لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۹ مطلب با موضوع «نماز» ثبت شده است

معنی عددی کلمه شمس

عدد ابجد کلمه شمس=400 است که برابر با عدد ابجد حرف ت می‌باشد. این حرف ، تکامل جلوه عدد 4 ؛ پایه ارکان خلقت و پایه ربیع یعنی بهار و سبزی و اسرار حیات از عالم سِرّ تا الی یوم القیامت است. و عدد 4 ؛ برابر حرف د یعنی دلیل خلقت و جلوه خلقت نور مطهر چهارمین معصوم(ص) ؛ امام حسن مجتبی(ع) است. و عدد 40 که ظهور اربعین و تمام اسرار بهاری شدن به ظاهر و باطن است (قبلا تا حدودی معنا شد) و برابر با عدد ابجد حرف م می‌باشد یعنی تنها حرفی که در عالم هستی مقام قلب دارد(قلب به میم) . جالب است که قلب در بدن ، مرکز حیات سبز انسان است زیرا با هر نفس ، ممات را به حیات ، قلب می‌کند!

و عدد 400 که تکامل جلوه‌ی انوار حقیقتِ 4 ارکان و 40 در باطن اربعین است  به جلوه گنج انوار شمس هم می‌باشد(شمس=400=ت) . مَلکِ حرف ت ، حضرت عزرائیل(ع) است که این ملک ؛ مأمور جدا کردن ظلمت از نور بدن است ( جسم ، ظلمت و روح ، نور است). درواقع انسان مؤمن بعد از دنیا رفتن ، خورشید شمسِ روحش که از ظلمات خارج شده ، خدا میداند که چگونه می‌درخشد و زندگی حسن(ع) را بواقع در آن دنیا آغاز می‌کند.

و چه زیباست که می‌فرمایند : زینت بهشت ، دو وجود مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هستند ؛ سیدی شباب اهل الجنة یعنی این دو ، جلوه جوانی ، سید بهشت ، زینت سبزی و گل و میوه بهشت هستند.  

درواقع تمام گنج شمس و جداشدن ظلمات از نور به شرط رسیدن به رکوع حقیقی و وصل شدن رگ حیات خضوع و بندگی به رگ قلب عالم امکان ؛ امام جماعت حاضر ؛ امام زمان (عج) می‌باشد.

 

جذب نور بوسیله قمر در دنیا و آخرت   

پروردگار عالم آنچه در عالم خلقت ظهور داده است ، زوج قرارداده و در حقیقت ظاهر و باطن یا بقولی نور و ظلمت ، روشنایی و تاریکی ، روز و شب و ... و همینطور روح و جسم و در عوالم : اعلاعلیین و اسفل السافلین ، دنیا و آخرت ، چنانچه دنیا را عالم اضداد نامیده‌اند. طبق آیه یک سوره مبارکه انعام که خداوند کریم می‌فرماید: الحمدلله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور..؛ حمد و ستایش مخصوص پروردگاری است که خلق کرد آسمان و زمین را و قرار داد ظلمات(تاریکی‎ها) و نور(روشنایی) را.

پس همینطورکه جسم ، ظلمات شد ؛ ظرف گیرنده و جمع کننده و جذب کننده بدن است و روح ، نورِ بدن است. و هر دو با هم یک جسم را تشکیل می‌دهند. پس ظرف ظهور ، جسم است که اسرار روح را افشامی‌کند یا راکب و مرکوب می‌شوند. جسم ، مرکب است و روح ، مرکوب! درواقع جسم پیرمی‌شود و می‌میرد اما روح ، آن به آن زنده‌تر و تعالی و تکاملش بی‌انتها و حیاتش بدون موت است!

پس قمر ، ظرفِ گیرنده و جذب کننده‌ی گنج نور شمس است. بنابراین هر دو وجودِ شمس و قمر از نور وجود مبارک امام حسن(ع) خلق شده است. زیرا دنیا ، تاریک‌خانه‌ی عالم بالا و محلّ ظهورِ اسرارِ عالم بالا است! به عبارتی دنیا ، لباسِ جسمانی ظهور اسرار عالم بالاست. پس محلّ تعالی رسیدن انسان و به انسانیّت رسیدنِ انسان ، دنیاست.

درواقع مقامِ انسانیتِ انسان ، روح است برای جسم انسان. و بهشت وحیاتِ طیب ، مخصوص انسانیتِ انسان است. و مقام قمر درواقع مقامِ انسانیتِ انسان کامل است و ظهور تمام گنج روز از درون لیل و (هنگام سحر) در شب است{چنانچه در قسمت عشا (در جلد اول گنج نماز)توضیح داده شد}

فلذا پیامبر(ص) فرمودند که امام حسن (ع) برتر از خورشید وماه است {... فنورُ الشمسِ و القمرِ مِن نور الحسنِ و نور الحسنِ مِن نوراللهِ و الحسنُ أفضلُ مِن الشمسِ و القمر...( بحارالانوار.ج25 .ص16) } . و پروردگار عالم در آیه 5 سوره مبارکه یونس می‌فرماید: هوالذی جعل الشمس َ ضیاءً و القمرَ نوراً... . یعنی او کسی است که خورشید را ضیاء (نیّر) و ماه را نور قرار داد. بین نور و ضیاء ، تفاوت است. علامه مصطفوی در این باره می‌گوید: هو جَهةُ الاشراقِ و الاشِعَّةِ المُنتشرةِ مِن النورِ فإنّ النظَرَ فی النّور إلی نفسِ النورِ مِن حیثُ هو، و فی الضّوءِ إلی جَهةِ إشراقه ، کما أنّ الإشراقَ هو طُلوعٌ معَ الإضاءةِ ، فالنورُ أعمُّ مِن أن یکونَ فیهِ إضاءةٌ أیضاً أم لا... {التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ؛ج7؛ص48}

یعنی: ضیاء به آن جهت اشراق و اشعه‌ی منتشر شده از نور گفته می‌شود. پس نظر در نور ، به نفس آن است ، بدون توجه به اعتبارات دیگر و در ضوء ، به جهت اشراقش . بنابراین نور اعم است از اینکه در آن اضائه‌ای باشد یا نه.

مرحوم طریحی {مجمع البحرین. ج2.ص389} چنین افاده فرمودند که فرق بین ضیاء و نور به دو جهت است :یکی آن که ضیاء اقوی و اتم نور است و دیگر آن که ضیاء ، ضوء ذاتی و اصلی و نور ضوء ، عارضی و تبعیست. والبته مراد از ذاتی بودن ، آن است که آن چیز بدون واسطه منتهی به علة العلل شود.

پس درحقیقت ، ضیاء و نور همان شمس و قمر در وجود امام حسن مجتبی(ع) جمع شده است. و آیه 9 سوره مبارکه قیامت می‌فرماید: وَ جُمِعَ الشمسُ و القمَرُ ؛ هر دو در یک وجود ، جمع می‌شود. و با توجه به توضیحاتی که داده شد معلوم است که آن وجود یا نقطه‌ای که شمس و قمر در آن جمع می‌شود ، وجود ذی جود امام حسن مجتبی(ع) ؛ سبط اکبر پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است.

و می‌دانیم که باطن شمس می‌شود رسالت و باطن قمر می‌شود ولایت. امام حسن(ع) ، انفجار حقایق باطن گنج رسالت به کنیه‌ مبارکش ؛ ابامحمد(ص) است. که اینجا ابا به معنی زینت است ؛ ایشان زینت جدّ بزرگوارش است .و با نام مبارکش؛ حسن(ع) ،  وصیّ پدرش ؛ ابا الحسن علی بن ابیطالب(ع) می‌باشد. و از پیامبر(ص) روایت شده که فرمودند : علی(ع) ، نَفسِ من است. و حضرت علی(ع) ، لقب ابوتراب گرفته‌اند. پس امام حسن(ع) ؛ هم آفتابِ نبویه مصطفویه و هم ماهتابِ مرتضویه صلوات الله علیهم اجمعین است.

*در تفسیر قمی.ج2.ص424 آمده است: عن أبی بصیرٍ عَن أبی عبدالله قال سألته عن قول الله عزّوجلّ والشمسِ و ضُحاها، قال : الشمسُ رسول الله أوضَحَ اللهُ بهِ للناسِ دینَهم قلتُ: والقمرِ إذا تلاها قال ذلک أمیرالمؤمنین.... یعنی ابابصیر از امام صادق(ع) درباره تفسیر دو آیه اول سوره مبارکه شمس پرسید و حضرت فرمودند: خورشید، رسول الله(ص) است (که خداوند او را سراج منیر قرار داده) و بواسطه او دینش را برای مردم روشن می‌کند و ماه ، امیرالمؤمنین(ع) است.

پس رسول الله(ص) ، خورشید و امیرالمؤنین(ع) ، ماه هستند . چراکه ایشان به حکم آیه مباهله ، وجود تنزیلی پیامبر(ص)است {آیه 61 سوره مبارکه آل عمران : ... أنفسنا و أنفسکم... ؛ پیامبر(ص) در جریان مباهله فرمودند که ما فرزندانمان را می‌آوریم و شما هم فرزندانتان را بیاورید و ما زنانمان را می‌آوریم و شما هم زنانتان را بیاورید و ما خودمان را می‌آوریم و شما هم خودتان را و اینجا منظور از أنفسنا ، وجود امیرالمؤمنین علی(ع) است}

 

وجاهت حورالعین از نام حسن(ع)

دو جنبه در اسم مبارک حسن(ع) وجود دارد : یکی جنبه سیر صعودی و دیگری در سیر نزولی. روایت این است که در بهشت بر پیشانی حورالعین نوشته شده الحَسَن {جامع الاخبار (شعیری) ص42) . درواقع معنی حدیث آن است که اگر حورالعین وجاهتی(زیبایی) دارد ، آن از نام زیبای حسن(ع) است! یعنی درخشندگی و نور صورت حورالعین که فرمودند اگر سفیدی ساق او بر اهل زمین نمایان شود ، همگی قالب تهی می‌کنند ، حاصل نام مبارک حسن(ع) است.

 روز قیامت که روزِ بُروز واقعیات است (إذا وقعت الواقعه) ، سِرّ این اسم بر ملا می‌شود! درواقع حورالعین که اصل وجودش از نور امام حسین(ع) خلق شده ، وجاهت و نورانیت چهره‌اش از نام امام حسن(ع) می‌باشد. {نورُ الجنّةِ  و الحور العینِ مِن نورِ الحسین(ع) و نورُ الحسین(ع) مِن نورِالله و الحسین(ع) أفضل مِن الجنّةِ و الحور العین ....یعنی : نور بهشت و حورالعین از نور حسین(ع) خلق شده و نور حسین(ع) از نور خداوند است پس حسین(ع) ؛ افضل از بهشت و حورالعین می‌باشد (بحارالانوار. ج25. ص16) }

*چراکه با تعریف درس زیبای رکوع ؛ درحقیقت شاخه به مقام رکوع ، اتصال به گنج حیات پیدا کرده (شاخه سبز شجره طیبه با اتصال به تری حیات) یعنی به امام زمان(ص) یعنی به قرب خدا رسیده ، پس حامل گل و میوه می‌گردد.

آنگاه وارد رکن سجده می‌شود. که مقام سجده همانطورکه توضیح داده شد ، مقام عبودیت کامل است ، بابِ سجده ، عالمِ وصل است. و دو سجده ، یک رکن می‌شود و در اتصالِ 7 موضعِ بدن به زمین ظاهر می‌شود که با دو سجده ، 2 تا 7 یعنی 14 موضع ، ساجد می‌شوند. و میوه‌ی فی صَلاتهم خاشعون(آیه 2 سوره مبارکه مؤمنون) ظاهر می‌شود.

و اباعبدالله‌الحسین(ع) همان میوه‌ای است که با 9 ذریه معصوم (ص) در بطنش ، درواقع خودش پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه مطهر(ص) در بطن دارد پس به عدد 14 ، تمام اسرارِ گنج عرش خداوند را به صورت بندگی و کمال خضوع و خشوع بر زمین می‌گذارد .از آنجاییکه میوه را از شاخه جدا می‌کنند ، سَرِ مولایمان به شهادت فی سبیل الله از بدن مبارکش جدا شد (در حالتِ سجده) و سر از سجده برنداشته نشد. لعنت الله علی القوم الظالمین مِن الاولین و الآخرین

پس مقام سجده که پنجمین رکن است به وجود مبارک پنجمین معصوم(ص) ، معارفش بسته می‌شود . درواقع اباعبدالله الحسین(ع) و ذریه‌های معصومش(ص) ، میوه درخت شجره طیبه  شدند و الی یوم القیامة عالَم از میوه‌ی این درختِ پرثمر مستفیض می‌گردد {تا ظهور نهمین فرزند گرامیش ؛ امام زمان(عج) که این ثمر به کمال خود ظاهرمی‌شود}. امیوارم بتوانیم مأمومین خوبی برای امام زمانمان باشیم و خداوند ما را از شاخه و برگ جدا نفرماید.  

 

نام حسن(ع) ؛ هدیه‌ی جرائیل(ع)

جنبه دیگر سیر نزولی نام مبارک حسن(ع) است : روایت از امام صادق(ع) است که جناب جبرائیل(ع) ، نام حسن(ع) را در حریری از پارچه‌های بهشتی به رسول‌الله(ص) هدیه داد و نام حسین(ع) را از نام حسن(ع) برگرفت و مشتق نمود.{معانی الاخبار.ص58}

جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید پیغمبر(ص) فرمودند: حسن(ع) را به این نام نامیدند ، چراکه به واسطه‌ی احسان خداوند ، زمین و آسمان برپا شده است و حسن(ع) برگرفته شده از احسان می‌باشد. علی(ع) و حسن(ع) ؛ دو اسم از اسماءالله هستند و حسین(ع) ، مصغّرِ حسن(ع) است.{حلیة ‌الابرار فی‌احوال محمدوآله الاطهارعلیهم‌السلام.ج4.ص20}

یعنی درواقع اگر قرار باشد احسان خداوند که سبب قوام آسمان و زمین است مظهر و تعیّن خارجی داشته باشد ، آن مظهر ، وجود ذی جود امام مجتبی(ع) است و به همین دلیل او را حسن(ع) نامیدند.

در این قسمت از کتاب با اسراری از باطن نماز آیات ، نماز لیلةالدفن ، نماز وحشت و نماز عید(فطر و قربان) آشنا می‌شویم:

 

نماز آیات

در 4 مورد نماز آیات بر مؤمن مسلمان واجب می‌شود:1)خورشید گرفتگی 2)ماه گرفتگی 3)زلزله 4)بادهای شدید و صدای غرش و رعد و برق آسمانی که عده زیادی را بترساند.

در هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی ، مخصوص از زمان شروع گرفتگی ، هرکس متوجه شود باید سریع نماز آیاتش را اَدا کند ، اگر در هنگام باز شدن ماه و خورشید هم بفهمد ، باز هم باید نماز اَدا بخواند. اما اگر سهل انگاری کند و گرفتگی کامل باز شود ، معصیت کرده و اگر کسی نفهمید و بعد از بازشدنِ خورشید و ماه گرفتگی متوجه شد (هر وقت که از این رویداد در شهر خود باخبر شد) ، قضای نماز بر او واجب است. اما نماز آیات برای زلزله و خطرهای آسمانی... ، همیشه (تا آخر عمر) اَدا است. و هرگاه متوجه خطر شدیم باید نماز را ادا کنیم وگرنه معصیت حساب می‌شود.

پس توصیه می‌شود(در احکام) هر سال 4 نماز آیات بخوانیم : 2 تا به نیت اُدا و دو تا به نیت قضا.(نماز آیات برای اموات ، فقط به نیت قضا خوانده می‌شود)

 

*اما معرفت به این نماز پر اسرار:

نماز آیات 2 رکعت است که در هر رکعت باید 5 رکوع انجام شود ، به این شکل که یک حمد و یک سوره را خوانده و به رکوع می‌رویم و بلند شده و دوباره ... تا 5 بار تکرار می‌کنیم. اما می‌توانیم یک حمد خوانده و سوره‌ای مثل سوره مبارکه قدر که 5 آیه دارد را ( 5 قسمت کرده) و به هر آیه یک رکوع انجام دهیم.

در معارف رکوع بیان شد که رکوع ، رکن چهارم نماز است و درواقع نماز به رکوع  معروف است (در تعداد رکعات) . و گفتیم که رکوع است که مأموم را به امامِ جماعت وصل می‌کند (یعنی اگر به رکوع امام جماعت نرسی ، نماز فُرادا می‌شود ).

*حال خوب دقت کنید که چرا نمازِ آیات نام گرفته؟ هر کدام از خورشید و ماه و اجسام زمینی و آسمانی ؛ باد و باران و رعد و برق  همه ، آیات الهی هستند و همه به امر پروردگار عالم به انسان خدمت می‌کنند.

درواقع امام ِ جماعت ِ عالَمِ هستی ، حجة الله الاعظم ؛ مولا و سرورمان ؛ امام زمان(عج) است. و ایشان ، امام ِ زمان هستند یعنی زمان ، در پشت مقامِ امام(ع) قرار می‌گیرد و ارتزاقِ روزی ، آن به آن از وجود مبارک ایشان است.

پس همینکه انقطاعی اتفاق بیفتد ، درواقع مرگِ آن (موجود) پیش می‌آید زیرا زمان به منزله‌ی عُمر است! همچنانکه حیاتِ انسانی از گنج حیات ، که رزق عمر ماست ، قطع شود ، ما می‌میریم. و خداوند متعال در کلام کریمش در سوره مبارکه تکویر می‌فرماید که ماه و خورشید و ستارگان می‌میرند و در زمان قیامت زلزله می‌آید... .

هنگام عذاب  برای بعضی از اقوام ، صیحه آسمانی آمده ، مثل قوم ثمود : چنانچه خانه‌هایشان را در کوه‌ها ساخته بودند و با صدای صیحه آسمانی ، همه کوه‌ها و سنگ‌ها ریز ریز شدند و همه ، متلاشی شدند.

خوب دقت کنید! پس حالت‌های خسوف و کسوف و زلزله و ... ، هر کدام جلوه‌ای از مرگ طبیعت و افشای عذاب الهی است. و شاید انقطاع از رگِ حیات ؛ یعنی انقطاع از وجودِ امام زمان (ص) است.

پس با دو رکعت نماز آیات و در هر رکعت ، 5 رکوع ، از خالق یکتا می‌خواهیم که رشته‌ی اتصال رحمتش به وجود امام زمان(ص) را وصل بفرماید . و ما را از خطرات زمینی و آسمانی و جوّی حفظ بفرماید. انشاءالله

 

نماز میت

حال اگر درس را خوب فهمیده باشید، متوجه می‌شوید که هر نمازی در جایگاهش ، چه پیامی دارد! درواقع نماز میت را زنده‌ها ، روبرو به بدن میت ( که از دنیا رفته و دست عمل از او منقطع شده و از جماعت زنده‌ها جدا شده و از صفِ رکوع کنندگان خارج شده است ) می‌خوانند .

پس این نماز با 5 تکبیر و شهادت ، در حال ایستاده خوانده می‌شود. در این نماز نمازگزاران ملزم به طهارت و وضو نیستند ( اگرچه بهتر است که با طهارت و وضو باشند). زیرا اصلِ نماز به زنده‌ها پیام می‌دهد ! از آنجاییکه اینجا انقطاع وصل میت است و  رکوع از او ساقط شده ، پس این نماز ، رکوع ندارد!

باید با 5 تکبیر که اکرام امر خداوند کریم است و انشاءالله اگر میت ، عمل کننده بوده ، تکریم به میتِ مؤمن است زیرا او در دنیا همیشه امر خداوند را بالاتر از همه امور می‌دانسته. خداوند کریم اکرمش می‌کند و به بنده‌اش عزت می‌دهد که انشاءالله صاحب نماز بر بالینش حاضر شود و شفاعتش کند.

*و شهادت به وحدانیت پروردگار عالم و رسالت رسولش(ص) و ولایت ائمه طاهرین(ص) ، آخرین مُهر و امضای نامه عملش می‌شود زیرا جسمش که از ظاهر دنیا هم از چشم‌ها پنهان می‌شود و در قبر مخفی می‌شود ، پس با نماز ترک عالم دنیا می‌کند. انشاءالله که نمازِ مقبول ، شامل حالش شود. وقتی به دنیا آمدیم در گوش ما اذان و اقامه گفتند و در آخرین مرحله رفتن از دنیا هم با نماز می‌رویم.

*و هر کدام از این نمازها هم عدد 5 را دارد. درحالیکه ما در شبانه روز 5 وعده نماز می‌خوانیم با 5 اذان و اقامه و 9 بار تشهد می‌خوانیم. هر شهادتی ، بابِ تطهیر است زیرا انسان کافر با گفتن شهادتین ، باطنش تطهیر و مسلمان می‌شود. پس تمام نمازهای پنجگانه با 5 تکبیر و شهادت‌ها، در نمازِمیت بر او القامی‌شود! و اگر نجاستی از گناه بر او باشد ، انشاءالله با نماز میت تطهیر می‌شود و با تطهیر ، به خانه آخرت خود می‌رود. پس تا رکوع از ما منقطع نشده از خدا بخواهیم که ما را جزءِ راکعین قرار بفرماید. وارکعوا مع الراکعین { آیه 43 سوره مبارکه بقره: و أقیموا الصلوة َوءاتوا الزکوة وارکعوا مع الراکعینَ}

 

نماز وحشت

یکی از مستحبات برای میت ، خواندن نماز وحشت است. وقتی میت وارد خانه آخرِ خود می‌شود که درواقع اینجا ، خانه واقعی انسان است ، درحالیکه ظاهراً تمام لوازمات دنیا ؛ حتی لباس‌هایی که می‌پوشیده را از بدنش جدا می‌کنند و همانطورکه برهنه بدنیا آمده ، برهنه هم از دنیا می‌رود { به عنوان ِصاحب چیزی نبودن می‌باشد}.

اما از نظر باطنی ، خداوند متعال در آیه 158 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ... قل انتظروا إنّا منتظرون. پیامبرم بگو منتظر باش همانا که منتظر تو هستند. معنا می‌شود مثل عروسی که جهیزیه‌اش را قبل از به خانه رفتن می‌چیند ‌؛ آن عروس ، منتظر است که زودتر از آنها استفاده کند و جهیزیه هم به نوعی منتظر است که به صاحبش خدمت کند!

برحسب ظاهر این اثاثیه به چشم دنیایی‌ها نمی‌آید. اما پیامبر(ص) می‌فرماید که اگر می‌دیدید که عزیزانتان را در کجا به خاک می‌سپارید ، همه از وحشت ، مرده‌هایتان را دفن نمی‌کردید.(البته گنهکاران را می‌فرمایند)

و همچنین خداوند کریم در آیه 21 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: ... و جنةٍ عرضها کَـَعرض السماء و الارض اُعدّت للذین آمنوا بالله و رُسُله .... پس در آن عالم ، به مؤمنی که در دنیا حدود خداوند را رعایت کرده ، خانه‌ای می‌دهند که عرض آن به اندازه عرض آسمان‌ها و زمین است.

*حال همانطورکه باید برای عزیزی که تازه به خانه نو وارد شده هدیه‌ای ببریم ، بازماندگان میت هم برای عزیزشان ، هدیه نماز می‌فرستند تا او را از تنهایی و خانه جدید با کم و کاستی‌هایش و وحشت و درد نجات دهد {جالب است که 40 بار سوره تبارک را قبل از دفن میت برایش می‌خوانند. درواقع تبریک و مبارک باش و بابرکت بودن خانه جدید را برایش از خدا می‌خواهند}  

آن نماز را لیلة الدفن می‌نامند. که 2 رکعت است و باید در رکعت اول  بعد از حمد ، آیةالکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ، 10 بار سوره مبارکه قدر ‌خوانده شود.

درواقع او زیرِ لَحدِ خود خوابیده و آسمانِ زندگی یک عمرش آمده بالای سرش! که حروف لحد اینطور معنا می‌شود : لـَ  + حد=لحد؛ لَ یعنی برای و حد یعنی اندازه. پس آنچه اندازه‌ی او بود و قدر برایش زده شده بود ، در ظرفِ وجودی و توان و قوایِ وجودیش در زندگی آشکار می‌شود! پس چهارچوب قدرت پروردگار عالم را به وضوح می‌بینید. آیةالکرسی ، نمایاندنِ تمام قدرت‌هایی است که خداوند متعال از قدرتِ خود ، در زندگی به اوعنایت فرمود.

حالا آشکار می‌شود که چگونه استفاده کرده ؛در راه بندگی خدا صرف کرده یا نه! و در رکعت دوم به 10 مرتبه گنج عشر زندگیش ؛ وجود مبارک قدرهای عالَم ؛ ائمه طاهرین(ص) را که بعنوان شیعه و پیرو بودن این عزیزان ، چقدر قدرشناس بوده و این عزیزان از ایشان راضی هستند ، خوانده می‌شود.  

تا شاید با نماز ، خداوند به این عزیزی که دستش از دنیا کوتاه شده ، رحم کند. و او را مورد آمرزش خود قرار دهد. اگر بنده مؤمنی باشد ، این نماز ، نوری می‌شود و او را از ظلمات غم و تنهایی نجات می‌دهد و باعث آرامش اوست. در روایت آمده از ساعتی که میت را به خاک می‌سپارند ، شبِ اول قبر او شروع می‌شود. و بهتر است که سریعتر نماز را برایش بخوانند.

امیدوارم خداوند کریم آنچه به بهترین بندگان قبول شده‌اش از صدیقین و شهدا و اولیاء عنایت فرموده ، به ما هم عنایت فرماید و هرگز آن و لحظه‌ای ما را به خودمان وامگذارد. الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عینٍ ابدا

نماز عید

نمازی که در روز عید سعید فطر و عید قربان خوانده می‌شود : 2 رکعت است و 9 قنوت دارد ؛ در رکعت اول ، بعد از حمد ، سوره مبارکه شمس (یعنی باطن رسالت) ، و در رکعت دوم بعد از حمد ، سوره مبارکه اعلا (یعنی باطن ولایت) قرائت می‌شود.

در رکعت اول ، 5 قنوت دارد ، زیرا در نماز مستحبی با قنوت ، به قناتِ رحمت وجود مبارک معصوم(ص) وصل می‌شویم ، زیرا باید به آنها تمسک بجوییم. و عدد 5 ، جلوه وجود مبارک پنج تن(ص) و به عبارتی یعنی وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است. پس آنگاه از خدا می‌خواهیم که :اللهم اَهلَ الکبریاء و العظمة، {خدایا اهل کبریاء و بزرگی} و اهلَ الجودِ و الجبروت {و اهل جود و جبروت} ، و اهلَ العفوِ و الرحمة {و اهل بخشش و مهربانی} ، و اهل التقوی و المغفرة { و اهل تقوی و آمرزش} ، اسئلک بحقّ هذاالیوم {از تو می‌خواهم به حق این روز} ، الذی جعلته لِلمُسلمینَ عیداً {که آن را عید مسلمانان قرار دادی} ، و لِمُحمدٍ صلی الله علیه و آله ذخراً و مَزیداً {و برای محمد(ص) ذخیره و فزونی ساختی} ، اَن تُصلی علی محمدٍ و آل محمد {که رحمت فرستی بر محمد (ص) و آل محمد(ص)}، و اَن تدخِلنی فی کلّ خیرٍ اَدخلتَ فیه محمداً و آل محمد { و اینکه درآوری مرا در هر خیری که درآوردی در آن محمد(ص) و آل محمد(ص) را }، و ان تخرجنی مِن کل سوءٍ اخرجتَ مِنه محمداً و آل محمد { و خارج سازی مرا از هر بدی که خارج ساختی محمد(ص) و آل محمد(ص) را } ، صلواتک علیه و علیهم (رحمت تو بر او و خاندانش} ، اللهم انی اسئلک خیرَ ما سئلکَ مِنه عبادکَ الصّالحونَ { خدایا من از تو خواهم بهتر آنچه خواستند از تو بندگان شایسته‌ات} ، و اعوذ بک مِمَّا استعاذ مِنه عبادک الصالحون { و پناه می‌برم به تو از آنچه پناه بردند از آن بندگان شایسته‌ات}.

 و عیدی خودمان را با وصل شدن به رکوع رگِ حیاتِ طیبه امام زمان(ص) و استفاده کامل از فیض وجود مبارکش ، از خداوند متعال دریافت می‌کنیم.انشاءالله  و نماز را به دو سجده و تشهد و سلام ، تمام می‌کنیم.

 

مقام تسبیحات

کسانیکه وجود مبارک چهارده معصوم(ص) را قبول نداشته باشند و یا معرفت آنها را نداشته باشند ، درواقع روبروی سنگ‌های خانه خدا(ظاهر) نماز می‌خوانند و فقط مزد ظاهر و نمای آن را می‌گیرند. ولی آنهایی که به روح و جان خانه خدا (بیت‌الله حقیقی) توجه می‌کنند ، و با قلب به امام زمان(ص) که قلب عالم امکان است وصل می‌شوند ، به حقیقت نماز و رکوع که محل اتصال به امام نماز است  و سبز شدن و قبولیِ تمام اعمال و عبادات می‌رسند. اللهم الرزقنا

1)خیلی جالب است که این اذکار را تسبیحات اربعه می‌گویند یعنی تسبیحات چهارگانه. و تسبیحات به معنی اذکار تنزیه خداوند است. زیرا که او منزه از هر نیاز و عیب و نقص است و عدد 4 ؛ پایه و ارکان هستی و گنج بهار است.

2)این تسبیحات شاملِ 40 حرف است.

3)ذکر فرشتگان در طواف عرش ، این اذکار است.

4)در حدیث آمده که قبل از ظهور اسرار نوری چهارده نور مقدس(ص) ، 14 هزار سال ائمه اطهار(ص) پروردگار را با این اذکار که درواقع باطن اسراری آنهاست ، تسبیح فرموده‌اند.

5)یکی از اذکاری که در طواف خانه خدا آمده و ثواب زیادی دارد ، تسبیحات اربعه است.

آیا تا بحال فکر کرده‌اید که چگونه است که در رکعت سوم و چهارم نماز که تسبیحات اربعه گفته می‌شود یعنی سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله و الله اکبر ، اگر کسی بخواهد بجای تسبیحات ، سوره مبارکه حمد را بخواند باید نیت سوره حمد کند و بخواند. پس می‌تواند حمد را بخواند و نمازش هم درست است؟!

در قرآن کریم آیه اول سوره مبارکه اسرا {سبحانَ الذی اَسری بِعبدهِ لیلاً مِن المسجد الحرام الی المسجد الاقصا الذی بارکنا حوله لِنریه مِن آیاتنا انّه هو السمیعُ البصیرُ ؛ پاک و منزه است خدائی که (در مبارک) شبی بنده خود (محمدص) را از مسجدالحرام (مکه معظمه) به مسجدالاقصائی که پیرامونش را مبارک ساخت سیر داد و تا آیات و (اسرار غیب) خود را به او نماید که خدا به حقیقت شنوا و بیناست } ، معراج حضرت رسول (ص) را خبر داده است. ونهایت رسیدن به عالم قرب را فرمود : قاب قوسین او ادنی {آیه 9 سوره مبارکه نجم}.

 

*معنای قوسین ، رسیدن دو سر کمان سیرِ نزولی و صعودی می‌باشد. جالب توجه اینکه همیشه در دنیا ، آخر هر امری به اول آن می‌رسد و این دو قوس ، باطنِ دایره بودن به همان تفاسیری که گفته شد را ظاهر می‌کند. می‌دانیم اولین اسرار نوری خلقت ، سرّ حقیقتِ محمدی است. اللهم صلّ علی محمد وآل محمد وعجّل فرجهم

پس آخرین پیامبر هم که قدوم مبارکش به دنیا رسید ، وجود مبارک حضرت محمدبن عبدالله (ص) { و خاندان مکرمش(ص)} می‌باشد ؛ پس آخر ، برمی‌گردد به اول! و مطلب مهم اینکه هم اسم مبارک اول و هم اسم مبارک آخر ، از اسماء مبارک خداوند متعال هستند. چنانچه در قرآن کریم هم آمده و بارها شنیده‌اید که :

 " انّا لله و انّا الیه راجعون ".

پس معراج ، مخصوصِ پیامبر مکرم اسلام ؛ خاتم النبیین ؛ محمد مصطفی(ص) می‌باشد. حالا خوب دقت کنید هدف خلقت ایشان را ! که 124 هزار پیامبر که قبل از وجود مبارک آقا آمدند ، وعده دادند به آمدن وجود مبارک پیامبر موعود ؛ حضرت رسالت پناه ؛ محمد مصطفی(ص). پس باید اول ، در آخر به دنیا می‌آمد ، تا آنچه نادیدنی بود ، در دنیا دیده شود! و حجت بر همگان تمام شود!

 

*بنابراین وجود مبارک آقا ، مثل تیری است که در چلّه کمانِ خلقت قرار گرفت تا با آمدنش در دنیا چنان دو قوس کمان کشیده شود که به اسفل السافلین دنیا رسیده و از اینجا ، خیزش کند! و به کلمه مبارکِ اَدنی یعنی نزدیک شدن در عالم قرب ، راه طولانی عوالم خلقت و هدف تمام پیامبران الهی که هدایت به سوی خدا بود ، را  یک شبه و یک آن و لحظه ، حضرت چنان پَرش کند که دو سَرِ کمان به نزدیک‌ترین اندازه به هم نزدیک شود که به طرفة العینی وقتی رها می‌شود از مسجدالحرام به مسجد القصی و از آنجا به تمام عوالم و آنگاه به عالم قاب قوسین او ادنی ، قدوم مبارکش ورود پیدامی‌کند.

که دو بار جسمانی و 120 بار روحانی این سیر را در دنیا باز کرده ! و او که سراج منیر است ، تمام اسرار را منکشف کرد و پرده‌های غیب را کنار زد و بالاترین تحفه ؛ نماز را که آسانسور معراج هر مؤمنی می‌تواند باشد ، برای انسان‌های عالم تحفه آورد. الصلوة معراج المؤمن

 

*حال خوب دقت کنید! آیا وجودهای مبارک خود ، باطن حمد نیستند؟! و حامدِ حمد هم ، خودِ وجود چهارده نور مقدس(ص) هستند. پس حلقه دو قوس چنان نزدیک است که می‌فرماید: دنی فتدلی . پس این وجودها ، دلیلِ رسیدن و ملحق شدن این دو سر کمان است که خودشان{چهارده نور مقدس(ص)} می‌شوند نگین این حلقه !

و ذکر مبارک وجودهای مطهر در عالم قرب ، تسبیحات اربعه بود ! زیرا آنجا معنای الفقرُ فخری انوار مقدس(ص) است که می‌فرمایند : سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله والله اکبر.

خداوند را به تسبیحات ، منزه خواندند از هرگونه نیاز ، و همه‌ی برکاتِ داده شده به این بزرگواران را نسبت دادند به خداوند قادر متعال ، و کمال خضوع و خشوع و بندگی را بجا آوردند. آیا تسبیحِ حمد ، جز تسبیحِ اربع ، ذکر دیگری می‌تواند باشد؟! زیرا آنچه حامد دارد ، از خداوند سبحان است و ذکرِ تنزیه ، سزاوارِ اوست. و پروردگار کریم ، 2آیه آخر سوره مبارکه بقره را به بزرگواران عنایت فرمود. { آمن الرسول بما اُنزل الیه مِن ربه و المؤمنون...}

پس باطن حمد ، تسبیحات است . درواقع ذکرِ حامد ، تسبیح است. {اینجا ، مقام الفقرُ فخری اهل بیت(ص) است}.  بنابراین در رکعت سوم و چهارم نماز می‌توانید انشاءالله در اوجِ عروج ، بجای تسبیحات ، با نیت قلبی حمد را تلاوت کنید و نماز شما درست است.

 

 

 

دایره سوره مبارکه حمد

سوره مبارکه حمد ، فاتحة الکتاب است یعنی کلید و مفتاح همه‌ی گنج‌های کتاب آسمانی و بالاترین اعجاز پرودرگار عالم است! اگر خوب دقت کنید گردش این دایره در سیر نزولی شروع می‌شود به 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و به آیه 4 یعنی مالک یوم الدین ، نصف می‌شود. فضای گیرنده این آیه مبارکه در عالم دنیا ؛ اسفل السافلین است که پروردگار عالم که خود ، صاحب دین است ، مقام دین را که یکی از اسماء خودش هم است ، به عالمیان امر فرموده است.

چنانچه عدد ابجد کلمه دین =64 و برابر با عدد ابجد کلمه کلید و همچنین برابر عدد ابجد نام مبارک ناجی پروردگار عالم است. و خداوند متعال انسان را از کفِ چاهِ دنیا ؛ اسفل السافلین به دست ناجی بشریت ؛ امام زمان (ص) به اعلا علیین می‌رساند البته به شرط اینکه دیندار باشد و شیعه امامِ دین خود قرار گیرد.

عدد ابجد کلمه دین برابر با عدد ابجد کلمه سد هم می‌باشد. جالب است که باطن 113 سوره مبارکه قرآن در سوره حمد جمع است که با هم می‌شود 114 سوره. در دنیا پشت آب‌های زیاد ، سد می‌بندند تا هم از آب استفاده بهینه شود و هم از خطرش محفوظ بمانند و دیگر بهره‌مندی‌ها از انرژی آب پشت سد ، تولید برق است تا از ظلمات به نور و تمام فوائد آن برسند.

حال اگر کلمه آب را بصورت بسیط بنویسیم می‌شود الف+با که عدد ابجدش می‌شود 114 =(الف=113)+(با=3) ؛ برابر با کلّ سوره‌های مبارک قرآن. پس با سدِ دین ، باید این حقیقت آب ، که جان‌ها را زنده می‌کند و آب حیات دنیا و آخرت است را برای قیامتمان نگهداریم.

و این سد یعنی حدودبندی خداوند که باید روی قلب‌های ما بسته شود تا حدود خداوند ، حریمِ خانه خدا را در قلبمان حفظ کند تا شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها و بت‌های دلم می‌خواهدها ، در آن نفوذ نکنند.

پس آیه 4 سوره مبارکه حمد خیلی معنا دارد که خداوند خود را صاحبِ دین در روز جزا یاد می‌آورد. چون آن روز به واقع از محصول این سد (دین) به خوبی بهره می‌بریم که آن ، نور هدایت است. آنگاه آن نور هم در دنیا و هم در آخرت و تا ابد به ما توفیق بهره‌برداری و فوائد آن را می‌دهد. که باغستان عمل بندگی ما می‌شود جناتٍ تجری ، و آن حقیقتِ آب می‌شود مِن تحتها الانهار ، که درخت‌های عمل با جریان پیداکردن این آب که جانِ عمل به آیات قرآن است ، آبیاری می‌شود ( درحالیکه آب ، نور است!)

عددِ این آیه که 4 است یکی از مهم‌ترین معانی را افشا می‌کند. زیرا به فرموده پیامبر(ص) تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم (که 4 کلمه دارد) جمع است.

و خوب دقت کنید! که همه ظهور آن گنج در چهارمین آیه ؛ مالک یوم الدین تجلی می‌کند! زیرا که جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 (10=4+3+2+1). یعنی خداوند کریم ، گنج عشر را به انسان‌ها منّت می‌گذارد که دین ، گنج عشر است { زیرا عدد ابجد کلمه دین=64 است و جمع ارقامش 4+6 می‌شود10 }.

تمام مرتبه‌های معنوی از دنیا تا اعلا ، 10 مرتبه دارد مثل عقل ، هوش ، فکر ، عوالم ، مکارم ، مشاهد ، معالم و حتی مصارف از همه‌ی این نعمت‌ها ، چون در این بلوغ ، گنج 4 روی 10 ظاهرمی‌‍شود. یعنی تاج‌های افتخار بشریت ؛  وجودهای مبارک چهارده معصوم(ص) هستند که افشای دین و نگهدارنده دین می‌باشند. زیرا وقتی پیامبر(ص) می‌فرمایند که تمام محتوای سوره حمد در حرف باء بسم الله جمع است و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) فرمودند من نقطه زیرِ باء هستم ، درواقع وجود مبارک خودش و یازده ذریه نورانیش(ص) است که قرآنِ ناطق هستند.

حال خوب دقت کنید! عدد ابجد کلمه نقطه=164 است که معنی می‌شود به 64+100 : عدد 100 برابر با عدد ابجد حرفِ ق است یعنی نگهدارنده  و یعنی ولایت.  و عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه دین است. پس حالا متوجه می‌شوید که ائمه طاهرین(ص) ، نقطه باء بسم الله هستند و در حقیقت ، صاحبِ دین و اظهار کننده دین ، هدایت به دین ، راهنمای دینداری و اینکه چگونه دین را بشناسیم و چگونه به معنای سدسازی در وجودمان رسیدن ؛ با عمل به دین و رسیدن به صنعت دین که همان نور هدایت است. الی یوم القیامة

 

*حالا اگر بخواهیم راه صعود را بیابیم باید التماس کنیم و از خدا بخواهیم (آیه5) : ایاک نعبد و ایاک نستعین. که این کلمات ایاک نعبد (فقط و تنها تو را می‌پرستیم) شرط بندگی و سدسازی در دنیاست که باید ریسمان حبل الله یعنی ائمه(ص) و امام زمان(ص) را رها نکنیم. و اینجا کلمه دین به اسم ناجی معنا می‌شود(دین= 64= ناجی ) که نجات را با کلمات ایاک نستعین ، فقط از خدا بخواهیم.

*بعد انتخاب را مشخص می‌کنیم (آیه6) اهدنا الصراط المستقیم. راهِ هدایت ، استقامت می‌خواهد ، پایداری می‌خواهد ، باید سد دین را چنان محکم و مستقیم یعنی با استقامت بسازی که راه نفوذ خطر نداشته باشد. چون اگر این سد در هر زمانی بشکند ، بنیان دین و ایمان را ریشه‌کن می‌کند. اینجا همان راه نفوذی وسواس و خناس‌هاست که باید راه ورودشان از هر طرف کاملا بسته شود. چنانچه در آیات 82 و 83 سوره مبارکه ص آمده: قال فبعزتک لأُغوینهم أجمعین. الا عبادک منهم المخلصین ؛ (شیطان)گفت پس به عزت و جلال تو قسم که تمام خلق را گمراه خواهم کرد.مگر خاصّان بندگانت که برای تو خالص شدند.

و حروف مقطعات قران هم شد علی صراط حق نمسکه ؛ علی(ع) صراط حق است به او تمسک بجویید . و در آیه 153 سوره مبارکه انعام اشاره می‌فرماید که این قرآن ، صراط مستقیم است ، پس تبعیت کنید و متفرق نشوید( و أنّ هذا صراطی مُستقیماً فَاتّبعوه ...) .

 

*و در آیه 7 تمنا داریم که ما را به راه أنعمتَ علیهم یعنی کسانیکه نعمت را بر آنها تمام کردی ، هدایت فرما (صراط الذین انعمت علیهم). خوب دقت کنید ! اینجا یک مکث است زیرا آیه جدا نشده و فوری می‌فرماید :غیر المغضوب علیهم و الضالین . چون صراط مانند لبه شمشیر ، نازک و برنده است که باید آن و لحظه‌ای غافل نباشیم که مغضوب و ضالّه شدن در اثر غفلت در هر مرتبه‌ای باشیم ، خیلی خیلی به ما نزدیک است!

 

*اما در قوس صعودی دایره سوره مبارکه حمد ، اینجا روبروی نقطه شروع یعنی بسم الله الرحمن الرحیم قرار می‌گیرد.خوب دقت کنید! حضرت امیرالمؤمنین (ص) می‌فرماید: "ما باب الله هستیم. پس هر کس بخواهد به خانه وارد شود باید از در بیاید ". بنابراین اول شیعه شدن ، اصل و مدرک وارد شدن است و دوم اینکه باید پشت باء بسم الله قرار بگیریم تا بتوانیم دقّ الباب کنیم.

و آن کسانیکه مخالف هستند و پشت به ائمه طاهرین(ص) کردند ، درواقع سدِّ دین خود را شکستند و در مقابل امام زمانشان قرار می‌گیرند و اینها کسانی هستند که با امامشان می‌جنگند یا از پشت به امامشان خنجر می‌زنند و مصداق آیه 257 سوره مبارکه بقره است : که: الله ولی الذین آمنوا ؛ هر کس بگوید خدا ولی من است ، خداوند هم می‌فرماید: یخرجهم مِن الظلمات الی النور ؛ من هم او را از تاریکی‌ها به سوی نور (هدایت) خارج می‌کنم. والذین کفروا اولیائهم الطاغوت ؛ کسانیکه طاغوت را اولیاء خود قرار دادند ، پس خداوند در ادامه می‌فرماید: یخرجهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون ؛ پس من هم خارج می‌کنم آنها را از نور (هدایت) به سوی ظلمات و اینها یاران آتش جهنم می‌شوند تا ابد.  

و خداوند متعال در آیه 30 سوره مبارکه مدثر می‌فرماید: علیها تِسعةَ عشر ؛ خزانه‌دارهای جهنم ، 19 تا هستند. و چنانچه در آیه بعدی می‌فرماید: و ما جعلنا أصحاب النار إلا ملائکةً و ما جعلنا عِدّتَهم إلا فتنةً للذین کفروا ... ؛ موکلان جهنم را جز فرشتگان قرار ندادیم و شمار آنها جز برای امتحان کافران نیست.

 

*دقت کنید که حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، 19 حرف است که وقتی در دایره سوره مبارکه حمد ، ضالّه‌ها روبروی  این 19 حرف هستند ، پس موکلان حروف ، در مقابلشان در جهنم قرار می‌گیرند! چنانچه وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) قسیم النار و الجنة هستند. جالب است که عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم = 768 و جایگاه عددی آن می‌شود 192 که برابر با عدد ابجد نام زیبای امام علی(ص) است! {در ابتدای  کتاب مهندسی خلقت در عدد 5 و 9 توضیح داده شده است}

 

باطنِ بیت الله و باب الله !

حالا خوب دقت کنید چه کسی از باب الله وارد می‌شود؟ کسی که حامد حمد پروردگار عالم باشد یعنی که شکر همه نعمت‌های خدا را می‌کند و شکر به معنی عمل خالصانه است. پس خداوند کریم نعمت را به اینها افزون کرده ، غرق در نعمت حمد او می‌شوند الی یوم القیامة.

درواقع زمانی ما می‌توانیم حامد و شاکر خداوند جلیل المرتبه شویم که به بلوغ 9 در تکلیف برسیم ، آنگاه حلقه بندگی را که عدد 5 است به شیعه شدن 14 نور مقدس (ص) ، به گردن بیندازیم تا بندِ بندگی او را به قلب ، قبول کرده و از بندگی همه‌ی اغیار آزاد شویم.

آنهایی که ناشکری کردند ، نمک خوردند و نمکدانِ ولی نعمت خود را شکستند، اول به پیشوایان معصوم(ص) خود پشت کردند و با آنها به جنگ پرداختند. حال خوب دقت کنید که چرا عالم دنیا شد : کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا.  آنها با قرآن و احکام و آیاتش می‌جنگند که درواقع محاربة‌الله هستند یعنی با خدا می‌جنگند. با صورت‌های مختلف عقلی ، نفسی ، فکری ، مقامی و لفظی و خلاصه به وسعشان.

پس بواقع نماز باید پشت امام معصوم (ص) برود تا قبول شود. اما کسانیکه با نماز ، روبروی امام معصوم قرار می‌گیرند ، می‌شوند والضالین که برای آنها ویلٌ للمصلین می‌آید مثل خوارج و معاویه‌ها و شمرها و ... که نماز می‌خواندند ولی روبروی امام زمانشان ایستادند!

اول سؤال قبر از همه ما ، درباره نعمت‌ها می‌شود و بالاترین نعمت ، وجود مبارک 14 نور مقدس(ص) هستند و قرآن عزیز که با آنها در دنیا چه کردی؟ امیدوارم تا آخرین لحظه ما را جزء یاران و شیعیان و محبان و مستشهدان بین یدیه امام زمان (ص) قرار فرماید.

پس بیت الله حقیقی را خوب بشناسید و هرگز از این در جدا نشوید!  

بیت الله الحرام در مکه است و محلّ اِحرام پوشیدن و طواف است. و بیت الله ، قبله نماز همه‌ی نمازگزاران ، نقطه شروع خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها و نقطه وصل عالم اسفل السافلین به اعلاعلیین ، محل تولد مولود کعبه ؛ علی بن ابیطالب(ص) است. که خداوند کریم ، مظهرِ روح بیت خودش را به همه‌ی عالمیان ظهور داد تا بدانند بدون علی(ع) و فرزندان معصومش(ص) ، راه به اعلا ندارند چون خداوند فرمود نام من اعلاست و نام علی(ع) را از نام خود قرار دادم.

پس خانه خدا ، مرکز جذب تمام قلوب مخلصین است و حقیقت آن ، محل محبت به محمد(ص) و آل محمد(ص) است.چنانچه در حدیث می‌فرمایند کسی که در قلبش محبت امیرالمؤمنین و اولادش(ص) باشد ، آن قلب به آتش جهنم نمی‌سوزد.

پس حقیقت جانِ بیت الله الحرام در شهر مدینه است یعنی بیت امیرالمؤمنین(ص) و فاطمه زهرا(س) ، تنها دری که به اذن خداوند در مسجدالنبی ، اجازه بازشدن دائم را داشت و این بیت ، محلّ رفت و آمد ملائکه و نزول وحی الهی است. درواقع بیت الجنة است و بابش ، باب الجنة می‌شود.

پس با توجه به این درس ، وجود مبارک معصومین(ص) ، بیت الله حقیقی هستند و حکمِ مسجد را دارند پس برای ورود به حرم‌های مطهرشان و حتی دست کشیدن روی نام‌های مبارکشان هم باید با طهارت بود (با وضو باشد و غسلِ واجب هم برگردنش نباشد). این ظاهرِ طهارت است اما باطنِ طهارت ، طهارت قلبی است که باید قلب به میم شود تا مطالب و حقایق را درک کند!  

ضمیمه(1) : اسرار اقامه نماز (چرا برای نماز باید اقامه ببندیم؟)

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: "قد اقم الصلوة"؛ اقم یعنی بپا داشتن و در واقع اقم الصلوة یعنی کاشتن حقیقت نماز (مثل دانه)، در بطن قلب (مثل دانه گیاه که در دل خاک کاشته می شود!) است و هنگامی به اقم می رسیم که نماز از یک سو باطن سجده که همان اطاعت خالصانه خداوند است؛ به صورت ریشه‌ی درخت در قلب و از سویی عمل های خالصانه به احکام الهی به صورت تنه درخت در اعضا و جوارح و هم چنین اثر سبزی نماز که تنهی عن الفحشاء و المنکر است؛ به صورت شاخه و برگ در اعمال ظاهر شود. در نتیجه میوه این درخت که دردانه صدف اعمال است (خوشا به حال هر کس که به آن دست یابد) همان ولذکرالله اکبر می باشد!

در واقع تمام قرآن عزیز، دو رکعت نماز مقبول است زیرا 4 سوره مبارک به نام عزائم دارد که سجده واجب دارند و دو رکعت نماز هم، 4 سجده واجب دارد. بنابراین یکی از اسماء قرآن، ذکر اکبر است و شما که تا حدودی با اعداد آشنا شدید می دانید که عدد 4 سجده خیلی پر معناست! یکی اینکه هر بیتی و هر جایگاه امنی که سقفی دارد؛ 4 ستون واجب یا چهار چوب محکم دارد و جمع اعداد 1 تا 4 برابر با 10 است (1+2+3+4=10) که در واقع همان گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، است (4 روی 10 می شود 14). عدد عشر، همان 10 است و کسی که عشر را ظهور داد وجود مبارک اباعبدلله الحسین علیه السلام است (امام عاشورائیان) که به نماز وسطی سفارش فرموده اند و در بیشتر احادیث، به نماز صبح تفسیر شده است (رجوع شود به توضیحات نماز صبح در اوقات نماز) اما حقیقت شجره طیبه به خون مبارک امام حسین علیه السلام، (که ثارالله خوانده می شوند) احیاء شده و میوه و ثمرش، وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد. این شجره طیبه، حکومت حقه بهشت است که (بدست ایشان) برقرار می شود (ان شاء الله) و این حقیقت، حقیقت نماز مقبول و جان نماز است.

حال خوب دقت کنید که نماز همیشه در حال قیام است و همه ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، جان نماز هستند. این معنا و باطن معصومیت است و شیعیان فقط با نماز می توانند مامومین نماز در شیعه شدن پشت امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین باشند.

خوشا آنان که دائم در نمازند

اما نماز که اقم شد به صورت درخت، خداوند متعال در قرآن کریم سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام، آیه 24، این درخت را معرفی فرمود: " أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ " فرمود، این درخت نورانی اصلش ثابت است (که ریشه آن است)؛ پایه هر درختی، ریشه آن است که هر چقدر در جای پاک و سالم، تغذیه سالم و صحیح به آن برسد؛ رشد درخت بهتر و کاملتر است.

اما امّت یعنی چه؟ در عربی به ریشه، ام می گویند و ریشه‌ی درخت طیبه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است. پس اگر کسی بخواهد ریشه ی درخت عملش ثابت و سالم باشد و برایش بماند؛ باید به ریشه درخت اصلها ثابت گره بخورد تا امّت شود! آیا تغذیه این درخت، یوحی نیست؟! (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَـهُکُمْ إِلَـهٌ وَاحِدٌ ... : الکهف 110) آیا این غذا، غیر وحی الهی است؟! پس اگر قرآن به وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده است؛ وحی الهی و جنسش از نور است؛ پس باید عمل هر یک از افراد امّت، فقط از این رزق نورانی تغذیه شود! آیا نماز، معراج مومن نیست؟ حال درخت، معیار بندگی است و مظهر تغذیه درخت، آب است. آب همان قرآن است ({الف= 111}+ {ب=3} =114) ابجد کلمه "آب" برابر با تعداد سوره های قرآن کریم است.

خوب دقت کنید! از این درخت، نور ساطع می شود و خداوند مظهر آب دنیا را هم نور برق قرار داد. درخت، قانت است! در زمستان که برگ درختان می ریزد، همه شاخه ها به طرف آسمان است. (گویی دستان خالی خود را به طرف آسمان گرفته اند و در حال قنوتند!)، درخت وقتی میوه دار می شود، مظهر تواضع است. درخت، نشان قیام است. درخت، نشان مقاومت در سختی هاست؛ زمستان سرد و تابستان گرم و در مقابل باد و بوران می ایستد. درخت، مظهر ایثار است؛ در حالیکه خودش سموم هوا را می خورد اما هوای پاک با اکسیژن را به انسان ها می دهد. درخت، مظهر حیات است و در حقیقت حامل حیات آیندگان است.

دیگران کاشتند و ما خوردیم             ما بکاریم تا دیگران بخورند

پس اقم الصلوة یعنی چه؟ درخت، مظهر طهارت است. در احکام، درخت پاک است و اگر نجاستی به آن برسد چون شبنم دارد و نور خورشید بر آن می تابد، خودش، طاهر می شود.

درخت، اهل شب زنده داریست! هر شب سحرگاه تمام رزق میوه، رنگ، مزه، سبزی، زردی و شبنم برایش زده می شود. شبنم، احوال شب زنده داران است که چشم هایشان از خوف خداوند و گناهانشان خیس می شود و درخت، مستقیم زیر نور خورشید، شبنم اش خشک می شود و طهارت پیدا می کند و ان شاالله احوال همه ما شود که نماز ما را به طهارت دائم ببرد. درخت، چوب است و در دریای دنیا غرق نمی شود. این زیبایی درخت طیبه است که شما می بینید، گنبد و بارگاه ملکوتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سبز است. این گنبد خضرایی، جلوه عرشی اوست! کلمه عرش یعنی سقف چوبی و پروردگار عالم همه مخلوقاتش را از عرش به فرش دنیا آورده، همه از او سبز شدند و کشتی نجات در دریای دنیا، ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هستند که در صلوات شعبانیه فرمودند: "وَاللّازِمُ لَهُمْ ‏‏لاحِقٌ"؛ یعنی لازم است که همه اگر می خواهند اهل نجات باشند، سوار این کشتی شوند و اگر سوار نشوند " یَغْرَقُ‏ مَنْ تَرَکَهَا"؛ حتما بدانند که غرق می شوند. پس نماز سفینه نجات هر نمازخوان واقعی است که به کشتی که "کل فی فلک" است ملحق می شود (اگر حروف این سه کلمه را از آخر به اول برگردانیم باز همان "کل فی فلک" می شود! این چرخش حروف، گردش تمام عالم در این فلک یعنی کشتی است.) االهم الرزقنا

پس درخت مظهر سبزی، زندگی، نشاط، سلامتی، سایه و رحمت است. سبزی یعنی حسن علیه السلام و خداوند در آیه 160 سوره مبارکه انعام می فرماید: مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ...؛ اگر با خودت عمل حسن یعنی سبز و زنده و مظهر قبولی بیاوری (کنایه تا در قبر) به تو ده تا مانندش را می دهم. این حقیقت بپا داشتن نماز واقعی و مقبول است. ان شاالله

درخت مظهر بخشش و کرم است، میوه هایش را بدون منت در اختیار صاحبش می‌گذارد. درخت هیچ فضولاتی ندارد و این یکی از زیباترین ویژگی های درخت است. درخت در هر زمان عمرش، به یک نحو فایده می رساند و در زمان مرگش از چوب آن برای سوخت و گرما استفاده می شود.

اگر خوب دقت کنید تمام این مراحل را در حقیقت نماز و در کمال اطاعت سجده می‌یابید که احسن این زیبایی ها در جلوه جمال و کمال نماز در وجود انسان مومن ظهور پیدا می‌کند.

ضمیمه (2): پیوست قسمت تسبیحات

باید متذکر شوم ظهور نزولی وجود مبارک اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین در ظهور حمد است چراکه ریشه نام مبارک محمّد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، حمد است و خانواده نورانی اهل بیت را محمّّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین می‌خوانیم. و در مقابل، قرآن عزیز است که باطنِ قرآن هم در محتوای حمد است. بنابراین در نزول اجلال قدوم مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله حمد، سیر نزولی دارد و چنانچه می‌دانیم در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم. پس با دو رکعت اول نمازهای چهاررکعتی، رسالت و ولایت که جانِ حمد است برپامی‌شود و درعالم شهادت که دنیاست، باید بعد از دو رکعت به تشهد بنشینیم و در سیر صعودی دو رکعت بعد با تسبیحات اربعه است که صعود دهنده و باطن رسیدن به عالم قرب است. پس می‌توانیم بجای تسبیحات با نیت، سوره مبارکه حمد را بخوانیم.

                                                 عالم قرب الی الله

                                    

                                      حمد                         تسبیحات اربعه                                      

                                                   >   تشهد

                                                    

                                                   

 

بنابراین خداوند کریم عروج آسمانی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را در عالم قرب در جانِ تسبیحات ظهور داد. و برکات دو آیه آخر سوره مبارکه بقره مبارکه (آمن الرسول) را عنایت فرمود. چنانچه عالم دنیا اسفل السافلین است، پس از پایین به طرف بالا می‌رود. درواقع هنگام نماز عشا، رسیدن به عالم قرب است! و شاید از همین جهت  بقول معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در قنوت نماز وتیره دو آیه شریفه آمن الرسول را می‌خوانیم.

درواقع با نماز شب حرکت صعودِ مؤمن شروع می‌شود و با نماز صبح که باطن گنج 10 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین بود، حرکت اوج می‌گیرد و دنیا محلّ عدد 10 یعنی گنج عشر است زیرا وجودهای مبارک چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین قدوم مبارکشان به زمین رسیده و از اینجا عروج است و انشاءالله تا نماز عشا به مقصد قرب می‌رسد. درواقع معراج پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در شب است (آیه یک سوره مبارکه اسرا) و عشای حقیقی، مقام پروانه شدن و از پوسته کرمی بیرون آمدن است( به قسمت نماز عشا مراجعه شود).

بنابراین درحقیقت عدد از 10 شروع و به 1 خاتمه می‌یابد یعنی معکوس خوانده می‌شود! پس در وصول و رسیدن به عالم قرب، تشهد دوم گفته شده و با سلام و برکاته نماز پایان می‌یابد. یعنی با دست پُر برمی‌گردیم تا روزی دیگر با نماز آغاز شود.امیدوارم خداوند کریم تا مقامات حقیقی نماز را به ما نداده، ما را از دنیا نبرد. اللهم اجعلنی اهل الصلاة

نکته جالب در حروف و نقطه‌های اسم(نوبت‌های) نماز

خوب دقت کنید به اسماءِ نمازها: صبح؛ 3 حرف است و 1 نقطه دارد، ظهر؛ 3 حرف است و 1 نقطه دارد، عصر؛ 3 حرف است و نقطه ندارد، مغرب؛ 4 حرف است و 2 نقطه دارد، عشا؛ 3 حرف است و 3 نقطه دارد. پس تعداد حروف در مجموع می‌شود 16 (3+4+3+3+3) یعنی حقیقت شأنیتِ اعمال به نماز خوانده می‌شود{ در روایت می‌خوانیم :اگر نماز قبول شود، عبادات دیگر هم قبول می‌شود ولی اگر نماز مردود شود، کارهای دیگر هم رد خواهد شد}. و مجموع حروف و نقطه‌ها می‌شود 23(7+16) که برابر است با جایگاه حرفِ ث و ملکش حضرت میکائیل علیه السلام است؛ پس عدد23 عدد روزی و رزق همه‌ی اعمال است و برابر با عدد 23 سال رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است و در احکام تعداد شکیات نماز هم 23 تا است و ...!

حال اگر حروف اسماء نماز را بصورت بسیط بنویسیم: صبح؛ صاد+با+حا می‌شود 7 حرف و 1 نقطه. ظهر؛ ظا+ها+را می‌شود 6 حرف و 1 نقطه. عصر؛ عین+صاد+را می‌شود 8 حرف و 3 نقطه. مغرب؛ میم+غین+را+با می‌شود 10 حرف و 7 نقطه. عشا؛ عین+شین+الف می‌شود 9 حرف و 10 نقطه. اگر حروف اسماء را با هم جمع کنیم می‌شود 40 یعنی اربعین (9+10+8+6+7) و درواقع به نماز عشا، انسان به اربعین باطن نماز می‌رسد. جمع نقطه‌ها هم می‌شود 22(10+7+3+1+1) که برابر جایگاه حرفِ ت و افشاء کلّ محتوای نماز است یعنی رسیدن به یخرجهم من الظلمات الی النور یعنی رسیدن به جایگاه عبد و طلا شدن! جمع حروف و نقطه‌ها می‌شود 62(22+40) برابر با اسماء مبارک خداوند: حمید، واجب الوجود، باطن. خوب دقت کنید که عدد 62 می‌شود حرف اول و آخر قرآن مجید یعنی 2=ب(بسم الله الرحمن الرحیم) و 60=س(ناس) پس تمام مقامات نماز به بس تمام می‌شود! امیدوارم که بخوبی درک کنیم و به آن برسیم. پس نماز است که انسان را از بن بست دنیا و آخرت نجات می‌دهد و نماز، مقام ناجی است زیرا عروج انسان از اسفل السافلین به اعلا علیین است، آسانسور رحمت خداوند است؛ الصلوة معراج المؤمن.

پس نماز عشا (با 9 حرف) بلوغ نمازها است و با 10 نقطه عدد 19 را نشان می‌دهد(19=10+9). درواقع حقیقت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم یعنی بسمل شدن و پروانه شدن و  به حسن(ع) رسیدن؛ به سبزی و اربعین و طهارت و تنهی عن الفحشا و المنکر رسیدن است.و یکی از زیبایی‌های نماز عشا که بلوغ نمازهاست این است که ساعت فضیلتش تقریبا ساعت 9 شب است که ساعت 21 خوانده می‌شود. پس بلوغ حقیقی، رسیدن به عشای عمر است که اگر عدد 9 و 21 را با هم جمع کنیم 30 می‌شود که برابر حرف ل و مجرای توحید ناب و رسیدن به حصنِ حصین لا اله الا الله می‌باشد. اللهم الرزقنا

اسماء نماز

تعدادحروف

تعداد نقطه

تعدادحروف بسیط

تعداد نقطه(بسیط)

صبح

3

1

7

1

ظهر

3

1

6

1

عصر

3

0

8

3

مغرب

4

2

10

7

عشا

3

3

9

10

مجموع

16

7

40

22

مجموع

23

62

                     

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از زیارت جامعه کبیره :

السلام علی مَحالّ معرفةِ الله (سلام بر محل‌های معرفت خدا).السلام علی مساکن ذکرالله (سلام بر مسکن‌های ذکر خدا) .السلام علی مُظهری اَمرِالله و نهیه ( سلام بر مظهرهای امر و نهی خدا). السلام علی الدعاةِ الی الله(سلام بر داعیان به سوی خدا). السلام علی المُستقرّین فی مرضات الله( سلام بر جاگزینان در مرضات خدا). السلام علی المُخلِصین فی طاعة الله(سلام بر مخلصان در اطاعت خدا).السلام علی الادلاء علی الله( سلام بر راهنمایان بسوی خدا). السلام علی الذین مَن والاهم فقد والی الله و مَن عاداهم فقد عادی الله و مَن عرفهم فقد عرف الله و مَن جهله فقد جهل الله (سلام بر آنها که هر که دوستشان دارد ، خدا را دوست داشته . و هر که دشمنشان دارد ، خدا را دشمن داشته . و هر که آنان را بشناسد ، خدا را شناخته . و هر که آنان را نداند ، خدا را ندانسته)                                               

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۲۲:۴۳
عذرا شفائی

سرّ عدد 5 در درخت و ارکان نماز!

پس درخت در 5 ابعاد شکل ظاهریش(ریشه،تنه،ساقه،برگ و میوه) تعریف می‌شود که هر کدام محتوای خودش را معنی می‌کند. و این درخت ، اقامه نماز شد. پس نماز هم به 5 نوبت و 5 ارکان معنی می‌شود. نکته اینجاست که عدد 5 ، چقدر مهم است که راز خلقت را در عالم اسرار به وجود مبارک پنج تن(ص) و راز نماز را در 5 وعده نمایان می‌فرماید؟! زیرا نماز بدونِ امام ، مقبول نیست. پس تأسی نماز ، پشتِ وجودهای مبارک ، حقیقت نماز است.

*عدد ابجد کلمه شجر=503 است که جمع ارقامش 8 می‌شود (8=3+0+5) و درخت ، مظهر رضای خداست. جایگاه عددی کلمه شجر= 44 می‌شود و جالب است که برابر با عدد ابجد کلمه مَد است. چراکه هنگامیکه درخت به میوه و ثمره خود می‌رسد ، زندگیش مُمتد و مُمدّ حیات می‌شود. پس انشاءالله درخت عمل هم تا قیامت ، زنده و سرپا و ممد حیات و ممتد می‌شود و صاحبِ عمل ، زیرِ چترِ مَدّ آن ، به آرامش و آسایش ابدی می‌رسد.

در این قسمت بهتر است که ابتدا معارفی از عدد 5 را یادآوری کنم:

* اسرار گنجِ عدد 5 :( توضیحات کامل در کتاب گردنبند بندگی آمده است)

عدد 5 ، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5 ، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه ، ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند. چنانچه پروردگارعالم ظهور این عدد را در اسرار و ظهورات و حتی ظاهر وجود خودمان و در قسمت بندی‌های کره زمین و ... به همه مخلوقات احاطه داده است.

و از درون ، به یکِ واحدیت دلالت کرده و پایه و اساس و مجرای توحید می‌شود! همانطور که خداوندعزّوجلّ خود را به یکتایی و احدیت معرفی کرد و فرمود: قل هو الله احد" ؛ پس عدد "یک"، خاصّ اوست. عرفا فرمودند که خداوند عزّوجلّ  خود ، "یک" است و یک خلقت هم ظهور داد که در عالم سِرّ معرفی شد به  سِّر حقیقت محمدی (ص).

پس خداوند متعال در عالم سرّ هم ، یک نور را خلق فرمود که آنرا نورٌواحد(ص) خوانده‌اند. این نور مقدس در رتبه اول، نور پنج تن(ص) است : سِرّ به پنج اسم مبارک تجلی کرد و اینجا شد عدد پنج، و عددها به وجودهای مقدسشان ظاهر شد: حضرت محمد(ص)؛ عدد 1 و حضرت علی(ص)؛عدد 2 و خانم فاطمه زهرا(س)؛ عدد 3 و امام حسن مجتبی(ع) ؛ عدد 4  و امام حسین(ع)؛ عدد 5. که در بطن امام حسین(ع) ، نور 9 ذریه معصوم(ص) قرار دارد و 14=5+9 ؛ که چهارده معصوم(ص) می‌شود.

پس در ظاهر،پنج تن(ص) و درواقع یک نورٌواحد(ص) هستند. و اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود (5=4+1)  که فرمود: کلّهم نورٌواحد (ص). پس درحالیکه این دایره ، جمع کننده‌ی تمام دوایر خلقتیست به عدد 5 نور مقدس(ص) ، اما می‌شود یک دایره و یک نور ؛ نورٌ واحد(ص)!

عدد "یک" که همه به یک نور ظهور دارند و کثرات در حقیقت و جان این سِّر قرار گرفته و خلق شدند. پس دوباره یک روز ، کثرت به وحدت برمی‌گردد و سِرّ اعداد و حروف ، رسیدن به معرفت توحید و وصل شدن و بندگی کردن و رسیدن به مقام رضا و قرب الی الله است.

 

*جالب است که عدد ابجد حرف ه=5 می‌باشد. در حروف هم ، حرفِ "ه" بسته و به صورت همان 5 ، ظاهر شده است و هم شکل عدد پنج تقریباً به صورت دایره است که تمام عالم به شکل دایره و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند! تمام کرات و تمام مدارات و تمام کهکشان‌ها و حتی کره زمین و تمام دریاها و اقیانوس‌ها ، همه به شکل دایره هستند و گردش هر چیز بطور دایره است! و در کلام سبحان است: سبّح لله ما فی السموات وما فی الارض. پس تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند. و همه به قول قرآن کریم "بدون هیچ کراهتی اطاعت محض رضای پروردگار خویش می‌کنند".

فقط انسان است که بندگی مولا ، به اختیارش گذاشته شده و راه را برایش روشن و آخرتش را تبیین کرده و پیامبران و حجت‌های خدا {امامان معصوم(ص)} یک به یک آمدند تا انسان‌ها را راهنمایی کرده و در زمان ما به ولایت مولایمان امام زمان(عج)، رهبری و هدایت می‌شویم.

پس تصویری که در دنیا همه‌ی اشکال را در خود غرق کرده ، دایره است و اسرار عددی دایره‌ی دنیا هم به عدد 5 است چنانچه کره زمین ؛ 5 قاره و 5 اقیانوس دارد ، هر هفته که 7 روز است اما به 5 روز خوانده می‌شود . 5 عالم داریم و انسان 5 روح دارد و ... .

*اما تعریف عرفانی دایره ، همان صورت ظاهرِِ حلقه بندگی است. حلقه ، نشانه عهد و پیمان است چه به ظاهر و چه به باطن ، چه در دنیا و چه در آخرت. کسانی که حلقه بندگی خدا را در دنیا پاره کردند در آخرت ، غُل و زنجیرهای آتشین ، آنها را در بر می‌گیرد.

حرف ه ، مخرج کلامش روی قلب است (آخرین مخرج حروف حلقی است) و به قول عارفان این حرف متعلق به خامس آل عبا ؛ ابا عبدالله الحسین(ع) است. حضرت پنجمین معصوم(ص) هستند و حلقه معصومین در عالم سِرّ به ایشان بسته شد {و در وجود محترم ایشان ، 9 ذریه معصوم(ص) قرار داشت} .

*عدد 5 ، گنج است زیرا عددِ تنها حرفیست که مخرجش از روی قلب است و قلب ، گنج حیات است و شکل ظاهریش نمای 5 را دارد و دیگر اینکه هر لحظه ممات را به حیات بر می‌گرداند (قلب می‌کند) چنانچه کلّ اعضا و جوارح را جان می‌بخشد و سیراب می‌کند و جریان زندگی را در ظاهرِ چرخش خود ادامه می‌دهد. اما این 5 ، حلقه اطاعت از جان دهنده‌ای است که قلب به اذن او می‌تپد.

این حلقه ، درون است اما حیات عمل برای بنده شدن از این گنج ظاهری و باطنی ، حلقه بندگی را به اطاعت در حیات ظاهر طلب می‌کند و آن گردنبند بندگی(5) است به گردن خویش ، برای بندگی مولا !

*اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنیم ، می‌شود 15=5+4+3+2+1 که عدد ابجد اسم مبارک خانم حوا(س)=15 است .سرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا(س) که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ی انسان‌های دنیاست ، ظهور دارد. همان‌طور که درعالم سرّ، گنج خلقت به عدد 5 ظهور پیداکرد؛ درحقیقت سرّ پنج نور مقدس(ص) ، که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند:هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها . و خانم فاطمه زهرا(س) ؛ حوای روحانی است!

و جایگاه عددی حرف "س" هم در حروف الفبا برابر 15 است (عدد ابجد حرف س= 60 است) . و سین ، میزان حروف و در قرآن کریم سوره مبارکه یس ، قلب قرآن است .

*همانطور که عدد "5" و حرف متعلق به آن یعنی حرف "ه" را به شکل دایره می‌بینیم ، در وسط این دایره یک نقطه مرکزی ظاهر می‌شود که این نقطه ، "سِرّالاسرار" این دایره است که گرداننده پرگار خلقت که خود محاط بر آن است آن را نقطه رضای خود قرار داد و همه مخلوقات را بر گِرد آن به چرخش درآورد! اینجا نقطه طلایی سِرّالاسرارِ الهی است که در محاذی "سِرّ نورٌ واحد"(ص) ظهور دارد و چرخش را در تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر ظهور می‌دهد. از عرش مقدس تا خانه خدا ظهور دارد اما همه به صورت دایره ، به گرد آنها می‌چرخند و می‌گویند: "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر".

**بنابراین محتوای نماز، احاطه وجودی در ظاهر و باطن انسان پیدامی‌کند. و صورتِ حقیقیِ شکل نماز ، صورتِ انسانِ کامل است. پس هرکس به حقیقت نماز برسد ، به سیرت انسان در دنیا و آخرت ظاهر می‌شود . چنانچه خالق یکتا صورت مؤمن را در آیه آخر(29) سوره مبارکه فتح اینگونه توصیف می‌فرماید: محمدٌ رسول الله والذین معه اشدّاءُ علی الکفار رُحَماء بینهم تراهم رُکّعاً سُجّداً یَبتغون فضلا مِن الله و رضواناً سیماهم فی وُجوهِهم مِن اثر السجود ... . محمد(ص) فرستاده خداست و یاران او بر کافران بسیار سخت دل و با یکدیگر بسیار مهربان و مشفق هستند. آنانرا در حال رکوع و سجود و نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را به دعا می‌طلبند بر رخسارهایشان از اثر سجده ، نشان‌ها (ی نورانیت) پدیدار است... .

مظاهر باطنی و حقیقت درخت

باید متذکر شوم که تمثیل پروردگار عالم به درخت "شجره طیبه" ، منحصر به یک نقطه و یک درخت ظاهری نیست ، بلکه تمام عالم هستی در ظلِّ (سایه) و گنج این درخت از ریشه و تنه و شاخه و برگ و میوه‌هایش می‌باشند. چنانچه امروز همه‌ی عالم هستی ریزه خوار وجود مبارک ولایت اعظم حضرت حجة ابن الحسن المهدی صاحب عصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌باشد.

و اما مظاهر درخت :

1-درخت مظهر ایستادگی است( درمقابل باد و باران ، سرما و گرما)

2-درخت مظهر زندگی و سبزی است ( چنانچه با وجود درخت ، طراوت و شادابی ظاهر می‌شود)

3- درخت مظهر پاکی و طهارت است ( در احکام درخت پاک است و پاک می‌ماند)

4-درخت شب زنده دار است(زیرا رنگ و مزه و همه رزق میوه‌ی خود را در سحرگاه به نور مهتاب می‌گیرد)

5-درخت ذاکر پروردگار عالم است ( چنانچه در سحرگاه شبنم می‌زند و ظاهراً طهارت فردای خود را می‌گیرد)

6-درخت مظهر رضای خداست. (از بودنش در هیچ جایگاهی ؛ بیابان و کویر و یا کوهستان و سبزه زار و... ، اِبایی ندارد بلکه در جاهای سخت و کم آب ، مقاوم و قوی ریشه در خاک می‌دواند)

7-درخت مظهر ایثار است (چنانچه میوه‌اش را بدون منّت در اختیار خورندگان می‌گذارد)

8-درخت مظهر خضوع و تواضع است ( زیرا هرچه شاخه‌هایش پُربارتر می‌شود ، سرش به سجده‌ی بندگی خالق یکتا ، سرازیرتر می‌شود)

9-درخت مظهر تهویه فضای اطراف خود است. چنانچه سمّ هوا (گازکربنیک) را می‌خورد و اکسیژن به اطرافیان خود می‌رساند .همه ائمه طاهرین(ص) و بخصوص بانوی دو عالم (س) که جوان‌ترین معصوم(ص) می‌باشد (18 ساله) که به شهادت رسیده ، سموم فتنه‌های زمانشان را خوردند (که خون دل است) ، تا زندگی سبز و فضای بدون فساد و خطر برای امت و شیعیانشان فراهم کنند.

