لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۴۰ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

                                                  بسم الله الرحمن الرحیم

 

عرفان کسره

باب کسره یکی از زیباترین خلقت‌های پروردگار عالم می‌باشد. جانِ کسره یعنی کسر شدن و عدد ابجد کلمه کسر= 280 است که جمع ارقامش 10 می‌شود که خود، عدد عشر است (10=0+8+2) .10، یعنی امتحان همه بندگان درهمه عمر(کلّ یوم عاشورا) یعنی اسرار عاشورا را متواضعین و خاشعین و خاضعین به درگاه خدا درک کردند. خداوند متعال در آیه اول سوره مبارکه انعام می‌فرماید:" جعل الظلمات و النور..." خود قرار داده است ظلمت‌ها و نور را.

کسره، عالم ظلمات و فتحه، عالم نور است و هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند. همان طور که شب و روز است و دنیا ، عالم اضداد است مثل ظلمات و نور در جسم و روح، حیات و ممات، بیماری و سلامتی، خوشی و ناخوشی، زیبایی و زشتی، رذائل و فضائل، جذبیات و دفعیات، پاکی و نجسی، در عین حال که درون ما عین نجس است ظاهربدن عین پاک است. بنابراین نمی‌توان شمرد فقط باید فکر کرد و دانست!

درکتابت "بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیمِ" 5 کسره آمده که سرّ درون و بیرون و ظاهر و باطن است و کسره‌ها  با هم جار و مجرورند. شاید بقیه کلمات، بعد از اولین کسره مجرور شدهاند. باب کسره باب تواضع است.  باب سجده است. باب عبادت و بندگیِ همه موجودات خلقت است. از کسره به فتحه راه پیدا می‌کنیم. در کتاب اصول کافی در باب تواضع از قول امام صادق (ع)آمده است:" همانا دو فرشته در آسمان بر بندگان گماشته شده‌اند که هر کس برای خدا تواضع کند، او را بالا برند و هر که تکبر کند، پَستش کنند." "عن ابی عبدالله علیه السلام قال سمعته یقول ان فی السماء ملکین بالعباد فمن تواضع لله رفعاه و من تکبر وضعاه "

امام صادق(ع) فرمود:" در آنچه خدای عزّوجلّ به داوود(ع) وحی فرمود این بود که ای داوود! نزدیک‌ترین مردم به خدا متواضعانند و دورترین مردم از خدا هم متکبرانند."

امام رضا (ع)فرمودند: تواضع اینست که به مردم دهی آنچه را می‌خواهی به تو دهند (با آنها چنان رفتار کنی که می‌خواهی با تو رفتار کنند)[1] و در حدیث دیگر می‌فرماید به حضرت عرض کردم حدّ تواضع که چون بنده آن را بجا آورد متواضع است چیست؟ فرمود:" تواضع را درجاتی است. برخی از آنها اینست که انسان قدر خود را بشناسد و با دلی سالم خود را به جایگاه خویش نشاند. و دوست نداشته باشد که به سوی کسی رود مگر چنانچه به سویش آیند (با مردم چنانکه با او رفتار کنند، رفتار کند) اگر بدی ببیند آن را به نیکی بپوشاند. فرو خورنده خشم باشد و از مردم می‌گذرد خدا هم نیکوکاران را دوست دارد."

بالاترین تواضع، حالت سجده است. یعنی آنگاه که چَشمِ به دل می گوئیم. زیرا اول چِشم دل خاضع می‌شود و سجده می‌کند و آنگاه تمام وجود به تبعیت آن ساجد می‌شود که این سجده را سجده قلبی گویند.

در حدیث مبارکی از قول حضرت رسول اکرم (ص) در کتاب اسرار معراج از آقای عمادزاده آمده که می‌فرماید:" هر چیزی بطنی دارد و قرآن داری هفت بطن و فرمود: کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد است که این سوره مبارکه سبع مثانی هم نام دارد و یکی از اسماء پیامبر بزگوار اسلام است و تمام سوره مبارکه حمد در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام بسم الله الرحمن الرحیم در هفت حرف مبارک بسم الله و تمام بسم الله در باء و تمام محتوی باء در نقطه زیر با جمع است که امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: انا نقطة تحت الباء."

اولاً عدد ابجد اسم مبارکه "حمد" =52 است ، به تعداد 52 هفته در یک سال یعنی 52 تا 7 روز و اگر 2 و 5 را با هم جمع کنیم باز می‌شود 7 و اگر ارقام عدد ابجد فتحه(=495) را با هم جمع کنیم می‌شود 16 که 7=6+1 و جایگاه عددی کلمه فتحه=52=حمد است (7=2+5).

بالاترین حالت عبودیت در سجده است که ذکر "سبحان ربی الاعلی و بحمده" یعنی ربی که خود اعلاست، هر آن و لحظه جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را منقلب و انسان را به کمال اعلا می‌برد. پس معنای سجده واقعی، عمل به کلّ قرآن می‌باشد و انسان از بُعد حیوانیت به مقام خلیفة الهی و انسانیت  می‌رسد(البته اگر خدا بخواهد). در سجده 7 موضع از بدن انسان ساجد می‌شود ولی سجده سر با بقیه قسمت‌های بدن فرق می‌کند. انسان با سر به دنیا می‌آید، با سر به خانه  قبر سرازیر می‌شود. یعنی سر، بعنوان رأس بندگی است. سر که منبع حواس و افکار و عقل (جای تمییز بین حیوان وانسان) است، اگراعلا رفت بقیه قسمت‌ها هم خود به خود ساجد و فرمانبردار سر خواهند شد و همچنان است که خُوب می‌گویند: سَرانسان، سِرّ انسان است. درهنگام سجده نه عمداً و نه سهواً نباید پیشانی از سجده بلند شود که نماز باطل می‌شود وگرنه  در نمازعشق و نماز بندگی، حتی ظاهر نماز هم باطل است و باید اقتدا کرد به امام شیعیان آقا امام حسین(ع) که سرازسجده برنداشت تا از بدن جدا کردند و یکی از اسرار زیارتش اینست که با سلام شروع می‌شود و به سجده تمام می‌شود و جالب است که عدد ابجد کلمه سجده= 72 است و عالم 72زیباست! که در واقع 9 (تاسع)است زیرا 9=2+7  ؛ رسیدن قد و قامت انسان به شکل الف است در مقام رضا در جایی که زیر هشتی امتحان قبول می‌شود تا شکل عدد 9 را بگیرد. سپس مقام خامس است چراکه 5=2-7 می‌شود و وجود مطهر آقا اباعبدالله الحسین(ع) ؛خامس آل عباست و  پنجمین معصوم. در حالیکه 14=2×7 می‌شود که وجود مقدس 14 معصوم(ص) همه (کلهم نورٌ واحد) ، خاضع و خاشع درگاه خدا بودند.

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

پس در اصل ، 7 موضع وجود انسان، کسره واجب به خود می‌گیرد به شرط آنکه 7 نفس نورانی در وجودمان ساجد و باز هم به شرط اینکه 7 درِ رذیله وجودمان را که باز کننده جهنم است، ببندد. پس رویهم می‌شود 21 سجده!  در حروف الفبا که 28 حرف است؛ 21 حرف صفت استیفال (طلب پایینی کردن) دارد و 7 حرف صفت استعلا (ص، ض، ط، ظ، خ، غ، ق) و باطناً اگر نفوس عالیه بخواهند با آن حروفِ استعلا به اعلا بروند و درجه آدمیت بگیرند و مورد رضای مولای خود شوند شرط آنست که 21 سجده گاه ظاهری و نفسی و قلبی خویش را خاضع کنند و باز جالب است که در سوره مبارکه حمد، 7 حرف نیامده است که این حروف را حروف سبعه می‌گویند(ش، ظ، ز، خ، ث، ف، ج) این حروف ظلمانی هستند. باری! باب تواضع، کتاب حکمت الهی است برای بندگان که کلیدش اطاعت از خداست  ؛ به شرط شیعه و پیرو شدن واقعی ائمه معصومین(ص).

همانطور که سلمان را دیدند که در خدمت رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) بود اما از خود ردی و جای پایی نمی‌گذاشت و درست در هنگام حرکت طوری پای خود را می‌گذاشت که جای پای آن بزرگواران باشد، گویی یک جای پا است. از سلمان پرسیدند چگونه به این مقام رسیدی که پیغمبر بزرگوار اسلام (ص) دست به پشت شما زد و فرمود"السلمانُ منّا اهل البیت."  ایشان فرمودند" من هیچگاه دل خودم را مقدم به دل این بزرگواران نکردم" و این کمال ادب و اطاعت واقعی است.

درواقع کسره هر لحظه انسان را کمال می‌دهد زیرا مرده‌ها یا میته‌های وجود را از درون و بیرون و ظاهر و باطن از وجودمان دفع می‌کند اما به شرط آنکه واقعا بخواهیم!  در عالم ملکوت، ملک مقرب عزرائیل(ع) مأمور جان گرفتن و کسرکردن زنده‌ها است از مردگان است. وجود هر چهار ملک مقرب میکائیل(ع)، اسرافیل(ع)، جبرائیل(ع) و عزرائیل (ع)، سَرشان زیر عرش الهی و پاهایشان در سفل‌ترین نقطه زمین و بال‌هایشان از شرق تا غرب عالم را فرا گرفته و در تمام هستی امرِ پروردگار یکتا را اطاعت می‌کنند.

بنابراین در وجود ما دائم کار می‌کنند: همینطور که هر روز روزی می‌گیریم از هر نظر ظاهری و باطنی، علمی و عقلی، و هر روز میلیون‌ها سلول در وجود ما به دنیا می‌آید و هزاران سلول می‌میرد (ما از نظر سلول وجود، هفت سال به هفت سال کاملا عوض شده‌ایم، درحالی که خودمان هستیم. پس هر هفت سال هم ذهن و حافظه ما چیزهایی را فراموش می‌کند و چیزهایی را یاد می‌گیرد). پس با نورعلم می‌توان ظلمات را کسر کرد. همانطور که سنّ ما بالا می‌رود، جوانی کسر می‌شود جای خود را به مسن شدن و بعد کهولت و بعد موت می‌دهد. همینکه پیر می‌شویم موی سفید جای موی سیاه و همانطور یک یک اعضاء تغییراتی می‌کنند و درواقع ظلمت‌های جهالت و رذائل و کم کاری‌ها هم با توبه و استغفار واقعی و اصلاح و درجه گرفتن به درگاه خدای مهربان ، کمال پیدا می‌کند و مفتوحه می‌شود. پس باب کسره، باب کمال الهی است و در واقع حرکت کردن و اوج گرفتن و تحول پیدا کردن و به باب استحاله و استبراء رسیدن و درجه گرفتن است تا بتوانیم مرفوع شویم.

انسان کافر در این دنیا از نظر جسمی، حیوان حرام گوشت است که مانند سگ، مو و عرق و حتی نفسش نجس است[2]. شاید سِرّی که باعث می‌شود شرع ما مجالست انسان و سگ را حرام کند[3] بخاطر همین باشد که انسان موجودی است که خداوند تبارک و تعالی به او لیاقت به اعلا رفتن و کمال را داده، به شرط آن که با ایمان به خداوند و عقل که بالاترین عنایت و نعمت پروردگارعالم به انسان است، که خدای خود را بشناسد و خود را بشناسد و خود را متحول سازد و از عین نجس به عین پاک تبدیل شود (همانطور که در اول درس گفته شد)!

پس مولایمان بر سر ما منّت نهاد و پیامبران و امامان معصوم (ص) را برای هدایت ما فرستاد، در حالی که مردم همه‌ی آنها را شهید کردند. اما رب العالمین حجت خود را پا بر جا نگه داشت تا شاید مردم با نور امام و کتاب آسمانی زمان خود، هدایت شوند و ظلمت‌های ظاهر و باطن خود را کسر کنند و به نور برسند. با دو رحمت بزرگ شهادتین پاکمان کرد و با شرط نگه داشتن شهادتین که شهادت به ولایت {ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و اولاد مطهرش(ص)} است آخرتمان را هم پاک کرد. وجود مقدس امام حسین (ع)، درهمین دنیا به ما نشان داد که چگونه این عین نجس را به عین پاک تبدیل کنیم و آن فدا کردن و قربانی کردن نفس حیوانی ماست. کسی که در میدان جنگ برای رضای خدا و اهداف پروردگارعالم قربانی شود، به درجه‌ای می‌رسد که میته‌اش پاک و خونش پاک می‌شود و حتی غسل و کفن هم نمی‌خواهد[4].

امیدوارم معنی کسره کامل شود. هاء آخر کسره به جایی می‌رسد که تمام وجود و زندگی ما را در برگرفته و در آخر خودمان را از روی سطح زمین پاک می‌کَنَد. دانه هر گیاهی در دل خاک باید قرار بگیرد (سجده مقبول و کامل) تا ازدرون این دانه، ساقه، کلّ محتوای دانه را به اعلای میوه‌اش برساند.  پس خوش به حال کسی که خود، قبل از کسر شدنِ اجباری (قبل از اینکه وارد قبر شود)، تبری جوید از شرک‌ها، رذائل، نادانی‌ها، جهالت‌ها، کوری‌ها و کری‌های معنوی، نقص‌ها، بدی‌ها، شرها، دروغ‌ها، تهمت‌ها و... . همه‌ی اینها را از خود، کسر کند که آن روز به حقیقت سلامت وجود خود برسد که آن طلای ناب است و خالصِ خالص!{ مثل باغبانی که برای رشد گیاه، دائما علف‌های هرز و آفات را از آن دور می‌کند و شاخه‌های فرعی را هر سال جدا کرده(هرس) تا شاخه اصلی رشد کند و به میوه خود برسد}.

حرکت زیر، همان حرکت کسره است عدد ابجد کلمه زیر= 217 و جایگاه عددیش 37 است. جایگاه عقیده و ایمان هر کس، قلب اوست و هر کس با اعمال و کردار و گفتار و آنچه در قلب دارد، ظاهر می‌شود. اما وای بر قلبی که درحرکت زیر خود، لجن و بوی متعفن داشته باشد یعنی کافر باشد یا منافق. وقتی مقداری آب‌ (اگر کاملا آلوده نباشند) در جایی راکد بماند بعد از مدتی آلودگی‌های آن ته نشین می‌شود و روی آب، تمیز جلوه می‌کند (شاید آبرو داری می‌شود). اما هر وقت  آب زیر ورو شود، لجن و کثافت‌هایش روی آب را نیز آلوده می‌کند. در امتحان‌ها گاهی زیرها ، رو می‌آیند و آنجا، جای رسوایی است. وای بر کسی که باطنی مثل آبی که در ته آن لجن ته نشین شده،  داشته باشد. که هرگاه زیر و رو شود، رسوایی به بار آورد ( هر کس خود به نفس خود بصیرت دارد) و فقط توبه است که لای‌روبی می‌کند و نجات دهنده است! خوشا به حال کسی که وقتی زیربنای عقیده و نیّاتش رومی‌شود، خوشبوتر و زیباتر از آن است که همیشه اظهار می‌کرده است. اینجا می‌شود ذیقعدِ واقعی. اگر باطن هر کس در همه موارد پاک و صادق باشد هر گاه باطن ، ظاهر شود باعث روسفیدی و درجه و مقام می گردد.

 

عرفان ضمه

رفع یا ضمه یا پیش با صدای اُ خوانده می‌شود. عدد ابجد کلمه ضمه=845 می‌شود که 17=5+4+8  {17 رکعت نماز که "الصلوه عمود الدین" و "الصلوه معراج المومن" است. رفع، عروج و ترقی کردن، درجه گرفتن و بالا رفتن می‌باشد. حرکت رفع، امامِ دو حرکت قبلی است(کسره و فتحه)} و 8=7+1 .

پس شرط گرفتن ضمه آنست که از درِ خامس آل عبا(ع)[5]، شیعه و پیرو و با ادب شویم تا به رضای خدا مرفوع گردیم. شرطش آن است که پشت بابِ ولایت مجرور شویم (پشتِ "ب" بسم الله الرحمن الرحیم) تا وارد حقیقت عبادت و جان قرآن، یعنی صلاة شویم. خلاصه آنکه صورت و کمالات و قامت انسانی و تاج "کرّمنا" را دریافت کنیم. عدد ابجد کلمه رفع =350 است که باز جمع ارقامش 8 می‌شود 8=0+5+3

کنندهِ کار را فاعل می‌گویند و در زبان عربی، همیشه حرکت فاعل، مرفوع است(کُلّ فاعلٌ مرفوع). در نوشتن، کننده کار حرکت ضمه یا رفع می‌گیرد به دلیل اینکه 1- هیچ کس بدون زحمت کشیدن درجه نمی‌گیرد و بالا نمی‌رود .2- پروردگار عالم در قرآن کریم می‌فرماید[6]:"... لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن امنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا...." نفس بدون کار کردن ایمانش به درد نمی‌خورد مگر اینکه از ایمان خود کسب خیر کرده باشد. قرآن خواندن بدون عمل ، مزد آخرتی ندارد. توبه بدون اصلاح به درد نمی‌خورد .گوش کردن بدون نگه داشتن در حافظه و بکار بستن آن به درد نمی‌خورد . دوستی ، بدون مایه گذاشتن هیچ است و ... . بنابراین خدای مهربان می‌فرماید:" الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...[7]" اگر کسی پروردگار مهربان و رب خود را برای خود دوست گرفت و مولای خویش دانست و عمل کرد، خداوند سبحان او را از ظلمات به سوی نور خارج می‌گرداند.

بنابراین فردای قیامت دوستان ائمه(ص) هم همینطور ندا می‌دهند: "یا ایهاالمحبون ..." .  فدا کردن دل خویش و کارکردن خالصانه در راه دوست را تا پای جان باید ثابت کنیم تا رفع بگیریم . پروردگار عالم در قرآن کریم چندین نمونه از بندگان مؤمن را که درجاتی به آنها داده است وصف می‌نماید و معرفی می‌فرماید و اسم خویش را به بندگان خالصش اهدا می‌نماید و مؤمنون یا مؤمنین و مؤمنات می‌خواند.

پس خیلی باید فکر کنیم! آیا فاعل امر ربّ خود هستیم یا نه؟ امیرالمؤمنین علی(ع) در دعای کمیل می‌فرماید: "الهی و ربی من لی غیرک" یا خطاب می‌فرماید: "یا ولی المومنین و یا غایة آمال العارفین و یا غیاث المستغیثین یا امان الخائفین."

باری! اوست که جواب بنده مؤمنش را می‌دهد آنگاه مرفوع شود. آسیه (س) در وقت پایان عمر زیر شکنجه صدا زد "... إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاًفی الجنة و نجّنی من القوم الظالمین[8] " و مولایش نجاتش داد و درجه‌اش داد، یکی از اولیاءالله شد و یکی از بانوان محترم بهشت که جایگاه مخصوص دارد و پروردگار مهربان در دنیا به او لیاقت داد که دامنش مهد تربیت پیغمبرخدا؛ حضرت موسی(ع) شود. خیلی خلوص می‌خواهد که در کمال راحتی دنیا باشی و رضای مولا طلب کنی و از همه زیبائی‌ها و ثروت‌های دنیا چشم بپوشانی. ائمه (ص) در عین حال که از نظر مادی غنی بودند ولی امورات خود را در سطح ضعیف‌ترین مردم روزگار می‌گذراندند.

همیشه رئیس و فرمانده و امیر و بزرگ قوم و خلاصه نفر اول هر جا، پایین دستی خود را درجه می‌دهد و او را مرفوع می‌کند (یعنی درجه می‌دهد و بالا می‌برد). پروردگارعالم می‌فرماید: "واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا[9]"  و نیز می‌فرماید: "...یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لانفصام لها و الله سمیع علیم[10]"

هرکس بخواهد از مولایش که او را پروردگار و رب العالمین است، رفع گیرد باید اولاً یقین قلبی داشته باشد و سپس دستش را به دستگیره رحمت الهی به کرم او وصل کند تا اگر او بخواهد مرفوعش کند.

جالب است که دنیا شد حرفِ (و) {طبق آیه  "انّا لله و انّا الیه راجعون[11]" و زمین و آسمان‌ها در 6 روز خلق شد[12] که 6=و)} که خود ظاهرا یک حرفِ (و) است ولی سه حرفِ (واو) خوانده می‌شود، دو طرف حرفش یکی است . مناسبت حرف واو به حرکت ضمه است و آنگاه که ضمه روی واو قرار می‌گیرد صدایش کشیده می‌شود و (اُو) خوانده می‌شود که همان هوست به شرط اینکه مناسبتش به لطف خدا رفع بندگی باشد به عدد 11 =هو، که رسیدن به 11 ، با عمل کردن به فروع دین  است که اگر قبول شود، مرفوع به درجه قبولی بندگی می‌گردد و به هو می‌رسد.

جالب اینکه انسان در شکم مادر به شکل (و) است و در زندگی شکل (و) (ا) (و) را بخود می‌گیرد. انسان با تواضع بندگی بالاجبار و به اذن خدا، با سر به دنیا می‌آید و با سر هم وارد قبر می‌شود.

درجه بندگی گرفتن آن شکل صورت الف را تجلی می‌کند(قامت انسانی است) .عدد (واو) =13می‌شود؛ عدد ولایت، گیرنده بار مسئولیت و توفیق گیرندگی نور و وصل شدن به عروة الوثقیِ الهی و  توفیق رفتن به اعلاعلّیین و رسیدن به درجه انسانیت و پیدا کردن مقام  شامخ و والای خلیفة الهی که هدفِ خلقت آدم (ع) بود و رسیدن به درجه اسماء الهی و رسیدن به مقام رضا و رسیدن به "...یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه...[13] " و زیارت "لقاء الله". اللهم الرزقنا. 

همانطورکه از حقیقت آب برمی‌آید که حیات دهنده و سبز کننده می‌باشد. عرفان حرف واو هم اینچنین می‌باشد. عدد ابجد واو به صورت بسیط 137 می‌شود:

(واو=13) +(الف=111) +(واو=13)=137  که معنی می‌شود 37+100 : 100=عدد ابجد حرفِ"ق"  یعنی نگهدارنده  و عدد 37 =جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع) است. پس هر کس به جانِ عدد واو در دنیا برسد یعنی سبزی اعمالش احسن شدن است و قبولی احسن و نگه داشتن "الی یوم القیامه"  "فتقبلها ربها بقبولٍ حسنٍ و انبتها نباتًا حسناً[14]"می‌باشد.

همه‌ی پیدا کردن رفع مقام، به شرط عمل است. پس واو، حرکت سنگینی است که باید فقط در دنیا کسب شود! و جالب اینکه عدد ابجد و=6 است. پروردگارعالم تمام عوالم را در 6 روزخلق کرد[15]. انسان در قبر، 6 صورت دارد. انسان تا قیامت در 6 مرحله خلق و طی عوالم می‌کند: اول صلب پدر، دوم رحم مادر، سوم عالم دنیا که حدود 18000 منزل است، چهارم عالم قبر، پنجم عالم برزخ و ششم عالم قیامت.

نقطه اوج درجه کمالات و مرفوع شدن انسان با صورت عمل در دنیا، در شکم مادراست، جنین شش ماهه نمی‌ماند، فقط سه 6 ماهه باقی شدند و ماندند. حضرت یحیی(ع)، حضرت عیسی(ع)  و امام حسین(ع).که اسراری دارد؛ یحیی(ع)، حیات است و آن حیات طیب و عیسی (ع)، روح آن و امام حسین(ع)، رساننده این حیات و روح خدای مهربان به طهارت آن عالم باقی "الی یوم القیامه" است. بنابراین عدد شش، در دنیا ماندنی نیست اما بقایش در آخرت است به عدد ابجد حروف سدس که می‌شود  124 که جمع ارقامش می‌شود 7  (7 =4+2+1). پس شرط رسیدن به حقیقت سدس این است که اول باید شیعه و پیرو امام حسین(ع) شود و ادب عاشورایی و حسینی شدن را بگیرد تا  قبول در عشر آن شود .

اگر به حروف شش فارسی دقت کنید عدد ابجد کلمه شش= 600 می‌شود که بازنگری و دورنگری جالبی است که اگر همین شِش را، شُش بخوانی این عدد، عدد حیات است؛ اینکه با دو دید عمیق این نفس‌ها را برای قیامت زنده بداری و دائمی کنی. دو صفر آن(600) : یکی عیسی(ع) به عدد ابجد 150 و دیگری یحیی(ع) به عدد ابجد 38، کلّ حیات حروف و اعداد است. همه در بارگاه امتحان "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا" درجه می‌گیرند چه جهنمی و چه بهشتی.

وقتی پنج تن (ص) زیر کساء جمع شدند، حضرت جبرائیل(ع) پیام آورخالق یکتا ششمین آنها زیر کساء شد. هرجا می‌خواهند در ساختمان‌ها و تونل‌ها که سنگینی بار بنا را خوب تحمل کند، شش گوشه می‌سازند و مثل لانه زنبور بتون ریزی می‌کنند (لانه زنبورشش گوشه است). قبر مبارک امام حسین (ع) شش گوشه است. درکربلا کوچک‌ترین شهید، شش ماهه امام حسین(ع)؛حضرت علی اصغر (ع) است و خانم زهرا (س)، شش ماهه‌اش؛حضرت محسن(ع) سقط و شهید شد. هرگاه می‌خواهند گوسفند قربانی کنند، باید شش ماهش تمام شده باشد.

بنابراین گفتیم حرکت ضمه با واو مناسبت دارد که سرّش این شد که فقط در دنیا باید درجه بگیریم. پروردگار عالم می‌فرماید: "انّا لله و انّا الیه راجعون[16]" (و) ، پلی است که از یک سوی آن می‌آییم و از سوی دیگر آن می‌رویم. و در سوره مبارکه غاشیه[17] می‌فرماید:"لسعیها راضیةٌ فی جنةٍ عالیةٍ لا تسمع فیها لاغیةٌ فیها عینٌ جاریةٌ فیها سررٌ مرفوعةٌ و اکوابٌ موضوعةٌ و نمارق مصفوفةٌ و ذرابی مبثوثةٌ."

آیات مبارک، نعمات بهشت را برای بهشتیان با حرکت رفع و تنوین رفع در قرآن بشارت می‌دهد و در هنگام وقف، حرکت‌ها صورت خود را ازدست می‌دهند و سکون می‌گیرند ولی احتمالاً قیامت با تمام حرکت‌هایی که ربّ مهربانشان به ایشان درجه می‌دهد، وارد می‌شوند و جالب اینکه آن "ة" گرد احاطه بر همه وجودشان و نعمت‌هایشان می‌کند و تنوین رفع، معنی کلّ درجات رفعی را که در دنیا مستور بود آنجا ظاهر می‌کند چون تنوین، همان نون ساکنی است که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود و تنوین، تکرار حرکت حرف است.

ٍ ٌ

 مؤمن با تمام زیبای‌هایش درجه می‌گیرد و نشان داده می‌شود که بعضی بر بعضی حسرت می‌خورند و به کم کاری‌های خود افسوس می‌خورند. طبیعت هر انسانی، رفعت طلب است و دوست دارد همیشه از همه جلوتر باشد و مقامش بالاتر باشد، مورد توجه همه اطرافیان خود باشد. کار سخت و دشواری است و هر کسی موفق نمی‌شود. امامِ عمل دیگران شدن و پیشرو بودن، مستلزم این است که اول باید مفتوحه شویم تا بتوانیم تمام علم و هنر و حرفه و شاید فوت و فن هدف مورد نظر را صاحب شویم. ظرف وجودمان باید آنقدر بزرگ و تمیز باشد که پذیرای تمام زیبائی‌ها باشد و رنگ و نصب امام معصوم زمان خود را بگیرد. دوم: امام هر عملی باید اول خود، خودیّت یا منیّت خود را کسر کند تا همیشه در مقام رفع باقی بماند. انسان خاضع همیشه به دنبال رفع نقایص خود هست و می‌خواهد ناخالصی‌های خود را اصلاح کند. خود را به درجه بالای خالص بودن برساند. تا متملّقین هر زمان، شیطان‌ها و وسواس‌ها از خلاء نقص‌های او سوء استفاده نکنند و او را از بالا به پایین نکشانند. سوم: کسی که در مقام رفع قرار می‌گیرد باید همیشه آماده خطر باشد و خود را به استقبال سختی‌ها آماده کند و نه اینکه چون مقام بالا رفت، دیگران را فدا کند. همه قربان او شوند بلکه او زودتر از همه به قربانگاه برود. همانطور که معصومین ما، که امام ما شیعیان هستند هم در قربانگاه خلوص و بندگی رفتند و درس ایثار و پیشرو بودن در عمل را به ما یاد دادند. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: حضرت ابراهیم(ع) از خداوند خواست "ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماما[18]."

تمام این زیبائی‌ها، صفات آب و حقیقت آب است. در ضمن که همه مخلوقات از آب زنده شده‌اند، آب در مقام کسره خودش بی‌رنگ، بی‌بو و بی‌شکل است. یعنی در هر ظرفی آب را بریزید شکل آن ظرف را به خود می‌گیرد. و بدون اسم و رسم، کلّ حیات خود را به دیگران عرضه می‌کند و در حیات وجود پیشرو است. زیرا هر جا آب باشد، آبادانی است. خود قیاس کنید تا حجت نباشد، وجودی نیست و تا وجودی بخواهد باشد، باید حجت باشد!  

قرآن، انسان ساز است. کلمه انسان خیلی جالب است یک الف و نون اول دارد بعد سین و بعد الف و نون، کلمه‌ای متعادل و روی میزان است. خالق یکتا، جل جلاله و سبحانه، انسان را متوازن‌ترین ومتعادل‌ترین و به زیباترین شکل آفرید که فرمود من انسان را به صورت خود که اسرار بسیار دارد آفریدم و قابل "خلیفة الله" شدن را دارد.

هنگامیکه بخار آب به آسمان می‌رود، در هنگام انجماد به صورت شش ضلعی درمی‌آید و با شش وجه به سوی زمین برمی‌گردد و در اصل شش صورت حیات به موجودات می‌دهد. وقتی برف می‌بارد آب آن به شش صورت ذخیره می‌شود: 1- ذخیره آب برای فصل‌های دیگر. 2- پر شدن سفره‌های زیر زمینی. 3- تغذیه گیاه. 4- تغذیه انسان. 5- تبخیر آب. 6- پر کردن دریاها که سطح آب همیشه به اندازه مطلوب بماند و در اثر تبخیر کم نشود. باطن آن خیلی زیباست در صورتیکه یخ ، آب می‌شود ولی به خاطر شش ضلعی بودن سبک‌تر از آب می‌شود و روی آب می‌ایستد. سنگین‌ترین موجودات در آب به همین خاصیت روی آب می‌ایستند. چون چگالی آب سنگین است.

بنابراین عدد شش همان (و) است. که فقط دراین دنیا صورت می‌گیرد ولی نتیجه‌اش ضمه است که مناسبت با (و) دارد که فردای قیامت همه نتیجه‌هایش زیبا و مرفوع می‌شود یعنی درجه زحمات دنیایی خود را می‌بیند.

باطن حرکات

همانگونه که قبلا بیان شد درواقع حرکات، باطنِ آب و زنده کننده اعمال هستند که برای رضای خداوند حی انجام می‌شود. باطنِ کسره: فقر، فتحه:مال و ضمه:مقام است. طبق آیات سوره مبارکه فجر[19]، مال و فقر برای آزمایش انسان است {فامّا الانسان اذا ماابتلیه ربّه فاکرمه و نعّمه فیقول ربّی اکرمن(15)وامّا اذا ماابتلیه فقدرعلیه رزقه فیقول ربّی اهانن(16)}. ائمه معصومین(ص) درحالیکه تمام خزانه الهی در اختیار آنهاست و انفال(مال الله) به آنها می‌رسد اما هیچگاه نخواستند که از این اموال ، بهره‌ی دنیایی ببرند! چراکه مال و مقام دنیا فقط برای مدت محدود در دنیاست ولی مال و مقامی که در راه خدا مصرف شود، ماندگار و ابدی می‌شود و فقرِ واقعی در مقابل خداوند متعال، فتحِ باب الی یوم القیامة می‌شود. بیندیشید در تاریخ که جایگاه نمرودها و فرعون‌ها و قارون‌ها و... کجاست و جایگاه مردان خدا کجا؟!( قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین[20])  

وقتی خود را فقیر درگاه الهی بدانیم، هیچگاه رو سوی درِ دیگری نمی‌کنیم؛ مصداق آیه شریفه‌ی ایاک نعبد و ایاک نستعین[21]. و همین هیچ دیدنِ خود در مقابل پروردگار عالم باعث خضوع و خشوع بیشتر ما می‌شود در نتیجه در عینِ فقر، به مال و مقامِ واقعی می‌رسیم! چنانچه پیامبر(ص) فرمود: الفقرُ فخری.

جالب است که جایگاه عددی کلمه فقر=56 و برابر با جایگاه عددی کلمه قانت است { کسی که قانت شد یعنی به سرچشمه دست یافته است و دیگر هیچگاه بدونِ آب (آبِ حیات!) نمی‌ماند}. جلوه زیبای رابطه فقر و قنوت را در زمستان با مشاهده درختان درمی‌یابیم که گویی ساقه‌های خالی و خشک خود را به سمت آسمان بلند کرده‌اند؛ دستان خالی خود را  به سوی پروردگار عالمیان دراز کرده و با تواضع و خشوع از او می‌خواهند که این فقرِ زمستان ، فتحِ بابی باشد برای گل و شکوفه دادن در بهار و سبز شدن و رفعِ مقام در تابستان!

عدد ابجد کلمه فقر=380 است که معنی می‌شود به 300=ش(صفت تفشی دارد) و 80=ف که جایگاه عددیش 17 است و جالب اینکه جمع ارقام عدد ابجد کلمه ضمه هم 17 می‌شود(ضمه=845 و 17=5+4+8).

پس به عبارتی می‌توان گفت: کسره، افشاکننده‌ی باطنِ ضمه است! همانطورکه یک وزنه بردار برای کسب مقام باید خم شده و وزنه را بالای سر ببرد، آنگاه است که رتبه و مقام می‌گیرد(ظاهرِ امر این است که او زیرِ بار وزنه قرار گرفته و آن را بالاتر از خودش برده است اما در اصل، کسی که مقام می‌گیرد خودِ اوست نه وزنه!). پس هرچه وزنه‌ی اعمال نیک که بالای سَر می‌بریم (البته خاضعانه و خالصانه) سنگین‌تر باشد، مقام ما هم بالاتر می‌رود!انشاءالله

سِرّ اشباع

کسره در اصل منیّت خود را فراموش کردن و دلِ دنیایی را پاک کردن است. کسره به دیگران اثر می‌گذارد و اگر کنار کسی روزگار خود را بگذرانی که اخلاقیات مثبت داشته باشد، با ادب باشد، مؤمن باشد و ... به روی شما هم تاثیر می‌گذارد (اگر قابلیت داشته باشیم). این تاثیر در کلمات و حروف، جار و مجرور می‌شود یعنی همسایه‌ی کسره ، خود هم کسره می‌گیرد(که جاره به 17 معنا  آمده که چگونه حروف بعدی جار و مجرور می‌شوند).

اگر کسره پشت ضمیر "هِ" در کلمه قرار بگیرد صدای کسره "هِ" به صدای بلند "هی" تبدیل می‌شود، اشباع می‌شود مثل "ربِهِ" خوانده می‌شود "رِبهِی" و جالب اینکه حرف(یاء) خود مناسبتش با کسره است. پروردگار ربّ العالمین، دنیا را جای تربیت و به تعالی رسیدن بندگان خود قرار داد؛ به سبب شناخت ربّشان و اگر بنده، خوب تربیت را بگیرد، ادبِ صدایش بلند می‌شود و در قیامت در زیر لوای ربّش با ادب او محشور می‌شود(ادب مع الله) که جایگاه با ادبان پروردگارعالم، بهشت است. بهشت برای آنان متواضع می‌شود و نعیم خود را به دستور ربّ العالمین در اختیار بندگان خوب می‌گذارد. دریا وقتی جذر می‌شود با حرکت مَد، صدف‌های خود را بیرون می‌ریزد و بنده مؤمن با مُردن ، صدف‌های اعمالش آشکار می‌شود .

در این دنیا در هر موردی چه جسمی، چه روحی، چه مالی، چه اجتماعی و چه شخصیتی هر طور حساب کنید، اگر کسر داشته باشی این کمبود همیشه آزار دهنده است. یعنی نقص خود را نشان می‌دهد و شخصِ کاسر آرزوی برداشتن کسر را دارد. شاید درست شود. اما خدا نکند کسی کسریِ درآخرت داشته باشد که دیگر دست عمل ندارد و خدا می‌داند چه بر سرش می‌آید. گاهی از چشم، کسر است و آنجا کور محشور می‌شود، گاه آبرو ندارد، سلامت ندارد، لباس ندارد، جا ندارد، خلاصه عاقل بینا دائم در فکر برطرف کردن کسر بزرگ آخرتی خود است. اگر توانستی کسر خود را در دنیا جبران کنی خدای مهربان دستت را می‌گیرد و به تو رَفع می‌دهد؛ مولای مهربان به شرط توبه‌ی واقعی بنده‌اش، کسرهای او را چشم پوشی می‌کند.

حرکت ضمه اگر ماقبل "هاء" ضمیر که حرکتش ضمه باشد، بیاید صدای کوتاه اُ را به او تبدیل می‌کند و اشباع می‌شود، مثل رَبّهُ که می‌شود رَبّهُو چرا؟ خیلی زیبا است. رب مهربان چه  درسی به ما می‌دهد؟! یعنی خداوند به فضلش در قیامت مؤمنان را از نعمت‌های بهشتی سیراب می‌کند. غیر از این است که چشم و گوش را باز کنیم تا ببینیم چه کنیم تا به این صدای بلند برسیم. در دنیا همه مؤمنین و کافرین، هم اهل دنیا و هم اهل آخرت زندگی می‌کنند و به اعمال و زحمات خود درجه می‌گیرند اما آنها که اهل دنیا هستند رب العالمین هر چه بخواهند همین اینجا به ایشان می‌دهد.

پروردگار عالم در سوره مبارکه اسراء[22]می‌فرمایند: "من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلها مذموما مدحورا*ومن اراد الاخرة و سعی لها سعیها و هو مومن فاولئک کان سعیهم مشکورا". اگر دنیا را بخواهید دنیا را به شما می‌دهم و اگر آخرت را بخواهید آخرت را. پس دنیائیان صدای کوتاه را انتخاب می‌کنند. اما اهل آخرت و اهل معنا و ایمان ، صدای بلند رسیدن به هو را با روسپیدی انتخاب می‌کنند که گنهکاران در قیامت یاد مقام و مال‌های خود می‌افتند و درخواست می‌کنند خدایا همه را می‌دهم ولی مرا عذاب نکن. در حالی که پذیرفته نیست.

 تنوین

یکی از اسرار و زیبائی‌های کلام ربّ العالمین مهربانمان این است که در قرآن مجید علامتی را می‌فرماید نون ساکنی است که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود و به آن تنوین می‌گویند. عدد ابجد کلمه تنوین=516 است(12=6+1+5 و 3=2+1 ؛ 3=آب ) و جایگاه عددی کلمه تنوین=66 برابر با عدد ابجد نام زیبای الله جلّ‌جلاله می‌شود. صدای این علامت از دنیا است و چون باطن آن اینقدر سعه وجودی دارد که شاید در دنیا نمی‌تواند جلوه کند ، اصل آن را در آخرت ملاقات می‌کنیم. و آن، کلّ چیزهایی است که در عمر به دست ما می‌رسد. خیلی زیباست باید فکر کنیم.  تنوین با سه صدا جلوه می کند تنوینِ نصب با دو فتحه-ً و تنوینِ جر با دو کسره-ٍ و تنوینِ رفع با دو ضمه-ٌ . و در اصل در عالم برزخ ، صورت اصلی را به ما جلوه و نشان می‌دهد که منصوب به چه بودیم و مجرورِ که بودیم و مرفوع به چه شدیم!

 چون  در آخرت با هر چه که در دنیا از قلب دوست داشتی و آن را امام عمل خویش قرار دادی محشور می‌شوی. طبق آیه 71 سوره مبارکه اسراء: یوم ندعوا کلّ اناسٍ بامامهم. آن چیز دوست داشتنی شما امام عمل شما و مونس قبر و قیامت شما می‌شود. بنابراین خوب بسنجید! تا آنجا می‌رسد که ساعتی را می‌بینید مثل قبر که آن عمل مثل حلقه، دور تا دور شما را فرا گرفته! مثلا فرد بهشتی وقتی در دنیا زندگی می‌کند در باطن ، در بهشت است. اما به چشم ظاهر دیده نمی‌شود اما همینکه حجاب بدن کنار رفت، خود را درجایگاه اصلی خویش که زحمت آن را کشیده می‌بیند. پس قبر برای او بهشت آماده شده است که آرامگاه ابدی او می‌شود.

بنابراین به زندگی باطنی خود توجه کنید و آن امام عمل را ببینید که آن رسم و زمینه و آهنگ و ریتم عمل شماست که با آن خود را تنظیم می‌کنید. اگر قرآن است باید در وسط دایره جایگاه عمل خویش یک خال باشید که مرکز عقربه‌هایش تار و پود زندگی ماست که روی آن می‌چرخد و ثانیه‌ها و ساعت‌ها و شبانه روز و ماه و سال‌های ما را صورت می‌دهد و آن خال، رضای خداست و باطنش، نماز و حقیقتش، قرآن و صورتش، انسان کامل و جلوه‌اش، خلیفة الهی و آثارش، باقیات و صالحات است.

حروف والی

پس نون ساکن، رحمتی است از رحمت‌های پروردگار عالم. دیگر از زیبایی‌های قرآن درحروف اینست که در قواعد زبان عرب ، حروف با حرکت خوانده می‌شوند و اگر حرکت نداشتند مشکل خوانده می‌شدند یا خوانده نمی‌شدند. آیا از خود پرسیده‌اید که چرا در خیلی از جاهای قرآن 4 حرف "و ا ل ی"  نوشته شده ولی خوانده نشده است؟ و یا همان نون ساکن در بعضی جاها نوشته شده یا به صورت کامل نون ساکن یا تنوین ولی خوانده می‌شود؟ این را باید بدانید پروردگار کریم و عالمُ العلومِ ما، خود فرموده "افلا یتدبرون" .

سه حرف در عربی است که در خیلی از حروف قرآن مجید آمده که صورت خود را با حرکت ، تغییر داده و اصلا به شکل دیگری نوشته شده است و آن را اعلال می‌گویند و آن سه حرف (الف) و (واو) و (یاء) است که این حروف را حروف عله می‌گویند. چگونه باید قرآن را بخوانیم، بفهمیم وعمل کنیم. پروردگارا توفیقش را به ما بده که در قیامت قرآن از ما شکایت نکند.

حروف الفباء را دو قسمت کرده‌اند شمسی و قمری، نورانی و ظلمانی. حروف نورانی همان حروف مقطعه قرآن است و حروف ظلمانی بقیه حروف که در مقطعات نیامده است. هرگاه الف و لام پشت حروف شمسی بیاید الف و لام خوانده نمی‌شود و حروف شمسی بعد آن مشدد می‌شود. مثل الشّمس . چرا؟!

اگر "ال" پشت حروف قمری بیاید ، فقط الف خوانده نمی‌شود ولام خوانده می‌شود مثل والقمر "الف و لام" در 14 معنی در قرآن به گفته مفسران آمده است پس یکی از جاهایی که حروف والی خوانده نشده دو حرف "الف و لام" است عدد (ال) 31 است که نگه دارنده میزان و باز شدن چشمه‌های معنی و جلوه زیبایی‌های درون حرف است. مثلا در کلمه والشّمس خوب توجه کنید! الف ولام چگونه عَلَم شده و چشم ما را به باطن شمس متوجه می‌کند که الشمس واقعی چیست و کیست؟ آن خالق یکتاست. "الله نورالسموات و الارض...[23]"  نورِ شمس را جلوه‌ای از جلوه‌های نور خود قرار داد که سکون در تشدید الشمس است که بتوانیم حرکت و تشعشعات و آثار نور و حیات نور را ببینیم و بگیریم و خود را به سکون شینِ شمس چنان برسانیم که دیگر هرگز غروب نداشته باشد. و در میم شمس صورت نورانیت خود را تجلی کنیم! درحدیث می‌فرماید: " در قیامت صورت مؤمن 70 هزار بار از خورشید دنیا درخشنده‌تراست و نورش دائمی و تمام نشدنی است." واین نور به شرطی بدست می‌آید که خود را چنان در میزان (سینِ والشمس) نگه داریم که به حول و قوه خدای قادر متعال تمامی ظلمات ظاهر و باطن خود را پاک و به نور تبدیل کنیم. یا او به فضل و کرمش به ما بدهد که آن زمان اسم مبارک مؤمن ، خلعت وجودش می‌شود چون مؤمن یعنی نور. نوری که ایمنی دهنده است و رذایل و کدورت‌ها را پاک می‌کند.

پس معنی (ال) خیلی وسیع و زیباست ! الف و لام سبب و مسبب جلوه و مرآت حق هستند تا هر چشمی به هر اندازه بینایی خوب داشته باشد زیبایی‌ها را ببیند و کسب ‌کند و "الف و لام" واقعا از ولیِّ عزیز است "الله ولی الذین امنوا...[24]" که ظاهرا دیده نمی‌شود و در همه جا جلوه دهنده مکنونات خود است. شاید خریدار بفهمد و بخرد. و (واو) و (یاء) هم عنایت مهلت کوتاه عمر است که اگر از دست رفت ، دیگر دستمان از دنیا کوتاه و حسرت بر ما دائمی می‌شود. "یا" هم که حرف انتخاب است.1- باید با قیمت عمر خود یا دنیا را و یا آخرت را بخری 2- محل ابتلا و عاشورای عمرمان است که معلوم شود آن نون ساکن عملمان به چه کسانی یا برای رضا چه کسی منصوب و مجرور و مرفوع شده است.

پس حال در معنا فکر کنید چقدر زیباست. مثل "صراط الذین انعمت علیهم[25]" الف و لام در الذین، ذال حرف قمری است. چون سیر و سلوک بنده در دنیاست. فقط این التماس مؤمن به پروردگار خویش است. با تمسک به کلام خود پروردگار عالم زیرا ما از خود هیچ نداریم .او به ما یاد می‌دهد که با کلام نورانی خودش از خودش کمک بخواهیم شاید رستگار شویم.

"الف" در حروف والی  مرآت و آیینه حق نما در باب عظمت مولا که "انعمت علیهم" انعکاس اوست. "انعمت علیهم" کسانی که بر آنها نعمت دادی ائمه معصومین(ص) و انبیاء و صدیقین و شهداء می‌باشند. 

 اما "لام" مجرا و تجلیگاه توحیدی که از چشم آن و از گوش آن می‌توان آن کسان را دید و آرزو کرد پس کسانی با این مجرا تماس می‌گیرند که اول دل دنیا در زیر رضای خدا ادغام شود که همان مجرای توحید است که شاید در را باز کنند و بتوانیم به رضای مولا دست پیدا کنیم و مانند یاران ابا عبدالله الحسین(ع) دائم در طواف رضای خدا بمانیم. انشاءالله.

خیلی زیباست که عدد ابجد "الف + لام" به صورت بسیط 182 است . {(182=(71=لام)+(111=الف)}. این اعداد ، آدرس زودتر رسیدن را به ما می‌دهند که (182) اول باید از شروع ورود از باء (=2) که درِ رحمت رب العالمین است آغاز و در طواف رضای او به توحید محض و یکتا پرستی او نائل آئیم.

پس حروف "والی" همیشه و درهمه جا هستند. چراغ سبز روشن که ظاهراً نوشته می‌شوند ولی خوانده نمی‌شوند و فقط راه و حقایق را نشان می‌دهند. فقط (واو)،  حرف ظلمانی است در صورتیکه (و- ا- ل- ی) نورانی هستند.

جالب است پروردگارعالم گاهی واو را برای قسم فرموده است مثل" والشمس، والضحها، والقمر اذا تلها ". "واو" اگر احتمال دنیا باشد عقل و معاش آن (و) حرکت عبوری آن از حرف راء است و عدد ابجد حرف (ر)= 200 که برابر با عدد ابجد کلمه قسم= 200 است  .شاید به این معناست که نامُمکن‌ها، ممکن می‌شود و نامعلوم‌ها، معلوم و نامفهوم‌ها، مفهوم می‌شوند. ظهور غیر از آنست که ظاهراست زیرا باطن‌ها به نمایش می‌آیند. و شاید به این معنی یاد آوری شود که  (راء)، صفت دنیاست که تکریر دارد و قسم، تذکر پروردگار عالم برای عبور با تعقل است.

مهم بودن سیر خورشید و انوارش و اثرش در دنیا به صورت آمدن گذری طلوع و غروب و رساندن و افول آن و جایگزین کردن نور در ما و گیرندگی آن و سبب و مسبب شدن آن نور را به صورت مدی "الی یوم القیامة" از باب عقل معاشی دنیا و آن حرف (ر) است. پس هر کس خوب فکر کند این قسم را عمل کند. به قاسم می‌رسد. انشاءالله.

در "بسم الله الرحمن الرحیم" سه بار ( ال ) به صورت والی در اول نام مبارک باری تعالی آمده است. که والا مقام بودن اسم مبارک خداوندِ سبحان را به ما می‌رساند. و قرار گرفتن ما به عنوان عبد این اسماء در جلوه و مرآت آن قرار بگیریم به عمل، که بشویم عبدالله، عبدالرحمن و عبدالرحیم. سه منزلت بزرگ که بنده متجلی می‌شود .  

ما زبالاییم و بالا می‌رویم             ما زدریاییم و دریا می‌رویم

جان این بیت و تمام این درس به ما تذکر می‌دهد که از سرچشمه خلق شده‌ایم و از حقیقت آب، جان گرفتیم، حیات و زندگی دنیا را، اما وقتی دوباره برگشت می‌‌کنیم، باید چگونه بالا رویم، آب چگونه نازل می‌شود اما چگونه برگشت می‌کند تا باقی و ماندگار شود؟ یعنی صورت ظاهر باید عوض شود. آب به بخار تبدیل می‌شود تا بتواند بالا برود، پس خود قیاس کنید!!!

معنایی در جامعیت حقیقت آب

رنگ آب، آبی است و رنگ آسمان نیز آبی است. عدد ابجد آبی= 13 است که جایگاه عددی حرف (م) می‌باشد .حرف میم که عدد ابجدش40 است باب تطهیر است. تنها جایی که آسمان به زمین وصل می‌شود (از نظر ظاهر) در دریاست که عکس آسمان در آب می‌افتد و در نهایت به هم وصل می‌شوند. یعنی 26=13+13

26 =جایگاه عددی حرف (ض) است و برابر با جایگاه جمع عدد ولایی و معصومیت امام زمان(عج) (12+14=26) و 26 =جایگاه عددی نام مبارک احمد (ص) است که هر دو به صورت صدفی می‌شوند که بین زمین و آسمان دُرّ گرانمایه انسانیت شکفته می‌شود و در جایگاه وصل دو باطن حقیقت ولایتِ وصیَ الحسن، صاحبَ الزمان، صلوات الله علیهم اجمعین؛ تک گل همیشه بهار ولایت سبز می‌شود و گل می‌دهد و بارور می شود الی یوم القیامه و در سایه خود ، عالم را گلستان می‌کند و بهشت را در دنیا برقرارمی‌گرداند.

آخرین منزل آب ؛ دریا

از آنجائیکه در قرآن کریم داستان حضرت موسی(ع) بیشتر از داستان پیامبران دیگرنقل شده است. شاید خداوند منان می‌خواهد این معنا را که سرّ حقایق قرآن است ظاهر کند. همانطور که متذکر شدیم باطن قرآن ، کوثر است و حقیقت آب که عدد ابجد آب به صورت بسیط  114 می‌شود که برابر با تعداد سوره‌های مبارک قرآن مجید است الف +باء=111+3=114 .نکته: سوره مبارکه کوثر که متعلق به خانم فاطمه زهرا(س) است هم 3 آیه دارد(آب=3) و جالب اینکه در حروف این  3 آیه ، 18 نقطه قرار دارد .عدد ابجد کلمه حی=18 {همانطورکه تمام قرآن ، کوثر و جانِ آب شد ؛ و جعلنا مِن الماء کلّ شیء حی. عمر مبارک خانم هم (از لحاظ جسمانی) در دنیا 18 سال بود} و عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) 15 است{که خانم خود، حوای روحانی است(حوا=15)}.

کلمه موسی، یعنی از آب گرفته شده. همانطوری که در قرآن کریم سوره مبارکه طه می فرماید[26]:"ان اقذ فیه فی التابوت فاقذ فیه فی الیم فلیلقه الیم بالساحل یاخذه عدولی و عدوله و القیت علیک محبة منی ولتصنع علی عینی" به مادر موسی(ع) امر می‌فرماید فرزند خود را در تابوت چوبی بگذار و او را در دریا رها کن ما خود او را حفظ می‌کنیم . این ظاهراً شروع زندگی موسی(ع) است. و درهنگامی که فرعونیان او را تعقیب می‌کردند خداوند در کنار دریای نیل فرمود عصای خود را به آب بزن و دریا دو قسمت شد و موسی(ع) و یارانش به فضل خدا از کف دریا روی خشکی آن حرکت کردند و به ساحل رسیدند و نجات یافتند. و اما فرعونیان همین مسیر را آمدند و در نیمه راه به امر خداوند منان، آب به هم پیوست و غرق شدند. در جای دیگر خدا به موسی(ع) امر فرمود عصایش را به سنگ بزند و 12 چشمه آب از آن جوشید "و اذا ستسقی موسی لقومه فقلنا اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا[27].

اما اینکه دریا، نهایت مقصد همه آب‌هاست و اینکه بازگشت همه آب‌ها چه زیرزمینی و چه روی زمینی به دریا و اقیانوس است. عرفانِ دریا، خیلی زیباست! عدد ابجد حرف (ی) =10 است و در ادبیات، حرف انتخاب و ندا است. حرفِ ی، یا خوانده می‌شود که الفبای فارسی با الف شروع و به ی ختم می‌شود که در کنار هم می‌شود یا! [28]

حرفِ ی که از حروف یرملون است اما در کلمه دنیا به جای ادغام، اظهار شده است. پس در دنیا، انتخاب هر کس اظهار می‌شود زیرا همانطور که گفته شد امام عمل او، انتخاب اوست. در ضمن امتحان هر کس در حرف (یا)، انتخاب و عشرِعمل اوست. پس دنیا، عاشوراست چون عدد حرف (ی)= 10 است و کربلا است، می‌شود "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا. چون از یک طرف امتحان، انتخاب اوست، از طرف دیگر همه ما در دریا  قرار می‌گیریم که در انتهای عمر تمام نهرهای عمل ما به دریای انتخابمان ختم می‌شود ولی چگونه باید نجات پیدا کنیم شرط آن است که :

 1 موسوی شویم {داستان تولد حضرت موسی (ع) و همچون موسی (ع) عصایی داشته باشیم تا دریا را بشکافد و ما را هم از روی خشکیِ ذیقعد امتحان خود به سلامت به ساحل نجات برسیم. چون همه ما گنهکار هستیم باید شیعه 14 معصوم (ص)، مخصوصاً شیعه وجود مقدس امام موسی بن جعفر کاظم (ع) باشیم تا ما را از ساکنین سفینه نجات قرار دهد و تابوت جسم ما را به ساحل دارالسلام بنشاند.

2- بدانیم که دائماً باید دستمان به دامن امام زمانِمان باشد تا ما را سوار در سفینه نجاتش کند تا از خطر غرق شدن در دریا نجات پیدا کنیم ما هم باید موسوی شویم، یعنی به سلامت از آب گرفته شویم و در خشکی ذیقعدِ بهشتمان مستقر شویم.

3- تمام کشتی‌ها با ناخدایی ولایتِ اهل بیت(ص) فقط روی کوه جودی قرار می‌گیرند زیرا همه کشتی‌های وجود ما در بطن کشتی نوح است که ساحل نجات کشتی او کوه جودی بود که آنجا مرقد مطهر امیرالمؤمنین مولای متقیان(ع) می‌باشد. به امید ظهور تک گل هستی ؛ مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف. امیدوارم قبول وجود مبارک ایشان گردد.

رابطه عدد 12 و آب

نکته‌ی جالب توجه: شاید دلیل اینکه بعد از یوسف زهرا(س)؛ امام زمان(ص) فرزند معصومی نمی‌آید این باشد که درآن زمان جانِ معانی حروف و اعداد به تمام محتوی ظهور داده می‌شود، پس با عدد دوازده‌ی وجود مقدسش (که دوازدهمین امام هستند) عالم  دوا،زده می‌شود و حقیقت حیات طیب؛ باطن وجود آب، ظهور پیدا می‌کند که حقیقت حیّ و زنده شدن و تمام برکات جمع اعداد 1 تا 11 یعنی ظهور حکومت الّهی(66=الله) است[29]. پس آن زمان مظهر ظهور تمام اسماء، صفات، جمال، جلال و عظمت پروردگارعالم است.{یادآوری می‌کنم که جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود 78 که  برابر است با عدد ابجد نام زیبای "حکیم" پروردگارعالم. آیا غیر از این است که  نسخه پزشک را نزد دکتر داروخانه می‌بریم تا دوا را تحویل بگیریم؟! بزرگ‌ترین مفسران نسخه حکیم الحکما که درواقع خود، قرآنِ ناطق هستند ائمه معصومین (ص) می‌باشند. پس آنهایی که ادعا می‌کنند فقط قرآن ...! باید بدانند که بدون حبل الله المتین چهارده نور مقدس(ص) که جانِ قرآن هستند برایشان دوا،زده نخواهد شد!!!}

*حال اگر ارقام 12 را با هم جمع کنیم 3می‌شود(3=2+1) و کلّ اسرار خلقت ظهورپیدا می‌کند. چنانچه در جمع ارقام 12؛ 1 برابر حرف "الف" و عدد 2 برابر حرف "ب" است پس حقیقت کلمه‌ی "آب" ظاهر می‌شود که خداوند منّان در قرآن کریم می‌فرماید[30]همه چیزها یعنی همه هستی(کلّ مخلوق ظاهری وباطنی الی یوم القیامه) از آب، حیات می‌گیرند .

قابل توجه است که عدد 3(=آب و جمع ارقام 12) برابر حرف"ج" می‌باشد که این حرف در باطن، حضرت زهرا(س) است که حکومت امام زمان(ص) هم زهرایی است. وجود مقدسش می‌فرماید: و ابنة الرسول الله(ص) لی اُسوة الحسنة[31]یعنی (در زمان حکومتم)، دختر رسول الله(ص) برای من الگوی حسنه است. چون حکومت ایشان، حکومت نور است و خانم زهرا(س)، جانِ نور و حقیقت آب که کوثرِ وجود است، می‌باشد.

ضمن اینکه وقتی ارقام  12 (1و2) را به صورت حروف بسیط جمع کنیم یعنی :

(الف=111)+(با=3)=114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن است.

پس حکومتِ 12 یعنی حکومت قرآن ناطق؛ مهدی موعود(ص). و به وجود امیرالمؤمنین علی(ع) که خود حامل 11 ذریه نورانی معصوم(ص) است {دوا(=11) برای شفای حیوانیت به انسانیت برای انسان‌های واقعی الی یوم القیامه آورده شد} که با خود وجود مقدسش 12 می‌باشد {پس می‌توان گفت به عدد12 که همان جایگاه 30 است (12=ل=30) قرآن را به 30 جزء تألیف فرمود} و دیوار حجاب از عالم سفل تا اعلا گشوده شد و به دست مبارکش(امام مبین)، کتاب الله (کتاب مبین) در یک جلد کتابت شد که ایشان مؤلِف و مؤلَفه این کتاب است .

چنانچه حقیقت وجود پیامبر(ص) از حروف، حرفِ الف وجود است و امیرالمؤمنین علی(ع) از حروف، حرفِ باء است (که معرفی شده است به باءِ بسم الله سوره مبارکه حمد). خیلی زیباست که عالم ظاهر دنیا آباد می‌شود به شرط اینکه در آن مکان آب باشد. اما اگر حرف الف و باء به تنهایی و جدا ازهم باشند، وجود آب ظاهر نمی‌شود پس باید این دو حرف با هم جمع شوند تا آب ظاهر شود یعنی: الف+ب=آب. عدد ابجد حرف الف برابر یک و عدد ابجد حرف ب=2 است که در جمع 3 می‌شود (3=2+1) و چون عدد 3 ظاهر می‌شود که برابر حرفِ (ج) است عالم دنیا، جهان می‌شود یعنی همه آباد می‌شود به جهیده شدن آنچه در اوست. این آب، حقیقت آبادی تمام عوالم از سرّ تا ظهور دنیایی است.

چنانچه آب را مهریه‌ی حضرت زهرا(س) می‌نامند، پس در عدد 24 (6=4+2) که کلّ ظهورات به عالم دنیا مظهر می‌شود، در ارکان الفبای هستی و حقیقت 3عدد و در جمع یک و دو و سه می‌باشد(6=3+2+1). اگر این سه عدد را کنار هم بنویسیم 123 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه‌ی حسنه است (حسنه=123). "ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخره حسنة و قنا عذاب النار"[32]. حال خوب بیندیشید اسراراینکه تمام جزء 5 (=ه) که شامل 123 آیه شریفه می‌باشد و در سوره مبارکه نساء قرار دارد، چیست؟!

نکته: عدد ابجد کلمه دنیا = 65 است که به 60 و 5 معنا می‌شود: 60=س که فقط در دنیا می‌توانیم به میزان عمل برسیم و قلب شویم و 5 = ه ، که حرفِ (ه) جمع کننده‌ی تمام گنج‌های عالم است. پس دنیا به دو حرف (س) و (ه) جلوه می‌کند که کنار هم می‌شود ( سه )! بارها شنیده‌اید که « دنیا سه روزه » !!! جالب این است که عدد ابجد کلمه‌ سه=65=دنیا! و همچنین عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه قیامت است { 65=سه=دنیا==قیامت} یعنی دنیا، پایه  و جایگاه قیامت است. زیرا ما دانه را در دنیا می‌کاریم و این دانه، شاخه و برگ و میوه‌اش را در آخرت پیدا می‌کند. پس دقت کنیم که چه می‌کاریم زیرا اینجا جایگاه است!

ضرب ارقام عدد ابجد کلمه دنیا(= 65) ، 30 می‌شود (30=6×5) که 3=0+3 و سی، تعداد جزءهای قرآن است و قرآن خود، کوثر است و زهرا(س) باطن این کوثر است. پس از رفتن از دنیا می‌فهمیم ما غرق در قرآن بودیم و باید وجود ما و عمل ما به قرآن جوابگو شود. چنانچه در منزل هر مسلمانی جای خالیش را پس از موت، صوت قرآن پر می‌کند. چه زیباست پیش از مرگ، قدر و منزلت قرآن را با جان و دل درک کنیم و خالصانه به تمام آیاتش به عنوان بندگی مولای خود عمل کنیم، تا انشاءالله رستگار شویم. آنجا، قرآن انیس و مونس ما می‌شود و ما را شفاعت می‌کند.

 

 

[1] ) اصول کافی صفحه 189

[2] )داستان بلعم باعور؛ ماجرای عالمی که منحرف شد و خداوند او را به سگ تشبیه فرمود(آیه 175 سوره مبارکه اعراف)

[3] )در اصول کافی آمده: از امام صادق(ع) درباره نجاست سگ سؤال می‌کننده و حضرت صراحتاً سه بار می‌فرمایند که سگ، نجس است.

[4] )رجوع شود به فصل 2؛ عرفان اربعین

[5] )جمع عدد ولایی(=3) و معصومیت(=5) امام حسین(ع)، 8 می‌شود

[6] ) سوره مبارکه انعام آیه 158

[7] )آیه 257 سوره مبارکه بقره

[8] )آیه 11 سوره مبارکه تحریم

[9] )آیه 103 سوره مبارکه آل عمران

[10] )آیه 256 سوره مبارکه بقره

[11] )آیه 156 سوره مبارکه بقره

[12] )آیه 4 سوره مبارکه حدید، هوالذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام...

[13] ) آیه 10 سوره مبارکه فاطر

[14] ) آیه 37 سوره مبارکه آل عمران

[15] )آیه 4 سوره مبارکه حدید

[16] )آیه 156 سوره مبارکه بقره

[17] ) آیات مبارک 9 تا 16

[18] )آیه 74 سوره مبراکه فرقان

[19] )آیات 15 و 16

[20] )آیه 11 سوره مبارکه انعام

[21] )آیه 5 سوره مبارکه حمد

[22] ) آیات 18و19

[23] )آیه 35 سوره مبارکه نور

[24] )آیه 257سوره مبارکه بقره

[25] )آیه 7 سوره مبارکه حمد

[26] )آیه 39

[27] ) آیه 60 سوره مبارکه بقره

[28] ) در کتاب راز دنیا بطور کامل توضیح داده شده است

[29] ) (66=11+10+ ... +2+1)

[30] ) و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حیّ (آیه 30 سوره مبارکه انبیا)

[31] )بحارالانوار.ج28.ص62

[32] )آیه 201 سوره مبارکه بقره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۱۸
عذرا شفائی

                                                  بسم الله الرحمن الرحیم

عرفان حروف آب

درس و تکلیف خود را نزد پروردگارعالمیان، از نقطه باء بسم الله الرحمن الرحیم آغازمی‌کنم. از ربّ مهربان می‌خواهم که مرا با وجود تمام حجاب‌ها و ظلمت‌ها توفیق ورود از نقطه باء به درون باء و درسکون سین (بسم) مسکون کند و در ترازوی سین منقلب فرماید و به میم آدمیت برساند. پیامبر(ص) می‌فرماید: "قرآن ظاهری و باطنی دارد، درباطن قرآن باطن‌های دیگری است که بطن‌های آن  به هفت بطن یا هفتاد و گاهی هفتصد یا بالاتر می‌رسد."

باء، کلید و مفتاح تمام عالم وجود و حقیقتی است که آن را ظهر الوجود و تمییز بین العابد و المعبود می‌نامند. و فرمودند: "اگر بخواهند حرف باء بسم الله را معنی کنند، هفتاد هزار شتر، برای حمل کتاب‌های آن کم است".  پس به فضل الهی می‌خواهم قطره‌ای یا ذره‌ای از زیبایی معانی را نصیب طبع نجیب خوانندگان نمایم. "باء"، وجود معانی و حقایق همه حروف است که خود قلب است و قلب کننده‌ی حیات است و مفتاح و باب و گشایش دهنده همه ظهورات و ملکوت آن‌ها می‌باشد."باء" با چهارده معنا در قرآن ظاهر شده و در مقام جار و مجرور، به 17 صورت معنی می‌شود و صورت خود را نمایان کرده و باطن ملکوتی خود را که تمام هفت آسمان و هفت طبقات زمین است فرا گرفته و کلّّّّ ملکوت ، به وجودش خلق شده و ظهور پیدا کرده است.

"باء" دارای هفت صفت است که با هرصفت خود، معانی عوالم ملکوتی را دگرگون کرده و کمال بخشیده‌است و چگونه می‌توان نوشت؟! در حالی که در حرف باء ، اگر همزه را یک الف حساب کنیم عدد ابجدش می‌شود 4، که چهار ملک مقرب و جناح‌های ایشان از این وجود، ظهور پیدا کرده و به عدد ابجد حرف ب که 2 می‌باشد تمام عالم مخلوقی از بالا تا پایین را درملکوت زوجیت قرار داده است که فقط خالق یکتا و بی‌همتا، یک (1) است و هرگز 2 نمی‌شود.

 دیگرآنکه حرف باء ، نفس حرف الف است که در وسط حرف باء (ب ا ء) قرار گرفته است. الف خود ساکن و وصل کننده حروف است پس ، حرف ب را به همزه آخرش وصل می‌کند. چون این وصل، مجرا و مجلای صفات و اسماء الهی است و چون مرآت حق است ، جلوه‌گری می‌نماید و خصوصیات ربّانی خلق را منعکس می‌سازد.

 بنابراین اجازه می‌دهد که اگر الف بخواهد قامت خود را حفظ کند و در اول کلمه خوانده شود با همزه ظاهر شود و با حرکت‌های فتحه کسره ضمه و علامت‌های تنوین؛ نصب، جر و رفع معنا گرفته و نشان داده می‌شود. عدد ابجد همزه (به صورت بسیط) با عدد ابجد اسم مبارک علی(ع) برابری می‌کند :  

{ علی =110 = (ها = 6 ) + (میم =90) + (زا = 8) + (ها = 6)}   

بنابراین به چهارده صورت معنا می‌شود. باطن قرآن هم صورت انسان کامل است و هم در مقابل، چهارده معصوم (ص) قرار دارد.

هفده تحول جار و مجرور شدن "باء" در  باطن قرآن، نماز است (تحولات 17گانه حرف "باء" در قرآن، بیان باطن نماز است). با 17 رکعت نماز واجب که ظهور و ستون گذاری شده است. پس الفِ آب (زُبُر) است و باءِ آب، بینه. ملک حرف باء، جبرائیل (ع)؛ آورنده وحی و علم الهی به پیامبران و روشن کننده امرپروردگارعالم برای عموم مخلوقات است.

اما این حرف مبارک در کتاب شمس المعارف این‌طور تعریف شده است: (باء) ازحروف ظلمانی است. در بسمله همه حروفش نورانی است غیر از حرف باء که حضرت حق سبحانه و تعالی آن‌ را اول حروف قرآنی ساخته و در هر سوره، اول آن سوره گردانیده و درضمن آن، سیری عظیم  پنهانست که جز، اخصِّ خواص بر آن اطلاع نیابند!

و حرف باء از برای توصیل (وصل کردن) خیرات است و طبیعت حرف "باء"، بارد یعنی سرد و خاموش کننده آتش سوزاننده جهنم است. از این جهت که در هر آیه‌ی امان که عبارت بسمله است افتتاح به وی گردیده و باء از حروف باقیه است در روز قیامت بر وی سِّری پوشیده است و آن هنگامی که حقّ سبحان آن حرف را خلق کرد با وی هشتاد و یک فرشته آفرید که تا قیامت تسبیح و تقدیس حق سبحانه تعالی می‌نمایند و ممدّ و معاون روحانیت این حرف هستند. شیخ فرموده که چون روحانیت این حرف اقتضاءِ ظهور کند، به هیأتی که در نشاء برزخی دارد ظاهر شود و شکلی کامل الصوره و خوشبوی و آن صورت را بعضی از کبار اهل کشف و شهود مشاهده کنند و آن پیکری است نورانی که نور وی ثابت است و هرگز متغیر و متبدل نشود و بر هر سالکی که سرّ این حرف منکشف گردد و آن‌ صورت مثال نورانی ظاهر گردد ، علامت صحّت آن کشف ظهور این صورت بود و این حرف اسمیت از اسماء مخزونه و اسرار مکنونه الهی جلّ‌جلاله دارد.

*اما الف ؛ نقطه قلم حضرت حق، که به تعبیری جلوه اسم مبارک خویش یعنی "صمدیت" است. در نقطه باء شکل گرفته و به قامت الف تواضع کرده و به سجده افتاده و صورت باء را تصویر داده است. که ظرف تمام امکانات گردیده. اگر این ظرف بخواهد در این دنیا باز شود ، می‌بینید که هرگز دنیا گنجایش آن را ندارد!

احتمال معنا این است که عالم حرف( باء) را عالم عمّا می‌گویند. ملک حرف الف ، حضرت اسرافیل(ع) است؛ ملکِ روح و جان دادن و طبیعتش نورانی است. جان وجودش ظُهر است، سِرّش این که سکون کلّ حروف از آن، جان می‌گیرد. الف، مقام تجرّد دارد و فرد است. اولین مخلوق، الف اشرف و اقدس و اقدم در حروف و صفات ذات را به خود گرفته است. بنابراین در یک کلمه آب ، الف نورانیت و باء ظلمت وجود دارد ، در تعریف آمده مثل نسبت روح است به بدن.

*حرف باء از حروف ظلمانی است که خود؛ صراط، میزان و حق است، این حرف صفت همس دارد، صدایش از باب ظهوری که ظاهر می‌شود به طرفِ ظهورات است و انفتاح دارد و باب الفتوح است و با فشردگی و تکان باز می‌شود (قلقله)، محلّ ظهور نطق و کلام الهی است، از حروف شفوی است، حرفی که جهر دارد و جوهریت موجودات را ظهور می‌دهد و اظهار می‌کند که در تمام عوالم دنیا و آخرت دستگیره رحمت الهی است، وسیله نجات است .

پس باید بدینوسیله در این دنیای ظلمانی از خدای متعال بخواهیم که بر ما منّت نهد و باب را بازکند و به رحمت واسعه‌اش ما را در، (سِ) (بسم الله) سکون دهد. به نظر این حقیر شرط سکون ، قرار گرفتن در سکون شاخص میزان است ، زیرا سین تنها حرفی است که عدد ابجد و زبر و بینه‌اش، یکی است، یعنی عدد ابجد(س= 60) و (ین = 60) می‌باشد. بنابراین باب قرآن، باب کلیات همه عالم و ورود هر انسان مؤمن است، به شرط آن که صورت و سیرت انسانی را داشته و پشت نقطه ولایت علی بن ابیطالب (ع) باشد یعنی شیعه شود و دقّ الباب کند و اگر در باز شد، از خدا بخواهد که در باطن این باب، به عمل قسط و عدل سکنی پیدا کند، در اینجا صفات سین را می گیرد: اول : همس ، دوم: رخوت و سستی دارد یعنی نرم و انعطاف پذیر است، سوّم: انفتاح است که در حقیقت سین، باب الفتوح عمل است، چهارم استفال است طلب تواضع و پایینی می‌کند و در خود ، ذاکر می‌شود، قلبِ خود کعبه است . سوره یس ، قلب قرآن است و مسجد ،  حرم الله است و صدای عمل در این سکون، کشیدگی و صفیر دارد که جوابش را انشاء الله در باطن سکون آرامش بخش بهشت می‌گیرد. و با صفت سکون، تا بتواند در اینجا ( در دنیا) که عشاء وجودی خود است، طی مسیر می‌کند تا به کمال میم برسد (بسم).

سین، حرف نورانی است و حجاب‌ها را کنار می‌زند، چشم دل را باز می‌کند، گوش دل را شنوا می‌کند. تمام باطن زیبای جمال و کمال و صفات و اسماء، از عالم اعلی به عالم سفلی در وجود ائمه اطهار(ص)، با حرف سین جلوه می‌کند که خداوند تبارک و تعالی خطاب به پیامبر بزرگوار(ص) می‌فرماید: یس{با مدّ طویلِ واجب!}.  نمی‌دانم من حقیر چگونه بیان کنم تا این کلام تا حدی باطن خود را جلوه دهد. همین قدر بگویم احتمال معنا این است که آن نقطه نظر ثابت و میزان الهی از ترازوی سین چنان زیبا و دقیق جلوه کرده، که همه عالم هستی و مخصوصاً انسان، در این نظر غرق هستند و در صفیر آن خوانده می‌شوند. حدیث است که این خطاب سین، به پیغمبر بزگوار و اهل بیت اوست چرا که این عزیزان، آل یاسین هستند(صلوات الله علیهم اجمعین).

بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد محتوای کلّ قرآن را در بردارد و بنا بر تعریف، حقیقتش جان آب کوثر است. تمام هدف من در شناخت حقیقت آب این است که: آب تطهیر کننده‌ی عین نجس به عین پاک است. آبِ ظاهر، نشانی از آبِ باطن دارد. پس با عرفان آب، خود را شستشو دهیم تا حیوانیت از ما جدا شده  و به حقیقت انسانی برسیم!

اگر بخواهیم در محضرخدای تعالی شاکر نعمت‌هایش باشیم و به نعیمش دست پیدا کنیم چاره‌ای نداریم جز اینکه انسان شویم! خداوند سبحان دو دستگیره بزرگ را برای ما قرار داد تا خود را نجات دهیم، کتاب مبارک قرآن کریم و وجود مبارک ائمه (ص)، که درحقیقت همان الف و باء می‌شود. همان آبی که امیرالمومنین (ع)، ساقی کوثر آن است. آبی که حضرت ابا عبدالله حسین (ع) و خانواده‌ و یارانش، برای معرفی آن، سه روز تشنگی از آب دنیا را تحمل کردند و ساقیِ کربلایِ او ابوالفضل عباس (ع) است که در شریعه فرات رفت و لب تشنه بیرون آمد.

{ السلام علی الحسین(ع) و علی علیّ بن الحسین(ع) و علی اولاد الحسین (ع) و علی العباس الحسین(ع) فی الدّنیا و الآخره}.

نمی‌دانم و هیچ نمی‌دانم ولی از مولای کریم، سبحان و عزّوجلّ خود می‌خواهم که ما را به شناخت خود و در نهایت به شناخت خودش برساند. مطلب زیبایی که مرا به نوشتن وا می‌دارد، چنانچه پروردگار عالم این‌طور قرار فرموده که: "و جعلنا من الماء کلّ شیء حی[1]"؛ همه چیز از آب زنده شده است. ریشه‌ی حیاتِ ظاهری و باطنی، آب است که مجرای حیاتِ همه عالمِ وجود، قرار گرفته است. یعنی یک بار نزول برکات می‌شود به صورت جسمانی آب، اما جایگاه ما، دنیا نیست بلکه آمده‌ایم تا کامل شویم و به اعلا علّیین و قرب الهی برسیم(فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر[2]) که میسر نمی‌شود مگر اینکه از برکات باطنی آب بهره ببریم. پس همینطور که از این آب ظاهر می‌نوشیم و حتی منشا برق و روشنایی منازلمان به آب ذخیره شده در پشت سدها برمی‌گردد و ... باید از حقیقت باطن آب، برای قبر و قیامت خود استفاده کنیم!   

چرخه آب

این‌طور که دانشمندان گفته‌اند خلقت آب[3] حدود000ً /000/3 سال پیش شروع شده و طریقه درست شدن آن را شهاب سنگ‌های آسمانی دانسته‌اند که هر کدام درون خود هزاران کیلو آب را به صورت گرم آتشین بر زمین فرود می‌آوردند، در اثر این انفجارها لایه‌های رویی زمین با لایه‌های درونی شکافته شدند و درون زمین که 5 برابر آب اقیانوس‌ها را در زمین داشت به صورت آتشفشان بیرون می‌ریخت، در نتیجه چرخه آب پدیدآمد و آب‌ها در انفجارهای آتشین بخار شدند و به آسمان می‌رفتند و کم‌کم از زمین، چشمه‌های آب و از آسمان باران و برف شروع به باریدن کرد و حیات موجودات از گِل شدن زمین احیاء شد و کم‌کم موجودات دریایی به اذن خداوند پدیدار شدند و حیات از دریا شروع شد و موجودات، شکل و صورت گوناگون خود را جسته و سازگاری پیدا کردند.

آب، حکمت زیبای حکیم عالم است. نظر بعضی از دانشمندان آنست که بنابر احتیاجات زیستی، گاهی موجودات آبزی آبشش خود را از دست داده و شش به جای آن گرفته‌اند و حتی در بعضی پرنده‌ها نیز بال پرواز گرفته و بعضی چهارپایان زمینی و حتی حشرات و تمام گونه‌ها به نیازهای حیات خویش جلوه نمایی کردند و می‌کنند و برای حفظ و تداوم این منابع حیات مثل اقیانوس‌ها و دریاها، هرچند گاهی از مرکز زمین انفجارهایی صورت می‌گیرد که فضاهای گرم را وارد آب می‌سازد و باعث تشکیل آبِ سنگین[4] و گرمای آب باعث تداوم حیات می‌شود و حتی در بعضی از جاهای سرد مثل قطب یا یخچال‌های طبیعی، حیات موجودات قطع نمی‌شود؛ حتی در آب یخ زده هم، حیات موجودات ثابت شده است! حرکت یخ‌ها و برف‌ها کند می‌شود ولی قطع نمی‌شود یعنی شاید در روزها، ماه‌ها و سال‌ها یک یا دو متر حرکت می‌کند و جالب این که این جابجایی، تحولات و تغییرات حیاتی زیبایی را به کَرَم پروردگار عالم در تأثیرات حیات به جا می‌گذارد!

آب، تنها ماده‌ای است که در طبیعت به هر سه حالت جامد، مایع و گاز وجود دارد. ابرها در آسمان، موج دریا، کوه یخی، توده‌های یخی در دل کوه‌ها و منابع آبی زیر زمینی تنها چند شکل از اشکال ظهور آب می‌باشند. آب طیّ عمل تبخیر سه حالت می‌شود: میعان، انجماد و ذوب. بنابراین مرتباً آب از حالتی به حالت دیگر تبدیل می‌گردد . این پدیده‌ی تبدیلِ آب را چرخه بزرگ آب می‌نامند.

 اما حقیقت آب، خود یک اربعین است و این واقعیت است که جانِ طهارت را بر ما انسان‌های گنهکار عنایت می‌کند. آب از دو عنصر طبیعی تشکیل شده: 2 مولکول هیدروژن و 1 مولکول اکسیژن. هر مولکول آب دارای یک ناحیه مثبت و یک ناحیه منفی است که این دو ناحیه در دو طرف مولکول آب واقع شده‌اند. شیمیدانان با کمک شواهد به این نتیجه رسیده‌اند که مولکول آب، شکل خطی ندارد، بلکه حالت خمیده دارد.

حتی خدای مهربان طوری مولکول‌های یخ را با هم فرق گذاشته که یخ، هواهایی را در خود حبس می‌کند (حباب) که باعث می‌شود روی آب شناور بماند. بنابراین حیات گرم زیرِ یخبندان می‌ماند و یخ، ذخیره آبی است که در هنگام تبخیر، حدّ آب را از کم شدن نگه می‌دارد. اما حکمت آن حکیم از خلقت این همه زیبایی و جلوه‌های اعجازآور به خاطر حیات خلیفه خود، انسان کامل است و برای پیوستن به قرب خودش که خود، حیّ خالص است و از مجرای او ، حیات ظاهر می‌شود و دوباره به خودش برمی‌گردد. چون او در حدیث قدسی فرمود: "انّی کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف[5]". 

باطنِ آب (عالم در مضربِ 3 قیمت و بها می‌گیرد)

اول حقیقتی که اهمیت آب را بر ما ظاهر می‌کند، مقام طهارت آب است که در واقع استبراء به معنی پاک شدن حیوانیّت و کمال پیدا کردن حقیقت انسانی است و آن میسّر نمی‌شود مگر به حقیقت اربعین عمل خالصانه و توبه واقعی (توبه نصوح).

آب ظاهری، شستشو دهنده ظاهر هر چیز است ولی چنانچه شخص کافر صد بار در آب دریا فرو رود  باز هم هنگام بیرون آمدن، قطرات آبی که از او فرو می‌چکد نجس است، و هرگز آبِ ظاهر او را پاک نمی‌کند مگر به شرط طهارت باطن، که با نیّتِ پاک، شهادتین را بگوید. با جاری شدن کلمات شهادتین به شرط نیت پاک و صحیح ، باطن ایشان پاک و ظاهرش متنجس می‌شود که آنگاه با آب ظاهر پاک می‌شود. همچون هنگام غسل: انسانِ مکلف اگر غسلی بر او واجب شود ، اگر بدون نیّت آن غسل، صد بار در آب پاک برود ، تطهیرِ ورود به نماز و روزه را ندارد. بنابراین نیت ، یک امر قلبی و باطنی است که انسان را از حیوانیت جدا و به اعمال انسانی وارد می‌کند.

*اسرارحرف الف و با (در کلمه آب): همانطور که در درس‌های قبل بیان شد یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم، تکلم است و آن خالق یکتا باب معرفی خود و هدایت بندگانش را به کلام خویش قرار داد و با ظهور انوار مقدسِ اسماء و صفات خود؛ به صورت کلان گنج کنز خود به آن کسانیکه قابلیت دارند، راه به قرب خود رسیدن را گشود و فتح باب نمود و در مخلوقات، اشرف مخلوقاتش را انسان کامل قرار داد و او را مظهر و مرآت و ظرف گیرنده انوار مقدس خود و جلوه دهنده اسماء و صفات نورانیش فرمود و ایشان را کلمه خود نامید.

پس حروف ابداع شد و عدد گذاری، روح حروف شدند. که قالب جسمانی با روح، تواماً معنا و مفهوم خویش را ظاهر می‌سازد و در واقع صاحب ملکوت شدند و قدر و حساب را به همراه آورد. تمام عالم عرضی و عالم طولی از اعلا تا اسفل را پر از اسرار و نظم و هماهنگی و استعداد و معارف قرار داد. همانطور که درکتاب گنج الالف بیان شد ، خداوند واحد، یک خلقت هم بیشتر از خود صادر نفرمود"الواحد لا یصدر عنه الا الواحد".

عددِ واحد یعنی یک، و حرفی که متعلق به عدد 1 است، حرف الف می‌باشد. در واقع الف، مصدرِ حروف شد و خود را در سکون و بدون حرکت قرار داد. اما نفسِ الف وقتی ابداع شد، حرفِ (ب){(با)_ب و الف} گردید و از ظهور الف و با ، کلمه آب ظاهر شد. اما اگر حروف الف و با، با هم همه‌ی عالم را پر می‌کرد و از ملکوت وصل آنها حرف سوم (ج) و یا عدد سوم ظاهر نمی‌شد، هرگز منشاء همه‌ی کثرات نمی‌شد. پس به امر خالق یکتا، الف و با، با هم در جمع مظهر حقیقت آب شدند. اینجا عدد الف =1 و عدد ب=2 شد و با هم جمع شدند و تشکیل عدد 3 را دادند، آنگاه حرفِ 3= ج شد. پس جان در واقع، برهمه‌ی اسرار جاری شد و خداوند کریم فرمود:" و جعلنا من الماء کل شیءٍ حی [6]" .

حرف الف، وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) است و حرف با، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) و حرف ج، وجود مقدس حضرت زهرا(س) است. در حدیثی آمده‌ است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود:"لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما[7]" ای پیامبرم اگر تو نبودی، خلقت را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود، تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو را خلق نمی‌کردم.

این سه وجود نورانی که هر سه در باطن، الفِ وجود هستند و همه به نحوی الفبای خلقت هستند به عدد 4، که برابر حرف دال است دلیل خلقت و معنای حیات ولایت عظمای حق، در ظلّ ولایت پروردگار عالم قرار گرفته‌اند. و دلیل وجود، وجودهای مقدس حسنین(ع) و ذریه‌های بزرگوارشان(ص) هستند. پس در واقع ظهور ابجد، راز آفرینش است و تمام خلق، ابجدی هستند.

پس الفبای هستی به دو صورت ظهور پیدا کرد، 1)ائمه طاهرین(ص) و 2) قرآن کریم، چرا که عدد ابجد کلمه الف=111 و عدد ابجد  با=3 می‌شود که اگر با هم جمع کنیم 114 می‌شود(114=3+111=الفبا) و 114، برابر است با تعداد سوره‌های قرآن کریم. تمام الفبای عالم در الفبای اسرار خلقت غرق است و رمز رسیدن به تمام معانی اینجا یافت می‌شود!

در واقع عدد از سه بُعد طولی، عرضی و ارتفاعی، عالم بالا تا در دنیا در حقیقتِ عدد 1 تا 10 است زیرا عدد ابجد و جایگاهشان مساوی است، حالا ببینید عدد اول= 37، چگونه تمام عوالم را در کثرات به خوبی نشان می‌دهد و تمام معنی گنج که از اول مصدریت ظهور و به خود مصدریت برمی‌گردد را نشان می‌دهد. "انّا لله وانّا الیه راجعون[8]"   و 111=3×37 ! چون مصدریت اول، حرف الف شد که عدد ابجد الف = 111 است و جمع ارقامش 3 می‌شود(3=1+1+1) . پس عالم در مضرب 3، قیمت و بها می‌گیرد ( و کثرات و حروف و اعداد ظاهر می‌شود)

یکِ اول؛ وجود اول صادر نورانی محمد مصطفی(ص){ ( الف )(=111) } .

یکِ دوم؛ وجود مقدس امام اول؛امیر المؤمنین علی(ع) نطق الله { (الف )(همزه وجود) } .

یکِ سوم؛ وجود مقدس و مطهر سیده نساء العالمین فاطمه زهرا(س)؛ بضاعت و میوه هزار دانه{(الف=1000)؛ درواقع گنج ِ الِف، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد؛ کوثر ظاهر شد! }

خانم فاطمه(س) ظرف به بلوغ رساننده و امّ المؤمنین، امّ النبیین، امّ الصدیقین، امّ الائمه و امّ ابیهاست ! و همانطور که در عدد ابجدی بیان شد؛ عدد ِ3، جانِ اعداد شد؛ به عنوان عدد حروف کلمه‌ی آب .

جالب اینکه در بین اسامی ائمه معصومین(ص) تنها اسمی که 5 حرف است نام مبارک فاطمه(س) می‌باشد. حال اگر نام زیبای فاطمه(س) را به سه قسمت بخش کنیم یعنی: فا + ط + مه در جمع آخر به 3 تا 9 می‌رسیم:(فا=81 و 9=1+8) ، (ط=9) ، (مه=45 و9=5+4) که درواقع نُه به حروف هستند(چون در باطن حروف نامِ خانم نهفته‌اند) و عدد ابجد کلمه نُه=55 است و 165 =3×55 که 165 برابر با عدد ابجد "لا اله الا الله" است! و جایگاه عددی کلمه نُه=19 که 57=3×19 و عدد ابجد کلمه زن=57 است که زبر و بیّنه‌اش هم با هم برابر است؛ زن=زا{ زبر= ز(7) ، بینه= ا(1) } + نون { زبر=ن(50) ، بینه=ون(56)} _ زبر: 7+50=57 ، بینه: 1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن و خانم زهرا(س) کوثرعالم و جانِ کلّ قرآن است. خوب بیندیشید که وجود مقدس دردانه‌ی عالم کیست؟!

خداوند کریم در قرآن می‌فرماید که عرش را روی آب خلق کرده است و می‌فرماید که قبل از خلقت خشکی در کره‌ی زمین ، آب را  قرار داده ؛ "والارض بعد ذلک دحاها[9]" و خشکی روی آب کشیده شد.

حقیقت آب ، کوثر وجود است یعنی خانم فاطمه زهرا (س)  و یکی از نام‌های قرآن هم کوثر است. اگر حروف آب را به صورت بسیط بنویسیم الف و با، عدد ابجدش 114 می‌شود(114=3+111) و 114، برابر تعداد سوره‌های قرآن است. پس حقیقت آبی که همه‌ی انسان‌ها را سیراب کرده و احیاء دنیا و آخرت می‌کند، قرآن است.

امیدوارم مضرب 3 را خوب متوجه شده باشید. پس ببینید عدد که از باب تعدد و کثرت است معنایش لایتناهی است!!! پس هر چیزی برای اینکه به  حیات واقعی و دائمی خود برسد و سبز بماند، باید در 3 ضرب شود(خرج شود){ درواقع وقتی عدد در 3 ضرب می‌شود، جان می‌گیرد!} و همچنین باید به عدد 3 توان بگیرد بطورمثال: همانطورکه قبلا بیان شد تمام ارکان خلقت روی عدد 4 بنا شده‌است(عرش و کرسی و...) اما وقتی این عدد 4 در توانِ 3 قرارمی‌گیرد، دین ظاهرمی‌شود که به زندگی، معنا می‌دهد و کلید و ناجی است (4 به توان 3=64 = دین = کلید = ناجی). و وقتی عدد به 3 تقسیم شود، باطنِ جانش آشکارمی‌شود! مثال:همانطورکه بیان شد مصدر خلقت به حرف الِف است و عدد ابجد الف=111می‌باشد. حال اگر 111 را بر 3 تقسیم کنیم 37 می‌شود که برابر با اسم "اول" خداوند متعال و "حسن" می‌باشد. پس پروردگار عالم که اول است و آخر، چیزی جز زیبایی و نیکویی خلق نفرموده است!(37=3÷111).

و اگر 111 در 3 ضرب شود به اربعین(=333) می‌رسیم که تمام عالم در اربعین و بهار و سبزی خلق شده‌است(333=3×111). اولین خلقت جسمانی، وجود حضرت آدم(ع) است پس ایشان هم می‌شود الِف و عدد ابجد کلمه آدم(ع) =45 است که 15=3÷45 و15=حوا(س)! {و این شاهدی است به حدیث امام صادق(ع) که می‌فرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع)، حوا(س) را خلق فرمود }. و 135=3×45 که برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) است. پس در تقسیم عدد ابجد نام آدم(ع) به 3، به حوّای جسمانی و در ضرب در3، به حوّای روحانی می‌رسیم!

*از منظر دیگری هم می‌توان این مبحث باطنِ آب را توضیح داد : در عالم سِر، هر سه وجود مطهر پیامبر(ص) ، حضرت علی(ع) و خانم فاطمه زهرا(س)، جانِ الف هستند و اسرار تمام 28 حرف را در وجود خود دارند. پس می‌توان:

1)هر یک از ایشان را به عدد 28 درنظر گرفت که 84=28+28+28 می‌شود و 12=4+8  که برابر است با جایگاه عددی حرفِ ل (مجرای توحید ؛لااله الا الله) پس وجود مقدس ائمه طاهرین(ص) مجرای توحید و ایمان به خداوندِ حی هستند. 2)جمع ارقام 28 می‌شود 10 ، پس باطنِ این سه وجود مطهر 30 می‌شود (30=10+10+10) یعنی جانِ 30 جزء قرآن کریم که قرآن ، حقیقتِ آب است (ولا رطبٍ و لا یابسٍ الا فی کتابٍ مبین). و 30 =ل=12 ؛ جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود "78" که برابر با عدد ابجد نام زیبای "حکیم" پروردگارعالم است{با نسخه حکیم (قرآن) ، برای ما دوا،زده شده است!) و 15=8+7 ، 6=5+1 که 6، راز خلقت است و 6=3+2+1. پس باطن 12 برمی‌گردد به جانِ همان آب که 1 و 2 و 3 را در خود جمع دارد {(1=آ )+(2=ب)=3}

3)جمع ارقام 10 می‌شود 1، پس در نهایت 1+1+1 برابرِ3=آب می‌شود(این درواقع آبِ دنیاست که زندگی و آبادانی در دنیا ، در آن است).

 بنابراین (با توجه به سه مرحله بالا) در جانِ الفِ وجود این سه عزیز{و درواقع همه‌ی 14 معصوم(ص)} هم باطن آب حیات یعنی قرآن کریم و هم ظاهر آب حیات نهفته است!

*جالب است که اگرمضرب‌های عدد3 را از 1 تا 9 جمع کنیم عدد 19 که همان جایگاه عددی نُه است، بدست می‌آید (19=9+6+3+1). چون پروردگار عالم به عدد 19، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک بلوغ 9 واحدی است. جمع ارقام 19 برابر 10 شد و (1=0+1). دقت کنید! درحالیکه ظهور 10 در عالم کنز جمع عددی 1 تا 4 شد (10=4+3+2+1) یعنی 4 روی 10 که می‌شود 14 که 5=4+1؛ اینجا حلقه‌ی خلقت به ظهور سرّالاسرار عالم بسته شد که پنجمین معصوم(ص)؛ امام حسین(ع) است که 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش بود: 14=9+5 پس حقیقت 14 نورمقدس ولایت کبری در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم، همان حرف (ه=5) است.

خداوند کریم در دنیا خشکی را روی حرف (و) خلق نمود و فرمود :انّا لله و انّا الیه راجعون. پس آدرس خود را  با  این حرف به همه بندگان داد. قل هو الله احد[10]، پیغمبر بگو او خداوند احد است پس حرف (ه) با (و) جمع شد و پروردگار، خود را به هو معرفی فرمود. و همینطور در گنج وحدانیت به عدد یک =واحد، عدد ابجد یک=30 می‌شود که تمام تجلی‌گاه و مجرای توحید عدد 30 برابر حرفِ (ل) است که این حرف گشاینده حروف مبارک لا اله الا الله است و جایگاه عددی حرف(ل)=12 می‌باشد که 12 نور مقدس امام معصوم(ص) همه، عروة الوثقی و حبل الله المتین(ریسمان محکم الهی) و امام مبین موحّدان و متقین هستند. 

بنابراین بلوغ عددی گنج واحد در عدد 19 ، کلّ سرّ است زیرا 19، جایگاه عددی نُه بود. پس بلوغ تمام اسماء و تمام اعداد در اسم مبارک واحد؛ دربلوغ نُه متجلی می‌شود که نُه همان کلمه‌ی نََه است یعنی لا و توحید محض الهی و خلوص کامل عمل! 

*نکاتی جهت تکمیل این مبحث : من این‌طور از مباحث عرفان، درس می‌گیرم که: تکلم، صفت ذاتی پروردگار عالم است و کلام را با حروف، ظهور داد و علم حروف را کیمیا  قرار داد که  حروف، با پیوستن به هم صورت و معنا و جلوه و حیات گرفتند. کلّ حروف، از الف جلوه کرده و الف سِرّ حروف و حقیقت کون و مکانی و جلوه مجرای تجلیات و ظهورات و حقیقت سرمدی است. الف در حالیکه ظاهراً یک حرف است ولی سه حرف (الف) و باز هم 8 حرف[11] یا 9 حرف (الف، لام، فاء) است. شروع ظهور الف با نقطه آغاز شد که چون آن نقطه تصویر گرفت با 5 نقطه در کنار هم (به صورت عمودی) صورت الفی خود را نمایان کرد. 5 همان 14 می‌باشد؛ وجود چهارده معصوم (ص) و 5 تن(ص) که کلّ هستی و همه اسرار می‌باشند: 5= 4+1 14

اما نقطه چست؟ آن جلوه ظهور صمدیت پروردگار عالم که خود، تو پُر، کامل، ثابت، غنی و جلوه الله صمد است و هر طور که او بخواهد حروف را از درون نقطه، نقش و جلوه‌ می‌دهد. خداوند سبحان، جان هستی را به نام سرّ حقیقت محمدی (ص) خلق کرد. که 14 هزار سال قبل از خلقت، تمام ظهوراتش خلق شد. و به 5 جلوهِ مقدس تسبیح، تکبیر، تهلیل و تحمید عبادت داشته‌اند. تا اینکه در احتمال معنا  خالق هستی "الف" را جلوه فرمود و "باء" را به صورت "باء" ظهور داد، آن سه حرف (الف) و دو حرف(ب ا) رویهم 5 حرف طیبه(ص)، (الفبا) شدند. که باب ظهور و تمام جلوه‌های هستی است . پیغمبر (ص) می‌فرماید: " انا مدینة العلم و علی بابها". "الف"، حقیقت وجود پیغمبر(ص) که نبی و رسول و امام و امام الرحمه و اشرف است و "باء"، حقیقت وجود امیرالمومنین علی(ع) می‌باشد.

 و اما زمانی الف و باء([12]) نقش و جلوه‌های تمامی خویش را گرفت که قامت الف، با حرکت مدّ سرمدی و هفت صفت خویش در کنارِ ب، حرکت استفالی خویش، که با هفت صفت قرار گرفت رویهم شد 14 صفت و از آنجا معنای حی از آن ظاهر شد و جلوه کرد: آب. آری آب[13] خلقِ کلّ وجود، معنا گرفت "و جعلنا من الماء کلّ شیء حی" . اما روح آب و جان آب در حقیقت کوثر وجود است. چون آب ظهورکرد، نور جلوه کرد. تا قبل آن باطنِ ظهورات در کلامِ باطن، در ظلمت بود اما همینکه وجود مقدس باطنِ زهرا (س) (معنای جان آب) خلق شد، نور آمد.(اللهم صل علی محمد و آل محمد) و آنچه باطن هستی ظهور داشت روشن شد و جلوه کرد و معنا شد.

*عدد مولکول‌های آب ظاهراً 2 مولکول هیدروژن و یک مولکول اکسیژن است یعنی 3تا و عدد ابجد کلمه آب هم 3 است. عدد ابجد حروف( الف+ با ) =114 برابر با تعداد سوره‌های قرآن است، عدد ابجد حرف الف = 111 است که هر سه عالم، قبل از تولد و دنیا و عالم بعد از تولد همه در1، عدد ابجد الف جلوه کرده و عدد ابجد ب، 2 است. پس عدد ابجد آب= 3 می‌شود.

در حقیقت اسراری که پروردگار عالم اراده و مشیتش به ظهور خلقتش اراده فرموده، یک سرّ است که آن وجودِ مکرم و آن سرّ حقیقت محمدی (ص) بوده است. آنگاه به اذن و اراده او آن سرّ، حقیقتش دو جلوه کرد که ولایت علوی ظهور کرد که حقایق جلوه ذات است به ذات. آنجایی که "لایشم رائحة الوجود" است و معنای ظهورِ سرّ یک و دو در عدد سومین نور مقدس و مجلل فاطمی (س) صورت پذیرفت. که در صورت حُسنش، حَسنَین(ص) با جمع 5 نور مقدس (ص) ، که همه عزیزان نور واحد(ص) هستند در تسبیح ، تحمید و تهلیل ذات اقدس الهی قرار گرفتند.

عدد ابجد کلمه یک =30  و عدد ابجد کلمه دو=10 می‌شود. پس "یک و دو" در جمع می‌شود" 40= 10+30 " شاید به نظر ساده بیاید اما در نظر صاحبان نظر، با دقت فراوان، حتماً این مهم معنی می‌شود، که در حقیقت اسرار، جان اربعین در بیان حقیقت طهارت و پاکی در سرّ خلقت، اصل و جان رحمت واسعه پروردگار است که چشمه‌های زلال نور خدایی را در همه مخلوقات جاری و ساری کرده است. بابِ نور هدایت و شناختِ خودش را از این مجرا بر بندگانش منّت گذاشته و اهدا کرده است.

گفتیم عدد ابجدی آب= 3 است و سه عالم ماکان و مایکون و کاین ظهور دارد. در حدیث قدسی است که خداوند متعال از نور پیغمبر بزرگوار(ص) عرش را خلق کرد و حضرت فرمود: عرش از نورِ من و من از عرش بالاترم[14]. و خداوند سبحان در قرآن کریم می‌فرماید: تمام عرش روی آب ( یعنی جان آب ) است. "و هو الذی خلق السموات و الارض فی ستّه ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایّکم احسن عملا....[15]".

