لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۴۰ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عدد 9 در نماز

در احکام نماز در قسمت شکیات ، 23 شک داریم که به 6 تای آن نباید اعتنا کرد ، 8تای آن باطل و 9تای آن صحیح است. شرط صحت شک این است که در نماز 4 رکعتی باشد که گفتیم در عالم سرّ ، عدد 4 جمع کننده و ظهور دهنده گنج الهی بود در واقع 10=4+3+2+1 یعنی باطن 10 را ظاهر کرده که همان 4روی10 است. خوب دقت کنید! گفتیم 9 در بطن ده است ، پس 9 شکّ ِصحیح در واقع در نماز 4 رکعتی به شرط تمام شدن کامل دو رکعت اول و بعد از اکمال سجدتین یعنی در شرف رکعت سوم است ، پس باید کاملا در عدد 4 مستقر شده باشد ، اینجا عدد 9 روی 10 ظاهر می‌شود که 19 ، جایگاه عددی نُه می‌شود که بلوغ اعمال از حسب ظاهر هم باید کامل باشد. اینجا در اصلاح عمل به شرط باطل نکردن نماز، نماز صحیح و سالم می‌شود.

عدد 9 در سجده

همانطور که قبلا ذکر شد عدد ابجد نوزده به حروف 72 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه سجده است(نوزده=72=سجده). جمع ارقام 72 هم 9 می‌شود یعنی سجده ، بلوغ تمام عبادات است {البته منظور ، سجده واقعی به درگاه باری تعالی است}. پس سجده(=72) هم محتوی کامل 7 تا 2 تا=14 تاست و هم 19(سجده = نوزده) جایگاه عددی نُه است. بنابراین در تمامِ اعمال شبانه روز انسان ، حاکم است زیرا بنده‌ای که در تمام احوالات ، بنده‌ی خالص مولای خود است و دائما از قلب ، چَشم می‌گوید یعنی دائما در سجده است و هر لحظه در باطن 19 و خوشا به حالش در بلوغ نُهِ عمل، برای پروردگارش عبادت کامل انجام می‌دهد!"خوشا آنان که دائم در نمازند". در قرآن رکوع و سجده از احوالات یک بنده‌ی خالص تعریف شده است.

پس تمام عالم در سجده غرق شد و همه‌ی مخلوق به ولایت امام معصوم(ص)، در تسبیح و تقدیس خداوند منان غرق هستند و عدد72 هم در جمع ارقام ، 9 می‌شود که بلوغ بندگی ، سر به سجده محض خالق یکتاست. و  در تمام مخلوقات ذره‌ای نافرمانی دیده نمی‌شود.

شاید یکی از رموز اینکه در هر رکعت نماز ،2 سجده یک رکن می‌شود ، در حقیقت آفرینش خلقت آسمانی و زمینی است که با دو سجده به شرط وصل شدن به امام معصوم(ص) که او جان قبله است ، راه ظلمانی دنیا به اعلای نورانی قرب حق تعالی باز می‌شود.  

جالب است همانطور که سوره مبارکه حمد ، سبع مثانی خوانده می‌شود و به عبارتی تمام قرآن هم سبع  مثانی خوانده شد{چون کلّ محتوای قرآن ، در سوره حمد است}یعنی 7 تا 2 تا. پس عدد 7×2 در باطن ، سیطره ابدی و ازلی و بی انتهایی دارد و همان سرّ گنج  وجود 14 معصوم(ص) است .

اما جان گنج 14 در جایگاه عددی حرف(ن) ، که همه در بلوغ 9  ظهور داشت و عدد 19 که جایگاه عددی کلمه (اول) و جایگاه عددی (نُه) بود و جان آن بلوغ، وجود مقدس فاطمه زهرا(س) است که ظرف وجودش قبل از خلقت امتحان شد پس خداوند کریم او را صابره یافت و انتخاب شد. پس نون ساکن است که پشت همه‌ی حروف قرار می‌گیرد و تمام آنها را به معنا و مفهوم و واقعیت وجودی ظهور می‌دهد( الله اعلم).

نکته: عدد 4 در تمام عالم ، ساری و جاری شد یعنی 10=4+3+2+1 و خداوند کریم تمام گنج را بوجود نورانی چهارده معصوم(ص) و قرآن عزیز منور و راه هدایت را از ظلمات به عالم نور گشود  و 14 ، جایگاه حرف (ن) در عالم زمین ظهور پیدا کرد (نون ساکن ، ظرف آفرینش شد).پس عدد 14 ، در عالم بالا شد تنوین که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود و در عالم پایین شد نون ساکن (جایگاه عددی(ن)=14) که 28=14+14 یعنی کلّ حروف و کلّ اعداد شد و (عددابجد(ن)=50) که 100=50+50 و 100=ق=19 که کلّ ولایت است{حروف اسامی پنج تن(ص)19 حرف است}.    

اینطور تعریف می‌شود که عدد 72، تنها عددی است که می‌تواند عدد ابدیت را تقسیم کند (همانطور که ما دائما در 7 روز هفته غرق هستیم و ایام هفته به 14 نور مقدس(ص) تعلق دارد). اینکه می‌تواند تا زمانی که عدد نشان دهنده‌ی ابدیت است (ادامه دارد) به موجودیت خود ادامه دهد. و در عین حال در جمع ارقامش موجب پیدایش عدد9 گردد(9=2+7) که پایه و اساس تمام محاسبات مادی و معنوی و ساختمان بندی کامل و کلی محسوب شود ، یعنی همان معنی سجده =72=نوزده =جایگاه نُه ،که حیات بشری به آن بستگی دارد و افکار و اندیشه بشری در آن قادر به بیان خود است. هر کس که بندگی خدا را قبول کرد از قید بندگی همه‌ی غیرها آزاد می‌شود و این به بلوغ رسیدن و به کمال رسیدن عدد 9 تکلیف بندگی اوست. پس در واقع نُه یعنی نَه به تمام بدی‌ها و خامی‌ها و ناخالصی‌ها و نُه یعنی بلوغ تمام خوبی‌ها و رسیده شدن‌ها و بلوغ تکلیف رسیدن و خوب بندگی خدا را کردن و خالص شدن.انشاءالله

عدد9 در دایره زندگی ظاهری

اولا عددِ زوایای یک دایره‌ی کامل 360 درجه است که در جمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=0+6+3). پس ، از چرخش همه‌ی عوالم ، 9 حاصل می‌شود و در نهایت طواف گرد رضای خدا ، انسان را به بلوغ 9 می‌رساند. جالب است که هر حاجی در اعمال حج ، 7 دور به گرد خانه خدا طواف می‌کند(360×7=2520) و 0+2+5+2=9 که در واقع نشان دهنده بلوغ 9 می‌باشد پس می‌توان گفت 7 تا 9 تا که 63 می‌شود که دوران زندگی پر برکت پیامبر اکرم(ص) و امیر المؤمنین علی(ع)(رسالت و ولایت) ، 63 سال می‌باشد. در حقیقت این بزرگواران در جایگاه حقیقی خود در دنیا یعنی جایگاه عددی کلمه اربعین(=63) ، دنیا را به کمال تمام کردند ؛ معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند و در بندگی خداوند متعال به قربانگاه رفتند و آنچه داشتند در طواف خداوند ،قربان کردند؛  در کمال بلوغ 9 متولد شدند ، زندگی کردند و به شهادت رسیدند و به بلوغ 9 محشور می‌شوند.

عدد ابجد کلمه اربعین=333(3+3+3=9) و جایگاه عددیش=63(3+6=9)است. پس حاجی واقعی با طوافش به عدد 63 ، جایگاه حقیقی طهارت یعنی اربعین عمر خود می‌رسد و آنگاه که به قربانگاه می‌رود در اصل ، خودِ حیوانیت خود را ذبح می‌کند تا  ادامه‌ی زندگیش با صورت و سیرت انسانی بماند.انشاء الله

عدد 9 در اسم انسان

عدد ابجد کلمه‌ی انسان=162 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود. انسان که اشرف مخلوقات است ، پروردگار عالم در جمع عددش او را 9 قرار داد و همه‌ی عالمیان را برای او مسخر فرمود و تمام دنیا را برایش قرار داد تا بهترین‌های عالم باقی (رضوان الله الاکبر) را برای خود به عدد 9 فراهم آورد. 162 بر 9 قابل قست است و 18 می‌شود (18 هم در اسرار اعداد ، یکی از پر معناترین اعداد است) که جمع ارقامش 9 می‌شود. تمام دنیا تا آخرت 6 منزل معنا شده(منزل اول:صلب پدر  ،  منزل دوم:رحم مادر  ،  منزل سوم:دنیا  ،  منزل چهارم:قبر  ،  منزل پنجم:عالم برزخ    منزل ششم:عالم قیامت). منزل دنیا ، 18000 منزل است و برای هر انسان در قسمت بندی 9 گانه‌ی اسمش به عدد 18 ، هر عدد یک آن 1000 تا  1000 تا برایش حساب می‌شود.

جایگاه عددی کلمه‌ی انسان=45 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) است(البته این معنا برای جایگاه اسم انسان کامل منظور است) و 9=5+4 .  

خوب است بدانید انسانی که جمع عددش 9 است یعنی چه؟ یکی از زیبایی‌هایش این بود که جایگاه عددی نُه =19 می‌شد و حقیقت 19 ، به گنج نام مبارک پروردگار عالم ؛واحد (=19) می‌رسید. حال منظور را چگونه درک می‌کنید؟آیا برنمی‌گردد به معنای "الواحد لا یصدرالا الواحد" ؟! و این وجود انسان کامل است. پس در حقیقت در دنیا فقط انسان است که می‌تواند مورد خطاب کلام الهی قرار بگیرد و فقط انسان است که توفیق اختیار در اعمال خود را دارد و خداوند ربّ العالمین در سوره مبارکه بقره آیه 256(آیت الکرسی) می‌فرماید:"لا اکراه فی الدین" در انتخاب دین هیچ اجبار و اکراهی نیست، هرکس باید با رضای دل ، بندگی پروردگار عالم را انجام دهد تا به مقام رضا به رضای خدا برسد و در آخرین نفس‌های عمر به میعادگاه حق با دعوت نامه‌ی "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة " برسد.(آیه 27و28سوره مبارکه فجر).

دیگر اینکه در مقام رسیدن به بلوغ 9 کمالات بندگی ، در واقع باید عدد 9 انسان شدن را از خداوند کریم دریافت نماید. آنگاه همانطور که نوزاد در دنیا بعد از 9 ماه کامل بدنیا می‌آید و تولد پیدا می‌کند و حیات جدید خود را در دنیا دریافت می‌کند ، انسان مؤمن هم دربلوغ عمر دنیائیش در گذران عمر به عدد 9 باید به مقام شهادت فی سبیل الله نائل شود. که پروردگار عالم می‌فرماید: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" .حساب نکنید انسانی که در راه خدا کشته شد مرده است {یعنی آنقدر بالغ شد که فهمید باید در قربانگاه با اراده و نیت قلبی ، خودش لباس حیوانیت را از جان خود جدا کند} بلکه زنده است زیرا او با صورت انسانی بدون ظلمت حیوانی وارد عالم قرب می‌شود ، پس متولد می‌شود و خداوند می‌فرماید نزد من روزی می‌خورد ، پس مرده نیست! چون مرده غذا نمی‌خورد ولی شهید زنده است و رزقا حسنا نصیبش شده است. چرا گفتیم به بلوغ 9 رسیده؟ زیرا:

  1. همانطورکه جنین 9 ماه در شکم مادر است تا سالم و کامل بدنیا بیاید ، به عدد 9 بلوغی هم باید در رحم دنیا بسر ببرد(اما در این بلوغ شاید راه صد ساله را یک شبه طی کند)

2 )در جایگاه عددی نُه ، به عدد 19 رسید یعنی از حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که محلّ بسمل شدن است گذشت و در آیه‌ی مبارک شهادت فی سبیل الله جایگزین شد. عدد ابجدکلمه شهید=319 است 300=عدد ابجد حرف(ش)که افشا کننده است و عدد 19 هم که جایگاه بلوغ عدد 9 است. پس در زمان شهادت فی سبیل الله ، مؤمن به جایگاه بلوغ 9 متولد می‌شود و 19 وجود خود را افشا می‌کند . درضمن اینکه یک انسان اگر به مرگ طبیعی بمیرد باید اول او را غسل دهند و کفن کنند ، کارهای تدفین را برایش انجام دهند و توحید و معاد و نبوت و نام مبارک چهارده معصوم (ص) را تلقین بخوانند. اما شهید به عدد 19 ، از حروف نام پنج تن(ص) هم که خود 19 حرف است به عنوان شیعه و امت گذشته. دیگر اینکه عدد ابجد شهید =319 که اگر ارقامش را جمع کنیم 13 می‌شود (13=9+1+3) و عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف) است که عدد ابجد (م)=40 می‌باشد. یعنی او به یک طرفه العین از عالم سفل به عالم اسرار طهارت(40) و از آنجا به قرب الهی انتقال داده شد(اللهم الرزقنا)پس به طهارت رسید و قابل حضور در عالم قرب شد. درنتیجه خونش پاک می‌شود (خونی که در دنیا اگر ذره‌ای از بدن بیرون می‌آمد ، عین نجس بود) و وجودش میته نمی‌شود چون زنده شده (میته ، عین نجس است) و چون زنده شده غسل نمی‌خواهد. در واقع قلب به میم شده است و تمام عمر نورانیش از ظلمات دنیا به سلامت خارج شده است . سوره مبارکه بقره آیه 257:"الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور" هر کس خدا را ولیّ خود بداند ، پروردگار عالم او را از ظلمات به سوی نور هدایت فرماید و از ظلمات نجات دهد.

شهید ، لباس مجاهدتش برایش خلعت افتخار است نزد خدا(کفن نمی‌خواهد) و او نه در دنیا برهنه می‌شود و نه در آخرت ؛ هرگز بدون لباس محشور نمی‌شود و به تبع امام حسین(ع) با آبروی تمام به بهترین درجه قرب که خداوند متعال برایش قرار دهد جای می‌گیرد.

پس بلوغ 9 پیداکردن ، وظیفه ماست که کمتر کسی به این درجه می‌رسد چون ما هنوز خودمان و نعمت‌های وجودیمان و عنایات مولایمان را نمی‌شناسیم. ائمه معصومین(ص) راه به بلوغ رسیدن را به ما یاد دادند. اما مردم ظالم در حقّ این عزیزان جفا کردند و آنها را به شهادت رساندند در حالیکه آن بزرگواران جز راه شهادت نپیموده بودند. خدایا ما را قدردان وجودهای مقدس قراربده. آمین

نکته: انسان از بدو تولدش در حقیقت نُه یعنی  به جایگاه 19 متولد می‌شود . پس تمام سلول سلول بدنش 9 است و هر نفسش گذر از 19  است. در زمانی که انسان به سنّ بلوغ می‌رسد پروردگار عالم قابلیت ورود در ساحت پاک طهارت بندگی خودش را به او می‌دهد. آنگاه تازه به عمل و حقیقت عمل بلوغ یافته احکام منور می‌شود. و زندگی او برای هر نفس جهاد فی سبیل الله را طی مسیر می‌کند و با قربان کردن نفس حیوانی (دل هوای نفسی) به بلوغ رسیدن به کمال انسانی زندگی آخرتی او برایش هر لحظه در دنیا با هر نفسش نو ، زده می‌شود. یعنی بهار در بهار(نور علی نور). امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: هر کس دو روزش مثل هم باشد مغبون (و برخی گفته اند ملعون) است. زیرا ایشان می‌داند در قیامت چه حسرتی برای انسان غافل می‌آید. امیدوارم برای ما نباشد. انشاء الله

همیشه کلمه با عدد همراه است.پیامبر(ص)فرمودند: عدد ، روحِ حرف است. پس اگر کلمه بدون روح باشد ، معنا و مفهوم خود را نمی‌تواند نشان دهد. امروزه هرکس که متولد می‌شود فورا برای او تاریخ ثبت می‌شود به ساعت و دقیقه حتی ثانیه! درواقع عمر ، در زندگی او شروع می‌شود و عدد ، به وجودش جاری می‌شود. رشد و به کمال رسیدنش هم ، روی رسیدن به درجات عددی عمر اوست یعنی در هر روز زندگیش باید تغییرات و رشدش چگونه باشد که اگر با همسالان خود ، مطابقت نداشته باشد ، عقب می‌افتد و باید به پزشک مراجعه کند و درمان شود ، اگر هم از همسالان خود جلو بیفتد یعنی او استعدادهایی مضاعف دارد و شاید نابغه باشد ، پس باید شناخته شود و سریع‌‌تر برای او وسایل پیشرفت را مهیا کنند .

پس در واقع ، عدد است که شخصیت و موقعیت  انسان را در هر زمان و هر مکان درجه‌بندی می‌کند. حتی خداوند متعال در آخرت ، بهشت را 8 درجه و جهنم را 7 درَک قرار داده یا در دنیا 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و ... خلق فرمود.{ آیه 109سوره مبارکه کهف:قل لو کان البحر مِدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مَدادا؛بگو که اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شود،بی شک پیش از آنکه کلمات پروردگارم تمام شود،دریا خشک خواهد شد هرچند دریایی دیگر نیز کمک آوریم.}.

3)پروردگار عالم درحالیکه تمام قرآن را ، حقیقت انسان کامل قرار داده ‌است ، اما سوره‌ای را هم به نام انسان ، فرموده‌ که عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 98 است و در شهر مدینه نازل شده است(این سوره مدنی است). خیلی زیباست که عدد ابجد کلمه نماز=98 است و حقیقت نماز، انسان کامل است. دیگر اینکه در تمام دنیا از لحاظ باطنی ، فقط یک شهر متمدن است و آن شهر النبی ؛مدینه است ، پس انسان ، سوره مدنی است! خداوند متعال مکه را با تمام عظمتش ، امّ القری می‌نامد. همه‌ی دنیا ، قریه است یعنی دِه و فقط مدینه ، شهر است و کلید و مفتاح دارد. هر کس بخواهد وارد شهر نبی شود باید از درِ ولایت امیرالمؤمنین علی (ع){خودش و فرزندان نورانیش (ص)}وارد شود. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: انا مدینة العلم و علیّ بابها. انا مدینة القرآن و علیّ بابها.

عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه انسان در قرآن کریم، 76 است و مشتمل بر 31 آیه است که 31 برابر با عدد ابجد لا یعنی نَه (مجرای توحید؛لا اله الا الله است) می‌باشد. 76 ، برابر با عدد ابجد کلمه‌ی عبد و جایگاه عددی آن 22 است که 22 = یاهو و هم برابر با جایگاه عددی کلمه طلا به عدد ابجد 40 است و40 ، عدد خالص شدن است. چرا طلا ارزش و بها دارد؟ زیرا خالص است و اگر سال‌ها هم بین لجن و مواد دیگر بماند ،هرگاه خارج شود هرگز اصلیت خود را از دست نمی‌دهد(با ارزش است) و همیشه قیمتش به روز است و بهای خود را داراست و هیچگاه بی‌ارزش نمی‌شود و زینت دست و صورت و گردن انسان‌هاست .

سوره 22 قرآن کریم(از لحاظ نوشتاری) ، سوره مبارکه حج است و بیست و دومین قسمت جغرافیایی کره زمین ، مکه است. حال بسنجید که انسان در جایگاه واقعی خود چقدر ارزشمند است که خداوند متعال به او اینگونه ارزش و بها داده‌است؟!

پس عدد ابجد کلمه انسان(=162) چقدر زیباست که او می‌تواند بنده‌ای باشد که عمل به آیات مبارک قرآن کند و قرآن را بفهمد! چراکه عدد 100 برابر حرفِ (ق) و قاف یعنی نگهدارنده است و 62 برابر با عددابجد نام مبارک حمید پروردگار عالم است ، پس انسان ، نگهدارنده‌ی حمد الهی است با عبادت و بندگی . با جمع ارقام عدد ابجد کلمه انسان،عدد 9 بدست می‌آید(9=2+6+1)

حرف (ق) در بلوغ 9

عدد ابجد (ق)=100 و جایگاه عددی (ق)=19 می‌باشد. یکی ازسوره‌های مبارک قرآن ، قاف است . این سوره پنجاهمین سوره از نظر ترتیب نوشتاری است که عدد 50=عدد ابجد(ن) و همانطور که نون ساکن پشت همه‌ی حروف کار می‌کند و بدون آن ، حروف در جایگاه صورت معنایی خود قرار نمی‌گیرند  حرف (ق) هم در تمام موارد عمل به آیات الهی به عنوان تقوی ، پشت تمام اعمال قرار می‌گیرد و صورت زیبای بندگی و خلوص را به انسان می‌دهد. در این سوره 57 بار حرف(ق) آمده است و این حرف از حروف مقطعه قرآن است ، بنابراین از حروف نورانی است و از نظر حروف شمسی-قمری، در دسته قمری قرار گرفته است. یکی از نام‌های مبارک قرآن ، قاف است.

حرف (ق) به تنهایی یعنی نگهدار و معنی کامل را داراست، (ق) ریشه‌ی کلمه تقوی است یعنی  فعل وقی ، امر می‌شود و حروف اعلال(و) و (ی)آن می‌افتد و فقط حرف (ق) می‌ماند یعنی نگهدار. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم زمین را خلق کرد بسیار می‌لرزید و با خلقت کوه قاف زمین آرام گرفت. در دنیا هر ماده‌ای را می‌خواهند ماندگاری آن زیاد شود مثلا در مواد غذایی مواد نگهدارنده (ق) به آن اضافه می‌کنند ، آهن را ضد زنگ می زنند ، یخچال و فریزر نوعی نگهدارنده هستند و همینطور هر آفت زدایی برای وسایل گوناگون نگهدارنده است. خداوند کریم در(سوره بقره-آیه 2) برای بندگانش می فرماید:"ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین" آن کتاب آسمانی هیچ شکی در هدایتش نیست فقط برای متقین.

آقای بی آزار شیرازی از همین دید تقوی را تا حدودی تفسیر کرده است. وخداوند متعال انسان‌های متقی را در مرتبه‌ی عالی ایمان می‌داند و جایگاه متقیان مخصوص است "ان المتقین لفی علیین _ والعاقبة للمتقین". و بهشت جایگاه متقین است ، برای آنها بلند مرتبه‌ترین مقام‌هاست. پس کسانیکه بخواهند اعمال و کردار خیرشان در قیامت دستشان را بگیرد و آنها را از عذاب الهی نگهداری کند تا در عالم آخرت غنی باشند ، فقط باید تقوی پیشه کنند. پس باید در تمام اعمالمان از صبح تا شب و از شب تا صبح، حرف قاف را داشته باشیم تا آفات شیاطین و وسواس‌ها ، اعمالمان را ضایع نکنند تا در قیامت سالم به دستمان برسد و از ترس و هول لرزه‌ها و لغزش‌ها ما را حفظ کند.

اما چگونه است که عظمت این حرف بر همه‌ی حروف غلبه دارد؟ همانطورکه گفته شد در سوره مبارکه قاف ، 57 بار حرف(ق) تکرار شده است. عدد 57=19×3.  در اسرار این حرف شاید  بس باشد که عدد ابجدش100 و جایگاه عددیش 19 است همان معنایی که برای عدد 19 گفته شد که همان تجلی زیبای نام مبارک پروردگار عالم به اسم مبارک واحد است ، و 19 =جایگاه عددی نُه ، پس باطن 9روی 10 است.

در ضمن اینکه عدد ابجد کلمه قاف=181 که جمع ارقامش 10 می‌شود (10=1+8+1). جایگاه عددی کلمه قاف =37 برابر با عدد ابجد کلمه اول و جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع) و جایگاه عددی کلام و کامل و در نهایت جایگاه عددی قفا است.( قبلا عدد37 کامل توضیح داده شده است).

نکته مهم: بینه نام مبارک حسین(ع)،حسن(ع) است.{حروف ، خود زُبُر هستند و در نوشتاری حروف که سه حرفی یا دو حرفی خوانده می‌شوند ؛ حرف اول زبر می‌شود و حروف دیگر بینه. مثل: (حا)که دو حرفی است و (ح) زبر است در ترازوی معنی و الف بعد از(ح) ، بینه آن }. پس عدد ابجد(زُبُر) نام مبارک حسین(ع)128 است و بینه‌اش 118 که برابر با عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است. { حسین : حا (ح=زبر ، ا=بینه) + سین (س=زبر ، ین=بینه) +یا (ی=زبر ، ا=بینه) + نون (ن=زبر ، ون=بینه) }

 مجموع زبر می‌شود: ح(8)+س(60)+ی(10)+ن(50)=128= عدد ابجد نام مبارک  امام حسین(ع)

مجموع بینه می‌شود: ا(1)+ین(60)+ا(1)+ون(56)=118= عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع) . چقدر زیباست ! این دو عزیز که حسنین (ع) هستند، چگونه در جایگاه و بینه ظاهر و باطن را به حسن(ع) افشا می‌کنند.

چنانچه سن مبارک امام حسن(ع)47 سال است و جایگاه عددی نام مبارک امام حسین(ع)=47 است و به روایات موثق از مقاتل ، سر مبارک امام حسین(ع) در قتلگاه از قفا یعنی پشت سر جدا شد . زیرا ایشان در حقیقت سجده قرار گرفتند که جان رسالت و وراثت همه‌ی انبیا و اولیاء آنجا به حقیقت در عالم زمینی صورت گرفت. عدد ابجد قفا=181 است و امام حسین(ع) به جایگاه عددی قفا=37 که برابر با جایگاه نام مبارک امام حسن(ع)است ، رسالت شهادتش به پایان رسید و تمام ظلمات دنیا را در مجرای رضا به رضای خدا در قربانگاه به نور و عالم قرب؛عند ربهم یرزقون باز کرد و به حسن به مقصد الهی رسانید. "من جاء بالحسنة فله عشر امثالها" (سوره مبارکه انعام -آیه 160) اگر کسی عملش را (تا قبر) به حسن بیاورد پس به او ده مثل آن داده خواهد شد.

عدد ابجد نوزده=72که برابر با عدد ابجد سجده است و یکی از زیباترین صورت باطن همان هفتاد و دوتاست یعنی 14=2×7 و همان گنج الف به عددِ یک(اسم مبارک واحد) است.

همانطور که در سجده ، 7 موضع بدن واجب است به زمین بیاید و هردو سجده یک رکن است ، پس می‌شود:14=2×7 .جمع ارقام 72 می‌شود 9 و جایگاه عددی کلمه نُه =19(=واحد)است. پس قله‌ی عالم سرّ وحدانیت پروردگار عالم ،عدد 9 می‌باشد و سقف اعداد ، عدد 9 است.

همانطورکه گنج حروف را به عدد 28 حرف خواندیم ، خداوند کریم کلام نورانی خود یعنی قرآن مجید را که کلام الله است از 28 حرف تشکیل داده است. که 10=8+2 می‌شود؛همان گنج 4 روی 10 و تمام حقایق وجود مقدس چهارده معصوم(ص).

خوب دقت کنید ! خداوند متعال با حروف و اعداد تمام اسرار خود را افشا فرمود و با اسماء و صفات خویش ،  ذات اقدس کنز و گنج خود را معرفی کرده است ؛آن خدایی که احد است.

این معارف از چندین باب راه فهم و درک ما را به معانی عالم خلقت باز می‌کند. در حروف به ده رسیدیم چرا که چهارده حروف نورانی است یعنی چهار روی ده و 1+2+3+4=10 پس چهارده اعداد به عدد ده(10=9+1) جمع شده و اعداد ، روح همان حروف نورانی هستند. پس تمام کمالات ، رسیدن به گنج حروف و اعداد است. کنز الهی (بالاترین مقامات اسراری است) که خداوند متعال با آسان‌ترین راه ، بندگانش را (به حدّ خودشان) آگاه می‌فرماید.( البته ایشان منّت گذاشته است که آسان شود تا ما بندگانِ هیچ ، مقداری بفهمیم) و او را بشناسیم تا عابد وحامد او گردیم.

انسان کامل را به عدد 9 خلق فرمود که او را بلوغ تمام زیبایی‌های ذات اقدس خود قرار داد و فرمود او را به صورت رحمانیت خودم با اسماء و صفاتم خلق کردم و ظرف وجود انسان کامل را آینه و مرآت خود قرار دادم. عدد ابجد کلمه انسان با 5 حرف (که رمز هستی است)162 می‌باشد،عدد 62 برابرعدد ابجد اسم مبارک حمید و اسم مبارک واجب الوجود است. و عدد 100=عدد ابجد حرف(ق) ، پس خداوند متعال انسان کامل را (ق)، خلق فرمود تا ظرف حمد خود باشد و نگهدارنده‌ی مجرای رسیدن به واجب الوجود که خداوند متعال خودش واجب الوجود است. خداوند متعال ، انسان کامل را ظهور گنج خود قرار داد تا بوسیله‌ی وجود مبارک آنها ، باب عبودیت دیگران را به درگاهش بگشایند.

مجموع ارقام 162(=انسان) برابر 9 می‌شود(9=2+6+1)پس، انسان کامل بلوغ تمام کمالات است از طرف پروردگار عالم و او بر همه‌ی مخلوقات احاطه وجودی و ولایت در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم دارد. این جانِ معنی از حقیقت عدد 9 است. اما در حقیقت در هر زمان در جایگاه عدد 9 یعنی 19 برابر جایگاه عددی حرف(ق) نگهدار و حامل و ظرف گیرنده وحی الهی و اسرار و حجت و ولایت کبرای او هستند و بدون آنها در هیچ زمانی زمین و آسمان‌ها و هیچ مخلوقی نمی‌ماند. همانطورکه می‌دانید تمام اسماء  چهارده معصوم (ص) اسماء مقدسی هستند که پروردگار عالم ، خود از نام‌های مبارکش بر این عزیزان قرار داد و اسماء اعظم هستند و همه اسرار حقّند.

اما به فهم این حقیر تمام اسماء مبارک معصومین(ص) همه به صورت اعجاز عددی ، 9 را به طور کامل نمایش می‌دهند. در جمع عددی 1 تا 9 (45=9+8+...+2+1) برابر 45 = عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) می‌شود که از نظر جسمیت هم به عدد 9 خلق شد و ظرف تمام عوالم نُه گانه قرار گرفت و جمع ارقام 45 هم 9 می‌شود(9=5+4). جالب است که عدد 4 و 5 برابر حرف (د) و (ه) که می‌شود ده است. پس خداوند کریم آدم را چگونه از روی حکمت زیبا و کامل قرارداد که آقا خود ، گنج 9 در باطن ده است ؛یعنی 19 !. 19 در جایگاه عددی نُه قرار دارد. تمام انسان‌های زمینی شدند ذریه‌های حضرت آدم(ع) که به عدد 9 خلق شد و حوا(س) به بلوغ 9 ظهور پیدا کرد که حامل 9 ها شد.

نام‌های مبارک معصومین(ص) ویژگی‌های خاص خود را دارند و چون همه‌ی این نام‌های مبارک اسماء اعظم پروردگار عالم یعنی اسماء الله هستند همه در حروف و عدد ، صاحب کلّ ولایت عددی و حروفی هستند. بنابراین قداست کامل دارند. چنانچه هرکس بخواهد به نوشته این نام‌های مبارک دست بزند باید با وضو(یا غسل)باشد. در واقع این آیه مبارکه در قرآن که "لایمسه الا المطهرون" (مسح نمی‌توان کرد الا تطهیر شدگان)شامل حال این بزرگواران نیز می‌شود. پس عددهای آن معنای خاص خود را دارند و شامل همان قداست نیز هستند. خوانندگان عزیز بسیار به این درس نظر کنید تا به معارف عددی آگاه گردید.

نام مبارک پیامبر گرامی(ص) و حضرت علی(ع) که هر دو عزیز ، پدر امت هستند در جایگاه عددی و ضرب عدد ابجد اسم مبارکشان از 1 تا 9 در مصداق ، یکی است و در آخر به عدد 9 می‌رسد. اعداد اسامی مبارک دیگر معصومین(ص) هم هر کدام  معارف باطنی را ظاهر می‌کند و در ضرب 1 تا 9 در نهایت جمع آخرین به عدد 9 می‌رسیم.

اما در نام مبارک حضرت مهدی(عج) درحالیکه جمع عددی در نهایت به عدد 9 می‌رسیم هنگامیکه عدد ابجد نام مبارکش مهدی(ع)را که برابر 59 است در 9 ضرب کنیم برابر531 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه تاسع یعنی نهمین می‌شود. در ضمن اینکه در جمع ارقامش باز هم 9 می‌شود (9=1+3+5).

ایشان نهمین فرزند امام حسین(ع) که خود صاحب 9  است ، می‌باشد. و بلوغ خلافت تمام بزرگواران و رسالت و نبوت و ولایت همه پیامبران و اوصیائشان و ائمه معصومین(ص) را به نام مبارک صاحب لوای سیدالمرسلین حضرت‌ محمد(ص) و به نام وصایت سید الاوصیاء ابالحسن امیرالمؤمنین(ع)، وصی الحسن (عج) به ظهور می‌نشاند و حکومت نور را که جدا شده از تمام ظلمت‌هاست متجلی می‌سازد. پس عدد 9 که تعریف آن به طورکامل گفته شد در این زمان در جایگاه نوزده خود عالم را نو،زده می‌کند. انشاءالله

2

4

6

8

1

3

5

7

9

مجموع

45

9=5+4

 

2+9=11

13=4+8+1

15=6+7+2

17=8+6+3

10=0+6+4

12=2+5+5

14=4+4+6

16=6+3+7

18=8+2+8

مجموع

126

9=6+2+1

92

184

276

368

460

552

644

736

828

مجموع

4140

9=0+4+1+4

1×  92

2×92

3×92

4×92

5×92

6×92

7×92

8×92

9×92

مجموع

828

9=8+1=18

 

2

4

6

8

1

3

5

7

9

مجموع

45

9=5+4

0+1+1

0+2+2

0+3+3

0+4+4

10=0+5+5

12=0+6+6

14=0+7+7

16=0+8+8

18=0+9+9

مجموع

90

9=0+9

110

220

330

440

550

660

770

880

990

مجموع

4140

9=0+4+1+4

1×110

2×110

3×110

4×110

5×110

6×110

7×110

8×110

9×110

مجموع

990

9=8+1=18

اما استثنا در تمامی اسامی مبارک، نام مبارک خانم  فاطمه(س) و سنّ مبارکش است که فقط عدد ابجد فاطمه(س)=135 و جمع ارقامش =9 می‌شود (9=5+3+1)و هم در ضرب 1 تا 9،در جمع همه‌ی قسمت‌های نُه‌گانه‌اش 9 می‌شود و در جمع کامل عددی هم 9 می‌شود.پس تمام ظاهر و باطن،عدد9 است.

9

9

9

9

9

9

9

9

9

مجموع

81

9=1+8

 

5+3+1

0+7+2

5+0+4

0+4+5

18=5+7+6

0+1+8

18=4+5+9

0+8+0+1

5+1+2+1

مجموع

81

9=1+8

135

270

405

540

675

810

954

1080

1215

مجموع

6075

9=8+1=18

1×135

2×135

3×135

4×135

5×135

6×135

7×135

8×135

9×135

مجموع

1215

9=5+1+2+1

پس حاصل ضرب و حاصل جمع چه عمودی و چه افقی بر9 قابل تقسیم است.

همینطوراین قانون شامل سنّ مبارک خانم فاطمه (س) نیز می‌شود که در مجموع چه افقی و چه عمودی به 9 می‌رسیم.

9

9

9

9

9

9

9

9

9

مجموع

81

9=1+8

8+1

6+3

4+5

2+7

0+9

8+0+1

6+2+1

4+4+1

2+6+1

مجموع

81

9=1+8

18

36

54

72

90

108

126

144

162

مجموع

810

9=0+1+8

               

1× 18

2×18

3×18

4×18

5×18

6×18

7×18

8×18

9×18

مجموع

162

9=2+6+1

 

صدیقه‌ی طاهره فاطمه زهرا(س) آن ظرف وجودی بالغ وکاملی است که از طرف خداوند عزّوجل قبل از اینکه ایشان را خلق کند(البته وجود نورانی سرّ ایشان را) او را امتحان نمود و فرمود: ایشان را صابره یافتم که در زیارت خانم می‌خوانیم" یا ممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة ..."  امتحنک یعنی چه؟! ایشان وجودی است که امّ الائمه است،امّ الصدیقین و الشهدا ، امّ الصالحین ، امّ النجبا ، امّ الانبیا و المرسلین و در آخر پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: زهرا(س) امّ ابیهاست.(بابی و امی ونفسی ومالی الی یوم القیامت).

عزیزان با مطالعه با دقت کتاب‌های گنج الالف ، گنج عشر، عرفان آب و راز حجاب به خوبی درخواهید یافت (با وُسع ضعیف و بضاعت فهم این حقیر) که او بلوغ رساننده‌ی کلّ عالم وجود و واسطه فیض عالم سرّالاسرار، قله‌ی بلوغ و کمال انسانی عالمیان است. که او صدیقه‌ی کبری و صاحب شفاعت کبری و حقیقت کوثر وجود و بضاعت الف الوجود و سرّ النهایه صل الله علیهم اجمعین است.

سنّ مبارک ایشان که دو بلوغ کامل را دارد؛ در خانه رسالت به 9 سال و در خانه ولایت به 9 سال که رویهم 18 سال طی منازل مغرب وجودی آن خانم(س) است. چنانچه ظرف وجود مبارکش ، افول مغرب انوار خورشید رسالت و ولایت می‌باشد. سنّ مبارک خانم(س) اسرار منازل دنیا و طول معنوی صراط آخرت است. و این عدد هم مثل نام مبارکشان در ضرب 1 تا 9 همانطور در جواب 9 می‌شود و در جمع آخر اعدادش هم به 9 می‌رسد. و اعدادش بر9 قابل قسمت است زیرا همه‌ی انسان‌ها در حمل کسی هستند که حملها الانسان است.

پس ای متفکران خوب فکر کنید! تا به ذره‌ای از دریای معارف اعجاز انگیز صدیقه‌ی طاهره فاطمه زهرا(س)؛سیده نساء العالمین و به شناخت حقیقی برسید.

نورٌ واحد(ص)

خوب دقت کنید !  گنج نورانی چهارده معصوم(ص) در عالم  بالا به نام مقدس پنج تن (ص) ظهور داشتند{"انّی کنت کنزا مخفیا و احببت وان اعرف" این است و جز این نیست که من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم خودم را بشناسانم. این منت شناسایی گنج ظهور اسماء14معصوم(ص)است که همه مخلوق از آن عزیزان خلق شدند}. و در عالم سرّی‌تر به نام یک حقیقت ، ظهور داشته‌اند ؛ سرّ حقیقت محمدی(ص)که همه نورٌ واحد(ص) هستند.

عدد ابجد نورٌ واحد=275 که در جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+7+2) و جایگاه عددی آن 59 می‌شود که برابر با نام مبارک مهدی(ع)که ظهور نورانیش جمع کننده چهارده معصوم(ص) است(نورٌ واحد هستند) .

بنابر مطالب گفته شده ،چکیده‌ای بیان می‌شود تا خوب مشخص شود:

- خداوند فرمود:"قل هو الله احد"                                    احد=13=م=40

   - طبق آیه1سوره نساء:خلقت همه مخلوق از واحد است              واحد=19=نه

4

 

3

1

2

ظهور اسماء ازگنج احدیت در عالم واحدیت به اسماء

 

مقدس الله ،سبحان و تبارک.)                                                        

  • 10

    40

    30

    20

    ظهور گنج اعداد و حروف در عالم عرشی                       

100

          (10=4+3+2+1)=4روی10=14معصوم(ص)

 

  • عالم کرسی (100=40+30+20+10)___ 100=ق=19 (9+1=10=ی)                     
  • 200

    300

    عالم بیت المعمور(1000=400+300+200+100)___1000=غ=28  

400

در اینجا کلّ کثرات حروف و اعداد به ظهور هستند.(8+2=10=ی)                                          

 

کعبه

مولودکعبه:امام علی(ع)

و به نام مبارک غنی تجلی دارند که تمام گنج عشرو حقیقت 4روی 10

 

ظاهر شده اند.

  • خانه خدا.  ظهور ولایت و محل تولد حضرت علی(ع)
  • انّا لله و(=6) انّا الیه راجعون__ زمین کشیده شد(دحو الارض)"والارض و ما دحیها" واو=13 (4=3+1)که 4 همان 14 و40 بالا می‌شود.
  • باطن هر سه عالم (عرشی ، کرسی ، بیت المعمور) حرف (ی)=10 است (کنزالله) که جمع ارقامش یک می‌شود(1=0+1) و عدد یک ، همان اول توحید یعنی وحدت وجود است که هم اول است و هم آخر.

عدد ابجد اول=37 که (10=7+3) و عدد ابجد آخر=801 که (9=1+0+8) می‌شود پس اول و آخر می‌رسد به 9 روی 10 یعنی 19 که (10=9+1)می‌شود و در نهایت جمع ارقام 10 هم یک می‌شود(1=0+1)که برابر الِف است ؛ همان گنج تمام اسرار و الف=111=نسا و آن وجود مبارک خانم فاطمه(س) است. گنج الِف ،الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد ؛ کوثر خدا ظاهر شد{قله=135=فاطمه (9=5+3+1)}پس عالم در بلوغ 9 خلق شده و در حمل 9 قرار دارد که خانم(س) ، حملها الانسان است و اوست که حامل عدد 10 است{زمانیکه حامل وجود امام حسین(ع) بود} ، او کنزالله است و حامل گنجیست که محسن(ع) است. سوره مبارکه کوثر{که متعلق به خانم فاطمه(س) است} از نظر ترتیب نوشتاری قرآن کریم سوره 108 (که9=8+0+1) و درترتیب نزول سوره 15 است. 

عدد 9 در سرّ خلقت

همانطورکه قبلا بیان شد در قسمت کنز الهی و گنج اسرار خلقت و در ظهور نام مبارک واحد جلّ جلاله که عدد ابجدش 19 است و برابر با جایگاه عددی نُه به حروف قرار دارد. شاید اینطور معنی شود که سقف اعداد تا عدد9 است ، پروردگار عالم ، ظرف کنز الهی خود را که به 28 حرف ظهور داده به عدد9 احصاء فرموده که بلوغ کامل اسرار است و بر مخلوق مسلط و مقهور است و غلبه‌ی ظاهری و باطنی دارد. همانطورکه دردرس‌های قبل خواندیم که عدد و حروف ، هرگز از واحدیت جدا نشده و به عنوان گنج الف همیشه با مؤلفه‌ی خود همراه است و خوانده می‌شود ؛ معرفی می‌شود ؛ هستی می‌گیرد و باقی می‌شود. مثل حروف که خوانده می‌شوند با،تا،ثا،جا،حا... یعنی همه از درون الف ظهور پیداکرده‌اند. و همینطور در اعداد که یک ، واحد است و وقتی می‌خواهد بعد از عدد 10 نمایان شود مثلا عدد 11 ، می‌شود حادی عشر(حادی برابر یک و عشر یعنی 10 کنار هم می‌شود) یا 1001 که حادی الفه می‌شود و برابر عدد ابجد کلمه ارض و کلمه رضا است. یعنی همه‌ی اعداد هم ، ظاهر و باطن خویش را از در گنج الف وجود با مؤلفه‌ی خود (که عدد الفِ یکِ واحدیت است) ؛ همیشه کثرت خود را با وحدت وجود ، معرفی می‌کنند. در واقع عالم به وحدانیت او خوانده می‌شود و همیشه عدد اول ، معیار همه‌ی اعداد است و همه‌ی  شئونات، همه‌ی منزلت‌ها ، همه‌ی مراتب قبولی و مراتب وصال به مرتبه اولش(یعنی شاگرد اولش) قیمت و ارزش و بها می‌گیرد و جایگاه پیدا می‌کند.

پس پروردگار عالم ، هم اول است و آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. بنابراین سرّگنج ظهور نام مبارکش ؛واحد جلّ جلاله را متجلی فرمود و در گنج خلقت سرّحقیقت محمدی(ص) ؛ مخلوق اول خود را ظهور داد و معرفی فرمود که او نیز ، هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و همه‌ی کثرت مخلوقاتش را از آن عزیزان ظهور فرمود تا بوسیله‌ی وجودهای اولِ آنها ، هرکس به وسع وجود خودش بتواند در معرفت و عبودیت خالصانه خداوند تبارک و تعالی به درجه اول برسد. پس همانطورکه در ولایت معنی شد که نقطه‌ای در عالم نماند مگر آنکه در حقیقت ولایت خلق شده و ولایت بر آن سیطره ظاهری و باطنی و وجودی دارد. پس اسم مبارک اول هم در همه‌ی وجود ، مؤلفه اول است.

نکته: عدد ابجد کلمه اول=37 و جایگاه عددیش 19 می‌باشد که برابر با عدد ابجد اسم مبارک واحد جلّ جلاله (که اولین ظهور است) می‌باشد . اولین آیه مبارک قرآن "بسم الله الرحمن الرحیم" سوره حمد است که تنها بسم الهی است که یک آیه محسوب شده و عدد یک را به خود اختصاص داده است . پیامبراکرم(ص) فرمود: کلّ محتوای قرآن در سوره حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم و کلّ آن در(با)ی بسم الله آمده که اولین حرف شروع قرآن است. با اولین حرف قرآن که عدد یک را به خود اختصاص داده و همه‌ی محتوای قرآن در نقطه‌ی زیر(با)ی بسم الله که اولین نقطه از حروف الفباست که تمام صداها و حرکات و باب خواندن و قرائت و نطق و به تمام معنی ، قرآن را به خود مختص کرده است. و حضرت علی(ع) امام اول ما شیعیان فرمود: انا نقطه تحت الباء بسم الله (من نقطه‌ی زیر با ء بسم الله هستم). درجه‌ی یک و اولین ظرف جذب کننده‌ی کلّ اسرار قرآن و محتوای آن ، قرآن ناطق ؛ فقط و فقط مخصوص صاحب ولایت ؛ مقام امیر الاُمرا که باز هم منصب امیری فقط برای شاه ولایت ؛ اسدالله الغالب ؛ مولی الموحدین ؛ مولی المتقین ؛ امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است که او اولین امام ما شیعیان است.

و دیگر اینکه عدد اول در جایگاه کلامی به نام مبارک امام حسن مجتبی(ع) است که سید الاسباط و سبط اکبر پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) می‌باشد.

عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)=118 و جایگاه عددی نام مبارکشان 37 (برابرکلمه اول است). و جمع ارقامشان 10 می‌شود(10=8+1+1 و10=7+3) که عدد دَه به حروف ، 9 می‌شود(ده=9). خوب دقت کنید! یعنی 9 باطن 10 که در واقع 19 است(19=9+10) و برابر با جایگاه عددی کلمه اول و نام مبارک واحد جلّ جلاله.

در قرآن کریم کمتر صفحه‌ای را می‌خوانیم که نام مبارک حسن به معنای نیکی، نیکویی، زیبایی ، بهتری، بهترین و بدین معانی در آن نباشد(خلاصه نمره‌ی 20 پروردگار عالم به بنده‌ی مؤمنش و نمره قبولی اعمال در آن نباشد)! و آقا خود، کریم اهل بیت هستند و قرآن، قرآن کریم نام گرفته که به صفت کریم خداوند متعال اختصاص دارد.         

خالق کریم برای خلقت انسان کامل به خود احسن فرمود "فتبارک الله احسن الخالقین". بهترین اخلاق را به بهترین خلقتش ؛پیامبر اکرم(ص) عنایت فرمود (خلق حسن) و او را اسوه حسن قرار داد و همه خانواده محترمش را به لقب حسن ظهور داد ؛ از حضرت علی(ع) که ابالحسن است و خانم زهرا(س) که حسنه و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که حسنین(ع)هستند.

امام حسین (ع) که فرزند دوم است ، هم به اسرار وجودی عدد (دو) که عدد ابجدش 10 می‌شود (10=6+4) در حقیقت 10 به دنیا آمد. در عرب اگر دو برادر یک اسم داشته باشند به اسم برادر کوچکتر ، یک حرف یاء  مصغر در بین حرف ما قبل آخر آن اضافه می‌کنند، مثل حسن(ع) که می‌شود حسین(ع). اما این از نظر ظاهر است در صورتیکه آقا صاحب مقام 9 است زیرا خداوند 9 ذریه نورانی معصومین(ص) را در بطن او قرار داده بود ، پس ایشان خود 1 آمد و 9 ذریه در بطنش که می‌شود 10 و عدد 10 ، برابرعدد ابجد حرف(ی) است و نام مبارک حسن(ع) باضافه  حرف (ی) شد که حسین(ع) نام گرفت. پس تمام ذریه‌هایش شدند حسن(ع) و آقا امام زمان (عج) هم ، همچنین حسن شدند {وصی الحسن(ع)} و ایشان وصایت تمام اهداف نورانی خلقت را به حسن یعنی بهترین ، ظهور خواهند داد. پس هم اول ، که باطنش حسن است و هم آخر ، که تمام وصایت حسن است همه را شامل هستند. شیعیان هم باید با عمل حسن به این بزرگواران تمسک جویند. و خداوند کریم در سوره مبارکه انعام آیه 160 می فرماید"من جاء بالحسنة فله عشر امثالها"(اگر با خودش (عدد اول ) عمل  حسن را بیاورد (تا قبر ) ، من هم به او 10 مثل آن را می‌دهم .

در زمان ظهور مولای ما ، صاحب العصر و الزّمان و آقایی که خود ، نهمین فرزند امام حسین (ع) است در ظهور کامل حمد الهی به وصایت حسن(ع) نام مبارک اولین سرّ ظهور عالم اسرار و نام مبارک اشرف مخلوقات و صاحب عالم کون و مکان؛ محمد مصطفی(ص) به نام مبارکش (م ح م د )جلوه می‌فرماید:که این تمام مقامات اول است.

ظهور کنز گنج الهی چنانچه حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:

( اولنا محمد و اوسطنا محمد و آخرنا محمد ).

جالب است بدانید خانه کعبه ؛ اولین ظهور خلقت خشکی ، در 25 ذیقعده تولد پیدا کرد، و اولین بناّی آن خانه ، خداوند است و از آنجا خشکی به همه زمین گسترده شد.آنجا به امر خدا قبله مسلمین قرار گرفت. عدد ابجد کلمه قبله 137 است ،100=ق که جایگاه عددیش 19 است و معنی نگهدارنده می‌دهد و 37 همان عدد ابجد کلمه اول است.

پس در واقع قبله ، که قلب زمین است نگهدارنده حقیقت سرّ تمام مقامات آسمانی، صفاتی، ولایی و مجرای وصل کننده عالم ظلمت دنیا به عالم نور قرب اعلا است. و بیت عتیق خوانده می‌شود و حرمش احرام میخواهد و در احرامش باید مُحرم شویم. اعمال عبادی ما مخصوصاً نماز شرط قبولیش رو سوی قبله داشتن است. در واقع هرکس بخواهد با عبادت وصل به معبود شود باید رو به قبله که همان باطن اوّل است، معبود خود را عبادت کند . پس شرط قبولی عمل ، قبله است یعنی بدون مؤلفه ، عمل باطل است.

خداوند کریم وقتی می‌خواست بدن ما را در رحم مادر خلق کند ، اول ارض خشکی قلبمان را روی جایگاه آبی رحم مادر خلق کرد و قلب ما هم خانه خدا شد "فؤاد المؤمن بیت الله" وتمام عروق با گردش خون به طواف قلب ، هرگز از قبله‌ی بدن جدا نمی‌شوند و الا حیات آنها به خطر می‌افتد. پس باید ما هم هرگز از توجه وجه قلبمان (از مجرای رضای خدا) به قلب عالم امکان ؛ امام زمان(عج) به توجه خانه خدا و وصل شدن به قبله جدا نشویم وگرنه حیات معنویمان در دنیا و آخرت به خطر می‌افتد و به هلاکت ابدی می‌رسیم.

همانطورکه انسان وقتی به مدرسه می‌رود، کلاس اول را طی می‌کند تا با سواد شود(حروف و اعداد را می‌آموزد) و این کلاس اول تا دکتری و پرفسوری، در تمام مراحل تحصیلات و کسب مقامات و حتی آثارش ظهور و بروز دارد و حتی بیّنه‌ی آن است.

این نکته‌ای است! که هرکس در عمل برای دیگران نیز سعی کند اول شود تا در زندگی و شئونات ارزشی دیگران هم مؤلفه باقی بماند. آیه 74 سوره مبارکه فرقان می‌فرماید:"و الذین یقولون ربّنا هب لنا من ازواجنا وذریّاتنا قرّة اعین واجعلنا للمتّقین اماما" ( وکسانیکه می‌گویند:پروردگارا ببخش بر ما از همسرانمان فرزندانی که نور چشم ما باشند و قرار بده ما را برای متقین پیشوا و امام).

نموداری از ظهور اسرار خلقت در عدد9  

همانطورکه توضیح داده شد ، پروردگارعالم اولین ظهور خود را از گنج احدیتش(جلّ جلاله) ، اسم مبارکش "واحد" که مظهر نورانی همه اسرار و ظهورات حروف و اعداد و همه مخلوقات بود ، قرار داد. عدد ابجد کلمه واحد، 19 می‌شود که خود به معنی یکتایی خالق بی‌همتا است.

جایگاه عددی نُه=19  و عدد ابجدش =55 است که 5+5=10 و چنانچه بیان شد 9 باطن 10 است. پس در این نمودار(*رجوع شود به نمودار انتهای کتاب ) متوجه می‌شویم که بلوغ خلقت در عالم واحد عدد 19 است در جایگاه عددی نُه. و عدد ابجد نوزده=72=سجده است که اسرار عالم ؛ در گنج ظهور ، در بلوغ سجده و اطاعت محض ، ظهور دارد.

درواقع قله اسرار ظهوری خلقت به عدد 9 ، درس زیبایی دارد. عدد ابجد کلمه قله =135 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س)است. شاید شما بفرمایید چرا؟ در خلقت نوریِ خانم زهرا(س) خواندیم که ایشان کسی بود که قبل از خلقت ، همه‌ی اسرار ظرف آفرینش وجودش امتحان شد و خداوند فرمود ما او را صابره یافتیم و قبول شد . و در آیه اول سوره مبارک نساء می‌فرماید: همه مخلوقات را از یک نفس واحده خلق کردیم . و در واقع کلمه نساء همان الفِ وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند ( الف=111=نسا). پس همه در بلوغ نُه هستند و بلوغ نُه، همان تسخیر اعداد و حروف است که در انطباق قرار می‌گیرد. و شاید این ظهور باطن است که امام حسن عسگری(ع) می‌فرماید: ما معصومین همه حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادرمان حجت بر ماست.

بلوغ نُه یعنی نَه که به عربی (لا) می‌شود و مجرای توحید(همان لااله الا الله) و حقیقت گنج عشر است. جایگاه عددی (لا)=13 است که برابر با جایگاه عددی (م) به عدد ابجد 40؛ حقیقت طهارت است. پس عالم در کلمه سبحان غرق است و هر کس باید به بلوغ عبادی و بندگی 9 یا نَه ، به طهارت و تنزیه عمل برسد تا بتواند جزء عبّاد و زهّاد خالق یکتا باشد. جمع ارقام 13 ، برابر4 می‌شود و عدد 4، تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر مجرای توحید است.

عدد ابجد (لا)=31 است . عدد ابجد سیُ یک به حروف 100 می‌شود که 100=(ق) به جایگاه عددی 19 است که 10=9+1 که همان گنج 4 روی 10 است و عدد 19=واحدجلّ جلاله است ، پس تمام عالم خلقت در مجرای توحید و کلمه مبارک لا اله الا الله است که نماد آن ، خانه خداست.  

بلوغ عدد 9 در رسیدن به قرب الهی

برای رسیدن به قرب الهی باید قربانی داد چون اینجا مقام قربانی است مگرنه اینکه ورود در قرآن باید از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم گذشت . و ورود درحرم مطهر معصوم(ص) مخصوصا در حرم الله ؛ نزد خانه کعبه ، باید آماده قربانی باشیم و تمام نفوس حیوانی را قربانی نفس انسانی یعنی نیت قربتاً الی الله کنیم. آنجا هم باید از 19 حرف اسامی پنج تن(ص) گذشت تا به قربِ آن برسیم.

عدد ابجد کلمه  قربانی=363 است که3+6+3=12و2+1=3 می شود . دراصل عدد 300 =ش افشاکننده‌ی 63 =جایگاه عددی اربعین ؛ محل رسیدن به تعالی انسانیت است.

وقتی حضرت موسی(ع) به وادی مقدس دعوت شد ، پروردگار عالم فرمود کفشهایت را بیرون بیاور که اینجا وادی مقدس است"انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی" (آیه12سوره مبارکه طه). اما علی ابن ابیطالب (ع) رادر پاک‌ترین و مقدس‌ترین مکان؛ در خانه خودش (اشاره به عالم قرب) به دنیا آورد. پس ای شیعیان! در رسیدن به قرب کعبه می‌فرماید که اینجا وادی مقدس است ، باید 1000 کیلومتر جلوتر( به عدد الف) غسل کنی و لباس‌هایت را مخصوص کنی و با لبّیک و ذکر و حال خوش بیایی نزد قبله‌ی جان‌ها!

شاید اینطور است که وقتی حضرت موسی(ع) از خداوند زیارت خودش را درخواست کرد پروردگار عالم  فرمود:لن ترانی (تو و نه هیچکس هرگز نه در دنیا و نه در آخرت راه ندارد که مرا ببینی). اما خداوند جلیل به کوه طور تجلی فرمود که برخی مفسّران می‌گویند این نور شیعه‌ی علی ابن ابیطالب (ع) بود که کوه متلاشی شد و حضرت موسی(ع) بیهوش شد"دکّا و خرّموسی صعقا"(آیه 143 سوره مبارکه اعراف). می‌فرمایند سپس حضرت موسی(ع) از خداوند خواست که ای کاش مرا مقام شیعیان علی ابن ابیطالب(ع) عطا فرمایی.(الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المؤمنین و الائمه علیهم السلام).

جایگاه عددی کلمه قربانی=66 که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله است.حال خوب فکر کنید که قربانی در کنار خانه خدا یعنی چه؟!  

هر مسلمان در هر جای دنیا که باشد برای قبولی نمازش که به فرموده پیامبراکرم(ص)"الصلوة عمود الدین" ، به عنوان وصل شدن مأموم به امام باید طهارت ظاهر و باطن داشته باشد ، لباس مخصوص بر تن کند ؛ مثل لباس نماز خانم‌ها(پوشیدگی خاص) و لباس طاهر برای مردان، باید احکامش را بجا آورد و در واقع به نوعی محرم شود در وادی عشق. یعنی همانطورکه برای حضرت موسی(ع) آمده که خداوند فرمود کفشهایت را بیرون بیار اینجا وادی مقدس است، برای نمازگزار هم خیلی چیزهایی که در حالت عادی با مردم روبرو می‌شوند ، در نماز برایش حرام می‌شود و باید روی خود را به قبله کند و برنگرداند که اگر سهوا یا عمدا رویش را برگرداند، نمازش باطل می‌شود. پس در واقع عالم نماز ، عالم عدد 19 به واحد رسیدن و به بلوغ حقیقی انسان شدن است ، پس بلوغ 9  می‌خواهد.

عدد نُه با حروف   

عدد نُه با حروف یعنی نَه ، در واقع بلوغ انسان در حد کمال ، نَه گفتن به تمام اموری است که خداوند کریم به آن رضایت ندارد. فقط راه تشیع به امام معصوم(ص) راه بندگی است که نَه می‌باشد ، یعنی اخلاص پیدا کردن . نَه یعنی به تمام الهه‌های هوای نفسی نه گفتن ، یعنی به توحید واقعی رسیدن.

در عربی نَه می شود(لا) یعنی لا اله الا الله . پیامبر اکرم(ص) فرمودند:"قولوا لا اله الا الله تفلحون" (بگویید لااله الا الله تا رستگار شوید). امام رضا(ع)در حدیث سلسله الذهب فرمود : کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. بعد فرمود بشرطها و شروطها و انا من شروطها (کلمه لا اله الا الله قلعه‌ی امنی است که هر کس عملش توحیدی باشد و در آن حصن وارد شود از عذاب قیامت (دنیا و آخرت) امنیت پیدا می‌کند بعد امام رضا(ع) می‌فرماید به شرط اینکه من شرط آن باشم(یعنی به شرط رضای خداست و رضا به رضای خدا رسیدن).

پس شرط به رضای خدا رسیدن آنست که به تمام رضاهای دل ظاهری و به تمام هواهای نفسانی درونی ، نَه بگوئیم که کار خیلی سختی است و جهاد اکبر است ! این مقام بلوغ بندگی و رسیدن به کمال انسانی و در نهایت در جایگاه قرب الهی واصل شدن است اما به عدد کلمه (لا) ، که عدد ابجدش 31 می‌شود و4=1+3 که در اصل همانطور که گفته شد تمام چهار چوب حقیقت آیت الکرسی و گنج 4 روی 10 است. از طرفی هم عدد ابجد سیُ یک=100=عدد ابجد(ق) که جایگاهش 19 است  و 19 =جایگاه عددی نُه. پس درحقیقت اخلاص یعنی خالص شدن ، همان به بلوغ 9 رسیدن است. جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شود که همان حقیقت 4 روی 10 و 14 و40 است و 40 ، باب طهارت و عدد ابجد طلا است . پس باطن تمام این زیبایی‌ها ، خلوص است. امیدوارم مقصودم از این درس را دریافت کرده باشید.

عدد 19 در جایگاه عددی نُه

اگر اعداد ابجد 1 تا 9  را به صورت زوج و فرد جدا کنیم، حروف اعداد زوج ، می‌شود 4حرف ؛ بدوح (ب=2،د=4،و=6،ح=8) و جمع عددی آن 20 می‌شود که برابر با عدد ابجد(ک) است و 0+2=2=(ب). حروف اعداد فرد ، می‌شود 5حرف؛ اجهزط (ا=ا،ج=3،ه=5،ز=7،ط=9) و جمع عددی آن 25 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه (حمد) و جایگاه عددی(ذ) است و 5+2=7=(ز). پس درنهایت حرف زوج شد (ب)= 2 و حرف فرد شد(ز)=7 که در جمع عددی می‌شود 9 (9=2+7) و در ضرب عددی 14(14=2×7) که همان گنج عشر یعنی 4 روی 10 است و جمع ارقام 14 (4+1=5) 5 می‌شود ؛ سرّ حلقه بندگی و وجود مقدس پنج تن(ص).  

حرف رمز تمام عالم در بین حروف فرد در اعداد نه‌گانه می‌باشد،چنانچه آقای شیخ بهایی درباره این 5 حرف فرد(ا-ج-ه-ز-ط) می‌فرماید:

ای که هستی طالب اسرار و رمز غامضات   اسمی از اسمای اعظم با تو گویم گوش دار

اول و ثانیش جذر رابع و خامس بود           حرف مرکز جذر جمع جمله دان ای هوشیار

  گر ازاین بیتش نفهمیدی ازاین بیتش بفهم         سر نگهداری  برادر گر  بیایی  زینهار

حرف اوسط نصف حرف اول است وآخرست  اوسطیش ضعف اوسط فرقدان و قطب وار

ساتر سرش باش فتح رمز اگر دستت دهد        فاتح  اقفال دانستی  برو در کار دار

بیان ابیات مذکور فقط درباره همین 5 حرف است، نه دائره اجهزط.

معنی مصراع اول بیت دوم این است : ا(1) + ج(3) = جذرِ ز(7)+ط(9) ، یعنی 4= جذر 16

و مصراع دوم این است: ه(5) = جذرِ ا(1) + ج(3) + ه(5) + ز(7) + ط(9) ، یعنی 5=جذر 25 

بیت چهارم: ه (5) = نصفِ ا(1) + ط(9)  ، یعنی 5= نصف 10 و مصراع دوم :

ضِعف اوسط یعنی دو برابر حرفِ وسط (ه=5). و این دو اوسط یعنی(ج)،(ز) در گرد مرکز (ه) مانند فرقدان بر گرد قطب شمالند. فرقدان ، دو کوکب معروف در قطب شمالند که در زیجات و کتب نجوم و صور الکواکب عبدالرحمن صوفی و دیگر کتب در صور کواکب مشروحا مبین است.

نکته : حرف (ه) ، تنها حرفی است که خداوند کریم آن را ضمیر یعنی حرف اشاره به خود قرار داده است و با حکمت ، ضمه و فتحه و کسره را به خودش نسبت می‌دهد و صدای کوتاهش را اشباء و بلند قرار می‌دهد تا الی یوم القیامه همه بدانند! که او هو است و فقط اوست. عدد ابجد حرف(ه)=5 است . فقط و فقط پنج تن آل عبا (ص) {یعنی همه چهارده معصوم(ص)} واسطه معرفت و شناسایی بندگان به خدای مهربان هستند ، فقط و فقط این عزیزان اولین خلقت هستند و تمام مخلوقات از ایشان خلق شده‌اند حتی پیامبران گرامی ، و ایشان همان آیت الکرسی و گنج و کنز 4 روی 10 عالمیان هستند. امیدوارم متوجه شده باشید که حرف(ه) به عنوان عدد 5 ، مرکزیت و سرّ همان عالم کون و مکان ظاهر و باطن را داراست.

و اگرمضرب‌های عدد3 را از 1 تا 9 جمع کنیم عدد 19 ؛جایگاه عددی نُه بدست می‌آید (19=9+6+3+1). پس در این شعر خیلی از زیبایی‌ها بیان شده است. اما به حرف (ه) کلّ اسرار را جمع کرده و فرموده حالا خودت بفهم!

چون پروردگار عالم به عدد 19 ، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک بلوغ 9 واحدی است. جمع ارقام 19 برابر 10 شد و(1=0+1). دقت کنید! درحالیکه ظهور 10 در عالم کنز جمع عددی 1 تا 4 شد(10=4+3+2+1)یعنی 4 روی 10 که می‌شود 14 که 5=4+1 ؛ اینجا حلقه‌ی خلقت به ظهور سرّالاسرار عالم بسته شد که پنجمین معصوم(ص) ، امام حسین(ع) است که 9 ذریه در بطنش بود: 14=9+5 پس حقیقت 14 نور مقدس ولایت کبری در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم ، همان حرف (ه=5) است.

خداوند کریم دردنیا خشکی را روی حرف (و) خلق نمود و فرمود :انّا لله و انّا الیه راجعون. پس آدرس خود را  با  این حرف به همه بندگان داد. قل هو الله احد ، پیغمبر بگو او خداوند احد است پس حرف (ه) با (و) جمع شد و پروردگار، خود را به هو معرفی فرمود. و همینطور در گنج وحدانیت به عدد یک =واحد، عدد ابجد یک=30 می‌شود که تمام تجلی‌گاه و مجرای توحید عدد 30 برابر حرف(ل) است که این حرف گشاینده حروف مبارک لا اله الا الله است و جایگاه عددی حرف(ل)=12 می‌باشد که 12 نور مقدس امام معصوم(ص) همه عروه الوثقی و حبل الله المتین(ریسمان محکم الهی) و امام مبین موحّدان و متقین هستند.  

بنابراین بلوغ عددی گنج واحد در عدد19 کلّ سرّ است زیرا 19 ، جایگاه عددی نُه بود. پس بلوغ تمام اسماء و تمام اعداد در اسم مبارک واحد ؛ دربلوغ نُه متجلی می‌شود که نُه همان کلمه‌ی نََه است یعنی لا و توحید محض الهی و خلوص کامل عمل!  

عدد نُه در کلمه‌ی عرفه و قربانی

امام حسین(ع) فرمود: خداوند خلق نکرد بندگانش را مگر برای معرفت . و خود نقطه مرکزی معرفت توحید شد. اوست که شب عرفه و روز عرفه را به همه عالمیان معرفی فرمود و راه مقصد و هدف الهی را از عالم سفل در مرکزیت خانه خدا و در ایام حج  واجب که نقطه‌ی عطف وصل همه موحدان و مؤمنان به قرب الهی است ، نشان داد و راه رسیدن به مقصد رضای پروردگار عالم را به عاشورای عمل و کربلای زندگی هر انسان آزادی راهنمایی فرمود. {چنانچه درس معارف ما از راه عمل به اعداد و حروف است ، دقت بفرمایید که با این درس به مغز معنا می‌رسیم.انشاء الله}

عدد ابجد کلمه عرفه=355 که13 = 5+5+3 و 13=جایگاه عددی حرف(م) به عدد ابجد40 است. 300 افشاکننده است و 55=عدد ابجد(نُه)، در واقع عرفه افشاکننده‌ی راه نورانی رسیدن به بلوغ انسانیت 9 و کمال هدف پروردگارعالم یعنی زنده شدن واقعی ، رسیدن به قربانگاه (در جایگاه 19 و سجده واقعی) و رسیدن به قرب عند ربهم یرزقون است.

جایگاه عددی کلمه عرفه=58 می‌شود که13= 8+5 و 13=جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 است. پس عرفه انسان را در شناخت حقیقی به گنج طهارت انسانی و کمال قرب الهی و شیعه و محب واقعی معصومین(ص) شدن می‌رساند و این راه برای همه لازم الاجراست و باید به آن معرفت پیدا کنند و الا همه بازنده‌ عمر پر برکت خویش می‌شوند و دگر هیهات!!! 

عدابجد کلمه قربانی=363 که12= 3+6+3 و 2+1=3=آب است. 300 همان افشاکننده و 63 ، برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و امام علی(ع) ، و جایگاه عددی کلمه اربعین است یعنی جایگاه باطن سبز شدن بهارشدن و به طهارت واقعی رسیدن است(عدد ابجد اربعین=333 که3+3+3=9 می‌شود) پس امام حسین(ع) و همه چهارده معصوم(ص) که خود معصومند و ائمه طاهرین(ص) هستند ، در واقع اولین قربانیان خداوند متعال هستند که خود ، راه گشای قرب اویند ، پس این عزیزان خود دائما در قرب او هستند و همه‌ی عاشقان را هم به قرب او می‌برند. سخت‌ترین مسیر قربانگاه برای این عزیزان است که سید الشهدا اباعبدالله الحسین(ع) با سخت‌ترین راه شهادت طیّ مسیر فرمود ، اما فاتح کلید کلّ گشایش قربانی دست اوست که همه‌ی انسان‌های شیعه و مسلمان و مؤمن کوتاه‌ترین راه را از او می‌آموزند تا در مسلخ رسیدن به کمال انسانی از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم  قرآن و 19 حرف اسامی پنج تن(ص) بگذرند و لباس حیوانیت را کنده و به کمال انسانی برسند(قلب به میم شوند). و در اینجا طبق کلام الهی تولد پیدا کرده‌اند زیرا در دنیا و رحم دنیا به بلوغ 9 رسیدند ، همانطور که نوزاد وقتی از رحم مادر بعد از 9 ماه به سلامت تولد پیدا می‌کند و خداوند کریم رزق شیر را در سینه مادر برایش آماده می‌سازد ، شهید هم به بلوغ عمل و تولد انسانیّتش به تولدی می‌رسد که هرگز در آن مرگ نیست و حیات جاویدان است و روزی که می‌گیرد رزقا حسنا است.اللهم ارزقنا

"ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"   

بلوغ 9 در حرف ط   

عدد ابجد و جایگاه عددی حرف(ط)=9 است. از حروفی است که سخت‌ترین تلفظ را در مخرج حروف دارد و 7صفت را داراست :1)جهر(یعنی جوهر صدا را بیرون می‌آورد ؛ باصدای بلند ادا می‌شود). 2)شدت. 3)اطباق. 4)استعلا. 5)اصمات.   6)قلقله. 7)ضغط.

بالاترین صفت حرف(ط) ، اطباق است. اطباق یعنی منطبق شدن ، مصدر باب افعال و به معنای پوشانیدن و طبق بر سر چیزی گذاردن است. هنگام ادای مخرج آن در دهان پاره‌ای از زبان جمع شده و قسمتی از کام بالا را که مقابل آن است می‌پوشاند. این حرف را مُطبقه می‌نامند که با غلظت و تفخیم تلفظ می‌شود. درصورت عدم رعایت اطباق ، حرف(ط) به (ت) شباهت تلفظی پیدا می‌کند بنابراین معنی کلام تغییر می‌یابد. به همین جهت این حرف که صفت اطباق دارد احتیاج به تمرین بیشتری دارد تا صحیح ادا شود.

یکی از زیبایی‌های حرف(ط) این است که تمام عوالم از عالم پایین به بالاتر در عدد 9 و حرف(ط) انطباق دارد و عوالم هر کدام در سعه‌ی وجودی خودشان به عدد بلوغی 9 کامل هستند. درضمن اینکه به عالم بالاتر تطبیق دارند و صورت کاملتری را پیدا می‌کنند.

در عربی حرف(ط) را (طا) می‌خوانند که عدد ابجد (طا) = 10 می‌شود. پس درحقیقت خود حرف(ط) ، عدد 9 در بطن 10  است و یک حرف کاملا زیبایی است که در اعمال انسان ، دائما ظهور دارد یعنی هر انسانی باید از امام معصوم(ص) پیروی کند پس عملش باید دائما در انطباق باشد تا مورد قبول و رضای امام معصوم(ص) و در نهایت رضای خدای مهربان واقع گردد. بطور مثال راوی می‌فرماید: شخصی که عاشق پیامبر(ص) بود مشاهده کرد از راهی که خاکی بود تا مسجد یک ردّ پا بیشتر نیست خوشحال شد و گفت زودتر بروم تا حضرت(ص) تنها  در مسجد است با ایشان ملاقات کنم و از وجودش حظی ببرم.  وقتی وارد مسجد شد دید سلمان(علیه الرحمه) آنجا نزد حضرت(ص) است پرسید سلمان تو چگونه آمده‌ای که هیچ ردّ پایی از خود برجا نگذاشته‌ای؟! سلمان فرمود: من پای خود را طوری روی جای پای حضرت گذاشتم که از خودم ردّپا نماند ، زیرا من هرگز پشت امام از خود اثری نمی‌گذارم و سعی می‌کنم تمام اعمالم منطبق با دستور این عزیزان باشد و من هرگز دلِ خود را مقدم بر رضای دل پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) وحضرت زهرا(س) نمی‌کنم .

پس اینجا درس بزرگی گرفتیم که انطباق ، اول باید از قلب باشد تا دل ما در قربانگاه ، قربان امر خداوند کریم و دستور حجت خدا نشود و تا دل خاضع نشود بقیه اعضای بدن منطبق دستورات عمل نمی‌کنند. به خاطر همین است که وقتی برای عمل عبادی اقدام می‌کنیم باید اول نیت قلبی داشته باشیم که برای رضای خدا "قربة الی الله" باشد.

یکی از صفات حرف(ط) ، استعلاست یعنی طلب اعلا رفتن می‌کند. عمل انسانی که با  قرآن کریم (وحی الهی) و عمل امام معصومش(ص) مطابقت می‌کند ، او را به درجه اعلا‌ی قرب الهی می‌رساند.

یکی دیگر از صفات(ط) ، ضغط به معنای فشردن است و در حال سکون ، در مخرج حرف لازم است. یعنی در عمل باید محکم باشیم و درحال انطباق سکنی بگیریم تا معلوم شود که راه و روش ما چگونه است.  

دیگر از صفت(ط)، شدت است یعنی محک گفته می‌شود . بنده باید در انطباق عمل پافشاری کند و همیشه در راه هدف استقامت داشته باشد.

صفت دیگر حرف(ط) ، جهر است یعنی باید بلند گفته شود . پس این بلوغ چقدر زیباست که به عدد 9 ، ظاهر می‌شود . انسان مؤمن در عمل بندگی در هر زمان و هر مکان ، هر مقام و هر منصب ، هر پایه‌ی علمی و در هر جایگاه و حتی کشوری و شرایطی باید عمل خدا گونه‌ی خود را مخصوصا در واجبات ، با افتخار و با صدای بلند ، بدون خجالت انجام دهد یعنی صفت جهر در بلوغ حرف(ط)در مقام انطباق به کلام خدای مهربان(قرآن کریم) و امام معصومش(ص) اظهار عمل خالصانه داشته باشد. و در حقیقت این انطباق از عدد 9(ط) به تولد10(طا) اثر ماندگار عمل را نشان می‌دهد. حتی در قبر باید انطباق آنجا جوابگوی خدای مهربان باشد!

دیگر اینکه ملک حرف(ط) ، اسماعیل نام دارد. امیدوارم خوب دقت کنید! {اشتباه نشود ، منظور پیامبر خدا ؛ حضرت اسماعیل(ع) نیست}. در باطن این اسم خیلی اسرار نهفته است که خدا عالم است و بس. فقط بدانید این ملک ، هم اسم پیامبری است که خداوند کریم نزد خانه‌اش از زیر پایش در کودکی چشمه زمزم را سرازیر کرد که الی یوم القیامت ادامه دار است و نسل پیامبر گرامی ما حضرت محمد(ص) از نظر جسمانی از حضرت اسماعیل(ع) است که ایشان به صورت معجزه از زیر چاقوی تیزِ امتحان به سلامت بیرون آمد و نام ذبیح الله را گرفت و او در قربانگاه بندگی و رضای خداوند به پدر بزرگوارش فرمود:"قال یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاءالله من الصابرین" (آیه102سوره مبارکه صافات) و در امتحان  خداوند متعال هم خودش و هم پدر بزرگوارش حضرت ابراهیم(ع) قبول شدند. زیرا او قبل از سر بریدن فرزندش ، اول دل خود را به خواست و رضای خدا منطبق کرد و در بلوغ تطبیق ، دل خود را بُرید و بعد موفق شد که چاقو به گردن فرزندش بکشد.

پس این بلوغ به 9 کامل شدن است که روز قربانگاه و به قربانی رفتن در 10 ظهور پیدا می‌کند که آن عید قربان است. در واقع عالم قرب ؛ مهمانسرای پروردگارعالم و جای روزی گرفتن از نزد کریم است یعنی عند ربهم یرزقون. به همین علت روزه‌ی دنیایی هم در روز عید قربان ، حرام است.

