ بِ بسم الله (همانطورکه قبلا توضیح داده شد) . حالا نوزاد توفیق پیدا می‌کند با بلوغ جسمانی و عقلانی تا آنجا که وسع دارد ( یعنی بالقوه‌های وجودش بالفعل شود ) و در جلوی عدد یکِ وجودش ، صفر بگذارد و قیمت خود را بالا ببرد. زیرا خالقش او را می‌بیند و هرچه بخواهد عمل او را معامله می‌کند و در مقابل بهشت را با تمام نعمت‌هایش به بنده‌اش می‌دهد الی یوم القیامه. اللهم اجعلنی مِن الشاکرین  

 

1

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۱۶
عذرا شفائی

عدد2به حروف عربی (ثانی):

*عدد 2 به عربی ثانی و اثنی خوانده می‌شود که ریشه آن ، ثنی است. عدد ابجد کلمه ثنی=560 و جمع ارقامش 11و درنهایت2می‌شود(2=1+1 ، 11=0+6+5) و جایگاه عددی کلمه ثنی=47 که برابر با جایگاه عددی کلمه ارض (همان خشکی زمین) است و جمع ارقامش 2=ب می‌شود (2=1+1 ، 11=7+4)

همانطورکه می‌دانید آنچه موجود در زمین خلق می‌شود در ظرف زمان است و واحد زمان ، ثانیه است. درواقع ثانیه ، اُم الزمان خوانده می‌شود.

قرینه در عرفان

قرین ظاهرا به معنی نزدیک و هم شکل و از همه‌ی خواص یک نوع بودن است. هرگاه بخواهند قرینه یک شکل را بکشند نصف آن شکل را کامل کرده و در مقابل ،  حالت کپی می‌کنند تا جزئیات ، هم شکل و هم اندازه شکل اول باشد و چنان ظاهرمی‌شود که در یک صورت نمایش داده می‌شود.

درواقع 2 تصویر در قرینه ، کامل کننده‌ی هم هستند و در کمال ، یک وجود را ظاهر می‌سازند. مثل بدن انسان که اگر نصف بدن ؛ مثلا نیمه سمت راست را ببینید ، در نیمه چپ هم ، قرینه همان اعضا قرار دارد {2 گوش ، 2 چشم  ،  2 سوراخ بینی و لب‌ها با یک برش وسط لب در قرینه یک صورت به کمال دیده می‌شود و همینطور در بقیه اعضاء بدن} .

7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین که انعکاس همان است ، در قرینه یکدیگرند. در آسمان ابر است که زایش باران دارد و در زمین ، دریاست که زایش مِه یعنی ابر زمینی را دارد. و چنانچه در این درس خوب توجه کنید می‌بینید که تمام این زیبائی‌ها ، زیبائی‌های اسرار عالمِ بالاست که در زمین ، حیات واقعی و معرفت الله را به مخلوق می‌دهد. همه رسولان ، آورنده پیام حق از عالم اسرار و حامل هدایت از ربّ الارباب ؛ پروردگار عالمیان هستند و می‌خواهند که انسان‌ها در بازگشت به سوی خداوند متعال ، کامل و قبول شده و مخلص و عبد مطیع او راه رسیدن به قربش را طی مسیر کنند و در جایگاه حقیقی و زندگی واقعی خود ،  متولد شوند.

بنابراین قرینِ انسان ، عمل اوست . در واقع خداوند تصویر اصلی وجودش یعنی صفاتی و افعالی را به صورت انسان به او داده و بنده باید با عمل خالصانه به سیرت انسانی ، عمل را قرینِ صورت واقعی خود کند تا راه به قرب پیدا کند.

پس اگر کسی مقابل نصف انسانی را که خداوند به او داده ، عمل ناهماهنگ بگذارد ، در قیامت چه صورتی خواهد داشت و به چه شکلی وارد محشر می‌شود؟! پس عمل انسانی یعنی در حدودبندی حدود خدا (ساختمان عملش را) بسازد .

همانطور که قبلا بیان شد انسان به عدد 9 عدد ، بلوغ کامل را داراست چون عدد ابجد کلمه انسان =162 و درجمع ارقامش 9 می‌شود(9=2+6+1). عدد 9 ، برابر حرف ط و صفت این حرف ، انطباق است. حال خوب دقت کنید! عدد ابجد اسم مبارک قرآن=351 و  جمع ارقامش 9 است (9=1+5+3) و جواب ضرب عدد 1 تا 9 در اسماء مبارک 14 نور مقدس ائمه صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، در آخر 9 می‌شود چون این عزیزان ، اسماء اعظم پروردگار عالم و بلوغ کامل حروفی و عددی هستند.

 پس اگر انسان بخواهد قرینه خود را کامل  ، با عمل خالصانه بفرستد باید عملش طبق قرآن عزیز که نسخه حکیم الحکماست و پشت عمل امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، منطبق شود. خوب دقت کنید که جمع ارقام کلمه انسان (=162) برابر 9 شد و تطبیق عمل در انطباق عمل به آیات مبارک قرآن عزیز است که جمع ارقام کلمه قرآن(=351) هم باز 9 شد که در اینجا جمع عدد 9 در بلوغ احکامی به بلوغ هدایت 9 ِ قرآن عزیز ، می‌شود 18 (18=9+9) که برابر با عدد کلمه حی است! پس با این انطباق ، عمل الی یوم القیامت زنده می‌شود!

بنابراین هر انسانی که کارهایش دل بخواه است ، این  انطباق را  ندارد که  اگر در اصل دین باشد ، کافر می‌شود یعنی بین اصل وجودش و عملش هیچگونه انطباقی نیست و این پرده کفر ، او را از حقیقت انسانی و طریق مستقیم هدایت به سوی خداوند متعال جدا می‌سازد. آنگاه گمراه شده و در زمره ضالّین قرار می‌گیرد. اینجا می‌شود صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایعقلون (امیدوارم که ما در این گروه نباشیم). پس این پرده‌ی کفر به یک نام برزخ نامیده می‌شود و حضرت علی علیه السلام در معرفت به نورانیت خود را برزخ البرازخ می‌نامد و به یک قول قسیم النار و الجنه و همان شمشیر ذوالفقار و دو لبه که حق و باطل را از هم جدا می‌کند.

*نکته: 1)در قرینه سازی به عدد 2 می‌رسیم ؛ یک شکل اصل است و یک شکل فرع که باید با هم تطابق داشته باشد تا یک صورت اصلی را نمایان کند. عدد 2 ، همان بِ بسم الله است. و حرف ب ، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اولاد معصومش حجج الله صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین می‌باشد .

پس بزرگواران معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، اصل هستند و اعمال ما باید فتوکپی برابر اصل شود و در آخر با مُهر قبولِ "برابر اصل" ، آنگاه فرع ما به اصل ، وصل می‌شود.    

 2)در اعجاز حروف و عدد بیان شد که تمام حروف در گنج حرف الف ظاهر شد و تمام اعداد در عدد یک (عدد ابجد حرف الف ، یک است). درحالیکه صورت نوشتاری هر دو بصورت 1(یک) است اما یکی الف(ا) و دیگر عددِ الف(1) است. پس در واقع بدن در دنیا ، جسمیتش انسان است. اما همانطور که گفتیم عدد ، روح حرف است پس قرین جسم انسان ، روح آن است که همان عددِ عملش است که در آثار ، متعدی می‌شود و انتها ندارد. و خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید (آیه 12 سوره مبارکه یس: ...و نکتب ما قدّموا و آثارهم...) می‌نویسیم عمل‌های شما را و آثار عمل شما را. و قرین هر انسان ، مونس آنست در قبر تا قیامت.

پس عمل ما باید آثاری داشته باشد که این قرین ، تمام نشدنی و روز به روز نورانی‌تر و زیباتر باشد تا انسان از مونسش خسته و آزرده نشود! مانند غذایی که اگر زیاد تکرار شود ، انسان بی اشتها می‌شود پس باید متنوع باشد و شامل  مواد مغذی برطرف کننده‌ی کمبودهای بدن و حاوی ویتامین‌ها (کلاً مواد مورد نیاز بدن) باشد. قرین هم باید قدرت برطرف کردن کلّ نیاز انسان را در قبر داشته باشد که تا قیامت او را بی‌نیاز کند

 3)ریشه قرینه ، قَرَنَ است . کلمه قرن در عدد زمانی برابر صد سال است . ذوالقرنین یعنی صاحب دو قرن یعنی دو تا صد تا . پس هر کس باید برای خودش 2 صد تا را در زندگی تجربه کند ؛ هم در دنیا و هم برای زندگی آخرتش . چراکه می‌داند وقتی که از دنیا برود صد آنجا ظاهر می‌شود زیرا بین دنیا و آخرت ، صدی بسته می‌شود که هرگز دیگر راه برگشت نیست !

 سد دنیا با سین است و عدد ابجد کلمه سد=64 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه دین است . دین ، همان سدِ رحمتی است که وقتی به واقع در عمل ظاهر شود ، تمام بالقوه‌های وجود انسان را بالفعل می‌کند و مثل ترمز محکم که همان تقوی است ، حدود قرین را کنترل می‌کند که تا آخر عمر از آن به بهترین وجه استفاده می‌کند و به صورت حقیقی ظاهر می‌شود و هرگز ذلت و خواری برایش نمی‌آید و از صورت اصلی جدا نمی‌شود.چنانچه خداوند متعال می‌فرماید : والعاقبة للمتقین .

بهترین محصول این سد ، نور است (در ظاهر برق مصرفی می‌باشد) و در باطن ، همان هدایت محض پروردگار عالم است که می‌فرماید : یخرجهم من الظلمات الی النور. پس با دست پُر وارد خانه آخرت می‌شود که آنجا صد با صاد که همان قرن است ، قرین او می‌شود. پشتِ این صد را خدا می‌داند که چگونه تمام زیبائی‌های گنج دنیا را در آخرت به بهترین صورت (احسن تقویم) ذخیره کرده است ، نه برای مدت کوتاه بلکه تا ابد! البته در قیامت اگر در زمره  بهشتی‌ها باشد ، جلو جهنم برایش صد می‌بندد و به بهشت ورودی پیدا می‌کند و آنجا تمام خزائن برکات و رحمت و نعمت‌های پروردگار عالم به او عطا می‌شود (هذا مِن فضل ربی). و اگر قرین او جهنمی باشد صد را جلو بهشت برایش می‌بندد و طریقش را به ورودی جهنم بازمی‌کنند . متأسفانه عذاب و سختی ، ذخایر اوست و به ایشان تحویل داده می‌شود (ومَن جاء بالسیّئة فلا یُجزیٰ الا مثلها).

حال اختیار با خود انسان است که در تطابق اولیاء دین قرار گیرد یا اولیاء طاغوت. پس چنانچه بگوید خدا ولی و سرپرست من است و از خدا پیروی کند ، خدا هم او را از ظلمات به نور خروجی می‌دهد(الله ولی الذین آمنوا یخرجهم مِن الظلمات الی النور) و اگر انتخاب کند که اولیاء طاغوت باشد ، پروردگار عالم هم او را از نور خارج کرده و به ظلمات گمراهی می‌برد (والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم مِن النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون).  

خلقت حضرت حوا سلام الله علیها به عدد2 

مهندسی خلقت در هماهنگی آن مظهر وحدت واحدیت خداوند احد جلّ‌جلاله را تعریف کردیم . و نکته جالب اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها در میان معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین مظهر احدیت خداوند است. لذا آیه‌ی شریفه‌ی "انّها لَاحدی الکُبَر؛ همانا او یکی از پدیده‌های بزرگ است" (آیه 35سوره مبارکه مدثر) به وجود ایشان تأویل شده است. فلذا امام صادق علیه السلام فرمودند:حرّم الله عزّوجلّ علی علِیٍ النساء مادامت فاطمهُ حیّةً؛ خداوند عزّوجل زنان را تا هنگامیکه فاطمه سلام الله علیها زنده بود بر علی علیه السلام حرام نموده بود.(امالی طوسی،ص43).

پس در هیچ کجای خلقت نمی‌توانید ذره‌ای ناهماهنگی ببینید! از آن جایی که خالق یکتا ، خلقتش را در عدد یک ظهور داد ، از نظر جسمانی هم ، حضرت آدم علیه السلام را به عدد یک ، خلقت جسمانی فرمود و بنا‌بر کلام خداوند کریم ایشان را در بهشت خلق فرمود و مذکّر قرار داد یعنی ظرفِ ذکر شد ؛ عالِم به علم اسماء الحسنی و ظرف آفرینش زیرا خلیفه الله قرار گرفت {آیه 30 و 31 سوره مبارکه بقره: ...  انّی جاعلٌ فی الارض خلیفه... .  و علّم آدم الاسماء کلّها ... .}.

اگر وجود مبارکش برای بهشت و در بهشت بودن خلق شده بود همان یک  ، کافی بود زیرا در بهشت زایش و مولودی نیست چنانچه ایشان به امر خالق یکتا ، بدون پدر و مادر خلق شده است. اما چون می‌خواهد به خشکی ارض تشریف بیاورد باید با زوجیت همراه شود تا زایش و موالیدشان ظاهر شود و هدف خالق بی‌همتا محقق گردد زیرا فرمود: انّی جاعل فی الارض خلیفه.

بنابراین امام صادق علیه السلام می‌فرماید: « پروردگار عالم از فضیلت طینت آدم علیه السلام ، حوا سلام الله علیها را خلق فرمود». وقتی خداوند متعال حضرت حوا سلام الله علیها را خلق نمود به آدم علیه السلام فرمود که ایشان مؤنثِ شماست یعنی دومی ، پس حواسلام الله علیها حامل عدد 2 شد و در ظاهر، مادر جسمانی همه انسان‌ها قرار گرفت.

عدد ابجد و حتی حروف اسماء مبارک حضرت آدم علیه السلام و حوا سلام الله علیها ، هم خزانه معرفتی وجودهای مقدس و هم خزانه اسرار آفرینش است.{ در جلد دوم کتاب نورٌ واحد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ؛ مهندسی خلقت و کتاب عرفان سجده به طور کامل توضیح داده شده است}

خلقت حضرت آدم علیه السلام که تمام عوالم و افلاک نُه‌گانه را شامل می‌شود ، از جمع عدد 1 تا 9 را به خود اختصاص داده که جمع عددی 1 تا 9 می‌شود 45 (45=9+8+...2+1) و نام زیبای آدم علیه السلام (که عدد ابجد حروفش برابر با 45 است) ظاهر می‌شود. جالب اینجاست که سقف اعداد تا 9 است و خداوند کریم این سقف را به اشرف مخلوقاتش ؛ آدم علیه السلام عنایت فرمود و عدد 9 ، سلطان اعداد است {رجوع شود به کتاب عرفان سجده} و پروردگار یگانه ، انسان را سلطان مخلوقاتش قرار داد و سلطه او را بر همه مخلوقات زمینی و آسمانی‌اش قرار داد و قدرتش را با علم و عقل بر همه موجودات ، تسخیر و مسخر فرمود چنانچه در قرآن کریمش بیان می‌فرماید.

اما عدد ابجد نام مبارک حوا سلام الله علیها =15 است که این عدد برابر با جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 است و این عدد ، جمع کننده‌ی معانی ظاهری و باطنی ، سِرّ حیات و تداوم حیات و هدف کمال حیات در دنیا و آخرت است و به معنا و مفهوم طپش حیات ، موالید زندگی دنیا و آخرت بشری را احاطه می‌نماید. لغتِ حوا به معنی ظرفِ حیات است.

زیرا عدد 15 ، ازجمع اعداد 1 تا 5 بدست می‌آید (15=5+4+3+2+1) و ایشان حوای جسمانی است. در حالیکه در عالم سِرّالاسرار کائنات ، آنجا که فقط یک نور ، خالق بی‌همتا را تسبیح و تکبیر و تحلیل و تحمید می‌کند ؛ نورٌواحد پنج تن صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است ، در آنجا جمع کننده 1 تا 5 که می‌شود 15 ، وجود مبارک حوای روحانی ؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها است. که می‌فرماید :

هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین

همانطور که ذکر شد 15=جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 است و عدد ابجد نام مبارک ام ابیها سلام الله علیها هم برابر 60  می‌شود! در عالم سِرّ ، همان ظرفی است که کوثر نامیده می‌شود و حوض کوثر ظهور پیدا می‌کند که او تنها کسی است که قبل از خلقتش امتحان می‌شود و با قبولی کامل ، مظهر حیاتِ کلّ خلق می‌شود که خداوند متعال در آیه 1 سوره مبارکه نساء می‌فرماید : «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده ... » . در بطن عدد 5 وجودهای مطهر یعنی امام حسین علیه السلام (پنجمین معصوم) ، 9 ذریه است که در جمع می‌شود 14 نور مقدس صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین {14=9+5}.

اما  حرفِ س ، تنها حرفی است که میزان حروف است زیرا زُبر و بینه‌اش با هم برابر است یعنی  در سین : (زبر: س=60 ) و  (بینه: ین=60 ) و تعداد حروف و نقطه‌های سین با هم برابر است : 3 حرف و 3 نقطه دارد .

عدد ابجد حروفِ  سین=120 که برابر با عدد ابجد کلمه احسان (از نام‌های زیبای خداوند کریم) است که به تمام بندگانش احسان فرموده است.{نکته: در دعا خداوند یکتا را با نام مبارک قدیم الاحسان به امام حسین علیه السلام قسم می‌دهیم که عدد ابجدش برابر 305 و برابر نام مبارک اباعبدالله الحسین است}  

سین در کلام مبارک قرآن مجید، قلب قرآن است که قرآن ، قلب همه‌ی کتب آسمانی است. و یکی از اسماء قرآن هم سین است و آورنده خود قرآن ؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم که میزان قرآن است ، خود به کلام پروردگار عالم مورد خطاب به سین قرار گرفته است در سوره مبارکه یس : یا ، حرف ندا است و (س) ، ظرف وجود نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که خودش قلب عالم امکان و وجود مبارکش ، تماماً قلب است {خودش و فرزندان نورانیش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین}.

بنابراین عدد 60 ، در ظرف زمان قرار می‌گیرد و در طول عمر هر مخلوقی اثر می‌گذارد. پس هر خلقتی در ظرف 60 است یعنی ثانیه ، هر 60 ثانیه می‌شود یک دقیقه و هر 60 دقیقه می‌شود یک ساعت . پس شروع عمر در طول زمان در ثانی یعنی عدد 2 ، به ظهور حرفِ (س) تجلی می‌کند یعنی میزان !

شاید به همین خاطر است که اولین قسمت بدن جسمانی هر موجودی در رحم دنیایی و رحم مادرها ، قلب آن موجود است که حرفِ (س) است و در سینه قرارمی‌گیرد یعنی ظرفِ سینِ وجود هر کس ، سینه‌ی اوست! و میزان کننده سلامتی و تضمین حیات سالم آن موجود است.

و عدد 2 ، به نام ثانی می‌شود ماده‌ی همه موجودات که از ظرف زمان گرفته تا  خود اسم دنیا و حتی آخرت و بهشت ، همه مؤنث مجازی هستند. پس زندگی و حیات دنیا که باطن همان ظَهرالوجود است در حقیقتِ 2= ب ، ظاهر شده است.

عدد2 در دنیا

خداوند قادر متعال آنچه به ظاهر و باطن ، خلق فرموده نشان از حکمت بی‌نقص خودش می‌باشد. پس باید با چشمی به عالم ظاهر و دنیا و آخرت و باطن کارهایمان و وجود خودمان نگاه کنیم که آن هم از دید حکیمانه یعنی بصیرت او باشد تا بتوانیم درک این همه زیبائی‌ها را داشته باشیم. {توصیه می‌کنم برای اینکه مفهوم این درس بخوبی برایتان باز شود ، کتاب راز دنیا را مطالعه فرمایید }

حروف و کلمات ، اسرار کنزاللهِ خالق یکتا هستند. پس اَسمائی که خداوند به نام دنیا و آخرت افشا می‌کند ، ظرف قابل گیرنده‌ی تمام عجائب و غرائب اسرار بالاست ، پس آنها را کوچک نشمرید! و اعداد آنها ، روح حروفشان است که حروف ، با نفس وارد می‌شوند که ملکوتشان است. پس هم ظرف استعداد و معنا و معماهای بسیار است که با علم خدایی باید به آن برسیم تا در قیامت مغبون نشویم و حسرت شامل حالمان نشود.

خداوند کریم چشم‌ها را در کلمه‌ی دنیا به دقت ذرّه‌بینی تاکید می‌فرماید! زیرا یکی از کلماتی است که در قواعد عربی استثناست : حرف نون ساکن در پشت حرف (ی) در کلمه دنـیـا آمده که باید ادغام شود و حرف (ن) فقط به صورت غنه خوانده شود و حرف (ی) مشدد شود و خوانده شود دُیّـا، در حالیکه حرف (ن) در کلمه دنیا ، کاملا اظهار می‌شود و حرف در جایگاه خودش ، عادی خوانده می‌شود دُن‌یا . حرفِ (ن) باید از پس پرده ادغام ، کاملاً اظهار شود چون عدد ابجد حرف ن=50 و برابر عدد ابجد کلمه کُل است که جایگاه عددی کلمه کُل=23 ؛ باطنِ کُلِ نزول قرآن به قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم {در 23 سال} است .

و جایگاه عددی حرف ن=14 است که وجود مبارک کُلِ 14 نور مقدس صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین که باطن گنج عشر هستند ، در دنیا ظاهر می‌شوند و عالم به وجودشان ظاهر و هدف هدایت پروردگار عالم ، محقق می‌شود. که خداوند متعال در آیات کریمش می‌فرماید من این عالم را عبث و بی هدف خلق نکردم.

*پس حرف (ن) در کلمه دنیا نباید با غنه خوانده شود (باید اظهار شود) و حرف (ی) هم نباید مشدد شود. زیرا که امتحان فقط در دنیاست و پذیرش و به تعالی رسیدن و درجه خلوص بندگی گرفتن هم فقط در دنیاست (ی=10). حرفِ ی ، حامل ظرف گنج عشر از عالم سِر یعنی آیت الکرسی می‌باشد و خزائن عرشی، که جمیع مخلوقات انسانی بتوانند از این سکّوی رحمت ، بال پرواز گرفته و با روسفیدی به قرب الهی برسند!

بنابراین با گرفتن الفِ آخر کلمه دنیا ، وارد حروف ( یا ) می‌شویم که خداوند متعال انسان را مخیّر یعنی صاحب اختیار از جانب کرامت ذات اقدس خودش قرار داد. یا ، از حروف انتخاب است یعنی انسان از وقتی که مکلّف به تکلیف الهی می‌شود ، بر سر دو راهی قرار دارد که کدام راه ، کدام کمال ، کدام امام ، کدام صراط ، کدام قبله و حتی در الوهیت هم حق انتخاب پیدا می‌کند و در این دو راهی با اختیار خودش ، عمرش را صرف  نظر و هدفش می‌کند.

 عدد ابجد این یای انتخاب ، 11 می‌شود (یا=11) و در جمع ، 2=1+1 که 2=ب و این حرف متعلق به صاحب ولایت است پس هر کس ، پشت سر صاحب ولایت زمان خود قرار بگیرد ، بیراهه نمی‌رود و درست انتخاب می‌کند و ازکوتاه‌ترین راه که صراط مستقیم است ، در این عمر کوتاه به مقصد آفرینش خالق یکتای خود می‌رسد. وگرنه باید گفت : این ره که تو می‌روی به ترکستان است! 

*عدد ابجد کلمه دنیا = 65 است که به 60 و 5 معنا می‌شود: 60=س {در بالا توضیحات حرف (س) بیان شد} که فقط در دنیا می‌توانیم به میزان عمل برسیم و قلب شویم و انشاءالله به جان این کلام مبارک برسیم : یا مقلّب القلوب و الابصار . یا محوّل الحول و الاحوال . حوّل حالنا الی احسن الحال. و 5 = ه، که حرفِ ه ؛ جمع کننده‌ی تمام گنج‌های عالم است.

 پس دنیا به دو حرف (س) و  (ه) جلوه می‌کند که کنار هم می‌شود ( سه )! « دنیا سه روزه » !!!

جالب این است که عدد ابجد کلمه‌ سه ، برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌شود (سه=65=دنیا) ! نکته: اگرعدد 60 و 5 را در قرآن بنگریم؛ عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 5 است که سوره مبارکه حمد باطن کلّ قرآن و باطن کُلّ علم و مفاتیح غیب و چهارده معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است و عدد 60 برابر با عدد ترتیب نزول سوره مبارکه غافر (اسم مبارک خداوند به معنی آمرزنده) به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که نام دیگر این سوره مؤمن است که انسان‌ها باید به اسم مؤمن برسند تا به امنیت ظاهری و باطنی ، دنیایی و آخرتی نائل شوند. و آخرین حرف قرآن به س (ناس) ختم می‌شود که عدد ابجدش 60 است پس تمام دنیا(=65) ، کلّ قرآن است که کلام الله می‌باشد. جمع ارقام 65 ، 11 می‌شود (11=5+6) یعنی رسیدن به هو (11=هو ؛ یعنی هویت حقیقی انسانها) ؛ انّا لله و انّا الیه راجعون

از طرفی عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه مبارک امام حسن علیه السلام است {دنیا=65= امام حسن علیه السلام }. خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنه فله عشر امثالها... . هر کس با خود بیاورد عمل حسن (تا قبر) ، پس به او داده می‌شود (گنجِ) عشر مثل آنچه (در دنیا به او داده شده بود) ، که دنیا در حروف ، حرفِ (ی) را که  حرف انتخاب است ظاهر کرد و عدد (ی) برابر 10 یعنی عشر است ؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا .

و همچنین عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه قیامت است { دنیا=65=قیامت} یعنی دنیا  ، پایه و جایگاه قیامت است. زیرا تو دانه را در دنیا می‌کاری و این دانه ، شاخه و برگ و میوه‌اش را در آخرت پیدا می‌کند. پس بدان که چه می‌کاری زیرا اینجا جایگاه است!

*نکته: اگر عدد 60 را در 5 ضرب کنیم 300 می‌شود(300=5×60) و عدد 300 به یک قول افشاکننده تمام اسرار و احوالات و گنج افشای توحید و صراط  و ظهور جسمانی اهل بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است. توجه! توجه! آیا این معجزه نیست که عدد ابجد حروف سیصد=164 و برابر عدد ابجد کلمه نقطه است! عدد ابجد حرفِ ش=300 است و جایگاه عددیش 21 است. و حضرت علی علیه السلام در 21 ماه مبارک رمضان به شهادت رسید! حرفِ ش ، شین خوانده می‌شود که 3 حرف است و 6 نقطه دارد ، رویهم 9 می‌شود و تنها حرف در الفباست که عددش 9 می‌شود (با درنظرگرفتن نقطه‌ها) و شهادت حضرت علی علیه السلام در ماه نهم سال قمری (سید ماه‌های سال قمری) است! و محل مرقد مطهرش در نجف اشرف می‌باشد. عدد ابجد کلمه النجف=164 است که برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است!

"ولایت علی ابن ابیطالب علیه السلام حصنی فمن دخل حصنی اَمن مِن عذابی".

*از جمع ارقام 65 (11=5+6) ، عدد 11 بدست می‌آید (به معانی ذکر شده) و در جمع ارقامش ، عدد 2 ظاهر می‌شود (2=1+1) یعنی حرف (ب) . خوب بیندیشید!

همانطور که بیان شد عدد ابجد حرف (یا) که حرف انتخاب است هم 11 شد و عدد ابجد کلمه دوا =11 می‌شود. پس اگر پشت حرفِ (ب) رفتیم و نون ساکن وجود خودمان را (که درواقع دنیای آرزوها و دید و عقیده و کلّ هستی ماست) برای بندگی خالصانه‌ی خدای یکتا به صاحب ولایت زمانمان ( یعنی باطنِ ب ) بیعت کردیم (یعنی فروختیم) ، اینجاست که برای ما دوا ، زده می‌شود و قلب به میم می‌شویم. و به طهارت حقیقی انسانی نائل می‌شویم!  

چنانچه خداوند متعال در آیه 257 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم مِن الظلمات الی النور...» . پس اگر گفتی خدا ، ولیّ من است و ایمان آوردی ، خداوند تو را از ظلمات خارج کرده و وارد نور می‌فرماید.

مثل یک دانه که در دل خاک کاشته شد ، روزی که سر از خاک بیرون می‌آورد و سبزی خود را اعلام می‌کند ، مفلح می‌شود یعنی رستگار شده و از دل ظلمات سر به بیرون (در نور) آورده است ، این می‌شود: یخرجهم من الظلمات الی النور . و اما اگر انتخاب ، غلط باشد یعنی طغیانگرها را اولیاء خود قرار دهد (اولیائهم الطاغوت)، ادامه آیه (257 سوره مبارکه بقره) شامل حالش می‌شود که : ... و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون . فیها خالدون یعنی در ظلمات ، مخلد می‌شود (البته اگر توفیق توبه پیدا نکند). پس اینجا به خوبی متوجه می‌شوید که چرا آقا و سرورمان ؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قیامت ، مقام قسیم النار و الجنه را داراست!

*دیگر از این معنای کلی ، مفهوم عاشورا  را هم به خوبی درک می‌کنیم: عاشورا محلّ بر پا شدن همه‌ی عشرها یعنی انتخاب‌های مردم است. پس باید هر کس در هر زمان ، در غالب و ظرف عاشورا ، پشت باء بسم الله کتاب آسمانی و در پشتِ پای ناطق بسم الله (یعنی امام زمانش) ، امتحان شود تا راهش به سمت و سوی انتخاب خودش به قیامت باز شود!

خلاصه انسان همیشه در باطن عدد 2 یعنی در حرف انتخاب ، بر سر دو راهی قرار می‌گیرد زیرا در صورت مخالف رضای دل خودش امتحان می‌شود. چنانچه امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید که همیشه انسان به مخالفش شناخته می‌شود. یعنی هر چه انسان شریف‌تر و خالص‌تر باشد ، آدم‌های دورو و منافق با او مخالفت می‌کنند. چنانچه خودِ وجود مبارکش که بهترین و والاترین انسان روی زمین بود ، بدترین دشمنان دین یعنی ناکثین و مارقین و منافقین و غاصبین لعنه الله علیهم ، در مقابل او و دشمنش بودند. پس زیبایی را از وجود زشتی و همینطور خوبی را از وجود بدی و ... می‌توان شناخت.

پس همه‌ی احوالات ، حکمت پروردگار عالم است که تا در ‌نهایت به خوبی‌ها و معارف و حکمت‌های آن حکیم الحکما دست پیدا کنیم و خود ما ، جلوه‌ای از او باشیم تا در زندگی حکیم شویم و بتوانیم راه را از چاه تشخیص دهیم. می‌دانید یکی از اسماء قرآن ، فرقان است. یعنی همان باطن عدد 2 و حقیقت باءِ بسم الله که وجود مبارک حضرت علی علیه السلام است چنانچه شمشیرش 2 فاق دارد و به آن ذوالفقار می‌گویند. درحقیقت یعنی جداکننده حق از باطل (یعنی دوراهی را تشخیص دادن )

امیدوارم خداوند متعال آن و لحظه‌ای ما را به خودمان وانگذارد و ما را با مدال مهدویت و مقام شهادت فی سبیل الله به قرب خویش دعوت فرماید و مقام آیات آخر سوره مبارکه فجر را به ما عنایت فرماید : « یا ایّتها النّفس المطمئنّه ارجعی الی ربّک راضیه مرضیّه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی». انشاء الله 

بنابراین ما هیچ لحظه‌ای از عدد 2 جدا نمی‌شویم (الی یوم القیامه) . همانطورکه به خانم‌هایی که بچه دارند ، مادر می‌گویند یعنی ما ، در وجودش هستیم اگرچه ظاهراً به دنیا آمدیم چنانچه دوباره به خاک می‌رویم که خاک هم ، مادر ماست. یعنی عدد 2 به یک معنا ، اُم است یعنی مادر !

عدد 2 در وجود یک درخت (در باطن انسان)

درخت یک ظاهر دارد و یک باطن (یک شکل ظهوری دارد و یک شکل پنهان). 1-شکل ظاهری درخت همین تنه و شاخه و برگش است. 2- شکل پنهان درخت است که اصل و ریشه و بنیان درخت است. که هر چقدر ریشه در جایگاه و خاک خوب ، در معرض نور خوب و جریان آب خوب باشد ، سالم‌تر و عمیق‌تر است و تغذیه‌ی بهتری را به تنه و شاخه و برگ‌ها می‌رساند.

 3- اما ظاهر درخت ، شناسنامه درخت است که نوع و جنسش ، میوه‌دار است یا نه ، چگونه رشد می‌کند و چگونه باید پذیرایی شود را بیان می‌کند. درواقع باغبان از ظاهر درخت ، تمام اصول نگهداریش را درمی‌یابد و آن را محافظت می‌کند و حتی نوع آفات آن را بررسی می‌کند. طول عمر درخت و چتر برگهایش و سبزی و طراوتش و ... در ظاهرش آشکار می‌شود.

 4- باطن درخت ، جزء ویژگی‌های این موجود زنده و پرفایده است . درخت درحالیکه سبزی و طراوتش روح افزا و آرام بخش است ، خودش سموم هوا را که شامل دی اکسید کربن است می‌خورد و اکسیژن پاک را به فضا می‌خشد .

در اسلام سفارش شده که درخت بکارید و در محیط زندگی از سبزی آن استفاده کنید و در احادیث آمده که اگر در منزلی سبزی درخت یا گلدانی نباشد و حتی اگر سر سفره ، سبزی خوردن نباشد ، مکروه است. سبزی درخت ، حیات و زنده بودن و زنده شدن و سلامتی و طراوت را به ارمغان می‌آورد. {مبحث خصوصیات درخت در جلد دوم  کتاب گنج نماز بطور کامل آمده است}

*بنابراین درخت در دانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش خلاصه می‌شود که آن هم دو لپه (یا دو قسمت) دارد و در هنگام کاشتن ، این دو لپه باید سالم باشد زیرا یک قسمت آن ، محتوای ریشه است و باعث ظهور ریشه گیاه است و قسمت دیگر برای رشد و نمو ساقه است. هر دو لپه در یک نقطه به هم وصل می‌شوند و این نقطه ، محل پیوند ریشه به تنه درخت می‌شود که ظهور یک تنه و شاخه و برگ و میوه است.

*درواقع خداوند متعال مهندسی خلقت و اصل را در همه موجودات به یک شکل ظهور داده و اسرارش را در نقطه زیر باء بسم الله و عدد 2 ِ حرفِ باء بسم الله جلوه می‌دهد . لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

در وجود یک تخم مرغ دقت کنید! از یک نقطه که نطفه است به تکامل دو محتوا رشد می‌کند : سفیده و زرده ، اما در یک پوسته قرار می‌گیرد و آن محل رشد جنین مرغ می‌شود.

همینطور انسان هم از یک نقطه که نطفه است ، آنگاه به دو محتوا : جسم جنین و جفت آن که واسطه‌ی وصل از شکم مادر به شکم جنین است ، تغذیه می‌شود و در یک پوسته که آن رحم مادر است ، شروع به تکامل می‌کند.

بنابراین همه موجودات در حرف ب و همه در نقطه و همه در حمد خداوند کریم غرق هستند .                                 الحمدلله ربّ العالمین

 

عدد 2 در توان 4  

یکی از زیبایی‌های افشاء گنج اسرارِعالم بالا در دنیا ، رسیدن به مرحله‌ی توان عددی در طول و توان حروفی در عرض عالم دنیا است. چنانچه وجود نورانی امیرالمؤمنین علی علیه السلام که خود ، باءِ بسم الله سوره مبارکه حمد و عدد حرف ب=2 است و در عالم دنیا در توان 4 قرار می‌گیرد{ عدد 4 ، 4رکن پایه‌ی آیت الکرسی می‌باشد که خلقت عالمِ کرسی از نور مبارک حضرت علی علیه السلام است} .

عدد 2 به توان 4 برابر 16 می‌شود که هم معنای ظاهری و هم معنای باطنی دارد:

در معنای ظاهری عدد 16 برابر با جایگاه عددی حرفِ ع به عدد ابجد 70 است که 70 ، برابرعدد ابجد کلمات لیل=احکام=یامهدی(عج الله تعالی فرجه) =سی می‌باشد که تمام 30 جزء قرآن کریم در کلمه عین ظاهر شده است و عین ، یکی از نام‌های مبارک قرآن و یکی از القاب مبارک ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است چنانچه در زیارت ایشان می‌خوانیم السلام علیک یا عین الله.

و در معنای باطنی کلمه عین ، در قرآن به 70 معنا ظاهر شده است .  از معانی آن: چشم ، چشمه و وقتی کسی یا چیزی خیلی شبیه دیگری باشد ، می‌گویند عینِ فلانی و یا فلان چیز است ، شاید به همین معناست که وجودهای مبارک ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را عین‌الله می‌خوانند!

عدد ابجد ع=70=احکام=سی زیرا فقط در 30 جزء قرآن است که حکم خداوند صادر می‌شود {و البته هم به زبان قرآن ناطق یعنی ائمه صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین } و یکی از اسماء قرآن ، حکمت است و خداوند حکیم چشمه‌ی فیوضات حقیقت و انسان سازی و باب طهارت و رسیدن به چشمه حکمت را در دنیا و ملحق شدن به سرمنزل حوض کوثر که حقیقت چشمه‌ی عین قرآن است را در آخرت ، به بنده‌اش عطا می‌فرماید.

و احکام را باعث تمییز بین حیوان و انسان قرار داد. زیرا احکام ، امرِ پروردگار عالم در حیطه‌ی عمل انسانی است و تنظیم حدود خداوند تا در ساخت سیرت انسانی طبق اوامر الهی ، به عین و شباهت حقیقی نسبت به امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین برسیم (کپی برابر اصل!). درواقع ما فتوکپی ِ انسان کامل هستیم و تا برابرِ اصل نشویم به بهشت راه نداریم.

پس در حقیقت سِرِّ برابر شدنِ عددِ احکام با حرف عین این است که انسان باید در دنیا که حقیقت لیل است (ع=70=احکام=لیل) ، نه فقط با چشم حیوانی بلکه با چشم انسانی (یعنی نظرِ قلبی) راه را از چاه تشخیص دهد و راه را پیدا کند. آنگاه چشم دل روشن شود و به معنای چشمه نور ؛ عین الله واصل شود! پس بنده حقیقی تا به سَرچشمه نرسیده ، باید بندگی کند تا به آدرس حکیم درنسخه‌ی حکمتش(یعنی قرآن) و با انجام فرائض احکام به چشمه برسد. زیرا هدف ، به عین رسیدن است پس باید در توانِ 4 قدم بردارد!

عدد4 ، چهارچوب حدود خداوند است که اگر اعداد 1 تا 4 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود (10=4+3+2+1) و اینجا ، چشمه‌ی واقعی است که 4 روی 10 را ظاهر می‌کند و در باطن به 40 (اربعین و بهار و سبزشدن) و 14 نور مقدس صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین که کنزالله عالم هستند ، می‌رسد. و دنیا شد کلّ یوم عاشورا پس همه‌ی ایام دنیا ، گنج عدد 10 است. باید لباس رزم حدود الهی را بپوشیم و نفسِ خودمان را حدیده (آب بندی و آبدیده) کنیم. چنانچه در سوره مبارکه یوسف علیه السلام آمده است که ایشان خود را ، در چهارچوب زندان دنیا ، حدیده کرد!

عدد 2 در توان 3

خلقت آسمان‌ها و زمین در 6 روز ظاهر می‌شود (آیه 4 سوره مبارکه حدید) و پایه‌ی خلقت از جمع عدد 1 تا 3 است (زیرا دنیا سه بُعدی است) که می‌شود 6 (6=3+2+1) . پس درواقع در دنیا 3 حجاب است و عدد 2 در توان 3 می‌شود 8 (8=2×2×2) و عدد 8 به عربی ثامن می‌شود و ریشه کلمه ثامن ، ثمن می‌باشد. آنجا ظرف رضا و محوریت قلب در رضای خداست {درواقع همه‌ی گنج 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ؛ 14=8+6} و اینجا محل قلب به میم شدن است ؛ در نقطه ارض که همان حروف رضا علیه السلام است.

پس عدد ولایت امام رضا علیه السلام ، جانِ 8 است و اسم مبارک رضا علیه السلام ، همان حروف ارض است و عدد ابجدش 1001 (که قبلا توضیح داده شده است). امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مقام شأنیت ، مرتضی است (مصدر میمی رضا) و ظرف تمام رضاهای عالم و ثمن ظهور رضا از جان اوست که امیر الامرا می‌باشد!               اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

بنابراین در توان عددی (طول) عدد 2 درنهایت به شأنیت رسیدن مقام هدایت ، به محضر حضرت مهدی علیه السلام است زیرا همانطور که در قسمت 2 به توان 4 بیان شد عدد ابجد کلمه مبارک  یامهدی علیه السلام =70 =ع =16 است  و در توان حروفی(عرض) به ظرف رضا که تربتش بهشت است و مشهد همه‌ی رضا به رضا رسیده‌هاست در توان 3! یا ایّتها النّفس المطمئنّه ارجعی الی ربّک راضیّه مرضیّه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی (آیات آخر سوره مبارکه فجر).

نکته:عدد ابجد نام مبارک "امام رضا" علیه السلام =1083 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه مبارک "شاخص اکمال" است. پس وجود مبارکش در همه‌ی عوالم و مخلوقات، شاخص اکمال مدارج دنیایی و آخرتی است. الی یوم القیامت

تعریفی از عدد 11

خیلی زیباست بدانید همانطورکه خلقت به نام نقطه ارض یعنی خشکی زمین با عدد ابجد 1001 و جایگاه عددی 47 ظاهر شد که در جمع ارقام ، 11 می‌شدند. عدد11 ، سِرّالاسرار اعداد است چنانچه اگر اعداد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم 66 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌شود. سوره مبارکه توحید که به اخلاص خوانده می‌شود و به قول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، شناسنامه‌ی خدای مهربان است ، شامل 66  حرف می‌باشد و عدد ترتیب نزولش به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، 22  برابر با عدد ابجد کلمه (یاهو) و برابر کلمه (حاجی)  است.

* دقت کنید که عدد 11= هو است پس هر عملی با وصل شدن به اصل که توحید است ، هویت پیدا می‌کند! عدد 11 ، هویت همه‌ی مخلوق است و هدف ، رسیدن به این هوییت می‌باشد و خداوند بندگانش را در صورت مکلف شدن یک بار به خانه خودش دعوت می‌کند تا به هویت خودش در دنیا برسد آنجا عالم قرب است برای زمینیان !

*جمع ارقام 11 برابر 2=ب است(2=1+1) . عدد ابجد کلمه دوا=11 می‌شود که برای همه‌ی بیماری‌های بشریت دواست زیرا در جمع اعداد 1 تا 11 به نام مبارک الله جلّ‌جلاله رسیدیم.