10-درخت سپر بلا در بیابانها و فضاهای کوهستانی است تا خطرات باد و باران را کم کند. ائمه معصومین(ص) همه‌ی زمانها سینه خود را سپر بلای امت و شیعیانشان کردند. و حضرت فاطمه(س) به عنوان اُم و پایه ثابتِ باب الله و مظهر باب الجنة خود بین در و دیوار قرار گرفت و استخوانهایش در هم شکست و محسنش به شهادت رسید تا الی یوم القیامت هرگز شیطانها و وسواسها و خناسها ورودی در بیت خالص اهل بیت (ص) و دین و قرآن و خانه خدا نداشته باشند و حافظ دین و قربان دین شدند.

11-درخت تنها موجودی است که فضولات ندارد. درحالیکه فضولات هوا را می‌خورد ، اما خودش منزه است . همینطور هم ائمه طاهرین(ص) هرگز در دنیا نجاست نه در ظاهر و نه در باطن وجودشان راه ندارد. و به همه جهات ظاهری و باطنی ، دنیایی و آخرتی تطهیرند. چنانچه خداوند کریم در آیه 33 سوره مبارکه احزاب (آیه تطهیر) می‌فرماید : انّما یریدُ الله لیُذهبَ عنکم الرجسَ اهل البیت و یُطهّرکم تَطهیرا .این است و جز این نیست که خدا می‌خواهد هر آلایشی را از شما اهل بیت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند.  

12-درخت مظهر اسماء الحسنی پروردگار عالم است. زیرا تمام گل‌ها و میوه‌ها و رنگ‌ها و...(تمام مظاهری که شمرده شد) ، همه اسماءِ خداوند هستند.

13-درخت همیشه بیدار است. با اینکه بعضی درختان در زمستان خشک می‌شوند (در اصطلاح می‌گویند که به خواب رفته‌اند) اما در باطن ریشه و درون آنها احیا می‌شود. وجود مبارک ائمه (ص) مجرای فیض علی الاطلاق خداوند و دائم البیدار هستند ؛ و لا تأخذه سِنة ٌ و لا نوم

14-در خت نمی‌میرد (وقتی ریشه‌اش پابرجاست). اگر صدبار شاخه‌هایش را بزنند و حتی از تنه ببُرند ، باز از ریشه سبز می‌شود. و این یکی از حالات وجود انسان‌هایی است که به شهادت می‌رسند. و وجود معصومین(ص) ، همیشه زنده هستند ؛ چه بدن مطهرشان در دنیا باشد و چه نباشد ، چون همه آن عزیزان به شهادت رسیدند.و خداوند در آیه 169 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیائ عند ربهم یرزقون . کسانیکه در راه خدا کشته شده‌اند را مرده حساب نکنید ، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. {و همچنین آیه 154 سوره مبارکه بقره}

15-درخت مظهر قنوت است. دائماً رزق خود را از خدا می‌خواهد و شاخه‌هایش که به منزله دستانش است هرگزبه سوی خود، پایین نمی‌آید و خسته نمی‌شود و دائماً فقیر درگاه خداست.

ریشه کلمه قنوت ، قَنَتَ است یعنی آبهای زیرزمینی. تا روزیکه ریشه‌هایش به سفره‌های زیرزمینی برسد و به قنات دست پیدا کند . تا شاخه‌هایش سر به فلک بکشند.

16- درخت مظهر حیات است.

17-درخت مظهر سبزی و سلامتی است .

18-درخت سایه دارد. درحالیکه خودش آفتاب سوزان را تحمل می‌کند.

19-درخت به صورتهای مختلف دارو و شفابخش است.

20-درخت ثمره‌اش در میوه و میوه در دانه‌هایش است.

21-درخت خودش مواد موردنیازش را مثل کود و زمینه کاشت و پرورشش را فراهم می‌کند چنانچه برگهایش کود می‌شود. و دانه‌های جدا شده‌اش کاشته و بپا می‌شود (تکثیر می‌شود).

22-درخت مظهر زیبایی است و در هر محفلی با رنگ سبزی خودش و رنگ گلها و عطرش محیط را به بهترین صورت ، دل انگیز و آرامش بخش و زیبا می‌کند.

23-درخت جلوه بهشت است و خداوند متعال در کلام کریمش می‌فرماید: جناتٍ تجری مِن تحتها الانهار

 

نکته مهم: حروف کلمه درخت برابر با حروف کلمه دختر است و این باطن دختر ، وجود خانم فاطمه زهرا(س) است که کلّ شجره طیبه می‌باشد!

با توجه به این معانی و تمثیل زیبای آفرینش در ظاهر ، وجود نازنینش دختر است  ، و او فقط و فقط تنها دُردانه عالم هستی می‌باشد. که مظهر نام مبارک احدیت پروردگار عالم است. و نام مبارکش مُسمایِ عرفانِ وجود مبارکش است که فاطمه (س) می‌باشد.

باطن ارکان نماز در اقم الصلوة

چنانچه در اقامه خواندیم ، اَقم الصلوة به منزله کاشتن دانه در دل نفس است و آنگاه پرورش آن با انجام اعمال خالصانه احکام ، تا درختی شود و شاخه و برگ بگیرد و سبز شود و انشاءالله در آخرت ، به میوه‌ی نماز دست پیدا کنیم.درخت هم مثل نماز 5 رکن دارد ؛ 5 قسمت یا برنامه‌ی اصلی یعنی 5 ریشه اصلی دارد: *اول در نماز : نیت است که ریشه و بُن (که از کاشتِ دانه شروع می‌شود) درخت است که در کجا و برای چه مقصودی و چه انتخابی است و درحقیقت برای حیات دانه ، چقدر جایگاه ثابت و سالم و محکمی است.

*دوم : تکبیرةالاحرام است که با صدا و حرکت و دست و قیام در ترتیب احکامی ظهور و شروع را اقامه می‌کند. پس رشد تنه درخت است که بصورت نهال و شاخه سبزی در آغاز از خاک نفسی ، اظهار قیام می‌کند و به حول و قوه خداوند کریم شروع زندگی‌اش را در ظاهر اعلام می‌کند. و با ذکر حمد و سوره ، تغذیه نور را دریافت می‌کند.

*سوم : قیام متصل به رکوع است. درحالیکه بعد از تکبیرةالاحرام شروع به خواندن سوره مبارکه حمد و سوره می‌کنیم اینجا در قیام ، تمام خزانه گنج خداوند است که به حمد و شکر و خلوص در تک تک اعمال از ریشه جان درعقیده به لفظ و زبان و به ظاهر بصورت شاخه سبز از درون تنه می‌خواهد رزق نور بگیرد و شکفته شود.

پس قسمت اتصال شکفتن ساقه تنه درخت به شاخه‌ای که به رکوع ظاهر می‌شود ، محل اتصال به قیام درخت حتما باید سکون یا وقف داشته باشد که اینجا رکن نامیده می‌شود (قیام متصل به رکوع) که حتماً باروری ظهور شاخه حامل حمل همه‌ی حمدی باشد که به او می‌رسد.

*چهارم : رکوع است .اینجا گنج بهاری شدن و طلیعه به اربعین عمر رسیدن ،  به ثمره‌ی گنج دانه درون اظهار می‌شود! درحقیقت نماز به رکوع ، شماره می‌شود و به رکعت‌هایش خوانده می‌شود. و در هر رکعت مخصوص ، رکعت اول ، 5 رکن جاری می‌شود . پس در هر رکعت ، یک رکوع بیشتر نیست و آن هم یک رکن است که شک در آن جای ندارد (زیرا اگر شک کند و بخواهد دوباره رکوع انجام دهد ، دو تا رکوع می‌شود که نماز باطل است).

رکوع ، قسمت مهم نماز است برای همین شک در تعداد رکعات طبق احکام 9 شک صحیح ، اصلاح شدنی است و الا دچار بطلان می‌شود.در احکام رکعات ، کثیرالشَک یا اعتنانکن نداریم ؛ چنانچه اگر کسی نداند چند رکعت نماز خوانده ، یعنی رکعات نمازش را فراموش کند ، نماز باطل می‌شود.

*ریشه کلمه رکوع از رکع است که عدد ابجد رکع=290 و برابر با عدد ابجد نام زیبای مریم(س) می‌باشد. و آیه 43 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: یا مریمُ اقنتی لربّک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین. زیرا یکی از معنایش این است که در جماعت اگر کسی بخواهد شرکت کند ، باید حتما به رکوع امام جماعت برسد. پس به خانمی که خود ، خادم مسجدالاقصی است و حقیقت رکوع است ، امر شد که در رکوعِ راکعین در مسجدالاقصی که تمام پیامبران بزرگوار آنجا رکوع کرده‌اند، شرکت کند.

پس اتصال نماز فرد به جماعت ، رکوع است.جالب است که رکن چهارم نماز، رکوع است! پس در علم عدد خواندیم که عدد 4 ، پایه‌ی 40 و اصل همه مهندسی خلقت است که جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 و درواقع گنج عشر و حقیقت 4 روی 10 و وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است. چنانچه امیرالمؤمنین علی(ع) در هنگام رکوع ، انگشتری خود را به فقیر عنایت فرمود { آیه 55 سوره مبارکه مائده:انّما ولیّکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یُقیمون الصلوةَ و یُؤتون الزکوةَ و هم راکعون. 

و به واقع حضرت ، گنج عشر را بصورت انفاق درس داد نه تنها آن روز به فقیر ، بلکه تا قیامت به تمام شیعیان این گنج را عنایت فرمود. و اینجاست که سرّ بخشش انگشتری امیرالمؤمنین(ص) را در رکوع درمی‌یابیم!

زیرا که انگشتر با نگین پادشاهی ؛ حکومتِ دنیا و رزقِ حیاتِ دنیوی (یعنی متنعّم شدن از نعمت‌های دنیایی) است و ایشان از متنعّم شدن به نعمتِ حیاتِ حقیقی و رزقِ اُخروی و حیاتِ قربِ الهی ، از انگشتری بی نیاز است و آن را به گدای ِ دنیا ، بخشش می‌کند! که واقعیت ، جانِ حیاتِ حقیقی الی یوم القیامة را به رکوع درس می‌دهد. و این اتصال رکوع برای ما بندگان به مولایمان امام زمان(ص) ، و امام زمان(ص) ، به قرب و رضای خداست.

در ادامه بطور کامل به باطنِ و اسرار نهفته در رکوع می‌پردازیم.

 *پنجم :سجده است . لطفا به مبحث سجده در جلد اول کتاب گنج نماز رجوع شود. در اینجا بطور خلاصه توضیح داده می‌شود:

سجده یعنی اطاعت محض خداوند و در حرکت به آن ، کسره می‌گویند. کسره تواضع ، کسره خشوع. بنابراین کسره در واقع مثل درختی که میوه‌هایش رسیده می‌شود ، سر تواضع پایین می‌آورد و سجده شکر بجا می‌آورد که خدا بارورش کرد ، آبرویش داد و او را حامل خیر و برکت کرد.

پس در انسان ساجد هم باید کبر و غرور و حسد و منیّت‌ها و خلق بد ، با سجده واقعی از او کسر شود . با سجده واقعی انسان به خودش می‌پردازد و ظلماتش را کسر و به نور مزیّن می‌شود. پس سجده واقعی ، انسان را به درجه‌ی یخرجهم من الظلمات الی النور می‌رساند.اللهم الرزقنا.

عدد ابجد کلمه سجده= 72 می‌باشد وعالم در 72(=سجده) غرق است  که حقیقت وجود 7 تا 2 تا است و جایگاه عددی کلمه سجده =27 می‌شود که روز بعثت پیغمبر بزرگوار(ص) در 27 ماه رجب است و در آن روز، جایگاه حقیقت اطاعت و بندگی از قلب مطهرایشان ظاهر گردید یعنی قرآن، کتاب آسمانی و نسخه حکیم ؛ پروردگارعالم (سبحانه و تعالی)! خلاصه در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت واجب است یکبار سوره مبارکه حمد خوانده شود پس در 2رکعت می‌شود (2تا 7تا).

در هر رکعت دو بار سجده انجام می‌شود و در هر سجده7 موضع بدن واجب است به زمین برسد(2تا 7 تا) (پیشانی-دو کف دست-دو زانو-دو انگشت شصت پا).

در خلقت عالم 7طبقه آسمان و در زمین 7 طبقه زمین است و هر دو می‌شود (2تا 7 تا) و همه تسبیح گو هستند.

هفته 7 روز و یک سال شامل 52 هفته است. عدد 52 برابر است با کلمه حمد (سوره مبارک حمد، سبع مثانی است) پس یکسال 52 تا 7 تا است.

در وجود انسان 7 نفس نورانی است و 7 نفس ظلمانی. نفوس نورانی برای تعالی پیدا کردن آسمانی است و نفوس ظلمانی ، لازمه زندگی در زمین است یعنی کمال ما ، در2تا 7تا است .بنابراین همه عالم در عدد 14 محاط هستند، همه ریزه خوار سفره حجة الله الاعظم، امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشند.

امیدوارم متوجه باشید که همه ما در سبع مثانی یعنی در حمد غرق هستیم(الحمدلله ربّ العالمین) و ایام ، نموداری از اطاعت محض پروردگارعالم است که درواقع همه ساجد او هستند.

پس نماز ، معنای کامل این توصیفات است و همه‌ی نماز ، در سجده به معنی واقعی خود می‌رسد. ذکر مبارک سجده" سبحان ربی الاعلی و بحمده" می‌باشد. معنی ظاهری آن این است که پاک و منزه است پروردگار من که بلند مرتبه است و حمد و ستایش مخصوص اوست. ولی عرفان ، معنی عمیق‌تری به ما یاد می‌دهد! پاک و منزه است پروردگار من که حمد و ستایش مخصوص اوست که او ربی الاعلی است زیرا اوست که هر لحظه ، جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوانیت را به انسان ، تعالی می‌دهد .

و انسان در حال اطاعت کامل یعنی سجده واقعی ، عروج انسانی پیدا می‌کند و وجود مقدس امام حسین(ع) ، راز سجده را با شهادتش در قتلگاه افشا می‌کند. ایشان در حلقه بندگی به عنوان پنجمین معصوم(ص) ، راز وراثت انبیاء و اولیا و جد و پدر و مادر و برادر بزرگوارش را به ظهور گذاشت و بالاترین درجه‌ای که یک انسان کامل می‌تواند دریافت کند را جلوه داد و آن ، قلب شدنِ نفسِ حیوانی به حقیقتِ انسانی است.

پس هر مؤمنی در اثر اطاعت مقبول همیشه ساجد است یعنی او همیشه 72 یار ملکوتی کمک و همراه دارد که در هر جا که باشد او را یاری می‌دهند تا در میدان جنگ زندگی(حربگاه) ؛ با شیاطین و وسواس‌ها و خنّاس‌ها مبارزه کند و آن‌ها را ریشه کن کند.انشاءالله

رابطه ارکان نماز و شجره طیبه:

همانطورکه خواندیم هریک از نمازها در باطن ، به یک وجود معصوم(ص) متعلق است پس رکن اول که نیت است در مقام شجره طیبه ، ریشه درخت محسوب می‌شود و متعلق به حضرت رسالت پناه(ص) است که بلاواسطه رزق نور وحی را از ذات اقدس الهی دریافت می‌کند. دوم تکبیرةالاحرام ، تنه درخت شجره طیبه و متعلق به وجود مبارک شاه ولایت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است.

و دررکن سوم ، قیام متصل به رکوع متعلق به وجود مبارک سیدة نساءالعالمین فاطمه زهرا(س) است کسی که واسطه خلقت و گنج رساننده تمام محتوای رسالت و حقیقت ولایت در سِرّ سبزی شجره طیبه ، از ریشه به تنه و از تنه به شاخه‌ها و برگ‌ها تا رسیدن به میوه و همه‌ی دانه‌ها الی یوم القیامت چراکه کوثر است و اسرار سبزی و سیراب شدن جان‌های تشنه و اسرار حیات که خداوند در سوره مبارکه انبیا آیه 30 فرمود : ...و جعلنا مِن الماء کلّ شیء حی (و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم).

توجه ! توجه! از القاب حضرت فاطمه(س) ، اُم الازهار است یعنی مادر همه سبزی‌ها ، شکوفه‌ها و جوانه‌ها(هرشکافی که در تنه ایجاد شده و سبزی و گل و میوه از آن ظاهر می‌شود). پس به عنوان رکن مقام قیام متصل به رکوع ، این اتصال سبزی و حیات عالم خلقت الی یوم القیامة است.

پس خانم ، بضعة منّی حضرت رسالت پناه(ص) و میوه هزاردانه به نام مبارک فاطمه(س) است که هرگز در او آفت و تباهی و رجس و ظلمات و جهنم راه ندارد زیرا او بهشت است {رمزی که خانم پشت درِ ولایت رفت زیرا که آب روی آتش یعنی خاموش کننده ، فقط فاطمه(س) است} .

و اوست که مادر حسنین(ص) است.اینجاست که محلّ وتر یعنی تری حیات از تنه به شاخه‌ی شجره طیبه می‌باشد! و این اتصال ، قیام متصل به رکوع است که بدون انجام آن ، رکوع باطل و نماز باطل است ! چون نه سبزی می‌آید و نه شاخه و برگی و نه میوه و ثمره‌ای و نه تداوم حیات! پس آنگاه به شکرانه تمام برکات از نیت تا تکبیرةالاحرام و حامد شدن و بعد از قیام متصل به رکوع ، وارد رکن رکوع می‌شویم:

اما رکوع که رکن چهارم است تعلق به وجود مبارک امام حسن مجتبی(ع) دارد.و

عدد 4 ، برابر حرفِ د است که شکل ظاهر(د) ، آن هم رکوع است و دلیل خلقت است و آقا ، سبزپوش آل پیامبر(ص) نامیده می‌شود و جلوه حیات سبز عالم خلقت و تجلی اسم حی پروردگار عالم در صفتِ رحمانیت خالق یکتا و بی‌همتاست. درواقع یکی از اسماء خداوند ، دال است.

پس در حقیقت اسرار نماز در رکوع ظاهر شد زیرا گنج ریشه و تنه و اسرار درون ریشه و تنه ؛ همان حملِ ظهور شاخه از تنه درخت ؛ جایی که محلّ وتر و اتصال حیات شد تا سبزی خود را نشان دهد و جایگاهی که رزقِ باروری میوه را بر شاخه ضمانت می‌کند و باعث تداوم حیات میوه در دانه‌هایش می‌شود.

رکن پنجم ، سجده است که متعلق به وجود مبارک امام حسین(ع) ؛ پنجمین معصوم(ص) است که نام مبارک ایشان هم حسن(ع) است. پس از رکوع حسن(ع) ، به حقیقت سجده‌ی حسین(ع) می‌رسیم! درحالیکه سجده ، تمام کننده‌ی پنجمین رکن است {رجوع شود به قسمت سجده در جلد اول کتاب گنج نماز که توضیحات کامل بیان شده است} ، درواقع قطعاً حقیقت دیگری را خداوند کریم می‌خواهد از این قامت بلند و گنج (درخت) شجره طیبه به تمام مخلوقاتش (مخصوص انسان‌ها) عنایت فرماید و آن میوه‌ی درخت نور است.

درحالیکه درخت از عالم اسرار به تعریف کلام الهی در سوره مبارکه ابراهیم (ع) آیه 24می‌فرماید که ... کشجرةٍ طیبةٍ اصلها ثابتٌ و فرعها فی السماء. اصل ، به تعبیری ریشه‌ی این درخت است که ثابت و از گنج ذات احدیت جلّ‌عظمته ، بلاواسطه رزق وحی می‌گیرد و تنه و شاخه‌هایش همه در عوالم بالاست که می‌فرماید فرعها فی السماء و شاخه‌هایش در آسمان‌هاست.

حال دقت کنید به پنجمین وجود مبارک معصوم ؛ اباعبدالله الحسین(ع) که 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش است ، میوه‌ی این درخت بر شاخه‌های سبز حسن(ع) از شجره طیبه ظاهر می‌شود. و به منت خداوند کریم ، این شاخه و میوه آنقدر به دنیا سرازیر می‌شوند و درواقع ساجد می‌شوند تا در روز عاشورا و در سرزمین کربلا (کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا) این میوه بصورت سجده ، سر بر زمین قتلگاه می‌گذارد ؛ جائیکه قرار است میوه از شاخه جدا شود!

حال ببینید چه واقعه عظیمی اتفاق افتاد که باید بهترین و والاترین انسان‌های روی زمین ، خودش و اهل بیتش و یارانش ، شهید شوند و خانم زینب کبری(س) و امام اربعینیان ؛ علی ابن الحسین(ع) و 84 زن و کودک به اسارت بروند! لعنت الله علی القوم الظالمین

آیا وقتی درختی میوه می‌دهد ، خاضعانه سرش پایین نمی‌آید؟! و حتی هر چه میوه سنگین‌تر و شاخه پربارتر باشد ، میوه ساجدتر می‌شود. پس ، از میوه‌ی درخت شجره طیبه ، سنگین‌تر و پربارتر و خاضع‌تر و خاشع‌تر کجا سراغ داریم؟! که خداوند تمام خزانه و گنج عالم اسرارش را در زمین(ارض) اسفل السافلین به تمام و کمال به وراثت تمام انبیا و اولیاء و ظهور دو خورشید رسالت و ولایت و تمام گنج هدایت به بلوغِ 9 عالم هستی {که در بطن میوه جان هستی ؛ حسین ابن علی(ع) ، 9 ذریه معصوم(ص) است} ، سر به سجده می‌گذارد و جانم به قربانش سر بر نمی‌دارد تا قاتل ملعونش ؛ سنان ، از قفا با 12 ضربه از استخوان سر را جدا می‌کند. لعنت خدا بر قاتلین و ظالمینش الی یوم القیامة.

اما عاشقان چگونه بگویم که وقتی بخواهند میوه را جدا کنند ، خواه ناخواه شاخه‌ها می‌شکند و برگ‌های اطرافش می‌ریزد! در کربلا کنار اباعبدالله الحسین(ع) ، 18 تن از اهل خانواده‌اش (فرزندانش و برادرها و برادرزاده‌ها...) شاخه‌های سبزی بودند که اطراف آقا ، ساجد شدند و به جماعت وجود مبارکش ، سر از بدن مبارکشان جدا شد. و رویهم 72 یار باوفا که همه در مقام سجده به تبع از امامشان سَر ، قربان خداوند کردند . که عدد 72 برابر با عدد ابجد کلمه سجده است.

پس میوه درخت بندگی ، رسیدن به مقام سجده است که خداوند متعال در آیه 49   سوره مبارکه نحل می‌فرماید: وللهِ یسجُدُ ما فی السموات و ما فی الارض مِن دابّةٍ و الملائکةُ و هم لا یستکبرون. بنابرین آنچه مابین زمین و آسمانهاست (تمام عالم خلقت) ، ساجد درگاه خداوند هستند. و انسان ، روزیکه متولد می‌شود به عنوان میوه‌ انسانی از شاخه‌ی اشرف مخلوقات با سجده بدنیا می‌آید و بعد از مرگ ، در بلوغ عمل بندگی باز هم به سجده وارد قبر می‌شود.

امیدوارم ما شاکر این همه نعمت‌های بی‌منّت پروردگار خویش باشیم و به اختیار سر بر سجده بگذاریم و انشاءالله برنداریم تا از دنیا برویم.اللهم الرزقنا

*نکته مهم: همانطورکه خداوند متعال در آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت می‌فرماید: ... اِنّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر... .      

درمی‌یابیم همانطورکه درخت ، همه‌ی سَم‌های هوا را می‌خورد و اکسیژن پس می‌دهد و باعث تهویه و سلامت و پاکسازی آب و هوای طبیعت است و باعث دوام سبزی و سلامتی جامعه است ، فردِ نمازخوان(واقعی) هم درواقع با به طهارت رسیدن ریشه اعتقادی ایمانش در قلب ، نمازش باعث می‌شود که از همه بدی‌ها دور شود و فحشا و منکر از او جدا شود و به طهارت و سیرت انسانی برسد.

پس هر انسان مؤمن نمازگزار واقعی ، خودش مظهر ذکر خدا شده و باعث پاک‌سازی و تهویه جامعه اطراف خود می‌شود و درواقع عملش ، به ذکر اکبر تجلی می‌کند. و نماز ، امام ِ تمام اعمالش می‌شود. انشاءالله

بنابراین با نماز به باطنِ آیه 22 سوره مبارکه ق می‌رسیم: لقد کُنت فی غفلةٍ مِن هذا فَکَشفنا عَنک غِطاءَک فبصرُک الیوم حدید (و تو از این روز سخت در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کارت برانداختیم و چشم بصیرتت بیناتر گردید). درواقع پرده‌ها از جلوی چشمش کنار می‌رود زیرا نماز ، جانِ حدود خداست و بر وجود ما جاری می‌شود.

 

اسماء و انوار طیبه 14 نور مقدس(ص) به باطن شجره طیبه

جابر جعفی ازامام محمد باقر(ع) نقل نموده (کتاب معراج.ص191) که فرمود رسول خدا(ص) اسامی معصومین(ص) را در ساق عرش به نور جلی مشاهده کرد و تنصیص فرمود(به حقیقت دید) قبل از آنکه آنها بدنیا آمده باشند. فرمود به من وحی شد به جانب راست عرش بنگر. چون نگریستم صورت علی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی ابن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و مهدی (صلوات الله علیهم اجمعین) را دیدم که در دریاهای نور، نماز می‌گزاردند. خطاب شد اینها حجّت‌های من روی زمین و دوستان من هستند و آخرینِ آنها هم منتقم دشمنان ما خواهد بود.

 

حقیقت نماز به وجود حضرت رسول اکرم(ص) در معراج

آقای عمادزاده در کتاب معراج پیامبر(ص) {صفحه 191} آورده است : از امام موسی ابن جعفر(ع) سؤال شد چرا باید در هر رکعت  نماز، یک رکوع و دو سجده نمود؟ فرمود: جدّم رسول خدا(ص) را چون به معراج بردند ، اول نمازی که ادا فرمود در ساحت کبریایی حق در عرش بود. خطاب شد ای محمد(ص) ! نزدیک چشمه صاد بیا و مساجد خود را بشوی و پاک گردان (منظور وضو است) و نماز بگزار. پیامبر(ص) فرمود که سرِ چشمه صاد رفتم و وضو کامل گرفتم ( مواضع سجود را که به مساجد معروف است ، شستم) و به نماز ایستادم. آنگاه مانند نماز دو رکعتی صبح که می‌خوانیم، به من تعلیم فرمود و بجاآوردم} . تکبیرةالاحرام گفتم ، خطاب شد بخوان : بسم الله الرحمن الرحیم تا آخر سوره حمد ، خواندم. سوره توحید را هم خواندم و سه بار گفتم کذالک الله ربی .

پس امر شد به رکوع بروم، رکوع نمودم. عنایتی شد و خطاب شد به قلبت و یا شاید به درون قلبت یا سینه‌ات نگاه کن و حضرت ، عرش را در سینه خود مشاهده فرمود. سه بار گفتم سبحان ربی العظیم وبحمده. از رکوع سربرداشتم آنگاه به سجده رفتم و ذکر سجده را به طریقی که تعلیم شد گفتم:سبحان ربی الاعلی و بحمده. چون سر برداشتم ، مرعوب قدرت جلال و جمال حق شدم ، بی اختیار باز به سجده رفتم و دوباره همان ذکر را گفتم. چون رکعت دوم را به همین منوال گزاردم و تشهد گفتم و سلام نمودم ، خطاب شد: السلام علیک ایها النبی و رحمةالله و برکاته. گفتم السلام علیکم و رحمةالله و برکاته. پس امر به یک رکوع و یک سجده بود اما من برای تذکر عظمت الهی ، دو بار سجده کردم پس دو سجده واجب شد.

اما تعریف چشمه صاد:

از امام موسی کاظم(ع) پرسیدند: چشمه صاد که پیامبر(ص) از آن وضو گرفت چیست؟ فرمود آن چشمه ایست که در یکی از قوائم عرش جاریست و آن چشمه را صاد و ماءالحَیوات یعنی آب زندگانی گویند. و معنی "ص والقرآن ذی الذکر" همان آب حیات معنوی است که قرآن نیز آب حَیَوان و زندگی است که به خوانندگان خود می‌بخشد و به نام قرآن نیز آمده است.

 

مرحله تشهد و سلام نماز

درواقع هر ورودی و خروجی از کشوری به کشور دیگر ، یک مدرک سلامتِ سابقه می‌خواهد و هم یک گزارش از اقرار آن جایی که زندگی می‌کند به نام و نشانی و تبعیت و اصلیت و دین و مذهب و ... (گذرنامه و ویزا)

نماز هم مقام عالم عروج از اسفل السافلین به عالم قرب است. پیامبر(ص) فرمودند : الصلوة معراج المؤمن ؛ نماز وسیله عروج نمازگزار است . پس حرکت از عالم ظاهر به باطن است. زیرا از آغاز نماز در رکن اول با نیت شروع می‌کنیم ؛ با هدف رسیدن به عالم قرب . و آسانسور رساننده ما در عروج قلبی به محوریت رضای خداست و انسان فقط به این شرط ، حرکت معنوی پیدا می‌کند .پس مثلا نیت می‌کنیم که نماز صبح می‌خوانم برای رضای خدا (قربة الی الله).

پس بعد از مقدمات نماز ، اذن ورود می‌خواهیم که مشخص کردن نیت است . آنگاه با گفتن رکن دوم ؛ تکبیرةالاحرام ، سفر مِن الخلق الی الحق آغاز می‌شود.

توضیحات کامل درابتدای کتاب  گنج نماز (جلد یک) آمده است.

اما بعد از ثابت کردن بندگی با ذکر حمد و سوره و قیام متصل به رکوع و وصل شدن به حلقه حیات نماز در ظهور رکوع و سبز شدن و رسیدن به سجده و حامل میوه و گل و خشوع و خضوع شدن ، آنگاه بعد از دو سجده که درواقع رسیدن به بلوغ 9 ِ عمل و گنج 72 که عدد ابجد کلمه سجده است  و برابر با تمام 28 حروف الفبای بندگی است! (زمانیکه حروف به تمام معنای حرفی ، بسیط شده و رویهم جمع شوند ، 72 تا می‌شوند . مثلا الف ، یک حرف است اما به سه حرف خوانده می‌شود. و حرف با ، یک حرف است که بسیطش می‌شود با که 2 حرف خوانده می‌شود).

پس جمع تمام حروف ، به عمل در سجده بندگی کامل می‌شود. چنانچه همه عالم در سجده است (ولله یسجد مَن فی السموات و الارض طوعاً و کرهاً و ظلالهم بالغدوِّ والاصال ؛ هرکه و هر چه در آسمانها و زمین است با همه آثار وجودیش با رغبت و اشتیاق و به جبر و الزام ، شب و روز به طاعت خدا مشغول است) .

حال بنده بعد از سجده دوم و در رکعت دوم ، که هر کدام معنای زیبای خود را دارد! زیرا یک بار در اول نماز از پشتِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ورودی پیدا می‌کنیم . عدد ابجد حرف ب=2 است و در آخر نماز باید از 2 تا دَر قبولی بگیریم : یکی دو سجده کامل انجام شود ؛ به عددِ 2 برابر با حرفِ ب و یکی هم بعد از دو رکوع یعنی تمام کردن 2 رکعت نماز ، آنگاه باید مدارک خلوص را با تشهد ، به خداوند متعال تحویل دهیم:

شهادت به توحید و شهادت به رسالت سرورمان پیامبراکرم؛ محمد مصطفی (ص) و با صلوات واجب در تشهد ، شهادت به خاندان مطهرش(ص) ، شناسنامه‌ی عقیده قلبی خودمان را ارائه می‌دهیم. درحالیکه تشهد باید در حال نشسته خوانده شود ، شاید آنجا مکان فی مقعد صدق عند ملیکٍ مقتدر است. که تا شاید به فضل خداوند ، با سلام به حقیقت و قبولی نماز برسیم. 

در حدیث معراج پیامبر(ص) خواندیم که حضرت بعد از وضو از چشمه صاد و خواندن 2 رکعت نماز (مقبول) ، تشهد و سلام آخر را فرمود. ملک وحی از پروردگار عالم پیام آورد که خداوند جلّ‌جلاله به پیامبرش فرمود: السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته. و منت خداوند ، سلام دوم است به مؤمنینی که مأموم حضرت هستند: السلام علینا و علی عباد الله الصالحین . پس مجوز از پروردگار عالم صادر شد و این سلام ازلی و ابدی گردید.

اعراب در اخلاق و آدابشان وقتی می‌خواهند خداحافظی کنند و یا آخر کلامشان ، می‌گویند : السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. شاید سلامِ نماز هم تحفه‌ای است با برکت از جانب خدای مهربان که از عالم قرب به عالم اسفل ، هدیه داده می‌شود! که برکت سلام با ملکوت این کلمه است که اسم مبارک خداوند است  ؛ سالم و سلیم قلبی و امن‌نامه از عذاب الهی در قیامت است و انشاءالله با دوستی و سلم و برکت بتوانیم در عمل به سیرت نماز که صورتِ انسانِ کامل است مزیّن شویم.

از آنجاییکه شروع این مبحث را با صورت شجره طیبه آغاز کردیم و نماز را حقیقت این درخت و ارکان آن را به اعضای این درخت شرح دادیم. در نهایت زندگی چهار فصل درخت ؛ بعد از سجده بندگی که کلّ محتوا جان خود را در رکوع به اتصال رگ حیات ، در نهایت خضوع بندگی برای رضای خداوند کریم به رضای او که قلب حیات عالم است ؛ امام زمان(عج) ، و آنگاه در سجده به تمام محتوای میوه و ثمره عقیده و ایمان خود را بر زمین می‌گذارد. که آنگاه باغبان ، ثمره و ارزش را در چیدن این میوه می‌دهد که چگونه در بازار خریدار دارد.

*پس خوب دقت کنید ! در کتاب وسایل الشیعه .ج4.ص27 می‌فرماید: إن قُبلتُ قُبلتُ ماسواها و إن رُدت رُدّت ماسواها. حالا موقع سواکردن تمام عمر درخت و تمام نتیجه زحماتش در قبولی باغبان از میوه‌هایش است. پس اگر مورد پسند شد ، این درخت پایدار می‌ماند و اگر مردود شد ، او از صحنه باغ و باغستان خارج می‌شود!

و این ثمره حقیقی نتیجه قبولی نماز است. که اگر به سجده مقبول دست یافتیم ، آنگاه به ارائه و اقرار تشهد می‌رسیم و بعد از آن به میوه‌ی سلام که پایان زندگی هر مؤمنی بسته به نماز مقبول او می‌شود.

چنانچه معنی حدیث این بود که اگر نمازش قبول شود ، بقیه اطاعت‌هایش قبول می‌شود. و اگر نمازش قبول نشد ، بقیه اعمالش هم رد می‌شود یعنی رفوزه. پس قبولی ، حقیقت سلام است که برکات سلام ، ادامه رحمت خداوند است  که تا قیامت از آن مستفیض می‌شود. آنگاه می‌فرماید: انّ المُصلّی یُناجی ربّه ؛ این است نمازی که رب مهربان ، صاحب نمازش را نجات می‌دهد. اللهم الرزقنا

 

راز سلام نماز

اصل سلام در شب معراج تمثّل یافت. هنگامیکه پیامبر(ص) (در معراج)  در پایان نماز ، نشستند و دستور تشهد و صلوات را اجرا کردند ، توجهی کرد ناگاه صفوف فرشتگان ، فرستادگان و پیامبران را حاضر دید! به او گفته شد : ای محمد(ص) بر آنان سلام کن. فقال : السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. فأوحی الله عزوجل الیه أنّ السلام التحیة و الرحمة و البرکات أنت و ذرّیّتک . گفت سلامت ، رحمت و برکات  خداوند بر شما باد. خداوند به او وحی کرد : من سلام ، تحیت و رحمت هستم و تو و دودمانت برکات هستید. اللهم ارزقنی صلوة مقبولة

تأویل سلام

در کتاب اصول کافی. ج3.ص486 آمده است که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: تأویل این که می‌گویی السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، درخواست ترحم از جانب خدای سبحان است ، و معنای این جمله آن است که نماز ، امان شما از عذاب قیامت است. سپس فرمود : کسی که نمازش را اینگونه نداند ، نمازش ناقص است.

 

سرّ رکوع به عدد 4 ؛رکن چهارم

اما رکوع که رکن چهارم است تعلق به وجود مبارک امام حسن مجتبی(ع) دارد.و عدد 4 ، برابر حرفِ د است که شکل ظاهر(د) ، آن هم رکوع است و دلیل خلقت است و آقا ، سبزپوش آل پیامبر(ص) نامیده می‌شود و جلوه حیات سبز عالم خلقت و تجلی اسم حی پروردگار عالم در صفتِ رحمانیت خالق یکتا و بی‌همتاست. درواقع یکی از اسماء خداوند ، دال است.

پس در حقیقت اسرار نماز در رکوع ظاهر شد زیرا گنج ریشه و تنه و اسرار درون ریشه و تنه ؛ همان حملِ ظهور شاخه از تنه درخت ؛ جایی که محلّ وتر و اتصال حیات شد تا سبزی خود را نشان دهد و جایگاهی که رزقِ باروری میوه را بر شاخه ضمانت می‌کند و باعث تداوم حیات میوه در دانه‌هایش می‌شود.

چنانچه رکوع ، رکن چهارم نماز شد پس بنا بر درس‌های گذشته عدد 4 ، پایه‌ی ارکان خلقت و از عالم عرش و حتی بالاتر از عرش ، اسماءالحسنی الهی تا عرش و کرسی و چهار رکن عالم بیت المعمور، تا 4 رکن خانه مبارک خدا ؛ کعبه (مسجدالحرام) و تا 4 فصل سال و 4 رکن عناصر خلقت عالم و مخصوص خلقت انسان‌ها (آب ، آتش ، باد و خاک) و تا 4 منظور و هدف قیام اباعبدالله الحسین(ع) (قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر) ، تا 4 عمل اصلی در ریاضی که حساب و اعداد ، اعمال ماست که یا ضرب است و یا تقسیم ، یا جمع است و یا منها ، تا در 4 ستون بدنمان و ... ، تا 4 گوشه قبر و انشاءالله 4 ستون و پایه ارکان بهشت که تا 4 ، ظهور پیدا نکند سقفی هم برای امن وامان شدن نیست.

پس دنیا هم بر پایه‌ی4 (اربع ؛ ربیع و اربعین) خلق شد که درواقع همه در حال رکوع به پروردگار عالم هستند و همه‌ی رکوع ، تعظیم به حمد خداوند کریم است. و سفره کرامت در حقیقت رکوع ظاهر می‌شود. و رزقِ رحمانیت بر سراسر همه‌ی ارکان هستی حاصل می‌شود.

*چنانچه از جمع اعداد 1 تا 4 (10=4+3+2+1) عدد 10 بدست می‌آید و درواقع 4 روی 10 ؛ همان خزانه گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم(ص) است که همه در صورت و سیرت ، ظاهر و باطن ، حسن(ع) خلق شده و تجلی کرده‌اند و همه برای مردم ، اسوه حسن هستند (الی یوم القیامة).

پس درواقع عدد 4 که برابر حرف دال است ، در حقیقت دلیل خلقت وجود مبارک 14 معصوم(ص) هستند و این عزیزان ، شاخه سبز و پربار درخت ولایت و رسالت را ظهور داده‌اند، آنها هستند که همه بندگان خدا را احیا کرده و زندگی سالم دنیا و آخرت را می‌بخشند . پس اینجاست که معلوم می‌شود چرا گفتیم که در نماز جماعت ، نقطه اتصال به امام جماعت ، فقط رسیدن به رکوع امام است؟ تا نماز ، حیات جماعتش افشا شود و اتصال برقرار شود!

 

معنای رکوع : رکوع یعنی صداقت ، رکوع یعنی مؤدب به آداب الهی، رکوع یعنی خلوص ، رکوع یعنی پاک شدن از بخل و حسد و کبر و غرور و غیبت و تهمت و هرگونه رزائل و رجس‌ها و جهل‌ها و ناروائی‌ها و بی‌عدالتی‌ها ، رکوع یعنی انسان شدن و از حیوانیت جداشدن ، رکوع یعنی شیعه‌ی واقعی معصومین شدن : نبوی شدن ، علوی شدن ، فاطمی شدن ، حسنی شدن ، حسینی شدن ، ساجدی شدن ، باقری شدن ، صادقی شدن ، موسوی شدن ، رضوی شدن ، تقوی شدن ، نقوی شدن ، هادوی شدن ، زکی شدن و مهدوی شدن صلوات الله علیهم اجمعین . پس در یک کلام ، رکوع یعنی متقی شدن.

 

عدد ابجد و جایگاه عددی کلمه رکوع

عدد ابجد کلمه رکوع=296 است که در جمع ارقامش 17 می‌شود که 17 رکعت نماز در شبانه روز را نشان می‌دهد! جایگاه عددی کلمه رکوع=53 است که برابر با عدد ابجد نام آسمانی پیامبر بزرگوارمان ؛ احمد(ص) می‌باشد. زیرا که او ، امامِ رکوع کنندگان است و تمام جماعت پیامبران و امامان معصوم(ص) و صدیقین و اولیاء و ... همه ، مأمومینِ او هستند. و حضرت بالاترین مقام راکعین را در خضوع و خشوع بندگی نسبت به پروردگار عالم ؛ خالق یکتا دارد چنانچه در تشهد می‌خوانیم: واشهد انّ محمداً عبده و رسوله اللهم صلّ علی محمد و آل محمد.

دیگر اینکه او که خود ، قامتِ الِف وجود (یعنی حقیقت قیام درخت شجره طیبه است) ، پس دختر گرامیش ؛ فاطمه زهرا (س) ، بضاعتِ وجود مبارکش است . پس در قرآن به عدد 1000 رکوع ، گنج معجزه قرآن ظاهر می‌شود(از نظر تجویدی ، قرآن کریم 1000 رکوع دارد).

از طرفی همانطور که بیان شد عدد ابجد کلمه رکوع=296 است که جمع ارقامش 17 می‌شود و در نهایت  8=7+1 که 8 به عربی ثامن خوانده می‌شود که ریشه‌اش ، ثمن است . یعنی گوهر گرانبهایی که ما را وصل می‌کند ، رضای خداست. و از رضای دلِ بنده به اتصال رضای قلب صاحب الزمان(ص) ، رزق رکوع تحویل می‌شود. رکوع ، تجلی تمام آیات عظمت الهی است.

 

یکی از اسرار نهفته در رکوع

درس زیبای رکوع این است که هر کس بخواهد درخت عملش در قیامت سبز باشد و بارور شود و میوه خوب بدهد و سایه خنک داشته باشد ، باید در دنیا رکوع بندگی داشته باشد به شرط اینکه به رکوع امام جماعت زمانش یعنی مولا و امام و  صاحب الزمانش(ص) ، وصل شود تا این وصل نباشد ، حیات آخرتی و سبزی برایش حاصل نمی‌شود . پس باید دانست که چرا خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ...مَن جاء بالحسنة فله عشرُامثالها ؛ اگر تا دم قبر با خودت عمل حسن بیاوری یعنی از سبزی رکوع برنخیزی ، آنگاه در سجدهِ سرازیریِ قبر ، مزد فله عشر امثالها می‌گیری!

*نتیجه می‌گیریم میوه به شاخه‌ی سبز ، ظاهر می‌شود و درواقع به رکوع(حسن) که دلیل رشد درخت است ، میوه‌ پدیدار می‌شود. درحقیقت نماز ، واسطه وصل به امام زمان(ص) است و نقطه وصلِ آن ، رکوع می‌باشد. رکوع یعنی با تمام ادب به خداوند و اوامر نورانیش و خلیفه‌های برحقّ مطهرش(ص) ، تعظیم و تکریم کنیم و با خضوع و خشوع باشیم. چنانچه خداوند یکتا در آیات ابتدایی سوره مبارکه مؤمنون ، وصف انسان مؤمن را می‌فرماید:

بسم الله الرحمن الرحیم. قد افلح المؤمنون(1)همانا اهل ایمان به پیروزی و رستگاری رسیدند.  الذین هم فی صلاتهم خاشعون(2) (اینها) آنانند که در نمازشان خاضع و خاشعند.  والذین هم عن اللغو معرضون(3)و آنانند که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز می‌کنند.  والذین هم للزکوة فاعلون(4) وآنانند که زکات مال خود را به فقیر می‌دهند.  والذین هم لفروجهم حافظون(5) و آنانند که فرج و اندامشان را از حرام نگاه می‌دارند ... . والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون(8) و آنانند که به امانت‌ها و عهد و پیمان خود کاملا وفا می‌کنند. والذین هم علی صلواتهم یُحافِظون (9) وآنانند که در نمازهاشان (ظاهر و باطن نماز را) محافظت می‌کنند. اولئک هم الوارثون (10) چنین کسانی وارث مقام عالی بهشت‌اند.  الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون (11) اینانند که بهشت فردوس منزلگاه (این پاکان است) و برای همیشه در آنجه جاویدانند.

 

 وجود مبارک امام حسن(ع) ؛ باطن رکوع

حال درمی‌یابیم که وجود مبارک امام حسن(ع) پایه و اساس و رکن حیات طیب را بر همه عالمیان ظهور داد.

نکته : تقریبا هر سبزی در دنیا به خاطر داشتن ظاهراً ماده کلروفیل ، کمی تلخی دارد. در عالم بالا تمام تلخی سبزی‌های عالم را در یک جام کردند و امام حسن(ع) ، یک تنه نوشید(بابی انت و امی و نفسی و مالی و اولادی)! و اوست که در زمان خلافتش که 10 سال است ، برای اصلاح ریشه دین در جامعه که انحرافات معاویه‌ها در آن نفوذ نکند ، صلح را انتخاب کرد ( ریشه کلمه صُلح از صَلَحَ  است که به یک معنی یعنی اصلاح کردن)!

و در مقابلش قاتلی ملعونه به نام جعده در منزلش آمد که زهر جفا را به تدریج به وجود مبارکش می‌خوراند و هربار حضرت کنار مرقد مطهر جدّ بزرگوارش ؛ پیامبر(ص) می‌رفت و شفای خود را می‌گرفت تا درنهایت سمی را نوشید که تمام جانش را مسموم و جگرش را پاره پاره کرد (لعنة الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین الی یوم القیامة)

اما تعریف زیبای دیگری هم در این سَم نهفته است : چون درخت ، مظهر ایثار و از خود گذشتگی است . هر درخت سبزی ، سموم هوا را می‌خورد و اکسیژن و هوای پاک را به کسانیکه در اطرافش هستند عنایت می‌کند و حیات سبز خود را به آنها انتقال می‌دهد.

بنابراین وقتی امر خداوند برای نماز شد : أقم الصلوة  ، پس درواقع  نمازی که سبز شود و شاخه و ریشه دهد ، برای مؤمن تهویه هوای بهشتی را عنایت می‌کند و اینجاست که نماز واقعی می‌شود : تنهی عن الفحشاء و المنکر.

امام حسن(ع) ، حامل تمامِ گنج عشر می‌باشد و عدد ابجد نام مبارکش 118 است که معنی می‌شود به 18+100 : عدد 100 برابر حرف ق یعنی نگهدارنده و عدد 18 برابر با کلمه حی یعنی زنده است. پس عدد 118 یعنی نگهدارنده حیات سبز! و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+1+1).

حال خوب دقت کنید که جایگاه نام مبارک حسن(ع)=37 است که جمع ارقامش همان 10 می‌شود(10=7+3) و این عدد برابر با نام مبارک خداوند ؛ اول است و اسرار همه اعداد و حروف از این عدد ، ظاهر می‌شود( یعنی همه شاخه و برگ‌های گنج سبز قرآن و کتاب‌های آسمانی)  

{همانطورکه در کلاس اول ، حروف و عدد برای بچه‌ها تفهیم می‌شود و پایه وصل کردن حروف و به معنا رسیدن را یاد می‌گیرند و شمارش اعداد را هم می‌آموزند. و همه‌ی خزانه علم در پایه حروف و اعداد ظاهر می‌شود}.

و عدد 37 برابر با عدد ابجد کلمه زکی یعنی نورانی است.

آیا عدد 37 اعجاز سلامتی انسان نیست؟! که درجه حرارت بدن سالم باید 37 درجه باشد ! پس از بدن سالم هر نوع تحرک صحیح ، فکر صحیح و زندگی سالم و سبز برمی‌خیزد و انشاءالله با عمل سالم و صالح ، آخرت خوبی هم ظاهر می‌شود و این آیه مبارکه ، معنای سلامت است : ...ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنه و قنا عذاب النار ؛خدایا ما را از نعمت‌های دنیا و آخرت بهره‌مند گردان و از شکنجه و عذاب آتش دوزخ نگاهدار(آیه 201 سوره مبارکه بقره)

نکته دیگر اینکه تنها نام مبارک حسن(ع) است که در آیات قرآن کریم به عدد ابجد اسم مبارکش یعنی  118 بار ، نام حسن و مشتقاتش آمده است.و جالب اینکه نام زیبای حسن(ع) فقط در آیه 37 سوره مبارکه آل عمران (...بقبول حسن...) یعنی در جایگاه عددی نام حسن(ع) ، آمده است! که اینها عظمت رکوع و حقیقت رکوع است!!!

 

 

شرحی درباره سوره مبارکه آل عمران:

سوره مبارکه آل عمران از نظر ترتیب فهرستی قرآن کریم ، سومین سوره است. این سوره مبارکه از وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) و نسل نورانی و ذریه‌های پر برکتش سخن می‌گوید. که خداوند کریم در سنّ کهولت به ایشان ، 2 فرزند عنایت فرمود (از دو همسر ایشان): حضرت اسماعیل(ع) از خانم هاجر(س) و حضرت اسحاق(ع) از خانم ساره(س). که نسل پیامبران بزرگوار تا حضرت عیسی(ع) از حضرت اسحاق(ع) است و پروردگار عالم نسل پیامبر اکرم محمد مصطفی(ص) را از نسل ذبیح اکبر ؛ حضرت اسماعیل(ع) قرار داد و باطن گنج این نسل را در سوره مبارکه ابراهیم(ع) که چهاردهمین سوره قرآن است ، به شجره طیبه تمثیل فرموده است. که جان این درخت در سبزی شاخه و میوه‌هایش است که در تعریف نماز آمد که شاخه سبز رکوع خوانده شد.

و حضرت ابراهیم(ع) که مقام خلّت در پیشگاه پروردگار عالم دارد (لقب خلیل اللهی) می‌فرماید: انّی وجهتُ وجهی للذی فطرالسمواتِ و الارضَ حنیفاً و ما انا مِن المشرکین ؛من با ایمان خالص روی به سوی خدایی می‌آورم که آفریننده آسمان‌ها و زمین است و من هرگز با عقیده جاهلانه مشرکان موافق نخواهم بود .(آیه79 سوره مبارکه انعام)

*آل عمران به معنای خانواده آبادانی می‌باشد. جالب است بدانید حقیقت اسرار آل عمران ، وجود مبارک پیامبر گرامی اسلام و خانواده نورانیش می‌باشد (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم) که جانِ آبادانی آن به وجود سبزپوش آل پیامبر(ص) ؛ ابا محمد حسن بن علی(ع) ظهور پیدا کرده است. که به نامِ نامیش ، تمام عالم خلقت در صورت حسن ، و به هدف حسن ، و به مقصد حسن ، و در جلوه حسن ، و در ملاحت حُسن حسن ، و نمره قبولی و 20 حسن ، و پاداش حسن ، و جایگاه و قرب حسن جلوه کرده است! و خداوند باریتعالی پس از خلق صورت جسمانی آدم(ع) ، به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرمود. پس چون خلقتش در صورت حسن می‌باشد به خود ، تبریک اَحسن فرمود.

بنابراین وقتی می‌خوانیم وجود مبارک امام حسن(ع)، چهارمین معصوم در مرتبه ظهور نوری در عالم اسرار است پس عظمت عدد 4 ، تمام گنج عشر است و جمع 1 تا 4 می‌شود 10 و خداوند متعال برادر امام حسن(ع) را که هم نام اوست به عدد 10 متولد می‌فرماید. و این عددِ حرفِ ی است که درواقع نام ایشان همان حسن(ع) است که یاء صغیره گرفته ؛ حسـیـــن(ع) خوانده می‌شود.

 

تعداد آیات سوره مبارکه آل عمران=200=امام حسن(ع)

پس این سوره مبارکه حقیقت اسرار آل عمران است به 200 آیه که برابر با عدد ابجد نام زیبای امام حسن(ع) می‌باشد. و از طرفی برابر با عدد ابجد حرف ر است که صفتش ، تکریر است و این صفتِ فعل اعمال است در دنیا! یعنی تکرار می‌شود چه در مخرج زبانی و چه در صفات فعلی ؛ مثل اینکه کنار کوه فریاد بزنیم که همانجا انعکاس صدای خود را می‌شنویم. پس در همین دنیا ، انعکاس اعمالمان به خودمان برمی‌گردد.

چنانچه خالق یکتا در قرآن کریم می‌فرماید: والعاقبة للمتقین (برای مؤمنین و متقین.آیه 83 سوره مبارکه قصص)  یعنی کسی که عمرش تقوا دارد ، خیر آن در عاقبت به او می‌رسد و عاقبت به خیر می‌شود. تا حساب قبر و قیامتش هم انعکاس زیبای تقوا را پیدا کند .و نیز می‌فرماید: فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمدلله رب العالمین (برای ظالمین.آیه 45 سوره مبارکه انعام)؛ پس سپاس پروردگار جهانیان را که ریشه ستمکاران برکنده شود.

آدم ظالم در همین دنیا ریشه‌اش قطع می‌شود {بنابراین همینطور که پروردگار عالم از ظالمین انتقام می‌کشد ، پس عاقل هرگز به خود ظلم نمی‌کند(گناه) و با کوچک‌ترین اشتباه در دنیا ، استغفار و جبران عمل می‌کند} . یا برای افراد مکذب می‌فرماید: قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین (آیه 11 سوره مبارکه انعام) ؛ بگو در زمین سیر کنید پس ببینید عاقبت تکذیب کنندگان ( دروغگوها) چگونه بود.

بنابراین اگر در زندگی ، عمل ما حسن باشد پس جوابش هم به حسن به ما برمی‌گردد. خداوند یکتا در آیه 60 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید :هل جزاءُ الاحسان الا الاحسان. آیا جزای خوبی ، جز خوبی است؟ ریشه کلمه احسان خداوند ، حسن است.

جالب است که جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)=65 و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا است.امام حسن(ع) ؛ سبزپوش آل پیغمبر(ص) و کریم اهل بیت(ص) است. خوب دقت کنید! پروردگار عالم ، دنیا را در جایگاه حسن(ع) خلق فرمود زیرا آنچه به مخلوقاتش (مخصوصا انسان) داده است ، همه در مجرای  حسن یعنی بهترین است ، چنانچه در خلقت انسان به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرموده است. پس انسان هم در مجرایِ حسن خلق شده است . درواقع یعنی سبز! یعنی زنده! یعنی بدون نقص! یعنی حی و سالم! یعنی با سرنوشت و آینده و توان‌های عالی ... .

*و زیباتر اینکه عدد ابجد نام مبارک "امام حسن"(ع)=200 برابر عدد ابجد کلمه عقل است .آیا این مهندسی ، احسنت ندارد که انسان ، دارای عقل است و خلیفة الله در دنیا است! و بدن انسان هم شامل 200 استخوان است { البته برخی جاها گفته می‌شود 206 تا که درواقع بدن 6 قسمت شده و به 200 تا وصل هستند}.

 خلاصه امیرالمؤمنین(ص) فرموده که اگر خدا می‌خواست عقل را بصورت مردی خلق کند ، آن صورت حسن(ع) بود.

 

تعداد آیات سوره مبارکه آل عمران=200= ر

حال خوب دقت کنید ! حرف ر که عدد ابجدش 200 است ، جایگاه عددیش در حروف الفبا 20 می‌شود و خداوند متعال نمره 20 تمام اعمال ما را در قرآن ، حسن می‌خواند: بهترین اخلاق ؛ خلق حسن ، بهترین اُسوه ؛ اُسوه حسن ، بهترین قرض دادن ؛ قرض الحسنه ، بهترین رزق ؛ رزق حسن ، بهترین قبولی ؛ قبول حسن است. اما چقدر زیباست که خداوند کریم ، دنیا را در جایگاهِ باطنِ حسن(ع) خلق فرموده ، پس شایسته است همه‌ی انسان‌هایی که به دنیا می‌آیند ، بندگیِ خوب یعنی نمره حسنِ خداوند را دارا شوند و عمل حسن به آخرت خود بیاورند.

یعنی کسی که عاقل باشد به زندگی و عمل حسن دست پیدا می‌کند و نتیجه حسن ، نصیبش می‌شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید:  مَن جاء بالحسنةِ فله عشرُ امثالها ؛ هرکس با خودش عمل حسن بیاورد ، پاداشِ عشرُ امثالها دارد. پس قبولی ، به نتیجه‌ی حسن(ع) است. اینجا لازم است توضیح دهم :

 

 

 "عمل حسن" و "عشر امثالها" یعنی چه؟

عمل حسن یعنی عمل سبز یعنی عمل زنده ، سالم ، شاداب ، بدون عیب و بدون آفت ، عمل کامل ، عملی که وصل به امام زمانش باشد همانطور که در قسمت رکوع بیان شد که در نماز جماعت ، نقطه وصل مأموم به امام ، رسیدن به رکوع امام است. در این صورت ، عمل سبز می‌ماند چون از شاخه جدا نشده و فُرادا نیست. پس اگر به این شکل عمل تا دم قبر آمد ، خداوند مزدش را عَشرُ امثالها می‌دهد.

*عشر امثالها یعنی چه؟ گفتیم که حرف ر به عدد ابجد 200 ، برابر با نام مبارک "امام حسن"(ع) می‌شود و جایگاه عددیش 20 است که اگر اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم می‌شود 210 که برابر با نام مبارک "امام حسین"(ع) است! کسی که به عدد 10 متولد شده ، کسی که با 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش متولد شده است. پس میوه حسن(ع) ، حسین(ع) است . و اینجا معنی عشرُامثالها را بخوبی متوجه می‌شوید که اگر عمل حسن(ع) را تا قبر بیاوری ، مزد حسین(ع) می‌گیری که تا ابد غنی باشی.

چرا عدد 1 تا 20 جمع می‌شود؟! زیرا مثلا یک دانش آموز در امتحان املا باید تمام نوشته هایش از 1 تا 20 بدون غلط باشد ، تا نمره‌اش 20 شود{منظور تکلیف است که در دنیا ، باید بدون غلط انجام می‌شده} پس این نمره از سایه (شجره) درختِ عمل در فعل ستون دین ؛ نماز حقیقی ظاهر می‌شود که با وصل رکنِ رکوع ، به مقام سجده می‌رسیم {رکوع ، رکن 4 است که 10=4+3+2+1 پس نمره  10 را با رکوع می‌گیریم و قبول می‌شویم و سجده ، عشرُامثالهاست یعنی 10 نمره بعدی که نمره 20 حاصل می‌شود!}

 

امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مظهر رحمت الهی هستند

پس رکوع واقعی ، شکرانه رحمت خاص پروردگار عالم است به عام مردم . غیر از رزق ظاهر برای بندگان از عمر و سلامتی و عقل و علم و تمام برکات زندگی در دنیا از نزولات آسمانی و روییدنی‌ها و حیوانات و حتی تسخیر انسان برهمه‌ی مخلوقات ، رزق باطنی و عالم آخرت است که پیامبران و کتاب‌های آسمانی و چهارده نور مقدس معصوم(ص) هستند که برای شکر و حمد خداوند که خاصّ ذات اقدسش از مجرای وجود مبارک حسن(ع) کریمانه روزی داده و به تبعیت و شیعه شدن وجود مبارکش ، باید در مقابل پروردگار عالم راکع شویم.

و چنانچه بخواهیم از میوه و ثمره‌ی این نعمت‌ها در قیامت هم بهره‌مند شویم باید صفت رحیمیت پروردگار عالم که اسمِ عام خداوند است و مخصوص خاص وجود مؤمنان در آخرت است را از مجرای انوار اباعبدالله الحسین(ع) در قیامت دریافت کنیم.

در باطن آیات 19 تا 22 سوره مبارکه الرحمن ، تولد لؤلؤ{امام حسن(ع)} و مَرجان { امام حسین(ع)} در بیت ولایت نهفته است! در این سوره سخن از رحمت است و لذا بحث فبأی آلاء ربکما تکذبان (پس کدامین نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید) بیان شده است . و ارتباط رحمت به وجود مبارک خلیفه‌های برحق پروردگار عالم ظهور و بروز می‌کند. چنانچه محبت به امام حسین(ع) تقریباً شامل عموم مردم است اما محبت به امام حسن(ع) ، خاص است. خصوصیاتش خاصّ وجود مبارک خودش می‌باشد ؛ وجود مبارکش را کریم اهل بیت(ص) می‌خوانند!

و امام صادق(ع) می‌فرماید:{کتاب المصباح للکفعمی.ص317}عن ابی عبدالله(ص) فی قوله: "یؤتِکم کفلَین مِن رَحمتِهِ" قال الحسن(ع) و الحسین(ع). در تفسیر آیه 28 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: به خدا ایمان بیاورید تا به شما دو سهم از رحمت خود را بدهم .فرمودند منظور از این دو سهم از رحمت ، حسن(ع) و حسین(ع) هستند. هر دو رحمت الهی هستند.

به یک اعتبار امام حسن(ع) ؛مخزن رحمت رحمانیه و امام حسین(ع) ؛مظهر رحمت رحیمیه می‌باشد. چراکه امام صادق(ع) فرمودند: الرحمنُ اسم خاص بِصفَةِ عامَّةِ و الرحیمُ اسم عام بِصِفَةِ خاصّه. یعنی رحمان ؛ اسم خاص است به صفت عام و رحیم ؛ اسم عام است به صفت خاص.

*در امام مجتبی(ع) نسل امامت تجلی نکرد و جلوات عصمت زهرایی در او متجلی شد (اسم خاص) اما لطف و کرمش فراگیر بود(صفت عام) به نام کریم اهل بیت(ص) می‌شود باطن رکوع. و درواقع نماز که ستون دین است به رکعت خوانده می‌شود و اتصال پیدا کردن مأموم به امام جماعت فقط به رکوع است. پس خاص می‌شود و رکن رکوع در هر رکعت فقط یکی است و در آن نباید شک باشد والا نماز باطل می‌شود.

*در مقابل نسل امامت در امام حسین(ع) ظهور نمود(اسم عام) و لطف او در قیامت برای مؤمنین می‌باشد(صفت خاص). پس از رکوع ، وارد رکن پنجم می‌شویم که سجده است و دو سجده ، یک رکن می‌شود و در هر سجده باید هفت عضو ساجد شود. امام حسین(ع) جانِ سجده را با تمام وجود خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش ؛ که میوه‌های سبز شاخه حسن(ع) هستند را به باروری کامل گنج معصومین(ص) تا وجود مبارک نهمین فرزندش ؛ وصی الحسن امام زمان(عج) ، در دنیا در کربلا و روز عاشورا بر زمین گذاشت و حقّ دین را کامل با اطاعت محض سجده بجاآورد! و حقیقت محبت پروردگار در صفت رحیمیت را برای آخرت الی الابد به شیعیان و مؤمنین رسانید.

پس از آنجا که او مظهر اسم رحیمیت پروردگار عالم است معلوم می‌شود که چرا حضرات معصومین(ص) فرمودند که همه‌ی ما سفینه نجات هستیم ولی سفینة الحسین اَسرع (سریع‌تر است)، همه ما باب الله هستیم اما باب الحسین اوسع (وسیع‌تر است).

دیدار حضرت فاطمه (س) در محشر به حسن(ع) و حسین(ع)

فرمودند که روز قیامت وقتی صدیقه طاهره(س) پیشگاه خداوند قرار می‌گیرد ، خطاب می‌رسد که (سَکی حاجتکِ) یعنی حاجت خود را بخواه. خانم می‌فرماید: اَرنی الحسن و الحسین(علیهماالسلام). یعنی می‌خواهم دو فرزندم حسن و حسین (علیهماالسلام) را ببینم. با اینکه روز قیامت ، روز جزا می‌باشد اما حضرت فاطمه(س)  عمل را می‌خواهد نه جزای آن را { درحقیقت جانِ رکوع و جانِ سجده به خداوند را می‌خواهد}.

بعد در جواب است که فقط فرزند شهیدش حسین(ع) را می‌بیند. خطاب می‌رسد : (اُنظری الی قلب محشر) یعنی به قلب محشر نگاه کن . با اینکه حضرات معصومین(ص) در سمت راست عرش الهی قرار دارند اما اباعبدالله الحسین(ع) در میان مردم و در قلب محشر است چرا که ایشان رحمت واسعه‌ی خداوند و باب نجات امّت می‌باشد. پس باید در میان مردم باشد تا هول قیامت از آنها برطرف گردد. از طرفی رسول خدا(ص) فرمودند:همانا در درون مؤمنین معرفتی مکتوم و مخفی برای حسین(ع) قرار دارد و چون روز قیامت روزِ بُروز بواطن و درونیات انسان‌هاست ، آن معرفت ظهور می‌یابد و هول و هراس محشر را از آنها رفع می‌کند.

در آن روز به حسب ظاهر ، امام حسن(ع) تجلی نمی‌کند! البته شاید برای خودِ حضرت زهرا(س) مشهود باشد اما این شهود ، عمومیت ندارد و این لازمه خاص بودن حضرت است! و درواقع بنا به آیه  22 سوره مبارکه الرحمن :یخرج مِنهما اللؤلؤُ و المرجان(از آن دو دریا ، لؤلؤ و مرجان پدید آورد) ، لؤلؤ و مرجان ، ظهور دو دریای رحمت بودند : لؤلؤ ؛ وجود مبارک امام حسن(ع) و مرجان؛ امام حسین(ع) است.

 

امام زمان(عج)

در دعای فرج می‌خوانیم: ... و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. او کسی است که دلیل باز شدن تمام چشمه‌های رحمت پروردگار عالم روی زمینی است که بصورت مسکن برای انسان‌ها قرار گرفته و کسی است که تمام گنج‌های زمینی در زمان ظهورش برایش بدون هیچ حجابی آنچه که در باطن دارند ، ظاهر می‌کنند و استفاده و تمتع یعنی بهره‌برداری از تمام خزائن زمین بصورت طولانی مورد بهره برداری مولا قرار می‌گیرد.

و درنهایت "تسکنه ارضک" ؛ آرامش کامل زمین یعنی در آن زمان زلزله نمی‌آید ، هیچ خطری مردم آن زمان را تهدید نمی‌کند. درواقع بهشت ، روی زمین برقرار می‌شود. پس مولای ما وصی الحسن(ص) است و او تمام وصایتِ جدّ بزرگوارش را عمل کرده و افشامی‌کند و زمان ظهور ایشان ، حکومتِ حسن(ع) است.اللهم عجّل لولیک الفرج

*لیالٍ عشر یعنی:

(اصول کافی(ط-الاسلامیة).ج1.ص479 :عن جابربن یزید جعفی عن ابی‌عبدالله (ع) قال ... و لیالٍ عشرٍ الائمةُ(ص) مِنَ الحَسنِ الی الحَسنِ... یعنی جابر بن یزید جعفی روایت کرد از امام صادق(ع) که فرمودند :و شب‌های دهگانه ، ائمه(ص) هستند؛ از حسن بن علی بن ابیطالب (ع) تا حسن بن علی بن محمد(ع). چراکه تاریکی‌های ظلم و جور حاکمان غاصب وقت ، بر ایشان چیره گشت و حتی حکومت ظاهریه هم نداشتند و اما در مورد آخرین ایشان فرمودند: و الفجرِ الفجرُ هو القائم. یعنی مراد خداوند که فرمود قسم به فجر ، امام زمان ؛ حجة بن الحسن(عج) می‌باشد . زیرا نه تنها آنچه از ظلم و جور حاکمان که بر آن دَه امام(ع) مستولی بود در مورد ایشان وجود ندارد ، بلکه شب ظلمانی عالم را به فجرِ صادق می‌رساند. اللهم عجّل لولیک الفرج

 

جمع الشمس و القمر

ابتدا جایگاه شمس و قمر را در عالم معنی می‌کنم: اهل  نجوم و هیئت ، خورشید را نیّر اعظم می‌دانند یعنی منبع نوری که از ذاتش نورافشانی می‌کند. هیچ موجودی در دنیا بدون نور نمی‌تواند زندگی کند. درواقع یکی از ارکان اصلی حیات ، نور خورشید است. که نور خورشید را آفتاب می‌گویند یعنی به وجودش آفت‌ها زدوده می‌شود تا هر وجود به حیاتِ سالمش برسد.

درواقع همان کرامت کریم پروردگار عالم است که رزق نور خودش را از شعاع شمسِ حیات حسن(ع) بر دنیا و آخرت و ظاهر و باطن مخلوقاتش ارزانی داشته تا همگی از این سفره با کرامت روزی بگیرند و هر کس به اندازه اشتهایش یا اندازه ظرف وجودش ، از آن استفاده کند. زیرا نور باعث  سوخت و ساز و تولید انرژی و بروز قوا (چه ظاهر و چه باطن) می‌شود.

در حقیقت این نور از منبع لایزال الهی گرفته شده و به شعاع حسن(ع) در سفره‌ی کرامتش ظهور پیدا می‌کند. به یک معنا ، خورشید ظاهر است و به یک معنا ، امام معصوم(ص) که هادی مضلّین و هادی انسان‌ها برای رسیدن به رشد و حیات عقلانی و زندگی دائمی آخرت هستند .

و خورشید صامت ؛ کتاب آسمانی قرآن است که یکی از اسمائش نور می‌باشد درحالیکه هر حرف و نقطه و کلماتش ، علامات و چراغ‌های سبز و قرمزی هستند که اگر عمل شوند ، هرگز انسان دچار معصیت و گناه نمی‌شود و به بیراهه نمی‌رود.

جالب است بدانید که علم ، نور است. علم ، دانستن است .علم ، یکی از آن چراغ‌هایی است که پیوسته از زمانی که انسان متولد می‌شود بدست می‌آید چنانچه هر لحظه در حال آموزش است و تمام سلول بندی‌های وجودش در دنیا ، تشنه یادگیری است و دائماً درحالیکه ظاهر جسم رشد می‌کند ، قوه‌های بینایی و شنوایی و چشایی و لامسه و دیگر اعضا ، هم درحال یادگیری چیزهایی هستند که احتیاجاتش را برطرف کند ، تا قوه بکار بیفتد و در تکامل بتواند راه برود ، حرف بزند و آموزه‌ها همچنان ادامه دارد تا 7 سال که قوای داخلی تا اندازه‌ای رشد یافته  که ظرف عقل و رشد فکری باید به کمال برسد ، پس تحت تعلیم و تربیت علم ظاهری قرار می‌گیرد (به مدرسه می‌رود).

نکته مهم اینکه : اگر به اطراف خود نگاه کنید همین لباسی که پوشیده‌ایم ، علم است یعنی نور! همین غذایی که می‌خوریم از بدو تولیدش تا طبخش همه با علم است یعنی نور! همه وسائلی که استفاده می‌کنیم همه در تولید و طرز استفاده علم است یعنی نور! راهی که طی می‌کنیم تا به مقصد برسیم با آدرس است یعنی نور!

 

اخلاق و ادب ، علم است زیرا در علمِ اخلاق و علمِ ادب باید قرار بگیریم تا مؤدب به آداب شویم یعنی نور!{ جالب است که عدد ابجد کلمه ادب=7 . که آسمان‌ها 7 طبقه و زمین 7 طبقه است ، هفته 7 روز است و یک سال 52 هفته که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است(که 7 آیه دارد) و برابر با عدد ابجد اسم مؤدب است!}

بنابراین می‌بینید که همه عالم در علمِ ادب غرقند و تمام گردش در سال کامل می‌شود که آن هم مؤدب به حمد الهی می‌‍‌باشد! پس تمام نظم هستی در حمد خداوند یکتا غرق است و همه بدون ذره‌ای بی‌ادبی به تمام و کمال ، حامد و فرمانبردار خداوند هستند. پس همه در نور ، غرقند و خداوند کریم در آیه 35 سوره مبارکه نور می‌فرماید : الله نور السموات و الارض.

خوب دقت کنید! سیّد همه رنگ‌ها ، رنگ سبز می‌باشد و وجود مبارک امام حسن(ع) ؛ سبز پوش آل پیامبر(ص) ، تجلی رنگ سبز است. و خداوند کریم ، حیات و سبزی و سلامت و بی‌نقص بودن و کامل جلوه کردن و با نشاط و با طراوت و جوان بودن را در سبزی قرار داد. نکته قابل توجه اینکه پزشکان وقتی می‌خواهند به اتاق عمل بروند ، لباسشان میکروب‌زدایی شده و رنگ سبز است!

چون حقیقتِ سبز ، بی آفت بودن ِ آن است. درواقع یک پزشک اول باید خودش به نور سبز ؛ حیاتِ علمی و عملی را گرفته باشد ، تا بتواند با برداشتن آفتِ بیماری به بیماری که درواقع زرد شده ! حیاتِ سبز را اهدا کند.

*پس ببینید که چقدر زیباست که نور خورشید و ماه از نور وجود امام حسن(ع) خلق شده است! رسول اکرم(ص) در حدیثی فرمودند: ... فنورُ الشمسِ و القمرِ مِن نور الحسنِ و نور الحسنِ مِن نوراللهِ و الحسنُ أفضلُ مِن الشمسِ و القمر...{ بحارالانوار (ط-بیروت) ج25 ص16} یعنی نور خورشید و ماه از نور حسن(ع) است و نور حسن(ع) از نور خداوند است و حسن(ع) برتر از خورشید و ماه می‌باشد.

بنازم به کرامت پروردگار عالم و لطف و محبت بی‌انتهایش که هرگز مخلوقش را به خود رها نکرده و پزشکانِ معنوی جامعه بشریت را با نور سبز به بالین هدایت بندگانش فرستاده است تا انسان‌ها در دنیا از بیماری حیوانیت به سلامت هدایت انسانیت از درون برسند تا هم دنیا و هم آخرت سبزی داشته باشند.

خداوند کریم در آیه 201 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ... ربّنا آتنا فی الدنیا حسنةً و فی الآخرةِ حسنةً و قِنا عذابَ النار {خدایا ما را از نعمت‌های دنیا و آخرت بهره‌مند گردان و از شکنجه و عذاب آتش دوزخ نگاهدار}. این ذکر ، تجلی حیات و بهترین دعای سبزی است که خداوند به بندگانش آموزش می‌دهد؛ که بخوانند و بخواهند و بفهمند و تعقل کنند تا برسند.انشاءالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۲۲:۴۰
عذرا شفائی

"اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین"

معنی عددی کلمه شمس

عدد ابجد کلمه شمس=400 است که برابر با عدد ابجد حرف ت می‌باشد. این حرف ، تکامل جلوه عدد 4 ؛ پایه ارکان خلقت و پایه ربیع یعنی بهار و سبزی و اسرار حیات از عالم سِرّ تا الی یوم القیامت است. و عدد 4 ؛ برابر حرف د یعنی دلیل خلقت و جلوه خلقت نور مطهر چهارمین معصوم(ص) ؛ امام حسن مجتبی(ع) است. و عدد 40 که ظهور اربعین و تمام اسرار بهاری شدن به ظاهر و باطن است (قبلا تا حدودی معنا شد) و برابر با عدد ابجد حرف م می‌باشد یعنی تنها حرفی که در عالم هستی مقام قلب دارد(قلب به میم) . جالب است که قلب در بدن ، مرکز حیات سبز انسان است زیرا با هر نفس ، ممات را به حیات ، قلب می‌کند!

