لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۴۰ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

شرح عدد 114 سوره مبارکه قرآن  

پروردگار علیم و حکیم تعداد سوره‌های کلام مبارکش ؛ قرآن را 114 تا قرار داد که نکات زیبا و شگفت انگیز و جالب توجهی دارد . از جمله اینکه عدد114 این‌گونه معنی می‌شود : عدد100 = عدد ابجد حرف (ق) است که در عربی به معنی نگهدارنده می‌باشد. و عدد 14 حقیقت وجود 14 نور مقدس معصومین (ص) و باطن کنز الله خداوند می‌باشد.

پس قرآن که معجزه و کلام الله است و حفاظت آن ، اعجاز خداوند حکیم است ، در دنیا مقابل معصومین(ص) قرار دارد چنانچه پیامبراکرم(ص) در حدیث ثقلین هر دو وجود مبارک (کتاب الله و عترتی) را ثقل و وزنه‌‌ی سنگین یا ثمن خلقت پروردگارعالم معرفی فرمود. و قرآن ، ولایت صامت و ائمه (ص)، قرآن ناطق می‌باشند. و در این دوره که ولی زمان؛مهدی موعود(ص) از دید ما گنهکاران غائب است قرآن ؛ صراط و میزان ، نسخه‌ی حکیم الحکما ، نگهدارنده و هدایت‌گر ، جانِ دین و ولایت است. پس عدد 114 رمز است!

نکته دیگر: اگر ارقام 114 را باهم جمع کنیم 6 می‌شود(6=4+1+1). عدد 6، رمز مهندسی خلقت و ظرف حیات و شاید نفس خلقت است!(طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید:هوالذی خلق السماوات و الارض فی ستة ایام...).

ازطرفی باطن ظهور کتابت قرآن هم ، عدد 6 است. چنانچه به قول پیامبر اکرم(ص) که فرمودند کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام محتوای سوره حمد در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم آن می‌باشد. حال اگر 114 سوره‌ی مبارک قرآن را بر عدد 6 تقسیم کنیم 19 می‌شود(19=6 ÷114) {چون بنا دارم فقط عدد14را توضیح دهم، تفسیر عدد 19 را با رجوع به کتاب عرفان سجده و بلوغ نه مطالعه نمایید}.

پس در حقیقت عدد 114 یکی از ملکوتی‌ترین، پرمعناترین و بالغ‌ترین اعداد است که خداوند حکیم و علیم سوره‌های مبارک کلامش را به عدد 114 ظاهر می‌فرماید!

114=عددابجد اسم مبارک "جامع" که جمع جمیع اسرار و باطن خلقت و جمع تمام بینات را مبیّن است. چنانچه خداوند کریم حدود 104 کتاب آسمانی را بوسیله‌ی  313 پیامبر مرسل فرستاده است که همه در 4 کتاب جمع شده‌اند و جمع 4 کتاب در قرآن کریم که جامعِ جمع اسرار و کلّ کتب آسمانی است قراردارد.

پس همان‌طورکه در کتاب عرفان عشر،کنز الهی را در گنج عددی سرّ ذات اقدس احدیت خواندیم که 10 شد و باطنش 4روی 10 بودیعنی14(زیراجمع 1تا4برابر10می‌شود:10=4+3+2+1) که وجود مبارک کنزاللهِ عالم ؛14 معصوم (ص) هستند. پس قرآن کریم جمع کننده‌ی تمام سفره‌ی رحمتِ 4 کتاب آسمانی خداوند حکیم است.

اگر ارقام عدد 19 که جمع حروف بسم الله الرحمن الرحیم است را باهم جمع کنیم 10 می‌شود(10=9+1)، پس حقیقت مفتاح و کلید گنج قرآن که خود در ترازوی باطن ، مقابل قرآن است ، وجود مقدس 14معصوم(ص)می‌باشند. 

ادامه‌ی حدیث درباره سوره مبارکه حمد به این مضمون است که کلّ محتوای بسم الله الرحمن الرحیم در حرف "ب" قرار دارد و کلّ حرف"ب" در نقطه‌ی زیرِ"ب" و حضرت علی(ع)می‌فرماید: انا نقطه تحت الباء(من نقطه ی زیر باء هستم).پس همه ی 14 نورمقدس ، نقطه‌ی زیر باء هستند زیرا بدون این عزیزان ، قرآن خوانده و عمل نمی‌شود. در واقع باطن 14 است و قرآن ، نگهدارنده‌ی 14 است که به114 سوره خوانده می‌شود. پس 14 همان‌طورکه مهندسی خلقت است ، مهندسی کلّ قرآن هم است.

 اولین وآخرین سوره ازنظرنوشتاری(حمد-ناس)

- 1 - جالب اینکه اولین سوره‌ی قرآن ازلحاظ کتابت، سوره ی مبارکه حمد (که باطن کلّ114 سوره قرآن است) و آخرین سوره‌ی قرآن از لحاظ کتابت،سوره‌ی مبارکه ناس(صد و چهاردهمین سوره) است. حکیم الحکماء؛رب العالمین یکی از اسماء قرآن را حکمت قرار داد و به حکمت عددی و ظاهر، سوره‌ی مبارکه ناس 6 آیه دارد(جمع ارقام 114 هم 6 می‌شود6=4+1+1 ) و تمام آیات مبارکش به حرف "س" ختم می‌شود که عددابجد"س"=60 است و درجمع ارقام  60 بازهم به 6 می‌رسیم(6=0+6) که پایه‌ی 60 است.

- 2 همان‌طورکه به فرموده‌ی رسول گرامی(ص) محتوای کلّ قرآن در سوره  مبارکه حمد جمع است ، تمام خلقت ظهوری جسمانی در دنیا درعدد60غرق است زیرا دنیا به خود زمان را گرفته و در واقع عمر را شامل می‌شود. پس هر موجودی از نطفه یا دانه یا...خلاصه تولد به هرصورتی دردنیا ، از همان ابتدا درمحدوده‌ی زمان سنجیده می‌شود که هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه است(60=س). عالم باطن در سرّحرفی60 جلوه کرده که آن حرف "س" است و درحقیقت قلب عالم امکان ؛ ظرف وجودی پیامبراعظم(ص) است و از حروف مقطعه‌ی قرآن است.

سوره مبارکه "یس" که قلب قرآن نامیده می‌شود، از نظر کتابت در مرتبه‌ی سی وششم است که 36=جایگاه عددی"میم"(عالم قلب به میم است). از نظر ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبراکرم(ص) در مرتبه‌ی 41 است که 41=عددابجد"ام"یعنی ریشه و مادر ِهمه ی حروف است، زیرا حرف "س" میزان ِ تمام حروف الفباست(به کتاب راز انسان مراجعه شود).

درواقع قلب در بدن، حکمِ اُم را دارد. وقتی هر نطفه‌ای بخواهد حیات خود را اعلام کند اول نقطه‌ای که ظهور می‌کند، قلب است که با تپش خود، حیات زندگی دنیاییش آغاز می‌شود و از اینجا بقیه‌ی بدن کشیده می‌شود. میزان کارکردن قلب ، سلامت بدن را تضمین می‌کند(حیات بدن بستگی به کار قلب دارد) و روزی‌که قلب از کار بیفتد، تمام بدن می‌میرد.حیات قرآن هم در باطن ، قلب است و حیاتش طیبه و بدون واسطه از ذات اقدس الهی رزق وحی را دریافت می‌کند و آن بدن مطهر حجت خدا ؛ امام زمان(عج) است. پس سوره مبارکه حمد در مقابل سوره مبارکه ناس و در حرف آخر(س) قرار می‌گیرد.

- 3-سوره مبارکه حمد،گیرنده ی روحانی کلّ محتوای قرآن و سوره مبارکه ناس،گیرنده ی جسمانی قرآن است.

خداوند سبحان بندگان خود را در باطن حرف"س" که میزان است ومقام جمع الجمعی ‌دارد درآخرین سوره‌ی قرآن؛سوره مبارکه ناس از6جهت(به تعداد 6 آیه) در پناه خود می‌گیرد(سوره با "قل اعوذبربّ الناس " شروع می‌شود).

نکته‌ی دیگراینکه اسم این سوره مبارکه "ناس" یعنی مردم است که عدد ابجد ناس"=111=عدد ابجد" الف " است و الف ، اولین حرف ِ الفبای عربی و همه‌ی زبان‌هاست. عدد ابجد " آ "=1 می‌باشد، پس درحالی‌که آخرین سوره است اما مقام الف را دارد که یک است (سوره مبارکه حمد ، مقام یک یعنی اولین سوره را دارد که یک ، همان مقام الف است). پس سوره‌ها‌ی مبارکه حمد و ناس هم اوّلند و هم آخر ، هم ظاهرند و هم  باطن.

- 4 - ازطرفی عدد ابجد کلمه یک=30 می‌باشد ، هم سوره‌ی مبارکه حمد که مقام یک را از نظرترتیب نوشتاری قرآن مجید دارد؛ حامل محتوای کلّ 30 جزء قرآن است و هم سوره‌ی مبارکه ناس آخرین سوره‌ی جزء 30 قرآن می‌باشد یعنی به آن ، 30 تمام می‌شود. جایگاه عددی کلمه ناس=30 و برابر جایگاه عددی کلمه الف(=30) می‌باشد که این سوره تمام کننده‌ی کلّ 30 جزء قرآن کریم است.{پس هم سوره‌ی اول قرآن؛ حمد شامل کلّ محتوای قرآن است و هم سوره‌ی آخر؛ ناس درمقام جایگاه عددیش(=30) کلّ محتوا را دربردارد}. عدد ابجد کلمه الف= 111= ناس و جایگاه عددی الف=30= ناس . و سوره مبارکه حمد هم که به عدد یک ،شروع قرآن کریم است (یکِ عدد = حرف الف) و الف، کلّ محتوای حروف است که حمد هم کلّ باطن قرآن کریم است و جایگاه عددی الف=30 ، پس جمع جایگاه هر دو سوره که الف هستند 60 (=س) می‌شود(60=30+30). اگر خوب در این نکته بیندیشید ، اعجاز عددی را درک خواهیدکرد! پس در قرآن و این کلام‌های نورانی تدبّرکنید.

 درنتیجه درظاهر، اوّل وآخر قرآن با دو تا یک جلوه می‌کند؛یکِ اول ،عدد است و یکِ دوم ، حرفِ الف است. سوره‌ی مبارکه ناس درحالی‌که آخرین سوره است اما از سه جهت به یک می‌رسد:

  1. به کلمه‌ی اول(37=عددابجد"اول")

زیرا سوره‌ی مبارکه نباء،اولین سوره‌ی جزء 30 است و تمام این جزء را به خود اختصاص داده است چراکه این جزء به "عمّ جزء" معروف است(این سوره‌ی مبارکه به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) تعلق دارد). بعد از سوره‌ی مبارکه نباء تا انتهای جزء ،37 سوره قرار دارد و سوره‌ی مبارکه ناس سی و هفتمین سوره‌ است پس مقام اول را داراست زیرا 37= عدد ابجد "اول".

2-یکِ‌حروفی(30=عددابجد"یک") 

زیرا سوره‌ی مبارکه ناس در جزء 30 قراردارد و 30 = عددابجد"یک"(ی=10 + ک=20). پس درحالی‌که آخرین جزء است (و آخرین سوره) اما مقام یک را داراست.

3-یکِ عددی(الف=111=ناس) 

عددابجد "ناس"=111 و برابرعددابجدکلمه‌ی"الف" است که در حروف الفبا،مقام اول؛ مقام یک و مقام جمع الجمع را دارد چون گنج تمام حروف است و تمام حروف در بطن الف می‌باشند.وهمان‌طورکه قبلاذکرشدعدد ابجد حرف الف( آ )برابر یک است.

پس اول قرآن کریم با یک شروع شده وآخر هم به یک ختم شده است،یعنی تمام قرآن در باطن دو تا یک می‌باشد که اولی یک به عدد است به مقام شروع سوره‌های قرآن از لحاظ نوشتاری (سوره‌ی مبارکه حمد) و دومی یک به حروف است به مقام آخرین سوره‌ی قرآن از لحاظ نوشتاری (سوره‌ی مبارکه ناس) که روبروی یک به عدد(درابتدا)،مقام الف که صاحب عدد ابجد یک است قرار دارد؛یعنی یک به عدد و یک به حروف! پس قرآن ظاهری دارد که باطن است و باطنی دارد که ظاهراست! در واقع قرآن ، گنج الف است.

اولین وآخرین حرف قرآن؛ ب . س  

عدد ابجد اولین حرف قرآن؛ ب=2 و عدد ابجد آخرین حرف قرآن؛ س=60  است و از نظر سنجش زمان، عمر هر چیز به ثانیه شروع می‌شود که ثانی هم به عربی یعنی 2 و بدنیا آمدن جسمانی هم از وجود خانم‌هاست که به عربی می‌شود مؤنث یعنی دوّمی. در ضمن عدد 2(=ب) به عربی ، ثانی و حرف س(=60) است که کوچک‌ترین واحد زمان ، ثانیه می‌باشد و آخر قرآن به ثانیه تمام می‌شود و هر 60 ثانیه ، یک دقیقه است پس تمام قرآن می‌شود دقیق‌ترینِ کتب آسمانی خداوند متعال ! بنابراین قرآن کریم با حرفِ(ب) به عدد2 شروع و در آخر به عدد دوم به حروف (ثانی،مؤنث) تمام می‌شود(این همان مثل 2×2 تا 4 تا است که قانون خلقت است).

یکی از معجزات قرآن کریم عدد ترتیب نزول سوره‌های مبارکه به قلب مطهرپیامبر(ص) و عدد ترتیب نوشتاری آن‌ها می‌باشد که هر دو از نظر معنی وتدبر، افشاکننده‌ی باطن قرآن کریم در مقام سورههای مبارکه هستند.

چنانچه عدد نوشتاری سوره مبارکه حمد،یک است و عدد ترتیب نزول آن 5 است و در باطن محتوی، حامل کلّ محتوای قرآن است و خداوند متعال قرآن را سبع مثانی یعنی 7 تا 2 تا بیان فرمود(آیه 87 سوره مبارکه حجر:ولقد اتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم) ،سوره مبارکه حمد هم 7آیه دارد و در واقع به عدد14 ظهور پیداکرده‌است ( به طورکامل در کتاب نورٌواحد(ص) توضیح داده شده است). جمع عدد ترتیب نوشتاری و ترتیب نزول این سوره مبارکه (6=1+5) ، 6 می‌شود که تمام خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها در 6 روز و باطن حمد است. و جمع عدد ترتیب نوشتاری و ترتیب نزول سوره مبارکه ناس (135= 114+21)، 135 می‌شود که قابل توجه عالم است ؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) که کوثر وجود است می‌باشد.(هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها.اللهم صلّ علی محمد و ال محمد)

همان‌طورکه در عالم اسرار، خداوند کریم خلقتش را از یک نورٌواحد(ص) ظهورداد(عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه حمد=1) و آن نورٌ واحد را ، پنج تن(ص)(عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد=5) معرفی فرمود که در باطن، چهارده نور مقدس معصوم(ص) هستند(سوره مبارکه حمد ، سبع مثانی است یعنی 14 تا، در حالیکه 7 آیه دارد). بنابراین متوجه می‌شویم که چرا پیامبراکرم (ص) فرمود: اهل بیت(ص)، باطن قرآن هستند و قرآن، باطن اهل بیت (ص) است و در حدیث ثقلین فرمود:دوچیز گرانبها یا دو وزنه سنگین میزان برای شما به امانت گذاشتم ؛کتاب الله و عترتم که این دو از هم جدا نمی‌شوند تا روزی که در کنار حوض کوثر با هم نمایان می‌شوند.{انّی تارک فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی (اهل بیتی) و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض. ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی...}  

خوب دقت کنید! آخر قرآن کریم به سوره مبارکه ناس(صدوچهاردهمین سوره) و حرف "س" (میزان است) رسید که این‌جا جمع شدن باطن کتاب الله و عترت(ص) در جانِ میزان و حقیقت معنایشان که کوثر وجود و همان حقیقت آب ، که برابر 114 است ظاهرمی‌شود.{آب:(الف=111)+(با=3)=114 }

جمع تعداد آیات سوره مبارکه حمد(=7) و آیات سوره مبارکه ناس(=6)، می‌شود 13 که برابر است با نام مبارک احد جلّ جلاله.

اگر حرف اول و آخر قران مجید را به هم وصل کنید می‌شود: بس . که قرآن برای عالمیان بس وکافی است. خداوند متعال در کلام مجیدش می‌فرماید: الیس الله بکاف عبده(آیه 36سوره مبارکه زمر).

دیگراینکه عددابجد بس=62 که برابر نام مبارک "حمید" خداوند متعال است که قرآن مجموعه‌ی حمد اوست و خداوند خود،حمید و خالق حمد است.و همچنین برابر نام مبارک "واجب الوجود" پروردگار عالم است که هدف پرده برداری از تمام اسرار،رسیدن به خود اوست. و نیز برابر عدد ابجد کلمه "باطن" است که اسم مبارک خداست ؛ او هم ظاهر است و هم باطن و می‌خواهد بندگانش را از ظاهر به باطن و از دنیا به زیبایی‌های آخرت راهنمایی فرماید.

{بس=62=حمید=واجب الوجود=باطن}

مقام یک به عدد در مقابل یک به حروف

1-اینجا حقیقت بزرگی که شاید همان نباء عظیم باشد آشکار می‌شود که تمام محتوای کلّ خلقت که شروع آن " انـّا لله " و پایانش " و انـّا الیه راجعون " است، از یکِ ذات اقدس الهی شروع و به یکِ ذات اقدس خودش پایان می‌یابد.پس عالم،بین یک و یک است که اگرکنارهم بنویسیم11می‌شود برابرکلمه"هو" و عملش "حج" است که به هو نمی‌رسیم مگراینکه درطواف رضای او بچرخیم.

2-دیگر مقام باطن خانه‌ی خدا. یعنی توحید محض که ظهور اعمال حج است و عدد ابجد حج= 11 که دوتا یک است و حقیقت طواف،رسیدن به قرب ذات اقدس ِ هو می‌باشد که عدد ابجد هو=11 است؛ این دو تا یک از یک نظر هرگز باهم جمع نمی‌شوند زیرا که یکی از آن‌ها حرف ِ الف است و دیگری عددِ یک و همیشه حروف به گرد اعداد که روح حروف هستند در طوافند زیرا عدد، ثابت است و ذات اقدس الهی ، کفواً احد است.عدد 11 برابر با کلمه‌ی دوا است پس تمام این منظور، رسیدن به یا من اسمه دوا و ذکره شفا است.

و از نظر دیگر اگر دو تا یک باهم جمع شوند ، 2 می‌شود(2=1+1) که برابر حرف "ب" است که وجود مقدس مولی الموحدین علی(ع) ظهور تولد مبارکش در خانه توحید و ظرف وجودش، باء بسم الله است و نطق الله عالم که به وجودش ، دیوار حجاب ِ سکون اسرار الهی از خانه‌ی خدا تا قرب هو شکافته شد و به نطق اسرار که به صورت کتابت قرآن با صدا و حرکات در نوشتاری و به خواندن و عمل و ظهور انوار ظاهر و باطن به وجودش جلوه‌گر‌شد.  

3-ماه مبارک رمضان هم ، در بین دو تا یک قراردارد. شرح کامل آن در زیرآمده است.  

ماه مبارک رمضان در بین دوتا یک

خداوند کریم دربین ماه‌های سال قمری، ماه رمضان را سیّدِ ماه‌ها قرارداد(ماه نهم) که شروع و پایان ِاین ماه ، بین دو تا یکِ مهم قرار دارد : روز اول ماه که باید به یقین ، نیت روزه‌ی اول ماه شود و اگر با شک، نیت شود و بعد معلوم شود که آخر ماه شعبان است ، روزه حرام می‌شود (به همین دلیل، اگر مطمئن نباشند باید نیت یوم الشّک ‌کنند). پس ماه رمضان با شروع یک، جواز ورودی از باب الله را به مؤمنین می‌دهد. که همان باطن قرآن مطهر از ورودی سوره‌ی مبارکه حمد است که در واقع جان ِ30 جزء قرآن است.

و روز آخر هم ، باید به یقین وارد روزِ اول ماه شوال شود و آن، عیدفطر است و اگر کسی روزعید فطر را به شک روزه بگیرد حرام است.

بین این دوتا یکـِ حرام ، باید تمام ماه را روزه بگیریم که در واقع روزه‌ی اصلی ، روزه از گناه است پس ماه رمضان حریم دارد . روزه واقعی یعنی گناه نکردن! یعنی کمال از حیوانیت به حقیقت انسانیت رسیدن ، و حقیقت روزه یعنی انسان کامل.

همان‌طورکه انسان در بدو تولد پاک از گناه به دنیا می‌آید و تا بلوغ احکامی، خداوند او را پاک قرار می‌دهد و بی‌گناه است اما از روزی که به سنّ بلوغ می‌رسد و رعایت احکام بر او واجب می‌شود باید با نیت صحیح و اطمینان قلبی و ایمان کامل ، بنده و عبد و مطیع خالصانه‌ی پروردگارش شود.در واقع ورود به شهرالله پیدا می‌کند که حقیقتِ روزه باید شامل حالش شود و تا روزی‌که عمرش تمام می‌شود ، هرگز افطار به گناه نداشته باشد و دوباره با همان پاکی که بدنیا آمده از دنیا برود. البته پاکی از دنیا رفتن با پاکی متولدشدن ، بسیار تفاوت دارد و قابل مقایسه نیست! چراکه پاکی بدنیا آمدن برای کافر، یهودی، مسلمان و تمام ادیان است اما پاک از دنیا رفتن، مخصوص انسان‌های خالص و مخلصی است که راهی جز بندگی خدا انتخاب نکردند و توفیق بزرگی یافته‌اند.(اللهم الرزقنا)

پس برای اینکه دو روز اول وآخر عمر شبیه هم باشد(پاک از گناه باشیم)باید تمام عمر، گناه نکرده باشیم مثل معصومین(ص)که هرگز در دنیا افطار به گناه نداشتند و همه روزه(ازگناه) از دنیا رفتند و آن سرا برای ایشان عید فطر است(خوشا آنان که دائم در نمازند).

پس قرآن ، باطن ماه رمضان است و تماما مطهر است. به همین دلیل غذای روحانی ماه رمضان ،قرآن می‌باشد و باطنش مقام حج است(در ادعیه ماه رمضان مرتب از خداوند کریم می‌خواهیم:اللهم ارزقنی حجّ بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کلّ عام... چرا که دو تا 1 کنار هم عدد11را نشان می‌دهد که برابرحج است اما این دو تا یک هرگز باهم جمع نمی‌شوند زیرا یک به واقع در خانه خدا حقیقت وحدانیت پروردگارعالم است و الفِ وجود مقام چهارده نور مقدس(ص) که طواف وحقیقت مقام مقدس عبودیت و بندگی و طواف واقعی و جان حج را دارند ). برکات نزولش قدر و حقیقت قدر، تمام قرآن عزیز است و ظرفِ قدر، قلب وجود مقدس امام معصوم(ص) است که همه‌ی  14معصوم(ص)حقیقت روزه و ظرف کلّ قرآن کریم هستند.

قرآن؛کتاب الله ،ائمه(ص)؛آل الله و رمضان؛شهرالله است و تنها ماهی که نامش در قرآن آمده است(آیه185 سوره‌ی مبارکه بقره:شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن...) و سید همه‌ی ماه‌های سال قمری می‌باشد.  

نکته دیگر اینکه ماه رمضان ماه نهم است و عدد 9 چنانچه درکتاب عرفان سجده(بلوغ 9)نوشته‌ام سلطان اعداد است(فقط اشاره کنم که چرا 9 سلطان اعدادشد؟ زیرا هر عددی در9 ضرب شود درانتها جمع ارقامِ جوابش هم 9 می‌شود...).ماه رمضان هم سلطان همه‌ی برکات و عنایات ، باطن عمردنیا وآخرت است و واقعاً نزول قدر است که هر کس تا به بلوغ 9 نرسد، قدر را نمی‌شناسد.

اما زیبایی دیگرش این‌که 9=عدد ابجدحرف " ط " که از حروف استعلاست و طلب به اعلا رفتن می‌کند(انسان بدون روزه‌ی حقیقی به اعلا نمی‌رود). صفت این حرف انطباق است و تمام عالم در انطباق قرار دارد ؛همه طبقات،تمام سکنات ،هیچ ساختمانی بدون انطباق آجرها و مصالحش راست قامت و مقاوم نمی‌ایستد.

پس 11 ماه سال را باید در انطباق ِ ماه رمضان قراربگیریم تا سالم و مقاوم و پاک بمانیم. و همین‌طور از روزی‌که به سنّ تکلیف می‌رسیم(رعایت احکام بر ما واجب می‌شود) تا بمیریم باید در انطباق روزه از گناه ، پشت سر امام معصوم (ص) قرار بگیریم تا شیعه‌ی واقعی بمانیم تا بمیریم و محشور شویم.

درواقع 11 ماه درکنار 1 ماه رمضان می‌شود 111 ،آن‌گاه عیدفطر می‌شود یعنی رسیدن به گنج فطرت که همان، الفِ وجود است. 

برای همه‌ی ما انسان‌های گنهکار فرصتی است تا در بین دو یکِ مقدس ماه رمضان ، به حقیقت قدر و به عمل به باطن قرآن کریم و گرفتن نمره‌ی یکِ بندگی از امام زمانمان که خود ، درجه یکِ عالم و حجت خداست ، به 111 یعنی الف وجود خود برسیم ، اینجا مقام تقرب و تکرم است.

پس قرآن هم باطن روزه است و بین دو تا یک قراردارد که متذکرشدم و خودِ قرآن ، قامت الف انسان کامل است پس می‌شود111(الف). و خداوند کریم می‌فرماید:لا یمسّه الّا المطهّرون.

خیلی زیباست که کتاب آسمانی ما ؛ قرآن عزیز هم مقام 9 را در بین کتب آسمانی دارد. خداوند سبحان ، باطن 104 کتاب آسمانی و 1001 اسماء حسنی خود را درقرآن؛کلام الله خود  قرارداد و نفوذ مخلوق را بر آن بست.

عدد ابجد کلمه قرآن=351 که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=1+5+3)که همه‌ی عالمیان اگر بخواهند در دنیا و آخرت به رضای خداوند و قرب او برسند باید با عمل خالصانه و نیت بندگی خداوند سبحان و اعلا مرتبه به آیات قرآن منطبق شوند.

عددابجد رمضان=1091 (11=1+9+0+1 و 11=هو=دوا  که در واقع دوای عمرِ ما،روزه است که حقیقت رمضان می‌باشد). 1000، بلوغ کامل تمام اعداد است که برابر عدد ابجد حرف"غ" می‌باشد و حروفِ غین همان حروف غنی؛اسم مبارک پروردگار عالم است .91 ، برابر عدد ابجد"کامل" است یعنی خداوند غنی بذات، ماه رمضان را بالاترین بلوغ به کمال رسیدن برای بندگانش قرارداد،ضمن اینکه ماه رسیدن بالاترین معجزه‌ی عالم ؛ قرآن به بالاترین ظرف تطهیر عالم؛ قلب انسان کامل؛ امام زمان ولی الله الاعظم(ص) است که ایشان حقیقت قدر هستند. 

جایگاه عددی رمضان=74 است (11=4+7 که 11=هو=حج=دوا) که برابر با عدد ابجد کلمه دلیل و سید می‌باشد(74=دلیل=سید) . پس ماه رمضان سیّد همه ماه‌های سال است زیرا نامش در قرآن آمده و نهمین ماه است. و هم دلیل به حقیقت حج و هو و قرب و قبولی و به عید فطر رسیدن است.                                                                   

پس در صفحه‌ی آخر جزء 30 خداوند خواست ، کلام مبارکش به سوره‌ی اخلاص(توحید) برسد و بندگانش بعد از خواندن 111 سوره مبارک به اخلاص (صد و دوازدهمین سوره)وصل شوند. یعنی انشاءالله اول باید به الفِ وجود (111) برسیم که همان باطن روزه وجان قرآن است تا در مرحله‌ی  بعدی جزء مخلصین درگاه احدیت (جل جلاله) شویم. 112 برابر با 4 تا 28 تا است و درواقع تمام عمر ما شامل 4 فصل است(کودکی،جوانی،میان‌سالی،پیری)که درهر فصل باید 28 حرفِ عملمان منطبق با قرآن باشد تا به اخلاص برسیم.انشاالله   

به نظر این حقیر همه‌ی این زیبایی‌ها، خبر عظیم(نباء) است.

چرا به نویسنده‌‌ی کتاب،مؤلف می‌گویند؟! زیرا او آنچه در گنج ِ الف ِوجودش می‌بیند با قلم ظاهر بر لوح کتاب می‌نویسد. پس امیرالمؤمنین علی(ع)را بشناس که الواح طیبه‌ی تمام 114 سوره قرآن مجید؛کلام الله اکبر را بر لوح صفحه‌ی کتاب الله،کتابت فرمود! بابی انت و امّی و نفسی یا امیرالمؤمنین(ص)

جزء 30 قرآن مجید

خداوند کریم آنچه به ما عنایت فرموده حقیقت حکمت اوست. از جمله آن‌ها این است که کتاب مبارک آسمانی خود را در 30 جزء و همه‌ی 30 جزء را در یک جلد قرارداد.که تمام قرآن ، باطن حرف"ل"(=30) می‌باشد و حرف" ل" ، مجرای توحید خالص پروردگار عالم است و 30=یک (یک جلد کلام الله مجید شامل 30 جزء است). پس تمام 30 جزء قرآن ، مجرای توحید لا اله الا الله است.

همان‌طورکه قبلا متذکرشدم در واقع آخر قرآن همان باطن اول قرآن و اول وآخرقرآن،حقیقت گنج ولایت است چنانچه قرآن کریم با سوره مبارکه حمد شروع شد که امام علی(ع) فرمود: انا نقطه تحت الباء و جزء 30 که آخر است و عدد30=حرف"ل" به جایگاه 12 که آخرین وصیّ پیامبر(ص) ،امام زمان (ص)؛دوازدهمین امام(ع) می‌باشد و چنان ترازو و میزان است که این جزء با حرف "س" تمام شده (سوره مبارکه ناس) یعنی رسیدن به حقیقت میزان و طهارت قلبی! 

آخرین جزء قرآن مجید،جزء30 می‌باشد. شروع این جزء با سوره‌ی مبارکه نباء می‌باشد که خودِ نام این سوره ، سرّالاسرار قرآن است زیرا در ابتدای سوره، خداوند سبحان به پیامبر بزرگوارش می‌فرماید:عمّ‌یتساءلون.عن النّباء العظیم.سؤال می‌کنند از عالم ِعمّا و از خبر بزرگ که همان نباء است و خداوند به نباء العظیم آشکار می‌فرماید.درضمن تمام جزء30 به نام همین سوره ، عمّ جزء خوانده می‌شود.

از یک قول نباء ، همان باطن سرّ خلقت انوار مقدس نورٌ واحد(ص) و ظرف نوری خلقت عالمیان است.

به یک معنی خود رسول الله(ص) است چراکه عدد ابجد کلمه" نبا "=53 و عدد ابجد نام مبارک "احمد"(ص) نیز53 می‌شود ؛

  ز احمد تا احد یک میم فرق است       جهانی اندراین یک میم غرق است

که ایشان اول مخلوق و اول سرّ الاسرار عالم کون ومکان هستند. پس باطن آن ، ولایت است که اول ظهور و تبین بین العابد و المعبود ؛ سرّ وجود امیرالمؤمنین علی(ع) است که باطن ِ 30 می‌باشد و به قول پیامبر(ص) این سوره متعلق به آقا امیرالمؤمنین(ع) و خبر بزرگ که نبأ عظیم است خود ایشان است که در غدیرخم، خود و فرزندان نورانیش شرط تمام شدن ابلاغ رسالت  وجود نازنینش است.

درضمن اینکه درجزء30 ،37 سوره قرار دارد که 37=عددابجد"اول". پس درحالی‌که این سوره در جزء آخر است ولی در باطن اول است،درحالی‌که ظاهر است ولی باطن و خبرآورنده‌ی اسرارباطن است زیرا عدد37 گشاینده و مفتاح اسرار عددی از عوالم اسراری تا دنیا می‌باشد که در کتاب عرفان عشرتوضیح کامل داده شده است.

ازطرفی 37 برابر با جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع) می‌باشد که خداوند متعال تمام عالم خلقت را به صورت حسن خلق فرمود و در خلقت بهترین مخلوقش یعنی انسان به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرمود. امیرالمؤمنین علی(ع)، ابالحسن است. پس این‌چنین است که همه‌ی عالمیان هم باید به رنگ حسن(ع)(سبز) و قبولی حسن و اخلاق حسن و اُسوه‌ی حسن و مقام بهشتی حسن نائل شوند. که بدون نمره‌ی حسن به قرب الی الله و رضای حجّتش نمی‌رسیم.اللهم الرزقنا بقبول الحسن فی الدنیا و الآخره

جمع ارقام 37 برابر 10 می‌شود(10=7+3) که گنج عشر و اتممناها بعشر است . درواقع شروع قرآن کریم با حرف ب=2 بود(2 به عدد) که گشاینده‌ی تمام سرّالاسرار قرآن و نطق الله و باب الله است، که شروع سوره‌ی مبارکه حمد(و همه‌ی سور قرآن)با حرف "ب" است. اما جزء آخر قرآن به دو به حروف میرسد{(10=7+3) و (10=دو(6+4)}. پس آخر قرآن هم در باطن ، همان رسیدن به حرف"ب" شد اما نبأ عظیم گنج اسرار هستی را بیان فرمود ؛ هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن.

جزء اول و آخر قرآن مجید  

عدد ابجد اول=37 است که جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع)=37 است و خداوند کریم قرآن را احسن الحدیث فرموده است (آیه 23 سوره مبارکه زمر:الله نزّلَ اَحسنَ الحدیث کتابا...) .عددابجدزکی=37 که قرآن نور هدایت و طهارت محض است و از هر ظلمتی زکی است(لایمسه الا المطهرون ) . جایگاه عددی کلمه کلید=37 که سوره مبارکه حمد، فاتحه الکتاب نامیده شده یعنی کلید تمام کتب آسمانی  و تمام نعمات و رحمت‌های الهی است. جایگاه عددی قاف=37 که حرف"ق" یعنی نگهدارنده و یکی از نام‌های قرآن کریم قاف است و قرآن به اذن پروردگار عالم از هر دستبردی حفظ شده است و می‌شود الی یوم القیامه.

جمع ارقام37 برابر10 می‌شود و از جمع ارقام 10 به یک می‌رسیم(1=0+1) .پس در جزء اول و یا سوره‌ی اول ، باطن 37 و به عبارتی گنج 10 ظهور پیدامی‌کند(زیرا 10=7+3) که همان حقیقت گنج 4 روی 10 است زیرا با جمع عددی 1تا4 عدد 10 بدست می‌آید(10=4+3+2+1)پس 4 روی 10 می‌شود که همان کنزالله عالم؛14 معصوم(ص) است.چنانچه بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که حامل کلّ محتوای قرآن است از 19 حرف تشکیل شده که 10 حرف آن بدون تکرار است . امیدوارم متوجه شوید و بشناسید  انسان‌های کاملی را که در عالم فقط و فقط آن‌ها گنج عشر و بدون تکرار هستند یعنی 14 معصوم(ص) و کلّ کتاب قرآن که بدون تکرار است!

بنابراین قرآن ، همان‌طورکه درآیه 87 سوره‌ی مبارکه حجر به سبع مثانی معرفی می‌شود(ولقداتیناک سبعا من المثانی والقرآن العظیم)و بنا به قول پیامبر اکرم(ص)تمام محتوای قرآن در سوره‌ی مبارکه حمد است که 7 آیه دارد . بنابراین گنج 4روی10 ، تمام سوره‌ی مبارکه حمد است که جمع الجمع اول یعنی کنزالله عالم است.

عددابجد آخر=801 یعنی به نهایت رضای خدارسیدن که درحقیقت،باطن ِ جان آخر، فقط معصوم(ص) است که تا آخر، همان حقیقت اول را حفظ کرده است چون هم اول هستند و هم آخر،هم ظاهر هستند و هم باطن. جایگاه عددی آخر=45 که برابر عددابجد آدم(ع)است و درجمع ارقامش به 9 می‌رسیم(9=5+4) که عدد9 سلطان اعداد و غلبه بر تمام مقامات می‌باشد.

چگونه می‌توانم این اسرار زیبا را وصف نمایم که قرآن کریم؛نسخه حکیم الحکماء عالم،نسخه‌ی انسان سازی است! پس اگر واقعاً به قرآن عمل کنیم از حقیقت حمد که شکرواقعی ،عمل به آیات قرآن و رسیدن به رضای اوست درآخر به مرتبه‌ی آدمیت می‌رسیم. اول مخلوق جسمانی، حضرت آدم(ع) است و در آخر هم  به آدم رسیدن است!

جمع ارقام 37(=اول) برابر 10 می‌شود و جمع ارقام801(=آخر)برابر9 می‌شود پس جمع ارقام عدد اول و آخر 19 می‌شود(19=9+10).و 19 برابر تعدادحروف بسم الله الرحمن الرحیم است که به فرموده پیامبر(ص) کلّ محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است.حال متوجه می‌شوید که چگونه اول و آخر، ظاهر و باطن به تمام وجه اظهارمی‌شود!

جایگاه عددی اول=19  است پس اول، مظهر ظهور کلّ کائنات و مظهر ظهور تمام مؤخّرات عالم است.درمقابل 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد،جمع حروف نامهای مبارک پنج تن(ص) هم 19 می‌شود(رجوع شود به کتاب عرفان سجده،بلوغ9)  

ازطرف دیگر جزء آخر قرآن، عددِ30 را به خود گرفته است(جزء30) و 30 برابر است با عدد ابجد "یک ". درنتیجه از جزءِ آخر هم به یک می‌رسیم.

پس قرآن در 30 جزء جمع می‌شود و 30 جزء در یک جلد ظاهرمی‌شود و جزءِ آخر،تمام کننده‌ی یک می‌باشد(مظهر بقیه الله الاعظم؛ ویُتمّ نوره و لو کره الکافرون). بنابراین قرآن عزیز با یک شروع و به یک تمام شده است.  

عدد جزء1 +عدد جزء 30=31 می‌شود که برابرعدد ابجد "لا" است. یعنی مجموعه‌ی قرآن،توحید ناب و مجرای توحید برای پیروانش است تا بندگان بتوانند از پاک‌ترین و سالم‌ترین راه به قرب معبودشان؛الله جل جلاله برسند زیرا قرآن، کلام الله است. جایگاه عددی "لا"=13 و 13=احد است،پس تمام قرآن در سوره‌ی توحید (اخلاص) غرق است و همه معرف خداوند کریم؛صاحب کلام قرآن عزیز است. و 13=جایگاه عددی "م" به عدد ابجد40 و قرآن تربیع کننده‌ی دل‌های عاشقان و مؤمنان به الله جل جلاله و چهارده نور مقدس(ص)که حقیقت قرآن هستند می‌باشد. درواقع 13 خود جایگاه طهارت و به طهارت رساننده همه‌ی انسان‌های شریف،مطیع،بنده خالص و موحد پروردگارعالم است. و چنانچه درآیه79 سوره مبارکه واقعه آمده است:لا یمسّه اِلا المطهرون،بدون طهارت نباید قرآن را مسّ کرد(برای تماس جسمی هم باید طهارت داشت)

ازطرف دیگر 31=ال می‌شود.که الف ولام (ال)به 14 معنا درقرآن آمده است و شروع قرآن هم بعد از بسم الله الرحمن الرحیم در سوره مبارکه حمد با "ال" در کلمه "الحمد" است که الف و لام ِ استغراق است و همه عالم در حمد غرق هستند.  

   اولین سوره از نظر نوشتاری(حمد)و اولین سوره از نظر ترتیب نزول (علق)

اولین سوره‌ای که در روز مبعث به قلب مطهر پیامبر(ص)نازل شد سوره مبارکه علق می‌باشد. 1-این سوره شامل 19 آیه است چنانچه شروع قرآن در سوره مبارکه حمد با 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است که کلّ محتوای 113 بسم الله قرآن را داراست. ازسوره مبارکه علق تا آخر قرآن 19 سوره قرار دارد(از آخر به اول قرآن،نوزدهمین سوره است). جمع حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) 19 می‌شود و درجمع ارقام 19 عدد 10 بدست می‌آید. جالب است که در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ، 10 حرف بدون تکرار و 9 حرف با تکرار‌ است ، اگر عدد 9 حرف را که تکرار شده‌است ، به حروف بنویسیم نُه=55می‌شود(10=5+5) و جایگاه عددی نُه = 19 (درکتاب عرفان سجده کامل توضیح داده شده است)  

2-این سوره مبارکه از سُوَر عزائم قرآن است یعنی سجده واجب دارد آن‌هم در نوزدهمین آیه! که عدد ابجد سجده=72 است(یعنی 7تا2تا که 14 می‌شود). درواقع هر2 سجده ،یک رکن نماز است و در هر سجده واجب است که7 موضع بدن ساجد شود پس می‌شود7تا2تا. درضمن این‌که عدد ابجد نوزده = 72 = سجده است و 9=2+7 ،جایگاه عددی نه=19 پس در نُه به حروف، بازهم برمی‌گردیم به عدد19 ! این‌که عدد به حروف هم معنی می‌شود یکی از بلوغ‌های نعمات خداوندکریم است که عنایاتش را طولی و عرضی بطورکامل به بندگانش عرضه می‌فرماید تا ما شاکر نعماتش باشیم.الحمدلله ربّ العالمین

جایگاه عددی سجده=27 است که  27 رجب ؛روز مبعث و نزول این سوره مبارکه بر قلب پیامبر(ص) است.

اعجاز عددی اولین و آخرین سوره از نظر ترتیب نزول(علق-نصر)

آخرین سوره که به قلب پیامبر(ص) نازل شد،سوره مبارکه نصر است ؛ درواقع صدوچهاردهمین سوره ازنظرترتیب نزول است که اگر ارقام114 را با هم جمع کنیم 6 می‌شود(6=4+1+1) و عدد 6 ، راز خلقت است که خداوند کریم تمام عالم دنیا را در 6 روز خلق فرمود(طبق آیه 4سوره مبارکه حدید:خلق السماوات والارض فی سته ایام).

حال اگر عدد114 را بر6 تقسیم کنیم عدد 19 بدست می‌آید که کلّ قرآن مضربی از 19 است و 19 ،اسرار حروف نام پنج تن(ص) که باب ورود بسم الله حرف "ب" است و این حرف باب الله عالم ؛وجود مبارک ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علی(ع) است (و یازده ذریه معصوم نورانیش).تمام محتوای حرف "ب" در نقطه زیر آن است که حضرت فرمود:انا نقطة تحت الباء. حضرت علی(ع)در شب نوزدهم ماه رمضان که ماه نهم سال قمری است در حال سجده ،فرق مبارکش به دست شقی‌ترین اشقیاء؛ابن ملجم لعنت الله علیه الی الابد شکافته شد. امیدوارم خوب دقت کنید و ببینید که عالم در نکته نکته به اسرار گشوده می‌شود!  

آخرین سوره ازنظرترتیب نزول (سوره مبارکه نصر)درحالی‌که 3آیه بیشتر ندارد ولی جمع عدد ابجد آیاتش برابر تمام آیات قرآن است که این سوره درمقابل سوره مبارکه علق(اولین سوره ازنظرترتیب نزول)که شامل19 آیه است قراردارد.

مژده کلّ باطنِ قرآن به نصرِ خداوندکریم و فتح مکه ؛ قلب عالم زمینی به دست رسول الله(ص) است و تمام شدن سوره ، به طهارت توبه و معرفی خداوند که خودش را به " توّابا " برای همه‌ی بندگان مخلصش معرفی می‌فرماید. جالب است که سوره مبارکه توبه بدون بسم الله و نهمین سوره‌ی قرآن است(ازنظر نوشتاری) و شاید یکی از دلایلی که این سوره بدون بسم الله است این باشدکه خودِ جایگاه عددی  نه=19 است پس باطن سوره‌ی مبارکه توبه ،همان 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم است. خوشا به حال کسی‌که عمرش به توبه‌ی مقبول تمام شود تا رحمتِ رحیمیت مولای کریم شامل حالش شود و درآخرالزمان، وجود مبارک چهاردهمین اختر تابناک خانواده‌ی عصمت و طهارت، حقیقت نصر واقعی را در دنیا ظهورمی‌دهد(جمع اعداد ابجد حروف این سوره برابر کلّ قرآن بود) و همه‌ی مردم به توبه‌ی واقعی برمی‌گردند. و رحمت رحیمیت ، سایه افکن فرج او می‌شود.انشاءالله

این یکی از زیبایی‌های اولین وآخرین سوره مبارکه قرآن ازنظر ترتیب نزول بود.جمع عدد ترتیب نزول دو سوره ؛ 1+114 =115 می‌شود و خداوند متعال در قرآن کریم 115 بار نام دنیا(7=5+1+1) و 115 بار نام آخرت (7=5+1+1)را بیان فرموده که در جمع ارقام ؛ 7 و 7 می‌شود سبع مثانی.

حقیقتی از عجائب اسرار در ایام هفته

همان‌طورکه بارها بیان شد: هوالاول و الآخر و الظاهر و الباطن،امیدوارم خداوند چشم بینا و دل زنده‌ی حقیقی به همه‌ی ما عنایت فرماید تا ما خودش را در تمام ثانیه‌ها،دقائق،ساعات،شبانه روز،هفته،ماه،سال و حتی در همه‌ی مخلوقات که آینه و مرآت او هستند(آیات و نشانه‌های رسیدن به خودش هستند) ببینیم و از ظاهر و باطن درک کنیم و خودمان را که یکی از مخلوقات آن خالق عظیم الشأن هستیم بشناسیم و از او تشکر بالفعل داشته باشیم که به ما لیاقت دریافت مدال اشرف مخلوقاتش و خلیفه‌ی خودش را عنایت فرمود. انشاءالله بتوانیم پاس نعماتش را داشته و به رضایش برسیم. 

دائماً ایام هفته، در7روزسپری می‌شود و تمام مخلوق چه آسمانی‌ها و چه زمینی‌ها در این ایام غرقند. درحالی‌که 7روز است اما به تمام زبان‌ها و در تمام کشورها روز اول وآخر هفته را به عدد نمی‌خوانند و هفته به عدد در 5 روز خوانده می‌شود(یکشنبه تا پنجشنبه).

همان‌طورکه در اسرار خلقت در عالم سرّ خواندیم که همه ظهورات و همه کائنات و همه موجودات چه زمینی و چه آسمانی و از عالم ظهورباطن تا عالم ظاهر یعنی دنیا و از ازل تا ابد، همه از یک نفس واحده خلق شدند.آیه 1 سوره مبارکه نساء: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة ... . و آن نفس واحده ، همان سرّ حقیقت محمدی(ص) است به نام نامی نورٌواحد(ص). که در عدد وجود مقدس 5تن(ص) قابل تذکراست که پنجمین نور مقدس؛آقا امام حسین(ع) حامل 9 ذریه‌ی معصوم است که 14=9+5 می‌شودیعنی وجودهای مقدس 14 معصوم(ص) که اگر ارقام 14 را جمع کنیم عدد 5 را نشان می‌دهد(5=4+1) و عالم در سرّ حقیقت حلقه بندگی و ظرف عبودیت خالصانه الله جلّ جلاله در جانِ حقیقی تطهیر خلق شده است و همه‌ی عالمیان در تسبیح نام مبارک الله سبحانه و تعالی غرقند،آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه دربین آن‌هاست تسبیح گوی خداوند سبحان هستند ، چون خالقشان سبحان است.

پس ایام هم که عمرما و طول زندگی ما در دنیاست ، در هفته جلوه دارد. یکی از زیبایی‌های عدد5 این است‌که گیرنده فیض از فیض مطلق 5تن(ص) و آخرین حجت حق امام زمان(ص) است که ایشان صاحب 14 است. همان‌طور که قبلا بیان شد روزاول هفته؛شنبه متعلق به پیامبر(ص) است که حامل 14 بود و آخر هفته؛جمعه متعلق به امام زمان(ص) است که چهاردهمین معصوم(ص)است و جمعه ، جمع کننده تمام زیبایی‌های هفته است. اگر عدد اول وآخر هفته را با هم جمع کنیم 28=14+14 می‌شود ،پس در روزجمعه تحویل کامل عدد28 به جان رسالت و ولایت در تمام حروف وکلمات است که 28حرف به طورکامل عرضه می‌شود(همان‌طورکه در جمع عدد ولایی و معصومیت آقا به عدد26 گفتیم که جمع عدد 1 تا 26 برابر351=قرآن می‌شود).از طرف دیگر هم اگر اعداد 1تا 7 روز هفته را با هم جمع کنیم 28 می‌شود :28=7+6+5+4+3+2+1.

جالب اینکه به عدد28 که برابر جایگاه عددی حرف"غ" است (عددابجد"غ"=1000) پس خداوند کریم درروز جمعه، که جمع جمیع برکات هفته است بندگانش و همه‌ی مخلوقاتش را به حرف غین که همان حروف اسم مبارکش؛ غنی است، مستفیض از نعمات و عنایاتش می‌فرماید، چنانچه اگر به ظهور حجتش نائل شوند ، آن‌ها را غنی می‌فرماید.

و همان‌طورکه در ترتیب نزول سوره مبارکه حمد بیان شد درحالی‌که پنجمین سوره است که بر قلب نورانی پیامبر(ص) نازل شده اما در نوشتاری اولین سوره قرآن است. پس در جمع ترتیب نزول(=5) و نوشتاری(=1) سوره مبارکه حمد به عدد 6 (عدد خلقت تمام دنیا) می‌رسیم که کلّ خلقت در دنیا و باطن دیگرش آخرت ظاهر شده است و می‌شود که دنیا ، خلقت مستودع یعنی امانتی و ودیعه است اما آخرت ، دائمی و مستقر می‌باشد و از دنیای امانتی باید تمام نعمات را با دست خودمان  و به بندگی خالصانه در تمام ایام و ساعات و سال‌ها برای زندگی ابدی خود به بهترین وجه و صورت زیبا بفرستیم و مستقرکنیم.

دیگراینکه سوره مبارکه حمد شامل 7 آیه است.پس هفته، هم جلوه ترتیب نزول سوره حمد است(به 5 عدد خوانده می‌شود) و هم جلوه تعداد آیات این سوره (که هفته ، 7 روز می‌شود) و در جمع الجمع معنا متعلق به 14معصوم (ص) است ، مصداق سبعاً من المثانی می‌شود(آیه 87 سوره حجر:ولقدآتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم). و جمع اعداد از 1 تا 7  برابر با 28 می‌شود (28=7+6+...+2+1) پس در طول هفته ، 28 حرف به طورکامل عرضه می‌شود.

از طرفی می‌توان این‌طور بیان کرد که : شنبه در مقام، متعلق به پیامبر(ص) است که ریشه نام مبارکش حمد است و سوره مبارکه حمد،7 آیه دارد و ضمن اینکه عدد ابجد کلمه حمد=52 است که 7=2+5 . و آخر هفته (جمعه) متعلق به وجود مبارک امام زمان(عج) است که هم نام جدّ بزرگوارش می‌باشد(م ح م د) پس ریشه نام ایشان هم ، حمد است (به عددِ7) . بنابراین اول و آخر هفته می‌شود 14 (14=7+7) یعنی سبع مثانی( 7 تا 2 تا ) می‌شود،  پس تمام هفته به 14 نور مقدس معصوم(ص) تعلق دارد.

نتیجه می‌گیریم ما دائماً در حمد خداوند غرق هستیم و ریزه خوار سفره‌ی 14 نورمقدس ولایت کبرای معصومین(ص)در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم هستیم . انشاءالله خود را دائماً در محضر آن عزیز یکتا ببینیم و با شیعه و پیروشدن واقعی 14 نور مقدس(ص) به این کلام مبارک"الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور"برسیم.(آیه 257 سوره مبارکه بقره)

عدد 5 روز هفته :

نکته اول: هر سال 52 هفته است. عدد ابجد حمد=52(7=2+5) و جایگاه عددی حمد=25(7=5+2)است که جمع عدد و جایگاهش، 7 تا 2 تا یعنی  14 تا(سبع مثانی) می‌شود. و همان‌طورکه می‌دانید ذیقعد خلقت خشکی در دنیا زیر خانه کعبه،در روز25 ماه ذی القعده می‌باشد.یعنی خلقت خشکی همان حقیقت حمد است و عدد7 ، و ازآن‌جا دحو الارض گردید (آیه 30 سوره مبارکه نازعات: والارض بعد ذلک دحیها). امیدوارم با دیده‌ی تیزبینی و تفکر و تأمل به مطالب بنگرید!

پس هر روز از هفته که 7 روز است در 52 هفته‌ی سال که برابر عدد حمد است سپری می‌شود (7=2+5)یعنی ثانیه‌ای از ایام نمی‌گذرد مگر درسبع مثانی یعنی 14 و چنانچه قبلا بیان شد یکی از القاب مبارک حضرت مهدی(ص) ، امام زمان(عج الله تعالی فرجه) است ، به این معنا که زمان ، پشت وجود مقدسش قرار دارد و روزی گیرنده از ایشان است(در ضمن ایشان چهاردهمین معصوم می‌باشد) . و صاحب العصر و الزمان یعنی هیچ ذره‌ای در خلقت خلق نشده مگر از وجود مصدر عالم، صاحب العصر و الزمان (ص)که همان کلمه‌ی خدا؛ نورٌواحد(ص) و نفس واحده است.

عدد 5 در ایام درواقع ازجمع گنج 5تن(ص) است که درباطن،همان 14 معصوم(ص)است به رزق تمام اسرار 4روی 10 زیرا اسرار ملکوتی عالم اسمائی و عرشی و کرسی تا بیت المعمور(آسمان چهارم) و تا 4 رکن خانه خدا، به 4 ظهور داشت که به فرموده امام صادق(ع) آیت الکرسی نامیده شد و اگر اعداد1تا4 را باهم جمع کنیم 10 می‌شود و 10 حقیقت گنج عشر است که "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" (رجوع شود به کتاب عرفان عشر).

پس روزی رزق حقیقی یعنی ولایت ورسالت از خالق مهربان که از مجرای کنزاللهی خودش به گنج عشر در5 روزهفته به دست ما می‌رسد. امیدوارم بتوانیم این روزی را به بهترین نوع بندگی مصرف کرده و به رضایش نائل شویم. انشاء الله

نکته خیلی خیلی مهم عدد52(=عدد ابجد کلمه حمد) !

50 = عددابجد حرف "ن" و 2= حرف"ب" ، دائماً در هر لحظه از خدای مهربان روزی از جوهر قلم وجود حرف "ن" که جایگاه عددیش 14 می‌باشد سرازیر و درپشت ظرف حرف "ب" قرارمی‌گیرد (که همه‌ی سرّ الاسرار پشت حرف باء بسم الله است) که قلب به میم شود{همان‌طورکه کلمه شنبه نوشته می‌شود(ن+ب=52) ولی شمبه(م+ب=42)خوانده می‌شود} . یعنی از حرف "ن"=50 ، باید 10 عدد کم شود (که همان گنج عشر و باطن عشر می‌باشد که دنیا را به خود ظهور داده و همه آمده‌اند تا در این عاشورا امتحان عاشورایی بدهند) تا به تطهیر قلب به میم یعنی 40 اربعین حسینی؛صاحب عشر،زنده شوند نه بمیرند (عدد ابجد حرف"م"=40 که اربعین و طهارت و بهار است) . این درواقع همان باطن حدیث شریف پیامبر(ص) است که فرمود تمام محتوای قرآن در سوره حمد(=52) جمع است و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم... . خوب دقت کنید! جمع حرف اول و آخرِ بسم ... الرحیم ، 42 می‌شود{(ب=2)+(م=40)}. پس بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد، حقیقت قلب به میم شدن و بسمل شدن است.

نکته: اولین حرف سوره مبارکه حمد، حرف ب (بسم الله) و آخرین حرفش، حرف ن (والضالین) است که جمع عدد ابجد این دو حرف، 52 می‌شود (52=50+2) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است و تمام سال 52 هفته دارد (7=2+5)هر هفته ،7روز است و از اول تا آخر سوره مبارکه حمد،7 آیه قرار دارد.

خدای مهربان لحظات و ثانیه‌ها را از درون نون ساکن(ن) پشت حرف باء ولایت 14 معصوم (ص) که باطن هفته هستند به ما می‌رساند تا زنده شویم و بدانیم آمده‌ایم که زندگی کنیم و زنده برویم و جاوید شویم چراکه خداوند حی ، ما راخلق فرموده است! و بدانید ایام ، همه زنده به دست ما رسیدند و زنده می‌مانند(گرچه از ما می‌گذرند ولی تمام آثار حیات ما را جاوید می‌کنند چنانچه آیه 12 سوره مبارکه یس می‌فرماید: ...نکتب ما قدّموا و آثارهم... می‌نویسیم اعمال شما  و آثار اعمالتان را. پس ندای آن‌ها را بشنویم که ما نیامده‌ایم که بمیریم، آمده‌ایم تا دائمی و مستقر و زنده ای شویم که خداوند کریم فرمود: و لاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران). اللهم ارزقنا

عدد 5 در دست‌ها و پاها

اما عدد 5  در دست‌ها: هر دست  5 انگشت و 14 بند انگشت دارد.درواقع در بدن ، دو دست است که رویهم به  10 انگشت و 28 بند ظاهرمی‌شود. آیا غیر از این بود که ایام هفته هم ، 5 روز به عدد خوانده می‌شد درحالی‌که به 14 نور مقدس(ص)متعلق بود و آیا این‌طور نبود که عدد14 همان 4روی 10 و عدد 10 گنج عشر عالم بود؟! (اینجاست که مشخص می‌شود چرا می‌فرمایند بهتر است که ذکر را با انگشتانتان بگویید!).

نمی‌دانم چگونه این زیبایی‌ها را توصیف نمایم که خداوند کریم در اذکار مبارکش ، خودش را معرفی می‌فرماید: لا اله الّا انت. هیچ الهی نیست مگرتو. ضمیر انت برای مخاطب نزدیک است و او خود را معرفی می‌فرماید : و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون(آیه85 سوره مبارکه واقعه). وإذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریب...(آیه186 سوره مبارکه بقره). ونحن اقرب الیه من حبل الورید(آیه 16 سوره مبارکه ق) من از رگ گردن به شما نزدیک‌تر هستم و معصوم(ص) می‌فرماید خداوند از سفیدی چشم به سیاهی آن به ما نزدیک‌تر است.