*اگر عدد 11 را در یک تا 10 ضرب کنیم ، جواب هرکدام یکی از زیبائی‌های اسماء و عوالم را نشان می‌دهد:                                                                                     دوا=حج= هو                 11= 1×11                                                                                                

                             جایگاه عددی طلا=حاجی=یاهو=حبیب=رب=صد=ولد=کوه             22=2×11                                          

     جایگاه عددی زهرا(س)= زینب(س)=آب(بسیط)=عادل=روز=آمنه=قلب=کهف       33  =3× 11

                            جایگاه عددی قادر=قدوس=وجه‌الله=هفت=مَد(عالم سرمد)          44 = 4× 11

                جایگاه عددی صدّیق=صفر=پایان=خلق=مُهیمن=نُه=نَه=مجیب=امید     55 = 5 × 11

             نام مبارک الله جلّ‌جلاله=عظیم=وکیل=غافر=معصوم =تربت=قربانی=خشکی 66 = 6 × 11

             نام مبارک یا الله جلّ‌جلاله = هو الله جلّ‌جلاله=کنز=عشرون                                 77= 7× 11

            عدد ابجد نام مبارک حلیم                                                                         88= 8× 11                                                                                        

           جایگاه عددی نام مبارک حم=یختم الله=عصمت الله=غدیرخم                     99= 9× 11

              عدد ابجد یمین =نام مبارک حضرت علی(ع)=لا اله الا هو                        110=10×11                                          

پس با این عدد زیبا جمع جمیع ضرب‌های 1 تا 10 در باطن 110 جلوه کرده است. و این عدد با یمن و مبارک است. پس اگر هر کس بخواهد جزء اصحاب یمین قرار بگیرد و به هویت حقیقی خود که هوییت است برسد ، باید شیعه و محب امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اولادش باشد و فقط و فقط بنده‌ی الله جلّ‌جلاله یعنی هو(=11) باشد و تمام مال و نفس و اولاد و محبت و ... خود را خرجِ هو کند تا قیمت بگیرد و با ارزش شود.

چنانچه خداوند متعال در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید:  اِنّ الله اشتری مِن المؤمنین اَنفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّه... ؛ من بهترین مشتری هستم برای نفس و مال شما به قیمت بهشت. البته این معامله به سرانجام نمی‌رسد مگر به واسطه‌ی‌ ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و مطابقت اعمال ما ، در مجرای شیعه و محب بودن این عزیزان!

بنابراین همانطور که در کلمه‌ی دنیا توضیح داده شد ؛ همه‌ی  ما در دنیا ، سر دو راهیِ (یا) قرار داریم (عدد ابجد یا=11 است) و باید خودمان انتخاب کنیم . در واقع باید عاشورایی شویم تا در قیامت مغبون نشویم.

پس کلمه یازده یعنی برای همه‌ی انسان‌ها تا قیامت یا،زده شده‌است! و هر کس در زمان عمر خودش ، باید انتخاب صحیح و مبارکی برای آخرتش داشته باشد.

*عدد 11 در سال قمری و شمسی

گردش سال شمسی به 365 روز است که جمع ارقامش 14 می‌شود (14=5+6+3) و سال قمری 354 روز است که جمع ارقامش 12 می‌شود (12=4+5+3) ، تمام سال در گنج 14 و12 چرخش دارد.

بین سال شمسی و قمری 11 روز فاصله است.درحالیکه عدد 11 به حقیقت ،  معانیِ ذکر شده بین دو چرخش را احیا می‌کند و عالم دنیا را به اراده‌ی خالق قدرتمند و قادرش با معرفی خودش به نام هو=11 در گردش حج=11 به تعالی کمال الی یوم القیامت در قرب خودش(عند ربهم یرزقون) می‌خواند. درواقع رزق هرکدام را به باطن شمسی و قمری ، به روزها و ساعاتش عنایت می‌کند.

همانطورکه می‌دانید در سال قمری حدود احکام الهی اجرا می‌شود و احکام باید به امام احکام وصل باشد . پس انتقال عمل صالح با امام صالحین راه به بهشت پیدا می‌کند . این تنها مبنا و راهیست که انسان از دنیا می‌تواند به طهارت وارد بهشت شود . امیدوارم خوب و با دقت این مباحث زیبا را بخوانید و استفاده کنید.

پس ما درحالیکه در یک روز زندگی می‌کنیم ولی درواقع در دو روز هستیم و از محتوای 2 روز یعنی دو دریا استفاده می‌کنیم. یعنی عالم ، غرق در دو دریاست! چنانچه خداوند در آیات 19 تا 22 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید: مرجَ البحرینِ یلتقیانِ. بینهما برزخٌ لایبغیان. فبایّ الاء ربّکما تکذّبان. یخرجُ مِنهما اللؤلؤ و المرجانُ." اوست که دو دریای (شور و آب گوارا) را بهم آمیخت (بنحوی که) در بین آن دو (به قدرت الهی‌اش) آنچنان مقرر داشت که آب شور و گوارا به همدیگر ممزوج نمی‌شوند. پس کدامین نعمت‌های خدایتان را منکر می‌شوید؟ از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان پدید آورد". {این آیه مبارکه متعلق به حضرت علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها است و لؤلؤ و مرجان وجودهای مبارک امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام هستند}.

پس دو دریا در کنار هم است که یک برزخ یعنی پرده‌ی نامرئی آن دو را جدا می‌کند طوری که هرگز با هم مخلوط نمی‌شوند درحالیکه هرکس می‌تواند از میان آن دو ، لؤلؤ و مرجان خارج کند. لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

*اما درواقع این زیبایی‌ها از بابِ حرفِ ب ، تعریف می‌شود! زیرا جمع ارقام 11، 2 = ب می‌شود و همانطورکه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ذکر شد : تمام محتوای قرآن در بسم الله و تمام آن در باء بسم الله است.

 پس گردش و تحولات و تمام خلقت‌ها و زنده شدن‌ها و مردن‌ها ، همه و همه از باطن حرف ب در عدد به 2 و  به حروف ؛ دو=10 می‌باشد که همان گنج وجود 12 امام علیهم السلام و 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است { اسرار 12 و14  در تعریف عدد 26 که سرّ عدد ولایی و معصومیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه  و حدود الهی (حدید=26) می‌باشد (رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت)}

و حضرت علی علیه السلام در حدیث معرفت نورانیت می‌فرماید : انا مظهر کیف الاشیاء ( من هستم ظاهرکننده کیفیت همه‌ی اشیاء) . انا خازن السموات و الارض (من هستم خزانه دار همه‌ی آسمان‌ها و زمین) . انا الذی اعلم مایحدث فی اللیل و النهار امراً بعد امر و شیئاً بعد شیء الی یوم القیامه ( من کسی هستم که می‌داند آنچه حادث می‌شود در شب و روز از آنچه که امر می‌شود از پروردگار عالم و آثارش و امور بعدش و آن چیزهایی که باید بشود و صورت گیرد بعد از چیز دیگر تا روز قیامت ).

حال اگر خوب فکر کنید معنای ولایت کبری را درک می‌کنید زیرا اوست که ظَهَر الاولیاء است. یعنی آنچه در عالم هستی آمده و می‌آید و خواهد آمد ، از وجود او است. و خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید : ذالک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین. ذالک ، اشاره به دور است یعنی خوانده می‌شود ؛ آن کتاب . پس همه در آن کتاب ؛ وجود مبارک حضرت علی علیه السلام و ذریه‌های معصومش و خانواده نورانیش صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشد.

و اگر خوب دقت کنید و دایره وجود مبارک ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را در نظر بگیرید ، روبروی وجود مبارک حضرت علی علیه السلام در ولایت 12 امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، وجود مبارک امام حسن عسکری علیه السلام می‌باشد که خداوند کریم قادر متعال می‌خواهد که ایشان فقط یک فرزند معصوم داشته باشد و او هم بشود کمال ظهور از جدهای بزرگوارش تا قیامت ، زیرا امام حسن عسکری علیه السلام به عدد 2 بدنیا تشریف فرما شدند ( یک خودش + یک در بطنش ؛ فرزند نورانی‌اش حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) . پس او هم ، باطن مظهر الباء و مظهر العجائب می‌باشد! { در انتهای کتاب توضیح کامل آمده است}   

چنانچه عدد 12 را از 14 کم کنیم 2 عدد می‌ماند ، در واقع دو وجود معصوم؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا سلام الله علیها که هر دو بزرگوار در ظاهر و باطن ، اول و آخر این گنج هستند.

از اسرار این عدد به ظاهر ساده ، درمی‌یابیم که بدون ظهور عدد 11 ، هیچ وجودی به موجودیت نمی‌رسد! و اگر فاصله گردش در چرخه‌ی سال را دریافتید بدانید که چرخاننده ، فقط اوست (هو=11) و همه‌ی عالم در محضر پروردگار عالم و همه آیات او برای شناساندن ِخودِ اوست تا بنده بداند چه مولایی وصف ناشدنی دارد.

*جالب است که اگر عدد 11 را به حروف بنویسیم (یازده) ، عدد ابجدش می‌شود 27 که این عدد ، کلید گشاینده اسرار در عالم دنیا و ظرف ظهور گنج نور می‌باشد. چنانچه در 27 ماهِ هفت (گنج حمد) یعنی ماه پربرکت رجب ، پروردگار عالم جانِ خزانه و اسرارش و مفاتیح غیبش را در تولد و ظهور نور در قلب مبارک صاحب ظرفِ کلیه‌ی اسرار ؛ محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم نازل فرمود و بعث انقلاب کامل یخرجهم من الظلمات الی النور را افشا فرمود. کسی نمی‌داند این قدر و لیله قدر را که چه اتفاق عظیمی در طول و عرض عالم در دنیا واقع شد!

بقول پروردگار عالم که فرمود: انّا انزلناه فی لیله القدر.و ما ادراک ما لیله القدر.لیله القدر خیر مِن الف شهر. تنزّل الملائکة و الروح فیها بإذن ربّهم مِن کلّ أمر. سلامٌ هی حتی مطلع الفجر؛ ما قرآن عظیم الشأن را در شب قدر نازل کردیم.و چه تو را به عظمت این شب آگاه توان کرد؟ شب قدر(به مقام و مرتبه) از هزار ماه بهتر و بالاتر است.در این شب فرشتگان و روح(یعنی جبرائیل علیه السلام) به اذن خدا (بر امام زمانعجل الله تعالی فرجه از هر فرمان و دستور الهی و سرنوشت خلق) نازل گرداند. این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا طلوع صبحگاه. پس روز ظهور موعود ، حقیقتِ مطلع الفجر بر همگان آشکار می‌شود.    اللهم عجّل لولیک الفرج

 و جمع ارقام 11 می‌شود 2=ب(2=1+1)  ؛ که حرفِ ب ؛ مفتاح و کلید مطلع فجر گنج قرآن ، باب معنا و ملکوت اسرار را در انقلاب معنا از دنیا تا بطن نعمت‌های بهشتی و قرب الهی و بالاترین مقام انسانی از عالم اسفل السافلین تا اعلاعلیین ، به نام باب الله و باب الجنه رمزگشایی می‌فرماید.

نکته: اینجا مطلب زیبایی است که قابل تأمل و تدبر است! خوب دقت کنید که شبِ قدر را (کلمه لیل یعنی شب) احیا می‌گیریم. و خداوند کریم در سوره مبارکه قدر می‌فرماید: انّا انزلناه فی لیله القدر. این دو کلمه شب و لیل هر دو زیبا و پرمعنی است .خداوند در آیه  138 سوره مبارکه صافات می‌فرماید : و بالیل افلا تعقلون. خداوند با حرف با که هم قسم است و تأکید و هم باب الله می‌باشد ، متذکر می‌شود که شاید با عقل بتوانیم درک کنیم.

در کلمه شب هم که به فارسی است ؛ هر دو حرفِ ش و ب از بلوغ کامل برخوردارند:

حرف ش به تنهایی مقام افشاکنندگی دارد . درحالیکه طلوع فجر است در دل تاریکی و در حقیقت ظرف افشای اسرار عالم بالاست در دنیایی که کاملاً لیل خوانده می‌شود {رجوع شود به مبحث حرف شین در جلد دوم حوای روحانی } . و حرف دوم کلمه شب یعنی ب ؛ کاملا واضح است که باب اللهِ قدر از ظهور باطن آن می‌باشد. حال خوب درک می‌کنید که شب اول قبر یعنی چه؟! و چرا هرگز برای قیامت ، شب نیامده بلکه در قرآن مجید به یوم القیامت خوانده شده یعنی روز قیامت. پس عالم درحقیقت لیل و یوم است! شب قدر در مقابل روز قیامت است.

خداوند می‌فرماید که در شب قدر تنزل الملائکه و الروح ؛ ملائکه و روح در شب قدر به عالم زمین می‌آید. و درباره قیامت در آیه 4 سوره مبارکه  معارج می‌فرماید : تعرج الملائکة و الروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه ؛ ملائکه و روح به سوی عرش خدا بالا روند در روزیکه مدت آن پنجاه هزار سال خواهد بود.

پس درباره روز قیامت می‌فرماید که ملائکه و روح بالا می‌روند و درباره شب قدر فرمود که ملائکه و روح پایین می‌آیند ؛ یعنی این شب، آن روزش است و آن روز ، این شبش می‌باشد! معمولاً شب را با ماه می‌سنجند چون در شب ، ماه پیداست. حرکت ماه نیز ماهیانه است یعنی ماه در طول یک ماه ، یک حرکت 360 درجه‌ای ، دایره می‌چرخد.

و خداوند در کلام کریمش در سوره مبارکه قدر می‌فرماید شب قدر بهتر از هزار ماه است ( لیله القدر خیرٌ مِن الـْف شهر) . و روز را که قیامت باشد با خورشید می‌سنجند و حرکت خورشید ، سالیانه است .

لذا خداوند متعال برای روز قیامت می‌فرماید فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه ( نمی‌فرماید به چندین ماه! ) اما در دنیا که لیل است با ماه می‌سنجد و می‌فرماید الـْف شهر.

این کلام را نوشتم که ببینید وجود قمر ، باطن ولایت است و تمام خزانه قرآن به خزانه وجود مبارک ظرف قرآن آن بزرگواران یعنی 12 امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین تجلی و ظهور می‌کند .

پس در حقیقت اسرار باءِ بسم الله و امیرالمؤمنین علیه السلام و باب الله عالم است. و ارزش شب قدر چنان است که اندازه 1000 ماه معادل 83 سال عمر یک انسان است.

{ در باطن گردش قمر شاید این معنا را بتوان دریافت کرد که چگونه است وقتی در کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی رحمه الله آمده که می‌فرمایند معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در بدو تولد ، هر یک ساعت ، یک روز و هر یک روز عمر شریفشان یک هفته و هر یک هفته ، یک ماه و هر ماه به اندازه یک سال رشد جسمانی داشته‌اند ! الله اعلم }         

پس قیامت ، روزِ معلوم شدن استفاده از شب قدر است و گرفتن اجر و مزد هر کس به اندازه‌ی قدرشناسی او از شب‌های قدر عمرش است ! پس (یوم القیامه) ترازوی خمسین الف سنه در مقابل خیرٌ من الف شهر است. پس رحمت بی‌نهایت خداوند در تکرار تمام عمر یک انسان و گرفتن برکات و عنایات خیرٌ من الف شهر در مقابل یک روز قیامت است. پس انسان در مدت عمرش وقت کافی دارد که هر سال بهتر از سال قبلش باشد.

اما یادآور می‌شوم یوم القیامت روزی است که نَه ماه پیدا است و نه خورشید ، اما قیامت ، روز است!!! زیرا در قیامت جُمع الشمس و القمر ؛ شمس و قمر جمع می‌شوند چون حقیقت شمس و قمر ، معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هستند.

خداوند در آیه  41 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید : یُعرف المجرمون بسیماهم... ؛ هر کس به چهره‌اش معلوم می‌شود. وهمچنین در آیه 22 سوره مبارکه ق می‌فرماید : ...فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیومَ حدیدٌ. پرده‌ها کنار می‌رود . همه چشم‌ها تیزبین می‌شود. پس اسرار مردم افشا می‌شود. اینها معنای روز است اما خداوند در دنیا با باطن لیل ، اسرار بنده‌هایش را سِتر می‌کند (می‌پوشاند) و خودش را ستار العیوب معرفی می‌فرماید .

*سال قمری ، سرّ سال شمسی است :

چنانچه قمر(ماه) به دور شمس(خورشید) می‌گردد پس قمر است که تحولات نوری شمس را معنا می‌کند و باب دنیا را به حقیقت باب آخرت ، به صورت‌های مختلف در لباس احکام و عبادات و بندگی ، صاحب قدر و منزلت و شأنیت می‌کند . در حرکت انتقالی ، کره‌ی زمین گردش به دور محور خود را که حرکت وضعی می‌گویند و به 24 ساعت (یک شبانه روز) است ، به چرخش دور شمس (خورشید) که 365 روز(یک سال) است ، انتقال می‌دهد. این تعریف ، حرکت وضعیِ هر شخص را برای انتقال به عالم آخرت واضح و آشکار می‌سازد!

حال باید بشناسیم که شمس و قمر کیست؟!

وجود مبارک چهارده معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، شمس وجود و 12 امام علیهم السلام ، قمر وجود هستند ، درحالیکه 12 نور مطهر در هر دو وجودهای مبارک معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و امامان علیهم السلام ، ثابت است اما در تعریف ، همان رساندن پیام حق است که اول ، حرکت وضعی هر شخص را به او می‌شناساند که باید تکیف خود را در دنیا بداند و از هر نظر ؛ اعتقادی ، مذهبی ، احکامی و تمام اصول و پایه‌هایی که چهارچوب ساختمان شخصیتی‌اش را که در چه وضعیت است ، مشخص کند و بعد آن را به آخرت انتقال دهد. البته هر شخص عاقل باید به بهترین وضعیت ، خود را شکل و زینت دهد تا در آن سرا (آخرت) حسرت نصیبش نشود! 

درواقع سال قمری در محوریت باب الله ولایت 12 امام علیهم السلام به قدر می‌رسد و سال شمسی در محوریت باب الله 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین به انوار هدایت و قرب الهی می‌رسد.

*جالب اینکه شناسنامه‌ی دنیایی ما هم به 2 مشخصه نوشته می‌شود: نام و نام خانوادگی یعنی فامیلی. زیرا نام ، حالت شخصیت وضعی فعلی در خانواده است و نام فامیل ، نام انتقالی به نسل‌های بعدی! پس معرفی ما به 2 شناسه نوشته می‌شود که همان حرف ب است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۱۲
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

و قل الحمدلله سیُریکم آیاته فتعرِفونها و ما ربّک بغافلٍ عمّا تَعملونَ.

بگو ستایش مخصوص خدا است که بزودی آیات قدرتش را به شما ارائه خواهد داد تا آن را بشناسید و خدا هرگز غافل از کردار شما نیست.«آیه 93 سوره مبارکه نمل»

عدد ، همانطور که از ظاهر اسمش برمی‌آید ، زیاد شدن و کثرت را معنی می‌دهد و به معنای متعدی شدن در تمام زمان‌های عمر از ظهور خلقت حضرت آدم علیه السلام تا آخرین کسی در دنیا زندگی کند و از دنیا برود. همه در ظرف عمر، به عددِ سنین شماره می‌شوند و به احصاء و آمار در فهرست زندگی دنیا قرار می‌گیرند.

و هر کس در عمرش از شروع خلقت نطفه تا مرگ ، در ظرف عدد به ثانیه و دقیقه و ساعت و سال ، عدد را در خود آشکار می‌کند.و حیات آخرت هر کس در متعدی شدن هر ثانیه عمر است. و حتی جزا و پاداش گرفتن هرکس به این است که این عددِ عمر را در ثانیه و دقیقه و ساعت و سال ؛ در جوانی و میان سالی و پیری چگونه مصرف کرده است. پس درواقع عدد است که نشانه ظهور و تکلم و حرکت و صدا و آثار این اعمال است.

و عدد است که نماینده جلوه معنای کلام  مبارک خداوند کریم نکتب ما قدّموا و آثارهم می‌شود (آیه 12 سوره مبارکه یس: می‌نویسیم عمل‌های شما را و آثار عمل شما را) چون عددِ عمل در مدت عمر اندک است ولی آثار در تعدد و کثرت تا روز قیامت نوشته می‌شود. مثل اینکه زکریای رازی الکل را کشف کرد و این مایع ضد عفونی در زمان خودش به مقدار کمی مکشوف شد اما تا الان و تا روز قیامت مصارفش چقدر متعدی شده و چه آثار شفابخشی در موارد پزشکی پیدا کرده و در تمام مراحل استفاده که بصورت مثبت اثربخش هست همه برای شخص ایشان به عدد نوشته می‌شود. و خداوند متعال خود را سریع الحساب معرفی می‌فرماید.

نکته : در منطق فیثاغورس ، عدد معنا و مفهوم کلی و ماورای کمیت دارد مثلا مثلث و مربع (کنایه از عدد 3 و 4) فقط کمیت نیستند بلکه دارای شخصیت هستند اصلی هستند نه فرعی ! عدد در مکتب فیثاغورس ، مظهری از وحدت است که هیچگاه از مبدأ خود جدا نمی‌شود.

بنابراین عدد 2 ، نمایش زیبای اعجاز خلقت در مخلوقات بیان شده است. چنانچه پروردگار عالم از عالم بالا تا اسفل السافلین در دنیا همه را در زوجیت خلق فرمود. و همه چیز با این عدد ، تعریف کلامی پیدا می‌کند:

*زوجیت در وجود ما:

چنانچه هر کدام از ما از دو خلقت متفاوت که ظاهراً نور و ظلمت است خلق شده‌ایم یعنی بدن ما جسم ماست که ظاهراً ظلمت است و روح ما که از عالم امر ، به امر پروردگار عالم به غالب جسمانی ما آمده ، نور می‌باشد. و تا این دو با هم در دنیا در وجود ما قرار نمی‌گرفتند ، حیات دنیایی ما شکل نمی‌گرفت. درحالیکه یک نفریم اما شامل یک روح و یک جسم هستیم . پس ما اگر روح تنها بودیم ، به عالم زمین کاری نداشتیم (چراکه تا روزی که روح  در عالم بالا بود ، در عالم تجرد زندگی می‌کرد) و وقتی روی زمین روح از جسم ما می‌رود ، جسم هم دیگر نمی‌تواند بدون روح زنده باشد پس جایش روی زمین نیست و روح به عالم آخرت پرواز می‌کند (و خیلی زود بدن را که مجرد شده به جایگاه ابدی می‌برند و به خاک می‌سپارند).

*زوجیت زمین و آسمان:

بنابراین خوب دقت کنید همه مخلوقات به عدد 2 که همان شکل زوجیت است خلقت شده مثل آسمان که در مقابلش زمین است ؛ آسمان ، ظرف نور و جایگاه ظرف نزول و زمین ، ظرف ظلمانی و گیرنده و جذب کننده همه نزولات و ظرف ظهور است.

چنانچه تمام صورت‌نمایی اسرار عالم بالا در تاریکخانه‌ی روی زمین (ارض) دنیاست. پس این زوجیت است که ظرف ظهور خلایق بصورت جسمانی روی کره زمین است.

و انسان‌ها باید با استفاده و جذب همه‌ی نزولات طبیعی و معنوی ، طبق عمل به دستورالعمل‌هایی که از جانب پروردگار عالم در کتب آسمانیش و بوسیله‌ی پیامبران و خلیفه‌های نورانی و امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین آمده است، زوجِ عمل خود را برای آخرت بسازند! آن هم در دو شرط و با دو بال نورانی یعنی رسالت و ولایت.

*نمونه‌هایی از زوجیت:

خداوند یکتا ، عالم دنیا را که خلق فرمود ، در کنارش آخرت را قرار داد. کلمه آخر به عربی یعنی دیگر ، در واقع باطن عالم دنیا ، آخرت است. انسان بصورت 2 جنسیت روی زمین آمده؛ مذکر یا مؤنث. هر کسی  2 شناسه دار یکی نام و یکی نام خانوادگی. حیات به 2 صورت است: حیات جسمانی (زنده و مرده) در دنیا و حیاتِ عمل در آخرت ظاهر می‌شود.

از نظر معنویت عمل هم ، انسان‌ها دو دسته‌اند ؛ خداپرستان و کافران : زنده به عمل صالح ؛ حیات طیبه {...الیهِ یَصعَدُ الکلِمُ الطَیّبُ و العَملُ الصالحُ یَرفَعُه...؛ کلمه نیکوی توحید (و روح پاک آسمانی) بسوی خدا بالا ‌رود و عمل نیک خالص آن را بالا برد (آیه 9سوره مبارکه فاطر)}. و مرده به عمل که خداوند متعال در آیه 18 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ فهم لا یَرجِعون؛ کر و گنگ و کورند و (از گمراهی خود) برنمی‌گردند.

در شبانه روز دو نوع ساعات داریم ؛ روز و شب "تولجُ اللیلِ فی النهار و تولجُ النهار فی اللیل"... ؛ توئی که شب را در روز و روز را در شب ناپدید گردانی (آیه 27 سوره مبارکه آل عمران)

خداوند کریم در آیه 12 سوره مبارکه فصلت می‌فرماید:« فقضهنّ سبع سماوات فی یومین و ... » آسمان‌ها را در 2 روز یا 2 دوره خلق فرموده است.

و همینطور است در تمام جمادات، نباتات و حیوانات و ... برای مثال : سقف اعداد تا عدد 9 است (و در بقیه اعداد ، تکرار می‌شوند) و اعداد به دو دسته زوج (مثل : 2 ، 4 ، 6 و8) و فرد (مثل 1 ، 3 ، 5 و9) تقسیم می‌شوند. دریاها و کوه‌ها (همیشه باید کوه و دریا کنار هم باشند ؛ عمق دریا به اندازه بلندی کوه‌هاست، تا گردش زمین لنگر نیندازد. چنانچه در دعای سمات می‌خوانیم : وانزَجرَلها العمقُ الاکبرُ و رَکدَت لها البِحارُ و الانهارُ و خَضَعَت لها الجبالُ ؛ و بجای خود درافتاد اعماق بزرگ زمین و درایستاد برایش دریاها و نهرها و خضوع کرد برای آن کوهها) ، علم و عمل ( اگر این زوجیت نباشد ، هیچ کدام به تنهایی فایده ندارد) ، کلید و پریز ، مثبت و منفی ، نر و ماده ، مریض و سالم ، عالم و جاهل ، سیاه و سفید ، ظلمات و نور ، غنی و فقیر و ... . حتی در صفات هم خوب و بد ، زشت و زیبا ، و ... .

همینطور در عوالم آسمانی عالم عرش در مقابل عالم کرسی است. و عالم ملکوت است و عالم ناسوت که دنیا معنی می‌شود.

معرفی عدد 2 بسیار گسترده است و در واقع خیر کثیر و عطیه عالم و حقیقت زوجیت و جانِ نفس واحده ، حضرت زهرا سلام الله علیها است و خانم کیست؟! از عجایب زوجیت در عالم اسرار و امکان، اول تا آخر الی یوم القیامه ، دو وجود مبارک معصوم و استثنایی عالم یعنی حضرت فاطمه زهرا سیده نساء العالمین و مولانا و سیدنا امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب صلوات الله علیهم اجمعین است. و این درس به عدد 2 و حقیقت ثانی و ثانی عشر(12) که همه‌ی ما را شیعه اثنی عشری می‌خوانند ، در جمع باطنی این زوجیت است.   

آنچه در این جلد مورد مطالعه قرار می‌گیرد شامل : عدد 2 در اسرار خلقت ، نمایش گنج ظهور در عدد 2 به حروف (حرف ب=2) و عدد ، آیات نورانی قرآن کریم و سوره‌های مبارکش در عدد فهرست و عدد تنزیل سوره‌ها به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله اجمعین ، حدیث نورانی شیخ محی الدین عربی از کتاب مناقب و احادیث معتبر دیگر کتب مرجع شیعیان درباره وجودهای مطهر معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و در گنج ولایت 12 امام علیهم السلام : دومین امام ؛ امام حسنعلیه السلام در مقابل امام حسن عسکریعلیه السلام از آخر و در گنج معصومیت 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین : دومین معصوم؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مقابل امام حسن عسکری علیه السلام از آخر، و ... .

تعریف عدد 2

عدد 2 ، رمز گشایش و کلید و مفتاح راز خلقت و اسرار عالم عمّا (یعنی ندیدنی‌ها) است که با این عدد در دنیا به نحوه‌های مختلف زبان نطق گشوده شده و باب مفاتیح علوم و اسماء مبارک الهی و گنج توحید را معنا کرده است. خداوند احدجلّ‌جلاله ، تنها وجودی است که برای تعریف ذات اقدسش می‌فرماید: « و لم یکن له کفواً احد» و اسماء الحسنی وجودش هم یگانه است.       

  اما در ظهور مخلوقاتش از عالم اسرار تا عالم دنیا ، همه در عدد 2 یعنی زوج خلق شده‌اند زیرا مخلوق همیشه نیازمند خالق است ، پس در ظاهر هم هیچگاه به تنهایی نمی‌تواند نیازهای خود را برطرف کند و همیشه نیاز به همراه و کمک دارد (پس عدد 2 ، فقط در مخلوق ظاهر شده است).

پیامبر صلی الله علیه و آله اجمعین می‌فرماید که حروف ، جسم و اعداد ، روحِ حروف‌اند . و خداوند یکتا که حروف را ابداع فرمود ، اولین عدد را به خود اختصاص داد که او هرگز به زوجیت شمرده نمی‌شود و عدد فرد او هم استثناست چنانچه خود را در سوره مبارکه توحید ، به نام مبارک احد جلّ‌جلاله معرفی می‌فرماید؛ یکتایی که هم کفو نداشته و ندارد و نخواهد داشت.

اما در تجلی نام مبارکش، واحد جلّ‌جلاله را ظهور داد و فرمود: الواحد لا یَصدر اِلا الواحد . پس خداوند یکتا ، جز یکی خلق نفرموده و در آیه 1 سوره مبارکه نسا می‌فرماید: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده ... ، یعنی همه‌ی نفوس را از یک نفس واحده خلق فرمود (هم زوج‌ها و هم فردها را)

بنابراین عدد ، ظهور پیدا کرد و مخلوق در زوجیت خلق شد که از عالم بالا تا اسفل السافلین در ظهور عدد2 ، نمایانده شده است. چنانچه خداوند کریم در عالم سِر، خلقت انوار مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین را به پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین ظهور داد و همه‌ی پنج نور مقدس را که در تحمید و تسبیح و تکبیر و تحلیل خداوند متعال قرار داشته‌اند ، در یک نورِ واحد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین معرفی فرمود. از نظر خلقت جسمانی در ابتدا ، حضرت آدم علیه السلام و حوا سلام الله علیها خلق شدند که خداوند متعال بعد از خلقت خانم حوا سلام الله علیها به حضرت آدم علیه السلام فرمود ایشان مؤنث (یعنی ثانی؛ دومی) شماست . و پروردگار عالم ، زایش را در ثانی قرار داد!

تمام مخلوق چه جماد و نبات به دو دسته تقسیم می‌شوند : مذکر و مؤنث مجازی یا نر و ماده . دنیا و آخرت و بهشت و نعمت‌های آن هم در دسته و گروه مؤنث مجازی خوانده می‌شود زیرا کثرت و زایش دارد.

چنانچه خداوند متعال به عمل صالح و نیک ، مزد مضاعف می‌دهد و یا بیشتر که در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشرُ امثالها ؛هرکس کار نیکو کند (مزد) او را ده برابر آن خواهد بود. اما برای جهنم که جنسیتش می‌شود نر (زایش ندارد) ، فرمود و مَن جاء بالسیئهِ فلا یُجزی الا مثلها... ؛ و هر کس کار زشت کند جز به مقدار آن کار مجازات نشود. {زایش ندارد یعنی فقط به قدر گناهش جزا داده می‌شود}  

و در گروه انسان و حیوان ، در دسته‌ی جنسیت مذکر و مؤنثِ حقیقی قرار می‌گیرند و ماده ، بارور می‌شود. تولد موجودات که در ظرف زمان ظهور پیدا می‌کند ، زمان هم در تقسیم بندی به ثانیه (مؤنث مجازی) شروع می‌شود و هر 60 ثانیه می‌شود یک دقیقه(مؤنث مجازی) و هر 60 دقیقه می‌شود یک ساعت(مؤنث مجازی) و ... . خلاصه عدد 2 ، گیرنده‌ی ظرف جسمی و روحی هر موجودی در دنیا و آخرت است.

عدد 2 در همه کارها و امور ما دخیل است مثل دو کفه ترازو ، هشداری به همه انسان‌ها می‌دهد که در یک طرف وزنه و در طرف دیگر جنس را می‌گذارند و خریدار باید بهای جنسی را بدهد که به قیمت وزنه‌اش تراز می‌شود. (در حروف به زُبُر و بیّنه معنا می‌دهد)

تمام پیامبران الهی و کتب آسمانی و 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین، وزنه‌ی ترازوی عدل و ترازوی میزان الهی هستند تا ما جنس عمل خود را به وسعمان هم تراز کنیم و هم اگر بخواهیم در مقابل آن خالص‌ها و مخلص‌ها ، عملی قیمتی بگذاریم که خرید کرده باشیم ، قیمت آن ثمن است.

ثمن مثل پولی است که ارزشش آنقدر باشد که بتواند آن کالای قیمتی را بخرد. 1) به عربی ثمن یعنی پرقیمت و گرانبها.2)ثمن ، ریشه ثامن یعنی عدد 8 است. 3) بهشت رضوان الهی خودش گنج ثمن است و 8 درجه دارد و در دنیا خداوند کریم وجود ولی الله شمس الشموس علی ابن موسی الرضا المرتضی علیه السلام را قرار داد. پس قیمت رضای خداست که اگر رضای دلمان را فروختیم و ثمن رضای خدا به دستمان آمد ، هر چه بخواهیم به ما می‌فروشند. اللهم الرزقنا

حرف ب به عدد ابجد 2

عدد2 متعلق به حرف (ب) و ملِک این حرف ، حضرت جبرائیلعلیه السلام است ؛ ملِک آورنده وحی الهی و علم خدایی. علم و وحی الهی ، نور هستند و انسان بدون نور می‌میرد . صاحب وحی ، امام زمان علیه السلام است که وجود مبارکش نور است و با جدا شدن از او ، قلب انسانی می‌میرد. بیایید با آقایمان آشتی کنیم! اوست که مهربان‌ترین مهربان‌هاست زیرا خلیفه‌ی مهربان‌ترین مهربان‌ها به ما در روی زمین است . الحمد لله ربّ العالمین

*حرفِ ب از حروف ظلمانی و امّهات حروف است چون ظَهرالوجود است. و درواقع منقلب کننده عالم هستی و در مرکزیت آن ، انسان است. فرقان است . جداکننده حق از باطل است. مستقیم است در استقامت زیرا هرجا که بابی باشد ، آن باب باید استقامتِ حدود آن جایگاه را داشته باشد و حرف ب ، حدوددارِ تمام خزانه‌ی امر خداوند است و اجراکننده‌ی آن می‌باشد. صراط است چنانچه حروف مقطعات قرآن را خواندند علیٌ صراط حق نمسکه { علیعلیه السلام، صراط حق است به او تمسک جویید} و فرمودند: علیٌ مع الحق و حقٌ مع العلی پس حرفِ ب ، حق است و حق ، عین عدالت است. و حق ، عین حقیقت است!

حرفِ ب ، جداکننده نور از ظلمات است زیرا هر انسانی که بخواهد پیرو قرآن و عامل به آیاتش شود باید پشتِ بِ بسم الله قرآن قراربگیرد ، باید لباس حیوانیت و نجاست را از بدن بیرون آورده و با لباس طهارت و نورانی وارد شود. به این دلیل است که بدون وضو و غسل نمی‌توانیم ورود در قرآن داشته باشیم : لا یمسه الا المطهرون.

و صورتِ باطن قرآن ، انسان کامل است . بنابراین اگر بخواهیم به وجهِ عمل انسانی برسیم ، باید از حیوانیت جداشویم. پس صاحب حرف ب ؛ علی بن ابیطالب علیه السلام ، قسیم النار و الجنه است.

*نکته قابل توجه که برای ورود در قرآن باید پشت باءِ بسم الله ، قربانی دهیم. زیرا بین دو کلمه قرآن و قربان ، یک حرف ب فاصله است. یعنی نفس حیوانی را قربانی کنیم تا به نفس نورانی انسانی برسیم. این یکی از دلایل کشتن حیوان حلال گوشت پشت حروف بسم الله الرحمن الرحیم است ، حیوان از ب می‌گذرد و زندگی حیوانیش ، قلب به میم می‌شود و به زندگی انسانی ظاهر می‌شود و حلال می‌شود. آنگاه در دنیا قیامتش و تکاملش و احیاء وجودش ، تبدیل شدنش به قوایی است که در بدن انسان مؤمن بوجود می‌آید .که عمل به آیات قرآن است ؛ یُخرجهم مِن الظلمات الی النور.

تمام آرزوی ما هم این است که به درجه‌ی یُخرجهم مِن الظلمات الی النور برسیم. اما شرطش این است که بواقع و از قلب بگوییم : الله ولی الذین آمنوا ، آنگاه مولای کریم عنایتِ یُخرجهم مِن الظلمات الی النور را می‌دهد.

*همانطورکه بیان شد وجود مبارک حضرت جبرائیل علیه‌السلام ، آورنده وحی پروردگار عالم به رسولان و بصورت اصلی‌اش به حضرت رسالت پناه ؛ محمد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلم است.

در کتاب مهندسی خلقت بطور کامل توضیح داده شد که عدد ابجد کلمه وحی برابر با 24 می‌شود . و عدد 24 ، عدد جامع است که کلّ دنیا به لیل (یعنی شب) و کلّ عالم قیامت به یوم (یعنی روز) را جامعیت می‌بخشد. و در ظاهر هم شبانه روز 24 ساعت است و عدد 24 برابر با عدد ابجد کلمه احاطه هم است.

پس خوب دقت کنید ! حضور نورانی ملک وحی در سرتاسر عالم خلقت (مخصوصا انسان) دائماً مشهود است. چنانچه از ساعتی که نوزاد متولد می‌شود ، به نحوه‌های مختلف  شروع می‌کند به یادگیری. یعنی ملک وحی دائماً در وجود ما فعال است تا بمیریم. {آنهایی که بیماری فراموشی می‌گیرند ، تا حدودی فعالیت این ملک را از دست می‌دهند مثل کسی که آلزایمر دارد یا مرگ مغزی شده که درمان سخت است ولی انشاءالله خداوند شفا عنایت فرماید}.

وجود وحی از جنس نور بدون ظلمت است. و خداوند از این نور بدون ظلمت دائماً در مجرای وجود مبارک این ملک مقرب ، انسان را در یادگیری تمام اموراتش از نوزادی تا مرگ هدایت می‌فرماید. و با این نور، راه شناخت و معرفت خودش و اولیائش را به انسانها عنایت می‌فرماید.

در آیه 35 سوره مبارکه نور می‌فرماید : الله نور السموات و الارض مَثلُ نورهِ کمشکوه فیها مصباحٌ المصباحُ فی زجاجه الزجاجه کأنّها کوکبٌ درّیٌ یوقدُ مِن شجره مبارکه زیتونه لاشرقیّه و لاغربیّهٍ یکادُ زیتها یضیءُ و لو لم تمسَسهُ نارٌ نورٌ علی نورٍ یهدی الله لنوره مَن یشاءُ و یضربُ اللهُ الامثالَ للناسِ و الله بکلّ شیءٍ علیمٌ. " خدا نور آسمان‌ها و زمین است و مثل نور او به چراغی ماند که در آن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه‌ای که تلؤلؤ آن گوئی ستاره‌ایست درخشان مانند دُرّ می‌درخشد و از درخت مبارک زیتون با آنکه نه شرقی است و نه غربی ، شرق و غرب بدان فروزانست بی آنکه زیت آن را برافروزد خودبخود جهان را روشنی بخشد که پرتو آن نور حقیقت بر روی نور معرفت قرار گرفته و خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت کند و این مثلها را خدا برای مردم می‌زند که به راه معرفتش هدایت یابند و خدا به همه چیز داناست".

قرآن عزیز هم در احاطه وحی قرار دارد و تمام وجودش ، وحی است یعنی نور محض. و تمام معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین هم باطن وحی هستند و مورد خطاب وحی و نور محض هستند. چنانچه معصوم واقع شده‌اند ، پس همه در حقیقت باءِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد هستند.

*حرف ب ، باب الله کتاب آسمانی و باب الله خلقت و کتاب مفتوح و عالَم مشروح است و حقیقت مبسوط و سرّ الاسرار مشهود می‌باشد.

ظهور نقطه خشکی (تولد خشکی)

در آغاز ، کره زمین تماماً آب بود. درواقع آب ، الفبای خلقت است ( در کتاب مهندسی خلقت توضیح کامل آمده است). و خالق یکتا اراده فرمود تا نقطه خشکی روی زمین خلق شود؛ در ماه ذیقعده که یازدهمین ماه سال قمری است. و 11 برابر با عدد ابجد هو است به معنی هویت همه‌ی عوالم خلقت!  

جمع ارقام 11 ، برابر 2 می‌شود(2=1+1) و 2= ب . خوب دقت کنید چون پروردگار عالم ، ذات اقدسش بدون عیب و نقص است و آنچه خلق فرمود کامل و بدون عیب و نقص است.

بنابراین عدد 2 که روح حرفِ ب است باید با جسمش ظاهر شود که دو به حروف ، معنا می‌گیرد. خالق یکتا نام آن نقطه خشکی را ارض قرار داد ؛ «والارض و ما دحیها» و از نقطه ارض ، خشکی را به تمام نقاط جهان کشانید و دحوالارض شد. عدد ابجد کلمه ارض=1001 است که جمع ارقامش 2 می‌شود (2=1+0+0+1) و 2= ب {تأکیدم در نوشتن به منظور محتوای باعظمتی است که از این ظرف نورانی افشا می‌شود ، چنانچه باطنش باء بسم الله سوره حمد است}. جایگاه عددی کلمه ارض=47 می‌شود که رمز تولد فرزندان انسان است ، زیرا باطن عدد 47  درواقع 40 تا 7 تاست و 280=7×40 که هر جنینی باید 40 هفته در شکم مادر رشد کند تا صحیح و سالم ، بدنش که خشکی وجود و غالب جسمانی مولود است به سلامت و کامل و سالم به دنیا بیاید.

اگر ارقام 47 را با هم جمع کنیم می‌شود 11 (11=7+4) که برابر کلمه هو و حج است زیرا نشانه‌ی اوست و باطن گردشش در محور رضای خدا ، حج آن محسوب می‌شود که تمام عالم در گردش رضای او در طواف حج هستند.

حال اگر ارقام 11 را با هم جمع کنیم می‌شود 2 ، برابر(ب) که مولود متولد شده ، در حقیقت در ظرفِ (ب) خلق می‌شود! و در ظرفِ (ب) به دنیا می‌آید! و در ظرفِ (ب) باید به قبر برود! و در ظرفِ (ب) جوابگوی عمل به آیات کلام الله باشد! و در ظرفِ (ب) به جایگاه حقیقی در بهشت یا جهنم قرار می‌گیرد زیرا باطن حرفِ (ب)، حضرت علیعلیه السلام ؛ قسیم النار و الجنه می‌باشد (قسمت کننده بهشت و جهنم) و حضرت ، باب الله است و باب منزلش ، باب الجنه می‌باشد ؛ دری که در حرم مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باز می‌شود ، دری که باطنش فاطمه زهراسلام الله علیها و ظاهرش علی علیه السلام است ، دری که ملائک اجازه می‌گیرند تا وارد شوند و آنجا مهبط ملائکه است و سجده‌گاه تمام پیامبران و فرشتگان و ملائک آسمانی و زمینی است.

پس خوب دقت کنید! خداوند کریم به پیامبر بزرگوارش ؛ حضرت آدمعلیه السلام و حوا سلام الله علیها فرمود که در اینجا (جایگاه اولین نقطه خشکی) خانه‌ی مرا بپا کنید و اینجا شد پاک‌ترین و مقدس‌ترین نقطه خلقت و به بیت الله الحرام نام گرفت و خانه به صورت کعبه بنا شد.

و اراده و مشیت خداوند متعال چنین قرار می‌گیرد که امیرالمؤمنین علیعلیه السلام مولود کعبه باشد ؛ دیوار کعبه برای مادر بزرگوارش شکافت و وارد خانه خدا شد و در مهمانسرای خالق یکتا از 13 تا 15 ماه هفتم سال قمری(رجب) ، پذیرایی آسمانی شد! درحالیکه حضرت خودش ، یک است اما 11 ذریه نورانی در بطنش است ، پس آقا به عدد 12 متولد می‌شود.