و عدد 400 که تکامل جلوه‌ی انوار حقیقتِ 4 ارکان و 40 در باطن اربعین است  به جلوه گنج انوار شمس هم می‌باشد(شمس=400=ت) . مَلکِ حرف ت ، حضرت عزرائیل(ع) است که این ملک ؛ مأمور جدا کردن ظلمت از نور بدن است ( جسم ، ظلمت و روح ، نور است). درواقع انسان مؤمن بعد از دنیا رفتن ، خورشید شمسِ روحش که از ظلمات خارج شده ، خدا میداند که چگونه می‌درخشد و زندگی حسن(ع) را بواقع در آن دنیا آغاز می‌کند.

و چه زیباست که می‌فرمایند : زینت بهشت ، دو وجود مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هستند ؛ سیدی شباب اهل الجنة یعنی این دو ، جلوه جوانی ، سید بهشت ، زینت سبزی و گل و میوه بهشت هستند.  

درواقع تمام گنج شمس و جداشدن ظلمات از نور به شرط رسیدن به رکوع حقیقی و وصل شدن رگ حیات خضوع و بندگی به رگ قلب عالم امکان ؛ امام جماعت حاضر ؛ امام زمان (عج) می‌باشد.

 

جذب نور بوسیله قمر در دنیا و آخرت   

پروردگار عالم آنچه در عالم خلقت ظهور داده است ، زوج قرارداده و در حقیقت ظاهر و باطن یا بقولی نور و ظلمت ، روشنایی و تاریکی ، روز و شب و ... و همینطور روح و جسم و در عوالم : اعلاعلیین و اسفل السافلین ، دنیا و آخرت ، چنانچه دنیا را عالم اضداد نامیده‌اند. طبق آیه یک سوره مبارکه انعام که خداوند کریم می‌فرماید: الحمدلله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور..؛ حمد و ستایش مخصوص پروردگاری است که خلق کرد آسمان و زمین را و قرار داد ظلمات(تاریکی‎ها) و نور(روشنایی) را.

پس همینطورکه جسم ، ظلمات شد ؛ ظرف گیرنده و جمع کننده و جذب کننده بدن است و روح ، نورِ بدن است. و هر دو با هم یک جسم را تشکیل می‌دهند. پس ظرف ظهور ، جسم است که اسرار روح را افشامی‌کند یا راکب و مرکوب می‌شوند. جسم ، مرکب است و روح ، مرکوب! درواقع جسم پیرمی‌شود و می‌میرد اما روح ، آن به آن زنده‌تر و تعالی و تکاملش بی‌انتها و حیاتش بدون موت است!

پس قمر ، ظرفِ گیرنده و جذب کننده‌ی گنج نور شمس است. بنابراین هر دو وجودِ شمس و قمر از نور وجود مبارک امام حسن(ع) خلق شده است. زیرا دنیا ، تاریک‌خانه‌ی عالم بالا و محلّ ظهورِ اسرارِ عالم بالا است! به عبارتی دنیا ، لباسِ جسمانی ظهور اسرار عالم بالاست. پس محلّ تعالی رسیدن انسان و به انسانیّت رسیدنِ انسان ، دنیاست.

درواقع مقامِ انسانیتِ انسان ، روح است برای جسم انسان. و بهشت وحیاتِ طیب ، مخصوص انسانیتِ انسان است. و مقام قمر درواقع مقامِ انسانیتِ انسان کامل است و ظهور تمام گنج روز از درون لیل و (هنگام سحر) در شب است{چنانچه در قسمت عشا (در جلد اول گنج نماز)توضیح داده شد}

فلذا پیامبر(ص) فرمودند که امام حسن (ع) برتر از خورشید وماه است {... فنورُ الشمسِ و القمرِ مِن نور الحسنِ و نور الحسنِ مِن نوراللهِ و الحسنُ أفضلُ مِن الشمسِ و القمر...( بحارالانوار.ج25 .ص16) } . و پروردگار عالم در آیه 5 سوره مبارکه یونس می‌فرماید: هوالذی جعل الشمس َ ضیاءً و القمرَ نوراً... . یعنی او کسی است که خورشید را ضیاء (نیّر) و ماه را نور قرار داد. بین نور و ضیاء ، تفاوت است. علامه مصطفوی در این باره می‌گوید: هو جَهةُ الاشراقِ و الاشِعَّةِ المُنتشرةِ مِن النورِ فإنّ النظَرَ فی النّور إلی نفسِ النورِ مِن حیثُ هو، و فی الضّوءِ إلی جَهةِ إشراقه ، کما أنّ الإشراقَ هو طُلوعٌ معَ الإضاءةِ ، فالنورُ أعمُّ مِن أن یکونَ فیهِ إضاءةٌ أیضاً أم لا... {التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ؛ج7؛ص48}

یعنی: ضیاء به آن جهت اشراق و اشعه‌ی منتشر شده از نور گفته می‌شود. پس نظر در نور ، به نفس آن است ، بدون توجه به اعتبارات دیگر و در ضوء ، به جهت اشراقش . بنابراین نور اعم است از اینکه در آن اضائه‌ای باشد یا نه.

مرحوم طریحی {مجمع البحرین. ج2.ص389} چنین افاده فرمودند که فرق بین ضیاء و نور به دو جهت است :یکی آن که ضیاء اقوی و اتم نور است و دیگر آن که ضیاء ، ضوء ذاتی و اصلی و نور ضوء ، عارضی و تبعیست. والبته مراد از ذاتی بودن ، آن است که آن چیز بدون واسطه منتهی به علة العلل شود.

پس درحقیقت ، ضیاء و نور همان شمس و قمر در وجود امام حسن مجتبی(ع) جمع شده است. و آیه 9 سوره مبارکه قیامت می‌فرماید: وَ جُمِعَ الشمسُ و القمَرُ ؛ هر دو در یک وجود ، جمع می‌شود. و با توجه به توضیحاتی که داده شد معلوم است که آن وجود یا نقطه‌ای که شمس و قمر در آن جمع می‌شود ، وجود ذی جود امام حسن مجتبی(ع) ؛ سبط اکبر پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است.

و می‌دانیم که باطن شمس می‌شود رسالت و باطن قمر می‌شود ولایت. امام حسن(ع) ، انفجار حقایق باطن گنج رسالت به کنیه‌ مبارکش ؛ ابامحمد(ص) است. که اینجا ابا به معنی زینت است ؛ ایشان زینت جدّ بزرگوارش است .و با نام مبارکش؛ حسن(ع) ،  وصیّ پدرش ؛ ابا الحسن علی بن ابیطالب(ع) می‌باشد. و از پیامبر(ص) روایت شده که فرمودند : علی(ع) ، نَفسِ من است. و حضرت علی(ع) ، لقب ابوتراب گرفته‌اند. پس امام حسن(ع) ؛ هم آفتابِ نبویه مصطفویه و هم ماهتابِ مرتضویه صلوات الله علیهم اجمعین است.

*در تفسیر قمی.ج2.ص424 آمده است: عن أبی بصیرٍ عَن أبی عبدالله قال سألته عن قول الله عزّوجلّ والشمسِ و ضُحاها، قال : الشمسُ رسول الله أوضَحَ اللهُ بهِ للناسِ دینَهم قلتُ: والقمرِ إذا تلاها قال ذلک أمیرالمؤمنین.... یعنی ابابصیر از امام صادق(ع) درباره تفسیر دو آیه اول سوره مبارکه شمس پرسید و حضرت فرمودند: خورشید، رسول الله(ص) است (که خداوند او را سراج منیر قرار داده) و بواسطه او دینش را برای مردم روشن می‌کند و ماه ، امیرالمؤمنین(ع) است.

پس رسول الله(ص) ، خورشید و امیرالمؤنین(ع) ، ماه هستند . چراکه ایشان به حکم آیه مباهله ، وجود تنزیلی پیامبر(ص)است {آیه 61 سوره مبارکه آل عمران : ... أنفسنا و أنفسکم... ؛ پیامبر(ص) در جریان مباهله فرمودند که ما فرزندانمان را می‌آوریم و شما هم فرزندانتان را بیاورید و ما زنانمان را می‌آوریم و شما هم زنانتان را بیاورید و ما خودمان را می‌آوریم و شما هم خودتان را و اینجا منظور از أنفسنا ، وجود امیرالمؤمنین علی(ع) است}

وجاهت حورالعین از نام حسن(ع)

دو جنبه در اسم مبارک حسن(ع) وجود دارد : یکی جنبه سیر صعودی و دیگری در سیر نزولی. روایت این است که در بهشت بر پیشانی حورالعین نوشته شده الحَسَن {جامع الاخبار (شعیری) ص42) . درواقع معنی حدیث آن است که اگر حورالعین وجاهتی(زیبایی) دارد ، آن از نام زیبای حسن(ع) است! یعنی درخشندگی و نور صورت حورالعین که فرمودند اگر سفیدی ساق او بر اهل زمین نمایان شود ، همگی قالب تهی می‌کنند ، حاصل نام مبارک حسن(ع) است.

 روز قیامت که روزِ بُروز واقعیات است (إذا وقعت الواقعه) ، سِرّ این اسم بر ملا می‌شود! درواقع حورالعین که اصل وجودش از نور امام حسین(ع) خلق شده ، وجاهت و نورانیت چهره‌اش از نام امام حسن(ع) می‌باشد. {نورُ الجنّةِ  و الحور العینِ مِن نورِ الحسین(ع) و نورُ الحسین(ع) مِن نورِالله و الحسین(ع) أفضل مِن الجنّةِ و الحور العین ....یعنی : نور بهشت و حورالعین از نور حسین(ع) خلق شده و نور حسین(ع) از نور خداوند است پس حسین(ع) ؛ افضل از بهشت و حورالعین می‌باشد (بحارالانوار. ج25. ص16) }

*چراکه با تعریف درس زیبای رکوع ؛ درحقیقت شاخه به مقام رکوع ، اتصال به گنج حیات پیدا کرده (شاخه سبز شجره طیبه با اتصال به تری حیات) یعنی به امام زمان(ص) یعنی به قرب خدا رسیده ، پس حامل گل و میوه می‌گردد.

آنگاه وارد رکن سجده می‌شود. که مقام سجده همانطورکه توضیح داده شد ، مقام عبودیت کامل است ، بابِ سجده ، عالمِ وصل است. و دو سجده ، یک رکن می‌شود و در اتصالِ 7 موضعِ بدن به زمین ظاهر می‌شود که با دو سجده ، 2 تا 7 یعنی 14 موضع ، ساجد می‌شوند. و میوه‌ی فی صَلاتهم خاشعون(آیه 2 سوره مبارکه مؤمنون) ظاهر می‌شود.

و اباعبدالله‌الحسین(ع) همان میوه‌ای است که با 9 ذریه معصوم (ص) در بطنش ، درواقع خودش پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه مطهر(ص) در بطن دارد پس به عدد 14 ، تمام اسرارِ گنج عرش خداوند را به صورت بندگی و کمال خضوع و خشوع بر زمین می‌گذارد .از آنجاییکه میوه را از شاخه جدا می‌کنند ، سَرِ مولایمان به شهادت فی سبیل الله از بدن مبارکش جدا شد (در حالتِ سجده) و سر از سجده برنداشته نشد. لعنت الله علی القوم الظالمین مِن الاولین و الآخرین

پس مقام سجده که پنجمین رکن است به وجود مبارک پنجمین معصوم(ص) ، معارفش بسته می‌شود . درواقع اباعبدالله الحسین(ع) و ذریه‌های معصومش(ص) ، میوه درخت شجره طیبه  شدند و الی یوم القیامة عالَم از میوه‌ی این درختِ پرثمر مستفیض می‌گردد {تا ظهور نهمین فرزند گرامیش ؛ امام زمان(عج) که این ثمر به کمال خود ظاهرمی‌شود}. امیوارم بتوانیم مأمومین خوبی برای امام زمانمان باشیم و خداوند ما را از شاخه و برگ جدا نفرماید.  

نام حسن(ع) ؛ هدیه‌ی جرائیل(ع)

جنبه دیگر سیر نزولی نام مبارک حسن(ع) است : روایت از امام صادق(ع) است که جناب جبرائیل(ع) ، نام حسن(ع) را در حریری از پارچه‌های بهشتی به رسول‌الله(ص) هدیه داد و نام حسین(ع) را از نام حسن(ع) برگرفت و مشتق نمود.{معانی الاخبار.ص58}

جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید پیغمبر(ص) فرمودند: حسن(ع) را به این نام نامیدند ، چراکه به واسطه‌ی احسان خداوند ، زمین و آسمان برپا شده است و حسن(ع) برگرفته شده از احسان می‌باشد. علی(ع) و حسن(ع) ؛ دو اسم از اسماءالله هستند و حسین(ع) ، مصغّرِ حسن(ع) است.{حلیة ‌الابرار فی‌احوال محمدوآله الاطهارعلیهم‌السلام.ج4.ص20}

یعنی درواقع اگر قرار باشد احسان خداوند که سبب قوام آسمان و زمین است مظهر و تعیّن خارجی داشته باشد ، آن مظهر ، وجود ذی جود امام مجتبی(ع) است و به همین دلیل او را حسن(ع) نامیدند.

در این قسمت از کتاب با اسراری از باطن نماز آیات ، نماز لیلةالدفن ، نماز وحشت و نماز عید(فطر و قربان) آشنا می‌شویم:

نماز آیات

در 4 مورد نماز آیات بر مؤمن مسلمان واجب می‌شود:1)خورشید گرفتگی 2)ماه گرفتگی 3)زلزله 4)بادهای شدید و صدای غرش و رعد و برق آسمانی که عده زیادی را بترساند.

در هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی ، مخصوص از زمان شروع گرفتگی ، هرکس متوجه شود باید سریع نماز آیاتش را اَدا کند ، اگر در هنگام باز شدن ماه و خورشید هم بفهمد ، باز هم باید نماز اَدا بخواند. اما اگر سهل انگاری کند و گرفتگی کامل باز شود ، معصیت کرده و اگر کسی نفهمید و بعد از بازشدنِ خورشید و ماه گرفتگی متوجه شد (هر وقت که از این رویداد در شهر خود باخبر شد) ، قضای نماز بر او واجب است. اما نماز آیات برای زلزله و خطرهای آسمانی... ، همیشه (تا آخر عمر) اَدا است. و هرگاه متوجه خطر شدیم باید نماز را ادا کنیم وگرنه معصیت حساب می‌شود.

پس توصیه می‌شود(در احکام) هر سال 4 نماز آیات بخوانیم : 2 تا به نیت اُدا و دو تا به نیت قضا.(نماز آیات برای اموات ، فقط به نیت قضا خوانده می‌شود)

 

*اما معرفت به این نماز پر اسرار:

نماز آیات 2 رکعت است که در هر رکعت باید 5 رکوع انجام شود ، به این شکل که یک حمد و یک سوره را خوانده و به رکوع می‌رویم و بلند شده و دوباره ... تا 5 بار تکرار می‌کنیم. اما می‌توانیم یک حمد خوانده و سوره‌ای مثل سوره مبارکه قدر که 5 آیه دارد را ( 5 قسمت کرده) و به هر آیه یک رکوع انجام دهیم.

در معارف رکوع بیان شد که رکوع ، رکن چهارم نماز است و درواقع نماز به رکوع  معروف است (در تعداد رکعات) . و گفتیم که رکوع است که مأموم را به امامِ جماعت وصل می‌کند (یعنی اگر به رکوع امام جماعت نرسی ، نماز فُرادا می‌شود ).

*حال خوب دقت کنید که چرا نمازِ آیات نام گرفته؟ هر کدام از خورشید و ماه و اجسام زمینی و آسمانی ؛ باد و باران و رعد و برق  همه ، آیات الهی هستند و همه به امر پروردگار عالم به انسان خدمت می‌کنند.

درواقع امام ِ جماعت ِ عالَمِ هستی، حجة الله الاعظم؛ مولا و سرورمان؛ امام زمان(عج) است. و ایشان ، امام ِ زمان هستند یعنی زمان ، در پشت مقامِ امام(ع) قرار می‌گیرد و ارتزاقِ روزی ، آن به آن از وجود مبارک ایشان است.

پس همینکه انقطاعی اتفاق بیفتد ، درواقع مرگِ آن (موجود) پیش می‌آید زیرا زمان به منزله‌ی عُمر است! همچنانکه حیاتِ انسانی از گنج حیات ، که رزق عمر ماست ، قطع شود ، ما می‌میریم. و خداوند متعال در کلام کریمش در سوره مبارکه تکویر می‌فرماید که ماه و خورشید و ستارگان می‌میرند و در زمان قیامت زلزله می‌آید... .

هنگام عذاب  برای بعضی از اقوام ، صیحه آسمانی آمده ، مثل قوم ثمود : چنانچه خانه‌هایشان را در کوه‌ها ساخته بودند و با صدای صیحه آسمانی ، همه کوه‌ها و سنگ‌ها ریز ریز شدند و همه ، متلاشی شدند.

خوب دقت کنید! پس حالت‌های خسوف و کسوف و زلزله و ... ، هر کدام جلوه‌ای از مرگ طبیعت و افشای عذاب الهی است. و شاید انقطاع از رگِ حیات ؛ یعنی انقطاع از وجودِ امام زمان (ص) است.

پس با دو رکعت نماز آیات و در هر رکعت ، 5 رکوع ، از خالق یکتا می‌خواهیم که رشته‌ی اتصال رحمتش به وجود امام زمان(ص) را وصل بفرماید . و ما را از خطرات زمینی و آسمانی و جوّی حفظ بفرماید. ان شاء الله

نماز میت

حال اگر درس را خوب فهمیده باشید، متوجه می‌شوید که هر نمازی در جایگاهش ، چه پیامی دارد! درواقع نماز میت را زنده‌ها ، روبرو به بدن میت ( که از دنیا رفته و دست عمل از او منقطع شده و از جماعت زنده‌ها جدا شده و از صفِ رکوع کنندگان خارج شده است ) می‌خوانند .

پس این نماز با 5 تکبیر و شهادت ، در حال ایستاده خوانده می‌شود. در این نماز نمازگزاران ملزم به طهارت و وضو نیستند ( اگرچه بهتر است که با طهارت و وضو باشند). زیرا اصلِ نماز به زنده‌ها پیام می‌دهد ! از آنجاییکه اینجا انقطاع وصل میت است و  رکوع از او ساقط شده ، پس این نماز ، رکوع ندارد!

باید با 5 تکبیر که اکرام امر خداوند کریم است و ان شاء الله اگر میت ، عمل کننده بوده ، تکریم به میتِ مؤمن است زیرا او در دنیا همیشه امر خداوند را بالاتر از همه امور می‌دانسته. خداوند کریم اکرمش می‌کند و به بنده‌اش عزت می‌دهد که ان شاء الله صاحب نماز بر بالینش حاضر شود و شفاعتش کند.

*و شهادت به وحدانیت پروردگار عالم و رسالت رسولش(ص) و ولایت ائمه طاهرین(ص) ، آخرین مُهر و امضای نامه عملش می‌شود زیرا جسمش که از ظاهر دنیا هم از چشم‌ها پنهان می‌شود و در قبر مخفی می‌شود ، پس با نماز ترک عالم دنیا می‌کند. ان شاء الله که نمازِ مقبول ، شامل حالش شود. وقتی به دنیا آمدیم در گوش ما اذان و اقامه گفتند و در آخرین مرحله رفتن از دنیا هم با نماز می‌رویم.

*و هر کدام از این نمازها هم عدد 5 را دارد. درحالیکه ما در شبانه روز 5 وعده نماز می‌خوانیم با 5 اذان و اقامه و 9 بار تشهد می‌خوانیم. هر شهادتی ، بابِ تطهیر است زیرا انسان کافر با گفتن شهادتین ، باطنش تطهیر و مسلمان می‌شود. پس تمام نمازهای پنجگانه با 5 تکبیر و شهادت‌ها، در نمازِمیت بر او القامی‌شود! و اگر نجاستی از گناه بر او باشد ، ان شاء الله با نماز میت تطهیر می‌شود و با تطهیر ، به خانه آخرت خود می‌رود. پس تا رکوع از ما منقطع نشده از خدا بخواهیم که ما را جزءِ راکعین قرار بفرماید. وارکعوا مع الراکعین { آیه 43 سوره مبارکه بقره: و أقیموا الصلوة َوءاتوا الزکوة وارکعوا مع الراکعینَ}

نماز وحشت

یکی از مستحبات برای میت ، خواندن نماز وحشت است. وقتی میت وارد خانه آخرِ خود می‌شود که درواقع اینجا ، خانه واقعی انسان است ، درحالیکه ظاهراً تمام لوازمات دنیا ؛ حتی لباس‌هایی که می‌پوشیده را از بدنش جدا می‌کنند و همانطورکه برهنه بدنیا آمده ، برهنه هم از دنیا می‌رود { به عنوان ِصاحب چیزی نبودن می‌باشد}.

اما از نظر باطنی ، خداوند متعال در آیه 158 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ... قل انتظروا إنّا منتظرون. پیامبرم بگو منتظر باش همانا که منتظر تو هستند. معنا می‌شود مثل عروسی که جهیزیه‌اش را قبل از به خانه رفتن می‌چیند ‌؛ آن عروس ، منتظر است که زودتر از آنها استفاده کند و جهیزیه هم به نوعی منتظر است که به صاحبش خدمت کند!

برحسب ظاهر این اثاثیه به چشم دنیایی‌ها نمی‌آید. اما پیامبر(ص) می‌فرماید که اگر می‌دیدید که عزیزانتان را در کجا به خاک می‌سپارید ، همه از وحشت ، مرده‌هایتان را دفن نمی‌کردید.(البته گنهکاران را می‌فرمایند)

و همچنین خداوند کریم در آیه 21 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: ... و جنةٍ عرضها کَـَعرض السماء و الارض اُعدّت للذین آمنوا بالله و رُسُله .... پس در آن عالم ، به مؤمنی که در دنیا حدود خداوند را رعایت کرده ، خانه‌ای می‌دهند که عرض آن به اندازه عرض آسمان‌ها و زمین است.

*حال همانطورکه باید برای عزیزی که تازه به خانه نو وارد شده هدیه‌ای ببریم ، بازماندگان میت هم برای عزیزشان ، هدیه نماز می‌فرستند تا او را از تنهایی و خانه جدید با کم و کاستی‌هایش و وحشت و درد نجات دهد {جالب است که 40 بار سوره تبارک را قبل از دفن میت برایش می‌خوانند. درواقع تبریک و مبارک باش و بابرکت بودن خانه جدید را برایش از خدا می‌خواهند}  

آن نماز را لیلة الدفن می‌نامند. که 2 رکعت است و باید در رکعت اول  بعد از حمد ، آیةالکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ، 10 بار سوره مبارکه قدر ‌خوانده شود.

درواقع او زیرِ لَحدِ خود خوابیده و آسمانِ زندگی یک عمرش آمده بالای سرش! که حروف لحد اینطور معنا می‌شود : لـَ  + حد=لحد؛ لَ یعنی برای و حد یعنی اندازه. پس آنچه اندازه‌ی او بود و قدر برایش زده شده بود ، در ظرفِ وجودی و توان و قوایِ وجودیش در زندگی آشکار می‌شود! پس چهارچوب قدرت پروردگار عالم را به وضوح می‌بینید. آیةالکرسی ، نمایاندنِ تمام قدرت‌هایی است که خداوند متعال از قدرتِ خود ، در زندگی به اوعنایت فرمود.

حالا آشکار می‌شود که چگونه استفاده کرده ؛در راه بندگی خدا صرف کرده یا نه! و در رکعت دوم به 10 مرتبه گنج عشر زندگیش ؛ وجود مبارک قدرهای عالَم ؛ ائمه طاهرین (ص) را که بعنوان شیعه و پیرو بودن این عزیزان ، چقدر قدرشناس بوده و این عزیزان از ایشان راضی هستند ، خوانده می‌شود.  

تا شاید با نماز ، خداوند به این عزیزی که دستش از دنیا کوتاه شده ، رحم کند. و او را مورد آمرزش خود قرار دهد. اگر بنده مؤمنی باشد ، این نماز ، نوری می‌شود و او را از ظلمات غم و تنهایی نجات می‌دهد و باعث آرامش اوست. در روایت آمده از ساعتی که میت را به خاک می‌سپارند ، شبِ اول قبر او شروع می‌شود. و بهتر است که سریعتر نماز را برایش بخوانند.

امیدوارم خداوند کریم آنچه به بهترین بندگان قبول شده‌اش از صدیقین و شهدا و اولیاء عنایت فرموده ، به ما هم عنایت فرماید و هرگز آن و لحظه‌ای ما را به خودمان وامگذارد. الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عینٍ ابدا

نماز عید

نمازی که در روز عید سعید فطر و عید قربان خوانده می‌شود : 2 رکعت است و 9 قنوت دارد ؛ در رکعت اول ، بعد از حمد ، سوره مبارکه شمس (یعنی باطن رسالت) ، و در رکعت دوم بعد از حمد ، سوره مبارکه اعلا (یعنی باطن ولایت) قرائت می‌شود.

در رکعت اول ، 5 قنوت دارد ، زیرا در نماز مستحبی با قنوت ، به قناتِ رحمت وجود مبارک معصوم(ص) وصل می‌شویم ، زیرا باید به آنها تمسک بجوییم. عدد 5، جلوه وجود مبارک پنج تن (ص) و به عبارتی یعنی وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است. پس آنگاه از خدا می‌خواهیم که :اللهم اَهلَ الکبریاء و العظمة، {خدایا اهل کبریاء و بزرگی} و اهلَ الجودِ و الجبروت {و اهل جود و جبروت} ، و اهلَ العفوِ و الرحمة {و اهل بخشش و مهربانی} ، و اهل التقوی و المغفرة { و اهل تقوی و آمرزش} ، اسئلک بحقّ هذاالیوم {از تو می‌خواهم به حق این روز} ، الذی جعلته لِلمُسلمینَ عیداً {که آن را عید مسلمانان قرار دادی} ، و لِمُحمدٍ صلی الله علیه و آله ذخراً و مَزیداً {و برای محمد(ص) ذخیره و فزونی ساختی} ، اَن تُصلی علی محمدٍ و آل محمد {که رحمت فرستی بر محمد (ص) و آل محمد(ص)}، و اَن تدخِلنی فی کلّ خیرٍ اَدخلتَ فیه محمداً و آل محمد { و اینکه درآوری مرا در هر خیری که درآوردی در آن محمد(ص) و آل محمد(ص) را }، و ان تخرجنی مِن کل سوءٍ اخرجتَ مِنه محمداً و آل محمد { و خارج سازی مرا از هر بدی که خارج ساختی محمد(ص) و آل محمد(ص) را } ، صلواتک علیه و علیهم (رحمت تو بر او و خاندانش} ، اللهم انی اسئلک خیرَ ما سئلکَ مِنه عبادکَ الصّالحونَ { خدایا من از تو خواهم بهتر آنچه خواستند از تو بندگان شایسته‌ات} ، و اعوذ بک مِمَّا استعاذ مِنه عبادک الصالحون { و پناه می‌برم به تو از آنچه پناه بردند از آن بندگان شایسته‌ات}.

 و عیدی خودمان را با وصل شدن به رکوع رگِ حیاتِ طیبه امام زمان(ص) و استفاده کامل از فیض وجود مبارکش ، از خداوند متعال دریافت می‌کنیم.ان شاء الله  و نماز را به دو سجده و تشهد و سلام ، تمام می‌کنیم.

مقام تسبیحات

کسانیکه وجود مبارک چهارده معصوم(ص) را قبول نداشته باشند و یا معرفت آنها را نداشته باشند ، درواقع روبروی سنگ‌های خانه خدا(ظاهر) نماز می‌خوانند و فقط مزد ظاهر و نمای آن را می‌گیرند. ولی آنهایی که به روح و جان خانه خدا (بیت‌الله حقیقی) توجه می‌کنند ، و با قلب به امام زمان(ص) که قلب عالم امکان است وصل می‌شوند ، به حقیقت نماز و رکوع که محل اتصال به امام نماز است  و سبز شدن و قبولیِ تمام اعمال و عبادات می‌رسند. اللهم الرزقنا

1)خیلی جالب است که این اذکار را تسبیحات اربعه می‌گویند یعنی تسبیحات چهارگانه. و تسبیحات به معنی اذکار تنزیه خداوند است. زیرا که او منزه از هر نیاز و عیب و نقص است و عدد 4 ؛ پایه و ارکان هستی و گنج بهار است.

2)این تسبیحات شاملِ 40 حرف است.

3)ذکر فرشتگان در طواف عرش ، این اذکار است.

4)در حدیث آمده که قبل از ظهور اسرار نوری چهارده نور مقدس(ص) ، 14 هزار سال ائمه اطهار(ص) پروردگار را با این اذکار که درواقع باطن اسراری آنهاست ، تسبیح فرموده‌اند.

5)یکی از اذکاری که در طواف خانه خدا آمده و ثواب زیادی دارد ، تسبیحات اربعه است.

آیا تا بحال فکر کرده‌اید که چگونه است که در رکعت سوم و چهارم نماز که تسبیحات اربعه گفته می‌شود یعنی سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله و الله اکبر ، اگر کسی بخواهد بجای تسبیحات ، سوره مبارکه حمد را بخواند باید نیت سوره حمد کند و بخواند. پس می‌تواند حمد را بخواند و نمازش هم درست است؟!

در قرآن کریم آیه اول سوره مبارکه اسرا {سبحانَ الذی اَسری بِعبدهِ لیلاً مِن المسجد الحرام الی المسجد الاقصا الذی بارکنا حوله لِنریه مِن آیاتنا انّه هو السمیعُ البصیرُ ؛ پاک و منزه است خدائی که (در مبارک) شبی بنده خود (محمدص) را از مسجدالحرام (مکه معظمه) به مسجدالاقصائی که پیرامونش را مبارک ساخت سیر داد و تا آیات و (اسرار غیب) خود را به او نماید که خدا به حقیقت شنوا و بیناست } ، معراج حضرت رسول (ص) را خبر داده است. ونهایت رسیدن به عالم قرب را فرمود : قاب قوسین او ادنی {آیه 9 سوره مبارکه نجم}.

 

*معنای قوسین ، رسیدن دو سر کمان سیرِ نزولی و صعودی می‌باشد. جالب توجه اینکه همیشه در دنیا ، آخر هر امری به اول آن می‌رسد و این دو قوس ، باطنِ دایره بودن به همان تفاسیری که گفته شد را ظاهر می‌کند. می‌دانیم اولین اسرار نوری خلقت ، سرّ حقیقتِ محمدی است. اللهم صلّ علی محمد وآل محمد وعجّل فرجهم

پس آخرین پیامبر هم که قدوم مبارکش به دنیا رسید ، وجود مبارک حضرت محمدبن عبدالله (ص) { و خاندان مکرمش(ص)} می‌باشد ؛ پس آخر ، برمی‌گردد به اول! و مطلب مهم اینکه هم اسم مبارک اول و هم اسم مبارک آخر ، از اسماء مبارک خداوند متعال هستند. چنانچه در قرآن کریم هم آمده و بارها شنیده‌اید که :" انّا لله و انّا الیه راجعون ".

پس معراج ، مخصوصِ پیامبر مکرم اسلام ؛ خاتم النبیین ؛ محمد مصطفی(ص) می‌باشد. حالا خوب دقت کنید هدف خلقت ایشان را ! که 124 هزار پیامبر که قبل از وجود مبارک آقا آمدند ، وعده دادند به آمدن وجود مبارک پیامبر موعود ؛ حضرت رسالت پناه ؛ محمد مصطفی(ص). پس باید اول ، در آخر به دنیا می‌آمد ، تا آنچه نادیدنی بود ، در دنیا دیده شود! و حجت بر همگان تمام شود!

 

*بنابراین وجود مبارک آقا ، مثل تیری است که در چلّه کمانِ خلقت قرار گرفت تا با آمدنش در دنیا چنان دو قوس کمان کشیده شود که به اسفل السافلین دنیا رسیده و از اینجا ، خیزش کند! و به کلمه مبارکِ اَدنی یعنی نزدیک شدن در عالم قرب ، راه طولانی عوالم خلقت و هدف تمام پیامبران الهی که هدایت به سوی خدا بود ، را  یک شبه و یک آن و لحظه ، حضرت چنان پَرش کند که دو سَرِ کمان به نزدیک‌ترین اندازه به هم نزدیک شود که به طرفة العینی وقتی رها می‌شود از مسجدالحرام به مسجد القصی و از آنجا به تمام عوالم و آنگاه به عالم قاب قوسین او ادنی ، قدوم مبارکش ورود پیدامی‌کند.

که دو بار جسمانی و 120 بار روحانی این سیر را در دنیا باز کرده ! و او که سراج منیر است ، تمام اسرار را منکشف کرد و پرده‌های غیب را کنار زد و بالاترین تحفه ؛ نماز را که آسانسور معراج هر مؤمنی می‌تواند باشد ، برای انسان‌های عالم تحفه آورد. الصلوة معراج المؤمن

*حال خوب دقت کنید! آیا وجودهای مبارک خود ، باطن حمد نیستند؟! و حامدِ حمد هم ، خودِ وجود چهارده نور مقدس(ص) هستند. پس حلقه دو قوس چنان نزدیک است که می‌فرماید: دنی فتدلی . پس این وجودها ، دلیلِ رسیدن و ملحق شدن این دو سر کمان است که خودشان{چهارده نور مقدس(ص)} می‌شوند نگین این حلقه !

و ذکر مبارک وجودهای مطهر در عالم قرب ، تسبیحات اربعه بود ! زیرا آنجا معنای الفقرُ فخری انوار مقدس(ص) است که می‌فرمایند : سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله والله اکبر.

خداوند را به تسبیحات ، منزه خواندند از هرگونه نیاز ، و همه‌ی برکاتِ داده شده به این بزرگواران را نسبت دادند به خداوند قادر متعال ، و کمال خضوع و خشوع و بندگی را بجا آوردند. آیا تسبیحِ حمد ، جز تسبیحِ اربع ، ذکر دیگری می‌تواند باشد؟! زیرا آنچه حامد دارد ، از خداوند سبحان است و ذکرِ تنزیه ، سزاوارِ اوست. و پروردگار کریم ، 2آیه آخر سوره مبارکه بقره را به بزرگواران عنایت فرمود. { آمن الرسول بما اُنزل الیه مِن ربه و المؤمنون...}

پس باطن حمد ، تسبیحات است . درواقع ذکرِ حامد ، تسبیح است. {اینجا ، مقام الفقرُ فخری اهل بیت(ص) است}.  بنابراین در رکعت سوم و چهارم نماز می‌توانید ان شاء الله در اوجِ عروج ، بجای تسبیحات ، با نیت قلبی حمد را تلاوت کنید و نماز شما درست است.

دایره سوره مبارکه حمد

سوره مبارکه حمد ، فاتحة الکتاب است یعنی کلید و مفتاح همه‌ی گنج‌های کتاب آسمانی و بالاترین اعجاز پرودرگار عالم است! اگر خوب دقت کنید گردش این دایره در سیر نزولی شروع می‌شود به 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و به آیه 4 یعنی مالک یوم الدین ، نصف می‌شود. فضای گیرنده این آیه مبارکه در عالم دنیا ؛ اسفل السافلین است که پروردگار عالم که خود ، صاحب دین است ، مقام دین را که یکی از اسماء خودش هم است ، به عالمیان امر فرموده است.

چنانچه عدد ابجد کلمه دین =64 و برابر با عدد ابجد کلمه کلید و همچنین برابر عدد ابجد نام مبارک ناجی پروردگار عالم است. و خداوند متعال انسان را از کفِ چاهِ دنیا ؛ اسفل السافلین به دست ناجی بشریت ؛ امام زمان (ص) به اعلا علیین می‌رساند البته به شرط اینکه دیندار باشد و شیعه امامِ دین خود قرار گیرد.

عدد ابجد کلمه دین برابر با عدد ابجد کلمه سد هم می‌باشد. جالب است که باطن 113 سوره مبارکه قرآن در سوره حمد جمع است که با هم می‌شود 114 سوره. در دنیا پشت آب‌های زیاد ، سد می‌بندند تا هم از آب استفاده بهینه شود و هم از خطرش محفوظ بمانند و دیگر بهره‌مندی‌ها از انرژی آب پشت سد ، تولید برق است تا از ظلمات به نور و تمام فوائد آن برسند.

حال اگر کلمه آب را بصورت بسیط بنویسیم می‌شود الف+با که عدد ابجدش می‌شود 114 =(الف=113)+(با=3) ؛ برابر با کلّ سوره‌های مبارک قرآن. پس با سدِ دین ، باید این حقیقت آب ، که جان‌ها را زنده می‌کند و آب حیات دنیا و آخرت است را برای قیامتمان نگهداریم.

و این سد یعنی حدودبندی خداوند که باید روی قلب‌های ما بسته شود تا حدود خداوند ، حریمِ خانه خدا را در قلبمان حفظ کند تا شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها و بت‌های دلم می‌خواهدها ، در آن نفوذ نکنند.

پس آیه 4 سوره مبارکه حمد خیلی معنا دارد که خداوند خود را صاحبِ دین در روز جزا یاد می‌آورد. چون آن روز به واقع از محصول این سد (دین) به خوبی بهره می‌بریم که آن ، نور هدایت است. آنگاه آن نور هم در دنیا و هم در آخرت و تا ابد به ما توفیق بهره‌برداری و فوائد آن را می‌دهد. که باغستان عمل بندگی ما می‌شود جناتٍ تجری ، و آن حقیقتِ آب می‌شود مِن تحتها الانهار ، که درخت‌های عمل با جریان پیداکردن این آب که جانِ عمل به آیات قرآن است ، آبیاری می‌شود ( درحالیکه آب ، نور است!)

عددِ این آیه که 4 است یکی از مهم‌ترین معانی را افشا می‌کند. زیرا به فرموده پیامبر(ص) تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم (که 4 کلمه دارد) جمع است.

و خوب دقت کنید! که همه ظهور آن گنج در چهارمین آیه ؛ مالک یوم الدین تجلی می‌کند! زیرا که جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 (10=4+3+2+1). یعنی خداوند کریم ، گنج عشر را به انسان‌ها منّت می‌گذارد که دین ، گنج عشر است { زیرا عدد ابجد کلمه دین=64 است و جمع ارقامش 4+6 می‌شود10 }.

تمام مرتبه‌های معنوی از دنیا تا اعلا ، 10 مرتبه دارد مثل عقل ، هوش ، فکر ، عوالم ، مکارم ، مشاهد ، معالم و حتی مصارف از همه‌ی این نعمت‌ها ، چون در این بلوغ ، گنج 4 روی 10 ظاهرمی‌‍شود. یعنی تاج‌های افتخار بشریت ؛  وجودهای مبارک چهارده معصوم(ص) هستند که افشای دین و نگهدارنده دین می‌باشند. زیرا وقتی پیامبر(ص) می‌فرمایند که تمام محتوای سوره حمد در حرف باء بسم الله جمع است و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) فرمودند من نقطه زیرِ باء هستم ، درواقع وجود مبارک خودش و یازده ذریه نورانیش(ص) است که قرآنِ ناطق هستند.

حال خوب دقت کنید! عدد ابجد کلمه نقطه=164 است که معنی می‌شود به 64+100 : عدد 100 برابر با عدد ابجد حرفِ ق است یعنی نگهدارنده  و یعنی ولایت.  و عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه دین است. پس حالا متوجه می‌شوید که ائمه طاهرین(ص) ، نقطه باء بسم الله هستند و در حقیقت ، صاحبِ دین و اظهار کننده دین ، هدایت به دین ، راهنمای دینداری و اینکه چگونه دین را بشناسیم و چگونه به معنای سدسازی در وجودمان رسیدن ؛ با عمل به دین و رسیدن به صنعت دین که همان نور هدایت است. الی یوم القیامة

*حالا اگر بخواهیم راه صعود را بیابیم باید التماس کنیم و از خدا بخواهیم (آیه5) : ایاک نعبد و ایاک نستعین. که این کلمات ایاک نعبد (فقط و تنها تو را می‌پرستیم) شرط بندگی و سدسازی در دنیاست که باید ریسمان حبل الله یعنی ائمه(ص) و امام زمان(ص) را رها نکنیم. و اینجا کلمه دین به اسم ناجی معنا می‌شود(دین= 64= ناجی ) که نجات را با کلمات ایاک نستعین ، فقط از خدا بخواهیم.

*بعد انتخاب را مشخص می‌کنیم (آیه6) اهدنا الصراط المستقیم. راهِ هدایت ، استقامت می‌خواهد ، پایداری می‌خواهد ، باید سد دین را چنان محکم و مستقیم یعنی با استقامت بسازی که راه نفوذ خطر نداشته باشد. چون اگر این سد در هر زمانی بشکند ، بنیان دین و ایمان را ریشه‌کن می‌کند. اینجا همان راه نفوذی وسواس و خناس‌هاست که باید راه ورودشان از هر طرف کاملا بسته شود. چنانچه در آیات 82 و 83 سوره مبارکه ص آمده: قال فبعزتک لأُغوینهم أجمعین. الا عبادک منهم المخلصین ؛ (شیطان)گفت پس به عزت و جلال تو قسم که تمام خلق را گمراه خواهم کرد.مگر خاصّان بندگانت که برای تو خالص شدند.

و حروف مقطعات قران هم شد علی صراط حق نمسکه ؛ علی(ع) صراط حق است به او تمسک بجویید . و در آیه 153 سوره مبارکه انعام اشاره می‌فرماید که این قرآن ، صراط مستقیم است ، پس تبعیت کنید و متفرق نشوید( و أنّ هذا صراطی مُستقیماً فَاتّبعوه ...) .

 

*و در آیه 7 تمنا داریم که ما را به راه أنعمتَ علیهم یعنی کسانیکه نعمت را بر آنها تمام کردی ، هدایت فرما (صراط الذین انعمت علیهم). خوب دقت کنید ! اینجا یک مکث است زیرا آیه جدا نشده و فوری می‌فرماید :غیر المغضوب علیهم و الضالین . چون صراط مانند لبه شمشیر ، نازک و برنده است که باید آن و لحظه‌ای غافل نباشیم که مغضوب و ضالّه شدن در اثر غفلت در هر مرتبه‌ای باشیم ، خیلی خیلی به ما نزدیک است!

*اما در قوس صعودی دایره سوره مبارکه حمد ، اینجا روبروی نقطه شروع یعنی بسم الله الرحمن الرحیم قرار می‌گیرد.خوب دقت کنید! حضرت امیرالمؤمنین (ص) می‌فرماید: "ما باب الله هستیم. پس هر کس بخواهد به خانه وارد شود باید از در بیاید ". بنابراین اول شیعه شدن ، اصل و مدرک وارد شدن است و دوم اینکه باید پشت باء بسم الله قرار بگیریم تا بتوانیم دقّ الباب کنیم.

و آن کسانیکه مخالف هستند و پشت به ائمه طاهرین(ص) کردند ، درواقع سدِّ دین خود را شکستند و در مقابل امام زمانشان قرار می‌گیرند و اینها کسانی هستند که با امامشان می‌جنگند یا از پشت به امامشان خنجر می‌زنند و مصداق آیه 257 سوره مبارکه بقره است : که: الله ولی الذین آمنوا ؛ هر کس بگوید خدا ولی من است ، خداوند هم می‌فرماید: یخرجهم مِن الظلمات الی النور ؛ من هم او را از تاریکی‌ها به سوی نور (هدایت) خارج می‌کنم. والذین کفروا اولیائهم الطاغوت ؛ کسانیکه طاغوت را اولیاء خود قرار دادند ، پس خداوند در ادامه می‌فرماید: یخرجهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون ؛ پس من هم خارج می‌کنم آنها را از نور (هدایت) به سوی ظلمات و اینها یاران آتش جهنم می‌شوند تا ابد.  

و خداوند متعال در آیه 30 سوره مبارکه مدثر می‌فرماید: علیها تِسعةَ عشر ؛ خزانه‌دارهای جهنم ، 19 تا هستند. و چنانچه در آیه بعدی می‌فرماید: و ما جعلنا أصحاب النار إلا ملائکةً و ما جعلنا عِدّتَهم إلا فتنةً للذین کفروا ... ؛ موکلان جهنم را جز فرشتگان قرار ندادیم و شمار آنها جز برای امتحان کافران نیست.

*دقت کنید که حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، 19 حرف است که وقتی در دایره سوره مبارکه حمد ، ضالّه‌ها روبروی  این 19 حرف هستند ، پس موکلان حروف ، در مقابلشان در جهنم قرار می‌گیرند! چنانچه وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) قسیم النار و الجنة هستند. جالب است که عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم = 768 و جایگاه عددی آن می‌شود 192 که برابر با عدد ابجد نام زیبای امام علی(ص) است! {در ابتدای  کتاب مهندسی خلقت در عدد 5 و 9 توضیح داده شده است}

باطنِ بیت الله و باب الله !

حالا خوب دقت کنید چه کسی از باب الله وارد می‌شود؟ کسی که حامد حمد پروردگار عالم باشد یعنی که شکر همه نعمت‌های خدا را می‌کند و شکر به معنی عمل خالصانه است. پس خداوند کریم نعمت را به اینها افزون کرده ، غرق در نعمت حمد او می‌شوند الی یوم القیامة.

درواقع زمانی ما می‌توانیم حامد و شاکر خداوند جلیل المرتبه شویم که به بلوغ 9 در تکلیف برسیم ، آنگاه حلقه بندگی را که عدد 5 است به شیعه شدن 14 نور مقدس (ص) ، به گردن بیندازیم تا بندِ بندگی او را به قلب ، قبول کرده و از بندگی همه‌ی اغیار آزاد شویم.

آنهایی که ناشکری کردند ، نمک خوردند و نمکدانِ ولی نعمت خود را شکستند، اول به پیشوایان معصوم(ص) خود پشت کردند و با آنها به جنگ پرداختند. حال خوب دقت کنید که چرا عالم دنیا شد : کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا.  آنها با قرآن و احکام و آیاتش می‌جنگند که درواقع محاربة‌الله هستند یعنی با خدا می‌جنگند. با صورت‌های مختلف عقلی ، نفسی ، فکری ، مقامی و لفظی و خلاصه به وسعشان.

پس بواقع نماز باید پشت امام معصوم (ص) برود تا قبول شود. اما کسانیکه با نماز ، روبروی امام معصوم قرار می‌گیرند ، می‌شوند والضالین که برای آنها ویلٌ للمصلین می‌آید مثل خوارج و معاویه‌ها و شمرها و ... که نماز می‌خواندند ولی روبروی امام زمانشان ایستادند!

اول سؤال قبر از همه ما ، درباره نعمت‌ها می‌شود و بالاترین نعمت ، وجود مبارک 14 نور مقدس(ص) هستند و قرآن عزیز که با آنها در دنیا چه کردی؟ امیدوارم تا آخرین لحظه ما را جزء یاران و شیعیان و محبان و مستشهدان بین یدیه امام زمان (ص) قرار فرماید.

پس بیت الله حقیقی را خوب بشناسید و هرگز از این در جدا نشوید!  

بیت الله الحرام در مکه است و محلّ اِحرام پوشیدن و طواف است. و بیت الله ، قبله نماز همه‌ی نمازگزاران ، نقطه شروع خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها و نقطه وصل عالم اسفل السافلین به اعلاعلیین ، محل تولد مولود کعبه ؛ علی بن ابیطالب(ص) است. که خداوند کریم ، مظهرِ روح بیت خودش را به همه‌ی عالمیان ظهور داد تا بدانند بدون علی(ع) و فرزندان معصومش(ص) ، راه به اعلا ندارند چون خداوند فرمود نام من اعلاست و نام علی(ع) را از نام خود قرار دادم.

پس خانه خدا ، مرکز جذب تمام قلوب مخلصین است و حقیقت آن ، محل محبت به محمد(ص) و آل محمد(ص) است.چنانچه در حدیث می‌فرمایند کسی که در قلبش محبت امیرالمؤمنین و اولادش(ص) باشد ، آن قلب به آتش جهنم نمی‌سوزد.

پس حقیقت جانِ بیت الله الحرام در شهر مدینه است یعنی بیت امیرالمؤمنین(ص) و فاطمه زهرا(س) ، تنها دری که به اذن خداوند در مسجدالنبی ، اجازه بازشدن دائم را داشت و این بیت ، محلّ رفت و آمد ملائکه و نزول وحی الهی است. درواقع بیت الجنة است و بابش ، باب الجنة می‌شود.

پس با توجه به این درس ، وجود مبارک معصومین(ص) ، بیت الله حقیقی هستند و حکمِ مسجد را دارند پس برای ورود به حرم‌های مطهرشان و حتی دست کشیدن روی نام‌های مبارکشان هم باید با طهارت بود (با وضو باشد و غسلِ واجب هم برگردنش نباشد). این ظاهرِ طهارت است اما باطنِ طهارت ، طهارت قلبی است که باید قلب به میم شود تا مطالب و حقایق را درک کند!  

 

بخشی از زیارت جامعه کبیره

السلام علی مَحالّ معرفةِ الله (سلام بر محل‌های معرفت خدا).السلام علی مساکن ذکرالله (سلام بر مسکن‌های ذکر خدا) .السلام علی مُظهری اَمرِالله و نهیه ( سلام بر مظهرهای امر و نهی خدا). السلام علی الدعاةِ الی الله(سلام بر داعیان به سوی خدا). السلام علی المُستقرّین فی مرضات الله( سلام بر جاگزینان در مرضات خدا). السلام علی المُخلِصین فی طاعة الله(سلام بر مخلصان در اطاعت خدا).السلام علی الادلاء علی الله( سلام بر راهنمایان بسوی خدا). السلام علی الذین مَن والاهم فقد والی الله و مَن عاداهم فقد عادی الله و مَن عرفهم فقد عرف الله و مَن جهله فقد جهل الله (سلام بر آنها که هر که دوستشان دارد ، خدا را دوست داشته و هر که دشمنشان دارد ، خدا را دشمن داشته و هر که آنان را بشناسد ، خدا را شناخته . هر که آنان را نداند ، خدا را ندانسته)                                               

واقیمواالصلوة و اتواالزّکوةَ و ارکعوا مع الراکعین. آیه43سوره مبارکه بقره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۲۲:۲۱
عذرا شفائی

"اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین"

 

مرحله تشهد و سلام نماز

درواقع هر ورودی و خروجی از کشوری به کشور دیگر ، یک مدرک سلامتِ سابقه می‌خواهد و هم یک گزارش از اقرار آن جایی که زندگی می‌کند به نام و نشانی و تبعیت و اصلیت و دین و مذهب و ... (گذرنامه و ویزا)

نماز هم مقام عالم عروج از اسفل السافلین به عالم قرب است. پیامبر(ص) فرمودند : الصلوة معراج المؤمن ؛ نماز وسیله عروج نمازگزار است . پس حرکت از عالم ظاهر به باطن است. زیرا از آغاز نماز در رکن اول با نیت شروع می‌کنیم ؛ با هدف رسیدن به عالم قرب . و آسانسور رساننده ما در عروج قلبی به محوریت رضای خداست و انسان فقط به این شرط ، حرکت معنوی پیدا می‌کند .پس مثلا نیت می‌کنیم که نماز صبح می‌خوانم برای رضای خدا (قربة الی الله).

پس بعد از مقدمات نماز ، اذن ورود می‌خواهیم که مشخص کردن نیت است . آنگاه با گفتن رکن دوم ؛ تکبیرةالاحرام ، سفر مِن الخلق الی الحق آغاز می‌شود.

توضیحات کامل درابتدای کتاب  گنج نماز (جلد یک) آمده است.

اما بعد از ثابت کردن بندگی با ذکر حمد و سوره و قیام متصل به رکوع و وصل شدن به حلقه حیات نماز در ظهور رکوع و سبز شدن و رسیدن به سجده و حامل میوه و گل و خشوع و خضوع شدن ، آنگاه بعد از دو سجده که درواقع رسیدن به بلوغ 9 ِ عمل و گنج 72 که عدد ابجد کلمه سجده است  و برابر با تمام 28 حروف الفبای بندگی است! (زمانیکه حروف به تمام معنای حرفی ، بسیط شده و رویهم جمع شوند ، 72 تا می‌شوند . مثلا الف ، یک حرف است اما به سه حرف خوانده می‌شود. و حرف با ، یک حرف است که بسیطش می‌شود با که 2 حرف خوانده می‌شود).

پس جمع تمام حروف ، به عمل در سجده بندگی کامل می‌شود. چنانچه همه عالم در سجده است (ولله یسجد مَن فی السموات و الارض طوعاً و کرهاً و ظلالهم بالغدوِّ والاصال ؛ هرکه و هر چه در آسمانها و زمین است با همه آثار وجودیش با رغبت و اشتیاق و به جبر و الزام ، شب و روز به طاعت خدا مشغول است) .

حال بنده بعد از سجده دوم و در رکعت دوم ، که هر کدام معنای زیبای خود را دارد! زیرا یک بار در اول نماز از پشتِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ورودی پیدا می‌کنیم . عدد ابجد حرف ب=2 است و در آخر نماز باید از 2 تا دَر قبولی بگیریم : یکی دو سجده کامل انجام شود ؛ به عددِ 2 برابر با حرفِ ب و یکی هم بعد از دو رکوع یعنی تمام کردن 2 رکعت نماز ، آنگاه باید مدارک خلوص را با تشهد ، به خداوند متعال تحویل دهیم:

شهادت به توحید و شهادت به رسالت سرورمان پیامبراکرم؛ محمد مصطفی (ص) و با صلوات واجب در تشهد ، شهادت به خاندان مطهرش(ص) ، شناسنامه‌ی عقیده قلبی خودمان را ارائه می‌دهیم. درحالیکه تشهد باید در حال نشسته خوانده شود ، شاید آنجا مکان فی مقعد صدق عند ملیکٍ مقتدر است. که تا شاید به فضل خداوند ، با سلام به حقیقت و قبولی نماز برسیم. 

در حدیث معراج پیامبر(ص) خواندیم که حضرت بعد از وضو از چشمه صاد و خواندن 2 رکعت نماز (مقبول) ، تشهد و سلام آخر را فرمود. ملک وحی از پروردگار عالم پیام آورد که خداوند جلّ‌جلاله به پیامبرش فرمود: السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته. و منت خداوند ، سلام دوم است به مؤمنینی که مأموم حضرت هستند: السلام علینا و علی عباد الله الصالحین . پس مجوز از پروردگار عالم صادر شد و این سلام ازلی و ابدی گردید.

اعراب در اخلاق و آدابشان وقتی می‌خواهند خداحافظی کنند و یا آخر کلامشان ، می‌گویند : السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. شاید سلامِ نماز هم تحفه‌ای است با برکت از جانب خدای مهربان که از عالم قرب به عالم اسفل ، هدیه داده می‌شود! که برکت سلام با ملکوت این کلمه است که اسم مبارک خداوند است  ؛ سالم و سلیم قلبی و امن‌نامه از عذاب الهی در قیامت است و ان شاء الله با دوستی و سلم و برکت بتوانیم در عمل به سیرت نماز که صورتِ انسانِ کامل است مزیّن شویم.

از آنجاییکه شروع این مبحث را با صورت شجره طیبه آغاز کردیم و نماز را حقیقت این درخت و ارکان آن را به اعضای این درخت شرح دادیم. در نهایت زندگی چهار فصل درخت ؛ بعد از سجده بندگی که کلّ محتوا جان خود را در رکوع به اتصال رگ حیات ، در نهایت خضوع بندگی برای رضای خداوند کریم به رضای او که قلب حیات عالم است ؛ امام زمان(عج) ، و آنگاه در سجده به تمام محتوای میوه و ثمره عقیده و ایمان خود را بر زمین می‌گذارد. که آنگاه باغبان ، ثمره و ارزش را در چیدن این میوه می‌دهد که چگونه در بازار خریدار دارد.

*پس خوب دقت کنید ! در کتاب وسایل الشیعه .ج4.ص27 می‌فرماید: إن قُبلتُ قُبلتُ ماسواها و إن رُدت رُدّت ماسواها. حالا موقع سواکردن تمام عمر درخت و تمام نتیجه زحماتش در قبولی باغبان از میوه‌هایش است. پس اگر مورد پسند شد ، این درخت پایدار می‌ماند و اگر مردود شد ، او از صحنه باغ و باغستان خارج می‌شود!

و این ثمره حقیقی نتیجه قبولی نماز است. که اگر به سجده مقبول دست یافتیم ، آنگاه به ارائه و اقرار تشهد می‌رسیم و بعد از آن به میوه‌ی سلام که پایان زندگی هر مؤمنی بسته به نماز مقبول او می‌شود.

چنانچه معنی حدیث این بود که اگر نمازش قبول شود ، بقیه اطاعت‌هایش قبول می‌شود. و اگر نمازش قبول نشد ، بقیه اعمالش هم رد می‌شود یعنی رفوزه. پس قبولی ، حقیقت سلام است که برکات سلام ، ادامه رحمت خداوند است  که تا قیامت از آن مستفیض می‌شود. آنگاه می‌فرماید: انّ المُصلّی یُناجی ربّه ؛ این است نمازی که رب مهربان ، صاحب نمازش را نجات می‌دهد. اللهم الرزقنا

راز سلام نماز

اصل سلام در شب معراج تمثّل یافت. هنگامیکه پیامبر(ص) (در معراج)  در پایان نماز ، نشستند و دستور تشهد و صلوات را اجرا کردند ، توجهی کرد ناگاه صفوف فرشتگان ، فرستادگان و پیامبران را حاضر دید! به او گفته شد : ای محمد(ص) بر آنان سلام کن. فقال : السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. فأوحی الله عزوجل الیه أنّ السلام التحیة و الرحمة و البرکات أنت و ذرّیّتک . گفت سلامت ، رحمت و برکات  خداوند بر شما باد. خداوند به او وحی کرد : من سلام ، تحیت و رحمت هستم و تو و دودمانت برکات هستید. اللهم ارزقنی صلوة مقبولة

تأویل سلام

در کتاب اصول کافی. ج3.ص486 آمده است که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: تأویل این که می‌گویی السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، درخواست ترحم از جانب خدای سبحان است ، و معنای این جمله آن است که نماز ، امان شما از عذاب قیامت است. سپس فرمود : کسی که نمازش را اینگونه نداند ، نمازش ناقص است.

 

سرّ رکوع به عدد 4 ؛رکن چهارم

اما رکوع که رکن چهارم است تعلق به وجود مبارک امام حسن مجتبی(ع) دارد.و عدد 4 ، برابر حرفِ د است که شکل ظاهر(د) ، آن هم رکوع است و دلیل خلقت است و آقا ، سبزپوش آل پیامبر(ص) نامیده می‌شود و جلوه حیات سبز عالم خلقت و تجلی اسم حی پروردگار عالم در صفتِ رحمانیت خالق یکتا و بی‌همتاست. درواقع یکی از اسماء خداوند ، دال است.

پس در حقیقت اسرار نماز در رکوع ظاهر شد زیرا گنج ریشه و تنه و اسرار درون ریشه و تنه ؛ همان حملِ ظهور شاخه از تنه درخت ؛ جایی که محلّ وتر و اتصال حیات شد تا سبزی خود را نشان دهد و جایگاهی که رزقِ باروری میوه را بر شاخه ضمانت می‌کند و باعث تداوم حیات میوه در دانه‌هایش می‌شود.

چنانچه رکوع ، رکن چهارم نماز شد پس بنا بر درس‌های گذشته عدد 4 ، پایه‌ی ارکان خلقت و از عالم عرش و حتی بالاتر از عرش ، اسماءالحسنی الهی تا عرش و کرسی و چهار رکن عالم بیت المعمور، تا 4 رکن خانه مبارک خدا ؛ کعبه (مسجدالحرام) و تا 4 فصل سال و 4 رکن عناصر خلقت عالم و مخصوص خلقت انسان‌ها (آب ، آتش ، باد و خاک) و تا 4 منظور و هدف قیام اباعبدالله الحسین(ع) (قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر) ، تا 4 عمل اصلی در ریاضی که حساب و اعداد ، اعمال ماست که یا ضرب است و یا تقسیم ، یا جمع است و یا منها ، تا در 4 ستون بدنمان و ... ، تا 4 گوشه قبر و ان شاء الله 4 ستون و پایه ارکان بهشت که تا 4 ، ظهور پیدا نکند سقفی هم برای امن وامان شدن نیست.

پس دنیا هم بر پایه‌ی4 (اربع ؛ ربیع و اربعین) خلق شد که درواقع همه در حال رکوع به پروردگار عالم هستند و همه‌ی رکوع ، تعظیم به حمد خداوند کریم است. و سفره کرامت در حقیقت رکوع ظاهر می‌شود. و رزقِ رحمانیت بر سراسر همه‌ی ارکان هستی حاصل می‌شود.

*چنانچه از جمع اعداد 1 تا 4 (10=4+3+2+1) عدد 10 بدست می‌آید و درواقع 4 روی 10 ؛ همان خزانه گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم(ص) است که همه در صورت و سیرت ، ظاهر و باطن ، حسن(ع) خلق شده و تجلی کرده‌اند و همه برای مردم ، اسوه حسن هستند (الی یوم القیامة).

پس درواقع عدد 4 که برابر حرف دال است ، در حقیقت دلیل خلقت وجود مبارک 14 معصوم(ص) هستند و این عزیزان ، شاخه سبز و پربار درخت ولایت و رسالت را ظهور داده‌اند، آنها هستند که همه بندگان خدا را احیا کرده و زندگی سالم دنیا و آخرت را می‌بخشند . پس اینجاست که معلوم می‌شود چرا گفتیم که در نماز جماعت ، نقطه اتصال به امام جماعت ، فقط رسیدن به رکوع امام است؟ تا نماز ، حیات جماعتش افشا شود و اتصال برقرار شود!

معنای رکوع : رکوع یعنی صداقت ، رکوع یعنی مؤدب به آداب الهی، رکوع یعنی خلوص ، رکوع یعنی پاک شدن از بخل و حسد و کبر و غرور و غیبت و تهمت و هرگونه رزائل و رجس‌ها و جهل‌ها و ناروائی‌ها و بی‌عدالتی‌ها ، رکوع یعنی انسان شدن و از حیوانیت جداشدن ، رکوع یعنی شیعه‌ی واقعی معصومین شدن : نبوی شدن ، علوی شدن ، فاطمی شدن ، حسنی شدن ، حسینی شدن ، ساجدی شدن ، باقری شدن ، صادقی شدن ، موسوی شدن ، رضوی شدن ، تقوی شدن ، نقوی شدن ، هادوی شدن ، زکی شدن و مهدوی شدن صلوات الله علیهم اجمعین . پس در یک کلام ، رکوع یعنی متقی شدن.

عدد ابجد و جایگاه عددی کلمه رکوع

عدد ابجد کلمه رکوع=296 است که در جمع ارقامش 17 می‌شود که 17 رکعت نماز در شبانه روز را نشان می‌دهد! جایگاه عددی کلمه رکوع=53 است که برابر با عدد ابجد نام آسمانی پیامبر بزرگوارمان ؛ احمد(ص) می‌باشد. زیرا که او ، امامِ رکوع کنندگان است و تمام جماعت پیامبران و امامان معصوم(ص) و صدیقین و اولیاء و ... همه ، مأمومینِ او هستند. و حضرت بالاترین مقام راکعین را در خضوع و خشوع بندگی نسبت به پروردگار عالم ؛ خالق یکتا دارد چنانچه در تشهد می‌خوانیم: واشهد انّ محمداً عبده و رسوله اللهم صلّ علی محمد و آل محمد.

دیگر اینکه او که خود ، قامتِ الِف وجود (یعنی حقیقت قیام درخت شجره طیبه است) ، پس دختر گرامیش ؛ فاطمه زهرا (س) ، بضاعتِ وجود مبارکش است . پس در قرآن به عدد 1000 رکوع ، گنج معجزه قرآن ظاهر می‌شود(از نظر تجویدی ، قرآن کریم 1000 رکوع دارد).

از طرفی همانطور که بیان شد عدد ابجد کلمه رکوع=296 است که جمع ارقامش 17 می‌شود و در نهایت  8=7+1 که 8 به عربی ثامن خوانده می‌شود که ریشه‌اش ، ثمن است . یعنی گوهر گرانبهایی که ما را وصل می‌کند ، رضای خداست. و از رضای دلِ بنده به اتصال رضای قلب صاحب الزمان(ص) ، رزق رکوع تحویل می‌شود. رکوع ، تجلی تمام آیات عظمت الهی است.

یکی از اسرار نهفته در رکوع

درس زیبای رکوع این است که هر کس بخواهد درخت عملش در قیامت سبز باشد و بارور شود و میوه خوب بدهد و سایه خنک داشته باشد ، باید در دنیا رکوع بندگی داشته باشد به شرط اینکه به رکوع امام جماعت زمانش یعنی مولا و امام و  صاحب الزمانش(ص) ، وصل شود تا این وصل نباشد ، حیات آخرتی و سبزی برایش حاصل نمی‌شود . پس باید دانست که چرا خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ...مَن جاء بالحسنة فله عشرُامثالها ؛ اگر تا دم قبر با خودت عمل حسن بیاوری یعنی از سبزی رکوع برنخیزی ، آنگاه در سجدهِ سرازیریِ قبر ، مزد فله عشر امثالها می‌گیری!

*نتیجه می‌گیریم میوه به شاخه‌ی سبز ، ظاهر می‌شود و درواقع به رکوع(حسن) که دلیل رشد درخت است ، میوه‌ پدیدار می‌شود. درحقیقت نماز ، واسطه وصل به امام زمان(ص) است و نقطه وصلِ آن ، رکوع می‌باشد. رکوع یعنی با تمام ادب به خداوند و اوامر نورانیش و خلیفه‌های برحقّ مطهرش(ص) ، تعظیم و تکریم کنیم و با خضوع و خشوع باشیم. چنانچه خداوند یکتا در آیات ابتدایی سوره مبارکه مؤمنون ، وصف انسان مؤمن را می‌فرماید:

بسم الله الرحمن الرحیم. قد افلح المؤمنون(1)همانا اهل ایمان به پیروزی و رستگاری رسیدند.  الذین هم فی صلاتهم خاشعون(2) (اینها) آنانند که در نمازشان خاضع و خاشعند.  والذین هم عن اللغو معرضون(3)و آنانند که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز می‌کنند.  والذین هم للزکوة فاعلون(4) وآنانند که زکات مال خود را به فقیر می‌دهند.  والذین هم لفروجهم حافظون(5) و آنانند که فرج و اندامشان را از حرام نگاه می‌دارند ... . والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون(8) و آنانند که به امانت‌ها و عهد و پیمان خود کاملا وفا می‌کنند. والذین هم علی صلواتهم یُحافِظون (9) وآنانند که در نمازهاشان (ظاهر و باطن نماز را) محافظت می‌کنند. اولئک هم الوارثون (10) چنین کسانی وارث مقام عالی بهشت‌اند.  الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون (11) اینانند که بهشت فردوس منزلگاه (این پاکان است) و برای همیشه در آنجه جاویدانند.

 وجود مبارک امام حسن(ع) ؛ باطن رکوع

حال درمی‌یابیم که وجود مبارک امام حسن(ع) پایه و اساس و رکن حیات طیب را بر همه عالمیان ظهور داد.

نکته : تقریبا هر سبزی در دنیا به خاطر داشتن ظاهراً ماده کلروفیل ، کمی تلخی دارد. در عالم بالا تمام تلخی سبزی‌های عالم را در یک جام کردند و امام حسن(ع) ، یک تنه نوشید(بابی انت و امی و نفسی و مالی و اولادی)! و اوست که در زمان خلافتش که 10 سال است ، برای اصلاح ریشه دین در جامعه که انحرافات معاویه‌ها در آن نفوذ نکند ، صلح را انتخاب کرد ( ریشه کلمه صُلح از صَلَحَ  است که به یک معنی یعنی اصلاح کردن)!

و در مقابلش قاتلی ملعونه به نام جعده در منزلش آمد که زهر جفا را به تدریج به وجود مبارکش می‌خوراند و هربار حضرت کنار مرقد مطهر جدّ بزرگوارش ؛ پیامبر(ص) می‌رفت و شفای خود را می‌گرفت تا درنهایت سمی را نوشید که تمام جانش را مسموم و جگرش را پاره پاره کرد (لعنة الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین الی یوم القیامة)

اما تعریف زیبای دیگری هم در این سَم نهفته است : چون درخت ، مظهر ایثار و از خود گذشتگی است . هر درخت سبزی ، سموم هوا را می‌خورد و اکسیژن و هوای پاک را به کسانیکه در اطرافش هستند عنایت می‌کند و حیات سبز خود را به آنها انتقال می‌دهد.

بنابراین وقتی امر خداوند برای نماز شد : أقم الصلوة  ، پس درواقع  نمازی که سبز شود و شاخه و ریشه دهد ، برای مؤمن تهویه هوای بهشتی را عنایت می‌کند و اینجاست که نماز واقعی می‌شود : تنهی عن الفحشاء و المنکر.

امام حسن(ع) ، حامل تمامِ گنج عشر می‌باشد و عدد ابجد نام مبارکش 118 است که معنی می‌شود به 18+100 : عدد 100 برابر حرف ق یعنی نگهدارنده و عدد 18 برابر با کلمه حی یعنی زنده است. پس عدد 118 یعنی نگهدارنده حیات سبز! و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+1+1).

حال خوب دقت کنید که جایگاه نام مبارک حسن(ع)=37 است که جمع ارقامش همان 10 می‌شود(10=7+3) و این عدد برابر با نام مبارک خداوند ؛ اول است و اسرار همه اعداد و حروف از این عدد ، ظاهر می‌شود( یعنی همه شاخه و برگ‌های گنج سبز قرآن و کتاب‌های آسمانی)  

{همانطورکه در کلاس اول ، حروف و عدد برای بچه‌ها تفهیم می‌شود و پایه وصل کردن حروف و به معنا رسیدن را یاد می‌گیرند و شمارش اعداد را هم می‌آموزند. و همه‌ی خزانه علم در پایه حروف و اعداد ظاهر می‌شود}.

و عدد 37 برابر با عدد ابجد کلمه زکی یعنی نورانی است.

آیا عدد 37 اعجاز سلامتی انسان نیست؟! که درجه حرارت بدن سالم باید 37 درجه باشد ! پس از بدن سالم هر نوع تحرک صحیح ، فکر صحیح و زندگی سالم و سبز برمی‌خیزد و ان شاء الله با عمل سالم و صالح ، آخرت خوبی هم ظاهر می‌شود و این آیه مبارکه ، معنای سلامت است : ...ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنه و قنا عذاب النار ؛خدایا ما را از نعمت‌های دنیا و آخرت بهره‌مند گردان و از شکنجه و عذاب آتش دوزخ نگاهدار(آیه 201 سوره مبارکه بقره)

نکته دیگر اینکه تنها نام مبارک حسن(ع) است که در آیات قرآن کریم به عدد ابجد اسم مبارکش یعنی  118 بار ، نام حسن و مشتقاتش آمده است.و جالب اینکه نام زیبای حسن(ع) فقط در آیه 37 سوره مبارکه آل عمران (...بقبول حسن...) یعنی در جایگاه عددی نام حسن(ع) ، آمده است! که اینها عظمت رکوع و حقیقت رکوع است!!!

شرحی درباره سوره مبارکه آل عمران:

سوره مبارکه آل عمران از نظر ترتیب فهرستی قرآن کریم ، سومین سوره است. این سوره مبارکه از وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) و نسل نورانی و ذریه‌های پر برکتش سخن می‌گوید. که خداوند کریم در سنّ کهولت به ایشان ، 2 فرزند عنایت فرمود (از دو همسر ایشان): حضرت اسماعیل(ع) از خانم هاجر(س) و حضرت اسحاق(ع) از خانم ساره(س). که نسل پیامبران بزرگوار تا حضرت عیسی(ع) از حضرت اسحاق(ع) است و پروردگار عالم نسل پیامبر اکرم محمد مصطفی(ص) را از نسل ذبیح اکبر ؛ حضرت اسماعیل(ع) قرار داد و باطن گنج این نسل را در سوره مبارکه ابراهیم(ع) که چهاردهمین سوره قرآن است ، به شجره طیبه تمثیل فرموده است. که جان این درخت در سبزی شاخه و میوه‌هایش است که در تعریف نماز آمد که شاخه سبز رکوع خوانده شد.

و حضرت ابراهیم(ع) که مقام خلّت در پیشگاه پروردگار عالم دارد (لقب خلیل اللهی) می‌فرماید: انّی وجهتُ وجهی للذی فطرالسمواتِ و الارضَ حنیفاً و ما انا مِن المشرکین ؛من با ایمان خالص روی به سوی خدایی می‌آورم که آفریننده آسمان‌ها و زمین است و من هرگز با عقیده جاهلانه مشرکان موافق نخواهم بود .(آیه79 سوره مبارکه انعام)

*آل عمران به معنای خانواده آبادانی می‌باشد. جالب است بدانید حقیقت اسرار آل عمران ، وجود مبارک پیامبر گرامی اسلام و خانواده نورانیش می‌باشد (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم) که جانِ آبادانی آن به وجود سبزپوش آل پیامبر(ص) ؛ ابا محمد حسن بن علی(ع) ظهور پیدا کرده است. که به نامِ نامیش ، تمام عالم خلقت در صورت حسن ، و به هدف حسن ، و به مقصد حسن ، و در جلوه حسن ، و در ملاحت حُسن حسن ، و نمره قبولی و 20 حسن ، و پاداش حسن ، و جایگاه و قرب حسن جلوه کرده است! و خداوند باریتعالی پس از خلق صورت جسمانی آدم(ع) ، به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرمود. پس چون خلقتش در صورت حسن می‌باشد به خود ، تبریک اَحسن فرمود.

بنابراین وقتی می‌خوانیم وجود مبارک امام حسن(ع)، چهارمین معصوم در مرتبه ظهور نوری در عالم اسرار است پس عظمت عدد 4 ، تمام گنج عشر است و جمع 1 تا 4 می‌شود 10 و خداوند متعال برادر امام حسن(ع) را که هم نام اوست به عدد 10 متولد می‌فرماید. و این عددِ حرفِ ی است که درواقع نام ایشان همان حسن(ع) است که یاء صغیره گرفته ؛ حسـیـــن(ع) خوانده می‌شود.

تعداد آیات سوره مبارکه آل عمران=200=امام حسن(ع)

پس این سوره مبارکه حقیقت اسرار آل عمران است به 200 آیه که برابر با عدد ابجد نام زیبای امام حسن(ع) می‌باشد. و از طرفی برابر با عدد ابجد حرف ر است که صفتش ، تکریر است و این صفتِ فعل اعمال است در دنیا! یعنی تکرار می‌شود چه در مخرج زبانی و چه در صفات فعلی ؛ مثل اینکه کنار کوه فریاد بزنیم که همانجا انعکاس صدای خود را می‌شنویم. پس در همین دنیا ، انعکاس اعمالمان به خودمان برمی‌گردد.

چنانچه خالق یکتا در قرآن کریم می‌فرماید: والعاقبة للمتقین (برای مؤمنین و متقین.آیه 83 سوره مبارکه قصص)  یعنی کسی که عمرش تقوا دارد ، خیر آن در عاقبت به او می‌رسد و عاقبت به خیر می‌شود. تا حساب قبر و قیامتش هم انعکاس زیبای تقوا را پیدا کند .و نیز می‌فرماید: فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمدلله رب العالمین (برای ظالمین.آیه 45 سوره مبارکه انعام)؛ پس سپاس پروردگار جهانیان را که ریشه ستمکاران برکنده شود.

آدم ظالم در همین دنیا ریشه‌اش قطع می‌شود {بنابراین همینطور که پروردگار عالم از ظالمین انتقام می‌کشد ، پس عاقل هرگز به خود ظلم نمی‌کند(گناه) و با کوچک‌ترین اشتباه در دنیا ، استغفار و جبران عمل می‌کند} . یا برای افراد مکذب می‌فرماید: قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین (آیه 11 سوره مبارکه انعام) ؛ بگو در زمین سیر کنید پس ببینید عاقبت تکذیب کنندگان ( دروغگوها) چگونه بود.

بنابراین اگر در زندگی ، عمل ما حسن باشد پس جوابش هم به حسن به ما برمی‌گردد. خداوند یکتا در آیه 60 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید :هل جزاءُ الاحسان الا الاحسان. آیا جزای خوبی ، جز خوبی است؟ ریشه کلمه احسان خداوند ، حسن است.

جالب است که جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)=65 و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا است.امام حسن(ع) ؛ سبزپوش آل پیغمبر(ص) و کریم اهل بیت(ص) است. خوب دقت کنید! پروردگار عالم ، دنیا را در جایگاه حسن(ع) خلق فرمود زیرا آنچه به مخلوقاتش (مخصوصا انسان) داده است ، همه در مجرای  حسن یعنی بهترین است ، چنانچه در خلقت انسان به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرموده است. پس انسان هم در مجرایِ حسن خلق شده است . درواقع یعنی سبز! یعنی زنده! یعنی بدون نقص! یعنی حی و سالم! یعنی با سرنوشت و آینده و توان‌های عالی ... .