بلوغ 9 در ماه رمضان

ماه رمضان سیّد ماه‌های قمری است و تنها ماهی است که در قرآن کریم نام برده شده است: آیه 185 سوره مبارکه بقره "شهر رمضان الذی انزل فیه القران هدی للناس وبینات من الهدی و الفرقان..." . (ماه رمضان که قرآن در آن نازل شد قرآنی که سراسر هدایتگر مردم است و دلائلی روشن و آشکار از هدایت می‌باشد و مایه جدائی حق از باطل است).

ماه مبارک رمضان ، نهمین ماه سال قمری است. این ماه را شهر الله یعنی ماه خدا می‌نامند و خداوند کریم با کلام نورانی وحی ، از بندگانش پذیرایی می‌نماید و لیله القدر را در این ماه قرار داده است. در واقع بهترین و بالاترین نعمت‌ها را در این ماه به بندگانش عنایت می‌فرماید . اما طریق عبادت در این ماه خاص است : 1)باید از سحرگاه تا غروب آفتاب (بندگان در سنّ تکلیف) روزه بگیرند و در واقع پذیرایی خاص است یعنی امساک از خوردن و آشامیدن. 2)سفره قرآن به صورت قرائت و معنا برای همه‌ی عاشقان باز می‌شود و هر کسی به قدر اشتهای خود از آن بهره مند می‌شود. طبق احادیث خواندن یک آیه قرآن ثواب یک ختم قرآن را دارد. 3)شب‌ها اجبارا برای خوردن سحری و انجام فرائض واجب بیدار شدن. 4) در این ماه درهای بهشت در دنیا کاملا باز و پذیرای مؤمنان است؛ مثل مساجد و جلسات ذکر خدا. 5) درهای جهنم(گناه) بسته می‌شود مگر برای کسی که خودش بخواهد گناه کند. مکان‌های غذاخوری روزها بسته می‌شود. اگر کسی در ملاء عام چیزی بخورد یا سیگار بکشد جریمه می‌شود.

پس در واقع بلوغ عبادت را خداوند به بندگانش می‌آموزد . درحالیکه یک ماه از سال است اما وقتی می‌خواهند برای کسی روزه قضا بدهند می‌گویند یک سال روزه. چون این ماه ، در واقع باطنِ تمام عمر ماست یعنی بنده از وقتی که به تکلیف می‌رسد تا بمیرد باید روزه از گناه باشد. برای همین معصومین(ص) که امامان و پیشوایان ما هستند در دنیا یک گناه که حتی ترک اولی یا مکروه هم انجام ندادند. پس همیشه روزه بودند و در عبادت خاص الخاص و با روزه هم از دنیا رفتند. در واقع افطار حقیقی ، آخرت است ؛در مقام عند ربهم یرزقون نزد پروردگارشان در عالم قرب روزی می‌خورند. آنجا دیگر هرگز روزه نیست و همیشه بهترین افطاری است ؛ کسانی که در دنیا رزق عملشان وحی الهی است یعنی به نسخه حکیم الحکمای پروردگار عالم یعنی قرآن کریم عمل می‌کنند، پس افطارشان هم رزقا حسنا  است.

ماه رمضان بین دو تا یک  قرار دارد {روز شروع و روز آخر} که اگر روز اول را مطمئن به شروع ماه رمضان نباشید و نیت روز اول کنید ، روزه  شما حرام است (باید نیت یوم الشک کنید). روز آخر هم باید مطمئن شوید که روز آخر ماه رمضان است ، اینجا هم اگر یقین نداشته باشید و روز اول شوال باشد ، عید فطر می‌شود که روزه حرام است. پس خداوند درس بزرگی به ما می‌دهد که بایدتمام عمر را به دو یقین ، سپری کنی : از خدا آمده‌ای و به سوی او باز می‌گردی "انّا لله و انّا الیه راجعون". پس کسی که مبدأ و معاد را یقین دارد انشاء الله در عمر خود هرگز عمدا به گناه افطار نمی‌کند! دقت کنید اگر کسی در روزه ماه رمضان عمدا حتی مال حلال مثل آب را بخورد هم معصیت کرده و جریمه می‌شود: هم آن روز دیگر نباید چیزی بخورد و بعد از ماه رمضان هم باید 60 روز به جریمه افطار بی‌موقع روزه بگیرد یا 60 مسکین را غذا بدهد. حال اگر روزه‌اش را با شراب یا کار حرام بخورد باید کفاره‌ی جمع بدهد یعنی هم 60 روز روزه بگیرد و هم 60  فقیر را سیرکند و هم یک بنده را آزاد کند.

امیدوارم خوب دقت کنید! در دنیا که جریمه اینقدر سنگین است ، درآخرت برای بنده گنهکاری که تمام عمرش را با گناه کبیره افطار کرده، چگونه است؟! انشاءالله خداوند کریم همه‌ی ما را مورد عفو و بخشش ، لطف و رحمت بی‌نهایت خود  قرار دهد.

پس بلوغ 9 در عمل ، سنگین‌ترین عمل است که در تولدش به ماهِ 10 که ماه شوال است خداوند کریم به عید فطر ، بنده را تولد می‌دهد و نوازش می‌کند. کلمه شوال از شال می‌آید یعنی خلعت. زیرا بنده‌ای که با روزه تمام ظلماتش از او جدا شده ، به باطن فطری می‌رسد که آنجا عالم قرب است و افطار بر او واجب می‌شود .

در ماه رجب که هفتمین ماه سال قمری است خداوند کریم از سیزدهم ماه پذیرای مهمان خاص خود ؛ حضرت علی(ع) و مادر بزرگوارش در مهمانسرایش که بالاترین و مقدس‌ترین و پاک‌ترین مکان یعنی خانه مطهر کعبه است ، بود که آقا مولود کعبه است و خداوند دیوار را برای او شکافت ، محلی که هیچکس را الی یوم القیامت از آن قسمت ورود و خروج نداده و در واقع اسرار جان خلقت و معرفت به خودش را و راه به اعلا رفتن و به قربش رسیدن را پرده‌برداری فرمود. و در 15 ماه رجب از همان شکاف ، مادر و مولود نورانی پا به بیرون از خانه کعبه گذاشتند. در نیمه ماه شعبان آخرین منجی عالم وجود ؛ مهدی موعود(عج) در دنیا متولد شد. خداوند متعال در نیمه ماه رمضان در ماه ضیافت خود به تمام جهانیان منت گذاشت و سیدالاسباط ابا محمد حسن بن علی(ع) ؛ سبز کننده تمام حقایق هستی و هدف آفرینش و سبز کننده جان قرآن را  متولد فرمود. در 21 ماه رمضان روز تاج گذاری ولایت وجود مقدسش است که در واقع ماه رمضان به ولایت امام حسن(ع) تمام می‌شود که امام افطار کنندگان است و کریم اهل بیت(ص). برای همه‌ی بندگان مؤمن عید فطر، رسیدن به عمل حسن و روز هدیه گرفتن   است . طبق آیه 160 سوره مبارکه انعام "من جاء بالحسنة فله عشر امثالها" ، اگر باخودت (تا قبر) عمل حسن بیاوری پس برای توست 10 تا مثل آن . پس  اگر تمام عمرت را به روزه از گناه (عمل حسن) بیاوری تا قبر ، خداوند کریم  عدد 10 که همان گنج عشر ، جان دهه طُهر و ولایت است یعنی رزق حسن را انشاءالله به عنوان افطار یا عید فطر الی یوم القیامت می دهد که این بلوغ 9 رمضان واقعی است.

عدد 9 در باطن جزء نُه کلام الله مجید

نهمین جزء قرآن کریم در سوره مبارکه اعراف(آیه88)شروع می‌شود. همانطور که می‌دانید مردان اعراف ، چهارده نور مقدس معصومین(ص) هستند که فردای قیامت در جایگاه رفیع مقامات خود می‌ایستند و تمام اهل محشر به وجود مقدس این عزیزان محک می‌خورند و راهشان مشخص می‌شود ؛ هرکس کمتر شناختی هم به ایشان داشته باشد راهی بهشت می‌شود وگرنه در جهنم خواهد بود. پس مردان اعراف در بلوغ نُهِ تمام عالمیان هستند که به عدد 14 یعنی 4روی 10 ، گنج طهارت از طرف پروردگار عالم در این سوره معرفی می‌شوند. ترتیب نزول این سوره مبارکه بر قلب پیامبر(ص) ، سیزدهمین سوره می‌باشد و عدد 13 ، جایگاه حرف (م) به عدد ابجد 40  است.

عدد 9 در باطن 10 (سوره مبارکه انفال-آیه درخصوص خمس)

سوره مبارکه انفال حدودا اواخر جزء 9 شروع می‌شود. این سوره از نظر ترتیب نوشتاری در قرآن کریم ، هشتمین سوره و 88 ، از نظر ترتیب نزول به قلب پیامبر(ص) است (88=عدد ابجد کلمه نحل یعنی زنبور عسل).

بعد از 40 آیه از این سوره مبارکه جزء 9 تمام می‌شود و وارد جزء 10 می‌شود یعنی آیه 41 ، اولین آیه در جزء 10 است که درباره‌ی خمس آمده است(جالب است که حزب 19 هم با شروع جزء 10 آغاز می‌شود«به خط قرآن عثمان طه»).

دقت فرمایید! انفال به معنی مال‌های خدادادی است مثل نفت ، زغال سنگ، سنگ‌های قیمتی ، دریاها  و خلاصه آنچه که خداوند از طبیعت برای بندگانش سرمایه قرارداده ، گنج ظاهری همه جزء غنیمت‌هایی است که خداوند برای بشر قرارداده و می‌فرماید انفال متعلق به خداست(مال الله) و بعد می‌فرماید متعلق به پیامبر(ص) و ائمه(ص) است.

ریشه کلمه انفال از فال است و فال ، همان حروف الف است که گنج ظاهری است. حال خداوند کریم در اول جزء 10 که باطنش 9 است آیه 41 می‌فرماید: "واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه وللرسول ولذی القربی و ..." یعنی بدانید هرگونه غنیمتی بدست آورید(به یک نوع پس انداز)یک پنجم آن برای خدا و پیامبر(ص) و برای خویشاوندان و یتیمان و تنگدستان و در راه ماندگان است. اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی(حق از باطل) روزی که آن دو گروه با هم  رو در رو شدند نازل کردیم ایمان آورده‌اید و خداوند به هر چیزی تواناست.

وجود مقدس امام حسین(ع) که خود حامل 9 ذریه است و به عدد 10 بدنیا آمده  پنجمین معصوم(ص) است و در مقام خمس ، خود فاعل خمس در خانواده مکرش می‌باشد (خامس آل عبا). و آنچه خداوند از جان و مال و فرزندان و مقام‌ها و... به ایشان عطا فرموده ، همه را در راه خدا  قربانی می‌دهد و مقامش خامس آل عبا(ص) می‌شود. در واقع امام حسین(ع) به ما آموخت! زیرا درحالیکه خود، انسان کامل است و گنج عشر را داراست و حقیقت انفال متعلق به اوست، تمام گنج الف خود را در قربانگاه ، فدای یکِ ذات اقدس الهی کرد تا درطواف حج به عدد 11 ، به عالم قرب نزد هو برود(حج=هو=11)یعنی عند ربهم یرزقون. این وعده‌ی صدق پروردگار عالم است به همه شیعیان و محبین اهل بیت پیامبر(ص) الی یوم القیامت.

پس خمس در واقع راه به کمال رسیدن انسان است ، از ظاهر(باب طهارت) ورود پیداکردن تا رسیدن به طهارت باطن است و آماده شدن انسان که بتواند دل خود را خرج رضای خدا کند و آنگاه که حجاب‌های قلب کنار رفت، الفِ وجود خود را که همان غنیمت خدایی است (انفال) ، قربان ذات اقدسش کند که همان رسیدن به مقام کمال انسانی و قرب الی الله است.

پس آیه مبارکه را به جان خوانده و عمل کنیم تا در بلوغ 9 در باطن 10 به حقیقت خمس(لا اقل خمس مال)برسیم زیرا خمس ، باب طهارت باطن است. اگر وسایل شما از نظر ظاهر پاک باشد ولی خمس آن را نداده باشید نماز خواندن با آن صحیح نیست و یا حج با مال خمس نداده باطل است و ... .

درنتیجه خمس بازکننده‌ی باب طهارت عمل به عالم طهارت بهشت می‌باشد که آنجا باب الحسین(ع) است.      

عدد 9 در باطن سوره نهم _ سوره مبارکه توبه  

سوره مبارکه توبه ، نهمین سوره و در دهمین جزء قرآن کریم است . خوب دقت کنید! همیشه عدد 9 در بطن ده قرار دارد(همانطورکه در دروس قبل توضیح داده شد) و عدد 9 روی 10 جلوه می‌کند یعنی 19 ، که جایگاه عددی کلمه (نُه) است. جمع ارقام 19 هم 10 شد که تمام گنج 4 روی 10 و حقیقت 14 و 4 تا 10 تا به معنی تطهیر عدد40 است . امیدوارم خوب متوجه شوید که چرا این سوره مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم ندارد و با حرف (بِ) برائت شروع شده است؟!

باب توبه: یکی از بزرگ‌ترین عنایات حق تعالی نسبت به بندگان گنهکار خود، توبه است که با شستشوی قلبی ،{ فقط از این در} می‌توانیم وارد بهشت شویم. در واقع توبه ، حقیقت آب است که جان و قلب را از رجس ، پلیدی ، حسد ، بخل ، کینه و بغض شستشو می‌دهد.

پروردگار مهربان در قرآن کریم با 4 حرف در امور مهم قسم ، تأکید ، تفهیم و تأیید بعضی امور یا اهداف و عواملی را فرموده است مثل تالله ، والله، الله، بالله. این چهار حرف حروف(ت ، و ، ا ، ب) هستند که کنار هم می‌شود اسم زیبای خودش؛ تواب .خداوند کریم فرمود: انا التّواب الرّحیم من توبه پذیر مهربان هستم (تواب با نام مبارک رحیم است). شاید یک دلیلی که سوره مبارکه توبه بسم الله ندارد به این دلیل باشد که در عالم آخرت معلوم می‌شود توبه او پذیرفته شده است ، در آن زمان از باب بسم الله گذشته است ، در واقع باب بسم الله برای  به تکامل رسیدن ما در دنیاست تا بتوانیم از بسم الله ، به درون آن ورود داشته باشیم. پس آیا در آخرت ورود پیدا کرده‌ایم؟ رحمت رحیمیّتش را شامل حال گنهکاری که توبه کرده قرار می‌دهد. احوال توبه برای کسی اتفاق می‌افتد که در بلوغِ نُه پشیمانی از گناه بخواهد از مرز جایگاهی 19 ، ساجد خداوند کریم شود و از اعمال حیوانی جدا شده و به اعمال و تکالیف انسانی مزیّن و ملبّس شود در جزء  نوزده (جایگاه عددی نُه).

سوره مبارکه فرقان در جزء 19 شروع می‌شود و به معنی جداکننده‌ی حق از باطل و یکی از نام‌های قرآن است.

جالب است بدانید آخرین سوره‌ای که در جزء 19 ، جزء را تمام می‌کند سوره مبارکه نمل است که در آن ، پروردگار عالم ، 2 بسم الله الرحمن الرحیم آورده است و با این سوره ، 114 بسم الله قرآن ظاهر می‌شود.

در واقع حضرت سلیمان نبی(ع) از جانب خداوند ، ملکه سبا را دعوت به دین مبین حق می‌نماید و ایشان در جایگاه توبه به عدد جزء نوزده ، ساجد امر الهی می‌شود و دین حق سلیمان را می‌پذیرد و تمام حکّام خود را امر می‌فرماید که به خداوند یکتا ایمان بیاورند. تمام آیات الهی ، رمز و سرّ کنز و گنج لایتناهی پروردگار عالم است.

خیلی زیباست که بسم الله الرحمن الرحیم در آیه 30 سوره نمل است. به عدد30 ، کل را تمام کرده است و جالب‌تر اینکه جزء 19 به آیه 55 این سوره تمام می‌شود و 55 برابر با عدد ابجد کلمه (نُه) به جایگاه عددی 19  است!!!

پس خوب دقت کنید ! تمام آیات مبارک به حکمت کامله‌ای بدون نقص و خیلی زیبا ، همه اسرار حروفی اعداد را به تمام و کمال ظهور داده است. چنانچه سوره توبه به عدد9 (نهمین سوره) باب بلوغ هدایت را افشا می‌کند و جایگاه بلوغ و حقیقت اسرار کلّ قرآن را در جزء 19 (=جایگاه عددی نُه به حروف) به آیه 55(=عدد ابجد نُه به حروف) تمام می‌فرماید. الله اعلم

نکته جالب دیگر اینکه ترتیب نزول سوره مبارکه توبه به قلب رسول اکرم(ص) 113 است. همانطور که می‌دانید عدد 100 برابر ابجد حرف(ق) یعنی نگهدارنده است و عدد 13 ، برابر جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 است و در واقع گنج اسرار عالم یعنی 4 روی 10 . پس خوب دقت کنید! عددی که خداوند کریم به حکمت ، ترتیب نزول این سوره مبارکه قرار داده است(113) ، شاید اینطور معنی شود که توبه واقعی ، نگهدارنده باب طهارت وجود و راه گشاینده به عالم طهارت آخرت یعنی بهشت ، در جوار و شفاعت ائمه معصومین (ص) است.  

عدد9 در سوره مبارکه همزه

تنها سوره‌ای که 9 آیه دارد ، سوره مبارکه همزه است که از جهت ترتیب نزول؛ سوره 32{=جایگاه عددی نام مبارک مهدی(عج)} و از جهت ترتیب نوشتاری؛ سوره 104 (=عدد ابجد عطیّه)است. این سوره که با"ویل" شروع می‌شود یعنی وای ، بیم دهنده است که هرکه به گوش جان بشنود و به بلوغ 9 برسد ، انشاءالله به عطیه الهی می‌رسد.  

عدد 9 در سوره‌ مبارکه مریم(س) 

 سوره مبارکه مریم در ترتیب نوشتاری ، سوره 19 قرآن کریم است و با حروف مقطعه "کهیعص" شروع شده است. این حروف رمز به تعداد 798 بار در سوره آمده است که تقسیم بر 19 می‌شود 42 و چهل و دومین سوره مبارکه قرآن؛ سوره شوری با حروف مقطعه "حم عسق" شروع شده است. جالب است که هر دو سوره‌ی مبارکه (مریم و شوری) با 5 حرف مقطعه آغاز شده و با جمع هر دو، 10 ظاهر می‌شود(10=5+5)که 9 باطن 10 است.

تعداد حروف مقطعه در  سوره(شوری) ، 570 تاست که برابر با عدد ابجد کلمه عشر(=عرش) است که تقسیم بر 19 می‌شود 30 و 30=عدد ابجد کلمه یک است. کسانیکه تا حدودی به احادیث و گنج وجود این دو سوره‌ی مبارکه وارد هستند دریافت می‌کنند که این حروف ، راهنمای زیبای توحید و رساندن مقامات انسانی به گنج عشر هستند و معنای رسیدن به این زیبایی‌ها ، رسیدن به بلوغ 9 است با عمل خالصانه.   

جالب است بدانید که خانم مریم(س) از بدو تولد ، بلوغ یافته به دنیا آمد و پروردگار عالم نذر مادر بزرگوارش را قبول فرمود ؛ به قبول حسن یعنی بهترین و بالاترین قبول شدگان است. ایشان در مقام شامخ و اعلای ولایت و برگزیدگی و طهارت قرار دارد طبق آیات 42 و43 سوره مبارکه آل عمران: "و اذ قالت الملائکة یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک علی نساء العالمین(42) یا مریم اقنتی لربک و اسجدی وارکعی مع الراکعین(43) .

ایشان از سنّ طفولیت در مسجد الاقصی قرار گرفت و به عبادت مشغول بود. حضرت زکریا(ع) ، کفالت او را برعهده داشت. طبق آیات قرآن کریم غذای ایشان مائده بهشتی بوده است ، یعنی روزیِ او نور بود. و ایشان کسی است که به بلوغ 9 بدنیا آمده و درجایگاه نوزده ، ساجد است و در حقیقت بندگی ، قانت می‌باشد.

عدد ابجد کلمه قانت=551 که جمع ارقامش 11 (11=1+5+5) برابر با کلمه(حج) و ( هو) است. جایگاه عددی کلمه قانت=56 و 11=6+5 (=هو=حج) است و جایگاه عددی نام مبارک مریم(س) هم 56 می‌شود و عدد ابجد مریم=290 است که جمع ارقامش 11 می‌شود (11=هو=حج).

خداوند کریم یکی از نشانه‌های آیاتش را درخت ، قرار داد و درخت مقدسی که در قرآن نام برده است شجره طیبه است که می‌فرماید:"اصلها ثابت و فرعها فی السماء" .در واقع درخت معمولی تا نهال است ، باغبان باید دائما آب و نورش را مواظبت کند و برایش آفت زدایی کند زیرا درخت نیاز به باغبان دارد و اگر مواظبت نشود از بین می‌رود و گاه آفت‌ها آن را نابود می‌کند.

اما کم کم که رشد می‌کند هرچه ریشه‌هایش عمیق‌تر به زمین فرو می‌رود ساقه تنومندتر و بلندتر می‌شود ، تا جایی که ریشه‌های خود را به سفره آبی یا قناتی وصل کند آنگاه دیگر نیاز به باغبان ندارد و خود قدش را راست نگه داشته و ساقه و شاخه‌هایش را بالا و بالاتر می‌کشد که این زمان درخت را قانت می‌گویند. زیرا در فرمانبری و اطاعت به گنجینه‌ای رسید که همیشه غنی شده است و او همیشه در عبودیت ثابت می‌شود و نیاز به آبیاری ندارد.

انسان مؤمن هم باید در نوجوانی و جوانی در کنار باغبان‌های عمل و اخلاق نگذارد ریشه‌ی عقیده‌اش صدمه ببیند تا سالم رشد کند و در علم و عمل خود به اجتهاد و فقاهت برسد. آنگاه فرمانبر و قانت واقعی می‌شود چون هر قدر درخت میوه می‌دهد و بارور می‌شود ، سر شاخه‌هایش خاضع‌تر و خشوعش از نظر اینکه حفظ میوه‌هایش باشد ، بیشتر می‌شود.

بنابراین انسان مؤمن در حال سجده به اطاعت محض و خالصانه پروردگار خود می‌رسد ، آن سجده‌ای که ریشه‌های عقیده‌اش محکم و محکم‌تر به بلوغ کامل حقیقت سجده برسد. همانطور که گفتیم عدد ابجد کلمه سجده=72 =نوزده و 19=نُه ، پس نُه واقعی یعنی نَه، که به تمام احوالات هوای نفسانی نَه بگوید.

حضرت مریم (س) کسی است که قانت است و پروردگارعالم او را از بدو تولد برگزیده و مطهر وکامل خلق کرد و او به حقیقت کنز وجودش وصل بود ؛ به رزق حسن و ریشه باطنی ، او هرگز از مقام و ولایتش تنزل نکرد و پروردگار عالم تا قبل از خانم حضرت زهرا(س) ، ایشان را سیده‌ی نساء عالمیان قرارداده بود. ایشان هم مقام ولایت دارد و هم مقام مصطفی یعنی وجود مبارکش برگزیده و مطهر است. درترتیب سوره‌های قرآن ،  19 است که 19=جایگاه عددی نُه ، پس مریم(س) در سرّ وجودی خود خانمی است که به عدد 9 بدنیا آمده و فرزند نورانیش هم به بلوغ 9 به او عنایت شده است و در بلوغ عددی حروف نوزده=72 ، جزء ساجدین است. میوه دل این عزیز ، مولود نورانی ؛ وجود مبارک حضرت عیسی(ع) است که به صورت معجزه بدنیا آمد یعنی بدون وجود پدر و در بدو تولد مبارکش اعلام پیامبری فرمود{با اعلام پیامبری در گهواره ، زبان همه‌ی یاوه گویان زمانش را بست} ، ایشان با کتاب و منصب نبوت و به بلوغ حقیقی یک انسان کامل بدنیا آمد ؛آیه 30 سوره مبارکه مریم:"قال انی عبدالله اتانی الکتاب وجعلنی نبیا"  . پروردگار عالم 9  معجزه تسعه به ایشان عطا فرمود{در قسمت معارفی از عدد 9 ، ذکر شده است} و حقیقت این زیبایی‌ها اینکه ایشان پیامبر اولوالعزم هستند.  

حضرت عیسی(ع) کسی است که خداوند در قرآن کریم فرمود کلمه طیبه من است و سلام به روزی که متولد شد و روزی که می‌میرد و روزی که بعث وجود پیدا می‌کند.آیه 33 سوره مبارکه مریم:"والسلام علیّ یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا". از زیبایی‌های وجود مبارکش این است که عمر مبارکش طولانی است(زنده هستند) و شباهت‌هایی به وجود امام زمان (عج) دارد از جمله:

او فرزند بلوغِ نُهِ وجود حضرت مریم(س) است و وجودی است آسمانی. به قول حضرت عیسی(ع)تا وجودی آسمانی نباشد نمی‌تواند به آسمان برود. حضرت مهدی(عج) هم وجودی است آسمانی ؛ از بدو تولد به آسمان‌ها رفت(ایشان را بردند) و در طواف ملائکه به گِردش ، در عالم قدس پذیرایی شدند. و ایشان در غیبت صغری و غیبت کبری ، دلیل بر عالمیان هستند و صاحب و امام و فرمانروای زمان هستند. در زمان ظهور ایشان ، حضرت عیسی(ع) در پشت سر آقا نماز می‌گذارد و در خدمت آقا تشریف می‌آورند. این ظهور ، حقیقت تجلی نُه عالم وجود به صورت بلوغ کامل رسالت و ولایت است!

عدد 19 در سوره مبارکه علق

اولین سوره‌ای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شد سوره‌ی علق می‌باشد  در روز 27 رجب(مبعث) که 27=جایگاه عددی کلمه سجده. در واقع از جهت ترتیب نزول ، یک است که عدد ابجد یک=30 ، پس 30 جزء قرآن را در بردارد و جانِ آن ، سجده واجب است که سوره به سجده‌ی واجب ختم می‌شود (به آیه 19 و نوزده=72=سجده). پس اولین سوره نازل شده بر قلب مبارک پیامبر(ص) با سجده واجب شروع می‌شود و همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه اول= 19 است که خداوند متعال کثرت را از نام مبارک واحد=19 خود ، ظهور داد و همچنین 19=تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم و حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) است. پس همه‌ی سوره‌های قرآن در باطنِ اول است.

از جهت ترتیب نوشتاری ، سوره 96 است(96= عدد ابجد نام مبارک الله جل جلاله با لام مشدد) و از آخر به اول قرآن ، سوره‌ی نوزدهم می‌شود و در جزء 30 واقع است. جالب اینکه شامل 72 کلمه و 19 آیه است. بنابراین پروردگار عالم ، اولین سوره‌ای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل کرد ، از باب 19 بود(در جانِ سجده) ؛ نوزده هم به حروف{به عدد ابجد سجده(چون سجده‌ی واجب دارد)که سجده=72=نوزده و بلوغ نوزده به قرار گرفتن در جایگاهش به عدد 72 یعنی سجده است} و هم به عدد 19{که 19 آیه دارد و از آخر به اول قرآن ، سوره 19 است که بلوغ کامل 9 است چرا که جایگاه عددی نُه=19}   

عدد19 در سوره مبارکه انفطار

این سوره شامل 19 آیه است { جایگاه عددی کلمه نُه=19}. از جهت ترتیب نوشتاری قرآن و ترتیب نزول، سوره 82 است و در ابتدای حزب 2 جزء 30  قرار دارد. 82=عدد ابجد امام  که  فطرت ، امامِ وجودِ هر انسانی است که آن هم در بلوغ 9 و سیر باطن 19 ، به ما متجلی شده است.  

عدد 19 در سوره مبارکه اعلا

این سوره مبارکه شامل 19 آیه است{جایگاه عددی کلمه نُه=19}. از جهت ترتیب نوشتاری قرآن کریم سوره 87 و از جهت ترتیب نزول ، سوره 80 است و در ابتدای حزب 3 جزء 30 قرار دارد. خداوند متعال از اسم اعلای خودش ، امیر المؤمنین را ، علی(ع) نام نهاد {و در احادیث معتبر آمده که این سوره مبارکه، متعلق به حضرت علی (ع) است}. پس این سوره نیز با داشتن 19 آیه مبارکه در جانِ ولایت است به بلوغ 9 و سجده (نُه=19 و جایگاه عددی کلمه نوزده=72=عدد ابجد کلمه سجده). جالب اینکه این سوره ، شامل 72 کلمه است. عروج همه‌ی انسان‌ها از عالم سفل دنیا به عالم اعلا (از عالم دنیا به قرب الهی؛یخرجهم من الظلمات الی النور)، از باطن 19 است.

عدد 19 در سوره مبارکه فیل

این سوره از جهت ترتیب نزول بر قلب مبارک پیامبر(ص) ، سوره 19 است و از جهت ترتیب نوشتاری قرآن کریم ، سوره 105(=عدد ابجد کهف)است. سالی که جسم مبارک پیامبر(ص) متولد شد سال عام الفیل نام دارد{تولد جسمانی پیامبر(ص) در دنیا ، در بالاترین نقطه‌ی اوج بلوغ خلقت که ورودی آن 19 در باطن سجده (نوزده=72=سجده) و در حقیقت بلوغِ 9 (نُه =19) است . ایشان اشرف کائنات و فخر عالمیان است، پس در ظاهر و باطن یعنی دنیا و آخرت، وجود مبارک خود و فرزندانش(آل الله)؛ همه ، کهف حصین هستند}. و در این سال ، خداوند متعال با کوچک‌ترین پرنده‌ها(ابابیل) ، فیل‌های بزرگ لشکر ابرهه را نابود کرد و اینچنین خود ، خانه کعبه را حفظ فرمود .« ابابیل=46 = ولی » : الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور ، بنابراین هر کس زیر پرچم حدود الله باشد ، خداوند خودش حفاظتش می‌فرماید{به عدد 19 جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) که کهف حصین هستند(105=کهف)}، در سال عام الفیل پناهگاه همه عالمیان متولدشد(رحمة للعالمین).

عدد 19 در سوره مبارکه مدّثر

در آیه 30  این سوره عدد 19 آمده است و آن تعداد خزانه داران جهنم است (به تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم) که جهنمیان در دنیا اعمالشان به طهارت نرسید حال به جزای اعمالشان می‌رسند(خدا داند که پاک می‌شوند یانه؟!) "علیها تسعة عشر"( آیه 30 ) و 30=عدد ابجد کلمه یک ، پس باطن کلّ قرآن را در جانِ 19 تفسیر می‌فرمایند. و به قول معصوم(ص) قرآن ، مضربی از 19 است (در تمام آیاتش).

نُه در سوره مبارکه بلد  

نودمین سوره مبارکه قرآن (از جهت نوشتاری) ، بلد است {90= عدد ابجد (میم) = عدد ابجد حرف (ص) که نام چشمه‌ای در عرش، صاد است} و شهر مکه را بَلَد می‌گویند. درحقیقت جان همه مخلوقات ، فطرت خدایی است که  قلب ، خانه خداست و هر کس آنجا مشرف شود نماز و روزه‌اش کامل است زیرا آنجا وطن اصلی همه انسان‌هاست . پس در واقع ، بلدِ همه است . جالب اینکه این سوره 20 آیه دارد و 20= عدد ابجد حرف (ک) ؛ پس بلد ، برای عالمیان کافی است.

ترتیب نزول سوره مبارکه بلد به قلب مطهر پیامبر(ص)، 35 است و برابر با عدد ابجد کلمه‌ی دال می‌باشد که عالم خلقت زمین، دال بر این نقطه‌ی زمین است و جایگاه عددی کلمه دال=17 و اینجا مرکز گنج قبله‌ی 17 رکعت نماز در هر شبانه‌روز است،سرّگنج7 روی 10 ،که 17 ربیع الاول روز مبارک تولد پیامبر(ص) و امام صادق(ع) است.   

سوره مبارکه (ق) در جان بلوغ نُه

تا این درس مطالب زیادی درباره نُه بیان شد که فکر می‌کنم جامع تمام کلمات، این سوره است. یکی از اسماء قرآن کریم ، قاف است و ولایت چهارده معصوم (ص) هم قاف است. حرف (ق) به عدد ابجد 100 و جایگاه عددی 19 است. که 19=جایگاه عددی نُه یعنی بلوغ قله معارف و تمام اسرار و کتاب مبین و بالاترین معجزه‌ی خالق هستی قرآن است و وجود اهل بیت(ص). پس (ق) یعنی نگهدارنده و حافظ دین و تمام حد و ثغور اوامر خداوند کریم است و (ق) ، ریشه‌ی کلمه تقوی است و خداوند کریم در آیه2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: "ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین" در کتاب آسمانی قرآن شکی نیست ، یقینا متقین را هدایت می‌کند.

سوره مبارکه (ق) به ترتیب نوشتاری ، پنجاهمین سوره است که 50= عدد ابجد حرف (ن) به جایگاه عددی 14 . حرف (ن) باید پشت تمام حروفِ عمل قرار بگیرد تا حروف عمل را به معنای واقعی خودش برساند یعنی در جایگاه ،که عدد 14 است ؛بدون 14 نور مقدس(ص) ، هرگز کسی به هدایت و هدف خلقت و رضای خداوند متعال نمی‌رسد.{پس بدونِ (ق) ، هیچکس به هدایت کامل نمی‌رسد!}

در این سوره مبارکه ، 57 بار حرف (ق) آمده است که در واقع 3 تا 19 تا می‌شود. در قرآن کریم خداوند انسان را کلمه‌ی خود می‌فرماید . کلمه یعنی کُل و همه چرا که عدد ابجد کلمه=95 می‌شود که برابر است با 5 تا 19 تا. حال خودتان خوب بسنجید که مرتبه انسان کجاست ؟! 95 برابر عدد ابجد کلمه (صاد) است و عدد ابجد حرف (ص) =90 می‌باشد که چشمه زلال حیات طیبه در عالم عرشی است. امیدوارم بتوانیم با (ق)ِ تقوی به مقام کلم الطیب یرفع درجه برسیم. انشاءالله

عدد نُه در سوره مبارکه کهف

در کتاب لهوف آمده است که کاروان اسیران کربلا به سمت دمشق و حتی در دربار یزید ملعون صدای قرآن را از لبان مبارک سر امام حسین(ع) شنیدند. که فرموده‌اند آیاتی از سوره مبارکه کهف بوده است.

کهف ظاهرا یعنی پناهگاه ، جایگاه امن. و یکی از القاب مبارک امام حسین(ع) {در صلوات هر روز ماه شعبان که از حضرت زین العابدین(ع) نقل شده است}"الکهف الحصین و غیاث المضطر المستکین" می‌باشد ، آن پناهگاهی که هرگز امنیت خود را از دست نمی‌دهد و آن  ، فریادرس فریادخواهان است.

سوره مبارکه کهف از نظر ترتیب نوشتاری قرآن کریم ، سوره هجدهم(9=8+1 و 18=2×9 ) است ، در جزء15 . قرآن کریم در این سوره مبارکه در آیه 19 به کلمه "یتلطف" به نصف می‌رسد(هم درآیات و هم در تعداد کلمات). چند نکته قابل ذکر است : جزء 15 خود نیمه‌ی قرآن است (از نظر اجزاء){چون قرآن 30 جزء است}. عدد ابجد کلمه کهف=105 می‌شود که6= 5+0+1 و جایگاه عددیش 33 می‌شود که6= 3+3 است و 33 ، برابر با سنّ بهشتیان و جایگاه عددی نام مبارک زهرا(س) و نام مبارک زینب(س) است. در جزء 15 قراردارد که6= 5+1 می‌شود و 15 =جایگاه عددی حرف (س) به عدد ابجد 60. و می‌دانیم که سین، قلب قرآن است. پس حقیقت زیبای این نام مبارک ، رسیدن امنیت قلب هر مؤمن به کلمه  لطف خداوند متعال است؛در آیه 19 ، و عدد 19 همانطور که ذکر شد برابر جایگاه عددی نُه است. پس در واقع چه کسی به لطف خداوند در پناه کهف حصین او قرار می‌گیرد؟کسی که در عمل و ایمان به بلوغ 9 برسد.یعنی به حقیقت اطاعت واقعی و ساجد شدن به پروردگارعالم(نوزده=72=سجده).

حال ببینید که در این سوره ‌ی مبارکه خداوند متعال احوال اصحاب کهف را بیان می‌فرماید که در زمان پادشاه ظالم و کافر دقیانوس ، این عزیزان پیامبر خود حضرت مسیح(ع) را شناختند و به پروردگار واحد ایمان راسخ آوردند درحالیکه آن جمع همه از نظر مالی و مقامی تمکن کافی داشتند، اما در فهم و کمال عقل ایمان به بلوغ کامل عمل رسیدند و در پناه خداوند و توکل کامل، به آخرت و کتاب آسمانیشان ایمان آوردند. در غار(کهف) پنهان شدند ، پس خداوند کریم آنها را پذیرفت و به پناه امن خود جایگاهشان داد.

و به عدد 309 سال ، درحال مرگی که به صورت خواب برایشان غالب بود پذیرایی فرمود. درآن حال درصورتیکه بدن‌های مبارکشان هر روز در معرض نور آفتاب از مشرق تا مغرب قرار می‌گرفت بوسیله ملائک از پهلو به پهلویی می‌شدند و رزقا حسنا نصیبشان می‌شد به طوری که بعد از 309 سال که از خواب بیدار شدند سالم بودند حتی لباس‌هایشان هم سالم مانده بود.

خداوند کریم عدد سال‌های خواب آنها را رمز بلوغ ایمانشان و احیا و ماندگاریشان قرار داد الی یوم القیامت. 300=عدد ابجد حرف(ش)که صفتش افشا کردن است و عدد 9 ، بلوغ وجودشان از نظر ظاهر و باطن است، ازطرفی نُه=19 و نوزده=72=سجده می‌شود که آنها در سجده اول، 309 سال ماندند و بعد از برخاستن و افشای ایمانشان و پیروزی حق بر باطل عملشان، به سجده دوم رفتند که نزد خدا بمانند و جاودانه شوند و در بهترین مقامات آخرتی پذیرایی شوند. پس به دو سجده ، به بلوغ 9 و 9 رسیدند که 9+9=18می‌شود که 9=8+1 و این سوره از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره هجدهم قرآن است.

حال عدد ابجد سیصدُنه به حروف ، 219 میشود یعنی در دو عالم به حقیقت 19 رسیدند.

جایگاه عددی سیصدُ نه =66  برابر با جایگاه عددی چهارده می‌باشد که تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر است. و 66 = عدد ابجد الله جل جلاله. که از تمام این معانی محبت خدا را می‌بینیم و تمام آیات نشانه‌های اوست و راه قرب به خود را باز می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۲۱:۱۶
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

عرفان سجده

درحقیقت رسیدن به بلوغ9 (نُه و نوزده19)

و قلهعالم امکان

 

فقط می توان گفت که فاطمه(س) ، فاطمه(س) است و دیگر هیچ!!!

 

علم عدد یعنی علم ارزش عددی حروف. در فرهنگ‌ها و ادیان شرقی و غربی پیشینه‌ای دیرینه دارد و از آن به نام سیمیا یاد شده‌است که جزء علوم غریبه است. مولانا در دیوان شمس می‌گوید: 

اما دغل بسی است ، تو کشتی شناس باش       زیرا که کار دنیا سحر است و سیمیاست

شیخ شبستری نیز در گلشن راز می‌گوید:

به زیر هر عدد سرّی است                 از آن درهای دوزخ نیز هفت است

اساس علم عدد بر این مفروض است که عدد ، مفروض ذهنیت انسان نیست بلکه عدد ، از عالم سرّ الهی به اراده و مشیت پروردگار عالم ظهور و بروز پیدا کرده‌است. و علم عدد، روح گنج و کنز الهی است چنانچه پروردگار عالم اولین ظهور عدد را خود آغاز کرد و فرمود: "قل هو الله احد" به پیامبر بزرگوارش فرمود بگو او خدای "احد" است و همانطور که در درس عشر(یعنی ده) گفته شد ، او خود را به یگانگی و عدد "یک" معرفی فرمود که مخصوص خودش است و هرگز تعدد به خود نمی‌گیرد. اما هنگامیکه می‌‌خواست گنج ذات اقدس خویش را به مخلوقاتش معرفی کند تا خود را بشناساند ، برذات خود جلوه فرمود و به نام مبارکش "واحد" ، تجلی و ظهور فرمود و پیامبر بزرگوار(ص)در خبر معراجش می‌فرماید:"الواحد لا یصدر الا الواحد" خداوند واحد"یک"، جز یک صادر خلقتی از مصدریتش صادر نمی‌کند (تا آنجا که توفیق بود در درس گنج عشرتوضیح داده شد).

زیبایی خلقت از بیان نورانی معصومین (ص) آمده است. چون مطالعات و نوشتار ما از نظر علم حروف و اعداد است، بهترین معانی و بلکه مغز معنا را هویدا می‌سازد. بالاترین نیت من، رسیدن به معارف خلقت خودمان و از آنجا به ولایت مولایمان امام زمان(عج) و14 نور مقدس(ص) و در نهایت، رسیدن به معرفت توحید و بنده‌ی خالص شدن برای پروردگار عالم است.

عدد، در واقع نشان دهنده‌ی معارف هر مخلوقی است که درباره‌ی آن صحبت می‌شود و چنانچه از معنی عدد برمی‌آید عدد،کثرت را در بر دارد چنانچه محتوی را تا بی‌انتها می‌کشاند و نتیجه‌ی آن ، رساندن به کمال و هدف خلقت است ، زیرا بنا بر کلام مبارک پیامبرگرامی حضرت محمد(ص) که فرمود: عدد، روحِ حروف است. پس روح، جاودانه و تعالی‌پذیر و در نهایت قیّم حروف می‌باشد و حروف را قیام و قوام می‌دهد و همانطور که هر حرفی مَلکی دارد، ملکوتِ حروف است که معنی را شامل می‌شود و معنی است که محتوای استعداد خود را ظاهر می‌کند و در عین حال عوالم ، در ملکات علیا و سفلی در معنای حروفی ظاهر می‌شوند و معماهای انسان‌ها را حل می‌کنند.

بنابراین، پروردگار عالم یکی از صفت ذاتی خودش را تکلم معرفی فرمود و بالاترین معجزه‌ی خویش را کلام الله ؛ قرآن مجید قرار داد. پس خود، واضع حروف و اسرار آن است .

خداوند متعال به تناسب رشد عقلی امت‌های پیامبران ، معجزات باهری را به دست رسولان بزرگوار و اوصیاء گرامیش ، دلیل و برهان قرار داد تا راه تعالی بندگان به تقرب الهی را نشان دهند و در این طی مسیر رسیدن به قرب ، انسان‌ها را هدایت و راهنمایی کنند. خداوند متعال صد و بیست و چهار هزارمین پیامبر مرسل و نبی مکرم را اشرف همه‌ی مخلوقاتش و خاتم النبیین و سیدالمرسلین حضرت محمد مصطفی(ص) قرارداد و اُمّت او را از نظر درک و فهم وشعور ، " سیّد امّتها " قرار داد. و بالاترین معجزه‌ی خود را که اکمال تمام معجزات است و همه‌ی کتب آسمانی در آن جمع است، کلام الله خویش "قرآن" قرار داد و آن را به حبیب خویش؛ بهترین بندگانش و بهترینِ رسولانش عنایت فرمود. و به ما امّت ، منّت گذاشت که چنین پیامبر و اوصیاء و کتاب آسمانی را داشته باشیم و به آن افتخار کنیم.

قرآن کریم انسان‌های مؤمن را انسان‌های شنوا معرفی می‌فرماید (آیه 36 سوره مبارکه انعام "انّما یستجیب الذین یسمعون" ؛ این است و جز این نیست کسانی تو را اجابت می‌کنند که گوش شنوا دارند ). یعنی کسانیکه حرف را می‌فهمند و فکر می‌کنند و آنگاه عمل می‌کنند ، یعنی نهایت کمال،فهمیدن و تعقل است.

پس کلام ، بالاترین مخلوق است چراکه خداوند متعال ، اسماء خود را با آن به ما معرفی فرمود و لیاقت تکلم را به ما انسان‌ها عطا فرمود و لیاقت خواندن و فهمیدن و تاحدودی درک کلام خود را به ما داد تا  به حد وسعمان یاد بگیریم و آن را (قرآن) نسخه‌ی حکیم خود قرار داده تا با عمل کردن به آن نقص‌های خود را برداشته و امراضمان را درمان و سیرت باطنی خود را به صورت قرآن (که صورت انسان کامل است) مزیّن سازیم و در مجرای توحید و یکتا پرستی به رضای مولا برسیم و البته به شرط پیروی و شیعه شدن به امامان معصوم(ص) و در عصر خودمان به تشرف ولایت "مهدویت" و انطباق وجه قلبی‌مان به رضای قلبِ عالم امکان ولی الله الاعظم مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.

یکی دیگر از صفات ذاتی ربّ العالمین ،علم است. علم ، حقیقت نور است و پروردگار سبحان ، عالم کنز الهی خود را با علمِ حروف و علمِ اعداد ، ظهور و با زُبر و بیّنه یعنی میزان و حکمت ، خلق را به سوی خویش فراخواند و فرمود : "انّا لله و انّا الیه راجعون" (از سوی خدا آمده‌ایم و به سوی او باز می‌گردیم).

در واقع تمام کتب آسمانی ، کتاب الله و معارف پروردگار عالم هستند اما قرآن کریم، هم کتاب الله است و هم کلام الله. بنابراین مخلوق هرگز در کلام خالق نمی‌تواند نفوذ کند و خداوند در آیه کریمش فرمود: "ما خود،قرآن را حفظ می‌کنیم" . و قرآن ، همه‌ی انسان‌ها را به مسابقه دعوت می‌کند و می‌فرماید اگر می‌توانید سوره‌ای(آیه 23 سوره بقره:"فاتوا بسورة من مثله" ) و یا حتی آیه‌ای مثل قرآن بیاورید آنگاه اعجازش را قبول نکنید! که تا به امروز بعد از گذشت 14قرن و پیشرفت علم ، کسی نتوانسته و نخواهد توانست مانند آن بیاورد. 

امام رضا(ع) درباره ابداع و حقیقت خلقت حروف، در جواب سؤال عمران چنین جواب فرمودند: درباره‌ی حقیقت خلقت: و بدان که ابداع ، مشیّت و اراده ، سه اسم برای یک چیز هستند، و اولین ابداع ، اراده و مشیّت او، حروفی بود که آنها را اصل هر چیزی قرار داد و راهنمایی بر هر مدرک (علم حروف) و روشنگری بر هر امر مشتبهی نموده و  بوسیله‌ی آن حروف ، هر چیز اَعَم از حق و باطل، فعل و مفعول، یا معنی و غیر معنی از هم جدا و شناخته می‌شود و همه‌ی امور برآنها جمع شده است، و در آفرینش این حروف برای آنها معنای متناهی و وجودی غیر از نفس آنها قرار نداد زیرا آنها با ابداع و ایجاد بوجود آمده‌اند.

نور، در اینجا اوّلین فعل خداست، خدایی که خود نور آسمان‌ها و زمین‌ است :

"الله نورالسموات و الارض" . حروف ازآن فعل، به فعلیت رسیده‌اند، وآنها حروفی هستند که اساس گفتار بر آنهاست، وحی الهی که نور است و همگی عبارات از خداوند است که به خلق خود آموخته است(پس همه‌ی زبان‌های دنیا را شامل می‌شود چون هیچ کس از خود چیزی نداشته و ندارد،همه را خدا به ما داده و آموخته است).

این حروف، سی و سه حرف هستند. 28 حرف از آنها نشانگر زبان‌ها (لهجه‌ها)ی عربی است و از 28 حرف، 22 حرف نشانگر زبان‌های سریانی و عبری است. و از میان آنها، 5 حرف در سایر زبان‌های عجم در مناطق مختلف ، زبان‌های متفرق و پراکنده است و آن 5 حرف هستند که از 28 حرف جدا شده‌اند(که زبان فارسی 4 حرف "پ-ژ-گ-چ" را هم دارد پس 32 حرف می‌شود) امّا حرف همزه در عربی اضافه شده و 29 حرف می‌شود و حروف فارسی به اضافه‌ی همزه، 33 حرف می‌شود .

سپس حروف را بعد از احصا نمودن و شمردن آنها ، "فعل" خود نمود. مثل آیه مبارکه: کن فیکون (وآنچه امر می‌شود موجود شود، پس آن نیز موجود می‌شود) "کن" صفت و خلقت خداست ، و آنچه که از آن ایجاد می‌شود ، مصنوع و مخلوق است .

 اولین خلقت خداوند عزّوجلّ ، ابداع است. بدون وزن و حرکت است، مسموع نیست،رنگ ندارد، قابل حسّ نیست. دومین مخلوق، حروف‌اند که وزن و رنگ ندارند، قابل شنیدن هستند ولی قابل حسّ نیستند. سومین مخلوق ، اعدادند که از همه‌ی انواع محسوس ، ملموس‌تر(لمس شدنی) ، قابل شنیدن و قابل دیدن هستند.

خداوند تبارک و تعالی قبل از ابداع بوده است، زیرا قبل از خداوند عزّوجلّ و همراه او چیز دیگری نبوده‌است. ابداع، قبل از حروف بوده‌است"یابدیع السموات والارض" و حروف، چیز دیگری غیر از خود را نشان می‌دهند. مامون سؤال کرد چطور غیر از خود چیز دیگری را نشان می‌دهند؟حضرت فرمودند: زیرا خداوند تبارک و تعالی آنها را برای معنی ، کنار هم جمع می‌کند . وقتی چند حرف از آنها مثلا 4 حرف یا 5 حرف یا 6 حرف و یا بیشتر وکمتر را در کنار هم قرار می‌دهد برای معنایی است محدّث(یعنی حادث شده) و جدید،که قبلا نبوده‌است.عمران پرسید ما چگونه می‌توانیم این مطلب را بهتر بفهمیم؟ حضرت فرمودند:توضیح این مطلب چنین است که وقتی مقصود تو از این حروف،خود آنها باشد نه چیز دیگری،آنها را جدا جدا ذکر می‌کنی و می‌گویی ا،ب،ت،ث،ج،ح،خ تا آخر در این صورت معنایی غیر از خود این حروف در آنها نمی‌یابی ،اما وقتی آنها را درکنار هم بگذاری و اسم و صفت برای معنی موردنظر خود بسازی بیانگر معنیِ موصوف خود خواهند بود. فرمود آیا فهمیدی؟... (عیون الاخبار، ترجمه غفاری و مفید ج2،ص312)

خوانندگان عزیز!پس اینجا کاملا متوجه این منظور شدید که علم حروف و اعداد ، اصل و پایه و حقیقت معارف و گنج الهی هستند تا با فهمیدن و یاد گرفتن و عمل خالصانه انجام دادن در راه رضای باری تعالی ،خود را به مقام آیت خدا شدن یعنی آیت اللهی شدن برسانیم. انسان به گفته کلام الهی ، کلمه‌ی خداست. پس بکوشیم کلمه‌ی طیبه و مخلص او باشیم.

از این حدیث نورانی ،کاملا مبنای کلام و معنی و حدود سعه‌ی وجودی آن را که ازلی و ابدی است می‌فهمیم و خلاصه اینکه تمام این درس از عرفان همین معانی را بیان می‌کند و از زیبایی‌های آفرینش مخصوصا معرفت به ولایت و گنج حروف و اعداد در گنجینه‌ی قرآن که معارف وجودی خودمان تا رسیدن به قرب الهی است ، سخن می‌گوید.

این درس مبنای همه‌ی علوم و پایه‌ی گشایش همه‌ی معماهای ندیدنی و حتی نرسیدنی است و راه رسیدن به علم الیقین ، عین الیقین و حقّ الیقین است.یکی از زیبایی‌های حروف و اعداد ابجد این است که عدد ابجد کلمه یقین برابر عدد ابجد کلمه معنی است(یقین=170=معنی). پس با معنا ، انسان به کنه معرفت، یعنی یقین می‌رسد. امام حسین(ع)فرمود:خداوند متعال خلق نکرد بندگانش را الا برای معرفت .

نکته: همانطور که گفته شد حروف کلام الله (قرآن) 28 حرف است،اگر دید خود را به حقیقت وجودی حروف عمیقا باز کنید می‌بینید که پروردگار عالم با 28 حرف ، تمام خزائن و اسرار عالم را از اعلی تا سفلی الی یوم القیامت ظاهر کرده است. پس هر حرف با ملکوتش چقدر سعه‌ی وجودی دارد؟!شاید بهتر است این طور بگویم که هر حرف همانطور که پیامبرگرامی(ص) فرموده‌اند ، اسماء الله است و خود سعه‌ی وجودیش تمام عوالم است.

اگر خوب دقت کنید،عدد28 در جایگاه عدد و حروف برابرحرف " یعنی غین است و حروف غین همان حروف اسم مبارک خداوند یعنی "غنی" می‌باشد. پس با 28 حرف ، به اسم غنی وصل می‌شویم و شاید خداوند کریم دست ما را به واسطه‌ی فضلش به خزانه رحمتش که وجود ولایت کبری امام زمان(عج) است وصل کند.

دیگر اینکه اگر ارقام 28 را جمع کنیم ،10 می‌شود (10=8+2) و10 ، همان کنز و گنجی است که در معرفت به عدد 10 از آن صحبت کردیم و خداوند دنیا را جایگاه خزانه 10 خود ظهور داد ، همان 4روی 10 و ظهور وجودهای مقدس 14 معصوم(ص) و اگر ارقام 10 را با هم جمع کنیم یک می‌شود (1=0+1) یعنی همانطور که گنج الهی خودش را به عدد واحدیت ظهور داد ، در نهایت همه باید به واحدیت او برسند و جالب‌تر اینکه وقتی عدد یک را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 30 می‌شود(ی=10 ،ک=20)و عدد 30 =ل است که مجرای توحید و سرّالاسرار 30 جزء قرآن است که تعداد حروف قرآن ، 28 حرف است. جایگاه عددی حرف ل=12 می‌باشد که تمام انسان‌ها برای اینکه به این خزانه دست پیدا کنند باید شیعه و پیرو 12 نور مقدس امامان(ع) و در واقع چهارده نور معصوم(ص) باشند که راه صد ساله را یک شبه ، به مقصد قرب و رضای خدا (از عالم سفل دنیا به عالم اعلا) بپیمایند. و خلاصه در طول عمرکه به عدد ، شماره می‌شود در قیامت مغبون نشوند و حسرت نخورند. 

مقام عدد           

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:حروف، غالب جسمانی کلام هستند و عدد،روح حروف آن کلام است. پس کلام در عالم بالا ، نور است و غالب ندارد.همه‌ی عوالم ، صورت باطنی حروف هستند و حروف ، تمام عالم را پُر کرده‌است زیرا هر جا تجلی اسماء و ظهور ملکوتی است ، حروف آنجا حاکم است و همانطور که در درس گنج عدد ده گفته شد قرآن ، کلام الهی است که بر تمام عوالم از سیر سرّی عوالم بالا تا پایین عالم در پایین‌ترین نقطه خلقت ، محیط است و آنها را فراگرفته است.

پس اگر به اعجاز الهی خوب دقت کنید معجزه‌ی بیشتر را درک می‌کنید.تمام این خزائن به صورت 28 حرف در غالب یک کتابِ 30 جزئی آسمانی که 114 سوره و120 حزب و حدود 6666 آیه مبارکه{12=6+6 و 12=6+6} و تعداد معیّن کلمه و حرف آمده‌است. و تمام مخلوق را حیران اعجازش ساخته ، اما انسان هنوز نتوانسته به عظمت و جان نورانی قرآن معرفت کامل پیدا کند! زیرا حقیقتش وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)؛ قرآن ناطق است که ایشان ولایت عظما و حجت الله الاکبر و نور القدیسین و  نور الانوار مقدسین ، جامع الکبَرا و الصدّیقین، نورالله الاعظم و سید الاوصیاء و النبیین و الصدیقین و المعصومین المکرمین است .

خوب دقت کنید! به اعجازی که خداوند متعال در اعداد 14 نور مقدس (ص) و اعداد گفته شده قرآن قرار داده و آن نظم مخصوصی که سال 365 روز است و در قرآن کریم 365 بار نام یوم آمده‌است یا 12 ماه سال که در قرآن کریم 12 بار نام شهر یعنی ماه آمده‌است. نام مبارک محمد(ص) را 4  بار و نام‌های بهشت و جهنم را 77 بار به طور مساوی آورده‌است یا کلمه دنیا و آخرت به تعداد مساوی 115 بار آورده‌است.

پروردگار عالم سوره فجر را در ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر(ص)، دهمین سوره قرار داده و عدد عشر=10 در سوره مبارکه فجر آمده‌است که در هر ماه ، 10 شب لیالی فجر است. عدد ابجد فجر=283 که جمع ارقامش 13 می‌شود(13=3+8+2) که13 ، برابر جایگاه عددی حرف (م) می‌باشد و جایگاه عددی کلمه فجر =40 می‌شود(40=م) و این همان دهه‌ی طُهر است.

چهلمین سوره‌ی مبارک قرآن (از جهت ترتیب نوشتاری) را ، سوره مؤمن که نام دیگرش غافر است قرارداده ، یعنی آمرزنده‌ی گناهان چه کسی را به آمرزش می‌رساند؟ و نیز درجه‌ی مؤمن را به حقیقت عددی از درجه ایمان به او می‌دهد تا او به 40 برسد.

یا سوره مبارکه حمد که سبع مثانی است یعنی هفت تا دوتایی. که تنها سوره‌ای است در قرآن مجید که با داشتن 7 آیه ، دو بار بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده. وقتی پیامبر(ص) می‌فرماید تمام محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد است و فقط در سوره مبارکه حمد ،  بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه محسوب می‌شود. عدد یک ،کلّ محتوای عالم خلقت را در بردارد. جمع عدد ابجد بسم الله الرحمن الرحیم=786 است که جمع ارقامش 21 می‌شود(21=6+8+7). جالب است که جایگاه عددی یک = 21 و عدد ابجدش 30 می‌شود(ی=10 ،ک=20) که برابر 30 جزء قرآن است و 30=عدد ابجد حرف (ل) ، این حرف مجرای توحید نامیده شده که فقط ملکیتش برای خداست "لا اله الا الله ". و جایگاه عددی حرف (ل)=12 است و کلمه لااله الا الله ، 12 حرف دارد که 12 نور مقدس امامان معصوم(ص)، راهنمایان و هادیان بحق از طرف پروردگارعالم هستند که انسان‌ها را از ظلمات کفر به نور ایمان هدایت می‌کنند .

جایگاه عددی کلمه یک=21(ی=10،ک=11) ، پس آیه مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم در جایگاهِ یک قرار دارد و یک آیه محسوب می‌شود و کلّ محتوای 30 جزء قرآن را داراست و در ولایت، 12  ناطق قرآن ؛ تأویل کننده و مفسر واقعی آن هستند . در ضمن که تمام انسان‌های مؤمن را به کمال درجه‌ی یکِ انسانی و به مقام یکِ رضوان الهی و قرب حق می‌رسانند.

جالب اینکه از روی عدد ابجد بسم الله الرحمن الرحیم (786)، معانی زیبایی را به عدد ابجد توانسته‌اند پیدا کنند. مثلا: عدد ابجد بسم الله الرحمن الرحیم = عدد ابجد معجزات قولی امام اول (ابد الازلیات) و برابر است با عدد ابجد اول الابدیات امام علی ابن ابی طالب(ع). که بنابر قول پیامبر(ص)که فرمود تمام محتوای بسم الله درحرف(ب) بسم الله و تمام آن در نقطه و نقطه ، وجود مقدس علی ابن ابیطالب ، اسد الله الغالب ، مولی الموحدین و مولای متقیان(ع) است . و عدد ابجد نقطه=164 است که 164= قدس = النجف = مبیّنِ واجب الوجود = کلمه وحده وحده وحده .

اگر بخواهیم معانی زیبای نام سوره‌های مبارک و تعداد آیات و زیبایی‌ها از گنج آنها را اینطور بیان کنیم از حوصله عزیزان خارج است و من سعی می‌کنم مطالب را کلی توضیح دهم تا عزیزان محقق در جزءجزء ، خود به تحقیق برخیزند و از زحمات علما و محدثان استفاده کنند و به عرفان بندگی و شناخت خداوند متعال و قرب او برسند.انشاءالله

معنی کلمه عدد و استفاده های آن

کلمه‌ی عدد یعنی زایش و تزاید و متعدی شدن و ریشه‌ی استعداد است. کلمه عدد همانطور که گفته شد برای کلام ، روح است ، برایش اندازه و مقدار نمی‌توان گذاشت و دائم در کثرت است . پس مقامش روحِ ذکر است و حرف ، در مقام ظرف ذکر بیان می‌شود و در دنیا با شکل حروف ، جسمیت آنها ظاهر شده و با بیان علم ابجد ، عدد و جایگاه مقامی حروف مثل زُبُر و بینه مشخص شده است . حال که عددِ یک را تعریف کردیم که ظاهر و باطنش چگونه با عدد و حروف، معانی باطنی خود را ظاهر می‌کند ، یکی دیگر از زیبایی‌هایش همه بر می‌گردد به معرفت پروردگار عالم ،که او یکی است که هرگز تعدد نمی‌گیرد.

عدد ابجد کلمه عدد=78 است که برابر اسم مبارک حکیمِ پروردگار عالم و عدد، باطن حکمت اوست. زیرا به حکمت بی‌نقصش عالم را در چهارچوب نظم کامل و خالص آفریده‌است.عدد 78 درمجموع ارقامش 15 می‌شود(15=8+7) که 15=جایگاه عددی حرف(س). حرف سین تنها حرفی است در الفبا که زُبر و بینه‌اش با هم برابر است و همانطور که در اسم انسان توضیح داده شد (س=60 ، ین=60) و اگر بخواهیم 15 را خوب درک کنیم ؛یکی از زیبایی‌هایش این است که جمع ارقامش 6 می‌شود(6=5+1) و 6 ، رمز خلقت کلّ دنیاست در 6 روز(سوره مبارکه حدیدآیه 4) .

توجه کنید! خداوند متعال در 29 سوره مبارکه قرآن ، حروف رمز مقطعه را قرار داده‌است و این حروف در مجموع 78 حرف است؛ برابر عدد ابجد کلمه (عدد) و (حکیم). امیدوارم خوب دقت کنید! اگر این 78 حرف را به صورتی که خوانده می‌شوند ؛ مثلا الف- لام- میم ، سه حرفی یا دو حرفی بنویسیم می‌شود 213 حرف که برابر است با عدد ابجد نام مبارک زهرا (س) ، حال اگر 78 را از 213 کم کنیم 135 می‌ماند که برابر است با عدد ابجد نام مبارک فاطمه (س). دقت فرمایید که جان قرآن ، کوثر است و با این اعداد ، رمز بسیار زیبای باطن آن هویدا می‌شود! اگر نام مبارک زهرا(س) را در جایگاه عددی بنویسیم 33 می‌شود و جایگاه عددی نام مبارک فاطمه(س)45 می‌شود که برابر عدد ابجد اسم آدم(ع) است. حال اگر دو جایگاه نام مبارک فاطمه(س) و زهرا(س) را با هم جمع کنیم 78 می‌شود(78=33+45) که 78 ، برابر کلمه عدد و حکیم است و تمام این نکته زیباتر جلوه می‌کند که کلّ اسرار "ام ابیهاست" که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها=60 و برابر حرف سین که قلب قرآن  و میزان حروف است ، ظاهر می‌شود(60=س). خداوند کریم همه‌ی مخلوقاتش را در باطن 60 که حرف سین است ، حکیمانه خلق کرد زیرا در مدت زمان عمر دنیایی ، هر 60 ثانیه یک دقیقه و هر 60 دقیقه یک ساعت است و تمام شبانه روز24 ساعت است که اگر ارقامش را جمع کنیم 6 می‌شود(6=4+2) که پایه‌ی 60 است . پس عدد ، اسرار تمام نشدنی دارد!

 از حروف مقطعه قرآن 14 حرفش بدون تکرار است { جالب است آخرین سوره‌ای که در قرآن حرف مقطعه دارد؛سوره مبارکه قلم است که شروع آن با حرف (ن) است . عدد ابجد (ن)=50 و جایگاه عددیش 14 می‌باشد.} این 14 حرف را با هم ترکیب کرده‌اند و شده‌است:"علی صراط حق نمسکه" پس این حروف ظاهر و باطن ولایت را دو هم کفو معرفی می‌فرماید.

حال عدد ابجد تمام حروف مقطعه رویهم 3385 است که جمع ارقامش 19 می‌شود(19=5+8+3+3) که برابر کلمه مبارک "واحد" جلّ جلاله است. و حقیقت گنج عشر و 4روی 10 و تمام اسرار را با جمع ارقامش که برابر 10 می‌شود ظاهر می‌فرماید(10=9+1). این عدد برابر است با اسم مبارک خداوند کریم"غاذی الصغیر و الکبیر دلیل"،غاذی به معنای غذا دهنده‌ است. خوب توجه فرمایید ! که خداوند در این گنج بی‌نهایت ، غذای صغیر و کبیر در این دلیل قرار داده است به شرط اینکه هر کس چقدر گرسنه معارف است و چقدر اشتها دارد. پس این سفره کریم تمام نعمت‌ها را شامل است و او در این عمر کوتاه دائما بندگانش را به غذای "رزقا حسنا" دعوت می‌فرماید.

در جمع جایگاه عددی حروف مقطعه رویهم می‌شود 856 که باز هم جمع ارقامش 19 می‌شود(19=6+5+8) که 10=9+1 همان گنج عشر... و خلاصه این عدد برابر نام مبارک خداوند؛ "یا من یحق الحق بکلماته " است. یعنی ای کسی که حقوق حقانیتت را به کلمات عنایت فرمودی.

خوب دقت کنید و از حروف به سادگی نگذرید! چرا که خداوند کریم قدر باطن آیاتش را در این حروف ظهور می‌دهد. امیدوارم خوب بخوانید و اهمیت زیاد عدد را که خداوند کریم در وجود مخلوقاتش و مخصوصا انسان به صورت استعداد ظهور بخشید را متوجه شوید.  

ا ب جد چیست؟

همانطور که در درس‌های قبل بیان شد یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم، تکلم است و آن خالق یکتا باب معرفی خود و هدایت بندگانش را به کلام خویش قرار داد و با ظهور انوار مقدسِ اسماء و صفات خود؛ به صورت کلان گنج کنز خود به آن کسانیکه قابلیت دارند ، راه به قرب خود رسیدن را گشود و فتح باب نمود و در مخلوقات، اشرف مخلوقاتش را انسان کامل قرار داد و او را مظهر و مرآت و ظرف گیرنده انوار مقدس خود و جلوه دهنده اسماء و صفات نورانیش فرمود و ایشان را کلمه خود نامید.

پس حروف ابداع شد و عدد گذاری، روح حروف شدند. که قالب جسمانی با روح ، تواماً معنا و مفهوم خویش را ظاهر می‌سازد و در واقع صاحب ملکوت شدند و قدر و حساب را به همراه آورد. تمام عالم عرضی و عالم طولی از اعلا تا اسفل را پر از اسرار و نظم و هماهنگی و استعداد و معارف قرار داد. همانطور که درکتاب گنج الالف بیان شد ، خداوند واحد ، یک خلقت هم بیشتر از خود صادر نفرمود و پیامبر گرامی(ص) فرمود:"الواحد لا یصدر الا الواحد".

عددِ واحد یعنی یک ، و حرفی که در تنظیم برابر یک است ، حرف الف می‌باشد. در واقع الف، مصدرِ حروف شد و خود را در سکون و بدون حرکت قرار داد. اما نفسِ الف وقتی ابداع شد،حرفِ (ب){(با)_ب و الف} گردید و از ظهور الف و با ، کلمه آب ظاهر شد. اما اگر حروف الف و با ، با هم همه‌ی عالم را پر می‌کرد و از ملکوت وصل آنها حرف سوم (ج) و یا عدد سوم ظاهر نمی‌شد ، هرگز منشاء همه‌ی کثرات نمی‌شد. پس به امر خالق یکتا ، الف و با ، با هم در جمع مظهر حقیقت آب شدند. اینجا عدد الف =1 و عدد ب=2 شد و با هم جمع شدند و تشکیل عدد 3 را دادند ، آنگاه حرفِ 3= ج شد. پس جان در واقع ، برهمه‌ی اسرار جاری شد و خداوند کریم فرمود:" وجعلنا من الماء کل شیء حی " (آیه 30 سوره مبارکه انبیا).

حرف الف، وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) است و حرف با ، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) و حرف ج ، وجود مقدس حضرت زهرا(س) است. در حدیثی آمده‌ است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود:"لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما" ای پیامبرم اگر تو نبودی خلقت را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو را خلق نمی‌کردم. والله اعلم

این سه وجود نورانی که هر سه در باطن الف وجود هستند و همه به نحوی الفبای خلقت هستندبه عدد 4  ، که برابر حرف دال است دلیل خلقت و معنای حیات ولایت عظمای حق ، در ظلّ ولایت پروردگار عالم قرار گرفته‌اند. و دلیل وجود ، وجودهای مقدس حسنین(ع) و ذریه‌های بزرگوارشان(ص) هستند. پس در واقع ظهور ابجد ، راز آفرینش است و تمام خلق، ابجدی هستند.

جالب است بدانید عدد حروف ابجد شد 1و2و3و4 که اگر با هم جمع کنیم 10 می‌شود و عدد 10 ، همان گنج عشر و 4 روی 10 و تمام اسرار گفته شده از گنج احدیت است. پس به قول پیامبر بزرگوار(ص)که فرمود: اگر معلمی علم ابجد نداند بهتر است درس ندهد.

پس الفبای هستی به دو صورت ظهور پیدا کرد، 1)ائمه طاهرین(ص) و 2) قرآن کریم ، چرا که عدد ابجد کلمه الف=111 و عدد ابجد  با=3 می‌شود که اگر با هم جمع کنیم 114 می‌شود(114=3+111=الفبا) و 114 ، برابر است با تعداد سوره‌های قرآن. تمام الفبای عالم در الفبای اسرار خلقت غرق است و رمز رسیدن به تمام معانی اینجا یافت می‌شود.

 اسرار اسم مبارک اول(اسم خداوند است)

اما حقیقت این است که خداوند کریم مصدر مخلوقاتش را در اول قرار داد و خود را نیز هم "هو الاول" و هم "هو الآخر" نامید. و هم "هو الظاهر" است و هم"هو الباطن".

پس در تمام خلقت نام مبارک خود را وسم نمود و در بسم الله الرحمن الرحیم به رسمیت اظهار مالکیت می‌نماید. عرب می‌گوید ریشه کلمه بسم از کلمه وسم آمده ‌است و وسم را اینطور معنا کرده‌اند که وقتی دامداران بزرگ می‌خواستند دام‌هایشان با هم اشتباه نشوند ، مُهر یا نشانه‌ای را به صورت داغ بر بدن حیوان می‌زدند و در این جای سوختگی دیگر مو نمی‌رویید و به همین روش ، صاحب آن همیشه مشخص می‌شد و حیوان گم نمی‌شد.

اگر دقت فرمایید،گاهی نیز گفته می‌شود: مالِ خدا ، راهِ خدا ، عظمتِ خدا ، بنده‌ی خدا و یا حیوانِ خدا و... پس مخلوق ، هرگز از خالقش جدا نمی‌شود و هر جا باشد معرّف صاحب خود است اگرچه خودش فرمانبر نباشد. پس مال بد و مال خوب ، به صاحبش برمی‌گردد و او درباره‌ی هر دو تصمیم خواهد گرفت. دیگر اینکه اول ، برابر عدد یک و یک ، برابر حرف الف و همانطور که گفته شد مصدر همه حروف ، الف است و حروف از گنج الف صادر شدند پس در زبان عربی وقتی می‌خواهند حروف را معرفی کنند همیشه با مؤلفه‌ی الف می‌آورندشان مثل: با، تا ، ثا،جا ... یعنی بدانید این حروف از گنج الف هستند و همه به یک نحو گنجینه‌ی خود را معرفی می‌کنند و زیبایی‌هایشان را بروز و ظهور می‌دهند.

در هر کلاس درس ، یک دانش آموز شاگرد اول است و تمام شاگردان چه بخواهند و چه نخواهند در رقابت با او قرار می‌گیرند و تحت الشعاع استعداد او نمره می‌گیرند و او ، مؤلفه کلاس می‌شود.

همینطور در ایمان ، در خلقت جسمانی و در مصادر اول مثل عقل اول ، نور اول که حضرت ختمی مرتبت(ص) می‌فرماید: " اول ما خلق الله نوری، اول ماخلق الله عقلی، اول ما خلق الله روحی". برای هر کدام ده مرتبه قرار داده است و همه‌ی خلق در گنج ده آن ، که همه به یکِ مصدریت اول برمی‌گردند (یعنی به ذات اقدسش متصل می‌شوند) هستند ؛ همانطورکه وقتی ما کلاس اول را خواندیم با آنکه مقام اولیه علم را در آن سال آموخته‌ایم اما این پایه‌ی اول در تمام درجات تا آخر همیشه با ما هست یعنی اگر عالِم دهر نیز شویم همیشه با اول هستیم!

این نکته‌ها را بیان کردم تا شاید بتوانم منظورم را بطور کامل از حقیقت بندگی اظهارکنم. حال خیلی زیباست که عدد ابجد کلمه اول = 37  است و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=7+3). اما در جایگاه عددی کلمه اول = 19 می‌شود که برابر اسم مبارک " واحد " پروردگار عالم؛جانِ مصدریت خلقت است . و همچنین عدد 19 ، برابر با کلّ حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" و جمع حروف نام‌های مبارک "پنج تن(ص)" است. پس اینطورگنج‌های خود را ظاهر می‌کند، تا هرگز به عمل و عقیده از اول جدا نشویم چون بدون آنها به هدف اصلی یعنی قرب الی الله راه پیدا نمی‌کنیم.

پس در جایگاه عددی کلمه اول = 19= واحد شد. جمع ارقام 19 هم 10 می‌شود (10=9+1) ؛ که همان باطن گنج عشر یعنی 4 روی 10 و وجود مقدس چهارده معصوم(ص) می‌شود. همانطور که در درس دنیا خواندیم خداوند کریم تمام اسرار گنج عشر را که به عدد 10 ، برابر حرف (ی) بود همه را در کلمه دنیا و در عالم دنیا ظهور بخشید و وجود مقدس چهارده نور طاهرین(ص) را به صورت جسمانی امامان و پیشوایان مردم برای هدایت قرار داد.

نکته : در واقع عدد از سه بُعد طولی ، عرضی و ارتفاعی ، عالم بالا تا در دنیا در حقیقتِ عدد 1 تا 10 است زیرا عدد ابجد و جایگاهشان مساوی است ، حالا ببینید عدد اول 37 ، چگونه تمام عوالم را در کثرات به خوبی نشان می‌دهد و تمام معنی گنج که از اول مصدریت ظهور و به خود مصدریت بر می‌گردد را نشان می‌دهد. "انّا لله وانّا الیه راجعون"  

چون مصدریت اول ، حرف الف شد که عدد ابجد الف = 111 است و جمع ارقامش 3 می‌شود(3=1+1+1) . پس عالم در مضرب 3 ، قیمت و بها می‌گیرد ( و کثرات و حروف و اعداد ظاهر می‌شود).

یکِ اول، وجود اول صادر نورانی محمد مصطفی(ص){ ( الف )(=111) } .

یکِ دوم، وجود مقدس امام اول؛امیر المؤمنین علی(ع) ناطق الله { (الف )(همزه وجود) } .

یکِ سوم، وجود مقدس و مطهر خانم سیده نساء العالمین فاطمه زهرا (س)؛ بضاعت و میوه هزار دانه{ ( الِف )(الف=1000) ؛ درواقع گنج ِ الِف ، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد ؛ کوثر ظاهر شد }

1)عدد ابجد کلمه اول= 37 ______________________________10=7+3

2)جایگاه عددی کلمه اول=19 ____________________________10=9+1

3)تمام اسرار از عالم سرّ به(یا)ی دنیا ظهور پیداکرد_____________10 = ی 

و شد"کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا"

 برابر حرف الف_____________________________     1 1 1 = 3  ×  37

برابر نام مبارک حیدر_________________________         222= 6   ×  37

برابر کلمه اربعین __________________________     3 3 3    = 9   ×  37

برابر کلمه دُمتُ (دائمی)_______________________     4 4 4    =12×  37

برابر اسم  یا مرشد___________________________     5 5 5  = 15 × 37

برابر کلمه عصمت الله___________________________   6 6 6 = 18 × 37

برابراسم ناصر کل منصور______________________    7 7 7   = 21 × 37

برابراسم یا من هو قادرعلی(آ) کل شی______________     8 8 8  = 24 × 37

برابر اسم رفیع الدرجات _______________________   9 9 9 = 27 × 37      

حال خوب در جواب ضرب دقت کنید! ارقام اعداد از بالا تا پایین به سه مرتبه ، 1 تا 9  را نشان می‌دهد.{27=9 ×3 _ 27رجب ؛ مبعث پیامبر(ص) }

اگر اعداد 1 تا 9 را باهم جمع کنیم می‌شود 45 که برابر عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است. اما 3 تا 45 تا می‌شود 135= عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س). اگر مضرب‌های 3 تا 27 را با هم جمع کنیم 135 می‌شود ، خانم فاطمه(س) ظرف به بلوغ رساننده و امّ المؤمنین، امّ النبیین، امّ الصدیقین،امّ الائمه و امّ ابیهاست ! و همانطور که در عدد ابجدی بیان شد ؛ عدد ِ3 ، جانِ اعداد شد ؛ به عنوان عدد حروف کلمه‌ی آب . خوب بیندیشید که وجود مقدس دردانه‌ی عالم کیست؟!