اما جالب است که ظرف خانه کعبه روی اولین نقطه خشکی است ، پس کف خانه مبارک خدا ، ظرفِ باء بسم الله الرحمن الرحیم و علیعلیه السلام، جانِ نورانی و با عظمت و جلال و شکوه حرفِ  باء بسم الله الرحمن الرحیم است! و ظهور اولین نقطه خشکی ، نقطه‌ی زیرِ آن باءِ می‌باشد. (یعنی ابوترابعلیه السلام)

این نقطه در 25 ذیقعده (ماهِ 11) خلق شد و عدد 25 برابر عدد ابجد کلمه کُن که مجمل ایجاد امر به فیکون است (آیه 73 سوره مبارکه انعام:... و یوم یقول کُن فیکونُ قوله الحق...) و برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است و می‌توان گفت که باء بسم الله سوره مبارکه حمد است (طبق حدیث که نقل شد) و تمام کعبه ،  جان قرآن و 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین  و 12 امام مبین علیهم السلام است که باید عدد دو به حروف معنا شود تا شاید بتوانیم این همه زیبایی را درک کنیم !

و کلمه ذیقعد یعنی نشان دهنده صاحب جایگاه. و خداوند کریم می‌خواهد صاحب جایگاه که خودش است و در ظهور ، تولد خلیفه‌های برحقش می‌باشد ، را معرفی کند. در آیه 10 سوره مبارکه الرحمن فرمود: والارض وضعها للاَنام ؛ زمین را برای زندگی آفریدگان مقرر فرمود. و آیه 6 سوره مبارکه شمس: والارض و ما طحیها ؛ و قسم به زمین و آنکه آن را بگسترانید.

*عدد ابجد حروف دو=10 است{عدد 10 در کتاب عرفان عشر کامل توضیح داده شده است}. اما حال که خانه کعبه را در روی نقطه خلقت خشکی بررسی کردیم خوب است که دقت کنید که این خانه مبارک ،4  رکن و 6 وجه دارد و هر وجه به شکل مربع است (4 ضلع مساوی دارد) {نکته جالب این است که  اگر این دو عدد 6 و 4 را کنار هم قرار دهیم ، 64 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه دین است ! } ، در گنج آیت الکرسی که به صورت حدیث زیبا از امام صادق علیه السلام نقل شده که در آیه 255 سوره مبارکه بقره فرمود:«وسع کرسیّه السموات و الارض» ، کرسی روی چهار پایه ظهور دارد و از عالم کرسی به محاذیَش ، ارکان خانه کعبه بنا نهاده شده است. چنانچه اگر 4 ارکان را با هم جمع کنیم 10می‌شود (10=4+3+2+1) و این عدد یعنی 4 روی 10 و در حقیقت کنزالله عالم ؛ وجود مبارک 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین. پس خانه کعبه 4 رکن دارد که حامل گنج عشر یعنی 10 و باطن 4 روی 10 است.

خانه کعبه 6 وجه دارد که خداوند کریم از این نقطه ، تمام زمین‌ها و آسمان‌ها را در 6 روز خلق فرمود (آیه 4 سوره مبارکه حدید: هو الذی خلق السماوات و الارض فی ستة ایام...).

*عدد 2 در ارض و خانه کعبه :

در خلقت نقطه ارض ، 3 نقطه دیگر دخیل است و با هم می‌شوند 4 رکن خانه مبارک خداوند که روی اساس 4 نقطه ظهور پیدا کرد که در محاذی عوالم بالایی است و در نهایت به 4 رکن کرسی و 4 رکن عرش و در نهایت در سرّ الاسرار 4 اسماء اعظم پروردگار و در محاذی 4 ذکر تسبیح ، تحمید ، تحلیل و تکبیر قرار دارد. و در جان اسرار الهی که همه افشاء وحدت در کثرت و خانه توحید و تعریف ذات اقدس احدیت است.

نقطه اول، در ظاهر خلقت نقطه ارض که عدد ابجدش 1001 و جایگاه عددیش 47 است.

نقطه دوم ، ظهور محور گردش ارض در محور رضای خداست که حروف کلمه رضا همان حروف کلمه ارض است به عدد ابجد 1001 و جایگاه عددی 47 .

نقطه سوم ، نقطه حرکت خون خدا یعنی ثارالله است و معرف توحید (که جز به شرط خلوص و بندگی میسّر نمی‌شود) ؛ وجود مبارک امام حسین علیه السلام است که عدد ابجد نام مبارکش 128 و جمع ارقامش می‌شود 11 (11=8+2+1) و جمع ارقام 11 هم 2 می‌شود 2=1+1 که 2=ب است و جایگاه عددی نام مبارکش 47 است و 11=7+4 (اسرار حج و رسیدن به هو) و 2=1+1 (2=ب).

پس در واقع در جمع ارقام عدد و جایگاه به 11 رسیدیم که 22=11+11 و 22 ، برابر است با جایگاه عددی کلمات طلا=عبد=صد یعنی رسیدن به تمام اهداف نهایی هر مُخلصی . و در آخر جمع ارقام عدد 22 می‌شود 4 (4=2+2) می‌شود که عدد 4 همان گنج عشر است (10=4+3+2+1) یعنی 4 روی 10 و در حقیقت جانِ نقطه اسرار الهی و سرّ کائنات ، وجود مقدس 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است.

*عدد ابجد نام مبارک حسین علیه السلام=128 که معنی می‌شود به 28 و100 : عدد28 ، عدد کامل و تعداد حروف الفبای عربی( یعنی حروف قرآن) است و عدد100 =ق یعنی نگهدارنده ، پس امام حسین علیه السلام ، با مجاهدت و خون پاک خود و فرزندان و یارانش ، نگهدارنده تمام سرّ 1001 (=عدد ابجد کلمه ارض) که همه 28 حروف قرآن است و حدود و احکام الهی است و با مقام ثاراللهی ، احیا آن الی یوم القیامت است تا همه مخلوقات (مخصوصاً انسان) را به راه هدایت و کمال و خلوص برساند. {چراکه عدد 1001 معنی می‌شود به 1000 ، که برابر با حرف آخر الفبای ابجد عربی است (غ) و 1 ، که برابر با حرف اول الفبای عربی است (الِف). پس اول و آخر حروف (در واقع کلّ 28 حرف) می‌شود 1001  که  جانِ آن ، 28 حرف کلام مبارک قرآن کریم است . درواقع باطن قرآن ، حاملِ 1001 اسماءالحسنی الهی است! }.

بنابراین امام حسین علیه السلام خانه خدا را که 6 وجه دارد ، به 6 گوشه قبر مطهرش در کربلایی رسانید که نقطه رسیدن به اوج طهارت ، کمال ، تولد واقعی حیات طیب و رسیدن به قرب الهی و هدف عند ربّهم یرزقون ؛ آن رزق به غیر حساب است.

پس این نقطه در جایگاه عددی نام مبارک امام حسین علیه السلام =47 است که هر جنینی به 40 هفته کامل می‌شود و تولد می‌یابد و در این نقطه 47 ، از باب قلب به میم ابا عبدالله الحسین علیه السلام ، 40 تا 7 تا مولود حقیقیِ انسانیت را با شهادت فی سبیل الله که رسیدن به حرف (م) به عدد ابجد 40 است (که اربعین عمل می‌باشد) ، ظهور و بروز می‌نماید.

اینجا پرده برداری از حقیقت انسانی و رسیدن به درجه آدم شدن و انسان واقعی شدن است که انسان از لوازم دنیا بی‌نیاز می‌شود، نه غسل می‌خواهد ، نه کفن و سؤال و جواب هم ندارد و پرواز ملکوتی پروانه وجودش به قرب الهی است.و درواقع نام امام حسین علیه السلام ، دومین وجود مبارک حسن علیه السلام است.

اما نقطه چهارم که در اصل ، جمع جمیع نقطه‌ها و وجود اصلِ نقطه است و آن مولود کعبه ؛وجود مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام است {که فرمود: انا نقطة تحت الباء ؛ من نقطه زیر باء بسم الله (سوره حمد) هستم}. این باطن ، پایه‌ی نقطه شکاف دیوار خانه خداست که محلّ پرده برداری ظهر وجود از عالم اسفل السافلین تا اعلا علیین و از نقطه ظاهر به باطن، از نقطه اول به آخر و از نقطه عالم است به معلوم ، که گنج آن در النجف گشوده شده ؛ محل وادی السلام و سجده گاه تمام انس و جان.

خوب دقت کنید ! ششمین وجه خانه خدا ، کفِ کعبه است که روی نقطه ارض می‌شود. پس آن کف ، حرفِ (ب) است و نقطه آفرینش در زیر آن است. این نقطه همان 164 ؛ نگهدارنده دین و کلید و ناجی و مفتاح عالمیان است. این نقطه ، ظَهر الوجود و تبیّن بین العابد و المعبود است و مقام امیری دارد و تمام سه نقطه دیگر ، مظهر و ظهور این نقطه و جلوه‌های آن هستند .

و در باطن 1 تا 4 (نقطه)، همان گنج عشر و 4 روی 10 ؛ وجود مبارک همه‌ی 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است که حقیقت و جان نقطه هستند که همه ، ظَهر الوجودند و هستی در خلقت و ظهور این حقیقت به ظاهر و باطن ، همه در اسرار حرف (ب) و جان آن ، نقطه را اظهار می‌کنند! و همه در عدد 2 ( یا به عربی ثانی) معرفی می‌شوند.

نقطه

طبق حدیث که (در ابتدا) از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شد ، حضرت علی علیه السلام فرمود: من نقطه زیر باءِ بسم الله هستم. جالب است قبر مبارک حضرت علی علیه السلام در شهر نجف است و عدد ابجد کلمه النجف(=164) برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است. جائیکه بدن مطهر آقا در این نقطه به صورت خزانه‌ی آسمان‌ها و زمین‌ها قرار دارد. هنگامیکه به کشتی حضرت نوح علیه السلام امر شد که به ساحل نجات بنشیند ، به زمین امر شد که آب‌ها را ببلعد و به آسمان امر شد که باریدنش قطع شود و کشتی روی کوه جودی یعنی ساحل نجات قرار گرفت. «آیه 44 سوره مبارکه هود : و قیل یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی و غیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی ...» در روایات شیعه و سنی آمده که آنجا قبر مطهر حضرت علی علیه السلام در نجف اشرف است که کشتی به سلامت به زمین نشست ، اینجا وادی السلام است (چنانچه اولین درِ بهشت هم دارالسلام می‌باشد) و انشاءالله باید تابوتِ همه‌ی شیعیان که حامل بدن بی‌جانشان است هم به سلامت در وادی‌السلام فرودآید تا به نجات دنیا و آخرت برسند ، اینجا همان جانِ باءِ بسم الله است! خداوند در کلام کریمش آیه 164 سوره مبارکه صافات می‌فرماید: و ما منّا الا له مقامٌ معلومٌ ؛ و هیچیک (از فرشتگان) نیست جز آنکه او را (در بندگی حق) ، مقامی معین است.

عدد ابجد کلمه نقطه=164 که جمع ارقامش 11 می‌شود (11=4+6+1)، از اینجا به هدف خلقت ؛ به هو و به حج واقعی می‌رسیم. جمع ارقام 11 هم 2 می‌شود یعنی همان (ب).

عدد 164 معنا می‌شود به 64+100 که خیلی زیباست: عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه (کلید) ، عدد ابجد کلمه (دین) و اسم مبارک نوح علیه السلام و عدد ابجد اسم (ناجی) است و عدد 100=ق که به معنای نگهدارنده است.

پس عاشقان ولایت ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین به مولایمان افتخار کنیم و انشاءالله نام ما در زمره شیعه و محبّ واقعی حضرت و فرزندانشان در دنیا و آخرت ثبت شود . پس این نقطه که تمام کلّ محتوی قرآن مجید است ، نگهدارنده دین ، مفتاح و نگهدارنده شاه کلید هستی و حافظ حدود الله و جایگاه فرود کشتی نوح علیه السلام و ساحل نجات همه‌ی عالمیان است . {یادآوری می‌شود قبر حضرت نوح علیه السلام و حضرت آدم علیه السلام ، کنار قبر مطهر  حضرت علی علیه السلام است}

 خلقت خشکی بدن در رحم مادر

بعد از بسته شدن نطفه در رحم مادر ، اولین قسمت که اعلام حیات می‌کند و مرکز بسته شدن لخته خون زندگی است ، قلب جنین می‌باشد. اینجا همان نقطه ارض یعنی خشکی بدن است که روی کیسه آبی است که خداوند بستر نرم برای جنین قرار داده ، ظاهر می‌شود و از اینجا بقیه بدن خلق می‌شود.

درواقع قلب می‌شود خانه‌ی خدا که تمام سلول‌ها و عروق بدن از اینجا که مرکز گنج خلقت (چه ظاهری و چه باطنی) است ، حیات می‌گیرند و به گرد قلب ، طواف می‌کنند.و خشکی به همه قسمت‌ها کشیده می‌شود. از آنجا که نامش قلب است ، محل ّ دگرگونی و تبدیل موت به حیات است و در هر نفس ، خون تازه و سرخ را به تمام جان عروق می‌رساند و  مواد زائد و خون سیاه را تصفیه می‌کند.

*نکته:خانه مبارک خدا ، قبله است که همان حروف قلبه می‌باشد! و همه‌ی عالم خلقت به گرد محوریت جان خانه خدا که همان نقطه ارض است و حروفش همان حروف اسم رضا علیه السلام است (درواقع رضای خداست) ، در طواف و گردش است و حیات را به همه موجودات می‌رساند. و در 4 ماه و 10 روز دوره جنینی ، خالق بی‌همتا گنج باطن را به قلب انسانی جنین می‌دمد { نفختُ فیه من روحی} یعنی روح نورانی خدایی را دریافت کرده است . پس این عضو ، مرکز عبادت مخلصان است که تمام امیال و خواسته‌های آنها به رضای خدا و در طواف دلِ خدایی ، اعمالشان را ظاهر می‌سازد. در حدیث می‌فرماید: «قلب المؤمن عرش الرحمن». 

پس پایه‌ی خلقت قلب ، همان خشکی ارض شد که عدد ابجدش 1001 است و در جمع ارقامش  2(=ب) و جایگاه عددیش 47 که جنین به 40 هفته (40 تا 7 تا) ؛ مولود کامل متولد می‌شود و در جمع ارقامش 11 و (2=1+1) پس حیات دنیایی هم از باب حرفِ (ب) ظهور دارد و عدد به 2 شروع می‌شود و در واقع زندگی در ثانی که همان ظرف زمان است ، شروع می‌شود و هویت آن به فطرت خدایی ظاهر می‌شود.

شرح عدد 2 به حروف فارسی و انگلیسی و عربی  

تعریف عدد 2 به حروف فارسی (دو):

تمام خلقت پروردگار عالم بدون نقص و خیر محض است زیرا او سبحان است و آنچه به ما عنایت فرموده ، کامل است. عدد2 در طول قرار دارد که همه این زوجیت‌ها که شمرده شده و از عالم بالا به این دنیا را در دو عالم طولی و عرضی قرار داده‌اند : عالم اعلا علیین (طول) و عالم اسفل السافلین (عرض:ارض دنیا) و باب عشر که در دنیا باز شده است ، ظرف گیرنده به حروف است یعنی عدد دو ، به حروف.

این دو حرف ( د ، و ) که به عدد ، دو خوانده می‌شود همانطورکه در عدد ، همه‌ی اسرار کائنات بود و گنج عشر ، در حروف هم ، همان ظرف را بیان می‌کند و جلوه می‌دهد.

عدد ابجد دو  به حروف ، 10 می‌شود (دو=10) و عدد 2 = ب ، پس در حقیقت ظاهر و باطن هستند.

عدد ابجد حرف د=4 است و عدد 4 ، کلّ گنج را ظهور می‌دهد یعنی عدد عشر (10=4+3+2+1) و عدد 4 ، تمام گنج‌های آسمانی را داراست ؛ وجود مقدس 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و جان قرآن.

و عدد ابجد حرف و=6 ، ظرف گیرنده خلقت زمین است چراکه در 6 روز خلق شده {آیه 4 سوره مبارکه حدید} و همچنین خداوند کریم می‌فرماید: انّا لله  و  انّا الیه راجعون. حرف (و) ، به قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پلی است که ما از یک طرف روی آن می‌آییم (در دنیا) و از طرف دیگر خارج می‌شویم. و حرف و=6 ، تمام اسرارِ عالمِ  زمینی را دارد. چقدر زیباست اگر خوب دقت کنیم که خداوند کریم با افشاء آیه 12 سوره مبارکه فصلت فرمود که آسمان‌ها را در دو روز(یا دو دوره) خلق کردم.

*اگر این دو حرفِ (دو) را به صورت بسیط (باز شده) بنویسیم: دال ، واو . عدد ابجد حرف دال=35 (8=5+3) و عدد ابجد حروف واو=13 (4=3+1) ، پس عدد ابجد حروف دو به صورت بسیط می‌شود 48 (48=13+35) که برابر با جایگاه عددی کلمه فاتح است و خداوند کریم دردنیا ، تمام گنج معارفش را بوسیله پیامبران و امامان معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین فرستاد تا ما از این دنیا برای آخرتمان ، فاتح برویم و از لطف خودش به فتح مبین و نصر عظیم برسیم.

شاید به این منظور باشد که آخرین سوره‌ای که خداوند کریم به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل فرمود ، سوره مبارکه نصر است که فرمود: اذا جاء نصرالله و الفتح  . این پیروزی ، فتح الفتوح پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که کلید فتحش به دست فرزندش ؛ امام زمان علیه السلام به طور کامل افشا می‌شود (تا قیامت). همانطورکه در سال تولدش (سال عام الفیل) خداوند کریم ، سپاه ابرهه را با لشکر ابابیل شکست داد و فتح خانه خدا را به روشنی برای همه مشرکان و بت پرستان ، ظاهر فرمود. که وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، کلید همه‌ی فتوح بود و در آخر عمر مبارکش ، به دست وجود مبارک خودش ، این نصر را آشکار فرمود و فتح مکه ، کامل افشا شد . که انشاء الله با ظهور فرزندش، این فتح تا قیامت افشا خواهد شد.

اللهم عجّل لولیک الفرج و العافیه و النصر

پس عدد دو ، حروفش گیرنده نصر و افشاء فتح در حقیقت عشر دنیاست حتی اگر چه به شهادت فی سبیل الله تمام شود. باید همه ، عاشورایی شویم تا در این فتح در جایگاه فاتح ، به عالم قرب برویم . انشاءالله

کلمه‌ی دوم :  

دوم ، مرتبه است ، پلکان و درجه است. همانطور که در کلمه مؤنث ، تأنیث یا ثانی در خلقت، مرتبه آن طور نیست که به زعم ما ، ارزشش کم شود یا از آن مخلوق کاسته شود ، بلکه حقیقتی از سرِّ عالمِ اول ، ظاهر می‌شود. درواقع همانطورکه خداوند باری تعالی نام مبارک خودش را اینطور اظهار می‌فرماید : هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. در حقیقت هو(او) یعنی اشاره به ذات اقدس و احاطه وجودی دارد به کلّ مخلوقاتش و در دو ظهور اول و آخر ، ظاهر و باطن آن ، کلّ احاطه از هر نظر اسمائی ، قدرتی ، علمی ، حیاتی ، سمعی ، بصری ، اراده‌ای ، مشیّتی و حکمی و امری ، غلبه بدون انتها دارد.

*پس در عالم سرّ الاسرار هم ، عالمی که لا یشمّ رائحه الوجود بود یعنی بویی از وجود نمی‌آمد ، همه فنا فی الله بود ، اول نور مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خلق شد و دوم ؛ امیرالمؤمنین علیه السلام بدون آنکه از نور اول کم شود و نور سوم ؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها بدون اینکه از آن نورکاسته شود و چهارم نور آقا امام حسن علیه السلام بدون اینکه نقصی به آن نور برسد و در پنجم نور مقدس امام حسین علیه السلام که در بطنش 9 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین بود. در حالیکه همه‌ی وجودهای مقدس از نور کامل خلق شدند و درواقع  همه در یک نور ظهور دارند به نام نورٌواحد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین. {این توضیح را برای این بیان کردم که متاسفانه گاهی ما انسان‌ها، کوتاه نظری‌های خودمان را به دین و حتی خلقت خدای مهربان هم نسبت می‌دهیم!} 

*عدد ابجد کلمه‌ی دوم=50 و جایگاه عددیش 23 می‌شود. 50 ، برابر با عدد ابجد حرفِ ن است که بارها تکرار کردم که حرف نون یکی از حروف استثناست {درحالیکه در تلفظ ، دو مخرج دارد: یکی در دهان و یکی در بینی که به آن غنه می‌گویند. اما در نوشتاری هم به دو صورت نوشته می‌شود : 1-به صورت ن      2- به صورت تنوین. دیگر اینکه این حرف پشت تمام حروف الفبای عربی قرار می‌گیرد تا هر یک را به معنا و جایگاه خودش برساند: پشت 6 حرف (ح خ ع غ ه همزه) ، اظهار و پشت 6 حرف (ی ر م ل و ن) ، ادغام می‌شود و اگر پشت حرف ِ (ب) قرار بگیرد قلب به میم می‌شود (یعنی حرفِ ن به م تبدیل می‌شود) و پشت بقیه حروف (15 حرف) اخفا می‌شود}.

از طرفی عدد 50 (=دوم) ، برابر با عدد ابجد کلمه "کُل" است که جایگاه عددی کلمه کُل هم  23 (=دوم) می‌شود و 23 ، برابر است با جایگاه عددی حرفِ ث که ملِک آن حضرت میکائیل علیه السلام ؛ ملک روزی است. و خداوند کریم تمام قرآن عزیز را در طول 23 سال از قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به زبان نورانیش ظاهر و در امتداد هدایت این 23 سال، رزق نورانی قرآن کریم را به عالم عطا فرمود تا قرآن ، هادی اعمال بندگان به سوی خداوند یکتا باشد.

بنابراین مرتبه‌ی "دوم" ، نزول برکات هدایت خداوند متعال از عالمِ اول که عالمِ اسرار است به عالم دنیا می‌باشد که همه‌ی ظرف گیرنده در دنیا ، حرفِ ب به عدد 2  است. پس حرفِ ن زمانی به بلوغ کامل ، اثر خود را نشان می‌دهد که پشت حرفِ ب قرار می‌گیرد یعنی قلب به میم می‌شود.

در اصل عدد 2 به حروف یعنی دوم ، به عدد ابجد 50 که برابر حرفِ ن است ، پشتِ 2 به عدد که برابر حرفِ ب است قرار می‌گیرد تا این بلوغ را در جانِ هدایت به تمام نشان دهد ، آنگاه منقلب به م می‌شود.{ مخرجِ حرف ب ؛ بین دو لب است و آخرین حرفی که مخرجش روی لب است ، حرف م می‌باشد که به آخرین قسمت روی لب تمام می‌شود. و از یک لحاظ به حرف م ، دهان کاملا بسته می‌شود. و به حرف ب ، با سختی و شدت ، باز می‌شود. و مخرج تلفظ حرف ن ، درون دهان است که از پشت حرف ب بیرون می‌آید و بصورت م تلفظ می‌شود (قلب به میم می‌شود) که آخرین مخرج حروفی دهان است}.

 این جاست که هدف خلقت ظاهر می‌شود زیرا عدد ابجد حرف م = 40  است یعنی رسیدن به اربعین که همان جان ربیع یعنی بهار است. همانا بهار ، باطن بهشت است که خزان ندارد! و عدد 40 ، رسیدن به گنج قرآن است که فرمود: لا یمسّه الا المطهّرون ؛ رسیدن به تطهیر است که هرگز نجاست در آن وارد نمی‌شود.

و وقتی عدد 2 (به حروف) با 2 (به عدد) با هم جمع شوند ، 4 می‌شود که تمام گنج ، نصیب بنده می‌شود (10=4+3+2+1) ، گنج عشر و واصل شدن به خدمت 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین {در عصر حاضر یعنی امام زمان علیه السلام } که اینجا وصل به کوثر می‌شود و از دست ساقی جرعه‌ای می‌نوشد که تا قیامت از مستی آن مست و از تشنگی ، سیراب می‌شود. اللهم الرزقنا

عدد 2 به حروف انگلیسی:

*عدد 2 به انگلیسی TOW   می‌شود که (تو) می‌خوانیم. عدد ابجد کلمه تو=406 که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=6+0+4) ، جایگاه عددی کلمه تو=28 که حامل تمام حروف و گنج حروف و اعداد قرآن است زیرا که قرآن کریم از 28 حرف ، نوشته شده است. و جمع ارقام 28 هم 10 می‌شود(10=8+2) {یادآوری می‌کنم که عدد ابجد کلمه دو=10 است}. و خیلی جالب است که اگر اعداد 1 تا 28 را با هم جمع کنیم 406 می‌شود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۴۸
عذرا شفائی

فصل دوازدهم:اسماء قرآن[1]:

حدود 100 نام از نام‌های قرآن در آیات قرآن مجید:

1)آیات( سوره مبارکه بقره؛ آیه 252) -   2) آثاره( سوره مبارکه احقاف؛ آیه 4) - 

 3) احسن الحدیث( سوره مبارکه زمر؛ آیه 23) -  4) امام( سوره مبارکه اسرا؛ آیه71) –

 5) اَمر(سوره مبارکه طلاق؛ آیه5) –   6)انزال(سوره مبارکه نساء؛ آیه 174) –

  7)ایمان(سوره مبارکه  آل عمران؛ آیه 193)- 8) بالغة( سوره مبارکه قمر؛ آیه 5) –  

9)برهان( سوره مبارکه نساء؛ آیه 174)- 10) بُشری( سوره مبارکه نمل؛ آیه 2) –

11)بشیر( سوره مبارکه فصلت؛ آیه 4) – 12)بصائر( سوره مبارکه جاثیه؛ آیه20) -

13)بلاغ( سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام؛ آیه52)-  14)بیان( سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 138)

15)بیّنات( سوره مبارکه عنکبوت؛ آیه49)-  16)بیّنه( سوره مبارکه انعام ؛ آیه157)-

 17)تبیان( سوره مبارکه نحل؛ آیه 89)-  18)تبصره( سوره مبارکه ق؛ آیه 8)-

 19)تذکره( سوره مبارکه مزمل؛ آیه19- سوره مبارکه حاقه؛ آیه48)- 20) تصدیق( سوره مبارکه یونس علیه السلام؛ آیه37)-  21)تفسیر( سوره مبارکه فرقان؛ آیه 32)- 22)تفصیل( سوره مبارکه انعام؛ آیه154 - سوره مبارکه اعراف؛ آیه145)

23)تنزیل( سوره مبارکه اسرا؛ آیه106- سوره مبارکه انسان؛ آیه23- سوره مبارکه شعراء؛ آیه192)

24)ثقیل(  سوره مبارکه مزمل؛ آیه5)-  25)حبل( سوره مبارکه آل عمران؛ آیه103)-

 26)حجّة( سوره مبارکه انعام؛ آیه149)-  27)حدیث( سوره مبارکه طور؛ آیه34- سوره مبارکه نجم؛ آیه59- سوره مبارکه کهف؛ آیه6- سوره مبارکه زمر؛ آیه23)-

  28)حقّ( سوره مبارکه حاقه؛ آیه51)-  29)حکم( سوره مبارکه رعد؛ آیه37)- 

30)حکمت( سوره مبارکه احزاب؛ آیه34)- 31)حکیم( سوره مبارکه آل عمران؛ آیه58)-

 32)حبل( سوره مبارکه آل عمران؛ آیه103)-  33)خیر( سوره مبارکه نحل؛ آیه30)-

 34)ذکر( سوره مبارکه قمر؛ آیه17- سوره مبارکه فصلت؛ آیه41)-  35)ذکری( سوره مبارکه هود؛ آیه120)-  36)رحمة( سوره مبارکه نمل؛ آیه77)-  37)رسالة( سوره مبارکه مائده؛ آیه67)

38)روح( سوره مبارکه شوری؛ آیه52)-  39)سراج( سوره مبارکه احزاب؛ آیه46)-

 40)شفاء( سوره مبارکه فصلت؛ آیه44)- 41)صُحُف( سوره مبارکه عبس؛ آیه13)-

 42)صدق( سوره مبارکه زمر؛ آیه33)-  43)صراط مستقیم( سوره مبارکه حمد؛ آیه6)-

  44)عَجب( سوره مبارکه جن؛ آیه1)-  45)عدل( سوره مبارکه انعام؛ آیه115)-

 46)عربی( سوره مبارکه زمر؛ آیه28)- 47)العروة الوثقی ( سوره مبارکه بقره؛ آیه256- سوره مبارکه لقمان؛ آیه22)-  48)عزیز( سوره مبارکه فصلت؛ آیه41)

49)عصمت( سوره مبارکه آل عمران؛ آیه103)-  50)عظیم( سوره مبارکه حجر؛ آیه87)

51)علم( سوره مبارکه رعد؛ آیه37)-  52)علیّ( سوره مبارکه زخرف؛ آیه4)-

 53)غیب( سوره مبارکه بقره؛ آیه3)-  54)فرقان( سوره مبارکه آل عمران؛ آیه34- سوره مبارکه انفال؛ آیه29- سوره مبارکه فرقان؛ آیه1)-

  55)فصل( سوره مبارکه طارق؛ آیه13)-  56)فضل( سوره مبارکه یونس علیه السلام؛ آیه58)-

 57)قرآن( سوره مبارکه قیامت؛ آیات17 و18)-  58)قسط( سوره مبارکه مائده؛ آیه42)

59)قصص( سوره مبارکه یوسف علیه السلام؛ آیه3)-  60)قول( سوره مبارکه قصص؛ آیه51)

61)قیل( سوره مبارکه نساء؛ آیه122)-  62)قیّم( سوره مبارکه کهف؛ آیه2)-  63)قیّمه( سوره مبارکه بینه؛ آیه3)-  64)کتاب( سوره مبارکه نساء؛ آیه29- سوره مبارکه فاطر؛ آیه105- سوره مبارکه بقره؛ آیه2)-

 65)کریم( سوره مبارکه واقعه؛ آیه77)-  66)کلام( سوره مبارکه توبه؛ آیه6)-

 67)کلمات( سوره مبارکه لقمان؛ آیه27)-  68)کلمه( سوره مبارکه انعام؛ آیه115)-

 69)کوثر( سوره مبارکه کوثر؛ آیه1)- 70 )ماء( سوره مبارکه مؤمنون؛ آیه 18)-

71)مبارک( سوره مبارکه انبیا؛ آیه50)-  72)مبشر( سوره مبارکه کهف؛ آیه2)-

 73)مبین( سوره مبارکه یوسف علیه السلام؛ آیه1)-  74)متشابه( سوره مبارکه زمر؛ آیه23)-

 75) متلوّ( سوره مبارکه بقره؛ آیه121) - 76)مثانی( سوره مبارکه زمر؛ آیه 23)-

  77)مثبّت( سوره مبارکه هود علیه السلام؛ آیه120)-  78)مَثل( سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام؛ آیه24)-  79)مجید( سوره مبارکه ق؛ آیه1- سوره مبارکه فرقان؛ آیه48- سوره مبارکه لقمان؛ آیه10)-

 80)محکمة( سوره مبارکه محمد صلی الله علیه و آله؛ آیه20)-  81)مرتّل( سوره مبارکه مزمل؛ آیه4)   82)مرفوع( سوره مبارکه عبس؛ آیه14)- 83)مسطور( سوره مبارکه طور؛ آیه2)-

  84)مصدّق( سوره مبارکه انعام؛ آیه92)- 85)مطهّر( سوره مبارکه عبس؛ آیه14)-

 86)مفصّل( سوره مبارکه انعام؛ آیه14)-  87)مقروء( سوره مبارکه اسرا؛ آیه106)-

 88)مکرّم( سوره مبارکه عبس؛ آیه13)-  89)منزّل( سوره مبارکه انعام؛ آیه114)-

  90)منیر( سوره مبارکه احزاب؛ آیه46)-  91)موعظه( سوره مبارکه یونس علیه السلام؛ آیه57)

92)مهیمن( سوره مبارکه مائده؛ آیه48)-  93)نباء( سوره مبارکه نباء؛ آیه2)-

 94)نذیر( سوره مبارکه فصلت؛ آیه4)-  95)نجوم( سوره مبارکه واقعه؛ آیه75)-

  96)نعمت( سوره مبارکه ضحی؛ آیه11)- 97)نور( سوره مبارکه اعراف؛ آیه157)-

  98)وحی( سوره مبارکه انبیا؛ آیه45)-  99)هادی( سوره مبارکه جن؛ آیه2)-

 100)هُدَی( سوره مبارکه بقره؛ آیه2)

 

 

 

فصل سیزدهم:

قانون خداوند در باطن حروفِ ق-ن کلمه‌ی قرآن:

 

ق     ن

خوب تأمل کنید! در پایان دو جلد کتاب قرآن شناسی که به شناخت 4 حروف کلمه قرآن پرداختیم، در دایره حروف کلمه قرآن، رسیدیم به اینکه دو حرف قاف و نون( در بالای دایره) جمع کننده‌ی منظور تمام زیبایی‌های خزانه گنج قرآن مجید و قرآن کریم است!    

                                                                        

 

   ر       آ

                                                                           

 

چنانچه مذکور شد تمام کلام پروردگار عالم در باطن حرف قاف و حرف قاف یکی از اسماء قرآن عزیز و از حروف نورانی؛ از حروف مقطعه قرآن است. و سوره پنجاهمین از نظر فهرستی در قرآن مجید، سوره مبارکه ق است که با حرف مقطعه "ق" شروع می‌شود. و نکته جالب اینجاست که عدد 50 برابر با حرفِ ن است یعنی این سوره تمام معانی را در خود جای داده و حقیقت هم قاف است و هم نون؛ درواقع باطن قانون قرآن است! و پس از حرفِ ق، کلمه‌ی مجید بصورت قسم آمده است: ق والقرآن المجید. راستی این همه مجد و بزرگی و عظمت و جلالت و تکبیر و تحمید و تهلیل و تسبیح در این آیات زیبا در کلمه مجید درخشندگی و نورافشانی می‌کند.

عدد ابجد کلمه مجید=57 است و در این سوره مبارکه 57 بار حرفِ ق آمده است. پس مناسبت حرف قاف در تعداد با تمام معانی گفته شده که حرف ق یعنی نگهدارنده، درواقع قانون خداوند نگهدارنده میزان و عدالت الهی در دنیا و آخرت است. پس قاف یعنی تقوی و خداوند بالاترین مقام متقی را از خانه خودش ظهور می‌دهد و می‌فرماید او حجة الله الاعظم مولای متقیان است؛ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع). پس او صراط و میزان الهی و ناطق قرآن و امیرالامرا و مولای موحدین است. بنابراین هر کس مجری قرآن است باید متقی و شیعه‌ی حضرت و اولاد طاهرینش(ص) باشد. الی یوم القیامة

جایگاه عددی حرفِ ق=19 برابر با تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است. و عدد 57 می‌شود 3 تا 19 تا. درواقع یعنی طولی، عرضی و ارتفاعی عالم در عدد 19 باطن 57 و در اسم مجید خداوند غرق است. و در ساحت مقدس قرآن و اهل بیت پیامبر(ص) که عامل کامل به قانون خداوند هستند، ذره‌ای بی قانونی دیده نمی‌شود. و در مقام هر دو کفه، عدالت الهی و طهارت محض هستند و خداوند فرمود: لا یمسّه الا المطهرون. درواقع هر کس مجری قانون خدا شود یعنی پیرو و شیعه و محب واقعی قانون خداوند و مجریان بحقّ آن؛ معصومین(ص) شود، به باب طاهران راه پیدا می‌کند که آنجا بهشت است؛ جنة المأوی می‌باشد. پس شرط آن اینست که کنار قاف، نون باشد!

آیا این معجزه نیست که سوره مبارکه ق، پنجاهمین سوره قرآن باشد(50=ن)! و حرف نون هم از حروف مقطعه و نورانی است که تمام صفات و وصف حرف نون در جلد یک قرآن شناسی بطور کامل بیان شد، اما اینجا هم باید بگویم که قرآن باید به باطن انسان نفوذ کند چون نون، جوهر است چنانچه خداوند در ابتدای سوره مبارکه قلم می‌فرماید: ن و القلم و ما یسطرون. پس وقتی قرآن با حرف قاف در درون انسان نفوذ کرد( یعنی باطن عمل)، آنگاه قلم وجود انسان( دقت کنید که حرفِ اول قـلم هم قاف است!) از صبح تا شب در لوح عمل، عمل به آیات نورانی وحی را می‌نویسد، پس گناه نمی‌کند چون قاف وجودش نگهدارنده‌‌ی او از بدی‌ها و پلیدی‌ها و ظلمات شده، آنگاه اگر جریان نون سرازیر شود الی یوم القیامة مسیر او را به قرب الهی منوّر می‌کند و به دریای نون جوهر عالم؛ مولا صاحب العصر و الزمان اباصالح المهدی (عج) وصل می‌شود که آرزوی همه عارفان و مؤمنان است پس اینجا به حیات طیب می‌رسد و زنده حقیقی می‌گردد. اللهم الرزقنا

پس مجری قانون قرآن، ظلمات حیوانی را از انسان زائل کرده و مقامات نورانی انسانیت را در بنده‌ی مؤمن تقویت کرده و تعالی می‌بخشد. چنانچه می‌دانید فرق بین انسان و حیوان همین اجرای قانون الهی است که حیوان جدا می‌شود. پس انسان ملزم به اجرای قانون خداوند است تا رستگار شود. اللهم اهدنا مِن عندک و افض علینا من فضلک وانشر علینا من رحمتک و انزل علینا من برکاتک و دخولا فی الجنة وقنا عذاب النار برحمتک یا ارحم الراحمین. 

چنانچه در آیه 2 این سوره مبارکه، وقتیکه خداوند قانون هدایت(کتاب آسمانی) خودش را بوسیله رسولش فرستاد کافران تعجب کردند و قبول کردن برایشان خیلی سخت آمد، فرمود: بل عجبوا اَن جاءَهم منذرٌ منهم. فقال الکافرون هذا شیءٌ عجیب. فرمود کفرپیشگان نه تنها ایمان نیاوردند بلکه از اینکه بیم دهنده‌ای از خودشان بسوی آنان آمد تعجب کردند و در نتیجه کافران(به قانون خداوند) گفتند این چیز عجیبی است.

و در آیه 5 این سوره مبارکه خداوند فرمود: اینان نه اینکه زنده شدن پس از مرگ را باور نکردند بلکه حق را هم وقتی( فرستادگان با دستور قانون خداوند) به سویشان آمد، تکذیب کردند پس در حالتی آشفته و سردرگم ماندند.

و آیه 50 سوره مبارکه ق می‌فرماید: ففرّوا الی الله انّی لکم منه نذیرٌ مبین؛ پس بسوی خداوند فرار کنید زیرا بی تردید من برای شما از سوی او بیم دهنده‌ای روشنگرم( مجری قانونم)

 

[1] ) به ترتیب حروف الفبا نوشته شده است.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۳۶
عذرا شفائی

 *چرا گفته نشده: باسم الله، بلکه خوانده شد بسم الله و الف، محذوف شد؟!

 1) اینکه می‌گوییم معنا ندارد نه اینکه مهمل است یعنی به کنهش راه ندارد الف را چه می‌خواهی؟ اصلا هیچ تلفظی ندارد. لا اسم لها و لارسم.

2)درواقع اول قرآن سوره مبارکه حمد شروع می‎شود با بسم الله الرحمن الرحیم درحالیکه خوانده می‌شود بــسمِ، اینجا حرف الف محذوف است و نوشته نشده و خوانده نشده! این قامت الف در کجا ظاهر شده و چگونه فهمیده می‌شود؟! که در کلمه قرآن با الف مدّی ظاهر شده و خداوند با مدّ روی الف قرآ ن، توجه انسان را به کلمه قرآن جلب می‌کند(اگر بفهمیم)، این الف بر سر کلمه الله ظاهر می‌شود اما در خواندن بسم الله می‌بینیم که حرف م به ل کلمه الله متصل می‌شود باز هم حرف الف بصورت همزه خوانده نمی‌شود! کجا ظاهر می‌‍شود؟!

زمانیکه آیه اول تمام می‎شود، که فقط مخصوص سوره حمد است که بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه محسوب شده؛ درحالیکه کلّ قرآن در این یک آیه خوانده شده و درواقع حامل 113 بسم الله و جانِ 114 سوره قرآن است. درواقع عدد 1 برابر حرف الف است که شاید بتوان گفت که کلّ بسم الله الرحمن الرحیم، خزانه الف است که باطنش گنجینه الـف یعنی هزار می‎باشد و این اتصال رمز اسم غنی پروردگارعالم است. و تمام حروف در گنجینه الِف، چنانچه الِف را جرثومة الحروف می‌نامند و در القابش قطب الحروف و مخزن الحروف نامیده‌اند. همانطورکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم محتوای کلّ قرآن را در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد می‌داند.

پس در اول آیه‌ی دوم؛ الحمد لله ربّ العالمین، الف با حرکت فتحه کاملاً واضح و آشکار خوانده می‌شود. چگونه می‌توان اسرار را فهمید؟! به الحمدلله خوب دقت کنید! با فهمیدن و زیر چتر ربوبیتِ ربّ العالمین قرار گرفتن! اگر در حقیقت این تربیت، رشد کرده باشیم و حامد شویم، الف محذوف را درک می‌کنیم!

چنانچه در آیه سوم سوره مبارکه حمد می‌خوانیم: الرحمن الرحیم، اینجا هم با الف مفتوحه خداوند رحمتش را بر همگان آشکار می‌کند. پس مجرای ریزش حمد و مجرای ریزش رحمت الهی برای بندگانش، حرف الف است. ولی این حرف سرّمستودع پروردگار عالم است زیرا الِف به عدد ابجدش که 111 است برابر عدد ابجد کلمه نسا می‌باشد و وجود مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها، سرّمجرای ریزش رحمت رحمانیت و رحیمیت از پدر بزرگوارش است که امام الرحمه و رحمة للعالمین است.

  چنانچه مذکور شد اگر اسرار را ندانی چگونه می‌توانی شاکر و حامد شوی؟! و آنگاه خداوند رحمن و رحیم می‌فرماید: مالک یوم الدین. اینجا لازم به تذکر است همانطورکه بیان شد عالم را در شکل دایره می‌بینیم و بقول قرآن کریم در مابین دو قوس یعنی قوسین[1]؛ قوس نزولی و قوس صعودی. درحالیکه سوره مبارکه حمد از 28 کلمه تشکیل شده یعنی به اندازه کلّ حروف!

این هاء(در نام جلاله الله) مقام ذات است. اینجا می‌خوانیم موضوع علم عرفان خدا نیست خدا از حیث ارتباطین است، ارتباط حق با عالم و ارتباط عالم با حق شد دو تا دیگه بخاطر همین هو با الف اش آمد حیث ارتباطین شد وگرنه به خود دایره‌اش(ه) اصلا هیچ، آن الف کشیده شد "ها" تا "واو" ( هو) را چه تفسیر می‌کنیم؟ می‌بینیم بین این ها و این واو یک الف است منظور بسیط کلمه هو است که می‌شود: ها واو .  این الف شد بسم الله الرحمن الرحیم حقیقتش از حیث پشتش که هو است نه از حیث ظاهرش که واو است که می‌شود احدیت بعد از واحدیت.