این مطالب را برای پی بردن حقایق از ظاهر به باطن متذکرمی‌شوم.حال خوب بیندیشید ! پس آنچه گنج زمین‌‌‌‌‌ها وآسمان‌هاست، خداوند در دستان ما قرارداده ، با 28 بند دستان ما را غنی فرموده (28=جایگاه عددی حرف غین که حروفش با غنی برابر است) 

گرگداکاهل بود    تقصیرصاحب خانه چیست.

تمام اسراری که برای هفته بیان شد در دستان ماست؛چنانچه 52 هفته توضیح داده شد، ماهم 2 دست داریم و در هر دست 5 انگشت که در جمع 7 می‌شود(52= عدد ابجد کلمه حمد و 7=2+5). آنچه تحویل می‌گیریم و آنچه برمی‌گردانیم بادست است. در روز قیامت هم کتاب نامه‌ی اعمالمان به دستمان می‌رسد یا راست و یا چپ! در سوره مبارکه واقعه آیه 27:و اصحاب الیمین(یاران دست راستی‌ها) و آیه 41:و اصحاب الشمال(یاران دست چپی‌ها). و خداوند کریم در آیه 14 سوره مبارکه اسرا می‌‌فرماید: اقرأ کتابک کفی بنفسک... .آن‌گاه که امر می‌شود بخوان کتاب عملت را که کف نفس ثابت شده است.

آن قادر متعال که مهندسی خلقت از ابداعات اوست ، طوری مخلوقات را خلق فرمود که از ظاهر و باطن به دستور امر ایجادی او قرارگیرند. امیرالمؤمنین علی(ع)می‌فرماید: فکرنکن که تو جرم کوچکی هستی بلکه تو جرم کبیری.خداوند کریم تمام مهندسی را در وجود انسان کامل قرارداد و به تبع ،همه‌ی انسانها خلیفة الله هستند.

عدد ابجد دست=464 که 400=عدد ابجد شمس و روشن کننده است و64=عددابجد دین .پس دست، تحویل گیرنده‌ی شمس دین (خورشید دین) می‌باشد. جمع ارقام 464 برابر14 می‌شود(14=4+6+4) و جالب اینکه دست به عربی ید=14 می‌شود و به انگلیسی هَند=59 می‌شود که بازجمع ارقامش 14می‌شود! (14=9+5)

یدالله فوق ایدیهم. دست قدرت خداوند بالای همه‌ی قدرت‌ها است.پس تمام درس، دست قدرت خداست که بر سر همه‌ی مخلوقات ظهور و بروز دارد.

نکته دیگراینکه هر دست،یک شصت و 4 انگشت دارد که می‌شود 64 و64=عددابجد دین. درحدیث می‌فرمایند که در آخرالزمان دین داری مثل آتش کف دست می‌ماند. ازطرف دیگر64=عددابجد کلید(10=4+6)و جایگاه عددی کلید=37(10=7+3) پس همه چیز در دست ماست باید ببینیم چگونه دین را حفظ می‌کنیم! و با دستمان تحویل گیرنده‌ی نمره قبولی شاگرد اول(=37) باشیم!

جمع دو دست با عدد 64 می‌شود 128(128=64+64)یعنی دو دست، نگهدارنده 28هستند که خداوند کریم تمام نعمات را به دست ما رساند و 128=عددابجد نام مبارک امام حسین(ع) که ایشان، امام دین داران است و با خون خود و عزیزانش دین را حفظ فرمود و 28 را که عدد کامل اسرار است و کلّ باطن قرآن مبین، تا قیامت نگه داشت .و آنچه داشت از فرزند 6ماهه تاجوان 18 ساله و 18 نفر از خانواده محترمش و 72 تن بهترین یاران و عزیزانش(و وجود نازنین خودش) را به قربانگاه برد و سر در راه رضای خداوند کریم داد و این همان پیام است که انسان آمد تا زنده شود و به مقام عند ربّهم یرزقون برسد.

پاها هم هرکدام 64 هستند(یک شصت و 4 انگشت) که انشاء الله ره رو دین باشند.پس جمع دو پا هم می‌شود 128 =عددابجد نام مبارک امام حسین(ع).

در واقع رونده‌ی راه اباعبدالله الحسین(ع) می‌تواند مقام اصحاب امام حسین (ع) را با دست تحویل بگیرد. بنابراین جمع دست‌ها و پاها می‌شود 256 (256=128+128) و عدد ابجد نور =256. که جایگاه عددی نور=40 =عددابجد حرف"م" است. این حقیقت در وجود مبارک انسان‌های کامل مشهود است که کاملا نور بدون ظلمت هستند و هرگز در حریم زندگی نورانیشان گناه،رجس،پلیدی و خطا وارد نشده است، معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند.

امام زمان(ص) در سال 256 متولد شدند و در حکومت مبارکشان جز نور چیز دیگری نیست که درحقیقت همان‌طورکه در قسمت عدد 13 بیان شد در زمانشان عالم قلب به میم می‌شود به عدد40 که جایگاه عددی کلمه نور است (256=نور=40=م=13).

خداوندکریم در آیه 12 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:یوم تری المؤمنین والمؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم وبأیمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهارخالدین فیها ذالک هوالفوزالعظیم. این پاداش(دینداری) نیکو و با ارزش(ثمن)در روزی است که مردان و زنان با ایمان را می‌بینی که نورشان پیش‌رو و از بین دو دستشان و از جانب راستشان شتابان حرکت می‌کند(به آنان می‌گوید) امروز شما را مژده باد به بهشت‌هایی(که از دستاورد خود آوردید) که زیر آن(درختان) نهرهایی جاری است درآن جاودانه‌اید این است کامیابی بزرگ. و آیه بعد درباره منافقان است که دست خالی هستند.

عدد 5 درنماز(نمازهای 5 گانه)

حال این اصل که چرا تعداد نمازهای واجب به عدد 5 واردشده را بررسی می‌کنیم. اول، نمازظهراست که متعلق به پیامبر(ص) می‌باشد چون ایشان ظهر وجود است و نور تامّ 14؛نورٌواحد(ص). و آخر، نمازصبح است که متعلق به امام حسین(ع) می‌باشد و همان‌طورکه می‌دانید ایشان پنجمین معصوم (ص) هستند و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان که می‌شود14 (14=9+5). پس اگر حقیقت نمازاول ؛ ظهر و نمازآخر ؛ صبح با هم جمع شود برابر28 می‌شود(28=14+14) که 28 برابرجایگاه عددی حرف غین و نام زیبای غنی پروردگارعالم است،پس چه جالب است که اگر 5 نوبت نماز واجب قبول شود انسان به رحمت خداوند،غنی می‌شود. به فرموده‌ی پیامبر(ص) که اگر هرکس روزی 5 بار در آب جاری پاک شستشو شود(انشاءالله) پاک می‌شود و پاک می‌ماند. زیرا از درون غنی می‌شود و کسی را که خداوند از درون بی‌نیازکند، درهر حالی و در مقابل تمام هواهای نفسانی احساس بی‌نیازی می‌کند. بنابراین نماز ، همان حجاب نورانی (حجاب=14 و 5=4+1)است که او را دائماً از ظلمات نفس رهایی می‌بخشد و درنتیجه به فلاحت و رستگاری می‌رساند.(در کتاب عرفان نماز ، حقیقت باطن‌ نمازهای پنجگانه به طور کامل توضیح داده شده است)  

عدد28 که جان حروف کلام مبارک خدای مهربان ؛ قرآن است ، قرآن را به ظاهر و باطن غنی اعلام می‌کند و قرآن ، سیّد تمام کتب آسمانی است و تمام کتب آسمانی در بطن آن قراردارند. و قرآن ، صورت باطن انسان کامل است ، قرآن حقیقت دو رکعت نماز مقبول است (4سجده واجب دارد). در روایات زیادی از معصومین(ص)آمده‌است که هرکس در عمرش به دو رکعت نماز مقبول برسد آن نماز ، تمام اعمالش را شفاعت می‌کند و وزنه سنگین در نامه اعمالش می‌شود. 

جالب است که 5نماز واجب، رویهم 17 رکعت است که جمع ارقامش 8 می‌شود(8=7+1)و 8 به عربی، ثمن معنا می‌شود.ثمن یعنی گرانبها و پرقیمت،  بسیار با ارزش که شاید بتوان گفت که در دنیا این قیمت یافت نمی‌شود. چنانچه بهشت ، 8 درجه دارد و نماز ظهر همراه نمازعصر 8 رکعت است که نافله‌ی هرکدام هم  8 رکعت است. دراینجا خیلی معنا نهفته است!

اولاً: نماز ظهر متعلق به صاحب رسالت ؛پیامبر(ص) است و نماز عصر متعلق به صاحب ولایت عظما؛امیرالمومنین علی(ع)است. پس با رسیدن به عمل واقعی به رسالت و عمل واقعی به ولایت (پیرو وشیعه شدن واقعی) ، ثمن حقیقیِ رضای خدا بدست می‌آید.

ثانیا:یکی از زیبائی‌ها در ترتیب عدد نورانی ولایت در 12 نورمقدس ، ولایت امام هشتم؛امام رضا(ع)است که ثامن الائمه نامیده می‌شود. او ثمن ولایت است و او محور گنج به رضا رسیدن و در مرتبه‌ی عالی راضیة مرضیه می‌باشد.

پس درواقع  17 رکعت نماز، با شرط رضای خدا و قربة الی الله ، رسیدن به همان ثمن حقیقی انسانی است که انشاءالله نصیب ما ‌شود.

3 نمازِ ظهر،عصر و عشا ،4رکعتی هستند و یک نماز 3 رکعتی یعنی نماز مغرب ، که باطن 3 تا نمازِ 4 رکعتی  است. و درآخر، نمازصبح که 2 رکعت است که قرآن کریم مراقبت از نماز وسطی را سفارش فرموده (آیه 238 سوره مبارکه بقره:حافظوا علی الصّلوات و الصّلوة الوسطی ... .و در بیشتر احادیث به نماز صبح سفارش شده است.

اگر نمازهای 4 رکعتی را به توان 3 نمازمغرب برسانیم 64 =دین می‌شود (64=4×4×4) و چون دین، کلید است(دین=کلید=64)باید باب جنة یعنی حقیقت قرآن و کمال به انسانیت رساندن را برای ما باز کند. پس ملزم می‌شود64 در حرف با که "ب"ِ بسم الله است ضرب شود ، عدد ابجد حرف"ب"=2 است که در 2 رکعت نماز صبح ضرب کنیم 128 می‌شود (128=2×64) که برابرعدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) ؛ (صاحب نماز صبح) است و در واقع امام حسین(ع) و ذریه‌هایش ، یعنی امروز مطلع الفجر، امام زمان(ص) است ( ما را به ولایت مصباح می‌رساند). بنابراین کلید دین به وجود امام حسین(ع) ، صبح را بر همگان می‌گشاید و تمام مؤمنین و متقین نمازگذار را به قرب می‌رساند {128 درجمع ارقامش 11می‌شود (11=8+2+1) و 11= هو و توحید واقعی که جان ِحج است(حج=11)، امام حسین(ع) حجّ واقعی را در کربلا ، به احیاء جان‌ها و قرب عند ربهم یرزقون رساند}(مصباح الهدی)

درحقیقت تمام فروع دین از نماز تا تولی و تبری ، اگر به قصد رسیدن به اصول دین که اول آن توحید است باشد ، پلکان صعودی به قرب الی الله می‌شود به قصد قربت و رضای باری تعالی ، آنگاه به اصل واصل می‌شود که آن اخلاص است(نام دیگر توحید ، اخلاص است).

حال اگر اعداد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم 66 می‌شود (66=11+10+ ... +2+1) که برابر عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله است و جالب اینکه سوره مبارکه توحید شامل 66 حرف است که در واقع این سوره، شناسنامه‌ی خداوند است.

پس 5 نوبت نماز، اسرار است و آسانسور یا مرکب بُراق بنده به سوی اوست!

و چنانچه فقط نماز است که شرط رو به قبله بودن(که قبله،خانه‌ی توحید است) را برای قبول شدن داراست ، پس طبق فرمایش پیامبر(ص) نماز ستون دین است (الصلوة عمودالدین).  

دیگر اینکه گفتیم در نماز به عدد 28 می‌رسیم(که 28 ، عددکامل است) و عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع)=128 که 100=ق یعنی نگهدارنده ، پس ایشان با خون خود و عزیزانش ، 28 را نگه‌داشت که کامل جان قرآن است هم از نظر ظاهر و هم باطن که امام زمان(ص) آخرین ؛ نهمین ذریه پاک اوست. صلوات خدا و ملائکه‌اش بر او و خاندان پاکش باد.الی یوم القیامه 

پس امام حسین(ع) ، بهای این ثمن را با خون خود داد تا ما امروز لیاقت خواندن نماز را داشته باشیم زیرا ایشان برای 4 ارکان ِ جان 28 ،که مهندسی خلقت برگنج عددیش ظهوردارد قیام فرمود(4 اصل شامل:قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکرمی‌باشد). او که خود،حقیقت ثمن است اما به تمام شیعیان ، راه رسیدن به ثمن حقیقی که امام زمان(ص) و زنده شدن واقعی و به قلب به میم رسیدن و رزق حیات طیب که عند ربهم یرزقون است را آموخت.

دین، کلید سرّالاسرار خلقت است

کلمه دین که یکی از اسماء خداوندکریم است و تمام رسولان،پیامبران و معصومین(ص) آورنده‌ی حقیقت دین از جانب خداوند برای مخلوقات و هدایت مردم هستند(که تمام دین،شناخت حقیقی خداوند کریم است) اما از راه معرفت و انجام تکالیف دین که از سوی خداوند راه و روشش را صالحان و صدیقان،رسولان و معصومین(ص)به ما نشان دادند و خود، چراغ راه شدند و هستند، تا به انسان‌ها دین را آنچنان که خداوند می‌خواهد(چون اوست که مالک یوم الدین است)نشان دهند و خود بزرگواران در راه خدا (برای هدایت مردم جاهل به دین صحیح )جان داده‌اند.

اما عددابجد دین=64 =کلید است(10=4+6؛گنج عشر) یعنی کلیدِ راه هدایت به قرب الهی،دین است و لاغیر. جایگاه عددی کلید=37=جایگاه عددی نام حسن(ع)=جایگاه عددی زکی=عددابجد اول.

کلیدِ اسرارحق،4دندانه دارد و به 4 مقصد جلوه دارد و به 4 جهت حرکت می‌کند و درحقیقت به توان 4،تمام اسرارش آشکار می‌شود.

خداوندِ مالک یوم الدین ، کلید(دین) را به ما لطف کرده و 4مکان را وطن ما قرارداده و در این4جهت دین را به تمام و کمال به ما نشان داده است و دین‌داران واقعی که مقیمین این جایگاه هستند را هم معرفی می‌نماید. همان‌طورکه اشاره شد در جمع ارقام عدد ابجد دین(64)، عدد10بدست می‌آید (10=4+6) که رمز همه‌ی عوالم و اسرار گنج دین شکفته شد.

خوب توجه کنید! خود عدد10 از جمع 4عدد بدست می‌آید 10=4+3+2+1 ؛ همان گنج عشر(رجوع شود به کتاب عرفان عشر) و همان اسرار 4روی10 (وجود مقدس چهارده معصوم(ص)) که در قرآن کریم می‌فرماید درقیامت هیچ دینی بجز اسلام پذیرفته نمی‌شود.(آیه 85 سوره مبارکه ال عمران:ومَن یَبتغِ غیرَ الاسلامِ دینا فَلن یُقبل مِنه و هو فی الاخرة من الخاسرین)

4 مکان که وطن ما قرارداده شده و نماز را در آنجا کامل می‌خوانیم  :

1)خانه توحید(خانه خدا)  2)خانه رسالت(مدینه منوره؛مسجد پیامبر(ص))؛تنها پیامبری که خانه اش مسجد است.   3)خانه ولایت (مسجد کوفه) ، تنها کسی که منزلش در مدینه را خداوند امر  فرمود که درش در مسجد پیامبر(ص) باز باشد و بالای این درنوشته شده : باب الجنة یعنی درِ بهشت. در واقع خانه مبارک خدا در زمین،کعبه است که بیت الله الحرام ؛ اولین مسجد مطهر و خانه امن الهی است ، اینجا جایگاه تولد ولایت است. و خانه خانم زهرا(س) و امام علی(ع) و فرزندانشان که بابش در روضه رضوان پیامبر(ص) بازمی‌شود ، آنجا باطن خانه‌ی خداست که مهبط وحی و جای رفت وآمد ملائکه و وحی الهی است ، آنجا جای رضوان خدا و باب بهشت اعلای خداوند است. پس در واقع ولایت در باطن رسالت است و بدون ولایت،کلید دین ، درِ باب الجنه را باز نمی‌کند. 

نمازبی ولای اوعبادتی است بی وضو   به منکر علی(ع) بگو نماز خود قضاکند

پس کسانی‌که ولایت او (و یازده ذریه معصومش) را قبول ندارند ، درِ باب الجنه برویشان بسته است.

4)خانه شهادت ، که کربلاست(زیر قُبّه مقدس امام حسین(ع)).آنجا محل قلب به میم شدن ، زنده شدن واقعی و رسیدن به حیات طیب است که شاه کلید دین ، آنجا اسرار وطن را باز می‌کند که از آن مکان نورانی به جایگاه وطن اصلی یعنی عند ربهم یرزقون سیرمی‌کنیم.انشاءالله

پس باید به 4 حرکت ، دین خود را با توان 4 ، با دست‌ها دین داری کنیم (نگهداری دین کنیم) و با پاها که جمع دو پا هم 128 می‌شود، رهرو راستین دین باشیم. چنانچه در سجده زیارت عاشورا می‌خوانیم:و ثبّت لی قَدم صِدق عندک مع الحسین(ع) و اصحاب الحسین(ع). و برای آن ‌روزی‌که یوم الورود و المقام المشهود و الحوض المورود است و ارزقنی شفاعة الحسین(ع) را می‌خواهیم.

پس اینجا رسیدن به توان 4 است یعنی 256=عددابجدنور(256=4×4×4×4) که جمع عدد دو دست و دو پا هم برابر نور می‌شود(256=128+128). آن‌روز دین را به صورت حقیقی‌اش یعنی نور ، به تمام وجه مشاهده می‌کنیم که مالک دین ما را به سوی خودش می‌خواند. و دین ما ،کلید ورودی به قرب الهی و واصل شدن به رضای اوست. اللهم ارزقنا

از آنجا که درس را در ابتدا درباره دو وجود مقدس پیامبر(ص) و مولایمان صاحب الزمان(ص) بیان کردم، دراینجا یادآوری می‌کنم که وجود مقدس پیامبرگرامی ما حضرت محمد مصطفی(ص)، آورنده دین اسلام است و تمام پیامبران پیشین در زمان رسالت خودشان آمدن وجود مقدس پیامبر آخر الزمان و دینش را به پیامبر بعدی و مردم وعده‌ می‌دادند و حتی  کتاب‌های آسمانی تورات و انجیل ، آمدن آخرین پیامبرخدا را بشارت داده ‌است. یعنی شاه کلید ، بوجود رسول الله(ص) آمده است که سیّد المرسلین و خاتم پیامبران است و دینی را که وجود مطهرش بدست مردم رسانید یعنی اسلام؛ سیّد همه‌ی ادیان است (آیه 19 سوره مبارکه ال عمران: إنّ الدّین عند اللهِ الإسلام...).

 وجود امام زمان(ص) که خاتم الاوصیاء و سید اولیاء است،تمام کننده رسالت جدّ بزرگوارش و ظهوردهنده تمام دین به دست مبارکش است که اسلام در جهان ، عمل می‌شود. چنانچه پروردگارعالم درقرآن کریم آیات 8و9 سوره مبارکه صف می‌فرماید: یُریدونَ لِیُطفؤا نورَ الله بِاَفواههم و اللهُ مُتمّ نوره و لوکره الکافرون(8)هوالذی ارسلَ رسوله بِالهدی و دینِ الحقّ لیُظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون(9). می‌خواهند نور خدا را با دهان‌هایشان خاموش کنند درحالی‌که خداوند کامل کننده‌ی نور خود است اگرچه کافران خوش نداشته باشند(8) اوست که پیامبرش را برای هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز کند گرچه مشرکان خوش نداشته باشند(9).

پس همان شاه کلید به دست امیرالامرا؛صاحب الزمان(ص)؛باب و مفتاح همه‌ی رازها و اسرار است و همه‌ی انوار را به ظهور وجود مطهرش قفل گشایی می‌کند و رمز آن 313 است که جمع ارقامش 7 می‌شود(7=3+1+3) {7برابرتعدادآیات سوره مبارکه حمد یعنی فاتحه الکتاب است} و اگر 313 را به حروف بنویسیم ، عدد ابجدش برابر کلمه نور می‌شود : سیصدوسیزده=256=نور. جایگاه عددی سیصدوسیزده=94 =عددابجد کلمه" صد" و جمع ارقام94 برابر13 می‌شود که 13=جایگاه عددی حرف"م" به عددابجد 40 و جایگاه عددی"نور"هم برابر40 است.

درواقع همان صدّی(سد با صاد) است که  با استفاده از آن ، نوری ساخته شده که هرگز خاموش نمی‌شود و در آن ذره‌ای ظلمت نیست و آن نور مهدویت است.الی یوم القیامه(از انرژی آب پشت سدهای دنیا ، برق می‌گیرند اما نورش محدود است و...) . نکته جالب اینکه روزِ قبولی واقعی، روز ظهور آقاست چنانچه در حکومت وصی الحسن(ارواحنا له الفدا) ، قبول حسن است. عدد ابجد کلمه‌ی "قبول حسن"= 256 که برابر با عدد ابجد کلمه نور و جایگاه عددی کلمه قبول‌حسن=76 و برابر با عدد ابجد کلمه عبد است . امیدوارم متوجه معنای درس باشید که 313 نفر ، قبول حسن هستند!!!

اللهم عجّل لولیک الفرج. {اللهم اجعلنی من انصاره واعوانه و الذابین عنه ...و المستشهدین بین یدیه(دعای عهد)}.

 

تعریف عدد 28 که عدد کامل است 

همان‌طورکه این درس از نظر اعداد ، مهندسی خلقت  نام دارد و موضوع این مطالب وجودهای مقدس نورٌواحد ؛ ائمه  طاهرین  (ص) و شناخت قرآن کریم است، تعریفی از تعداد حروف الفبای قرآن که 28 حرف است و جان وصل دو وجود مقدس پیامبر (ص) و فرزندش حضرت مهدی (ص) که 14 و 14 بودند و درحقیقت افشاکننده گنج 28 حرف قرآن هستند که ظاهر و باطن معانی کلام خدا را افشاکرده‌اند ( در ابتدای کتاب توضیح داده شد) را بیان می‌کنم.

 عدد28 در مقام اعداد ، یکی از اعداد کامل است. ریاضی‌دانان به این استناد که جمع مقسوم‌های 28 برابر 28 می‌شود ، آن‌را عددی کامل می‌دانند.   

به این صورت در مقسوم و مقسومٌ علیه ، کمال عددی را به وضوح می‌بینیم:

جمع مقسوم‌ها، 28 می‌شود و جمع ارقام 28 برابر10 می‌شود که همان گنج عشر و باطن 4روی 10 کنز پروردگار عالم است که اگر نبود هرگز بابی از رحمت خداوند باز نمی‌شد. 28= جایگاه عددی حرف غ به عدد ابجد1000 {عدد ابجد حرف اول و آخر الفبا می‌شود 1001 (1001=1000+1)}. پروردگار عالم با 1001 اسم مبارکش که اسماء اعظم هستند در 104 کتاب آسمانی و همه در قرآن ، خودش را به بندگانش شناساند که همه در اول و آخرِ 28 حرف الفبای ابجد، در قرآن ظاهر می‌شود. و در اولین خلقت نقطه خشکی به نام ارض به عدد ابجد 1001 ظاهر فرمود و در مجرای کلّ خلقت در محوریت رضای خود ، عالم را در گردش طواف قرار داد که عدد ابجد کلمه‌ی رضا هم 1001 است که شرط قبولی همه‌ی اعمال است. پس عدد کامل 28 ،کمال تمام زیبائی‌های خلقت است.

مقسوم

مقسومٌ علیه

 

 

1

 

5مقسوم مق

2

 

 

 

  

4

14

7

جمع

غ= 28

10=8+2

28

14

7

2

4

جمع

نُه =55

10=5+5

 

28 

28

28

28

28

جمع

عمل=علم=140

5=0+4+1

       

 

 

 

 

 

 

 

 

                                    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بنابراین عدد 1001 یعنی پروردگار عالم به عدد الف که 1000 است ، توحید یعنی یکتایی خودش را افشا می‌کند. چنانچه اولین سوره مبارک قرآن به عدد یک شروع می‌شود و در آخر به سوره مبارکه ناس ختم می‌شود که عدد ابجد کلمه ناس =111 = الِف بود که همان حروف الف(1000) است. پس تمام قرآن از اول تا آخر، 1001 است که به تمام معانی ذکر شده در بالا  و به عدد الِف ،گنج توحید را می‌گشاید و ما را راهنمایی می‌فرماید.از طرفی حروف ابجد (عربی) به حرف   (غ) ختم می‌شود که بیست و هشتمین حرف است و جمع ارقامش 10 می‌شود (10=8+2) و 10 ، برابر با حرف (ی) است. و  الفبای فارسی به حرف (ی) ختم می‌شود .

جمع مقسومٌ علیه‌ها، 55 می‌شود که 55=نُه (به حروف) و 10=5+5(ده به عدد). این همان حقیقت اسرار بلوغ تولد هر نوزاد در عالم دنیاست که هم طولی طی مسیر 9 ماه عددی را می‌کند و هم عرضی که به حروف، نُه را ظاهر می‌کند که چون نُه به حروف می‌رسد وارد ماه 10 می‌شود یعنی 9 ماه عددی تمام که به 9ماه و9روز و9ساعت نشان داده می‌شود که بلوغ سقف عدد به 9 تمام می‌شود (درواقع 9 روی 10 برابر 19 می‌شود و با تولد، زندگی نو برایش زده می‌شود)پس جمع مقسومٌ علیه‌های عدد28 است(55=نُه) و در جمع مقسوم‌ها به عدد 10 ظاهر می‌شود که خود ، تولد یک حقیقت کامل است .

نکته: جالب است که جنین حدود 40 هفته باید در رحم مادر رشد کند تا کامل شود که برابر 280 روز می‌شود(280=7×40) و 280 برابر است با جمع عدد ابجد  علم و عمل(280=140+140) . همان‌طور که ذکر شد 5 بار 28 در تقسیم قرار گرفت (5 مقسوم دارد) یعنی 140=5×28 پس در تولد ، قاسم و مقسوم با هم برابر می‌شوند تا حقیقت به تولد واقعی برسد.

شاید برای همین 28 حرف مبارک قرآن ، اسماء الله هستند و سعه‌ی وجودیشان تمام عوالم را از عالم سرّ (اعلا) تا عالم دنیا(سفل) و درتمام لحظات عمر طولی دنیا دربردارد و در نهایت در سرّ ملکوت حروف و اعداد عمل، الی یوم القیامه قرار می‌گیریم. برای همین جایگاه عددی "غ"(آخرین حرف) برابر28 است و بالاترین عدد را دارد یعنی 1000 ؛ یعنی کمال تولد عمل، که از باب نوزده در عالم آخرت به ظهور می‌رسد.

بنابراین می‌توان گفت درنهایت جمع مقسوم‌ها و مقسومٌ علیه‌های 28 می‌شود 9روی 10 یعنی 19 ،که باطن کلّ قرآن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ظهور دارد و در مقابلش 19 حرف اسامی مبارک پنج تن(ص) و 19 = نام مبارک واحد جل جلاله(مراجعه شود به کتاب عرفان سجده،بلوغ9). از طرفی جمع ارقام 28 برابر10 می‌شود(10=8+2) که اگر به حروف بنویسیم عددابجد ده =9 می‌شود یعنی 9روی 10 که همان باطن 19 است.

نکته : جالب است بدانید که در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم، 10 حرف بدون تکرار و 9حرفش تکرار می‌شود و در کلّ 28 حرف هم 10 حرف آن ثابت است که عدد و جایگاهشان مساوی هستند،اما جایگاه عددی بقیه حروف با عددابجدشان مساوی نیست {البته جمع آخر ارقام عدد ابجد و جایگاه عددی، با هم مساوی می‌شود مثلا:عددابجد حرف"ل"=30 که جمع ارقامش 3 می‌شود (3=0+3) و جایگاه عددی "ل"=12 که جمع ارقامش 3 می‌شود (3=2+1)}.

حال اگر ارقام 28 را از هم کم کنیم6 می‌شود(6=2-8) که سرّخلقت دنیا در6روزاست(آیه 4 سوره مبارکه حدید:هو الذی خلق السماوات والارض فی ستّة ایام...). اگر 2 را در8 ضرب کنیم 16 می‌شود که جایگاه عددی"ع"=16 وجمع ارقام 16 برابر7می‌شود{ که جمع اعداد 1 تا 7 برابر 28 می‌شود و 4 تا 7 تا هم می‌شود 28 تا و 7،تعداد آیات سوره مبارکه حمد است ،درواقع عالم در حمد خداوند کریم غرق است} و عدد ابجد حرف"ع"=70 که عین در قرآن به 70 معنا و70 قسمت آمده است. حجت خدا عین الله می‌باشد، سلام و صلوات خداوند و ملائکه‌اش بر محمد(ص) و آل محمد(ص) باد.

پس 28، عددکامل است زیرا همان‌طورکه در بالا اشاره شد کلّ قرآن از 28 حرف است و باطن آن، حقیقتِ 19 شد و چنانچه پیامبر(ص) فرمود که باطن قرآن در حمد غرق است پس عدد28 هم در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم غرق است.

نکته: در اینجا به خوبی درک می‌کنید که وجود مقدس اباعبدالله الحسین (ع) به عدد ابجد نام مبارکش یعنی 128 ، نگهدارنده‌ی چه محتوایی در عالم خلقت است که مدالش ، ثاراللهی است ؟! و نماز صبح متعلق به ایشان است، عدد ابجد کلمه صبح=100 و جایگاه عددی صبح=28  که او مصباح الهدی نامیده شده و صبح هدایت که هرگز خاموش نمی‌شود،اگرچه کافران کراهت داشته باشند! { عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) 128 است یعنی ایشان با خون و جان و فرزندانش نگهدارنده 28 است (الی یوم القیامه)}

باطن ولایت در عدد سال

یکی از نکات جالب توجه این است‌ که سال شمسی 365 روز دارد که درجمع 14می‌شود(14=5+6+3) و سال قمری 354 روز که درجمع 12 می‌شود (12=4+5+3) .

در سال شمسی 4 فصل داریم و عدد4(10=4+3+2+1) باطن چهارچوب نزول رحمت از ارکان 4 گانه‌ی ملکوت السموات و الارض که همان آیة الکرسی است می‌باشد. پس 4روی 10 ،گنج عشر و تمام بواطن عالم بالاست که در دنیا ظاهر می‌شود و در عمر ما سال را ظاهرمی‌کند که تمام برکات نصیب مخلوق می‌شود. بنابراین یک 14 به عدد روزهای سال (14=5+6+3) و یک 14 به عدد 4فصل(4روی 10) درجمع می‌شود 28(28=14+14). عددابجد سال=91 و جایگاه عددی سال=28 می‌باشد(یعنی کامل به تمامی معانی ذکر شده).

پس اگر بنده از فیوضات ظاهری و باطنی استفاده صحیح داشته باشد از تمام برکات گنج ولایت ؛ هم معنویات و هم نعمات ظاهری خداوند غنی می‌شود.انشاء الله (درکتاب نورٌواحد(ص)، عدد14 توضیح کامل داده شده است)

متذکرمی‌شوم عالم مادی در سال که 12 ماه دارد دائما در عدد 30 روز ماه غرق است و در هر ماه قمری 2تا 14 روز،قرص ماه از هلال به بدر تمام و از بدر تمام به هلال تغییر نور می‌دهد و تقریبا 2روز در حاقه قرارمی‌گیرد. بنابراین حروف هم به 2 تا 14 تا تقسیم شده:شمسی و قمری،نورانی و ظلمانی.

مقسوم

مقسومٌ علیه

 

1

2

7

جمع

10

14

7

2

جمع

23

14

14

14

جمع

42

       

 

                                          

 

 

 

 

 

تعریف عدد 14 : پس عدد 14 که پایه عدد مهندسی خلقت است خود، یکی از اعداد کامل است. چنانچه جمع مقسوم‌هایش 10 می‌شود(10=7+2+1) که همان گنج عشر است که از جمع عدد 1تا 4 بدست می‌آید و 4روی 10 خوانده می‌شود.خوب بیندیشید! جالب است که اگر مقسوم‌هایش را در هم ضرب کنیم باز هم 14 می‌شود (14=7×2×1). جمع مقسومٌ علیه‌هایش 23 می‌شود(23=2+7+14)که در واقع گنج سبع مثانی قرآن که عدد 14 است ، در 23 (سال) مقسومٌ علیه‌هایش ، در دل‌های مردم تقسیم شده تا روزی نور باشد برای هدایت دل‌ها الی یوم القیامت. و اگر 14 را در تعداد مقسوم‌هایش یعنی 3 ضرب کنیم 42 می‌شود (42=3×14) و عدد 42، قلب به میم شدن عالمیان است به شرط قرار گرفتنشان پشت بسم الله الرحمن الرحیم قرآن عزیز تا به طهارت و کمال انسانیت برسند(در قسمت ایام هفته توضیح کامل داده شده: ن+ب=52 ---->قلب به میم شد ؛

م+ب=42)

و در جمع اعداد 1 تا 14 به عدد 105 می‌رسیم(105=14+ ... +1) که برابر است با عدد ابجد کلمه کهف یعنی پناهگاه و حرز چهارده نور مقدس(ص) ، کهف حصین برای همه مؤمنان و بندگان خدا می‌باشند.       

  نکته: کلمه‌ی "حی" یکی از 7 صفت ذاتی پروردگارعالم است که عددابجدش برابر 18 می‌شود(9=8+1). خداوند متعال که خود ، حیّ به ذات است مجرای هدایت و شناخت و معرفت خود را به رسولانش ، "وحی" قرارداد و چنانچه جنس وحی نور و عددابجد وحی=24  است پس تمام 24 ساعت شبانه روز،جانِ وحی و حیات نورانی است (عدد 24 همان 2 تا 12 تا است).

مقسوم

مقسوم‌ٌعلیه

 

1

2

3

4

6

جمع

16

12

6

4

3

2

جمع

27

12

12

12

12

12

جمع

60

       

معنای حی به فارسی، زنده می‌شود و خیلی جالب است که عددابجد کلمه زنده=66 (12=6+6) و 66 برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جل جلاله است و جایگاه عددی زنده=30 برابر با جایگاه عددی نام مبارک الله جل جلاله  و عدد30 برابر حرف "ل" (که حرف ل یعنی برای ، ملکیت محض پروردگارعالم : لِلّه الواحد القهار. لِلّه مُلک السّماوات والارض) و حرف "ل" مجرای توحید؛کلمه لااله الا الله (که 12حرف است) و جایگاه عددی ل=12 می‌باشد.

تعریف عدد12

                                     

 

 

 

 

 

 

 

یکی از زیبایی‌های عدد12 ، تعداد مقسوم‌های آن است، چنانچه عدد12 را برمقسومٌ علیه‌هایش تقسیم کنیم ، 5 مقسوم به دست می‌آید:1-2-3-4-6  که 1و2و3و4 اعدادکلیدی باطن خلقت هستند ؛ همان حقیقت گنج عشر و وجود مقدس چهارده معصوم (ص) چرا که جمع عددی 1 تا 4  برابر 10 می‌شود (10=4+3+2+1) که درواقع 4روی 10 است(یعنی همان14 و40).

ازطرفی اگر اعداد 1 تا 4 را در هم ضرب کنیم 24 می‌شود(24=4×3×2×1)که خداوند متعال در عدد 24 ساعت تمام گنجینه‌ی رحمتش را به ما عطا فرموده و اگر در آخرین مقسوم یعنی 6 ضرب کنیم 144 می‌شود(144=6×24 )که برابر است با عددابجد "یا اباصالح"(ص) و درواقع تمام معصومین (ص) که صاحب زمان هستند ، اباصالح می‌باشند و امروز صاحب زمان، ابا صالح المهدی عج الله تعالی فرجه است(که دوازدهمین امام می‌باشد).

جمع ارقام 144 می‌شود 9 که حقیقت رسیدن به بلوغ عدد و حروف ما در یک شبانه روز است که در حقیقتِ عدد12 و درگنج مقسوم‌های آن به دست ما می‌رسد و آن به آن، رحمت بی نهایت خالق یکتا به صورت ظاهری و باطنی مشمول احوالات ظاهر و باطن ما می‌شود.

اگراین مهندسی برای مخلوق به حقیقت معنا باز شود ، قدر ثانیه‌های عمر را به خوبی متوجه می‌شود و عمر زیبای خود را به غفلت نمی‌گذراند و می‌فهمد که انسان دائماً در محضر خالق یکتا و در ظلّ ولایت کبرای چهارده معصوم(ص) و دوازده نور مقدس ائمه(ص) قراردارد. و حقیقت ساعت شبانه روز هم ، در ظاهر به 2 تا 12 تا تقسیم می‌شود ، درواقع 24 ساعت همان 4 تا 6 تا است که اگر کنارهم بنویسیم  6666 می‌شود و در عرفان ، تعداد آیات مبارک قرآن را به 6666 آیه می‌خوانند.

 

 

نکته: پس انسان در 24 ساعت،در حقیقتِ قرآن غرق است. همان‌طورکه خواندیم باطن کلّ قرآن در  باءِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع بود و امیرالمؤمنین علی(ع) به حقیقت "ب" تعریف شدند و ایشان فرمود:انا نقطه تحت الباء . آقایی که خودش ظهور 12 است و امام زمان(ص) که ظهور دوازدهمین امام است،گشاینده‌ی مفتاح باءِ بسم الله الرحمن الرحیم به ظاهر و باطن است.

اگر بخواهیم مهندسی عددی 12 را بشکافیم، بی‌نهایت معنا دربردارد! چنانچه در جمع مقسوم‌هایش، عدد16 بدست می‌آید و جایگاه عددی حرف "ع " =  16 است و حضرت علی(ع) و امام زمان(ص)، عین الله هستند.

درجمع مقسومٌ علیه‌های 12 به عدد 27 می‌رسیم که این عدد خودش درمعنا گنجی از گنج‌های اعداد است و جایگاه عددی "سجده"=27 می‌شود.

تعداد مقسوم‌های عدد 12، 5 تاست که در 24 ساعت شبانه روز 5 نوبت نماز واجب شده است. و درحقیقت گنج 12 امام معصوم(ص) ، همان پنج تن (ص) هستند .

وقتی 12 را به تعداد مقسوم‌هایش یعنی 5 بار با هم جمع کنیم 60 می‌شود که تمام زمان و عمر در دنیا به عدد 60 که برابر حرف "س" است ظاهر می‌شود{رجوع شود به توضیحات عدد60 (=س) }.

همان‌طورکه بیان شد امیرالمؤمنین علی(ع) به عدد12 (یک خودش+11ذریه معصوم در بطنش) در درون خانه کعبه که خانه‌ی توحید و در واقع مجرای لااله الا الله است ، متولد شد که ایشان امام اول شیعیان و مولای موحّدین است.

بنابراین عدد 12 =جایگاه عددی حرف "ل" (مجرای توحید؛لااله الا الله) و عدد ابجد "ل"=30 می‌باشد. خداوند کریم در دنیا  تمام سال را در 12 ماه محیط فرموده (خداوند حکیم در قرآن کریم 12 بار نام شهر یعنی ماه را آورده است) و هر ماه حدوداً 30 روز است پس ما دائماً در مجرای توحید غرقیم.

حرف "ل" به تنهایی یعنی "برای" و مالکیت خداوند کریم را از هرنظر نشان می‌دهد(مالک یوم الدین). پس "ل" مجرای توحید است و علی(ع) مولای موحدین قرارگرفت که ایشان درمجرای توحید(ل) متولد شده ، درحالی‌که خودش درجایگاه حرف "ل" به عدد 12 ظهور پیدامی‌کند و همه‌ی عالم مظهر ظهور او هستند.

چنانچه خانه خدا 12 ضلع دارد و 4رکن و بین دو کفِ 6 (زیرا به شکل مکعب است)می‌باشد. اولین نقطه خشکی در روز 25 ذی القعده در زیرخانه خدا خلق شد و آنجا ارض نام گرفت و خشکی در کره زمین کشیده شد(دحوالارض). و خداوند کریم به عدد 6 زمین‌ها و آسمان‌ها را خلق فرمود(آیه 4 سوره مبارکه حدید:هوالذی خلق السماوات و الارض فی ستة ایام...) و امیرالمؤمنین در دوکف 6 ؛ زیرپای حضرت و بالای سرش متولد شد و دیوارکعبه یک بار هنگام ورود مادر گرامیش و پس از 3روز باردیگر برای  خروجشان شکافته شد که آنجا را رکن یمانی می‌نامند و خداوند انسان‌ها را در قرآن به 3 دسته تقسیم فرموده: اصحاب یمین، اصحاب شمال و مقربین (آیات 7تا 11 سوره مبارکه واقعه: و کنتم ازواجا ثلاثة.فاصحاب المیمنة ما اصحاب المیمنة. واصحاب المشئمة ما اصحاب المشئمة. و السّابقون السّابقون. اولئک المقرّبون) که عددابجد یمین=110=علی(ع) است.

امام علی(ع) 30 سال پس از پیامبر(ص) به دنیا آمد و 30 سال هم پس از رحلت ایشان زندگی کرد. او کیست که اعجاز کلام الله؛قرآن مجید را در 30 جزء کتابت فرمود؟!(30=ل=12) بنابراین قرآن ، هم مجرای توحید است و هم انسان‌ها را به توحید دعوت می‌کند و قرآن به 12 قسمت تقسیم می‌شود که هر قسمت شامل 10 حزب است و عدد 10 همان گنج 4روی 10 یعنی 14 می‌باشد پس حقیقت قرآن، وجود مقدس 12 امام (ع) و 14 معصوم(ص) است که 12+14=26 می‌شود.

همان‌طورکه قبلا بیان شد وجود مقدس امام زمان(ص) کلّ عدد26 است(جمع عدد ولایی و معصومیتشان) و چون جمع 1تا 26 برابر با عددابجد قرآن(=351) است و تمام محتوای قرآن در نقطه‌ی باء بسم الله سوره مبارکه حمد جمع است که حضرت علی(ع) فرمود:انا نقطه تحت الباء ،پس در مقابل هم قرار می‌گیرند.

پس امام زمان(ص) که دوازدهمین نور مقدس امامان(ع) می‌باشد تمام ظاهر و باطن توحید و تمام گنج 30 جزء قرآن است و درزمان ظهور نورانیش ، ظاهر کننده‌ی توحید ناب محمدی(ص) می‌باشد. 

نکته جالب: هم جایگاه عددی حرف " ل "(مجرای توحید) =12 و هم خودِ کلمه‌ی لا اله الا الله 12 حرف است و اسماء مبارک معصومین(ص) هم هرکدام  12حرف است :

{محمد رسول الله(ص) ، علی بن ابیطالب(ع) ، فاطمه الزهراء (س) ، الحسن المجتبی(ع) ، الحسین الشهید(ع) ، الامام السجاد(ع) ، الامام الباقر(ع) ، الامام الصادق(ع) ، الامام الکاظم(ع) ، الامام الرضاء(ع) ، الامام الجواد(ع) ، الامام الهادی(ع) ، الحسن العسکری(ع) ، القائم المهدی(ع)} یعنی همه ، بزرگوارند و در جایگاه حقیقی توحید هستند.اللهم صلّ علی محمّد و ال محمّد و عجّل فرجهم.

تعداد حواریون حضرت عیسی(ع) هم 12 نفر بوده است.

طبق آیه 60 سوره مبارکه بقره:و اذ استسقی موسی لقومه فقلنا اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا... ،خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود عصایت را به سنگ بزن پس 12 چشمه‌ی آب از آن بیرون آمد.

همانطورکه مهندسی خلقت را در گنج شکل دایره بررسی کردیم و چه جالب بود که عدد ابجد کلمه دایره برابر با عدد ابجد کلمه طاهره می‌باشد (دایره=220= طاهره) و جایگاه عددی کلمه دایره=40= طاهره که برابر با عدد ابجد حرف (م) ؛ سرّالاسرار اسم مبارک خالق سبحان ( احد=13 و 13=م) می‌باشد و در جلوه‌اش ، 14 نور مقدس(ص) را بیان کردیم {احد=13 : 4=3+1 و 10=4+3+2+1 یعنی گنج 4 روی 10 } که در واقع باطنش همان 12 است چراکه عدد 12، از دو رقم 1 و 2 تشکیل شده و جمع عدد ابجد یک و دو (به حروف) برابر 40 {40=10(دو)+30(یک)} و باطن آن ، 14 معصوم(ص) است. جمع ارقام 14 ، 5 می‌شود که تنها عدد بسته است و مربوط به حرف (ه) می‌باشد که به صورت دایره است. در قواعد اشباع و بلا اشباع حروف خواندیم که فقط حرف (ه) به صورت ضمیر در جایگاه اسم قرار می‌گیرد و با حرکت ماقبل خود ، صدای کوتاهش به صدای بلند (هو) تبدیل می‌شود. تنها عزیزانی که ضمیرِ (ه) هستند و جانشین اسماء مبارک ذات اقدس الهی قرار می‌گیرند ، وجود مقدس چهارده معصوم(ص)هستند که به عدد 5 (5=4+1) و تمام دایره خلقت و احاطه ولایی خود به صورت جانشین و خلیفه الله الاعظم برحقّ خداوند یکتا می‌باشند که معرّف توحیدند و مصباح هدایتِ راه همه‌ی بندگان خدا برای به هدف رساندنشان به قرب الهی هستند.

ذره‌ای در عالم خلقت نمی‌بینی مگر اینکه به شکل دایره یا خط بسته می‌باشد و همه ، نشانه‌ی (هو) است. پس انوار مقدس به عدد شمسی عزیزان 14 معصوم(ص){سال شمسی 365 روز است و 14=5+6+3}و عدد قمری وجودهای مبارک 12 امام(ع) است { سال قمری 354 روز است و 12=4+5+3}.

اگر اعداد 1 تا 12 را با هم جمع کنیم 78 می‌شود (78=12+11+ ... +2+1) که برابر با عدد ابجد اسم مبارک حکیم پروردگار عالم است که حکیم ، برای همه‌ی عالمیان دوا،زده است. اما دوا ، از اسامی مبارک خداوند متعال است (یا من اسمه دوا و ذکره شفاء) که عدد ابجد دوا= 11 و برابر با اسم مبارک هو می‌باشد ، پس راه رسیدن به هو ، دوازده است.

تعداد حروف مقطعه قرآن کریم ، 78 تاست که حکیم=78 ، پس حروف مقطعه، روحِ تمام حروف قرآن است. از طرفی جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا(س) هم 78 می‌شود: {(فاطمه=45) + (زهرا=33)=78}.

 78 ، برابر با عدد ابجد کلمه عدد است که عدد، روح حروف می‌باشد. پس به عدد 12 که روح همه‌ی حروف قرآن است ، جان به همه حروف قرآن کریم ، زده می‌شود و جالب اینجاست که همه در گرو قلب قرآن ؛ سوره مبارکه یس است. عدد ابجد حرف س=60 به جایگاه عددی 15 است که اگر اعداد 1 تا 15 را با هم جمع کنیم 120 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک "احسان " پروردگار عالم و حرف "سین" است که خودِ قرآن ، سین می‌باشد و 120 حزب دارد و تمامش احسان خالق یکتا به بندگان گنهکارش است. عدد 15(=س) در مقسوم‌هایش تعریف زیبایی دارد چنانچه در جمع ِ آخر جواب‌ها در جدول زیر به عدد 77 می‌رسیم (77=9+23+45) که رمز گنج خلقت به سبع مثانی و عدد 77 (= هو الله = یا الله) است. جمع ارقام 77 ، 14 می‌شود که 5=4+1 و اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنیم 15 حاصل می‌شود که جمع کننده همه مخلوقات و دایره خلقت در وجود پنج تن(ص) ؛ نورٌواحد(ص) و کلّ مهندسی خلقت است. 

مقسوم

مقسوم‌علیه

 

1

15

15

5

3

15

3

5

15

جمع

جمع

جمع

9

23

45

 

و اگر بخواهیم به توحید ناب و صدق عمل برای خداوند احد(=13) نایل شویم باید مراتب بندگی را از 1 تا 13 جمع کنیم که 91 می‌شود (91=13+ ... +1) و برابر با عدد ابجد کمال و کامل است. چنانچه در حج ّ واجب ، 13 عمل است که  حاجی را در خانه توحید به صاحب خانه‌ی احد جلّ‌جلاله برساند تا به طهارت و قلب به میم و رسیدن به جایگاه کمال قرب الی الله نائل شود(13=م=40). پس حاجی باید از جمع اعمال 1 تا 13 را به خوبی و قبولی تمام کند تا به گنج توحید و موحد شدن واقعی برسد.

دوازده یعنی دوا،زده شد

اما دوازده یعنی دوا،زده شد. عددابجد دوا=11 که 11برابر با کلمه "هو" و "حج" است . اگر اعداد 1تا 11 را باهم جمع کنیم 66 ، برابر با نام مبارک الله جل جلاله می‌شود که عالم، دائم در گردش طواف "حج" و در عروج و کمال رسیدن به "هو"است. پس عدد12 ، همان سرّالاسرار مهندسی لاهوتیه است که در حدیث ابتدای کتاب درباره امیرالمؤمنین علی(ع) بیان شد.

حال اگر ارقام 12 را باهم جمع کنیم 3می‌شود(3=2+1) و کلّ اسرار خلقت ظهورپیدا می‌کند.چنانچه در جمع عدد 1 برابر حرف "الف" و عدد 2 برابر حرف "ب"،حقیقت کلمه‌ی "آب" ظاهر می‌شود که خداوند منّان در قرآن کریم می‌فرماید: و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حیّ (آیه 30 سوره مبارکه انبیا)،همه چیزها یعنی همه هستی(کلّ مخلوق ظاهری وباطنی الی یوم القیامه)از آب خلق شدند.

نکته‌ی جالب توجه این که شاید دلیل اینکه بعد از یوسف زهرا(س)؛امام زمان(ص) فرزند معصومی نمی‌آید این باشد که درآن زمان جانِ معانی حروف و اعداد به تمام محتوی ظهور داده می‌شود ، پس با عدد دوازده‌ی وجود مقدسش (دوازدهمین امام) عالم  دوا،زده می‌شود و حقیقت حیات طیب؛ باطن وجود آب ، ظهور پیدا می‌کند که حقیقت حیّ و زنده شدن و تمام برکات جمع اعداد 1 تا 11 یعنی ظهور حکومت الّهی(66=الله) است. پس آن زمان مظهر ظهور تمام اسماء، صفات،جمال،جلال و عظمت پروردگارعالم است.

قابل توجه است که عدد 3(جمع ارقام 12) برابرحرف"ج" می‌باشد که این حرف در باطن،حضرت زهرا(س) است که حکومت امام زمان(ص)هم زهرایی است.وجود مقدسش می‌فرماید:وابنة الرسول الله (ص) لی اُسوة الحسنة(کتاب بحارالانوار) یعنی در زمان حکومت،دختر رسول الله(ص) برای من الگوی حسنه است. چون حکومت ایشان حکومت نور است و خانم زهرا(س) جانِ نور و حقیقت آب که کوثرِ وجود است ، می‌باشد.

ضمن اینکه وقتی ارقام  12 (1و2) را به صورت حروف بسیط جمع کنیم یعنی :

( الف=111)+(با=3)=114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن است.

پس حکومتِ 12 یعنی حکومت قرآن ناطق؛مهدی موعود(ص). و به وجود امیرالمؤمنین علی(ع) که خود حامل 11 ذریه نورانی معصوم(ص) است {دوا(=11)برای شفای حیوانیت به انسانیت برای انسان‌های واقعی الی یوم القیامه آورده شد} که با خود وجود مقدسش 12 می‌باشد{پس می‌توان گفت به عدد12 که همان جایگاه 30 است (12=ل=30) قرآن را به 30 جزء تألیف فرمود} و دیوار حجاب از عالم سفل تا اعلا گشوده شد و به دست مبارکش(امام مبین)، کتاب الله (کتاب مبین) در یک جلد کتابت شد که ایشان مؤلِف و مؤلَفه این کتاب است .

یک و دو به حروف ، درعدد12

عدد یک و دو به حروف،اسرار حرف" م " که اربعین و بهارجان‌ها است را افشامی‌کند: {عددابجدیک=30(=ل)} + {عددابجد دو=10(که گنج عشر و ظهور اتممناها بعشر است تا بشود اربعین لیله)} = 40می‌شود(40=10+30) که 40=م . جناب محی الدین عربی می‌فرماید: هدف خلقت پروردگار عالم در دنیا رساندن مخلوقِ خود به حرف " م " می‌باشد. که همان قلب به میم است که بدون آن وارد بهار قیامت یعنی بهشت که تماماً جلوه‌ی میم است نمی‌شویم.

تمام سوره‌های مبارک قرآن باحرف "ب" شروع می‌شود و جالب است که حرف "ب" در قرآن مقام یک (ی+ک=10+20=30 )را دارد (اولین حرف قرآن است) اما عدد ابجد "ب"=2 (دو=4+6=10) است ، پس ورودی قرآن که با باء بسم الله است درواقع با عدد 40 می‌شود:

( جمع یک و دو به حروف در حرف "ب": 40=10+30) چنانچه خداوند متعال در ظاهر هم شرط ورودی در قرآن را طهارت فرموده است :لا یمسّه الا المطهرون (آیه 79 سوره مبارکه واقعه). پس در باطن، مطهرون کسانی هستند که "م" شده اند و به 40 یعنی طهارت رسیده‌اند و در ظاهر هم ، قرآن حریم دارد و اگر بدون وضو و یا غسل واجب ، قرآن مسح شود حرام است یعنی حرمتش شکسته می‌شود. از طرفی جمع 1 و 2 ، 3 می‌شود که عدد ابجد سه  به حروف 65  است و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌شود که دنیا ، ظرف گیرنده این همه گنج طهارت می‌باشد و تنها از دنیا می‌توانیم به باب طهارت بهشت راه پیدا کنیم.

بنابراین اگر بخواهید در باطن ورودی داشته باشید باید نونِ وجودتان را پشت باءِ بسم الله منقلب کنید یعنی حیوانیت را جدا کرده و به سیرت انسانی درآیید یعنی بسمل شوید( نون ساکن پشت حرف "ب" منقلب می‌شود و "م"خوانده می‌شود مثل شنبه که خوانده می‌شود شمبه). باردیگر حدیث درباره امیرالمؤمنین(ع) را با دقت خوانده و توجه کنید که شیخ فرمود ایشان بسمله کتاب الموجود است. پس آقا خود بسمل است! جالب اینکه عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =768 و جایگاه عددیش 192 است که 192 ، برابر با عدد ابجد اسم مبارک "امام علی(ع)" می‌باشد. {قبلاً اشاره شد که بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ، حقیقت قلب به میم و بسمل شدن است (جمع عدد ابجد حرف ابتدا و انتهای سوره حمد 52 می‌شود(ب=2 ، ن=50) و جمع عدد ابجد حرف اول و آخر بسم الله... 42 می‌شود(ب=2 ، م=40)یعنی 10 تا کم می‌‌شود؛ نون(=50) به میم(=40) قلب می‌شود}.    

نکته: تمام دین عزیزمان که به صورت احکام و به نام فروع دین به ما رسیده است و فروع دین 10 تا می‌باشد(نماز.روزه.خمس.زکات.حج.جهاد.امربه معروف.نهی ازمنکر.تولی.تبری) که در واقع می‌توان گفت طهارت هم جزئی از فروع دین است که می‌شود11تا و با جمع 1تا11 به اصول دین که اولین اصل از اصول دین، توحید است،می‌رسیم{ 66=11+10+...+2+1 و 66=الله جل جلاله} .

پس اگر به اخلاص و برای رضای خدا(قربتاً الی الله) به فروع دین عمل شود انشاء الله ما را به اصل یعنی همان توحید و گنج 13(قل هوالله احد) می‌رساند که 13 همان جایگاه حرف "م" ؛باطن طهارت است که بدون آن راهی به رضوان الهی نیست.

عدد 12 در ساعات شبانه روز:

 درتمام نقاط دنیا ساعت‌هایی که مورد استفاده مردم قراردارد تا 12 ساعت عددگذاری شده اند. درواقع شبانه روز را به 12ساعت روز و 12ساعت شب تقسیم کرده‌اند. و خداوند حکیم شب را از درون روز و روز را از درون شب ظاهر کرده‌است ، طبق آیه6 سوره مبارکه حدید که می‌فرماید: یولج الّیل فی النّهار و یولج النّهار فی الّیل... . یعنی هم تمام روز ، مجرای توحید است و هم تمام شب مجرای توحید است. و آن و لحظه‌ای نیست که انسان و تمام موجودات از حلقه‌ی توحید بیرون باشند. پس دائماً در محضر خداوند متعال و مرزوق او هستیم.

دوازدهمین سوره مبارکه قرآن

دوازدهمین سوره از نظرترتیب نوشتاری سُورِ قرآن مجید،سوره مبارکه یوسف(ع) است. این سوره مبارکه تماماً نشانه‌ای از آیات خداوند متعال و گنج ولایت 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) می‌باشد. ترتیب نزول سوره مبارکه یوسف (ع) به قلب مبارک پیامبر(ص) برابر 53 است که 53=احمد(ص)؛ نام مبارک آسمانی پیامبر(ص) که در عالم سرّ ، ظرف آفرینش و گنج کنزالله جلّ جلاله و جمع الجمع انوار مقدس نورٌواحد(ص) یعنی پنج تن(ص) که همه‌ی 14 نورمقدس(ص) هستند.

 شروع این سوره مبارکه در جزء 12 است و از آیه 53 {که 53=احمد(ص)است} وارد جزء 13 می‌شود.