خداوند کریم در قرآن می‌فرماید که عرش را روی آب خلق کرده است و می‌فرماید که قبل از خلقت خشکی در کره‌ی زمین ، آب را  قرار داده ؛ آیه 30 سوره نازعات"والارض بعد ذلک دحاها" و خشکی روی آب کشیده شد. حقیقت آب ، کوثر وجود است ؛ خانم فاطمه زهرا (س)  و یکی از نام‌های قرآن هم کوثر است. اگر حروف آب را به صورت بسیط بنویسیم الف و با ، عدد ابجدش 114 می‌شود(114=3+111) و 114 ، برابر تعداد سوره‌های قرآن است . پس حقیقت آبی که همه‌ی انسان‌ها را سیراب کرده و احیاء دنیا و آخرت می‌کند ، قرآن است. امیدوارم مضرب 3 را خوب متوجه شده باشید. پس ببینید عدد که از باب تعدد و کثرت است معنایش لایتناهی است!!!

درحقیقت ، درس عشر وقتی است که بلوغ 9 در جانِ ده تولد پیدا می‌کند. آنگاه یک عدد ده وقتی ظاهر شد ، دیگر تا بینهایت می‌تواند صفر را در کنار خود قبول کند. پس انسان کامل و انسان در حیات کمالی خود الی یوم القیامت می‌تواند رشد کند و نمره بگیرد ، اما همیشه باید همراه یکِ وجود یعنی همان اول باشد.

یکی از زیبایی‌های عدد 37 این است که جایگاه نام مبارک امام حسن(ع) می‌باشد ، ایشان سیّد الاسباط پیامبر(ص) است و خداوند کریم تمام عالم را به جلوه زیبای حُسنِ حَسن خلق کرده است. چنانچه در خلقت انسان به خود، احسن می‌فرماید ، پیامبر بزرگوارش را اُسوه حسن قرار داده و اخلاقش را خلق حسن . سرّ مستتر که خداوند در قرآن کریم قرار داد ، حسن است که 118 مرتبه واژه‌ها و القاب حسن آمده است(به عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)) و تنها یک جا بصورت حسن آمده؛ آیه 37 سوره مبارکه ال عمران ( حسن در جایگاه خودش ، ظاهر شده است چرا که جایگاه عددی نام مبارک امام حسن (ع)=37 می‌شود) 

همینطور جایگاه عددی کلمه کامل = 37 است که همه باید برای رسیدن به کمال در اول شدن ، باید شیعه و پیرو انسان کامل شوند .

عددابجد زکی =37 یعنی جدا شده از ظلمت . زکات باعث می‌شود که نفس انسان ، دارایی ، عبادت و چهره و سیرت انسان ، زکی شود . 

در واقع همه انسان‌ها دوست دارند جلب توجه کنند و به نحوی همیشه بالاتر از همه باشند. اما خداوند کریم اول بودن را ، از منیّت جداشدن و خداگونه شدن و خالص شدن می‌داند. پس بکوشیم تا درجه اول بندگی را از خداوند کریم احراز کنیم.

وجود مقدس امام حسن(ع) که فرزند اول امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه (س) و سبط اکبر پیامبر(ص) است و جایگاه عددی نام مبارکش ایشان  37 بود. و در وجود مقدس آقا امام حسن زکی عسگری (ع)در حالیکه آقا در نام(حسن) و لقب مبارک (ابامحمد(ص)) با امام حسن مجتبی(ع) یکی است اما در اسم مبارک زکی ، حضرت جانِ باطنِ حسن را افشا می‌کند مثل آینه ، خداوند کریم تولد نور مهدویت را از وجود مقدسش به همه جهانیان عنایت فرمود. پس باطن زکی نتیجه‌اش هدایت در مجرای مهدویت است. پس عملی زیباست و حُسنِ حَسن دارد که زکی شود.

در زمان غیبت آقا ، ما به شرطی شیعه و محب و پیرو واقعی او قرار می‌گیریم که عملمان از هر گونه ظلمتی پاک شود. منتظران واقعی جز راه مهدویت یعنی پیرو واقعی قرآن راه دیگر نروند و دائما قبله‌شان رضای قلب مولایشان باشد. پس هیچگاه از او جدا نشوند و دائما او را حی ّ و حاضر و در پیشاپیش عمل خود ببینند.

جایگاه عددی قاف = 37 است. همانطور که نوشته شد حرف (ق) که قاف خوانده می‌شود نام یک سوره مبارک قرآن است و یکی از اسماء مبارک قرآن هم قاف است. حرف (ق)یعنی نگهدارنده. عدد ابجد قاف=181 است که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=1+8+1) یعنی 4 روی10 و همان گنج چهارده معصوم(ص). قاف یعنی ولایت و نگهدارنده حقیقت دین و نگهدارنده میزان در دنیا و آخرت.

خداوند کریم در قرآن سوره مبارک بقره آیه 2 ، هدایت را به شرط تقوی فرموده است. و می‌فرماید "والعاقبة للمتقین". همانطور که به عدد 37 = اول مذکور شد ، در واقع انسان باید دائما (ق)ِ را به عنوان تقوی در تمام نفس‌هایش و در تمام اعمالش و ظاهر و باطنش حتی در نیّتش نگهدارد ، زیرا به این شرط(تقوی) ، عمل نورانی و زیبا را در قبر و قیامت و بهشت به او باز می‌دهند و آنگاه او را از تمام مصائب قیامتی نجات می‌بخشد.

همانطورکه در دنیا برای اینکه عمر مواد غذایی را طولانی کنند تا خراب نشوند،  مقداری مواد نگهدارنده (یعنی ق) به آن می‌افزایند تا ماندگار شود، پس حرف (ق) به عنوان ریشه تقوی ، عمل صالح بنده را برای قیامتش نگه می‌دارد. و به عمل کوتاه و هیچ ما ، عمر طولانی تا بهشت می‌دهد!

پس هر یک از کلمات(به عدد ابجد یا جایگاه عددی) برابر37 ، به عنوان رمز نوشته شد تا ما را راهنمایی کند که چگونه بتوانیم بنده صالح و در واقع سالم و خالص برای مولایمان باشیم و چگونه خودمان را از خطرات شیاطین حفظ کنیم. در واقع همانطور که بچه باید دائما تحت نظر و مراقبت پدر و مادر باشد و دستش را به دست آنها دهد تا هرگز به بیراهه نرود و یا گم نشود، پس ما هم باید ، هرگز از اول و آخر عالم وجود که خداوند کریم است جدا نشویم که شرط آن این است که دستمان دائما به دامان ربّ الارباب امام زمانمان (ص) و نگاهمان و عملمان به آیات نورانی قرآن باشد تا هرگز به ضلالت و گمراهی نرویم.

ذکر شد که عدد یک برابر حرف الف می‌شود و خداوند کریم ، انسان کامل را به قامتِ الف گنج خویش تصویر داد.

در مقام عدد ، اَلِف را ترفیع داد به اَلف یعنی 1000 و 1000 ، برابر شد با حرف(غ) که غین خوانده می‌شود و همان حروف اسم مبارک خداوند کریم ؛ غنی است. پس اوست که انسان کامل را به خزائنش کامل خلق فرمود و تمام انسان‌ها را از وجود این عزیزان ، به غنیِ خود وصل کرد. زیباست که هر حرفی را که خداوند متعال خواست خوانده شود با اصل خود آورده است. یعنی با مؤلفه و کنز و گنجش مثل ب و ... که پشت الف می‌آید و می‌شود با ، تا ،ثا ، جا.... یعنی انسان بداند از کجا آمده و به کجا می‌رود؟ هیچ وقت ربّ خود و ربّ الارباب خود را فراموش نکند. "فقد استمسک بالعروة الوثقی لانفصام لها" پس به تحقیق تمسک جویید به ریسمان حبل الهی که هرگز پاره نمی‌شود( یعنی از الف وجود جدا نشوید ) فقط تمسک بجوئید و وصل شوید به ریسمان الهی که هرگز پاره و جدا شدنی نیست!

چکیده‌ای از قسمت عدد 37 (عدد اول) در جدول زیر توضیح داده شده است.

رمز عدد37  : (10=7+3 _گنج عشر و همان 4روی10 و...). در واقع 37=7+30 که 30= عدد ابجد حرف(ل) ؛ مجرای توحید و وجود مقدس مولود کعبه(مجرای توحید خانه خدا) و عدد7 ، همان سوره مبارکه حمد که 7 آیه دارد و باطن آن حضرت محمد(ص) است. و عدد ابجد سیُ هفت =555 می‌شود که برابر اسم مبارک مرشد است و همچنین 555=15×37

37= عدد ابجد اول=عدد ابجد زکی وعدد ابجد قبله =137 و عدد 100=ق یعنی نگهدارنده یا حافظ اول است و جایگاه عددی کلمه اول = 19 =واحد که اولین ظهور اسمائی خالق یکتاست که مخلوق از این کلمه مبارک خلق شده است(سوره نساء آیه 1)که شیخ بهایی(ره)به رمز این عدد اشاره‌ای فرموده است.

37= جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)= جایگاه عددی قاف=جایگاه عددکلام=جایگاه عددی کامل=جایگاه عددی قفا

معارفی از عدد 9(نه)   

همانطور که در سرّ خلقت گفته شد ، پروردگار عالم اسم مبارکِ واحد خود را تجلی داد . همه‌ی این اسماء ، نور هستند چنانچه درحدیث مبارک امام رضا(ع) از کتاب عیون الاخبار ذکر شده که اول فعل خداوند ، نور بود. عدد ابجد کلمه مبارک واحد=19 می‌باشد که سرّ گنج بازشدن حقیقت عدد 10  یکی از اسرارش همین عدد 19 هم می‌باشد چنانچه اگر 1 را با 9 جمع کنیم 10 می‌شود(10=9+1) که مقداری از زیبایی‌های عدد 19 توضیح داده شد و جایگاه عددی نُه به حروف برابر19 است(19=5+14). عدد ابجد کلمه نُه=55 می‌باشد که برابر جایگاه عددی کلمه صدّیق است و جمع ارقام 55 می‌شود 10 (10=5+5). در حقیقت نُه ، باطنِ 10 است. عدد ابجد ده= 9 (9=5+4)می‌شود و جمع ارقام عدد ابجد نُه(=55) برابر10 می‌شود، پس همان حقیقت 19 است (19=9+10).

پس عدد 19 که سرّالاسرار آیات قرآن و کنز و گنج الهی است به نام کلمه واحد است. و خداوند متعال در اولین آیه سوره مبارکه نساء می‌فرماید: من همه‌ی مخلوقاتم را از یک نفس واحده خلق کردم"یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها...". خداوند متعال گنج اعداد را تا سقف 9 خلق فرمود. پس بلوغ کنز الهی نام مبارک واحد را در جایگاه عددی کامل و به عدد 9 ظهور داده است.

در حالیکه در نُه به حروف ، جایگاه عددی حرف (ن)=14 که همان گنج 4 روی 10 است ؛ با این حقیقت که ظرف (یا وعاء) انتخاب ظهور مرآت حق و تجلی‌گاه همه‌ی متجلیات سرّ احدیت خالق یکتاست. و حرف (ه) در کلمه‌ی نُه ، عدد ابجدش برابر5 است که اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم ، 5 می‌شود(5=4+1) ، 14 نور مقدس به سرّ حقیقت محمدی(ص) به نام پنج تن(ص) ظهور پیدا کرده‌اند. پس در حقیقت حروف نُه ، کلّ و تمام حروف است چرا که جایگاه عددی (ن)=14 و (ه)=5(که 5 نیز به عبارتی همان14 می‌شود5=4+1) پس 28 حرف را شامل می‌شود (28=14+14) که همان بلوغ باطنی عدد نُه می‌باشد زیرا جمع ارقام 28 ، عدد 10 می‌شود(10=8+2). بنابراین : عدد ابجد نُه=55 و 10=5+5 {یعنی همان گنج 4 روی 10 (10=4+3+2+1) و دهه طُهر، حقیقت 14 و گنج 40 ؛ باب طهارت}

جایگاه عددی نُه=19 و 10=9+1 . پس ، از عالم اسماء خداوندی ، 19 برابراست با نام مبارک واحد=نُه(9) ، تعدادحروف بسم الله الرحمن الرحیم=19=نُه(9) ، جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص)=19=نُه(9) بنابراین می‌شود3 تا 9 تابرابر27تا که روز مبعث پیامبر(ص) ،27 رجب است.

-عدد 9 در اعجاز عددی، سلطان اعداد است. وقتی هر عددی را در 9 ضرب کنیم ، حاصل جمع ارقامش در آخر 9 می‌شود و اگر عدد در جمع به 9 برسد بر 9 قابل قسمت است. مثل: 54=6×9 (9=4+5) ،81=9×9(9=1+8) ، 99=11×9 (18=9+9  و 9=8+1) و ... . نکته جالب دیگر این است که وقتی 9 را به عددی اضافه و یا کم کنیم ، جمع ارقام جواب با جمع ارقام آن عدد ، یکی می‌شود مثال : عدد ابجد نام مبارک زهرا(س)=213  (6=3+1+2) و 222=9+213  (6=2+2+2) {222=حیدر ، اگر جمع ارقام را که 6 شد کنار هم بنویسیم ، عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله می‌شود ؛66= الله } و 204=9-213  (6=4+0+2) {عدد ابجد ربّ=204} ، یا عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 (11=2+9 که 2=1+1) و 101=9+92  (2=1+0+1) {101=امین ، اگر جمع ارقام را که 2 شد کنار هم بنویسیم برابر با جایگاه عددی کلمه عبد می‌شود ؛22=عبد} و 83=9-92 (11=3+8 که 2=1+1) { اگر 11 و 11 را کنار هم بنویسیم برابر با عدد ابجد کلمه ظهور می‌شود؛1111=ظهور} و ... .

-یک سال بزرگ نجومی، 25920 سال طول می‌کشد که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 18 و در واقع 9 حاصل می‌شود(9=8+1، 18=0+2+9+5+2). سال بزرگ نجومی به حرکت قهقرایی نقطه‌ی اعتدال زمین بسیار وابسته است ، یعنی طول زمانی که برای تمام کرات و سیارات لازم است تا به موقعیت‌های اولیه و اصلی خود بازگردند و در رابطه‌های اولیه‌ی خود با دیگر کرات مراجعت کنند. درضمن تا یک درجه از این حرکت قهقرایی نقطه‌های اعتدال کامل شود ، 72 سال طول می‌کشد که جمع ارقامش 9 می‌شود (9=2+7) ، کلاً هر درجه از این حرکت قهقرایی به عدد 9 ختم می‌شود. برای مثال 2 درجه(144=2×72) برابر است با 144 سال(9=4+4+1) و 3 درجه برابر است با 216 سال(9=6+1+2)و ... ، جمع ارقام  همه‌ی جواب‌ها برابر 9 می‌شود. در این پدیده هیچگونه اتفاقی ، تصادفی وجود ندارد. این مطلب ، قسمتی از هماهنگی همزمان و تطبیق شده‌ی عالم تلقی می‌شود.

جان نلسون رئیس پیشین آزمایشگاه آر.سی.ای در نیویورک عادت داشت برای محاسبه‌ی اوضاع آب و هوایی برای آر.سی.ای از علم ستاره شناسی کمک بگیرد و طی محاسباتش به این نتیجه رسیده بود که هرگاه دو کره ، در طول و عرض جغرافیایی بخصوصی در حالت 90 درجه از یکدیگر قرار می‌گرفتند ، رعد و برق رخ می‌داد(فراموش نکنید که اساساً این مطلب نباید چیزی منفی تلقی شود ، زیرا رعد و برق باعث پاک شدن هوا می‌شود و...). در واقع در علم ستاره شناسی و در زمان تولد یک انسان ، موقعیت 90 درجه نشانگر نوعی فشار و ناراحتی است و سیاراتی که در اینگونه حالت هستند بار دیگر به عدد 9 می‌رسند (جمع ارقام 90 برابر9 می‌شود؛9=0+9).

دانشمندان و محققان در رابطه با گردش کرات و سیکل‌ها و دوره‌های مختلف جهانی به این نتیجه رسیده‌اند که تغییرات مهم با تاثیراتی جهانی در هر 180 سال در روی کره زمین رخ می‌دهد که باز جمع ارقامش 9 می‌شود(9=0+8+1).

در ضمن از 360 درجه دایره‌ی ستاره شناسی و یا هر دایره‌ای در جهان عدد 9 بدست می‌آید(9=0+6+3).

-برای بدنیا آوردن فرزند به گذراندن 9 ماه بارداری احتیاج است. به غیر از این‌ها هر روز 86400 ثانیه دارد که حاصل جمع ارقام آن 18 و به عبارتی 9 می‌شود (9=8+1). هر شبانه روز 24 ساعت است که جمع ارقام آن 6 می‌شود و جالب است که در زبان انگلیسی عدد6 ،به شکل 9 وارونه است(6) این نکته اهمیت فراوانی دارد که در ادامه متوجه خواهید شد! دفعات تنفس طبیعی انسان در هر دقیقه ،18 بار است که 9=8+1 می‌شود. دفعات طپش قلب (به صورت طبیعی)در انسان 72 بار در دقیقه است که 9=2+7 و تعداد ضربان معمولی و متوسط قلب در ساعت 4320 بار است که باز هم در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=0+2+3+4). تعداد معمولی و متوسط تنفس در ساعت 1080 بار است که 9=0+8+0+1 و در 24 ساعت حدودا 25920 بار تنفس طبیعی رخ می‌دهد که دقیقا همان عدد سال بزرگ نجومی است(25920)! یعنی انسان دقیقا به اندازه یک سال بزرگ نجومی در یک روز نفس می‌کشد(قابل توجه خوانندگان عزیز که انسان باید قدر هر نفس کشیدن خود را در دنیا  بداند، در غیر این صورت طبق سوره‌ی مبارکه عصر ، خسران و زیانی نصیبش می‌شود که جبران پذیر نیست ، زیرا هر ثانیه عمر که می‌گذرد دیگر برنمی‌گردد!

-در قرآن کریم سوره مبارکه نمل آیه 12 ، اشاره به این مطلب شده که خداوند متعال به حضرت موسی(ع) 9معجزه عطا فرمود. { 1- ایشان را کلیم یعنی کسی که توانست با پروردگار عالم در دنیا به کلام سخن بگوید،نامید.   2-به ایشان کتاب تورات را عنایت فرمود.   3-عطا کردن عصا به ایشان(آیات 17 تا 21 سوره مبارکه طه)     4-به ایشان دست نورانی داد که ید بیضا نامید(آیه 22 سوره مبارکه طه)        5-به امر خداوند عصایش را به دریا زد و آن را شکافت و خود و یارانش به ساحل نجات رسیدند و فرعون و سپاهیانش غرق شدند و به عذاب الهی واصل شدند(آیات 77و 78 سوره مبارکه طه)     6-عصایش را به سنگ زد و از آن 12 چشمه آب بیرون آمد(آیه 60 سوره مبارکه بقره)   7-عصایش اژدها شد و همه‌ی مارهای سحری را بلعید و سحر ساحران را باطل کرد(آیه 117 سوره مبارکه اعراف،آیه 69 سوره مبارکه طه)      8-گوشت گاو مرده را به فرد کشته شده زد و او زنده شد و گفت که چه کسی او را کشته و...(آیات 72 و 73 سوره مبارکه بقره)        9-تابوت عهد از بهشت برای ایشان به زمین آمد و مادرش ،وجود مبارکش را بعد از تولد در آن گذاشت و به امر خداوند سبحان به دریا انداخت(آیه 39 سوره مبارکه طه) }

-خداوند متعال به حضرت عیسی(ع) هم 9 معجزه عنایت فرمود.{ 1- تولد بدون پدر(آیه59 سوره مبارکه آل عمران)      2-در گهواره سخن فرمود و اعلام پیامبری کرد و کتاب خود(انجیل) را معرفی فرمود(آیات 29تا32سوره مبارکه مریم)    3-مرده را به اذن خداوند کریم زنده می‌کرد  4-به اذن خداوند به گلی به شکل پرنده دمید و زنده شد     5-به اذن خداوند کور را بینا می‌کرد   6- به اذن خداوند پیسی را شفا می‌داد    7-مرده‌ای را که سال‌ها پیش از دنیا رفته بود به اذن خداوند از قبر بیرون آورد و سؤالاتی از او کرد...(آیه 110سوره مبارکه مائده)    8-مائده آسمانی را در بیابان به اذن خداوند به زمین آورد(آیات 112 تا115 سوره مبارکه مائده)    9-خداوند وجود مبارکش را از دشمنان نجات داد و او را در آسمان‌ها برد(آیات157و158سوره مبارکه نساء) و او زنده است تا ظهور باشکوه و با برکت امام زمان(عج) و هرگز ایشان مسلوب نگردید.

هرکدام از این زیبائی‌ها نشان می‌دهد که به عدد9 ، وجودهای مبارک در مقام پیامبری اولوالعزم ، وجود نازنینشان کامل و امتشان تا آخرالزمان ادامه‌دار هستند ؛ تا ظهور امام عصر؛مهدی موعود(عج).

پس انسان در حقیقت خلقتی خود می‌تواند به هرچه که می‌خواهد برسد چون خداوند متعال به او بلوغ ظاهری و باطنی عنایت فرموده‌است و تمام این معانی زمانی ارزش پیدا می‌کند که انسان از توانایی‌هایش به خوبی استفاده کند و از آن خالق مهربان تشکر کند و خود را به هدف خلقتش برساند،البته به کمک رسولان و کتاب آسمانی و معصومین(ص) که در قرآن تعبیر به عروة الوثقی شده‌اند(یعنی ریسمان پاره نشدنی){آخر آیه 256 سوره مبارکه بقره:فقد استمسک بالعروة الوثقی لا انفصام لها }. و در جای دیگر تعبیر به حبل الله المتین شده،پس کسانی که به این ریسمان‌ها چنگ بزنند،نجات یابند وگرنه در،دریای دنیا غرق می‌شوند!

-عدد9 در بلوغ خانم‌ها

پروردگار عالم ، انسان را در بلوغ عوالم و تسخیرکننده همه‌ی مخلوقات قرارداد .و همه‌ی آنچه که خلق کرد را در وجود انسان قرار داد {امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: فکر نکن که تو یک جسم کوچکی هستی بلکه تو یک عالم کبیر(بزرگ)هستی}. و همانطورکه ذکر شد 9، بلوغ همه‌ی کمالات ظاهری و باطنی شد. از آنجایی که زن، انتخاب شد که امانت‌دار نسل‌ها باشد و خداوند حکیم زایش را در وجود او قرار داد؛ او حاملِ حمل همه‌ی انسان‌هایی است که 9 هستند، پس کسی که خود 9 است، حاملِ9 می‌شود و 9 ماه این امانت را به بلوغ می‌رساند تا تولد پیداکند. و خداوند کریم او را کمالی عنایت فرمود که در سن 9 سال تمام به بلوغ عبادی هم برسد تا در کمال بلاغت باطنی بتواند امانت‌های خداوند (یعنی نسلش)را به سلامت ظاهر و باطن بدنیا بیاورد. این مقام بزرگی است که خداوند متعال به زن‌ها عنایت فرموده‌است.

جالب است بدانید که برای سنّ بلوغ(دختران)،باید عدد9 کاملا تمام شود تا به بلوغ و رسیده شدن بیاید ، در واقع وارد عدد10 می‌شود! پس یکی از نکات مهم رسیدن به عدد10 است زیرا درحالیکه عدد 10 ، عدداصلی نیست اما سرّ عدد 9 است زیرا وقتی عدد به 10 رسید ، از اینجا زایش و تعددش بیشمار است یعنی اگر یک عدد ِ 1  بگذارید، بینهایت صفر در جلویش می‌توان گذاشت(...100000 ) چون صفر، قوت عدد می‌شود ، درحالیکه ظاهرا خودش هیچ است و در هر عددی ضرب شود هم جواب صفر می‌شود، اما قوه‌ای است که باطن را به ظاهر می‌آورد چون خودش یک قوه‌ی باطنی است.

حال ببینید اگر 10 را به حروف بنویسیم ، عدد ابجدش 9 می‌شود (ده=5+4=9) و اگر 9 را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 55 و جمع ارقامش 10می‌شود (نه= 5+50=55 و 10=5+5).

-پزشکان بیان می‌کنند که یک مادر باید 40 هفته جنین را به سلامت حمل کند تا آماده تولد شود(حال بماند که عدد 40 ،چه زیبایی‌هایی دارد و اربعین است) اما دقت کنید که 40 هفته می‌شود 280 روز(280=7×40) درحالیکه 9 ماه تقریبا می‌شود 270 روز(270=30×9) ، پس 10 روز تفاوت دارد(10=270-280) که همان 9 ماه و 9روز و 9ساعت و 9 دقیقه و 9ثانیه است که باید از عمر حمل یک مادر حامل ِانسانی که 9 است بگذرد تا یک نوزاد سالم و کامل بدنیا بیاید! در واقع اگر این 9 ها را باهم جمع کنیم 45 می‌شود(9ماه و 9روزو...)و 45 برابر است با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) که همه از لحاظ جسمانی، فرزندان او هستیم و در جمع ارقام 45 ، دوباره به 9 باز می‌گردیم(9=5+4) . به راستی این چه اسراری است و چرا انسان از خود غافل است؟!

نکته:درضمن که با تولد مولود ، یکِ وجودش در دنیا ظاهر می‌شود ، آنگاه صِفرهای قوای او و گنج وجودش به تدریج و لحظه به لحظه تا آخر عمر ،در کمال عددِ انسانیتش ،در طول دنیا از عالم سفل به عالم قرب به صورت پلکان، به او رفعت مقام می‌دهد. حال اگر از عمر و جوانی گنج وجودش،خوب استفاده نکند و یا اعمالی مطابق خوی حیوانی انجام دهد نه انسانی (از بعد حیوانی رشد کند)، از یکِ وجودش به صورت منفی ،زیر صفر می‌رود و صفرهای عملش او را به قهقرای جهنم و سقر و درکه‌های جهنم سقوط می‌دهد. از آنجا که انسان ، بلوغ همه‌ی مخلوقات است اگر به منفی عمل سقوط کند، طبق آیه 179 سوره مبارکه اعراف ؛مانند چهارپا بلکه پست‌تر یا گمراه‌تر می‌شود(اولئک کالانعام بل هم اضل) چون حیوان در مقام خودش ،تسبیح گوی خداوند کریم است و به وظیفه بندگیش عمل می‌کند

ما سمیعیم و بصیریم و هشیم       با شما نامحرمان ما خاموشیم

خوب فکر کنید! 1-خانمی که قدر این بلوغ باطنی خود را بداند ، می‌فهمد که چرا پیامبر بزرگوار اسلام فرمود:بهشت زیر پای مادران است.2-دیگر اینکه اگر خانم‌های یک جامعه به بلوغ فکری و عقیده‌ای و عقلی خود واقف شوند ،جامعه به بلوغ می‌رسد ، زیرا آنها مربیان جامعه‌ی انسانی هستند ، پس دنیا را هم بهشت می‌کنند. 3-ما الگویی داریم که سیدة النساء العالمین است و عمر شریف ایشان در دنیا، 18 سال است(9=8+1) ، که 2 تا 9 تا می‌شود(ظاهرا 9 سال در خانه پدر و 9 سال در خانه همسر) و خانم فاطمه زهرا(س) ، در بلوغ کامل 9 بودند و حامل 11 فرزند نورانی که به دنیای ظلمانی آورد تا مؤمنین دنیا را از جهنم و جهنمیان به نور بهشت و رضوان الهی هدایت کنند. پس ما شیعه و پیرو 14 نور مقدسی هستیم که خانم زهرا(س)، یکی از 14 معصوم(ص) است و به قول پیامبر(ص)، زهرا امّ ابیهاست. و از دیگر القاب خانم: امّ المؤمنین،امّ النبیین، امّ المعصومین و امّ الائمه است.

-عدد9 در اخلاق

اخلاق در دین اسلام، ریشه‌ی دین است. چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم، پیامبر(ص) را صاحب خلق عظیم و خلق حسن می‌نامد و ایشان با اخلاق کریمش ، باعث هدایت دل‌های سختی شد که جز با اخلاق ، هدایت نمی‌شدند. پس ایشان می‌فرماید:9 دانگ دین ،خلق است. چون دین را به 10 دانگ تقسیم کردند،پس بلوغِ9 است که به تمام 10 دانگ دین دست پیدا می‌کند. در اسلام، دین را 10 درجه می‌دهند و 9 درجه‌ی آن را حیا می‌دانند و می‌فرماید:کسی که حیا نداشته باشد ،دین ندارد.

نکته اخلاقی

از زیباترین درس‌ها از بعد عرفانی عدد 9 این است :

1-پروردگار عالم ، سبحان است یعنی از هر عیب و نقصی منزه است ، پس خلقت او هم در اوج بلوغ و بی نقص است.

2-او به ما انسان‌ها،بلوغ 9 و نعماتی که از همه‌ی موجوداتش بالاتر است (مثل عقل،فهم،شعور،روح انسانی...) عطا فرموده و نعمت پاداش (در آخرت) را در بهشت و مکافات را در جهنم عنایت فرمود و زندگی بدون زحمت و در بلوغ همه گنجینه زیبایی‌ها و به کمال رسیدن را به همه کمالات در عالم برزخ و قیامت به انسان عطا فرمود، اما به شرط اینکه از همه‌ی این نعمات دنیا خوب استفاده کرده و حمد و ستایش آن صاحب نعمت را بجا آورده ، به بلوغ عمل رسیده و معرفت پیدا کرده باشد ، اعمال حسن برای خود ، توشه راه(آخرت) کرده و بفرستد ، وگرنه تمام این نعمات را در دنیا ضایع کرده‌است. 

 قول امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: شجاع‌ترین مردم کسی است که بر خشم و غضب و هوای نفس و شهواتش غلبه داشته باشد. این درس بزرگی است! زیرا همانطورکه بیان شد عمل انسان با اخلاقش به بلوغ انسانی می‌رسد. پس این کمالات برای انسان میسر نمی‌شود مگر با صبر! چنانچه معصوم(ص) می‌فرماید: نسبت صبر به دین ، مثل سر است به بدن. یعنی اگر کسی صبر نداشته باشد ، دین او بدون سر است پس نمی‌تواند زنده باشد.

عدد ابجد کلمه صبر=292 که اگر ارقامش را در هم ضرب کنیم36 می‌شود (36=2×9×2) و 36 ، در جایگاه حروف مقام بلند قلب به میم را داراست (میم=36)، زیرا اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 9 می‌شود(9=6+3) که همان رسیدن به بلوغ یا شاید میوه زندگی هر کس می‌باشد. اگر ارقام 292 را باهم جمع کنیم 13 می‌شود(13=2+9+2) و 13،برابر با جایگاه عددی حرف (م) است که عدد ابجدش 40 می‌باشد یعنی رسیدن به میوه تطهیر و پاک.

جایگاه عددی کلمه صبر=40  است. گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی ، یعنی با صبر ، از غوره ترش به حلوای شیرین انگور می‌رسی.

پس کسی به بلوغ عمل می‌رسد که در تمام احوالات زندگی و عباداتش،در جوانی و پیری،در شادی‌ها و غم‌ها، در بیماری‌ها و سختی‌ها ،در معاملات و مراودات، در زندگی شخصی و اجتماعی و ... صبور باشد . خداوند کریم می‌فرماید: انّ الله مع الصابرین. پیامبر(ص) هم فرمود که صبر دری از درهای بهشت است. اما این در به بهشت ، در دنیا برای مؤمن باز می‌شود و یک لنگه هم بیشتر ندارد، در ضمن اینکه دقّ الباب هم ندارد یعنی بی‌صداست (در مقام صبر ، شکایت و ناشکری راه ندارد).

پس هر کس صبر کند (بدون چون و چرا!)، انشاء الله این در ، از دنیا برایش در بهشت باز می‌شود . البته حضرت می‌فرماید کمتر کسی از این در، وارد بهشت می‌شود. امیدوارم خداوند مهربان به ما این توفیق را بدهد که در زمره‌ی صابرین قرار بگیریم.      

عدد 9 در خلقت انسان کامل و حضرت آدم(ع)

پروردگار عالم ، انسان را که اشرف مخلوقاتش است به عدد 9 خلق فرمود.  که مقصود ما در درجه اول انسان‌های کامل شامل چهارده نور مقدس معصومین (ص) و پیامبران الهی و اوصیایشان هستند(وجود مقدسشان ، سلطان ولایت بر همه مخلوقات از ظاهر و باطن است) و بعد به تنزل مقام انسان‌های معمولی.

کلمه انسان همانطور که مفصل در کتاب راز انسان بیان کرده‌ام، از اسماء الهی است و یکی از زیباترین، متعادل و میزان‌ترین کلمات است که شامل 5 حرف می‌باشد. عدد ابجد انسان=162 که در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=2+6+1) بنابراین بر تمام اعداد و ارقام و حروف عالم سیطره‌ی وجودی دارد.چنانچه پروردگار مهربان ما در کلام کریمش می‌فرماید: ما همه آسمان‌ها و زمین را در تسخیر انسان قرار دادیم. و انسانی که بلوغ همه‌ی خلقتش است را برای عبادت و بندگی خودش قرار داد(البته به اختیار) و انسان را مقام ازلی و ابدی عنایت فرمود و تنها مخلوقی است که لیاقت انس و رسیدن به عالم قرب خداوند را داراست(به شرط اخلاص).

در خلقت وجود مقدس حضرت آدم(ع) ، باری تعالی تمام نه افلاک یا عوالم؛ همه را در یک ظرف جسمانی او قرار داد. که جمع تمام این عوالم در ظرفی قرار گرفت که قابلیت گیرایی آن را به ایشان داده بود و مذکّر نامیده شد یعنی ظرفِ ذکر. و تمام عالم که اسماء او هستند شد ظرف علم الاسماء. پس در جمع عوالم نه‌گانه اینطور ظاهر می‌شود 1+2+3+4+5+6+7+8+9=45 که برابر با عدد ابجد کلمه آدم(ع) می‌باشد. اگر ارقام 45 را جمع کنیم 9 می‌شود(9=5+4) و 45 تقسیم بر 9 می‌شود 5. پس حروف آدم ، سیر نگهداری و ظرف کل زیبائی‌های خلقت اسماء الهی شد و در مقابل تمام مخلوق ایستادگی کرد.

آیه 72 سوره مبارکه احزاب:"انّا عرضنا الامانة علی السّماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان...". و در آیه 21 سوره مبارکه حشر پروردگار عالم می‌فرماید: اگر این حمل سنگین(اشاره دارد به قرآن) را به کوه‌ها می‌دادم ، از ترس متلاشی می‌شدند و هیچکدام از مخلوقات قبول نکردند"لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله" .

پس آدم به عدد 45 ، مقام نُه را گرفت که 45=5×9 و 9=5+4 ، اولین انسان پیامبرخلق شده؛کامل و صاحب منصب آدمیت؛پیامبر اولوالعزم یعنی جهان و تمام انسان‌ها از نظر جسمانی ، فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا(س) هستند و ایشان بر همه‌ی انسان‌ها ولایت دارند و مقام صفوة الهی گرفتند.

خانم حوا(س)که خلق شد ، پروردگار عالم به آدم(ع) فرمود که ایشان ، مؤنث تو است یعنی دومی شما و ایشان دفعتاً خلق شد به عدد9. اما اسم مبارکش حوا(س) نامیده شد که به عدد ابجد 15 می‌شود و عدد15 ، ازجمع 1 تا 5 تشکیل می‌شود(15=5+4+3+2+1). عدد 15 در نام مبارک خانم مثل همان عدد نه که گفته شد می‌باشد، که عدد5 ، جمع کننده‌ی باطن 14 بود و در اصل سرّ عدد 15 خیلی معانی را شامل می‌شود ، هم عدد 9 در بطنش است و هم میزان تمام حروف است چراکه:

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک حوا(س) با هم برابر است و 15 می‌شود که 15=جایگاه عددی (س) و عدد ابجد (س)=60 می‌باشد. چنانچه جمع ارقام 15 هم برابر6 می‌شود(6=5+1) و عدد 6 ، رمز همه اعداد و پایه خلقت عالم دنیاست. بنابراین در خلقت از نظر جسمانی ، همه‌ی مخلوقات از وجود ماده یعنی مؤنث ظاهر می‌شوند. خداوند متعال در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:"هو الذی خلق السماوات والارض فی ستة ایام..." .

حرف (س) ، میزان همه‌ی حروف است (در کتاب راز انسان توضیح کامل داده شده است). زُبر و بینه سین با هم مساوی است؛ زبر[ س=60 ] ، بینه [ین=60 ] ، پس (س)=(ین)=60 و سین=120 برابر با احزاب قرآن کریم و نام مبارک علیّ(ع) با یائ مشدد.

جالب است که حرف(س) از حروف مقطعه، در سوره مبارکه یس هم آمده است که این سوره ، "قلب قرآن " است. حرف (یا) ، ندا است و حرف(س) ، خطاب پروردگار عالم به میزان‌ترین وجود عالم ؛پیامبراکرم(ص) می‌باشد. یکی از اسماء قرآن ، سین است ، نام حضرت علیّ(ع) (با یاء مشدد)= سین می‌شود، خانم زهرا(س) ،اُمّ السین است و در نام مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، اگر (ح) را برداریم همان سین می‌باشد. اسم انسان به شرافت سین که در وسط آن است ، تمام برکات را از قلب حقیقی داراست و خداوند منان حرف سین را در وسط اسم انسان قرار داد. در ضمن اینکه نام مبارک (نسا) عدد ابجدش=111 و برابر عدد ابجد الف وجود و قامت کنز الهی و گیرنده تمام اسماء و صفات که در کتاب گنج الالف توضیح داده شد ، است.

حرف (س) با عدد ابجد 60 ، درس دیگری هم به ما می‌دهد اینکه: عمر هر موجودی در دنیا از زمانیکه نطفه‌اش بسته می‌شود و به هر نوع شروع به زندگی در دنیا به عنوان عمر می‌کند ، در ثانیه شروع می‌شود و ثانی یعنی دومی که ماده و مؤنث است. و60(=س) ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60(=س)دقیقه می‌شود یک ساعت و... خلاصه انسان در حرف سین متولد می‌شود و در سین می‌میرد. در قبر نیز ، سینِ قلبش باید جوابگوی اعمالش باشد چون تعالیِ وجودی هر انسانی در دنیا با پاک نگه داشتن و خلوص قلبی درجه می‌گیرد و قلب انسان می‌شود "حرم الله" و این قلب هرگز نمی‌میرد و زنده و جاوید می‌ماند.

خداوند کریم در 4 ماه و 10 روز در شکم مادر ،به جنین انسان روح خدایی می‌دمد که شاید همان سین وجود است"انی نفخت فیه من روحی" همانا از روح خودم در انسان دمیدم. در کتاب مخزن العرفان(ازعلامه بانو اصفهانی) درباره‌ی خلقت خانم حوا(س) از امام صادق(ع) نقل شده که می‌فرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع) ، حوا(س) را خلق فرمود.

پس سنّ بلوغ نه سالگی شامل حال همه‌ی خانم‌ها شد و تکلیف شرعی هر خانمی به نه سال تمام که وارد ده می‌شود که همان باطن نه است شروع می‌شود .

عدد9 در مبعث وجود مبارک پیامبر(ص)

مبعث وجود مقدس پیامبر گرامی(ص) در روز 27 رجب است که در تاریخ شیعه و سنی آمده است. (27=جایگاه عددی سجده؛بلوغ عبادت و بندگی)جمع ارقام 27 ، برابر9 می‌شود(9=7+2).یعنی مبعث بر همه‌ی عالمیان حجت است و این بعث حقیقی است که تا آخر زمان هر روز بر تمام انسان‌ها جلوه‌گر است و پیام حق را از زبان حجت‌های خدا به مردم می‌رساند. و همانطور که در حقیقت عدد9 است ، بلوغ تمام بعث‌های عالم است؛27=3×9 .

همانطورکه قبلا ذکرشد اسم مبارک واحد=19=نُه(9) ، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم=19=نُه(9) ، جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص)=19=نُه(9) : پس 3 تا 9 تا که می‌شود 27 تا که روز مبعث پیامبراکرم(ص) 27 رجب است.

عدد 27 کامل است بطوریکه اگر ارقامش را در هم ضرب کنیم 14 می‌شود (14=7×2) و رسالت وجود سیّدالانام؛خاتم پیامبران محمد مصطفی (ص) حاصل گنج و آورنده و بعث دهنده در میان امت خود و تمام امم است تا آخر الزمان و عدد 14 ، همان گنج 4 روی 10 است .آقا خود وجود مطهرش سبع مثانی یعنی 7 تا 2 تاست(14=7×2) و گیرنده و حامل حمل کلّ نور قرآن که بنابر قول خداوند کریم ، سبع مثانی یعنی(14=7×2) است و آورنده‌ی آن به دنیای ظلمانی است. پس حضرت که انسان کامل و بالاترین مقام خلقت را داراست، جانِ 28 حرف و 28 عدد را کامل داراست(28=14+14). جمع ارقام 28 می‌شود 10(10=8+2)پس باطن ده ، 9 است. اگر هر انسانی به این محتوی که حقیقت قرآن است ایمان نیاورد هرگز به بلوغ دین اسلام و ایمان به الله جلّ جلاله نمی‌رسد.

عدد 9 در کلمه مبارک قرآن

عدد ابجد کلمه مبارک قرآن=351 که جمع ارقامش 9 می‌شود بنابراین خود، مضربی از 9 است . حال با معانی گفته شده از نظر عددی ، پیروان قرآن باید افتخار کنند که قرآن بر تمام کتب آسمانی غلبه دارد و تمام محتوای کتب آسمانی در قرآن قرار دارد و حتی (همانطور که در درس عرفان عشر ذکر شد) تمام عالم در قرآن غرق است. شاید بتوان اینطور معنا کرد: مگر نه اینکه جایگاه عددی نُه=19 بود که 19 برابر بود با عدد ابجد گنج  واحد در سرّالاسرار خلقت که اولین ظهور الهی است . اگر دقت کنید 1)جایگاه عددی نُه=19=واحد 2)جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شودکه 0+1= 1 که همان واحد است ، درنتیجه همانطورکه پیامبراکرم(ص)فرمود: الواحد لا یصدر الا الواحد. همه‌ی عددها به یکِ خدا برمی‌گردد و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:"انا لله و انا الیه راجعون" . پس تمام راهها از اوست و به او ختم می‌شود و این همان دایره بندگی است.

پس قرآن در عدد9 ، درجه‌اش نسبت به تمام کتب آسمانی ، یک است{عدد ابجد یک=30=تعداد جزءهای قرآن}. اعجاز قرآن ، کلام الله بودنش است و اینکه محفوظ از تمام وسواس‌ها و خنّاس‌هاست و خداوند حفظش را تضمین کرده است و خداوند بهترین حفظ کننده است( و الله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین). در ضمن اینکه از عالم کنز الهی به یک معنا تمام گنج ، قرآن است و همانطور که در سوره مبارکه انعام آیه 59 آمده است "وعنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البروالبحروما تسقط من ورقة الا یعلمها و لا حبة فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین". تمام کلیدهای درهای غیب نزد اوست و او از آنچه در خشکی و در دریاست آگاه و با خبر است و برگی از هیچ درختی نمی‌افتد الا اینکه او می‌داند چه از تری است یا خشکی و همه در کتاب مبین(قرآن) آمده است.

دیگر اینکه همانطور که گنج واحد عدد ابجدش 19 است، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که کلّ محتوای قرآن را در بردارد 19 حرف است و از طرفی تعداد حروف اسامی پنج تن(ص) نیز 19 حرف است. چنانچه در حدیث ثقلین از پیامبر اکرم(ص) آمده‌است که دو چیز گرانبها بین شما (امت)گذاشتم ؛ یکی کتاب خدا و دیگری عترتم. پس در واقع 19 و 19 در کنار هم که اگر با هم جمع کنیم19+19=38  می‌شود و جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و علی(ع) برابر 38  است. بنابراین وجود مقدس رسالت و ولایت، هردو هم ظاهر قرآن هستند و هم باطن . که خداوند کریم می‌فرماید:"لا یمسه الا المطهرون" . قرآن را بدون طهارت مسح نکنید(منظور هم ظاهر است و هم باطن) همینطور هم شما اگر بخواهید نام مبارک پنج تن(ص) و هر یک از معصومین(ص) را مسح کنید باید با طهارت باشید و در غیر اینصورت حرام است. اگر دو تا  38 را با هم جمع کنیم 76 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه عبد است(76=38+38) .

امیدوارم خوب دقت کنید و اینجا عظمت عدد 19 و 9 را مشاهده کنید! بقول یک نویسنده مسیحی : به عدد9 اگر رسید دیگر هیچ عددی نمی‌تواند از سلطه آن بیرون بیاید. پس خلقت عالم در حقیقت 9 ظهور کرده است. امیر المؤمنین علی(ع) در دعای کمیل می‌فرماید:"ولایمکن الفرارمن حکومتک" (این معنای سلطه ولایت مطلق خداوند متعال است که در ظهور ، ولایت چهارده معصوم (ص) الی یوم القیامت است) از حکومت خدا به هیچ وجه نمی‌توانی بیرون بروی که تو خود مملوک آن مالک هستی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۲۱:۱۴
عذرا شفائی

سیر ملکوتی با اسماءالحسنی

از

( رساله قدسیه طریقت صدیقان)

(از منظر  تفسیر حروف و اعداد )

اسماء الحسنی

این بنده حقیرِ مخلوق هیچ ادعائی نسبت به درک باطنی اسماء خداوند ندارم، ولی فقط توکل به همه اسماء الهی و مداومت به قرائت اذکار اسماء الله را مقدمه‌ای لازم به کشف اسرار اسماء هو می‌دانم، چرا که هر کدام از اسماء ، معانی و مفاهیمی دارد که درک آن توسط عقل، سخت و یا غیرممکن است که جز پیامبران و معصومین بطور کامل موفق به شناخت اسرار آن نبوده‌اند و نمی‌توان کلّ اسرار آن را به قلم آورد و مطلبی نوشت. ولی ما اشاره‌ای به آن چه "اشاره ی کلیدی، به معنایِ صفات اسماء الهی" می کنیم و ادامه آن را به ذوق و عشق خواننده عزیز و فضل و بذل حضرت حق تعالی وامی‌گذاریم. امید است که در اعمال روزانه زمانی را به این اذکار متبرک اختصاص دهیم تا استحقاق شناخت اسرار آنان را به صورت حقه کسب نماییم و تغییرات ظاهری و باطنی در وجودمان هویدا گردد و به اذن الله به اسرار آن پی ببریم.

«الله»

نام جلاله‌ی خداوند می‌باشد و برای تمام حاجات می‌توان قرائت کرد. اسم جامع و صفات جمال و جلال و کمال حق است و حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: «الله»، اسم اعظم می‌باشد و شایسته نیست احدی خود را با این نام بخواند. و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: بهترین ذکر عبادت "لا اله الا الله" می‌باشد.

در آیه هشتاد و دو سوره مبارکه "یس" آمده که «الله» چون اراده‌ی خلقت چیزی را کند به محض اینکه گوید «باش» ، موجود می‌شود. و جمله‌ی "لا اله الا الله" و "لا اله الا هو" را کلمه‌ی اخلاص گویند.

حضرت امام سجاد علیه السلام فرمودند: از خداوند خواستم اسم اعظم را به من تعلیم فرماید، در خواب به من فرمودند، بگو:"الهم انی اسئلک باسمک یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله الذی لا اله الا هو رب العرش العظیم".

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: اسم اعظم خداوند در این سه آیه مندرج است: آیه‌ی 163 سوره مبارکه بقره: "و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم" و آیه‌ی 2 سوره مبارکه آل عمران: الله لا اله الا هو الحی القیوم" و آیه‌ی 111 سوره‌ی مبارکه طه: "و عنت الوجوه للحی القیوم و قد خاب من حمل ظلها".

توسط حضرت خضر نبی علیه السلام به حضرت امیر المومنین علی علیه السلام اسم اعظم گفته شد؛ "یا هو یا من لا هو الا هو".

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: "بسم الله" نزدیک‌تر است به اسم اعظم الهی از سیاهی چشم به سفیدی آن.

عدد ابجد نام مبارک الله =66 و جایگاه عددیش 30 می‌شود. 2893 مرتبه در قرآن ذکر شده است که مجموع ارقامش22 می‌شود(22=3+9+8+2)

«احد»

یکی از دیگر اسماء خداوند می‌باشد. یعنی یگانه و بی‌همتا و از صفات علیا است.

سوره مبارکه اخلاص آیه‌ی 1: "قل هو الله احد" او تنها و یکتا و منفرد به وجود است.

ذکر آن برای عزت و بزرگی یافتن موثر می‌باشد.

 عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک احد ، 13 می‌شود.

 

«اول»

از اسماء الحسنی الهی می‌باشد برای هر امر خیری ذکر آن موثر و مفید می‌باشد و به اسم الهی فقط یکبار در قرآن مجید آمده است:آیه 3سوره مبارکه حدید: هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم.

عدد ابجد اسم مبارک اول برابر 37 و جایگاه عددیش 19 می‌باشد .جایگاه عددی نام مبارک حسن علیه السلام هم 37 می‌شود.

«اعلی»

از اسماء الحسنی الهی می‌باشد. ذکر آن برای غلبه بر دشمن و رفع فقر و ارتقاء مرتبه و مقام موثر است.

و در ذکر سجده "سبحان ربی الاعلی و بحمده" تو بزرگتر از آنی که آلوده شوی به آلودگی‌های افکار بشر و بالاتر از آن که بشود به تصور آیی. نقل شده که مثل الاعلی کلمه‌ی «لا اله الا الله» می‌باشد. عدد ابجد اسم مبارک اعلی =111 است که برابر با عدد ابجد الف می‌شود. و جایگاه عددیش 39 می‌باشد.

«باطن»

یکی از اسماء الحسنی خداوند می‌باشد، ذکر آن برای وقوف به اسرار وکشف نیّات سوء موثر می‌باشد. باطن یعنی پوشیده از چشم و بینا به آگاهی درون و دل.

«باطن» ، قدرت ظهور و تجلی خداوند را در تمام موجودات بیان می‌کند.

 عدد ابجد اسم مبارک باطن برابر 62 است (برابر عدد ابجد اسم مبارک نبی صلوات الله علیهم اجمعین) و جایگاه عددیش 26 می‌شود.

 

«بصیر»

 یکی از صفات پروردگار عالم می‌باشد و به معنی بینایی است. نه بینایی ظاهری، بلکه بینایی بدون آلت در هر زمان و مکان، در روشنایی و تاریکی که حتی حرکت و جای پای مورچ‌ ای را در شب تاریک بر سنگ سیاهی ببیند. 51 مرتبه "بصیر" در قرآن ذکر شده است.

عدد ابجد اسم بصیر برابر با 302 است (برابر عدد ابجد کلمه قرب) و جایگاه عددیش 50 می‌شود.

«بِر»

به معنی نیکو و نیکوکاری و مهربانی به ضعیفان و زیر دستان.

شیخ رجب برسی گوید: هر کس بسیار گوید یا «بر» خداوند او را به کمال می‌رساند. آفریننده‌ی هر چیز نیکویی «بر» نامیده می‌شود.

هرکس 100 بار بگوید: یا «بر» در قبر تنها نباشد. ذکر آن در موفقیت‌ها در اختراع و اکتشاف بسیار موثر می‌باشد. 18 مرتبه بر در قرآن آمده است.

  عدد ابجد اسم "بر" برابر است با 202 (برابرعدد ابجد اسم مبارک رب). و جایگاه عددیش 22 می‌شود.

«بدیع»

به معنی عجیب، تازه، بی‌مانند، شگفت انگیز. ذکر آن برای ابداع و نوآوری حوائج موثر می باشد.

 عدد ابجد اسم بدیع برابر 86 و جایگاه عددیش 32 است.

«باعث»

 یکی از اسماء الهی می‌باشد و به معنی برانگیزاننده‌ی هر نفس متحرک و هر مرده و زنده می‌باشد. شیخ رجب برسی می‌فرماید: هرکس 100مرتبه ذکر«یا باعث» را بخواند خداوند ظاهر و باطن انسان را زنده و نورانی می‌فرماید. کلمه «باعث» 69 مرتبه در قرآن ذکر شده (برابر عدد ابجد اسم حضرت زینب سلام الله) .

 عدد ابجد اسم باعث =573 و جایگاه عددیش 42 است(برابر با عدد ابجد اسم طالب)

«باقی»

 یعنی مانده، موجودی که فنا ندارد. کلمه باقی بقولی کلمه «لا اله الا الله» می‌باشد.

برای طول عمر و ادامه نعمت ذکر آن موثر است.

عدد ابجد اسم باقی برابر با 113 و جایگاه عددیش32  است.

«باری»

 یعنی خالق خلایق بی‌سابقه و خالق خوبی‌ها و نیکویی‌ها.

برای اختراعات و اکتشافات ذکر آن موثر می باشد.

 عدد ابجد اسم باری برابر با 213 و جایگاه عددیش 33 است. که در عدد ابجد و جایگاه عددی برابر با نام مطهر زهرا سلام الله علیها می‌شود.

«توّاب»

 از اسماء ربوبی پروردگار«توّاب» است، یعنی توبه‌ی بندگان را می‌پذیرد. یعنی خدا بسیار توبه پذیر است و هر چند بنده توبه را بشکند او باز توبه پذیر است.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: "هر کس روزی 30 بار بگوید: «یا تواب» وسوسه‌ی شیطان از دل او بیرون رفته و توبه‌ی او پذیرفته می‌شود". برای اجابت دعا و آرزوها ذکر آن مؤثر می‌باشد.

 عدد ابجد اسم تواب=409  و جایگاه عددیش 31 می‌شود.

 

«جواد»

 به قصد بهره برداری از کار، ذکر آن بسیار موثر است. جواد به معنای محسنی است که احسان و انعامش بسیار است.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک جواد برابر 14 می‌باشد.

«جبّار»

 جهت مصونیت و جبران گناه ذکر آن مؤثر است. جبّار به معنی قاهریت است.

حضرت علی علیه السلام همیشه دعا می‌فرمودند: «یا جبار» (ای خدایی که تمام شکستگی‌ها را ترمیم می‌کنی. ای کسی که هر مشکلی را آسان می‌نمایی).

عدد ابجد اسم مبارک جبار= 206  و جایگاه عددیش 26 می‌باشد.

«حق»

 کشف حقایق و نیل به حق، ذکر آن موثر است. حق به معنی ثابت و دائم در مقابل باطل و در قرآن 225 بار آمده است.

عدد ابجد  اسم حق برابر با 108 و جایگاه عددیش 27 می‌باشد.

                                                                       «حفیظ»

 برای امان از حریق و غرق ذکر آن موثر است. خداوند حافظ جان و مال و روح و روان کلیه‌ی مخلوقات می‌باشد. هر کس در هر هفته 70 بار بگوید«یا حفیظ» خداوند او را از آفات و بلایا مصون می‌دارد.

 عدد ابجد  اسم حفیظ برابر با 998 و جایگاه عددیش 62 می‌باشد.

 

«حسیب»

 جهت تامین زندگی مادی و معنوی ذکر آن موثر می‌باشد. حسیب به معنی حساب داشتن و حساب گرفتن است.

عدد ابجد اسم حسیب برابر با 80  و جایگاه عددیش 35 می‌باشد.

«حکیم»

 برای برکت در کشت و زرع، ذکر آن موثر می‌باشد. حکیم در لغت به معنی عالِم است.

عدد ابجد اسم «حکیم» برابر با 78 و جایگاه عددیش 42 می‌باشد.

«حی»

 به قصد دوام و بقای تحرک ذکر آن مؤثر است. حی، زنده و پاینده است که قائم به ذات خود و قوام تمام موجودات است.« حی» بزرگ‌ترین و شریف‌ترین اسماء الهی می‌باشد. کلمه‌ی «حی» 20 مرتبه در قرآن آمده است.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم حی برابر با 18 می‌باشد.

«خفی»

خفی یعنی عالم، لطیف، مهربان و احاطه‌ی علمی به همه‌ی موجودات.  

به منظور پوشاندن اسرار و قضاء حوائج، ذکر آن مؤثر است.

هر کس یک اربعین روزی 5500 بار بگوید، مخلوقات با او انس گیرند و جهت نرمی دلها، بیان آن اثر عجیبی دارد.

عدد ابجد اسم «خفی» برابر با 690 و جایگاه عددیش 51  می‌باشد.

 

«حلیم»

 برای وقوف بر اسرار، ذکر آن مؤثر است. حلیم به معنی بردبار است. خداوند از کسانی که او را نافرمانی کنند، در عقوبت آنها تعجیل نمی‌کند. کلمه «حلیم» 15 مرتبه در قرآن است.

عدد ابجد اسم حلیم برابر با 88  و جایگاه عددیش 43 می‌باشد.

«حمید»

برای شفاء ذکر آن موثر است. حمید حقیقت حمد است، که عبارت است از مبدا صفات جمال الهی، حمید یعنی شایسته، ستوده چون ذات خداوند، استحقاق حمد است، حمید نام دارد. کلمه ی حمید و حامد 60 مرتبه در قرآن آمده است.

عدد ابجد اسم مبارک حمید برابر با 62  (برابر با عدد ابجد اسم مبارک باطن) و جایگاه عددیش 35 می‌باشد.

«خالق»

 برای ساختمان و تشکیلات ذکر آن مؤثر است. خالق، یعنی آفریننده‌ی هر چیز و به هر مقدار و به اندازه‌ی مخلوقات بی‌شماری که در این عالم وجود دارند. رسول خداصلوات الله علیه و آله فرمودند:"اولین چیزی که خداوند خلق فرمود ارواح ما و نور ما بود، که به ذکر خدا و توحید خدا و حمد خدا مشغول بودند. سپس خداوند ملائکه را آفرید".

عدد ابجد اسم « خالق» برابر با 731  و جایگاه عددیش 56 می‌باشد.

 

«خبیر»

 به قصد وقوف بر امور، این ذکر مؤثر می باشد. یعنی حکم او حق است برای هر چیزی در موقع خود خبیر است یعنی عارف و دانا به همه‌ی اشیاء و به رموز موجودات آگاه است. خداوند آگاه به اندیشه ها و فکرها و خیال ها است و خبیر به تمامی آفرینش آسمانها و زمین ها است، در قرآن "خبیر" 45 بار آمده است

هر کس هفت روز، هر روز 861 مرتبه بگوید "یا خبیر" قدسیان به اخبار پنهانی او را آگاه سازند و فرشتگان او را به تمام رازها و اسرار آگاه می‌سازند.

عدد ابجد اسم خبیر برابر با 812 و جایگاه عددیش 56 می‌باشد.

«خیر الناصرین»

به قصد کمک گرفتن و یاری خواستن، ذکر آن مؤثر می‌باشد. نصر که ظفر و پیروزی را به خدا نسبت می‌دهد، اشاره به لطف و کرم و رحمت می‌باشد. خیر الناصرین، یعنی بهترین یار و یاور و یاری کننده و 5 مرتبه در قرآن آمده است.

 و هر کس با اعتقاد کامل در شروع هر کار مشکل هفت بار بگوید: "یا ناصر من لا ناصر له" حتماً آن مشکل برای او حل خواهد شد.

عدد ابجد "خیر الناصرین" = 1242  و جایگاه عددیش 144 (برابر با جایگاه عددی ذکر "یا اباصالح" عج الله تعالی فرجه ) می‌باشد.

«دیان»

برای ادای قروض ظاهر و باطن ذکر آن مؤثر است. یعنی اداء کننده هر دین و دیون بندگان است.

عدد ابجد اسم دیان برابر با 65  و جایگاه عددیش 29 می‌باشد.

«ذاری»

برای اطلاع بر عیب و نقص ذکر آن مؤثر است. ذاری یعنی خالق و به معنی باری تعالی و خالق است و در نظام آفرینش، بدین نام کلیات عالم را آفریده است.

هر کس نیمه شب با خضوع و خشوع 70 مرتبه بگوید، یا ذاری به حوائج خود می‌رسد.

عدد ابجد اسم ذاری برابر با 911  و جایگاه عددیش 56 می‌باشد.

«رحیم»

 برای رسیدن به الطاف خاص پروردگار ذکر آن مؤثر است. و به این معنی است که خداوند رحیم است در حق مؤمنان. 228 مرتبه کلمه رحیم در قرآن آمده است.

عدد ابجد اسم رحیم برابر با 258  و جایگاه عددیش 51 می‌باشد.

«رحمن»

به جهت رسیدن به الطاف خفیه الهی ذکر آن مؤثر است. همچنین نام خاص پروردگار است. «رحمن» مثل «الله» نامی مخصوص به ذات کبریایی و شاید یکی از اسرارش این باشد.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمود:"هر کس 298 مرتبه «رحمن» بگوید، مورد محبت همه قرار می‌گیرد و او را دوست می‌دارند.

هر کس پس از هر نماز 100 بار بگوید"الرحمن"، خداوند او را از ظلمت و غفلت پاک گرداند.57 مرتبه کلمه "رحمن" در قرآن آمده است.

عدد ابجد اسم مبارک  "رحمن" برابر با 298  و جایگاه عددیش 55 می‌باشد.

 

 

«رب»

 برای حفظ خانه و تربیت فرزند، ذکر آن مؤثر است. پرورنده، تربیت کننده‌ی جمیع مخلوقات از ملائکه ، جن، انس، وحوش و همه . و مالک هر چیز را «رب» گویند.

عدد ابجد اسم مبارک «رب» برابر با 202 می‌باشد که با مجموع عدد ابجد حروف نام حضرت محمد صلوات الله علیه و آله =92 و حضرت علی علیه السلام =110 مطابقت دارد.

ذکر و دعای حضرت ایوب علیه السلام  وقتی که به منتها رسید از درد و رنج و مصیبت "رب انی مسنی اضر و انت الرحم الراحمین" بوده است.

عدد ابجد نام محمد صلوات الله علیه و آله برابر با عدد ابجد کلمه اسلام و عدد ابجد نام علی علیه السلام  برابر با عدد ابجد کلمه ایمان است و تعداد ربنا به عدد حروف علی علیه السلام در قرآن برای کمال ایمان آمده است!

«رزّاق»

این ذکر برای برکت و وسعت در رزق روزی مؤثر است. رزّاق یعنی روزی دهنده خداوندی که روزی می‌رساند و روزی می‌بخشد و مخلوق را در هر حال روزی می‌دهد.

هر کس 40 روز روزی حلال بخورد، خداوند در دل او نوری پدید می‌آورد و آن را سرچمشه حکمت می‌کند.

عدد ابجد اسم رزاق برابر با 309  و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

«رائی»

 به قصد بلندی درجه و دید وسیع ذکر آن مؤثر است به معنی رؤیت و دیدن است و مراد از رائی علم و بصیرت الهی است بر موجودات و به معنی عالم و دانایی هم آمده است.

عدد ابجد اسم رائی برابر با 221  و جایگاه عددیش 41 می‌باشد.

«رقیب»

یکی از اسماء باری تعالی رقیب است و به معنی حافظ و نگهبان می‌باشد.

به قصد مصونیت از بلیّات ذکر آن مؤثر می‌باشد.

عدد ابجد اسم  رقیب برابر با 312  و جایگاه عددیش 51 می‌باشد.

«رئوف»

به قصد طلب مهربانی در سایه بندگی، ذکر آن مؤثر می‌باشد معنای رئوفِ رحیم است و رأفت به معنی رحمت است، رئوف مهربان و بخشاینده بر خلق، مخصوصاً بر اهل محبت و شفاعت است. چون خداوند به حال شفاعت کنندگان رئوف و مهربان است. در قرآن 11 مرتبه کلمه‌ی رئوف تکرار شده است.

عدد ابجد اسم رئوف برابر 287 و جایگاه عددیش 44 می‌باشد.

«سبوح»

به قصد صفای دل و روشنی باطن، ذکر آن مؤثر می‌باشد. این کلمه در زبان عرب منحصر به نام پروردگار است و در هیچ جای دیگر استعمال نشده است. "سبوح" یعنی خداوند منزه است از اینکه توصیف شود. "سبوح و قدوس" از اسماء اختصاصی پروردگار است.

هر کس 247 بار به ذکر سبوح و قدوس مداومت نماید به سیر ملکوت موفق می‌گردد، چنانکه حضرت ابراهیم علیه السلام به برکت این اسم موفق شد که به ملکوت آسمان‌ها راه یابد.

عدد ابجد اسم سبوح برابر با 76 و جایگاه عددیش 31 می‌باشد.

 

«سلام»

 به قصد رضا به قضا و تسلیم شدن دل، ذکر آن مؤثر می‌باشد. سلام به معنی سلامت و شفا است. خداوند سلام است چون همه چیز تسلیم اوست. او خود را سلام نام نهاده چون همه از عیب و گناه و نقص و زوال به او تسلیم می‌شوند. سلام که نام خداست، فقط یک مرتبه در سوره مبارکه حشر بیان شده است. مشتقات این کلمه 140 مرتبه در قرآن تکرار گردیده است.

حضرت امام رضاعلیه السلام فرمود:" اگر این نام مبارک را 131 مرتبه بر بیماری خوانند، شفا یابد".

عدد ابجد اسم سلام =131 و جایگاه عددیش 41 می‌باشد.

«سمیع»

 به قصد اجابت دعا نافذ می‌باشد. سمیع به معنی شنوا. خداوند تبارک و تعالی 45 مرتبه کلمه‌ی سمیع را در قرآن بیان فرموده است.

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:"خداوند سمیع است به اندیشه‌ها و گفتارهای پنهانی".

عدد ابجد اسم سمیع برابر با 180 و جایگاه عددیش 54 می‌باشد.

«سیّد»

برای مطاع شدن و زعامت و رهبری ذکر آن مؤثر می‌باشد. سید به معنای پادشاه، رئیس قوم و بزرگ قبیله نیز گفته می‌شود.

عدد ابجد اسم سید برابر با 74  و جایگاه عددیش 29 می‌باشد.

«شافی»

به قصد شفای امراض درونی و بیرونی، ذکر آن مؤثر است. شافی از کلمه‌ی شفا، مشتق شده است. شافی اسم «الله» است که به تجلی این اسم شفا می‌بخشد؛ الله شفابخش است.

عدد ابجد اسم شافی برابر با 391  و جایگاه عددیش 49 می‌باشد.

«شکور»

به قصد شکر پذیرفتن ذکر آن نافذ می‌باشد. شکر به معنای حقیقی که سپاسگزاری و امتنان در مقابل نعمت باشد. کلمه شکور و مشتقات آن متجاوز از 25 مرتبه در قرآن بیان شده است.

عدد ابجد اسم شکور=526 و جایگاه عددیش 58 می‌باشد.

 

«شهید»

 به قصد وسعت رزق و مقام، ذکر آن نافذ می‌باشد. شهید یعنی حاضر و ناظر به هر مکان و در هر حال. شهید اسم حضرت حق تعالی می‌باشد، به اعتبار عدم حجاب بین خدا و بندگان. کلمه‌ی «شهید» و مشتقات آن متجاوز از 45 بار در قرآن بیان شده است.

عدد ابجد اسم شهید=319  و جایگاه عددیش 40 می‌باشد.

                                                                        «صادق»

به قصد و جهت وفای به عهد، ذکر آن مؤثر  می‌باشد. صادق یعنی متکلمی که اخبار و گفتارش، راست و درست باشد. کلمه‌ی صادق و مشتقات آن متجاوز از صد بار در قرآن بیان شده است. همچنین به معنی بیان همه خیرات بر صدق می‌باشد.

عدد ابجد  اسم صادق=195 و جایگاه عددیش 42 می‌باشد.

 

 

«صانع»

به قصد مقبول القول شدن، ذکر آن مؤثر است. صانع به این معنی می‌باشد که خداوند، خالق هر مخلوقی است و پدید آورنده‌ی همه‌ی تازه‌ها و بدایع است. بی‌مانند است و هیچ چیز همانند او نمی‌باشد.

عدد ابجد  اسم صانع=211  و جایگاه عددیش 49 می‌باشد.

« صمد»

کسی است که شریکی ندارد و حفظ و نگهداری چیزی او را خسته نمی‌کند و از هیچ چیز دور و غایب نیست. «الله الصمد» وسیع‌ترین معنی الهی و بسیط‌ترین کلمه در معنای صمد است که علمای ربانی عمرها صرف در این کلمه کرده‌اند. صمد کسی است که تکیه گاه همه موجودات و مخلوقات است. عدد ابجد اسم صمد=124 و جایگاه عددیش 35 می‌باشد.

«طاهر»

 جهت پاکی و تخلیه از رذائل اخلاقی، ذکر آن مؤثر است. طاهر یعنی خدا منزه است از شبیه و مانند. طاهر منزه از عیب است، هر مطهر در ابتدا طاهر می‌باشد، بعد مطهر می‌شود. ذات اقدس خداوند، طاهر و مطهر می‌باشد.

عدد ابجد اسم طاهر=215 و جایگاه عددیش 35 می‌باشد.

«عظیم»

 به جهت بزرگی و بزرگ منشی ذکر آن مؤثر است. عظیم به معنی سید و بزرگ قوم و جلیل می باشد. از صفات خداست که به عظمت وصف می‌شود به جهت قدرت و غلبه‌اش بر همه‌ی چیزها. خداوند عظیم است«یا علی» و «یا عظیم» 8 بار در قرآن و 85 بار کلمه‌ی عظیم بیان شده است.

 عدد ابجد اسم عظیم=1020 و جایگاه عددیش 66 (برابر عدد ابجد اسم جلاله الله ) می‌باشد.

«علی»

به قصد تمام امور ظاهری و باطنی ، علی الخصوص غلبه بر دشمن و رفع فقر و ارتقاء مقام، آن بسیار مؤثر است. علی، یعنی منزه از صفات مخلوق، و عالی یعنی برتر و والاتر از همه‌ی مخلوق.

بیش از 600 آیه در قرآن در شأن و مقام علی علیه السلام و اولاد گرامی اوست. اسم مبارک علی علیه السلام با کتب آسمانی هم عدد است (عدد ابجد کلمه آسمانی برابر با اسم انسان است). اعداد حروف 76 آیه از قرآن، از نظر بینات اعداد حروف آیات، با نام حضرت علی علیه السلام و یازده فرزندش منطبق است. در زبر و بینات اسم علی علیه السلام و القاب او با اسماء انبیاء منطبق است. مثال: علی بن ابیطالب(=217) محمد رسول الله(=217)صلی الله علیه و آله عیسی روح الله(=217)علیه السلام . علمای حروف میگویند، روح هر حرفی عدد آن حرف است و روح کلمه رب 202 می‌باشد و این رقم بر مجموع عدد و اسم محمدصلی الله علیه و آله و علی علیه السلام مظهر مقام و اسم اعظم پروردگار می‌باشند. و این دو اسم، حقیقت اسم اعظم خداوند و اسماء الحسنی الهی هستند و اسم علی علیه السلام برابر است با هزار اسم اعظم.

عدد ابجد نام مبارک علی علیه السلام =110  و جایگاه عددیش 38 می‌باشد.

«علیم»

 عالم بر سرایر و غیب و مطلع بر ضمایر و پنهانی‌های عالم ظاهر طبع و پنهانی‌های عوالم دیگر که بشر نمی‌داند.

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: هر کس با خلوص نیت و اعتقاد و ارادت هر روز پس از نماز صبح 100 بار بگوید: یا عالم الغیب و الشهاده، خداوند او را از اهل یقین گرداند و آنچه بر او پوشیده است، روشن و آشکار کند. واژه علیم و مشتقات آن متجاوز از 680 مرتبه در قرآن بیان گردیده است. عدد ابجد اسم علیم=150 و جایگاه عددیش 51 می‌باشد.

«عزیز»

به قصد کشف اسرار علوم کیمیا ذکر آن بسیار مؤثر است. عزیز یکی از اسماء الحسنی خداوند است و به معنی قوی، غالب، شدید، ارجمند، بزرگوار، منزه از سود و زیان و کفر و ایمان، عزت به کسر، یعنی محبوب و عزت به فتح، یعنی شدید و قدرتمند. عزیز آن قوی است که دیگران عاجز از آوردن کارها مانند او باشند.

هر کس بعد از نماز صبح 94 مرتبه نام "یا عزیز" بگوید، بر اسرار علوم واقف می شود.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس هر روز 41 مرتبه بگوید "یا عزیز" محتاج به خلق نگردد. در قرآن مجید متجاوز از 120 بار واژه‌ی عزیز و مشتقات آن بیان گردیده است.

عدد ابجد اسم عزیز برابر با 94 (برابر عدد ابجد اسم مبارک عطیه) و جایگاه عددیش 40 می‌باشد.

«عدل»

 به قصد یافتن خزائن ذکر آن مؤثر می‌‌باشد. عدل یعنی حکم به حق.

شیخ رجب برسی می‌گوید: هر کس در نیمه شب بگوید"یا عدل یا حکیم"، خداوند الطاف مخصوص خود را بر او افاضه می‌فرماید و بر باطن امور واقف می‌سازد.

عدد ابجد اسم عدل برابر با 104 (برابر عدد ابجد اسم مبارک عطیّه با یاء مشدد) و جایگاه عددیش 32 می‌باشد.

 

 

«عَفُوُ»

 به قصد نیل به حسنات و نیکوکاری، ذکر آن مؤثر می‌باشد در قرآن متجاوز از 20 مرتبه کلمه عفو و مشتقات آن بیان گردیده است. عفو به معنی گذشت، انفاق، بخشش.

عدد ابجد اسم عَفُو برابر با 156 و جایگاه عددیش 39 می‌باشد.

«غفور»

به قصد رفع وسواس، ذکر آن مؤثر است. غفور نامی است مشتق از مغفرت، خداوند غافر و غفار است. غفور کسی است که بنده‌ی خود را به رحمت خود می‌پوشاند. غفور یکی از نام اسماء الحسنی خداوند است و متجاوز از 140 مرتبه کلمه‌ی غفور و مشتقات در قرآن ذکر گردیده است.

عدد ابجد اسم غفور برابر با 1286 و جایگاه عددیش 71 می‌باشد.

 

« غنی»

 به قصد بی نیازی ذکر آن مؤثر است. یکی از اسماء الحسنی خداوند غنی است. یعنی کسی که از همه چیز و همه کس بی‌نیاز می‌باشد.

هر کس روزی 7 بار یا غنی بگوید، بی نیاز گردد.

شیخ رجب برسی می‌گوید: هر کس در نماز جمعه 10 هزار بار یا غنی بگوید و حیوانی نخورد و 10 جمعه ادامه دهد، خداوند او را بی نیاز در دنیا و آخرت گرداند.

عدد ابجد اسم غنی برابر با 1060 و جایگاه عددیش 52 می‌باشد.

                                                           «غیاث»

به قصد دادرسی و فریاد خواهی و دستگیری، ذکر آن مؤثر می‌باشد. غیاث، یعنی فریادرس.

شیخ صدوق می‌فرماید: خداوند خود را غیاث نام نهاد و بندگانی تربیت کرد و فرشتگانی را مأمور فرمود، که مدبّرات امور و فریادرس مخلوق باشند. اجابت دعوت گرفتاران و بیچارگان در تجلی این اسم مبارک است که خصوص پروردگار عالمیان است. گفته‌اند خداوند به عدد اسماء خود 99 اسم مردانی را آفریده است، مانند: حضرت خضر علیه السلام و پیغمبرصلی الله علیه و آله که در جهان خلقت فریادرس بیچارگان هستند و مراد از الغوث، قائم آل محمدصلی الله علیه و آله ؛مهدی عج الله تعالی فرجه منتَظَر است.

عدد ابجد اسم غیاث برابر با 1511 و جایگاه عددیش 62 می‌باشد.

«فاطر»

به قصد قضاء حوائج و قدرت صنعت، ذکر آن مؤثر می‌باشد. فاطر به معنی آفریننده، خالق، آغاز کننده در کار،  نظم دهنده در کار و ناظم آمده است.

عدد ابجد اسم فاطر= 290  (برابرعدد ابجد  اسم مبارک  مریم سلام الله علیها) و جایگاه عددیش 47 می‌باشد.

«فتّاح»

 به قصد گشایش کارها و کشف معظلات ذکر آن مؤثر است و به معنی گشاینده و بسیار گشاینده. گشودن تمام درهای بسته، کشف مجهولات و مبهمات و فتح ابواب ملکوت و برطرف کردن پرده ها و حجاب ها از دل. "فتّاح" نام مخصوص پروردگار است که ابواب رحمت و معرفت را می‌گشاید.

شیخ رجب برسی می‌نویسد: هر کس پس از نماز صبح دست به سینه گذارد و 77 بار بگوید یا فتاح خداوند حجب جهل و ظلالت را از دل او برطرف می‌کند و درها به سوی او گشوده می‌شود و از علم لدّنی بهره‌مند گردد.

عدد ابجد اسم فتاح= 489 و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

«فالق»

 به قصد هدایت به راه حق و مستقیم ذکر آن مؤثر است. فالق یعنی شکافنده‌ی دانه و آفریننده و جدا کننده.

عدد ابجد اسم فالق= 211 و جایگاه عددیش 49 می‌باشد.

«فرد»

به قصد مصونیت از چشم مردم، ذکر آن مؤثر است. فرد به معنی تنها،یگانه، منفرد و یکی از اسماء الحسنی خداوند است.

عدد ابجد اسم فرد=284  و جایگاه عددیش 41 می‌باشد.

 

«قاضی»

 به قصد حوائج و حکم به حق، ذکر آن مؤثر است. قاضی نامی است مشتق از قضا و قضاوت کننده، دادگستر و حاکم و برآورنده خواست‌ها و نیازها.

عدد ابجد اسم قاضی= 911 و جایگاه عددیش 56 می‌باشد.

«قدوس»

 به قصد مصونیت از زشتی و پلیدی، ذکر آن م‌ثر است. قدوس به معنی طاهره، مطهره، تطهیر و تنزیه است. قدوس آفریننده‌ای است که هیچ شباهتی به مخلوق ندارد.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:" هر کس در وقت زوال 170 بار بگوید یا قدوس از شرّ نفس اماره و شرور شیطان مصون خواهد ماند".

عدد ابجد اسم قدوس= 170 و جایگاه عددیش 44 می‌باشد.

«قاهر»

به قصد غلبه بر دشمن ذکر آن مؤثر است. یکی از اسماء الحسنی الهی، قاهر است یعنی غالب و مسلط بر زنده کردن و میراندن موجودات است و قهر به معنی هلاکت همه چیز آمده است.