*و زیباتر اینکه عدد ابجد نام مبارک "امام حسن"(ع)=200 برابر عدد ابجد کلمه عقل است .آیا این مهندسی ، احسنت ندارد که انسان ، دارای عقل است و خلیفة الله در دنیا است! و بدن انسان هم شامل 200 استخوان است { البته برخی جاها گفته می‌شود 206 تا که درواقع بدن 6 قسمت شده و به 200 تا وصل هستند}.

 خلاصه امیرالمؤمنین(ص) فرموده که اگر خدا می‌خواست عقل را بصورت مردی خلق کند ، آن صورت حسن(ع) بود.

تعداد آیات سوره مبارکه آل عمران=200= ر

حال خوب دقت کنید ! حرف ر که عدد ابجدش 200 است ، جایگاه عددیش در حروف الفبا 20 می‌شود و خداوند متعال نمره 20 تمام اعمال ما را در قرآن ، حسن می‌خواند: بهترین اخلاق ؛ خلق حسن ، بهترین اُسوه ؛ اُسوه حسن ، بهترین قرض دادن ؛ قرض الحسنه ، بهترین رزق ؛ رزق حسن ، بهترین قبولی ؛ قبول حسن است. اما چقدر زیباست که خداوند کریم ، دنیا را در جایگاهِ باطنِ حسن(ع) خلق فرموده ، پس شایسته است همه‌ی انسان‌هایی که به دنیا می‌آیند ، بندگیِ خوب یعنی نمره حسنِ خداوند را دارا شوند و عمل حسن به آخرت خود بیاورند.

یعنی کسی که عاقل باشد به زندگی و عمل حسن دست پیدا می‌کند و نتیجه حسن ، نصیبش می‌شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید:  مَن جاء بالحسنةِ فله عشرُ امثالها ؛ هرکس با خودش عمل حسن بیاورد ، پاداشِ عشرُ امثالها دارد. پس قبولی ، به نتیجه‌ی حسن(ع) است. اینجا لازم است توضیح دهم :

 "عمل حسن" و "عشر امثالها" یعنی چه؟

عمل حسن یعنی عمل سبز یعنی عمل زنده ، سالم ، شاداب ، بدون عیب و بدون آفت ، عمل کامل ، عملی که وصل به امام زمانش باشد همانطور که در قسمت رکوع بیان شد که در نماز جماعت ، نقطه وصل مأموم به امام ، رسیدن به رکوع امام است. در این صورت ، عمل سبز می‌ماند چون از شاخه جدا نشده و فُرادا نیست. پس اگر به این شکل عمل تا دم قبر آمد ، خداوند مزدش را عَشرُ امثالها می‌دهد.

*عشر امثالها یعنی چه؟ گفتیم که حرف ر به عدد ابجد 200 ، برابر با نام مبارک "امام حسن"(ع) می‌شود و جایگاه عددیش 20 است که اگر اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم می‌شود 210 که برابر با نام مبارک "امام حسین"(ع) است! کسی که به عدد 10 متولد شده ، کسی که با 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش متولد شده است. پس میوه حسن(ع) ، حسین(ع) است . و اینجا معنی عشرُامثالها را بخوبی متوجه می‌شوید که اگر عمل حسن(ع) را تا قبر بیاوری ، مزد حسین(ع) می‌گیری که تا ابد غنی باشی.

چرا عدد 1 تا 20 جمع می‌شود؟! زیرا مثلا یک دانش آموز در امتحان املا باید تمام نوشته هایش از 1 تا 20 بدون غلط باشد ، تا نمره‌اش 20 شود{منظور تکلیف است که در دنیا ، باید بدون غلط انجام می‌شده} پس این نمره از سایه (شجره) درختِ عمل در فعل ستون دین ؛ نماز حقیقی ظاهر می‌شود که با وصل رکنِ رکوع ، به مقام سجده می‌رسیم {رکوع ، رکن 4 است که 10=4+3+2+1 پس نمره  10 را با رکوع می‌گیریم و قبول می‌شویم و سجده ، عشرُامثالهاست یعنی 10 نمره بعدی که نمره 20 حاصل می‌شود!}

 

امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مظهر رحمت الهی هستند

پس رکوع واقعی ، شکرانه رحمت خاص پروردگار عالم است به عام مردم . غیر از رزق ظاهر برای بندگان از عمر و سلامتی و عقل و علم و تمام برکات زندگی در دنیا از نزولات آسمانی و روییدنی‌ها و حیوانات و حتی تسخیر انسان برهمه‌ی مخلوقات ، رزق باطنی و عالم آخرت است که پیامبران و کتاب‌های آسمانی و چهارده نور مقدس معصوم(ص) هستند که برای شکر و حمد خداوند که خاصّ ذات اقدسش از مجرای وجود مبارک حسن(ع) کریمانه روزی داده و به تبعیت و شیعه شدن وجود مبارکش ، باید در مقابل پروردگار عالم راکع شویم.

و چنانچه بخواهیم از میوه و ثمره‌ی این نعمت‌ها در قیامت هم بهره‌مند شویم باید صفت رحیمیت پروردگار عالم که اسمِ عام خداوند است و مخصوص خاص وجود مؤمنان در آخرت است را از مجرای انوار اباعبدالله الحسین(ع) در قیامت دریافت کنیم.

در باطن آیات 19 تا 22 سوره مبارکه الرحمن ، تولد لؤلؤ{امام حسن(ع)} و مَرجان { امام حسین(ع)} در بیت ولایت نهفته است! در این سوره سخن از رحمت است و لذا بحث فبأی آلاء ربکما تکذبان (پس کدامین نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید) بیان شده است . و ارتباط رحمت به وجود مبارک خلیفه‌های برحق پروردگار عالم ظهور و بروز می‌کند. چنانچه محبت به امام حسین(ع) تقریباً شامل عموم مردم است اما محبت به امام حسن(ع) ، خاص است. خصوصیاتش خاصّ وجود مبارک خودش می‌باشد ؛ وجود مبارکش را کریم اهل بیت(ص) می‌خوانند!

و امام صادق(ع) می‌فرماید:{کتاب المصباح للکفعمی.ص317}عن ابی عبدالله(ص) فی قوله: "یؤتِکم کفلَین مِن رَحمتِهِ" قال الحسن(ع) و الحسین(ع). در تفسیر آیه 28 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: به خدا ایمان بیاورید تا به شما دو سهم از رحمت خود را بدهم .فرمودند منظور از این دو سهم از رحمت ، حسن(ع) و حسین(ع) هستند. هر دو رحمت الهی هستند.

به یک اعتبار امام حسن(ع) ؛مخزن رحمت رحمانیه و امام حسین(ع) ؛مظهر رحمت رحیمیه می‌باشد. چراکه امام صادق(ع) فرمودند: الرحمنُ اسم خاص بِصفَةِ عامَّةِ و الرحیمُ اسم عام بِصِفَةِ خاصّه. یعنی رحمان ؛ اسم خاص است به صفت عام و رحیم ؛ اسم عام است به صفت خاص.

*در امام مجتبی(ع) نسل امامت تجلی نکرد و جلوات عصمت زهرایی در او متجلی شد (اسم خاص) اما لطف و کرمش فراگیر بود(صفت عام) به نام کریم اهل بیت(ص) می‌شود باطن رکوع. و درواقع نماز که ستون دین است به رکعت خوانده می‌شود و اتصال پیدا کردن مأموم به امام جماعت فقط به رکوع است. پس خاص می‌شود و رکن رکوع در هر رکعت فقط یکی است و در آن نباید شک باشد والا نماز باطل می‌شود.

*در مقابل نسل امامت در امام حسین(ع) ظهور نمود(اسم عام) و لطف او در قیامت برای مؤمنین می‌باشد(صفت خاص). پس از رکوع ، وارد رکن پنجم می‌شویم که سجده است و دو سجده ، یک رکن می‌شود و در هر سجده باید هفت عضو ساجد شود. امام حسین(ع) جانِ سجده را با تمام وجود خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش ؛ که میوه‌های سبز شاخه حسن(ع) هستند را به باروری کامل گنج معصومین(ص) تا وجود مبارک نهمین فرزندش ؛ وصی الحسن امام زمان(عج) ، در دنیا در کربلا و روز عاشورا بر زمین گذاشت و حقّ دین را کامل با اطاعت محض سجده بجاآورد! و حقیقت محبت پروردگار در صفت رحیمیت را برای آخرت الی الابد به شیعیان و مؤمنین رسانید.

پس از آنجا که او مظهر اسم رحیمیت پروردگار عالم است معلوم می‌شود که چرا حضرات معصومین(ص) فرمودند که همه‌ی ما سفینه نجات هستیم ولی سفینة الحسین اَسرع (سریع‌تر است)، همه ما باب الله هستیم اما باب الحسین اوسع (وسیع‌تر است).

دیدار حضرت فاطمه (س) در محشر به حسن(ع) و حسین(ع)

فرمودند که روز قیامت وقتی صدیقه طاهره(س) پیشگاه خداوند قرار می‌گیرد ، خطاب می‌رسد که (سَکی حاجتکِ) یعنی حاجت خود را بخواه. خانم می‌فرماید: اَرنی الحسن و الحسین(علیهماالسلام). یعنی می‌خواهم دو فرزندم حسن و حسین (علیهماالسلام) را ببینم. با اینکه روز قیامت ، روز جزا می‌باشد اما حضرت فاطمه(س)  عمل را می‌خواهد نه جزای آن را { درحقیقت جانِ رکوع و جانِ سجده به خداوند را می‌خواهد}.

بعد در جواب است که فقط فرزند شهیدش حسین(ع) را می‌بیند. خطاب می‌رسد : (اُنظری الی قلب محشر) یعنی به قلب محشر نگاه کن . با اینکه حضرات معصومین(ص) در سمت راست عرش الهی قرار دارند اما اباعبدالله الحسین(ع) در میان مردم و در قلب محشر است چرا که ایشان رحمت واسعه‌ی خداوند و باب نجات امّت می‌باشد. پس باید در میان مردم باشد تا هول قیامت از آنها برطرف گردد. از طرفی رسول خدا(ص) فرمودند:همانا در درون مؤمنین معرفتی مکتوم و مخفی برای حسین(ع) قرار دارد و چون روز قیامت روزِ بُروز بواطن و درونیات انسان‌هاست ، آن معرفت ظهور می‌یابد و هول و هراس محشر را از آنها رفع می‌کند.

در آن روز به حسب ظاهر ، امام حسن(ع) تجلی نمی‌کند! البته شاید برای خودِ حضرت زهرا(س) مشهود باشد اما این شهود ، عمومیت ندارد و این لازمه خاص بودن حضرت است! و درواقع بنا به آیه  22 سوره مبارکه الرحمن :یخرج مِنهما اللؤلؤُ و المرجان(از آن دو دریا ، لؤلؤ و مرجان پدید آورد) ، لؤلؤ و مرجان ، ظهور دو دریای رحمت بودند : لؤلؤ ؛ وجود مبارک امام حسن(ع) و مرجان؛ امام حسین(ع) است.

امام زمان(عج)

در دعای فرج می‌خوانیم: ... و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. او کسی است که دلیل باز شدن تمام چشمه‌های رحمت پروردگار عالم روی زمینی است که بصورت مسکن برای انسان‌ها قرار گرفته و کسی است که تمام گنج‌های زمینی در زمان ظهورش برایش بدون هیچ حجابی آنچه که در باطن دارند ، ظاهر می‌کنند و استفاده و تمتع یعنی بهره‌برداری از تمام خزائن زمین بصورت طولانی مورد بهره برداری مولا قرار می‌گیرد.

و درنهایت "تسکنه ارضک" ؛ آرامش کامل زمین یعنی در آن زمان زلزله نمی‌آید ، هیچ خطری مردم آن زمان را تهدید نمی‌کند. درواقع بهشت ، روی زمین برقرار می‌شود. پس مولای ما وصی الحسن(ص) است و او تمام وصایتِ جدّ بزرگوارش را عمل کرده و افشامی‌کند و زمان ظهور ایشان ، حکومتِ حسن(ع) است.اللهم عجّل لولیک الفرج

*لیالٍ عشر یعنی:

(اصول کافی(ط-الاسلامیة).ج1.ص479 :عن جابربن یزید جعفی عن ابی‌عبدالله (ع) قال ... و لیالٍ عشرٍ الائمةُ(ص) مِنَ الحَسنِ الی الحَسنِ... یعنی جابر بن یزید جعفی روایت کرد از امام صادق(ع) که فرمودند :و شب‌های دهگانه ، ائمه(ص) هستند؛ از حسن بن علی بن ابیطالب (ع) تا حسن بن علی بن محمد(ع). چراکه تاریکی‌های ظلم و جور حاکمان غاصب وقت ، بر ایشان چیره گشت و حتی حکومت ظاهریه هم نداشتند و اما در مورد آخرین ایشان فرمودند: و الفجرِ الفجرُ هو القائم. یعنی مراد خداوند که فرمود قسم به فجر ، امام زمان ؛ حجة بن الحسن(عج) می‌باشد . زیرا نه تنها آنچه از ظلم و جور حاکمان که بر آن دَه امام(ع) مستولی بود در مورد ایشان وجود ندارد ، بلکه شب ظلمانی عالم را به فجرِ صادق می‌رساند. اللهم عجّل لولیک الفرج

جمع الشمس و القمر

ابتدا جایگاه شمس و قمر را در عالم معنی می‌کنم: اهل  نجوم و هیئت ، خورشید را نیّر اعظم می‌دانند یعنی منبع نوری که از ذاتش نورافشانی می‌کند. هیچ موجودی در دنیا بدون نور نمی‌تواند زندگی کند. درواقع یکی از ارکان اصلی حیات ، نور خورشید است. که نور خورشید را آفتاب می‌گویند یعنی به وجودش آفت‌ها زدوده می‌شود تا هر وجود به حیاتِ سالمش برسد.

درواقع همان کرامت کریم پروردگار عالم است که رزق نور خودش را از شعاع شمسِ حیات حسن(ع) بر دنیا و آخرت و ظاهر و باطن مخلوقاتش ارزانی داشته تا همگی از این سفره با کرامت روزی بگیرند و هر کس به اندازه اشتهایش یا اندازه ظرف وجودش ، از آن استفاده کند. زیرا نور باعث  سوخت و ساز و تولید انرژی و بروز قوا (چه ظاهر و چه باطن) می‌شود.

در حقیقت این نور از منبع لایزال الهی گرفته شده و به شعاع حسن(ع) در سفره‌ی کرامتش ظهور پیدا می‌کند. به یک معنا ، خورشید ظاهر است و به یک معنا ، امام معصوم(ص) که هادی مضلّین و هادی انسان‌ها برای رسیدن به رشد و حیات عقلانی و زندگی دائمی آخرت هستند .

و خورشید صامت ؛ کتاب آسمانی قرآن است که یکی از اسمائش نور می‌باشد درحالیکه هر حرف و نقطه و کلماتش ، علامات و چراغ‌های سبز و قرمزی هستند که اگر عمل شوند ، هرگز انسان دچار معصیت و گناه نمی‌شود و به بیراهه نمی‌رود.

جالب است بدانید که علم ، نور است. علم ، دانستن است .علم ، یکی از آن چراغ‌هایی است که پیوسته از زمانی که انسان متولد می‌شود بدست می‌آید چنانچه هر لحظه در حال آموزش است و تمام سلول بندی‌های وجودش در دنیا ، تشنه یادگیری است و دائماً درحالیکه ظاهر جسم رشد می‌کند ، قوه‌های بینایی و شنوایی و چشایی و لامسه و دیگر اعضا ، هم درحال یادگیری چیزهایی هستند که احتیاجاتش را برطرف کند ، تا قوه بکار بیفتد و در تکامل بتواند راه برود ، حرف بزند و آموزه‌ها همچنان ادامه دارد تا 7 سال که قوای داخلی تا اندازه‌ای رشد یافته  که ظرف عقل و رشد فکری باید به کمال برسد ، پس تحت تعلیم و تربیت علم ظاهری قرار می‌گیرد (به مدرسه می‌رود).

نکته مهم اینکه : اگر به اطراف خود نگاه کنید همین لباسی که پوشیده‌ایم ، علم است یعنی نور! همین غذایی که می‌خوریم از بدو تولیدش تا طبخش همه با علم است یعنی نور! همه وسائلی که استفاده می‌کنیم همه در تولید و طرز استفاده علم است یعنی نور! راهی که طی می‌کنیم تا به مقصد برسیم با آدرس است یعنی نور!

 

اخلاق و ادب ، علم است زیرا در علمِ اخلاق و علمِ ادب باید قرار بگیریم تا مؤدب به آداب شویم یعنی نور!{ جالب است که عدد ابجد کلمه ادب=7 . که آسمان‌ها 7 طبقه و زمین 7 طبقه است ، هفته 7 روز است و یک سال 52 هفته که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است(که 7 آیه دارد) و برابر با عدد ابجد اسم مؤدب است!}

بنابراین می‌بینید که همه عالم در علمِ ادب غرقند و تمام گردش در سال کامل می‌شود که آن هم مؤدب به حمد الهی می‌‍‌باشد! پس تمام نظم هستی در حمد خداوند یکتا غرق است و همه بدون ذره‌ای بی‌ادبی به تمام و کمال ، حامد و فرمانبردار خداوند هستند. پس همه در نور ، غرقند و خداوند کریم در آیه 35 سوره مبارکه نور می‌فرماید : الله نور السموات و الارض.

خوب دقت کنید! سیّد همه رنگ‌ها ، رنگ سبز می‌باشد و وجود مبارک امام حسن(ع) ؛ سبز پوش آل پیامبر(ص) ، تجلی رنگ سبز است. و خداوند کریم ، حیات و سبزی و سلامت و بی‌نقص بودن و کامل جلوه کردن و با نشاط و با طراوت و جوان بودن را در سبزی قرار داد. نکته قابل توجه اینکه پزشکان وقتی می‌خواهند به اتاق عمل بروند ، لباسشان میکروب‌زدایی شده و رنگ سبز است!

چون حقیقتِ سبز ، بی آفت بودن ِ آن است. درواقع یک پزشک اول باید خودش به نور سبز ؛ حیاتِ علمی و عملی را گرفته باشد ، تا بتواند با برداشتن آفتِ بیماری به بیماری که درواقع زرد شده ! حیاتِ سبز را اهدا کند.

*پس ببینید که چقدر زیباست که نور خورشید و ماه از نور وجود امام حسن(ع) خلق شده است! رسول اکرم(ص) در حدیثی فرمودند: ... فنورُ الشمسِ و القمرِ مِن نور الحسنِ و نور الحسنِ مِن نوراللهِ و الحسنُ أفضلُ مِن الشمسِ و القمر...{ بحارالانوار (ط-بیروت) ج25 ص16} یعنی نور خورشید و ماه از نور حسن(ع) است و نور حسن(ع) از نور خداوند است و حسن(ع) برتر از خورشید و ماه می‌باشد.

بنازم به کرامت پروردگار عالم و لطف و محبت بی‌انتهایش که هرگز مخلوقش را به خود رها نکرده و پزشکانِ معنوی جامعه بشریت را با نور سبز به بالین هدایت بندگانش فرستاده است تا انسان‌ها در دنیا از بیماری حیوانیت به سلامت هدایت انسانیت از درون برسند تا هم دنیا و هم آخرت سبزی داشته باشند.

خداوند کریم در آیه 201 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ... ربّنا آتنا فی الدنیا حسنةً و فی الآخرةِ حسنةً و قِنا عذابَ النار {خدایا ما را از نعمت‌های دنیا و آخرت بهره‌مند گردان و از شکنجه و عذاب آتش دوزخ نگاهدار}. این ذکر ، تجلی حیات و بهترین دعای سبزی است که خداوند به بندگانش آموزش می‌دهد؛ که بخوانند و بخواهند و بفهمند و تعقل کنند تا برسند.انشاءالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۲۲:۱۸
عذرا شفائی

"اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین"

ارکان نماز در باطنِ شجره طیبه  معارف و اسرار نهفته در رکوع اسرار تسبیحات اربعه و سوره مبارکه حمد

 

اسرار اقامه نماز (چرا برای نماز باید اقامه ببندیم؟)

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: "قد اقم الصلوة"؛ اقم یعنی بپا داشتن و در واقع اقم الصلوة یعنی کاشتن حقیقت نماز (مثل دانه)، در بطن قلب (مثل دانه گیاه که در دل خاک کاشته می شود!) است و هنگامی به اقم می رسیم که نماز از یک سو باطن سجده که همان اطاعت خالصانه خداوند است؛ به صورت ریشه‌ی درخت در قلب و از سویی عمل های خالصانه به احکام الهی به صورت تنه درخت در اعضا و جوارح و هم چنین اثر سبزی نماز که تنهی عن الفحشاء و المنکر است؛ به صورت شاخه و برگ در اعمال ظاهر شود. در نتیجه میوه این درخت که دردانه صدف اعمال است (خوشا به حال هر کس که به آن دست یابد) همان ولذکرالله اکبر می باشد!

در واقع تمام قرآن عزیز، دو رکعت نماز مقبول است زیرا 4 سوره مبارک به نام عزائم دارد که سجده واجب دارند و دو رکعت نماز هم، 4 سجده واجب دارد. بنابراین یکی از اسماء قرآن، ذکر اکبر است و شما که تا حدودی با اعداد آشنا شدید می دانید که عدد 4 سجده خیلی پر معناست! یکی اینکه هر بیتی و هر جایگاه امنی که سقفی دارد؛ 4 ستون واجب یا چهار چوب محکم دارد و جمع اعداد 1 تا 4 برابر با 10 است (1+2+3+4=10) که در واقع همان گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، است (4 روی 10 می شود 14). عدد عشر، همان 10 است و کسی که عشر را ظهور داد وجود مبارک اباعبدلله الحسین علیه السلام است (امام عاشورائیان) که به نماز وسطی سفارش فرموده اند و در بیشتر احادیث، به نماز صبح تفسیر شده است (رجوع شود به توضیحات نماز صبح در اوقات نماز) اما حقیقت شجره طیبه به خون مبارک امام حسین علیه السلام، (که ثارالله خوانده می شوند) احیاء شده و میوه و ثمرش، وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد. این شجره طیبه، حکومت حقه بهشت است که (بدست ایشان) برقرار می شود (ان شاء الله) و این حقیقت، حقیقت نماز مقبول و جان نماز است.

حال خوب دقت کنید که نماز همیشه در حال قیام است و همه ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، جان نماز هستند. این معنا و باطن معصومیت است و شیعیان فقط با نماز می توانند مامومین نماز در شیعه شدن پشت امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین باشند.

خوشا آنان که دائم در نمازند

اما نماز که اقم شد به صورت درخت، خداوند متعال در قرآن کریم سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام، آیه 24، این درخت را معرفی فرمود: " أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ " فرمود، این درخت نورانی اصلش ثابت است (که ریشه آن است)؛ پایه هر درختی، ریشه آن است که هر چقدر در جای پاک و سالم، تغذیه سالم و صحیح به آن برسد؛ رشد درخت بهتر و کاملتر است.

اما امّت یعنی چه؟ در عربی به ریشه، ام می گویند و ریشه‌ی درخت طیبه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است. پس اگر کسی بخواهد ریشه ی درخت عملش ثابت و سالم باشد و برایش بماند؛ باید به ریشه درخت اصلها ثابت گره بخورد تا امّت شود! آیا تغذیه این درخت، یوحی نیست؟! (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَـهُکُمْ إِلَـهٌ وَاحِدٌ ... : الکهف 110) آیا این غذا، غیر وحی الهی است؟! پس اگر قرآن به وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده است؛ وحی الهی و جنسش از نور است؛ پس باید عمل هر یک از افراد امّت، فقط از این رزق نورانی تغذیه شود! آیا نماز، معراج مومن نیست؟ حال درخت، معیار بندگی است و مظهر تغذیه درخت، آب است. آب همان قرآن است ({الف= 111}+ {ب=3} =114) ابجد کلمه "آب" برابر با تعداد سوره های قرآن کریم است.

خوب دقت کنید! از این درخت، نور ساطع می شود و خداوند مظهر آب دنیا را هم نور برق قرار داد. درخت، قانت است! در زمستان که برگ درختان می ریزد، همه شاخه ها به طرف آسمان است. (گویی دستان خالی خود را به طرف آسمان گرفته اند و در حال قنوتند!)، درخت وقتی میوه دار می شود، مظهر تواضع است. درخت، نشان قیام است. درخت، نشان مقاومت در سختی هاست؛ زمستان سرد و تابستان گرم و در مقابل باد و بوران می ایستد. درخت، مظهر ایثار است؛ در حالیکه خودش سموم هوا را می خورد اما هوای پاک با اکسیژن را به انسان ها می دهد. درخت، مظهر حیات است و در حقیقت حامل حیات آیندگان است.

دیگران کاشتند و ما خوردیم             ما بکاریم تا دیگران بخورند

پس اقم الصلوة یعنی چه؟ درخت، مظهر طهارت است. در احکام، درخت پاک است و اگر نجاستی به آن برسد چون شبنم دارد و نور خورشید بر آن می تابد، خودش، طاهر می شود.

درخت، اهل شب زنده داریست! هر شب سحرگاه تمام رزق میوه، رنگ، مزه، سبزی، زردی و شبنم برایش زده می شود. شبنم، احوال شب زنده داران است که چشم هایشان از خوف خداوند و گناهانشان خیس می شود و درخت، مستقیم زیر نور خورشید، شبنم اش خشک می شود و طهارت پیدا می کند و ان شاالله احوال همه ما شود که نماز ما را به طهارت دائم ببرد. درخت، چوب است و در دریای دنیا غرق نمی شود. این زیبایی درخت طیبه است که شما می بینید، گنبد و بارگاه ملکوتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سبز است. این گنبد خضرایی، جلوه عرشی اوست! کلمه عرش یعنی سقف چوبی و پروردگار عالم همه مخلوقاتش را از عرش به فرش دنیا آورده، همه از او سبز شدند و کشتی نجات در دریای دنیا، ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هستند که در صلوات شعبانیه فرمودند: "وَاللّازِمُ لَهُمْ ‏‏لاحِقٌ"؛ یعنی لازم است که همه اگر می خواهند اهل نجات باشند، سوار این کشتی شوند و اگر سوار نشوند " یَغْرَقُ‏ مَنْ تَرَکَهَا"؛ حتما بدانند که غرق می شوند. پس نماز سفینه نجات هر نمازخوان واقعی است که به کشتی که "کل فی فلک" است ملحق می شود (اگر حروف این سه کلمه را از آخر به اول برگردانیم باز همان "کل فی فلک" می شود! این چرخش حروف، گردش تمام عالم در این فلک یعنی کشتی است.) االهم الرزقنا

پس درخت مظهر سبزی، زندگی، نشاط، سلامتی، سایه و رحمت است. سبزی یعنی حسن علیه السلام و خداوند در آیه 160 سوره مبارکه انعام می فرماید: مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ...؛ اگر با خودت عمل حسن یعنی سبز و زنده و مظهر قبولی بیاوری (کنایه تا در قبر) به تو ده تا مانندش را می دهم. این حقیقت بپا داشتن نماز واقعی و مقبول است. ان شاالله

درخت مظهر بخشش و کرم است، میوه هایش را بدون منت در اختیار صاحبش می‌گذارد. درخت هیچ فضولاتی ندارد و این یکی از زیباترین ویژگی های درخت است. درخت در هر زمان عمرش، به یک نحو فایده می رساند و در زمان مرگش از چوب آن برای سوخت و گرما استفاده می شود.

اگر خوب دقت کنید تمام این مراحل را در حقیقت نماز و در کمال اطاعت سجده می‌یابید که احسن این زیبایی ها در جلوه جمال و کمال نماز در وجود انسان مومن ظهور پیدا می‌کند.

سرّ عدد 5 در درخت و ارکان نماز!

پس درخت در 5 ابعاد شکل ظاهریش(ریشه،تنه،ساقه،برگ و میوه) تعریف می‌شود که هر کدام محتوای خودش را معنی می‌کند. و این درخت ، اقامه نماز شد. پس نماز هم به 5 نوبت و 5 ارکان معنی می‌شود. نکته اینجاست که عدد 5 ، چقدر مهم است که راز خلقت را در عالم اسرار به وجود مبارک پنج تن(ص) و راز نماز را در 5 وعده نمایان می‌فرماید؟! زیرا نماز بدونِ امام ، مقبول نیست. پس تأسی نماز ، پشتِ وجودهای مبارک ، حقیقت نماز است.

*عدد ابجد کلمه شجر=503 است که جمع ارقامش 8 می‌شود (8=3+0+5) و درخت ، مظهر رضای خداست. جایگاه عددی کلمه شجر= 44 می‌شود و جالب است که برابر با عدد ابجد کلمه مَد است. چراکه هنگامیکه درخت به میوه و ثمره خود می‌رسد ، زندگیش مُمتد و مُمدّ حیات می‌شود. پس ان شاء الله درخت عمل هم تا قیامت ، زنده و سرپا و ممد حیات و ممتد می‌شود و صاحبِ عمل ، زیرِ چترِ مَدّ آن ، به آرامش و آسایش ابدی می‌رسد.

در این قسمت بهتر است که ابتدا معارفی از عدد 5 را یادآوری کنم:

* اسرار گنجِ عدد 5 : (توضیحات کامل در کتاب گردنبند بندگی آمده است)

عدد 5 ، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5 ، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه ، ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند. چنانچه پروردگارعالم ظهور این عدد را در اسرار و ظهورات و حتی ظاهر وجود خودمان و در قسمت بندی‌های کره زمین و ... به همه مخلوقات احاطه داده است.

و از درون ، به یکِ واحدیت دلالت کرده و پایه و اساس و مجرای توحید می‌شود! همانطور که خداوندعزّوجلّ خود را به یکتایی و احدیت معرفی کرد و فرمود: قل هو الله احد" ؛ پس عدد "یک"، خاصّ اوست. عرفا فرمودند که خداوند عزّوجلّ  خود ، "یک" است و یک خلقت هم ظهور داد که در عالم سِرّ معرفی شد به  سِّر حقیقت محمدی (ص).

پس خداوند متعال در عالم سرّ هم ، یک نور را خلق فرمود که آنرا نورٌواحد(ص) خوانده‌اند. این نور مقدس در رتبه اول، نور پنج تن(ص) است : سِرّ به پنج اسم مبارک تجلی کرد و اینجا شد عدد پنج، و عددها به وجودهای مقدسشان ظاهر شد: حضرت محمد(ص)؛ عدد 1 و حضرت علی(ص)؛عدد 2 و خانم فاطمه زهرا(س)؛ عدد 3 و امام حسن مجتبی(ع) ؛ عدد 4  و امام حسین(ع)؛ عدد 5. که در بطن امام حسین(ع) ، نور 9 ذریه معصوم(ص) قرار دارد و 14=5+9 ؛ که چهارده معصوم(ص) می‌شود.

پس در ظاهر،پنج تن(ص) و درواقع یک نورٌواحد(ص) هستند. و اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود (5=4+1)  که فرمود: کلّهم نورٌواحد (ص). پس درحالیکه این دایره ، جمع کننده‌ی تمام دوایر خلقتیست به عدد 5 نور مقدس(ص) ، اما می‌شود یک دایره و یک نور ؛ نورٌ واحد(ص)!

عدد "یک" که همه به یک نور ظهور دارند و کثرات در حقیقت و جان این سِّر قرار گرفته و خلق شدند. پس دوباره یک روز ، کثرت به وحدت برمی‌گردد و سِرّ اعداد و حروف ، رسیدن به معرفت توحید و وصل شدن و بندگی کردن و رسیدن به مقام رضا و قرب الی الله است.

 

*جالب است که عدد ابجد حرف ه=5 می‌باشد. در حروف هم ، حرفِ "ه" بسته و به صورت همان 5 ، ظاهر شده است و هم شکل عدد پنج تقریباً به صورت دایره است که تمام عالم به شکل دایره و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند! تمام کرات و تمام مدارات و تمام کهکشان‌ها و حتی کره زمین و تمام دریاها و اقیانوس‌ها ، همه به شکل دایره هستند و گردش هر چیز بطور دایره است! و در کلام سبحان است: سبّح لله ما فی السموات وما فی الارض. پس تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند. و همه به قول قرآن کریم "بدون هیچ کراهتی اطاعت محض رضای پروردگار خویش می‌کنند".

فقط انسان است که بندگی مولا ، به اختیارش گذاشته شده و راه را برایش روشن و آخرتش را تبیین کرده و پیامبران و حجت‌های خدا {امامان معصوم(ص)} یک به یک آمدند تا انسان‌ها را راهنمایی کرده و در زمان ما به ولایت مولایمان امام زمان(عج)، رهبری و هدایت می‌شویم.

پس تصویری که در دنیا همه‌ی اشکال را در خود غرق کرده ، دایره است و اسرار عددی دایره‌ی دنیا هم به عدد 5 است چنانچه کره زمین ؛ 5 قاره و 5 اقیانوس دارد ، هر هفته که 7 روز است اما به 5 روز خوانده می‌شود . 5 عالم داریم و انسان 5 روح دارد و ... .

*اما تعریف عرفانی دایره ، همان صورت ظاهرِِ حلقه بندگی است. حلقه ، نشانه عهد و پیمان است چه به ظاهر و چه به باطن ، چه در دنیا و چه در آخرت. کسانی که حلقه بندگی خدا را در دنیا پاره کردند در آخرت ، غُل و زنجیرهای آتشین ، آنها را در بر می‌گیرد.

حرف ه ، مخرج کلامش روی قلب است (آخرین مخرج حروف حلقی است) و به قول عارفان این حرف متعلق به خامس آل عبا ؛ ابا عبدالله الحسین(ع) است. حضرت پنجمین معصوم(ص) هستند و حلقه معصومین در عالم سِرّ به ایشان بسته شد {و در وجود محترم ایشان ، 9 ذریه معصوم(ص) قرار داشت} .

*عدد 5 ، گنج است زیرا عددِ تنها حرفیست که مخرجش از روی قلب است و قلب ، گنج حیات است و شکل ظاهریش نمای 5 را دارد و دیگر اینکه هر لحظه ممات را به حیات بر می‌گرداند (قلب می‌کند) چنانچه کلّ اعضا و جوارح را جان می‌بخشد و سیراب می‌کند و جریان زندگی را در ظاهرِ چرخش خود ادامه می‌دهد. اما این 5 ، حلقه اطاعت از جان دهنده‌ای است که قلب به اذن او می‌تپد.

این حلقه ، درون است اما حیات عمل برای بنده شدن از این گنج ظاهری و باطنی ، حلقه بندگی را به اطاعت در حیات ظاهر طلب می‌کند و آن گردنبند بندگی(5) است به گردن خویش ، برای بندگی مولا !

*اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنیم ، می‌شود 15=5+4+3+2+1 که عدد ابجد اسم مبارک خانم حوا(س)=15 است .سرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا(س) که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ی انسان‌های دنیاست ، ظهور دارد. همان‌طور که درعالم سرّ، گنج خلقت به عدد 5 ظهور پیداکرد؛ درحقیقت سرّ پنج نور مقدس(ص) ، که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند:هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها . و خانم فاطمه زهرا(س) ؛ حوای روحانی است!

و جایگاه عددی حرف "س" هم در حروف الفبا برابر 15 است (عدد ابجد حرف س= 60 است) . و سین ، میزان حروف و در قرآن کریم سوره مبارکه یس ، قلب قرآن است .

*همانطور که عدد "5" و حرف متعلق به آن یعنی حرف "ه" را به شکل دایره می‌بینیم ، در وسط این دایره یک نقطه مرکزی ظاهر می‌شود که این نقطه ، "سِرّالاسرار" این دایره است که گرداننده پرگار خلقت که خود محاط بر آن است آن را نقطه رضای خود قرار داد و همه مخلوقات را بر گِرد آن به چرخش درآورد! اینجا نقطه طلایی سِرّالاسرارِ الهی است که در محاذی "سِرّ نورٌ واحد"(ص) ظهور دارد و چرخش را در تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر ظهور می‌دهد. از عرش مقدس تا خانه خدا ظهور دارد اما همه به صورت دایره ، به گرد آنها می‌چرخند و می‌گویند: "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر".

**بنابراین محتوای نماز، احاطه وجودی در ظاهر و باطن انسان پیدامی‌کند. و صورتِ حقیقیِ شکل نماز ، صورتِ انسانِ کامل است. پس هرکس به حقیقت نماز برسد ، به سیرت انسان در دنیا و آخرت ظاهر می‌شود . چنانچه خالق یکتا صورت مؤمن را در آیه آخر(29) سوره مبارکه فتح اینگونه توصیف می‌فرماید: محمدٌ رسول الله والذین معه اشدّاءُ علی الکفار رُحَماء بینهم تراهم رُکّعاً سُجّداً یَبتغون فضلا مِن الله و رضواناً سیماهم فی وُجوهِهم مِن اثر السجود ... . محمد(ص) فرستاده خداست و یاران او بر کافران بسیار سخت دل و با یکدیگر بسیار مهربان و مشفق هستند. آنانرا در حال رکوع و سجود و نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را به دعا می‌طلبند بر رخسارهایشان از اثر سجده ، نشان‌ها (ی نورانیت) پدیدار است... .

باطن ارکان نماز در اقم الصلوة

چنانچه در اقامه خواندیم ، اَقم الصلوة به منزله کاشتن دانه در دل نفس است و آنگاه پرورش آن با انجام اعمال خالصانه احکام ، تا درختی شود و شاخه و برگ بگیرد و سبز شود و ان شاء الله در آخرت ، به میوه‌ی نماز دست پیدا کنیم.درخت هم مثل نماز 5 رکن دارد ؛ 5 قسمت یا برنامه‌ی اصلی یعنی 5 ریشه اصلی دارد: *اول در نماز : نیت است که ریشه و بُن (که از کاشتِ دانه شروع می‌شود) درخت است که در کجا و برای چه مقصودی و چه انتخابی است و درحقیقت برای حیات دانه ، چقدر جایگاه ثابت و سالم و محکمی است.

*دوم : تکبیرةالاحرام است که با صدا و حرکت و دست و قیام در ترتیب احکامی ظهور و شروع را اقامه می‌کند. پس رشد تنه درخت است که بصورت نهال و شاخه سبزی در آغاز از خاک نفسی ، اظهار قیام می‌کند و به حول و قوه خداوند کریم شروع زندگی‌اش را در ظاهر اعلام می‌کند. و با ذکر حمد و سوره ، تغذیه نور را دریافت می‌کند.

*سوم : قیام متصل به رکوع است. درحالیکه بعد از تکبیرةالاحرام شروع به خواندن سوره مبارکه حمد و سوره می‌کنیم اینجا در قیام ، تمام خزانه گنج خداوند است که به حمد و شکر و خلوص در تک تک اعمال از ریشه جان درعقیده به لفظ و زبان و به ظاهر بصورت شاخه سبز از درون تنه می‌خواهد رزق نور بگیرد و شکفته شود.

پس قسمت اتصال شکفتن ساقه تنه درخت به شاخه‌ای که به رکوع ظاهر می‌شود ، محل اتصال به قیام درخت حتما باید سکون یا وقف داشته باشد که اینجا رکن نامیده می‌شود (قیام متصل به رکوع) که حتماً باروری ظهور شاخه حامل حمل همه‌ی حمدی باشد که به او می‌رسد.

*چهارم : رکوع است .اینجا گنج بهاری شدن و طلیعه به اربعین عمر رسیدن ،  به ثمره‌ی گنج دانه درون اظهار می‌شود! درحقیقت نماز به رکوع ، شماره می‌شود و به رکعت‌هایش خوانده می‌شود. و در هر رکعت مخصوص ، رکعت اول ، 5 رکن جاری می‌شود . پس در هر رکعت ، یک رکوع بیشتر نیست و آن هم یک رکن است که شک در آن جای ندارد (زیرا اگر شک کند و بخواهد دوباره رکوع انجام دهد ، دو تا رکوع می‌شود که نماز باطل است).

رکوع ، قسمت مهم نماز است برای همین شک در تعداد رکعات طبق احکام 9 شک صحیح ، اصلاح شدنی است و الا دچار بطلان می‌شود.در احکام رکعات ، کثیرالشَک یا اعتنانکن نداریم ؛ چنانچه اگر کسی نداند چند رکعت نماز خوانده ، یعنی رکعات نمازش را فراموش کند ، نماز باطل می‌شود.

*ریشه کلمه رکوع از رکع است که عدد ابجد رکع=290 و برابر با عدد ابجد نام زیبای مریم(س) می‌باشد. و آیه 43 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: یا مریمُ اقنتی لربّک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین. زیرا یکی از معنایش این است که در جماعت اگر کسی بخواهد شرکت کند ، باید حتما به رکوع امام جماعت برسد. پس به خانمی که خود ، خادم مسجدالاقصی است و حقیقت رکوع است ، امر شد که در رکوعِ راکعین در مسجدالاقصی که تمام پیامبران بزرگوار آنجا رکوع کرده‌اند، شرکت کند.

پس اتصال نماز فرد به جماعت ، رکوع است.جالب است که رکن چهارم نماز، رکوع است! پس در علم عدد خواندیم که عدد 4 ، پایه‌ی 40 و اصل همه مهندسی خلقت است که جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 و درواقع گنج عشر و حقیقت 4 روی 10 و وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است. چنانچه امیرالمؤمنین علی(ع) در هنگام رکوع ، انگشتری خود را به فقیر عنایت فرمود { آیه 55 سوره مبارکه مائده:انّما ولیّکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یُقیمون الصلوةَ و یُؤتون الزکوةَ و هم راکعون

و به واقع حضرت ، گنج عشر را بصورت انفاق درس داد نه تنها آن روز به فقیر ، بلکه تا قیامت به تمام شیعیان این گنج را عنایت فرمود. و اینجاست که سرّ بخشش انگشتری امیرالمؤمنین(ص) را در رکوع درمی‌یابیم!

زیرا که انگشتر با نگین پادشاهی ؛ حکومتِ دنیا و رزقِ حیاتِ دنیوی (یعنی متنعّم شدن از نعمت‌های دنیایی) است و ایشان از متنعّم شدن به نعمتِ حیاتِ حقیقی و رزقِ اُخروی و حیاتِ قربِ الهی ، از انگشتری بی نیاز است و آن را به گدای ِ دنیا ، بخشش می‌کند! که واقعیت ، جانِ حیاتِ حقیقی الی یوم القیامة را به رکوع درس می‌دهد. و این اتصال رکوع برای ما بندگان به مولایمان امام زمان(ص) ، و امام زمان(ص) ، به قرب و رضای خداست.

در ادامه بطور کامل به باطنِ و اسرار نهفته در رکوع می‌پردازیم.

 *پنجم :سجده است . لطفا به مبحث سجده در جلد اول کتاب گنج نماز رجوع شود. در اینجا بطور خلاصه توضیح داده می‌شود:

سجده یعنی اطاعت محض خداوند و در حرکت به آن ، کسره می‌گویند. کسره تواضع ، کسره خشوع. بنابراین کسره در واقع مثل درختی که میوه‌هایش رسیده می‌شود ، سر تواضع پایین می‌آورد و سجده شکر بجا می‌آورد که خدا بارورش کرد ، آبرویش داد و او را حامل خیر و برکت کرد.

پس در انسان ساجد هم باید کبر و غرور و حسد و منیّت‌ها و خلق بد ، با سجده واقعی از او کسر شود . با سجده واقعی انسان به خودش می‌پردازد و ظلماتش را کسر و به نور مزیّن می‌شود. پس سجده واقعی ، انسان را به درجه‌ی یخرجهم من الظلمات الی النور می‌رساند. اللهم الرزقنا.

عدد ابجد کلمه سجده= 72 می‌باشد وعالم در 72(=سجده) غرق است  که حقیقت وجود 7 تا 2 تا است و جایگاه عددی کلمه سجده =27 می‌شود که روز بعثت پیغمبر بزرگوار(ص) در 27 ماه رجب است و در آن روز، جایگاه حقیقت اطاعت و بندگی از قلب مطهرایشان ظاهر گردید یعنی قرآن، کتاب آسمانی و نسخه حکیم ؛ پروردگارعالم (سبحانه و تعالی)! خلاصه در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت واجب است یکبار سوره مبارکه حمد خوانده شود پس در 2رکعت می‌شود (2تا 7تا).

در هر رکعت دو بار سجده انجام می‌شود و در هر سجده7 موضع بدن واجب است به زمین برسد(2تا 7 تا) (پیشانی-دو کف دست-دو زانو-دو انگشت شصت پا).

در خلقت عالم 7طبقه آسمان و در زمین 7 طبقه زمین است و هر دو می‌شود (2تا 7 تا) و همه تسبیح گو هستند.

هفته 7 روز و یک سال شامل 52 هفته است. عدد 52 برابر است با کلمه حمد (سوره مبارک حمد، سبع مثانی است) پس یکسال 52 تا 7 تا است.

در وجود انسان 7 نفس نورانی است و 7 نفس ظلمانی. نفوس نورانی برای تعالی پیدا کردن آسمانی است و نفوس ظلمانی ، لازمه زندگی در زمین است یعنی کمال ما ، در2تا 7تا است .بنابراین همه عالم در عدد 14 محاط هستند، همه ریزه خوار سفره حجة الله الاعظم، امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشند.

امیدوارم متوجه باشید که همه ما در سبع مثانی یعنی در حمد غرق هستیم (الحمدلله ربّ العالمین) و ایام ، نموداری از اطاعت محض پروردگار عالم است که در واقع همه ساجد او هستند.

پس نماز ، معنای کامل این توصیفات است و همه‌ی نماز ، در سجده به معنی واقعی خود می‌رسد. ذکر مبارک سجده" سبحان ربی الاعلی و بحمده" می‌باشد. معنی ظاهری آن این است که پاک و منزه است پروردگار من که بلند مرتبه است و حمد و ستایش مخصوص اوست. ولی عرفان ، معنی عمیق‌تری به ما یاد می‌دهد! پاک و منزه است پروردگار من که حمد و ستایش مخصوص اوست که او ربی الاعلی است زیرا اوست که هر لحظه ، جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوانیت را به انسان ، تعالی می‌دهد .

و انسان در حال اطاعت کامل یعنی سجده واقعی ، عروج انسانی پیدا می‌کند و وجود مقدس امام حسین(ع) ، راز سجده را با شهادتش در قتلگاه افشا می‌کند. ایشان در حلقه بندگی به عنوان پنجمین معصوم(ص)، راز وراثت انبیاء و اولیا و جد و پدر و مادر و برادر بزرگوارش را به ظهور گذاشت و بالاترین درجه‌ای که یک انسان کامل می‌تواند دریافت کند را جلوه داد و آن ، قلب شدنِ نفسِ حیوانی به حقیقتِ انسانی است.

پس هر مؤمنی در اثر اطاعت مقبول همیشه ساجد است یعنی او همیشه 72 یار ملکوتی کمک و همراه دارد که در هر جا که باشد او را یاری می‌دهند تا در میدان جنگ زندگی(حربگاه) ؛ با شیاطین و وسواس‌ها و خنّاس‌ها مبارزه کند و آن‌ها را ریشه کن کند.انشاءالله

رابطه ارکان نماز و شجره طیبه:

همانطورکه خواندیم هریک از نمازها در باطن ، به یک وجود معصوم(ص) متعلق است پس رکن اول که نیت است در مقام شجره طیبه ، ریشه درخت محسوب می‌شود و متعلق به حضرت رسالت پناه(ص) است که بلاواسطه رزق نور وحی را از ذات اقدس الهی دریافت می‌کند. دوم تکبیرةالاحرام ، تنه درخت شجره طیبه و متعلق به وجود مبارک شاه ولایت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است.

و دررکن سوم ، قیام متصل به رکوع متعلق به وجود مبارک سیدة نساءالعالمین فاطمه زهرا(س) است کسی که واسطه خلقت و گنج رساننده تمام محتوای رسالت و حقیقت ولایت در سِرّ سبزی شجره طیبه ، از ریشه به تنه و از تنه به شاخه‌ها و برگ‌ها تا رسیدن به میوه و همه‌ی دانه‌ها الی یوم القیامت چراکه کوثر است و اسرار سبزی و سیراب شدن جان‌های تشنه و اسرار حیات که خداوند در سوره مبارکه انبیا آیه 30 فرمود : ...و جعلنا مِن الماء کلّ شیء حی (و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم).

پس خانم، بضعة منّی حضرت رسالت پناه(ص) و میوه هزاردانه به نام مبارک فاطمه(س) است که هرگز در او آفت و تباهی و رجس و ظلمات و جهنم راه ندارد زیرا او بهشت است {رمزی که خانم پشت درِ ولایت رفت زیرا که آب روی آتش یعنی خاموش کننده ، فقط فاطمه(س) است} .

و اوست که مادر حسنین(ص) است.اینجاست که محلّ وتر یعنی تری حیات از تنه به شاخه‌ی شجره طیبه می‌باشد! و این اتصال ، قیام متصل به رکوع است که بدون انجام آن ، رکوع باطل و نماز باطل است ! چون نه سبزی می‌آید و نه شاخه و برگی و نه میوه و ثمره‌ای و نه تداوم حیات! پس آنگاه به شکرانه تمام برکات از نیت تا تکبیرةالاحرام و حامد شدن و بعد از قیام متصل به رکوع ، وارد رکن رکوع می‌شویم:

اما رکوع که رکن چهارم است تعلق به وجود مبارک امام حسن مجتبی(ع) دارد.و

عدد 4 ، برابر حرفِ د است که شکل ظاهر(د) ، آن هم رکوع است و دلیل خلقت است و آقا ، سبزپوش آل پیامبر(ص) نامیده می‌شود و جلوه حیات سبز عالم خلقت و تجلی اسم حی پروردگار عالم در صفتِ رحمانیت خالق یکتا و بی‌همتاست. درواقع یکی از اسماء خداوند ، دال است.

پس در حقیقت اسرار نماز در رکوع ظاهر شد زیرا گنج ریشه و تنه و اسرار درون ریشه و تنه ؛ همان حملِ ظهور شاخه از تنه درخت ؛ جایی که محلّ وتر و اتصال حیات شد تا سبزی خود را نشان دهد و جایگاهی که رزقِ باروری میوه را بر شاخه ضمانت می‌کند و باعث تداوم حیات میوه در دانه‌هایش می‌شود.

رکن پنجم ، سجده است که متعلق به وجود مبارک امام حسین(ع) ؛ پنجمین معصوم(ص) است که نام مبارک ایشان هم حسن(ع) است. پس از رکوع حسن(ع) ، به حقیقت سجده‌ی حسین(ع) می‌رسیم! درحالیکه سجده ، تمام کننده‌ی پنجمین رکن است {رجوع شود به قسمت سجده در جلد اول کتاب گنج نماز که توضیحات کامل بیان شده است} ، درواقع قطعاً حقیقت دیگری را خداوند کریم می‌خواهد از این قامت بلند و گنج (درخت) شجره طیبه به تمام مخلوقاتش (مخصوص انسان‌ها) عنایت فرماید و آن میوه‌ی درخت نور است.

درحالیکه درخت از عالم اسرار به تعریف کلام الهی در سوره مبارکه ابراهیم (ع) آیه 24می‌فرماید که ... کشجرةٍ طیبةٍ اصلها ثابتٌ و فرعها فی السماء. اصل ، به تعبیری ریشه‌ی این درخت است که ثابت و از گنج ذات احدیت جلّ‌عظمته ، بلاواسطه رزق وحی می‌گیرد و تنه و شاخه‌هایش همه در عوالم بالاست که می‌فرماید فرعها فی السماء و شاخه‌هایش در آسمان‌هاست.

حال دقت کنید به پنجمین وجود مبارک معصوم ؛ اباعبدالله الحسین(ع) که 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش است ، میوه‌ی این درخت بر شاخه‌های سبز حسن(ع) از شجره طیبه ظاهر می‌شود. و به منت خداوند کریم ، این شاخه و میوه آنقدر به دنیا سرازیر می‌شوند و درواقع ساجد می‌شوند تا در روز عاشورا و در سرزمین کربلا (کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا) این میوه بصورت سجده ، سر بر زمین قتلگاه می‌گذارد ؛ جائیکه قرار است میوه از شاخه جدا شود!

حال ببینید چه واقعه عظیمی اتفاق افتاد که باید بهترین و والاترین انسان‌های روی زمین ، خودش و اهل بیتش و یارانش ، شهید شوند و خانم زینب کبری(س) و امام اربعینیان ؛ علی ابن الحسین(ع) و 84 زن و کودک به اسارت بروند! لعنت الله علی القوم الظالمین

آیا وقتی درختی میوه می‌دهد ، خاضعانه سرش پایین نمی‌آید؟! و حتی هر چه میوه سنگین‌تر و شاخه پربارتر باشد ، میوه ساجدتر می‌شود. پس ، از میوه‌ی درخت شجره طیبه ، سنگین‌تر و پربارتر و خاضع‌تر و خاشع‌تر کجا سراغ داریم؟! که خداوند تمام خزانه و گنج عالم اسرارش را در زمین(ارض) اسفل السافلین به تمام و کمال به وراثت تمام انبیا و اولیاء و ظهور دو خورشید رسالت و ولایت و تمام گنج هدایت به بلوغِ 9 عالم هستی {که در بطن میوه جان هستی ؛ حسین ابن علی(ع) ، 9 ذریه معصوم(ص) است} ، سر به سجده می‌گذارد و جانم به قربانش سر بر نمی‌دارد تا قاتل ملعونش ؛ سنان ، از قفا با 12 ضربه از استخوان سر را جدا می‌کند. لعنت خدا بر قاتلین و ظالمینش الی یوم القیامة.

اما عاشقان چگونه بگویم که وقتی بخواهند میوه را جدا کنند ، خواه ناخواه شاخه‌ها می‌شکند و برگ‌های اطرافش می‌ریزد! در کربلا کنار اباعبدالله الحسین(ع) ، 18 تن از اهل خانواده‌اش (فرزندانش و برادرها و برادرزاده‌ها...) شاخه‌های سبزی بودند که اطراف آقا ، ساجد شدند و به جماعت وجود مبارکش ، سر از بدن مبارکشان جدا شد. و رویهم 72 یار باوفا که همه در مقام سجده به تبع از امامشان سَر ، قربان خداوند کردند . که عدد 72 برابر با عدد ابجد کلمه سجده است.

پس میوه درخت بندگی ، رسیدن به مقام سجده است که خداوند متعال در آیه 49   سوره مبارکه نحل می‌فرماید: وللهِ یسجُدُ ما فی السموات و ما فی الارض مِن دابّةٍ و الملائکةُ و هم لا یستکبرون. بنابرین آنچه مابین زمین و آسمانهاست (تمام عالم خلقت) ، ساجد درگاه خداوند هستند. و انسان ، روزیکه متولد می‌شود به عنوان میوه‌ انسانی از شاخه‌ی اشرف مخلوقات با سجده بدنیا می‌آید و بعد از مرگ ، در بلوغ عمل بندگی باز هم به سجده وارد قبر می‌شود.

امیدوارم ما شاکر این همه نعمت‌های بی‌منّت پروردگار خویش باشیم و به اختیار سر بر سجده بگذاریم و ان شاء الله برنداریم تا از دنیا برویم.اللهم الرزقنا

*نکته مهم: همانطورکه خداوند متعال در آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت می‌فرماید: ... اِنّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر... .      

درمی‌یابیم همانطورکه درخت ، همه‌ی سَم‌های هوا را می‌خورد و اکسیژن پس می‌دهد و باعث تهویه و سلامت و پاکسازی آب و هوای طبیعت است و باعث دوام سبزی و سلامتی جامعه است ، فردِ نمازخوان(واقعی) هم درواقع با به طهارت رسیدن ریشه اعتقادی ایمانش در قلب ، نمازش باعث می‌شود که از همه بدی‌ها دور شود و فحشا و منکر از او جدا شود و به طهارت و سیرت انسانی برسد.

پس هر انسان مؤمن نمازگزار واقعی ، خودش مظهر ذکر خدا شده و باعث پاک‌سازی و تهویه جامعه اطراف خود می‌شود و درواقع عملش ، به ذکر اکبر تجلی می‌کند. و نماز ، امام ِ تمام اعمالش می‌شود. ان شاء الله

بنابراین با نماز به باطنِ آیه 22 سوره مبارکه ق می‌رسیم: لقد کُنت فی غفلةٍ مِن هذا فَکَشفنا عَنک غِطاءَک فبصرُک الیوم حدید (و تو از این روز سخت در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کارت برانداختیم و چشم بصیرتت بیناتر گردید). درواقع پرده‌ها از جلوی چشمش کنار می‌رود زیرا نماز ، جانِ حدود خداست و بر وجود ما جاری می‌شود.

اسماء و انوار طیبه 14 نور مقدس(ص) به باطن شجره طیبه

جابر جعفی ازامام محمد باقر(ع) نقل نموده (کتاب معراج.ص191) که فرمود رسول خدا(ص) اسامی معصومین(ص) را در ساق عرش به نور جلی مشاهده کرد و تنصیص فرمود(به حقیقت دید) قبل از آنکه آنها بدنیا آمده باشند. فرمود به من وحی شد به جانب راست عرش بنگر. چون نگریستم صورت علی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی ابن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و مهدی (صلوات الله علیهم اجمعین) را دیدم که در دریاهای نور، نماز می‌گزاردند. خطاب شد اینها حجّت‌های من روی زمین و دوستان من هستند و آخرینِ آنها هم منتقم دشمنان ما خواهد بود.

حقیقت نماز به وجود حضرت رسول اکرم(ص) در معراج

آقای عمادزاده در کتاب معراج پیامبر(ص) {صفحه 191} آورده است : از امام موسی ابن جعفر(ع) سؤال شد چرا باید در هر رکعت  نماز، یک رکوع و دو سجده نمود؟ فرمود: جدّم رسول خدا(ص) را چون به معراج بردند ، اول نمازی که ادا فرمود در ساحت کبریایی حق در عرش بود. خطاب شد ای محمد(ص) ! نزدیک چشمه صاد بیا و مساجد خود را بشوی و پاک گردان (منظور وضو است) و نماز بگزار. پیامبر(ص) فرمود که سرِ چشمه صاد رفتم و وضو کامل گرفتم ( مواضع سجود را که به مساجد معروف است ، شستم) و به نماز ایستادم. آنگاه مانند نماز دو رکعتی صبح که می‌خوانیم، به من تعلیم فرمود و بجاآوردم} . تکبیرةالاحرام گفتم ، خطاب شد بخوان : بسم الله الرحمن الرحیم تا آخر سوره حمد ، خواندم. سوره توحید را هم خواندم و سه بار گفتم کذالک الله ربی .

پس امر شد به رکوع بروم، رکوع نمودم. عنایتی شد و خطاب شد به قلبت و یا شاید به درون قلبت یا سینه‌ات نگاه کن و حضرت ، عرش را در سینه خود مشاهده فرمود. سه بار گفتم سبحان ربی العظیم وبحمده. از رکوع سربرداشتم آنگاه به سجده رفتم و ذکر سجده را به طریقی که تعلیم شد گفتم:سبحان ربی الاعلی و بحمده. چون سر برداشتم ، مرعوب قدرت جلال و جمال حق شدم ، بی اختیار باز به سجده رفتم و دوباره همان ذکر را گفتم. چون رکعت دوم را به همین منوال گزاردم و تشهد گفتم و سلام نمودم ، خطاب شد: السلام علیک ایها النبی و رحمةالله و برکاته. گفتم السلام علیکم و رحمةالله و برکاته. پس امر به یک رکوع و یک سجده بود اما من برای تذکر عظمت الهی ، دو بار سجده کردم پس دو سجده واجب شد.

اما تعریف چشمه صاد:

از امام موسی کاظم(ع) پرسیدند: چشمه صاد که پیامبر(ص) از آن وضو گرفت چیست؟ فرمود آن چشمه ایست که در یکی از قوائم عرش جاریست و آن چشمه را صاد و ماءالحَیوات یعنی آب زندگانی گویند. و معنی "ص والقرآن ذی الذکر" همان آب حیات معنوی است که قرآن نیز آب حَیَوان و زندگی است که به خوانندگان خود می‌بخشد و به نام قرآن نیز آمده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۲۲:۱۶
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ولایت امام حسن(ع) در حقیقت 9  

اگر خاطرتان باشد ولایت نُه ، باطنِ ده بود یعنی عدد ابجد کلمه ده= 9 می‌شود و عدد ابجد کلمه نُه =55 که10= 5+5 می‌شود ، پس 9 روی 10 می‌شود 19 که برابر اسم مبارک واحد است و در جمع عددی ، 10 می‌شود(10=9+1). حال امام حسین(ع) خود ، گنج 9 روی 10 است(یعنی19) زیرا 9 ذریه در بطن اوست که با یک وجود مقدس خودش می‌شود 10(10=9+1). در واقع خود حامل 9 ذریه معصوم(ص) است. توجه فرمایید! تکلیف آقا خیلی سخت و محموله‌ی ایشان ، بار گرانی است که باید سالم به سر منزل هستی تا الی یوم القیامت برسد و بماند.

نکته: امام حسن(ع) گنج ده است. اولا ایشان سید الاسباط پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) است و لقب مبارک ابا محمد نیز دارد {ابا به معنی زینت است، ایشان زینت و سبز کننده تمام رسالت پیامبر(ص) است}. ثانیا ایشان امام دوم شیعیان است که عدد ابجد دو=10 می‌باشد که تمام سرّ الاسرار گنج ، به وجود ایشان سبز و ظهور آن به زیباترین وجه؛حسن می‌شود یعنی به نیکوترین وجه ، ظهورش را بدون ذره‌ای نقص الی یوم القیامت متجلی ساخت. ثالثا ایشان معصوم چهارم است و همان چهار چوب گنج الهی که خداوند کریم به احسن تقویم ، ظهور داد و گنج 4 روی 10 و کلّ ولایت که همه به حسن ظهور داده شده و به وجود نازنین وصی الحسن (عج) ،کلّ زیبایی‌ها ظاهر می‌شود. عدد ولایی و معصومیت امام حسن(ع) ، 6  می‌شود(6=4+2) و 6= (و) می‌باشد که تمام عالم خلقت از عالم اسرار و کنز الهی به دنیا ، روی حرف (و) و دوباره بازگشت همه انسان‌ها به خداوند می‌باشد که "انّا لله و انّا الیه راجعون" این وصل ، حسن(ع) است به عدد 6 ، که خداوند کریم تمام دنیا را در 6 روز خلق فرمود(آیه 4 سوره مبارکه حدید:"فی ستّة ایام" ).

نکته مهم ! چرا عدد 10 روز عید قربان(در دهه ذیحجه) روزی است که روزه گرفتن حرام است!؟ در واقع روز قربانی کردن است ، پس کسی که قربانی شد در مجرای حسن قرار می‌گیرد و دیگر برای او روزه‌ای نیست ، زنده‌ی عالم آخرت ، دیگر روزه ندارد! پس عدد 10 ، بلوغ نُه بود که متولد شده است. امام حسن(ع) ، کریم اهل بیت و امام افطارکنندگان است{کتاب منتهی الامال،زندگی امام حسن(ع)}. همینطور است برای روز عید فطر که روزه در آن حرام است.

همانطورکه قبلا ذکر شد زُبر نام مبارک امام حسین(ع) ، 128 می‌شود یعنی نگهدارنده تمام گنج 28 حرف(و اعداد آن) که کلّ حروف  قرآن است و بیّنه نام مبارک ایشان ، 118 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است یعنی بینه وجود مقدس حسین(ع)( که خودش هم حسن است) ، باز هم حسن(ع) می ‌شود .والله اعلم

امام حسن(ع) و امام حسین(ع) حدود 7 سال با جدّ بزرگوارشان زندگی کردند به عدد ابجد سبع=132  که برابر عدد ابجد نام مبارک محمّد(ص) است و حقیقت و باطن 7 . و حدود 30 سال به عدد گنج حرف(ل)؛ مجرای توحید، با پدر بزرگوارشان زندگی کردند که ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) حقیقت گنج 30 است. و بعد از پدر بزگوارشان ، امام حسن(ع) 10 سال به عدد عشر ، ولایت کردند که ایشان باطن عاشورا را برای ظهور در کربلا به پا کرده است و سنّ مبارکش 47 سال است که 47 ، برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) است.

و امام حسین(ع) هم ولایتشان بعد از برادر بزرگوارش 10 سال است(امام عاشورائیان) که سنّ مبارکش 57 سال می‌شود.عدد 57 برابر است با 3 تا 19 تا که وجود مقدسش امام سوم است. و ایشان بالاترین مقام شهادت را به بلوغ 9 شهادت نشان دادند زیرا : 1- ایشان مقام سید الشهدایی را گرفتند  2-مقام ثاراللهی را گرفتند. عدد ابجد شهید=319 که 13=9+1+3 و 13=جایگاه عددی حرف(م) به عدد ابجد 40 ،چون شهید به حقیقت طهارت نائل می‌شود پس اربعین (40) ، باطن شهادت اوست. 3- عدد300=(ش) که صفت افشاکنندگی دارد بنابراین 319 یعنی افشاکننده‌ی گنج 19 و نوزده=72=سجده است. که امام سر به سجده گذاشت و برنداشت تا سر از بدن مبارکش جدا کردند و بر سر نیزه قراردادند(نیزه=72=سجده). درضمن اینکه جمع ارقام 72 برابر 9 می‌شود (9=2+7) که امام حسین(ع) که خود صاحب و حامل 9 بود ، آخرین عمل عبادی ایشان هم به بلوغ نُهِ سجده است و شهادتش نیز در سجده است، بنابراین حضرت ، باطن 19 را به حروف و عدد در سجده و شهادت ، به طورکامل در بلوغ 9  ، ظهور وجلوه دادند. و اگر ارقام 72 را در هم ضرب کنیم 14 می‌شود که ایشان تمام گنج را به تمام قامت به زمین قتلگاه در کربلا و روز عاشورا به زمین گذاشت و این بلوغ در شهادت آقا نتیجه‌اش این شد که ، فقط و فقط انسان مؤمن پشت سر امام معصومش از عین نجاست حیوانی به کمال طهارت انسانی نائل می‌شود که خداوند تبارک و تعالی به او مقام تولد را می‌دهد و می‌فرماید: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" حساب نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه زنده‌اند(احیا شده‌اند) و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

امیدوارم خوب متوجه شده باشید. بدن مبارک امام حسین(ع) غسل و کفن نمی‌خواست و نه نماز میت ، چون او ، زنده است. البته باید متذکر شوم که وجود معصومین(ص) در همه حال تطهیرند و احتیاج به طهارت ندارند اما ایشان این راه را برای ما گنهکاران باز کرد و در عمر کوتاه ما ، بهترین راه برای رسیدن به عالم قرب و کمال طهارت انسان شدن را در قربانگاه(قلب به میم) قرارداد. پس این شهادت به عدد 9 ، بلوغ حیات را به ما می‌رساند نه مرگ را(مردن و میته شدن)، یعنی تولد و زنده شدن واقعی است .

امام حسین(ع) به بلوغ عدد نُه و باطن 19 ، سرّ وراثت تمام انبیاء و اولیاء، صدیقین ، شهدا و ائمه معصومین(ص) را به عرصه‌ی جایگاه و ذیقعد انسانیت جایگزین فرمودند.

نکته: یکی از زیبایی‌های خلقت این است که پروردگار عالم به طور فطری همه انسان‌ها را در باطن طهارت خلق کرد و منّت گذاشت و فرمود:"انی نفخت فیه من روحی" این است و جز این نیست که از روح خودم در انسان دمیدم و انسان برگزیده شد تا خلیفه الله باشد و توفیق قرب الی الله پیدا کند و عبادت خداوند مهربان را انجام دهد و خدا را تنها معبود خود انتخاب کند. هنگام تولد با سر به دنیا آمدیم ، که سجده اول است و بعد از مرگ(طبق احکام دفن) با سر وارد  قبر می‌شویم ، که سجده دوم است.در واقع زندگی ، فاصله بین دو سجده است. پس ورود انسان از پشت نوزده حرف"بسم الله الرحمن الرحیم" که همان بلوغ 9 و عدد سجده(=72) است و در زمان از دنیا رفتن هم پشت نوزده حرف "حروف نام مبارک پنج تن(ص)" (همان بلوغ9 و سجده=72) است.

راستی یعنی چه؟! خداوند کریم همه بندگانش را از بلوغ 9 ، در بلوغ9 ، پس از حمل 9 ماه ، از مادری که خودش بلوغ 9 و حامل 9  است و پدری که جمع شده عوالم 9 گانه است ، بدنیا می‌آورد. حال خودش است که باید به عملی با بلوغ 9 برسد. در حالیکه تولدش از ورودی 19 مقام عدد و 19 حروف از اسماء مبارک پنج تن(ص){در واقع چهارده معصوم(ص)است} و بیرون رفتنش از ورودی بسم الله الرحمن الرحیم است زیرا کسیکه عملش به تکلیف وحی الهی است این فرصت را می‌یابد تا قلب به میم شود و بعد از رفتن از ورودی بسم الله جزء شهدا و صالحین و صدیقین باشد و با طهارت به عالم قرب برود. حال اگر برعکس شد ؛ انسانی که نعمت‌ها را ضایع کرده با منسب از حیوان پست‌تر "کالانعام بل هم اضلّ" وارد محشر می‌شود ، همانطور که یک حیوان حلال گوشت را اگر پشت بسم الله ذبح کنند {برای خوردن}حلال می‌شود و اگر بسم الله نگویند آنرا حرام کرده‌اند و وجودش میته و خوردنش به مسلمانان حرام می‌شود.

نکته دیگر: خداوند کریم با وجود حجت‌های خود ، زندگی سالم دنیا و آخرتِ مقبول را عنایت فرمود. چنانچه امیرالمؤمنین علی(ع) در شب نوزدهم ماه رمضان(ماه نهم قمری) در مسجد کوفه(عدد ابجد کوفه=111=الف) ، سر به سجده گذاشت و فرق مبارکش به دست ابن ملجم ملعون شکافته شد ؛ سجده‌ی اول عالم بوجود ایشان ظهور پیدا کرد. امام حسن(ع) پدر را از سجده بلند فرمود(فاصله بین دو سجده) و امام حسین(ع) در سجده دوم ، بعد از شهادت سر از سجده برنداشت تا ملعونین سر از بدن مبارکش جدا کردند. اینجا مقام قلب به میم و عالم اربعین و قرب الی الله و تولد واقعی انسانیت و رسیدن به "رزقا حسنا" و "عند ربهم یرزقون" است.

پس تمام زندگی ما پشت امام معصوم(ص) ، رنگ خدایی می‌گیرد که ایشان ساجد واقعی هستند و زندگی ما زمان بین دو سجده‌ی ورودی و خروجی ما{ با سر بدنیا می‌آییم و با سر در قبر می‌رویم} در دنیاست که باید با مدرک حسن تمام شود. خداوند کریم در سوره مبارکه انعام آیه 160 می‌فرماید:"من جاء بالحسنة فله عشر امثالها..." اگر با خود (تا قبر) عمل حسن بیاوری به تو ده ، مثل همان می‌دهم. همانطور که عالم دنیا عاشوراست پس باید به بلوغ 9 یعنی عشر اعمالمان برسیم.انشاءالله

روزی جبراییل(ع) 4 لباس خلعت ، کفن بهشتی را نزد پیامبر(ص) آورد و هر کفنی را فرمود که برای یک یک خانواده ایشان است:1-پیامبر(ص) 2-امام علی(ع) 3- حضرت زهرا(س) 4- امام حسن(ع). پیامبر(ص) پرسیدند پس برای حسینم(ع) کجاست؟ جبراییل(ع) فرمود که امام حسین(ع) نه غسل می‌خواهد و نه کفن.

خوانندگان عزیز! لازم به تذکر است که لباس شهید ، کفن او می‌شود. انسان هرچقدر هم مقامش بالا باشد اگر معمولی بمیرد بدن او را لخت می‌کنند و غسل می‌دهند ، خلاصه عیب او عیان می‌شود. اما شهید لباسش آبروست و بدنش هرگز نه در دنیا و نه در آخرت ، عریان نمی‌شود ، شب اول قبر ندارد و با اولین قطره خون شهید که بر زمین می‌ریزد خداوند کریم تمام گناهانش را می‌آمرزد {مگر گناهی که حق الناس باشد}.

تمام هدف خلقت پروردگار عالم برای انسان ، همین بلوغ کمال زندگی در دنیاست(سجده دوم حیاتش) که برای عالم آخرت با تمامِ کمالات انسانی و به عالم قرب متولد شود نه اینکه بمیرد و تازه در عالم برزخ با هزاران مشکل مواجه شود. همانطور که جنین در شکم مادر اگر به بلوغ 9 به سلامت کامل شده باشد زنده بدنیا می‌آید و تازه زندگی دنیائیش را شروع می‌کند؛ بدون هیچ مشکلی ، انسان مؤمن هم در رحم دنیا باید به بلوغِ عمل ، کامل شود تا به سلامت بلوغ عمل انسانی ، وارد عالم آخرت شود و به عالم  قرب الهی برود تا هیچ گونه مشکلی نداشته باشد. اگر نوزاد در دنیا ناقص بدنیا بیاید او را در دستگاه و خلاصه تحت درمان قرار می‌دهند تا کمبودهایش جبران شود ، انسان گنهکار که ناقص به عالم برزخ رفته ، خدا داناست که چقدر باید درمان شود و درمانش چیست تا برای قیامت ، سالم بپا شود(البته آیا سالم می‌شود و یا به قیامت کشیده می‌شود و یا به پاک شدن در جهنم؟!)

حال فکر کنیم و ببینیم که چقدر ارزش دارد که در این عمر کوتاه ، خود را در تربیت و تأدب و تحمل مشکلات و انجام صحیح فرائض قرار دهیم و با پای خود به قربانگاه معشوق برویم و هر لحظه نفس حیوانی خودمان را قربان نفس انسانی کنیم و پشت سر امام معصوم(ص) ، شیعه و پیرو شویم تا به کمال انسانی در آن عالم متولد شویم.آنگاه الی یوم القیامه در صحّت و سلامت ، بهترین و لذت بخش‌ترین زندگی انسانی را در جوار رحمت الهی خواهیم داشت. انشاءالله آقا و سرورمان امام حسین(ع) ، در دنیا و آخرت شفاعتمان کند.

استثنآت وجود مقدس امام حسین(ع)  

 امام حسین(ع) در چند مورد در ولایت وجود مقدسش استثنا است:

1-تولد وجود مقدسش که شش ماه بیشتر در حمل مادر گرامیش نبوده است. (در حالت عادی جنین تا شش ماه اگر بدنیا بیاید نمی‌ماند) اما خداوند کریم   بوجود ایشان دنیا را در شش روز خلق کرد و فانی می‌شمارد ولی برای آخرت شیعیان ، سکوی پرواز به عالم قرب و حاصل اعمال خیر را در دنیا جاودانه فرمود.

2-بعد از 10 روز از تولد برادر بزرگوارش ، خانم زهرا(س) حامل حمل امام حسین(ع) شده‌اند(کتاب منتهی الامال)

3-از بدو تولد ، ایشان به عدد 10 بدنیا آمد ؛ یک خودش و 9 ذریه در بطنش

4-همانطور که بیان شد شهادتش ، عالم را قلب به میم کرده و عین نجاست میته‌ی انسان را به عین طهارت کامل انسانی رسانید.

5-شهادت را یک تولد و احیاء حیات طیب به انسان‌ها بخشید.

6-خون در زمان شهادت پاک شد. 

7-وجود مقدسش نه غسل داشت و نه کفن  

8-تربت پاکش داروی همه دردها شد و خوردنش حلال{در صورتیکه خوردن تمام تربت‌ها حرام است} 

9-اربعین و حقیقت اربعین ، به وجود آقا و بطور کامل به وجود خانم زینب(س) و امام سجاد(ع) احیا شد و دائمی گردید و باطن اربعین تا زمان فرج آقا و ظهور حقیقت اربعین ، احیا شد. 

10- مدت عزاداری ایشان از همه‌ی عزاداری‌ها بیشتر است و مدت 2 ماه را به خود اختصاص داده(60 روز به عدد سین که میزان حروف و قلب قرآن است).   11-سیاه پوشیدن مکروه است ولی برای ایشان رحمت است و ثواب دارد.      12-ماه محرم ؛ ماه حرام و اولین ماه سال قمری است و به دهه‌ی عاشورا شروع می‌شود و تمام گنج ده یعنی 4 روی 10 را حامل است و بلوغ نُهِ حیات طیب را به همه‌ی انسان‌ها درس می‌دهد. در ضمن اینکه با دهه اول ، محبان در خیمه‌های آقا یعنی در وطن اصلی ، ساکن  می‌شوند.  