تعداد آیات مبارکش 111 است که عددابجد الف  =  111 می‌شود که این حرف، سرّ حروفی وجود مقدس پیامبر(ص) است چراکه هم اولین حرف از حروف الفبا و هم خزانه‌ی تمام حروف الفباست.

این سوره مبارکه مکّی است که تولد و رسالت پیامبر(ص) در مکه واقع شده است.

پدرحضرت یوسف(ع)،حضرت یعقوب(ع)می‌باشد که 12 فرزند داشت. خداوند در آیه 4 این سوره مبارکه می‌فرماید:اذ قال یوسف لأبیه یا ابت انّی رأیت أحد عشر کوکبا والشمس والقمر رأیتهم لی ساجدین. آنگاه که یوسف(ع) به پدرش گفت: ای پدر من در خواب دیدم 11 ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردند.

شاید هزاران نکته ازمنظور پروردگارعالم در بطن این آیه نهفته است. یکی اینکه:تمام 124000 پیامبر بزرگوار و در آخر وجود مقدس 13 معصوم (ص) ، وعده‌ی ظهور حکومت نور امام دوازدهم؛ معصوم چهاردهم؛حضرت مهدی(ص) را داده‌اند و عالم در انتظار قدوم مبارکش می‌باشد و ایشان تمام کننده‌ی دین و بقیّة الله الاعظم و اکمال رسالت و تمام کننده ابلاغ پیامبر(ص)می‌باشد. درواقع تمام انبیاء و اولیاء بر او ساجدند. و تمام آسمان‌ها و زمین‌ها و ماه و خورشید بر او ساجدند. و ایشان چشم روشنی تمام معصومین(ص) و تمام رسولان و اوصیاء و مؤمنین است ، او شفا دهنده‌ همه‌ی دل‌های بیمار منتظر است که او روح عیسوی بر بدن مردگان مؤمن منتظر است.

پس درواقع همان‌طور که از نسل حضرت یوسف(ع) پیامبری نیامد، از حضرت مهدی(ص) هم فرزندی نمی‌آید و نسل همه‌ی پیامبران و اوصیاء به ایشان تمام می‌شود . اگر یوسف(ع) عزیز مصر شد ، او عزیز الله است!

نکته ( شرح عدد ابجد نام مبارک حضرت مهدی (عج) یعنی 59 ):

همان‌طور که قبلا بیان شد عدد ابجد نام مبارک مهدی(یعنی 59)، معرفی باطن وجود مبارک ایشان است که نهمین فرزند از وجود مبارک پنجمین معصوم؛امام حسین(ع) می‌باشد. جمع ارقام 59 ، برابر 14 است (14=9+5) و معرّف اینکه چهاردهمین معصوم(ص) می‌باشد. تفریق ارقام 59، برابر 4 می‌شود (4=5-9) و سرّ گنج عشر را به باطن عدد 4 ؛جان آیت الکرسی را که از جمع اعداد 1 تا 4 ، عدد 10 به دست می‌آید که باز هم خود ، 14 است و حامل گنج 4 روی 10 و تمام گنج‌های عالم و علوم ظاهری و باطنی به وجود نورانیش در زمان حکومتش اظهار می‌شود. ضرب ارقام 59 ، برابر 45 می‌شود(45=9×5) که برابر عدد ابجد نام آدم (ع) است ،پس زندگی حیات از اول به آخر را نشان می‌دهد. و از جمع ارقام 45 ، عدد 9 به دست می‌آید که آقا خود ، نهمین فرزند(معصوم)،امام حسین (ع) است ، پس خودش، 9 است و حکومتش، 9 یعنی 18 می‌شود (18=9+9) که 18 = حی است و عالم حی ، که توحید محض است بر پا می‌شود و در آخر هم به 9 ، که تمام کننده‌ی تمام وراثت انبیا و اولیا و هدف خلقت یعنی آدم شدن است ، به طور کامل جلوه می‌دهد که در واقع 3 تا 9 می‌شود 27=9×3 و باز هم در جمع9 (9=7+2) می‌شود که خداوند متعال ، کمال محض است و تمام نعمات و برکاتش هم ، کمال محض است( آن‌ها را به کمال ، تمام می‌کند). دیگر اینکه عدد 27 برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است که اوج عبادت مخلصانه‌ی عبد خالص خداست. روز مبعوث شدن حضرت محمد(ص) هم 27 رجب می‌باشد ، پس تمام گنج ،آن روز به حقیقت بندگی و سجده کامل همه‌ی بندگان (به دستورات الهی عمل می‌شود)، نتیجه می‌دهد.

اولین امام؛امیرالمؤمنین علی(ع) درمقابل آخرین امام؛امام زمان(ص)

1-وجود مقدس امیر کون ومکان؛علی (ع) امام اول (سید اوصیاء) و تاج افتخار تک تک شیعیان در دنیا وآخرت،در زمان تولد در خانه خدا درحالی‌که وجود مبارکش یک است اما با 11 ذریه معصوم(ص) در بطنش یعنی به عدد 12(12=11+1) متولد می‌شود (سرّآفرینش). و وجود مقدس امام زمان(ص) دوازدهمین امام شیعیان است(خاتم اوصیاء) و ایشان مقام 12 را آورده است

درحقیقت حدیث زیبایی که در ابتدای کتاب از شیخ محی الدین عربی رحمه الله علیه درباره امیرالمؤمنین علی(ع) بیان شد که ایشان را این‌طور توصیف می‌فرماید: المهندس فی الغیوب الاهوتیه السیاح فی الفیافی الجبروتیه المصور للهیولی الملکوتیه الوالی للولایه الناسوتیه. ترجمه : می‌فرماید ایشان مشرق طلوع انوار احدیت است و در غیوب عوالم لاهوت مهندسی خبیر است و در صحراهای فضای جبروت سیاح بصیر است و ایشان والی ولایت ناسوت است و مصور هیولای ملکوت ،شخص مجسم عالم کلی(عددابجد کلی=60) است.

2- امیرالمؤمنین علی(ع) در 13 رجب درخانه خدا متولد شدند. امام زمان(ص) هم فرزندِ سیزدهمین معصوم(ص) هستند.

3- امیرالمؤمنین علی(ع) امام اول شیعیان است یعنی در عددِ یک ولایت قرار دارد. و وجود مقدس امام زمان(ص) به عدد یک بدنیا آمده‌اند و فرزندی ندارند(آخرین معصوم هستند).

4-قرآن مجید به دست مبارک امام علی(ع) به 30 جزء کتابت شده است که درواقع به نام فرزندش مهدویت را به جهانیان اهدا کرده‌است ( اگر اعداد 1 تا30   را باهم جمع کنیم 465 می‌شود 465=30+29+28+ ... +3+2+1 و  عددابجد مهدویت = 465 است). و به ظهور مبارک فرزندش مهدی(ع)،مهدویت به طورکامل به تمام باطن قرآن افشا و اظهار و عمل می‌شود که آن روز،نورٌعلی نور است(اللهم عجل لولیک الفرج). این جاست که به معنای حدیثی که در ابتدای کتاب درباره ایشان ذکرکردم پی می‌برید، شیخ فرموده است:ایشان مرکز دائرةالشهود ، کمال نشأة المنشاء ، کمال جمال الجمیع ، مجمع الجمال الوجود و معلوم العلم الوجود است. پس جمع الجمع تمام مظهر ظاهر و باطن یعنی جمال و نشأة قرآن است. و ایشان را تحقق دهنده‌ی اسرار مرتضویه معرفی می‌کند. (پس  این معارفی را که من به صورت ساده با عدد و حروف ولایت و رسالت و سُورِ قرآن مجید تدوین کرده‌ام ، همه در باطن احادیث نوشته شده بصورت مجمل آمده‌است.خوب دقت کنید تا به معارف قرآن و اهل بیت (ص) واقف گردید)  

5- تمام محتوای قرآن در نقطه‌ی باء بسم الله سوره مبارکه حمد جمع است که حضرت علی(ع) فرمود:انا نقطة تحت الباء.

وهمان‌طورکه قبلا ذکرشد جمع عدد ولایی و معصومیت امام زمان(ص) 26 است و جمع ترتیب نزول اولین و آخرین سوره مبارکه قرآن 26 می‌شود : (ترتیب نزول سوره مبارکه حمد=5)+(ترتیب نزول سوره مبارکه ناس=21)=26 پس عدد 26 اول تاآخر قرآن مجید است و اگر اعداد 1تا 26 را باهم جمع کنیم 351 برابربا عددابجد "قرآن"  می‌شود.

6-امام علی(ع) 30 سال پس از تولد پیامبر(ص)بدنیا آمد که با خودش 12 را آورد و 30 سال پس از رحلت پیامبر(ص) در سال 40 هجری به شهادت رسید و تمام شیعیان را در مجرای توحید منقلب کرد(40=م) و عالم را به " م " دعوت فرمود که خود امام مبین است. جایگاه عددی م = 13 و 13= احدجل جلاله است که جان به توحید رسیدن می‌باشد و امام علی(ع) در 13 رجب در خانه خدا متولد شد و ایشان اکمال دین و ولایت خود را با عمر شریفش و شهادت جانسوزش در خانه خدا و در محراب نماز و در بالاترین مقام عبادت یعنی سجده، اظهار فرمود و با کلام "فزت بربّ الکعبه" تمام زحمات خود را افشا نمود.

و امام زمان(ص) با افشاء313 یار ، که تا ظاهر نشوند وجود مقدسش ظهورپیدا نمی‌کند ، راه پدربزرگوارش را از کنار خانه‌ی خدایی که نام مبارکش احدجلّ جلاله(=13) است و در جایگاه طهارت حقیقت "م"(=13) به تمام عالمیان اعلام حضورمی‌فرماید با بانگ الله اکبر و انا المهدی(ص). اللهم عجل لولیک الفرج . درواقع 300=ش و صفتش افشاگری است و 13 همان نام زیبای احد جلّ جلاله. پس حضرت ، توحید وخداپرستی را به تمام وجه سوره مبارکه توحید که در آغاز فرمود: قل هو الله احد و در پایان سوره فرمود: ولم یکن له کفوا احد ، ظاهرمی‌سازد.

نام دیگر سوره مبارکه توحید،اخلاص است. پس شرط رسیدن به توحید ناب فقط و فقط اخلاص است و با ظهورایشان 313 نفرمخلص‌های واقعی افشا می‌شوند و آن زمان حکومت مخلصان درگاه خداست.

7-امام علی(ع) در سال 40 هجری به شهادت رسید که جایگاه عددی کلمه نور=40 می‌شود(تمام شیعیان را در مجرای توحید منقلب کرد و عالم را به میم دعوت فرمود).

و امام زمان(ص) در سال 256هجری بدنیا آمده‌اند که عدد ابجد کلمه نور=256 می‌شود و جایگاه عددی کلمه نور با جایگاه عددی حرف "م"برابراست(=40) پس ایشان در جایگاه "م" بدنیا آمده و تمام عالمیان را در زمان حکومتش قلب به میم می‌کند و حکومت نورانی خود را اظهارمی‌فرماید.اللهم عجل لولیک الفرج

8-امام علی(ع) باء بسم الله است یعنی طبق حدیث که در ابتدا ذکرشد مفتاح و گشاینده‌ی ابواب عالم عمّا(ندیدنی)پروردگارعالم است(... بسمله کتاب الموجود.فاتحة مصحف الوجود...).

و امام زمان(ص) نشان دهنده و مظهر ظهورندیدنی‌ها درعالم به دیدن مؤمنین و چشاندن لذت‌های نچشیدنی دنیا که همه اسرار بهشت و لذت غیب را به شهود آوردن است می‌باشد.

9-زندگی مبارک حضرت علی(ع) در جایگاه طهارت که جایگاه عددی حرف "م" است شروع شد یعنی {در 13 رجب در قلب عالم؛ کعبه؛ خانه توحید بدنیا آمد (13=جایگاه عددی "م")} و به "م" تمام شد{ در سال 40 هجری در خانه خدا ؛ مسجد کوفه (در مکان طهارت) و در حال سجده ، به مقام شهادت (40=م=13)}.پس اول و آخر زندگی مبارکش می‌شود 26 =13+13 .

و امام زمان(ص)که تولد مبارکش در سال 256 برابر با عدد ابجد نور بود و جمع ارقام 256 برابر13 شد (13=6+5+2)و جایگاه عددی کلمه نور هم برابر40 و 40=م که جایگاه عددی م=13 است، پس تولد آقا در26=13+13 می‌شود. و در زمان ظهور مبارکش با افشاء 313 در کنار خانه‌ی کعبه ، توحید محض (13=احدجل جلاله‌) را افشا می‌کند و در واقع عدد ولایی و معصومیت خود (26=14+12) را اظهار می‌فرماید یعنی عدد 26 که شامل 2 تا 13 تا می‌شود: 26=2×13  

10- امیرالمؤمنین علی(ع)، نطق الله عالم است. او با صدای حق، تمام پیام نطقِ وحی که نور الهی در جانِ کلام الله است را به معنا و عمل، ظهور داد و نطق الهی را در جانِ ولایت عظمای معصومین(ص)، به گوش جهانیان رسانده و می‌رساند. نطق در حقیقت، اسرار نُطِ الهی است!{الفبای موسیقی (صدا)در دنیا، نُت(با "ت")است اما در اینجا نُط با "ط" است}که باید به تمام ذره ذره‌های وجود(یعنی تمام مخلوقات)، مثل جان برسد تا احیا شوند و آن‌ها را به کمالِ هدفی که خداوند حکیم از خلقتشان داشته برساند. عدد ابجد کلمه نُط=59 و برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(عج) است!درحقیقت، هدف تمام پرده برداری‌های حجاب آفرینش از سرّالاسرار ظهورِ نطق الله به گنج وجود تمام علم کلام الله و باطن رسیدن به سبز شدن و نمایاندن حکومت توحید به تمام جمال وجه الهی است که آن وجه الله، مولا و سرورمان امام عصر؛مهدی موعود(عج) می‌باشد.

عدد ابجد کلمه نطق=159 است. عدد 100 برابر حرف (ق) یعنی نگهدارنده است. پس ظهور واقعی 59 مهدویت به تمام و کمال ، جمال وجه الهی حضرت مهدی(ص) است. که ایشان چهاردهمین معصوم(ص) و حجت الله الاعظم است.   

عدد به خوبی زیبایی‌های معنا را نشان می‌دهد: از جمع ارقام 59 به 14 و درنهایت به 5 می‌رسیم(14=9+5 و 5=4+1) که او جمع کننده‌ی اسرار ظاهر و باطن عالم است ،چراکه در عالم بالا به عدد 5 نور مقدس(ص)، ظهور داشتند. و  وجود اولین انسان به صورت جسمانی، حضرت آدم(ع) است که عدد ابجدش 45 می‌شود و جمع ارقامش 9 (9=5+4). اگر ارقام 59{=مهدی(عج)}را در هم ضرب کنیم 45 می‌شود(45=9×5). پس نام مبارک مهدی(عج) به عدد 59 ، نشان دهنده‌ی اوّل است و آخر. و به عدد 9 ،که او نهمین فرزند از پنجمین معصوم(ص){یعنی امام حسین(ع)که خود، حامل 9 ذریه‌ی معصوم به دنیا آمده}می‌باشد، پس ظاهر و باطن 9 است و حکومتش هم 9 است زیرا عدد9 ، سلطان اعداد و دربرگیرنده کلّ اعداد است.

و اگر عدد9 را به حروف بنویسیم نُه ، همان نَه می‌شود که از اول، خلقت در نهی از درخت منهیه قرارگرفت و درواقع نَه به عربی، لا می‌شود که همان مجرای لا اله الا الله ؛ توحید ناب است و ظهور اخلاص. پس در گنج سرّ نطق الله امیرالمؤمنین علی(ع)، دمیدن به نیِ عاشورایی رگ‌های بریده حسین ابن علی (ع) تمام صدای نطقش، به وجود فرزندش،مهدی(عج)،گنج توحید را به عدد313 (که قبلا توضیح داده شد) در بلوغ نُه به حروف و 9 به عدد ، حکومت لا اله الا الله را ظهور می‌دهد. هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن.

11- خانه‌ی مبارک کعبه که پذیرای گنج ظهر الوجود ؛ مولی الموحدین شد ، خانه توحید است و خانه خدا نام گرفته که در اصل به حروف ، گنج الف است زیرا خداوند فقط یک خانه را به نام ذات اقدس یکتای خود قرار داد. آنجا گفتند: الف. پس در خانه اگر کس است  یک حرف بس است. و کلمه بس ، شامل اولین و آخرین حرف قرآن کریم می‌باشد: (بِ بسم الله) و (سِ ناس).

خداوند کریم برای امیرالمؤمنین ، دیوارِ گنج الف را گشود و اسرار حروف ، به وجود مبارکش آشکار ، معنا و عمل شد ، به صورت کلمات و آیات مبارک قرآن که از سینه‌ی پاک محمدی(ص) و به دهان نورانیش سرازیر و افشا فرمود و امیر المؤمنین علی(ع) ،تمام خزائن آسمان‌ها و زمین را در مصحف نورانی کتاب الله؛  کلام الله پروردگار عالم ، به رشته تحریر درآورد و اسرار ِ نقطه و حرکت و صدا و تأویل و تفسیر آن را به ولایت اعظم خویش در جان کلام الله اظهار و به عمل ، روشن و بیان فرمود زیرا که خود ، امام مبین است.

بنابراین خداوند کریم اراده فرمود که وجود مبارک امام علی(ع) در زمان خلافت به کوفه بیاید. جالب است که عدد ابجد کوفه=111 و برابر با عدد ابجد الف است . مسجد کوفه از اماکن متبرک و مبارک است که مقر حکومت نورانیش می‌باشد و ایشان در همین مسجد ، در حال سجده ، مورد ضربت شمشیر زهرآگین ابن ملجم ملعون قرارگرفت . (اکنون مسجد کوفه یکی از 4 مکانی است که نماز در آنجا ، شکسته نیست و تمام خوانده می‌شود).

در روایات آمده است که مقرّ حکومت امام زمان(عج) هم در مسجد کوفه است. پس این سرّی از اسرار است که کوفه ،هم جایگاه الف است و هم خود ،  در عدد ابجد برابر با عدد الف است(=111). پس خزانه‌ی گنج عالم بالا هم ، به اسرار الف (111)گشوده شد و اولین حرف مقطعه در قرآن هم به الف (در سوره مبارکه بقره)شروع شده است. بنابراین عالم در معنا به قامت یکِ عدد ، که خداوند قهار است و در حروف به حرف الف ، جهان را در جان توحید و اسرار کعبه  و خانه‌ی خدا به آخر می‌رساند. ما هم ، روزی که آمدیم به یکِ آدمی نوزاد شدیم امیدوارم به عنوان شیعه و پیرو واقعی ، به حرف و قامت الِف با تمام گنج الف،  دنیا را در پناه و رضایت قلب ِحجت عالمیان مهدی (ص)، با مدال شهادت فی سبیل الله ترک کنیم و به گنج الف برسیم که از اول تا آخر یعنی به رضا برسیم 1001=1000+1 .انشاء الله

(تعریف عدد 26 )

 اما درآخر درس نتیجه می‌گیریم : به وجود حضرت علی(ع) به عدد12 و امام زمان(ص) به عدد12،تمام مهندسی عالم به ظهورمی‌آید(24=12+12) و افشاء همه‌ی اسرار عالم کن فیکون می‌شود. و به عدد جامع به تمام معنی 24 می‌رسیم.

حضرت علی(ع)به عدد26 و امام زمان(ص)به عدد26،جانِ حمد(=52)را به ما می‌دهند(52=26+26).از طرف دیگر هم، اولین حرف سوره مبارکه حمد،حرف ب (بسم الله) و آخرین حرف ن (والضالین) است که جمع عدد ابجد آن‌ها {(ب=2) + (ن=50)} 52 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه حمد است و چنانچه در یک سال، 52 هفته است و روزهای هفته شنبه،یکشنبه و... نام گرفته یعنی هر روز " ن " ، پشت " ب " به حرف " م " تبدیل می‌شود(قلب به میم عالم) و خوانده می‌شود شمبه،یکشمبه و... {عددابجد (ن=50) + (ب=2)=52}.

امیدوارم اهل عرفان و معرفت،خود را برای این همه زیبایی و بهجت حقیقی و این همه چشم روشنی آماده کنند! که میسر نمی‌شود مگر اینکه از 313 یار آقا باشیم یعنی با رساندن خودمان به جایگاه طهارت (با اخلاصِ عمل و عملِ صالح)، افشاکننده‌ی 13 شویم. که اگر به این مقام رسیده باشیم در هر زمانی میسر است حتی اگر عمرمان تمام شود. چنانچه در دعای عهد می‌خوانیم:فأخرجنی من قبری . مؤتزراً کفنی. شاهراً سیفی. مجرّداً قناتی... . شمشیر به کمر در قبر می‌خوابیم و با شنیدن ندای انا المهدی(ص)، به اذن خداوند متعال از قبرها برمی‌خیزیم و انشاء الله آن‌جا به یاریش، افشاء 313 می‌شویم و می‌جنگیم. اللهم ارزقنا

نکته دیگر: هرگاه کنار دریا رفتید اگر خوب دقت کنید در دورنگاه خود محل تلاقی آسمان را به دریا بوضوح می‌بینید(چون کره زمین دایره است). آنجا آسمان که آبی است به دریای آبی تلاقی یافته است که هردو هم رنگ آبی و هم حمل آب را دارند و هم محل نزولات حیّ و محل جمع آوری حیّ هستند. عددابجدآبی=13 است،پس آنجا 13+13=26 می‌شود. ( در واقع دریا ، حقیقت دنیا است و آسمان ، ظرف نزول گنج آفرینش روزی ، که دریایِ دنیا به پذیرش کلّ آسمان رحمت را می‌پذیرد). اینجا محلّ ملاقات زمینی قاب قوسین او ادنی است!!!

پس خوب بیندیشید!کجا می‌توانید آقای خود را ملاقات کنید؟! کجا می‌توانید مرحمی برای زخم‌های فرق شکافته و بدن مجروح و دل زخم خورده از ناکثین و قاسطین و مارقین و منافقین مولایتان باشید؟! و تسلای دل غریب و مظلوم امام زمان(عج) که از گناهان شیعیان پر از زخم است باشید!

علم اعداد خیلی زیباست! اگر ارقام 26 را با هم جمع کنیم 8 می‌شود(8=6+2) و عدد8 را به عربی ثامن می‌گویند که ریشه اش ثمن است یعنی بالاترین ارزشی که خداوند برای رسیدن به قربش قرارداده و آن رضاست که به شرط او می‌توانی به لقای قربش برسی. و جالب‌تر اینکه حضرت علی(ع) خودش مرتضی است یعنی ظرف رضا و امام زمان(ص)، خاتم اوصیاءِ مرتضی است.

کلمه قربان یعنی رسیدن به قربِ آن. خداوند حکیم در کلام مبارکش در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتّقین. پس وقتی می‌خواهد قرآن را که هدایت‌گراست وهیچ شکی در آن نیست معرفی کند،می‌فرماید: ذالک یعنی آن و اشاره به دور شده است ؛میسّر نیست رسیدن به آن ، مگر به شرط تقوای خالصانه.

پس آن، قربِ او معرفی شده است و کلمه‌ی قربان همان حروف قرآن است بعلاوه‌ی حرف "ب". یعنی برای ورودی در ساحت مطهر قرآن، باید از حرف "ب " گذرکند و آن مستلزم آن است که دلِ حیوانی خود را قربان ِ قرآن کند (همان بسمل شدن) تا به صورت و سیرت انسانی که همان عمل به شرط رضا و کسب تقوی است در جانِ قرآن وارد شود. اینجا حقیقت زیارت،رسیدن،وصل شدن،گرفتن رزق حیات طیب و حکومت واقعی هر مؤمنی در جایگاه طهارت خود در بهشت دنیا وآخرت است.اللهم ارزقنا

در این جلد مهندسی را از دو وجود معصوم پیامبر(ص) و امام زمان(عج)به عدد 14 و14 که در جمع 28،عدد کامل ظهور داشت بیان کردیم و از مهندسی خلقت در عدد 12 و12 به وجود امیرالمؤمنین علی(ع) و امام زمان(ع) در جمع، عددجامع 24 را توضیح دادیم(عددابجد کلمه جامع=114 است). نتیجه اینکه از جمع اعداد 28 و 24 ،عدد 52 بدست میآید(52=24+28) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است. الحمد لله ربّ العالمین

خالی از لطف نیست که در پایان ، از دریای معرفت حدید (=26) که در واقع منظور حدود الهی است لبی تر کنیم! 

شگفتی آهن که به عربی حدید خوانده می‌شود: یافته‌های ستاره شناسی نوین نشان داده که آهنِ موجود در زمین از ستارگان عظیم الجثه فضای بیرونی آمده است. فلزاتِ سنگین جهان در هسته ستارگان بزرگ تولید می‌شوند. در سیستم خورشیدی ما ساختار مناسبی برای تولید آهن وجود ندارد. آهن صرفاً در ستاره‌های بسیار بزرگتر از خورشید که دما در آنها به چند صد میلیون درجه می‌رسد ، تولید می‌شود و وقتی که میزان آهن از یک سطح معینی در یک ستاره تجاوز کرد ، این ستاره که بیش از این نمی‌تواند آن را نگهدارد (تحمل کند) ، منفجر می‌شود و به صورت یک نوع اختر یا یک ابر اختر در می‌آید. در نتیجه‌ی این انفجار ، شهاب سنگ‌های دارای آهن در اطراف جهان پراکنده می‌شود ، تا آنجا که بوسیله نیروی جاذبه اجرام آسمانی مثل زمین که دارای نیروی آهن ربایی(جاذبه) است ، جذب می‌شود!

حق تعالی در آیه 25 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب انّ الله قویٌّ عزیز . یعنی همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند و آهن را نازل کردیم(فرستادیم حدید ؛حدود الهی را)که در آن هم سختی و هم منافع بسیار برای مردم است تا معلوم شود چه کسی خدا و رُسُلش را یاری خواهد کرد(هرچند)که خدا بسیار قوی و مقتدر است(از یاری خلق بی نیاز است). اگر در آیه مبارکه دقت کنید خداوند کریم می‌فرماید: و انزلنا الحدید یعنی آهن را نازل کردیم، کلمه  انزلنا که مخصوص آهن در این آیه بکار رفته یعنی بطور فیزیکی از آسمان فرستاده شدن. روشن است که این حقیقت در 1400 سال پیش ؛ وقت نزول قرآن کریم ، هنوز از نظر علمی کشف نشده بود.

نکته قابل توجه دیگر در مورد این آیه : شماره آیه ای که در آن از نازل شدن آهن سخن گفته شده است، 25 می‌باشد.عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه حدید در قرآن کریم، 57 است و جالب اینکه وزن اتمی آهن هم 57 است و عدد اتمی آن 26 که برابر با عدد ابجد کلمه حدید است و شماره آیه (با احتساب بسم الله الرحمن الرحیم، 26 می‌شود!!!

بررسی عرفان حدید   

خداوند کریم در آیه 10 و 11 سوره مبارکه سبا می‌فرماید : و لقد اتینا داود مِنّا فضلا یا جبال اوّبی معه و الطّیر و النّا الحدید. ان اعمل سابغات و قدّر فی السّرد و اعملوا صالحا انّی بما تعملون بصیر ؛ و ما حظّ و بهره داود را به فضل و کرم خود کاملا افزودیم و امر کردیم که ای کوهها و ای مرغان شما نیز با تسبیح و نغمه الهی داود هم آهنگ شوید و آهن سخت را به دست او نرم گردانیدیم.و به او دستور دادیم که از آهن ، زره بساز و حلقه های زره را به یک اندازه و شکل گردان(تا بدن را نرم و نگهبان باشد) و خود و قومت همه نیکوکار باشید که من کاملا به هر چه کنید آگاهم. و همچنین در آیه 80 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید: و علّمناه صنعه لبوس لکم لتحصنکم مِن باسکم فهل انتم شاکرون ؛ و ما به او صنعت زره ساختن آموختیم تا شما را از زخم شمشیر و آزار یکدیگر محفوظ دارد، آیا شکر (نعمتهای الهی را)بجا میآورید؟  درحالیکه سختی آهن بر همگان آشکار است و احتیاج به گرمای شدید بالای 1000 درجه دارد تا ذوب شود. و این معجزه بزرگی بود که پروردگار عالم به حضرت داود(ع) عنایت فرمود. باید نرم شدنش تا اندازه‌ای باشد که بصورت نخ پارچه نازک و نرم شود تا به اطاعت پروردگار عالم ، زره درست کند و این زره از حلقه های کوچک (آهنی ) در هم بافته شود.

درحالیکه آهن به عربی حدید نامیده می‌شود و حدید ، صفت مبالغه حدود خداوند است و حدود خدا در کتابهای آسمانی بدست پیامبران بزرگوار و پاک پروردگارعالم به انسانها رسیده است. و نام کتاب حضرت داود(ع) زبور است. و حدود در تمام لحظات زندگی ما و به تمام اعضا و جوارح ظاهری و تمام افعال و افکار و امورات اجتماعی و فردی ما در تمام 24 ساعت شبانه روز ، جاری شده است. پس هرعمل برای هر واجبی، یک حلقه است و حلقه ،گره بندگی بنده به امام زمانش و کتاب آسمانی اش است. و دانه دانه های حلقه به هم وصل می‌شود ، آنگاه ظهور لباس زره را به جلوه‌ی حدود الهی ، به شکل حدید بر ما پوشش می‌دهد. و این لباس ، حافظ حدود سلامتی بدن از ظاهر و باطن از شرّ دشمنان ظاهری و وسواس و خنّاس‌های قلبی و نفسی می‌باشد. و همانطورکه می‌دانید زره را هنگام جنگ با دشمن می‌پوشند تا از ضربات دشمن مصون بمانند. زره دنیا را برای مدت کوتاه در حال جنگ می‌پوشند اما لباس زره بندگی باید دائماً بر تن مؤمن باشد ! لباس زره دنیا ، پوشش به ظاهر بدن است و جنگش جهاد اصغر حساب می‌شود اما زره حدیدِ عمل، روی نفس کشیده می‌شود و جنگیدن با تمام خواهشها و وسوسه‌ها و هواهای نفسانی را جهاد اکبر می‌گویند. پس درواقع پروردگار عالم ما را جلوه حضرت داود(ع) قرار داد و در صورتیکه بخواهیم ، حدید به دست ما هم نرم می‌شود ،آنقدرکه بصورت حلقه های ریز و لباس زره شود .

حال خوب دقت کنید ! پس حدید از آسمان نازل می‌شود و در کرات آسمانی ساخته می‌شود ، خداوند متعال در آیات 6 تا 10 سوره مبارکه صافات می‌فرماید: انّا زیّنّا السماءالدنیا بزینه الکواکب. و حفظا من کلّ شیطان مارد. لا یسمعون الی الملإ الاعلی و یقذفون من کلِّ جانب. دحورا و لهم عذاب واصب. الا من خطف الخطفه فاتبعه شِهاب ثاقب.یعنی ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان بیاراستیم. و (به شهاب آن ستارگان را) از تسلط هر شیطان سرکش و گمراه محفوظ داشتیم. تا شیاطین هیچ از وحی و سخنان فرشتگان عالم بالا نشنوند و از هر طرف به قهر رانده شوند. هم به قهر برانندشان و هم به عذاب دایم گرفتار شوند . جز آن کسی (از شیاطین چون خواهد خبر از عالم بالا )برباید او را تیر شهاب فروزان تعقیب کند. پس درحالیکه ستارگان ، همان کرات آسمانی هستند و می‌فرماید از شیطان‌های مارد(یعنی مردود شده) که می‌خواهند بروند آسمان‌های بالا و اخبار را بگیرند و بیایند مردم را اغواکنند حفظ می‌فرماید بوسیله تیرِ شهاب فروزان که تیر هم حدید و درواقع همان حدود الهی است.

حدید در خلقت دنیا    

در همه خلقتهای خداوند ، حدید است یعنی حدود ظاهر شده است. همانطورکه کتابهای آسمانی نازل شده ،حاملِ حدود خداوند هستند.پس حدید،از عالم بالا آمده و باطنِ وَ انزلنا الحدید را به وضوح می‌بینید.

سال قمری 354 روز (12=4+5+3) و سال شمسی 365 روز(14=6+5+3) است. در حالیکه سال قمری و شمسی در یک زمان بر عالمیان گردش دارد اما هر دو در شبانه روز تعریف و ظهور حقیقی خودشان را دارند و هرگز با هم مخلوط نمی‌شوند. مثلا ماه مبارک رمضان در هر فصل و در هر ماهی از ماههای شمسی واقع می‌شود و تکلیف و اعمالش ثابت است. و فصلها و ماههای سال شمسی هم برای خودشان تعریف مشخص دارند.پس در اینجا معنایی از آیات19 تا 22  سوره مبارکه الرحمن آشکار می‌شود که می‌فرماید: مرج البحرین یلتقیان . بینهما برزخ لایبغیان.فبای الاءربکما تکذبان.یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان.

حال اگر مجموع ارقام تعداد روزهای سال شمسی و قمری را با هم جمع کنیم 26 می‌شود(26=12+14) که برابر با عدد کلمه حدید است یعنی خداوند متعال تمام سال و شبانه روز و ساعات و دقائق عمر ما را در سال شمسی و قمری ، در حدودِ اوامر خودش و به صورت دایره یعنی حلقه بندگی قرار داده است.   

...الحمدلله الّذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لو لا أن هدانا الله...

سپاس و حمد ، خدایی را که ما را به این هدایت نمود و اگر نبود که خداوند هدایتمان نماید ما کسی نبودیم که به هدایت دست یابیم.

(آیه 43 سوره مبارکه اعراف)

اللهم عجّل لولیک الفرج و اجعلنا من المنتظرین لظهوره و من اعوانه و انصاره.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۱۶:۱۲
عذرا شفائی

      بسم الله الرحمن الرحیم

 

آغاز می‌کنم به نام یگانه پروردگار عالمیان که خود را "احد" معرفی فرمود (قل هو الله احد) و تمام مخلوقاتش را غرق درگنج احدیت نمود و همه را به اخلاص، به گنج توحید خود فراخواند و به شرط ورود خالصانه به درگاهش، مدرک "موحّد" را به آن‌ها عنایت فرمود. و همانا راه رسیدن به قرب خود را با راهنمایی و هدایت حجت‌های معصوم(ص) که مولای موحدین هستند هموار فرمود و حجت بر تمام بندگان تمام نمود که هرگز راه سعادت جز در بندگی خالصانه نیست.

 از درگاه غرق در فضل و کرامت بی‌نهایتش، استمداد می‌جویم تا با بضاعت اندکم از منظر علم حروف و اعداد، از راه شناخت به معارف وجودی ائمه طاهرین(ص)؛که ایشان مفتاح و مسبب هستند، به معارف علم توحید راه پیدا کنیم.

به فضل خداوند کریم و عنایت مولایمان امام زمان (ص) سعی دارم معارف زیبای مهندسی خلقت از منظر علم حروف و اعداد و به وجود مبارک معصومین(ص) را با استفاده از احادیث جناب شیخ محی الدین عربی رحمه الله علیه و با استناد از آیات مبارک قرآن، به اندازه‌ای که لبی از معارف تَر شود کتابت نمایم. و اگر خداوند کریم به این حقیرتفضل فرماید، شرح سوره‌های مبارک اول و آخر قرآن را با گنج نورٌواحد(ص) بیان کنم که همه، ارکانِ اسرار خلقت هستند. امیدوارم مورد رضای حق تعالی و خلیفه‌ی برحقش ؛حضرت مهدی (ص)قرار گیرد.انشاا... { توصیه می‌کنم ابتدا کتاب نورٌواحد(ص) را که درواقع جلد اول این کتاب است ، مطالعه فرمایید}

این علم که علم کیمیا نامیده می‌شود اسرار حروف و اعداد را در بیان معارف الهی به مغز معنا می‌کشاند و انسان را به سرچشمه‌ی معنا و محتوی رسانده و اگر طالب واقعیت‌ها باشد سیرابش می‌کند. علم عدد، جانِ علم حروف و به قول پیامبراکرم(ص) عدد،روحِ حرف است

در صورت درک معارف ، متوجه می‌شوید که چگونه است که امام حسین(ع) می‌فرماید: خداوند کریم خلق نکرد بندگانش را مگر برای معرفت. و خود، ارباب عارفین است که راه به قرب حق باریتعالی را با قلم عشق و جوهر خون پاکش ظهورداد. و در کتاب منارات السائرین،احادیث معنوی آمده است:

قال داود(ع):یاربّ لماذا خلقت الخلق؟ قال: انی کنت کنزاً مخفیاً فأحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف. داوود(ع)گفت:پروردگارا به چه منظوری خلق را آفریدی؟خداوند فرمود:گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم،پس خلق را آفریدم که شناخته شوم.

یادگیری این درس برهمگان واجب است زیرا تمام پیامبران و اوصیاء و معصومین(ص)آمدند و زحمت‌ها کشیدند و رنج‌ها دیدند،حتی جان شیرینشان را به قربان‌گاه بردند تا مردم را به حقیقت رسالتشان که هدایت آنان از ظلمات به نور،از حیوانیت به انسانیت،از عین کفر به عین ایمان، از عین نجاست به عین طهارت ، از فروع به اصول و خلاصه از دیدنی‌ها به ندیدنی‌ها و از ظاهر به باطن و از باطل به حقیقت محض که وجود ذات اقدس پروردگارعالم است و شناختن و معرفت پیداکردن به اوست، برسانند.

اما شناخت تنها کافی نبود و باید هرکس طبق اصل و دستورالعملِ شناخت حکم الهی که همان ندیدنیِ باطن خود است ، جایگاه و مقام و منزلت، منزل و مأوی،مایحتاج،لباس و آذوقه‌ی خود را بسازد و بکارد ، بدوزد و تهیه کند، اندوخته و ذخیره سازی کند و بفرستد.

خداوند حکیم ساختن را خود،آغازفرمود و خود ظهورداد و تمام دستورالعمل را بوسیله‌ی رسولان صادق و پاکش به مردم رسانید تا به حکمش(که مجموعه‌ی احکام در کتاب حکیمانه‌اش است)عمل شود و نردبانی شود نه فقط برای زندگی کردن و رفاه ظاهری در آخرت بلکه برای رسیدن به رضای او که قرب او آنجاست و منتهای آرزوی عارفان است.

خداوند متعال در آیات دوم تا پنجم سوره مبارکه بقره ، نشانی‌هایش را برای مؤمنین متقی(یعنی به شرط تقوی) ظاهرمی‌فرماید و بعد از آن،یؤمنون بالغیب آمده یعنی اول باید به غیب ایمان داشته باشیم(همان ندیدنی‌ها) و بعد نماز و انفاق. و در آخر فرمود این کسانی که عمل کردند مفلحون هستند یعنی رستگاران؛کسانی که دلِ ظلمات برایشان شکافته شد و به نور و حقیقت رسیدند: ذالک الکتاب لا ریب فیه هدًی للمتقین(2)الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون(3)والذین یؤمنون بما اُنزل الیک وما اُنزل مِن قبلک و بالآخرة هم یوقنون(4)اولئک علی هدًی مِن ربهم و اولئک هم المفلحون(5) این کتاب بی هیچ شکّ راهنمای پرهیزکاران است. آن کسانی‌که ایمان می‌آورند به غیب و بپا می‌دارند نماز را و از آنچه روزیشان کردیم انفاق می‌کنند. و آنان که ایمان آرند به آنچه که فرستاده شده (به پیامبران) پیش از تو،وآن‌ها خود به عالم آخرت یقین دارند. آنان از سوی پروردگارشان در راه هدایت هستند و آن‌ها به حقیقت از رستگارانند.

سؤال: تا به حال فکر کرده‌اید که انسان کافر که عین نجس است چگونه با خواندن شهادتین به عین طهارت می‌رسد؟! چگونه وضوی صحیح باب ورودی طهارت و نماز است؟! چگونه غسل صحیح ورودی در طهارت وضو ونماز است؟! و چگونه هردو عمل غسل و وضو،اذن ورودی در قرآن و مسجد و مسجدالحرام می‌شود؟! چگونه درحالی‌که انسانی احکام صحیح امرار معاش از راه حلال را اجرا می‌کند و همیشه حلال وپاک می‌خورد اما دفعیّاتش عین نجس است حتی خونش هم عین نجس است و بدنش هم حرام گوشت است ؟! و حال چه اتفاقی می‌افتد که در شهادت فی سبیل الله ، همین انسان بدنش پاک و خونش پاک می‌شود یعنی طهارت کامل پیدا می‌کند و نه غسل می‌خواهد و نه کفن حتی لباسش هم پاک می‌شود؟! خداوند می‌خواهد که همه در دنیا این را ببینند و فکرکنند که در قرآن کریم (آیه169سوره مبارکه آل عمران) می‌فرماید: ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون . حساب نکنید(محاسبه‌ی دنیایی نکنید)کسانی‌که در راه خدا کشته شدند مرده‌اند بلکه زنده(زنده‌ی حقیقی)هستند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند(چون موجود زنده ، روزی می‌خورد).

امیدوارم خوب بیندیشید! جواب تمام این نکات که به صورت سؤال مطرح شد این است : عملی نیست که انطباق با عالم بالا نداشته باشد.پس درواقع هرکدام نظام مهندسیِ عبادات و احکام و حدود(اندازه) خداوند است که باید اجرا شود تا به نتیجه‌ی مطلوب برسیم. 

اینجا پرده ‌برداری شد و مقداری از ندیدنی‌ها دیده شد. پس عالم عمّا، باز می‌شود و همان نبأ عظیم افشا می‌گردد که حاملان آن اخبار صادق، جز  معصومین (ص) نیستند. و انسان‌های مؤمن و وارسته این‌گونه خود را در آیینه‌ی جمال وکمال عبّاد خالص و مخلص می‌سازند تا روزی‌که با روسفیدی به زیارت جمال الله نائل شوند.

پس این سؤال‌هاست که ما را وا می‌دارد تا به معارف علم مهندسی خلقت پی ببریم و بتوانیم در زندگی کوتاه دنیا سرمایه‌ی عمر خود را به خوبی استفاده کنیم تا بهترین‌ها را برای خود بسازیم و ذخیره کنیم و بفرستیم. و با عمل صحیح در جوار امام معصوم(ص) قرار بگیریم که این میسر نمی‌شود مگر اینکه آن به آن زنده‌تر شویم و در آخر نمیریم بلکه زنده‌ی حقیقی شویم.

جالبی این علم این است که انسان‌ها را هدایت می‌کند به کوتاه‌ترین راه (اهدنا الصّراط المستقیم).

علم عدد و حروف

علم عدد،پایه مهندسی است و عدد، روح حروف است و چون روح، بسیط است ازلی و ابدی است. علم عدد یعنی علم ارزش عددی حروف ، که در فرهنگ‌ها و ادیان شرقی و غربی پیشینه‌ای دیرینه دارد و از آن به نام سیمیا یاد شده است که جزء علوم غریبه است .

اساس علم عدد بر این مفروض است که عدد ، مفروض ذهنیت انسان نیست. بلکه عدد از عالم سرّ الهی به اراده و مشیت پروردگار عالم ظهور و بروز پیدا کرده‌است. و عالم عدد، روح گنج و کنز الهی است .چنانچه پروردگار عالم اولین ظهور عدد را خود آغاز کرد و فرمود: "قل هو الله احد" به پیامبر بزرگوارش فرمود: بگو او خدای "احد" است . او خود را به یگانگی و عدد "یک" معرفی فرمود که مخصوص خودش است و هرگز تعدد به خود نمی‌گیرد. اما هنگامی‌که می‌خواست گنج ذات اقدس خویش را به مخلوقاتش معرفی کند تا خود را بشناساند، برذات خود جلوه فرمود و به نام مبارکش "واحد" ، تجلی و ظهور فرمود.

عدد، در واقع نشان دهنده‌ی معارف هر مخلوقی است که درباره‌ی آن صحبت می‌شود و چنانچه از معنی عدد برمی‌آید عدد،کثرت را در بردارد چنانچه محتوی را تا بی‌انتها می‌کشاند و نتیجه‌ی آن، رساندن به کمال و هدف خلقت است .

بنابر کلام مبارک پیامبرگرامی حضرت محمد(ص) که فرمود:عدد، روحِ حروف است(حروف، غالب جسمانی کلام هستند و عدد،روح حروف آن کلام است) پس روح، جاودانه و تعالی پذیر و در نهایت قیّم حروف می باشد و حروف را قیام و قوام می‌دهد و همان‌طور که هر حرفی مَلکی دارد، ملکوتِ حروف است که معنی را شامل می‌شود و معنی است که محتوای استعداد خود را ظاهر می‌کند و در عین حال عوالم در ملکات علیا و سفلی در معنای حروفی ظاهر می‌شوند و معماهای انسان‌ها را حل می‌کنند.

پس کلام در عالم بالا نور است و غالب ندارد،همه‌ی عوالم صورت باطنی حروف هستند و حروف ،تمام عالم را پُر کرده‌است زیرا هر جا تجلی اسماء و ظهور ملکوتی است ،حروف آنجا حاکم است.

کلمه‌ی عدد ،یعنی زایش و تزاید و متعدی شدن و ریشه‌ی استعداد است. کلمه عدد همان‌طور که گفته شد برای کلام، روح است. برایش اندازه و مقدار نمی توان گذاشت و دائم در کثرت است پس مقامش روحِ ذکر و حرف،در مقام ظرف ذکر بیان می‌شود و در دنیا با شکل حروف، جسمیت آنها ظاهر شده و با بیان علم ابجد عدد و جایگاه مقامی حروف مثل زُبُر و بینه مشخص شده است .

عدد ابجد کلمه عدد=78 است که برابر اسم مبارک حکیمِ پروردگار عالم و عدد، باطن حکمت اوست. زیرا به حکمت بی نقصش عالم را در چهارچوب نظم کامل و خالص آفریده است. توجه کنید! خداوند متعال در 29 سوره مبارکه قرآن حروف رمز مقطعه را قرار داده است و این حروف در مجموع 78 حرف است؛ برابر عدد ابجد کلمه (عدد) و (حکیم).

بنابراین علم عدد،تعدد و کثرت را شامل می‌شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 21 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:...و جنّةٍ عرضها کعرض السماء و الارض... . و در آیه 133 سوره مبارکه ال عمران می‌فرماید: ... و جنّةٍ عرضها السّمواتُ و الارضُ اُعدّت للمتّقین. پس حدود خانه بهشتی یک مؤمن اندازه‌اش به اندازه‌ی 7طبقه آسمان و 7طبقه زمین است! در حدیث می‌فرماید که اگر مؤمنی(دربهشت) بخواهد تمام اهل زمین را در خانه‌اش دعوت و پذیرایی کند ، جا و امکانات دارد‌‌‌‌‌.

حروف ، ملکوت اعمال مقبول است که به صورت مصالح ِ آن چهارچوب حدود قرار می‌گیرد.حروف، عرض زندگی و عدد، طول آن است . عدد،حدید و حروف،ساختمان و بنای عمل می‌شود.

پس مهندسی باید طبق مهندسی خلقت انجام شود. چنانچه خداوندکریم انسان را اشرف مخلوقاتش قرارداد و تمام عوالم را در وجودش نهادینه فرمود. حضرت علی(ع)می‌فرماید: فکرنکن که تو یک جرم صغیری بلکه تو عالم کبیری.

نکته: پروردگار عالمیان در خلقت دنیا، نقطه تولد خشکی را روی آب خلق فرمود و انسان هم نطفه‌اش روی یک کیسه آب خلق می‌شود.

خاک خشکی، ارض نام گرفت و خداوند به رسولانش امر فرمود که آنجا کعبه را بنا کنند و خانه‌ی خود نامید، نطفه انسان هم شروع به اعلام حیات می‌کند و آن نقطه شروع به طپش می‌کند و آنجا ارضِ قلب انسان است (که خانه‌ی خدای بدن هر انسان می‌باشد). یعنی همانطورکه گردش خون و مرکز حیات بدن است و تمام عروق و رگ‌ها و خون به گرد آن در طوافند، همه‌ی انسان‌های مؤمن هم باید رو به خانه‌ی خدا کنند و در طواف قرارگیرند. چنانچه قبله مسلمانان است و اگرمثلا نماز با تمام شرایط صحّت انجام شود اما رو به قبله نباشد باطل است. پس قبله،شرط قبولی است. در اصل حیاتِ عمل،به قلب بستگی دارد پس اگر به قلب عالم وجود وصل نباشی یعنی زنده نیستی

خوب دقت کنید! اول: باید عدد را بشناسیم . دوم: عرفان عدد را بتوانیم در مجرای صدق، علامت گذاری کنیم که همان حفظ حدود الهی است . سوم: قرار دادن حروف (در جایِ خود)که به منزله‌ی مصالح ساختمان هستند. و باید برطبق عمل صادقانه و خالصانه (به شرط رضا که امر باطنی و قلبی است) انجام شود زیرا عمل ظاهری، قبول درگاه خداوندی نمی‌شود .

مثال: جایگاه عددی کلمه " دال " (یعنی دلیل)  برابر 17 است. پروردگار عالم تمام ظهور خلایق خود را به دلیل تعریف خودش ، خلق فرمود چرا که فرمود: دوست داشتم شناخته شوم(فاحببت و ان اعرف)، پس همه‌ی زیبائی‌های مخلوقات تعریف اوست ، همه بر محور یک دال اراده و مشیت ذات اقدسش انجام شده ، کلمه دال همان حرف (د) است که عدد ابجد د=4 می‌باشد که گنج خلقت به سرّ دلیل به محوریت دال ظهور کرد و به 4 اسماء مبارک آشکار گردید. و عدد 4 در جمع یک تا 4 ، ظهور گنج عشر یعنی 4 روی 10 یعنی 14 معصوم(ص)را افشا فرمود.

در حقیقت سرّ گنج دال اولین نور، وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) است که در قرآن کریم 4بار نام مبارکش آمده و از نور مبارکش در عالم بالا ، 4 معصوم(ص) ظهور پیدا کردند که با خود بزرگوارش، پنج تن(ص)شدند که در یک نور به نام نورٌ واحد(ص)متجلی شدند.

پس در عالم دنیا ، در گنج 4 حقیقت بهار و اربعین و طهارت در روز 17 ماه ربیع الاول که جایگاه عددی کلمه دال= 17 است ، وجود نازنینش در دنیا در جایگاه حقیقی خودش ظهور و تولد یافت. عدد ابجد دلیل برابر 74 است که برابر با عدد ابجد سید می‌باشد و وجود نازنینش سید السادات ، سید النجبا و الصدیقین و سید المرسلین است. عدد ابجد کلمه دال=35 و جایگاه عددی آن 17 است . نماز که ستون دین است در 5 نوبت {به عدد 5 تن(ص)}و 17 رکعت خوانده می‌شود. و خداوند متعال خواندن 17 رکعت نماز را در شبانه روز بر ما واجب کرده است که دلیل بندگی است اما به شرط رضای او، عمود و ستون دین ما می‌شود. شرط رضا یعنی عمل بدون تغییر از راه راست و عمل صادقانه در تمام مسیر،پشت سرِ امام معصوم(ص)  و طبق حکم حدود خدا. پس رسیدن به رضا زبانی نیست بلکه طبق رضای حجت خداست. انشاء الله متوجه دلیل ضرورت یادگیری  مهندسی خلقت شده باشید!

خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س)

آیا تا بحال فکرکرده‌اید که پروردگار عالم گنج خلقت خود را به نام بهترین و بالاترین و زیباترین ِ همه‌ی نعماتش نوع الانواع که انسان نام نهاد و به خود فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین، چگونه خلق فرمود؟! درحالی‌که خود در کلام کریمش،خلقت را در پیچیدگی انشاء ظاهری و باطنی از طینت و خاصّ جسمیت و ظرف اسماء و صفات خویش به بهترین وجه و به قول کریمش "احسن" قرارداد و انسان را آیینه و مرآت خود قرار داد. و آدم(ع) ، ظرفِ آفرینش شد و حوا(س) تمام زیبایی‌های آدم(ع) را دارا شد.چنانچه امام صادق(ع) فرموده‌اند: خداوند حوا(س) را از فضیلت طینت آدم(ع) خلق فرمود (رجوع شود به کتاب راز انسان).

اما مهندسی و ساختمان خلقتی آدم(ع) خیلی زیباست. چنانچه در گنج ظهور کنز احدیت،پروردگارعالم نام مبارک واحدجل جلاله را تجلی داد و فرمود:الواحد لا یصدر الا الواحد. پس او که مصدر عالم است، جز یک مصدر هم صادر نمی‌کند.

خداوند در عالم سرّ هم یک نور را خلق فرمود که آن‌را نورٌواحد(ص) خوانده‌اند. این نور مقدس در رتبه اول، نور پنج تن(ص) است که در بطن امام حسین(ع) نور 9 ذریه معصوم(ص)قراردارد و 14=5+9 که چهارده معصوم(ص)می‌شود. پس در ظاهر،پنج تن(ص) و درواقع یک؛نورٌواحد هستند. چنانچه پروردگارعالم در آیه 1 سوره مبارکه نساء می‌فرماید:یا ایّها النّاس اتّقوا ربّکم الّذی خلقکم مِن نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً... .(همه‌ی خلقتش را از یک نور واحده خلق فرموده است).

بنابراین در خلقت جسمانی هم، حضرت آدم(ع) باید به صورت یک وجود، خلق شود که ایشان مذکّر قرارگرفت که منظور جنسیت مرد نیست، بلکه ظرف ذکرِخداوند شد. و خداوند متعال در مهندسی خلقتش همه‌ی اسرار و همه‌ی اسماء و زیبائی‌های آفرینش را در غالب او جلوه داد و او را ظرفِ اسماء الحسنیِ خود قرارداد(و علّم آدم الاسماء کلّها...آیه31سوره مبارکه بقره). ظرفِ وجود او را از جمع همه‌ی 9 فلک و 9 عالمِ عرضی و طولی ظهورداد. همان‌طورکه می‌دانید سقفِ اعداد تا 9 است و سقفِ حروف،28 حرف است . اگر اعداد 1تا 9 را باهم جمع کنیم45 می‌شود(45=9+8+....+2+1)که عدد ابجد آدم =45 است. چه زیباست که جمع ارقام 45 هم برابر با 9 می‌شود. و 9 سلطان اعداد است (همه اعداد زیرِ سلطه‌ی9 هستند)،پس آدم(ع) در بلوغ عددی خلق شد! جایگاه عددی آدم=18 است(9=8+1) و 18=حی می‌باشد.

عددابجد 9 به حروف برابر 55 می‌شود(نُه=55 )که در واقع برابر با جمع اعداد 1 تا 10 است(55=10+9+....+2+1). درحقیقت،جمع ارقام 55 هم بلوغِ10 را به ما می‌دهد(10=5+5) که همان باطنِ 28 حرف است زیرا از جمع ارقام 28 همان عدد10 حاصل می‌شود. پس در وجود حضرت آدم(ع) هم بلوغ 9 به عدد و هم جمع تمام حروف(28 حرف) است. و او در مقام خلقتِ جسمانی ،درجه‌ی اول را دارا شد.

نکته: 1- در نام مبارک " واحد "جل جلاله که صادرِ اول است ، واحد=19 و جایگاه عددی کلمه "اول" که نام مبارک خداوند است هم 19 می‌شود( اول=19) و عددابجد "اول" = 37 است که 10=7+3 .آدم(ع)در خلقت عددی، 9 و در خلقت حروفی،10 را گرفت که در جمع می‌شود19=10+9 یعنی حامل 19 می‌شود.

2- در خلقت نورٌواحد(ص)، اگر حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) را باهم جمع کنیم برابر19 می‌شود {محمد(ص)،علی(ع)،فاطمه(س)،حسن(ع)،حسین(ع)}.

و تمام محتوای کتاب آسمانی ما؛قرآن مجید که کلام الله و معجزه‌ی بزرگ پیامبر(ص)است،در19 حرف "بسم الله الرحمن الرحیم "سوره مبارکه حمد قرار دارد.

3- تمام مهندسی خلقت، در کلمه‌ی "اول"  به جایگاه عددی 19 و در جمع ارقامش(10=9+1)به عدد 10 ؛گنج عشر ظهور دارد. اگر کتاب عرفان ده را مطالعه کنید متوجه می‌شوید که تمام ارکان، در ظهور آیات و نشانه‌های الله جل جلاله، همه معرفی آن ذات اقدس هستند و در باطن توحید ناب وخالص (1=0+1).

سرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا(س)که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ی انسان‌های دنیاست،ظهور دارد. همان‌طورکه در عالم سرّ، گنج خلقت به عدد 5 ظهور پیداکرد؛ درحقیقت سرّ پنج نور مقدس(ص) ،که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند:هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها . در عالم جسمانی هم، خلقت حضرت حوا(س) که عدد ابجد حوا=15 است، از جمع 1 تا 5 حاصل می‌شود: 15=5+4+3+2+1. جالب‌تر اینکه جمع ارقام 15 برابر با 6 می‌شود (6=5+1)،درحالی‌که می‌دانید دنیا از نظر جنسیت، مؤنث مجازی است و خداوند کریم در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین را در6 روز خلق کردم(فی ستة ایام).

پس خوب دقت کنید! هم نظم آفرینش را ببینید و هم مهندسی را که چگونه در هماهنگی کامل است!!!

حال اگر اعداد 1 تا 15 را با هم جمع کنیم 120 می‌شود و عددابجد کلمه‌ی"سین"=120است. ازطرفی عدد 15 برابر با جایگاه عددی حرف "س" است که عددابجد حرف "س"=60 می‌باشد. و خداوند ، زمان را به ثانیه آغاز فرمود که ثانیه از ثانی شروع می‌شود یعنی از دومی. چنانچه حضرت حوا(س)، مؤنثِ آدم(ع)است یعنی دومی اوست که برایش زوج قرارگرفت و اُم یعنی مادر همه‌ی آدم‌ها(چه مرد و چه زن) تا قیامت است.

و در ظرفِ زمان هم در دنیا خلقت طول عمر هر موجودی در ثانیه شروع می‌شود (یعنی از ثانی).هر60 ثانیه یک دقیقه و هر60 دقیقه یک ساعت است. تمام رزق باطنی که 24 ساعت شبانه روز را به انوار روحانی و تمام رحمت‌های رحمانیت و رحیمیت مستفیض می‌گرداند برابر کلمه‌ی "وحی" است که عدابجدش 24 و جنس آن نور است و این روزی همیشه و درتمام زمان‌ها به ظرف پاک وجود یکی از رسولان و اوصیاء خداوند رسیده و می‌رسد و از وجود مبارک آن عزیزان به همه‌ی مخلوقات(چه زمینی و چه آسمانی،چه ظاهری و چه باطنی،چه دنیایی و چه آخرتی) می‌رسد.