این مقام الف که اگر بخواهید به آن برسید باید " واتوالبیوت من ابوابها" از بابش باب الله تعیّن محمدی صلوات الله علیه و آله، این تعیّن محمدی با تعیّن علویه و هر دو تا با خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها ظهور پیدا می‌کنند که شد بسم الله الرحمن الرحیم 19 حرف که سه تا الف دارد و در بسم الله، الف اول؛ همان باسمِ این الف چرا نیست؟

 

 اینها این جور نیست که شما بگویید کثرت لفظ بوده، محمد صلی الله علیه و آله و سلم عددش 92 است در واقع اینجا زبر و بینه کلام آشکار می‌شود برای اسم مبارک محمد صلوات الله علیهم اجمعین و علی علیه السلام این را باز کنیم: محمد(ص): میم حا میم دال، حرف اولش را که برداریم می‌ماند: "یم ا یم ال" =132=عدد ابجد اسلام.

همین کار را با اسم مبارک علی علیه السلام انجام دهیم، عدد ابجدش 110 است. علی(ع): عین لام  یاء، حرف اولش را برداریم، می‌شود ین+ ام+ ا=102 که برابر عدد ابجد ایمان است. تسلیم بعد اعتقاد، پس ظهور اولیه تسلیم است اما این تسلیم زمانی رساننده به اسم الله است که معتقدات باشد و ایمانت باشد، عدد ابجد علم=140 و جهل=38، اگر جهل را از علم کم کنیم، ایمان می‌شود: 38-140=102 تفاوت عالم با جاهل به ایمانش است، بینه‌ی نام مبارک علی=102، ایمان =102 و بسم=102، اگر الف باِسم نوشته بود، می‌شد 103؛ عدد نقص داشت. الف عمداً محذوف شده، یعنی الف آمده در این اسم خودش را چه کار کرده؟ پنهان کرده یعنی برای رسیدن به آن الف ِ بسم خود آن بسم را باید بخوانی درضمن بسم آن الف تجلی پیدا می‌کند، الفش را معتقد شدی الان بسم شد سفر اوّلت تمام شد و وارد سفر دوم شدی بسم الله الان که وارد الله شدی شما در سفر ثانی شدی، داری سیر اسماء می‌کنی!

حرف الف که قطب الحروف است در مقام باطنی گنج وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله است. اگر زبر و بینه‌‌اش را بنویسیم: ا لف : زبر اَ؛ همزه اول عددش یک است روبرو می‌شود لِف به عدد 110 پس زبر؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و بینه‌اش علی علیه السلام است.  

   *باء بسم الله؛ سرّ الست بربّکم!

پس آن چیزی که برای خلق است، اسم الله است و خلق چگونه به "اسم الله" متصل می‌شود؟ با باء بسم الله و باء بسم الله، سرّ الست بربّکم است؛ اولین جاییکه اسم ذات بر مخلوق عرضه و نازل شد بربّکم بود(ألستُ بربّکم؛ وقتیکه در عالم الست، عرّفه نفسه و أراهم شخصه صورت گرفت، خداوند نفرمود ألست بإلهکم بلکه فرمود ألست بربّکم) یعنی جاییکه اسم الله به مخلوق متصل و معرفت اسم الله برای مخلوق حادث و حاصل شده است و آن معرفت با باءِ بسم الله حاصل شده است. الست بربّکم، اگر دنبال معنای باء می‌گردید در بربّکم است! این بربّکم، بِ ربّکم است. این باءِ همان بائی است که اول "اسم الله" نشست و "رب" را برای همه‌ی خلق معرفی کرد و معاینة الله همان "باء بسم الله" بوده است. این اسم الله با باء بسم الله در عالم الست عرضه شد. الست بِ ربّکم، این همان است که در قرآن می‌فرماید: "فسبح بِاسم ربّک العظیم"." إقرأ بِسم ربک الذی خلق". " سبح اسم ربک الاعلی".[2]

معرفت اسم الله با باء بسم الله صورت گرفت که نام مقدس الله جلّ جلاله اسم ذات است و فقط اطلاق به ذات و خالق می‌شود و بر مخلوق این اسم جایز نیست. و سرّ آنچه در عالم الست صورت گرفت در باء بسم الله الرحمن الرحیم است. تمام سرّ معرفت خلق به خالق در حرف باء است. بخاطر همین است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده‌اند: أنا أسماء الله الحسنی[3]. همان باء بسم الله است؛ همان اسماء اللهی که برای خلق ظاهر شد و دیده شد.

 این اسم الله که می‌خواست بر خلق عرضه شود، سرّش در باء بود. حضرت فرمودند: أنا اسماء الله الحسنی و آیاته الکبری؛ جامع جمیع اسماء و صفات، منم. و خود وجود امیرالمؤمنین علیه السلام باء بسم الله الرحمن الرحیم است. یعنی آنچه که رای خلق قابل رویت قابل معرفت شده، ظهوری است که در باء بسم الله صورت گرفته است. " ولو لا ذلک لم یدر أحد مَن خالقه و مَن رازقه". " لو لا انا و علی ماعرف الله و لو لا أنا  و علی ما عُبِدالله[4]. این معنای باء بسم الله است که محمد است و علی صلوات الله علیهم اجمعین، به خاطر همین است که عدد ابجد حرف ب=2 است؛ محمد است و علی صلوات الله علیهم اجمعین! إذا أراد الله بالخلق تکلّم بکلمةٍ[5]. این باء را دوباره در اینجا می‌بینیم، تکلّم بِ کلمة، خود باء، مقدم است بر کلمه یعنی حرف بر کلام مقدم است و این همان باء است که می‌شود 2؛ می‌شود محمد و علی علیهما السلام و خلق با باء شناخته می‌شود.

به خاطر همین است که قرآن با باء شروع شده است: "بسم الله الرحمن الرحیم". اما اولین کلامی که جبرائیل علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفته است این است که می‌فرماید: إقرأ بإسم ربک الذی خلق. پس دقت کنید! إقرأ بِ اسم ربک...، إذا أراد الله بالخلق تکلم بِ کلمة، الست بِ ربّکم.

و حضرت فرمودند باء بسم الله، همه‌ی بسم الله الرحمن الرحیم است. یعنی اگر باء بسم الله نبود، اسم الله الرحمن الرحیم شناخته نمی‌شد! هر آنچه الان شناخته شده بواسطه باء بسم الله است. تمام حقیقت بسم الله الرحمن الرحیم در دلالت به معرفت ذات نامحدود خالقیت خالق و ذات احدیت است و نقطه وحدت است که معرفت او معرفت اسماء و صفاتی است و تنها ذاتش دلالت بر ذاتش می‌کند" یا من دلّ علی ذاته بذاته". و هر آنچه غیر اوست معرفت اسماء و صفاتی دارد، چون معرفت احاطه ای نمی‌تواند داشته باشد و معرفت اسماء و صفاتی هرگز معرفت احاطه ای نیست، چون مخلوق معرفت احاطه ای ندارد پس لزوماً معرفت او معرفت اسماء و صفاتی است[6].

انسان کامل مَظهر و مُظهِر اسم الله است و حضرت فاطمه سلام الله علیها، مَظهر و مُظهِر اَتمّ و اکمل اسم الله است یعنی تمام عالم هستی از مجرای وجود نازنین بی بی دو عالم فیض می‌گیرند و اظهار وجود می‌کنند؛ وجود مطهرشان اکسیریست که عالم حول محور وجودیشان می‌گردد.

"اسم الرحیم": حالا این خلق بر مقام مؤمنینی شاهد شدند که مشمول رحمت خاصّ شده‌اند که عهد ولایت و خواصّ ولایت را بلی گفتند و شدند، مؤمنین خاصّة؛ یعنی آنهایی که حامل امر شدند نه آنهایی که شاهد این امر بودند{ همه شاهد این امر هستند چون الست بربکم را قالوا بلی گفتند}. دعوت خلق به اطاعت از امیرالمؤمنین علی علیه السلام که همان صراط مستقیم و سرّ عبودیت است در عالم الست از جانب ذات اقدس الاه بر همگان عرضه شد .

قال رسول الله صلوات الله علیهم اجمعین لعلی علیه السلام انت الذی احتج الله بک فی ابتدائه الخلق حیث اقامهم اشباحا؛ ای علی تو کسی هستی که خداوند عزّوجلّ در ابتدای خلق، با (ولایت) تو بر خلائق اتمام حجت کرده و آنان را امتحان نمود. فقال لهم الست بربکم قالوا بلی قال و محمد رسولی قالوا بلی؛ آن هنگام که به ایشان گفت: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بلی، و محمد رسول من است گفتند: بلی. قال و علی امیرالمؤمنین فأبی الخلق کلهم جمیعا الا استکبارا و عتوا عن ولایتک الا نفر قلیل و هم اقل القلیل و هم اصحاب الیمین؛ و گفت: علی(ع) امیرالمؤمنین است؟ در اینجا بود که تمام خلائق به علت کبر و سرکشی از پذیرش ولایت تو انکار کردند جز عده قلیل که بسیار هم قلیل‌اند و آنان اصحاب الیمین هستند[7].

 حاملین امر مشمول الرحیم شدند و این رتبه‌ای است که "الرحیم" می‌فرماید:" إن أمرنا صَعب مُستصعبُ لا یحتمله الا ملک مقرب أو نبی مرسل أو عبد مؤمن امتحن الله قلبه للإیمان أو مدینة خصینة[8]. این مؤمنین، خاصه شدند یعنی رحمت خاص برای حاملین امر است یعنی حمله‌ی امر، مشمول نام رحیم‌اند که "الرحمن علی العرش استوی[9]، یعنی الرحمن الرحیم. پس علی العرش استوی یعنی الرحیم؛ یعنی مؤمنین خاصه می‌شوند علی العرش استوی { "العرش" یعنی مؤمنین خاصه که مشمول اسم "الرحیم" اند و این برای همین است که " علیّ هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم"}

الحمد لله رب العالمین(2)

الف و لامی که بر سر حمد آمده است، الف و لام شمول است یعنی هر آنچه که حمد به او اطلاق می‌شود چه در کثرت و چه در وحدت یعنی حمدی شامل به همه ماسوی الله و حمدی جامع از معانی حمد؛ هم به جمیع محامد و هم علی جمیع نعمه. یعنی الف و لام استغراق همه چیز در حمد خداوند غرق است. اما خود حمد که جمیع محامد و جمیع نعم، لامی است تخصص یافته به الله "لله" یعنی همه این محامد علی نعم، مخصوص است به ذات الهی؛ لله، الف و لام شمول و لام تخصیص، الف و لام مشمولِ همه نِعم و همه محامد، خاصاً برای ذات الهی است.

چون الله مقامی است در احدیت و واحدیت و انحصار به ذات احدیت دارد و حمد چون تخصیص به الله پیدا می‌کند، بنابراین مقام حمد، افضل مقام مخلوق می‌شود، بدین دلیل که اسم الله، افضل اسماء است و چون ال بر سر حمد آمده و کلّ حمد با "لام" (لله)، بر الله تخصیص پیدا کرده استفاده مقام حمد افضل مقام مخلوق می‌شود که حضرت می‌فرمایند: برای مخلوق بعد از معرفت الله و بعد از رؤیت نفسُ الله؛ أراهم نفسَه و عرّفهم شخصه، آنچه که حد این سپاس و این اعتراف و این معرفت است، در عبارت الحمد لله خلاصه می‌شود. آن چیزی که برای مخلوق قابل شعور و قابل ادراک است، بحث ربوبیت است که این بحث ربوبیت به واسطه حمد است که به ظهور می‌رسد.

 امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه‌ای می‌فرماید: الحمدلله الذی جعل الحمد علی عباده مِن غیر حاجة مِنه إلی حامدیه و طریقاً مِن طرق الإعتراف  بلاهوتیته و صمدانیته و ربانیته  و فردانیته و سبباً إلی المرید مِن رحمته.[10] راه رسیدن به لاهوتیّته و صمدانیّته ربّانیّته و فردانیته کجاست؟ حمد است. پس این نشان می‌دهد که راه رسیدن مخلوق به خالق، حمد است او خودش، نفسش را حمد می‌کند که اگر او نفسش را حمد نمی‌کرد، احدی در عالم نمی‌توانست او را حمد کند، چون حمد هم صفت و مقام ذاتی است که خود را خودش حمد کرده است، همانطورکه خودش خود را معرفی کرده است، خود نیز می‌تواند خودش را حمد کند. به خاطر همین در دعای جوشن کبیر می‌فرماید: یا خیرالحامدین؛ تو خودت بهترین کسی هستی که می‌توانی حمد کنی. اما در حال منّتی که خدای تبارک و تعالی بر سر مخلوقاتش گذارده این است که حمد را به مخلوقات عنایت و افاضه کرده که مخلوقات اگر بخواهند شکر نعمت را بجا آورند از مقام حمد شروع کنند و مقام حمد، هم شروع و هم انتهای شکر است و این همان مقامی است که می‌فرماید: " أنا الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. که درحقیقت حمد، در تجلی می‌شود "محمد" صلی الله علیه و آله یعنی آنجایی که به معنای واقعی حمد سپاس تجلی کرده است، شکر نعمت به معنای اَتم، در این وجود تجلی یافته است. نکته جالب: عدد ابجد کلمه حمد=52 برابر با جایگاه عددی کلمه شکر به عدد ابجد 520 است. پس با شکر به حمد می‌رسیم: .. لَئن شَکرتم لَاَزیدنّکم...[11]

"محمد" صلی الله علیه و آله و سلم، اسم مفعول در باب تفعیل از ریشه حمد است. آنچنان وجود رسول الله صلی الله علیه و آله در مقام حمد به فنا رسیده که خود، مورد حمد واقع و حل در مقام حمد گشته است."محمد" صلی الله علیه و آله و سلم یعنی سپاسگزاری شده و ستایش شده و ستوده شده. خودش آنچنان در مقام حمد حل شده و به فنای حمد رسیده است که خودش"محمد" صلی الله علیه و آله و سلم شده است و خداوند تبارک و تعالی اسمی که برای افضل مخلوقات؛ اول الخلق خود در نظر گرفته، نام "محمد" صلی الله علیه و آله و سلم است؛ یا حمید بحقّ محمد[12]. اولین مرتبه خلق می‌شود " حمد"، می‌شود یا حمید بحقّ محمد! (صلی الله علیه و آله و سلم)

افضل مرتبه‌ی مخلوق، مرتبه ی حمد است و اولین خلق که افضل همه‌ی خلائق است "محمد" است و اول ما خلق الله نور محمد است[13].اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

پس اول، اسم رب است "فسبّح باسم ربّک العظیم"، "سبّح اسم ربّک الاعلی" بعد می‌فرماید: " و سبّح بحمد ربّک" و این باء همان بائی است که در بسم الله توضیح داده شد. بعد از این باء که تجلی خلق است می‌شود حمد، " و سبّح بحمد ربّک" این معنای حمد است. نکته مهم قابل توجه: عدد ابجد نام زیبای رب=202 است که برابر با جمع عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 و نام مبارک علی(ع)=110 است( 202=110+92). وقتی می‌گوییم یارب، عدد ابجدش می‌شود 213 که برابر عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها است که وجود مطهر خانم مقام اَتَم ربوبیت می‎باشد و متصل کننده و واسطه خلقت به ذات اقدس احدیت جلّ جلاله است.

و در مقام آسمانش نام مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله، احمد(ص) است؛ "و مبشّراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه أحمد"(ص)[14]. نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم از ریشه حمد است" عسی أن یبعثک ربّک مقاماً محموداً"[15]؛ نام دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله محمود است.

پس مقام حمد، مقامی است که به واسطه او، العالمین به ظهور رسیده است و به طفیلی نور مقدس محمد (صلی الله علیه و آله) که حلّ در مقام حمد است عالمین خلق شده‌اند و خود محمد صلی الله علیه و آله و سلم معنای الحمد است که الحمد،لله یعنی محمد رسول الله! اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

بلافاصله و بعد از الله، کامل‌ترین عبارت بیان می‌شود و اسم الله می‌آید که "ربّ العالمین است؛ الحمد لله ربّ العالمین.

رب در معنای لغت به معنای پرورش دهنده و اسم ذات است و اشاره و اطلاق به معنای ذاتیت دارد.

در آیه اول سوره مبارکه فاتحة الکتاب بعد از اسم الله، اسم رب آمده است. اول مقام حمد گفته شد، بعد اسمِ "رب" در ادامه‌ی "الله" توضیحی است برای اینکه این تصور مطرح نیست که بعضی می‌گویند خداوند باید مخلوق داشته باشد تا ربّ باشد، خیر. وجود مبارک رب، ارتقاء دهنده و به کمال رساننده؛ صعود دهنده از محدود دنیا به نامحدود الی یوم القیامة است.

رب به معنی پرورش دهنده، منعم، صاحب، مالک، سید و مدبر است. اما در معنای افضل همه اینها این است که هر آنچه که بعد از نام الله می‌آید رب است! تمام احکام الهی و قوانین ِ حدود اللهی در زیر مجموعه ربوبیت پروردگار عالم و در مجرای کلمه حمد برای همه‌ی موجودات است.

رب العالمین یعنی هر آنچه که نام الله در رابطه با عالمین دارد، رب است به خاطر همین است که در بسیاری از مراتب هم خود معنای رب و کلمه رب، جانشین نام الله می‌شود: رب السموات و الارض- رب المشارق و المغارب- الله ربکم- لا اله الا هو یحیی و یمیت ربکم و رب آبائکم الاولین.[16]

تفاوت بحث ربوبیت و بحث الوهیت در اینجا مشخص می‌شود که اینها هر دو دلالت بر ذات دارند اما الوهیت لفظی است که هرگز بر مخلوق جایز نیست و ربوبیت لفظ و اسمی است که با مخلوق ظاهر می‌شود و معنا پیدا می‌کند و حمد در آیه‌ای می‌آید که نام رب ظاهر شده است. در آیه مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم هیچ نامی از مخلوق نیست. اسم اللهی است که رحمان و رحیم است. اما در آیه الحمد لله رب العالمین، حمد گفته می‌شود و این حمد زمانی است که رب العالمین در معنا به ظهور می‌رسد. یعنی صفت مخلوق است که مخلوق می‌تواند به رتبه حمد برسد که همان سبّح بحمد ربک است.

پس جمیع اسماء الهی در اسم الله می‌باشد و حلقه طلایی، اسم رب می‌باشد. لذا اگر اسم رب نباشد تمامی اسماء خداوند در مکنون غیب الهی مخفی می‌ماند و برای آموزش آن اسماء  و یا تربیت انسان باید اسم رب به فعلیت دربیاید و از طریق اسم رب به انسان قرآن آموخته شد درحقیقت اگر ربوبیت نباشد اسماء دیگر قابل فهم و درک نیستند!

    *ربّ إذ لا مَربوب

بنابراین شروع کلام خدا در ابتدا با حمد است و بعد از آن ربوبیت آمده تا مربی نباشد، معرفتی هم نیست. ربوبیت الهی تمام عوالم را در برگرفته، به نوعی می‌شود گفت که اسم اعظم خداوند اسم رب است که مهم‌ترین اسم در بین اسامی خداست درحقیقت رمز نزول کلام الهی اسم رب است که اگر ربوبیت الهی از طریق ولایت حق به انسان نرسد آن انسان نمی‌تواند هدایت شود، بنابراین برای افتتاح کلام خدا باید تحت ربوبیت خدا بود.

حضرت رضا علیه السلام می‌فرمایند: ...ربّ إذ لا مَربوب...[17] . او رب بود إذ لا مربوب، به معنای کامل‌ترین و جامع‌ترین اسمی که در رابطه با مخلوق معنا پیدا می‌کند اما رب إذ لا مربوب، اگر مربوبی هم نباشد او رب است، مخلوقی هم نباشد، او خالق است، امری و فعلی هم نباشد او عالم است، رزق و مرزوقی هم که نباشد، او رازق است.

اما جامع‌ترین اسمی که در رابطه با مخلوق بیان می‌شود معنای رب است، چرا؟ چون بعد از رب می‌فرمایند: "العالمین"، اینجا بحث جامعیت همه مخلوقات را می‌فرمایند. عالمین یعنی ماسوی الله؛ و این "ال" بر سر عالمین هم این را در جامعیت و کثرت تأکید می‌کند که ربّ العالمین.

ظهور معنای اسم ربّ، در العالمین است. او رب است إذ لامَربوب؛ ربی است درحالیکه مربوبی هم نیست، اما ظهور ربّ العالمین است و این را هم با همان اشاره‌ای که در بسم الله، در عالم ذرّ داشتیم، در آنجا کاملاً روشن می‌شود، زمانی که مخلوقات بودند، باء بسم الله تجلی کرد و این باء به ظهور رسید و این باء خودش را در ربّ نشان می‌دهد که اینجا ربّ به معنای باء کامل و مکثر توضیح داده می‌شود.

   *رب در معنای اتمّ یعنی فاطمه سلام الله علیها:

"فطرت الله التی فطر الناس علیها": این معنای فطرت با نام فاطر کاملا مطابق است که یا فاطر بحق فاطمه[18]. در تجلی عام در نهایت تجلی، رب یعنی فاطمه سلام الله علیها، یعنی الست بربکم، عهد مادر و عهد فاطمی است. الست بربکم  بصورت ذاتی و مطلق، دلالت بر مقام حضرت مادر دارد. یعنی آنچه که در معنای اتمّ، از لفظ رب برداشت می‌شود، وجود حضرت امّ ابیها، امّ الائمه و الابرار، امّ المؤمنین و وجود حضرت مشکوة عالم انوار است. ظهورات از بسم الله الرحمن الرحیم است بخاطر همین زهرا شد، همه‌ی عوالم به انوار مطهرش منور شد! در تعریف نور در فلسفه آمده: النور ظاهرٌ لنفسه نُظهرٌلِغیره. او منیر است و در تجلی اسم مبارک ضیاء، او مضیئ است.

حضرت امّ ابیها، او مادر است و به معنای مطلق رب و پرورش دهنده هر آنچه که در عالم است، می‌باشد. او امّ الائمه و الابرار است، هر آنچه که در عالم است پرورش یافتگان ائمه هستند، "...نحن صنائع ربّنا و الخلق بعد صنائعنا..."[19]

الرحمن الرحیم(3):

" الرحمن بجمیع خلقه فی الدنیا و المعنی عام و الرحیم اسم عام و معناه خاص بالمؤمنین". هم رحمان و هم رحیم هر دو ریشه شان "رَحَمَ" است و دلالت برر حمت دارد؛ "و رحمتی وسِعت کلّ شیء"[20]؛ همیشه رحمت الهی با کلّ شیء متناظر و متناجس است یعنی تا معنای رحمت به کار برده می‌شود، کلّ شیء به دنبال آن می‌آید رب و رحمان در یک معنا هستند چون ربوبیّت همان معنای پرورش و تربیت است و رحمت هم همان معنای آغوشی است که باز شده و همه مخلوق را دربرگرفته. پس رب مقدم است بر رحمت و عهد ألستِ ربوبیّت مقدم است بر رحمانیت و رحیمیّت چون مخلوقات زمانی صاحب وجود شدند و به آن رسیدند که در عهد ألست، ألست بربکم را بلی گفتند و عهد ربوبیت، مقدم است بر وجود و رحیم دوباره در محمد صلی الله علیه و آله و سلم خلاصه می‌شود.

کلمه حسنای الهی یعنی رحمت الهی و حضرت فاطمه سلام الله علیها، حقیقت معنای رحمانیت در مطلق معنا هستند." و تمّت کلمتُ ربّک الحسنی" یعنی به واسطه ظهور و بروز تامّ رحمت حضرت فاطمه سلام الله علیها در آفاق و انفس است که آل محمد علیهم السلام که همان حزب الرحمانند، بر حزب الشیطان غالب گردیده و ریشه ظلم و فروعات اعداء را زدوده و حاکمیت و سلطنت و فرمانروایی بر شرق و غرب عالم را به دست خواهند گرفت. 

 الرحمن؛ امّ الائمه و الابرار.  الرحیم؛ النبی الکریم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است چون الحمد، لله ای است که ربّ العالمین است. در آیینه ربّ العالمین، حمد به ظهور رسیده است و دیده می‌شود. پس در رب، حمد است، امّ ابیها و محمد صلی الله علیه و آله و سلم. در الرحمن، رحیم است، امّ الائمة و النبی الکریم. صلوات الله علیهم اجمعین

پس بالمؤمنین خاصة معنای رحیمیت است. حال بالمؤمنین خاصة، معنای حلقه‌های مختلف ولایتی است که ولایت نبی اکرم در نقطه رحیمیت است. ولایت حضرت نبی کریم و حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم در مطلق معنا، الرئوف و الرحیم می‌شود!

حلقه ولایت مصطفوی، الرئوف الرحیم است یعنی بالمؤمنین خاصة "محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم"[21]، این حلقه محمدی و مصطفوی و حلقه ولایت نبوی است. در خطبه مبارکه نورانیت می‌فرمایند: صلوا علیه و سلموا تسلیما فقال: صَلّوا علی النبی و سَلّموا علَی الوصی و لا تنفعکم صلاتکم علی النبی بالرسالة الا بتسلیمکم علَی علیّ (علیه السلام) بالولایة. پس حلقه ولایت محمدی زمانی است که به تسلیم علَی ولایة علیّ(علیه السلام) رسیده باشد و کسی در حلقه ولایت مصطفوی است که مؤمن به ولایت علوی شده باشد، و الا کسانی که در ولایت علی علیه السلام نیستند، هرگز در حلقه ولایت مصطفوی نیستند!

پس ولایت محمدی و مصطفوی حلقه‌ای است که کسانی داخل این حلقه می‌شوند که تسلیم به علی علیه السلام بِالولایة شده باشند، این می‌شود حلقه‌ی رحیمیت که بالمؤمنین رؤوفٌ رحیم؛ "لقد مَنّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولا مِن انفسهم". " عزیزٌ علیه ما عنتّم حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رحیمٌ".

یعنی وجود مقدس حضرت خاتم الانبیا برای مؤمنین است؛ "مَنّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولا" یعنی خدا در بین مؤمنین نبی ای را مبعوث کرده است و الا رسالت حضرت ختمی صلی الله علیه و آله و سلم مرتبت برای غیر مؤمنین اثری ندارد. چون "لأنّها شیء واحد و معنی واحد و نور واحد اتحدا بالمعنی و الصفة" و این همان حلقه ولایت مصطفوی است. در عالم انوار و ارواح حلقه ولایت مصطفوی رئوف و رحیم است؛ الرئوف و الرحیم بالمؤمنین خاصّة. این معنای رحیمیت است.

مالک یوم الدین(4) تا آخر سوره

در قوس نزولی اگر 7 آیه‌ی حمد را( که عالم در باطن حمد غرق است) بنویسیم: در نزول شروع با آیه 1: بسم الله الرحمن الرحیم و آیه 2 و 3 تا برسد به آیه مبارکه 4 که ظهور آن در عالم دنیا آشکار می‌شود؛ مالک یوم الدین. راستی چگونه باید برداشت کنیم؟! تا اینجا با 4 آیه پروردگار عالم خودش را معرفی می‌فرماید از مجرای حرف الِف. و در آیه 4، محتوای گنج و خزانه الفِ وجود و اسرار آن را آشکار می‌کند. زیرا با معرفی مالک یوم الدین بودنش همه را به بندگیِ خود میخواند. زیرا راه صعود از قوس صعودی فقط با بندگی اوست و شناخت هو(=11).

 

11    1

نکته جالب خلقت عالم اینکه ظهور عدد 11 ؛ همان توحید محض نام مبارک هو است. و چگونگی آغاز دایره خلقت که نشان اوست( عوالم هاهوت و لاهوت و هویت همه‌ی مخلوقات) از عدد 1 تا 11 دایره ختم می‌شود که در جمع( 1+11) 12 حروف مالک یوم الدین است و اگر سه عدد یک را کنار هم بگذاریم 111می‌شود که برابر کلمه الف است. در خانه اگر کس است    یک حرف بس است

مالک یوم الدین

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۳۵
عذرا شفائی

 *معرفت به وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله از نظر عددی(طولی)

شروع سوره مبارکه حمد با حرفِ ب است و 4 آیه به حرفِ ن، و 3 آیه به حرفِ م تمام می‌شود. در ابتدا جالب است بدانید جمع عدد ابجد این سه حرف مهم یعنی ن-م-ب می‌شود 92(92=50+40+2)  که برابر است با عدد ابجد نام مبارک محمدصلی الله علیه و آله که صاحبِ حمد می‌باشد!

تمام وجود ما انسان‌ها می‌شود قلم و تمام گنج حیات انسانی ما می‌شود جوهرِ این قلم و عمر ما می‌شود لوح! خداوند کریم در ابتدای سوره مبارکه قلم قسم فرموده: ن والقلم و مایسطُرون. درواقع اگر ما شیعه و محبّ واقعی چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین باشیم، باید فعلِ عملمان پشتِ باب الله ناطق؛ امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین و پشت باءِ بسم اللهِ امامِ صامت که قرآن عزیز است، بیاید تا قلب به میم شود.

چنانچه جوهر به سجده در قلم جاری می‌شود( باید سرِ قلم پایین بیاید تا بنویسد) و آن مقامِ اطاعت و تسلیم شدن است. و آنگاه نونِ‌ِِ( جوهر)، پشتِ حرفِ بِ بسم الله قرارمی‌گیرد و منقلب شده و به م تبدیل می‌شود. عدد ابجد حرف م=40 است یعنی بابِ طهارت و اربعین و اخلاص است. پس سه حرف ظهور می‌کند: ب ن م.

آنگاه با گرفتن مقامِ م می‌توانیم ورود در قرآن و نماز و احکام را داشته باشیم. چنانچه در احکام آمده که بدون وضو و غسل(واجب) نباید و نمی‌توانیم در نماز و روزه و حج و ... ورودی داشته باشم و حتی نمی‌توانیم روی کلمات قرآن دست بکشیم{ لا یمسّه الا المطّهرون[1]}.( درحقیقت پشتِ حروفِ ب ن م= 92 = محمد صلی الله علیه و آله) پس بدون وجود مبارک محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین نجاتی نیست و راه به قرب و بهشت نداریم.

*خوب دقت کنید! درحالیکه تمام قرآن میزان است، جالب توجه است که ( درانتهای آیات سوره مبارکه حمد) 3 تا حرفِ م است و 4 تا حرفِ ن، زیرا با قرارگرفتن جوهر قلم هر عامل به قرآن که نون وجودش است، پشتِ حرف ب بسم الله، صورتِ نون را از دست داده و به م تبدیل می‌شود و درواقع 4 تا حرفِ م و 4 تا حرفِ ن ظاهرمی‌شود! یک حرفِ م، انجام تکلیف خالصانه است. پس باید هر کس با این رمز وارد شود!

و شاید افلا یتفکّرون–  افلا یتدبّرون– افلا تعقلون اینجا معنی می‌گیرد زیرا انسان باید خودش از راه قلب به طهارت عمل یعنی به حرفِ م که عدد ابجدش 40 است بواقع به اربعین عمل و بهار و سبز و زنده شدن برسد و تا قیامت در بهارش بماند. نکته مهم اینکه عدد ابجد 4 تا حرف ن(=50) می‌شود 200 و 4 تا حرف م(=40) می‌شود 160، اگر با هم جمع کنیم 360 می‌شود(360=160+200) برابر درجات کلّ دایره خلقت!!!

*خوب است بدانیم درحالیکه حضرت رسولصلی الله علیه و آله فرمودند که ... کلّ محتوای سوره مبارکه حمد در بـسم الله الرحمن الرحیمـ  جمع است...، حرف اول و آخر آن هم ب و م است. و هر دو از حروفِ شفوی هستند. و حرف م و ن که آخر سوره مبارکه حمد است(والضالیـن) با غنّه خوانده میشوند. غنّه یعنی باطناً غنی هستند، هم زمینی و هم آسمانی هستند. و دو مخرج تلفظی دارند یکی در بینی ( که پیامش فکرکردن و بینش نسبت به این دو حرف است) و دیگری در دهان: مخرجِ حرف ب ؛ بین دو لب است؛ زیرا کلید و مفتاح همه‌ی حیات کلام است و آخرین حرفی که مخرجش روی لب است، حرف م می‌باشد که به آخرین قسمت روی لب تمام می‌شود. و از یک لحاظ به حرف م، دهان کاملا بسته می‌شود. و به حرف ب، با سختی و شدت، باز می‌شود. و مخرج تلفظ حرف ن، درون دهان است که از پشت حرف ب بیرون می‌آید و بصورت م تلفظ می‌شود(قلب به میم می‌شود) که آخرین مخرج حروفی دهان است.

همانطورکه بیان شد محتوای کلّ قرآن در سوره مبارکه حمد و تمامش در بِ بسم الله جمع است که حرف ب، باب الله المفتوح است و گنجِ گوهر قرآن را افشامی‌کند زیرا اولِ بسم الله الرحمن الرحیم با حرف ب شروع می‌شود و آخرش با حرف م تمام می‌شود یعنی حامل همه‌ی گنج حمد و تمام قرآن است!(منظور تمام قرآن به حسب ظاهر و باطن است. چنانچه می‌‌دانید سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد. اگر اعداد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 می‌‌شود؛ یعنی کلّ حروف قرآن!). بیست و هشتمین حرف از حروف ابجد، غین است که همان حروف اسم خداوند؛ غنی می‌باشد. پس هر کس قلب به میم شد، پروردگارعالم از فضل و رحمت بی کرانش، غنی‌اش می‌کند! اما در عمل و رسیدن به گنج پرمحتوای حمد که خزانه تمام محتوای قرآن است، باید جوهر قلمِ هر وجود که بصورت ن است، پشت حرف ب قرار بگیرد و صورتِ ظهوری عمل به حرف م تبدیل می‌شود.

نکته: جالب است که در بسم الله الرحمن الرحیم؛ جمع عدد ابجد حرف اول(ب=2) و آخر(م=40) می‌شود 42 که برابر با عدد ابجد کلمه طالب است. جالب اینکه طالب، گردِ مطلوب می‌چرخد و بدنبالش می‌رود. حال اعجاز قرآن را ببینید که عدد ترتیب نزول سوره مبارکه بقره به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه وآله، 87 می‌باشد که برابر با اسم زیبای مطلوب خداوند است.

نتیجه:  درحقیقت حرف اول و آخر سوره مبارکه حمد که طبق حدیث دارای تمام محتوای قرآن است یعنی حقیقت فرقان؛ مرز خوبی و بدی؛ رمز آفرینش و ظهور نورانی تمام اسرار کائنات و عوالم سرّی تا اسفل السافلین است. و قرآن مجید تمام می‌شود به جزء 30 که در ابتدایش سوره مبارکه نبأ است( این جزء را عمَّ جزء هم می‌خوانند). ظاهراً نبأ یعنی خبر بزرگ و از حروفِ ن، ب و الف است. و وجود نورانی خارق التیام و بازکننده‌ی تمام حجاب‌ها از اسفل تا اعلا، وجودی که آورنده نبأ است و حضرت، نبی خوانده می‌شود. باب الحمد، باب الله، باب ولایت منزل حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام است. بنابراین یک طرف متحرک باب( حرف ب) است و طرف ثابت( حرف ن) است و هر کس بخواهد به این باب ورود داشته باشد باید نون ساکن پشت حرف ب قلب به میم شود( حرف م) درواقع "لایمسّه الا المطهرون".

خوب دقت کنید! هر خبری به ما می‌رسد گاهی با نـَه مواجه می‌شود و گاهی با بله. و اگر بخواهد ثابت بماند باید به میم برسد! بنابراین حرف میم، عقد قرارداد بسته شده در قلب هر انسانی است. چنانچه خداوند کریم در سوره مبارکه انعام عالم اَلَست را به یاد بندگان خود می‌آورد که همه بله گفتند. درواقع نـَه نشان حرف لا است که اگر صحیح  لا گفته باشیم در مجرای توحید و گنج لااله الا الله  ورود پیدا می‌کنیم. این کلمه طیبه یا جمله کامل اسرار الهی تشکیل شده از کلمات "لا اله" یعنی نفی(نـَه) و" الا الله" می‌شود اثبات( بله)؛ تمام مجرای توحید و گنج قرآن و معنای توحید خالصانه. پس در بطن نـَه، بله است یعنی قبول شرایط نـَه . پس بله یعنی وارد امتحانات و ابتلائات و موضوعات مربوطه می‌شویم. آنگاه چه کسانی ثابت قدم تا آخر می‌مانند و موضوع مهم اینجاست! شرط ماندن آنست که باید نون ساکن وجود پشت حرف بِ بسم الله و بله، قلب به میم شود .

همانطورکه آخرین مخرج حروف، مخرج حرف م است، رسیدن به باب طهارت و تمام کردن دایره مسئولیت به صداقت و رسیدن به اجر و مزد عقد بسته شده یعنی رضای خداوند کریم و حجت برحقش مولا صاحب الزمان صلوات الله علیهم اجمعین و دریافت مزدِ" یُخرجُهم مِن الظلمات الی النور[2]" و دریافت " هم فیها خالدون" در بهشت برین! درواقع هر عقدی که به حلال اتصال پیدا می‌کند در حقیقت این اصل است. چرا یک پسر و دختر نامحرم بعد از عقد به هم حلال و محرم می‌شوند؟ زیرا اول با انتخاب صحیح، تمام عمرفقط به زوج خودشان بله می‌گویند و به تمام غیرها نه می‌گویند. پس عقد، آسمانی است زیرا این اتصال عقد را با گره حرف م(عدد40) به آن‌ها هدیه می‌دهد که هم باب طهارت است و هم سبزی و حلال و اربعین و هم قلب به میم! 

و اگر در کار شر باشد و پیروی از شیطان و وسواس و خناس باز هم با گفتن نـَه به صداقت و راستی و پیمان شکنی با حقیقت انسانیت خود وارد موضوعات و اجرای قوانین آن نـَه می‌شود که باید بگوید بله و قبول کند. و از اینجا برای او اجرای دستورات شروع می‌شود. حال اگر اینجا ثابت بماند در آخر به حرف آخر می‌رسد یعنی حرف م که ختم مأموریت است! اما اینجا منفیِ عدد 40 را می‌گیرد؛ به خشکی، به کویر، به خباثت‌ها و نجاست‌ها و متأسفانه شیطان مزدش را می‌دهد. اگر انتخاب کرد اولیائهم الطاغوت را پس شامل حالش می‌شود: یُخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.[3]

پس چگونه است که برای برخی افراد می‌گویند: خدا فلانی را بیامرزد و  برخی را می‌گویند خدا او را نیامرزد؟! یعنی حقش هر چه باشد باب حرف م مثبت یا متأسفانه منفی بر او باز می‌شود. چنانچه کامل این مزد از سه حروف سوره مبارکه حمد بر ما که درون این باطن هستیم متجلی می‌شود. آنگاه یا انعمت علیهم هستیم که مزدش اخلاص است( اللهم الرزقنا) یا خدا نخواهد ضاله هستیم که انشاءالله پروردگار عالم بر ما ببخشاید. عزیزان از این حروف ساده نگذرید که وای بر دهانی که بیهوده باز شود. کتاب عمل را بدانید چگونه تمام می‌کنید! امیدوارم از این مطالب پند گرفته باشیم.

بنابراین امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نبأ عظیم است که آخر سوره مبارکه نبأ می‌فرماید: انّا أنذرناکم عذاباً قریباً، یومَ یَنظر المَرء ما قدّمَت یَداه و یَقول الکافر یا لیتنی کُنتُ ترابا؛ ما شما را از عذابی نزدیک هشدار دادیم، روزی که انسان آنچه را( از خیر و شر) پیش فرستاده است با تأمل نظر کند و کافر گوید: ای کاش من خاک بودم و موجودی مکلّف آفریده نمی‌شدم تا چنین روز سختی را ببینم. در تفاسیر عرفانی آمده وقتی می‌گوید کاش خاک بودم، اشاره به تمسک به مولا؛ ابوتراب است (که در آنصورت نجات پیدا می‌کرد).

حال خوب درک کنید معرفت به نام زیبای پیامبر عظیم الشأن حضرت محمد صلی الله علیه و آله را از نظر عددی(طولی) که:  محمد(ص)=92   یعنی:   ن(لا اله) + ب( الا؛ بله) + م(اثبات؛ الله)=92 ، او انسان کامل و تمام گنج حمد است. خودش و 13 نور مقدس خانواده محترمش صلوات الله علیهم اجمعین و امروز آخرین فرزندش که هم نام اوست، تمام کننده تمام گنج سه حرف ن + ب+ م =92 است! اللهم عجّل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه.    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

*اسرار حروف ب ، ن ، م 

*حرف ب ، کلید و مفتاح کتاب آسمانی و بالاترین معجزه عالم خلقت است. و درواقع حرف ب، گنج ظهور اعجاز اسرار نبوت و ولایت است و حتی خزانه اسرار قرآن است. چنانچه در حدیث نبوی، پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود که کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام آن در حرف ب بسم الله جمع است و امیرالمؤمنین علی علیه السلام؛ قرآن ناطق فرمودند که انا نقطة تحت الباء ( من نقطه زیر با هستم).

*حرفِ ب از حروف ظلمانی و از امّهات حروف است چون ظَهرالوجود است. و درواقع منقلب کننده عالم هستی و در مرکزیت آن، انسان‌ها هستند(که باید قلب به میم شوند)، چون فرقان است. جداکننده حق از باطل است. مستقیم است در استقامت زیرا هرجا بابی باشد، آن باب باید قوامِ حدود آن جایگاه را داشته باشد و حرف ب، حدوددارِ تمام خزانه‌ی امر خداوند است و اجراکننده‌ی آن می‌باشد. صراط است چنانچه حروف مقطعات قرآن را خواندند: علیٌ صراط حق نمسکه { علی علیه السلام، صراط حق است به او تمسک جویید} و فرمودند: علیٌ مع الحق و الحقّ مع علی[4](ص) . پس حرفِ ب، حق است و حق، عین عدالت است. و حق، عین حقیقت است. حرف ب؛ باب الله و صفتش شدّت است.

حرفِ ب، جداکننده نور از ظلمات است زیرا هر انسانی که بخواهد پیرو قرآن و عامل به آیاتش شود باید پشتِ بِ بسم الله قرآن قراربگیرد، باید لباس حیوانیت و نجاست را از بدن بیرون آورده و با لباس طهارت و نورانی وارد شود. به این دلیل است که بدون وضو و غسل نمی‌توانیم ورود در قرآن داشته باشیم( لا یمسه الا المطهرون). و صورتِ باطن قرآن، انسان کامل است. بنابراین اگر بخواهیم به وجهِ عمل انسانی برسیم باید از حیوانیت جداشویم. پس صاحب حرف ب؛ علی بن ابیطالب علیه السلام، قسیم النار و الجنة است.

*نکته قابل توجه که برای ورود در قرآن باید پشت باءِ بسم الله، قربانی دهیم. زیرا بین دو کلمه قرآن و قربان، یک حرف ب فاصله است. یعنی نفس حیوانی را قربانی کنیم تا به نفس نورانی انسانی برسیم. این یکی از دلایل کشتن حیوان حلال گوشت پشت حروف بسم الله الرحمن الرحیم است، حیوان از ب می‌گذرد و زندگی حیوانیش، قلب به میم می‌شود یعنی از میته شدن که عین نجاست است و حرام می‌شود، به عین طهارت و حلال می‌شود. این انقلاب یعنی قلب شدن واقعی است که مرده، زنده می‌شود! پس حلال یعنی حل شدن و زنده شدن در وجود انسان‌های مؤمن و تبدیل شدن به عمل‌های عبادی مثل نماز و روزه و اعمال خیر و... درواقع رسید به یخرجهم من الظلمات الی النور!

بنابراین به زندگی انسانی ظاهر می‌شود و حلال می‌شود یعنی باطناً بصورت عمل انسانی زنده می‌شود. آنگاه در دنیا قیامتش و تکاملش و احیاء وجودش، تبدیل شدنش به قوایی است که در بدن انسان مؤمن بوجود می‌آید. که عمل به آیات قرآن است؛ درنتیجه یُخرجهم مِن الظلمات الی النور حاصلش می‌شود.