13- امام حسین(ع) حامل 9 ذریه است.    14-وجود مقدسش به عدد ده، گنج عشر را افشا کرده است (در عدد شهید توضیح داده شد)که امام عاشورائیان الی یوم القیامه است و تمام ایام شد عاشورا و تمام زمین‌ها کربلا:

"کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا"

مقام تاسوعا(در مقام سردار امام حسین(ع)؛حضرت عباس)

روز تاسوعا متعلق به آقا ابوالفضل(ع) است. در صورتیکه همه می‌دانیم ایشان علمدار روز عاشورا است و شهادتش قبل از شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا واقع شده است. پس این مقام تاسوعا ، بلوغ مقام ارزشی وجود مقدس ابوالفضل عباس(ع) است که به درجه‌ی عرفان حقیقت 9 رسیده است که توانست علمدار عاشورای برادرش امام حسین(ع) شود(که او حامل 9 است) و روز عاشورا ، 9 مقام تسعه را دریافت کرد : 1-علمدار کربلا  2-سپهسالار کربلا  3-باب الحوائج  4-ابوالفضل(ع)  5-سقای عطاشی(سیراب کننده همه‌ی تشنگان عالم الی یوم القیامه)  6- قمره العشره یعنی ماه (گنج) عشر  7- با وفا  8- صاحب بین الحرمین   9-صدیق . و درجه‌اش از تمام امام زادگان بالاتر رفت طوری که در حدیث آمده فردای قیامت همه‌ی امام زادگان بزرگوار به مقامش غبطه می‌خورند.

معصومین(ص) ، مقام صدیق را دارا هستند و یکی از خصوصیاتشان این است که بعد از شهادتشان دست انسان‌های معمولی نباید بدن مطهر این عزیزان را لمس کند چنانچه می‌دانید همیشه معصوم(ص) ، بدن معصوم(ص) را غسل داده و کفن می‌کند.حتی برای حضرت زهرا(س) ، امام علی(ع) اعمال غسل وکفن و تدفین خانم(س) را انجام دادند. در شب سوم عاشورا امام سجاد(ع) تشریف آوردند در کربلا و بدن پدر بزرگوارش را خود {با شرح‌هایی که می‌دانید}در بوریا قرار داد و به خاک سپرد. و در علقمه تشریف فرما شد و فرمود بدن عمویم عباس(ع) را هم باید خودم به خاک سپارم. و بدن مقدس ایشان به طور مستقل در علقمه به خاک سپرده شد و دست‌های مبارکش در جاهایی که از بدن مطهرش قطع شده بود به خاک سپرده شد. که امروز در سه جا حضرت ابوالفضل العباس(ع) را زیارت می‌کنیم: دو جا مقام دست‌های ایشان است و یک جا بدن مطهرش( یعنی هر دستش برای خودش علمدار است و هرگز علمش نمی‌افتد تا روز ظهور امام زمان(عج)؛ فرزند نهم امام حسین(ع) که آن روز هم مقام صاحب بین الحرمین دلهاست و علمدار است الی یوم القیامه. عدد ابجد عباس =133 و برابر با عدد ابجد نام مبارک ابا صالح است. او علمدار عاشورایی است که در تمام عمر دنیا ، کلّ یوم عاشورا وکلّ ارض کربلاست.

خواننده عزیز! عدد9 که سلطان اعداد بود و به صور مختلف توضیح داده شده است پس خوب دقت کن که علمداری که او مقام تسعه‌ی عاشورا را داراست هرگز علمش به معنای شکست بر زمین نمی‌افتد و امام عاشورا ؛ امام حسین(ع) که صاحب 9 ذریه است ، هرگز از امامت عاشورا بیرون نمی‌رود زیرا تمام فرزندان نورانیش در مقام تسعه‌ی او جان حقیقت رساننده‌ی کمال وراثت عاشورا را به عنوان هدایت عظما از جانب پروردگار عالم ، احیا و به کمال هدف و نتیجه‌ی نهایی می‌رسانند.

این دو بارگاه ، بارگاه نورانی مقامی است که در حال همه‌ی عاشورائیان و کربلائیان ، باید به دست پر فیض و برکت آقا ابوالفضل العباس(ع) محل ظهور و بروز احیاء حقایق و رساننده‌ی پیام حق باشد یعنی کسی که واسطه و باز کننده‌ی دو حرم است یعنی حرم قلب مردم  به حرم مبارک معصوم(ص)!

پس هر انسانی در وجودش ، بین الحرمین‌هایی دارد که شاید خودش هم نداند. مثل از گوش سر به گوش دل ، از چشم سر به چشم دل و از زبان سر به زبان دل ،  اینجا مجرای صدق است که اگر باز شود و باز بماند ، انسان به مقام یُبصر بها ،یُسمع بها و ینطق بها می‌رسد.

تمام گرفتاری‌های ما این است که این مجرا به خاطر دو رویی‌ها و نفاق‌ها ، گرفته است. چشم سر یک چیز می‌بیند و چشم دل چیز دیگر، گوش دل چیزی می‌شنود و گوش سر چیز دیگر و ... و این نفاق‌ها باعث شده که اصلاح اعمال و بیان احوالات نزد حکیم الحکما پیش نیاید و گاهی منجر به این کلام الهی می‌شود: صم بکم عمی فهم لا یفقهون . یا لا یعقلون . پروردگار عالم بر چشم و گوش و زبان دل پرده‌ای به نام غشاوه می‌کشد که این حقایق می‌میرد و انسان درحالیکه زنده‌ی جسمانی است ، حیوانی است ناطق که قلب انسانی او مرده است. خداوند متعال می فرماید: فیمُت=پس بمیر.

حال چشمی که برای امام حسین(ع) با معرفت ، گریه می‌کند (از باب خلوص) معلوم است که گوش شنوایی دارد تا دل می‌سوزد و با اشک ، احیا می‌شود و زنده می‌ماند. اما راه این احیا ، بدست باز کننده بین الحرمین دلهاست. زیرا ما لیاقت وصل مستقیم به معصوم(ص) را نداریم. وجود امامزاده ؛ ابوالفضل العباس (ع) که اذن گیرنده ، واسطه و گشاینده راه ما گنهکاران به امام معصوممان است. بنابراین هر دلی اگر بخواهد زنده بماند باید از سقّای عطاشی ،آب حیات بگیرد و جان خود را به سقایت او سیراب کند تا بتواند به امام زمانش وصل شود . ما روایات زیادی داریم از جمله داستان علی بن مهزیاد(که قبرش در اهواز است )، وقتی به زیارت امام زمان(عج) نائل آمد ، نشانه‌ی خیمه‌ی آقا در عرفات روضه‌ی حضرت ابوالفضل(ع) بود تا او امام زمانش را ملاقات کند. امیدوارم آقا لیاقت گشودن بین الحرمین دلهایمان را به مولایمان امام زمان(عج) عنایت فرماید. آمین

بلوغ 9 در وجود حضرت زهرا(س)  

وجود مطهر خانم زهرا(س) ، 9 اسم مبارک دارد که هر نام از اسماء اعظم است.  2 نام مبارک آسمانی : زهرا(س) و منصوره(س) ، 7 نام مبارک دیگر زمینی: فاطمه(س) ، بتول(س) ، صدیقه(س) ، محدثه(س) ، زکیّه(س) ، طاهره(س) و راضیه(س)  می‌باشد. در کتاب شرح المناقب(ص170) از محی الدین عربی در فصل فضائل حضرت زهرا(س) آمده است: {وعلی الجوهره القدسیه فی تَعیّن الانسیه،صوره النفس الکلیه،جواد العالم العقلیه، بضعه الحقیقه النبویه، مطلع الانوار العلویه، عین عیون الاسرار الفاطمیه الناجیه المنجیه لمحبیها عن النار ثمره الشجره الیقین، سیده نساء العالمین المعروفه بالقدر،المجهوله بالقبر،قره عین الرسول الزهراء البتول علیها الصلوه و السلام}.ترجمه: نیز تحیّات و زاکیات برآن جوهر قدسی باد که با تجرد قدسیّه در هیئت انسیّه عالم بشریت را زینت و تشکیل داده.آن حقیقت طاهره خود ، صورت نفس کلی و جواد عالم عقلی است که در صورت سِرّیه بضعه‌ی حقیقت احمدی(ص) و مشرق انوار علوم علوی و سرچشمه‌ی اسرار مکنونه‌ی فاطمی است. چنانچه آن حقیقت قادسه در آغاز نزول مقدسات عالم عقلی بوده ، در هنگام عودت و صعود نیز خود ، از ادناس بشریت (چیزهایی که مردم را پست و کوچک می‌کند) رستگار، و آزاد کننده‌ی دوستان از آتش ، جوهره‌ی قدسیه شیرین ثمر شجر معرفت و یقین و سترگ ، سیده نساء عالمین است که قدر مراتب فضائلش معروف و مثوای جسد عنصریه‌اش مجهول است ، نور دیده‌ی حضرت رسول (ص) به نام نامی و لقب گرامی زهرای بتول علیها الصلوه و السلام.  

حضرت فاطمه زهرا(س) ؛ مادر دو عالم و تک دردانه رسول الله(ص)که خداوند سبحان درباره وجود مقدسش سوره کوثر را نازل فرمود:"انّا اعطیناک الکوثر فصلّ لربّک وانحر انّ شانئک هو الابتر" .همچنین در کتاب مفاتیح الجنان از آقای قمی(رحمه الله) در زیارت خانم(س) در روز یکشنبه می‌خوانیم : السلام علیک یا ممتحنه امتحنک الذی خلقک قبل ان یخلقک و کنت لما امتحنک به صابره. سلام بر تو که آزمایش کرد تو را پیش از آنکه بیافریندت و بودی بر آنچه آزمایش شدی صبر کننده.

عدد ابجد نام مبارک حوا(س) همانطور که نوشته شد 15 بود و جمع ارقامش 6 می‌شود.عدد 15 ، از جمع عدد 1 تا 5 حساب می‌شود،در اصل 5 ، جمع کننده‌ی تمام اعداد است و همانطور که می‌بینید بسته است و تنها عددی است که به شکل دایره نوشته می‌شود و حرفی که عدد ابجدش 5 است، حرف (ه) می‌باشد که به صورت گرد یعنی دایره نوشته می‌شود. وجود مقدس حضرت زهرا(س) جمع کننده دایره‌ی خلقت می ‌باشد چنانچه در حدیث کسا آمده است:"هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها" . فاطمه(س) را هم در مرکزیت و هم در احاطه وجودی دایره خلقت قرار داده است که خوانده می‌شود فاطمه(س) و پدر فاطمه(س) و شوهر فاطمه(س) و فرزندان فاطمه(س) ، بقول آقای محی الدین عربی: خانم حوّای روحانی است.

عدد ابجد دایره برابر است با عدد ابجد طاهره(س)=220 و جایگاه عددی دایره و طاهره(س) =40 است. همانطور که در درس گنج الف بیان شد ، تمام خلقت در باطن طهارت خلق شده و ظهور و بروز دارد (الی یوم القیامه) و همه در دایره‌ی بندگی اوست ، همه در طواف رضای حق ، غرق هستند. امیدوارم که ما هم با انتخاب صحیح دایره‌ی زندگیمان در باب طهارت در طواف رضای او به قربانگاه واصل شویم و در این گردش ، ظلمات حیوانی وجودمان را جدا و به حقیقت انسانی به قرب او برسیم(انشاء الله). در واقع دایره ، حدود اوامر الهی است . باید بگویم حدود الله و بر هر کس ، واجب است که حدود خدا را نشکند و در تمام عمر ، حافظ حدود الله باشد.

اما عدد6 از جمع سه عدد ظهور دارد1+2+3=6 و پایه‌ی تمام اعداد ، 3 عدد است که اگر درس‌های قبل را مطالعه فرمایید متوجه می‌شوید که همان الف وجود است. عدد ابجد الف=111 یعنی سه تا یک : یکِ اول ،پیامبر(ص) که ایشان حقیقتِ الف وجود است و مقام ظرف گیرنده گنج الهی را دارد.

یکِ دوم، فاطمه زهرا(س) ؛ بضاعت این الِف وجود است که به الف یعنی 1000 خوانده می‌شود.

یکِ سوم، امیر المؤمنین علی(ع) است که به صورت همزه ، ناطق ِالف شد و تمام حروف را نقطه و صداگذاری فرمود ، و او نطق الله است. (درحالیکه همه معصومین(ص)، الف هستند و نورٌواحد و الف وجودند اما به صورت ظاهر و باطن) . پس هر کدام الف، الف، الف می‌شوند و در ابجد عدد کاملند که می‌شود 111 که در واقع کلّ اعداد و طبق مطالب بیان شده در اول درس،کلّ حروف را دربردارد یعنی هر کدام 3 می‌شود که با جمع 3 تا 3 عدد 9 ظاهر می‌شود {9=3(الف=111)+3(الف=111)+3(الف=111)}پس کلّ حروف و اعداد ، ظهور پیدا می‌کند. درضمن اینکه اگر 3 تا 3 را کنار هم بنویسیم ، 333 می‌شود که برابر با عدد ابجد اربعین است که حقیقت طهارت به وجود این عزیزان جاری و ساری است. دیگر اینکه درباره وجودهای مبارکشان آیه تطهیر نازل شده است؛آیه 33 سوره مبارکه احزاب:"انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا".

عدد 40 در عربی اربعین می‌شود و همانطورکه می‌دانید حقیقت خلقت در باطن 40 (=م) و 4 تا 10 تا یا 4 روی 10 ، در تمام هستی ظهور داشت و در واقع حقیقت بهار، حیات و بهشتند{در کتاب گنج الف کاملا توضیح داده شده است}. اما عدد ابجد کلمه اربعین=333 که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=3+3+3) و اگر در هم ضرب شود 27 می‌شود(27=3×3×3) و برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است که پیامبر(ص) عبدالله خالص است، روز 27 رجب مبعث وجود نورانیش در سنّ 40 سالگی است. درحقیقت جان اربعین ، عالم را تطهیر و در ولایت مطهرین یعنی چهارده نور مقدس است و ثبوت نورانی ظهور حق در دنیا بوجود ولی الله الاعظم چهاردهمین معصوم(ص) اظهار می‌شود و عالم دنیا از تمام گناه‌ها ، رجس‌ها و پلیدی‌ها ،پاک و تطهیر می‌شود.

جایگاه عددی کلمه اربعین=63 می‌شود که برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است. خانم زهرا(س) که مغرب عالم است وجود مبارکش ظرف افول انوار رسالت و ولایت است در جایگاه عددی کلمه مغرب که 63 می‌شود.

صاحب مغرب وجود   

نماز مغرب متعلق به وجود مقدس خانم فاطمه زهرا(س) است و 3 رکعت می‌باشد و ساعت مغرب مثل عمر پر برکتشان ظاهرا کوتاه (ولی برکتش الی یوم القیامه)است و زود به عشا وصل می‌شود. عدد ابجد کلمه مغرب=1242 است که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=2+4+2+1).{ملکی به نام سخائیل (یا سرفائیل) برائت نامه‌ای از آتش جهنم به اسم خداوند برای هر نماز مقبول می‌آورد و برای نماز مغرب ، به اسم "انا الله الجبار" است}.  

این یکی از زیبایی‌های مقام مغرب است که جمع کننده انوار خورشید در ظرف افول خود است که نتیجه‌ی آن نور قمر آسمان در لیل دنیاست و تمام حکمت باطن آن و گنج عشا در حقیقت آن جلوه‌گر می‌شود تا میوه‌ی کامل صبح را ظهور دهد که همان صبح  قیامت است(صباح الجنه) ، در این بلوغ که سحر، گیرنده قدر است و شکافنده‌ی نور و ظهور و بروز یوم(روز) است.

جایگاه عددی کلمه مغرب=63 که برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و همچنین حضرت علی(ع) می‌باشد و حکمتش زیاد است زیرا هم برابر با جایگاه عددی کلمه اربعین(یعنی 40 ) است و هم به همه‌ی مؤمنین می‌آموزد که وجود مبارکشان در حقیقت طهارت زندگی مبارکشان به جایگاه غروب رسیده است، اما هر دو نور مبارک در ظرف مغرب عالم ، افول داشتند چنانچه سنّ هر دو بزرگوار 63 سال است که جمع ارقامش 9 می‌شود و 2 تا  9 تا می‌شود 18 که سنّ مبارک حضرت زهرا(س) است. {سن مبارک پیامبر(ص)=63 و 3+6=9 __ سن مبارک امام علی(ع)=63 و 3+6=9 __ 9+9=18 =سن مبارک حضرت زهرا(س)(ظرف گیرنده انوار رسالت و ولایت) }.

وجود حضرت زهرا(س) در اهل بیت مکرمشان ، یک است زیرا یک خانم و 13 آقا هستند یعنی چهارده نور مقدس(ص) که همه‌ی بزرگواران نورٌواحدند (1+13=14=جایگاه عددی اُم). ایشان در مقام خلقتی ، یک است همانطورکه در کلمه نساء معنی کردیم عدد ابجد نسا=111=الف و الف= 1(یک) است. دیگر اینکه در کتاب چهلچراغ(ص31) از کتاب اطیب البیان (ج13-ص225) از امام عسگری(ع) نقل شده :"نحن حجج الله علی خلقه و جدتنا فاطمه حجة الله علینا" ما همه حجت‌های خداهستیم بر مردم و مادر ما حجت است بر ما.

خوب دقت کنید! پس خود خانم(س) ، اول است و ایشان در عالم سرّ ، مقام دومی ندارد، بنابراین ایشان امّ ابیها نام گرفت و امّ ائمه ، امّ انبیا ، امّ المؤمنین و... همه‌ی این مقامات حاکی از این است که ایشان ، ریشه و اول است.

درضمن جمع اعداد 1تا 18 سنّ مبارک خانم(171=18+17+... +2+1) برابر با171 می‌شود که 171=عدد ابجد کلمه معانی و جمع ارقامش 9 می‌شود(1+7+1=9)پس وجود مقدس خانم تماما گنجینه اسرار است و اگر خوب بفهمیم و انشاءالله به خلوص عمل کنیم به ریشه‌ی طهارت و اخلاص دست پیدا می‌کنیم.

نکته : همانطور که در کلمه نسا خواندیم که میزان و الف وجود و کلمه‌اش شاخص ولایت و رسالت است .حال اگر حروف نساء را باز کنیم بطوریکه (نس) در یک طرف ، الف(ا) وسط ، و همزه بطور بسیط طرف دیگر الف باشد ، جمع هر طرف با الف وسط111 می‌شود :  نس      ا       ها میم زا ها        

1

                                                  

 

                                               110                      110

                                              

                                         111=110+1          1+110=111 

بلوغ 9 احکامی برای خانم‌ها

در خانم‌ها بلوغ ، عدد 9 است(9 سال تمام) یعنی 9 تمام وارد به ده می‌شود (9روی10) یعنی حقیقت 19 و تکلیف زندگی و حیات نو برای صاحبش زده شده است. عدد ابجد نوزده=72=سجده است پس در این سن، یک دختر خانم به بلوغی رسیده است که وارد حقیقت سجده به عنوان بلوغ بندگی می‌شود. ولی سن تکلیف آقایان ، 15 سال تمام است 15=6+9 .

میزان در اسم زن(اسم خانم(س))

عدد ابجد کلمه زن=57 که برابر با 3 تا 19 تاست. زبر و بیّنه‌اش هم با هم برابر است{زن=زا+نون__(ز(7)=زبر، ا(1)=بینه) + (ن(50)=زبر ، ون(56)=بینه)__ زبر7+50=57 ، بینه1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن و خانم زهرا(س) کوثر عالم وکلّ قرآن است.

جایگاه انسان کامل و بلوغ خلقت در حقیقت 9 و عالم قرب در جایگاه عددی اول=19 که برابر با واحد=جایگاه عددی نُه و نوزده=72=سجده و9= 2+7 است.

اسراری از نام مبارک فاطمه(س) و قلّه عالم

عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س)=135=عدد ابجد قله. در واقع قله‌ی عالم امکان در کثرات خلقت ، همان نام مبارک واحد پروردگار عالم به عدد 19 است که ظهور عددی و حروفی را جلوه می‌دهد{19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و 19 حرف اسامی پنج تن (ص)}.در واقع عدد ابجد نوزده =72=سجده شد که عالم در سجده بندگی ظهور پیدا کرد و خود عدد 19 ، جایگاه عددی نُه بود که عالم در بلوغ 9 خلق شده است و حقیقت آن در ظرف قله عالم که عدد ابجد قله=135 است برابر با نام مبارک فاطمه(س) که او اُم و قله و ظرف امتحان شده‌ی خلقت پروردگار عالم است و خود به عدد یک ؛ امّ ابیها و... ظهور دارد.

نکته: اگر نام زیبای فاطمه (س) را به سه قسمت بخش کنیم یعنی: فا+ط+ مه در جمع آخر به 3 تا 9 می‌رسیم:(فا=81 و 9=1+8) ، (ط=9) ، (مه=45 و9=5+4) که درواقع نُه به حروف هستند(چون در باطن حروف نامِ خانم نهفته‌اند) و عدد ابجد کلمه نُه=55 است و 3 تا 55 تا می‌شود 165 که برابر با عدد ابجد لا اله الا الله است! و جایگاه عددی کلمه نُه=19 که 3 تا 19 تا می‌شود 57=زن!(در قسمت قبل توضیح داده شد)

پس در واقع قله‌ی اسرار ظهوری خلقت به عدد 9 ، درس زیبایی دارد. در خلقت نوری خانم زهرا(س) خواندیم که ایشان کسی بود که قبل از خلقت همه اسرار ظرف آفرینش وجودش امتحان شد و خداوند جل جلاله فرمود ما او را صابره یافتیم و قبول شد ، پس خداوند در آیه یک سوره مبارکه نساء می‌فرماید: همه‌ی مخلوقات را از یک نفس واحد خلق کردیم و در واقع کلمه نسا همان الف وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند، پس همه در بلوغ نُه هستند . بنابراین بلوغ 9 ، همان تسخیر همه‌ی اعداد و حروف است که در انطباق قرار می‌گیرد و اگر امام عسگری(ع) می‌فرماید ما معصومین حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادر ما حجت بر ماست ، شاید این ظهور باطن است.

خانم در عالم دنیا 9 سال در منزل رسالت است و 9 سال در منزل ولایت و منزل نورانیش مهبط وحی و نزول آیات و مختلف الملائکه یعنی محل رفت وآمد ملائکه مقرب است. بعد از پیامبر(ص) ، جبراییل(ع) بر او نازل می‌شد و احادیث قدسی را به خانم(س) می‌فرمود و حضرت علی(ع) احادیث را می‌نوشت. او کسی است که وی را امّ الائمه ، امّ ابیها و... نام نهاده‌اند.

جابجایی ارقام 135 (عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س))

در قسمت‌های قبل ذکر شد که در اسماء مبارک چهارده معصوم(ص) ، نام خانم تنها اسمی است که جمع ارقامش 9 می‌شود؛ فاطمه(س)=135 که 5+3+1=9 .

حال در صورت جابجایی ارقام 135 ،5  عدد دیگر به ما می‌دهد که واضح است جمع ارقام آنها هم 9 می‌شود. برای مثال: 1-153 که برابر است با عدد ابجد جلابیبهنّ (با نون مشدد). در آیه 59 سوره مبارکه احزاب،جلابیبهنّ به معنی چادر آمده است و در واقع همان عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است که ارقامش جابجا شده و در جمع 9 می‌شود. پس بلوغ عبادی یک خانم شیعه، چادر واقعی یعنی حجاب اوست. عدد ابجد کلمه حجاب=14 است و در قرآن کریم در 14 آیه مبارک برای خانم‌ها به صور مختلف امر به حجاب آمده است.

عدد 14 درحقیقت جایگاه عددی حرف(ن) است که نون ، پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند و به همه‌ی کلمات معنی و جان واقعی می‌دهد. یک مادر پاک دامن و عالمه می‌تواند دنیایی را با تاثیرات معنوی خود تکان دهد چنانچه امام خمینی فرمود: مادر با یک دست گهواره را تکان می‌دهد و با یک دست دنیا را تکان می‌دهد. در واقع آن ، نون ساکن وجود اوست که پشت حروف عمل خودش و فرزندانش معنی و مفهوم انسانیت را می‌تواند بروز و ظهور دهد. دیگر اینکه عدد 14 همان گنج 4 روی 10 و حقیقت اسرار خلقت است که پشت حجاب عالم دنیا ، راه رسیدن به قرب را نمایان می‌سازد.

نکته دیگر اینکه در دنیا هر دانه‌ای اگر بخواهد سبز شود باید در حجاب خاک قرار بگیرد یا در تاریکی ، تا برای کسب نور یا آب کم کم راه خروج از ظلمات به سمت نور را پیدا کند و مفلح شود. خداوند کریم انسان را که اشرف مخلوقاتش است در حجاب پیچیده در دنیا خلق فرمود ، یعنی انسانیت او در ظلمات حیوانیت نهفته است و باید تلاش کند با انوار رسولان و معصومین(ص)، تحت تربیت الهی و با پیروی و شیعه شدن به امامان معصوم(ص) خود را از ظلمات نفس حیوانی به نفوس انسانی که قابلیت رفتن به قرب الهی را دارد برساند. حجاب ظاهر ، هم برای آقایان و هم برای خانم‌ها در سوره مبارکه نور آمده است: "قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم..."(30) "و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و ..."(31). که همه برای رسیدن به رشد حقیقی و کمال معنویت انسانی است تا در این حجاب به بلوغ نُهِ عمل بتوانیم با شاخه و برگ و میوه‌ی انسانی در عالم  قرب به مقام "عند ربهم یرزقون" برسیم. انشاءالله

بنابراین تمام زحمات ما که البته همه رحمت است اولا شناخت حجاب ،ثانیا برداشتن حجاب از چهره قلبی خودمان ، ثالثا زیارت روی زیبای چهاردهمین نور ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) که برای امتحان ما ، در پس حجاب است در حالیکه برای او هیچ حجابی وجود ندارد "اللهم ارنا الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیده". این است هدف "سلام هی مطلع الفجر" رسیدن به محل طلوع فجر صبح صادق. انشاءالله   

پس جلابیبهنّ=153 و9=3+5+1 که باطن خود را به خوبی افشا می‌کند که حجاب واقعی برای خانم‌ها ، همان باطن 9 است و تمام اعمال یک خانم را تحت الشعاع عمل به آن قرار می‌دهد و برداشتن این حجاب ، کمال عمل خالصانه را برای آخرت از دست می‌دهد و بصورت بدن بدون پوست که چگونه زشت و بلا استفاده و درحال عذاب است ، زندگی بدون لذت و پر عذاب آخرت را برای خودش فراهم می آورد. پس باید در این حروف و اعداد مقدس خوب بیندیشیم!

بلوغ هر خانمی به عدد 9 سال تمام است و هر خانمی خود حامل فرزندانی است که 9 ماه در بطن او به کمال بلوغ نوزادی و تولد می‌رسند. پس زن ، درحقیقتِِ کمال خلق شده و از او اجتماع و انسانیت به کمال می‌رسد. چنانچه پیامبر(ص) می‌فرماید: بهشت زیر پای مادران است.       

نکته: سن مبارک خانم فاطمه(س) هم ، اسرارش همان 9 است. جمع ارقام 18 برابر 9 می‌شود (اگر در عدد 1 تا 9 ضرب شود، در نهایت جواب همه به عدد 9 می‌رسد). 18=جایگاه عددی حرف(ص) و اسرار بلوغ منازل عالم دنیاست.

اگر عدد 153 =جلابیبهنّ(چادر) را بر 9 تقسیم کنیم می‌شود 17 ، برابر با رکعات نماز در شبانه روز. شاید این یکی از اسراری است که خانم‌ها در نماز باید چادر و حجاب کامل داشته باشند(چه نامحرم باشد و چه نباشد).

2- 351=عدد ابجد قرآن که 9=1+5+3 یعنی بلوغ کامل تمام کتب آسمانی (حتی تمام کتاب‌های دیگر) در آن جمع است و باطن کتاب مبارک قرآن ، محیط بر تمام عوالم هستی از ظاهر تا باطن است و به کلام خالق یکتا آیه 59 سوره مبارکه انعام: "و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البرّ و البحرو ..." .

ما انسان‌های معمولی نمی‌توانیم با قرآن جمع شویم چون همجنس آن نیستیم. (قرآن ، حقیقت وجود انسان کامل است) اما باید درآیات و کلام مبارک الهی ضرب شویم یعنی به اوامر خدای مهربان ، گردن نهیم و نفس حیوانی را قربان کنیم تا به عمل خالصانه  قیمت بگیریم (بها و قیمت آن ، رضوان الهی است).

اگر عدد ابجد قرآن(351) را بر 9 تقسیم کنیم39 می‌شود که برابر با جایگاه سین(میزان همه‌ی حروف) است و قرآن ، میزان کننده‌ی عالم هستی و بلوغ رساننده کمالات انسانی به عالم اعلاعلیین است.

3- 315=عدد ابجد عمره. حج چه واجب و چه مستحب را عمره می‌گویند (عمره تمتع و عمره مفرده). عمره مؤنث است ، آخر حج به دو رکعت نماز و طواف نساء تمام می‌شود. 9=5+1+3 که همان عرفه و رسیدن به کمال است. (هِ)آخر عمره یعنی باید تمام حج ، حلقه شود (حلقه بندگی و بلوغ 9) و این حلقه نورانی به گردن حاجی بیفتد که تمام عمر از حج ، خارج نشود.

4- 513= عدد ابجد نام مبارک رقیه(س). رقیه یعنی تیتر ، عنوان و رقیه(س) تیترِ کربلا شد . او تمام اسرار و ظلم‌ها را(از کربلا تا شام) با گریه و سخن گفتن با سر مطهر پدرش افشا نمود و در کنار خطبه‌های امام سجاد(ع) و خانم زینب کبری(س) پرده از چهره سیاه یزیدیان برداشت.

همانگونه که به خاطر قد خمیده و صورت سیلی خورده و پهلوی شکسته و... ایشان را زهرای 3 ساله می‌نامند ، در عدد ابجد نام مبارکش هم ، برابر ارقام نام مبارک خانم فاطمه(س) است.

ازطرفی 513= تام سجده= یا منشی السحاب (از اسماء الحسنی خداوند متعال)،   یعنی: (سجده تمام که از این بلوغ بالاتر نداریم که شامل وجود مقدس خانم فاطمه(س) است) و (کسی که انشاء می‌کند به ابر که نزولات به چه صورتی و در کجا به دنیا بیاید که در باطن اسم مبارک فاطمه(س)است که خود، جانِ آب است).

5- 531=عدد ابجد کلمه تاسع (در عربی یعنی 9) است. این عدد ، فاعل تسع است و عوالم نُه‌گانه و ظهور معنایی را به نمایش می‌گذارد(عزیزان بدانند که فارسی ، باطن عربی است) و حقیقت و اسرار ملکوتی عدد 9 را کاملا هویدا می‌کند. اگر عدد 531 را بر 9 تقسیم کنیم 59  می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(ص) است یعنی نهمین ذریه‌ی نورانی امام حسین(ع) که خودِ آقا حامل 9 ذریه ، متولد شده بود. همانطورکه در قسمت اسماء مبارک معصومین (ص) بیان شد اسم مبارک حضرت مهدی(عج)(=59) وقتی در عدد یک تا 9 ضرب می‌شود ، قسمت آخر به 531  می‌رسد که برابر تاسع است. حال اگر ارقام 59 را با هم جمع کنیم 14 می‌شود یعنی این باطن همه‌ی چهارده معصوم(ص) است و درضمن آقا ، چهاردهمین معصوم(ص) روی زمین است و اگر 1 و4 را جمع کنیم 5 می‌شود یعنی بسته شدن حلقه 14 معصوم(ص) ، اوست که با لقب ابوالقاسم و نام مبارک(م.ح.م.د) می‌آید. اما حکومت امام زمان (عج) به عدد 9 ، بلوغ تمام حقیقت حکومت ظاهری و باطنی از عالم سرّ تا اسفل السافلین دنیا و رساندن به هدف نهایی پروردگار عالم از ظهور اسرار و خلقت گنج وجودیش و همه اهداف پیامبران(ع) و اوصیاء آنها و صدیقین و اولیاء و شهدا و تمامی معصومین(ص) است. حقیقت حکومت نور بدون ظلمت ، انسانیت بدون حیوانیت در عالم ، سایه گستر می‌شود. و خداوند اعلا مرتبه تمام گنج‌های خلقتش را از دل کوه‌ها ، دریاها ، معادن و نزولات آسمانی بیرون می‌ریزد و تمام علوم را درآن زمان به عدد 9 بلوغ گنج عالم در اختیار آقا  قرار می‌دهد و تمام جنّ و انس به تواضع در مقابلش سر تعظیم فرود می‌آورند و شاید همان بهشتی که حضرت آدم(ع) در آن بدنیا آمده بود ، دوباره برای فرزندانش محل پذیرایی می‌شود اما این بار با ظهور امام زمان(عج) و حقیقت سرّگنج ولایت در عدد نُه و جان جایگاه نوزده (به تمام معانی)!

وجود مبارک آدم(ع) جمع کننده‌ی تمام اسرار نُه‌گانه عالم بود و او ظرف اسماء الحسنی عالم شد و خداوند بی‌همتا او را گنجینه‌ی معارف و اسماء خود قرار داد و آدم(ع) بدون کم و کاست همه را برای ذریه‌هایش پدری کرد و زحمت کشید و به ارث گذاشت. و هر پیامبر بزرگواری به نوعی این زحمات را به هدف نزدیک و نزدیک‌تر کرد تا حالا که تمام عوالم نُه‌گانه ، خود را به وجود آقا و سرورمان عرضه می‌کنند که او نُهِ عالم وجود است و همه بر او ساجدند و او نهمین فرزند امام حسین(ع) است{قبلا بطور کامل توضیحات داده شده است} .

امیدوارم ما در این گنج ظهور ، از یاران با وفای آقایمان باشیم ، البته یار آقا هم باید به بلوغ فهم و شعور ، ایمان و عملِ 9 رسیده باشد. پس اگر خداوند کریم به حکمت ، آدم(ع) را از بهشت به دنیا (لیل) آورد ، لباس‌های بهشتی را از او و خانم حوا(س) گرفت تا خود ، با تلاش مایحتاج دنیا و آخرت را تهیه کنند که دنیا ، باطن آخرت است و با عمل صالح بتوانند همه را هدایت کنند که هر کس خود باید بهشت را خلق کند و باید ریاضت بکشد تا معماهای آخرت خود را با راهنمایی معصوم(ص) حل کند و خود را به جایگاه ظهوری بهشتِ خود برساند و از ظلمات خارج شده و به نور مهدویت واصل شود.

خداوند اعلا مرتبه در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید:" انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنة... ". در همین آیه مبارکه آمده است که این وعده در کتب آسمانی تورات و انجیل هم آمده است که من ، بهترین مشتری برای شما هستم برای اموال و انفس شما به قیمت بهشت. (درحالیکه همه‌ی نعمت‌ها را خود ، به ما داده است) و بهشت یعنی رسیدن به بلوغ نُه ِعمل و بهشت جای مخلصان ، مؤمنان و طاهران واقعی است. پس بوجود مولایمان این هدف در دنیا ظهور پیدا می‌کند و وعده‌ی پروردگار عالم محقق می‌شود .(اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه والمستشهدین بین یدیه).

عالم سرّ و حقیقت عالم یعنی 4 روی 10 ، همه نور است. پس بلوغ ولایت آقا این است که آن نور در دنیا به کمال ، ظهور و به بلوغ حکومت نورانیت و خروج ظلمات محقق می‌شود و حتی افرادی که به نام یار آقا هستند یعنی 313 نفر، چون عدد ابجد سیصدوسیزده به حروف=256 که برابر عدد ابجد نور است،  می‌شود و تولد وجود مقدس آقا سال 256 هجری که برابر نور است می‌باشد و عدد ابجد نام مادر بزرگوارش نرجس(س)=313 می‌شود که همان برابر نور است. و حکومت وجود مقدسش زهرایی است در کتاب چلچراغ(ص32) به استناد از صفحه 180 جلد53 کتاب بحار الانوار ، حضرت ولی عصر(عج) می‌فرماید : "فی ابنة رسول الله (ص) لی اسوة حسنة". خیلی کلام پر مغز و پر معنایی است ، آقا نمی‌فرماید مادر ما ، بلکه می‌فرماید دختر رسول الله (ص) برای من اسوه یعنی الگوی حسنه است. معنا فرمودند که حکومت من زهرایی است زیرا نام مبارک زهرا (س) یعنی نورانی و درخشنده و از یک معنای دیگر خانم(س) بود که حقیقت نُه بود. پس حکومت آقا هم ، نُه است .آقا می‌فرماید در زمان ظهور ، حقّ مادر نورانی خود را از دشمنانش می‌گیرد .

به ظهور ایشان ، گنج اعداد و حروف تا شکفته شدن تمام گنج هستی یعنی به تمام اسرار (از عالم سرّ تا به عالم سفل) همه ظاهر می‌شود. پس شیعیان آخر الزمان هم ، مقامشان 9 است زیرا سیدِ امت رسول الله(ص) هستند چون امام زمان(عج) ، معصوم چهاردهم و امام دوازدهم هستند.

 

 

 

 

اللهم کن لولیک الفرج الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا وحافظا وقائدا و ناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا

 

 

 

 

ضمیمه

مباحثی پیرامون عدد 19

1)اولین آیه قرآن کریم ؛ بسم الله الرحمن الرحیم شامل 19 حرف است.

2)تعداد سوره‌های قرآن کریم (114تا)، مضربی از 19 است.جمع ارقام 114 برابر 6 می‌شود که اگر برهم تقسیم کنیم جواب 19می‌شود! 19=6÷114

3) اولین سوره‌ای که بر قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شد ، سوره مبارکه علق است که 19 آیه دارد.

4)سوره مبارکه علق نوزدهمین سوره‌ی جزء 30 است و اگر سوره‌ها را از آخر به اول قرآن بشماریم هم، نوزدهمین سوره می‌شود.

5)اولین بار که جبرائیل(ع) {روزمبعث (در غار حرا)} خدمت پیامبر(ص) رسید، 5 آیه اول سوره مبارکه علق را خواند که 19 کلمه است(برابر با 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم!).

6)دومین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 9 آیه اول سوره مبارکه قلم را آورد که شامل 38 کلمه است{به اندازه جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و علی(ع)} و 2 تا 19 تا می‌شود 38 تا.

7)سومین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 10 آیه اول سوره مبارکه مزمل را آورد که شامل 57 کلمه است و 3 تا 19 تا می‌شود 57تا.

8)چهارمین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 30 آیه سوره مبارکه مدثر را آورد که خداوند متعال در آیه 30 فرموده : علیها تسعة عشر {ملائک مامور جهنّم ، 19 فرشته موکلند}

9)پنجمین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد، سوره مبارکه حمد(فاتحةالکتاب) را به طور کامل آورد.که بیانیه کلّ قرآن ، جمع است در بسم الله الرحمن الرحیم که 19 حرف است .توجه کنید!آغاز می‌شود این بیانیه با 19 حرف بعد از نزول آیه‌ی : بر آن دوزخ ، 19 فرشته موکّلند. این مراتب، ارتباط آیه 30 سوره مبارکه مدثر (عدد19) و اولین بیانیه قرآن؛بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد(19 حرف) با سیستم اعدادی اعجازآمیز است که بر عدد 19 بنانهاده شده است. آیا جالب نیست که عددِ آیه‌ای که بیانگر 19 موکّل دوزخ است ، 30 می‌باشد و از طرفی کلّ 30 جزء قرآن {به فرموده پیامبر(ص)} در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیمِ (سوره حمد) جمع است؟! آیا بیانگر این نیست که این 19 حرف که محیط بر باطنِ کلّ عالم خلقت است ، فاروق اکبر است و در همه هستی ، جداکننده‌ی نور از ظلمات می‌باشد و هر حق را از باطل جدا می‌کند؟!

10) آفریننده ذوالجلال و عظیم الشأن با آیه 31 سوره مبارکه مدثر دلایل اینکه چرا عدد 19 را انتخاب فرموده ، بیان می‌فرماید : الف) بی ایمانان را آشفته سازد. ب)به خوبان یهود و نصارا اطمینان دهد که قرآن آسمانی است.  ج)ایمان مؤمنان را تقویت نماید.  د)هرگونه شک و تردید را از دل مسلمانان و خوبان یهودی و مسیحی بزداید.   ه)منافقین و کفار را که سیستم اعدادی قرآن را قبول ندارند، رسوا سازد.

11) آفریننده به ما می‌آموزد که این نظم اعداد ، نشان از قدرت مطلق او بر تمام حسابگری‌ها و حسابرسی‌های خلقت و بندگانش می‌باشد. و احاطه وجودی برهمه‌ی مخلوقات، با تمام حساب و کتاب ، بدون ذره‌ای نقص ، در دست اوست.

12)در تشهد وقتی می‌گوییم اشهد انّ محمدا عبده و رسوله ، شهادت به عبدِ خدا بودنِ حضرت ، جلوتر از رسوله آمده است.عدد ابجد کلمه عبد=76 و مضربی از 19 است (13=6+7 و 4=3+1 ----> 19=4÷76)  

13)عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه ناس ، 114 است و شامل 6 آیه می‌باشد که اگر برهم تقسیم کنیم 19 می‌شود (19=6÷114)

نفَس

زندگی ما در دنیا به نفَسمان بسته است و نفَس یعنی حیات و زنده بودنمان در این دنیا! جالب است همانطورکه قلب کره زمین ، خانه خدای کریم است که به شکل مکعب می‌باشد و 6 وجه دارد ، خلقت هم روی عدد 6 (حرفِ و) است که خداوند متعال می‌فرماید:آسمان‌ها و زمین را در 6 روز خلق فرموده(آیه 4 سوره مبارکه حدید) و 6 به حروف فارسی شِش نوشته می‌شود و در بدن ما هم شُش قرار دارد که در واقع تمام شِش دانگ زندگی ما به شُش‌ها بستگی دارد! چراکه تنفس درست و خوب هوای پاکیزه ، تضمین خوب کارکردن قلب و مغز و به تبع ، همه‌ی سلول‌های بدن است. و در هر دم و بازدم ، قلب هم ممات را با هر تپشش به حیات منقلب می‌کند.

هرگاه در معرض امتحان واقعی قرار می‌گیریم باید نفَس گرو بگذاریم یعنی روی امر واجب (چه برای دین و آخرت ، چه برای زندگی شخصی و اخلاقیات و پیمان‌ها، چه برای امور اجتماعی و مالی و...) که خودمان را مسئول آن می‌دانیم باید تا پای جان بایستیم. چنانچه خداوند متعال به یهودیان که به مسلمان‌ها فخر می‌فروختند و می‌گفتند که بهتر از شما هستیم و دوستداران خدائیم (در آیه 6 سوره مبارکه جمعه ) می‌فرماید: قل یا ایّها الّذین هادو اِن زعمتم اَنّکم اولیاء لله مِن دون النّاس فتمنّوالموت اِن کنتم صادقین . پس هرکس که تا پای جان (برای دین و عقیده‌اش ) بایستد ، صادق است.

در شب لیلة المبیت که پروردگار عالم به پیامبراکرم(ص) امر به هجرت فرمود، وزنه‌ی ترازوی دین در مقابل جان مبارک پیامبر(ص) و قرآن عزیز ، هم وزنش جان مبارک و نفس‌های نورانی و وزین امیر ملک و ملکوت؛ امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) بود که در رختخواب پیامبر(ص) خوابید تا جان مبارک ایشان به سلامت به مدینه برسد. در حدیث آمده که در قیامت هنگامیکه خداوند کریم اذن شفاعت گنهکاران شیعه را می‌فرماید ، یک نفس از نفس‌هایی که حضرت علی(ع) در شب لیلة المبیت کشیده‌اند را در یک کفه ترازو و گناه همه‌ی گنهکاران مورد شفاعت را در کفه دیگر ترازوی عدالت می‌گذارند و آن نفس ، همه را شفاعت می‌کند. آیا صاحب آن نفس ، جانِ تمام قرآنی نیست که پیامبر(ص) برای اینکه رسالتش کامل شود به مدینه هجرت کرده است؟! و آن قرآن{به فرموده پیامبر(ص)}، در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) جمع نیست که حضرت علی(ع) {که فرمود:انا نقطة تحت الباء}، صاحب 19 حرف و تمام اسرار آن است؟!

عدد ابجد کلمه نفس=190 است که برابر با عدد ابجد مُعلن (اسم مبارک خداوند) است یعنی علنی شده. جالب است که 190 برابر است با جمع اعداد 1 تا 19!

نفَس و نفس در وجود انسان

جالب است که انسان یک نفَس (یعنی دم و بازدم) دارد و یک نفس . حروف هر دو مثل هم است(فرقشان در حرکت حرفِ ف است) اما در معنی: نفَس ، برای حیات دنیاست که تا نفَس هست ، زندگی دنیایی هم هست.و نفس درواقع ، نفَسِ آخرتی است! تمام شخصیت باطنی انسان وابسته به تهذیب و اصلاح نفس اوست و تمام زندگی آخرتی انسان وابسته به شکل باطنی نفسش است که بصورت عمل (در آخرت) ظاهر می‌شود.

علم عدد خیلی زیبا معنی می‌کند! جمع اعداد 1 تا 19 برابر 190 (=نفَس) می‌شود که معنای بسیاری در خود نهفته دارد :

1)تا اعداد 1 تا 19 جمع نشوند در حقیقت خلقت ، نفَس ظاهر نمی‌شود !

2)عدد 19 برابر با جایگاه عددی کلمه نُه است.که نوزاد وقتی می‌خواهد متولد شود به 9 ِعدد-طولی رشد کرده و به هنگام تولد باید به نُه ماه حروفی به ارضِ دنیا قدم گذارد! که عدد ابجد کلمه نُه=55 (برابر با عدد ابجد اسم مُجیب پروردگار عالم) و جمع ارقام 55 می‌شود10(10=5+5) یعنی 9 ِ عدد تمام می‌شود وارد 10 ، به بلوغ تولد می‌رسد یعنی 9 روی 10 ؛ درواقع عدد 19 کامل می‌شود. پس ورودی هر نوزاد از 19 است!

3)عدد نوزده یعنی شروع بهار زندگی و سبز شدن و طراوت و سلامتی و شادابی و حیات ، یعنی زندگی برای این نوزاد ، نو، زده می‌شود!

4)عدد 19 برابر با جایگاه عددی حرف ق به عدد ابجد 100 است که حرفِ ق به معنای نگهدارنده می‌باشد.پس اولین ظرف در دنیا برای نگهداری تولد، ظرفِ حرف ق است.

5)روایت است وقتی پروردگار عالم ، زمین را خلق فرمود به شدت می‌لرزید تا اینکه به اراده و مشیت و قدرت مطلق خودش ، کوه ق (قاف) را خلق فرمود و آنگاه زمین آرام گرفت.(ق=19)

6)درحالیکه کوه قاف را کوه افسانه‌ای می‌گویند، اما به تفسیر و تأویل آمده است که قاف، ولایت ائمه طاهرین(ص) است.

7)می‌گویند که بر قله این کوه هم مرغ افسانه‌ای سیمرغ لانه دارد.که در حقیقت 30 جزء قرآن عزیز است {که در باطن ، چهارده نور مقدس(ص)،قرآن ناطق هستند}.پیامبر(ص) در حدیث ثقلین می‌فرماید:انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی... .

8)هرگاه حیوان حلال گوشتی را می‌خواهند ذبح کنند ، نفَس آن را پشت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم قربانی می‌کنند. در واقع با چاقوی آهنی(حدید) ! حیوان ، حَد می‌خورد تا حلال شود. و حدید(آهن) ، حدود الهی را بر او تمام می‌کند تا نفَس کوتاهِ زندگی حیوانیش پشت 19 حروف ، به تنفس بلند انسانی و عمل انسانی زنده شود الی یوم القیامة ، چراکه نفَسِ عمل در انسان ، زندگیش ابدی است!

9)همانطورکه اشاره شد انسان ، نفَس و نفس دارد. درواقع نفَسش باید پشت 19 حرف (که تمام قرآن است) ، حیات عمل را ظاهر کند. و نفس ، سنگین‌ترین و سخت‌ترین نیروی باطنی در زندگی انسانی است که در اثر صحیح زندگی کردن و با شیعه شدن به ائمه اطهار(ص) {به سیرت و صورت} ، تضمین راه پیداکردن به قرب خداوند است. (نفس=190=جمع 1 تا 19)

10)پس با توجه به قسمت بالا ، در واقع پشت دو تا 19 قرار می‌گیریم تا به قرب الهی راه پیدا کنیم.

11)روزی عده‌ای از جنگ برگشته و نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند:یا رسول الله (ص) جنگ خیلی سختی بود و ما پیروز شدیم.حضرت فرمود: مرحبا اما این جهاد اصغر شماست و جهاد اکبر مانده.آنها با تعجب پرسیدند از این جنگ سخت‌تر کدام است؟ حضرت فرمود:جهاد با نفس ، جهاد اکبر است.

12)تولد انسان در عالم آخرت ، از راه بریده شدن صحیح از نفس حیوانی به حقیقت نفس نورانی انسانی است. در روایات آمده است : موتوا قبل ان تموتوا. (نفس خود را) بمیرانید قبل از اینکه شما را بمیرانند یعنی زنده شدن واقعی و آن توفیق ، نصیب نمی‌شود مگر به مجاهدت و تهذیب نفس و مراقبه و عمل‌های خالصانه.اللهم الرزقنا

13)یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا ، نمونه رسیدن به این پیروزی کامل نفسی بودند.اینجا مقام شهادت ؛ قلب شدن مرگ حیوانی به زنده شدن زندگی انسانی است . یعنی آمده‌ایم که زنده شویم نه بمیریم! ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران)

14) چنانچه امام حسین(ع) به عدد 10 بدنیا آمده و 9 ذریه در بطنش است یعنی 9 روی 10 ؛ حقیقت 19است و حقیقت جمع عدد 1 تا 19 (=190) را در عاشورا به اسم زیبای خداوند یعنی مُعلن (=190) ، علنی کرد. از طرف دیگر تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) رویهم 19 حرف است یعنی با نام امام حسین(ع) که پنجمینِ ایشان است ، 19 حرف تمام می‌شود.

15) عدد 19 به حروف هم باید کامل شود. عدد ابجد حروف نوزده =72 و برابر با عدد ابجد کلمه سجده است که امام حسین(ع) که خود ، 19 به عدد بود ؛ نوزده به حروف را هم تمام کرد و سر مبارکش را به سجده بندگی گذاشت و برنداشت تا سر از پیکر مطهرش جدا کردند.و 40 روز سرمبارکش بر نیزه بود که عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 می‌شود (=سجده=نوزده) یعنی سرآقا حتی هنگامیکه روی نیزه بود هم از سجده خارج نشد!{اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد و آخر تابع له علی ذلک...}

16)پس درواقع دو سجده انجام شد و می‌دانید که هر دو سجده ، یک رکن می‌شود.

17)هر سجده برابر نوزده است (سجده=72=نوزده) و 2 سجده می‌شود 2 تا 19 تا یعنی 38 (38=2×19) که 38 برابر است با جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و همچنین نام مبارک علی(ع) .

17)پس اگر سجده به رسالت و سجده به ولایت ، کامل انجام شود یک رکن است که قبولی آن ، قبولی سجده به خداوند کریم و بندگی خالص اوست.

18)وقتی اعداد را به ترتیب پشت سر گذاریم(...،3،2،1) تا 19 به حرفِ ق یعنی نگهدارنده می‌رسیم. و حرف ق ، ریشه تقوی است که خداوند متعال فقط عمل با تقوی را قبول می‌فرماید(آیه 2 سوره مبارکه بقره:ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین)

در ترتیب نوشتاری قرآن مجید هم از جمع 1 تا 19 ، به سوره مبارکه مریم(س) (نوزدهمین سوره) می‌رسیم که خداوند یکتا نمره قبولی نذر مادر حضرت مریم (س) را به قبول حسن می‌دهد (فتقبّلها ربّها بقبول حسن... . آیه 37 سوره مبارکه آل عمران) و این مولود نورانی ، مقام ولایت و طهارت را داراست ؛ و اذ قالت الملائکة یا مریم انّ الله اصطفاکِ وطهّرکِ واصطفاکِ علی نساءالعالمین (آیه 42 سوره مبارکه ال عمران).

و از جمع 1 تا 19 در جزءهای قرآن کریم به (آیه 21) سوره مبارکه فرقان می‌رسیم (شروع جزء 19). فرقان یعنی رسیدن به جانِ قرآن که جداکننده حق از باطل است و علی(ع) ، فاروق اکبر است و شمشیرش(حدیدش) ، ذوالفقار ؛ جداکننده حق از باطل است!

21)جالب است که بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که یک آیه شده و جمع 113 بسم الله در بطن آن است ، 19 حرف می‌باشد که 10 حرف آن بدون تکرار و 9 حرف آن تکرار شده است. و تمام گنج در این 19 حرف، افشامی‌شود. چنانچه 10 حرفِ بدون تکرارش، همان گنج عشر ؛ 4 روی 10 یعنی وجود مبارک 14 معصوم(ص) است که بدون تکرار هستند و فقط این عزیزانند که خداوند متعال در شأن و مقامشان ، آیه تطهیر را نازل فرموده است{...انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا .آیه 33 سوره مبارکه احزاب. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم }. و 9 حرف ، تکرارشده است که جمع عدد 1 تا 9 برابر نام مبارک حضرت آدم(ع) و کثرات فرزندانش الی یوم القیامة است که تکرار می‌شوند.(45=آدم=9+8+...+2+1)

 اما در 10 عدد تکرار نشده، آیا غیر از این است که وجود مبارک امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه نورانی در بطن آقاست که ایشان به عدد 10 متولد شدند(1 خودش+9ذریه در بطنش).پس عددِ دهِ (10) وجودهای مبارک، 9 در بطنشان است که می‌شود 9 روی 10 ؛ درحقیقت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ، همان گنج عشر است و عدد 19برابر با اسم واحد جلّ‌جلاله و جایگاه عددی اسم مبارکِ اول خداوند است . جمع ارقام 19 می‌شود 10(10=9+1) ، پس تمام قرآن که در بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) جمع است ، گنج عشر می‌باشد.  

پس عدد 19در جمع عددی برابر 10 میشود(10=9+1). در باطن اسرار خلقت پروردگار عالم ، ظهور خلقتش از گنج از اسم مبارک واحد تبارک و تعالی قرارداد که عدد اجد واحد=19 میباشد و اسماء مبارک نورواحد(ص) ، پنج تن(ص) را ظهور فرمودکه اگر حروف اسم مبارک محمد(ص) علی(ع) فاطمه(س) حسن(ع) حسین(ع) را با هم جمع کنیم 19 حرف میشود.

و در حقیقت در جایگاه اسم مبارکش ؛ اول تجلی داده است. عدد ابجد کلمه اول=37 و جایگاه عددیش 19 است که نوزده یعنی نو، زده شد!یعنی حقیقت بهار و نوروز حقیقی در تمام اسرار آفرینش. و اگر نوزده را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 72 ، برابر با عدد ابجد کلمه سجده میشود. درحقیقیت خالص ترین بندگان خدا که عبدهای خالصش هستند، وجود مبارک 14 معصوم(ص)میباشند که حقیقت سجده هستند.

تعداد حروف اسماء پنج تن(ص) 19 (به عدد) شد و آخرین کسی که نوزده به حروف را در دنیا به تمام معنی ظهور داد، وجود مبارک ابا عبدلله الحسین(ع) است و جالب اینکه عدد 19 هم در شماره حروف اسماء پنج تن(ص) به حسین(ع) تمام میشود(آخرین اسم).

و ایشان که در کربلا تمام کنندهی حلقه 9 و 5 است در عاشورایش تمام گنج اتممناهابعشر را به عالمیان اعطا میکند .خودش پنجمین معصوم است و 9 ذریه نورانی در بطنش .و به عدد 10 بدنیا آمده(یک خودش+9ذریه نورانی در بطنش) که گنج عشر است و خودش ، امام عاشورائیان شده است. و از طرفی به معنای دیگر خودش 10 است و ظهور دهنده 9 ذریه ی گنج معصومش (ص) یعنی 19میشود.درواقع نوزده به حروف را در قتلگاه به نمایش زیارت همهی عالمیان قرار داد تا همه در سجدهی او ساجد شوند الی یوم القیامة. پس سر به سجده بندگی گذاشت که عدد ابجد سجده=72=نوزده شد. و سر را بلند نکرد تا ملعونهای ابدی سر را از بدن مطهرش جدا کردند.وروی نیزه گذاشتند که باز هم عدد ابجد کلمه نیزه =72=نوزده=سجده میشود یعنی تا قیامت سر از سجده بلند نکرد!

البته متذکر شوم که سر برسجده اول را وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع)در محراب نماز در مسجد کوفه در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان گذاشت که نوزده به عدد و حروف را انجام داد اما فرق مبارکش شکافت(لعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین و الاخرین) اما بقیه نماز را امام حسن مجتبی(ع) اقامه فرمودند و در عاشورا نماز به سجده امام حسین(ع) تمام شد و آن دو رکعت نماز مقبول قرآن است که در ادامه سلام به حکومت امام زمان(عج) و در ظهور نورانی اش به سلامٌ هی مطلع الفجر و حقیقت نماز صبح میرسد.اللهم اجعلنی من انصاره و اشیاعه والذّابین عنه واجعلنی من المستشهدین بین یدیه.

 

 

 

 

جایگاه عددی

  حروف

  عددابجد  

 

جایگاه عددی

  حروف

عددابجد

1

ا

1

 

15

س

60

2

ب

2

 

16

ع

70

3

ج

3

 

17

ف

80

4

د

4

 

18

ص

90

5

ه

5

 

19

ق

100

6

و

6

 

20

ر

200

7

ز

7

 

21

ش

300

8

ح

8

 

22

ت

400

9

ط

9

 

23

ث

500

10

ی

10

 

24

خ

600

11

ک

20

 

25

ذ

700

12

ل

30

 

26

ض

800

13

م

40

 

27

ظ

900

14

ن

50

 

28

غ

1000

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۲۱:۲۱
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عدد 9 در نماز

در احکام نماز در قسمت شکیات ، 23 شک داریم که به 6 تای آن نباید اعتنا کرد ، 8تای آن باطل و 9تای آن صحیح است. شرط صحت شک این است که در نماز 4 رکعتی باشد که گفتیم در عالم سرّ ، عدد 4 جمع کننده و ظهور دهنده گنج الهی بود در واقع 10=4+3+2+1 یعنی باطن 10 را ظاهر کرده که همان 4روی10 است. خوب دقت کنید! گفتیم 9 در بطن ده است ، پس 9 شکّ ِصحیح در واقع در نماز 4 رکعتی به شرط تمام شدن کامل دو رکعت اول و بعد از اکمال سجدتین یعنی در شرف رکعت سوم است ، پس باید کاملا در عدد 4 مستقر شده باشد ، اینجا عدد 9 روی 10 ظاهر می‌شود که 19 ، جایگاه عددی نُه می‌شود که بلوغ اعمال از حسب ظاهر هم باید کامل باشد. اینجا در اصلاح عمل به شرط باطل نکردن نماز، نماز صحیح و سالم می‌شود.

عدد 9 در سجده

همانطور که قبلا ذکر شد عدد ابجد نوزده به حروف 72 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه سجده است(نوزده=72=سجده). جمع ارقام 72 هم 9 می‌شود یعنی سجده ، بلوغ تمام عبادات است {البته منظور ، سجده واقعی به درگاه باری تعالی است}. پس سجده(=72) هم محتوی کامل 7 تا 2 تا=14 تاست و هم 19(سجده = نوزده) جایگاه عددی نُه است. بنابراین در تمامِ اعمال شبانه روز انسان ، حاکم است زیرا بنده‌ای که در تمام احوالات ، بنده‌ی خالص مولای خود است و دائما از قلب ، چَشم می‌گوید یعنی دائما در سجده است و هر لحظه در باطن 19 و خوشا به حالش در بلوغ نُهِ عمل، برای پروردگارش عبادت کامل انجام می‌دهد!"خوشا آنان که دائم در نمازند". در قرآن رکوع و سجده از احوالات یک بنده‌ی خالص تعریف شده است.

پس تمام عالم در سجده غرق شد و همه‌ی مخلوق به ولایت امام معصوم(ص)، در تسبیح و تقدیس خداوند منان غرق هستند و عدد72 هم در جمع ارقام ، 9 می‌شود که بلوغ بندگی ، سر به سجده محض خالق یکتاست. و  در تمام مخلوقات ذره‌ای نافرمانی دیده نمی‌شود.

شاید یکی از رموز اینکه در هر رکعت نماز ،2 سجده یک رکن می‌شود ، در حقیقت آفرینش خلقت آسمانی و زمینی است که با دو سجده به شرط وصل شدن به امام معصوم(ص) که او جان قبله است ، راه ظلمانی دنیا به اعلای نورانی قرب حق تعالی باز می‌شود.  

جالب است همانطور که سوره مبارکه حمد ، سبع مثانی خوانده می‌شود و به عبارتی تمام قرآن هم سبع  مثانی خوانده شد{چون کلّ محتوای قرآن ، در سوره حمد است}یعنی 7 تا 2 تا. پس عدد 7×2 در باطن ، سیطره ابدی و ازلی و بی انتهایی دارد و همان سرّ گنج  وجود 14 معصوم(ص) است .

اما جان گنج 14 در جایگاه عددی حرف(ن) ، که همه در بلوغ 9  ظهور داشت و عدد 19 که جایگاه عددی کلمه (اول) و جایگاه عددی (نُه) بود و جان آن بلوغ، وجود مقدس فاطمه زهرا(س) است که ظرف وجودش قبل از خلقت امتحان شد پس خداوند کریم او را صابره یافت و انتخاب شد. پس نون ساکن است که پشت همه‌ی حروف قرار می‌گیرد و تمام آنها را به معنا و مفهوم و واقعیت وجودی ظهور می‌دهد( الله اعلم).

نکته: عدد 4 در تمام عالم ، ساری و جاری شد یعنی 10=4+3+2+1 و خداوند کریم تمام گنج را بوجود نورانی چهارده معصوم(ص) و قرآن عزیز منور و راه هدایت را از ظلمات به عالم نور گشود  و 14 ، جایگاه حرف (ن) در عالم زمین ظهور پیدا کرد (نون ساکن ، ظرف آفرینش شد).پس عدد 14 ، در عالم بالا شد تنوین که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود و در عالم پایین شد نون ساکن (جایگاه عددی(ن)=14) که 28=14+14 یعنی کلّ حروف و کلّ اعداد شد و (عددابجد(ن)=50) که 100=50+50 و 100=ق=19 که کلّ ولایت است{حروف اسامی پنج تن(ص)19 حرف است}.    

اینطور تعریف می‌شود که عدد 72، تنها عددی است که می‌تواند عدد ابدیت را تقسیم کند (همانطور که ما دائما در 7 روز هفته غرق هستیم و ایام هفته به 14 نور مقدس(ص) تعلق دارد). اینکه می‌تواند تا زمانی که عدد نشان دهنده‌ی ابدیت است (ادامه دارد) به موجودیت خود ادامه دهد. و در عین حال در جمع ارقامش موجب پیدایش عدد9 گردد(9=2+7) که پایه و اساس تمام محاسبات مادی و معنوی و ساختمان بندی کامل و کلی محسوب شود ، یعنی همان معنی سجده =72=نوزده =جایگاه نُه ،که حیات بشری به آن بستگی دارد و افکار و اندیشه بشری در آن قادر به بیان خود است. هر کس که بندگی خدا را قبول کرد از قید بندگی همه‌ی غیرها آزاد می‌شود و این به بلوغ رسیدن و به کمال رسیدن عدد 9 تکلیف بندگی اوست. پس در واقع نُه یعنی نَه به تمام بدی‌ها و خامی‌ها و ناخالصی‌ها و نُه یعنی بلوغ تمام خوبی‌ها و رسیده شدن‌ها و بلوغ تکلیف رسیدن و خوب بندگی خدا را کردن و خالص شدن.انشاءالله

عدد9 در دایره زندگی ظاهری

اولا عددِ زوایای یک دایره‌ی کامل 360 درجه است که در جمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=0+6+3). پس ، از چرخش همه‌ی عوالم ، 9 حاصل می‌شود و در نهایت طواف گرد رضای خدا ، انسان را به بلوغ 9 می‌رساند. جالب است که هر حاجی در اعمال حج ، 7 دور به گرد خانه خدا طواف می‌کند(360×7=2520) و 0+2+5+2=9 که در واقع نشان دهنده بلوغ 9 می‌باشد پس می‌توان گفت 7 تا 9 تا که 63 می‌شود که دوران زندگی پر برکت پیامبر اکرم(ص) و امیر المؤمنین علی(ع)(رسالت و ولایت) ، 63 سال می‌باشد. در حقیقت این بزرگواران در جایگاه حقیقی خود در دنیا یعنی جایگاه عددی کلمه اربعین(=63) ، دنیا را به کمال تمام کردند ؛ معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند و در بندگی خداوند متعال به قربانگاه رفتند و آنچه داشتند در طواف خداوند ،قربان کردند؛  در کمال بلوغ 9 متولد شدند ، زندگی کردند و به شهادت رسیدند و به بلوغ 9 محشور می‌شوند.

عدد ابجد کلمه اربعین=333(3+3+3=9) و جایگاه عددیش=63(3+6=9)است. پس حاجی واقعی با طوافش به عدد 63 ، جایگاه حقیقی طهارت یعنی اربعین عمر خود می‌رسد و آنگاه که به قربانگاه می‌رود در اصل ، خودِ حیوانیت خود را ذبح می‌کند تا  ادامه‌ی زندگیش با صورت و سیرت انسانی بماند.انشاء الله

عدد 9 در اسم انسان

عدد ابجد کلمه‌ی انسان=162 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود. انسان که اشرف مخلوقات است ، پروردگار عالم در جمع عددش او را 9 قرار داد و همه‌ی عالمیان را برای او مسخر فرمود و تمام دنیا را برایش قرار داد تا بهترین‌های عالم باقی (رضوان الله الاکبر) را برای خود به عدد 9 فراهم آورد. 162 بر 9 قابل قست است و 18 می‌شود (18 هم در اسرار اعداد ، یکی از پر معناترین اعداد است) که جمع ارقامش 9 می‌شود. تمام دنیا تا آخرت 6 منزل معنا شده(منزل اول:صلب پدر  ،  منزل دوم:رحم مادر  ،  منزل سوم:دنیا  ،  منزل چهارم:قبر  ،  منزل پنجم:عالم برزخ    منزل ششم:عالم قیامت). منزل دنیا ، 18000 منزل است و برای هر انسان در قسمت بندی 9 گانه‌ی اسمش به عدد 18 ، هر عدد یک آن 1000 تا  1000 تا برایش حساب می‌شود.

جایگاه عددی کلمه‌ی انسان=45 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) است(البته این معنا برای جایگاه اسم انسان کامل منظور است) و 9=5+4 .  

خوب است بدانید انسانی که جمع عددش 9 است یعنی چه؟ یکی از زیبایی‌هایش این بود که جایگاه عددی نُه =19 می‌شد و حقیقت 19 ، به گنج نام مبارک پروردگار عالم ؛واحد (=19) می‌رسید. حال منظور را چگونه درک می‌کنید؟آیا برنمی‌گردد به معنای "الواحد لا یصدرالا الواحد" ؟! و این وجود انسان کامل است. پس در حقیقت در دنیا فقط انسان است که می‌تواند مورد خطاب کلام الهی قرار بگیرد و فقط انسان است که توفیق اختیار در اعمال خود را دارد و خداوند ربّ العالمین در سوره مبارکه بقره آیه 256(آیت الکرسی) می‌فرماید:"لا اکراه فی الدین" در انتخاب دین هیچ اجبار و اکراهی نیست، هرکس باید با رضای دل ، بندگی پروردگار عالم را انجام دهد تا به مقام رضا به رضای خدا برسد و در آخرین نفس‌های عمر به میعادگاه حق با دعوت نامه‌ی "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة " برسد.(آیه 27و28سوره مبارکه فجر).

دیگر اینکه در مقام رسیدن به بلوغ 9 کمالات بندگی ، در واقع باید عدد 9 انسان شدن را از خداوند کریم دریافت نماید. آنگاه همانطور که نوزاد در دنیا بعد از 9 ماه کامل بدنیا می‌آید و تولد پیدا می‌کند و حیات جدید خود را در دنیا دریافت می‌کند ، انسان مؤمن هم دربلوغ عمر دنیائیش در گذران عمر به عدد 9 باید به مقام شهادت فی سبیل الله نائل شود. که پروردگار عالم می‌فرماید: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" .حساب نکنید انسانی که در راه خدا کشته شد مرده است {یعنی آنقدر بالغ شد که فهمید باید در قربانگاه با اراده و نیت قلبی ، خودش لباس حیوانیت را از جان خود جدا کند} بلکه زنده است زیرا او با صورت انسانی بدون ظلمت حیوانی وارد عالم قرب می‌شود ، پس متولد می‌شود و خداوند می‌فرماید نزد من روزی می‌خورد ، پس مرده نیست! چون مرده غذا نمی‌خورد ولی شهید زنده است و رزقا حسنا نصیبش شده است. چرا گفتیم به بلوغ 9 رسیده؟ زیرا:

  1. همانطورکه جنین 9 ماه در شکم مادر است تا سالم و کامل بدنیا بیاید ، به عدد 9 بلوغی هم باید در رحم دنیا بسر ببرد(اما در این بلوغ شاید راه صد ساله را یک شبه طی کند)

2 )در جایگاه عددی نُه ، به عدد 19 رسید یعنی از حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که محلّ بسمل شدن است گذشت و در آیه‌ی مبارک شهادت فی سبیل الله جایگزین شد. عدد ابجدکلمه شهید=319 است 300=عدد ابجد حرف(ش)که افشا کننده است و عدد 19 هم که جایگاه بلوغ عدد 9 است. پس در زمان شهادت فی سبیل الله ، مؤمن به جایگاه بلوغ 9 متولد می‌شود و 19 وجود خود را افشا می‌کند . درضمن اینکه یک انسان اگر به مرگ طبیعی بمیرد باید اول او را غسل دهند و کفن کنند ، کارهای تدفین را برایش انجام دهند و توحید و معاد و نبوت و نام مبارک چهارده معصوم (ص) را تلقین بخوانند. اما شهید به عدد 19 ، از حروف نام پنج تن(ص) هم که خود 19 حرف است به عنوان شیعه و امت گذشته. دیگر اینکه عدد ابجد شهید =319 که اگر ارقامش را جمع کنیم 13 می‌شود (13=9+1+3) و عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف) است که عدد ابجد (م)=40 می‌باشد. یعنی او به یک طرفه العین از عالم سفل به عالم اسرار طهارت(40) و از آنجا به قرب الهی انتقال داده شد(اللهم الرزقنا)پس به طهارت رسید و قابل حضور در عالم قرب شد. درنتیجه خونش پاک می‌شود (خونی که در دنیا اگر ذره‌ای از بدن بیرون می‌آمد ، عین نجس بود) و وجودش میته نمی‌شود چون زنده شده (میته ، عین نجس است) و چون زنده شده غسل نمی‌خواهد. در واقع قلب به میم شده است و تمام عمر نورانیش از ظلمات دنیا به سلامت خارج شده است . سوره مبارکه بقره آیه 257:"الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور" هر کس خدا را ولیّ خود بداند ، پروردگار عالم او را از ظلمات به سوی نور هدایت فرماید و از ظلمات نجات دهد.

شهید ، لباس مجاهدتش برایش خلعت افتخار است نزد خدا(کفن نمی‌خواهد) و او نه در دنیا برهنه می‌شود و نه در آخرت ؛ هرگز بدون لباس محشور نمی‌شود و به تبع امام حسین(ع) با آبروی تمام به بهترین درجه قرب که خداوند متعال برایش قرار دهد جای می‌گیرد.

پس بلوغ 9 پیداکردن ، وظیفه ماست که کمتر کسی به این درجه می‌رسد چون ما هنوز خودمان و نعمت‌های وجودیمان و عنایات مولایمان را نمی‌شناسیم. ائمه معصومین(ص) راه به بلوغ رسیدن را به ما یاد دادند. اما مردم ظالم در حقّ این عزیزان جفا کردند و آنها را به شهادت رساندند در حالیکه آن بزرگواران جز راه شهادت نپیموده بودند. خدایا ما را قدردان وجودهای مقدس قراربده. آمین

نکته: انسان از بدو تولدش در حقیقت نُه یعنی  به جایگاه 19 متولد می‌شود . پس تمام سلول سلول بدنش 9 است و هر نفسش گذر از 19  است. در زمانی که انسان به سنّ بلوغ می‌رسد پروردگار عالم قابلیت ورود در ساحت پاک طهارت بندگی خودش را به او می‌دهد. آنگاه تازه به عمل و حقیقت عمل بلوغ یافته احکام منور می‌شود. و زندگی او برای هر نفس جهاد فی سبیل الله را طی مسیر می‌کند و با قربان کردن نفس حیوانی (دل هوای نفسی) به بلوغ رسیدن به کمال انسانی زندگی آخرتی او برایش هر لحظه در دنیا با هر نفسش نو ، زده می‌شود. یعنی بهار در بهار(نور علی نور). امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: هر کس دو روزش مثل هم باشد مغبون (و برخی گفته اند ملعون) است. زیرا ایشان می‌داند در قیامت چه حسرتی برای انسان غافل می‌آید. امیدوارم برای ما نباشد. انشاء الله

همیشه کلمه با عدد همراه است.پیامبر(ص)فرمودند: عدد ، روحِ حرف است. پس اگر کلمه بدون روح باشد ، معنا و مفهوم خود را نمی‌تواند نشان دهد. امروزه هرکس که متولد می‌شود فورا برای او تاریخ ثبت می‌شود به ساعت و دقیقه حتی ثانیه! درواقع عمر ، در زندگی او شروع می‌شود و عدد ، به وجودش جاری می‌شود. رشد و به کمال رسیدنش هم ، روی رسیدن به درجات عددی عمر اوست یعنی در هر روز زندگیش باید تغییرات و رشدش چگونه باشد که اگر با همسالان خود ، مطابقت نداشته باشد ، عقب می‌افتد و باید به پزشک مراجعه کند و درمان شود ، اگر هم از همسالان خود جلو بیفتد یعنی او استعدادهایی مضاعف دارد و شاید نابغه باشد ، پس باید شناخته شود و سریع‌‌تر برای او وسایل پیشرفت را مهیا کنند .

پس در واقع ، عدد است که شخصیت و موقعیت  انسان را در هر زمان و هر مکان درجه‌بندی می‌کند. حتی خداوند متعال در آخرت ، بهشت را 8 درجه و جهنم را 7 درَک قرار داده یا در دنیا 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و ... خلق فرمود.{ آیه 109سوره مبارکه کهف:قل لو کان البحر مِدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مَدادا؛بگو که اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شود،بی شک پیش از آنکه کلمات پروردگارم تمام شود،دریا خشک خواهد شد هرچند دریایی دیگر نیز کمک آوریم.}.

3)پروردگار عالم درحالیکه تمام قرآن را ، حقیقت انسان کامل قرار داده ‌است ، اما سوره‌ای را هم به نام انسان ، فرموده‌ که عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 98 است و در شهر مدینه نازل شده است(این سوره مدنی است). خیلی زیباست که عدد ابجد کلمه نماز=98 است و حقیقت نماز، انسان کامل است. دیگر اینکه در تمام دنیا از لحاظ باطنی ، فقط یک شهر متمدن است و آن شهر النبی ؛مدینه است ، پس انسان ، سوره مدنی است! خداوند متعال مکه را با تمام عظمتش ، امّ القری می‌نامد. همه‌ی دنیا ، قریه است یعنی دِه و فقط مدینه ، شهر است و کلید و مفتاح دارد. هر کس بخواهد وارد شهر نبی شود باید از درِ ولایت امیرالمؤمنین علی (ع){خودش و فرزندان نورانیش (ص)}وارد شود. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: انا مدینة العلم و علیّ بابها. انا مدینة القرآن و علیّ بابها.

عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه انسان در قرآن کریم، 76 است و مشتمل بر 31 آیه است که 31 برابر با عدد ابجد لا یعنی نَه (مجرای توحید؛لا اله الا الله است) می‌باشد. 76 ، برابر با عدد ابجد کلمه‌ی عبد و جایگاه عددی آن 22 است که 22 = یاهو و هم برابر با جایگاه عددی کلمه طلا به عدد ابجد 40 است و40 ، عدد خالص شدن است. چرا طلا ارزش و بها دارد؟ زیرا خالص است و اگر سال‌ها هم بین لجن و مواد دیگر بماند ،هرگاه خارج شود هرگز اصلیت خود را از دست نمی‌دهد(با ارزش است) و همیشه قیمتش به روز است و بهای خود را داراست و هیچگاه بی‌ارزش نمی‌شود و زینت دست و صورت و گردن انسان‌هاست .