4-پس وقتی خداوند کریم می‌خواهد که فرزند آدمیان را متولد کند به عدد9 ماه حمل را در وجود مادری قرارمی‌دهد که بلوغ جسمانیش،برابرِ گرفتن و عمل کردن به حدود خداوند(احکام) 9 سال تمام است. و جمع 9 با 9 برابر18=حی می‌شود(9+9=18=حی). اما همان‌طور که عدد را به 19 آغازکردم جالب است در این‌جا اشاره کنم که تا جنین 9 ماهش در حمل کامل نشود،زمان تولد نمی‌رسد (9ماه تمام و وارد ماهِ 10 شود که 19=10+9 می‌شود)و یا اگر سنّ یک دختر تا 9 سال قمری تمام نشود،بلوغ فرا نمی‌رسد(9سال تمام و وارد سالِ10شود که 19=10+9 می‌شود). این چه مناسبت است؟! اگر دقت کنید باید بلوغ وتولد هم به 9 عددباشد و هم نُه به حروف(نه=55 و10=5+5)،تا جمع عددی و حروفی را کامل بگیرد.پس ورودی حقیقی از باب 19 می‌باشد و درواقع به گنج عشر چراکه 10=9+1 می‌شود.

5-انسان در بلوغ احکامی،ورودی به قرآن پیدا می‌کند که آن‌هم میسر نیست مگراینکه از 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم واردشود. در احکام ِذبح، یک حیوان حلال گوشت هم اگر بخواهد به تکامل باطنی برسد (یعنی غذای انسان مؤمن شده و  از حیوانیت به انسانیت برسد)باید رو به قبله و با گفتن 19حرف بسم الله الرحمن الرحیم(به نیّت بسم الله سوره مبارکه حمد که کلّ قرآن است) ذبح شود.

اگر ارقام 19 را با هم جمع کنیم10می‌شود(10=9+1)که این همان اتممناهابعشری است که تا پیدا نکنیم، تولد حقیقی نمی‌یابیم و به اربعین عمر و اربعین عمل نمی‌رسیم.

حال می‌خواهم انشاء الله به حول و قوه‌ی خداوند متعال و عنایت امام زمان (ص)، عرفان چند عدد را که بلوغ مهندسی خلقت هستند بیان کرده و حقایق عرفان عددی را هم در گنج ولایت و رسالت و هم درسورِ قرآن کریم به رشته تحریر درآورم.

شرح عدد 24 که عدد جامع است

تمام شبانه‌روز ما 24 ساعت است(ازطرفی 24=وحی است پس 24 ساعت،مرزوقِ وحی الهی است).و به یک شبانه‌ روز(یکِ واحدجلّ جلاله) شماره می‌شودکه همه درس‌ها،جانِ توحید و معرفت به اوست که فرمود:قل هوالله احد. 24 ،عددِ جامع است زیرا:  1-  ضرب ارقام24 ، برابر 8 می‌شود(8=4×2) و عدد 8 را به عربی ثامن می‌گویند که ریشه‌اش ثمن است پس گران‌بهاترین و پرقیمت‌ترین گوهر عمل و رسیدن به قرب الهی زمانی بدست می‌آید که در این عمر به ثمن برسیم (که عدد درجات بهشت هم 8 است) و این عدد برابر عدد ولایت امام رضا(ع)است که ایشان ،ثامن الائمه می‌باشد و به وجود مبارکش تربت بهشت روی زمین آمد و قبر مطهرش آنجاست که وادی طور است و مشهد همه‌ی شهود عالم که از عالم اسرار به عالم سفل می‌باشد و تعالی مؤمنین به شرط رضا از عالم ظلمات به عالم نور؛ اعلا علیین است.

2- جمع ارقام 24 ،برابر6 می‌شود(6=4+2) که پایه‌ی اسرار اعداد خلقت هم ظاهری وهم باطنی است( در ادامه،بطور کامل توضیح داده خواهدشد)،هم در دنیا حدود هر ملکی 6 دانگ است و هم در آخرت 6دانگ بهشت نصیب مؤمنین می‌شود(انشاء الله)، قبر مطهر امام حسین(ع)6گوشه است و... .

3- تقسیم ارقام 24،برابر2می‌شود(2=2÷4) که حکمتی است که نمی‌توان نوشت! درواقع به3تا2تبدیل می‌شود:(ضرب ارقام 24=8=2×2×2 )(جمع ارقام24=6 = 2+2+2) و اگر 3 تا 2 را کنار هم بنویسیم می‌شود 222 که برابر با عددابجد نام مبارک حیدر است(حیدر=222) که خود،همان باب الله(ب=2) ورودی و خروجی تمام عالمیان می‌باشد.

4- تفریق ارقام24،برابر2می‌شود(2=2-4) که باز هم به سرّالاسرار عددی ظَهر الوجود؛تبیّن بین العابد و المعبود؛ نطق الله؛ باءِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که کلید و مفتاح گشایش رحمت‌های خداوند کریم است یعنی حضرت علی بن ابیطالب(ع){و درواقع همه ائمه معصومین(ص)}می‌رسیم.                            

24،عدد زوج و مقسوم‌های آن ،مهندسی خلقت است؛(12-8-6-4-3-2-1) که‌ در زیر،چند نکته برای مقسوم‌های عدد24 ذکر شده‌است :

*2تا12تا: درضمن این‌که شامل 2 صورت کامل است:شب و روز. درحالی‌که تمام عالم یوم(روز) را روشن می‌کند،حامل گنج لیل(شب) هم می‌باشد؛درقرآن کریم یک سوره به نام لیل آمده‌است(جالب است که از نظر نوشتاری بین دو سوره مبارکه شمس و ضحی قراردارد!). طبق آیه 6 سوره مبارکه حدید،خداوند متعال شب را از درون روز و روز را ازدرون شب خلق فرموده‌است"یولج الیل فی النهار و یولج النهار فی الیل...".

 

 

 

    10= 4+3+2+1

      24=4×3×2×1  

 

 

     26=6 +8+12

مقسوم

مقسومٌ علیه

 

1

24

24

2

12

24

3

8

24

4

6

24

12

2

24

8

3

24

6

4

24

جمع

جمع

جمع

36

(9=6+3)

59

(14=9+5)

168

(15=8+6+1)

                                   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

*4تا6تا: قرآن کریم حدودا شامل 6666 آیه است(4تا6) که همه وحی مُنزل الهی هستند (وحی=24)

*عدد6: این عدد، رکن و پایه‌ی ظهوری خلقت دنیا می‌باشد زیرا پروردگارعالم آسمان‌ها و زمین‌ را در 6 روز خلق فرمود(آیه4سوره مبارکه حدید:هوالذی خلق السماوات و الارض فی ستة ایام...). عدد6 ،از جمع سه عدد تشکیل می‌شود: یعنی :6=3+2+1 (که پایه‌ی خلقت بر این سه عدد است)

نقطه خشکی(به نام ارض) در 25 ذیقعده در مکه؛درقسمتی که امروزه خانه مبارک کعبه است،خلق شد. این مکان که قلب کره زمین است و بَکّه(یعنی برکه و برکت)مبارک است،محلّ وصل عالم سرّ ونور به عالم سفل و ظلمات دنیاست. و چون عدد6 = و است بنابراین خلقت روی حرف"و" قراردارد،چنانچه خداوندکریم می‌فرماید:انّا لله و انّا الیه راجعون.

حرفِ(و) به صورت (واو) خوانده می‌شود،عدد ابجد واو=13 است که برابر با جایگاه عددی حرف (م) است که عددابجد حرف م=40 می‌باشد.نکته مهم: در همین‌جا به امر خالق یکتا، خانه توحید؛خانه خدا بنا شده است. اینجا مقدس‌ -ترین و متبرک‌ترین قسمت روی زمین است ، در واقع قلب به میم کننده‌ی قلوب پاک است.

همان‌طورکه در ابتدا بیان شد ، خداوند اَحد جلّ جلاله دوست داشت خود را بشناساند(انّی کنت کنزا مخفیّا فاحببت ان اعرف). عدد ابجد اسم مبارک احد=13 است پس ارض(زمین)،آینه‌ی تمام نمای توحید و قبله‌ی عالمیان گردید. در حج واجب(تمتع) حاجی باید 13 عمل را انجام دهد یعنی وقتی حاجی واقعی می‌شود که به جایگاه طهارت زکی(40=م=13)برسد و در واقع جزو مخلصین و بندگان واقعی پروردگار عالم  قرار بگیرد. جالب است که دوره رسالت پیامبر(ص) هم در مکه،13 سال است. اگر ارقام 13 را با هم جمع کنیم 4 می‌شود (4=3+1)که یکی دیگر از مقسوم‌های عدد24 است.

*عدد4:  تمام کره زمین،4 نوع آب وهوا،4نوع خاک،4 فصل،4جهت(شمال-جنوب-شرق-غرب) دارد. کلّ 28حرف به 4دسته 7تایی تقسیم‌بندی می‌شود. از جمع اعداد 1تا4، عدد10 بدست می‌آید که حقیقت گنج 4روی 10 ، وجود مبارک ولایت چهارده معصوم(ص) هستند که آینه‌ی تمام قدّ (و به تمام معنای) صفات و جمال و جلال پروردگارعالم می‌باشند. در جمع ارقام 14 ، عدد5 بدست می‌آید که سرّ عالم بالای آن،وجود مبارک پنج تن(ص)و درواقع نورٌ واحد(ص) است و در عالم زمینی به مواردی مانند موارد زیر ظاهر شده است:

- صورت ظاهری زمین وتمام کهکشان‌ها، دایره(به شکل حرف ه=5) است.

-در کره زمین،5 قاره و 5 اقیانوس است(یعنی 5نقطه خاکیِ مهم و آبیِ مهم).

-در وجود خودمان: 5عضو، 5دستگاه، 5حسّ و... داریم.

-نزولات رحمت و گشایش فتح الفتوح باب رحمت در قرآن کریم،سوره مبارکه حمد است که ترتیب نزول آن به قلب مبارک پیامبر(ص)،پنجمین سوره است.

-پنجمین معصوم(ص)،وجود مقدس امام حسین(ع) و پنجمین امام،وجود مقدس امام باقر(ع) می‌باشند که هر دو عزیز در عاشورا حضور داشتند؛امام حسین(ع) به شهادت رسید و امام باقر(ع)،تمام علم عاشورا را افشاکرده است.

-پنجمین سوره قرآن(از نظر نوشتاری)،سوره مبارکه مائده است که در جزء6 شروع می‌شود و جایگاه ترتیب نزول آن به قلب پیامبر(ص)،112 است که4=2+1+1می‌شود . مائده یعنی غذای بهشتی که در جزء6 خداوند کریم به تمام مقامات عالم دنیا،سفره رحمتش را برای همه مخلوقاتش(در دنیا) گسترده است و همه از این خوان بهره می‌برند. عدد112 برابر با جایگاه نوشتاری سوره مبارکه توحید(اخلاص)در قرآن کریم است که نتیجه‌ی همه برکات، رسیدن به اخلاص و گنج توحید اوست.

نکته قابل توجه از عدد24:

در عالم سرّ، پروردگارعالم ظهور خلقت را از وجود معرفی فرمود. اول ،گنج وجودپیامبر(ص)که فرمود: لولاک لما خلقت الافلاک (اگر تو را خلق نمی‌کردم، هیچ کس یا هیچ چیز را خلق نمی‌کردم).بعد فرمود اگر علی(ع) را خلق نمی‌کردم، شما را خلق نمی‌کردم. و درمرتبه سوم فرمود اگر زهرا(س)را خلق نمی‌کردم ،شما دو عزیز را خلق نمی‌کردم(درکتاب عرفان آب به طور کامل توضیح داده شده‌است).

چنانچه حقیقت وجود پیامبر(ص) از حروف ، حرفِ الف وجود است و امیرالمؤمنین علی(ع) از حروف، حرفِ باء است (که معرفی شده است به باءِ بسم الله سوره مبارکه حمد). خیلی زیباست که عالم ظاهر دنیا آباد می‌شود به شرط اینکه در آن مکان آب باشد. اما اگر حرف الف و باء به تنهایی و جدا ازهم باشند،وجود آب ظاهر نمی‌شود پس باید این دو حرف با هم جمع شوند تا آب ظاهر شود یعنی:الف+ب=آب. عددابجد حرف الف برابر یک و عددابجد حرف ب=2 است که درجمع 3 می‌شود (3=2+1) و چون عدد 3 ظاهر می‌شود که برابر حرفِ (ج)است عالم دنیا، جهان می‌شود یعنی همه آباد می‌شود به جهیده شدن آنچه در اوست. این آب،حقیقت آبادی تمام عوالم از سرّ تا ظهور دنیایی است.چنانچه آب را مهریه‌ی حضرت زهرا(س) می‌نامند،پس در عدد 24 (6=4+2)که کلّ ظهورات به عالم دنیا مظهر می‌شود، در ارکان الفبای هستی و حقیقت 3عدد و در جمع یک و دو و سه می‌باشد(6=3+2+1). اگر این سه عدد را کنار هم بنویسیم 123 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه‌ی حسنه است (حسنه=123). آیه 201 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار(پروردگارا بده به ما در دنیا و آخرت حسنه و ما را ازعذاب آتش نگه‌دار).

خوب دقت کنید به ترتیب مقسوم‌های 24:( 6-8-12-4-3-2-1)

وقتی 4تا مقسوم اول را با هم جمع کنیم(10=4+3+2+1)، گنج عشر و 4روی 10 که درحقیقت 14 و 5=4+1 است بدست‌ می‌آید ، اگر در هم ضرب کنیم (24=4×3×2×1)24 می‌شود و  6=4+2  که (6)حامل همه‌ی اسرار خلقت است . پس چقدر مهم است که تمام نکات اسراری در مقسوم‌های عدد24 ، مهندسی شده است:هم گنج عشر است (در جمعشان از 1تا4) و هم کلّ24 (در ضربشان از 1تا4). در خودِ 24 هم: یکانش = دهگانش به توانِ2 (4 = 2 به توان2) می‌شود.

حال وقتی 3 تا مقسوم آخر را باهم جمع کنیم 26می‌شود(26=6+8+12) و 26=حدید یعنی حدودبندی ساختمان دنیا ، چراکه در ظاهر به معنی آهن است که چهارچوب ِ حدود همه‌ی بناهاست.درواقع همه‌ی چهارچوب خلقت در حدید است که به وجود مقدس امام زمان(ص) ظهور کامل دارد{جمع عددولایی(=12) ومعصومیت(=14) ایشان 26می‌شود}.

ازجمع مقسوم‌های24 ،عدد36 بدست می‌آید (36=6+8+12+4+3+2+1) که برابر با جایگاه عددی (میم) است و جمع ارقام 36 برابر 9می‌شود(9 =6+3) که سلطان اعداد است و سلطه‌ی 24 را نشان می‌دهد که هر چقدرهم شب وروز کوتاه و بلند شود ولی از 24 ساعت بیرون نمی‌رود و تمام مخلوقات در 24 ساعت شبانه روز عمر غرقند!

از جمع مقسومٌ علیه‌های24 ،عدد59 بدست می‌آید(59=4+3+2+6+8+12+24)که برابر عدد ابجد نام مبارک مهدی(ص) است که آخرین معصوم(ص) و تمام کننده‌ی رسالت و ولایت حقّه؛سلطان سلطان‌های عالم می‌باشد.جمع ارقام 59 برابر14 می‌شود(14=9+5)که آقا خود چهاردهمین معصوم(ص)است،درضمن جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود که همه به پنج تن(ص) یعنی نورٌواحد(ص) در عالم بالا و به توحید ناب و وحدانیت ذات اقدس الهی منتهی می‌شود چراکه همه برای معرفت اوست.

عدد24، 7تا مقسوم داردکه ازجمع 1تا7 عدد28بدست‌ می‌آید(28=7+6+...+2+1) که کلّ حروف قرآن است.و همان‌طورکه در اول مبحث عدد24 بیان شد؛کلّ قرآن کریم شامل 6666آیه مبارکه است که درجمع،24 می‌شود(24=6+6+6+6) پس در ظاهر از24 و در باطن از 28 حرف،کلّ قرآن کتابت شده است و کلام الله مجید برهمه‌ی عوالم،محیط است.

اگر 24 را در تعداد مقسوم‌هایش(یعنی 7) ضرب کنیم168می‌شود که برابر عدد ابجد "یا حاکم حلیم" است و جمع ارقامش می‌شود15(15=8+6+1) که برابرجایگاه عددی حرف "س" است و عدد ابجد حرف س=60 می‌باشد.دقت کنید،زمان با ثانیه ظاهر می‌شود که در 24 ساعت، هر ساعت 60دقیقه و هر دقیقه 60ثانیه است و از جمع ارقام 60 ،عدد6(6=0+6 )که همان جمع ارقام 24(6=4+2)و کلّ اسرار خلقت است، بدست می‌آید.درضمن این‌که آن حاکمِ حلیم ، عالم را در میزانِ حرف (س) {که قلب قرآن،سین است}خلق فرموده است. (مبحث حرف سین را در کتاب راز انسان مطالعه کنید).

چگونه می‌توانم این همه زیبایی را وصف کنم ؟! قلم عاجز از نوشتن است مگراینکه خدای مهربان لطف فرماید تا به روی کاغذ سطر شود!

 خداوند حکیم به رسولانش امر فرمود که خانه‌ی خود یعنی کعبه را به شکل مکعب بسازند.یکی از زیبائی‌هایش این است که مکعب،6 وجه و 12 ضلع دارد.خانه کعبه در ظاهر 4رکن دارد که 10=4+3+2+1 یعنی 4روی 10 و حقیقت 14 معصوم(ص)، و در باطن یا داخل کعبه، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) متولد شده که او روح و جانِ کعبه و ظاهر کننده‌ی نباءِ عظیم است. ایشان به عدد 12 بدنیا آمد{یک خودش و11ذریه معصوم(ص)که در بطن داشت} پس کعبه، حقیقت 14 معصوم(ص) و 12 امام(ع) است که در جمعشان عدد26 بدست می‌آید که 26، هم برابر عدد ولایی و معصومیت امام زمان(عج) و هم برابر کلمه "حدید" یعنی کلّ حدود احکام خداوند متعال است. جمع ارقام 26 هم 8 می‌شود که به عربی ثمن می‌گویند و امام رضا(ع)؛ثامن الائمه(ع) یعنی گرانبهاترین قیمتی که خداوند به شرط آن ، همه‌ی مخلوقات را به حصن  توحید (لا اله الا الله) ورودی می‌دهد تا به امنیت الی یوم القیامت برسند. {امام رضا(ع) در حدیث سلسله الذهب فرمود: ...بشرطها و شروطها و اَنا من شروطها}

نکته مهم: از اعداد مهمی که در عالم اسراریافتیم ؛ 5 و12 و14 است. اگر این اعداد را به توان 2 برسانیم {چراکه عالم دنیا در ورودی و خروجی باید از حرف "ب" بسم الله یعنی ولایت عظمای وجود مقدس امام علی(ع) بگذرد تا پاک و تطهیر شود و ب=2 است}و با هم جمع کنیم (365=52+122+142)365 می‌شود که برابر یک سال است. 65= دنیا  و 300=ش و صفت آن افشاکردن است، پس درواقع یک سال،تمام نهانی‌های عمر دنیا را افشا می‌کند.

 سال شمسی که 365 روز است اگر ارقامش را جمع کنیم 14 می‌شود (14=5+6+3) و سال قمری 354 روز است که اگر ارقامش را جمع کنیم 12 می‌شود(12=2+1)،پس جمع عدد سال قمری و شمسی 26 می‌شود(26=12+14) که همان حدید است (حدید=26) .

بین سال شمسی و سال قمری،11 روز فاصله است و عدد 11 ، برابر حرف یا و کلمه حج و هو است(حرف "ی" که در عربی" یا "خوانده می‌شود عدد ابجدش 10 است). اگر ارقام 11 را با هم جمع کنیم می‌شود 2 و ب=2 که این همان ورودی و خروجی عالم است.

این زیبایی‌ها، اسرار عددی 24 ساعت عمر دنیاست، درواقع حقیقت عدد 24 حدود خداوند و مهندسی خلقت است.بااینکه عدد ابجد کلمه‌ی حدید برابر 26 بود اما اگر حدود رعایت نشود (عددترتیب نزول سوره مبارکه حدید 94 است که برابر عددابجد" صد" و "عطیه" است) باید برگردیم به سوره‌ای که در جزء 24 قرآن است یعنی سوره مبارکه مؤمن که نام دیگرش غافر است.این سوره مبارکه از نظر نوشتاری چهلمین سوره قرآن است و عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص) 60 است.

در واقع راهی که خداوند گشاده قرارداد تا بندگانش هرگاه بخواهند به سوی او بازگردند که این مغفرت و غفران آن کریم است، دیگر اینکه اگر بخواهند در 24 ساعت عمر خود به مأمن یعنی جایگاه امن برسند باید جلوه‌ی نام مبارک خداوند به نام مؤمن شوند.این راه در صورتی میسّر است که به عدد 40یعنی اربعین عمل، قلب به میم شود تا سبز شود و بهار گردد و در واقع به جایگاه "یخرجهم من الظلمات الی النور" برسد‌.و انشاءالله به لطف بی‌‌‌نهایتش به درجه "لا خوف علیهم ولا هم یحزنون" نائل شود.

چون مهندسی عمل در 24 ساعت با سوره مبارکه غافر ظاهر می‌شود باید در جایگاه ترتیب نزولش(=40) به مأمن خود برسد و آن میسّر نمی‌شود مگر اینکه به ورودی قلب خاضع و خاشع شود که قلب قرآن ،سین است و عدد ابجد س=60 می‌باشد.در عدد 60 ،دو پیام نهفته است :

1-در تمام 24 ساعت که غرق در 60 دقیقه و 60 ثانیه است باید در محور رضای خدا به اخلاص برسد و موحّد شود ،به درجه مؤمن دست پیدا کند تا لباس مؤمن بر او پوشیده شود تا به انوار نورانی توحید و خلیفه الهی جلوه کند.

2- س =60 ؛میزان حروف است پس باید در گفتار و کردار و عمل خالصانه به میزان اقتدا کند و هرگز از قلب عالم امکان امام زمان (عج)جدا نشود و پای خود را پشت پای آن بزرگوار بگذارد و هرگز به دلخواه خود ، عمل نکند که درغیر این‌صورت از میزان بیرون می‌آید.

جمع اعداد 1 تا 24 برابر 300 می‌شود:

اگر اعداد 1 تا 24 را با هم جمع کنیم 300 می‌شود (300=24+23+ ... +2+1) که برابر با عدد ابجد حرف (ش) است که صفت افشاکنندگی دارد ، پس خداوند منان آنچه را که اراده و مشیتش است که از عالم اسرار معارف و معانی و اسماء ذات اقدسش در دنیا و در عدد 24 ساعت (که جامع اعداد باطن قرآن و اهل بیت(ص) است) افشا شود ، همه را ظاهر می‌فرماید. چنانچه مخلوقات به اذن و اراده‌اش خلق شده‌ و می‌شوند تا روز قیامت ،  و گنج  و کنز اسرارش افشا می‌شود تا راه رسیدن به کمال و قرب خودش برای کسانی‌که عبد و بنده خالص او هستند به صورت بالفعل (از بالقوه) انجام شود.

شین،حرفِ جامع است زیرا عددابجد شین=360 می‌شود و هر دایره‌ای 360 درجه دارد پس 24 ،برابر کلّ درجات دایره‌ی هستی است. یعنی در این دنیا باید مخلوقات به تمام درجاتِ24 ساعت عمر خود برسند. عدد کلمه احاطه=24 است،پس عدد24 احاطه‌ی وجودی ، ظاهری و باطنی به تمام مخلوقات مخصوصاً انسان دارد.

همچنین 300 ، برابر است با عدد ابجد کلمه صراط ، که باید همه انسان‌ها در دنیا صراط را بشناسند و رهرو صراط مستقیم باشند و آن ، راه ندارد مگر آنکه استقامت و صبر و بردباری داشته باشند. جالب است که 14 حرف از حروف مقطعه در قرآن کریم ، بدون تکرار است و اگر این حروف کنار هم نوشته شود ، می‌شود : صراط علی حق نمسکه !  که نتیجه شناخت صراط واقعی است.

از طرفی 300 ، برابر است با عدد ابجد کلمه فکر ، که خداوند کریم فکر را مخصوص انسان قرار داد و در کلام الله مجید بارها دعوت به تفکر و تعقل فرمود. فکر و اندیشه صحیح باعث اکتشافات و اختراعات و زندگی کردن به شیوه صحیح است . و 300 ، برابر با عدد ابجد کلمه منیر است یعنی از ظلمات خارج شده و به وجودی که خود ، منبع نور است تبدیل می‌شود تا لباس مؤمن بپوشد ، که درواقع تولد واقعی و حقیقی انسان‌های قبول شده درگاه خداوند متعال است. جایگاه عددی کلمه منیر=57 است که برابر با جایگاه عددی کلمه طهارت می‌شود و این نهایت کمال انسان است. جایگاه عددی کلمه صراط و کلمه فکر با هم برابر است (=48) که 48 ، برابر با جایگاه عددی کلمه فاتح می‌باشد. پس اگر این مهندسی عملی برای هر کس میسر شود ، پیروز دنیا و آخرت است و چنان تسهیلاتی برای خود می‌فرستد که هرگز فقیر نمی‌شود. 

جالب است که این افشاگری ، هم مرتبه طولی است و هم عرضی . در طول به عدد 300 نشان داده شد و سیصد به حروف در عرض ، معنا را افشا می‌کند. چنانچه عدد ابجد سیصد=164 که برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است و خلقت ، از نقطه ارض شروع شد . واقعا مهندسی خلقت ، همه در نظم خاص خود ظاهر شده‌است که در جمع ارقام 164 به عدد 11 می‌رسیم (11=4+6+1) که برابر عدد کلمه حج و هو است و در جمع ارقام 11 به 2=ب می‌رسیم (2=1+1). آیا همه‌ی این زیبایی‌ها ،افشای توحید و همه ، معرفت ذات اقدس هو الله احد نمی‌باشد ؟!

خوب دقت کنید ! در نقطه ، به باءِ بسم الله رسیدیم. جایگاه عددی کلمه نقطه {که در عدد ابجد با سیصد برابر بود(=164)} 47 می‌شود که برابر با جایگاه عددی نام مبارک امام حسین(ع) و امام رضا(ع) است {نقطه= 47= حسین(ع) =رضا(ع)} ، همان جان دو محوریتی که افشاء نزولات از گنج عشر به عالم ارضی و عروج از گنج رضا به عالم قرب ، همه‌ی اسرار افشاء عدد جامع 24 و حقیقت نظام مهندسی به عدد 2 می‌باشد. جمع ارقام 47 برابر 11 می‌شود(با همان معانی ذکر شده از عدد 11) و جمع ارقام 11 برابر 2=ب را آشکار می‌کند.

اما خود عدد 47 : در تولد مولود انسانی ، هر جنین در شکم مادر ، یک دوره‌ی 40 هفته‌ای را طی می‌کند تا به کمال بلوغ جسمانی برسد و تولد پیدا کند، یعنی 40 تا 7 تا که می‌شود 280 روز . پس مهندسی خلقت یک نوزاد از نقطه‌ی نطفه بر دو محور گنج عشر اباعبدالله الحسین(ع) و محوریت عروج رضا(ع) به تکامل ظاهر و باطن می‌رسد و خداوند در 4 ماه و 10 روز جنین ، از روح نورانی خود به او می‌دمد (انّی نفخت فیه من روحی) تا مخلوق با سرمایه کامل و دست پُر به دنیا قدم گذارد و در دنیا که محلّ افشاء همه‌ی مقامات باطنی اوست در تحت هدایت ولایت کبرای ائمه معصومین (ص) و کتاب نورانی قرآن و با محبت و زحمات والدینش به تکامل بلوغ جسمانی و روحانی برسد.

وقتی ظرف عمر انسان پُر(تمام) می‌شود  به نقطه‌ی انتهای عمرش می‌رسد البته این نقطه انتها با نقطه شروع خیلی تفاوت دارد. خداوند متعال درآیه 54 سوره مبارکه روم می‌فرماید: الله الذی خلقکم مِن ضعفٍ ثمّ جعل مِن بعد ضعفٍ قوّةً ثمّ جعل مِن بعد قوّةٍ ضعفًا و شیبة... . پس فرمود که من شما را در ضعف تولد کردم و به قوه جوانی رساندم و از آنجا دوباره به ضعف پیری می‌رسانم... (که همه ، حکمت آن حکیم محض است). اما ضعف اول با ضعف آخر تفاوت دارد مثل نقطه‌ی نطفه در اول و رسیدن به نقطه انتها که مرگ است. زیرا همانطور که متذکر شدم در نقطه اول خداوند ، بالقوه‌ها را کامل به ما عطا فرمود که با قدرت یافتنمان تحت رهبری ولایت کبرای معصومین(ص) و قرآن کریم (اگر به خوبی استفاده شده باشد) بالفعل می‌شود ، آنگاه به شاخه و برگ و سبزی و در نهایت به گل و میوه می‌رسد.حال که دوباره خزان می‌آید بعد از این بهار بالقوه‌ها به صورت میوه‌های دانه‌دار چیده می‌شود و دانه‌ها ، سرمایه‌هایی هستند که گنج بالقوه را برای باغِ همیشه بهار بهشتی به میوه تبدیل می‌کنند ، میوه‌های بی‌هسته‌ای که تمامی ندارد زیرا آنجا فقط استفاده با لذت است و زحمت دیگر تمام می‌شود.

پس بعد از ضعف اول به قوّه رسیدیم (جایگاه عددی کلمه قوه=30 =یک و عدد ابجدش 111 =الف است)، عدد یک ِ قامت انسانی ما به تمام و کمال بالقوه ، مستقیم می‌شود و در تحت تعلیم و تربیت ، علم و کاردانی به صورت و سیرت انسانی ظاهر می‌شود و آنگاه ازدواج ، ظاهر شدن نسل و خلاصه آثار رفتارها و کردارها و تمامی باقیات صالحات ، صِفرهای بالقوه‌ای می‌شود که در پیشاپیش عدد یکِ وجود ما ظاهر می‌شود. حال آن آثاری که خداوند در آیه 12 سوره مبارکه یس فرمود: ...نکتب ما قدّموا و آثارهم ... از بعد از نقطه‌ی انتها ، ظاهر می‌شود(الی یوم القیامه) . فقط خدا می‌داند که پیشاپیش یکِ وجود ما چقدر صفر ، به عمل ما قدرت می‌دهد که نتیجه‌اش می‌شود جنّات تجری مِن تحتها الانهار ! (اللهم الرزقنا) قابل توجه است که خداوند کریم این سفره کرامتش را چگونه برای مخلوقش پهن کرده که اگر شاکر باشند تمام نشدنی است و الی یوم القیامه ادامه دارد. امیدوارم که ما از شاکران باشیم.

همانطور که قبلا ذکر شد یکی از پر معناترین اعداد ، عدد 28  است که عدد کامل نام گرفته ، در اینجا یادآور می‌شوم که اشاره به این اعداد به منظور کمال عدد 24 و رمز افشای عدد 300 آن است ، در تعداد مقسوم‌هایش که 7 مقسوم دارد و جمع اعداد 1 تا 7 برابر 28 می‌شود(28=7+...+1) و عدد 28 ، برابر با نام زیبای وحید خداوند عزّوجلّ است و تمام کلام الله مجید یعنی قرآن عزیزمان که تماما گنج توحید می‌باشد از 28 حرف است یعنی به عدد نام مبارک وحیدِ خداوند ، تجلی دارد. در جمع جزء های قرآن ، 30 جزء را درک می‌کنیم که برابر با عدد ابجد حرف (ل) است که جلوه توحید می‌باشد. پس خیلی زیباست که عدد 24 که احاطه وجودی بر تمام شبانه روز ما را دارد به کمال عدد 28 ، توحید را معنا می‌کند که اصل مبنای خلقت و هدف رسیدن مخلوق به آن است ، پس دریافت حقیقت توحید غرق شدن در دریای لا اله الا الله است. که کلّ قرآن به دست آورنده‌اش ، تمثیل و معنا می‌شود {وجود مبارک پیامبر(ص)} و به سیرت و فعلیت عمل ظاهر می‌شود که علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) ، ولی الله هستند و حجت‌الله الاعظم و کتاب مبین و در جایگاه حق توحید تجلی کرده‌اند و دائما در این جایگاه قراردارند.

امیدوارم خوب متوجه شده باشید! زیرا چه بخواهیم و چه نخواهیم در شب اول قبر و در قیامت ، همه افشاء عدد 300 در 24 ساعت دنیا و آخرت است! پس بکوشیم تا بهترین را برای خود بفرستیم. انشاء الله عاقبت متقین ، مخلصین و مقربین نصیبمان شود.

سوره 24 قرآن کریم ازنظر ترتیب نزول؛(سوره مبارکه عبس)

سوره مبارکه عبس، شامل 42 آیه است{42= جایگاه عددی حسنه =سته=شش=اسلام} و در جزء 30 قرار دارد.عددترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص)24  و عدد ترتیب نوشتاری آن در قرآن کریم 80 است {80=وجه‌الله=اعداد = یسبح}. عبس یعنی رو ترش کردن،اخم کردن به تمام هواهای نفسانی که خداوند متعال نهی فرموده است و درواقع خصوصیت مخلصین درگاه الهی است. عبس، ریشه‌ی نام مبارک عباس(ع)هم می‌باشد که ایشان نمونه حقیقی عمل به این سوره مبارکه است که تمام محسّنات جامع عدد 24 را درجه گرفت و به بهترین نمره‌ی عالم، با دوبال ملکوتی به قرب الهی پروازکرد.در عاشورا، 9 مقام تسعه گرفت و جایگاه روز تاسوعا به ایشان اختصاص یافت.

سوره 24 قرآن کریم از نظر نوشتاری؛ (سوره مبارکه نور)

سوره مبارکه نور، شامل 64 آیه است{64=الله اکبر=دین=کلید=کشتی} و در جزء 18 قراردارد. عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص)102 {102=اعلا=ایمان} و عدد ترتیب نوشتاری آن در قرآن کریم 24 است.

درحقیقت بعد از همه‌ی این مباحث،متوجه می‌شویم که هدف خلقت پروردگار عالم،رسیدن به نور هدایت است و خداوند خود را به آیه نور(آیه35)، نور آسمان‌ها وزمین معرفی می‌فرماید"الله نور السماوات والارض..." و در تفاسیر، چهارده معصوم(ص)را در این آیه معرفی می‌کنند.

درحالی‌که نام این سوره مبارکه ؛ نور است اما اولین آیات حجاب در آن آمده است. نکته خیلی زیبا اینجاست که تا باغبان،حجاب برای دانه نگذارد(یعنی رویش خاک نریزد) دانه‌اش با ریشه و ساقه سالم به کمال رشد نمی‌رسد تا گل و میوه دهد (به کمال رشد نمی‌رسد) و درواقع هدف باغبان از کاشتن دانه در دل خاک به عمل،ظاهر نمی‌شود!

پس خداوند حکیم در عدد بیست و چهارمین سوره‌ی قرآن کریمش،بهترین هدایت و بهترین اهدایی رحمتش یعنی حجاب را پرده برداری می‌فرماید تا 24 را بشناسیم و این همه،زیبایی عرفان مهندسی خلقت است.

جایگاه عددی حرف  خ =24

عدد ابجد حرف "خ" =600 است که برابر عددابجد کلمه عصمت(مقام به طهارت رسیدن بنده در نزد خداوندکریم) می‌باشد.جایگاه عددی حرف"خ" برابر 24 است که جمع ارقامش 6 می‌شود(6=4+2) و 6،پایه‌ی60 و 600 است.

یکی از صفات حرف (خ) خروره ،یعنی گیر دادن،امتحان کردن و آزمودن است.

بنابراین وقتی در بطن عدد24 ،حدود خداوند است پس باید برای نگه داشتن وحفظ حدود الله ، دائماً در صفت حرف (خ) قراربگیریم و در هر آن ولحظه‌ای، امتحان خلوص دهیم و در آزمایش به رضا رسیدن ( یعنی از خودِ خودیت رها شدن و به رضای او پیوستن) موفق شویم تا به نقطه‌ی اوج عصمت واصل شویم. 

عدد ابجد کلمه عصمت الله که مقام انسان کامل است برابر 666 و جمع ارقامش 18 می‌شود (18=6+6+6).جالب است هنگامی‌که حروف کلمه‌ی" انسان"تفکیک و به عدد ظاهر می‌شود هم در نهایت به عدد666 می‌رسیم.

              ا ن                  س                     ا ن

             51         +         60          +        51   =     162  

         6=1+5               6=0+6               6=1+5               666 و 18=6+6+6  

درواقع رسیدن به این عدد و درجه اول فقط برای معصومین(ص) و بعد پیامبران و اوصیاء آن‌ها و در مقام تنزیل ، مقام مقرّبین و سابقین و انسان‌های برگزیده‌ی مؤمن است. از آنجایی‌که عدد18=حی است پس در این مقام، انسان به درجه‌ی حی می‌رسد و زنده واقعی می‌شود."...یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه..." (آیه10 سوره مبارکه فاطر). اللهم الرزقنا 

عدد 24 در سن بلوغ خانم‌ها وآقایان (24=15+9)

سن بلوغ آقایان 15 سال است، درحالی‌که(در خلقت)جمع یک تا9 هستند {آدم=45=9+8+... +2+1} پس 24=9+15  و سن بلوغ خانم‌ها 9 سال است، درحالی‌که(درخلقت) جمع 1 تا 5 هستند یعنی 15 {حوا=15=5+4+3+2+1}پس 24=15+9 ، بنابراین هم مرد و هم زن ، مقام عدد جامع 24 را دارند. جمعِ 2  تا 24 برابر 48 می‌شود که جایگاه عددی کلمه ربیع=فاتح=هشت=48 است. درنتیجه از ازدواج موفّق بین دو مؤمن، آن خانه در جایگاه ربیع(بهار) قرار می‌گیرد و فاتحِ هشت درِ بهشت می‌شوند.انشاء الله 

در قرآن کریم 24 بار اسم زن(امراه) و24 بار اسم مرد(رجل)آمده است!

اگر سنّ بلوغ آقایان و خانم‌ها را با هم جمع کنیم باز هم عدد 24(24=9+15) بدست می‌آید!

 

شرح کلمه‌ی ساعت، در 24 ساعت

اگر زیبایی اعداد را متوجه شده باشید، این نکته تکان دهنده است و شگفتی و  اعجاب انسان را به این همه عظمت و لطف خدای مهربان در مهندسی خلقت برمی‌انگیزد! همان‌طور که بیان شد سقف اعداد تا 9 است، سنّ بلوغ خانم‌ها و آقایان که به عدد 9 و 15 است و در جمع 24 می‌شود، 15= جایگاه عددی حرف "س" به عددابجد 60 که تمام مخلوقات دراین ظرفِ میزان خلق شده‌است و دقایق وثانیه‌ها به عدد 60 ظاهرشد درحالی‌که 60 دقیقه برابر یک ساعت است. حال نکته‌ی زیبا اینجاست: عدد ابجد ساعت=531 و حروفش همان حروف تاسع(یعنی 9 به حروف) است {ساعت=تاسع=531}. جمع ارقام 531 برابر9 (9=1+3+5) و عدد9،سلطان اعداد است و ضرب ارقامش برابر 15 (15=1×3×5) می‌‍‌شود که 6=5+1 .

جایگاه عددی ساعت=54=جایگاه عددی "قرآن" است. جمع ارقام 54 برابر9 می‌شود(9=4+5)و ضرب ارقامش20 می‌شود(20=4×5) که برابر حرف کاف است(ک=20) یعنی 24ساعت و کلام مبارک خدا برای شما کافی است{یکی از اسماء قرآن،کافی است "الیس الله بکاف عبده..."(آیه36سوره مبارکه زمر)، قرآن کریم شامل حدود 6666 آیه است که جمع ارقامش 24 می‌شود (24=6+6+6+6) و جمع ارقام 24 برابر 6 می‌شود که پایه‌ی 60 است(6=4+2)}.

اندیشمندان و کسانی‌که تشنه‌ی معارف خلقت هستید خوب دقت کنید! این‌جا چه بلوغی را متوجه می‌شوید؟! خالق قادر و توانا چگونه نظم هستی را در سرّ پایه‌ی خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) در جسمانیّت، به ظهور تمام هستی ظاهر کرده‌است؟! پس سرّ اعداد 9 و6 و3 چیست؟! { (آدم=45 و 9=5+4) ، (حوا=15 و 6=5+1)،(پایه‌ی خلقت در 6 روز،روی عدد3 ظهور دارد زیرا جمع اعداد 1تا3 برابر6 می‌شود؛6=3+2+1) }.

اگر این سه عدد را با هم جمع کنیم 18می‌شود(18=9+6+3) و 18=حی=جایگاه عددی حرف ص (که چشمه‌ی فیوضات حقّ تعالی است)می‌باشد. ازآنجائی‌که در عالم سرّ، اسرار از گنج واحدجلّ جلاله به عدد یک و درحروف به الف ظهورداشت،(9+6+3 ) را با 1 جمع کنیم 19 =واحد می‌شود که جمع ارقام 19 برابر10 و تمام گنج 4روی 10 و ولایت 14معصوم(ص) است.

حال اگر 9و6و3 را در هم ضرب کنیم 162می‌شود(162=9×6×3)که برابر عدد ابجد کلمه انسان است که تمام عوالم هستی در وجودش خلاصه شده‌است و جمع ارقام 162 برابر9می‌شود(9=2+6+1 )

 124000 (تعداد پیامبران الهی) 

پروردگار عالم، دایره‌ی حدود الهی رسولانش را به عدد 124000 قرارداد. درواقع برداشتن حجابِ(=14) نعمتِ عدد24 بر بندگان، چنان عظیم است که برای رساندنش به حقیقت اربعین 4 روی 10 یعنی ظهور وتجلی انوار 14 معصوم(ص) ؛ اربعین حقیقی و ربیع واقعی و گنجی که افشاکننده‌ی تمام اسرار وحدانیّت یکتا خداوند کریم جلّ جلاله است و رسیدن به حکومت نور(یخرجهم من الظلمات الی النور) ، 124000 پیامبر عالی مقام فرستاده شد که هریک از این عزیزان، عمر خود را صرف هدایت مردم کردند و جان خود را تسلیم جانان نمودند.

بنابراین برای هر یک ساعت شبانه روز حقیقی( که همه‌ی عمر دنیا یک شبانه روز است)، 1000 (به عدد الف)پیامبر فرستاده شده است که 24×1000 می‌شود 24000. و عدد 100 برابر حرف( ق ) است ،یعنی نگهدارنده 24000 می‌باشد. پس این گنج عظیم که حقیقت مهندسی آخرت انسان‌هاست به چه قیمت گرانی که همان ثمن است به ما عرضه شده است! و ما باید چگونه این اعداد را به عنوان مهندسی چهارچوب حدود الهی برای قیامت بفرستیم؟! امیدمان به فضل اوست (هذا من فضل ربّی).

اما از جمع ارقام 124000، عدد 7 بدست می‌آید (7=0+4+2+1) که تمام آن در 7 آیه سوره مبارکه حمد غرق است.(عدد ابجد کلمه حمد=52  و جمع عددابجد حرف اول وآخر سوره مبارکه حمد هم 52 می‌شود(ب+ن) و 7=2+5 که برابر تعداد آیات این سوره است) .

نکته بسیار جالب :  همان‌طورکه پروردگارمان، اشرف مخلوقات خود را انسان کامل خلق فرمود و تمام انسان‌ها به تبعیت، نسبت به موجودات دیگر، اشرف و خلیفه الله شدند. خداوند حکیم آنچه در عالم خلقت است را یکجا به انسان داده است و انسان را بردارنده‌ی حمل قرآن کریمش قرار داده است.(آیه21سوره مبارکه حشر: لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة الله ...). حال اگر حرف اول و آخر سوره مبارکه حمد را کنار هم بنویسیم ، "بن" می‌شود(بسم الله ... والضالین) که فرزند آدمی ابن و بنت خوانده می‌شود یعنی همه‌ی حمد و به عبارتی کلّ قرآن در وجودش قرار دارد (البته به طور کامل در وجود معصومین(ص) است) .

تعریف کلمه‌ی هندسه

می‌توان گفت هندسه علمی است که صورت تصویری از حجم و محیط و... اشکال هر سیستم سازندگی چه در خلقت ظاهری برای هر جسمی و چه برای ساختن ساختمان آخرتی را نشان می‌دهد. عدد ابجد کلمه هندسه=124 (یعنی نگهدارنده 24)که 7=4+2+1 و جایگاه عددیش 43  است که 7=3+4 می‌شود. پس علم هندسه علمی است که از مقدار و اندازه ، مساحت و محیط ، طول و عرض و ارتفاع ، عدد و رقم صحبت می‌کند و عالمش را مهندس می‌نامند (زیرا ریشه‌ی کلمه مهندس ، هندسه است).

افلاطون می‌گوید: «خداوند دائم به کار هندسه مشغول است».

عرفان هندسی خانه خدا

همان‌طورکه می‌دانید خانه مبارک خداوند متعال به شکل مکعب است که از 6 وجه تشکیل شده است (هر وجه آن مربع است) که هر یک از این اشکال و اندازه‌ها، اسرارآفرینش و بلوغ خلقت است! به این مکان مقدس، کعبه می‌گویند و عددابجد کلمه کعبه=97 است که 16=7+9 و 7=6+1 پس خانه خدا ، باطن حمد است.

اما ریشه‌ی کلمه مربع،ربع است به معنی سبز شدن و بهار و در اعداد به معنی 4 است. یکی دیگر از معانی ربع یعنی اقامت کردن،ایستادن. چنانچه دانه وقتی از دل زمین می‌روید، سبز می‌شود و بر روی ساقه‌ی خود قیام می‌کند و می‌ایستد و در جایگاهی که ریشه کرده است، اقامت می‌گزیند.

بنابراین خداوند حکیم خانه‌ی خودش را مربع قرارداد تا محلّ اقامت دین و جایگاه اقامه‌ی احکام دین ، مخصوصاً نماز باشد. که در قرآن کریم 68 بار کلمه صلوه آمده است، اما با تأکید اقم الصلوه (نماز را بپا دارید). در واقع یعنی درحالی‌که نماز بدون خانه خدا که قبله مسلمین است باطل است (باید رو به قبله خوانده شود)، ولی باید نماز ، در قلب هرکس اقامه شود سپس در منزل و هرجا که سجاده‌اش به سجده خدا پهن می‌شود ، آن‌جا برایش مربع نماز بپا می‌شود.

پس درواقع پروردگار عالم ، کعبه را با هزاران حکمت قرار داد که یکی از آن این است که در هنگام نماز وقتی قلبی به اقامه در وجه باطن ، رو به خانه خدا که قلبِ عالم است اقامه نماز می‌کند، در حقیقت عمر زندگی دنیا و عمر زندگی آخرتی خود را به قیام بهار و سرسبزی عمل آباد می‌کند و هر آن، بنده در مقابل مولایش تربیع می‌شود و دانه‌های ناشکفته‌ی وجودش سبز می‌شود. شاید به همین دلیل است که خداوند کریم در کلام نورانیش نمی‌فرماید: إقرا الصلوه (نماز را بخوان) ، بلکه می‌فرماید: أقم الصلوه (نماز را بپا دار)تا در حقیقتِ نماز، به اقامت حقیقی مقیم شویم و آن میسر نمی‌شود مگر اینکه به صاحب نماز و جان نماز و امام نماز اقتدا کنیم ؛ یعنی به مولایمان صاحب الزمان مهدی موعود(عج) .

مربع 4 ضلع دارد . برای بدست آوردن محیطش یک ضلع را در 4 ضرب می‌کنیم و برای مساحت یک ضلع را در خودش ضرب می‌کنیم. محیط اطرافش، تمام زمین خداست که به چهار فصل ظاهر می‌شود؛عالم به 4 فصل به حقیقت ربیع دنیا می‌رسد. و برای مساحت، عددِ ضلع در خودش ضرب می‌شود چون صاحب بهار و خالق بهار است که عالم در مساحت خلقتش همه در ربیع، خلق شده است و هرگز کسی در ساحت پاکش راه ندارد مگر اینکه به اربعین ربیع دست پیداکند(در کتاب عرفان عدد ده ؛گنج عشر به طور کامل توضیح داده شده است).

و حقیقت ربیع همان‌طورکه از مربع خانه‌ی خدا(خانه توحید)به عالم، دحوالارض شده است، در عالم اسرار گنج توحید را خداوند متعال به نام زیبایش احدجلّ جلاله ظهور فرمود که خود را این‌چنین معرفی فرمود:قل هو الله احد. عدد ابجد احد=13 و 13 برابر است با جایگاه عددی حرف" م "که عددابجدش 40 می‌باشد. و عدد 13 ،جایگاه طهارت و حقیقت تسبیح و تنزیه و قدّوسیت و سبّوحیت خالق یکتا که حقیقت گنج بهار و سبز شدن و اقامه همه‌ی مخلوق به وحدانیت خالق خود می‌باشد و در جمع ارقام 13 (4=3+1)عدد 4 بدست می‌آید که همان ربع و ریشه ربیع است و پایه‌ی عدد40 که اربعین است،می‌باشد.درواقع گنج، از جمع عدد 1 تا4 ظهور پیدا می‌کند (10=4+3+2+1) که عدد عشر حاصل می‌شود، درواقع 4روی 10 است؛ وجود مبارک 14 معصوم (ص)،حقیقت بهار و ربیع حقیقی که تمام انسان‌ها را به ولایت و رسالت و امامت و مقام خلیفه الهی خودشان به بهار الی یوم القیامه بهشت راهنمایی و رهبری می‌فرمایند و فقط این چهارده نور مقدس(ص) هستند که در مقام تنزیه و تسبیح معصوم خلق شده‌اند و معصوم هستند و معصوم می‌مانند(آیه 33 سوره مبارکه احزاب:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا). تمام مخلوقات در اسرار عالم بالا که همه در یک نور جمع هستند {به نام نورٌ واحد(ص)}از این نور مطهر خلق می‌شوند و پیامبران بزرگوار از نور ائمه (ص)خلق شده‌اند(آیه 1 سوره مبارکه نسا: یا ایها الناس اتقوا ربکم خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها ...) .

خانه مبارک خدا 12 ضلع و6 وجه دارد و هر ضلع حدود 15 متر و خلاصه هر کدام از اعداد ، اسرار خلقت است که در کلام نمی‌گنجد! عدد ابجد کلمه کعبه=97 است که جمع ارقامش 16 می‌شود(16=7+9) که برابر با جایگاه عددی حرف "ع" است. و جمع ارقام 16 هم 7 می‌شود(7=6+1)که برابر تعداد آیات حمد است و کعبه، باطن حمد و عالم، در حمد خداوند غرق است. اگر ارقام 97 را در هم ضرب کنیم 63 می‌شود(63=7×9) که برابر سنّ مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است. ازطرفی همان‌طورکه کعبه، خودش شکل مربع  دارد ، عدد 63 برابر جایگاه عددی کلمه اربعین است{ عدد ابجد کلمه اربعین=333 (9=3+3+3) و جایگاه عددیش 63 (9=3+6) می‌شود}. پس باطن کعبه که رسالت و جان باطن آن، ولایت است. و خداوند کریم تولد نورانی وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) را از درون خانه کعبه ظهورداد تا چشم‌ها ببینند و دل‌ها زنده شوند و عمل‌ها به ربیع دنیا وآخرت برسد. وهمان‌طورکه می‌دانید در ماه قمری 2 ربیع وجود دارد(ربیع الاول و ربیع الثانی) و در 17 ربیع الاول تولد نورانی حضرت رسالت پناه؛محمد مصطفی(ص) و فرزند نورانیش امام صادق (ع) می‌باشد.پس جان کعبه ، در حقیقت وجود مقدس 12 امام(ع) و 14 معصوم (ص) است که معرّف و رساننده پیام حق از خداوند به انسان‌ها و هدایت کننده آن‌ها به قرب خداوند هستند و درحقیقت، معرّف واقعی خداوند هستند.(اللهم صلّ علی محمد و ال محمد  و عجل فرجهم)

خانه خدا که به شکل مکعب است، 6 وجه مربع دارد که هر مربع 4 ضلع دارد. درواقع 24 ضلع می‌شود(24=4×6) که احاطه وجودی به تمام شبانه روز مخلوقات دارد. ولی چون اضلاع دوتا دوتا برای هر مربع، روی‌هم قرار می‌گیرد به نمایش 12 ضلع ظاهر است و 12 ضلع در باطن ، تمام شب که پنهان است و تمام روز که عالم آشکار است ، می‌شود. 

مثلث                   

در این قسمت سعی دارم با شرح مثلث و دایره در مهندسی خلقت، راهی به سوی کسب معارفش باز کنم تا انشاء الله بیشتر دقت کنیم و متوجه اسرار خلقت شویم.مثلث با سه ضلع ، پایه‌ی کلّ اشکال است(ساختمان همه‌ی اشکال هندسی، مثلث است)و ریشه‌ی عددی مثلث ، ثلث یعنی 3 است. در عالم اسرار ، پایه ظهورخلقت عددی، 1 و 2 و 3 می‌باشد. درواقع ذات اقدس خداوند متعال، فرد است و هرگز در عدد نگنجد و خود را به نام مبارک احد جل جلاله معرفی می‌فرماید که این نام زیبا ، شامل سه حرف است(حروف ، مخلوق خداوند کریم هستند و او خود را به نام‌های زیبایش معرفی فرمود).

این مثلث 3 ضلع دارد و این سه خط ، همان سه تا عدد 1 درحرف الف(=111) است (پس باطنش، همان گنج الف است)درحالی‌که الف ،یک حرف است اما به سه حرف گویش می‌شود. این مثلث به صورت قائم الزاویه است زیرا پروردگار هستی وقتی ظهور خلقت روی زمین را اراده می‌فرماید، از نقطه‌ی ارض که زیر خانه مبارک خودش است آغاز می‌کند و قامت خانه‌ی خود را روی آن نقطه {به امر واجب الاجرای خودش و به دست پاک‌ترین انسان‌های روی زمین(اولین بار، حضرت آدم(ع) و حوا (س)} قائم می‌کند (درواقع قیام می‌دهد که آنجا محلّ ظهور قائم آل محمد(ص) است). زاویه قائمه در دنیا،90 درجه است. و 90 برابر عدد ابجد حرف "ص" است. صورتِ باطن صاد ، چشمه‌ای از آب کوثر در عرش است و مُحاذی آن چشمه در دنیا ، در کنار خانه خدا چشمه‌ی زمزم است.

پس نقطه هنگامی به گردش می‌آید که پرگار هستی به مرکز آن (درواقع سرّ نقطه)و به فراخی شعاع که وسعت هستی است(به اراده و مشیت خالق بی‌همتا) دایره را افشا می‌کند.

دایره        

بنابراین خالق یکتا ، شکل ساختمان بندی عالم را (در ظهور) به شکل دایره قرارداد. دایره از اشکال مقدّس خوانده می‌شود زیرا در محیط و مساحت و شعاع و قطر که هر یک از 4 ابعاد هندسی است، اندازه گیریش تعریف عرفانی و مخصوصی دارد. دایره نسبت به اشکال دیگر استثنا است چرا که طول و عرض و ارتفاع، خصوصیات همه اشکال است اما دایره در قطر و شعاع و عدد پی(14/3) تعریف می‌شود. و در دایره ، نقطه شروع و نقطه پایان در هر جای کمان دایره هم باشد به هم می‌رسد . بنابراین عالم به صورت دایره است زیرا در شروع  ؛ انا لله است و پایان هم؛ انا الیه راجعون می‌باشد.

آنکه پر نقش زد این دایره‌ی مینایی    کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد  

در واقع دنیا نسبت به عالم بالا، مثل قیف است که نقطه مرکز ، در زیر خانه خدا ظهور دارد و دهانه‌اش به وسعت لایتناهی در عالم اسرار است!

خداوند حکیم تمام سیارات ، مدارات،ستارگان ،خورشید و زمین و... را به شکل دایره خلق فرموده است. عددابجد کلمه دایره=220 و جایگاه عددی آن 40(=م) است که عالم در گنج طهارت و اربعین که باطن بهار است ، خلق شده و در واقع همه‌جا آیات خالق سبحان است که سبّوح است و قدّوس و تمام آفرینش تسبیح گوی اویند(یسبّح لله ما فی السّماوات و ما فی الارض)

تسبیح گوی او نه بنی آدم است و بس  تسبیح کرد هربلبلی که به شاخسارست

در عالم قرب ، پیامبراکرم(ص) در نزدیک‌ترین حد به قرب ، واصل‌گردید که خداوند در آیات 8و9 سوره مبارکه نجم می‌فرماید: ثمّ دنا فتدلّی. فکان قاب قوسین أو أدنی. چنان نزدیک بود که دو سرِ قوس نزولی وصعودی،که به دو سر کمان مثال زده می‌شود ، در نزدیک‌ترین فاصله بودند.پس عالم در دو قوس قرار دارد.  

14 معصوم(ص):           (شروع کمان به وجود مطهرپیامبر(ص) وانتها به وجود مطهر                                  امام  زمان (عج))__ 5=4+1 که همان 5تن(ص) است

12امام(ع):             (شروع کمان به وجود مطهرامام علی(ع) وانتها به وجود مطهرامام

زمان (عج)) __  3=2+1 و 3=آب که به صورت بسیط می‌شود:        الف+با=111+3=114 که 114 سوره قرآن مجید در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است.

از این کلام نورانی ، حقیقت مهندسی  ظهور می‌یابد . و چنانچه پروردگار، عالم را در 7 تا 2 تا قرارداد و در آیه 87 سوره مبارکه حجر ، قرآن کریم را هم فرمود: سبعاً من المثانی. و فرمود: هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن ، پس به این منظور ما هم با استفاده از آموزه‌های مولایمان و احادیث معصومین(ص)، مهندسی را به صورت دایره و 7 تا 2 تا در مقابل آفرینش خلقت وجود مبارک ائمه طاهرین(ص) و آسمان‌ها و زمین و قرآن عزیزمان را به حروف و اعداد بررسی می‌کنیم. امیدوارم این کتاب بتواند مجهولاتتان را به معلومات مبدل سازد و به ایمان و اعتقاد و معرفتتان بیفزاید و این حقیر در پیشگاه سرورم ؛ امام زمان (عج) روسفید باشم و شفاعتشان نزد باری تعالی شامل حالم شود .