عدد ابجد اسم قاهر= 306 و جایگاه عددیش 45  می‌باشد.

«قادر»

به قصد سلطه بر کار، چیرگی بر خصم، ذکر آن مؤثر است و یکی از اسماء خداوند می‌باشد.

هر کس در هنگام وضو314 یا 36 یا 8 مرتبه بگوید یا قادر بر دشمن غلبه یابد، هر قدر که دشمن و به هر اندازه قوی و قدرتمند باشد.

 عدد ابجد اسم  قادر= 305 و جایگاه عددیش 44 می‌باشد.

                                                                          «قدیر»

به قصد سلطه بر کارها، ذکر آن مؤثر است. یکی از اسماء الحسنی خداوند نام مبارک قدیر است. نام قدیر متجاوز از 45 مرتبه در قرآن بیان شده است.

 عدد ابجد اسم قدیر= 314 و جایگاه عددیش 53 می‌باشد. 

«قدیم»

به قصد طول عمر با عزت، ذکر آن مؤثر است. قدیم یعنی بر همه چیز مقدم است و بر هر چیز و هر کس سابقه دارد. زمان و مکان و جهات و همه موجودات مخلوق اویند.

عدد ابجد اسم قدیم=154 و جایگاه عددیش 46 می‌باشد.

«قریب»

به قصد تقرب و قرب به حق ذکر آن مؤثر است. قریب یعنی به همه کس و همه چیز نزدیک و به معنای دانا و عالم هم می‌باشد. کلمه قریب و مشتقات آن متجاوز از 50 مرتبه در قرآن مجید بیان گردیده است.

 عدد ابجد اسم  قریب= 312 و جایگاه عددیش 51 می‌باشد.

«قوی»

به قصد حفظ از شر و فتنه ذکر آن مؤثر است. قوی یعنی نیرومند، توانا. او قوی است و همه قوت ها و قدرت ها از اوست.

شیخ رجب برسی گوید: هر کس دشمنی دارد که قادر بر دفع او نیست، آرد خمیر نماید و هزار دانه مانند دانه تسبیح کند و به طیور و پرندگان دهد و به هر یک بگوید یا قوی، خداوند شرّ دشمن را از او دفع می‌نماید. در قرآن مجید، کلمه قوی و مشتقات آن متجاوز از 50 مرتبه آمده است.

عدد ابجد اسم قوی= 116 و جایگاه عددیش 35 می‌باشد.

«قیوم»

به قصد رفع خوف و وحشت ذکر آن مؤثر است. قیوم به معنای قائم، دائم، پایدار و جاویدان. هر موجودی قائم به اوست و قیّومیت تمام موجودات به اراده اوست.

از پیغمبر خدا صلوات الله علیه و آله روایت شده است که هر کس روزی 41 مرتبه بگوید"یا حی یا قیوم، یا لا اله الا انت، اسئلک ان تحیی قلبی بنور معرفتک ابدا یا الله" ، دل او زنده گردد.

عدد ابجد اسم قیوم= 156 و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

 

 

«قابض»

 به قصد طول عمر، ذکر آن مؤثر است. پروردگار عالم است که ارواح را در اجساد بسط می‌دهد و ارواح را از ابدان قبض می‌کند. اوست که قابض مطلق است. قبض یعنی گرفتن.

عدد ابجد اسم قابض= 903 و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

«باسط»

به قصد توسعه معاش و گسترش دانش و علم، ذکر آن مؤثر است. باسط به معنای گسترش دهنده و بسط در تمام موالید عالم و ذرات که به اراده و مشیت پروردگار می‌دهد و می‌گیرد.

شیخ رجب برسی: هر کس دست به دعا بردارد و ده مرتبه بگوید، یا قابض یا باسط، هیچگاه محتاج نگردد.

عدد ابجد اسم  باسط= 72 و جایگاه عددیش 27 می‌باشد.

«کریم»

به معنی بخشنده، گرامی، عزیز، از اسماء الحسنی خدای بزرگ است. خداوند، کریم است یعنی کرمش به رایگان به همه‌ی انسانها از هر زبان و در هر زمان و مکان می‌رسد. او هر صدای خفیف و پنهان یا آشکار را می‌شنود و به کرامت و کرم خویش پاسخ می‌دهد.

عدد ابجد اسم کریم= 270 و جایگاه عددیش 54 می‌باشد.

«کافی»

به قصد کفایت در امور حوائج، ذکر آن مؤثر است. معنی کافی، کفایت کننده‌ی از معاش و برآورنده حوائج است. و هرکس به خدای کافی توکل کند به مخلوق محتاج نگردد.

عدد ابجد اسم کافی= 111 (برابر عدد ابجد حرف الف) و جایگاه عددیش 39 می‌باشد.

«کبیر»

به قصد هدایت به مقصد، ذکر آن مؤثر است. کبیر به معنی بزرگوار با جلال و جبروت و بزرگتر از حد وصف می‌باشد.

در حدیث قدسی است که هر کس از هر چیز و هر مقام بترسد، اگر 50 مرتبه بگوید یا کبیر خداوند او را از شرّ دشمن ایمن گرداند.

عدد ابجد اسم کبیر برابر با 232 و جایگاه عددیش 43 می‌باشد.

«کاشف الضر»

به قصد رفع الم و دفع ستم، ذکر آن مؤثر می‌باشد و معنی برطرف کننده ناخوشی، نابود کننده بدحالی و ضرر و زیان می‌باشد.

عدد ابجد اسم کاشف الضر= 1432 و جایگاه عددیش 109 می‌باشد.

«لطیف»

به قصد رفع شداید و سختی‌ها ذکر آن مؤثر است. و به معنی مهربان و نیکی کننده می‌باشد.

هر کس به ذکر یا لطیف مداومت کند، سختی‌ها و ناراحتی‌های او برطرف گردد.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:"هر کس80 مرتبه بگوید "یا لطیف" مرادش از درگاه الهی حاصل گردد". بعد از ذکر سجده خواندن این دعا بسیار ثواب دارد: "یا لطیف ارحم عبدک الضعیف".

عدد ابجد اسم لطیف برابر 129 و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

«متکبر»

به قصد دوستی خلق ذکر آن مؤثر است. اصل آن کبریایی بوده که اسم تکبر و تعظیم است. متکبر، نهایت کبریایی است که ظلم و ستم در ساحت کبریایی او راه ندارد، او ظاهر کننده بزرگواری است. کلمه متکبر از اسماء الحسنی خداوند است و مشتقاتش متجاوز از 160 مرتبه در قرآن مجید تکرار شده است.

عدد ابجد اسم متکبر برابر با 662 و جایگاه عددیش68  می‌باشد.

«مُهَیمِن»

 به قصد صفای باطن و روشنی ضمیر ذکر آن مؤثر می‌باشد. مهیمن به معنای شاهد است و از ریشه امین گرفته شده و امین نامی است از نام‌های خداوند بزرگ مهیمن بنا شده است به زیادتی میم و یاء و گفته می‌شود که یکی از اسماء الحسنی پروردگار است در کتاب‌های آسمانی.

شیخ رجب برسی: هر کس 125 مرتبه بگوید یا مهیمن خداوند صفای باطن به او مرحمت می‌فرماید. حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس صد مرتبه بگوید یا مهیمن بر باطن امور آگاه می‌گردد. خداوند مهیمن است، یعنی قائم به امور خلق است و مراتب و شاهد به احتیاج بندگان و اسرار مخلوق خود را در هر زمان و مکان می‌داند و نیاز به احتیاج آنان را برآورده می‌کند و رشد و کمال باطنی به آنها مرحمت می‌نماید.

عدد ابجد اسم مهیمن برابر 145 و جایگاه عددیش 55 است.

«مومن»

به قصد حفظ از شر و نیل به حقیقت ذکر آن مؤثر است. مومن به معنی مصدق و ایمان در لغت به معنی تصدیق است. مومن یعنی امان دهنده و امن و اطمینان دهنده است.

حضرت امام رضاعلیه السلام فرمودند: هر کس کلمه‌ی مومن را نقش بر انگشتر نقره نماید و به دست کند، بر دشمن پیروزی یابد. و هر کس هر روزی 167 مرتبه بخواند "یا مومن از وسواس شیطان و خدعه و مکر در امان باشد.

کلمه ی مومن یکی از اسماء الحسنی الهی است و مشتقات آن متجاوز 750 مرتبه در قرآن کریم، تکرار شده است.

عدد ابجد اسم مومن برابر با 136 و جایگاه عددیش 46 می‌باشد.

«مصور»

به قصد ایجاد بهترین صورت و شاهکار و زیبایی ذکر آن مؤثر است. مصور یعنی نقاش و نقش بند، تمثال گر و تصویر کننده و مصور صورت کائنات.

عدد ابجد اسم مصور=336 و جایگاه عددیش57 می‌باشد.

«مجید»

به قصد جمال و جلال یافتن ذکر آن نافذ می‌باشد. مجید به معنی عزت، ذکر، مراقبت و جلالت است. مجید یعنی خدایی که همه او را تمجید کرده‌اند و بزرگ داشته‌اند.

شیخ رجب برسی: " یا ماجد و یا مجید " از اذکاری است که هر کس مداومت نماید، نوری در صورت و دلش می‌تابد، ، ماجد و مجید یعنی، بزرگوار و عطا بخش.

عدد ابجد اسم مجید برابر با 57 و جایگاه عددیش 30 می‌باشد.

«مبین»

به قصد حفظ از گرسنگی ذکر آن مؤثرمی باشد. مبین یعنی روشنگر و استوار، بیان شده، ظاهر کننده و آشکار کننده. در آیات قرآن متجاوز از 110 مرتبه کلمه‌ی مبین و مشتقات آن به معانی مختلف بیان شده است.

عدد ابجد اسم مبین=102 و جایگاه عددیش 39 می‌باشد.

                                                           

                                                              «محیط»

به جهت تسلط بر امور، ذکر آن مؤثر می‌باشد. محیط، احاطه کننده‌ی علمی بر تمام اشیاء را گویند. خداوند بر همه‌ی جهان و جهانیان احاطه دارد.

عدد ابجد اسم محیط  برابر با 67 و جایگاه عددیش 40 می‌باشد.

«مُقیت»

به جهت نظم بر امور ذکر آن مؤثر می‌باشد و به معنی قوت و روزی دهنده خلق می‌باشد. مقیت به معنی نگاهدارنده از هر آفت و حادثه و بلا و حافظ همه‌ی موجودات از قحطی و ویرانی.

عدد ابجد اسم مقیت برابر با 550  و جایگاه عددیش 64 می‌باشد.

«منان»

به جهت کسب نیکویی، ذکر آن مؤثر است. یعنی بسیار منّت نهادن، احسان کردن.

 عدد ابجد اسم منان برابر با 141 و جایگاه عددیش 42 می‌باشد.

«مالک»

 به قصد دوام حکومت و دوستی، ذکر آن مؤثر است. و به معنی صاحب و پادشاه می‌باشد.

شیخ رجب برسی می‌گوید: هر کس هر روز 64 مرتبه بگوید: "یا مَلِکُ یا مالِک"، مالکیت او دوام یابد. کلمه‌ی ملک و مالک و مشتقات آن بیش از 115 مرتبه در قرآن آمده است.

عدد ابجد اسم مالک برابر با 91 و جایگاه عددیش 37 می‌باشد.

«نور»

به قصد روشنی دل و هدایت به کمال، ذکر آن مؤثر می‌باشد. نور به معنی منیر و نور بخش است. کلمه نور متجاوز از 50 مرتبه در قرآن آمده است.

 شیخ رجب برسی گوید: هر کس هزار بار بگوید "یا نور" خداوند ظاهر و باطن او را روشن و منور می‌گرداند. نور مطلق اوست که منور تمام پیدا و پنهان و دیدنی و ونادیدنی و برطرف کننده ی پرده های ظلمانی است.

عدد ابجد اسم نور برابر با 256 و جایگاه عددیش 40 می‌باشد.

«ناصر»

به قصد غلبه و پیروزی در تمام امور ذکر آن مؤثر می‌باشد. ناصر و نصر به معنی درست و صحیح و خوب یاری کردن است و کلمه‌ی ناصر و مشتقات آن متجاوز از 35 بار در قرآن آمده است.

عدد ابجد اسم ناصر=341 و جایگاه عددیش 53 می‌باشد.

«واحد»

به جهت عزت یافتن، ذکر آن مؤثر می‌باشد. اسم احد، خاصّ خالق است و به مخلوق، احد نگویند و واحد گویند و واحد آغازِ عدد است. واحد، اسم جامع الهی بر وحدانیت مطلق که در جمیع شئون خلقت است و واحد حقیقی، ذات حق تعالی است.

حضرت امام رضاعلیه السلام فرمودند: هر کس بر بالین مریض صد بار بگوید "یا واحد" شفا یابد.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم واحد برابر با 19 است.

«ولی»

 به جهت دوستی خلایق و ولایت شئون، ذکر آن مؤثر است. ولی به معنای ناصر و متوالی امر، سرپرست و دوست می‌باشد و به حقیقت بدان که بندگی خداوند به دوستی اوست. "ولی" یعنی دوستدار مؤمنین به توحید و صاحب اختیار آنها در کارها و اعمال و کردار می‌باشد. ولی و مشتقات آن متجاوز از 150 مرتبه در قرآن مجید، بکار برده شده است.

 عدد ابجد اسم ولی برابر 46  و جایگاه عددیش 28 می‌باشد.

«واسع»

به جهت دوستی با خلق و خویشاوندان، ذکر آن مؤثر است. بعضی گفته‌اند، واسع به معنای عالم است و وسع از توانگری و بخشش و توانایی در انسان است.

عدد ابجد اسم واسع=137  و جایگاه عددیش38 می‌باشد.

«ودود»

به جهت صدق گفتار ، ذکر آن مؤثر است. "ودود" به معنای دوست داشتن و نیز به معنای محبوب در قلوب اولیاء است.

شیخ رجب برسی گوید: هر کس هزار مرتبه بگوید:«یا ودود» و بر طعامی بدمد و به دشمن خود بدهد، آن دشمن دوست گردد.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم ودود برابر 20 می‌باشد.

«وکیل»

به جهت حفظ از حریق و غرق و زیان و ضرر، ذکر آن مؤثر می‌باشد. وکیل به معنای کارساز، کاردان، نگهبان و کافی به کار رفته است. یعنی همه‌ی امور بندگان بر او واگذار می‌شود. کلمه‌ی وکیل و مشتقات آن متجاوز از 70 مرتبه در قرآن بیان شده است.

عدد ابجد اسم وکیل برابر 66  (برابر با عدد ابجد نام جلاله الله) و جایگاه عددیش 39 می‌باشد.

«وهّاب»

به جهت حصول فرزند صالح، ذکر آن مؤثر است. وهاب به معنای بسیار بخشاینده از انواع نعمت‌ها و عطایای ظاهری و باطنی است.

شیخ رجب برسی گوید: هر کس در سجده بگوید: «یا وهّاب» خداوند او را بی‌نیاز می‌نماید. و هرکس در نیمه‌ی دوم شب، سر برهنه دست به دعا بلند کند و صد مرتبه بگوید: "یا وهّاب" خداوند فقر و بیچارگی را از او برطرف می‌سازد و او را بی نیاز می‌گرداند.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم  وهاب برابر 14 می‌باشد.

«وارث»

به قصد نفوذ کلام ذکر آن م‌ثر است. وارث به معنای همیشه باقی بودن است.

هر کس هزار بار بگوید: "یا وارث" حاجتش برآورده می‌شود.

عدد ابجد اسم وارث برابر با 707 (برابر با عدد ابجد کلمه بهشت) و جایگاه عددیش 50 می‌باشد.

«وفی»

 به جهت وفای به عهد، ذکر آن مؤثر است. وفی به معنی وفا به عهد کردن، یعنی کسی که عهد خود را به جای می‌آورد. اسم «وفی» و مشتقات آن، متجاوز از 28 مرتبه در قرآن مجید بیان گردیده است. عدد ابجد اسم وفی برابر با 96  و جایگاه عددیش 33 می‌باشد.

«وِتر»

به جهت خلاصی از ذلت، ذکر آن مؤثر است. "وتر" فرد و یگانه است و هر چیزی را که فرد باشد، آن را وتر گویند. عده‌ای شفع را نفس و "وتر" را روح دانند. کلمه‌ی مبارک "وتر"، فقط یکبار در قرآن مجید بیان شده است.

عدد ابجد اسم وتر برابر با 606  و جایگاه عددیش 48 می‌باشد.

«هادی»

به جهت هدایت به کمال مطلوب، ذکر آن مؤثر است. هادی به معنی راهنما و دلیل و رهبر است.

شیخ رجب برسی گوید: ذکر "یا هادی الخبیر المبین" در سحرها و در حال گرسنگی و روزه داری، موجب هدایت مطلوب می‌گردد. هر کس بگوید:"اهدنی یا هادی و اخبرنی یا خبیر بین لی یا مبین" نوری به دلش می‌تابد. کلمه‌ی مبارکه "هادی" و مشتقات آن متجاوز از 330 مرتبه در قرآن بیان شده است.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم  هادی برابر با 20 می‌باشد.

«هُو»

 به قصد نیل به اسرار حق تعالی، ذکر آن مؤثر می‌باشد. "هو" اشاره به آن حقیقت واحد بسیط است که از جهت عظمت و هویت و تجرد و بساطت، غائب از حواس است. گفته‌اند، اسم اعظم الهی 99 اسم است و مقدم بر همه‌ی اسماء، "هو" است. کلمه‌ی "هو" متجاوز از 477 مرتبه در قرآن مجید بیان گردیده و لذا گفته‌اند: اسم اعظم، «هو» می‌باشد.

هر کس دوازده هزار مرتبه (12000) بگوید، «یا الله و یا هو» انس و جن و وحوش طیور با او انس گیرند و خواص اشیاء و علوم برای او کشف گردد.

بسیار از عرفا معتقدند که اسم اعظم الهی در این آیات می‌باشد."هو الله الذی لا اله الا هو/یا هو یا من لا هو الا هو/ هو الحی لا اله الا هو/ الله لا اله الا هو الحی القیوم/ الله لا اله الا هو الحی لا اله الا هو/ الله و لا اله الا هو الحی القیوم".

عدد ابجد«یا الله یا هو» 99 است که برابر با همه‌ی اسماء الحسنی الهی می‌باشد. هرکس نیمه شب 99 مرتبه «یا الله یا هو» بخواند، مستجاب الدعوه می‌شود.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم هو برابر با 11 می‌باشد.

 

«برهان»

یکی از اسماء خداوند است. و 258 بار گفتن آن جهت راهنمایی شدن به حق، مؤثر می‌باشد.

عدد ابجد اسم برهان برابر با 258  و جایگاه عددیش 42 می‌باشد.

«جاعل»

یکی از اسماء خداوند است. جهت شروع و آغاز امور و کارها گفتن آن مؤثر می‌باشد.

عدد ابجد اسم جاعل برابر 104 (برابر عدد ابجد اسم مبارک عطیه با یاء مشدد) و جایگاه عددیش 32 می‌باشد

«جامع»

یکی از اسماء خداوند، جامع می‌باشد. و به جهت رفع فراق و جدایی، هر روز بین طلوعین (قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب خورشید) 114 مرتبه بگوید. هر کس در نیمه شب ذکر "یا جامع الشتات و یا جامع المتفرقین"را 5000 بار بی‌فاصله گوید و اطاعت کسی را بخواهد، آن کس مطیع او گردد. بر این ذکر نگین انگشتر حضرت سلیمانعلیه السلام  نقش بود که همه چیز، مطیع او گردیده بود.

عدد ابجد اسم جامع برابر 114 (برابر کلّ سوره‌های قرآن) و جایگاه عددیش 33 می‌باشد.

«حبیب»

یکی از اسماء خداوند است و به معنی دوست دارنده و دوست داشته شده و در دعا آمده"یا حبیب قلوب الصادقین" ای دوست دلهای راستگویان.

ذکر"حبیب" ؛ جهت محبت در دلها، بسیار مؤثر می‌باشد.

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم حبیب برابر با 22 می‌باشد. (برابر عدد ابجد کلمه مبارکه "یا هو" و ازدواج)

«حنان»

یکی از اسماء خداوند است به جهت تقرب خداوند، 159 مرتبه گفتن "یا حنان یا منان" بسیار مؤثر می‌باشد.

عدد ابجد اسم حنان برابر با 109 و جایگاه عددیش 37 می‌باشد.

«دلیل»

یکی از اسماء خداوند است. به جهت راه یافتن به حق، بسیار مؤثر است. ذکر "یا دلیل المتحیرین" به جهت راهنمایی یافتن بسیار نافذ است.

عدد ابجد اسم دلیل برابر با 74 و جایگاه عددیش 38 می‌باشد.

«دافع»

یکی از اسماء خداوند است. "دافع" یعنی بازدارنده، ضررها را خداوند از خلائق دفع می‌کند.

 ذکر "یا دافع البلایا" جهت رفع بلا مؤثر است.

عدد ابجد اسم دافع برابر با 155 و جایگاه عددیش 38 می‌باشد.

«ستار»

یکی از اسماء خداوند است. ذکر آن برای پوشاندنِ عیب‌های خلق نافذ می‌باشد.

گفتن 1061 مرتبه "یا ستار" جهت حفظ آبرو خوب است.

عدد ابجد اسم ستـّار برابر با 1061 و جایگاه عددیش 80 می‌باشد.

 

 

«ضار»

یکی از اسماء خداوند است. برای رساندن خواری و درد به هر جبّار و سرکش ذکر آن مؤثر است. خواندن"یا ضار یا نافع" با هم بهتر است. عدد ابجد اسم ضار برابر با 1001 و جایگاه عددیش 47 می‌باشد.

 

                                                                                                    الحمد لله رب العالمین

                                                                                                          

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۴۸
عذرا شفائی

گنج الف وجود مقدس امام ابا جعفر محمد باقر العلوم علیه السلام

امام محمد باقر(ع)، شکافنده علوم و سید عالِم‌های عالَم است. او کسی است که راهِ رسیدن به گنج وجود را به ما آموخت و شاخه‌های علوم را باز کرد و علم نافع ، علمی که تا قیامت از ما جدا نمی‌شود را به ما آموخت. رتبه معصومیت ایشان 7 و ولایت ایشان 5 می‌باشد .پس جمع عدد ولایی و معصویت ایشان عدد12=5+7 می‌باشد. عدد 12 برابر با جایگاه عددی حرف(ل) ؛ مجرای توحید است. جالب است بدانید که عدد ابجد حرف(ل) برابر 30 است و عدد30 برابر ابجد کلمه یک(ی= 10 و ک=20) پس یک یعنی الف و جایگاه عددی الف هم می‌شود 30 . پس ایشان عالم علمِ الفِ وجود در دنیاست.

ایشان به عدد 8 (ثمن نورعلم) متولد شدند زیرا یک خود ایشان است و 7 ذریه مقدس در بطنش می‌شود 8 . 6 معصومعلیهم السلام در قبل ایشان بودند که 14=6+8 می‌شود. تنها معصومی که در رتبه علمی در حقیقتِ عدد 12 در مجرای لام از گنج الف اسرار ، علوم را ظاهر کرد و علوم را شکافت ایشان بود. کنیه ابا جعفر مخصوص به دو امام معصوم است یکی امام باقر(ع) و دیگری امام جواد(ع) است که این حقیقتی عظیم است. ظاهراً کلمه جعفر به زبان عربی یعنی شتری که بسیار شیر می‌دهد پس اباجعفر ، پدر همه سینه‌های پُر شیر می‌باشد! که در عالم سرّ و در قامت الفِ وجود ، دو سینه است : یکی سینه پُرعلم امام باقر(ع) و دیگری سینه پُر جود و بخششِ امام جواد(ع). ظاهراً گنج علم بخشش می‌خواهد. در حدیث داریم زکات علم ، یاد دادن آن است.

لازم به تذکر است در این دنیا هر مادری فرزند شخصِ دیگری را شیر دهد اگر کودک در حدّ شرعی از سینه مادر شیر بنوشد ، آن کودک به دایه خود و بستنگانش محرم رضایی می‌شود. اما اگر دو سال هم از سینه ایشان شیر را بدوشند و به کودک دهند ، اگرچه رشد خوبی هم داشته باشد به دایه‌اش محرم نخواهد شد. پس درس می‌گیریم که شیعه ، باید وصل به سینه‌های رحمت شود تا مَحرمِ اسرار شود!

دیگر اینکه ایشان فرزند امام سید الساجدین ؛ زین العابدین(ع) است که درواقع میوه‌ی دل امام چهارم(ع) ، باقرالعلوم است. اگر انسان ، بنده خالص خداوند شود پروردگار عالم ، حجاب علم را از او برمی‌دارد و اگر مَحرم اسرار شد گوش‌هایش ذکرهای عوالم را می‌شنود در حالیکه دیگران نامحرمند ، چشم‌هایش ملکوتی را می‌بینند که دیگران محروم از دیدن آن هستند و خلاصه در رابطه با مولایش امام زمان(عج) عنایاتی را در می‌یابد. باری! علمِ امام باقر(ع) همان الِف وجود و گنج هزار دانه (الْف) است.

وجود مبارک ایشان سال 57 هجری متولد شدند و سن مبارکشان 57 سال است که در سال 114 هجری به شهادت رسیدند(لعنت الله علی الظالمین ...). بنابراین ایشان گنج 114 سوره قرآن کریم را ظاهر فرمود.

گنج الف وجود مقدس امام ابا عبدالله جعفر صادق علیه السلام

امام صادق(ع)، سید الصادقین و وصل کننده انوار شعاع صدق به تمام صادقین، رئیس مذهب شیعه ، مجرای صدق که همان الف وجود است می‌باشد. یعنی وجود مقدسش راه وصل شدن به الف وجود را که مجرای صدق است ، ظاهر کرد و ما را  به مخزن صدق رسانید. او صادق آل محمد(ص) است . وجود مقدسش ، سبع مثانی (7 تا 2 تاست) به معنی 4 روی 10 ؛ حقیقت گنج الفِ وجود می‌باشد.

جمع عدد ولایی ایشان(= 6 ) و عدد معصومیت وجود مبارکش(= 8) ، 14 می‌شود (14 =6+ 8) یعنی اظهار حقایق گنج الف! کنیه مبارک دو امام معصوم(ص) ، اباعبدالله است: وجود مقدس امام حسین(ع) و امام صادق(ع). ایشان رئیس مذهب تشیع است.

تولد ایشان و جدّ بزرگوارش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله  در روز 17ربیع الاول است. پیامبر(ص) که خود ، خورشید رسالت و نور تامّ نبوت است در مطلع فجر خود ، روز 17 ربیع الاول قدوم مبارکش به زمین رسید وعالم را منور فرمود و با مبعثش ، گنج خورشید هدایتش را به اذن پروردگار عالم از قلب مبارکش به زبان نورانیش به گوش جهانیان رساند. اما با تولد هشتمین معصوم(ص) در روز 17 ربیع الاول ، شعاع انوار هدایتش بصورت کامل ، این گنج(قرآن) را با تمام محتوا و ظاهر و باطنش به عالمیان آشکار فرمود.

جالب است که خورشید درهنگام طلوعش، 8 دقیقه و 17 ثانیه طول می‌کشد تا نور به زمین برسد و طلوع شعاع صدق هدایت پیامبر(ص) هم به وجود فرزندش ؛ هشتمین معصوم(ص) در 17 ربیع به عالم رسید! 

گنج الف وجود مقدس امام اباالحسن ابا ابراهیم موسی بن جعفرالکاظمعلیه السلام

نام و کنیه وجود مقدس ایشان ، هم نام دو پیامبر اولوالعزم ؛ حضرت ابراهیم(ع) و حضرت موسی(ع) است. عرب به یک معنی ابا را زینت پدر می‌گوید و به یک معنی پدر می‌شود ، پس خوب دقت کنید که کنیه حضرت ، ابا ابراهیم است و اسم مبارکش هم موسی است! در این دنیا که همه ما در(یا)ی انتخاب هستیم باید با مدرک موسوی از دنیا برویم. زیرا کلمه موسی یعنی از آب گرفته شده. آن هنگام که بدن ما در تابوت روی موج در(یای) دنیا روی دست‌ها می‌رود ، آنگاه باید مدال موسوی بگیریم تا امام موسی بن جعفر الکاظمصلوات الله علیه ما را از امواج پرخطر (دریای) دنیا گرفته و به ساحل نجات دارالسلام نزد پدر بزرگوارش ببرد.

و باید به لقب مبارک ابا ابراهیم او وصل شویم تا شیعه واقعی او باشیم زیرا همانطور که می‌دانید آتش غضب کافران و نمرودیان برای ابراهیم(ع) ، برداً و سلاماً شد یعنی خنک و آرامش‌بخش شد و در نهایت گلستان شد و به رضای خدا رسید. وجود مبارک آقا خودش ، کاظم است یعنی که خشم و غضب همه‌ی نمرودیان در بطنش ، برداً و سلاماً است و هرگز اجازه نمی‌دهد که آتش غضب هارون الرشید ملعون که فرعون زمانش بود دین و قرآن را صدمه بزند .

پس مولایمان با اخلاق و آگاهی و رفتار صحیح به ما شیعیان درس خاموش شدن آتش شیطان و وسواس‌ها را داد. زیرا او از درون قلب ، بت شکن است. اما ما در این دوره آخر زمان باید روی نیاز به سوی ائمه(ص) و وجود مبارک آقا ابا ابراهیم(ع) ببریم تا در دنیا و آخرت شفاعت ایشان از آتش غضب پروردگار عالم (به خاطر خطاهای ما) ما را به مقام برداً و سلاما برساند. و با شیعه و محب شدن به این عزیزان به رضای خدا برسیم.

آقا هنگام تولد به عدد6 به دنیا آمد (یک وجود مقدس خودش و5 ذریه مقدس در بطن ایشان). پس 8 نور مقدس قبل ایشان است می‌شود14=8+6. پس نتایجی که از رسیدن به حقیقت چهار روی  ده  و رسیدن به گنج الف  از این عزیز ظاهر می‌شود این است که فقط 14معصوم(ص) ، توان و ظرف وجودی کلّ گنج را دارا هستند و فقط این عزیزان هستند که انسان کامل و حقیقت و جان طهارت می‌باشند. چون این عزیزان وجود مطهرشان بدون ظلمات است. درواقع زیارت جامعه کبیره حقیقت این معانی و گنج معرفت ائمه معصومینصلوات الله علیهم اجمعین است. همانطور که در دعای صبح روز جمعه آمده است: ... آمَنتُ بسِرِّ آل محمد علیهم السلام و علانیتِهم و ظاهرِهم و باطنِهم... . پس تمام شیعیان باید به سرِّ مقام و خلقت و عظمت و شئونات بزرگواران ، ایمان داشته باشند. چگونه می‌توانیم پیروان خوبی برای آنها باشیم؟!

بنابراین پروردگار عالم از وجود مقدس آقا امام و مولایمان موسی بن جعفر الکاظم صلوات الله علیهم اجمعین  ، دو بال ملکوتی به ما شیعیان می‌دهد تا به مجرای توحید و بندگی ، همان گنج الف برسیم تا انشاءالله از زندان نفس قبل از اینکه به زندان قبر برویم ، پرواز کنیم ، تا به عالم قرب و لقاء الله با روسفیدی برسیم. تا ما هم بنده خالص رب مهربانمان باشیم(اللهم الرزقنا).

یکی دیگر از زیبایی‌های رسالت حضرت ابراهیم (ع)، بت شکنی ایشان است که امام بزرگوار ما 14سال (گنج الف) زندان هارون الرشید ملعون را با غل و زنجیر تحمل کرد و فرمود: من بنده عتیق(آزاد) پرورگار عالم هستم. یعنی هرگز قید بندگی هیچ طاغوتی را در وجود خود قبول نکرد ، فقط عبد خالص خدا بود و شیعیانش را هم به این راه دعوت نمود.

گنج الف وجود مقدس امام ابا الحسن علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام

 ثامن الائمه ، تمام باطن الف ، حقیقتِ قیمتی که با هیچ ارزشی قابل مقایسه نیست. ریشه کلمه ثامن ، ثمن است یعنی گرانبهای گرانبهاها! ارزشی که با آن می‌توانید بهشت را بخرید و آن ثمن رضا است. باَبی اَنت و اُمی و نفسی و مالی و اولادی.

رضا ، محورِ مجرای الف است چنانچه همه مخلوق در مجرای رضای او خلق و ظهور شده‌اند و مخلوق ، فقط بوسیله رضای خدا به قربش نائل می‌شود. جالب است که بگویم اراده و مشیت پروردگارعالم در 25 ذیقعد قرار گرفت به خلقت حقیقت باطنِ الفِ مجرای رضای خود در دنیا ؛ که خلقت خشکی است روی آب! اینجا زیر خانه خدا است و خشکی در اینجا متولد شد.

عدد ابجد خشکی =930 می‌باشد ، شاید به این معناست: بالاترین بلوغ مقام عدد 30 !که همانطورکه ذکر شد 30=ل ؛مجرای توحید و30 برابر بود با حروف کلمه یک و یک به عدد(1) ، برابر الف است. (30=ل=یک و 1 یعنی الف). جالب اینکه اگر ارقام 930 را با هم جمع کنیم می‌شود 12=0+3+9 و عدد 12 جایگاه عددی حرف (ل) است. و جایگاه عددی کلمه خشکی=66 که برابر است با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله. و تعداد حروف سوره مبارکه اخلاص یعنی توحید هم 66 می‌باشد. به امر خداوند تبارک و تعالی اولین بار بدست مبارک حضرت آدمعلیه السلام خانه کعبه برپا شد. از اینجا خشکی بر تمام کره زمین به امر او کشیده شد و نام خشکی ، ارض شد.

توجه، توجه، توجه! در واقع مکان فرود و جایگاه اَلِف، عدد سِرّ کلمه ارض ظاهر شد برابر با عدد 1001(=ارض) که درواقع جمع تمام حروف و اسرار ، تمام 1001 اسماءالحسنی الهی و گنج اسرار تمام قرآن و در باطن حمد پروردگار عالم مجرای جان توحید و در ظاهر برقرار شدن کعبه یعنی خانه مبارک خدا و تجلیگاه حقیقت جان و روح و ظاهر و باطن وجود مبارک 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) است. و همه در آغاز بصورت یک نقطه خشکی روی آب متولد شد و از اینجا دحوالارض شد یعنی در تمام کره زمین کشیدگی پیدا کرد. درواقع همانطورکه گفته شد ؛ اسرارِ الفِ وجود است که در نقطه‌ی ظهور ، تجلی کرد و با صفات کشیدگی الِف که علامت مَد است(آ) ، بر همه‌ی کره زمین و همه مخلوقات ، دحوالارض شد.

و چون الِف خود ، خزانه همه‌ی حروف است پس با شروع الِف ، اولین حروف ظاهر شد و با کشیدگی تا 28 حرف از درون الف ، جلوه‌ گر شد که آخرین حرف در ابجد ، غ است و عدد ابجد غ=1000 که به عربی الـْف می‌شود. پس درنهایت عدد حرف الِف برابر یک شد و تا آخر مَدّ آن به عدد 1000 ظهور داده شد که در جمع می‌شود 1001(1001=1000+1) پس این عدد ، سِرّالله است و خداوند کریم 1001 اسماءالحسنی خود را به ظهور جلوه فرمود و عالم را در اسماء خود و در تجلیات و معرفت خود به دست خلیفه‌های بر حقّش از حضرت محمد(ص) تا چهاردهمین معصوم(ص) و 12 امام(ع) ، غرق کرد. چنانچه خود فرمود:الحمدلله ربّ العالمین.

نکته جالب دیگر اینکه این نقطه ارض ، همان حروف رضا(ع) است که در محوریت الِف، عالم را به گردش در طواف می‌خواند و بدون رضا(ع) ، هیچ کس را به حصن توحید یعنی لا اله الا الله راهی نیست و درواقع مأمنی نیست (حدیث سلسلة الذهب: لااله‌الاالله حصنی ... بشرطها و شروطها و انا من شروطها).

جایگاه عددی کلمه ارض و همینطور کلمه رضا(ع) برابر 47 است که بعبارتی عدد 47 می‌شود 40 تا 7 تا (280=7×40) و اسرار عدد حیات و تولد و جمع گنج موالید انسانی است که این عدد ، برابر روزهای حمل هر مادری است اگر نوزاد سالم و کامل متولد شود(40 هفته که همان 9 ماه و 9 روز و 9ساعت... می‌شود). پس بر هر حملی از جایگاه عددی همان نقطه‌ی خلقت ارض و رضا و گنج الف ، دحوالارض شده و می‌شود تا عمر دنیا باقیست!  

پس این نقطه شد قبله و این جایگاه شد بیت الله ؛ خانه کعبه. اینجا جایی است که تمام بندگان باید رو به این قبله کنند تا عباداتشان قبول شود (درواقع شرط قبولی است) مخصوصاً نماز. چون جان این قبله ، رضاست و روح آن ، علی مرتضی(ص)؛ مولود کعبه جان این باطن اسرار الف است. و این جایگاه امام زمان صلوات الله علیه که او ، حقیقتِ نماز و امامِ نماز و واصل کننده عبادات بندگان به خداست پس عمل اگر بخواهد به رضای خدا برسد باید به امام زمان صلوات الله علیه وصل شود. این حقیقتِ ثمن است و این همان مقام یک است !

و در مقام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه ، درجات بهشت 8 است و 8 ، گنبد خضرایی عرش پروردگار عالم است که همه عالم در زیر سقف 8 (یعنی رضای خدا) می‌باشد. به وجود مقدس امام هشتم شیعیان ؛ امام رضاصلوات الله علیه تربتی از خاک بهشت به عالم ظلمانی دنیا رسید و اینجا ، جایگاه رضوان الهی شد و محل تربت بدن مطهر امام هشتم و به یک قول جان حج و حقیقتی از قبله است. اینجا مشهد رضاست و جان جانان مجرا و تجلیگاه الف است یعنی گنج ثمن اللهی (رضا) افشا شده است. مقام بهشت ، مقام رضوان اللهی  یعنی ظرف رضای خداست.

کسانی به آنجا راه پیدا می‌کنند که در دنیا به قیمت ثمن رضای او دل خود را به قربانگاه بندگی برده و قربانی کنند یعنی دنیای هوای نفسی را به آخرت بفروشند. پروردگار عالم در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید: "اِنَّ الله اشتری مِنَ المُؤمنینَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة ؛ یعنی این است و جز این نیست که من بهترین مشتری اموال و انفس شما هستم به قیمت بهشت (ثمن رضا).

درواقع سِرّ این است که میوه دل رضاعلیه‌السلام ، جواد الائمهعلیه‌السلام است. واقعیت اینکه هر انسان مؤمنی که به حقیقت رضای خدا برسد ، انشاءالله  جود جوادی پروردگارعالم نصیبش می‌شود!

امام رضا(ع) در مقام الفِ وجود ، مقام محور12 امام معصوم را دارد. در بعضی احادیث آمده است فرزندان بعد از آقا ، ابن الرضا نامیده شده‌اند پس ایشان محوریت 8 و4 را داراست. ایشان به عدد 5 به دنیا آمد (یک وجودمقدس خودش و 4 ذریه مقدس دربطنش) و 9 معصوم قبل ایشان است ، می‌شود 14(14=9+5) پس ایشان در مقام معصومینصلوات الله علیهم اجمعین مثل پدر بزرگوارش آقا امام حسینعلیه‌السلام می‌باشد چراکه امام حسین(ع) با 9 ذریه در بطن بدنیا آمد و خودش مقام پنجمین معصوم را داراست و می‌شود 14(14=9+5) . در حقیقت این دو بزرگوار، جان ذیقعد عالم هستند.

تمام عالم به گرد رضای خدا که مجرا و تجلیگاه آن امام رضا ؛ خلیفة الله علیه السلام است ، می‌چرخد و دایم در طوافند در ثواب زیارت ایشان آمده است: ثواب زیارت مقبولش برابر هفتاد حج مقبول است.

امام رضا(ع) ، صاحب گنج عشر است زیرا در مقام معصومیت ، دهمین معصوم(ص) می‌باشد و جمع عدد ولایی و معصومیتش 18 می‌شود (18=8+10) که برابر با کلمه حی ؛ صفت ذاتی پروردگار عالم است. پس با شمسِ رضا (ع) به زندگی حیات طیب می‌رسیم.انشاءالله

گنج الف وجود مقدس امام ابا جعفر محمد تقی جواد الائمه علیه السلام

کنیه مبارک وجود مقدس آقا امام جوادعلیه السلام  ؛ ابا جعفر است. همانطورکه در قسمت امام محمد باقر(ع) بیان شد :عرب به شتری که سینه‌اش پُر شیر است و زیاد شیر می‌دهد ، جعفر می‌گوید ، پس یعنی از ایشان روزیِ جوادی به بندگان خدا می‌رسد. رزق جواد ، همان رزقی است که هم نیازهای دنیای ما را بر طرف می‌کند و هم نیازهای آخرت ما را. جالب اینکه نیاز انسان چه در دنیا و چه در آخرت تمام نشدنی است تا روزی که انسان به کنز یا به گنج وجود که همان الف است دست پیدا کند.

وجود مقدس جواد الائمه(ع) ، وصل کننده شیعیان و محبّین به گنجِ وجود ؛ همان جود ذات اقدس الهی است زیرا که او جواد است ! وجود مبارک  او وصل کننده به اجود الاجودین (ذات اقدس پروردگار عالم) است. و شیعیان تا این وجودهای مقدس هستند ، هرگز نباید ناامید شوند.

عدد ابجد و جایگاه عددی نام مبارک جواد(ع)= 14 می‌باشد(همان عدد   4روی10 که حقیقت گنج الف است) . آقا امام نهم و معصوم یازدهم است یعنی20=11+9 که اگر اعداد 1تا20 را با هم جمع کنیم 210 می‌شود که برابر با نام زیبای"امام حسین" است. نکته مهم اینست که امام رضا(ع) در دایره معصومین(ص) ، مقابل امام حسین(ع) است و فرزند گرامی‌اش ؛ امام جواد(ع) هم به جمع عدد ولایی و معصومیتش ، مظهر گنج اباعبدالله الحسین(ع) است! امام جواد(ع) در دایره معصومیت در مقابل امام حسن مجتبی(ع) و در دایره ولایت در مقابل امام سجاد(ع) است.

و همچنین عدد 20 برابر با حرف "ک" می‌باشد که جایگاه عددی حرف ک =11 می‌باشد ؛ ایشان یازدهمین معصوم است و 11 ، برابرعدد کلمه مبارک هو و حج است. حرفِ ک ، کاف خوانده می‌شود و یکی از اسماء خداوند است. پروردگار عالم در آیه 36 سوره مبارکه زمر می‌فرماید:الیس الله بکافٍ عبده... آیا خداوند برای بندگانش کافی نیست. اگر نام زیبای خداوند را به کافی بخوانیم عدد ابجدش 111 می‌شود که برابر حروف الِف است. درواقع خداوند با این نام مبارکش به همه بندگانش از وجود مبارک خلیفه‌اش ؛ امام جواد(ع) ، جودِ خود را از مجرای جواد ظهور می‌دهد و در همه‌ی عالم و برای همه عالمیان کافی است.

خداوند متعال جل‌ّجلال شانه می‌فرماید:"انّی نفخت فیه من روحی" ؛ من از روح خودم به آن دمیدم (در چهار ماه و ده روز جنین در شکم مادر). تفسیر خیلی سخت است اما احتمال از معنا همان توصیفی است که از الف ، اول این درس نوشته شد که پروردگار عالم این گنج را به انسان اهدا فرمود. و انسان ، هدف خلقت قرار گرفت و خلیفة الله مقام گرفت! اول منظور انسان کامل 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین و دوم پیامبران بزرگوار 124000 نفر و اوصیاء ایشان ، بعد علما و مؤمنان و بعد ، همه‌ی انسان‌ها) .

آقا به عدد 4 متولد شدند (یک وجود مقدس خود ایشان و سه ذریه مقدس در بطنش ؛ 4=1+3 ) در واقع عدد چهار ، حقیقتِ کنزالهی است. (امیدوارم شیعیانِ ، قدر معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را بدانند و معارف  این بزرگواران و کتاب الهی  را بیاموزند)

خداوند متعال به وجود مبارک امام رضا(ع) در عدد جایگاه نام مبارکش ؛ در نقطه ظهور گنج الف ، یعنی در سنّ 47 سالگی ، امام جواد(ع) را عنایت فرمود! امام رضا(ع) در سنّ 55 سالگی که برابر عدد حروفِ نُه (=55) است به شهادت رسید و امام جواد(ع)در سنّ 8 سالگی تاج‌گذاری ولایت فرمود. و میوه‌ی دل امام رضا(ع) هم به جودِ جوادی خداوند ، ثمن گنج ولایت را ظاهرفرمود! آیا زیبا نیست که امام جواد(ع) ؛ نهمین معصوم(ص) است و پدر بزرگوارش به عدد حروفِ نُه یعنی 55 سال عمر مبارکش جلوه دهنده کلمه‌ی حی(=18=جمع عدد ولایی و معصومیتش) است. و جایگاه عددی حروف نُه =19 می‌شود.پس خیلی زیباست که این عدد به 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد و گنج قرآن کریم تعریف می‌شود. که گنج جواد(ع) ، تمامی کلّ ظاهر و باطن و گنج حمد قرآن کریم است. یعنی راه رسیدن به جودِ جوادی ، فقط قرآن است! چنانچه می‌دانید خداوند متعال در آیه 87 سوره مبارکه حجر، قرآن را سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم معرفی می‌فرماید ، یعنی قرآن 2 تا 7 تا است ، یعنی14 تا ، یعنی جواد(ع)! (جواد=14)

لقب مبارک امام جواد(ع) ، تقی است.و این اسم مبارک هم شرط قبولی ایمان و هم شرط راه پیداکردن به هدایت واقعی و رسیدن به هدف عاقبت عالی یعنی عاقبت متقین است که در آخر بدون مشکلات ، بدون ترس و اندوه(لاخوف علیهم و لاهم یحزنون)، به قرب الهی راه میابند و در رضوان حق جای می‌گیرند. خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ذلک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین ؛هیچ شکی نیست که کتاب آسمانی(قرآن) هدایت میکند متقین را.

کلمه تقوی در صرف حروفی خیلی زیباست! زیرا ریشه این کلمه ، ق {قاف یعنی نگهدارنده} است.درحالیکه یکی از اسماء قرآن کریم هم قاف است و همه‌ی وجودهای مطهرمعصومین(ص) ؛ قاف (نگهدارنده دین) هستند. درواقع برای هر مؤمن واقعی ، نگهدارنده اعمالش ؛ صحیح و سالم (تا قیامت و در بهشت که رضوان الهی است) کلمه قاف است که ریشه‌ی تقوی است. پس بدون تقوی نه می‌توانیم عمل درست به آیات قران داشته باشیم و نه می‌توانیم شیعه واقعی کسانی باشیم که خودشان قاف و مولای متقین هستند و نه می‌توانیم عملِ سالممان را تا قیامت نگهداریم چون جهل و غفلتمان باعث می‌شود که اعمالمان ضایع شود. مثل منفی‌های عمل که مثبت‌ها را پاک می‌کند.

پس بیاییم با تقوای صحیح ، با عمل‌های مثبت ، منفی‌ها را پاک کنیم.چون خداوند کریم به جودِ جوادیش از تجلیگاه خزانه الف وجود عنایت می‌فرماید که در آیه 70 سوره مبارکه فرقان آمده : الا مَن تاب و آمن و عمل صالحا فألئک یبدّل اللهُ سیّئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحیما؛مگر آن کسانیکه توبه کنند با ایمان به خدا عمل صالح بجای آرند پس خدا گناهان آنها را به ثواب مبدّل گرداند که خداوند در حق بندگان بسیار آمرزنده و مهربان است.وهمچنین در آیه 114سوره مبارکه هود می‌فرماید: ... إنّ الحسنات یُذهبن السّیئات... ؛ این است و جز این نیست که عملهای خوب ، گناهان را از بین می‌برد.

نکته: امروزه هر مواد غذایی را که بخواهند کنسرو کنند ، مواد نگهدارنده به آن اضافه می‌کنند (یعنی قِ در آن می‌ریزند!) تا عمر کوتاه آن مواد غذایی ، طولانی‌تر شود. پس اعمال ما هم برای ماندگاری ، نیاز به قِ دارد تا جودِ جوادی شامل حالمان شود. اللهم اجعلنی مِن المتقین

 

گنج الف وجود مقدس امام ابا الحسن علی بن محمد النقی علیه السلام

 وجود مقدس آقا ، آخرین کسی است که کنیه ابا الحسن دارد . نام مبارکش علی(ع) است. و او سید اولیاء ؛ هادی النقی است. وجود مقدسش شیعیان و محبین را به راه صراط مستقیم راهنمایی و هدایت می‌کند و این هدایت از ظاهر به باطن است و هدایت به گنج وجود یعنی رسیدن به الف وجود است. بوسیله این هدایت صادقانه انسان باید پا روی هوای نفس یعنی نفس حیوانی خویش گذاشته تا به هدایت قلبی برای رضای خدا و قرب او برسد. امام هادیعلیه السلام تقوای قلبی  و تقوای عملی  را به عنوان راهبُرد زندگی هر شخصی ظاهر می‌کند. هر کس باید خود ، الگو شود. و سعی کند به تکلیف شرعی و عرفی خود بخوبی انجام وظیفه کند. در جامعه باید هر کس هادی خود باشد و هدایت را بطور کامل بگیرد ، در اینصورت جامعه سالم می‌شود (نکته جالب اینکه انسان از نظر جسمی هم بهترین هادی و رسانا است). نتیجه اینکه هدایت شدن هر کدام ما آثاری دارد که نه تنها دنیای ما بهشت می‌شود ، سبز و آباد می‌شود ، عمران نصیب ما می‌شود ، بلکه ما به گنج آخرتی خودمان که همان بهشت رضوان الهی است که همان الفِ وجود و جایگاه رسیدن به قرب و رضای خداست می‌رسیم. هدایت باطنی ما را به سر منزل سعادت اخروی می‌رساند. این یکی از بالاترین راه کارهایی است که ما بتوانیم به تنزیه و تکمیل اخلاقیات خود برسیم.

تقوی یعنی پرهیزکاری اما از ریشه ، باید قوی بشویم (ریشه کلمه تقوی وَقَیَ است در فعل امر می‌شود ، ق یعنی نگهدار) .عمل با تقوا قدرت نگهداری هوای نفس خود را برای رضای خدا به ما می‌دهد تا حدود خداوند در مرز انسانیت و بندگی ما برای او حفظ شود.

پس باید شیعه امام تقی الجواد(ع) باشیم و اگر بخواهیم شیعه امام نقی(ع) باشیم دائماً باید به خودمان بگوییم من باید قوی شوم و من باید دین و ایمان و هدایتم را تا رسیدن به گنج وجودم نگهدارم. پس امام هادی(ع) راه دشوار هدایت واقعی را نشان داد تا شیعیان و محبّین واقعی به گنجِ الف خود هدایت شوند تا با شیعه شدن امام یازدهم امام حسن عسکریعلیه السلام ، شاخه سبز الف وجود خود را به زیبایی سبز ببینند.

ایشان امام دهم است که عدد ده ؛ حقیقت گنج عشر و جان الفِ وجود یعنی حقیقت چهار روی ده است. دیگر اینکه امتحان هدایت ، در حقیقت عاشورای عمل است. همه روز شاید همه ساعات و شاید همه لحظات ، همه بندگان خدا امتحان می‌شوند و ریشه اعتقاد خود را اعلام می‌کنند. پس امام هادی(ع) که امام دهم است هم حامل گنجِ ده است و هم در دایره ولایت ، مقابل امام حسین(ع){امام عاشورائیان که به عدد 10 بدنیا آمد} قرار دارد و در دایره معصومیت ، مقابل مادر بزرگوارشان ؛ حضرت فاطمه سیدة النساء العالمین(س) { که به حمل امام حسین(ع) ، حامل ده است} قرار دارد . خیلی اسرار در این تقابل‌ها نهفته است!

ایشان معصوم دوازدهم است پس جمع عدد ولایی(=10) و معصومیتش (=12) ، 22 می‌شود (22=12+10). این عدد یکی از اسرار اعداد است! زیرا یک اینکه میوه دل پدر بزرگوارش(معصوم یازدهم) است که جلوه عدد 11 و جان حج و برابر اسم مبارک هو است دوم اینکه این عدد 22 برابر کلمه حاجی و برابر کلمه یاهو ، رمز هدایت است ، بیست و دومین سوره مبارکه قرآن ، حج است و سرزمین مکه در جغرافیای دنیا ؛ بیست و دومین منطقه است ، درضمن اینکه 22 برابر با جایگاه عددی کلمه‌های عبد و طلا (یعنی خالص شدن) و ازدواج (چون این سِرّ زوجیت است) و جایگاه عددی حرف "ت" هم در حروف الفبا 22می‌باشد که ملکش حضرت عزرائیل(ع) (جداکننده نور از ظلمت) است.وهمچنین عدد 22 برابر با اسم زیبای حبیب خداوند متعال است.  {22=حاجی=یاهو=عبد=طلا=ازدواج=ت=حبیب}

گنج الف وجود مقدس امام ابا محمد حسن بن علی زکی العسکری علیه السلام

طیّ مسیر بنده از شکفته شدن دانه انسانی تا رسیدن به ساقه و شاخه پر برگ و تبدیل به گل و میوه ، حقیقتاً خروج از ظلمات به نور است! انسانِِ بااراده و عاقل و دانا و عبد و عبید پروردگار عالم و شیعه و محب بودن به وجود مقدس معصومین صلوات الله علیهم اجمعین ، باید درخت ایمانش را از ریشه  اصلاح کند تا سالم بماند و رشد کند. تا ساقه و شاخه‌اش حسن شود (سبز و نیکو و زیبا) و سلامت آن زکی (نورانی و پاکیزه و بدون آفت)  شود.

سیر ظهور عالم از عالم سِرّ به عالم ظهور، از بطن حقیقت الفِ وجود از وجود حسن تا حسن صلوات الله علیهم اجمعین است. سِرّ الی الحق من الخلق که همیشه سبز و دائمی است. این سِرّ را پروردگار عالم به همه انسان‌ها عنایت فرمود. اما سیر من الخلق الی الحق سیری است که هر انسانی باید دست استمداد و توسل بلند کند تا خود را وصل به وجودهای مقدس 12 امام و چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین کند یعنی همان عروة الوثقی و ریسمان حبل الله تا از بطن ظلمات مادی حیوانی به نور انسانی و حقیقت خلیفه الهی شدن برسد.

سخت‌ترین و ظلمانی‌ترین زمان برای هدایت ، زمان دو امامان عسکریین یعنی امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) است. در واقع هدایت ، نور حقیقی است که بدون ظلمت است و برای اینکه ظاهر شود باید ظلمات وجود را شکافته تا خود را ظاهر کند. مثل روز که از درون شبِ تاریک و ظلمانی بیرون می‌آید. بنا به روایات حقیقت نماز عشا ، آقا امام حسن مجتبیعلیه السلام است. زمان عشا ، هنگامی است که کاملا تاریکی ، آسمان و زمین را فرا می‌گیرد. پس طیّ مسیر نور سبز حسنی(ع) از عشاست تا طلوع صبحِ حقیقت یعنی امام حسن عسکری(ع). هر چه به صبح نزدیک‌تر می‌شویم ظلمات  بیشتر می‌شود. خداوند تبارک و تعالی در آیه 8 سوره مبارکه صف می‌فرماید :"یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ  وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ" ؛ کافران می‌خواهند تا نور خدا را با دهن‌های خود خاموش کنند و البته خداوند نور خود را تمام می‌کند اگر چه کافران خوششان نیاید.

امام حسن عسکری(ع) ؛ معصوم سیزدهم است  که در حقیقت عدد 13 ، همان سِرّالاسرار کنزاللهی است و ظهور الفِ وجود می‌باشد و آن در واقع تولد تک گل همیشه بهارعالم ؛ امام زمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه شریفه می‌باشد. عدد  ولایی امام حسن عسگری(ع) 11می‌باشد و برابر با عدد حروف "یا" که یکی از زیبایی‌های آن این است که در الفبای فارسی ؛ ی ؛ آخرین حرف و الف ؛ اولین حرف می‌باشد پس با گفتن حرف یا ، مثل این است که کلّ حروف را خوانده‌ایم.

پس جمع عدد ولایی و معصومیت وجود مقدسش 24 می‌شود (24=11+13).عدد 24 را عدد جامع می‌گویند زیرا تمام خزائن عالم و باطن قرآن در گنج 24 است { 6666 آیه قرآن در جمع می‌شود 24 (24=6+6+6+6)} و عدد 24 برابر کلمه وحی و اسم مبارک خداوند؛احاطه می‌باشد!{رجوع شود به قسمت عدد 24 در کتاب مهندسی خلقت}

از یک قول عمرِ زمانیِ یک شبانه روز ، به عنوان 24 ساعت تمام می‌شود در واقع ظلمات از نور جدا می‌شود! و مقدّمات  طلوع فجر صادق فراهم می‌شود. امیدوارم منظور مرا متوجه شده باشید و عظمت مقام و شخصیت باطن ولی الله و حجة الله امام حسن عسکری(ع) را دریابید. او ظهوردهنده‌ی کلّ گنج الفِ وجود عالم است در جان طهارت و قلب به میم کننده ظلمات به نور و خزان به بهار است.

دیگر از حقیقت باطن وجود مقدسش اینکه ، آقا به عدد دو متولد شده است (یک خودش و یک ذریه در بطنش).عدد ابجد دو به حروف 10 می‌شود و عدد 10 ؛ همان گنجِ 4روی 10 ؛ حقیقت الفِ وجود است. و عدد 2 برابر حرف ب است که ملکش حضرت جبرائیل(ع) است.{2=ب ، دو=10}

همانطور که از نام مبارکش پیداست عسکری یعنی ایشان در میان لشکر و در پادگان نظامی محصور بودند چون دشمنان (از احادیث نبوی) می‌دانستند که خداوند متعال فرزندی به آقا امام حسن عسکری(ع) می‌دهد که ریشه ظلم را می‌کَنَد و دنیا را اصلاح کرده و حق مستضعفین را به آنها برمی‌گرداند. آنها فکر می‌کردند اگر ایشان را در پادگان نگه دارند و زیر نظر داشته باشند مانع بدنیا آمدنِ فرزندش ؛ امام زمان ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف می‌شوند. اما پروردگار عالم اراده  و مشیت خود را بدون اینکه کسی بتواند مؤثر باشد ، به وجود مقدس ایشان و به تمام جهان اسلام منّت گذاشت و وجود مقدس حضرت مهدی(عج) را بدنیا آورد. یکی از معجزات این است ؛ مادر بزرگوار ایشان خانم نرجس خاتون(س) به صورت معجزه در یک رویای صادقه به عقد آقا امام عسکری(ع) درآمد(در کتاب مهدی موعود از علامه مجلسی آمده است) و وجود مبارک حضرت مهدی(عج) بدنیا آمد.

اما کنیه مقدس امام حسن عسکریعلیه السلام ، ابا محمد است. چراکه این عزیز ، پدر بزرگوارِ م ح م د (ص) است و به معنایی  دیگر ، (ابا محمد) یعنی زینت پیامبر زیرا اهداف وجود مقدس آقا رسول الله(ص) از دامن ایشان سبز شد. زیرا هدف نهایی پیامبران و امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، ظهور وجود مقدس مهدی موعود ؛ امام المنتظر صاحب العصر و الزمان عجّل الله تعالی فرجه شریف بوده است چون ایشان مقام امامِ 12 و معصومِ 14 را  دارد. اللهم عجّل لولیک الفرج.

 گنج الف وجود مقدس تک گل محمدی ؛ابوالقاسم حضرت مهدی صلوات الله علیه

گل همیشه بهار ولایت و رسالت ؛ مهدی صاحب الزمانعجل الله تعالی فرجه الشریف ، کسی است که ریشه ظلم‌ها و ظلمت‌ها را کَنده و حجاب‌ها را کنار زده و تمام انسان‌ها را به حق ، واصل خواهد کرد و در محور رضای خداوند متعال به جان الف وجودهای خودشان می‌رساند یعنی گنج‌ها آشکار می‌شود ، هرکس به قدر خود می‌رسد و قدرشناس می‌شود حتی زمین‌ها گنج‌های خود را بیرون می‌ریزند ، علم‌ها آشکار می‌شود همانطورکه در احادیث آمده تا بحال 2 قسمت از علوم ظاهر شده و 26 قسمت آن به وجود مقدسش ظاهر می‌شود.

بهشتی که پروردگار عالم ، حضرت آدم(ع) و حوا (س) را در آن خلق کرده بود ، دوباره برای تمام انسان‌ها آغوش گشوده و دنیا را برای اهلش ، برداً و سلاما می‌کند. چشمه‌ها بهترین نوشیدنی‌های خود را بیرون می‌ریزند و آنچه زیبایی و گنج درعالم وجود است و حسن جمال و کمالات وجود خود را برای آن امام همام عرضه می‌کنند. او سلیمان وجود است و اوست یوسف زهرا(س) که تمام مخلوقات و عوالم بر او ساجدند و عالم در مقابلش خاشع است ، او قائم آل محمد(ص) است.اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. او که در قیام خود به اذن خداوند ربّ العالمین ، سِرّ کنزاللهی را افشا می‌کند. او که وجودش یک است و کلّ کثرات بر او ظهور می‌شود و کلّ کثرات بر او ساجد و او بر خدای بی‌همتا ، عبد و عابد خالص است ، او امام متّقین و مؤمنین است. اوست که عالم را به وحدت واقعی می‌رساند. به امید ظهور هر چه زودتر او.

اللهم ارنی الطلعة الرشیدة و الغرّة الحمیدة و اکحل ناظری بنظرة مِنّی الیه و عجّل فرجه و سهّل مخرجه... .

آقا حجة ابن الحسن(ص) ؛ امام 12 و معصوم 14 می‌باشد و جمع عدد ولایی و معصومیت ایشان 26 می‌شود (26=12+14). در واقع اظهار وصل 13 به 13 می‌باشد! تا عدد بیست و چهار ، عدد در خلقت شبانه روز تمام می‌شود (6=4+2) ؛ در واقع 6 ، عدد خلقت تمام دنیاست بقول پروردگار عالم که در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:"هوالذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام" اوست خداییکه آسمان‌ها و زمین را در6 روز آفرید. عدد 4 ، سِرّ گنج الهی است. اگر 4 را  در 6 ضرب کنیم 24 می‌شود که عدد جامع است. {رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت؛ قسمت عدد 24}

در کتاب بحارالانوار(ج25) از کتاب روض الجنان تألیف فضل الله بن محمود فارسی به حذف اسناد از انس بن مالک روایت کرده که گفت:

... پیامبر(ص) فرمود: چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد ، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، پس نور عرش از من است و نور من از نور خداست و من ، افضل ازعرشم. سپس نور پسر ابیطالب(ع) را شکافت و فرشتگان{ملکوت و کرسی} را از آن آفرید و نور فرشتگان از نور پسر ابیطالب(ع) است و نور پسرابیطالب(ع) از نور خداست و پسر ابیطالب(ع) ، افضل از فرشتگان است. پس نور دخترم فاطمه(س) را شکافت و از آن آسمان‌ها و زمین را آفرید ، پس آسمان‌ها و زمین از نور دختر من فاطمه(س) است و نور دختر من فاطمه(س) از نور خداست و دختر من فاطمه(س) از آسمان‌ها و زمین ، افضل است . سپس نور حسن(ع) را شکافت و از آن آفتاب و ماه را آفرید ، پس آفتاب و ماه از نور حسن(ع)  است و نور حسن(ع)  از نور خداست و حسن(ع) ، افضل از آفتاب و ماه است. پس نور حسین(ع)  را شکافت و از نور او بهشت و حور العین را آفرید و بهشت و حورالعین از نور حسین(ع) است و نور حسین(ع) از نور خداست و حسین(ع)، افضل از بهشت و حورالعین است....{حدیث‌هشتم‌ازکتاب‌جنة‌العاصمه؛آیت‌الله میرجهانی طباطبایی}. او کسی است که حلقه پنج تنصلوات الله علیهم اجمعین به وجودش بسته شد چون پنجمین معصوم(ص) است و نُه ذریه مقدس در بطنش برابر شد با 14=5+9 {درواقع آقا شد شاه پرده دار ؛ از یک طرف بوجود مبارک پنج تن(ص) و از یک طرف به 9 ذریه معصومش(ص) تا امام زمان(عج) که نهمین فرزند امام حسین(ع) است}.

امام زمان(عج) هم چهاردهمین معصوم است و هم نهمین فرزند از پنجمین معصوم یعنی14=9+5 و عدد ابجد نام مبارکش مهدی(ع)= 59 می‌باشد(یعنی همان 5 و 9). پس جمع ارقام 14 می‌شود 5=4+1 ؛ حلقه پنج به وجود مقدسش بسته می‌شود.

نتیجه اینکه در زمان آقا امام زمانعجل الله تعالی فرجه الشریف بهشت ، روی زمین برقرار می‌شود. نور بدون ظلمت ، ظهور پیدا می‌کند و خلاصه حقیقت گنج الهی به وجود مقدس چهاردهمین نور ولایت و رسالت (همان گنج الف) و سِرّ کنز احد سبحانه و تعالی به عدد 13 به عالم دنیا مخصوص در جایگاه خلقت خشکی زیر خانه خدا ظهور و بروز می‌کند.

آنجا محل ذی القعد ارض می‌باشد. پروردگار عالم فرمود: "انّا لله و انّا الیه راجعون" ؛ حرف (و) ذی القعد ارض(خشکی) است. عدد ابجد حرف (و) = 6 است. وقتی به امر پروردگار عالم ارض دحو (یعنی کشیده) می‌شود ، 6 می‌شود 13 یعنی حرف (و) ، می‌شود (واو)= 13. پس در واقع در زمان آقا باطن 13 کنز در ظرف 13 ذی القعد به وجود عزیز و مقدس مولا و سرورمان صاحب العصر و الزمان(عج) متجلی می‌شود(13+13=26) . عدد 26 ، کلید اعداد است و جالب اینکه این عدد برابر کلمه حدید است که ظاهرا به معنای آهن است اما در حروف ، صفت مبالغه حدود خداست. درواقع همانطورکه آهن ، حدودبندی ساختمان را به استحکام سالیان تضمین می‌کند ، خداوند هم تمام مخلوقاتش را در حدید خلق فرموده! چنانچه در خلقت خودمان فکر کنیم که مثلا درحالیکه موی سر و بدنمان ، همه را مو می‌گویند اما چگونه  موی ابرو حدود دارد و موی سر حدود ندارد؟! نوع موی مژه با همه فرق می‌کند و حدود دارد یا موی صورت هم همینطور! پس درواقع جایی از آسمان‌ها و زمین نیست که از حدود الهی بیرون باشد!

پس اگر خوب دقت کنیم باید حدوددار و حافظ حدود خدا را بشناسیم. چنانچه وجود مبارک همه‌ی معصومین(ص) به یک نحو در باطن 14 معصوم(ص) و 12 امام (ع) هستند یعنی با جمع عدد ولایی و معصومیت به 26 می‌رسند! اما در این زمان وجود مبارک صاحب العصر و الزمان؛ حضرت مهدی(عج) خود، دوازدهمین امام  و چهادهمین معصوم است که در جمع 26 می‌شود. اوست که وجود مبارکش اجراکننده کلّ حدود خداوند است و دنیا را محدوده حدودالله اداره می‌فرماید و بهشت که اجرای کامل حدود خداست در دنیا برقرار می‌شود :

1)جمع اعداد 1 تا 26 می‌شود 351 (351=26+25+ ... +2+1) برابر با عدد ابجد نام زیبای قرآن. پس قانون حدود خداوند در قرآن است که اگر به آن عمل شود ، حدود احکام الهی عمل می‌شود.

 2)عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد (اولین سوره قرآن) به قلب مطهر پیامبر(ص) 5 است و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه ناس(آخرین سوره قرآن) به قلب مطهر پیامبر(ص) 21 است که در جمع ، 26 می‌شوند (26=21+5) پس اول تا آخر قرآن کریم ، حدودالله است.

3)یکی از اسماء قرآن ، حدید است و یک سوره به نام حدید در قرآن آمده که در آیه 25 می‌فرماید: ... و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للنّاس ... ؛ و آهن را که در آن نیروی سخت و منافعی برای مردم است فرو فرستادیم.  4)گردش سال به دو صورت شمسی و قمری است: سال شمسی 365 روز است که در جمع (14=5+6+3) ، 14 می‌شود و سال قمری 354 روز است که در جمع(12=4+5+3)  ، 12 می‌شود. به عبارتی جمع سال شمسی و قمری 26 می‌شود(26=12+14) یعنی تمام ساعات و دقایق و تمام روزها در حدودِ خداوند هستند و ماه و خورشید در محدوده خداوند یکتا، گردش و نورافشانی می‌کنند.

در نتیجه هر یک از ما بندگان خدا باید پاسدار احکام الهی باشیم ؛ اول در قلب و وجود خودمان به عمل خالصانه ، دوم در خانواده و نزدیکان و سوم در جامعه و محل کار و... ، باید حافظ حدود الله باشیم. انشاءالله

جالب است بدانید درهنگام ظهور آقا که خود ، جانِ الف وجود است به عدد 14 ، به قول احادیث معتبر آقا تکیه به خانه خدا می‌زند، آنجا که خود ذیقعد الفِ وجود است و با تکبیر ، خبر ظهور مبارک خود را به گوش همه جهانیان می‌رساند. اما برای تشکیل حکومت نورانی خود به شهر کوفه پایتخت حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌رود و آنجا را مقر و پایتخت خود قرار می‌دهد.

خوب است بدانید عدد ابجد کلمه کوفه=111 است که برابربا عدد ابجد الف می‌باشد(کوفه=111=الف). پس در واقع سه تا الف:  1- الفِ قامت خود آقا. 2-الفِ خانه کعبه.  3-الفِ شهر کوفه. پس آن روز، روز ظهور گنج عالم امکان سِرّالاسرار ؛ باطن 4 روی 10 یعنی 14 که خود چهاردهمین نور مقدس نبوت و ولایت است. در حقیقت هم ظهورِ سه تا یک است (111) ، هم به عدد الِف یعنی سه تا 111 که می‌شود (111+111+111=333) و 333 برابر با عدد ابجد کلمه اربعین است. در واقع جان ظهور طهارت ، افشا و برقرار می‌شود. از طرفی هم جمع ارقام 111 می‌شود 3 و اگر 3 تا 3 را با هم جمع کنیم می‌شود 9 که 9 ، حقیقت بلوغ و کمال است و ذیقعد نهمین فرزند آقا ابا عبدالله الحسینصلوات الله علیهاست .

ما مفتخریم به وجود تمام پیامبران و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که همه ، راهنمایان دلسوز ما هستند و تاج افتخار ما در دنیا و آخرت هستند. در واقع همه ما باید راه ارتباط خود را از روی خلوص از الف وجود خود به الف هستی پیوند زنیم تا همیشه قانت باشیم ، تا از منبع زلال حق در دنیا و در آخرت به "جناتٍ تجری" برسیم.

در واقع کلّ این کنزالله که نور است ، مجرای سبّوحیت و قدوسیت پروردگار عالم می‌باشد  که در جایگاه 313 به ذیقعد می‌نشیند : 300 ، عدد ابجد حرف ش است صفت آن تفشّی به معنی افشا کننده است. در واقع خداوند متعال ، سبب مسبب‌ها را ظهور داد تا گنج احدیت خودش را به عدد 13 افشا کند! اگر کلمه سیزده را به حروف بنویسیم عدد ابجدش می‌شود 86، که جمع ارقامش 14می‌شود(14=6+8) و جمع ارقام 14 می‌شود 5=4+1، حلقه پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین را ظهور می‌دهد. در حقیقت گنج 4روی 10؛ حقیقت الف سِرّ وجود انسان کامل و گنج الهی بوجود آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف اظهار می‌شود زیرا حکومت ایشان ، حکومت نور است. جالب است بدانید سال تولد آقا 256 هجری می‌باشد و عدد ابجد کلمه نور= 256 است و اگر ارقام آن را با هم جمع کنیم 13می‌شود (13=6+5+2) که برابر با جایگاه عددی حرف (م) است. جایگاه عددی کلمه نور=40 می‌باشد که سِرّ طهارت و گنج الف است . عدد ابجد حروف سیصدوسیزده = 256 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه نور است.

پس نتیجه می‌گیریم که اگر بخواهیم یار آقایمان باشیم باید جلوه‌ی سیصدوسیزده بشویم و از ظلمات جهل و گناه ، جدا و با عمل خالصانه به نور هدایت وصل شویم که مصداق آن؛ یخرجهم مِن الظلمات الی النور است.

خداوند یکتا فقط مخصوص وجود مقدس معصومین صلوات الله علیهم اجمعین در قرآن کریم (آیه 33 سوره مبارکه احزاب) می‌فرماید:"انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" این است و جز این نیست که خداوند می‌خواهد رجس و هر آلایشی را از شما خانواده اهل بیت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند. حکومت امام زمان(عج) به امر پروردگار عالم ، کلّ اهداف الهی را در دنیا ظاهر می‌کند.

نتیجه اینکه باید شیعه 14وجود مقدس(ص) باشیم که غیر از آن هیچ راهی نیست و هیچ  دینی جز دین مبین اسلام و تشیع قبول نمی‌شود. آیه 2 سوره مبارکه عنکبوت : "َاحسبَ الناس ان یترکوا اَن یقولوا امنّا و هم لایفتنون"  آیا گمان کردند مردم که رها شوند با اینکه بگویند ایمان آوردیم. به محض اظهار ایمان دست از ایشان برمی‌داریم و آزموده و امتحان نشوند.

استفاده‌هایی از الف

سکاکی  در کتاب خود در مورد خواص حروف آورده است: الف؛ هر که بامداد پیش از آنکه با کسی سخن گوید صد بار الف را بخواند و به همین عدد الف را بنویسد ، صاحب نعمت شود و با خود داشته باشد فائده برایش دارد. از تبلیغات محفوظ ماند و هیچ کس به او نتواند ضرر برساند. البته باید فهمید که هر حرفی از حروف ، خواصی دارد همانطوری که با تلفظ  در شنیدن اثر می‌گذارد و در نقش و ظاهر و ترکیب نیز اثر دارد.

الف ، نمایشگر هزاران اسرار و رموز است و بقیه حروف از الف ، موجود است. در قرآن کریم 48892 الف آمده است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم می‌شود 31 ؛ برابر با عدد ابجد کلمه (لا) که توحید است و مجرای لا اله الا الله و جایگاه عددی لا= 13 می‌شود که 13 برابر است با جایگاه عددی حرف (م) و عدد ابجد م= 40 است. جمع ارقام 13 برابر 4 می‌شود(4=3+1) و عدد 4 پایه عدد 10 می‌شود یعنی 10=4+3+2+1 . پس باطن عدد 10 ، همان یک است و تعداد الف‌های قرآن کریم در واقع سیر حرف الف است از عالم سِرّ به عالم سفل دنیا! و الله اعلم.

هرکس سه تا حرف الف (ااا) شب جمعه نویسد با خود دارد نزد اکابر عزیز و محبوب گردد و دلش صاف و حوائجش برآید. وقت نوشتن این دو اسم را بخواند سبحان الله یا لا اله الا انت . و هر صبح پیش از آنکه با کسی صحبت نماید 1000 بار (آ) گوید مال بی‌حساب به او رسد. و اگر 1000 مرتبه (آ) بنویسد و با خود دارد چنان باشد که اموال و ثروت بی‌حساب به او می‌رسد. و حروف مقطعه اسراری دارد که همه نمی‌فهمند . شاید الف اشاره به (اله) و (الله) و (اکبر) و (اعلی) و (امر) و (احد) می‌باشد. مانند کهیعص که اشاره به کربلا و نینوا می‌باشد.

سبحانَ ربّک ربّ العِزّةِ عمّا یَصِفون و سلامٌ علی المرسلین و

الحـــمـــــدلله ربّ العــــــــــــالمـــــین.

 

اللهم انت الاولُ فلیس قبلک شیء و انت الآخرُ فلیس بعدک شیء و انت الظاهرُ فلیس فوقک شیء  و انت الباطنُ فلیس دونک شیء 

و انت العزیزُ الحکیم.                                            

                                                                                      (مفاتیح الجنان)

 

ضمیمه(1): تمام حروف و گنج الف:

از آنجاییکه تمام حروف الفبای عربی، شامل 28 حرف است که در کلام الله مجید است. و عدد 28 ؛ عدد کامل نام گرفته است.پس تمام اسرار عددی و به حروف در این 28 جای دارد. و همه در جمع ارقام 28 یعنی (10=8+2 و 1=0+1) عدد یک ظاهر می‌شود که برابر با حرف الف است.

حال یک بررسی عددی از اعجاز حروف را می‌بینیم که خداوند حکیم و عالم چگونه وحدت(الِف وجود) را در کثرت(همه‌ی 28حرف) و کثرت(همه‌ی مخلوق) را در وحدت(الِف وجود) تمام می‌فرماید!که همه برای شناساندن ذات اقدسِ غیب الغیوب وجودِ مبارکِ خودش می‌باشد.و همه‌ی عالم در توحید ذات اقدسش به آیات و نشانه‌ها و تعریف در معرفی اسمائی و صفاتش ، غرق است.

اگر 28 حرف را به صورت بسیط بنویسیم یعنی الف+با+تا+ثا+جا ... ، رویهم 72 حرف می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه سجده است. چنانچه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: یسجد لله ما فی السموات و الارض. پس تمام خلقت در حروف (28 حرف) غرقند و همه به خداوند کریم دائماً سجده می‌کنند و سجده یعنی اطاعت محض. امام 72 ، برابر با جایگاه عددی کلمه نوزده هم است چنانچه تمام قرآن از 28 حرف تشکیل شده و تمام در سوره مبارکه حمد و تمامیش در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم جمع است{طبق حدیثی از پیامبر(ص)}

جالب است که عدد 72 برابر می‌شود با سه شبانه روز که 24 ساعت است (72=24×3) و عدد ابجد کلمه دنیا=65 و برابر با عدد ابجد حروف سه می‌باشد. پس دنیا ، سه به حروف است. بنابراین در دنیا برای انسان سجده به خداوند متعال واجب شده است و سجده ، بلوغ عبادات و بندگی خداوند کریم است و تمام عمرِ دنیا ، دنیا به خداوند ساجد است! پس درواقع عالمِ دنیا ، سجاده بندگی تمام عوالم است. زیرا آنچه اسرار عوالم است در دنیا ، به ظهور آمده و از دنیا برای آخرت، تجلی و فرستاده می‌شود.

وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) ، ناطق کلّ حروف در مسجد الحرام ؛ بالاترین جای سجده در خانه خدا متولد شدند و در مسجد کوفه {عدد ابجد کلمه کوفه=111=الف (توضیح کامل در درس داده شده است)} در حال سجده به دست شقی ترین اشقیا ؛ ابن ملجم مرادی لعنةالله‌علیه  فرق مبارکش شکافته شد. و در عاشورا ، سر مبارک اباعبدالله الحسین(ع) در حال سجده به دست سنان ملعون از بدن مطهرش جدا شد درحالیکه سر از سجده بلند نکرد.و سر مبارکش را بر نیزه زدند که عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 می‌شود .پس 40 وادی سر مبارکش از سجده برداشته نشد و تمام وقت روی عدد 72 است. وجود مبارکش 72 یار باوفا داشت. لعنةالله‌علی‌القوم‌الظالمین‌من‌الاولین‌والآخرین

پس ایشان هم ساجد بودند و هم سه روز تشنگی (برابر 72 ساعت)  را تحمل کردند. و هم در اسامی پنج تن(ص) آخرین حرف اسم ایشان ، نوزدهمین حرف را تمام می‌کند{محمد(ص) +علی(ع) +فاطمه(س) +حسن(ع) +حسین(ع)=19 حرف}. پس او هم به عدد و هم به حروف ، تمام خزانه گنج 28 حرف را بصورت اصلی آن که اطاعت محض خداوند است به کمال بجا آورد و با خون مطهرش ، سجده را به امامت ولایت کبرای خودش و ذریه‌های معصومش(ص) ، امامت کردند و حیات بخشیدند. سلام خدا و ملائکه و همه مؤمنین بر وجود مبارک خودش و یاران باوفایش. الی یوم القیامة

خوب دقت کنید! یادآوری می‌کنم که عدد ابجد اسم مبارک حسین(ع)=128 است یعنی ایشان نگهدارنده تمام خزانه گنج  28  می‌باشد!

جالب است که اگر حروف را بصورت بسیط با نقطه‌هایشان بشماریم { مثلا الف  ؛ 3 حرف دارد و 1 نقطه می‌شود 4 ، با ؛ 2 حرف و 1 نقطه می‌شود 3 و ....} رویهم می‌شود 111 که برابر عدد ابجد حروف الف است! و این ، خزانه گنج حروف است که از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت می‌رسد!

چنانچه هر انسانی این وادی را در عمر خود طی می‌کند . چراکه به یک ،به دنیا می‌آید و کثرت وجودش ظاهر می‌شود و دوباره به وحدت ، دنیا را ترک می‌کند. درواقع از 1 (یکِ وجود شروع) و به الف خزانه وجود دنیا را ترک می‌کند{ 1 به عدد و حروف(الف)} .همانند اول و آخر قرآن مجید که به عددِ 1 ؛ سوره مبارکه حمد (اولین سوره از نظر فهرستی) شروع و به یک به حروف یعنی الف تمام می‌شود چراکه به سوره مبارکه ناس (و کلمه ناس) ختم می‌شود و عدد ابجد کلمه ناس=111=الف است!{ توضیح کامل در کتاب مهندسی خلقت آمده است}

 

 

 

 

 

دل گفت مرا علم لدنی هوس است       تعلیم کن اگر ترا دست رس است

گفتم الف ، گفت دگر هیچ مگوی        در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است

فهرست

پیشگفتار -------------------------------------------------------------------- 4

باب الف -------------------------------------------------------------------- 5

تعریفی از صفرِ وجود ------------------- ----------------------------------- 8

سِرّ خلقت نورٌ واحد(ص) -----------------------------------------------------11

انسان کامل؛ کلمة الله --------------------------------------------------- -----12

تعریف عددی الف ----------------------------------------------------------- 15

معنایی از الف -------------------------------------------------------------   16

حقیقت نطق ------------------------------------------------------------------18

حالت مدی الف  --------------------------------------------------------------19

حقیقت کنزالف  ------------------------------------------------------------- 23

تعریفی از کلمه مبارک واحد  ----------------------------------------------- 24

حقیقت الف در وجود مبارک حضرت فاطمه(س) ---------------------- ------29

تعاریفی دیگرازحرف الف --------------------------------------------------31

جایگاه عددی حروف در الفبا ---------------------------------------------- 32

گنج الف در حروف ---------------------------------------------------33

حدیث آیت الکرسی ---------------------------------------------------36

گنج الف و سوره مبارکه حمد----------------------------------------- 38

صفات الف ----------------------------------------------------------39

*شرح ابجدی عدد 1 به فارسی، عربی و انگلیسی----------------------43

ملک حرف الف -----------------------------------------------------49

الف در قامت قلم --------------------------------------------------- 50

چگونه به الفِ وجود دست یابیم --------------------------------------52

الف در حروف عله ------------------------------------------------ 54

تعریف الف وصل، حروف والی------------------------------------- 55

تعریفی از الف در باب حروف مقطعه؛الم  --------------------------- 58

تعریف الفِ وجود در حقیقت وجود 14 معصومصلوات الله علیهم اجمعین------- 60

*گنجِ الف وجود مبارک رسول اکرم صلوات الله علیهم اجمعین ----------------- 61

*گنجِ الف وجود مقدس امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالبصلوات الله علیه ------- 63

*گنجِ الف وجود مقدس فاطمه زهرا سیدة النساء العالمینسلام الله علیها--------65

*گنج الف وجود مقدس ابامحمد حسن مجتبی علیه السلام------------------- 68

*گنج الف وجود مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام-----------------------73

*گنج الف وجود مقدس ابالحسن علی ابن الحسینعلیه السلام--------------------76

*گنج الف وجود مقدس اباجعفر محمد باقر العلومعلیه السلام--------------------84

*گنج الف وجود مقدس اباعبدالله جعفر صادقعلیه السلام-----------------------86

*گنج الف وجود مقدس اباالحسن موسی بن جعفرالکاظمعلیه السلام--------------87

*گنج الف وجود مقدس اباالحسن علی بن موسی الرضاالمرتضیعلیه السلام-----89

*گنج الف وجود مقدس ابا جعفر محمد تقی جواد الائمهعلیه السلام--------------94

*گنج الف وجود مقدس ابا الحسن علی بن محمد النقیعلیه السلام---------------98

*گنج الف وجود مقدس ابا محمد حسن بن علی زکی العسکریعلیه السلام------101

*گنج الف وجود مقدس تک گل محمدی ؛ابوالقاسم مهدیصلوات الله علیه---------104

استفاده‌هایی از الف -----------------------------------------------------112

جایگاه‌عددی

  حروف

  عددابجد  

 

جایگاه عددی

  حروف

عددابجد

1

ا

1

 

15

س

60

2

ب

2

 

16

ع

70

3

ج

3

 

17

ف

80

4

د

4

 

18

ص

90

5

ه

5

 

19

ق

100

6

و

6

 

20

ر

200

7

ز

7

 

21

ش

300

8

ح

8

 

22

ت

400

9

ط

9

 

23

ث

500

10

ی

10

 

24

خ

600

11

ک

20

 

25

ذ

700

12

ل

30

 

26

ض

800

13

م

40

 

27

ظ

900

14

ن

50

 

28

غ

1000

 

ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۴۲
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

صفات الف

هر یک از حروف تهجی 5 صفت اصلی دارد و در بعضی حروف صفت عارضی دارد. اما الف ، فقط صفات اصلی را داراست و احکام آن این چنین است. الف ، طبیعتاً از ترقیق و تفخیم مبرّی است زیرا از حروف جوفی یا هوایی است و قائم به غیر می‌باشد. و اگر تکیه گاهی نداشته باشد ، مجرد صوت است. هرگاه الف بعد از یکی از حروف استفال قرار گیرد ، ترقیق می‌شود مثل: مَالِکَ- ایّاکَ و اگر بعد از یکی از حروف استعلا قرار گیرد ، تفخیم می‌شود مثل: قال- صاد.

در کتاب مخزن العرفان از خانم امینعلیها الرحمه صفحه 68 می‌فرماید: از علی بن موسی الرضا(ع) است که از صادق آل محمد(ع) از معنی (الم) سوال شد ، ایشان پاسخ فرمود: الف را صفات شش گانه‌ای است که مطابق می‌گردد با شش صفت از صفات حق تعالی:

 1. الف ، ابتدا حروف است. حق تعالی  نیز مبدا تمام خلق است.

2. الف ، منفرد از باقی حروف است. خداوند نیز منفرد بوجود است.

3. الف ، متصل به حروف نیست. حروف متصل باویند. همینطور خلق متصل به حقّند و او سبحانه متصل به چیزی نیست ، تمام خلق محتاج به او و او محتاج به کسی نیست.

 4. الف ، منقطع و جدا و مباین از حروف است. خداوند نیز منقطع و جدا و مباین از خلق است.

5. الف ، سبب ترکیب و تالیف حروف است. حق تعالی نیز سبب تالیف و ترکیب موجودات است.

6. الف ، مستوی و مستقیم است. خداوند نیز عادل و درستکار است.

الف ، یکی از اسماء الهی و آلاء حق تعالی است و مفتاح همه حروف ، حرفیست ازلی و کشیده شده تا ابد. سِرّالاسرار حروف است ، الف که در تمام حروف جاریست در حالی که عیان حروف قرار دارد. گویا این کلام اقتباس شده از کلام امیرالمومنین(ع) که فرموده از برای هر کتابی سِرّی است و لُب و جوهر قرآن ، حروف تهجی است.

 بعضی از اهل قرآن می‌گویند: الف ، اظهار وحدت است ذاتاً و صفاتاً و منفرد بودن بوجود حقیقی ازلاً و ابداً. "کان الله و لم یکن معه شیء." همیشه خدا بود چیزی با او نبود. اشاره دارد به اسم قیوم او. موجودیست قائم بنفسه مقوم لغیره. یعنی قائم به نفس خودش و باعث قوام غیر خودش. بنابراین الف ابجد دلالت دارد بر ذات باری تعالی و تمامی حروف در عربی با حرف الف خوانده می‌شوند مثل : با- تا- ثا ... . عدد ابجد حرف الف ، یک است.

اما صفات تجویدی الف: 1-صفت انفتاح  : الف ، تنها حرفی است که حرکت فتحه را به خود اختصاص می‌دهد. و هرگاه قامت الف مستتر باشد حرکت فتحه جایگزین آن است. همانطور که در قسمت حقیقت گنج الف نوشته شد : عدد 14 یعنی سِرّ گنج 4روی10 ؛ به حقیقت سبع مثانی که طبق کلام الهی هم وجود مقدس حضرت رسول اکرم(ص){که جانِ حمد است} و هم سوره مبارکه حمد{که جانِ محتوای کلّ قرآن است} ، سبع مثانی است یعنی 2 تا 7 تا (7×2=14) آیه مبارک 87 سوره حجر: "ولقد اتیناک سبعا من المثانی و القران العظیم" و براستی تو را سبع مثانی (2تا 7 تا) و قرآن بزرگ عطا کردیم.

پس همانطور که نام دیگرسوره مبارک حمد ، فاتحة الکتاب است ، حرف الف هم باب الفتوح همه فتحه‌های عالم است. این صفت ، خاصّ الفِ وجود است! {قابل ذکر است که در زیارت جامعه کبیره و زیارت مطلقه امام حسین(ع) می‌خوانیم: "بِکــُم فَتحَ الله و بِکــُم یَختِمُ الله" ، بِکــُم اشاره به وجود مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین دارد}.

2-صفت سکون: صفت دیگر الف ، سکون است. زیرا سکون ، پایه حرکت است و سکون ، مقدمه حرکت است. همانطور که گفته شد الف هیچگاه اول کلمه نمی‌آید ؛  در وسط و آخر کلمات می‌آید (زیرا ابتدا به ساکن نداریم فقط مخصوص پروردگار عالم است). در ایام هفته روز اول هفته شنبه است که در مفاتیح دعای روز شنبه و زیارت مخصوصش متعلق به پیامبر(ص) است. در اصل شنبه سکونی است که بقیه شنبه‌ها بعد از او به عدد ظاهر می‌شود! فلسفه می‌گوید: سکون به عدد صفر است و صفر ، قوه‌ی پشت عدد است. و عدد ، زمانی کامل است که پشت آن صفر باشد. پس پشت یک ، همیشه صفر است. پس سکون هم برهانی است و هم ایمانی است!

پس حرکت فتحه بعد از فتح باب است ، از درون سکون به انوار حروف و معانی از آن فوران می‌کند و آثارش میوه و گل همان سکون در دنیا و آخرت جلوه می‌کند. در حقیقت کلّ مخلوق و کلّ عوالم همه زیبائی‌ها از یک خداوندی که جان سکون و غیب الغیوب است ظاهر و مظهر و متجلی شده است. وحدت به کثرت و کثرت به وحدت! پس اهمیت درس را به عنوان عرفان توحید و بنده شدن ظاهر می‌کند.

3- صفت استفال: کلمه استفال یعنی طلب پایینی کردن به عالم  سفل رسیدن ؛ یعنی دنیا. پروردگار عالم بر بندگانش منّت گذاشته که انسان‌ها بتوانند خلیفه او شوند ، او را صدا بزنند.{این صفت در حالیست که الف به صورت همزه ظاهرمی‌شود} عبادتش کنند و جالب است که با صفت انفتاح الف ، باب الفتوح باز شدن راه به اعلا رسیدن را به انسان عنایت فرمود. انفتاح از باب انفعال یعنی پذیرش پیدا کردن ، تأثیر پذیری. این گونه می‌توان گفت که ذره‌ای نیست که در این دنیا بیاید و از باب انفتاح بی‌نصیب باشد. اما جلوه قامت الف است که اندام انسان ، راست قامت و زیباترین شکل را به خود نسبت داده است. پروردگار عالم وقتی انسان را خلق فرمود به خود تبریک فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین.

الف ، زمانی صفت استفال را ظهور داد که به صورت همزه ظاهرشد ؛ 21 حرف از حروف الفبا این صفت را به خود گرفته‌اند. خوب است بدانید این عدد جایگاه عددی کلمه یک می‌باشد (21=یک). امیدوارم متوجه منظور شده باشید چون عدد ابجد حروف الف با عدد ابجد کلمه یک برابراست (الف=30=یک) . صفت استفال یعنی نهایت بندگی خالصانه! درواقع حروف الفبای عربی 28 تاست که 4 تا 7 تا می‌شود، 3 تا 7 تای آن(21تا) صفت استفال را به خود گرفته و7 تای آن صفت استعلا. اولین شهید محراب علی ابن ابیطالب(ص){جان و باطن همزه} در شب 21 ماه مبارک رمضان به شهادت رسید(لعنة الله علی ظالمیهم من الاولینَ والاخرین الی یوم الدین).

نکته: شرح ابجدی عدد 1 به فارسی، عربی و انگلیسی

عدد 1 به فارسی ؛ یک ، به عربی ؛ اول و به انگلیسی ؛ وان خوانده می‌شود اما چون خالق و مبدعِ حروف ، پروردگار عالم است و تکلم ، صفت ذاتی حق تعالی است پس ملکوت آن به هر زبانی که باشد ، یکی است:

1)یک: 21 ماه مبارک رمضان، روز شهادت وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) در جایگاه عددی کلمه یک است که می‌شود 21 و عدد ابجد کلمه یک =30 است که ایشان خود ، حقیقت عدد 30 است و به دست مبارکش 30 جزء قرآن در یک جلد {21=یک=30 ، جلد=37=اول} کتابت شده است. پس حقیقتی از اسرار در ماه رمضان که نهمین ماه سال قمری است و روزه واجب است ، هویدا می‌شود. چنانچه اگر ارقام عدد ابجد کلمه قرآن(=351) را با هم جمع کنیم 9 می‌شود (9=1+5+3) که قرآن ، حقیقتِ روزه است و خداوند متعال می‌فرماید:لایمسّه الا المطهّرون(آیه 79 سوره مبارکه واقعه) . و در 21 این ماه باطنِ گنجی که خود ، روحِ این طهارت است به شهادت می‌رسد.

2)اول: درحالیکه کلمه اول ، اسم مبارک خداوند است ، حضرت علی(ص) ؛ خلیفة الله و اولین امام معصوم می‌باشد. جایگاه عددی کلمه اول=19 است . پس فرق مبارکش در جایگاه عددی کلمه اول ؛ در 19 ماه رمضان بدست شقی‌ترین اشقیا ؛ابن ملجم مرادیلعنةالله‌علیه شکافته می‌شود. چون ماه رمضان ؛ ماه 9 است در ظرفِ حروفی ، نُه نوشته می‌شود و عدد ابجد کلمه نُه=55 و جایگاه عددی حروفِ نُه=19است.

و تمام خزانه گنج اسرار عالم بالا را یکبار با تولدش در بیت الله الحرام افشا کرد و اسرار گنج قرآن از زبان مبارک پیامبر(ص) ، به دست مبارک امیرالمؤمنین(ص) در یک جلد مکتوب شد{جایگاه عددی کلمه جلد=19=اول و عدد ابجد کلمه جلد=37=اول} و یکبار دیگر با شهادتش افشاءِ تمام اسرار ولایت در گنج حیاتش تا ظهور آخرین منجی عالم بشریت؛ حجة ابن الحسن(ص) که نهمین فرزند امام حسین(ع) است ، را اظهار کرد! و حضرت ، در عدد 19 به حروف یعنی نوزده که عدد ابجدش برابر کلمه سجده است (نوزده=72=سجده) ، در محراب نماز سرِ مبارک را به بندگی خالصانه پروردگار عالم بر سجده گذاشت تا قلمِ وجود مبارکش در محراب بنویسد : بسم الله الرحمن الرحیم.

اما توجه کنید! چرا در مسجد کوفه؟! ایشان که در خانه کعبه ؛ محلّ نزول و سجده‌ی همه ملک و ملکوت ؛ بیت الله الحرام ؛ مسجدالحرام ؛ گنجِ ظهور وحدانیت و ظهور گنج الفِ وجود در دنیا ، متولد شده است. و قامت الِف را به علم لدنی و حقیقت اسرار توحید معرفی فرمود. در پایان عمر نورانی و مبارکش ، باید در مسجد کوفه پرواز ملکوتی داشته باشد زیرا عدد ابجد کلمه کوفه=111 و برابر با عدد ابجد کلمه الف است!!! آیا انسان متحیر به افشاء این همه حقایق نمی‌شود؟! که متذکر شدم این پرده برداری باید تا خلافت پر افتخار ظهور منجی عالم بشریت باشد که مقرّ حکومت ایشان هم در کوفه و جایگاه ایشان مسجد کوفه است! یعنی چه؟! خدایا توعالِم به اسراری، آیا افشاء گنج الف نیست؟ زیرا خود وجودهای مبارک ، حیات زنده‌ی گنج الف هستند. پس آن روز ، تمام خزائنِ الف وجود به عالم دنیا افشا می‌شود ؛ چه علمی ، اخلاقی ، عملی و چه ظهور حقیقت باطنی هدف خلقت پروردگار عالم که برقرار کردن بهشت روی زمین است و برداشتن پلیدی و ظلمت و جهنم در همین دنیا و روی زمین . اللهم‌ عجّل لولیک ‌الفرج ‌و العافیة و النصر و اجعلنی ‌من‌ انصاره ‌و اشیاعه ‌و الذابین ‌عنه‌ و اجعلنی ‌من ‌المستشهدین‌ بین ‌یدیه... .

3) one (وان) : عدد ابجد کلمه وان=57 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه همزه است (وان=57=همزه) و امیرالمؤمنین علی(ص) ؛ جان و باطن همزه هستند. و جالب اینکه عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه حدید در قرآن مجید ، 57 است! یعنی حدود الهی در گنج فهرست قرآن ؛ پنجاه و هفتمین سوره است و ولایت ائمه طاهرین(ص) ؛ حدود نگهدارِ تمام خلقت است!

وهمچنین عدد 57 ، 3 تا 19 تا را معنا می‌کند : اول: بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که تمام محتوای قرآن را دارد و خط طهارت برای ورودی انسان شدن است ؛ از 19حرف تشکیل شده است. دوم: جانِ قرآن ، ائمه طاهرین (ص) هستند که نام مبارک پنج تن(ص) {محمد(ص) علی(ص) فاطمه(س)حسن(ع)حسین(ع)} ، 19 حرف می‌شود. و سوم: نوزده به حروف است که فقط خواندن قرآن و شیعه شدن به ائمه طاهرین(ص) کافی نیست تا به نوزده به حروف نائل نشویم و آن سجده واقعی به پروردگار عالم است! چراکه توضیح داده شد : نوزده=72=سجده.

اما کلمه زن : چون هم کفو وجود مبارک حضرت علی(ع) ، حضرت فاطمه(س) که یک زن کامل است قرار می‌گیرد خالی از لطف نیست که بیان کنم : عدد ابجد کلمه زن=57 است یعنی همان 3 تا 19 تا که توضیح داده شد! جالب است که جایگاه عددی کلمه زن=21=یک می‌شود. پس هر دو بزرگوار ؛ حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) ، رتبه یک آفرینش و گنجِ الِف و الْْفِ وجود و در مقام اول و در جایگاه ظاهر و باطنِ 19 یعنی کلمه اول(به عربی) که جلوه‌ی نام خداوند{هوالاول و الآخر و الظاهروالباطن} در عرصه آفرینش هستند (الی یوم القیامة)

4- صفت صمت : ظاهراً در ماه مبارک رمضان در وقت افطار دعایی می‌خوانیم به این مضمون: اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت و تقبل منا انک انت السمیع العلیم. خدایا برای تو روزه گرفته‌ام و برای تو افطار می‌کنم تو قبول کن از ما که تو بهترین عالم دانایی. صمت ، مقام عالی روزه است. زیرا روزه ظاهر که نخوردن از مواد غذایی است ، امساک می‌شود اما روزه قلبی که تمام عالم وجود در آن روزه هستند یعنی عبد بودن خالصانه به  پروردگار عالم و گناه و تقصیر نکردن قلبی و نفسی و جسمی ، دایما متذکر به ذکرالله! پس الف وجود ، دائماً صفت صمت دارد و متذکر به ذکر خداست چون خود ، مجرای گیرندگی رحمت رحمانیت و رحیمیت است الی یوم القیامت.

پس قلب باید صفتِ صُمت را دارا باشد. صُمت به نوعی صفت سکون را اظهار می‌کند. حقیقت کلّ صفات ، سکون است در صورتیکه بخواهد اول حرف ظاهر شود. همانطور که در کتاب عرفان آب آمده است (مراجعه شود) ، اصل حقیقت هر چیز در سکون ظاهر می‌شود و جایگاه همه مخلوقات از نظر ظهور ، از نظر مقام  و منزلت در سکون جلوه می‌کند. {چنانچه بیان شد: الف 6 صفت را دارا می‌باشد که جلوه صفات ذاتی الهی است}

همانطورکه قرآن کریم ، برای تمام انسان‌ها حُجّت صامت پروردگار عالم است (الی یوم القیامه) و این حجت بر قلب مبارک پاک‌ترین و با لیاقت‌ترین مخلوق پروردگارعالم به نام اشرف انبیاء و اولیاء نازل گردیده است که حقیقت صمت است چون معصوم می‌باشد!

5- صفت جهر:دیگر صفت الف اگر بصورت همزه باشد ، جهر است یعنی جوهر صدا بیرون می‌آید و به صورت بلند خوانده می‌شود و صفت مجهوره یعنی جهر شده مجتمع در کلمات (نغز- قطع- ابیض- ظل- جذر و مد) می‌نامند زیرا سبب قوت به بلندی و آشکار ادا شده مانع جریان نفس می‌گردد. پس یکی از دلایلی که باید بسم الله سوره مبارکه حمد بلند خوانده شود (چه نمازهای صبح ، مغرب و عشا و چه نمازهای ظهر و عصر) این است که حضرت علی(ص) ، حقیقتِ همزه است.

6- صفت شدت:از صفات الف که در همزه ظاهر می‌شود ، شدت است یعنی قوت آواز و سخت گفتن مخصوصاً وقتی الف به صورت (آ) می‌آید . در دستور زبان عرب می‌نویسند وقتی یک همزه ساکن در همزه مفتوحه ادغام می‌شود حرکت مد گرفته و شدید می‌شود. (آ) مثل ء أمن می‌شود آمن.

صفات همزه 7 تاست. صفت مخصوص همزه ، نِبر است یعنی بُرش خورده است مثل قلم و بقیه صفات گفته شده درباره الف را همزه داراست. پس الف آنگاه که صفت نبر یعنی بُرندگی را به او دادند ، همزه شد و همزه ، الف را از سکون به عالم حرکات آورد و صدا از همزه آغاز شد.

عدد ابجد کلمه همزه=57 است (57=ه + م + ز+ ه) و جایگاه عددیش 30 می‌باشد و عدد 30 همانطور که گفته شد برابرعدد ابجد کلمه یک و جایگاه عددی حروف الف می‌باشد (همزه=30=یک=الف) .

همانطور که در اوایل درس و توضیحات عدد 30 و 57 بیان شد ، همزه با تمام کلمات کار می‌کند و حرکت‌ها و صداهای  فتحه ، کسره ، ضمه را بخود اختصاص می‌دهد. و صدای مخصوصشان یعنی آواز خوش حروف به صورت نطق عقلی را ظاهر می‌سازد. همزه را از حروف لفظی می‌نامند زیرا از مراتب نقلی تمام مراتب را دارد. پس چون بر تمام حروف و اصوات از نظر ظاهر و باطن غلبه دارد ، آن را مجموع عالم حروف و مراتبشان می‌دانند و آن ، نه در آنهاست و نه از آنها بیرون است! نقطه دایره و محیط آن است و مرکب عوامل و بسیط آنهاست! پس همه‌ی مراتب از زیبائی‌ها نطق الله عالم ؛ امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم اجمعین است.

 ملک حرف الف

مَلک حرف الف ، حضرت اسرافیل(ع) است. از آنجا که هر حرف ، مَلکی دارد و ملوک حروف ، صور خاص خود را بصورت معنا ظاهر و اثر گذاری و حروف را تاثیرپذیرمی‌کنند. بنابراین ملک این حرف حضرت اسرافیل(ع) ؛ ملک مقرب است که مأمور به دمیدن روح در تمام مخلوقات است و مأمور دمیدن در صور اسرافیل در قیامت است. این ملک که سرش به عرش الهی و پایش در سفل‌ترین نقطه خلقت و بال‌هایش که همان جناح‌هایش می‌باشد تمام شرق و غرب عالم را فرا گرفته ، چنانچه نقطه‌ای نیست که وجود این ملک در آن نباشد. در بدن ما هر روز میلیون‌ها سلول بدنیا می‌آید که این ملک ، در باطن قامت الفِ حیات جاویدان آن را ظهور داده.  در حالیکه درعالم سِرّ، این ملک مقرب از وجودِ الف خلق شده است و در خدمت الف است الی یوم القیامه! والله ‌اعلم فی سِرّ المکنونات فی اوّله‌ و آخره.

الف در قامت قلم

پروردگار عالم شصت و هشتمین سوره‌ی مبارکه کلام کریمش را سوره مبارکه قلم  قرار داد اگر ارقامش را جمع کنیم می‌شود 14(14=8+6) پس قلم به یک معنا ، الف وجود است. و در کلام کریمش اینگونه درس قلم را به انسان می‌دهد. و در اول این سوره مبارکه بعد از بسم الله قسم یاد فرموده  به نون و قلم. که هر دو در خلقت به صورت مَلِکی هستند: نون ، جوهر آن قلم ملکی است که در آن ساکن شده تا در لوح محفوظ آنچه در اراده و مشیت پروردگار عالم قرارگرفته ظاهر شود سطر نماید. فرمود:"ن و القلم و مایسطرون" سوگند به ن و سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد. مؤلفه در واقع گنج الف است که آشکار می‌سازد و خود ، قلم می‌شود.

از طرفی جالب است که 14 (جمع ارقام 68 ؛عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه قلم) برابر است با جایگاه عددی حرف ن در الفبا و عدد ابجدش 50 است اگر ارقام عدد 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1) که تمام حروف با این جوهر که بضاعت قلم است ، بسته می‌شود! و عدد 68 برابر عدد ابجد کلمه حس است که در وجود انسان 5 حس داریم و با احساس ، به حقیقتِ طعم زندگی دنیا و آخرت پی می‌بریم! سوره مبارکه قلم ، 52 آیه شریفه دارد. عدد 52 برابر ابجد کلمه حمد می‌باشد که سوره مبارکه فاتحة الکتاب است و هفت آیه دارد. اگر ارقام 52 را با هم جمع کنیم عدد 7 حاصل می‌شود (7=2+5) . جالب است یکی از اسماء مبارک قرآن ، (ن) است. کلّ قرآن به فرموده حدیث مبارک پیامبر اکرم(ص) ، در سوره مبارکه حمد جمع است. سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد و عدد ابجد کلمه حمد= 52 است ، جالب است که هر سال 52 هفته دارد و هر هفته ، 7 روز و پروردگار عالم در سوره مبارکه قلم با یک حرفِ ن(=14)  ، گنجی از معنا را برای حضرت می‌گشاید (کلّ گنج سِِرّمکنون 4روی ده ؛ حقیقت الف)! و 5=4+1 و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد به قلب مبارک پیامبر(ص) هم 5 است!

هر انسانی در حقیقت قامت انسانیش ، قلم است و جوهر انسانیتش ، نون! پس در تمام لحظات زندگی‌اش از زمانی که در صلب پدر و رحم مادر است تا به ظهور نوزادی و طفولیت تا به بلوغ حیات جسمانی می‌رسد تا بمیرد ، (نون=14) گنجی است که پروردگار عالم در لوح زندگیش بدون منت به او می‌دهد(انّی نفخت فیه مِن روحی) تا با شیعه شدن به 14 گنج عالم ، حروفِ عمل بندگی خود را در لوح تکلیف بندگی بدون غلط بنویسد.

بالفطره نفْس انسان سفید و پاک و معصوم است ، لوح عملش سفید است و در گنج الف وجودش خالق مهربان همه لطف­ها را به او بالقوه داده است {اِنّی نفخت فیه مِن روحی ؛ (ن)} و از زمان سنّ بلوغ و انجام وظیفه بندگی و تکلیف انسان با اراده و عقل و خواست خود بر لوح زندگی می‌نویسد و دو ملک مکرم کرام الکاتبین تمام عمل­ها را ثبت و لوح را محفوظ می‌دارند. در قبر و قیامت امر می‌شود، بخوان! کتاب تکلیف خود را که در کف نفس آورده‌ای(آیه 14 سوره مبارکه اسرا: اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا).

پس انسان باید بکوشد تا به گنج وجود خود و توانایی­های بالقوه خود برسد و از آن بهترین استفاده را کند (یعنی نٓ) و روزِ پس دادن تکلیف در قبر و قیامت رو سفید باشد تا آن عالم حسرت نخورد. چون آنجا باید جواب تمام این حروف و کلمات را بدهد که چگونه سطر کرده­ است چون میوه هزاردانه‌اش از الف وجودش ظاهر می‌شود. خداوند متعال در سوره مبارکه یس(آیه12) فرمود: "نکتب ما قدّموا و آثارهم". می‌نویسم اعمال شما را و می‌نویسم آثار عمل شما را چون آثار شما است که بهشت را ظاهر می‌کند یا جهنم!

چگونه به الفِ وجود دست یابیم

اما کمال ، در کثرت سجود(واقعی) عبد در خدمت و بندگی مولای خود است. چنانچه در بالاترین و بزرگ‌ترین و مهم‌ترین تکلیف نماز انسان به قیام و شروع نیّت در قلب و گفتن الله اکبر تکبیرة الاحرام وارد کثرات و اعمال نماز می‌شود تا به نهایت که به سجده می‌رود. در سجده واقعی ، کلّ احوال در کمال بندگی نتیجه می‌گیرد تا با ذکر سبحان ربّی الاعلی و بحمده از حالت حیوانی به کمال انسانی تعالی پیدا کند. بنابراین سجده واقعی (یعنی اطاعت خالصانه) ، جواب شکر همه کثرات نعمت‌ها و تکالیف است به وحدت قرب و رضای خدای مهربان. درواقع تمام مخلوقات از جماد و نبات و حیوان خلق شده تا سجاده شوند و انسان بر روی این سجاده‌ی عشق بگوید: سبحان ربی الاعلی و بحمده ، تا تمام مخلوقات را با سجده خود ، به تعالی و قرب اعلا ببرد!

پس قامتِ الف در حالت سجده به ص یعنی چشمه رحمت عرشی خود می‌رسد تا برای همیشه قانت شود. قانت هنگامی است که انسان مثل یک درخت تنومند آنقدر ریشه‌های خود را در خاک فرو می‌برد تا به یک سفره آبی می‌رسد. صادِ وجود آنگاه دیگر احتیاج به آبیاری ندارد پس دائم رشد کرده و خود را بالا می‌کشد (یعنی الفِ وجود خود را اظهارمی‌کند) ، آنگاه قانت است. پس انسان باید با اطاعت از خدا ، به الف یعنی گنج وجود خود برسد تا حکیم شود.

چرا باید همه مسلمانان برای بجا آوردن نماز که ستون دین است رو به قبله کنند و در سجده ذکر مبارک سبحان ربّی الاعلی و بحمده را ‌بگویند؟ زیرا 1-مگر نه اینکه جایگاه عددی کلمه الف =30 بود و این عدد برابر حرف ل ؛ مجرای توحید بود.

2-خداوند متعال از نام مبارکِ خودش "اعلا" ، نام مبارک حضرت "علی"(ع) را گذاشت جایگاه عددی کلمه اعلا=30 می‌باشد .

پس تنها راه عروج به قرب الهی و رسیدن به رضای او و به کمال انسانی ، فقط رسیدن به علی اعلاست! که از مجرای خلوص و توحید؛ حروف لا اله الا الله میسر می‌شود.اللهم الرزقنا

 

الف در حروف عله 

در ادبیات عرب ، 3 حرف هستند که به آنها حروف عله یعنی مریض می‌گویند. اما من فکر می‌کنم کنایه است در صورتیکه این حروف ، حکیم هستند و خود ، کلید اسراراصلاح امور کلمات و حتی حرکاتند! باری تصمیم به تعریف کامل این درس ندارم اما برای حرف الف و کاربرد آن در ویرایش و اصلاح کلمات و معانی ، تا حدودی اشاره می‌کنم .

مثلاً در کلمه "کان" ، "یکون" و کلمه ایجادی امر حق "کُن فیکون" در حالیکه ریشه فعل "کَوَنَ" می‌باشد ؛ حرکات مفتوحه روی هر حرفی نماینده حروف دیگر است و هر کدام زمان و حالت و جایگاه خود را مشخص می‌کنند و در مقام امکان یعنی شدنِ انجام کاری. حرکت فتحه روی واو به خاطر حرکت فتحه‌ی ما قبلش(روی حرف کــَ) ، واو ؛ قلب به الف می‌شود یعنی کَوَنَ می‌شود کان . حرف الف بین دو حرکت (ک) و( ن) جایگزین دو فتحه است که در این دنیا ما کانَ (آنچه بوده) و مایَکون(آنچه می‌شود) و کایِن(آنچه هست) جزء انقلابات حرکتی این حرف می‌شود.

اما وقتی امر از پروردگار عالم حکیم الحکما می‌آید می‌فرماید: کُن ؛ بشو. حرکت ضمه روی کُن نشانه این است که یک واو در تقدیر بوده است. پس امر از خالق سبحان ، اعلال نمی‌خواهد و کلمه ، سالم ظاهر می‌شود. پس الف ، حکیمِ حروف است.

درواقع الف که جان قرآن کریم است نسخه حکیم الحکما، پروردگار عالم است که جان‌های بیمار همه گنهکاران را درمان می‌کند(اعلال می‌کند)! بالاترین درمان این است که حیوانیت ما را از انسانیت ما جدا می‌فرماید و ما را به حقیقت انسانیت می‌رساند و رستگار می‌کند الی یوم القیامة!

وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) هم همان درمان قرآن(اعلال) را برای  امت خویش انجام می‌دهد. در واقع تمام امامان معصوم(ص) هم ، حکیم هستند. آیه 40 سوره مبارکه احزاب: ما کان محمدٌ ابا أحدٍ مِن رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان اللهُ بکلّ شیءٍ علیماً ؛ محمد مصطفی(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست و لیکن فرستاده خداست و خاتم النبیین است و خدا به همه چیز داناست. ایشان سید المرسلین است. و مقام نبوت او که هم نبی است ، هم امام است ، هم ولی است و هم رسول و هم حبیب الله. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

تعریف الف وصل ، حروف والی

در قرآن کریم در بیشتر کلمات که با الف و لام ظاهر شده‌اند در وصل به کلمات دیگر مثل حروف‌های شمسی و قمری الف‌هایی گذاشته شده که نوشته شده است ، ولی خوانده نمی‌شود. در اصل در قرآن کریم 4 حرف است که نوشته شده ولی خوانده نمی‌شود ؛ حروف والی یعنی (و ا ل ی ) بخاطر اینکه در موقعیت استفاده این حروف ، حرکت بر روی آنها نمی‌آید بنابراین این حروف ، خوانده نمی‌شوند. در مورد الف ، الف را در بیشتر مواقع الف وصل می‌گویند مثل اهدنا الصراط المستقیم. در این جمله 4 الف وصل وجود دارد که نوشته شده ولی خوانده نمی‌شود. راستی تا بحال فکر کرده‌اید چرا؟!

در واقع کلمه ولی یعنی دوستی ، محبت . ولایت هم یعنی سروری ، قیّومیّت و احاطه قلبی ، احاطه وجودی از ولی زمانصلوات الله علیه! پروردگار عالم که در آیه 257 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: "الله ولی الذین آمنوا یخرجهم مِن الظلمات الی النور". ولایت دیدنی نیست همانطور که دوستی واقعی ، دیدنی نیست ، محبت دیدنی نیست.

شاید سِرّ اینکه حروف والی نوشته می‌شوند و خوانده نمی‌شوند این است که ولایت مطلقه پروردگار عالم ظهورش در ولایت معصومینصلوات الله علیهم اجمعین است و باطنش جانِ قرآن ! پس این سِرّ را باید درک کنیم و بفهمیم و با کلام و زبان نمی‌توانیم توجیه کنیم ، باید ایمان قلبی داشته باشیم و ایمان قلبی و محبت ، هرگز دیدنی نیست پس ولایت ، امتحان خلوصِ هر بنده‌ای است. پس در قرآن هم نام مبارک 12 امام معصومصلوات الله علیهم اجمعین و نام مبارک خانم فاطمه زهرا سیده نساء العالمینسلام الله علیها به ظاهر نیامده و فقط نام مبارک پیامبر بزرگوارمان حضرت محمد(صلوات الله علیه وآله) 4 بار آمده است.{ در تفاسیر آمده که 600 آیه مبارک قرآن کریم درباره معصومین(ص) است}

تکرار 4 بار نام حضرت محمد(ص) در قرآن کریم هم سِرّ کلّ اسماء 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است(10=4+3+2+1 یعنی 4روی 10 ؛ 14)! همانطور که در تعریف الف گفته شد ؛ مقام الف ، مقام کنز و وصل کننده و موصول ، گنج مخلوقاتست یعنی کلّ حروف و اعداد است. پس در تغییرات علت و معلول حکمت کلمات و حروف را ظاهر می‌کند. در قیامت پروردگار عالم حساب بندگانش را تک تک رسیدگی می‌کند و برای او هیچ گونه سختی ندارد چنانچه خود را سریع الحساب می‌نامد. در دنیا هم پروردگار عالم در آیه 6 سوره مبارکه زمر می‌فرماید: "خلقکم مِن نفسٍ واحدةٍ ثم جعل مِنها زوجها...". او شما را از نفسی واحده آفرید. سپس زوجش را از (نوع) آن پدید آورد.

پس خلقت از یک نفس واحده خلق شده است و هر نفس در دنیا مسئولِ تکالیف خود است و خود در رهن اعمال خویش قرار می‌گیرد. سوره مبارکه مدثر آیه 38 : "کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ" و باید جوابگوی اعمال خود باشد. جالب است که انسان در کثرات اعمال باید دائماً متوجه خدای یکتای خود باشد فقط برای او عبادت کند و فقط از او کمک بخواهد ؛ ایاک نعبد و ایاک نستعین. از شرک و نفاق بپرهیزید. ما شیعیان اعتقاد قلبی به خداوند احد و واحد و بی همتا داریم ؛ لا اله الا هو، لا اله الا الله .

دین ما اسلام ؛ دین برگزیده پروردگار عالم است. سوره مبارکه آل عمران آیه مبارکه 19: "انّ الدین عندالله الاسلام و ما اختلف الذین اوتو الکتاب الا مِن بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم و من یکفر بآیات الله فانّ الله سریع الحساب". در حقیقت دین برگزیده در نزد خداوند منان همان اسلام است و اهل کتاب در آن اختلاف نکرده‌اند مگر پس آنکه به حقانیت آن پی بردند آن هم بخاطر حسد و رقابت میان خویش و هر که به آیات خدا کافر شود (بداند که) خدا سریع الحساب است.

کتاب آسمانی ما بالاترین معجزه پروردگار عالم است. زیرا تمام کتاب‌های آسمانی ، کتاب الله است اما قرآن عزیز ما هم کتاب الله است و هم کلام الله! همانطورکه می‌دانید به فرموده پروردگار عالم در کتاب تورات و انجیل دست برده شده اما قرآن چون کلام خالق است هرگز مخلوق در آن نفوذی ندارد. و در چندین آیه پروردگار عالم تا قیامت قرآن را به مسابقه گذاشته و فرموده هرکس بتواند آیاتی مثل قرآن بیاورد او می‌تواند ادعایی داشته باشد. و پروردگار عالم فرمود ما خود ، حافظ قرآن هستیم {آیه 9 سوره مبارکه حجر: إنّا نحن نزّلنا الذِّکرَ و إنّا له لحافظون}.

تعریفی از الف در باب حروف مقطعه؛(الم){رجوع شود به شکل ابتدای کتاب}

پروردگارعالم 29 سوره‌ی مبارکه قرآن را با حروف مقطعه شروع کرده است که رمز بین خویش و پیامبر گرامی‌اش می‌باشد. اما ظاهر کلام اهمیت حروف و معنای حروف و مقام و منزلت حرف‌ها را تا حدودی بیان می‌فرماید! چنانچه حروف الفبا را دو قسمت می‌کند: در بین حروف مقطعه که در اول 29 سوره قرآن کریم آمده ، 14 حرف آن بدون تکرار است که مفسرین از قول معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که تأویل کنندگان واقعی قرآن هستند می‌فرمایند: این 14 حرف ، نورانی و 14 حرف که  در حروف مقطعه نیامده ، ظلمانی است.

جا دارد تذکر دهم که چهل سوره مبارکه قرآن با حرف الف شروع شده و اولین حرف از کلمات شروع قرآن بعد از بسم الله سوره مبارکه حمد الف است (الحمدلله ربّ العالمین) و آخرین کلمه قرآن کلمه ناس است که عدد ابجدش (111) می‌شود که مطابق عدد ابجد حروف الف است (ناس=111=الف) .

"الم" ؛ یکی از پراسرارترین کلام پروردگارعالم به پیامبر(ص) است.و اولین حروف مقطعه است چراکه سوره مبارکه بقره با الم شروع شده است (الم در ابتدای 6 سوره آمده است).بنابراین اولین حرف در حروف مقطعه هم الف می‌باشد (الم با الف شروع شده).نکته: حروف مقطعه شامل 78 حرف است که 13 تای آنها الف است.

پس الم در حروف الف (ا.ل.ف) جمع است! الف ، جامعِ  جمع حروف است (عدد ابجد کلمه جامع = 114 است) و در این کلام مبارک (ال) در هر دو کلمه است {یعنی در حروف الف و الم} اما در الف ، حرفِ (ف) است و در الم (حرف م) است . در جان معنا شاید اینطور باشد که عدد ابجد حرف (ف=80) و عدد ابجد حرف (م=40) است یعنی حرف (فا) ؛ دو برابرِ حرف (م) است که پروردگارعالم ، جزئی از الف را در حرف میم ظهور داده است و در اسرار بقیه حروف مقطعه عددشان در الْْفِ الِف قرار دارد. پس سِرّحروف الم این است که الِف ، کلّ لام و میم را در خود دارد.

 نکته: جالب است بدانید از نظر جایگاه عددی حروف در الفبا ، حروف رمزِ الم (اولین آیه سوره مبارکه بقره) به صورت بسیط می‌شود 92 : حرف الف در جایگاه حروفی می‌شود 30 که همان عدد ابجد (ل) است (مجرای توحید) {الف=30=ل}. حروف لام در جایگاه حروفی می‌شود 26 (12=ل و 1=ا و13=م) و حروف میم در جایگاه حروفی می‌شود36 (13=م و 10=ی و 13=م). وقتی این سه عدد را با هم جمع کنیم (الف+لام+میم= 30+26+36)  می‌شود 92 که 92 ، برابر با اسم مبارک محمدصلی الله علیه و آله است که حقیقت الم است.

و عدد ابجد این سه حرف (الم) به صورت بسیط می‌شود 272 { یعنی (111=الف) + (لام=71) + (90=میم)=272} که برابر با عدد ابجد کلمه ربع (ریشه ربیع یعنی بهار) است. و جمع ارقام 272 ، برابر 11 می‌شود (11=2+7+2) پس عدد ابجد حروف مقطعه الم در جمع آخر برابر کلمه مبارک هو و حج و دوا است (هو=11=حج=دوا) و اینگونه راه را برای بندگی خالصانه ظاهرمی‌کند.

حرف قرآن را مدان که ظاهر است     زیر ظاهر، باطنی بس باهر است

زیر آن باطن، یکی بطن دگر            خیره گردد اندر او فکر و نظر

زیر آن باطن یکی بطن سوم                                کاندر او گردد خردها جمله گم

همچنین تا هفت بطن ای بوالکرم                      می‌شمر تو زین حدیث معتصم

 

تعریف الفِ وجود در حقیقت وجود 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین

 از آنجایی که تمام عالم در سِرّ این حقایقِ نوشته شده ، غرق هستند و از این سِرّ، کلِّ نور خلق شده است و در حقیقت وجود ولایتِ کلی است که در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم است. درحالیکه ، کلّهم نورٌ واحد(ص) هستند. اما در ظهور جسمانی در دنیا هرکدام این عزیزان به یک نوع راه هدایت را برای انسان‌های زمان خود به امامت خویش و به صورت کامل و تماماً نشان داده‌اند. هریک ما را به نوعی  به گنج وجودمان راهنمایی کرده‌اند تا همه انسان‌ها را به جایگاه حیقیقی خود که رضای پروردگار عالم  و مقام قرب ربّ العالمین است برسانند. این میسر نمی‌شود اِلّا اینکه از ظلمات حیوانی خارج شده و به صورت و سیرت انسانی مزیّن شویم. طبق درس نوشته شده هر کدام از وجودهای مقدس ، باطن الِف وجود هستند. عدد ابجد الف ، یک است پس هرکدام این عزیزان ، مقام یک را دارا هستند. در زبان عرب این مقام را سیّد می‌گویند. ما مسلمانان مخصوصا شیعیان مفتخریم که دینمان ، سیّد دین‌هاست. کتاب آسمانی ما سیّد کتابهاست. پیامبربزرگوارمان ؛ سید المرسلین(ص) و اولین اماممان امیرالمؤمنین علیعلیه السلام ؛ سیدالاوصیا و خانم دو عالم فاطمه زهرا سیده نساء العالمین و فرزندانشان سید اوصیای پیامبر اکرم(ص) هستند.

در واقع هدف من حقیر این است که همه بدانند از باب علم اعداد و حروف ، سرِّ وجودِ عزیز و مقدس ائمه معصومین(ص) همه ، 4 بر روی 10 یعنی همان حقیقت الف وجود و گنج چهارده می‌باشد.

گنجِ الف وجود مبارک رسول اکرم صلوات الله علیهم اجمعین

ایشان در سِرّ حقیقت خلقت ، اول مخلوق و سِرّ او حقیقت محمدی است. اهل بیت او برگزیده پروردگار عالم است که در مقام اهل بیت محترمش در سوره مبارکه احزاب آیه 33 فرمود:"انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا"؛ اینست و جز این نیست که پروردگار عالم اراده فرمود آلودگی را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند. و خداوند پیامبر بزرگوارمان را در قرآن سوره مبارکه احزاب آیه 21 ، اسوه حسنه می‌نامند."لقد کان رسول الله (ص) اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً"؛ قطعاً برای شما در (رفتار) رسول خدا سرمشقی نیکوست. برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند. و فقط در مقام پیامبر بزرگوارمان پروردگارعالم ذکر صلوات را امر فرمود. سوره مبارکه احزاب آیه 56 :"انّ الله وملائکته یصلّون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما"؛ بی گمان خدا و فرشتگان او بر پیامبر درود می‌فرستند.ای کسانیکه ایمان آورده‌اید بر او درود فرستید و سلام گوئید (سلامی شایسته) و تسلیم فرمان او باشید.اللهم صلّ علی محمّد‌‌وآل محمد‌وعجّل فرجهم

و خداوند در سوره مبارکه احزاب آیه 43درباره‌اش فرمود:"هو الذی یصلی الی النور و کان با المومنین رحیماً"؛ اوست که بر شما درود می‌فرستد  تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنائی بیرون آورد و او به مومنان مهربان است.

پیامبر مکرم اسلام(ص) ، وقتی قدوم مبارکش به دنیا رسید(او که نور تامّ است با حضورش درعالم دنیا) ، کلّ انوار مقدس 14 نور مطهر(ص) به همراهش (از درون) به دنیا رسیدند. پس درواقع یک خودش بود و 13 نورمقدس همراهش می‌شود 14 یعنی  سِرّعدد 4 روی 10 و تمام گنج الف.

1-حضرت رسالت پناه ، الفی است که یک است ؛ اولین خلقت و کلّ ظرف نورانی الفِ وجود است و همه معصومین(ص) از نور ایشان خلق شدند.

2-جایگاه الفی است که عددش=30 است. و کتاب آسمانی ایشان ؛ قرآن کریم که کلام الله و بزرگ‌ترین معجزه عالم است ، 30 جزء می‌باشد.

3-و ایشان الفی است که باب طهارت به وجود ایشان گشوده شد ؛ در سنّ 40 سالگی (به عدد ابجد حرف م) مبعوث شده و گیرنده‌ی گنج قرآن است.

4-ایشان است که مورد خطاب پروردگار عالم به حروف مقطعه‌ی الم قرار گرفت و خود و اهل بیت محترمش حقیقت آن هستند.اللهم صلّ علی محمد وآل محمد وعجّل فرجهم

 گنجِ الف وجود مقدس امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب صلوات الله علیه

 ایشان ، سید الاوصیاء است. و وجود مقدس امام اول (یک=الف) ما شیعیان است. اوست که مولی الموحدین و مولای متقیان است. اوست که قسیم النّار و الجنّه است. اوست که میزان و صراط حق است. حروف مقطعه بدون تکرار قرآن را نوشتند و به صراحت ظاهر شد "صراطٌ علیٌ حق نمسکه". او اول (یک=الف) شهید محراب که همان اول قلم عالم وجود که در لوح سجاده عشق و بندگی با قلم الفِ وجودش و با جوهرخون مطهرش در عالم ظلمانی دنیا کلمه نور لا اله الا الله را نوشت که ظهور تمام حروف و اعداد آیات قران کریم شد و او اولین مؤلفه الف ولایت  است. و اول مظلوم عالم و اول کسی است که به صورت علنی اسلام آورد. اولین مردی است با پیامبر بزرگوار(ص) نماز بجا آورد، و اول کسی است در راه حق جهاد کرد. و تنها کسی است که هم کفو و همسر دختر پیامبر، فاطمه زهرا(س) است. او تنها کسی است که مقام امیری درعالم دارد (امیرالمؤمنین) و او صاحب ذوالفقار است که لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار در وصف اوست. و او پدر یازده فرزند معصوم (ص) است. او نفس الفِ وجود است و کسی است که مولود کعبه است ؛ جایگاه و درحقیقت ذی القعد گنج الف (14) . او کسی است که عدد ابجد نام مبارکش علی (ع) برابر 110 می‌باشد ؛ عدد100= حرف ق است و در کلام عرب حرف (ق) یعنی نگهدارنده ، در حقیقت عدد 110 به معنای نگهدارنده گنج ده {همان 4 ارکان خلقت که با جمع 4عدد( یک تاچهار)، گنج ده ظهور کرد 10=1+2+3+4 یعنی شد 4 روی 10 برابر14} پس آقا وقتی در دنیا متولد شد همراه او کلّ انوار مطهر ولایت او ظهور و ورود کرد. یک خود ایشان است و 11 ذریه نورانی در بطنش می‌شود 12 (12=1+11). امیرالمؤمنین علی(ع) در رتبه معصومیت ، دوم است و درمقام ولایت ، اول . پس جمع عدد ولایی و معصومیت ایشان 3 می‌شود.

وجود مبارک حضرت علی(ع) ، سِرّالاسرارِ حروف الم است زیرا:

1)ایشان در حروف ، نفسِ الفِ وجود یعنی مقام همزه را دارد که در کلام ، مقام نطق و ملکوت آن است. پس اول بودنش در ولایت و تعاریفی که شد در مقام همزه ، گنج الف است.

2)همانطورکه بیان شد جایگاه عددی کلمه همزه=30 و برابر با عدد ابجد حرفِ ل است و ایشان باطن عدد 30 است زیرا 30 سال بعد از تولد پیامبر(ص) در خانه توحید(باطنِ حرف ل) به عدد 12{ یک خودش +11ذریه نورانی در بطنش می‌شود 12=ل=30} متولد شده است و 30 سال هم بعد از رحلت پیامبر(ص) ، زندگی نورانی ایشان در دنیا بوده است.صلوات خدا بر ایشان و خاندان پاک و نورانیش

3) ایشان مقامِ م (=40) را دارد. زیرا در سال 40 هجری و در سنّ 63 سالگی به شهادت رسید و عمر مبارکش در حروف ، به حرفِ م به پایان رسید. درواقع خودش در شروع بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ، مقام باء بسم الله را داراست و در پایان هم ، م ! میمِ رحیمیت خداوند از بابِ مبدأ تا معاد به ایشان ظهور پیدا می‌کند و خاتمه می‌یابد. و همانطورکه می‌دانید عدد 40 به عربی ، اربعین خوانده می‌شود. عدد ابجد کلمه اربعین=333 و جایگاه عددیش برابر 63 است که عمر مبارکِ حضرت علی(ع) در جایگاه اربعین به عدد 63 تمام می‌شود. درواقع هم به حروف(جایگاه عددی اربعین) و هم به عدد(سال 40 هجری) یعنی هم درعرض و هم در طول عمر مبارکش ، آنی از باب طهارت و اخلاص در 40 به حرف م ، خارج نشده است. بابی انت و امی  یا امیرالمؤمنین(ص)

گنجِ الف وجود مقدس فاطمه زهرا سیدة نساء العالمین سلام الله علیها

در مقام رتبه معصومیت و ولایت سِرِّ خلقت خانم حضرت فاطمه زهرا(س) ‌درعالم سومین وجود ازسِرّ حقیقت محمدی (ص) می‌باشد. پس دو عزیز هم کفو؛ آقا سید الوصیین و خانم سیده النساء العالمین 3 و3 می‌شود 6 که این عدد سِّر خلقت دنیا است (سوره مبارکه حدید آیه3) . عدد ابجد کلمه ام ابیها =60 می‌شود. اگر عدد 6 را در10 (سِرّ گنج 10 ، همان4 روی 10است) ضرب کنیم ، می‌شود 60  و جایگاه عددی کلمه ام ابیها =33 می‌شود که میزان سنّ زنان و مردان بهشتی است که اگر حتی مسن و پیر از دنیا رفته‌ باشند ، اما به این سن وارد بهشت می‌شوند. در ضمن اینکه اگر 33 را به حروف بنویسیم سیُ سه عدد ابجدش می‌شود 135 که برابر عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است .جالب است که ایشان، کوثر وجود است و کوثر یعنی حقیقت آب ! وقتی کلمه آب ، به صورت بسیط (الف+با) نوشته شود عدد ابجدش 114 می‌شود که برابر با تعداد سوره‌های قرآن است و جایگاه عددی آب(الف+با) ، 33 می‌شود. و آیه 33 سوره مبارکه احزاب که سی و سومین سوره قرآن است ؛ آیه تطهیر می‌باشد و کوثر ، حقیقتِ تطهیر است!{ انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا.صدق الله علی العظیم}   

عدد60(=ام ابیها)، برابر عدد ابجد حرف س است که چند نکته در آن منظور می‌شود:

اول حرف سین درتعریف حروف ، تنها حرفی است که زُبُر و بینه‌اش با هم مساوی است یعنی اگر "س" را به صورت سه حرفی "سین" بنویسیم: زُبرش؛ حرف س=60 و بینه‌اش؛ حروف ین=60 می‌شود. این حرف ، میزان همه حروف است.

دوم- در قرآن کریم یک سوره داریم به نام "یس" این سوره مبارکه ، قلب قرآن نامیده می‌شود. حرف یا ، نداست و حرف س مورد خطاب پروردگار عالم است و آن کسی نیست مگر وجود مقدس سیدالمرسلین ؛ حضرت محمد(ص).

سوم- پروردگار عالم در دنیا ، تمام مخلوقاتش را در ظرف یک حرف ، خلق کرده است که آن هم سین می‌باشد . چون همینکه نطفه‌ای یا ذره‌ای از ذرات خلقت در ظرف زمان اظهار وجود می‌کند ، ثانیه برای او اظهار وجود می‌کند(هر 60 ثانیه ، 1 دقیقه و هر 60 دقیقه ، 1 ساعت است) پس وارد 60 یعنی سین می‌شود. امیدوارم وجود دردانه عالم را درک کنید! رسول گرامی(ص) درباره ایشان فرمودند: فاطمه(س) ، امّ ابیهاست، یعنی ایشان مادر پدر است(پس او امّ السین است)!  خانم دو عالم فاطمه زهرا(س) سیده نساء عالمین او که قرة العین(نورچشم) نبی و بنت محمد مصطفی(ص) و عطیه عالم است(انّا اعطیناک الکوثر). در وجود مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، 13 نور مقدس آقا هستند و فقط یک خانم است که وجود مقدس 14=13+1 می‌شود عدد یک ؛ برابر الف و عدد 13 ؛برابرجایگاه (م) است که در کنار هم می‌شود اُم= اُ+م (14=13+1) و عدد ابجد م=40 + ا=1 پس 41 برابر با اُم می‌شود و ایشان امّ الائمه و امّ المؤمنین است .وجود مقدسش ، تنها فرزند پیامبر اکرم (ص) بعد از مبعوث شدنشان است. و ایشان مادر یازده فرزند معصوم (ص) است. پس یک خودش و یازده نور مقدس فرزندانش می‌شوند 12 و همسر و هم کفو امیرالمومنین علی علیه السلام است او که در مقامش پروردگار عالم سوره مبارکه کوثر را نازل فرمود. و ایشان را تنها عطیه‌ی عالم نامید. انّا اعطیناک الکوثر. یکی از نام‌های مبارک قرآن ، کوثر است و فاطمه(س) ؛حقیقتِ آن است. نام مخصوص ایشان ، فاطمه(س) می‌باشد و پروردگارعالم فرمود: من فاطر هستم و نام فاطمه را از نام خود گذاشتم. وجود مقدسش ، واسطه خلقتست. تنها کسی که پروردگار عالم قبل از خلقتش او را امتحان کرد و او قبول شد و او صابر بود. وجود مقدس خانم ، باطنِ اسم نساء است. پیامبر بزرگوار(ص) می‌فرماید: فاطمة بضعة منّی ؛ فاطمه پاره تن من است . این معنای ظاهری جمله است ولی عمق معنی اینست که فاطمه ، بضاعت من است! ایشان که خود ، ظاهر گنج الف است ؛ فاطمه(س) میوه‌ی (الْف) هزار دانه الِف است. حقیقت وجود مقدسش همانطور که در کتاب عرفان آب کامل توضیح داده شد ، حقیقت آب است. خداوند مهربان در آیه 30 سوره مبارکه انبیا فرمود: ...و جعلنا من الماء کلّ شی حی... . در ظاهر هم آب ، مهریه اوست (درصفحات قبل توضیح کلمه مبارک نساء داده شده است) .

وجود مبارک خانم هم مظهر سِرّالاسرار حروف الم است زیرا:

1)عدد ابجد کلمه نسا=111 ، برابر با حرف الف است.

2)جایگاه عددی کلمه نسا=30 ، برابر با حرفِ ل است.

3)وجود مبارکش ، طاهره است و جایگاه عددی کلمه طاهره=40 ، برابر با حرفِ م است. بنابراین حضرت فاطمه(س) هم گنج باطن الــم می‌باشد .

گنج الف وجود مقدس امام حسن مجتبی علیه السلام

 وجود مقدسش سبزپوش آل پیامبر(ص) ، سید جوانان بهشت است. وجود مقدس آقا ، سبط اکبر اهل بیت پیامبرصلوات الله علیهم اجمعین است. و ایشان نتیجه زحمات پیامبران از حضرت آدم(ع) و اوصیایشان تا وجود مقدس پیامبر اعظم(ص) و حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) است یعنی به وجود آقا امام حسنعلیه السلام ، درخت طیبه که در کتاب مبارک قرآن آمده است {آیه 24 سوره مبارکه ابراهیم:کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء} ، سبزی خود را جلوه داد و درخت ولایت ، شاخه و برگ خود را ظهور داد و روی این سبزی‌هاست که گل و میوه ظاهر می‌شود زیرا ادامه‌ی شاخه سبز ، گل می‌شود که گل و میوه‌اش ، امام حسین (ع) است. لازم به تذکر است که در اصل ، نام مبارک هر دو بزرگوار ، حسن(ع) است {درعرب دو برادر که هم نام باشند ، در نام برادر کوچک‌تر یک یاءِ مصغر می‌گذارند ، پس می‌خوانند: حسین(ع) یعنی حسنِ کوچک}.

عدد ابجد اسم مبارک حسن(ع)=118 است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم می‌شود 10 (10=8+1+1) پس ایشان ، حقیقت گنج عدد 10 و در واقع 4روی10 می‌باشد .از طرفی هم ایشان ، معصوم چهارم است {همان گنج عشر و 4 روی 10} و دومین امام معصوم است که عدد ابجد حروف دو=10 است (د=4 + و=6=10) پس ایشان ، راز عدد دو می‌باشد! درضمن که جمع عدد ولایی ومعصومیتشان 6=4+2 می‌باشد ، و عدد 6 ، راز خلقت و سبز شدن آفرینش در دنیاست. امیدوارم معارف وجود عزیز سرور کائنات ؛ آقا امام حسن مجتبی(ع) را درک کنید!

آیا این ساختار خلقتی ، اتفاقی است که عدد ابجد نام زیبای "امام حسن"(ع)=200 ، برابر با عدد ابجد کلمه عقل است و جایگاه عددی نام زیبای "امام حسن"(ع)=65 ، برابر عدد ابجد کلمه دنیا است یعنی خداوند متعال دنیا را در جایگاه نام مبارک امام حسن(ع) خلق فرمود و به بهترین نحو ، اسرار عالم بالا را به حسن در دنیا سبز و جلوه فرمود. عدد 200 همچنین برابر با حرفِ ر است که صفت تکریر دارد (یعنی تکرار شدن) که دنیا ، صفت تکریر دارد و خوبی و بدی اعمال به وجود انسان برمی‌گردد. و جایگاه عددی حرفِ ر=20 است و جالب‌تر اینکه که اگر اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم 210 می‌شود(210=20+19+ ... +2+1) که برابر با عدد ابجد نام زیبای "امام حسین"(ع) است. پس وقتی خداوند می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها (آیه 160 سوره مبارکه انعام) می‌توان اینگونه هم تفسیر کرد که اگر با خودت(تا قبر) عمل حسن بیاوری ، خداوند کریم ، عشر امثالها (یعنی یک عدد 10 مثل آن را) به تو می‌دهد{صاحب عدد عشر؛ اباعبدالله‌الحسین(ع) است}. پس اگر با خود عمل حسن (سبز) تا قبر ببریم ، پروردگار مهربان اجر و مزد حسین(ع) که میوه و گل عالم خلقت است به ما عنایت می‌فرماید. اللهم الرزقنا

قرآن کریم تمام اعمال و افعال و احکام و خلاصه زندگی سالم در دنیا و آخرت را به حسن تعریف می‌کند. مثل اینکه می‌فرماید از خداوند مهربان بخواهید: "ربنا اتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة و قنا عذاب النار (آیه 201 سوره بقره) پروردگارا در دنیا به ما بهره‌ای نیکو که خوشایند توست و در آخرت نیز بهره‌ای نیکو که خود می‌پسندی عطا فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ نگهدار. پروردگار عالم برای وام دادن به کسی می‌فرماید : قرض الحسنه بدهید. و در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها ... . اگر با خود عمل حسنه (تا دم قبر) بیاوری ، ده برابر پاداش می‌دهیم. خیلی معنی دارد! با عرفان درس الف که گفته شد ، عدد 10 را مطالعه کنید یعنی همه نعمت‌ها را به تو می‌دهم و در آخر مجرای گنج وجود ؛ (الِف) را باید حسن یعنی نیکو و سالم به آخرت منتقل کنیم تا میوه 1000 دانه (اَلْف)آنجا بدستمان برسد. یعنی عمل باید سبز بماند. بهترین عمل ، نماز است و مجرای نماز ، الِفِ عالمِ وجود یعنی امام زمانصلوات الله علیهم اجمعین است. انسان در سجاده عبادت با نماز به امام خود وصل می‌شود. اینجا لازم به توضیح است که تمام عوالم از سِرّ تا سِفل ، واسطه‌اش الفِ وجود است.

در این مجراست که انّالله و انّا الیه راجعون است ؛ تمام روزی و تمام اراده و مشیت پروردگار عالم و تمام برکات اسماء الحسنی و عنایات تجلی و ظهور دارد. این باطن که مجرای وحی نامیده می‌شود و گیرنده روزی کنز الله و به عنوان سبزکننده آن کریم اهل بیت ؛ حسن ابن علیصلوات الله علیه است.

کنیه نازنین ایشان ؛ ابا محمد است زیرا همانطور که بیان کردم: ایشان ، جلوه دهنده همه آنچه که اراده و مشیّت پروردگارعالم به آن قرار داشت که از گنج الهی یعنی الِفِ وجود مقدس  پیامبر (ص) جلوه کند ، می‌باشد و در واقع جان قرآن را سبز کرد و بر همه عالمیان زینت بخشید. پروردگار عالمیان به رسول گرامیش  فرمود من محسن هستم و نام حسن را از نام خود می‌گذارم. پس سبط اکبر خانواده مطهر اهل بیت عصمت و طهارت ، حسن(ع) نام گرفت. پدربزرگوارشان آقا ابالحسن علی ابن ابیطالبصلوات الله علیه است. نام مبارک امام حسین(ع) هم درواقع حسن می‌باشد و چون 9 ذریه در بطن اوست پس همه‌ی وجودهای مقدس ائمه طاهرین(ص) ، حسن هستند. در واقع وجود مقدس آقا امام زمانصلوات الله علیه ؛ این باطنِ حسنعلیه السلام است که ایشان ، وصیّ الحسنصلوات الله علیه است.

رسول اکرم(ص) خود ، هم خُلق حسن و هم خَلق حسن و هم برای همه عالمیان اسوه حسن است (الی یوم القیامة) و خانم دو عالم ، حسنه است که باید در دنیا و آخرت از ربّ مهربانمان بخواهیم که حیات حسنه را در دو جهان به ما عنایت بفرماید (انشاءالله) . ربنا اتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة و قنا عذاب النار

 در این باطن که حقیقت طهارت است و حقیقت آب است و حقیقت تربت است و مجرای توحید است که عالم همه مجرا و مجلا(تجلی‌گاه) است. اینجا محل تسبیح است. یسبح لله ما فی السماوات و الارض ؛ پس مجرای سبحان است. تنزیه است. مجرای تهلیل است یعنی عبادت خالصانه  برای لا اله الا الله است. مجرای تحمید است یعنی حمد پروردگار عالم و مجرای تکبیر یعنی الله اکبر است. در این مجرا طهارت محض است. الان وجود نازنین امام زمان(عج) ؛ مطهر و طاهر محض است. پس آن عزیزان به صورت ظاهر، هرگز بدون وضو و بدون غسل نیستند یعنی در باطن ، خودش وضو است و خودش غسل است و خودش آب طهارت و خودش عین تربت تطهیر است. عین حیات است.السلام علیک یا عین الحیات.السلام علیک یا عین الله.  

پس اگر ما بخواهیم وصل به این مجرا بشویم باید غسل برگردنمان نباشد و با وضو باشیم زیرا موانع الف وجودمان باید برداشته شود تا با الف وجودمان که خدای مهربان به ما منّت گذاشته داده که گنج انفال ماست به او وصل شویم. انفال همان حروف الف است گنج خدادادی! چون پیچیده در ظلمات هستیم ؛ ما حیوانیت داریم و ما به شرف اسلام تطهیر شدیم و با احکام اسلام و قرآن عزیز به طهارت رسیدیم و وصل شدن ما به خدا ، بواسطه‌ی این عزیزان است تا بتوانیم به پروردگار و رب مهربانمان وصل شویم .

همانطور که وضو و غسل ما باطل می‌شود و دوباره باید تکرار کنیم تا طهارتمان را بدست بیاوریم ، غفلت و گناه هم بر ما احاطه دارد پس در باطن هم باید بکوشیم دائم الوضو باشیم ، دائم الغسل باشیم ، دائم الذکر باشیم.  پس نتیجه همانطورکه گفته شد باید سبزی انسانیت را به آخرت منتقل کنیم تا آیه مبارکه برای ما معنی شود "مَن جاء بالحسنة فله عشرامثالها" . امیدوارم خوانندگان عزیز قدر وجودهای مقدس را بدانند.

گنج الف وجود مقدس آقا امام حسین علیه السلام

همانطورکه در قسمت قبل یبان شد ایشان هم همان حسن علیه‌السلام می‌باشد. سید الشهداء کسی است که در این دنیا باب طهارت الِف وجود ما را از باطن به ظاهر می‌آورد یعنی عین نجاست درون بدنمان را به طهارت الف باطن خود ما شستشو می‌دهد و ما را عین پاک به آن دنیا منتقل می‌کند. یعنی انسان به تبعیت آقا امام حسینعلیه السلام در میدان جنگ ، قلب به میم می‌شود. یعنی غسل و کفن و نمازمیت نمی‌خواهد چون خودش به نماز واقعی رسیده است یعنی خود ، به الف وجود رسیده و مؤلفه‌ی دیگران می‌شود.

آقا اباعبدالله الحسین(ع) به عدد ده بدنیا آمده است ؛ یک وجود مقدس خودش است و 9 ذریه مطهر در بطن ایشان که می‌شود 10 (10=1+9). عدد ابجد حرفِ (ی)= 10 است . درعرفان ، حرفِ ی  را  که  در بین دو حرف س و ن اسم مبارک حسن(ع) قرار گرفته یعنی حسین(ع) شده ، نشانه عدد 10 وجود مقدسش می‌دانند. عدد 10 به عربی عشر خوانده میشود و آقا ، حقیقت تمام عشرهایِ عالم است و او برپا کننده عاشورای عالم است!

در کلمه دنیا ؛ حرف نون ساکن پشت یاء اظهار شده ، درحالیکه باید ادغام شود این کلمه یکی از کلمات استثناست. همه انسان‌ها در، (یا) قرار دارند که این حرف از حروف انتخاب است. درواقع همه در عدد عشر هستند و امتحان سخت اعتقادات دینی که باید امام زمان خود را بشناسند و از او پیروی کنند و در راه انجام تکلیف خالص شوند و به عبادت معبود خود نایل شوند تا به کمال انسانیت برسند.

دیگر اینکه تمام عمر دنیا ، کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاست. آقا اباعبدالله الحسین(ع) ، امام عاشورا است و او در میدان بندگی در قربانگاه رفت و تمام گنج الف را به عدد 4 هدف : قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت به المعروف و نهیت عن المنکر هدایت فرمود و عدد ده ، جمع گنج الف یعنی 4 روی 10، به حقیقت باطن 14 را به وراثت تمام انبیاء و اولیاء رسانید. خود که حقیقت الفِ وجود است در رسالتِ ولایت خود تمام انسان‌های آزاده دنیا را در امتحان عشر دنیایشان درهر زمان الی یوم القیامت در الف ِوجود خودشان (حقیقت انسانی عاری شده ازحیوانیت) به کمال رشد و به مقصد آفرینش یعنی رسیدن به عند ربهم یرزقون مدد داد تا دنیای فانی را در حیاتِ طیب ، باقی کند. او خود به بالاترین مقام شهادت نایل گردید یعنی سیدالشهداء است و از پروردگار خود مدال ثاراللهی گرفت.

ایشان ؛ معصوم پنجم و امام سوم شیعیان است. جمع عدد ولایی و معصومیتش (8=5+3) هشت می‌شود. آقا در وجود معصومینصلوات الله علیهم اجمعین ؛ محورمعصومین است چراکه در بیت مطهر اهل بیت آقا ، پنجمین معصوم است و 9 ذریه مطهر در بطن ایشان است ، می‌شود 14=9+5 (و به وجود مقدسش ، شاه پرده‌دار می‌گویند) و اگر 4 را با عدد یک جمع کنیم می‌شود (5=1+4) حلقه پنج ، همان سِرّ گنج الفِ وجود است.(بطور کامل در کتاب عرفان اربعین و عرفان عشر توضیح داده شده است)

وجود مطهر امام حسین(ع) در روز عاشورا ، دایره‌ی کلّ یوم عاشورا را نمایش داد. چنانچه با تمام قامت در قتلگاه رسیدن به قرب الهی ، به حالت سجده قرار گرفت و شمر و سنان ملعون ، با تمام شقاوت سر مبارکش را ا ز قفا از بدن مطهرش جدا کردند. اما حضرت ، سَرِ بندگی از زمین برنداشت ! تا این سَر ، نقطه پرگار عاشورای هستی شود و قامت پاکش که حامل نُه ذریه معصوم(ص) بود به تمامِ عدد به بلوغ کامل هستی ، کمان دایره را شروع و از روز عاشورا با ولایت آقا علی بن الحسین(ع) ؛ امام اربعیان و سالاری اسرار به وجود حضرت زینب(س) ، سبز کننده گنج اربعین به عدد 40 روز و 40 وادی این کمان دایره را از کربلا به کربلا رسانید. چنانچه سِرّ اربعین افشا شد! که نتیجه زحمات و مصیبات این عزیزان به بهار سبز هدایت رسید زیرا اربعین از ریشه ربع و حاصلش ربیع یعنی بهار بندگی  و اخلاص و به ظهور نور هدایت رسیدن است.

زیرا در ریاضی مساحت دایره می‌شود : مجذور شعاع ضرب در عددِ پی یعنی 14/3 ؛ عدد 3 ، وجود آقاست که سومین امام است و ممیز زده می‌شود چون ایشان ، محور 14 معصوم(ص) است زیرا همانطورکه گفته شد ایشان پنجمین معصوم است که با 9 ذریه معصومش می‌شود 14 (14=9+5) . این اسرار 14/3 هستی است! و تمام سیر حیات هستی دنیا باید در این دایره ، حیات آخرت خویش را به اربعین بهشت برساند زیرا عدد ابجد کلمه دایره=220 و برابر با عدد ابجد اسم مبارک طاهره(فاعل طُهر) است و جایگاه عددی دایره در مرکز آن می‌شود 40 یعنی به عربی اربعین. آیا جای تفکر ندارد؟!

گنج الف وجود مقدس امام ابالحسن علی ابن الحسین علیه السلام

 مقام ایشان سید الساجدین و زین العابدین است. در واقع او امام اربعین است. امام چهارم (تمام گنج 4روی 10 و حقیقت الف) و معصوم ششم که جمع عدد معصومیت و ولایت ایشان می‌شود 10. او در حقیقت جانی از جانان 4 روی 10 یعنی 14 می‌باشد زیرا وقتی قدوم مبارکش به دنیا آمد به عدد 9 متولد شد(1 خودش + 8 ذریه مقدس در بطن او) و 5 معصوم(ص) در قبل ایشان می‌شود 14=5+9. مانند پدر بزرگوارش که14=5+9 و ایشان میوه دل آقا امام حسین(ع) است.

مدت امامت ایشان 40 سال بوده که عدد 40 ، 4 تا 10 تاست که همان حقیقت تطهیر و اثبات گنج الف می‌باشد که ایشان در این مدت 40 سال با مناجات و اشک‌های خود ، حقیقت عاشورا را سبز کرد و احیا فرمود و تا ظهور ولی عصر(عج) بقا بخشید.

ایشان در زمان ولایت خود به نوعی قامت الف را به صورت مؤلفه صبر، استقامت و عبودیت خالصانه ظهور داد . وجود مبارک ایشان همانطورکه از القاب زیبایشان مشخص است (سید الساجدین و زین العابدین) راه را برای تمام شیعیان جهان الی یوم القیامت روشن فرمود.

نکته: لازم به تذکر است که بدانیم که چرا در عاشورا بدن مطهر امام سجاد(ع) تب دار ظاهر شد؟! البته عظمت این تب ، نشان دهنده بیماری دین است زیرا عفونت‌های گناه و فساد(در جامعه) باعث تب امام شده است که درواقع بدنِ دین بیمار شده زیرا حاکم جور؛ یزید ملعون می‌خواست ریشه دین حقیقی را بِکََند و دین دل بخواه خودش را جایگزین کند. اما به قول امام صادق(ع) تب ، باعث سلامت شدن بیماراست زیرا با گرمای زیاد بدن، عفونت‌ها ذوب شده و از بدن خارج می‌شود.  بنابراین آقا امام حسین(ع)، خود و فرزندانش به قربانگاه رفتند تا راه رسیدن به عالم قرب را برای شیعیان تا الی یوم القیامة از مجرای اربعین و رسیدن به قلب به میم باز کنند.