آنجا که جمال حق جلوه‌گر شد و آیینه آیات عظمت و آیات جلال پروردگار عالم تمام مخلوقات را به تسبیح، تهلیل، تکبیر و تحمید وادار ساخت و ظاهراً گرداگرد ارکان هستی و عرش مُطوّف شدند و جلوه نمایی کردند و کرسی و پایه‌هایش با آنچه در سیطره ملک و ملکوت مالک هستی ظهور داشت، با چهار رکن مَلَک‌های مقرب ظهور جستند و کتاب، لوح، قلم و نون در جان عالم جاری و ساری شد. آن حقیقت چیزی نبود جز کوثر وجود که ساقی آن؛ امیرالمومنین علی(ع) و پیغمبر بزرگوار(ص)، صاحب ظهور این دریای کرامت شد و حسن (ع)؛ جان حیات و حسین (ع)؛ بقای حیات الی یوم القیامه شد.

آنچه پروردگار عالم اراده و مشیتش برای خلقِ کلّ مخلوقات قرار می‌گیرد به عرش می‌رسد، آنگاه از آب زیر عرش گذر کرده و حیات خود را به صورت قرار گرفته در عالم‌های پایین، ظهورات را کسب کرده تا به دنیا یا هر عالمی مستقر شود[16] .

کوثر، یکی از نام‌های قرآن؛ کتاب معجزه الهی به دست پیغمبر بزرگوار(ص) در این دنیا که ناطقش امیرالمومنین علی(ع) و سَیَلان بخش و جریان دهنده آن به تمام مخلوقات دنیا و آخرت با دو میوه دل و نور دیده‌اش امام حسن و امام حسین (صلوات الله علیهم اجمعین) که "سید الشباب اهل جنه" هستند.

اما از شکرگذاری آبی که مِهر فاطمه زهرا (س) در این دنیا قرار گرفت و دو مزه به خود گرفت؛ آب شیرین و آب شور (شوری، حکمت و شیرینی، لذت آن است)  که "مرج البحرین یلتقیان*یخرج منهما الؤلؤ و المرجان[17]". سوره مبارکه کوثر در شأن و مقام خانم زهرا (س) به پیامبر بزگوار(ص) نازل شده است.

 70 درصد وزن بدن را آب تشکیل می‌دهد.  برای عملکرد درست، بدن ما روزانه از یک تا هفت لیتر آب نیاز دارد. پس حیات در آب، از آب و با آب است الی یوم القیامه! حروف و کلمات، قطرات حیات بخش این آبِ وجود هستند که هر یک از حرکات یعنی کسره، فتحه، ضمه، سکون، تنوین و مد و هر حالت قرار گرفتن آن‌ها و شکل‌های آن و انواع آن‌ها سِرّی از اسرار ملکوت جلوه آیات قرآن هستند که با عینک ریزبین عرفان در اعماق و ماورای خلقت خویش، غوص می‌کنیم تا بنده شاکر خالق خویش باشیم .

از شروع خلقت آب شروع کردم که از نوشتن این مطالب چند منظور داشته‌ام:

اول آنکه دنیا، ظلمت است. دوم آنکه دنیا خود، جهنم است.سوم آنکه خداوند نور خویش را که می‌فرماید" الله نور السموات و الارض[18]، برای ما روشن کرد تا به جهت آن- که همان وجود چهارده معصوم (ص) هستند- ما را از این ظلمت‌کده ‌نجات دهد و به عالم همیشه نور، عالم اعلا و صبح صادق و سفینه النجاه دنیا و آخرت برساند، و به کمال و هدف خلقت خویش که خدایی و خلیفه الهی او شدن و پیدا کردن خود که "انا الحق" هستیم و "فانی شدن در حق" را پیدا کنیم تا همیشه باقی به بقای او باشیم .

نور، جان اربعین است. عدد ابجد نور= 256 است. اگر ارقامش را  با هم جمع کنیم13=6+5+2 می‌شود و 13 =جایگاه عددی حرف"م" است در حروف الفبا و حرف"م" عدد ابجدش 40 می‌باشد یعنی اربعین. و خداوند متعال در کلام نورانیش درسوره مبارکه نور می‌فرماید[19]:" الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاه ...." اگر با این تفسیر که "نور، اربعین هدایت اوست" معنای آیه را بفهمید متوجه می‌شوید آن حدیثی که پیامبر (ص) فرمودند"من اخلص الله اربعین یوماً فجّرالله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه[20]"یعنی: (هرکس چهل روز فقط برای خداوند متعال اخلاص ورزد خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌سازد). چه زمانی ینابیع الحکمه می‌شود؟ آن زمان که نور هدایت در قلبش نفوذ کند  و چشمه‌های حکمت ، از درون قلبش به زبانش جاری شود.

پروردگار عالم به حضرت موسی (ع) فرمودند: "و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیلة و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین[21]"؛30 شب به کوه طور، وعده گاه مناجات و عبادت بیا و بعد فرمودند"اتمناها بعشر" ده شب دیگر اضافه کن تا اربعین لیله کامل شود، آنگاه لوح تورات را به ایشان عنایت فرمودند. سی، همان "یک"(=30) و ده، همان "دو"(=10) بود که رویهم، اربعین(40) شد!

در حقیقت آن "الف و ب" است که حقیقت آب یعنی کتاب آسمانی، جان طهارت است زیرا جان‌ها را تطهیر می‌کند و از حیوانیت پاک و به حقیقت انسانیت رشد می‌دهد و هدایت می‌کند. پس مدال بندگی خالصانه از برای مولا نصیب هر کسی نمی‌شود. همانا پیامبران، حامل حقیقت آبی هستند که جان تشنگان واقعی را سیراب کرده و به انسانیت می‌رساند!

مولای متقیان زمانی متولد شدند که 30 سال از عمر پر برکت پیامبر(ص) می‌گذشت یعنی "یک" (سرّ خلقت اوست) و زمانی که حضرت علی(ع) سنّ مبارکشان به "10" سال رسید یعنی ایشان حقیقت "دو" (سرّ خلقت ولایی) شد. رسول خدا (ص) 40 ساله شدند. تا پیامبر(ص) در 27 رجب در سن 40 سالگی به رسالت و پیامبری خویش مبعوث گشتند و لوح قرآن، بالاترین معجزه عالم خلقت، دفعتاً به قلب مبارک ایشان نازل گردید. یعنی ایشان که کامل‌ترین و اشرف خلقت است در اربعینِ سنه، لوح خود را گرفت و قرآن در جمع عدد 3 =2+1 یعنی به معنای حقیقی خود کوثر تجلی کرد.

و خانم فاطمه زهرا "سیدة نساء العالمین"، کوثر را معنا کرد زیرا آب، مهریه اوست و زندگی، همه مدیون مهر اوست ، لؤلؤ و مرجان {حسنَین( ص)} و ذریه‌های مطهرش سبزی، گل و میوه باغ رسالت و ولایت شدند. و این خانواده محترم، آل الله نام گرفتند و پروردگار عالم آیه مبارکه تطهیر[22]را در شأن مقام این عزیزان نازل فرمود. درود خداوند و ملائکه‌اش و تمام اولیائش بر این عزیزان باد.الی یوم القیامه

 تمام شیعیان و پیروان واقعی از این  چشمه نوشیده و به طهارت باطن رسیده و انسان شده‌اند، تا خلیفه خدا شوند. پس آبی که به امواج حرکاتش ظهور و بروز و حیات را به جان کلمات معنای هستی می‌بخشد، سّر آب است، زیرا به فرموده پروردگار عالم بندگان مؤمن،کلمه‌های پاک خداوند هستند یعنی کلمة الله. در این صورت پیامبر بزرگوار (ص) نبی الله؛ رسول الله  و خلیفه اعظم هستند و امیرالمومنین (ع) ولی الله الاعظم ؛حجة الله؛ نطق الله هستند. و فاطمه زهرا (س) واسطه خلق الله الاعظم هستند و خانواده محترمشان آل الله و امام حسن (ع) حُسن الله الاعظم است و امام حسین (ع) ثارالله می‌باشد. و امام زمان (ص) بقیة الله الاعظم است (عج). هرکس از این عزیزان جدا شود هلاک و هرکس وصل شود نجات خواهد یافت. اللهم رزقنی.

این نکته فراموش نشود که در تمام زندگی انسانی، شرط تمام انسان‌ها برای رسیدن به قبولی و لوح گرفتنِ کارنامه مسلمانی و شیعه واقعی در ساعت آخر عمر، قبولی در امتحان عدد دو است! مادر همه‌ی ورزش‌ها ، "دو" است. یعنی ولایت علی بن ابیطالب (ع) و دو، همان عشر است که دنیا تماماً "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" است. که جان عشر در زندگی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ظهورکرد. عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)= " 118" است که اگر جمع کنیم می‌شود10(10=8+1+1) و "10" ، همان "دو" است (دو= 4+6) و آقا ، امام دوم شیعیان است.

امام حسین(ع) خود، عدد10 است زیرا اولاً : دومین حسن است{نام هر دو بزرگوار حسن(ع) می‌باشد که حسنین(ع) خوانده می‌شوند. ولی چون آقا، برادرکوچک‌تر است طبق قانون عرب، یاء تصغیر قبل از حرف آخر آمده و حسین(ع) نامیده می‌شود} و عدد دو=10 می‌شود{بعبارتی دو، همان 10 است} و ثانیاً : آقا به عدد 10 بدنیا آمدند {یک خودشان + 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان، می‌شود 10}. و تمام عشرها در کربلای او ظهور عاشورا را بپا کرد و او، جانِ عاشورا شد.

پس اربعین به او ظهور کرد که 40 می‌شود. او مظهرحقیقت اربعین از اسرار عالم سِرّ تا به عالم سُفل شد و پیام همه پیامبران و معصومین(ص) را  در عاشورا ظاهر کرد ( ایشان وارث تمام انبیا و اولیا است). که جان‌های تمام مؤمنین ، تشنه آب حقیقی شوند و به معنای آب برسند زیرا تنها به وجود ایشان انسان‌ها به شهادت فی سبیل الله و طهارت روحی و جسمی رسیدند و در واقع قلب به میم شدند. چنانکه امامشان بدون غسل و کفن به خاک سپرده شد.

مقام سقایت این آب در کربلا به باب الحوائج ؛ ابوالفضل العباس(ع) رسید و در قیامت، پدر بزرگوارش علی بن ابیطالب(ع) در کنار حوض کوثر، ساقی کوثر است!

*نکته دیگر اینکه خداوند معجزه و کلام خود را که در برتری همه معجزاتش، یک است یعنی قرآن را به بنده درجه یک خود حضرت محمد(ص) نازل فرمود . عدد ابجد کلمه یک=30 و قرآن 30 جزء است و عدد30، برابر حرف "ل" است که مجرای توحید است (اولین حرف لا اله الا الله) و جایگاه عددی حرف ل=12 می‌شود که هم عدد یک و هم عدد دو را دارد؛ 3=2+1؛ (یک=30)+(دو=10)=40 (اربعین و طهارت) و همچنین  3=آب ؛ (الف=111)+(با=3)=114 (برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن مجید){شاید به همین دلیل است که تطهیر کافر به اسلام، با دو شهادتین است و دستور وضو برای شستن دست‌ها و صورت، یکبار واجب و بار دوم جایز و بار سوم باطل است}. و هم 12 نور مبین(ع)، امامان هدایت هستند و هم جان اربعین و تطهیر، وجود مقدس امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع)؛ مولای متّقیان و ناطق قرآن است پس تا شیعه نشویم، فتح بهشت و فتح باب حقیقت قرآن را نداریم؛ انّ علیاً باب فتحه اللهفمن دخل کان مؤمناً[23].

*شرح اینکه دنیا، ظلمت است در حدیثی  آمده[24]: جبرائیل(ع)  در معراج به رسول الله(ص) فرمود: برای خلقت جهنم، هزار سال تافتند سرخ شد(شهاب‌های آسمانی) هزار سال تافتند سفید شد (یخبندان بعد از بوجودآمدن آب) و هزار سال تافتند سیاه شد که الان (منظور خلقت آب بود که 3 میلیون سال) و فرمود یک میلیون شهاب آتشین و یک میلیون یخبندان سفید و یک میلیون ظلمانی شد.

جهنم سیاه است و دنیا هم تاریک و ظلمانی. پس دنیا، خودش حقیقت لیل[25] است. زیرا اسرار در شب است : عروج رسول الله(ص) در شب بود و تولد معصومین(ص) در سحرگاه بود. و روشن شدن به روز و رسیدن هم از شب است. شب، حرکت اولیاء است و رسیدن قدر به دنیا در شب بود. "انّا انزلناه فی لیلة القدر[26]" و "انّا انزلناه فی لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین[27]". و حقیقت آن سِرّ حرکت آب است از اسفل به اعلا که حیات را در جریان می‌اندازد و آن حقیقت و آن سرّ وجود مقدس فاطمه زهرا (س) است که در حجاب ستر خویش، تجلی کرد و شب را بپا داشت و مجرای رساندن مغرب به عشاء و عشاء را به صبح و صبح را به ظهر و عصر شد. او بود که در لیل به خاک سپرده شد و به صورت قبر گمشده همه باید در پی  نورش بگردند تا روزی که جلوه نورش، امام زمان (عج) ظهور کند و به نورش، ظلمت‌ها را بزداید و پاکی و روانی و نورانیت را از آن آب باطن خویش -که مادرش است- ظاهر کند.  در روز وقتی خورشید می‌تابد آب گرم می شود و تبخیرمی‌شود، در شب به آسمان صعود می‌کند که به صورت ابر ذخیره شود. علوم باطنی، حیات حقیقی از مایه حیات را جلوه می‌دهد. چون می‌فرمایند تا آخرالزمان، دو قسمت از علم ظاهر می‌شود و بیست و پنج قسمت آن در زمان ظهور حضرت حجة ابن الحسن (عج) -روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه- ظاهر می‌شود.

عالم عرش

حدیثی از امام علی(ع) نقل شده که ایشان می‌فرمایند: "محموله‌ی عرش، علم و دین است که روی آب قرار دارد". که این، حقیقتِ آب است که باطنِ آن قرآن کریم است. از جانِ علم است که همه جا، عالَم نامیده می‌شود(یعنی به علم خدا ، معلوم شده است). پس حقیقتِ این آب، عِلم است که احیاکننده و سبزکننده است.  عالم عرش، آیینه است و تمام آنچه که خدا اراده فرموده است، به علمِ او ظهور پیدا خواهد کرد و تجلی خواهد یافت، به عرش. و در آنجا از آن جانِ آب که آیینه هستی نمایان شده است، می‌گذرد و حَی می‌شود و آنچه رسالتش است انجام می‌شود. اما در دنیا، اگر این آیینه بخواهد حضور و ظهور خود را نشان دهد، تنها راهش این است که پشت آن مرأتگاه، حجاب تراب ( خدا مرا ببخشد که کلام ناقص و قاصر است) قرار می‌گیرد تا تصویر حسن(ع) و حسین(ع) ظاهر شود. یعنی این جانِ آب روی خاک و با جانِ خاک در می‌آمیزد تا تمام موجودات، اسماء الهی را در مجرای تجلیّات خلقت به نمایش بگذارند. و خود، هم کلمه است و هم حرف[28]،  هم حرکت و هم سکون و هم مد است. {چه کنم و چگونه بگویم تا اشتباه تعبیر نشود و مقصد خدایی خود را کامل بگویم؟ و به گوش‌های جانِ جان و به چشم‌های خداییِ خدابین، به اذن او و کمک او و به خواست او برسانم. امیدوارم خدای متعال کمکمان فرماید}.

نکته: عدد ابجد کلمه عرش (که همان حروف عشر است) 570 می‌شود که جمع ارقامش در آخر به 3 می‌رسد[29] و جایگاه عددی کلمه عرش =57 است[30]. جالب است که عمر مبارک امام حسین(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و خانم زینب کبری(س) در این دنیا 57 سال است. از آنجائیکه می‌دانید کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا، محموله‌ی سنگین عرش روی 4 ستون ِعالم عشرِ دنیا به 4 رکن می‌آید که عمر شریف این 4 عزیز(که همه در کربلا حضور داشتند)، در جایگاه عرش(عشر) یعنی 57 سال قرارمی‌گیرد. امام حسین(ع)؛ امام عاشورائیان، گنج عشر(عرش) را ظاهرفرمود. امام سجاد(ع) چهارمین امام هستند که 10=4+3+2+1 پس حقیقت عشر را ظهور می‌دهند. جمع عدد ولایی(=4) و معصومیت(=6) ایشان هم برابر 10(گنج عشر) می‌شود. امام باقر(ع) به عدد 4 سالگی(که در کربلابودند) علمِ حقیقی عرش را به عشرِ دنیا شکافت. جالب است که ایشان در سال 57 هجری بدنیا آمدند و عمر شریفشان هم 57 سال است پس در سال 114 هجری به شهادت رسیدند(114=57+57) که تمام حقیقت گنج باطن عشر؛ سِرّ عالم هستی را به دنیا ظاهرکرد.

عدد ابجد نام زینب(س)=69 و برابر با عدد ابجد کلمه سبز است که خانم با تحمل مصیبت‌ها و زحمات، گنجِ اربعین ؛ جانِ عاشورا را که گنج قرآن و ولایت و رسالت است سبز نمود که عمر شریفشان 57 سال است و در بین این عزیزان، ایشان به عدد اسمِ زن هم 57 می‌باشند(زن=57) پس 114=57+57، حقیقتِ سِرّ کلّ اسرار قرآن است که ایشان دختر فاطمه(س)؛ کوثرِ وجود و زینتِ امیرالمؤمنین علی(ع)؛ ناطق قرآن است(زینب یعنی زینت پدر)

سِرِّ حرکت‌ها

آری سکون‌ها حرکت کردند، تکان خوردند و حرف‌ها، کلمه شدند و کلمه، حیات گرفت و معنی خویش را آغاز کرد و به ندای مولای خود که  فرمود: "انّا لله و انّا الیه راجعون"، لبیک گفتند.

درواقع حرکات، باطن آب هستند. همانگونه که "مِن الماءِ کلّ شیء حی" است، باطن این حرکات هم، زنده کننده‌ی اعمال هستند که برای رضای خداوندِ حی انجام می‌شود. حرکت‌ها شامل : فتحه (ِزبَر)، کسره (ِزیر)،  ضمه (پیش)، سکون (جزم)، تنوین نصب (دو ِزبَر)، تنوین جرّ( دو زیر)، تنوین رفع (دوپیش)، حرکت مد (مد یعنی کشیدگی) مد لازم 6 حرکت، مد متوسط 4 حرکت، مد کوتاه 2 حرکت. حرکت‌های مدی  َا ِی ُو  صدای بلند هستند، که بر سر هر حرفی که می‌آیند صدای آن را به 2حرکت کشیدگی می‌دهد و صدا بلند می‌شود. این صداها و حرکات، اسرار و معنی دهنده‌ی حروف و کلمات هستند. حرکت امواج دریا هم، در سِرّ لیلش است یعنی در لیل جذر می‌شود و گاهی مد. جذر به معنی کم شدن و مد به معنی پیش رفتن؛ کشیدگی است. در واقع همه ما باید در دریای زندگی این حرکت‌ها را داشته باشیم و دائم ظلمات و رذائلِ نفوس شیطانی را از خودمان جذر کنیم و علمِ نافع و رسیدن به نور و عافیت و تقوا و عبادت و رضای خدا و حجت خدا را برای خود، مد و کشیدگی بدهیم الی یوم القیامه. 

حتی ادواتِ افعال و تجوید و صرف و نحو و وقف‌ها دارای معنی و سِرها و باطن‌های حروف و کلمات هستند شاید به این خاطر که کتاب آسمانی ما مسلمان‌ها معجزه خلقت و ازهمه معجزه‌ها بالاتر است زیرا کلام الله است و پروردگار با کلام خود به بندگانش مستقیما عنایت فرموده و ارزش و بهای حروف و کلمات را به ما یادآوری می‌فرماید. درضمن اینکه تدبر کردن و درک کردن و فهمیدن و عمل کردن را به ما تاکید کرده است. و بدون عنایت و یاری او به جایی راه نداریم. (اِیّاکَ نَعبدُ و اِیّاکَ نَستعین)

حروف و کلمات، واسطه رسیدن معانی و مفهوم و زیبایی‌های اسماء و صفات ذات حق شدند، تا آن جمال بی‌همتا را با چشم دل ببینیم و کلامش را با گوش جان بشنویم و با تمام اشتها و میل باطنی با اعضاء و جوارحمان عمل کنیم. پس از هیچ نکته‌ای بی‌اعتنا نباید گذشت و نیتِ من- به لطف خدای مهربان و با کمک نور قرآن- زدودنِ ظلمات وجودی خودمان است تا اینکه بیان حق برای ما روشن شود و با دیدن آن نور، عاشقش شویم. شاید که به لطف آن کریم، دو بال پرواز گرفته و خود را به نور برسانیم. انشاءالله

عرفان سکون

سکون شامل چهار حرف(س ک و ن)  به چهار ستون بنیادی حرف (دال) است زیرا عدد ابجد (د)= 4. و سکون، چهار چوب اَمن و آسایش واقعی است. اگر باب سکون باز نمی‌شد، جلوه عرشی هم ظهور نداشت. اشاره می‌شود که با تراز قرار گرفتن ستون‌ها و قرار گرفتن سقفِ محکمِ گنبدی شکل (اشاره به گنبد خضرایی عرش)، جریان زنده شدن و تکان خوردن حرکات آغاز می‌شود. مثل اینکه منزلِ مسکونی همیشه ساکن است ولی باعث حرکت و آسایش و امنیت ساکنان خود می‌شود و تمام افعال و جریانات در زیر سکون سقف آن جلوه می‌کند. در دنیا پس از مرگ، پرده حرکات عمل در زیر سقف همیشه سکون منزل قبر برداشته می‌شود که امیدوارم آنجا آرامگاه واقعی گردد. سکون، درسِ عظیمی است. اولاً درهیچ مخلوقی ابتدا به ساکن نداریم از ازل تا ابد، الاّ ذات اقدس الهی که خود، باطن کهفِ حصین است و معصومین(ص) جلوه او هستند و خود، خالق همه سکون‌هاست.

 در دنیا حرکت‌ها ظهور می‌کنند ولی در عالم بعد از مرگ، دوباره به سکون برمی‌گردیم. ولی فرق سکون قبل از تولد با سکون بعد از مرگ خیلی زیاد است زیرا باید چهار چوب و سقف سکون بعد از مرگ را خودت با حرکات دنیا بسازی و پیش فرستی و این معجزه عبادت و بندگی اوست که مولای مهربان است و همه مخلوقات را برای رسیدن به کمال خلق کرده که خود، کمال مطلق است. حال سکون، خیلی زیباست! زیرا هرگاه خواستار آگاهی از مخارج حروف هستی، باید آن حرف را ساکن و یک الف مفتوح قبل از آن  بگذاری تا جایگاهش را بیابی. مثل اَم که مخرج میم، آخرین قسمت لب است و ختم مخارج حروف از ته حلق تا روی لب است. همینطور بقیه حروف را بسنجید. (دلم می‌خواهد خوب فکر کنید!)

خداوند عزّوجلّ عروج آسمانی رسولش را در شب قرار داد یعنی حرکت را در سکون که لیل است، آغاز کرد. {شب سکون است و روز حرکت}. زیرا با مسکون کردن مخارج عالَم‌ها، حرکت حضرت، همان الفِ مفتوح قبل از مخارج بود که یک یک منازل و عوالم حتی بهشت و جهنم سکون عالم بالا را به ایشان جلوه داد و او که رسول و نبی است، برای ما امت روشن کرد و خبر آورد تا به یقین برسیم. بنابراین منزل دنیا را منزل مسکونی (جای سکون) می‌گوییم و اما سکون در لیل است . پس سِرّ لیل این است که حرکت معنوی در ظلمات این لیل است تا خود را از زندگی کرم وار به پروانه و از آنجا، پیله سکون را با دو بال شَفع و مجرای حیات وِتر سوراخ کنی و با دو بال پرواز به عروج صَلوة صبح برسانی و پرواز کنی، تا به حقیقت صبح برسی، یعنی به حقیقت نور هدایت!

مؤمن زرنگ در این عمر کوتاه، که همه یک شب(دنیا) و یک روز(قیامت) است، خود را به روشنی صبح می‌رساند . وگرنه در شبی فرو می‌رود که صبحش، قیامت است. پس بیدار شویم و حرکت کنیم و زنده شویم و خود را پیدا کنیم.

حقیقت سکون، آرامش دائمی و رسیدن به بهشت است و جانِ بهشت، رضوان الهی است. ذیقعدِ ارض و رسیدن به رضا و آرامش واقعی تا الی یوم القیامه یعنی تمام عمل‌ها و حرکت‌ها وکلمه‌ها مخلوق شده از عمل من و تو، باید به مجرای رضای  خدا برسد تا در رضوانش مسکون شود و آنجا چهار چوب قصرها و کاخ‌های بهشتی قسمت شود. پس اثر این رضا برای این است که بنده مؤمن بفهمد که آیا به آن هدف که خود، بهشت را برای خودش اینجا خلق کرده‌ یا نه و اطرفیان از او راضی هستند یا نه رسیده، ببیند اعمالش برای اطرفیان چقدر آرامش بخش بوده و هست؟

پروردگارعالم در خلقت انسان، زن را مظهر سکون و آرامش قرار داد و این منت بزرگی از پروردگار عالم به زن‌ها است و مرد را مظهر حرکت. وقتی خداوند متعال حضرت حوا(س) را خلق کرد به حضرت آدم(ع) فرمود ایشان مونث شما است یعنی دومی شما و "لتسکنوا".  رسول اکرم(ص) می‌فرماید: بهشت زیر پای مادران است. این سخن نه برای تعارف است و نه خوش آمد کسی، بلکه این حقیقت خلقت است که باید به آن برسیم . روایت است وقتی خانم زهرا(س) به شهادت رسیدند حضرت علی(ع) به فرزندان خود فرمودند: بیایید مادر را زیارت کنید، می‌فرمایند آقا امام حسین(ع) پایین پای مادر نشست که باز در روایت قدسی آمده که خداوند می‌فرماید: از نور حسین(ع) بهشت را خلق کردم. بهشتی که رضوان است، مجرای رسیدن به آن "راضیة مرضیة" است. چگونه معنی کنم؟!

منظورم از بیان هدف خلقت زنان و شناخت خودشان، قدر شناسی از مولای مهربان خود و سعی کردن و رسیدن به هدف خلقت زن است. امیدوارم بتوانم حق شناس و شاکر مولایم باشم.

لام "لتسکنوا" یک احتمال به معنای ملکیت است برای آرامش بخشیدن به صدای بلند برای همه مردان و زنان و خلق کردن سکون و مَسکَن و مُسکِّن برای عالم حرکت‌ها است. پس رسالت یک زنِ عبادت کننده پروردگار اینست که اول ، بیتِ قلب و وجود خود را آرام و بعد برای اطرافیان محیط آرامش بخشی خلق کند تا  زمینه پدید آمدن خلاقیت‌ها و رشد همه استعدادها و رساندن فرزندان که امانت‌های خداوند هستند را به سر منزل سعادتشان ایجاد کند. آن وقت سکون، خود منزلی می‌شود که رضوان خداست.

*ذیقعد یعنی صاحب جایگاه (زی یعنی زیستن ولی موقتی است اما ذی یعنی صاحب و مالک الی یوم القیامه) . پروردگار عالم در 25 ماه ذیقعده، خشکی را در روی آب خلق کرد و از آنجا به تمام کره زمین کشیده شد. آن نقطه، زیر خانه خدا بود . در گودترین و خشک‌ترین سطح زمین اما پربرکت‌ترین و متبرک‌ترین قسمت کره خاکی که این ناحیه، ارض خوانده شد. عدد ابجدش 1001 و برابر حروف کلمه رضا است. اینجا قبله مسلمین و قلب کره زمین است. و باید در تمام اعمال مخصوصا نماز، وجه صورت مخصوصاً وجه قلبمان را رو به این قبله نگه داریم تا ذیقعد اعمالمان در تمام لحظات عمرمان مشخص باشد و برکت رضای خدا را دریافت کند.

جنین در شکم مادر روی خشکی بدنش خلق می‌شود و آنجا ارضِ قلب اوست. قلب، قبله همه رگ‌ها و عروق و همه اعضای بدن است. قلب، جای ذیقعد رضای خداست و قلب، خانه خداست (کعبهِ دل). قبله، زمانی ارزش طواف دارد که جسم خانه خدا با روحش و جانش عرضه شود تا امام همه عاشقان باشد و آن وجود مولود کعبه است، تنها کسی که پیامبر(ص) به ایشان مقام امیرالمومنین  را عنایت فرمود. ذیقعدِ عالم کسرِه، سکون هر کس می‌شود که باید خود هر مؤمنی برای آخرتش، ذیقعد خود را انتخاب کند که در بهشت(رضوان) یا در جهنم باشد.

عرفان حرکت آب ، سه حرکت است: اول سکون که آرامش آب است که می‌توان از حیات آب بهترین استفاده‌ها را کرد. دوم جذر است یعنی حالت کم شدن آب که حرکت زیر است که با جذر دریا گنج‌هایش و اضافاتش مشخص و با حرکت سوم که مد است -که همان حقیقت فتحه است- همه را از درون خود خارج می‌کند.

انسان در حالت ضعف و قوت (فقیر و غنی) است که خدا را بیشتر می‌شناسد، چون نهان او(انسان) بیرون می‌ریزد. بنابراین کره زمین که جای سکونت همه فرزندان آدم است خود، در محور فرمانبری خدا می‌چرخد ولی برای اهل خود سکون آفرین است تا تمام موجودات (به خصوص انسان‌ها) به امر خداوندِ خالقِ سبحان، رشد و نمو و زندگی کنند و به تمام علوم و فنونِ درون و برون زمین و حتی آسمان‌ها دست پیدا ‌کنند، که همه مدیون آرامش زمین هستند! پس زن در عین اینکه خود، باید فرمانبردار پروردگارش باشد و به حول محور رضای او طاعت کند و بچرخد، همچنین باید مَهدی آرامش‌بخش برای خانواده و اجتماع و محیط خود باشد. تا در قبر و قیامت، او بالاتر از بهشتی باشد که خود بوجود آورده (به یک معنا بهشت زیر پای مادران است یعنی آنها از بهشت بالاتر هستند).

یکی از دلایل حجاب همین حفظ عبادت حقیقی خود یعنی نگه داشتن سکونِ وجود و رسالت خود است که هر کس این دایره سکون را به هر نحوی پاره کند و یا از بین ببرد جهنم را در زندگی خود و فرزندانش وارد می‌کند. و آقایان که تا سکون نباشد نمی‌توانند به خلاقیت‌ها و زندگی سالم و نسل خود برسند، پا درسکونِ زوجه خود که همان "لتسکنوا"است می‌گذارند، آنها هم باید با حرکت خود در تشدید ادغام سکون سعی کنند. با حفظ محدوده این خانه ، آرامش را برای خود و خانواده تامین کنند تا بهترین استفاده را ببرنند. به خاطر همین صفت زیبای زن و مرد مؤمن، در بهشت "قاصرات الطرف" است. کوتاه نظر یعنی به قدر دایره آرامش زندگی خود؛ فقط محرم خویش را می‌بیند و او را بهترین می‌پندارد. و این حلقه هرگز پاره نشود تا روزی که در بهشت این دو همسر یکدیگر را می‌یابند، این همان حلقه و پیمان عقد است. امّا عهد و پیمان پروردگار عالم که می‌فرماید:" الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین[31]" آیا از شما پیمان نگرفتیم که شیطان را پرستش نکنید همانا او دشمنی آشکار است.

آن عهد و پیمان، حلقه بندگی است که به گوش و دست و پا و گردن بنده بسته می‌شود که هرگز در دنیا در هیچ زمانی و هیچ موقعیتی، این حلقه از وجودت بیرون نرود که همه در گروِ حلقه پیوند دل است به محبت مولایمان -خدای مهربان- و به امر او به ائمه معصومین (ص) و قرآن. آنگاه که ما را در قبر می‌گذارند، آنجا بند دست و پا و بند گردن را باز می‌کنند و آنگاه در قبر صورت را باز می‌کنند که امیدوارم همگی رو سپید باشیم و اول راحتی و اول رسیدن به آرامش واقعی برایمان باشد(آرامگاه واقعی).

به وجود دوتن از معصومین عزیز ما، حقیقت این حلقه بندگی برای مؤمنین ظاهر شد: حضرت علی بن الحسین(ع) و حضرت موسی بن جعفر الکاظم(ع) که غل و زنجیر را در دنیا برای رضای خدا تحمل کردند(باطن غل و زنجیر که آهن و حدید است، محدوده احکام الهی می‌باشد که به عمق جان قبول کردند و ظاهر ساختند). البته آنها امام هستند و معصوم، فقط به ما نشان دادند که باطن حلقه عهد و پیمان الهی را هرگز نشِکستند تا آن روزی که به شهادت رسیدند.(اللهم ارزقنی)

آری، تمام زنان و مردان بدانند که تا به سکون نرسند و سکون را برای خود نگه ندارند، نمی‌توانند هیچ حرکت مقبولی را برای آخرت بفرستند!

سد دنیا و صد آخرت!

در زیارت عاشورا صد لعن و صد سلام می‌آید چون با لعن از نهی‌ها، از جهنم و جهنمیان فرار می‌کنی و با صد سلام به تمام امرها و رضوان خدا تسلیم می‌شوی تا به سلام می‌رسی. عدد ابجد کلمه صد=94 و برابر است با عدد ابجد اسم مبارک عطیه (س)؛ نام مبارکی که پروردگار عالم در سوره مبارکه کوثر در جان وجود قرآن به پیامبرش خیر کثیر یعنی خانم دو عالم؛ حضرت فاطمه زهرا(س) را اعطا فرمود(انّا اعطیناک الکوثر[32]).

برای اینکه خوب متوجه شویم، سد دنیا را مثال می‌زنم: دنیا سدهایش با سین است و معمولا جلوی آب‌های زیاد سد می‌زنند. سد دنیا جلوه‌ی سکون است برای آب‌های سیل آسا و پرخطر، سد باعث می‌شود آب آرام بگیرد تا بتوانند از آن بهترین استفاده‌ها را ببرند. در ضمن اینکه ذخیره نگه دارند تا در تمام سال به قحطی و بی آبی بر نخورند. غیرازاینکه خطر آب زیاد که ممکن است منجر به بروز سیل شود را دفع می‌کند. آب به جان و حقیقتش، به زندگی مردم استفاده می‌رساند:

1- ذخیره تمام مدت سال است. 2- از آن برای تولید برق استفاده می‌شود. در حالیکه با این برق چرخ کارخانه‌ها، صنایع، معادن و وسایل پزشکی و کلا رفاه جامعه تضمین می‌شود. 3- آب شاخه شاخه می‌شود و به هر شهر و قریه‌ای به اندازه‌اش قسمت می‌شود و... . اما سدِ با سین ممکن است که آبش خشک شود یا امکان خراب شدن را دارد. چنانچه سدی که حضرت ذوالقرنین(ع) به امر خداوند آهن را ذوب کرد و سدی در مقابل خطر یأجوج و مأجوج‌های زمان ساخت و آن خطر رفع شد، اما یکی از نشانه‌های آخرزمان فتنه و عبور آنها از سد می‌باشد.

حال صد با صاد چه می‌کند؟ همانطور که در بالا گفته شد(صد=94=عطیه). پس صد، متعلق به خانم فاطمه(س) می‌شود زیرا یکی از نام‌های مبارک خانم، عطیه  است و همچنین او فاطمه است و خود فاطمه، صد است.  صد با ص، هم جلوه سکون است برای برطرف کردن خطر سیل‌های گناه و منکرات و شیطان‌ها و وسواس‌ها در دنیا (باطنِ صد لعن)، و هم آرامش کامل در آخرت که آنجا بتوانی از ذخیره آبِ حیات بخش کوثر استفاده کنیم و خرمی و سبزی دائمی را در بهشت رضوان الهی بگیریم و دائما مُخَلَّد باشیم و از انوار پر فیض و روح بخش ائمه(ص) و کوثر قرآن منور گردیم البته به شرط هدایت در راه رضای خدا و گرفتن مدال فاطمی در این دنیا.  ریشه کلمه فاطمه از فَطَم گرفته شده است یعنی بریده شده از آتش جهنم و بریده شده از هر بدی و شر و رجس و پلیدی.  

پس صدِ وجود خانم، هم ذخیره آب و جان آب در دنیا و آخرت است و هم از این صد، نور حقیقی و هدایت به چهارده انوارِ ساطع شده و عالم دنیا و آخرت را منور گردانیده و به تمام ظلمات غالب و نافذ شده است تا الی یوم القیامه (باطنِ صد سلام) {لعن یعنی دور شدن از رحمت خدا، پس با ایمان کامل از لعن، دور و به سلام‌ها وصل شویم}. همه مدیون این نور هستند، که ظاهرش قرآن است (کوثر) و باطنش ائمه (ص) که حجت‌های خدا روی زمین هستند و شافعان روز قیامت. این صد هرگز احتمال خراب شدن و خطر ندارد. یکی از دلایلی که بعد از نماز واجب، مستحب مؤکد است که تسبیحات خانم فاطمه زهرا(س) خوانده شود، این است که صدّی پشت نماز بسته شود که ذخیره نور و جریان آب حیات بخش برای ما به صورت ذخیره، هم در کار و عمر دنیای ما قابل استفاده بماند و هم در آخرت از جان و حقیقتش مشکلات آخرتِمان را اصلاح کند و این تسبیح صد ذکر مبارک خداست : 34 بارالله اکبر و33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان الله. 

برای فاطمیون درهای بهشت همیشه بازاست و درهای جهنمِ وسواس‌ها و خناس‌ها و شیاطین و ... بر آنها همیشه بسته می‌شود. و از نور زهرایی او عالم به ظهور نشست و هدایت از بطن قرآن و فرزندان او به تمام انسان‌ها رسیده و می‌رسد الی یوم القیامه.

در دنیا تا می‌توانی وصل کننده خوبی‌ها باش و با دست، مال، علم، جوانی، نیرو و سلامتی خود بشتاب برای دریافت خیرها و دوری کردن از شر و بدی‌ها. بنابراین مؤمن واقعی وجودش مأمن است و امانت دار. اسم مؤمن یکی از اسماءُ الله است که خداوند این خلعت را به بندگان خالص و مخلص خود می‌پوشاند.

در بعضی از اقوال علمای تجوید، ساکن کردن بعضی از حرکات و تمام شدن جملات را به صورت سکون نشان می‌دهند که به آن وقف می‌گویند (وقف اسکان). در جایی باید وقف کرد یعنی ایستادن الزامی است (م). گاهی جایزاست، گاهی وصل شود بهتر است (صلی). گاهی وقف شود بهتر است (قلی). گاهی سکته است که در 11 جای آیات قرآن سکته است که در آنجا باید مکث کرد(ایستاد). گاهی نباید وقف کنید، وصل کنید و ادامه دهید (لا). مثل چراغ قرمز و سبز و زرد در رانندگی و دیگر اینکه یکی از دلایل کشیدگی حروف با علامت مدی  به دلیل اینکه خودِ سکون، سبب و مسبب است یکی علامت سکون است و دیگری حروف کشیده یا مدی است.

 سکون خود باعث این می‌شود که آثارعمل، کشیدگی به خود بگیرد. وقتی این سکون، عارضی است مدی را سبب می‌شود که مد عارضی می‌گویند(مثل موقع وقف در آخر آیات) مثلا درایاک نعبد و ایاک نستعین که نستعینُ بوده ولی بخاطر وقف، سکون می‌گیرد و صدا کشیده می‌شود و این یک دلیل عرفانی و معنوی است. یکی اینکه اینجا وقف لازم است زیرا از هیچ کس جز از او نباید کمک گرفت و هیچ کس را بجز او نباید عبادت و پرستش کرد پس تنها و فقط او را عبادت می‌کنیم که با ضمیر(ک) "ایاک" مخاطب است و فقط از او یاری می‌طلبیم که فقط و فقط او، پروردگار عالم؛ ربّ العالمین است. پس وقتی وقف می‌شود مد، عارضش می‌شود. اولاً مهم این است که در تار و پود عمر فقط از او استعانت بگیریم و مد باعث می‌شود الی یوم القیامه فقیر درگاه او باشیم و کمک مولا هم باید ابدی کشیدگی داشته باشد.که در صورت وقف حاصل می‌شود یعنی به شرط اینکه فقط بنده او باشیم  و او را بشناسیم و با چشم دل ببینیم. زیرا او کمال مطلق و خالق و ربّ هستی بخش است. و او حق است و ما هیچ. در ضمن دلیل وقف، عمر کوتاه ما است که تمام می‌شود و اگر به غیر او رو کنیم، استعانت رزقِ غیرِاو فقط در دنیاست و آخرتِ این مد ، شامل حال ما نمی‌شود .

پس باید خالص شد و با او صادق باشیم که او صادق الوعد است و اگر کشیدگی کم و زیاد یا متوسط می‌شود همه به دلیل معنا و بقای کشیدگی مد است. بعضی از مخلوقین فقط صداهای کوتاه هستند و وسیله می‌شوند و بعضی صدای بالفطره بلند هستند و بعضی با همسایه شدن ضمیر وجودشان در کنار فتحه و ضمه، صدای کوتاهشان بلند می‌شود و بعضی اسرار عالم هستند که به صورت تنوین ظهور دارند و جاری و ساری در وجودها می‌گردند و بعضی‌ها نون مکسوره وقایه که دو ساکن را در کنار هم نگه می‌دارند (التقاء ساکنین) البته همه سرّند وحقیقتشان، وجود ائمه(ص) هستند که خود، انسانِ کامل و تمام چشمه‌های وجود سرمدی و لایزال خلقتند.  به حول و قوه خداوندِ سبحان؛ تبارک و تعالی و معلمِ معلم‌ها سعی می‌کنم تا آنجا که او توفیق دهد، یک یک از این زیبایی‌ها را در وجود خود و در تمام هستی بشناسانم تا خدای خویش را بهتر بشناسیم و شکرگذار این معجزه بزرگ عالم یعنی قرآن باشیم و از این کتاب نور برای ساختن دنیا طبق رضای خدا ورسیدن به آخرتِ رضوان الله اکبر استفاده کنیم و این غربت قرآن، قرین و به قرب جان تبدیل شود.

در اسرار قرآن، حرف نون ساکن(در قرائت و تجوید)پشت همه حروف کار می‌کند: در 6 حرف یَرملون (ادغام) و6 حرف (اظهار) و در 15  حرف (اخفاء) و فقط در یک حرف (پشت حرف باء) قلب (اقلاب) می‌شود.

من باید بگویم ای قاریان محترم قرآن و ای حافظین! خوشا به حالتان که مأنوس با قرآن هستید، اما آیا تا بحال برای خودتان سؤال نشده که چرا می‌فرمایند: یکی از احوالات مردمِ آخرالزمان آن است که به ظاهر قرآن می‌پردازند نه به باطن آن؟ چرا عربستان صعودی هیچگاه قرآن با ترجمه چاپ و پخش نمی‌کند؟ چرا از خود نمی‌پرسید این همه قواعد برای چه؟ اشباع و بلا اشباع چیست؟ و چرا اشباع؟    چرا تمام حروف الفبا دو قسمت می‌شوند قمری و شمسی، نورانی و ظلمانی؟ و چرا و چرا و چرا ... ؟

 آری! این حجاب ظلمانی خطوط را کنار بزنید تا با ملکوت قرآن و انوار آن آشنا شوید. شاید که تدبر کنید و مقصد خالق قرآن، فرستنده این نسخه الهی، احکم الحکما که برای درمان نقایص وجود ما، نفس ما و قلب ما و دنیا و آخرت ماست را بدانید. و انشاءالله ما را با به تصویر درآوردنِ صورت عمل به صورت انسان کامل یعنی قرآن و آداب عالی رتبه قرآن، به درجه آیت الهی برساند. از مجرای خلیفة الهی خود فرقان شویم و به رضای الهی خود برسیم هر چند که غریب است ولی در قرب ما و درون ماست."ذلک الکتاب لا ریب فیه[33]"

عرفان فتحه

فتحه چیست؟ ازفَتَحَ می‌آید در زبان فارسی یعنی پیروزی، غلبه کردن، ظفریافتن. مصدرآن الفتح است الف و لام نشان دهنده معنا و جایگاه و موارد استفاده و روشن کننده معنای آن و گشاینده مخارج لفظی از جایگاه سفل به مراتب حروف است تا جایگاه‌های اعلا و اعلاهای آن . تا ببینی خالق الفتح را که او اراده کرد با ظهور گشاینده حرکات یعنی فتحه ، باب‌ها را بر روی مخلوقین خود از عالم اسرار و ظهورات بازکند تا مخلوقین به حقایق، دیده بگشایند و عاشق شوند و خود ، مفتوحه گردند. باری سِرّ فتحه خیلی عظیم است و ما هیچ نمی‌دانیم اگر خلق فتحه نبود، هیچ بابی ظهور نداشت و هیچ کمالی نبود !

عدد ابجد کلمه فَتَحَ =488 و جمع ارقامش می‌شود 20 که برابر با عدد ابجد حرف ک است. کربلا، باب فتح به حقیقت انسانی رسیدن است. جایگاه عددی کلمه فتح 47 می‌باشد که برابر جایگاه عددی اسم مبارک حسین(ع) است. پس در جایگاه، فتح واقعی کاملاً نشان داده می‌شود یعنی پیروزی خون بر شمشیر! فتح واقعی برای هر انسانی زمانی است که با ایمان کامل و منصب خلیفة الهی و شیعه و محب واقعی شدنِ چهارده معصوم (ص) و رسیدن به رضای خدا و رضای امام زمان (عج) دردنیا زندگی کند و بمیرد و در قیامت محشور شود. انشاءالله.

عدد ابجد کلمه فتحه =493 است که جمع ارقامش می‌شود16، عدد 16 =جایگاه عددی حرف ع است که جمع ارقامش 7 می‌شود و جایگاه عددی کلمه فتحه =52 و عدد ابجد کلمه حمد=52 است که 7= 2+5 و7، برابر آیات سوره مبارکه حمد می‌باشد، پس فتح به خوبی معنا می‌شود! که رسیدن به حمد واقعی و شناخت و معرفت پیدا کردن به خدا و معصومین (ص) است.

از دیگر نام‌های فتحه، نصب است که در عربی می‌فرماید کلّ ناصب منصوب، هر کس منصوب، به ناصب خود است. همانطور که در آغاز درس خواندیم " من الماء کلّ شیء حی[34] " همه چیز از آب زنده شده است. پس بالفطره همه خلق، آبی هستند و نصب همه به آب است. امیدوارم آنچه در اول درس مذکور شد، نتیجه کلام فتحه باشد و حقیقت خود را دریابیم.

از نام‌های دیگر فتحه، زِبَر است. در تنوین نصب، روی هر حرفی دو زبر می‌آید اما با صدای نون ساکن خوانده می‌شود. حرکت فتحه یا نصب، عَلَم یا به قولی پرچم است که حرکت نصب هر وجودی است که پایه درعقیده و قلب او دارد،  درواقع بالای همه اعمال او برافراشته است!

فتحه از چهار حرف تشکیل شده که حرف اول فاء است (یدالله فوق ایدیهم[35]) عدد ابجد حرف ف=80 است .صفرِ 80 زحمت باز کردن هر در بسته‌ای است که به چشم دل، باطن آن را می‌بیند و می‌خواهد تا مفتاح یعنی کلید را پیدا کند و در گشوده شود که آن هرگز بی زحمت نیست.

                          نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود  مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

چهار چوب کلام حق به یدالهی او باز شدنی است اما با صاف و زلال شدن دل و خالص شدن و مغفرت گرفتن از گناهان، تعریف عدد 8 در درس‌های بعدی می‌آید اما باطنش رضاست. پس کلید و مفتاح به یک قول، تعریف رضای اوست و دوم دولنگه‌ی در است: یکی در دنیا و دیگری در آخرت و گرفتن و باز شدن دو چشم است: یکی دید به آفاق و دیگری به انفس . و صفت دوم بازنگری است: یکی دور بین شدن ویکی نزدیک بین. "سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی أنفسهم ...[36]" دوربین بودن برای عاقبت اندیش بودن و نزدیک بین بودن برای نگه داشتن حریم حلقه عهد و پیمان الهی در زندگی است؛ حریم آنچه را که خدا از همسر و مال و اولاد و سلامتی و زیبایی و هرنعمت دیگری به ما عنایت فرموده نگهداریم یعنی "قاصرات الطرف" شدن که با شکر و سپاس او از آنچه در حدّ ما و درشأن ماست لذت ببریم و ناشکر و ناسپاس نباشیم و سکون دنیای خود را با سلامت به آخرت منتقل کنیم.

حرف دوم در کلمه فتحه، ت می‌باشد که عدد ابجد حرف ت=400 است؛ یعنی با دو صفر به ابعاد ادب داشتن یک بنده مقبول برسیم. زیرا در دنیا هر دری که برای ما بازمی‌شود (چه از نظر مادی وچه معنوی) باید ادب آن باب را نگه داریم وگرنه خواهند گفت: شما به درد اینجا نخواهید خورید، بروید! (خوب فکر کنید) مثلا خداوند تبارک و تعالی به بنده‌اش لیاقت زیارت خانه‌اش را می‌دهد و می‌فرماید با شرایط بیا و با شرایط عبادت کن: لباس مخصوص بپوش، دعای مخصوص، لفظ مخصوص، زیارت مخصوص و... اگر یک عمل خود سری باشد تمام اعمال را تباه و گاهی از دایره زیارت (از بهشت) بیرون می‌کند {مثلاً نمازِ طواف نساء، که اگر کسی این نماز را درست نخواند و در قرائت او ایرادی باشد به همسرش نامحرم می‌شود و به تبع از لحاظ شرعی فرزندانش هم مشکل دار... می‌شوند!}.

خوب فکر کنید اگر اهل حال هستید! عدد ابجد حرف "ت" که 400 است برابر با عدد ابجد کلمه شمس می‌باشد یعنی خورشید و ملِکش حضرت عزرائیل(ع) است یعنی جدا کننده نور از ظلمات (نور، روح است و ظلمات، جسم) و جایگاه عددی حرف "ت" = 22 است که برابر با عدد ابجد کلمات ازدواج =حاجی = یاهو و جایگاه عددی کلمه عبد است.

پس شرایط برای انسان، تنگی و فشردگی و سختی دارد. آنگاه به حرف سوم فتحه می‌رسیم یعنی حاء که عدد ابجد حرف ح= 8 و صفتش بحّه است. اما کسی که به سلامت از آن می‌گذرد و مولایش قبولش می‌کند یعنی سختی‌ها و امتحانات را برای رضای او پشت سر گذارد و قبول شود آنگاه  برای او حالی است سرشار از خنکی و آرامش الی یوم القیامه (برداً و سلاماً)؛ جلوه ابراهیم خلیل الله(ع) شدن و درجه گرفتن!

در آخرعمیق‌تر شدن از نظر حروفی و رسیدن به هاء (چهارمین حرف فتحه) یعنی آتش برای ابراهیم (ع) نه تنها سوزاننده نبود بلکه خنک کننده بود و هیچگونه آسیبی به او نرساند و سلامت کامل از ظاهر و باطن را داشت. آنگاه خداوند متعال می‌فرماید: "بردا و سلاما" . عدد ابجد حرف ه=5 و اشاره به حلقه بندگی دارد[37].  امیدوارم همه‌ی ما به باطن این فتحه برسم که رضوان الله اکبر است.

ولی متاسفم برای کسانی که با همین سیر فتحه، درِ جهنم را بر روی خود می‌گشایند و حظ و بهره آن‌ها در دنیاست و آخرت فقط حسرت است، حسرت است وحسرت! اما زیباست که فتحه روی همه حروف می‌آید و به حرف، شکل و رنگ و شاید طعم و مزه و زیبایی معنا می‌بخشد. یعنی همه مخلوقات عالم که در باب فتحه غرقید، خود را پیدا کنید، خدا را پیدا کنید. {با نماز، خیرها، اخلاق‌های پسندیده، صورت انسانی، ابعاد آدمیت، درجه آدمیت، شیعه شدن، امت شدن، رضای خدا و امام زمان(عج) }.

پروردگارعالم وقتی اراده می کند نطفه‌ای خلق شود(انسان)، تمام عوالم بر روی وی گشوده می‌شود و آن بخشنده کریم تمام زیبائی‌های عالم و اسماء و صفات خویش را به او ارزانی می‌دارد زیرا تمام حروف زندگی چه طولی و چه عرضی، صفت انفتاح دارد(یعنی کلّ 28 حرف). و می‌فرماید: "فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحی...[38]" چگونه در شکم مادر لحظه به لحظه ملکوت را به او ارزانی می‌دارد تا وقتی که متولد شود؟! (باب رحم مادر باب مصدریت بالقوه‌های نوزاد است که با تولد در دنیا بالفعل می‌شود). دردنیا چشم گشوده می‌شود. دهان باز می‌شود و با اولین گریه نوزاد ، صدای او شنیده می‌شود. تمام سلول‌ها نفس می‌کشند و مستقل یک یک جان و بدن از در رحمت وارد و درها بر رویش باز می‌شود. رزق از خالق مهربان به دست پدر و سینه مادر برای او سرازیر می‌شود و محبت خالق مهربان از قلب پدر و مادر ظاهر می‌شود. او را درآغوش می‌گیرند تا او هم برای اسرار دیگری فتحه شود، عروج کند و یاد بگیرد، خلق کند، او باید درجه بگیرد زیرا خلیفة الله است (به حدّ خودش)، کم کم باب عقل و شناخت و فکر کردن و فهمیدن و یاد گرفتن و یاد دادن را برایش می‌گشاید. سپس وقتی به قابلیت اینکه معبود خود را بشناسد و به حدّ بلوغ و رسیده شدن تمام اعضاء ظاهر و باطن رسید، مولا اجازه ورود و باز شدن فتحه عبادت را به او می‌دهد که اینجا کمال بی انتهایی است که امیدوارم به یک نظر قبولی او و شکر همه نعمت‌هایش برسیم.

خدای مهربانم تو را قسم به اولیائت که مقبول درگاهت هستند ما را هم قبول و عمل‌های کم ما را قبول بفرما. چه کنم با که توان گفت که دوست، در کنار من و من از او مهجورم! مولای کریم ما را در چرخه زمان هر لحظه باب ثانیه‌ها و آنگاه دقایق و آنگاه ساعت‌ها و شبانه روز و در ماه که یک شهر است قرار می‌دهد، که آن خیلی زیباست هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه و شبانه روز 24 ساعت یعنی 2 تا 12 تا و هر ماه 30 روز عدد 60 برابر عدد ابجد حرفِ س است. یعنی چه؟ خدایا با ما چه کرده‌ای و چه به ما داده‌ای که ما نمی‌فهمیم و غافلیم! تو را به باطن سین ما را به حقیقتش برسان و سرفرازمان بگردان.

تنها حرفی که زبر و بینه‌اش با هم برابراست، سین می‌باشد.عدد ابجد حروف سین= 120 است و برابر با اسم مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) با یاءِ مشدد و همچنین برابرعدد ابجد نام زیبای احسان پروردگار عالم است {سین=120=علیّ(ع)=احسان}. نقطه120 سرّ پیدا کردن ملکوت تمام ثانیه‌ها و ساعت‌ها و سی روز ماه و تمام سال است. فقط بگویم باید طی شبانه روز با ادب طواف و عمل کردن یک مُحرم در حرم الله باشیم تا در ظاهر30 روز به عدد ابجد سی به حروف که 70 است(سی=70)، برسیم و عدد ابجد حرف ع=70  است یعنی برداشتن حجاب‌های 70 گانه از خود و خودیت خویش (برداشتن تمام حجاب‌ها از روی حرکات و حروف و کلمات و رسیدن به مغز معنی و برداشت آن به صورت رزق و کمال دادن به صورت عمل می‌باشد). عدد ابجد حروف یک=30 است و همچنین عدد ابجد حرف ل=30 می‌باشد که مجرای توحید است (لا اله الا الله) . پس 30، بازمی‌گردد به یکِ یکتایی خالق که آن، ورود عمل است به حقایق سی جزءِ قرآن که خود درسی بزرگ است البته اگر بفهمیم! که انشاءالله در قیامت می‌خواهیم با سین مقیاس شویم و جزا و پاداش بگیریم {سین، ائمه معصومین (ص) می‌باشند}.

هر سال 12 ماه است و هر ماه(تقریبا)30روز(30=ل=12).اگر 12 را در عدد سی به حروف یعنی 70 (حجاب‌های 70 گانه) ضرب کنیم 840 حجاب می‌شود که جمع ارقامش باز برمی‌گردد به 12 (12=0+4+8). حال  خود دریاب که دست خالی نرویم. یعنی هر سال، 840 حجاب دارد که باید دائم طیّ فتوحات به عمل داشته باشیم و بازکننده خیرها باشیم برای دیگران و فتحه برای خود، تا در رضوان الله (الی یوم القیامه) فتحه را نگهداریم و روزی که درِ قبر برای ما گشوده می‌شود آنچه را که خود فرستاده‌ایم نور شده و این اندوخته، باب روزی است به شرط عمل صالح! آن روز است که لب، واقعا گشاده می‌شود و خندان وارد قبر و انشاءالله قیامت می‌شویم ."یا مفتح الابواب یا مسبب الاسباب حول حالنا الی احسن الحال"

عالم فتحه، عالم کسب کردن و واردات است اما عالم کسره، عالم صادرات است. همانطور که دائم هر روز یک عدّه بدنیا می‌آیند و یک عده از دنیا می‌روند. در بدن خودمان هم هر لحظه میلیون‌ها سلول متولد می‌شوند و هر لحظه میلیون‌ها سلول می‌میرند و دفع می‌شوند. همینطور یاد گرفته‌های کودکی جای خود را به نوجوانی و نوجوانی به جوانی و همانطور بالاتر می‌دهد تا جایی که پیرِ حقیقی دوربین و باطن‌بین می‌شویم ، آخرت را درک می‌کنیم و به معنای ملکوتی آن می‌رسیم ولی جوان، ظاهربین است. باری! انسان مؤمن هر لحظه در خود رذائل را کسر می‌کند و به فضائل خویش می‌افزاید.

در آخر بگویم همانطور که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:" و جعلنا من الماء کلّ شیء حی[39] " در اصل باب مفتوحه خلقت، از آب است. پس در حرکات، هر کس به عنوان بلوغ فکری، عملی، تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، ایمانی، هنری، مالی و...، مفتوحه می‌شود یعنی درهای رحمت الهی برای او باز می‌شود.

پس در باب مفتوحه، باید دائما خودِ خودی خود را کسر کند و آنچه نعمت باز شده را، از پروردگار خویش بیند. تا شاید ایزد منّان به او رَفع عُلوّ درجات دهد (هم در دنیا و هم در آخرت). آن وقت با هر حرکت فتحه، یک جایزه‌ی فتحه در آخرت برایش نوشته می‌شود که می‌شود دو زِبَر و در مقام تواضعش دو زیر(کسره) می‌گیرد و انشاءالله در عُلوّ مقام انسانی ، دو حرکت رفع جایزه می‌گیرد که این سِرّ تنوین است یعنی نون ساکن نوشته نشده‌ای که بعد از خودش به صورت زیبائی‌ها در هر عمل مقبولش، خوانده می‌شود.

 درست مثل وقتی است که نزولات باران یا برف می‌بارد و آب در زمین و گیاهان و رودها و کوه‌ها و... جذب و درحقیقت فنا می‌شود. ظاهرا زمین خشک می‌شود اما حیات همه جانداران از رفعِ مقام آب ظاهر می‌شود و آب، حقیقتِ حیات را تضمین می‌کند و آن واقعیت حیات انسانی است در دو جهان! در وجود هر انسانی وقتی در دست‌ها، چشم‌ها ، گوش‌ها ، لب‌ها و ... و در نهایت در قلبش، باب فتحه باز می‌شود، تمام آنچه گفته شد، از آثار و اعمال، مفتوحه می‌گردد (الی یوم القیامه).

 

[1] )آیه 30 سوره مبارکه انبیا

[2] )آیه 55 سوره مبارکه قمر

[3] آب باران در مقابل نور آفتاب رنگین کمان را به وجود می آورد و شکست نور، رنگها را ظاهر می کند. آب، ظرف قابل پروردگار عالم و گیرنده هستی است وبهترین هادی و بهترین رسانا است. مرات حق، جلوه دهنده نور(در دنیا از آب برق تولید می شود و انرژی حاصل می گردد) که خود شاید جلوه آیه مبارکه الله نور السموات و الارض ... باشد.

[4] آب مایع شستشو و بردارنده همه کثافتها و ظلمتها از نجاسات و آب برای مومنان و مسلمانان، استبراء از حَدَث اکبر و اصغر و برای کافران باطن آب که همان تطهیر کننده عین نجس به عین پاک است و در قول عارفان استبراء با آب، در اصل حقیقت آب است که تمام حیوانیت ها و رذائل وجودی را می شوید و به مقام عصمت و طهارت می رساند. جان وحقیقت آب نه ظاهر آن یعنی شهادتین، حقیقتی است که در کلامهای بعدی است، خواهیم فهمید که دایم در این بحر رحمت غرقیم. الحمدلله رب العالمین.

[5] )فیض کاشانی،1342،ص33-فناری،1347،ص387-حسن زاده آملی،1378،ص72

[6] )آیه 30 سوره مبارکه انبیا

[7] )جنةالعاصمه،ص297 به نقل از کشف اللئالی(خطی)

[8] )آیه156 سوره مبارکه بقره

[9] آیه 30 سوره  مبارکه نازعات

[10] )آیه 1 سوره مبارکه توحید

[11] ) باب اعداد از نظر صورت گرفتن تا عدد 7 است عدد 8 همان عدد 7 است که صورت عکس آنرا دارد، به عدد 9 عدد یک می آید و 8 بر سر آن 9 قرار می گیرد می شود 9 و عدد عشر 10 است و آن حقیقت یاء اسم حسین علیه السلام است که یک خودش و 9 فرزند دروجودش می شود 10  عشر عالم که کل یوم عاشورا و کل الارض کربلا است.

 

[13] باء کنارالف قرار گرفت ، تا احتمالا این معنی حاصل  شود که تنها و یگانه بودن فقط مخصوص خداست و پروردگار عالم آنچه خلق کرد زوج خلق کرده است مثل جسم وروح خودمان با هم توام شدند تا ما ظاهر شدیم .وآب و معنای آب هم با زوجیت دو حرف الف و باء ظاهر شد.

[14] )بحارالانوار.ج25

[15] آیه7 سوره مبارکه هود

[16] ) وجعلنا من الماء کلّ شیء حی(آیه 30 سوره مبارکه انبیا)

[17] )آیات 19 و 22 سوره مبارکه الرحمن

[18] )آیه 35 سوره مبارکه نور

[19] )آیه 35

[20] )سفینةالبحار،علامه مجلسی،ج2،ص408

[21] )آیه 142 سوره مبارکه اعراف

[22] ) آیه33 سوره مبارکه احزاب

[23] )مناقب آل ابی طالب.ج4

[24] )اسرار معراج آقای عمادزاده

[25] ) بحث لیل و اما حقیقتی در لیل است که شاید اینطور بگویم در روز از حرکات تصویر برداشته می شود ولی ظهور آن در تاریک خانه دنیا یعنی شب تصویر شکل می گیرد و ثابت می شود همینطور قیاس شود.

[26] )آیه 1 سوره مبارکه قدر

[27] )آیه3 سوره مبارکه دخان

[28] ) - اما حرف ریشه حروف است و خلقت آنها ازعالم اسراروشروعش با حرف ح که صفت بحه دارد و از عالم حب وبارد سرازیر دنیا شد به امر خالق یکتا که حرف راء است و با حرف فاء دوباره با معنا و کلمه شدن به مقام بالای خود می رسد.

[29] ) ( 12=0+7+5 و 3=2+1)

[30] ) (12=7+5 و 3=2+1)

[31] )آیه 60 سوره مبارکه یس

[32] )آیه 1 سوره مبارکه کوثر

[33] )آیه 2 سوره مبارکه بقره

[34] )آیه 30 سوره مبارکه انبیا

[35] )آیه 10 سوره مبارکه فتح

[36] )آیه 53 سوره مبارکه فصلت

[37] ) رجوع شود به فصل 3؛ گردنبند بندگی که توضیحات کامل عدد 5 آمده است.

[38] )آیه 29 سوره مبارکه حجر

[39] )آیه 30 سوره مبراکه انبیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۱۶
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

سرّ عددی تولد حضرت رسول اکرم(ص) و امام صادق (ع)

وجود مقدس رسول اکرم(ص) و امام صادق (ع) در روز 17 ربیع الاول بدنیا آمدند. این دو تولد در واقع جان و حقیقت سرّربیع است. 17 = جایگاه عددی حرف(ف)است یعنی آقا رمزی از عالم فوز است با جلوه ی عدد 17 که برابر تعدادرکعات نماز در شبانه روز و سرّعدد 7روی 10است. ایشان سبع مثانی (7 تا2 تا=14 تا) هستند یک 7 خودش و یک 7 فرزندش امام صادق(ع) که به عدد7 بدنیا آمد(یک خودش+6ذریه دربطنش) پس در واقع 7 باطن رسالت و7 باطن ولایت میشود سبع مثانی. عمر مبارک رسول اکرم(ص)وهمچنین امیرالمؤمنین علی(ع) در دنیا 63سال بود که جایگاه عددی کلمه(اربعین) برابربا 63است و عدد ابجداربعین =333 که جمع ارقام آن 9میشود(9=3+3+3) و جمع ارقام 63هم 9میشود(9=3+6)همان سلطان اعداد. دیگر اینکه 63برابر با جایگاه کلمه(فاروق)است و فاروق اکبر ،آقا امام علی(ع)صاحب ذوالفقار است"لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار" 

این یکی از اسرار سنّ مبارک آقاست. برای امّت و شیعیان ،همین بس که هرچقدر هم علمی به وجودشان نداشته باشند اما  ببینند که طیّ مسیرعمرمبارک این عزیزان در دنیا برای امّت وشیعیانشان پاک کننده و تطهیر کننده است،ایشان در ربیع بدنیا آمدندودر جایگاه حروفی اربعین در ذیقعد40 و طهارت به شهادت رسیدند.

باری حضرت رسالت پناه(ص)که کلّ نور اند ودر وسط آسمان رسالت با کلّ نور بصورت کل به زمین تابیده و کلّ ظلمات، بوجودش رخت بربسته وایشان آشکار کننده کلّ مظاهرِاسمائی و برکات صفات و توحید ذات اقدس الهی است.ایشان کسی است که در وقت تولدش هیچ سایه ای نماند وعالم را به کلّ نور خود تا قیامت منور کرد که شعاع این نور ،هشتمین معصوم امام صادق(ع) است که کلّ عالم اسلام را به شعاعِ صدق نبوت به گنج ولایت منور فرمود(در علم نجوم آمده که 8دقیقه نوری  طول میکشد تاشعاع نور خورشید دنیا به زمین برسد)پس با وجود امام صادق(ع)که معصوم هشتم هستند، کلّ نورِ پیامبر اکرم(ص) کاملاٌ خود را به ظلمات ارض نشان داد و ایشان رئیس مذهب شیعه نام گرفت.این یکی از اسراری است که روز تولد وجود مقدس امام معصوم(ع)باید با روز میلادجدّبزرگوارش پیامبر(ص) یکی باشد.

نمایش عدد ده در اوّل سال قمری ____ سال قمری با ماه محرم یعنی ماه حرام شروع میشود وبا دهه ی عاشورا آغاز میشود. ماه حرام یعنی حرمت داردودر این ماه جنگ ومقاتله نباید باشد و هیچ کس برای دیگری مزاحمت نداشته باشد،قصاص دیه 2برابر ماههای عادی است،ماه عبادت است ، درواقع سال با یک ماه امن شروع میشود.

در احکام ماشیعیان است که هرگاه به جایی مسافرت کنیدهنگامیکه از مقدار ترخص بگذرید  نمازشما شکسته میشودو روزه هم باطل میشودمگراینکه در آن مکان ده روزِکامل نیت کنید که بمانید(قصد 10 روز شود)درواقع بااین نیت ، این مکان وطن قرار میگیرد،حال اگرتا6ماه (سرّعدد6خواهد آمد)آنجا اقامت کند میتواندآنجاراوطن خودقراردهد. پس پایه ی وطن شدن ،قصدِده روزتمام است.

حال اول سال قمری وارد دهه ی عاشورا میشویم و اکثرِشیعیان این ده روز را به خیمه های اباعبدالله الحسین(ع)میروند یا در منزل ِخود ده روز پرچم و پارچه ی سیاه عزای آقا را میزنند. پس سال قمری با عدد 10 که همان گنج عشر است شروع میشود.خلاصه از اول سال در دهه ی وطن بودنِ خیمه ی اباعبداللهی قرار میگیریم که خودِ ایشان 10 است ودر روز دهم محرم عاشورا را بپا میکند .

تذکر:درواقع بدون اینکه کسی به این مهم توجه داشته باشد، خداوند متعال یک توفیق عالی به بندگان مؤمن خویش میدهد. دشمنان اباعبدالله (ع)امنیت محرم را شکستند و ملعون شدند اما یاران آقا به امنیت الی یوم القیامت رسیدند،پس رسیدن به وطن و دهه را دریافت کردن به معنی به جایگاهِ امن رسیدن است.

درسی از سیاه پوش کردن در ودیوار وسیاه پوشیدن برای عزای امام حسین(ع)

در عالم دو رنگ است که کامل است و همه ی رنگها را درخود داردیکی رنگ سفید که متعلق به رسول اکرم(ص)است و خصوصیت این رنگ اینست که آنچه در خود دارد عبورمیدهدمثل لباس سفید(درتابستان باعث خنکی میشود و حرارت را از خود دفع میکند. دیگر اینکه رنگ سفید کثیفی را بخوبی نشان میدهد)حقیقت این باطن همان ظرف قابلی است که کلّ قرآن مجید دفعتاٌ در آن نازل شده است و ایشان بتدریج به امر پروردگارعالم این گنج را برای مردم ظاهر کردند.

نکته مهم: صفحه ی لوحی که آینه ی جلوه دهنده ی کلّ مخلوق است یعنی همان 4روی ده در واقع جلوه ی سبوحیّت و قدّوسیت پروردگار عالم است . شاید بتوان گفت سفید محض است که متجلی شده نور میباشد،در واقع حضرت نور مبارکش سفیداست.

اما رنگ دوم سیاه است وسیاه هم حامل کلّ رنگ است با این تفاوت که سیاه جذب کننده ی همه رنگها و حرارت است (از رنگ سفید؛پیامبراکرم(ص)میفرماید:حسین منّی وانا من حسین).

زیبایی قمر یعنی ماه یکی این است که همانطورکه در موقع شب در آسمان نمایان میشود و درظلمات لیل نورش مهتابی است یعنی سفید. ولایت هم در دنیا قمرِروشن کننده آسمان اهل دنیا است و راه راست را به انسانها نشان میدهد(با کهکشان راه شیری خانه خدا را به مسافرانش راهنمایی میکند). دوم اینکه ماه نور خود را از خورشید جذب میکند در واقع خودش بخودی خودنور ندارد. سوم اینکه ظرف قمر قابلیت جذب نور را داردزیرا خودش تاریک وسیاه است. اما به اذن خداوند متعال در طول ماه مقدار جذب نورش ونورافشانی آن اندازه دارد،14روز طول میکشد که ماه بصورت هلال ظاهرمی شودتا بدر کامل شودو 14روز طول میکشد تا ماه بصورت کامل از آسمان محو شود. در حقیقت هر ماه 3دهه میشود که هر کدام جلوه ای از سرّ (4روی 10وسرّ الف به عدد ابجد 111 است). دهه ی وسط در همه ی ماهها دهه ی فجراست. یعنی دهه ی نورانی و در سه شب از شب سیزدهم تا پانزدهم لیلة البیض نامیده میشود.امروز عالم در انتظار لیله البیضِ عالم ؛سرورمان امام زمان(ص)است زیرا ایشان معصوم چهاردهم هستند و سرّالاسرار عدد و علم و حقیقت چهارده هستند. پس ظرف قابل ماه ،تمام انوار مشرق خورشید که نورش زرد است را به کمال جذب میکند و در سیاهی لیل دنیا آنچه را جذب کرده امام راه میشود و به تمام انوار جذب شده هدایت میکند  و راه گم کرده ها را مهتابی با نور سفید میکند تا اصل حقیقت وجودشان را از ظلمت درونشان (یعنی حیوانیت)بیرون آورده وبه آنها قدر یعنی حقیقت انسانی می بخشد.

خداوند متعال در سوره مبارکه فجر قسم یاد میکند ولیالٍ عشر(آیه2)قسم به شبهای دهگانه .سرّ وجود مبارک خانم دو عالم فاطمه زهرا(س)،حقیقت لیل (شب)است و او قائم بر لیل است چنانکه پاهای مبارکش ورم میکردو هرگز شبی را در عمر مبارکش نخوابید.امیرالمؤمنین(ع)وقتی بدن مطهرش را غسل می داد گریه میکرد ومی فرمود:فامالیلی فمسهد یعنی ای کسی که شب لیل رابرپاداشتی و احیاکردی و قائم برلیل بودی هرگز نخوابیدی (چشم برهم نگذاشتی). فقط ایشان در دنیا حامل 10 یعنی عشر عالم است(زمانی که حمل امام حسین(ع)راداشتند) پس خانم جذب کننده تمام انوار سرّالاسرار الهی به عالم سفل دنیاست و اوست که واسطه خلقت ،امّ الائمه(ص)،امّ ابیها(ص)، امّ النبیین(ع)،امّ المؤمنین و در واقع مغرب افول انوار رسالت و ولایت است. خانمها هم حقیقت سکون هستند که درواقع سکون حقیقت بهشت است(یعنی الف وجود)پس هر خانمی به تبع از خانم فاطمه زهرا(س)میتواند برای خود وخانواده اش حقیقت سکون واقعی را در خانواده برقرارکند یعنی جذب کننده انوار هدایتی ولایت ورسالت باشد پس میتواند مربی خوبی برای فرزندان باشد که برقرار کننده ی هم ظاهری وهم باطنی بهشت است. در خانواده بهشت زیر پای مقام مادر جای میگیرد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:بهشت زیر پای مادران(واقعی)است.

پس حقیقت سال قمری به ثمر رساندن سال شمسی است. امام حسین(ع)با نور مبارکش ظلمات را با لباس سیاه نمایش داد که باید هر آنچه اوامر الهی است (در ابتدای سال قمری در دهه ی اول این ماه)بعنوان وطن شدن_ مُحرم شدن و مَحرم شدن،همه را جذب کنیدوباسوز قلبی و گریه دانه های کاشته شده ی عملتان را آبیاری کنید و با اشک چشمانتان آفات عمل خودرا شستشو دهید. درحقیقت در این دهه به گنج 4روی دهِ تمام سال میرسید.

اگر چهارده رابه حروف بنویسیم عدد ابجدش4215 میشود که در جمع ارقامش12 میشود(12=5+1+2+4) و آقا امام زمان (ص) امام دوازدهم و معصوم چهاردهم هستند. اما جایگاه عددی چهارده 66 میشود که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جل جلاله است ،پس چهارده چقدر زیباست که با قرار گرفتن در جایگاهش به خالق یکتایمان الله جل جلاله میرسیم .انشاالله

در سال شمسی که با سیزدهه شروع شد با شادی و تنوع رنگها و نور خورشید ظهور پیداکرد اما سال قمری در لیل و درحقیقت گریه و سیاه پوشیدن و عزاداری شروع شد ، در واقع دنیای سفل که لیل است تاریک خانه ثبات تصویری است که در حقیقت سال شمسی به عرصه ی ظهور می آید. پس با تابیدنِ نور مهتاب که سفیداست همه ی رنگهای روز را در سیاهی لیل که جذب کننده است منعکس و ثابت میکند و الی یوم القیامت حقایق از این صفحه پاک نمیشود که تصویرش متحرک ودارای صدااست .

بنابراین نور مهتاب شفای خیلی از بیماریها مثل زردی و باعث رنگ وطعم ومزه گرفتن همه ی میوه ها و درختان است و در لیل همه ی بزرگواران معصوم (ص) در دنیا متولد شدند ،حضرت موسی(ع)به کوه طور سی شب دعوت شد و بعد پروردگار عالم فرمود ده شب دیگر اضافه کن تاچهل شب تمام شود(آیه 142سوره مبارکه اعراف:"وواعدنا موسی ثلثین لیلة و اتممناها بعشرفتم میقات ربه اربعین لیلة . . ."  ) ، حضرت رسول اکرم (ص) در شب به معراج دعوت شدند(آیه 1 سوره مبارکه اسرا:"سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام . . ."  ) و خلاصه قدر در شب نازل شدیعنی لیله قدر درشب است(سوره مبارکه قدر:"انا انزلناه فی لیلة القدر وما ادراک ما لیلة القدر ..." )

پس لیل به منزله حقیقت سکون است چون ظاهراٌ شب وقت استراحت و آرامش گرفتن است،هر کس در روز هرجاکه باشد میخواهد در شب به منزلش برود ووقت خواب دوست دارد که چراغ را خاموش کند(تاریک باشد) و چراغ بدنش که چشمانش است را میبندد و خلاصه پروردگار عالم سرّسکون را خواب و تاریکی قرارداده که لیل یکی از آیات اوست تا وجود انسان به آرامش کامل برسد تا در روز فعالیت فردا را به خوبی انجام دهد و رزق حیات فردایش رااز رزاق عالم جذب نماید و این خود به نوعی قدر است تا هر کس چه بخواهد و چه نخواهد و ظرف وجودش را گیرنده چه غذایی بنماید که خداوند این نوع قضا را برای که میزند که خیلی معنی دارد.    

پس به حقیقت،ازعدد 10 که کلّ برکات اسرار از عالم اسرار تا عالم سفل است در زمان دهه ی اول محرم به لطف و فضل پروردگار عالم پرده برداری میشودوبه برکت اباعبدالله الحسین(ع)به انسانها عنایت میشود.

درواقع دراول سال قمری پروردگار عالم  به بندگانش هِبه (بخشش) میدهد که تا آخر سال ،خود را به ذیقعد  انسانیش برساند (شاید هم تاآخر عمروالی یوم القیامت). در حالیکه سال قمری است اما همانطور که ذکر شد امام حسین(ع)هم محورِسال قمری و هم محور سالِ شمسی است.

گنج عشر در شب یلدا

همانطور که میدانید این آداب و رسوم که ظاهرا ایرانیان از آن پیروی میکنند در واقع گرفته شده از کتاب آسمانی اوستاست که پیامبر بزرگوار حضرت زرتشت آورنده این کتاب آسمانی است .

بنابراین تمام نامگذاریها وآداب و رسوم صحیح دلیل بر اینست که ما ازظاهرامورات دنیوی به بواطن وزیباییهای آخرتمان برسیم و ریسمان بندگی خودمان را برای پروردگار کریم که محکمترین ریسمان (حبل الله ) است ببندیم وفقط بنده او باشیم . بنابراین مبحث زیبای این درس به حروف و اعداد رموز زیبای معارف را برای ما میگشاید . عدد ابجد کلمه یلدا 45 میشود که برابر با اسم مبارک آدم علیه السلام است (9=5+4) امیدوارم خوب فکر کنید تمام دنیا که مقامش نسبت به تمام عوالم ، اسفل السافلین است و لیل خوانده شده که تا حدودی در این درسها توضیح داده شده است .

در واقع تمام عمر دنیا یک شب است که طولانیست که اگر به قدر آن برسیم ، میوه اش آدم شدن میباشد چون در جان وجودش خداوند کریم آدم را به انسانها عنایت فرمود پس ما باید به آدمیت خودمان برسیم . خیلی درس است که آدم (ع) ، انسانیست که اول بدنیا آمده(به درس کلمه اول رجوع شود)پس منظور اینکه باید به آدمیت خودمان یعنی به اول شدن و مراتب آن که تمام حقوق انسانیمان است برسیم تادر دنیا برنده و شاگرد اول از طرف خداوند باشیم ، شاید او مارا قبول کند .

جایگاه عددی کلمه یلدا در حروف الفبا 27 (9=7+2) میشود که 27 جایگاه کلمه سجده است که انسان فقط در مرتبه اطاعت محض یعنی سجده واقعی به امر خدا ، آدم میشود .

اما چرا دنیا شب (لیل) معنی شد ؟ خداوند کریم میخواهد که انسان تعالی پیدا کند و به کمال وحدت در توحید ناب به قرب ذات اقدسش برسد .پس باید خودش لباس ظلمات را به عمل خالصانه از بدن انسانی بیرون کرده و به لباس نور که همان اسم مبارک مومن است مزین شود .

یکی از اسراری که حضرت آدم (ع) و حوا (س) در وقت آمدن به زمین لباس بهشتی از بدن مطهرشان بیرون آمد این بود ؛ حالا که در دنیای ظلمانی قرار میگیرند باید لباس نور را با عمل دوباره برای خود تهیه کنند . تمام هدف آمدن انسان در دنیا برای رسیدن به معرفت الهی بوده است و آنهم میسر نمیشود مگر به شناخت خودش که پیامبر بزرگوار حضرت محمد (ص) میفرماید : "من عرف نفسه فقد عرف ربّه" . پس به تحقیق برای شناخت ربّت باید اول خودت را بشناسی . اگر بخواهیم خودمان را بشناسیم پس باید ظلمات حیوانی را شناخته و آنها را کنار بزنیم تا به نور برسیم . خداوند کریم که خود خالق بندگانش است ، رسول و نبی و اوصیاءآن بزرگواران را فرستاد و کتب آسمانی به برخی از ایشان عنایت فرمود تا مردم تحت ربوبیتشان بتوانند خود را شناخته و به وظایفشان آشنا گردند و بنده خالص خداوند شوند .

خداوند کریم اگر یکباره میخواست حجابها را کنار زده و خودرا معرفی کند ، هیچکس طاقت نداشت و همه در انوار معارف او میسوختند و ذوب میشدند و هیچگاه خالص از ناخالص جدا نمیشد .

 پس به حکمت آن کریم در لیل دنیا اینطور راه را برایمان گشود که در پوشش حجاب (به وسع ضعیفمان ) از نور ولایت و رسالت و کتاب آسمانیمان بتدریج استفاده کنیم تا اگر او به ما توفیق دهد بتوانیم رشد کرده واز ظواهر به باطن حقیقت وجودمان پی ببریم .

همانطور که یک دانه وقتی میخواهد سبز شود ، باغبان آنرا به وسعش که دانه چه مقدار باید زیر حجاب خاک قرار بگیرد ، تغذیه اش میکند ودر معرض نور و آب باندازه کافی میگذارد و زمینه رشدش را فراهم میکند تا دانه کم کم خود را بیابد و بخواهد که از زیر ظلمات خاک بیرون آمده وبه تعالی و کمال خویش برسد وسبز وبارور شود . حال خوب فکر کنید این دانه اول نیاز دارد که ریشه داشته باشد تا ساقه دار شود ، ریشه یعنی احتیاج به فهم و درک موقعیت و نیازهای خودش تا بشناسد که چه میخواهد و آنگاه دست نیاز یعنی ساقه اش را از درون خاک به طرف باریتعالی بلند کند و از خداوند بخواهد که اورا از ظلمات به نور برساند .

حال ببینید یک دانه مثل گوجه فرنگی ، باغبان 2 سانتیمتر خاک روی آن میریزد زیرا گیاهی است که تا شش ماه سال به باروری و میوه و حتی رب شدن میرسد ، اما یک گیاه مثل گردو ، باغبان باید 20 سانتیمتر خاک رویش بریزد ، زیراآن میخواهد درخت شود وبعد از هفت سال بارور گردد ، تازه چوب آن مورد مصرف انسانها بعنوان بهترین چوب در وسایل خانگی میباشد و میوه اش خشکبار است که تداوم عمرش زیاد و مغذی وروغندار است که از بحث ما دور است.منظورم اینست که این گیاه باید زحمت بیشتری را متحمل شود تا ظلمات را بشکافد و به باروری برسد .

انسان که اشرف مخلوقات است و اشرف همه ی مقامات و منزلتها برای اوست و خداوند تاج کرّمنا به وی عطا فرموده و اورا مخصوص خود دانسته و ابدی و ازلی و جاودانه کرده و در پیشگاه خود اورا به مقام قرب میبرد، پس باید خیلی زحمت بکشد تا در این عمر کوتاه دنیا ، حجابها را کنار زده تا سبز شود و به باروری دانه انسانی خود در مقام و منزلت وشانی که خداوند کریم به او داده برسد .

عدد ابجد حجاب برابر 14 است و در قرآن کریم آیات حجاب در 14 آیه مبارکه نازل شده است . با همین عدد کسانی که درس را خوانده اند ، متوجه میشوند که هدف خالق یکتا پشت این عدد پنهان است ، 14 همان گنج 4 روی 10 و حقیقت رسیدن به دهه ی طهر است ( همان گنج وجود) خوب دقت کنید آیا غیر ازاین است که در لیل دنیا آمدیم باید این حجاب بندگی را به جان قبول کنیم زیرا این حجاب نور است تا بتوانیم ظلمات را بشکافیم . این حجاب گنج بندگی است و خداوند کریم در سوره مبارکه نور (سوره 24 جزء 18) که یکی از اسامی قرآن هم نور است ، اولین آیات حجاب را به پیامبر بزرگوار میفرماید ، آیه 30 :" قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون" .

بگو به مردان مومن چشمان خودرا از آنچه حرام ( زنان نامحرم ، پول ، مقام ، شهرت ، و ...) است بپوشانید و فروج ( نفس حیوانی از هر لحاظ ) خودرا از گناه حفظ کنید این برای آنان پاکیزه تر است ، قطعا خداوند به آنچه که صنعت خودش است آگاهتر است .وهمینطورآیه 31 خطاب به زنان میفرماید.

ترتیب نزول این سوره مبارکه 102 است . عدد 102 برابر با اسم مبارک (اعلا ) خداوند کریم است و جالب است که جایگاه عددی آن برابر 30 میباشد . این سوره مبارکه در عدد 18 که تمام منازل دنیاست و جمع ارقامش (9=8+1) بلوغ اعمال است که باید به نور برسد و از حقیقت 9 جاری میشود .

دیگر اینکه عدد ترتیب نوشتاری آن 24 است که تمام یک شبانه روز 24 ساعت ، که تمام عمر دنیا و آخرت شد یک لیل دنیا و یوم آخرت و در دو حقیقت 12و12 است .

سوم اینکه آیه مبارکه حجاب 30 است که عدد 30 در جایگاه تعالی پیدا کردن از ظلمات به عالم نور و از عالم سفل به عالع اعلا و از کثرت به وحدت رسیدن است زیرا عدد ابجد کلمه یک میشود 30 (30=20+10) .

عدد ابجد کلمه نور 256 است که جمع ارقامش 13 میشود (13=6+5+2) و 13 جایگاه حرف م است که عدد ابجد حرف م برابر 40 است . پس هرکس به نور رسید یعنی به طهارت رسیده وهدف خلقت خودش را دریافت میکند درحالیکه در همین سوره مبارکه نور خداوند کریم در آیه 35  (معروف به آیه نور ) میفرماید :

 الله نور السماوات والارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضیء ولو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس والله بکل شیء علیم .

پس خداوند در آیه حجاب فرمود تو صنعت من هستی و من میدانم چگونه به رشد وتعالی میرسی تا مرا بشناسی که من نور آسمانها و زمین هستم نه اینکه ظاهر نور را ببینی چون هرچه نور در دنیاست با ظلمت است و رنگ آن جسم نور است اما حقیقت نور خداست که در وجود ائمه (ص) که خلیفه های خداوند روی زمین هستند و قرآن که نور است و آیات نورانیش انسان را به حقیقت که اوست هدایت میکند و این حقیقت نور است که بدون ظلمت و هرگز خاموش نمیشود و انسان باید به این نور برسد ، جالب است جایگاه عددی نور میشود 40 ، یعنی به طهارت و اربعین رسیدن ، یعنی سبز شدن ، بهاری شدن ، بارور شدن و به تمام حقایق و نتایج خلقت وجودی یعنی به اناالحق شدن و رشد کمال انسان شدن رسیدن است . اللهم الرزقنی

اینجا شیعه میشویم و انشاالله به رضای قلب مولایمان و زیارت حقیقی او واصل میشویم .

حال ببینید خداوند ، عزیزخودرا که دردانه و یگانه است ، فاطمه زهرا(س) سیدة النساء العالمین را نام زهرا داد یعنی درخشنده و نورانی ، واورا به سن هجده سال عطا فرمود و در بلوغ نه عالم اورا برای گرفتن حجاب انتخاب نمود ، چادر او نور شد و طهارتش حجت . صدق او کبری و عصمتش هم کبری است که او بتول عالم است و امّ ابیها ،امّ صدیقین و نجبا وامّ الائمه وامّ الانبیا . در قسمت اسم مبارکش در عدد نه توضیحات کامل است مرور کنید .

پس خانمها بدانند که عدد 14 حجاب مقامی است که در قیامت همه به آن غبطه میخورند که حقیقت بهشت آنروز از پس آن نمایان میشود ، پیامبر اکرم (ص) فرمودند : بهشت زیر پای مادران ( مؤمن ) است . عدد 14 جایگاه حرف (ن) است و حرف (ن) پشت همه حروف کار میکند و به آنها معنی و ظهور میدهد .بیاییم بنده خوب خدا شویم . انشا الله

 شب یلدا یعنی ماه نهم که ماه آذر است در بلوغ خودش میوه ی ده را به همه ی ما میدهد و باروری سال آینده در حمل زمستان به عدد چهارمین فصل سال،  ذخیره بنده میشود.پس به عدد نه در باطن ده ، حلول تولدی در ظهوراست که آن شب را چله میگویند. یعنی درواقع گنج حمل،همان 4روی 10 است که به عددابجد کلمه(دی) که عدد ابجدش 14 میشود(14=10+4) در دنیا خداوند کریم در شب یلدا به همه مخلوقاتش هدیه میدهد تا همه مخصوصا انسان شب یلدا را بفهمد؛ کمال به انسانیت رسیدن و آدم شدن را به عدد ابجد کلمه یلدا که 45میشود وآنهم برابر عدد ابجد کلمه آدم است را به او میدهد. در واقع ماه نهم (آذر) بار خود را بسلامت ماه ده ، فارغ میشود.و گنج 4روی 10دی را به همه ی انسانها هدیه میدهد. این شب را میفرمایندکه خداوندمهررابه انسانها،کامل عنایت میکندچراکه اول پاییزماه مهربود(وشب یلدا پایان پاییز است).

حال خوب دقت کنید ، همانطور که میدانید انسان در بلوغ هفت به مدرسه میرود و توفیق یادگیری و زیر دست استاد نشستن و تربیت شدن را میگیرد. چنانچه ماه مهر هفتمین ماه سال است وبا خودش مهر واقعی را می آورد، در حالیکه بچه ها از دامن مهر ظاهری مادرشان جدا میشوند وپدر ومادر با محبت واقعی پول خرج میکنند و زحمت میکشند وبا اینکه برایشان سخت است فرزند را از خود جدا میکنندتا او به باطن محبت آنها یعنی تعالی پیداکردن و یافتن خودش ،راهش وآینده اش برسد.

و خداوند کریم در شب یلدا بهترین محبت خودش را برای بنده اش در بلوغ نه وارد ده یعنی 19 از گنج 14را به چله ی اول به انسانهاهدیه میدهد تا از خواب زمستانی دنیا بیدار شوند، برخلاف تمام مخلوقات ،چه نباتی وچه حیوانی که به خواب زمستانی میروند او در شب یلدای دنیا بر عکس نفس حیوانی ورشد گیاهی خود ، زنده وبیدار شود.ازحضرت مریم(س)پس از وفاتشان پرسیدندکه باز هم دوست دارید به دنیا برگردید؟ خانم(س)فرمودند:آری،دوست دارم شبهای بلند زمستان را شب زنده داری کنم و روزهای بلند تابستان را روزه بگیرم .

سه تا چله در زمستان قراردارد. یکی را خداوند به انسانها هدیه داد(شب اول ماه دی؛شب چله ) و دو چله دیگر یکی کوچک و یکی بزرگ ؛ اول دی تا ده بهمن ( چهله کوچک) وتا بیست اسفند (چهله بزرگ ) قرار داد. اما از 20 اسفند تا فروردین یک 10 است که اتممناها بعشر تمام سال ، از حالی به حالی شدن ، از مرده شدن به زنده شدن و از خشکی به تری رسیدن و از زمستان به بهار همان گنج 4روی 10 و دهه ی طهر تحویل سال میکند و اربعین را برای همه جاری میسازد.

هر سال 4 فصل دارد اما فصل بهارکه ربیع است کلّ عدد 4روی ده بارورمیشود. بقیه فصلها بستگی به بهار دارد(سالی که نکوست از بهارش پیداست). عددابجد کلمه ربیع =282 است وجمع ارقامش 12میشود(12=2+8+2) که هر سال 12 ماه داردوجمع ارقام 12برابر3 میشود که هر فصل 3 ماه دارد . سال شمسی 365 روز است که14=5+6+3 .سال شمسی با سیزدهه شروع میشود.درواقع حقیقت عدد13 است که همان 4=3+1 است و جایگاه عددی حرف(م) که عدد ابجدحرف(م)=40 است.

پس نتیجه میگیریم سالی که اول آن با بهار شروع میشودوبا عدد سیزده یعنی حقیقت ربیع ظاهر شده و رحمت الهی از جان ملکوت خلقت در سرّطهارت40 ظاهر میشود،تا آخر سال درحقیقت ربیع است. هر چه بهار سال پرباران تر باشد بقیه سال بارورتر میشود!

نکته مهم،توجه توجه!بندگان خدا! در زیر بارش رحمت طهارت الهی 4روی 10 سال شمسی کفران نعمت نکنید و عید واقعی را برای خود بپا کنید . بقول امیرالمؤمنین علی(ع) که میفرمایند:"روزی که گناه نکنید آن روز عید است".

شروع سال شمسی از نظر گنج ده

سال شمسی با سیزدهه آغاز میشود و 365روز دارد وشامل 4 فصل است که هر فصل 3 ماه دارد.اگر ارقام 365 را باهم جمع کنیم 14 میشود( 14=5+6+3)در واقع گنج 14 است از ظهور 4فصل ، که اگر یک تا 4 را با هم جمع کنیم همان باطن 4روی 10 یعنی 14 و حقیقت عشر(10 =4+3+2+1)بدست می آیدکه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا میشود.

شروع عدد 13 از همان گنج احدیت پروردگار عالم همه ی زیباییها را به عدد سال به بندگانش میدهد.عدد ابجد کلمه سال برابر 91 (91=7×13) است که جمع ارقامش 10 میشود(10=1+9)اما 91 برابر عدد ابجد کلمه کامل و عدد ابجد کلام هم است ولی در جایگاه عددی باهم تفاوت دارند ، چنانچه کلمه سال در جایگاه عددی میشود 28 و عدد 28 برابر تمام حروف کلام خداوند در قرآن کریم (28 حرف الفبای عرب)است.اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 میشود( 10=8+2)و جمع ارقام 10 برابر یک میشود (1=0+1) و اینجا تمام کثرات به وحدتِ وجودِ ذات اقدس احدیّت برمیگردد و در ضمن عدد ابجد یک (30=20+10) 30 را به ما میدهد ، که هر ماه 30 روز و هر فصل به 3ماه که پایه ی عدد 30 است، ظهورپیدا میکند. وحدوداًهر فصل 90 روز میشود که عدد ابجد حرف (ص) برابر 90 است و همچنین (میم) که هر فصل به انتقال فصل دیگر قلب به میم میشود(90=40+10+40).

عدد هرماه سال که 30 روز است برابر حرف (ل)؛ مجرای توحید و ملکیت باریتعالی و حقیقت سرّ لا اله الا الله است.جایگاه عددی حرف (ل) برابر 12 است که سال 12ماه دارد،چه سال شمسی وچه سال قمری که رویهم 12و12 برابر 24 میشود که یک شبانه روز 24 ساعت است( 2تا 12تا) در حقیقت ما دائماً در مجرای توحید و حمد پروردگار عالم و در وحدانیت یک ،غرق هستیم .

پس سال شمسی با شروعش به عدد 13 جایگاه حرف (م) که عدد ابجدش برابر40 است با طهارت و تسبیح و تقدیس پروردگار عالم و عبادت تمام مخلوقات،احیاء عالم را ظهور می دهد، چنانچه آسمان نزولات خود را بصورت باران بهاری که یک قول بمعنی نیسان است یعنی از نیستی به هستی آورنده وبیدار کننده ی خوابها و بیاد آورنده ی فراموشیهاست وبا خود عید را می آوردو در حقیقت نو،زده میشود و نوروز از راه میرسد واز جان نوزده حرف  بسم الله الرحمن الرحیم میگذرد وبا خود حیات طیب همه ی موجودات را می آورد؛ همه ی درختان سبز میشوند و گل میدهند و میوه های خود را به شاخه ها ظهور میدهند و حیوانات از خواب زمستانی بیدار می شوند و آسمان با غرش ورعد وبرق جانها را احیا میکند. در واقع حقیقت نوزده به عدد اسم مبارک واحدیت ، از جان مخزن مکنون ومخزون نام مقدس احد به عدد ابجد13 تمام زیباییهای عالم را در آفرینش خالق هستی نمایان میکند وباب معرفت وشناخت آ ن خالق بی همتا ست وبرای چشمهای بینا و گوش های شنوا ، قیامت را تداعی می کند ویاد معاد را که تمام برگشت های مرگ به حیات است زنده میفرماید .(باطن عید)

در 19 فروردین روز شرف شمس که متعلق به آقا امام رضا (ع) است ،تشرف حقیقت نور شمس الشموس را درعدد 19 به جان رضای خدا نوید میدهد.

سال شمسی با رنگ سفید شروع می شود که همه ی رنگها را داردو چه خوب وبه وفور به تمام مخلوق زینت می دهد. .اما سال قمری با ماه محرم ودهه ی عاشورا ولباس سیاه و اشک به امامت و ولایت آقا امام حسین (ع) شروع میشود وماه حرام است.

سال قمری 354روزدارد ویازده روز از سال شمسی کمتر است ،در واقع همانطور که ماه از نور خورشید جذب نور می کند وگرد خورشید می چرخد، این 11 روز، سال قمری را در سال شمسی می چرخاند وحکمتش این است که از تمام انوار سال شمسی و در تمام فصول نور می گیرد و خود را ظاهر می کند.در واقع سال شمسی، یوم وسال قمری ، لیل است و چون سال قمری لیل است آسمان دنیا با نور قمر که از صبح تا شب از ضیاء شمس جذب نور کرده است در سیاهی شب با نور سفید نورافشانی می کند و تمام ارض زمین را برکات هدایت ظاهری وباطنی می دهد.

سال قمری چنانچه مقداری در درسهای پیش بیان شد،همه ی قلوب را بواسطه  امام حسین (ع) احیا می کند. چون لیل است ظلمات ، یکی از زیباییهایش این است که رنگ سیاه را به خود می گیرد و خداوند کره ی زمین را تاریک قرار داد که جاذبه داشته باشد تا تمام انوار اسرار در آن جذب شود. وسال قمری با رنگ سیاه و گریه وعزاداری شروع میشود ، درحالیکه سال شمسی با رنگهای سفید وروشن وشادمانی خنده ظاهر میشود حال آنکه باطن شمس قمر است.

در واقع باعث خنده ی قیامت که روز عود است وهمان رسیدن به حقیقت گریه ها و امتحان در عاشورا ی عمل سال قمری است. که اگر خداوند این نور ولایت را برای ما روشن نمی کرد ما هرگز در قیامت لب خندان نداشتیم.آنجا لباس نور ولباس آبروست ، آنجا خانه تکانی واقعی را میبینیم، آنجا جای ظهور باطن 13 در بهشت است ؛ روز ملاقات بهترین انسانهای عالم یعنی 14 معصوم (ص) است.

بین دو سال شمسی وقمری 11 روز فاصله بود(حال بماند که چقدر عدد11زیباست!)اما 11برابر عدد ابجد کلمه هووحج میباشد و دائماً درعالم، قمردر طواف شمس است و همه ی اسرار شمس ، رضای خداوندست. این عدد 11 شامل دو رقمی است که هرگز با هم جمع نمیشوندزیرا تمام عالم بین دو تا یک قرار داردو همه در طواف یک توحید هستند (انا لله  و انا الیه راجعون ، از یک خدا آمده ایم و به یک او برمیگردیم ). پس اینجا برای اینکه ما هم از نور شمس عالم امام زمان چهاردهمین نور مقدس ولایت ورسالت عجل الله تعالی فرجه الشریف  برخوردار شویم باید دائماً به گرد رضای قلبش طواف کنیم تا از رضای قلبمان به رضای قلب ایشان واصل شویم و وجود ظلمانی ما به نورمنورش روشن شود. واین حقیقت گنج عشر وجود در سال قمری و شمسی است.

در سال قمری نهمین ماه، ماه رمضان است که سید همه ی ماههای سال قمری است و تنها ماهیست که در قرآن نام مبارکش آمده است.(نکته: در قرآن کریم 365بار نام یوم یعنی روز و 12بار نام شهر یعنی ماه آمده است. خود قرآن که 30 جزء دارد و30 برابرعدد ابجد یک است(30=10+20) و این کتاب نورانی همه را به اعمال توحیدی و به قرب خدای مهربان می رساند و صراط مستقیم است.) در این یک ماه که بلوغ تمام حقیقت سال قمری است ، قرآن نازل میشود  .سوره بقره آیه 185:شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان... . وشب قدر در این ماه است ؛ سوره ی قدر : انا انزلناه فی لیلة القدر... .

مردم در این ماه احیا می گیرند تا قدر عمر خود را دریافت کنند. در این ماه همه به مهمانی خداوند میروند و در مهمان سرای خالق یکتا ، سر سفره ی قرآن از نور وحی تغذیه میشوند و جانها از حیوانیت ازاله شده و به فطرت انسانی میرسد. (انشاالله درباره ی ماه رمضان مفصل مینویسم).حال ببینید در واقع بلوغ یک مومن در سال قمری به روزه ی واقعی ظهور داده میشود.یعنی از وقتی می فهمیم و بلوغ تکلیف شرعی پیدا می کنیم باید تا لحظه ی مرگ از گناه، روزه بمانیم .این سرّ تولد حقیقی انسانیت انسان است در جان ماه شوال که اولین روز آن عید فطر است ودر آنروز روزه حرام است.