سوره 22 قرآن کریم(از لحاظ نوشتاری) ، سوره مبارکه حج است و بیست و دومین قسمت جغرافیایی کره زمین ، مکه است. حال بسنجید که انسان در جایگاه واقعی خود چقدر ارزشمند است که خداوند متعال به او اینگونه ارزش و بها داده‌است؟!

پس عدد ابجد کلمه انسان(=162) چقدر زیباست که او می‌تواند بنده‌ای باشد که عمل به آیات مبارک قرآن کند و قرآن را بفهمد! چراکه عدد 100 برابر حرفِ (ق) و قاف یعنی نگهدارنده است و 62 برابر با عددابجد نام مبارک حمید پروردگار عالم است ، پس انسان ، نگهدارنده‌ی حمد الهی است با عبادت و بندگی . با جمع ارقام عدد ابجد کلمه انسان،عدد 9 بدست می‌آید(9=2+6+1)

حرف (ق) در بلوغ 9

عدد ابجد (ق)=100 و جایگاه عددی (ق)=19 می‌باشد. یکی ازسوره‌های مبارک قرآن ، قاف است . این سوره پنجاهمین سوره از نظر ترتیب نوشتاری است که عدد 50=عدد ابجد(ن) و همانطور که نون ساکن پشت همه‌ی حروف کار می‌کند و بدون آن ، حروف در جایگاه صورت معنایی خود قرار نمی‌گیرند  حرف (ق) هم در تمام موارد عمل به آیات الهی به عنوان تقوی ، پشت تمام اعمال قرار می‌گیرد و صورت زیبای بندگی و خلوص را به انسان می‌دهد. در این سوره 57 بار حرف(ق) آمده است و این حرف از حروف مقطعه قرآن است ، بنابراین از حروف نورانی است و از نظر حروف شمسی-قمری، در دسته قمری قرار گرفته است. یکی از نام‌های مبارک قرآن ، قاف است.

حرف (ق) به تنهایی یعنی نگهدار و معنی کامل را داراست، (ق) ریشه‌ی کلمه تقوی است یعنی  فعل وقی ، امر می‌شود و حروف اعلال(و) و (ی)آن می‌افتد و فقط حرف (ق) می‌ماند یعنی نگهدار. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم زمین را خلق کرد بسیار می‌لرزید و با خلقت کوه قاف زمین آرام گرفت. در دنیا هر ماده‌ای را می‌خواهند ماندگاری آن زیاد شود مثلا در مواد غذایی مواد نگهدارنده (ق) به آن اضافه می‌کنند ، آهن را ضد زنگ می زنند ، یخچال و فریزر نوعی نگهدارنده هستند و همینطور هر آفت زدایی برای وسایل گوناگون نگهدارنده است. خداوند کریم در(سوره بقره-آیه 2) برای بندگانش می فرماید:"ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین" آن کتاب آسمانی هیچ شکی در هدایتش نیست فقط برای متقین.

آقای بی آزار شیرازی از همین دید تقوی را تا حدودی تفسیر کرده است. وخداوند متعال انسان‌های متقی را در مرتبه‌ی عالی ایمان می‌داند و جایگاه متقیان مخصوص است "ان المتقین لفی علیین _ والعاقبة للمتقین". و بهشت جایگاه متقین است ، برای آنها بلند مرتبه‌ترین مقام‌هاست. پس کسانیکه بخواهند اعمال و کردار خیرشان در قیامت دستشان را بگیرد و آنها را از عذاب الهی نگهداری کند تا در عالم آخرت غنی باشند ، فقط باید تقوی پیشه کنند. پس باید در تمام اعمالمان از صبح تا شب و از شب تا صبح، حرف قاف را داشته باشیم تا آفات شیاطین و وسواس‌ها ، اعمالمان را ضایع نکنند تا در قیامت سالم به دستمان برسد و از ترس و هول لرزه‌ها و لغزش‌ها ما را حفظ کند.

اما چگونه است که عظمت این حرف بر همه‌ی حروف غلبه دارد؟ همانطورکه گفته شد در سوره مبارکه قاف ، 57 بار حرف(ق) تکرار شده است. عدد 57=19×3.  در اسرار این حرف شاید  بس باشد که عدد ابجدش100 و جایگاه عددیش 19 است همان معنایی که برای عدد 19 گفته شد که همان تجلی زیبای نام مبارک پروردگار عالم به اسم مبارک واحد است ، و 19 =جایگاه عددی نُه ، پس باطن 9روی 10 است.

در ضمن اینکه عدد ابجد کلمه قاف=181 که جمع ارقامش 10 می‌شود (10=1+8+1). جایگاه عددی کلمه قاف =37 برابر با عدد ابجد کلمه اول و جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع) و جایگاه عددی کلام و کامل و در نهایت جایگاه عددی قفا است.( قبلا عدد37 کامل توضیح داده شده است).

نکته مهم: بینه نام مبارک حسین(ع)،حسن(ع) است.{حروف ، خود زُبُر هستند و در نوشتاری حروف که سه حرفی یا دو حرفی خوانده می‌شوند ؛ حرف اول زبر می‌شود و حروف دیگر بینه. مثل: (حا)که دو حرفی است و (ح) زبر است در ترازوی معنی و الف بعد از(ح) ، بینه آن }. پس عدد ابجد(زُبُر) نام مبارک حسین(ع)128 است و بینه‌اش 118 که برابر با عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است. { حسین : حا (ح=زبر ، ا=بینه) + سین (س=زبر ، ین=بینه) +یا (ی=زبر ، ا=بینه) + نون (ن=زبر ، ون=بینه) }

 مجموع زبر می‌شود: ح(8)+س(60)+ی(10)+ن(50)=128= عدد ابجد نام مبارک  امام حسین(ع)

مجموع بینه می‌شود: ا(1)+ین(60)+ا(1)+ون(56)=118= عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع) . چقدر زیباست ! این دو عزیز که حسنین (ع) هستند، چگونه در جایگاه و بینه ظاهر و باطن را به حسن(ع) افشا می‌کنند.

چنانچه سن مبارک امام حسن(ع)47 سال است و جایگاه عددی نام مبارک امام حسین(ع)=47 است و به روایات موثق از مقاتل ، سر مبارک امام حسین(ع) در قتلگاه از قفا یعنی پشت سر جدا شد . زیرا ایشان در حقیقت سجده قرار گرفتند که جان رسالت و وراثت همه‌ی انبیا و اولیاء آنجا به حقیقت در عالم زمینی صورت گرفت. عدد ابجد قفا=181 است و امام حسین(ع) به جایگاه عددی قفا=37 که برابر با جایگاه نام مبارک امام حسن(ع)است ، رسالت شهادتش به پایان رسید و تمام ظلمات دنیا را در مجرای رضا به رضای خدا در قربانگاه به نور و عالم قرب؛عند ربهم یرزقون باز کرد و به حسن به مقصد الهی رسانید. "من جاء بالحسنة فله عشر امثالها" (سوره مبارکه انعام -آیه 160) اگر کسی عملش را (تا قبر) به حسن بیاورد پس به او ده مثل آن داده خواهد شد.

عدد ابجد نوزده=72که برابر با عدد ابجد سجده است و یکی از زیباترین صورت باطن همان هفتاد و دوتاست یعنی 14=2×7 و همان گنج الف به عددِ یک(اسم مبارک واحد) است.

همانطور که در سجده ، 7 موضع بدن واجب است به زمین بیاید و هردو سجده یک رکن است ، پس می‌شود:14=2×7 .جمع ارقام 72 می‌شود 9 و جایگاه عددی کلمه نُه =19(=واحد)است. پس قله‌ی عالم سرّ وحدانیت پروردگار عالم ،عدد 9 می‌باشد و سقف اعداد ، عدد 9 است.

همانطورکه گنج حروف را به عدد 28 حرف خواندیم ، خداوند کریم کلام نورانی خود یعنی قرآن مجید را که کلام الله است از 28 حرف تشکیل داده است. که 10=8+2 می‌شود؛همان گنج 4 روی 10 و تمام حقایق وجود مقدس چهارده معصوم(ص).

خوب دقت کنید ! خداوند متعال با حروف و اعداد تمام اسرار خود را افشا فرمود و با اسماء و صفات خویش ،  ذات اقدس کنز و گنج خود را معرفی کرده است ؛آن خدایی که احد است.

این معارف از چندین باب راه فهم و درک ما را به معانی عالم خلقت باز می‌کند. در حروف به ده رسیدیم چرا که چهارده حروف نورانی است یعنی چهار روی ده و 1+2+3+4=10 پس چهارده اعداد به عدد ده(10=9+1) جمع شده و اعداد ، روح همان حروف نورانی هستند. پس تمام کمالات ، رسیدن به گنج حروف و اعداد است. کنز الهی (بالاترین مقامات اسراری است) که خداوند متعال با آسان‌ترین راه ، بندگانش را (به حدّ خودشان) آگاه می‌فرماید.( البته ایشان منّت گذاشته است که آسان شود تا ما بندگانِ هیچ ، مقداری بفهمیم) و او را بشناسیم تا عابد وحامد او گردیم.

انسان کامل را به عدد 9 خلق فرمود که او را بلوغ تمام زیبایی‌های ذات اقدس خود قرار داد و فرمود او را به صورت رحمانیت خودم با اسماء و صفاتم خلق کردم و ظرف وجود انسان کامل را آینه و مرآت خود قرار دادم. عدد ابجد کلمه انسان با 5 حرف (که رمز هستی است)162 می‌باشد،عدد 62 برابرعدد ابجد اسم مبارک حمید و اسم مبارک واجب الوجود است. و عدد 100=عدد ابجد حرف(ق) ، پس خداوند متعال انسان کامل را (ق)، خلق فرمود تا ظرف حمد خود باشد و نگهدارنده‌ی مجرای رسیدن به واجب الوجود که خداوند متعال خودش واجب الوجود است. خداوند متعال ، انسان کامل را ظهور گنج خود قرار داد تا بوسیله‌ی وجود مبارک آنها ، باب عبودیت دیگران را به درگاهش بگشایند.

مجموع ارقام 162(=انسان) برابر 9 می‌شود(9=2+6+1)پس، انسان کامل بلوغ تمام کمالات است از طرف پروردگار عالم و او بر همه‌ی مخلوقات احاطه وجودی و ولایت در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم دارد. این جانِ معنی از حقیقت عدد 9 است. اما در حقیقت در هر زمان در جایگاه عدد 9 یعنی 19 برابر جایگاه عددی حرف(ق) نگهدار و حامل و ظرف گیرنده وحی الهی و اسرار و حجت و ولایت کبرای او هستند و بدون آنها در هیچ زمانی زمین و آسمان‌ها و هیچ مخلوقی نمی‌ماند. همانطورکه می‌دانید تمام اسماء  چهارده معصوم (ص) اسماء مقدسی هستند که پروردگار عالم ، خود از نام‌های مبارکش بر این عزیزان قرار داد و اسماء اعظم هستند و همه اسرار حقّند.

اما به فهم این حقیر تمام اسماء مبارک معصومین(ص) همه به صورت اعجاز عددی ، 9 را به طور کامل نمایش می‌دهند. در جمع عددی 1 تا 9 (45=9+8+...+2+1) برابر 45 = عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) می‌شود که از نظر جسمیت هم به عدد 9 خلق شد و ظرف تمام عوالم نُه گانه قرار گرفت و جمع ارقام 45 هم 9 می‌شود(9=5+4). جالب است که عدد 4 و 5 برابر حرف (د) و (ه) که می‌شود ده است. پس خداوند کریم آدم را چگونه از روی حکمت زیبا و کامل قرارداد که آقا خود ، گنج 9 در باطن ده است ؛یعنی 19 !. 19 در جایگاه عددی نُه قرار دارد. تمام انسان‌های زمینی شدند ذریه‌های حضرت آدم(ع) که به عدد 9 خلق شد و حوا(س) به بلوغ 9 ظهور پیدا کرد که حامل 9 ها شد.

نام‌های مبارک معصومین(ص) ویژگی‌های خاص خود را دارند و چون همه‌ی این نام‌های مبارک اسماء اعظم پروردگار عالم یعنی اسماء الله هستند همه در حروف و عدد ، صاحب کلّ ولایت عددی و حروفی هستند. بنابراین قداست کامل دارند. چنانچه هرکس بخواهد به نوشته این نام‌های مبارک دست بزند باید با وضو(یا غسل)باشد. در واقع این آیه مبارکه در قرآن که "لایمسه الا المطهرون" (مسح نمی‌توان کرد الا تطهیر شدگان)شامل حال این بزرگواران نیز می‌شود. پس عددهای آن معنای خاص خود را دارند و شامل همان قداست نیز هستند. خوانندگان عزیز بسیار به این درس نظر کنید تا به معارف عددی آگاه گردید.

نام مبارک پیامبر گرامی(ص) و حضرت علی(ع) که هر دو عزیز ، پدر امت هستند در جایگاه عددی و ضرب عدد ابجد اسم مبارکشان از 1 تا 9 در مصداق ، یکی است و در آخر به عدد 9 می‌رسد. اعداد اسامی مبارک دیگر معصومین(ص) هم هر کدام  معارف باطنی را ظاهر می‌کند و در ضرب 1 تا 9 در نهایت جمع آخرین به عدد 9 می‌رسیم.

اما در نام مبارک حضرت مهدی(عج) درحالیکه جمع عددی در نهایت به عدد 9 می‌رسیم هنگامیکه عدد ابجد نام مبارکش مهدی(ع)را که برابر 59 است در 9 ضرب کنیم برابر531 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه تاسع یعنی نهمین می‌شود. در ضمن اینکه در جمع ارقامش باز هم 9 می‌شود (9=1+3+5).

ایشان نهمین فرزند امام حسین(ع) که خود صاحب 9  است ، می‌باشد. و بلوغ خلافت تمام بزرگواران و رسالت و نبوت و ولایت همه پیامبران و اوصیائشان و ائمه معصومین(ص) را به نام مبارک صاحب لوای سیدالمرسلین حضرت‌ محمد(ص) و به نام وصایت سید الاوصیاء ابالحسن امیرالمؤمنین(ع)، وصی الحسن (عج) به ظهور می‌نشاند و حکومت نور را که جدا شده از تمام ظلمت‌هاست متجلی می‌سازد. پس عدد 9 که تعریف آن به طورکامل گفته شد در این زمان در جایگاه نوزده خود عالم را نو،زده می‌کند. انشاءالله

2

4

6

8

1

3

5

7

9

مجموع

45

9=5+4

 

2+9=11

13=4+8+1

15=6+7+2

17=8+6+3

10=0+6+4

12=2+5+5

14=4+4+6

16=6+3+7

18=8+2+8

مجموع

126

9=6+2+1

92

184

276

368

460

552

644

736

828

مجموع

4140

9=0+4+1+4

1×  92

2×92

3×92

4×92

5×92

6×92

7×92

8×92

9×92

مجموع

828

9=8+1=18

 

2

4

6

8

1

3

5

7

9

مجموع

45

9=5+4

0+1+1

0+2+2

0+3+3

0+4+4

10=0+5+5

12=0+6+6

14=0+7+7

16=0+8+8

18=0+9+9

مجموع

90

9=0+9

110

220

330

440

550

660

770

880

990

مجموع

4140

9=0+4+1+4

1×110

2×110

3×110

4×110

5×110

6×110

7×110

8×110

9×110

مجموع

990

9=8+1=18

اما استثنا در تمامی اسامی مبارک، نام مبارک خانم  فاطمه(س) و سنّ مبارکش است که فقط عدد ابجد فاطمه(س)=135 و جمع ارقامش =9 می‌شود (9=5+3+1)و هم در ضرب 1 تا 9،در جمع همه‌ی قسمت‌های نُه‌گانه‌اش 9 می‌شود و در جمع کامل عددی هم 9 می‌شود.پس تمام ظاهر و باطن،عدد9 است.

9

9

9

9

9

9

9

9

9

مجموع

81

9=1+8

 

5+3+1

0+7+2

5+0+4

0+4+5

18=5+7+6

0+1+8

18=4+5+9

0+8+0+1

5+1+2+1

مجموع

81

9=1+8

135

270

405

540

675

810

954

1080

1215

مجموع

6075

9=8+1=18

1×135

2×135

3×135

4×135

5×135

6×135

7×135

8×135

9×135

مجموع

1215

9=5+1+2+1

پس حاصل ضرب و حاصل جمع چه عمودی و چه افقی بر9 قابل تقسیم است.

همینطوراین قانون شامل سنّ مبارک خانم فاطمه (س) نیز می‌شود که در مجموع چه افقی و چه عمودی به 9 می‌رسیم.

9

9

9

9

9

9

9

9

9

مجموع

81

9=1+8

8+1

6+3

4+5

2+7

0+9

8+0+1

6+2+1

4+4+1

2+6+1

مجموع

81

9=1+8

18

36

54

72

90

108

126

144

162

مجموع

810

9=0+1+8

               

1× 18

2×18

3×18

4×18

5×18

6×18

7×18

8×18

9×18

مجموع

162

9=2+6+1

 

صدیقه‌ی طاهره فاطمه زهرا(س) آن ظرف وجودی بالغ وکاملی است که از طرف خداوند عزّوجل قبل از اینکه ایشان را خلق کند(البته وجود نورانی سرّ ایشان را) او را امتحان نمود و فرمود: ایشان را صابره یافتم که در زیارت خانم می‌خوانیم" یا ممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة ..."  امتحنک یعنی چه؟! ایشان وجودی است که امّ الائمه است،امّ الصدیقین و الشهدا ، امّ الصالحین ، امّ النجبا ، امّ الانبیا و المرسلین و در آخر پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: زهرا(س) امّ ابیهاست.(بابی و امی ونفسی ومالی الی یوم القیامت).

عزیزان با مطالعه با دقت کتاب‌های گنج الالف ، گنج عشر، عرفان آب و راز حجاب به خوبی درخواهید یافت (با وُسع ضعیف و بضاعت فهم این حقیر) که او بلوغ رساننده‌ی کلّ عالم وجود و واسطه فیض عالم سرّالاسرار، قله‌ی بلوغ و کمال انسانی عالمیان است. که او صدیقه‌ی کبری و صاحب شفاعت کبری و حقیقت کوثر وجود و بضاعت الف الوجود و سرّ النهایه صل الله علیهم اجمعین است.

سنّ مبارک ایشان که دو بلوغ کامل را دارد؛ در خانه رسالت به 9 سال و در خانه ولایت به 9 سال که رویهم 18 سال طی منازل مغرب وجودی آن خانم(س) است. چنانچه ظرف وجود مبارکش ، افول مغرب انوار خورشید رسالت و ولایت می‌باشد. سنّ مبارک خانم(س) اسرار منازل دنیا و طول معنوی صراط آخرت است. و این عدد هم مثل نام مبارکشان در ضرب 1 تا 9 همانطور در جواب 9 می‌شود و در جمع آخر اعدادش هم به 9 می‌رسد. و اعدادش بر9 قابل قسمت است زیرا همه‌ی انسان‌ها در حمل کسی هستند که حملها الانسان است.

پس ای متفکران خوب فکر کنید! تا به ذره‌ای از دریای معارف اعجاز انگیز صدیقه‌ی طاهره فاطمه زهرا(س)؛سیده نساء العالمین و به شناخت حقیقی برسید.

نورٌ واحد(ص)

خوب دقت کنید !  گنج نورانی چهارده معصوم(ص) در عالم  بالا به نام مقدس پنج تن (ص) ظهور داشتند{"انّی کنت کنزا مخفیا و احببت وان اعرف" این است و جز این نیست که من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم خودم را بشناسانم. این منت شناسایی گنج ظهور اسماء14معصوم(ص)است که همه مخلوق از آن عزیزان خلق شدند}. و در عالم سرّی‌تر به نام یک حقیقت ، ظهور داشته‌اند ؛ سرّ حقیقت محمدی(ص)که همه نورٌ واحد(ص) هستند.

عدد ابجد نورٌ واحد=275 که در جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+7+2) و جایگاه عددی آن 59 می‌شود که برابر با نام مبارک مهدی(ع)که ظهور نورانیش جمع کننده چهارده معصوم(ص) است(نورٌ واحد هستند) .

بنابر مطالب گفته شده ،چکیده‌ای بیان می‌شود تا خوب مشخص شود:

- خداوند فرمود:"قل هو الله احد"                                    احد=13=م=40

   - طبق آیه1سوره نساء:خلقت همه مخلوق از واحد است              واحد=19=نه

4

 

3

1

2

ظهور اسماء ازگنج احدیت در عالم واحدیت به اسماء

 

مقدس الله ،سبحان و تبارک.)                                                        

  • 10

    40

    30

    20

    ظهور گنج اعداد و حروف در عالم عرشی                       

100

          (10=4+3+2+1)=4روی10=14معصوم(ص)

 

  • عالم کرسی (100=40+30+20+10)___ 100=ق=19 (9+1=10=ی)                     
  • 200

    300

    عالم بیت المعمور(1000=400+300+200+100)___1000=غ=28  

400

در اینجا کلّ کثرات حروف و اعداد به ظهور هستند.(8+2=10=ی)                                          

 

کعبه

مولودکعبه:امام علی(ع)

و به نام مبارک غنی تجلی دارند که تمام گنج عشرو حقیقت 4روی 10

 

ظاهر شده اند.

  • خانه خدا.  ظهور ولایت و محل تولد حضرت علی(ع)
  • انّا لله و(=6) انّا الیه راجعون__ زمین کشیده شد(دحو الارض)"والارض و ما دحیها" واو=13 (4=3+1)که 4 همان 14 و40 بالا می‌شود.
  • باطن هر سه عالم (عرشی ، کرسی ، بیت المعمور) حرف (ی)=10 است (کنزالله) که جمع ارقامش یک می‌شود(1=0+1) و عدد یک ، همان اول توحید یعنی وحدت وجود است که هم اول است و هم آخر.

عدد ابجد اول=37 که (10=7+3) و عدد ابجد آخر=801 که (9=1+0+8) می‌شود پس اول و آخر می‌رسد به 9 روی 10 یعنی 19 که (10=9+1)می‌شود و در نهایت جمع ارقام 10 هم یک می‌شود(1=0+1)که برابر الِف است ؛ همان گنج تمام اسرار و الف=111=نسا و آن وجود مبارک خانم فاطمه(س) است. گنج الِف ،الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد ؛ کوثر خدا ظاهر شد{قله=135=فاطمه (9=5+3+1)}پس عالم در بلوغ 9 خلق شده و در حمل 9 قرار دارد که خانم(س) ، حملها الانسان است و اوست که حامل عدد 10 است{زمانیکه حامل وجود امام حسین(ع) بود} ، او کنزالله است و حامل گنجیست که محسن(ع) است. سوره مبارکه کوثر{که متعلق به خانم فاطمه(س) است} از نظر ترتیب نوشتاری قرآن کریم سوره 108 (که9=8+0+1) و درترتیب نزول سوره 15 است. 

عدد 9 در سرّ خلقت

همانطورکه قبلا بیان شد در قسمت کنز الهی و گنج اسرار خلقت و در ظهور نام مبارک واحد جلّ جلاله که عدد ابجدش 19 است و برابر با جایگاه عددی نُه به حروف قرار دارد. شاید اینطور معنی شود که سقف اعداد تا عدد9 است ، پروردگار عالم ، ظرف کنز الهی خود را که به 28 حرف ظهور داده به عدد9 احصاء فرموده که بلوغ کامل اسرار است و بر مخلوق مسلط و مقهور است و غلبه‌ی ظاهری و باطنی دارد. همانطورکه دردرس‌های قبل خواندیم که عدد و حروف ، هرگز از واحدیت جدا نشده و به عنوان گنج الف همیشه با مؤلفه‌ی خود همراه است و خوانده می‌شود ؛ معرفی می‌شود ؛ هستی می‌گیرد و باقی می‌شود. مثل حروف که خوانده می‌شوند با،تا،ثا،جا،حا... یعنی همه از درون الف ظهور پیداکرده‌اند. و همینطور در اعداد که یک ، واحد است و وقتی می‌خواهد بعد از عدد 10 نمایان شود مثلا عدد 11 ، می‌شود حادی عشر(حادی برابر یک و عشر یعنی 10 کنار هم می‌شود) یا 1001 که حادی الفه می‌شود و برابر عدد ابجد کلمه ارض و کلمه رضا است. یعنی همه‌ی اعداد هم ، ظاهر و باطن خویش را از در گنج الف وجود با مؤلفه‌ی خود (که عدد الفِ یکِ واحدیت است) ؛ همیشه کثرت خود را با وحدت وجود ، معرفی می‌کنند. در واقع عالم به وحدانیت او خوانده می‌شود و همیشه عدد اول ، معیار همه‌ی اعداد است و همه‌ی  شئونات، همه‌ی منزلت‌ها ، همه‌ی مراتب قبولی و مراتب وصال به مرتبه اولش(یعنی شاگرد اولش) قیمت و ارزش و بها می‌گیرد و جایگاه پیدا می‌کند.

پس پروردگار عالم ، هم اول است و آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. بنابراین سرّگنج ظهور نام مبارکش ؛واحد جلّ جلاله را متجلی فرمود و در گنج خلقت سرّحقیقت محمدی(ص) ؛ مخلوق اول خود را ظهور داد و معرفی فرمود که او نیز ، هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و همه‌ی کثرت مخلوقاتش را از آن عزیزان ظهور فرمود تا بوسیله‌ی وجودهای اولِ آنها ، هرکس به وسع وجود خودش بتواند در معرفت و عبودیت خالصانه خداوند تبارک و تعالی به درجه اول برسد. پس همانطورکه در ولایت معنی شد که نقطه‌ای در عالم نماند مگر آنکه در حقیقت ولایت خلق شده و ولایت بر آن سیطره ظاهری و باطنی و وجودی دارد. پس اسم مبارک اول هم در همه‌ی وجود ، مؤلفه اول است.

نکته: عدد ابجد کلمه اول=37 و جایگاه عددیش 19 می‌باشد که برابر با عدد ابجد اسم مبارک واحد جلّ جلاله (که اولین ظهور است) می‌باشد . اولین آیه مبارک قرآن "بسم الله الرحمن الرحیم" سوره حمد است که تنها بسم الهی است که یک آیه محسوب شده و عدد یک را به خود اختصاص داده است . پیامبراکرم(ص) فرمود: کلّ محتوای قرآن در سوره حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم و کلّ آن در(با)ی بسم الله آمده که اولین حرف شروع قرآن است. با اولین حرف قرآن که عدد یک را به خود اختصاص داده و همه‌ی محتوای قرآن در نقطه‌ی زیر(با)ی بسم الله که اولین نقطه از حروف الفباست که تمام صداها و حرکات و باب خواندن و قرائت و نطق و به تمام معنی ، قرآن را به خود مختص کرده است. و حضرت علی(ع) امام اول ما شیعیان فرمود: انا نقطه تحت الباء بسم الله (من نقطه‌ی زیر با ء بسم الله هستم). درجه‌ی یک و اولین ظرف جذب کننده‌ی کلّ اسرار قرآن و محتوای آن ، قرآن ناطق ؛ فقط و فقط مخصوص صاحب ولایت ؛ مقام امیر الاُمرا که باز هم منصب امیری فقط برای شاه ولایت ؛ اسدالله الغالب ؛ مولی الموحدین ؛ مولی المتقین ؛ امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است که او اولین امام ما شیعیان است.

و دیگر اینکه عدد اول در جایگاه کلامی به نام مبارک امام حسن مجتبی(ع) است که سید الاسباط و سبط اکبر پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) می‌باشد.

عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)=118 و جایگاه عددی نام مبارکشان 37 (برابرکلمه اول است). و جمع ارقامشان 10 می‌شود(10=8+1+1 و10=7+3) که عدد دَه به حروف ، 9 می‌شود(ده=9). خوب دقت کنید! یعنی 9 باطن 10 که در واقع 19 است(19=9+10) و برابر با جایگاه عددی کلمه اول و نام مبارک واحد جلّ جلاله.

در قرآن کریم کمتر صفحه‌ای را می‌خوانیم که نام مبارک حسن به معنای نیکی، نیکویی، زیبایی ، بهتری، بهترین و بدین معانی در آن نباشد(خلاصه نمره‌ی 20 پروردگار عالم به بنده‌ی مؤمنش و نمره قبولی اعمال در آن نباشد)! و آقا خود، کریم اهل بیت هستند و قرآن، قرآن کریم نام گرفته که به صفت کریم خداوند متعال اختصاص دارد.         

خالق کریم برای خلقت انسان کامل به خود احسن فرمود "فتبارک الله احسن الخالقین". بهترین اخلاق را به بهترین خلقتش ؛پیامبر اکرم(ص) عنایت فرمود (خلق حسن) و او را اسوه حسن قرار داد و همه خانواده محترمش را به لقب حسن ظهور داد ؛ از حضرت علی(ع) که ابالحسن است و خانم زهرا(س) که حسنه و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که حسنین(ع)هستند.

امام حسین (ع) که فرزند دوم است ، هم به اسرار وجودی عدد (دو) که عدد ابجدش 10 می‌شود (10=6+4) در حقیقت 10 به دنیا آمد. در عرب اگر دو برادر یک اسم داشته باشند به اسم برادر کوچکتر ، یک حرف یاء  مصغر در بین حرف ما قبل آخر آن اضافه می‌کنند، مثل حسن(ع) که می‌شود حسین(ع). اما این از نظر ظاهر است در صورتیکه آقا صاحب مقام 9 است زیرا خداوند 9 ذریه نورانی معصومین(ص) را در بطن او قرار داده بود ، پس ایشان خود 1 آمد و 9 ذریه در بطنش که می‌شود 10 و عدد 10 ، برابرعدد ابجد حرف(ی) است و نام مبارک حسن(ع) باضافه  حرف (ی) شد که حسین(ع) نام گرفت. پس تمام ذریه‌هایش شدند حسن(ع) و آقا امام زمان (عج) هم ، همچنین حسن شدند {وصی الحسن(ع)} و ایشان وصایت تمام اهداف نورانی خلقت را به حسن یعنی بهترین ، ظهور خواهند داد. پس هم اول ، که باطنش حسن است و هم آخر ، که تمام وصایت حسن است همه را شامل هستند. شیعیان هم باید با عمل حسن به این بزرگواران تمسک جویند. و خداوند کریم در سوره مبارکه انعام آیه 160 می فرماید"من جاء بالحسنة فله عشر امثالها"(اگر با خودش (عدد اول ) عمل  حسن را بیاورد (تا قبر ) ، من هم به او 10 مثل آن را می‌دهم .

در زمان ظهور مولای ما ، صاحب العصر و الزّمان و آقایی که خود ، نهمین فرزند امام حسین (ع) است در ظهور کامل حمد الهی به وصایت حسن(ع) نام مبارک اولین سرّ ظهور عالم اسرار و نام مبارک اشرف مخلوقات و صاحب عالم کون و مکان؛ محمد مصطفی(ص) به نام مبارکش (م ح م د )جلوه می‌فرماید:که این تمام مقامات اول است.

ظهور کنز گنج الهی چنانچه حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:

( اولنا محمد و اوسطنا محمد و آخرنا محمد ).

جالب است بدانید خانه کعبه ؛ اولین ظهور خلقت خشکی ، در 25 ذیقعده تولد پیدا کرد، و اولین بناّی آن خانه ، خداوند است و از آنجا خشکی به همه زمین گسترده شد.آنجا به امر خدا قبله مسلمین قرار گرفت. عدد ابجد کلمه قبله 137 است ،100=ق که جایگاه عددیش 19 است و معنی نگهدارنده می‌دهد و 37 همان عدد ابجد کلمه اول است.

پس در واقع قبله ، که قلب زمین است نگهدارنده حقیقت سرّ تمام مقامات آسمانی، صفاتی، ولایی و مجرای وصل کننده عالم ظلمت دنیا به عالم نور قرب اعلا است. و بیت عتیق خوانده می‌شود و حرمش احرام میخواهد و در احرامش باید مُحرم شویم. اعمال عبادی ما مخصوصاً نماز شرط قبولیش رو سوی قبله داشتن است. در واقع هرکس بخواهد با عبادت وصل به معبود شود باید رو به قبله که همان باطن اوّل است، معبود خود را عبادت کند . پس شرط قبولی عمل ، قبله است یعنی بدون مؤلفه ، عمل باطل است.

خداوند کریم وقتی می‌خواست بدن ما را در رحم مادر خلق کند ، اول ارض خشکی قلبمان را روی جایگاه آبی رحم مادر خلق کرد و قلب ما هم خانه خدا شد "فؤاد المؤمن بیت الله" وتمام عروق با گردش خون به طواف قلب ، هرگز از قبله‌ی بدن جدا نمی‌شوند و الا حیات آنها به خطر می‌افتد. پس باید ما هم هرگز از توجه وجه قلبمان (از مجرای رضای خدا) به قلب عالم امکان ؛ امام زمان(عج) به توجه خانه خدا و وصل شدن به قبله جدا نشویم وگرنه حیات معنویمان در دنیا و آخرت به خطر می‌افتد و به هلاکت ابدی می‌رسیم.

همانطورکه انسان وقتی به مدرسه می‌رود، کلاس اول را طی می‌کند تا با سواد شود(حروف و اعداد را می‌آموزد) و این کلاس اول تا دکتری و پرفسوری، در تمام مراحل تحصیلات و کسب مقامات و حتی آثارش ظهور و بروز دارد و حتی بیّنه‌ی آن است.

این نکته‌ای است! که هرکس در عمل برای دیگران نیز سعی کند اول شود تا در زندگی و شئونات ارزشی دیگران هم مؤلفه باقی بماند. آیه 74 سوره مبارکه فرقان می‌فرماید:"و الذین یقولون ربّنا هب لنا من ازواجنا وذریّاتنا قرّة اعین واجعلنا للمتّقین اماما" ( وکسانیکه می‌گویند:پروردگارا ببخش بر ما از همسرانمان فرزندانی که نور چشم ما باشند و قرار بده ما را برای متقین پیشوا و امام).

نموداری از ظهور اسرار خلقت در عدد9  

همانطورکه توضیح داده شد ، پروردگارعالم اولین ظهور خود را از گنج احدیتش(جلّ جلاله) ، اسم مبارکش "واحد" که مظهر نورانی همه اسرار و ظهورات حروف و اعداد و همه مخلوقات بود ، قرار داد. عدد ابجد کلمه واحد، 19 می‌شود که خود به معنی یکتایی خالق بی‌همتا است.

جایگاه عددی نُه=19  و عدد ابجدش =55 است که 5+5=10 و چنانچه بیان شد 9 باطن 10 است. پس در این نمودار(*رجوع شود به نمودار انتهای کتاب ) متوجه می‌شویم که بلوغ خلقت در عالم واحد عدد 19 است در جایگاه عددی نُه. و عدد ابجد نوزده=72=سجده است که اسرار عالم ؛ در گنج ظهور ، در بلوغ سجده و اطاعت محض ، ظهور دارد.

درواقع قله اسرار ظهوری خلقت به عدد 9 ، درس زیبایی دارد. عدد ابجد کلمه قله =135 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س)است. شاید شما بفرمایید چرا؟ در خلقت نوریِ خانم زهرا(س) خواندیم که ایشان کسی بود که قبل از خلقت ، همه‌ی اسرار ظرف آفرینش وجودش امتحان شد و خداوند فرمود ما او را صابره یافتیم و قبول شد . و در آیه اول سوره مبارک نساء می‌فرماید: همه مخلوقات را از یک نفس واحده خلق کردیم . و در واقع کلمه نساء همان الفِ وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند ( الف=111=نسا). پس همه در بلوغ نُه هستند و بلوغ نُه، همان تسخیر اعداد و حروف است که در انطباق قرار می‌گیرد. و شاید این ظهور باطن است که امام حسن عسگری(ع) می‌فرماید: ما معصومین همه حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادرمان حجت بر ماست.

بلوغ نُه یعنی نَه که به عربی (لا) می‌شود و مجرای توحید(همان لااله الا الله) و حقیقت گنج عشر است. جایگاه عددی (لا)=13 است که برابر با جایگاه عددی (م) به عدد ابجد 40؛ حقیقت طهارت است. پس عالم در کلمه سبحان غرق است و هر کس باید به بلوغ عبادی و بندگی 9 یا نَه ، به طهارت و تنزیه عمل برسد تا بتواند جزء عبّاد و زهّاد خالق یکتا باشد. جمع ارقام 13 ، برابر4 می‌شود و عدد 4، تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر مجرای توحید است.

عدد ابجد (لا)=31 است . عدد ابجد سیُ یک به حروف 100 می‌شود که 100=(ق) به جایگاه عددی 19 است که 10=9+1 که همان گنج 4 روی 10 است و عدد 19=واحدجلّ جلاله است ، پس تمام عالم خلقت در مجرای توحید و کلمه مبارک لا اله الا الله است که نماد آن ، خانه خداست.  

بلوغ عدد 9 در رسیدن به قرب الهی

برای رسیدن به قرب الهی باید قربانی داد چون اینجا مقام قربانی است مگرنه اینکه ورود در قرآن باید از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم گذشت . و ورود درحرم مطهر معصوم(ص) مخصوصا در حرم الله ؛ نزد خانه کعبه ، باید آماده قربانی باشیم و تمام نفوس حیوانی را قربانی نفس انسانی یعنی نیت قربتاً الی الله کنیم. آنجا هم باید از 19 حرف اسامی پنج تن(ص) گذشت تا به قربِ آن برسیم.

عدد ابجد کلمه  قربانی=363 است که3+6+3=12و2+1=3 می شود . دراصل عدد 300 =ش افشاکننده‌ی 63 =جایگاه عددی اربعین ؛ محل رسیدن به تعالی انسانیت است.

وقتی حضرت موسی(ع) به وادی مقدس دعوت شد ، پروردگار عالم فرمود کفشهایت را بیرون بیاور که اینجا وادی مقدس است"انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی" (آیه12سوره مبارکه طه). اما علی ابن ابیطالب (ع) رادر پاک‌ترین و مقدس‌ترین مکان؛ در خانه خودش (اشاره به عالم قرب) به دنیا آورد. پس ای شیعیان! در رسیدن به قرب کعبه می‌فرماید که اینجا وادی مقدس است ، باید 1000 کیلومتر جلوتر( به عدد الف) غسل کنی و لباس‌هایت را مخصوص کنی و با لبّیک و ذکر و حال خوش بیایی نزد قبله‌ی جان‌ها!

شاید اینطور است که وقتی حضرت موسی(ع) از خداوند زیارت خودش را درخواست کرد پروردگار عالم  فرمود:لن ترانی (تو و نه هیچکس هرگز نه در دنیا و نه در آخرت راه ندارد که مرا ببینی). اما خداوند جلیل به کوه طور تجلی فرمود که برخی مفسّران می‌گویند این نور شیعه‌ی علی ابن ابیطالب (ع) بود که کوه متلاشی شد و حضرت موسی(ع) بیهوش شد"دکّا و خرّموسی صعقا"(آیه 143 سوره مبارکه اعراف). می‌فرمایند سپس حضرت موسی(ع) از خداوند خواست که ای کاش مرا مقام شیعیان علی ابن ابیطالب(ع) عطا فرمایی.(الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المؤمنین و الائمه علیهم السلام).

جایگاه عددی کلمه قربانی=66 که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله است.حال خوب فکر کنید که قربانی در کنار خانه خدا یعنی چه؟!  

هر مسلمان در هر جای دنیا که باشد برای قبولی نمازش که به فرموده پیامبراکرم(ص)"الصلوة عمود الدین" ، به عنوان وصل شدن مأموم به امام باید طهارت ظاهر و باطن داشته باشد ، لباس مخصوص بر تن کند ؛ مثل لباس نماز خانم‌ها(پوشیدگی خاص) و لباس طاهر برای مردان، باید احکامش را بجا آورد و در واقع به نوعی محرم شود در وادی عشق. یعنی همانطورکه برای حضرت موسی(ع) آمده که خداوند فرمود کفشهایت را بیرون بیار اینجا وادی مقدس است، برای نمازگزار هم خیلی چیزهایی که در حالت عادی با مردم روبرو می‌شوند ، در نماز برایش حرام می‌شود و باید روی خود را به قبله کند و برنگرداند که اگر سهوا یا عمدا رویش را برگرداند، نمازش باطل می‌شود. پس در واقع عالم نماز ، عالم عدد 19 به واحد رسیدن و به بلوغ حقیقی انسان شدن است ، پس بلوغ 9  می‌خواهد.

عدد نُه با حروف   

عدد نُه با حروف یعنی نَه ، در واقع بلوغ انسان در حد کمال ، نَه گفتن به تمام اموری است که خداوند کریم به آن رضایت ندارد. فقط راه تشیع به امام معصوم(ص) راه بندگی است که نَه می‌باشد ، یعنی اخلاص پیدا کردن . نَه یعنی به تمام الهه‌های هوای نفسی نه گفتن ، یعنی به توحید واقعی رسیدن.

در عربی نَه می شود(لا) یعنی لا اله الا الله . پیامبر اکرم(ص) فرمودند:"قولوا لا اله الا الله تفلحون" (بگویید لااله الا الله تا رستگار شوید). امام رضا(ع)در حدیث سلسله الذهب فرمود : کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. بعد فرمود بشرطها و شروطها و انا من شروطها (کلمه لا اله الا الله قلعه‌ی امنی است که هر کس عملش توحیدی باشد و در آن حصن وارد شود از عذاب قیامت (دنیا و آخرت) امنیت پیدا می‌کند بعد امام رضا(ع) می‌فرماید به شرط اینکه من شرط آن باشم(یعنی به شرط رضای خداست و رضا به رضای خدا رسیدن).

پس شرط به رضای خدا رسیدن آنست که به تمام رضاهای دل ظاهری و به تمام هواهای نفسانی درونی ، نَه بگوئیم که کار خیلی سختی است و جهاد اکبر است ! این مقام بلوغ بندگی و رسیدن به کمال انسانی و در نهایت در جایگاه قرب الهی واصل شدن است اما به عدد کلمه (لا) ، که عدد ابجدش 31 می‌شود و4=1+3 که در اصل همانطور که گفته شد تمام چهار چوب حقیقت آیت الکرسی و گنج 4 روی 10 است. از طرفی هم عدد ابجد سیُ یک=100=عدد ابجد(ق) که جایگاهش 19 است  و 19 =جایگاه عددی نُه. پس درحقیقت اخلاص یعنی خالص شدن ، همان به بلوغ 9 رسیدن است. جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شود که همان حقیقت 4 روی 10 و 14 و40 است و 40 ، باب طهارت و عدد ابجد طلا است . پس باطن تمام این زیبایی‌ها ، خلوص است. امیدوارم مقصودم از این درس را دریافت کرده باشید.

عدد 19 در جایگاه عددی نُه

اگر اعداد ابجد 1 تا 9  را به صورت زوج و فرد جدا کنیم، حروف اعداد زوج ، می‌شود 4حرف ؛ بدوح (ب=2،د=4،و=6،ح=8) و جمع عددی آن 20 می‌شود که برابر با عدد ابجد(ک) است و 0+2=2=(ب). حروف اعداد فرد ، می‌شود 5حرف؛ اجهزط (ا=ا،ج=3،ه=5،ز=7،ط=9) و جمع عددی آن 25 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه (حمد) و جایگاه عددی(ذ) است و 5+2=7=(ز). پس درنهایت حرف زوج شد (ب)= 2 و حرف فرد شد(ز)=7 که در جمع عددی می‌شود 9 (9=2+7) و در ضرب عددی 14(14=2×7) که همان گنج عشر یعنی 4 روی 10 است و جمع ارقام 14 (4+1=5) 5 می‌شود ؛ سرّ حلقه بندگی و وجود مقدس پنج تن(ص).  

حرف رمز تمام عالم در بین حروف فرد در اعداد نه‌گانه می‌باشد،چنانچه آقای شیخ بهایی درباره این 5 حرف فرد(ا-ج-ه-ز-ط) می‌فرماید:

ای که هستی طالب اسرار و رمز غامضات   اسمی از اسمای اعظم با تو گویم گوش دار

اول و ثانیش جذر رابع و خامس بود           حرف مرکز جذر جمع جمله دان ای هوشیار

  گر ازاین بیتش نفهمیدی ازاین بیتش بفهم         سر نگهداری  برادر گر  بیایی  زینهار

حرف اوسط نصف حرف اول است وآخرست  اوسطیش ضعف اوسط فرقدان و قطب وار

ساتر سرش باش فتح رمز اگر دستت دهد        فاتح  اقفال دانستی  برو در کار دار

بیان ابیات مذکور فقط درباره همین 5 حرف است، نه دائره اجهزط.

معنی مصراع اول بیت دوم این است : ا(1) + ج(3) = جذرِ ز(7)+ط(9) ، یعنی 4= جذر 16

و مصراع دوم این است: ه(5) = جذرِ ا(1) + ج(3) + ه(5) + ز(7) + ط(9) ، یعنی 5=جذر 25 

بیت چهارم: ه (5) = نصفِ ا(1) + ط(9)  ، یعنی 5= نصف 10 و مصراع دوم :

ضِعف اوسط یعنی دو برابر حرفِ وسط (ه=5). و این دو اوسط یعنی(ج)،(ز) در گرد مرکز (ه) مانند فرقدان بر گرد قطب شمالند. فرقدان ، دو کوکب معروف در قطب شمالند که در زیجات و کتب نجوم و صور الکواکب عبدالرحمن صوفی و دیگر کتب در صور کواکب مشروحا مبین است.

نکته : حرف (ه) ، تنها حرفی است که خداوند کریم آن را ضمیر یعنی حرف اشاره به خود قرار داده است و با حکمت ، ضمه و فتحه و کسره را به خودش نسبت می‌دهد و صدای کوتاهش را اشباء و بلند قرار می‌دهد تا الی یوم القیامه همه بدانند! که او هو است و فقط اوست. عدد ابجد حرف(ه)=5 است . فقط و فقط پنج تن آل عبا (ص) {یعنی همه چهارده معصوم(ص)} واسطه معرفت و شناسایی بندگان به خدای مهربان هستند ، فقط و فقط این عزیزان اولین خلقت هستند و تمام مخلوقات از ایشان خلق شده‌اند حتی پیامبران گرامی ، و ایشان همان آیت الکرسی و گنج و کنز 4 روی 10 عالمیان هستند. امیدوارم متوجه شده باشید که حرف(ه) به عنوان عدد 5 ، مرکزیت و سرّ همان عالم کون و مکان ظاهر و باطن را داراست.

و اگرمضرب‌های عدد3 را از 1 تا 9 جمع کنیم عدد 19 ؛جایگاه عددی نُه بدست می‌آید (19=9+6+3+1). پس در این شعر خیلی از زیبایی‌ها بیان شده است. اما به حرف (ه) کلّ اسرار را جمع کرده و فرموده حالا خودت بفهم!

چون پروردگار عالم به عدد 19 ، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک بلوغ 9 واحدی است. جمع ارقام 19 برابر 10 شد و(1=0+1). دقت کنید! درحالیکه ظهور 10 در عالم کنز جمع عددی 1 تا 4 شد(10=4+3+2+1)یعنی 4 روی 10 که می‌شود 14 که 5=4+1 ؛ اینجا حلقه‌ی خلقت به ظهور سرّالاسرار عالم بسته شد که پنجمین معصوم(ص) ، امام حسین(ع) است که 9 ذریه در بطنش بود: 14=9+5 پس حقیقت 14 نور مقدس ولایت کبری در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم ، همان حرف (ه=5) است.

خداوند کریم دردنیا خشکی را روی حرف (و) خلق نمود و فرمود :انّا لله و انّا الیه راجعون. پس آدرس خود را  با  این حرف به همه بندگان داد. قل هو الله احد ، پیغمبر بگو او خداوند احد است پس حرف (ه) با (و) جمع شد و پروردگار، خود را به هو معرفی فرمود. و همینطور در گنج وحدانیت به عدد یک =واحد، عدد ابجد یک=30 می‌شود که تمام تجلی‌گاه و مجرای توحید عدد 30 برابر حرف(ل) است که این حرف گشاینده حروف مبارک لا اله الا الله است و جایگاه عددی حرف(ل)=12 می‌باشد که 12 نور مقدس امام معصوم(ص) همه عروه الوثقی و حبل الله المتین(ریسمان محکم الهی) و امام مبین موحّدان و متقین هستند.  

بنابراین بلوغ عددی گنج واحد در عدد19 کلّ سرّ است زیرا 19 ، جایگاه عددی نُه بود. پس بلوغ تمام اسماء و تمام اعداد در اسم مبارک واحد ؛ دربلوغ نُه متجلی می‌شود که نُه همان کلمه‌ی نََه است یعنی لا و توحید محض الهی و خلوص کامل عمل!  

عدد نُه در کلمه‌ی عرفه و قربانی

امام حسین(ع) فرمود: خداوند خلق نکرد بندگانش را مگر برای معرفت . و خود نقطه مرکزی معرفت توحید شد. اوست که شب عرفه و روز عرفه را به همه عالمیان معرفی فرمود و راه مقصد و هدف الهی را از عالم سفل در مرکزیت خانه خدا و در ایام حج  واجب که نقطه‌ی عطف وصل همه موحدان و مؤمنان به قرب الهی است ، نشان داد و راه رسیدن به مقصد رضای پروردگار عالم را به عاشورای عمل و کربلای زندگی هر انسان آزادی راهنمایی فرمود. {چنانچه درس معارف ما از راه عمل به اعداد و حروف است ، دقت بفرمایید که با این درس به مغز معنا می‌رسیم.انشاء الله}

عدد ابجد کلمه عرفه=355 که13 = 5+5+3 و 13=جایگاه عددی حرف(م) به عدد ابجد40 است. 300 افشاکننده است و 55=عدد ابجد(نُه)، در واقع عرفه افشاکننده‌ی راه نورانی رسیدن به بلوغ انسانیت 9 و کمال هدف پروردگارعالم یعنی زنده شدن واقعی ، رسیدن به قربانگاه (در جایگاه 19 و سجده واقعی) و رسیدن به قرب عند ربهم یرزقون است.

جایگاه عددی کلمه عرفه=58 می‌شود که13= 8+5 و 13=جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 است. پس عرفه انسان را در شناخت حقیقی به گنج طهارت انسانی و کمال قرب الهی و شیعه و محب واقعی معصومین(ص) شدن می‌رساند و این راه برای همه لازم الاجراست و باید به آن معرفت پیدا کنند و الا همه بازنده‌ عمر پر برکت خویش می‌شوند و دگر هیهات!!! 

عدابجد کلمه قربانی=363 که12= 3+6+3 و 2+1=3=آب است. 300 همان افشاکننده و 63 ، برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و امام علی(ع) ، و جایگاه عددی کلمه اربعین است یعنی جایگاه باطن سبز شدن بهارشدن و به طهارت واقعی رسیدن است(عدد ابجد اربعین=333 که3+3+3=9 می‌شود) پس امام حسین(ع) و همه چهارده معصوم(ص) که خود معصومند و ائمه طاهرین(ص) هستند ، در واقع اولین قربانیان خداوند متعال هستند که خود ، راه گشای قرب اویند ، پس این عزیزان خود دائما در قرب او هستند و همه‌ی عاشقان را هم به قرب او می‌برند. سخت‌ترین مسیر قربانگاه برای این عزیزان است که سید الشهدا اباعبدالله الحسین(ع) با سخت‌ترین راه شهادت طیّ مسیر فرمود ، اما فاتح کلید کلّ گشایش قربانی دست اوست که همه‌ی انسان‌های شیعه و مسلمان و مؤمن کوتاه‌ترین راه را از او می‌آموزند تا در مسلخ رسیدن به کمال انسانی از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم  قرآن و 19 حرف اسامی پنج تن(ص) بگذرند و لباس حیوانیت را کنده و به کمال انسانی برسند(قلب به میم شوند). و در اینجا طبق کلام الهی تولد پیدا کرده‌اند زیرا در دنیا و رحم دنیا به بلوغ 9 رسیدند ، همانطور که نوزاد وقتی از رحم مادر بعد از 9 ماه به سلامت تولد پیدا می‌کند و خداوند کریم رزق شیر را در سینه مادر برایش آماده می‌سازد ، شهید هم به بلوغ عمل و تولد انسانیّتش به تولدی می‌رسد که هرگز در آن مرگ نیست و حیات جاویدان است و روزی که می‌گیرد رزقا حسنا است.اللهم ارزقنا

"ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"   

بلوغ 9 در حرف ط   

عدد ابجد و جایگاه عددی حرف(ط)=9 است. از حروفی است که سخت‌ترین تلفظ را در مخرج حروف دارد و 7صفت را داراست :1)جهر(یعنی جوهر صدا را بیرون می‌آورد ؛ باصدای بلند ادا می‌شود). 2)شدت. 3)اطباق. 4)استعلا. 5)اصمات.   6)قلقله. 7)ضغط.

بالاترین صفت حرف(ط) ، اطباق است. اطباق یعنی منطبق شدن ، مصدر باب افعال و به معنای پوشانیدن و طبق بر سر چیزی گذاردن است. هنگام ادای مخرج آن در دهان پاره‌ای از زبان جمع شده و قسمتی از کام بالا را که مقابل آن است می‌پوشاند. این حرف را مُطبقه می‌نامند که با غلظت و تفخیم تلفظ می‌شود. درصورت عدم رعایت اطباق ، حرف(ط) به (ت) شباهت تلفظی پیدا می‌کند بنابراین معنی کلام تغییر می‌یابد. به همین جهت این حرف که صفت اطباق دارد احتیاج به تمرین بیشتری دارد تا صحیح ادا شود.

یکی از زیبایی‌های حرف(ط) این است که تمام عوالم از عالم پایین به بالاتر در عدد 9 و حرف(ط) انطباق دارد و عوالم هر کدام در سعه‌ی وجودی خودشان به عدد بلوغی 9 کامل هستند. درضمن اینکه به عالم بالاتر تطبیق دارند و صورت کاملتری را پیدا می‌کنند.

در عربی حرف(ط) را (طا) می‌خوانند که عدد ابجد (طا) = 10 می‌شود. پس درحقیقت خود حرف(ط) ، عدد 9 در بطن 10  است و یک حرف کاملا زیبایی است که در اعمال انسان ، دائما ظهور دارد یعنی هر انسانی باید از امام معصوم(ص) پیروی کند پس عملش باید دائما در انطباق باشد تا مورد قبول و رضای امام معصوم(ص) و در نهایت رضای خدای مهربان واقع گردد. بطور مثال راوی می‌فرماید: شخصی که عاشق پیامبر(ص) بود مشاهده کرد از راهی که خاکی بود تا مسجد یک ردّ پا بیشتر نیست خوشحال شد و گفت زودتر بروم تا حضرت(ص) تنها  در مسجد است با ایشان ملاقات کنم و از وجودش حظی ببرم.  وقتی وارد مسجد شد دید سلمان(علیه الرحمه) آنجا نزد حضرت(ص) است پرسید سلمان تو چگونه آمده‌ای که هیچ ردّ پایی از خود برجا نگذاشته‌ای؟! سلمان فرمود: من پای خود را طوری روی جای پای حضرت گذاشتم که از خودم ردّپا نماند ، زیرا من هرگز پشت امام از خود اثری نمی‌گذارم و سعی می‌کنم تمام اعمالم منطبق با دستور این عزیزان باشد و من هرگز دلِ خود را مقدم بر رضای دل پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) وحضرت زهرا(س) نمی‌کنم .

پس اینجا درس بزرگی گرفتیم که انطباق ، اول باید از قلب باشد تا دل ما در قربانگاه ، قربان امر خداوند کریم و دستور حجت خدا نشود و تا دل خاضع نشود بقیه اعضای بدن منطبق دستورات عمل نمی‌کنند. به خاطر همین است که وقتی برای عمل عبادی اقدام می‌کنیم باید اول نیت قلبی داشته باشیم که برای رضای خدا "قربة الی الله" باشد.

یکی از صفات حرف(ط) ، استعلاست یعنی طلب اعلا رفتن می‌کند. عمل انسانی که با  قرآن کریم (وحی الهی) و عمل امام معصومش(ص) مطابقت می‌کند ، او را به درجه اعلا‌ی قرب الهی می‌رساند.

یکی دیگر از صفات(ط) ، ضغط به معنای فشردن است و در حال سکون ، در مخرج حرف لازم است. یعنی در عمل باید محکم باشیم و درحال انطباق سکنی بگیریم تا معلوم شود که راه و روش ما چگونه است.  

دیگر از صفت(ط)، شدت است یعنی محک گفته می‌شود . بنده باید در انطباق عمل پافشاری کند و همیشه در راه هدف استقامت داشته باشد.

صفت دیگر حرف(ط) ، جهر است یعنی باید بلند گفته شود . پس این بلوغ چقدر زیباست که به عدد 9 ، ظاهر می‌شود . انسان مؤمن در عمل بندگی در هر زمان و هر مکان ، هر مقام و هر منصب ، هر پایه‌ی علمی و در هر جایگاه و حتی کشوری و شرایطی باید عمل خدا گونه‌ی خود را مخصوصا در واجبات ، با افتخار و با صدای بلند ، بدون خجالت انجام دهد یعنی صفت جهر در بلوغ حرف(ط)در مقام انطباق به کلام خدای مهربان(قرآن کریم) و امام معصومش(ص) اظهار عمل خالصانه داشته باشد. و در حقیقت این انطباق از عدد 9(ط) به تولد10(طا) اثر ماندگار عمل را نشان می‌دهد. حتی در قبر باید انطباق آنجا جوابگوی خدای مهربان باشد!

دیگر اینکه ملک حرف(ط) ، اسماعیل نام دارد. امیدوارم خوب دقت کنید! {اشتباه نشود ، منظور پیامبر خدا ؛ حضرت اسماعیل(ع) نیست}. در باطن این اسم خیلی اسرار نهفته است که خدا عالم است و بس. فقط بدانید این ملک ، هم اسم پیامبری است که خداوند کریم نزد خانه‌اش از زیر پایش در کودکی چشمه زمزم را سرازیر کرد که الی یوم القیامت ادامه دار است و نسل پیامبر گرامی ما حضرت محمد(ص) از نظر جسمانی از حضرت اسماعیل(ع) است که ایشان به صورت معجزه از زیر چاقوی تیزِ امتحان به سلامت بیرون آمد و نام ذبیح الله را گرفت و او در قربانگاه بندگی و رضای خداوند به پدر بزرگوارش فرمود:"قال یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاءالله من الصابرین" (آیه102سوره مبارکه صافات) و در امتحان  خداوند متعال هم خودش و هم پدر بزرگوارش حضرت ابراهیم(ع) قبول شدند. زیرا او قبل از سر بریدن فرزندش ، اول دل خود را به خواست و رضای خدا منطبق کرد و در بلوغ تطبیق ، دل خود را بُرید و بعد موفق شد که چاقو به گردن فرزندش بکشد.

پس این بلوغ به 9 کامل شدن است که روز قربانگاه و به قربانی رفتن در 10 ظهور پیدا می‌کند که آن عید قربان است. در واقع عالم قرب ؛ مهمانسرای پروردگارعالم و جای روزی گرفتن از نزد کریم است یعنی عند ربهم یرزقون. به همین علت روزه‌ی دنیایی هم در روز عید قربان ، حرام است.

بلوغ 9 در ماه رمضان

ماه رمضان سیّد ماه‌های قمری است و تنها ماهی است که در قرآن کریم نام برده شده است: آیه 185 سوره مبارکه بقره "شهر رمضان الذی انزل فیه القران هدی للناس وبینات من الهدی و الفرقان..." . (ماه رمضان که قرآن در آن نازل شد قرآنی که سراسر هدایتگر مردم است و دلائلی روشن و آشکار از هدایت می‌باشد و مایه جدائی حق از باطل است).

ماه مبارک رمضان ، نهمین ماه سال قمری است. این ماه را شهر الله یعنی ماه خدا می‌نامند و خداوند کریم با کلام نورانی وحی ، از بندگانش پذیرایی می‌نماید و لیله القدر را در این ماه قرار داده است. در واقع بهترین و بالاترین نعمت‌ها را در این ماه به بندگانش عنایت می‌فرماید . اما طریق عبادت در این ماه خاص است : 1)باید از سحرگاه تا غروب آفتاب (بندگان در سنّ تکلیف) روزه بگیرند و در واقع پذیرایی خاص است یعنی امساک از خوردن و آشامیدن. 2)سفره قرآن به صورت قرائت و معنا برای همه‌ی عاشقان باز می‌شود و هر کسی به قدر اشتهای خود از آن بهره مند می‌شود. طبق احادیث خواندن یک آیه قرآن ثواب یک ختم قرآن را دارد. 3)شب‌ها اجبارا برای خوردن سحری و انجام فرائض واجب بیدار شدن. 4) در این ماه درهای بهشت در دنیا کاملا باز و پذیرای مؤمنان است؛ مثل مساجد و جلسات ذکر خدا. 5) درهای جهنم(گناه) بسته می‌شود مگر برای کسی که خودش بخواهد گناه کند. مکان‌های غذاخوری روزها بسته می‌شود. اگر کسی در ملاء عام چیزی بخورد یا سیگار بکشد جریمه می‌شود.

پس در واقع بلوغ عبادت را خداوند به بندگانش می‌آموزد . درحالیکه یک ماه از سال است اما وقتی می‌خواهند برای کسی روزه قضا بدهند می‌گویند یک سال روزه. چون این ماه ، در واقع باطنِ تمام عمر ماست یعنی بنده از وقتی که به تکلیف می‌رسد تا بمیرد باید روزه از گناه باشد. برای همین معصومین(ص) که امامان و پیشوایان ما هستند در دنیا یک گناه که حتی ترک اولی یا مکروه هم انجام ندادند. پس همیشه روزه بودند و در عبادت خاص الخاص و با روزه هم از دنیا رفتند. در واقع افطار حقیقی ، آخرت است ؛در مقام عند ربهم یرزقون نزد پروردگارشان در عالم قرب روزی می‌خورند. آنجا دیگر هرگز روزه نیست و همیشه بهترین افطاری است ؛ کسانی که در دنیا رزق عملشان وحی الهی است یعنی به نسخه حکیم الحکمای پروردگار عالم یعنی قرآن کریم عمل می‌کنند، پس افطارشان هم رزقا حسنا  است.

ماه رمضان بین دو تا یک  قرار دارد {روز شروع و روز آخر} که اگر روز اول را مطمئن به شروع ماه رمضان نباشید و نیت روز اول کنید ، روزه  شما حرام است (باید نیت یوم الشک کنید). روز آخر هم باید مطمئن شوید که روز آخر ماه رمضان است ، اینجا هم اگر یقین نداشته باشید و روز اول شوال باشد ، عید فطر می‌شود که روزه حرام است. پس خداوند درس بزرگی به ما می‌دهد که بایدتمام عمر را به دو یقین ، سپری کنی : از خدا آمده‌ای و به سوی او باز می‌گردی "انّا لله و انّا الیه راجعون". پس کسی که مبدأ و معاد را یقین دارد انشاء الله در عمر خود هرگز عمدا به گناه افطار نمی‌کند! دقت کنید اگر کسی در روزه ماه رمضان عمدا حتی مال حلال مثل آب را بخورد هم معصیت کرده و جریمه می‌شود: هم آن روز دیگر نباید چیزی بخورد و بعد از ماه رمضان هم باید 60 روز به جریمه افطار بی‌موقع روزه بگیرد یا 60 مسکین را غذا بدهد. حال اگر روزه‌اش را با شراب یا کار حرام بخورد باید کفاره‌ی جمع بدهد یعنی هم 60 روز روزه بگیرد و هم 60  فقیر را سیرکند و هم یک بنده را آزاد کند.

امیدوارم خوب دقت کنید! در دنیا که جریمه اینقدر سنگین است ، درآخرت برای بنده گنهکاری که تمام عمرش را با گناه کبیره افطار کرده، چگونه است؟! انشاءالله خداوند کریم همه‌ی ما را مورد عفو و بخشش ، لطف و رحمت بی‌نهایت خود  قرار دهد.

پس بلوغ 9 در عمل ، سنگین‌ترین عمل است که در تولدش به ماهِ 10 که ماه شوال است خداوند کریم به عید فطر ، بنده را تولد می‌دهد و نوازش می‌کند. کلمه شوال از شال می‌آید یعنی خلعت. زیرا بنده‌ای که با روزه تمام ظلماتش از او جدا شده ، به باطن فطری می‌رسد که آنجا عالم قرب است و افطار بر او واجب می‌شود .

در ماه رجب که هفتمین ماه سال قمری است خداوند کریم از سیزدهم ماه پذیرای مهمان خاص خود ؛ حضرت علی(ع) و مادر بزرگوارش در مهمانسرایش که بالاترین و مقدس‌ترین و پاک‌ترین مکان یعنی خانه مطهر کعبه است ، بود که آقا مولود کعبه است و خداوند دیوار را برای او شکافت ، محلی که هیچکس را الی یوم القیامت از آن قسمت ورود و خروج نداده و در واقع اسرار جان خلقت و معرفت به خودش را و راه به اعلا رفتن و به قربش رسیدن را پرده‌برداری فرمود. و در 15 ماه رجب از همان شکاف ، مادر و مولود نورانی پا به بیرون از خانه کعبه گذاشتند. در نیمه ماه شعبان آخرین منجی عالم وجود ؛ مهدی موعود(عج) در دنیا متولد شد. خداوند متعال در نیمه ماه رمضان در ماه ضیافت خود به تمام جهانیان منت گذاشت و سیدالاسباط ابا محمد حسن بن علی(ع) ؛ سبز کننده تمام حقایق هستی و هدف آفرینش و سبز کننده جان قرآن را  متولد فرمود. در 21 ماه رمضان روز تاج گذاری ولایت وجود مقدسش است که در واقع ماه رمضان به ولایت امام حسن(ع) تمام می‌شود که امام افطار کنندگان است و کریم اهل بیت(ص). برای همه‌ی بندگان مؤمن عید فطر، رسیدن به عمل حسن و روز هدیه گرفتن   است . طبق آیه 160 سوره مبارکه انعام "من جاء بالحسنة فله عشر امثالها" ، اگر باخودت (تا قبر) عمل حسن بیاوری پس برای توست 10 تا مثل آن . پس  اگر تمام عمرت را به روزه از گناه (عمل حسن) بیاوری تا قبر ، خداوند کریم  عدد 10 که همان گنج عشر ، جان دهه طُهر و ولایت است یعنی رزق حسن را انشاءالله به عنوان افطار یا عید فطر الی یوم القیامت می دهد که این بلوغ 9 رمضان واقعی است.

عدد 9 در باطن جزء نُه کلام الله مجید

نهمین جزء قرآن کریم در سوره مبارکه اعراف(آیه88)شروع می‌شود. همانطور که می‌دانید مردان اعراف ، چهارده نور مقدس معصومین(ص) هستند که فردای قیامت در جایگاه رفیع مقامات خود می‌ایستند و تمام اهل محشر به وجود مقدس این عزیزان محک می‌خورند و راهشان مشخص می‌شود ؛ هرکس کمتر شناختی هم به ایشان داشته باشد راهی بهشت می‌شود وگرنه در جهنم خواهد بود. پس مردان اعراف در بلوغ نُهِ تمام عالمیان هستند که به عدد 14 یعنی 4روی 10 ، گنج طهارت از طرف پروردگار عالم در این سوره معرفی می‌شوند. ترتیب نزول این سوره مبارکه بر قلب پیامبر(ص) ، سیزدهمین سوره می‌باشد و عدد 13 ، جایگاه حرف (م) به عدد ابجد 40  است.

عدد 9 در باطن 10 (سوره مبارکه انفال-آیه درخصوص خمس)

سوره مبارکه انفال حدودا اواخر جزء 9 شروع می‌شود. این سوره از نظر ترتیب نوشتاری در قرآن کریم ، هشتمین سوره و 88 ، از نظر ترتیب نزول به قلب پیامبر(ص) است (88=عدد ابجد کلمه نحل یعنی زنبور عسل).

بعد از 40 آیه از این سوره مبارکه جزء 9 تمام می‌شود و وارد جزء 10 می‌شود یعنی آیه 41 ، اولین آیه در جزء 10 است که درباره‌ی خمس آمده است(جالب است که حزب 19 هم با شروع جزء 10 آغاز می‌شود«به خط قرآن عثمان طه»).

دقت فرمایید! انفال به معنی مال‌های خدادادی است مثل نفت ، زغال سنگ، سنگ‌های قیمتی ، دریاها  و خلاصه آنچه که خداوند از طبیعت برای بندگانش سرمایه قرارداده ، گنج ظاهری همه جزء غنیمت‌هایی است که خداوند برای بشر قرارداده و می‌فرماید انفال متعلق به خداست(مال الله) و بعد می‌فرماید متعلق به پیامبر(ص) و ائمه(ص) است.

ریشه کلمه انفال از فال است و فال ، همان حروف الف است که گنج ظاهری است. حال خداوند کریم در اول جزء 10 که باطنش 9 است آیه 41 می‌فرماید: "واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه وللرسول ولذی القربی و ..." یعنی بدانید هرگونه غنیمتی بدست آورید(به یک نوع پس انداز)یک پنجم آن برای خدا و پیامبر(ص) و برای خویشاوندان و یتیمان و تنگدستان و در راه ماندگان است. اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی(حق از باطل) روزی که آن دو گروه با هم  رو در رو شدند نازل کردیم ایمان آورده‌اید و خداوند به هر چیزی تواناست.

وجود مقدس امام حسین(ع) که خود حامل 9 ذریه است و به عدد 10 بدنیا آمده  پنجمین معصوم(ص) است و در مقام خمس ، خود فاعل خمس در خانواده مکرش می‌باشد (خامس آل عبا). و آنچه خداوند از جان و مال و فرزندان و مقام‌ها و... به ایشان عطا فرموده ، همه را در راه خدا  قربانی می‌دهد و مقامش خامس آل عبا(ص) می‌شود. در واقع امام حسین(ع) به ما آموخت! زیرا درحالیکه خود، انسان کامل است و گنج عشر را داراست و حقیقت انفال متعلق به اوست، تمام گنج الف خود را در قربانگاه ، فدای یکِ ذات اقدس الهی کرد تا درطواف حج به عدد 11 ، به عالم قرب نزد هو برود(حج=هو=11)یعنی عند ربهم یرزقون. این وعده‌ی صدق پروردگار عالم است به همه شیعیان و محبین اهل بیت پیامبر(ص) الی یوم القیامت.

پس خمس در واقع راه به کمال رسیدن انسان است ، از ظاهر(باب طهارت) ورود پیداکردن تا رسیدن به طهارت باطن است و آماده شدن انسان که بتواند دل خود را خرج رضای خدا کند و آنگاه که حجاب‌های قلب کنار رفت، الفِ وجود خود را که همان غنیمت خدایی است (انفال) ، قربان ذات اقدسش کند که همان رسیدن به مقام کمال انسانی و قرب الی الله است.

پس آیه مبارکه را به جان خوانده و عمل کنیم تا در بلوغ 9 در باطن 10 به حقیقت خمس(لا اقل خمس مال)برسیم زیرا خمس ، باب طهارت باطن است. اگر وسایل شما از نظر ظاهر پاک باشد ولی خمس آن را نداده باشید نماز خواندن با آن صحیح نیست و یا حج با مال خمس نداده باطل است و ... .

درنتیجه خمس بازکننده‌ی باب طهارت عمل به عالم طهارت بهشت می‌باشد که آنجا باب الحسین(ع) است.      

عدد 9 در باطن سوره نهم _ سوره مبارکه توبه  

سوره مبارکه توبه ، نهمین سوره و در دهمین جزء قرآن کریم است . خوب دقت کنید! همیشه عدد 9 در بطن ده قرار دارد(همانطورکه در دروس قبل توضیح داده شد) و عدد 9 روی 10 جلوه می‌کند یعنی 19 ، که جایگاه عددی کلمه (نُه) است. جمع ارقام 19 هم 10 شد که تمام گنج 4 روی 10 و حقیقت 14 و 4 تا 10 تا به معنی تطهیر عدد40 است . امیدوارم خوب متوجه شوید که چرا این سوره مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم ندارد و با حرف (بِ) برائت شروع شده است؟!

باب توبه: یکی از بزرگ‌ترین عنایات حق تعالی نسبت به بندگان گنهکار خود، توبه است که با شستشوی قلبی ،{ فقط از این در} می‌توانیم وارد بهشت شویم. در واقع توبه ، حقیقت آب است که جان و قلب را از رجس ، پلیدی ، حسد ، بخل ، کینه و بغض شستشو می‌دهد.

پروردگار مهربان در قرآن کریم با 4 حرف در امور مهم قسم ، تأکید ، تفهیم و تأیید بعضی امور یا اهداف و عواملی را فرموده است مثل تالله ، والله، الله، بالله. این چهار حرف حروف(ت ، و ، ا ، ب) هستند که کنار هم می‌شود اسم زیبای خودش؛ تواب .خداوند کریم فرمود: انا التّواب الرّحیم من توبه پذیر مهربان هستم (تواب با نام مبارک رحیم است). شاید یک دلیلی که سوره مبارکه توبه بسم الله ندارد به این دلیل باشد که در عالم آخرت معلوم می‌شود توبه او پذیرفته شده است ، در آن زمان از باب بسم الله گذشته است ، در واقع باب بسم الله برای  به تکامل رسیدن ما در دنیاست تا بتوانیم از بسم الله ، به درون آن ورود داشته باشیم. پس آیا در آخرت ورود پیدا کرده‌ایم؟ رحمت رحیمیّتش را شامل حال گنهکاری که توبه کرده قرار می‌دهد. احوال توبه برای کسی اتفاق می‌افتد که در بلوغِ نُه پشیمانی از گناه بخواهد از مرز جایگاهی 19 ، ساجد خداوند کریم شود و از اعمال حیوانی جدا شده و به اعمال و تکالیف انسانی مزیّن و ملبّس شود در جزء  نوزده (جایگاه عددی نُه).

سوره مبارکه فرقان در جزء 19 شروع می‌شود و به معنی جداکننده‌ی حق از باطل و یکی از نام‌های قرآن است.

جالب است بدانید آخرین سوره‌ای که در جزء 19 ، جزء را تمام می‌کند سوره مبارکه نمل است که در آن ، پروردگار عالم ، 2 بسم الله الرحمن الرحیم آورده است و با این سوره ، 114 بسم الله قرآن ظاهر می‌شود.

در واقع حضرت سلیمان نبی(ع) از جانب خداوند ، ملکه سبا را دعوت به دین مبین حق می‌نماید و ایشان در جایگاه توبه به عدد جزء نوزده ، ساجد امر الهی می‌شود و دین حق سلیمان را می‌پذیرد و تمام حکّام خود را امر می‌فرماید که به خداوند یکتا ایمان بیاورند. تمام آیات الهی ، رمز و سرّ کنز و گنج لایتناهی پروردگار عالم است.

خیلی زیباست که بسم الله الرحمن الرحیم در آیه 30 سوره نمل است. به عدد30 ، کل را تمام کرده است و جالب‌تر اینکه جزء 19 به آیه 55 این سوره تمام می‌شود و 55 برابر با عدد ابجد کلمه (نُه) به جایگاه عددی 19  است!!!

پس خوب دقت کنید ! تمام آیات مبارک به حکمت کامله‌ای بدون نقص و خیلی زیبا ، همه اسرار حروفی اعداد را به تمام و کمال ظهور داده است. چنانچه سوره توبه به عدد9 (نهمین سوره) باب بلوغ هدایت را افشا می‌کند و جایگاه بلوغ و حقیقت اسرار کلّ قرآن را در جزء 19 (=جایگاه عددی نُه به حروف) به آیه 55(=عدد ابجد نُه به حروف) تمام می‌فرماید. الله اعلم

نکته جالب دیگر اینکه ترتیب نزول سوره مبارکه توبه به قلب رسول اکرم(ص) 113 است. همانطور که می‌دانید عدد 100 برابر ابجد حرف(ق) یعنی نگهدارنده است و عدد 13 ، برابر جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 است و در واقع گنج اسرار عالم یعنی 4 روی 10 . پس خوب دقت کنید! عددی که خداوند کریم به حکمت ، ترتیب نزول این سوره مبارکه قرار داده است(113) ، شاید اینطور معنی شود که توبه واقعی ، نگهدارنده باب طهارت وجود و راه گشاینده به عالم طهارت آخرت یعنی بهشت ، در جوار و شفاعت ائمه معصومین (ص) است.  