درکتاب نورٌواحد تا حدودی وجود مبارک پنج تن(ص) را در عالم سرّ و کنز الهی خواندیم که درواقع همه‌ی چهارده معصوم(ص) هستند و وجود مبارکشان به یک نور؛نورٌواحد(ص) خوانده می‌شود. و پروردگارعالم باطن قرآن را سبع مثانی نامید(طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر)که معنی می‌شود7 تا 2 تا یعنی 14 تا. و پیامبراکرم(ص) فرمود تمام باطن قرآن در سوره ی مبارکه حمد قرار دارد و این سوره 7 آیه دارد که حقیقت آن 7 تا 2 تاست که توضیحات کامل در کتاب نورٌواحد(ص) بیان شده است.

حتی در اعمال حج ، حاجی باید 7دور گرد خانه خدا طواف کند و بعد 2 رکعت نماز طواف بخواند یعنی 7 و 2 و به نحوی می‌توان گفت 7 تا 2 تا. و در حج واجب یک بار طواف حج عمره است و یک بار طواف حج تمتع ، پس 7 تا 2 تا طواف می‌شود. در نماز واجب هم کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت ، واجب است که یک بار سوره مبارکه حمد خوانده شود ، پس در دو رکعت می‌شود 7 تا 2 تا و در هر رکعت، 2 سجده واجب است که یک رکن حساب می‌شود و هر بار 7 موضع روی زمین می‌آید که 7 تا 2 تا می‌شود.   

نتیجه اینکه عالم برپایه‌ی4 رکن که همان گنج عشر و 4روی 10 یعنی14،  مهندسی خلقت است،که به صورت دایره در دو قوس نزولی و صعودی ظهور دارد و  باطن آن معرف خداوند احد و واحد است که فرمود: هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن(آیه 3 سوره مبارکه حدید).

ظهور این مهندسی به عدد14،جودِ پروردگارعالم است که در مجرای جواد(ع) تجلی می‌کند. عددابجد نام مبارک جواد=14 است. از این‌رو حقیقت علوم اسراری از ساختمان خلقت به وجودش در دنیا ظاهر شده است، البته تمام معصومین(ص)،14 هستند و همین‌طور گنج قرآن که نسخه‌ی حکمت این مهندسی است. در ضمن دستورالعمل مهندسی ساختن خانه‌ی آخرت و رسیدن به اصلِ سیرت انسانی است تا مؤمنین در انطباق ؛ مقابل آیینه‌ی تمام نمای جمال و کمال و صفات الهی که معصومین(ص) هستند قراربگیرند و به رضای خالق یکتا برسند.

ازفضائل امام جواد(ع)؛مهندس الارواح و العقول 

شروع ولایت و سن مبارک امام جواد(ع) وعددابجد اسم مبارکشان همه از اسرارعالم غیب و شهود است چنانچه شیخ محی الدین عربی درباره‌ فضائل ایشان می‌فرماید:

وعلی باب الله المفتوح و کتابه المشروح ماهیّة الماهیّات مطلق المقیّدات سرّالسّرّیات الموجود و ظلّ الله الممدود المُنطبع فی مرآت العرفان المنقطع مِن نیله حبل الوُجدان غوّاص بحرالقدم مهبِط الفضل و الکرم حامل سرّ الرسول مهندس الارواحِ العقول ادیب معلمة الاسماء و الشئون قهرمان الکاف و النون(کُن) غایة الظهور و الایجاد محمدبن علی الجواد علیه الصلوه والسلام.

ترجمه:تحیات زاکیات و صلوات متوالیات بر باب فیوضات الهی و دفتر علوم نامتناهی ماهیة ماهیات و اصل اصول حقیقت مطلقه‌ی مقیّدات به قیود ابواب وفصول آشکارکننده،سرّمخفیات موجود ، و ظلّ(سایه)الهی ممدود،متجلی( نشان دهنده) در مرایای عرفان(آیینه‌ی عرفان، برای شناخت)که منقطع است از ادراک حقیقتش و سائل عقل و وجدان (کامل دین درولیّ) غواص دریای قِدم، مهبط(فرودگاه یا ذیقعد) فضل وکرم ،حامل اسرار حضرت رسول(ص)،مهندس عوالم ارواح و عقول،ادیب کامل مکتب اسماء الهی و اوصاف شئون، حکمران فرمان ایجاد به لفظ کاف و نون(کن یعنی امر ایجادی)غایه ظهور وجود و علت غائیه‌ی از ایجاد موجود(موجود=59=مهدی عج الله)، محمدبن علی الجوادعلیه الصلوه و السلام.

شرح: فقط عدد ابجد نام مبارک امام جواد(ع) دربین اسامی مبارک ائمه معصومین(ص)،14 می‌شود و همان‌طورکه از اول مبحث عدد14 به نام نورٌواحد (ص)گفته شد حقیقت مهندسی عالم، برپایه‌ی گنج عددی 4روی 10 یعنی 14می‌باشد و مجرای رساننده‌ی گنجِ جودِ(=13)ذاتِ احدیت از عالم اعلا و اسرار به عالم سِفل و عالم دنیا است که به وجود آقا امام جواد(ع) افشا و اظهار شده‌است.

نکته مورد توجه این‌که آقا از فرزندان امام حسین(ع)است و به عدد 4 متولدشده‌اند (یک،خود ایشان و سه ذریه دربطنشان) و عدد4، همان گنج 4روی 10 است(10=4+3+2+1).

ازطرف دیگر ایشان نهمین امام معصوم(ص)هستند که عدد9 ،سلطان اعداد و درواقع مهبط سلطان جودِ اَجود الاجودین است.

لقب ایشان تقی می‌باشد یعنی ظرفِ نگهدارنده‌ی تمام جودِالهی است بدون این‌که ذره‌ای از آن را ضایع کند و به تمام وجه آن‌را به عالمیان رسانده ومی‌رساند. زیرا ایشان امام متقین است وبدون تقوی نمی‌توانیم گیرنده‌ی جودِ حقیقی در دنیا و آخرت باشیم زیرا بهشت ، جایگاه متقین است و عاقبت زیبا برای متقین است(والعاقبة للمتقین).

درواقع مهندسی و اندازه و چگونگی تمام قواعد و قانون ساختار خلقت از عالم اسرار تا سفلِ زمین و حتی خانه‌ی ما و قبرمان و منزلمان در بهشت هم باید برطبق الگوبرداری از رمزِ عدد14 باشد و ستون بندی و استحکام آن باید تقوی یعنی ریشه‌اش (ق) باشد زیرا حرف(ق) که قاف خوانده می‌شودیعنی نگهدارنده (یعنی چنان آرامش را تضمین کند که مصداق آیه شریفه:لا خوف علیهم و لا هم یحزنون،شود) و یکی از اسماء قرآن مجید است.

پس بدون عمل کردن به آیات مبارک قرآن و بدون شیعه شدن ناطق قرآن،خانه‌ای محکم نمی‌توان ساخت(ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین؛آیه 2 سوره مبارکه بقره) و طبق کلام مبارک خداوندجل جلاله متقین به جایی می‌رسندکه "لا خوفٌ علیهم ولاهم یحزنون" شامل حالشان می‌شود. این‌جا آرامگاه واقعی است؛خانه‌ای که در زلزله‌ی قیامت نلرزد و خراب نشود،خانه‌ای که آسیب‌ها و خطرات عذاب‌ها خرابش نکند.

پس همه‌ی‌ اسرار خلقت در گنج 4روی 10 یعنی14 وعدد5 (5=4+1) ؛ نورٌواحد (ص) است. و در ظاهر،به عدد ِ نسخه‌ی حکیم ؛قرآن کریم 30 جزء به 28 حرف الفبا و حدود 6666 آیه مبارکه و 120 حزب و همه در 12 باب و به عدد سبع مثانی و در ستة الایام ِخلقت دنیا و از عدد یک تا 9 فلک، و از عدد یک تا 40 اربعین ،و قبل از آن تا ثلاثین و اتممناها بعشر، در آغاز صورت دایره‌ای خلقت که به دو قوس نزولی و صعودی ظهور دارد که در عالم قرب،قاب قوسین او ادنی خوانده ‌شد و در انتها به صورت کعبه که آینه‌ی گیرنده و جذب کننده در سفلِ دنیا می‌باشد ، و در مراتب آفرینش دو مرحله‌ای بودن خلقت دنیا و همین‌طور زنده شدن و مردن به دو مرتبه و خلاصه اعدادی که هرکدام با رموز مختلف که هم به صورت عددی ظاهرمی‌شوند و هم حروفی، هم در تقسیم قرارمی‌گیرند و هم در ضرب،هم در جمع و هم در منها، پس در چهار عمل اصلی ظاهرمی‌شوند و حتی اَشکال را دربردارند که بصورت اشکال هندسی؛دایره،مربع و مستطیل ظهور دارند که زمین و کُرات به شکل دایره و خانه‌ی مبارک کعبه، مکعب است و ...

درشرح وجود مقدس حضرت محمدمصطفی(ص)

وجود مقدس پیامبر(ص)، اول مخلوق عالم و اشرف مخلوقین؛سرّ الاسرار کائنات و ظرف آفرینش است(بدون خواهر وبرادر)،درمقابلش وجود مقدس حضرت مهدی صاحب عصر والزمان(ص)است که با همان نام (م-ح-م-د) و همان لقب(ابوالقاسم)به عدد یک متولد شد که هیچ خواهر و برادری ندارد و از ایشان ، فرزند معصوم هم نمی‌آید چون ایشان آخرین معصوم(ص) هستند.

حال ازاحادیث زیبای جناب شیخ محی الدین عربی رحمه الله علیه بیان می‌کنم تا با شناخت حقایق خلقت و چگونگی مهندسی آن در این اسرار به معرفت ذات اقدس حق تعالی برسیم.

قال الشیخ محی الدین عربی: صلوات الله و ملائکته حَملةِ عَرشه و جَمیعِ خَلقه مِن ارضه و سمائه علی سیّدنا و نبیّنا اَصل الوجود و عین الشاهد و المشهود اوّل الاوائل و اَدَلِّ الدّلائل و مبدء الانوار الازلی و مُنتهَی العُروج الکمالی غایهِ الغایات المُتعیَّن بالنّشأت اَب الاکوانِ بفاعلیّةٍ و اُمِّ الاِمکان بقابِلیّة اَلمَثلِ الاعلی الاِلهی هَیولی العَوالِم الغَیرالمُتناهی روحِ الاَرواح و نورِ الاشباح خالق اِصباحِ الغَیب رافِعِ ظَُلمة الرَّیب مُحتَدِ التّسعة و التسعین رحمةٍ للعالمین سیّدنا فی الوجودٍ صاحبِ لِواء الحمد و المَقامِ المحمود المُبَرقعٍ بالعُما حبیب الله محمّد المصطفی صلّی الله علیه وآله و سلّم.

حاصل ترجمه: تحیات زاکیات حضرت خداوند وسایر آفرینش عُلوی و سُفلی از هرگونه موجودات پست و بلند؛خصوصا ملائکه مجرّده که از طبقات علویّه و بردارنده‌ی ارکان عرش حضرت احد،نه بر سیّد و پیغمبر ما باد که اوست اصل حقیقت هستی و عین هر شاهد و نفس هر مشهود،اوّل اوائل(اَب الاکوان؛پدرِ همه‌ی موجود شدن‌ها)موجودات و محکم‌ترین دلائل بر هستی،ذات مبدء الانوار مجرده‌ی ازلیِه و منتهای معارج کمالیه خود چنانچه مبدء المبادی است غایه الغایات است که در نشأ از نشأت است،متعیِّن به تعیِّن مخصوصی است و در هر عالمی از عوالم مخصَّص به امتیاز دیگران وجود پاک بواسطه‌ی جهت فاعلیه که جنبه‌ی مایلی الرّبیه است،پدر روحانی موجودات است،چنانچه بواسطه‌ی جهت قابلیت فیوضات که جنبه‌ی نفسیّه است مادر عالم امکان،و آن حضرت در مقام فاعلیّت مثل اعلای الهی است و درمرتبه‌ی قابلی هیولای عالم غیرمتناهی و آن روح مجرد، ارواح مجرده را روح است و اجساد ظلمانیه را نور شکافنده‌ی ظلمت شبهات و ریب(شک وظن) و خود مظهر(اصل ظهر وجود) و اصل اسامی تسعه و تسعین (99)است { عدد ابجد عصمت‌الله=666(18=6+6+6و9=8+1) وجایگاه عددی آن 99 (18=9+9 و 9=8+1)می‌شود. ورحمت رحمانیه‌ی حق برتمام عالمیان سیّد ما است(ایشان رحمت رحمانیّه‌ی حق است و در مقابل امام منتظر مهدی موعود(ص) در زمان ظهور، رحمت رحیمیت حق می‌باشد) در حقیقت عالم هستی صاحب لواء حمد است و دارای مقام محمود مستور است به حجاب عمّا،یگانه حبیب خدا بنام نامی و اسم گرامی محمدمصطفی صلی الله علیه وآله وسلم.

بر هر داننده مخفی و پوشیده نماند عبارات شریفه وکنایات ملیحه که در این فصل محمّدی(ص)با الحان رمز والفاظ نَغز سروده شده جمیعا شواهد یک حقیقت‌اند و جواسیس(تجسس کننده)یک معنی ،عبارتُنا شتّی و حُسنُک واحدٌ و کُلٌ الی ذاک الجمال یُشیرمطّرزاوراق. هریک از کلمات را با تعاریفی که در مسفورات(سفرها)اکابر(بزرگان) و صوفیه‌ها مسطوراست شرح وتفسیر نموده و در هر موردی که مناسب تمثیل باشد با اشاره مختصری توضیح می‌نماید.

وجناب محی الدین می‌فرماید: العرشُ مستویَ الاسماء المُقیّدَه و الکرسی موضعُ الاَمر و النّهی اَصلُ الوجود (یعنی اصل هستی) و می‌فرماید: الوجود فقدانُ العبدِ اوصاف البشریّه. و دررساله‌ی اصلاحات فتوحات می‌فرماید:الوُجود وُجدان الحق فی الوَجد.

که اوّل در هستی و نخستین صادر از حضرت حق،حقیقت محمّدیه(ص)است. وحقیقت هستی اصلیتی است برای او ثابت.همه باطن از مجرای جود، ظهور و وجود ازمجرای جواد،موجود است :     

جود=13 =احد(جل جلاله) {ذات احدیت} ---->

وجود=19=واحد{به تجلی واحد} --->که نقطه‌ی ایجاد می‌باشد-->ایجاد=19

جواد=14{کنز14معصوم(ص)} ----->

موجود=  59 = عددابجدمهدی عج الله{به ظهورحضرت مهدیعج الله} ----->

وجد = 13 {یافتن توحید محض} ---->که در دنیا به ظهور313 باید انجام شودکه عدد300 ، افشاکننده‌ی 13 است. 

وجدان=64=عددابجد دین{درخصوص دین}دربطن همه‌ی انسان‌هااست چراکه فطرتاً خدایی بدنیا آمده‌اند.

خلاصه: ذات احدیت،به تجلی واحد، کنز 14 معصوم(ص)،به ظهورمهدیعج الله،یافتن توحید محض درخصوص دین هستند. همه‌ی این اسماء مبارک چهارچوب مهندسی خلقت هستند و گنج عشر و رابع که همان 4روی 10 است و باطناً وجود مقدس چهارده معصوم(ص) است.

عدد یک ، عدد اول ، عدد به کلمه نام مبارک واحد جل جلاله

چون درس مهندسی خلقت به دایره رسید و دانستیم که همه‌ی مخلوقات در دایره ، محدود هستند و همه به حقیقت ظاهری و باطنی در شکل بسته و تقریبا به شکل دایره ، ظاهر شده‌اند. اشکال مثل مربع ، مثلث ، مستطیل و... هم محدود به خطوط بسته هستند (درواقع اشکال،درون دایره هستند). و چنانچه هر شکل و یا مخصوصا دایره ، وقتی بخواهد رسم شود باید به همان نقطه که شروع شده ، ختم شود تا دایره یا اشکال دیگر، به شکل بسته شوند.

پس دایره را یک شکل مقدس خوانده‌اند. پروردگار عالم درعالم سرّ هم ، خلقت را از یک نور و از آن نور ، انوار مقدس پنج تن(ص) را خلق و ظهور داده است که در واقع نورٌواحد(ص) هستند که به پنج تن (ص) ظهور یافتند و عدد 5 ،تنها عدد بسته در اعداد است که به شکل دایره می‌باشد{در کتاب حلقه بندگی، توضیحات کامل عدد پنج آمده است}.

پس شروع اولین حرکت یا ظهور و یا نقطه در ابداع خلقت که پروردگار عالم ، اولین ابداع خود را به صورت حروف ، ظهور داد که در بطن حروف چنانچه روح آن صورت باطنی است ، نوری خلق شد. پس اسماء الحسنی الهی ، ظهور و تجلی ذات اقدسش شدند که در اعظم اسماء چهارده نور مقدس(ص) هستند که همه‌ی آنچه خلق شده از همان نور واحد است{طبق آیه 1 سوره مبارکه نساء: ... خلقکم من نفس واحده ...}. اما ابداع ظهوری حروف در اولین حرف ، آغاز شد که حرف الف است و  عدد ابجدش ، یک می‌شود ؛ سرآغاز ظهور ، پروردگار عالم فرمود: الواحد لا یصدر الا  الواحد. خالق یکتا جز یک صادر از او خلق نمی‌شود که الف شد گنج همه‌ی حروف و عدد یک با صورت کلمه‌ی اول ، مظهر ظهور تمام کنز الهی شد! حال می‌پردازیم به عدد واحد:

واحدجلّ جلاله ، اسم مبارک خداوند ِ احد است. او که خود را در قرآن کریمش به احدجلّ جلاله معرفی فرمود{بسم الله الرحمن الرحیم. قل هو الله احد}این اسم مبارک پروردگار عالم در سوره توحید ،2 بار ذکر شده است ؛ در اولین و آخرین آیه مبارکه این سوره ، یعنی از اول تا آخر ، فقط اوست : قل هو الله احد. و هرگز هم کفو و همتایی ندارد و نخواهد داشت :و لم یکن له کفوا احد .

و نام مبارک احدجلّ جلاله ، مکنون است و مخزون. اوست که اولین تجلی خود را به نام مبارک واحد معرفی می‌فرماید که تمام اسرار کائنات و موجودات ، مظاهر و منابع و کثرات از بطنش خلق شده اند{آیه 1 سوره مبارکه نساء}.

عدد ابجد کلمه مبارک واحد =19 می‌باشد و این عدد ، سرّ آفرینش و رمز اسرار در ظاهر و باطن عالم شد.چنانچه جمع اسامی مبارک پنج تن(ص) ، 19 حرف می‌شود و بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ،19 حرف است.همچنین تعداد سوره‌های مبارک قرآن بر 19 قابل قسمت است : 6=19÷114 و همانطورکه می‌دانید تمام عالم دنیا در 6 روز خلق شده است{آیه 4 سوره مبارکه حدید}.

حال خوب دقت کنید که گردش پرگار خلقت در دایره ، از نقطه مبارک واحد که نورٌ واحد جلّ عظمته است ، دوباره در پایان به واحدیت خداوند تمام می‌شود. همانطورکه در سوره مبارکه توحید گفته شد که خداوند در اولین آیه ، خود را به نام زیبایش احدجل ّجلاله معرفی فرمود و در آخرین آیه هم به نام زیبایش ؛ احد جل ّجلاله تمام فرمود. پس خالق یکتا درس بزرگی به مخلوقش می‌دهد که اگر گردنبند بندگی از اول شروع به خاطر رضای خداوند ، خالصانه و در مجرای توحید باشد ، در آخر از فروع‌ها می‌گذرد و به اصل خود یعنی توحید ، تمام می‌شود.{چنانچه آیه 13 سوره مبارکه اسرا می‌فرماید: و کلّ انسان الزمناه طائره فی عُنُقِه... ؛ اعمال بندگان به صورت گردنبند به گردن‌هایشان آویخته می‌شود}.

 اسم مبارک واحد به عدد 19 ، سرّ سجده است{رجوع شود به کتاب عرفان سجده}، شروع آن از ظهور اسماء مبارک پنج تن(ص) و در آخر ،گذر از بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد است که تا عمل به کتاب آسمانی و صراط مستقیم قران نداشته باشیم ، نمی‌توانیم شیعه و محبّ واقعی چهارده نور مقدس(ص) باشیم. خداوند احدجلّ جلاله ، انسان‌ها را که اشرف مخلوقاتش هستند در آحاد خلق فرمود یعنی همه از گنج احدیت او هستند و همه ، نشان ِ او را دارند و هر انسانی برای خودش ، بدون تکرار است و وقتی از دنیا می‌رویم سنگی که در قبرمان می‌گذارند لحد نامیده می‌شود یعنی باید جواب‌گوی آنچه انجام دادیم به خداوند احدجلّ جلاله باشیم{لحد: لَ=برای ، حد= اندازه}.

و اما اسم اول جل ّعظمته :

کلمه مبارک اول ، از اسامی نورانی خداوند است . عدد ابجد کلمه اول که یکی از پُر اسرارترین و در واقع معجزه‌ی سرّ حروف و اعداد است{در کتاب عرفان سجده آمده است} 37 می‌باشد که جمع ارقامش 10 می‌شود که تمام گنج 4روی 10 ، همان گنج عشر و 14 نور مقدس(ص) می‌باشد. پس خداوند متعال اول را ظهور داد .

چنانچه در آموزش علم برای انسان‌ها ، اولین مرتبه شروع درس را کلاس اول می‌گویند و درحالیکه برحسب ظاهر از همه‌ی کلاس‌ها ابتدائی‌تر است اما مهم‌ترین است و در این سال ، گنج حروف(الفبا) و اعداد(ریاضی) آموزش داده می‌شود. حال دقت کنید اگر انسان تا آخر عمر به هر مدرک و درجه‌ای هم برسد ، همیشه اول ، همراه او است و همانطورکه گفتیم نقطه‌ی آغازین تا پایان همراه اوست و هیچکس نمی‌تواند از اوّل ِ خود جدا شود! یعنی همیشه باب همه‌ی علوم برایمان با حروف و اعداد به صورت‌های مختلف باز می‌شود. پس می‌شود هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن که همه ، از اسامی مبارک خداوند کریم هستند. در هر کلاس ، هر کار، هر خانواده ، هر محله و خلاصه کشور و حتی دنیا ، همیشه یک شاگرد اول وجود دارد که رقابت با او انجام می‌شود و همه می‌خواهند به آن مقام اول برسند. و خلاصه در عالم یک حجّت ، همیشه وجود دارد که مخلوق ممتاز پروردگار عالم و محور هستی است و همه باید به او تمسک جویند و به او اقتدا کنند و شیعه و پیرو و محبّ واقعی او باشند تا با او به قرب خداوند یکتا برسند. چنانچه بدون اول ، همه هیچ هستند خداوند متعال ،  ائمه طاهرین(ص) را مخلوقِ اول خود  قرار داد و کتاب قرآن را بالاترین معجزه‌ی درجه یک همه‌ی زمان‌ها قرار داد که آن را به بهترین و بالاترین ؛ اوّل‌ترینِ اوّل‌ها ؛حضرت محمد(ص) عنایت فرمود. تمام قرآن را در یک جلد قرار دادند ، عدد ابجد کلمه جلد=37 می‌باشد یعنی در واقع قرآن ، کتاب اول است و آخر، ظاهر است و باطن ، پس تمام کتب آسمانی در بطن آن قرار دارند.

چند نکته از زیبائی‌های عدد 37 : در حالیکه این عدد در جایگاه نام مبارک حسن (ع) ظاهر می‌شود و در جمع ارقامش ، عدد10 را نشان می‌دهد(10=7+3) و عدد 10 ، همان گنج عشر و تمام باطن 4 روی 10 و 14 نور مقدس(ص) با نام زیبای حسن است که دلیل خلقت است و خداوند کریم ، عالم را به حسن خلق فرمود و به انسان‌ها منّت گذاشت که بهترین ِ خلقت شدند و خالق یکتا به خود احسن فرمود: "فتبارک الله احسن الخالقین" ، خلقتش را در صورت حسن به احسن تقویم جلوه فرمود{لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم}. در وجود مبارک چهارده نور مقدس(ص) ، همه به جلوه‌ی مبارک حسن ظهور پیدا کردند که پیامبراکرم(ص) با خُلق حسن و اسوه‌ی حسنه ظاهر شدند ، امیر المؤمنین علی(ع) ؛ ابا الحسن(ع) است ، خانم زهرا (س) ؛ حسنه می‌باشد و نام زیبای دو فرزندش هم حسنین (ع) است و همراه باطن امام حسین(ع) ،9 ذریه معصوم است که همه در جلوه‌ی حسن هستند و به وجود مبارک امام زمان(عج) که وصی الحسن (ص) است ختم می‌شوند.

عدد ابجد کلمه زکی که لقب مبارک امام حسن عسگری (ع) است ، 37 می‌شود . حال خوب دقت کنید! پایه‌ی خلقت در ظهورِ 3 عدد و باطناً 3 وجود قرار دارد ؛ پیامبر اکرم (ص) ، امیر المؤمنین(ع) و فاطمه زهرا (س). حال اگر 37 را در 3 و مضرب‌های 3 ضرب کنیم ،تمام گنج‌ها را افشا می‌کند چون باطن عددِ 37 ، اول است و جایگاه عددی کلمه اول ،19 می‌شود که برابر اسم مبارک واحدجلّ جلاله است که هر دو ، نام مبارک خالق یکتا می‌باشند. جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شود(10=9+1) . و خداوندی که حسن را به همه‌ی خلقش عنایت فرموده ، در آخر عمرشان هم عمل را به شرط حسن قبول می‌فرماید و در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید:و من جاء بالحسنه فله عشر امثالها ، اگر با خودت عمل حسن بیاوری ، پس به تو 10 تا مثلش را عنایت می‌فرماید.

عدد ابجد نام زیبای حسن(ع)=118 و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+1+1) ، در واقع عدد 118 یعنی 18+100 که 100 ، برابر با عدد ابجد حرف(ق) به معنی نگهدارنده و 18 ، برابر با کلمه (حی) است. پس 118 یعنی نگهدارنده‌ حی(زنده واقعی) است. شاید به همین علت امام حسن(ع) ، سبز پوش آل پیامبر(ص) است و رنگ سبز به ایشان تعلق دارد و سبزی نشانه آب ، حیات و زنده بودن است.

بنابراین جایگاه اول(=19) ، رسیدن به گنج توحید خالق واحد (=19) است پس همان عدد عشر امثالهاست تا در قیامت هم ، شاگرد اول باشیم و با نام اول ِ خدای مهربان محشور شویم. پس شرط آن است که اول در سه مقام درجه بگیریم :1-نبوی شویم به نام امت واقعی پیامبر اکرم(ص) 2-علوی شویم که از اسفل السافلین راه به اعلا علیین پیدا کنیم و تا علی‌گونه نشویم ، علوی نمی‌شویم. پس راه به اعلا رفتن جز با علی (ع) انجام پذیر نیست.  3- فاطمی شویم یعنی در واقع شرط نبوی و علوی شدن ، فاطمی شدن است زیرا دنیا ،  کف جهنم و تا از جهنم جدا نشویم ، بهشتی نمی‌شویم ! بنابراین همه‌ی ما باید در اول ضرب شویم یعنی برای رسیدن به اللهجلّ جلاله  باید خودمان و سرمایه وجودمان را خرج  او کنیم {اِنّ الله اشتری مِن المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنه... آیه 111 سوره مبارکه توبه} . 

  1 1 1 =3×37     =  الف

 2 2 2  =6×37       = حیدر

 3 3 3 =9×37     = اربعین

4 4 4=12×37       = دُمتُ

5 5 5=15×37    مرشد  = یا

6 6 6=18×37     عصمت الله =  

7 7 7=21×37      ناصر کل منصور  =

8 8 8=24×37        =   یا من هو قادرعلی(آ) کل شی

9 9 9=27×37        رفیع الدرجات  =

اگر در جواب‌ها دقت کنید (از بالا تا پایین) 3 بار اعداد 1 تا 9 تکرار شده است و تمام عوالم از طول و عرض و ارتفاع در بلوغ کامل 1 تا 9 قرار می‌گیرد که جمع 1 تا 9 می‌شود 45 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع). و چون 3 بار تکرار شده، 45 را در 3 ضرب می‌کنیم که 135 می‌شود و برابر است با عدد ابجد نام مبارک فاطمه (س) {قلم قادر نیست عمق معنا را به حروف و کلمات بنویسد!} ، خوب بیندیشید! فقط و فقط خانم فاطمه(س) است که به یک وجود خلق شد و خانم معصوم دیگری به دنیا نیامده و نخواهد آمد و او امّ الائمه(ع) ، امّ الانبیا(ع) ، امّ المعصومین(ص) و امّ ابیهاست ، اوست که بلوغ ظرف وجود طولی و عرضی و ارتفاعی همه‌ی عوالم و مخلوقات است. اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها وبنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

عدد یک

کلمه یک در فارسی است و از دو حرف تشکیل شده است : (ی=10) و (ک=20) که عدد ابجد کلمه یک=30 می‌شود و تمام زیبایی‌هایی که خواندیم در این عدد  ظهور پیدا می‌کند چنانچه خداوند احد جلّ جلاله ، گنج خلقتش را به 19 (=واحد) جلوه داد و در مخزن گنج اول ، تمام شکوه و عظمتش را در 30 جزء قرآن کریم به دست مخلوقاتش رسانید و با حجت‌های خودش که همه‌ی باطن یک ، هستند و درجه‌ی یک ، با امامت و ولایتشان ظاهر و باطن‌هایشان را در دنیا به هدایت ، فتح باب کردند تا انسان‌ها به اول و به طهارت بازگردند. و چنانچه نوشته شد در دایره هستی خلقت ، مبدأ (شروع) و معاد (پایان) ، ذات اقدس الله جلّ جلاله  است چنانچه اول و آخر  ، ظاهر و باطن اوست. در قسمت‌های بعد توضیح داده می‌شود که در واقع شروع و پایان ، 2 تا یک است در مقابل هم. چنانچه در قرآن کریم ، اولین سوره مبارکه حمد است که در نوشتاری فتح الفتوح کتاب الله است و آخرین سوره مبارکه از نظر نوشتاری ، ناس است که عدد ابجدش برابر کلمه الف است (ناس=111=الف) و عدد ابجد حرف الف ،یک است ،پس اول قرآن شروع به یک ِ عدد است و آخر به حروف الف ، که در مقام یکِ حروف (عدد ابجد حرف آ برابر با 1 است). پس در شکل ظاهر ، 2 تا 1 کنار هم، 11 ظاهر می‌شود.{درحالیکه این دو تا یک با هم جمع نمی‌شوند چون اسم و مسمّای اسم ، ظاهر و باطن است. الف ، جسم حروف است و عدد یک ، روح آن}. خوب دقت کنید ! در شروع ، با لفظ وارد می‌شویم و در پایان باید با عمل روحانی ، خارج شویم تا به جان قرآن برسیم. از طرفی قرآن با حرف (ب) شروع و به حرف (س) ختم می‌شود که کنار هم کلمه‌ی (بس) را تشکیل می‌دهند یعنی قرآن برای تمام عمر و تمام جهانیان ، بس و کافی است . عدد ابجد کلمه بس=62  و برابر با عدد ابجد کلمه (باطن) است که هدف خداوند کریم از هدایتش ، به سلامت از دنیا به آخرت رفتن ، از ناقص بودن به کمال رسیدن و از ظاهر به باطن رسیدن است. در ضمن 62 ، برابر است با عدد ابجد کلمه (واجب الوجود) یعنی معرفی خود اوست زیرا که او ظاهر و باطن است و فقط وجود ذات اقدس اوست که واجب است بشناسیم تا هدایت شویم و به بلوغ کمال انسانیت و آدمیت نائل شویم.

باری!اول نقطه‌ای که خلق شد ، نقطه خشکی زیر خانه خدا بود که ارض نامیده شد. عدد ابجد کلمه ارض=1001 است چنانچه خداوند حکیم در این یک نقطه ، تمام اسرار خلقت را قرار داده و کلّ قرآن را که تمام انوار مقدس انبیا و اولیا و چهارده نور مقدس (ص) است  ، همه در یک جلد قرآن کریم ظهور دارند. پس در 28 حرف به کلام خداوند کریم به صورت وحی نورانی به قلب مبارک پیامبر اکرم (ص) و به کتابت سید الوصیین علی (ع) کتابت شده است. پس حرف اول ، الف است که عدد ابجدش 1 می‌باشد و در ابجد ، حرف آخر (غ) است که عدد ابجدش 1000 می‌باشد ، پس اگر اول و آخر را با هم جمع کنیم می‌شود 1001 (1001=1000+1) و 1001 ، همان عدد ابجد کلمه ارض است و خداوند جلّ جلاله  به حضرت آدم (ع) می‌فرماید که خانه‌ کعبه را روی این نقطه بنا کند ، پس اینجا معرفی خداوند یکتا به عدد الف (1000) است که بالاترین عدد حروف ابجد ، 1000 می‌باشد. پس در واقع همه‌ی حروف در یک جلد ، جمع آوری شد که عدد ابجد کلمه یک=30 است و عدد ابجد کلمه جلد=37 که برابر با عدد ابجد کلمه اول است ، یعنی یک و اول ، ظاهر و باطن هستند پس هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و تمام عالم دنیا در عدد یک  ، غرق است زیرا دنیا یکی است و هیچ کس یکبار بیشتر ، در این دنیا نمی‌آید.

اگر خوب دقت کنید متوجه می‌شوید که ما دائماً در باطن قرآن یعنی حمد {که اولین سوره قرآن است}، غرقیم مثل ماهی در دریا که اگر به او بگویند عالم خشکی هم هست باور نمی‌کند ، و روزی که به خشکی می‌آید(انداخته می‌شود) ، باورش می‌شود اما دیگر راه برگشتی به دریا ندارد و طعم خشکی ، مرگ است!

نکته: عدد ابجد کلمه نقطه = 164 که جمع ارقامش 11 می‌شود(11=4+6+1) و 11=هو=حج. در معنی ظاهری عدد 100=ق یعنی نگهدارنده و عدد 64=عدد ابجد کلمه کلید و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه دین(دین=64=کلید) است. پس اینجا که نقطه‌ی خلقت (یا تولد) خشکی یعنی تولد ارض را در یک نقطه خواندیم ، در واقع کلّ محتوا را شامل می‌شود. و همچنین است که در حدیث ، حضرت علی(ع) به نقطه زیر باء بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد معرفی می‌شود ، که ایشان همان ظهر الوجود و نقطه هستی ، افشاء کلید و فتح باب دین و قرآن و بندگی و ظهور کلّ مخلوق است.{الحمد لله الذی جعلنی مِن المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمة الطاهرین علیهم السلام}

عدد یک در مقیاس زمان 

60 ثانیه می‌شود یک دقیقه {60=عدد ابجد حرف (س)} و 60 دقیقه می‌شود یک ساعت ، 24 ساعت می‌شود یک شبانه روز و 365 روز می‌شود یک سال. عدد ابجد کلمه سال =91 که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=1+9) ؛ همان گنج عشر { 4روی 10؛ 40 و 14 نور مقدس (ص)} و جایگاه عددیش 28 است که تمام نعمت‌ها در آن ظاهر می‌شود. چقدر جالب است که در یک سال ، که عدد ابجد یک=30 است، 12 ماه قرار دارد . عدد 30 برابر با حرف (ل) ؛ مجرای توحید و مالکیت محض پروردگار عالم است و جایگاه عددیش 12 می‌باشد. پس تمام سال در مجرای توحید ؛ همان حمد ، غرق هستیم و عدد 28 ، تمام 1001 اسماء و گنج را در خود دارد و همه‌ی بواطن را ظاهر می‌کند  ؛ از آسمان‌ها که محل نزول برکات است تا زمین‌ها که ظرف گیرنده‌ی نزولات و ظاهرکننده‌ی استعدادهای خودش است و روئیدنی‌ها می‌روید و همه ، آیات او می‌شوند {و آیاتش هستند} تا بلوغ رشد که هدایت شدن به سوی اوست را دریابند. چنانچه یک گل وقتی به شاخه‌ای پدیدار می‌شود ، همیشه رویش به سمت  خورشید می‌چرخد تا نور را دریافت کند ، همه‌ی کرم‌ها در آرزوی پروانه شدن به بلوغ می‌رسند تا خود را به نور برسانند و با دو بال پرواز ، نور را در آغوش بگیرند (حتی با اینکه در آنجا می‌سوزند)! پس این بلوغ، تعالی و معرفت به اوست که یکِ یکِ یکِ وجود است!  که :یکی بود ، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود!!!

تولد

انسان‌ها روزی که به دنیا می‌آیند یک(1 = الِف)هستند و روزی که از دنیا می‌روند ، ‌الف(1000) که برابر با حرف (غ) است ، می‌شوند. مثل دانه گیاه که وقتی کاشته می‌شود ، جماد است ، بسته است ، یک (الِف) است اما وقتی بستر رشد برایش فراهم می‌شود از درون به بیرون جلوه می‌کند ، دو لپه می‌شود و به دو قسمت رشد می‌کند ؛ساقه و ریشه و خلاصه روزی که سبز می‌شود یعنی یخرجهم من الظلمات الی النور ؛ از درون خود پوسته اولی را می‌شکافد و بعد حجاب ذخیره‌ها برداشته می‌شود، جوانه ریشه و ساقه از آن ظاهر می‌شود. بعد از درون خاک سر به سوی نور بیرون می‌آورد ، آنگاه بعد از طی زمان رشد، هنگامیکه به بلوغ می‌رسد ، نهانی‌های وجودش به عنوان ثمره و میوه از آن ظاهر می‌شود. خوب توجه کنید که دانه در اول یک ، برابر حرف الِف بود ولی در آخر به میوه‌ها و دانه‌های بسیار می‌رسد که همان رسیدن به الفِ(1000) وجود است یعنی ثمره‌ی 1000 که تا قیامت ، اثر و بقایش ابدی و ماندگار می‌شود. در واقع قامتش راستای قامت الِف است ، تمام شاخ و برگ و میوه‌هایش ،گنج تمام حروف و کلمات و معانی آن درخت که دانه‌ی خود را معرفی می‌کند و در گنج الِفش به الف(1000) ، خداوند یکتا را بندگی می‌کند.

در واقع انسان که اشرف مخلوقات است به بهترین و بالاترین الِف و الف(1000) وجود می‌رسد زیرا در نهایت به عالمی می‌رسد که تماماً نور و ثمر و میوه است ؛ آنجا می‌شود یخرجهم من الظلمات الی النور و زندگی و حیات طیب و جاودان نزد پروردگار عالم یعنی عند ربهم یرزقون. و آیه 10 سوره مبارکه فاطر: ...الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه... شامل حالش می‌شود . پس بین دو تا یک قرار می‌گیرد و هر کدام ظاهر و باطن هستند در مجرای توحید و رسیدن به غنای وجود از کرمِ ذی جودِ ربّ العالمین.اللهم الرزقنا

انسان ، اشرف مخلوقات است و خداوند کریم تمام مخلوقاتش را برای او خلق فرموده و انسان را بر همه آنها مسخر کرده است. حال این انسان که در شمارش جمعی ،آحاد می‌شود که معرفی ذات اقدس خالق خود ؛ احد جلّ جلاله است و آیت و نشانه و خلیفه او در زمین قرار گرفته است ، باید چگونه از الِف (یعنی یک بودن خودش) ، به الفِ(1000)عمل برسد تا در قیامت ، جایگاهش جنات تجری مِن تحتها الانهار بشود؟! برای درک این مطلب در نظر بگیرید که مثلاً شخصی مانند ادیسون ، روزی یک لامپ ضعیف را اختراع کرد اما تا امروز به چه ثمرها رسیده که جمع شدنی نیست و تا قیامت چه می‌شود؟! و خداوند سریع الحساب است و در کلام مطهرش فرموده:ومن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره هر کس ذره مثقال ،خوبی کند او می‌بیند و هرکس ذره‌ای مثقال شر از او سر بزند ، می‌بیند، یعنی در حساب او قرار می‌گیرد.

امیدوارم این مهندسی را که از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت می‌رسد ، خوب درک کرده باشیم و بدانیم که همه به یکِ ذات اقدس او می‌رسد ، با تمام معانی که گفته شد. پس مطالعه در وجود معصومین (ص) و در آیات و سوره‌های قرآن ، ما را به اعجاز و معارف عمیقی می‌رساند چنانچه ذات اقدس حق تعالی با تماثیل و کنایه‌ها در قرآن کریم اشاره می‌فرماید تا خردمندان و اولوالالباب بفهمند!

 عرفان مهندسی خلقت بنابرآیات قرآن کریم  

خداوندکریم اراده فرمود که عالم در 7 تا 2 تا ظهور پیداکند.چنانچه ازنظرظاهر،تمام مخلوقات بین دو تا هفت؛عدد 7 طبقه آسمان و 7طبقه زمین قراردارند.و از آن بالاتر در گنج حمد خداوند که در 7آیه(سوره حمد) که سبع مثانی است یعنی 7 تا 2 تاست و در واقع در باطن قرآن(طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر:ولقد اتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم) غرق است.ایام هم در 7روز هفته و در سال که هر سال هم 52 هفته است(52=عددابجد حمد) غرق می‌باشد. انوار مقدس ولایت و رسالت (ص) به 14 نور مقدس معرفی می‌شوند که همان 7 تا 2 تا است .

حکمت بالغه‌ی خداوند حکیم این‌گونه است که تمام ایام و عمر ما را در سال‌ها قرار می‌دهد، و سال در 12 ماه ظهور دارد و 12 ،2تا 6 ماه است و در واقع عالم ظاهر دنیا در عدد 6روز خلق شده (طبق آیه 4سوره مبارکه حدید) و در آخرت باید صاحب 6 دانگ بهشت شویم (البته یا نعوذ بالله 6دانگ جهنم)! یک شبانه روز هم 24 ساعت است که شامل 2 تا 12 ساعت می‌شود و به عبارتی 4 تا 6 ساعت است و کلّ  قرآن کریم هم6666 (4تا6) آیه است.

پس درواقع عالم،درظهور 14 و باطن 12 قراردارد. و اسرار کنزالله عالم ،12 امام(ع) و 14 نورمقدس معصوم(ص) ظهوردارد که ولایت کبرای این عزیزان به ظاهر و باطن در ظلّ ولایت مطلق خداوند سبحان جلّ العظمته است.

و دربلوغ این ظهور درجمع 12 و 14 به عدد26 می‌رسیم که آن روز، روزتجلی ظهور بلاعزل و بلاواسطه‌ی کنزالله الهی بوجود مظهر الظهور؛منور النور؛ مکرم الوجود و مقدس القدوس؛امام عصر والزمان؛مهدی موعود(ص)است که به عدد ولایی و معصومیت 26 ظاهرمی‌شود(امام12+معصوم14=26). پس ایشان هم به عدد چهاردهمین معصوم(ص) روبرو با پیامبر(ص) است{معصوم اول_معصوم آخر} و هم به عدد دوازدهمین امام روبرو با امیرالمؤمنین علی(ع) است{امام اول_ امام آخر} و تمام کننده‌ی‌ حقیقت نقطه‌ی باء بسم الله است.

آن روز،روز حکومت نور است و حکومت طهارت و حکومت عدل الهی مستقر می‌شود.آن‌روز،روز حکومت وحدت وجود و رسیدن به معرفت واقعی ذات اقدس الهی است که هیچ کس تمرّد و نافرمانی ندارد؛روز به یقین رسیدن قلوب مؤمنین است. و روز افشاء کلّ مهندسی خلقت و حکمت خلقت از ظاهر و از باطن است زیرا تمام علوم افشاء می‌شود.چنانچه در احادیث آمده که تا ظهورآقا، فقط2 قسمت علم ظاهرشده و 26(یا بقولی25)قسمت باقی مانده با ظهور ایشان افشاء می‌شود و حتی تمام معادن و مخازن به صاحب ارائه می‌شوند و تمدن محض که اگر امروز یک شهر؛مدینه النبی است اما در آن‌روز تمام دنیا مدینه‌ی فاضله می‌شود و همه‌ی مردم ، متمدن واقعی می‌شوند.

حدیث در شرح وجود مقدس امام زمان(ص)

حال حدیث زیبای وجودمقدس امام زمان (ص) را از شیخ محی الدین عربی شرح می‌دهم. این حدیث مبارک و گوهرکلام نور را در مقابل حدیثی که برای وجود مبارک رسول الله(ص) بیان شد قراردهید و با دقت وتوجه زیاد تدبر کنید و ببینید تمام آن حقایق اسراری دروجود امام زمان(ص)است ! و در ظهور آورنده و پرده بردارنده از همه‌ی آن زیبایی‌ها فقط به اذن خداوند حکیم و علیم و قادر متعال است.

قال الشیخ محی الدین عربی: و علی سِرّ الاسرار{سرّ،در اصطلاح اهل حقیقت

لطیفه ایست و سرّ الاسرار،مقام احدیّه} العَلیّه{علویه}  و حفی الارواح القدسیه {محمدیه(ص)} معراج العقول موصل الاصول{وصل کننده‌های همه‌ی اصل‌ها از عالم سرّ الاعلا به عالم سِفل السُّفلی} قطب دَحَی الوجود { عدد ابجدقطب=111 یعنی الف وجود است. عدد ابجد وجود=19 است که مجرای تجلی جودِ الهی که همان مهندسی خلقت است. دحی الوجود یعنی کشیده شده در ورطه‌ی عالم خلقت.} مرکز دائرة الشّهود {کسی‌که تمام اسرار مهندسی خلقت به مرکزیت ولایتش افشا و اظهار می‌شود} کمال النشاة و المنشاء الکمال جمال الجمیع و مجمع الجمال الوجود{وجود=19=واحد که همان تجلی واحدیت پروردگار عالم به کلمه‌ی توحید محض است} المعلوم و العلم الموجود {عددابجد موجود=59=مهدی (ص)} المائل نَحوه الثابت فی الولودالمحاذی للمِراتِ المصطفویّه {میل کننده در تمام کردن و ظهوردهنده‌ی باطن نورمحمدی(ص)}

المتحقق بالاسرارالمرتضویّه{درتمام کردن و ظهور دهنده باطن علویه؛امیر المؤمنین علی(ع)} المُترشّح بالانوار اِلاهیه{در تمام کردن وظهورانوارزهرائیه} المربی بالاَستارالرّبوبیّة فیّاض الحقایق بوجوده {وجود=19} فَسّام الدقائق بشهوده الاسم الاعظم الالهی الحاوی للنَّشات الغیرِالمتناهی غوّاصِ الیمّ الرحمانیّة مُسلِکِ الالاء الرحیمیّة طورتجلی الاهوتیّة نارِ شجرة الناسوتیّة ناموس الله الاکبرغایة البشرِ اَبی الوقت مولی الزمان {یعنی زمان خلق شده از وجود او و در پشت او قرارمی‌گیرد. پس زمان، ریزه‌خوار وجود اوست و از ایشان روزی می‌گیرد} الذی هو للحقّ اَمانٌ ناظم مناظم السّرّ و العَلَن ابی القاسم م-ح-م-د بن الحسن علیه الصلوة والسلم.

ستایش و سپاس پاینده از حقایق مجرده و حاملین عرش برآن حقیقت مضمر(درضمیرقراردارد) و نور مستتر الهی باد که حقیقت اسرار علیّه {علوی(ع)}است و باطن اسرار قدسیه {محمدیه(ص)} ادراک کُنه ذاتش معراج عقول بشریه است و او خود رساننده‌ی فروع بر اصول نظریه قطب آسیای وجود و مرکز دایره‌ی شهود،غایت کمال، نشأه طبیعت و منشإ هرگونه کمال و نهایت جمال جمیع عوالم و مجمع هر نوع جمال (آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری)جمیع عوالم و مجمع هر نوع جمال، وجودمعلوم وعلم موجود که مایل است به جانب او هرآن‌کس که ثابت است در دم ولودحقیقت ذات شریفش محاذی مرآت {مرآت یعنی آینه و این همان اصل معنا مقصود ماست که وجود مقدس حضرت صاحب الزمان(ص) در مقابل پیامبر(ص) و در ولایت در مقابل امیرالمومنین علی(ع)است؛شیخ محی الدین می‌فرماید:برآیینه‌ی مصطفویه و مرتضویه، محاذی است یعنی منطبق و در راستای وجود مقدس انعکاس تمامی و کمالی وجودهای مقدس است} مصطفوی و متحقق باسرارمرتضوی؛تحقق بخشنده‌ی تمام ظرف اسرار وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع){مرتضی}به نام ظرف رضا رسیدن، مترشح با انوار الوهیت و تربیت شده با استاد ربوبیت(جلوه‌ی زهرایی وجود مقدس)افاضه و بخشایش حقایق بوجود اوست،قسمت و امتیاز دقائق بشهود او اسم اعظم الهی و دارای نشأت غیرمتناهی،غواص دریای رحمانیه و ناظم آلاء رحیمیه،طورتجلی الوهیة و نار(نور)شجره(درخت)ناسوتیه(دنیا)، ناموس اکبر(آبروی کبیر؛بزرگ)اکبر الهی و نهایت امکان بشریه، صاحب وقت و مولای زمان،ناظم عالم امکان (زمان روزی خوار آقا و مرزوق ایشان است و ایشان امام یعنی در جلوی زمان است که صاحب زمان می‌شود)،مایه آسایش و امان،ابوالقاسم م-ح-م-د ابن حسن علیه و علی آبائه الصلوه و السلام.

حدیث در شرح وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع)

اکنون به حدیث درباره‌ی مولا و سرورمان امیرالمؤمنین علی(ع)؛شاه ولایت که محاذی آن حجت ابن الحسن امام زمان(ص) است خوب دقت کنید. قال شیخ محی الدین عربی: وعلیّ سرّ الاسرار و مشرق الانوار المهندس فی الغیوب الآهوتیّةِ السّیّاحِ فی الفیافی الجَبَروتیّةِ المصوِّرِللهیولَی المَلَکوتیّةِ اَلوالی لِلولایةِ النّاسوتیّةِ اُنموزَجِ الواقع و شخصِ الاطلاقِ المُنطَبعِ فی مرایا الانفُسِ و الافاقِ سرِّ الانبیاءَ و المرسلینَ سیّد الاوصیاءِ و الصّدّیقینَ صورة الامانةِ اِلاهیّةِ مادّةِ العلوم الغیرِالمُتناهیّةِ الظّاهرِبالبُرهانِ الباطنِ بالقَدرِ و الشّأنَ بسملةِ کتابِ الموجودِ فاتحةِ مصحَفِ الوُجود حقیقةِ النُّقطةِ البائیّةِ المُتَحقّق بالمراتب الانسانیّةِ حَیدرِ آجامِ الابداع الکرّارِ فی معارِکِ الاختراع السّرِّ الجلی و النّجمِ الثّاقب علی بن ابیطالب علیه الصّلوة والسلام.

ترجمه: تحیات خداوند جلّ اسمه برآن حقیقت ولایت باد که سرّ اسرار عالم خلقت است و مشرق طلوع انوار احدیت خود در غیوب عوالم لاهوت.مهندسی خبیر است و در صحاری فضای جبروت سیّاح بصیر والی ولایت ناسوت است و مصور هیولای ملکوت شخص مجسّم عالم کلی است مختصر نمونه‌ی بیان واقع شعاع منعکس در مرایا(مناظردیدن) اَنفس و آفاق است و ولایت ساریه (سیرکننده)در تمامی ظواهر و اعماق سرّجمیع انبیاء مرسلین و سید اوصیاء صدیقین صورت امانت الاهیه و ماده‌ی علوم غیرمتناهیه،هویت آن حقیقت درنظرها هویدا وآشکار است(همان ولایت کبری و 4روی10 و گنج عشر که عددابجد نام مبارک حضرت علی(ع)110 است یعنی نگهدارنده‌ی خزانه‌ی عشر) و ادراک جلالت او بر عقول بشریه(اوّل ما خلق الله عقلی) و آغاز مصحف وجود خود حقیقت بائیه ونطق الله عالم خلقت است (کلّ محتوای قرآن در بسم الله سوره‌ی حمد و تمام آن در باء بسم الله و تمام آن در نقطه زیر باء است که امام علی(ع) می‌فرماید:اَنا نقطه تحت الباء،من نقطه زیرباء هستم) که تحقق مراتب موجودات به اوست و تحقق با مراتب انسانیه‌ی اوست.شیر نیستان ابداع،صاحب حملات مکرّره در معارک(معرکه)اختراع سرّآشکار الهی و نجم الله الثاقب علی بن ابیطالب (ص).

اگر تک تک کلمات این احادیث نورانی ‌را درکنارهم قراردهیم گویای افشای حقیقت اسرار آفرینش از گنج رسالت و ولایت، از عالم سرّ به عالم اسفل که دنیاست می‌باشد. و تمام کننده هستند در هدف باریتعالی از این انعکاس که خود مرآت حقّ هستند ، معرفی و شناخت ذات اقدس احدیّت و افشای گنج توحیدند و این رسالت و ابلاغ هدایت مخلوق به سوی خالق و درنهایت به ذیقعد قرب است(هدف خلقت)چنانچه خداوند کریم در کلام نورانیش می‌فرماید:"عند ربّهم یرزقون" و در آیه 55 سوره مبارکه قمر می‌فرماید:"فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر" .

درحقیقت این طی مسیر برای سالک الی الله راه نداردجزاینکه با چراغ راه حرکت کند و آن انوار بدون ظلمات 12نورمقدس امام(ع)و14 نور مقدس معصومین(ص) هستند که مسیر هدایت طولی و عرضی را در نقطه‌ی هدایت تک تک افراد بشر نمایان کرده و حجت رابرآن‌ها تمام کرده و گره‌ی عشق و معرفت را در بافت بندگی مجسم می‌نمایند.پس بدون شناخت این عزیزان راهی جز گمراهی وضلالت نیست و به مقصد نمی‌رسیم.

دراین صورت هم گنج قرآن مجید و هم ائمه معصومین(ص)راهنما و دلیل هستند. امیدوارم بتوانم به حول و قوه‌ی الهی و دست شفاعت امام زمان(ص)به خوبی این زیبائی‌هارا درغالب کلمات واعداد ترسیم و تبیین نمایم.

اولین معصوم؛وجود مبارک پیامبر(ص)،درمقابل آخرین معصوم؛امام زمان(ص) 

1-حضرت رسول(ص) به عدد 14 متولد شده‌اند زیرا یک خودشان و 13 نور مقدس در بطن ایشان است؛همان‌طورکه در حدیثی که ذکر شد خواندید که ایشان "اَب الاکوان" و "اصل الوجود" هستند که درعالم سرّ،نام آسمانی آقا،احمد(ص)می‌باشد       

    ز احمد(ص) تا احد یک میم فرق است  جهانی اندراین یک میم غرق است

عددابجد"م"=40 و جایگاه عددی"م"=13 است.حضرت در عالم ظهور آسمانی‌اش خودش یک و13 نور مقدس در بطن اوست که وجود مبارکش 14 می‌باشد و درخلقت نور مبارکش که اوّل تعیّن و اولین سرّخلقت است صاحب کلّ نور می‌باشد. و درمقابل ایشان وجود مقدس امام زمان(ص)،مقام چهاردهمین معصوم راداراست.

2-نام مبارک مبارک پیامبر(ص) در عالم زمینی؛محمد(ص)است. ونام مبارک منجی عالم هم  م-ح-م-د(ص)است.

3-کنیه مبارک پیامبر(ص)؛ابوالقاسم است(پدر همه‌ی قسمت کننده‌ها). وکنیه مبارک حضرت مهدی(ص)هم ابوالقاسم است.

4-یکی از نام‌های وجود مقدس پیامبر(ص) ؛ماحی است(محو کننده)وعدد ابجد ماحی=59 می‌باشد. یکی از نام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های امام زمان(ص)هم ماحی است که غیراز اینکه محوکننده‌ی گناهان بندگان است باذن الله، خودش هم در حالت ظاهر محو است و دیگراینکه عدد ابجد نام مبارکش مهدی=59 می‌باشد(14=9+5).

5-وجود مقدس امام زمان(ص)،صاحب عمامه و ردای پیامبر(ص) و شمشیرذوالفقارامیرالمومنین علی(ع)است.

6-پیامبر(ص) صاحب کلّ نور است یعنی نور تامّ و ایشان ظهرِ وجود است. امام زمان(ص)در سال 256 هجری بدنیا آمدند که عددابجد نور=256 و حکومتش زهرایی یعنی حکومت نور است بدون ظلمت،و او در اصل تمام کننده و ظهوردهنده‌ی کلّ نور است الی یوم القیامه.

7-پیامبر(ص)سیدالمرسلین است و امام زمان(ص) سیدالاصفیاء و النّجباست.

8-پیامبر(ص) خاتم النّبیین و امام زمان(ص) خاتم الوصیین و خاتم المعصومین(ص) است.

9-پیامبر(ص) امام الرحمه و امام زمان(ص) امام المرحمه (یعنی ظرف گیرنده‌ی تمام رحمت در دنیا و آخرت)است. 

10-پیامبر(ص)نقطه‌ی ظهور سرّحقیقت محمدی(ص) و خلقت است. امام زمان(ص)درنقطه‌ی مقابل، تمام کننده و جلوه دهنده و مظهرظهور تامّ تمام آیینه‌ی سرّحقیقت محمدی(ص)است.

11-عددابجد نام زیبای آسمانی پیامبر(ص)؛ احمد=53 و جایگاه عددی احمد=26 است. و جمع عدد ولایی و معصومیت امام زمان(ص) 26 می‌شود{امام 12+معصوم14=26} یعنی درجایگاه نام آسمانی پیامبر(ص) جلوه می‌کند.

12-ریشه‌ی اسم مبارک پیامبر(ص)در آسمان و زمین ، حمد می‌باشد{ریشه‌ی احمد(ص) و محمد(ص)،حمد است} که حضرت خود،صاحب سبع مثانی است. امام زمان(ص) درضمن اینکه نام مبارکش م-ح-م-د است، اگر جمع عدد ولایی ومعصومیتش (26) را در 2 ضرب کنیم52 می‌شود(52=2×26)که عددابجد حمد=52 است.