شوال از شال می آید وبه معنی شال یعنی خلعت قبولی از جانب ذات اقدس الهی به بندگانی که به حقیقت روزه رسیده اند است. وتولد واقعی در ماه 10 سال قمری اتفاق می افتدکه روزه در آن حرام است.این واقعیت رزق حسن است که نصیب قبول شدگان میشود. امام حسین (ع) امام روزه داران ، از اول سال بندگان خدا را هدایت می کند تا از ساقی کوثر آب حیات را بگیرند وبنوشند و به حیات ابدی و طیب برسند وآن شهادت فی سبیل الله  و زیارت لقاء الله باروسفیدی است.اللهم الرزقنی 

گنج عشر در هفته

همانطور که نوشته شد در عالم دنیا از خودشناسی انشاالله به خداشناسی میرسیم واز بررسی آنچه در اطراف واکناف احوالات که از زمان ومکان وسایرچیزهای دیگر میتوانیم به حقیقت نظم آفرینش و معرفت به آن یکتای بی همتا پی ببریم   که همه ی آنچه خلق فرموده روی الفبای هستی همه متوازن و همه با نظم و ترتیب خاص است.پس همانطور که سال قمری وشمسی را در حقیقت دهه ی عشر خواندید، هفته هم جان این حقیقت را ظهور می دهد.

 عدد ظاهری هفته 7 روز است اما اگر در زیارت ایام هفته بخوانیم هر روز متعلق به یک یا چند نور مقدس 14 معصوم (ص ) است ، یعنی کلاً به 14 نور مقدس متعلق است پس درواقع سبع مثانی است.

در عالم سرّ خلقت که گنج عشر ظاهر شد، عدد 14 باطن آن بود یعنی 7تا 2تا. عدد 7 آیات مبارک سوره ی حمد است که تمام گنج قرآن در بطن آن ظهور دارد و خداوند در قرآن کریم آیه ی 87 سوره ی حجر میفرماید:و لقد اتیناک سبعاً من المثانی و القرآن العظیم ،حمد سبع مثانی است یعنی 7تا 2تاست (در درسهای قبل بیان شده است )پس ما دائماً در باطن 7تا 2تا هستیم که همان حمد الهی است. همانطور درهفت روز هفته ،هر سال 52 هفته دارد در واقع عدد ابجد کلمه ی حمد برابر 52 است پس هر هفته ی ما در هفت روز از 52 عدد حمد غرق است یعنی 7تا 2تا . اما جالب است عدد در روزهای هفته از یکشنبه شروع میشود تا پنجشنبه.روز شنبه در واقع مثل صفر قبل از یک است و روز جمعه هم جمع کل روزهای هفته است ، پس در واقع 5تا2تاست که می شود 10 که همان عدد عشر است پس در واقع 4روی 10 برابر 14،  باطن هفته است که هفته و سبع مثانی میخوانیم (خوب دقت کنید!آیا غیر از اینست که سبع مثانی یعنی 14 تا، 14 همان گنج عشر است؟! )

وقتی اسم شنبه را می خوانید نون ساکن پشت ب کلمه ی شنبه ، قلب به میم می شود وشمبه خوانده می شود.در اصل عدد 52 برابر است با نون ساکن و حرف ب {ن=50 و ب=2 (52=50+2)}.پس هنگامیکه در حقیقت حمد، می خواهیم شاکر نعمتهای خدا باشیم باید نون ساکن وجودمان پشت (ب) بسم الله قرآن قلب به میم شود. تا بتوانیم ورود در قرآن و معنی آن داشته باشیم یعنی حرف ن کاملاً صورت اصلی خود را از دست داده و به حرف م که عددابجدش 40 است تبدیل می شود.در اینجا لباس حیوانی را درآورده و مزین به صورت انسانی می شود. پس یکی از اسرار عدد حمد ست که ما در آن غرق هستیم ونادر کسی قدر شناس نعمتهای خداوند کریم میباشد. این است که در حالیکه در هفته و در 52 (حمد) هستیم به عمل هم ،حامل حمد شویم یعنی شیعه ی واقعی چهارده معصوم (ص) و راضی به رضای خداوند کریم شویم.

پس در هفته دائماً وهر روز این حقیقت را ظاهر می کند که ما می خوانیم شمبه ، یکشمبه... ، اگر ارقام 52 را باهم جمع کنیم باز 7 می شود(7=2+5). پس در حقیقت با 5روز عددی هفته ما به باطن عشر و گنج 4روی 10 یعنی 14با روز جمعه دست پیدا می کنیم ، در حالیکه جمع ارقام 14 برابر5 می شودو حلقه بندگی به آن بسته می شود. پس قدر ایام را بدانیم که همه شاهد و ناظر اعمال ما هستند و خیلی زود از ما می گذرند ما هستیم که این گنج ها را از دست می دهیم، سعی کنیم از آنها بهترین بهره برداری را کنیم. انشاالله

روز جمعه متعلق به آقا حجه ابن الحسن مهدی صاحب عصر والزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد و یکی از نامهای زیبای ایشان جمعه است که ایشان چهاردهمین معصوم هستند و گنج 14 بوجودش در ظهر جمعه انشاالله بر تمام جهانیان افشا ووجود نورانیش هر چه زودتر ظهور میکند.

در ضمن وقتی عدد 52 =2+50(حمد) را خوب متوجه شوید میبینید در حالت قلب به میم نون ساکن پشت حرف ب ، حرف نون کاملا ٌ اصل ِ خود را از دست میدهد و میشود( م )، عدد ابجدحرف ( ن ) برابر50 وعددابجد حرف ( م ) برابر 40 (40=10-50) است . اینجا 10تا که عشردنیاست از آن کم میشود{ن+ب=52 وم+ب=42، (42=10-52) } و درواقع انسان پاک و مقبول رضای خدا میشود،42(م+ب) یعنی باعدد 40 طهارت وارد (ب)بسم الله سوره ی مبارکه حمد میشودکه این صورت وسیرت انسانی است واین حقیقت تمام زحمتهای انبیا واولیاء(ع) است . پس بدانیم چرا هر روز متعلق به معصومین (ص ) است!

معنی حرف (یا) در کلمه (دریا)  

در ادبیات فارسی حرفِ یا حرف انتخاب است.در ضمن اینکه عدد ابجد(ی)برابر10 است ودر کلمه ی دنیاظاهر شده که همه  انسانها در تمام ساعات عمر خود بین دوراهی قرار دارند و هر لحظه باید راه صحیح را برای خود انتخاب کنند.هرکاریاعقیده ی انتخاب شده،به یک نحو مسیرزندگی وسیرت وصورت و جهتِ تمام امور مارا در رهن خود قرار داده و انسان ساکن در انتخاب خود میشود. همانطورکه پروردگار عالم در سوره ی مبارکه مدثرآیه38میفرماید:"کل نفس بما کسبت رهینة"هرکس مرهون انتخاب خود است و باید پای انتخاب خویش پایداری کرده و به اتمام رساند.

امتدادِ این انتخاب تا قیامت کشیده میشودومسیر صراط آخرتی ما را معین کرده و حتی جایگاه ما را که در کدام قسمت و در چه درجه ای از بهشت یا جهنم هستیم ، مشخص میکند و تمامِ زحمات دنیای ما در آنجا به جایگاهِ ذیقعد خود میرسد و آنجا به هیچکس ذره ای ظلم نمیشودوهر نفسی بردارنده ی بارِخود است ؛طبق آیه 164سوره مبارکه انعام و 15سوره مبارکه اسرا"ولاتزرُ وازرة وزرَ ا ُخری ".

 پس انسان در دنیا دائماٌ در(یا)ی انتخاب خود غوطه ور است تا جائیکه در هجوم در(یا)ی انتخاب خود بصورت امواج بالا و پایین میرود و دائماٌدر حرکت  است پس ثبات انسان غیرممکن است و نمیتواندصاحب جایگاه شود و در ساحل خشکی قدم بگذارد. پروردگار عالم در قرآن کریم آیات زیادی درباره ی دریا بصورت های مختلف بیان فرموده است.که برای مثال چند نمونه ذکر میشود:

حضرت موسی(ع)وگنجینه عشر____ از جمله برای حضرت موسی(ع)سوره مبارکه طه ،زمانی که حضرت میخواست  متولد شود، فرعون دستور داده بود هرپسری که متولد شود را بکشند،حتی شکمهای بعضی از مادران باردار را قبل از وضع حملش باز میکردند و جنین پسر را میکشتند زیرا در خواب دیده بود که مرد بزرگوار و قدرتمندی می آید و تاج وتخت او را سرنگون میکند پس او میخواست مانع تولد آقا شود(شباهتهای زیادی به تولد حضرت مهدی(ص) دارد).بنابراین مادرحضرت موسی(ع)صورتِ حمل در بدن نداشت.خداوند کریم به ایشان عنایت فرمود که جعبه ی چوبی از بهشت برایش آورده شد(که آنراتابوتِ عهد می نامند) و فرمود که فرزند خود را در این جعبه بگذار و به دریا بیانداز "پس ما فرزند را به تو برمی گردانیم".  ایشان هم اطاعت فرمود و حضرت را در جعبه نهاد وبه دریا انداخت تا به دستِ خانم آسیه(س)رسید.

نامِ مبارک موسی یعنی از آب گرفته شده ، اینجا پروردگار عالم جانِ دریایِ دنیا را جلوه داد و صاحب انتخاب آسیه(س) شد که گیرنده ی این انتخاب صحیح شد و به باطن ِنیّت پاک خود رسید وبندگی خالصانه پروردگارعالم را قبول کرد.زیرا او در حالیکه ملکه ی روی زمین بودو تمام نعمتهای دنیا از جمله طلا وجواهرات ووسایل عیش ونوش و... برایش فراهم بود اما بندگی خداوندِیکتا را انتخاب کرددرحالیکه در بدترین مکان ، جایی که فرمانروایش انا الله میگفت(یعنی من خدا هستم) ساکن بود.پروردگار عالم نیز عبادت وبندگی او را به بهترین وجه قبول فرمود. پس حال خوب فکرکنید که انسان چگونه به یقین میرسد.آن جعبه که حامل حضرت موسی(ع)بود تابوت عهد نام گرفت وسالها تا زندگی مبارک حضرت داوود(ع)بود،بعد از ناشکری وگناهان بندگان به امر پروردگار به عالم غیب برده شد.

حضرت موسی(ع) درزندگی مبارکش به سرزمین کربلا رسید آنجا به یک نحو بند کفشش زیرپایش رفت ومحکم به زمین افتاد.آنگاه سر بلند کرد وگفت:پروردگارا چه خطایی کرده ام؟استغفار.نداآمد یا موسی اینجا سرزمین کربلاست وباطن برایش آشکار شد.حضرت بسیار گریست ، سلام برآقا اباعبدالله الحسین (ع)ویاران وخانواده ی محترمش داد و برقاتلین وظالمین آن امام(ع)، لعن کرد و به سلامت از امتحان عشر خود بیرون آمد و شاید اتممناها بعشر راتمام کرد.درحالیکه او یک بار در وعده گاه الهی یکبار اربعین لیله واتممناهابعشر را گرفته بود.

یک نکته مهم این است که حضرت موسی(ع)با جایگاه خشکی یقین یعنی تابوت عهد در دریا رهاشد و ایشان پیامبر اولوالعزم و صاحب کتابِ تورات است،کامل و بی نقص خلق شده و به امر خالق یکتا نزول اجلال وجود مقدسش در دامن پاک یکی از بهترین زنان زمان خود بوده که او هم به ذیقعد یعنی جایگاه یقین رسیده بود.پس جعبه یا تابوت ،محلّ خشکی یقین است. در دنیا پروردگار عالم کشتی را برای انسانها قرار داد تا بتوانند در خشکیِ کشتی ، به تمام امورِ دنیایی خود برسند و درضمن از خطرات احتمالی در(یا)ی انتخاب خود،درامان بمانند.کشتی از جنس چوب است و چوب همیشه روی آب می ماند.جالب توجه اینکه کلمه ی عرش یعنی  سقف چوبی،آن(عرش) هم روی آب است. کرسی هم از جنس چوب است. گنبد حرم مبارک حضرت رسول اکرم(ص) سبز است و جلوه ی گنبد خضرایی عرش است که حضرت(ص)،صاحب عرش وصاحب کشتی نجات همه ی بندگان خداست (البته پیامبر(ص)وائمه(ع) همگی سفینه نجات هستند)

در صلوات هر روز ماه شعبان امام زین العابدین میفرماید:همه معصومین(ص)همیشه در حال یقین هستند و هرگز بی راهه نمیروندپس همیشه درخشکی ذیقعد ساکن هستند و هرگز تنزلِ انتخاب ندارندزیرا وجود مقدس معصومین(ص)خود حقّ الیقین هستند یعنی علم الیقین و عین الیقین در مرحله ی تنزل این عزیزان است و ایشان انسانهای متقی را به انتخابِ صحیح راهنمایی می فرمایند و بندگان خدا را به ورود در کشتی نجات دعوت میکنند . در این دعا میفرماید " الفلک الجاریة فی اللّجج الغامرة یامن من رکبها و یغرق من ترکهاالمتقدم لهم المارق والمتاخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق" یعنی کشتی در دریای معرفت جاری و روان است و در اعماق دریا، هر کس بخواهد سوار میشود و هرکس سوار شد امنیت پیدا میکند و هرکس از آن جدا شود غرق میشود و هر کس از آن جلو بیفتد از دین خارج شده و هر کس عقب بیفتد نابود میشود.

حضرت نوح(ع) و گنجینه عشر _____ حضرت نوح(ع)در حالیکه عمر طولانی داشتند اما مردم هدایت شده در زمان ایشان کم بودند و ایشان برای هدایت آنها زحمات زیادی کشیدند. گاه مردم این عزیز خدا را آنقدر مجروح و مصدوم میکردندکه منجر به بیهوش شدن ایشان میشد وگاهی این بیهوشی روزهاطول میکشید،اما وقتی بهوش می آمدند دوباره شروع به دعوت مردم وانجام رسالت خویش میکردند.

پروردگار عالم 950سال عمر به ایشان داد و در آخر امر فرمود که کشتی بسازد تا امت خویش را نجات دهد. خداوند دانه ها را از بهشت به حضرت عنایت فرمود و ایشان 7 تا 7سال دانه ها را کاشت و درخت شد وچوبها را برید و جمع آوری کرد. حضرت نوح(ع)ساخت کشتی را بعد از جمع آوری چوب درختان شروع کرد، درحالیکه در روی زمین خشک و دور از آب بود. مردم گنهکار ایشان را مسخره میکردند واذیت و آزار زیاد تا جاییکه یکی از پسرانش مخالف ایشان شد.در حالیکه حضرت نوح(ع) جانِ کشتی را در(یا) میدید ولی مردم دیدِاو را نداشتند. اما او که یقین داشت که کشتی حق الیقین است و محل رضای خدا و سفینه ی نجات است، هرگز در عقیده- اش تزلزل نمی آمد چرا که او پیامبر خداست ؛پیامبر اولوالعزم وسلام خدا براوست.

پس حضرت نوح(ع)کشتی را به امر پروردگارش ساخت و در زمان معین هنگامیکه خداوند علیم نشانه ای برای او قرار داد که از تنور منزلش بجای آتش آب فواره میزند"وفار التنور"  زمان نجات خود ،خانواده ویارانش و عذاب دشمنان دین است و به ایشان فرمود از هر حیوانی زوج- زوج جمع آوری کند ودر کشتی قرار دهد و یاران باوفایش را نیز سوار کشتی کند.

به امر پروردگار عالم آسمان شروع به باریدن کرد و از زمین هم آب فوران میکرد تا اینکه آب همه جا را فرا گرفت و دشمنان یک یک غرق میشدند. حضرت همه ی خانواده اش را در کشتی سوار کرده بود بجز یک پسرش بنام کنعان که هرچه حضرت خطر عذاب را به او فرمود اما او توجهی نکرد وروی کوه بلند رفت و به پدر بزرگوارش گفت که من تکیه برکوه میکنم (قدرت کوه را از پروردگارش بیشتر میدانست!) خلاصه قدرت خدا را فراموش کرد و غرق شد. حضرت نوح(ع)فرمود پروردگارا فرموده بودی اهل مرا نجات میدهی او هم فرزند من بود،ندا آمد"لیس من اهلک"او از اهل تو نیست. ایشان در احوالات خطرناک امواج دریا به خدای مهربان توکل کرد تا جاییکه به سرزمینی رسید که کشتی به تزلزل افتاد و به شدت بدور خود می چرخید . حضرت احساس خطر کرد و توسل کرد.ندا آمد اینجا سرزمین کربلاست واحوالات عاشورا برای او نمایان شد . ایشان و اهل کشتی به اباعبدالله الحسین(ع)سلام دادندوبه دشمنان حضرت لعن دادند(یک قول صد سلام وصد لعن دادند ) آنگاه کشتی آرام گرفت و کم کم به سرزمین نجف رفت وبه امر خداوند متعال به آسمان و زمین امرشد که آبها را درخود ببلعید"یا ارض ابلعی"  آبها فروکش کردند وکشتی روی کوه جودی (که قبرمبارک امام علی(ع)است)بسلامت فرو نشست، آنجا شد دارالسلام.اینجا ساحل نجات تمام بندگان مؤمن خدا قرارگرفت و اکنون وادی السلام نام دارد.

حضرت نوح(ع)قسمتی از چوب کشتی را بنا به تشکراز امیرالمؤمنین علی(ع)بصورت لوحی نوشت و به نشانه ی نجات اهل کشتی در همان قسمت زیر کشتی که بصورتِ قبر کنده ی آماده ای بود قرار دادتا زمانی که امام علی(ع)به شهادت رسید،امام حسن(ع) وقتی بدن پدر بزرگوارش را در قبر نهاد ،لوح را دید وآنرا برای لحد آقا قرارداد(کتاب منتهی الآمال).

نکته _ معنی لحد: ( ل) یعنی برای و (حد) یعنی اندازه باطنی هر کس، که بدنیا می آید تا از دنیا برود چگونه و چقدر میزان جایگاهش را دریافت کند. در اصل همانطور که همه از کنز وگنج الهی ظهور وبروز داشتند و جانِ کنز همان نام مبارک احدیت، خالق یکتا بود پس هر کس حدی را از جان گنج الهی با خود دارد. حال چگونه و چطور استفاده کرده در قبر به او به نام لحد داده میشود و در واقع آسمان زندگیش بالای سرش پیدا میشود.

 اما امیرالمؤمنین علی(ع) که از نور وجودش کرسیه السموات والارض خلق شده است و کرسی زیر عرش الهی است در قبر هم همانطور که گفته شد عرش یعنی سقف چوبی،همان حد عرشی بالای سر مبارکش قرار میگیرد.

یعنی ای شیعه!بدان که هرگز امام علی(ع)از مقام خود تنزل ندارد وتجافی نکرده است و او صاحب کرسیه السموات والارض برای همیشه الی یوم القیامت خواهد بود. دراصل  اینجا ساحل نجات و مقام حق الیقین مؤمنین است. اینجا خشکی یقین است .هر کس به اینجا برسد دیگر هرگز دچار تزلزل نمیشود.اینجا باب الجنّة است . پیامبراکرم(ص) فرمود:"انا مدینة الجنة وعلی بابها" .اینجا جلوه ای از عدد صد وده نام مبارکش است او نگهدارنده ی حقیقت گنج چهار روی ده است و جان عشر عالم است.

در باطن حقیقت ، پروردگار عالم از نور مطهر حضرت علی(ع)کرسی و ملکوت هفت طبقه زمین و هفت طبقه آسمان و انچه بین آنهاست را خلق کرد. همانطور که نوشته شد عرش روی کرسی است و عرش یعنی سقف چوبی ،در واقع حضرت در حالیکه خود ابوتراب است و ظاهراً در خاک قرارگرفت اما در زیر عرش است که همان سقف چوبی بودو هرگز تنزل مقام نداردالی یوم القیامت.

لحد یعنی حد و اندازه برای توست. درواقع لِاَحد است (گنج برای تو)  یعنی حقیقت 13 و جایگاه رسیدن به میم وجود است و درجان 13 همان عدد (4=3+1)و تمام درس عشر و در حقیقت امتحان عاشورای عمل و نتیجه (یا)ی انتخاب در دنیا است و اینجاست که پرده برداری میشود و انسان در حقیقت عمر خود قرار میگیرد.

عدد عشر در عمر دنیایی

 خیلی جالب است که عدد ابجد کلمه عمر310 میشود، 300برابرعددابجدحرف(ش) است و صفت شین تفشی یعنی افشاشدن وافشاکردن است که افشای عدد10یعنی همه ی اسرار عقیده ای و ریشه ی درخت عمل در تمام عمر انسان افشا  میشود.  در حقیقت هرکس درقبردر رهن عدد10 یعنی (یا)ی انتخاب خود قرار میگیرد،این انتخاب همان 4روی 10 است یعنی در احاطه ی ولایت چهارده معصوم(ص) است زیرا در قبر چه بخواهی و چه نخواهی خود را در ولایت 14 میبینی،انسان چه کافر باشد و چه مسلمان و یا به هر دینی باشد باید جوابگوی نعمت چهارده معصوم(ص)در عمر خود یعنی همان امتحان ده یعنی عشرباشد . بهشت وجهنم را خود انتخاب میکند و در واقع ذیقعد انتخاب خود را در آنجا میبیند.

اینجا همان مقامیست که در عددابجد اسم مبارک امام علی(ع) که 110 است (در اول درس گفته شد)می بینید یعنی نگهدارنده عشرعالم(عددده)که امام علی(ع) قسیم النار و الجنّه می باشد. خیلی مراقب باشید زیرا ایشان مولی الموحدین و مولای متقیان است.شیعه شدن به ایشان وفرزندانشان سخت،اما نجات دنیا وآخرت است. امیدوارم خداوند متعال آن و لحظه ای ما را به خودمان وانگذارد.

عدد ده در شکم مادر(دوران جنینی)

هنگامیکه انسان درشکم مادر به 4ماه و 10روز می رسد پروردگار عالم میفرماید"انی نفخت فیه من روحی" اینست و جز این نیست که از روح خود در او دمیده ام. 4ماه میشود120روز(120=30×4) و 10روز باید اضافه کرد که میشود 130 روز و130 برابر عدد ابجد کلمه ی سلم است پس انسان در شکم مادر به سلم میرسد تا به اسلام وصل شود و خاضع گردد تا تسلیم امر او شود. عدد 130 برابر عدد ابجد کلمه عین است {عین در قرآن 70بار و به 70معنا ظاهر شده است(عدد ابجد حرف ع=70 است)} .

جایگاه عددی هردوکلمه ی سلم وعین برابر40 میشود. چند درس میگیریم که 4ماه یعنی به عدد 4 ،کلّ ملکوت و عنایت مقام روح خدایی به واسطه ی  عدد ده به جنین میرسد.درواقع در چهارچوب ولایت 14 یعنی 4روی10 قرار میگیردوظهور انسانی را حامل میشود و در این عالم رحمی باب تطهیر برایش گشوده میشود و این بلوغ به کمال رسیدن است.

عده ی خانمها بعد از طلاق سه ماه و ده روز است یعنی100 روز(100=10+(30×3)) آنگاه اگر آشتی نکردند پرونده از ملکوت عقدشان را باطل میکند در واقع سه ماه ، روی عدد ده کامل میشود،حقیقت ده روز(طُهر)راکامل میکند و بین دو زندگی عدد صد(100) بسته میشود.

در عده خانمهایی که همسرشان فوت میکند چهار ماه و ده روز عده میگذارند.یعنی 4 روی 10 وحقیقت چهارچوب زندگیِ خانم از او جدامیشود. درمجموع چهار ماه و ده روز، 130 روز میشود(130=10+(30×4))درواقع ملکوت دائمی است ولی جدایی ظاهری است واین عده پیوند را تا قیامت نگه می دارد. هرکدام این ایام سرّی از اسرار ملکوت اعداد مخصوصا عدد ده است و هر عدد ده یعنی 4روی ده و یعنی همان سرّسیزده(احد=13)درواقع سرّ خلقت ،گنج احدیت ذات اقدس الهی و سیزدهی که جایگاه عددی حرف (م) است و عدد ابجد حرف(م)=40 است.

پس در حقیقت ، ده عددِطُهراست و این دهه در تمام رگ وریشه ی ملکوت عالم از عالم اسرار تا الی یوم القیامت جاری و ساری است و پروردگاری که تمام اسمائش در مجرای سبّوح وقدّوس است خلقتی جز تنزیه و تسبیح و طهارت و تطهیر ندارد.

خواننده ی عزیز! قصد من از نوشتن این کتاب عرفان بیشتر شناخت مولایمان پروردگار عالم است و اینکه هدف خلقتش از موجودی به نام انسان چیست که میفرماید اورا آینه ی صفات و اسماء خود قراردادم.با این توصیفی که گفته شد آیا ذره ای از عالم هستی را بیرون از طهارت می بینید؟ انسان که در شکم مادر خلق میشود بصورت نطفه است 40 روز میگذردعلقه میشود ،بعد از40 روزمضغه میشود،بعداز 40روزعظام یعنی استخوان میگیردوبعد از آن گوشت وپوست روی استخوان قرار میگیرد(آیه 14 سوره مبارکه مؤمنون).

پروردگار عالم اولین سوره ای از قرآن که در روز مبعث به پیامبراکرم(ص)فرمود بخوان،سوره مبارکه علق بود .این سوره مبارکه جزء چهارسوره ای است که سجده ی واجب دارد(چهارمین سوره است) . عدد ابجد کلمه علق =200 و جایگاه عددیش برابر47 می باشدکه جمع ارقام 47 برابر11است(11=7+4)و11 = عدد ابجد کلمه هو. خیلی درس میگیریم .

کلمه علق برابرکلمه عقل است،درحقیقت پایه و بنیادظاهری و باطنی وجود انسان ملکوتی و جسمی ،همه وصل به اوست. از او آمده ایم و بسوی او باز میگردیم"انا لله وانا الیه راجعون" پس تمام معنا یعنی همان 4روی ده و جان ولایت و حقیقت ده یعنی عشر. وجودی که در این دنیا مورد امتحان قرار میگیرد،عقل است. عدد چهل در عربی اربعین خوانده میشود وریشه ی اربعین،  ربیع یعنی بهار است.پس بهار واقعی یعنی پاکی و طهارت ، در این زمینه حقیقت جانها سبز میشود و جایگاه طهارت یعنی ذیقعد آن جنات تجری من تحت الانهار الی یوم القیامت است.

درس ذی القعد جایگاه خشکی

عدد ابجد کلمه خشکی 930 میشود که بلوغ کامل عدد 30 که جایگاه عددی الف و عدد ابجد حرف( ل) مجرای توحید و سکوی به تعالی رسیدن به عالم اعلا علّیین است. جمع ارقام 930 برابربا12است(12=0+3+9)که 3=2+1 است. جایگاه عددی کلمه خشکی =66که برابرعددابجد نام مبارک الله جل جلاله است .جمع ارقام 66هم برابر با12است(12=6+6)که 3=2+1 است. عدد ابجدکلمه تراب (یکی از نامهای خشکی و درواقع جان خشکی است)603 میشود(9=3+0+6) که جایگاه عددیش 45 برابر با عدد ابجد کلمه آدم (ع) است(9=5+4). خشکی در واقع جایگاه خلقت انسان در ارض دنیاست که اولین نقطه خشکی در 25 ذیقعد در زیر خانه خدا خلق شد و از آنجا بر تمام دنیا دحوگردید(کشیده شد)و آنروز را دحو الارض نامیده اند.

حروف کلمه ارض برابر حروف کلمه رضا است و عدد ابجدش=1001میباشدو جایگاه عددیش =47 است (که 11=7+4 و11=عدد ابجد حج=عددابجد هو) و47 برابر با جایگاه عددی نام مبارک امام حسین (ع) و جایگاه عددی نام مبارک امام رضا(ع)است. در حقیقت ذیقعد واقعی عمل خالصانه و صعود به عالم قرب الی الله ،خشکی کربلای امام حسین(ع)است محل امتحان و ابتلا و به بالاترین درجه ی کمال انسانی رسیدن است یعنی به زندگی واقعی و زنده بودن دائمی رسیدن و در یک جمله شهادت فی سبیل الله است.

در اصل همانطور که ماهی تازمانیکه در آب است خبر از زندگی خشکی ندارداما همینکه میخواهد به اعلای مقام خود برسد یعنی غذای انسان مؤمن شود واز رتبه ی حیوانی به انسانی برسد،باید به خشکی بیایدو جان دهدتا به زندگی حقیقی انسانی برسدمخصوصا که غذای انسان مؤمن و شیعه ی چهارده معصوم(ص)ومسلمان واقعی شود.

پس این حیوان با جان دادن در خشکی ترک زندگی ظاهر خود راکرده تا به باطن کمال خود برسد انسان هم که اشرف مخلوقات است در خلقت خود در شکم مادر روی آب خلق میشود و اولین قسمت خشکی بدن او خانه قلب اوست که ظاهر میشود آنجا خانه خدا میشود و از آنجا بقیه خشکی بدنش دحو(کشیده)میشودتابصورت نوزاد انسانی کامل بدنیا بیاید سپس در دنیا بعد از دوران بلوغ یعنی وقتی به بلوغ شرعی میرسد باید به خشکی عمل وارد شود و سجاده ی بندگی پهن کند که تمام زندگی او روی سجاده یعنی محراب به معنای محل حرب، جنگیدن با نفس حیوانی است اگر بفهمد!چون دائماٌباید مخالف هوای نفس خود زندگی کند و به یک نحو با آن بجنگدوحیوانیت خود را مرکب انسانیت خویش نماید تا اینکه در این دنیا بتوانددر(یا)ی انتخاب خود در عشر زندگی دنیائیش بندگی مولای خود راانجام دهدوبه اعلاو کمال انسانی برسد.

پس همانطور که در حرف (ی)گفته شد که عشر عمل است وخواه ناخواه وطن ماست پس در این عشر امتحان باید عاشورایی شویم و در واقع اینجا قلب عمل است که باید به خشکی بیفتدتابا میوه ی صبر از کودکی نفس به بلوغ و کمال آن برسیم،از ظلمت متولد در نور شویم تا به جایگاه ذیقعد خود برسیم؛شهادت فی سبیل الله.

در عاشورا و کربلای حسینی زمین کربلا بین دو نهر آب است  اما کربلا خشک و سوزان است چنانکه آنرا تفتان میخوانند.هرچیزی را که میخواهند سرخ کنند، تفت میدهند تابه روغن بیفتد و سرخ شود. پروردگارعالم می خواست بندگانش را بدنبال امام زمانشان به حقیقت بندگی و کمال مقامات انسانی برساندوآن میسر نمیشد مگر اینکه به خشکی یقین برسند.

پس در کربلا حرف یاء انتخاب بین دنیا وآخرت تجلی کرد و خداوند متعال صورت قیامت دنیا را در عشر دنیا ظاهر ساخت تا هر کس با اختیارکامل انتخاب کنددر حالیکه کربلا بسیار سوزاننده و طاقت فرسا است خداوند متعال خواست آب دنیا هم براهل بیت امام حسین (ع)و یارانش بسته شود تا در نهایت خشکی را امتحان کنند. امام حسین (ع) با72یار باوفایش در میدان حق علیه باطل، امام شهدا وسیدالشهدا و ثارالله شد. زیرا حضرت نشان دادند که برای اینکه بتوان به خشکی یقین رسید و از زندگی ماهی گونه گذشت باید از دریا بیرون رفت .

پس آنجا ساحل یقین و سکوی پرواز به قرب الهی است جایی که مسلخ لباس حیوانی و جان بسمل شدن است. یعنی دل را ذبح کنی و تمام حیات وجودخود را هم که خون بدن است به قربانگاه عشق ببری و هدیه مولای خودکنی تا باآب حیات واقعی سیراب شوی تا در خشکی کامل وجود،که کاملا خالی شده از هر گونه آبی حتی خون بدن که آب سرخ حیات است،وارد حیات جاوید شوی واز جان آب زندگی، کوثر عالم و بدست ساقیش امام علی(ع)سیراب شوی و نزد پروردگار خود به اعلا علیین یعنی عالم قرب روی و نزد او به رزقا حسنا برسی.اللهم الرزقنی

درواقع یاران امام حسین(ع)رسیدند به این یقین که آب دنیا آنها را به زندگی حیوانی باز میگرداند. اما حقیقت آب، خود وجودامام حسین(ع)است زیرااوست که حق الیقین است.عددابجد کلمه آب اگر بصورت بسیط بنویسیم{(الف=111)+(با=3)} 114 میشودیعنی تعداد سوره های کلّ قرآن و در کنارش چهارده معصوم(ص)هستند. این آب است که یک جرعه اش انسان را الی یوم القیامت سیراب میکند. پس یاران باوفای امام حسین(ع)این حقیقت را دریافتندکه راه تعالی همین است و در امتحان به خلوص رسیدند . پس انتخاب صحیح کردندو زندگی پاک حسن و رزق حسن را نزد پروردگارشان گرفتند و در تکامل ابدی غرق شدند. اللهم الرزقنی

همانطور که در جایگاه عددی  خشکی کلمه ارض(=47) به دو جایگاه اشاره شد:یکی جایگاه عددی نام مبارک امام حسین(ع)بود و دیگری جایگاه عددی نام مبارک امام رضا(ع)که حروف رضا همان حروف ارض است وعددابجدش هم1001 میشود.همه ی عالم هستی گرد یک محور در چرخش است که شاخص این محوریت ،خانه خداست که طواف را به ظاهر در اعمال حج به هفت دور میبینیم.

در واقع این گردش و جان حج به گرد رضای خداست و همه ی مخلوقات در آنچه خداوند به اراده و مشیتش بر آنها مقرر فرموده در رضای خدا غرق هستندو بدون کراهت ،دائماٌ قلب خود را منطبق کرده ودر این بلوغ راضی به رضای خدا گرد این محور طواف کند و همانطور که ذکر شد خواسته های هوای نفسش را قربانی امر مولایش کند. آنگاه متوجه میشویم که ما دائماٌ در طواف هستیم.

همانطورکه گردش خون دور قلب اگر لحظه ای متوقف شود،انسان می میرد، انسان مؤمن هم اگر از گرد طواف رضای خدا منقطع شود سقوط در جهنم میکندودچار مرگ قلبی (باطنی)میشود.همانطور که میدانید در آخرین لحظات شهادت آقا اباعبدالله الحسین(ع)راوی میگوید دیدم لبهای مبارک آقا تکان میخورد...متوجه شدم که میفرماید:رضاً بقضائک تسلیماً بأمرک.

خداوند کریم بالاترین درجه را در زمان ترک این دنیا برای عالم باقی رسیدن به درجه ی راضیة ً مرضیة میداند ومیفرماید: "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربّک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی" ای کسی که به نفس مطمئنه رسیدی بیا بسوی پروردگارت که تو راضی به امر من بودی و من هم از تو راضی هستم پس داخل شو بین عبادت کننده های من و داخل شو در بهشت من. پس برای تعالی به اعلا رسیدن و عالم قرب باید با دو بال پروازکنیم ؛یک بال امام حسین(ع)ویک بال امام رضا(ع)  

 

عدد ده درآیات مربوط به حضرت موسی(ع)  

پروردگار عالم نام مبارک موسی(ع) به ایشان تعلق داد زیرا هنگامیکه بدنیا آمد به مادرش فرمود که برای ایشان جعبه ی چوبی از بهشت آورده شد که همان تابوت عهد بود و امرفرمود که موسی(ع)را درآن بگذاردوروی دریا رها کندوفرمود: ماخود نگهدار او هستیم و ایشانرا به شما برمیگردانیم (آیات 38 و 39سوره مبارکه طه) . پس اینگونه آقا از بدو تولد روی دریا قرار گرفت ونام موسی(یعنی از آب گرفته شده ) بر اونهاده شد. خانم آسیه (س) حضرت را از آب گرفت و خداوند مقرر فرمود موسی(ع)درخانه فرعون و در دامن پاک آسیه(س)رشد کند(فرعونی که پسرها را میکشت و نمیخواست موسی بدنیا بیاید) پس خداوند خواست با تولد موسی(ع)،در(یا)را نشان دهد و موسی راناخدا و نجات دهنده غرق شدگان دریا،در(یای)واقعی قرار دهد.

 زیرا همانطور که در کلمه دنیا گفته شد پروردگار عالم تمام گنج عالم بالا را در عدد ده روی حرف (ی) دنیا ظهور داد و دنیا کلمه ی استثنا شد زیرا حرف (ن)ساکن پشت حرف (ی)باید ادغام شود اما اینجا اظهار میشود، حرف (ن)به عدد ابجد 50وجایگاه عددی 14=ولایت چهارده معصوم (ص) در پشت حرف (یا)ی دنیا اظهار شده است زیرا همه ی کسانیکه بدنیا قدم میگذارند و متولد میشوند در (یا)ی دنیا انتخاب میکنند و با انتخاب خود ،جایگاه خویش را در عالم باقی تعیین میکنند ؛بهشت یا جهنم وبا اظهار چهارده نور مقدس(ص)وشیعه و پیرو شدن این عزیزان راه به عالم قرب رابپیمایند.

هنگامیکه پروردگار عالم اراده فرمود که به حضرت موسی(ع)الواح طیبه ی تورات را عنایت کند اورا به وعده گاه کوه طور خواند و به ایشان فرمود :سی شب به عبادت پردازد و بعد از آن ،ده شب دیگر اضافه کند تاچهل شب تمام شود(آیه 142سوره مبارکه اعراف) . خداوند با جداکردن 30و10چه منظوری دارد ؟آیا غیراز این است که بواطن این ایام واعداد،رابطه ای با تجلیگاه های عالم اسرار دارد و شاید ارکانی از رکنهای خلقترابه ظهور می آورد ودر باطن این معانی، معارف حقیقی رسیدن الواح تورات را به حضرت موسی(ع) که کلیم الله است افشا میکند، که اگر درجه میگیرد بواسطه کیست و اگر کلیم شد در واسطه چه کسانی است؟او که پیامبر حقی است با ظهور حقایق ،راه هدایت را برای ورود پیامبر موعود و فرزندان نورانیش (ص)آماده میسازد و اذهان امتها را آماده میکند که او هم واسطه ی خبرهای غیبی است و خداوند متعال با کتاب آسمانی اسماء مقدس معصومین(ص)را افشا میکند.

حقیقت عشر چیست که موسی(ع)باید به انجام وظیفه ی تکلیف خود آگاه شود تا خداوند کریم بایشان درجه ی تمام شدن اربعین لیله را بدهدو چقدر پر معناست که شروع این دعوت از اول ماه ذیقعده است(ذیقعد یعنی صاحب جایگاه)پس خداوند میخواهد موسی(ع)رابه جایگاه حقیقی اش برساند. پس با تمام شدن ماه ذیقعده او سی شب را تمام میکند ، خداوند بایشان میفرماید تاده شب دیگر بماند یعنی از اول ماه ذیحجه تا روزدهم (واتممناهابعشر)تاخداوند به وعده اش که اربعین لیله است،روزدهم ذیحجه با دادن7 لوح مقدس کتاب تورات بایشان درجه دهد. پس حقیقت برای ایشان که انسان برگزیده است درجه و مقام و کتاب آسمانی است، اما قوم او با اینکه حضرت هارون(ع)؛برادر و وصیّ حضرت موسی(ع)درمیان آنها بود، بعد از چهل روز اکثرشان گوساله پرست شدند. داستان سامری آیات 86تا97سوره مبارکه طه.

هنگامیکه حضرت جبرائیل (ع)برای رساندن وحی به حضرت موسی(ع)تشریف فرما شده بود، سامری جای پای این ملک مقرب را برداشت و از قوم خود مقداری طلا گرفت و مشتی از آن خاک متبرّک را درآن ریخت و به شکل گوساله ای درآورد،آنگاه که گوساله را تکان میداد صدایی از ان خارج میشد که با این عمل عده ای از قوم موسی (ع)رافریفت و متاسفانه آنهاخداوندیکتارا که بارها از بلایا نجاتشان داده بود رها کردند و به گوساله ی سامری ایمان آوردند.

پس همه در انتخاب در (یا)ی دنیا آزادند.امثال قوم موسی(ع)دائما دردنیا بصورتهای مختلف تکرار میشود،اما در(ی)ای دریای دنیا دائما سفینه ی نجاتی دارد که ناخدایش مولایمان امام زمان(عجل الله)میباشد و دائما کسانی را که کمک میخواهند را نجات میدهد.یامن من رکبها (هر کس سوارشود امنیت پیدامیکند) و یغرق من ترکها(وهرکس کشتی نجات را ترک کند غرق میشود). امتحان این است که به ساحل نجات و خشکی قدم گذاریم.همانطورکه خداوند کریم در زمان حمله فرعونیان به قوم موسی (ع) وقتی به دریای نیل رسیدند،به موسی(ع) امر فرمود که عصای خود را به آب دریا زده ،دریا دونیمه شد و خشکی ته دریا نمایان شد . موسی(ع)و قومش از روی خشکی کف دریا(حکمت خالق یکتا)گذر کرده وبه ساحل نجات رسیدند، امافرعونیان روی خشکی کف دریا پشت قوم موسی(ع)آمدند ولی وقتی تمام یاران موسی(ع)از دریاگذشتند به امر خالق یکتا آب بهم پیوست و فرعون و فرعونیان را در (یا)ی انتخابشان غرق فرمود. امیدوارم همه در زمره ی نجات یافتگان در کشتی نجات مولایمان باشیم. انشاالله

آیه 90و91 سوره مبارکه یونس:"وجاوزنا ببنی اسرائیل البحر فاتبعهم فرعون وجنوده بغیا وعدوا حتی اذا ادرکه الغرق قال ءامنت انه لا اله الا الذی ءامنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین-الان وقد عصیت قبل و کنت من المفسدین.

وما بنی اسرائیل را ازدریا گذراندیم پس آنگاه فرعون وسپاهش به ظلم وتعدی از آنها تعقیب کردند تا چون هنگام غرق او فرارسید گفت اینک من ایمان آوردم و شهادت میدهم جز آن الهی که بنی اسرائیل به او ایمان دارند خدایی نیست و من هم تسلیم فرمان او هستم.به او خطاب شد:الان میخواهی ایمان بیاوری درصورتیکه از این پیش عمری به کفر ونافرمانی زیستی و از بدکاران بودی؟   

  عرفان حج به عدد 10روز اول ماه ذیحجه

چنانچه تا این قسمت عرفان عالم اسرار را به جان حقایق عددی خواندیم و پروردگار عالم خواست که شناخته شود(انّی کنت کنز مخفیا و احببت و ان اعرف).

تمام نقطه شناسایی در حقیقت سرّالاسرارظهورات و عالم مکنونات برمیگردد به نقطه ی خلقت خشکی و ارض که آنجا خانه خداست. تمام انوار و احوالات ظهوری و تمام گنجینه و خزانه اسرارو معارف در این نقطه ی ذیقعد، در 25ماه ذیقعده ماه یازدهم سال قمری اتفاق می افتد که خلقت خشکی روی آب است،مثل این است که آب آیینه ی تمام نمای خزانه ی آسمانی ومحل ّحیات جاویدان همه ی ظهورات به باطن خویش و اصل استعداد ارض، ثمر و میوه میدهد. عدد 25 برابراست باجایگاه عددی کلمه حمد و حمد کلّ هستی است. امیدوارم کتابها از عرفان آب و گنج  الف وسرّ حقیقت عدد13 و گنج عشر را مطالعه کرده باشید.

خداوند متعال نام مبارک خود را،به کلمه احد به عدد 13در حقیقت اسمائی و نوری به کلمه واحد به عدد 19ظهور فرمود. 13که جایگاه عددی حرف(م) است با عدد ابجد 40 وحقیقت اربعین وباب طهارت ودرنهایت قداست وتنزیه به همه ی ظهورات کشیده شده و عالم جز به سبوحیت خداوند سبحان ظهور پیدا نکرد و انسان کامل ،اشرف،اتمّ،اکرم واکمل مخلوقاتش را در نهایت طهارت خلق فرمود،بقول شاعر : 

         زاحمد تا احد یک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است

که ظرف گیرنده ی تمام حمد و وحی نورالهی ، ظرف پاک و مقدس نورواحدچهارده معصوم(ص)یعنی حقیقت سرّمحمدی(ص)شد. بنابراین در دنیا خداوند کریم انسانها را در طی تکالیف  مکلف به آمدن حج فرمود و در این وادی در ایام حج ،13عمل را به حاجی واجب فرمود.

در روز نهم (عدد بلوغ نه در جایگاه 19 و حقیقت سرّکلمه ی مبارک واحد)روزی که حاجی باید به تعالی طواف و عرفان عرفات در روز عرفه واقف به معرفت کامل مولای خود باریتعالی ربّ العالمین شود و با شناخت کامل شیطان را رجم کند و ظلمات وجود خودرا کاملا بشناسد و در این وادی به حقیقت اتممناها بعشر روز عیدقربان برسد،بنابراین 12عمل تا ظهر روز عرفه تمام میشود.از ظهر روز عرفه عمل 13 که عرفان رسیدن به حقیقت عرفه است شروع میشود. اگر کسی همه ی اعمالش تا اینجا کاملا درست باشد ولی عمل 13 را نداشته باشد حجّش قبول نمیشود.

خواننده محترم!امروز با این درس شاید برای اولین بار این معارف را شنیده باشید،اما اگرخوب دقت کنید که عدد 13 ،رسیدن با شناخت به قول خالق مهربان است که فرمود:"لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفوا احد" و اینجا یگانگی او با صدق عمل (به مجرای توحید)میرسیم یعنی به 13که جایگاه حرف (م)است و به بیان دیگر به 40 (عددابجدم=40) که اربعین و تطهیر باطنی و زیارت نور مبارک چهاردهمین معصوم(ص)اوکه صاحب و حامل تمام گنجینه و خزانه ی توحید است میرسیم.

پس محل قبولی گرفتن از باطن عدد ده ،رسیدن به بلوغ 9 است. مثل جنینی که تا 9 ماهش تمام نشود وارد عالم تولد(ده) نمیشود. عید قربان یعنی رسیدن به جان احیا شدن و تولد واقعی انسانیت.اینجا محل تعالی از عالم ظلمات به نور است،ظاهرا حاجی احرام سفید را درمی آوردو واقعیت لباس سیاه حیوانیت را از درون خود بیرون می آورد و این سفیدی لباس احرام را از ظاهر به باطن همیشه به تن میکند وحریم دار کعبه ی دل میشودکه هرگز ظلمات در آن نفوذ نکند،یعنی به عدد40 خالص میشود.کیمیاگر عالم صاحب الزمان(ص)،مس وجود حاجی را طلا میکند(عددابجدطلا=40)و او را به رنگ ظاهرا زرد،منور به نور هدایت می فرماید و او را به عالم باطن متولد می نماید،به او دید بصیرت ،گوش شنوایی حق و قلب دائما زنده عنایت میکند.اللهم الرزقنا

پس عرفه خیلی مهم است، جالب است بدانید عدد ابجد کلمه عرفه355میشود که جمع ارقامش13میشود(13=جایگاه عددی م وعدد ابجد م =40) و عدد 300 افشاکننده ی عدد 55 است(عددابجد نه=55).پس عرفه حقیقت درس نه را به بلوغ حروفی و روزِ نهم به عدد 9 و جان واقعیتها ، رسیدن به وحدانیت گنج احدیت را میرساند،به شرط اینکه با بلوغ ایمان 9 ،به شیعه شدن امام دوازدهم ؛معصوم چهاردهم و نهمین فرزند صاحبِ 9 (امام حسین(ع)) برساند. اوست که وقتی بدنیا آمد حامل نه ذریه در بطنش بود وخود با عدد 10 بدنیا آمد(یعنی دهه طُهر)و درواقع حقیقت گنج 9دربطن ده را به حقیقت سرّ و گنج 19=9+10 در دنیا ظهورداد.

شایددلیل اسرار عرفه و حقیقت عاشورا ،این است که هرکس میخواهد به این حقایق برسد باید رهرو امام عاشوراییان شود و ایشان دلیل و برهان حقایق است که بخوبی در درسهای گذشته توضیح داده شد.

اما کلمه قربانی که روز دهم ذیحجه ،همه ی حاجیان باید به قربانگاه بروند وذبح گوسفند داشته باشند. امام حسین(ع)که خودش حقیقت ده است از مکه به کربلا میرود و بعد از گذراندن 10 روز عاشورا (همان سرّحقیقت  10×10=100=عدد ابجد حرف(ق)با جایگاه عددی 19)خود حضرت وحیات طیب و صعود کامل از حیوانیت به انسانیت و قلب به میم شدن را به تمام انسانها عنایت میفرماید. عدد ابجد قربانی 363 است که جمع ارقامش 12 میشود و 12برابر با جایگاه عددی حرف(ل)است که عدد ابجد(ل)=30 میباشد و30 برابرباعددابجد یک است پس درواقع قربانی ،راه رسیدن به حقیقت توحید است. در این قربانی سه معنا نهفته است:

1_همانطور که قبلاهم ذکر شد خداوند کریم میفرماید:"ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءعند ربهم یرزقون"  حساب نکنید کسانیکه در راه خدا کشته میشوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.   

2- جمع ارقام 12 برابر با3 میشود و عدد 3 پایه همه ی اعداد وعدد ابجد آب است، شهید فی سبیل الله مخصوصا آقا اباعبدالله الحسین(ع)و یارانش که 3روز ظاهرا آبرا بررویشان بستند، خود به حقیقت و جان آب رسیده بودند و امام حسین(ع)؛امام سوم،خودش حقیقت آب و سرچشمه آب یعنی عین الحیات بود وهست.پس هرکس که در آن وادی به قربانگاه رفت،در حقیقت تشنه ی حقیقت آب بود،برای همین تشنگی ظاهر آب ،اورا از پا در نیاورد و اورا به سیراب شدن حقیقت آب زندگانی رسانید.اللهم الرزقنا

3- عدد 63برابربا طول عمر مبارک حضرت محمد(ص) و حضرت علی (ع) و جایگاه عددی کلمه اربعین (به حقیقتهایی که قبلاگفته شد)است و خداوند کریم تمام زیباییهای ظاهری و باطنی را به این عزیزان بطور کامل عنایت فرموده است. عدد300 افشاکننده ی رسیدن به جایگاه عددی طهارت اربعینی است و امام حسین(ع)کسی که وجودش محک اتممناها بعشر همه انسانهاست، عدد اربعین برایش بعداز عاشورا نگهداری میشود و اوست که عرفان تمام حقایق را از عالم ظلمات به بلوغ عالم نور پرده برداری فرمود .

اتممناها بعشر برای وجودمقدس پیامبراکرم(ص)

وجود مقدس پیامبر گرامی(ص)در سال عام الفیل ؛پیروزی باطنی و ظاهری مکه در نابودی اَبرهه و لشکریانش (سوره مبارکه فیل) بدنیا آمد و قدوم مبارکش عالم ظلمانی دنیا راغرق نور فرمود. 30 سال بعد از تولد وجود مقدسش ،امیر المؤمنان علی (ع) در13رجب از خانه خدا متولد شد که ایشان را مولود کعبه می خوانند و سه روز با مادرگرامیش ؛فاطمه بنت اسد در مهمانسرای پروردگار عالم در پاکترین و مقدس ترین نقطه ی دنیا پذیرایی شدند. در 15 رجب دیواری که سه روز پیش برای ورود مادرش شکافته شده بود،دوباره گشوده شد و مادر و نور دیده اش قدوم مبارکشان را دردنیای ظاهر گذاشتندو مردم (آنزمان)این دو عزیز رادیدند.

10 سال که از عمر مبارک حضرت علی (ع)گذشت،پیامبراکرم(ص)40 ساله شدند و به امر پروردگار عالم در غار حرا به پیامبری مبعوث گردیدند و کل قرآن کریم دفعتاً به قلب مبارکش نازل گردید. اینجا حضرت قبل از بعثتشان یک 30 سال و اتممناها بعشر یعنی 10 سال را تمام فرمود تا خداوند کریم در اربعین سنه ،تمام نور منور قرآن را به ایشان عطافرمود زیرا از نظر مقام هیچ پیامبری به مقامش نمیرسد که همه در40 روز یا 40 شب اربعین را به عنایت گنج رسالت از خداوند کریم دریافت میکردند مثل حضرت موسی(ع) که در درسهای قبل گفته شد تاالواح مبارک تورات را گرفت. اما پیامبراکرم(ص) که سید المرسلین است به اربعین سنه (40 سال ) کتاب الله قرآن که کلام الله است را بنام بالاترین معجزه در بین همه پیامبران و اوصیاء دریافت کردند.

ایشان 23 سال بتدریج به امر خالق یکتا آیات مبارک قرآن را برای مردم خواندند وآنها را هدایت فرمودند. 13 سال از این مدت را در مکه و 10 سال را در مدینه تبلیغ رسالت کردند که همانطور که قبلا ذکرشد در عالم سرّ و درظهور اسماء مبارک خالق یکتا اسم مبارک احد جل جلاله به عددابجد13 کنز الله بود ونام مبارک مکنون ومخزون الهی می باشد.

و همچنین بنابر قرار گرفتن باطن 13 که در عدد خلقت زمین ها وآسمانها در 6 روز (آیه 4سوره مبارکه حدید) و همچنین طبق آیه انا لله و انا الیه راجعون نقطه خشکی درحرف(و) که عدد ابجدآن 6 میباشد در زیر خانه خداظاهر گردید و از آنجا دحو الارض شد در حقیقت حرف (و)شد، (واو) و عدد ابجد (واو)=13 است که 13=جایگاه عددی حرف(م) که عدد ابجد (م)=40 است  و این نشانه ای از آیات الهی است و سرّ طهارت و گنج وجود چهارده معصوم(ص).پس تبلیغ رسالت حضرت (ص) در 13سال، باطن طهارت و گنج رسالت در عدد 14 معصوم(ص) و ثبوت طهارت در مکه اظهار شد .

اما باطن 13 همان 4 است(جمع ارقامش 4میشود4=3+1) و جمع یک تا 4 میشود 10(10=4+3+2+1) سرّ دهه ی طُهر به هجرت پیامبرگرامی (ص) به مدینه است،باجان برکف گذاشتن امام علی(ع)(که درشب هجرت دربستر پیامبر(ص)خوابیدند)که فقط این وزنه ی سنگین و گرانبها بود که برابرِ جان رسالت و جانِ قرآن عزیز میتوانست در گرو بماندکه مدینه ، مدینه شود(شهر تمدن وشهرالنبی(ص) ) .

پیامبراکرم(ص) 10 سال در مدینه تبلیغ فرمودند و 23 سال راتمام کردند . اینجا درآخر سال دهم در مدینه به امر خداوند کریم مأمور به معرفی وصی خودشدندزمانیکه به آخرین سفرحج خود تشریف فرما شدند یعنی حجه الوداع، بعداز بجاآوردن اعمال حج در مسیربازگشت درمحلی بنام غدیرخم ،تمام وکمال اتممناهابعشر زحمات ورسالت خود را با انتخاب وصی محترم ونورانی خود یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) کامل فرمود. چنانچه خداوند درسوره مبارکه مائده آیه67میفرماید:"یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته . . ." .  

پس حضرت درسن 63 سالگی (که یکی از اعداد پر معناست )اربعین سنه ی عمر خودرا به بهار جاویدان گنج وجودش در دنیا وآخرت اظهار فرمود و ایشان به عالم قرب در جایگاه محبوب رسیدند. عدد 63 چند معنی دارد:

1 جایگاه عددی کلمه اربعین=63  و عدد ابجدش 333 است که جمع ارقامش 9 میشود(9=3+3+3) . پیامبر(ص) خودش و وصیّش امام علی(ع) در 63 سالگی(در جایگاه اربعین) روح مطهرشان به فوز عظیم و به عالم قرب واصل گردید.

2 عدد 63 برابر جایگاه عددی (یا غنی) میباشد که خداوند این بزرگواران را مظهر اسم مبارک خود(غنی) تجلی داده ومجرای غنی خود قرار داد و درجایگاه غنی به عالم باطن و عالم قرب رهسپارشان فرمود. خوب دقت کنید که خداوند کریم وجودهایی را که مطهر خلق کرد و مطهر قرارشان داد ومطهربه نزد خود بازگرداند، جایگاهشان تطهیر است{این یکی از دلائلی است که قبور معصومین(ص)متبرک میباشد حتی امام زادگان(ع) . مرقدشان جایگاه نماز و دعا و نیایش به درگاه خداست زیرا آنها در جانِ نماز مجرای ثبوت عبودیت هستند.

3 یکی از القاب امیرالمؤمنان علی (ع)، فاروق است . جایگاه عددی کلمه (فاروق)=63 و عددابجدش 387 میشود(18=7+8+3 و 9=8+1). وجودهای مقدس جداکننده ی حق از باطل هستند. فاروق، فاعلِ فرق میباشد یعنی قسیم النار والجنه پس هم ظاهر و هم باطن درجایگاه حقیقی تقسیم حق ازباطل هستند چنانچه کنیه مبارک پیامبر(ص) ابوالقاسم است یعنی پدرِهمه ی قسمت کنندگان.

گفتیم که در واقع باطن ده (اتممناهابعشر) ،9 بود (اگر ده را به حروف بنویسیم عددابجدش 9 میشود9=5+4) وعدد9 ،رسیدن به حقیقت بلوغ و خلوص است . پس گنج وجودشان میشود 19 (یعنی 9روی10 )که هم جمع تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) است و هم 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و هم از گنج واحدیت هرگز تزلزل نکرده ونمیکنند و در جایگاه باقی لایفنی می باشند.

 امیرالمؤمنین علی(ع)____  تا30 سال بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) زندگی کردند که در این 30 سال گنج دهه ی طُهر قرآن را درعالم دنیا در 30 جزء کتابت فرمودند. قرآن شد اتممناهابعشر به عمل. درکتابهای گنج عشر کامل توضیح داده شده است. پس تمام شیعیان در رسیدن به اربعینِ عمل باید از باطن قبولی قرآن بگذرند.

حضرت علی(ع)در سن 63 سالگی در حالیکه 10 سال در مدینه خدمت آقارسول الله (ص)بود و 30 سال هم بعدازایشان ، به سال 40 هجری به بالاترین مقام ومنزلت؛ به شهادت فی سبیل الله رسیدند. در واقع به اربعین عمل یعنی بهار عمل رسیدن ،خیلی سخت است(کلام ما قاصرند از تعریف و معانی کلمات،امیدوارم خداوند عزوجلّ ببخشد).

بایدنفس نفسِ عمرمادر جایگاه عمل خالصانه در پیروی از تک تک آیات قرآن، مُهر قبولی دریافت کند. ودر اشتباهات با شستشوی آب توبه طهارت جداشدن از ظلمات رابگیریم.پس اتممناها بعشر برای همه بندگان خدا در امتحان نگهداری ولایت وجانِ قرآن ضروری است. امیدوارم بتوانیم شیعه ومحب واقعی چهارده معصوم(ص)،مخصوصا امام زمانمان (ص) باشیم و قلب مبارکشان از ماراضی و خشنود باشد.       

گنج عدد ده در حقیقت عدد 19 

عدد 19 از اعدادی است که خداوند متعال در آیه 30 سوره ی مبارکه مدثر به مضمون ( علیها تسعه عشر ) اشاره فرموده است. بقول احادیث معتبر ، قرآن مضربی از عدد 19 است چنانچه کلام مطهر خداوند با نوزده حرف بسم الله الرحمن الرحیم شروع میشود .

رسول خدا (ص) میفرمایند که تمام محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره ی حمد جمع است . اولین سوره ی قرآن کریم حمد است و اولین آیه مبارکش 19 حرف است . قرآن 114 سوره دارد که تقسیم بر 19 میشود (6=19÷114) و 6 عدد تعداد ایام خلقت دنیاست ( آیه 4 سوره مبارکه حدید ) .

تعداد تکرارکلمات آیه بسم الله الرحمن الرحیم  درقرآن کریم به عدد 19 قابل قسمت  است .  تعداد  اسماء مبارک الله(جل جلاله) در قرآن کریم 2698 بار است ( 142=19÷2698 ) ، کلمه مبارک الرحمن(بدون شمارش در بسم الله...) 57 بار(3=19÷57 ) و کلمه مبارک الرحیم(بدون شمارش در بسم الله...) 114 بار ( 6=19÷114 ) .

رسول خدا (ص) در حدیث ثقلین فرمود : 2 چیز گرانبها بین شما امت قرار دادم یکی کتاب قرآن و دیگری عترت طاهرم که از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند . در نتیجه کتاب مبارک قرآن در کنار ائمه معصومین (ص) است .

همانطور که بسم الله الرحمن الرحیم سوره ی مبارکه حمد که شامل محتوای کل قرآنست 19 حرف است ، جمع حروف اسماء مبارک پنج تن (ص) هم 19 حرف میشود ، {نامهای مبارک : محمد (ص) ، علی (ع) ، فاطمه (س) ، حسن(ع)وحسین (ع)}.

در کتاب مصابیح الانوار ( ج1 ص435 ) آمده که امام علی (ع) فرمودند : همه علوم در کتب آسمانی چهارگانه مندرج و علوم آنها در قرآن است و علوم قرآن در فاتحه الکتاب و علوم فاتحه الکتاب در بسم الله الرحمن الرحیم و علوم بسم الله در بای  بسم الله است و من نقطه زیر باء هستم. یعنی تمامی علوم در وجود امام علی (ع) گرد آمده است . ضربت خوردن سر مبارک آقا به دست ابن ملجم لعنت الله علیه نیز در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان است .

ابن مسعود می گوید : همانا قرآن بر هفت حرف نازل شده ( بسم الله ) که هر حرفی از آن دارای ظاهر و باطنی است و حقا ظاهر و باطن آن نزد علی بن ابیطالب علیه السلام میباشد .

از امام علی (ع) روایت شده که آن حضرت در جنگها به همراه خود نقشی را حمل میکردند که محیط دایره ی آن حروف بسم الله در 19 خانه و به ازای هر خانه نامی از نامهای نیکوی خداوند قرار داده شده بود که با آن حروف آغاز میشد و آن حضرت اینرا در خط مقدم لشکر حمل مینمودند و بوسیله ی آن به خدا توسل می جستند تا بر دشمن غلبه یابند .

اما چرا عدد 19 را حقیقتی از اسرار گنج ده نوشتیم ؟ زیرا اگر یادتان باشد در درس عدد ده در حقیقت خلقت عالم بالا که خداوند عالم در عالمی که ( لا یشم رایحة الوجود ) بویی از خلقت وجود نمی آمد ، پروردگار عالم سرّ نام خودش را به نام   احد (جل جلاله) ظهور داد و عدد و حروف زیبای گنج خود را با صفت یگانگیش که هرگز در  مقابل آن  عدد  دیگری  نمی آید . چنانچه طبق آیه ی کریمش در سوره مبارکه توحید (و لم یکن له کفوا احد ) هرگز هم کفوی برای او نبوده ، نیست و نخواهد آمد . طبق حدیث از کتاب عیون الاخبار ، ترجمه غفاری ( ج2 ، ص312 ) :

در مجلسی که مأمون ملعون تشکیل داد و دانشمندان ادیان مختلف را دعوت کرد که سوالات خود را از امام رضا (ع) بپرسند و حضرت جوابگو باشند ، شخصی به نام عمران صابی گفت : بخدا قسم ای سرورم ، فقط میخواهم چیزی را برایم ثابت کنی که بتوانم به آن چنگ بزنم و تمسّک جویم و به سراغ چیز دیگر نروم . حضرت فرمودند : آنچه میخواهی بپرس . اهل مجلس همگی ازدحام کردند و به یکدیگر نزدیک شدند . عمران پرسید : اولین موجود و آنچه که خداوند خلق کرد چه بود ؟  حضرت فرمودند : سوال کردی پس خوب گوش کن ! واحد ، همیشه واحد بوده ، همیشه موجود بوده ، بدون اینکه چیزی به همراهش باشد ، بدون هیچگونه حدود و اعراضی و همیشه نیز اینگونه خواهد بود . الواحد لا یصدر الا واحد ( خداوند واحد جز واحد از او صادر نمیشود ) ، سپس بدون هیچ سابقه قبلی ، مخلوقی را با گونه ای دیگر آفرید با اعراض و حدودی مختلف، نه آنرا در چیزی قرار داد و نه در چیزی محدود نمود ونه به مانند ومثل چیزی ایجادش کرد ونه چیزی را مثل او نمود ، بعد از آن مخلوقات را به صور مختلف از جمله خالص و ناخالص ، مختلف و یکسان به رنگهای متفاوت آفرید بدون اینکه به آنها نیازی داشته باشد و یا برای رسیدن به مقام و منزلتی به این خلقت محتاج باشد ( سوره مبارکه نساء آیه 1 ) . عمران گفت : آری ای سرور من پس اکنون بفرما به چه چیز می دانست آنچه را که می دانست ؟ یعنی به چه وسیله ای آنچه را که دانسته است به آن آگاهی یافته ؟ آیا به توسط ضمیر بوده است و یا چیزی غیر از آن ؟

حضرت فرمودند: اگر علم او از طریق ضمیر ( و آن صورت حاصله در اندیشه ) انجام بپذیرد ، آیا میتوان برای شناخت آن ضمیر حدّ و حدودی قرار داد ؟ گفت : نه نمیتوان . امام ادامه دادند آن ضمیر چیست ؟ عمران جواب نداد . سپس حضرت فرمود باکی نیست ، حال اگر از تو درباره ی ضمیر بپرسم که آیا آنرا با ضمیر دیگری باز میشناسی ؟ اگر بگویی آری ، در واقع حرف و ادعای خودت را باطل کرده ای . ای عمران آیا شایسته نیست بدانی که " واحد " یا  " ضمیر " وصف نمیشود؟ و چنان نیست که از برایش غیر از کرد و کار گفته نشود ، بنابر درس گفته شده ضمیر همیشه جانشین اسم است و تنها حرفی که خوانده میشود حرف  " هو " است که اشاره به مشار الیه است . بنا براین حرف ( ه ) در حروف ابجد عددش 5 است و تنها حرفی است که در جانشینی اسم بصورت اشباع و بلا اشباع در عربی خوانده میشود چنانچه در کلمه " رَبَّهُ "  خوانده میشود " رَبَّهوُا " با صدای بلند و اینجا اشباع میشود .

نکته مهم این است که در عالم سرّ گنج واحدیّت ظهور اسرار خلقت پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین است که به عدد 5 حرف ( ه ) ضمیر جانشین اوست که این عزیزان خلیفه الله و مجرا و مجلی و آیینه و مرآت حق و کُمّل اولیاء شدند و آنها ولایت مطلق از جانب حق تعالی هستند و تمام سرّ الاسرار کائناتند که هم اولند و هم آخر ، هم ظاهرند و هم باطن .

(من میخواستم درسی که بصورت حروف و اعداد و از گنج ولایت نوشته میشود تطبیق با حدیث مبارک امام رضا ( ع ) داده شود و به سمع و نظر خوانندگان عزیز برسانم) .

پس خداوند کنز وجودش را به اسم مبارک واحد ظهورداد و فرمود:الواحد لا یصدر الا الواحد.از خداوند واحد جز یک خلقت واحد صادر نمیشود. عددابجد اسم مبارک واحد برابر19 است که جمع ارقامش 10 میشود(10=9+1) و عدد 10 همان حقیقت گنجی است که از عدد ابجدنام مبارک احد(جل جلاله)که در درسهای قبل نوشته شد (احد=13)ظاهر شد که حقیقت چهارچوب خلقتی ظهور یافت. از جایگاه طهارت باطن حرف(م)به عدد ابجد 40 که جایگاهش 13 است و در جمع ارقامش (4=3+1)آیات مبارک آیت الکرسی ظهورمیکند که حدیث در کتاب گنج الف از امام صادق(ع)نوشته شده است. پس جمع اعداد1 تا 4 میشود 10 (10=4+3+2+1)که همان 4روی 10 است یعنی ولایت چهارده معصوم (ص)در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم قرار دارد.

حال خواهید یافت که چرا عدد 19 در سرّالاسرار گنجینه ی آیات قرآن نیز مؤثر است و عدد 19 در واقع باب رفتن به حقیقت طهارت است،چنانچه عدد نوزده برای هر کس معنی میشود عالمی که نو،زده میشود.

هنگامیکه یک حیوان حلال گوشت را میخواهند ذبح کنند طبق آیه 121 سوره مبارکه انعام (نخورید گوشت حیوانی را که هنگام کشتن آن بسم الله نگفته باشند...) باید بسم الله بگویند ، به دلیل اینکه حیوان در مسیر کمال وجودیش برای رسیدن به حقیقت انسانی باید از 19حرف بسم الله الرّحمن الرّحیم گذرکند،زیرا همانطور که گفته شد بسم الله سوره ی مبارکه حمد کل محتوای قرآن را در بردارد و حقیقت قرآن همان وجود انسان کامل است، پس قرآن انسان ساز است.

حیوان بعد ازکشته شدن، غذای انسان میشود و چون خداوند منّان میخواهد حیوان مسیر کمال را داشته باشدتا به کمال انسانی برسد باید ازبسم الله قرآن عبور کند تا خوردنش به انسان مؤمن حلال شود،پس با عدد 19که همان حقیقت عشر وجود است در بدن انسان مؤمن و عمل خالصانه ی او به سیر عبودیت خداوند احد و به گنج واحدیتش که آن قرب الی الله است میرسد(پس برای حیوان زندگی نو انسانی زده شده است که همان نوزده است)وخداوند میفرماید: انا لله و انا الیه راجعون. نتیجه میگیریم که انسان مؤمن هر لحظه از باطن 19 عبور میکند وبرای هر نفسش زندگی نو، زده میشود.حقیقت نوزده همان 40 است که او را تربیع یعنی بهاری میکند.امیدوارم خوب متوجه شوید.

همه ی معصومین(ص)به شهادت فی سبیل الله و به درجه عالی قرب الهی رسیدند و با کلمه شهید ، زندگی حقیقی آخرت را معنا کردند و تفسیر زنده ی آیه مبارکه قرآن شدندکه (ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون) حساب نکنید کسانیکه درراه خدا کشته میشوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. پس آنها بعد ازشهادت به تولدی رسیدند که هرگز درآن مرگ نیست وبه روزیی مرزوق شدندکه رزقاٌ حسناٌ است که آن رزق مستقیم از رب العالمین به آنها خورانده میشود.پس حیات واقعی را پیداکرده اند(نو،زده شد)و این کمال هدف پروردگار عالم است که بنده اش رابه بهترین پذیرایی الی یوم القیامت میرساند.

پس راه رسیدن به این مقام جز با شهادت فی سبیل الله نیست. عدد ابجد کلمه شهید = 319  است.300 برابرعددابجد حرف(ش)است وصفتش افشاکننده است،یعنی شهید افشا کننده ی راه گذر از 19حرف بسم الله الرّحمن الرّحیم است که در این عالم بسمل شده است و لباس حیوانی خودرا بطورکامل بیرون آورده وبه نور انسانی درعالم قرب وبه وصال محبوب میرسد(اللهم الرزقنا). عدد 19 اسرارش زیاد است .

یکی از زیباییهایش این است که اگر این عدد را به حروف بنویسیم (نوزده) عدد ابجدش 72میشودکه برابر با عدد ابجدکلمه سجده است وحقیقتی که امام علی(ع) و امام حسین(ع) درجایگاه سجده ، به یک بیان، حقیقت نوزده را شکافتند . امیرالمؤمنین علی(ع)که خود حقیقت باء بسم الله است درجان عدد حروف بسم الله ، درشب نوزدهم ما رمضان ، ماهی که شهرالله است و تنها ماهی است که در قرآن کریم نامش آمده ضربت خوردندکه منجربه شهادت آقا شد. ماه رمضان__ آیه 185 سوره مبارکه بقره "شهررمضان الذی انزل فیه القران هدی للناس و بینات من الهدی والفرقان . . ."  این ماه نهمین ماه سال قمری است ،درواقع بلوغ کامل تمام ماههای سال است . عدد ابجد ده = 9 میشود،درواقع باطن تاسع همان عاشوراست(عددابجدتاسع=531 که جمع ارقامش 9میشود) برای رسیدن به عاشورا باید از تاسوعاگذرکنیم،زیرا تاسوعاست که انسانها را به بلوغ انسانی رسیدن وقابل شدن برای رسیدن به حقیقت عاشورا رامیرساند،یعنی عدد 9روی عدد10 که همان 19 است. پس حضرت علی(ع)با سجده که عدد ابجدش برابرعددابجد نوزده به حروف است درشب نوززده به عدد، درماه نه که جایگاه عددیش 19 میشود به باطن شهادت تشریف بردند و امام حسین(ع)هم72 یارباوفا داشتند و درحالت سجده (72=سجده=نوزده)به فیض شهادت فی سبیل الله وزیارت لقاء الله واصل شدند و ایشان به مقام سیّد الشهدایی رسیدند و بالاترین مدال شهادت،مقام ثاراللهی راازپروردگارعالم کسب کردند.

عدد عشر در باطن سجده

سجده نماز__  انسان در هر نماز ،دوبرابر رکعاتش سجده میکند. نماز پنج رکن دارد(2سجده،یک رکن است). ما 17رکعت نماز میخوانیم و 34مرتبه سجده میکنیم که 34 برابر است باعددابجدکلمه دل و جایگاه کلمه روح و جوهر است،  شایدبتوان گفت که نماز به حقیقت تعالی روح ،ظهور سجده ی حقیقی جوهر وجود به عنوان بندگی خالصانه به لوح عمل است. جالب است هر سجده که برابر نوزده (19)بود،دو سجده میشود 38(38=19+19)و38 برابرجایگاه عددی نام مبارک حضرت محمد(ص)و جایگاه عددی نام مبارک حضرت علی(ع) است و جمع ارقامش11میشود(11=8+3)که 11برابرکلمه ی مبارک هو و حج است.

پس در یک نماز دو رکعتی،بااتمام سجده اول به رسالت پیامبر(ص)امّت میشویم ودر اتمام سجده دوم به ولایت امیرالمؤمنین(ع) و فرزندانش شیعه میشویم(یا به عبارت دیگر رکعت اول درجایگاه رسالت از نوزده عبور میکنیم ودر رکعت دوم به حقیقت ولایت درنوزده وارد میشویم) و درجمع چهار سجده (76=4×19)میشودکه برابرعدد ابجدکلمه عبد میباشد. بنابراین باسجده ی حقیقی به گنج عشر یعنی (10=9+1)یعنی 4روی10میرسیم که رسالت و ولایت است ودر حقیقت به طهارت 4 تا 10تایعنی به عدد 40 میرسیم.

پس سجده که افضل اعمال نماز است، البته سجده ی واقعی، انسان راکامل میکند. سجده یعنی عبادت خالصانه.امام علی(ع):"اَقربُ ما یکونُ العبدُ مِن الله اِذا سَجَدَ"  نزدیکترین موقعیت بنده به خداهنگام سجده است.(بحارالانوار ج82 ص222). همانطورکه عددابجدسجده 72 است وجمع ارقامش 9میشود(9=2+7)که بلوغ عمل رامیرساند،درهرسجده واجب است که 7موضع بدن به زمین برسد وساجد پروردگار عالم شود،پس در2 سجده میشود7 تا2 تا یعنی 14 تا(14=2×7)حقیقت این است که بامعرفت به گنج عشر،به اطاعت خالصانه میرسیم.(من الله التوفیق)

عدد عشر در حرف  ( ق )__عدد 19 جایگاه عددی حرف(ق) است،حرف(ق)که یکی ازحروف مقطعه در قرآن کریم در ابتدای سوره مبارکه قاف آمده است. حرف قاف به تنهایی دارای معنا وحقیقت کل قرآن است. درسوره مبارکه قاف 57 بارحرف(ق)آمده است که مضربی از 19 است(57=3×19).حرف (ق) یعنی نگهداروریشه ی کلمه تقوی میباشد. پروردگار عالم درسوره مبارکه بقره آیه2 میفرماید: "ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین "  (آن کتاب آسمانی قرآن درهدایتش برای متقین هیچ شکی نیست)

یعنی فقط متقین هستند که به هدایت واقعی قرآن نائل میشوند،پس در واقع حرف (ق)به عنوان تقوی، نگهدارنده ی ایمان بندگان پرهیزکار است. دردنیا هرگاه بخواهند موادغذایی راخوب نگهداری کنند،مقداری موادنگهدارنده یعنی (ق) درآن میریزندتاعمرسلامتش بیشترشود. مؤمن هم اگربخواهد اعمالش و ایمانش نگهداری شود وقیامت سالم به دستش برسدباید(ق)تقوی را در دنیا دائماٌ در اعمال خودقراردهد واز هر آفت گناه وبی پروایی بپرهیزد.

عدد ابجد حرف(ق)=100 وجایگاه عددی آن 19 میباشد. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم ،زمین راخلق کرد،به شدت میلرزیدتاخداوندمتعال کوه قاف را بر روی زمین خلق کرد،آنگاه به زمین امرشد که با کوه قاف آرام بگیرد.جالب است که میگویند تنها پرنده ای که روی قله ی این کوه (قاف) لانه دارد، سیمرغ است. ظاهراٌ مرغ افسانه ای است اما به تعبیرعرفان، آن 30 جزء قرآن است که حقیقت (ق)و نگهدارنده ی نور هدایت ورساننده ی آن بوسیله ی ائمه معصومین(ص)به تک تک انسانهاست تا در زندگی کوتاه دنیا حقیقت برکات آیات وحی الهی را با امامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)به آخرت برسانند. جالب است که عدد 100 هم یکی از زیباترین اعداد است. همانطور که در حقیقت کف دریا نوشته شد، حقیقت تربیع و بهاری شدن کف دنیا برای هر انسان متقی که بتواند ابراهیم وار یا موسایی از کف جهنم دنیا به سلامت گذرکند این است مربع عشر دنیا را با عمل صحیح عاشورایی خودبطورکامل پرکندیعنی ده تاده تا که میشود100تا(عددابجد کلمه کف=100) عدد صد را درکتاب عرفان آب توضیح داده ام ،اما در اینجا هم اشاره ای میکنم:

عدد صد از گنج عشر

گفتیم در دنیا در مکانهایی که آب زیاد جمع میشودبخاطر اینکه خطرآنرا دفع کنندواز آب بخوبی استفاده ی بهینه کنند و آبرا در تمام سال قابل استفاده نمایند،صنعت سد سازی را بناکردند. سد با سین در دنیا باعث میشودکه نه تنها آب،ذخیره و قابل مصرف وبدون ضرر شود، آب در اندازه های مختلف شاخه شاخه میشود و در شهرها وبخشهای مختلف بصورت قابل شرب و استفاده ی بهینه به مصرف میرسد و زراعت وکشاورزی در آنجا رونق میگیرد و دراصل از انرژی قوی آب، نیروی برق، یعنی نور استخراج میشودوتمام شهرها از نیروی آن جان صنعت را درکارخانه ها و درتمام مصارف به بهترین کاربری تهیه میکنندوچرخ جامعه ی متمدن امروزی را بطور الکترونیکی راه اندازی میکنند.

امااین سد عمری داردوخلاصه یک روزخراب میشوداما صدآخرت که با صاد است (سددنیا باسین است)درواقع برای هرانسان مؤمن،همان تیغه ی شمشیر وهمان فرقان است که حق راازباطل جدامیکندومانند کلمات مبارک بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که یک آیه محسوب میشودوخواندن آن موقع ذبح حیوان حلال گوشت ،خوردن آنرابرای انسان حلال میکند،درواقع حیوانیت حیوان که همان ظلمت است پشت بسم الله میماند و نورانیت آن حقیقت به انسانیت رسیدن است مثل قوای فکر وبینایی چشمها وشنوایی گوشها وبارورشدن نیروهای جسمانی برای اطاعت خداوندمیشودکه همان حقیقت نور است .

درواقع انسانی که از کتاب الهی که وحی نور است پیروی وعمل به آیات نورانی میکند،عمل خودرا به صورت انرژی نورانی ذخیره ی آخرتی میفرستد وآن همان حقیقت صد(قاف تقوی)است وهرگزخراب نمیشود.نه تنها در دنیا انسان راازخطرها وآفات مادی و وسواسها وخناسها وشیاطین حفظ میکند،بلکه دراخرت هم حجاب بین بهشت وجهنم است(فرقان).

یکی از سفارشهای ائمه معصومین(ص)درخواندن تسبیحات حضرت زهرا(س)بعد از نمازهای واجب است. تعداد34مرتبه الله اکبر،33مرتبه الحمدلله و 33مرتبه سبحان الله است که رویهم صد مرتبه میشود.روایت است که اگر بعدازنماز واجب بدون انجام دادن عمل منافی نماز این تسبیحات را بگویید انشاالله نقصهای نماز جبران میشودیا بقول دیگر ثواب هزار رکعت نماز مستحبی رادارد.

البته عرفان آن عظمتش بینهایت است اما بنا به بحثی که نوشته شد،نماز خودش مثل ذخیره آبی است که جانها بوجودش احیا میشودوطهارت پیدا میکند،اگرپشت این صدمرتبه ذکر قرارگیرد به برکت این تسبیحات ، انوار و برکات نماز از صبح تا ظهر، ازظهرتاعصر،ازعصرتامغرب وعشا وخلاصه تاصبح انسان درحریم طهارت نماز که ستون دین است از ظلمات خارج شده و به حقیقت نور هدایت میرسد.

خوبست بدانیم که این صد فقط ولایت است زیرا در جایگاه عددی 19 شد(جایگاه عددی حرف ق=19 وابتدای جزء19 قرآن کریم درسوره مبارکه فرقان است)و جمع ارقامش 10 میشود(10=9+1)این عدد عشر(10)،همان حقیقت کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا ست،این همان عشری است که همه ی انسانها در دنیا در امتحاناتش باید ولیّ زمان خودرا انتخاب کنند،این همان اتممنا بعشر(تمام کننده 10) است که هرکس بخواهد به اربعین بهاری وسبززندگی دنیا وآخرتش برسدبایدآنراتمام کند.

 پس درواقع صدباصاد و هم سدباسین ،جداکننده ی نورازظلمت هستند.سدباسین نورش حسّی است اما صد با صادنورش قلبی است و آنرا درآخرت ملاقات میکنیم درحالیکه دردنیا هم پروردگارعالم در سوره مبارکه فتح قسمتی ازآیه ی آخرمیفرماید : "تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله ورضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود"  آنانرا درحال رکوع وسجودنماز بسیاربنگری که فضل ورحمت خدا وخشنودی اورا به دعامیطلبند بررخسارهایشان از اثرسجده نشانه های نورانیت پدیداراست .

پس نور هدایت ،انسان را از خطرات ظلمات دنیا نجات میدهد و راه رضای خداوند متعال را برای ما هموار وروشن مینماید. چنانچه یکی از اسماءمبارک قرآن نور است وتمام آیات الهی نورهستندوهمینطور امامان معصوم(ع) نورهدایت هستند برای همه ی شیعیان تاآخرالزمان ، پس همین دنیا بنده ی مؤمن باید با ساختن صدآخرتی یعنی همان (ق)تقوی از انوارش هر لحظه استفاده کامل کند و وصل به نور مقدس امام راه ،حجت حق شودکه آنها هستندشفیعان مادر دنیا وآخرت ورساننده ی ما به سرمنزل مقصود یعنی قرب الی الله و رضوان الله اکبرهستند.

ازامام رضا(ع)درکتاب عیون الاخبارآمده است که: اول فعل خداوند نوراست. کلمه نور با سه حرف ظاهر شده است که اول آن (ن) است وعددابجد (ن)=50 وجایگاه عددی (ن)=14 است،عدد14 همان گنج عشرمیباشدکه 4روی 10 است(تمام حروف الفبای عرب 28 تاست یعنی28=2×14 که 28 جایگاه عددی حرف(غ)است وعدد ابجد(غ)=1000 است که به عربی اَ لًف خوانده میشود واگر ارقام28 را با هم جمع کنیم 10 میشود(10=8+2) وعدد 10 همان گنج است که تمام انوار مقدس از ذات اقدس الهی راظهور داد که جمع ارقامش(1=0+1)میشود یک که برابراَلِف وجود است.

درواقع باطن 19 (10=9+1)هم همان عشر ولایت و باطن کنز الهی است(عد ابجد اسم مبارک واحد=19 است). اگر درس را کاملا متوجه شده باشید حقیقتی از صد،عدد ابجد حرف (ق) که محصولش نور است را در دنیا با تقوی درعمل پیدا میکنیم و پیروزی درامتحانات دنیایی ما فقط به شرط تقوی است. زیرا پروردگارعالم درآیه2سوره مبارکه بقره میفرماید:آن کتاب آسمانی (قرآن)هیچ شکی درآن  نیست که هدایت میکند فقط متقین را.

در آیه مبارک آیت الکرسی نیز میفرماید:"یخرجهم من الظلمات الی النور".خداوند متعال هدایت را که یک نور قلبی است به شرط تقوی ،راه گشای نجات مؤمنین دردنیا میداند.

عدد 19 به حروف ( نوزده )

 عددابجد کلمه نوزده =72 میشود که جمع ارقامش 9میشود(9=2+7)و72 برابر باعددابجدکلمه سجده است(درواقع بالاترین خضوع وخشوع بنده واطاعت محض در مقابل پروردگارعالم ،سجده است) . نکته: خواننده ی عزیز شروع ظهور مخلوق درعالم باطن سجده ی خالصانه واطاعت محض خالق یکتاست،زیرا آنجا مظهر ظهور اوست درواقع عالم در عبودیت بطور کامل ساجد پروردگار عالم است.شیطان رانده شد چون سجده به حضرت آدم(ع)رابجانیاورد،درواقع به امرخداوند سجده نکرد.

چنانچه در وجود معصومین(ص)امام اول ماشیعیان بخوبی عبودیت را به سجده نشان داد.امام علی(ع)درسحر نوزدهم ماه مبارک رمضان در سجده فرق مبارکش شکافته شد وهمینطور امام حسین(ع)در حالت سجده روز عاشورا سراز بدن مطهرش جداکردند،درحالیکه او خود 9روی 10 بودیعنی 19،زیرا ایشان به عدد10 بدنیا آمد و 9 ذریه دربطنش بود. وحقیقت بندگی و سرّتولد انسانیت به نور تطهیر باطن را الی یوم القیامت از درون سجده به انسانها آموختندتا حیات طیّب برای انسانیت نو،زده شود.دیگراینکه امام حسین(ع)مقام سیدالشهدایی راداراست (عددابجدشهید=319پس افشاکننده 19 است وعددابجدنوزده به حروف=72=عددابجد سجده).

بلوغ حروفی در عدد نه ،به جایگاه عددی 19

انسان در عالم خلقت به عدد 9 متولد میشود و به عدد 9 خلق شده است. پروردگار عالمِ اعداد را به 9شماره ظاهر کرده است ، همانطورکه الفبای حروف درعربی 28 تاست ،اعداد در تمام زمانها سقفش تا9 است . عدد 9 بلوغ اعداد است و در آفرینش این عدد طوری ظهور پیدامیکند که وقتی 9در هر عددی ضرب شود ،جوابش در جمع عددی 9 میشود مثل:18=2×9 (9=8+1) و یا 63=7×9 (9=3+6) و اگر هر عددی هر قدر هم تعداد ارقامش زیاد باشد ،باز هم درجمع عددی 9 شود ،بر9 قابل قسمت میشود مثل167543289 که جمع ارقامش 45 میشود و9 =5+4 و 45=5×9 و اگر خود عدد را بر9 تقسیم کنیم قابل قسمت است  18615921=9 : 167543289 .

پس عدد 9  سلطان اعداد است،وقتی عدد به 9 رسید برهمه ی اعداد غلبه میکند.جالب است که خداوند متعال وقادرسبحان، انسان را به عدد9خلق نمودو او را اشرف مخلوقاتش قرار داد،چنانچه ازنظرعدد اگر عدد1 تا 9 را با هم جمع کنیم برابرعدد ابجد کلمه ی  آدم (ع) =45 میشود (45=9+8+7+6+5+4+3+2+1) و جمع ارقام 45 هم 9 میشود.

پروردگار عالم همه ی عوالم نه گانه را ظرف اسماء الحسنی خود قرار داد و ایشان را علم الاسماء عنایت فرمود،آنگاه حوا(س)را دفعتاٌ خلق نمود و فرمود ایشان مؤنث یعنی دوّمی شماست. یعنی همانطور که میدانید زن در بلوغ تکلیفی به عدد سن 9 سال تمام بالغ میشود وخود حامل فرزندانی است که 9 هستند ودر 9 ماه تمام بدنیا می آیند.

خداوند در قرآن کریم میفرماید:آسمانها و زمین وآنچه بین آنهاست را برای انسان خلق کردم و او را برای خودم. وفقط به انسان لیاقت بندگی با اختیار برای خودش را داد و به او بهترین گوهر خلقت خویش یعنی عقل را اهدا فرمود و انسان(کامل)را برهمه مخلوقاتش مسلط فرمود.

کلمه ی انسان یکی از زیباترین وپرمحتواترین اسماء خلقت پروردگار عالم است و 5 حرف دارد ، عدد ابجدش 162 است که جمع ارقامش 9 (9=2+6+1) میشودو جایگاه عددیش45=عدد ابجدآدم(ع) است که این همان حقیقت گنج خلقت است که انسان کامل ،منظور خلقت است ،درضمن جمع ارقام 45 هم 9 میشود(9=5+4) ،یعنی تمام انسانها درجایگاه خلقت جسمانی در دنیا همه ذریه های حضرت آدم(ع) هستند و نُهِ (9) وجود اوبرای همه حکم پدر را از نظر جسمانی دارد وبه همین منوال وجود خانم حوا(س) مادر جسمانی همه ی انسانهاست.

عدد ابجد انسان (162) برابرعدد ابجد کلمه ی آسمانی است که انسان وجودی است آسمانی (عالم آسمانی هم به عدد9 به تمام عوالم احاطه دارد ). اگر عدد 162 را بر9 تقسیم کنیم 18 میشودکه رمز منازل دنیاست وبرابرباعددابجد نام مبارک (حی) خداوندقادرمتعال است و سن مبارک خانم فاطمه زهرا(س)و جایگاه عددی نام مبارک آدم(ع)که درجمع ارقامش برابر 9 میشود. پس انسان کامل در حقیقت بلوغ خلقتی نُهِ وجودش بر تمام مخلوقات دنیا وآخرت ،ولایت کامل دارد.واحیاکننده همه مخلوقات ومخصوص احیاء تمام احکام واعمال وآخرت انسان است.

عدد 9 به حروف ( نه )

اگر نه را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 55 میشود که در جمع ارقامش 10 میشود (10=5+5) که همان حقیقت عشر است که در عرفان عدد 9 در عید قربان ، قبل از روز ده ذیحجه ، روز عرفه است و روز تاسوعا که قبل از عاشوراست ، این حقیقت ظهور پیدا میکند که باطن 9 در بطن 10 است، تا به بلوغ 9 نرسیم وارد 10 نمیتوانیم شویم . عدد ابجد ده برابر 9 است پس 9 حقیقت به کمال رسیدن ده است .  55=جایگاه عددی صدیق است .و اینجا محل عبور از ظلمات به نور یا خروج از باطل به ورود به حق است و بیرون آمدن از حیوانیّت به انسانیّت و خلاصه عروج از دنیا به عالم قرب وتولد حقیقی که راهی جز مجرای صدق ندارد. همان اتممنا بعشر که قبلا توضیح داده شد.

امام حسین (ع) که خود حامل 9 است خودش به عدد 10 بدنیا آمده است ، رسالتش خیلی سنگین است زیرا او باید وراثت تمام انبیاء ، تمام اوصیاء ، اولیاء  صدیقین ، شهدا و ائمه معصومین (ص) تا وجود مقدس خودش را در روز عاشورا که به طهارت آورنده ی تمام عاشوراهای عالم است یا همه ی دهه هاست به تمام و کمال در دنیا به معرض ظهور و اکمال دین وتداوم دین بقیة اللهی را به تمام انسانها در دنیا عرضه وحمل عاشورا را بطور کامل بر زمین کربلا (همه ی زمینهای دنیا کربلا و همه ی روزهایش عاشوراست )به عمل ظاهر کند و امام عاشورائیان شود وبماند الی یوم القیامت.

پس شهادت او نظیر ندارد و عاشورای او بی مانند و مصیبتش سوزاننده و تربتش استثناء است که شفابخش است زیرا فقط تربت ایشانرا میتوان به نیّت شفا خورد (چون تربتش عاری از هرگونه ظلمت است و کاملا نورست زیرا قلب به میم شده است ) والا در احکام خوردن خاک حرام است. شهادت او استثناء است زیرا خون در اینجا پاک است، بدن میته زنده میشود ، عین نجاست درون بدن به عین طهارت میرسد و در این بارگاه طهارت لباس بدن ، کفن میشود وجان دادنش نماز عشق . پس شهید به طریق شهادت امام حسین (ع) نه غسل میخواهد نه کفن ، نه نماز میخواهد ونه احکام دیگر ، زیرا پروردگار عالم در مقامش میفرماید:  ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء ٌ عند ربهم یرزقون  (حساب نکنید کسانیکه در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. ) یعنی متولد شده اند و حیات جاوید پیداکرده اند . امیدوارم بلوغ 9 را خوب بفهمیم ، چنین عزیزی را خداوند فرزندی عطا فرمود که خود به عدد 9 بدنیا آمده است ( آقا علی ابن الحسین (ع) ).

جالب است بدانید جایگاه عدد نه به حروف ، 19 میشود و همانطور که گفته شد عدد ابجد نوزده برابر است با 72 وعدد ابجد سجده نیز 72 میباشد که جمع ارقامش 9 میشود(9=2+7) .پس بلوغ اطاعت ، سجده است که قبلا توضیح داده شد.

حال خوب دقت کنید آقا امام حسین (ع) خود در سجده(72) به بلوغ حیات یعنی شهادت فی سبیل الله و در عاشورا با 72 یار به شهادت میرسند وتا چهل روز سر مبارکش روی نیزه بود که عدد ابجد نیزه هم 72(=سجده) میشود ، یعنی ایشان در چهل روز چهل وادی عالم اربعین ،حقیقت طهارت و رساندن رسالتش از کربلا تاکربلا بوجودمقدس حضرت زینب کبری(س)وامام سجاد(ع)این بلوغ (سجده واقعی،حیات طیب وهدف خلقت و همان جان طهارت و تولد واقعی در عالم آخرت ) را به تمام و کمال به انسانها رساندند.

همانطور که متذکر شدم میوه ی دل امام حسین (ع) آقائی است که به عدد 9 بدنیا آمد ، یعنی یک خودش بود و هشت ذریه در بطنش ، پس او 9 میشود. در ضمن به عدد نه ، همان جایگاه نوزده که برابر 72 بود ، سجده به اطاعت محض پروردگار عالم را چنان ظاهر نمود که ایشان سید الساجدین زین العابدین لقب گرفت.

 امیدوارم خوب درک کنید و به وجود مقدس ایشان معرفت بیشتری پیدا کنید. او بود که مدت چهل سال ولایتش ( که عدد گنج طهارت است ) با اشکهایش راه عاشورائیان را تا انقلاب فرزندش مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) شستشو داد.

 ما مدیون تمام نفس نفسهای ایشان با تحمل سختیهایشان هستیم و با عدد 9 وجودشان ، رسالت عرفان عاشورا یعنی ( 10 ) عشر امتحان را به همه ی شیعیانشان با اطاعت محض یعنی سجده ی واقعی و خالصانه برای پروردگار عالم  و اشکها و مناجاتشان ، سوز وگداز عاشورا  را  احیا نمودند و به همه آیندگان رسانیدند. (ظهورعدد19دروجودمبارکش)

                                                                                                                               وجودمقدسش از نظر ولایی امام چهارم هستند.که عدد 4 ،گنج عشر است و از جمع 1تا4 عدد 10طُهررا ظاهر میکند(10=4+3+2+1)یعنی 4روی 10 واز نظر معصومیت ایشان ششمین معصوم (ص) هستند پس عدد ولایی و معصومیتشان 10 میشود(10=4+6) و در حقیقت به عدد 9 که بطن ده است بدنیا آمده اندو ظهور ولایی و معصومیتشان 10 میباشد،در واقع 9 روی 10 که میشود 19(19=10+9). وعدد ابجد نوزده به حروف برابر 72 است که 72 عدد ابجد کلمه سجده میباشد، که ایشان خود حقیقت سجده و سید الساجدین علیه السلام است. امیدوارم بتوانیم شیعه ی واقعی این عزیز باشیم در دنیا وآخرت.انشاالله   

بلوغ کامل 9 در گنج نوزده بوجود مقدس آقا و سرورمان امام زمان (ص)                                  وجود مقدس آقا نهمین فرزند نورانی امام حسین(ع) است درحالیکه در زمان تولد امام حسین(ع) که به عدد10 بدنیا آمد ،تولد امام برحق؛امام زمان(ص) پایان عددِ10 وجود مقدس امام حسین(ع)است پس جان حقیقی 9روی ده و جلوه ی کلمه نوزده یعنی نو،زده شد بصورت کامل وبوضوح ظهور پیدا میکند که تمام درس را اگر مطالعه کرده باشید،در این زمان جان جانانش را می بینید.

وجود مقدس امام حسین(ع)گنج ظهور عرش را به عشر در کربلا متجلی ساخت و عالم کنز را به طهارت و رساندن به قلب به میم عدد40 جان 14 و 4روی ده و دهه طُهر میباشد.

درزمان حکومت وجود مقدس امام زمان(ص) ظهورتمام هدف خلقت و گنج آفرینش و ظهور اول فعل خداوند کریم یعنی نور است (ایشان حکومتش نورانی است). سال تولد آقا 256هجری برابر با عددابجد کلمه (نور) است. ظهور (انشاالله هر چه زودتر)آقا زمانی اتفاق می افتد که بقول احادیث 313 یار مخصوص وقابل اعتماد و پاک وصادق داشته باشد.نام مادر بزرگوارش نرجس خاتون است که عددابجد نرجس=313 میشود. اگر سیصدوسیزده را به حروف بنویسیم عددابجدش=256 میشودکه برابرعددابجد نور است. حکومت آقا هم نورانی است. چنانچه حضرت بقیه الله ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می فرماید:

"فی ابنةِ رسول الله (ص)لی اُسوة ً حسنة ً مرا در دخت رسول الله (ص)اُسوه ای نیکوست.{کتاب چهلچراغ(ازکتاب بحارالانوارج53 ، ص180)} این سخن امام زمان(ص) اوج شخصیت معنوی دخت گرامی پیامبر(ص)را بوضوح نشان میدهد و نوع حکومتش را، چون مادر بزرگوارش زهرا(س) است و زهرا یعنی نورانی  ودرخشنده .گویی روش ومنش حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) چندان فاخر و متعالی است که امام زمان(ص) بدان تأسی می جوید.

عدد ابجد نور= 256 که در جمع ارقامش 13 میشود(13=6+5+2) و 13=جایگاه عددی حرف(م)که عدد ابجد(م)=40 است و چهل،اربعین نامیده میشود. اربعین از کلمه (ربع) میاید یعنی سبز شونده وبهار. پس تمام هدف در زمان آقا آمدن بهارِ بدون خزان است.که در این زمان بقول احادیث معتبر رجعت معصومین(ص)وحکومتشان اتفاق می افتد. انشاالله 

ایشان چهاردهمین معصوم(ص) و دوازدهمین امام(ع) هستند که عدد ولایی ومعصومیتشان 26 میشود(26=14+12) که این عدد ورای عالم دنیاست وبرابرباجایگاه عددی حرف(ض)به عدد ابجد800 است. جمع ارقام 26 میشود 8 (8=6+2) که وجود مقدس آقا به ابن الرضا آمده است و فرزند چهارم امام رضا(ع) است به عدد 4 ،این عدد گنج عشر و 4روی ده ودهه ی طُهر است. درحالیکه فرزند نهم امام حسین(ع)است ؛ (ازبلوغ 9)  و از عدد 9 هم از باطن 10 وجود مقدس امام حسین(ع)تمام خزانه ی واحدیت(19) پروردگارعالم در زمانش به تجلی ظهور انسان کامل، حقیقتِ اسماء مبارکش از اجدادطاهرینش(ص) و مادر گرامیش (س) ظهور می نماید."اللهم عجل لولیک الفرج واجعلنی من انصاره واعوانه وشیعته والذابین عنه والمستشهدین بین یدیه" . 

یکی از زیباییهای زمان آقااین است که تمام صفرهای بالقوه ی عالم وجود، در پیشاپیش گنج عشر وجود که خود آقاست به خدمت درمی آیند و تا بینهایت معنای استعداد خود را در خدمت آن والا گهر ارائه می دهند.

در نتیجه هر انسان عاقل هم برای زندگی فردایش مانند یک دانه عمل میکند ،همانطور که یک دانه در مقابل حیات بعدی خود مثل صفر است آنگاه خود را در معرض آب حیات و نور که در باطن ظلمت زمین است قرار میدهد ،گنج حجاب (14)را تحمل میکند تا بتواند قامت الف خود را از ظلمت به نور بکشد تا بالقوه های صفر وجود خودرا بصورت سبزی شاخه وبرگ به نهایت بلوغ 9 و باطن نوزده در سجده ی خالق و عبد بودن و بری شدن از تمام آفات به منزل هستی یعنی بارورشدن وبه گل ومیوه ی خود برسد تا بتواند صفرهای قوای خود را درپیشاپیش الف یا یک وجود خودبه عنوان خوب بندگی کردن به کمال اعلا وبه قرب او برساند آنگاه نتیجه‌اش تا بینهایت است تا وقتی در دنیا خداوند کریم آنها را بوسیله ی رسولان و معصومین (ص) سیراب کرد وآنها قنوت کردند وقانت شدند . خداوند مهربان در صورت قبول آنها را به قنات وجود میرساند تا روزی که دستش از عمل کوتاه است،درختهای عملش از قنات عمل خود از فضل خدا سیراب میشوند"جنات تجری من تحتها الانهار". و هرگز قناتش خشک نمیشود.اللهم الرزقنا. با امید اینکه آقا نام مارا در زمره یارانش ثبت کند .انشاالله

" اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک  طوعا وتمتعه فیها طویلا "

عرفان عدد 10

<جلد دوم>

کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۰۲
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین الحمدلله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات والنور.

حمد و ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است که خلق کرد آسمانها و زمین را و قرار داد ظلمات و نور را. حمد وستایش مخصوص اوست که گنج آفرینش خود را به محبت بی انتهایش گشود وخلایق خود را به نور معرفت خویش آشنا ساخت . حمد وستایش مخصوص پروردگار عالمیان است که خلیفه های برحق خود را برای آشنایی مردم به گنج وجودشان فرستاد که چگونه استفاده کردن از این گنج ، برای رسیدن به سعادت دنیا وآخرت و در نهایت به قرب و رضای خداوند یکتارا به همه ی انسانها آموختند. راز خلقت را پروردگار عالم برای شناخت خود و در عالم باطن به محبت خود در نهایت بی نیازی به مخلوقش متجلی ساخت و تماماً بواسطه ظهور اسرار ، خویش را در نهایت تقدّس، تسبّح، تطهّرو تنوّر معارفش را که شامل اولین خلقتش است (شاید بتوان گفت اول و آخر خلقتش است) ظاهر نمود. چون فرمود: انّی کنت کنزاً مخفیاً فاحببت و ان اعرف. این است و جز این نیست که من گنج مخفی بودم پس دوست داشتم خود را بشناسانم. گنج خلقت خود را در نهایت محبت جلوه داد. همه ی زیباییهای خلقتش را یکجا به انسان کامل اعطا فرمود و وجود مقدس انسان کامل را ظرف گنج خویش؛آینه و مرآت خود قرار داد.از احادیث قدسی است: الواحد لا یصدر الا الواحد. خداوند احد جز یک خلقت از ذات اقدسش صادر نفرمود وآن ظهورمصدریّت همه ی مخلوقاتش است.