ادامه این راه را امام سجاد(ع) با ظهور تبِ دین به بدن مطهرش و شفای این بیماری که سلامتش تا قیامت تضمین شود ، ظاهر فرمود ؛ با نگهداشتنِ حدود الهی که نشانه آن غل و زنجیر به گردن و بدن مطهرش در 40 روز و 40 وادی است! قابل ذکر است که زنجیر از جنس آهن است و کلمه آهن به عربی ، حدید خوانده می‌شود به معنی حدود خدا.همانطورکه می‌دانید یکی از معجزات خداوند در زمان رسالت حضرت داوود(ع) این بود که حدید به دست مبارکش نرم شد و به امر خداوند به صورت حلقه‌های نازک ساخته شد که با آن زره برای جنگیدن (درراه خدا) بسازند یعنی آنقدر آهن نرم و نازک شد که به صورت لباس رزم به تن رزمندگان درآمد!

درواقع لباس رزم ، لباس حدود خداست و خداوند چنان ، حدود خود را برای عاملان به حدودش ، آسان و نرم می‌کند که بتوانند جامه‌ای بر بدنِ عمل خود بپوشانند و این لباس ، لباسِ تقوی است (یعنی ترمز باطنی برای نگهداری تمام حدود سلامت وجود انسان) پس این لباس رزم ، جنگیدن با نفس اماره است . اول باید بر خودمان پیروز شویم و عقل، حاکمِ وجودمان گردد و بعد در مرحله دوم غل و زنجیر به گردن و دست‌ها و پاهایمان به صورت حفظ حدودالله ببندیم که امام سجاد(ع) نگهدارنده این حدود به ظاهر و باطن در 40 روز و 40 وادی و در حقیقت اربعین الی یوم القیامت حافظ حدودالله شد تا تنِ بیمار دین به جنگیدن با دشمنان دین ، سلامت کامل را به وجود امام زمانمان منتقل بفرماید و ما امروز مدیون بدن تب دار امام سجاد(ع) که زین العابدین است ، می‌باشیم. ایشان با کتاب صحیفه سجادیه که به زبور آل محمد(ص) {زبور، نام کتاب آسمانی حضرت داوود(ع) است} معروف است ما را به حقیقیت و سلامت دین در دنیا و آخرت می‌رساند.

{نکته: شگفتی آهن که به عربی حدید خوانده می‌شود: یافته‌های ستاره شناسی نوین نشان داده که آهنِ موجود در زمین از ستارگان عظیم الجثه فضای بیرونی آمده است. فلزات سنگین جهان در هسته ستارگان بزرگ تولید می‌شوند. در سیستم خورشیدی ما ساختار مناسبی برای تولید آهن وجود ندارد. آهن صرفاً در ستاره‌های بسیار بزرگ‌تر از خورشید که دما در آنها به چند صد میلیون درجه می‌رسد ، تولید می‌شود و وقتی که میزان آهن از یک سطح معینی در یک ستاره تجاوز کرد ، این ستاره که بیش از این نمی‌تواند آن را نگهدارد (تحمل کند) ، منفجر می‌شود و به صورت یک نوع اختر یا یک ابر اختر در می‌آید. در نتیجه‌ی این انفجار ، شهاب سنگ‌های دارای آهن در اطراف جهان پراکنده می‌شود ، تا آنجا که بوسیله نیروی جاذبه اجرام آسمانی مثل زمین که دارای نیروی آهن ربایی(جاذبه) است ، جذب می‌شود!

حق تعالی در آیه 25 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب انّ الله قویٌّ عزیز . یعنی همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند و آهن را نازل کردیم (فرستادیم حدید ؛حدود الهی را)که در آن هم سختی و هم منافع بسیار برای مردم است تا معلوم شود چه کسی خدا و رُسُلش را یاری خواهد کرد (هرچند) که خدا بسیار قوی و مقتدر است(از یاری خلق بی نیاز است). اگر در آیه مبارکه دقت کنید خداوند کریم می‌فرماید: و انزلنا الحدید یعنی آهن را نازل کردیم، کلمه  انزلنا که مخصوص آهن در این آیه بکار رفته یعنی بطور فیزیکی از آسمان فرستاده شدن. روشن است که این حقیقت در 1400 سال پیش ؛ وقت نزول قرآن کریم ، هنوز از نظر علمی کشف نشده بود.

نکته قابل توجه دیگر در مورد این آیه : شماره آیه‌ای که در آن از نازل شدن آهن سخن گفته شده است، 25 می‌باشد.عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه حدید در قرآن کریم، 57 است و جالب اینکه وزن اتمی آهن هم 57 است و عدد اتمی آن 26 که برابر با عدد ابجد کلمه حدید است و شماره آیه (با احتساب بسم الله الرحمن الرحیم)، 26 می‌شود!!!

بررسی عرفان حدید: خداوند کریم در آیه 10 و 11 سوره مبارکه سبا می‌فرماید : و لقد اتینا داود مِنّا فضلا یا جبال اوّبی معه و الطّیر و النّا الحدید. ان اعمل سابغات و قدّر فی السّرد و اعملوا صالحا انّی بما تعملون بصیر ؛ و ما حظّ و بهره داود را به فضل و کرم خود کاملا افزودیم و امر کردیم که ای کوهها و ای مرغان شما نیز با تسبیح و نغمه الهی داود هم آهنگ شوید و آهن سخت را به دست او نرم گردانیدیم. و به او دستور دادیم که از آهن ، زره بساز و حلقه های زره را به یک اندازه و شکل گردان(تا بدن را نرم و نگهبان باشد) و خود و قومت همه نیکوکار باشید که من کاملا به هر چه کنید آگاهم. و همچنین در آیه 80 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید: و علّمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم مِن باسکم فهل انتم شاکرون ؛ و ما به او صنعت زره ساختن آموختیم تا شما را از زخم شمشیر و آزار یکدیگر محفوظ دارد، آیا شکر (نعمت‌های الهی را) بجا می‌آورید؟  درحالیکه سختی آهن بر همگان آشکار است و احتیاج به گرمای شدید بالای 1000 درجه دارد تا ذوب شود. و این معجزه بزرگی بود که پروردگار عالم به حضرت داود(ع) عنایت فرمود. باید نرم شدنش تا اندازه‌ای باشد که بصورت نخ پارچه نازک و نرم شود تا به اطاعت پروردگار عالم ، زره درست کند و این زره از حلقه های کوچک (آهنی ) در هم بافته شود.

درحالیکه آهن به عربی حدید نامیده می‌شود و حدید ، صفت مبالغه حدود خداوند است و حدود خدا در کتاب‌های آسمانی بدست پیامبران بزرگوار و پاک پروردگارعالم به انسان‌ها رسیده است. و نام کتاب حضرت داود(ع) ، زبور است. و حدود در تمام لحظات زندگی ما و به تمام اعضا و جوارح ظاهری و تمام افعال و افکار و امورات اجتماعی و فردی ما در تمام 24 ساعت شبانه روز ، جاری شده است.

پس هرعمل برای هر واجبی، یک حلقه است و حلقه ، گره بندگی بنده به امام زمانش و کتاب آسمانی‌اش است. و دانه دانه‌های حلقه به هم وصل می‌شود ، آنگاه ظهور لباس زره را به جلوه‌ی حدود الهی ، به شکل حدید بر ما پوشش می‌دهد. و این لباس ، حافظ حدود سلامتی بدن از ظاهر و باطن از شرّ دشمنان ظاهری و وسواس و خنّاس‌های قلبی و نفسی می‌باشد. و همانطورکه می‌دانید زره را هنگام جنگ با دشمن می‌پوشند تا از ضربات دشمن مصون بمانند. زره دنیا را برای مدت کوتاه در حال جنگ می‌پوشند اما لباس زره بندگی باید دائماً بر تن مؤمن باشد ! لباس زره دنیا ، پوشش به ظاهر بدن است و جنگش جهاد اصغر حساب می‌شود اما زره حدیدِ عمل، روی نفس کشیده می‌شود و جنگیدن با تمام خواهش‌ها و وسوسه‌ها و هواهای نفسانی را جهاد اکبر می‌گویند. پس درواقع پروردگار عالم ما را جلوه حضرت داود(ع) قرار داد و در صورتیکه بخواهیم ، حدید به دست ما هم نرم می‌شود ، آنقدرکه بصورت حلقه‌های ریز و لباس زره شود .

حال خوب دقت کنید ! پس حدید از آسمان نازل می‌شود و در کرات آسمانی ساخته می‌شود ، خداوند متعال در آیات 6 تا 10 سوره مبارکه صافات می‌فرماید: انّا زیّنّا السماء الدنیا بزینة الکواکب. و حفظا من کلّ شیطان مارد. لا یسمعون الی الملإ الاعلی و یقذفون من کلِّ جانب. دحورا و لهم عذاب واصب. الا من خطف الخطفة فاتبعه شِهاب ثاقب. یعنی ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان بیاراستیم. و (به شهاب آن ستارگان را) از تسلط هر شیطان سرکش و گمراه محفوظ داشتیم. تا شیاطین هیچ از وحی و سخنان فرشتگان عالم بالا نشنوند و از هر طرف به قهر رانده شوند. هم به قهر برانندشان و هم به عذاب دایم گرفتار شوند . جز آن کسی (از شیاطین چون خواهد خبر از عالم بالا )برباید او را تیر شهاب فروزان تعقیب کند. پس درحالیکه ستارگان ، همان کرات آسمانی هستند و می‌فرماید از شیطان‌های مارد(یعنی مردود شده) که می‌خواهند بروند آسمان‌های بالا و اخبار را بگیرند و بیایند مردم را اغواکنند حفظ می‌فرماید بوسیله تیرِ شهاب فروزان که تیر هم حدید و درواقع همان حدود الهی است.نکته: پس چه مناسبت است بین آتش حرارت شهاب آسمانی که باطنش حدید است و جنس خلقت شیطان که از آتش است؟!درواقع آتش شهاب ، غضب خداوند است که باطنش حدود خداست و شیطان (که از جنس آتش است) ؛ شکننده‌ی حدود خداست. پس تیرهای آسمانی (به نام شهاب) نابودکننده‌ی آتش‌های شیطانی است. نتیجه می‌گیریم که فقط با رعایت حدود خداوند می‌توانیم به جنگ شیاطین برویم و انجام هر کدام از فرائض احکام الهی ، تیری آهنین است بر جانِ وسواس‌ها و خناس‌ها و شیاطین! پس انسان دائما در رزم با شیاطین و نفس اماره  و حدودشکن‌های(الهی) ؛ ظاهری و باطنی است.

حدید در خلقت دنیا : در همه خلقت‌های خداوند ، حدید است یعنی حدود ظاهر شده است. همانطورکه کتاب‌های آسمانی نازل شده ، حاملِ حدود خداوند هستند.پس حدید، از عالم بالا آمده و باطنِ وَ انزلنا الحدید را به وضوح می‌بینید.

سال قمری 354 روز (12=4+5+3) و سال شمسی 365 روز(14=6+5+3) است. در حالیکه سال قمری و شمسی در یک زمان بر عالمیان گردش دارد اما هر دو در شبانه روز تعریف و ظهور حقیقی خودشان را دارند و هرگز با هم مخلوط نمی‌شوند! مثلا ماه مبارک رمضان در هر فصل و در هر ماهی از ماه‌های شمسی واقع می‌شود و تکلیف و اعمالش ثابت است. و فصل‌ها و ماه‌های سال شمسی هم برای خودشان تعریف مشخص دارند. پس در اینجا معنایی از آیات 19 تا 22  سوره مبارکه الرحمن آشکار می‌شود که می‌فرماید: مرج البحرین یلتقیان . بینهما برزخ لایبغیان. فبای الاء ربکما تکذبان. یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان.

حال اگر مجموع ارقام تعداد روزهای سال شمسی و قمری را با هم جمع کنیم 26 می‌شود (26=12+14) که برابر با عدد کلمه حدید است یعنی خداوند متعال تمام سال و شبانه روز و ساعات و دقائق عمر ما را در سال شمسی و قمری ، در حدودِ اوامر خودش و به صورت دایره یعنی حلقه بندگی قرار داده است.}  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۴۰
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

ربّ یَسِّر و لا تعسّر سهّل علینا یا ربّ العالمین.

باذن الله و اذن رسوله و باذن ائمة المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین و باذن مولانا و مقتدانا صاحبنا و سرورنا ، صاحب الزمان و القلم و صاحب الانس و الجان ، ولی الله الاعظم ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه ، بقیة الله الاعظم ، مهدی موعودعجّل الله تعالی فرجه الشریف.

برای شکر و سپاس گزاری از الطاف الهی بر ذمّه خود واجب دیدم تا این نعمت عظمای الهی را فاش کنم:

1- عدد یک ، گنج خلقت ؛ همان ولایت 14معصوم صلوات الله علیهم اجمعین و مخصوص(در این زمان) ، ولایت آقا و سرورمان مولا و صاحب العصر و زمانمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

2- دیگر راز خلقت خودمان ، که ربّ مهربانمان به وسعمان این گنج را به ما عنایت فرمود تا بتوانیم به سلامت قلبی و معنوی به هدف خلقت خودمان برسیم.

3- اینکه باید قدر نعمت مقام خلیفة اللهی را بدانیم و چگونه این مقام را حفظ کنیم تا رضایت مولایمان را کسب نماییم که آن هم محقق نمی‌شود مگراینکه شیعه و پیرو واقعی 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین باشیم ، تا با تمسک  به وجود کیمیاگر زمان خود{امام زمان(عج)} ، بتوانیم وجود بی قیمت خودمان را طلا کنیم.

4- با پیداکردن معارف وجودی و رسیدن به آگاهیِ طهارت ، ازحقیقت خلقت و در تمام عالمیان ، و به طهارت رسیدن نفس عمل  و الی غیر(چراکه دائماً به نفس خود ظلم روا داشته‌ایم) ، باید به این معرفت برسیم که فقط راهِ طهارت است که ما را به رضوان الهی می‌رساند زیرا آنجا فقط منحصر به طاهرین است. و پیمودن راه وصل به قرب الهی جز به هدایت وجود مبارک 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین {که ایشان ، ائمه طاهرین(ص) هستند} میسر نمی‌شود.

باب الالف

باب حرف الف را بازمی‌کنم تا به مددشان به رضا و قرب پروردگار عالمیان رسیده و قلم وجود خویش را به جوهر مهدویت تر کنم و به مدد او و با شناخت معرفت کلام الهی ، راه پر خطر و ظلمانی دنیا را به اندازه ذره‌ای به چشمه نور مهدویت نزدیک نمایم . به امید اینکه آیه مبارکه "یخرجهم من الظلمات الی النور" شامل حال همه ما شود (به فضل الهی).{آیه 257سوره مبارکه بقره:الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...}

یکی از هفت صفت ذاتی پروردگار عالم ، تکلم است. اوست که باب کلام و حروف و حرفِ الف (مبدا ظهور) را از ذات اقدس خود جلوه داد . و چون عدد ابجد حرف الِف ، یک است در اعداد بعدی ، به همان شکل مکرر می‌شود { یعنی شکل اصلی اعداد ، همان یک(1) است و وقتی یک تکرار می‌شود ، دو تا یک کنار هم می‌شود دو(11) و در تکرار دوم ؛ عدد سه (111) ظاهر می‌شود الی آخر} همینطور تا بی‌نهایت و اگر واحد تکرار نشود ، هیچ عددی محقق نمی‌شود! پس درحالیکه هرعدد برای ظهور، نیازمند به ظهور واحد است (و تمام یک‌ها را در شمارش انسان‌ها ، آحاد می‌گویند) اما در مراتب اعداد ، واحد در مقام ذات  از وجود اعداد و از ظهور به صور حروفی آنها بی نیاز است (یعنی شکل 2 و 3 الی آخر نمی‌خواهد بلکه همان یک و تصویر یک ، کافی است).

آثار و احکام اعیان ثابته و موجودات خارجی ، به منزله اعدادند و وجود مطلق حق ، به مثابه واحد{همانطورکه اعداد از جهت تحقّقشان به واحد نیازمندند و واحد ، در مقام ذات از آنها بی نیاز است}. درعلم حروف ؛ اعداد ، روحِ حروف هستند و هر دو با هم ، حقیقت‌های کونی و امکانی خود را بروز و ظهور می‌دهند و تا قیامت همراه انسان که کلمه خداست به صورت معانی علمی و نظری و فعلی خویش ، صاحبش را مثل سایه همراهی کرده و مزد و اجرش را یا مکافات عذابش را به او می نمایانند و در او محشور می‌شوند.

نخستین وحدت حق جلوگر بود

که شد از ظل وحدت نقطه موجود

پس از آنکه نقطه شد در ظل سیر

بصورت گشت الف از وی پدیدار

ز سیر عرض او شد صورت با

بضم نقطه وحدت هویدا

مکرر گشت چون این نقطه ظاهر

عیان شد تا و نا اندر مظاهر

الف چون‌ازدوسربرعکس‌هم گشت

بطومار حقیقت " حا " رقم گشت

چون اندر سجده ایزد تعالی

الف خم گشت و دال آمد هویدا

بضم نقطه توحید فی الحال

به ذال آمد مبدل صورت دال

الف‌ هردم به طوری کردی حرکت

که حرف دیگری شد در کتابت

غرض‌ازیک‌حرف‌بیرون‌ازالف‌نیست

ولیکن محرم این مدعا کیست

زظل وحدت اسماء گشت ظاهر

بود پس عین این وحدت مظاهر

همه اجزاء عالم غیر معشوق

ز شوق جلوه خندد مخلوق

بود آمیزش این ذره با خور

به دریا می رساند نسبت این در

 

خالق یکتا برای اینکه سخن گفتن را ممکن شود و در تنظیم دایره‌ی عقل ، نطق را خلق فرمود. پس کلام ، در جانِ عقل معنا گرفته و اسرار نهان را آشکار می‌کند و ربّ العالمین جلّ‌جلاله ، سرّ غیب را با ظهور نور کلام خویش ، سبب و مسبّب قرار داد تا خلقت خویش را در تجلی عقل به کمال معرفت و نور هدایت به سوی خود راهنمایی فرماید.

کلام ؛ اول ، مجرای ظهور و اول ، تجلی اسماء و صفات ذات باریتعالی است. او که خود ، درهیچ کلامی و درهیچ ظرفی از ظروف معنایی و اسمائی نمی‌گنجد چون همه را مخلوق ذی وجود خود قرار داده ، ولی راه را برای بندگی و اطاعت به سوی خویش می‌گشاید تا با کلام خود ، بنده نوازی کرده  و خود را به بندگانش می‌شناساند که می‌فرماید: "انّی کنتُ کنزاً مخفیاً فاحببتُ و أن اُعرف". این است و جز این نیست که من گنج مخفی هستم و بودم و خواهم بود ، پس دوست داشتم شناخته شوم. و در کلام نور خود قرآن کریم فرمود: قل هو الله احد.{سوره مبارکه توحید}

تعریفی از صفرِ وجود

از لحاظ علم ریاضی هنوز تعبیر و تفسیر صحیحی از لایتناهی (یعنی عالَم لاهوتی) در دست نیست . علت این نقص در ریاضیات از این بابت است که محدود ، نمی‌تواند وصف نامحدود نماید! ازتعبیرهای بسیار زیبایی که از بینهایت شده است و هنوز علم ریاضی نیز نتوانسته از لحاظ نظری آن را تطبیق نماید ، تعبیری است که در رساله شریفه صالحیه توسط حضرت نورعلیشاه ثانی آمده است که می‌فرماید: "لایتناهی دوایر است و مرکز آن ، نقطه است و دایره نقطه جواله موهومه است". {جواله را می‌توان اینطور تعریف کرد : تهِ گودترین نقطه‌ی هستی که محلّ روزی و اسرار و گنج همه‌ی مخلوقات است} این تعبیر از دیدگاهی می‌تواند بر این مصداق قرار گیرد که حرکت از مبدا صفر شروع و به لایتناهی که می‌رسد ، رجوع به مبدا صفر می‌کند. چون خصوصیت هر نقطه روی دایره ، آن است که مبدا حرکت و مقصدِ آن بر روی هم واقع است. تعبیری عرفانی از این موضوع به معنی این است که مبدا و معاد (محل عود و برگشت) برهم قرار دارند ؛ هو المبدا و هو المعاد. و طبق آیه 3 سوره مبارکه حدید : هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن.

از لحاظ ریاضی این نتیجه را می‌توان برداشت نمود که صفر بر بینهایت ، منطبق است. اگرچنین باشد پس مجموعه اعداد که ظهور دارند و بین صفر و بینهایت واقعند کجا می‌توانند قراربگیرند؟! زیرا که هر وقت از صفر دور شویم ، به بینهایت نزدیک و هر وقت به سمت بینهایت می‌رویم ، از صفر دور می‌شویم. پس بُعد و قُرب از صفر و بینهایت وقتی برهم منطبق هستند ، چه معنایی می‌یابد؟!

در دایره از دو مسیر از مبدا می‌توان به معاد که به معنی همان محلّ بازگشت است رسید. در مسیر اول اگر حرکت اتفاق نیفتد ، مبدا بر مقصد منطبق است ولی وقتی حرکت و سیر پیش آمد ، باید  دورِلایتناهی زده شود تا از مبدا به معاد رسید. نقطه مبدا در ریاضیات به صفر تعبیر می‌شود و لزوماً از صفر به بینهایت ، احتیاج به تکثیر عدد مبدا دارد ولی هر مضربی از صفر، باز صفر است . پس صفر از خود ، نمی‌تواند تکثیر یابد و کیفیت صفر از لحاظ علم اعداد ، قابل وصف نیست! چون همانند بحر بی کرانِِ لا ، می‌ماند که با هر عددی همراه و پنهان است و با هر عددی جمع و تفریق می‌شود ، در مقدار آن عدد  اثر و تاثیری ندارد  و جواب ، خودِ عدد می‌شود و از طرفی با هر عددی و در هر عددی هم هست ولی در اختفاء و پنهان می‌باشد (این همان ، تجلیگاه الفِ وجود است) که در هر عددی ضرب شود ، باز خودش(صفر) می‌شود.

صفر را از لحاظ عرفانی می‌توان به ذات اقدس الهی تعبیر نمود که نه قابل وصف است و نه قابل درک و در عمی(نادیدنی) مطلق است. در قرآن کریم به این وجود ، گاه با (هو) یا (هُ) که ضمایر اشاره به غایب است ، اشاره می‌شود. گرچه این غایب عمومیت تام ندارد زیرا که ظرف کلام کفایت تمام بیان را نمی‌کند.  و در بسیاری از آیات با استفاده از این ضمایر، اشاره به الله نیز شده که اسم اعظم و مظهر ذات (هو) است. به عبارتی هر وقت منظور اشاره به ذاتِ الله است ، هو استفاده می‌شود و هر وقت غرض اشاره به ظهورِ ذات است ، الله جلّ‌جلاله بکار برده می‌شود. در آیه "هو الله احد" اشاره به ذاتِ الله است. و آیه "هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن" اشاره به ظهور ذات در الله دارد.

برگردیم به اعداد بین صفر تا بینهایت. در اشراق دیگری می‌فرمایند: " تکثیر عدد مبدا ، از واحد است ". با ظهور صفر در عدد یک که به اصطلاح ریاضیدانان ؛ منشاء اعداد طبیعی است ، کلیه اعداد که تعداد آنها بینهایت است ، وجود پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر «یک» ، مظهر «صفر» است در مجموعه اعداد! از لحاظ عرفانی می‌توان عدد یک (الفِ وجود) را ظهور ذات در اسم مبارکِ الله جلّ‌جلاله (که اسم اعظم باریتعالی است) ، دانست. یا به عبارت دیگر عدد (یک) اسم مبارک الله جلّ‌جلاله (همان سِرّ الاسرار، گنج یا کنز اللهی، الفِ وجود است) که خلقت تمام اعداد و حروف ، از اوست!

درکلام کریمش می‌فرماید:"الحمدلله الذی خلق السمواتِ و الارضَ..."{ستایش و ثنا خدای راست که آسمان‌ها و زمین را آفرید...(آیه 1سوره مبارکه انعام)} و "الله الذی خلقَ سَبع سموات و مِن الارض مِثلهنَّ..."{خدا آن آفریدگاری است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمان‌ها(هفت طبقه) زمین را خلق فرمود...(آیه12سوره مبارکه طلاق)} . در اینجا منظور اسم مبارک ربّ است چرا که فرمود:"یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً  کثیراً و نساءً..."{ای مردم بترسید از پروردگار خود؛آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن ، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن ، خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت...(آیه1سوره مبارکه نساء)} و فرمود: "ذلکم اللهُ ربّکم خالقُ کلّ شیءٍ لا اِله الا هو..."{همان خدا پروردگار شما و آفریننده‌ی همه موجودات عالم است و جز او هیچ خدائی نیست...(آیه 62سوره مبارکه غافر)}  و فرمود: "انَّ ربَّکمُ اللهُ الذی خلقَ السمواتِ و الارضَ فی سِتّة ایام..."{همانا پرودگار شما آن خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز خلق کرد...(آیه54سوره مبارکه اعراف)}  و... .

این تعبیر را می‌توان به این نحو بسط داد که ذات ، صفت ندارد اگر صفت می‌داشت قابل وصف می‌شد! پس خلقت ، مربوط به اسم اعظم است یا صفر خالق نیست بلکه خلقت از«یک = الِفِ وجود » می‌تواند اعداد و حروف را شکل یا تغییر شکل دهد. با هرعددی جمع شود آن عدد را به سمت بینهایت که به تعبیر مذکور منطبق بر صفر است نزدیک خواهد گرداند. "یک" ؛ واحدجلّ‌جلاله ، همان ربّی است که انسان را از مبدأ ذات به سمت معاد ذاتی خود می‌برد و این رب ، همان پرورش دهنده یکتا و واحد و «یک» است .

سِرّ خلقت نورٌ واحد(ص)

یک از لحاظ ریاضی منشاء اعداد طبیعی و خود ، اولین خلقت است یا به بیان دیگر اولین شکل حروفی را هم به خود گرفته است و آن قامت الف «ا» است و خود ، خالق باقی اعداد و حروف است . بسیاری از فلاسفه قدیم یک را عدد نمی‌شمردند و تعدد واحد را اعداد می‌دانستند . در هندسه ، صفر به نقطه تلقی می‌شود و حرکت آن باعث ظهور خط است { امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: انا نقطة و انا الخط . که او هم نقطه زیر باء بسم الله است و هم خط مستقیم صراط حق} و تمام صور از خط ، خلق شده !

در حساب جهت رسیدن به بینهایت به معنی منفی و مثبت بینهایت ، حد چپ و راست تعریف می‌شود که قابل تطبیق با قوس صعود و نزول است . تطبیق نام‌های مبارک « هو» و« الله » با « صفر» و « یک= گنج الِف وجود» بسیار می‌تواند فراتر از مواردی باشد که در اینجا آورده شد (توضیح کامل خواهد آمد) . لازم است بدانیم که از مبدأ صفر وجود ، چگونه حرکت آغاز ، و از یک یعنی الف وجود و جمع اعداد عبور و آخرالامر آن در بینهایت بر صفر برمی‌گردد (انّا لله و انّا الیه راجعون). {رجوع شود به کتاب رمز عدد 5 و 9}

انسان کامل؛ کلمة الله

خداوند متعال انسان کامل را کلمه خود قرار داد و ایشان را مرآت خویش خطاب فرمود. انسان ، کلمة الله است ؛ کل و همه (یعنی کلمه). انسان ، مؤلفه همه‌ی مخلوقات است چنانچه به اعلا رسیدن جمادات و نباتات و حیوانات زمانی است که به  بدن  انسان  می‌رسند ، پس به اعلا رسیدن انسان زمانی است که از همه‌ی مخلوقات جدا می‌شود و به قرب الهی و شیعه واقعی أئمه معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین می‌شود. درواقع همه‌ی مخلوقات ، سجادهی عبادت انسان می‌شوند که عبدِ خالصِ هو گردد و در این سجاده به سجده‌ای می‌رود تا با خود ،همه‌ی مخلوقات را(که سجاده او شده‌اند) به اعلای قربِ "هو" برساند! و آن امکان پذیر نمی‌شود الاّ اینکه به گنج وجود خود یعنی به الفِ وجود خود برسید. "الف الحروف هو الحرف جمیعها و الفاء دایره علیه لطوف" : اما حرفِ الف ، جمعِ جمیع حروف در الف است و حرفِ فاء بصورت دایره‌ای است که دورِ الف طواف می‌کند.(رجوع شود به شکل ابتدای کتاب)

در عرفان آمده است که خداوند احدجلّ‌جلاله فرمود: "الواحد لا یصدر الا الواحد". او یک است جز یک از او صادر نمی‌شود. او خود را یک خواند اما یکی که هرگز دو نمی‌شود. درغالب الفاظ یک هم ، مخلوق اوست و او بی همتاست و یگانه و بی‌نظیر. و هرگز در لباس مخلوق درنمی‌آید زیرا او خالقِ مخلوقاتش است. اما در خلقت ، زوجیت را خلق کرد و دو ریشه و بنیان و دو اصل را ظهور داد و خلق فرمود تا همه مظاهر و مخلوقات خود را بنمایاند. 1- حروف و 2- اعداد و در کلام پیامبر عظیم الشأن(ص) است که فرمود: اعداد ، روح حروف هستند.

پس عالم آفرینش را  در حروف ، تجلی داده و با اعداد ، منظم ساخته  است و معانی خاص و آدرس و نشانی و تعدد و کثرات را جلوه داد. یکی از صفات ذاتی ربّ العالمین سبحانه و تعالی ، تکلم است یعنی عظمت این صفت را وصف نمی‌توان کرد! چنانچه کلام مبارک خود را که قرآن است و بالاترین معجزه خود می‌داند به بزرگ‌ترین و بهترین و مکرم‌ترین انسان برگزیده خود و جانشین بر حقّش محمد مصطفی صلوات الله علیه و اله و سلّم عنایت فرمود که هم کلام الله است و هم کتاب الله! کلام خالق است که تا قیامت هیچ مخلوقی در آن نمی‌تواند نفوذی داشته باشد. چنانچه1436سال از نزول قرآن گذشته و طبق آیات متعددی از قرآن کریم تا قیامت حریف می‌طلبد و تا کنون هیچکس نتوانسته آیه‌ای مثل قرآن مجید بیاورد. سوره مبارکه بقره آیه 23 می‌فرماید: "وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى‏ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ" اگر شما را شکّی است در قرآنی که به محمد(ص) بنده وعبدمان فرستاده‌ایم پس بیاورید یک سوره به مثل قرآن و بخوانید گواهان خود را بجز خدا{از هر که می‌خواهید ، کمک خواهید(از بزرگان و عالمانِ علم کلام و...)} اگر راست می‌گویید.

این عظمت و معجزه بزرگ و بی نظیر عالم از 28 حرف تشکیل شده و کلّ اسرار و کلّ قوانین الهی را الی یوم القیامه در خود جمع کرده و در هر زمانی ، به روز آن زمان معنی و تفسیر می‌شود و راه گشای همه‌ی بندگان مؤمن و معتقد است.

همانطورکه در کتاب اسرار ابجد آمده است هر کدام از حروف ، اسماء الله هستند ، هر یک عدد و مَلکی دارد. در زمان دو پیامبر بزرگوار حضرت دانیال نبی علیه السلام و حضرت داود علیه السلام ، علم ابجد به مردم تعلیم داده شد. و در زمان آقا و مولایمان، امیرالمؤمنین علیه السلام ، علم ابجد و علم صرف و علم تجوید و نقطه گذاری حروف و حرکت گذاری پایه گذاری شد. اعداد ابجد تا عدد هزار ظاهر شد.

تعریف عددی الف

 اولین اسمی که پروردگار عالم در سوره مبارکه توحید خود را بدان با عدد یک معرفی کرده است ، احد می‌باشد ؛ "قل هو الله احد". در آیه شریفه دقت کنید! عدد ابجد کلمه هو=11 است که جمع اعداد 1 تا 11 می‌شود 66 (تعداد حروف سوره مبارکه توحید 66 تا و برابر عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌باشد). و عدد 11 برابر با اسمِ دوا پروردگارعالم است که خداوند ؛ خود ، داروی شفابخش همه‌ی بندگانش می‌باشد. عدد ابجد کلمه درد با کلمه حق برابر است (درد=208=حق) پس درد ، حق است و نشان دهنده‌ی رنجِ فراق از "هو" است!{جالب اینکه درد به عربی اَلَم گفته می‌شود که برابر حروف مقطعه الم است! پس باطن درد چیست؟!} و او دائما بندگان را به سوی خود می‌خواند با ذکر نام جلاله‌اش ؛ الله ! چون الله ، در این طریق نور کنز و گنج احدیت اوست که منبع انرژی و به طهارت رسیدن و نهایت به کمال قرب اوست با اخلاص در توحیدش!

عدد11 در اعداد، رمز آفرینش است. چنانچه در دنیا ، حروف یا=11 است و حرف یا ، اسرار کلّ حروف و گنج عشر به عدد 10(=ی) است که فرموده‌اند: کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا. در الفبای فارسی حروف یا یعنی حرف آخر(ی) و اول(ا) الفبا و در حروف ابجد ، حروف یا می‌شود حرف آخر و اول در حروف دهگانه که در عدد ابجد و جایگاه عددی برابر و ثابت (اعداد 1 تا 10) هستند یعنی: ابجد هوز حطی. پس آغاز و فرجام کلام ، یا می‌باشد.

حرف یا ، حرف انتخاب است به منزله اینکه بینِ دنیا و آخرت باید با یقین ، یک انتخاب داشته باشی : یا دنیا و یا آخرت. دیگر اینکه یا ، حرفِ واسطه است.اگر دقت کنید برای هر درخواستی از خداوند ، حرف یا واسطه است بین بنده و خداوند کریم (مثلا می‌گوییم: یا الله). چنانچه تمام قرآن عزیز از 28 حرف تشکیل شده و واسطه هدایت و وصل شدن بندگان به پروردگارشان است.

نام مبارک احد ؛ یکی از اسماءِ ذات مکنون و مخزون الهی است و جالب است تمام بندگانش را یکی یکی خلق کرده و می‌فرماید یکی یکی حسابرسی می‌کند و خلاصه تمام مردم آحاد خوانده می‌شوند زیرا همه ، مخلوقِ آن خالق احد هستند. چون او یکی است و اعجازش اینکه آنچه در دنیا انسان خلق شده ، هیچگاه دو نفر کاملا شبیه هم نیستند حتی در خُلق و خو ، در مراتب ظاهری - باطنی ، حتی خط‌های سَر انگشتان همه با هم فرق می‌کند که در سوره مبارکه قیامت آیه 4 آمده است:"بَلَى‏ قَادِرِینَ عَلَى‏ أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ" بلی ما قادریم که سرانگشتان او را هم درست کنیم.

حروف آحاد را اشاره به عشرات می‌نماییم(یعنی یکان ، دهگان و...) به اعتبار آنکه به واسطه مجرّدات و موجودات علوی فیض بمادون می‌رسد. و بعضی را با هم جمع می‌نماییم و بعضی را ضرب می‌کنیم تا آنکه حاصل آن مناسب می‌گردد با یکی از اوایل سور قرآنی. و الله اعلم بحقایق کلامه.

معنایی از الف

الف از حروف نیست البته نزد آن کس که بویی از حقایق برده باشد ولی عموم آن را حرف می‌نامند و چون محقق گوید که آن حرف است آن را بگونه‌ای جایز شمرده‌اند و چشم پوشی کرده در عبارت گویند در حالیکه مقام الف ، مقام جمع است و از اسماء جمع را دارد و از صفت قیومیت را دارد. الف از حروف جامع و کامل حروف است و در صفات و ظاهر و باطن استثنا است و کلّ حروف را در بر دارد در حالی که خود سکون است!     

بعضی از مفسرین گفته‌اند در حرف الف ، سه معنی مندرج است که مناسب مقام الوهیت است:

 1. الف ، یکی است هم در ذات و هم در صفات و هم در وضع و حساب حق تعالی نیز هم منفرد بوجود حقیقی است ازلاً و ابداً و هم منفرد به صفات ذاتی است «کان الله ولم یکن شیئی» خداوند بود و هیچ چیز با او نبود.

 2. الف ، مستقیم است و از کثرت حروف تغییر در آن پدیده نمی‌گردد وجود حق نیز ثابت و پاینده است و کثرت موجودات تغییری در وحدت او نمی‌دهد.

 3. الف ، مصدر تمامی حروف است و به استقامت آن حروف معجمه استقامت می‌یابند. و حق تعالی هم مصدر جمع همه‌ی مخلوقات است و به استقامتش ، همه مستقیم شده‌اند.

 الف ، وجود حق {الم} ، لام واسطه است زیرا جانشین و قائم مقام ، مقام مکوّن و کَون (یعنی واسطه‌ی الف و میم) است و رمز قدرتی که از آن عالم پدید آمده است . لذا در فرود آمدن به آغاز سطر به الف شباهت یافت (ال...) و چون الف که در عالم ملکوت و شهادت (دنیا) متحد است آشکار شد. فرق بین قدیم و محدث واقع پس الف در وجود صفت تأکید و استواری گرفت و حرکت مد شامل حالش گردید. (علامت کشیدن حرف در مقام اظهار) که این کشیدگی از عالم سرمدی است تا الی یوم القیامه و چون صفت الف سکون است و هرگز در ابتدای حرف ظاهر نمی‌شود.

حقیقت نطق

 چون در مخلوق ، هرگز ابتدا به ساکن نداریم(ابتدا به ساکن مخصوص ربّ العالمین است) پس یکی از صوفیان می‌گوید: ما الف را در خط نوشتن می‌بینیم اما نطق و گفتار به همزه است نه الف .چرا (سخن) به الف گفته نمی‌شود؟ گوییم این چیزی است که سخن ما را در آنچه گفتیم یاری می‌بخشد زیرا الِف ، حرکت را نمی‌پذیرد و حرف تا حرکت نداشته باشد ، مجهول و نامعلوم است و چون حرکت یافت به واسطه حرکتی که به آن تعلق می‌گیرد از رفع و نصب و جَر از دیگر حروف امتیاز می‌یابد. و ذات ، چون هیچ وقت آن گونه که هست دانسته نمی‌شود ، بنابراین الف که دلالت بر آن دارد در عالم حروف ، خلیفه و جانشین (ذات) می‌باشد. مانند انسان که او هم در عالم ، مجهول و ناشناخته است که او هم خلیفة الله است (گنج الف) لذا مانند ذات است که حرکت نمی‌پذیرد و چون حرکت را نمی‌پذیرد راهی باقی نمی‌ماند جز آنکه سلب اوصاف از آن شناخته شود. و چون گفتار، ساکن نمی‌تواند باشد پس ما آن را به نام الف نه به خود الف بیان می‌داریم. همزه ، صفت نِبر را به خود گرفته است یعنی صفت بُرش دارد پس در هنگام ظاهر شدن الف در اول کلمات الف به قامت حروف و معنی آن کلمه برش خورده و صاحب حرکت می‌شود ، آنگاه با صدای آن حرکت خوانده می‌شود. یکی از زیبائی‌های الف و همزه از نظر اعداد این است که عدد ابجد الف بصورت سه حرفی(ا+ل+ف) می‌شود 111 و همزه را هم اگر بصورت بسیط بنویسیم (ها+ میم+ زا+ها) عددش 110 می‌شود و همزه روی الف می‌آید عدد الف به ابجد ، یک است آنگاه  با عدد همزه جمع می‌شود برابر 111 است یعنی در واقع همزه ، نفس الف است که خوانده می‌شود ولی نوشته نمی‌شود (فقط به صورت حرکت است).

 (ء =110) + ( ا  =  1 )---------> أ =111   ،   الف=111    

پس همزه ، قائم مقام مبدع نخستین است و حرکتش ، صفت علمی اوست و محل و ایجادش در اتصال کاف به نون در کلمه وجودی کن ، می‌شود(کان). این سخنان برای الف اول کلمات است که می‌شود "کان و ما یکون" یعنی: می‌شود آنچه خواهد شد.

 حالت مدی الف

اما در وسط کلمات تا آخر الف به صورت متصل خوانده می‌شود و صورت وصل و حالت مد را بخود می‌گیرد. مثل: هآ- حآ- تآ- مآ.

اگر وجود الف نبود هیچ حرفی حرکت مد پیدا نمی‌کرد{ ظاهراً مَد یعنی کشیدگی ولی باطناً یعنی ابدی شدن و همیشگی در دنیا و آخرت}. پس با قامت الف ، حروف و کلمات و در نهایت معانی کلمات ، حالت استواری و ابدی پیدا می‌کنند. و در هر زمان به صورت آن روز ، بیان شده و معنا می‌دهد. حتی در دنیا و آخرت صورت معنا تغییر کرده و در آخرت ، به صورت اصلی خود نمایان می‌شود!

در قرآن کریم آمده است که هر کس در قیامت مرهون اعمال و گفتار خود می‌باشد{کلّ نفس بما کسبت رَهینة ؛آیه38سوره مبارکه مدثر}. و همینطور کلام الهی نورِ روشن کننده راه هدایت بندگان و راه گشای هدایت دنیا به عالم آخرت است .در بهشت به بندگانی که گفتند و عمل کردند گفته می‌شود: إقرأ یرفع ( بخوان و بالا برو). در آیه 2 سوره مبارکه صف خداوندجلّ‌جلاله به معلمان بدون عمل می‌فرماید: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ" ؛ ای کسانیکه ایمان آورده‌اید، چرا گفتید ولی عمل نکردید.

بنابراین الف ، ذات واحدی است که در آن اتصال هیچ یک از حروف جایز نمی‌باشد زیرا وقتی در خط واقع می‌شود عبارت از الصراط المستقیم (آیه 6 سوره مبارکه فاتحه) است که نفس (الف وجود را) در نمازش درخواست داشته و می‌گوید: اهدنا الصراط المستقیم. یعنی صراط و تنزیه و توحید و استقامت ایستادگی در قامت الف انسانی الی یوم القیامه. و چون پروردگار ، این دعا را (که همان کلمه‌ای است که خودش به ما آموخته) اجابت کرد و دستور بازگشت بدو داده است(ارجعی) یعنی آنجا که در سوره مبارکه فجر می‌فرماید: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة، یعنی ای نفس مؤمن خشنود به سوی پروردگارت باز گرد (28و27 سوره فجر) . حق تعالی آمینش را بر دعایش پذیرفت و آن را پنهان داشت چون آن جواب غیبی از عالم ملکوت است. هر کس آمین گفتنش با آمین فرشتگان در غیب متحقق (عالم ملکوت) که عموم فقها آن را اخلاص می‌نامند و صوفیان ، حضور گویند و محققان ، همت خواندند و ما و امثال ما ، عنایت خوانیمش موافق افتاد ، دعایش مستجاب می‌گردد(اینجا منظور الف آمین است که با مَدّ طویل ، امنیت را از طرف پروردگار عالم الی یوم القیامه تضمین می‌کند).

و الف را از "الم" از پیِ "ولاالضالین" آشکار ساخت {یعنی تمام شدن سوره مبارکه حمد(ولاالضالین) و ورود در سوره مبارکه بقره(الم)}. نکته: طبق حدیث از پیامبر(ص) که تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است و تمام محتوای این سوره در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام آن در باء بسم الله و همه در نقطه زیرِ باء جمع است که حضرت علی(ع) فرمود:انا نقطة تحت الباء. حال خوب دقت کنید! در بسم الله الرحمن الرحیم :جمع عدد ابجد حرف اول(ب=2) و آخر(م=40) می‌شود 42 که برابر با عدد ابجد کلمه طالب است.جالب اینکه طالب ، گردِ مطلوب می‌چرخد و بدنبالش می‌رود. حال اعجاز قرآن را ببینید که عدد ترتیب نزول سوره مبارکه بقره به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 87 می‌باشد که برابر با اسم زیبای مطلوب خداوند است.

{این الطالب بدم المقتول بکربلا... ! پس امام زمان(عج) که خودش ، جانِ بسم الله... است و طالب! و مطلوب حقیقی‌اش ؛ کربلا و انتقام از خون امام حسین(ع) است}.

لذا حرکت مد ، جز بواسطه وصل نمی‌شود و الف ، باعث مد گرفتن حروف است و هر حرفی به الف وصل شود تا اندازه‌ای صدایش کشیده می‌شود پس حرکت فتحه را همان حرکت زِبَر است ؛ فتحه یا بم است که به الف می‌بخشد و چون بخشید از او تشکر و سپاس بر آن بخشش خواهد آمد . پرسند شکرش چیست؟ به او گفته شود که شنوندگان را بیاموزی و هشدار دهی که وجودت و وجود صفتت به نفس تو و از تو نیست بلکه از ذات قدیم متعال است!

پس او را هنگام یاد آوردن خودت یادآور که تو را به خصوص به صفت رحمت دلیل بر خودش قرار داده (صفت الف) از این روی حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: ان الله خلق آدم علی صورت الرحمن. یعنی خداوند آدم را در صورت رحمان آفریده است( یعنی صفت انسان که بخصوص رحمت است دلیل بر صفت خودش خلیفة الله است) و گویای به ثنا و ستایش بر موجود ساختنش شد فرمود: لام- یآ- هآ- مآ- طآ { یعنی هر الف بعد از حرف ، دلیل بر آنست که حرف توضیح می‌دهد من از کجا آمده‌ام و مؤلفه‌ی من کیست!} و کلّ الفبا را که در خط  و نوشتن  پنهان بود ، در نطق و  گفتار ، از درون الف (از سرّ الف) آشکار ساخت. زیرا "الفِ" طه و حم و طس از جهت نطق و گفتار ، موجود است ولی از حیث خط  و نوشتن ، ظاهر نیست به جهت دلالت صفت بر آن پنهان است آن (فتحه- بم) (در کتاب عرفان آب قسمت عرفان الف آمده است) صفت افتتاح حروف وجود می‌باشد .

پس الف که از صفات منزه و دور است ، وصل کننده است بین ظاهر و باطن دنیا و آخرت و از همه بالاتر وصل به عالم قرب و رضای او که الف ، جان مجرای رضای خداست!

الف ، عدد ابجدش یک است و واحد است. در واقع واحد ، عدد نیست (اشاره به کلامی که ذکرشد ؛ از یک قول ، الف جزء حروف نیست) در حالی که عین عدد است و عدد به آن ظاهر می‌گردد برای فهم این طلب رأی ابن عربی در وحدت وجود نهایت اهمیت است. پس وحدت وجود چنانکه از این جمله برمی‌آید عبارت است از وحدت ایجاد ، نه وحدت موجودات. وحدت کُن است نه وحدت الکون.

پس واحد ، رمز الله است نه عینیت ظهور! زیرا عدد که برابر عالم است و کثرات می‌باشد ، به واسطه واحد که مرآتِ (الله) است ظاهر می‌گردد و او را ظهوریست که جز در مرتبه تجلی لطفی نیست. آنچنانکه بنده‌ی محبوب ، گوش حق و چشم حق و ... که مصداق حدیث قدسی: سمعه و بصره و یده... است ، می‌شود.

پس واحد ، ردا و لباس رو و آستین ید قدرت خداوند است بر اسم ذات باریتعالی یعنی نام مبارک مکنون و مخزون احد(سبحانهُ و تعالی) ، چنانچه واحد ؛ کُمّل نامیده می‌شود. انّا لله و انّا الیه راجعون

حقیقت کنز الف      

عدد ابجد اسم مبارک واحدجلّ‌عظمته= 19 و عدد ابجد اسم مبارکه احدجلّ‌جلاله= 13 است. هر دو ، رمز خلقت و ایجاد آفرینش است: 6=13-19 عدد 6 ؛ خلقت تمام دنیا در 6 روز است (سوره مبارکه حدید آیه 3) "هوالذی خلق السموات والارض فی ستة ایّام ثم استوی علی العرش"، او کسی است که آفرید آسمان‌ها و زمین را در شش روز سپس به عرش پرداخت.

تعریفی از کلمه مبارک واحد از کتاب مشارق انوار الیقین اسرار امیرالمؤمنین(ع):

ظهر لواحد عن الاحد ، و فاض عن الواحد سایر العدد ، و ذاک کما ظهر الخط عن النقطة و السطح عن الخط و الجسم عنهم و الحروف عن النقطه و الکلام عن الحروف و المعانی عن الکلام و الکل من واحد ، منه المبدأ و الیه المعاد بدؤها منک و عودها الیک فالنقطة الواحد هی حقیقة الموجودات ، و مبدأ الکاینات، و قطب الدایرات ، و عالم الغیب و الشهاده ، و ظاهرها النبوه ، و باطنها الولایه ، و هما نور واحد فی الظاهر و الباطن ، ولکن الولایة من النبوه عنها لانّها الاسمین الایمین الذین جمعا فاجتمعا ، و لایصلحان الا معا یسمیان  فی فرقان محمد(ص) و علی(ع) ، ویوصفان فیجتمعان نبی و ولی، و تمامها فی تمام احدهما تمام الولی من النبی، لان القمر یستمد من الشمس، فاذا کمل صار بدرا فاذا غابت الشمس کان الحکم للبدر. (صفحه39)

و الواحد اسم الذات مع اثبات تعدد الصفات، و الوحدانیه صفت الواحد ، و الواحد صفت الاحد، صفت الاحد الواحد نور الاحد الواحد ظاهر الاحد الواحد اول العدد الاحد، باطن الواحد الاحد، معنی الواحد الفایض عن حقیقت الاحد هو الموجودات.(ص38)

پس هر یک در تعریف خودشان به حروف مربوطه می‌آید. پروردگارعالم در خلقت انسان‌ها در سوره مبارکه نساء آیه یک می‌فرماید: "بسم الله الرحمن الرحیم، یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیراً و نساء...". ای مردم از پروردگارتان پروا کنید هم او که شما را از یک تن یگانه آفرید و همسر او را هم از جنس او پدید آورد. از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکند.

مَلک حرف الف ، حضرت اسرافیلعلیه‌السلام است. این ملک یکی از چهار ملک مقرب است که وظیفه‌اش دمیدن روح به مخلوقات و در قیامت صوراسرافیل را دمیده و همه خلائق زنده می‌شود . این ملک از عالم عرشی تا اسفل سافلین در تمام آنچه که پروردگار عالم خلق فرموده ، سیطره دارد و در تمام موجودات حتی کرات ، آسمان‌ها و زمین‌ها انجام وظیفه می‌نماید. از جماد ،  نبات ، حیوان و انسان و بر همه موجودات زنده کننده است. بنابراین همه موجودات به زبان حال می‌گویند:

  ما سمعیم و بصیریم وهوشیم              با شما نامحرمان ما خاموشیم

پس سعه وجودی ملکوت الف ، سر تا سر عالم و مخلوقین را الی یوم القیامة فرا گرفته است (عالم ظاهر می‌شود از سَرِ مد  تا  آخرِ مد) پس الف ، قائم بر ملکوت است و سعه‌ی حرفی الف هم تمام عوالم و موجودات و مخلوقات را فراگرفته الی یوم القیامة. بنابراین ملجأ و مجرای حقیقت کلام مبارک پروردگارعالم است که فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون. در حقیقت مردن هرگز به معنی عدم  نیست چون خداوند متعال که خود حی است ، آنچه هم که خلق کرده ، عین حیات است زیرا عدم را خلق نکرده است.

الف به ابجد صغیر عددش یک است و در ابجد کبیر هم  یک است. اما عرفان عدد یک همانطور که گفته شد الف ، مصدر همه حروف است و کلّ حروف و کلّ اسرار است. پس چون یک از دو حرف تشکیل شده ؛ حروف (ی و ک) عدد ابجد (10=ی)+ (20=ک) برابر با عدد 30 می‌شود. عدد 30 برابر حرف لام است و برابرِعدد جزءهای قرآن که 30 تاست(یک=30=ل). ل ، از حروف واسطه است و مجرای توحید است چنانکه در قرآن کریم بعد از سوره مبارکه حمد ، سوره مبارکه بقره است که با حروف مقطعه (الم) شروع می‌شود ؛ که بعد از الف ، لام آمده و در آخر، میم خوانده می‌شود. در اینجا لازم است گفته شود که حرفِ ل در مقام امیر مؤمنان ؛ علی(ع) است. چرا که ایشان مولای موحّدین است(حرفِ ل ، مجرای توحید است ؛ لااله الا الله) ، ایشان 30 سال بعد از تولد پیامبر اکرم(ص) بدنیا آمد و در جانِ خانه توحید در بیت خدا بدنیا آمد و مولود کعبه نام گرفت و 30 سال بعد از رحلت وجود مکرّم پیامبر(ص) زندگی کرد. کلید باب توحید آقا و سرور و مولایمان ، اسدالله الغالب ، مولای متّقین ، مولی الموحدین ، علیعلیه‌السلام است. جالب است بدانید عدد ابجد حروف سی=70 می‌شود(60=س+10=ی). که 70 ، برابر عدد ابجد حرفِ ع است که امیرالمؤمنین علی علیه السلامو{ائمه طاهرین(ص)} ، عین الحیات و عین الله است.       از عینِ علی(ع) عیون ما بینا شد

عدد ابجد کلمه الف =111 شد(80 =ف +30=ل +1=ا) اما در جایگاه حروف الفبا که حروف در 28 حرف ، عدد می‌پذیرد تا معنی خاص خود را نشان دهد! الف=30 می‌شود(17=ف + 12= ل + 1= ا). خواننده عزیز اگر تا اینجای درس را بخوبی فهمیده باشید جایگاه حرف الف در اعداد ، تمام معانی خود را نشان می‌دهد (یعنی عدد 30). پس خوب دقت کنید! جان قرآن کریم ، همان الف است که به 30 جزء ظهور دارد و به 120 حزب نمایان می‌شود. 120 برابر با نام مبارک و معظم علیّ (ع) با "یای" مشدد و برابر حروف سین است (14=ن و 10=ی و60=س) که سین ، سِرّ قرآن و قلب و میزان و جمع کننده اسامی طیبه است که خوانده می‌شوند آل یاسین صلوات الله علیهم اجمعین.

یک در اصل ، تغییرناپذیر و تا حدودی دست نیافتنی است. دو عدد رمزی که در صفحات جلوتر اشاره شد که عددهای رمز قرآن هستند یعنی13 و 19 که هر یک باطنی از عدد یک می‌باشند (13برابر با عدد ابجد نام مبارک احدسبحانه و تعالی است ، در واقع عدد یک است و عدد 19 برابر با عدد ابجد نام مبارک واحدسبحانه و تعالی می‌باشد که در جمع ارقامش هم در نهایت به 1 می‌رسیم 10=1+9 و 1=0+1).

جالب است بدانید حرف ل در حروف الفبا جایگاه عددیش برابر 12 است که بروج آسمان‌ها هم  12تاست(و 12 امام معصومصلوات الله علیهم اجمعین ؛ بروج آسمان ولایت هستند) و 12 ماه سال و 12 ساعت شب و 12 ساعت روز است. و اگر ارقام 12 را با هم جمع کنیم 3 می‌شود که حقیقت طهارت است 3=2+1 زیرا عدد ابجد کلمه آب=3 می‌شود."و جعلنا مِن الماءِ کلّ شیء حی" (آیه 30 سوره مبارکه انبیا) در اصل عدد یک کامل است و کلّ حیات را در بردارد. زیرا آب خود جانِ طهارت و حقیقت اربعین و مجرای سلم است و پایه حرف ل می‌باشد ، چون همانطور که بیان شد عدد ابجد حروف یک می‌شود 30 و عدد ابجد حروف سی=70=ع  است که عدد ابجد حروفِ عین=130 {(70=ع)+(10=ی)+(50=ن)} می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه "سلم" {(60=س)+(30=ل)+(م=40)}است که ریشه اسلام و بندگی خالصانه پروردگار عالم می‌باشد. جایگاه عددی کلمه عین درحروف الفبا می‌شود 40 (16=ع) +(10=ی) + (14=ن )=40.

بنابراین هرکس باید منفرد شود ، به تجرّد درونی برسد یعنی از حیوانیت‌ها برهنه شود و از تکثّر حروف خود ، به گنج الف وجودش برسد تا در ذیقعد جایگاه الف در مرکز خانه‌ی خدایِ وجودش یعنی دل ، به سلم یعنی ریشه دوستیش و محبّتش به اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین و رضای خدا و به قرب او رسیده و تسلیم شود ، تا به لذت حکمت حکیم مطلق نایل شود. عقل وجودش حاکم کشور جسمانی او می‌شود تا حافظ حدودالله شود.

همیشه درهنگام عبادت باید متوجه لا اله الا الله باشیم پس ورود به عبادت خالصانه با (لا) شروع می‌شود و حرف لا ؛ همان مجرای توحید و از حروف نورانی است که جلوه دهنده الف بعد از خودش می‌باشد (لـا) . با حرفِ لا ، وارد عبادت خالصانه مولایمان می‌شویم تا به قربِ الهِ خود که کسی نیست غیر از الله جلّ جلاله وصل شویم. بخاطر همین عبادت کننده زن یا مرد باید اول در حیطه‌ی احکام قرار بگیرد ؛ (حرفِ ل) تا بتواند عبادت داشته باشد. این اعمال بخاطر آنست که فقط (الف) وجود است که می‌تواند عابد معبود صاحب الف باشد. زیرا ارتباط لام به الف ، رازیست که تنها برای آن کس آشکار می‌شود که الف را از خوابش بیدار کند و از سکون به الف وصل ظاهر شود تا گره لام را باز کند.

در قرآن کریم 40 سوره مبارکه با الف شروع شده است. همانطورکه در ابتدا اشاره شد در سوره مبارکه حمد آیه بعد از بسم الله با حرفِ الف(الحمد) شروع شده است و نام آخرین سوره مبارکه قرآن ، ناس است که آخرین کلمه حق هم در قرآن ناس می‌باشد و عدد ابجد کلمه ناس=111 است (الف=111=ناس) ، و کلمه مبارکه نساء هم تنها سوره‌ای است که عدد ابجدش 111 می‌شود یعنی برابر (الف) است. جالب است که کلمه نساء ، میزان است و حروف ن+س+ا=111 و حروف همزه بصورت بسیطی 110 می‌شود یعنی (ها=6)+ (میم=90)+ (زا=8)+(ها=6)=110  ، الف وسط کلمه نساء میزان بین (نس) و (همزه) آخر است اگر الف را حساب نکنیم از هر دو طرف الف 110 می‌شود و اگر الف از هر طرف با حروف آن طرف جمع شود ، 111می‌شود. یعنی:

  .                              نس                  ا                ها میم زا ها                                                                                       

                               110                    1                 110                  

                               111=110+1            1+110=111

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                             حقیقت الف در وجود مبارک حضرت فاطمه(س) ؛سیدة النساء العالمین :

خانم دو عالم فاطمه زهراسلام‌الله‌علیها ؛ سیدة النساء العالمین ؛ میزان عالم است.  او که حقیقتِ الف است درعالم ظاهر و عالم  باطن ، ظهوردهنده‌ی کلّ اسرار حروف و اعداد و کلّ اسرار معانی می‌باشد. جالب است بدانید او که میوه هزار دانه ولایت و رسالت است زیرا صورت ظاهر حروف کلمه هزار برابر نام مبارک "زهرا"(س) می‌باشد و عدد ابجدش برابر 213 است که برابر کلمه  "یارب"  و همچنین برابر مجموع  عدد ابجد نام‌های مبارک محمد(ص) و علی(ع) و حرف یا است {"یا محمد(ص) علی(ع)"} : 92(=محمدص)+110(=علیع)+ 11(=یا)=213

اوست امّ الائمه و امّ المؤمنین ، امّ ابیها و او شفیعه کبری است. اوست که به قول وجود مقدس امام عسگری علیه السلام که فرمود: نحن حجج الله علی الخلق و جدّتنا فاطمة حجة الله علینا" (اطیب السیان ج3ص225) ما بر تمام بندگان خدا حجت هستیم و مادر ما بر ما حجت است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمة بضعة منّی ؛ فاطمه(س) بضاعت وجود من است (ظاهرا معنا شده ؛ پاره تن من است) و می‌فرماید: فاطمه ام ابیهاست(این سِِِرّالاسرار الف است) و فرمود بهشت زیر پای مادر است. یعنی تمام بهشت عالمیان زیر پای اوست.

در واقع پروردگار عالم ، انسان کامل را مؤلفه تمام عالم وجود قرار داد که همه عزیزان ، نور وٌاحد(ص) هستند. و انسان ، مقام خلیفة الله را از مولای خود کسب کرد. در حقیقت حضرت اسراری را بیان فرمود که بضاعت پیامبر یعنی چه؟ در حقیقت وجود حضرت رسالت پناه(ص) خود ، ظرفِ الِف است. که کلمه الِف همان میوه هزار دانه می‌باشد که به الْْف(=1000) خوانده می‌شود. ظهور الْْف ، بضاعت آقاست. حروف نام مبارک زهرا (س) ؛ همان حروف هزار(1000) است.

روزی در زمان حیات طیب 5 نور مقدسصلوات الله علیهم اجمعین در دنیا جبرئیل(ع) از بهشت ظرف میوه‌ای را آورد که در آن سه میوه بود. اول انار بود که ایشان فرمود متعلق به حضرت رسول(ص) و حضرت زهرا(س) است. دوم گلابی یا آمرود بود که فرمود متعلق به امیرالمؤمنین سیّد الوصیین صلوات الله علیهم اجمعین است. سوم یک سیب بود که فرمود متعلق است به آقا امام حسن(ع) و آقا امام حسین صلوات الله علیهم اجمعین. منظورم از انار ، میوه‌ای است که به آن میوه‌ی هزار دانه می‌گویند. و این جان میوه اَلِف است ، که اَلْف یعنی بیشترین عدد از حروف ابجد که آن حرف غ به عدد 1000 است ؛ حرف غین حروفش برابر با نام مبارک غنی است که  آن  را به خود اختصاص می‌دهد. الله و اعلم.

تعاریفی دیگر از حرف الف

در کتاب ختوم و اذکار بقلم مرحوم حجة الاسلام سید محمد تقی مقدم نویسنده معاصر (ص 10) در تعریف حرف الف آمده : الف ، قطب حروف است{عدد ابجد کلمه قطب=111 و برابر با عدد ابجد حروف الف(=111) است} و مقام عرشی دارد و سر دسته حروف آفاق است زیرا عدد آن یک و شماره تلفظی آن {وقتی خوانده می‌شود به سه حرف} الف= 111 می‌باشد و به قول مشائین از واحد جز واحد صادر نمی‌شود. پس الف را آفرید.{عدد 111 معنی می‌شود به 11+100 و 100، برابر با عدد ابجد حرفِ ق یعنی نگهدارنده و 11، برابر عدد اسم مبارک هو است. پس الف ، حافظِ ظهورِ صفاتِ هو است!}

شرح دیگری ازمعارف الف: اشاره‌ای دیگر به تفسیر الف از کتاب ختوم اذکار(ص16) : الف ، برابر ازلیت و ابدیت و احدیت ذات مقدس کبریایی دلالت دارد که به احدیت ذاتی حی و قدیر و علیم و خالق و جاعل است که لا اله الا الله وحده وحده وحده (درصفات ثبوتیه ذاتیه به تکرار وحده و وحدانیّت او به نشان الف دلالت دارد)

تعریف الف از قول امام صادق(ع):  ایشان فرمود:"الصورة لانسانیه و هی اکبر حجةٍ علی خلقه و هی الکتاب الذی کتبه الله بیده" صورت انسانی آن بزرگ‌ترین حجت خداوند است که آنرا خداوند به دست (قدرتش) نوشته یعنی گنج الف ، انسان کامل است. اشراقین می‌گویند الف ، وجود مطلق است و در جمیع موجودات حرفیه با اعتبار مختلفه از حیثیتی ساری باشد.

جایگاه عددی حروف در الفبا

بحول و قوه پروردگارعالم موفق شدیم جایگاه اعداد در حروف الفبا را هم پیدا کنیم ( 28 حرفِ : ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ به ترتیب جایگاه عددیشان 1 تا 28 است. " جدول حروف و اعداد ابجد و جایگاه عددیشان در انتهای کتاب آمده است") . یعنی 10 حرف اول ابجد هوز حطی ؛ عدد ابجد و جایگاه عددیشان با هم برابر است . یازدهمین حرفِ الفبای ابجد یعنی حرفِ ک ، جایگاه عددیش 11 و عدد ابجدش 20 می‌شود. تا حرفِ ق که نوزدهمین حرف الفبا و به عدد ابجد 100 است ، عدد ابجد 10 تا 10 بالا می‌رود. و از این به بعد عدد ابجد 100 تا 100 بالا می‌رود تا حرفِ غ به جایگاه عددی 28 و عدد ابجد 1000.  ظاهر حرف ، عرضی و عدد ابجد حرف ، طولی است و در برخورد حرف با عدد مثل تار و پود یک قالی که در برخورد با هم جای گره و رنگ در بافت معلوم می‌شود و نقش را ظاهر می‌کند ، در جایگاه حروف هم عدد را پیدا می‌کنیم و حقیقت معنای کلمه مثل نقش قالی در جایگاه ، ظاهر می‌شود.جالب است که در نهایت جمع ارقام جایگاه حروف یک کلمه و عدد ابجد همان کلمه از نظر عدد یکی می‌شود مثل کلمه آدم عدد ابجدش می‌شود 45 (آ=1+د=4+م=40) که 9=5+4 می‌شود 9، جایگاه عددی کلمه آدم می‌شود 18 (م=13+د=4+آ=1) که 9=8+1 می‌شود 9، پس جایگاه و عدد در جمع ارقامشان یکی هستند و جایگاه ، عرفان معنای عدد ابجدیِ آن حرف می‌شود. و معنای واقعی را نشان می‌دهد!

گنج الف در حروف

 حروف ابجد ، ریشه و پایه و اساس علوم است و اساس حروف ، اعداد است زیرا هر حرفی که به هم می‌رسد ، آینه موجودات است. تمام اعداد ، محمول واحدند (یکند) و ترکیب جمله اعداد از یک است. حرف "ب" ؛عددش (2) است و "ج" عددش (3) است و "د" ؛عددش (4) است. جالب است که حروف (ابجد) و (هوز) و (حطی) که عددشان تا 10 می‌رسد جایگاه عددی آنها در الفبا و عدد ابجدشان یکی است. اگر اعداد یک تا 4 (10=4+3+2+1) را با هم جمع کنیم می‌شود (10) ؛ در اصل بقیه اعداد عشرات(10) و مآت(100) و الوف(1000) همه روی 4 پایه اصلی عدد یعنی ابجد است. و هرگاه صفر10 و 100 و 1000 را برداریم همان یک می‌شود. و سّر زیبای آن اینست که کلّ این سِرّ در عدد 4 روی 10 یعنی (14) جلوه دارد! یعنی همان دست یدالهی (عدد ابجد کلمه ید=14 می‌شود) یدالله فوق ایدیهم ؛ دست خدا بالاترین دست‌هاست. اگر ارقام  14 را با هم جمع کنیم ، 5 می‌شود (5=4+1) ، پس سِرّ 5 هم یک است! هر دست 5 انگشت دارد. الواحد لا یصدر الا الواحد ؛ از وجود واحد جز واحد خلق نمی‌شود (وحدت کلّ حروف و کلّ اعداد).

درواقع خلقت به صورت چهارستون زیر پوشش قدرت مطلق الهی به ظهور سرّ حقیقت محمدی صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم به تجلّی‌گاه عرشی و کرسی درعالم چهارم ؛ بیت المعمور و در راستای آن خانه کعبه ، گیرنده‌ی کلّ گنج الف می‌باشد. درواقع این گنج در خلقت انسان که از چهار عنصرِ آب ، آتش ، خاک و باد تشکیل شده است و خلقت چهار ملک مقرّب که آورنده حقایق گنج الف به تمام ذرات خلقت الی یوم القیامت است. در چهارچوب قلب و بدن و چهارستون بیوت و چهار گوشه قبر و در نهایت در خانه بهشت و یا حتی به نوعی در جهنم ، همه در حقیقتِ گنج الف غرق است {درواقع در عدد 4 روی 10 ؛ پس اعداد 1 تا 4 جمع کننده‌ی کلّ گنج الف هستند}. کلّ اسرار و کلّ حروف وجودی الی اخر در ظلّ قدرت الهی  به حساب و کتاب و با نظم خاص بدون ذره‌ای نقص یا اشتباه صورت می‌پذیرد. این حقیقت ، باطن ولایت را که ولایت مطلق است ، تحت پوشش ولایت کلّی ذات احدیت سبحانه و تعالی ظاهر می‌سازد!

عدد 14 در جایگاه عددی الفبا ، جایگاه حرف «ن» است . پس نون ، دایره قوس صعودی و نزولی عالم ظاهر و باطن است. در ضمن اینکه عالم همه در کلمه «یک» که همان الِفِ وجود است ، غرق است. ظاهرًا عددش یک است اما اگر الْْف خوانده شود عددش می‌شود1000=حرفِ غ=28 و 10=8+2 و 1=0+1 و 1=الِف ؛ پس عالم کثرت به وحدت می‌رسد!

عالم عرشی: 4+3+2+1=10=ی     و                   1=0+1  ،

عالم کرسی: 40+30+20+10=100=ق    و           1=0+0+1  ،           

عالم بیت المعمود:400+300+200+100=1000=غ و 1 =0+0+0+1

پس هر سه عالم به 1 ، 1 ، 1 می‌رسد که اگر کنار هم بگذاریم می‌شود 111 ، برابر با عدد ابجد کلمه الف!

                 

                   Description: Description: Graphic1.jpg

حدیث آیت الکرسی

امام صادق علیه السلام فرمودند(الاسرار؛ص110واصول کافی؛ص112) : خدای تبارک و تعالی اسمی را آفرید (امّ ابیها ، مقام امتحنک الله قبل ان یخلقک) که صدای حرفی ندارد ، به لفظ ادا نشود ، تن و کالبد ندارد ، به تشبیه موصوف نشود ، به رنگی آمیخته نیست ، ابعاد و اضلاع ندارد ، حدود و اطراف از او دور گشته ، حس توهّم کننده به او دست نیابد ، نهانست بی پرده (سبحان ، صمد ، اکبر، لاخالق ولامخلوق) ، خدای آن را یک کلمه تمام قرار داد (کلام الله) ، (الفِ وجود) دارای چهار جزء مقارن که هیچ یک پیش از دیگری نیست (آیة الکرسی: شخص محمدی(ص) ، اصل فاطمی ، علوی ، غیب مهدوی) ، سپس سه اسم آن را که خلق به آن نیاز داشتند هویدا ساخت (ا،ل،ه) و یک اسم آن را نهان داشت و آن همان اسم مکنون مخزون 1- (احد جلّ‌جلاله) است و آن سه اسمی که هویدا گشت  ظاهرشان 2-"الله" ، 3-"تبارک و تعالی" است و 4-"سبحان" . و خدای یکتا برای هر اسمی از این اسماء ، 4 رکن مسخّر فرمود(آیة الکرسی) او همان ولایت کلیه مطلقه الهیه سبحان و صمد است (کلمه تامه). همان حقیقت محمدیّه(ص) که نفسش علوی و اصلش فاطمی می‌باشد ، و همان سِرّ الالف وجود می‌باشد.

اللهم‌ صلّ‌ علی‌ فاطمة ‌و ابیها و بعلها و بنیها و سِرّالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

قابل توجه اینکه حقیقت عدد 14 که همان عدد 4 است که در جمع 1 تا 4 (4+3+2+1) عدد 10 بدست می‌آید که اینجا نمادِ 4 پایه کرسی و سقف 4 گوشه دار آن است که می‌شود 4 روی 10 ؛ همان وجود مقدس 14 معصوم(صلوات الله علیهم اجمعین). پس 14 ، همان 4 روی 10 است ظاهراً به صورت مربع است درحالیکه این شکل نمادی از آیة الکرسی است. همانطور که از معنای کرسی برمی‌آید ، تخت سلطنت و قدرت ، قدرت مطلق پروردگار عالم را بر کلّ مخلوقاتش نشان می‌دهد!

همانطورکه مساحت مربع ؛ اندازه یک ضلع ضرب درخودش می‌شود پس هر اسم از اسماء الهی درواقع تمام سطح ظاهر و باطن عالم را پرکرده! بنابراین هر کدام  از اسماء الهی را صدا بزنید مثل این است که تمام اسماء را صدا زده‌اید و همه ، اشاره به «هو» است.

به این معناست که کلمه مربع از ریشه‌ی ربع است و باطن ربیع (یعنی بهار) و عدد 4 ، که بهار واقعی ؛ گنجِ 4 است که همان وجود 14 نور مقدس(صلوات الله علیهم اجمعین) است. و دیگر اینکه هروقت به ذکر بخواهیم اسماء الهی را کامل بخوانیم باید آن نام مبارک را به عدد ابجدش تکرار کنیم یعنی مربعِ اسم ظاهر می‌شود! و انشاءالله اگر قبول شود به وجود مبارک آن اسم ، معنا و مفهومش برای انسان اثر ربیع یعنی بهاری شدن ، سبز شدن(یعنی حاجت روایی) و شفا یافتن و امثال آن اتفاق می‌افتد.

و اینجا مشخص می‌شود که چرا خانه مبارک کعبه ، بصورت مکعب است که 6 وجه دارد و هر وجهش به شکل مربع است؟! یکی از دلایلش این است که این مرکز که قلب کره زمین است ؛ پس مرکز حیات طیب و سبز شدن و طهارت و تقدس و محل عبادت و سجده‌ گاه همه‌ی مؤمنین می‌باشد. و چرا باید در موقع نماز رو به قبله کنیم؟ چون قلب مؤمن باید متوجه قلب کره زمین ؛ خانه خدا و آن ربیعِ واقعی شود تا حقیقت زندگی پاک را از جانِ باطن خانه کعبه که وجود آن قلب عالم امکان ؛ ولی الله الاعظم ؛ بقیة الله صاحب العصر و الزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است ، دریافت کند. و چنانچه در آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت آمده:إنّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر ، همین دلیل بر بهاری شدن و زنده شدن شخص نمازگزار است که آفات و منکرات از او جدا می‌شود و به حقیقت کمال انسانی خود می‌رسد.(انشاءالله)

گنج الف و سوره مبارکه حمد

پیامبراکرم(ص) فرمود: کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و کلّ محتوای سوره مبارکه حمد در بسم الله الرحمن الرحیم و تماما در باءِ بسم الله و تماما در نقطه زیر باءِ بسم الله است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: انا نقطة تحت الباء(من نقطه زیر باء هستم). کلام بی نهایت بزرگیست ! اما هدف من این است که : اولاً همانطورکه گفته شد عدد ابجد حرف الف برابر یک است. سوره مبارکه حمد ، تنها سوره مبارکه از قرآن کریم است که بسم اللهِ آن یک آیه (الفِ وجود) محسوب شده است. بقیه سوره‌های مبارکه با آیه اول عدد یک را نشان داده است و بقول محی الدین عربی که می‌فرماید:  113بسم الله در بسم الله سوره مبارکه حمد قرار دارد. همانطور که الف ، کلّ گنج عالم است گیرنده کلّ اعداد ، یک می‌شود ، و تمام آن می‌شود یک سوره مبارکه حمد (تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد است). و به همین وجه بسم الله آن که مخصوص شد و به همین دلیل حرف (ب) (مقام یک الفِ وجود) که اولین حرف شروع کلام خالق یکتاست ، پس حامل کلّ سوره مبارکه حمد است.

نقطه که سِرّ و جان حقایق قرآن است و جمع کننده کلّ اسرار و کلّ محتوای قرآن است ، اولین اثر قلم حق بر لوح هستی می‌باشد و عدد یک را به خود اختصاص می‌دهد و همان الفِ وجود می‌شود. و سِرّ این حقیقت ، وجود مقدس ظهر الوجود و تبیّن بین العابد و المعبود ؛ وجود مقدس مولای متقیان ؛ مولی الموحدین ؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، امام اول (یک=الف) شیعیان عالم می‌باشد. حضرت رسول مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) فرمود: انا مدینة  العلم و علی بابها ؛ من شهر علم هستم و علی(ع) درِ آن .همانطورکه دَر ، مفتاح است سوره مبارکه حمد هم فاتحة الکتاب است. خداوند متعال کلید و مفتاح بهشت را هم ولایت امیرالمؤمنین (ع) و فرزندان نورانی او قرار داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۳۵
عذرا شفائی

خصوصیات هر یک از حروف :

                                حرف "الف"

الف از حروف نیست ، البته نزد آن کس که بویی از حقیقت و حقایق برده باشد. ولی عموم آن را از حروف می‌نامند. مقام الف ، مقام جمع است و از اسماء ، اسم "الله" را دارد و از صفات ، قََیّومیّت را!

"الف" به ظهورش در مرتبه‌ی ششم است و ظهر سلطان و غلبه‌اش در نبات می‌باشد و همردیفانش در این مرتبه "ها" و "لام" می‌باشند. و آن، مجموع عالم حروف و مراتبش می‌باشد. و آن نه تنها از آنهاست و نه از آنها بیرون است. نقطه‌ی دایره و محیط آن است و مرکب عوامل و بسیط آن "ها" است.

علمای حروف گویند: الف ، مقدم هر حرف است و در مقام حروف تهجی ، به منزله‌ی ماده شیء در کار است. به واسطه مثلِ "با" و "تا" و"ثا" و با واسطه مثل "جیم"و "سین". زیرا قوام آنها بر "یا" و "با"، "الف" است. لذا او را قطب الحروف نامند و آن را ذات اقدوس دانند و زبر و بیّنات آن مظهر اسم است که با نام علی(ع) مطابق می‌باشد و لفظ همزه با علی(ع) مطابق است چراکه عدد ابجد همزه بصورت بسیط {ها(=6) + میم(=90) + زا(=8) + ها(=6)} 110 می‌شود که با عدد ابجد نام مبارک علی(ع) برابر است .