13-پیامبر(ص) خزانه‌دارکلّ اسرار هستی است و امام زمان(ص)ظهوردهنده‌ی کلّ خزانه در زمان ظهورش و حکومت برحقّش می‌باشد. بنابرحدیثی،علم 27 قسمت است که تا ظهور آقا فقط 2 قسمت آن آشکار می‌شود و 25 قسمت آن درزمان حکومت برحقش. و همان‌طورکه تمام خزائن آسمان‌ها،زمین‌ها،کوه‌ها و دریاها درزمان ظهورآقا گنج‌های خود را آشکار و به ایشان عرضه می‌کنند، دین اسلام به تمام و کمال بر همه‌ی ادیان غالب شده و خالصانه و کامل عرضه می‌شود.

14-پیامبر(ص)در سن 40 سالگی در 27 رجب مبعوث شدند و در این روز(27) کلّ باطن قرآن به قلب مبارکش دفعتاً نازل گردید که همان کلّ علم و کلّ نور بود. در زمان ظهور امام زمان(ص) هم کلّ علم در 27 قسمت به تمام معنا،ظاهرو باهر می‌شود.

15-در زنده ماندن پدر بزرگوار پیامبر(ص)؛حضرت عبدالله معجزه بود چنانچه به قرعه‌ای که به ایشان افتاده بود باید کشته می‌شدند و بنابر حکم دیه،تا 10 بارقرعه کشی شد و هربار10شتر برایش دیه گذاشتند و تا100شتر قرعه به شتر افتاد و آقا(عبدالله) جسم مبارکش به سلامت ماند(ایشان درمقام ذبیح قرارگرفت)تا خداوند قدوم ذریه‌ی پاکش را که وجود حضرت محمد(ص)است را به دنیا رساند. 

معتصم عباسی لعنة الله علیه امام حسن عسگری(ع)را تحت فشار قرار می‌داد تا ازدواجی سرنگیرد و فرزندی بدنیا نیاید.اما به خواست خداوند منان ،مادر گرامی امام زمان(ص)؛حضرت نرجس خاتون که ملیکا نام داشت و شاهزاده‌ی رومی بود و پدرش از نوادگان شمعون از حواریون حضرت عیسی(ع) بود،بصورت معجزه خواستگاری وعقد در خواب انجام می‌شود... و مخفیانه به سامرا تشریف فرما می‌شوند... و درهنگام حمل آقا ،آثار حمل را نداشتند و خلاصه دردانه‌ی خلقت به خواست پروردگارعالم در سال 256 هجری (=عدد ابجد نور) قدوم مبارکش به دنیا می‌رسد.

16-پس درواقع حقیقت وجود مبارک حضرت رسول(ص)که کلّ نور است با کنارزدن حجاب 14 که درباطن خود حامل انوار 14 نورمقدس است(عددابجد حجاب=14 ) به عدد چهاردهمین نور مقدس از ذریه‌هایش در سال نور(=256)ظهور تک گل همیشه بهار را نوید می‌دهد. و ایشان بعد از طی سالیان غیبت که حقیقت وجود نازنینش 14 می‌باشد(14=حجاب)خداوندکریم بعداز تمام کردن سرّغیبت،حکومت و ظهور نورانیش جلوه‌ی تمام نمای مرآت اسرار گنج توحید را افشا و حکومت توحید ناب را که همان معرفی ذات اقدس احدیت جل جلاله اش است، برهمه‌ی عالمیان حاکم می‌سازد. وشاید آن همان وعده‌ی زیبای حق است که هرکس در بهشت آمد بیرون نمی‌رود،که حضرت آدم(ع)و حضرت حوا(س)که دربهشت خلق شده بودند سرانجام در زمان حکومت آقا یکبار دیگر،اول به آخر و ظاهر به باطن،گردش وعده‌ی نورانی حق را افشا می‌کنند.حکومت این عزیز،همان حکومت ورای دنیاست که بهشت در دنیا مستقرمی‌شود،صورت حقیقی دنیا تعریف می‌شود.

17-وجود مقدس پیامبر(ص)کسی است که تمام وجودش قلب عالم امکان است{عدد ابجد نام مبارک محمّد(ص) بامیمِ مشددبرابر132 و 132=عدد ابجد قلب است} و در دنیا ظرف کلّ قرآن شد. و ایشان کسی است که اول بار دفعتا در 40 سالگی در 27 رجب درغار حرا کلّ باطن قرآن به قلب مبارکش نازل شد و ایشان به پیامبری مبعوث شدند.

وجود مولا صاحب الزمان(ص)تمام کننده‌ی کلّ ظهور ظاهری و باطنی قرآن است به عدد ولایی و معصومیتش که 26 می‌شود(26=14+12) ،چراکه اگر اعداد 1تا26 را باهم جمع کنیم 351 می‌شود(351=26+25+......+2+1 ) و عددابجد نام مبارک" قرآن "= 351.یعنی در زمان ظهور و فرج وجود مقدسش ،جمع کلّ تمام تأویل و تفسیر و ظاهر و باطن قرآن در جانِ ولایت 12 امام(ع) و 14معصوم(ص) از عدد 1تا26 بصورت جانِ قرآن ظاهرمی‌شود.

18-نکته زیبا و جالب دیگرکه در مقابل کلّ قرآن وجود نازنین پیامبراکرم(ص) است که ریشه‌ی نام مبارک آسمانی{احمد(ص)} و زمینی{محمد(ص)} آقا، حمد می‌باشد و طبق حدیثی که قبلا ذکرشده تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است...یعنی حمد،محتوای کلّ قرآن است.و امام زمان(ص) به عدد ولایی و معصومیتش(26)،جمع کننده‌ی کلّ قرآن است. چنانچه عدد ترتیب نزول اولین و آخرین سوره از لحاظ نوشتاری را با هم جمع کنیم 26 می‌شود{ازلحاظ ترتیب نزول : (عدد سوره حمد=5 )+(عدد سوره ناس=21) برابر26می‌شود} پس 26 مجموع کلّ اول تا آخر قرآن کریم است{ازلحاظ ترتیب نوشتاری: (عدد سوره حمد=1) +(عددسوره ناس=114 )برابر115 می‌شود که در قرآن کریم 115 بارنام دنیا و 115 بار نام آخرت آمده‌است} .

نکته: پس در این زمان که مولایمان در غیبت کبری است در این گنج ولایت باطن کلّ قرآن آشکار می‌شود و شیعیان با تمسک و عمل صحیح و خالصانه و تدبرو تأمل در قرآن می‌توانند به مولای خود تأسی کنند و بندگی خالق خود را انجام دهند.

19-حضرت رسالت پناه؛پیامبراکرم(ص) در هنگام تولد در دنیا خود به عدد 1 است و حامل 13 نور مقدس می‌باشد (زیرا او اَب الاکوان است )یعنی به عدد 14 متولدشده است و همان‌طورکه توضیح داده شده،سبع مثانی است. و امام زمان(ص) افشاکننده‌ی 13 است چراکه فرزند سیزدهمین معصوم(ص) می‌‍باشد.

اما همان‌طورکه می‌دانید عدد13 برابرنام مبارک اسم مکنون و مخزون پروردگار عالم می‌باشد(احد=13) و گنج معرفی خودش را در نشان خانه‌ی توحید خود ظاهر فرمود و با تولد مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع)،پرده از این راز برداشت و به وجود معصوم چهاردهم؛امام زمان(ص) عدد 313 ظاهرمی‌شود. عدد300=ش و صفت آن افشاکنندگی است و 13 ، راز توحید است .که یکی از نشانه‌های ظهورحضرت،آماده شدن 313 یار مخلص است و دیگراین‌که برای تولدش هم باید مادری باشد که نام زیبایش نرجس(س) می‌باشد (عددابجدنرجس=313). و هنگام ظهور، آقا به دیوار کعبه تکیه می‌زند که جان توحید و اقرار به وحدانیتِ احدیت ذات اقدس پروردگاراست به عدد 13 پس امام زمان(ص) که خود مطهر و معصوم است،افشاکننده‌ی 13 توحید و جایگاه طهارت و معرف ذات اقدس احدیت است که می‌شود 313 و افشاکننده‌ی حکومت توحیدی به طورکامل می‌شود. جمع ارقام 313 برابر 7می‌شود(7=3+1+3) که تمام کننده‌ی حمد و ظهورِ آن است.

جالب است بدانید در حج تمتع برهرفردی واجب است که 13 عمل را انجام دهد تا حاجی شود. 13= جایگاه عددی حرف "م" که عدد ابجد" م "=40 می‌باشد.یعنی 1-حاجی باید موحّد واقعی شود و 2-در حقیقت به جایگاه طهارت برسد{به عدد13(=م)اعمال حج} .چون توحید اولین اصل از اصول دین ماست اما حج از فروع دین است. درواقع باید با صحیح عمل کردن، از فروع به اصول دین وصل شویم که عملمان عطر توحید را در تمام عمر افشاکند. و عدد 40 همان اربعین است که ریشه‌اش ربع و ربیع یعنی بهار و سبزشدن و شکوفاشدن و خلاصه باید درخت عمر وزندگی و ایمان به بار و میوه دادن برسد و هرگز خزان نداشته باشد.

پس خیلی مهم است که هر انسان برجسته ومؤمنی در هر زمان که زندگی می‌کند،باید به 313 عمر ِخود برسد تا یک بنده‌ی موحد و مؤمن نام بگیرد! و خیلی زیباست که سنگ حجرالاسود که نشان طواف هر حاجی می‌باشد و آن‌جا جایگاه بیعت با امام زمان(ص)است عدد ابجدش 313 می‌شود و جمع ارقام 313 برابر 7 (=تعداد آیات سوره مبارکه حمد) است. جایگاه عددی حجرالاسود=70 می‌شود که 70=عدد ابجد "ع" و یکی از اسماء قرآن کریم، عین است و همین‌طور وقتی به امام زمان(ص)سلام می‌دهیم،می‌فرمایند که بگویید: السلام علیک یا عین الله و آنجا عین الله است.

نکته: عددابجد سیصدوسیزده=256=نور می‌شود و جمع ارقام 256 برابر13 است (13=6+5+2)که جایگاه عددی م =13 و عددابجد م=40 است( جایگاه عددی کلمه‌ی نور هم 40 است)، در عالم سرّ خواندیم که :

زاحمد(ص)تا احدجلّ جلالهیک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است  پس یک حاجی هم باید به میم برسد و عالم ظهور،هم اینکه بلوغ رسیدن به میم همان 40 واربعین وبهار است.

20-خاطرنشان می‌شود که ازنظر خلقت، اولین ظهور و اولین وجود مبارکی که پروردگارعالم خلق فرمود ظهور نوری وجود مبارک سرّحقیقت محمدی(ص)و مقام و مرتبه‌ی عظمای خلقت؛محمدمصطفی(ص)است که از نور مقدسش امیرالمؤمنین علی(ع)در مرتبه دوم و حضرت زهرا(س)سیدة النساء العالمین در مرتبه سوم وامام حسن مجتبی(ع) درمرتبه چهارم و امام حسین(ع)درمرتبه پنجم که در بطن وجود امام حسین(ع) 9 نور مقدس ذریه معصوم(ص) قرارگرفتند که 14=9+5 {تمام وجودمقدس 14معصوم(ص)} و حلقه نورانی 14 معصوم(ص)به نام نورٌواحد یعنی 5تن (ص)(5=4+1)در اسرار خلقت و در عالم قرب و سرّ وجود پیداکرده که همه مرآت حقّ(یعنی آینه صفات و جمال و مظهر ظهور اسماء حق تعالی شدند) و درمرتبه‌ی خلقت بالاخص به آل الله منصوب و وجود مبارکشان طبق آیه 33 سوره مبارکه احزاب از هر رجس و پلیدی دور است :انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا. و این خاندان محترم،آل اطهار هستند.

بنابراین خداوند کریم،عالم خلقتش را به طفیل وجودهای مبارک خلق فرمود و همیشه از ازل تا ابد عالمیان را در محور حجت معصوم خود قائم قرار فرمود و تاآخر عمر دنیا حتی در آخرت بوجود معصومین(ص) که تجلی‌گاه معرفی خداوند هستند،محوریت ظاهر وباطن قرارگرفتند.

پس در آخرالزمان آخرین وجود معصوم(ص)؛وزنه‌ی ثقل؛گیرنده ظرف قدر و تمام رزق خلقت؛ امام زمان(ص)است و همان‌طورکه بیان شد ایشان به عدد چهاردهمین معصوم(ص)؛14،جمع کننده‌ی حلقه نورٌ واحد(ص) است زیرا 5=4+1می‌شود و آقا به نام مبارکش مهدی(ص)،عدد را به خوبی نشان می‌دهد: عددابجدنام مبارک مهدی(ص)=59 است یعنی نهمین فرزند از پنجمین معصوم؛ امام حسین(ع)،پس در نَصَب ایشان به پدرشان امام حسین(ع)عدد 5 حلقه‌ی نورٌواحد بسته می‌شود{14=9+5  و 5=4+1}. بنابراین وجودهای مبارک،هم اول هستند وهم آخر،هم ظاهر هستند وهم باطن. درود و صلوات خداوند و ملائکه‌اش برمحمد(ص) و آل محمد(ص).

نکته: اولین سوره قرآن ازلحاظ کتابت سوره مبارکه حمد است که حمد،ریشه نام مبارک محمد(ص) و سبع مثانی است ووجود پیامبر(ص)هم حامل 14 و سبع مثانی هستند. اما ازنظرترتیب نزول، سوره حمد پنجمین سوره است.یعنی همان‌طورکه قرآن عزیز،کتاب الله است درمقابلش آل الله قراردارد.چنانچه پیامبر(ص)درحدیث ثقلین فرمود:کتاب الله و عترتی... . پس با یک نکته‌ی ترتیب نوشتاری و ترتیب نزول سوره‌های مبارک قرآن مجید،حکمت زیبایی از اعجازرا می‌بینیم!

21-درزمان حضرت محمد(ص) نصراول که فتح مکه بود اتفاق افتاد و نصر ثانی در آخرالزمان باظهور امام زمان(ص)،که با تکیه زدنش به خانه خدا و جمع 313 یار،افشاء حقیقت توحید و غلبه کامل حق ظاهرمی‌شود.آیه81سوره مبارکه اسرا: "و قل جاءالحق وزهق الباطل إنّ الباطل کان زهوقا". وآیه 28 سوره مبارکه فتح:هو الّذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه و کفی بالله شهیدا.

22-روزاول هفته؛شنبه متعلق به پیامبر(ص) است که حامل 14 بود وآخر هفته؛جمعه متعلق به امام زمان(ص) است که چهاردهمین معصوم(ص)است و جمعه جمع کننده تمام زیبایی‌های هفته است.( در قسمت ایام هفته بطورکامل توضیح داده می‌شود)

23-وجود مبارک پیامبر(ص)به عدد یک متولد شدند و ایشان اولین وجود مقدس از چهارده معصوم(ص) و آخرین پیامبر از صدوبیست وچهارهزارپیامبر است.

امام زمان(ص)به عدد یک متولد شدند؛یک فرزند امام عسگری(ع) و آخرین اوصیاء از دوازده امام(ع) و چهارده معصوم(ص)هستند.

  یک و یک یعنی:

درواقع درحقیقتِ دایر‌ه‌ی آفرینش که یک و یک در مقابل هم قرارمی‌گیرند،     چندین سرّ را افشا می‌کنند:

الف) جمع یک و یک به عدد،2 می‌شود(2=1+1) و 2برابراست باعدد ابجد حرف"ب" که کلید ومفتاح همه‌ی عالم از اعلا تا اسفل،باب الله عالم باطن، ظرف گیرنده ؛ قرآن ناطق ؛ ولایت کبری ؛ مولی الموحدین ؛ علی ابن ابیطالب (ص) است که بدون ایشان هرگز باب قرآن که همه‌ی گنج است باز نمی‌شود و ورود درآن غیرممکن است برای همین خداوند خواست دیوار کعبه برایش شکافته شود نه از در ورودی...!

یکی از اسرار قرآن هم این است که مفتاح حروفش در کلام مبارک خداوندکریم،حرف ب است.تمام سوره‌های قرآن با حرف "ب" شروع می‌شود حتی سوره مبارکه توبه که بسم الله ندارد  با کلمه‌ی برائت شروع شده که اولش حرف "ب" است.

ب) یک(=30) و یک(=30) به حروف و جمعشان دو(=10)به حروف ، گنج خلقت را در عرض عالم زمینی و رساندنش به عالم آخرت به صورت جسمانی ظهورمی‌دهد.و عدد10(=دو) همان گنج عشر یعنی 4روی 10 و باطناً وجود مبارک چهارده معصوم(ص)است که حفظ تمامی گنج عشر(عدد10)به وجود مقدس امام علی (ع) است {علی=110 و 100=ق یعنی نگهدارنده} پس او حقیقت عددیِ 2 (=ب) و حقیقت حروفی دو (=10) می‌باشد.{اینجا، کلید مهندسی گنج ولایت به وجود اولین وآخرین معصوم(ص) گشوده شد تا باطن 12 امام(ع) افشا شود}.

چنانچه بیان کردیم  در حکومت امام زمان(ص) تمام اسرارقرآن به محتوی و گنج ظاهر و باطن افشامی‌شود{جمع عدد ولایی ومعصومیت ایشان 26 می‌شود(26=14+12) و با جمع اعداد یک تا 26 به 351 می‌رسیم که 351=عددابجد قرآن} که امروزه در این جایگاه ولایت صراط همه ما شیعیان، قرآن است و در عصر غیبت خداوند کریم با ظاهر نکردن ظهور جسمانی مولایمان این حقیقت را افشا می‌کند و همه را سر سفره‌ی قرآن دعوت می‌فرماید که اکنون باید تفحّص و تدبّر درآیات الهی بیش از پیش باشد و علاوه برحفظ ظاهر، باید به حفظ باطن و اسرار قرآن تذکر داده شود.

اما نکته قابل توجه این است : همان‌طورکه یک=30 و قرآن هم شامل 30 جزء است ،اگر اعداد یک تا 30 را با هم جمع کنیم کلمه مهدویت نصیب ما می‌شود:

 مهدویت=465   و 465 =30+29+ 28+ . . . +3+2+1.

یک(=30) + یک(=30)=60=س:

جمع یک و یک به حروف 60 می‌شود(60=30+30) و جایگاه عددی مهدویت=60 است که 60= س و همه‌ی مخلوقات دنیا در60(=س) خلق شده و ازهمین باب می‌میرند. زیرا دردنیا، درظرف زمان قرار می‌گیریم که هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه است .و زمان حکومت حضرت مهدی (عج) ، حکومت میزان و حکومت قلب عالم بر قلوب مؤمنین است. در حقیقت آن روز یک و یک خلقت و یک و یک معصومین(ص) و یک و یک ولایت در گنج همه‌ی زیبایی‌های خلقت به وجود آقا ظهور می‌کند.

حرف" س " قلب قرآن و یکی از اسرارآمیزترین حروف الفباست که در کتاب راز انسان به طور کامل توضیح داده شده است که در این‌جا به اختصار بیان می‌کنم:

مقام حرف "س" در الفبا ، میزان‌ترین حروف است زیرا زُبر و بینه‌ی "سین" با هم برابر است {( زبر: س=60) = (بینه: ین=60)} و چنانچه می‌دانید قرآن کریم شامل 120 حزب است پس تمام قرآن سین است (سین=120) و تمامش قلب،که خداوند خطاب به وجود مقدس پیامبر(ص) که قلب عالم خلقت و آفرینش است در سوره مبارکه یس فرمود:" یس.والقرآن الحکیم" ، یا از حروف ندا است و سین همان باطنِ قرآن حکیم است(یعنی علی(ع))که در اسرار عالم قرب، سرّ قلبِ باطن آشکار شد و حقیقت گنج مفتاح (ب)، که پیامبر(ص) فرمود: آنجا که آیات مبارک آمن الرّسول برایم قرائت شد صدای صوت قرآن ، صدای علی(ع)بود. خوب دقت کنید! چنانچه هرانسانی بخواهد ورودی ظاهری در قرآن داشته باشد(و حروف آن را لمس کند) باید از نظر ظاهر،طهارت داشته باشد یعنی وضو بگیرد(و غسل واجب برگردنش نباشد)،درحالی‌که از نظر باطن باید نون (یعنی محتوای ایمان و عقیده‌اش)پشت حرف باءِ بسم الله قرآن قرار بگیرد و قلب به میم شود(م=40) تا ورودی در باطن قرآن مجید پیدا کند.   

پس کلمه مهدویت ما را به قلب قرآن می‌رساند و انسان‌ها درمقام حقیقی انسانیت ،قلب به میم می‌شوند. و در زمان حکومت مولایمان قلب است که باطن را ظاهر می‌کند و حکومت قلبی همان حکومت سین است که جز میزان و عدل حکمی صادرنمی‌شود و حیاتش حیات طیب می‌باشد.

از طرفی 60=عددابجد "ام ابیها" که جایگاه عددی آن 33 است و اگر به حروف بنویسیم سیُ سه=135 می‌شود که برابرعددابجد نام مبارک فاطمه(س) است. جایگاه عددی آب به صورت بسیط یعنی الف+با برابر 33 می‌شود {33= (3=با)+(30=الف)} و عددابجدش 114می‌شود{114=(3=با)+(111=الف)، بنابراین حقیقت قرآن که کوثر وجود است به عدد 114 سوره مبارکه،حقیقت آب است و جایگاه عددیش33 که به حروف هم می‌شود برابر نام فاطمه (س) {سیُ سه =135=فاطمه(س)} که کوثر عالم وجود؛امّ ابیها؛میزان حق و ظرف عالم امکان است.

ج)در اسرار خلقت در عالم سرّ فرموده اند که خلقت اولین نور که سرّالاسرار همه‌ی خلائق است،ظرف وجودی پیامبر(ص)می‌باشد و آن نور دو قسمت شد درحالی‌که از آن نور هرگز کم نشد و آن نور ثانی، امیرالمؤمنین علی(ع)بود و آن نور سومین ظهورش ،فاطمه زهرا(س) بود درحالی‌که از کلّ نور هرگز کم نشد و چهارم وپنجم امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که همان‌طور که بیان شد همه کلّ نور شدند و نور اصلا کم نشد و درواقع در باطن پنجمین نور که امام حسین(ع)است ، 9 ذریه نوری معصوم(ص) قرارگرفت.درظاهر پنج تن(ص) و درباطن چهارده نور مقدس(ص) در جلوه‌ی یک نور تام؛نورٌواحد(ص) خلق شدند. منظورم این است که در جلوه‌ی انوار،در دنیا هم بزرگواران ،تمامی نور هستند و هر یک در زمان خودشان به امر ایجادی خداوند احد جلّ جلاله رساننده انوار هدایت هستند.

پس در اسرار پیامبر(ص) و امام زمان(ص)،باطن ولایت و گنج 2 به عدد و "دو" به حروف(دو=10)که تمامی12 نور مقدس ائمه(ص) هستند(12=10+2) ظاهر شد.

شاید دلیل این که  سال شمسی و قمری 11 روز فاصله دارند این باشدکه فاصله حقیقی این دو ،حرف یا می‌باشد که 11=یا و یا،حرف انتخاب است (رجوع شود به کتاب راز دنیا) . جمع اعداد یک تا 11 برابر 66 می‌شود (66=11+10+...+2+1) و نام مبارک الله = 66 که تمامی این ظهورات معرفی خود اوست. جمع ارقام 11 هم 2 می‌شود(2=1+1).

بنابراین یک و یک، احاطه‌ی وجودی در ظاهر و باطن ما دارد. این توضیحات را بیان کردم تا متوجه شوید که ولایت کبری ائمه(ص) که در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم است،چگونه محیط بر تمام ذرات خلقت هستند. یعنی همان‌طور که زمان برما احاطه دارد و ثانیه‌ها و دقیقه‌ها بر ما آثار خود را جاری و ساری می‌کنند که از بدو تولد تامرگ ،آن به آن با ما و در ما ظهور و بروزمی‌کنند، بلوغ ظاهری و باطنی ، عقلی وجسمی ، پیری و جوانی و... را در ما آشکار می‌کنند ، همان‌طورکه درسال چهارفصل و 12 ماه و 365 روز را با ثانیه‌های متفاوت وآثارمختلف جلوه می‌دهند.

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۱۶:۱۰
عذرا شفائی

   

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

همه معصومین(ص) ، بلوغ کامل 5 و9 هستند

قابل به ذکر است که همه معصومین(ص) ، بلوغ کاملِ 5 و9 هستند زیرا در سرّ نوری اولین ظهور و تجلی خلقت در عالم اسرار، 5 نور مقدس در بطن یک نور ظهور پیدا کردند که نورٌواحد(ص)، تجلی ذات اقدس احدجلّ‌جلاله قرار گرفتند و همانطورکه بیان شد جمع اعداد 1 تا 5 برابر 15 می‌شود که در جایگاه حرف س قرار دارد و این حرف ، قلب عالم و قلب قرآن و میزان حروف است.

توجه! توجه! فراموش نکنید که 5تن(ص) درواقع همان 14 معصوم(ص) هستند زیرا در بطن امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است ، 9 ذریه معصوم(ص) قرار دارد. وجود مبارک چهاردهمین معصوم(ص) هم ، امام زمان(عج) است که جمع ارقام 14 می‌شود 5 (5=4+1) پس باز به 5 می‌رسیم و این حلقه بسته عددی ، همان دایره عصر است که خداوند کریم در سوره مبارکه عصر قسم یاد فرمود به عصر: (والعصر).

از نگاه دیگر اینکه : جمع 1 تا 5 همان 15 است که جایگاه عددی حرف س به عدد ابجد 60 است که میزان حروف و میزان عالم ، قلب قرآن و آخرین حرف کلام الله مجید ؛ قرآن کریم است که با کلمه ناس تمام می‌شود(نام آخرین سوره قرآن هم ناس است) و همینطور همه ائمه(ص) ، جلوه 9 هستند که جمع اعداد 1 تا 9 می‌شود 45 . که جمع 15 و 45 هم می‌شود 60=س همان قلب عالم و قرآن (یکی از نام‌های قرآن ، میزان است). 

خداوند قادر و سبحان ، اولین خلقت جسمانی انسان را به وجود آدم(ع) و حوا(س) قرار داد (با توضیحات بیان شده) که جمع عدد ابجد آدم(ع)=45 و حوا(س)=15 می‌شود 60. خوب دقت کنید! تمام این درس به نوعی مهندسی خلقت است !چگونه پروردگار عالم ، خلقت خلیفه‌های برحقّش را میزان و قلب عالم قرارداد و قلب کننده‌ی عالمیان برای هدایت و به طهارت رسیدن از عالم ظلمات به نور!

پس با وجودیکه همه معصومین(ص) بلوغ کامل 9 و 5 هستند اما این اعداد در برخی از این عزیزان ظهور یافته است که در ادامه اشاره می‌شود:

رابطه عددی 5 و 9 در وجود مبارک فاطمه زهرا سیدة النساءالعالمین(س)

وجود دردانه عالم؛ فاطمه زهرا(س) در حقیقتِ انوار 14 نور مقدس(ص)، فقط یکی است. چنانچه در آیه 35(آیه نور) سوره مبارکه نور فرموده: ...کوکبٌ درّیٌّ ؛ او ستاره درخشنده دردانه صدف خلقت پروردگار عالم است. او یک خانم است و 13 نور مقدس دیگر آقا هستند(صلوات الله علیهم اجمعین). اما پیامبر(ص) فرمود: فاطمه ، اُمّ ابیهاست. ایشان امّ الائمه ، امّ الصدیقین ،امّ الشهدا و امّ النبیین است.

اُم یعنی مادر و عدد ابجدش 41 است {41=(40=م)+(1=ا)} و جالب اینکه جایگاه عددیش 14 می‌شود {14=(13=م)+(1=ا)} یعنی درحالیکه خواندیم 5 مدرکِ اُم بودن، مخصوص امّ ابیهاست پس جانِ کلام ، اُمّ الائمه(ص) می‌باشد. و درضمن عدد 14 ، برابر با عدد کلمه حجاب است و جمع ارقامش 5 می‌شود (5=4+1) ؛ حقیقت حجاب در باطن این بارگاه جلالت در سِرّالاسرار عظمت جمال الله الهی تجلی دارد که او مرآت حق و ظرف حقیقت کلّ گنج کنزالله آفرینش ، نفس واحده می‌باشد.

این ظرف است که خداوند متعال قبل از خلقت اسراریش ، امتحانش کرد و فرمود او را صابره یافتم {السلام علیکِ یا ممتحنة امتحنکِ الذی خلقکِ قبل ان یخلقکِ فوجدکِ لِما امتحنک صابره} و صاحبِ 9 اسم تسعه‌ است و بلوغ 9 را در اسرار آفرینش و جلوه آب را که حقیقت حیات هستی است ، به او نسبت داد که معنا و اسم کوثر عنایت  به اوست. پس عدد 5 ؛ در جمع الجمع ظهور نورالانوار پنج تن(ص) ، ظرف ظهوری و سرّ المستودع پروردگار عالم است.

خوب دقت کنید! خداوند متعال پنج نام مبارک را که اسماءِ خمسه است به ظهور در حروف و کلمات قرارداد که فقط یک اسم است که 5 حرف دارد و آن نام مبارک فاطمه ؛ سیدة النساء العالمین؛ حجة الله الحجج(ص) می‌باشد. جالب اینکه جزءِ 5  قرآن کریم بطور کامل در سوره مبارکه نساء قرار دارد و این سوره شامل 135 آیه است برابر با عدد ابجد نام فاطمه(س)! آیا این اتفاقی است؟!

و از جمع حروف این پنج اسم نورانی به عدد 19 می‌رسیم که برابر است با تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم که همه ، یک آیه مبارک شده و محتوای کلّ قرآن را دربرگرفته است! جمع ارقام 19 می‌شود 10(10=9+1) که در حروف بسم الله الرحمن الرحیم هم 10 حرف بدون تکرار و 9 حرف تکرار شده است که همه عالم در بلوغِ 9 رسیدن به آن 10 حرفِ بدون تکرار الهی هستند ، و هستیم تا به مدد الهی به اتممناها بعشر و در آخر، اربعین لیلة برسیم (انشاءالله).

امام صادق(ع) می‌فرماید: لیله قدر، مادرِ ما فاطمه زهرا(س) است. و ما ادراک ما لیلة القدر!!!

پس از نظر ظاهر ، نام مبارک خانم ؛ فاطمه(س) خود ، مظهر گنج 9 و 5 است زیرا این نام مبارک 5 حرف است و عدد ابجدش 135 می‌شود که در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=5+3+1). و از نظر باطن ، همانطورکه بیان شد خانم به عدد 5 ، ظرف سِرّالاسرار خلقت است که اگر از 1 تا 5 را جمع کنیم می‌شود 15(=حوا) ؛ مقام عالم اسرارِ وجود مبارک خانم ، حوای روحانی است.

و حقیقت تمام دایره خلقت که این دایره حولِ شعاع 9 و قطرِ 18 می‌چرخد. به شعاع 9 {که بلوغ عددی خانم است} ، مساحت و حقیقتِ سُحت عالم ، افشا می‌شود. و در قطر به عدد 18 (=حی) تمام اسرار 9 سال در خانه رسالت و 9 سال در خانه ولایت ، تمام گنج حیات دنیایی و آخرتی گنج رسالت و ولایت را در وجود مبارک یازده ذریه معصومش(ص) ، به محیط دایره خلقت افشامی‌کند. ظرف نورانی که خداوند فرمود که قبل از خلقتش ، امتحان شده است : السلام علیکِ یا ممتحنة امتحنکِ الله الذی قبل ان یخلقک فوجدکِ صابره. پس سلام به آن خانمی که خداوند قبل از خلقتش ، ظرف او را امتحان کرد و ایشان را صابر یافت.آنگاه وجود مبارک پیامبر(ص) می‌فرماید: امّ ابیها.

آیا جالب نیست که در ظهور خلقتی در عالم بالا به یک ظرف و یک حرف و یک سِرّ افشای همه‌ی حروف و معانی و اسرار و آنچه باید بشود، ظهور پیداکرد؟! که آن حرف ، الف است ؛ درحالیکه یک حرف است ( سه حرف خوانده می‌شود ، درحالیکه عدد ابجد ا=1 است اما عدد ابجد حروف الف=111 ؛ 3 تا 1 است!). پس ظهور 3 عدد یک که باطنِ ظهورِ 14 معصوم نورانی (ص) است. پس تمام گردش دایره به اسرار 3 ممیز 14 می‌گردد. و محیط و مساحت هر دایره در این سِرّ ، محاسبه می‌شود (14/3) و حضرت فاطمه(س) ، افشای این سرّ است الی یوم القیامه ! البته هر سه یکِ عالم وجود که در کنار هم به عدد 111 برابر حرفِ الف هستند(که درواقع یکِ وجود هستند)، افشاکننده‌ی این رمز هستند.

 

قال شیخ محی الدین (در کتاب مناقب.صفحه176) :

انّا انزلناه فی لیلة مبارکة ، اَی انزلنا الکتاب المبین و هو الفاروق الکُلّی فی الفاطمة الزهراء هی حوّاء روحانیٌّ. الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة اَی ، الفاطمة الزهراء فیها مصباح اَی. المُحمدیةٌ البیضاء . المصباح فی زجاجة. ای فی العلویِّة العلیاء و العلویة نَزلت فی المشکوة الزهرائیة نزولَ روح الکُلّ فی الجسم الکُلّ الذی فیه یُفرق کلّ امر حکیمٍ ای امام ٌ بعد امام الی یوم القیامة الی اَن قال فافهم فانّه من الرموز.

حاصل مقصود:از نزول قدر که معنی می‌شود در کتاب مبین، آن وجود جداشده کلی که فاروق کلی در وجود فاطمه زهرا(س) است چون او ، حوّای روحانی است و ظرف وجودش ، مشکوة می‌باشد. خداوند جلیل نازل فرمود آدم{جایگاه عددی نام مبارک فاطمه(س)=45=آدم}.کتابی را که علویّه عُلیا و فاروق کلی باشد در فاطمه زهرا(س) که حوّای روحانی است و مقصود مشکوة وارده در آیه نور ، فاطمه زهرا(س) است و منظور از مصباح (یعنی نور و شعله آن چراغدان)  در این آیه ، نور فی هدایة محمدیة(ص) بیضاء {هدایت نورانی محمد(ص) و آل محمد(ص)} که عقل کُل و آدم کلامی است{فاطمه(س)=45=آدم} و غرض از لفظ زجاجه (همان لامپ روی شعله نوری چراغدان)، علویه عُلیا است که نازل شده در مشکوة زهرائیه. چون نزول روح کلی که در جسم کل جای می‌گیرد و از نزول روح در این جسم کل از آن مشکوة طاهره مقدسه امامی بعد از امام که ظاهر می‌شوند تا روز قیامت در آن وجود کل که جدا شده و فرق گذاشته شده از امر حکیم است. حال خوب بیندیشید! پس باطن این کلام‌ها ، رمزی است از رموز و این مشکوة ، همان وجودی است که قبل از خلقتِ نوریش، امتحان شده است.

به هرحال حقیقت علویه مرتضویه بر صدف عصمت فاطمیه نازل شد با این نزول ، ائمه هدی(ص) در عالم وجود به تفضیل ظاهر شدند. از کتاب خصائص الحسنیه از فقه الحدیث : ولو لا انّ علیّاً انزله الله فی فاطمه ما ظهرت الائمة فی عالم الوجود تفضیلا. اگر خداوند حضرت علی(ع) را در حضرت فاطمه(س) نازل نمی‌کرد ، ائمه(ص) در عالم وجود ، ظهور تفضیلی نمی‌یافتند.

این ظرف ، جمع عدد 1 تا 5 است و این حقیقت ، حوّای روحانی(س) است. عدد را به مدد معنای کلام آوردیم تا بتوانیم بیشتربه کُنه معنا برسیم زیرا که مشکوة وجود اوست که آل الله (ص) جلوه گر شدند ، مشکوة وجود اوست که عصمت الله الکبری است! {جالب اینکه عدد ابجد حروف "حوا روحانی" = 290 و برابر با عدد ابجد نام زیبای "مریم"(س) است}.

تناسب لیله با زوجه و لیله با لباس     

آیه 47 سوره مبارکه فرقان : و هو الذی جعل لکم الیل لباسا ... اوست کسی که شب را برای شما مانند لباس قرار داد. خانم فاطمه(س) که خودش حقیقت لیله قدر است ، وصیت فرمود که علی جان لباس در بدنم بماند(از روی لباس مرا غسل بده و ...) چون این لباس ، نشانه حقیقت لیل اوست و تا آخر زمان باید انا انزلناه فی لیلة القدر بماند.

به یک معنا ، فاطمه(س) ؛ زهراست یعنی نورانی و درخشنده! نور برای اینکه تلألؤِ خود را ظاهر کند ، لباس مشکات می‌پوشد. مثل لامپ که شیشه‌اش ؛ لباس نورِ درونش می‌باشد تا درخشندگی نور بتواند مورد استفاده قرار گیرد.

و جالب است که اندازه‌ی درخشندگی را ، تاریکی  معلوم می‌کند! یعنی در جریان الکترونیکی برق ، یک فاز مثبت و یک نول منفی است. مثبت‌ها ؛ نور و منفیها؛ ظلمت هستند. برای اینکه نور اندازه‌اش معلوم شود ، منفی یا ظلمت آن را زیاد یا کم می‌کنند. و اندازه به یک معنا یعنی قدر! و وجود مبارک خانم ، حقیقتِ لیل و ظرفِ اندازه‌ی قدر است. که امام صادق(ع) فرمودند که خانم ، لیله قدر است.

پس خداوند متعال فرمود که شب ، لباس است برای روز. این لباس ، حکم همان مشکات را دارد تا اندازه و قدر را در خود نگهدارد و به تمام عالمیان ، اندازه و قدر را برساند. که خانم ، حاملِ همه‌ی حملِ نور قدر است، درواقع مادرِ ائمه (ص) ؛ که وجودهای مبارک معصومین(ص) همه، نور و باطن قدرهستند. پس  خانم ، هرگز بدون لباس نمی‌شود حتی وقت غسل دادن!

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها (او ، سرّ مستودع است) بعدد مااحاط به علمک.

همانطورکه بیان شد نام زیبای فاطمه(س) 5 حرف دارد و تمام حروفش ، نورانی است.و در بطن این نام با عظمت ، کلمه مبارک طه قرار دارد و عدد ابجد طه=14 می‌شود. عدد ابجد نام مبارک فاطمه=135 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود (9=5+3+1). و جالب اینکه وقتی 135 بر 9 تقسیم شود(15=9÷135) ، 15 می‌شود که برابر با نام مبارک حوا(س) است.

*عدد 135 معنی می‌شود به 100 + 35: عدد 100 برابر با عدد ابجد حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و عدد 35 برابر با کلمه دال است که یکی از اسماء خداوند می‌باشد. یعنی وجود مبارک خانم ، نگهدارنده دلایل خلقت است که به عنوان اُم ، ریشه‌ی همه گنج درخت شجره طیبه و حافظ و نگهدارنده باطن میوه‌ها و ثمره‌هایش می‌باشد. درحالیکه خود ، دلیل بر خلقت پروردگار عالم است. اوست که محوریت خزانه‌ی آل الله(ص) است ؛ هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها. و او واسطه‌ی فیض و واسطه ظهور اسرار از عالم اسرار به عالم ظهور ، و واسطه رحمت ، و واسطه محوریت خزانه‌ی همه مخلوقات به عالم دنیاست که او سرّ مستودع می‌باشد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اسم زیبای فاطمه(س) که خداوند از نام مبارک فاطر خود عنایت فرموده ، یکی از استثناهای اسماء مبارک معصومین(ص) است. در تمام نام‌های مبارک در ضرب عدد 1 تا 9 ، در جمع آخر حاصل ضرب به عدد 9 تمام می‌شود اما نام مبارک فاطمه(س) هم طولی هم عرضی و هم ارتفاعی (از سه بُعد) در جمع به عدد 9 برمی‌گردد (رجوع شود به کتاب بلوغ 9).

نکته: اگر نام زیبای فاطمه(س) را به سه بخش بنویسیم یعنی فا --- ط ---  مه : عدد ابجد فا=81 و در جمع می‌شود 9 (9=8+1) ، عدد ابجد ط=9 ، عدد ابجد مه=45 و در جمع 9 می‌شود (9=5+4) . پس 3 بخشِ نام زیبایش می‌شود 3 تا 9 که کنار هم می‌شود 999 برابر عدد ابجد رفیع الدرجات(از اسماء مبارک خداوند).

در این راستا پروردگار عالم بلوغ دختران را به 9 سال تمام و به زن‌ها توفیق حمل به 9 ماه را برای تولد فرزندان عنایت فرمود. یعنی خانم‌ها در بلوغ 9، حامل 9 و زایش انسان که در جمع عددیش 9 می‌باشد، هستند. خانم فاطمه زهرا؛ سیدة النساء العالمین(س) 9 سال در بلوغ رسالت در منزل پدر و 9 سال در بلوغ ولایت در منزل حضرت علی(ع) قرار گرفت که به عدد 18 سال عمر مبارکش ، تمام عالم دنیا را زنده کرد. عدد 18 برابر کلمه‌ی حی شد و او که صاحب قدر است، کوثر وجود و حقیقت آب و جان آفرینش ، قرار گرفت و خداوند فرمود : ... و جعلنا مِن الماءِ کل شیء حی(آیه 30 سوره مبارکه انبیا) ؛ و قرار دادیم همه چیز را زنده از آب.

معارف 5 و 9 در وجود مقدس امام حسین(ع)

جانِ همه این معارف در نام مبارک امام حسین(ع) معنا می‌شود که عدد ابجد نام مبارکش حسین(ع)=128 است یعنی 28+100 پس 100=ق ، نگهدارنده‌ی 28 حرف که تمام محتوای قرآن از ظاهر و باطن است و عدد 28  در مقام اعداد ، عدد کامل است ، می‌باشد. آیا غیر از این است که حضرت خود ، به عدد 10 بدنیا آمده {یعنی یک خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش} پس خود ایشان ، جانِ 28 است زیرا 10=8+2 و 10 ، گنج عشر و 4 روی 10 یعنی 14 است. چون حضرت ، پنجمین معصوم(ص) است که با 9 ذریه در بطنش می‌شود 14 (14=9+5).

از طرفی آقا که به عدد 10 بدنیا آمد ، خودش گنج عشر است و امام عاشورائیان به وراثت تمام 124000 پیامبر(ع) و 14 معصوم(ص). و در باطن عدد دَه به حروف ، عدد 9 را ظاهر کرد{(د=4)+(ه=5)=9} پس اگر عدد نام مبارک ایشان 128 است یعنی نگهدارنده تمام 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، یعنی نگهدارنده تمام 28 حرف الفبای قرآن از حروف و معانی و محتوای ظاهر و باطن دنیا و آخرت . و اگر آقا 128 است یعنی ما تا در انطباق 9 وجود او قرار نگیریم ( که 9=ط و صفت ط انطباق است) ، ورودی در تولد حقیقی به عدد گنج عشر یعنی همان شیعه و محب شدن 14 نورمقدس(ص) و قرآن عزیز نداریم و به قبول حسن نمی‌رسیم.

خوانندگان عزیز ! از آنجاکه می‌خواهیم و حتما خدای مهربان می‌خواهد که به عقل و فکر و دیدگاه ما عظمت مقام مولا را نشان بدهد ، این دروس نوشته می‌شود. امیدوارم که برای شما قابل درک باشد.

*عدد 28 ؛ برابر اسم زیبای خداوند "وحید" است و کلّ وحدت وجود ؛ توحید محض پروردگار عالم است. و خون اباعبدالله الحسین(ع) ، جز برای اعتلای رسیدن به شناخت توحیدی و موحّد شدن بندگان خدا نیست. و این عظمت است در گرفتن مدال در عاشورای اباعبدالله که حضرت به مقام ثارالله الهی واصل شده است. و مقام کامل و تام در مجرای رساندن مسئولیت ولایت و رسالت از اولین پیامبر بزرگوار ؛ حضرت آدم(ع) تا وجود مبارک حضرت خاتم النبیین محمد مصطفی(ص) و ائمه معصومین(ص) تا امام زمان(عج) در مبحث کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا دارد.

کلمه ارض : ظاهرا خشکی و خاک ، نامیده می‌شود. در بدو خلقت به صورت یک نقطه خشکی روی آب در کره زمین متولد شده است.و این نقطه در زیر خانه خدا قرار دارد. و خالق یکتا خشکی را از اینجا به تمام کره زمین کشیده است ؛ دحوالارض شده است. بنابراین همین ارض ، باطن کربلاست!

عدد ابجد کلمه ارض=1001 است که به عدد اسماء الحسنی پروردگار عالم در جوشن کبیر می‌باشد. درواقع مثل نطفه ، عمل کرده است که همه‌ی محتوای کمال خلقت را در خود دارد. چنانچه اگر دقت کنید اولین حروف الفبای عربی ، الف است که عدد ابجدش یک است و آخرین حرف آن ، غ است که عدد ابجش 1000 است. پس اگر اول را با آخر جمع کنیم می‌شود 1001 (1000+1). پس درواقع ارض کربلا اینجا برای شما کاملا واضح می‌شود که کلّ محتوای خلقت از اول تا آخر ، از ظاهر تا باطن را در خود ظهور داده است و نگهدارنده آن ، امام حسین(ع) است با  عدد 128! و از نقطه قتلگاه آقا به تمام کره زمین، خشکی کشیده است !

*چند نکته معنوی اینجا ثابت می‌شود : 1) اینکه آقا خود و فرزندان و یارانش ، سه روز لب‌های مبارکشان از تشنگی خشک بود.2)همه با لب تشنه شهید شدند و این خاک و وادی ، تفتان نام دارد.3)فقط این تربت شد، شفا برای همه دل‌های تشنه معارف و خداشناسی و بندگی خالصانه. 4)تربتش مُهر نماز مؤمنان شد 5)اینجا میعادگاه و ظهور قیامت شد برای آخرت که بهشتیان و جهنمیان بطور واضح آشکار شدند و در این وادی ، اربعین یعنی بهار شدن هدف خلقت سبز شد .شهادت به معنای تولد واقعی و به قرب الهی و رزق عند ربهم یرزقون رسید.

جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع)=47 است و عدد 47 (40 تا 7 تا)، مبنای تولد ظاهری فرزندان در دنیا را هم نشان میدهد چنانچه برای اینکه هر بچه‌ای کامل و سالم بدنیا بیاید در مدت 9 ماه حمل باید 40 هفته در شکم مادر بماند که 40 تا 7 تا میشود 280 روز،آنگاه دوران جنینی را بطور کامل و سالم پشت سر می‌گذارد و به یک بلوغ تولد نوزاد کامل در دنیا می‌رسد.

نکته دیگر اینکه اگر ارقام 47 را در هم ضرب کنیم 28 می‌شود(28=7×4) که تمام حروف به وجود مبارک امام حسین(ع) کامل معنا می‌شود و جمع ارقام 28 می‌شود 10 که گنجِ وجود مبارکش است که به عدد 10 بدنیا آمده! پس عدد 128{برابر با عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)} حقیقتِ روح اسرار اعمال و عاشورای حیات بخش اوست الی یوم القیامة. در ضرب ارقام 128 به عدد 16 می‌رسیم (16=8×2×1) که جمع ارقام 16 می‌شود7(7=6+1) و 7، برابر است با تعداد آیات سوره مبارکه حمد.

درواقع وقتی به حمد می‌رسیم یعنی همه‌ی خلقت از اول تا آخر که همه در بسم الله الرحمن الرحیمِ آن غرق است و این آیه شریفه ، 19 حرف دارد و اسماء مبارک پنج تن(ص) هم 19 حرف است که به نام حسین(ع) که پنجمین معصوم است این 19 حرف تمام می‌شود {محمد(ص)،علی(ع)، فاطمه(س)،حسن(ع)،حسین(ع)} و در باطن خودش به عدد 10 متولد شده (1 خودش +9 ذریه معصوم در بطنش) ، پس حقیقت سِرّ 9 روی 10 (=19) حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، خودش است که در عاشورا هر کس به خلوص ، پشتِ حروف وجود مبارکش کشته شود ، به مقام شهادت یعنی تولد واقعی می‌رسد و زنده الی یوم القیامة می‌شود (آیه 169 سوره مبارکه آل عمران:ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون ؛ حساب نکنید کسانیکه درراه خدا کشته می‌شوند مرده‌اند بلکه زنده‌اند و در نزد خدا روزی می‌خورند) اللهم الرزقنا

و در جمع ارقام عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع)=128 و هم در جمع ارقام جایگاه عددی نام مبارکش(=47) به عدد 11 می‌رسیم:(11=8+2+1) و(11=7+4) و عدد 11 برابر اسم مبارک پروردگار عالم "دوا" است.که اباعبدالله الحسین(ع) ، روضه‌هایش ، تربتش ،اشک‌هایی که برای مصیبتش ریخته می‌شود و ... همه ، برای جان‌های تشنه ، دوا است.

و همچنین عدد 11 برابر با اسم مبارک هو است که اباعبدالله(ع) ، راهنمای به اخلاص رسیدن به گنجِ "هو" است. و عدد 11 برابر با کلمه حج است .خداوند کریم خواست تا ما با واقعه عاشورای امام حسین(ع) ، به معرفت حج واقعی و در نهایت به قربانگاه واقعی و به تعالی کمال انسانیت رسیدن و آدم شدن واقعی ، برسیم.

عدد 11 برابر حروف یا است. حرفِ یا ، حرف انتخاب است.و خداوند متعال در دنیا به انسان‌ها اختیار داد تا خود ، دنیا و آخرتشان را انتخاب کنند. لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرُّشد مِن الغَی (آیه 256 سوره مبارکه بقره) در دین هیچ اجباری نیست .هدایت از گمراهی مشخص شده است. بنابراین تمام مدت عمرمان در دنیا ما در،یا هستیم و باید در تمام لحظات زندگی و در تمام کارها (چه واجب و چه مستحب ، چه مکروه و چه مباح و کارهای روزمره مثل خواب و خوراک و...) آنچه رضای دلمان است انتخاب می‌کنیم.

حال اگر انشاءالله رضای دل ما ، راضی به رضای خداوند کریم باشد ، به قبولی می‌رسیم. و اگر انتخاب رضای دل خودمان باشد ، قبولی و مزدش ظاهرها و برای آن کسانیست که برایشان عمل کردیم (چون قربة الی الله نبوده) ، پس در قیامت مزدی ندارد! جالب اینکه خداوند یکتا در آیه 71  سوره مبارکه اسرا می‌فرماید : یوم ندعوا کلّ أُناسٍ بإمامِهم.... در قیامت همه به سوی امام عملشان ، خوانده می‌شوند. و مشخص می‌شود در عاشورای عمر ، پشت چه کسی بودیم : امام زمان(ص) یا اولیاء طاغوت؟!

وجود مبارک امام حسین(ع) حلقه 5 و 9 و محور 14 نور مقدس(ص) و صاحب سفینه نجات است و در این دریای دنیا دائما غرق شدگان را نجات می‌دهد {البته طبق صلوات ماه شعبان از امام سجاد(ع) ، همه ائمه طاهرین(ص) ؛ کشتی نجات هستند : الفلک الجاریه فی اللجج الغامره (کشتی روان در گردابهای بی پایان) یأمن من رکبها و یغرق من ترکها : هرکس سوار شود امنیت پیدا می‌کند و هر کس (کشتی را) ترک کند غرق می‌شود. اما در روایات است که کشتی امام حسین(ع) وسیع‌تر و سریع‌تر است}. ( حرف یا در کتاب راز دنیا بطورکامل توضیح داده شده است)

بنابراین خداوند متعال احیاء 128 را در ظهور وجود مبارک امام حسین(ع) به عدد 5 قرار داد زیرا او جمع کننده‌ی تمام مقامات است ، و جایگاهش را در قلب همه انسان‌ها گذاشت زیرا که او قلب کننده‌ی همه‌ی قلب‌های زنگار گرفته و غبار گرفته است و اینکه خداوند کریم او را به سوّمین امام(ع) جایگاه داد که عدد 3 برابر با کلمه آب است و این همان اشکی است که از برکه‌ی قلوب مؤمنین با منقلب شدن احوال ظاهری به باطن از چشم‌هایشان سرازیر می‌شود و حقیقت اربعین یعنی رسیدن به (م) که عدد ابجدش 40 است. انسانیّت انسان‌ها به عمل در وجودشان سبز می‌شود.

پس امام حسین(ع) هم خود ، پنجمین معصوم(ص) است و هم در بدو تولدش 9 ذریه معصوم(ص) در بطن دارد. و در دنیا وجود مبارکش برپاکننده عاشورای عالم است و مظهر ظهور وراثت همه انبیا و اولیا و پیامبران و صدیقین و ائمه معصومین (ص) است به ظهور یوم عاشورا گردش چرخش دنیا در حیات ثاراللهی او حیات را افشا می‌کند و جان به همه‌ی جان‌های مخلوقات می‌دهد(الی یوم القیامة). پس ایشان که سومین امام (ع) در مظهر پنجمین معصوم(ص) که با 9 ذریه نورانی در بطنش می‌شود 14  ، قرار می‌گیرد. پس عاشورا هم ، افشاءِ 14/3 به وجود اباعبدالله الحسین(ع) است!

سوره مبارکه طه به عدد 9 و 5

لازم به تذکر است که همه 14 نور مقدس ائمه طاهرین(ص) ، نورٌواحد(ص) هستند و د رحقیقت وجودی ، انسان کامل و در مرتبه ظهوری ، آیینه‌ی تمام نمای صفات و اسماء ذات اقدس احدیت هستند و به این معنی ، مرآت حق خوانده می‌شوند.از نظر عدد هم همه در حلقه 5 تن(ص) و در باطن ، در جمعِ 9 ذریه معصوم از اباعبدالله الحسین(ع) یعنی به اسرار 9 به اضافه 5 یعنی 14 معصوم(ص) هستند.در این سوره مبارکه زیبایی‌هایی از گنج وجودهای نازنین ، از نظر حروف و عدد تفسیر و تأویل می‌شود.

عدد ابجد کلمه طه=14 است {(ط=9)+(ه=5)}. و تنها سوره ایست در قرآن کریم که عدد ابجدش 14 می‌شود.و خزانه اسرار را به ظاهر و باطن افشا فرموده است. جای بسی تأمل و تفکر است که چرا مثلا در دعای ندبه خطاب به امام زمان(ص) می‌خوانیم یابن طه ...، یابن یس... ! اگر کسی بخواهد تا حدّی معانی برایش روشن شود ، باید به این علوم آشنا شود.

بنابراین در حقیقت ظهوری اولین جلوه‌ی 5 و 9 حضرت زهرا(س) است که مرتبه مقامی در این اعداد با توضیحات کامل خواهد آمد .فقط همینکه دقت کنید که نام مبارک فاطـمـه(س) ، حروف طه را در بر دارد. بعد در وجود مبارک امام حسین(ع) است به عنوان برپاکننده کلّ ظهور وراثت انبیا و معصومین (ص) ، دیگر در وجود همه 9 ذریه نورانی آقا که همه ، از فرزندانِ پنجمین معصوم { یعنی امام حسین(ع)} و از 9 ذریه نورانی در بطنِ او هستند.اما جلوه کامل این حروف مبارکِ طه از رمز قرآن ، در وجود نازنین ولی عصر امام زمان(عج) است که به تمام معانی ظاهری و باطنی ظاهر می‌شود.چنانچه فقط در اسم مبارکش دقت کنید ، عدد ابجد نام مبارک مهدی(ص) برابر 59 است که درواقع 5 و 9 می‌شود و در تعریف خوانده می‌شود نهمین فرزند از پنجمین معصوم. و جمع ارقامش هم 14 می‌شود (14=9+5) . امیدوارم این عجایبِ اعجاز را که تمام قرآن عزیز هم خوانده می‌شود طه ، به جان و دل درک کنید!

حضرت امام حسین(ع) ، طه است (ط=9 و ه=5 ؛ ایشان پنجمین امام است و 9 ذریه معصوم در بطنشان) و یکی از نام‌های قرآن ، طه است . عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه طه در قرآن کریم 20 است. توجه!توجه!توجه! جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر است با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین(ع)" ! عدد 20 برابر اسم مبارک هادی و حرفِ ک است که کاف خوانده می‌شود و خداوند متعال کاف را یکی از اسماء خود قرار داد.پس عدد 128{=حسین(ع)} برای عالمیان ، کافی است و جمع ارقام 128 هم می‌شود 11 که برابراست با هو! و برابر است با جایگاه عددی حرفِ ک !(11=ک=20){همه معانی عدد 11 که قبلا ذکر شد را درنظر بگیرید}

پس در ترتیب نوشتاری سوره مبارکه طه در قرآن مجید به عدد 20 شد برابر با حرف ک که کاف خوانده می‌شود. این سوره مبارکه در ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر(ص) به عدد 45 است که برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) می‌باشد.درواقع تمام اسرار هدف نزول قرآن عزیز ، برای آدم شدن ما انسان‌ها ماست!چون جایگاه عددی کلمه انسان برابر با آدم(ع) می‌شود {انسان=45=آدم} . درواقع تا آدم نشویم انسانیت در ما ظهور ندارد(در جایگاه انسان قرار نمی‌گیریم). جالب است که عدد 45 برابر است با ضرب عدد 9 در 5 (45=9×5) اینجا جای بسی فکر و تأمل است که تمام عاشورای اباعبدالله الحسین(ع) و این همه مصیبت برای وجود نازنینش و عزیزانش که عاشورا را جاودانه کرد ، آدم سازی است.

جالبتر اینکه سوره مبارکه طه ، 135 آیه دارد به عدد نام مبارک فاطمه(س) ؛ مادرِ اباعبدالله الحسین(ع) یعنی اُمّ الحسین(ع)! چگونه معنا کنم که کلام گنجایشش را داشته باشد؟! در حقیقت عدد 135 که در جمع برابر 9 می‌شود (9=5+3+1) ، از ضرب عدد 9 در 15 بدست می‌آید(135=15×9). و عدد 15 که برابر اسم مبارک حوا(س) است از جمع عدد یک تا 5 بدست می‌آید (15=5+4+3+2+1). در حقیقت معنی شده عدد 5 به تمام اسرار می‌شود 15 ، و 15 در بلوغ 9 عالم خلقت یعنی 15×9 برابر 135 می‌شود که یعنی نام زیبا و وجود مبارک فاطمه سیدةالنساءالعالمین(س) است.