بنابراین حدیث عشق از یک آغاز گردید ،پس عدد و حروف تواماً روح و جسم کلام شدند و انسان کامل، کلمه خدا قرار گرفت وذات اقدسش او را مرآت یعنی آینه ی تمام نمای صفات و اسماء خویش قرار داد و ایشان کُمّل اولیاء شدند.وجود مقدسشان را نور ثابت و نور تام وحتی کل نور قرار داد ، وجودهای مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین همه در سرّ وجود ، نورٌ واحد هستند( همانطور که در کتاب گنج الف توضیح داده شد سرّ الاسرا ر راز خلقت ، علمی است که او خواست تا حدودی در دنیا پرده برداری شودواز زبان وجودهای آسمانی ونورانی ائمه(ص) که خود حقیقت سرّ این خلقت هستند وخلیفه های بر حق پروردگار عالمند، به گوش عاشقان معارف برسانند).

پروردگار عالم، انسان را آینه صفات خود قرار داد تا خالق خود را بشناسند و با عبادت خالصانه، راه رسیدن به او را پیدا کنند زیرا در کلام کریمش فرمود:انا لله وانا الیه راجعون،از سوی خدا آمده اید و بسوی او باز میگردید.اما تا راه معارف را پیدا نکنید عاشق او نمیشوید،تا شیعه وپیرو مقربین درگاهش نشوید راه به او ندارید و تا علم به کتاب آسمانی نداشته باشید راه آسمانی شدن را پیدا نمیکنید. بنابراین پروردگار عالم ، خود را با اسماء و صفات ذات اقدسش معرفی میفرماید و فقط به انسان قابلیت درک و فهمیدن انوار مقدس اسمائش را عنایت کرده است. به انسان بهترین ارزشهای خلقتی مثل عقل ، فهم و شعور را عنایت فرموده و به او بصیرت ( بینایی ) ،سمع ( شنوایی)، قدرت و حیات داد، زندگی او را در دنیا مقدمه ی حیات جاودانه در آخرت قرار داد. دنیا را برایش سکوی پرواز به اعلا رفتن نها د. بنابراین انسان را درقید بندگی و حدود و ثغور احکام و تکلیف و امتحانات و ابتلائات ، ضعف و ناتوانی و خلاصه جوانی و پیری و محدوده ی عمر قرار داد تا خالص و ناخالص از هم جدا شوند و انسان به کمال انسانیت و خداگونه شدن برسد تا لیاقت انس با پروردگار خویش را داشته باشد، تا واقعاً به هدف خلقتی خود؛ خلیفه اللهی برسد.

 اراده و مشیت پروردگار عالم بر این قرارگرفت که در حقیقت خلقت در عالم حب که ساحت پاک قدّوسیت و سبّوحیت اوست ،ظهور سرّحقیقت محمدی (ص ) را از نور ذات خود تجلی نماید. این عالم که تقدس محض است در جایگاه طهارت بظهور رسیده و تمام خلقت در جان طهارت از این حقیقت که واحد است ظهور و خلق شده ، پس خداوند باریتعالی آنچه خلق کرده در مجرای قدّوسیت و سبّوحیت خود است. بنابراین انسان باید بداند که اگر بخواهد راه به عالم قرب پیدا کند فقط از مجرای سبحان و عالم تنزیه است ، پس او هم باید تنزیه شود بمعنی تطهیر. احکام الهی بالاترین منت پروردگار عالم به انسان است که با انجام تکلیف احکام و عمل به فروع دین، حقیقت اصول دین را برای خود محکم و استوار و به یقین حفظ میکند. صفات ذاتی پروردگار عالم؛ آن صفات الاهیه (7)است:1-الحی (حی )2-العلیم (علم ) 3-المرید ( اراده ) 4-القادر(قدرت) 5-المتکلم (علم کلام) 6-الجواد(جود) 7-المقسط(عدل)صحت متکلم.

چون این درس حقایق و معارف ولایت مطلق را از نظر حروف و اعداد بررسی میکند این صفات مبارک پروردگار عالم مورد نظر ماست . خداوند تبارک وتعالی گنج ذات اقدسش را از علم ذاتی خود با خلق حروف و اعداد بصورت کلمات ، اسماء و صفات ذات خود را در حقیقت نوری ظاهر و متجلی فرمود و مخلوقات خود را در غالب کلمات و معانی حروفی به اسرار ظاهر و باطن معرفی نمود. ملکوت و اسرار ملکوت عوالم و افلاک و مراتب خلقتی در هر یک از مدارهای خلقتی شکل و محتوای خود را گرفت اما برای تعریف در غالب الفاظ و حروف ، بصورت گنج مخزون و مکنون برای انسانها در شکل و صورت حروف و اعداد تدوین وتدبیر شدند. پس بقول پیامبر بزرگوارمان(ص) هر حرف، اسماء الله است و هر یک حرفی از حروف کلام خداوند عالم الغیب است که در هر زمان پروردگار عالم گنجینه ی معارف خود را بوسیله ی رسولان امین خود به مردم زمانشان به یک نحو گشوده است و آنها را دعوت به معارف خود کرده و راه شناخت و بندگی و تعالیشان را به آنها آموخته است.به برخی از آن بزرگواران،کتاب آسمانی عنایت فرموده و به انسان قابلیت آموختن کلام و نور فهمیدن ودرک کردن را عنایت فرموده است .

ما انسانهای این زمان مفتخریم که پیامبر آخرالزمان محمد مصطفی(ص) ، رسول و نبیّ ماست،چراکه ایشان سیدالمرسلین و خاتم النبیین است. وجود مقدسش نور تام و مظهر ظهور تمام گنج و خزائن پروردگار عالمست و ظرف مطهرش گیرنده ی بالاترین معجزه الهی ؛ قرآن مجید است که این کتاب آسمانی هم کلام الله است و هم کتاب الله( تمام کتابهای آسمانی پیشین فقط کتاب الله بوده اند ).خداوند سبحان در کلام کریمش(قرآن) در چندین آیه مبارکه فرموده که مردم دانشمند و پرادعا را دعوت کرد که هر کس میتواند یک سوره یا ده آیه و یا حتی یک آیه مانند قرآن بیاوردآنگاه اعجاز قرآن را رد کنند،اما همانطور که واضح است تا بحال وتا قیامت هیچ کس نتوانسته و نمیتواند، چون در کلام خالق هیچ کس نمیتواند نفوذی داشته باشدزیرا او فرمود :ما خود،قرآن را حفظ میکنیم.بنابراین ما امت آخرالزمان هم، برهمه ی امم پیامبران گذشته پیشی گرفتیم زیرا خداوند متعال انسانهای این زمان را قابل دانست که با کلام خودآنهارا راهنمایی کند.یعنی این انسانها عقل و فهم وشعورشان تا حدودی به این اعجاز بزرگ میرسد(که به وسعشان متوجه شوندودرک کنند)

حال میخواهم به حول و قدرت پروردگارمهربانم، زیباییهای گنج خلقت را ازدریافت معارف اهل بیت عصمت و طهارت(ص) وقرآن کریم از نظرحروف واعداد تا حدودی حجابش را کنار زده تا نور کلی ولایت حقیقی را بهتر بشناسیم وبا فهمیدن این عرفان شایدبه قرب ورضایت حجت حق؛مولا وصاحبمان آقاحجه ابن الحسن عسگری عجل الله تعلی فرجه الشریف برسیم ویا ذره ای باعث سرور قلب سرورمان  شویم.

درس عدد ده (10 )

همانطور که همگی واقف هستید آنچه در عالم هستی وجود دارد به اراده و مشیّت یک خالق خلق شده و نظم و هماهنگی بدون لغزشی دارد، هیچگونه ناهماهنگی در آن وجود ندارد و این خود تفکر و تعمق زیادی میخواهدکه انسان خود را بشناسد و تمام معارف اطراف خود را بفهمد وچنانچه به هیچ بودن خود رسید آنگاه پروردگار قادر متعالش را بشناسد و فقط بنده و عبد خالص او شود. زیرا او تنها عزیزی است که بی نیاز و صمدست و راه بندگی را راه سعادت و به تعالی رسیدن ما قرار داده است.همانطور که پروردگار عالم برای حروف الفبایی قرار داده که 28 حرف است، پس سیر 28 حرف تمام کلمات و معانی را در خود جای داده و همگی در کتاب آسمانی قرآن مجید وعزیزمان جمع است.

 برای اعداد هم همانطور که در کتاب الف ذکر کرده ام،آنرا به خود اختصاص داده است.عددرا به یک ذات اقدس خود یعنی احدیّت خویش آغاز فرمود و آنرا برابرحرف الف گذاشت.الف=یک (واحد) در یک واحدیّت خویش همه ی اعداد را جلوه داد و( در حرف الف، همه ی اعداد وحروف را جلوه داد)عدد یک را به خود نسبت داد ودر سوره ی مبارکه توحید فرمود:" قل هوالله احد ". بنابراین عدد از یک شروع شد و صورت عددی تا نه صورت گرفت و در عدد ده تمام آغازین و انجامین اعدادپایه گذاری و اظهار شد(10). اما در شماره گذاری ایام تا هفت عدد خوانده شد. واسرار اعداد، همه بر پایه ی سه عدد که ماقبل آن صفر است به عدد یک و دو و سه قرار گرفت و اینچنین گنج خلقت تعریف شد.پروردگار عالم با معارف اسرارگنج حروف و اعداد، کل معارف خلقت خویش را در معارف کلام خود ؛قرآن کریم قرار داد و عابد خالص خود را با شناخت نزد خویش فراخواند و همه ی نعمتهایش را در تسخیر انسان کامل که عبد خالص خدا و خلیفه ی اوست ، قرار داد(و به هر بنده اش به اندازه ی وسعش عنایت فرمود).

عدد ده ، سرّ ظهور فردانیّت به زوجیّت و از زوجیّت به وحدت وجود را عنایت فرمود.عدد ده ، خزانه دار کلّ اعداد و حروف است.. در واقع حقیقت عدد ده متعلق به عزیزان معصوم (ص) است. زیرا این بزرگواران خزانه داران و ظرف گیرنده ی کل نور و کل فیض علی الاطلاق ذات اقدس احدیّت هستند، اما وجود مقدس امام حسین(ع)که معصوم پنجم است ظهور دهنده گنج ده است وهمانطور که میدانید ایشان  ظهور دهنده  وارث همه انبیاء و اولیاء و اوصیاء و معصومین(ص)در روز عاشوراست ؛روزی که همه ی دههای عالم برپا میشود.و هنگام تولد در وجود مقدسش 9ذریه معصوم بوده که با خودش  عدد ده رادارد (10=9+1)و در واقع ایشان بر پا کننده ی عاشورا و امام عاشوراییان است.  

 در حقیقت باز شدن این گنج اسراری که مربوط به همه ی انسانهای روی زمین است،فهمیدن ودرک کردن و رسیدن به مطلبش بر هر انسان مومن و معتقد به دین اسلام واجب و ضروری است.پس هر کدام از اعداد به یک منظوری در ردیف یک تا ده جایگذاری شده اند و هر کدام به یک نحو کامل کننده ی یکدیگر و ظهور دهنده ی گنج خود واعداد بعد از خود هستند،همانطور که در کتاب اسناد حروف ابجد ذکر شدکه پیامبر عظیم الشان (ص)میفرماید:اعداد،روح حروف هستند.

بنابراین اینجانب باذن سرورم؛صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میخواهم برای خوانندگان عزیز معارفی از این اسرار را با استفاده از آیات قرآن کریم بازگو و با ذکر احادیث معتبر، معارف ولایت معصومین(ص) را از نظر علم حروف واعداد بیان کنم.تا شاید بهتر بتوانیم به وظایف شیعه بودن خود نسبت به مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه ی معصومین (ص)انجام وظیفه کنیم و بنده ی خوب وخالص برای ربّ العالمین؛پروردگار مهربان خود باشیم. باشد که به رضای حجت حق و از آنجا به رضای حق برسیم.انشاالله

صورت عوالم به ظهور عددی         

با کمک اعداد، ولایت مطلق این وجودهای مقدس را میتوانیم بهتر بشناسیم و درک کنیم. ودر پذیرش و قبول کردن قلبی به مرتبه ی عین الیقین، علم الیقین و حتی حق الیقین برسیم. اسم مبارک پروردگار یکتاکه در عالم اسماء ظهور پیدا کرد نام مبارک "احد " است. که خود در سوره مبارک توحید که بقول احادیث معتبر، شناسنامه ی ربّ العالمین است فرمود: قل هو الله احد،پیغمبرم بگو او خداوند،احد است.ظاهراًبمعنای یکی اما بی همتاست؛یکی که دو و سه و ...ندارد.کنز یا گنج احدیّت خود را بعد نام مبارکش؛اسم الله فرمودو بعد اسم مبارک صمدش را(الله الصّمد). در بسم الله الرحمن الرحیم بعد از نام مبارک الله، رحمت رحمانیت و رحیمیت خود را ظهور داد و در عالم اسماء به چهار نام مبارک ،کل اسماء خویش را متجلی ساخت. نام مبارک الله جل جلاله شانه،نام مبارک سبحان (چون باطنی جز باطن سبحان در عوالم خلق نشده )و نام مبارک تبارک که هر چه ازذات عزیزش ،برای مخلوقاتش متجلی میشود و به ظهور می آید همه مبارک و تبرک و با برکت است.اگر خوب فکر کنید مولای خود را با سجده ی شکر جانانه یاد میکنید. پس در حقیقت خلقت عددی هم با نام زیبایش احد که گنج اسرار همه ارواح حروف است یعنی اعداد ابجد ظهورپیداکرد.

معنی اسم مبارک احد ،یک است .اما عدد ابجد نام مبارک احد13میشود(13=4+8+1)در حقیقت ، 13 هم عدد ابجد اسم مبارک احد است وهم جایگاه عددی آن،یعنی ثابت است وتغییرناپذیر و عدد اول است که جز به خودو یک به هیچ عددی قابل قسمت نیست،در ضمن اینکه قدّوسیت وسبّوحیت همه ی اعدادرا هم در گنج وجود خود ظاهر کرده چون در جایگاه عددی در 28حرف ،عدد13= جایگاه حرف (م) است که عدد ابجد(م)=40 میباشد و حقیقت 40 عدد طهارت است و اربعینی شدن همه موجودات و تربیع ظهوری آنها یعنی بهاری شدن ، سبز شدن و به نتیجه رسیدن خلقت در نهایت بی نیازی خالق که فقط صرف کمال هر مخلوقی است ،در ظاهر وباطن متجلی ساخت. کلمه اربعین یعنی بارور شدن در سیر کمال و ربیع تجلی جمال هر موجودی است به کمال ظاهری وباطنی. پس اگر در ظاهر عدد 13 ( نام مبارک احد ) ارقامش را جمع کنیم=4میشود(4=3+1 )و عدد 4 پایه ی عدد40 است و 4 ،ارکان خلقت است که پروردگار عالم درآیه255سوره مبارکه بقره در آیت الکرسی که سیدآیات قرآن است فرموده:الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه ولا نوم له ما فی السموات ومافی الارض من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه یعلم مابین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء وسع کرسیه السموات و الارض ولا یؤده حفظهما و هو العلی العظیم . کرسی معنی میشود به سلطه سلطنت تام و کامل پروردگار عالم که بر همه ی مخلوقاتش تسلط کامل دارد و همه در علم و ید قدرت او مقهور هستند.

 

حقیقت عدد ده همان گنج 4روی 10 است

بقول علمای علوم مختلف که عدد(4)راعددمقدس وکامل میدانند مثلا دربخش ریاضی و هندسه علمایی چون اقلیدس،  افلاطون، فیثاغورس و... . اقلیدس میفرماید:عدد 4 رمز کل 1 تا 10 را در خود نشان میدهدبطور مثال 10=4+3+2+1میشود . افلاطون ،اساس دنیا را در حقیقت عدد 4 و آنرا عدد الهی میداندزیرا در جمع عددی 10 میشود و در زبان یونانیها عدد 10 را به شکل دو خط متقاطع(×)میدانند.جالب است بدانید افلاطون هم عقیده دارد که خداوند ،جهان را بر دو خط متقاطع همان شکل (×)آفریده است و جالب تر اینکه دانشمندان علم نجوم ، دو محور برروی کره زمین متصور هستندکه یکی از آنها دایرةالبروج را مشخص میکند و دیگری استوای آسمانی است. استوای آسمانی تصویر استوای زمین بر روی آسمان است.تقاطع این دو محور،همان تقاطع اعتدالین هستند و به این علت ، افلاطون اساس دنیا را همین دو خط متقاطع میداند و از طرف دیگر عدد4 را هم عدد الهی میداند.

فیثاغورسیان نظرشان اینطور بودکه میگفتند:4 عدد الهی است. خطاب به عدد 4 داشتند که ای چهار مقدس ،توئی که شامل ریشه و منشاخلقت  جاری ابدی هستی، زیرا عدد الهی با واحد پاک و منزه شروع میشود تا به چهار مقدس برسد و از آن پس او مادر همه چیز یعنی ده مقدس خستگی ناپذیر و کلید همه ی مشکلات را بوجودمی آورد.این دعای فیثاغورسیان بود که به چهار مقدس که نماینده ی چهار عنصر آب ،آتش ،باد و خاک بود خطاب میشد.ده مقدس از جمع 4عدد مقدس بوجود می آید10=4+3+2+1 {این مفهوم قابل ذکر است که ما عرفان اعداد را از نظر اسلام و مفهوم واقعی آنرا از نظر سرّحقیقت خلقت و وجود مبارک اولیاء دین در جایگاه خلیفه ی الهی بررسی وتحقیق ومطالعه میکنیم تا به معرفت واقعی پروردگار؛خالق یکتای خود و ائمه اطهار(ص)برسیم تا در نهایت خود را به کمال بندگی و هدف خلقتمان برسانیم.انشاالله}

خلقت جسمانی انسان از 4عنصر است.هر سال 4فصل دارد.قلب انسان 4 رگ اصلی دارد.4ملک مقرّب خلق شده است.از عالم سرّ به دنیا 4 عالم ظهور دارد؛ عالم اسماء ، عالم عرشی ، عالم کرسی، عالم بیت المعمور . و از عالم دنیا به بالا 4 عالم است؛  عالم ملک ، عالم ملکوت ، عالم ذر ،عالم لاهوت . حروف به 28 عدد ظاهر شد و در حالیکه به 4 دسته تقسیم شد:حروف نورانی، حروف آبی ، حروف خاکی، حروف بادی . ستاره ها به 4 دسته تقسیم میشوند. آب و هوا به 4 دسته تقسیم شده است:سرد و خشک، گرم وکویری، سرد وکوهستانی،گرم و مرطوب. بدن انسان 4 ستون دارد(رایج است بین مردم که مثلا میگویند4ستون بدنش سالمه...). خانه خدا 4 رکن دارد . منزل هر کس4ستون وخلاصه قبرهر انسان 4گوشه دارد . عملیات ریاضی به 4 عمل اصلی انجام میشود:جمع ، منها ،ضرب،تقسیم .

پس همه ی این چهارها نشان دهنده ی حقیقت گنج الهی یعنی 10 میباشد و در اصل4روی ده ؛یعنی 14که وجود مقدس چهارده معصوم(ص)است که پروردگار عالم ،سرّ خلقتش را به گنج وجود 14 که همان پنج تن (ص) است (به دلیلی که در صفحات قبل ذکر شده است)قرار داد. ضمن اینکه اگر ارقام عدد14 را با هم جمع کنیم پنج میشود(5=4+1) پس ذره ای در عالم نمی ماند  مگر اینکه در حقیقت وجود(14)خلق شده باشد وتحت ولایت 14 معصوم(ص) قرار گرفته باشد. بنابراین سرّعدد10یکی از پررمزترین اعداد عالم بشمار می آید و کنزالله  است.چراکه  (10=4+3+2+1 )

عدد 10 در معانی علمی(صفر ویکِ ده) و اعشاری

ما میدانیم که سیستم ده دهی توسط بشر در ابتدایی ترین اعصار باستان مورد استفاده بوده است. زیرا تمامی بخشهای نجومی و هندسی و حتی زبان رمزی کشیش ها بر اساس عدد 10 ساخته شده که خود تلقی از دو اصل مذکر و مونث است . عدد 10 که عدد مقدس هستی بود ، بعنوان رازی در تعلق حلقه های درونی حفظ شده بود. این تقدس در رابطه با هر دو رقم 10یعنی واحد(مذکر) و صفر(مونث) یا دایره به آن اطلاق شده است (10 صفر واحد).

طبیعتاً سیستم ده دهی یا اعشاری در دوران ابتدایی به مثابه ی اسرار حفظ میشد زیرا رهبران ، هسته های مخفی آن را قدرتی می پنداشتندکه از بالا دریافت شده بود.

قانون اعداد به حیطه ی شانس تعلق ندارد. اعداد ، ضریبهای پر قدرتی در بکار بستن قانون الهی میباشند و به این علت هیچگونه از انواع گوناگون تاسیسات و تشکیلات بشری که در جهت افزایش منافع فردی به بهای رنج دیگران بنا شده ، درنهایت موفق نخواهد بود. عدد ده بخودی خود ظاهر نشده بلکه ، سبب و مسبب آمده اندتا عدد ده ظهور پیدا کرده است(همانطور که در درس عدد یک توضیح داده شده است).

عرفان عدد ده        

پروردگار عالم با معرفی نام مبارک احد جل جلاله  عدد را ،خود آغاز کرد.فرمود: قل هوالله احد و با معرفی خود ، عدد یک را ظهور داد.{عدد ابجد احد=13میشود که اگر ارقام 13 راباهم جمع کنیم4 میشود(4=3+1)که پایه و ارکان چهارچوب خلقت و در بردارنده ی ظهور همه ی مخلوقات به حروف واعداد آن است الی یوم القیامه} ودر واقع تمام مظاهر خود را در آئینه ی "یک" جلوه گر نمود و فرمود: انّی کنتُ کنزاًمخفیاً فاحببت و ان اُعرف. الواحد لا یصدر الا الواحد.

همانطور که فرمود: (فاحببت ) اول عالمی که خلق کرد عالم حُب بود و عدد ابجد کلمه حُب=10 است. پس با اسم زیبای احد، نمای عددیک مقوم اعداد و مقوم حروف و کنز وگنج خود را معرفی کرد که یگانگی خویش را طوری بیان فرمود که هرگز دو نمیشود. پس از گنج احدیت ، اسم مبارک واحد را در عالم حُب ظهورداد (ظهور گنجی از گنج).عدد ابجد کلمه احد=13 و عدد ابجد کلمه واحد=19 است،که هر دو باطن عدد 10وسرّظهور عدد10هستند(10=9+1).باب عدد19،سرّی است که در تمام رگها و عروق عالم بصورت جان قرآن جاری وساری است چراکه تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =19 است. و حروف اسماء پنج تن (ص)هم 19حرف است.فاصله ی بین 19(نام مبارک واحد) و 13(نام ذات اقدس الهی احد) 6میشود(6=13-19) وگنج خلقت در ارض(زمین)به عدد6ظاهر شده است؛ طبق آیه 4سوره مبارکه حدید(هو الذی خلق السموات و الارض فی سِتّة ایام... ) 

عدد ابجد کنز برابر77 است{جمع ارقامش=14وبه عبارتی 5=4+1 است} و جایگاه عددی کنز41{5=1+4}میشودکه برابرعددابجد کلمه اُم است یعنی مادر ویا بهتر بگویم یعنی ریشه ؛ که خود کنز الله است . عدد13(احد جل جلاله)گنج وکنز همه اعداد وعدداول است. در واقع ریشه ی اعداد یا مقوم اعداد،صفر است که بصورت دایره میباشد و خود به یک معنا باطن اسم مبارک احد است که قوه و کنز ظهور کثرت خلقت میباشد.و آنگاه که خداوند متعال اراده فرمود که واحد ظهور پیدا کند، با قوت دادن صفر در (10)جلوی یکِ واحد، مقامش را به ابدیت وخاصیت و قوت و قدرت بخشید درکثرت قدرت. وپشتوانه یک را همیشه برای برگشت به وحدتش قرار داد(یک ، بصورت خط کوتاه یعنی قامت همزه است. علی(ع)فرمود:انا سرّالنقطه و سرّالخط)و قدرت مطلق خویش را دائماً به همه ی مخلوقات خود یادآوری فرمود.

پس عدد 10رابط است با اعداد ماقبل خود که یکان است و اعداد دهه های بعد از خود که زوجیت است. وقتی به حروف نوشته میشود(ده)عدد ابجدده=9میشود(9=5+4)یعنی از 9 گذشته تا ده شود. در تعریف عدد9 گفته شد که سقف اعداد تا 9 است و 9سلطان اعداد است و عالم درعدد 9 غرق است وبلوغ عددی میباشد(توضیحات بیشتر در جای خود داده میشود). اگر کلمه ده را بسیط بنویسیم (دال+ها)عدد ابجدش برابر41میشودکه 41=عدد ابجد اُم است درنتیجه عدد ده ریشه یا مادر( اُم )اعداد است. اگر ارقام عدد 41را که همان جایگاه کنز است با هم جمع کنیم(5=4+1)عدد 5 بدست می آید{5 = سرّحلقه بندگی ،سرّحقیقت خلقت،سرّحقیقت محمدی(ص)}

درواقع شاید این همه زیبایی در عدد10 برای این باشد که چون معرفت به واحد نصیب شد حالا صفرهاکه بالقوه بودند درپیشاپیش عدد ده میتوانند جلوه گری کنند واعداد را تا بینهایت بکشانند(آنگاه انسان ابدی و ازلی بودن خود درجلوه تقدس ذات اقدس الهی یعنی خلیفه الهی را به نهایت ارتقاء مقام در عالم قرب میجوید تاانشاالله برسد) البته هر قدرهم که تعداد صفرها زیاد باشد اما درنهایت درجمع ارقام به همان یکِ واحد(که ذات اقدس الهی است) میرسیم برای مثال:100000000 جمع ارقامش 1 میشود. (هر آنچه داریم ازلطف وعنایت اوست وگرنه ما همان صفریم که اگر بقوت یکِ وحدانیت نبود ،هیچ ارزشی نداشتیم).     

چهار گنج خلقت در عرفان عدد 10    

حقیقت روح 2000سال قبل از خلقت جسم ظهور پیدا کرده است. پیامبر بزرگوارمان(ص) فرمودند:اعداد روح حروف هستند. وقتی اعداد از یک تا چهار با هم جمع میشوند ،عددده حاصل میشود10=4+3+2+1 . در واقع پنج عدد(5-6-7-8-9)در بطن این چهار عدد محصور و در درجه بندی ظاهر میشوند. این چهار عدد را  اب.جد میگویند که در واقع پدر ومادر اعداد و حروف هستند.پس تمام اعداد و حروف در بطن  اب.جد  قرار می گیرند.

حال اگر یک چهار ضلعی بکشیم ودر هر گوشه اعداد1-2-3-4 را مقابل هم بنویسیم، قطرهای این چهار گوش در جمع اعداد گوشه هایش عدد 10=5+5 {10= (4+1) + (3+2) }را به ما می دهد. و در هر ضلع ،اگرعدد ابتدا وانتها ی ضلع را جمع کنیم،اعداد3و6و7و4

ظاهرمیشود{(3=2+1)،(6=4+2)،(7=3+4)،(4=1+3)}. واز جمع دو ضلع روبرو  باهم 10 حاصل میشود {(10=7+3)،(10=6+4)}                

2                                       

 

 

 

در اصل اعداد از یک تا هفت و حروف الف- ب- ج-د-ه-و-ز(حروفی که عدد ابجدآنها از1تا7 است) ظاهر میشوند؛اینجا عدد هفت سرّ اعداد است. زیرا با جمع عددی یک تا هفت کلّ 28 حرف ظاهر میشود (28=7+6+5+4+3+2+1 )

20

 

حال اگر عالم دوم چهار گوش را که عالم کرسی است (آیت الکرسی) به عدد 10-20-30 و 40 بنویسیم ، در جمع عددی 100میشود(100=40+30+20+10) که100=عددابجد حرف(ق) و 10×10=100میشود(اینجا تربیع عدد10 است) حال اگر مانند بالا جمع کنیم عددهای 50و60و70 را در کناره ی قطرهای چهارگوش بدست می آوریم. پس در این قسمت حروف ی- ک ل- م- ن- س- ع (حروفی که عدد ابجد آنها از 10 تا 70 است)

اگرعالم سوم چهار گوش ( بیت المعمور) را رسم کنیم و به عدد 100و200و300و400 بنویسیم در جمع عددی 1000 میشود(1000=400+300+200+100) که کل حروف را دربردارد و به عرفان کل عدد محقق میشود.اگر مانند بالا عمل کنیم،حروف ق- ر- ش ت- ث- خ-ذ ظاهر میشود و عدد1000=عدد ابجد حرف (غ) که حرف غ آخرین حرف از الفبای عربی است وجایگاه عددی غ=28 میشود.که اگر ارقام 28راجمع کنیم به حقیقت 10باز میگردیم(10=8+2)که جمع ارقام 10 برابریک میشود(1=0+1) یعنی همه ی کثرات به وحدت یک میرسد.

200

 

حروف( غین )برابرحروف کلمه (غنی)؛اسم مبارک پروردگار عالم است به عدد ابجد1060 وجایگاه عددی 52 که 52 = عدد ابجد کلمه حمد است .پس این نکته بسیار جالب است که عالم به عدد1000 وحرف غین ، اسم مبارک غنیِ خداوند و همینطور کلمه ی حمد  را جلوه میدهد.

در قرآن کریم خداوند سوره ی حمد را سبع مثانی یعنی7تا2تاکه 14تامیشود،میخواند(آیه 87 سوره حجر:و لقداتیناک سبعاًمن المثانی والقران العظیم)پس جان ِعدد4روی 10ظاهر میشودوکل بواطن را در خود ظاهر میکند،یعنی 14=4+10 پس14عددسرّی و برابرکلمه حجاب است و آیات حجاب در 14 آیه قرآن آمده است.و14=جایگاه عددی حرف( ن) است که عدد ابجد (ن)=50است. پروردگار عالم در سوره مبارکه ی قلم به نون قسم می فرماید(آخرین سوره مبارکه ای است که حروف مقطعه دارد وچهاردهمین حرف بدون تکراردر سوره هایی که حروف مقطعه دارند،است).

در حقیقت حرف(ن)14اسرار باطنی و14اسرارظاهری و کل حروف را در برگرفته است چنانچه حروف الفبا 2 تا14 تا یعنی 28 تا میشود.14حرف نورانی و14 حرف ظلمانی است. حروف نورانی همان حروف مقطعه قرآن هستند که مفسّران باکنارهم قراردادن این 14 حرف ، جمله ی  "علیٌ صراط حق نمسکه " راخوانده اند " علی(ع) صراط حق است پس بدان تمسک جویید ".

14حرف شمسی و 14حرف قمری است. 14حرف بانقطه و14حرف بدون نقطه است (در 14حرف نورانی مقطعه قرآن ،12 تا بدون نقطه و2حرف با نقطه است )

دقت کنید جمع ارقام 14برابر 5 میشود (5=4+1)که اقطار چهارگوش اول هم مساوی5 بودو این برمیگردد به  سرّوجودمطهر امام  حسین(ع)که ایشان محور14معصوم(ص)قرار میگیرد و از طرف خانواده ی مکرمشان پنجمین معصوم هستند و از طرف فرزندان ،حامل 9ذریه اند.پس وجودشان محوری میشود14=9+5 و5=4+1 ایشان خامس آل عبا(ص) هستند.

مفهوم جایگاه عددی در حروف الفبا

در تحقیقات به عنایات پروردگار عالم به جایگاه عددی حروف در 28 حرف دست پیدا کرده ایم .که هر حرفی به عدد ابجد 20 تا 1000 در 28 حرف  صاحب  جایگاهی است که جمع ارقام آن با جمع ارقام ابجدآن یکی میشود ودر واقع خاصیت و مقام ظهوری و معنای آن از جایگاه دریافت میشود. در چهارضلعی سه عالم فوق همانطور که ذکر شد،قطرها چه از طرف عمودی وافقی وچه از راس اضلاع همه در جمع عددی 10و100و1000میشوند.که درواقع کل وجود در ید قدرت عدد10و100و1000 است که همه به وحدت یک قدرت مطلق خداوندی اداره میشود؛پس ذره ای ازخلقت نیست که در عشر نباشد.

درجایگاه اعداد در الفبا ،اعداد از یک تا 28 میشوند ودر مقابل حروف توازن خود را نشان میدهند مثلا حرف غ = 1000 در جایگاه عددی 28 میشود.اما نکته  مهم این است که اگر ارقام 28 را جمع کنیم 10 میشود(10=8+2) این خود نمایشگر اصل عدد است که همانطور که نوشته شد از عدد یک تا 10 عدد ابجد و جایگاه عددی حروف با هم مساوی هستند. یعنی حرف الف که عدد ابجدش یک است جایگاه عددیش هم یک است . پس حروف ابجد،هوز، حطی عددابجد یک تا ده را به ترتیب دارند که با جایگاهشان مساوی است. این ده حرف و ده عدد،رمز حروف الفبا هستند و گنج عشر و تمام زیباییهای معارف را در خود جمع کرده اند بطوری که عدد ده همانطور که قبلا ذکر شد تمام زوجها وفردها و تمام جنسیتها یعنی مؤنث ومذکر رادر خود دارد وعددی بسیار کامل وجامع وعجیب است .

این اعداد یک تاده هم بصورت افقی وهم بصورت عمودی در گنج عالم بالا ظهور دارد. ازنام مبارک احدجل جلاله که کنز الله است به عددابجد13 که جایگاه عددی حرف م ظهور دارد وجمع ارقامش 4 میشود(4=3+1)و عدد 4 جمع کننده ی همه ی اعداد یک تاده شد یعنی (10=4+3+2+1)و اینجا گنج عشر و دهه ی طُهر وحقیقت اسمائی و صفاتی  وجودهای نورانی و مقدس چهارده معصوم(ص) خلق شده اند که به نام مبارک پنج تن (ص) جمع کننده اسرار کائنات و نفس واحده گردیده اند و تمام خلق از این نور مبارک خلق شده است(سوره مبارکه نساء آیه یک:"یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا ونساء . . ." )

تجلی نام مبارک احد ، به نام مبارکش واحد است که این اسم نورانی مظهر کل کثرات است که به عدد ابجد19 ظاهر میشود که جمع ارقامش ده میشود (10=9+1) پس عدد گنج و کنز عشر به عوالم ظهوری کثرات را تجلی می دهند و این گنج هم همان وجود مطهر معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و گنج قرآن است که به عدد 19 حروف در ظاهر و باطن قرار میگیرند. عدد بسم الله الرحمن الرحیم ( 19 حرف ) و تعداد حروف نامهای مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین ( 19حرف ) که در درسهای بعدی بطور کاملتر توضیح داده خواهد شد . تمام گنج یک تا ده را خداوند کریم در حرف یای کلمه دنیا قرار داد و این گنج عشر و دهه طهر و وجود مقدس چهارده معصوم (ص)عالم دنیا را مزین کردند ؛ دنیا شد کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ؛

نکته:احد=13=(4=3+1)=(4+3+2+1=10

                      واحد = 19 = (9+1 =10

تمام گنج در حرف یای دنیاکه ی=10 ،پس سه دهه طهر ظاهر شد که روی هم عدد 30 را در خود جمع کرده است در واقع اصل عدد یکِ خداست که همه در مجرای توحید همه ی مخلوق را بخود میخواند : انا لله و انا الیه راجعون . عدد30 رمز عدد 13گنج احدیت است زیرا:

1 اینکه اگر یک را به حروف بنویسیم عددابجدش 30 میشود  {30=10+20 (20=ک)(10=ی)} همان منظور توحید است .

2   30 برابرعددابجد حرف ل است و حرف ل بتنهایی یعنی برای  ملکیت خداوند کریم و مالک بودنش را ( مالک یوم الدین ) در دنیا و آخرت در خودنشان میدهد و جالب است جایگاه عددی حرف ل= 12 است . خداوند قادر منان انسان را در تمام ساعات و دقائق عمرش در حرف 30 = ل قرار داد . چنانچه (30=یک ) یک سال برابر 12 ماه ( 12 جایگاه عددی حرف ل است )و هرماه 30 روز است و اگر ارقام عدد 12 را باهم جمع کنیم میشود 3 (3=2+1) ؛ پس هر فصل 3 ماه دارد و یک سال 4 فصل که عدد 4 برابر گنج عشر است . پس همه مخلوقات چه زمینی و چه آسمانی در حرف ل مجرای توحید غرقند و آن حمد خداوند کریم است .

3 عدد 13 در اصل خوانده میشود سیزده به حروف، یعنی برای عالمیان بالاترین تحفه؛ سی زده شده است .  (که همان گنج سه تا اعداد یک تا ده است)

4- اگر عدد سی رابه حروف بنویسیم عددابجدش میشود 70 {70=60+10 (10=ی)(60=س)}که70 برابرعددابجد حرف ( ع ) است و برابرعددابجد نام مبارک یا مهدی (عجل الله تعالی فرجه) و برابر عددابجد احکام است . در واقع اگر کسی بخواهد بنده و عبد خالص خداوند کریم شود و به قرب او برسد باید موحد شود و راه ندارد مگر از باب طهارت و آن میسر نمیشود مگر با عمل به احکام قرآنی که در 30 جزء تدوین و مکتوب شده است .

5 اگر بخواهیم در قرآن وارد شویم باید از ظاهر به باطن برویم یعنی از ظلمتوارد نور شویم . ظلمات ؛ حیوانیت ها و کفرها و نجاست ها و پلیدی ها است که آن با گفتن دو شهادت : اشهد ان لا اله الا الله  (جل جلاله ) و اشهد ان محمدا رسول الله ( صلوات الله علیه وآله و سلم ) از نجاست ظاهری و کفر پاک میشویم ولی شرط با طهارت رفتن به عالم آخرت شهادت سوم است ( همان اتممناها بعشر ) اشهد ان امیر المومنین علیا ولی الله (علیه السلام ) است . این شهادت را مستحب دانسته اند چنانچه علمای سنی مردم را از گفتن آن نهی میکنند اما رمز اینست که دنیا محل انتخاب است و شیعه شدن به ولایت شرط به طهارت رسیدن در محل طاهران در بهشت است پس هر کس باید خود انتخاب اتممناها بعشر را داشته باشد .

6 سه تا دهه راخداوند به ماداده است. کتاب آسمانی قرآن در 30 جزء را آسان در دسترس ماقرار داد.اما دهه ی طُهر رانگه داشتن،یعنی عمل خالصانه ومعرفت به تمام این زیبائیها را باید خودمان برای خود،که درقیامت باب طاهران است بفرستیم. پس با این دهه اتممناهابعشر ، رسالت آمدن ما به این دنیا و به سلامت وارد شدن ما به عالم آخرت و درجایگاه قرب به عدد یک تاده عمل خالصانه مارا به اربعین عمل یعنی بهار گنج الهی می رساند.

7 خداوند کریم درسوره مبارکه انعام آیه 160 می فرماید:"من جاء بالحسنة فله عشر امثالها . . ."اگر باخودت عمل نیکو (سلامت گنج عشری که به ما داده شد)باخودت آوردی ،خداوند کریم پسِ آن 10 (اتممناهابعشر) را به ما عطا می فرماید تا ما به طهارت اربعین وارد عالم آخرت شویم.

نکته:در الفبای فارسی هم حرف اول الف وحرف آخر (ی) است که در عربی به عدد ابجد 10 خوانده میشود وگنج عشراست. 

درنتیجه اعداد یک تا ده به ما نشان میدهد که وقتی به 10 رسید اگر ارقام 10 راجمع کنیم یک میشود(1=0+1) پس ،از یکِ خدا آمده ایم و به یکِ اوبرمیگردیم.آنروز که آمدیم پاک وسفید و بی غلّ وغش بودیم، خوش به حال کسی که دربرگشت هم به همان حال عود کرده باشد. این سخن گهربار حضرت علی(ع)است که هر روزی که گناه نکردید عید واقعی شماست. یعنی گناه نکردن ،عود کردن به طهارت اولیه خودمان است و این عیدی بزرگ است.روز قیامت چه بخواهیم وچه نخواهیم همه به یکِ وجود خودمان با تمام کوله بار میرسیم. آنروز خودمان هستیم و حساب وکتاب که به ما عود میکند وآنروز روزمعاد است .

جالب است که عدد ابجدقیامت =551 میشود وجمع ارقامش 11 (11=1+5+5) که 11=عددابجد کلمه مبارک هو و حج است. آنجا معلوم میشوددر دنیا گرد چه چرخیده ای و نفست را قربان اَمر خداکرده ای یا امر خدا را قربان نفست کرده ای؟ در هر صورت به( هو ) میرسی. جایگاه عددی قیامت = 65 میشود که برابر عددابجدکلمه دنیا است که قیامت جایگاه تجلی زندگی دنیای ماست.

نکته قابل ذکر دیگر اینکه تمام اعداد عمر ما که کلّ کثرات ظاهری و باطنی ونفسی ومالی واولادی و . . . را درخود دارداگرباهم جمع شود وبازهم جمع شود در جواب به عدد یک رقمیِ یک تا ده برمیگردد که همان سرّ وجود است :

 سوره مبارکه الرحمن آیات 26و27 :"کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام"

گنج عدد 10در باطن عدد7 بوجود امیر ملک وملکوت امام علی ( ع )

همانطورکه قبلا اشاره شد پیامبر عظیم الشان اسلام ؛حضرت محمد (ص) فرمودند:کل محتوای قرآن درسوره ی مبارکه حمد قرار دارد . که شامل 7 آیه است . این آیات را سبع مثانی میگویند(طبق آیه 87سوره مبارکه حجر) . بعد حضرت می فرماید: کل سوره ی حمد در آیه مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم است (که 19حرف است و 10=9+1 ). فقط در سوره ی مبارکه حمد،  بسم الله یک آیه محسوب میشود که این نشان دهنده ی عظمت این سوره مبارکه است.  و حضرت در  ادامه میفرمایند: کل محتوای سوره در 7حرف بسم الله  جمع میشود و کل محتوای بسم الله در حرف (ب)است{ این حرف 7صفت دارد}. مجددا میفرمایند :کل محتوای قرآن کریم در نقطه ی زیر بسم الله است و امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) نقطه زیر بسم الله است.که امام علی (ع) خود نیز فرمودند:انا نقطه تحت الباء (من نقطه زیر باء هستم) .

زیرا اوست که ارباب ملکوت 7 آسمان  و 7 زمین ، مربی ملکوت و 4ملک مقرب است که از نور مطهر او خلق شده اند که همان اعداد 10=4+3+2+1 میباشد. و عدد ابجد نام مبارکش 110 است که 100=عدد ابجد حرف قاف یعنی نگهدارنده ، و او نگهدارنده ی عدد10 میباشد. پس خوب فکر کنید تا امام خویش را بشناسید . کلام در وصف ایشان قادر به تکلم نیست ، او ناطق کلام الله است  و او نطق الله است .

به وجود ایشان ، خدای مهربانمان را می شناسیم و از این عالم سفل به مرتبه ی اعلای انسانی و بندگی خداوند سبحان میرسیم . پروردگار عالم فرمود: من اعلا هستم و از نام خود ،  نام او را علی  (ع) گذاشتم.

هر دانه ای اگر بخواهد مفلح شود و سبز شود باید یاعلی بگوید ، علی (ع) مددش دهد تا رستگار شود.

عدد 10 در کلمه ی دنیا از عالم حُب

پروردگار عالم همانطور که اراده ومشیتش قرارگرفت که خود را بشناساند ، مخلوقاتش را بدون نیاز خلق فرمود و اول عالمی که به ظهور ایجاد نمودعالم حبّ بود(عدد ابجد کلمه حب = 10 )عالمی که ظرف معرفت شد و صورت نوری گنج عالم در آن ظهور پیداکرد. بنابراین صورت نزولی آن را در عالم دنیا قرار داد. یعنی در خانه متبرک کعبه و درواقع در جانِ آن (ولایت عظمای چهارده معصوم(ص)) یعنی در وجود مطهر و مقدس امیر المؤمنان علی(ع)؛مولود کعبه و یازده فرزند نورانیش(ع) . چنانچه درباره وجودمکرمش پیامبراکرم(ص) می فرماید : ولایت             امیرالمؤمنین(ع)حصنی فمن دخل حصنی امن منعذابی. ولایت مولا علی(ع)قلعه حصن محکمی است که هر کس لیاقت ورود در آن پیدا کند از عذاب خداوند در امان است در دنیا وآخرت. اما به شرط محبت قلبی به محمد(ص) و آل محمد(ص).

همانطور که گفتیم قلب، خانه خدا در بدن مؤمن است. قلب باید کانون محبت و سلم و دوستی با اهل بیت پیامبراکرم(ص) باشد تا بتواند واقعا خانه خدا در وجود ما باشد. و این قلب ظرف رضای خداست که اگر قلبی در محوریتِ قلب حجت خدا باشد ،هرگز به انحراف کشیده نمی شود و مخلص می شود.

حدیث به نقل از الجواهرالسنیه شیخ حر عاملی(ص303)__ سلیم از عبدالله بن عباس نقل می کند: مردی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و عرض کرد آیا محبت علی(ع) برای من فایده ای دارد؟حضرت فرمود:« وای برتو! هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر کس خدا را دوست داشته باشد خداوند او را عذاب نمی کند. » .

حضرت رسول(ص) از مردم هیچ مزدی نخواستند بجز محبت به خانواده مطهرشان (الا المودة ذی القربی)

ابی بصیر و او از حضرت باقر(ع) و یا حضرت صادق(ع)نقل می کند(در کتاب اسرار معراج از آقای عمادزاده) : که هرگاه میت را در قبر گذاشتند با او شش صورت وارد قبر می شود که یکی از آنها از سایر صورتها نیکوتر و خوش رو تر می باشد. پس یکی از صورتها در طرف راست و دیگری در طرف چپ و یکی در جلو میت و دیگری در پشت سر او و یکی بالای سر و دیگری پایین پای او قرار می گیرد. پس آن صورت که در بالای سر قرار گرفته از سایر صورتها می پرسد شما کیستید؟آن صورتی که در طرف راست میت است می گوید من نماز می باشم و صورتی که در طرف چپ میت است می گوید من زکوة هستم و آن صورتی که در جلورو ایستاده می گوید من روزه می باشم(روزه ی مقبول سپر آتش جهنم است) و آن صور تی که در پشت سر قرار دارد می گوید من حجوعمره او می باشم و آن صورتی که در پایین پا می باشد می گوید من برّ و نیکیِ او می باشم که در حق برادران خود کرده است . پس آن صورتها از صورتی که در بالای سر قرار گرفته می پرسند تو که از ما خوش روتر و خوشبوتری  کیستی؟ می گوید من ولایت و دوستی آل محمد(ص) می باشم. و در کتاب اصول کافی از حضرت صادق(ع)نقل شده که فرمودند:از میت در قبر از پنج چیز سؤال می کنند؛ از نماز ، زکات، حج،روزه و دوستی ما اهل بیت (ص). پس ولایت ما به آن چهار چیز دیگر می گوید اگر از شما چیزی ناقص آمد بر من است که او را تمام کنم.

پس باطن محبت که همان گنج حُب خالصانه و حقیقت دهه طُهر و همان محبت چهارده معصوم(ص)است ، همان عنایت هبه ی پروردگار عالم است که باعث وصل شدن و گشایش و نجات هر انسان مؤ من و معتقد است در دنیا وآخرت که از عالم سرّ به وجود مقدس معصومین(ص)و از مجرای وجود علی ابن ابیطالب(ع)که مولود کعبه است به تمام قلوب پاکان و مؤمنان خالص و از آنجا به لطف و فضل خداوند منان در قبر و تا قیامت باعث این می شود که ما مشمول رحمت و فضل و شفاعت الهی قرار گیریم.

همانطور که در حدیث کسا خداوند به ملک امین؛جبرائیل (ع)می فرماید و این ملک به خدمت پیامبر اکرم(ص)می آید ... فهبط الامین جبرائیل و قال السلام علیک یا رسول الله (ص) العلی الاعلی یقرئک السلام و یخصک بالتحیه و الاکرام و یقول لک وعزتی  وجلالی انی ما خلقت سماءمبنیّه و لا ارضا مدحیه و لاقمرا منیرا ولا شمسا مضیئه و لافلکا یدور و لابحرا یجری و لافلکا یسری الا لاجلکم و محبتکم. پس جبرائیل(ع)فرود آمد و سلام داد به پیامبر(ص) و عرض کرد خدای علی اعلی سلامت می رساند و مخصوص می گرداند تو را به تحیت و اکرام و می فرماید به شما که سوگند به عزت و جلالم به درستی که من خلق نکردم آسمان بنا شده را و نه زمین کشیده شده را و نه ماه نور بخشنده را و نه خورشید روشنی دهنده را و نه فلک دور زننده را ونه دریای روان را و نه کشتی سیار را مگر برای خاطر شما و دوستی شما(اهل بیت عصمت وطهارت(ص)).

که تمام این محبت، رسیدن به شدیدترین محبت که محبت به خداوند منان وکریم و سبحان است.   وَالَّذینَ امَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّه (سوره بقره-آیه 165 ) وکسانیکه به خدا ایمان آورده اند بالاترین و شدیدترین محبت را نسبت به خداوند دارند. وآن قدر شناسی از محبت بی کران اوست که همه ی مخلوق را در رحمت رحمانیت و رحیمیتش در دنیا و آخرت غرق کرده است.

همانطور که در زیارت عاشورا می خوانیم:انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم . این است وجز این نیست که من با هر کس شما دوست باشید دوستم و با هر کس بجنگید می جنگم  و با هر کس محبت دارید من هم محبت می کنم  و با هر کس دشمن باشید من دشمن هستم.آری! این دوستی واقعی است.

 در حالیکه کلمه ی دنیا خود با 4 حرف ،حامل تمام زیبایی گنج عوالم شد و از آن زیباتر بدن جسمانی انسان کامل ، و به تبع آن تمام انسانها به وسع وجودیشان ظرف گیرنده ی کلّ عوالم وکلّ اسماء وصفات وتمام آنچه خداوند تبارک تعالی وقتی جسمیت آدم (ع)را خلق نمود فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین. به خود تبریک فرمود که بهترین صورت و بهترین زیباییهای خلقتش شد و فرمود من انسان را به صورت خودم که همان صورت اسمائی و صفاتی است خلق نمودم و او را خلیفه ی خود در زمین قرار دادم " انی جاعل فی الارض خلیفه"همانا این است و جز این نیست که من قرار دادم او را خلیفه و جانشین خودم در زمین .

کل حقیقت سرّ عدد 14یعنی گنج 4روی 10،ولایت و خلافت مطلق از جانبپروردگار عالم مخصوص به 14 معصوم(ص)است {ائمه معصومین(ص) انسانهای کاملند}و این عزیزان استثنا از همه ی خلقت هستند حتی پیامبران واوصیائشان(ع)از انوار مقدس ایشان خلق شده اند. وخداوند درباره ی این 14نور مقدس در آیه 33 سوره مبارکه احزاب میفرماید:"انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا" (اللهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم)این است و جز این نیست که من اراده کرده ام که از اهل بیت پیامبراکرم(ص)تمام پلیدیها را پاک کنم ؛پاکی که هرگزدر آن آلودگی نخواهد آمد(الی یوم القیامه). در واقع پروردگار عالم که کل ظهور و تجلیاتش را در عالم سرّ در باطن سبّوحیت و قدّوسیت ذات اقدسش متجلی فرموده بود،این حقیقت تطهیر را در جان ذره ذره های عالم با تسبیح وتهلیل وتکبیر و تنزیه ظهور داد.وفرمود: " یسبّح لله ما فی السموات و الارض"تسبیح میکنندبرای خدا تمام آسمانها وزمین وآنچه درآنهاست. وجود مقدس 14معصوم (ص)را الی یوم القیامت به طهارت اظهار فرمودیعنی ذره ای در این عالم خلق نشده مگر در باطن طهارت ، حال خواننده ی عزیز از شما می پرسم؛در این( دنیا ) که خود کلمه ی استثنایی است و حرف (ی)دنیا که برابر عدد(10) گنج الهی است و در خواندن کلمه ی دنیا کاملاٌ اظهارمیشود،آیا ذره ای وجود دارد که از بطن حقیقت ولایت جدا باشد؟

کلمه دنیا در گنج عشر

در کتاب راز دنیا بطور کامل توضیح داده ام. بر طبق درس تجوید ،نون ساکن پشت حروف یرملون باید ادغام شود.در حالیکه در کلمه ی دنیا نون ساکن پشت (ی) کاملاٌ اظهار میشود(کلمه ی دنیا از کلمات استثنا است)عدد ابجد حرف(ن)=50 و جایگاه عددیش در حروف الفبا = 14 میباشد. و یکی از اسرار حروف در مقام عددیش، جایگاه آن است زیرا با ذیقعد هر حرف ،حقیقتِ اسراری آن ظاهر میشود. عدد14 که سرّ گنج کائنات است در حقیقت باطن جایگاهی حرف (ن) است. یعنی همان گنج ِعشر، همان گنج 4روی 10 وهمان سرّعدد5 . امیدوارم خوب معنای کلمه دنیا را درک کنید. حرف (ن) یکی از سرّی ترین حروف الفبا ست زیرا پشت ِتمام حروف قرار میگیرد ؛ پشت 6حرف  اظهار میشودکه حروف حلقی هستند(ه ء ح-ع-غ-خ) ، پشت 6 حرفِ یرملون که قرار بگیرد ادغام میشود(ی-ر-م-ل-و-ن) ، پشت 15حرف که قرار بگیرد اخفا میشود(س-ش-ص-ض-ط-ظ-ت-ث-ف-ق-ج-ز-ک-د-ذ)و پشت ِ یک حرف (ب)که قرار گیرد قلب میشود یعنی دگرگون میشود و از حالت نون به میم تبدیل میشود(در اصطلاح میگوئیم قلب به میم میشود) .

پس اگر در دنیا نمی آمدیم به حقیقت گنج وجود و اسرار حروف عملمان نمی رسیدیم. وقتی در دنیا وارد میشویم از ثانیه ای که نطفه ی ما بسته میشود ، تمام حیات ما پشت نون ساکن دنیا قرار میگیرد و به صُوَر مختلف معنا و حیات واقعی را پیدا میکند( در هر زمان به یک نحو) ؛ در شکم مادر، در تولد و زندگی کودکی،درنوجوانی و جوانی و در بقیه عمر، عالم خود را دارد و در هر زمان صورت اصلی ِعمل زمان خود را برای ما نشان میدهد.

اما یکی دیگر از اسرار نون، شکل ظاهری منحصر به فردی است که به صورت تنوین دارد-ٌ--ٍ---ً- (به صورت دو زبر، دوزیر، دوپیش) و در تمام حروف ظاهر میشود و همان معانی و کاربردها را شامل میشود.دیگر اینکه 2مخرج کلامی دارد؛ یکی در بینی که غُنه خوانده میشود و یکی در فک پایین جایی که زبان به پشت دندانهای زیرین اصابت میکند. در واقع حروف الفبای عربی 28تاست(2 تا 14 تا=28 )پس در عالم اسرار صورت نورانی کنز الهی ، صورت باطنی نون را شامل است یعنی تنوین و در خلقت روی زمین در دنیا مخرج دهانی را شامل میشودو حامل گنج(14) یعنی 4روی 10 را در دنیا ظاهر میکند. پس تمام سرّ خلقت در یک کلمه قرار دارد و آن هم (ن و ن) است که در واقع در جایگاه حروفی میشود 14و14= 28 در همه ی مخلوقات عوالم ظاهر میشود. خانه خدا روی محلی ساخته شده است که ذیقعد تولد خشکی روی آب است و آن روی حرف (و)میباشد چون پروردگار عالم فرمود:انّا لله و انّا الیه راجعون. حرف (و)حرف وصل است و عالم ماقبل را به عالم مابعد وصل میکند. واو وقتی است که خشکی کشیده شده یعنی دحو الارض شده است (واو =13 ) پس کره زمین عدد 13 را حامل شد که همان 4=3+1 یعنی گنج ذات احدیت10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 وحقیقت ولایت ،اسرار لایتناهی پروردگار عالم بر عالم اسفل السافلین جلوه کرد. شاید بتوان این طور تعریف کرد که انسان معمولی فاصله اش تا انسان کامل از اسفل السافلین تا لایتناها است . آن بزرگواران نور بدون ظلمت هستند وما ظلمت ونور { نور ما همان روح قدسی پروردگار عالم است ( انی نفخت فیه من روحی ) وظلمات ، جسمیت و حیوانیت ما است}.

خشکی در واقع ساحل نجات و محل به کمال رسیدن انسان و سکوی پرواز از عالم سفل به عالم اعلا علیین است . خلاصه خشکی جسم است برای آرامش روح انسانی و به کمال رساندن آن و حقیقت ذیقعد هر موجود زنده ای در این دنیاست .

کلمه دنیا با حرف( د ) شروع میشود ( د = 4 ) در ضمن اینکه کلمه دنیا 4 حرف است به معنای کامل رابع و حقیقت عشر و 4 روی 10 و طهارت 40 و تمام گنج رحمت الهی . عدد ابجد حرف د = 4 است و عدد 4 یعنی خزانه گنج الهی که از روی چهارچوب خلقتی بر 4 ستون عددی حرف ( د ) دنیا ظهور پیدا کرده یعنی گنج عشر و در واقع 4 روی 10 ظاهر شده است . عالم خلقت بر ( د ) وحدت وجود او خلق شده . حرف ( ن ) دنیا همانطور که گفته شد در جایگاه عددی حروف الفبا = 14 است یعنی همان سرّ عشر پس ولایت عددی 14 نور مقدس که منت پروردگار عالم است که بصورت جسمانی در دنیا حضور و ظهور پیدا کردند تا همه انسانهای آزاده و عاقل را در ظل گنج الهی با شیعه و پیرو شدن وجودهای مقدسشان و نیز عمل به آیات قرآن  (حقیقت 14 ) آنها را به هدف خلقت یعنی خلیفة اللهی برسانند ودر نتیجه انسانها ، بدون ظلمات حیوانی شوند ودر ضمن ازنظر حروفی وعددی به حقیقت گنج الف وجودیشان در کلمه دنیا نایل شوند و نمره یک عدد الف خود را بستانند چون انسان نسبت به همه مخلوقات ، درجه ی یک است ( اشرف مخلوقات است ) . اما به شرط امتحان عشر ؛ گذر از حرف  (ی) دنیا با گرفتن مقام مهدویت

امیدوارم متوجه شده باشید که حرف نون ساکن در باطن کلمه دنیا ،همان گنج 14معصوم(ص) است که ولایت مطلقشان از عالم سرّ در ارض دنیا اظهار میشود و تمام حروف خلقت از وجود ایشان به مفهوم و معنای واقعی خود میرسند. و انسانها بالاخص در جایگاه انسانی که دارای اختیارند باید  شیعه و پیرو این عزیزان شوند تا اعمالشان در قیامت با ولایت و امامت این بزرگواران ، مفهوم و معنای بهشت را دارا شود . والا جدایی از این عزیزان، جهنم است . قابل توجه که انسان از نظر زمانی و جسمانی ، از نظر عمر گرانمایه اش و خلقتی ، تمام رحمتهای واسعه ی خداوندی پشت گنج نون ساکن و ثابت دنیا، بالفطره به او میرسد .

حرف (ی) = 10 یعنی گنج عشر میباشد ، در اصل 4 روی 10 . این دهه ، دهه یطُهراست . پس نتیجه میگیریم در کلمه دنیا ؛ ( د ) = 4 که 10 = 4 +3+2+1 پس 4روی 10 = 14 ____عدد ابجد ( ن ) = 50 و جایگاه آن = 14 برابر 10=4+3+2+1 پس 4روی 10 = 14 ___( ی ) = 10 برابر 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14 __ ( الف ) =1 = یک برابر گنج الف یعنی رسیدن به عدد واحدیت ( واحد = 19 ) است . جمع ارقام 19 برابر 10 میشود ( 10=9+1 ) یعنی 4 روی 10 = 14  . درواقع کلمه دنیا بصورت کلی کلمه که چهار حرف است و یکبار چهار حرف دنیا بصورت ( د ن ی ا ) در گنج عددی حرفی هرکدام کامل و به سرّ عوالم 4 روی 10  در جمع حروفی آن ظهور دارد . پس در واقع حقیقت دنیا به 5 معنا ، 14 است ( چهار معنی تک تک حروف و یک معنی کل کلمه دنیا که 4 حرف است ) 70 = 14 × 5 که تمام دنیا لیل است زیرا عدد ابجد لیل = 70 است و همچنین عدد ابجد حرف ( ع ) = 70 و دلالت به عین ولایت حضرت علی(ع)  وحضرت فاطمه (س) و فرزندان گرامیشان دارد . لیل در دنیا یعنی شب ، عالم دنیا ظلمانی و اسفل السافلین است شاید یک دلیل ظلمانی بودنش که خاک است ( یعنی جسمیت ) این می باشد که فقط کره زمین جاذبه دارد و دنیا رنگ سیاه را به خود گرفت ( رنگ سیاه جذب کننده تمام رنگهاست ) و رنگ کامل است ، پس جذب کننده تمام نعمتهای عالم سرّ و آسمانها و زمین است که نزولات رحمت الهی را به تمام ظرفیت بصورت استعداد جذب میکند و از زمین است که تمام گنج الهی بصورت چهار فصل در سال ظاهر میشود و تمام گنجهای خاک را بصورت طبیعی از خود با رشد نمو ( یعرج فیها ) میکند و باطن آن آمدن تمام مرسلین و اوصیای الهی و کتابهای آسمانیست که در دنیا نازل میشود .

در ضمن جان طهارت به عدد پنج تن ( ص ) همان عدد 14 که برابر 40=10×4 . عدد ابجد قسم = عقل = (ر) = 200 که 200=40×5 است ، همانطور که در بالا ذکر شدحقیقت دنیابه 5معنا14 است(70=14×5) وبه عبارت دیگر میتوان گفت 200=40×5 ، که حقیقت طهارت و دهه ی طهر ظاهر شده(دنیا 4حرف است و 4 پایه 40 ) و همان 4 روی 10 ،40=10×4 .

عالم در گنج ولایت غرق است

 از مبحث بالا چند درس میگیریم :

  1. وجودهای مقدس بلاواسطه رزق وحی که پاکترین و نورانی ترین روزی است ( رزقاً حسناً ) از پروردگار عالم میگیرند ( واز وجود مقدسشان که واسطه ی خلق هستند ) به تمام مخلوقین از جماد و نبات و حیوان و انسان و ... میرسانند . پس ساحت مقدس ایشان همیشه طاهرند و با زبان ساده بگویم که هرگز بدون وضو و غسل نمیشوند ، شاید بپرسید چرا ؟ زیرا این عزیزان انسان کاملند و عاری از هر نوع نجاسات حیوانی هستند ( طبق آیه 33 سوره مبارکه احزاب ؛ آیه تطهیر )

2-خداوند در آیه ی مبارکه ی آیت الکرسی میفرمایند : لا تأخذه سنه ولا نوم . یعنی هرگز خواب که هیچ ، بلکه چرتشان هم نمیرود . برای ما انسانهای معمولی خواب یکی از مبطلات وضو است زیرا ما از خود بیخود میشویم . حال که وزنه ی سنگین خلقت بوجود این عزیزان بستگی دارد آیا میشود لحظه ای چرت داشته باشند ؟ پس همه ی عالم زیرورو میشود!

3-وقتی در زیارت صبح روز جمعه ( در مفاتیح الجنان ) میخوانیم : آمنت بسرّ آل محمد علیهم السلام، یعنی چه؟ باید هر مسلمان شیعه اعلام کند ایمان دارم به خداوند متعال و ایمان آوردم به پیامبر و خانواده محترمش (ص) و ایمان آوردم به سرّ اهل بیت پیامبر (ص) .

 

4- وقتی به آقا امام زمان (عج) سلام میدهیم میگوئیم : سلام بر امام انس و جان والسلام علیک یاخلیفة الرحمن السلام علیک یا امام زمان (ع) امیدوارم خوب دقت کنید ؛ پس اوست که امام زمان است یعنی زمان، پشت ِ ولایت او روزیِ رزق میگیرد و ولایت بر انسانها و جان آنان دارد و او خلیفه برحق پروردگار عالم برما انسانها و همه ی موجودات و مخلوقات است ( بقیة الله ولی الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف )

5-در حقیقت وجود مقدس معصومین (ص) امامان مبین و قرآن ناطق ما شیعیان و کتاب آسمانی ما قرآن مجید امام صامت ، صراط مستقیم و نور هدایت از جانب پروردگار عالم برای ما هستند .خداوند در کتاب کریمش میفرمایند: لا یمسّه الا المطهرون ( آیه 79 سوره مبارکه واقعه ) بدون طهارت قرآن و همینطور ساحت مقدس معصومین(ع) را مسّ نکنید یعنی تماس نگیرید . همانطور که بدون وضو و طهارت دست زدن به آیات مبارک قرآن حرام است ، دست زدن به اسماء مبارک پروردگار عالم که تمام معصومین(ص) اسماء الله و همه آل الله هستند نیز بدون وضو و طهارت حرام است .

6- جای بسی افتخار است برای ما شیعیان که پیرو چنین رهبران و امامان پاک و معصوم هستیم که با شیعه ی واقعی شدن این عزیزان میتوانیم بنده و عبد خالص پروردگار عالم شویم ، یعنی از رضای قلب ولی زمانمان حضرت مهدی(عج) به رضای پروردگار بی همتای خود برسیم . اللهم الرزقنا .

همین جا متذکر میشوم که خداوند متعال در آیه ی آخر سوره مبارکه کهف میفرمایند : قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعبادة ربه احدا

پیغمبرم بگو اینست و جزاین نیست که من هم مثل شما بشر هستم اما رزق من وحی است از سوی پروردگار یکتا... .

انسانها باید بدانند که هیچگاه مرتبه مقام معظم 14معصوم(ص)را با خود مقایسه نکنند زیرا همانطور که ذکر شد این بزرگواران در مقامشان آیه تطهیر نازل شده و از ظاهر و باطن تطهیر هستندیعنی در بدن مطهرشان نجاست نیست و پروردگار عالم لباس جسمانی از جنس طهارت بر روح مطهرشان قرار داد نه مثل بدن ما که اگر ذره ای شکافته شود عین نجس خون از آن بیرون بیاید نجس است . تمام قرآن حقیقت وجود مقدس آنهاست، ایشان رزق نورانی وحی را حامل هستند ودر مقام قرب ، هرگز تنزل ندارند چون هادی انسانها در مرتبه اسفل السافلین دنیا هستند. در ضمن اینکه زوجیت آنها را مثل خود نپندارید و سخنی نگوییدکه مسئول هستید.ایشان از تمام هوسرانیها و دنیا پرستیها مبرّا هستند{مثل خانم مریم(س) که تمثیل بارز پروردگار عالم در سوره مبارکه مریم است که ایشان برگزیده و تطهیر است.فرزندش بدون پدر متولد شده و حضرت عیسی (ع)در بدو تولد پیامبر بود و کتاب وپیامبری خود را اعلام کرد:انی عبدالله اتانی الکتاب (این است و جز این نیست که من بنده ی خدا هستم  وبا خودم کتاب آسمانی آوردم) } .

 وقتی پیامبر مکرم اسلام(ص) مسجد النبی را ساخت ، مسلمانان آن زمان بخاطر اینکه سریع در خدمت ایشان حاضر شوند درهای منازلشان را در مسجد باز کردند. وحی نازل شد که پیامبرم بگو همه درهای خانه هایشان را از مسجد ببندند زیرا با نجاست نباید وارد مسجد شوند و فقط یک در ؛ آن هم درِخانه ی امیرالمؤمنین علی (ع) و فاطمه زهرا(س) باز باشد زیرا آن منزل ، محل رفت و آمد  ملائکه و نزول وحی الهی و حقیقت تطهیر است(که آن در، امروزه در مسجدالنبی (ص)باب الجنةنام دارد) و امیرالمؤمنین علی(ع) مولودکعبه،در بهترین ومقدس ترین نقطه ی روی زمین یعنی خانه ی خدا (کعبه)تولدیافته است وبرای  وجود مطهر حضرت زهرا(س) نیزاز طرف پروردگار عالمیان به پیامبر عظیم الشان (ص) امر میشود که 40روز روزه بگیر وشبها به عبادت باش تا بالاترین و بهترین عطیه ی عالم را به شما دهم یعنی خانم دو عالم ؛ فاطمه زهرا (س). درتعجبم که برخی افراد چگونه میتوانند خانواده ای که آل الله هستندرا با خود مقایسه کنندو خیلی حرفها بزنندکه باید استغفار کنند. امیدوارم بتوانم ذره ای از وظایفم را نسبت به موالی خود یعنی معصومین (ص) ادا کنم. خواهشمندم درس را خوب مطالعه کنید تا بخوبی درک کنید که این فهمیدن وظیفه ی هر مسلمان شیعه و متعهد است.

حال ببینید دنیا چه عظمت وجودی دارد و این نام پر معنا و زیبا چه گنجی را در خود نهان داشته است ! همیشه همه ی انسانها در طلب گنجی بوده اند وهستند وخواهند بود تا به آرزوهایشان برسند. اما نمیدانند که پروردگار عالم این گنج را در4ماه و ده روزگی جنینی(یعنی 4روی 10)در  وجودشان ارزانی داشته وبا ورود در دنیا به حیات دنیایی هم وارد گنج میشوند و با رسیدن به حقیقت بندگی در ظلّ تشیع برمحمد و آل محمد(ص) به این گنج واصل میشوند.پس هر کس که در دنیا زرنگ باشد یعنی اطاعت محض پروردگار عالم را انجام دهد به گنج دست پیدا میکند تا الی یوم القیامت به بالاترین و بهترین ارزشها و مقامها و تمام آرزوهایی که فکر آن هم در سر نمی گنجد می رسد؛ یعنی به قرب الی الله و به روزی نورانی ِعند ربهم یرزقون و به اذن خداوند رحمن و رحیم به جایگاهی که جز خاصان به آن راه ندارند میرسد(فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر)

تعریف عدد10 از نظر حرف( ی ) وتعریف عددی وجود مقدس امام حسین (ع)

قبل از شروع این مبحث ،به حدیثی از کتاب شرح مناقب از استاد محی الدین عربی (صفحه 208)درباره وجود مقدس امام حسین (ع) اشاره میکنم. قال الشیخ محی الدین : " و علی المتوحّد بالهمّة العلیا، المتوسّد بالشّهود و الرّضا، مرکز عالَم الوجود سرّ الواجد والموجود، شخص العرفان العَیان ، نور الله و سرّه الاتمّ، المتحقق بالکمال الاعظم نقطة دائرة الازل والابد، المتشخّص باَلِِفِ الاحد فاتحة کتاب الشّهادة والی ولایةالسّیادة الاحدیّة، الجمع الوجودی الحقیقة الکلّیة الشّهودی کهف الامامة صاحب العلامة کفیل الدّین ِ، الوارث لخصوصیّات سیّدالمرسلین، الخارج عن محیط الاَین والوجود، انسان العین لُغزالانشاء، مضمون الابداع مُذوّق الاذواق ومُشوّق الاشواق ، مطلب المحبّین و المقصد العشّاق المقدّس ،عن کلّ الشّین، ابی عبدالله الحسین الشّهیدصلوات الله وسلامه علیه ".

حاصل ترجمه : صلوات نامیات ِ حضرت حق تعالی شانه وتحیات زاکیات ِملائکه و حاملین عرش برآن ذات پاک و گوهر تابناک باد.که در میان افراد کائنات با همّت علیای خود،متوحّد ودر مقامات قرب حق بوساده ی شهود(روی نازبالش استراحتگاه مشهوداست یعنی بالاترین مقام آرامش در پیشگاه قرب الهی) و رضا متوسد(به آرامش کامل کنایه از این که سر به بالین استراحت ابدی گذاشت)است، اوست مرکز عالم وجود(همان محوریّت که مذکورشد) و حقیقت واجد وباطن موجود است، شخص مجسّم معرفت و حقیقت آشکار ، نور حضرت کردگار ، سرّ اتمّ الهی ودارای کمال اعظم (بلوغ نه وباطن ده، که همان گنج عشر یعنی 4روی 10 وجود 14 میباشد)غیرمتناهی مرکز دایره ی ازل و ابد که در اوّلیه وجود متلبّس است به لباس تشخّص (که کفن او لباسش بود) الِفِ احد (همان الف وجود)آغاز کتاب ناسوت (یکی از اسماء دنیا) شهادت والی ولایت ملکوت، سیادت در مقام جمع الجمع وجودی(که صاحب نُه ذریه است) صدر نشین محفل احدیّت (بعنوان گنج عدد 10) در منزل الفرق شهودی حقیقت کلیه (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا) موجود بهر کثرت کهف امامت (الکهف الحصین =پناهگاهی که هرگز ویران نمیشود)صاحب علامت نگهبان (ثاراللهی) دین ،وارث مختصّات حضرت سیدالمرسلین(ص)خود رتبه ی آن ذات پاک،بالاتر از رفعت افلاک است  و بیرون از عالم زمان و خارج از فضای مکان (یعنی بهشت) و در معنی چشم بینای حقیقت هستی (عین الله) انسان (چگونه شرح این حقیقت را توانم داد؟!که لُغز یعنی معمای عالم ایجاد و یا گشاینده ی معمای کلام الهی است) و حاصل مضمون نشاه ابداع(کل حروف واعداد) ذوق بخشنده ی ذوقها(یا افراد باذوق) و بشوق آورنده ی اشواق مطلب احباب (دوستداران)و مقصد عشاق، منزه است از هرگونه نقص و شین( حرف شین صفت افشاکنندگی داردکه عدد ابجد شین=360 پس در واقع افشاکننده ی (س) است زیراعدد 300که همان عدد ابجدحرف(ش) است، افشاکننده میشود برای عدد60که برابربا عدد ابجد حرف (س)است و حرف (س) قلب قرآن است و ابا عبدالله الحسین نیز قلب کننده ی عالم از نون ساکن به میم است چون خود باب الفتوح کتاب الله است و هم با شهادتش پاک کننده گی عین نجاست حیوانیت ما انسانها را به کمال طهارت عین پاکی انسانیت عنایت فرمود.هم چون ثارالله است و قلب قرآن به نام سین است زیرا این خون ، مایع حیات ِ طیبِ انسانهاست و پیام آورنده ی همه ی زیبائیهای قرآن است . همانطور که قلب دائماٌ در خون میطپد ومرگ را به حیات ،قلب میکند اباعبدالله الحسین (ع) هم تمام عاشقان را از مرگ عمل به حیات آخرتی و رضای خدا میرساند). به نام نامی و لقب گرامی ابی عبد الله الحسین الشهید(ع) ارواحنا له الفداء. 

 منظورم از معانی حدیث شرح کامل حقیقت این درس است . امام حسین(ع)معصوم پنجم ماشیعیان است(به عدد5) و ایشان صاحب 9 است(9ذریه در بطنشان قرار گرفت) پس 14=9+5 که جمع ارقام 14 هم برابر5 میشودو از طرفی به عدد 10 به دنیا آمدند(بلوغ حیات انسانی و تولد زنده در آخرت)یک خودشان +9 ذریه در بطنشان و به معنای دیگر عدد 9روی 10 هم هستند یعنی 19که(10=9+1)میشود (19=عدد ابجد کلمه مبارک واحد) . عدد 10 به عربی ،عشر خوانده میشود وایشان خود ،در ظهر عاشورا برپاکننده ی همه عاشوراهای عالم برای تمام انسانهاست(الی یوم القیامت).جالب است که حروف کلمه عرش با عشر یکی است و ایشان است که با عدد 10 خویش ،وصل کننده ی عالم عرش به عشر ِدنیاست. یعنی عالم اعلی را به عالم سفلی تجلی داد. راه رساندنِ تمام ِگنج و سرّالاسرارذات احدیّت پروردگار عالم را به تمام انسانها و در عالم سفل(دنیا) به باب طهارت ظهور داد تا به مقام "عند ربّهم یرزقون " ( نزد پروردگار عالم روزی بگیریم) هادی و امامِ راه باشد و این هدف متعالی را محقق ساخت.

عدد ابجد کلمه عرش وعشر =570 است ، 500=عدد ابجد حرف (ث) که ملکش میکائیل (ع) ملکِ روزی است . امام حسین (ع) هم رزقِ خونِ حیات الهی هستند چرا که ایشان مقام ثارالله را دارا هستند. 70=عدد ابجد حرف (ع) که در قرآن کریم در هفتاد آیه مبارکه وبا هفتاد معنا ظاهر شده است. عین یعنی چشم وچشمه،که هم چشم به باطنِ انسانهای بینا داد و هم چشمه ی حیات به همه ی لب تشنگان حقیقت و طریقت.پس در این دنیا نیاز به عین(چشم) است وعددِ500=ث ،روزیِ رزقِ این عین است، چشم بینایی که راه را از چاه تشخیص میدهد. از طرفی 70= عدد ابجد کلمه (احکام) الهی است که تمام اوامر الهی بصورت امر به معروف و نهی از منکررا در خود جای داده است. در ضمن 70=عدد ابجد کلمه (لیل) نیز میباشد که دنیای سفل،لیل است و در قرآن کریم آیاتی درباره ی لیل آمده وپروردگار عالم  اهمیّت آنرا ذکر میفرماید. پس همانطور که از کلمه (عرش) برمیاید،بالاترین مقام و مرتبه ی عالم بالاست جایی که اراده و مشیّت پروردگار عالم به عالمِ عرش میرسد بعد ،کرسی و عوالم پایینی تا در عالم دنیا و عددِ عشر(10)گیرنده ی همه این نزولات و برکات است یعنی در حرفِ(ی)دنیا که برابر10 است . ظرفِ قابلی که با امامت امام حسین(ع) وهمه ی معصومین(ص)راه را از دنیا با عمل خالصانه تعالی میدهدتا در نزد پروردگار به مقام عند ربّهم یرزقون ،برسند و باقی وابدی شوند. نکته: عدد ابجد کلمه "یا مهدی (ص) " برابر با 70 میباشد پس عشر،مداومت دارد تا زمان آقا و مولایمان امام زمان (ص) و همیشگی است.

جایگاه عدد ی کلمه عرش  و عشر =57  است که اگر جایگاه عدد ی عرش و عشر راباهم جمع کنیم 114 میشود(114=57+57) که برابر کلّ سوره های قرآن است . سن مبارک امام حسین(ع) 57 سال است {سن مبارک امام حسن(ع) 47 سال است که برابر جایگاهِ عددی نام مبارک امام حسین(ع) میباشد و عدد ابجد وجایگاه نام مبارک امام حسن(ع) در جمع عددی 10 میشود(10=8+1+1 و10=7+3)} ، آقا امام سجاد(ع) نیز که در عاشورا حضورداشتندو نام مبارکشان علی=110 است وجمع عدد ولایی و معصومیتشان 10 میشود10=6+4 در سن 57 سالگی به شهادت رسیدند ، وجود مقدس امام باقر(ع)که در عاشورا حضورداشته و 4سال از سن مبارکش میگذشت ایشان در سال 57 هجری.ق بدنیا آمدندوطول عمر مبارکشان نیز 57 سال بود(سال114 هجری.ق  به شهادت رسیدند) . اگر ارقام 57 را باهم جمع کنیم 12 میشود12=7+5 و 12برابر جایگاه عددی حرف(ل)است که حرف (ل) مجرای توحیدست و چنانچه ارقام 12را جمع کنیم 3میشود3=2+1 وعدد 3 برابرآب است که شوینده و طاهر کننده عینِ نجاستها  به عینِ طهارت است(رجوع شود به کتابها ودروس گذشته) . پس عددِ10 که سرّ وجودی اسرار اهل بیت عصمت و طهارت(ص) است،شوینده ی عینِ نجاست حیوانیت ما به عینِ انسانیت است تا رستگار شویم ، زیرا در پیشگاه پروردگار سبحان فقط انسان میتواند عبادت کند و در قیامت تنها به صورت و سیرت انسانی میتوانیم وارد بهشت شویم و این میسّر نمیشود مگر به شیعه و پیرو شدن واقعی چهارده معصوم(ص).

حرف (ی) به عدد عشر درنام مبارک امام حسین(ع)

عدد ابجد و جایگاه حرف(ی)=10 است. وجود مقدس امام حسین (ع) نام مبارکش حسن (ع) است چنانچه پیامبر اکرم (ص) می فرمود:حسنین(ع) .یعنی دو وجود مقدس ، حسن(ع) هستند (امام دوم و امام سوم) در دستور زبان عرب هرگاه دو برادر نامشان یکی باشد در نام برادر کوچکتر یک حرف (ی) یای مصغر بین دو حرف آخراضافه میکنندتاکوچکتروبزرگترمعلوم شود{شاید یکی از اسرار اسم دنیا که استثناست(حرف ن  پشت ی اظهار میشود) اینست که دنیا با گرفتن حرف(ی) کوچکترین و پایین ترین عالم خلقتی است چنانچه خداوند درآیه 5 سوره ی مبارکه تین اشاره میفرمایدکه دنیا اسفل السافلین است}مثل نام امام حسین (ع) که درواقع همان حسن(ع) است.این ظاهر کار است ودرعرفان میگویند این حرف (ی) نشانه ی عشر وجود آقا امام حسین(ع) است .پس ایشان برپاکننده ی عاشوراست و او صاحب عشر است . همانطورکه قبلا گفته شد درواقع نام مبارک فرزندان رسول الله (ص) و حضرت علی(ع) وفاطمه زهرا(س) فقط حسن (ع) است وتا آقا امام زمان (عج)که وصی الحسن(ع)است . یعنی حضرت علی(ع)ابالحسن(ع) پدر امام حسن(ع) ، خانم فاطمه زهرا (س) حسنه(حسنیه) ، آقا رسول الله (ص) اسوه حسنه و نام مبارک امام حسین (ع) با نه ذریه اش حسن است . درنتیجه همه ی خانواده محترم پیامبر(ص) ، حسن است.

حرف (ی)به عدد عشر در کلمه دنیا __ عاشورا

گفتیم که در کلمه ی دنیا استثنائاٌ بجای اینکه حرف نون ساکن پشت حرف(ی) ادغام شود اظهار میشود ؛ در واقع باید دُیّـا خوانده میشد اماحرف (ن)کاملا اظهار شده و دنیا خوانده میشود. پس نشان میدهد که حرف (ی)که یا خوانده میشود،عشر یعنی ده بودن عمر دنیا را کاملا اظهار میکند.در حدیث مبارک آمده "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا " یعنی تمام عمر دنیا عشر است و در آن عاشورای بندگان خدا برپامیشود و کل ارض زمین هم محل برپاشدن عاشورا یعنی کربلاست.

نکته: عددابجد کلمه عاشورا =578 که جمع ارقامش 20میشود20=8+7+5

و20=عددابجد حرف ) {خداوند کریم در اول سوره مبارکه مریم 5 حرف مقطعه را می فرماید که اول آن (ک) کاف خوانده میشود ویکی از اسماء خداوند، کافی است}وجایگاه عددی کلمه عاشورا=65 است که جمع ارقامش 11میشود(11=5+6) و 11=جایگاه عددی حرف (ک) =عددابجد حج  و هو{2=1+1و2=ب} همچنین 65=عددابجد کلمه دنیا، پس عاشورا در جایگاهش فقط دنیاست که اتفاق میفتد و برای همه ی بندگان خداست. همه باید عاشورائی باشیم واز حریم اسلام وقرآن وعقیده وایمان به خدای یکتا پشت وجود مطهر آقا امام زمان (ع) ایستاده وبا دشمنان دین وقرآن با علم ،باعمل خالصانه،با تربیت صحیح ،بانماز،باحجاب ، با اسلحه ی بندگی وخلوص تاپای جان بجنگیم.

مؤمن باید مثل مولایمان امام حسین(ع)باشد که هنگامیکه در قتلگاه سرش را بلند کرد ودید عده ای با سنگ، عده ای باتیر ونیزه  و خلاصه باکلامهای مخالف حمله کرده اند برای دفاع از دین جدش پیامبراکرم (ص) و ولایت پدرش امام علی(ع) وطهارت مادرش خانم فاطمه(س) ورضای خدای مهربان سینه ی خودرا سپر همه ی بلاها کرد و اجازه داد تا تیرها وسنگهاونیزه ها و ...براو ببارند، زیرا تا ایشان اذن نمیداد هرگز این اجسام که خود تحت ولایت آقا هستندجسارت نمیکردند زیرا همه ی این جمادات و نباتات و ملکوت میگویند:     

ماسمیعیم وبصیریم وهشیم     باشما نامحرمان ماخاموشیم

پس اگر بخواهیم هیچگاه وسواسها وخناسها برما غالب نشوند باید پاسدار حریم حدود الهی اول در وجود خودمان وحریم قلبمان و بعددرخانواده وتا هرچه میتوانیم دراجتماع باشیم  شاید بتوانیم ارادتمان را به ساحت مقدس آقایمان ابراز کنیم. این عمل فقط در جایگاه عاشورا در دنیاست.

جالب است بدانید همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه قیامت هم 65 میشود{ 11=5+6 و11=جایگاه عددی حرف(ک) ، 2=1+1 و 2= (ب)} عاشورا قیامت صغری در دنیاست . هرکس میخواهد در قیامت روسفید باشد باید در عاشورای دنیا به درجه ی سرباز اسلام و قرآن و شیعه ی امام زمان (ص)  و مُهر مهدویت و انشاالله شهادت فی سبیل الله وزیارت لقاء الله با روسفیدی نائل شود.پس نتایج زیر حاصل میشود:

1-انسان دائماٌ در ابتلا و امتحان است.   2-انسان در سختی ها شناخته میشود.   3- جوهر انسان در زحمتها و رنجها سنجیده میشود.   4- خالص بودن هرکس در محک با ناخالصیهاست.   5- جان عدد 10 همان حقیقت 14 و 5 است که حلقه ی بندگی میشود و انسان باید در دنیا به این حلقه مزیّن شود تا در آخرت به آن برسد.   6- پروردگار عالم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می فرماید : "من جاء بالحسنه فله عشر امثالها " اگر با خود (تا قبر) عمل حسنه بیاوری من ده ، مثل (گنج) عشر را به تو پاداش میدهم.(یعنی همه ی برکات و نعمات تمام نشدنی خداوند کریم) اگر کسی عمل حسن(ع) بیاورد ،حسین(ع) نتیجه میگیرد. عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)=118 است که اگر ارقام آن را باهم جمع کنیم =10 میشود(10=8+1+1)پس در جان حسن(ع) حقیقت ِ 10 شکفته  شده وپایه ی 10 میباشد. عدد ابجد حسین(ع)=128 است و (11=8+2+1)که به معنای رسیدن به حج واقعی و معنای هو است(11=حج=هو)

7-در واقع پروردگار عالم به انسانهای فقیر و هیچ خود منّت نهاده که به اسم غنیّ خود ، آنها غنی شوند و به عالم باقی بروند.وقتی وعده ی عشر امثالها را می دهد یعنی کل بواطن را به او میدهد.

8-از عرش خداوند سبحان به زیر آمدیم تا دوباره به عرش با عمل صالح برسیم(در مجرای تنزیه)

9- عدد ده جایگاه ذیقعد، به یقین رسیدن و به ساحل نجات رضای خدا رسیدن است.

10-خشکی ذیقعد زیر خانه ی خدا به کربلا کشیده شده تا به هدف آفرینش خداوند باری تعالی با درجه ی قلب به میم و رسیدن به40 در جایگاه شهید با طهارت کامل جلوه کند.

11=همه ی انسانها در نتیجه ی شیعه شدن به وجود چهارده معصوم (ص) و صادق بودن در عمل به قرآن و پیروی معصومین(ص)میتوانند به کمال و سعادت دنیوی و اخروی خود برسند.

حقیقتی از گنج سوره ی فجر در خصوص لیالٍ عشر     

سوره مبارکه ی فجراز نظر ترتیب نزول دهمین سوره ایست که به قلب پیامبراکرم(ص) نازل گردیده است.پروردگار عالم در این سوره قسم یاد میکند به" لیالٍ عشر" ، قسم به شبهای دهگانه.درهر ماه قمری از 13تا 23 آن، دهه  فجر خوانده میشود و در این ده شب 3 شبلیلة البیضیعنی شبهای نورانی خوانده میشود؛شبِ 13 و شبِ14 وشبِ15 که قرص ماه بصورت بدر کامل در آسمان نورافشانی میکند.

اما حقیقت و سرّ قسم پروردگار عالم به عدد عشر آنهم بر شبهای عشر چه معنی میدهد؟ در ترتیبنزول دهمین سوره است یعنی چه؟ و چقدر زیباست که نهمین سوره از جهت ترتیب نزول بر قلب پیامبر(ص)، سوره مبارکه ی لیل است. همانطور که گفته شد عدد 9 باطن عدد 10 بود (از جهت ترتیب نزول ؛ لیل، باطن فجراست). سوره مبارکه ی فجر 30 آیه دارد و از جهت ترتیب نوشتاری سوره 89 قرآن و مکی است .در واقع این سوره ی مبارکه حقیقت اسراری باطن عاشورای دنیاست و قسم پروردگار عالم به لیال عشر خیلی مهم است زیرا باطن ِ کلی فعلیت دنیا را تا به سلامت رسیدنش به آخرت نشان میدهد. خداوند عالم به شفع و وتر قسم میفرماید. شفع به ترازوی عمل معنا میشود که وزنه ی سنگین آن ، معصومین(ص)هستند و کفه ی دیگر عمل ناچیز ماست.لطف وفضل خدای مهربان به ما این است که فرمود :"لا یکلّف الله نفساٌ الّاوسعها" و به اندازه  وسعمان از ما عمل می خواهد. شاید اینطور بتوانیم تعبیر کنیم که وقتی می خواهیم وارد مدارج عالی بشویم از ما مدرک شناسایی می خواهند،اما می گویند که شما فتوکپی بیاور تا اگر مدارک با اصل مطابقت کرد مدارک شما قبول میشود. واقعیت انسانِ کامل است و فتوکپی ما هستیم. بزرگواران معصوم(ص)هستند که به اذن الله بندگان خدا را شفاعت می کنند و گناهان و اشتباهات آنها را به مغفرتِ الهی واصل میکنند. پس در حقیقت ما بدون معصومین(ص)نمی توانیم به رضوان الهی راه پیدا کنیم و نمی توانیم در دنیا به معارفِ بندگی پروردگارمان و به کراماتِ انسانی خودمان برسیم.

پس اول وظیفه ی ما اینست که در لیالِ عشر به حقیقت ِ میزان شدن به شفع یعنی به شفاعتِ شافعین برسیم . اما وتر، که ظاهراٌ فرد است اما حقیقتِ وتر یعنی تَری، محلی که باطن رزق ظاهری و باطنی به انسان وصل میشود.مثل جنین که در شکم مادر بوسیله ی بند ناف تغذیه میشود.اما آن قسمتِ بند ناف که به رحمِ مادر وصل میشودرا ( وتر ) میگویند و تَریِ حیات از آن قسمت به بدن جنین منتقل میشود، پس هرقدر این قسمت سالمتر باشد رزقِ بدنی به جنین بهتر میرسدتا او سالم و کامل به دنیا بیاید.در نتیجه انسان هم در رحمِ دنیا ، برای سالم رسیدن به آخرت باید به وترِ حقیقی وصل باشد و آن محلّ رزقی است که از قلب به قرآن و امام زمان (ص)تغذیه میشودهر قدر ،این تریِ حیاتِ رزقِ رحمانیت ورحیمیت کاملتر و سالمتر باشد، انسانِ مؤمن سالمتر به حیاتِ آخرت میرسد. انسان باید دائماٌ مواظبت ومراقبت در صحتِ این تریِ باطن داشته باشد و با گناه نکردن و بهتر دانستن معارف ِ وجودی این راه را همیشه بدون آفت و سالم نگهدارد.

اما حقیقتِ شفع که عدد زوج است ،10 است و حقیقتِ وتر که عدد فرد است ، 9 میباشد. جالب است که امام حسین (ع)که خودش حقیقتِ 10  است ، 9 ذریه در بطن اوست که حقیقتِ وتر ِ جریان ولایتِ معصومین (ص) بعد از خود است. پس عدد 9 که سلطان اعداد و بلوغ کامل رساندن  حقیقت وجودی انسان( برای تولد و سن تکلیف دختران) است ،کاملِ آن در وجود مقدس امام زمان(ص)میباشد که نهمین فرزند نورانی امام حسین(ع) هستند که کلّ وراثت ووصایت حُسنِ ائمه (ص) را این عزیز ،در دنیا بصورت کامل ظهور میدهد و مثل این است که جانِ رضوان الهی و هدف تمام پیامبران ماسلف به نور مقدس چهاردهمین معصوم(ص)و بدست ایشان ظهور پیدا میکند. آن روز ، روزِظهور نوراست اما نور بدون ظلمت(توضیح کامل در پایان کتاب) پس نوری که تمام ظلمات در مقابلش رفتنی و نابود ومنهدم میشوند،آن نور همان رزق وحی الهی است، همان جانِ رزقی که شجره ی طیبه بوجود پیامبر اکرم(ص) در عالم سرّ گیرنده و جذب کننده ی آن است یعنی گل وتر وجود، آنروز با نام مبارک {م- ح- م- د}(ص) وجود آقا در دنیا افشا میشود.

در زیارت عاشورا میخوانیم:"السلام علیک ایها الوتر الموتور" . جالب است بدانید که اگر عدد ده را به حروف بنویسیم میشودنه.یعنی حقیقت رسیدن به شفع و وتر ،گذشتن از باطن ده (شفع) رسیدن به بلوغ وتر (نه) میباشد. عدد ابجد شفع برابر450 است که  جمع ارقامش 9 میشود(9=0+5+4) و جایگاه عددی آن برابر جایگاه عددی قرآن یعنی 54 میشود(9=4+5). عدد ابجد وتر برابر606 که(12=6+0+6) وجایگاه عددی آن48 میشودکه برابر جایگاه عددی( فاتح) و(هشت) است (12=8+4).

پروردگارعالم در این سوره ی مبارکه عاقبت مکذبین و طاغیان اقوام گذشته را میفرماید و نکته مهم این که مخلوقات، مخصوصاٌ بندگانش را هشدار میدهد که " انّ ربّک لبالمرصاد " ( آیه 14)یعنی شما همه در تمام زمان عمرتان در تیررس نگاه و نظر ظاهری وباطنی من هستید و من به ذات قلب شما از هر نظرعالم هستم. پس ثروتمندی   وفقر را یک امتحان میداند و انجام فرائض و تکالیف را گوشزد میفرماید و برای عذاب عاصیان و نافرمانان ،سخت ترین عذاب را می شماردوبرای بهترین بندگانش دعوت نامه ی پذیرایی در بهترین ضیافتگاه خود را میفرماید"فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی "  و جالب اینکه درآیه مبارکه24 میفرمایدکه گنهکار میگوید "یقول یا لیتنی قدّمت لحیاتی" ای کاش برای زندگی(منظور در آخرت)(عبادت خالصانه و کار نیک) پیش میفرستادم. حرف (ی) در کلمه لحیاتی، حیات عشر آخرت را نشان میدهد و پروردگار عالم با حرف (ی) در کلمات فادخلیی-عبادی-وادخلی-جنّتی سوره ی مبارکه را تمام می فرماید(ی=10).در حالیکه این سوره 30 آیه داردوبرابرعدد ابجد حرف(ل)و (یک)میشود که در واقع مجرای توحید و مبدأ و معاد را با کلمات انّا لله و انّا الیه راجعون جلوه میدهد . پس عظمت این سوره ی مبارکه و پیام وحقایق آن بیشمار است چنانچه در هر زمانی به ابتلائات و فتنه ها،آنروز برای بندگان خدا امتحانِ عشر است.

  عدد ابجد کلمه فجر = 283  است که 13=3+8+2 و4=3+1 عددِ 4 پایه 40 و همان 4روی 10 (باب طهارت نور) است.که باب طهارت جایگاه عددی کلمه فجر40 میشودیعنی همان گنج 4روی 10 .

عدد ابجد والفجر=320 و جایگاه عددی آن = 59 میشود که برابراست با عدد ابجد نام مبارک مهدی (عج الله) تک گل همیشه بهار باغ ولایت ورسالت و نیز عالم، که حقیقت ِفجر را متجلی میسازد .که جمع ارقام 59 برابربا 14 میشود14=9+5 و 5=4+1 و همینطور جمع ارقام 320 برابر5 میشود 5=0+2+3.  عدد ده همان 4روی 10 یعنی 14 و 4 تا 10 =40 است پس حقیقت ِفجر ، دهه ی طُهر می باشد.این حقیقت ِ ظهور پر کرامت و رحمت پیامبراکرم(ص)و فرزندان گرامیش است.

عدد ده در گنج دهمین سوره مبارک قرآن ؛ سوره یونس (ع )

سوره مبارک یونس از نظر ترتیب نوشتاری در کتابت قرآن کریم بدست حکیم الحکماء امیرمؤمنان علی ( ع)  دهمین سوره از نظر نوشتاری در قرآن است که این یکی از حکمتهای پروردگار عالم است . همانطور که تا اینجای درس از عدد  ده  درسهایی را آموختیم از این سوره مبارکه و وجود پیامبر عظیم الشان حضرت یونس ( ع ) بصورت مجمل چند نکته ای را به بضاعت ضعیفم مینویسم.

همانطور که درس درباره عدد ده است و میدانید این عدد برابر حرف( ی )است وگفتیم دنیا در حرف (یا) اظهار شد و حرف (یا) :1- حرف انتخاب بود 2- صاحب گنج عشر 3- شد کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا  4- تمام دنیا قرارگرفت در(یا) ی دنیا. پس به حکمت خداوند کریم در این در(یا)ی دنیا ؛ خداوند سبحان بوسیله پیامبر بزرگوارش یونس (ع) به امت خودش و تمام انسانها درس بزرگی را آموخت که اگر هرکس بخواهد از دریای دنیا بسلامت خارج شود باید یخرجهم من الظلمات الی النور بشود . حضرت یونس (ع) در حدود 825 سال قبل از میلاد در سرزمین نینوا در کربلا اطراف کوفه ظهور کرد و هم اکنون قبر مبارکش نزدیک کوفه در کنار شط میباشد که مرقدش بنام یونس (ع) معروف است .

قوم یونس (ع) قبل از اینکه ایمان بیاورند ؛ ایشان را بسیار مورد آزار و اذیت قرار میدادند . حضرت در سن 33 سالگی مأمور به رسالت شد و 33 سال زحمت کشید که دراین مدت فقط دو نفر ایمان آوردند یکی بنام روبیل که عالِم بود و دیگری تنوخا که عابد بود ولی بیسواد . وقتی حضرت از خداوند خواست که مردم راعذاب کند پروردگار عالم در چهارشنبه روزی در نیمه ماه شوال وعده عذاب را داد .یونس (ع) تا روز عذاب صبر نکرد و خود از نینوا بیرون شد و بطرف ساحل دریا رفت ؛ ناگاه کشتی آمد و حضرت در خواست کرده وارد کشتی شد . مقداری که در وسط دریا رفتند دیدند نهنگ بزرگی دهان باز کرده و به آنها هجوم می آورد. گفتند بین ما یک نفر گنهکار است که باید قربانی شود ؛ قرعه کشیدند که بنام یونس( ع)  در آمد ؛ حضرت را به دریا انداختند که نهنگ ایشان را بلعید . از امام صادق (ع) حدیثی نقل است که ایشان فرمودند : حضرت یونس (ع) 28 روز در شکم ماهی بوده و بعضی تا 40 روز هم میفرمایند . خلاصه آقا در آنجا پشت سه ظلمت ثلاثه قرار گرفتند ؛ ظلمت دریا ، ظلمت شکم ماهی و ظلمت شب که ایشان به مناجات و انابه پرداخت . ذکر یونسیه را تلاوت میکرد(قسمتی ازآیه 87 و88 سوره مبارکه انبیا) :

أن لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المؤمنین ،ای خدای بزرگ که جز تو هیچ معبودی نیست ، تواز هر عیب و نقص پاک و منزهی ومن از ستمگران میباشم ، پس ما دعای اورا اجابت نمودیم و اورا از غم واندوه نجات دادیم و اینچنین نجات میدهیم مؤ منین را . خداوند سبحان در سوره مبارکه صافات در آیه های 143 و 144 میفرمایند :"فلولا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون " واگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند . کتاب بحار ج 14 صفحات 393 الی 395

لازم به تذکر است که در روایتی آمده : " خداوند به ماهی امر فرمود که هیچ استخوانی از حضرت یونس را مشکن و هیچ پیوندی را از او قطع مکن " ناگفته نماند که زنده ماندن حضرت یونس (ع) فقط به اعجاز پروردگار عالم بوده است و نمیتوان آنرا امری طبیعی نامید . یکی از زیبائیهای سوره یونس (ع) که بعدد ده در ترتیب نوشتاری آمده است این بود که آقا در شهر نینوا بدنیا آمده ( که همان کربلاست ) ، مأموریت رسالتش هم دراین شهر بوده و دیگر اینکه در مدت 33 سال رسالتش فقط دو نفر هدایت شدند ، یکی عالِم مؤمن و دیگری عابد جاهل . وقتی حضرت خبر عذاب را به عابد جاهل داد او خوشحال شد و گفت زودتر عذاب بیاید این قوم گنهکار را عذاب کند ، اما عالِم مؤمن گفت یا یونس از خداوند بخواه آنها را هدایت کند و عذاب نشوند . وقتی نشانه های عذاب آمد یونس (ع) بطرف دریا رفت ، اما عالِم مؤمن به روی یک بلندی رفته وعده عذاب و سختی آنرا به مردم گفت و به همه فرمود بیائید توبه کنید شاید خداوند شماها را ببخشد ، خداوند کریم بعداز ناله ها و توبه ها ی آنان آنها را بخشید . یونس(ع) ترک اولی کرد ، شاید خواست زودتر نجات پیدا کند ، پس برای او که پیامبراست همه چیز عیان است و وارد شکم ماهی شد ، چهل روز دعای یونسیه را میخواند و انابه میکرد تا خداوند کریم به نهنگ امر فرمود اورا بطرف ساحل از دهانش بیرون بیندازد ، خداوند کریم بدن ضعیف اورا در ساحل با رویاندن بوته کدو که خنک است و برگهای پهن دارد پذیرائی فرمود تا یونس خوب شد و دوباره به اومأموریت داد تا به نزد قومش که یکصد هزار نفر(یابیشتر)و در نینوا بودند برود(آیات140 الی148 سوره مبارکه صافات) . این قوم تنها قومی است که با توبه به موقع ، خداوند آنها را بخشید و زندگی سالم و خوبی به آنها عطا فرمود(آیه 98 سوره مبارکه یونس:"فلو لا کانت قریة امنت فنفعها ایمانها الا قوم یونس لما امنوا کشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیوة الدنیا ومتعناهم الی حین" ).چرا باید هیچ شهر وقوم هیچ پیغمبری جز یونس(ع)دروقتیکه ایمانشان سود میبخشد ایمان نیاورند وتنها بین اقوام قوم یونس(ع)باشدکه چون ایمان بخداآوردندماعذاب ذلت رادرزندگانی دنیا ازآنها برداشتیم وتا زمان معین آنها رامتمتع و بهره مند گردانیدیم.