درواقع حرفِ ب کیمیاست و همه بندگان خدا اصلی بودن یا بدل بودنشان به حرفِ ب محک زده می‌شود. پس مخلصین کسانی هستند که طلا شدند و بقیه، مطلا هستند. تمام آرزوی ما هم این است که به درجه‌ی یُخرجهم مِن الظلمات الی النور برسیم. اما شرطش این است که بواقع و از قلب بگوییم: الله ولی الذین آمنوا، آنگاه مولای کریم عنایتِ یُخرجهم مِن الظلمات الی النور را می‌دهد[5].

حرف ن:

همانطورکه در مبحث حرف آخر کلمه قرآن، حرف نون توضیح داده شد:

حرف ن از حروف نورانی و از محکمات حروف و از حروف شمسی و از اعجازهای 28 حروف قرآن می‌باشد! چنانچه یکی از اسماء قرآن هم نون است. و خداوند متعال در سوره مبارکه قلم  قسم می‌فرماید: ن والقلم ومایسطرون.

عدد ابجد حرف ن=50 است که برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت می‌باشد. و همانطور که بیان شد دو مخرج تلفظی و دو صورت نوشتاری دارد( ن و تنوین). درواقع حرف ن، دو محتوا دارد: یکی ظاهری و یکی باطنی. و این حرف، هم مقام آسمانی دارد و هم مقام زمینی.

در پشت تمام حروف کارمی‌کند: پشت 6 حرف، ادغام و پشت 6 حرف، اظهار و یک حرف، قلب به میم و 15 حرف بقیه اخفا می‌شود.

*چنانچه بیان شد حرف ن؛ جوهر قلم وجود و در مقام عبودیت عبد خالص و ظرف پُر اسرار امتحان شده گنج ظهور اسرار عالم سِرّ و عالم اعلاعلیین تا اسفل السافلین می‌باشد. و کتابت حروف از ظهور گنج نون در لوح دنیا و آخرت است. و جایگاه عددی حرفِ ن =14 می‌باشد. و در اسرار و معارفش، جانِ وجودش، وجودِ مبارک خانم دوعالم؛ فاطمه زهراسلام الله علیها است!

حال خوب دقت کنید که اسرار باب الله عالم که حاملِ گنج حمد است، سرّالاسرار بسم الله الرحمن الرحیم به دو حرف جلوه می‌کند (زیرا باب الله، دو پایه دارد یکی ثابت و یکی متحرک) که می‌شود ب و ن (حرف ن؛ مقام ثابت و حرف ب؛ مقام متحرک را دارد). و هر کس لیاقت ورود از این باب را داشته باشد، حتماً قلب به میم می‌شود.

*و جالب‌تر اینکه حرف ب=2 ، اول سوره مبارکه حمد و حرف ن=50 در آخر این سوره مبارکه است و عدد ابجد کلمه حمد هم 52 می‌شود. پس عدد ابجد این باب، گنجِ حمد است[6]! {(ن=50)+(ب=2)=52} حال اگر عدد50(=ن) را در 2(=ب) ضرب کنیم، 100(=ق) می‌شود(یعنی حرف ق ابتدای کلمه قرآن) و اگر عدد 50(=ن) را بر 2(=ب) تقسیم کنیم، 25 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است!

حال خوب فکر کنید و ببینید! سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد و جمع ارقام 52 هم 7 می‌شود (7=2+5). چنانچه اعداد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 می‌شود. پس جانِ باب الله بیت امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهراسلام الله علیها ، 28 حرف کلام الله مبارک قرآن است!

پس ببینید که خانم فاطمهسلام الله علیها در مقام مادری امّت و امیرالمؤمنین علیه السلام در مقام پدری امّت، چگونه مربّی امّت هستند و چگونه امامت و ولایتشان، ناجی همه انسان‌ها و قلب کننده تمام قلوب عاشق است و چگونه جانِ خودشان و فرزندانشان را در قربانگاه به قربان فرامین خداوند یگانه، برای هدایت بشریت خرجِ رضای خدا کردند. خدایا ما را قدرشناس این عزیزان و از شیعیان و محبین و ذابّین و مستشهدین بین یدیه فرزندشان؛ امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) بفرما.

حرف م :

اسرار تمام خلقت در محتوای گنج عدد ابجد این حرف که 40 است، یعنی اربعین(همان بهار) خلق شده و راز بیداری است زیرا رسیدن به حکمت و گنج‌های درونی انسانهاست. از همان ابتدا که نطفه بسته می‌شود 40 روز در علقه، 40 روز مضغه و ... هستیم، بدنیا می‌آییم در چهله هستیم و از دنیا هم می‌رویم در چهله یعنی در اربعین، پس جایی نیست که خدا برایمان بهار نکرده و زیبایی‌های گنجش را افشا نکرده باشد؟! پس تمام این زیبایی‌ها را خدا می‌خواهد که بشناسیم!

اما حرف م، ظاهر کننده تمام خزانه حروف به معنا و مفهوم واقعی‌شان است زیرا هر انسانی همانطورکه مخرج حرف م، آخرین مخرج دهانی( روی لب) است؛ تمام کننده و درواقع زینت دهنده به تمام عمل‌های پنهان و آشکار است. و سبز کننده و بقادهنده‌ی آنان است. پس در آخر کار و عمر و حتی گرفتن قبولی در نامه اعمال هم باید به نتیجه‌ی م نایل شویم وگرنه سبزی و حیاتی حاصل نمی‌شود.

خیلی زیباست که عدد 40، تحوّل مُردگی زمستان به سبزی و حیات بهار است![7] چنانچه همانطورکه سال به زمستان تمام می‌شود و به بهار شروع می‌شود، دایره وار صورت زمان را به خوبی می‌بینیم.

اگر شروع را به عدد 1( یک) در قوس نزولی دایره فرض کنیم، در قوس صعودی آنجایی که دو سر کمان به هم وصل می‌شود، به عدد 40 برسد، آنگاه عدد 40؛ اربعین که بهار است روبروی زمستان قرارمی‌گیرد. اینجا دو مطلب معنی می‌شود:

 

1=اُ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۳۴
عذرا شفائی

* چرا عدد 28، عدد کامل است؟

تمام کلمات قرآن از 28 حرف است؛ که عدد کامل است. چون جمع مقسوم‌های عدد 28 هم باز 28 می‌شود! آیا تمام کتاب‌های آسمانی در حقیقت مقسوم‌های قرآن نیستند؟! وقتی تمام آن‌ها در بطن قرآن هستند یعنی همه در بطن عدد 28 قرار می‌گیرند تا بتوانند بلوغ کامل خود را به بندگان خدا عرضه کنند. پس بواسطه قرآن، آن کتاب‌ها هم معرفی می‌شوند.

آورنده قرآن؛ پیامبر صلی الله علیه و آله که اشرف و اکمل و اعظم ... تمام انسانهاست و از القاب ایشان مصطفی یعنی برگزیده شده است، خودش هم صاحب 28 است و هم باطنِ 28 و هم ظاهر 28 و هم اول و هم آخر 28 است. و رحلتش هم در روز 28 است(یعنی آخر 28)![1]

                                           اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

عدد ابجد حروف بیستُ هشت=1177 است( 7 حرف و 10 نقطه است)  و جمع ارقامش 16 می‌شود که در جمع آخر به عدد 7 می‌رسیم(7=6+1) و یادآوری می‌کنم جمع اعداد یک تا 7 می‌شود 28! اگر عدد 1177 را دو قسمت کنیم، می‌شود 11 و 77 یعنی عدد هو و هوالله است که اگر از هم  کم کنیم(11-77) می‌شود 66 برابر اسم جلاله الله! و جایگاه موضعی بیستُ هشت=97 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک کعبه است. پس خانه خدا، گنج 28 می‌باشد! خوب دقت کنید که چه سرّ عظیمی در عدد 28 به حروف و عدد نهفته است؟!

تمام عالم خلقت در 28 غرق است و عدد 28 درواقع 4 تا 7 تاست که عالم دنیا به 4 دسته و 4 فصل تقسیم شد که باطن هر فصلی همانطورکه در آب و هواها غرقیم، همینطور حروف هم با  28 حرف در 4 دسته آب و هوا غرق است[2]. و آب و هوای حروف هم هر کدام احوالات و ملکوت خودشان را برای بندگان خدا با کلام ظاهر می‌کنند.

(لطفا شکل دایره حروف بیاید)

 

بنابراین اسرار قرآن، حقیقت 4 دسته آب و هوا و حقیقت  آنچه در 4 وجود مبارک ملک‎‌های مقرب و ملکوت و 4 عالم و 4 پایه‌ی ارکان هستی؛ عرش و کرسی و بیت المعمور و 4 ارکان خانه خدا قرار گرفته به عنوان 4 تا 7 تا که می‌شود 28 تا تمام جان مقامات آخرتی را در دنیا سبز می‌کند و احاطه کرده به شرطی که بدانیم حقیقت تمام حروف و اسماء و برکات؛ جان ولایت و ائمه طاهرین علیهم السلام هستند و در بطن همه، وجود مبارک سیدالمرسلین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله؛ آورنده قرآن و کسی که کامل عدد 28 را خدا در بطن وجود مبارکش در دنیا ظهورداده و اسرار خلقت و تمام ملکوت به وجود مبارکش ظاهر شده است. { یادآوری می‌کنم که عدد 28 برابر با حرف غ به عدد ابجد 1000 است یعنی بالاترین مرتبه نعمت و رحمت عظمت و اسماء و صفات و برکات و نعمات و اتصال به اسم غنی پروردگار عالم، پس حالا عظمت پیامبر بزرگوارمان و خانواده محترمش صلوات الله علیهم اجمعین را بشناسید} بنابراین باید قرآن را درک کنیم و معارف و مفاهیمش را به عنوان اسرار درونی استفاده کنیم.

*عدد 28 در مجرای اسم غنی خداوند:

همانطورکه بیان شد عدد 28 که از جمع اعداد 1 تا 7 بدست آمد(28=7+6+5+4+3+2+1)، برابر با جایگاه موضعی حرفِ غ به عدد ابجد 1000 است که اگر حروفِ غین را جابجا کنیم همان نام مبارک خداوند؛ غنی می‌شود. بنابراین رسیدن به جانِ عدد 28 یعنی اتصال به نام مبارک غنی خداوند! در اینجا به نمونه‌هایی از این اتصال اشاره می‌کنم:

1)خداوند کریم ما را در نام غنی خود غرق فرموده است. چنانچه هر هفته 7 روز است، پس وقتی روزهای هفته را پشت سر می‌گذاریم یعنی  (7+6+5+4+3+2+1)  در پایان هفته به عدد 28 می‌رسیم. از طرفی روز اول هفته(شنبه) متعلق به وجود مبارک پیامبر(ص) است که ایشان باطن 14 نور مطهر(ص) است{1 خودشان و 13 نور مطهر(ص) در بطنشان} و روز آخر هفته(جمعه) متعلق به وجود مبارک امام زمان(عج) است که ایشان چهاردهمین معصوم(ص) می‌باشد پس28=14+14.  و یادآوری می‌کنم که در هر ماه 4 هفته کامل وجود دارد یعنی 4×7 که می‌شود 28. و هر سال 52 هفته است یعنی جان حمد و 7=2+5 و جمع 1 تا 7 می‌شود 28 پس در سال هم به نام غنی خداوند می‌رسیم!

2)چرا در حدیث آمده که برای شفای بیمار 7بار(یا  70بار) سوره مبارکه حمد خوانده شود و جای تعجب نیست اگر مرده، زنده شود...؟! این همان باطن رسیدن به اسم غنی خداوند است.الله اعلم 

3)چرا در حج، 7 دور طواف می‌کنیم؟! و یا 7 بار سعی صفا و مروه می‌رویم؟! این حقیقت رسیدن به باطن طواف است! وقتی خداوند متعال یک بار در دنیا بنده‌اش را برای تکلیف( حج) دعوت می‌فرماید یعنی در همین یک بار اگر حج مقبول شود، مؤمن در طواف (در باطن این حج) می‌ماند الی یوم القیامة! و در باطن صفا و مروه، حقیقت سرّ رسیدن وجود مبارک حضرت آدم(ع) به کوه صفا و حضرت حوا(س) به کوه مروه است. بنابراین حج و طواف، رسیدن به پدر و مادر جسمانی است! یعنی حقیقت آن صفایی که وجود مبارک حضرت آدم(ع)، صفوة الله است و مروه، جلوه‌ی مرآت است یعنی حضرت حوا(س) همانطورکه ظرفِ حیات شد، مرأه اسم گرفته که باطناً روی کوه مروه قرار گرفته است. پس درواقع به یک نوع به اسم غنی خداوند، در ظرف محبت پدر و مادر جسمانی قرار می‌گیریم. الی یوم القیامة

4)چرا با 17 رکعت نماز در شبانه روز غنی می‌شویم؟! اولاً: جمع ارقام 17 می‌شود 8 که عدد 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000 یعنی غ(=28). و از طرفی 17 یعنی 7 روی 10 که جمع 1 تا 7 می‌شود 28، پس با نماز است که نزول رحمت اسم غنی خداوند در دنیا شامل حال بنده می‌شود که بوسیله‌ی آن از دنیای اسفل السافلین به اعلاعلیین یعنی قرب الهی راه یابد زیرا پیامبر(ص) فرمود: الصلوة معراج المؤمن. 

 ثانیاً: شروع نمازها در شبانه روز به نماز ظهر است که متعلق به وجود مبارک پیامبر(ص) است که ایشان، جانِ حمد و سبعاً من المثانی و عدد 14 است و پایان نمازها، نماز صبح است که متعلق به امام حسین(ع) میباشد که آقا پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه نورانی(ص) در بطنش می‌شود 14. بنابراین 28=14+14 یعنی با 5 نوبت نماز به عدد 28=غ می‌رسیم که به نام مبارک غنی خداوند انشاءالله در هر شبانه روز غنی می‌شویم.

ثالثاً: در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم و 2 سجده در هر رکعت، یک رکن است. و در هر سجده 7 موضع روی زمین می‌آید و ساجد می‌شود. پس در هر رکعت، 14 موضع ساجد می‌شود و به 2 رکعت، 28 می‌شود که 28=غ است... .

و اینجاست که متوجه می‌شویم چرا طبق آیات 39 تا 43 سوره مبارکه مدثر وقتی اصحاب یمین از احوال دوزخیان گنهکار می‌پرسند که شما را چه عمل به عذاب دوزخ درافکند؟آنان جواب دهند ما از نماز گزاران نبودیم. خوب دقت کنید! برای اولین علت می‌گویند: قالوا لَم نَکُ مِنَ المُصَلّین(آیه43) درواقع با نخواندن نماز، از اسم مبارک غنی، از تمام 28 حروف و از باطن قرآن کریم انقطاع یافتند!

5) هر سجده‌ای خودش به 7 موضع که روی زمین می‌آید، انسان را به اسم غنی می‌رساند( جمع 1 تا 7 می‌شود 28). و اگر انسان می‌خواهد به خزائن غنی خداوند متصل شود، راهش فقط سجده است. و تمام عالم در حقیقت سجده قرار گرفته‌اند "یَسجد لله ما فی السموات و ما فی الارض". و از همه مهم‌تر اینکه دو امام بزرگوار(ص) باطن این حقیقت هستند: فرق مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) در سجده شکافته شد و به خون مبارکش گنج بسم الله الرحمن الرحیم را ظهور داد که حقیقت اصل و ریشه رسیدن به اسم غنی خداوند است و راه رسین به اعلا فقط ایشان است که در سجده می‌گوییم سبحان ربّی الاعلی و بحمده. و امام حسین(ع) که سر به سجده گذاشت و سر از خاک بلند نکرد و سر مطهرش را از بدن جدا کردند... (لعنت خدا بر ظالمین حق محمد و آل محمد الی یوم القیامة). درنتیجه وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) با حقیقت 28 در بسم الله الرحمن الرحیم کمال سکوی پرواز بندگان را فراهم فرمود و وجود مطهر امام حسین(ع) به عدد 72 در حروف و عدد(72 تن یاران آقا به شهادت رسیدند و عدد ابجد کلمه سجده=72 است)، باطن سجده را به اسم غنی خداوند مهربان در حقیقت جایگاه عالم قرب؛ عند ربّهم یرزقون رساند.

و در سجده سَر به مُهر تربت امام حسین(ع) یا امام رضا(ع) می‌گذاریم که جانِ عدد 28 هستند چرا که عدد 28 معنی می‌شود به 20+8:  عدد20: جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر با عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) است. و عدد 8: وجود مبارک امام رضا(ع) که امام هشتم است و میوه‌ی دل امام هفتم(ع) می‌باشد و امام موسی کاظم(ع) صاحب مقام قبله هفتم است زیرا ایشان صاحب گنج 28 می‌باشد (جمع 1 تا 7 می‌شود 28=غ) یعنی اتصال به اسم غنی پروردگار عالم زیرا خانه‌ی خدا اسرار اتصال 1 تا 7 است! چون از نقطه‌ی زیر کعبه 7 طبقه زمین و آسمان کشیده شده است(دحوالارض شده) پس خانه‌ی خدا صاحب عدد 7 و گنج حمد می‌باشد.

 

* باطن 28می‌شود؛ عدد 19:

جمع ارقام 28 می‌شود 10، اگر 10 را به حروف بنویسیم، عدد ابجدش می‌شود 9: دَه=9 پس 9 روی 10 می‌شود 19، درواقع باطن 28 حرف جمع شده در19!

و از آنجا که تمام باطن قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم جمع است، پس باطن 28 حرف جمع شده در 19! جمع ارقام 19 می‌شود 10، که 10 حرفش بلاتکراراست و 9 حرفش تکرار شده. یعنی باطن اسرار قرآن می‌شود 19 و آن هم در گنج عدد 10 و تمام حروف عربی در 10 حرف خلاصه شده: ابجد هوز حطی.

از منظر دیگر نیز می‌توان دید که باطن 28 حرف در 19 جمع شده است چراکه: اگر 28 حرف را به صورت بسیط بنویسیم یعنی الف+با+تا+ثا+جا ... ، رویهم 72 حرف می‌شود که برابر با عدد ابجد حروف نوزده است! یعنی در طول عدد 19 و در عرض حروف نوزده است.

پس تمام اسرار گنج قرآن حقیقت 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است و خداوند ایشان را درعالم بالا خلق فرمود؛ انوار مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله  و امیرالمؤمنین علیه السلام  و حضرت فاطمه سلام الله علیها و امام حسن علیه السلام را که چهارمین معصوم است، می‌شود 1+2+3+4=10، امام حسین علیه السلام  به عدد 10 بدنیا آمده: 1 خودش+ 9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش. و اسماء مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین 19 حرف است که به حرف نون نام مبارک امام حسین علیه السلام تمام می‌شود. و از نظر دیگر اینکه 5 نور مقدس عالم بالا و 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین در عالم دنیا در جمع می‌شود 19(19=14+5).

پس پیامبر صلی الله علیه و آله می‌شود الِف و سرّ وجودش امیرالمؤمنین علیه السلام؛ حرف ب و خانم سلام الله علیها؛ حرف ج و امام حسن علیه السلام؛ حرف د است که جمع می‌شود در وجود امام حسین علیه السلام که به عدد 10 است و می‌شود حرف ی پس درواقع می‌شوند ابجدی!

وجود مبارک امام حسن علیه السلام دومین امام است و عدد ابجد "امام حسن" علیه السلام برابر با عدد ابجد کلمه عقل(=200). و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر می‌خواستند صورتی برای عقل، خلق کنند آن صورت حسن بود [3]. حسن علیه السلام، اسماء الله است.

اولین سوره که به قلب پیامبر نازل شد(قلب که می‌گوییم یعنی تنزیل باطنی است یعنی هیچ کس این نزول را نمی‌بیند، این تنزیل قلبی و باطنی به وجود پیامبر صلی الله علیه و آله است) سوره علق است که اگر حروفش را جابجا کنیم، عقل می‌شود. و این سوره، در آخرین جزءِ قرآن(جزءِ 30) قرار دارد و 19 آیه دارد و آخرین آیه‌اش، سجده واجب دارد. و اگر از آخر قرآن بشماریم، نوزدهمین سوره است یعنی در حالیکه اولین سوره قرآن مجید، سوره مبارکه حمد است که بقول پیامبر صلی الله علیه و آله همه باطن سوره حمد در بسم الله الرحمن الرحیم که نوزده حرف است جمع می‌باشد پس این 19 روبروی 19 آیه از نظر تنزیل قرار می‌گیرد. و سجده در احکام، واجب شده و احکام، مخصوص انسان است! انسان است که خدا به او عقل داد و چون عاقل شد از او تکلیف می‌خواهد.

 

19     19

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۳۲
عذرا شفائی

 قرآن شناسی(2):

 

فصل ششم: نتیجه تعداد حروف ق-ر-آ-ن در قرآن کریم:

در قرآن کریم حرف ق 3751 بار آمده است که در جمع ارقامش 7 می‌شود:         7=1+5+7+3

در قرآن کریم حرف ر 5011 بار آمده است که در جمع ارقامش 7 می‌شود:         7=1+1+0+5

در قرآن کریم حرف آ 6164 بار آمده است که در جمع ارقامش 8 می‌شود:          8=17=4+6+1+6

در قرآن کریم حرف ن 5811 بار آمده است که در جمع ارقامش 6 می‌شود:         6=15=1+1+8+5

پس 4 عدد در آخر بدست آمد(7-7-8-6) که عدد 7تکرار شد، اگر تکرار را درنظر نگیریم 786 می‌شود که برابر عدد ابجد حروفِ بسم الله الرحمن الرحیم است(درحالیکه سوره مبارکه حمد، باطن کلّ قرآن است و همه در بسم الله الرحمن الرحیم جمع است و درواقع کلّ حروف قرآن از 28 حروف هستند، اما حروف این سوره مبارکه از 21 حرف است و 7 حرف نوشته نشده است. بنابراین شاید سرّ اینکه در تعداد حروف نام مبارک قرآن در نوشتاری یک 7 کم می‌شود هم این باشد که کلّ این اعداد نشان‌دهنده و نمایش‌گر 786؛ عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم بشود. الله اعلم). و اگر 4 عدد را با هم جمع کنیم 28 می‌شود(28=6+8+7+7). آیا عجیب نیست که کلّ کلام مبارک خداوند در 28 حرف آمده است؟! و آیا معجزه نیست که خداوند چگونه از تمام جهات قرآن را کامل و جامع و معجزه قرارداده است؟! و عدد 28 برابر جایگاه حرف غ (غین) است یعنی اسرار اسم غنی پروردگار عالم است که افشا می‌شود. الحمدلله ربّ العالمین

حروف مقطعه

بعضی از علماء حروف مقطعه را از متشابهات قرآن عزیز می‌دانند. اما اگر خوب دقت کنید این حروف در اول 29 سوره مبارکه قرآن آمده است و عدد 29 در معنا جایگاه کلمه دنیا و اسم مبارک مکه و نام خداوند باطن است. بیست و نهمین حرف که درواقع حرکت حقیقی است که تمام حروف به آن خوانده می‌شوند، همزه می‌باشد. و حقیقت حرکت همزه، یعنی صدا و نطق، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است زیرا اوست فقط نطق الله عالم[1]!

پس این نطق در مقام منطق، عقل نامیده می‌شود و در مقام علم حصولی، حکمت خوانده می‌شود. و در منطق، مقام سه وجه علم منطق را داراست؛ هم حامل است و هم محمول و هم رابط. زیرا گاهی بر سر حرف می‌آید(فتحه)، گاهی حرکت زیر حرف می‌آید یعنی کسره و گاهی متصل کننده‌ی حروف است یعنی کلمه ابتدا به ساکن را خوانا می‌کند مثل اِبن- اِسم .

 بنابراین حرکت همزه در جایگاه بیست و نهمین حروف الفبای ابجدی و در سی وسومین حروف الفبای فارسی قرار دارد. اما در حروف عربی جایگاه اصل را در حروف دارد چون بدون همزه حروف نه صدا دارند و نه معنایشان مشخص می‌شود. بنابراین همزه درحقیقت جایگاه وطن و جایگاه اسم دنیا و اسم مکه است.

حضرت علی علیه‌السلام فرمود: حق فرزند بر پدر این است که اسم نیکو برایش انتخاب کند و... - نام نیکی که خدا در بین مردم برای انسان قرار می‌دهد برای فرزندش بهتر است از ارثی که به او می‌رسد[2] یعنی به آن اعتبار و شخصیت و جایگاه پیدا می‌کند. چنانچه پروردگار عالم حروف مقطعات را در آیه اول آن سوره‌های خاص قرار داده است.

و اگر این حروف( مقطعات) را با هم جمع کنیم، 78 حرف می‌شود که برابر عدد ابجد اسم مبارک پروردگار عالم؛ حکیم است؛ این نام مبارک، اسم جامع و اسم کامل و اسم نافع و اسم عظیم است. ما این اسم را نمی‌شناسیم و اگر می‌فهمیدیم و خداوند برما منّت می‌گذاشت، شاید اعجاز این کلمه را به حقیقت می‌دیدم! البته دائماً در اعجازیم و زیر سلطه‌ی اسم حکیم خداوند که تمام ذرات و ساعات و دقایق و روزها و سال‌ها و گردش تمام کرات و دوایر هستی است.

در این 78 حرف نورانی، 14 حرف بدون تکرار است که می‌شود علیٌ صراطٌ حق نمسکه( صلوات الله علیهم اجمعین). این همان باطن همزه است که بدون تمسک به آن، حروف و کلماتِ عمل هیچ‌ کس خوانده نمی‌شود. و در اصل معنا ندارد و جایگاهی در دنیا و آخرت و در ظاهر و باطن پیدا نمی‌کند!

*عدد ابجد اسم حکیم (یعنی 78) چندین رمز دارد:

1)یکی اینکه از جمع عدد 1 تا 12 بدست می‌آید. چنانچه عدد 12، کلید اعداد است یعنی اثنیٰ عشر( و ما خداوند متعال را شاکریم که شیعه اثنی عشری هستیم). همانطورکه تمام زمان و مکان در عدد 12 غرق است: شبانه روز در 2 تا 12 تا( ساعت) است و سال قمری و سال شمسی دو تا 12( ماه) است. بروج آسمانی 12 تا است. هر یک از اسماءِ مبارک همه‌ی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین به یک صورت 12 حرف است. کلمه لااله الا الله، 12 حرف است. قرآن عزیز 12 قسمت است. تعداد امامان معصوم علیهم السلام 12 است. و باب زوجیت وجود مطهر آقا امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ظهور 2 تا 12 تا انوار مقدس 12 امام و 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است.[3] زیرا در هنگام تولد وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها به عدد 12 بدنیا آمدند؛ وجود مبارک خودشان؛ 1 و 11 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنشان.

حضرت علی علیه السلام مولود کعبه است و حضرت فاطمه سلام الله علیها مولود خانه وحی است چنانچه یکی از القاب خانم؛ مولود الوحی است[4].

2)یکی از بواطن عدد 78 در این زوجیت ظهور دارد. چنانچه جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌شود 78(33+45). اینجا جای تأمل است!

درضمن که عدد 12 جایگاه حرف ل است و این حرف به تنهایی معنی می‌شود برای خدا و مجرای لااله الا الله و خانه توحید است آنجا جایگاه مولود کعبه است و حضرت، مولی الموحدین است. صلوات الله علیهم اجمعین

3) آیا زیبا نیست که سال شمسی 365 روز است و در جمع 14 می‌شود(5+6+3) و سال قمری 354 روز است و در جمع 12 می‌شود(4+5+3) بنابراین ما دائماً در دایره 12 و 14 در حال زندگی و گردش هستیم. درحالیکه عدد 12( ماه) در هر دو سال ثابت است. آیا این حکمت نیست؟! یعنی درحالیکه در یک سال زندگی می‌کنیم اما در 2 سال هستیم و در حالیکه در یک روز هستیم اما در دو روز اعمال انجام می‌دهیم مثل اینکه در ماه رمضان هستیم، هم روزه می‌گیریم؛ اعمال ماه قمری و هم کارهای اداری و روزمره شمسی را ادامه می‌دهیم، پس دوتا مزد می‌گیریم. و خداوند چگونه پاداش می‌دهد که می‌فرماید: مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لایبغیان...یخرج منهما لؤلؤ و المرجان[5]؛ دو دریای مختلف( شور و شیرین، سرد و گرم) در کنار هم قرار دارد، درحالیکه با هم تماس دارند. در میان آن دو مانعی است که یکی بر دیگری غلبه نمی‌کند( و به هم نمی‌آمیزند).... از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج می‌شود.

نکته قابل توجه: وقتی دو تا 12 بر ما می‌گذرد، واجب می‌شود که توان خودمان را در 2 تا 12 تا خرج کنیم و مزد عدد 12 به توان دو می‌شود[6] یعنی 144 که برابر عدد ابجد نام مبارک سعید است یعنی سعادتمند دنیا و آخرت می‌شویم. درواقع رحم دنیایی 2 دسته نوزاد به عالم برزخ یا آخرت تحویل می‌دهد یا بهتر بگویم در دو دسته مولودها را می‌فرستد: سعید یا شقی. پس سُعدا کسانی هستند که در حکمت عدد 12 به توان 2 رسیدند و سعید وارد شدند. و متأسفانه کسانیکه فقط 12 شمسی را گرفتند و 12 قمری را رها کردند، شقی وارد می‌شوند.

 اگر شکل ساعت را بکشیم خوب متوجه می‌شویم که گردش ساعت در عدد 1 تا 12 حکمت است(=78) که برابر عدد اسم حکیم می‌شود. درواقع تمام سال که حامل ماه‌ها و روزها و ساعات و دقایق و ثانیه‌ها و لحظه‌هاست، همه در اسم مبارک حکیم غرق است و برابر جایگاه نام مبارک حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها می‌باشد. و گردش ساعت از عدد 13 تا 24می‌شود 222 (24+...+14+13) که برابر با عدد ابجد نام مبارک حیدر است حاکم عادل و حکیم دنیا و آخرت! اما نکته قابل توجه این است که گردش ثابت(ساعت) روی عدد 12 است زیرا از ساعت 13 به بعد هم اگر از عدد درون ساعت کم کنیم، 12 می‌‍‌شود{(12=1-13)...(12=12-24)}[7]، یعنی عدد 12، ثابت است!  پس ظاهر و باطن گردش در باب الله خانه حضرت فاطمه زهرا و حضرت علی و اولاد طاهرینش صلوات الله علیهم اجمعین است. آنجا محلّ حیات و خیر کثیر؛ کوثر عالم است، آنجاست که یُؤت الحکمة خیراً کثیرا.

پس تمام دوایر در باطن 12 هستند. همانطورکه ظهور آن ساعت است. و سال که 12 ماه است. پس 12؛ جایگاه عددی حرف ل، یعنی عالم در توحید خداوند و ذکر لا اله الا الله غرق است. و همانطورکه می‌دانید سال 12 ماه است و هر ماه 30 روز؛ عدد ابجد حرف ل=30. به این شکل توجه کنید:  

    (لطفا شکل را از روی برگه بکشید(2)

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 

 

 

درجمع( در 5 حالت) عدد12 بدست می‌آید: (1+11)، (2+10)، (3+9)، (4+8)، (5+7)

در جمع ( در 6حالت) هم عدد 13 بدست می‌آید: (6+7)، (5+8)، (4+9)، (3+10)، (2+11)، (1+12)

و با منها کردن( در 12 حالت) به عدد 12 می‌رسیم: (1-13)، (2-14)، (3-15)، (4-16)، ( 5-17)، (6-18)، (7-19)، ( 8-20)، (9-21)، (10-22)، (11-23)، (12-24).

و با منها کردن( در 6حالت) عدد 6 بدست می‌آید: (7-13)، (8-14)، (9-15)، (10-16)، (11-17)، (12-18) و در منها کردن اعداد داخل ساعت هم به 6 تا عدد 6 می‌رسیم: (6-12)، (5-11)، (4-10)، (3-9)، (2-8)، (1-7) که می‌شود 36(6×6)، پس 36 داخل ساعت و 36 بیرون ساعت رویهم می‌شود 72 (36+36) که برابر با عدد ابجد کلمه سجده است؛ یسجد لله ما فی السموات و الارض.

اگر این سه عدد(12، 13 و 6) را در هم ضرب کنیم 936 می‌شود که ارقامش سه عدد کلیدی در دایره هستند(3،6و9) که اگر در هم ضرب کنیم(6×3×9)، 162 برابر با عدد ابجد کلمه انسان بدست می‌آید. و همانطورکه بیان شد جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود 78 که برابر عدد ابجد اسم مبارک حکیم است و نکته جالب اینکه ضرب عدد 6 در 13 هم 78 می‌شود بنابراین اگر عدد 936 را بر 78 تقسیم کنیم، 12 می‌شود و این حکمت گردش دایره خلقت است!  و اگر ارقام عدد 936 را با هم جمع کنیم(18=6+3+9)، 18 می‌شود برابر اسم مبارک حی پروردگار عالم که این اسم خداوند، امّ الاسماء است و عدد 18 برابر با قطر دایره خلقت و مدت عمر مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ حکیم محض بیت الله حقیقی خداوند کریم؛ امّ المحکمات است!   

4)پس ظهور حکمت باری تعالی را خوب درک کنید! چنانچه قرآن مجید، 30 جزء است. پس همه در حرف ل غرق است(30=ل=12) که لام خوانده می‌شود. و اولین سوره مبارکی را که خداوند کریم با حروف مقطعه شروع می‌کند، سوره مبارکه بقره است؛ الم {همان حروف لام است که جابجا شده (لام الف میم)}. هر سه حرفِ الف لام میم، 3 حرف دارند و رویهم می‌شود 9 حرف که شعاع عالم خلقت به عدد 9 دحوالارض شده است. و عدد ابجد اسم مبارک قرآن=351 است که در جمع ارقامش می‎شود 9(1+5+3). نکته مهمی که باید از این مطلب دریافت شود این است که عالم در حروف و کلمات قرآن غرق است. و هر حرفی دارای عدد مخصوص خود و یک مَلک مخصوص خود و جایگاه عددی مخصوص خود دارد که هرکدام اسماء الله هستند[8].

5)هر حرف بخودی خود تمام عوالم را تحت سیطره خود دارد. و به نحوی همه‌ی موجودات و مخلوقات را چه در دنیا و چه در آخرت تحت پوشش معنا و ملکوت خود قرار می‌دهند.  و این سعه‌ی وجودی چنان عظیم است که اعجاز کلام الله رسیدن به این محتوای نامحدودش است که خالقش نامحدود است. پس دنیای کوتاه هرگز نمی‌تواند جایگاه کلّ محتوا را نشان دهد. پس خداوند کریم آخرتی را قرار داد که آنجا به آن نامحدود و نامتناهی پی می‌بریم که متأسفانه جای حسرت و ندامت است برای هر کس که دنیایش را خالی از این زیبائی‌ها قرارداد!

6)هر حرف برای خودش آب و هوا و احوالات درونی و بیرونی نورانی یا ظلمانی دارد. چنانچه حروف مقطعه رویهم 78 حرف است که همه نورانی هستند اما 14 حرف آن بدون تکرار است. و این 14 حروف در مقام حروف نورانی هستند. و این حروف در کنار هم می‌شود: علیٌ صراطٌ حق نمسکه صلوات الله علیهم اجمعین! این جمله نورانی حکمت و حجّت و ریسمان حبل الله و مقام عروة الوثقی الهی است. نکته: جالب است که عدد ابجد این حروف نورانی "علی صراط حق نمسکه"=693 می‌شود که همان اعداد کلیدی 6،3 و 9 است[9] و جایگاهش 171 می‌شود برابر جمع اعداد 1 تا 18(عدد اسم مبارک خداوند؛ حی=18 است).

7) اگر ارقام 78 را با هم جمع کنیم 15 می‌شود که این عدد هم رمز است و برابر جایگاه حرف س یعنی قلب قرآن است و عدد ابجد حرف س=60 می‌باشد که حکیم محض عالم خلقت، هر ساعت را به 60 دقیقه و هر دقیقه را به 60 ثانیه قرار داده و قلب ساعت و زمان؛ وجود مبارک قلب عالم امکان؛ حجت ابن الحسن العسکری؛ اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.  

جمع ارقام عدد 15 می‌شود  6، ظهور عدد 6 در باطن 78 در تعداد روزهای خلقت دنیا هم به عدد 6[10] کامل کننده حکمت پروردگار حکیم است یعنی 786  که برابر عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است. پس تمام عالم در حروف بسم الله الرحمن الرحیم غرق است. تمام این حروف می‌شود کوکبٌ دریٌ؛ المصباح فی زجاجه الزجاجة کأنها کوکب دری...[11].

 

 

 

 

 

 

 
 

 

و چنانچه عدد 78 را بر 6 تقسیم کنیم، 13 می‌شود که برابر نام مبارک احد جلّ‌جلاله و جایگاه حرف م به عدد ابجد40 است؛ باب طهارت و اخلاص. زیبایی این حکمت این است که به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است و همه در(19 حرف) بسم الله الرحمن الرحیم است[12] عدد ابجد این آیه شریفه 786 است و جایگاه عددی حروف این آیه شریفه 192 می‌شود که برابر نام مبارک "امام علی" علیه السلام  است.

8)یؤتی الحکمة مَن یشاء و مَن یؤت الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً و مایذکر الا اولوالالباب[13]. حکمت را به هر کس بخواهد می‌دهد و آنکه به او حکمت دهند، بی تردید او را خیر فراوانی داده‌اند و جز صاحبان خرد، کسی متذکر نمی‌شود. 96 مرتبه در قرآن کریم واژه حکم و حکمت آمده است. خداوند حکمت را خیر کثیر می‌فرماید و کسانیکه خداوند به آنها عنایت فرموده بهترین و بالاترین لطف را شامل حالشان فرموده است( اللهم الرزقنا) زیرا که در سلامت حقیقی دنیا و آخرت انسان را تضمین می‌کند.

در این درس و با استمداد از علم حروف و عدد تا حدودی کثرت این خیر را درمی‌یابیم. اما حقیقت این آیه متعلق به حضرت محمد صلی الله علیه و آله است که خداوند وجود مبارک امّ المحکمات را که کوثر است؛ چشمه خیر کثیر را به ایشان عطا فرموده و حقیقت خیر در تمام موارد زندگی حضرتش الی یوم القیامة ادامه دارد. از جمله فرزندان معصومش و همسر نورانی‌اش صلوات الله علیهم اجمعین و حقیقت وجودش که آب کوثر است و شهادتش که اولین شهیده در خاندان آل محمد صلی الله علیه و آله است و ولایتش که ولایت عظماست و حقیقت کوثر و بیتش که بیت الله حقیقی و محلّ رفت و آمد ملائکه و نزول وحی الهی و باب الله و باب الجنة است و کثرت باقی رحمت خداوند الی یوم القیامة. یک جلوه از این خیر کثیر، وجود زنان مؤمنه هستند که بقول پیامبر گرامی اسلام: الجنة تحت اقدام الامهاتکم[14]؛ بهشت زیر پای مادران است.

درواقع بهشت زیر پای مادران است، یعنی چه؟

همانطورکه مذکور شد خانم دو عالم، صاحب بیت الجنة است. پس کلمه ام به یک معنی مادر؛ رکن محکمات خانواده و ملجأ و مرجع اهل خانواده است و رساننده و کثرت نعمت و رحمت از وجودش هست برای خانواده‌اش الی یوم القیامة، البته اصل وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها است و به طفیل وجود مبارکش، خانم‌ها هم اصل و رکن مهم در خانواده و اجتماع هستند. اگر خانم‌ها در هر خانواده و جامعه‌ای در جایگاه اصلی خودشان قرار بگیرند و وظیفه حقیقی و رسالتشان را درست انجام دهند، آنجا بهشت می‌شود.  

خوب دقت کنید! او صاحب دو قوس نزولی و صعودی عالم است. در تمام عالم خلقت، تنها وجودی که خانم است و او ظرف حقیقی و سرّی عالم خلقت است و بدون واسطه ‌ گیرنده  تمام انوار و فیوضات از ذات اقدس الهی است. و  مقام بزرگوارش امّ الائمه و امّ الانبیا و از همه بالاتر، امّ ابیها می‌باشد. و در وجه الوجوهات نوری، صاحب کلّ وجود لقاء الله می‌باشد. او ملیکه دو جهان است و مقام امّ المحکمات و امّ الکتاب را دارا می‌باشد و صاحب کتاب آفرینش است که تمام وقایع اولین تا آخرین در آن ثبت است. کتابی که بدست وجود مبارک معصومین و امروز امام زمان عجل الله تعالی فرجه است. و خداوند در سوره مبارکه نسا[15] می‌فرماید: یا ایها الناس اتقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدة...؛ ای مردم! از( مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید همان کسی که ( همه) شما را از یک انسان آفرید.... پس او اصل و تنها وجود ولدِ خلف و مولود حقیقی است. درضمن که نزول کثرت همه‌ی برکات از وجود مبارکش است یکی از اسماء نه گانه‌اش، مبارکه است.

خوب دقت کنید! او صاحب قوس نزولی است زیرا واسطه خلقت است و آنچه ظهور و بروز و نزول است از آن منشأ انجام می‌شود و او محل رجوع است زیرا در باطن مرجع قرار دارد. و مقام اُم درواقع قوس صعودی است، زیرا برگشت نزولات است که بصورت آنچه امور هدایتی و تربیتی ولایتی و تکوینی و امکانی و ملکوتی و ناسوتی و حتی جبروتی و لاهوتی و روئیدنی و آنچه خلق شدنی و آنچه ظاهر شدنی و در بطن‌ها انجام شدنی است که حیات برگشت است آن بصورت عمل و صعودت قوس صعودی به انتها می‌باشد، چنانچه خداوند می‌فرماید: انّا لله و انّا الیه راجعون[16]. پس درواقع او صاحب قوس نزولی عدد 7 است، باطن حمد و او امّ الکتاب است و صاحب عدد 8 است زیرا قوس صعودی انصال به رضای خداوند است و ایشان، راضیه مرضیه می‌باشد. یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة[17].

چنانچه قبلا توضیح داده شد عدد ابجد حکیم =78 از جمع عدد 1 تا 12 بدست می‌آید و وجود مطهر خانم به عدد 12 بدنیا آمده( یک خودش و 11 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش) و واسطه‌ی ظهور قدم‌های مبارک اولاد مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام و نسل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، حضرت فاطمه سلام الله علیها است.

 خوب دقت کنید! مقام مبارک 12 امام و 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین درحقیقت وجود امّ المحکمات است. پس جان حکمت و اصل الاصول و سرّالاسرار المستور؛ وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

پس هر مادری به تبعیت از اسوه حسنه الی یوم القیامة از سیدة نساء العالمین، اگر فرزندان خوب تربیت کند و آثارش تأمین بهشت برای آنها باشد، پس او صاحب خیر کثیر گنج بهشت فرزندانش می‌شود، آنگاه حضرت می‌فرماید: بهشت زیر پای اوست( تحت اقدامکم) یعنی خودش بالاتر از آن بهشت فرزندانش است. پس مادر است که باید صاحب حکمت باشد. مادر است که باید حکیم خانواده باشد. درمان همه‌ی دردهای فرزندان و همسرش اگر این نکته جابیفتد، هر کس به قدر خود برسد آن حکمت را دریافت کرده است، انشاءالله به خیر کثیر در دنیا نائل می‌گردد( اللهم الرزقنا). پس خانم‌ها باید به حقایق قرآن کاملا آشنا شوند و به علم و معرفتش دست یابند.