در حروفِ  الف ؛ همزه ، مصدر است که 110 می‌شود و لفظ و بینات آن نیز ل(=30) و ف(=80) جمعش 110 می‌باشد و آن به حساب بینه برابر کلمه‌ی توحید لااله الاهو(=110) است. پس ظاهر و باطن "الف" ، علی(ع) می‌باشد و صدور حروف از "الف" است که آن یک باشد و کلمه و کلام و کتاب تدوینی از آن تالیف شده است.

حرف "همزه"

حرف "همزه" از حروف عالم شهادت و ملکوت است. مخرجش انتهای حلق است و در عدد دارای مرتبه نمی‌باشد. و از بسایط حروف "فا" و "میم" و "زا" و "یا" را دارد و از عوالم ، عالم ملکوت "را" دارا است. و از فلک ، فلک چهارم را. و دوره‌ی فلکش نه هزار سال است، و از مراتب نیز چهارم و ششم و هفتم را دارا است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جن و نبات و جماد است.

طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش می‌باشد و اختلاف نظر دارند که یا آن در حروف نوشتن یک حرف است یا نصف حرف اما در تلفظ بدان هیچ اختلافی در این امر نیست که آن نزد همگان ، یک حرف است.

حرف "با"

  بدان ای دوست بزرگوار که "با" از عالم فلک و شهادت و قهر و غلبه است. مخرجش از دو لب و عددش دو. و بسایطش عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. فلکش، فلک اول و در عین صفایی "خلاصه" در "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش مرتبه‌ی هفتم است و سلطان و غلبه‌اش در جماد است و طبعش یبوست(خشک) و عنصرش هوایی(بادی) می‌باشد. از وی آنچه که با طبعش همانندی دارد بوجود می‌آید.

حرکتش امتزاج پذیر و دارای حقایق و مقامات و منازلات می‌باشد ."خالص" و "کامل" و چهارتایی و مونس است و دارای ذات. "با" را از حروف حرف "الف" و "همزه" می‌باشد.

حرف "جیم"

بدان که خداوند ما و تو را یاری فرماید. "جیم" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از وسط زبان یعنی بین زبان و بین سقف دهان می‌باشد. عددش ، 3 است و حروف بسایطش؛ "یا"، "میم" و " الف" همزمان می‌باشد و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های حرکت فلکش ، یازده هزار سال است.

در "عامه" امتیاز می‌یابد و آن را وسط طریق است. مرتبه‌اش مرتبه چهارم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جن است ، جسدش سرد و خشک است و سرش گرم  و خشک و طبعش سرد و گرم و خشک است. عنصر بیشترش ، خاک و کمترش ، آتش است. از آن ، آنچه با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید ، حرکتش کج می‌باشد.

"جیم" را حقایق مقامات و منازلات است و امتزاج پذیر است و کامل است و هر کس به او اتصال یابد ، نزد صاحبان انوار و اسرار رفعت و بلندی می‌یابد ، جز کوفیان(که قابل بدین امر نیستند ) . سه تایی و مونس "همدم" است. علامتش فردانیت و یگانگی است و وی را از حروف ، حرف "یا" و "میم" می‌باشد و از اسماء ، همان‌ها که پیش از این گفته آمد.

حرف "دال"

بدان که خداوند ما را به اسمائش یاری می‌فرماید. "دال" از عالم ملک و جبروت است و مخرجش مخرج "طا" است. و عددش چهار و بسایطش عبارت از "الف"، "لام"، "همزه"، "فا" و "میم" می‌باشد. فلکش، فلک اول است. و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم.

سلطان و غلبه‌اش، در بهایم و حیوانات می‌باشد. طبعش سرد و خشک است و عنصرش خاک است. از وی آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش بین صاحبان انوار و اسرار آمیخته است. دارای "اعراف" می‌باشد. "خالص" و "ناقص" و مقدس و دو تایی و مونس "همدم" می‌باشد وی را از حروف حرف "الف" و "لام" است.

حرف "ها"

بدان که "ها" از حرف غیب است و آن را مخرج از انتهای حلق می‌باشد و عدد ابجد 5 را دارا است و از عوالم، عالم ملکوت را و از فلک ، فلک چهام را دارا می‌باشد. و زمان حرکت فلکش نه هزار سال است و از طبقات، "خاصه" و "خاصه الخاصه" را دارا است. و از مراتب ، ششم را.

و ظهور سلطان و غلبه‌اش در نبات است و از آن به واسطه فرجامش آنچه که گرم‌تر است پدید می‌آورد و سپس آن را به سردی و خشکی ، دگرگونی و ارجاع می‌بخشد.

و "ها" را از حرکات ، راست و کج است و آن را از حروف "اعراف" می‌باشد که دارای امتزاج و از کامل‌ها است. و از عالم منفرد، طبعش سرد و خشک و گرم و تر، مانند عطارد است و عنصر بزرگ آن خاک است و عنصر کمترش هوا.

                                حرف "واو"

"واو" از عالم ملک و شهادت و قهر و غلبه است و مخرجش از دو لب و عددش شش است. بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام" و "فا" می‌باشد. فلکش، فلک اول و سال‌های گردش فلکش، بیش از این گفته آمد ، در "خاصةالخاصه" و در "خلاصه" امتیاز می‌یابد. وی را غایت طریق می‌باشد و مرتبه‌اش مرتبه چهارم است. و سلطان و غلبه‌اش در جن می‌باشد.

طبعش ؛ گرم و تر و عنصرش؛ هواست. از "واو" آنچه که با طبعش سازگاری دارد بوجود می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر و دارای "اعراف" و "خالص" و "ناقص" و مقدس و مفرد و خوفناک می‌باشد و او را از حروف حرف "الف" می‌باشد.

                                  حرف "زا"

بدان که خداوند تو را به روح ازل یاری فرماید. "زا" از عالم شهادت و جبروت و قهر و غلبه است و مخرجش "صاد" و "شین" بوده و عددش هفت است و بسایطش "الف"، "یا"، "همزه"، "لام" و "فا" می‌باشد. و فلکش، فلک اول است. و سال‌های حرکت فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد.

دارای غایت است و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم است. و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات است و طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش می‌باشد. از وی هر چه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر است و دارای خوی‌ها و حالات و کرامات خالص و کامل و مقدس و دوتایی و مونس و همدم است. "زا" حروف "الف" و "یا" را دارا می‌باشد. 

حرف"حا"

"حا" از عالم غیب می‌باشد. و مخرجش ، وسط حلق است و از عدد ، هشت می‌باشد و از حروف ، بسایط "الف" ، "لام" ، "ها" ، "فا" ، "میم" ، "زا" و از عوالم ، وی را عالم ملکوت می‌باشد که از فلک ، فلک دوم و سال‌های حرکت فلکش یازده هزار سال می‌باشد. او از "خاصه" و "خاصه الخاصه" می‌باشد. و از مراتب ، مرتبه هفتم را داراست و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد است و از آن هر چه که سرد و تر است پدید می‌آید و عنصرش آب می‌باشد.

"حا" را از حرکات ، حرکت کج است و از حروف "اعراف" می‌باشد و آن" خالص" ؛ ناآمیخته است و "کاملی" است که هر کس به او اتصال یافت ، رفعت و بلندی یافت و او از عالم انس سه تایی می‌باشد و طبعش سرد و تر می‌باشد و "حا" را از حروف ؛ حرف الف و همزه می‌باشد.

                                حرف "طا"

بدان که خداوند ما را به آن یاری فرماید. "طا" از عالم ملک و جبروت است و مخرجش از کنار زبان و ریشه دندان‌های پیشین می‌باشد و عددش نه است و بسایطش عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "زا" و "ها"است. و فلکش، فلک دوم می‌باشد و سال‌های گردشش گفته آمد در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. "طا" را غایت طریق است و مرتبه‌اش مرتبه‌ی هفتم می‌باشد و سلطان و غلبه‌اش در جماد است، طبعش سرد و تر است عنصرش آب می‌باشد و از روی آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید .

 حرکتش نزد صاحبان انوار، مستقیم و راست است و نزد صاحبان اسرار ، معوج و کج و نزد صاحبان تحقیق و نزد ما با هم متنزح می‌باشد. دارای "اعراف" می‌باشد، "خالص" و "کامل" و دو تایی و مونس "همدم" است. وی را از حروف ، حرف "الف" و "همزه" می‌باشد و از اسماء آنچه را که پیش از این بیان نمودیم، دارا می‌باشد.

حرف "یا"

بدان که خداوند ما و تو را به وسیله وحی از جانب خودش یاری کند. "یا" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش، مخرج "شین" می‌باشد و عددش، برای افلاک دوازده گانه "ده" و "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردشش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصة الخاصه" امتیاز می‌یابد آن را غایب و مرتبه هفتم است.

ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد است و طبعش، امهات و اصول نخستین است و عنصر بیشترین آتش است و کمتر آب و از او حیوان پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر است و دارای حقایق و مقامات و منازلات امتزاج یافته است و "کامل" چهارتایی و مونس "همدم" است و از حروف، حرف "الف" و "همزه" را دارا است و از اسماء همان که گذشت.

حرف "کاف"

بدان که خداوند ما و تو را یاری فرماید. "کاف" از عالم غیب و جبروت است. و "کاف" را مخارج ، مخرج "قاف" که بیانش گذشت می‌باشد جز آنکه از آن پایین‌تر است. عددش ، 20 است و بسایطش ، از حروف ؛ "الف"، "فا"، "همزه" و "لام" می‌باشد. که فلکش ، فلک دوم است و حرکت فلکش ، یازده هزار سال می‌باشد و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جن می‌باشد و از آن هر چه گرم و خشک است پدید می‌آید. عنصرش ، آب است و طبعش ، گرم و خشک می‌باشد.

مقامش بدایت است و حرکت آن امتزاج پذیر است. و از "اعراف" می‌باشد . "خالص" و "کامل" است و نزد صاحبان انوار، هرکس در جن اتصال یابد ، رفعت و بلندی می‌یابد ولی نزد صاحبان اسرار، رفعت و بلندی نمی‌یابد. مفرد خوفناکی است که از حروف آنچه "قاف" راست می‌باشد و از اسماء او را بر اسمی که اولش حرفی از حروف بسایط و حروف اوست می‌باشد.

حرف "لام"

بدان که خداوند ما و تو را به روح القدوس یاری کند. "لام" از عالم شهادت و جبروت می‌باشد. و مخرجش، از کنار زبان است و نزدیک‌ترین آن تا پایان کناره‌اش. عددش، در دوازده فلک (سی) است و در افلاک هفتگانه سه.

بساطش، "الف"، "میم"، "همزه"، "فا" و "یا" می‌باشد و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردشش گفته آمد در "خاصه" و "خلاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد و دارای غایت است. مرتبه‌اش مرتبه‌ی "خاصه" است و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد. طبعش گرم و سرد و خشک است. عنصر بیشتر آن ، آتش است و کمتر خاک ، از آن هر چه که طبعش مشکل و همانندی دارد پدید می‌آید. حرکتش راست و آمیزش پذیراست "لام" را "اعراف" می‌باشد ، امتزاج یافته و "کامل"، "مفرد" و خوفناک ، می‌باشد که از حروف "لام"، حرف "الف" و "میم" می‌باشد.

حرف "میم"

 بدان که خداوند مؤمن را یاری کند. "میم" از عالم ملک و شهادت و قهر و غلبه است. و مخرجش، مخرج "با". و عددش چهل و چهار. بسایطش عبارت از "یا"، "الف" و "همزه"است. فلکش، فلک اول است و در "خاصّه" و "خاصه الخاصه" و در صفای "خلاصه" امتیاز می‌یابد. وی را غایت می‌باشد که مرتبه‌اش در مرتبه‌ی سوم، ظهور سلطان و غلبه‌اش در انسان می‌باشد.

طبعش سرد و خشک و عنصرش خاک است. از حرف "میم" آنچه با طبعش همانند دارد بوجود می‌آید. وی را "اعراف" است و "خالص" و "کامل" و مقدس و مفرد و مونس "همدم" می‌باشد و او را از حروف حرف "یا" می‌باشد.

حرف "نون"

بدان که خداوند قلب‌ها را به ارواح یاری و کمک فرماید. "نون" از عالم فلک و جبروت است و مخرجش از کنار زبان بالای داندان‌های پیشین است. عددش پنجاه است. بسایطش، عبارت است از "واو" و "الف" است. و فلکش، فلک دوم می‌باشد. و سال‌های حرکت فلکش گفته آمد. در "خاصه" و " خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد وی را غایت طریق است. مرتبه‌اش، مرتبه‌ی منزه دوم است. ظهور سلطان و غلبه‌اش در مقام الهیت است و طبعش سرد و خشک و عنصرش خاک می‌باشد. از آن آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید حرکتش آمیخته است. دارای خوها و حالات و کرامات می‌باشد، "خالص" و "ناقص" و خوفناک است، دارای ذلت است و "نون" از حروف "واو"  می‌باشد.

                                 حرف "سین"

بدان که "سین" از عالم غیب و جبروت و لطف است. و مخرجش، مخرج "صاد" و "زا" می‌باشد. عددش نزد صاحبان انوار 60 بوده، و نزد ما سیصد و سه می‌باشد. (سیصد به حساب جمل کبیر و سه به حساب جمل صغیر).

بسایطش، "یا"، "نون"، "الف" و "همزه" است. فلکش، فلک اول بوده و سال‌های گردش فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصةالخاصه" و "خلاصه خاصةالخاصه" و صفای "خلاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. "سین" را غایت می‌باشد و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم است.

ظهور سلطان غلبه‌اش در بهایم و حیوانات. و طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش می‌باشد. از وی آنچه که با طبیعتش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید، حرکتش امتزاج پذیر است، دارای "اعراف" می‌باشد. "خالص" و "کامل" و دوتایی و مونس "همدم" می‌باشد و او را از حروف، حرف "یا" و "نون" است .

حرف "عین"

حرف "عین" از عالم شهادت و ملکوت می‌باشد. و آن را مخرج از وسط حلق است. و از عدد جمل عقد هفتاد است. و از حروف بسایط یا "نون"، "الف"، "همزه" و "واو" می‌باشد. و وی را از افلاک ، فلک دوم است و زمان حرکت فلکش یازده هزار سال است. و از طبقات عالم ، "خاصه" و "خاصه الخاصه" می‌باشد و از مراتب مرتبه‌ی پنجم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در بهایم  و حیوانات می‌باشد.

از آن هر گرم و تری پدید می‌آید و "عین" را از حرکات ، حرکت افقی که کج است می‌باشد و آن از حروف "اعراف" است و از حروف "خالص" می‌باشد و کامل است، و از عالم انس دو حرفی می‌باشد و طبعش گرم و تر است. و عین از حروف یا و نون می‌باشد.

حرف "فا"

بدان که خداوند قلب الهی را یاری کند. "فا" از عالم شهادت و جبروت و غیب و لطف است و مخرجش از درون لب پایینی و اطراف دندان‌های پیشین بالا می‌باشد. عددش هشتاد و هشت و بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. وی را فلک، فلک اول و در "خلاصه" امتیاز می‌یابد و غایت طریق بود. و مرتبه‌اش مرتبه‌ی هفتم و غلبه‌اش در جماد است.

طبع سرش گرم و تر و دیگر جسدش سرد و تر می‌باشد. عنصرش بیشترین آب و کمتر هوا است. آنچه که با طبعش همانندی دارد، از وی بوجود می‌آید. حرکتش امتزاج یافته است و دارای حقایق و مقامات و منازلات در نزد صاحبان اسرار می‌باشد. "فا" را خوی‌ها و حالات و کرامات و "فا" را ذات و از حروف "الف" و "همزه" می‌باشد.

حرف "صاد"

بدان ای دوست ارجمند "صاد" از عالم غیب و جبروت می‌باشد. و مخرجش بین دو طرف زبان و بالای دندان‌های پیشین پایین می‌باشد. عددش نزد ما شصت، و نزد صاحبان انوار 90 می‌باشد. بسایطش، حروف "الف"، "دال"، "همزه"، "لام" و "فا" می‌باشد. و فلکش، فلک اول و سال‌های حرکت فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. وی را آغاز طریق است و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم می‌باشد. و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد.

طبعش گرم و تر است و عنصرش هوا است. از وی آنچه که به طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر آمیخته و مجهول است. دارای "اعراف" می‌باشد و "خالص" و "کامل" و دو تایی و مونس "همدم" است "صاد" را از حروف حرف "الف" و "دال" است.

پس از این بیان، بدان راز این "صاد" خشک که جز در خواب نمی‌توان دست یافت و خداوند است که "صاد" را در خواب و بیداری به هر که خواهد می‌بخشد.

بدان که "صاد" حرفی از حروف "صدق و "صون" و "صورت" است و شکلش دایره وار است و پذیرای تمام شکل‌ها، در آن اسرار و رازهای عجیبی می‌باشد که کشفش، در خواب می‌باشد و مقام اسرار پنهان عالم و عجایب و شگفتی‌های آیات و نشانه‌های حق تعالی است.

حرف "قاف"

بدان که خداوند ما و تو را یاری می‌فرماید. "قاف" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از آخرین مرتبه و بن زبان و آنچه فوق آن از سقف دهان است ، می‌باشد و عددش 100 است. و حروف بسایطش ؛ "الف"، "فا"، "همزه" و "لام" می‌باشد. و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های حرکت فلکش ، یازده هزار سال و در "خاصه" و "خاصة الخاصه " امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش ، مرتبه چهارم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش جن است و طبعش ، اصول و اُمّهات نخستین ، و پایانش گرم خشک می‌باشد و دیگر مواردش ، سرد و تر است. عنصرش ، آب و آتش است و از آن انسان و عنقا (سیمرغ) ، پدید می‌آید.

وی را حالاتی است ، حرکتش امتزاج پذیراست ، امتزاج مونس "همدم" دوتایی علامتش مشترک است وی را از حروف ، "الف" و "فا" می‌باشد. و از اسماء ، بر مراتبشان هر اسمی که در اولش حرفی از حروف بسایط آن‌ باشد نزد صاحبان اسرار، دارای ذات ، و نزد صاحبان انوار، دارای ذات و صفات.

حرف "را"

بدان که خداوند ما و تو را به توسط روحی از جانب خودش یاری کند. "را" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از پشت زبان و بالای پیشین است. و عددش در دوازده فلک دویست است و در افلاک هفتگانه دو. بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردش فلکش معلوم است وی را غایت است.

و طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش است از "را" آنچه با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید. حرکتش آمیخته است، دارای "اعراف" است "خالص" و "ناقص" و "مقدس" و دوتایی و مونس "همدم" است او را از حروف، حرف "الف" و "همزه" است و از اسماء آنچه گفته شد.

حرف "شین"

بدان که خداوند ما و تو را به نطق و فهم یاری کند. "شین" از عالم غیب و جبروت است مگر میانه آن. مخرجش، مخرج "جیم" است و عددش نزد ما "الف" است و نزد صاحبان انوار300 است. و بسایطش، "یا"، "نون"، "الف"، "همزه" و "واو" می‌باشد. و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردش این فلک گفته آمد و در "عامه" امتیاز می‌یابد و وی را وسط طریق است و مرتبه‌اش مرتبه پنجم است و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد. طبعش سرد و تر است و عنصرش آب است، آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد از وی پدید می‌آید.

حرکتش امتزاج پذیر است. "کامل" و "خالص" و دو تایی و مونس "همدم" است و "شین" را ذات و صفات و افعال است و از حروف ، حروف"یا" و "نون" را دارد و از اسماء همان گونه است که گفته آمد، دارای خوها و حالات و کرامت می‌باشد.

حرف "تا"

بدان ای دوست مهربان "تا" از عالم غیب و جبروت است. و مخرجش، مخرج "دال" می‌باشد و عددش، چهار و چهارصد است و بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "طا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. فلکش، فلک اول است و سال‌های گردش فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصه الخاصه" امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش، مرتبه‌ی هفتم است و سلطان غلبه‌اش، در جماد می‌باشد.

طبعش سرد و خشک است و عنصرش آب می‌باشد. از "تا" از آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید. حرکتش آمیزش پذیر است و دارای خوها و حالات و کرامات است "خالص" و "کامل" و چهارتایی و مونس "همدم" است و دارای ذات و صفات است. و او را از حروف "فا" و "همزه" می‌باشد.

حرف "ثا"

بدان که "ثا" از عالم غیب و جبروت و لطف بوده و مخرجش مخرج "ظا" و "ذال" می‌باشد. عددش پانصد و پنج و بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. وی را فلک، فلک اول و در "خلاصه"  و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد.

طبعش سرد و خشک است و عنصرش ، خاک می‌باشد. و دارای خوی‌ها و حالات و کرامات بود، و "خالص" و "کامل" و چهارتایی و مونس "همدم" می‌باشد. "ثا" را ذات و صفات و افعال است و از حروف حرف "الف" و "همزه" را دارا می‌باشد.

حرف "خا"

بدان که خداوند یاری‌ات فرماید. "خا" از عالم غیب و ملکوت است. و مخرجش حلق پایین و قعر دهان است و عددش ، 600 است و بسایطش ؛ "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های حرکت فلکش ، یازده هزار سال است. و در "عامه" امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش ، مرتبه‌ی هفتم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد می‌باشد.

طبع سَرِ آن ، سرد و خشک است و بقیه جسدش گرم و تر می‌باشد. عنصر بیشتر آن هوا است و کمترش خاک ، هر چیزی که در آن طبایع چهارگانه با هم جمع می‌آیند ، از آن پدید می‌آید. حرکتش کج است و دارای حالات و خوها و کرامات است ، "آمیخته" و "کامل" است. هر کس بر نفس خویش بد و اتصال یابد ، رفعت و بلندی می‌یابد "سه تایی" و مونس "همدم" است. دارای علامت و نشانه است و از حرف "همزه" و "الف" می‌باشد.

حرف "ذال"

بدان که "ذال" از عالم شهادت و جبروت و قهر و غلبه است. مخرجش مخرج "ظا" و عددش هفتصد و هفت می‌باشد. بسایطش، عبارت از "الف"، "لام"، "همزه"، "فا" و "میم" می‌باشد. فلکش، فلک اول و سال‌های گردش فلکش گفته آمد. در "عامه" امتیاز می‌یابد و وی را وسط طریق است.

طبعش گرم و تر است و عنصرش هواست. از "ذال" هر چه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش کج و معوج و امتزاج پذیر می‌باشد. دارای خوی‌ها و حالات و کرامات است. "خالص" و "کامل" و مقدس و دوتایی و "همدم" می‌باشد دارای ذات. او را از حروف حرف "الف" و "لام" می‌باشد.

حرف "ضاد"

بدان که خداوند ما و تو را یاری فرماید. "ضاد" نقطه دار از حروف عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از کناره زبان و آنچه زیر و نزدیک آن را دندان‌هاست می‌باشد. و عددش نزد ما نود است و نزد اهل انوار هشتصد می‌باشد. حروف بسایطش ، عبارت از "الف"، "دال"، "همزه"، "لام" و "فا" بوده و فلکش ، فلک دوم است و حرکت فلکش یازده هزار سال می‌باشد . در "عامه" امتیاز می‌یابد و آن را وسط طریق است و مرتبه‌اش ، مرتبه پنجم می‌باشد و ظهور سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات است .

 طبعش سرد و تر است و عنصرش آب می‌باشد. از آن هر چه سرد و تر است پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر است ، "ضا" را خوی و حالات و کرامات است ، "خالص" و "کامل" و دو تایی و مونس "همدم" می‌باشد و علامتش فردانیت و یگانگی است. او را از حروف ، حرف "الف" و "دال" می‌باشد و او را از اسماء ، همان‌هایی است که در حرفی که پیش از این بود (کاف)، توضیح دادیم.

حرف "ظا"

بدان خردمند که "ظا" از عالم شهادت و جبروت و قهر و غلبه است. و مخرجش مابین دو طرف و سمت زبان و پهلوی دندان‌های پیشین می‌باشد. عددش نزد ما هشتصد و هشت می‌باشد و نزد صاحبان انوار نهصد. بسایطش، عبارت از "الف"، "لام"، "همزه"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" و فلکش، فلک اول است. و سال‌های گردش فلکش گفته آمد.

در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. "ظا" را غایت طریق است و مرتبه‌اش مرتبه هفتم. ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد است. طبع گردشش سرد و تر است و قائمه‌اش گرم و تر می‌باشد.

و "طا" را گرمی و سردی و تری مشاکلت و همانندی دارد، از او می‌آید. امتزاج پذیر است و دارای خوی‌ها و حالات و کرامات می‌باشد. امتزاج یافته و "کامل" و دوتایی و مونس "همدم" می‌باشد و دارای "ذات". وی را از حرف "الف" و "همزه" می‌باشد. 

حرف "غین"

بدان که خداوند به روحی از جانب خویش یاری‌ات کند. "غین" نقطه دار ، از عالم شهامت و ملکوت است و مخرجش ، "حلق" یعنی نزدیک‌ترین جای به دهان می‌باشد، عددش نزد ما صاحبان اسرار، نهصد است و نزد صاحبان انوار، 1000 است تمام اینها در حساب جمل کبیر است. بسایطش "یا"، "نون"، "الف"، "همزه" و "واو" می‌باشد. و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های فلکش در حرکتش یازده هزار سال است که در طبقه عامه امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش ، مرتبه‌ی پنجم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد.

طبعش سرد و تر است و عنصرش آب است. هرچه سرد و تر است ، از آن پدید می‌آید و حرکتش کج است و آن را خوها و حالات و کرامات است ، "خالص" و "کامل" دوتایی و مونس "همدم" می‌باشد. غین را یکتایی ذاتی می‌باشد و از حروف "یا" و "نون" می‌باشد و "غین" ملکوتی می‌باشد.

تفسیر کلماتی که الفبا را تشکیل می‌دهند )از کتاب الخصال ؛شیخ صدوق)

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: عثمان بن عفان بر رسول خدا(ص) عرض کرد یا رسول الله(ص) ، تفسیر ابجد چیست؟ رسول خدا (ص) فرمود: تفسیر ابجد را بیاموزید که همه معانی شگفت انگیز در آن است و وای به دانشمندی که تفسیر ابجد را نداند.

عثمان عرض کرد یا رسول الله(ص) تفسیر ابجد چیست؟ فرمود: الف ؛ اشاره به آلاء الهی است یعنی نعمت‌های او و حرفی است از نام‌های خداوند. و باء ؛ اشاره است به جهت و نشاط خداوند. و جیم ؛ اشاره به جنت و جمال و جلال الهی است . و دال ؛ اشاره به دین خداست. و اما کلمه هوز : هاءاش رمزی است از هاویه و جهنم (وای به حال کسی که در آتش فرو افتد) و واوِ هوز یعنی وای بر اهل آتش ، و زاءِ هوز اشاره است به زاویه دوزخ که پناه می‌بریم از آنچه در زاویه‌ی دوزخ است. و اما کلمه حطی: حاء‌اش اشاره است به حطوط و ریزش گناهان از آنانیکه در شب قدر استغفار می‌کنند ، همان شبی که جبرائیل با فرشتگان تا سپیده دم از آسمان بر زمین فرود می‌آیند.

و طاء ؛ اشاره به این است که درخت طوبی از آنِ استغفارکنندگان در شب قدر است و سرانجام خوشی در انتظار آنان است و طوبی درختی است که خدای عزّوجلّ با دست قدرت خویش کاشته و از روح خود در آن دمیده است. شاخه‌های این درخت از پشت دیوار بهشت به چشم می‌خورد؛ با زیور و جامه‌های زینت‌بخش و میوه‌هایی بارور است که در دسترس استفاده بهشتیان است.

و یاء ؛ اشاره به یدالله است و همان نیرو و قدرتی است که خدا را بر آفریدگان است و خداوند پاک و برتر است از آنچه برای او شریک می‌پندارند.

و اما کلمه کلمن : کاف ؛اشاره به کلام خدا است نه در کلماتش تبدیلی است و نه هرگز به جز آستان حضرتش پناهی خواهی یافت. و لام اشاره است به دید و بازدیدهای دوستانهِ اهل بهشت و سرزنش دوزخیان بر یکدیگر و میم اشاره به ملک بی زوال خداوندی و پایندگی فناناپذیر است. و اما نون اشاره است به نون و قلم و آنچه می‌نگارند.قلم ، قلمی است از نور و کتابی است از نور در لوحی که محفوظ است و فرشتگان مقرب نزد آن حاضرند و گواه و همان تنها گواهیِ خداوند کافی است.

 و اما سعفص : صادش اشاره به این است که صاعی به صاعی یعنی پاداش در مقابل پاداش است. هرطور که با دیگران رفتار کنی و پاداش آنان دهی ، همانطور با تو رفتار شود و پاداشت داده شود که خداوند برای بندگان، ستم روا ندارد.

و اما قرشت : به این معنیست که مردم را از اینجا و انجا گرد آورد و زنده کند و در روز رستاخیز برای حساب وا دارد و حکم دادگاه الهی مطابق حقیقت درباره‌ی آنان صادر شود و ستمی بر آنان نخواهد شد.

من آنچه در این خصوص در تفسیر حروف الفبا روایت داشتم در کتاب معانی الاخبار یاد کردم.

خواص هر یک از حروف:

البته باید فهمید که هر حرفی از حروف خواصی دارد، همانطوری که با تلفظ در شنیدن اثر می گذارد، در نقش و ظاهر و ترکیب نیز اثر دارد:

«الف»

نمایشگر هزاران اسرار و رموز است و بقیه‌ی حروف از "الف" موجود. "48892" الف در قرآن موجود است. هر کس سه (111) شب جمعه نویسد با خود دارد، نزد اکابر عزیز و محبوب گردد و دلش صاف و حوائجش برآید. وقت نوشتن این دو اسم را بخواند، "سبحان الله یا لا اله اله انت" .

و هر صبح پیش از آنکه با کسی صحبت نماید ، 1000 بار (آ) گوید، مال بی حساب می‌رسد و اگر 1000 مرتبه (آ) بنویسد و با خود دارد چنان باشد که اموال و ثروت بی‌حسابی به او می‌رسد.

و حروف مقطعه و اسراری دارد که همه نمی‌فهمند. شاید الف اشاره به (اله) و (الله) و (اکبر) و (علی) و (امر) و (احد) می‌باشد. مانند کهیعص، که اشاره به کربلا و غیره می‌باشد.

«ب»

هر که روز یکشنبه 12 "ب" نویسد و آن را در مقابل قاهر و متکبر دفن نماید، کبر و غرور او زایل و از بین می‌رود. و مریض بر کاسه‌ی چینی بنویسد و بیاشامد و زمان نوشتن ذکر "یارحمن یارحیم" را بخواند و زندانی روزی 500 مرتبه بخواند از زندان خلاص و رهایی یابد. و اگر 200 مرتبه بنویسد و همراه خود داشته باشد، کسی به او آسیب و ضرر نمی‌رساند.

«ج»

هر کس وقت طلوع آفتاب 53 "جیم" بنویسد و با خود داشته باشد، زبان بدگویان بر او بسته خواهد شد و ارواح را مشاهده خواهد کرد و اگر از کار درمانده باشد، به آن کار خواهد رسید و از عمر خود برکت خواهد برد و در وقت نوشتن ذکر "یا باری یا کبیر" را بخواند.

هرکس هر شب 1000 بار "جیم" گوید، بعد از هفت شب هر کدام از پیغمبران را که خواهد، در خواب می‌بیند و اگر رنجور باشد بنویسد و بخورد شفا می‌یابد.

«دال»

هرکس 35 "د" شب چهارشنبه در خلوت ، وقتیکه مردم خوابند با مشک و زعفران نویسد و با خود همراه کند، دل و دست او گشاده گردد و در نظر مردم با عزت و حرمت و اعتبار کلی باشد.

جهت اداء دین مفید وقت نوشتن بخواند"یا حنان یا منان". اگر کسی بخواهد کسی را ظاهراً آواره کند، صبح پیش از آنکه با کسی سخن گوید، بر بام رود و به ستاره‌ی آسمان بنگرد و 70 بار "دال" گوید، دشمن آواره شود.

اگر هر روز 1000 بار گوید، به مراد رسد و اگر 700 بار بر شیرینی بخواند و پیش سگ اندازد ، نزد مردم شیرین شود و اگر کسی دفینه‌ای دارد و نداند در کجاست ، 700 بار در گوش خروس بخواند ، خروس تا سر دفینه می‌رود.

«ها»

هر کس 15 "هـ" بنویسد و با خود دارد، از سِرّ غیب آگاه شود و علم نهانی بر او ظاهر گردد و هنگام نوشتن بخواند"یا وافی یا حفی" اگر کسی خواهد بجائی رود و مانعی باشد، 60 بار در برابر آن کس بخواند و به او بدمد بر طرف شود.

اگر کسی این حروف را بر کف دست بنویسد و به نزد هر کس رود مطلب برآید. (هـ هد ه لا ه لا ن). نوشته‌اند هر که خواهد پی مهمی رود، این اسم را که به زبان هندی اعظم است 7 بار بخواند ، آن مهم زود به آسانی برآید (اهنوس)

«واو»

هر که در روز شنبه 13 "و" بنویسد و در قرآن نهد ، به مراد رسد و هنگام نوشتن بخواند "یا خالق یا محیط" .

جهت وصول طلب ؛70 مرتبه گفتن نافع است.

«زا»

هر کس روز سه شنبه وقت غروب 700 "ز" بنویسد و در گورستان دفن کند هم علومی که او از مردم در حجاب می‌باشد، بر او کشف شود، وقت نوشتن ذکر "یا مبدی یا علام" را بخواند. و هر که روزی500 مرتبه بخواند یا 100 بار بنویسد و با خود همراه کند در انظار عزیز و با هیبت باشد.

«حا»

هرکس شب پنج شنبه اوائل ماه 18"ح" نویسد و با خود دارد، سحر بر او کار نکند و اگر به مشک و زعفران و در حریر و بموم سفید گرفته زیر دندان نهد، ارواح را بیند و مشاهده کند، و در وقت نوشتن بخواند "یا رئی یا زکی".

اگر کسی بخواهد دشمنی را قطع کند؛ بر مشتی خاک 200 بار بخواند و بر دشمن افشاند ، دوست گردد و اگر بر قلنج گرفتار شود، 70 بار بگوید و دست بر آنجا بمالد برطرف شود.

«طا»

هر کس شب جمعه با مشک و زعفران 19 "ط" نویسد و زیر سر نهد، جمال دل ربای پیغمبر(ص) را زیارت کند و اگر آن را در آب افکند و بخورد نوری در قلب او ظاهر گردد و اگر در شمشیر نقش کند، بسیار برّا گردد و اگر با خود همراه دارد، عزیز باشد. و هنگام نوشتن بخواند، "یا علی یا قدوس" .

اگر 120 بار بر دشمن بخواند، مطیع شود . و شب پنجشنبه 900 مرتبه نویسد و با خود همراه دارد در هنگام نماز وقت نوشتن بخواند "یا حی یا قیوم" و جهت عزت و ایمنی ساعت مشتری یا شرف قمر 25 رقعه در هر یک9 "ط" به این شکل:{ ط ط ط ط ط ط ط} نویسد با خود همراه دارد. به هنگام نوشتن "یا الله" گوید. و 7 رقعه نویسد در آب کند و به بیمار دهد به اذن الله ، شفا یابد و هنگام نوشتن ، "حمد" را بخواند.

«یا»

هر کس 20"ی" نویسد و با خود همراه کند، خواص حروف در آن باشد. اگر کسی خواهد زبان کسی را مطلقاً به بندد 60 مرتبه با این نیت بخواند و به او بدمد بسته گردد.

و اگر مقام حرف را با خود همراه تمام کند نزد خلق مکّرم شود و کسی متعرض او نشود و در آن خانه‌ای که این حروف یک یک نوشته باشد دولت و جمعیت فزونی دارد و از بلاها  ایمن گردد و در سفر از دزد حفظ شود. الله اعلم.

و نیز باید شک نکند و برای خواب دیدن کسی اینها را بنویسد و زیر سر نهد، هرکه را خواهد در خواب ببیند.

«کاف»

هر که خواهد از چشم خلق ناپدید شود، وقت ضرورت باید 700 "ک" بخواند، هیچ کس او را نبیند و هرکه 101 "ک" نویسد و با خود همراه دارد از رنج‌ها و غم‌ها ایمن و درِ دولت به رویش باز شود و هنگام نوشتن بخواند "یا کلیم یا کریم". آری خداوند با "کاف" و "نون" هرچه خواهد می‌کند.

«لام»

هر کس شب چهارشنبه 71 "ل" بنویسد و با خود دارد از مکر خلایق ایمن گردد و هنگام نوشتن بخواند "یا شکور یا غفور" اگر بر صفحه ،6 "ل" نقش کند و با خود دارد، چشم زخم به او نرسد.

 از امام چهارم مروی است: جهت غنی شدن در هفتم هر ماه بنویسد و در کیسه یا کیف نگه دارد و ماه بعد نوشته‌ی سابق را در آب اندازد. 31 مرتبه در کنار هم (ل ل ل ل .... ذوالطّول ذوالطّ ول ذوالطّول)

«میم»

هر کس بر آن بنگرد و هر روز بخواند، برکت و رزقش فزون گردد و آن برای عطارد در روز چهارشنبه است. هر کس بعد از چهل روز روزه ، آن را با شرایط و رو به قبله با طهارت قمر در سعود ساعت شمس رسم کند، حق تعالی حقایق و انوار قدسیه به او ببخشد و از مضرات ایمن گردد و هرکس خدا را به آن بخواند، روز جمعه اجابت شود و هرکس آن سِرّ عددی را روز پنج شنبه با نام مقدس رسول اکرم (ص)چهل بار بنویسد و یا غسل بشوید و بگوید: "اللّهمّ ببرکة ما شربت ان تهوّن علیّ الحفظ والفهم" و چهل روز ادامه دهد ظاهر و باطن بر او باز گردد.

هرکه روز جمعه پیش از طلوع آفتاب 90 (م) نویسد و با خود همراه دارد به حاجتی می‌رسد و اگر در باغ زراعتی آویزد هیچ آفتی به آن زراعت نرسد و هنگام نوشتن بخواند  ذکر "یا خالق یا محیط" جهت وصول طلب ؛ 70بار گفتن نافع است.

 «نون»

هر که شب سه شنبه 106 "ن" بنویسد و با خود همراه کند از امراض برهد. خواندن "ن" سبب تسهیل علم است. هنگام نوشتن بخواند، "یا حلیم و یا شکور" اگر وقت نماز خفتن 100مرتبه بگوید بیخوابی را ببرد.

«سین»

هر که 120"س" روز جمعه بنویسد و با خود همراه دارد، هیچ کس با او مجادله نکند شیرین شود و همچنین سفر و هیبت مردم نافع می‌باشد و وقت نوشتن ذکر "یا حلیم یا معید" را بخواند. جهت کشف کرامت هر صبح 80 مرتبه بگوید "سین" نافع می‌باشد و اگر صد مرتبه بنویسد و زیر سر طفل بگذارد، زود به سخن و صحبت می‌آید و اگر 70 مرتبه "سین" بر بدن طفل بنویسد، زود به زبان و سخن در می‌آید.

نوشته‌اند از خواص "سین" آن است که اگر کسی بخواهد با خصمی (دشمنی) در محاکمه غلبه کند که قادر بر جواب نباشد، نام او را در مابین دو "سین" مفروج کند، هر چه بشود متصل و اگر نشود منفصل نوشته در دست گیرد و با او سخن گوید، او عاجز شود مثلاً اسم: قمر؛سقسمسرس یا اسم شمس ؛سشسسمسسس که در قمر و در شمس متصل می‌باشد.

«عین»

هر کس روز پنج شنبه 130 "ع" نویسد و با خود همراه دارد، ایمان کامل به او روزی شود و مشهور عالم گردد. هنگام نوشتن بخواند "یا محمود یا کریم" و اگر کسی را خواهد مطیع کند، بر شیرینی هر چه خواهد بخواند به او دهد مطیع گردد.

«فا»

هر که روز چهارشنبه 90 "ف" نویسد و با خود دارد، حق تعالی مراد او را بدهد و هنگام نوشتن بخواند، "یا غیاث یا مغیث" اگر کسی بر کرباس پاره نُه هزار بار به نام کسی و به نام مادر او و به نام خود بخور دهد و در آتش اندازد ، آن کس هر چه باشد نزد او حاضر شود نه به حرام، و اگر آوارگی کسی را خواهد، هر روز 70 بار در مقام آن کس بخواند و بدمد آواره گردد.

«صاد»

هرکس 95 "ص" در کاسه به مشک و زعفران بنویسد، اگر برای او سحر کرده باشند و آن را بر سر ریزد باطل گردد. و اگر بین دو لشگر جنگ باشد به صلح کشد و اگر نوشته را در مصحف نهد، دشمن هلاک شود و در وقت نوشتن بخواند "یا قاهر یا قریب" و گفتن آن در سفر نافع است.

 «قاف»

هر که 181 "ق" نویسد و با خود همراه دارد، از زندان برهد و رزق بر او گشاده گردد و هنگام نوشتن بخواند، "یا عزیز یا حکیم" اگر کسی روزی 400 مرتبه بخواند هر نیت که خواهد حاجتش برآید و اگر خواهد که خواب دشمن دین را ببندد 200 مرتبه بر کاغذ نویسد و به زیر سنگ گران نهد، خوابش بسته گردد.

«را»

هر که شب دوشنبه مهتاب 300 مرتبه بنویسد و به چرم گیرد و با خود همراه کند به مراد می‌رسد. و نزد اکابر با عزت و حرمت باشد . و هنگام نوشتن بخواند "یا رحمن یا دائم"

 «شین»

هر کس روز چهارشنبه 360 مرتبه "ش" نویسد و به حمام رود و نوشته را در آب نهد و بشوید و آب را بر سر ریزد، نعمت به او فراغ گردد. امام صادق فرمود، باید پاک باشد وگرنه به درویشی مبدل شود. وقت نوشتن ذکر"یا حمد یا عزیز" بخواند. اگر کسی مطلبی دارد، وقت خواب 200 مرتبه بگوید در خواب پاسخ را به او بگویند و اگر به چیزی بخواند و بزن حامله دهد زود خلاص شود.

«تا»

هر که روز چهارشنبه 400 "ت" بنویسد و بشوید و هنگام غروب (فرورفتن آفتاب) بیاشامد، کوری و تاریکی دلش از بین می‌رود و حافظه‌اش زیاد خواهد شد و می‌تواند همه چیز را یاد بگیرد. در هنگام نوشتن ذکر "یاقیوم، یا واحد" را بخواند ، و اگر چیزی را گم کرده باشد بنویسد در صفحه آن بازیابد. و اگر با خود همراه کند، از دشمنان ایمن باشد .

و یا خود اگر هزار "ت" نویسد و داشته باشد، موجب عزت گردد و گفتن "ت" هر روز 1000 مرتبه، موجب دولت و کامیابی گردد.

 «ثا»

هرکس 500 "ث" وقت زوال سه شنبه، بنویسد و در دیوار خانه‌ای که رو به قبله باشد آویزان نماید، در امور ثابت، و از حرام  و گناه حفظ شود و اگر در کوزه‌ی آب افکند و مرد و زن بد خلق بخورند، با هم مهربان گردند و در وقت نوشتن ذکر "یا دائم یا صمد". و گفتن آن 60 مرتبه، موجب محبت می‌شود، جهت رفع ترس طفل و کودک، 60 مرتبه نویسند و در زیر سر او بگذارد، نترسد.

 

«خا»

هر کس 310 "خ" در خلوت روز یکشنبه‌ی آخر ماه بنویسد و در خانه‌ی خود آویزان کند، هر مرادی که داشته باشد برآورده گردد. و هنگام نوشتن بخواند ذکر "یا کافی یا رجایی". اگر کسی بخواهد از غایب خبر یابد ، بعد از نماز خفتن بر بام یا تلی برآید و 70 بار بخواند و به آن طرف دمد، خبر می‌آید و اگر نداند در کجاست 70 بار بنویسد در زیر سر بگذارد او را در خواب ببیند.

«ذال»

هر که 731 مرتبه بگوید "ذال" و روز شنبه هنگام طلوع آفتاب بنویسد و در مسجدی که نماز جمعه می‌کنند دفن نماید و بقصد حفظ مال یا غائب آنها حفظ شوند و وقت نوشتن ذکر "یا دیان یا خالق" بخواند.

«ضاد»

هرکه شب چهارشنبه 101 "ض" نویسد بر چوب انار مثل عَلَمی به بندد و در خانه‌ی خالی بر دیوار قبله فرو برد، هر چه پیش کسی داشته باشد به او برگردد و بین مردم عزیز گردد، به او هنگام نوشتن بخوابد"یا مذل یا نور" اگر 90 بار بر چیزی خواند و به دیوانه دهد، شفا یابد و اگر به علت دل درد بر چیزی نویسد و بخورد شفا یابد.

«ظا»

هر کس شب جمعه 910 "ظ" بنویسد و بیمار و خسته با خود همراه دارد، صحت یابد و در کاری فرو نماند و به هنگام نوشتن بخواند "یا والی یا متعالی" اگر از ظالمی بترسد، یک هفته وقت نماز صبح 1000بار به آن نیت بخواند مطیع شود.

«غین»

هر کس روز جمعه 1060 "غ" نویسد و با خود همراه دارد، هرگز محتاج نشود و مرادش برآید و عجائب بسیار ببیند، وقت نوشتن بخواند"یا عظیم یا مجیب" و اگر کسی خواهد دشمن (دینی) را نیست و نابود کند ، هفت روز روزی 70مرتبه به نیت فناء او بخواند ، نیست گردد و اگر بر برگ حنظل 60 مرتبه بنویسد و در خانه‌ی دشمن افکند دشمن آواره گردد.

*** در بیان خواص حروف بیست و هشت گانه و طریق دعوت آن به قول اکابر دین در کتاب کنوز الاسرار الخفیه (شیخ حبیب بن موسی الرضا النجفی) آمده است:

«الف»:

اللهم اِنّی اسئلکَ بِحقّ الالِفِ علیکَ یا اِلٰهَ العالمینَ مِن اَودَعِ اِسرارُهُ فی اَسمائِه یا اِلٰه.

هر که روی به کاری نهد ، 66 نوبت این اسم را بخواند ، کار به مراد او شود و اگر چندانی این اسم را بخواند که بی‌هوش شود ، مستجاب دعوت گردد.

و اگر 1113 الف بر کاغذ نویسد و بر هر الفی یکبار این اسماء را بخواند و با خود دارد ، همچو حرز می‌باشد ، قدر و جاه بیفزاید و بر جمله دشمنان ظفر یابد.

«ب»:

اَسئلکَ بِحقّ الباءِ علیکَ یا بَدیعَ السمواتِ و الارضَ لا مُنتهی بِنورِ فائِضِهِ یا بدیعُ.

هر که به کار ، درمانده باشد چنانچه راه بیرون شدن نداند ، 25 نوبت این اسم اعظم را بخواند ، گشاده گردد و اگر چندان بخواند از عالم غیب ، حال او بِه گردد و دم او چنان روان شود {که اگرحالش بد شده باشد} ، به دم او باز به حال نیکوئی بازگردد. و اگر 2400 نوبت بر ورق آهو نویسد و با خود دارد ؛ اگر روی به کوه نهد پایین برنگردد.

«ت»:

اَسئلکَ بِحقّ التاءِ علیکَ یا توّابَ الغفورِ ذالرحمة الواسعةِ علی کُلّ خَلقِهِ یا توّاب.

      اگر کسی کاری چند بد کند و این اسماء را 39 بار بر سیب بخواند و بخورد ، وی دگر از آن کار بد برگردد. و اگر چندان بخواند که به خواب رود ، هر چند گناه داشته باشد ، الله حق تعالی همه را بیامرزد و مقبول القول گردد. و اگر 6469 «ت» بنویسد و به هر حرف ، یک بار این اسم اعظم را بخواند ، خونریزی بند می‌آید. و چون با خود دارد ؛ هیچ زخم بر وی کار نکند بعون الله تعالی.

«ث»:

اسئلکَ بِحقّ الثاءِ علیکَ ثابتَ المُثبتَ القویُّ المُقتَدِرُ فلا شیء یُقاوِمِه یا ثابتُ.

هر که به دعوی یا خصمی بیرون آید و خواهد که ظفر یابد و اگر چندان بخواند که حال پیدا کند، دل او از هیچ چیز نترسد . و اگر 1634 ث بنویسد و بر هریکی یک بار این اسم  اعظم را بخواند ؛ هر که را شب خواب نیاید، اگر با خود دارد ؛ به خواب رود و اگر ترسنده باشد ، نترسد.

«ج» :

اسئلکَ بِحقّ الجیم علیکَ یا جامعَ الکلُّ فَلیسَ شیئٌ غیرُ صِفاتِ هویتهِ یا جامع.

اگرهر روز 33 نوبت بخواند در محلی که کسی نباشد ، تا 33 روز بگذرد ، از علم غیب ، هر چه تمام‌تر بیابد .و اگر چندان گوید که از خود بیخود شود ، جمله مکوّنات (چیزهای پوشیده ؛ از مجرای کُن آنچه خواهد بشود ، می‌شود) حال در سخن این دو از علم لدنی بهره ورگردد.

و اگر 1926 «جیم» بر کاغذ کشد و بر هر یکی یکبار این اسم را بخواند ، دلِ جمله مخلوقات به محبت او میل کند و خواهان او باشد.

«ح» :

اسئلکَ بِحقّ الحاءِ علیکَ یا حفیظ ذُالأمانِ مِن جمیعِ الشدائدِ فی سُرادِقاتِ حَفظِهِ یا حَفیظُ.

هر که ترسنده باشد از سلطان یا ظالمی ، 41 نوبت این اسم اعظم را بخواند و بر خود بدمد ، اطمینان قلبش حاصل شود و از شرّ او ایمن شود. و اگر چندان بگوید که در خواب رود ، خدایتعالی مال و اموال و اولاد او را محفوظ دارد و سِرّ حکمت در دل او بگشاید.

و اگر 3289 «حا» بنویسد و به هر یک یکبار این اسم اعظم را بخواند و باد بر خود دمد ، هیچ آفت بر وی نرسد. و اگر بیمار این نوشته را در موم گیرد و در آب اندازد و آب از روی این بخورد ، شفا یابد.

«خ»:

اسئلکَ بِحقّ الخاءِ علیکَ یا خبیرُ فلا یَخفیٰ علیهِ شیءٌ فلا یَعزُبُ مِثقالَ ذرّةٍ عَن عَلَمِه یا خبیر.

هر که را فراموشی بر وی غالب باشد این اسم را 32 نوبت بخواند ، نیسان ببرد و هر چه از یادش رفته به یادش آید. و اگر این اسماء را بسیار خواند هر چه در دل و زبان وی بگذرد ، بیان واقع باشد.

و اگر 1218 «خ» بنویسد و بر هر یکی یکبار این اسم را بخواند و به نیت آواره کردن دشمن در دیوار خانه آن کس نهد ، آواره شود و اگر به نیت دفین خواند در زیر بالین نهد البته دفین را در خواب بیند که در چه محل است.

« د »:

اسئلکَ بِحقّ الدّالِ علیکَ یا دلیلَ المُتحَیّرینَ فی کُلّ حالٍ یَرفِقُ بِعبادِه یا دلیلَ.

هر کس راه گم کند یا سرگردان بود در حالِ خود ، دو رکعت نماز بگذارد و بعد از نماز 36 نوبت این اسماء را بخواند ، خدایتعالی او را راه نماید و از جمله خلایق معاونت بیاید.

و هر که بسیار بخواند که بیهوش شود ، به مراتب اولیا برسد. هر که 1446 نوبت بر ورقی نویسد و بدین مداومت نماید به مقام اکابر برسد.

« ذ »:

اسئلکَ بِحقّ الذالِ علیکَ یا ذارئُ ذَالذُخِرُ الکبیر فلا یَعرفُ الخلائقُ قدرَه یا ذارئُ.

هر کسی که مال او تلف شود و خواهد که حقّ خود بیابد ، هر روز 41 نوبت این اسم اعظم را بخواند البته باز یابد. و اگر چندان بخواند که بیهوش شود ، او را دلش بخسبد(خوابش ببرد) که در جمله عالم سیر کند. و اگر به عدد جُمَل جمله این اسم ذال را بکشد و به هر بار، یک نوبت بخواند و به خود بدمد ، بی نیاز گردد و همه دشمنان زیردست او شوند. والله اعلم

« ر »:

اسئلکَ بِحقّ الرّاء علیکَ یا رفیع الدّرجاتِ ذالعَرش یُلقِی الروحَ مِن اَمره یا رفیع.

این اسم بغایت رفیع است و هر که هر روز ، 30 بار بخواند ، در نظر مردم با شکوه و عزت باشد. و هر چندان که بگوید حال بر وی بگردد و جمله خلایق مطیع او شوند از انس و جن و وحوش و طیور و افلاک و انجم .واگر مداومت نماید ، شاهدهای عجیب و غریب کند.

و هر که به عدد اسم تمام حروف را بکشد و حرز سازد و بدان مداومت نماید، هر که او را بلند ترس(ترس زیاد) در خیل او پدید آید(دشمن ازهیبتش بترسد) و روی بر هر دشمن کند ، مظفر گردد.

« ز »: 

اسئلکَ بِحقّ الزّاء علیکَ یا زارعَ کلّ شئٍ مُتبسَّهُ یا زارع.

هر که را زرعی و دخلی و باغی باشد و از آفت او ترسد ، هر روز 41 نوبت بخواند و باد بر خود دمد ، از آفت  ایمن گردد .و هر که چندان بگوید که بیخود گردد ، روزیِ او فراخ شود چنانچه حیرت کند .

و هر که به عدد اسم این حروف را بنویسد و به هر یک یکنوبت این اسم را بخواند ، هرچه خواهد میسر گردد.

« س »: 

اسئلکَ بِحقّ السینُ علیکَ یا سلطان المُسخَر کلّ شئٍ فلا یُشارِکُ احدٌ یا سلطانُ.

هر که خواهد بر سر قومی مسلط گردد ، 37 روز و هر روزی 37 نوبت بخواند و حاجت خواهد ، البته بدست آید . و هر کس که چندان بگوید که خوش وقت ( و خوش بخت) شود ، هر چه در خاطر دارد ، مسخّر او شود .

و اگر همین حرف به عدد اسم بنویسد و به هر نوبت یکبار این اسم اعظم را بخواند چون فتنه باشد یا بیماری صعب(سختی) ، آب از روی آن باز خورد شفا یابد.

« ش » :

اسئلکَ بِحقّ الشینُ علیکَ یا شکورُ انتَ الذی اَنعمتَ عَلی العِبادِ نِعمةً ظاهرةً و باطنةً‌‌ یا شکور .

هر که از معیشت در تنگی باشد ، هر صباح وضو سازد و 60 نوبت بخواند و آب برگیرد و روی بشوید ، از دست تنگی معیشت خلاص شود . و هر که هر شب چندان بگوید که به خواب رود ، به درجه اولیای کبار برسد .

و هر که حرف شین به عدد اسم بکشد و به هریک یکبار این اسم بخواند و حرز سازد ، هر که وی را بیند ، انعام کند.

« ص »:

اسئلکَ بِحقّ الصّادِ علیکَ یا صانِع العجائبِ بقدرتِه لَم تَبلغُ اَوهامُ العارفینَ بِحکمتِه یا صانِعُ.

هر که در کاری باشد و بر وی دشوار گردد ، هر صبح این اسم اعظم را بعد از نماز صبح 43 نوبت بخواند ، بر وی آسان گردد. اگر چندان بخواند که از هوش برود ، علم و حکمت و سیمیا بر وی کشف گردد.

هر که حرف صاد را به عدد اسم خود بنویسد و این اسم اعظم را بخواند یا با خود دارد ، بارهای بسته بر وی گشاده گردد.

« ض »:

اسئلکَ بِحقّ الضّادِ علیکَ یا ضامنُ مِن المُنفَرِد عَن کلّ شئ بِکمالِ کِبریاءِ عَظمتِه یا ضامِن.

هر که کاهل نماز باشد یا در دست ظالم گرفتار باشد ، هر روز 39 مرتبه بخواند ، از دست دشمن خلاص شود و دشمن هلاک شود . و هر که چندان بگوید که از خود برود ، (از) باطن ، حلّ ارواح مقدسه گردد .و هرکه حرف ضاد به عدد اسم در کاغذ بکشد و با خود دارد ، چندان اسرار بر وی کشف گردد که از حد بیرون باشد.

«ط»:

 اسئلکَ بِحقّ الطاء علیکَ یا لا اله الا انت سبحانک ما اعظمَ شانکَ یا لا اله‌ الا انت.

این بهترین جمله اسماء است ، اجابت دعوت این اسم کردن ، کار هر کسی نیست.

« ظ »:  

اسئلکَ بِحقّ الظاءِ علیکَ یا ظاهرَ ذالمعروفِ الدائم انتَ الذی لا یَنقَطَعُ اَبداً و لا یَحصاهُ غَیرُهُ یا ظاهرُ. 

هر که هر صبح وقت طلوع شمس 54 نوبت این اسم اعظم را بخواند ، مشهور و محمود جمله خلایق گردد چنانکه همه کس محتاج صحت او باشند.

و هر که خواهد که احوال کارهایش مشخص شود ، بعد از نماز خفتن با هیچ کس سخن نگوید و این اسم را چندان بخواند که در خواب رود ، او را از آن آگاه کنند. و به هر حرف یک بار این اسم اعظم را بخواند و حرز سازد ، هر چه پوشیده باشد ، بر وی منکشف شود و محبوب خلق گردد.

« ع »:

اسئلکَ بِحقّ العینِ علیکَ یا علیم القادرُ ما کان بِوَقَوفاً فی مَشیّتِه و ما یَغطی لِبریّته یا علیمُ.

هر که این اسم را 47 نوبت بخواند ، دانا گردد و توانگری یابد. و هر که چندان بخواند که بیهوش شود ، از عالم غیب او را فیض برسد که هر چیز بر زبان را نداند ، چیز واقع شود و در دانستن احوال در خواب بسی مؤثر است .

هر که حرفِ «ع» به عدد اسم در کاغذ کشد و به هر حرفی یکبار بخواند ، در دیوار خانه کسی نهد که ظلم بر وی کرده باشد البته آن شخص آواره گردد و دعوت مشتری در این اسم است.

« غ »:

اسئلکَ بِحقّ الغینِ علیکَ یا غنیّ الکریم الوَهّاب ذُوالطول فلاینقِصُ شئٌ مِن خزائنِه یا غنیُّ.

هر که هر روز 24 نوبت بخواند این اسم اعظم را ، روزیِ وی فراخ گردد. و باید 44 بار چندان بخواند که از حال برود ، از خدایتعالی چندان مال و جاه دنیا خواهد بیابد که از عهده آن بیرون نتواند آمدن.

و اگر حرف غین را به عدد اسم بکشد و به هر حرف یکبار این اسم اعظم را بخواند و با خود دارد ، عجائب بیند.

« ف » :

اسئلکَ بِحقّ الفاءِ علیکَ یا فتّاحُ کلّ مَقالیدِ الاُمورِ بِیده یا فتّاحُ.

هر که را دست و دل بسته باشد ، هر روز 28 نوبت بخواند ، گشاده یابد به هرچه تمام تر. و هر که چندان بخواند که به خواب رود ، بندها به دست او گشاده شود. و هر که حرفِ «ف» به عدد اسم بکشد و به هر یکی یکبار این اسم را بخواند ، هر گیر و بند باشد بزودی خلاص شود. و اگر زنی سخت زاید بر وی ببندد ، آسان زاید.

« ق »:

اسئلکَ بِحقّ القافِ علیکَ یا قدیمُ فلا تُحیطُ اَحدٌ بعدُ نِعماؤُهُ یا قدیمُ.

هر که این اسم را 37 نوبت بخواند از هر کس کرامت یابد و هر که حرف قاف را بکشد و حرز سازد ، در نظر سلاطین بزرگوار باشد و همه دشمنان مقهور گردند . و اگر کسی را تب و سردرد باشد ، بر وی بندند شفا یابد.

« ک »:

اسئلکَ بِحقّ الکاف علیکَ یا کفیلَ الکافیُ الوکیلُ بِکلِّ حینٍ مِن فَضله و کَرَمِه یا کفیل.

هر که هر روز این اسم را 33 نوبت بخواند ، هیچکس با وی مخاصمت نتواند کرد و هر که با وی اندیشه خصومت کند ، بئوست باز گردد(مأیوس شود).

و اگر چندان بخواند که حال بر وی غالب شود ، مردم به او اعتبار کنند و از سخن او تجاوز نکنند و اگر حرف کاف را به عدد اسم بکشد و به هریک یکبار این اسم را بخواند و در خانه دشمن نهد ، دشمن برافتد.

« ل »:

اسئلکَ بِحقّ اللامِ علیکَ یا لطیف المحیطِ بکلّ شئ ولابد ولَهُ الابصارُ کمالَه یا لطیفُ.

هر که هر روز 40 نوبت این اسم را بخواند ، به همه مرادات برسد. و هر که چندان بخواند که در خواب رود همه اشیاء را کَماهِی مشاهده نماید(به صورت اصلی می‌بیند). و اگر حرف لام به عدد اسم بکشد و در جائی که غله در انبار باشد با چیزی در وی نهاده باشند ، برکت در وی پیدا شود و از آفت ایمن باشد.

« م »:

اسئلکَ بِحقّ المیمُ علیکَ یا مالکَ المُلوکِ لِنافِذِ اَمرِه و لا یعتدی علی اهلِ مملِکَتِه یا مالک.

هر که این اسم را هر روز 42 نوبت بخواند ، بر قومش سرور شود و اگر از پادشاه یا ظلمش ترسد ، شب سه شنبه این اسم را چندان بگوید که بر گریه افتد، هر حاجت که بخواهد اجابت شود .

و اگر حرف میم به عدد اسم بکشد و به هر یک یکبار این اسم را بخواند و با خود نگاه دارد، چون به هر که روآورد آن مهم به وجه خوب میسر شود.

« ن »:

اسئلکَ بِحقّ النون علیکَ یا نافع الشافی مَن طابَ قلوبِ المُحسنینَ بذکرِه یا نافعُ.

هر کسی در بالین خسته شش روز و هر روز 44 نوبت بخواند ، البته شفا یابد. و اگر حرف نون به عدد اسم بکشد به هر یک یکبار این اسم را بخواند ، در دوستی جمیع خلایق بران دارد(به دوستی بردل همه وارد شود). و اگر به اسم دوستی بنویسد و در خانه آن کس دفن نماید، محبوب محب شود.

« و »:

اسئلکَ بِحقّ الواوعلیکَ یا ودود انت الذی جعلتَ المَوَدّةَ بین المرءِ و زوجِه یا ودود.

هر که را میان خود و زوجه موافقت چندان نباشد ، شش روز و هر روز 40 نوبت بخواند که خوشحال شود و دوستی وی در دل خلائق پدید آید.

و اگر حروف واو را به عدد اسم به نام هرکس که خواهد بیاویزد و در وقت قمر قرارنگیرد و از جهت درد سر و شقیقه هم خوبست.

« ه »:

اسئلکَ بِحقّ الهاء علیکَ یا هادی کلّ شئ و الیه مَربَعةُ مَربعَهُ یا هادی.

هر که را خواهد که کسی را از بدخوئی بازدارد، این اسم را به ملاقات آن شخص 52 نوبت بخواند و بر وی دمد ، البته خوش خوی گردد.

و اگر حرفِ "ها " را به عدد اسم بکشد یا در صندوق یا در میان بار نهد ، ایمن باشد از دزدان .اگر بسوزاند به نام دوستی دیوانه گردد.والله اعلم

«ی»:

اسئلکَ بِحقّ الیاء علیکَ یا یَفضانُ الحیُّ الکائن لَم یَزَلَ و لا یَزالُ فی کَینونیّتَه یا یَفضانُ.

هر که این اسم بزرگوار را هر روز 62 نوبت بخواند به هرچه روی نهد به مراد رسد و در قیامت او را عذاب نباشد . و اگر چندان بگوید که بیهوش شود ، عالم ارواح را ببیند. 

معرفت خلاصه اختیارات در سی روز یک ماه(از چهل فصل علامه مجلسی)

از قول حضرت صادق(ع) منقول است که در هر ماه ، کدام روز برای کارها خیریت دارد :

اول ماه : نیکست برای بیع و خرید و فروش و سفرکردن . دوم ماه : مبارکست تجارت و طلب حاجت. سوم ماه : بد است برای جمله مهمات ؛ خاصّه دیدار ملوک و سفر کردن. چهارم ماه : نیکست برای جمله حاجات ، الا سفر کردن. پنجم ماه : بد است جمله امور ؛ خاصه دیدار ملوک و اکابر. ششم ماه : نیکست سفر خیر کردن و بنا نهادن را. هفتم ماه : نیکست مناکحه و بنا و حرکت را. هشتم ماه : نیکست همه امور ؛ الا سفر کردن. نهم ماه : نیکست همه امور ؛ الا دیدن عمّال.

دهم ماه : نیکست طلب حاجات را. یازدهم ماه : نیکست دیدار ملوک و سفر و حاجات را . دوازدهم ماه : نیکست همه کارها خصوصا حاجت . سیزدهم ماه : توقف در مهمات ، اولی است. چهادهم ماه : نیکست دیدار اکابر و ملوک و علما و اشراف را.

پانزدهم ماه: مختار است طلب حاجت و سفر کردن را . شانزدهم ماه : نیکست کارها و وصیت و معامله کردن. هفدهم ماه: نیکست طلب حاجات و نقل کردن را. هجدهم ماه : مختار است سفر و تزویج  و ابتداء کارها را. نوزدهم ماه : نیکست دیدار ملوک و سفر کردن را.

بیستم ماه : بد است جمله کارها و خلوت ، اولی است. بیست و یکم ماه: مختار است سفر و تزویج و عمارت کردن را. بیست و دوم ماه: نیکست دیدار ملوک و مناکحه کردن. بیست و سوم ماه : بد است جمله کارها خاصه سفر کردن. بیست و چهارم ماه: حذر از سفر کردن ، بسیار اولی است. بیست و پنجم ماه: مبارکست همه امور ؛ الا تزویج و سفر کردن.

بیست و ششم ماه: نیکست هر کاری خاصه سفر کردن و تجارت. بیست و هفتم ماه : نیکست طلب حاجات و نقل و حرکت نمودن. بیست و هشتم ماه: مبارکست سفر کردن و طلب گم شده و چیزها پنهان نمودن. بیست و نهم ماه: مبارکست سفر و طلب گمشده. سی ام ماه: نیکست همه حاجات خاصه حرکت را.

در بیان تفأل به کلام مجید به حروف هجاء :

گشا مصحف ، ورق زن هفت گردون       شِمر از سطر هفت ازهفتمین آن

ز هفتم سطر ، حرف اولست فال             عقیدت بران ای صاحب فال

چو فال آید "الف" ؛خیر و صواب است   زِ"ب" ؛ از منعمانت فتح باب است

چو "ت" آید ، بباید توبه زانکار         زِ "ث" ، دنیا  و دین بر دست بسیار

چو "ج " آید ، بکن جهدی و میکوش     زِ "ح" ، از اَقرَبا جام خوشی نوش چو "خ" آید ؛ امان از خوف میجوی    ز "د" ، اصحاب دولت را خبر گوی

چو "ذ" آید ، تو خود آنخوار بینی             ز "ر" ، نیکی بود شادان نشینی

چو "ز" آید ، بیابی مال بی حد              ز "س" بینی سعادتهای بی حد 

چو "ش" آید ، خصومت پیش آید     ز"ص" ، ای خواجه صبر و مکث باید

چو "ض" آید ، در آن کارست گرانی       ز "ط" ؛ زاهد شوی تقوی برانی

چو "ظ " آید ؛ظفر بر دشمنانست           ز "ع "، امر محبتها عیان است

چو "غ " آید ، خطر باشد بده مال     ز "ف" ، شادی تو را باشد به هر حال

چو "ق" آید ؛ شوی مقبول در قول         ز "ک" ، ایمن نباید بود از هول

چو  "ل" آید ، برآید حاجتت زود           ز"م" ، آید ملامتهای مشهور

چو "ن" آید ؛ بود آن کار نیکو          ز "واوت هست ، نعمت توی بر توی 

چو "ه " آید ؛ خدا خشنود و خصمان        ز لا تشویش باشد فی نه چندان

چو "ی" آید ؛ زِغایت مژده یابی           که خشنودانی از نعم آسمانی

در معرفت نیک و بد ساعات استخاره الحالات(روایح الغیب تالیف شیخ عبدالنبی):

شنبه: نیکست تا چاشت ، پس بد است تا زوال ، پس نیکست تا عصر ، پس بد است تا خفتن.

یکشنبه: نیکست تا ظهر ، بد است تا عصر ، پس نیکست تا مغرب .

دوشنبه : نیکست تا طلوع آفتاب ، پس بد است تا چاشت ، پس نیکست تا ظهر ، پس بد است تا عصر ، پس نیکست تا خفتن.

سه شنبه: بد است تا چاشت ، پس نیکست تا ظهر ، پس بد است تا عصر ، پس نیکست تا خفتن.

چهارشنبه: نیکست تا ظهر ، بد است تا عصر ، پس نیکست تا هنگام عشاء.

پنجشنبه: نیکست تا طلوع آفتاب ، پس بد است تا ظهر ، پس نیکست تا وقت عشاء.

جمعه: نیکست تا طلوع آفتاب ، پس بد است تا زوال ، پس نیکست تا عصر ، پس بد است تا مغرب ، پس نیکست تا وقت خواب.

در نحوست ایام ماه (منقول از چهل فصل علامه مجلسی):

به یک روایت روز سوم ، پنجم ، سیزدهم ، شانزدهم ، بیست و یکم ، بیست و چهارم و بیست و پنجم ماه ؛ نحس است و این مذهب مختار اهل شرع و منجّمین است. و روز عاشورا ، از همه روز نحس‌تر است و همچنین روز تاسوعا که نهم محرم باشد و این روز نیز نحس است. و بعضی هشتم محرم را نیز نحس می‌دانند و بیست و هشتم ماه صفر و بیست و یکم ماه رمضان. و از ایام هفته: روز دوشنبه و چهارشنبه .

و ایضا از حضرت رسول اکرم(ص) منقولست که بیست و چهار ؛ روز نحس است در هر سال که در هر ماهی دو روز باشد و اگر کسی بیمار شود ؛ بمیرد و اگر کسی به سفر رود؛ برنگردد. و اگر به جنگ رود ؛ کشته شود. و اگر فرزندی متولد شود نماند. بدین دستور از برای هیچ کار خوب نیست . والله اعلم.

محرم:یازدهم و چهاردهم. صفر: یکم و هشتم. ربیع الاول: یکم و بیستم. ربیع الثانی : یازدهم و بیستم. جمادی اول: دهم و پانزدهم. جمادی الثانی: دوم و چهارم. رجب: یازدهم و سیزدهم. شعبان: سوم و چهارم. رمضان: سوم و بیستم. شوال: هشتم و بیستم. ذیقعده: دوم و پنجم. ذیحجه: ششم وهشتم.

و از برای مسافر قمر در عقرب و قمر در اسد بودن خوب نیست. و از برای نکاح کردن قمر در عقرب بد است.

در خواب دیدن در هر ماه:

منقولست از حضرت امام صادق(ع) که خواب دیدن اول ماه ؛ باطلست. دوم و سوم ؛ برعکس بُوَد. چهارم و پنجم ؛ به تاخیر افتد. ششم وهفتم و هشتم و نهم؛ آنچه را بیند ، راست بوَد. دهم و یازدهم و دوازدهم ؛ به تاخیر افتد. سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ؛ نه خیر باشد و نه شرّ باطلست. شانزدهم و هفدهم ؛ به تاخیر افتد. هجدهم ونوزدهم ؛ درست باشد. بیستم و بیست ویکم ؛ دروغ باشد.

بیست و دوم و بیست و سوم ؛ فرج و شادی باشد. بیست و چهارم و بیست و پنجم ؛ برعکس باشد. بیست و ششم و بیست و هفتم ؛ نیز برعکس باشد. بیست و هشتم ؛ درست باشد. بیست ونهم و سی اُم ؛ راست باشد.

و در روایت سلمان فارسی (رضی‌الله‌عنه) : خوابی که در روز ششم بیند ؛ بعد از یک روز یا دو روز، تعبیرش ظاهرشود. و خوابی که در روز نهم دیده شود ، در همان روز اثرش ظاهر شود. در روز دهم و یازدهم ، تعبیرش بعد از بیست روز به ظهور آید. روز سیزدهم ، بعد از نُه روز تعبیرش ظاهر شود. در روز چهاردهم ، بعد از بیست و شش روز به عمل آید. و در روز پانزدهم ، بعد از سه روز اثرش ظاهر شود. و در روز بیست و هشتم ، در همان روز اثرش ظاهر شود . و در بیست ونهم نیز در همان روز اثر و تعبیرش ظاهر و هویدا شود.

رابطه ستاره‌ها و ماه‌های سال:

امروزه تحقیقات دانشمندان نشان داده که قرار گرفتن ماه و خورشید در نزدیکی هر یک از اجرام آسمانی تاثیر شگرف و متفاوتی روی کلیه‌ی موجودات زنده زمینی از جمله انسان دارد. علاوه بر تاثیر جاذبه خورشید و ماه ، تاثیر میدان‌های انرژی مجموعه ستارگان و کهکشان‌ها که ماه یا خورشید در محدوده آنها قرار گرفته‌اند ، بر موجودات زنده محرز گردیده است.

مثلا همانطورکه می‌دانیم ، ظهور کامل بدر ماه باعث تغییرات زیادی روی جمادات ، نباتات ، حیوانات و از جمله ذهن افراد بشر می‌شود. علاوه بر کره ماه ، هریک از اجرام دیگر آسمانی به صورت یک مرکز انرژی ، ارتعاشاتی را به سوی زمین می‌فرستند که این ارتعاشات با برخورد به کره زمین و تماس با کانون حیاتی ما و اثرگذاری بر ضمیر ناخودآگاه ما تغییراتی در منش رفتاری و شخصیتی ما بوجود می‌آورد.

درواقع عرفان و باطن این حقایق اینطور معنا می‌شود که : سرّ همه ستارگان از آسمان به زمین می‌آید ، و از زمین دوباره صادر می‌شود به آسمان! برای همین هر ماه ، در طالع قرار می‌گیریم. {امروزه علم طالع بینی که بر مبنای ستاره شناسی پایه‌ریزی شده در نزد برخی ، یک فلسفه است و عده‌ای دیگر به آن به عنوان علم می‌نگرند و گروهی نیز آن را ترکیبی از این دو می‌دانند}.

بنابراین به این آگاهی می‌رسیم که تمامی مخلوقات جهان هستی در طول حیات خود ، تابع نظام و انتظامی خاص می‌باشند. و جنبش و حرکت اجرام آسمانی در موقعیت‌های مختلف ، اثراتی متفاوت و محسوس بر حیات جسمانی و روانی ما می‌گذارد. و باعث می‌شود که با درک چگونگی این اثرگذاری، به‌ روند کلی حیات خود واقف گشته و در انجام اعمالمان ملاحظات لازم را رعایت نماییم.

و تمام ستاره‌ها به 7 دسته تقسیم می‌شوند( به عددِ حمد: سوره مبارکه حمد ، 7 آیه دارد . عدد ابجد کلمه حمد=52 است که در جمع می‌شود 7؛ 7=2+5 و هر سال 52 هفته است. جایگاه عددی کلمه حمد=25 که باز هم در جمع 7 می‌شود؛ 7=5+2). و سعد و نحس ساعات و ایام ، با در نظر گرفتن ستاره آنهاست که :

زحل:نحس اکبر، مشتری: سعد اصغر ، مریخ : نحس اصغر ، شمس: سعد اکبر، زهره : سعد ، عطارد و قمر : تابع هستند.

طالع ماه‌های سال: طالع ماه فروردین و آبان : مریخ .  اردیبهشت و مهر : زهره . خرداد و شهریور: عطارد .  تیر : قمر .  مرداد: شمس .  آذر و اسفند : مشتری .   دی  و بهمن : زحل است.

رابطه ستاره‌ها و ایام هفته و 24ساعت شبانه روز:

پس تمام ستاره‌ها به 7 دسته (عدد حمد!) تقسیم می‌شوند و  24ساعت شبانه روز هم به همان 7 دسته تقسیم می‌شود و هرروز متعلق به ستاره‌ای است که با آن شروع می‌شود: روز شنبه به زحل ، یکشنبه :شمس ، دوشنبه : قمر ، سه شنبه : مریخ ، چهارشنبه: عطارد ، پنج شنبه : مشتری و جمعه به ناهید متعلق است.

هر روز از ساعتِ یکِ نصفِ شب شروع و به ساعت 24 ختم می‌شود. و هر ساعت شبانه روز ، به ترتیب متعلق به 7 ستاره‌ی زحل(نحس اکبر)، مشتری( سعد اصغر) ، مریخ (نحس اصغر) ، شمس(سعد اکبر)، زهره (سعد) ، عطارد و قمر( تابع اند ) است.

برای یافتنِ ستاره ساعات هر روز ؛ با ستاره‌ای که متعلق به‌ آن روز است شروع ، و سپس به ترتیبی که در بالا ذکر شد ، ستاره‌های دیگر قرار می‌گیرد. دراینجا برای مثال 24 ساعت روزِ شنبه بیان می‌شود:

0تا 1 (نصفِ شب) : زحل ... 1 تا 2 : مشتری ... 2 تا 3 : مریخ ... 3  تا 4 : شمس...  4 تا 5 : زهره ...  5 تا 6 : عطارد ...  6 تا 7 : قمر.

 7 تا 8 : زحل...  8 تا 9 : مشتری...  9 تا 10 : مریخ ...  10 تا 11 : شمس... 11 تا 12 : زهره...  12 تا 13: عطارد...  13 تا 14: قمر.

14 تا 15: زحل...  15 تا 16 : مشتری...  16 تا 17 : مریخ ...  17 تا 18 : شمس...  18 تا 19 : زهره...  19 تا 20 :عطارد...  20 تا 21: قمر.