در واقع سوره مبارک یونس در مرتبه 10 یکی از زیبائیهایش اینست در حالیکه دنیا در حرف یا است پس عالم دنیا در(یا) است . اگر یادتان باشد از عالم بالا خداوند کریم گنج عشر را با جمع عددی 4 روی 10 آفرینش خود ظاهر فرمود . عدد 14 جایگاه حرف (ن) است . در عالم دنیا که تماما زمین آب بود یعنی غرق در(یا) بوده است ، خداوند خشکی را روی آب خلق فرمود و آن نقطه را زیر خانه خودش قرار داد . ونام آن خشکی را ارض قرار داد و تمام زمین را از آن نقطه دحو کرد یعنی کشیده فرمود . پس همانطور که میدانید طبق سوره مبارکه حدید آیه 4 خداوند تمام دنیا را در شش روز خلق کرد . پس عدد 6 برابر حرف(و) قرار گرفت و در کلمه دحو الارض کشیدگی زمین حرف(و) به واو رسید ، عدد ابجد حرف واو برابر 13 است و 13 جایگاه حرف (م) و عددابجد(م) برابر 40 است پس کره زمین در جان طهارت آب و خاک خلق شد و این خلقت هردو پایه خلقت جسمیت انسان گردید . حال 40 همان پایه 4 است زیرا اگر 3و1 عدد 13 را باهم جمع کنیم میشود 4 و عدد 4 در جمع میشد ( 10=4+3+2+1 ) ، پس 4 روی 10 اظهار کلمه نون ساکن دنیا پشت حرف ( یا ) دنیا اینگونه است که خداوند جایگاه حرف نون یعنی 14 نور مقدس معصوم(ص) را از نظر جسمی در دنیا ظاهر فرمود . عدد 14 در دنیا هم جایگاه حرف (ن) قرار گرفت پس اگر خوب دقت کنید حرف نون سرّ الاسرار گنج از عالم بالا تا سفل دنیا است بدین صورت اینجا مرتبه"قاب قوسین او ادنی"  راکه خداوندکریم پیامبر اکرم (ص)را به عالم معراج برد که دو سرِکمان قوس صعودی به قرب الهی نزدیکترین مکان است(الله اعلم).

خداوند کریم درچهاردهمین سوره ی مبارکه ای که حروف مقطعه ی بدون تکرار است؛سوره قلم به حرف نون قسم میفرماید. پس هر کس در دنیا پشت 3 (ثلاث)ظلمت قرار میگیرد(ظلمت دنیا ،ظلمت جسم، ظلمت نفس) وبه عبارتی ظلمت رحم مادر تابدنیا بیاید و دردنیا تا وقتی که بخواهد با انتخاب صحیح به کمال انسانی ارتقاء پیداکند و به قرب الهی برسد باید در رحم دنیا که پشت سه ظلمت ثلاث است به صورت وسیرت انسانی به سلامت از در(یا)ی دنیا به ساحل نجات برسد. آنگاه خداوند کریم او را پذیرایی می فرماید تا تنِ ناتوانش مثل یونس(ع)در ساحل زیر بوته ی کدوی بهشتی قرار بگیرد. جالب است بدانید که عدد ابجد کدو=30میباشد و خداوندکریم برگهای رحمت 30 جزء قرآن را بر سرما باز کرده است تا ما بتوانیم جسم ناتوان عملمان را به نورش پرورش دهیم. آنگاه خداوند مثل قوم یونس (ع) که پاک شده وبخشیده شده منتظر پیامبر بزرگوارشان بودند، خداوند کریم عملهای ناقص و ناچیز مارا بخشیده وتوفیق برگشت به حقیقت انسانی وکمال ورضوان وقرب را نصیبمان می فرماید.این امتحان سنگین عشر هر انسانی است که بدنیا می آید.پس باید در جان وجودمان فقط با خدا وخلیفه های برحقش انس بگیریم ودرظلمت دنیا دست از عبادت وبندگی نکشیم ودائما نجات خود را از او بخواهیم. کسانیکه از ظلمت رحم دنیا اینجا متولد نشوند و به ساحل نجات یقین و ایمان نرسند ،اگر عمرشان تمام شود از ظلمت در(یا)ی دنیا وارد ظلمت قبر میشوند و چشم باز نکرده وارد چاه قبر میشوند آنگاه پرده ها برایشان برداشته میشود که هیهات! دیگر راه بازگشتی نیست. گنهکاران درلحظه ی آخر وقتی برزخ را می بینندطبق آیه99و100سوره مؤمنون شروع به التماس کردن می کنندکه ربّ ارجعونی ،مابنده ی خوب میشویم تا آنچه را ترک کردیم اصلاح کنیم! ندامی آید: (کلّا )هرگز راه برگشت نیست . بکوشیم تا درعشر امتحان به جلوه مقام یونس(ع)بعنوان پیامبر بزرگوارمان برسیم .انشاالله

آغاز جزء ده قرآن مجید در سوره مبارکه انفال  

مقام جزء ده در باطن گنج وجود مقدس امام حسین(ع) ؛ خامس آل عبا (ص)باآیه خمس شروع میشود. جزء ده در سوره مبارکه انفال بازمیشود. این سوره که درجزء 9 شروع میشود همان گنج 9 باطن ِ ده را ظاهر میکند. دیگر اینکه 19 برابرعددابجد کلمه مبارک واحد ؛نام مبارک خداوند کریم است. انفال درواقع ریشه اش ، فال است که همان حروف الفِ وجود می باشد که جان وجود گنج عشر به عدد (10=9+1 ) همان باطن چهارده معصوم(ص) . در تفسیر، انفال را مالها یا گنجهای خدادادی معنی میکنند که خداوند میفرماید : این اموال مثل معادن ، دریاها ، نفت و آنچه خداوند مال الله قرار داده است ، برای خدا و پیامبر خدا و معصومین ( ص ) است چون ولایت کبری مخصوص معصومین(ص)  در ظل ولایت مطلق پروردگار عالم است . پس خداوند کریم انفال را به هر انسانی که بدنیا می آید در بطن وجود او به ایشان داده است که همان گنج "انی نفخت فیه من روحی " است . از این گنج همه باید خوب مواظبت کنند که سرمایه و راه نجات از ظلمات نفس به حیات نورانی انسان است . البته به شرط مخلص شدن و عبد و بنده ی خالص خداوند شدن که صاحب انفال است . این بلوغ 9 وجود این سوره مبارکه و تولد در جزء 10 خیلی جالب است که اولین آیه ای که به جزء 10 وارد میشود آیه مبارکه امر به خمس دادن است .

نکته : خوب دقت کنید ! خیلی زیباست ! کسانیکه درس را خوب درک کرده اند متوجه میشوند که خداوند امتحان بندگان خودرا در چند چیز از جمله مال و نفس قرار داده است " ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه ..."(آیه  111  سوره مبارکه توبه) من بهترین مشتری هستم برای مالهای شما و نفسهای شما به قیمت بهشت یعنی رضوان الهی . پس برای هر انسان مکلف ، خداوند خمس مال قرار داد . یعنی یک روز از سال قمری را برای خود تعیین کند وسال خمسی نام گذارد و بعد مال خود را حساب کند ویک پنجم آنچه که خمس به آن تعلق میگیردرا با شرایط احکام بپردازد ( مراجعه شود به توضیح المسائل )

خمس در واقع باب طهارت مال است ، اگر تمام زندگی را شستشو کرده باشید وسائل ، لباسها و خلاصه تمام لوازم اما اگر به آن خمس تعلق بگیرد و نپرداخته باشید ، نماز باطل ، روزه باطل حتی حج هم باطل میشود زیرا بابی که طهارت عمل را تضمین میکند تا از عالم ظلمانی دنیا تمام و کمال و به فضل خداوند کریم ، بهتر به عالم بهشت منتقل شود و باب طهارت کامل رضوان را برای ما بگشاید ، رضایت دادن کامل دل به خمس دادن است .

ابتدای جزء 10 آیه 41 سوره مبارکه انفال : "واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول ولذی القربی و الیتامی والمساکین وابن السبیل ان کنتم امنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان والله علی کل شیء قدیر"

اما خمس چیست؟ وجودمقدس امام حسین(ع)که خود حامل 9ذریه بدنیا آمد و صاحب عدد 10 وگنج عشر است وامام عاشورائیان و در حلقه انوار مقدس معصومین (ص)،پنجمین معصوم(ص) می باشد و ایشان کسی است که خامس (یعنی فاعل خمس از هر نظر) آل عبا (ص) نامیده شده است. دادن خمس مال حداقل ترین عمل برای خداوند است ، مولایمان مالش و جانش و  فرزندانش حتی نوزاد شش ماهه علی اصغرش و جوان برومند علی اکبر(ع) و تمام اقوام نورانیش و 72یار باوفایش را به قربانگاه برد و جاودانه گردید (سلام ودرود خدا به اباعبدالله الحسین(ع)و فرزندان ویارانش ولعنت خدا برقاتلان ودشمنانش الی یوم القیامت).

خواننده های عزیز!به باب طهارت خوب دقت کنید و مال انفال را در عالم بهشت و زندگی جاودانه جستجو کنید ، در رکاب امام معصوم (ص) در هر زمانی جنگیدیم انشاالله برای ما این معنی ( انفال ) را دارد . کسانی که به تبع اباعبدالله الحسین (ع) در میدان جنگ کشته شوند همان قلب به میم میشوند ( م =40 ) خونشان پاک میشود ، لباسشان پاک میشود ، نه غسل میخواهند ونه کفن ونه هیچ عملی که برای میت انجام میشود بلکه خداوند کریم در مقامشان میفرماید : " ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون " حساب نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و در نزد قرب الهی روزی میخورند . اللهم الرزقنی

اینجاست که هرکس ثروت انفال وجود خودرا به خداوند کریم بفروشد خداوند مقام آیه فوق را نصیبش میفرماید و اورا زنده جاوید و به او در قرب خود رزق حسن عنایت میفرماید . پس گنج عشرهمان انفال است. حال اگر همه به وظیفه شرعی خود عمل کنند ( که جبری در آن نبوده و اختیاری است ) واز روی خلوص ، خمس مال خودرا بدهند جامعه اسلامی از این مال زکی و نورانی میشود و فقرا بی نیاز میگردند و آرامش در همه ی خانواده ها سایه گستر میشود .

زیارت عاشورا ( در تاثیر گنج عشر و امتحان عاشورای عمر ما )                

یکی از زیبائیها که در زندگی تمام پیامبران قبل از حضرت محمد ( ص ) وجود دارد این است که همه به نوعی باطن عاشورا را درک کردند { در کتاب امام حسین ( ع ) بقلم آقای عمادزاده } . باطن گنج عشر در واقع خانه ی خداست که وجود ظاهریش مُحاذی با تمام ستونهای عالم بالا از عوالم ملکوت ، بیت المعمور ، عالم کرسی ، عالم عرش و گنج اسماء مبارک نام احد جل جلاله و واحد سبحانه وتعالی میباشد و گنج ظهوری وجود مقدس چهارده معصوم(ص)  است . خداوند کریم با تولد مولود کعبه امام علی (ع) خیلی از حجابها را کنار زده و همانطور که در روایات از ائمه ( ص ) آمده است هنگام ظهور امام زمان (عج) آقا به دیوار کعبه تکیه میزنند و در آنجا بانگ الله اکبر میفرمایند که تمام سلول سلول عالم و تمام وجودها با ایشان هم صدا میشوند که این یکی از نشانه های ظهور است که ولایت کبری خود را افشا میکند .

پس گنج عشر در وجود ما ، همان سرمایه ای که گفته شد " انی نفخت فیه من روحی " در قلب ماست . نکته : همانطور که خداوند کریم خشکی زیر خانه خدارا اول بار روی آب خلق فرمود و بعد دحو الارض فرمود ( کلمه ارض همان حروف رضا است ) جنین در شکم مادر روی آب ، اولین نقطه خشکی بدنش قلباوست که خلق میشود وبا طپشش حیات خود را اعلام میکند و از آنجا بقیه بدن کشیده میشود . در واقع ارض قلب محل رضای خداست و آن خانه خدای وجود ماست که در حدیث پیامبر(ص) میفرماید :" قلب المؤمن عرش الرحمن". کعبه دل قلب ماست ، اینجا محل محبت و مودت خالصانه به چهارده معصوم (ص) است . برای اینکه درعشر دنیا حدود خدا را به خوبی رعایت کنیم و از مفسده ها ، حمله شیاطین ، وسواسها و خناسها به سلامت بمانیم باید دائما پشت امام عاشورائیان ؛ امام حسین ( ع ) و در واقع تا فرزندش امام زمان(عج)  قرار بگیریم . خوب است زیارت عاشورا را که همه ائمه (ص) تاکید فرموده اند فراموش نکنید . در واقع تنها زیارتی که آخرش به سجده تمام میشود و دو رکعت نماز دارد . به قول معصومین (ص) زیارت عاشورا حدیث قدسی است که خداوند به جبرئیل امین و ایشان به پیامبر بزرگوار (ص) فرموده است و حضرت به همه فرزندان نورانیش .

 پس دائما باید به حقیقت پیرو خزانه دار عالم،امام زمانمان(عج) باشیم تاخداوند به آبروی ایشان مارا از ظلمت به نور هدایت فرماید. جالب است که قرآن کریم که 30جزء دارد ،اگر از1 تا 30 را با هم جمع کنیم 465 میشود که برابر با عددابجد کلمه مهدویت است (465=30+29+28+ . . .+3+2+1) . این مدرک مهدویت باید شامل حال ما شود تا عشر دنیای عمرمان با تائید مولایمان وبه سلامت وبا طهارت به آخرت برویم.انشاالله

 عدد ده در گنج و کنز سرّالهی و ولایت چهارده معصوم (ص)

وجود مقدس رسول اکرم(ص) میفرماید: "إنّ اوّل ابدع الله سبحان و تعالی و هو نفوس المقدّسة المطهّرة و انتقها بتوحیده ثمّ بعد ذلک خلق سائرخلقه "اول چیزی که خداوند ابداع فرمودهمجموعه ای از نفوس مقدس است این نفوس مطهره گویا شدند به توحید خداوند تبارک و تعالی بعد سائر خلایق دیگر را آفرید. (روایت از فیض کاشانی در کتاب عروه العیون که در یکی ازآخرین کتابهای ایشان نوشته شده است) .

این بزرگواران نفوسِ کلی میشوند.آن حقیقت کلی است در بیان دیگر از امیر المؤمنین علی(ع)است آن حقیقت که خلق اول بودو صورِیک صورتهایی بوده "صور عاریة عن المواد وعالیة عن القوة و الاستعداد" آن یک صورتهایی است که آن صورتهاعاری از عالم ماده وبالاتر از قوه و قوه ی استعداد است وآن حقیقت فعلیت محض است، اصلاٌ قوه فعل الله حقیقی است و فیض حقیقی یعنی آنجا قوه کار نمیکند که تمام آن دیگر خدا و فیض خداوند از آن حقیقت است و زیرمجموعه ی آن قرار میگیردوآن فیض الله اکبروفعل الله الاعظم حقیقتِ نوری محمد وآل محمد(ص)است که آن وجه الله میباشد{عدد ابجد وجه الله برابر80 است که 80=عدد ابجد حرف(ف) و جایگاه عددی(ف) =17 است که8=7+1میشود. جایگاه عددی وجه الله برابر44 است که جمع ارقامش 8 میشود}

بعد از آن حقیقت ، روح شیعه را آفریدبه 1000سال"إنّ الله عزوجل خلق الارواح قبل اجساد به الفی عام"   همانا خداوند عزوجل 1000سال قبل از خلقت جسمتان ،روح شما را خلق کرد.بعد روحتان حصول مزاج میکند. مزاج یعنی استعداد نفسانی آن نفس جزئیه شما به تناسب آن تحصیل مزاج برای بدنیا آمدنِ دنیا که چند سال عمرکند؟چگونه باید به دنیا آید؟

دشمنان دین از تهی مغزی خودشان چوبها خوردند و به لعنتهای ابدی رسیدند و هلاک شدندزیرا هرگز از ظلمات وجودشان پا به عرصه ی نور نگذاشتند وهمیشه محروم از استفاده ی انوار مقدس این عزیزان شدند برای همین خواستند با هوای دهانهای ضعیفشان نور خدایی را خاموش کنند

   دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت    آری آن جلوه که خاموش نگشت نور خداست  

 اما هر یک از معصومین(ص) مطلع فجر هستند و حقیقت لیال عشر را بنحوی ظاهر کرده اند:

وجود مقدس پیامبر اکرم (ص){اولین طلوع فجر در عالم خلقت، وجود مقدس رسول اکرم(ص)است} که در هنگام تولد خودشان یک بودندو حامل 13 نور مقدس که 14 میشدند(14=3+1) پس گنج 4 روی 10 را ظاهر کردندو حقیقت ظُهر عشر عالم به زمین رسید و مظهر کل ّنور، نور ِ تام و حقیقت اربعین و تجلی ِ بهار یعنی ربیع الاول شدند.

امیر المؤمنین امام علی(ع){طلوع فجر بوجود ایشان است}

در روز 13 رجب ؛شروع ایام فجر ماه رجب در خانه ی مبارک کعبه بدنیا آمدند. عددابجدنام مبارکشان علی(ع)= 110 برابر عددابجد کلمه ی یمین میباشد و100برابر عدد ابجد حرف (ق) است یعنی نگهدارنده و 10 همان گنج عرش و گنج عشر بودکه به ولایت ایشان تثبیت و حفظ میشود. ایشان امیرِ مومنین و امامِ مبین هستند.

خانم فاطمه زهرا (س)

حامل عشر است و اوست که حملها الانسان است و فقط اوست که حمل عشر را در دنیا حامل بوده و این گنج را به سلامت ظاهر فرمود؛ هنگامیکه خانم حامل وجود مقدس امام حسین(ع)بود . چون امام حسین(ع)به عدد10به دنیا آمدند(یک خودش+9ذریه نورانی در بطنش) پس خانم حامل 10 طُهر است و طبق کتاب منتهی الآمال از شیخ عباس قمی(رحمه الله علیه) :بعد از تولد امام حسن(ع)،یک دهه ی طُهر تا حمل امام حسین(ع) فاصله است.

امام حسن (ع)

معصوم چهارم هستند و عدد 4 همه ی یک تا 4 است ،پس حامل حمل گنج به عدد 10=4+3+2+1یعنی 4روی 10 و 4تا 10تا میباشند. مولا امام دوم هستند که عدد ابجدِ( دو ) به حروف 10 میشود(10=4+6) . جمع عدد ولایی و معصومیت امام حسن(ع)برابر 6  است که رمز حیات دنیا و مفتاح بهشت آخرت است .

امام حسین(ع)

هم خودش عشر است و هم امام همه ی عاشورائیان عالم است . اوست که حمل سنگین گنج عرش را بر عشر دنیا ظهور میدهد و برای رساندن پیام چنین گنجی برای عاشورائیان الی یوم القیامه ، ثارالله شد و او سید الشهدا (ع) است. ایشان در رتبه معصومین(ص)پنجم هستند با 9ذریه در بطنشان که 14میشود(14=5+9) بنابراین ایشان محور معصومین(ص){محور سال شمسی} هستند و 5=4+1حلقه پنج تن(ص) بسته میشود واز طرفی در رتبه امامت سوم هستند با 9ذریه دربطنشان که 12میشود(12=3+9) پس ایشان محور ولایت{محور سال قمری} نیز هستندو 3=2+1 وبه عدد 3 مثل پدر بزرگوار و مادر گرامیشان که حقیقت وجانِ آب هستندآبی که جان طهارت و شستشو دهنده  عین نجاست حیوانی به عین طهارت انسانی است .البته هر کدام از این بزرگواران معصوم(ص) به نوعی مانند آب احیاکننده،تطهیرکننده، منور کننده و هدایت کننده هستند.امام حسین(ع) در جمع رتبه معصومیت وولایت 8 میشوند(8=5+3) محلّ امتحان و به رضای خدارسیدن.

امام علی ابن الحسین(ع)

که خود، امام چهارم است حامل گنج 4روی 10 میباشد و معصوم ششم است که جمع عدد ولایی ومعصومیتشان 10 میشود (بارور کننده ی باطن عاشورا ) که او امام اربعینیان است یعنی گنج 4تا 10تا که 40 میشود. ایشان به عدد 9 متولد شدند (یک خودشان +8ذریه در بطنشان) و 5 معصوم(ص) قبل از ایشان هستندکه میشود14=5+9 .همسر گرامی امام سجاد(ع) ، خانم فاطمه بنت الحسن (ع) است به همین دلیل مقام تشرّف امام باقر(ع)و فرزندانش را "دو شرفه " می نامند.

امام باقر؛ ابا جعفر باقر العلوم (ع)

معصوم هفتم و امام پنجم ،در حلقه پنج هستند و جمع عدد ولایی ومعصومیتشان 12 میشود12=5+7 . ایشان به عدد 8 بدنیا آمدند(یک خودشان+7ذریه در بطنشان)و6 معصوم(ص) قبل از ایشان بودندکه میشود 14=6+8  و به عدد 14 حلقه به 5 میرسد(5=4+1 )  .

امام جعفر صادق(ع)

آقا ابا عبدلله امام صادق(ع) به عدد 7 بدنیا آمدند(یک خودشان +6ذریه در بطنشان) و سبع مثانی رادوباره ظاهر کردند(البته همه ی معصومین(ص)سبع مثانی هستند و نور واحد) و 7 معصوم قبل از ایشان بودند که میشود14=7+7 سبع مثانی یعنی 7تا2تا. سرّالاسرار عدد ده است که 4روی 10 شد. جالب است که بدانید با تولد نورانیش با جد بزرگوارش (ص) کلّ عدد 28 ظاهر میشود؛ حضرت رسول (ص)سبع مثانی میشود 14 شمسی رسالت و امام صادق (ع)میشود سبع مثانی قمری ولایت 28=14+14یعنی کلّ حروف و اعداد وکلّ اسرار.این حقیقت ربیع است برای پیروان حقیقی رسالت و ولایت معصومین(ص) الی یوم القیامت . 

امام موسی ابن جعفر الکاظم(ع)

به عدد 6 بدنیا آمدند(یک خودشان + 5ذریه دربطنشان)6 عددِ سرّی است (در مقام ذیقعدعدد13 ؛عدد ابجد حرف( و) =6  است و در کشیدگی دحو الارض (واو ) میشود که عدد ابجد واو=13 و 13=جایگاه حرف (م)و عدد ابجد (م)=40 است که همان 14 است) و 8 معصوم(ص)قبل از ایشان بودند 14= 6+8 و همان حلقه 5 (5=4+1) به ایشان ظاهر میشود(فرزندان امام حسین(ع)).

امام علی ابن موسی الرضا(ع)

امام رضا(ع)به عدد 5 بدنیا آمدند(یک خودشان +4ذریه در بطنشان) و 9 معصوم (ص)قبل از ایشان بودند14=5+9 . لازم به تذکر است که مثل پدر بزرگوارشان عدد پنج به ایشان بسته میشود. فرزندانِ بعد از امام رضا(ع) را "ابن الرضا" میگویند.همانطور که امام حسین(ع)محوریت سال شمسی و قمری را به عدد 14و12 دارند، ایشان هم محوریت 12 امام (ع) و هم 14 معصوم(ص)را دارند(محوریت سال قمری و شمسی رادارند) آقا امام هشتم هستند با 4ذریه معصوم(ص) خود 12میشوند(12=4+8) ، به عدد 5 بدنیا آمدند+9معصوم (ص)قبل از خودشان=14 . سال قمری 354 روز است که در جمع 12 میشود(12=4+5+3) و 11 روز از سال شمسی کمتر است به همین علت ماه قمری در سال شمسی چرخش دارد. در احکام  مذهبی ما سن بلوغ به فتوای بیشترِعلما به سال قمری است، سال خمسی به قمری است. پس هر مومنی که یک روز ازسال قمری را سال خمسی خود قرار دهددر تمام سال شمسی می چرخد وتمام سال رادر طیِ عمرخودبه باب خمس باز میکند.امور احکامی همه برای رضای خداوند است و اگر غیر از آن باشد عبادت قبول نمیشود و با رضای خدا به خدا نزدیکتر میشویم و انشاالله به قرب الی الله میرسیم.

 پس محور سال قمری امام رضا(ع)است که تمام عالم به گرد ِرضا می چرخد و در واقع آهنگ نیّت همه ی اعمال درتمام لحظات زندگی رضای خداست و حج واقعی است که هر انسانی باید با مدرک حاجیِ واقعی در قبر وقیامت برسد و عمرِخود را در راه رضای خدا به پایان برساند در واقع اینکه در قبر، صورت انسان مسلمان را رو به قبله میکننداما تمام اعضایش را رو به امام رضا(ع)قرار می دهند تا این بدن ، اعمال قبول شده ی در راه رضای خدا را با رو سپیدی بهخدای خویش عرضه کند.در واقع آنجا خلوص و طواف و قربانیِ نفس ،خود معلوم میشود. در مناجات شعبانیه میخوانیم"الهی . . . فلا تفضحنی  یوم القیامه علی رؤس الاشهاد" خدایا درآن روزی که همه ی سرهای شاهد مرا میشناسند، مرا مفتضح نفرما.

امام جواد الائمه اباجعفرمحمد تقی (ع)

تنها امامی هستند که عدد وجایگاه نام مبارکشان 14 است. ایشان معصوم یازدهم و امام نهم هستند و به عدد 4 بدنیا آمدند(یک خودشان +3ذریه در بطنشان) و 10 معصوم(ص)قبلشان هستندکه میشود14(14=10+4). در واقع ایشان در مجرای جودِ (عدد ابجد جود13 است)جوادی ،کلّ اسرار و رحمتها را با خود به بندگانِ خدا عرضه نموده است . شاید گنج پروردگار عالم از وجود مبارک ایشان به همه ی مخلوقات عنایت میشود وبرای انسانها برکات خاص انسانی ریزش میکند . عدد ولایی و معصومیت امام جواد (ع) 20 است :

( 20=11+9) که20 برابر عدد ابجد حرف ( ک ) است . عدد ابجد کاف= 101 میشود که یکی از اسماء اعظم پروردگار عالم است ( خداوند کریم یکی از نامهای مبارکش را کافی میفرماید ).حرف کاف از حروف نورانی و مقطعه قرآن است که در اول سوره مبارکه مریم آمده است " کهیعص " در بعضی تفاسیر کاف را به منزله کربلا معنا کرده اند . کل عالم اسرار به جواد ( 14 ) و مجرای فیض دهنده جود ( 13 ) جلوه دارد آیا حق نیست که میوه ی دل امام رضا ( ع )  امام جواد ( ع ) باشد ؟!

جالب است که بدانید در سرّ عدد 12 ؛ که جایگاه عددی حرف ( ل ) به عدد ابجد 30 میباشد. یکسال 12 ماه دارد و هر ماه حدوداً 30 روز است و در کتاب آسمانی ما قرآن کریم 12 بار نام ماه (که درزبان عربی شهرگفته میشود ) آمده است و تنها ماهی که معرفی شد ماه رمضان ( شهر رمضان ) است که در کتاب گنج الف و همین درس بیان شد که عالم در حقیقت عدد 10 که در واقع 4 روی 10 است غرق میباشد . این وادی کاملاً حقیقت روزه است و عالم در تسبیح غرق است وبرای خداوند سبحان بندگی میکند . دیگر اینکه همه ی 12 ماه و هر ماه 30 روز ، در واقع یک سال را تشکیل میدهد که عدد ابجد یک 30 میشود(30=10+20 ) پس همه به یک توحید ، کمالات خودرا به نمایش میگذارند .

سال شمسی 365 روز است که جمع ارقامش 14 میشود ( 14=5+6+3 ) و چهار فصل دارد که در واقع 4 فصل، بازکننده باطن 4 روی 10 یعنی 14 شمسی است . اما چه سال شمسی و چه قمری در حقیقت اسرار وجود امام رضا ( ع ) قرار دارد که به وجود مبارکش تربت رضوان الله بهشت در دنیا آمد و جایگاه بدن  مطهرش شد . محور گردش ، رضا ست که او رضای خدا است و بدون رضا به قرب خداوند کریم راه نیست .اینجاست که مشهد یعنی جایگاه شهود. همانطورکه ذکر شد ایشان هم مثل امام حسین ( ع ) محوریت14 ( 14=9+5) و 12 ( 12=8+4 ) را دارد پس عالم دائما به گرد رضای خدا در گردش است . خوشا به حال انسانی که با اختیار، دل خود را قربانی رضای خدا کرده وتمام نگاه قلبیش در دنیاو آخرت به نقطه ی رضای خدا باشد که انشاالله چنین کسی به قرب او نائل میشود . " اللهم الرزقنی "

 

وجود مقدس آقا اباالحسن علی ابن محمد نقی ( ع ) 

پنجمین مقامی هستند که کنیه ابالحسن را دارند و نام مبارکشان علی (ع) است . ایشان به عدد 3 بدنیا آمدند ( یک خودشان + دو ذریه در بطنشان ) و 11 نور مقدس قبل ایشان هستند که میشود 14 ( 14=11+3 ) و ایشان تجلی هدایت را به عدد 4 روی 10 ظاهر فرمودند.وجود مقدسشان از نظر اعداد خیلی به جد بزرگوارشان امام حسین (ع) شبیه است ، به عدد 5 پنجمین لقب اباالحسن را دارا هستند و به عدد 3 بدنیا آمده اند و به عدد 12 مرتبه ی معصومیتشان است که امام حسین (ع) نیز سومین امام هستند و 9 ذریه در بطن دارند ( 12=3+9 ) . ایشان امام دهم ومعصوم دوازدهم هستند که مقام ولایی و معصومیتشان 22 ( 22=10+12) میشود .

عدد 22 یکی از پرمعنا ترین اعداد است ، از برای مثال : 1- جایگاه عددی طلا 22 و عدد ابجد آن 40 میباشد . طلا فلز قیمتی است که هیچگونه آفتی آنرا ضایع نکرده و نفوذ ناپذیر است . هدایت امام هادی (ع) کیمیایی است که فلز بی قیمت مارا اگر شیعه و پیرو واقعی ایشان باشیم طلا میکند ( هدایت یعنی نفوذناپذیری از گناه و هر آفتی ) البته با توبه نصوح . مثل این باشد که جوینده ی طلا باید دائما در جستجو و تلاش برای پیدا کردن طلا باشد تا غنی شود ، امام هادی (ع) از وجود مبارکش هدایت خالصانه بدون ظلمت را تجلی داد و در حقیقت ایشان هدایت کننده ی تمام شیعیان در تنگنای ظلمت هستند و جداکننده ی حق از باطل میباشند . 2- بیست و دومین سوره مبارکه قرآن حج است و عدد ابجد کلمه حاجی 22 میشود و از لحاظ جغرافیایی بیست و دومین قسمت کره زمین ، سرزمین مکه است . جمع ارقام 22 برابر 4 میشود که پایه عدد 40 است یعنی حقیقت هدایت شدن و به طهارت رسیدن پس میوه ی دل امام هادی (ع) به حق ، امام حسن زکی (ع) است یعنی سبز کننده و درجه قبولی همه ی آیات و احکام و اوامر پروردگار عالم است .

در ضمن حضرت ، امام ِ دهم هستند در حقیقت به یک نحو ظاهر کننده ی گنج عشر که همان 4 روی 10 و کل حقیقت و اسرار عشر میباشد و بروز دهنده حقیقت 10 است ، اوست که هر بنده ای در مقام شیعه شدنش باید ساکن شود و راه را پشت وجود مقدسش به سرمنزل سعادت برساند . عدد 10  ( عشر ) امتحان همه ی بندگان خداست . عمل به احکام ، عمل به آیات قرآن و رهرو واقعی امام زمان (عج) است و حقیقت عاشورا به هدایت واقعی امتحان میشود پس وجود مقدس امام هادی (ع) یکی از ارکان ولایت است . یک فرزند نورانی ایشان امام حسن عسگری (ع) ویک فرزند جعفر کذّاب است ، دوشاخه بهشتی و جهنمی در حقیقت هدایت واقعی ظاهر میشود . خوب فکر کنید پروردگار عالم در سوره مبارکه انعام ( قسمتی از آیه 158 ) میفرمایند :

 "یوم یأتی بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا .... "  روزی که بعضی آیات قهروغضب خدابرآنها برسد درآنروز هیچ کس را نفع نمیدهد ایمان ( وهدایت ظاهری شاید شناسنامه ای یا زبانی برای انسان نفعی نمیدهد ) اگر قبلا ایمان نیاورده و یا در ایمان کسب خیر و سعادت نکرده باشد  (مگر اینکه ازاین ایمان و هدایت کسب خیر و عمل صالح شود ) . پس به وجود ایشان نور از ظلمت جدا میشود ونور حقیقی فرزند برومندش امام عسگری (ع) است که حسن زکی (ص) میشود .

آقا ابا محمد حسن ابن علی العسگری (ع)

امام یازدهم و معصوم سیزدهم هستند . غیر از اینکه در تاریخ درباره زندگی پر مشقت و دوران ولایت این امام همام بسیار نوشته شده ، احادیث زیادی نیز از معصومین(ص) نقل شده است که ایشان در مکانی مثل پادگان در محاصره دشمن بودند و لشکر دائما در اطراف ایشان بوده برای همین لقب مبارکشان عسگریست (عسکر یعنی لشکر) . ایشان دومین عزیزی هستند که ابامحمد (ص) لقب گرفته اند ، معنی ابا به یک قول یعنی پدر و بقولی بمعنی زینت پیامبر (ص) است ، شاید اینطور معنی شود ؛ آنچه اراده و مشیت پروردگار عالم برای معرفی ظهور کامل کنز ذات اقدسش بوده تا درعالم سفل دنیا محقق شود از سیر ظهور و ورود 124000 پیامبر (ص) گذشته تا 12 امام معصوم (ع) و ام الائمه(س) که سبز شود و شاخه ومیوه هایش عالم دنیارا به صفات زیبایی بهشت سبز کند . ولایت امام حسن عسکری (ع) همه ی زینت رسالت پیامبر اکرم (ص) و کتاب آسمانی او قرآن است یعنی ظهور جایگاه تک گل محمدی (ص) و گل همیشه بهاری که با اوتا قیامت دیگر خزانی نمی آید .

وجود مقدس امام حسن عسگری(ع)به عدد 2بدنیاآمدند(یک خودشان+وجودمقدس وصی الحسن مهدی صاحب الامر(ص) در بطنشان) و 12معصوم قبل از ایشان هستند که میشود14(14=12+2)و حقیقت 4روی 10 از این وجود مقدس به کمال زمان و رسالت مهم ایشان ظهور پیداکرد،در حقیقت حلقه ی 5 را به کمال وجمال ظهورداد. اما عدد 2 وجود مقدس آقا برابر عدد ابجد حرف( ب )باب القرآن است یعنی بسم الله وانسان فقط از این باب میتواند ورود در قرآن وشیعه شدن به چهارده معصوم (ص)را داشته باشد ،سرّعدد دو است که امتحان سختی برای ایشان و شیعیانشان است زیرا همانطور که قبلاٌ بیان شد عدد دو به حروف همان عدد 10 است (10=4+6)و عشرِ امتحان که چگونه در ظلمتکده ی آخر الزمان به جلوه ی هدایت شاخه سبز و پر میوه ی گل محمدی (ص)از وجود مبارکش ظاهر شد. همانطور که دانه در دل خاک،لشکر خاک با ظلمات زیاد احاطه اش کرده و هزاران آفت آنرا تهدید میکند ولی به خواست خداوند میتواند خاک وظلماتش را بشکافد و خود را به نور برساند تا سبز شود و قوّت خود را جلوه دهد، در این زمان هم تا شیعه ی واقعی امام حسن عسگری(ع)نشویم نمیتوانیم در عشرِدنیا به سبزی حسن برسیم و به گل ِمهدویت وصل شویم. پس هر کس مثل قتلگاه امام حسین(ع)برایش تداعی میشودکه زیر هزاران تیر دشمن شیاطین و وسواس وخناس است که باید سینه سپر کند،اگر میخواهد دینش سالم بماند و بادینِ سالم به آخرت وارد شود باید با دشمن بیعت نکند و حیوانیت خود را قربان انسانیت خود کند. این عاشورای عمل هر انسان و انتحان لحظه به لحظه ی عمر ماست.

اما ایشان معصوم سیزدهم ،جلوه ی کنز و طهارت گنج الهی هستند که 13=جایگاه حرف(م) است که عدد ابجدآن 40میشودپس ایشان تمام ثمرات کنز را به طهارت هدایت ،ظاهر می فرماید و امام یازدهم هستند که این عدد هم یکی از اعداد سرّی پروردگار عالم است. ظاهر عدد 11 برابر عدد ابجد (یا)است که شامل حرف آخر(ی) وحرف اول(ا)حروف الفبای فارسی است و حرف نداست و واسطه ی وصل شدن است. در واقع عدد11برابر عد ابجد کلمه (هو) و (حج) است. پس،از   ایشان به مقصد و منظور همه ی انبیاء و اوصیاء ومعصومین(ص)میرسیم .

تمام حقایق نام مبارک حسن(ع) است وبه نتیجه رساننده،حُسن حسنی است زیرا همانطور که وجود مقدس امام حسن مجتبی(ع) ریشه ی دین را اصلاح کردندتا شاخه ومیوه ی سالم دین به بار آید،در زمان امام حسن عسگری(ع) همان شاخه ی سبز دین است که با سختیهای زیاد ،ولایت ایشان به جان گل ولایت مهدویت (ص)ظهور میفرماید.پس حقیقت نماز عشاکه متعلق به امام حسن مجتبی(ع)است تا رسیدن به صبح پیروزی که حقیقت نماز صبح متعلق به امام حسین(ع)است ،طی مسیر عالم عشا تا صبح باطن و سیر زیبای تجلیات و تحولات و تکوینات عالم ازحسن(ع)تاحسن(ع)است(چون نام مبارکِ امام حسین(ع)، همان حسن(ع) است)به معنای دیگر میتوان گفت رسیدن به ولایت امام حسن عسگری(ع)است که میوه ی صبح زیبای آن، ظهورِمهدویت(ص)است، یعنی از ولایت امام حسن مجتبی(ع) تا امام حسن عسگری(ع) که با خودِوجودهای مقدسشان 10 امام بزرگوارمیشوند که باز هم حقیقت گنج عشر و از حقایق سرّتا ظهور هستند.

نکته: هفته 7روز است اما به عدد 5شنبه عدد را ظاهرمیکند.درواقع شنبه صفرِپشت عددیکشنبه است و جمعه جمع کننده ی تمام ایام هفته که متعلق به امام زمان(ص)است زیرا ایشان وصی الحسن (ع)میباشد.وصایت ایشان ظهوردهنده ی تمام مسیر عشا تا صبح هدایت حسن(ع)تاحسن(ع)است. بنابرقول معصومین(ص)روز 5شنبه متعلق به امام حسن عسگری(ع)است که در مفاتیح الجنان (ازشیخ عباس قمی رحمه الله )زیارت ایشان درروز5شنبه ذکر شده و درواقع گنج عشرکه همان 4روی 10و14بودکه از جمع ارقامش عدد 5ظاهر میشد(5=4+1)به وجود مقدس پنج تن (ص)،درواقع به وجود امام حسن عسگری(ع)تمام پرده ها و حجابهای حقایقِ نورانی را کنارزده و قدومِ مبارک آن مولود موعود(ص)را به عرصه ی ظلمانی دنیا گذاشته وتمام عالم وعالمیان رافراگرفته وباظهور پرفروغش حکومت نورانی خویش رابرپامیکند(اللهم عجل لولیک الفرج).

 جالب است که امام حسن عسگری(ع)دومین امامی هستند که نام حسن(ع)بالقب ابامحمد(ص) را دارند. عدد ابجد دو =10میشود و حقیقت این گنج افشاء امتحان سخت مردم آخرالزمان است که دینداری به منزله ی آتش کف دست میماند و نگهداشتن دین کار هر کسی نیست. پروردگار عالم در سوره ی مبارکه واقعه(آیات13و14) بر مردم آخرالزمان در مرتبه مقربین میفرماید" ثلّة من الاولین وقلیل من الاخرین"  پس تعداد کمی از مقربین در آخرالزمان هستند(اللهم الرزقنا) کسانی موفق به شیعه بودن و منتظرِواقعی میشوندکه شیعه واقعی تا امام حسن عسگری(ع)باشند تا پرده ظلمت برای آنها هم بازشود و خلاصه در امتحان عشر خود و درزمان آقا به سلامت بیرون آیند و زمینه ی ظهور ایشان را به اندازه ی وسعشان فراهم کنند(اللهم الرزقنا)

پس گنج عدد10با تمام زیبائیهایش عالم دنیا را به ظهور "کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا" کاملاٌ نشان داد و امام هرزمان، امامِ عاشورائیان ِآن زمان است. اما در آخرالزمان که همه ی زیبائیها را تماماٌ خداوند کریم به مردم نشان داده و حجت را تمام کرده است کلّ محتوای قرآن ،امامِ راه و نور هدایت مردم آخرالزمان است تا به مولایشان وصل شوند. جالب است که اگر اعدادِ یک تا سی را که تعداد جزء های قرآن است را با هم جمع کنیم465 میشود(465=30+29+ . . .+3+2+1) که 465برابر عدد ابجد " مهدویت " است و مجموع ارقام آن 15میشود(15=5+6+4) که 15=جایگاه عددی حرف(س) توضیح کامل در کتاب انسان ذکرشده است. جایگاه عددی کلمه"مهدویت" برابر60 است و 60= عدد ابجد حرف (س) که حرف(س) قلب قرآن است و هدایت از قلب به قلب است . پس عاشورائیان آخرالزمان با ایمان قلبی از راه قرآن میتوانند وصل به مهدویت شوند .    

سرّوجودمقدس امام حسن عسگری(ع)و زندگی ایشان به زعم این حقیر خیلی زیبا وپر از اسرار است؛ازدواجشان با خانم نرجس خاتون(س)و زندگی پر برکتشان در پادگان دشمن وبین لشکرسرّی است و همینطور عدد ولایی و معصومیت آقا پرمعنا و پرمغزاست که رویهم 24 میشود(24=11+13) و عدد 24=جایگاه حرف(خ)که عدد ابجدآن =600 است و برابر عدد ابجد کلمه شرق میباشد.عدد24 عدد کاملی است مثل 24ساعت یک شبانه روز ، درحالیکه در تمام دنیا شبانه روز بیشتر از 24ساعت ندارد و ساعات ودقایق به 2 تا 12 تا طی مسیر خود را در 24ساعت تمام میکند. ایام به عنوان یوم یعنی یک روز ثبت میشودو عدد ابجد روز=213 است {213=نام مبارک زهرا(س) میشود و نام مبارک زهرا(س) از لحاظ حروفی برابر کلمه (هزار) است} و جمع ارقام 213برابر6میشود(6=3+1+2) و در جمع عددی 24ساعت هم6=4+2 حاصل میشود که همان سرّخلقت تمام دنیا (در6روز) است،درواقع خزانه ی گنج ولایی به 2 تا6 تا =12 تا تمام ساعات و دقائق و ثانیه ها راظهورمیدهد.            

وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

نهمین فرزند امام حسین(ع) و دوازدهمین امام شیعیان و چهاردهمین معصوم(ص) ، رهبر و هدایت کننده ی تمام کسانی است که به راه مهدویّت تمسّک جویند. نام مبارک آقا مهدی(ع) است که حرف یای آخرنام مبارکش مظهر ظهور حقیقت هدایتی است که نور است(جان عدد10)،اما نور بدون ظلمت (ده ِ حرف ی به حروف برابر 9 میشود9=5+4 ) پس همه ی حقایق و همه ی انوار و علوم و همه ی مکنونات زمینها و آسمانها  وجانها به وصایت او که وصی الحسن (ص) است (یهتدی به المهتدون)ظهور و وصول پیدا میکند. عدد ابجد نام مبارکش مهدی(ع)=59  است یعنی نهمین فرزند از پنجمین معصوم(ص). اگر ارقام 59 را با هم جمع کنیم14میشود(14=9+5)و 5=4+1 عالمی که از4 روی 10 ظاهر شداز عالم اسرار تا به ظهور دنیا به دست و وجود مبارک آقا و سرورمان امام زمان (ع) ، 4روی 10 به طور کامل ظاهر میشود و تمام گنجهای نهانی را افشا میکند و بهشت را همانطور که هدف خلقت پروردگار عالم بود و اول بار حضرت آدم (ع) و حوا(س)را در بهشت خلق کرد، در روی زمین برقرار میفرماید.(به امیدآنروز،اللهم الرزقنا) . پس شرط هدایت ، هدایت ِ مهدویت است . در واقع 2 تا 14تا را کاملاٌ درک میکنیم وبه 28 که جایگاه حرف غ است به اشاره غنی در دنیا واصل میشویم.

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی ابائه فی هذه الساعة وفی کل الساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا

(ادامه مبحث در جلد دوم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۶:۵۸
عذرا شفائی

معنی عددی کلمه شمس

عدد ابجد کلمه شمس=400 است که برابر با عدد ابجد حرف ت می‌باشد. این حرف ، تکامل جلوه عدد 4 ؛ پایه ارکان خلقت و پایه ربیع یعنی بهار و سبزی و اسرار حیات از عالم سِرّ تا الی یوم القیامت است. و عدد 4 ؛ برابر حرف د یعنی دلیل خلقت و جلوه خلقت نور مطهر چهارمین معصوم(ص) ؛ امام حسن مجتبی(ع) است. و عدد 40 که ظهور اربعین و تمام اسرار بهاری شدن به ظاهر و باطن است (قبلا تا حدودی معنا شد) و برابر با عدد ابجد حرف م می‌باشد یعنی تنها حرفی که در عالم هستی مقام قلب دارد(قلب به میم) . جالب است که قلب در بدن ، مرکز حیات سبز انسان است زیرا با هر نفس ، ممات را به حیات ، قلب می‌کند!

و عدد 400 که تکامل جلوه‌ی انوار حقیقتِ 4 ارکان و 40 در باطن اربعین است  به جلوه گنج انوار شمس هم می‌باشد(شمس=400=ت) . مَلکِ حرف ت ، حضرت عزرائیل(ع) است که این ملک ؛ مأمور جدا کردن ظلمت از نور بدن است ( جسم ، ظلمت و روح ، نور است). درواقع انسان مؤمن بعد از دنیا رفتن ، خورشید شمسِ روحش که از ظلمات خارج شده ، خدا میداند که چگونه می‌درخشد و زندگی حسن(ع) را بواقع در آن دنیا آغاز می‌کند.

و چه زیباست که می‌فرمایند : زینت بهشت ، دو وجود مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هستند ؛ سیدی شباب اهل الجنة یعنی این دو ، جلوه جوانی ، سید بهشت ، زینت سبزی و گل و میوه بهشت هستند.  

درواقع تمام گنج شمس و جداشدن ظلمات از نور به شرط رسیدن به رکوع حقیقی و وصل شدن رگ حیات خضوع و بندگی به رگ قلب عالم امکان ؛ امام جماعت حاضر ؛ امام زمان (عج) می‌باشد.

 

جذب نور بوسیله قمر در دنیا و آخرت   

پروردگار عالم آنچه در عالم خلقت ظهور داده است ، زوج قرارداده و در حقیقت ظاهر و باطن یا بقولی نور و ظلمت ، روشنایی و تاریکی ، روز و شب و ... و همینطور روح و جسم و در عوالم : اعلاعلیین و اسفل السافلین ، دنیا و آخرت ، چنانچه دنیا را عالم اضداد نامیده‌اند. طبق آیه یک سوره مبارکه انعام که خداوند کریم می‌فرماید: الحمدلله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور..؛ حمد و ستایش مخصوص پروردگاری است که خلق کرد آسمان و زمین را و قرار داد ظلمات(تاریکی‎ها) و نور(روشنایی) را.

پس همینطورکه جسم ، ظلمات شد ؛ ظرف گیرنده و جمع کننده و جذب کننده بدن است و روح ، نورِ بدن است. و هر دو با هم یک جسم را تشکیل می‌دهند. پس ظرف ظهور ، جسم است که اسرار روح را افشامی‌کند یا راکب و مرکوب می‌شوند. جسم ، مرکب است و روح ، مرکوب! درواقع جسم پیرمی‌شود و می‌میرد اما روح ، آن به آن زنده‌تر و تعالی و تکاملش بی‌انتها و حیاتش بدون موت است!

پس قمر ، ظرفِ گیرنده و جذب کننده‌ی گنج نور شمس است. بنابراین هر دو وجودِ شمس و قمر از نور وجود مبارک امام حسن(ع) خلق شده است. زیرا دنیا ، تاریک‌خانه‌ی عالم بالا و محلّ ظهورِ اسرارِ عالم بالا است! به عبارتی دنیا ، لباسِ جسمانی ظهور اسرار عالم بالاست. پس محلّ تعالی رسیدن انسان و به انسانیّت رسیدنِ انسان ، دنیاست.

درواقع مقامِ انسانیتِ انسان ، روح است برای جسم انسان. و بهشت وحیاتِ طیب ، مخصوص انسانیتِ انسان است. و مقام قمر درواقع مقامِ انسانیتِ انسان کامل است و ظهور تمام گنج روز از درون لیل و (هنگام سحر) در شب است{چنانچه در قسمت عشا (در جلد اول گنج نماز)توضیح داده شد}

فلذا پیامبر(ص) فرمودند که امام حسن (ع) برتر از خورشید وماه است {... فنورُ الشمسِ و القمرِ مِن نور الحسنِ و نور الحسنِ مِن نوراللهِ و الحسنُ أفضلُ مِن الشمسِ و القمر...( بحارالانوار.ج25 .ص16) } . و پروردگار عالم در آیه 5 سوره مبارکه یونس می‌فرماید: هوالذی جعل الشمس َ ضیاءً و القمرَ نوراً... . یعنی او کسی است که خورشید را ضیاء (نیّر) و ماه را نور قرار داد. بین نور و ضیاء ، تفاوت است. علامه مصطفوی در این باره می‌گوید: هو جَهةُ الاشراقِ و الاشِعَّةِ المُنتشرةِ مِن النورِ فإنّ النظَرَ فی النّور إلی نفسِ النورِ مِن حیثُ هو، و فی الضّوءِ إلی جَهةِ إشراقه ، کما أنّ الإشراقَ هو طُلوعٌ معَ الإضاءةِ ، فالنورُ أعمُّ مِن أن یکونَ فیهِ إضاءةٌ أیضاً أم لا... {التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ؛ج7؛ص48}

یعنی: ضیاء به آن جهت اشراق و اشعه‌ی منتشر شده از نور گفته می‌شود. پس نظر در نور ، به نفس آن است ، بدون توجه به اعتبارات دیگر و در ضوء ، به جهت اشراقش . بنابراین نور اعم است از اینکه در آن اضائه‌ای باشد یا نه.

مرحوم طریحی {مجمع البحرین. ج2.ص389} چنین افاده فرمودند که فرق بین ضیاء و نور به دو جهت است :یکی آن که ضیاء اقوی و اتم نور است و دیگر آن که ضیاء ، ضوء ذاتی و اصلی و نور ضوء ، عارضی و تبعیست. والبته مراد از ذاتی بودن ، آن است که آن چیز بدون واسطه منتهی به علة العلل شود.

پس درحقیقت ، ضیاء و نور همان شمس و قمر در وجود امام حسن مجتبی(ع) جمع شده است. و آیه 9 سوره مبارکه قیامت می‌فرماید: وَ جُمِعَ الشمسُ و القمَرُ ؛ هر دو در یک وجود ، جمع می‌شود. و با توجه به توضیحاتی که داده شد معلوم است که آن وجود یا نقطه‌ای که شمس و قمر در آن جمع می‌شود ، وجود ذی جود امام حسن مجتبی(ع) ؛ سبط اکبر پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است.

و می‌دانیم که باطن شمس می‌شود رسالت و باطن قمر می‌شود ولایت. امام حسن(ع) ، انفجار حقایق باطن گنج رسالت به کنیه‌ مبارکش ؛ ابامحمد(ص) است. که اینجا ابا به معنی زینت است ؛ ایشان زینت جدّ بزرگوارش است .و با نام مبارکش؛ حسن(ع) ،  وصیّ پدرش ؛ ابا الحسن علی بن ابیطالب(ع) می‌باشد. و از پیامبر(ص) روایت شده که فرمودند : علی(ع) ، نَفسِ من است. و حضرت علی(ع) ، لقب ابوتراب گرفته‌اند. پس امام حسن(ع) ؛ هم آفتابِ نبویه مصطفویه و هم ماهتابِ مرتضویه صلوات الله علیهم اجمعین است.

*در تفسیر قمی.ج2.ص424 آمده است: عن أبی بصیرٍ عَن أبی عبدالله قال سألته عن قول الله عزّوجلّ والشمسِ و ضُحاها، قال : الشمسُ رسول الله أوضَحَ اللهُ بهِ للناسِ دینَهم قلتُ: والقمرِ إذا تلاها قال ذلک أمیرالمؤمنین.... یعنی ابابصیر از امام صادق(ع) درباره تفسیر دو آیه اول سوره مبارکه شمس پرسید و حضرت فرمودند: خورشید، رسول الله(ص) است (که خداوند او را سراج منیر قرار داده) و بواسطه او دینش را برای مردم روشن می‌کند و ماه ، امیرالمؤمنین(ع) است.

پس رسول الله(ص) ، خورشید و امیرالمؤنین(ع) ، ماه هستند . چراکه ایشان به حکم آیه مباهله ، وجود تنزیلی پیامبر(ص)است {آیه 61 سوره مبارکه آل عمران : ... أنفسنا و أنفسکم... ؛ پیامبر(ص) در جریان مباهله فرمودند که ما فرزندانمان را می‌آوریم و شما هم فرزندانتان را بیاورید و ما زنانمان را می‌آوریم و شما هم زنانتان را بیاورید و ما خودمان را می‌آوریم و شما هم خودتان را و اینجا منظور از أنفسنا ، وجود امیرالمؤمنین علی(ع) است}

 

وجاهت حورالعین از نام حسن(ع)

دو جنبه در اسم مبارک حسن(ع) وجود دارد : یکی جنبه سیر صعودی و دیگری در سیر نزولی. روایت این است که در بهشت بر پیشانی حورالعین نوشته شده الحَسَن {جامع الاخبار (شعیری) ص42) . درواقع معنی حدیث آن است که اگر حورالعین وجاهتی(زیبایی) دارد ، آن از نام زیبای حسن(ع) است! یعنی درخشندگی و نور صورت حورالعین که فرمودند اگر سفیدی ساق او بر اهل زمین نمایان شود ، همگی قالب تهی می‌کنند ، حاصل نام مبارک حسن(ع) است.

 روز قیامت که روزِ بُروز واقعیات است (إذا وقعت الواقعه) ، سِرّ این اسم بر ملا می‌شود! درواقع حورالعین که اصل وجودش از نور امام حسین(ع) خلق شده ، وجاهت و نورانیت چهره‌اش از نام امام حسن(ع) می‌باشد. {نورُ الجنّةِ  و الحور العینِ مِن نورِ الحسین(ع) و نورُ الحسین(ع) مِن نورِالله و الحسین(ع) أفضل مِن الجنّةِ و الحور العین ....یعنی : نور بهشت و حورالعین از نور حسین(ع) خلق شده و نور حسین(ع) از نور خداوند است پس حسین(ع) ؛ افضل از بهشت و حورالعین می‌باشد (بحارالانوار. ج25. ص16) }

*چراکه با تعریف درس زیبای رکوع ؛ درحقیقت شاخه به مقام رکوع ، اتصال به گنج حیات پیدا کرده (شاخه سبز شجره طیبه با اتصال به تری حیات) یعنی به امام زمان(ص) یعنی به قرب خدا رسیده ، پس حامل گل و میوه می‌گردد.

آنگاه وارد رکن سجده می‌شود. که مقام سجده همانطورکه توضیح داده شد ، مقام عبودیت کامل است ، بابِ سجده ، عالمِ وصل است. و دو سجده ، یک رکن می‌شود و در اتصالِ 7 موضعِ بدن به زمین ظاهر می‌شود که با دو سجده ، 2 تا 7 یعنی 14 موضع ، ساجد می‌شوند. و میوه‌ی فی صَلاتهم خاشعون(آیه 2 سوره مبارکه مؤمنون) ظاهر می‌شود.

و اباعبدالله‌الحسین(ع) همان میوه‌ای است که با 9 ذریه معصوم (ص) در بطنش ، درواقع خودش پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه مطهر(ص) در بطن دارد پس به عدد 14 ، تمام اسرارِ گنج عرش خداوند را به صورت بندگی و کمال خضوع و خشوع بر زمین می‌گذارد .از آنجاییکه میوه را از شاخه جدا می‌کنند ، سَرِ مولایمان به شهادت فی سبیل الله از بدن مبارکش جدا شد (در حالتِ سجده) و سر از سجده برنداشته نشد. لعنت الله علی القوم الظالمین مِن الاولین و الآخرین

پس مقام سجده که پنجمین رکن است به وجود مبارک پنجمین معصوم(ص) ، معارفش بسته می‌شود . درواقع اباعبدالله الحسین(ع) و ذریه‌های معصومش(ص) ، میوه درخت شجره طیبه  شدند و الی یوم القیامة عالَم از میوه‌ی این درختِ پرثمر مستفیض می‌گردد {تا ظهور نهمین فرزند گرامیش ؛ امام زمان(عج) که این ثمر به کمال خود ظاهرمی‌شود}. امیوارم بتوانیم مأمومین خوبی برای امام زمانمان باشیم و خداوند ما را از شاخه و برگ جدا نفرماید.  

 

نام حسن(ع) ؛ هدیه‌ی جرائیل(ع)

جنبه دیگر سیر نزولی نام مبارک حسن(ع) است : روایت از امام صادق(ع) است که جناب جبرائیل(ع) ، نام حسن(ع) را در حریری از پارچه‌های بهشتی به رسول‌الله(ص) هدیه داد و نام حسین(ع) را از نام حسن(ع) برگرفت و مشتق نمود.{معانی الاخبار.ص58}

جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید پیغمبر(ص) فرمودند: حسن(ع) را به این نام نامیدند ، چراکه به واسطه‌ی احسان خداوند ، زمین و آسمان برپا شده است و حسن(ع) برگرفته شده از احسان می‌باشد. علی(ع) و حسن(ع) ؛ دو اسم از اسماءالله هستند و حسین(ع) ، مصغّرِ حسن(ع) است.{حلیة ‌الابرار فی‌احوال محمدوآله الاطهارعلیهم‌السلام.ج4.ص20}

یعنی درواقع اگر قرار باشد احسان خداوند که سبب قوام آسمان و زمین است مظهر و تعیّن خارجی داشته باشد ، آن مظهر ، وجود ذی جود امام مجتبی(ع) است و به همین دلیل او را حسن(ع) نامیدند.

در این قسمت از کتاب با اسراری از باطن نماز آیات ، نماز لیلةالدفن ، نماز وحشت و نماز عید(فطر و قربان) آشنا می‌شویم:

 

نماز آیات

در 4 مورد نماز آیات بر مؤمن مسلمان واجب می‌شود:1)خورشید گرفتگی 2)ماه گرفتگی 3)زلزله 4)بادهای شدید و صدای غرش و رعد و برق آسمانی که عده زیادی را بترساند.

در هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی ، مخصوص از زمان شروع گرفتگی ، هرکس متوجه شود باید سریع نماز آیاتش را اَدا کند ، اگر در هنگام باز شدن ماه و خورشید هم بفهمد ، باز هم باید نماز اَدا بخواند. اما اگر سهل انگاری کند و گرفتگی کامل باز شود ، معصیت کرده و اگر کسی نفهمید و بعد از بازشدنِ خورشید و ماه گرفتگی متوجه شد (هر وقت که از این رویداد در شهر خود باخبر شد) ، قضای نماز بر او واجب است. اما نماز آیات برای زلزله و خطرهای آسمانی... ، همیشه (تا آخر عمر) اَدا است. و هرگاه متوجه خطر شدیم باید نماز را ادا کنیم وگرنه معصیت حساب می‌شود.

پس توصیه می‌شود(در احکام) هر سال 4 نماز آیات بخوانیم : 2 تا به نیت اُدا و دو تا به نیت قضا.(نماز آیات برای اموات ، فقط به نیت قضا خوانده می‌شود)

 

*اما معرفت به این نماز پر اسرار:

نماز آیات 2 رکعت است که در هر رکعت باید 5 رکوع انجام شود ، به این شکل که یک حمد و یک سوره را خوانده و به رکوع می‌رویم و بلند شده و دوباره ... تا 5 بار تکرار می‌کنیم. اما می‌توانیم یک حمد خوانده و سوره‌ای مثل سوره مبارکه قدر که 5 آیه دارد را ( 5 قسمت کرده) و به هر آیه یک رکوع انجام دهیم.

در معارف رکوع بیان شد که رکوع ، رکن چهارم نماز است و درواقع نماز به رکوع  معروف است (در تعداد رکعات) . و گفتیم که رکوع است که مأموم را به امامِ جماعت وصل می‌کند (یعنی اگر به رکوع امام جماعت نرسی ، نماز فُرادا می‌شود ).

*حال خوب دقت کنید که چرا نمازِ آیات نام گرفته؟ هر کدام از خورشید و ماه و اجسام زمینی و آسمانی ؛ باد و باران و رعد و برق  همه ، آیات الهی هستند و همه به امر پروردگار عالم به انسان خدمت می‌کنند.

درواقع امام ِ جماعت ِ عالَمِ هستی ، حجة الله الاعظم ؛ مولا و سرورمان ؛ امام زمان(عج) است. و ایشان ، امام ِ زمان هستند یعنی زمان ، در پشت مقامِ امام(ع) قرار می‌گیرد و ارتزاقِ روزی ، آن به آن از وجود مبارک ایشان است.

پس همینکه انقطاعی اتفاق بیفتد ، درواقع مرگِ آن (موجود) پیش می‌آید زیرا زمان به منزله‌ی عُمر است! همچنانکه حیاتِ انسانی از گنج حیات ، که رزق عمر ماست ، قطع شود ، ما می‌میریم. و خداوند متعال در کلام کریمش در سوره مبارکه تکویر می‌فرماید که ماه و خورشید و ستارگان می‌میرند و در زمان قیامت زلزله می‌آید... .

هنگام عذاب  برای بعضی از اقوام ، صیحه آسمانی آمده ، مثل قوم ثمود : چنانچه خانه‌هایشان را در کوه‌ها ساخته بودند و با صدای صیحه آسمانی ، همه کوه‌ها و سنگ‌ها ریز ریز شدند و همه ، متلاشی شدند.

خوب دقت کنید! پس حالت‌های خسوف و کسوف و زلزله و ... ، هر کدام جلوه‌ای از مرگ طبیعت و افشای عذاب الهی است. و شاید انقطاع از رگِ حیات ؛ یعنی انقطاع از وجودِ امام زمان (ص) است.

پس با دو رکعت نماز آیات و در هر رکعت ، 5 رکوع ، از خالق یکتا می‌خواهیم که رشته‌ی اتصال رحمتش به وجود امام زمان(ص) را وصل بفرماید . و ما را از خطرات زمینی و آسمانی و جوّی حفظ بفرماید. انشاءالله

 

نماز میت

حال اگر درس را خوب فهمیده باشید، متوجه می‌شوید که هر نمازی در جایگاهش ، چه پیامی دارد! درواقع نماز میت را زنده‌ها ، روبرو به بدن میت ( که از دنیا رفته و دست عمل از او منقطع شده و از جماعت زنده‌ها جدا شده و از صفِ رکوع کنندگان خارج شده است ) می‌خوانند .

پس این نماز با 5 تکبیر و شهادت ، در حال ایستاده خوانده می‌شود. در این نماز نمازگزاران ملزم به طهارت و وضو نیستند ( اگرچه بهتر است که با طهارت و وضو باشند). زیرا اصلِ نماز به زنده‌ها پیام می‌دهد ! از آنجاییکه اینجا انقطاع وصل میت است و  رکوع از او ساقط شده ، پس این نماز ، رکوع ندارد!

باید با 5 تکبیر که اکرام امر خداوند کریم است و انشاءالله اگر میت ، عمل کننده بوده ، تکریم به میتِ مؤمن است زیرا او در دنیا همیشه امر خداوند را بالاتر از همه امور می‌دانسته. خداوند کریم اکرمش می‌کند و به بنده‌اش عزت می‌دهد که انشاءالله صاحب نماز بر بالینش حاضر شود و شفاعتش کند.

*و شهادت به وحدانیت پروردگار عالم و رسالت رسولش(ص) و ولایت ائمه طاهرین(ص) ، آخرین مُهر و امضای نامه عملش می‌شود زیرا جسمش که از ظاهر دنیا هم از چشم‌ها پنهان می‌شود و در قبر مخفی می‌شود ، پس با نماز ترک عالم دنیا می‌کند. انشاءالله که نمازِ مقبول ، شامل حالش شود. وقتی به دنیا آمدیم در گوش ما اذان و اقامه گفتند و در آخرین مرحله رفتن از دنیا هم با نماز می‌رویم.

*و هر کدام از این نمازها هم عدد 5 را دارد. درحالیکه ما در شبانه روز 5 وعده نماز می‌خوانیم با 5 اذان و اقامه و 9 بار تشهد می‌خوانیم. هر شهادتی ، بابِ تطهیر است زیرا انسان کافر با گفتن شهادتین ، باطنش تطهیر و مسلمان می‌شود. پس تمام نمازهای پنجگانه با 5 تکبیر و شهادت‌ها، در نمازِمیت بر او القامی‌شود! و اگر نجاستی از گناه بر او باشد ، انشاءالله با نماز میت تطهیر می‌شود و با تطهیر ، به خانه آخرت خود می‌رود. پس تا رکوع از ما منقطع نشده از خدا بخواهیم که ما را جزءِ راکعین قرار بفرماید. وارکعوا مع الراکعین { آیه 43 سوره مبارکه بقره: و أقیموا الصلوة َوءاتوا الزکوة وارکعوا مع الراکعینَ}

 

نماز وحشت

یکی از مستحبات برای میت ، خواندن نماز وحشت است. وقتی میت وارد خانه آخرِ خود می‌شود که درواقع اینجا ، خانه واقعی انسان است ، درحالیکه ظاهراً تمام لوازمات دنیا ؛ حتی لباس‌هایی که می‌پوشیده را از بدنش جدا می‌کنند و همانطورکه برهنه بدنیا آمده ، برهنه هم از دنیا می‌رود { به عنوان ِصاحب چیزی نبودن می‌باشد}.

اما از نظر باطنی ، خداوند متعال در آیه 158 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ... قل انتظروا إنّا منتظرون. پیامبرم بگو منتظر باش همانا که منتظر تو هستند. معنا می‌شود مثل عروسی که جهیزیه‌اش را قبل از به خانه رفتن می‌چیند ‌؛ آن عروس ، منتظر است که زودتر از آنها استفاده کند و جهیزیه هم به نوعی منتظر است که به صاحبش خدمت کند!

برحسب ظاهر این اثاثیه به چشم دنیایی‌ها نمی‌آید. اما پیامبر(ص) می‌فرماید که اگر می‌دیدید که عزیزانتان را در کجا به خاک می‌سپارید ، همه از وحشت ، مرده‌هایتان را دفن نمی‌کردید.(البته گنهکاران را می‌فرمایند)

و همچنین خداوند کریم در آیه 21 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: ... و جنةٍ عرضها کَـَعرض السماء و الارض اُعدّت للذین آمنوا بالله و رُسُله .... پس در آن عالم ، به مؤمنی که در دنیا حدود خداوند را رعایت کرده ، خانه‌ای می‌دهند که عرض آن به اندازه عرض آسمان‌ها و زمین است.

*حال همانطورکه باید برای عزیزی که تازه به خانه نو وارد شده هدیه‌ای ببریم ، بازماندگان میت هم برای عزیزشان ، هدیه نماز می‌فرستند تا او را از تنهایی و خانه جدید با کم و کاستی‌هایش و وحشت و درد نجات دهد {جالب است که 40 بار سوره تبارک را قبل از دفن میت برایش می‌خوانند. درواقع تبریک و مبارک باش و بابرکت بودن خانه جدید را برایش از خدا می‌خواهند}  

آن نماز را لیلة الدفن می‌نامند. که 2 رکعت است و باید در رکعت اول  بعد از حمد ، آیةالکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ، 10 بار سوره مبارکه قدر ‌خوانده شود.

درواقع او زیرِ لَحدِ خود خوابیده و آسمانِ زندگی یک عمرش آمده بالای سرش! که حروف لحد اینطور معنا می‌شود : لـَ  + حد=لحد؛ لَ یعنی برای و حد یعنی اندازه. پس آنچه اندازه‌ی او بود و قدر برایش زده شده بود ، در ظرفِ وجودی و توان و قوایِ وجودیش در زندگی آشکار می‌شود! پس چهارچوب قدرت پروردگار عالم را به وضوح می‌بینید. آیةالکرسی ، نمایاندنِ تمام قدرت‌هایی است که خداوند متعال از قدرتِ خود ، در زندگی به اوعنایت فرمود.

حالا آشکار می‌شود که چگونه استفاده کرده ؛در راه بندگی خدا صرف کرده یا نه! و در رکعت دوم به 10 مرتبه گنج عشر زندگیش ؛ وجود مبارک قدرهای عالَم ؛ ائمه طاهرین(ص) را که بعنوان شیعه و پیرو بودن این عزیزان ، چقدر قدرشناس بوده و این عزیزان از ایشان راضی هستند ، خوانده می‌شود.  

تا شاید با نماز ، خداوند به این عزیزی که دستش از دنیا کوتاه شده ، رحم کند. و او را مورد آمرزش خود قرار دهد. اگر بنده مؤمنی باشد ، این نماز ، نوری می‌شود و او را از ظلمات غم و تنهایی نجات می‌دهد و باعث آرامش اوست. در روایت آمده از ساعتی که میت را به خاک می‌سپارند ، شبِ اول قبر او شروع می‌شود. و بهتر است که سریعتر نماز را برایش بخوانند.

امیدوارم خداوند کریم آنچه به بهترین بندگان قبول شده‌اش از صدیقین و شهدا و اولیاء عنایت فرموده ، به ما هم عنایت فرماید و هرگز آن و لحظه‌ای ما را به خودمان وامگذارد. الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عینٍ ابدا

نماز عید

نمازی که در روز عید سعید فطر و عید قربان خوانده می‌شود : 2 رکعت است و 9 قنوت دارد ؛ در رکعت اول ، بعد از حمد ، سوره مبارکه شمس (یعنی باطن رسالت) ، و در رکعت دوم بعد از حمد ، سوره مبارکه اعلا (یعنی باطن ولایت) قرائت می‌شود.

در رکعت اول ، 5 قنوت دارد ، زیرا در نماز مستحبی با قنوت ، به قناتِ رحمت وجود مبارک معصوم(ص) وصل می‌شویم ، زیرا باید به آنها تمسک بجوییم. و عدد 5 ، جلوه وجود مبارک پنج تن(ص) و به عبارتی یعنی وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است. پس آنگاه از خدا می‌خواهیم که :اللهم اَهلَ الکبریاء و العظمة، {خدایا اهل کبریاء و بزرگی} و اهلَ الجودِ و الجبروت {و اهل جود و جبروت} ، و اهلَ العفوِ و الرحمة {و اهل بخشش و مهربانی} ، و اهل التقوی و المغفرة { و اهل تقوی و آمرزش} ، اسئلک بحقّ هذاالیوم {از تو می‌خواهم به حق این روز} ، الذی جعلته لِلمُسلمینَ عیداً {که آن را عید مسلمانان قرار دادی} ، و لِمُحمدٍ صلی الله علیه و آله ذخراً و مَزیداً {و برای محمد(ص) ذخیره و فزونی ساختی} ، اَن تُصلی علی محمدٍ و آل محمد {که رحمت فرستی بر محمد (ص) و آل محمد(ص)}، و اَن تدخِلنی فی کلّ خیرٍ اَدخلتَ فیه محمداً و آل محمد { و اینکه درآوری مرا در هر خیری که درآوردی در آن محمد(ص) و آل محمد(ص) را }، و ان تخرجنی مِن کل سوءٍ اخرجتَ مِنه محمداً و آل محمد { و خارج سازی مرا از هر بدی که خارج ساختی محمد(ص) و آل محمد(ص) را } ، صلواتک علیه و علیهم (رحمت تو بر او و خاندانش} ، اللهم انی اسئلک خیرَ ما سئلکَ مِنه عبادکَ الصّالحونَ { خدایا من از تو خواهم بهتر آنچه خواستند از تو بندگان شایسته‌ات} ، و اعوذ بک مِمَّا استعاذ مِنه عبادک الصالحون { و پناه می‌برم به تو از آنچه پناه بردند از آن بندگان شایسته‌ات}.

 و عیدی خودمان را با وصل شدن به رکوع رگِ حیاتِ طیبه امام زمان(ص) و استفاده کامل از فیض وجود مبارکش ، از خداوند متعال دریافت می‌کنیم.انشاءالله  و نماز را به دو سجده و تشهد و سلام ، تمام می‌کنیم.

 

مقام تسبیحات

کسانیکه وجود مبارک چهارده معصوم(ص) را قبول نداشته باشند و یا معرفت آنها را نداشته باشند ، درواقع روبروی سنگ‌های خانه خدا(ظاهر) نماز می‌خوانند و فقط مزد ظاهر و نمای آن را می‌گیرند. ولی آنهایی که به روح و جان خانه خدا (بیت‌الله حقیقی) توجه می‌کنند ، و با قلب به امام زمان(ص) که قلب عالم امکان است وصل می‌شوند ، به حقیقت نماز و رکوع که محل اتصال به امام نماز است  و سبز شدن و قبولیِ تمام اعمال و عبادات می‌رسند. اللهم الرزقنا

1)خیلی جالب است که این اذکار را تسبیحات اربعه می‌گویند یعنی تسبیحات چهارگانه. و تسبیحات به معنی اذکار تنزیه خداوند است. زیرا که او منزه از هر نیاز و عیب و نقص است و عدد 4 ؛ پایه و ارکان هستی و گنج بهار است.

2)این تسبیحات شاملِ 40 حرف است.

3)ذکر فرشتگان در طواف عرش ، این اذکار است.

4)در حدیث آمده که قبل از ظهور اسرار نوری چهارده نور مقدس(ص) ، 14 هزار سال ائمه اطهار(ص) پروردگار را با این اذکار که درواقع باطن اسراری آنهاست ، تسبیح فرموده‌اند.

5)یکی از اذکاری که در طواف خانه خدا آمده و ثواب زیادی دارد ، تسبیحات اربعه است.

آیا تا بحال فکر کرده‌اید که چگونه است که در رکعت سوم و چهارم نماز که تسبیحات اربعه گفته می‌شود یعنی سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله و الله اکبر ، اگر کسی بخواهد بجای تسبیحات ، سوره مبارکه حمد را بخواند باید نیت سوره حمد کند و بخواند. پس می‌تواند حمد را بخواند و نمازش هم درست است؟!

در قرآن کریم آیه اول سوره مبارکه اسرا {سبحانَ الذی اَسری بِعبدهِ لیلاً مِن المسجد الحرام الی المسجد الاقصا الذی بارکنا حوله لِنریه مِن آیاتنا انّه هو السمیعُ البصیرُ ؛ پاک و منزه است خدائی که (در مبارک) شبی بنده خود (محمدص) را از مسجدالحرام (مکه معظمه) به مسجدالاقصائی که پیرامونش را مبارک ساخت سیر داد و تا آیات و (اسرار غیب) خود را به او نماید که خدا به حقیقت شنوا و بیناست } ، معراج حضرت رسول (ص) را خبر داده است. ونهایت رسیدن به عالم قرب را فرمود : قاب قوسین او ادنی {آیه 9 سوره مبارکه نجم}.

 

*معنای قوسین ، رسیدن دو سر کمان سیرِ نزولی و صعودی می‌باشد. جالب توجه اینکه همیشه در دنیا ، آخر هر امری به اول آن می‌رسد و این دو قوس ، باطنِ دایره بودن به همان تفاسیری که گفته شد را ظاهر می‌کند. می‌دانیم اولین اسرار نوری خلقت ، سرّ حقیقتِ محمدی است. اللهم صلّ علی محمد وآل محمد وعجّل فرجهم

پس آخرین پیامبر هم که قدوم مبارکش به دنیا رسید ، وجود مبارک حضرت محمدبن عبدالله (ص) { و خاندان مکرمش(ص)} می‌باشد ؛ پس آخر ، برمی‌گردد به اول! و مطلب مهم اینکه هم اسم مبارک اول و هم اسم مبارک آخر ، از اسماء مبارک خداوند متعال هستند. چنانچه در قرآن کریم هم آمده و بارها شنیده‌اید که :

 " انّا لله و انّا الیه راجعون ".

پس معراج ، مخصوصِ پیامبر مکرم اسلام ؛ خاتم النبیین ؛ محمد مصطفی(ص) می‌باشد. حالا خوب دقت کنید هدف خلقت ایشان را ! که 124 هزار پیامبر که قبل از وجود مبارک آقا آمدند ، وعده دادند به آمدن وجود مبارک پیامبر موعود ؛ حضرت رسالت پناه ؛ محمد مصطفی(ص). پس باید اول ، در آخر به دنیا می‌آمد ، تا آنچه نادیدنی بود ، در دنیا دیده شود! و حجت بر همگان تمام شود!

 

*بنابراین وجود مبارک آقا ، مثل تیری است که در چلّه کمانِ خلقت قرار گرفت تا با آمدنش در دنیا چنان دو قوس کمان کشیده شود که به اسفل السافلین دنیا رسیده و از اینجا ، خیزش کند! و به کلمه مبارکِ اَدنی یعنی نزدیک شدن در عالم قرب ، راه طولانی عوالم خلقت و هدف تمام پیامبران الهی که هدایت به سوی خدا بود ، را  یک شبه و یک آن و لحظه ، حضرت چنان پَرش کند که دو سَرِ کمان به نزدیک‌ترین اندازه به هم نزدیک شود که به طرفة العینی وقتی رها می‌شود از مسجدالحرام به مسجد القصی و از آنجا به تمام عوالم و آنگاه به عالم قاب قوسین او ادنی ، قدوم مبارکش ورود پیدامی‌کند.

که دو بار جسمانی و 120 بار روحانی این سیر را در دنیا باز کرده ! و او که سراج منیر است ، تمام اسرار را منکشف کرد و پرده‌های غیب را کنار زد و بالاترین تحفه ؛ نماز را که آسانسور معراج هر مؤمنی می‌تواند باشد ، برای انسان‌های عالم تحفه آورد. الصلوة معراج المؤمن

 

*حال خوب دقت کنید! آیا وجودهای مبارک خود ، باطن حمد نیستند؟! و حامدِ حمد هم ، خودِ وجود چهارده نور مقدس(ص) هستند. پس حلقه دو قوس چنان نزدیک است که می‌فرماید: دنی فتدلی . پس این وجودها ، دلیلِ رسیدن و ملحق شدن این دو سر کمان است که خودشان{چهارده نور مقدس(ص)} می‌شوند نگین این حلقه !

و ذکر مبارک وجودهای مطهر در عالم قرب ، تسبیحات اربعه بود ! زیرا آنجا معنای الفقرُ فخری انوار مقدس(ص) است که می‌فرمایند : سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله والله اکبر.

خداوند را به تسبیحات ، منزه خواندند از هرگونه نیاز ، و همه‌ی برکاتِ داده شده به این بزرگواران را نسبت دادند به خداوند قادر متعال ، و کمال خضوع و خشوع و بندگی را بجا آوردند. آیا تسبیحِ حمد ، جز تسبیحِ اربع ، ذکر دیگری می‌تواند باشد؟! زیرا آنچه حامد دارد ، از خداوند سبحان است و ذکرِ تنزیه ، سزاوارِ اوست. و پروردگار کریم ، 2آیه آخر سوره مبارکه بقره را به بزرگواران عنایت فرمود. { آمن الرسول بما اُنزل الیه مِن ربه و المؤمنون...}

پس باطن حمد ، تسبیحات است . درواقع ذکرِ حامد ، تسبیح است. {اینجا ، مقام الفقرُ فخری اهل بیت(ص) است}.  بنابراین در رکعت سوم و چهارم نماز می‌توانید انشاءالله در اوجِ عروج ، بجای تسبیحات ، با نیت قلبی حمد را تلاوت کنید و نماز شما درست است.

 

 

 

دایره سوره مبارکه حمد

سوره مبارکه حمد ، فاتحة الکتاب است یعنی کلید و مفتاح همه‌ی گنج‌های کتاب آسمانی و بالاترین اعجاز پرودرگار عالم است! اگر خوب دقت کنید گردش این دایره در سیر نزولی شروع می‌شود به 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و به آیه 4 یعنی مالک یوم الدین ، نصف می‌شود. فضای گیرنده این آیه مبارکه در عالم دنیا ؛ اسفل السافلین است که پروردگار عالم که خود ، صاحب دین است ، مقام دین را که یکی از اسماء خودش هم است ، به عالمیان امر فرموده است.

چنانچه عدد ابجد کلمه دین =64 و برابر با عدد ابجد کلمه کلید و همچنین برابر عدد ابجد نام مبارک ناجی پروردگار عالم است. و خداوند متعال انسان را از کفِ چاهِ دنیا ؛ اسفل السافلین به دست ناجی بشریت ؛ امام زمان (ص) به اعلا علیین می‌رساند البته به شرط اینکه دیندار باشد و شیعه امامِ دین خود قرار گیرد.

عدد ابجد کلمه دین برابر با عدد ابجد کلمه سد هم می‌باشد. جالب است که باطن 113 سوره مبارکه قرآن در سوره حمد جمع است که با هم می‌شود 114 سوره. در دنیا پشت آب‌های زیاد ، سد می‌بندند تا هم از آب استفاده بهینه شود و هم از خطرش محفوظ بمانند و دیگر بهره‌مندی‌ها از انرژی آب پشت سد ، تولید برق است تا از ظلمات به نور و تمام فوائد آن برسند.

حال اگر کلمه آب را بصورت بسیط بنویسیم می‌شود الف+با که عدد ابجدش می‌شود 114 =(الف=113)+(با=3) ؛ برابر با کلّ سوره‌های مبارک قرآن. پس با سدِ دین ، باید این حقیقت آب ، که جان‌ها را زنده می‌کند و آب حیات دنیا و آخرت است را برای قیامتمان نگهداریم.

و این سد یعنی حدودبندی خداوند که باید روی قلب‌های ما بسته شود تا حدود خداوند ، حریمِ خانه خدا را در قلبمان حفظ کند تا شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها و بت‌های دلم می‌خواهدها ، در آن نفوذ نکنند.

پس آیه 4 سوره مبارکه حمد خیلی معنا دارد که خداوند خود را صاحبِ دین در روز جزا یاد می‌آورد. چون آن روز به واقع از محصول این سد (دین) به خوبی بهره می‌بریم که آن ، نور هدایت است. آنگاه آن نور هم در دنیا و هم در آخرت و تا ابد به ما توفیق بهره‌برداری و فوائد آن را می‌دهد. که باغستان عمل بندگی ما می‌شود جناتٍ تجری ، و آن حقیقتِ آب می‌شود مِن تحتها الانهار ، که درخت‌های عمل با جریان پیداکردن این آب که جانِ عمل به آیات قرآن است ، آبیاری می‌شود ( درحالیکه آب ، نور است!)

عددِ این آیه که 4 است یکی از مهم‌ترین معانی را افشا می‌کند. زیرا به فرموده پیامبر(ص) تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم (که 4 کلمه دارد) جمع است.

و خوب دقت کنید! که همه ظهور آن گنج در چهارمین آیه ؛ مالک یوم الدین تجلی می‌کند! زیرا که جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 (10=4+3+2+1). یعنی خداوند کریم ، گنج عشر را به انسان‌ها منّت می‌گذارد که دین ، گنج عشر است { زیرا عدد ابجد کلمه دین=64 است و جمع ارقامش 4+6 می‌شود10 }.

تمام مرتبه‌های معنوی از دنیا تا اعلا ، 10 مرتبه دارد مثل عقل ، هوش ، فکر ، عوالم ، مکارم ، مشاهد ، معالم و حتی مصارف از همه‌ی این نعمت‌ها ، چون در این بلوغ ، گنج 4 روی 10 ظاهرمی‌‍شود. یعنی تاج‌های افتخار بشریت ؛  وجودهای مبارک چهارده معصوم(ص) هستند که افشای دین و نگهدارنده دین می‌باشند. زیرا وقتی پیامبر(ص) می‌فرمایند که تمام محتوای سوره حمد در حرف باء بسم الله جمع است و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) فرمودند من نقطه زیرِ باء هستم ، درواقع وجود مبارک خودش و یازده ذریه نورانیش(ص) است که قرآنِ ناطق هستند.

حال خوب دقت کنید! عدد ابجد کلمه نقطه=164 است که معنی می‌شود به 64+100 : عدد 100 برابر با عدد ابجد حرفِ ق است یعنی نگهدارنده  و یعنی ولایت.  و عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه دین است. پس حالا متوجه می‌شوید که ائمه طاهرین(ص) ، نقطه باء بسم الله هستند و در حقیقت ، صاحبِ دین و اظهار کننده دین ، هدایت به دین ، راهنمای دینداری و اینکه چگونه دین را بشناسیم و چگونه به معنای سدسازی در وجودمان رسیدن ؛ با عمل به دین و رسیدن به صنعت دین که همان نور هدایت است. الی یوم القیامة

 

*حالا اگر بخواهیم راه صعود را بیابیم باید التماس کنیم و از خدا بخواهیم (آیه5) : ایاک نعبد و ایاک نستعین. که این کلمات ایاک نعبد (فقط و تنها تو را می‌پرستیم) شرط بندگی و سدسازی در دنیاست که باید ریسمان حبل الله یعنی ائمه(ص) و امام زمان(ص) را رها نکنیم. و اینجا کلمه دین به اسم ناجی معنا می‌شود(دین= 64= ناجی ) که نجات را با کلمات ایاک نستعین ، فقط از خدا بخواهیم.

*بعد انتخاب را مشخص می‌کنیم (آیه6) اهدنا الصراط المستقیم. راهِ هدایت ، استقامت می‌خواهد ، پایداری می‌خواهد ، باید سد دین را چنان محکم و مستقیم یعنی با استقامت بسازی که راه نفوذ خطر نداشته باشد. چون اگر این سد در هر زمانی بشکند ، بنیان دین و ایمان را ریشه‌کن می‌کند. اینجا همان راه نفوذی وسواس و خناس‌هاست که باید راه ورودشان از هر طرف کاملا بسته شود. چنانچه در آیات 82 و 83 سوره مبارکه ص آمده: قال فبعزتک لأُغوینهم أجمعین. الا عبادک منهم المخلصین ؛ (شیطان)گفت پس به عزت و جلال تو قسم که تمام خلق را گمراه خواهم کرد.مگر خاصّان بندگانت که برای تو خالص شدند.

و حروف مقطعات قران هم شد علی صراط حق نمسکه ؛ علی(ع) صراط حق است به او تمسک بجویید . و در آیه 153 سوره مبارکه انعام اشاره می‌فرماید که این قرآن ، صراط مستقیم است ، پس تبعیت کنید و متفرق نشوید( و أنّ هذا صراطی مُستقیماً فَاتّبعوه ...) .

 

*و در آیه 7 تمنا داریم که ما را به راه أنعمتَ علیهم یعنی کسانیکه نعمت را بر آنها تمام کردی ، هدایت فرما (صراط الذین انعمت علیهم). خوب دقت کنید ! اینجا یک مکث است زیرا آیه جدا نشده و فوری می‌فرماید :غیر المغضوب علیهم و الضالین . چون صراط مانند لبه شمشیر ، نازک و برنده است که باید آن و لحظه‌ای غافل نباشیم که مغضوب و ضالّه شدن در اثر غفلت در هر مرتبه‌ای باشیم ، خیلی خیلی به ما نزدیک است!

 

*اما در قوس صعودی دایره سوره مبارکه حمد ، اینجا روبروی نقطه شروع یعنی بسم الله الرحمن الرحیم قرار می‌گیرد.خوب دقت کنید! حضرت امیرالمؤمنین (ص) می‌فرماید: "ما باب الله هستیم. پس هر کس بخواهد به خانه وارد شود باید از در بیاید ". بنابراین اول شیعه شدن ، اصل و مدرک وارد شدن است و دوم اینکه باید پشت باء بسم الله قرار بگیریم تا بتوانیم دقّ الباب کنیم.

و آن کسانیکه مخالف هستند و پشت به ائمه طاهرین(ص) کردند ، درواقع سدِّ دین خود را شکستند و در مقابل امام زمانشان قرار می‌گیرند و اینها کسانی هستند که با امامشان می‌جنگند یا از پشت به امامشان خنجر می‌زنند و مصداق آیه 257 سوره مبارکه بقره است : که: الله ولی الذین آمنوا ؛ هر کس بگوید خدا ولی من است ، خداوند هم می‌فرماید: یخرجهم مِن الظلمات الی النور ؛ من هم او را از تاریکی‌ها به سوی نور (هدایت) خارج می‌کنم. والذین کفروا اولیائهم الطاغوت ؛ کسانیکه طاغوت را اولیاء خود قرار دادند ، پس خداوند در ادامه می‌فرماید: یخرجهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون ؛ پس من هم خارج می‌کنم آنها را از نور (هدایت) به سوی ظلمات و اینها یاران آتش جهنم می‌شوند تا ابد.  

و خداوند متعال در آیه 30 سوره مبارکه مدثر می‌فرماید: علیها تِسعةَ عشر ؛ خزانه‌دارهای جهنم ، 19 تا هستند. و چنانچه در آیه بعدی می‌فرماید: و ما جعلنا أصحاب النار إلا ملائکةً و ما جعلنا عِدّتَهم إلا فتنةً للذین کفروا ... ؛ موکلان جهنم را جز فرشتگان قرار ندادیم و شمار آنها جز برای امتحان کافران نیست.

 

*دقت کنید که حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، 19 حرف است که وقتی در دایره سوره مبارکه حمد ، ضالّه‌ها روبروی  این 19 حرف هستند ، پس موکلان حروف ، در مقابلشان در جهنم قرار می‌گیرند! چنانچه وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) قسیم النار و الجنة هستند. جالب است که عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم = 768 و جایگاه عددی آن می‌شود 192 که برابر با عدد ابجد نام زیبای امام علی(ص) است! {در ابتدای  کتاب مهندسی خلقت در عدد 5 و 9 توضیح داده شده است}

 

باطنِ بیت الله و باب الله !

حالا خوب دقت کنید چه کسی از باب الله وارد می‌شود؟ کسی که حامد حمد پروردگار عالم باشد یعنی که شکر همه نعمت‌های خدا را می‌کند و شکر به معنی عمل خالصانه است. پس خداوند کریم نعمت را به اینها افزون کرده ، غرق در نعمت حمد او می‌شوند الی یوم القیامة.

درواقع زمانی ما می‌توانیم حامد و شاکر خداوند جلیل المرتبه شویم که به بلوغ 9 در تکلیف برسیم ، آنگاه حلقه بندگی را که عدد 5 است به شیعه شدن 14 نور مقدس (ص) ، به گردن بیندازیم تا بندِ بندگی او را به قلب ، قبول کرده و از بندگی همه‌ی اغیار آزاد شویم.

آنهایی که ناشکری کردند ، نمک خوردند و نمکدانِ ولی نعمت خود را شکستند، اول به پیشوایان معصوم(ص) خود پشت کردند و با آنها به جنگ پرداختند. حال خوب دقت کنید که چرا عالم دنیا شد : کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا.  آنها با قرآن و احکام و آیاتش می‌جنگند که درواقع محاربة‌الله هستند یعنی با خدا می‌جنگند. با صورت‌های مختلف عقلی ، نفسی ، فکری ، مقامی و لفظی و خلاصه به وسعشان.

پس بواقع نماز باید پشت امام معصوم (ص) برود تا قبول شود. اما کسانیکه با نماز ، روبروی امام معصوم قرار می‌گیرند ، می‌شوند والضالین که برای آنها ویلٌ للمصلین می‌آید مثل خوارج و معاویه‌ها و شمرها و ... که نماز می‌خواندند ولی روبروی امام زمانشان ایستادند!

اول سؤال قبر از همه ما ، درباره نعمت‌ها می‌شود و بالاترین نعمت ، وجود مبارک 14 نور مقدس(ص) هستند و قرآن عزیز که با آنها در دنیا چه کردی؟ امیدوارم تا آخرین لحظه ما را جزء یاران و شیعیان و محبان و مستشهدان بین یدیه امام زمان (ص) قرار فرماید.

پس بیت الله حقیقی را خوب بشناسید و هرگز از این در جدا نشوید!  

بیت الله الحرام در مکه است و محلّ اِحرام پوشیدن و طواف است. و بیت الله ، قبله نماز همه‌ی نمازگزاران ، نقطه شروع خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها و نقطه وصل عالم اسفل السافلین به اعلاعلیین ، محل تولد مولود کعبه ؛ علی بن ابیطالب(ص) است. که خداوند کریم ، مظهرِ روح بیت خودش را به همه‌ی عالمیان ظهور داد تا بدانند بدون علی(ع) و فرزندان معصومش(ص) ، راه به اعلا ندارند چون خداوند فرمود نام من اعلاست و نام علی(ع) را از نام خود قرار دادم.

پس خانه خدا ، مرکز جذب تمام قلوب مخلصین است و حقیقت آن ، محل محبت به محمد(ص) و آل محمد(ص) است.چنانچه در حدیث می‌فرمایند کسی که در قلبش محبت امیرالمؤمنین و اولادش(ص) باشد ، آن قلب به آتش جهنم نمی‌سوزد.

پس حقیقت جانِ بیت الله الحرام در شهر مدینه است یعنی بیت امیرالمؤمنین(ص) و فاطمه زهرا(س) ، تنها دری که به اذن خداوند در مسجدالنبی ، اجازه بازشدن دائم را داشت و این بیت ، محلّ رفت و آمد ملائکه و نزول وحی الهی است. درواقع بیت الجنة است و بابش ، باب الجنة می‌شود.

پس با توجه به این درس ، وجود مبارک معصومین(ص) ، بیت الله حقیقی هستند و حکمِ مسجد را دارند پس برای ورود به حرم‌های مطهرشان و حتی دست کشیدن روی نام‌های مبارکشان هم باید با طهارت بود (با وضو باشد و غسلِ واجب هم برگردنش نباشد). این ظاهرِ طهارت است اما باطنِ طهارت ، طهارت قلبی است که باید قلب به میم شود تا مطالب و حقایق را درک کند!  

ضمیمه(1) : اسرار اقامه نماز (چرا برای نماز باید اقامه ببندیم؟)

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: "قد اقم الصلوة"؛ اقم یعنی بپا داشتن و در واقع اقم الصلوة یعنی کاشتن حقیقت نماز (مثل دانه)، در بطن قلب (مثل دانه گیاه که در دل خاک کاشته می شود!) است و هنگامی به اقم می رسیم که نماز از یک سو باطن سجده که همان اطاعت خالصانه خداوند است؛ به صورت ریشه‌ی درخت در قلب و از سویی عمل های خالصانه به احکام الهی به صورت تنه درخت در اعضا و جوارح و هم چنین اثر سبزی نماز که تنهی عن الفحشاء و المنکر است؛ به صورت شاخه و برگ در اعمال ظاهر شود. در نتیجه میوه این درخت که دردانه صدف اعمال است (خوشا به حال هر کس که به آن دست یابد) همان ولذکرالله اکبر می باشد!

در واقع تمام قرآن عزیز، دو رکعت نماز مقبول است زیرا 4 سوره مبارک به نام عزائم دارد که سجده واجب دارند و دو رکعت نماز هم، 4 سجده واجب دارد. بنابراین یکی از اسماء قرآن، ذکر اکبر است و شما که تا حدودی با اعداد آشنا شدید می دانید که عدد 4 سجده خیلی پر معناست! یکی اینکه هر بیتی و هر جایگاه امنی که سقفی دارد؛ 4 ستون واجب یا چهار چوب محکم دارد و جمع اعداد 1 تا 4 برابر با 10 است (1+2+3+4=10) که در واقع همان گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، است (4 روی 10 می شود 14). عدد عشر، همان 10 است و کسی که عشر را ظهور داد وجود مبارک اباعبدلله الحسین علیه السلام است (امام عاشورائیان) که به نماز وسطی سفارش فرموده اند و در بیشتر احادیث، به نماز صبح تفسیر شده است (رجوع شود به توضیحات نماز صبح در اوقات نماز) اما حقیقت شجره طیبه به خون مبارک امام حسین علیه السلام، (که ثارالله خوانده می شوند) احیاء شده و میوه و ثمرش، وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد. این شجره طیبه، حکومت حقه بهشت است که (بدست ایشان) برقرار می شود (ان شاء الله) و این حقیقت، حقیقت نماز مقبول و جان نماز است.

حال خوب دقت کنید که نماز همیشه در حال قیام است و همه ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، جان نماز هستند. این معنا و باطن معصومیت است و شیعیان فقط با نماز می توانند مامومین نماز در شیعه شدن پشت امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین باشند.

خوشا آنان که دائم در نمازند

اما نماز که اقم شد به صورت درخت، خداوند متعال در قرآن کریم سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام، آیه 24، این درخت را معرفی فرمود: " أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ " فرمود، این درخت نورانی اصلش ثابت است (که ریشه آن است)؛ پایه هر درختی، ریشه آن است که هر چقدر در جای پاک و سالم، تغذیه سالم و صحیح به آن برسد؛ رشد درخت بهتر و کاملتر است.

اما امّت یعنی چه؟ در عربی به ریشه، ام می گویند و ریشه‌ی درخت طیبه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است. پس اگر کسی بخواهد ریشه ی درخت عملش ثابت و سالم باشد و برایش بماند؛ باید به ریشه درخت اصلها ثابت گره بخورد تا امّت شود! آیا تغذیه این درخت، یوحی نیست؟! (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَـهُکُمْ إِلَـهٌ وَاحِدٌ ... : الکهف 110) آیا این غذا، غیر وحی الهی است؟! پس اگر قرآن به وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده است؛ وحی الهی و جنسش از نور است؛ پس باید عمل هر یک از افراد امّت، فقط از این رزق نورانی تغذیه شود! آیا نماز، معراج مومن نیست؟ حال درخت، معیار بندگی است و مظهر تغذیه درخت، آب است. آب همان قرآن است ({الف= 111}+ {ب=3} =114) ابجد کلمه "آب" برابر با تعداد سوره های قرآن کریم است.

خوب دقت کنید! از این درخت، نور ساطع می شود و خداوند مظهر آب دنیا را هم نور برق قرار داد. درخت، قانت است! در زمستان که برگ درختان می ریزد، همه شاخه ها به طرف آسمان است. (گویی دستان خالی خود را به طرف آسمان گرفته اند و در حال قنوتند!)، درخت وقتی میوه دار می شود، مظهر تواضع است. درخت، نشان قیام است. درخت، نشان مقاومت در سختی هاست؛ زمستان سرد و تابستان گرم و در مقابل باد و بوران می ایستد. درخت، مظهر ایثار است؛ در حالیکه خودش سموم هوا را می خورد اما هوای پاک با اکسیژن را به انسان ها می دهد. درخت، مظهر حیات است و در حقیقت حامل حیات آیندگان است.

دیگران کاشتند و ما خوردیم             ما بکاریم تا دیگران بخورند

پس اقم الصلوة یعنی چه؟ درخت، مظهر طهارت است. در احکام، درخت پاک است و اگر نجاستی به آن برسد چون شبنم دارد و نور خورشید بر آن می تابد، خودش، طاهر می شود.

درخت، اهل شب زنده داریست! هر شب سحرگاه تمام رزق میوه، رنگ، مزه، سبزی، زردی و شبنم برایش زده می شود. شبنم، احوال شب زنده داران است که چشم هایشان از خوف خداوند و گناهانشان خیس می شود و درخت، مستقیم زیر نور خورشید، شبنم اش خشک می شود و طهارت پیدا می کند و ان شاالله احوال همه ما شود که نماز ما را به طهارت دائم ببرد. درخت، چوب است و در دریای دنیا غرق نمی شود. این زیبایی درخت طیبه است که شما می بینید، گنبد و بارگاه ملکوتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سبز است. این گنبد خضرایی، جلوه عرشی اوست! کلمه عرش یعنی سقف چوبی و پروردگار عالم همه مخلوقاتش را از عرش به فرش دنیا آورده، همه از او سبز شدند و کشتی نجات در دریای دنیا، ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هستند که در صلوات شعبانیه فرمودند: "وَاللّازِمُ لَهُمْ ‏‏لاحِقٌ"؛ یعنی لازم است که همه اگر می خواهند اهل نجات باشند، سوار این کشتی شوند و اگر سوار نشوند " یَغْرَقُ‏ مَنْ تَرَکَهَا"؛ حتما بدانند که غرق می شوند. پس نماز سفینه نجات هر نمازخوان واقعی است که به کشتی که "کل فی فلک" است ملحق می شود (اگر حروف این سه کلمه را از آخر به اول برگردانیم باز همان "کل فی فلک" می شود! این چرخش حروف، گردش تمام عالم در این فلک یعنی کشتی است.) االهم الرزقنا

پس درخت مظهر سبزی، زندگی، نشاط، سلامتی، سایه و رحمت است. سبزی یعنی حسن علیه السلام و خداوند در آیه 160 سوره مبارکه انعام می فرماید: مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ...؛ اگر با خودت عمل حسن یعنی سبز و زنده و مظهر قبولی بیاوری (کنایه تا در قبر) به تو ده تا مانندش را می دهم. این حقیقت بپا داشتن نماز واقعی و مقبول است. ان شاالله

درخت مظهر بخشش و کرم است، میوه هایش را بدون منت در اختیار صاحبش می‌گذارد. درخت هیچ فضولاتی ندارد و این یکی از زیباترین ویژگی های درخت است. درخت در هر زمان عمرش، به یک نحو فایده می رساند و در زمان مرگش از چوب آن برای سوخت و گرما استفاده می شود.