 پس عدد 78 جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا سلام الله علیها است، و در جمع عدد 7 و 8 عدد 15 بدست می‌آید و عدد 15 برابر اسم مبارک حوا سلام الله علیها است و خانم حوای روحانی است، پس این عدد رمز است! نکته مهم اینکه ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله به عدد 15 است. و نکته قابل توجه: عدد 78 برابر عدد ابجد کلمه عدد است و عدد، روح حروف است بنابراین خانم، حوّای روحانی است[18]. و عدد ابجد حوای روحانی=300 می‌شود و برابر است با عدد ابجد حرفِ ش که خداوند او را مظهر الظهور و افشاکننده‌ی همه اسرار قرار داده است.

9)تذکر دیگر برای فهم بیشتر و روشن شدن بیشتر مطلب بالا: خداوند در عالم بالا انوار مقدس ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین را به پنج نور مقدس معرفی فرمود و در حدیث کسا آمده: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها. حال اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنید 15 می‌شود. اما حقیقت مهندسی خلقت؛ شروع به عدد یک دایره خلقت کشیده می‌شود و به 5 ختم می‌شود{ نکته مهم اینکه سوره مبارکه حمد، پنجمین سوره است که به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است و قرآن عزیز هم جمع کننده یک تا 5 است}.

 

 

 

 

 

 

5    1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۲۸
عذرا شفائی

   فصل دهم: تعریفی از عدد 20

جایگاه عددی حرف ر=20 است به عدد ابجد 200. حرف ر، از دسته حروف ترابیه یا خاکی است و طبیعت آبی-شمالی دارد. ملکش حضرت امواکیل است. عدد 20 برابر با عدد ابجد حرفِ ک به جایگاه عددی 11 است. و حرفِ ک از حروف کامل است چنانچه عدد ابجد حروف کاف=101 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند ؛ امین است. این حرف در فصل اول به عدد 11، مقام ذیقعد بطور کامل توضیح داده شده است.

*عدد بیست به حروف فارسی و عربی(عشرون):

عدد ابجد حروف بیست=472 می‌شود که عدد 400 برابر کلمه شمس است یعنی روشن کننده و 72 هم برابر کلمه سجده، درواقع حقیقت عدد 472؛ نهایت انوار سجده است! که حقیقت کلمه مبارک سجّاد به امام معصوم(ص) و اطاعت و خلوص محض وجودهای مبارک می‌رسد. و همانطورکه می‌دانید سرور و مولایمان صاحب العز و المقام ولایت عظمی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ص) در مسجد و در محراب نماز و در حال سجده بدست شقی‌ترین اشقیا ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه فرق مبارکش شکافت و نمره‌ی 20 عالم را با نوشتن بسم الله الرحمن الرحیم با خون مبارکش در محراب به همه نشان داد. و فرزندش اباعبدالله الحسین(ع) در حالت سجده سر از بدن مطهرش جدا شد( لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین در حقش) و نمره 20 عالم را جلوه داد طوریکه سر مبارکش بالای همه سَرها در دنیا و آخرت است و حضرت، سیدالشهدا می‌باشد. جایگاه عددی حروف بیست=49 است؛ برابر با جایگاه عددی کلمه شمس! خورشید عالم تاب؛ وجود مبارک شمس الشموس ابالحسن علی بن موسی الرضا(ع) است که نمره‌ی حقیقی 20 را به شرط به رضا(ی خدا) رسیدن، در پایان مُهر و امضا می‌کند و این نمره قبولی الی یوم القیامة است.

اما در عربی عدد 20 را عشرون می‌گویند یعنی دو تا 10 تا. و این هم جالب است زیرا خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها، یک 10 (عمل حسن) را با خود بیاور من 10 تا مثل او را می‌دهم( 20 می‌شود). پس در معنای عشرون هم به حکمت بالغه خداوند می‌رسیم که لطف بی‌نهایتش به بندگان فراوان است و با ارفاق انشاءالله همه‌ی ما گنهکاران را نجات می‌دهد و نمره 20 را به اندازه‌ی وسع بندگان به آنها عنایت می‌فرماید(اللهم الرزقنا). عدد ابجد حروف عشرون=626 و جایگاه عددیش 77 می‌شود که برابر عدد ابجدهوالله=یالله=کنز و برابر جایگاه عددی فتح الله است. و جمع ارقامش 14 می‌شود. در ارتباط این کلمات خوب تأمل کنید! که نمره‌ی 20  و کنز عالم چه کسانی هستند؟! که در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم: بـِکـُم فتح الله و بکم یَختم....              اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

*حرف ر به جایگاه عددی 20 و عدد ابجد 200

حرف (ر ) از حروف کلیدی و پر معنای کلام پروردگار عالم که در صفات و مفاهیم عرفانی کلّ محتوای عالم دنیا را حامل می‌شود. چنانچه از شکل ظاهریش (ر) برداشت می‌شود، مجرای همه‌ی نزولات از عالم بالا به اسفل السافلین دنیا است. این حرف صفت تکریر دارد یعنی در دهان چرخش می‌کند و تکرار می‌شود و این یکی از نکته‌های مهم حرفِ ر است! و کرار از صفات زیبای حضرت علی(ع) است؛ حیدر کرار! اگر تمام زیبایی حرفِ ق به عدد 19را خوب فهمیده باشید با تمام سنگینی و توازنش خداوند خواست که در دنیا(حرفِ ر) قرار بگیرد تا آرامش عالم دنیا و از اینجا به عالم آخرت را ضمانت کند.

درنتیجه حرفِ ق که ریشه و بنیان اساس صداقت و طهارت و عبادت و تقوی و تهذیب و تحلیل و تکبیر و تهلیل و تسبیح و سجده و رکوع و قیام و قعود و ذکر و زکی و حُسنِ حَسن(ع) و مقام اوّل عالمین را داراست، فقط  در ظاهر خانه‌ی خداست و در باطن وجود مطهر چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است که در مقابلش قرآن عزیز قرار می‌گیرد.

پس خداوند می‌خواهد همه در دنیا و از مجرای حرفِ ر به این عالم منتقل شوند و همه‌ی 124000 پیامبر(ع) بنیانگذار تقوی بوده‌اند و همه از راسخین علوم الهی و ناشرین و منذرین و مبشّرین آیات او هستند.

 بنابراین حرف (ر) که "را" خوانده می‌شود باید ظرف خیلی اعجاب انگیزی باشد که هم حامل باشد و هم بخوبی تکرار آن را هم در دنیا و هم در آخرت تجلی دهد؛ هم قوس نزول باشد و هم پایه‌ی قوس صعود. پس این حرف از حروف نادر در الفبای عربی می‌باشد! و یکی از صفات دنیا، تکریر است یعنی اندکی از عمل در همین دنیا به انسان بر می‌گردد، در اصل یک قسمت از عمل در دنیا بدست می‌رسد و 99 قسمت در آخرت! و این صفت در حرف "را" است.

صفات حرف ر:

حرف ر 8  صفت دارد که عبارتند از: 1)جهر. 2)میان رخوت و شدت. 3)انفتاح. 4)استفال. 5)اذلاق. 6)انحراف. 7)تکریر. 8)سکون.

پس حرف(ر) هم در مجرای نزول است و هم مجرای صعود؛ برای رسیدن به 8 درجه بهشت. درواقع حرفِ(ر) سکوی پرواز مؤمنین و متقین است به رضای قرب الهی؛ با تلفظ حرف را! از صفات زیبایش این است که خداوند خواست که پیامبر اعظم(ص) از عالم اسفل که دنیاست، دعوت شود برای عالم قرب و خداوند فرمود: دنی فتدلی. وقاب قوسین أو ادنی[1]. زیرا حضرت، باطن الِفِ حرفِ را  است. شاید بخاطر همین صفات زیباست که جایگاه عددیش 20 است به عدد کاف!(ر=20=ک)

درواقع کلّ صفات حروف، 15 تاست که حرف ر، 8 تای آن را داراست. نکته جالب اینکه با خواندن حرف ر بصورت را، دو حرف با دو دسته صفت کار می‌کند(حرف ر،8 صفت و حرف آ، 7 صفت) 15 صفت می‌شود، آنگاه حرف "را" در جایگاه حرفِ س قرارمی‌گیرد و محلّ نزول و صعود در جایگاه قلب و حیات دنیا و آخرت است، مثل دَم است و بازدم!

1-یکی از صفاتش، جهر است یعنی جوهر صدا آشکار می‌شود و کلام نورانی خداوند با صوت جلی و قواعد مخصوص و با تمام نمای زیبای ظاهری و باطنی بوسیله پیامبران و امامان صلوات‌الله علیهم اجمعین و با کتاب‌های آسمانی بگوش مردم هر زمانی می‌رسانند. و عمل به آیاتش و بندگی خالصانه در این دنیا، صدایش بلند شود و آشکار شود.( یعنی احکام دین آشکارا اجرا شود).

2-میان شدت و رخوت، دومین صفت حرف(ر) است. زیرا گفتیم که دنیا عالم اضداد است و سختی و آسانی روبروی هم است و هم نزول و صعود است. که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: إنّ مع العسر یُسرا. فإنّ مع العسر یُسرا[2]؛ این است و جز این نیست که بعد از سختی‌ها، آسانی است.

3-انفتاح: ضمن اینکه صفت دیگر حرف ر، انفتاح است. یعنی کلید و گشایش و پیروزی و راه یافتن و علم آموختن و خروج از ظلمات و به نور رسیدن به درجات ظاهری و باطنی و دیدن بواطن ندیدنی و دست یافتن به کمالات انسانی و رسیدن به درجه سربازی و شیعه و محب بودن حقیقی صاحب العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه. زیرا در اتصال به حضرت مولاست که ارتقاء و اتصال به وصال قرب الهی حاصل می‌شود. یکی از دلایل صعودش از ظلمات به نور این است که حرفِ (ر ) از حروف نورانی و از حروف شمسی است.

نکته قابل تفکر و تأمل اینست: دنیا همانطورکه انفتاح است به مراتب عالیه، اگر انتخاب غلط باشد هم راه گشایش است اما به درکات جهنمی و شیطانی و رذائل و نفوس حیوانی(یعنی هوای نفس)! پس دنیا در حرف (را)، محلّ انتخاب شد.[3]

4-استفال: دیگر صفت حرف ر، استفال است یعنی طلب پایین آمدن دارد. در 28 حرف عربی، 21 حرف صفت استفال دارند. و خدا می‌خواهد با حروف و کلمات همه‌ی بندگانش را با 7 حرف به استعلا برساند یعنی تا خاضع و خاشع درگاه خداوند نشوی، علو نمی‌گیری، تا کلاس اول نروید به مقام دکترا و مقامات عالی علمی راه پیدا نمی‌کنید، تا شاگردی نکنید، استاد نمی‌شوید. و تا بنده نشوید از قید بندگی غیر آزاد نمی‌شوید و به کمال فطرت الهی نمی‌رسید!

 پس خداوند دنیا را قرار داد تا بنده، مثل دانه که باید در دل خاک برود تا ریشه کند و ساقه خود را از ظلمات خاک به فلاحت نور برساند، به اعلا برود. و مثال زیبایش وجود مبارک حضرت یوسف علیه‌السلام است که خواست خدا بود که در چاه قرار بگیرد و به بردگی فروخته شود تا آنگاه با سختی‌های بسیار و صدق در عمل و بندگی خالصانه به عزیزی مصر برسد. چنانچه به ساحت پاک این پیامبر بزرگوار، یازده ستاره (برادرانش) و خورشید و ماه (پدر و مادرش) سجده کردند. چراکه برای انسان مؤمن همه‌ی ملک و ملکوت ساجد می‌شوند. پس باید خوب دقت کنیم! شاید این مقامات کلام خداوند را بیشتر درک کنیم! انشاءالله

5-اذلاق: صفت دیگر حرف(ر)، اذلاق است یعنی تندی و تیزی زبان و روانی آن است. درواقع شش حرف از 28 حرف این صفت را دارند: ف ر م ن ل ب که در کنار هم می‌شوند(فرمن لب) یعنی از عقل فرار کرد! متأسفانه زبان گاهی عقل را زائل می‌کند. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه[4]؛ زبان عاقل، پشت قلب او قرار دارد و قلب احمق، پشت زبان او جای گرفته است. یعنی عاقل سنجیده و با اندیشه سخن می‌گوید و نادان نسنجیده و بی فکر سخن می‌گوید.

6-انحراف: صفت دیگر حرف(ر)، انحراف است. یعنی به ظاهر حرف زبان در دهان کمی تاب برمی‎دارد اما بواقع در سرازیری حرف(ر)، خیلی‌ها منحرف شدند و راه آخرت را فراموش کردند و فقط دنیا را برای خود انتخاب کردند؛ ...والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون[5]. درحقیقت این‌ها شدند اهل دنیا! اما حرفِ ر، "را" خوانده می‌شود تا با مدد حرف الف(برابر کلمه نسا) به صعود قرب الهی راهنمایی شویم.

و خوب دقت کنید! جهنم 7 درکه دارد. درواقع دنیا در عدد 7 غرق است. 7، باطن حمد خداوند است که اگر حامد واقعی شدیم، باید از 7 به 8 صعود پیدا کنیم. مقام 8، ثمن است و رضای خداوند که حرفِ ر، 8 صفت دارد!

پس هر کس در دنیا، برای دلش کار کرد و فقط خودش را دید و غرق در لذات دنیوی شد و رضای خداوند را قربان رضای دل خودش کرد، متأسفانه راه به 8 برای او بسته می‌شود و او مخلد در درکات 7گانه جهنم می‌ماند[6]. دنیا به منزله رحم است و او را در خود هضم می‌کند(سقط می‌شود) و متأسفانه به چاه جهنم دنیا سقوط می‌کند! درواقع وقتی از تغذیه معنوی رحمت رحیمیت خداوند در اتصال به امام معصوم علیهم السلام قطع شد، یعنی سقط شد و میته شد و هضم دنیا شد!!!

7-تکریر: صفت دیگر حرف ر، تکریر است یعنی تکرار می‌شود و این صفتِ دنیاست! یعنی مثل کوه که وقتی در کنارش فریاد بزنی، همانجا تکرار صدای خود را می‌شنوی، در این دنیا هم هر کس به ملکوت عمل خود می‌رسد. همین صفت عنایت بیداری و توفیق توبه و اصلاح عمل را به بنده می‌دهد که باطنش وجود مبارک حیدر کرار؛ حضرت علی بن ابیطالب(ع) است.

8-سکون: یکی از جالب‌ترین صفات حرف(ر)، سکون است. صفت سکون، مخصوص بهشت است یعنی آرامش، رضا، به رضای خدا رسیدن، به آرزوی قلبی نائل شدن، رسیدن به محلّ اسکان، به نتیجه رسیدن زحمات، به تکامل رسیدن و خارج شدن از ظلمات(همه‌ی دلهره‌ها و ناروائی‌ها و خطاها و سقوط‌‌‌ها و تزلزل‌ها و به هلاکت رسیدن‌ها و خلاصه انحطاط از انسانیت به حیوانیت و خواری‌ها و ذلت‌ها و خفّت‌ها) و یعنی رسیدن به نور هدایت و تولد حقیقی انسانیت!

درواقع سکون، جایگاه است و آرامش هر شخص در جایگاه حقیقی خودش است. شاید به این دلیل که در تجوید باید هر حرفی از مخرج ادا شود تا به معنی و مفهوم واقعی برسد. و اگر در نماز تجوید رعایت نشود، نماز باطل می‌شود و همچنین  در قرائت قرآن کریم هم معنی تغییر می‌کند.

*عدد ابجد حرف ر=200 است:

عدد 200، برابر 2 تا صد تاست.  و عدد 200 برابر با عدد ابجد کلمه قسم و  عقل و عدد ابجد نام زیبای امام حسن علیه‌السلام است و امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اگر می‌خواستند صورتی برای عقل، خلق کنند آن صورت حسن(ع) بود [7].  و نکته قابل توجه اینست که عالم دنیا در جایگاه نام زیبای امام حسن(ع) خلق شده یعنی عدد 65 {جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)=65= عدد ابجد دنیا}.

 پس خوب دقت کنید! خالق یکتا تمام خلقتش را در دنیا در جایگاه امام حسن(ع)، در صورت و سیرت و حُسن‌های حسن(ع) خلق فرموده است و از بندگانش عمل حسن می‌خواهد و نمره‌ی حسن می‌دهد.  شاید بتوان اینطور معنا کرد که دنیا مخصوص انسان است چون پروردگار عالم نعمت عقل را فقط به انسان کرامت نموده است و تمام نعمت‌های زمین‌ها و آسمان‌ها را برای انسان و انسان را برای عبادت خودش خلق نموده است. نه آنکه نیازی به عبادت انسان دارد بلکه در مجرای عبادت(در دنیا)  به او لیاقت و ظرفیت رسیدن به نزدیک‌ترین مقام قرب را نسبت به خود عطا کرده است .

عدد200 ، برابر با عدد ابجد کلمه مُقنی است یعنی کسی که قنوت کننده است و ریشه‌های عملش به قنات یعنی مخزن چشمه دست پیداکرده و قانت شده است. یعنی به مقام حسن یعنی سبزی و زنده شدن و به میوه و گل رسیدن است. جالب است که جایگاه عددی کلمه مُقنی=56 و برابر با عدد ابجد کلمه یوم یعنی روز است و همچنین برابر با جایگاه عددی نام زیبای مریم(س) است که خداوند در قرآن کریم به ایشان می‌فرماید: یا مریم اقنتی لربک واسجدی وارکعی مع الراکعین؛ ای مریم قنوت کن برای پروردگارت و سجده کن و رکوع کن با رکوع کنندگان(آیه 43 سوره مبارکه آل عمران).

اگر خوب دقت کنید، باغبان تا درختش، نهال است(در روز روشن) آن را آبیاری می‌کند اما وقتی تنومند شد یعنی ریشه‌هایش به سفره‌های آبی زیرِ زمین رسید(یعنی قنات) دیگر باغبانِ باغبانان عالم؛ خداوند کریم چنان سیرابش می‌کند که درخت تا آنجا که وسعش می‌رسد، خود را بالا بکشد و به خورشید تابناک، نزدیک شود!

*جایگاه عددی حرفِ ر=20 است:

عدد موضعی(یعنی جایگاه عددی) اسماء الحسنای خداوند متعال؛ مبدأ= ازل= ودود و کلماتِ احیا= حل= جلباب= جهل برابر 20 می‌شود.

*اگر اعداد ابجد 1 تا 9  را به صورت زوج و فرد جدا کنیم، حروف اعداد زوج، می‌شود 4حرف؛ بدوح (ب=2، د=4، و=6، ح=8) و جمع عددی آن 20 می‌شود که برابر با عدد ابجد حرفِ (ک) است.

و خداوند یکتا نمره‌ی 20 اعمال خوب را ، حسن فرموده است! چنانچه بهترین قرض را قرض الحسنه، بالاترین قبولی را قبول حسن، بهترین رزق را رزق حسن ، بالاترین اُسوه را اسوه حسنه ، بهترین عمل تا آخر عمر را عمل حسن، بهترین اخلاق را خلق حسن و ... می‌نامد. درضمن اینکه در آخر عمر عمل حسن به درگاه خداوند قبول است و در سوره مبارکۀ انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها[8]. بهترین توشه که اگر تا قبر با خودت بیاوری که مورد رضای خداوند می‌شود توشه حسن است و مزد آن را ده برابر مثل او به بنده‌اش می‌دهد. درواقع مزد اَحسن می‌دهد.

نتیجه اینکه خداوند متعال دنیا را بصورت مبارک حسن(ع) یعنی نمره‌ی 20 خلقت، خلق فرموده و بهترین تحفه آن را عقل برای انسان قرار داد تا به لطف و فضل الهی بتوانند از اسفل السافلین به اعلاعلیین و به قرب الهی و به مقام شامخ خلیفة اللهی الی یوم القیامت برسند.

         عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) 118 می‌شود که در قرآن کریم 117 بار مشتقات نام مبارک حسن و یک بار در آیه 37 سوره مبارکۀ آل عمران نام مبارک حسن آمده است که یکی از اعجازهای کلام خداوند است زیرا جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع) 37 می‌شود و این سوره مبارکه 200 آیه دارد برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسن" (ع) و برابر عدد ابجد حرفِ ر و کلمه عقل. پس آل عمران را بشناسید! آیه شریفه 37 برای قبول نذر مادر حضرت مریم(س) است؛ فتقبلها ربّها بقبولٍ حسنٍ[9]. و عدد ابجد قبول حسن=256 برابر با عدد ابجد کلمه نور است. و برابر عدد سال تولد مولا و سرورمان حضرت مهدی صلوات‌الله علیهم اجمعین است. درواقع امام زمان(عج) قبولِ حسنِ عالم است از هر نظر الی یوم القیامة. زیرا وجود مبارکش وصیّ الحسن و الخلف الحجة(ص) می‌باشد.

و عدد 37 برابر با جایگاه عددی حروف قاف است که در مبحث عدد 19 توضیح داده شد. اگر با دقت بخوانید و در مفهوم این اسرار تدبّر کنید تا حدودی متوجه اعجاز کلام مبارک خالق یکتا می‌شوید که چگونه زندگی دنیا را برای بندگانش منوّر فرموده و هدایت محض است! پس امام حسن(ع) در جایگاه قاف، عالم را در اصلاحِ صلحِ خود قرار داد. و امام زمان(عج)، اباصالح المهدی(ص) لقب گرفته است.

و مَن اَحسن دیناً مِمن اَسلم وجهه لله و هو محسن واتّبع ملّة ابراهیم حنیفاَ واتخذ ابراهیم خلیلا[10]، دین چه کسی بهتر است یا بهتر بگویم صورت دینداری هر کس صورت حسن باشد، آن دینداری بهتر است. زیرا همه وجودش را تسلیم خدای (احسن) کرده و نیکوکار. و از آیین ابراهیم(ع) یکتاپرست و حق گرا پیروی کرده است و خدای ابراهیم(ع) را (برای حق گویی، اخلاص و پاکی اخلاق و اعمالش ) دوست خود گرفته است.

در سوره مبارکۀ مائده خداوند بهترین داوری را اَحسن نامیده و فرمود: و مَن احسن مِن الله حکماً لقوم یوقنون (سورۀ مبارکه مائده)؛ آیۀ 50 برای قومی که به خداوند(خالق حسن) یقین دارند، چه کسی در داوری احسن است.

خداوند کریم بهترین راه دعوت بسوی خودش را حکمت و موعظه حسن معرفی می‌فرماید و برای بحث‌های صحیح راه گفتگوی اَحسن را امر می‌فرماید: اُدعُ الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن.... (سورۀ مبارکه نحل؛  آیۀ 125)

و در سوره مبارکۀ اسرا می‌فرماید: إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم[11]؛ اگر عمل حسن انجام دهی، پاداش احسن به خودت برمی‌گردد.

پروردگار عالم تمام خلقتش را در صورت و سیرت و حُسن‌های حسن علیه‌السلام خلق فرموده است؛ فتبارک الله احسن الخالقین[12] خداوند کریم خلقتش حسن است و به خود، اَحسن می‌فرماید. درواقع هرگونه عملی که در نزد خداوند قبول است و نمره 20 حقیقی را در قرآن کریم به حسن(ع) نام برده است.

*نمره بیست:

همانطورکه بیان شد پروردگار عالم بهترین عمل را در قرآن که ظاهراً نمره بیست می‌گوییم، عمل حسن قرار داد و بهترین رفیق را رفیق حسن نامید.

بهترین خلق را خلق حسن- بهترین اُسوه را اسوه حسن(سوره مبارکۀ بقره؛ آیه 245)

بهترین توشه را برای آخرت، توشه حسن (سوره مبارکۀ انعام؛ آیه 160)

بهترین رزق را رزقاً حسنا(سوره مبارکۀ هود؛ آیه 88)

بهترین دعا را ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار(سوره مبارکۀ بقره؛ آیه 201)

بهترین قبولی، قبولی حسن (سوره مبارکۀ آل عمران؛ آیه 37)

بهترین دین، اسلام(سوره مبارکۀ نسا؛ آیه 125)

بهترین داوری؛ داوری حسن(سوره مبارکۀ مائده؛ آیه 50)

بهترین موعظه؛ موعظه حسن(سوره مبارکۀ نحل؛ آیه 52)

بهترین صحبت کردن و مراوده با مردم؛ و قولوا للناس حُسنا (سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 83)

بهترین مردم که در امتحانات قبول می‌شوند؛ و بلونا بالحسنات (سورۀ مبارکه اعراف؛ آیۀ 168)

بهترین جنگاور در جنگ که برای رضای خدا بطرف کفر تیراندازی می‌کنند و لیبلی المؤمنین مِنه بلاءً حسنا (سورۀ مبارکه انفال؛ آیۀ 17)، به آزمایشی حسن آنها آزموده می‌شوند.

بهترین بهره‌ای که خداوند به توبه کنندگان واقعی عنایت می‌فرماید: یُمَتّعکم متاعاً حسناً الی اجلٍ مسم(سورۀ مبارکه هود ؛ آیۀ 3 ).   بهترین چیزی که گناهان شما را می‌برد عمل حسن است؛ إنّ الحسنات یُذهبن السیئات (سورۀ مبارکه هود؛ آیۀ 114)

بهترین اجر و مزد خداوند که بشارت پروردگار عالم است به مؤمنین؛ و یُبَشّر المؤمنین الذین یعملون الصالحات اَنّ لهم اجراً حسنا. (سورۀ مبارکه کهف ؛ آیۀ 2)

بهترین وعده را خداوند وعده حسن می‌داند که به عهد خود وفا کنی؛ یَعِدکم رَبّکم وعداً حسنا.[13]

بهترین رفتار با پدر و مادر که خداوند انسان را توصیه فرموده است: و وصینا الانسان بوالدیه حُسنا. (سورۀ مبارکه عنکبوت؛ آیۀ 8)

بهترین پاداشی که خدا و پیامبر گرامیش در سرای آخرت برای نیکوکاران می‎خواهند: للمحسنات مِنکنّ اجراً عظیما. (سورۀ مبارکه احزاب؛ آیۀ 29)

بهترین نگاه که گنهکار به عمل خود کند و آن را تأیید کند: فرآه حسنا و خودش را محقّ بداند.[14] ( البته این نمره‌ی منفی است که خود شخص تائید حسن را برای خودش می‌کند!)

بهترین پاداش که در مقابل مخالفان دین مقاومت کنیم و تسلیم نشویم: فان تطیعوا یؤتکم اجراً حسنا ( سورۀ مبارکه فتح ؛ آیۀ 16)

     پس دنیا را عالم اضداد خوانده‌اند زیرا صد سلام در مقابلش صد لعن است- زیبایی روبرویش، زشتی- خوبی و بدی- سلامتی و بیماری- فقیر و غنی- عالم و جاهل و ... قرار دارد. پس عالم دنیا، محلّ انتخاب است و هر کس باید بداند که خوبی و بدی به خودش برمی‌گردد؛ هم در دنیا و هم در آخرت؛ تلک امةٌ قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم[15]. اگر نیکی کنید به خود کرده‌اید و اگر بدی کنید به خود(بد نموده‌اید): اِن اَحسنتم اَحسنتم لِأنفسکم و اِن أسأتم فلها[16]؛ هر کس کاری شایسته کند، به سوی خود اوست و هرکه بدی کند، به زیانش باشد من عمل صالحاً فلنفسه و مَن أساء فعلیها (سورۀ مبارکه فصلت؛ آیۀ 46-سورۀ مبارکه جاثیه؛آیۀ 15)

و دنیا را مثل کوهی مثال زدند که در مقابلش هرگونه صدا بلند کنی، دوباره همانجا می‌شنوی. یعنی صدای عملت را خودت می‌شنوی.

                  این جهان کوه است و فعل ما ندا  سوی ما آید نداها را صدا (مولوی)

فمَن یعمل مثقال ذرةٍ خیراً یره و مَن یعمل مثقال ذرةٍ شرّاً یره.( سورۀ مبارکه زلزال؛ آیۀ 8)

 

*عشر امثالها یعنی چه؟

 همانطورکه بیان شد حرف ر به عدد ابجد 200 ، برابر با نام مبارک "امام حسن"(ع) می‌شود و جایگاه عددیش 20 است. حال خیلی زیباست وقتی که اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم می‌شود 210 که برابر با عدد ابجد نام زیبای "امام حسین"(ع) است که جدا کننده‌ی حق از باطل- نور از ظلمات و جُهال از علمای واقعی است! پس احتمال معنا آنجا که خداوند می‌فرماید: فله عشر امثالها، امام حسین(ع) است که به عدد عشر بدنیا آمده و میوه و ثمر درخت شجره طیبه است زیرا در میوه، دانه است و ایشان؛ حامل 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش بدنیا آمده( به عدد 10متولد شده است). پس میوه حسن(ع)، حسین(ع) است. نکته مهم اینست که کلمه قفا همان حروف قاف است که جایگاه عددیش 37 می‌شود. و ملعونین سر مبارک حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را از قفا بریدند(لعنت الله علی قوم الظالمین). و حضرت نمره‌ی 20 شهادت و مقام اول؛ سیدالشهدا و ثارالله و مقام حیات حسن و زکی را احراز فرموده است.

  پس اینجا معنی عشرُامثالها را بخوبی متوجه می‌شوید که اگر عمل حسن(ع) را تا قبر بیاوری، مزد حسین(ع) می‌گیری که تا ابد غنی باشی. و بعبارتی یعنی همه نعمت‌ها را به تو می‌دهم و در آخر مجرای گنج وجود؛ (الِف) را باید حسن یعنی نیکو و سالم به آخرت منتقل کنیم تا میوه 1000 دانه (اَلْف)آنجا بدستمان برسد. یعنی عمل باید سبز بماند و می‌رسد به عدد 1001 یعنی به نام مبارک رضا(ع)!

چرا عدد 1 تا 20 جمع می‌شود؟! زیرا مثلا یک دانش آموز در امتحان املا باید تمام نوشته هایش از 1 تا 20 بدون غلط باشد، تا نمره‌اش 20 شود{منظور تکلیف است که در دنیا، باید بدون غلط انجام می‌شده} پس این نمره از سایه (شجره) درختِ عمل در فعل ستون دین؛ نماز حقیقی ظاهر می‌شود که با وصل رکنِ رکوع به امام جماعت عالم؛ امام زمان(ص)، به مقام سجده می‌رسیم {رکوع ، رکن 4 است که 10=4+3+2+1 پس نمره  10 را با رکوع می‌گیریم و قبول می‌شویم و سجده ، عشرُامثالهاست یعنی 10 نمره بعدی که نمره 20 حاصل می‌شود!} درواقع خداوند کریم می‌فرماید تو نمره‌ی 10 را بیاور من هم 10 تا مثل آن را ارفاق می‌کنم تا با نمره 20 وارد عالم ملکوت تا قیامت شویم. اللهم الرزقنا

بنابراین وقتی می‌خوانیم وجود مبارک امام حسن(ع)، چهارمین معصوم در مرتبه ظهور نوری در عالم اسرار است پس عظمت عدد 4 ، تمام گنج عشر است و جمع 1 تا 4 می‌شود 10 و خداوند متعال برادر امام حسن(ع) را که هم نام اوست به عدد 10 متولد می‌فرماید. و این عددِ حرفِ ی است که درواقع نام ایشان همان حسن(ع) است که یاء مصغر گرفته؛ حسـیـــن(ع) خوانده می‌شود. بنابراین حسنین علیهما السلام می‌شوند 10 و 10 یعنی 20؛ سیدی شباب اهل الجنة!!!

 

*رابطه کلمه فتح و عدد 20:

عدد ابجد کلمه فتح=488 است که جمع ارقامش 20 می‌شود (20=8+8+4) و عدد 20 در دنیا ، بهترین نمره‌ایست که وقتی شاگرد هیچ غلطی نداشته باشد ، معلم به او می‌دهد. درواقع 488 ؛ روشن کنننده‌ی معنی نهایت حل شدن  یا ذوب شدن در بندگی خدا و به درجه حبیب اللهی رسیدن است و در همین دنیا به فتح اکبر رسیدن، یعنی به منصبِ آدمیت رسیدن، زنده شدن و وطن پیدا کردن در قرب الهی و روزی خوردن نزد پروردگار عالم. به نام مخلصین و مقرّبین و نعم الاوّاب رسیدن و خلاصه شهید شدن فی سبیل الله. و جایگاه عددی کلمه فتح=47 است برابر با جایگاه اسم مبارک رضا(ع)، درواقع فتح واقعی رسیدن به رضای خداست که جمع ارقامش(7+4) 11 می‌شود برابر حرف ک، پس خداوند او را به مزد کافی می‌رساند. خوب دقت کنید کلمه فتح به عدد ابجد و جایگاه عددیش(20=ک=11) به حقیقت حرف ک می‌رسد!

*رابطه کلمه عاشورا و والفجر با عدد 20:

 عددابجد کلمه عاشورا =578 که جمع ارقامش 20می‌شود20=8+7+5 و20=عددابجد حرف ) {خداوند کریم در اول سوره مبارکه مریم 5 حرف مقطعه را می‌فرماید که اول آن(ک) کاف خوانده می‌شود و یکی از اسماء خداوند، کافی است} وجایگاه عددی کلمه عاشورا=65 است که جمع ارقامش 11می‌شود(11=5+6) و 11= ک =20.

و جالب است که عدد 65 برابر با عدد ابجد کلمه اسد است که یکی از القاب زیبای امیرالمؤمنین علی (ع)، اسد الله الغالب می‌باشد. ظاهراً اسد به معنی شیر است اما در باطن، وجود قدرتمند ولایت اوست که بر عالم دنیا غالب است. اسد به معنی مسدودکننده‌ی راه ظالمان و جهنمیان الی یوم القیامة است که در آیه 30 سوره مبارکه مدثر می‌فرماید: علیها تسعة عشر؛ بر آن(جهنم) نوزده نفر(موکل) گمارده‌اند. و اسدالله الغالب(ص) باطن 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم است. همچنین عدد 65= دنیا می‌باشد، پس عاشورا در جایگاهش فقط دنیاست که اتفاق میفتد و برای همه‌ی بندگان خداست.

 عاشورا، قیامت صغری در دنیاست! هرکس می‌خواهد در قیامت روسفید باشد باید در عاشورای دنیا به درجه‌ی سرباز اسلام و قرآن و شیعه‌ی امام زمان (ص)  و مُهر مهدویت و انشاءالله شهادت فی سبیل الله و زیارت لقاء الله با روسفیدی نائل شود. سرباز یعنی سرِ خود را بردار و سرِ فرمانده را بر بدن خود بگذار. همانطورکه امام حسین(ع) انجام داد؛ اگر میبینی که آقا سر بر بدن ندارد چون فرمانده‌اش، ظهور(جسمانی) ندارد و فقط، امر است و او، ساجدِ این امر است الی یوم القیامة!!! 

عدد ابجد کلمه والفجر=320( یعنی افشای 20) و جایگاه عددی آن = 59 می‌شود که برابراست با عدد ابجد نام مبارک مهدی (عج الله) تک گل همیشه بهار باغ ولایت ورسالت و نیز عالم، که حقیقتِ فجر را متجلی می‌سازد. که جمع ارقام 59 برابربا 14 می‌شود14=9+5 و 5=4+1 و همینطور جمع ارقام 320 برابر5 می‌شود 5=0+2+3.  عدد ده همان 4روی 10 یعنی 14 و 4 تا 10 =40 است.

 جالب است که جایگاه عددی کلمه فجر=40 است.  پس حقیقت ِفجر، دهه‌ی طُهر می‌باشد. این حقیقتِ  ظهور پر کرامت و رحمت پیامبراکرم(ص) و فرزندان گرامیش(ص) است. در هر ماه قمری، 10 روز( از 13 تا 23) دهه‌ی فجر است.

رابطه عدد 20 و وجود مبارک امام جواد(ع) و امام هادی(ع):

وجود مبارک امام محمد بن علی التقی الجواد(ع)؛ امام نهم و معصوم یازدهم است یعنی20=11+9 . جالب است که فرزند مطهر امام جواد(ع) هم به عدد ابجد و جایگاه اسم مبارکش هادی(ع)، 20 می‌شود!(هادی=20)

درواقع ایشان در مجرای جودِ جوادی(عدد ابجد جود=13 است)، کلّ اسرار و رحمت‌ها را با خود به بندگانِ خدا عرضه نموده است. شاید گنج پروردگار عالم از وجود مبارک ایشان به همه‌ی مخلوقات عنایت می‌شود و برای انسان‌ها برکات خاص انسانی ریزش می‌کند.

حال اگر اعداد 1تا20 را با هم جمع کنیم 210 می‌شود که برابر با نام زیبای"امام حسین" است. نکته مهم اینست که امام رضا(ع) در دایره معصومین(ص)، مقابل امام حسین(ع) است و فرزند گرامی‌اش؛ امام جواد(ع) هم به جمع عدد ولایی و معصومیتش، مظهر گنج اباعبدالله الحسین(ع) است! امام جواد(ع) در دایره معصومیت در مقابل امام حسن مجتبی(ع) و در دایره ولایت در مقابل امام سجاد(ع) است.

 

 

قوس

‌نزولی

 

1-پیامبر(ص) ___14-امام زمان(عج)

4-امام‌حسن‌(ع)_________  11-امام‌جواد(ع)‌؛به‌عدد4‌بدنیاآمدند

5-امام‌حسین‌(ع)_________ 10-امام‌رضا‌(ع)؛به‌عدد‌5‌بدنیا‌آمدند

  قوس

صعودی

 

 

 

 

 

و همچنین عدد 20 برابر با حرف "ک" می‌باشد که جایگاه عددی حرف ک =11 می‌باشد؛ امام جواد(ع)  یازدهمین معصوم است و 11، برابرعدد کلمه مبارک هو و حج و دوا است. حرفِ ک ، کاف خوانده می‌شود و یکی از اسماء خداوند است.  درواقع خداوند با نام مبارکش؛ کافی به همه بندگانش از وجود مبارک خلیفه‌اش؛ امام جواد(ع)، جودِ خود را از مجرای جواد ظهور می‌دهد و در همه‌ی عالم و برای همه عالمیان کافی است.

آقا به عدد 4 متولد شدند؛ یک وجود مقدس خود ایشان و سه ذریه معصوم(ص) در بطنش؛ 4=1+3. درواقع عدد چهار، حقیقتِ کنزالهی عالم است.{ امیدوارم شیعیانِ، قدر ائمه طاهرین(ص) را بدانند و معارف  این بزرگواران و کتاب الهی  را بیاموزند}

خداوند متعال به وجود مبارک امام رضا(ع) در عدد جایگاه نام مبارکش؛ در نقطه ظهور گنج الف، یعنی در سنّ 47 سالگی، امام جواد(ع) را عنایت فرمود!یادآوری می‌کنم که عدد 47 ریشه همه‌ی اعداد است و برابر با جایگاه نام مبارک رضا(ع)= حسین(ع)= فتح=ارض= نقطه=سیصد(یعنی تمام دایره خلقت) است. امام رضا(ع) در سنّ 55 سالگی که برابر عدد حروفِ نُه (=55) است به شهادت رسید و امام جواد(ع) در سنّ 8 سالگی تاج‌گذاری ولایت فرمود. و میوه‌ی دل امام رضا(ع) هم به جودِ جوادی خداوند، ثمن گنج ولایت را ظاهرفرمود! آیا زیبا نیست که امام جواد(ع)؛ نهمین معصوم(ص) است و پدر بزرگوارش به عدد حروفِ نُه یعنی 55 سال عمر مبارکش جلوه دهنده کلمه‌ی حی(=18=جمع عدد ولایی و معصومیتش) است. و جایگاه عددی حروف نُه =19 می‌شود. پس خیلی زیباست که این عدد به 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد و گنج قرآن کریم تعریف می‌شود. که گنج جواد(ع)، تمامی کلّ ظاهر و باطن و گنج حمد قرآن کریم است. یعنی راه رسیدن به جودِ جوادی، فقط قرآن است! چنانچه می‌دانید خداوند متعال در آیه 87 سوره مبارکه حجر، قرآن را سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم معرفی می‌فرماید، یعنی قرآن 2 تا 7 تا است، یعنی14 تا ، یعنی جواد(ع)! (جواد=14)

 در حدیث زیبایی از کتاب مناقب در شرح احادیث از قول شیخ محی الدین عربی نوشته شده که حضرت؛ مهندس ارواح و العقول، قهرمان حقیقت کلمه کُن فیکون می‌باشد. آنچه پروردگار یکتا در عالم هستی ظهور فرموده و می‌فرماید همه از جود ذات اقدسش که اَجودالاجودین است در مظهریت وجود مبارک جوادالائمه(ع) امر ایجادی خود را با کلمه‌ی کُن فیکون ایجاد فرموده و ظهور تمام زیبایی‌ها به اسم مبارک جواد(ع) به منسه ظهور آمده و خواهد آمد. عدد ابجد نام مبارک جواد(ع)=14 برابر با عدد نام خداوند؛ وهاب است. وقتی حضرت مهندس ارواح و العقول خوانده می‌شود، درحقیقت ارواح؛ تمام اعداد مهندسی است و العقول؛ جمع همه‌ی عقل‌ها که عقل کامل و عقل اوّل را داراست. پس نقطه‌ای در عالم نمی‌ماند مگر در مجرای مظهریت انوار مقدس جود جواد الائمه(ع)!

چگونه می‌توانیم وجود مقدسش را بشناسیم؟! که در عدد 8 (سالگی) تاج ولایت بر سر گذاشت که همان ثمن عالم است و در 25 سالگی شربت شهادت را نوشید( لعنت خدا بر قاتلینش باد) که عدد 25 برابر با جایگاه کلمه کُن و همچنین برابر با جایگاه کلمه حمد است. راستی یعنی چه؟!  وجود مبارکش تا قیامت مجرا و مبنای هدایت و امر ایجادی پروردگار عالم است. یادآوری می‌کنم که جمع عدد ولایی(نهمین امام) و معصومیت(یازدهمین معصوم) حضرت 20 می‌شود که برابر عدد ابجد حرفِ ک یعنی کاف است. واقعاً چه متوجه می‌شوید؟ که او مظهر اسم کافی خداوند است! و وجود مبارکش به اسم مبارک جواد(ع)، عدد 14 را داراست و این عدد، جایگاه حرفِ ن است بنابراین حقیقت اسراری وجود مبارکش این است که قهرمان حقیقتِ کلمه (کـُن) کاف و نون می‌باشد! او مظهر کلمه ایجادی خداوند است که برای عالمیان فیکون می‌شود! پس گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟

اما جالب توجه اینست که خداوند متعال به سرور و مولایمان امام الرئوف امام رضا(ع) فرزند جواد(ع) عنایت فرمود زیرا مزد رضا به رضای خدا بودن، جود جوادی است! خوب دقت کنید! طبق حدیث محی الدین عربی حضرت جواد(ع)؛ "غواص بحر القدم و مهبط الفضل و الکرم و حامل سرّ الرسول مهندس ارواح و العقول" است یعنی به وجود مبارکش تمام گوهرهای دریای رحمت الهی پیدا می‌شود و به وجود او فضل و کرم الهی به مخلوقات می‌رسد و او حامل اسرار خزانه و گنج حضرت رسول الله(ص) است. درحالیکه" ادیب مُعلّمة الاسماء و الشئون" است، قهرمان اتصال دهنده الکاف و النون که غایة  الظهور و الایجاد می‌باشد. او صاحب اجرای امر ایجادی پروردگار عالم در نهایت ظهور تا قیامت است. وجود مبارکش سِرّ نون است و أمر بین الکاف و النون، زیرا کاف و نون از اسرار توحید و نام مبارک احدیت پروردگار عالم است که ظهور در بطن وحدت و اشاره به کوثر و کثرت و تکثیر عالم دارد. بنابراین ظهور جود جوادی، مقام کثرت توحیدی است در تمام نعمت‌های دنیا و آخرت(الی یوم القیامة).

ایشان نهمین امام معصوم(ص) است یعنی بلوغِ 9 مقامات که وقتی قدوم مبارکش در دنیا ظاهر شد، امام رضا(ع) فرمود مولودی بابرکت‌تر از وجود مبارکش به دنیا نیامده است. زیرا وجود مبارکش" بابِ المفتوح و کِتابه المشروح و ظلّ الله المَمدود است.