 21 تا 22 :زحل...  22 تا 23 : مشتری و 23 تا 24 به مریخ تمام می‌شود. و روز بعد یعنی یکشنبه با شمس شروع و به همین ترتیب در ساعت 24 به عطارد ختم می‌شود.

                                                                                 پایان.

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن

صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کلّ الساعة ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً

 حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً.   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۲۴
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وجود مبارک حضرت مهدی(عج) :

1) ایشان نهمین فرزند از پنجمین معصوم { امام حسین(ع)} است که درجمع 14 می‌شود (14=5+9) ؛ هم ایشان چهاردهمین معصوم(ص) است و هم عدد ابجد نام مبارکش مهدی(عج)=59 است که همان 5 و 9 و در جمع 14 است. و مهدی(عج)، ظرف هدایت تمام اهل عالم و گشاینده باب الفتوح هدایت به رضوان الهی در دنیا و قلب کننده عالم ظلمات به حقیقت نور بدون ظلمت است(الی یوم القیامة). و تمام کننده و ابقاء دین خداوند یکتا به نام زیبایش ؛ بقیة الله الاعظم(ص) است.

2)وجود مبارکش احیاء دین جدّ بزرگوارش و منتقم خون و مظلومیت پدران و مادر بزرگوارش می‌باشد. و درحقیقت کسی است که در دنیا به هدایت شیعیان به نوشیدن و سیراب کردن نور هدایت از حوض کوثر وجود را اظهار می‌کند. و حکومت خود را که حکومت نور است ، حکومت زهرایی اعلام می‌کند. در کتاب عیون الاخبار آمده که حضرت می‌فرماید: وابنة رسول الله لی اُسوة الحسنة ؛ دختر رسول خدا(ص) برای من (حکومتش) اُسوه حسنه است.

3)وجود مبارکش که چهاردهمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است ، جمع کننده حلقه‌ی انوار مقدس پنج تن(ص) و ظهور دهنده گنج عشر است. و جمع ارقام 14 می‌شود 5(5=4+1) که به وجود آقا ، امامت تمام می‌شود. به روایت از کتاب مهدی موعود از بحار الانوار علامه مجلسی(رحمةالله علیه): در زمان شهادتش {لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین حق محمد(ص) و آل محمد(ص)}  امام حسین(ع) که پنجمین معصوم است ، تشریف فرما می‌شوند و حلقه به عدد 5 روی 10 گنج عشر هم بسته می‌شود.

و عدد 15 که جایگاه حرف س (حرف میزان) است در زمان آقا کاملا میزانش آشکار می‌شود زیرا گنج قرآن به 30 جزء با تمام علوم و خزائنش ، عمل می‌شود. که اگر اعداد 1 تا 30 را با هم جمع کنیم می‌شود 465  (465=30+29+...+2+1) و برابر با عدد ابجد کلمه زیبای مهدویت است که جمع ارقامش 15 (=س) می‌شود (15=5+6+4) و جالب اینکه جایگاه عددی کلمه مهدویت=60 ، برابر با عدد ابجد حرفِ س است .پس تمام قرآن به عدد و حرفِ س تمام می‌شود. الحمدلله ربّ العالمین

تعریف دوایر طبیعت و خصوصیت حروف:

لازم به تذکر است که در هر مرتبه دایره در طبیعت و نوع حروف ؛ 7 حرف می‌باشد که به عدد 7 ، کامل است زیرا:

1)به عدد 7 آیه سوره مبارکه حمد ، هر کدام از دوایر ، کل و جمع الجمع همه‌ی حروف هستند. 

2) اگر اعداد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 می‌شود (28=7+6+5+4+3+2+1) یعنی تمامِ 28 حروف الفبا و همچنین خودِ 28 ؛ عددِ کامل است. حال به شرح دوایر می‌پردازیم:

دایره اول: طبیعت آتشی یا نورانی با خصوصیت حارّ(گرم) :

ا(=1) ، ه(=5) ،ط(=9) ، م(=40) ، ف(=80) ، ش(=300) ،ذ(=700)

در جمع عدد ابجد حروفش (1135=700+300+80+40+9+5+1)  1135 می‌شود که جمع ارقامش 10 می‌شود یعنی تمام گنج عشر! و عدد 1135 معنی می‌شود به 135+1000 که  عدد 1000 ؛ بلوغ تمام و کامل دایره در احاطه به کلّ دوایر است و عدد 135 برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) است که او ؛ امّ ابیهاست! {جالب است که عدد ابجد کلمه دایره(=220) با نام زیبای خانم یعنی طاهره برابر است} .

در جمع جایگاه عددی حروفش(91= 25+21+17+13+9+5+1) می‌شود 91  که جمع ارقامش هم  10 می‌شود و عدد 91 ؛ برابر عدد ابجد اسم مبارک خداوند ؛ کامل است و همچنین برابر عدد ابجد کلمه سال و کلام است. و در این دایره کلّ جایگاه عددی حروفش ، فرد است با حرف الف به عدد 1 شروع و به حرف ذ با عدد 25 تمام می‌شود : الف ؛ یکِ توحید و تمام خزانه حمد پروردگار عالم است و عدد 25 برابر با جایگاه عددی کلمه حمد و همچنین برابر جایگاه عددی کلمه کُن می‌باشد(کُن فیکون) .

نکته: اما همینطورکه در دایره ملاحظه می‌کنید ؛ همیشه نقطه شروع به نقطه پایان وصل می‌شود. پس اگر جایگاه عددی این 7 حرف را از اول به آخر به هم وصل و جمع کنیم 26 می‌شود و عدد 13(=م) در وسط می‌ماند: (26=25+1)  (26=21+5) (26=17+9)

  ذ(=25) +ش(=21) +ف(=17) +م(=13) +ط(=9)+ه(=5) +ا(=1)

                                               26

دایره دوم:طبیعت بادی(هوایی) با خصوصیت یبوست(خشکی):

ب(=2)،و(=6) ،ی(=10) ،ن(=50) ،ص(=90)، ت(=400)،ض(=800)

 

 

 

 

 

 

در جمع عدد ابجد حروفش (1358 =800+400+90+50+10+6+2) می‌شود  1358 که جمع ارقامش برابر 17 (17=8+5+3+1)و در آخر 8 (8=7+1) می‌شود.

در جمع جایگاه عددی حروفش(98=26+22+18+14+10+6+2) می‌شود 98  که برابر با عدد ابجد کلمه نماز است. در این دایره تمام اعداد ؛ چه به عدد ابجد و چه در جایگاه عددی حروف ، زوج هستند. و این دایره که در مرتبه بادی یا هوایی و طبیعت یبوست است ، خیلی زیبا گنج عددی در زوجیت محور نماز شد که ظهور ازواج و اضداد در دنیاست و آسانسور صعود به عالم اعلا فقط نماز و اطاعت خالصانه می‌باشد. جالب است که عدد 98 برابر با عدد ابجد کلمه جهنم هم می‌باشد که دنیا به یک معنا ، کفِ جهنم است. پس عالم دنیا ، طبیعتش یبوست یعنی خشکی است و باید بر ضدّ آن عمل شود تا رطوبت و خنکی(بهشت) در آن ظاهر شود.

نکته: اگر جایگاه عددی حروف اول و آخر را با هم جمع کنیم 28 می‌شود و عدد 14 (=ن) در وسط می‌ماند:

(28=26+2)  (28=22+6) (28=18+10)

ب(=2)،و(=6) ،ی(=10) ،ن(=14) ،ص(=18)، ت(=22)،ض(=26)

                                   28

دایره سوم:طبیعت آبی یا مائی با خصوصیت رطوبت :

 

 

 

 

 

ج(=3)،ز(=7)،ک(=20) ،س(=60) ،ق(=100) ،ث(=500)،ظ(=900)

در جمع عدد ابجد حروفش (1590= 900+500+100+60+20+7+3) می‌شود 1590  و جمع ارقامش 15 می‌شود(15=0+9+5+1). که اگر اعداد 1 تا 15 را با هم جمع کنیم 120 می‌شود و قرآن مجید 120 حزب دارد و برابر با عدد ابجد نام زیبای احسان پروردگار عالم است.

در جمع جایگاه عددی حروفش (105=27+23+19+15+11+7+3)  105 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک عادل خداوند است و همچنین برابر با کلمه اعدل می‌باشد.

نکته : اگر جایگاه عددی حروف اول و آخر را با هم جمع کنیم 30 می‌شود و عدد 15(=س) در وسط می‌ماند:

(30=27+3)  (30=23+7) (30=19+11).

ج(=3)،ز(=7)،ک(=11) ،س(=15) ،ق(=19) ،ث(=23)،ظ(=27)

                                        30

حرفِ س ، میزان حروف و قلب قرآن است(قرآن کریم 30 جزء دارد و به حرفِ س تمام می‌شود، در جمع عدد ابجد حروفِ این دایره هم به 120 حزب قرآن رسیدیم!).

آیا این دایره با گنج وجود خانم فاطمه(س) تطبیق ندارد؟! که او مظهر آب و کوثر وجود است. جالب است که اگر مضرب‌های 3 تا 27 را با هم جمع کنیم می‌شود 135 ، برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) !!!

دایره چهارم: طبیعت خاکی با خصوصیت بارد(خنک) :

 

 

 

 

 

د(=4) ،ح(=8) ،ل(=30) ،ع(=70) ،ر(=200)،خ(=600) ،غ(=1000) در جمع عدد ابجد حروفش (1912=1000+600+200+70+30+8+4)

می‌شود 1912 که جمع ارقامش 13 می‌شود(13=2+1+9+1). که این عدد ، یکی از پرمعناترین و والاترین اعداد است! چنانچه در درس نورٌواحد(ص) و حدیث آیت الکرسی و مقام اربعین خواندیم که ذات اقدس الهی  در تمام مراحل خلقت ، تعریفِ الوهیت و وحدانیت خود را می‌فرماید و به واسطه انبیا و 14 نور مقدس معصومین(ص) ، وجود غیب الغیوب خود را به مخلوقاتش می‌شناساند. و عدد ابجد اسم مبارک احد جلّ‌جلاله برابر 13 است. درحالیکه خودش ، عدد اول است ، این عدد هم جز بر خودش قابل قسمت نیست! جمع ارقامش 4 می‌شود (4=3+1) که ظهور خلقت درعالم نوری و عالم سِرّ تا به پایین ؛ تا در دنیا که اسفل السافلین است ، بر مبنای عدد 4 ؛ ظهور گنج عالم عرش و در مقابل ، عالم کرسی است که با 4 پایه ، گنج اسرار آفرینش ظهور پیدا می‌کند!

و عدد 4 برابر حرفِ د ؛ اولین حرف از دایره نمایش احوالات خاکی با طبیعت بارد یعنی خنک (که صفتی از صفات بهشت است) قرار دارد. و دال دلیل آفرینش و خلقت ظهوری در عالم خاکی یعنی دنیا است! حرف دال در عالم سِرّ متعلق به امام حسن مجتبی(ع) است که خداوند کریم همه‌ی عالم را به بهترین و نیکوترین احوال یعنی حسن ، خلق فرموده (مخصوصا انسان) که در خلقت انسان کامل خودش به این خلقت ، تبریک فرمود(فتبارک الله احسن الخالقین)!

پس تبریک خداوند به خودش است که در خلقت ، احسن است پس مخلوقش حسن است و آنچه در دنیا آمد به بهترین وجه و صورت ، توجیه کننده و معرف آن خالقِ اَحسن و سبحان است. که درهمه‌ی عالم خود ، دلیل خلقت بر گنج دال خودش است که دلالت بر حضور قدرتمند و ذات احدیت و صمدیتش می‌باشد. و وحدت وجودش و سبوحیّت و قدوسیتش ، همه را دعوت به الوهیتش و سپس به قربش دعوت می‌کند. که فقط انسان با اختیار به پلکان عبادت خالصانه راه به قرب این چنین عزیز محبوبی را دارد. الحمدلله رب العالمین

درواقع او خود ، ربّ الارباب است. و وجود مبارک داعی الله یعنی اما معصوم(ص) ؛ همه را در این صراط ، به قرب او هدایت می‌فرماید. که دنیا در جایگاه حسن خلق شد و امروز خلیفه برحق خداوند کریم ؛ وصیّ الحسن و الخلف الحجة المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف است.

پس در جمع اعداد ابجد حروف دایره چهارم به عدد 13 رسیدیم که برابر اسم مبارک احد جلّ جلاله است که خداوند کریم خواست در دنیا ، خانه مبارکش با خاک و سنگ ، در عالم خاکی و به دست بهترین و پاکترین بندگانش یعنی پیامبران ساخته شود { اول بدست حضرت آدم (ع) و آخر بدست حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) و هاجر(س) پایه گذاری شد}                  .                                             جمع جایگاه عددی این حروف(112=28+24+20+16+12+8+4)  112می‌شود که برابر با اسم مبارک خداوند ؛ کافیا است که به این دایره ، همه‌ی زیبایی‌ها کامل شد و خداوند برای همه کافی است!

عدد سوره مبارکه توحید در فهرست نوشتاری قرآن کریم ، 112 است و شامل 4 آیه می‌باشد. و تمام آیاتش با حرفِ د (به عدد ابجد4) تمام می‌شود! و خداوند کریم خواست که خانه خودش (کعبه) به شکل مکعب مربع باشد. 4 ضلع مربع با هم برابر است.آیا همه‌ی اینها اتفاقی است؟! یا مهندسی خلقت و اسرار عالم بالاست که به صورت اربعین و طهارت ظاهر می‌شود!!!

 اگر جایگاه عددی این 7 حرف را از اول به آخر به هم وصل و جمع کنیم ، عدد 32 حاصل می‌شود:

(32=20+12)،(32=24+8)، (32=28+4)

د(=4)+ح(=8)+ل(=12)+ع(=16)+ر(=20)+خ(=24)+غ(=28)

                                      32

جمع ارقام 32 هم 5 می‌شود(5=2+3) و حلقه 5 در دایره خلقت بسته می‌شود.و همه‌ی انعکاس اسرار 5 نور مقدس(ص) در دنیا ظهور حقیقی و حقّه‌ی جلوه حق را به ظهور کامل نشان می‌دهد. زیرا عدد 32 برابر با جایگاه عددی نام مبارک مهدی(عج) است و ایشان ؛ آخرین معصوم(ص) و امام موعود است. پس ایشان دوازدهمین امام(ع) و چهاردهمین معصوم(ص) م‌باشد که جمع ارقام 14 باز هم   5 (5=4+1) می‌شود و دایره بسته می‌شود.

و خیلی زیباست که در جمع عددی حروف خاکی (دایره چهارم)؛ هم در جمع ارقام عدد ابجد(=1912): {4=3+1 ، 13=2+1+9+1} و هم در جمع ارقام جایگاه عددی(=112):{4=2+1+1}، در آخر رسیدیم به عدد 4 ؛ درواقع از عالم اسماء و عالم عرش و عالم کرسی و عالم بیت المعمور ، در واقع در گنج 4 ستون ؛همه‌ ، قدرت خالق یکتا را جلوه نمایی کردند تا بر 4 رکن خانه مبارک کعبه و در طول زمان 4 فصل ، 4 نوع آب و هوا و 4 نوع طبیعت و خلاصه 4 عنصر خلقت وجود انسان(آب و باد و خاک و آتش) ظهور یافتند.

پس عدد وقتی بخواهد بطورکامل ظهور خود را نشان دهد باید در توان 4 قرار بگیرد. بنابراین عدد 4 به توان 4 می‌شود 256 که برابر با عدد ابجد کلمه نور است. و وجود مبارک حضرت مهدی(عج) در سال 256 هجری متولد شدند و حکومت ایشان ، حکومت نوری است و تمام توان در زمان ظهور آقا به تمام علم و عمل ظاهر می‌شود. جمع ارقام 256 می‌شود 13و برابر با اسم مبارک احد جلّ‌جلاله است  که خداوند متعال در آیه 35 (آیه نور) سوره مبارکه نور خود را معرفی می‌کند:الله نور السموات والارض... . جایگاه عددی کلمه نور=40 است که به عربی اربعین خوانده می‌شود .درواقع برقراری بهار حقیقی به بوجود امام زمان(عج) است.

آیا این درس‌ها اعجاز نیست؟!!!

خوب دقت کنید! دایره اول حروف، دسته نوری بود به دایره آخر(خاکی) که  ظهور نور می‌باشد ، وصل است که آن دایره جلوه اسم مبارک چهل چراغ نور در گنج ولایت و رسالت ؛ فاطمه زهرا(س) را جلوه می‌دهد! چنانچه تمام حروف نام زیبای فاطمه(س) در دایره اول است که تنها وجودیست که در بین اسماء مبارک ائمه طاهرین(ص) ، همه‌ی حروفش در دسته حروف نوری است! جایگاه عددی نام مبارک فاطمه(س)=45 و برابر با عدد ابجد نام آدم(ع) است که آب و خاک (گِل)، مایه حقیقت خلقت جسمانی حضرت آدم(ع) است. پس در زمین ، وجود حضرت آدم(ع) به صورت ظهور ظهور از جلوه‌ی اسرار عوالم نوری و خاکی می‌باشد. و تمام 4 طبیعت که آب ، باد ، خاک و آتش در وجودش است و او اولین خلیفة الله روی زمین است .

جمع عدد ابجد حروف دایره اول که نوری بود 1135 می‌شود که خیلی معنا دارد ! یعنی پروردگار عالم به عدد 1000 ، وجود مبارک خانم فاطمه(س)(=135) را در دنیا معرفی می‌کند. و به قول امام صادق(ع)، لیلة االقدر معرفی می‌شود و خداوند آن شب را خیرٌ من الف شهر معرفی می‌فرماید که مقامش از هزار شب بیشتر است ، همان وجود مبارک زهرا(س) است که حروفش برابر حروف هزار است!

این همان دایره خلقتی است{ عدد ابجد کلمه دایره=220 و برابر با عدد ابجد نام زیبای طاهره است و جایگاه عددیشان هم برابر 40 است که حقیقت مهندسی خالق یکتاست} که خداوند قبل از خلقتش او را امتحان فرمود ؛ فوجدکِ صابره ؛ فرمود که او را صابر یافتم. صابر یعنی فاعل صبر یعنی طاقت این همه ظهور گنج را دارد. و خانم شد کوثر وجود! و خداوند در آیه 30 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید:

وجعلنامن‌الماءکلّ‌شیءحی .                                                  و بنا بر روایات در زمان حکومت حضرت مهدی(ص)، اولین حقی که آقا احقاق می‌کند ، حق مادر بزرگوارشان است و جایگاه قبر مبارک مادرشان را افشا می‌فرماید. که این خیلی مهم است! و حضرت می‌فرماید: وابنة رسول الله لی اسوة الحسنة ؛ دختر رسول الله(ص) برای من (در حکومت) ، بهترین اسوه حسنه است یعنی حکومت آقا ، زهرایی است و حکومتش ، حکومت نوراست . پس تمام دایره حقیقت خلقت در گنج فاطمه زهرا(س) ، به دست فرزندش افشاء اسرار می‌شود. 

خواص حروف:

حروف را چگونه بشناسیم و حروف چیست؟! آنچه به عنوان نطق انسانی به ظهورِ معنا می‌نشیند در جایگاه ، ظهور حروف است.

و حروف ، منشأ اسرار الهی و جلوه‌ی ظهور اسرار الهی و هم سرّ اسماء الله است و هم محتوای گنج معنای آن ، هم مرتبه ارتقاء خواننده‌ی اسماء است ، و هم حکیم روح و فکر در به کمال رساندن حیات انسانی است. حروف ، باب معرفت کردگار و رسولانش و اولیائش برای بندگان خدا می‌باشد (یعنی رمز بین خداوند و رسولانش) !

 چند حرف در کنار هم (در جمع) ، کلمه می‌شود و به معنا و مفهوم واقعی خود می‌رسد. نوری می‌شود که اسرار ملکوت را در عالم ناسوتی و ظلمانی دنیا به تمام جهات رشد ، و اتصال پیداکردن به عالم قرب را به هدایت باز می‌کند. حروف ، ظرف عوالم و جانِ ملکوت است. در حالیکه حرف ، جسم است و روحِ آن ، عدد می‌شود اما روح ، دیدنی نیست مگر به ظهور جسم! پس جسم ماندنی نیست مگر به بقای روح!

و چنانچه جسم ، حامل روح شد ، تمام ظرف معانی و حکمت و آثار آن را حامل می‌شود و صاحب گنجی است که خالق بی‌همتا صاحبِ آن را خلیفه خود خوانده است یعنی کلمة الله (آیه 171 سوره مبارکه نساء:...انّما المسیحُ عیسی ابنُ مریمَ رسولُ اللهِ و کلِمَته ... ؛ این است و جز این نیست که مسیح عیسی بن مریم رسول خدا و کلمه الهی است ... . آیه 45 سوره مبارکه آل عمران: إذ قالتِ الملائکةُ یا مریمُ إنّ اللهَ یُبشّرُکِ بِکلمَةٍ مِنهُ اسمُه عیسی ابنُ مریمَ... ؛ چون فرشتگان گفتند که ای مریم همانا خدا تو را به کلمه ای که نامش عیسی بن مریم است بشارت می‌دهد... ). و تمام نعمت‌ها و رضوانش برای خلیفه‌هایش زینت داده و باب قرب خودش را برایش باز نموده ، و بالاترین اعجاز و قدرت‌نمایی خود را در کلام خویش دانسته! پس برای رسیدن به قربش هم بدون این معجزه راه میسر نمی‌شود.

برای یاد گرفتن حروف باید به علم تهجی برسیم و حروف را هجا می‌نامند و برای اینکه هر حرفی در جایگاهش معنا شود ، باید هجی شود.پس هر حرفی برای خود عالمی و معنایی و مفهومی و ملکوتی و اسراری دارد. که در جمع رمز ظهور و بروز همه‌ی زیبایی‌های عالم وجود است.و معرفی صاحب و خالق حروف و کلمات خداوند بدیع السموات و الارض می‌باشد. به همین دلیل هر حرفی ، بازکننده و کلید مشکلات برای انسانهاست!

به عنوان هدیه ، این معانی و اسرار حروف را بیان می‌کنم که فقط قدرشناس، قدرش را بداند! 

اجناس عوالم حروف عبارتند از چهار جنس:

  1. جنس مفرد که عبارتند از: "الف"، "کاف"، "لام"، "میم"، "ها"، "نون"، "واو"
  2. جنس دوتائی که عبارتند از: "دال"، "ذال"
  3. جنس سه تایی که عبارتند از: "جیم"، "حا"، "خا"
  4. جنس چهارتایی که عبارتند از: "با"، "تا"، "یا"، "ثا"

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۲۲
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

ظاهر و باطن حروف قرآن

ابن عباس گوید بالاترین چیزی که از تفسیر علی ابن ابیطالب(ع) آموختم این بود: "اِنَّ القرانَ اُنزلَ علی سبعهِ احرفٍ ما مِنها .حرفٌ الاّ و لهُ ظهرٌ و بطنٌ و اِنَّ علیاً عَلِمَ الظاهرَ و الباطن" . همانا که قرآن بر هفت حروف نازل شد (بسم الله) از آنها هیچ حرفی نباشد مگر اینکه برایش ظاهریست و باطنی که علی(ع) ظاهر و باطن آن را می‌داند. {و شما ای عاشقان علی(ع) اسرار را در" ع، ل، ی" و عدد 110 و 120 او بجویید}.

حضرت سجاد (ع) در دعای 28 بند 10 صحیفه خود می‌فرماید: "و ایّاکَ ندایی لکَ یا الهی وحدانیّهُ العددی و ملکه الصّمد و فضیله الحولِ و القوه"."تنها تو محل ندای من هستی فقط تو را ندا می‌کنم برای توست ای معبود، یکتایی عدد و پادشاهی قدرت صمدیّت و زیادی و برتری گردش و نیرو" .

در معانی الاخبار(ص 20) در حروف مقطعه روایت مفصّلی از امام صادق(ع) آمده است (برخی از مضامین را ذکر می‌کنیم): چون رسول خدا(ص) به مدینه آمد و سوره بقره نازل شد، یهود گفتند: "الم" اگر از قرآن محمد(ص) است ، مدت ملک او 71 سال است چون(الم:) ا =1، ل=30 و م=40 است پس جماعتی از یهود نزد رسول الله(ص) آمدند و خواستند با حضرت مناظره کنند. رسول خدا امیرالمؤمنین (ع) را تولیت داد تا با ایشان مناظره نماید. حضرت حاضر شد یهود حرف خود را گفتند حضرت فرمودند پس با "المص" چه خواهید کرد آن نیز از قرآن است یهود گفتند این سنگین‌تر است زیرا (المص=161 می‌شود) و حضرت فرمودند پس با "الر" چه خواهید گفت، یهود گفتند این سنگین‌تر است و عددش بیشتر (الر=231) حضرت گفت پس در"المر" چه خواهید گفت اینهم در قرآن است و بر رسول خدا نازل شده است گفتند این سنگین‌تر و عددش (المر271) است حضرت فرمود اکنون بگویید مدت ملک رسول خدا یکی از این فواتح سُوَر است یا مجموع آنها است یهود حیران شدند. بعضی گفتند یکی از این مذکورات است و برخی گفتند نه بلکه مجموع  مراد است  و آن مدت (734) سالست و بعد از آن سلطنت به یهود منتقل می‌شود حضرت فرمود این سخن را از کتاب آسمانی می‌گویید یا از پیش خود افتراء می‌کنید؟ گفتند: از پیش خود. حضرت فرمود: دلیل صحت افتراء شما چیست؟ گفتند به حساب جمل است.

حضرت فرمود : چگونه با حساب جمل به مقصود شما این حروف دلالت دارد اگر کسی گوید این حروف با این عدد ، هرگز دلالت ندارد که مدت ملک رسول خدا اینقدر باشد . ولی دلالت دارد که برای شما هر یک از شما به عدد این حروف لعنت شدید است یا به عدد این حروف برای ما و شما دنانیر و دراهم است یهود از جواب عاجز شدند، و گفتند: یا ابالحسن(ع) منصوص نیست در "الم و المص و الر و المر" بزرگ آنها گفت: یا علی شاد نباش که ما را از جواب عاجز کردی و برای صحت قول نتوانستیم حجتی بیاوریم شما هم برای مدعای خود برهانی نداری فقط عجز ما را جواب حجت خود قراردادی. حضرت فرمود ما از راه بیّنه و معجزه باهره وارد می‌شویم. پس حضرت به شتران یهود توجه نمود و ندا کرد، شتران شهادت دهید به نبوت سیّد انبیاء و امام و وصی او. تمام شتران به سخن آمدند گفتند: راست گفتی ای وصیّ رسول خدا(ص) ، این جماعت یهود دروغ گفتند. دوباره امیرالمؤمنین به لباس‌هایی که در تن یهود بودند رو کرد فرمود: ای لباس‌های تن این جماعت گواهی دهید، لباس‌ها به سخن آمدند گفتند: راست گفتی ما شهادت می‌دهیم حقیقتاً محمّد(ص) رسول خدا و تو یا علی(ع) وصی او باشی هر قدمی که محمد(ص) در مکرمت برداشته تو بجای آن به مکرمت قدم برداشتی و شما دو برادر هستید که از اشعه انوار الوهیّت بوجود آمده‌اید و در این دنیا دو قسمت شدید و در جمیع فضایل یکی هستید مگر نبوت، که در او شریکی نیست زیرا بعد از او پیغمبری نیست. این وقت جماعت یهود لال شدند و بعضی ایمان آوردند و بعضی بر کفر خود ماندند و علم حروف در جناب عیسی خواهد آمد.

علم حروف در توصیف اصحاب حضرت مهدی (عج)

امام صادق(ع) فرمود : بزودی در مسجد شما یعنی مکه ، سیصد و سیزده نفر آیند. اهل مکه می‌دانند که اینان از پدران و اجداد آنها زاییده نشده‌اند،" علیهمُ السُّیوفُ علی کلِّ سَیفٍ کلمهٌ تَفتِحُ الفَ کلمهٍ طَلَعَتِ الّریحُ فَتُنادی بِکُلِّ وادٍ هذاالمهدی یَقضی بِقَضآءِ آلِ داود و لا یُسئَلُ علیهِ بَیِّنهُ".برآنان شمشیرها (اسلحه‌ها) آویخته بر هر شمشیری کلمه‌ای است که هزار کلمه باز می‌کند باد می‌وزد (و بر می‌انگیزد) پس به هر وادی ندا می‌کند این مهدی(ع) است که به قضاوت آل داود قضاوت می‌کند و بر او بینه و برهانی سؤال نمی‌شود (در آن کلمه‌ها اسرار جهانست).

ثواب قرائت حروف

در تفسیر روح البیان، ابن مسعود روایت می‌کند که حضرت رسول(ص) فرمود: "من قرا حرفا من کتاب الله فله حسنة و الحسنة بعشر امثالها" . هر کسی حرفی از کتاب خدا را بخواند پس برایش حسنه باشد و حسنه به ده برابر اجر دارد. به جهت اینکه در آیه دیگر فرمود: "من جاء بالحسنة فله عشر امثالها". هر کس حسنه‌ای آورد پس برایش ده مانند آن باشد در این صورت کلمه "الم" سه حرف است به هر حرفی ده حسنه  ، پس الم ، 30 حسنه دارد. (به عدد 30 جزء قرآن است!)

بنده می‌گویم حروف لفضی آنها که هر کدام سه حرف است می‌شود 9 حرف یعنی (الف و لام و میم) عدد ابجدی آن(الم=) 71 و عدد بسطی آنها (الف+لام+میم=) 272 می‌باشد که برابر با عدد ابجد حروفِ ربع که ریشه ربیع (بهار) و اربعین (40) ؛ به عدد 4 است و همینطور برابر عدد ابجد کلمه عرب است و خدا عالم است که چرا کلمات و اسماء به حروف عربی انتخاب شده است!

پس ثواب لفضی الم ؛ 90 حسنه و ثواب به عدد ابجدی ؛ 710 حسنه و به عدد بسطی آن ؛ 2720 حسنه دارد . اگر ما به زبر و بینه آنها برسیم از حد بیرون می‌شویم.

حال ای خواننده عزیز! همانطور که گفته شد در مورد حروف نمی‌توان وصفیات و احادیث و تمام مدارک را جمع آوری کرد. اما این حقیر به قدری که حوصله خواننده باشد این احادیث و اقوال را جمع آوری کرده‌ام تا در آن بیشتر بیندیشید و اهمیت این علم بزرگ و اثباتش را بدانید.

حروف از نظر طبیعت وجودی و جایگاه در طبیعت

حروف از نظر طبیعت وجودی و از نظر جایگاه در طبیعت به 4 دسته 7 تایی تقسیم می‌شوند:

1-حروف "ا، ه، ط، م، ف، ش، ذ" : دسته آتشی(ناریه) یا نورانی هستند و طبیعت آتشی-مشرقی دارند.

2- حروف "ب، و، ی، ن، ص، ت، ض" : دسته حروف هواییه یا بادی هستند و طبیعت خاکی-جنوبی دارند.

3- حروف "ج، ز، ک، س، ق، ث، ظ" : دسته حروف آبی یا ماییه هستند و طبیعت بادی- مغربی دارند.

4- حروف "د، ح، ل، ع، ر، خ، غ" : دسته حروف ترابیه یا خاکی هستند و طبیعت آبی-شمالی دارند. 

حروف خود "ملکوتی" دارند و برهمین وجود، همه زنده هستند و دارای شکل و محتوا و معنا و عمق بسیار که هر یک عالمی می‌شوند. وسیع، زیرا سعه وجودی حروف خود، خورشیدی است که ملکات و مفاهیم آن جلوه‌ها و مدارهای آن است و سیارات آن ، کلمات می‌باشند!

موکّلین حروف: بدان که حرف به منزله جسم و موکل آن جن است، و عدد زُبُر آن مانند جان است و موکلش، ملک سُفلیت است و عدد بینه حروف ، نفس است و آن ملک عُلوی است. و چنین‌اند کلمه و کلام و هر یک یا خیر است یا شر و در خیر، موکلین از ملائکه خیر برند و می‌بخشند و در کلام شر، چون جن ذاتاً شریر است و همواره می‌آزارد. فلذا "نص" در استعاذه آمده که حکیم در ادای کلام حکیم می‌گوید: "اعوذ بالله من الشیطان الرجیم"0

یک اسم ، چند موکل دارد. باید به حرف اول و آخر آن بیشتر توجه داشت.

ملک‌های حروف:

الف

اسرافیل(ع)

ب-

جبرائیل(ع)

    ت-

عزرائیل(ع)

ث-

میکائیل(ع)

ج-

کارکائیل

ح-

تنگفیل

خ- 

مه کائیل

د-

دردائیل

ذ-

اهرائیل

ر-

امواکیل

ز-

سرفائیل

س-

همواکیل

ش-

همزائیل

ص-

اجمائیل

ض-

عطکائیل

ط-

اسماعیل

ظ-

تورائیل

ع-

لومائیل

غ-

لوغائیل

ف-

میرهمائیل

ق-

عطرائیل

ک-

حروزائیل

ل-

طاطائیل

م-

رومائیل

ن-

حولائیل

و-

رفتمائیل

ه-

دورائیل

ی-

سرکطائیل

 

 

نکته‌ای درباره عدد خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) به حروف ابجد

خواندیم که سقف اعداد تا 9 بود و حروف هم در شمارش ابجدی در 10 حرف ، اعدادش ثابت(عدد و جایگاه حروف با هم برابر است) و 1 تا 10 را مشخص می‌کند. و تمام پایه‌ی معانی و جان خلقت جسمانی از این گنجِ 10 به حروف و 9 به عدد است! چنانچه قرآن عزیز هم که به کلام مبارک پیامبر(ص) همه‌ی محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و همه در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم جمع است... . از این 19 حرف ؛ 10 حرف بدون تکرار و 9 حرف تکرار شده است و این ، اسرارِ 9 عدد و 10 حرف است! که جسم و روح در بسم الله الرحمن الرحیم ، در صورت مبارک انسان کامل و در وجه جان قرآن کامل است.

و درواقع باطن تولدی را پروردگار عالم بصورت معجزه ظاهر کرده است ؛ که خداوند اعجازش را به صد و بیست و چهارهزارمین پیامبر که خودش کلمة الله است ، ظاهر می‌کند. پس اگر دقت کنید این 9 عدد ، منطبق بر 9 حرف است که در مجموع تولد عدد 10 (عشر) را ظاهر می‌کند. چنانچه تمام عالم می‌شود : کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا.

پس از مجموع عدد 1 تا 9 ، عدد 45 بدست می‌آید که برابر اسم مبارک آدم(ع) است.(45=9+8+...+2+1).چه زیباست که جمع ارقام 45 هم برابر با 9 می‌شود. و 9 سلطان اعداد است (همه اعداد زیرِ سلطه‌ی9 هستند)، پس آدم(ع) در بلوغ عددی خلق شد! جایگاه عددی آدم=18 است(9=8+1) و 18=حی می‌باشد.

عدد ابجد 9 به حروف برابر 55 می‌شود(نُه=55) که درواقع برابر با جمع اعداد 1 تا 10 است(55=10+9+....+2+1).درحقیقت ، جمع ارقام 55 هم بلوغِ 10 را به ما می‌دهد(10=5+5) که همان باطنِ 28 حرف است زیرا از جمع ارقام 28 همان عدد10 حاصل می‌شود. پس در وجود حضرت آدم(ع) ؛ هم بلوغ 9 به عدد و هم جمع تمام حروف(28 حرف) است. و ایشان در مقام خلقتِ جسمانی ، درجه‌ی اول را دارا شد.

سرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا(س) که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ انسان‌های دنیاست،ظهوردارد.همان‌طورکه درعالم سرّ، گنج خلقت به عدد5ظهور پیداکرد؛درحقیقت سرّ پنج نور مقدس(ص) ، که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند:هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها . در عالم جسمانی هم ، خلقت حضرت حوا(س) که عدد ابجد اسم حوا=15 است ، از جمع 1 تا 5 حاصل می‌شود: 15=5+4+3+2+1.جالب‌تر اینکه جمع ارقام 15 برابر با 6 می‌شود (6=5+1) ، درحالی‌که می‌دانید دنیا از نظر جنسیت، مؤنث مجازی است و خداوند کریم در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین را در6 روز خلق کردم(فی ستة ایام).

پس وقتی خداوند کریم می‌خواهد که فرزند آدمیان را متولد کند به عدد 9 ماه حمل را در وجود مادری قرارمی‌دهد که بلوغ جسمانیش، برابرِ گرفتن و عمل کردن به حدود خداوند(احکام) 9 سال تمام است. و جمع 9 با 9 برابر18=حی می‌شود(9+9=18=حی).

در اینجا اشاره کنم که تا جنین 9 ماهش در حمل کامل نشود، زمان تولد نمی‌رسد (9ماه تمام و وارد ماهِ 10 شود که 19=10+9 می‌شود) و یا اگر سنّ یک دختر تا 9 سال قمری تمام نشود، بلوغ فرا نمی‌رسد (9سال تمام و وارد سالِ10شود که 19=10+9 می‌شود). این چه مناسبت است؟! اگر دقت کنید باید بلوغ و تولد ، هم 9 به عدد باشد و هم نُه به حروف(نه=55 و10=5+5)، تا جمع عددی و حروفی را کامل بگیرد.پس ورودی حقیقی از باب 19 می‌باشد و درواقع به گنج عشر چراکه 10=9+1 می‌شود!

 

سِرّ لوح حروف "ا ب ج د ه و ز ح ط ی"!

و اگر حروف "ا ب ج د ه و ز ح ط ی" را بنویسیم ؛  5 حرف ، عددشان فرد و 4 حرف ، عددشان زوج است که وقتی این اعداد را در لوح بنویسیم ، در 3 مثلث ظاهر می‌شود ( که دنیا به عدد سه و انسان به سه بُعدِ عددی تعریف می‌شود). درواقع از سه طرف طولی ، عرضی و ارتفاعی ، جمع اعداد حروفِ این لوح 15 می‌شود که برابر با عدد اسم حوا(س) است.                   

                                                        

ب=2

ط=9

د=4

ز=7

ه=5

ج=3

و=6

ا=1

ح=8

 

 

 

 

(15=2+9+4) ، (15=7+5+3) ، ( 15=6+1+8)

              (15=4+3+8) ،  (15=9+5+1) ،  (15=2+7+6)

                                  (15=2+5+8) ، (15=4+5+6)

اما لوح وقتی کامل می‌شود که در وسط ، حرفِ ه را بگذاریم (آنگاه از همه طرف جمع اعداد 15 می‌شود) و حرفِ ه ، حکم قلبِ وجود الواح را داراست. عدد ابجد حرف ه=5 است که اسرار وجود مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین و مخصوص در بطن اباعبدالله الحسین(ع) که پنجمین معصوم است ، 9 ذریه مطهر است که در جمع 9و 5 می‌شود 14 که همه گنج وجود 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است. در ضمن اباعبدالله الحسین(ع) ؛ قلب کننده همه‌ی زمان‌ها و قلب کننده همه‌ی انسان‌ها از حیوانیت به طهارت انسانیت و در نهایت ، کمال آدمیت آست ! و قلب به عنوان احیا کننده عالم به ظهور قلب به میم یعنی عدد 40 ؛ اربعین و طهارت است.فقط شهید در میدان جنگ (در راه خدا) است که خون و پوست و لباسش همه ، طاهر می‌شود.

این گنج  به سه وجود مطهر، در بین معصومین صلوات الله علیهم اجمعین  ظاهر شده است: امام حسین(ع) ، خانم فاطمه زهرا(س) و حضرت مهدی(عج) :

*وجود مبارک امام حسین(ع):

1)آیا امام حسین(ع) ، سومین امام نیستند؟ پس ابعاد سه گانه عالم دنیا در چرخش خون پاک ثاراللهی‌اش ، قلب به میم می‌شود.

2)آیا امام حسین(ع) پنجمین معصوم به عنوان مظهر عدد 5 که خامس آل عباست(ص) و از حروف ، مظهر حرفِ هاء که طبیعت این حرف ؛ بادی و خشک است(جایگاه کربلا و عطش) ، نیستند؟

3)آیا امام حسین(ع) به عدد 10 متولد نشدند؟یک خودش +9 ذریه نورانی در بطنش که در مجموع عدد 10 بعنوان گنج عشر و حقیقت تولد واقعی انسانیت است. درواقع ایشان مظهر عدد گنج 5 (پنجمین معصوم) روی عدد 10 (حقیقت‌های وجودی خودش) است که می‌شود 15 (15= 5+10)!

عدد 15 از جمع اعداد 1 تا 5 بدست می‌آید و برابر جایگاه عددی حرفِ س است که اگر ح ابتدای نام مبارک حسین(ع) را برداریم ، سین می‌ماند.این حرف ، پانزدهمین حرف در حروف الفبای ابجدی است که میزان حروف و درواقع قلب حروف و در قرآن عزیز ؛ قلب قرآن است.پس عدد 15 ، مظهر اسرار و گنج الهی است.

*وجود مبارک فاطمه زهرا(س)

1)وجود مبارکِ سیدة النساءالعالمین ؛ قلبِ وجود مطهر اهل بیت پیامبر(ص) است . چنانچه تنها وجودی است که 9 اسم تسعه اعظم دارد که 2 نام مبارکش آسمانی { منصوره و زهرا} و 7 نام مبارکش زمینی است. و نام مبارکش که از نام خداوند برایشان جلوه کرده ؛ فاطمه(س) می‌باشد که تنها اسمی است در معصومین(ص) که 5 حرف دارد. و همانطورکه در حدیث کسا می‌خوانیم ، در بیت آل الله ، خانم به این عظمت تعریف می‌شود:

هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها ؛ فاطمه(س) است و پدر فاطمه(س) ، فاطمه(س) است و شوهر فاطمه(س) ، فاطمه(س) است و پسران فاطمه(س). خانم تنها کسی است که قبل از خلقتش در عالم اسرار  ،  پروردگار عالم وجود مبارکش را امتحان فرمود.در زیارت خانم  می‌خوانیم : السلام علیک یا ممتحنة امتحنکِ الله الذی خلقکِ قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنکِ صابرة... .(پس خداوند فرموده که او را در امتحان ، صابره یافتم).

عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مطهر پیامبر(ص) 15 است.و همانطورکه بیان شد15 ، برابر با جایگاه عددی حرفِ س است و خانم فاطمه(س) ؛ اُمّ السین است و قرآن کریم به حرفِ س که عدد ابجدش 60 است تمام می‌شود و عدد 60 برابر با عدد ابجد نام مبارک ام ابیها است (15=س=60=ام ابیها) . و اوست که در بیت نورانی‌اش ، امّ ابیها خوانده شده و او صاحب بیت انوار مقدس پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین است و در عالم بالا جمع کننده عدد 1 تا 5 می‌باشد که 15=5+4+3+2+1 و عدد 15 برابر با اسم مبارک حوا است و خانم ، حوای روحانی است.

2)ایشان در خلقت نوری ، مرتبه سومین وجود مبارک را دارد. و درواقع عدد سه در حروف از جمع عدد الف ؛ وجود مبارک پیامبر(ص) و با ؛ وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) ، به ظهور آب که عدد 1 و 2 آن با هم جمع می‌شود و حرف ج به عدد 3 ظاهر می‌شود که عدد 3 ، عالم خلقت را جان می‌بخشد و جهان ظهور پیدا می‌کند.آب به عربی ، ماء خوانده می‌شود که همان حروف اُم است(بدون درنظرگرفتن همزه ؛ ما--- اُم) و خداوند متعال در آیه 30 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید: و جعلنا مِن الماء کلّ شیء حی . و خانم ، ریشه و مظهر کلمه‌ی حی پروردگار عالم است. که سنّ مبارکش 18 سال ؛ برابر با عدد کلمه حی و زندگی مبارکش 2 تا 9 سال است که بلوغ کامل عددی را در تمام طول دنیا و آخرت آباد کرده است به سبزی حسن(ع) و گل و میوه‌اش ؛ حسین(ع) و ذریه‌های معصوم اباعبدالله الحسین صلوات الله علیهم اجمعین .

3)ایشان تنها کسی است که در دنیا حامل گنج عشر یعنی عدد 10 است{زمانیکه وجود مبارکش حامل وجود امام حسین(ع) بود}. درواقع عدد 15 درعالم دنیا به مظهریت 5 روی 10 و جایگاه حرف س و قلب کننده عالم به ظاهر و باطن وجود مبارکش در دنیا جلوه کرده است و سرّ وجودش به فرزندش اباعبدالله الحسین(ع) افشاشده‌است. عدد ابجد نام زیبای فاطمه (س) برابر 135 است که می‌شود 9 تا 15 تا ! پس ایشان ، سیدة النساء العالمین است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۱۹
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

علم حروف

علم حروف به یک معنی علم جِفر است.  جِفر در لغت به معنای چاه عمیق، یا پوست بزغاله یک ساله است (چون پوست بزغاله ، قابلیت شکل پذیری در هر زمینه را داراست) یا به قولی دستورات و فرمایشات پیامبران و اولیای خداوند می‌باشد.

جِفر در اصطلاح دیگرش عبارت از علم حروف و انواع و اقسام بسطها برای نتیجه مطلوب و آن ربط عالم سفلی با عالم علوی است(برای درک بیشتر این علوم ، کتاب فتوحات مکیه شیخ اکبر محی الدین عربی را باید مطالعه بفرمایید).در اکثر رسائل نوشته شده است که عالم را برای هر عمل در علوم غریبه ، دانستن حروف و اعداد از ضروریات این علوم است.

*در منتخب "اللغات و غیاث" نوشته است که "مراسم" شخصی بود که نوشتن از او ایجاد شده است و این 28 حرف به معنی، "ابجد یعنی آغاز کرد". "هوز بدست آمده"،"حطی یعنی واقف شد"،"کلمن یعنی سخن گو شد"، "سعفص یعنی آموخت"، "قرشت یعنی ترتیب کرد"، "ثخذ یعنی نگه داشت"، "ضظغ یعنی تمام ساخت".

اما در بیان منشأ تدوین علم حروف که همان علم جفر هم می‌باشد، ائمه کرام اهل بیت علیهم السلام، واضع جفر، جامع علم حروف ، که مشتمل بر حقایق و خواص حروف و اسماء آیات است ، می‌باشند که در دو جلد کتاب شریف است از این علوم که متعلق به شاه ولایت ؛ امیرالمؤمنین و امام المتقین ؛ اسد الله الغالب ؛ علی ابن ابیطالب علیه صلوات و السلام بوده است. و بعد از ایشان ، 11 فرزند بزرگوارشان که ائمه معصومینعلیهم السلام و هدات اهل حق و یقین‌اند ، به طریقت وراثت این علم نفیس را مستهظر بودند و از آن دو کتاب شریف استخراجِ معانی غامضه می‌فرموده.  مخصوص حضرت امام همام ابوعبدالله، جعفر محمد الصادق علیه السلام که صاحب کتاب "جفر خایب" اند و ابوحامد حجة الاسلام محمد غزالی در کتاب "سرالمصون والجواهر المکنون" که مشتمل بر خواص حروف مرتبه احاد که در لوح مثلث وضع کرده‌اند ، چنین آورده که استخراج این نسخه از کتابی که حضرت امام همام امیرالمؤمنین علی(ع) در کتاب خود بجفر جامع الدنیا والاخرة و مطلع نشده است هیچکس بر کشف مخفیاتی که کتاب شریف است از اسرار نورانیه و انوار ربانیه غیر حضرت امام جعفرصادق (ع) واصل نشده به معرفت این علم شریف، الا قلیلی از اهل دانش و معرفت.

و حضرت امام صادق(ع) این علم شریف را شرح فرموده  و ما به برکت عنایات رب العزه و الحمدالله علی ذالک در اطلاع اکابر دین بر وقوع حوادث از حروف مقطعات که معدن جواهر حکمت است.

عبدالله ابن عباس روایت کرده که "مجمع مناقب و مظهر عجایب" امیرالمومنین علی(ع) ، وقوع فتن و حدوث آن را از حروف "حمعسق" دانسته و در تفسیر ثعلبی و بعضی از رسائل  قشیری مذکور است. که چون این حروف نازل شد اثر ملامت در جبین مبین حضرت رسالت(ص) مشاهده شد یکی از مَحرمان کیفیت حال را سؤال کرد حضرت فرمود که مرا خبردادند از بلاهایی که بر امّت من در آخرالزمان نازل شد از خسف و قذف و آتشی که ایشان را در بیابان جمع می‌کند و بادی که ایشان را به دریا افکند و نشان‌های پی درپی ازخروج دجال ، و فتنه یاجوج  و ماجوج ، وغیر آن از علامات قیامت و از اینکه روشن شد که  کیفیت حدوث وقایع و وقوع حوادث جمع در ضمن این حروف مندرج است و از روضه رسالت و نبوت ، و ثمره شجره ولایت و فتوت ، امام الثقلین؛اباعبدالله  الحسین(ع) سؤال کردند که معنی "کهیعص" چیست؟ فرمودند که:" لو اخبرتکم به لمشیتم علی الماء"؛ "اگر شما را از این معنی آگاه گردانم هرآینه بر آب بگذرید و قدم شما تر نشود" .(از کتاب حرزالامان به قلم محمد عطار علیه الرحمه)

علم حروف خواص عجیب و با کراماتی نیز دارد که با اعداد ، اثر خود را نشان می‌دهد . یکی از خواص آن در بیان ذکر اسماء الحسنی در عدد ابجد است که نتایج زیبایی دارد. مثل نام مبارک "الله" که اگر 66 بار در66 روز ذکر شود با خلوص، انشاءالله باری تعالی باب علم را برای شما می‌گشاید.

باری عدد ابجد کلمه "حروف" (ح ر و ف) خود اسرار است و معادل 294 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه "صدر" است و خزانه ، سینه است که خداوند متعال می‌فرماید: الم نشرح لک صدرک. اگر ارقام آن را جمع کنیم 15=4+9+2 می‌گردد و آن خود جایگاه حرف "س" یعنی قلب قرآن است و در واقع جایگاه حیات و تعالی است پس با علم حروف ، به قلب معانی و اسرار هر چیز می‌توان دست پیدا کرد. و نیز اگر ارقام آن را در هم ضرب کنیم 4×9×2=72 می‌شود که مطابق است با عدد اسماء الحسنی که به پیامبر(ص) داده شده و کلمه "سجده" و کلمه "سیب" و نیز 2×7=14 و جالبست که حروف عربی 28 حرف هستند در واقع 2تا 14تا که 14 حرف آن شمسی (نورانی) و 14 حرف دیگرش قمری (ظلمانی) ، 14 تا با نقطه و 14 تا بی نقطه است. حروف مقطعات قرآن بدون تکرار 14 تاست که همگی نورانی هستند .

جایگاه عددی کلمه "حروف" در الفبا 51 می‌شود. همانطور که گفته شد تمام حروف ؛ "اسماء الله" هستند. 51 ، برابر تعداد رکعات نمازهای واجب و نافله در شبانه روز است که بوسیله آن به میزان کمالات انسانی و نفسانی می‌رسیم و جالب است که جمع ارقامش می‌شود 6 که آن معادل عدد حرف "و" است. "انّا لله و انّا الیه راجعون" ؛ " ، محل عالم دنیا می‌شود که عدد آن 6 است یعنی دنیا به عدد 6 روز بوجود آمده و به عدد 6 فانی می‌شود. ولی از دنیا و در دنیا به سِرّ باطن حروف و اعداد می‌رسیم!

*عدد ابجد کلمه "اعداد"=80 می شود. باز هم خیلی جالب است زیرا برابر به طول عمل و رسیدن به قله آن که حرفِ "فاء" می‌شود یعنی رسیدن به فوز یا کامل شدن از هر جهت است (اعداد=80=ف). و در جایگاه عددی کلمه "اعداد"= 26 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه حدید است؛ ظاهرا حدید یعنی آهن اما در باطن ، حدودبندی خداوند با اعداد است! اگر 2 و 6 را جمع نماییم به عدد 8 که جلوه سایه رضا است می‌رسیم و اگر عدد 2 را در 6 ضرب کنیم به عدد 12 می‌رسیم که مدد رساننده همه اعداد است .

*اگر عددهای جایگاه کلمه "حروف"(=51) و جایگاه عددی کلمه "اعداد"(=26) را با هم جمع کنیم(77=26+51)می‌شود 77 که معادل با کلمه مبارکه "هو الله" می‌گردد، که منشاً این علم را از ذات اقدس خویش ظهور داده است و اگر ارقام 77 را با هم جمع  کنیم می‌شود 14  پس آینه ظهور اسرار 77 در 14 وجود مقدس(ص) جلوه نما گردیده و آنها ، کلّ نور و کلّ اسرار هستند.  جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود.

 پس درمی‌یابیم تمام سلسله حروف و اعداد رحمتی هستند از ربّ العالمین تا ما را به شناخت و معرفت عبادت و بندگی خویش برساند تا خود حلقه بندگی را به عنوان اطاعت محض بپذیرد و آن انجام نمی‌شود الا به شیعه شدن پنجمین معصوم ؛ وجود مقدس آقا امام "حسین"(ع) که خود مظهر ظهور حقیقت بندگی و رضا و سجده است.

علم حروف پیرامون مولا علی(ع) در کتاب خصاق (جلد 2ص 444) از کلام مبارک امام باقر(ع) و ایشان از رسول الله(ص) نقل فرمودند:" علم علیاً (ع) اَلْفْ حَرفٍ کل حرف منها یفتح اَلْفْ حرفٍ".یعنی "به علی(ع) هزار حرف آموخت که هر حرفی از آن هزار حرف باز می‌کند" و علی ابن ابیطالب(ع) فرمود :"علم الحروف من العلمِ المخزون لا یعرفهُ الاّ العلماءُ الربانیون" یعنی دانش‌های علم حروف از دانش‌های در بسته است که جز دانشمندان ربّانی ندانند.

در تأیید مطلب امام ششم(ع) فرمود: "چون علی(ع) ، پیامبر(ص) را به خاک سپردند ابوبکرلعنة‌اللهعلیه و عمرلعنةاللهعلیه در ضمن حدیث طولانی به آنها فرمود اینکه گفتید چرا شما را در امر غسل حضرت پیغمبر(ص) حاضر نکردم برای آن بود که به من فرموده بود اگر جز تو کسی عورت مرا ببیند کور می‌شود از این رو شما را خبر نکردم. اما آنکه سر به گوش آن حضرت گذاشتم به جهت آن بود که به من هزار حرف آموخت که هر حرفی هزار حرف دیگر را شرح می‌کرد. برای این بود که شما را در سرّ آن حضرت آگاه نکردم".

 معنی ابجد

ابجد چیست؟ همانطور که در درس‌های قبل بیان شد یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم، تکلم است و آن خالق یکتا باب معرفی خود و هدایت بندگانش را به کلام خویش قرار داد و با ظهور انوار مقدسِ اسماء و صفات خود؛ به صورت کلان گنج کنز خود به آن کسانیکه قابلیت دارند ، راه به قرب خود رسیدن را گشود و فتح باب نمود و در مخلوقات، اشرف مخلوقاتش را انسان کامل قرار داد و او را مظهر و مرآت و ظرف گیرنده انوار مقدس خود و جلوه دهنده اسماء و صفات نورانیش فرمود و ایشان را کلمه خود نامید.

پس حروف ابداع شد و عدد گذاری، روح حروف شدند. که قالب جسمانی با روح ، تواماً معنا و مفهوم خویش را ظاهر می‌سازد و درواقع صاحب ملکوت شدند و قدر و حساب را به همراه آورد. تمام عالم عرضی و عالم طولی از اعلا تا اسفل را پر از اسرار و نظم و هماهنگی و استعداد و معارف قرار داد. همانطور که درکتاب گنج الالف بیان شد ، خداوند واحد ، یک خلقت هم بیشتر از خود صادر نفرمود و پیامبر گرامی(ص) فرمود:"الواحد لا یصدر الا الواحد". عددِ واحد یعنی یک ، و حرفی که در تنظیم برابر یک است ، حرف الف می‌باشد. در واقع الف، مصدرِ حروف شد و خود را در سکون و بدون حرکت قرار داد. اما نفسِ الف وقتی ابداع شد،حرفِ (ب){(با)_ب و الف} گردید و از ظهور الف و با ، کلمه آب ظاهر شد. اما اگر حروف الف و با ، با هم همه‌ی عالم را پر می‌کرد و از ملکوت وصل آنها حرف سوم (ج) و یا عدد سوم ظاهر نمی‌شد ، هرگز منشاء همه‌ی کثرات نمی‌شد.

پس به امر خالق یکتا ، الف و با ، با هم در جمع مظهر حقیقت آب شدند. اینجا عدد الف =1 و عدد ب=2 شد و با هم جمع شدند و تشکیل عدد 3 را دادند ، آنگاه حرفِ 3= ج شد. پس جان در واقع ، برهمه‌ی اسرار جاری شد و خداوند کریم فرمود:" وجعلنا من الماء کل شیء حی ". (آیه30سوره مبارکه انبیا)

حرف الف، وجود مقدس پیامبراکرم(ص) است و حرف با ، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) و حرف ج ، وجود مقدس حضرت زهرا(س) است. در حدیثی آمده‌ است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود:"لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما" ای پیامبرم اگر تو نبودی خلقت را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو را خلق نمی‌کردم.

این سه وجود نورانی که هر سه در باطن الف وجود هستند و همه به نحوی الفبای خلقت هستندبه عدد 4  ، که برابر حرف دال است دلیل خلقت و معنای حیات ولایت عظمای حق ، در ظلّ ولایت پروردگار عالم قرار گرفته‌اند. و دلیل وجود ، وجودهای مقدس حسنین(ع) و ذریه‌های بزرگوارشان(ص) هستند. پس در واقع ظهور ابجد ، راز آفرینش است و تمام خلق، ابجدی هستند.

جالب است بدانید عدد حروف ابجد شد 1و2و3و4 که اگر با هم جمع کنیم 10 می‌شود و عدد 10 ، همان گنج عشر و 4 روی 10 و تمام اسرار گفته شده از گنج احدیت است. پس به قول پیامبر بزرگوار(ص)که فرمود: اگر معلمی علم ابجد نداند بهتر است درس ندهد.

پس الفبای هستی به دو صورت ظهور پیدا کرد، 1)ائمه طاهرین(ص) و 2) قرآن کریم ، چرا که عدد ابجد کلمه الف=111 و عدد ابجد  با=3 می‌شود که اگر با هم جمع کنیم 114 می‌شود (114=3+111=الفبا) و 114 ، برابر است با تعداد سوره‌های قرآن. تمام الفبای عالم در الفبای اسرار خلقت غرق است و رمز رسیدن به تمام معانی اینجا یافت می‌شود.

سِرّ گنجِ ابجدی در 5 نوبت نماز!  

هر نوبت نماز به یکی از پنج تن(ص) تعلق دارد و اسرار باطنی نماز به وجود آن بزرگواران افشا و معنا می‌شود(بطور کامل در کتاب گنج نماز آمده است)

*نماز ظهر: حضرت رسالت پناه ؛ محمد مصطفی(ص) خود ، اولین گنج خلقت است و مقام اول را دارد.اول یعنی یک و حرفش الف است که تمام حروف را در بردارد چه ظاهری و چه باطنی!!!(رجوع شود به کتاب گنج الف) مَلک این حرف حضرت اسرافیل(ع)  است که مامور احیا و زنده شدن و دمیدن در صور می‌باشد. پس درواقع آنچه در دنیا آمده و می‌آید از گنج وجود و سِرّالاسرار محمدی(ص) است! اولین نماز که ایشان به امر خالق یکتا در آسمان چهارم اقامه کردند و تمام پیامبران مأموم ایشان بودند ، نماز ظهر است و این نماز متعلق به وجود مبارک پیامبر(ص) می‌باشد که رتبه اول خلقت در عالم سِرّ است.

کلمه ظهر یعنی آشکار کننده همه ناپیداها و خداوند کریم وجود مبارک آقا را حقیقتِ ظهر قرار داد و تمام اسرار و احوالات و قوانین و احکام و دستورات خود را برای حیات دنیا و آخرت و جمع جمیع تمام احکام و دستوراتی که در 104 کتاب آسمانی به پیامبران پیشین داده بود ، همه را یکجا در کتاب آسمانی و کلام الله خود یعنی قرآن مجید به قلب مبارک پیامبر(ص)نازل فرمود{ آیه 59 سوره مبارکه انعام: ... ولا رطبٍ و لا یابسٍ الا فی کتابٍ مبین ؛ هیچ تری و خشکی نمی‌ماند مگر اینکه در کتابِ آشکار کننده و مبین (قرآن) آمده است}.

همانطورکه همه‌ی حروف در گنج الف ظاهر شد ، همه معانی و معلومات از علوم کامله هم از الف وجودِ پر فیض و برکت رسول اکرم(ص) ظُهر شد! و کتاب آسمانی ایشان بالاترین معجزه قرار گرفت زیرا کلام الله و کتاب الله است! خودِ بزرگوارش هم مقام اشرف و اکرم و اَتَم و اَدوَم و اقدَم همه مخلوقات شد و همینطور اهل بیت محترمش هم در تمام خلقت ، سید هستند:

خانم فاطمه زهرا(س) سیدة النساء العالمین ؛ تنها دردانه خلقت در عالم است. امیرالمؤمنین علی(ع)؛ سیدالاوصیاء در بین تمام پیامبران و اوصیاء است. امام حسن(ع) ؛ سید الاسباط ؛ بالاترین مقام سبط اکبر بین تمام فرزندان پیامبران را داراست و امام حسین(ع) ؛ سیدالشهدا ؛ بالاترین مقام شهدا (از اولین تا آخرین) در دنیا و آخرت است. و هر دو وجود مبارک ، سید الشباب اهل الجنة هستند. و به همین ترتیب هر یک از  چهارده نور مطهر(ص) در تمام خلقت ، سید هستند! 

پس در آسمان رسالت ، خورشید وجود پیامبر(ص) ظُهرِ وجود و مقامش الف   است.

*نماز عصر: متعلق به حضرت علی(ع) است که معصوم دوم و مرتبه خلقت نوری ایشان درعالم سِرّ به عدد 2(=ب) است و مقام باطن ایشان ظرف خالص و مخلص عمل کننده و امام جمع الجمع قرآن عزیز ، ناطق قرآن کریم و ظهور دهنده اسرار آن از عالم اعلا به عالم سفل دنیا ، جداکننده نوراز ظلمات و در لباس ولایت ، به نتیجه رساننده اهداف همه‌ی پیامبران {مخصوص حضرت محمد(ص)} در دنیا و آخرت است که ایشان صاحب مقام حرفِ ب است و هیچ انسانی بدون ورودی از باء بسم الله الرحمن الرحیم ، ورودی درعمل به باطن قرآن و گرفتن تمام محتوا و قبولی از قرآن را ندارد!

یعنی تا شیعه و پیرو علی(ع) و فرزندان معصومش(ص) نباشیم راهی به باطن قرآن که همان نور ایمان و هدایت است و حقیقت نماز که عمود دین است{پیامبر(ص) :الصلاة عمود الدین} ، نداریم. یعنی راه وصل شدن به اعلا (که اسم مبارک خداوند است) و رسیدن به اعلای رضای خدا(مقامِ قرب الهی) ، راهی جز از صراط علی(ع) و یازده ذریه نورانیش(ص) نیست.

حرفِ ب در دستور زبان حرف همراهی ، ربط  و وصل است { جالب است که کلمه مَعَ در عربی ، به معنی با (همراه) است که عدد ابجد کلمه مع=110 و برابر با عدد ابجد نام مبارک علی(ع)  است} پس خوب امیرالمؤمنین علی(ع) را بشناس! نام یکی از سوره‌های قرآن کریم ، سوره مبارکه عصر است و عدد ترتیب نزولش بر قلب مطهر پیامبر(ص) 13 است که امیرالمؤمنین(ع) در 13 رجب بدنیا آمدند و در واقع به وجود مطهرش سی،زده شد (رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت).

پس امام علی(ع) {و در بطنش یازده ذریه نورانی(ص)} همان عصر وجود است. بنابراین باطن نماز ظهر و عصر شد: الف ، با .  پس اگر به حقیقت نماز خوب دقت کنیم متوجه می‌شویم که رسالت و ولایت ، حقیقت الفبای دین و عباداتمان (بخصوص نماز) است پس قبولشان بر همه ما فریضه است که هر کس از رسولان و اولیاء دین تمرّد کند ، ظلم کرده و جریمه سختی می‌شود.

*نماز مغرب: متعلق به وجود حضرت فاطمه(س) است که معصوم سوم و مرتبه خلقت نوری ایشان درعالم سِرّ به عدد 3(=ج)است. اما کلمه مغرب یعنی ظرف گیرنده‌ی غروب یعنی افول نور خورشید (اسم مفعول غروب است). همانطورکه بیان شد حقیقت نماز ظهر، خورشید رسالت  و حقیقت نماز عصر، خورشید ولایت است پس در حقیقت در ظرفِ مغرب عالم امکان ؛ وجود مبارک سیدة النساء العالمین ؛ فاطمه زهرا(س) ، دو خورشید افول دارد و او ظرفِ کامل است که حقیقت جمعِ عدد الف و با می‌باشد ؛ عدد ابجد حرفِ ا=1 و حرفِ ب=2 است که در جمع می‌شود 3 (3=2+1) که با دو معنی زیبا ، مغرب را معرفی می‌کند :

 1) عدد 3 برابر حرفِ ج است که جهیدن و جهان شدن را ظهور می‌دهد و تمام هستِ عالم به وجود حرفِ ج که ظهور حقیقت آب است(آب=3) ، ظاهر می‌شود و خداوند کریم در آیه 30 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید:... و جعلنا من الماءِ کلّ شیءٍ حی. پس همه چیز از آب زنده شد! 2) نماز مغرب 3 رکعت است و صاحبش ، کوثر عالم وجود ؛ حضرت فاطمه زهرا(س) می‌باشد.

هر جا آب باشد ، آبادانی و سبزی می‌آید پس بعد از نماز مغرب ، نماز عشاست که متعلق به سبزپوش آل محمد(ص) است!

*نماز عشا: متعلق به امام حسن مجتبی(ع) ؛ سبزپوش آل محمد(ص) است که ایشان چهارمین معصوم است و مرتبه خلقت نوری آقا در عالم سِرّ ، عدد 4 می‌باشد (نماز عشا هم 4 رکعت است) و 4=د است که دال خوانده می‌شود و یکی از اسماء پروردگار عالم ، دال می‌باشد که خود، دلیل خلقت است.و حرف دال ، هدف و غایت ظهوری ابدی و اراده و مشیت خلقت در عالم ازلی است. گنج معصومیت آقا به عدد 4 ؛ پایه‌ی اربعین و ربیع واقعی را ظهور داد ، درحالیکه یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم ، حی است و باطن عالم سرمد تا علم اسفل را در گنج حیات و حقیقت اربعین جلوه می‌دهد چراکه جلوه‌ی حی ، حقیقت سبزی و حیات طیب و طهارت محض است. از خداوند سبحان ، هرگز غیر از این همه زیبایی سرنمی‌زند و او خیر محض و زیبایی محض و حیات محض و سبحان محض می‌باشد! 

چنانچه در عالم بالا ، وجود مبارک چهارمین معصوم(ص) به حرف دال ، در حقیقت اسرار الف-با-جا را افشا می‌کند و ا ب ج د ظاهر می‌شود. با ظهور خلقت خانم فاطمه زهرا(س) که حقیقت آب و کوثر وجود است ، سبزی و گنج حسن(ع) آشکار می‌شود زیرا هر جا آب است ، سبزی و حیات و زندگی و سلامت و طهارت پا برجاست!

و درخت شجره طیبه که طبق آیه 24 سوره مبارکه ابراهیم(ع) اصلها ثابت و فرعها فی السماء است ؛ شاخه‌های سبزش عالم را فرامی‌گیرد (الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء).

*نماز صبح: تا اینجا 4 حرف ا ب ج د به عدد 1 ، 2 ، 3 و 4 ظاهرشد که در جمع می‌شود 10 که برابر با حرفِ ی است و وقتی کنار چهار حرف دیگر قرار می‌گیرد؛1+2+3+4=10می‌شود ابجدی  ا(=1)،ب(=2)،ج(=3)،د(=4)،ی(=10) و وجود مبارک امام حسین (ع) که خود به عدد 10 بدنیا آمده ( 1خودش +9 ذریه نورانی در بطنش) ، حرفِ ی را با خود آورده است و با نماز صبح که متعلق به ایشان است ، گنج عشر بر همگان آشکارمی‌شود!

درواقع شاید حساسیت این نماز که در قرآن عزیز هم می‌فرماید که وقت این نماز را مواظبت کنید ( آیه 238 سوره مبارکه بقره: حافظوا علی الصلوات والصلوة الوسطی و قوموا لله قانتین) به این دلیل باشد که نماز صبح ، جمع کننده تمام اسماء مبارک است و نمازصبح  حقیقتش مصباح الهدی خودِ امام حسین(ع) (بین ظلمات شب و نورانیت صبح  است) و درواقع یخرجهم من الظلمات الی النور می‌باشد.

بنابراین 4 نماز قبل با نماز صبح ، 4 روی 10 می‌شود (10=4+3+2+1) درواقع باطن 14 معصوم(ص) و تمام حروف الفبای ابجدی(یعنی تمام 28 حرف قرآن مجید)! و جمع ارقام 14 می‌شود 5 (5=4+1) که در شبانه روز 5 نوبت نماز واجب شده است و نماز، 5 رکن دارد. درحالیکه وجود مبارک پنجمین معصوم(ص) ؛ امام حسین(ع) است و مرتبه خلقت نوری آقا در عالم سِرّ ، عدد 5 می‌باشد که جمع کننده تمام اسرار خلقت و حلقه بندگی است. و پنجمین رکن نماز، سجده است که اباعبدالله الحسین(ع) در قتلگاه سر به سجده بندگی و رضای خداوند گذاشت و برنداشت تا سرمبارکش از بدن جدا شد....

حروف هجاء

عدد ابجد حروف هجا برابر 9 می‌شود که سقف تمام اعداد است و اگر هجاء (یعنی همزه را یک الف حساب کنیم) بگوییم ، عدد ابجدش 10 می‌شود که همان 9 روی 10 یعنی 19 است.

حال اگر عدد ابجد کلمه همزه(=57) را اضافه کنیم به هجا(=9) می‌شود 66 (هجاء=66) برابر با نام زیبای الله جلّ‌جلاله.

خوب توجه کنید! حروف هجاء در حروف ، اصل و گنج حروف و اعداد است: چنانچه هجا به عدد 9 است و وقتی می‌خواهد خوانده شود می‌گویند: باید هجی شود تا به صورت کلمه درآید و به معنای حقیقی خود نمایان شود. عدد ابجد هجی=18 و برابر با کلمه حی است. که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=8+1) پس در واقع این اسرار 2 تا 9 زندگی وجود مبارک خانم زهرا(س) و عدد 99 اسماء الحسنی پروردگارعالم است و به عدد اسرار امیرالمؤمنین علی(ع) که به حروف حم که نوشته شود حامیم(=99) ، به عدد 99 ظاهرمی‌شود.

از حضرت امام حسین(ع) نقل شده است که: مردی یهودی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: فایده "حروف هجاء" چیست؟ امیرالمؤمنین(ع) در مجلس حاضر بود رسول خدا(ص) فرمود: یا علی(ع) جواب این مرد یهودی را بده و رسول خدا(ص) در حق علی(ع) دعا کرد "اللهمَّ فَقِّههُ و سَدِّدهُ"، امیرالمؤمنین(ع) متوجه مرد یهودی شد و فرمود: هیچ حرفی نیست مگر آنکه اسمی است از اسماء الله عزَّوجلَّ (خواندن آنها سبب اجابت است بشرط خلوص)

1- اَمّا  اَلف (سوره مبارکه بقره آیه 255:"اللهُ لا الهَ اِلّا هُوَ الحَیِّ القیّوم"). الف اشاره است به اینکه خداوند آنستکه هیچ معبودی جز او نیست او زنده و بر پا دارنده است .

2- امّا باء -  یعنی خداوند متعال باقیست بعد از فانی شدن جمیع خلایق .

3- امّا تاء -  یعنی توّاب است که قبول کنندﺓ توبه بندگانش می‌باشد .

4- ثاء یعنی خداوند ثابت بوده و هست و خواهد بود (سوره مبارکه ابراهیم آیه27: "یُثَبِّتُ اللهُ الّذینَ آمنوا بِالقولِ الثّابتِ...") (مؤمنین را خداوند به قول ثابت نگه می‌دارد) قول ثابت ؛ کلمه لا اله الّا الله است .

5- امّا جیم "فَجَلَّ شأنُه و تَقَدَّسَت اسمائُه" (بزرگی و عظمت و جلال و الوهیّت او بالاتر است از اینکه بشر بتواند به او پی ببرد).

6- اما حاء "فحقَّ"- حی- حلیم (زنده و پاینده و بردبار و حکم کننده بر بندگان است).

7- اما خاء "فخبیرٌ بِما یَعمَلُ العباد" (با خبر است به آنچه بندگان می‌کنند).

8- واما الدّال -  "فَدیّانُ یومِ الدّین" (حکم کننده روز جزاء)

9- و اما الذّال - "َذُوالجَلالِ و الاِکرام" (صاحب تمام جلال‌ها و کرامتهاست )

10- اما راء " فَرؤُفٌ بِعبادِه" (مهربانست به بندگان خود ) .

11- اما زاء "فَزَیِّنُ المعبودین"(زیبنده معبودیت است و هر چه جز او پرستش شود عاطل و باطل پرستنده کافر است).

12- اما سین "فالسمیعُ البصیر" (شنوا و بینا است بر مسموعات و مرئیات همه دانا باشد).

13- اما شین "فالشّاکِرُ لِعِبادهِ المؤمنین"(از بندگان سپاسگزار خشنود است).

14- و اما الصاد "فَصادقُ فی وَعدهِ وَ وَعیدُهُ "(در وعده‌اش به مؤمنین به بهشت و بیم دادن او به بدکاران بدوزخ راستگو است).

15- و اما الضّادّ- "فَضارُ النافع "(زیان زننده به کفار و سود دهنده به مؤمنین است).

16- و اما لِطاء "فالطّاهِرُ المُطهِّر"(از صفات امکانیه ، پاک و از ستم منزه است).

17- و اما الظاء "المُظهرُ لآیاته"(آشکار کننده آیات قدرت اوست ).

18- و اما عین "فعالمُ بعبادهِ" ( او به بندگانش داناست).

19- واما غین- "فغیاثَ المستغیثین"( فریادرس فریاد خواهان است ).

20- و اما لِفاء- "فَفالقُ الحبِّ و النَّوی" (شکافنده حبه و دانه است ).

21- و اما قاف "فقادرُ علی جمیعِ خلقهِ" (بر تمام مخلوقاتش تواناست).

22- و اما لِکاف- "فالکافیَ الّذی لَم یَکن لَهُ کُفُواً احَدٌ و لَم یَلِد و لَم یولَد" (کفایت کننده ایست که برایش کسی همتا نیست و نزاید و زاییده نشده ).

23- و اما الّام- "فَلطیفٌ بعبادهِ" ( ببندگانش مهربان است).

24- و اما میم "فَمالِک" (مالک همه چیز و پادشاه موجودات است).

25- و اما نون "فَنَوَّرَ السَّموات و الارضَ بِنورِ عرشهِ"(آسمانها و زمین را به نور عرش خود روشن نموده است).

26-اما واو- "فَواحدُ صَمَد" (او یکی است و صمد ؛ میان پر که از او چیزی بیرون نیاید و به او چیزی فرو نرود).

27- و اما هاء-"فالهادی "(پس او رهنمای خلق است).

28- و اما لام الف "فلا الهَ الّا اللهُ وَحدَهُ لاشریکَ لَه" ( نیست خدایی جز او شریک ندارد).

29- اما یاء- "فیداللهِ باسطهُ علی خلقه" ( دست خدا بر خلقتش باز است . نعمتش همه را فراگرفته).

پس رسول خدا(ص) فرمود این همان سخنی است که خدای عزَّوجلّ برای خود از جمیع خلقش راضی شده است پس آن مرد یهودی اسلام آورد و آن حضرت فرمود: "لکلِّ کتاب صفوهِ و صفوهِ هذالکتابُ حروفِ التهجّی" برای هر کتابی چکیده و صافی است و صافی این کتاب ( قرآن)، حروف هجاء تک تک است.

ابولبید می‌گوید: ابوجعفر امام پنجم(ع) فرمود ، همانا که برای من در حروف مقطعه قرآن ، هر آینه علم زیادی است. خداوند تبارک و تعالی "الم ذالک الکتاب" را نازل کرد، پس محمد (ص) قیام کرد تا نورش آشکار شد و گفتارش ثابت شد. و روزی که متولد شد در واقع از 7103 سال گذشته بود {یعنی از هبوط آدم (ع) شاید 7103 گذشته بوده است} بعد حضرت فرمود روشن نمودن آن ، و بیان نمودن آن در کتاب خدا در حروف مقطعه است زمانیکه آنها را بدون تکرار بشماری و از حروف مقطعه حرفی روزگارش نمی‌گذارد مگر اینکه از بنی هاشم نزد گذشتن آن قیام می‌کند. بعد فرمود: الف =1و لام =30 و میم =40 و صاد=90 است (در دایره ابجدی) و این معادل161(=المص) می‌شود، سپس آغاز خروج حسین ابن علی(ع) می‌باشد، "الم" الله پس چون مدت آن برسد از ولد عباس در نزد "المص" قیام کند و قائم ما (عج) در هنگام انقضاء آن قیام کند به "المر" آن را بفهم و بشمار و کتمان کن.

 عمار یاسر گوید: شنیدم از رسول خدا(ص) می‌فرمود: "انا اُقاتلُ علی التنزیل و علیٌ یُقاتلُ علی التاویل". من بر تنزیل می‌جنگم و علی بر تاویل می‌جنگد خود حضرت فرمود به پروردگار کعبه عمار راست گفت همانا که این (اسرار و نوشته) نزد من است در هزار کلمه که هر کلمه ، هزار هزار کلمه دیگر پیرو دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۱۷
عذرا شفائی