اگر خوب دقت کنید تمام این مراحل را در حقیقت نماز و در کمال اطاعت سجده می‌یابید که احسن این زیبایی ها در جلوه جمال و کمال نماز در وجود انسان مومن ظهور پیدا می‌کند.

ضمیمه (2): پیوست قسمت تسبیحات

باید متذکر شوم ظهور نزولی وجود مبارک اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین در ظهور حمد است چراکه ریشه نام مبارک محمّد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، حمد است و خانواده نورانی اهل بیت را محمّّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین می‌خوانیم. و در مقابل، قرآن عزیز است که باطنِ قرآن هم در محتوای حمد است. بنابراین در نزول اجلال قدوم مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله حمد، سیر نزولی دارد و چنانچه می‌دانیم در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم. پس با دو رکعت اول نمازهای چهاررکعتی، رسالت و ولایت که جانِ حمد است برپامی‌شود و درعالم شهادت که دنیاست، باید بعد از دو رکعت به تشهد بنشینیم و در سیر صعودی دو رکعت بعد با تسبیحات اربعه است که صعود دهنده و باطن رسیدن به عالم قرب است. پس می‌توانیم بجای تسبیحات با نیت، سوره مبارکه حمد را بخوانیم.

                                                 عالم قرب الی الله

                                    

                                      حمد                         تسبیحات اربعه                                      

                                                   >   تشهد

                                                    

                                                   

 

بنابراین خداوند کریم عروج آسمانی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را در عالم قرب در جانِ تسبیحات ظهور داد. و برکات دو آیه آخر سوره مبارکه بقره مبارکه (آمن الرسول) را عنایت فرمود. چنانچه عالم دنیا اسفل السافلین است، پس از پایین به طرف بالا می‌رود. درواقع هنگام نماز عشا، رسیدن به عالم قرب است! و شاید از همین جهت  بقول معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در قنوت نماز وتیره دو آیه شریفه آمن الرسول را می‌خوانیم.

درواقع با نماز شب حرکت صعودِ مؤمن شروع می‌شود و با نماز صبح که باطن گنج 10 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین بود، حرکت اوج می‌گیرد و دنیا محلّ عدد 10 یعنی گنج عشر است زیرا وجودهای مبارک چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین قدوم مبارکشان به زمین رسیده و از اینجا عروج است و انشاءالله تا نماز عشا به مقصد قرب می‌رسد. درواقع معراج پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در شب است (آیه یک سوره مبارکه اسرا) و عشای حقیقی، مقام پروانه شدن و از پوسته کرمی بیرون آمدن است( به قسمت نماز عشا مراجعه شود).

بنابراین درحقیقت عدد از 10 شروع و به 1 خاتمه می‌یابد یعنی معکوس خوانده می‌شود! پس در وصول و رسیدن به عالم قرب، تشهد دوم گفته شده و با سلام و برکاته نماز پایان می‌یابد. یعنی با دست پُر برمی‌گردیم تا روزی دیگر با نماز آغاز شود.امیدوارم خداوند کریم تا مقامات حقیقی نماز را به ما نداده، ما را از دنیا نبرد. اللهم اجعلنی اهل الصلاة

نکته جالب در حروف و نقطه‌های اسم(نوبت‌های) نماز

خوب دقت کنید به اسماءِ نمازها: صبح؛ 3 حرف است و 1 نقطه دارد، ظهر؛ 3 حرف است و 1 نقطه دارد، عصر؛ 3 حرف است و نقطه ندارد، مغرب؛ 4 حرف است و 2 نقطه دارد، عشا؛ 3 حرف است و 3 نقطه دارد. پس تعداد حروف در مجموع می‌شود 16 (3+4+3+3+3) یعنی حقیقت شأنیتِ اعمال به نماز خوانده می‌شود{ در روایت می‌خوانیم :اگر نماز قبول شود، عبادات دیگر هم قبول می‌شود ولی اگر نماز مردود شود، کارهای دیگر هم رد خواهد شد}. و مجموع حروف و نقطه‌ها می‌شود 23(7+16) که برابر است با جایگاه حرفِ ث و ملکش حضرت میکائیل علیه السلام است؛ پس عدد23 عدد روزی و رزق همه‌ی اعمال است و برابر با عدد 23 سال رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است و در احکام تعداد شکیات نماز هم 23 تا است و ...!

حال اگر حروف اسماء نماز را بصورت بسیط بنویسیم: صبح؛ صاد+با+حا می‌شود 7 حرف و 1 نقطه. ظهر؛ ظا+ها+را می‌شود 6 حرف و 1 نقطه. عصر؛ عین+صاد+را می‌شود 8 حرف و 3 نقطه. مغرب؛ میم+غین+را+با می‌شود 10 حرف و 7 نقطه. عشا؛ عین+شین+الف می‌شود 9 حرف و 10 نقطه. اگر حروف اسماء را با هم جمع کنیم می‌شود 40 یعنی اربعین (9+10+8+6+7) و درواقع به نماز عشا، انسان به اربعین باطن نماز می‌رسد. جمع نقطه‌ها هم می‌شود 22(10+7+3+1+1) که برابر جایگاه حرفِ ت و افشاء کلّ محتوای نماز است یعنی رسیدن به یخرجهم من الظلمات الی النور یعنی رسیدن به جایگاه عبد و طلا شدن! جمع حروف و نقطه‌ها می‌شود 62(22+40) برابر با اسماء مبارک خداوند: حمید، واجب الوجود، باطن. خوب دقت کنید که عدد 62 می‌شود حرف اول و آخر قرآن مجید یعنی 2=ب(بسم الله الرحمن الرحیم) و 60=س(ناس) پس تمام مقامات نماز به بس تمام می‌شود! امیدوارم که بخوبی درک کنیم و به آن برسیم. پس نماز است که انسان را از بن بست دنیا و آخرت نجات می‌دهد و نماز، مقام ناجی است زیرا عروج انسان از اسفل السافلین به اعلا علیین است، آسانسور رحمت خداوند است؛ الصلوة معراج المؤمن.

پس نماز عشا (با 9 حرف) بلوغ نمازها است و با 10 نقطه عدد 19 را نشان می‌دهد(19=10+9). درواقع حقیقت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم یعنی بسمل شدن و پروانه شدن و  به حسن(ع) رسیدن؛ به سبزی و اربعین و طهارت و تنهی عن الفحشا و المنکر رسیدن است.و یکی از زیبایی‌های نماز عشا که بلوغ نمازهاست این است که ساعت فضیلتش تقریبا ساعت 9 شب است که ساعت 21 خوانده می‌شود. پس بلوغ حقیقی، رسیدن به عشای عمر است که اگر عدد 9 و 21 را با هم جمع کنیم 30 می‌شود که برابر حرف ل و مجرای توحید ناب و رسیدن به حصنِ حصین لا اله الا الله می‌باشد. اللهم الرزقنا

اسماء نماز

تعدادحروف

تعداد نقطه

تعدادحروف بسیط

تعداد نقطه(بسیط)

صبح

3

1

7

1

ظهر

3

1

6

1

عصر

3

0

8

3

مغرب

4

2

10

7

عشا

3

3

9

10

مجموع

16

7

40

22

مجموع

23

62

                     

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از زیارت جامعه کبیره :

السلام علی مَحالّ معرفةِ الله (سلام بر محل‌های معرفت خدا).السلام علی مساکن ذکرالله (سلام بر مسکن‌های ذکر خدا) .السلام علی مُظهری اَمرِالله و نهیه ( سلام بر مظهرهای امر و نهی خدا). السلام علی الدعاةِ الی الله(سلام بر داعیان به سوی خدا). السلام علی المُستقرّین فی مرضات الله( سلام بر جاگزینان در مرضات خدا). السلام علی المُخلِصین فی طاعة الله(سلام بر مخلصان در اطاعت خدا).السلام علی الادلاء علی الله( سلام بر راهنمایان بسوی خدا). السلام علی الذین مَن والاهم فقد والی الله و مَن عاداهم فقد عادی الله و مَن عرفهم فقد عرف الله و مَن جهله فقد جهل الله (سلام بر آنها که هر که دوستشان دارد ، خدا را دوست داشته . و هر که دشمنشان دارد ، خدا را دشمن داشته . و هر که آنان را بشناسد ، خدا را شناخته . و هر که آنان را نداند ، خدا را ندانسته)                                               

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۲۲:۴۳
عذرا شفائی

سرّ عدد 5 در درخت و ارکان نماز!

پس درخت در 5 ابعاد شکل ظاهریش(ریشه،تنه،ساقه،برگ و میوه) تعریف می‌شود که هر کدام محتوای خودش را معنی می‌کند. و این درخت ، اقامه نماز شد. پس نماز هم به 5 نوبت و 5 ارکان معنی می‌شود. نکته اینجاست که عدد 5 ، چقدر مهم است که راز خلقت را در عالم اسرار به وجود مبارک پنج تن(ص) و راز نماز را در 5 وعده نمایان می‌فرماید؟! زیرا نماز بدونِ امام ، مقبول نیست. پس تأسی نماز ، پشتِ وجودهای مبارک ، حقیقت نماز است.

*عدد ابجد کلمه شجر=503 است که جمع ارقامش 8 می‌شود (8=3+0+5) و درخت ، مظهر رضای خداست. جایگاه عددی کلمه شجر= 44 می‌شود و جالب است که برابر با عدد ابجد کلمه مَد است. چراکه هنگامیکه درخت به میوه و ثمره خود می‌رسد ، زندگیش مُمتد و مُمدّ حیات می‌شود. پس انشاءالله درخت عمل هم تا قیامت ، زنده و سرپا و ممد حیات و ممتد می‌شود و صاحبِ عمل ، زیرِ چترِ مَدّ آن ، به آرامش و آسایش ابدی می‌رسد.

در این قسمت بهتر است که ابتدا معارفی از عدد 5 را یادآوری کنم:

* اسرار گنجِ عدد 5 :( توضیحات کامل در کتاب گردنبند بندگی آمده است)

عدد 5 ، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5 ، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه ، ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند. چنانچه پروردگارعالم ظهور این عدد را در اسرار و ظهورات و حتی ظاهر وجود خودمان و در قسمت بندی‌های کره زمین و ... به همه مخلوقات احاطه داده است.

و از درون ، به یکِ واحدیت دلالت کرده و پایه و اساس و مجرای توحید می‌شود! همانطور که خداوندعزّوجلّ خود را به یکتایی و احدیت معرفی کرد و فرمود: قل هو الله احد" ؛ پس عدد "یک"، خاصّ اوست. عرفا فرمودند که خداوند عزّوجلّ  خود ، "یک" است و یک خلقت هم ظهور داد که در عالم سِرّ معرفی شد به  سِّر حقیقت محمدی (ص).

پس خداوند متعال در عالم سرّ هم ، یک نور را خلق فرمود که آنرا نورٌواحد(ص) خوانده‌اند. این نور مقدس در رتبه اول، نور پنج تن(ص) است : سِرّ به پنج اسم مبارک تجلی کرد و اینجا شد عدد پنج، و عددها به وجودهای مقدسشان ظاهر شد: حضرت محمد(ص)؛ عدد 1 و حضرت علی(ص)؛عدد 2 و خانم فاطمه زهرا(س)؛ عدد 3 و امام حسن مجتبی(ع) ؛ عدد 4  و امام حسین(ع)؛ عدد 5. که در بطن امام حسین(ع) ، نور 9 ذریه معصوم(ص) قرار دارد و 14=5+9 ؛ که چهارده معصوم(ص) می‌شود.

پس در ظاهر،پنج تن(ص) و درواقع یک نورٌواحد(ص) هستند. و اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود (5=4+1)  که فرمود: کلّهم نورٌواحد (ص). پس درحالیکه این دایره ، جمع کننده‌ی تمام دوایر خلقتیست به عدد 5 نور مقدس(ص) ، اما می‌شود یک دایره و یک نور ؛ نورٌ واحد(ص)!

عدد "یک" که همه به یک نور ظهور دارند و کثرات در حقیقت و جان این سِّر قرار گرفته و خلق شدند. پس دوباره یک روز ، کثرت به وحدت برمی‌گردد و سِرّ اعداد و حروف ، رسیدن به معرفت توحید و وصل شدن و بندگی کردن و رسیدن به مقام رضا و قرب الی الله است.

 

*جالب است که عدد ابجد حرف ه=5 می‌باشد. در حروف هم ، حرفِ "ه" بسته و به صورت همان 5 ، ظاهر شده است و هم شکل عدد پنج تقریباً به صورت دایره است که تمام عالم به شکل دایره و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند! تمام کرات و تمام مدارات و تمام کهکشان‌ها و حتی کره زمین و تمام دریاها و اقیانوس‌ها ، همه به شکل دایره هستند و گردش هر چیز بطور دایره است! و در کلام سبحان است: سبّح لله ما فی السموات وما فی الارض. پس تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند. و همه به قول قرآن کریم "بدون هیچ کراهتی اطاعت محض رضای پروردگار خویش می‌کنند".

فقط انسان است که بندگی مولا ، به اختیارش گذاشته شده و راه را برایش روشن و آخرتش را تبیین کرده و پیامبران و حجت‌های خدا {امامان معصوم(ص)} یک به یک آمدند تا انسان‌ها را راهنمایی کرده و در زمان ما به ولایت مولایمان امام زمان(عج)، رهبری و هدایت می‌شویم.

پس تصویری که در دنیا همه‌ی اشکال را در خود غرق کرده ، دایره است و اسرار عددی دایره‌ی دنیا هم به عدد 5 است چنانچه کره زمین ؛ 5 قاره و 5 اقیانوس دارد ، هر هفته که 7 روز است اما به 5 روز خوانده می‌شود . 5 عالم داریم و انسان 5 روح دارد و ... .

*اما تعریف عرفانی دایره ، همان صورت ظاهرِِ حلقه بندگی است. حلقه ، نشانه عهد و پیمان است چه به ظاهر و چه به باطن ، چه در دنیا و چه در آخرت. کسانی که حلقه بندگی خدا را در دنیا پاره کردند در آخرت ، غُل و زنجیرهای آتشین ، آنها را در بر می‌گیرد.

حرف ه ، مخرج کلامش روی قلب است (آخرین مخرج حروف حلقی است) و به قول عارفان این حرف متعلق به خامس آل عبا ؛ ابا عبدالله الحسین(ع) است. حضرت پنجمین معصوم(ص) هستند و حلقه معصومین در عالم سِرّ به ایشان بسته شد {و در وجود محترم ایشان ، 9 ذریه معصوم(ص) قرار داشت} .

*عدد 5 ، گنج است زیرا عددِ تنها حرفیست که مخرجش از روی قلب است و قلب ، گنج حیات است و شکل ظاهریش نمای 5 را دارد و دیگر اینکه هر لحظه ممات را به حیات بر می‌گرداند (قلب می‌کند) چنانچه کلّ اعضا و جوارح را جان می‌بخشد و سیراب می‌کند و جریان زندگی را در ظاهرِ چرخش خود ادامه می‌دهد. اما این 5 ، حلقه اطاعت از جان دهنده‌ای است که قلب به اذن او می‌تپد.

این حلقه ، درون است اما حیات عمل برای بنده شدن از این گنج ظاهری و باطنی ، حلقه بندگی را به اطاعت در حیات ظاهر طلب می‌کند و آن گردنبند بندگی(5) است به گردن خویش ، برای بندگی مولا !

*اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنیم ، می‌شود 15=5+4+3+2+1 که عدد ابجد اسم مبارک خانم حوا(س)=15 است .سرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا(س) که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ی انسان‌های دنیاست ، ظهور دارد. همان‌طور که درعالم سرّ، گنج خلقت به عدد 5 ظهور پیداکرد؛ درحقیقت سرّ پنج نور مقدس(ص) ، که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند:هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها . و خانم فاطمه زهرا(س) ؛ حوای روحانی است!

و جایگاه عددی حرف "س" هم در حروف الفبا برابر 15 است (عدد ابجد حرف س= 60 است) . و سین ، میزان حروف و در قرآن کریم سوره مبارکه یس ، قلب قرآن است .

*همانطور که عدد "5" و حرف متعلق به آن یعنی حرف "ه" را به شکل دایره می‌بینیم ، در وسط این دایره یک نقطه مرکزی ظاهر می‌شود که این نقطه ، "سِرّالاسرار" این دایره است که گرداننده پرگار خلقت که خود محاط بر آن است آن را نقطه رضای خود قرار داد و همه مخلوقات را بر گِرد آن به چرخش درآورد! اینجا نقطه طلایی سِرّالاسرارِ الهی است که در محاذی "سِرّ نورٌ واحد"(ص) ظهور دارد و چرخش را در تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر ظهور می‌دهد. از عرش مقدس تا خانه خدا ظهور دارد اما همه به صورت دایره ، به گرد آنها می‌چرخند و می‌گویند: "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر".

**بنابراین محتوای نماز، احاطه وجودی در ظاهر و باطن انسان پیدامی‌کند. و صورتِ حقیقیِ شکل نماز ، صورتِ انسانِ کامل است. پس هرکس به حقیقت نماز برسد ، به سیرت انسان در دنیا و آخرت ظاهر می‌شود . چنانچه خالق یکتا صورت مؤمن را در آیه آخر(29) سوره مبارکه فتح اینگونه توصیف می‌فرماید: محمدٌ رسول الله والذین معه اشدّاءُ علی الکفار رُحَماء بینهم تراهم رُکّعاً سُجّداً یَبتغون فضلا مِن الله و رضواناً سیماهم فی وُجوهِهم مِن اثر السجود ... . محمد(ص) فرستاده خداست و یاران او بر کافران بسیار سخت دل و با یکدیگر بسیار مهربان و مشفق هستند. آنانرا در حال رکوع و سجود و نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را به دعا می‌طلبند بر رخسارهایشان از اثر سجده ، نشان‌ها (ی نورانیت) پدیدار است... .

مظاهر باطنی و حقیقت درخت

باید متذکر شوم که تمثیل پروردگار عالم به درخت "شجره طیبه" ، منحصر به یک نقطه و یک درخت ظاهری نیست ، بلکه تمام عالم هستی در ظلِّ (سایه) و گنج این درخت از ریشه و تنه و شاخه و برگ و میوه‌هایش می‌باشند. چنانچه امروز همه‌ی عالم هستی ریزه خوار وجود مبارک ولایت اعظم حضرت حجة ابن الحسن المهدی صاحب عصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌باشد.

و اما مظاهر درخت :

1-درخت مظهر ایستادگی است( درمقابل باد و باران ، سرما و گرما)

2-درخت مظهر زندگی و سبزی است ( چنانچه با وجود درخت ، طراوت و شادابی ظاهر می‌شود)

3- درخت مظهر پاکی و طهارت است ( در احکام درخت پاک است و پاک می‌ماند)

4-درخت شب زنده دار است(زیرا رنگ و مزه و همه رزق میوه‌ی خود را در سحرگاه به نور مهتاب می‌گیرد)

5-درخت ذاکر پروردگار عالم است ( چنانچه در سحرگاه شبنم می‌زند و ظاهراً طهارت فردای خود را می‌گیرد)

6-درخت مظهر رضای خداست. (از بودنش در هیچ جایگاهی ؛ بیابان و کویر و یا کوهستان و سبزه زار و... ، اِبایی ندارد بلکه در جاهای سخت و کم آب ، مقاوم و قوی ریشه در خاک می‌دواند)

7-درخت مظهر ایثار است (چنانچه میوه‌اش را بدون منّت در اختیار خورندگان می‌گذارد)

8-درخت مظهر خضوع و تواضع است ( زیرا هرچه شاخه‌هایش پُربارتر می‌شود ، سرش به سجده‌ی بندگی خالق یکتا ، سرازیرتر می‌شود)

9-درخت مظهر تهویه فضای اطراف خود است. چنانچه سمّ هوا (گازکربنیک) را می‌خورد و اکسیژن به اطرافیان خود می‌رساند .همه ائمه طاهرین(ص) و بخصوص بانوی دو عالم (س) که جوان‌ترین معصوم(ص) می‌باشد (18 ساله) که به شهادت رسیده ، سموم فتنه‌های زمانشان را خوردند (که خون دل است) ، تا زندگی سبز و فضای بدون فساد و خطر برای امت و شیعیانشان فراهم کنند.

10-درخت سپر بلا در بیابانها و فضاهای کوهستانی است تا خطرات باد و باران را کم کند. ائمه معصومین(ص) همه‌ی زمانها سینه خود را سپر بلای امت و شیعیانشان کردند. و حضرت فاطمه(س) به عنوان اُم و پایه ثابتِ باب الله و مظهر باب الجنة خود بین در و دیوار قرار گرفت و استخوانهایش در هم شکست و محسنش به شهادت رسید تا الی یوم القیامت هرگز شیطانها و وسواسها و خناسها ورودی در بیت خالص اهل بیت (ص) و دین و قرآن و خانه خدا نداشته باشند و حافظ دین و قربان دین شدند.

11-درخت تنها موجودی است که فضولات ندارد. درحالیکه فضولات هوا را می‌خورد ، اما خودش منزه است . همینطور هم ائمه طاهرین(ص) هرگز در دنیا نجاست نه در ظاهر و نه در باطن وجودشان راه ندارد. و به همه جهات ظاهری و باطنی ، دنیایی و آخرتی تطهیرند. چنانچه خداوند کریم در آیه 33 سوره مبارکه احزاب (آیه تطهیر) می‌فرماید : انّما یریدُ الله لیُذهبَ عنکم الرجسَ اهل البیت و یُطهّرکم تَطهیرا .این است و جز این نیست که خدا می‌خواهد هر آلایشی را از شما اهل بیت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند.  

12-درخت مظهر اسماء الحسنی پروردگار عالم است. زیرا تمام گل‌ها و میوه‌ها و رنگ‌ها و...(تمام مظاهری که شمرده شد) ، همه اسماءِ خداوند هستند.

13-درخت همیشه بیدار است. با اینکه بعضی درختان در زمستان خشک می‌شوند (در اصطلاح می‌گویند که به خواب رفته‌اند) اما در باطن ریشه و درون آنها احیا می‌شود. وجود مبارک ائمه (ص) مجرای فیض علی الاطلاق خداوند و دائم البیدار هستند ؛ و لا تأخذه سِنة ٌ و لا نوم

14-در خت نمی‌میرد (وقتی ریشه‌اش پابرجاست). اگر صدبار شاخه‌هایش را بزنند و حتی از تنه ببُرند ، باز از ریشه سبز می‌شود. و این یکی از حالات وجود انسان‌هایی است که به شهادت می‌رسند. و وجود معصومین(ص) ، همیشه زنده هستند ؛ چه بدن مطهرشان در دنیا باشد و چه نباشد ، چون همه آن عزیزان به شهادت رسیدند.و خداوند در آیه 169 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیائ عند ربهم یرزقون . کسانیکه در راه خدا کشته شده‌اند را مرده حساب نکنید ، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. {و همچنین آیه 154 سوره مبارکه بقره}

15-درخت مظهر قنوت است. دائماً رزق خود را از خدا می‌خواهد و شاخه‌هایش که به منزله دستانش است هرگزبه سوی خود، پایین نمی‌آید و خسته نمی‌شود و دائماً فقیر درگاه خداست.

ریشه کلمه قنوت ، قَنَتَ است یعنی آبهای زیرزمینی. تا روزیکه ریشه‌هایش به سفره‌های زیرزمینی برسد و به قنات دست پیدا کند . تا شاخه‌هایش سر به فلک بکشند.

16- درخت مظهر حیات است.

17-درخت مظهر سبزی و سلامتی است .

18-درخت سایه دارد. درحالیکه خودش آفتاب سوزان را تحمل می‌کند.

19-درخت به صورتهای مختلف دارو و شفابخش است.

20-درخت ثمره‌اش در میوه و میوه در دانه‌هایش است.

21-درخت خودش مواد موردنیازش را مثل کود و زمینه کاشت و پرورشش را فراهم می‌کند چنانچه برگهایش کود می‌شود. و دانه‌های جدا شده‌اش کاشته و بپا می‌شود (تکثیر می‌شود).

22-درخت مظهر زیبایی است و در هر محفلی با رنگ سبزی خودش و رنگ گلها و عطرش محیط را به بهترین صورت ، دل انگیز و آرامش بخش و زیبا می‌کند.

23-درخت جلوه بهشت است و خداوند متعال در کلام کریمش می‌فرماید: جناتٍ تجری مِن تحتها الانهار

 

نکته مهم: حروف کلمه درخت برابر با حروف کلمه دختر است و این باطن دختر ، وجود خانم فاطمه زهرا(س) است که کلّ شجره طیبه می‌باشد!

با توجه به این معانی و تمثیل زیبای آفرینش در ظاهر ، وجود نازنینش دختر است  ، و او فقط و فقط تنها دُردانه عالم هستی می‌باشد. که مظهر نام مبارک احدیت پروردگار عالم است. و نام مبارکش مُسمایِ عرفانِ وجود مبارکش است که فاطمه (س) می‌باشد.

باطن ارکان نماز در اقم الصلوة

چنانچه در اقامه خواندیم ، اَقم الصلوة به منزله کاشتن دانه در دل نفس است و آنگاه پرورش آن با انجام اعمال خالصانه احکام ، تا درختی شود و شاخه و برگ بگیرد و سبز شود و انشاءالله در آخرت ، به میوه‌ی نماز دست پیدا کنیم.درخت هم مثل نماز 5 رکن دارد ؛ 5 قسمت یا برنامه‌ی اصلی یعنی 5 ریشه اصلی دارد: *اول در نماز : نیت است که ریشه و بُن (که از کاشتِ دانه شروع می‌شود) درخت است که در کجا و برای چه مقصودی و چه انتخابی است و درحقیقت برای حیات دانه ، چقدر جایگاه ثابت و سالم و محکمی است.

*دوم : تکبیرةالاحرام است که با صدا و حرکت و دست و قیام در ترتیب احکامی ظهور و شروع را اقامه می‌کند. پس رشد تنه درخت است که بصورت نهال و شاخه سبزی در آغاز از خاک نفسی ، اظهار قیام می‌کند و به حول و قوه خداوند کریم شروع زندگی‌اش را در ظاهر اعلام می‌کند. و با ذکر حمد و سوره ، تغذیه نور را دریافت می‌کند.

*سوم : قیام متصل به رکوع است. درحالیکه بعد از تکبیرةالاحرام شروع به خواندن سوره مبارکه حمد و سوره می‌کنیم اینجا در قیام ، تمام خزانه گنج خداوند است که به حمد و شکر و خلوص در تک تک اعمال از ریشه جان درعقیده به لفظ و زبان و به ظاهر بصورت شاخه سبز از درون تنه می‌خواهد رزق نور بگیرد و شکفته شود.

پس قسمت اتصال شکفتن ساقه تنه درخت به شاخه‌ای که به رکوع ظاهر می‌شود ، محل اتصال به قیام درخت حتما باید سکون یا وقف داشته باشد که اینجا رکن نامیده می‌شود (قیام متصل به رکوع) که حتماً باروری ظهور شاخه حامل حمل همه‌ی حمدی باشد که به او می‌رسد.

*چهارم : رکوع است .اینجا گنج بهاری شدن و طلیعه به اربعین عمر رسیدن ،  به ثمره‌ی گنج دانه درون اظهار می‌شود! درحقیقت نماز به رکوع ، شماره می‌شود و به رکعت‌هایش خوانده می‌شود. و در هر رکعت مخصوص ، رکعت اول ، 5 رکن جاری می‌شود . پس در هر رکعت ، یک رکوع بیشتر نیست و آن هم یک رکن است که شک در آن جای ندارد (زیرا اگر شک کند و بخواهد دوباره رکوع انجام دهد ، دو تا رکوع می‌شود که نماز باطل است).

رکوع ، قسمت مهم نماز است برای همین شک در تعداد رکعات طبق احکام 9 شک صحیح ، اصلاح شدنی است و الا دچار بطلان می‌شود.در احکام رکعات ، کثیرالشَک یا اعتنانکن نداریم ؛ چنانچه اگر کسی نداند چند رکعت نماز خوانده ، یعنی رکعات نمازش را فراموش کند ، نماز باطل می‌شود.

*ریشه کلمه رکوع از رکع است که عدد ابجد رکع=290 و برابر با عدد ابجد نام زیبای مریم(س) می‌باشد. و آیه 43 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: یا مریمُ اقنتی لربّک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین. زیرا یکی از معنایش این است که در جماعت اگر کسی بخواهد شرکت کند ، باید حتما به رکوع امام جماعت برسد. پس به خانمی که خود ، خادم مسجدالاقصی است و حقیقت رکوع است ، امر شد که در رکوعِ راکعین در مسجدالاقصی که تمام پیامبران بزرگوار آنجا رکوع کرده‌اند، شرکت کند.

پس اتصال نماز فرد به جماعت ، رکوع است.جالب است که رکن چهارم نماز، رکوع است! پس در علم عدد خواندیم که عدد 4 ، پایه‌ی 40 و اصل همه مهندسی خلقت است که جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 و درواقع گنج عشر و حقیقت 4 روی 10 و وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است. چنانچه امیرالمؤمنین علی(ع) در هنگام رکوع ، انگشتری خود را به فقیر عنایت فرمود { آیه 55 سوره مبارکه مائده:انّما ولیّکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یُقیمون الصلوةَ و یُؤتون الزکوةَ و هم راکعون. 

و به واقع حضرت ، گنج عشر را بصورت انفاق درس داد نه تنها آن روز به فقیر ، بلکه تا قیامت به تمام شیعیان این گنج را عنایت فرمود. و اینجاست که سرّ بخشش انگشتری امیرالمؤمنین(ص) را در رکوع درمی‌یابیم!

زیرا که انگشتر با نگین پادشاهی ؛ حکومتِ دنیا و رزقِ حیاتِ دنیوی (یعنی متنعّم شدن از نعمت‌های دنیایی) است و ایشان از متنعّم شدن به نعمتِ حیاتِ حقیقی و رزقِ اُخروی و حیاتِ قربِ الهی ، از انگشتری بی نیاز است و آن را به گدای ِ دنیا ، بخشش می‌کند! که واقعیت ، جانِ حیاتِ حقیقی الی یوم القیامة را به رکوع درس می‌دهد. و این اتصال رکوع برای ما بندگان به مولایمان امام زمان(ص) ، و امام زمان(ص) ، به قرب و رضای خداست.

در ادامه بطور کامل به باطنِ و اسرار نهفته در رکوع می‌پردازیم.

 *پنجم :سجده است . لطفا به مبحث سجده در جلد اول کتاب گنج نماز رجوع شود. در اینجا بطور خلاصه توضیح داده می‌شود:

سجده یعنی اطاعت محض خداوند و در حرکت به آن ، کسره می‌گویند. کسره تواضع ، کسره خشوع. بنابراین کسره در واقع مثل درختی که میوه‌هایش رسیده می‌شود ، سر تواضع پایین می‌آورد و سجده شکر بجا می‌آورد که خدا بارورش کرد ، آبرویش داد و او را حامل خیر و برکت کرد.

پس در انسان ساجد هم باید کبر و غرور و حسد و منیّت‌ها و خلق بد ، با سجده واقعی از او کسر شود . با سجده واقعی انسان به خودش می‌پردازد و ظلماتش را کسر و به نور مزیّن می‌شود. پس سجده واقعی ، انسان را به درجه‌ی یخرجهم من الظلمات الی النور می‌رساند.اللهم الرزقنا.

عدد ابجد کلمه سجده= 72 می‌باشد وعالم در 72(=سجده) غرق است  که حقیقت وجود 7 تا 2 تا است و جایگاه عددی کلمه سجده =27 می‌شود که روز بعثت پیغمبر بزرگوار(ص) در 27 ماه رجب است و در آن روز، جایگاه حقیقت اطاعت و بندگی از قلب مطهرایشان ظاهر گردید یعنی قرآن، کتاب آسمانی و نسخه حکیم ؛ پروردگارعالم (سبحانه و تعالی)! خلاصه در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت واجب است یکبار سوره مبارکه حمد خوانده شود پس در 2رکعت می‌شود (2تا 7تا).

در هر رکعت دو بار سجده انجام می‌شود و در هر سجده7 موضع بدن واجب است به زمین برسد(2تا 7 تا) (پیشانی-دو کف دست-دو زانو-دو انگشت شصت پا).

در خلقت عالم 7طبقه آسمان و در زمین 7 طبقه زمین است و هر دو می‌شود (2تا 7 تا) و همه تسبیح گو هستند.

هفته 7 روز و یک سال شامل 52 هفته است. عدد 52 برابر است با کلمه حمد (سوره مبارک حمد، سبع مثانی است) پس یکسال 52 تا 7 تا است.

در وجود انسان 7 نفس نورانی است و 7 نفس ظلمانی. نفوس نورانی برای تعالی پیدا کردن آسمانی است و نفوس ظلمانی ، لازمه زندگی در زمین است یعنی کمال ما ، در2تا 7تا است .بنابراین همه عالم در عدد 14 محاط هستند، همه ریزه خوار سفره حجة الله الاعظم، امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشند.

امیدوارم متوجه باشید که همه ما در سبع مثانی یعنی در حمد غرق هستیم(الحمدلله ربّ العالمین) و ایام ، نموداری از اطاعت محض پروردگارعالم است که درواقع همه ساجد او هستند.

پس نماز ، معنای کامل این توصیفات است و همه‌ی نماز ، در سجده به معنی واقعی خود می‌رسد. ذکر مبارک سجده" سبحان ربی الاعلی و بحمده" می‌باشد. معنی ظاهری آن این است که پاک و منزه است پروردگار من که بلند مرتبه است و حمد و ستایش مخصوص اوست. ولی عرفان ، معنی عمیق‌تری به ما یاد می‌دهد! پاک و منزه است پروردگار من که حمد و ستایش مخصوص اوست که او ربی الاعلی است زیرا اوست که هر لحظه ، جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوانیت را به انسان ، تعالی می‌دهد .

و انسان در حال اطاعت کامل یعنی سجده واقعی ، عروج انسانی پیدا می‌کند و وجود مقدس امام حسین(ع) ، راز سجده را با شهادتش در قتلگاه افشا می‌کند. ایشان در حلقه بندگی به عنوان پنجمین معصوم(ص) ، راز وراثت انبیاء و اولیا و جد و پدر و مادر و برادر بزرگوارش را به ظهور گذاشت و بالاترین درجه‌ای که یک انسان کامل می‌تواند دریافت کند را جلوه داد و آن ، قلب شدنِ نفسِ حیوانی به حقیقتِ انسانی است.

پس هر مؤمنی در اثر اطاعت مقبول همیشه ساجد است یعنی او همیشه 72 یار ملکوتی کمک و همراه دارد که در هر جا که باشد او را یاری می‌دهند تا در میدان جنگ زندگی(حربگاه) ؛ با شیاطین و وسواس‌ها و خنّاس‌ها مبارزه کند و آن‌ها را ریشه کن کند.انشاءالله

رابطه ارکان نماز و شجره طیبه:

همانطورکه خواندیم هریک از نمازها در باطن ، به یک وجود معصوم(ص) متعلق است پس رکن اول که نیت است در مقام شجره طیبه ، ریشه درخت محسوب می‌شود و متعلق به حضرت رسالت پناه(ص) است که بلاواسطه رزق نور وحی را از ذات اقدس الهی دریافت می‌کند. دوم تکبیرةالاحرام ، تنه درخت شجره طیبه و متعلق به وجود مبارک شاه ولایت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است.

و دررکن سوم ، قیام متصل به رکوع متعلق به وجود مبارک سیدة نساءالعالمین فاطمه زهرا(س) است کسی که واسطه خلقت و گنج رساننده تمام محتوای رسالت و حقیقت ولایت در سِرّ سبزی شجره طیبه ، از ریشه به تنه و از تنه به شاخه‌ها و برگ‌ها تا رسیدن به میوه و همه‌ی دانه‌ها الی یوم القیامت چراکه کوثر است و اسرار سبزی و سیراب شدن جان‌های تشنه و اسرار حیات که خداوند در سوره مبارکه انبیا آیه 30 فرمود : ...و جعلنا مِن الماء کلّ شیء حی (و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم).

توجه ! توجه! از القاب حضرت فاطمه(س) ، اُم الازهار است یعنی مادر همه سبزی‌ها ، شکوفه‌ها و جوانه‌ها(هرشکافی که در تنه ایجاد شده و سبزی و گل و میوه از آن ظاهر می‌شود). پس به عنوان رکن مقام قیام متصل به رکوع ، این اتصال سبزی و حیات عالم خلقت الی یوم القیامة است.

پس خانم ، بضعة منّی حضرت رسالت پناه(ص) و میوه هزاردانه به نام مبارک فاطمه(س) است که هرگز در او آفت و تباهی و رجس و ظلمات و جهنم راه ندارد زیرا او بهشت است {رمزی که خانم پشت درِ ولایت رفت زیرا که آب روی آتش یعنی خاموش کننده ، فقط فاطمه(س) است} .

و اوست که مادر حسنین(ص) است.اینجاست که محلّ وتر یعنی تری حیات از تنه به شاخه‌ی شجره طیبه می‌باشد! و این اتصال ، قیام متصل به رکوع است که بدون انجام آن ، رکوع باطل و نماز باطل است ! چون نه سبزی می‌آید و نه شاخه و برگی و نه میوه و ثمره‌ای و نه تداوم حیات! پس آنگاه به شکرانه تمام برکات از نیت تا تکبیرةالاحرام و حامد شدن و بعد از قیام متصل به رکوع ، وارد رکن رکوع می‌شویم:

اما رکوع که رکن چهارم است تعلق به وجود مبارک امام حسن مجتبی(ع) دارد.و

عدد 4 ، برابر حرفِ د است که شکل ظاهر(د) ، آن هم رکوع است و دلیل خلقت است و آقا ، سبزپوش آل پیامبر(ص) نامیده می‌شود و جلوه حیات سبز عالم خلقت و تجلی اسم حی پروردگار عالم در صفتِ رحمانیت خالق یکتا و بی‌همتاست. درواقع یکی از اسماء خداوند ، دال است.

پس در حقیقت اسرار نماز در رکوع ظاهر شد زیرا گنج ریشه و تنه و اسرار درون ریشه و تنه ؛ همان حملِ ظهور شاخه از تنه درخت ؛ جایی که محلّ وتر و اتصال حیات شد تا سبزی خود را نشان دهد و جایگاهی که رزقِ باروری میوه را بر شاخه ضمانت می‌کند و باعث تداوم حیات میوه در دانه‌هایش می‌شود.

رکن پنجم ، سجده است که متعلق به وجود مبارک امام حسین(ع) ؛ پنجمین معصوم(ص) است که نام مبارک ایشان هم حسن(ع) است. پس از رکوع حسن(ع) ، به حقیقت سجده‌ی حسین(ع) می‌رسیم! درحالیکه سجده ، تمام کننده‌ی پنجمین رکن است {رجوع شود به قسمت سجده در جلد اول کتاب گنج نماز که توضیحات کامل بیان شده است} ، درواقع قطعاً حقیقت دیگری را خداوند کریم می‌خواهد از این قامت بلند و گنج (درخت) شجره طیبه به تمام مخلوقاتش (مخصوص انسان‌ها) عنایت فرماید و آن میوه‌ی درخت نور است.

درحالیکه درخت از عالم اسرار به تعریف کلام الهی در سوره مبارکه ابراهیم (ع) آیه 24می‌فرماید که ... کشجرةٍ طیبةٍ اصلها ثابتٌ و فرعها فی السماء. اصل ، به تعبیری ریشه‌ی این درخت است که ثابت و از گنج ذات احدیت جلّ‌عظمته ، بلاواسطه رزق وحی می‌گیرد و تنه و شاخه‌هایش همه در عوالم بالاست که می‌فرماید فرعها فی السماء و شاخه‌هایش در آسمان‌هاست.

حال دقت کنید به پنجمین وجود مبارک معصوم ؛ اباعبدالله الحسین(ع) که 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش است ، میوه‌ی این درخت بر شاخه‌های سبز حسن(ع) از شجره طیبه ظاهر می‌شود. و به منت خداوند کریم ، این شاخه و میوه آنقدر به دنیا سرازیر می‌شوند و درواقع ساجد می‌شوند تا در روز عاشورا و در سرزمین کربلا (کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا) این میوه بصورت سجده ، سر بر زمین قتلگاه می‌گذارد ؛ جائیکه قرار است میوه از شاخه جدا شود!

حال ببینید چه واقعه عظیمی اتفاق افتاد که باید بهترین و والاترین انسان‌های روی زمین ، خودش و اهل بیتش و یارانش ، شهید شوند و خانم زینب کبری(س) و امام اربعینیان ؛ علی ابن الحسین(ع) و 84 زن و کودک به اسارت بروند! لعنت الله علی القوم الظالمین

آیا وقتی درختی میوه می‌دهد ، خاضعانه سرش پایین نمی‌آید؟! و حتی هر چه میوه سنگین‌تر و شاخه پربارتر باشد ، میوه ساجدتر می‌شود. پس ، از میوه‌ی درخت شجره طیبه ، سنگین‌تر و پربارتر و خاضع‌تر و خاشع‌تر کجا سراغ داریم؟! که خداوند تمام خزانه و گنج عالم اسرارش را در زمین(ارض) اسفل السافلین به تمام و کمال به وراثت تمام انبیا و اولیاء و ظهور دو خورشید رسالت و ولایت و تمام گنج هدایت به بلوغِ 9 عالم هستی {که در بطن میوه جان هستی ؛ حسین ابن علی(ع) ، 9 ذریه معصوم(ص) است} ، سر به سجده می‌گذارد و جانم به قربانش سر بر نمی‌دارد تا قاتل ملعونش ؛ سنان ، از قفا با 12 ضربه از استخوان سر را جدا می‌کند. لعنت خدا بر قاتلین و ظالمینش الی یوم القیامة.

اما عاشقان چگونه بگویم که وقتی بخواهند میوه را جدا کنند ، خواه ناخواه شاخه‌ها می‌شکند و برگ‌های اطرافش می‌ریزد! در کربلا کنار اباعبدالله الحسین(ع) ، 18 تن از اهل خانواده‌اش (فرزندانش و برادرها و برادرزاده‌ها...) شاخه‌های سبزی بودند که اطراف آقا ، ساجد شدند و به جماعت وجود مبارکش ، سر از بدن مبارکشان جدا شد. و رویهم 72 یار باوفا که همه در مقام سجده به تبع از امامشان سَر ، قربان خداوند کردند . که عدد 72 برابر با عدد ابجد کلمه سجده است.

پس میوه درخت بندگی ، رسیدن به مقام سجده است که خداوند متعال در آیه 49   سوره مبارکه نحل می‌فرماید: وللهِ یسجُدُ ما فی السموات و ما فی الارض مِن دابّةٍ و الملائکةُ و هم لا یستکبرون. بنابرین آنچه مابین زمین و آسمانهاست (تمام عالم خلقت) ، ساجد درگاه خداوند هستند. و انسان ، روزیکه متولد می‌شود به عنوان میوه‌ انسانی از شاخه‌ی اشرف مخلوقات با سجده بدنیا می‌آید و بعد از مرگ ، در بلوغ عمل بندگی باز هم به سجده وارد قبر می‌شود.

امیدوارم ما شاکر این همه نعمت‌های بی‌منّت پروردگار خویش باشیم و به اختیار سر بر سجده بگذاریم و انشاءالله برنداریم تا از دنیا برویم.اللهم الرزقنا

*نکته مهم: همانطورکه خداوند متعال در آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت می‌فرماید: ... اِنّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر... .      

درمی‌یابیم همانطورکه درخت ، همه‌ی سَم‌های هوا را می‌خورد و اکسیژن پس می‌دهد و باعث تهویه و سلامت و پاکسازی آب و هوای طبیعت است و باعث دوام سبزی و سلامتی جامعه است ، فردِ نمازخوان(واقعی) هم درواقع با به طهارت رسیدن ریشه اعتقادی ایمانش در قلب ، نمازش باعث می‌شود که از همه بدی‌ها دور شود و فحشا و منکر از او جدا شود و به طهارت و سیرت انسانی برسد.

پس هر انسان مؤمن نمازگزار واقعی ، خودش مظهر ذکر خدا شده و باعث پاک‌سازی و تهویه جامعه اطراف خود می‌شود و درواقع عملش ، به ذکر اکبر تجلی می‌کند. و نماز ، امام ِ تمام اعمالش می‌شود. انشاءالله

بنابراین با نماز به باطنِ آیه 22 سوره مبارکه ق می‌رسیم: لقد کُنت فی غفلةٍ مِن هذا فَکَشفنا عَنک غِطاءَک فبصرُک الیوم حدید (و تو از این روز سخت در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کارت برانداختیم و چشم بصیرتت بیناتر گردید). درواقع پرده‌ها از جلوی چشمش کنار می‌رود زیرا نماز ، جانِ حدود خداست و بر وجود ما جاری می‌شود.

 

اسماء و انوار طیبه 14 نور مقدس(ص) به باطن شجره طیبه

جابر جعفی ازامام محمد باقر(ع) نقل نموده (کتاب معراج.ص191) که فرمود رسول خدا(ص) اسامی معصومین(ص) را در ساق عرش به نور جلی مشاهده کرد و تنصیص فرمود(به حقیقت دید) قبل از آنکه آنها بدنیا آمده باشند. فرمود به من وحی شد به جانب راست عرش بنگر. چون نگریستم صورت علی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی ابن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و مهدی (صلوات الله علیهم اجمعین) را دیدم که در دریاهای نور، نماز می‌گزاردند. خطاب شد اینها حجّت‌های من روی زمین و دوستان من هستند و آخرینِ آنها هم منتقم دشمنان ما خواهد بود.

 

حقیقت نماز به وجود حضرت رسول اکرم(ص) در معراج

آقای عمادزاده در کتاب معراج پیامبر(ص) {صفحه 191} آورده است : از امام موسی ابن جعفر(ع) سؤال شد چرا باید در هر رکعت  نماز، یک رکوع و دو سجده نمود؟ فرمود: جدّم رسول خدا(ص) را چون به معراج بردند ، اول نمازی که ادا فرمود در ساحت کبریایی حق در عرش بود. خطاب شد ای محمد(ص) ! نزدیک چشمه صاد بیا و مساجد خود را بشوی و پاک گردان (منظور وضو است) و نماز بگزار. پیامبر(ص) فرمود که سرِ چشمه صاد رفتم و وضو کامل گرفتم ( مواضع سجود را که به مساجد معروف است ، شستم) و به نماز ایستادم. آنگاه مانند نماز دو رکعتی صبح که می‌خوانیم، به من تعلیم فرمود و بجاآوردم} . تکبیرةالاحرام گفتم ، خطاب شد بخوان : بسم الله الرحمن الرحیم تا آخر سوره حمد ، خواندم. سوره توحید را هم خواندم و سه بار گفتم کذالک الله ربی .

پس امر شد به رکوع بروم، رکوع نمودم. عنایتی شد و خطاب شد به قلبت و یا شاید به درون قلبت یا سینه‌ات نگاه کن و حضرت ، عرش را در سینه خود مشاهده فرمود. سه بار گفتم سبحان ربی العظیم وبحمده. از رکوع سربرداشتم آنگاه به سجده رفتم و ذکر سجده را به طریقی که تعلیم شد گفتم:سبحان ربی الاعلی و بحمده. چون سر برداشتم ، مرعوب قدرت جلال و جمال حق شدم ، بی اختیار باز به سجده رفتم و دوباره همان ذکر را گفتم. چون رکعت دوم را به همین منوال گزاردم و تشهد گفتم و سلام نمودم ، خطاب شد: السلام علیک ایها النبی و رحمةالله و برکاته. گفتم السلام علیکم و رحمةالله و برکاته. پس امر به یک رکوع و یک سجده بود اما من برای تذکر عظمت الهی ، دو بار سجده کردم پس دو سجده واجب شد.

اما تعریف چشمه صاد:

از امام موسی کاظم(ع) پرسیدند: چشمه صاد که پیامبر(ص) از آن وضو گرفت چیست؟ فرمود آن چشمه ایست که در یکی از قوائم عرش جاریست و آن چشمه را صاد و ماءالحَیوات یعنی آب زندگانی گویند. و معنی "ص والقرآن ذی الذکر" همان آب حیات معنوی است که قرآن نیز آب حَیَوان و زندگی است که به خوانندگان خود می‌بخشد و به نام قرآن نیز آمده است.

 

مرحله تشهد و سلام نماز

درواقع هر ورودی و خروجی از کشوری به کشور دیگر ، یک مدرک سلامتِ سابقه می‌خواهد و هم یک گزارش از اقرار آن جایی که زندگی می‌کند به نام و نشانی و تبعیت و اصلیت و دین و مذهب و ... (گذرنامه و ویزا)

نماز هم مقام عالم عروج از اسفل السافلین به عالم قرب است. پیامبر(ص) فرمودند : الصلوة معراج المؤمن ؛ نماز وسیله عروج نمازگزار است . پس حرکت از عالم ظاهر به باطن است. زیرا از آغاز نماز در رکن اول با نیت شروع می‌کنیم ؛ با هدف رسیدن به عالم قرب . و آسانسور رساننده ما در عروج قلبی به محوریت رضای خداست و انسان فقط به این شرط ، حرکت معنوی پیدا می‌کند .پس مثلا نیت می‌کنیم که نماز صبح می‌خوانم برای رضای خدا (قربة الی الله).

پس بعد از مقدمات نماز ، اذن ورود می‌خواهیم که مشخص کردن نیت است . آنگاه با گفتن رکن دوم ؛ تکبیرةالاحرام ، سفر مِن الخلق الی الحق آغاز می‌شود.

توضیحات کامل درابتدای کتاب  گنج نماز (جلد یک) آمده است.

اما بعد از ثابت کردن بندگی با ذکر حمد و سوره و قیام متصل به رکوع و وصل شدن به حلقه حیات نماز در ظهور رکوع و سبز شدن و رسیدن به سجده و حامل میوه و گل و خشوع و خضوع شدن ، آنگاه بعد از دو سجده که درواقع رسیدن به بلوغ 9 ِ عمل و گنج 72 که عدد ابجد کلمه سجده است  و برابر با تمام 28 حروف الفبای بندگی است! (زمانیکه حروف به تمام معنای حرفی ، بسیط شده و رویهم جمع شوند ، 72 تا می‌شوند . مثلا الف ، یک حرف است اما به سه حرف خوانده می‌شود. و حرف با ، یک حرف است که بسیطش می‌شود با که 2 حرف خوانده می‌شود).

پس جمع تمام حروف ، به عمل در سجده بندگی کامل می‌شود. چنانچه همه عالم در سجده است (ولله یسجد مَن فی السموات و الارض طوعاً و کرهاً و ظلالهم بالغدوِّ والاصال ؛ هرکه و هر چه در آسمانها و زمین است با همه آثار وجودیش با رغبت و اشتیاق و به جبر و الزام ، شب و روز به طاعت خدا مشغول است) .

حال بنده بعد از سجده دوم و در رکعت دوم ، که هر کدام معنای زیبای خود را دارد! زیرا یک بار در اول نماز از پشتِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ورودی پیدا می‌کنیم . عدد ابجد حرف ب=2 است و در آخر نماز باید از 2 تا دَر قبولی بگیریم : یکی دو سجده کامل انجام شود ؛ به عددِ 2 برابر با حرفِ ب و یکی هم بعد از دو رکوع یعنی تمام کردن 2 رکعت نماز ، آنگاه باید مدارک خلوص را با تشهد ، به خداوند متعال تحویل دهیم:

شهادت به توحید و شهادت به رسالت سرورمان پیامبراکرم؛ محمد مصطفی (ص) و با صلوات واجب در تشهد ، شهادت به خاندان مطهرش(ص) ، شناسنامه‌ی عقیده قلبی خودمان را ارائه می‌دهیم. درحالیکه تشهد باید در حال نشسته خوانده شود ، شاید آنجا مکان فی مقعد صدق عند ملیکٍ مقتدر است. که تا شاید به فضل خداوند ، با سلام به حقیقت و قبولی نماز برسیم. 

در حدیث معراج پیامبر(ص) خواندیم که حضرت بعد از وضو از چشمه صاد و خواندن 2 رکعت نماز (مقبول) ، تشهد و سلام آخر را فرمود. ملک وحی از پروردگار عالم پیام آورد که خداوند جلّ‌جلاله به پیامبرش فرمود: السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته. و منت خداوند ، سلام دوم است به مؤمنینی که مأموم حضرت هستند: السلام علینا و علی عباد الله الصالحین . پس مجوز از پروردگار عالم صادر شد و این سلام ازلی و ابدی گردید.

اعراب در اخلاق و آدابشان وقتی می‌خواهند خداحافظی کنند و یا آخر کلامشان ، می‌گویند : السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. شاید سلامِ نماز هم تحفه‌ای است با برکت از جانب خدای مهربان که از عالم قرب به عالم اسفل ، هدیه داده می‌شود! که برکت سلام با ملکوت این کلمه است که اسم مبارک خداوند است  ؛ سالم و سلیم قلبی و امن‌نامه از عذاب الهی در قیامت است و انشاءالله با دوستی و سلم و برکت بتوانیم در عمل به سیرت نماز که صورتِ انسانِ کامل است مزیّن شویم.

از آنجاییکه شروع این مبحث را با صورت شجره طیبه آغاز کردیم و نماز را حقیقت این درخت و ارکان آن را به اعضای این درخت شرح دادیم. در نهایت زندگی چهار فصل درخت ؛ بعد از سجده بندگی که کلّ محتوا جان خود را در رکوع به اتصال رگ حیات ، در نهایت خضوع بندگی برای رضای خداوند کریم به رضای او که قلب حیات عالم است ؛ امام زمان(عج) ، و آنگاه در سجده به تمام محتوای میوه و ثمره عقیده و ایمان خود را بر زمین می‌گذارد. که آنگاه باغبان ، ثمره و ارزش را در چیدن این میوه می‌دهد که چگونه در بازار خریدار دارد.

*پس خوب دقت کنید ! در کتاب وسایل الشیعه .ج4.ص27 می‌فرماید: إن قُبلتُ قُبلتُ ماسواها و إن رُدت رُدّت ماسواها. حالا موقع سواکردن تمام عمر درخت و تمام نتیجه زحماتش در قبولی باغبان از میوه‌هایش است. پس اگر مورد پسند شد ، این درخت پایدار می‌ماند و اگر مردود شد ، او از صحنه باغ و باغستان خارج می‌شود!

و این ثمره حقیقی نتیجه قبولی نماز است. که اگر به سجده مقبول دست یافتیم ، آنگاه به ارائه و اقرار تشهد می‌رسیم و بعد از آن به میوه‌ی سلام که پایان زندگی هر مؤمنی بسته به نماز مقبول او می‌شود.

چنانچه معنی حدیث این بود که اگر نمازش قبول شود ، بقیه اطاعت‌هایش قبول می‌شود. و اگر نمازش قبول نشد ، بقیه اعمالش هم رد می‌شود یعنی رفوزه. پس قبولی ، حقیقت سلام است که برکات سلام ، ادامه رحمت خداوند است  که تا قیامت از آن مستفیض می‌شود. آنگاه می‌فرماید: انّ المُصلّی یُناجی ربّه ؛ این است نمازی که رب مهربان ، صاحب نمازش را نجات می‌دهد. اللهم الرزقنا

 

راز سلام نماز

اصل سلام در شب معراج تمثّل یافت. هنگامیکه پیامبر(ص) (در معراج)  در پایان نماز ، نشستند و دستور تشهد و صلوات را اجرا کردند ، توجهی کرد ناگاه صفوف فرشتگان ، فرستادگان و پیامبران را حاضر دید! به او گفته شد : ای محمد(ص) بر آنان سلام کن. فقال : السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. فأوحی الله عزوجل الیه أنّ السلام التحیة و الرحمة و البرکات أنت و ذرّیّتک . گفت سلامت ، رحمت و برکات  خداوند بر شما باد. خداوند به او وحی کرد : من سلام ، تحیت و رحمت هستم و تو و دودمانت برکات هستید. اللهم ارزقنی صلوة مقبولة

تأویل سلام

در کتاب اصول کافی. ج3.ص486 آمده است که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: تأویل این که می‌گویی السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، درخواست ترحم از جانب خدای سبحان است ، و معنای این جمله آن است که نماز ، امان شما از عذاب قیامت است. سپس فرمود : کسی که نمازش را اینگونه نداند ، نمازش ناقص است.

 

سرّ رکوع به عدد 4 ؛رکن چهارم

اما رکوع که رکن چهارم است تعلق به وجود مبارک امام حسن مجتبی(ع) دارد.و عدد 4 ، برابر حرفِ د است که شکل ظاهر(د) ، آن هم رکوع است و دلیل خلقت است و آقا ، سبزپوش آل پیامبر(ص) نامیده می‌شود و جلوه حیات سبز عالم خلقت و تجلی اسم حی پروردگار عالم در صفتِ رحمانیت خالق یکتا و بی‌همتاست. درواقع یکی از اسماء خداوند ، دال است.

پس در حقیقت اسرار نماز در رکوع ظاهر شد زیرا گنج ریشه و تنه و اسرار درون ریشه و تنه ؛ همان حملِ ظهور شاخه از تنه درخت ؛ جایی که محلّ وتر و اتصال حیات شد تا سبزی خود را نشان دهد و جایگاهی که رزقِ باروری میوه را بر شاخه ضمانت می‌کند و باعث تداوم حیات میوه در دانه‌هایش می‌شود.

چنانچه رکوع ، رکن چهارم نماز شد پس بنا بر درس‌های گذشته عدد 4 ، پایه‌ی ارکان خلقت و از عالم عرش و حتی بالاتر از عرش ، اسماءالحسنی الهی تا عرش و کرسی و چهار رکن عالم بیت المعمور، تا 4 رکن خانه مبارک خدا ؛ کعبه (مسجدالحرام) و تا 4 فصل سال و 4 رکن عناصر خلقت عالم و مخصوص خلقت انسان‌ها (آب ، آتش ، باد و خاک) و تا 4 منظور و هدف قیام اباعبدالله الحسین(ع) (قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر) ، تا 4 عمل اصلی در ریاضی که حساب و اعداد ، اعمال ماست که یا ضرب است و یا تقسیم ، یا جمع است و یا منها ، تا در 4 ستون بدنمان و ... ، تا 4 گوشه قبر و انشاءالله 4 ستون و پایه ارکان بهشت که تا 4 ، ظهور پیدا نکند سقفی هم برای امن وامان شدن نیست.

پس دنیا هم بر پایه‌ی4 (اربع ؛ ربیع و اربعین) خلق شد که درواقع همه در حال رکوع به پروردگار عالم هستند و همه‌ی رکوع ، تعظیم به حمد خداوند کریم است. و سفره کرامت در حقیقت رکوع ظاهر می‌شود. و رزقِ رحمانیت بر سراسر همه‌ی ارکان هستی حاصل می‌شود.

*چنانچه از جمع اعداد 1 تا 4 (10=4+3+2+1) عدد 10 بدست می‌آید و درواقع 4 روی 10 ؛ همان خزانه گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم(ص) است که همه در صورت و سیرت ، ظاهر و باطن ، حسن(ع) خلق شده و تجلی کرده‌اند و همه برای مردم ، اسوه حسن هستند (الی یوم القیامة).

پس درواقع عدد 4 که برابر حرف دال است ، در حقیقت دلیل خلقت وجود مبارک 14 معصوم(ص) هستند و این عزیزان ، شاخه سبز و پربار درخت ولایت و رسالت را ظهور داده‌اند، آنها هستند که همه بندگان خدا را احیا کرده و زندگی سالم دنیا و آخرت را می‌بخشند . پس اینجاست که معلوم می‌شود چرا گفتیم که در نماز جماعت ، نقطه اتصال به امام جماعت ، فقط رسیدن به رکوع امام است؟ تا نماز ، حیات جماعتش افشا شود و اتصال برقرار شود!

 

معنای رکوع : رکوع یعنی صداقت ، رکوع یعنی مؤدب به آداب الهی، رکوع یعنی خلوص ، رکوع یعنی پاک شدن از بخل و حسد و کبر و غرور و غیبت و تهمت و هرگونه رزائل و رجس‌ها و جهل‌ها و ناروائی‌ها و بی‌عدالتی‌ها ، رکوع یعنی انسان شدن و از حیوانیت جداشدن ، رکوع یعنی شیعه‌ی واقعی معصومین شدن : نبوی شدن ، علوی شدن ، فاطمی شدن ، حسنی شدن ، حسینی شدن ، ساجدی شدن ، باقری شدن ، صادقی شدن ، موسوی شدن ، رضوی شدن ، تقوی شدن ، نقوی شدن ، هادوی شدن ، زکی شدن و مهدوی شدن صلوات الله علیهم اجمعین . پس در یک کلام ، رکوع یعنی متقی شدن.

 

عدد ابجد و جایگاه عددی کلمه رکوع

عدد ابجد کلمه رکوع=296 است که در جمع ارقامش 17 می‌شود که 17 رکعت نماز در شبانه روز را نشان می‌دهد! جایگاه عددی کلمه رکوع=53 است که برابر با عدد ابجد نام آسمانی پیامبر بزرگوارمان ؛ احمد(ص) می‌باشد. زیرا که او ، امامِ رکوع کنندگان است و تمام جماعت پیامبران و امامان معصوم(ص) و صدیقین و اولیاء و ... همه ، مأمومینِ او هستند. و حضرت بالاترین مقام راکعین را در خضوع و خشوع بندگی نسبت به پروردگار عالم ؛ خالق یکتا دارد چنانچه در تشهد می‌خوانیم: واشهد انّ محمداً عبده و رسوله اللهم صلّ علی محمد و آل محمد.

دیگر اینکه او که خود ، قامتِ الِف وجود (یعنی حقیقت قیام درخت شجره طیبه است) ، پس دختر گرامیش ؛ فاطمه زهرا (س) ، بضاعتِ وجود مبارکش است . پس در قرآن به عدد 1000 رکوع ، گنج معجزه قرآن ظاهر می‌شود(از نظر تجویدی ، قرآن کریم 1000 رکوع دارد).

از طرفی همانطور که بیان شد عدد ابجد کلمه رکوع=296 است که جمع ارقامش 17 می‌شود و در نهایت  8=7+1 که 8 به عربی ثامن خوانده می‌شود که ریشه‌اش ، ثمن است . یعنی گوهر گرانبهایی که ما را وصل می‌کند ، رضای خداست. و از رضای دلِ بنده به اتصال رضای قلب صاحب الزمان(ص) ، رزق رکوع تحویل می‌شود. رکوع ، تجلی تمام آیات عظمت الهی است.

 

یکی از اسرار نهفته در رکوع

درس زیبای رکوع این است که هر کس بخواهد درخت عملش در قیامت سبز باشد و بارور شود و میوه خوب بدهد و سایه خنک داشته باشد ، باید در دنیا رکوع بندگی داشته باشد به شرط اینکه به رکوع امام جماعت زمانش یعنی مولا و امام و  صاحب الزمانش(ص) ، وصل شود تا این وصل نباشد ، حیات آخرتی و سبزی برایش حاصل نمی‌شود . پس باید دانست که چرا خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ...مَن جاء بالحسنة فله عشرُامثالها ؛ اگر تا دم قبر با خودت عمل حسن بیاوری یعنی از سبزی رکوع برنخیزی ، آنگاه در سجدهِ سرازیریِ قبر ، مزد فله عشر امثالها می‌گیری!

*نتیجه می‌گیریم میوه به شاخه‌ی سبز ، ظاهر می‌شود و درواقع به رکوع(حسن) که دلیل رشد درخت است ، میوه‌ پدیدار می‌شود. درحقیقت نماز ، واسطه وصل به امام زمان(ص) است و نقطه وصلِ آن ، رکوع می‌باشد. رکوع یعنی با تمام ادب به خداوند و اوامر نورانیش و خلیفه‌های برحقّ مطهرش(ص) ، تعظیم و تکریم کنیم و با خضوع و خشوع باشیم. چنانچه خداوند یکتا در آیات ابتدایی سوره مبارکه مؤمنون ، وصف انسان مؤمن را می‌فرماید:

بسم الله الرحمن الرحیم. قد افلح المؤمنون(1)همانا اهل ایمان به پیروزی و رستگاری رسیدند.  الذین هم فی صلاتهم خاشعون(2) (اینها) آنانند که در نمازشان خاضع و خاشعند.  والذین هم عن اللغو معرضون(3)و آنانند که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز می‌کنند.  والذین هم للزکوة فاعلون(4) وآنانند که زکات مال خود را به فقیر می‌دهند.  والذین هم لفروجهم حافظون(5) و آنانند که فرج و اندامشان را از حرام نگاه می‌دارند ... . والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون(8) و آنانند که به امانت‌ها و عهد و پیمان خود کاملا وفا می‌کنند. والذین هم علی صلواتهم یُحافِظون (9) وآنانند که در نمازهاشان (ظاهر و باطن نماز را) محافظت می‌کنند. اولئک هم الوارثون (10) چنین کسانی وارث مقام عالی بهشت‌اند.  الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون (11) اینانند که بهشت فردوس منزلگاه (این پاکان است) و برای همیشه در آنجه جاویدانند.

 

 وجود مبارک امام حسن(ع) ؛ باطن رکوع

حال درمی‌یابیم که وجود مبارک امام حسن(ع) پایه و اساس و رکن حیات طیب را بر همه عالمیان ظهور داد.

نکته : تقریبا هر سبزی در دنیا به خاطر داشتن ظاهراً ماده کلروفیل ، کمی تلخی دارد. در عالم بالا تمام تلخی سبزی‌های عالم را در یک جام کردند و امام حسن(ع) ، یک تنه نوشید(بابی انت و امی و نفسی و مالی و اولادی)! و اوست که در زمان خلافتش که 10 سال است ، برای اصلاح ریشه دین در جامعه که انحرافات معاویه‌ها در آن نفوذ نکند ، صلح را انتخاب کرد ( ریشه کلمه صُلح از صَلَحَ  است که به یک معنی یعنی اصلاح کردن)!

و در مقابلش قاتلی ملعونه به نام جعده در منزلش آمد که زهر جفا را به تدریج به وجود مبارکش می‌خوراند و هربار حضرت کنار مرقد مطهر جدّ بزرگوارش ؛ پیامبر(ص) می‌رفت و شفای خود را می‌گرفت تا درنهایت سمی را نوشید که تمام جانش را مسموم و جگرش را پاره پاره کرد (لعنة الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین الی یوم القیامة)

اما تعریف زیبای دیگری هم در این سَم نهفته است : چون درخت ، مظهر ایثار و از خود گذشتگی است . هر درخت سبزی ، سموم هوا را می‌خورد و اکسیژن و هوای پاک را به کسانیکه در اطرافش هستند عنایت می‌کند و حیات سبز خود را به آنها انتقال می‌دهد.

بنابراین وقتی امر خداوند برای نماز شد : أقم الصلوة  ، پس درواقع  نمازی که سبز شود و شاخه و ریشه دهد ، برای مؤمن تهویه هوای بهشتی را عنایت می‌کند و اینجاست که نماز واقعی می‌شود : تنهی عن الفحشاء و المنکر.

امام حسن(ع) ، حامل تمامِ گنج عشر می‌باشد و عدد ابجد نام مبارکش 118 است که معنی می‌شود به 18+100 : عدد 100 برابر حرف ق یعنی نگهدارنده و عدد 18 برابر با کلمه حی یعنی زنده است. پس عدد 118 یعنی نگهدارنده حیات سبز! و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+1+1).

حال خوب دقت کنید که جایگاه نام مبارک حسن(ع)=37 است که جمع ارقامش همان 10 می‌شود(10=7+3) و این عدد برابر با نام مبارک خداوند ؛ اول است و اسرار همه اعداد و حروف از این عدد ، ظاهر می‌شود( یعنی همه شاخه و برگ‌های گنج سبز قرآن و کتاب‌های آسمانی)  

{همانطورکه در کلاس اول ، حروف و عدد برای بچه‌ها تفهیم می‌شود و پایه وصل کردن حروف و به معنا رسیدن را یاد می‌گیرند و شمارش اعداد را هم می‌آموزند. و همه‌ی خزانه علم در پایه حروف و اعداد ظاهر می‌شود}.

و عدد 37 برابر با عدد ابجد کلمه زکی یعنی نورانی است.

آیا عدد 37 اعجاز سلامتی انسان نیست؟! که درجه حرارت بدن سالم باید 37 درجه باشد ! پس از بدن سالم هر نوع تحرک صحیح ، فکر صحیح و زندگی سالم و سبز برمی‌خیزد و انشاءالله با عمل سالم و صالح ، آخرت خوبی هم ظاهر می‌شود و این آیه مبارکه ، معنای سلامت است : ...ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنه و قنا عذاب النار ؛خدایا ما را از نعمت‌های دنیا و آخرت بهره‌مند گردان و از شکنجه و عذاب آتش دوزخ نگاهدار(آیه 201 سوره مبارکه بقره)

نکته دیگر اینکه تنها نام مبارک حسن(ع) است که در آیات قرآن کریم به عدد ابجد اسم مبارکش یعنی  118 بار ، نام حسن و مشتقاتش آمده است.و جالب اینکه نام زیبای حسن(ع) فقط در آیه 37 سوره مبارکه آل عمران (...بقبول حسن...) یعنی در جایگاه عددی نام حسن(ع) ، آمده است! که اینها عظمت رکوع و حقیقت رکوع است!!!

 

 

شرحی درباره سوره مبارکه آل عمران:

سوره مبارکه آل عمران از نظر ترتیب فهرستی قرآن کریم ، سومین سوره است. این سوره مبارکه از وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) و نسل نورانی و ذریه‌های پر برکتش سخن می‌گوید. که خداوند کریم در سنّ کهولت به ایشان ، 2 فرزند عنایت فرمود (از دو همسر ایشان): حضرت اسماعیل(ع) از خانم هاجر(س) و حضرت اسحاق(ع) از خانم ساره(س). که نسل پیامبران بزرگوار تا حضرت عیسی(ع) از حضرت اسحاق(ع) است و پروردگار عالم نسل پیامبر اکرم محمد مصطفی(ص) را از نسل ذبیح اکبر ؛ حضرت اسماعیل(ع) قرار داد و باطن گنج این نسل را در سوره مبارکه ابراهیم(ع) که چهاردهمین سوره قرآن است ، به شجره طیبه تمثیل فرموده است. که جان این درخت در سبزی شاخه و میوه‌هایش است که در تعریف نماز آمد که شاخه سبز رکوع خوانده شد.

و حضرت ابراهیم(ع) که مقام خلّت در پیشگاه پروردگار عالم دارد (لقب خلیل اللهی) می‌فرماید: انّی وجهتُ وجهی للذی فطرالسمواتِ و الارضَ حنیفاً و ما انا مِن المشرکین ؛من با ایمان خالص روی به سوی خدایی می‌آورم که آفریننده آسمان‌ها و زمین است و من هرگز با عقیده جاهلانه مشرکان موافق نخواهم بود .(آیه79 سوره مبارکه انعام)

*آل عمران به معنای خانواده آبادانی می‌باشد. جالب است بدانید حقیقت اسرار آل عمران ، وجود مبارک پیامبر گرامی اسلام و خانواده نورانیش می‌باشد (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم) که جانِ آبادانی آن به وجود سبزپوش آل پیامبر(ص) ؛ ابا محمد حسن بن علی(ع) ظهور پیدا کرده است. که به نامِ نامیش ، تمام عالم خلقت در صورت حسن ، و به هدف حسن ، و به مقصد حسن ، و در جلوه حسن ، و در ملاحت حُسن حسن ، و نمره قبولی و 20 حسن ، و پاداش حسن ، و جایگاه و قرب حسن جلوه کرده است! و خداوند باریتعالی پس از خلق صورت جسمانی آدم(ع) ، به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرمود. پس چون خلقتش در صورت حسن می‌باشد به خود ، تبریک اَحسن فرمود.

بنابراین وقتی می‌خوانیم وجود مبارک امام حسن(ع)، چهارمین معصوم در مرتبه ظهور نوری در عالم اسرار است پس عظمت عدد 4 ، تمام گنج عشر است و جمع 1 تا 4 می‌شود 10 و خداوند متعال برادر امام حسن(ع) را که هم نام اوست به عدد 10 متولد می‌فرماید. و این عددِ حرفِ ی است که درواقع نام ایشان همان حسن(ع) است که یاء صغیره گرفته ؛ حسـیـــن(ع) خوانده می‌شود.

 

تعداد آیات سوره مبارکه آل عمران=200=امام حسن(ع)

پس این سوره مبارکه حقیقت اسرار آل عمران است به 200 آیه که برابر با عدد ابجد نام زیبای امام حسن(ع) می‌باشد. و از طرفی برابر با عدد ابجد حرف ر است که صفتش ، تکریر است و این صفتِ فعل اعمال است در دنیا! یعنی تکرار می‌شود چه در مخرج زبانی و چه در صفات فعلی ؛ مثل اینکه کنار کوه فریاد بزنیم که همانجا انعکاس صدای خود را می‌شنویم. پس در همین دنیا ، انعکاس اعمالمان به خودمان برمی‌گردد.

چنانچه خالق یکتا در قرآن کریم می‌فرماید: والعاقبة للمتقین (برای مؤمنین و متقین.آیه 83 سوره مبارکه قصص)  یعنی کسی که عمرش تقوا دارد ، خیر آن در عاقبت به او می‌رسد و عاقبت به خیر می‌شود. تا حساب قبر و قیامتش هم انعکاس زیبای تقوا را پیدا کند .و نیز می‌فرماید: فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمدلله رب العالمین (برای ظالمین.آیه 45 سوره مبارکه انعام)؛ پس سپاس پروردگار جهانیان را که ریشه ستمکاران برکنده شود.

آدم ظالم در همین دنیا ریشه‌اش قطع می‌شود {بنابراین همینطور که پروردگار عالم از ظالمین انتقام می‌کشد ، پس عاقل هرگز به خود ظلم نمی‌کند(گناه) و با کوچک‌ترین اشتباه در دنیا ، استغفار و جبران عمل می‌کند} . یا برای افراد مکذب می‌فرماید: قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین (آیه 11 سوره مبارکه انعام) ؛ بگو در زمین سیر کنید پس ببینید عاقبت تکذیب کنندگان ( دروغگوها) چگونه بود.

بنابراین اگر در زندگی ، عمل ما حسن باشد پس جوابش هم به حسن به ما برمی‌گردد. خداوند یکتا در آیه 60 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید :هل جزاءُ الاحسان الا الاحسان. آیا جزای خوبی ، جز خوبی است؟ ریشه کلمه احسان خداوند ، حسن است.

جالب است که جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)=65 و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا است.امام حسن(ع) ؛ سبزپوش آل پیغمبر(ص) و کریم اهل بیت(ص) است. خوب دقت کنید! پروردگار عالم ، دنیا را در جایگاه حسن(ع) خلق فرمود زیرا آنچه به مخلوقاتش (مخصوصا انسان) داده است ، همه در مجرای  حسن یعنی بهترین است ، چنانچه در خلقت انسان به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرموده است. پس انسان هم در مجرایِ حسن خلق شده است . درواقع یعنی سبز! یعنی زنده! یعنی بدون نقص! یعنی حی و سالم! یعنی با سرنوشت و آینده و توان‌های عالی ... .

*و زیباتر اینکه عدد ابجد نام مبارک "امام حسن"(ع)=200 برابر عدد ابجد کلمه عقل است .آیا این مهندسی ، احسنت ندارد که انسان ، دارای عقل است و خلیفة الله در دنیا است! و بدن انسان هم شامل 200 استخوان است { البته برخی جاها گفته می‌شود 206 تا که درواقع بدن 6 قسمت شده و به 200 تا وصل هستند}.

 خلاصه امیرالمؤمنین(ص) فرموده که اگر خدا می‌خواست عقل را بصورت مردی خلق کند ، آن صورت حسن(ع) بود.

 

تعداد آیات سوره مبارکه آل عمران=200= ر

حال خوب دقت کنید ! حرف ر که عدد ابجدش 200 است ، جایگاه عددیش در حروف الفبا 20 می‌شود و خداوند متعال نمره 20 تمام اعمال ما را در قرآن ، حسن می‌خواند: بهترین اخلاق ؛ خلق حسن ، بهترین اُسوه ؛ اُسوه حسن ، بهترین قرض دادن ؛ قرض الحسنه ، بهترین رزق ؛ رزق حسن ، بهترین قبولی ؛ قبول حسن است. اما چقدر زیباست که خداوند کریم ، دنیا را در جایگاهِ باطنِ حسن(ع) خلق فرموده ، پس شایسته است همه‌ی انسان‌هایی که به دنیا می‌آیند ، بندگیِ خوب یعنی نمره حسنِ خداوند را دارا شوند و عمل حسن به آخرت خود بیاورند.

یعنی کسی که عاقل باشد به زندگی و عمل حسن دست پیدا می‌کند و نتیجه حسن ، نصیبش می‌شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید:  مَن جاء بالحسنةِ فله عشرُ امثالها ؛ هرکس با خودش عمل حسن بیاورد ، پاداشِ عشرُ امثالها دارد. پس قبولی ، به نتیجه‌ی حسن(ع) است. اینجا لازم است توضیح دهم :

 

 

 "عمل حسن" و "عشر امثالها" یعنی چه؟

عمل حسن یعنی عمل سبز یعنی عمل زنده ، سالم ، شاداب ، بدون عیب و بدون آفت ، عمل کامل ، عملی که وصل به امام زمانش باشد همانطور که در قسمت رکوع بیان شد که در نماز جماعت ، نقطه وصل مأموم به امام ، رسیدن به رکوع امام است. در این صورت ، عمل سبز می‌ماند چون از شاخه جدا نشده و فُرادا نیست. پس اگر به این شکل عمل تا دم قبر آمد ، خداوند مزدش را عَشرُ امثالها می‌دهد.

*عشر امثالها یعنی چه؟ گفتیم که حرف ر به عدد ابجد 200 ، برابر با نام مبارک "امام حسن"(ع) می‌شود و جایگاه عددیش 20 است که اگر اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم می‌شود 210 که برابر با نام مبارک "امام حسین"(ع) است! کسی که به عدد 10 متولد شده ، کسی که با 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش متولد شده است. پس میوه حسن(ع) ، حسین(ع) است . و اینجا معنی عشرُامثالها را بخوبی متوجه می‌شوید که اگر عمل حسن(ع) را تا قبر بیاوری ، مزد حسین(ع) می‌گیری که تا ابد غنی باشی.

چرا عدد 1 تا 20 جمع می‌شود؟! زیرا مثلا یک دانش آموز در امتحان املا باید تمام نوشته هایش از 1 تا 20 بدون غلط باشد ، تا نمره‌اش 20 شود{منظور تکلیف است که در دنیا ، باید بدون غلط انجام می‌شده} پس این نمره از سایه (شجره) درختِ عمل در فعل ستون دین ؛ نماز حقیقی ظاهر می‌شود که با وصل رکنِ رکوع ، به مقام سجده می‌رسیم {رکوع ، رکن 4 است که 10=4+3+2+1 پس نمره  10 را با رکوع می‌گیریم و قبول می‌شویم و سجده ، عشرُامثالهاست یعنی 10 نمره بعدی که نمره 20 حاصل می‌شود!}

 

امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مظهر رحمت الهی هستند

پس رکوع واقعی ، شکرانه رحمت خاص پروردگار عالم است به عام مردم . غیر از رزق ظاهر برای بندگان از عمر و سلامتی و عقل و علم و تمام برکات زندگی در دنیا از نزولات آسمانی و روییدنی‌ها و حیوانات و حتی تسخیر انسان برهمه‌ی مخلوقات ، رزق باطنی و عالم آخرت است که پیامبران و کتاب‌های آسمانی و چهارده نور مقدس معصوم(ص) هستند که برای شکر و حمد خداوند که خاصّ ذات اقدسش از مجرای وجود مبارک حسن(ع) کریمانه روزی داده و به تبعیت و شیعه شدن وجود مبارکش ، باید در مقابل پروردگار عالم راکع شویم.

و چنانچه بخواهیم از میوه و ثمره‌ی این نعمت‌ها در قیامت هم بهره‌مند شویم باید صفت رحیمیت پروردگار عالم که اسمِ عام خداوند است و مخصوص خاص وجود مؤمنان در آخرت است را از مجرای انوار اباعبدالله الحسین(ع) در قیامت دریافت کنیم.

در باطن آیات 19 تا 22 سوره مبارکه الرحمن ، تولد لؤلؤ{امام حسن(ع)} و مَرجان { امام حسین(ع)} در بیت ولایت نهفته است! در این سوره سخن از رحمت است و لذا بحث فبأی آلاء ربکما تکذبان (پس کدامین نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید) بیان شده است . و ارتباط رحمت به وجود مبارک خلیفه‌های برحق پروردگار عالم ظهور و بروز می‌کند. چنانچه محبت به امام حسین(ع) تقریباً شامل عموم مردم است اما محبت به امام حسن(ع) ، خاص است. خصوصیاتش خاصّ وجود مبارک خودش می‌باشد ؛ وجود مبارکش را کریم اهل بیت(ص) می‌خوانند!

و امام صادق(ع) می‌فرماید:{کتاب المصباح للکفعمی.ص317}عن ابی عبدالله(ص) فی قوله: "یؤتِکم کفلَین مِن رَحمتِهِ" قال الحسن(ع) و الحسین(ع). در تفسیر آیه 28 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: به خدا ایمان بیاورید تا به شما دو سهم از رحمت خود را بدهم .فرمودند منظور از این دو سهم از رحمت ، حسن(ع) و حسین(ع) هستند. هر دو رحمت الهی هستند.

به یک اعتبار امام حسن(ع) ؛مخزن رحمت رحمانیه و امام حسین(ع) ؛مظهر رحمت رحیمیه می‌باشد. چراکه امام صادق(ع) فرمودند: الرحمنُ اسم خاص بِصفَةِ عامَّةِ و الرحیمُ اسم عام بِصِفَةِ خاصّه. یعنی رحمان ؛ اسم خاص است به صفت عام و رحیم ؛ اسم عام است به صفت خاص.

*در امام مجتبی(ع) نسل امامت تجلی نکرد و جلوات عصمت زهرایی در او متجلی شد (اسم خاص) اما لطف و کرمش فراگیر بود(صفت عام) به نام کریم اهل بیت(ص) می‌شود باطن رکوع. و درواقع نماز که ستون دین است به رکعت خوانده می‌شود و اتصال پیدا کردن مأموم به امام جماعت فقط به رکوع است. پس خاص می‌شود و رکن رکوع در هر رکعت فقط یکی است و در آن نباید شک باشد والا نماز باطل می‌شود.

*در مقابل نسل امامت در امام حسین(ع) ظهور نمود(اسم عام) و لطف او در قیامت برای مؤمنین می‌باشد(صفت خاص). پس از رکوع ، وارد رکن پنجم می‌شویم که سجده است و دو سجده ، یک رکن می‌شود و در هر سجده باید هفت عضو ساجد شود. امام حسین(ع) جانِ سجده را با تمام وجود خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش ؛ که میوه‌های سبز شاخه حسن(ع) هستند را به باروری کامل گنج معصومین(ص) تا وجود مبارک نهمین فرزندش ؛ وصی الحسن امام زمان(عج) ، در دنیا در کربلا و روز عاشورا بر زمین گذاشت و حقّ دین را کامل با اطاعت محض سجده بجاآورد! و حقیقت محبت پروردگار در صفت رحیمیت را برای آخرت الی الابد به شیعیان و مؤمنین رسانید.

پس از آنجا که او مظهر اسم رحیمیت پروردگار عالم است معلوم می‌شود که چرا حضرات معصومین(ص) فرمودند که همه‌ی ما سفینه نجات هستیم ولی سفینة الحسین اَسرع (سریع‌تر است)، همه ما باب الله هستیم اما باب الحسین اوسع (وسیع‌تر است).

دیدار حضرت فاطمه (س) در محشر به حسن(ع) و حسین(ع)

فرمودند که روز قیامت وقتی صدیقه طاهره(س) پیشگاه خداوند قرار می‌گیرد ، خطاب می‌رسد که (سَکی حاجتکِ) یعنی حاجت خود را بخواه. خانم می‌فرماید: اَرنی الحسن و الحسین(علیهماالسلام). یعنی می‌خواهم دو فرزندم حسن و حسین (علیهماالسلام) را ببینم. با اینکه روز قیامت ، روز جزا می‌باشد اما حضرت فاطمه(س)  عمل را می‌خواهد نه جزای آن را { درحقیقت جانِ رکوع و جانِ سجده به خداوند را می‌خواهد}.

بعد در جواب است که فقط فرزند شهیدش حسین(ع) را می‌بیند. خطاب می‌رسد : (اُنظری الی قلب محشر) یعنی به قلب محشر نگاه کن . با اینکه حضرات معصومین(ص) در سمت راست عرش الهی قرار دارند اما اباعبدالله الحسین(ع) در میان مردم و در قلب محشر است چرا که ایشان رحمت واسعه‌ی خداوند و باب نجات امّت می‌باشد. پس باید در میان مردم باشد تا هول قیامت از آنها برطرف گردد. از طرفی رسول خدا(ص) فرمودند:همانا در درون مؤمنین معرفتی مکتوم و مخفی برای حسین(ع) قرار دارد و چون روز قیامت روزِ بُروز بواطن و درونیات انسان‌هاست ، آن معرفت ظهور می‌یابد و هول و هراس محشر را از آنها رفع می‌کند.

در آن روز به حسب ظاهر ، امام حسن(ع) تجلی نمی‌کند! البته شاید برای خودِ حضرت زهرا(س) مشهود باشد اما این شهود ، عمومیت ندارد و این لازمه خاص بودن حضرت است! و درواقع بنا به آیه  22 سوره مبارکه الرحمن :یخرج مِنهما اللؤلؤُ و المرجان(از آن دو دریا ، لؤلؤ و مرجان پدید آورد) ، لؤلؤ و مرجان ، ظهور دو دریای رحمت بودند : لؤلؤ ؛ وجود مبارک امام حسن(ع) و مرجان؛ امام حسین(ع) است.

 

امام زمان(عج)

در دعای فرج می‌خوانیم: ... و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. او کسی است که دلیل باز شدن تمام چشمه‌های رحمت پروردگار عالم روی زمینی است که بصورت مسکن برای انسان‌ها قرار گرفته و کسی است که تمام گنج‌های زمینی در زمان ظهورش برایش بدون هیچ حجابی آنچه که در باطن دارند ، ظاهر می‌کنند و استفاده و تمتع یعنی بهره‌برداری از تمام خزائن زمین بصورت طولانی مورد بهره برداری مولا قرار می‌گیرد.

و درنهایت "تسکنه ارضک" ؛ آرامش کامل زمین یعنی در آن زمان زلزله نمی‌آید ، هیچ خطری مردم آن زمان را تهدید نمی‌کند. درواقع بهشت ، روی زمین برقرار می‌شود. پس مولای ما وصی الحسن(ص) است و او تمام وصایتِ جدّ بزرگوارش را عمل کرده و افشامی‌کند و زمان ظهور ایشان ، حکومتِ حسن(ع) است.اللهم عجّل لولیک الفرج

*لیالٍ عشر یعنی:

(اصول کافی(ط-الاسلامیة).ج1.ص479 :عن جابربن یزید جعفی عن ابی‌عبدالله (ع) قال ... و لیالٍ عشرٍ الائمةُ(ص) مِنَ الحَسنِ الی الحَسنِ... یعنی جابر بن یزید جعفی روایت کرد از امام صادق(ع) که فرمودند :و شب‌های دهگانه ، ائمه(ص) هستند؛ از حسن بن علی بن ابیطالب (ع) تا حسن بن علی بن محمد(ع). چراکه تاریکی‌های ظلم و جور حاکمان غاصب وقت ، بر ایشان چیره گشت و حتی حکومت ظاهریه هم نداشتند و اما در مورد آخرین ایشان فرمودند: و الفجرِ الفجرُ هو القائم. یعنی مراد خداوند که فرمود قسم به فجر ، امام زمان ؛ حجة بن الحسن(عج) می‌باشد . زیرا نه تنها آنچه از ظلم و جور حاکمان که بر آن دَه امام(ع) مستولی بود در مورد ایشان وجود ندارد ، بلکه شب ظلمانی عالم را به فجرِ صادق می‌رساند. اللهم عجّل لولیک الفرج

 

جمع الشمس و القمر

ابتدا جایگاه شمس و قمر را در عالم معنی می‌کنم: اهل  نجوم و هیئت ، خورشید را نیّر اعظم می‌دانند یعنی منبع نوری که از ذاتش نورافشانی می‌کند. هیچ موجودی در دنیا بدون نور نمی‌تواند زندگی کند. درواقع یکی از ارکان اصلی حیات ، نور خورشید است. که نور خورشید را آفتاب می‌گویند یعنی به وجودش آفت‌ها زدوده می‌شود تا هر وجود به حیاتِ سالمش برسد.

درواقع همان کرامت کریم پروردگار عالم است که رزق نور خودش را از شعاع شمسِ حیات حسن(ع) بر دنیا و آخرت و ظاهر و باطن مخلوقاتش ارزانی داشته تا همگی از این سفره با کرامت روزی بگیرند و هر کس به اندازه اشتهایش یا اندازه ظرف وجودش ، از آن استفاده کند. زیرا نور باعث  سوخت و ساز و تولید انرژی و بروز قوا (چه ظاهر و چه باطن) می‌شود.

در حقیقت این نور از منبع لایزال الهی گرفته شده و به شعاع حسن(ع) در سفره‌ی کرامتش ظهور پیدا می‌کند. به یک معنا ، خورشید ظاهر است و به یک معنا ، امام معصوم(ص) که هادی مضلّین و هادی انسان‌ها برای رسیدن به رشد و حیات عقلانی و زندگی دائمی آخرت هستند .

و خورشید صامت ؛ کتاب آسمانی قرآن است که یکی از اسمائش نور می‌باشد درحالیکه هر حرف و نقطه و کلماتش ، علامات و چراغ‌های سبز و قرمزی هستند که اگر عمل شوند ، هرگز انسان دچار معصیت و گناه نمی‌شود و به بیراهه نمی‌رود.

جالب است بدانید که علم ، نور است. علم ، دانستن است .علم ، یکی از آن چراغ‌هایی است که پیوسته از زمانی که انسان متولد می‌شود بدست می‌آید چنانچه هر لحظه در حال آموزش است و تمام سلول بندی‌های وجودش در دنیا ، تشنه یادگیری است و دائماً درحالیکه ظاهر جسم رشد می‌کند ، قوه‌های بینایی و شنوایی و چشایی و لامسه و دیگر اعضا ، هم درحال یادگیری چیزهایی هستند که احتیاجاتش را برطرف کند ، تا قوه بکار بیفتد و در تکامل بتواند راه برود ، حرف بزند و آموزه‌ها همچنان ادامه دارد تا 7 سال که قوای داخلی تا اندازه‌ای رشد یافته  که ظرف عقل و رشد فکری باید به کمال برسد ، پس تحت تعلیم و تربیت علم ظاهری قرار می‌گیرد (به مدرسه می‌رود).

نکته مهم اینکه : اگر به اطراف خود نگاه کنید همین لباسی که پوشیده‌ایم ، علم است یعنی نور! همین غذایی که می‌خوریم از بدو تولیدش تا طبخش همه با علم است یعنی نور! همه وسائلی که استفاده می‌کنیم همه در تولید و طرز استفاده علم است یعنی نور! راهی که طی می‌کنیم تا به مقصد برسیم با آدرس است یعنی نور!

 

اخلاق و ادب ، علم است زیرا در علمِ اخلاق و علمِ ادب باید قرار بگیریم تا مؤدب به آداب شویم یعنی نور!{ جالب است که عدد ابجد کلمه ادب=7 . که آسمان‌ها 7 طبقه و زمین 7 طبقه است ، هفته 7 روز است و یک سال 52 هفته که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است(که 7 آیه دارد) و برابر با عدد ابجد اسم مؤدب است!}

بنابراین می‌بینید که همه عالم در علمِ ادب غرقند و تمام گردش در سال کامل می‌شود که آن هم مؤدب به حمد الهی می‌‍‌باشد! پس تمام نظم هستی در حمد خداوند یکتا غرق است و همه بدون ذره‌ای بی‌ادبی به تمام و کمال ، حامد و فرمانبردار خداوند هستند. پس همه در نور ، غرقند و خداوند کریم در آیه 35 سوره مبارکه نور می‌فرماید : الله نور السموات و الارض.

خوب دقت کنید! سیّد همه رنگ‌ها ، رنگ سبز می‌باشد و وجود مبارک امام حسن(ع) ؛ سبز پوش آل پیامبر(ص) ، تجلی رنگ سبز است. و خداوند کریم ، حیات و سبزی و سلامت و بی‌نقص بودن و کامل جلوه کردن و با نشاط و با طراوت و جوان بودن را در سبزی قرار داد. نکته قابل توجه اینکه پزشکان وقتی می‌خواهند به اتاق عمل بروند ، لباسشان میکروب‌زدایی شده و رنگ سبز است!

چون حقیقتِ سبز ، بی آفت بودن ِ آن است. درواقع یک پزشک اول باید خودش به نور سبز ؛ حیاتِ علمی و عملی را گرفته باشد ، تا بتواند با برداشتن آفتِ بیماری به بیماری که درواقع زرد شده ! حیاتِ سبز را اهدا کند.

*پس ببینید که چقدر زیباست که نور خورشید و ماه از نور وجود امام حسن(ع) خلق شده است! رسول اکرم(ص) در حدیثی فرمودند: ... فنورُ الشمسِ و القمرِ مِن نور الحسنِ و نور الحسنِ مِن نوراللهِ و الحسنُ أفضلُ مِن الشمسِ و القمر...{ بحارالانوار (ط-بیروت) ج25 ص16} یعنی نور خورشید و ماه از نور حسن(ع) است و نور حسن(ع) از نور خداوند است و حسن(ع) برتر از خورشید و ماه می‌باشد.

بنازم به کرامت پروردگار عالم و لطف و محبت بی‌انتهایش که هرگز مخلوقش را به خود رها نکرده و پزشکانِ معنوی جامعه بشریت را با نور سبز به بالین هدایت بندگانش فرستاده است تا انسان‌ها در دنیا از بیماری حیوانیت به سلامت هدایت انسانیت از درون برسند تا هم دنیا و هم آخرت سبزی داشته باشند.

خداوند کریم در آیه 201 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ... ربّنا آتنا فی الدنیا حسنةً و فی الآخرةِ حسنةً و قِنا عذابَ النار {خدایا ما را از نعمت‌های دنیا و آخرت بهره‌مند گردان و از شکنجه و عذاب آتش دوزخ نگاهدار}. این ذکر ، تجلی حیات و بهترین دعای سبزی است که خداوند به بندگانش آموزش می‌دهد؛ که بخوانند و بخواهند و بفهمند و تعقل کنند تا برسند.انشاءالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۲۲:۴۰
عذرا شفائی

"اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین"

معنی عددی کلمه شمس

عدد ابجد کلمه شمس=400 است که برابر با عدد ابجد حرف ت می‌باشد. این حرف ، تکامل جلوه عدد 4 ؛ پایه ارکان خلقت و پایه ربیع یعنی بهار و سبزی و اسرار حیات از عالم سِرّ تا الی یوم القیامت است. و عدد 4 ؛ برابر حرف د یعنی دلیل خلقت و جلوه خلقت نور مطهر چهارمین معصوم(ص) ؛ امام حسن مجتبی(ع) است. و عدد 40 که ظهور اربعین و تمام اسرار بهاری شدن به ظاهر و باطن است (قبلا تا حدودی معنا شد) و برابر با عدد ابجد حرف م می‌باشد یعنی تنها حرفی که در عالم هستی مقام قلب دارد(قلب به میم) . جالب است که قلب در بدن ، مرکز حیات سبز انسان است زیرا با هر نفس ، ممات را به حیات ، قلب می‌کند!

و عدد 400 که تکامل جلوه‌ی انوار حقیقتِ 4 ارکان و 40 در باطن اربعین است  به جلوه گنج انوار شمس هم می‌باشد(شمس=400=ت) . مَلکِ حرف ت ، حضرت عزرائیل(ع) است که این ملک ؛ مأمور جدا کردن ظلمت از نور بدن است ( جسم ، ظلمت و روح ، نور است). درواقع انسان مؤمن بعد از دنیا رفتن ، خورشید شمسِ روحش که از ظلمات خارج شده ، خدا میداند که چگونه می‌درخشد و زندگی حسن(ع) را بواقع در آن دنیا آغاز می‌کند.

و چه زیباست که می‌فرمایند : زینت بهشت ، دو وجود مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هستند ؛ سیدی شباب اهل الجنة یعنی این دو ، جلوه جوانی ، سید بهشت ، زینت سبزی و گل و میوه بهشت هستند.  

درواقع تمام گنج شمس و جداشدن ظلمات از نور به شرط رسیدن به رکوع حقیقی و وصل شدن رگ حیات خضوع و بندگی به رگ قلب عالم امکان ؛ امام جماعت حاضر ؛ امام زمان (عج) می‌باشد.

 

جذب نور بوسیله قمر در دنیا و آخرت   

پروردگار عالم آنچه در عالم خلقت ظهور داده است ، زوج قرارداده و در حقیقت ظاهر و باطن یا بقولی نور و ظلمت ، روشنایی و تاریکی ، روز و شب و ... و همینطور روح و جسم و در عوالم : اعلاعلیین و اسفل السافلین ، دنیا و آخرت ، چنانچه دنیا را عالم اضداد نامیده‌اند. طبق آیه یک سوره مبارکه انعام که خداوند کریم می‌فرماید: الحمدلله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور..؛ حمد و ستایش مخصوص پروردگاری است که خلق کرد آسمان و زمین را و قرار داد ظلمات(تاریکی‎ها) و نور(روشنایی) را.

پس همینطورکه جسم ، ظلمات شد ؛ ظرف گیرنده و جمع کننده و جذب کننده بدن است و روح ، نورِ بدن است. و هر دو با هم یک جسم را تشکیل می‌دهند. پس ظرف ظهور ، جسم است که اسرار روح را افشامی‌کند یا راکب و مرکوب می‌شوند. جسم ، مرکب است و روح ، مرکوب! درواقع جسم پیرمی‌شود و می‌میرد اما روح ، آن به آن زنده‌تر و تعالی و تکاملش بی‌انتها و حیاتش بدون موت است!

پس قمر ، ظرفِ گیرنده و جذب کننده‌ی گنج نور شمس است. بنابراین هر دو وجودِ شمس و قمر از نور وجود مبارک امام حسن(ع) خلق شده است. زیرا دنیا ، تاریک‌خانه‌ی عالم بالا و محلّ ظهورِ اسرارِ عالم بالا است! به عبارتی دنیا ، لباسِ جسمانی ظهور اسرار عالم بالاست. پس محلّ تعالی رسیدن انسان و به انسانیّت رسیدنِ انسان ، دنیاست.

درواقع مقامِ انسانیتِ انسان ، روح است برای جسم انسان. و بهشت وحیاتِ طیب ، مخصوص انسانیتِ انسان است. و مقام قمر درواقع مقامِ انسانیتِ انسان کامل است و ظهور تمام گنج روز از درون لیل و (هنگام سحر) در شب است{چنانچه در قسمت عشا (در جلد اول گنج نماز)توضیح داده شد}

فلذا پیامبر(ص) فرمودند که امام حسن (ع) برتر از خورشید وماه است {... فنورُ الشمسِ و القمرِ مِن نور الحسنِ و نور الحسنِ مِن نوراللهِ و الحسنُ أفضلُ مِن الشمسِ و القمر...( بحارالانوار.ج25 .ص16) } . و پروردگار عالم در آیه 5 سوره مبارکه یونس می‌فرماید: هوالذی جعل الشمس َ ضیاءً و القمرَ نوراً... . یعنی او کسی است که خورشید را ضیاء (نیّر) و ماه را نور قرار داد. بین نور و ضیاء ، تفاوت است. علامه مصطفوی در این باره می‌گوید: هو جَهةُ الاشراقِ و الاشِعَّةِ المُنتشرةِ مِن النورِ فإنّ النظَرَ فی النّور إلی نفسِ النورِ مِن حیثُ هو، و فی الضّوءِ إلی جَهةِ إشراقه ، کما أنّ الإشراقَ هو طُلوعٌ معَ الإضاءةِ ، فالنورُ أعمُّ مِن أن یکونَ فیهِ إضاءةٌ أیضاً أم لا... {التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ؛ج7؛ص48}

یعنی: ضیاء به آن جهت اشراق و اشعه‌ی منتشر شده از نور گفته می‌شود. پس نظر در نور ، به نفس آن است ، بدون توجه به اعتبارات دیگر و در ضوء ، به جهت اشراقش . بنابراین نور اعم است از اینکه در آن اضائه‌ای باشد یا نه.

مرحوم طریحی {مجمع البحرین. ج2.ص389} چنین افاده فرمودند که فرق بین ضیاء و نور به دو جهت است :یکی آن که ضیاء اقوی و اتم نور است و دیگر آن که ضیاء ، ضوء ذاتی و اصلی و نور ضوء ، عارضی و تبعیست. والبته مراد از ذاتی بودن ، آن است که آن چیز بدون واسطه منتهی به علة العلل شود.

پس درحقیقت ، ضیاء و نور همان شمس و قمر در وجود امام حسن مجتبی(ع) جمع شده است. و آیه 9 سوره مبارکه قیامت می‌فرماید: وَ جُمِعَ الشمسُ و القمَرُ ؛ هر دو در یک وجود ، جمع می‌شود. و با توجه به توضیحاتی که داده شد معلوم است که آن وجود یا نقطه‌ای که شمس و قمر در آن جمع می‌شود ، وجود ذی جود امام حسن مجتبی(ع) ؛ سبط اکبر پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است.

و می‌دانیم که باطن شمس می‌شود رسالت و باطن قمر می‌شود ولایت. امام حسن(ع) ، انفجار حقایق باطن گنج رسالت به کنیه‌ مبارکش ؛ ابامحمد(ص) است. که اینجا ابا به معنی زینت است ؛ ایشان زینت جدّ بزرگوارش است .و با نام مبارکش؛ حسن(ع) ،  وصیّ پدرش ؛ ابا الحسن علی بن ابیطالب(ع) می‌باشد. و از پیامبر(ص) روایت شده که فرمودند : علی(ع) ، نَفسِ من است. و حضرت علی(ع) ، لقب ابوتراب گرفته‌اند. پس امام حسن(ع) ؛ هم آفتابِ نبویه مصطفویه و هم ماهتابِ مرتضویه صلوات الله علیهم اجمعین است.