عدد9 در سوره مبارکه همزه

تنها سوره‌ای که 9 آیه دارد ، سوره مبارکه همزه است که از جهت ترتیب نزول؛ سوره 32{=جایگاه عددی نام مبارک مهدی(عج)} و از جهت ترتیب نوشتاری؛ سوره 104 (=عدد ابجد عطیّه)است. این سوره که با"ویل" شروع می‌شود یعنی وای ، بیم دهنده است که هرکه به گوش جان بشنود و به بلوغ 9 برسد ، انشاءالله به عطیه الهی می‌رسد.  

عدد 9 در سوره‌ مبارکه مریم(س) 

 سوره مبارکه مریم در ترتیب نوشتاری ، سوره 19 قرآن کریم است و با حروف مقطعه "کهیعص" شروع شده است. این حروف رمز به تعداد 798 بار در سوره آمده است که تقسیم بر 19 می‌شود 42 و چهل و دومین سوره مبارکه قرآن؛ سوره شوری با حروف مقطعه "حم عسق" شروع شده است. جالب است که هر دو سوره‌ی مبارکه (مریم و شوری) با 5 حرف مقطعه آغاز شده و با جمع هر دو، 10 ظاهر می‌شود(10=5+5)که 9 باطن 10 است.

تعداد حروف مقطعه در  سوره(شوری) ، 570 تاست که برابر با عدد ابجد کلمه عشر(=عرش) است که تقسیم بر 19 می‌شود 30 و 30=عدد ابجد کلمه یک است. کسانیکه تا حدودی به احادیث و گنج وجود این دو سوره‌ی مبارکه وارد هستند دریافت می‌کنند که این حروف ، راهنمای زیبای توحید و رساندن مقامات انسانی به گنج عشر هستند و معنای رسیدن به این زیبایی‌ها ، رسیدن به بلوغ 9 است با عمل خالصانه.   

جالب است بدانید که خانم مریم(س) از بدو تولد ، بلوغ یافته به دنیا آمد و پروردگار عالم نذر مادر بزرگوارش را قبول فرمود ؛ به قبول حسن یعنی بهترین و بالاترین قبول شدگان است. ایشان در مقام شامخ و اعلای ولایت و برگزیدگی و طهارت قرار دارد طبق آیات 42 و43 سوره مبارکه آل عمران: "و اذ قالت الملائکة یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک علی نساء العالمین(42) یا مریم اقنتی لربک و اسجدی وارکعی مع الراکعین(43) .

ایشان از سنّ طفولیت در مسجد الاقصی قرار گرفت و به عبادت مشغول بود. حضرت زکریا(ع) ، کفالت او را برعهده داشت. طبق آیات قرآن کریم غذای ایشان مائده بهشتی بوده است ، یعنی روزیِ او نور بود. و ایشان کسی است که به بلوغ 9 بدنیا آمده و درجایگاه نوزده ، ساجد است و در حقیقت بندگی ، قانت می‌باشد.

عدد ابجد کلمه قانت=551 که جمع ارقامش 11 (11=1+5+5) برابر با کلمه(حج) و ( هو) است. جایگاه عددی کلمه قانت=56 و 11=6+5 (=هو=حج) است و جایگاه عددی نام مبارک مریم(س) هم 56 می‌شود و عدد ابجد مریم=290 است که جمع ارقامش 11 می‌شود (11=هو=حج).

خداوند کریم یکی از نشانه‌های آیاتش را درخت ، قرار داد و درخت مقدسی که در قرآن نام برده است شجره طیبه است که می‌فرماید:"اصلها ثابت و فرعها فی السماء" .در واقع درخت معمولی تا نهال است ، باغبان باید دائما آب و نورش را مواظبت کند و برایش آفت زدایی کند زیرا درخت نیاز به باغبان دارد و اگر مواظبت نشود از بین می‌رود و گاه آفت‌ها آن را نابود می‌کند.

اما کم کم که رشد می‌کند هرچه ریشه‌هایش عمیق‌تر به زمین فرو می‌رود ساقه تنومندتر و بلندتر می‌شود ، تا جایی که ریشه‌های خود را به سفره آبی یا قناتی وصل کند آنگاه دیگر نیاز به باغبان ندارد و خود قدش را راست نگه داشته و ساقه و شاخه‌هایش را بالا و بالاتر می‌کشد که این زمان درخت را قانت می‌گویند. زیرا در فرمانبری و اطاعت به گنجینه‌ای رسید که همیشه غنی شده است و او همیشه در عبودیت ثابت می‌شود و نیاز به آبیاری ندارد.

انسان مؤمن هم باید در نوجوانی و جوانی در کنار باغبان‌های عمل و اخلاق نگذارد ریشه‌ی عقیده‌اش صدمه ببیند تا سالم رشد کند و در علم و عمل خود به اجتهاد و فقاهت برسد. آنگاه فرمانبر و قانت واقعی می‌شود چون هر قدر درخت میوه می‌دهد و بارور می‌شود ، سر شاخه‌هایش خاضع‌تر و خشوعش از نظر اینکه حفظ میوه‌هایش باشد ، بیشتر می‌شود.

بنابراین انسان مؤمن در حال سجده به اطاعت محض و خالصانه پروردگار خود می‌رسد ، آن سجده‌ای که ریشه‌های عقیده‌اش محکم و محکم‌تر به بلوغ کامل حقیقت سجده برسد. همانطور که گفتیم عدد ابجد کلمه سجده=72 =نوزده و 19=نُه ، پس نُه واقعی یعنی نَه، که به تمام احوالات هوای نفسانی نَه بگوید.

حضرت مریم (س) کسی است که قانت است و پروردگارعالم او را از بدو تولد برگزیده و مطهر وکامل خلق کرد و او به حقیقت کنز وجودش وصل بود ؛ به رزق حسن و ریشه باطنی ، او هرگز از مقام و ولایتش تنزل نکرد و پروردگار عالم تا قبل از خانم حضرت زهرا(س) ، ایشان را سیده‌ی نساء عالمیان قرارداده بود. ایشان هم مقام ولایت دارد و هم مقام مصطفی یعنی وجود مبارکش برگزیده و مطهر است. درترتیب سوره‌های قرآن ،  19 است که 19=جایگاه عددی نُه ، پس مریم(س) در سرّ وجودی خود خانمی است که به عدد 9 بدنیا آمده و فرزند نورانیش هم به بلوغ 9 به او عنایت شده است و در بلوغ عددی حروف نوزده=72 ، جزء ساجدین است. میوه دل این عزیز ، مولود نورانی ؛ وجود مبارک حضرت عیسی(ع) است که به صورت معجزه بدنیا آمد یعنی بدون وجود پدر و در بدو تولد مبارکش اعلام پیامبری فرمود{با اعلام پیامبری در گهواره ، زبان همه‌ی یاوه گویان زمانش را بست} ، ایشان با کتاب و منصب نبوت و به بلوغ حقیقی یک انسان کامل بدنیا آمد ؛آیه 30 سوره مبارکه مریم:"قال انی عبدالله اتانی الکتاب وجعلنی نبیا"  . پروردگار عالم 9  معجزه تسعه به ایشان عطا فرمود{در قسمت معارفی از عدد 9 ، ذکر شده است} و حقیقت این زیبایی‌ها اینکه ایشان پیامبر اولوالعزم هستند.  

حضرت عیسی(ع) کسی است که خداوند در قرآن کریم فرمود کلمه طیبه من است و سلام به روزی که متولد شد و روزی که می‌میرد و روزی که بعث وجود پیدا می‌کند.آیه 33 سوره مبارکه مریم:"والسلام علیّ یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا". از زیبایی‌های وجود مبارکش این است که عمر مبارکش طولانی است(زنده هستند) و شباهت‌هایی به وجود امام زمان (عج) دارد از جمله:

او فرزند بلوغِ نُهِ وجود حضرت مریم(س) است و وجودی است آسمانی. به قول حضرت عیسی(ع)تا وجودی آسمانی نباشد نمی‌تواند به آسمان برود. حضرت مهدی(عج) هم وجودی است آسمانی ؛ از بدو تولد به آسمان‌ها رفت(ایشان را بردند) و در طواف ملائکه به گِردش ، در عالم قدس پذیرایی شدند. و ایشان در غیبت صغری و غیبت کبری ، دلیل بر عالمیان هستند و صاحب و امام و فرمانروای زمان هستند. در زمان ظهور ایشان ، حضرت عیسی(ع) در پشت سر آقا نماز می‌گذارد و در خدمت آقا تشریف می‌آورند. این ظهور ، حقیقت تجلی نُه عالم وجود به صورت بلوغ کامل رسالت و ولایت است!

عدد 19 در سوره مبارکه علق

اولین سوره‌ای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شد سوره‌ی علق می‌باشد  در روز 27 رجب(مبعث) که 27=جایگاه عددی کلمه سجده. در واقع از جهت ترتیب نزول ، یک است که عدد ابجد یک=30 ، پس 30 جزء قرآن را در بردارد و جانِ آن ، سجده واجب است که سوره به سجده‌ی واجب ختم می‌شود (به آیه 19 و نوزده=72=سجده). پس اولین سوره نازل شده بر قلب مبارک پیامبر(ص) با سجده واجب شروع می‌شود و همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه اول= 19 است که خداوند متعال کثرت را از نام مبارک واحد=19 خود ، ظهور داد و همچنین 19=تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم و حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) است. پس همه‌ی سوره‌های قرآن در باطنِ اول است.

از جهت ترتیب نوشتاری ، سوره 96 است(96= عدد ابجد نام مبارک الله جل جلاله با لام مشدد) و از آخر به اول قرآن ، سوره‌ی نوزدهم می‌شود و در جزء 30 واقع است. جالب اینکه شامل 72 کلمه و 19 آیه است. بنابراین پروردگار عالم ، اولین سوره‌ای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل کرد ، از باب 19 بود(در جانِ سجده) ؛ نوزده هم به حروف{به عدد ابجد سجده(چون سجده‌ی واجب دارد)که سجده=72=نوزده و بلوغ نوزده به قرار گرفتن در جایگاهش به عدد 72 یعنی سجده است} و هم به عدد 19{که 19 آیه دارد و از آخر به اول قرآن ، سوره 19 است که بلوغ کامل 9 است چرا که جایگاه عددی نُه=19}   

عدد19 در سوره مبارکه انفطار

این سوره شامل 19 آیه است { جایگاه عددی کلمه نُه=19}. از جهت ترتیب نوشتاری قرآن و ترتیب نزول، سوره 82 است و در ابتدای حزب 2 جزء 30  قرار دارد. 82=عدد ابجد امام  که  فطرت ، امامِ وجودِ هر انسانی است که آن هم در بلوغ 9 و سیر باطن 19 ، به ما متجلی شده است.  

عدد 19 در سوره مبارکه اعلا

این سوره مبارکه شامل 19 آیه است{جایگاه عددی کلمه نُه=19}. از جهت ترتیب نوشتاری قرآن کریم سوره 87 و از جهت ترتیب نزول ، سوره 80 است و در ابتدای حزب 3 جزء 30 قرار دارد. خداوند متعال از اسم اعلای خودش ، امیر المؤمنین را ، علی(ع) نام نهاد {و در احادیث معتبر آمده که این سوره مبارکه، متعلق به حضرت علی (ع) است}. پس این سوره نیز با داشتن 19 آیه مبارکه در جانِ ولایت است به بلوغ 9 و سجده (نُه=19 و جایگاه عددی کلمه نوزده=72=عدد ابجد کلمه سجده). جالب اینکه این سوره ، شامل 72 کلمه است. عروج همه‌ی انسان‌ها از عالم سفل دنیا به عالم اعلا (از عالم دنیا به قرب الهی؛یخرجهم من الظلمات الی النور)، از باطن 19 است.

عدد 19 در سوره مبارکه فیل

این سوره از جهت ترتیب نزول بر قلب مبارک پیامبر(ص) ، سوره 19 است و از جهت ترتیب نوشتاری قرآن کریم ، سوره 105(=عدد ابجد کهف)است. سالی که جسم مبارک پیامبر(ص) متولد شد سال عام الفیل نام دارد{تولد جسمانی پیامبر(ص) در دنیا ، در بالاترین نقطه‌ی اوج بلوغ خلقت که ورودی آن 19 در باطن سجده (نوزده=72=سجده) و در حقیقت بلوغِ 9 (نُه =19) است . ایشان اشرف کائنات و فخر عالمیان است، پس در ظاهر و باطن یعنی دنیا و آخرت، وجود مبارک خود و فرزندانش(آل الله)؛ همه ، کهف حصین هستند}. و در این سال ، خداوند متعال با کوچک‌ترین پرنده‌ها(ابابیل) ، فیل‌های بزرگ لشکر ابرهه را نابود کرد و اینچنین خود ، خانه کعبه را حفظ فرمود .« ابابیل=46 = ولی » : الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور ، بنابراین هر کس زیر پرچم حدود الله باشد ، خداوند خودش حفاظتش می‌فرماید{به عدد 19 جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) که کهف حصین هستند(105=کهف)}، در سال عام الفیل پناهگاه همه عالمیان متولدشد(رحمة للعالمین).

عدد 19 در سوره مبارکه مدّثر

در آیه 30  این سوره عدد 19 آمده است و آن تعداد خزانه داران جهنم است (به تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم) که جهنمیان در دنیا اعمالشان به طهارت نرسید حال به جزای اعمالشان می‌رسند(خدا داند که پاک می‌شوند یانه؟!) "علیها تسعة عشر"( آیه 30 ) و 30=عدد ابجد کلمه یک ، پس باطن کلّ قرآن را در جانِ 19 تفسیر می‌فرمایند. و به قول معصوم(ص) قرآن ، مضربی از 19 است (در تمام آیاتش).

نُه در سوره مبارکه بلد  

نودمین سوره مبارکه قرآن (از جهت نوشتاری) ، بلد است {90= عدد ابجد (میم) = عدد ابجد حرف (ص) که نام چشمه‌ای در عرش، صاد است} و شهر مکه را بَلَد می‌گویند. درحقیقت جان همه مخلوقات ، فطرت خدایی است که  قلب ، خانه خداست و هر کس آنجا مشرف شود نماز و روزه‌اش کامل است زیرا آنجا وطن اصلی همه انسان‌هاست . پس در واقع ، بلدِ همه است . جالب اینکه این سوره 20 آیه دارد و 20= عدد ابجد حرف (ک) ؛ پس بلد ، برای عالمیان کافی است.

ترتیب نزول سوره مبارکه بلد به قلب مطهر پیامبر(ص)، 35 است و برابر با عدد ابجد کلمه‌ی دال می‌باشد که عالم خلقت زمین، دال بر این نقطه‌ی زمین است و جایگاه عددی کلمه دال=17 و اینجا مرکز گنج قبله‌ی 17 رکعت نماز در هر شبانه‌روز است،سرّگنج7 روی 10 ،که 17 ربیع الاول روز مبارک تولد پیامبر(ص) و امام صادق(ع) است.   

سوره مبارکه (ق) در جان بلوغ نُه

تا این درس مطالب زیادی درباره نُه بیان شد که فکر می‌کنم جامع تمام کلمات، این سوره است. یکی از اسماء قرآن کریم ، قاف است و ولایت چهارده معصوم (ص) هم قاف است. حرف (ق) به عدد ابجد 100 و جایگاه عددی 19 است. که 19=جایگاه عددی نُه یعنی بلوغ قله معارف و تمام اسرار و کتاب مبین و بالاترین معجزه‌ی خالق هستی قرآن است و وجود اهل بیت(ص). پس (ق) یعنی نگهدارنده و حافظ دین و تمام حد و ثغور اوامر خداوند کریم است و (ق) ، ریشه‌ی کلمه تقوی است و خداوند کریم در آیه2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: "ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین" در کتاب آسمانی قرآن شکی نیست ، یقینا متقین را هدایت می‌کند.

سوره مبارکه (ق) به ترتیب نوشتاری ، پنجاهمین سوره است که 50= عدد ابجد حرف (ن) به جایگاه عددی 14 . حرف (ن) باید پشت تمام حروفِ عمل قرار بگیرد تا حروف عمل را به معنای واقعی خودش برساند یعنی در جایگاه ،که عدد 14 است ؛بدون 14 نور مقدس(ص) ، هرگز کسی به هدایت و هدف خلقت و رضای خداوند متعال نمی‌رسد.{پس بدونِ (ق) ، هیچکس به هدایت کامل نمی‌رسد!}

در این سوره مبارکه ، 57 بار حرف (ق) آمده است که در واقع 3 تا 19 تا می‌شود. در قرآن کریم خداوند انسان را کلمه‌ی خود می‌فرماید . کلمه یعنی کُل و همه چرا که عدد ابجد کلمه=95 می‌شود که برابر است با 5 تا 19 تا. حال خودتان خوب بسنجید که مرتبه انسان کجاست ؟! 95 برابر عدد ابجد کلمه (صاد) است و عدد ابجد حرف (ص) =90 می‌باشد که چشمه زلال حیات طیبه در عالم عرشی است. امیدوارم بتوانیم با (ق)ِ تقوی به مقام کلم الطیب یرفع درجه برسیم. انشاءالله

عدد نُه در سوره مبارکه کهف

در کتاب لهوف آمده است که کاروان اسیران کربلا به سمت دمشق و حتی در دربار یزید ملعون صدای قرآن را از لبان مبارک سر امام حسین(ع) شنیدند. که فرموده‌اند آیاتی از سوره مبارکه کهف بوده است.

کهف ظاهرا یعنی پناهگاه ، جایگاه امن. و یکی از القاب مبارک امام حسین(ع) {در صلوات هر روز ماه شعبان که از حضرت زین العابدین(ع) نقل شده است}"الکهف الحصین و غیاث المضطر المستکین" می‌باشد ، آن پناهگاهی که هرگز امنیت خود را از دست نمی‌دهد و آن  ، فریادرس فریادخواهان است.

سوره مبارکه کهف از نظر ترتیب نوشتاری قرآن کریم ، سوره هجدهم(9=8+1 و 18=2×9 ) است ، در جزء15 . قرآن کریم در این سوره مبارکه در آیه 19 به کلمه "یتلطف" به نصف می‌رسد(هم درآیات و هم در تعداد کلمات). چند نکته قابل ذکر است : جزء 15 خود نیمه‌ی قرآن است (از نظر اجزاء){چون قرآن 30 جزء است}. عدد ابجد کلمه کهف=105 می‌شود که6= 5+0+1 و جایگاه عددیش 33 می‌شود که6= 3+3 است و 33 ، برابر با سنّ بهشتیان و جایگاه عددی نام مبارک زهرا(س) و نام مبارک زینب(س) است. در جزء 15 قراردارد که6= 5+1 می‌شود و 15 =جایگاه عددی حرف (س) به عدد ابجد 60. و می‌دانیم که سین، قلب قرآن است. پس حقیقت زیبای این نام مبارک ، رسیدن امنیت قلب هر مؤمن به کلمه  لطف خداوند متعال است؛در آیه 19 ، و عدد 19 همانطور که ذکر شد برابر جایگاه عددی نُه است. پس در واقع چه کسی به لطف خداوند در پناه کهف حصین او قرار می‌گیرد؟کسی که در عمل و ایمان به بلوغ 9 برسد.یعنی به حقیقت اطاعت واقعی و ساجد شدن به پروردگارعالم(نوزده=72=سجده).

حال ببینید که در این سوره ‌ی مبارکه خداوند متعال احوال اصحاب کهف را بیان می‌فرماید که در زمان پادشاه ظالم و کافر دقیانوس ، این عزیزان پیامبر خود حضرت مسیح(ع) را شناختند و به پروردگار واحد ایمان راسخ آوردند درحالیکه آن جمع همه از نظر مالی و مقامی تمکن کافی داشتند، اما در فهم و کمال عقل ایمان به بلوغ کامل عمل رسیدند و در پناه خداوند و توکل کامل، به آخرت و کتاب آسمانیشان ایمان آوردند. در غار(کهف) پنهان شدند ، پس خداوند کریم آنها را پذیرفت و به پناه امن خود جایگاهشان داد.

و به عدد 309 سال ، درحال مرگی که به صورت خواب برایشان غالب بود پذیرایی فرمود. درآن حال درصورتیکه بدن‌های مبارکشان هر روز در معرض نور آفتاب از مشرق تا مغرب قرار می‌گرفت بوسیله ملائک از پهلو به پهلویی می‌شدند و رزقا حسنا نصیبشان می‌شد به طوری که بعد از 309 سال که از خواب بیدار شدند سالم بودند حتی لباس‌هایشان هم سالم مانده بود.

خداوند کریم عدد سال‌های خواب آنها را رمز بلوغ ایمانشان و احیا و ماندگاریشان قرار داد الی یوم القیامت. 300=عدد ابجد حرف(ش)که صفتش افشا کردن است و عدد 9 ، بلوغ وجودشان از نظر ظاهر و باطن است، ازطرفی نُه=19 و نوزده=72=سجده می‌شود که آنها در سجده اول، 309 سال ماندند و بعد از برخاستن و افشای ایمانشان و پیروزی حق بر باطل عملشان، به سجده دوم رفتند که نزد خدا بمانند و جاودانه شوند و در بهترین مقامات آخرتی پذیرایی شوند. پس به دو سجده ، به بلوغ 9 و 9 رسیدند که 9+9=18می‌شود که 9=8+1 و این سوره از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره هجدهم قرآن است.

حال عدد ابجد سیصدُنه به حروف ، 219 میشود یعنی در دو عالم به حقیقت 19 رسیدند.

جایگاه عددی سیصدُ نه =66  برابر با جایگاه عددی چهارده می‌باشد که تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر است. و 66 = عدد ابجد الله جل جلاله. که از تمام این معانی محبت خدا را می‌بینیم و تمام آیات نشانه‌های اوست و راه قرب به خود را باز می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۲۱:۱۶
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

عرفان سجده

درحقیقت رسیدن به بلوغ9 (نُه و نوزده19)

و قلهعالم امکان

 

فقط می توان گفت که فاطمه(س) ، فاطمه(س) است و دیگر هیچ!!!

 

علم عدد یعنی علم ارزش عددی حروف. در فرهنگ‌ها و ادیان شرقی و غربی پیشینه‌ای دیرینه دارد و از آن به نام سیمیا یاد شده‌است که جزء علوم غریبه است. مولانا در دیوان شمس می‌گوید: 

اما دغل بسی است ، تو کشتی شناس باش       زیرا که کار دنیا سحر است و سیمیاست

شیخ شبستری نیز در گلشن راز می‌گوید:

به زیر هر عدد سرّی است                 از آن درهای دوزخ نیز هفت است

اساس علم عدد بر این مفروض است که عدد ، مفروض ذهنیت انسان نیست بلکه عدد ، از عالم سرّ الهی به اراده و مشیت پروردگار عالم ظهور و بروز پیدا کرده‌است. و علم عدد، روح گنج و کنز الهی است چنانچه پروردگار عالم اولین ظهور عدد را خود آغاز کرد و فرمود: "قل هو الله احد" به پیامبر بزرگوارش فرمود بگو او خدای "احد" است و همانطور که در درس عشر(یعنی ده) گفته شد ، او خود را به یگانگی و عدد "یک" معرفی فرمود که مخصوص خودش است و هرگز تعدد به خود نمی‌گیرد. اما هنگامیکه می‌‌خواست گنج ذات اقدس خویش را به مخلوقاتش معرفی کند تا خود را بشناساند ، برذات خود جلوه فرمود و به نام مبارکش "واحد" ، تجلی و ظهور فرمود و پیامبر بزرگوار(ص)در خبر معراجش می‌فرماید:"الواحد لا یصدر الا الواحد" خداوند واحد"یک"، جز یک صادر خلقتی از مصدریتش صادر نمی‌کند (تا آنجا که توفیق بود در درس گنج عشرتوضیح داده شد).

زیبایی خلقت از بیان نورانی معصومین (ص) آمده است. چون مطالعات و نوشتار ما از نظر علم حروف و اعداد است، بهترین معانی و بلکه مغز معنا را هویدا می‌سازد. بالاترین نیت من، رسیدن به معارف خلقت خودمان و از آنجا به ولایت مولایمان امام زمان(عج) و14 نور مقدس(ص) و در نهایت، رسیدن به معرفت توحید و بنده‌ی خالص شدن برای پروردگار عالم است.

عدد، در واقع نشان دهنده‌ی معارف هر مخلوقی است که درباره‌ی آن صحبت می‌شود و چنانچه از معنی عدد برمی‌آید عدد،کثرت را در بر دارد چنانچه محتوی را تا بی‌انتها می‌کشاند و نتیجه‌ی آن ، رساندن به کمال و هدف خلقت است ، زیرا بنا بر کلام مبارک پیامبرگرامی حضرت محمد(ص) که فرمود: عدد، روحِ حروف است. پس روح، جاودانه و تعالی‌پذیر و در نهایت قیّم حروف می‌باشد و حروف را قیام و قوام می‌دهد و همانطور که هر حرفی مَلکی دارد، ملکوتِ حروف است که معنی را شامل می‌شود و معنی است که محتوای استعداد خود را ظاهر می‌کند و در عین حال عوالم ، در ملکات علیا و سفلی در معنای حروفی ظاهر می‌شوند و معماهای انسان‌ها را حل می‌کنند.

بنابراین، پروردگار عالم یکی از صفت ذاتی خودش را تکلم معرفی فرمود و بالاترین معجزه‌ی خویش را کلام الله ؛ قرآن مجید قرار داد. پس خود، واضع حروف و اسرار آن است .

خداوند متعال به تناسب رشد عقلی امت‌های پیامبران ، معجزات باهری را به دست رسولان بزرگوار و اوصیاء گرامیش ، دلیل و برهان قرار داد تا راه تعالی بندگان به تقرب الهی را نشان دهند و در این طی مسیر رسیدن به قرب ، انسان‌ها را هدایت و راهنمایی کنند. خداوند متعال صد و بیست و چهار هزارمین پیامبر مرسل و نبی مکرم را اشرف همه‌ی مخلوقاتش و خاتم النبیین و سیدالمرسلین حضرت محمد مصطفی(ص) قرارداد و اُمّت او را از نظر درک و فهم وشعور ، " سیّد امّتها " قرار داد. و بالاترین معجزه‌ی خود را که اکمال تمام معجزات است و همه‌ی کتب آسمانی در آن جمع است، کلام الله خویش "قرآن" قرار داد و آن را به حبیب خویش؛ بهترین بندگانش و بهترینِ رسولانش عنایت فرمود. و به ما امّت ، منّت گذاشت که چنین پیامبر و اوصیاء و کتاب آسمانی را داشته باشیم و به آن افتخار کنیم.

قرآن کریم انسان‌های مؤمن را انسان‌های شنوا معرفی می‌فرماید (آیه 36 سوره مبارکه انعام "انّما یستجیب الذین یسمعون" ؛ این است و جز این نیست کسانی تو را اجابت می‌کنند که گوش شنوا دارند ). یعنی کسانیکه حرف را می‌فهمند و فکر می‌کنند و آنگاه عمل می‌کنند ، یعنی نهایت کمال،فهمیدن و تعقل است.

پس کلام ، بالاترین مخلوق است چراکه خداوند متعال ، اسماء خود را با آن به ما معرفی فرمود و لیاقت تکلم را به ما انسان‌ها عطا فرمود و لیاقت خواندن و فهمیدن و تاحدودی درک کلام خود را به ما داد تا  به حد وسعمان یاد بگیریم و آن را (قرآن) نسخه‌ی حکیم خود قرار داده تا با عمل کردن به آن نقص‌های خود را برداشته و امراضمان را درمان و سیرت باطنی خود را به صورت قرآن (که صورت انسان کامل است) مزیّن سازیم و در مجرای توحید و یکتا پرستی به رضای مولا برسیم و البته به شرط پیروی و شیعه شدن به امامان معصوم(ص) و در عصر خودمان به تشرف ولایت "مهدویت" و انطباق وجه قلبی‌مان به رضای قلبِ عالم امکان ولی الله الاعظم مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.

یکی دیگر از صفات ذاتی ربّ العالمین ،علم است. علم ، حقیقت نور است و پروردگار سبحان ، عالم کنز الهی خود را با علمِ حروف و علمِ اعداد ، ظهور و با زُبر و بیّنه یعنی میزان و حکمت ، خلق را به سوی خویش فراخواند و فرمود : "انّا لله و انّا الیه راجعون" (از سوی خدا آمده‌ایم و به سوی او باز می‌گردیم).

در واقع تمام کتب آسمانی ، کتاب الله و معارف پروردگار عالم هستند اما قرآن کریم، هم کتاب الله است و هم کلام الله. بنابراین مخلوق هرگز در کلام خالق نمی‌تواند نفوذ کند و خداوند در آیه کریمش فرمود: "ما خود،قرآن را حفظ می‌کنیم" . و قرآن ، همه‌ی انسان‌ها را به مسابقه دعوت می‌کند و می‌فرماید اگر می‌توانید سوره‌ای(آیه 23 سوره بقره:"فاتوا بسورة من مثله" ) و یا حتی آیه‌ای مثل قرآن بیاورید آنگاه اعجازش را قبول نکنید! که تا به امروز بعد از گذشت 14قرن و پیشرفت علم ، کسی نتوانسته و نخواهد توانست مانند آن بیاورد. 

امام رضا(ع) درباره ابداع و حقیقت خلقت حروف، در جواب سؤال عمران چنین جواب فرمودند: درباره‌ی حقیقت خلقت: و بدان که ابداع ، مشیّت و اراده ، سه اسم برای یک چیز هستند، و اولین ابداع ، اراده و مشیّت او، حروفی بود که آنها را اصل هر چیزی قرار داد و راهنمایی بر هر مدرک (علم حروف) و روشنگری بر هر امر مشتبهی نموده و  بوسیله‌ی آن حروف ، هر چیز اَعَم از حق و باطل، فعل و مفعول، یا معنی و غیر معنی از هم جدا و شناخته می‌شود و همه‌ی امور برآنها جمع شده است، و در آفرینش این حروف برای آنها معنای متناهی و وجودی غیر از نفس آنها قرار نداد زیرا آنها با ابداع و ایجاد بوجود آمده‌اند.

نور، در اینجا اوّلین فعل خداست، خدایی که خود نور آسمان‌ها و زمین‌ است :

"الله نورالسموات و الارض" . حروف ازآن فعل، به فعلیت رسیده‌اند، وآنها حروفی هستند که اساس گفتار بر آنهاست، وحی الهی که نور است و همگی عبارات از خداوند است که به خلق خود آموخته است(پس همه‌ی زبان‌های دنیا را شامل می‌شود چون هیچ کس از خود چیزی نداشته و ندارد،همه را خدا به ما داده و آموخته است).

این حروف، سی و سه حرف هستند. 28 حرف از آنها نشانگر زبان‌ها (لهجه‌ها)ی عربی است و از 28 حرف، 22 حرف نشانگر زبان‌های سریانی و عبری است. و از میان آنها، 5 حرف در سایر زبان‌های عجم در مناطق مختلف ، زبان‌های متفرق و پراکنده است و آن 5 حرف هستند که از 28 حرف جدا شده‌اند(که زبان فارسی 4 حرف "پ-ژ-گ-چ" را هم دارد پس 32 حرف می‌شود) امّا حرف همزه در عربی اضافه شده و 29 حرف می‌شود و حروف فارسی به اضافه‌ی همزه، 33 حرف می‌شود .

سپس حروف را بعد از احصا نمودن و شمردن آنها ، "فعل" خود نمود. مثل آیه مبارکه: کن فیکون (وآنچه امر می‌شود موجود شود، پس آن نیز موجود می‌شود) "کن" صفت و خلقت خداست ، و آنچه که از آن ایجاد می‌شود ، مصنوع و مخلوق است .

 اولین خلقت خداوند عزّوجلّ ، ابداع است. بدون وزن و حرکت است، مسموع نیست،رنگ ندارد، قابل حسّ نیست. دومین مخلوق، حروف‌اند که وزن و رنگ ندارند، قابل شنیدن هستند ولی قابل حسّ نیستند. سومین مخلوق ، اعدادند که از همه‌ی انواع محسوس ، ملموس‌تر(لمس شدنی) ، قابل شنیدن و قابل دیدن هستند.

خداوند تبارک و تعالی قبل از ابداع بوده است، زیرا قبل از خداوند عزّوجلّ و همراه او چیز دیگری نبوده‌است. ابداع، قبل از حروف بوده‌است"یابدیع السموات والارض" و حروف، چیز دیگری غیر از خود را نشان می‌دهند. مامون سؤال کرد چطور غیر از خود چیز دیگری را نشان می‌دهند؟حضرت فرمودند: زیرا خداوند تبارک و تعالی آنها را برای معنی ، کنار هم جمع می‌کند . وقتی چند حرف از آنها مثلا 4 حرف یا 5 حرف یا 6 حرف و یا بیشتر وکمتر را در کنار هم قرار می‌دهد برای معنایی است محدّث(یعنی حادث شده) و جدید،که قبلا نبوده‌است.عمران پرسید ما چگونه می‌توانیم این مطلب را بهتر بفهمیم؟ حضرت فرمودند:توضیح این مطلب چنین است که وقتی مقصود تو از این حروف،خود آنها باشد نه چیز دیگری،آنها را جدا جدا ذکر می‌کنی و می‌گویی ا،ب،ت،ث،ج،ح،خ تا آخر در این صورت معنایی غیر از خود این حروف در آنها نمی‌یابی ،اما وقتی آنها را درکنار هم بگذاری و اسم و صفت برای معنی موردنظر خود بسازی بیانگر معنیِ موصوف خود خواهند بود. فرمود آیا فهمیدی؟... (عیون الاخبار، ترجمه غفاری و مفید ج2،ص312)

خوانندگان عزیز!پس اینجا کاملا متوجه این منظور شدید که علم حروف و اعداد ، اصل و پایه و حقیقت معارف و گنج الهی هستند تا با فهمیدن و یاد گرفتن و عمل خالصانه انجام دادن در راه رضای باری تعالی ،خود را به مقام آیت خدا شدن یعنی آیت اللهی شدن برسانیم. انسان به گفته کلام الهی ، کلمه‌ی خداست. پس بکوشیم کلمه‌ی طیبه و مخلص او باشیم.

از این حدیث نورانی ،کاملا مبنای کلام و معنی و حدود سعه‌ی وجودی آن را که ازلی و ابدی است می‌فهمیم و خلاصه اینکه تمام این درس از عرفان همین معانی را بیان می‌کند و از زیبایی‌های آفرینش مخصوصا معرفت به ولایت و گنج حروف و اعداد در گنجینه‌ی قرآن که معارف وجودی خودمان تا رسیدن به قرب الهی است ، سخن می‌گوید.

این درس مبنای همه‌ی علوم و پایه‌ی گشایش همه‌ی معماهای ندیدنی و حتی نرسیدنی است و راه رسیدن به علم الیقین ، عین الیقین و حقّ الیقین است.یکی از زیبایی‌های حروف و اعداد ابجد این است که عدد ابجد کلمه یقین برابر عدد ابجد کلمه معنی است(یقین=170=معنی). پس با معنا ، انسان به کنه معرفت، یعنی یقین می‌رسد. امام حسین(ع)فرمود:خداوند متعال خلق نکرد بندگانش را الا برای معرفت .

نکته: همانطور که گفته شد حروف کلام الله (قرآن) 28 حرف است،اگر دید خود را به حقیقت وجودی حروف عمیقا باز کنید می‌بینید که پروردگار عالم با 28 حرف ، تمام خزائن و اسرار عالم را از اعلی تا سفلی الی یوم القیامت ظاهر کرده است. پس هر حرف با ملکوتش چقدر سعه‌ی وجودی دارد؟!شاید بهتر است این طور بگویم که هر حرف همانطور که پیامبرگرامی(ص) فرموده‌اند ، اسماء الله است و خود سعه‌ی وجودیش تمام عوالم است.

اگر خوب دقت کنید،عدد28 در جایگاه عدد و حروف برابرحرف " یعنی غین است و حروف غین همان حروف اسم مبارک خداوند یعنی "غنی" می‌باشد. پس با 28 حرف ، به اسم غنی وصل می‌شویم و شاید خداوند کریم دست ما را به واسطه‌ی فضلش به خزانه رحمتش که وجود ولایت کبری امام زمان(عج) است وصل کند.

دیگر اینکه اگر ارقام 28 را جمع کنیم ،10 می‌شود (10=8+2) و10 ، همان کنز و گنجی است که در معرفت به عدد 10 از آن صحبت کردیم و خداوند دنیا را جایگاه خزانه 10 خود ظهور داد ، همان 4روی 10 و ظهور وجودهای مقدس 14 معصوم(ص) و اگر ارقام 10 را با هم جمع کنیم یک می‌شود (1=0+1) یعنی همانطور که گنج الهی خودش را به عدد واحدیت ظهور داد ، در نهایت همه باید به واحدیت او برسند و جالب‌تر اینکه وقتی عدد یک را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 30 می‌شود(ی=10 ،ک=20)و عدد 30 =ل است که مجرای توحید و سرّالاسرار 30 جزء قرآن است که تعداد حروف قرآن ، 28 حرف است. جایگاه عددی حرف ل=12 می‌باشد که تمام انسان‌ها برای اینکه به این خزانه دست پیدا کنند باید شیعه و پیرو 12 نور مقدس امامان(ع) و در واقع چهارده نور معصوم(ص) باشند که راه صد ساله را یک شبه ، به مقصد قرب و رضای خدا (از عالم سفل دنیا به عالم اعلا) بپیمایند. و خلاصه در طول عمرکه به عدد ، شماره می‌شود در قیامت مغبون نشوند و حسرت نخورند. 

مقام عدد           

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:حروف، غالب جسمانی کلام هستند و عدد،روح حروف آن کلام است. پس کلام در عالم بالا ، نور است و غالب ندارد.همه‌ی عوالم ، صورت باطنی حروف هستند و حروف ، تمام عالم را پُر کرده‌است زیرا هر جا تجلی اسماء و ظهور ملکوتی است ، حروف آنجا حاکم است و همانطور که در درس گنج عدد ده گفته شد قرآن ، کلام الهی است که بر تمام عوالم از سیر سرّی عوالم بالا تا پایین عالم در پایین‌ترین نقطه خلقت ، محیط است و آنها را فراگرفته است.

پس اگر به اعجاز الهی خوب دقت کنید معجزه‌ی بیشتر را درک می‌کنید.تمام این خزائن به صورت 28 حرف در غالب یک کتابِ 30 جزئی آسمانی که 114 سوره و120 حزب و حدود 6666 آیه مبارکه{12=6+6 و 12=6+6} و تعداد معیّن کلمه و حرف آمده‌است. و تمام مخلوق را حیران اعجازش ساخته ، اما انسان هنوز نتوانسته به عظمت و جان نورانی قرآن معرفت کامل پیدا کند! زیرا حقیقتش وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)؛ قرآن ناطق است که ایشان ولایت عظما و حجت الله الاکبر و نور القدیسین و  نور الانوار مقدسین ، جامع الکبَرا و الصدّیقین، نورالله الاعظم و سید الاوصیاء و النبیین و الصدیقین و المعصومین المکرمین است .

خوب دقت کنید! به اعجازی که خداوند متعال در اعداد 14 نور مقدس (ص) و اعداد گفته شده قرآن قرار داده و آن نظم مخصوصی که سال 365 روز است و در قرآن کریم 365 بار نام یوم آمده‌است یا 12 ماه سال که در قرآن کریم 12 بار نام شهر یعنی ماه آمده‌است. نام مبارک محمد(ص) را 4  بار و نام‌های بهشت و جهنم را 77 بار به طور مساوی آورده‌است یا کلمه دنیا و آخرت به تعداد مساوی 115 بار آورده‌است.

پروردگار عالم سوره فجر را در ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر(ص)، دهمین سوره قرار داده و عدد عشر=10 در سوره مبارکه فجر آمده‌است که در هر ماه ، 10 شب لیالی فجر است. عدد ابجد فجر=283 که جمع ارقامش 13 می‌شود(13=3+8+2) که13 ، برابر جایگاه عددی حرف (م) می‌باشد و جایگاه عددی کلمه فجر =40 می‌شود(40=م) و این همان دهه‌ی طُهر است.

چهلمین سوره‌ی مبارک قرآن (از جهت ترتیب نوشتاری) را ، سوره مؤمن که نام دیگرش غافر است قرارداده ، یعنی آمرزنده‌ی گناهان چه کسی را به آمرزش می‌رساند؟ و نیز درجه‌ی مؤمن را به حقیقت عددی از درجه ایمان به او می‌دهد تا او به 40 برسد.

یا سوره مبارکه حمد که سبع مثانی است یعنی هفت تا دوتایی. که تنها سوره‌ای است در قرآن مجید که با داشتن 7 آیه ، دو بار بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده. وقتی پیامبر(ص) می‌فرماید تمام محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد است و فقط در سوره مبارکه حمد ،  بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه محسوب می‌شود. عدد یک ،کلّ محتوای عالم خلقت را در بردارد. جمع عدد ابجد بسم الله الرحمن الرحیم=786 است که جمع ارقامش 21 می‌شود(21=6+8+7). جالب است که جایگاه عددی یک = 21 و عدد ابجدش 30 می‌شود(ی=10 ،ک=20) که برابر 30 جزء قرآن است و 30=عدد ابجد حرف (ل) ، این حرف مجرای توحید نامیده شده که فقط ملکیتش برای خداست "لا اله الا الله ". و جایگاه عددی حرف (ل)=12 است و کلمه لااله الا الله ، 12 حرف دارد که 12 نور مقدس امامان معصوم(ص)، راهنمایان و هادیان بحق از طرف پروردگارعالم هستند که انسان‌ها را از ظلمات کفر به نور ایمان هدایت می‌کنند .

جایگاه عددی کلمه یک=21(ی=10،ک=11) ، پس آیه مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم در جایگاهِ یک قرار دارد و یک آیه محسوب می‌شود و کلّ محتوای 30 جزء قرآن را داراست و در ولایت، 12  ناطق قرآن ؛ تأویل کننده و مفسر واقعی آن هستند . در ضمن که تمام انسان‌های مؤمن را به کمال درجه‌ی یکِ انسانی و به مقام یکِ رضوان الهی و قرب حق می‌رسانند.

جالب اینکه از روی عدد ابجد بسم الله الرحمن الرحیم (786)، معانی زیبایی را به عدد ابجد توانسته‌اند پیدا کنند. مثلا: عدد ابجد بسم الله الرحمن الرحیم = عدد ابجد معجزات قولی امام اول (ابد الازلیات) و برابر است با عدد ابجد اول الابدیات امام علی ابن ابی طالب(ع). که بنابر قول پیامبر(ص)که فرمود تمام محتوای بسم الله درحرف(ب) بسم الله و تمام آن در نقطه و نقطه ، وجود مقدس علی ابن ابیطالب ، اسد الله الغالب ، مولی الموحدین و مولای متقیان(ع) است . و عدد ابجد نقطه=164 است که 164= قدس = النجف = مبیّنِ واجب الوجود = کلمه وحده وحده وحده .

اگر بخواهیم معانی زیبای نام سوره‌های مبارک و تعداد آیات و زیبایی‌ها از گنج آنها را اینطور بیان کنیم از حوصله عزیزان خارج است و من سعی می‌کنم مطالب را کلی توضیح دهم تا عزیزان محقق در جزءجزء ، خود به تحقیق برخیزند و از زحمات علما و محدثان استفاده کنند و به عرفان بندگی و شناخت خداوند متعال و قرب او برسند.انشاءالله

معنی کلمه عدد و استفاده های آن

کلمه‌ی عدد یعنی زایش و تزاید و متعدی شدن و ریشه‌ی استعداد است. کلمه عدد همانطور که گفته شد برای کلام ، روح است ، برایش اندازه و مقدار نمی‌توان گذاشت و دائم در کثرت است . پس مقامش روحِ ذکر است و حرف ، در مقام ظرف ذکر بیان می‌شود و در دنیا با شکل حروف ، جسمیت آنها ظاهر شده و با بیان علم ابجد ، عدد و جایگاه مقامی حروف مثل زُبُر و بینه مشخص شده است . حال که عددِ یک را تعریف کردیم که ظاهر و باطنش چگونه با عدد و حروف، معانی باطنی خود را ظاهر می‌کند ، یکی دیگر از زیبایی‌هایش همه بر می‌گردد به معرفت پروردگار عالم ،که او یکی است که هرگز تعدد نمی‌گیرد.

عدد ابجد کلمه عدد=78 است که برابر اسم مبارک حکیمِ پروردگار عالم و عدد، باطن حکمت اوست. زیرا به حکمت بی‌نقصش عالم را در چهارچوب نظم کامل و خالص آفریده‌است.عدد 78 درمجموع ارقامش 15 می‌شود(15=8+7) که 15=جایگاه عددی حرف(س). حرف سین تنها حرفی است در الفبا که زُبر و بینه‌اش با هم برابر است و همانطور که در اسم انسان توضیح داده شد (س=60 ، ین=60) و اگر بخواهیم 15 را خوب درک کنیم ؛یکی از زیبایی‌هایش این است که جمع ارقامش 6 می‌شود(6=5+1) و 6 ، رمز خلقت کلّ دنیاست در 6 روز(سوره مبارکه حدیدآیه 4) .

توجه کنید! خداوند متعال در 29 سوره مبارکه قرآن ، حروف رمز مقطعه را قرار داده‌است و این حروف در مجموع 78 حرف است؛ برابر عدد ابجد کلمه (عدد) و (حکیم). امیدوارم خوب دقت کنید! اگر این 78 حرف را به صورتی که خوانده می‌شوند ؛ مثلا الف- لام- میم ، سه حرفی یا دو حرفی بنویسیم می‌شود 213 حرف که برابر است با عدد ابجد نام مبارک زهرا (س) ، حال اگر 78 را از 213 کم کنیم 135 می‌ماند که برابر است با عدد ابجد نام مبارک فاطمه (س). دقت فرمایید که جان قرآن ، کوثر است و با این اعداد ، رمز بسیار زیبای باطن آن هویدا می‌شود! اگر نام مبارک زهرا(س) را در جایگاه عددی بنویسیم 33 می‌شود و جایگاه عددی نام مبارک فاطمه(س)45 می‌شود که برابر عدد ابجد اسم آدم(ع) است. حال اگر دو جایگاه نام مبارک فاطمه(س) و زهرا(س) را با هم جمع کنیم 78 می‌شود(78=33+45) که 78 ، برابر کلمه عدد و حکیم است و تمام این نکته زیباتر جلوه می‌کند که کلّ اسرار "ام ابیهاست" که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها=60 و برابر حرف سین که قلب قرآن  و میزان حروف است ، ظاهر می‌شود(60=س). خداوند کریم همه‌ی مخلوقاتش را در باطن 60 که حرف سین است ، حکیمانه خلق کرد زیرا در مدت زمان عمر دنیایی ، هر 60 ثانیه یک دقیقه و هر 60 دقیقه یک ساعت است و تمام شبانه روز24 ساعت است که اگر ارقامش را جمع کنیم 6 می‌شود(6=4+2) که پایه‌ی 60 است . پس عدد ، اسرار تمام نشدنی دارد!

 از حروف مقطعه قرآن 14 حرفش بدون تکرار است { جالب است آخرین سوره‌ای که در قرآن حرف مقطعه دارد؛سوره مبارکه قلم است که شروع آن با حرف (ن) است . عدد ابجد (ن)=50 و جایگاه عددیش 14 می‌باشد.} این 14 حرف را با هم ترکیب کرده‌اند و شده‌است:"علی صراط حق نمسکه" پس این حروف ظاهر و باطن ولایت را دو هم کفو معرفی می‌فرماید.

حال عدد ابجد تمام حروف مقطعه رویهم 3385 است که جمع ارقامش 19 می‌شود(19=5+8+3+3) که برابر کلمه مبارک "واحد" جلّ جلاله است. و حقیقت گنج عشر و 4روی 10 و تمام اسرار را با جمع ارقامش که برابر 10 می‌شود ظاهر می‌فرماید(10=9+1). این عدد برابر است با اسم مبارک خداوند کریم"غاذی الصغیر و الکبیر دلیل"،غاذی به معنای غذا دهنده‌ است. خوب توجه فرمایید ! که خداوند در این گنج بی‌نهایت ، غذای صغیر و کبیر در این دلیل قرار داده است به شرط اینکه هر کس چقدر گرسنه معارف است و چقدر اشتها دارد. پس این سفره کریم تمام نعمت‌ها را شامل است و او در این عمر کوتاه دائما بندگانش را به غذای "رزقا حسنا" دعوت می‌فرماید.

در جمع جایگاه عددی حروف مقطعه رویهم می‌شود 856 که باز هم جمع ارقامش 19 می‌شود(19=6+5+8) که 10=9+1 همان گنج عشر... و خلاصه این عدد برابر نام مبارک خداوند؛ "یا من یحق الحق بکلماته " است. یعنی ای کسی که حقوق حقانیتت را به کلمات عنایت فرمودی.

خوب دقت کنید و از حروف به سادگی نگذرید! چرا که خداوند کریم قدر باطن آیاتش را در این حروف ظهور می‌دهد. امیدوارم خوب بخوانید و اهمیت زیاد عدد را که خداوند کریم در وجود مخلوقاتش و مخصوصا انسان به صورت استعداد ظهور بخشید را متوجه شوید.  

ا ب جد چیست؟

همانطور که در درس‌های قبل بیان شد یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم، تکلم است و آن خالق یکتا باب معرفی خود و هدایت بندگانش را به کلام خویش قرار داد و با ظهور انوار مقدسِ اسماء و صفات خود؛ به صورت کلان گنج کنز خود به آن کسانیکه قابلیت دارند ، راه به قرب خود رسیدن را گشود و فتح باب نمود و در مخلوقات، اشرف مخلوقاتش را انسان کامل قرار داد و او را مظهر و مرآت و ظرف گیرنده انوار مقدس خود و جلوه دهنده اسماء و صفات نورانیش فرمود و ایشان را کلمه خود نامید.

پس حروف ابداع شد و عدد گذاری، روح حروف شدند. که قالب جسمانی با روح ، تواماً معنا و مفهوم خویش را ظاهر می‌سازد و در واقع صاحب ملکوت شدند و قدر و حساب را به همراه آورد. تمام عالم عرضی و عالم طولی از اعلا تا اسفل را پر از اسرار و نظم و هماهنگی و استعداد و معارف قرار داد. همانطور که درکتاب گنج الالف بیان شد ، خداوند واحد ، یک خلقت هم بیشتر از خود صادر نفرمود و پیامبر گرامی(ص) فرمود:"الواحد لا یصدر الا الواحد".

عددِ واحد یعنی یک ، و حرفی که در تنظیم برابر یک است ، حرف الف می‌باشد. در واقع الف، مصدرِ حروف شد و خود را در سکون و بدون حرکت قرار داد. اما نفسِ الف وقتی ابداع شد،حرفِ (ب){(با)_ب و الف} گردید و از ظهور الف و با ، کلمه آب ظاهر شد. اما اگر حروف الف و با ، با هم همه‌ی عالم را پر می‌کرد و از ملکوت وصل آنها حرف سوم (ج) و یا عدد سوم ظاهر نمی‌شد ، هرگز منشاء همه‌ی کثرات نمی‌شد. پس به امر خالق یکتا ، الف و با ، با هم در جمع مظهر حقیقت آب شدند. اینجا عدد الف =1 و عدد ب=2 شد و با هم جمع شدند و تشکیل عدد 3 را دادند ، آنگاه حرفِ 3= ج شد. پس جان در واقع ، برهمه‌ی اسرار جاری شد و خداوند کریم فرمود:" وجعلنا من الماء کل شیء حی " (آیه 30 سوره مبارکه انبیا).

حرف الف، وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) است و حرف با ، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) و حرف ج ، وجود مقدس حضرت زهرا(س) است. در حدیثی آمده‌ است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود:"لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما" ای پیامبرم اگر تو نبودی خلقت را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو را خلق نمی‌کردم. والله اعلم

این سه وجود نورانی که هر سه در باطن الف وجود هستند و همه به نحوی الفبای خلقت هستندبه عدد 4  ، که برابر حرف دال است دلیل خلقت و معنای حیات ولایت عظمای حق ، در ظلّ ولایت پروردگار عالم قرار گرفته‌اند. و دلیل وجود ، وجودهای مقدس حسنین(ع) و ذریه‌های بزرگوارشان(ص) هستند. پس در واقع ظهور ابجد ، راز آفرینش است و تمام خلق، ابجدی هستند.

جالب است بدانید عدد حروف ابجد شد 1و2و3و4 که اگر با هم جمع کنیم 10 می‌شود و عدد 10 ، همان گنج عشر و 4 روی 10 و تمام اسرار گفته شده از گنج احدیت است. پس به قول پیامبر بزرگوار(ص)که فرمود: اگر معلمی علم ابجد نداند بهتر است درس ندهد.

پس الفبای هستی به دو صورت ظهور پیدا کرد، 1)ائمه طاهرین(ص) و 2) قرآن کریم ، چرا که عدد ابجد کلمه الف=111 و عدد ابجد  با=3 می‌شود که اگر با هم جمع کنیم 114 می‌شود(114=3+111=الفبا) و 114 ، برابر است با تعداد سوره‌های قرآن. تمام الفبای عالم در الفبای اسرار خلقت غرق است و رمز رسیدن به تمام معانی اینجا یافت می‌شود.

 اسرار اسم مبارک اول(اسم خداوند است)

اما حقیقت این است که خداوند کریم مصدر مخلوقاتش را در اول قرار داد و خود را نیز هم "هو الاول" و هم "هو الآخر" نامید. و هم "هو الظاهر" است و هم"هو الباطن".

پس در تمام خلقت نام مبارک خود را وسم نمود و در بسم الله الرحمن الرحیم به رسمیت اظهار مالکیت می‌نماید. عرب می‌گوید ریشه کلمه بسم از کلمه وسم آمده ‌است و وسم را اینطور معنا کرده‌اند که وقتی دامداران بزرگ می‌خواستند دام‌هایشان با هم اشتباه نشوند ، مُهر یا نشانه‌ای را به صورت داغ بر بدن حیوان می‌زدند و در این جای سوختگی دیگر مو نمی‌رویید و به همین روش ، صاحب آن همیشه مشخص می‌شد و حیوان گم نمی‌شد.

اگر دقت فرمایید،گاهی نیز گفته می‌شود: مالِ خدا ، راهِ خدا ، عظمتِ خدا ، بنده‌ی خدا و یا حیوانِ خدا و... پس مخلوق ، هرگز از خالقش جدا نمی‌شود و هر جا باشد معرّف صاحب خود است اگرچه خودش فرمانبر نباشد. پس مال بد و مال خوب ، به صاحبش برمی‌گردد و او درباره‌ی هر دو تصمیم خواهد گرفت. دیگر اینکه اول ، برابر عدد یک و یک ، برابر حرف الف و همانطور که گفته شد مصدر همه حروف ، الف است و حروف از گنج الف صادر شدند پس در زبان عربی وقتی می‌خواهند حروف را معرفی کنند همیشه با مؤلفه‌ی الف می‌آورندشان مثل: با، تا ، ثا،جا ... یعنی بدانید این حروف از گنج الف هستند و همه به یک نحو گنجینه‌ی خود را معرفی می‌کنند و زیبایی‌هایشان را بروز و ظهور می‌دهند.

در هر کلاس درس ، یک دانش آموز شاگرد اول است و تمام شاگردان چه بخواهند و چه نخواهند در رقابت با او قرار می‌گیرند و تحت الشعاع استعداد او نمره می‌گیرند و او ، مؤلفه کلاس می‌شود.

همینطور در ایمان ، در خلقت جسمانی و در مصادر اول مثل عقل اول ، نور اول که حضرت ختمی مرتبت(ص) می‌فرماید: " اول ما خلق الله نوری، اول ماخلق الله عقلی، اول ما خلق الله روحی". برای هر کدام ده مرتبه قرار داده است و همه‌ی خلق در گنج ده آن ، که همه به یکِ مصدریت اول برمی‌گردند (یعنی به ذات اقدسش متصل می‌شوند) هستند ؛ همانطورکه وقتی ما کلاس اول را خواندیم با آنکه مقام اولیه علم را در آن سال آموخته‌ایم اما این پایه‌ی اول در تمام درجات تا آخر همیشه با ما هست یعنی اگر عالِم دهر نیز شویم همیشه با اول هستیم!

این نکته‌ها را بیان کردم تا شاید بتوانم منظورم را بطور کامل از حقیقت بندگی اظهارکنم. حال خیلی زیباست که عدد ابجد کلمه اول = 37  است و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=7+3). اما در جایگاه عددی کلمه اول = 19 می‌شود که برابر اسم مبارک " واحد " پروردگار عالم؛جانِ مصدریت خلقت است . و همچنین عدد 19 ، برابر با کلّ حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" و جمع حروف نام‌های مبارک "پنج تن(ص)" است. پس اینطورگنج‌های خود را ظاهر می‌کند، تا هرگز به عمل و عقیده از اول جدا نشویم چون بدون آنها به هدف اصلی یعنی قرب الی الله راه پیدا نمی‌کنیم.

پس در جایگاه عددی کلمه اول = 19= واحد شد. جمع ارقام 19 هم 10 می‌شود (10=9+1) ؛ که همان باطن گنج عشر یعنی 4 روی 10 و وجود مقدس چهارده معصوم(ص) می‌شود. همانطور که در درس دنیا خواندیم خداوند کریم تمام اسرار گنج عشر را که به عدد 10 ، برابر حرف (ی) بود همه را در کلمه دنیا و در عالم دنیا ظهور بخشید و وجود مقدس چهارده نور طاهرین(ص) را به صورت جسمانی امامان و پیشوایان مردم برای هدایت قرار داد.

نکته : در واقع عدد از سه بُعد طولی ، عرضی و ارتفاعی ، عالم بالا تا در دنیا در حقیقتِ عدد 1 تا 10 است زیرا عدد ابجد و جایگاهشان مساوی است ، حالا ببینید عدد اول 37 ، چگونه تمام عوالم را در کثرات به خوبی نشان می‌دهد و تمام معنی گنج که از اول مصدریت ظهور و به خود مصدریت بر می‌گردد را نشان می‌دهد. "انّا لله وانّا الیه راجعون"  

چون مصدریت اول ، حرف الف شد که عدد ابجد الف = 111 است و جمع ارقامش 3 می‌شود(3=1+1+1) . پس عالم در مضرب 3 ، قیمت و بها می‌گیرد ( و کثرات و حروف و اعداد ظاهر می‌شود).

یکِ اول، وجود اول صادر نورانی محمد مصطفی(ص){ ( الف )(=111) } .

یکِ دوم، وجود مقدس امام اول؛امیر المؤمنین علی(ع) ناطق الله { (الف )(همزه وجود) } .

یکِ سوم، وجود مقدس و مطهر خانم سیده نساء العالمین فاطمه زهرا (س)؛ بضاعت و میوه هزار دانه{ ( الِف )(الف=1000) ؛ درواقع گنج ِ الِف ، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد ؛ کوثر ظاهر شد }

1)عدد ابجد کلمه اول= 37 ______________________________10=7+3

2)جایگاه عددی کلمه اول=19 ____________________________10=9+1

3)تمام اسرار از عالم سرّ به(یا)ی دنیا ظهور پیداکرد_____________10 = ی 

و شد"کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا"

 برابر حرف الف_____________________________     1 1 1 = 3  ×  37

برابر نام مبارک حیدر_________________________         222= 6   ×  37

برابر کلمه اربعین __________________________     3 3 3    = 9   ×  37

برابر کلمه دُمتُ (دائمی)_______________________     4 4 4    =12×  37

برابر اسم  یا مرشد___________________________     5 5 5  = 15 × 37

برابر کلمه عصمت الله___________________________   6 6 6 = 18 × 37

برابراسم ناصر کل منصور______________________    7 7 7   = 21 × 37

برابراسم یا من هو قادرعلی(آ) کل شی______________     8 8 8  = 24 × 37

برابر اسم رفیع الدرجات _______________________   9 9 9 = 27 × 37      

حال خوب در جواب ضرب دقت کنید! ارقام اعداد از بالا تا پایین به سه مرتبه ، 1 تا 9  را نشان می‌دهد.{27=9 ×3 _ 27رجب ؛ مبعث پیامبر(ص) }

اگر اعداد 1 تا 9 را باهم جمع کنیم می‌شود 45 که برابر عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است. اما 3 تا 45 تا می‌شود 135= عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س). اگر مضرب‌های 3 تا 27 را با هم جمع کنیم 135 می‌شود ، خانم فاطمه(س) ظرف به بلوغ رساننده و امّ المؤمنین، امّ النبیین، امّ الصدیقین،امّ الائمه و امّ ابیهاست ! و همانطور که در عدد ابجدی بیان شد ؛ عدد ِ3 ، جانِ اعداد شد ؛ به عنوان عدد حروف کلمه‌ی آب . خوب بیندیشید که وجود مقدس دردانه‌ی عالم کیست؟!

خداوند کریم در قرآن می‌فرماید که عرش را روی آب خلق کرده است و می‌فرماید که قبل از خلقت خشکی در کره‌ی زمین ، آب را  قرار داده ؛ آیه 30 سوره نازعات"والارض بعد ذلک دحاها" و خشکی روی آب کشیده شد. حقیقت آب ، کوثر وجود است ؛ خانم فاطمه زهرا (س)  و یکی از نام‌های قرآن هم کوثر است. اگر حروف آب را به صورت بسیط بنویسیم الف و با ، عدد ابجدش 114 می‌شود(114=3+111) و 114 ، برابر تعداد سوره‌های قرآن است . پس حقیقت آبی که همه‌ی انسان‌ها را سیراب کرده و احیاء دنیا و آخرت می‌کند ، قرآن است. امیدوارم مضرب 3 را خوب متوجه شده باشید. پس ببینید عدد که از باب تعدد و کثرت است معنایش لایتناهی است!!!

درحقیقت ، درس عشر وقتی است که بلوغ 9 در جانِ ده تولد پیدا می‌کند. آنگاه یک عدد ده وقتی ظاهر شد ، دیگر تا بینهایت می‌تواند صفر را در کنار خود قبول کند. پس انسان کامل و انسان در حیات کمالی خود الی یوم القیامت می‌تواند رشد کند و نمره بگیرد ، اما همیشه باید همراه یکِ وجود یعنی همان اول باشد.

یکی از زیبایی‌های عدد 37 این است که جایگاه نام مبارک امام حسن(ع) می‌باشد ، ایشان سیّد الاسباط پیامبر(ص) است و خداوند کریم تمام عالم را به جلوه زیبای حُسنِ حَسن خلق کرده است. چنانچه در خلقت انسان به خود، احسن می‌فرماید ، پیامبر بزرگوارش را اُسوه حسن قرار داده و اخلاقش را خلق حسن . سرّ مستتر که خداوند در قرآن کریم قرار داد ، حسن است که 118 مرتبه واژه‌ها و القاب حسن آمده است(به عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)) و تنها یک جا بصورت حسن آمده؛ آیه 37 سوره مبارکه ال عمران ( حسن در جایگاه خودش ، ظاهر شده است چرا که جایگاه عددی نام مبارک امام حسن (ع)=37 می‌شود) 

همینطور جایگاه عددی کلمه کامل = 37 است که همه باید برای رسیدن به کمال در اول شدن ، باید شیعه و پیرو انسان کامل شوند .

عددابجد زکی =37 یعنی جدا شده از ظلمت . زکات باعث می‌شود که نفس انسان ، دارایی ، عبادت و چهره و سیرت انسان ، زکی شود . 

در واقع همه انسان‌ها دوست دارند جلب توجه کنند و به نحوی همیشه بالاتر از همه باشند. اما خداوند کریم اول بودن را ، از منیّت جداشدن و خداگونه شدن و خالص شدن می‌داند. پس بکوشیم تا درجه اول بندگی را از خداوند کریم احراز کنیم.

وجود مقدس امام حسن(ع) که فرزند اول امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه (س) و سبط اکبر پیامبر(ص) است و جایگاه عددی نام مبارکش ایشان  37 بود. و در وجود مقدس آقا امام حسن زکی عسگری (ع)در حالیکه آقا در نام(حسن) و لقب مبارک (ابامحمد(ص)) با امام حسن مجتبی(ع) یکی است اما در اسم مبارک زکی ، حضرت جانِ باطنِ حسن را افشا می‌کند مثل آینه ، خداوند کریم تولد نور مهدویت را از وجود مقدسش به همه جهانیان عنایت فرمود. پس باطن زکی نتیجه‌اش هدایت در مجرای مهدویت است. پس عملی زیباست و حُسنِ حَسن دارد که زکی شود.

در زمان غیبت آقا ، ما به شرطی شیعه و محب و پیرو واقعی او قرار می‌گیریم که عملمان از هر گونه ظلمتی پاک شود. منتظران واقعی جز راه مهدویت یعنی پیرو واقعی قرآن راه دیگر نروند و دائما قبله‌شان رضای قلب مولایشان باشد. پس هیچگاه از او جدا نشوند و دائما او را حی ّ و حاضر و در پیشاپیش عمل خود ببینند.

جایگاه عددی قاف = 37 است. همانطور که نوشته شد حرف (ق) که قاف خوانده می‌شود نام یک سوره مبارک قرآن است و یکی از اسماء مبارک قرآن هم قاف است. حرف (ق)یعنی نگهدارنده. عدد ابجد قاف=181 است که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=1+8+1) یعنی 4 روی10 و همان گنج چهارده معصوم(ص). قاف یعنی ولایت و نگهدارنده حقیقت دین و نگهدارنده میزان در دنیا و آخرت.

خداوند کریم در قرآن سوره مبارک بقره آیه 2 ، هدایت را به شرط تقوی فرموده است. و می‌فرماید "والعاقبة للمتقین". همانطور که به عدد 37 = اول مذکور شد ، در واقع انسان باید دائما (ق)ِ را به عنوان تقوی در تمام نفس‌هایش و در تمام اعمالش و ظاهر و باطنش حتی در نیّتش نگهدارد ، زیرا به این شرط(تقوی) ، عمل نورانی و زیبا را در قبر و قیامت و بهشت به او باز می‌دهند و آنگاه او را از تمام مصائب قیامتی نجات می‌بخشد.

همانطورکه در دنیا برای اینکه عمر مواد غذایی را طولانی کنند تا خراب نشوند،  مقداری مواد نگهدارنده (یعنی ق) به آن می‌افزایند تا ماندگار شود، پس حرف (ق) به عنوان ریشه تقوی ، عمل صالح بنده را برای قیامتش نگه می‌دارد. و به عمل کوتاه و هیچ ما ، عمر طولانی تا بهشت می‌دهد!

پس هر یک از کلمات(به عدد ابجد یا جایگاه عددی) برابر37 ، به عنوان رمز نوشته شد تا ما را راهنمایی کند که چگونه بتوانیم بنده صالح و در واقع سالم و خالص برای مولایمان باشیم و چگونه خودمان را از خطرات شیاطین حفظ کنیم. در واقع همانطور که بچه باید دائما تحت نظر و مراقبت پدر و مادر باشد و دستش را به دست آنها دهد تا هرگز به بیراهه نرود و یا گم نشود، پس ما هم باید ، هرگز از اول و آخر عالم وجود که خداوند کریم است جدا نشویم که شرط آن این است که دستمان دائما به دامان ربّ الارباب امام زمانمان (ص) و نگاهمان و عملمان به آیات نورانی قرآن باشد تا هرگز به ضلالت و گمراهی نرویم.

ذکر شد که عدد یک برابر حرف الف می‌شود و خداوند کریم ، انسان کامل را به قامتِ الف گنج خویش تصویر داد.

در مقام عدد ، اَلِف را ترفیع داد به اَلف یعنی 1000 و 1000 ، برابر شد با حرف(غ) که غین خوانده می‌شود و همان حروف اسم مبارک خداوند کریم ؛ غنی است. پس اوست که انسان کامل را به خزائنش کامل خلق فرمود و تمام انسان‌ها را از وجود این عزیزان ، به غنیِ خود وصل کرد. زیباست که هر حرفی را که خداوند متعال خواست خوانده شود با اصل خود آورده است. یعنی با مؤلفه و کنز و گنجش مثل ب و ... که پشت الف می‌آید و می‌شود با ، تا ،ثا ، جا.... یعنی انسان بداند از کجا آمده و به کجا می‌رود؟ هیچ وقت ربّ خود و ربّ الارباب خود را فراموش نکند. "فقد استمسک بالعروة الوثقی لانفصام لها" پس به تحقیق تمسک جویید به ریسمان حبل الهی که هرگز پاره نمی‌شود( یعنی از الف وجود جدا نشوید ) فقط تمسک بجوئید و وصل شوید به ریسمان الهی که هرگز پاره و جدا شدنی نیست!

چکیده‌ای از قسمت عدد 37 (عدد اول) در جدول زیر توضیح داده شده است.

رمز عدد37  : (10=7+3 _گنج عشر و همان 4روی10 و...). در واقع 37=7+30 که 30= عدد ابجد حرف(ل) ؛ مجرای توحید و وجود مقدس مولود کعبه(مجرای توحید خانه خدا) و عدد7 ، همان سوره مبارکه حمد که 7 آیه دارد و باطن آن حضرت محمد(ص) است. و عدد ابجد سیُ هفت =555 می‌شود که برابر اسم مبارک مرشد است و همچنین 555=15×37

37= عدد ابجد اول=عدد ابجد زکی وعدد ابجد قبله =137 و عدد 100=ق یعنی نگهدارنده یا حافظ اول است و جایگاه عددی کلمه اول = 19 =واحد که اولین ظهور اسمائی خالق یکتاست که مخلوق از این کلمه مبارک خلق شده است(سوره نساء آیه 1)که شیخ بهایی(ره)به رمز این عدد اشاره‌ای فرموده است.

37= جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)= جایگاه عددی قاف=جایگاه عددکلام=جایگاه عددی کامل=جایگاه عددی قفا

معارفی از عدد 9(نه)   

همانطور که در سرّ خلقت گفته شد ، پروردگار عالم اسم مبارکِ واحد خود را تجلی داد . همه‌ی این اسماء ، نور هستند چنانچه درحدیث مبارک امام رضا(ع) از کتاب عیون الاخبار ذکر شده که اول فعل خداوند ، نور بود. عدد ابجد کلمه مبارک واحد=19 می‌باشد که سرّ گنج بازشدن حقیقت عدد 10  یکی از اسرارش همین عدد 19 هم می‌باشد چنانچه اگر 1 را با 9 جمع کنیم 10 می‌شود(10=9+1) که مقداری از زیبایی‌های عدد 19 توضیح داده شد و جایگاه عددی نُه به حروف برابر19 است(19=5+14). عدد ابجد کلمه نُه=55 می‌باشد که برابر جایگاه عددی کلمه صدّیق است و جمع ارقام 55 می‌شود 10 (10=5+5). در حقیقت نُه ، باطنِ 10 است. عدد ابجد ده= 9 (9=5+4)می‌شود و جمع ارقام عدد ابجد نُه(=55) برابر10 می‌شود، پس همان حقیقت 19 است (19=9+10).

پس عدد 19 که سرّالاسرار آیات قرآن و کنز و گنج الهی است به نام کلمه واحد است. و خداوند متعال در اولین آیه سوره مبارکه نساء می‌فرماید: من همه‌ی مخلوقاتم را از یک نفس واحده خلق کردم"یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها...". خداوند متعال گنج اعداد را تا سقف 9 خلق فرمود. پس بلوغ کنز الهی نام مبارک واحد را در جایگاه عددی کامل و به عدد 9 ظهور داده است.

در حالیکه در نُه به حروف ، جایگاه عددی حرف (ن)=14 که همان گنج 4 روی 10 است ؛ با این حقیقت که ظرف (یا وعاء) انتخاب ظهور مرآت حق و تجلی‌گاه همه‌ی متجلیات سرّ احدیت خالق یکتاست. و حرف (ه) در کلمه‌ی نُه ، عدد ابجدش برابر5 است که اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم ، 5 می‌شود(5=4+1) ، 14 نور مقدس به سرّ حقیقت محمدی(ص) به نام پنج تن(ص) ظهور پیدا کرده‌اند. پس در حقیقت حروف نُه ، کلّ و تمام حروف است چرا که جایگاه عددی (ن)=14 و (ه)=5(که 5 نیز به عبارتی همان14 می‌شود5=4+1) پس 28 حرف را شامل می‌شود (28=14+14) که همان بلوغ باطنی عدد نُه می‌باشد زیرا جمع ارقام 28 ، عدد 10 می‌شود(10=8+2). بنابراین : عدد ابجد نُه=55 و 10=5+5 {یعنی همان گنج 4 روی 10 (10=4+3+2+1) و دهه طُهر، حقیقت 14 و گنج 40 ؛ باب طهارت}

جایگاه عددی نُه=19 و 10=9+1 . پس ، از عالم اسماء خداوندی ، 19 برابراست با نام مبارک واحد=نُه(9) ، تعدادحروف بسم الله الرحمن الرحیم=19=نُه(9) ، جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص)=19=نُه(9) بنابراین می‌شود3 تا 9 تابرابر27تا که روز مبعث پیامبر(ص) ،27 رجب است.

-عدد 9 در اعجاز عددی، سلطان اعداد است. وقتی هر عددی را در 9 ضرب کنیم ، حاصل جمع ارقامش در آخر 9 می‌شود و اگر عدد در جمع به 9 برسد بر 9 قابل قسمت است. مثل: 54=6×9 (9=4+5) ،81=9×9(9=1+8) ، 99=11×9 (18=9+9  و 9=8+1) و ... . نکته جالب دیگر این است که وقتی 9 را به عددی اضافه و یا کم کنیم ، جمع ارقام جواب با جمع ارقام آن عدد ، یکی می‌شود مثال : عدد ابجد نام مبارک زهرا(س)=213  (6=3+1+2) و 222=9+213  (6=2+2+2) {222=حیدر ، اگر جمع ارقام را که 6 شد کنار هم بنویسیم ، عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله می‌شود ؛66= الله } و 204=9-213  (6=4+0+2) {عدد ابجد ربّ=204} ، یا عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 (11=2+9 که 2=1+1) و 101=9+92  (2=1+0+1) {101=امین ، اگر جمع ارقام را که 2 شد کنار هم بنویسیم برابر با جایگاه عددی کلمه عبد می‌شود ؛22=عبد} و 83=9-92 (11=3+8 که 2=1+1) { اگر 11 و 11 را کنار هم بنویسیم برابر با عدد ابجد کلمه ظهور می‌شود؛1111=ظهور} و ... .

-یک سال بزرگ نجومی، 25920 سال طول می‌کشد که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 18 و در واقع 9 حاصل می‌شود(9=8+1، 18=0+2+9+5+2). سال بزرگ نجومی به حرکت قهقرایی نقطه‌ی اعتدال زمین بسیار وابسته است ، یعنی طول زمانی که برای تمام کرات و سیارات لازم است تا به موقعیت‌های اولیه و اصلی خود بازگردند و در رابطه‌های اولیه‌ی خود با دیگر کرات مراجعت کنند. درضمن تا یک درجه از این حرکت قهقرایی نقطه‌های اعتدال کامل شود ، 72 سال طول می‌کشد که جمع ارقامش 9 می‌شود (9=2+7) ، کلاً هر درجه از این حرکت قهقرایی به عدد 9 ختم می‌شود. برای مثال 2 درجه(144=2×72) برابر است با 144 سال(9=4+4+1) و 3 درجه برابر است با 216 سال(9=6+1+2)و ... ، جمع ارقام  همه‌ی جواب‌ها برابر 9 می‌شود. در این پدیده هیچگونه اتفاقی ، تصادفی وجود ندارد. این مطلب ، قسمتی از هماهنگی همزمان و تطبیق شده‌ی عالم تلقی می‌شود.

جان نلسون رئیس پیشین آزمایشگاه آر.سی.ای در نیویورک عادت داشت برای محاسبه‌ی اوضاع آب و هوایی برای آر.سی.ای از علم ستاره شناسی کمک بگیرد و طی محاسباتش به این نتیجه رسیده بود که هرگاه دو کره ، در طول و عرض جغرافیایی بخصوصی در حالت 90 درجه از یکدیگر قرار می‌گرفتند ، رعد و برق رخ می‌داد(فراموش نکنید که اساساً این مطلب نباید چیزی منفی تلقی شود ، زیرا رعد و برق باعث پاک شدن هوا می‌شود و...). در واقع در علم ستاره شناسی و در زمان تولد یک انسان ، موقعیت 90 درجه نشانگر نوعی فشار و ناراحتی است و سیاراتی که در اینگونه حالت هستند بار دیگر به عدد 9 می‌رسند (جمع ارقام 90 برابر9 می‌شود؛9=0+9).

دانشمندان و محققان در رابطه با گردش کرات و سیکل‌ها و دوره‌های مختلف جهانی به این نتیجه رسیده‌اند که تغییرات مهم با تاثیراتی جهانی در هر 180 سال در روی کره زمین رخ می‌دهد که باز جمع ارقامش 9 می‌شود(9=0+8+1).