دقت کنید! ایشان نمره 20 در حرف کاف و در عدد؛ درجه عالی نمره‌ی پروردگار عالم است و هم در جایگاه موضعی حرف ک به عدد 11 است که هم همه‌ی موجودات به وجود مبارکش به هویّت حقیقی خودشان می‌رسند و هم حقیقت حج و طوافی است که گِرد رضای خدا به جودِ جوادی رسیده و همه‌ی دوای پروردگار عالم است و خلاصه تمام بواطن عدد 11 که در ابتدای کتاب بیان شد، می‌باشد.

اما عدد 20 در جایگاه حرفِ ر قرار دارد که جایگاه کلمه عقل و در حقیقت رسیدن به مقام حسن(ع) یعنی اربعین و سبزی و بهاری و بهشتی شدن است. وجود مبارک امام جواد(ع) در دایره معصومین در قوس صعودی، روبروی وجود مبارک امام حسن(ع) در قوس نزولی قرار دارد( همان درس‌هایی که قبلا مذکور شد).

پس اگر بخواهیم مراتب جود را بفهمیم: از عالم بالا جود به عدد 13 ظهورش به اسم مبارک احد پروردگار عالم و در مظهریت واحد جلّ‌جلاله به کلمه ایجاد به عدد 19، در مجرای جواد(ع) به عدد 14 در عالم دنیا و آخرت موجود می‌شود. عدد ابجد کلمه موجود=59 ؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(عج) است پس آنچه به دست ما می‌رسد از کلمه موجود است. البته باید خاطر نشان کنم که همه‌ی وجودهای مبارک ائمه طاهرین(ص) در حقیقت عدد 14، کامل و همه، جواد هستند اما مظهریت به امام جواد(ع) ظهور دارد، پس با استغاثه به وجود مبارکش حاجات روا می‌گردد و ایشان باب الحوائج است. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

 

*وجود مبارک امام هادی(ع) به عدد 20:

خیلی مهم است که بدانیم فرزند وجود مبارک جودِ عالم خلقت عدد 20 تمام رحمت‌های الهی، هم عدد ابجد و هم جایگاه عددی نام مبارکش؛ هادی=20 می‌شود. وجود مقدس امام ابا الحسن علی بن محمد النقی(ع)؛ آخرین امام است که کنیه ابا الحسن دارد. نام مبارکش علی(ع) است و او سید اولیاء؛ هادی النقی، هادی امت است. وجود مقدسش شیعیان و محبین را به راه صراط مستقیم راهنمایی و هدایت می‌کند و این هدایت از ظاهر به باطن است و هدایت به گنج وجود یعنی رسیدن به الف وجود است. بوسیله این هدایت صادقانه انسان باید پا روی هوای نفس یعنی نفس حیوانی خویش گذاشته تا به هدایت قلبی برای رضای خدا و قرب او برسد. امام هادی(ع) تقوای قلبی  و تقوای عملی  را به عنوان راهبُرد زندگی هر شخصی ظاهر می‌کند. هر کس باید خود، الگو شود. و سعی کند به تکلیف شرعی و عرفی خود بخوبی انجام وظیفه کند. در جامعه باید هر کس هادی خود باشد و هدایت را بطور کامل بگیرد، در اینصورت جامعه سالم می‌شود(نکته جالب اینکه انسان از نظر جسمی هم بهترین هادی و رسانا است). نتیجه اینکه هدایت شدن هر کدام ما آثاری دارد که نه تنها دنیای ما بهشت می‌شود، سبز و آباد می‌شود، عمران نصیب ما می‌شود، بلکه ما به گنج آخرتی خودمان که همان بهشت رضوان الهی است که همان الفِ وجود و جایگاه رسیدن به قرب و رضای خداست می‌رسیم. هدایت باطنی ما را به سر منزل سعادت اخروی می‌رساند. این یکی از بالاترین راه کارهایی است که ما بتوانیم به تنزیه و تکمیل اخلاقیات خود برسیم.

تقوی یعنی پرهیزکاری اما از ریشه، باید قوی بشویم(ریشه کلمه تقوی وَقَیَ است در فعل امر می‌شود، ق یعنی نگهدار).عمل با تقوا قدرت نگهداری هوای نفس خود را برای رضای خدا به ما می‌دهد تا حدود خداوند در مرز انسانیت و بندگی ما برای او حفظ شود.

پس باید شیعه امام تقی الجواد(ع) باشیم و اگر بخواهیم شیعه امام نقی(ع) باشیم دائماً باید به خودمان بگوییم من باید قوی شوم و من باید دین و ایمان و هدایتم را تا رسیدن به گنج وجودم نگهدارم. پس امام هادی(ع) راه دشوار هدایت واقعی را نشان داد تا شیعیان و محبّین واقعی به گنجِ الف خود هدایت شوند تا با شیعه شدن امام یازدهم امام حسن عسکری(ع)، شاخه سبز الف وجود خود را به زیبایی سبز ببینند.

ایشان امام دهم است که عدد ده؛ حقیقت گنج عشر و جان الفِ وجود یعنی حقیقت چهار روی ده است. دیگر اینکه امتحان هدایت، در حقیقت عاشورای عمل است. همه روز شاید همه ساعات و شاید همه لحظات، همه بندگان خدا امتحان می‌شوند و ریشه اعتقاد خود را اعلام می‌کنند. پس امام هادی(ع) که امام دهم است هم حامل گنجِ ده است و هم در دایره ولایت، مقابل امام حسین(ع){امام عاشورائیان که به عدد 10 بدنیا آمد} قرار دارد و در دایره معصومیت، مقابل مادر بزرگوارشان؛ حضرت فاطمه سیدة النساء العالمین(س) { که به حمل امام حسین(ع)، حامل ده است} قرار دارد. خیلی اسرار در این تقابل‌ها نهفته است!  

حال خوب دقت کنید! طبق حدیث شیخ محی الدین عربی وجود مبارک امام هادی(ع)،" اَصل الاختراع "یعنی باطن گنج انوار حقیقت هدایت به منزله مقام صعود به قرب الی الله است و"مَهجة الکونین"؛ وجود مبارکش روحِ کن فیکون و تمام عالم امکان است و "محجة الثقلین" است؛ محجه یعنی طریق و روش و راهِ واضح به ثقلین یعنی وجود مبارک کتاب الله و عترت است. و ایشان زیارت جامعه کبیره را که خزانه معارف توحید و گنج ولایت است، بیان فرموده‌اند. 

و حضرت " مفتاح الخزائن الوجوب و حافظ مکامِن الغیوب طیّار جَوِّ الازل و الابد" می‌باشد؛ وجود مبارکش کلید خزانه واجبات و احکام قرآن کریم است و باطن حمد و درواقع حافظ نقطه‌ی باء بسم الله از جدّ بزرگوارش و اسرار غیبی آن است و حافظ مکنونات غیبی و سیاحت کننده فضای ازل و پرواز کننده در جوّ ابد است. وجودی ازلی و ابدی که همه‌ی انسان‌ها برای رسیدن به سعادت ابدی باید طیّار این طریق باشند تا از اسفل السافلین به اعلاعلیین راه داشته باشند.

 و در نهایت وجود مبارک مولا، ابالحسن(ع) است یعنی سبز کننده و بهارکننده طریق صراط مستقیم و راه گشای یُخرجهم مِن الظلمات الی النور می‌باشد. پس عدد 20 عالم هدایت، سرور و مولایمان ابالحسن علی بن محمد تقی(ع) است. البته باز یادآوری می‌کنم که همه ائمه معصومین(ص) نمره‌ی 20 عالم و حقیقتِ 14؛ باطنِ نون ساکن و مربّی جامعه بشریت هستند ولی هر بزرگوار در هر زمان به گونه‌ای که به ایشان از جانب خداوند متعال امر شده، فرمان می‌بَرند و اطاعت امر می‌فرمایند. خدایا ما را از محبین و شیعیان ائمه معصومین(ص) در دنیا و آخرت قرار بده.

 

 * عدد 20 به چه اعدادی قابل قسمت است؟

عدد 20 به 5 عدد قابل قسمت است، پس 20×5 می‌شود 100 که برابر عدد ابجد حرف ق است. 

و در جمع مقسوم‌ٌعلیه‌هایش (20+10+5+4+2) به عدد 41 می‌رسیم که برابر با کلمه اُم و کلمه طلب است! و در جمع جواب‌ها (1+2+4+5+10) به عدد 22 می‌رسیم که برابر با عدد طلا= صد= یاهو= عبد= ت= رب= کوه= ولد= مداد است.

 

جواب

مقسومٌ علیه

مقسوم

1

=20

÷20

2

=10

÷20

4

=5

÷20

5

=4

÷20

10

=2

÷20

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عدد 20 در سوره‌های مبارکه قرآن:

*بیستمین سوره از نظر ترتیب فهرستی قرآن کریم: سوره مبارکه طه به عدد ترتیب نزول 45 است که برابر عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) و جایگاه عددی فاطمه(س)= انسان= یونس(ع)= موسیٰ(ع)=  یا عباس= ساقی= سعید= حرف= موعود= شین= آخر= ذبیح= حامیم= انعام= قاهر می‌باشد(خوب در این کلمات تأمل کنید). این سوره مبارکه با 135 آیه شریفه با حرف مقطعه‌ی طه در جزء 16 شروع می‌شود. پس سوره مبارکه طه با تعداد آیه(135) و عدد ترتیب نزولش(45)  نام مبارک حضرت فاطمه(س) را معرفی می‌کند(135=فاطمه=45). و چقدر جالب است که یازدهمین سوره‌ی قرآن کریم است که با حروف مقطعه شروع می‌شود(11=ک=20)! و در دایره سور قرآن روبروی سوره مبارکه تین قرار دارد( یعنی بیستمین سوره از انتهای قرآن، سوره مبارکه تین است).

*بیستمین سوره از نظر ترتیب نزول قرآن کریم: سوره مبارکه فلق به عدد ترتیب فهرستی 113  است که برابر نام مبارک خداوند؛ باقی می‌باشد. این سوره مبارکه با 5 آیه شریفه در جزء 30 قرار دارد و در دایره سور قرآن کریم روبروی سوره مبارکه بقره قرار دارد.

*جزء 20 شامل 171 آیه شریفه است که برابر با عدد ابجد کلمات معانی= ساقی= باب الفاطمه(س) است و عدد 171 از جمع اعداد 1 تا 18 بدست می‌آید، درواقع جمع معانی در کلمه‌ی حی می‌باشد! این جزء از آیه 56 سوره مبارکه نمل شروع می‌شود و سوره مبارکه قصص(کامل) و تا آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت است. جزء 20 با حرفِ (ف) شروع و به حرفِ (ن) ختم می‌شود.

*سوره مبارکه مزّمّل که هفتمین سوره‌ی جزء 29 است. و سوره مبارکه بلد که سیزدهمین سوره‌ی جزء 30 است، شامل 20 آیه شریفه هستند. سوره مبارکه مائده شامل 120 آیه شریفه است.

* بیستمین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ سوره مبارکه ص است. بیستمین سوره‌ی جزء 30، سوره مبارکه قدر است.

 

 

 

          ***به حول و قوه الهی این کتاب که حقیقت رسیدن از حرف کاف تا کافی بود به پایان رسید. از عدد 11 تا 20 یعنی درواقع سَرِ حلقه به آخر حلقه رسیده است(11=ک=20)، که اگر عدد 11 را با عدد 20 جمع کنیم 31 می‌شود برابر با حروف لا یعنی حلقه‌ای که جز توحید و رسیدن به لا اله الا الله نبود. مسیری از الله تا ثارالله! چراکه جمع اعداد 1 تا  11 می‌شود 66=الله جلّ‌جلاله و جمع اعداد  1 تا 20 می‌شود 210=امام حسین(ع). خدای مهربان به برکت این اعداد؛ درواقع روح حروف ک تا کاف، تمام عالم را در زیر پرچم این حرف قرار داده، که رسیدن به اوست! درحقیقت مقصد، رسیدن به عدد 11 است اما باطنش همان 1001 است یعنی رسیدن به گنج رضا(ع) یعنی زمانی اسم کافی برای همه عالم عنایت می‌شود و به نمره 20 می‌رسیم که به رضا رسیده باشیم و هر کس به رضا برسد، عدد 111 را  تحویل می‌گیرد و این حقیقت رسیدن به درجه عالی و کافی است(کافی=111=عالی) و در باطن رسیدن به حقیقت درجه اول و احسن و تمام برکاتیست که خداوند متعال عنایت فرموده است.  الحمد لله ربّ العالمین

 

واقبل الینا بوجهک الکریم واقبل تقرّبنا الیک و انظر الینا نظرة رحیمة نستکمل بها الکرامة عندک، ثمّ لاتصرفها عنّا بجودک، واسقنا مِن حوض جدّه صلی الله علیه و آله بکأسه و بیده ریّا رویّا هنیئا سائغا لاظما بعده یا ارحم الراحمین.

و بر ما به وجه کریم(و رحمت با کرامت) اقبال و توجه فرما و تقرب و توسل ما را به سوی خود بپذیر و بر ما به رحمت و لطف نظر فرما تا ما بدان نظر لطف کرامت نزد تو را به حدّ کمال رسانیم آنگاه دیگر هرگز نظر لطف از ما به کرامت بازمگیر و ما را از حوض کوثر جدّش پیغمبر(ص) به کاسه او و به دست او سیراب کن سیرابی کامل گوارایی خوش که بعد از آن سیراب شدن دیگر تشنه نشویم ای مهربان ترین مهربانان عالم.

"فراز پایانی دعای ندبه"

 


[1]. سورۀ مبارکه نجم؛ آیۀ 9

[2]. سورۀ مبارکه انشراح؛ آیات 5 و 6

[3]. رجوع شود به کتاب راز دنیا

[4]. تهج البلاغه؛ حکمت 40

[5]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 257

[6]. در کتاب حوای روحانی 3 توضیح کامل آمده که راه خروج، نماز است

 

[7]. مائه منقبه من مناقب امیرالمومنین و الائمه ص 13131312- غایه المرام؛الامه بحرانی ج 5، ص34 و 203 و 204

[8]. سورۀ مبارکه انعام؛ آیۀ 162

[9]. سورۀ مبارکه آل عمران؛ آیۀ 37

[10]. سورۀ مبارکه نساء؛ آیۀ 125

[11]. سورۀ مبارکه اسرا؛ آیۀ 7

[12]. سورۀ مبارکه  مؤمنون؛ آیۀ 14

[13]. سورۀ مبارکه طه؛ آیۀ 86

[14]. سورۀ مبارکه فاطر؛ آیۀ 8

[15]. سورۀ مبارکه بقره؛آیۀ 141

[16]. سورۀ مبارکه اسرا؛آیۀ 7

 

    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۱۴
عذرا شفائی

 فصل نهم: تعریفی از عدد 19

حرفِ ق به جایگاه عددی 19 و عدد ابجد 100 از دسته حروف آبی یا مائیه است و طبیعت بادی-غربی دارد و ملکش حضرت عطرائیل است.

عدد 100 از تجزیه عدد 4 بر مبنای 2 بدست می‌اید. بنابراین حکمت عالم در این عدد غرق است و عالم بر 4 پایه و ستون قرار دارد. پس باطن عدد 100، حرفِ ق یعنی قاف می‌باشد. بنابراین عدد 4، باطن ربع و ربیع و تربیع کننده‌ی عالم است. و شرط بوجود آمدن هر عنصری و هر موجودی و هر عالمی بر روی عدد 4 است. از یک قول جمع عدد 1 تا 4 می‌شود 10 و عدد 4 روی 10؛ همان گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم(ص) است و حضرت علی(ع) خودش را قاف معرفی می‌فرماید. زیرا وجود مبارکش باطن 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است. فقط این بسم الله حامل 113 بسم الله کل قرآن کریم است. و حضرت خود را باطنِ باطن حروف و کلماتش تا برسد به نقطه زیر بسم الله معرفی می‌فرماید؛ انا نقطة تحت الباء یعنی اصل نقطه آفرینش پس او حقیقت قاف یعنی نگهدارنده است و از القابش مولای متقیان است. صلوات الله علیهم اجمعین

*حرف ق به جایگاه عددی 19:

حرف ق از حروف مقطعه قرآن است و از حروف نورانی محسوب می‌شود و در دسته حروف قمری قرار دارد. و در اسرارش تعریف همه آداب و صفات زیبای حروف است.

حرف ق از حروفی است که بر تمام حروف، ولایت دارد و به تنهایی از اول تا آخر حروف است و به تنهایی تمام اسرار و اسماء را در بطن خود دارد و در اعداد، امام و پیشرو می‌باشد به گونه‌ای که تمام اعداد تا در جماعت به ولایت امامشان وصل نشوند در معنا و جایگاه و حقیقت و ارواح و اسرار خود قرار نمی‌گیرند. حرف ق، به تنهایی  کامل و از نظر معنا، موجه است و توجیه کننده همه معانی می‌باشد.

زیباست که پروردگار عالم یکی از اسماء قرآن را قاف قرارداد. این حرف هم در خواندن یک حرفی (ق گفته می‌شود) کامل است و هم سه حرفی(قاف گفته می‌شود). این حرف در معنا رسول است و در مجرای صدق قراردارد. و بین الحرمین معانی حروف و اعداد است به گنج قرآن و در عمل به آیات قرآن و بندگی خالصانه و صادقانه پروردگار عالم به قرب الی الله. این حرف، قابلیت حی شدن و زنده شدن انسان را به کلام خدا و عمل به معانی آن را دارد. و شرط قبول شدن عمل است. خداوند در کلام کریمش سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدیً للمتقین؛ این کتاب بی‌هیچ شک، راهنمای پرهیزکاران (یعنی متقیان) است.

عدد ابجد کلمه قاف=181 و جایگاه عددیش 37  است. پس وقتی کلمه قاف به عدد 181 خوانده می‌شود چون کامل است در جایگاه عددی، انسان را به عدد 37 یعنی اسم مبارک اول خداوند و کلمه زکی که نورانی شدن است و همچنین به جایگاه حسن(ع) که خداوند متعال فرمود: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها( اگر عمل حسن یعنی سبز، زنده، شاداب و سالم بیاوری، میوه‌ی عشر امثالها را به تو می‌دهم) می‌رساند.  عدد 37 نشانه سلامتی؛ حرارت بدن سالم است یعنی: 1)هرگز در قیامت از سلامت بیرون نمیروی .  2)از عالم به مقام قرب اول(نام مبارک خداوند) جدا نمی‌شوی. 3) شاگرد اول بندگی می‌شوی.  4)نورانی و زیبا می‌شوی یعنی می‌رسی به درجه یخرجهم من الظلمات الی النور. درضمن عدد اول یعنی رسیدن به تمام مقامات و شئونات و گنج و خزانه رحمت بی‌انتهای خداوندی الی یوم القیامة!( تمام درس عدد 37 در کتاب حوای روحانی آمده است)

جمع ارقام 181(=قاف) می‌شود 10 (10=1+8+1) که درواقع گنج عشر است. عدد 181 در اسماء الحسنی پروردگار عالم برابر است با عدد ابجد اسم مبارک فعال. حال خوب فکر کنید!!!

*حرف ق به عدد ابجد 100:

روایت است هنگامیکه پروردگار عالم، زمین را خلق کرد، به شدت می‌لرزید تا خداوند متعال کوه قاف را بر روی زمین خلق کرد، آنگاه به زمین امر شد که با کوه قاف آرام بگیرد. گفته شده که قاف کوهی است محیط بر عالم و گرد دنیا برآمده، جنس آن یاقوت و زمرد سبز است. از این رو آن را جبل الاخضر نیز خوانده‌اند. آسمان اول که در اصل از مرمر سپید است، سبزی‌اش را از بازتاب رنگ آن گرفته است. از آن جا که در قرآن گفته شده کوه‌ها مایه تثبیت زمین هستند اعتقاد بر این بود که خداوند کوه قاف را همچون میخی برای ثبات زمین قرار داده و دیگر کوه‌ها را از آن رویانیده و ریشه‌ی همه‌ی کوه‌ها را به آن پیوسته است و چون بخواهد بر قومی غضب کند، به فرشته‌ای که بر این کوه موکل است فرمان می‌دهد که آن را بجنباند و از این طریق در آن زمین زلزله می‌افکند و جنبش این کوه همچنین می‌تواند تمام دنیا را ویران کند.( حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب- مطهربن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس 1899)

سهروردی، شیخ اشراق معنای رمزی برای کوه قاف قائل شد. به عقیده او کوه قاف مجموعه یازده کوه{ درواقع وجود مبارک حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و یازده ذریه معصومشان(ص) است} و منشأ و مقصد ارواح انسان، رمز فلک نهم و مرز میان عالم محسوس و معقول است. و کنایه از دشواری‌هایی است که نفس باید برای رسیدن به مقصود پشت سر بگذارد. احتمالا اولین پیوند سیمرغ و کوه قاف نیز در کلام سهروردی دیده شد. به عقیده او اگر هدهدی به قصد رفتن به کوه قاف پرو بال خود را بکند و سایه کوه قاف بر او بیفتد آن هدهد پس از هزار سال به سیمرغ تبدیل می‌شود. در برخی متون عرفانی نیز  آشیان سیمرغ در کوه قاف است. عطار در منظومه منطق الطیر سفر گروهی از مرغان به سوی سیمرغ را در کوه قاف شرح می‌دهد.{ شرح باطن این مطالب درس‌هایی است که در صفحه قبل بیان شد}

جالب است که می‌گویند تنها پرنده‌ای که روی قله‌ی این کوه(قاف) لانه دارد، سیمرغ است که ظاهراً مرغ افسانه‌ای است اما به تعبیر عرفان، آن 30 جزء قرآن است که حقیقت (ق) و نگهدارنده‌ی نور هدایت و رساننده‌ی آن بوسیله‌ی ائمه معصومین(ص) به تک تک انسان‌هاست تا در زندگی کوتاه دنیا حقیقت برکات آیات وحی الهی را با امامت امام زمان(عج) به آخرت برسانند.

حقیقت تربیع و بهاری شدن کف دنیا برای هر انسان متّقی که بتواند همچون ابراهیم(ع) یا موسایی(ع) از کفِ دریای دنیا(که همان کفِ جهنم است) به سلامت گذر کند این است که مربع عشر دنیا را با عمل صحیح عاشورایی خود بطور کامل پرکند یعنی 10 تا 10 تا که می‌شود 100 تا (عدد ابجد کلمه کف=100). یعنی شیعه و پیرو معصومین(ص) و مجری آیات قرآن عزیز باشد.

درواقع انسانی که از کتاب الهی که وحی نور است پیروی و عمل به آیات  نورانی می‌کند، عمل خود را به صورت انرژی نورانی برای ذخیره‌ی آخرتی می‌فرستد و آن همان، حقیقت صد(قاف تقوی) است و هرگز خراب نمی‌شود (همانند سد در دنیا که آب را پشت آن ذخیره کرده و از آن  به شیوه‌های مختلف بهره می‌برند). نه تنها در دنیا انسان را از خطرها و آفات مادی و وسواس‌ها و خناس‌ها و شیاطین حفظ می‌کند، بلکه در آخرت هم حجاب بین بهشت و جهنم است(فرقان).

خوبست بدانیم که این صد، فقط ولایت است زیرا در جایگاه عددی 19 شد(جایگاه عددی حرف ق=19 و ابتدای جزء 19 قرآن کریم در سوره مبارکه فرقان است) و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=9+1) این عدد عشر(10)، همان حقیقت کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاست، این همان عشری است که همه‌ی انسان‌ها در دنیا در امتحاناتش باید ولیّ زمان خود را انتخاب کنند، این همان اتممنا بعشر(تمام کننده 10) است که هر کس بخواهد به اربعین بهاری و سبز زندگی دنیا و آخرتش برسد باید آن را تمام کند.

پس درواقع هم صد با صاد و هم سد با سین، جداکننده‌ی نور از ظلمت هستند. سد با سین، نورش حسّی است( که از سد دنیا برق تولید می‌شود) اما صد با صاد، نورش قلبی است و آن را در آخرت ملاقات می‌کنیم! نور هدایت، انسان را از خطرات ظلمات دنیا نجات می‌دهد و راه رضای خداوند متعال را برای ما هموار و روشن می‌نماید. چنانچه یکی از اسماء مبارک قرآن، نور است و تمام آیات الهی نور هستند و همینطور امامان معصوم(ع) نور هدایت هستند برای همه‌ی شیعیان تا آخرالزمان.  پس بنده‌ی مؤمن باید در  همین دنیا با ساختن صد آخرتی یعنی همان (ق)تقوی از انوارش هر لحظه استفاده کامل کند و وصل به نور مقدس امام راه ، حجت حق شود که آنها حقیقت قاف و باطن آن کوهِ محکم قاف هستند و شفیعان ما در دنیا و آخرت و رساننده‌ی ما به سرمنزل مقصود یعنی قرب الی الله و رضوان الله اکبر هستند.

نکته مهم: خداوند درباره وجود مبارک ذوالقرنین در آیه 83 سوره مبارکه کهف می‌فرماید که او را مأمور هدایت مردم ستمکار و در نهایت قومی که یأجوج و مأجوج و مفسد فی الارض بودند فرستادیم... حضرت مأمور ساختن سَدّی شد از آهن(آیه 96 سوره مبارکه کهف). اما حکمت آیات چیست؟! اینکه ذوالقرنین صاحب عمر دو قرن است یعنی دو تا صد تا. و واقعیت آهن که حدید خوانده می‌شود، حدود خداوند است. که او در میان دو کوه( خیر و شر یعنی بهشت و جهنم) این سد را بپاکرد تا از ورود یأجوج و مأجوج جلوگیری کند. این دو صد تا هم  حقیقت صد سلام و صد لعن است و بین دو کوه دنیا و آخرت، محلّ ارض عاشورا و امتحان همه‌ی بندگان خداست. اما بستن سد با دین است که عدد ابجد کلمه سد=64=دین=کلید و برابر اسم مبارک ناجی پروردگار عالم و اسم مبارک نوح(ع) است که آدمِ ثانی شد زیرا نسل از کشتی او منتشر شد. شاید بپرسید چرا حضرت نوح(ع)؟! اولا وجود مبارک حضرت به درگاه خداوند متعال بسیار نوحه کننده و دائما متصل بود. ثانیا همانطورکه نسل به وجود ایشان و افراد نجات یافته دوباره کثرت گرفت، انسان هم بعد از تکلیف، حیات دوباره انسانی را شروع می‌کند و به یک معنا متولد می‌شود و همینطور است کسی که توبه می‌کند.

درحقیقت کلمه سد، همان حدود خداوند است که هر مؤمنی باید برای آرامش و آسایش دنیا و آخرت خودش آن را با خدود خدا جلوی نفسِ اَماره‌اش ببندد تا شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها در او نفوذ نکنند، اما با علم به سد سازی که حکم خداوند است بدست امام معصوم؛ ولیّ هر زمان(ص). بنابراین کلید بهشت و نجات را درهمین دنیا دریافت می‌کند(سد=64=دین=کلید=ناجی). همانطورکه ذکر شد محصولِ سدّ دنیا، برق است و انرژی همه‌ی کارخانه‌ها و دستگاه‌ها و مملکت از برق تأمین می‌شود. اما چه رابطه‌ای با صدِ با صاد دارد؟! عدد صد(100) که برابر حرفِ ق است، شرط قبولی اعمال می‌باشد زیرا بدون ق(تقوی) عمل قبول نمی‌شود و خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین. خیلی معانی و حکمت زیبایی در این آیه شریفه نهفته است که خداوند اشاره به آن می‌فرماید: آن(ذلک) کتاب! پس اطاعت کننده باید از کتاب زنده‌ قرآن اطاعت کند یعنی حقیقت قاف؛ امام معصوم(ص). اما جایگاه عددی حرفِ ق=19 است و پیامبر(ص) فرمود کلّ قرآن در 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است...، دقت کنید پس بسم الله خودش صد است! هر حیوان حلال گوشتی که ذبح می‌شود باید پشت این بسم الله باشد تا حلال و طاهر شود، چون پشت صدِ حرفِ قاف است. تا حیات آن حیوان به تعالی در انسان مؤمن نگهداری شود. این قیامت حیوان است و انسان مؤمن با قافِ عمل این حیات طیب را به بهشت انتقال می‌دهد.

خوب دقت کنید! جایگاه عددی حروفِ سدِ با سین 19 می‌شود(64=سد=19). خداوند در آیه 96 سوره مبارکه کهف می‌فرماید: آتونی زُبُرالحدید حتی إذا ساوی بین الصدفین قال انفخوا حتی إذا جعله نارا قال آتونی اُفرغ علیه قطرا.(ذوالقرنین) فرمود برای من قطعه‌های آهن بیاورید و در شکاف این دو کوه بریزید. پس آوردند و ریختند تا زمانی که بین دو کوه مسطح شد. آنگاه گفت کوره‌ها را بدمید تا وقتیکه قطعه‌های آهن را چون آتش سرخ شده کرد آنگاه فرمود برایم مس گداخته شده بیاورید( عدد ابجد کلمه مس=100 و جایگاه عددیش 28 است) تا روی آن بریزم، آنگاه سد ساخته شد. خوب به موضوع دقت کنید!  باید این حکمت عظیم را برای حیات جاویدان آخرت بیاموزیم و با خود ببریم تا انشاءالله به امنیتِ لاخوفٌ علیهم و لا هم یحزنون برسیم. (درس سد در کتاب راز دنیا کامل بیان شده است)

*19 یعنی 9 روی 10:

عدد 19 بعبارتی می‌شود 9روی 10 که عدد 9، در بلوغ حامل ظرف 9 فلک است و تمام عوالم در جلوه‌ای از عدد 9 قرار می‌گیرند. در نُه به حروف اگر روی حرف ن فتحه بیاید نَه خوانده می‌شود که از طرفی یعنی لا ( به عربی). در واقع همه عوالم خلقت در این حرف غرقند زیرا همه توحید محض است یعنی لا اله الا الله.

عدد ابجد حروف لا=31 (4=1+3) و جایگاه عددی لا=13 (4=3+1) برابر با نام مبارک احد جلّ‌جلاله است. و از طرف دیگر یعنی در دنیا قدرت و توان گفتنِ نَه به هواهای نفسانی، خیلی بلوغ می‌خواهد! و ایستادگی کردن در مقابل گناه، جسارت و قدرت عقلی کامل می‌خواهد. پس نَه، بلوغ 9 به اخلاص رسیدن است. لباس حدود الله پوشیدن یعنی در مقابل حمله شیطان‌ها و وسواس‌ها به حدود قلب که خانه خدای وجودمان است، لباس رزم پوشیدن تا قلب از حمله‌ی اغیار سالم بماند و آن حرم، جز جای محبت و حضور خداوند یکتا نباشد. راستی آیا گفتن نـَه توفیق نمی‌خواهد. پس چرا هر کس نمی‌تواند نـَه بگوید درحالیکه خطر و ضرر را می‌بیند و می‌داند. اما کنترل هوای نفس خود را ندارد و عقل را سرکوب می‌کند!! زیرا تقوی؛ همان قاف را ندارد. بنابراین ایمان بدون تقوی مزدی ندارد.

اینجا مستلزم آن است که حلقه‌ی 5 بندگی به دست و پا و گردن بیندازیم. بنابراین جانِ دفاع از قلب ( که به شکل 5 است) هم، بلوغ 9 معرفت به حقیقت توبه و طهارت را می‌خواهد. پس این دو عدد کنار هم می‌شود: 1) 95 که برابر با عدد ابجد کلمه صاد است که چشمه حکمت و رحمت الهی از قلب خالص سرازیر می‌شود و 2) 59 که برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(عج) است که باب هدایت را پذیرا می‌شود.

عدد که روح حروف است جای تفکر دارد که چگونه 9 عدد(سقف اعداد 9 است) به تمام 28 حرف، غالب می‌شود و حیات واقعی و استعداد آنها را افشا و به معانی ظهوری و باطنی در دنیا و آخرت می‌رساند! اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود(10=8+2). درحالیکه 10، بالاتر از سقف اعداد یعنی 9 است اما اگر 10 را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 9 می‌شود( دَه=9 ) پس درواقع همان عدد 9 است که وقتی کامل و پُر می‌شود ظهور 10 را در خود افشا می‌کند .

همانطور که بیان شد جمع ارقام 28 برابر 10 می‌شود(که همان تولد حقیقی انسانیت به گنج عشراست) و عدد ابجد ده به حروف، 9 می‌شود. درواقع حقیقت کلّ قرآن مجید(28 حرف) بر عدد 9 روی 10 و در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) می‌باشد در حالیکه در این 19 حرف ، 9 حرف تکرار شده و 10 حرف ثابت است. حال خوب بیندیشید! نکته مهم اینست که همانطورکه قبلا بیان شد عدد ابجد 10 حرف ثابت و بدون تکرار در بسم الله الرحمن الرحیم ( ب س م ا ل ه ر ح ن ی) 406 می‌شود که این عدد رمز جمع تمام 28 حروف (در جمع 1 تا 28 ) است. و جایگاه عددی این حروف 100 می‌شود که برابر حرف ق به جایگاه عددی 19 یعنی تمام حروف بسم الله الرحمن الرحیم است. و عدد ابجد 9 حروف تکرار شده(ل ا ل م ا ل ر ح م) رویهم می‌شود 380 که برابر اسم مبارک خداوند من هو احسانه قدیم است. و جایگاه عددیشان 128 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک حسین(ع) است؛ چقدر زیباست که حضرت 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش است؛ باطن عدد 9!

*مباحثی پیرامون عدد 19

1)اولین آیه قرآن کریم؛ بسم الله الرحمن الرحیم شامل 19 حرف است.

2)تعداد سوره‌های قرآن کریم (114تا)، مضربی از 19 است.جمع ارقام 114 برابر 6 می‌شود که اگر برهم تقسیم کنیم جواب 19می‌شود! 19=6÷114

3) اولین سوره‌ای که بر قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شد، سوره مبارکه علق است که 19 آیه دارد.

4)سوره مبارکه علق نوزدهمین سوره‌ی جزء 30 است و اگر سوره‌ها را از آخر به اول قرآن بشماریم هم، نوزدهمین سوره می‌شود.

5)اولین بار که جبرائیل(ع) {روزمبعث (در غار حرا)} خدمت پیامبر(ص) رسید، 5 آیه اول سوره مبارکه علق را خواند که 19 کلمه است(برابر با 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم!).

6)در تشهد وقتی می‌گوییم اشهد انّ محمدا عبده و رسوله ، شهادت به عبدِ خدا بودنِ حضرت ، جلوتر از رسوله آمده است.عدد ابجد کلمه عبد=76 و مضربی از 19 است (13=6+7 و 4=3+1 ----> 19=4÷76)  

7) اگر مضرب‌های یک‌رقمی عدد 3 را از 1 تا 9 جمع کنیم، عدد 19 که همان جایگاه عددی نُه ( به حروف) است، بدست می‌آید (19=9+6+3+1) {عدد ابجد حروف نُه =55 که در جایگاه عددی 19 می‌شود}. چون پروردگار عالم به عدد 19، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند( عدد واحد=19). که در باطن عدد یک {نورٌواحد صلوات الله علیهم اجمعین }، بلوغ 9 واحدیت است!

8)عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه ناس ، 114 است و شامل 6 آیه می‌باشد که اگر برهم تقسیم کنیم 19 می‌شود (19=6÷114)

9)دومین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 9 آیه اول سوره مبارکه قلم را آورد که شامل 38 کلمه است{به اندازه جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و علی(ع)} و 2 تا 19 تا می‌شود 38 تا.

10)سومین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 10 آیه اول سوره مبارکه مزمل را آورد که شامل 57 کلمه است و 3 تا 19 تا می‌شود 57تا.

11)چهارمین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 30 آیه سوره مبارکه مدثر را آورد که خداوند متعال در آیه 30 فرموده : علیها تسعة عشر {ملائک مامور جهنّم ، 19 فرشته موکلند}

12)پنجمین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد، سوره مبارکه حمد (فاتحةالکتاب) را به طور کامل آورد که بیانیه کلّ قرآن ، جمع است در بسم الله الرحمن الرحیم که 19 حرف است .

توجه کنید! آغاز می‌شود این بیانیه با 19 حرف بعد از نزول آیه: بر آن دوزخ، 19 فرشته موکلند. این مراتب، ارتباط آیه 30 سوره مبارکه مدثر (عدد19) و اولین بیانیه قرآن ؛بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد(19 حرف) با سیستم اعدادی اعجازآمیز است که بر عدد 19 بنانهاده شده است. آیا جالب نیست که عددِ آیه‌ای که بیانگر 19 موکّل دوزخ است ، 30 می‌باشد و از طرفی کلّ 30 جزء قرآن {به فرموده پیامبر(ص)} در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیمِ (سوره حمد) جمع است؟! آیا بیانگر این نیست که این 19 حرف که محیط بر باطنِ کلّ عالم خلقت است ، فاروق اکبر است و در همه هستی ، جداکننده‌ی نور از ظلمات می‌باشد و هر حقی را از باطل جدا می‌کند؟!

 نکته زیبا اینکه همانطورکه خداوند فرمود از درب خانه حضرت علی(ع) وارد شوید به مسجد پیامبر(ص) نه از پشت خانه. درواقع کسانیکه در دنیا خاضع و فرمانبردار امر خداوند شدند و رفتند از پشت درب ولایت؛ خانه امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س)؛ باطن بسم الله الرحمن الرحیم وارد شدند، منقلب شدند یعنی قلب به میم شدند، طاهر شدند. و ورود در مسجد پیامبر(ص) یعنی در حقیقت قرآن و هدایت شدند یعنی از 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم گذشتند. مثل این باشد که از نفس حیوانی خود عبور کردند و انسان شدند و یا بقولی یخرجهم من الظلمات الی النور شدند.

اما عده‌ای که عناد داشتند و از درب ولایت نیامدند، فردای قیامت عدد 19 ملائکه بر در جهنم آن‌ها را از باب 19 وارد جهنم می‌کند. درواقع در دنیا به اختیار از این باب نگذشتند تا پاک شوند و قابلیت رفتن در بهشت و نعمت‌های خداوند را داشته باشند، پس در قیامت بصورت تنبیه از باب 19 و از میان 19 نگهبان درب جهنم وارد جهنم و آتش و عذاب می‌شوند. این هم رحمتی از محبت‌های خداوند کریم است که شاید پاک شوند و بعد از رسیدن به طهارت وارد بهشت شوند.

 چقدر عالیست اگر در دنیا هر کس خودش سر بندگی فرودآورد و از باب 19 حروف قرآن که همان 19 ملائکه رحمت الهی هستند گذر کند و به طهارت انسانی و لیاقت قرب برسد. و از نعمت‌های خداوند در دنیا و آخرت در حلال‌ها استفاده کند. مثل حیوان حلال گوشت که اگر پشت بسم الله الرحمن الرحیم ذبح شود، قلب به میم می‌شود. تمام وجودش از پوست و گوشت و خون و حتی فضولاتش پاک می‌شود و در غذای مؤمن حل می‌شود بصورت عمل نورانی زنده و حی می‌شود و این عمل وارد بهشت رحمت الهی می‌شود. اللهم الرزقنا

13) آفریننده ذوالجلال و عظیم الشأن با آیه 31 سوره مبارکه مدثر دلایل اینکه چرا عدد 19 را انتخاب فرموده ، بیان می‌فرماید : الف) بی ایمانان را آشفته سازد. ب)به خوبان یهود و نصارا اطمینان دهد که قرآن آسمانی است.  ج)ایمان مؤمنان را تقویت نماید.  د)هرگونه شک و تردید را از دل مسلمانان و خوبان یهودی و مسیحی بزداید.   ه)منافقین و کفار را که سیستم اعدادی قرآن را قبول ندارند، رسوا سازد.

14) در حالیکه وجود مبارک پنج تن(ص) در یک حلقه هستند و آن نورٌواحد(ص) است پس درواقع در باطن یک که همان وحدت وجود است و ظهور اسم مبارک واحد(=19) جلّ‌جلاله می‌باشد که توحید محض و تعریف خالق یکتاست. حال اگر اسم مبارک هو را به صورت بسیط بنویسیم (ها + واو) ، عدد ابجدش 19 می‌شود که برابر اسم مبارک واحد جلّ‌جلاله است. جمع ارقام 19 برابر با 10 می‌شود (10=9+1) که همان گنج 4 روی 10 است پس می‌شود 14 و جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود و در یک نور ؛ نورٌواحد(ص) و در حرف ، همان ه می‌شود (که در مقام اشباع ، هو خوانده می‌شود).

در حقیقت بلوغ 9 هم در ظهور، چون سقف تمام اعداد است برابر گنج تمام حروف می‌شود. پس عدد 9 به بلوغ رسیدن کامل عددی است تا بتوانیم در حلقه‌ی 5 (بندگی) دائما مستقر بمانیم.

15) عدد ابجد کلمه صبح=100 و برابر با عدد ابجد حرف ق است یعنی نگهدارنده و تنها وقتی که در قیامت نگهداشته می‌شود، صبح است چراکه می‌فرمایند صبح قیامت!  از آنجا که جایگاه عددی حرف ق=19 است یعنی صبح از باطن 19 حروف و یا از پشت 19 حروف طلوع می‌کند! { 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم  که بقول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم جمع است }

و در شب هنگام به ساعت 19 می‌رسیم که آن برابر ساعت 7 شب است و کلّ سوره حمد شامل 7 آیه است و تمام آن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم  است. پس طلوع صبح از پشت بسم الله و ورود لیل یعنی شب هم از پشت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است.{ بعبارتی شروع روز ما با صبح است( پشت 19 حروف) و شروع شب(ساعت 19) پشت 19 حروف}

16)عدد ابجد تمام حروف مقطعه رویهم 3385 است و جمع ارقامش 19 می‌شود (19=5+8+3+3) که برابر نام مبارک "واحد" جلّ جلاله است. و حقیقت گنج عشر و 4روی 10 و تمام اسرار را با جمع ارقامش که برابر 10 می‌شود ظاهر می‌فرماید(10=9+1). این عدد برابر است با اسم مبارک خداوند کریم"غاذی الصغیر و الکبیر دلیل"،غاذی به معنای غذا دهنده‌ است. خوب توجه فرمایید! که خداوند در این گنج بی‌نهایت، غذای صغیر و کبیر در این دلیل قرار داده است به شرط اینکه هر کس چقدر گرسنه معارف است و چقدر اشتها دارد. پس این سفره کریم تمام نعمت‌ها را شامل است و او در این عمر کوتاه دائما بندگانش را به غذای "رزقا حسنا" دعوت می‌فرماید.

در جمع جایگاه عددی حروف مقطعه رویهم می‌شود 856 که باز هم جمع ارقامش 19 می‌شود (19=6+5+8) که این عدد برابر نام مبارک خداوند؛ "یا من یحق الحق بکلماته " است. یعنی ای کسی که حقوق حقانیتت را به کلمات عنایت فرمودی.

17)جالب است که بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که یک آیه شده و جمع 113 بسم الله در بطن آن است ، 19 حرف می‌باشد که 10 حرف آن بدون تکرار و 9 حرف آن تکرار شده است. و تمام گنج در این 19 حرف، افشامی‌شود. چنانچه 10 حرفِ بدون تکرارش، همان گنج عشر ؛ 4 روی 10 یعنی وجود مبارک 14 معصوم(ص) است که بدون تکرار هستند و فقط این عزیزانند که خداوند متعال در شأن و مقامشان ، آیه تطهیر را نازل فرموده است{...انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا .آیه 33 سوره مبارکه احزاب. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم }. و 9 حرف ، تکرارشده است که جمع عدد 1 تا 9 برابر نام مبارک حضرت آدم(ع) و کثرات فرزندانش الی یوم القیامة است که تکرار می‌شوند.(45=آدم=9+8+...+2+1)

 اما در 10 عدد تکرار نشده، آیا غیر از این است که وجود مبارک امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه نورانی در بطن آقاست که ایشان به عدد 10 متولد شدند(1 خودش+9ذریه در بطنش). پس عددِ دهِ (10) وجودهای مبارک، 9 در بطنشان است که می‌شود 9 روی 10 ؛ درحقیقت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ، همان گنج عشر است و عدد 19برابر با اسم واحد جلّ‌جلاله و جایگاه عددی اسم مبارکِ اول خداوند است . جمع ارقام 19 می‌شود 10(10=9+1) ، پس تمام قرآن که در بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) جمع است ، گنج عشر می‌باشد.