*در تفسیر قمی.ج2.ص424 آمده است: عن أبی بصیرٍ عَن أبی عبدالله قال سألته عن قول الله عزّوجلّ والشمسِ و ضُحاها، قال : الشمسُ رسول الله أوضَحَ اللهُ بهِ للناسِ دینَهم قلتُ: والقمرِ إذا تلاها قال ذلک أمیرالمؤمنین.... یعنی ابابصیر از امام صادق(ع) درباره تفسیر دو آیه اول سوره مبارکه شمس پرسید و حضرت فرمودند: خورشید، رسول الله(ص) است (که خداوند او را سراج منیر قرار داده) و بواسطه او دینش را برای مردم روشن می‌کند و ماه ، امیرالمؤمنین(ع) است.

پس رسول الله(ص) ، خورشید و امیرالمؤنین(ع) ، ماه هستند . چراکه ایشان به حکم آیه مباهله ، وجود تنزیلی پیامبر(ص)است {آیه 61 سوره مبارکه آل عمران : ... أنفسنا و أنفسکم... ؛ پیامبر(ص) در جریان مباهله فرمودند که ما فرزندانمان را می‌آوریم و شما هم فرزندانتان را بیاورید و ما زنانمان را می‌آوریم و شما هم زنانتان را بیاورید و ما خودمان را می‌آوریم و شما هم خودتان را و اینجا منظور از أنفسنا ، وجود امیرالمؤمنین علی(ع) است}

وجاهت حورالعین از نام حسن(ع)

دو جنبه در اسم مبارک حسن(ع) وجود دارد : یکی جنبه سیر صعودی و دیگری در سیر نزولی. روایت این است که در بهشت بر پیشانی حورالعین نوشته شده الحَسَن {جامع الاخبار (شعیری) ص42) . درواقع معنی حدیث آن است که اگر حورالعین وجاهتی(زیبایی) دارد ، آن از نام زیبای حسن(ع) است! یعنی درخشندگی و نور صورت حورالعین که فرمودند اگر سفیدی ساق او بر اهل زمین نمایان شود ، همگی قالب تهی می‌کنند ، حاصل نام مبارک حسن(ع) است.

 روز قیامت که روزِ بُروز واقعیات است (إذا وقعت الواقعه) ، سِرّ این اسم بر ملا می‌شود! درواقع حورالعین که اصل وجودش از نور امام حسین(ع) خلق شده ، وجاهت و نورانیت چهره‌اش از نام امام حسن(ع) می‌باشد. {نورُ الجنّةِ  و الحور العینِ مِن نورِ الحسین(ع) و نورُ الحسین(ع) مِن نورِالله و الحسین(ع) أفضل مِن الجنّةِ و الحور العین ....یعنی : نور بهشت و حورالعین از نور حسین(ع) خلق شده و نور حسین(ع) از نور خداوند است پس حسین(ع) ؛ افضل از بهشت و حورالعین می‌باشد (بحارالانوار. ج25. ص16) }

*چراکه با تعریف درس زیبای رکوع ؛ درحقیقت شاخه به مقام رکوع ، اتصال به گنج حیات پیدا کرده (شاخه سبز شجره طیبه با اتصال به تری حیات) یعنی به امام زمان(ص) یعنی به قرب خدا رسیده ، پس حامل گل و میوه می‌گردد.

آنگاه وارد رکن سجده می‌شود. که مقام سجده همانطورکه توضیح داده شد ، مقام عبودیت کامل است ، بابِ سجده ، عالمِ وصل است. و دو سجده ، یک رکن می‌شود و در اتصالِ 7 موضعِ بدن به زمین ظاهر می‌شود که با دو سجده ، 2 تا 7 یعنی 14 موضع ، ساجد می‌شوند. و میوه‌ی فی صَلاتهم خاشعون(آیه 2 سوره مبارکه مؤمنون) ظاهر می‌شود.

و اباعبدالله‌الحسین(ع) همان میوه‌ای است که با 9 ذریه معصوم (ص) در بطنش ، درواقع خودش پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه مطهر(ص) در بطن دارد پس به عدد 14 ، تمام اسرارِ گنج عرش خداوند را به صورت بندگی و کمال خضوع و خشوع بر زمین می‌گذارد .از آنجاییکه میوه را از شاخه جدا می‌کنند ، سَرِ مولایمان به شهادت فی سبیل الله از بدن مبارکش جدا شد (در حالتِ سجده) و سر از سجده برنداشته نشد. لعنت الله علی القوم الظالمین مِن الاولین و الآخرین

پس مقام سجده که پنجمین رکن است به وجود مبارک پنجمین معصوم(ص) ، معارفش بسته می‌شود . درواقع اباعبدالله الحسین(ع) و ذریه‌های معصومش(ص) ، میوه درخت شجره طیبه  شدند و الی یوم القیامة عالَم از میوه‌ی این درختِ پرثمر مستفیض می‌گردد {تا ظهور نهمین فرزند گرامیش ؛ امام زمان(عج) که این ثمر به کمال خود ظاهرمی‌شود}. امیوارم بتوانیم مأمومین خوبی برای امام زمانمان باشیم و خداوند ما را از شاخه و برگ جدا نفرماید.  

نام حسن(ع) ؛ هدیه‌ی جرائیل(ع)

جنبه دیگر سیر نزولی نام مبارک حسن(ع) است : روایت از امام صادق(ع) است که جناب جبرائیل(ع) ، نام حسن(ع) را در حریری از پارچه‌های بهشتی به رسول‌الله(ص) هدیه داد و نام حسین(ع) را از نام حسن(ع) برگرفت و مشتق نمود.{معانی الاخبار.ص58}

جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید پیغمبر(ص) فرمودند: حسن(ع) را به این نام نامیدند ، چراکه به واسطه‌ی احسان خداوند ، زمین و آسمان برپا شده است و حسن(ع) برگرفته شده از احسان می‌باشد. علی(ع) و حسن(ع) ؛ دو اسم از اسماءالله هستند و حسین(ع) ، مصغّرِ حسن(ع) است.{حلیة ‌الابرار فی‌احوال محمدوآله الاطهارعلیهم‌السلام.ج4.ص20}

یعنی درواقع اگر قرار باشد احسان خداوند که سبب قوام آسمان و زمین است مظهر و تعیّن خارجی داشته باشد ، آن مظهر ، وجود ذی جود امام مجتبی(ع) است و به همین دلیل او را حسن(ع) نامیدند.

در این قسمت از کتاب با اسراری از باطن نماز آیات ، نماز لیلةالدفن ، نماز وحشت و نماز عید(فطر و قربان) آشنا می‌شویم:

نماز آیات

در 4 مورد نماز آیات بر مؤمن مسلمان واجب می‌شود:1)خورشید گرفتگی 2)ماه گرفتگی 3)زلزله 4)بادهای شدید و صدای غرش و رعد و برق آسمانی که عده زیادی را بترساند.

در هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی ، مخصوص از زمان شروع گرفتگی ، هرکس متوجه شود باید سریع نماز آیاتش را اَدا کند ، اگر در هنگام باز شدن ماه و خورشید هم بفهمد ، باز هم باید نماز اَدا بخواند. اما اگر سهل انگاری کند و گرفتگی کامل باز شود ، معصیت کرده و اگر کسی نفهمید و بعد از بازشدنِ خورشید و ماه گرفتگی متوجه شد (هر وقت که از این رویداد در شهر خود باخبر شد) ، قضای نماز بر او واجب است. اما نماز آیات برای زلزله و خطرهای آسمانی... ، همیشه (تا آخر عمر) اَدا است. و هرگاه متوجه خطر شدیم باید نماز را ادا کنیم وگرنه معصیت حساب می‌شود.

پس توصیه می‌شود(در احکام) هر سال 4 نماز آیات بخوانیم : 2 تا به نیت اُدا و دو تا به نیت قضا.(نماز آیات برای اموات ، فقط به نیت قضا خوانده می‌شود)

 

*اما معرفت به این نماز پر اسرار:

نماز آیات 2 رکعت است که در هر رکعت باید 5 رکوع انجام شود ، به این شکل که یک حمد و یک سوره را خوانده و به رکوع می‌رویم و بلند شده و دوباره ... تا 5 بار تکرار می‌کنیم. اما می‌توانیم یک حمد خوانده و سوره‌ای مثل سوره مبارکه قدر که 5 آیه دارد را ( 5 قسمت کرده) و به هر آیه یک رکوع انجام دهیم.

در معارف رکوع بیان شد که رکوع ، رکن چهارم نماز است و درواقع نماز به رکوع  معروف است (در تعداد رکعات) . و گفتیم که رکوع است که مأموم را به امامِ جماعت وصل می‌کند (یعنی اگر به رکوع امام جماعت نرسی ، نماز فُرادا می‌شود ).

*حال خوب دقت کنید که چرا نمازِ آیات نام گرفته؟ هر کدام از خورشید و ماه و اجسام زمینی و آسمانی ؛ باد و باران و رعد و برق  همه ، آیات الهی هستند و همه به امر پروردگار عالم به انسان خدمت می‌کنند.

درواقع امام ِ جماعت ِ عالَمِ هستی، حجة الله الاعظم؛ مولا و سرورمان؛ امام زمان(عج) است. و ایشان ، امام ِ زمان هستند یعنی زمان ، در پشت مقامِ امام(ع) قرار می‌گیرد و ارتزاقِ روزی ، آن به آن از وجود مبارک ایشان است.

پس همینکه انقطاعی اتفاق بیفتد ، درواقع مرگِ آن (موجود) پیش می‌آید زیرا زمان به منزله‌ی عُمر است! همچنانکه حیاتِ انسانی از گنج حیات ، که رزق عمر ماست ، قطع شود ، ما می‌میریم. و خداوند متعال در کلام کریمش در سوره مبارکه تکویر می‌فرماید که ماه و خورشید و ستارگان می‌میرند و در زمان قیامت زلزله می‌آید... .

هنگام عذاب  برای بعضی از اقوام ، صیحه آسمانی آمده ، مثل قوم ثمود : چنانچه خانه‌هایشان را در کوه‌ها ساخته بودند و با صدای صیحه آسمانی ، همه کوه‌ها و سنگ‌ها ریز ریز شدند و همه ، متلاشی شدند.

خوب دقت کنید! پس حالت‌های خسوف و کسوف و زلزله و ... ، هر کدام جلوه‌ای از مرگ طبیعت و افشای عذاب الهی است. و شاید انقطاع از رگِ حیات ؛ یعنی انقطاع از وجودِ امام زمان (ص) است.

پس با دو رکعت نماز آیات و در هر رکعت ، 5 رکوع ، از خالق یکتا می‌خواهیم که رشته‌ی اتصال رحمتش به وجود امام زمان(ص) را وصل بفرماید . و ما را از خطرات زمینی و آسمانی و جوّی حفظ بفرماید. ان شاء الله

نماز میت

حال اگر درس را خوب فهمیده باشید، متوجه می‌شوید که هر نمازی در جایگاهش ، چه پیامی دارد! درواقع نماز میت را زنده‌ها ، روبرو به بدن میت ( که از دنیا رفته و دست عمل از او منقطع شده و از جماعت زنده‌ها جدا شده و از صفِ رکوع کنندگان خارج شده است ) می‌خوانند .

پس این نماز با 5 تکبیر و شهادت ، در حال ایستاده خوانده می‌شود. در این نماز نمازگزاران ملزم به طهارت و وضو نیستند ( اگرچه بهتر است که با طهارت و وضو باشند). زیرا اصلِ نماز به زنده‌ها پیام می‌دهد ! از آنجاییکه اینجا انقطاع وصل میت است و  رکوع از او ساقط شده ، پس این نماز ، رکوع ندارد!

باید با 5 تکبیر که اکرام امر خداوند کریم است و ان شاء الله اگر میت ، عمل کننده بوده ، تکریم به میتِ مؤمن است زیرا او در دنیا همیشه امر خداوند را بالاتر از همه امور می‌دانسته. خداوند کریم اکرمش می‌کند و به بنده‌اش عزت می‌دهد که ان شاء الله صاحب نماز بر بالینش حاضر شود و شفاعتش کند.

*و شهادت به وحدانیت پروردگار عالم و رسالت رسولش(ص) و ولایت ائمه طاهرین(ص) ، آخرین مُهر و امضای نامه عملش می‌شود زیرا جسمش که از ظاهر دنیا هم از چشم‌ها پنهان می‌شود و در قبر مخفی می‌شود ، پس با نماز ترک عالم دنیا می‌کند. ان شاء الله که نمازِ مقبول ، شامل حالش شود. وقتی به دنیا آمدیم در گوش ما اذان و اقامه گفتند و در آخرین مرحله رفتن از دنیا هم با نماز می‌رویم.

*و هر کدام از این نمازها هم عدد 5 را دارد. درحالیکه ما در شبانه روز 5 وعده نماز می‌خوانیم با 5 اذان و اقامه و 9 بار تشهد می‌خوانیم. هر شهادتی ، بابِ تطهیر است زیرا انسان کافر با گفتن شهادتین ، باطنش تطهیر و مسلمان می‌شود. پس تمام نمازهای پنجگانه با 5 تکبیر و شهادت‌ها، در نمازِمیت بر او القامی‌شود! و اگر نجاستی از گناه بر او باشد ، ان شاء الله با نماز میت تطهیر می‌شود و با تطهیر ، به خانه آخرت خود می‌رود. پس تا رکوع از ما منقطع نشده از خدا بخواهیم که ما را جزءِ راکعین قرار بفرماید. وارکعوا مع الراکعین { آیه 43 سوره مبارکه بقره: و أقیموا الصلوة َوءاتوا الزکوة وارکعوا مع الراکعینَ}

نماز وحشت

یکی از مستحبات برای میت ، خواندن نماز وحشت است. وقتی میت وارد خانه آخرِ خود می‌شود که درواقع اینجا ، خانه واقعی انسان است ، درحالیکه ظاهراً تمام لوازمات دنیا ؛ حتی لباس‌هایی که می‌پوشیده را از بدنش جدا می‌کنند و همانطورکه برهنه بدنیا آمده ، برهنه هم از دنیا می‌رود { به عنوان ِصاحب چیزی نبودن می‌باشد}.

اما از نظر باطنی ، خداوند متعال در آیه 158 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ... قل انتظروا إنّا منتظرون. پیامبرم بگو منتظر باش همانا که منتظر تو هستند. معنا می‌شود مثل عروسی که جهیزیه‌اش را قبل از به خانه رفتن می‌چیند ‌؛ آن عروس ، منتظر است که زودتر از آنها استفاده کند و جهیزیه هم به نوعی منتظر است که به صاحبش خدمت کند!

برحسب ظاهر این اثاثیه به چشم دنیایی‌ها نمی‌آید. اما پیامبر(ص) می‌فرماید که اگر می‌دیدید که عزیزانتان را در کجا به خاک می‌سپارید ، همه از وحشت ، مرده‌هایتان را دفن نمی‌کردید.(البته گنهکاران را می‌فرمایند)

و همچنین خداوند کریم در آیه 21 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: ... و جنةٍ عرضها کَـَعرض السماء و الارض اُعدّت للذین آمنوا بالله و رُسُله .... پس در آن عالم ، به مؤمنی که در دنیا حدود خداوند را رعایت کرده ، خانه‌ای می‌دهند که عرض آن به اندازه عرض آسمان‌ها و زمین است.

*حال همانطورکه باید برای عزیزی که تازه به خانه نو وارد شده هدیه‌ای ببریم ، بازماندگان میت هم برای عزیزشان ، هدیه نماز می‌فرستند تا او را از تنهایی و خانه جدید با کم و کاستی‌هایش و وحشت و درد نجات دهد {جالب است که 40 بار سوره تبارک را قبل از دفن میت برایش می‌خوانند. درواقع تبریک و مبارک باش و بابرکت بودن خانه جدید را برایش از خدا می‌خواهند}  

آن نماز را لیلة الدفن می‌نامند. که 2 رکعت است و باید در رکعت اول  بعد از حمد ، آیةالکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ، 10 بار سوره مبارکه قدر ‌خوانده شود.

درواقع او زیرِ لَحدِ خود خوابیده و آسمانِ زندگی یک عمرش آمده بالای سرش! که حروف لحد اینطور معنا می‌شود : لـَ  + حد=لحد؛ لَ یعنی برای و حد یعنی اندازه. پس آنچه اندازه‌ی او بود و قدر برایش زده شده بود ، در ظرفِ وجودی و توان و قوایِ وجودیش در زندگی آشکار می‌شود! پس چهارچوب قدرت پروردگار عالم را به وضوح می‌بینید. آیةالکرسی ، نمایاندنِ تمام قدرت‌هایی است که خداوند متعال از قدرتِ خود ، در زندگی به اوعنایت فرمود.

حالا آشکار می‌شود که چگونه استفاده کرده ؛در راه بندگی خدا صرف کرده یا نه! و در رکعت دوم به 10 مرتبه گنج عشر زندگیش ؛ وجود مبارک قدرهای عالَم ؛ ائمه طاهرین (ص) را که بعنوان شیعه و پیرو بودن این عزیزان ، چقدر قدرشناس بوده و این عزیزان از ایشان راضی هستند ، خوانده می‌شود.  

تا شاید با نماز ، خداوند به این عزیزی که دستش از دنیا کوتاه شده ، رحم کند. و او را مورد آمرزش خود قرار دهد. اگر بنده مؤمنی باشد ، این نماز ، نوری می‌شود و او را از ظلمات غم و تنهایی نجات می‌دهد و باعث آرامش اوست. در روایت آمده از ساعتی که میت را به خاک می‌سپارند ، شبِ اول قبر او شروع می‌شود. و بهتر است که سریعتر نماز را برایش بخوانند.

امیدوارم خداوند کریم آنچه به بهترین بندگان قبول شده‌اش از صدیقین و شهدا و اولیاء عنایت فرموده ، به ما هم عنایت فرماید و هرگز آن و لحظه‌ای ما را به خودمان وامگذارد. الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عینٍ ابدا

نماز عید

نمازی که در روز عید سعید فطر و عید قربان خوانده می‌شود : 2 رکعت است و 9 قنوت دارد ؛ در رکعت اول ، بعد از حمد ، سوره مبارکه شمس (یعنی باطن رسالت) ، و در رکعت دوم بعد از حمد ، سوره مبارکه اعلا (یعنی باطن ولایت) قرائت می‌شود.

در رکعت اول ، 5 قنوت دارد ، زیرا در نماز مستحبی با قنوت ، به قناتِ رحمت وجود مبارک معصوم(ص) وصل می‌شویم ، زیرا باید به آنها تمسک بجوییم. عدد 5، جلوه وجود مبارک پنج تن (ص) و به عبارتی یعنی وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است. پس آنگاه از خدا می‌خواهیم که :اللهم اَهلَ الکبریاء و العظمة، {خدایا اهل کبریاء و بزرگی} و اهلَ الجودِ و الجبروت {و اهل جود و جبروت} ، و اهلَ العفوِ و الرحمة {و اهل بخشش و مهربانی} ، و اهل التقوی و المغفرة { و اهل تقوی و آمرزش} ، اسئلک بحقّ هذاالیوم {از تو می‌خواهم به حق این روز} ، الذی جعلته لِلمُسلمینَ عیداً {که آن را عید مسلمانان قرار دادی} ، و لِمُحمدٍ صلی الله علیه و آله ذخراً و مَزیداً {و برای محمد(ص) ذخیره و فزونی ساختی} ، اَن تُصلی علی محمدٍ و آل محمد {که رحمت فرستی بر محمد (ص) و آل محمد(ص)}، و اَن تدخِلنی فی کلّ خیرٍ اَدخلتَ فیه محمداً و آل محمد { و اینکه درآوری مرا در هر خیری که درآوردی در آن محمد(ص) و آل محمد(ص) را }، و ان تخرجنی مِن کل سوءٍ اخرجتَ مِنه محمداً و آل محمد { و خارج سازی مرا از هر بدی که خارج ساختی محمد(ص) و آل محمد(ص) را } ، صلواتک علیه و علیهم (رحمت تو بر او و خاندانش} ، اللهم انی اسئلک خیرَ ما سئلکَ مِنه عبادکَ الصّالحونَ { خدایا من از تو خواهم بهتر آنچه خواستند از تو بندگان شایسته‌ات} ، و اعوذ بک مِمَّا استعاذ مِنه عبادک الصالحون { و پناه می‌برم به تو از آنچه پناه بردند از آن بندگان شایسته‌ات}.

 و عیدی خودمان را با وصل شدن به رکوع رگِ حیاتِ طیبه امام زمان(ص) و استفاده کامل از فیض وجود مبارکش ، از خداوند متعال دریافت می‌کنیم.ان شاء الله  و نماز را به دو سجده و تشهد و سلام ، تمام می‌کنیم.

مقام تسبیحات

کسانیکه وجود مبارک چهارده معصوم(ص) را قبول نداشته باشند و یا معرفت آنها را نداشته باشند ، درواقع روبروی سنگ‌های خانه خدا(ظاهر) نماز می‌خوانند و فقط مزد ظاهر و نمای آن را می‌گیرند. ولی آنهایی که به روح و جان خانه خدا (بیت‌الله حقیقی) توجه می‌کنند ، و با قلب به امام زمان(ص) که قلب عالم امکان است وصل می‌شوند ، به حقیقت نماز و رکوع که محل اتصال به امام نماز است  و سبز شدن و قبولیِ تمام اعمال و عبادات می‌رسند. اللهم الرزقنا

1)خیلی جالب است که این اذکار را تسبیحات اربعه می‌گویند یعنی تسبیحات چهارگانه. و تسبیحات به معنی اذکار تنزیه خداوند است. زیرا که او منزه از هر نیاز و عیب و نقص است و عدد 4 ؛ پایه و ارکان هستی و گنج بهار است.

2)این تسبیحات شاملِ 40 حرف است.

3)ذکر فرشتگان در طواف عرش ، این اذکار است.

4)در حدیث آمده که قبل از ظهور اسرار نوری چهارده نور مقدس(ص) ، 14 هزار سال ائمه اطهار(ص) پروردگار را با این اذکار که درواقع باطن اسراری آنهاست ، تسبیح فرموده‌اند.

5)یکی از اذکاری که در طواف خانه خدا آمده و ثواب زیادی دارد ، تسبیحات اربعه است.

آیا تا بحال فکر کرده‌اید که چگونه است که در رکعت سوم و چهارم نماز که تسبیحات اربعه گفته می‌شود یعنی سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله و الله اکبر ، اگر کسی بخواهد بجای تسبیحات ، سوره مبارکه حمد را بخواند باید نیت سوره حمد کند و بخواند. پس می‌تواند حمد را بخواند و نمازش هم درست است؟!

در قرآن کریم آیه اول سوره مبارکه اسرا {سبحانَ الذی اَسری بِعبدهِ لیلاً مِن المسجد الحرام الی المسجد الاقصا الذی بارکنا حوله لِنریه مِن آیاتنا انّه هو السمیعُ البصیرُ ؛ پاک و منزه است خدائی که (در مبارک) شبی بنده خود (محمدص) را از مسجدالحرام (مکه معظمه) به مسجدالاقصائی که پیرامونش را مبارک ساخت سیر داد و تا آیات و (اسرار غیب) خود را به او نماید که خدا به حقیقت شنوا و بیناست } ، معراج حضرت رسول (ص) را خبر داده است. ونهایت رسیدن به عالم قرب را فرمود : قاب قوسین او ادنی {آیه 9 سوره مبارکه نجم}.

 

*معنای قوسین ، رسیدن دو سر کمان سیرِ نزولی و صعودی می‌باشد. جالب توجه اینکه همیشه در دنیا ، آخر هر امری به اول آن می‌رسد و این دو قوس ، باطنِ دایره بودن به همان تفاسیری که گفته شد را ظاهر می‌کند. می‌دانیم اولین اسرار نوری خلقت ، سرّ حقیقتِ محمدی است. اللهم صلّ علی محمد وآل محمد وعجّل فرجهم

پس آخرین پیامبر هم که قدوم مبارکش به دنیا رسید ، وجود مبارک حضرت محمدبن عبدالله (ص) { و خاندان مکرمش(ص)} می‌باشد ؛ پس آخر ، برمی‌گردد به اول! و مطلب مهم اینکه هم اسم مبارک اول و هم اسم مبارک آخر ، از اسماء مبارک خداوند متعال هستند. چنانچه در قرآن کریم هم آمده و بارها شنیده‌اید که :" انّا لله و انّا الیه راجعون ".

پس معراج ، مخصوصِ پیامبر مکرم اسلام ؛ خاتم النبیین ؛ محمد مصطفی(ص) می‌باشد. حالا خوب دقت کنید هدف خلقت ایشان را ! که 124 هزار پیامبر که قبل از وجود مبارک آقا آمدند ، وعده دادند به آمدن وجود مبارک پیامبر موعود ؛ حضرت رسالت پناه ؛ محمد مصطفی(ص). پس باید اول ، در آخر به دنیا می‌آمد ، تا آنچه نادیدنی بود ، در دنیا دیده شود! و حجت بر همگان تمام شود!

 

*بنابراین وجود مبارک آقا ، مثل تیری است که در چلّه کمانِ خلقت قرار گرفت تا با آمدنش در دنیا چنان دو قوس کمان کشیده شود که به اسفل السافلین دنیا رسیده و از اینجا ، خیزش کند! و به کلمه مبارکِ اَدنی یعنی نزدیک شدن در عالم قرب ، راه طولانی عوالم خلقت و هدف تمام پیامبران الهی که هدایت به سوی خدا بود ، را  یک شبه و یک آن و لحظه ، حضرت چنان پَرش کند که دو سَرِ کمان به نزدیک‌ترین اندازه به هم نزدیک شود که به طرفة العینی وقتی رها می‌شود از مسجدالحرام به مسجد القصی و از آنجا به تمام عوالم و آنگاه به عالم قاب قوسین او ادنی ، قدوم مبارکش ورود پیدامی‌کند.

که دو بار جسمانی و 120 بار روحانی این سیر را در دنیا باز کرده ! و او که سراج منیر است ، تمام اسرار را منکشف کرد و پرده‌های غیب را کنار زد و بالاترین تحفه ؛ نماز را که آسانسور معراج هر مؤمنی می‌تواند باشد ، برای انسان‌های عالم تحفه آورد. الصلوة معراج المؤمن

*حال خوب دقت کنید! آیا وجودهای مبارک خود ، باطن حمد نیستند؟! و حامدِ حمد هم ، خودِ وجود چهارده نور مقدس(ص) هستند. پس حلقه دو قوس چنان نزدیک است که می‌فرماید: دنی فتدلی . پس این وجودها ، دلیلِ رسیدن و ملحق شدن این دو سر کمان است که خودشان{چهارده نور مقدس(ص)} می‌شوند نگین این حلقه !

و ذکر مبارک وجودهای مطهر در عالم قرب ، تسبیحات اربعه بود ! زیرا آنجا معنای الفقرُ فخری انوار مقدس(ص) است که می‌فرمایند : سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله والله اکبر.

خداوند را به تسبیحات ، منزه خواندند از هرگونه نیاز ، و همه‌ی برکاتِ داده شده به این بزرگواران را نسبت دادند به خداوند قادر متعال ، و کمال خضوع و خشوع و بندگی را بجا آوردند. آیا تسبیحِ حمد ، جز تسبیحِ اربع ، ذکر دیگری می‌تواند باشد؟! زیرا آنچه حامد دارد ، از خداوند سبحان است و ذکرِ تنزیه ، سزاوارِ اوست. و پروردگار کریم ، 2آیه آخر سوره مبارکه بقره را به بزرگواران عنایت فرمود. { آمن الرسول بما اُنزل الیه مِن ربه و المؤمنون...}

پس باطن حمد ، تسبیحات است . درواقع ذکرِ حامد ، تسبیح است. {اینجا ، مقام الفقرُ فخری اهل بیت(ص) است}.  بنابراین در رکعت سوم و چهارم نماز می‌توانید ان شاء الله در اوجِ عروج ، بجای تسبیحات ، با نیت قلبی حمد را تلاوت کنید و نماز شما درست است.

دایره سوره مبارکه حمد

سوره مبارکه حمد ، فاتحة الکتاب است یعنی کلید و مفتاح همه‌ی گنج‌های کتاب آسمانی و بالاترین اعجاز پرودرگار عالم است! اگر خوب دقت کنید گردش این دایره در سیر نزولی شروع می‌شود به 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و به آیه 4 یعنی مالک یوم الدین ، نصف می‌شود. فضای گیرنده این آیه مبارکه در عالم دنیا ؛ اسفل السافلین است که پروردگار عالم که خود ، صاحب دین است ، مقام دین را که یکی از اسماء خودش هم است ، به عالمیان امر فرموده است.

چنانچه عدد ابجد کلمه دین =64 و برابر با عدد ابجد کلمه کلید و همچنین برابر عدد ابجد نام مبارک ناجی پروردگار عالم است. و خداوند متعال انسان را از کفِ چاهِ دنیا ؛ اسفل السافلین به دست ناجی بشریت ؛ امام زمان (ص) به اعلا علیین می‌رساند البته به شرط اینکه دیندار باشد و شیعه امامِ دین خود قرار گیرد.

عدد ابجد کلمه دین برابر با عدد ابجد کلمه سد هم می‌باشد. جالب است که باطن 113 سوره مبارکه قرآن در سوره حمد جمع است که با هم می‌شود 114 سوره. در دنیا پشت آب‌های زیاد ، سد می‌بندند تا هم از آب استفاده بهینه شود و هم از خطرش محفوظ بمانند و دیگر بهره‌مندی‌ها از انرژی آب پشت سد ، تولید برق است تا از ظلمات به نور و تمام فوائد آن برسند.

حال اگر کلمه آب را بصورت بسیط بنویسیم می‌شود الف+با که عدد ابجدش می‌شود 114 =(الف=113)+(با=3) ؛ برابر با کلّ سوره‌های مبارک قرآن. پس با سدِ دین ، باید این حقیقت آب ، که جان‌ها را زنده می‌کند و آب حیات دنیا و آخرت است را برای قیامتمان نگهداریم.

و این سد یعنی حدودبندی خداوند که باید روی قلب‌های ما بسته شود تا حدود خداوند ، حریمِ خانه خدا را در قلبمان حفظ کند تا شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها و بت‌های دلم می‌خواهدها ، در آن نفوذ نکنند.

پس آیه 4 سوره مبارکه حمد خیلی معنا دارد که خداوند خود را صاحبِ دین در روز جزا یاد می‌آورد. چون آن روز به واقع از محصول این سد (دین) به خوبی بهره می‌بریم که آن ، نور هدایت است. آنگاه آن نور هم در دنیا و هم در آخرت و تا ابد به ما توفیق بهره‌برداری و فوائد آن را می‌دهد. که باغستان عمل بندگی ما می‌شود جناتٍ تجری ، و آن حقیقتِ آب می‌شود مِن تحتها الانهار ، که درخت‌های عمل با جریان پیداکردن این آب که جانِ عمل به آیات قرآن است ، آبیاری می‌شود ( درحالیکه آب ، نور است!)

عددِ این آیه که 4 است یکی از مهم‌ترین معانی را افشا می‌کند. زیرا به فرموده پیامبر(ص) تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم (که 4 کلمه دارد) جمع است.

و خوب دقت کنید! که همه ظهور آن گنج در چهارمین آیه ؛ مالک یوم الدین تجلی می‌کند! زیرا که جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 (10=4+3+2+1). یعنی خداوند کریم ، گنج عشر را به انسان‌ها منّت می‌گذارد که دین ، گنج عشر است { زیرا عدد ابجد کلمه دین=64 است و جمع ارقامش 4+6 می‌شود10 }.

تمام مرتبه‌های معنوی از دنیا تا اعلا ، 10 مرتبه دارد مثل عقل ، هوش ، فکر ، عوالم ، مکارم ، مشاهد ، معالم و حتی مصارف از همه‌ی این نعمت‌ها ، چون در این بلوغ ، گنج 4 روی 10 ظاهرمی‌‍شود. یعنی تاج‌های افتخار بشریت ؛  وجودهای مبارک چهارده معصوم(ص) هستند که افشای دین و نگهدارنده دین می‌باشند. زیرا وقتی پیامبر(ص) می‌فرمایند که تمام محتوای سوره حمد در حرف باء بسم الله جمع است و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) فرمودند من نقطه زیرِ باء هستم ، درواقع وجود مبارک خودش و یازده ذریه نورانیش(ص) است که قرآنِ ناطق هستند.

حال خوب دقت کنید! عدد ابجد کلمه نقطه=164 است که معنی می‌شود به 64+100 : عدد 100 برابر با عدد ابجد حرفِ ق است یعنی نگهدارنده  و یعنی ولایت.  و عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه دین است. پس حالا متوجه می‌شوید که ائمه طاهرین(ص) ، نقطه باء بسم الله هستند و در حقیقت ، صاحبِ دین و اظهار کننده دین ، هدایت به دین ، راهنمای دینداری و اینکه چگونه دین را بشناسیم و چگونه به معنای سدسازی در وجودمان رسیدن ؛ با عمل به دین و رسیدن به صنعت دین که همان نور هدایت است. الی یوم القیامة

*حالا اگر بخواهیم راه صعود را بیابیم باید التماس کنیم و از خدا بخواهیم (آیه5) : ایاک نعبد و ایاک نستعین. که این کلمات ایاک نعبد (فقط و تنها تو را می‌پرستیم) شرط بندگی و سدسازی در دنیاست که باید ریسمان حبل الله یعنی ائمه(ص) و امام زمان(ص) را رها نکنیم. و اینجا کلمه دین به اسم ناجی معنا می‌شود(دین= 64= ناجی ) که نجات را با کلمات ایاک نستعین ، فقط از خدا بخواهیم.

*بعد انتخاب را مشخص می‌کنیم (آیه6) اهدنا الصراط المستقیم. راهِ هدایت ، استقامت می‌خواهد ، پایداری می‌خواهد ، باید سد دین را چنان محکم و مستقیم یعنی با استقامت بسازی که راه نفوذ خطر نداشته باشد. چون اگر این سد در هر زمانی بشکند ، بنیان دین و ایمان را ریشه‌کن می‌کند. اینجا همان راه نفوذی وسواس و خناس‌هاست که باید راه ورودشان از هر طرف کاملا بسته شود. چنانچه در آیات 82 و 83 سوره مبارکه ص آمده: قال فبعزتک لأُغوینهم أجمعین. الا عبادک منهم المخلصین ؛ (شیطان)گفت پس به عزت و جلال تو قسم که تمام خلق را گمراه خواهم کرد.مگر خاصّان بندگانت که برای تو خالص شدند.

و حروف مقطعات قران هم شد علی صراط حق نمسکه ؛ علی(ع) صراط حق است به او تمسک بجویید . و در آیه 153 سوره مبارکه انعام اشاره می‌فرماید که این قرآن ، صراط مستقیم است ، پس تبعیت کنید و متفرق نشوید( و أنّ هذا صراطی مُستقیماً فَاتّبعوه ...) .

 

*و در آیه 7 تمنا داریم که ما را به راه أنعمتَ علیهم یعنی کسانیکه نعمت را بر آنها تمام کردی ، هدایت فرما (صراط الذین انعمت علیهم). خوب دقت کنید ! اینجا یک مکث است زیرا آیه جدا نشده و فوری می‌فرماید :غیر المغضوب علیهم و الضالین . چون صراط مانند لبه شمشیر ، نازک و برنده است که باید آن و لحظه‌ای غافل نباشیم که مغضوب و ضالّه شدن در اثر غفلت در هر مرتبه‌ای باشیم ، خیلی خیلی به ما نزدیک است!

*اما در قوس صعودی دایره سوره مبارکه حمد ، اینجا روبروی نقطه شروع یعنی بسم الله الرحمن الرحیم قرار می‌گیرد.خوب دقت کنید! حضرت امیرالمؤمنین (ص) می‌فرماید: "ما باب الله هستیم. پس هر کس بخواهد به خانه وارد شود باید از در بیاید ". بنابراین اول شیعه شدن ، اصل و مدرک وارد شدن است و دوم اینکه باید پشت باء بسم الله قرار بگیریم تا بتوانیم دقّ الباب کنیم.

و آن کسانیکه مخالف هستند و پشت به ائمه طاهرین(ص) کردند ، درواقع سدِّ دین خود را شکستند و در مقابل امام زمانشان قرار می‌گیرند و اینها کسانی هستند که با امامشان می‌جنگند یا از پشت به امامشان خنجر می‌زنند و مصداق آیه 257 سوره مبارکه بقره است : که: الله ولی الذین آمنوا ؛ هر کس بگوید خدا ولی من است ، خداوند هم می‌فرماید: یخرجهم مِن الظلمات الی النور ؛ من هم او را از تاریکی‌ها به سوی نور (هدایت) خارج می‌کنم. والذین کفروا اولیائهم الطاغوت ؛ کسانیکه طاغوت را اولیاء خود قرار دادند ، پس خداوند در ادامه می‌فرماید: یخرجهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون ؛ پس من هم خارج می‌کنم آنها را از نور (هدایت) به سوی ظلمات و اینها یاران آتش جهنم می‌شوند تا ابد.  

و خداوند متعال در آیه 30 سوره مبارکه مدثر می‌فرماید: علیها تِسعةَ عشر ؛ خزانه‌دارهای جهنم ، 19 تا هستند. و چنانچه در آیه بعدی می‌فرماید: و ما جعلنا أصحاب النار إلا ملائکةً و ما جعلنا عِدّتَهم إلا فتنةً للذین کفروا ... ؛ موکلان جهنم را جز فرشتگان قرار ندادیم و شمار آنها جز برای امتحان کافران نیست.

*دقت کنید که حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، 19 حرف است که وقتی در دایره سوره مبارکه حمد ، ضالّه‌ها روبروی  این 19 حرف هستند ، پس موکلان حروف ، در مقابلشان در جهنم قرار می‌گیرند! چنانچه وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) قسیم النار و الجنة هستند. جالب است که عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم = 768 و جایگاه عددی آن می‌شود 192 که برابر با عدد ابجد نام زیبای امام علی(ص) است! {در ابتدای  کتاب مهندسی خلقت در عدد 5 و 9 توضیح داده شده است}

باطنِ بیت الله و باب الله !

حالا خوب دقت کنید چه کسی از باب الله وارد می‌شود؟ کسی که حامد حمد پروردگار عالم باشد یعنی که شکر همه نعمت‌های خدا را می‌کند و شکر به معنی عمل خالصانه است. پس خداوند کریم نعمت را به اینها افزون کرده ، غرق در نعمت حمد او می‌شوند الی یوم القیامة.

درواقع زمانی ما می‌توانیم حامد و شاکر خداوند جلیل المرتبه شویم که به بلوغ 9 در تکلیف برسیم ، آنگاه حلقه بندگی را که عدد 5 است به شیعه شدن 14 نور مقدس (ص) ، به گردن بیندازیم تا بندِ بندگی او را به قلب ، قبول کرده و از بندگی همه‌ی اغیار آزاد شویم.

آنهایی که ناشکری کردند ، نمک خوردند و نمکدانِ ولی نعمت خود را شکستند، اول به پیشوایان معصوم(ص) خود پشت کردند و با آنها به جنگ پرداختند. حال خوب دقت کنید که چرا عالم دنیا شد : کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا.  آنها با قرآن و احکام و آیاتش می‌جنگند که درواقع محاربة‌الله هستند یعنی با خدا می‌جنگند. با صورت‌های مختلف عقلی ، نفسی ، فکری ، مقامی و لفظی و خلاصه به وسعشان.

پس بواقع نماز باید پشت امام معصوم (ص) برود تا قبول شود. اما کسانیکه با نماز ، روبروی امام معصوم قرار می‌گیرند ، می‌شوند والضالین که برای آنها ویلٌ للمصلین می‌آید مثل خوارج و معاویه‌ها و شمرها و ... که نماز می‌خواندند ولی روبروی امام زمانشان ایستادند!

اول سؤال قبر از همه ما ، درباره نعمت‌ها می‌شود و بالاترین نعمت ، وجود مبارک 14 نور مقدس(ص) هستند و قرآن عزیز که با آنها در دنیا چه کردی؟ امیدوارم تا آخرین لحظه ما را جزء یاران و شیعیان و محبان و مستشهدان بین یدیه امام زمان (ص) قرار فرماید.

پس بیت الله حقیقی را خوب بشناسید و هرگز از این در جدا نشوید!  

بیت الله الحرام در مکه است و محلّ اِحرام پوشیدن و طواف است. و بیت الله ، قبله نماز همه‌ی نمازگزاران ، نقطه شروع خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها و نقطه وصل عالم اسفل السافلین به اعلاعلیین ، محل تولد مولود کعبه ؛ علی بن ابیطالب(ص) است. که خداوند کریم ، مظهرِ روح بیت خودش را به همه‌ی عالمیان ظهور داد تا بدانند بدون علی(ع) و فرزندان معصومش(ص) ، راه به اعلا ندارند چون خداوند فرمود نام من اعلاست و نام علی(ع) را از نام خود قرار دادم.

پس خانه خدا ، مرکز جذب تمام قلوب مخلصین است و حقیقت آن ، محل محبت به محمد(ص) و آل محمد(ص) است.چنانچه در حدیث می‌فرمایند کسی که در قلبش محبت امیرالمؤمنین و اولادش(ص) باشد ، آن قلب به آتش جهنم نمی‌سوزد.

پس حقیقت جانِ بیت الله الحرام در شهر مدینه است یعنی بیت امیرالمؤمنین(ص) و فاطمه زهرا(س) ، تنها دری که به اذن خداوند در مسجدالنبی ، اجازه بازشدن دائم را داشت و این بیت ، محلّ رفت و آمد ملائکه و نزول وحی الهی است. درواقع بیت الجنة است و بابش ، باب الجنة می‌شود.

پس با توجه به این درس ، وجود مبارک معصومین(ص) ، بیت الله حقیقی هستند و حکمِ مسجد را دارند پس برای ورود به حرم‌های مطهرشان و حتی دست کشیدن روی نام‌های مبارکشان هم باید با طهارت بود (با وضو باشد و غسلِ واجب هم برگردنش نباشد). این ظاهرِ طهارت است اما باطنِ طهارت ، طهارت قلبی است که باید قلب به میم شود تا مطالب و حقایق را درک کند!  

 

بخشی از زیارت جامعه کبیره

السلام علی مَحالّ معرفةِ الله (سلام بر محل‌های معرفت خدا).السلام علی مساکن ذکرالله (سلام بر مسکن‌های ذکر خدا) .السلام علی مُظهری اَمرِالله و نهیه ( سلام بر مظهرهای امر و نهی خدا). السلام علی الدعاةِ الی الله(سلام بر داعیان به سوی خدا). السلام علی المُستقرّین فی مرضات الله( سلام بر جاگزینان در مرضات خدا). السلام علی المُخلِصین فی طاعة الله(سلام بر مخلصان در اطاعت خدا).السلام علی الادلاء علی الله( سلام بر راهنمایان بسوی خدا). السلام علی الذین مَن والاهم فقد والی الله و مَن عاداهم فقد عادی الله و مَن عرفهم فقد عرف الله و مَن جهله فقد جهل الله (سلام بر آنها که هر که دوستشان دارد ، خدا را دوست داشته و هر که دشمنشان دارد ، خدا را دشمن داشته و هر که آنان را بشناسد ، خدا را شناخته . هر که آنان را نداند ، خدا را ندانسته)                                               

واقیمواالصلوة و اتواالزّکوةَ و ارکعوا مع الراکعین. آیه43سوره مبارکه بقره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۲۲:۲۱
عذرا شفائی

"اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین"

 

مرحله تشهد و سلام نماز

درواقع هر ورودی و خروجی از کشوری به کشور دیگر ، یک مدرک سلامتِ سابقه می‌خواهد و هم یک گزارش از اقرار آن جایی که زندگی می‌کند به نام و نشانی و تبعیت و اصلیت و دین و مذهب و ... (گذرنامه و ویزا)

نماز هم مقام عالم عروج از اسفل السافلین به عالم قرب است. پیامبر(ص) فرمودند : الصلوة معراج المؤمن ؛ نماز وسیله عروج نمازگزار است . پس حرکت از عالم ظاهر به باطن است. زیرا از آغاز نماز در رکن اول با نیت شروع می‌کنیم ؛ با هدف رسیدن به عالم قرب . و آسانسور رساننده ما در عروج قلبی به محوریت رضای خداست و انسان فقط به این شرط ، حرکت معنوی پیدا می‌کند .پس مثلا نیت می‌کنیم که نماز صبح می‌خوانم برای رضای خدا (قربة الی الله).

پس بعد از مقدمات نماز ، اذن ورود می‌خواهیم که مشخص کردن نیت است . آنگاه با گفتن رکن دوم ؛ تکبیرةالاحرام ، سفر مِن الخلق الی الحق آغاز می‌شود.

توضیحات کامل درابتدای کتاب  گنج نماز (جلد یک) آمده است.

اما بعد از ثابت کردن بندگی با ذکر حمد و سوره و قیام متصل به رکوع و وصل شدن به حلقه حیات نماز در ظهور رکوع و سبز شدن و رسیدن به سجده و حامل میوه و گل و خشوع و خضوع شدن ، آنگاه بعد از دو سجده که درواقع رسیدن به بلوغ 9 ِ عمل و گنج 72 که عدد ابجد کلمه سجده است  و برابر با تمام 28 حروف الفبای بندگی است! (زمانیکه حروف به تمام معنای حرفی ، بسیط شده و رویهم جمع شوند ، 72 تا می‌شوند . مثلا الف ، یک حرف است اما به سه حرف خوانده می‌شود. و حرف با ، یک حرف است که بسیطش می‌شود با که 2 حرف خوانده می‌شود).

پس جمع تمام حروف ، به عمل در سجده بندگی کامل می‌شود. چنانچه همه عالم در سجده است (ولله یسجد مَن فی السموات و الارض طوعاً و کرهاً و ظلالهم بالغدوِّ والاصال ؛ هرکه و هر چه در آسمانها و زمین است با همه آثار وجودیش با رغبت و اشتیاق و به جبر و الزام ، شب و روز به طاعت خدا مشغول است) .

حال بنده بعد از سجده دوم و در رکعت دوم ، که هر کدام معنای زیبای خود را دارد! زیرا یک بار در اول نماز از پشتِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ورودی پیدا می‌کنیم . عدد ابجد حرف ب=2 است و در آخر نماز باید از 2 تا دَر قبولی بگیریم : یکی دو سجده کامل انجام شود ؛ به عددِ 2 برابر با حرفِ ب و یکی هم بعد از دو رکوع یعنی تمام کردن 2 رکعت نماز ، آنگاه باید مدارک خلوص را با تشهد ، به خداوند متعال تحویل دهیم:

شهادت به توحید و شهادت به رسالت سرورمان پیامبراکرم؛ محمد مصطفی (ص) و با صلوات واجب در تشهد ، شهادت به خاندان مطهرش(ص) ، شناسنامه‌ی عقیده قلبی خودمان را ارائه می‌دهیم. درحالیکه تشهد باید در حال نشسته خوانده شود ، شاید آنجا مکان فی مقعد صدق عند ملیکٍ مقتدر است. که تا شاید به فضل خداوند ، با سلام به حقیقت و قبولی نماز برسیم. 

در حدیث معراج پیامبر(ص) خواندیم که حضرت بعد از وضو از چشمه صاد و خواندن 2 رکعت نماز (مقبول) ، تشهد و سلام آخر را فرمود. ملک وحی از پروردگار عالم پیام آورد که خداوند جلّ‌جلاله به پیامبرش فرمود: السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته. و منت خداوند ، سلام دوم است به مؤمنینی که مأموم حضرت هستند: السلام علینا و علی عباد الله الصالحین . پس مجوز از پروردگار عالم صادر شد و این سلام ازلی و ابدی گردید.

اعراب در اخلاق و آدابشان وقتی می‌خواهند خداحافظی کنند و یا آخر کلامشان ، می‌گویند : السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. شاید سلامِ نماز هم تحفه‌ای است با برکت از جانب خدای مهربان که از عالم قرب به عالم اسفل ، هدیه داده می‌شود! که برکت سلام با ملکوت این کلمه است که اسم مبارک خداوند است  ؛ سالم و سلیم قلبی و امن‌نامه از عذاب الهی در قیامت است و ان شاء الله با دوستی و سلم و برکت بتوانیم در عمل به سیرت نماز که صورتِ انسانِ کامل است مزیّن شویم.

از آنجاییکه شروع این مبحث را با صورت شجره طیبه آغاز کردیم و نماز را حقیقت این درخت و ارکان آن را به اعضای این درخت شرح دادیم. در نهایت زندگی چهار فصل درخت ؛ بعد از سجده بندگی که کلّ محتوا جان خود را در رکوع به اتصال رگ حیات ، در نهایت خضوع بندگی برای رضای خداوند کریم به رضای او که قلب حیات عالم است ؛ امام زمان(عج) ، و آنگاه در سجده به تمام محتوای میوه و ثمره عقیده و ایمان خود را بر زمین می‌گذارد. که آنگاه باغبان ، ثمره و ارزش را در چیدن این میوه می‌دهد که چگونه در بازار خریدار دارد.

*پس خوب دقت کنید ! در کتاب وسایل الشیعه .ج4.ص27 می‌فرماید: إن قُبلتُ قُبلتُ ماسواها و إن رُدت رُدّت ماسواها. حالا موقع سواکردن تمام عمر درخت و تمام نتیجه زحماتش در قبولی باغبان از میوه‌هایش است. پس اگر مورد پسند شد ، این درخت پایدار می‌ماند و اگر مردود شد ، او از صحنه باغ و باغستان خارج می‌شود!

و این ثمره حقیقی نتیجه قبولی نماز است. که اگر به سجده مقبول دست یافتیم ، آنگاه به ارائه و اقرار تشهد می‌رسیم و بعد از آن به میوه‌ی سلام که پایان زندگی هر مؤمنی بسته به نماز مقبول او می‌شود.

چنانچه معنی حدیث این بود که اگر نمازش قبول شود ، بقیه اطاعت‌هایش قبول می‌شود. و اگر نمازش قبول نشد ، بقیه اعمالش هم رد می‌شود یعنی رفوزه. پس قبولی ، حقیقت سلام است که برکات سلام ، ادامه رحمت خداوند است  که تا قیامت از آن مستفیض می‌شود. آنگاه می‌فرماید: انّ المُصلّی یُناجی ربّه ؛ این است نمازی که رب مهربان ، صاحب نمازش را نجات می‌دهد. اللهم الرزقنا

راز سلام نماز

اصل سلام در شب معراج تمثّل یافت. هنگامیکه پیامبر(ص) (در معراج)  در پایان نماز ، نشستند و دستور تشهد و صلوات را اجرا کردند ، توجهی کرد ناگاه صفوف فرشتگان ، فرستادگان و پیامبران را حاضر دید! به او گفته شد : ای محمد(ص) بر آنان سلام کن. فقال : السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. فأوحی الله عزوجل الیه أنّ السلام التحیة و الرحمة و البرکات أنت و ذرّیّتک . گفت سلامت ، رحمت و برکات  خداوند بر شما باد. خداوند به او وحی کرد : من سلام ، تحیت و رحمت هستم و تو و دودمانت برکات هستید. اللهم ارزقنی صلوة مقبولة

تأویل سلام

در کتاب اصول کافی. ج3.ص486 آمده است که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: تأویل این که می‌گویی السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، درخواست ترحم از جانب خدای سبحان است ، و معنای این جمله آن است که نماز ، امان شما از عذاب قیامت است. سپس فرمود : کسی که نمازش را اینگونه نداند ، نمازش ناقص است.

 

سرّ رکوع به عدد 4 ؛رکن چهارم

اما رکوع که رکن چهارم است تعلق به وجود مبارک امام حسن مجتبی(ع) دارد.و عدد 4 ، برابر حرفِ د است که شکل ظاهر(د) ، آن هم رکوع است و دلیل خلقت است و آقا ، سبزپوش آل پیامبر(ص) نامیده می‌شود و جلوه حیات سبز عالم خلقت و تجلی اسم حی پروردگار عالم در صفتِ رحمانیت خالق یکتا و بی‌همتاست. درواقع یکی از اسماء خداوند ، دال است.

پس در حقیقت اسرار نماز در رکوع ظاهر شد زیرا گنج ریشه و تنه و اسرار درون ریشه و تنه ؛ همان حملِ ظهور شاخه از تنه درخت ؛ جایی که محلّ وتر و اتصال حیات شد تا سبزی خود را نشان دهد و جایگاهی که رزقِ باروری میوه را بر شاخه ضمانت می‌کند و باعث تداوم حیات میوه در دانه‌هایش می‌شود.

چنانچه رکوع ، رکن چهارم نماز شد پس بنا بر درس‌های گذشته عدد 4 ، پایه‌ی ارکان خلقت و از عالم عرش و حتی بالاتر از عرش ، اسماءالحسنی الهی تا عرش و کرسی و چهار رکن عالم بیت المعمور، تا 4 رکن خانه مبارک خدا ؛ کعبه (مسجدالحرام) و تا 4 فصل سال و 4 رکن عناصر خلقت عالم و مخصوص خلقت انسان‌ها (آب ، آتش ، باد و خاک) و تا 4 منظور و هدف قیام اباعبدالله الحسین(ع) (قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر) ، تا 4 عمل اصلی در ریاضی که حساب و اعداد ، اعمال ماست که یا ضرب است و یا تقسیم ، یا جمع است و یا منها ، تا در 4 ستون بدنمان و ... ، تا 4 گوشه قبر و ان شاء الله 4 ستون و پایه ارکان بهشت که تا 4 ، ظهور پیدا نکند سقفی هم برای امن وامان شدن نیست.

پس دنیا هم بر پایه‌ی4 (اربع ؛ ربیع و اربعین) خلق شد که درواقع همه در حال رکوع به پروردگار عالم هستند و همه‌ی رکوع ، تعظیم به حمد خداوند کریم است. و سفره کرامت در حقیقت رکوع ظاهر می‌شود. و رزقِ رحمانیت بر سراسر همه‌ی ارکان هستی حاصل می‌شود.

*چنانچه از جمع اعداد 1 تا 4 (10=4+3+2+1) عدد 10 بدست می‌آید و درواقع 4 روی 10 ؛ همان خزانه گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم(ص) است که همه در صورت و سیرت ، ظاهر و باطن ، حسن(ع) خلق شده و تجلی کرده‌اند و همه برای مردم ، اسوه حسن هستند (الی یوم القیامة).

پس درواقع عدد 4 که برابر حرف دال است ، در حقیقت دلیل خلقت وجود مبارک 14 معصوم(ص) هستند و این عزیزان ، شاخه سبز و پربار درخت ولایت و رسالت را ظهور داده‌اند، آنها هستند که همه بندگان خدا را احیا کرده و زندگی سالم دنیا و آخرت را می‌بخشند . پس اینجاست که معلوم می‌شود چرا گفتیم که در نماز جماعت ، نقطه اتصال به امام جماعت ، فقط رسیدن به رکوع امام است؟ تا نماز ، حیات جماعتش افشا شود و اتصال برقرار شود!

معنای رکوع : رکوع یعنی صداقت ، رکوع یعنی مؤدب به آداب الهی، رکوع یعنی خلوص ، رکوع یعنی پاک شدن از بخل و حسد و کبر و غرور و غیبت و تهمت و هرگونه رزائل و رجس‌ها و جهل‌ها و ناروائی‌ها و بی‌عدالتی‌ها ، رکوع یعنی انسان شدن و از حیوانیت جداشدن ، رکوع یعنی شیعه‌ی واقعی معصومین شدن : نبوی شدن ، علوی شدن ، فاطمی شدن ، حسنی شدن ، حسینی شدن ، ساجدی شدن ، باقری شدن ، صادقی شدن ، موسوی شدن ، رضوی شدن ، تقوی شدن ، نقوی شدن ، هادوی شدن ، زکی شدن و مهدوی شدن صلوات الله علیهم اجمعین . پس در یک کلام ، رکوع یعنی متقی شدن.

عدد ابجد و جایگاه عددی کلمه رکوع

عدد ابجد کلمه رکوع=296 است که در جمع ارقامش 17 می‌شود که 17 رکعت نماز در شبانه روز را نشان می‌دهد! جایگاه عددی کلمه رکوع=53 است که برابر با عدد ابجد نام آسمانی پیامبر بزرگوارمان ؛ احمد(ص) می‌باشد. زیرا که او ، امامِ رکوع کنندگان است و تمام جماعت پیامبران و امامان معصوم(ص) و صدیقین و اولیاء و ... همه ، مأمومینِ او هستند. و حضرت بالاترین مقام راکعین را در خضوع و خشوع بندگی نسبت به پروردگار عالم ؛ خالق یکتا دارد چنانچه در تشهد می‌خوانیم: واشهد انّ محمداً عبده و رسوله اللهم صلّ علی محمد و آل محمد.

دیگر اینکه او که خود ، قامتِ الِف وجود (یعنی حقیقت قیام درخت شجره طیبه است) ، پس دختر گرامیش ؛ فاطمه زهرا (س) ، بضاعتِ وجود مبارکش است . پس در قرآن به عدد 1000 رکوع ، گنج معجزه قرآن ظاهر می‌شود(از نظر تجویدی ، قرآن کریم 1000 رکوع دارد).

از طرفی همانطور که بیان شد عدد ابجد کلمه رکوع=296 است که جمع ارقامش 17 می‌شود و در نهایت  8=7+1 که 8 به عربی ثامن خوانده می‌شود که ریشه‌اش ، ثمن است . یعنی گوهر گرانبهایی که ما را وصل می‌کند ، رضای خداست. و از رضای دلِ بنده به اتصال رضای قلب صاحب الزمان(ص) ، رزق رکوع تحویل می‌شود. رکوع ، تجلی تمام آیات عظمت الهی است.

یکی از اسرار نهفته در رکوع

درس زیبای رکوع این است که هر کس بخواهد درخت عملش در قیامت سبز باشد و بارور شود و میوه خوب بدهد و سایه خنک داشته باشد ، باید در دنیا رکوع بندگی داشته باشد به شرط اینکه به رکوع امام جماعت زمانش یعنی مولا و امام و  صاحب الزمانش(ص) ، وصل شود تا این وصل نباشد ، حیات آخرتی و سبزی برایش حاصل نمی‌شود . پس باید دانست که چرا خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ...مَن جاء بالحسنة فله عشرُامثالها ؛ اگر تا دم قبر با خودت عمل حسن بیاوری یعنی از سبزی رکوع برنخیزی ، آنگاه در سجدهِ سرازیریِ قبر ، مزد فله عشر امثالها می‌گیری!

*نتیجه می‌گیریم میوه به شاخه‌ی سبز ، ظاهر می‌شود و درواقع به رکوع(حسن) که دلیل رشد درخت است ، میوه‌ پدیدار می‌شود. درحقیقت نماز ، واسطه وصل به امام زمان(ص) است و نقطه وصلِ آن ، رکوع می‌باشد. رکوع یعنی با تمام ادب به خداوند و اوامر نورانیش و خلیفه‌های برحقّ مطهرش(ص) ، تعظیم و تکریم کنیم و با خضوع و خشوع باشیم. چنانچه خداوند یکتا در آیات ابتدایی سوره مبارکه مؤمنون ، وصف انسان مؤمن را می‌فرماید:

بسم الله الرحمن الرحیم. قد افلح المؤمنون(1)همانا اهل ایمان به پیروزی و رستگاری رسیدند.  الذین هم فی صلاتهم خاشعون(2) (اینها) آنانند که در نمازشان خاضع و خاشعند.  والذین هم عن اللغو معرضون(3)و آنانند که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز می‌کنند.  والذین هم للزکوة فاعلون(4) وآنانند که زکات مال خود را به فقیر می‌دهند.  والذین هم لفروجهم حافظون(5) و آنانند که فرج و اندامشان را از حرام نگاه می‌دارند ... . والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون(8) و آنانند که به امانت‌ها و عهد و پیمان خود کاملا وفا می‌کنند. والذین هم علی صلواتهم یُحافِظون (9) وآنانند که در نمازهاشان (ظاهر و باطن نماز را) محافظت می‌کنند. اولئک هم الوارثون (10) چنین کسانی وارث مقام عالی بهشت‌اند.  الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون (11) اینانند که بهشت فردوس منزلگاه (این پاکان است) و برای همیشه در آنجه جاویدانند.

 وجود مبارک امام حسن(ع) ؛ باطن رکوع

حال درمی‌یابیم که وجود مبارک امام حسن(ع) پایه و اساس و رکن حیات طیب را بر همه عالمیان ظهور داد.

نکته : تقریبا هر سبزی در دنیا به خاطر داشتن ظاهراً ماده کلروفیل ، کمی تلخی دارد. در عالم بالا تمام تلخی سبزی‌های عالم را در یک جام کردند و امام حسن(ع) ، یک تنه نوشید(بابی انت و امی و نفسی و مالی و اولادی)! و اوست که در زمان خلافتش که 10 سال است ، برای اصلاح ریشه دین در جامعه که انحرافات معاویه‌ها در آن نفوذ نکند ، صلح را انتخاب کرد ( ریشه کلمه صُلح از صَلَحَ  است که به یک معنی یعنی اصلاح کردن)!

و در مقابلش قاتلی ملعونه به نام جعده در منزلش آمد که زهر جفا را به تدریج به وجود مبارکش می‌خوراند و هربار حضرت کنار مرقد مطهر جدّ بزرگوارش ؛ پیامبر(ص) می‌رفت و شفای خود را می‌گرفت تا درنهایت سمی را نوشید که تمام جانش را مسموم و جگرش را پاره پاره کرد (لعنة الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین الی یوم القیامة)

اما تعریف زیبای دیگری هم در این سَم نهفته است : چون درخت ، مظهر ایثار و از خود گذشتگی است . هر درخت سبزی ، سموم هوا را می‌خورد و اکسیژن و هوای پاک را به کسانیکه در اطرافش هستند عنایت می‌کند و حیات سبز خود را به آنها انتقال می‌دهد.

بنابراین وقتی امر خداوند برای نماز شد : أقم الصلوة  ، پس درواقع  نمازی که سبز شود و شاخه و ریشه دهد ، برای مؤمن تهویه هوای بهشتی را عنایت می‌کند و اینجاست که نماز واقعی می‌شود : تنهی عن الفحشاء و المنکر.

امام حسن(ع) ، حامل تمامِ گنج عشر می‌باشد و عدد ابجد نام مبارکش 118 است که معنی می‌شود به 18+100 : عدد 100 برابر حرف ق یعنی نگهدارنده و عدد 18 برابر با کلمه حی یعنی زنده است. پس عدد 118 یعنی نگهدارنده حیات سبز! و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+1+1).

حال خوب دقت کنید که جایگاه نام مبارک حسن(ع)=37 است که جمع ارقامش همان 10 می‌شود(10=7+3) و این عدد برابر با نام مبارک خداوند ؛ اول است و اسرار همه اعداد و حروف از این عدد ، ظاهر می‌شود( یعنی همه شاخه و برگ‌های گنج سبز قرآن و کتاب‌های آسمانی)  

{همانطورکه در کلاس اول ، حروف و عدد برای بچه‌ها تفهیم می‌شود و پایه وصل کردن حروف و به معنا رسیدن را یاد می‌گیرند و شمارش اعداد را هم می‌آموزند. و همه‌ی خزانه علم در پایه حروف و اعداد ظاهر می‌شود}.

و عدد 37 برابر با عدد ابجد کلمه زکی یعنی نورانی است.

آیا عدد 37 اعجاز سلامتی انسان نیست؟! که درجه حرارت بدن سالم باید 37 درجه باشد ! پس از بدن سالم هر نوع تحرک صحیح ، فکر صحیح و زندگی سالم و سبز برمی‌خیزد و ان شاء الله با عمل سالم و صالح ، آخرت خوبی هم ظاهر می‌شود و این آیه مبارکه ، معنای سلامت است : ...ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنه و قنا عذاب النار ؛خدایا ما را از نعمت‌های دنیا و آخرت بهره‌مند گردان و از شکنجه و عذاب آتش دوزخ نگاهدار(آیه 201 سوره مبارکه بقره)

نکته دیگر اینکه تنها نام مبارک حسن(ع) است که در آیات قرآن کریم به عدد ابجد اسم مبارکش یعنی  118 بار ، نام حسن و مشتقاتش آمده است.و جالب اینکه نام زیبای حسن(ع) فقط در آیه 37 سوره مبارکه آل عمران (...بقبول حسن...) یعنی در جایگاه عددی نام حسن(ع) ، آمده است! که اینها عظمت رکوع و حقیقت رکوع است!!!

شرحی درباره سوره مبارکه آل عمران:

سوره مبارکه آل عمران از نظر ترتیب فهرستی قرآن کریم ، سومین سوره است. این سوره مبارکه از وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) و نسل نورانی و ذریه‌های پر برکتش سخن می‌گوید. که خداوند کریم در سنّ کهولت به ایشان ، 2 فرزند عنایت فرمود (از دو همسر ایشان): حضرت اسماعیل(ع) از خانم هاجر(س) و حضرت اسحاق(ع) از خانم ساره(س). که نسل پیامبران بزرگوار تا حضرت عیسی(ع) از حضرت اسحاق(ع) است و پروردگار عالم نسل پیامبر اکرم محمد مصطفی(ص) را از نسل ذبیح اکبر ؛ حضرت اسماعیل(ع) قرار داد و باطن گنج این نسل را در سوره مبارکه ابراهیم(ع) که چهاردهمین سوره قرآن است ، به شجره طیبه تمثیل فرموده است. که جان این درخت در سبزی شاخه و میوه‌هایش است که در تعریف نماز آمد که شاخه سبز رکوع خوانده شد.

و حضرت ابراهیم(ع) که مقام خلّت در پیشگاه پروردگار عالم دارد (لقب خلیل اللهی) می‌فرماید: انّی وجهتُ وجهی للذی فطرالسمواتِ و الارضَ حنیفاً و ما انا مِن المشرکین ؛من با ایمان خالص روی به سوی خدایی می‌آورم که آفریننده آسمان‌ها و زمین است و من هرگز با عقیده جاهلانه مشرکان موافق نخواهم بود .(آیه79 سوره مبارکه انعام)

*آل عمران به معنای خانواده آبادانی می‌باشد. جالب است بدانید حقیقت اسرار آل عمران ، وجود مبارک پیامبر گرامی اسلام و خانواده نورانیش می‌باشد (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم) که جانِ آبادانی آن به وجود سبزپوش آل پیامبر(ص) ؛ ابا محمد حسن بن علی(ع) ظهور پیدا کرده است. که به نامِ نامیش ، تمام عالم خلقت در صورت حسن ، و به هدف حسن ، و به مقصد حسن ، و در جلوه حسن ، و در ملاحت حُسن حسن ، و نمره قبولی و 20 حسن ، و پاداش حسن ، و جایگاه و قرب حسن جلوه کرده است! و خداوند باریتعالی پس از خلق صورت جسمانی آدم(ع) ، به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرمود. پس چون خلقتش در صورت حسن می‌باشد به خود ، تبریک اَحسن فرمود.

بنابراین وقتی می‌خوانیم وجود مبارک امام حسن(ع)، چهارمین معصوم در مرتبه ظهور نوری در عالم اسرار است پس عظمت عدد 4 ، تمام گنج عشر است و جمع 1 تا 4 می‌شود 10 و خداوند متعال برادر امام حسن(ع) را که هم نام اوست به عدد 10 متولد می‌فرماید. و این عددِ حرفِ ی است که درواقع نام ایشان همان حسن(ع) است که یاء صغیره گرفته ؛ حسـیـــن(ع) خوانده می‌شود.

تعداد آیات سوره مبارکه آل عمران=200=امام حسن(ع)

پس این سوره مبارکه حقیقت اسرار آل عمران است به 200 آیه که برابر با عدد ابجد نام زیبای امام حسن(ع) می‌باشد. و از طرفی برابر با عدد ابجد حرف ر است که صفتش ، تکریر است و این صفتِ فعل اعمال است در دنیا! یعنی تکرار می‌شود چه در مخرج زبانی و چه در صفات فعلی ؛ مثل اینکه کنار کوه فریاد بزنیم که همانجا انعکاس صدای خود را می‌شنویم. پس در همین دنیا ، انعکاس اعمالمان به خودمان برمی‌گردد.

چنانچه خالق یکتا در قرآن کریم می‌فرماید: والعاقبة للمتقین (برای مؤمنین و متقین.آیه 83 سوره مبارکه قصص)  یعنی کسی که عمرش تقوا دارد ، خیر آن در عاقبت به او می‌رسد و عاقبت به خیر می‌شود. تا حساب قبر و قیامتش هم انعکاس زیبای تقوا را پیدا کند .و نیز می‌فرماید: فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمدلله رب العالمین (برای ظالمین.آیه 45 سوره مبارکه انعام)؛ پس سپاس پروردگار جهانیان را که ریشه ستمکاران برکنده شود.

آدم ظالم در همین دنیا ریشه‌اش قطع می‌شود {بنابراین همینطور که پروردگار عالم از ظالمین انتقام می‌کشد ، پس عاقل هرگز به خود ظلم نمی‌کند(گناه) و با کوچک‌ترین اشتباه در دنیا ، استغفار و جبران عمل می‌کند} . یا برای افراد مکذب می‌فرماید: قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین (آیه 11 سوره مبارکه انعام) ؛ بگو در زمین سیر کنید پس ببینید عاقبت تکذیب کنندگان ( دروغگوها) چگونه بود.

بنابراین اگر در زندگی ، عمل ما حسن باشد پس جوابش هم به حسن به ما برمی‌گردد. خداوند یکتا در آیه 60 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید :هل جزاءُ الاحسان الا الاحسان. آیا جزای خوبی ، جز خوبی است؟ ریشه کلمه احسان خداوند ، حسن است.

جالب است که جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)=65 و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا است.امام حسن(ع) ؛ سبزپوش آل پیغمبر(ص) و کریم اهل بیت(ص) است. خوب دقت کنید! پروردگار عالم ، دنیا را در جایگاه حسن(ع) خلق فرمود زیرا آنچه به مخلوقاتش (مخصوصا انسان) داده است ، همه در مجرای  حسن یعنی بهترین است ، چنانچه در خلقت انسان به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرموده است. پس انسان هم در مجرایِ حسن خلق شده است . درواقع یعنی سبز! یعنی زنده! یعنی بدون نقص! یعنی حی و سالم! یعنی با سرنوشت و آینده و توان‌های عالی ... .

*و زیباتر اینکه عدد ابجد نام مبارک "امام حسن"(ع)=200 برابر عدد ابجد کلمه عقل است .آیا این مهندسی ، احسنت ندارد که انسان ، دارای عقل است و خلیفة الله در دنیا است! و بدن انسان هم شامل 200 استخوان است { البته برخی جاها گفته می‌شود 206 تا که درواقع بدن 6 قسمت شده و به 200 تا وصل هستند}.

 خلاصه امیرالمؤمنین(ص) فرموده که اگر خدا می‌خواست عقل را بصورت مردی خلق کند ، آن صورت حسن(ع) بود.

تعداد آیات سوره مبارکه آل عمران=200= ر

حال خوب دقت کنید ! حرف ر که عدد ابجدش 200 است ، جایگاه عددیش در حروف الفبا 20 می‌شود و خداوند متعال نمره 20 تمام اعمال ما را در قرآن ، حسن می‌خواند: بهترین اخلاق ؛ خلق حسن ، بهترین اُسوه ؛ اُسوه حسن ، بهترین قرض دادن ؛ قرض الحسنه ، بهترین رزق ؛ رزق حسن ، بهترین قبولی ؛ قبول حسن است. اما چقدر زیباست که خداوند کریم ، دنیا را در جایگاهِ باطنِ حسن(ع) خلق فرموده ، پس شایسته است همه‌ی انسان‌هایی که به دنیا می‌آیند ، بندگیِ خوب یعنی نمره حسنِ خداوند را دارا شوند و عمل حسن به آخرت خود بیاورند.

یعنی کسی که عاقل باشد به زندگی و عمل حسن دست پیدا می‌کند و نتیجه حسن ، نصیبش می‌شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید:  مَن جاء بالحسنةِ فله عشرُ امثالها ؛ هرکس با خودش عمل حسن بیاورد ، پاداشِ عشرُ امثالها دارد. پس قبولی ، به نتیجه‌ی حسن(ع) است. اینجا لازم است توضیح دهم :

 "عمل حسن" و "عشر امثالها" یعنی چه؟

عمل حسن یعنی عمل سبز یعنی عمل زنده ، سالم ، شاداب ، بدون عیب و بدون آفت ، عمل کامل ، عملی که وصل به امام زمانش باشد همانطور که در قسمت رکوع بیان شد که در نماز جماعت ، نقطه وصل مأموم به امام ، رسیدن به رکوع امام است. در این صورت ، عمل سبز می‌ماند چون از شاخه جدا نشده و فُرادا نیست. پس اگر به این شکل عمل تا دم قبر آمد ، خداوند مزدش را عَشرُ امثالها می‌دهد.

*عشر امثالها یعنی چه؟ گفتیم که حرف ر به عدد ابجد 200 ، برابر با نام مبارک "امام حسن"(ع) می‌شود و جایگاه عددیش 20 است که اگر اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم می‌شود 210 که برابر با نام مبارک "امام حسین"(ع) است! کسی که به عدد 10 متولد شده ، کسی که با 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش متولد شده است. پس میوه حسن(ع) ، حسین(ع) است . و اینجا معنی عشرُامثالها را بخوبی متوجه می‌شوید که اگر عمل حسن(ع) را تا قبر بیاوری ، مزد حسین(ع) می‌گیری که تا ابد غنی باشی.

چرا عدد 1 تا 20 جمع می‌شود؟! زیرا مثلا یک دانش آموز در امتحان املا باید تمام نوشته هایش از 1 تا 20 بدون غلط باشد ، تا نمره‌اش 20 شود{منظور تکلیف است که در دنیا ، باید بدون غلط انجام می‌شده} پس این نمره از سایه (شجره) درختِ عمل در فعل ستون دین ؛ نماز حقیقی ظاهر می‌شود که با وصل رکنِ رکوع ، به مقام سجده می‌رسیم {رکوع ، رکن 4 است که 10=4+3+2+1 پس نمره  10 را با رکوع می‌گیریم و قبول می‌شویم و سجده ، عشرُامثالهاست یعنی 10 نمره بعدی که نمره 20 حاصل می‌شود!}

 

امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مظهر رحمت الهی هستند

پس رکوع واقعی ، شکرانه رحمت خاص پروردگار عالم است به عام مردم . غیر از رزق ظاهر برای بندگان از عمر و سلامتی و عقل و علم و تمام برکات زندگی در دنیا از نزولات آسمانی و روییدنی‌ها و حیوانات و حتی تسخیر انسان برهمه‌ی مخلوقات ، رزق باطنی و عالم آخرت است که پیامبران و کتاب‌های آسمانی و چهارده نور مقدس معصوم(ص) هستند که برای شکر و حمد خداوند که خاصّ ذات اقدسش از مجرای وجود مبارک حسن(ع) کریمانه روزی داده و به تبعیت و شیعه شدن وجود مبارکش ، باید در مقابل پروردگار عالم راکع شویم.

و چنانچه بخواهیم از میوه و ثمره‌ی این نعمت‌ها در قیامت هم بهره‌مند شویم باید صفت رحیمیت پروردگار عالم که اسمِ عام خداوند است و مخصوص خاص وجود مؤمنان در آخرت است را از مجرای انوار اباعبدالله الحسین(ع) در قیامت دریافت کنیم.

در باطن آیات 19 تا 22 سوره مبارکه الرحمن ، تولد لؤلؤ{امام حسن(ع)} و مَرجان { امام حسین(ع)} در بیت ولایت نهفته است! در این سوره سخن از رحمت است و لذا بحث فبأی آلاء ربکما تکذبان (پس کدامین نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید) بیان شده است . و ارتباط رحمت به وجود مبارک خلیفه‌های برحق پروردگار عالم ظهور و بروز می‌کند. چنانچه محبت به امام حسین(ع) تقریباً شامل عموم مردم است اما محبت به امام حسن(ع) ، خاص است. خصوصیاتش خاصّ وجود مبارک خودش می‌باشد ؛ وجود مبارکش را کریم اهل بیت(ص) می‌خوانند!

و امام صادق(ع) می‌فرماید:{کتاب المصباح للکفعمی.ص317}عن ابی عبدالله(ص) فی قوله: "یؤتِکم کفلَین مِن رَحمتِهِ" قال الحسن(ع) و الحسین(ع). در تفسیر آیه 28 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: به خدا ایمان بیاورید تا به شما دو سهم از رحمت خود را بدهم .فرمودند منظور از این دو سهم از رحمت ، حسن(ع) و حسین(ع) هستند. هر دو رحمت الهی هستند.

به یک اعتبار امام حسن(ع) ؛مخزن رحمت رحمانیه و امام حسین(ع) ؛مظهر رحمت رحیمیه می‌باشد. چراکه امام صادق(ع) فرمودند: الرحمنُ اسم خاص بِصفَةِ عامَّةِ و الرحیمُ اسم عام بِصِفَةِ خاصّه. یعنی رحمان ؛ اسم خاص است به صفت عام و رحیم ؛ اسم عام است به صفت خاص.

*در امام مجتبی(ع) نسل امامت تجلی نکرد و جلوات عصمت زهرایی در او متجلی شد (اسم خاص) اما لطف و کرمش فراگیر بود(صفت عام) به نام کریم اهل بیت(ص) می‌شود باطن رکوع. و درواقع نماز که ستون دین است به رکعت خوانده می‌شود و اتصال پیدا کردن مأموم به امام جماعت فقط به رکوع است. پس خاص می‌شود و رکن رکوع در هر رکعت فقط یکی است و در آن نباید شک باشد والا نماز باطل می‌شود.

*در مقابل نسل امامت در امام حسین(ع) ظهور نمود(اسم عام) و لطف او در قیامت برای مؤمنین می‌باشد(صفت خاص). پس از رکوع ، وارد رکن پنجم می‌شویم که سجده است و دو سجده ، یک رکن می‌شود و در هر سجده باید هفت عضو ساجد شود. امام حسین(ع) جانِ سجده را با تمام وجود خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش ؛ که میوه‌های سبز شاخه حسن(ع) هستند را به باروری کامل گنج معصومین(ص) تا وجود مبارک نهمین فرزندش ؛ وصی الحسن امام زمان(عج) ، در دنیا در کربلا و روز عاشورا بر زمین گذاشت و حقّ دین را کامل با اطاعت محض سجده بجاآورد! و حقیقت محبت پروردگار در صفت رحیمیت را برای آخرت الی الابد به شیعیان و مؤمنین رسانید.

پس از آنجا که او مظهر اسم رحیمیت پروردگار عالم است معلوم می‌شود که چرا حضرات معصومین(ص) فرمودند که همه‌ی ما سفینه نجات هستیم ولی سفینة الحسین اَسرع (سریع‌تر است)، همه ما باب الله هستیم اما باب الحسین اوسع (وسیع‌تر است).

دیدار حضرت فاطمه (س) در محشر به حسن(ع) و حسین(ع)

فرمودند که روز قیامت وقتی صدیقه طاهره(س) پیشگاه خداوند قرار می‌گیرد ، خطاب می‌رسد که (سَکی حاجتکِ) یعنی حاجت خود را بخواه. خانم می‌فرماید: اَرنی الحسن و الحسین(علیهماالسلام). یعنی می‌خواهم دو فرزندم حسن و حسین (علیهماالسلام) را ببینم. با اینکه روز قیامت ، روز جزا می‌باشد اما حضرت فاطمه(س)  عمل را می‌خواهد نه جزای آن را { درحقیقت جانِ رکوع و جانِ سجده به خداوند را می‌خواهد}.

بعد در جواب است که فقط فرزند شهیدش حسین(ع) را می‌بیند. خطاب می‌رسد : (اُنظری الی قلب محشر) یعنی به قلب محشر نگاه کن . با اینکه حضرات معصومین(ص) در سمت راست عرش الهی قرار دارند اما اباعبدالله الحسین(ع) در میان مردم و در قلب محشر است چرا که ایشان رحمت واسعه‌ی خداوند و باب نجات امّت می‌باشد. پس باید در میان مردم باشد تا هول قیامت از آنها برطرف گردد. از طرفی رسول خدا(ص) فرمودند:همانا در درون مؤمنین معرفتی مکتوم و مخفی برای حسین(ع) قرار دارد و چون روز قیامت روزِ بُروز بواطن و درونیات انسان‌هاست ، آن معرفت ظهور می‌یابد و هول و هراس محشر را از آنها رفع می‌کند.

در آن روز به حسب ظاهر ، امام حسن(ع) تجلی نمی‌کند! البته شاید برای خودِ حضرت زهرا(س) مشهود باشد اما این شهود ، عمومیت ندارد و این لازمه خاص بودن حضرت است! و درواقع بنا به آیه  22 سوره مبارکه الرحمن :یخرج مِنهما اللؤلؤُ و المرجان(از آن دو دریا ، لؤلؤ و مرجان پدید آورد) ، لؤلؤ و مرجان ، ظهور دو دریای رحمت بودند : لؤلؤ ؛ وجود مبارک امام حسن(ع) و مرجان؛ امام حسین(ع) است.

امام زمان(عج)

در دعای فرج می‌خوانیم: ... و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. او کسی است که دلیل باز شدن تمام چشمه‌های رحمت پروردگار عالم روی زمینی است که بصورت مسکن برای انسان‌ها قرار گرفته و کسی است که تمام گنج‌های زمینی در زمان ظهورش برایش بدون هیچ حجابی آنچه که در باطن دارند ، ظاهر می‌کنند و استفاده و تمتع یعنی بهره‌برداری از تمام خزائن زمین بصورت طولانی مورد بهره برداری مولا قرار می‌گیرد.

و درنهایت "تسکنه ارضک" ؛ آرامش کامل زمین یعنی در آن زمان زلزله نمی‌آید ، هیچ خطری مردم آن زمان را تهدید نمی‌کند. درواقع بهشت ، روی زمین برقرار می‌شود. پس مولای ما وصی الحسن(ص) است و او تمام وصایتِ جدّ بزرگوارش را عمل کرده و افشامی‌کند و زمان ظهور ایشان ، حکومتِ حسن(ع) است.اللهم عجّل لولیک الفرج

*لیالٍ عشر یعنی:

(اصول کافی(ط-الاسلامیة).ج1.ص479 :عن جابربن یزید جعفی عن ابی‌عبدالله (ع) قال ... و لیالٍ عشرٍ الائمةُ(ص) مِنَ الحَسنِ الی الحَسنِ... یعنی جابر بن یزید جعفی روایت کرد از امام صادق(ع) که فرمودند :و شب‌های دهگانه ، ائمه(ص) هستند؛ از حسن بن علی بن ابیطالب (ع) تا حسن بن علی بن محمد(ع). چراکه تاریکی‌های ظلم و جور حاکمان غاصب وقت ، بر ایشان چیره گشت و حتی حکومت ظاهریه هم نداشتند و اما در مورد آخرین ایشان فرمودند: و الفجرِ الفجرُ هو القائم. یعنی مراد خداوند که فرمود قسم به فجر ، امام زمان ؛ حجة بن الحسن(عج) می‌باشد . زیرا نه تنها آنچه از ظلم و جور حاکمان که بر آن دَه امام(ع) مستولی بود در مورد ایشان وجود ندارد ، بلکه شب ظلمانی عالم را به فجرِ صادق می‌رساند. اللهم عجّل لولیک الفرج

جمع الشمس و القمر

ابتدا جایگاه شمس و قمر را در عالم معنی می‌کنم: اهل  نجوم و هیئت ، خورشید را نیّر اعظم می‌دانند یعنی منبع نوری که از ذاتش نورافشانی می‌کند. هیچ موجودی در دنیا بدون نور نمی‌تواند زندگی کند. درواقع یکی از ارکان اصلی حیات ، نور خورشید است. که نور خورشید را آفتاب می‌گویند یعنی به وجودش آفت‌ها زدوده می‌شود تا هر وجود به حیاتِ سالمش برسد.

درواقع همان کرامت کریم پروردگار عالم است که رزق نور خودش را از شعاع شمسِ حیات حسن(ع) بر دنیا و آخرت و ظاهر و باطن مخلوقاتش ارزانی داشته تا همگی از این سفره با کرامت روزی بگیرند و هر کس به اندازه اشتهایش یا اندازه ظرف وجودش ، از آن استفاده کند. زیرا نور باعث  سوخت و ساز و تولید انرژی و بروز قوا (چه ظاهر و چه باطن) می‌شود.

در حقیقت این نور از منبع لایزال الهی گرفته شده و به شعاع حسن(ع) در سفره‌ی کرامتش ظهور پیدا می‌کند. به یک معنا ، خورشید ظاهر است و به یک معنا ، امام معصوم(ص) که هادی مضلّین و هادی انسان‌ها برای رسیدن به رشد و حیات عقلانی و زندگی دائمی آخرت هستند .

و خورشید صامت ؛ کتاب آسمانی قرآن است که یکی از اسمائش نور می‌باشد درحالیکه هر حرف و نقطه و کلماتش ، علامات و چراغ‌های سبز و قرمزی هستند که اگر عمل شوند ، هرگز انسان دچار معصیت و گناه نمی‌شود و به بیراهه نمی‌رود.

جالب است بدانید که علم ، نور است. علم ، دانستن است .علم ، یکی از آن چراغ‌هایی است که پیوسته از زمانی که انسان متولد می‌شود بدست می‌آید چنانچه هر لحظه در حال آموزش است و تمام سلول بندی‌های وجودش در دنیا ، تشنه یادگیری است و دائماً درحالیکه ظاهر جسم رشد می‌کند ، قوه‌های بینایی و شنوایی و چشایی و لامسه و دیگر اعضا ، هم درحال یادگیری چیزهایی هستند که احتیاجاتش را برطرف کند ، تا قوه بکار بیفتد و در تکامل بتواند راه برود ، حرف بزند و آموزه‌ها همچنان ادامه دارد تا 7 سال که قوای داخلی تا اندازه‌ای رشد یافته  که ظرف عقل و رشد فکری باید به کمال برسد ، پس تحت تعلیم و تربیت علم ظاهری قرار می‌گیرد (به مدرسه می‌رود).

نکته مهم اینکه : اگر به اطراف خود نگاه کنید همین لباسی که پوشیده‌ایم ، علم است یعنی نور! همین غذایی که می‌خوریم از بدو تولیدش تا طبخش همه با علم است یعنی نور! همه وسائلی که استفاده می‌کنیم همه در تولید و طرز استفاده علم است یعنی نور! راهی که طی می‌کنیم تا به مقصد برسیم با آدرس است یعنی نور!

 

اخلاق و ادب ، علم است زیرا در علمِ اخلاق و علمِ ادب باید قرار بگیریم تا مؤدب به آداب شویم یعنی نور!{ جالب است که عدد ابجد کلمه ادب=7 . که آسمان‌ها 7 طبقه و زمین 7 طبقه است ، هفته 7 روز است و یک سال 52 هفته که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است(که 7 آیه دارد) و برابر با عدد ابجد اسم مؤدب است!}

بنابراین می‌بینید که همه عالم در علمِ ادب غرقند و تمام گردش در سال کامل می‌شود که آن هم مؤدب به حمد الهی می‌‍‌باشد! پس تمام نظم هستی در حمد خداوند یکتا غرق است و همه بدون ذره‌ای بی‌ادبی به تمام و کمال ، حامد و فرمانبردار خداوند هستند. پس همه در نور ، غرقند و خداوند کریم در آیه 35 سوره مبارکه نور می‌فرماید : الله نور السموات و الارض.

خوب دقت کنید! سیّد همه رنگ‌ها ، رنگ سبز می‌باشد و وجود مبارک امام حسن(ع) ؛ سبز پوش آل پیامبر(ص) ، تجلی رنگ سبز است. و خداوند کریم ، حیات و سبزی و سلامت و بی‌نقص بودن و کامل جلوه کردن و با نشاط و با طراوت و جوان بودن را در سبزی قرار داد. نکته قابل توجه اینکه پزشکان وقتی می‌خواهند به اتاق عمل بروند ، لباسشان میکروب‌زدایی شده و رنگ سبز است!

چون حقیقتِ سبز ، بی آفت بودن ِ آن است. درواقع یک پزشک اول باید خودش به نور سبز ؛ حیاتِ علمی و عملی را گرفته باشد ، تا بتواند با برداشتن آفتِ بیماری به بیماری که درواقع زرد شده ! حیاتِ سبز را اهدا کند.

*پس ببینید که چقدر زیباست که نور خورشید و ماه از نور وجود امام حسن(ع) خلق شده است! رسول اکرم(ص) در حدیثی فرمودند: ... فنورُ الشمسِ و القمرِ مِن نور الحسنِ و نور الحسنِ مِن نوراللهِ و الحسنُ أفضلُ مِن الشمسِ و القمر...{ بحارالانوار (ط-بیروت) ج25 ص16} یعنی نور خورشید و ماه از نور حسن(ع) است و نور حسن(ع) از نور خداوند است و حسن(ع) برتر از خورشید و ماه می‌باشد.

بنازم به کرامت پروردگار عالم و لطف و محبت بی‌انتهایش که هرگز مخلوقش را به خود رها نکرده و پزشکانِ معنوی جامعه بشریت را با نور سبز به بالین هدایت بندگانش فرستاده است تا انسان‌ها در دنیا از بیماری حیوانیت به سلامت هدایت انسانیت از درون برسند تا هم دنیا و هم آخرت سبزی داشته باشند.

خداوند کریم در آیه 201 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ... ربّنا آتنا فی الدنیا حسنةً و فی الآخرةِ حسنةً و قِنا عذابَ النار {خدایا ما را از نعمت‌های دنیا و آخرت بهره‌مند گردان و از شکنجه و عذاب آتش دوزخ نگاهدار}. این ذکر ، تجلی حیات و بهترین دعای سبزی است که خداوند به بندگانش آموزش می‌دهد؛ که بخوانند و بخواهند و بفهمند و تعقل کنند تا برسند.انشاءالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۲۲:۱۸
عذرا شفائی

"اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین"

ارکان نماز در باطنِ شجره طیبه  معارف و اسرار نهفته در رکوع اسرار تسبیحات اربعه و سوره مبارکه حمد

 

اسرار اقامه نماز (چرا برای نماز باید اقامه ببندیم؟)

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: "قد اقم الصلوة"؛ اقم یعنی بپا داشتن و در واقع اقم الصلوة یعنی کاشتن حقیقت نماز (مثل دانه)، در بطن قلب (مثل دانه گیاه که در دل خاک کاشته می شود!) است و هنگامی به اقم می رسیم که نماز از یک سو باطن سجده که همان اطاعت خالصانه خداوند است؛ به صورت ریشه‌ی درخت در قلب و از سویی عمل های خالصانه به احکام الهی به صورت تنه درخت در اعضا و جوارح و هم چنین اثر سبزی نماز که تنهی عن الفحشاء و المنکر است؛ به صورت شاخه و برگ در اعمال ظاهر شود. در نتیجه میوه این درخت که دردانه صدف اعمال است (خوشا به حال هر کس که به آن دست یابد) همان ولذکرالله اکبر می باشد!

در واقع تمام قرآن عزیز، دو رکعت نماز مقبول است زیرا 4 سوره مبارک به نام عزائم دارد که سجده واجب دارند و دو رکعت نماز هم، 4 سجده واجب دارد. بنابراین یکی از اسماء قرآن، ذکر اکبر است و شما که تا حدودی با اعداد آشنا شدید می دانید که عدد 4 سجده خیلی پر معناست! یکی اینکه هر بیتی و هر جایگاه امنی که سقفی دارد؛ 4 ستون واجب یا چهار چوب محکم دارد و جمع اعداد 1 تا 4 برابر با 10 است (1+2+3+4=10) که در واقع همان گنج عشر و وجود مبارک 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، است (4 روی 10 می شود 14). عدد عشر، همان 10 است و کسی که عشر را ظهور داد وجود مبارک اباعبدلله الحسین علیه السلام است (امام عاشورائیان) که به نماز وسطی سفارش فرموده اند و در بیشتر احادیث، به نماز صبح تفسیر شده است (رجوع شود به توضیحات نماز صبح در اوقات نماز) اما حقیقت شجره طیبه به خون مبارک امام حسین علیه السلام، (که ثارالله خوانده می شوند) احیاء شده و میوه و ثمرش، وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد. این شجره طیبه، حکومت حقه بهشت است که (بدست ایشان) برقرار می شود (ان شاء الله) و این حقیقت، حقیقت نماز مقبول و جان نماز است.

حال خوب دقت کنید که نماز همیشه در حال قیام است و همه ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، جان نماز هستند. این معنا و باطن معصومیت است و شیعیان فقط با نماز می توانند مامومین نماز در شیعه شدن پشت امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین باشند.

خوشا آنان که دائم در نمازند

اما نماز که اقم شد به صورت درخت، خداوند متعال در قرآن کریم سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام، آیه 24، این درخت را معرفی فرمود: " أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ " فرمود، این درخت نورانی اصلش ثابت است (که ریشه آن است)؛ پایه هر درختی، ریشه آن است که هر چقدر در جای پاک و سالم، تغذیه سالم و صحیح به آن برسد؛ رشد درخت بهتر و کاملتر است.

اما امّت یعنی چه؟ در عربی به ریشه، ام می گویند و ریشه‌ی درخت طیبه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است. پس اگر کسی بخواهد ریشه ی درخت عملش ثابت و سالم باشد و برایش بماند؛ باید به ریشه درخت اصلها ثابت گره بخورد تا امّت شود! آیا تغذیه این درخت، یوحی نیست؟! (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَـهُکُمْ إِلَـهٌ وَاحِدٌ ... : الکهف 110) آیا این غذا، غیر وحی الهی است؟! پس اگر قرآن به وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده است؛ وحی الهی و جنسش از نور است؛ پس باید عمل هر یک از افراد امّت، فقط از این رزق نورانی تغذیه شود! آیا نماز، معراج مومن نیست؟ حال درخت، معیار بندگی است و مظهر تغذیه درخت، آب است. آب همان قرآن است ({الف= 111}+ {ب=3} =114) ابجد کلمه "آب" برابر با تعداد سوره های قرآن کریم است.

خوب دقت کنید! از این درخت، نور ساطع می شود و خداوند مظهر آب دنیا را هم نور برق قرار داد. درخت، قانت است! در زمستان که برگ درختان می ریزد، همه شاخه ها به طرف آسمان است. (گویی دستان خالی خود را به طرف آسمان گرفته اند و در حال قنوتند!)، درخت وقتی میوه دار می شود، مظهر تواضع است. درخت، نشان قیام است. درخت، نشان مقاومت در سختی هاست؛ زمستان سرد و تابستان گرم و در مقابل باد و بوران می ایستد. درخت، مظهر ایثار است؛ در حالیکه خودش سموم هوا را می خورد اما هوای پاک با اکسیژن را به انسان ها می دهد. درخت، مظهر حیات است و در حقیقت حامل حیات آیندگان است.

دیگران کاشتند و ما خوردیم             ما بکاریم تا دیگران بخورند

پس اقم الصلوة یعنی چه؟ درخت، مظهر طهارت است. در احکام، درخت پاک است و اگر نجاستی به آن برسد چون شبنم دارد و نور خورشید بر آن می تابد، خودش، طاهر می شود.

درخت، اهل شب زنده داریست! هر شب سحرگاه تمام رزق میوه، رنگ، مزه، سبزی، زردی و شبنم برایش زده می شود. شبنم، احوال شب زنده داران است که چشم هایشان از خوف خداوند و گناهانشان خیس می شود و درخت، مستقیم زیر نور خورشید، شبنم اش خشک می شود و طهارت پیدا می کند و ان شاالله احوال همه ما شود که نماز ما را به طهارت دائم ببرد. درخت، چوب است و در دریای دنیا غرق نمی شود. این زیبایی درخت طیبه است که شما می بینید، گنبد و بارگاه ملکوتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سبز است. این گنبد خضرایی، جلوه عرشی اوست! کلمه عرش یعنی سقف چوبی و پروردگار عالم همه مخلوقاتش را از عرش به فرش دنیا آورده، همه از او سبز شدند و کشتی نجات در دریای دنیا، ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هستند که در صلوات شعبانیه فرمودند: "وَاللّازِمُ لَهُمْ ‏‏لاحِقٌ"؛ یعنی لازم است که همه اگر می خواهند اهل نجات باشند، سوار این کشتی شوند و اگر سوار نشوند " یَغْرَقُ‏ مَنْ تَرَکَهَا"؛ حتما بدانند که غرق می شوند. پس نماز سفینه نجات هر نمازخوان واقعی است که به کشتی که "کل فی فلک" است ملحق می شود (اگر حروف این سه کلمه را از آخر به اول برگردانیم باز همان "کل فی فلک" می شود! این چرخش حروف، گردش تمام عالم در این فلک یعنی کشتی است.) االهم الرزقنا

پس درخت مظهر سبزی، زندگی، نشاط، سلامتی، سایه و رحمت است. سبزی یعنی حسن علیه السلام و خداوند در آیه 160 سوره مبارکه انعام می فرماید: مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ...؛ اگر با خودت عمل حسن یعنی سبز و زنده و مظهر قبولی بیاوری (کنایه تا در قبر) به تو ده تا مانندش را می دهم. این حقیقت بپا داشتن نماز واقعی و مقبول است. ان شاالله

درخت مظهر بخشش و کرم است، میوه هایش را بدون منت در اختیار صاحبش می‌گذارد. درخت هیچ فضولاتی ندارد و این یکی از زیباترین ویژگی های درخت است. درخت در هر زمان عمرش، به یک نحو فایده می رساند و در زمان مرگش از چوب آن برای سوخت و گرما استفاده می شود.

اگر خوب دقت کنید تمام این مراحل را در حقیقت نماز و در کمال اطاعت سجده می‌یابید که احسن این زیبایی ها در جلوه جمال و کمال نماز در وجود انسان مومن ظهور پیدا می‌کند.

سرّ عدد 5 در درخت و ارکان نماز!

پس درخت در 5 ابعاد شکل ظاهریش(ریشه،تنه،ساقه،برگ و میوه) تعریف می‌شود که هر کدام محتوای خودش را معنی می‌کند. و این درخت ، اقامه نماز شد. پس نماز هم به 5 نوبت و 5 ارکان معنی می‌شود. نکته اینجاست که عدد 5 ، چقدر مهم است که راز خلقت را در عالم اسرار به وجود مبارک پنج تن(ص) و راز نماز را در 5 وعده نمایان می‌فرماید؟! زیرا نماز بدونِ امام ، مقبول نیست. پس تأسی نماز ، پشتِ وجودهای مبارک ، حقیقت نماز است.

*عدد ابجد کلمه شجر=503 است که جمع ارقامش 8 می‌شود (8=3+0+5) و درخت ، مظهر رضای خداست. جایگاه عددی کلمه شجر= 44 می‌شود و جالب است که برابر با عدد ابجد کلمه مَد است. چراکه هنگامیکه درخت به میوه و ثمره خود می‌رسد ، زندگیش مُمتد و مُمدّ حیات می‌شود. پس ان شاء الله درخت عمل هم تا قیامت ، زنده و سرپا و ممد حیات و ممتد می‌شود و صاحبِ عمل ، زیرِ چترِ مَدّ آن ، به آرامش و آسایش ابدی می‌رسد.

در این قسمت بهتر است که ابتدا معارفی از عدد 5 را یادآوری کنم:

* اسرار گنجِ عدد 5 : (توضیحات کامل در کتاب گردنبند بندگی آمده است)

عدد 5 ، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5 ، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه ، ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند. چنانچه پروردگارعالم ظهور این عدد را در اسرار و ظهورات و حتی ظاهر وجود خودمان و در قسمت بندی‌های کره زمین و ... به همه مخلوقات احاطه داده است.

و از درون ، به یکِ واحدیت دلالت کرده و پایه و اساس و مجرای توحید می‌شود! همانطور که خداوندعزّوجلّ خود را به یکتایی و احدیت معرفی کرد و فرمود: قل هو الله احد" ؛ پس عدد "یک"، خاصّ اوست. عرفا فرمودند که خداوند عزّوجلّ  خود ، "یک" است و یک خلقت هم ظهور داد که در عالم سِرّ معرفی شد به  سِّر حقیقت محمدی (ص).

پس خداوند متعال در عالم سرّ هم ، یک نور را خلق فرمود که آنرا نورٌواحد(ص) خوانده‌اند. این نور مقدس در رتبه اول، نور پنج تن(ص) است : سِرّ به پنج اسم مبارک تجلی کرد و اینجا شد عدد پنج، و عددها به وجودهای مقدسشان ظاهر شد: حضرت محمد(ص)؛ عدد 1 و حضرت علی(ص)؛عدد 2 و خانم فاطمه زهرا(س)؛ عدد 3 و امام حسن مجتبی(ع) ؛ عدد 4  و امام حسین(ع)؛ عدد 5. که در بطن امام حسین(ع) ، نور 9 ذریه معصوم(ص) قرار دارد و 14=5+9 ؛ که چهارده معصوم(ص) می‌شود.

پس در ظاهر،پنج تن(ص) و درواقع یک نورٌواحد(ص) هستند. و اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود (5=4+1)  که فرمود: کلّهم نورٌواحد (ص). پس درحالیکه این دایره ، جمع کننده‌ی تمام دوایر خلقتیست به عدد 5 نور مقدس(ص) ، اما می‌شود یک دایره و یک نور ؛ نورٌ واحد(ص)!

عدد "یک" که همه به یک نور ظهور دارند و کثرات در حقیقت و جان این سِّر قرار گرفته و خلق شدند. پس دوباره یک روز ، کثرت به وحدت برمی‌گردد و سِرّ اعداد و حروف ، رسیدن به معرفت توحید و وصل شدن و بندگی کردن و رسیدن به مقام رضا و قرب الی الله است.

 

*جالب است که عدد ابجد حرف ه=5 می‌باشد. در حروف هم ، حرفِ "ه" بسته و به صورت همان 5 ، ظاهر شده است و هم شکل عدد پنج تقریباً به صورت دایره است که تمام عالم به شکل دایره و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند! تمام کرات و تمام مدارات و تمام کهکشان‌ها و حتی کره زمین و تمام دریاها و اقیانوس‌ها ، همه به شکل دایره هستند و گردش هر چیز بطور دایره است! و در کلام سبحان است: سبّح لله ما فی السموات وما فی الارض. پس تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند. و همه به قول قرآن کریم "بدون هیچ کراهتی اطاعت محض رضای پروردگار خویش می‌کنند".