*بنابراین بدانید که چرا معصومین(ص) ، یابن طه خوانده می‌شوند؟ پس اگر کسی بخواهد کلمات نورانی طه درک کند باید عامل و عالِم به 135 آیه سوره مبارکه طه را داشته باشد که همه در بلوغ 9 و 5 هستند.حال اگر بخواهید خوب درک کنید باید بدانید که همه‌ی عالم در این دو حرف غرق هستند . و هیچکس به تکامل نمی‌رسد مگراینکه در تبعیت و شیعه شدن و در محاذی این دو حرف قرار بگیرد! چنانچه اگر به حرف ط دقت کنید ، متوجه می‌شوید که  اسرار آن ، عدد 9 است که قبلا توضیح داده شد که شعاع دایره خلقت در بلوغ تکامل مهندسی تا سقف عدد 9 است. و خودِ دایره ، جلوه گنج 5 ؛ ولایت کبرای اسرار 5 نور مقدس(ص) عالم بالا و 14 معصوم(ص) به ظهور وجودی و نوری و گنج ولایتشان در دنیا الی یوم القیامة و حتی تا در بهشت و حتی گنهکاران در جهنم که جهنمیانی که در دنیا به بلوغ 9 ِ عمل نرسیدند باید به تنبیه عذابِ برزخی و قیامت ، به تکامل برسند.

و عدد نُه همان ، نَه برای رسیدن به خالص شدن و اخلاص است. که تا ذوب نشوند ، ناخالصی‌ها از آنها جدا نمی‌شود. پس بیایید قبل از اینکه آنجا دچار عذابی شویم تا به اخلاص برسیم ، در عمر کوتاهمان در عاشورای عمل با شیعه شدن پشت امام معصوم(ص) ؛ صاحب 9 و 5 به بلوغ بندگی و خلوص برسیم. تا انشاءالله آنجا کامل شده و بدون عذاب به مقامِ لاخوفٌ علیهم و لاهم یحزنون برسیم. الله واعلم

اگر بخواهیم تمام وجودهای مبارک را به عدد 9 و 5 معنا کنیم ، دیگر در حوصله شما نمی‌گنجد. فافهم

ظهورعدد 5 و 9 در وجود مبارک امام علی ابن الحسین(ع) 

پدر بزرگوار وجود مبارک امام سجاد(ع)، پنجمین معصوم می‌باشد{امام حسین(ع)} و ایشان در روز پنجم شعبان سال 38 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشود و در 25 محرم سال 95 هجری در مدینه به سن مبارک 57 سالگی و به دسیسه هشام ابن عبدالملک (لعنة‌الله‌علیه) مسموم و به شهادت رسید و قبر مبارکش در قبرستان بقیع در جوار 3 امام بزرگوار و پیامبر(ص) می‌باشد.

ایشان به عدد 9 به دنیا آمد (یک خودش +8 ذریه معصوم در بطنش). جمع عدد ولایی آقا(چهارمین امام) ومعصومیتش(ششمین معصوم)، 10 می‌شود(10=6+4) که او فرزند امامِ عاشورائیان است و خود، امام اربعینیان!

وجود مبارکش تنها امامی است{بعد از امیرالمؤمنین علی(ع)} که همسرش ذریه معصوم است {خانم فاطمه بنت الحسن ابن علی(ع)} و فرزندان آقا علی ابن الحسین (ع) از ذریه‌های امام حسن(ع) هم هستند.

و حلقه 5 به وجود آقا از پدر بزرگوارش ؛ امام حسین(ع) در اسرار حیات ولایت و رسالت ، آیینه تمام نمای ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و رسالت رسول اکرم محمد مصطفی(ص) است که کتاب نورانی صحیفه سجادیه ایشان به نام زبور آل محمد(ص) معرفی شده است. دو جا اسم زبور آمده : یکی کتاب آسمانی حضرت داود(ع) {آیه 55 سوره مبارکه اسرا:... وءَاتینا داودَ زَبوراً} و دوم کتاب امام سجاد(ع) ؛ صحیفه سجادیه که زبور آل محمد(ص) نامگذاری شده است.

زبور ، جمعِ همه زُبُرهای عالم است. زُبُر یعنی وزنه. در ترازوی میزان الهی ، یک طرف زُبُر است و یک طرف بینه‌ی این زبر. همانطورکه می‌دانید یکی از معجزات خداوند در زمان رسالت حضرت داود(ع) این بود که به امر خداوند ، حدید(یعنی آهن) به دست مبارکش آنقدر نرم و نازک شد که به صورت حلقه‌های نازک و کوچک درآمد و در کنار هم طوری گذاشته شد که با آن زره برای جنگیدن (در راه خدا) ساخته شد و به صورت لباس رزم به تن رزمندگان درآمد! درواقع لباس رزم ، لباس حدود خداست و خداوند چنان ، حدود خود را برای عاملان به حدودش ، آسان و نرم می‌کند که بتوانند جامه‌ای بر بدنِ عمل خود بپوشانند و این لباس ، لباسِ تقوی است (یعنی ترمز باطنی برای نگهداری تمام حدود سلامت وجود انسان) پس این لباس رزم ، جنگیدن با نفس اماره است . اول باید بر خودمان پیروز شویم  و عقل ، حاکمِ وجودمان گردد و بعد در مرحله دوم غل و زنجیر به گردن و دست‌ها و پاهایمان به صورت حفظ حدودالله ببندیم.

*لازم به تذکر است که بدانیم که چرا در عاشورا بدن مطهر امام سجاد(ع) تب دار ظاهر شد؟! البته عظمت این تب ، نشان دهنده بیماری دین است زیرا عفونت‌های گناه و فساد(در جامعه) باعث تب امام شده است که درواقع بدنِ دین بیمار شده زیرا حاکم جور؛ یزید ملعون می‌خواست ریشه دین حقیقی را بِکََند و دین دل بخواه خودش را جایگزین کند. اما به قول امام صادق(ع) تب ، باعث سلامت شدن بیماراست زیرا با گرمای زیاد بدن ، عفونت‌ها ذوب شده و از بدن خارج می‌شود.  بنابراین آقا امام حسین(ع) ، خود و فرزندانش به قربانگاه رفتند تا راه رسیدن به عالم قرب را برای شیعیان تا الی یوم القیامة از مجرای اربعین و رسیدن به قلب به میم باز کنند. ادامه این راه را امام سجاد(ع) با ظهور تبِ دین به بدن مطهرش و شفای این بیماری که سلامتش تا قیامت تضمین شود ، ظاهر فرمود ؛ با نگهداشتنِ حدود الهی که نشانه آن غل و زنجیر به گردن و بدن مطهرش در 40 روز و 40 وادی است! زنجیر از جنس آهن است و کلمه آهن به عربی ، حدید خوانده می‌شود به معنی حدود خدا. که امام سجاد(ع) نگهدارنده این حدود به ظاهر و باطن در 40 روز و 40 وادی و در حقیقت اربعین الی یوم القیامت حافظ حدودالله شد تا تنِ بیمار دین به جنگیدن با دشمنان دین ، سلامت کامل را به وجود امام زمانمان منتقل بفرماید و ما امروز مدیون بدن تب دار امام سجاد(ع) که زین العابدین است ، می‌باشیم . ایشان با کتاب صحیفه سجادیه که به زبور آل محمد(ص) معروف است ما را به حقیقیت و سلامت دین در دنیا و آخرت می‌رساند.(لطفا درالقاب مبارک آقا ؛ زین العابدین و سجاد خوب بیندیشید!)   

*پنجمین گریه کننده عالم؛ امام سجاد(ع) که ایشان هم ادامه دهنده اشک مادرش فاطمه زهرا(س) است در ظلم و جوری که به اهل بیت امام حسین(ع) شد . سِرّ اربعین به وجود مقدس ایشان است چراکه امام چهارم می‌باشد و عدد 4 ، پایه 40 (اربعین) است.مگر نه اینکه ریشه کلمه اربعین از ربع یعنی ربیع و بهاراست.آیا غیر از این است که در بهار، بارش باران زیاد است؟! پس حکمت اشک‌های آقا که از بکائین هستند ، وعده‌ی آن بهاری است که خزان ندارد و آن ، ظهور و انفجار نور هدایت فرزندشان ؛ وصی الحسن ؛ مهدی صاحب الزمان(عج) است.   

بنابراین این است یکی از اسرارِاینکه حضرت باید در کربلا و روز عاشورا حضور داشته باشند و به خواست پروردگارعالم زنده بمانند و از کربلا تا کوفه و شام با کاروان اسیران و خانم زینب کبری(س) طی مسیر کنند(از عاشورا تا اربعین) و 40 وادی را منقلب کنند و ایشان آن خط نور را از روز عاشورا ؛ از کربلا تا کربلا (در اربعین) کشیدند (الی یوم القیامة)

پس اربعین و حقیقت اشک که همان بکا است با هم مناسبت دارد.عدد ابجد کلمه بکا =23 می‌باشد ؛ از یک طرف جمع ارقامش 5 می‌شود (5=3+2) که عدد خاص وجود پنج‌تن(ص) است {پنجمین معصوم ؛ امام حسین(ع) است} .و پیامبر(ص) در 23 سال گوهر کلام قرآن را به گوش جهانیان رسانید{پس ایشان هم زحمات جدّ بزرگوارشان را با بکا(اشک) به ثمر رساند}. از نظر علمی زمین شناسان می‌گویند: کره زمین نسبت به خورشید ،  23 درجه انحراف دارد و این زاویه باعث می‌شود که دو روز در سال مثل هم نباشد و فصل‌ها و ایام و ... هر یک با خصوصیات خودش جلوه‌گر شود (سرما و گرما ، پاییز و بهار و... به وجود می‌آید ){رجوع شود به کتاب اربعین}. و دیگر اینکه کتاب نورانی ایشان زبور آل محمد(ص) است . و زبور، همان وزنه‌ی وزینِ حفظِ حدودالله است. اگر بخواهد بدون آفت بماند باید آهنی یا حدیدی باشد ، آبْ دیده باشد! پس آبِ دیدگان نورانی ایشان ، حدیدِ حدود خداوند را آب دیده کرد که هرگز آفتی آن را متزلزل نتوان کرد تا ظهور مبارک مهدی موعود حجة ابن الحسن العسکری (عج). 

مقام بلند ولایت ؛ آقا علی بن الحسین زین العابدین(ع) ، از اسرار اربعین بوده است! عدد ابجد نام مبارک "علی ابن الحسین"(ع) = 322 می‌شود. عدد 22 = جایگاه عددی کلمه عبد یعنی بندگی است و عدد 300 =عدد ابجد حرفِ ش است که صفت افشا کردن دارد. بنابراین یک معنی ازعدد322 این است که آقا ، افشای عبودیت و بندگی در هر زمان و هر موقعیتی است (زین العابدین). دیگر اینکه اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 7 می‌شود(7=2+2+3) و هفت ، همان باطن حمد  و سبع مثانی ، ولایت 14 معصوم(ص) است که وجود ایشان ، ادامه دهنده عمل به قرآن است تا قیامت!

و در جایگاه عددی نام مبارک "علی ابن الحسین"(ع)= 115 می‌شود (که برابر با عدد ابجد کلمه معاد است) و پروردگارعالم در کتاب انسان ساز قرآن ، 115 بار نام دنیا و 115 بار آخرت را یاد آوری کرده است. وجود ایشان، سِرّ اربعینی است که در تمام سیر عمر دنیا و حقیقت آخرت ، رهروان و شیعیان را رهبری می‌فرماید. او که با نفس‌هایش و با پایداری و استواری ایمانش و با صبر در مصائب و با بردباری و با حمل غل و زنجیرِ(حدودالله) و عاقلانه طیّ مسیر کردنش ، در اربعین جاودانه‌اش ارکان اربعین را الی یوم القیامه از درد و رنج به ربیع و حقیقت بهاری شدنش محکم و استوار کرد. پس اسرار اعداد وجود مقدسشان ، روح و جان عمل خالصانه‌ی‌ آنها را ظهور می‌دهد!

دیگر اینکه عدد 115 معنی می‌شود به 15+100 که 100 ، برابر است با عدد ابجد حرف ق یعنی نگهدارنده و 15 برابر است با جایگاه عددی حرفِ س که قلب قرآن است و میزان کننده تمام حروف در الفبا می‌باشد و برای بنده ، فقط در دنیا حاصل می‌شود که به این میزان برسد (رجوع شود به توضیحات عدد 15 و حرف س).

بنابراین عدد 115 یعنی نگهدارنده حیات قلب طپنده خون ثاراللهی حسین بن علی (ع) الی یوم القیامه ؛ هم در دنیا و هم در آخرت! (الله‌اعلم) .تا به امروز که به دست قلب عالم امکان ؛ امام زمان(عج) است.{ یا ربّ الحسین(ع) بحقّ الحسین(ع) اِشف‌ صدرالحسین(ع) بظهور الحجّة } .

حقیقت اسرار عدد 5 و 9 در وجود مبارک امام محمد باقر(ع)

ابا جعفر محمد ابن علی باقر علم النبیین(ع)، معصوم هفتم است و هنگام تولد به عدد 8 بدنیا آمد ( یک خودش و 7 ذریه معصوم در بطنش). وجود مبارکش امام پنجم ما شیعیان است. و عدد 5 یعنی تمام دایره خلقت و تمام خزانه گنج علم و اینکه از اسرار دیگرش ، بلوغی است که تنها به وجود مبارک ایشان تعلق دارد و آن لقبِ باقر(یعنی شکافنده) است و این بلوغ اسرار 9 وجود مبارکش است که آقا ، افشاکننده بلوغ 9 ِ ولایت است به شکافتنِ علمِ باطن قرآن که در سال 57 هجری بدنیا آمد و مدت عمر شریفشان هم 57 سال است که در سال 114 هجری (به عدد سوره‌های مبارکه قرآن مجید) به شهادت رسید.

و ایشان فرزند پدر بزرگواری است که خود ، صاحب 9 می‌باشد و به عدد 9 متولد شده {امام سجاد(ع) ؛ یک خودش + 8 ذریه نورانی در بطنش=9} .پس امام باقر(ع) گنج 5 و 9 را در همه برکات زمینی و آسمانی ، دنیایی و آخرتی ، الی یوم القیامة ظاهر کرده است.

ایشان بازکننده و مفتاح و شکافنده‌ی همه اسرار علوم اولین و آخرین در ظاهر و باطن عالم است و علوم را از هم تفکیک نمود و هر علمی را در جای خودش به ارزش و بهایش معرفی فرمود (بخصوص خزانه گنج 114 سوره مبارکه قرآن کریم را)! 90 درصد احادیث نورانی از تفاسیر و تأویل و حلّ معماهای علوم پزشکی  و ریاضی و نجوم و هیئت و علوم متفرقه از ایشان { و پسر بزرگوارشان ؛ امام صادق(ع)} نقل شده است.علوم اخلاقی و اجتماعی و دنیایی و آخرتی شیعیان را به زیبایی و کمال ، تبیین فرموده است.

پس خزانه 114 سوره یعنی کلّ همه علوم کامله! همانطورکه بیان شد آقا ، معصوم هفتم است که درواقع عدد 7 ، عدد گنج حمد خداوند است که باطن تمام محتوای قرآن عزیز است و ایشان کلّ گنج 114 سوره مبارک قران را برای شیعیان و بندگان مؤمن ، موشکافی فرمود.

ربّ زدنی علما وعملا و الحقنی بالصالحین و تواصو بالحق و تواصو بالمرحمة.

جمع عدد ولایی(=5) و معصومیت(=7) ایشان 12 می‌شود. جالب اینکه جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود 78 که برابر است با عدد ابجد نام زیبای "حکیم" پروردگار عالم و خداوند، امام باقر(ع) را جلوه حکمت خویش در بین بندگانش قرار داد.

وجود مبارک امام باقر(ع) به نقل از روایات در عاشورای امام حسین(ع) حضور داشتند و سنّ مبارکشان 4 سال بوده است. خوب به اعداد توجه کنید! جمع 1 تا 4 می‌شود 10 و آقا ، عالِم به علم  گنج عشر می‌باشد و در تمام مدت عمر مبارکش ، گنج عشرِ عالم سِرّ را به تمام اصول و حقایق شکافت و افشا فرمود.

یکی از زیبایی‌های کلمه عشر(که جالب است حروف کلمه عشر با عرش برابر است) ، به عدد ابجد570 ، که معنی می‌شود به 500 =ث که ملکش حضرت میکاییل(ع) ؛ ملک روزی است  و 70=ع  که عین یعنی چشم، چشمه . پس 570 به معنی باز شدن چشمه رزق علمی از جانب ایشان بر همه مردم است. و جایگاه عددی کلمه عشر=57 و برابر با سنّ مبارک آقا در دنیاست.

حقیقت اسرار عدد 5 و 9 در وجود مبارک امام موسی بن جعفر الکاظم(ع) 

وجود مبارک موسی بن جعفرالکاظم(ع) ؛ نهمین معصوم(ص) است. درحالیکه هنگام تولد وجود مبارکش ، 5 ذریه نورانی در بطنش قرار دارد.پس ایشان هم مظهر گنج 9 و 5 در وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است. چنانچه نام ایشان موسی(ع) است و کنیه ایشان اباابراهیم ، پس ایشان نام مبارک دو پیامبر اولوالعزم را داراست(5 پیامبر اولوالعزم داریم) :نام مبارک حضرت ابراهیم(ع)  و حضرت موسی(ع). که حضرت ابراهیم(ع) ، بلوغ 9 ِ‌مدال پیامبری را داراست و حضرت موسی(ع) هم معجزاتِ تسعه را داراست. و خداوند کریم نسل پیامبر بزرگوارمان ؛ حضرت محمد(ص) را از نسل فرزند ابراهیم(ع) یعنی حضرت اسماعیل(ع) قرارداد. جالب توجه است که ملک حرف ط که عدد ابجدش 9 است ، اسماعیل خوانده می‌شود و همه شیعیان ائمه(ص) ، باید در انطباق عمل یعنی شیعه واقعی ائمه طاهرین(ص)  بودن ، قرار بگیرند.درحالیکه باید به بلوغ ملکوت عمل در انطباق به ملک حرف ط؛ اسماعیل بشوند.

پس اگر خوب دقت کنیم وجود مبارک حضرت موسی بن جعفر(ع) ، در مقام ولایی نام مبارکش ، موسی است یعنی از آب گرفته شده و در مقام رسالت؛ اباابراهیم(ع)! تمام قوم حضرت موسی(ع) را یهودی می‌خوانند اما شیعیان حضرت موسی بن جعفرالکاظم(ع) را موسوی می‌خوانند! حضرت در دنیا ، 14 سال را با غل و زنجیر در زندان هارون الرشید ملعون بودند و درحالیکه روزه بود(به یک قول) با آب مسموم ایشان را به شهادت رساندند(25 رجب سال 183هـ) . لعنةالله علی قوم الظالمین من الاولین و الآخرین الی یوم الدین.

ایشان به شهادت رسید اما حلقه‌ی 5 که همان بصورت ظاهر، زنجیر بود را در پوست و گوشت نازنینش ، با خود به قبر برد و بلوغ 9 ِ معصومیتش را به تمام عالمیان اظهار کرد. سلام و درود خدا بر این امام همام و فرزندان و پدران و مادر بزرگوارش صلوات الله علیهم اجمعین.

حقیقت اسرار عدد 5 و 9 در وجود مبارک امام محمد ابن علی التقی الجواد(ع)

امام جواد(ع) امام نهم ما شیعیان است که درواقع بلوغ اسرار گنجِ جودِ پروردگار عالم از مجرای جواد(ع) به عالمیان ، در ظاهر و باطن دنیا و آخرت ، جاری و ساری شده است. پدر بزرگوارش ، امام رضا(ع) است که به عدد 5 به دنیا آمد : یک خودش و 4 ذریه معصوم(ص) در بطن نورانیش.

پس گنج 9 و 5 که در جمع 14 می‌شود(14=5+9) به لقب زیبای آقا یعنی جواد(ع) که عدد ابجد جواد= 14 است ، ظاهر می‌شود. درواقع این عدد برابر اسم مبارک خداوند ؛ وهاب (=14) است.که خداوند کریم ، جواد(ع) را به همه عالمیان هِبه فرموده است.

امام جواد(ع) در اسرار خلقت معرفی شده است (به حدیث شیخ محی الدین عربی) به مهندس ارواح والعقول و در حقیقتِ اسرار کاف و نون یعنی وصل کننده‌ی عالم کُن به فیکون  

رمز 5 و 9 در کهیعص {سوره مبارکه مریم(س)}

آیه اول سوره مبارکه مریم(س) شامل 5 حرف مقطعه (کهیعص) است. عدد ابجد حروف مقطعه کهیعص=195 می‌شود که برابر با اعدد ابجد اسم مبارک "صادق"  است. پس نشان می‌دهد که چرا این حروف به آقا ابا عبدالله الحسین(ع)  و عاشورا و مصائب آن معنی شده زیرا در عاشورای عمل و در خطرِ از دست دادن جان ، صادق بودن ، مظهر راستی و ثبات قدم است .پس امام و یارانش محک تمام عاشورائیان عالم ، در میزان صداقت هستند.اللهم اجعلنی من الصادقین

دیگر اینکه شاید بعضی بگویند چرا نام مبارک مریم(س) که یکی از اسماء خانم فاطمه زهرا(س) هم است ، در قرآن آمده ولی نام مبارک فاطمه(س) نیامده؟! جالب است بدانید عدد ابجد این حروف نورانی کهیعص=195می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک "فاطمه ام ابیها"(س) است!!! یعنی قبل از اینکه تعریف وجود مبارک حضرت مریم(س) شود ، خانم با نام زیبای فاطمه ام ابیها معرفی می‌شود.و جایگاه عددی این حروف نورانی کهیعص=60 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک ام ابیها(س) است. و عدد 60 برابر با عدد ابجد حرفِ س است که آخرین حرف کلام خدای مهربان (ناس) است و س ؛ قلب قرآن و میزان حروف و اسرار تمام خزانه پروردگار عالم است.

*و حرفِ ک (اولین حرف مقطعه‌اش) به نام کربلا معرفی شده است. پس اولین حرف در تعریف کربلا ، ک است که کاف خوانده می‌شود و کاف ، یکی از اسماء خداوند است(آیه 36 سوره مبارکه زمر:الیس الله بکاف عبده و یخوّفونک بالذین من دونه...) و در کربلا لبیک امام و یارانش به این ندای حق برای همیشه جاودانه ماند که فقط خدا برای ما کافیست.

عدد ابجد حرف ک=20 است و جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع) است.جایگاه عددی حرف ک=11 است که جمع ارقام عدد ابجد(=128) و جایگاه عددی (=47) نام مبارک حسین(ع) هم 11 می‌شود{ (11=8+2+1)،(11=7+4)}. و جمع ارقام 11 می‌شود 2 (2=1+1) که عدد ابجد حروفِ دو برابر 10 است (د=4 + و=6) و امام حسین(ع) به عدد 10 بدنیا آمده و صاحب گنج عشر و امام عاشورائیان است. و عدد 2 برابر حرفِ ب است و تمام گنج خزانه‌ی قرآن عزیز به قول پیامبر(ص) در حرف بِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد غرق است. و امام حسین(ع) ، جلوه‌ی این حرف است.  

*و دومین حرف مقطعه در کهیعص ، حرفِ ه =5 است که امام حسین(ع) ، پنجمین معصوم(ص) می‌باشد.درواقع عدد 5 ، همان دایره خلقت و احاطه وجودی و ولایی آقا اباعبدالله الحسین(ع) است(چنانچه قبلا ذکر شد).

*وجود مبارک ایشان امام عاشورائیان است و به عدد 10 بدنیا آمد (یک خودش+9 ذریه معصوم در بطنش) که همان گنج عشر است و حرفِ ی متعلق به عدد 10 است (سومین حرف مقطعه‌ در کهیعص).و این حرف با توضیحاتی که قبلا داده شد که عالم در حرفِ یا ، غرق است و دنیا ؛ در،یا است و ایشان ، سفینه نجات این دریاست. درضمن وجود مبارک ، انتخاب خدای مهربان است که به یک صورت همه‌ی بندگانش را به انتخاب ایشان و ذریه‌های مبارک معصومش دعوت می‌فرماید.  

*چهارمین حرف مقطعه در کهیعص ، حرفِ ع است که عین خوانده می‌شود و عدد ابجد عین=130 است : 100=ق یعنی نگهدارنده‌ی 30 که قرآن عزیز در 30 جزء ظاهرشده‌ است{همانطورکه در تعریف عدد ابجد نام مبارک حسین(ع) =128  بیان شد که یعنی نگهدارنده 28 (تمام حروف قرآن کریم از 28 حرف است)}. عدد ابجد حرف ع=70  که برابر با عدد ابجد سی به حروف(اشاره به سی جزء قرآن) است (ع=70=سی). با حرف عین ، چشم‌ها بینا می‌شود و چشمه‌های حکمت در قلوب سرازیر می‌شود. جایگاه عددی حرفِ ع=16 که جمع ارقامش 7می‌شود و تعداد آیات سوره مبارکه حمد که باطن تمام قرآن را دارد، 7 آیه مبارکه است. شأنیت و مقام و ارزش از دنیا تا قیامت در حقایق قرآن و اهل بیت(ص) ظاهر می‌شود و جانِ حرف عین ، رسیدن به اربعین حقیقیِ آثار و اعمال است.حرف عین به یک معنا یعنی چشمه و پیامبر گرامی (ص) فرمودند هر کس برای خدا 40 روز خالص شود ، چشمه‌های حکمت از قلبش به زبانش سرازیر می‌شود.{مَن اخلص لله اربعینَ صباحا فَجّرَ یَنابیعَ الحِکمَة من قلبه علی لسانه ؛ بحارالانوار ج67 ص249}

آخرین حرفِ مقطعه در کهیعص ، حرف ص است. حدیثی نورانی در کتاب اسرار معراج از آقای عمادزاده نقل شده است که می‌فرماید وقتی حضرت رسول اکرم(ص) در معراج به ساق عرش تشریف فرما شد ، خداوند متعال فرمود چشمه‌ای در عرش است به نام ص ، آنجا وضو بگیر و 2 رکعت نماز بخوان... . نام یکی از سوره‌های مبارکه قرآن ، ص است که از اعجازهای عددی بشمارمی‌آید (زیرا در تعداد معدودی از سوره‌های قرآن مجید ،عدد ترتیب نزول و عدد ترتیب نوشتاری آنها با هم برابر است) و این سوره مبارکه هم در عدد ترتیب نزول و عدد ترتیب نوشتاری برابر با 38 است و جایگاه عددی نام مبارک حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) 38 می‌باشد! یکی از نام‌های قرآن کریم ، ص است چون قرآن ، چشمه‌ی جوشان الهی است و در حقیقت باطن رسالت و ولایت است که تا با این دو چشمه که هر دو وجود مبارک ، عین الله ؛چشمه‌های الهی هستند شستشو نشویم به بهشت راه نداریم.

عدد ابجد حرف ص=90 و برابر با عدد ابجد حرف میم می‌باشد که هدف خلقت ، رسیدن به میمِ بسم الله الرحمن الرحیم است. حرف ص به صبر معنی شده است.پیامبر(ص) فرمود منزلت صبر نسبت به ایمان مثل سر است به بدن. پس هر کس به صادِ صبر نرسد ، ایمانش قیمتی ندارد و امتحانِ ایمان ، به صبر است.

و چنان در کربلا ، صاد را به صبر معنی کردند بخصوص صبر حضرت زینب(س) که ایشان امّ المصائب و عقیله بنی هاشم خوانده شد. در واقع خانم در سفرش از کربلا که عاشورا بپا شد تا بعد از 40  روز و طیّ مسیر در 40 وادی که به کربلا برگشت ، اربعین ( وباب طهارت) را بپا داشت (الی یوم القیامة). یعنی خون مظلومیت ابا عبدالله الحسین(ع) و یارانش را به بها رسانید و آنجا چشمه‌ی ص ظاهر شد که اشک مؤمنین است!

زیرا کربلا ، قلب به میم شدن شهدا و به طهارت رسیدن بدن‌های مبارکشان است (شروع حرف م ؛ مـیم ) و از آنجا حرکت کاروان اهل بیت آقا به کاروان سالاری امام سجاد(ع) و خانم زینب کبری(س) در 40 روز و 40 وادی ، باعث آشکار شدن حرفِ یا (انتخاب) در عاشورا و قیام توابین شد(حرف ی ؛ میـم). و دوباره برگشتند به کربلا (رسیدن به م ؛میم) که در واقع حروفِ  م ی م  روشن شد و میم=90=ص است که ص ، چشمه رحمت الهی است.

پس این 5 حرف کهیعص به حرف ص=90 تمام می‌شود و جمع ارقام 90 می‌شود 9 (9=0+9) ، در حروف الفبا (ابجدی)جایگاه عددی حرف ص=18 است (که  برابر با کلمه مبارک حی است ؛ که این 5 حرف ، زنده است و زنده می‌کند و زندگی واقعی در آخرت را برای مؤمنین ، و عذاب و خواری را بر دشمنان دین رقم می‌زند) و جمع ارقامش 9 می‌شود(9=8+1).

بنابراین 5 حرف(کهیعص) در باطن، بلوغ 9 است و در حقیقت امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه معصوم در بطن دارد پس 5 باضافه 9 می‌شود 14 و (5=4+1). پس این 5 حرف در هر زمانِ عمر دنیا ، مظهر و تعریف عاشورای همان زمان است که امام زمانش هم از فرزندان امام حسین(ع) می‌باشد و در زمان پدر و مادر و برادر و جدّ بزرگوارِ امام حسین(ع) هم، آنها امام زمان و معصوم میدانِ عاشورا بودند.

حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ؛ محور معصومین(ص)است { از یک طرف خانواده محترمش ؛ 5تن(ص) و از طرفی فرزندان معصومش(ص)} پس همه ائمه طاهرین(ص) ، دارای گنج 5و9 هستند که این گنج به وجود مبارک امام حسین(ع)، ظهور یافته است. و امروز امام زمان ، حضرت مهدی(عج) است که در میدان عاشورای عمر یک تنه ایستاده و ندای هل من ناصر ینصرنی را سر می‌دهد.کیست که به صدق، به او ملحق شود و در راهش از جان بگذرد!

رمز 5 و 9 در حم.عسق {سوره مبارکه شوری}  

درحالیکه خواندیم همه خزانه‌های عالم ، در گنج 5 و 9 ظهور دارند ولی اسرارِ نگو در آن به قدری زیاد است که شاید نتوان نوشت! جمع عدد 9 و 5 می‌شود 14 و 14، همان گنج عشر است(در کتاب عرفان عشر کامل توضیح داده شد).

در احادیث آمده که 5 حرف مقطعه کهیعص که سوره مبارکه مریم(س) با آن شروع می‌شود ، احوالات کربلاست (کلّ یوم عاشورا). و در مقابلش سوره مبارکه شوری هم با 5 حرف مقطعه شروع می‌شود که در دو آیه قرار دارد (حم.عسق) که احوالات کلّ ارض کربلا را توصیف می‌کند و اسرارش قیامتی را بپا می‌کند! و به یک قول ، حروف نورانی کهیعص ؛ ظهور قیامت دنیا درعاشورا و حروف نورانی حم.عسق ؛ چگونگی ظهور قیامت کبری در آخرت را ، به چشمِ دل مؤمنان (در همین دنیا) نشان می‌دهد!     کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

عدد ابجد 5 حرف نورانی{که اسرارش حلقه 5 ؛ همان پنج تن(ص) و 9 ذریه امام حسین(ع) است که می‌شود وجود مبارک 14معصوم(ص)} حمعسق=278 می‌شود که برابر است با اسم مبارک زارع خداوند (...ام نحن الزارعون؛آیه 64سوره مبارکه واقعه).

عدد 278 معنی می‌شود به 200 و 78 :عدد 200 برابر با حرفِ ر در الفباست که صفتش تکریر می‌باشد یعنی در همین دنیا تا حدودی جواب کاشته‌های خودمان را می‌گیریم ولی در جواب آثار کاشته‌هایمان تا قیامت به باروریش می‌رسیم و در ظلّ درختانش و لذت بردن از میوه‌ها و ثمره‌هایش می‌مانیم! جایگاه عددی حرفِ ر =20 است که برابر با عدد ابجد حرفِ ک می‌باشد(کاف خوانده می‌شود) و حرف اولِ کلمه کربلاست. جالب اینکه جمع عدد 1 تا 20 (210=20+19+...+2+1) برابر با عدد ابجد "امام حسین"(ع) می‌شود.(امام حسین=210)

همچنین عدد 200 برابر است با عدد ابجد "امام حسن"(ع) به جایگاه عددی 65 که برابر با عدد ابجد کلمه دنیاست و زراعت ، فقط در دنیاست(الدنیا مزرعة الآخرة). (200=امام حسن=65=دنیا). می‌دانید که آقا ، سبزپوش آل پیامبر(ص) است و تمام حیات و زنده بودن و سرسبزی اعمال و قبول شدنش در نزد خداوند یکتا ، فقط به شرط نمره‌ی حسن است!

که درآیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشرُ امثالها... . یعنی اگر عمل حسن (یعنی کاشت خوب و سبز و میوه دار و باطراوت و سالم) با خودت (تا دم قبر) بیاوری آنگاه عشرُامثالها(همان گنج عشر و باطن پیروزی حسینی و باطن 9 و 5 که همان 4 روی 10 و 14 نور مقدس هستند) را به تو می‌دهم. درواقع شاخه سبزِحسنی(ع) و میوه و گلِ حسینی(ع). پس اباعبدالله الحسین(ع) که خود ، عدد10 است همان عشرُامثالها می‌باشد و همان اتممناها بعشر است ! که تا به اتممناها بعشر نرسیم ، اربعین را دریافت نمی‌کنیم.

200 ، برابر با عدد ابجد کلمه قسم به جایگاه عددی 47 است که خداوند با 4 حرف(ت ، و ، ا ، ب) قسم‌های خود را تاکید فرموده ؛ تالله ، والله ، الله ، بالله . اگر این چهار حرف را کنار هم بگذاریم ، می‌شود اسم مبارک خداوند به نام تواب که در قرآن کریم می‌فرماید:انا التواب الرحیم . من توبه پذیر مهربانم.مهربانی در آخرت! زیرا در آخرت است که خداوند به بندگان آمرزیده شده‌اش ، لطف و رحمتش را در صفت رحیمیّتش سرازیر می‌کند و بهترین نعمت‌هایش را نصیبشان می‌فرماید.(اللهم الرزقنا)

همچنین 200 ، برابر با عدد ابجد کلمه صدوق به جایگاه عددی 47 است که برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) است که صدقش ، محک رسیدن به قرب خداوند است. پس محک قبولی اعمال ما در نزد خداوند ، صدق است و کسی که اعمالش در دنیا ، صادقانه و خالصانه برای خدا باشد ، مُهر قبولی را می‌گیرد که در قرآن کریم بالاترین قبولی در آیه 37 سوره مبارکه آل عمران ؛ قبول حسن نامیده شده است {یعنی در جایگاه حسین(ع)، قبول حسن(ع) اهدا می‌شود}

و 200 ، برابر با عدد ابجد کلمه عقل به جایگاه عددی 47 است. درواقع بالاترین موهبت الهی به انسان ، عقل است و در مقام خلقت می‌فرمایند: اول ما خلق الله عقلی. اگر سلطان کشور وجود انسانی ، عقل باشد هم در دنیا و هم در آخرت موفق است.عقل از عالم بالا تا دنیا ، 10 مرتبه دارد.هرچقدرانسان در مراحل علمی به عمل خالصانه و صادقانه برسد عقل  ، قوی‌تر و احاطه‌اش بر هوای نفس بیشتر می‌شود تا جاییکه عقل ، سلیمان کشور وجود گردد ، آنگاه شیطان‌ها و وسواس‌ها ... نه تنها مخرّب نیستند بلکه در خدمت سلیمانِ عقلی (درحالیکه در زنجیرِ عقلند) برای صاحب عقل خدمت می‌کنند.

و انسان ، صاحب اراده و قدرت باطنی می‌شود و در خلوص و بندگی به جایی می‌رسد که طبق حدیث زیبای  عبدی اطعنی ؛ همانطورکه خداوند می‌فرماید: کن فیکون ، بنده هم تا حدّ قدرتی که خدا به او توفیق دهد ، بگوید بشو(کن) ، می‌شود(فیکون) . همانطورکه خداوند حیّ لا یموت است ، انسان مؤمن هم (با شهادت) به جایی می‌رسد که زنده دائم می‌شود و هرگز نمی‌میرد ( و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون){همانطورکه معنا شد جایگاه عددی کلمه عقل=47 برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) است}. {47=قسم=حسین(ع)=صدوق=عقل}

200 ، برابر با عدد ابجد کلمه مُقنی است یعنی کسی که قنوت کننده است و ریشه‌های عملش به قنات یعنی مخزن چشمه دست پیداکرده و قانت شده است. جالب است که جایگاه عددی کلمه مُقنی=56 و برابر با عدد ابجد کلمه یوم یعنی روز است و همچنین برابر با جایگاه عددی نام زیبای مریم(س) است که خداوند در قرآن کریم به ایشان می‌فرماید: یا مریم اقنتی لربک واسجدی وارکعی مع الراکعین ؛ای مریم قنوت کن برای پروردگارت و سجده کن و رکوع کن با رکوع کنندگان (آیه 43 سوره مبارکه آل عمران).

اگر خوب دقت کنید ، باغبان تا درختش ، نهال است(در روز روشن) آن را آبیاری می‌کند اما وقتی تنومند شد یعنی ریشه‌هایش به سفره‌های آبی زیرِ زمین رسید (یعنی قنات) دیگر باغبانِ باغبانان عالم ؛ خداوند کریم چنان سیرابش می‌کند که درخت تا آنجا که وسعش می‌رسد ، خود را بالا بکشد و به خورشید تابناک ، نزدیک شود!

هر انسانی هم می‌تواند آینه‌ی اسم مبارک مقنی شود البته به شرط خلوص و رسیدن به عدد 200 و به شرط جمع شدنش با عدد 78 (حمعسق=278) که 78 برابر با اسم مبارک زارع خداوند بود و همچنین عدد ابجد اسم مبارک  حکیم پروردگار هم  برابر 78 است.

جالب است که جمع اعداد 1 تا 12 هم برابر 78 می‌شود و عدد 12 برابر با اسم "حد" و "واجب" خداوند است که تمام سال را به 12 ماه ، حد زده است و شبانه روز به 2 تا 12 ساعت تقسیم شده و ... . درواقع حکیمِ عالم به این عدد ، برای همه مخلوقاتش (مخصوصا انسان) به 12 امام بزرگوار معصوم(ع) دوا ، زده است و به عبارتی ائمه معصومین(ص) ، حکیمِ جامعه بشریت و خلیفه برحقّ خداوندِ حکیم هستند.

از طرفی عدد اسم مبارک حکیم(=78) برابر عدد ابجد کلمه عدد است و عدد ، روحِ حروف می‌باشد. پس حروف مبارک حم.عسق ، خیلی رمزی ! و درواقع روح است بر جسمِ حروفِ کهیعص! زیرا حکمت ؛ بر دو قسم عقلی و نظری   است و هر دو ، امر باطنی هستند و روح است که تعالی پیدا می‌کند تا حکمت را از حکیم دریافت کند. پس کسانیکه خداوند کریم به آنها حکمت عنایت فرموده،  انگشت شمارند!

یکی از پرقیمت‌ترین و پرارزش‌ترین و بالاترین معجزات پروردگار عالم ، قرآن عزیز است که یکی از اسماء آن ، حکمت است و خداوند حکیم در 29 سوره مبارکه‌اش ، حروف مقطعه که حروف نورانی هستند را رمز قرار داده است که تعداد این حروف هم 78 تا به عدد ابجد نام مبارک حکیم است! پس خداوند حکیم ، حکمت خود را در حروف رمز کتاب حکمتش به بندگانش معرفی می‌فرماید.

حال خوب دقت کنید! در تعریف خواندیم که عدد 78 از جمع اعداد 1 تا 12 بدست می‌آید ، که تمام وجودهای مبارک 12 نور مقدس امام‌های معصوم(ص) ، حکیم‌های جامعه بشریت هستند و به وجود آقا امام زمان (ص) که دوازدهمین امام معصوم است ، تمام این رمزها بازگشایی می‌شوند. و تمام عالم در آن زمان به حکمتِ حکیم الحکمای پروردگار عالم ، در حدّ خودشان ، حکیم می‌شوند. زیرا در آن روز ، بیماریِ گناه نیست و جامعه‌ی سالم و بدون هیچگونه بیماری اجتماعی اقتصادی- بهداشتی-فرهنگی و دینی و ... ، کامل و تمام در خدمت سرورمان صاحب عصر و الزمان ؛ حضرت مهدی(عج) ، ظهور می‌کند.

*پس حروف مقطعه در دو تا 5 تا{(کهیعص)،(حم.عسق)} ؛ به 10 حروف نورانی، گنج عشر رمز یوم عاشورا  و ارض کربلاست. و آن روز که زراعت حقیقی از دانه‌های نور هدایت به بار می‌نشیند ، مثل زمان حضرت نوح(ع) که نجات یافتگان در کشتی قرار گرفتند ، همه مردم در آن زمان فقط در سفینه نجات منجی عالم بشریت قرار می‌گیرند ! بنابراین همه خطرها به امنیت کامل می‌رسد.

اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المُسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المُمتثلین لاوامره و المُحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه.(دعای عهد)      

*بنابراین هر کس به معنی عددی 5 حرفِ حمعسق برسد ، هم برای دنیا و هم برای آخرتش حکیم می‌شود! بیایید به معانی گفته شده خوب بیندیشیم تا به درک واقعی حروف نائل شویم.

پس باید ارضِ دنیایمان را که کربلاست ، چنان گرم کنیم(گرما نشانه‌ی حیات و زندگی است) که آثار اعمالمان هم ، تا قیامت زنده بماند و رشد کند و زنده به دست ما میوه و ثمر برساند(انشاءالله) . در واقع 5 حرف این حروف نورانی در بلوغ 9 ذریه‌های امام حسین(ع) است و تمام وصف زیبایی 5 و 9 را ظاهر می‌کند.

حرفِ ح  از حروف مبارکه حمعسق 

هشتمین حرف الفبای ابجدی ، ح می‌باشد و عدد 8 به عربی ثامن خوانده می‌شود که ریشه‌اش کلمه ثمن به معنی گرانبها و قیمتی (که در واقع در دنیا نمی‌توانیم به قیمتش برسیم) است . حرفِ ح از حروف حلقی می‌باشد و صفتش ، بُحّه یعنی گلوگیر و سخت است و طبیعتش بارد (بردا و سلاما) ؛ خنک وسلامتی دهنده است. که یکی از موارد استفاده‌اش زمانیست که کسی تب کرده باشد ؛ در یک ظرف با تربت امام حسین(ع) ، 8 بار ح بنویسند و آب بریزند و به بیمار تب دار بدهند تا انشاءالله شفا گیرد. جالب است که هر دو نام زیبای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با حرفِ ح شروع می‌شود!

عدد 8 از جمله اعداد رمز ، در بین اعداد است. چنانچه اگر روی کره خاکی زمین دقت کنید ، 8 جایگاه نورانی گوهرهای ثمن پروردگار عالم ، خزانه و گنج‌های روی زمین را ظاهر و حفظ می‌کند. این 8 جایگاه ، 8 مرکز ثقلِ زمین هستند که زمین به این وجودهای مبارک ، آنچه استعداد دارد به صورت رویش نباتات و معادن و نفت و ... و دریاها و آنچه برای زندگی انسان‌ها لازم است ، بروز می‌دهد و از طرفی به این 8 نور مقدس است که زمین زیر پای گنهکاران ، طاقت می‌آورد و جسم گنهکاران را در خود ، قبول می‌کند. و زمین در خلوص بندگی‌اش تربت این عزیزان را در جایگاه سجده به ساجدین عرضه می‌دارد. و وجود این عزیزان ، محلّ وصل عالم اسفل السافلین به اعلا علیین می‌شود.

این 8 نقطه نورانی به عبارت زیر هستند : 1) خانه خدا در مکه معظمه. 2)مسجد النبی ؛ قبر مطهر پیامبر(ص) در مدینه.  3) قبور مطهر 4 امام  معصوم(ص) ؛ امام حسن(ع) ،امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در بقیع در جوار قبر مطهر پیامبر اکرم(ص) در مدینه. 4) قبر مبارک امیرالمؤمنین علی (ع) در نجف اشرف.  5)قبر مبارک امام حسین(ع) در کربلای مُعلّی { معلی است چون از تربتش به عروج عالم قرب ظهور کرد}.  6) قبر مبارک امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) در سامرا.  7) قبر مبارک امام موسی کاظم(ع) و امام جواد(ع) در کاظمین.  8)قبر مبارک قبله هفتم ؛ ثامن الائمه امام رضا(ع) در وادی طوس مشهد مقدس. و به عدد 8 که ظهورِ ثمن عالم به امام رضا(ع)؛ثامن الائمه قرار گرفت که تمام عالم وجود از عالم سِرّ تا اسفل السافلین در محوریت خزانه رضا(ع) که رضای خداست ، در طواف و گردش هستند و تمام ساعات و تمام حروف و تمام اعداد و تمام معارف و تمام خزائن به گنج وجودش قیمت خود را دریافت کرده و در محوریتش به جایگاه اصلی خود می‌رسند و مزد می‌گیرند. چنانچه تمام عمر و در تمام ساعات و دقایق و حتی ثانیه‌ها و تمام حروف عمل ما و شخصیت و حتی رسیدن به صورت و سیرت انسانی ما و در نهایت به جایگاه اصلی عمل ما در گرفتن حقیقت خلوص ، و اجر و پاداش ، همه در گرو اینست که رضای دل ما چقدر در زاویه نیت قلبی ، مُحاذی رضای خدا قرار داشته است.

بنابراین وقتی ما شیعیان را در قبر می‌گذارند ، دست و پاهایمان را به سوی امام رضا(ع) دراز می‌کنند، آنگاه صورتمان که درواقع صورتِ عمل ماست ، رو به قبله می‌گذارند. در حقیقت به شرطها و شروطهاست! پس مزد بندگی ما به شرط مُهر و امضای رضای خداست. و تا شرط رضا محقق نشود ، راه به رضوان الهی باز نمی‌شود. پس درواقع 8 جایگاه مقدس (نقطه نورانی) یعنی اینکه همه ائمه طاهرین(ص) ، ثمنِ عالم هستند.

جالب است که وجود مبارک امام رضا(ع) ؛ از 9 ذریه معصومِ(ص) امام حسین(ع) ، پنجمین فرزند است و به عدد 5 متولد شدند ؛ یک خود وجود مبارکش و 4 ذریه معصوم(ص) در بطنش.درواقع عدد ثمن 8 ، همان پنج تن (ص) است و همان 5 ِ وجود مبارک امام رضا(ع)که رضای همه‌ی 14 معصوم(ص) است.

عدد معصومیت امام رضا(ع) ، 10 است { جالب است که عدد 10 از جمع 1 تا 4 حاصل می‌شود و 4 ذریه معصوم(ص) در بطن ایشان است!}. پس اگر بخواهیم در عاشورا( در جنگ حق علیه باطل) ، پیروز میدان باشیم باید ثمن ، غنیمت آن باشد.

جمع عدد ولایی(=8) و معصومیت(=10) امام رضا(ع) می‌شود 18(18=8+10) که برابر با کلمه حی است. پس زنده شدن واقعی زمانیست که به ثمنِ رضا واصل شویم. که امام حسین(ع) در لحظات آخر عمر شریفش در قتلگاه فرمود: رضاً بقضائک تسلیماً بأمرک... .اگر ارقام 18 را با هم جمع کنیم 9 می‌شود(9=8+1). در حقیقت امام رضا(ع) ، بلوغ 9 تمام اعداد را داراست. پس ایشان دردانه‌ای است چون جمع باطن همه‌ی معصومین(ص) ؛ یعنی شمس الشموس است! چون رضای خدا ، یک راه بیشتر نیست ؛ صراط مستقیم. پس در تمام اعمال ما از صبح تا شب ، در خواب و بیدار ، در تمام واجبات و مستحبات و ...شرط قبولی ، رضای خداست والا باطل است. این ثمنِ بلوغ اعداد است در 9 و 5 ِ وجود مبارک امام رضا(ع) که فرزندش ، نهمین معصوم(ص) است.

بنابراین حرف ح در حروف حمعسق ، خیلی پرمحتوا و زیبا است!

حرفِ م از حروف مبارکه حمعسق

عدد ابجد حرف م=40 است که به عربی ، اربعین گفته می‌شود و حقیقت بهار (ربیع) است چون از ریشه ربع می‌باشد و پایه و اصل و مبنای خلقت از عالم اسرار تا اسفل دنیا بر عدد 4 ؛ پایه 40 است.

جایگاه عددی حرف م=13 می‌باشد که این عدد برابر با اسم مبارک احد جلّ‌جلاله است. خداوند می‌فرماید:انّا لله و انّا الیه راجعون.{ دنیا می‌شود حرف و=6 و چون نقطه خشکی کشیده شد(دحوالارض) ، پس می‌شود واو=13}

پس همه در اسرار طهارتِ م خلق شدیم و در پایان عمر هم باید به م برسیم ؛ که می‌شود میم {خانم زینب(س) با طی مسیر اربعین از کربلا به کربلا ، باطن میم را افشا فرمود}. رجوع شود به کتاب عرفان اربعین که زیبایی‌های نهفته در حرفِ م بطور کامل توضیح داده شده است.                                   

 ز احمد(ص) تا احد یک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است!

حرفِ ع از حروف مبارکه حمعسق

این حرف از حروف نورانی و حلقی است و در الفبا به صورت "عین" خوانده می‌شود.{در زیارت امام زمان(عج) می‌خوانیم:السلام علیک یا عین الله فی خلقه... . عین به معنی چشم و چشمه هم است ، عدد ابجد حروف عین=130 و جایگاه عددیش 40 می‌شود.پس جالب است کلمه ینابیع(چشمه‌ها) به عین تمام می‌شود که جایگاه عددیش 40 است. و کلمه بیعت که ریشه‌اش بیع است و آخرین حرفِ بیع ، عین است یعنی بیعتی مقبول است که به جایگاه  40 (=جایگاه عین) ختم شود. و بهار به عربی ربیع خوانده می‌شود و بهار واقعی هم آخرین حرفش عین است که جایگاه عددیش 40 می‌باشد یعنی اربعین و این بهار است که بهشت است ومی‌شود جنّات تجری مِن تحتها الانهار! یعنی عین(چشمه) ، در بطنِ ربیع است. عدد ابجد حرفِ ع=70 و جایگاه عددیش 16 است. در قسمت حروف مبارکه کهیعص توضیحات حرفِ ع بیان شده است.

حرف س از حروف مبارکه حمعسق

حرف" س " قلب قرآن و یکی از اسرارآمیزترین حروف الفباست که در کتاب راز انسان به طور کامل توضیح داده شده است که در این‌جا به اختصار بیان می‌کنم:

مقام حرف "س" در الفبا ، میزان‌ترین حروف است زیرا زُبر و بینه‌ی "سین" با هم برابر است {( زبر: س=60) = (بینه: ین=60)} و چنانچه می‌دانید قرآن کریم شامل 120 حزب است پس تمام قرآن ، سین است {سین=120=علیّ(ص)} و تمامش قلب است.

که خداوند متعال خطاب به وجود مقدس پیامبر(ص) که قلب عالم خلقت و آفرینش است در سوره مبارکه یس فرمود:" یس.والقرآن الحکیم" ، یا از حروف ندا است و سین همان باطنِ قرآن حکیم است{یعنی علی(ع) که در اسرار عالم قرب ، سرّ قلبِ باطن آشکار شد و حقیقت گنج مفتاح (ب)؛باءِ بسم الله ، که پیامبر(ص) فرمود: آنجا که آیات مبارک آمن الرّسول برایم قرائت شد صدای صوت قرآن ، صدای علی(ع) بود}.

وجود مطهر حضرت فاطمه(س) ؛سیدة النساء العالمین، "امّ السین" است. پیغمبر (ص) می‌فرمایند: "زهرا امّ ابیهاست و کوثر وجود".

یکی از اسماء قرآن، کوثر است. پس پیغمبر(ص)، ظرف اسرار قرآن و علی(ع)، ظهور نطق قرآن و زهرا(س)، کثرت معنای قرآن است. و تمام بواطن قرآن و آن چشمه‌هایی که انوارش 11 معصوم(ص)، پرده‌های غیب عرفانش و صراطش و ظاهر و باطنش را به عمل معنا کرده‌اند.

از طرفی 60=عددابجد "ام ابیها" که جایگاه عددی آن 33 است وجایگاه عددی آب به صورت بسیط یعنی الف+با برابر 33 می‌شود {33= (3=با)+(30=الف)} و عددابجدش 114می‌شود{114=(3=با)+(111=الف)، بنابراین حقیقت قرآن که کوثر وجود است به عدد 114 سوره مبارکه ، حقیقت آب است و جایگاه عددیش33 ، که عدد ابجد 33 به حروف(سیُ سه) هم می‌شود 135 و برابر نام فاطمه(س) ! که کوثرعالم وجود ؛ امّ ابیها ؛ میزان حق و ظرف عالم امکان است. {سیُ سه=135= فاطمه(س) }. نکته مهم این است که در سوره 33 قرآن کریم ؛ سوره مبارکه احزاب آیه 33 ؛ آیه تطهیر برای 14 نور مقدس(ص) آمده است :

...انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (خدا چنین می‌خواهد که هر آلایشی را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند). و کتاب قرآن هم ، طهارت کامل است که در آیه  79 سوره مبارکه واقعه می‌فرماید: لا یمسّه الا المطهّرون ؛ بدون طهارت ، قرآن را مس نکنید.

خداوند متعال، کتاب عظیم المرتبه‌ی قرآن را انسان ساز و باطن وجودش را، انسان کامل قرار داد. باطن آن، صراط مستقیم و امام المبین است.

این حقیقت شامل حال انسان نمی‌شود مگر اینکه قلب انسانی‌اش احیاء شود تا تمام اعضاء و جوارح و عروق و احساساتش ، عمل انسانی انجام دهند. جای تفکر است که ربّ العالمین چه منّتی بر ما دارد که حرف سین را میان کلمه انسان قرار داد تا انسان‌ها از قلب ، هدایت شوند. در حدیث مبارکی داریم: "قلب انسان کعبه؛ یعنی خانه خدا است" و فرمود: "قلب المؤمن عرش الرحمن"، قلب مؤمن عرش خدای رحمن است. چه وصف زیبایی است ! تمام سعه‌ی وجودی انسان را از باطن این حدیث مبارک باز می‌کند. اگر انسان، رضای خدا را در نیّات و اعمالش فراموش کند، انسانیت خویش را نیز بدست فراموشی خواهد سپرد! و اگر توفیق توبه شامل حال او نگردد، قلب انسانیش می‌میرد، و این مثابه مردن "سین" میزان انسانیش است. چرا که انسانیت بدون "سین" ، "اِنانیَتی" بیش نیست. و حتی طهارت انسان از بین می‌رود چنانچه انسان کافر ، عین نجس است.

تحقق این امر منوط به این است که قلبمان پیوند به قلب انسان کامل شود. به تعبیر دیگر نبضی باشد هماهنگ با قلب عالم و از یک هم صدایی و هم نوایی پیروی کند. آن رضا به بندگی کردن پروردگار عالم و با خلوص و شیعه و امّت شدنِ قلب زنده عالم؛ امام زمان؛صاحب الامر، مهدی (عج) است. باید در گردش و طواف این قلب ، سیرِ عمل ما باشد چراکه این قلب فقط برای رضای خدا می‌تپد و بس. جایگاه عددی مهدویت=60 است که 60= س و همه‌ی مخلوقات دنیا در60(=س) خلق شده و ازهمین باب می‌میرند. زیرا دردنیا، درظرف زمان قرار می‌گیریم که هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه است .و زمان حکومت حضرت مهدی (عج) ، حکومت میزان و حکومت قلب عالم بر قلوب مؤمنین است. و حکومت قلبی همان حکومت سین است که جز میزان و عدل حکمی صادرنمی‌شود و حیاتش حیات طیب می‌باشد.  

اما قرآن کریم که در دسترس همه ما است، وزنه‌ی روبروی عترت (ص) است و حال که ما ظاهراً مولایمان را نمی‌بینیم، کلام حق ، نسخه حکیم محض است. پس پیروی آن ، رضای قلب مولایمان را به قلب عمل ما پیوند می‌زند. بنابراین کتاب آسمانی قرآن را قلبی است و آن سوره‌ی مبارکه یس می‌باشد. حرف "یا" نداء است و حرف "سین" گیرنده‌ی ندا. در رموز کلام حق ، حرف "سین" خطاب به پیغمبر بزرگوار و خاندان مطهرش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است که آل یاسین خوانده می‌شوند.

جالب است که عدد ابجد کلمه آل یاسین=162 است که برابر با عدد ابجد کلمه انسان است. و جایگاه عددی کلمه آل یاسین=63 است که عمر مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) ، 63 سال است یعنی عددِ عمر مبارکشان در جایگاه آل یاسین قرار دارد! که 63 ؛ جایگاه عددی کلمه اربعین یعنی باب طهارت است{ خداوند متعال آیه تطهیر در شأن ائمه طاهرین(ص) (آیه 33 سوره مبارکه احزاب)  و برای قرآن کریم ؛ لا یمسّه الا المطهرون (آیه 79 سوره مبارکه واقعه) را فرموده است}. پس همه‌ی وجودهای مبارک ، قلب عالم و میزان خلقت هستند .چنانچه یکی از اسماء قرآن هم میزان است.

سین در باطنِ وجودی، حضرت حسین(ع) است. اگر حرف" ح" ابتدای این اسم شریف را نخوانیم ، فقط کلمه"سین" باقی می‌ماند. سِّرحرف سین چیست؟ پیغمبر بزرگوار؛که حق تعالی او را "یاسین" خطاب کرد؛ می‌فرماید: "حسین منّی و انا مِن حسینی." حسین(ع) از من است و من از حسین(ع) هستم." . از اسرار زیبای جلوه باطن پیغمبر(ص) از درون امام حسین(ع)، سینِ وجود آن حضرت است ، در نتیجه وجود مقدس امام حسین(ع)، قلب 14 معصوم(ص) است.