چنانچه می‌دانید بسم الله الرحمن الرحیم 4 کلمه است و جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10. این 4 کلمه کلید آفرینش و هستی در عالم است. درواقع اسم اعظم پروردگار عالم را درک کنید. الله اعلم

*نکته: عدد ابجد و جایگاه عددی 10حرف ثابت بسم الله الرحمن الرحیم؛ ب س م ا ل ه ر ح  ن ی(یـ):

    عدد ابجد این 10 حروف 406 می‌شود که از اعجازهای عددی قرآن است زیرا عدد 406 برابر است با جمع اعداد یک تا 28(کلّ حروف قرآن)، در واقع اسرار باطنش را ظاهر می‌کند! زیرا 10 حرف است و 4 نقطه دارد که همان گنج 4 روی 10 است زیرا نقطه بر حرف می‌نشیند و حرف خوانده می‌شود. و  جمع ارقام عدد ابجدش هم 10 می‌شود(10=6+0+4) و جایگاه عددی این 10 حرف، 100 می‌شود که برابر حرف ق به جایگاه عددی 19 است(10=9+1) یعنی این حروف کامل هستند.

عدد ابجد و جایگاه عددی حروف متغیر بسم الله الرحمن الرحیم؛ ل ا ل م  ا ل ر ح م:

عدد ابجد این حروف نُه گانه( نقطه ندارند)، 380 است که برابر با 2 تا 190 تاست که عدد 190 از جمع 1 تا 19 بدست می‌آید! درواقع 190 برابر عدد ابجد کلمه نفـَس و نفـْس است. درحقیقت برای رسیدن به جهاد اکبر باید از جهاد نفـْس بگذریم. پس عدد 380، عدد دو جهاد است به بلوغ 9 حروفِ متغیر بسم الله الرحمن الرحیم. و جایگاه عددی این حروف متغیر 92 می‌شود برابر با عدد ابجد نام مبارک حضرت محمد(ص)، در حقیقت رسیدن به تمام خزانه‌ی حمد پروردگار عالم و معارف اهل بیت(ص) است. پس جمع عدد ابجد حروف 406 و 380 می‌شود 786 که عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است و در جایگاه عددی 92+100 می‌شود 192 که برابر نام مبارک امام علی(ع) است.    

18)در 19 فروردین (10=9+1) روز شرف شمس که متعلق به آقا امام رضا(ع) است، تشرّف حقیقت نور شمس الشموس را در عدد 19 به جان رضای خدا نوید می‌دهد.

19) خوب دقت کنید! تا جنین 9 ماهش در حمل کامل نشود، زمان تولد نمی‌رسد (9ماه تمام و وارد ماهِ 10 شود که 19=10+9 می‌شود) و یا اگر سنّ یک دختر تا 9 سال قمری تمام نشود، بلوغ فرا نمی‌رسد (9سال تمام و وارد سالِ10شود که 19=10+9 می‌شود). این چه مناسبت است؟! اگر دقت کنید باید بلوغ و تولد، هم 9 به عدد باشد و هم نُه به حروف(نه=55 و10=5+5)، تا جمع عددی و حروفی را کامل بگیرد. پس ورودی حقیقی از باب 19 می‌باشد و درواقع به گنج عشر چراکه 10=9+1 می‌شود! و این عدد 10، دهه‌ی طُهر است.

 

 

 9     1 دایره‌ی حمل

20)عدد نوزده یعنی شروع بهار زندگی و سبز شدن و طراوت و سلامتی و شادابی و حیات، یعنی زندگی برای این نوزاد ، نو، زده می‌شود! درواقع حمل به این صورت است:

 

 

 

*جانِ همه این معارف در نام مبارک امام حسین(ع) معنا می‌شود که عدد ابجد نام حسین(ع)=128 است یعنی 28+100 پس 100=ق ، نگهدارنده‌ی 28 حرف که تمام محتوای قرآن از ظاهر و باطن است می‌باشد. آیا غیر از این است که حضرت خود ، به عدد 10 بدنیا آمده {یعنی یک خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش} پس خود ایشان، جانِ 28 است زیرا 10=8+2 و 10 ، گنج عشر و 4 روی 10 یعنی 14 است. چون حضرت، پنجمین معصوم(ص) است که با 9 ذریه در بطنش می‌شود 14 (14=9+5).

از طرفی آقا که به عدد 10 بدنیا آمد، خودش گنج عشر است و امام عاشورائیان به وراثت تمام 124000 پیامبر(ع) و 14 معصوم(ص). و در باطن عدد دَه به حروف، عدد 9 را ظاهر کرد(ده=9) پس اگر عدد نام مبارک ایشان 128 است یعنی تمام 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم، یعنی تمام 28 حرف الفبای قرآن از حروف و معانی و محتوای ظاهر و باطن دنیا و آخرت. نکته مهم اینکه اگر عدد ابجد 10 حرف اول الفبای عربی(ابجد هوز حطی) را بصورت بسیط با هم جمع کنیم(الف با جا دال ها واو زا حا طا یا) 210 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع) است و جایگاه عددی این حروف 111 می‌شود که برابر عدد ابجد الف=عالی=کافی و در نهایت برابر کلمه نساء{ خانم حضرت  فاطمه(س) است که ابجد کلمه نساء به تنهایی برابر 111 می‌باشد} خوب فکر کنید که حروف چگونه باطن گنج ولایت است!

آفریننده یکتا به ما می‌آموزد که این نظم اعداد، نشان از قدرت مطلق او بر تمام حسابگری‌ها و حسابرسی‌های خلقت و بندگانش می‌باشد. واحاطه وجودی برهمه‌ی مخلوقات، با تمام حساب و کتاب، بدون ذره‌ای نقص، در دست اوست.

21)عدد 119 یعنی:

 عدد 119 معنی می‌شود به 100+ 19: یعنی نگهدارنده‌ی 19 که در عین حال که برابر با کلمات واحد= اول= نه= عبا= دیه= تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن (ص) هم 19 حروف است و جالب است حروف پنج که به عربی بنج نوشته می‌شود جایگاهش 19 می‌شود(بنج=19)، برابر با جایگاه عددی حرف ق هم است.

پس خوب دقت کنید! در عدد 119(19+100): عدد 100 برابر عدد ابجد حرف ق است و عدد 19 برابر با جایگاه عددی حرف ق است! بعبارتی عدد 119 یعنی معرفی حرف ق به عدد ابجد و جایگاه!!! و عدد 119 برابر با عدد ابجد اسم خدای مهربان لطف است، درواقع پروردگار عالم این عدد را به همه‌ی مخلوقاتش لطف کرده است.

*جمع اعداد 1 تا 19 =190=نفَس

نفـَس و نفـْس در وجود انسان: جمع اعداد 1 تا 19 می‌شود 190 که برابر با عدد ابجد کلمه نفس می‌باشد. جالب است که انسان یک نفَس (یعنی دم و بازدم) دارد و یک نفـْس . حروف هر دو مثل هم است(فرقشان در حرکت حرفِ ف است) اما در معنی: نفَس ، برای حیات دنیاست که تا نفَس هست، زندگی دنیایی هم هست. و نفـْس درواقع، نفَسِ آخرتی است! تمام شخصیت باطنی انسان وابسته به تهذیب و اصلاح نفـْس اوست و تمام زندگی آخرتی انسان وابسته به شکل باطنی نفـْسش است که بصورت عمل (در آخرت) ظاهر می‌شود.

زندگی ما در دنیا به نفَسمان بسته است و نفَس یعنی حیات و زنده بودنمان در این دنیا! جالب است همانطورکه قلب کره زمین، خانه خدای کریم است که به شکل مکعب می‌باشد و 6 وجه دارد، خلقت هم روی عدد 6 (حرفِ و) است که خداوند متعال می‌فرماید: آسمان‌ها و زمین را در 6 روز خلق فرموده(آیه 4 سوره مبارکه حدید) و 6 به حروف فارسی شِش نوشته می‌شود و در بدن ما هم شُش قرار دارد که در واقع تمام شِش دانگ زندگی ما به شُش‌ها بستگی دارد! چراکه تنفس درست و خوب هوای پاکیزه ، تضمین خوب کارکردن قلب و مغز و به تبع، همه‌ی سلول‌های بدن است. و در هر دم و بازدم ، قلب هم ممات را با هر تپشش به حیات منقلب می‌کند.

هرگاه در معرض امتحان واقعی قرار می‌گیریم باید نفَس گرو بگذاریم یعنی روی امر واجب (چه برای دین و آخرت، چه برای زندگی شخصی و اخلاقیات و پیمان‌ها، چه برای امور اجتماعی و مالی و...) که خودمان را مسئول آن می‌دانیم باید تا پای جان بایستیم. پس هرکس که تا پای جان(برای دین و عقیده‌اش ) بایستد، صادق است؛ فتمنّوالموت اِن کنتم صادقین (آیه 6 سوره مبارکه جمعه) .

در شب لیلة المبیت که پروردگار عالم به پیامبراکرم(ص) امر به هجرت فرمود، وزنه‌ی ترازوی دین در مقابل جان مبارک پیامبر(ص) و قرآن عزیز، هم وزنش جان مبارک و نفس‌های نورانی و وزین امیر ملک و ملکوت؛ امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) بود که در رختخواب پیامبر(ص) خوابید تا جان مبارک ایشان به سلامت به مدینه برسد. آیا صاحب آن نفـَس، جانِ تمام قرآنی نیست که پیامبر(ص) برای اینکه رسالتش کامل شود به مدینه هجرت کرده است؟! و آن قرآن{به فرموده پیامبر(ص)}، در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم(سوره مبارکه حمد) جمع نیست که حضرت علی(ع) {که فرمود:انا نقطة تحت الباء}، صاحب 19 حرف و تمام اسرار آن است؟! پس باطن نقطه که حروف را صدا دار می‌کند و حرکت می‌دهد یعنی باب الله را باز می‌کند، همان نفـَسِ حضرت علی(ع) است که نَفـْسِ پیامبر(ص) است!

عدد ابجد کلمه نفس=190 است که برابر با عدد ابجد مُعلن (اسم مبارک خداوند) است یعنی علنی شده.

همانطورکه بیان شد جمع اعداد 1 تا 19 برابر 190 می‌شود که معنای بسیاری در خود نهفته دارد:

1)تا اعداد 1 تا 19 جمع نشوند در حقیقت خلقت، نفَس ظاهر نمی‌شود!

2)عدد 19 برابر با جایگاه عددی کلمه نُه است. که نوزاد وقتی می‌خواهد متولد شود به 9 ماهِ عدد-طولی در شکم مادر رشد کرده و به هنگام تولد باید به نُه ماه حروفی به ارضِ دنیا قدم گذارد! که عدد ابجد کلمه نُه=55 (برابر با عدد ابجد اسم مُجیب پروردگار عالم) و جمع ارقام 55 می‌شود10(10=5+5) یعنی 9 ِ عدد تمام می‌شود وارد 10، به بلوغ تولد می‌رسد یعنی 9 روی 10؛ درواقع عدد 19 کامل می‌شود. پس ورودی هر نوزاد از 19 است

3)هرگاه حیوان حلال گوشتی را می‌خواهند ذبح کنند، نفَس آن را پشت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم قربانی می‌کنند. در واقع با چاقوی آهنی(حدید)! حیوان، حَد می‌خورد تا حلال شود. و حدید(آهن)، حدود الهی را بر او تمام می‌کند تا نفَس کوتاهِ زندگی حیوانیش پشت 19 حروف، به تنفس بلند انسانی و عمل انسانی زنده شود الی یوم القیامة، چراکه نـَفـْسِ عمل در انسان، زندگیش ابدی است!

4)همانطورکه اشاره شد انسان، نفَس و نفـْس دارد. درواقع نفَسش باید پشت 19 حرف(که تمام قرآن است)، حیات عمل را ظاهر کند. و نفـْس، سنگین‌ترین و سخت‌ترین نیروی باطنی در زندگی انسانی است که در اثر صحیح زندگی کردن و با شیعه شدن به ائمه اطهار(ص){به سیرت و صورت}، تضمین راه پیداکردن به قرب خداوند است. (نفـس=190=جمع 1 تا 19). پس با توجه به قسمت بالا، در واقع پشت دو تا 19 قرار می‌گیریم تا به قرب الهی راه پیدا کنیم. درواقع حیوان فقط نـَفـَسـش پشت بسم الله قربانی می‌شود تا برسد به یخرجهم من الظلمات الی النور، اما انسان با دو قربانی: اول نـَفـْس که جهاد اکبر است و بعد نـَفـَس که شهادت نصیبش شود به این مقام می‌رسد که درواقع نمی‌میرد بلکه زنده حقیقی می‌شود. 

5)تولد انسان در عالم آخرت، از راه بریده شدن صحیح از نفس حیوانی به حقیقت نفس نورانی انسانی است. در روایات آمده است: موتوا قبل ان تموتوا؛ (نفس خود را) بمیرانید قبل از اینکه شما را بمیرانند یعنی زنده شدن واقعی و آن توفیق، نصیب نمی‌شود مگر به مجاهدت و تهذیب نفس و مراقبه و عمل‌های خالصانه. یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا، نمونه رسیدن به این پیروزی کامل نفسی بودند. اینجا مقام شهادت؛ قلب شدن مرگ حیوانی به زنده شدن زندگی انسانی است. یعنی آمده‌ایم که زنده شویم نه بمیریم! ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران)

6) چنانچه امام حسین(ع) به عدد 10 بدنیا آمده و 9 ذریه در بطنش است یعنی 9 روی 10 ؛ حقیقت 19است و حقیقت جمع عدد 1 تا 19 (=190) را در عاشورا به اسم زیبای خداوند یعنی مُعلن (=190)، علنی کرد. از طرف دیگر تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) رویهم 19 حرف است یعنی با نام امام حسین(ع) که پنجمینِ ایشان است، 19 حرف تمام می‌شود.

7) عدد 19 به حروف هم باید کامل شود. عدد ابجد حروف نوزده =72 و برابر با عدد ابجد کلمه سجده است که امام حسین(ع) که خود ، 19 به عدد بود ؛ نوزده به حروف را هم تمام کرد و سر مبارکش را به سجده بندگی گذاشت و برنداشت تا سر از پیکر مطهرش جدا کردند. و 40 روز سرمبارکش بر نیزه بود که عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 می‌شود (=سجده=نوزده) یعنی سرآقا حتی هنگامیکه بر نیزه بود هم از سجده خارج نشد!{اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد و آخر تابع له علی ذلک...} . پس درواقع دو سجده انجام شد و می‌دانید که هر دو سجده، یک رکن می‌شود.

8)هر سجده برابر نوزده است(سجده=72=نوزده) و 2 سجده می‌شود 2 تا 19 تا یعنی 38 (38=2×19) که 38 برابر است با جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و همچنین نام مبارک علی(ع). پس اگر سجده به رسالت و سجده به ولایت، کامل انجام شود یک رکن است که قبولی آن، قبولی سجده به خداوند کریم و بندگی خالص اوست. بنابراین 2 سجده؛ 2 تا 72 تا می‌شود 144 برابر با عدد ابجد اسم مبارک سعید خداوند، و پروردگار عالم مقام سعید را نصیب ساجدین می‌فرماید.

9)وقتی اعداد را به ترتیب پشت سر گذاریم(3،2،1،...) تا 19 به حرفِ ق یعنی نگهدارنده می‌رسیم. و حرف ق، ریشه تقوی است که خداوند متعال فقط عمل با تقوی را قبول می‌فرماید(آیه 2 سوره مبارکه بقره: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین)

10)در ترتیب نوشتاری قرآن مجید هم از جمع 1 تا 19، به سوره مبارکه مریم(س) (نوزدهمین سوره) می‌رسیم که خداوند یکتا نمره قبولی نذر مادر حضرت مریم (س) را به قبول حسن می‌دهد (فتقبّلها ربّها بقبول حسن... . آیه 37 سوره مبارکه آل عمران) و این مولود نورانی، مقام ولایت و طهارت را داراست؛ و اذ قالت الملائکة یا مریم انّ الله اصطفاکِ وطهّرکِ واصطفاکِ علی نساءالعالمین(آیه 42 سوره مبارکه ال عمران).

11) از جمع 1 تا 19 در جزءهای قرآن کریم(شروع جزء 19) به آیه 21 سوره مبارکه فرقان می‌رسیم. فرقان یعنی رسیدن به جانِ قرآن که جداکننده حق از باطل است و علی(ع)، فاروق اکبر است و شمشیرش(حدیدش)، ذوالفقار؛ جداکننده حق از باطل است!

حطّه و مقامات و معرفت به حطه چیست؟

چون درس درباره عدد 19 و حرف قاف و باطن آن سجده است، خوب است بدانید که امر به سجده، مقامات و شئوناتی را برای انسان مؤمن جلوه می‌دهد که باعث تعالی و نجات او می‌شود. درحقیقت دین اسلام که از ریشه‌ی سلم و درواقع تسلیم محض خالق یکتا شدن و توحیدی و ناب شدن و مخلص شدن است. باطن آن سجده کامل یعنی اطاعت کامل از خداوند و پیامبر بزرگوار اسلام و اوصیائش صلوات الله علیهم اجمعین است و به عبارتی ریزش گناهان با سجده حقیقی می‌باشد که حطه به یک معنا ریزش گناهان است. پس اول قدم در ساحت مقدس درگاه الهی سجده می‌باشد. چنانچه خداوند متعال بعد از خلقت حضرت آدم(ع) به ملائکه امر به سجده فرمود. این دستور پروردگار عالم اسرار ورود به معرفت الله و ورود به مقامات و و شئونات انسانی و بندگی می‌باشد. چنانچه به درگاه پرعظمت باریتعالی در مکه، به خانه خدا؛ خانه توحید که وارد می‌شویم باید اول به حالت سجده وارد شویم. پس باید به خدمت هر معصوم(ص) بزرگواری که می‌رویم، اول عمل به صورت سجده است به ساحت پاکشان تا ظاهر کار غسل می‌کنیم و با لباس پاک می‌رویم... اما سجده باعث ریزش گناهان و پاک شدن قلبی و خضوع و خشوع به درگاه الهی است تا کبر و غرور و حسد و بخل و تمام رزائل از انسان جدا شود، تا لیاقت پیدا کنیم به زیارت وجودهای مبارک.

 بنابراین در زمان حضرت موسی(ع) قوم حضرت به عمل حطه امتحان شدند. آیه 58 سوره مبارکه بقره: و اذ قلنا ادخلوا هذه القریة فکلوا منها حیث شئتم رغدا وادخلوا الباب سجّدا و قولوا حطة نغفر لکم خطایاکم و سنزید المحسنین؛ و(یاد کنید) هنگامیکه گفتیم: به این شهر(بیت المقدس) وارد شوید، و از نعمت‌های آن هرچه خواستید فراوان و گوارا بخورید و از دروازه(شهر یا در معبد) سجده کنان درآیید و بگویید:( خدایا! خواسته ما) ریزش گناهان ماست، تا گناهانتان را بیامرزیم و به زودی(پاداش) نیکوکاران را بیفزاییم.

امام حسن عسکری(ع) فرمود: خداوند متعال فرمود: ای قوم بنی اسرائیل! به یاد آرید"اذ قلنا" به پیشینیان شما"ادخلوا هذه القریة" و آن روستای "اریحا"{ شهر ستمگران در شیب سرزمین اردن در شام که بین آن و بیت المقدس یک روز راه برای اسب سوار است. <معجم البلدان ج1.ص165>} در سرزمین شام بود. هنگامیکه از آن بیابان بیرون آمدند "فکلوا منها" از آن روستا "حیث شئتم رغدا" در آسودگی و بدون هیچ خستگیو زحمتی"وادخلواالباب" دروازه روستا "سجدا" خداوند عزوجل بر بالای آن دروازه، تمثال حضرت محمد(ص) و علی(ع) را نمایان ساخت و به آنان فرمان داد برای بزرگداشت آن تمثال سجده کنند و بیعت ایشان را بر خود تازه کنند و ولایت ایشان را باز با زبان آورند و عهد و پیمانی را که درباره ایشان بسته‌اند، به یاد آورند."قولوا حطة" یعنی بگویید سجده ما برای خداوند متعال و بزرگداشتن تمثال محمد(ص) و علی(ع) و در پی باور ما به ولایت ایشان بوده که گناهانمان را می‌کاهد و بدی‌هایمان را پاک می‌کند.

خداوند متعال فرمود:" نغفر لکم" به خاطر این کار"خطایاکم" که در گذشته انجام داده‌اید و گناهانی را که پیشتر مرتکب شده‌اید، از شما می‌زداییم. "وسنزید المحسنین" کسانی که در میان شما گناه مخالفان ولایت را مرتکب نشده باشند و بر پیمان ولایتی که از سوی خود به خداوند تقدیم کرده‌اند استوار مانده باشند، به خاطر این کار، بر پاداش‌ها و مقام‌های ایشان می‌افزاییم و این همان کلام خداوند متعال است که فرمود:" و سنزیدالمحسنین" و نیز فرمود: " فبدّل الذین ظلوا قولا غیر الذی قیل لهم" بر خلاف دستوری که به آنها داده شده بود، سجده نکردند و آن چه را که باید می‌گفتند، بر زبان نیاوردند و ستم ورزیدند و پشت به سوی دروازه کردند و به پشت داخل شدند و گفتند:"هطا سمقانا" یعنی گندم سرخی که از آن بخوریم برای ما دوست داشتنی‌تر از چنین رفتار و گفتاری است. خداوند متعال فرمود: " فانزلنا علی الذین ظلموا" و سخنی را که به آنها گفته شد تغییر دادند و به ولایت خداوند و حضرت محمد(ص) و علی(ع) و خاندان پاک دامن ایشان گردن ننهادند" رجزاً من السماء بما کانوا یفسقون" و از فرمان خداوند متعال و پیروی از او سرباز زدند؛ پس عذابی که دچارش گشتند این بود که در کمتر از یک روز صد و بیست هزار تن از آنها به سبب طاعون هلاک شدند و اینان همان کسانی بودند که خداوند می‌دانست ایمان نمی‌آورند و توبه نمی‌کنند، اما بر آنان که می‌دانست توبه می‌کنند و یا از کمرشان فرزندی پاک بیرون می‌آید که خدا را به یگانگی می‌پرستد و به حضرت محمد(ص) ایمان می‌آورد و ولایت حضرت علی(ع) وصی و برادر او را می‌شناس، این عذاب فرونیامد.

سپس خداوند عزوجل فرمود:" و اذاستسقی موسی لقومه" به یاد آرید ای قوم بنی اسرائیل!"اذاستسقی لقومه" برای آنها در پی آب برآمد؛ چراکه در بیابان دچار تشنگی شده فریادزنان و گریه کنان گفتند: ای موسی! تشنگی ما را از پا درآورد. موسی(ع) گفت: خداوندا! به حق محمد(ص) سرور پیامبران و به حق علی(ع) سرور اوصیا و به حق فاطمه(س) بانوی تمامی زنان و به حق حسن(ع) سرور اولیاء و به حق حسین(ع) برترین شهیدان و به حق خاندان و جانشینان ایشان که بر همه پاکان سرورند، این بندگانت را سیراب کن. خداوند متعال به او وحی کرد: ای موسی!"اضرب بعصاک الحجر" و موسی(ع) بر سنگ زد" فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا قد علم کلّ اناس مشربهم" هر قبیله‌ای از فرزندان یعقوب(ع) آبشخور خود را یافت تا قبیله‌ها بر سر یک آبشخور با هم نزاع نکنند. خداوند عزوجل فرمود:"کلوا و اشربوا من رزق الله" که به شما ارزانی داشته است" و لاتعثوا فی الارض مفسدین" و در زمین به تباهی و نافرمانی نپردازید که رسول خدا(ص) فرمود: هر کس بر ولالیت ما اهل بیت پایدار بماند ، خداوند جامی از محبت خود به او می‌نوشاند که چیز دیگری به جای آن آرزو نکند و هیچ کفایت‌بخش و نگاهبان و یاوری جز آن نخواهد؛ و هر کس خود را برای به جان خریدن سختی‌ها در راه ولایت ما آماده سازد، خداوند وی را آنچنان در عرصات روز قیامت درآورد که دیده تمامی حاضرین از مشاهده درجات او ناتوان شود، اما او از درجات خویش آگاه است، چنان که در دنیا از داشته‌های خود آگاه بود.

سپس به او گفته شود: تو خود را برای به جان خریدن سختی‌ها در راه ولایت محمد(ص) و خاندان پاکش آماده ساختی، پس خداوند به تو روی آورده و توانایت کرده تا در میان کسانی که در دشواری‌های این عرصات گرفتار شده‌اند، هر کس را می‌خواهی رهایی بخشی؛ پس او چشم می‌اندازد و همه را در نگاه خود گرد می‌آورد، سپس در میان آنها کسانی را برمی‌گزیند که در نیا به او نیکی کرده‌اند و با سخنی یا کرداری به او مهر ورزیده‌اند و در نبودش سخنی ناروا را از او دور کرده‌اند و در مجلسی به نیکی از او یاد کرده‌اند و یاریش کرده‌اند، و آنها را چنان جدا می‌کند که گویی در میان درهم‌ها سالم را از شکسته جدا می‌سازد. آنگاه به او گفته شود: آنان را به بهشت وارد ساز و در باغ‌های پروردگارمان هر کجا که خواهی جایشان ده و نیز به او گفته می‌شود: ما تو را مقامی داده‌ایم و توانایت کرده‌ایم تا هر که را خواهی در آتش دوزخ بیفکنی. پس او چشم می‌اندازد و همه را در نگاه خود گرد می‌اورد و هر کس را بخواهد از میان آنها برمی‌گزیند، آنگونه که دینار را از تکه‌های آهن جدا سازد. سپس به او گفته می‌شود: آنان را به هر کجای دوزخ که خواهی رهسپار کن و او آنها را به هر کجا از تنگناهای دوزخ که خواهد روانه کند. حضرت امام حسن عسکری(ع) فرمود: خداوند به قوم بنی اسرائیل در روزگار محمد(ص) می‌فرماید: اگر پیشینیان شما به ولایت محمد(ص) و خاندانش فراخوانده شدند، اکنون که شما ایشان را می‌بینید، در راه ولایتشان به مراد و خواسته‌ای والا دست یافته‌اید. پس با تقرب به ما اهل بیت علیهم السلام به درگاه خدا نزدیکی جویید و با روی برگرداندن از ما به خشم او روی نیاورید و از رحمت او دور نشوید.

خداوند عزوجل فرمود:" و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد" و زمانی را به یاد آورید که پیشینیان شما گفتند: ما نمی‌توانیم غذایی یکنواخت یعنی منّ و سلوی را تحمل کنیم و بایست غذای دیگری به آن بیافزاییم"فادع لنا ربّک یخرج لنا ممّا تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها قال" موسی" اتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر" یعنی آیا چیزی زبون‌تر را به جای آن چه نیک‌تر است برمی‌گزینید؟! سپس خداوند فرمود:" اهبطوا مصرا" از بیابان به شهری از شهرها " فانّ لکم ما سئلتم" در آن شهر. خداوند متعال فرمود:" و ضربت علیهم الذلّة" یعنی تاوانی که در پیشگاه پروردگارشان و بندگان مؤمنش از آنها گرفته شد"والمسکنة" که همان تهیدستی و فرومایگی بود"و بائوا بغضب من الله" خشم و لعنت خداوند را بر دوش کشیدند" ذلک بانّهم کانوا یکفرون بآیات الله" پیش از آن که خداوند آنها را دچار خواری و نداری کند،" و یقتلون النبیین بغیر الحق" ایشان را به ناحق و بدون هیچ جرمی می‌کشتند؛ حال آنکه ایشان از میان آنها و فقط به سوی خود آنها برانگیخته شده بودند." ذلک بما عصوا" درماندگی بر آنها چیره شد تا اینکه دست به گناهانی آلودند که به خاطر آن گناهان دچار خواری و نداری شدند و به چشم خداوند گرفتار گشتند."وکانوا یعتدون" فرمان خداوند متعال را درنوردیدند و رو به سوی فرمان شیطان گذاردند.

رسول خدا(ص) فرمود: به هوش باشید تا کاری همچون کار بنی اسرائیل نکنید و خداوند را به خشم نیاورید و آمرانه از او چیزی نخواهید و هرگاه یکی از شما در روزی یا زندگانی خویش به امری ناخوشایند دچار شد، مبادا چیزی در نظر آورد تا از خداوند بخواهد، چرا که شاید موجب مرگ و نابودی او شود؛ بلکه باید بگوید: خداوندا! به حق شکوه محمد(ص) و خاندان پاکش اگر در آن چه من ناخوشایندش می‌شمارم، خیری برایم قرار دارد و برای دینم بهتر است، مرا بر آن صبور گردان و توانی عطا فرما تا تحملش کنم و نیرومندم ساز تا سنگینی بارش را به دوش گیرم، و اگر خیر در چیزی غیر از آن است، پس همان را بر من ارزانی فرما و مرا در همه حال به قضای خود خشنود گردان که سپاس و ستایش از برای توست. پس اگر تو چنین گویی خداوند آن چه را خیر است برایت مقدور و مقدّر می‌سازد. و نیز رسول خدا(ص) فرمود: ای بندگان خدا از غرق شدن در گناهان و کوچک شمردن آنها بپرهیزید چراکه به دنبال ارتکاب گناه پستی چنان بر جان گنهکار چیره می‌شود که او را در گناهی بزرگ‌تر می‌اندازد؛ او همچنان گناه می‌کند و آن را کوچک می‌شمارد و پست می‌شود و در گناهی بزرگ‌تر می‌افتد تا اینکه از ولایت وصی رسول خدا(ص) سربازمی‌زند و نبوت پیامبرخدا(ص) را منکر می‌شود و همچنان در این پستی می‌ماند تا اینکه یگانگی خدا را انکار می‌کند و در دین خدا کفر می‌ورزد. سپس خداوند متعال فرمود:"انّ الذین آمنوا" به خدا و به آنچه خدا ایمان به آن را درباره ولایت علی بن ابیطالب(ع) و پاکان خاندانش واجب فرمود. "والذین هادوا" یعنی یهودیان "والنصاری" کسانی که پنداشتند یکدیگر را در راه دین خدا نصرت و یاری می‌کنند، "والصائبین" کسانی که گمان کردند از دینی برون آمده‌اند و به دین خدا گرویده‌اند؛ حال آن که در سخن خود دروغ گویانی بیش نبودند"من آمن بالله" در میان آن کفرپیشگان، دست از کفرورزی کشید و هر کس در میان آن مؤمنان در آینده عمرش به عهد و پیمانی ایمان آورد که از او درباره محمد(ص) و علی(ع) و جانشینان پاکش گرفته شده" و عمل صالحا" در میان این ایمان آورندگان" فلهم اجرهم" پاداش ایشان" عند ربهم " در آخرت" ولا خوف علیهم" در آنجا به هنگامی که ناپاکان در بیم افتند "ولا هم یحزنون" آنگاه که مخالفان اندوهناک شوند؛ چراکه مؤمنان با خداوند مخالفتی نکرده‌اند و اینچنین دست به کاری نزده‌اند که به خاطرش بترسند و اندوهناک شوند.

امیرمؤمنان علی(ع) به مردی نگاه کرد و آثار ترس را در او نمایان دید، فرمود: تو را چه شده؟ عرض کرد: من از خدا می‌ترسم. فرمود: ای بنده خدا از گناهانت بترس و از جاری شدن عدالت خداوند بر تو به خاطر ستم به بندگانش بیم داشته باش و در آن چه بر تو واجب کرده از او اطاعت کن و در آنچه به صلاح تو دانسته از او سرپیچی مکن و آن گاه دیگر از خداوند نترس چرا که او به هیچ کس ستم روا نمی‌دارد و هرگز کسی را پیش از سزایش عذاب نمی‌کند و نیز از فرجام بد بترس که مبادا فرجامت تغییر کند و دگرگون شود. پس اگر می‌خواهی خداوند تو را از فرجام بد در امان دارد، بدان که هر کار نیکی انجام می‌دهی به سبب نیکی خداوند و توفیق اوست و هر کار بدی انجام می‌دهی از آن روست که خداوند تو را مهلت داده است و تو را می‌بیند و در مورد تو بردبار است. 

سلیمان جعفری گفت: از حضرت امام رضا(ع) شنیدم که درباره کلام خداوند متعال :"و قولوا حطة نغفر لکم خطایاکم" فرمود: حضرت امام محمد باقر(ع) فرمود: ما دروازه ریزش گناهان شما هستیم. اسحاق بن عمار از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است که ایشان این آیه را تلاوت کرد:"ذلک بأنّهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیر الحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون". و فرمود: به خدا سوگند یهودیان پیامبران را با دست‌های خود نکشتند و با شمشیرهای خود نزدند بلکه سخنان ایشان را شنیدند و آن را فاش کردند و اینگونه بود که پیامبران از جانب ستمگران به خاطر سخنان خود سرزنش شدند و به قتل رسیدند، پس این کار یهودیان به مثابه قتل و ستم و نافرمانی گشت.{کافی.ج2.ص275.ح6}

امام باقر(ع) فرمود: هرگاه حضرت قائم (عج) در مکه قیام کند و بخواهد که به سوی کوفه برود، منادی او این ندا را سرخواهد داد: هان! کسی از شما خوراک و نوشیدنی با خود به همراه نبرد. او سنگ موسی بن عمران (ع) را که به اندازه بار شتر است حمل می‌کند. در منزلی فرود نمی‌آید مگر اینکه چشمه‌ای از آن جاری گردد و هر که گرسنه باشد سیر خواهد شد و هر که تشنه است سیراب خواهد شد. آن توشه با آنان خواهد بود تا این که در نجف در پشت کوفه فرود بیایند. امام صادق(ع) فرمود: الواح موسی(ع) نزد ماست و عصای موسی(ع) نزد ما است و ما وارثان پیامبران هستیم.{ کافی.ج1.ص180.ح3 و 2}

درواقع امتحان خالص از ناخالص بندگان خدا با سجده است. نکته مهم اینکه امام اول مؤمنین و مسلمین؛ وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ص) در محلّ سجده گاه عالم خلقت یعنی مسجد الحرام قدم مبارکشان را در دنیا گذاشتند. و همچنین در مسجد کوفه و در محراب نماز و در حال سجده بدست شقی‌ترین اشقیا ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه فرق مبارکش شکافت و منجر به شهادت حضرت شد. . و فرزند بزرگوارش؛ حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در حالت سجده در گودال قتلگاه سر از بدن مطهرش جدا شد( لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین در حقش) یعنی عمر مبارکشان به سجده تمام شد. چنانچه وجودهای مبارک، امام مسلمین و مؤمنین هستند پس همه باید پیرو راه نورانی ایشان باشند. بنابراین امر به سجده، اطاعت محض قلبی انسان است و گرفتن حیات طیب و سکوی پرواز به اعلاعلیین و عند ربهم یرزقون است.

* سوره مبارکه ق(قاف):

نام پنجاهمین سوره مبارک قرآن از نظر ترتیب فهرستی حرف ق است. این سوره مکی می‌باشد و در جزء 26 قرار دارد و شامل 45 آیه است که عدد 45 برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است .هر یک از این اعداد و شناسنامه این سوره مبارکه اسراری در خود نهفته دارد که در زیر به آن اشاره می‌شود:

از نظر ترتیب فهرستی این سوره مبارکه عددش 50 و برابر با حرف ن است. عدد 50(=ن) برابر با عدد ابجد کلمه کـُل و همه است(50= ن =کل=همه). و جایگاه عددی حرفِ ن=14 می‌باشد و حقیقت این حرف وجود مبارک 14 معصوم(ص) است و عدد 14 برابر با جایگاه نام مبارک اُم ؛ وجود مبارک حضرت فاطمه(س) می‌باشد و در باطن جوهر عالم خلقت است. درواقع حرف قاف، باطن ولایت می‌باشد که نگهدارنده دین و گنج توحید؛ لا اله الا الله و کلمه اخلاص است.

در این سوره مبارکه 57 بار حرف ق تکرار شده که 57=3×19 و 19 برابر با جایگاه عددی حرف ق است!

پس خوب دقت کنید که این سوره چگونه باید در جان حروف و کلمات عمل ما نفوذ کند! حرف (ق) به تنهایی یعنی نگهدار و معنی کامل را داراست، (ق) ریشه‌ی کلمه تقوی است یعنی  فعل وقی، هنگامیکه بصورت امر استفاده می‌شود و 2حرف اعلال دارد؛(و) و (ی) که این دو حرف در فعل امر می‌افتد و فقط حرف (ق) می‌ماند یعنی نگهدار. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم زمین را خلق کرد بسیار می‌لرزید و با خلقت کوه قاف زمین آرام گرفت. در دنیا هر ماده‌ای را می‌خواهند ماندگاری آن زیاد شود مثلا در مواد غذایی مواد نگهدارنده(ق) به آن اضافه می‌کنند، آهن را ضد زنگ می زنند، یخچال و فریزر نوعی نگهدارنده هستند و همینطور هر آفت زدایی برای وسایل گوناگون نگهدارنده است. چنانچه حرفِ ق در حروف عربی یعنی نگهدار و درواقع نیروی نگهدارنده تقوی مثل ترمز معنی می‌شود و خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ذالک الکتاب لا ریب فیه هدًی للمتقین؛ شک نداشته باشید که آن کتاب (قرآن کریم)هدایت می‌کند متقین را. پس به شرط تقوی، عمل‌ها قبول می‌شود. درواقع انسان باید به وسیله این نیروی معجزه آسا از خطرات گناه و وسواس و خناس در امان بماند تا در قیامت از جهنم دور شود که جایگاه متقین، بهشت است.اللهم الرزقنا

بنابراین تمام اعمال انسان همانطورکه نون ساکن پشت تمام حروف الفبا باید کار کند تا به جایگاه معنی و حقیقت خود معانی را برساند، همینطور است قِ تقوی! پشت نگاه چشم و شنیدن گوش در مقابل دیدن و شنیدن گناه باید ترمز داشته باشد و دهان برای سخن گفتن و خوردن، بینی برای بو کشیدن و پوست برای لمس کردن و خلاصه دست و پا و شکم و امیال و ... همه باید با ترمز تقوی نگهداری شود تا سالم بماند و در قیامت همه اعضای ما سالم و بی‌نقص محشور شود و اعمال صادر از این بدن، اندازه حدود خداوند را ظاهر کند و نورانی باشد.

سوره مبارکه قاف شامل 45 آیه است( برابر با عدد ابجد کلمه آدم). پس آیا با عملِ مقبول به آیات این سوره مبارکه، صورت و سیرت آدمیت نصیب ما می‌شود؟ که خداوند متعال در آیه 128 سوره مبارکه اعراف می‌فرماید: والعاقبة للمتقین؛ و سرانجام نیک برای متقین یعنی پرهیزکاران است. و همچنین می‌فرماید که  بهترین زاد و توشه هم تقوی است: ...فإنّ خیر الزاد التقوی و اتّقون یا اولی الالباب؛ به نفع خود توشه برگیرید که بهترین توشه، پرهیزکاری یعنی تقوی است و ای صاحبان خرد! از من پروا کنید( آیه 197 سوره مبارکه بقره). و بهشت را جایگاه متقین قرارداده است چون صورت بهشتیان، آدمیزاد است(هرگز حیوان وارد بهشت نمی‌شود).

عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) 34 است که برابر با عدد ابجد کلمه دل می‌باشد که تنها جاییکه باید خانه تقوی باشد، دل است که اگر دل، با تقوی بود( ...تقوی القلوب؛ آیه 32 سوره مبارکه حج)، تمام اعضا هم متقی شده و اعمال بنده ناشی از تقوی، ظاهر می‌شود. و در حدیث آمده است که قلب المؤمن عرش الرحمان. دل با تقوی، قلب سلیم است. دل با تقوی، قلب میزان است. دل با تقوی، خانه خداست چنانچه امیرالمؤمنین(ص) که مولود کعبه است، مولای متقیان است که او از قلب کره زمین (همان دل)، تولد پیداکرده است. سوره مبارکه انفال آیه شریفه 2: انّما المؤمنون الذین إذا ذکرالله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلونَ؛ مؤمنان آنها هستند که اگر ذکری از خدا شود از عظمت و جلال خدا دلهاشان ترسان و لرزان و چون آیات خدا بر آنها تلاوت شود بر مقام ایمانشان بیفزاید و به خدای خود در هر کار توکل می‌کنند. و در آیه 10 این سوره مبارکه می‌فرماید: و ما جعله الله الا بشری و لتطمئنّ به قلوبکم و ماالنصر الا من عندالله انّ الله عزیز حکیمٌ؛ و این مدد فرشتگان را خدا نفرستاد مگر آنکه بشارت و مژده فتح باشد و تا دل‌های شما را(به وعده خدا) مطمئن سازد و بدانید که نصرت و پیروزی نیست مگر از جانب خدا که خدا را کمال قدرت و حکمت است. و در آیه شریفه 28 سوره مبارکه رعد می‌فرماید: الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکرالله الا بذکر الله تطمئنّ القلوبُ؛ آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام می‌گیرد( ای مردم) آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام بخش دلهاست.

عدد 19 در سوره های قرآن کریم

*نوزدهمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب فهرستی: سوره مبارکه مریم(س) به عدد ترتیب نزول 44 که برابر است با عدد ابجد کلمه مَد و برابر جایگاه عددی یا موضعی کلمات وجه الله= سینه= المص= هفت= قدوس=قادر= نبوت= محمود می‌باشد. این سوره مبارکه شامل 98 آیه شریفه است؛ برابر با عدد  نماز= جلسه= جعفرصادق(ع)=محمود. و با حروف مقطعه (کهیعص) در جزء 16شروع شده (دهمین سوره ایست که با حروف مقطعه شروع می‌شود). در دایره سُور قرآن روبروی سوره مبارکه علق است که جالب است این سوره مبارکه 19 آیه دارد و نوزدهمین سوره‌ی جزء 30 است.

 *نوزدهمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نزول: سوره مبارکه فیل به عدد ترتیب فهرستی 105 که برابر است با کهف= عادل(اعدل). این سوره مبارکه شامل 5 آیه شریفه است و دهمین سوره از انتهای قرآن مجید است. در دایره سُور قرآن مجید روبروی سوره مبارکه یونس(ع) است.

*جزء 19 شامل 339 آیه شریفه است که عدد 339 معنی میشود به 300 +39 یعنی افشاکننده‌ی 39 که برابر است با کلمات ایمان= کوفه= سین= کافی= زیت= سدر= احسان= اعلی= دیّان= عفو= مبین= وکیل= منزه= محول= ملجأی= قبول= ظل. این جزء از آیه 21 سوره مبارکه فرقان شروع می‌شود و در ادامه‌اش سوره مبارکه شعراء(کامل) تا آیه 55 سوره مبارکه نمل است. جزء 19 با حرفِ( و) شروع و به حرفِ (ن) ختم می‌شود.

*سوره‌هایی که شامل 19 آیه شریفه هستند: اعلی؛ که دهمین سوره جزء 30 است و علق؛ که نوزدهمین سوره جزء 30 است .

*نوزدهمین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود؛ سوره مبارکه یس است.

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۱۲
عذرا شفائی