فقط انسان است که بندگی مولا ، به اختیارش گذاشته شده و راه را برایش روشن و آخرتش را تبیین کرده و پیامبران و حجت‌های خدا {امامان معصوم(ص)} یک به یک آمدند تا انسان‌ها را راهنمایی کرده و در زمان ما به ولایت مولایمان امام زمان(عج)، رهبری و هدایت می‌شویم.

پس تصویری که در دنیا همه‌ی اشکال را در خود غرق کرده ، دایره است و اسرار عددی دایره‌ی دنیا هم به عدد 5 است چنانچه کره زمین ؛ 5 قاره و 5 اقیانوس دارد ، هر هفته که 7 روز است اما به 5 روز خوانده می‌شود . 5 عالم داریم و انسان 5 روح دارد و ... .

*اما تعریف عرفانی دایره ، همان صورت ظاهرِِ حلقه بندگی است. حلقه ، نشانه عهد و پیمان است چه به ظاهر و چه به باطن ، چه در دنیا و چه در آخرت. کسانی که حلقه بندگی خدا را در دنیا پاره کردند در آخرت ، غُل و زنجیرهای آتشین ، آنها را در بر می‌گیرد.

حرف ه ، مخرج کلامش روی قلب است (آخرین مخرج حروف حلقی است) و به قول عارفان این حرف متعلق به خامس آل عبا ؛ ابا عبدالله الحسین(ع) است. حضرت پنجمین معصوم(ص) هستند و حلقه معصومین در عالم سِرّ به ایشان بسته شد {و در وجود محترم ایشان ، 9 ذریه معصوم(ص) قرار داشت} .

*عدد 5 ، گنج است زیرا عددِ تنها حرفیست که مخرجش از روی قلب است و قلب ، گنج حیات است و شکل ظاهریش نمای 5 را دارد و دیگر اینکه هر لحظه ممات را به حیات بر می‌گرداند (قلب می‌کند) چنانچه کلّ اعضا و جوارح را جان می‌بخشد و سیراب می‌کند و جریان زندگی را در ظاهرِ چرخش خود ادامه می‌دهد. اما این 5 ، حلقه اطاعت از جان دهنده‌ای است که قلب به اذن او می‌تپد.

این حلقه ، درون است اما حیات عمل برای بنده شدن از این گنج ظاهری و باطنی ، حلقه بندگی را به اطاعت در حیات ظاهر طلب می‌کند و آن گردنبند بندگی(5) است به گردن خویش ، برای بندگی مولا !

*اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنیم ، می‌شود 15=5+4+3+2+1 که عدد ابجد اسم مبارک خانم حوا(س)=15 است .سرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا(س) که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ی انسان‌های دنیاست ، ظهور دارد. همان‌طور که درعالم سرّ، گنج خلقت به عدد 5 ظهور پیداکرد؛ درحقیقت سرّ پنج نور مقدس(ص) ، که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند:هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها . و خانم فاطمه زهرا(س) ؛ حوای روحانی است!

و جایگاه عددی حرف "س" هم در حروف الفبا برابر 15 است (عدد ابجد حرف س= 60 است) . و سین ، میزان حروف و در قرآن کریم سوره مبارکه یس ، قلب قرآن است .

*همانطور که عدد "5" و حرف متعلق به آن یعنی حرف "ه" را به شکل دایره می‌بینیم ، در وسط این دایره یک نقطه مرکزی ظاهر می‌شود که این نقطه ، "سِرّالاسرار" این دایره است که گرداننده پرگار خلقت که خود محاط بر آن است آن را نقطه رضای خود قرار داد و همه مخلوقات را بر گِرد آن به چرخش درآورد! اینجا نقطه طلایی سِرّالاسرارِ الهی است که در محاذی "سِرّ نورٌ واحد"(ص) ظهور دارد و چرخش را در تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر ظهور می‌دهد. از عرش مقدس تا خانه خدا ظهور دارد اما همه به صورت دایره ، به گرد آنها می‌چرخند و می‌گویند: "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر".

**بنابراین محتوای نماز، احاطه وجودی در ظاهر و باطن انسان پیدامی‌کند. و صورتِ حقیقیِ شکل نماز ، صورتِ انسانِ کامل است. پس هرکس به حقیقت نماز برسد ، به سیرت انسان در دنیا و آخرت ظاهر می‌شود . چنانچه خالق یکتا صورت مؤمن را در آیه آخر(29) سوره مبارکه فتح اینگونه توصیف می‌فرماید: محمدٌ رسول الله والذین معه اشدّاءُ علی الکفار رُحَماء بینهم تراهم رُکّعاً سُجّداً یَبتغون فضلا مِن الله و رضواناً سیماهم فی وُجوهِهم مِن اثر السجود ... . محمد(ص) فرستاده خداست و یاران او بر کافران بسیار سخت دل و با یکدیگر بسیار مهربان و مشفق هستند. آنانرا در حال رکوع و سجود و نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را به دعا می‌طلبند بر رخسارهایشان از اثر سجده ، نشان‌ها (ی نورانیت) پدیدار است... .

باطن ارکان نماز در اقم الصلوة

چنانچه در اقامه خواندیم ، اَقم الصلوة به منزله کاشتن دانه در دل نفس است و آنگاه پرورش آن با انجام اعمال خالصانه احکام ، تا درختی شود و شاخه و برگ بگیرد و سبز شود و ان شاء الله در آخرت ، به میوه‌ی نماز دست پیدا کنیم.درخت هم مثل نماز 5 رکن دارد ؛ 5 قسمت یا برنامه‌ی اصلی یعنی 5 ریشه اصلی دارد: *اول در نماز : نیت است که ریشه و بُن (که از کاشتِ دانه شروع می‌شود) درخت است که در کجا و برای چه مقصودی و چه انتخابی است و درحقیقت برای حیات دانه ، چقدر جایگاه ثابت و سالم و محکمی است.

*دوم : تکبیرةالاحرام است که با صدا و حرکت و دست و قیام در ترتیب احکامی ظهور و شروع را اقامه می‌کند. پس رشد تنه درخت است که بصورت نهال و شاخه سبزی در آغاز از خاک نفسی ، اظهار قیام می‌کند و به حول و قوه خداوند کریم شروع زندگی‌اش را در ظاهر اعلام می‌کند. و با ذکر حمد و سوره ، تغذیه نور را دریافت می‌کند.

*سوم : قیام متصل به رکوع است. درحالیکه بعد از تکبیرةالاحرام شروع به خواندن سوره مبارکه حمد و سوره می‌کنیم اینجا در قیام ، تمام خزانه گنج خداوند است که به حمد و شکر و خلوص در تک تک اعمال از ریشه جان درعقیده به لفظ و زبان و به ظاهر بصورت شاخه سبز از درون تنه می‌خواهد رزق نور بگیرد و شکفته شود.

پس قسمت اتصال شکفتن ساقه تنه درخت به شاخه‌ای که به رکوع ظاهر می‌شود ، محل اتصال به قیام درخت حتما باید سکون یا وقف داشته باشد که اینجا رکن نامیده می‌شود (قیام متصل به رکوع) که حتماً باروری ظهور شاخه حامل حمل همه‌ی حمدی باشد که به او می‌رسد.

*چهارم : رکوع است .اینجا گنج بهاری شدن و طلیعه به اربعین عمر رسیدن ،  به ثمره‌ی گنج دانه درون اظهار می‌شود! درحقیقت نماز به رکوع ، شماره می‌شود و به رکعت‌هایش خوانده می‌شود. و در هر رکعت مخصوص ، رکعت اول ، 5 رکن جاری می‌شود . پس در هر رکعت ، یک رکوع بیشتر نیست و آن هم یک رکن است که شک در آن جای ندارد (زیرا اگر شک کند و بخواهد دوباره رکوع انجام دهد ، دو تا رکوع می‌شود که نماز باطل است).

رکوع ، قسمت مهم نماز است برای همین شک در تعداد رکعات طبق احکام 9 شک صحیح ، اصلاح شدنی است و الا دچار بطلان می‌شود.در احکام رکعات ، کثیرالشَک یا اعتنانکن نداریم ؛ چنانچه اگر کسی نداند چند رکعت نماز خوانده ، یعنی رکعات نمازش را فراموش کند ، نماز باطل می‌شود.

*ریشه کلمه رکوع از رکع است که عدد ابجد رکع=290 و برابر با عدد ابجد نام زیبای مریم(س) می‌باشد. و آیه 43 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: یا مریمُ اقنتی لربّک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین. زیرا یکی از معنایش این است که در جماعت اگر کسی بخواهد شرکت کند ، باید حتما به رکوع امام جماعت برسد. پس به خانمی که خود ، خادم مسجدالاقصی است و حقیقت رکوع است ، امر شد که در رکوعِ راکعین در مسجدالاقصی که تمام پیامبران بزرگوار آنجا رکوع کرده‌اند، شرکت کند.

پس اتصال نماز فرد به جماعت ، رکوع است.جالب است که رکن چهارم نماز، رکوع است! پس در علم عدد خواندیم که عدد 4 ، پایه‌ی 40 و اصل همه مهندسی خلقت است که جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 و درواقع گنج عشر و حقیقت 4 روی 10 و وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است. چنانچه امیرالمؤمنین علی(ع) در هنگام رکوع ، انگشتری خود را به فقیر عنایت فرمود { آیه 55 سوره مبارکه مائده:انّما ولیّکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یُقیمون الصلوةَ و یُؤتون الزکوةَ و هم راکعون

و به واقع حضرت ، گنج عشر را بصورت انفاق درس داد نه تنها آن روز به فقیر ، بلکه تا قیامت به تمام شیعیان این گنج را عنایت فرمود. و اینجاست که سرّ بخشش انگشتری امیرالمؤمنین(ص) را در رکوع درمی‌یابیم!

زیرا که انگشتر با نگین پادشاهی ؛ حکومتِ دنیا و رزقِ حیاتِ دنیوی (یعنی متنعّم شدن از نعمت‌های دنیایی) است و ایشان از متنعّم شدن به نعمتِ حیاتِ حقیقی و رزقِ اُخروی و حیاتِ قربِ الهی ، از انگشتری بی نیاز است و آن را به گدای ِ دنیا ، بخشش می‌کند! که واقعیت ، جانِ حیاتِ حقیقی الی یوم القیامة را به رکوع درس می‌دهد. و این اتصال رکوع برای ما بندگان به مولایمان امام زمان(ص) ، و امام زمان(ص) ، به قرب و رضای خداست.

در ادامه بطور کامل به باطنِ و اسرار نهفته در رکوع می‌پردازیم.

 *پنجم :سجده است . لطفا به مبحث سجده در جلد اول کتاب گنج نماز رجوع شود. در اینجا بطور خلاصه توضیح داده می‌شود:

سجده یعنی اطاعت محض خداوند و در حرکت به آن ، کسره می‌گویند. کسره تواضع ، کسره خشوع. بنابراین کسره در واقع مثل درختی که میوه‌هایش رسیده می‌شود ، سر تواضع پایین می‌آورد و سجده شکر بجا می‌آورد که خدا بارورش کرد ، آبرویش داد و او را حامل خیر و برکت کرد.

پس در انسان ساجد هم باید کبر و غرور و حسد و منیّت‌ها و خلق بد ، با سجده واقعی از او کسر شود . با سجده واقعی انسان به خودش می‌پردازد و ظلماتش را کسر و به نور مزیّن می‌شود. پس سجده واقعی ، انسان را به درجه‌ی یخرجهم من الظلمات الی النور می‌رساند. اللهم الرزقنا.

عدد ابجد کلمه سجده= 72 می‌باشد وعالم در 72(=سجده) غرق است  که حقیقت وجود 7 تا 2 تا است و جایگاه عددی کلمه سجده =27 می‌شود که روز بعثت پیغمبر بزرگوار(ص) در 27 ماه رجب است و در آن روز، جایگاه حقیقت اطاعت و بندگی از قلب مطهرایشان ظاهر گردید یعنی قرآن، کتاب آسمانی و نسخه حکیم ؛ پروردگارعالم (سبحانه و تعالی)! خلاصه در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت واجب است یکبار سوره مبارکه حمد خوانده شود پس در 2رکعت می‌شود (2تا 7تا).

در هر رکعت دو بار سجده انجام می‌شود و در هر سجده7 موضع بدن واجب است به زمین برسد(2تا 7 تا) (پیشانی-دو کف دست-دو زانو-دو انگشت شصت پا).

در خلقت عالم 7طبقه آسمان و در زمین 7 طبقه زمین است و هر دو می‌شود (2تا 7 تا) و همه تسبیح گو هستند.

هفته 7 روز و یک سال شامل 52 هفته است. عدد 52 برابر است با کلمه حمد (سوره مبارک حمد، سبع مثانی است) پس یکسال 52 تا 7 تا است.

در وجود انسان 7 نفس نورانی است و 7 نفس ظلمانی. نفوس نورانی برای تعالی پیدا کردن آسمانی است و نفوس ظلمانی ، لازمه زندگی در زمین است یعنی کمال ما ، در2تا 7تا است .بنابراین همه عالم در عدد 14 محاط هستند، همه ریزه خوار سفره حجة الله الاعظم، امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشند.

امیدوارم متوجه باشید که همه ما در سبع مثانی یعنی در حمد غرق هستیم (الحمدلله ربّ العالمین) و ایام ، نموداری از اطاعت محض پروردگار عالم است که در واقع همه ساجد او هستند.

پس نماز ، معنای کامل این توصیفات است و همه‌ی نماز ، در سجده به معنی واقعی خود می‌رسد. ذکر مبارک سجده" سبحان ربی الاعلی و بحمده" می‌باشد. معنی ظاهری آن این است که پاک و منزه است پروردگار من که بلند مرتبه است و حمد و ستایش مخصوص اوست. ولی عرفان ، معنی عمیق‌تری به ما یاد می‌دهد! پاک و منزه است پروردگار من که حمد و ستایش مخصوص اوست که او ربی الاعلی است زیرا اوست که هر لحظه ، جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوانیت را به انسان ، تعالی می‌دهد .

و انسان در حال اطاعت کامل یعنی سجده واقعی ، عروج انسانی پیدا می‌کند و وجود مقدس امام حسین(ع) ، راز سجده را با شهادتش در قتلگاه افشا می‌کند. ایشان در حلقه بندگی به عنوان پنجمین معصوم(ص)، راز وراثت انبیاء و اولیا و جد و پدر و مادر و برادر بزرگوارش را به ظهور گذاشت و بالاترین درجه‌ای که یک انسان کامل می‌تواند دریافت کند را جلوه داد و آن ، قلب شدنِ نفسِ حیوانی به حقیقتِ انسانی است.

پس هر مؤمنی در اثر اطاعت مقبول همیشه ساجد است یعنی او همیشه 72 یار ملکوتی کمک و همراه دارد که در هر جا که باشد او را یاری می‌دهند تا در میدان جنگ زندگی(حربگاه) ؛ با شیاطین و وسواس‌ها و خنّاس‌ها مبارزه کند و آن‌ها را ریشه کن کند.انشاءالله

رابطه ارکان نماز و شجره طیبه:

همانطورکه خواندیم هریک از نمازها در باطن ، به یک وجود معصوم(ص) متعلق است پس رکن اول که نیت است در مقام شجره طیبه ، ریشه درخت محسوب می‌شود و متعلق به حضرت رسالت پناه(ص) است که بلاواسطه رزق نور وحی را از ذات اقدس الهی دریافت می‌کند. دوم تکبیرةالاحرام ، تنه درخت شجره طیبه و متعلق به وجود مبارک شاه ولایت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است.

و دررکن سوم ، قیام متصل به رکوع متعلق به وجود مبارک سیدة نساءالعالمین فاطمه زهرا(س) است کسی که واسطه خلقت و گنج رساننده تمام محتوای رسالت و حقیقت ولایت در سِرّ سبزی شجره طیبه ، از ریشه به تنه و از تنه به شاخه‌ها و برگ‌ها تا رسیدن به میوه و همه‌ی دانه‌ها الی یوم القیامت چراکه کوثر است و اسرار سبزی و سیراب شدن جان‌های تشنه و اسرار حیات که خداوند در سوره مبارکه انبیا آیه 30 فرمود : ...و جعلنا مِن الماء کلّ شیء حی (و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم).

پس خانم، بضعة منّی حضرت رسالت پناه(ص) و میوه هزاردانه به نام مبارک فاطمه(س) است که هرگز در او آفت و تباهی و رجس و ظلمات و جهنم راه ندارد زیرا او بهشت است {رمزی که خانم پشت درِ ولایت رفت زیرا که آب روی آتش یعنی خاموش کننده ، فقط فاطمه(س) است} .

و اوست که مادر حسنین(ص) است.اینجاست که محلّ وتر یعنی تری حیات از تنه به شاخه‌ی شجره طیبه می‌باشد! و این اتصال ، قیام متصل به رکوع است که بدون انجام آن ، رکوع باطل و نماز باطل است ! چون نه سبزی می‌آید و نه شاخه و برگی و نه میوه و ثمره‌ای و نه تداوم حیات! پس آنگاه به شکرانه تمام برکات از نیت تا تکبیرةالاحرام و حامد شدن و بعد از قیام متصل به رکوع ، وارد رکن رکوع می‌شویم:

اما رکوع که رکن چهارم است تعلق به وجود مبارک امام حسن مجتبی(ع) دارد.و

عدد 4 ، برابر حرفِ د است که شکل ظاهر(د) ، آن هم رکوع است و دلیل خلقت است و آقا ، سبزپوش آل پیامبر(ص) نامیده می‌شود و جلوه حیات سبز عالم خلقت و تجلی اسم حی پروردگار عالم در صفتِ رحمانیت خالق یکتا و بی‌همتاست. درواقع یکی از اسماء خداوند ، دال است.

پس در حقیقت اسرار نماز در رکوع ظاهر شد زیرا گنج ریشه و تنه و اسرار درون ریشه و تنه ؛ همان حملِ ظهور شاخه از تنه درخت ؛ جایی که محلّ وتر و اتصال حیات شد تا سبزی خود را نشان دهد و جایگاهی که رزقِ باروری میوه را بر شاخه ضمانت می‌کند و باعث تداوم حیات میوه در دانه‌هایش می‌شود.

رکن پنجم ، سجده است که متعلق به وجود مبارک امام حسین(ع) ؛ پنجمین معصوم(ص) است که نام مبارک ایشان هم حسن(ع) است. پس از رکوع حسن(ع) ، به حقیقت سجده‌ی حسین(ع) می‌رسیم! درحالیکه سجده ، تمام کننده‌ی پنجمین رکن است {رجوع شود به قسمت سجده در جلد اول کتاب گنج نماز که توضیحات کامل بیان شده است} ، درواقع قطعاً حقیقت دیگری را خداوند کریم می‌خواهد از این قامت بلند و گنج (درخت) شجره طیبه به تمام مخلوقاتش (مخصوص انسان‌ها) عنایت فرماید و آن میوه‌ی درخت نور است.

درحالیکه درخت از عالم اسرار به تعریف کلام الهی در سوره مبارکه ابراهیم (ع) آیه 24می‌فرماید که ... کشجرةٍ طیبةٍ اصلها ثابتٌ و فرعها فی السماء. اصل ، به تعبیری ریشه‌ی این درخت است که ثابت و از گنج ذات احدیت جلّ‌عظمته ، بلاواسطه رزق وحی می‌گیرد و تنه و شاخه‌هایش همه در عوالم بالاست که می‌فرماید فرعها فی السماء و شاخه‌هایش در آسمان‌هاست.

حال دقت کنید به پنجمین وجود مبارک معصوم ؛ اباعبدالله الحسین(ع) که 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش است ، میوه‌ی این درخت بر شاخه‌های سبز حسن(ع) از شجره طیبه ظاهر می‌شود. و به منت خداوند کریم ، این شاخه و میوه آنقدر به دنیا سرازیر می‌شوند و درواقع ساجد می‌شوند تا در روز عاشورا و در سرزمین کربلا (کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا) این میوه بصورت سجده ، سر بر زمین قتلگاه می‌گذارد ؛ جائیکه قرار است میوه از شاخه جدا شود!

حال ببینید چه واقعه عظیمی اتفاق افتاد که باید بهترین و والاترین انسان‌های روی زمین ، خودش و اهل بیتش و یارانش ، شهید شوند و خانم زینب کبری(س) و امام اربعینیان ؛ علی ابن الحسین(ع) و 84 زن و کودک به اسارت بروند! لعنت الله علی القوم الظالمین

آیا وقتی درختی میوه می‌دهد ، خاضعانه سرش پایین نمی‌آید؟! و حتی هر چه میوه سنگین‌تر و شاخه پربارتر باشد ، میوه ساجدتر می‌شود. پس ، از میوه‌ی درخت شجره طیبه ، سنگین‌تر و پربارتر و خاضع‌تر و خاشع‌تر کجا سراغ داریم؟! که خداوند تمام خزانه و گنج عالم اسرارش را در زمین(ارض) اسفل السافلین به تمام و کمال به وراثت تمام انبیا و اولیاء و ظهور دو خورشید رسالت و ولایت و تمام گنج هدایت به بلوغِ 9 عالم هستی {که در بطن میوه جان هستی ؛ حسین ابن علی(ع) ، 9 ذریه معصوم(ص) است} ، سر به سجده می‌گذارد و جانم به قربانش سر بر نمی‌دارد تا قاتل ملعونش ؛ سنان ، از قفا با 12 ضربه از استخوان سر را جدا می‌کند. لعنت خدا بر قاتلین و ظالمینش الی یوم القیامة.

اما عاشقان چگونه بگویم که وقتی بخواهند میوه را جدا کنند ، خواه ناخواه شاخه‌ها می‌شکند و برگ‌های اطرافش می‌ریزد! در کربلا کنار اباعبدالله الحسین(ع) ، 18 تن از اهل خانواده‌اش (فرزندانش و برادرها و برادرزاده‌ها...) شاخه‌های سبزی بودند که اطراف آقا ، ساجد شدند و به جماعت وجود مبارکش ، سر از بدن مبارکشان جدا شد. و رویهم 72 یار باوفا که همه در مقام سجده به تبع از امامشان سَر ، قربان خداوند کردند . که عدد 72 برابر با عدد ابجد کلمه سجده است.

پس میوه درخت بندگی ، رسیدن به مقام سجده است که خداوند متعال در آیه 49   سوره مبارکه نحل می‌فرماید: وللهِ یسجُدُ ما فی السموات و ما فی الارض مِن دابّةٍ و الملائکةُ و هم لا یستکبرون. بنابرین آنچه مابین زمین و آسمانهاست (تمام عالم خلقت) ، ساجد درگاه خداوند هستند. و انسان ، روزیکه متولد می‌شود به عنوان میوه‌ انسانی از شاخه‌ی اشرف مخلوقات با سجده بدنیا می‌آید و بعد از مرگ ، در بلوغ عمل بندگی باز هم به سجده وارد قبر می‌شود.

امیدوارم ما شاکر این همه نعمت‌های بی‌منّت پروردگار خویش باشیم و به اختیار سر بر سجده بگذاریم و ان شاء الله برنداریم تا از دنیا برویم.اللهم الرزقنا

*نکته مهم: همانطورکه خداوند متعال در آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت می‌فرماید: ... اِنّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر... .      

درمی‌یابیم همانطورکه درخت ، همه‌ی سَم‌های هوا را می‌خورد و اکسیژن پس می‌دهد و باعث تهویه و سلامت و پاکسازی آب و هوای طبیعت است و باعث دوام سبزی و سلامتی جامعه است ، فردِ نمازخوان(واقعی) هم درواقع با به طهارت رسیدن ریشه اعتقادی ایمانش در قلب ، نمازش باعث می‌شود که از همه بدی‌ها دور شود و فحشا و منکر از او جدا شود و به طهارت و سیرت انسانی برسد.

پس هر انسان مؤمن نمازگزار واقعی ، خودش مظهر ذکر خدا شده و باعث پاک‌سازی و تهویه جامعه اطراف خود می‌شود و درواقع عملش ، به ذکر اکبر تجلی می‌کند. و نماز ، امام ِ تمام اعمالش می‌شود. ان شاء الله

بنابراین با نماز به باطنِ آیه 22 سوره مبارکه ق می‌رسیم: لقد کُنت فی غفلةٍ مِن هذا فَکَشفنا عَنک غِطاءَک فبصرُک الیوم حدید (و تو از این روز سخت در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کارت برانداختیم و چشم بصیرتت بیناتر گردید). درواقع پرده‌ها از جلوی چشمش کنار می‌رود زیرا نماز ، جانِ حدود خداست و بر وجود ما جاری می‌شود.

اسماء و انوار طیبه 14 نور مقدس(ص) به باطن شجره طیبه

جابر جعفی ازامام محمد باقر(ع) نقل نموده (کتاب معراج.ص191) که فرمود رسول خدا(ص) اسامی معصومین(ص) را در ساق عرش به نور جلی مشاهده کرد و تنصیص فرمود(به حقیقت دید) قبل از آنکه آنها بدنیا آمده باشند. فرمود به من وحی شد به جانب راست عرش بنگر. چون نگریستم صورت علی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی ابن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و مهدی (صلوات الله علیهم اجمعین) را دیدم که در دریاهای نور، نماز می‌گزاردند. خطاب شد اینها حجّت‌های من روی زمین و دوستان من هستند و آخرینِ آنها هم منتقم دشمنان ما خواهد بود.

حقیقت نماز به وجود حضرت رسول اکرم(ص) در معراج

آقای عمادزاده در کتاب معراج پیامبر(ص) {صفحه 191} آورده است : از امام موسی ابن جعفر(ع) سؤال شد چرا باید در هر رکعت  نماز، یک رکوع و دو سجده نمود؟ فرمود: جدّم رسول خدا(ص) را چون به معراج بردند ، اول نمازی که ادا فرمود در ساحت کبریایی حق در عرش بود. خطاب شد ای محمد(ص) ! نزدیک چشمه صاد بیا و مساجد خود را بشوی و پاک گردان (منظور وضو است) و نماز بگزار. پیامبر(ص) فرمود که سرِ چشمه صاد رفتم و وضو کامل گرفتم ( مواضع سجود را که به مساجد معروف است ، شستم) و به نماز ایستادم. آنگاه مانند نماز دو رکعتی صبح که می‌خوانیم، به من تعلیم فرمود و بجاآوردم} . تکبیرةالاحرام گفتم ، خطاب شد بخوان : بسم الله الرحمن الرحیم تا آخر سوره حمد ، خواندم. سوره توحید را هم خواندم و سه بار گفتم کذالک الله ربی .

پس امر شد به رکوع بروم، رکوع نمودم. عنایتی شد و خطاب شد به قلبت و یا شاید به درون قلبت یا سینه‌ات نگاه کن و حضرت ، عرش را در سینه خود مشاهده فرمود. سه بار گفتم سبحان ربی العظیم وبحمده. از رکوع سربرداشتم آنگاه به سجده رفتم و ذکر سجده را به طریقی که تعلیم شد گفتم:سبحان ربی الاعلی و بحمده. چون سر برداشتم ، مرعوب قدرت جلال و جمال حق شدم ، بی اختیار باز به سجده رفتم و دوباره همان ذکر را گفتم. چون رکعت دوم را به همین منوال گزاردم و تشهد گفتم و سلام نمودم ، خطاب شد: السلام علیک ایها النبی و رحمةالله و برکاته. گفتم السلام علیکم و رحمةالله و برکاته. پس امر به یک رکوع و یک سجده بود اما من برای تذکر عظمت الهی ، دو بار سجده کردم پس دو سجده واجب شد.

اما تعریف چشمه صاد:

از امام موسی کاظم(ع) پرسیدند: چشمه صاد که پیامبر(ص) از آن وضو گرفت چیست؟ فرمود آن چشمه ایست که در یکی از قوائم عرش جاریست و آن چشمه را صاد و ماءالحَیوات یعنی آب زندگانی گویند. و معنی "ص والقرآن ذی الذکر" همان آب حیات معنوی است که قرآن نیز آب حَیَوان و زندگی است که به خوانندگان خود می‌بخشد و به نام قرآن نیز آمده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۲۲:۱۶
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ولایت امام حسن(ع) در حقیقت 9  

اگر خاطرتان باشد ولایت نُه ، باطنِ ده بود یعنی عدد ابجد کلمه ده= 9 می‌شود و عدد ابجد کلمه نُه =55 که10= 5+5 می‌شود ، پس 9 روی 10 می‌شود 19 که برابر اسم مبارک واحد است و در جمع عددی ، 10 می‌شود(10=9+1). حال امام حسین(ع) خود ، گنج 9 روی 10 است(یعنی19) زیرا 9 ذریه در بطن اوست که با یک وجود مقدس خودش می‌شود 10(10=9+1). در واقع خود حامل 9 ذریه معصوم(ص) است. توجه فرمایید! تکلیف آقا خیلی سخت و محموله‌ی ایشان ، بار گرانی است که باید سالم به سر منزل هستی تا الی یوم القیامت برسد و بماند.

نکته: امام حسن(ع) گنج ده است. اولا ایشان سید الاسباط پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) است و لقب مبارک ابا محمد نیز دارد {ابا به معنی زینت است، ایشان زینت و سبز کننده تمام رسالت پیامبر(ص) است}. ثانیا ایشان امام دوم شیعیان است که عدد ابجد دو=10 می‌باشد که تمام سرّ الاسرار گنج ، به وجود ایشان سبز و ظهور آن به زیباترین وجه؛حسن می‌شود یعنی به نیکوترین وجه ، ظهورش را بدون ذره‌ای نقص الی یوم القیامت متجلی ساخت. ثالثا ایشان معصوم چهارم است و همان چهار چوب گنج الهی که خداوند کریم به احسن تقویم ، ظهور داد و گنج 4 روی 10 و کلّ ولایت که همه به حسن ظهور داده شده و به وجود نازنین وصی الحسن (عج) ،کلّ زیبایی‌ها ظاهر می‌شود. عدد ولایی و معصومیت امام حسن(ع) ، 6  می‌شود(6=4+2) و 6= (و) می‌باشد که تمام عالم خلقت از عالم اسرار و کنز الهی به دنیا ، روی حرف (و) و دوباره بازگشت همه انسان‌ها به خداوند می‌باشد که "انّا لله و انّا الیه راجعون" این وصل ، حسن(ع) است به عدد 6 ، که خداوند کریم تمام دنیا را در 6 روز خلق فرمود(آیه 4 سوره مبارکه حدید:"فی ستّة ایام" ).

نکته مهم ! چرا عدد 10 روز عید قربان(در دهه ذیحجه) روزی است که روزه گرفتن حرام است!؟ در واقع روز قربانی کردن است ، پس کسی که قربانی شد در مجرای حسن قرار می‌گیرد و دیگر برای او روزه‌ای نیست ، زنده‌ی عالم آخرت ، دیگر روزه ندارد! پس عدد 10 ، بلوغ نُه بود که متولد شده است. امام حسن(ع) ، کریم اهل بیت و امام افطارکنندگان است{کتاب منتهی الامال،زندگی امام حسن(ع)}. همینطور است برای روز عید فطر که روزه در آن حرام است.

همانطورکه قبلا ذکر شد زُبر نام مبارک امام حسین(ع) ، 128 می‌شود یعنی نگهدارنده تمام گنج 28 حرف(و اعداد آن) که کلّ حروف  قرآن است و بیّنه نام مبارک ایشان ، 118 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است یعنی بینه وجود مقدس حسین(ع)( که خودش هم حسن است) ، باز هم حسن(ع) می ‌شود .والله اعلم

امام حسن(ع) و امام حسین(ع) حدود 7 سال با جدّ بزرگوارشان زندگی کردند به عدد ابجد سبع=132  که برابر عدد ابجد نام مبارک محمّد(ص) است و حقیقت و باطن 7 . و حدود 30 سال به عدد گنج حرف(ل)؛ مجرای توحید، با پدر بزرگوارشان زندگی کردند که ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) حقیقت گنج 30 است. و بعد از پدر بزگوارشان ، امام حسن(ع) 10 سال به عدد عشر ، ولایت کردند که ایشان باطن عاشورا را برای ظهور در کربلا به پا کرده است و سنّ مبارکش 47 سال است که 47 ، برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) است.

و امام حسین(ع) هم ولایتشان بعد از برادر بزرگوارش 10 سال است(امام عاشورائیان) که سنّ مبارکش 57 سال می‌شود.عدد 57 برابر است با 3 تا 19 تا که وجود مقدسش امام سوم است. و ایشان بالاترین مقام شهادت را به بلوغ 9 شهادت نشان دادند زیرا : 1- ایشان مقام سید الشهدایی را گرفتند  2-مقام ثاراللهی را گرفتند. عدد ابجد شهید=319 که 13=9+1+3 و 13=جایگاه عددی حرف(م) به عدد ابجد 40 ،چون شهید به حقیقت طهارت نائل می‌شود پس اربعین (40) ، باطن شهادت اوست. 3- عدد300=(ش) که صفت افشاکنندگی دارد بنابراین 319 یعنی افشاکننده‌ی گنج 19 و نوزده=72=سجده است. که امام سر به سجده گذاشت و برنداشت تا سر از بدن مبارکش جدا کردند و بر سر نیزه قراردادند(نیزه=72=سجده). درضمن اینکه جمع ارقام 72 برابر 9 می‌شود (9=2+7) که امام حسین(ع) که خود صاحب و حامل 9 بود ، آخرین عمل عبادی ایشان هم به بلوغ نُهِ سجده است و شهادتش نیز در سجده است، بنابراین حضرت ، باطن 19 را به حروف و عدد در سجده و شهادت ، به طورکامل در بلوغ 9  ، ظهور وجلوه دادند. و اگر ارقام 72 را در هم ضرب کنیم 14 می‌شود که ایشان تمام گنج را به تمام قامت به زمین قتلگاه در کربلا و روز عاشورا به زمین گذاشت و این بلوغ در شهادت آقا نتیجه‌اش این شد که ، فقط و فقط انسان مؤمن پشت سر امام معصومش از عین نجاست حیوانی به کمال طهارت انسانی نائل می‌شود که خداوند تبارک و تعالی به او مقام تولد را می‌دهد و می‌فرماید: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" حساب نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه زنده‌اند(احیا شده‌اند) و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

امیدوارم خوب متوجه شده باشید. بدن مبارک امام حسین(ع) غسل و کفن نمی‌خواست و نه نماز میت ، چون او ، زنده است. البته باید متذکر شوم که وجود معصومین(ص) در همه حال تطهیرند و احتیاج به طهارت ندارند اما ایشان این راه را برای ما گنهکاران باز کرد و در عمر کوتاه ما ، بهترین راه برای رسیدن به عالم قرب و کمال طهارت انسان شدن را در قربانگاه(قلب به میم) قرارداد. پس این شهادت به عدد 9 ، بلوغ حیات را به ما می‌رساند نه مرگ را(مردن و میته شدن)، یعنی تولد و زنده شدن واقعی است .

امام حسین(ع) به بلوغ عدد نُه و باطن 19 ، سرّ وراثت تمام انبیاء و اولیاء، صدیقین ، شهدا و ائمه معصومین(ص) را به عرصه‌ی جایگاه و ذیقعد انسانیت جایگزین فرمودند.

نکته: یکی از زیبایی‌های خلقت این است که پروردگار عالم به طور فطری همه انسان‌ها را در باطن طهارت خلق کرد و منّت گذاشت و فرمود:"انی نفخت فیه من روحی" این است و جز این نیست که از روح خودم در انسان دمیدم و انسان برگزیده شد تا خلیفه الله باشد و توفیق قرب الی الله پیدا کند و عبادت خداوند مهربان را انجام دهد و خدا را تنها معبود خود انتخاب کند. هنگام تولد با سر به دنیا آمدیم ، که سجده اول است و بعد از مرگ(طبق احکام دفن) با سر وارد  قبر می‌شویم ، که سجده دوم است.در واقع زندگی ، فاصله بین دو سجده است. پس ورود انسان از پشت نوزده حرف"بسم الله الرحمن الرحیم" که همان بلوغ 9 و عدد سجده(=72) است و در زمان از دنیا رفتن هم پشت نوزده حرف "حروف نام مبارک پنج تن(ص)" (همان بلوغ9 و سجده=72) است.

راستی یعنی چه؟! خداوند کریم همه بندگانش را از بلوغ 9 ، در بلوغ9 ، پس از حمل 9 ماه ، از مادری که خودش بلوغ 9 و حامل 9  است و پدری که جمع شده عوالم 9 گانه است ، بدنیا می‌آورد. حال خودش است که باید به عملی با بلوغ 9 برسد. در حالیکه تولدش از ورودی 19 مقام عدد و 19 حروف از اسماء مبارک پنج تن(ص){در واقع چهارده معصوم(ص)است} و بیرون رفتنش از ورودی بسم الله الرحمن الرحیم است زیرا کسیکه عملش به تکلیف وحی الهی است این فرصت را می‌یابد تا قلب به میم شود و بعد از رفتن از ورودی بسم الله جزء شهدا و صالحین و صدیقین باشد و با طهارت به عالم قرب برود. حال اگر برعکس شد ؛ انسانی که نعمت‌ها را ضایع کرده با منسب از حیوان پست‌تر "کالانعام بل هم اضلّ" وارد محشر می‌شود ، همانطور که یک حیوان حلال گوشت را اگر پشت بسم الله ذبح کنند {برای خوردن}حلال می‌شود و اگر بسم الله نگویند آنرا حرام کرده‌اند و وجودش میته و خوردنش به مسلمانان حرام می‌شود.

نکته دیگر: خداوند کریم با وجود حجت‌های خود ، زندگی سالم دنیا و آخرتِ مقبول را عنایت فرمود. چنانچه امیرالمؤمنین علی(ع) در شب نوزدهم ماه رمضان(ماه نهم قمری) در مسجد کوفه(عدد ابجد کوفه=111=الف) ، سر به سجده گذاشت و فرق مبارکش به دست ابن ملجم ملعون شکافته شد ؛ سجده‌ی اول عالم بوجود ایشان ظهور پیدا کرد. امام حسن(ع) پدر را از سجده بلند فرمود(فاصله بین دو سجده) و امام حسین(ع) در سجده دوم ، بعد از شهادت سر از سجده برنداشت تا ملعونین سر از بدن مبارکش جدا کردند. اینجا مقام قلب به میم و عالم اربعین و قرب الی الله و تولد واقعی انسانیت و رسیدن به "رزقا حسنا" و "عند ربهم یرزقون" است.

پس تمام زندگی ما پشت امام معصوم(ص) ، رنگ خدایی می‌گیرد که ایشان ساجد واقعی هستند و زندگی ما زمان بین دو سجده‌ی ورودی و خروجی ما{ با سر بدنیا می‌آییم و با سر در قبر می‌رویم} در دنیاست که باید با مدرک حسن تمام شود. خداوند کریم در سوره مبارکه انعام آیه 160 می‌فرماید:"من جاء بالحسنة فله عشر امثالها..." اگر با خود (تا قبر) عمل حسن بیاوری به تو ده ، مثل همان می‌دهم. همانطور که عالم دنیا عاشوراست پس باید به بلوغ 9 یعنی عشر اعمالمان برسیم.انشاءالله

روزی جبراییل(ع) 4 لباس خلعت ، کفن بهشتی را نزد پیامبر(ص) آورد و هر کفنی را فرمود که برای یک یک خانواده ایشان است:1-پیامبر(ص) 2-امام علی(ع) 3- حضرت زهرا(س) 4- امام حسن(ع). پیامبر(ص) پرسیدند پس برای حسینم(ع) کجاست؟ جبراییل(ع) فرمود که امام حسین(ع) نه غسل می‌خواهد و نه کفن.

خوانندگان عزیز! لازم به تذکر است که لباس شهید ، کفن او می‌شود. انسان هرچقدر هم مقامش بالا باشد اگر معمولی بمیرد بدن او را لخت می‌کنند و غسل می‌دهند ، خلاصه عیب او عیان می‌شود. اما شهید لباسش آبروست و بدنش هرگز نه در دنیا و نه در آخرت ، عریان نمی‌شود ، شب اول قبر ندارد و با اولین قطره خون شهید که بر زمین می‌ریزد خداوند کریم تمام گناهانش را می‌آمرزد {مگر گناهی که حق الناس باشد}.

تمام هدف خلقت پروردگار عالم برای انسان ، همین بلوغ کمال زندگی در دنیاست(سجده دوم حیاتش) که برای عالم آخرت با تمامِ کمالات انسانی و به عالم قرب متولد شود نه اینکه بمیرد و تازه در عالم برزخ با هزاران مشکل مواجه شود. همانطور که جنین در شکم مادر اگر به بلوغ 9 به سلامت کامل شده باشد زنده بدنیا می‌آید و تازه زندگی دنیائیش را شروع می‌کند؛ بدون هیچ مشکلی ، انسان مؤمن هم در رحم دنیا باید به بلوغِ عمل ، کامل شود تا به سلامت بلوغ عمل انسانی ، وارد عالم آخرت شود و به عالم  قرب الهی برود تا هیچ گونه مشکلی نداشته باشد. اگر نوزاد در دنیا ناقص بدنیا بیاید او را در دستگاه و خلاصه تحت درمان قرار می‌دهند تا کمبودهایش جبران شود ، انسان گنهکار که ناقص به عالم برزخ رفته ، خدا داناست که چقدر باید درمان شود و درمانش چیست تا برای قیامت ، سالم بپا شود(البته آیا سالم می‌شود و یا به قیامت کشیده می‌شود و یا به پاک شدن در جهنم؟!)

حال فکر کنیم و ببینیم که چقدر ارزش دارد که در این عمر کوتاه ، خود را در تربیت و تأدب و تحمل مشکلات و انجام صحیح فرائض قرار دهیم و با پای خود به قربانگاه معشوق برویم و هر لحظه نفس حیوانی خودمان را قربان نفس انسانی کنیم و پشت سر امام معصوم(ص) ، شیعه و پیرو شویم تا به کمال انسانی در آن عالم متولد شویم.آنگاه الی یوم القیامه در صحّت و سلامت ، بهترین و لذت بخش‌ترین زندگی انسانی را در جوار رحمت الهی خواهیم داشت. انشاءالله آقا و سرورمان امام حسین(ع) ، در دنیا و آخرت شفاعتمان کند.

استثنآت وجود مقدس امام حسین(ع)  

 امام حسین(ع) در چند مورد در ولایت وجود مقدسش استثنا است:

1-تولد وجود مقدسش که شش ماه بیشتر در حمل مادر گرامیش نبوده است. (در حالت عادی جنین تا شش ماه اگر بدنیا بیاید نمی‌ماند) اما خداوند کریم   بوجود ایشان دنیا را در شش روز خلق کرد و فانی می‌شمارد ولی برای آخرت شیعیان ، سکوی پرواز به عالم قرب و حاصل اعمال خیر را در دنیا جاودانه فرمود.

2-بعد از 10 روز از تولد برادر بزرگوارش ، خانم زهرا(س) حامل حمل امام حسین(ع) شده‌اند(کتاب منتهی الامال)

3-از بدو تولد ، ایشان به عدد 10 بدنیا آمد ؛ یک خودش و 9 ذریه در بطنش

4-همانطور که بیان شد شهادتش ، عالم را قلب به میم کرده و عین نجاست میته‌ی انسان را به عین طهارت کامل انسانی رسانید.

5-شهادت را یک تولد و احیاء حیات طیب به انسان‌ها بخشید.

6-خون در زمان شهادت پاک شد. 

7-وجود مقدسش نه غسل داشت و نه کفن  

8-تربت پاکش داروی همه دردها شد و خوردنش حلال{در صورتیکه خوردن تمام تربت‌ها حرام است} 

9-اربعین و حقیقت اربعین ، به وجود آقا و بطور کامل به وجود خانم زینب(س) و امام سجاد(ع) احیا شد و دائمی گردید و باطن اربعین تا زمان فرج آقا و ظهور حقیقت اربعین ، احیا شد. 

10- مدت عزاداری ایشان از همه‌ی عزاداری‌ها بیشتر است و مدت 2 ماه را به خود اختصاص داده(60 روز به عدد سین که میزان حروف و قلب قرآن است).   11-سیاه پوشیدن مکروه است ولی برای ایشان رحمت است و ثواب دارد.      12-ماه محرم ؛ ماه حرام و اولین ماه سال قمری است و به دهه‌ی عاشورا شروع می‌شود و تمام گنج ده یعنی 4 روی 10 را حامل است و بلوغ نُهِ حیات طیب را به همه‌ی انسان‌ها درس می‌دهد. در ضمن اینکه با دهه اول ، محبان در خیمه‌های آقا یعنی در وطن اصلی ، ساکن  می‌شوند.  

13- امام حسین(ع) حامل 9 ذریه است.    14-وجود مقدسش به عدد ده، گنج عشر را افشا کرده است (در عدد شهید توضیح داده شد)که امام عاشورائیان الی یوم القیامه است و تمام ایام شد عاشورا و تمام زمین‌ها کربلا:

"کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا"

مقام تاسوعا(در مقام سردار امام حسین(ع)؛حضرت عباس)

روز تاسوعا متعلق به آقا ابوالفضل(ع) است. در صورتیکه همه می‌دانیم ایشان علمدار روز عاشورا است و شهادتش قبل از شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا واقع شده است. پس این مقام تاسوعا ، بلوغ مقام ارزشی وجود مقدس ابوالفضل عباس(ع) است که به درجه‌ی عرفان حقیقت 9 رسیده است که توانست علمدار عاشورای برادرش امام حسین(ع) شود(که او حامل 9 است) و روز عاشورا ، 9 مقام تسعه را دریافت کرد : 1-علمدار کربلا  2-سپهسالار کربلا  3-باب الحوائج  4-ابوالفضل(ع)  5-سقای عطاشی(سیراب کننده همه‌ی تشنگان عالم الی یوم القیامه)  6- قمره العشره یعنی ماه (گنج) عشر  7- با وفا  8- صاحب بین الحرمین   9-صدیق . و درجه‌اش از تمام امام زادگان بالاتر رفت طوری که در حدیث آمده فردای قیامت همه‌ی امام زادگان بزرگوار به مقامش غبطه می‌خورند.

معصومین(ص) ، مقام صدیق را دارا هستند و یکی از خصوصیاتشان این است که بعد از شهادتشان دست انسان‌های معمولی نباید بدن مطهر این عزیزان را لمس کند چنانچه می‌دانید همیشه معصوم(ص) ، بدن معصوم(ص) را غسل داده و کفن می‌کند.حتی برای حضرت زهرا(س) ، امام علی(ع) اعمال غسل وکفن و تدفین خانم(س) را انجام دادند. در شب سوم عاشورا امام سجاد(ع) تشریف آوردند در کربلا و بدن پدر بزرگوارش را خود {با شرح‌هایی که می‌دانید}در بوریا قرار داد و به خاک سپرد. و در علقمه تشریف فرما شد و فرمود بدن عمویم عباس(ع) را هم باید خودم به خاک سپارم. و بدن مقدس ایشان به طور مستقل در علقمه به خاک سپرده شد و دست‌های مبارکش در جاهایی که از بدن مطهرش قطع شده بود به خاک سپرده شد. که امروز در سه جا حضرت ابوالفضل العباس(ع) را زیارت می‌کنیم: دو جا مقام دست‌های ایشان است و یک جا بدن مطهرش( یعنی هر دستش برای خودش علمدار است و هرگز علمش نمی‌افتد تا روز ظهور امام زمان(عج)؛ فرزند نهم امام حسین(ع) که آن روز هم مقام صاحب بین الحرمین دلهاست و علمدار است الی یوم القیامه. عدد ابجد عباس =133 و برابر با عدد ابجد نام مبارک ابا صالح است. او علمدار عاشورایی است که در تمام عمر دنیا ، کلّ یوم عاشورا وکلّ ارض کربلاست.

خواننده عزیز! عدد9 که سلطان اعداد بود و به صور مختلف توضیح داده شده است پس خوب دقت کن که علمداری که او مقام تسعه‌ی عاشورا را داراست هرگز علمش به معنای شکست بر زمین نمی‌افتد و امام عاشورا ؛ امام حسین(ع) که صاحب 9 ذریه است ، هرگز از امامت عاشورا بیرون نمی‌رود زیرا تمام فرزندان نورانیش در مقام تسعه‌ی او جان حقیقت رساننده‌ی کمال وراثت عاشورا را به عنوان هدایت عظما از جانب پروردگار عالم ، احیا و به کمال هدف و نتیجه‌ی نهایی می‌رسانند.

این دو بارگاه ، بارگاه نورانی مقامی است که در حال همه‌ی عاشورائیان و کربلائیان ، باید به دست پر فیض و برکت آقا ابوالفضل العباس(ع) محل ظهور و بروز احیاء حقایق و رساننده‌ی پیام حق باشد یعنی کسی که واسطه و باز کننده‌ی دو حرم است یعنی حرم قلب مردم  به حرم مبارک معصوم(ص)!

پس هر انسانی در وجودش ، بین الحرمین‌هایی دارد که شاید خودش هم نداند. مثل از گوش سر به گوش دل ، از چشم سر به چشم دل و از زبان سر به زبان دل ،  اینجا مجرای صدق است که اگر باز شود و باز بماند ، انسان به مقام یُبصر بها ،یُسمع بها و ینطق بها می‌رسد.

تمام گرفتاری‌های ما این است که این مجرا به خاطر دو رویی‌ها و نفاق‌ها ، گرفته است. چشم سر یک چیز می‌بیند و چشم دل چیز دیگر، گوش دل چیزی می‌شنود و گوش سر چیز دیگر و ... و این نفاق‌ها باعث شده که اصلاح اعمال و بیان احوالات نزد حکیم الحکما پیش نیاید و گاهی منجر به این کلام الهی می‌شود: صم بکم عمی فهم لا یفقهون . یا لا یعقلون . پروردگار عالم بر چشم و گوش و زبان دل پرده‌ای به نام غشاوه می‌کشد که این حقایق می‌میرد و انسان درحالیکه زنده‌ی جسمانی است ، حیوانی است ناطق که قلب انسانی او مرده است. خداوند متعال می فرماید: فیمُت=پس بمیر.

حال چشمی که برای امام حسین(ع) با معرفت ، گریه می‌کند (از باب خلوص) معلوم است که گوش شنوایی دارد تا دل می‌سوزد و با اشک ، احیا می‌شود و زنده می‌ماند. اما راه این احیا ، بدست باز کننده بین الحرمین دلهاست. زیرا ما لیاقت وصل مستقیم به معصوم(ص) را نداریم. وجود امامزاده ؛ ابوالفضل العباس (ع) که اذن گیرنده ، واسطه و گشاینده راه ما گنهکاران به امام معصوممان است. بنابراین هر دلی اگر بخواهد زنده بماند باید از سقّای عطاشی ،آب حیات بگیرد و جان خود را به سقایت او سیراب کند تا بتواند به امام زمانش وصل شود . ما روایات زیادی داریم از جمله داستان علی بن مهزیاد(که قبرش در اهواز است )، وقتی به زیارت امام زمان(عج) نائل آمد ، نشانه‌ی خیمه‌ی آقا در عرفات روضه‌ی حضرت ابوالفضل(ع) بود تا او امام زمانش را ملاقات کند. امیدوارم آقا لیاقت گشودن بین الحرمین دلهایمان را به مولایمان امام زمان(عج) عنایت فرماید. آمین

بلوغ 9 در وجود حضرت زهرا(س)  

وجود مطهر خانم زهرا(س) ، 9 اسم مبارک دارد که هر نام از اسماء اعظم است.  2 نام مبارک آسمانی : زهرا(س) و منصوره(س) ، 7 نام مبارک دیگر زمینی: فاطمه(س) ، بتول(س) ، صدیقه(س) ، محدثه(س) ، زکیّه(س) ، طاهره(س) و راضیه(س)  می‌باشد. در کتاب شرح المناقب(ص170) از محی الدین عربی در فصل فضائل حضرت زهرا(س) آمده است: {وعلی الجوهره القدسیه فی تَعیّن الانسیه،صوره النفس الکلیه،جواد العالم العقلیه، بضعه الحقیقه النبویه، مطلع الانوار العلویه، عین عیون الاسرار الفاطمیه الناجیه المنجیه لمحبیها عن النار ثمره الشجره الیقین، سیده نساء العالمین المعروفه بالقدر،المجهوله بالقبر،قره عین الرسول الزهراء البتول علیها الصلوه و السلام}.ترجمه: نیز تحیّات و زاکیات برآن جوهر قدسی باد که با تجرد قدسیّه در هیئت انسیّه عالم بشریت را زینت و تشکیل داده.آن حقیقت طاهره خود ، صورت نفس کلی و جواد عالم عقلی است که در صورت سِرّیه بضعه‌ی حقیقت احمدی(ص) و مشرق انوار علوم علوی و سرچشمه‌ی اسرار مکنونه‌ی فاطمی است. چنانچه آن حقیقت قادسه در آغاز نزول مقدسات عالم عقلی بوده ، در هنگام عودت و صعود نیز خود ، از ادناس بشریت (چیزهایی که مردم را پست و کوچک می‌کند) رستگار، و آزاد کننده‌ی دوستان از آتش ، جوهره‌ی قدسیه شیرین ثمر شجر معرفت و یقین و سترگ ، سیده نساء عالمین است که قدر مراتب فضائلش معروف و مثوای جسد عنصریه‌اش مجهول است ، نور دیده‌ی حضرت رسول (ص) به نام نامی و لقب گرامی زهرای بتول علیها الصلوه و السلام.  

حضرت فاطمه زهرا(س) ؛ مادر دو عالم و تک دردانه رسول الله(ص)که خداوند سبحان درباره وجود مقدسش سوره کوثر را نازل فرمود:"انّا اعطیناک الکوثر فصلّ لربّک وانحر انّ شانئک هو الابتر" .همچنین در کتاب مفاتیح الجنان از آقای قمی(رحمه الله) در زیارت خانم(س) در روز یکشنبه می‌خوانیم : السلام علیک یا ممتحنه امتحنک الذی خلقک قبل ان یخلقک و کنت لما امتحنک به صابره. سلام بر تو که آزمایش کرد تو را پیش از آنکه بیافریندت و بودی بر آنچه آزمایش شدی صبر کننده.

عدد ابجد نام مبارک حوا(س) همانطور که نوشته شد 15 بود و جمع ارقامش 6 می‌شود.عدد 15 ، از جمع عدد 1 تا 5 حساب می‌شود،در اصل 5 ، جمع کننده‌ی تمام اعداد است و همانطور که می‌بینید بسته است و تنها عددی است که به شکل دایره نوشته می‌شود و حرفی که عدد ابجدش 5 است، حرف (ه) می‌باشد که به صورت گرد یعنی دایره نوشته می‌شود. وجود مقدس حضرت زهرا(س) جمع کننده دایره‌ی خلقت می ‌باشد چنانچه در حدیث کسا آمده است:"هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها" . فاطمه(س) را هم در مرکزیت و هم در احاطه وجودی دایره خلقت قرار داده است که خوانده می‌شود فاطمه(س) و پدر فاطمه(س) و شوهر فاطمه(س) و فرزندان فاطمه(س) ، بقول آقای محی الدین عربی: خانم حوّای روحانی است.

عدد ابجد دایره برابر است با عدد ابجد طاهره(س)=220 و جایگاه عددی دایره و طاهره(س) =40 است. همانطور که در درس گنج الف بیان شد ، تمام خلقت در باطن طهارت خلق شده و ظهور و بروز دارد (الی یوم القیامه) و همه در دایره‌ی بندگی اوست ، همه در طواف رضای حق ، غرق هستند. امیدوارم که ما هم با انتخاب صحیح دایره‌ی زندگیمان در باب طهارت در طواف رضای او به قربانگاه واصل شویم و در این گردش ، ظلمات حیوانی وجودمان را جدا و به حقیقت انسانی به قرب او برسیم(انشاء الله). در واقع دایره ، حدود اوامر الهی است . باید بگویم حدود الله و بر هر کس ، واجب است که حدود خدا را نشکند و در تمام عمر ، حافظ حدود الله باشد.

اما عدد6 از جمع سه عدد ظهور دارد1+2+3=6 و پایه‌ی تمام اعداد ، 3 عدد است که اگر درس‌های قبل را مطالعه فرمایید متوجه می‌شوید که همان الف وجود است. عدد ابجد الف=111 یعنی سه تا یک : یکِ اول ،پیامبر(ص) که ایشان حقیقتِ الف وجود است و مقام ظرف گیرنده گنج الهی را دارد.

یکِ دوم، فاطمه زهرا(س) ؛ بضاعت این الِف وجود است که به الف یعنی 1000 خوانده می‌شود.

یکِ سوم، امیر المؤمنین علی(ع) است که به صورت همزه ، ناطق ِالف شد و تمام حروف را نقطه و صداگذاری فرمود ، و او نطق الله است. (درحالیکه همه معصومین(ص)، الف هستند و نورٌواحد و الف وجودند اما به صورت ظاهر و باطن) . پس هر کدام الف، الف، الف می‌شوند و در ابجد عدد کاملند که می‌شود 111 که در واقع کلّ اعداد و طبق مطالب بیان شده در اول درس،کلّ حروف را دربردارد یعنی هر کدام 3 می‌شود که با جمع 3 تا 3 عدد 9 ظاهر می‌شود {9=3(الف=111)+3(الف=111)+3(الف=111)}پس کلّ حروف و اعداد ، ظهور پیدا می‌کند. درضمن اینکه اگر 3 تا 3 را کنار هم بنویسیم ، 333 می‌شود که برابر با عدد ابجد اربعین است که حقیقت طهارت به وجود این عزیزان جاری و ساری است. دیگر اینکه درباره وجودهای مبارکشان آیه تطهیر نازل شده است؛آیه 33 سوره مبارکه احزاب:"انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا".

عدد 40 در عربی اربعین می‌شود و همانطورکه می‌دانید حقیقت خلقت در باطن 40 (=م) و 4 تا 10 تا یا 4 روی 10 ، در تمام هستی ظهور داشت و در واقع حقیقت بهار، حیات و بهشتند{در کتاب گنج الف کاملا توضیح داده شده است}. اما عدد ابجد کلمه اربعین=333 که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=3+3+3) و اگر در هم ضرب شود 27 می‌شود(27=3×3×3) و برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است که پیامبر(ص) عبدالله خالص است، روز 27 رجب مبعث وجود نورانیش در سنّ 40 سالگی است. درحقیقت جان اربعین ، عالم را تطهیر و در ولایت مطهرین یعنی چهارده نور مقدس است و ثبوت نورانی ظهور حق در دنیا بوجود ولی الله الاعظم چهاردهمین معصوم(ص) اظهار می‌شود و عالم دنیا از تمام گناه‌ها ، رجس‌ها و پلیدی‌ها ،پاک و تطهیر می‌شود.

جایگاه عددی کلمه اربعین=63 می‌شود که برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است. خانم زهرا(س) که مغرب عالم است وجود مبارکش ظرف افول انوار رسالت و ولایت است در جایگاه عددی کلمه مغرب که 63 می‌شود.

صاحب مغرب وجود   

نماز مغرب متعلق به وجود مقدس خانم فاطمه زهرا(س) است و 3 رکعت می‌باشد و ساعت مغرب مثل عمر پر برکتشان ظاهرا کوتاه (ولی برکتش الی یوم القیامه)است و زود به عشا وصل می‌شود. عدد ابجد کلمه مغرب=1242 است که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=2+4+2+1).{ملکی به نام سخائیل (یا سرفائیل) برائت نامه‌ای از آتش جهنم به اسم خداوند برای هر نماز مقبول می‌آورد و برای نماز مغرب ، به اسم "انا الله الجبار" است}.  

این یکی از زیبایی‌های مقام مغرب است که جمع کننده انوار خورشید در ظرف افول خود است که نتیجه‌ی آن نور قمر آسمان در لیل دنیاست و تمام حکمت باطن آن و گنج عشا در حقیقت آن جلوه‌گر می‌شود تا میوه‌ی کامل صبح را ظهور دهد که همان صبح  قیامت است(صباح الجنه) ، در این بلوغ که سحر، گیرنده قدر است و شکافنده‌ی نور و ظهور و بروز یوم(روز) است.

جایگاه عددی کلمه مغرب=63 که برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و همچنین حضرت علی(ع) می‌باشد و حکمتش زیاد است زیرا هم برابر با جایگاه عددی کلمه اربعین(یعنی 40 ) است و هم به همه‌ی مؤمنین می‌آموزد که وجود مبارکشان در حقیقت طهارت زندگی مبارکشان به جایگاه غروب رسیده است، اما هر دو نور مبارک در ظرف مغرب عالم ، افول داشتند چنانچه سنّ هر دو بزرگوار 63 سال است که جمع ارقامش 9 می‌شود و 2 تا  9 تا می‌شود 18 که سنّ مبارک حضرت زهرا(س) است. {سن مبارک پیامبر(ص)=63 و 3+6=9 __ سن مبارک امام علی(ع)=63 و 3+6=9 __ 9+9=18 =سن مبارک حضرت زهرا(س)(ظرف گیرنده انوار رسالت و ولایت) }.

وجود حضرت زهرا(س) در اهل بیت مکرمشان ، یک است زیرا یک خانم و 13 آقا هستند یعنی چهارده نور مقدس(ص) که همه‌ی بزرگواران نورٌواحدند (1+13=14=جایگاه عددی اُم). ایشان در مقام خلقتی ، یک است همانطورکه در کلمه نساء معنی کردیم عدد ابجد نسا=111=الف و الف= 1(یک) است. دیگر اینکه در کتاب چهلچراغ(ص31) از کتاب اطیب البیان (ج13-ص225) از امام عسگری(ع) نقل شده :"نحن حجج الله علی خلقه و جدتنا فاطمه حجة الله علینا" ما همه حجت‌های خداهستیم بر مردم و مادر ما حجت است بر ما.

خوب دقت کنید! پس خود خانم(س) ، اول است و ایشان در عالم سرّ ، مقام دومی ندارد، بنابراین ایشان امّ ابیها نام گرفت و امّ ائمه ، امّ انبیا ، امّ المؤمنین و... همه‌ی این مقامات حاکی از این است که ایشان ، ریشه و اول است.

درضمن جمع اعداد 1تا 18 سنّ مبارک خانم(171=18+17+... +2+1) برابر با171 می‌شود که 171=عدد ابجد کلمه معانی و جمع ارقامش 9 می‌شود(1+7+1=9)پس وجود مقدس خانم تماما گنجینه اسرار است و اگر خوب بفهمیم و انشاءالله به خلوص عمل کنیم به ریشه‌ی طهارت و اخلاص دست پیدا می‌کنیم.

نکته : همانطور که در کلمه نسا خواندیم که میزان و الف وجود و کلمه‌اش شاخص ولایت و رسالت است .حال اگر حروف نساء را باز کنیم بطوریکه (نس) در یک طرف ، الف(ا) وسط ، و همزه بطور بسیط طرف دیگر الف باشد ، جمع هر طرف با الف وسط111 می‌شود :  نس      ا       ها میم زا ها        

1

                                                  

 

                                               110                      110

                                              

                                         111=110+1          1+110=111 

بلوغ 9 احکامی برای خانم‌ها

در خانم‌ها بلوغ ، عدد 9 است(9 سال تمام) یعنی 9 تمام وارد به ده می‌شود (9روی10) یعنی حقیقت 19 و تکلیف زندگی و حیات نو برای صاحبش زده شده است. عدد ابجد نوزده=72=سجده است پس در این سن، یک دختر خانم به بلوغی رسیده است که وارد حقیقت سجده به عنوان بلوغ بندگی می‌شود. ولی سن تکلیف آقایان ، 15 سال تمام است 15=6+9 .

میزان در اسم زن(اسم خانم(س))

عدد ابجد کلمه زن=57 که برابر با 3 تا 19 تاست. زبر و بیّنه‌اش هم با هم برابر است{زن=زا+نون__(ز(7)=زبر، ا(1)=بینه) + (ن(50)=زبر ، ون(56)=بینه)__ زبر7+50=57 ، بینه1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن و خانم زهرا(س) کوثر عالم وکلّ قرآن است.

جایگاه انسان کامل و بلوغ خلقت در حقیقت 9 و عالم قرب در جایگاه عددی اول=19 که برابر با واحد=جایگاه عددی نُه و نوزده=72=سجده و9= 2+7 است.

اسراری از نام مبارک فاطمه(س) و قلّه عالم

عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س)=135=عدد ابجد قله. در واقع قله‌ی عالم امکان در کثرات خلقت ، همان نام مبارک واحد پروردگار عالم به عدد 19 است که ظهور عددی و حروفی را جلوه می‌دهد{19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و 19 حرف اسامی پنج تن (ص)}.در واقع عدد ابجد نوزده =72=سجده شد که عالم در سجده بندگی ظهور پیدا کرد و خود عدد 19 ، جایگاه عددی نُه بود که عالم در بلوغ 9 خلق شده است و حقیقت آن در ظرف قله عالم که عدد ابجد قله=135 است برابر با نام مبارک فاطمه(س) که او اُم و قله و ظرف امتحان شده‌ی خلقت پروردگار عالم است و خود به عدد یک ؛ امّ ابیها و... ظهور دارد.

نکته: اگر نام زیبای فاطمه (س) را به سه قسمت بخش کنیم یعنی: فا+ط+ مه در جمع آخر به 3 تا 9 می‌رسیم:(فا=81 و 9=1+8) ، (ط=9) ، (مه=45 و9=5+4) که درواقع نُه به حروف هستند(چون در باطن حروف نامِ خانم نهفته‌اند) و عدد ابجد کلمه نُه=55 است و 3 تا 55 تا می‌شود 165 که برابر با عدد ابجد لا اله الا الله است! و جایگاه عددی کلمه نُه=19 که 3 تا 19 تا می‌شود 57=زن!(در قسمت قبل توضیح داده شد)

پس در واقع قله‌ی اسرار ظهوری خلقت به عدد 9 ، درس زیبایی دارد. در خلقت نوری خانم زهرا(س) خواندیم که ایشان کسی بود که قبل از خلقت همه اسرار ظرف آفرینش وجودش امتحان شد و خداوند جل جلاله فرمود ما او را صابره یافتیم و قبول شد ، پس خداوند در آیه یک سوره مبارکه نساء می‌فرماید: همه‌ی مخلوقات را از یک نفس واحد خلق کردیم و در واقع کلمه نسا همان الف وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند، پس همه در بلوغ نُه هستند . بنابراین بلوغ 9 ، همان تسخیر همه‌ی اعداد و حروف است که در انطباق قرار می‌گیرد و اگر امام عسگری(ع) می‌فرماید ما معصومین حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادر ما حجت بر ماست ، شاید این ظهور باطن است.

خانم در عالم دنیا 9 سال در منزل رسالت است و 9 سال در منزل ولایت و منزل نورانیش مهبط وحی و نزول آیات و مختلف الملائکه یعنی محل رفت وآمد ملائکه مقرب است. بعد از پیامبر(ص) ، جبراییل(ع) بر او نازل می‌شد و احادیث قدسی را به خانم(س) می‌فرمود و حضرت علی(ع) احادیث را می‌نوشت. او کسی است که وی را امّ الائمه ، امّ ابیها و... نام نهاده‌اند.

جابجایی ارقام 135 (عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س))

در قسمت‌های قبل ذکر شد که در اسماء مبارک چهارده معصوم(ص) ، نام خانم تنها اسمی است که جمع ارقامش 9 می‌شود؛ فاطمه(س)=135 که 5+3+1=9 .

حال در صورت جابجایی ارقام 135 ،5  عدد دیگر به ما می‌دهد که واضح است جمع ارقام آنها هم 9 می‌شود. برای مثال: 1-153 که برابر است با عدد ابجد جلابیبهنّ (با نون مشدد). در آیه 59 سوره مبارکه احزاب،جلابیبهنّ به معنی چادر آمده است و در واقع همان عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است که ارقامش جابجا شده و در جمع 9 می‌شود. پس بلوغ عبادی یک خانم شیعه، چادر واقعی یعنی حجاب اوست. عدد ابجد کلمه حجاب=14 است و در قرآن کریم در 14 آیه مبارک برای خانم‌ها به صور مختلف امر به حجاب آمده است.

عدد 14 درحقیقت جایگاه عددی حرف(ن) است که نون ، پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند و به همه‌ی کلمات معنی و جان واقعی می‌دهد. یک مادر پاک دامن و عالمه می‌تواند دنیایی را با تاثیرات معنوی خود تکان دهد چنانچه امام خمینی فرمود: مادر با یک دست گهواره را تکان می‌دهد و با یک دست دنیا را تکان می‌دهد. در واقع آن ، نون ساکن وجود اوست که پشت حروف عمل خودش و فرزندانش معنی و مفهوم انسانیت را می‌تواند بروز و ظهور دهد. دیگر اینکه عدد 14 همان گنج 4 روی 10 و حقیقت اسرار خلقت است که پشت حجاب عالم دنیا ، راه رسیدن به قرب را نمایان می‌سازد.

نکته دیگر اینکه در دنیا هر دانه‌ای اگر بخواهد سبز شود باید در حجاب خاک قرار بگیرد یا در تاریکی ، تا برای کسب نور یا آب کم کم راه خروج از ظلمات به سمت نور را پیدا کند و مفلح شود. خداوند کریم انسان را که اشرف مخلوقاتش است در حجاب پیچیده در دنیا خلق فرمود ، یعنی انسانیت او در ظلمات حیوانیت نهفته است و باید تلاش کند با انوار رسولان و معصومین(ص)، تحت تربیت الهی و با پیروی و شیعه شدن به امامان معصوم(ص) خود را از ظلمات نفس حیوانی به نفوس انسانی که قابلیت رفتن به قرب الهی را دارد برساند. حجاب ظاهر ، هم برای آقایان و هم برای خانم‌ها در سوره مبارکه نور آمده است: "قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم..."(30) "و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و ..."(31). که همه برای رسیدن به رشد حقیقی و کمال معنویت انسانی است تا در این حجاب به بلوغ نُهِ عمل بتوانیم با شاخه و برگ و میوه‌ی انسانی در عالم  قرب به مقام "عند ربهم یرزقون" برسیم. انشاءالله

بنابراین تمام زحمات ما که البته همه رحمت است اولا شناخت حجاب ،ثانیا برداشتن حجاب از چهره قلبی خودمان ، ثالثا زیارت روی زیبای چهاردهمین نور ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) که برای امتحان ما ، در پس حجاب است در حالیکه برای او هیچ حجابی وجود ندارد "اللهم ارنا الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیده". این است هدف "سلام هی مطلع الفجر" رسیدن به محل طلوع فجر صبح صادق. انشاءالله   

پس جلابیبهنّ=153 و9=3+5+1 که باطن خود را به خوبی افشا می‌کند که حجاب واقعی برای خانم‌ها ، همان باطن 9 است و تمام اعمال یک خانم را تحت الشعاع عمل به آن قرار می‌دهد و برداشتن این حجاب ، کمال عمل خالصانه را برای آخرت از دست می‌دهد و بصورت بدن بدون پوست که چگونه زشت و بلا استفاده و درحال عذاب است ، زندگی بدون لذت و پر عذاب آخرت را برای خودش فراهم می آورد. پس باید در این حروف و اعداد مقدس خوب بیندیشیم!

بلوغ هر خانمی به عدد 9 سال تمام است و هر خانمی خود حامل فرزندانی است که 9 ماه در بطن او به کمال بلوغ نوزادی و تولد می‌رسند. پس زن ، درحقیقتِِ کمال خلق شده و از او اجتماع و انسانیت به کمال می‌رسد. چنانچه پیامبر(ص) می‌فرماید: بهشت زیر پای مادران است.       

نکته: سن مبارک خانم فاطمه(س) هم ، اسرارش همان 9 است. جمع ارقام 18 برابر 9 می‌شود (اگر در عدد 1 تا 9 ضرب شود، در نهایت جواب همه به عدد 9 می‌رسد). 18=جایگاه عددی حرف(ص) و اسرار بلوغ منازل عالم دنیاست.

اگر عدد 153 =جلابیبهنّ(چادر) را بر 9 تقسیم کنیم می‌شود 17 ، برابر با رکعات نماز در شبانه روز. شاید این یکی از اسراری است که خانم‌ها در نماز باید چادر و حجاب کامل داشته باشند(چه نامحرم باشد و چه نباشد).

2- 351=عدد ابجد قرآن که 9=1+5+3 یعنی بلوغ کامل تمام کتب آسمانی (حتی تمام کتاب‌های دیگر) در آن جمع است و باطن کتاب مبارک قرآن ، محیط بر تمام عوالم هستی از ظاهر تا باطن است و به کلام خالق یکتا آیه 59 سوره مبارکه انعام: "و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البرّ و البحرو ..." .

ما انسان‌های معمولی نمی‌توانیم با قرآن جمع شویم چون همجنس آن نیستیم. (قرآن ، حقیقت وجود انسان کامل است) اما باید درآیات و کلام مبارک الهی ضرب شویم یعنی به اوامر خدای مهربان ، گردن نهیم و نفس حیوانی را قربان کنیم تا به عمل خالصانه  قیمت بگیریم (بها و قیمت آن ، رضوان الهی است).

اگر عدد ابجد قرآن(351) را بر 9 تقسیم کنیم39 می‌شود که برابر با جایگاه سین(میزان همه‌ی حروف) است و قرآن ، میزان کننده‌ی عالم هستی و بلوغ رساننده کمالات انسانی به عالم اعلاعلیین است.

3- 315=عدد ابجد عمره. حج چه واجب و چه مستحب را عمره می‌گویند (عمره تمتع و عمره مفرده). عمره مؤنث است ، آخر حج به دو رکعت نماز و طواف نساء تمام می‌شود. 9=5+1+3 که همان عرفه و رسیدن به کمال است. (هِ)آخر عمره یعنی باید تمام حج ، حلقه شود (حلقه بندگی و بلوغ 9) و این حلقه نورانی به گردن حاجی بیفتد که تمام عمر از حج ، خارج نشود.

4- 513= عدد ابجد نام مبارک رقیه(س). رقیه یعنی تیتر ، عنوان و رقیه(س) تیترِ کربلا شد . او تمام اسرار و ظلم‌ها را(از کربلا تا شام) با گریه و سخن گفتن با سر مطهر پدرش افشا نمود و در کنار خطبه‌های امام سجاد(ع) و خانم زینب کبری(س) پرده از چهره سیاه یزیدیان برداشت.

همانگونه که به خاطر قد خمیده و صورت سیلی خورده و پهلوی شکسته و... ایشان را زهرای 3 ساله می‌نامند ، در عدد ابجد نام مبارکش هم ، برابر ارقام نام مبارک خانم فاطمه(س) است.

ازطرفی 513= تام سجده= یا منشی السحاب (از اسماء الحسنی خداوند متعال)،   یعنی: (سجده تمام که از این بلوغ بالاتر نداریم که شامل وجود مقدس خانم فاطمه(س) است) و (کسی که انشاء می‌کند به ابر که نزولات به چه صورتی و در کجا به دنیا بیاید که در باطن اسم مبارک فاطمه(س)است که خود، جانِ آب است).

5- 531=عدد ابجد کلمه تاسع (در عربی یعنی 9) است. این عدد ، فاعل تسع است و عوالم نُه‌گانه و ظهور معنایی را به نمایش می‌گذارد(عزیزان بدانند که فارسی ، باطن عربی است) و حقیقت و اسرار ملکوتی عدد 9 را کاملا هویدا می‌کند. اگر عدد 531 را بر 9 تقسیم کنیم 59  می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(ص) است یعنی نهمین ذریه‌ی نورانی امام حسین(ع) که خودِ آقا حامل 9 ذریه ، متولد شده بود. همانطورکه در قسمت اسماء مبارک معصومین (ص) بیان شد اسم مبارک حضرت مهدی(عج)(=59) وقتی در عدد یک تا 9 ضرب می‌شود ، قسمت آخر به 531  می‌رسد که برابر تاسع است. حال اگر ارقام 59 را با هم جمع کنیم 14 می‌شود یعنی این باطن همه‌ی چهارده معصوم(ص) است و درضمن آقا ، چهاردهمین معصوم(ص) روی زمین است و اگر 1 و4 را جمع کنیم 5 می‌شود یعنی بسته شدن حلقه 14 معصوم(ص) ، اوست که با لقب ابوالقاسم و نام مبارک(م.ح.م.د) می‌آید. اما حکومت امام زمان (عج) به عدد 9 ، بلوغ تمام حقیقت حکومت ظاهری و باطنی از عالم سرّ تا اسفل السافلین دنیا و رساندن به هدف نهایی پروردگار عالم از ظهور اسرار و خلقت گنج وجودیش و همه اهداف پیامبران(ع) و اوصیاء آنها و صدیقین و اولیاء و شهدا و تمامی معصومین(ص) است. حقیقت حکومت نور بدون ظلمت ، انسانیت بدون حیوانیت در عالم ، سایه گستر می‌شود. و خداوند اعلا مرتبه تمام گنج‌های خلقتش را از دل کوه‌ها ، دریاها ، معادن و نزولات آسمانی بیرون می‌ریزد و تمام علوم را درآن زمان به عدد 9 بلوغ گنج عالم در اختیار آقا  قرار می‌دهد و تمام جنّ و انس به تواضع در مقابلش سر تعظیم فرود می‌آورند و شاید همان بهشتی که حضرت آدم(ع) در آن بدنیا آمده بود ، دوباره برای فرزندانش محل پذیرایی می‌شود اما این بار با ظهور امام زمان(عج) و حقیقت سرّگنج ولایت در عدد نُه و جان جایگاه نوزده (به تمام معانی)!

وجود مبارک آدم(ع) جمع کننده‌ی تمام اسرار نُه‌گانه عالم بود و او ظرف اسماء الحسنی عالم شد و خداوند بی‌همتا او را گنجینه‌ی معارف و اسماء خود قرار داد و آدم(ع) بدون کم و کاست همه را برای ذریه‌هایش پدری کرد و زحمت کشید و به ارث گذاشت. و هر پیامبر بزرگواری به نوعی این زحمات را به هدف نزدیک و نزدیک‌تر کرد تا حالا که تمام عوالم نُه‌گانه ، خود را به وجود آقا و سرورمان عرضه می‌کنند که او نُهِ عالم وجود است و همه بر او ساجدند و او نهمین فرزند امام حسین(ع) است{قبلا بطور کامل توضیحات داده شده است} .

امیدوارم ما در این گنج ظهور ، از یاران با وفای آقایمان باشیم ، البته یار آقا هم باید به بلوغ فهم و شعور ، ایمان و عملِ 9 رسیده باشد. پس اگر خداوند کریم به حکمت ، آدم(ع) را از بهشت به دنیا (لیل) آورد ، لباس‌های بهشتی را از او و خانم حوا(س) گرفت تا خود ، با تلاش مایحتاج دنیا و آخرت را تهیه کنند که دنیا ، باطن آخرت است و با عمل صالح بتوانند همه را هدایت کنند که هر کس خود باید بهشت را خلق کند و باید ریاضت بکشد تا معماهای آخرت خود را با راهنمایی معصوم(ص) حل کند و خود را به جایگاه ظهوری بهشتِ خود برساند و از ظلمات خارج شده و به نور مهدویت واصل شود.

خداوند اعلا مرتبه در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید:" انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنة... ". در همین آیه مبارکه آمده است که این وعده در کتب آسمانی تورات و انجیل هم آمده است که من ، بهترین مشتری برای شما هستم برای اموال و انفس شما به قیمت بهشت. (درحالیکه همه‌ی نعمت‌ها را خود ، به ما داده است) و بهشت یعنی رسیدن به بلوغ نُه ِعمل و بهشت جای مخلصان ، مؤمنان و طاهران واقعی است. پس بوجود مولایمان این هدف در دنیا ظهور پیدا می‌کند و وعده‌ی پروردگار عالم محقق می‌شود .(اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه والمستشهدین بین یدیه).

عالم سرّ و حقیقت عالم یعنی 4 روی 10 ، همه نور است. پس بلوغ ولایت آقا این است که آن نور در دنیا به کمال ، ظهور و به بلوغ حکومت نورانیت و خروج ظلمات محقق می‌شود و حتی افرادی که به نام یار آقا هستند یعنی 313 نفر، چون عدد ابجد سیصدوسیزده به حروف=256 که برابر عدد ابجد نور است،  می‌شود و تولد وجود مقدس آقا سال 256 هجری که برابر نور است می‌باشد و عدد ابجد نام مادر بزرگوارش نرجس(س)=313 می‌شود که همان برابر نور است. و حکومت وجود مقدسش زهرایی است در کتاب چلچراغ(ص32) به استناد از صفحه 180 جلد53 کتاب بحار الانوار ، حضرت ولی عصر(عج) می‌فرماید : "فی ابنة رسول الله (ص) لی اسوة حسنة". خیلی کلام پر مغز و پر معنایی است ، آقا نمی‌فرماید مادر ما ، بلکه می‌فرماید دختر رسول الله (ص) برای من اسوه یعنی الگوی حسنه است. معنا فرمودند که حکومت من زهرایی است زیرا نام مبارک زهرا (س) یعنی نورانی و درخشنده و از یک معنای دیگر خانم(س) بود که حقیقت نُه بود. پس حکومت آقا هم ، نُه است .آقا می‌فرماید در زمان ظهور ، حقّ مادر نورانی خود را از دشمنانش می‌گیرد .

به ظهور ایشان ، گنج اعداد و حروف تا شکفته شدن تمام گنج هستی یعنی به تمام اسرار (از عالم سرّ تا به عالم سفل) همه ظاهر می‌شود. پس شیعیان آخر الزمان هم ، مقامشان 9 است زیرا سیدِ امت رسول الله(ص) هستند چون امام زمان(عج) ، معصوم چهاردهم و امام دوازدهم هستند.

 

 

 

 

اللهم کن لولیک الفرج الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا وحافظا وقائدا و ناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا

 

 

 

 

ضمیمه

مباحثی پیرامون عدد 19

1)اولین آیه قرآن کریم ؛ بسم الله الرحمن الرحیم شامل 19 حرف است.

2)تعداد سوره‌های قرآن کریم (114تا)، مضربی از 19 است.جمع ارقام 114 برابر 6 می‌شود که اگر برهم تقسیم کنیم جواب 19می‌شود! 19=6÷114

3) اولین سوره‌ای که بر قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شد ، سوره مبارکه علق است که 19 آیه دارد.

4)سوره مبارکه علق نوزدهمین سوره‌ی جزء 30 است و اگر سوره‌ها را از آخر به اول قرآن بشماریم هم، نوزدهمین سوره می‌شود.

5)اولین بار که جبرائیل(ع) {روزمبعث (در غار حرا)} خدمت پیامبر(ص) رسید، 5 آیه اول سوره مبارکه علق را خواند که 19 کلمه است(برابر با 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم!).

6)دومین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 9 آیه اول سوره مبارکه قلم را آورد که شامل 38 کلمه است{به اندازه جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و علی(ع)} و 2 تا 19 تا می‌شود 38 تا.

7)سومین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 10 آیه اول سوره مبارکه مزمل را آورد که شامل 57 کلمه است و 3 تا 19 تا می‌شود 57تا.

8)چهارمین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 30 آیه سوره مبارکه مدثر را آورد که خداوند متعال در آیه 30 فرموده : علیها تسعة عشر {ملائک مامور جهنّم ، 19 فرشته موکلند}

9)پنجمین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد، سوره مبارکه حمد(فاتحةالکتاب) را به طور کامل آورد.که بیانیه کلّ قرآن ، جمع است در بسم الله الرحمن الرحیم که 19 حرف است .توجه کنید!آغاز می‌شود این بیانیه با 19 حرف بعد از نزول آیه‌ی : بر آن دوزخ ، 19 فرشته موکّلند. این مراتب، ارتباط آیه 30 سوره مبارکه مدثر (عدد19) و اولین بیانیه قرآن؛بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد(19 حرف) با سیستم اعدادی اعجازآمیز است که بر عدد 19 بنانهاده شده است. آیا جالب نیست که عددِ آیه‌ای که بیانگر 19 موکّل دوزخ است ، 30 می‌باشد و از طرفی کلّ 30 جزء قرآن {به فرموده پیامبر(ص)} در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیمِ (سوره حمد) جمع است؟! آیا بیانگر این نیست که این 19 حرف که محیط بر باطنِ کلّ عالم خلقت است ، فاروق اکبر است و در همه هستی ، جداکننده‌ی نور از ظلمات می‌باشد و هر حق را از باطل جدا می‌کند؟!

10) آفریننده ذوالجلال و عظیم الشأن با آیه 31 سوره مبارکه مدثر دلایل اینکه چرا عدد 19 را انتخاب فرموده ، بیان می‌فرماید : الف) بی ایمانان را آشفته سازد. ب)به خوبان یهود و نصارا اطمینان دهد که قرآن آسمانی است.  ج)ایمان مؤمنان را تقویت نماید.  د)هرگونه شک و تردید را از دل مسلمانان و خوبان یهودی و مسیحی بزداید.   ه)منافقین و کفار را که سیستم اعدادی قرآن را قبول ندارند، رسوا سازد.

11) آفریننده به ما می‌آموزد که این نظم اعداد ، نشان از قدرت مطلق او بر تمام حسابگری‌ها و حسابرسی‌های خلقت و بندگانش می‌باشد. و احاطه وجودی برهمه‌ی مخلوقات، با تمام حساب و کتاب ، بدون ذره‌ای نقص ، در دست اوست.

12)در تشهد وقتی می‌گوییم اشهد انّ محمدا عبده و رسوله ، شهادت به عبدِ خدا بودنِ حضرت ، جلوتر از رسوله آمده است.عدد ابجد کلمه عبد=76 و مضربی از 19 است (13=6+7 و 4=3+1 ----> 19=4÷76)  

13)عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه ناس ، 114 است و شامل 6 آیه می‌باشد که اگر برهم تقسیم کنیم 19 می‌شود (19=6÷114)

نفَس

زندگی ما در دنیا به نفَسمان بسته است و نفَس یعنی حیات و زنده بودنمان در این دنیا! جالب است همانطورکه قلب کره زمین ، خانه خدای کریم است که به شکل مکعب می‌باشد و 6 وجه دارد ، خلقت هم روی عدد 6 (حرفِ و) است که خداوند متعال می‌فرماید:آسمان‌ها و زمین را در 6 روز خلق فرموده(آیه 4 سوره مبارکه حدید) و 6 به حروف فارسی شِش نوشته می‌شود و در بدن ما هم شُش قرار دارد که در واقع تمام شِش دانگ زندگی ما به شُش‌ها بستگی دارد! چراکه تنفس درست و خوب هوای پاکیزه ، تضمین خوب کارکردن قلب و مغز و به تبع ، همه‌ی سلول‌های بدن است. و در هر دم و بازدم ، قلب هم ممات را با هر تپشش به حیات منقلب می‌کند.

هرگاه در معرض امتحان واقعی قرار می‌گیریم باید نفَس گرو بگذاریم یعنی روی امر واجب (چه برای دین و آخرت ، چه برای زندگی شخصی و اخلاقیات و پیمان‌ها، چه برای امور اجتماعی و مالی و...) که خودمان را مسئول آن می‌دانیم باید تا پای جان بایستیم. چنانچه خداوند متعال به یهودیان که به مسلمان‌ها فخر می‌فروختند و می‌گفتند که بهتر از شما هستیم و دوستداران خدائیم (در آیه 6 سوره مبارکه جمعه ) می‌فرماید: قل یا ایّها الّذین هادو اِن زعمتم اَنّکم اولیاء لله مِن دون النّاس فتمنّوالموت اِن کنتم صادقین . پس هرکس که تا پای جان (برای دین و عقیده‌اش ) بایستد ، صادق است.

در شب لیلة المبیت که پروردگار عالم به پیامبراکرم(ص) امر به هجرت فرمود، وزنه‌ی ترازوی دین در مقابل جان مبارک پیامبر(ص) و قرآن عزیز ، هم وزنش جان مبارک و نفس‌های نورانی و وزین امیر ملک و ملکوت؛ امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) بود که در رختخواب پیامبر(ص) خوابید تا جان مبارک ایشان به سلامت به مدینه برسد. در حدیث آمده که در قیامت هنگامیکه خداوند کریم اذن شفاعت گنهکاران شیعه را می‌فرماید ، یک نفس از نفس‌هایی که حضرت علی(ع) در شب لیلة المبیت کشیده‌اند را در یک کفه ترازو و گناه همه‌ی گنهکاران مورد شفاعت را در کفه دیگر ترازوی عدالت می‌گذارند و آن نفس ، همه را شفاعت می‌کند. آیا صاحب آن نفس ، جانِ تمام قرآنی نیست که پیامبر(ص) برای اینکه رسالتش کامل شود به مدینه هجرت کرده است؟! و آن قرآن{به فرموده پیامبر(ص)}، در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) جمع نیست که حضرت علی(ع) {که فرمود:انا نقطة تحت الباء}، صاحب 19 حرف و تمام اسرار آن است؟!

عدد ابجد کلمه نفس=190 است که برابر با عدد ابجد مُعلن (اسم مبارک خداوند) است یعنی علنی شده. جالب است که 190 برابر است با جمع اعداد 1 تا 19!

نفَس و نفس در وجود انسان

جالب است که انسان یک نفَس (یعنی دم و بازدم) دارد و یک نفس . حروف هر دو مثل هم است(فرقشان در حرکت حرفِ ف است) اما در معنی: نفَس ، برای حیات دنیاست که تا نفَس هست ، زندگی دنیایی هم هست.و نفس درواقع ، نفَسِ آخرتی است! تمام شخصیت باطنی انسان وابسته به تهذیب و اصلاح نفس اوست و تمام زندگی آخرتی انسان وابسته به شکل باطنی نفسش است که بصورت عمل (در آخرت) ظاهر می‌شود.

علم عدد خیلی زیبا معنی می‌کند! جمع اعداد 1 تا 19 برابر 190 (=نفَس) می‌شود که معنای بسیاری در خود نهفته دارد :

1)تا اعداد 1 تا 19 جمع نشوند در حقیقت خلقت ، نفَس ظاهر نمی‌شود !

2)عدد 19 برابر با جایگاه عددی کلمه نُه است.که نوزاد وقتی می‌خواهد متولد شود به 9 ِعدد-طولی رشد کرده و به هنگام تولد باید به نُه ماه حروفی به ارضِ دنیا قدم گذارد! که عدد ابجد کلمه نُه=55 (برابر با عدد ابجد اسم مُجیب پروردگار عالم) و جمع ارقام 55 می‌شود10(10=5+5) یعنی 9 ِ عدد تمام می‌شود وارد 10 ، به بلوغ تولد می‌رسد یعنی 9 روی 10 ؛ درواقع عدد 19 کامل می‌شود. پس ورودی هر نوزاد از 19 است!

3)عدد نوزده یعنی شروع بهار زندگی و سبز شدن و طراوت و سلامتی و شادابی و حیات ، یعنی زندگی برای این نوزاد ، نو، زده می‌شود!

4)عدد 19 برابر با جایگاه عددی حرف ق به عدد ابجد 100 است که حرفِ ق به معنای نگهدارنده می‌باشد.پس اولین ظرف در دنیا برای نگهداری تولد، ظرفِ حرف ق است.

5)روایت است وقتی پروردگار عالم ، زمین را خلق فرمود به شدت می‌لرزید تا اینکه به اراده و مشیت و قدرت مطلق خودش ، کوه ق (قاف) را خلق فرمود و آنگاه زمین آرام گرفت.(ق=19)

6)درحالیکه کوه قاف را کوه افسانه‌ای می‌گویند، اما به تفسیر و تأویل آمده است که قاف، ولایت ائمه طاهرین(ص) است.

7)می‌گویند که بر قله این کوه هم مرغ افسانه‌ای سیمرغ لانه دارد.که در حقیقت 30 جزء قرآن عزیز است {که در باطن ، چهارده نور مقدس(ص)،قرآن ناطق هستند}.پیامبر(ص) در حدیث ثقلین می‌فرماید:انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی... .

8)هرگاه حیوان حلال گوشتی را می‌خواهند ذبح کنند ، نفَس آن را پشت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم قربانی می‌کنند. در واقع با چاقوی آهنی(حدید) ! حیوان ، حَد می‌خورد تا حلال شود. و حدید(آهن) ، حدود الهی را بر او تمام می‌کند تا نفَس کوتاهِ زندگی حیوانیش پشت 19 حروف ، به تنفس بلند انسانی و عمل انسانی زنده شود الی یوم القیامة ، چراکه نفَسِ عمل در انسان ، زندگیش ابدی است!

9)همانطورکه اشاره شد انسان ، نفَس و نفس دارد. درواقع نفَسش باید پشت 19 حرف (که تمام قرآن است) ، حیات عمل را ظاهر کند. و نفس ، سنگین‌ترین و سخت‌ترین نیروی باطنی در زندگی انسانی است که در اثر صحیح زندگی کردن و با شیعه شدن به ائمه اطهار(ص) {به سیرت و صورت} ، تضمین راه پیداکردن به قرب خداوند است. (نفس=190=جمع 1 تا 19)

10)پس با توجه به قسمت بالا ، در واقع پشت دو تا 19 قرار می‌گیریم تا به قرب الهی راه پیدا کنیم.

11)روزی عده‌ای از جنگ برگشته و نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند:یا رسول الله (ص) جنگ خیلی سختی بود و ما پیروز شدیم.حضرت فرمود: مرحبا اما این جهاد اصغر شماست و جهاد اکبر مانده.آنها با تعجب پرسیدند از این جنگ سخت‌تر کدام است؟ حضرت فرمود:جهاد با نفس ، جهاد اکبر است.

12)تولد انسان در عالم آخرت ، از راه بریده شدن صحیح از نفس حیوانی به حقیقت نفس نورانی انسانی است. در روایات آمده است : موتوا قبل ان تموتوا. (نفس خود را) بمیرانید قبل از اینکه شما را بمیرانند یعنی زنده شدن واقعی و آن توفیق ، نصیب نمی‌شود مگر به مجاهدت و تهذیب نفس و مراقبه و عمل‌های خالصانه.اللهم الرزقنا

13)یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا ، نمونه رسیدن به این پیروزی کامل نفسی بودند.اینجا مقام شهادت ؛ قلب شدن مرگ حیوانی به زنده شدن زندگی انسانی است . یعنی آمده‌ایم که زنده شویم نه بمیریم! ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران)

14) چنانچه امام حسین(ع) به عدد 10 بدنیا آمده و 9 ذریه در بطنش است یعنی 9 روی 10 ؛ حقیقت 19است و حقیقت جمع عدد 1 تا 19 (=190) را در عاشورا به اسم زیبای خداوند یعنی مُعلن (=190) ، علنی کرد. از طرف دیگر تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) رویهم 19 حرف است یعنی با نام امام حسین(ع) که پنجمینِ ایشان است ، 19 حرف تمام می‌شود.

15) عدد 19 به حروف هم باید کامل شود. عدد ابجد حروف نوزده =72 و برابر با عدد ابجد کلمه سجده است که امام حسین(ع) که خود ، 19 به عدد بود ؛ نوزده به حروف را هم تمام کرد و سر مبارکش را به سجده بندگی گذاشت و برنداشت تا سر از پیکر مطهرش جدا کردند.و 40 روز سرمبارکش بر نیزه بود که عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 می‌شود (=سجده=نوزده) یعنی سرآقا حتی هنگامیکه روی نیزه بود هم از سجده خارج نشد!{اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد و آخر تابع له علی ذلک...}

16)پس درواقع دو سجده انجام شد و می‌دانید که هر دو سجده ، یک رکن می‌شود.

17)هر سجده برابر نوزده است (سجده=72=نوزده) و 2 سجده می‌شود 2 تا 19 تا یعنی 38 (38=2×19) که 38 برابر است با جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و همچنین نام مبارک علی(ع) .

17)پس اگر سجده به رسالت و سجده به ولایت ، کامل انجام شود یک رکن است که قبولی آن ، قبولی سجده به خداوند کریم و بندگی خالص اوست.

18)وقتی اعداد را به ترتیب پشت سر گذاریم(...،3،2،1) تا 19 به حرفِ ق یعنی نگهدارنده می‌رسیم. و حرف ق ، ریشه تقوی است که خداوند متعال فقط عمل با تقوی را قبول می‌فرماید(آیه 2 سوره مبارکه بقره:ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین)

در ترتیب نوشتاری قرآن مجید هم از جمع 1 تا 19 ، به سوره مبارکه مریم(س) (نوزدهمین سوره) می‌رسیم که خداوند یکتا نمره قبولی نذر مادر حضرت مریم (س) را به قبول حسن می‌دهد (فتقبّلها ربّها بقبول حسن... . آیه 37 سوره مبارکه آل عمران) و این مولود نورانی ، مقام ولایت و طهارت را داراست ؛ و اذ قالت الملائکة یا مریم انّ الله اصطفاکِ وطهّرکِ واصطفاکِ علی نساءالعالمین (آیه 42 سوره مبارکه ال عمران).

و از جمع 1 تا 19 در جزءهای قرآن کریم به (آیه 21) سوره مبارکه فرقان می‌رسیم (شروع جزء 19). فرقان یعنی رسیدن به جانِ قرآن که جداکننده حق از باطل است و علی(ع) ، فاروق اکبر است و شمشیرش(حدیدش) ، ذوالفقار ؛ جداکننده حق از باطل است!

21)جالب است که بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که یک آیه شده و جمع 113 بسم الله در بطن آن است ، 19 حرف می‌باشد که 10 حرف آن بدون تکرار و 9 حرف آن تکرار شده است. و تمام گنج در این 19 حرف، افشامی‌شود. چنانچه 10 حرفِ بدون تکرارش، همان گنج عشر ؛ 4 روی 10 یعنی وجود مبارک 14 معصوم(ص) است که بدون تکرار هستند و فقط این عزیزانند که خداوند متعال در شأن و مقامشان ، آیه تطهیر را نازل فرموده است{...انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا .آیه 33 سوره مبارکه احزاب. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم }. و 9 حرف ، تکرارشده است که جمع عدد 1 تا 9 برابر نام مبارک حضرت آدم(ع) و کثرات فرزندانش الی یوم القیامة است که تکرار می‌شوند.(45=آدم=9+8+...+2+1)

 اما در 10 عدد تکرار نشده، آیا غیر از این است که وجود مبارک امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه نورانی در بطن آقاست که ایشان به عدد 10 متولد شدند(1 خودش+9ذریه در بطنش).پس عددِ دهِ (10) وجودهای مبارک، 9 در بطنشان است که می‌شود 9 روی 10 ؛ درحقیقت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ، همان گنج عشر است و عدد 19برابر با اسم واحد جلّ‌جلاله و جایگاه عددی اسم مبارکِ اول خداوند است . جمع ارقام 19 می‌شود 10(10=9+1) ، پس تمام قرآن که در بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) جمع است ، گنج عشر می‌باشد.  

پس عدد 19در جمع عددی برابر 10 میشود(10=9+1). در باطن اسرار خلقت پروردگار عالم ، ظهور خلقتش از گنج از اسم مبارک واحد تبارک و تعالی قرارداد که عدد اجد واحد=19 میباشد و اسماء مبارک نورواحد(ص) ، پنج تن(ص) را ظهور فرمودکه اگر حروف اسم مبارک محمد(ص) علی(ع) فاطمه(س) حسن(ع) حسین(ع) را با هم جمع کنیم 19 حرف میشود.

و در حقیقت در جایگاه اسم مبارکش ؛ اول تجلی داده است. عدد ابجد کلمه اول=37 و جایگاه عددیش 19 است که نوزده یعنی نو، زده شد!یعنی حقیقت بهار و نوروز حقیقی در تمام اسرار آفرینش. و اگر نوزده را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 72 ، برابر با عدد ابجد کلمه سجده میشود. درحقیقیت خالص ترین بندگان خدا که عبدهای خالصش هستند، وجود مبارک 14 معصوم(ص)میباشند که حقیقت سجده هستند.

تعداد حروف اسماء پنج تن(ص) 19 (به عدد) شد و آخرین کسی که نوزده به حروف را در دنیا به تمام معنی ظهور داد، وجود مبارک ابا عبدلله الحسین(ع) است و جالب اینکه عدد 19 هم در شماره حروف اسماء پنج تن(ص) به حسین(ع) تمام میشود(آخرین اسم).

و ایشان که در کربلا تمام کنندهی حلقه 9 و 5 است در عاشورایش تمام گنج اتممناهابعشر را به عالمیان اعطا میکند .خودش پنجمین معصوم است و 9 ذریه نورانی در بطنش .و به عدد 10 بدنیا آمده(یک خودش+9ذریه نورانی در بطنش) که گنج عشر است و خودش ، امام عاشورائیان شده است. و از طرفی به معنای دیگر خودش 10 است و ظهور دهنده 9 ذریه ی گنج معصومش (ص) یعنی 19میشود.درواقع نوزده به حروف را در قتلگاه به نمایش زیارت همهی عالمیان قرار داد تا همه در سجدهی او ساجد شوند الی یوم القیامة. پس سر به سجده بندگی گذاشت که عدد ابجد سجده=72=نوزده شد. و سر را بلند نکرد تا ملعونهای ابدی سر را از بدن مطهرش جدا کردند.وروی نیزه گذاشتند که باز هم عدد ابجد کلمه نیزه =72=نوزده=سجده میشود یعنی تا قیامت سر از سجده بلند نکرد!

البته متذکر شوم که سر برسجده اول را وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع)در محراب نماز در مسجد کوفه در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان گذاشت که نوزده به عدد و حروف را انجام داد اما فرق مبارکش شکافت(لعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین و الاخرین) اما بقیه نماز را امام حسن مجتبی(ع) اقامه فرمودند و در عاشورا نماز به سجده امام حسین(ع) تمام شد و آن دو رکعت نماز مقبول قرآن است که در ادامه سلام به حکومت امام زمان(عج) و در ظهور نورانی اش به سلامٌ هی مطلع الفجر و حقیقت نماز صبح میرسد.اللهم اجعلنی من انصاره و اشیاعه والذّابین عنه واجعلنی من المستشهدین بین یدیه.

 

 

 

 

جایگاه عددی

  حروف

  عددابجد  

 

جایگاه عددی

  حروف

عددابجد

1

ا

1

 

15

س

60

2

ب

2

 

16

ع

70

3

ج

3

 

17

ف

80

4

د

4

 

18

ص

90

5

ه

5

 

19

ق

100

6

و

6

 

20

ر

200

7

ز

7

 

21

ش

300

8

ح

8

 

22

ت

400

9

ط

9

 

23

ث

500

10

ی

10

 

24

خ

600

11

ک

20

 

25

ذ

700

12

ل

30

 

26

ض

800

13

م

40

 

27

ظ

900

14

ن

50

 

28

غ

1000

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۲۱:۲۱
عذرا شفائی