در ضمن از 360 درجه دایره‌ی ستاره شناسی و یا هر دایره‌ای در جهان عدد 9 بدست می‌آید(9=0+6+3).

-برای بدنیا آوردن فرزند به گذراندن 9 ماه بارداری احتیاج است. به غیر از این‌ها هر روز 86400 ثانیه دارد که حاصل جمع ارقام آن 18 و به عبارتی 9 می‌شود (9=8+1). هر شبانه روز 24 ساعت است که جمع ارقام آن 6 می‌شود و جالب است که در زبان انگلیسی عدد6 ،به شکل 9 وارونه است(6) این نکته اهمیت فراوانی دارد که در ادامه متوجه خواهید شد! دفعات تنفس طبیعی انسان در هر دقیقه ،18 بار است که 9=8+1 می‌شود. دفعات طپش قلب (به صورت طبیعی)در انسان 72 بار در دقیقه است که 9=2+7 و تعداد ضربان معمولی و متوسط قلب در ساعت 4320 بار است که باز هم در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=0+2+3+4). تعداد معمولی و متوسط تنفس در ساعت 1080 بار است که 9=0+8+0+1 و در 24 ساعت حدودا 25920 بار تنفس طبیعی رخ می‌دهد که دقیقا همان عدد سال بزرگ نجومی است(25920)! یعنی انسان دقیقا به اندازه یک سال بزرگ نجومی در یک روز نفس می‌کشد(قابل توجه خوانندگان عزیز که انسان باید قدر هر نفس کشیدن خود را در دنیا  بداند، در غیر این صورت طبق سوره‌ی مبارکه عصر ، خسران و زیانی نصیبش می‌شود که جبران پذیر نیست ، زیرا هر ثانیه عمر که می‌گذرد دیگر برنمی‌گردد!

-در قرآن کریم سوره مبارکه نمل آیه 12 ، اشاره به این مطلب شده که خداوند متعال به حضرت موسی(ع) 9معجزه عطا فرمود. { 1- ایشان را کلیم یعنی کسی که توانست با پروردگار عالم در دنیا به کلام سخن بگوید،نامید.   2-به ایشان کتاب تورات را عنایت فرمود.   3-عطا کردن عصا به ایشان(آیات 17 تا 21 سوره مبارکه طه)     4-به ایشان دست نورانی داد که ید بیضا نامید(آیه 22 سوره مبارکه طه)        5-به امر خداوند عصایش را به دریا زد و آن را شکافت و خود و یارانش به ساحل نجات رسیدند و فرعون و سپاهیانش غرق شدند و به عذاب الهی واصل شدند(آیات 77و 78 سوره مبارکه طه)     6-عصایش را به سنگ زد و از آن 12 چشمه آب بیرون آمد(آیه 60 سوره مبارکه بقره)   7-عصایش اژدها شد و همه‌ی مارهای سحری را بلعید و سحر ساحران را باطل کرد(آیه 117 سوره مبارکه اعراف،آیه 69 سوره مبارکه طه)      8-گوشت گاو مرده را به فرد کشته شده زد و او زنده شد و گفت که چه کسی او را کشته و...(آیات 72 و 73 سوره مبارکه بقره)        9-تابوت عهد از بهشت برای ایشان به زمین آمد و مادرش ،وجود مبارکش را بعد از تولد در آن گذاشت و به امر خداوند سبحان به دریا انداخت(آیه 39 سوره مبارکه طه) }

-خداوند متعال به حضرت عیسی(ع) هم 9 معجزه عنایت فرمود.{ 1- تولد بدون پدر(آیه59 سوره مبارکه آل عمران)      2-در گهواره سخن فرمود و اعلام پیامبری کرد و کتاب خود(انجیل) را معرفی فرمود(آیات 29تا32سوره مبارکه مریم)    3-مرده را به اذن خداوند کریم زنده می‌کرد  4-به اذن خداوند به گلی به شکل پرنده دمید و زنده شد     5-به اذن خداوند کور را بینا می‌کرد   6- به اذن خداوند پیسی را شفا می‌داد    7-مرده‌ای را که سال‌ها پیش از دنیا رفته بود به اذن خداوند از قبر بیرون آورد و سؤالاتی از او کرد...(آیه 110سوره مبارکه مائده)    8-مائده آسمانی را در بیابان به اذن خداوند به زمین آورد(آیات 112 تا115 سوره مبارکه مائده)    9-خداوند وجود مبارکش را از دشمنان نجات داد و او را در آسمان‌ها برد(آیات157و158سوره مبارکه نساء) و او زنده است تا ظهور باشکوه و با برکت امام زمان(عج) و هرگز ایشان مسلوب نگردید.

هرکدام از این زیبائی‌ها نشان می‌دهد که به عدد9 ، وجودهای مبارک در مقام پیامبری اولوالعزم ، وجود نازنینشان کامل و امتشان تا آخرالزمان ادامه‌دار هستند ؛ تا ظهور امام عصر؛مهدی موعود(عج).

پس انسان در حقیقت خلقتی خود می‌تواند به هرچه که می‌خواهد برسد چون خداوند متعال به او بلوغ ظاهری و باطنی عنایت فرموده‌است و تمام این معانی زمانی ارزش پیدا می‌کند که انسان از توانایی‌هایش به خوبی استفاده کند و از آن خالق مهربان تشکر کند و خود را به هدف خلقتش برساند،البته به کمک رسولان و کتاب آسمانی و معصومین(ص) که در قرآن تعبیر به عروة الوثقی شده‌اند(یعنی ریسمان پاره نشدنی){آخر آیه 256 سوره مبارکه بقره:فقد استمسک بالعروة الوثقی لا انفصام لها }. و در جای دیگر تعبیر به حبل الله المتین شده،پس کسانی که به این ریسمان‌ها چنگ بزنند،نجات یابند وگرنه در،دریای دنیا غرق می‌شوند!

-عدد9 در بلوغ خانم‌ها

پروردگار عالم ، انسان را در بلوغ عوالم و تسخیرکننده همه‌ی مخلوقات قرارداد .و همه‌ی آنچه که خلق کرد را در وجود انسان قرار داد {امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: فکر نکن که تو یک جسم کوچکی هستی بلکه تو یک عالم کبیر(بزرگ)هستی}. و همانطورکه ذکر شد 9، بلوغ همه‌ی کمالات ظاهری و باطنی شد. از آنجایی که زن، انتخاب شد که امانت‌دار نسل‌ها باشد و خداوند حکیم زایش را در وجود او قرار داد؛ او حاملِ حمل همه‌ی انسان‌هایی است که 9 هستند، پس کسی که خود 9 است، حاملِ9 می‌شود و 9 ماه این امانت را به بلوغ می‌رساند تا تولد پیداکند. و خداوند کریم او را کمالی عنایت فرمود که در سن 9 سال تمام به بلوغ عبادی هم برسد تا در کمال بلاغت باطنی بتواند امانت‌های خداوند (یعنی نسلش)را به سلامت ظاهر و باطن بدنیا بیاورد. این مقام بزرگی است که خداوند متعال به زن‌ها عنایت فرموده‌است.

جالب است بدانید که برای سنّ بلوغ(دختران)،باید عدد9 کاملا تمام شود تا به بلوغ و رسیده شدن بیاید ، در واقع وارد عدد10 می‌شود! پس یکی از نکات مهم رسیدن به عدد10 است زیرا درحالیکه عدد 10 ، عدداصلی نیست اما سرّ عدد 9 است زیرا وقتی عدد به 10 رسید ، از اینجا زایش و تعددش بیشمار است یعنی اگر یک عدد ِ 1  بگذارید، بینهایت صفر در جلویش می‌توان گذاشت(...100000 ) چون صفر، قوت عدد می‌شود ، درحالیکه ظاهرا خودش هیچ است و در هر عددی ضرب شود هم جواب صفر می‌شود، اما قوه‌ای است که باطن را به ظاهر می‌آورد چون خودش یک قوه‌ی باطنی است.

حال ببینید اگر 10 را به حروف بنویسیم ، عدد ابجدش 9 می‌شود (ده=5+4=9) و اگر 9 را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 55 و جمع ارقامش 10می‌شود (نه= 5+50=55 و 10=5+5).

-پزشکان بیان می‌کنند که یک مادر باید 40 هفته جنین را به سلامت حمل کند تا آماده تولد شود(حال بماند که عدد 40 ،چه زیبایی‌هایی دارد و اربعین است) اما دقت کنید که 40 هفته می‌شود 280 روز(280=7×40) درحالیکه 9 ماه تقریبا می‌شود 270 روز(270=30×9) ، پس 10 روز تفاوت دارد(10=270-280) که همان 9 ماه و 9روز و 9ساعت و 9 دقیقه و 9ثانیه است که باید از عمر حمل یک مادر حامل ِانسانی که 9 است بگذرد تا یک نوزاد سالم و کامل بدنیا بیاید! در واقع اگر این 9 ها را باهم جمع کنیم 45 می‌شود(9ماه و 9روزو...)و 45 برابر است با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) که همه از لحاظ جسمانی، فرزندان او هستیم و در جمع ارقام 45 ، دوباره به 9 باز می‌گردیم(9=5+4) . به راستی این چه اسراری است و چرا انسان از خود غافل است؟!

نکته:درضمن که با تولد مولود ، یکِ وجودش در دنیا ظاهر می‌شود ، آنگاه صِفرهای قوای او و گنج وجودش به تدریج و لحظه به لحظه تا آخر عمر ،در کمال عددِ انسانیتش ،در طول دنیا از عالم سفل به عالم قرب به صورت پلکان، به او رفعت مقام می‌دهد. حال اگر از عمر و جوانی گنج وجودش،خوب استفاده نکند و یا اعمالی مطابق خوی حیوانی انجام دهد نه انسانی (از بعد حیوانی رشد کند)، از یکِ وجودش به صورت منفی ،زیر صفر می‌رود و صفرهای عملش او را به قهقرای جهنم و سقر و درکه‌های جهنم سقوط می‌دهد. از آنجا که انسان ، بلوغ همه‌ی مخلوقات است اگر به منفی عمل سقوط کند، طبق آیه 179 سوره مبارکه اعراف ؛مانند چهارپا بلکه پست‌تر یا گمراه‌تر می‌شود(اولئک کالانعام بل هم اضل) چون حیوان در مقام خودش ،تسبیح گوی خداوند کریم است و به وظیفه بندگیش عمل می‌کند

ما سمیعیم و بصیریم و هشیم       با شما نامحرمان ما خاموشیم

خوب فکر کنید! 1-خانمی که قدر این بلوغ باطنی خود را بداند ، می‌فهمد که چرا پیامبر بزرگوار اسلام فرمود:بهشت زیر پای مادران است.2-دیگر اینکه اگر خانم‌های یک جامعه به بلوغ فکری و عقیده‌ای و عقلی خود واقف شوند ،جامعه به بلوغ می‌رسد ، زیرا آنها مربیان جامعه‌ی انسانی هستند ، پس دنیا را هم بهشت می‌کنند. 3-ما الگویی داریم که سیدة النساء العالمین است و عمر شریف ایشان در دنیا، 18 سال است(9=8+1) ، که 2 تا 9 تا می‌شود(ظاهرا 9 سال در خانه پدر و 9 سال در خانه همسر) و خانم فاطمه زهرا(س) ، در بلوغ کامل 9 بودند و حامل 11 فرزند نورانی که به دنیای ظلمانی آورد تا مؤمنین دنیا را از جهنم و جهنمیان به نور بهشت و رضوان الهی هدایت کنند. پس ما شیعه و پیرو 14 نور مقدسی هستیم که خانم زهرا(س)، یکی از 14 معصوم(ص) است و به قول پیامبر(ص)، زهرا امّ ابیهاست. و از دیگر القاب خانم: امّ المؤمنین،امّ النبیین، امّ المعصومین و امّ الائمه است.

-عدد9 در اخلاق

اخلاق در دین اسلام، ریشه‌ی دین است. چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم، پیامبر(ص) را صاحب خلق عظیم و خلق حسن می‌نامد و ایشان با اخلاق کریمش ، باعث هدایت دل‌های سختی شد که جز با اخلاق ، هدایت نمی‌شدند. پس ایشان می‌فرماید:9 دانگ دین ،خلق است. چون دین را به 10 دانگ تقسیم کردند،پس بلوغِ9 است که به تمام 10 دانگ دین دست پیدا می‌کند. در اسلام، دین را 10 درجه می‌دهند و 9 درجه‌ی آن را حیا می‌دانند و می‌فرماید:کسی که حیا نداشته باشد ،دین ندارد.

نکته اخلاقی

از زیباترین درس‌ها از بعد عرفانی عدد 9 این است :

1-پروردگار عالم ، سبحان است یعنی از هر عیب و نقصی منزه است ، پس خلقت او هم در اوج بلوغ و بی نقص است.

2-او به ما انسان‌ها،بلوغ 9 و نعماتی که از همه‌ی موجوداتش بالاتر است (مثل عقل،فهم،شعور،روح انسانی...) عطا فرموده و نعمت پاداش (در آخرت) را در بهشت و مکافات را در جهنم عنایت فرمود و زندگی بدون زحمت و در بلوغ همه گنجینه زیبایی‌ها و به کمال رسیدن را به همه کمالات در عالم برزخ و قیامت به انسان عطا فرمود، اما به شرط اینکه از همه‌ی این نعمات دنیا خوب استفاده کرده و حمد و ستایش آن صاحب نعمت را بجا آورده ، به بلوغ عمل رسیده و معرفت پیدا کرده باشد ، اعمال حسن برای خود ، توشه راه(آخرت) کرده و بفرستد ، وگرنه تمام این نعمات را در دنیا ضایع کرده‌است. 

 قول امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: شجاع‌ترین مردم کسی است که بر خشم و غضب و هوای نفس و شهواتش غلبه داشته باشد. این درس بزرگی است! زیرا همانطورکه بیان شد عمل انسان با اخلاقش به بلوغ انسانی می‌رسد. پس این کمالات برای انسان میسر نمی‌شود مگر با صبر! چنانچه معصوم(ص) می‌فرماید: نسبت صبر به دین ، مثل سر است به بدن. یعنی اگر کسی صبر نداشته باشد ، دین او بدون سر است پس نمی‌تواند زنده باشد.

عدد ابجد کلمه صبر=292 که اگر ارقامش را در هم ضرب کنیم36 می‌شود (36=2×9×2) و 36 ، در جایگاه حروف مقام بلند قلب به میم را داراست (میم=36)، زیرا اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 9 می‌شود(9=6+3) که همان رسیدن به بلوغ یا شاید میوه زندگی هر کس می‌باشد. اگر ارقام 292 را باهم جمع کنیم 13 می‌شود(13=2+9+2) و 13،برابر با جایگاه عددی حرف (م) است که عدد ابجدش 40 می‌باشد یعنی رسیدن به میوه تطهیر و پاک.

جایگاه عددی کلمه صبر=40  است. گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی ، یعنی با صبر ، از غوره ترش به حلوای شیرین انگور می‌رسی.

پس کسی به بلوغ عمل می‌رسد که در تمام احوالات زندگی و عباداتش،در جوانی و پیری،در شادی‌ها و غم‌ها، در بیماری‌ها و سختی‌ها ،در معاملات و مراودات، در زندگی شخصی و اجتماعی و ... صبور باشد . خداوند کریم می‌فرماید: انّ الله مع الصابرین. پیامبر(ص) هم فرمود که صبر دری از درهای بهشت است. اما این در به بهشت ، در دنیا برای مؤمن باز می‌شود و یک لنگه هم بیشتر ندارد، در ضمن اینکه دقّ الباب هم ندارد یعنی بی‌صداست (در مقام صبر ، شکایت و ناشکری راه ندارد).

پس هر کس صبر کند (بدون چون و چرا!)، انشاء الله این در ، از دنیا برایش در بهشت باز می‌شود . البته حضرت می‌فرماید کمتر کسی از این در، وارد بهشت می‌شود. امیدوارم خداوند مهربان به ما این توفیق را بدهد که در زمره‌ی صابرین قرار بگیریم.      

عدد 9 در خلقت انسان کامل و حضرت آدم(ع)

پروردگار عالم ، انسان را که اشرف مخلوقاتش است به عدد 9 خلق فرمود.  که مقصود ما در درجه اول انسان‌های کامل شامل چهارده نور مقدس معصومین (ص) و پیامبران الهی و اوصیایشان هستند(وجود مقدسشان ، سلطان ولایت بر همه مخلوقات از ظاهر و باطن است) و بعد به تنزل مقام انسان‌های معمولی.

کلمه انسان همانطور که مفصل در کتاب راز انسان بیان کرده‌ام، از اسماء الهی است و یکی از زیباترین، متعادل و میزان‌ترین کلمات است که شامل 5 حرف می‌باشد. عدد ابجد انسان=162 که در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=2+6+1) بنابراین بر تمام اعداد و ارقام و حروف عالم سیطره‌ی وجودی دارد.چنانچه پروردگار مهربان ما در کلام کریمش می‌فرماید: ما همه آسمان‌ها و زمین را در تسخیر انسان قرار دادیم. و انسانی که بلوغ همه‌ی خلقتش است را برای عبادت و بندگی خودش قرار داد(البته به اختیار) و انسان را مقام ازلی و ابدی عنایت فرمود و تنها مخلوقی است که لیاقت انس و رسیدن به عالم قرب خداوند را داراست(به شرط اخلاص).

در خلقت وجود مقدس حضرت آدم(ع) ، باری تعالی تمام نه افلاک یا عوالم؛ همه را در یک ظرف جسمانی او قرار داد. که جمع تمام این عوالم در ظرفی قرار گرفت که قابلیت گیرایی آن را به ایشان داده بود و مذکّر نامیده شد یعنی ظرفِ ذکر. و تمام عالم که اسماء او هستند شد ظرف علم الاسماء. پس در جمع عوالم نه‌گانه اینطور ظاهر می‌شود 1+2+3+4+5+6+7+8+9=45 که برابر با عدد ابجد کلمه آدم(ع) می‌باشد. اگر ارقام 45 را جمع کنیم 9 می‌شود(9=5+4) و 45 تقسیم بر 9 می‌شود 5. پس حروف آدم ، سیر نگهداری و ظرف کل زیبائی‌های خلقت اسماء الهی شد و در مقابل تمام مخلوق ایستادگی کرد.

آیه 72 سوره مبارکه احزاب:"انّا عرضنا الامانة علی السّماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان...". و در آیه 21 سوره مبارکه حشر پروردگار عالم می‌فرماید: اگر این حمل سنگین(اشاره دارد به قرآن) را به کوه‌ها می‌دادم ، از ترس متلاشی می‌شدند و هیچکدام از مخلوقات قبول نکردند"لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله" .

پس آدم به عدد 45 ، مقام نُه را گرفت که 45=5×9 و 9=5+4 ، اولین انسان پیامبرخلق شده؛کامل و صاحب منصب آدمیت؛پیامبر اولوالعزم یعنی جهان و تمام انسان‌ها از نظر جسمانی ، فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا(س) هستند و ایشان بر همه‌ی انسان‌ها ولایت دارند و مقام صفوة الهی گرفتند.

خانم حوا(س)که خلق شد ، پروردگار عالم به آدم(ع) فرمود که ایشان ، مؤنث تو است یعنی دومی شما و ایشان دفعتاً خلق شد به عدد9. اما اسم مبارکش حوا(س) نامیده شد که به عدد ابجد 15 می‌شود و عدد15 ، ازجمع 1 تا 5 تشکیل می‌شود(15=5+4+3+2+1). عدد 15 در نام مبارک خانم مثل همان عدد نه که گفته شد می‌باشد، که عدد5 ، جمع کننده‌ی باطن 14 بود و در اصل سرّ عدد 15 خیلی معانی را شامل می‌شود ، هم عدد 9 در بطنش است و هم میزان تمام حروف است چراکه:

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک حوا(س) با هم برابر است و 15 می‌شود که 15=جایگاه عددی (س) و عدد ابجد (س)=60 می‌باشد. چنانچه جمع ارقام 15 هم برابر6 می‌شود(6=5+1) و عدد 6 ، رمز همه اعداد و پایه خلقت عالم دنیاست. بنابراین در خلقت از نظر جسمانی ، همه‌ی مخلوقات از وجود ماده یعنی مؤنث ظاهر می‌شوند. خداوند متعال در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:"هو الذی خلق السماوات والارض فی ستة ایام..." .

حرف (س) ، میزان همه‌ی حروف است (در کتاب راز انسان توضیح کامل داده شده است). زُبر و بینه سین با هم مساوی است؛ زبر[ س=60 ] ، بینه [ین=60 ] ، پس (س)=(ین)=60 و سین=120 برابر با احزاب قرآن کریم و نام مبارک علیّ(ع) با یائ مشدد.

جالب است که حرف(س) از حروف مقطعه، در سوره مبارکه یس هم آمده است که این سوره ، "قلب قرآن " است. حرف (یا) ، ندا است و حرف(س) ، خطاب پروردگار عالم به میزان‌ترین وجود عالم ؛پیامبراکرم(ص) می‌باشد. یکی از اسماء قرآن ، سین است ، نام حضرت علیّ(ع) (با یاء مشدد)= سین می‌شود، خانم زهرا(س) ،اُمّ السین است و در نام مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، اگر (ح) را برداریم همان سین می‌باشد. اسم انسان به شرافت سین که در وسط آن است ، تمام برکات را از قلب حقیقی داراست و خداوند منان حرف سین را در وسط اسم انسان قرار داد. در ضمن اینکه نام مبارک (نسا) عدد ابجدش=111 و برابر عدد ابجد الف وجود و قامت کنز الهی و گیرنده تمام اسماء و صفات که در کتاب گنج الالف توضیح داده شد ، است.

حرف (س) با عدد ابجد 60 ، درس دیگری هم به ما می‌دهد اینکه: عمر هر موجودی در دنیا از زمانیکه نطفه‌اش بسته می‌شود و به هر نوع شروع به زندگی در دنیا به عنوان عمر می‌کند ، در ثانیه شروع می‌شود و ثانی یعنی دومی که ماده و مؤنث است. و60(=س) ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60(=س)دقیقه می‌شود یک ساعت و... خلاصه انسان در حرف سین متولد می‌شود و در سین می‌میرد. در قبر نیز ، سینِ قلبش باید جوابگوی اعمالش باشد چون تعالیِ وجودی هر انسانی در دنیا با پاک نگه داشتن و خلوص قلبی درجه می‌گیرد و قلب انسان می‌شود "حرم الله" و این قلب هرگز نمی‌میرد و زنده و جاوید می‌ماند.

خداوند کریم در 4 ماه و 10 روز در شکم مادر ،به جنین انسان روح خدایی می‌دمد که شاید همان سین وجود است"انی نفخت فیه من روحی" همانا از روح خودم در انسان دمیدم. در کتاب مخزن العرفان(ازعلامه بانو اصفهانی) درباره‌ی خلقت خانم حوا(س) از امام صادق(ع) نقل شده که می‌فرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع) ، حوا(س) را خلق فرمود.

پس سنّ بلوغ نه سالگی شامل حال همه‌ی خانم‌ها شد و تکلیف شرعی هر خانمی به نه سال تمام که وارد ده می‌شود که همان باطن نه است شروع می‌شود .

عدد9 در مبعث وجود مبارک پیامبر(ص)

مبعث وجود مقدس پیامبر گرامی(ص) در روز 27 رجب است که در تاریخ شیعه و سنی آمده است. (27=جایگاه عددی سجده؛بلوغ عبادت و بندگی)جمع ارقام 27 ، برابر9 می‌شود(9=7+2).یعنی مبعث بر همه‌ی عالمیان حجت است و این بعث حقیقی است که تا آخر زمان هر روز بر تمام انسان‌ها جلوه‌گر است و پیام حق را از زبان حجت‌های خدا به مردم می‌رساند. و همانطور که در حقیقت عدد9 است ، بلوغ تمام بعث‌های عالم است؛27=3×9 .

همانطورکه قبلا ذکرشد اسم مبارک واحد=19=نُه(9) ، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم=19=نُه(9) ، جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص)=19=نُه(9) : پس 3 تا 9 تا که می‌شود 27 تا که روز مبعث پیامبراکرم(ص) 27 رجب است.

عدد 27 کامل است بطوریکه اگر ارقامش را در هم ضرب کنیم 14 می‌شود (14=7×2) و رسالت وجود سیّدالانام؛خاتم پیامبران محمد مصطفی (ص) حاصل گنج و آورنده و بعث دهنده در میان امت خود و تمام امم است تا آخر الزمان و عدد 14 ، همان گنج 4 روی 10 است .آقا خود وجود مطهرش سبع مثانی یعنی 7 تا 2 تاست(14=7×2) و گیرنده و حامل حمل کلّ نور قرآن که بنابر قول خداوند کریم ، سبع مثانی یعنی(14=7×2) است و آورنده‌ی آن به دنیای ظلمانی است. پس حضرت که انسان کامل و بالاترین مقام خلقت را داراست، جانِ 28 حرف و 28 عدد را کامل داراست(28=14+14). جمع ارقام 28 می‌شود 10(10=8+2)پس باطن ده ، 9 است. اگر هر انسانی به این محتوی که حقیقت قرآن است ایمان نیاورد هرگز به بلوغ دین اسلام و ایمان به الله جلّ جلاله نمی‌رسد.

عدد 9 در کلمه مبارک قرآن

عدد ابجد کلمه مبارک قرآن=351 که جمع ارقامش 9 می‌شود بنابراین خود، مضربی از 9 است . حال با معانی گفته شده از نظر عددی ، پیروان قرآن باید افتخار کنند که قرآن بر تمام کتب آسمانی غلبه دارد و تمام محتوای کتب آسمانی در قرآن قرار دارد و حتی (همانطور که در درس عرفان عشر ذکر شد) تمام عالم در قرآن غرق است. شاید بتوان اینطور معنا کرد: مگر نه اینکه جایگاه عددی نُه=19 بود که 19 برابر بود با عدد ابجد گنج  واحد در سرّالاسرار خلقت که اولین ظهور الهی است . اگر دقت کنید 1)جایگاه عددی نُه=19=واحد 2)جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شودکه 0+1= 1 که همان واحد است ، درنتیجه همانطورکه پیامبراکرم(ص)فرمود: الواحد لا یصدر الا الواحد. همه‌ی عددها به یکِ خدا برمی‌گردد و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:"انا لله و انا الیه راجعون" . پس تمام راهها از اوست و به او ختم می‌شود و این همان دایره بندگی است.

پس قرآن در عدد9 ، درجه‌اش نسبت به تمام کتب آسمانی ، یک است{عدد ابجد یک=30=تعداد جزءهای قرآن}. اعجاز قرآن ، کلام الله بودنش است و اینکه محفوظ از تمام وسواس‌ها و خنّاس‌هاست و خداوند حفظش را تضمین کرده است و خداوند بهترین حفظ کننده است( و الله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین). در ضمن اینکه از عالم کنز الهی به یک معنا تمام گنج ، قرآن است و همانطور که در سوره مبارکه انعام آیه 59 آمده است "وعنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البروالبحروما تسقط من ورقة الا یعلمها و لا حبة فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین". تمام کلیدهای درهای غیب نزد اوست و او از آنچه در خشکی و در دریاست آگاه و با خبر است و برگی از هیچ درختی نمی‌افتد الا اینکه او می‌داند چه از تری است یا خشکی و همه در کتاب مبین(قرآن) آمده است.

دیگر اینکه همانطور که گنج واحد عدد ابجدش 19 است، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که کلّ محتوای قرآن را در بردارد 19 حرف است و از طرفی تعداد حروف اسامی پنج تن(ص) نیز 19 حرف است. چنانچه در حدیث ثقلین از پیامبر اکرم(ص) آمده‌است که دو چیز گرانبها بین شما (امت)گذاشتم ؛ یکی کتاب خدا و دیگری عترتم. پس در واقع 19 و 19 در کنار هم که اگر با هم جمع کنیم19+19=38  می‌شود و جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و علی(ع) برابر 38  است. بنابراین وجود مقدس رسالت و ولایت، هردو هم ظاهر قرآن هستند و هم باطن . که خداوند کریم می‌فرماید:"لا یمسه الا المطهرون" . قرآن را بدون طهارت مسح نکنید(منظور هم ظاهر است و هم باطن) همینطور هم شما اگر بخواهید نام مبارک پنج تن(ص) و هر یک از معصومین(ص) را مسح کنید باید با طهارت باشید و در غیر اینصورت حرام است. اگر دو تا  38 را با هم جمع کنیم 76 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه عبد است(76=38+38) .

امیدوارم خوب دقت کنید و اینجا عظمت عدد 19 و 9 را مشاهده کنید! بقول یک نویسنده مسیحی : به عدد9 اگر رسید دیگر هیچ عددی نمی‌تواند از سلطه آن بیرون بیاید. پس خلقت عالم در حقیقت 9 ظهور کرده است. امیر المؤمنین علی(ع) در دعای کمیل می‌فرماید:"ولایمکن الفرارمن حکومتک" (این معنای سلطه ولایت مطلق خداوند متعال است که در ظهور ، ولایت چهارده معصوم (ص) الی یوم القیامت است) از حکومت خدا به هیچ وجه نمی‌توانی بیرون بروی که تو خود مملوک آن مالک هستی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۲۱:۱۴
عذرا شفائی

دعاهای قنوت

در مجلس نوزدهم بحار الانوار، شیخ صدوق علیه الرحمه روایت کرده از عالم آل محمد جعفر بن محمد صادق علیه السلام که فرمود:" فرمود حضرت امیر المومنین علیه السلام که تعلیم فرمود به من حبیب من حضرت خاتم الانبیاء چیزی را که محتاج نشدم هرگز به دوای اطباء عرض کردند چه چیز است یا امیرالمومنین؟ فرمودند: سی و هفت آیه از قرآن مجید که مشتمل است بر کلمه تهلیل، در بیست و چهار سوره. ابتدا از سوره بقره تا سوره مزمل .

نخواند آن را مکروبی مگر آن که برطرف کند خدا کرب او را. و نه مدیونی مگر آن که خدا ادا کند دین او را. و نه غریبی مگر آن که برگرداند خدا او را به شهر خودش. و نه حاجتمندی مگر آن که برآورد خدا حاجت او را. و نه ترسانی مگر آن که ایمن گرداند خدا او را از ترس. و هر کس بخواند آن را در هر روزی وقتی که صبح کند بیرون شود از دل او شقاق و نفاق. و دفع کند خدا از او هفتاد نوع از انواع بلیات را که آسان تر آن ها جذام و جنون و برص است. و زنده کند خدا او را سیراب و بمیراند او را سیراب. و هر مسافری بخواند آن را نبیند در سفر خود مگر خیر و خوشی. و هر کس بخواند و بخوابد موکل فرماید خدا بر او هفتاد ملک که محافظت نمایند او را از شر شیطان و لشکر او تا صبح و بوده باشد در روز از محفوظین و مرزوقین تا داخل شب شود. و هر کس بنویسد آن را و بشوید با آب باران و بنوشد نرسد به بدن او بدی و نه مرضی و نه چیزی از چشم جن. و همیشه محفوظ بوده باشد از چشم زخم و هر آفتی. و دفع شود از او هر بلائی در دنیا و روزی او گشاده گردد. در نهایت وسعت و ایمن باشد از هر شیطانی سرکش و از هر قومی عنید. و نرود از دنیا تا بنماید خداوند به او در خواب مجلس و محل او را در بهشت".

مولف گوید تا اینجا ترجمه عبارت بحار بود و چون در بحار در اجمال سی و هفت آیه نوشته بود و در تفصیل سی و شش شمرده لذا مرحوم مغفور جنت مکان شریعتمدار ملاذ الاسلام، آقا سید حسن بن احمد الحسینی النجفی الکاشانی، اعلی الله مقامه کریمه، از تفحص عوض از آن یک آیه، چهار آیه دیگر پیدا کردهاند در چهار سوره اول در سوره نمل، دوم در سوره زمر، سوم در سوره محمد صلوات الله علیه و آله اجمعین و یک آیه از سوره غافر که سوره مومن است و چون یک آیه مقصود شده مردد بین سُوَر اربعه بود لذا جناب آقای معظم مرحوم تماماً را نوشته و فرمودند صواب آن است که بفرماید در بحار چهل آیه از بیست و هفت آیه سوره پس آنچه در بحار است سی و هفت آیه در بیست و چهار سوره شاید مستند به سهو، صدوق علیه الرحمه یا مرحوم مجلسی رحمه الله یا ناسخ و کاتب باشد به هر حال نقصان آیات مضر است و زیاده، زیادتی خیر است و لهذا، ابی نصر حسن فضل فرزند طبرسی رحمه الله در کتاب مکارم الاخلاق و مرحوم مجلسی رحمه الله در زادالمعاد در دعای روز عرفه بر آیات بحار بعضی آیه ها افزوده‌اند. این است آیات مبارکات:

1-سوره مبارکه بقره آیه 163: " والهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم".و معبود شما معبودی یگانه است که هیچ معبودی شایسته پرستش جز او نیست، رحمت گستر و مهربان است.

2-سوره مبارکه بقره آیه 255: "الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه و لا نوم له ما فی السماوات و ما فی الارض من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء وسع کرسیه السماوات و الارض و لا یووده حفظهما و هو العلی العظیم".تنها خدا- که هیچ معبودی جز او شایسته پرستش نیست-زنده و برپادارنده هستی است، نه خوابی سبک او را فرا می گیرد و نه خوابی سنگین که از اداره امور جهان بازماند. آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و اسباب و علل همه از او فرمان می گیرند. کیست آن که جز به اذن او نزد وی شفاعت کند؟ و انجام کاری را سبب شود آنچه را که پیش روی شفاعتگران است و از آن آگاهند و آنچه را که در پی دارند و از آنان نهان است، همه را می داند و آنها به چیزی از دانش او جز آنچه برایشان خواسته است احاطه ندارند. قلمرو فرمانروایی اش آسمانها و زمین را فرا گرفته است و نگهداری آن دو بر او دشوار نیست و اوست بلند مرتبه و بزرگ.

3-سوره مبارکه آل عمران آیات 1و 2: "الم. الله لا اله الا هو الحی القیوم".الف. لام.میم. تنها خدا که هیچ معبودی جز او شایسته پرستش نیست، زنده و برپادارنده هستی است.

4-سوره مبارکه آل عمران آیات 5و 6: "ان الله لا یخفی علیه شیء فی الارض و لا فی السماء. هو الذی یصورکم فی الارحام کیف یشاء لا اله الا هو العزیز الحکیم".او به کسانی که در خور کیفرند آگاه است، که هیچ چیزی نه در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نیست. نه تنها به حا ل و کارتان داناست که بی رخصت او راهی نمی پویید چرا که اوست آن که شما را در رحم ها هر گونه بخواهد صورتگری می کند. معبودی شایسته پرستش جز او که مغلوب نمی شود و کارهایش همه از روی حکمت است وجود ندارد.

5-سوره مبارکه آل عمران آیه 18: "شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکه و اولوا العلم قآئما بالقسط".خداوند که در کارهایش عدالت را بر پا داشته گواهی داده است که معبودی شایسته پرستش جز او نیست و فرشتگان و عالمان نیز بر آن گواهی داده اند.

6-سوره مبارکه آل عمران آیات 18و19: "لا اله الا هو العزیز الحکیم. ان الدین عند الله الاسلام و ما اختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم و من یکفر بآیات الله فان الله سریع الحساب".آری، معبودی شایسته پرستش جز او که شکست ناپذیر و حکیم است، نیست. دین نزد خدا تسلیم شدن در برابر او و پذیرفتن احکام و حقایقی است که او فرو فرستاده است، و یهودیان و مسیحیان که کتاب آسمانی به آنان داده شده است در دین اختلاف نکردند و مذاهب و ادیان گوناگون پدید نیاوردند مگر پس از آن که دانش بدیشان رسیده بود و اختلافشان به سبب برتری جویی و ستمی بود که میانشان وجود داشت. آنان به آیات خدا که بر پیامبران فرو فرستاده شده بود کافر شدند، و هر کس به آیات خدا کافر شود، به سزایش خواهد رسید، چرا که خداوند اعمال بندگان را به سرعت و همان گاه که انجام می شود حسابرسی می کند.

7-سوره مبارکه آل عمران آیه 62: "ان هذا لهو القصص الحق و ما من اله الا الله و ان الله لهو العزیز الحکیم".آری، داستان واقعی عیسی همین است که ما از آن یاد کردیم نه آنچه مسیحیان پنداشته اند و هیچ معبودی شایسته پرستش جز خدا نیست و به راستی خداست آن مقتدری که در اراده خود مغلوب نمی گردد و دانایی است که کارهایش همه از روی حکمت است.

8-سوره مبارکه نساء آیات 86و87: "و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها ان الله کان علی کل شیء حسیبا. الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی یوم القیامه لا ریب فیه و من اصدق من الله حدیثا". و چون به شما سلام شود، با سلامی نیکوتر سلام را پاسخ دهید، یا مانند همان را باز گردانید که خداوند حسابگر هر چیزی است. به فرمانهای الهی پای بند باشید، زیرا قطعاً خداوند که معبودی شایسته پرستش جز او نیست، شما را در روز قیامت که هیچ تردیدی در آن وجود ندارد گرد می آورد تا به شما در برابر اعمالتان سزا دهد و چه کسی از خدا راستگوتر است؟

9-سوره مبارکه مائده آیه 73: "لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه و ما من اله الا اله واحد و ان لم ینتهوا عما یقولون لیمسن الذین کفروا منهم عذاب الیم". کسانی هم که گفتند: خدا یکی از سه اقنوم(پدر،پسر و روح القدوس) است قطعاً کافر شده اند. جز خدای یگانه خدایی نیست. اگر از آنچه می گویند باز نایستند، به کسانی از آنان که کافر شده اند عذابی دردناک خواهد رسید.

10-سوره مبارکه انعام آیه102: "ذلکم الله ربکم لا اله الا هو خالق کل شیء فاعبدوه و هو علی کل شیء وکیل". آن خداوند دانا تدبیر کننده امور شماست. معبودی شایسته پرستش جز او نیست، زیرا او آفریننده هر چیزی است، پس او را بپرستید که او بر پا دارنده و عهده دار هر امری است.

11-سوره مبارکه انعام آیه106: "اتبع ما اوحی الیک من ربک لا اله الا هو و اعرض عن المشرکین". آنچه را که از جانب پروردگارت به تو وحی شده است پیروی کن که معبودی شایسته پرستش جز او نیست، و از مشرکان روی بگردان.

12-سوره مبارکه اعراف آیه 158: "قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعاً الذی له ملک السماوات و الارض لا اله الا هو یحیی و یمیت فآمنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یومن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون". بگو: ای مردم، من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم، خدایی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست. معبودی شایسته پرستش جز او نیست. زنده می کند و می میراند. پس به خدا و رسول او-آن پیامبر درس ناخوانده که خود به خدا و سخنان او ایمان دارد-ایمان بیاورید و از او پیروی کنید، باشد که به نیکبختی سرای آخرت راه یابید.

13-سوره مبارکه توبه آیه 31: "اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله و المسیح ابن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الهاً واحداً لا اله الا هو سبحانه عما یشرکون". هودیان و مسیحیان از آن روی که بی هیچ قید و شرطی از عالمان و راهبان خود اطاعت کردند، آنها را به منزله پروردگار و معبود خویش شمردند و برای خدا ربوبیتی قائل نشدند. علاوه بر این، نصارا مسیح پسر مریم را نیز پروردگار خود گرفتند در حالی که آنان مامور نبودند مگر این که یک خدا را که جز او معبودی در خور پرستش نیست عبادت کنند. او منزه است از این که به او شرک ورزیده شود.

14-سوره مبارکه توبه آیه 129: "فان تولوا فقل حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم". پس اگر روی برتافتند و رسالت تو را نپذیرفتند بگو: خدا مرا بس است، زیرا معبودی شایسته پرستش جز او نیست، فقط بر او توکل کرده ام و اوست خداوندگار آن عرش بزرگ.

15-سوره مبارکه یونس آیه 90: "حتی اذا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین". و وارد شکاف دریا شدند. تا آن گاه که فرعون را غرق شدن در رسید، گفت، ایمان آوردم که معبودی شایسته پرستش جز آن کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند، نیست و من از کسانی هستم که تسلیم او شده اند.

16- سوره مبارکه هود علیه السلام آیه 14: "فان لم یستجیبوا لکم فاعلموا انزل انما بعلم الله و ان لا اله الا هو فهل انتم مسلمون". پس اگر دعوت شدگان به شما پاسخ ندادند و نتوانستند شما را برای آوردن همانند قرآن توانا سازند، بدانید که قرآن تنها به علم خدا نازل شده است و معبودی شایسته پرستش جز او نیست، چرا که اگر می بود، شما را در آوردن مثل این قرآن یاری می کرد. اینکه آیا با وجود این دلیل روشن به فرمان خدا گردن می نهید؟

17-سوره مبارکه رعد آیه 30: "و هم یکفرون بالرحمن قل هو ربی لا اله الا هو علیه توکلت و الیه متاب". ولی آنان خدای رحمان را انکار می کنند. بگو: او پروردگار من است. معبودی شایسته پرستش جز او نیست، فقط بر او توکل کرده ام و برای نیازهای خود به او رجوع می کنم.

18-سوره مبارکه نحل آیه 2: "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده ان انذروا انه لا اله الا انا فاتقون". فرشتگان را با روح- که از عالم امر است- بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو می فرستد، با این پیام که به مردم هشدار دهید که جز من معبودی شایسته پرستش نیست، پس از من پروا کنید و راه اطاعت را در پیش بگیرید.

19-سوره مبارکه طه آیات 7و8: "و ان تجهر بالقول فانه یعلم السر و اخفی. الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی". و اگر سخن را آشکارا بگویی، از آن آگاه است، زیرا او نهان تو را و نهان تر از نهانت را که حتی خود نیز از آن بی خبری می داند. خداست که معبود شایسته پرستش جز او نیست، زیرا نیکوترین نام ها همه از آن اوست.

20-سوره مبارکه طه آیات 12و13و14و15: "انک بالوالد المقدس طوی. و انا اخترتک فاستمع لما یوحی. اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلاه لذکری. ان الساعه ءاتیه اکاد اخفیها لتجزی کل نفس بما تسعی". که تو اینک در وادی مقدس«طوی» هستی. و من اینک تو را به رسالت برگزیدم، پس به آنچه به تو وحی می شود گوش بسپار. همانا منم خداوند که معبودی جز من شایسته پرستش نیست، پس مرا عبادت کن و برای آن که به یاد من باشی نماز را برپا دار. رستاخیز حتماً آمدنی است. نزدیک است آن را چنان نهان کنم که هیچ خبری از آن ندهم. آری، رستاخیز برپا خواهد شد، تا هر کسی در برابر هر کار نیک و بدی که برای آن تلاش می کند سزا داده شود.

21-سوره مبارکه طه آیه 98: "انما الهکم الله الذی لا اله الا هو وسع کل شیء علما". ای سامری و ای فرزندان اسرائیل، معبود شما تنها خداست که جز او معبودی شایسته پرستش نیست، و دانش او هر چیزی را فرا گرفته است.

22-سوره مبارکه انبیاء آیه 25: "و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون". و ما پیش از تو هیچ پیامبری را به رسالت نفرستادیم مگر این که به او وحی می کردیم که :معبودی شایسته پرستش جز من نیست، پس شما و امتهایتان مرا بپرستید.

23-سوره مبارکه انبیاء آیه 87: "و ذا النون اذ ذهب مغاضباً فظن ان لن نقدر علهی فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین". و یونس، همدم آن ماهی را یاد کن،هنگامی که از میان قومش بیرون رفت، در حالی که بر آنان به سبب کفرشان خشم گرفته بود، و گمان کرد که ما هرگز بر او تنگ نخواهیم گرفت، ولی ما او را به کام نهنگ فرو بردیم و او در آن تاریکی ها ندا داد که جز تو خدایی شایسته پرستش نیست که بتوان به او پناه برد، و تو از این که مورد اعتراض باشی منزهی، به یقین من از ستمکاران بودم.

24-سوره مبارکه مومنون آیه 116: "فتعالی الله الملک الحق لا اله الا هو رب العرش الکریم". خداوند که فرمانروای هستی است و هیچ امری را جز به حق مقرر نمی کند، والاتر از آن است که شما را بیهوده بیافریند. هیچ معبودی شایسته پرستش جز او نیست. اوست پروردگار آن عرش ارجمند و زمام همه امور به دست اوست.

25-سوره مبارکه نمل آیات 25و26: "و یعلم ما تخفون و ما تعلنون. الله لا اله الا هو رب العرش العظیم". و آنچه را که پنهان می کنید و آنچه را که آشکار می سازید همه را می داند. خداست که هیچ معبودی جز او شایسته پرستش نیست و خداوندگار عرش بزرگ است.

26-سوره مبارکه قصص آیه 70: "و هو الله لا اله الا هو له الحمد فی الاولی و الآخره و له الحکم و الیه ترجعون". تنها پروردگار تو دارای مقام الوهیت است. جز او معبودی شایسته پرستش نیست. در دنیا و آخرت همه ستایش ها به او اختصاص دارد، حکمرانی، چه در تکوین و چه در تشریع، از آن اوست و برای پاداش و جزا به سوی او بازگردانده می شوید.

27-سوره مبارکه قصص آیه 88: "و لا تدع مع الله الها آخر لا اله الا هو کل شیء هالک الا وجهه له الحکم و الیه ترجعون". با وجود خداوند، معبود دیگری مخوان، زیرا جز او معبودی که شایسته پرستش باشد وجود ندارد، چرا که هرچه جز خداست نابود می شود و حاکمیت و تدبیر جهان هستی در اختیار اوست و شما به او باز گردانده می شوید.

28-سوره مبارکه فاطر آیه 3: "یا ایها الناس اذکروا نعمت الله علیکم هل من خالق غیر الله یرزقکم من السماء و الارض لا اله الا هو فانی توفکون". ای مردم، نعمت های خدا را که به شما ارزانی داشته شده است به خاطر آورید. آیا آفریدگاری جز خدا از آسمان و زمین به شما روزی می دهد؟ پس معبودی سزاوار پرستش جز او نیست. شما تا کی از حق بازداشته می شوید و به شرک روی می آورید؟

29-سوره مبارکه صافات آیات 34و35و36و37: "انا کذلک نفعل بالمجرمین. انهم کانوا اذا قیل لهم لا اله الا الله یستکبرون و یقولون اثنا لتارکوا آلهتنا لشاعر مجنون. بل جاء بالحق و صدق المرسلین". به یقین، ما با همه مشرکان گناه پیشه همین گونه رفتار خواهیم کرد. زیرا هنگامی که به آنان گفته می شد: معبودی شایسته پرستش جز خدا نیست، بر گردنکشی خود اصرار می ورزیدند. و می گفتند: آیا به راستی ما برای شاعری مجنون معبودانمان را رها سازیم؟ نه، محمد شاعر و مجنون نیست، او قرآن را که سراسر حق است آورده و پیامبران پیشین را تصدیق کرده است.

30-سوره مبارکه ص آیه65: "قل انما انا منذر و ما من اله الا الله الواحد القهار". ای پیامبر، بگو: من در پی ثروت و مقام نیستم، بلکه پیامبری بیم دهنده ام، و جز خدای یگانه که بر هر چیزی غالب است معبود شایسته پرستشی نیست.

31-سوره مبارکه زمر آیه 6: "خلقکم من نفس واحده ثم جعل منها زوجها و انزل لکم من الانعام ثمانیه ازواج یخلقکم فی بطون امهاتکم خلقاً من بعد خلق فی ظلمات ثلاث ذلکم الله ربکم له الملک لا اله الا هو فانی تصرفون".خداوند شما را از یک تن آفرید، وهمسرش را از جنس او قرار داد و برای شما از دام ها هشت تای پدید آورد(شتر، گاو،میش و بز، نر و ماده آنها(شما را در شکم مادرانتان آفرینشی پس از آفریش دیگر، در تاریکی های سه گانه(شکم، رحم و مشیمه) خلق می کند. این است خدا که پروردگار شماست اوست که کارهای شمار را به سامان می رساند، و فرمانروایی فقط از آن اوست. جز او معبودی شایسته پرستش نیست، پس چگونه از عبادت او باز گردانده و به پرستش غیر او برده می شوید؟

32-سوره مبارکه غافر آیه 3: "غافر الذنب و قابل التوب شدید العقاب ذی الطول لا اله الا هو الیه المصیر". همو که بخشنده گناه و توبه پذیر و سخت کیفر و بخشنده نعمت های مستمر است. جز او هیچ معبودی شایسته پرستش نیست و بازگشت همگان فقط به سوی اوست.

33-سوره مبارکه غافر آیه 62: "ذلکم الله ربکم خالق کل شیء لا اله الا هو فانی توفکون". این است خداوند که پروردگار شماست و امورتان را تدبیر می کند. آفریننده هر چیزی است و معبودی شایسته پرستش جز او نیست، پس چگونه از پرستش او باز داشته و به عبادت غیر او کشانده می شوید؟

34-سوره مبارکه غافر آیه 65: "هو الحی لا اله الا هو فادعوه مخلصین له الدین الحمدلله رب العالمین". اوست که زنده است و معبودی جز او نیست، پس او را در حالی که عبادت خود را ویژه او ساخته اید بخوانید و بپرستید. ستایش، همه از آن خدا پروردگار جهان هاست.

35-سوره مبارکه دخان آیات 7و8: "رب السماوات و الارض و ما بینهما ان کنتم موقنین لا اله الا هو یحیی و یمیت ربکم و رب آبائکم الاولین". همان پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست. اهل یقین این حقیقت را دریافته اند. شما هم اگر اهل یقین باشید آن را در خواهید یافت. هیچ معبودی جز او نیست. همواره حیات می بخشد و می میراند. پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست.

36-سوره مبارکه محمد صلوات الله علیه و آله اجمعین آیات 18و19: "فانی لهم اذا جاء تهم ذکراهم. فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبک و للمومنین و المومنات و الله یعلم متقلبکم و مثواکم". ولی در آن هنگام که دوران عمل گذشته است چگونه این یاد آوری برای آنان سودمند است؟ حقیقت این است که هیچ معبودی جز خدا نیست. تو این را می دانی؛ پس بر طبق دانش خود عمل کن و برای گناه خویش و برای مردان و زنان با ایمان آمرزش بخواه، تا از کسانی نباشی که خدا بر دلهایشان مهر می نهد، که خدا به احوال شما آگاه است و جنب و جوش و آرام و قرارتان را می داند.

37-سوره مبارکه حشر آیات 21و22: "لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعاً متصدعاً من خشیه الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون. هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمن الرحیم". اگر ما این قرآن را بر کوهی فرو فرستاده بودیم، آن را با همه صلابت و عظمتش، در برابر خدا خاشع و از ترس او از هم پاشیده می دیدی. ما این مثل ها را برای مردم می زنیم، باشد که در قرآن بیندیشید. اوست خدایی که جز او معبودی شایسته پرستش نیست و به نهان و آشکار جهان داناست. اوست که گسترده مهر و مهربان است.

38-سوره مبارکه حشر آیات 23و24: "هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المومن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون. هو الله الخالق الباری المصور له الاسماء الحسنی یسبح له ما فی السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم". اوست خدایی که جز او معبودی شایسته پرستش نیست؛ همان فرمانروایی که تدبیر امور بندگان در اختیار اوست و در کمال پاکی و طهارت است. با بندگانش برخوردی سالم و درست دراد. ایمنی بخش، برتری چیره، شکست ناپذیر،جبران کننده کاستی ها و بزرگ منش و با عظمت است. منزه است خدا از این که به او شرک ورزند. اوست خدا که آفریننده،پدید آورنده و صورت آفرین است؛ نیکوترین نام ها تنها از آن اوست. آنچه در آسمانها و زمین است او را به پاکی و پیراستگی از هر عیب و نقصی یاد کرده اند و اوست آن مقتدر شکست ناپذیری که کارهایش همه استوار و متقن است.

39-سوره مبارکه تغابن آیات 12و13: "فانما علی رسولنا البلاغ المبین. الله لا اله الا هو و علی الله فلیتوکل المومنون". پیامبر شما را به انجام فرمان الهی و دستورات خود وادار نخواهد کرد، چرا که بر عهده فرستاده ما جز ابلاغ آشکار پیام چیزی نیست، خداست که معبودی شایسته پرستش جز او نیست؛ پس غیر او را فرمان نبرید که فرمانبرداری خود نوعی پرستش است، و مومنان باید در امور خود تنها برخدا توکل کنند.

40-سوره مبارکه مزمل آیه 9: "رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وکیلا". اوست پروردگار خاور و باختر، معبودی شایسته جز او نیست، پس او را در همه امورت-امور تکوینی و تشریعی-کارساز خویش برگیر.

 

 

 

ربنا های قرآنی:

41-سوره مبارکه بقره آیه 126:"رب اجعل هذا بلداًً آمناً وارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم الآخر". پروردگارا، این سرزمین را شهری امن قرار داده، و از مردمش کسانی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده اند، از میوه ها و محصولات روزی عطا فرما.

42-سوره مبارکه بقره آیه 127: "ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم". پروردگارا، این عمل اندک را از ما بپذیر که تو خود نیایش ما را می شنوی و از درون ما آگاهی.

43-سوره مبارکه بقره آیه 128: "ربنا واجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امه مسلمه لک و ارنا مناسکنا و تب علینآ انک انت التواب الرحیم".پروردگارا، و ما را در همه امور تسلیم خود گردان و از نسل ما نیز گروهی مقرر دار که در همه حال تسلیم تو باشند، و حقیقت عبادات ما را به ما بنمای و بر ما ببخشای که تو خود توبه پذیر و مهربانی.

44-سوره مبارکه بقره آیه 129: "ربنا وابعث فیهم رسولاً منهم یتلو علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم". پروردگارا، در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز که آیات تو را بر آنها بخواند و به آنان کتاب آسمانی و معارف آن را بیاموزد و آنان را از بدی ها و زشتی ها پاک و پیراسته سازد؛ به یقین تویی آن شکست ناپذیری که همه کارهایش از روی حکمت است.

45-سوره مبارکه بقره آیه 201: "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النار". پروردگارا، در دنیا به ما بهره ای نیکو که خوشایند توست و در آخرت نیز بهره ای نیکو که خود می پسندی عطا فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار.

46-سوره مبارکه بقره آیه 250: "ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقداما و انصرنا علی القوم الکافرین". پروردگارا، بر ما صبری فراوان فرو ریز، و گامهایمان را استوار دار، و ما را بر این مردم کفر پیشه پیروز گردان.

47-سوره مبارکه بقره آیه 286: "ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا". پروردگارا، اگر تکلیفی را فراموش نمودیم یا خطایی کردیم ما را بر آن مواخذه مکن.

48-سوره مبارکه بقره آیه 286: "ربنا و لا تحمل علینا اصرا کما حملته علی الذین من قبلنا". پروردگارا، هیچ بار گرانی بر عهده ما مگذار، چنان که آن را بر عهده امت هایی که پیش از ما بودند نهادی.

49-سوره مبارکه بقره آیه 286: "ربنا و لا تحملنا ما لا طاقه لنا به واعف عنَّا و اغفرلنا و ارحمنآ انت مولانا فانصرنا علی القوم الکافرین". پروردگارا، و کیفر گناهانمان را که قدرت تحمل آن را نداریم بر ما تحمیل مکن. گناهانمان را از ما بزدای و ما را ببخشای و بر ما رحمت آور. تویی مولای ما، پس ما را یاری فرما و بر مردم کفر پیشه پیروز گردان.

50-سوره مبارکه آل عمران آیه 8: "ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب". آنان می گویند: پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردی دل هایمان را از شناخت دین منحرف مکن و از جانب خود رحمتی به ما ببخشای که بسیار بخشنده تویی.

51-سوره مبارکه آل عمران آیه 9: "ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان الله لا یخلف المیعاد". پروردگارا، بی تردید تو مردمان را در روزی که هیچ تردیدی در آن نیست برای داوری گرد می آوری. این وعده خداست و قطعاً خدا خلف وعده نمی کند.

52-سوره مبارکه آل عمران آیه 16: "ربنا اننا آمنا فاغفر لنا ذنوبنا و قنا عذاب النار". پروردگارا، ما ایمان آوردیم، پس گناهنمان را بیامرز، و ما را از عذاب آتش امان دار.

53-سوره مبارکه آل عمران آیه 35: "رب انی نذرت لک ما فی بطنی محرراً فتقبل منی انک انت السمیع العلیم". پروردگارا، من فرزندی را که در شکم خود دارم برای تو نذر کردم که او را در راه خدمت به تو آزاد بگذارم، پس او را با رضایت از من بپذیر که تو شنونده در خواست ها و دانا به راز دل هایی.

54-سوره مبارکه آل عمران آیه 38: "رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعا". پررودگارا، از جانب خود فرزندی پاک به من عطا کن که تو دعای بندگانت را می شنوی و آن را اجابت می کنی.

55-سوره مبارکه آل عمران آیه 53: "ربنا آمنا بما انزلت و اتبعنا الرسول فاکتبنا مع الشاهدین". پروردگارا، ما به همه آنچه تو نازل کرده ای(تورات و انجیل) ایمان آوردیم و از این پیامبری که به سوی ما فرستادی پیروی کردیم، پس ما را در زمره کسانی بنویس که بر ابلاغ رسالت فرستادگانت گواهی می دهند.

56-سوره مبارکه آل عمران آیه 147: "ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین". پروردگارا، گناهان ما و زیاده روی ما در کارمان را بر ما ببخشای و گام هایمان را استوار بدار و ما را بر مردم کفرپیشه پیروز گردان.

57-سوره مبارکه آل عمران آیه 193: "ربنا اننا سمعنا منادیاً ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فآمنا". پروردگارا، ما ندای ندادهنده ای را که به ایمان دعوت می کرد که؛ ای مردم به پروردگارتان ایمان بیاورید شنیدیم و ایمان آوردیم.

58-سوره مبارکه آل عمران آیه 193: "ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار". پروردگارا، پس گناهان ما را ببخشای و بدی هایمان را از ما بزدای و ما را در حالی بمیران که در زمره نیکان باشیم.

59-سوره مبارکه آل عمران آیه 194: "ربنا و آتنا ما وعدتنا علی رسلک و لا تخزنا یوم القیامه انک لا تخلف المیعاد". پروردگارا، و آنچه به ما وعده داده ای و پیامبرانت آن را بر عهده تو ضمانت کرده اند به ما عطا کن و روز قیامت ما را خوار مگردان که قطعاً تو خلف وعده نمی کنی.

60- سوره مبارکه آل عمران آیات 26و27: "قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر. تولج اللیل فی النهار و تولج النهار فی الیل و تخرج الحی من المیت و تخرج المیت من الحی و ترزق من تشاء بغیر حساب". بگو: خداوندا، ای کسی که فرمانروایی ملک توست، به هر خواهی فرمانروایی می بخشی و از هر که خواهی فرمانروایی باز می ستانی. هر که را خواهی ارجمند می داری و هر که را خواهی خوار می سازی، زیرا نیکی ها همه به دست توست، چرا که تو بر هر کاری توانایی. پیوسته با کاستن از ساعات روز، و افزودن آن بر شب، شب را در روز فرو می بری و با کاستن از ساعات شب و افزودنش بر روز روز را در شب فرو می بری. زنده را از مرده و مرده را از زنده پدید می آوری و هر که را خواهی، بدون درخواست عوض از او روزی فراوان می دهی.

61-سوره مبارکه نساء آیه 75: "ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا". پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستمگرند بیرون بر، و از جانب خودت برای ما سرپرستی بگمار، و از نزد خویش برای ما یاوری مقرر دار.

62-سوره مبارکه مائده آیه 114: "اللهم ربنا انزل علینا مآئده من السماء تکون لنا عیداً لاولنا و آخرنا و آیه منک و ارزقنا و انت خیر الرازقین". خداوندا، پروردگارا، از آسمان مائده ای بر ما فروفرست تا برای ما عیدی باشد هم نخستین گروه امت ما و هم برای آخرین گروه امتمان و نیز نشانه ای از جانب تو باشد، و بدین وسیله به ما روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی.

63-سوره مبارکه اعراف آیه 23: "ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین". پروردگارا، ما بر خود ستم کردیم، و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحمت نیاوری قطعاً از زیانکاران خواهیم بود.

64-سوره مبارکه اعراف آیه 47: "ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمین". پروردگارا، ما را با این مردم ستمکار قرار مده.

65-سوره مبارکه اعراف آیه 89:"ربنا افتح بیننا وبین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین". پروردگارا میان ما و قوم ما که کافر شده اند به حق داوری کن و حق گریزان را نابود کن که تو بهترین داورانی.

66-سوره مبارکه اعراف آیه 126: "ربنا افرع علینا صبراً و توفنا مسلمین". پروردگارا، بر ما شکیبایی فرو ریز و ما را در حالی که تسلیم تو هستیم بمیران.

67-سوره مبارکه اعراف آیه 151: "رب اغفر لی و لاخی و ادخلنا فی رحتمک و انت ارحم الراحمین". پروردگارا، من و برادرم را ببخشای و ما را به رحمت خویش در آور که تو مهربانترین مهربانانی.

68-سوره مبارکه یونس علیه السلام آیه 85: "ربنا لا تجعلنا فتنه للقوم الظالمین". پروردگارا، ناتوانی و ذلت را از ما بردار تا وسیله آزمون این مردم ستمکار نباشیم.

69-سوره مبارکه هود علیه السلام آیه 47: "رب أنی اعوذ بک ان اسالک ما لیس لی به علم و الا تغفر لی و ترحمنی اکن من الخاسرین". پروردگارا، من به تو پناه می برم از این که چیزی از تو بخواهم که بدان علم ندارم اگر مرا نبخشایی و از خطاها مصونم نداری و بر من رحمت نیاوری از زیانکاران خواهم بود.

70-سوره مبارکه یوسف علیه السلام آیه 33: "رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه و الا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین".پروردگارا، زندان برای من از چیزی که مرا به آن فرا می خوانند محبوب تر است، و اگر نیرنگشان را از من نگردانی به آنان گرایش می یابم و از نادانان خواهم شد.

71-سوره مبارکه یوسف علیه السلام آیه 101: "رب قد آتیتنی من الملک و علمتنی من تاویل الاحادیث فاطر السموات و الارض انت ولیی فی الدنیا و الآخره توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین". آن گاه با تمام وجود به خدا روی آرود و گفت: پروردگارا، تو از سلطنت بهره ای به من دادی و از تعبیر خواب ها و تحلیل رویدادها به من آموختی. ای پدیدآورنده آسمان ها و زمین،تنها تویی که در دنیا و آخرت سرپرست منی، مرا تا پایان عمر تسلیم خود گردان و مرا به شایستگان ملحق کن.

72-سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام آیه 35: "رب اجعل هذا البلد آمناً واجتبنی و بنی ان نعبد الاصنام". پروردگارا، این شهر(مکه) را تحت مقرراتی ویژه ایمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستش بتها دور دار.

73-سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام آیه 37: "ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلاه فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون". پروردگارا، من برخی از فرزندانم(اسماعیل و نسل او) را در سرزمینی بی کشت و زرع، در کنار خانه حرمت یافته تو سکونت دادم؛ پروردگارا تا نماز را برپا دارند؛ پس دلهای گروهی از مردم را به آنان گرایش ده و آنان را از میوه ها و محصولات روزی عطا کن، باشد که سپاسگذاری کنند.

 74-سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام آیه 38: "ربنا انک تعلم ما نخفی و ما نعلن و ما یخفی علی الله من شیء فی الارض و لا فی السماء". پروردگارا، به یقین، تو آنچه را که نهان می داریم و آنچه آشکار می کنیم، میدانی و هیچ چیز نه در زمین و نه در آسمان بر خدا پنهان نیست.

75-سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام آیات 40 و 41: "رب اجعلنی مقیم الصلاه و من ذریتی ربنا و تقبل دعاء. ربنا اغفرلی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم الحساب". پروردگارا، مرا برپادارنده نماز گردان و از نسل من نیز نمازگزارانی قرار ده. پروردگارا، و دعای مرا بپذیر. پروردگارا، مرا و پدر و مادرم و مومنان را روزی که حساب برپا می شود بیامرز.

76-سوره مبارکه اسراء آیه 24: "رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا". پروردگارا، بر آنان رحمت آور، چنان که مرا در کودکی پروردند.

77-سوره مبارکه اسراء آیه 80: "رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطاناً نصیرا". پروردگارا، مرا در هر کاری وارد می کنی با راستی و درستی وارد کن و از هر کاری بیرون می آوری با راستی و درستی بیرون بیاور، و برای من از جانب خود تسلطی یاری بخش مقرر دار تا بدین وسیله از عهده انجام وظایف خود برآیم.

78-سوره مبارکه کهف آیه 10: "ربنا آتنا من لدنک رحمه و هیی لنا من امرنا رشداً". پروردگارا، از جانب خود رحمتی به ما ببخش و راه درست را به ما بنمای و در کاری که در پیش گرفته ایم راه نجاتی برای ما فراهم کن.

79-سوره مبارکه مریم سلام الله علیها آیه 4: "رب انی وهن العظم منی و اشتعل الراس شیباً ولم اکن بدعائک رب شقیاً." پروردگارا، من استخوانم سست گردیده و قدرتم کم شده و پیری در سرم شعله گونه برافروخته و فراگیر شده است و تا کنون، پروردگارا، هر گاه تو را خوانده ام از اجابت دعا محروم نمانده ام.

80-سوره مبارکه مریم سلام الله علیها قسمتی از آیه 10: "رب اجعل لی آیه". پروردگارا، نشانه ای برای من قرار ده تا بدانم که آنچه شنیده ام از جانب توست.

81-سوره مبارکه طه آیات 25تا 34: "رب اشرح لی صدری. و یسر لی امری. واحلل عقده من لسانی. یفقهوا قولی. واجعل لی وزیراً من اهلی. هارون اخی. اشدد به ازری. واشرکه فی امری. کی نسبحک کثیرا. و نذکرک کثیرا". پروردگارا، سینه ام را برایم گشاده ساز تا بتوانم کلام تو را به خوبی دریافت کنم و دشواری های رسالت را تحمل نمایم. و کارم را برای من آسان گردان. و گره از زبانم بگشای تا رسا سخن بگویم. که در این صورت سخنم را در می یابند. و از خانواده ام یاوری برایم قرار ده؛ هارون برادرم را. پشتم را به حمایت او استورا کن و او را در ابلاغ وحی و رسالت شریک من گردان، تا تو را بسیار(در هر مجلسی) تسبیح گوییم، و تو را بسیار(در هر مجتمعی) به یگانگی یاد کنیم.

82-سوره مبارکه طه آیه 73: "ربنا لیغفر لنا خطایانا و ما اکرهتنا علیه من السحر و الله خیر  وابقی". پروردگارا گناهان ما و گناه این سحری که ما را به آن وادار کردی بیامرز، و بدان که خدا از هر کسی بهتر و پاینده تر است.

83-سوره مبارکه طه آیه 114: "قل رب زدنی علماً". پروردگارا، مرا دانش بیفزای.

84-سوره مبارکه انبیاء آیه 83: "ربه انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین". پروردگارش را ندا داد که به من آسیب رسیده است و تو مهربانترین مهربانانی.

85-سوره مبارکه انبیاء آیه 89: "رب لا تذرنی فردا و انت خیر الوارثین". پروردگارا، مرا تنها مگذار و فرزندی به من ببخش که تو بهترین وارثانی.

86-سوره مبارکه انبیاء آیه 112: "رب احکم بالحق و ربنا الرحمن المستعان علی ما تصفون". پروردگارا، میان من و آنان به حق داوری کن، و به مشرکان گفت:پروردگار ما همان خدای رحمان است که بر آنچه به ناروا درباره دینش می گویید، از او یاری خواسته می‌شود.

87-سوره مبارکه مومنون آیه 29: "رب انزلنی منزلا مبارکاً و انت خیر المنزلین". پروردگارا، مرا از طوفان نجات ده و بر خشکی فرود آور، فرودی که قرین خیر و برکت باشد، که تو بهترین نجات دهندگان و نیکوترین فرود آورندگانی.

88-سوره مبارکه مومنون آیات 93و94: "رب اما ترینی ما یوعدون. رب فلا تجعلنی فی القوم الظالمین". پروردگارا، اگر می خواهی عذابی را که به مشرکان وعده داده می شود در این دنیا به من نشان دهی، پروردگارا، مرا از میان این ستم پیشگان بیرون بر تا عذاب موعود دامنگیر من نشود.

89-سوره مبارکه مومنون آیات 97و98: "رب اعوذ بک من همزات الشیاطین. و اعوذ بک ان یحضرون". پروردگارا، از وسوسه ها و اغواگری های شیاطین به تو پناه می برم. پروردگارا، و از این که نزد من حاضر شوند به تو پناه می برم.

90-سوره مبارکه مومنون آیه 109: "ربنا آمنا فاغفر لنا و ارحمنا و انت خیر الراحمین". پروردگارا، ایمان آوردیم، پس ما را ببخشای و بر ما رحمت آور که تو بهترین رحمت آورندگانی.

91-سوره مبارکه مومنون آیه 118: "رب اغفر و ارحم و انت خیر الراحمین". پروردگارا، ببخشای و رحمت آور که تو بهترین رحمت آورندگانی.

92-سوره مبارکه فرقان آیه 65: "ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها کان غراماً". پروردگارا، عذاب دوزخ را از ما بگردان که عذاب آن شکنجه ای دائمی و پیوسته است.

93-سوره مبارکه فرقان آیه 74: "ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماماً". پروردگارا، از همسران و فرزندانمان نسلی پرهیزگار به ما ببخش که مایه خرسندی و روشنی چشم ما باشد، و چنان کن که در کارهای پسندیده و دستیابی به رحمت تو از همگان سبقت گیریم و پیشوا و مقتدای تقوا پیشگان باشیم.

94-سوره مبارکه شعراء آیه 21: "فوهب لی ربی حکما وجعلنی من المرسلین". پروردگارم، به من دانش و حکمت بخشید و مرا از پیامبران قرار داد.

95-سوره مبارکه شعراء آیه 51: "انا نطمع ان یغفر لنا ربنا خطایانا ان کنا اول المومنین". و امید آن داریم که پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشاید، چون ما نخستین کسانی بودیم که به فرستادگان او ،موسی و هارون، ایمان آوردیم.

96-سوره مبارکه شعراء آیات 83و84و85و86: "رب هب لی حکما و الحقنی بالصالحین. واجعل لی لسان صدق فی الآخرین. واجعلنی من ورثه جنه النعیم. و لا تخزنی یوم یبعثون". پروردگارا، دانش معارف دین و شناخت کردار درست را به من عطا کن و مرا به صالحان ملحق ساز. پروردگارا، در میان نسل های آینده زبان راستگویی که مردم را به آیین من، آیین توحید دعوت کند پدید آور، زبانی که گویی زبان من است. و مرا از میراث بران بهشت پر نعمت قرار ده. و روزی که مردم برانگیخته می شوند دست از یاریم بر مدار که به یاری تو دل بسته ام.

97-سوره مبارکه نمل آیه 19: "رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحاً ترضاه و ادخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین". پروردگارا، در دلم جوششی پدید آور تا نعمت تو را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس بگزارم و در من شوری به پا کن تا کاری را که تو می پسندی انجام دهم، و مرا فردی شایسته گردان و در میان بندگان شایسته ات در آور.

98-سوره مبارکه قصص آیه 16: "رب انی ظلمت نفسی فاغفر لی فغفر له انه هو الغفور الرحیم". پروردگارا، من با کشتن آن قبطی، خود را در خطر هلاکت افکندم و به خویشتن ستم کردم؛ از تو میخواهم آن را بر من بپوشانی و پیامدش را از من بگردانی و مرا از شر فرعونیان برهانی. پس خداوند چنین کرد، زیرا او بسی پرده پوش و مهربان است.

99-سوره مبارکه قصص آیه 17: "رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیراً للمجرمین". پروردگارا، به شکرانه نعمتی که به من عطا کردی با تو پیمان می بندم که هرگز گنهکاران را درارتکاب گناهشان یاری نکنم.

100-سوره مبارکه قصص آیه 21: "رب نجنی من القوم الظالمین". پروردگارا، مرا از این مردم ستمکار رهایی بخش.

101-سوره مبارکه عنکبوت آیه 30: "رب انصرنی علی القوم المفسدین". پروردگارا، مرا بر این مردمی که با آمیزش با مردان، زمین را به فساد می کشند و نسل بشر را به نابودی تهدید میکنند یاری ده.

102-سوره مبارکه صافات آیه 100: "رب هب لی من الصالحین". پروردگارا، فرزندی از زمره درستکاران به من عطا فرما.

103-سوره مبارکه ص آیه 35: "رب اغفر لی وهب لی ملکا لا ینبغی لاحد من بعدی انک انت الوهاب". پروردگارا، خطایم را بر من ببخشای و سلطنتی به من ارزانی دار که پس از من شایسته هیچ کس نباشد؛ همانا تویی که بسیار بخشنده ای.

104-سوره مبارکه زمر آیه 46: "قل اللهم فاطر السماوات و الارض عالم الغیب و الشهاده انت تحکم بین عبادک فی ما کانوا فیه یختلفون". بگو: خداوندا، ای پدید آورنده آسمان ها و زمین، ای دانای نهان و آشکار، تو میان بندگانت درباره آنچه بر سرش اختلاف دارند، داوری خواهی کرد.

105-سوره مبارکه غافر آیه 7: "ربنا وسعت کل شیء رحمه و علماً فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک وقهم عذاب الجحیم". پروردگارا، رحمت و دانش تو همه چیز را فرا گرفته است؛ پس کسانی را که به سوی تو بازگشته و راه تو را پیموده اند بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار.

106-سوره مبارکه غافر آیه 8: "ربنا و ادخلهم جنات عدن التی و عدتهم و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم انک انت العزیز الحکیم". پروردگارا، و آنان را به بهشت هایی همیشگی که وعده شان داده ای در آور، و از پدران و همسران و نسل هایشان کسانی را که شایسته ورود به بهشت اند به آنان ملحق کن؛ همانا تو مقتدر و شکست ناپذیری و کارهایت همه بر اساس حکمت است.

107-سوره مبارکه غافر آیه 60: "قال ربکم ادعونی استجب لکم". پروردگارتان گفت: مرا بخوانید و بدانید که خواندن من عبادت است و اگر بخوانیدم دعایتان را اجابت می کنم.

108-سوره مبارکه احقاف آیه 15: "رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحاً ترضاه و اصلح لی فی ذریتی انی تبت الیک و انی من المسلمین". پروردگارا، مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدرم و مادرم دادی به جا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که تو از آن خشنود باشی و فرزندان مرا صالح گردان. من به سوی تو باز می گردم و توبه می کنم و من از مسلمانانم.

109-سوره مبارکه حشر آیه 10: "ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا انک رئوف رحیم". پروردگارا، ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند ببخشای و در دلهای ما دشمنی کسانی را که ایمان آورده اند قرار مده. پروردگارا، به یقین تو رئوف و مهربانی.

110-سوره مبارکه ممتحنه آیه 5: "ربنا لا تجعلنا فتنه للذین کفروا واغفر لنا ربنا انک انت العزیز الحکیم". پروردگارا، ما را مایه آزمون کافران قرار مده(آنان را بر ما چیره مساز تا بدین وسیله ایشان را بیازمایی)، پروردگارا، ما را ببخشای که تویی مقتدر و شکست ناپذیر و تویی که کارهایت همه استوار و حکیمانه است.

111-سوره مبارکه تحریم آَیه 8: "ربنا اتمم لنا نورنا و اغفر لنا انک علی کل شیء قدیر". پروردگارا، نور ما را برای ما کامل گردان و گناهانمان را بر ما ببخشای که تو بر هر کاری توانایی.

112-سوره مبارکه تحریم آیه 11: "رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین". پروردگارا، برای من در جوار قرب خودت در بهشت خانه‌ای بنا کن و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش، و از این مردم ستمگر نجاتم ده.

113-سوره مبارکه نوح علیه السلام آیه 26: "رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیاراً". پروردگارا، از کافران هیچ کس را بر روی زمین باقی مگذار.

114-سوره مبارکه نوح علیه السلام آیه 28: "رب اغفرلی و لوالدی و لمن دخل بیتی مومناً و للمومنین و المومنات و لا تزد الظالمین الا تبارا". پروردگارا، مرا و پدر و مادرم و از مردم این عصر هر کسی را که به خانه‌ام در آمده و با ایمان باشد بیامرز، و همه مردان و زنان با ایمان را در هر عصری که باشند ببخشای، و این ستمکاران را در دنیا و آخرت جز تباهی و هلاکت میفزای.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۱۸:۳۶
عذرا شفائی