حضرت اباعبدالله الحسین(ع) کسی است که عالی‌ترین و بهترین نوع قلب زندگیِ حیوانی به انسانی را به حیات کلّ انسان‌ها اعطا فرمود

این عمق معنای "سین" در کلمه انسان است! نکته اینکه: عملِ حجِ واقعی امام حسین(ع) درکربلا ختم شد. در آنجا، "سینِ" باطن وجود حضرت ، همان قلب بود و به عمل ظاهر شد در حالی‌که دائماً در خون می‌تپید و هفتاد و دو یار با وفایش (درحالیکه بطور متوسط قلب در هر دقیقه 72 بار طپش دارد)طواف کننده این قلب شدند و هر آن‌کس که صدای طپش آن قلب؛"هل مِن ناصر ینصرنی" حضرتش را از زبان حجت زمان خود می‌شنود، به این حلقه‌ی طواف ملحق می‌شود. در واقع مجرای تماس ، سیم اتصال قلب به قلب است.چنانچه قلب همه ما در سینه است یعنی سینِ وجودمان ، قلبمان است!

نکته:آخرین سوره در قرآن مجید ، سوره مبارکه ناس است که هم اسم سوره ؛ و هم آخرین کلمه ، ناس است که به حرفِ س تمام شده است و شامل 6 آیه می‌باشد که همه آیاتش به حرفِ س(=60) تمام می‌شود پس درواقع 6 تا 60 تا است که می‌شود 360 (360=60×6) یعنی تمام دایره خلقت در حمد و تمام 360 درجه دایره ، جمع در حرفِ س است و زیباتر اینکه عدد 360 معنی می‌شود به 300 که برابر عدد ابجد حرفِ ش است و صفت افشاکنندگی دارد و 60=س ، پس 360 یعنی افشاکننده‌ی حرفِ س ! و 360 برابر است با عدد ابجد حروف "شین" . بنابراین تمام این زیبایی‌ها ، اسرار گنج عدد 9 و 5 را در دایره‌ی شین به عدد 360 افشا می‌کند چراکه اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 9 می‌شود(9=0+6+3) و شکل دایره ، همان عدد 5 است{که در قلب پنجمین معصوم ، امام حسین(ع) معنا شد} که 9 (یعنی 360 درجه) در بطنش می‌باشد! و عدد ابجد کلمه عصر=360 است و وجود مبارک امامِ هر زمان {و حالا، امام زمانمان(عج)} ، ولیِّ عصر می‌باشد.پس واقعیت کربلا در کلّ کره زمین است و واقعیت عاشورا در کلّ ایام عمر کره زمین ، که می‌شود کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا. بنابراین معنی حرفِ سین در حروف مقطعه حمعسـق ، تمام نشدنی است!

حرف ق از حروف متبرکه حمعسق

حرف ق از حروف مقطعه قرآن است و از حروف نورانی محسوب می‌شود و در دسته حروف قمری قرار دارد. و در اسرارش ، تعریف همه آداب و صفات زیبای حروف است. حرف ق از حروفی است که بر تمام حروف ، ولایت دارد و به تنهایی از اول تا آخر حروف است و به تنهایی تمام اسرار و اسماء را در بطن خود دارد و در اعداد ، امام و پیشرو می‌باشد به گونه‌ای که تمام اعداد تا در جماعت به ولایت امامشان وصل نشوند ، در معنا و جایگاه و حقیقت و ارواح و اسرار خود قرار نمی‌گیرند! حرف ق ، به تنهایی  کامل و از نظر معنا ، موجه است و توجیه کننده همه معانی می‌باشد.

زیباست که پروردگار عالم یکی از اسماء قرآن را قاف قرارداد. این حرف هم در خواندن یک حرفی (که ق گفته می‌شود) و هم سه حرفی(که قاف گفته می‌شود) کامل است این حرف در معنا ، رسول است و در مجرای صدق قراردارد و بین الحرمین معانی حروف و اعداد است به گنج قرآن و در عمل به آیات قرآن و بندگی خالصانه و صادقانه پروردگار عالم به قرب الی الله. این حرف ، قابلیت حی شدن و زنده شدن انسان را به کلام خدا و عمل به معانی آن را دارد.

عدد ابجد کلمه قاف=181 و جایگاه عددیش 37  است که جایگاه عددی کلمه کامل و کمال است. پس چون کلمه قاف در جایگاه عددی ، همان "کامل" است ، انسان را به عدد 37 یعنی اسم مبارک "اول" خداوند و کلمه "زکی" که نورانی شدن است و همچنین به جایگاه نام مبارک "حسن"(ع) که خداوند متعال فرمود: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها (اگر عمل حسن یعنی سبز و و زنده و شاداب و سالم بیاوری ، میوه عشر امثالها  را به تو می‌دهم) و به عبارتی "کمال" می‌رساند. 

چند نکته برای عدد 37 (=جایگاه عددی حروف قاف): 1)عدد 37 نشانه حرارت بدن سالم است.2)هرگز در قیامت از سلامت بیرون نمی‌روی .  3)از قرب وجود مبارکِ اول(نام مبارک خداوند) جدا نمی‌شوی.4) شاگرد اول بندگی می‌شوی.  5)نورانی و زیبا می‌شوی یعنی می‌رسی به درجه یخرجهم من الظلمات الی النور. 

جمع ارقام 181(=قاف) می‌شود 10 که در واقع گنج عشر است.عدد 181 در اسماء الحسنی پروردگار عالم برابر با عدد ابجد اسم مبارک "فعال" و اسم "فاعل" خداوند است. حال خوب فکر کنید!!!

حرف ق در سوره مبارکه قاف:

نام پنجاهمین سوره مبارک قرآن از نظر ترتیب فهرستی ، ق است. سوره مبارکه قاف ، مکی می‌باشد و در جزء 26 قرار دارد(26، برابر با عدد کلمه حدید است و قاف ، نگهدارنده حدود خداوند است) . و شامل 45 آیه است که عدد 45 برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است(کسی که حدود خداوند را نگهدارد، آدم می‌شود) . هر یک از این اعداد و شناسنامه این سوره مبارکه اسراری در خود نهفته دارد که در زیر به آن اشاره می‌شود(ضمن اینکه قبلا اشاره شد که یکی از اسماء قرآن ، قاف است):

از نظر ترتیب فهرستی این سوره مبارکه ،عددش 50 و برابر با حرف ن است. که یکی از استثنائات حروف، حرفِ ن است زیرا درحالیکه دو مخرج(دهان و بینی) دارد و غنّه خوانده می‌شود، به دو صورت هم نوشته می‌شود: ن و تنوین. در قواعد عربی به این شکل تعریف می‌شود که حرف ن باید پشت تمام حروف قرار گیرد تا هر کدام را به معنا و مفهوم و جایگاه و حتی طرز قرائت ظاهری هم برساند.چنانچه 6 حرف را ادغام(یرملون) ، 6 حرف را اظهار و 15 حرف را اخفا و پشت یک حرف(ب) قلب به میم می‌شود یعنی دیگر ن خوانده نمی‌شود و م خوانده می‌شود (مثل "من بعد" که خوانده می‌شود "مم بعد"). عدد 50(=ن) برابر با عدد ابجد کلمه کُل است.پس خوب دقت کنید که این سوره چگونه باید در جان حروف و کلمات عمل ما نفوذ کند!

حرف (ق) به تنهایی یعنی نگهدار و معنی کامل را داراست، (ق) ریشه‌ی کلمه تقوی است یعنی  فعل وقی ، امر می‌شود و حروف اعلال(و) و (ی) آن می‌افتد و فقط حرف (ق) می‌ماند یعنی نگهدار. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم زمین را خلق فرمود ، بسیار می‌لرزید و با خلقت کوه قاف ، زمین آرام گرفت. در دنیا هر ماده‌ای را می‌خواهند ماندگاری آن زیاد شود مثلا در مواد غذایی مواد نگهدارنده ؛ (ق) به آن اضافه می‌کنند ، آهن را ضد زنگ می‌زنند ، یخچال و فریزر نوعی نگهدارنده هستند و همینطور هر آفت زدایی برای وسایل گوناگون نگهدارنده است.

همچنین حرفِ ق هم در حروف عربی یعنی نگهدار و درواقع مثل ترمز عمل می‌کند. نیروی نگهدارنده ، تقوی معنی می‌شود و خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ذالک الکتاب لا ریب فیه هدًی للمتقین ؛ شک نداشته باشید که آن کتاب(قرآن کریم) هدایت می‌کند متقین را. پس به شرط تقوی ، عمل‌ها قبول می‌شود. در واقع انسان باید به وسیله این نیروی معجزه آسا از خطرات گناه و وسواس و خناس در امان بماند تا در قیامت از جهنم دور شود که جایگاه متقین ، بهشت است.اللهم الرزقنا

بنابراین تمام اعضای انسان همانطورکه نِ ساکن پشت حروفش باید کار کند تا به جایگاه معنی و حقیقت خود برسد ، همینطور است قِ تقوی ! پس چشم و گوش در مقابل دیدن و شنیدن گناه باید ترمز داشته باشد و دهان برای سخن گفتن و خوردن ، بینی برای بو کشیدن و پوست برای لمس کردن و خلاصه دست و پا و شکم و امیال و ... همه باید با ترمز تقوی نگهداری شود تا سالم بماند و در قیامت همه اعضای ما سالم و بی‌نقص محشور شود و اعمال صادر از این بدن ، اندازه حدود خداوند را ظاهر کند و نورانی باشد.

سوره مبارکه قاف شامل 45 آیه است(برابر با عدد ابجد کلمه آدم).پس آیا با عملِ مقبول به آیات این سوره مبارکه ، صورت و سیرت آدمیت نصیب ما می‌شود؟ که خداوند متعال فرمود: والعاقبة للمتقین ؛ عاقبت بخیری فقط مال متقین است. و همچنین می‌فرماید که بهترین زاد و توشه هم تقوی است. و بهشت را جایگاه متقین قرارداده است چون صورت بهشتیان ، آدمیزاد است(هرگز حیوان ، ورودی در بهشت ندارد).

عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) 34 است که برابر با عدد ابجد کلمه دل می‌باشد که تنها جاییکه باید خانه تقوی باشد، دل است که اگر دل ، متقی بود ، تمام اعضا هم متقی شده و اعمال بنده ناشی از تقوی ، ظاهر می‌شود. دل با تقوی ، قلب سلیم است .دل با تقوی ، قلب میزان است.دل با تقوی ، خانه خداست چنانچه امیرالمؤمنین(ص) که مولود کعبه است ، مولای متقیان است که او از قلب کره زمین (همان دل) ، تولد پیداکرده است. و در حدیث آمده است که قلب المؤمن عرش الرحمان. و جایگاه عددی کلمه روح=43 است : تنزل الملائکة و الروح(آیه 4سوره مبارکه قدر)؛ محلِ عظمت حیات طیب و زندگی دنیا و باطن آخرت ، یعنی به جاودانگی رسیدن. و همچنین جایگاه عددی کلمه جوهر=43 است. آنچه از وجود ما صادر میشود چه در امور دنیوی و چه در امور اُخروی ازجایگاه دل و روح و جوهر است که ریشه جوهر ، کلمه جهر است یعنی از دل  با صدای بلند ، باطن‌های عمل ما هم در دنیا و هم در آخرت ظاهر می‌شود! دیگر اینکه جوهر ، آن جوهره‌ی باطنی است که از قلمِ وجود ما در لوح عمل کتابت می‌شود.و خداوند کریم می‌فرماید: (درقبر) ندا داده می‌شود إقرأ کتابک کفی بنفسک (آیه 14 سوره مبارکه اسرا) ؛ پس کتاب عمل کفِ نفس ، لوح عمل است.

در این سوره مبارکه؛ 57 بار حرف ق تکرار شده که 57=3×19 و 19 برابر با جایگاه عددی حرف ق است!

عدد ابجد حرف ق =100 و جایگاه عددیش 19 است.و آخرین حرفی است که مخرجش در دهان است. 100 در نوشتاری به دو صورت :با سین (سد) و با صاد (صد) نوشته می‌شود که هر دو مظهری از معارف عدد 100 هستند و حتی در جایگاه عدد 100 که 19 شد هم همان معنا را دربرمی‌گیرد.جالب اینکه جایگاه عددی کلمه سد هم 19 می‌شود!

همانطورکه بیان شد عدد 100 برابر حرف ق یعنی نگهدارنده است. سد هم در دنیا ، نگهدارنده خزانه آب است! و دانش سد سازی برای هر کشوری واجب است تا برای تامین آب مصرفی مردم ، سد بسازند. عدد ابجد کلمه سد=64 و برابر با عدد ابجد کلمات دین، ناجی و کلید است و همانطور که بیان شد جایگاه عددی کلمه سد=19 می‌شود. همانطورکه بهترین محصول سد در دنیا ، برق مصرفی هر کشور است و برق ، نور است و نیروی محرک برای تمام کارخانه‌ها و دستگاه‌ها و خلاصه راه افتادن جریان تولید و هدایت و پیشرفت در همه امورات با برق است. درواقع دین هم ، سد بزرگ معنویت بر گنج وجود هرانسان است که خداوند ، بهره برداری صحیح و رساندن به محصول نور هدایت را با دین به آنها می‌دهد. انسان‌ها باید از وجودهای رسولان و امامان معصوم(ص) و کتاب‌های آسمانی که این علم را (به صورت دین) در اختیارشان می‌گذارند ، هم زندگی دنیا و هم آخرتشان را به نور واقعی بدون ظلمت منوّر کنند زیرا برق دنیا ، نور همراه ظلمت است (یک الکترون منفی و یک مثبت است)اما نور هدایت دین ، بدون ظلمت و خاموش نشدنی است.

درضمن اینکه دین، کلید و مفتاح گشاینده همه‌ی مشکلات ظاهری و باطنی دنیا و آخرت است زیرا انسان ضعیف را به قدرت لایزال الهی و کلّ رحمت واسعه وصل می‌کند. و ناجی است که در هیچ مسیری نمی‌گذارد انسان در پرتگاه سقوط کند و نجات دهنده است و انسان را از ظلمات خارج می‌کند و به نور مهدویت رشد می‌دهد و در جایگاه ق می‌رساند و نگهداری می‌کند که همان ریشه تقوی است.

همانطورکه بیان شد جایگاه عددی کلمه سد و حرف ق (یکی از اسماء قرآن ، قاف است) ، 19 می‌باشد که حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که تمام محتوای کلّ قرآن در آن جمع است ، 19 حرف است. پس قرآن خود ، سد است در مقابل شیاطین و وسواس و خناس... . و همینطور اسماء مبارک پنج تن(ص) ، 19 حرف است. و این بزرگواران هم ، سدسازی عملی که جنگ با نفس امّاره است را با اجرای احکام دین به ما آموختند. زیرا این عزیزان ، اجراکننده تمام احکام الهی بدون هیچ نقص و غلطی هستند. چنانچه امیرالمؤمنین(ع) ؛ مولای متقیان و مولی الموحدین است و درواقع همه‌ی معصومین(ص) ، چون معصوم یعنی هرگز آلوده به گناه نشده ، نمی‌شود و نخواهد شد.     

اما صد آخرت (با صاد است) که عدد ابجدش 94 و جایگاه عددیش 22 می‌شود . 100 به عدد در طول قرار می‌گیرد و این صد به حروف در عرض قرار می‌گیرد. پس اگر ریزش رحمت الهی بخواهد از نظر نزول برکات رسالت و ولایت ، ما را تا قیامت از لغزش‌ها نگه دارد باید صد با صاد ببندیم زیرا سد با سین در دنیا گاهی خراب می‌شود اما صد با صاد باقی است الی یوم القیامة (انشاءالله).زیرا محصول صد با صاد ، انسان را در جایگاهش در دنیا و آخرت طلا می‌کند . و از خصوصیات طلا این است که اگر سالها در لجن بماند ، هرگز فاسد نمی‌شود و خلوصش ماندنی و همیشگی است به همین علت قیمت می‌گیرد و همیشه زینت دست و صورت است زیرا عدد ابجد کلمه طلا= 40 است و در جایگاه عددی با صد برابر است (صد=22=طلا).

دیگر اینکه صد با صاد انسان را در جایگاه عبد می‌گذارد (صد=22=عبد) ، هرگز شیطان و وسواس و خناس به او راه ندارد. و صاحب ملکوتی می‌شود که هر روز ، ظلمات وجودش از او زائل و به نور خشوع و خضوع و علم و معرفت منوّر می‌شود.پس در دنیا خیلی زیباست که لازم است که به حرف ق(نگهدار زندگی) ؛ هم به حروف و هم به عدد برسیم! که این حرف ، ظهور کلمه صدق است چراکه حرفِ ق در عرض به حروف صد و در طول به عدد 100 است که می‌شود صد در 100یعنی صِد‌ق !!!

بنابراین حروف حمعسق ، انسان را با گنج 9و 5 به تمام اسرار و زراعت دنیا و آخرت می‌رساند.                                                                                  

حرف ص ؛آخرین حرف کهیعص در مقابل حرف ق ؛ آخرین حرف حمعسق

در 5 حرف کهیعص ، آخرین حرف به ص رسیدیم که عدد ابجدش 90 است.درواقع مرتبه 90 برابر است با 9 تا 10 تا یعنی عدد 9 است که با تعالی مقامی در ضرب شدن به 10 مرتبه ، به 90 می‌رسد!اما بلوغ عددیش ، 9 است که اگر به حروف نوشته شود(نُه) ، عدد ابجدش 55 می‌شود که در جمع عدد 10 را می‌دهد(10=5+5) که همان مراتب حقیقی و تولد حروفی نُه است.جایگاه عددی نُه می‌شود 19 .پس در واقع عدد 19 ، پایان دهمین حرف از حروف مقطعه (کهیعص، حمعسق)است(ق=19). آیا معجزه نیست همه‌ی این 10 حرف ، اسرار تولدی را افشامی‌کند که انسان برسد به یخرجهم مِن الظلمات الی النور!

پس اینجا با ق تمام می‌شود(حمعسق) که این نور نگهداری می‌شود و سدسازی می‌شود که دیگر خاموشی ندارد و اینجا تولد نور است و جدا شدن از کلّ ظلمات (اللهم الرزقنا) . همانطورکه بیان شد کهیعص به ص تمام می‌شود که عدد ابجد حرف ص=90 و برابر با عدد ابجد حروف "میم" است. وقتی به صورت سه حرفی بخوانیم (صاد) عدد ابجد صاد=95 می‌شود که خودش در ظاهر(95) ، جلوه 9 و 5 است و جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+9) و تمام اسرار 9 و 5 ، حقیقت کلمه صاد است که نام چشمه‌ای درعرش پروردگار عالم می‌باشد و آن چشمه‌ی نورانی به گنج عشر و تمام اسرار عالم عمّا(ندیدنی) ، از عالم عرشی به عالم دنیا در حقیقت نور و هدایت و به وجود 14 نور مقدس(ص) ظاهر می‌شود و تمام گنجِ این چشمه ، به عدد گنج عشر به چهار ستون عرشی ، در جمع عدد 1 تا 4 آن که برابر 10 می‌شود ، از سقف خضرایی‌اش به تمام 4 ستونش به عالم دنیا تا عالم قیامت را به حقیقتِ ربیع بهاری سبز و منوّر کرده و اسرار را به کلمه‌ی گنج عشر که همان حروف عرش است ، به دنیا ظاهر فرموده است!

و امام عاشورائیان ؛ امام حسین(ع) است که وجود مبارکش ؛ پنجمین معصوم(ص) است که در بطنش 9 ذریه معصوم(ص) قرار دارد یعنی ظهور گنج 14 است (14=9+5) درحالیکه خود ، گنج عشر است{1خودش+9ذریه معصوم(ص) در بطنش} و جالب است که حامل بزرگ‌ترین محموله‌ی عالم است از عرش به عشر!

و این سرّالاسرار دو سوره مبارکه مریم(س) و شوریٰ است و اسرار عاشورا و پیروزی حق بر باطل و زراعت گنج بهشت و رسیدن به ربیع حقیقی و زنده شدنی که خداوند کریم وعده‌اش را در نزد خود می‌دهد (احیاء عند ربهم یرزقون) و رسیدن به اربعینی است که طهارت ، گوشت و پوست و استخوان و لباس میت را پاک می‌کند و نه غسل می‌خواهد و نه کفن. اللهم الرزقنا

که همه در 10 حرفِ : ک ه ی ع ص ح م ع س ق جمع است!

مطالبی که بیان شد یکی از اعجازهای عدد 5 (تعداد این حروف مقطعه هر کدام 5 حرف است) و 9 که به سرانجام رساننده بلوغ آنست، می‌باشد! درواقع هرکدام از حروف در دو سوره مبارکه ، کامل هستند و باطنِ 9 و 5 را دارا هستند. جمع عدد 9 و 5 ، 14 می‌شود پس 2 تا 14 تا 28تا می‌شود که در ظاهر 10 حرف است { جمع ارقام 28 هم 10 می‌شود 10=8+2}. پس تمام حروف و تمام معانی را دربرداند و در بلوغ 9 در دایره 5 کامل هستند!

 

عدد 5 و 9 در باطن قرآن

کتاب نورانی قرآن که بالاترین معجزه پیامبران الهی از طرف پروردگار عالم است (کلام الله) ، حامل گنج 5 و 9 است زیرا همانطورکه انسانِ کامل منشأ ظهور این گنج است و نفس این مهندسی می‌باشد قرآن  هم ، باطنِ انسانِ کامل است (به عبارتی انسان کامل ، قرآنِ  ناطق است).

در جمع عدد 5 و 9 ، عدد 14 بدست می‌آید و خداوند متعال در آیه 87 سوره مبارکه حجر می‌فرماید: و لقد آتیناکَ سَبعًا مِنَ المَثانی والقرآنَ العظیمَ .پس قرآن کریم ، وجود مبارکش 2 تا 7 تا یعنی 14 تا است و محتوای کلّ قرآن به فرموده پیامبر(ص) در سوره مبارکه حمد جمع است و این سوره مبارکه درحالیکه 7 آیه دارد اما باطنش که کلّ قرآن است ، 7 تا 2 تا یعنی 14 تا می‌باشد( در برخی تفاسیر هم آمده چون هر آیه سوره مبارکه حمد دو قسمتی است ، پس 7 تا 2 تا می‌شود) .

از طرفی هم ترتیب نزول سوره مبارکه حمد به قلب مطهر پیامبر(ص) پنجمین سوره است. در حالیکه عدد ابجد اسم مبارک قرآن=351 است و در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=1+5+3) یعنی قرآن ؛نام بالاترین معجزه‌ی عالم ، بلوغ 9 را از نظر اعجاز دارد و در ترتیب نزول سوره مبارکه حمد (که محتوای کلّ قرآن را دارد )، اسرار 5 است.و 7 تا 2 تا باطن 14 نورمقدس(ص) هستند(5=4+1).  

پس سِرّالاسرار هستی به کلام الله پروردگار عالم به عدد 9 و 5 ، اظهار و افشا و مکشوف در دنیا و آخرت می‌شود.

 

باطن ضریح در عدد 9 و 5:

در کتاب اصول کافی (ج4،ص187،ح1) آمده است که امام صادق(ع) فرمود: خداوند به فرشته‌ای از فرشتگان خود دستور داد که در آسمان ششم برای او خانه‌ای بسازد.اسم آن خانه ، ضراح می‌باشد و روبروی عرش قرار دارد. و خداوند آن را برای اهل آسمان قرار داده است. هر روز هفتاد هزار فرشته دور آن می‌چرخند و طلب آمرزش می‌کنند و برنمی‌گردند.

جالب است که در دنیا ، دور مزار مطهر ائمه معصومین(ص) ، ضریح می‌گذارند.

و عدد ابجد کلمه ضریح=1018 است که وقتی ارقامش را با هم جمع  کنیم 10 می‌شود(10=8+1+0+1). و جایگاه عددی کلمه ضریح=64 است که برابر با عدد ابجد کلمه دین می‌باشد . درواقع به وجود مبارک ائمه طاهرین(ص) ، دین معرفی می‌شود و در دنیا به وجود این بزرگواران که گنج عشر هستند؛ به معنای 14 نور مقدس(ص) ، دین متولد و ظاهر شده است. و همه‌ی امتحان‌های دنیا (دنیایی که به 6 روز خلق شده) ، همین گنج عشر عالم است. و عاشورایی که امام عاشورائیان؛ ضریحش 6 گوشه است و 6 ماهه متولد شده و کوچکترین شهیدش در کربلا ، 6 ماهه است!  

پس همه به دینداری امتحان می‌شوند و هر کس موفق شود باید به اتممناها بعشرِ عمرش در امتحان عاشورا و انتخابش به امام‌های معصوم(ص)  ، به اربعین طهارت و بهار واقعی برسد یعنی در بهشت قرار می‌گیرد. به اسرار عدد  پنج تن (ص) و 9 ذریه اباعبدالله الحسین(ع) که با وجود قبور پاکشان در ضریح‌های مبارکشان ، به عالم آسمانیِ ضراح وصل می‌شویم. انشاءالله

و طبق حدیث بالا ، ضراح در آسمان ششم بپاشده است. جالب است که عدد ابجد کلمه ضراح=1009 می‌باشد که در جمع ارقامش(10=9+0+0+1) ، همان 10 می‌شود.اول آنکه آنجا به بلوغ کاملِ طول(9 ، بلوغ اعداد است و عدد ، در طول قرار دارد) که خداوند خودش ذی الطول است یعنی صاحب طول. و عدد ابجد کلمه طول=45 برابر عدد ابجد اسم آدم(ع) است. پس به عدد اَلـف(یعنی1000) و بلوغ گنج طول را در عدد بهترین مخلوقاتش ؛ آدم(ع) جلوه داد.چنانچه اسم مبارک حضرت آدم(ع) به عدد 45 از جمع تمام عدد افلاک از یک تا 9 ظهور پیدا کرده است چون ظرف تمام عوالم است یعنی علّـم الاسماء!  

جایگاه عددی کلمه ضراح=55 و برابر با عدد ابجد نُه (9به حروف) است. و جالبتر اینکه عدد 55 ، جمع کننده اعداد از 1 تا 10 است(55=10+ ... +1) و همچنین برابر با جایگاه عددی کلمه صدیق است. درواقع از مجرای صدق میتوان در بلوغ زیارتِ واقعی از ضریح به ضراح که زیارتگاه خانه خدا در آسمان ششم است ، واصل شد.

بنابراین با قصد و نیت از زیارت واقعیِ وجود مبارک معصومین(ص) به زیارت خانه خدا و زیارت لقاءالله می‌رسیم .اللهم الرزقنا

اسرارعدد 5 و 9 در دست

هر دست ، 5 انگشت دارد که 14 بند است و جمع ارقامش(5=4+1)هم 5 می‌شود. درواقع مهندسی خلقت و تمام اسرار ظهور کائنات ، به وجود مبارک پنج تن(ص) است. و در بطن وجود مبارک پنجمین معصوم یعنی امام حسین(ع) ، 9 ذریه معصوم(ص) است که 9 و 5 می‌شود 14. همانطورکه 5 انگشت و 14 بندش ، همه در یک دست قرار دارند ، درواقع همه‌ی وجودهای مبارک پنج تن(ص){14 معصوم(ص)} ؛ یک نورواحد(ص) هستند.که همه ، خلیفه‌های برحق خداوند می‌باشند . و هادی و هدایت کننده مردم به توحید(عبادت خداوند یگانه) هستند. و همه ، یک دست حساب می‌شوند ، آنگاه خوانده میشوند: یدالله فوق ایدیهم . یا می‌فرمایند که وجودهای مبارک ؛ کُمَّـل اولیاء هستند یعنی آستین که دست حق از آن ظهور دارد.

کلمه دست به زبان عربی ، ید گفته می‌شود و عدد ابجدش 14 است. عدد ابجد کلمه دست=464 است و جمع ارقامش 14 می‌شود(14=4+6+4) که برابر با عدد کلمه ید است! و عدد 464 اینطور معنی می‌شود به 64+400 : عدد 400 برابر با  عدد ابجد کلمه شمس است یعنی روشن کننده. و عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه دین و کلمه کلید و اسم مبارک خداوند ؛ ناجی است. که اگر خوب به معنی دقت کنید ، متوجه می‌شوید که خداوند متعال تمام گنج را که ، دین است و کلید است و نجات است ، در دست قرار داده است!

جایگاه عددی کلمه دست=41 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه اُم است. درواقع دست است که ریشه و شاید ، مادرِ همه‌ی اعضاءِ بدن است چون تمام گنج ، در دست افشا می‌شود؛ از نظر ظهور تمام خزانه‌ی سلامتی و گیرندگی همه‌ی امکانات وجودی و تحویل دهنده همه بالقوه‌های وجودمان به عمل و اینکه دست ، به واقع دستِ قدرت و استطاعت و وسعِ وجودِ نفسِ ماست! دست است که باید به دامن رحمت الهی وصل شود ، دست است که باید به حبل الله چنگ بزند{آیه 103 سوره مبارکه آل عمران:واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا ؛ چنگ بزنید به ریسمان الهی (که ائمه معصومین(ص) هستند) و متفرق نشوید}. و خداوند در آیه 256 سوره مبارکه بقره فرمود:فقد استمسک بالعروة الوثقی لاانفصام لها ؛ پس هر آینه تمسک جوئید به عروة الوثقی که هرگز پاره نمی‌شود.

خوب دقت کنید! پس هر دست ، 5 انگشت دارد و به صورت عموم(موارد استثنا را درنظر نگیرید) در کف یک دست ، عدد 18 و کف دست دیگر ، عدد 81 آمده است.جمع ارقام 18می‌شود 9 (9=8+1) و جمع ارقام 81 هم 9 می‌شود(9=1+8).

پس 5 ظاهر است در تعداد انگشتان هر دست و عدد 9 هم در کفِ هر دست است که در جمع می‌شوند 14(14=9+5).

منظورم از بیان این مطلب این است که ببینید چه قدرت و اسراری در دست نهفته می‌باشد؟!   

همانطورکه بیان شد در کف هر دست به عدد 9 رسیدیم ، پس با درنظر گرفتن دو دست ، 18 می‌شود(18=9+9) که برابر اسم مبارک خدا ؛ حی است و اسم مبارک حی ، قطبِ اسماء الهی و اُمّ الاسماء است! پس با دست باید وصل به حق شویم. همانطورکه در مثل داریم : حقش را کف دستش گذاشتن. درواقع عمل را با دست تحویل می‌دهیم و مزدش را با دست تحویل می‌گیریم. خداوند یکتا در آیه 14سوره مبارکه اسرا می‌فرماید : إقرا کتابک کفی بِنفسک. پس(در قبر ندا داده می‌شود) بخوان کتاب (عملت را) و کفِ نفس را آشکار کن.

و دستهایمان به عدد 18(=حی) ، اعمال ما را زنده(حی) در قبر تحویل می‌دهند! و همانجا جزایش را هم به دستش ، حی یعنی زنده می‌دهند و تکلیف برایش روشن می‌شود و تا حدودی مزدش را هم نقد و زنده تحویل می‌گیرد.

عدد 18 ؛ نماد باطنِ اینکه خداوند دو دست به ما عطا فرموده ، می‌باشد! که عدد 2 (که ما 2دست داریم) برابر با حرف ب است و درواقع کلّ عالم و کلّ  باطن قرآن به کلام پیامبر(ص) در حرفِ بِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است . و اکثر اعضاء بدن ما هم 2 تا 2تاست. و تمام عالم در زوجیت قرار دارد چنانچه یکتایی ، مخصوص خداوند احد جلّ‌جلاله است.

همانطورکه بیان شد ، کفِ دست راست به عدد 18 (=حی) است که در جمع می‌شود 9 (9=8+1). درواقع 2 تا 9 تا می‌شود 18 تا ، و عالم دنیا 18000 منزل است که خداوند متعال هر عدد را برای ما (اگر قدرش را بدانیم) 1000 تا 1000 تا برکت گذاشته ! که خیلی معارف را در خود دارد.

و درواقع دنیا به 6 روز خلق شد. و خداوند وقتی می‌خواهد همه‌ی ملکیت عالم را بطور کامل به خودش نسبت دهد ، به 6 روز خلق فرموده! یعنی تمام 6 دانگ خلقت فقط برای خودِ اوست : لِمَنِ المُلک جواب داده می‌شود لله الواحد القهار؛ همه‌ی این ملک برای کیست؟ جواب : برای خداوند یکتای غالب و قدرتمند است.

اما کف دست چپ به عدد 81 برابر با عدد ابجد کلمه اُمّ (با میم مشدد) است. درواقع این عدد ، رمز و کلید تمام هستی است. چنانچه مادرِ هستی ؛ ام ابیها فاطمه زهرا سیده نساء العالمین (س) است. جایگاه عددی کلمه امّ=27 است که برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است و کفِ دست یکی از 7 موضعی است که در موقع گفتن ذکر سجده باید روی زمین بیاید. و شاید به این معنا به دست چپ ظاهر می‌شود که هوای نفس ، عمل ما را به انحراف نکشد و به دست چپی‌ها که اولیاء طاغوت هستند ، وصل نشود.  

درواقع عدد 9 در ضرب به عدد 3 ، 27 را شامل می‌شود (9×3=27). و عدد 27 ؛ کلّ بلوغ اسرار عالم است که خداوند متعال ، روز مبعث پیامبر اکرم(ص) را در روز 27 ماه رجب که هفتمین ماه سال قمری است ، قرار داده است.

حضرت فاطمه(س) ، سومین رتبه معصومین را در عالم بالا و در هستی دارد و عدد 3 ِ وجود مبارک ، جمع کننده عدد الفبای خلقت است. درحقیقت الف و ب ، ظاهراً جمع گنج همه حروف و کلام در هر زبانی است و خداوند یکتا حروف را خود ، خلق فرمود و کلام را که به صورت صفت تکلم ظهور داد ، و یکی از صفات ذاتی خودش معرفی فرمود. پس ظاهراً الف ، با می‌شود آب که خداوند در آیه 30 سوره مبارکه انبیا فرمود: و جعلنا من الماء کلّ شیء حی . آنچه زنده کردم از آب است. کلمه ماء یعنی آب و حروفِ ما(ء)، همان اُم است. درواقع هرچیز که بخواهد زنده شود باید در الفبا (آ=1+ ب=2) ؛ که عدد ابجد آب می‌شود 3 ، ضرب شود تا زنده و حی گردد.

حال خوب دقت کنید ! تمام طول عدد به 9 ظاهر شده که خداوند کریم تمام این طول را کفِ دست ما قرار داد تا با دستگیره معصوم(ص) که همه ، انسان کامل و بلوغ 9 هستند ، ما هم به بلوغ واقعی خودمان برسیم. پس حالا وقتی بخواهیم این بلوغ در ما ، حی شود باید هر دو دست در راه خدا خدمت کند و ساجد شود. زیرا از جمع ارقام عدد 18 و 81 ، دو تا 9 ظاهر می‌شود { 9=8+1 ،9=1+8} که جمع 9 و 9 می‌شود 18 برابر با کلمه حی که اسم حی خداوند ؛ قطب الاسماء و اُم الاسماء است.  و باید 9 ِ وجود ما در ضریب عددی 3 که آب و درواقع الفبای خلقت {5تن(ص)} که تعداد حروف کلمه الفبا هم، 5 تاست(5 انگشت!) و درواقع همه ، 14 نور مقدس(ص) (14 بند انگشت!) ضرب شویم. درواقع اسرار خلقت در ظهور سه وجود مبارک است : اول : وجود مبارک خاتم النبیین حضرت محمد(ص) . دوم : وجود مبارک امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) . و سوم: وجود مبارک سیدة النساء العالمین حضرت زهرا(س) که خداوند متعال خطاب به پیامبر(ص) فرمود:یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما "ای احمد(ص) اگر تو نبودی ، افلاک را نمی‌آفریدم و اگر علی(ع)نبود ، تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه(س)نبود، شما دو تن را خلق نمی‌کردم.(اسرارالفاطمیه؛شیخ محمد فاضل المسعودی ص231)

این سه وجود مبارک در باطن حروف اول :حضرت رسالت پناه ؛ گنج باطن الف که مخزن همه‌ی اسرار کائنات و خلقت است. دوم :ظهور نطق همه‌ی اسرار الف یعنی نفس پیامبر(ص) ، حضرت علی(ع) که ظهور با ، و جانِ بای بسم الله سوره مبارکه حمد است. سوم: چنانچه الفبا ظهور پیدا کرد ، در جمع عدد الف که 1 است  و ب که 2 است ،عدد  3 ؛ برابر حرف ج که وجود حضرت زهرا(س) است ، ظاهر می‌شود.و عدد 3 برابر با کلمه آب می‌شود که همان الفبای خلقت است که پنج تن(ص) ظهور دارد. و خداوند کریم در آیه 30 سوره مبارکه انبیا فرمود: و جعلنا من الماء کلّ شیء حی .و جمع عدد ابجد حروف الف(=111) و با(=3) می‌شود 114 که حقیقت آب ، همان 114 سوره قرآن کریم است که به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شد و حضرت علی(ع) ناطق و کاتب آن و حضرت زهرا(س) ؛ سِرّ کوثرو حیات آن است الی یوم القیامة .

وجود مبارک حضرت زهرا(س) ،مضرب کلّ همه‌ی عالم وجود ، و باطن همه‌ی 9 هایِ عالم است و حامل حمل انسان کامل! پس ایشان است که 9 اسم تسعه دارد از اسماء الله! و بالاترین بلوغ عددی در نام زیبایش فاطمه(س) است که به عدد ابجد 135 می‌شود . درواقع اگر 9ضریب عدد 3 را با هم جمع کنیم(این 9 ضریب به عدد 3 شروع و به عدد 27 تمام می‌شود) ،  135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) است{3+6+9+12+15+18+21+24+27=135}. حال خوب متوجه می‌شوید که چرا عدد 81 برابر کلمه اُمّ شد! و جایگاه عددی اُمّ=27 ؛ برابر جایگاه عددی کلمه سجده می‌باشد{همانطورکه قبلا بیان شد کف دستها 2 عضو از 7 عضوی‌ هستند که هنگام سجده باید روی زمین بیاید}

و خداوند کریم ، تمام قرآن کریم را که 30 جزء است در 27 رجب به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل می‌فرماید. و آن روز ، روزِ بعثت یعنی تولدِ 30 جزء قرآن کریم است. چون در تولد بلوغ 9 ضریب اسرار عالم ، ضرب عدد 10 در 3، 30 جزء ظاهر می‌شود.درواقع بلوغ رسیدن به بعثت وجود مبارک پیامبر(ص) با 9 تا 3 تا ، 27 تا ظهور یافته است.

و کلّ 30 جزء قرآن کریم دفعتاً به قلب پاک و مطهر و نورانی پیامبر(ص) نازل شد. یعنی عدد 30 برابر است با 3 تا 10 تا ، درواقع تولد قرآن است که به عدد 9 روی 10 ظاهر می‌شود{مثل جنین که اگر 9 ماهش تمام شود ، و وارد ماهِ 10 متولد شود، آنگاه کامل و بی نقص است}. و 9 روی 10  یعنی 19 ؛ که سرّالااسرار 19 حروف نورانی بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است (جمع کننده کلّ قرآن).

دیگر اینکه عدد 30 ، تمام کننده و تولد شده همه اهداف 124000 پیامبر گرامی یعنی فرستادگان خداست. چنانچه 313 پیامبر بزرگوار، صاحب کتاب آسمانی هستند که کلّ آن در 104 کتاب و تمام آن در 4 کتاب تورات و انجیل و صحف و زبور و تمام آن ، در قرآن عزیز است.

پس عدد 30 یعنی همه اسرار عالم خلقت  و جواب آیه مبارکه عمّ یتسائلون عن النبإ العظیم ، فقط وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) است که 30 سال بعد از پیامبر(ص) متولد شده و 30 سال بعد از رحلت ایشان ، زندگی کرده است. پس ایشان صاحبِ 30 ، نبإ عظیم است، که ناطق و کاتب قرآن کریم می‌باشد. آیا این همه عظمت در گنج دستانِ من و شما نیست؟! افلا یتدبّرون!!!

تمامی حروف قرآن کریم از 28 حرف است.از آنجا که هر دست 14 بند انگشت دارد درواقع 28 بند انگشت در دستهایمان است ، پس کلّ حروف قرآن عزیز در دست‌های ماست. و 28 که عدد کامل است ، جایگاه عددی کلمه کَف است که این کف دست باید برای خدا و به بندگی و اجرای فرامین قرآن ساجد شود و اطاعت محض داشته باشد!

نکته جالب دیگر اینکه کلّ 30 جزء قرآن مجید به سوره مبارکه ناس ختم می‌شود که از نظر ترتیب فهرستی قرآن ، صد و چهاردهمین سوره و از نظر ترتیب نزول به قلب مطهر پیامبر اکرم(ص) ، بیست و یکمین سوره است که اگر این دو عدد را با هم جمع کنیم(135=21+114) می‌شود 135 که برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) است!

در اسماء مبارک ائمه طاهرین(ص) ، تنها نامی است که 5 حرف است (ف+ا+ط+م+ه) و جمع ارقام عدد ابجدش ، 9 می‌شود (9=5+3+1) و وقتی 135 را بر 9 تقسیم کنیم 15 می‌شود(15=9÷135) که برابر با عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر و همچنین برابر با اسم مبارک حوا(س) است {حضرت فاطمه(س) ، حوای روحانی است}. و دیگر اینکه خداوند متعال آخرین سوره قرآن کریم را هم به اسم {که ناس است} و هم به آخرین حرف آیاتش ، به حرفِ س تمام فرموده است. درواقع سوره مبارکه ناس که 6 آیه دارد ؛ به 6 سین ختم شده که با سینِ نام خودش (ناس) ، 7 بار قرآن را به قلب عالم امکان ، کامل و ظاهر بیان فرمود (7سین!). و حرف سین ، میزان حروف است و عدد ابجدش 60 می‌باشد که برابر با نام مبارک ام ابیها(س) است.{س=60=ام ابیها}

درواقع در همین دنیا ، ما هم باید به بعثِ وجود خودمان در دامن مادر ربوبیت به جانِ کمال آدمیت برسیم. زیرا جایگاه عددی اسم مبارکش ؛ فاطمه=45 است که برابر با عدد ابجد اسم آدم(ع) است! {نکته: در کتاب شیخ صدوق آمده است که گفتن تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد از نماز ، خیلی برکات و ثواب و عنایت دارد. و اگر با تسبیح تربت اباعبدالله(ع) گفته شود ، ثوابش مضاعف می‌شود.و بعد فرمود اما خانم‌ها بهتر است با انگشتان خود تسبیحات را بگویند. آیا فکر کرده‌اید که چرا؟! زیرا خداوند متعال در جلوه‌ی وجود مبارک سیدة النساء العالمین ؛ فاطمه زهرا(س) این عظمت و حقیقت را در دستِ مادر نهادینه فرموده است! پس اگر خانم‌ها قدر خودشان را بدانند و محتوا و زیبایی‌های وجودشان را به دنیا نفروشند ، به جلوه‌ی مادرِ دو عالم ، با دست‌های خود تسبیحات را بگویند ، ثوابش بیشتر است. الحمدلله ربّ العالمین}. بنابراین باید دست‌ها از دامن مادر واقعی جدا نشود که شرط آن این است که ما هم فاطمی شویم.

عددی که در کف دست دیگر است ، 81 می‌باشد که برابر با عدد ابجد کلمه اُمّ ( با میم مشدد) است که واسطه وصل شدنِ دست به دامن مربیِ عالم ، مادر است! و به حقیقت ، مربی عالم ؛ وجود مبارک خانم فاطمه زهرا(س) است که مادر روحانی همه انسان‌هاست  و عمر مبارکش در دنیا 18 سال است.

اگر 18 و 81 را با هم جمع کنیم 99 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه مبارک حم (بصورت بسیط:حامیم) است.آنگاه خداوند یکتا انسان را تحت حمایتِ معصومین (ص) به قرب خود می‌رساند. البته به شرط اینکه دست (با اخلاص) به دامان آن بزرگواران و مخصوص به امام زمان(ص) وصل باشد. درواقع جمع ارقام 99 می‌شود 18 و جمع ارقام 18 هم 9 می‌شود!پس یک دست روی سَرِ همه‌ی مخلوقات است که 9 و 5 در جمع ، همان 14 می‌شود که برابر با کلمه ید (یعنی دست) است و می‌شود : یدالله فوق ایدیهم

اگر عدد 18 را از 81 کم کنیم ، می‌شود 63 که برابر با سنِ مبارک حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) است و برابر با جایگاه عددی کلمه اربعین است که دست درواقع باید عمل به درونش و به فعلش ، زندگی دنیا و آخرتمان را بهار کند. اربعین یعنی عدد 40 ؛ بابِ طهارت ! پس دست ، باید پاک باشد. دست ، نماینده‌ی قلب و چشم و گوش و تمام اعضا است که به حرام نرود.

عدد 100 و 19 در دست

بنابر مطالب گفته شده در بالا ، در هر دست ، کف دست مهم است که عدد 9 را حامل است و جایگاه سجده به خداوند یکتاست(دو موضع از 7 موضعِ سجده ، دو کف دست است). جالب است که عدد ابجد کلمه کف=100 می‌باشد که برابر با حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و یکی از اسماء قرآن کریم هم قاف است و یک سوره به نام ق در قرآن است. حرف ق از حروف نورانی است و به تنهایی دارای معنا می‌باشد (یعنی نگهدارنده). و جالب است شرط قبول شدن ایمان ، نزد خداوند تبارک و تعالی ، داشتن تقوی است که ریشه کلمه تقوی ، ق است.

جایگاه عددی حرف ق=19 است که به قول پیامبر اکرم(ص) تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیمِ آن است.

نکته: جمع عدد دو کف دستمان در نهایت 9 شد{ 9=8+1،18=9+9، 99=18+81} و خالق یکتا دو دست ما را به 10 انگشت خلق فرموده ، پس درواقع دو دست ما می‌شود 9 رو ی 10 یعنی 19!

28 حرف در دستها!

از طرفی هم گفتیم که هر دست 14 بند دارد ، پس 2 تا 14 تا  می‌شود 28 تا و جایگاه عددی کلمه کف=28 است. و قرآن عزیز ، از 28 حرف است .یعنی هم به 28 حرف و هم به 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، کلّ قرآن در دست من و شماست!

دین در دستها!

از یک معنای دیگر هر دست ، یک شصت دارد و 4 انگشت یعنی می‌شود 64 که این عدد ، یکی از اسرار دست است!عدد ابجد کلمه دست=464 یعنی روشن کننده 64 که عدد 64 برابر با کلمه دین= کلید=ناجی است. پس تمام این الطاف را خداوند در دست‌های ما قرار داده به شرط اینکه بفهمیم و قدرشناس باشیم.یعنی انسان دیندار ، کلید رستگاری و خوشبختی دنیا و آخرت را در دست دارد. و کلیددار بهشت و ناجی عالم دستش را می‌گیرد!(انشاءالله).

اگر ارقام 64 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود(10=4+6) و 10 ، تعداد همه انگشتان دستمان است. و عدد ابجد حروف دَه=9 می‌شود. پس درواقع 9 روی 10 ؛ همان 19 و باطن گنج قران است که دیندار کسیست که عامل به عملِ خالصانه به آیات قرآن باشد. و باید دین را سالم در دست‌ها نگهداری کنیم. چنانچه می‌فرمایند: دینداری در آخرالزمان مثل نگهداشتن آتش کف دست است (یعنی نگهداری دین در آخرالزمان خیلی سخت است).

رابطه عدد دست با نام زیبای امام حسین(ع)

طبق توضیح بالا هردست 64 است ، پس دو دست می‌شود 128 که عددی پرمحتوا می‌باشد. و برابر با عدد ابجد نام زیبای حسین(ع) است که عدد نام آقا هم ، نماد تمام زیبایی‌های اعمالش است. عدد 128 معنی می‌شود به 28+100 : عدد 100، برابر حرف ق است یعنی نگهدارنده دین ، نگهدارنده قرآن ، نگهدارنده ولایت و رسالت ، نگهدارنده خلوص و بندگی و نگهدارنده کلید و مفتاح بهشت و ناجی همه بندگان گنهکار ! که آقا ، سفینه نجات است. و عدد 28 آن ؛ تمام حروف و تمام اسرار کائنات از عالم سِرّ تا اسفل السافلین ، از ازل تا ابد است. و ایشان برای حفظ و نگهداری این گنج و تمام کردن رسالتش ، جان مبارک خود و عزیزانش را در کف اخلاص گذاشت و همه را در قربانگاه عشق به خالق هستی تقدیم کرد. و با جمله رضاً بقضائک تسلیماً بأمرک نشان داد که چگونه با رضایت کامل عاشورا را بپاکرد و حق را از باطل جدا فرمود.

اما عاشقان و خوانندگان عزیز! آیا آقا خودش پنجمین معصوم(ص) نیست؟ { باطنِ 5 انگشت} و به عدد 10 بدنیا نیامده؟{یک وجود مبارک خودش و 9 ذریه معصوم (ص) در بطنش} یعنی 9 روی 10 ، باطنِ 19! اسماء مبارک پنج تن(ص) رویهم ، 19 حرف است{م+ح+م+د+ف+ط+م+ه+ع+ل+ی+ح+س+ن+ح+س+ی+ن} و نوزدهمین حرف به حرفِ نِ اسم حسین(ع) { که پنجمین معصوم (ص) است} تمام می‌شود. پس او کلّ قرآن و تمام بسم الله الرحمن الرحیم است!

و او نگهدارنده کلّ 28 حروف قرآن است! و در کتاب راز دنیا بطور کامل توضیح داده شد که آقا خودش در عاشورا، کلید و مفتاح و تمام مجموعه رموز حروف مقطعات قرآن است به نام الکاشف رموز مقطعات قرآن . که با پاره پاره شدن و بریده شدن و شکافته شدن تمام رگ‌ها و اعضای بدن مبارکش ، اسرار حیات طیب را آشکار کرد و به تمام جهانیان این صحنه عاشورا را جاودانه کرد (کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا) تا قیام برحقِّ مولا و سرورمان ؛ نهمین فرزند اباعبدالله الحسین(ع) ؛ امام زمان (عج)!پس دست‌های ما باید با امام زمانمان بیعت کند تا حقّ این همه برکات که خالق یکتا در دست‌های ما گذاشته است ، ادا شود.

 رابطه عدد دست با نام مبارک امام حسن(ع)

اما تکمیل (باطنِ) عدد دست ، زمانی کامل است که با خودمان تا قبر ، عمل حسن را به ملائک تحویل دهیم .چنانچه خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید:مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها ؛ اگر با خود(تا قبر)، عمل حسن بیاوری پس به تو10 (گنج عشر) را مثل همه آن گنج ، به تو می‌دهم.

قبلا بیان شد که عدد ابجد کلمه کف=100 است و دو تا کفِ دست داریم .پس دو تا کف دست‌ها  می‌شود 200 (200=100+100) که برابر با عدد ابجد نام زیبای امام حسن(ع) است. یعنی باید در کف اخلاصِ عمل ، عملِ حسن بیاوری ، تا مزد حسینی بگیری! و شرط این است که هر دو دست ، نگهدارنده‌ی امانات خداوند باشد یعنی کتاب الله و عترت طیبه صلوات الله علیهم اجمعین . یعنی علم و عمل خالصانه. یعنی حافظ حدود خداوند کریم بودن .یعنی دائما با تمسک و توسل ، به ریسمان حبل الله  وصل بودن!

آیا زیبا نیست که باطن دست ، حسن(ع) و ظاهر دست ،حسین(ع) است؟!همینطور یادآوری می‌کنم که هر دست 64 بود که در جمع می‌شود 10(10=4+6) و 10 انگشت داریم یعنی عشر امثالها.اینجاست که آیه مبارکه معنا می‌شود که اگر عمل حسن(ع) در کف داشته باشیم ،عشر امثالها را خداوند به ما عنایت می‌فرماید{ عشر امثالها اشاره به میوه و ثمره حسین(ع) است}. و تمام حمایتِ بیکرانش را که همان حـ̃م است (حامیم=99) و کلید و نجات را به بنده‌اش عنایت می‌کند و او را درقبر به آرامگاه می‌فرستد.اللهم الرقنا

سِرّ وجود حضرت یوسف(ع) در چاه !

نقل شده است زمانیکه برادران حضرت یوسف(ع) ، حضرت را در چاه انداختند، به اذن و عنایت خداوند متعال ، وجود مبارکش بر روی جایگاه محکمی خارج از آب قرارگرفت. و حضرت در رویای صادقه‌اش وجود مبارک حضرت خضر(ع) را ملاقات کرد که با اشتیاق فراوان به دیدارش رسیده بود و فرمود که 1200 سال است که در انتظار شما هستم و از پیامبران پیشین بر شما درود و سلام آورده‌ام و هر یک ، مرا نسبت به شما سفارشی کرده است. و حضرت یوسف(ع) فرمود: شما هم مرا نصیحتی بفرما. و گردنبندی به ایشان عطاکرد که ظاهراً مانند سنگ سبزی در میان داشت و بر روی آن کلمه موعود نوشته شده بود. و به ایشان وعده آمدن پیامبر موعود را داد{حضرت یوسف(ع) هنگام مواجه با سختی‌ها و مشکلات با این سنگ به آرامش می‌رسید.... جالب است که حضرت خضر(ع) هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) در کنار ایشان هستند و ...}

نکته: هنگامیکه حضرت توسط برادرانش به چاه انداخته شد، وجود مبارک ایشان باید اسرار چاهِ دنیا را افشا می‌کرد. بنابراین خداوند یکتا وجود نازنینش را در چاه حفظ فرمود. نقل است که درحالیکه ایشان از خداوند درخواست کمک می‌کرد ، ملک وحی بر او نازل شد و فرمود که آنچه خداوند بخواهد به شما بدهد در دستهایتان قراردارد. نگاه کن!هر دست چند انگشت و چند بند دارد ؟ فرمود: 5 انگشت و 14 بند.پس ایشان گفت: همه اسرار در 5 و 14 است! از این عزیزان بخواه که نجاتت بدهند. که درواقع امداد غیبی را به ایشان فرمود و متذکر شد که این وجودهای مبارک در آخرالزمان خواهند آمد. بنابراین دنیا را به چاه مثال زد و فرمود شما باید ، در چاه می‌آمدی ( تا به عزیزی مصر برسی). و بزودی بیرون می‌آیی و هرکه از تو پرسید پدرت کیست ؟ بگو من فرزند چاه هستم! پس کاروانی که (برای رسیدن به آب) سر چاه رفتند ، حضرت را بیرون کشیدند و... او را به بردگی گرفتند و در مصر به عزیز مصر فروختند ... .

به یک قول معنا می‌شود که دنیا ، چاه است . انسان هم مثل یک دانه که اگر بخواهد سبز شود و به نتیجه‌ی گل و میوه و ثمره‌اش برسد باید در دل خاک قرار بگیرد ، باید در چاهِ دنیا زندانی شود تا زمینه رشدش فراهم شود. باید متذکر شوم که خداوند کریم می‌فرماید: ...اَم نحن الزّارِعون(آیه 64 سوره مبارکه واقعه) . به عبارتی معنا می‌شود آیا ما خود ، زارع شما نیستیم یعنی او خودش ، باغبانِ باغبانانِ عالم است. و از هر دانه‌ای در دل خاک خبر دارد و می‌فرماید : ولا رطبٍ و لا یابسٍ الا فی کتابٍ مبین. بنابراین هر انسانی هم از بدو تولد در دنیا ، باید سبز شود و رشد کند تا در بلوغِ عمل ، قد بکشد .اما همینکه وارد سبزیِ عالم دنیا می‌شود باید برده‌ی باغبان باشد تا هَرَس‌ها و تبرهای باغبان که شاخه‌های اضافی‌اش را می‌زند ، تحمل کند و در غیر این صورت به نتیجه و محصول مورد نظر باغبان نمی‌رسد.

پس یوسف(ع) تمام مراحل را طی کرد و در زندان دنیا ، از طرف خداوند کریم به علم تعبیر خواب آگاه شد .تا به عزیزی مصر رسید و تا جایی که تمام خانواده‌ا‌ش بر او ساجد شدند و او مقام ولایت را در زمانش احراز کرد.بنابراین درواقع اشاره به عدد 14 بند دست‌هایش، به وجود چهاردهمین معصوم (ص) و چهاردهمین وجود مبارک ولایت کبری ؛ یوسف زهرا ؛ امام زمان(عج) جلوه می‌کند. درحالیکه چهاردهمین است اما در جمع ارقام 1 و 4 می‌شود 5 (5=4+1) چنانچه هر دست 5 انگشت دارد . اما وجودهای مبارک ، جلوه قدرت خداوند متعال و ربوبیت حضرت حق جلّ‌جلاله هستند ، به مصداق آیه یدالله فوق ایدیهم.

نکته اینجاست که حضرت یوسف(ع) در چاه رفت . اما امام زمان(عج) ، باغبانی است که با ظهور نورانیش ، تمام دانه‌های انسانی که قابلیت رشد و سبز شدن دارند و در چاهِ دنیا ، در غفلت مانده‌اند را بیدار کرده و سبزشان می‌کند و زمان حکومتش ، زمان بیداری است. حضرت یوسف(ع) علم تعبیر خواب را داشتند که تعبیر از عَبَرَ می‌آید به معنی عبور کردن عابر از معبر.یعنی درواقع حضرت بیدار بود و از میان خواب رفتگان عبور می‌کرد و واقعیت‌ها را تعبیر می‌کرد. اما امام زمان(عج) دیگر نمی‌گذارد خواب رفته‌ای بماند و ایشان همه را به عبور از معبر حقیقی زندگی در مقام یخرجهم من الظلمات الی النور ، هدایت می‌فرماید. پس بر سر مستضعفین واقعی زمان که در انتظار حکومت حقّه‌ی موعود هستند ، دست هدایت حق و دست قدرت لایزال ربّ العالمین و دست رحمت و محبت خداست که کشیده می‌شود. اللهم عجل لولیک الفرج. و ایشان خود ، نهمین فرزندِ پنجمین معصوم(ص) است و حکومتش ، بلوغِ 9 و عبادتش با زینت حلقه بندگی(5) خالصانه خداوند است.  

پس عدد 9 و 5 ، درواقع 14 (14=5+9) و عدد 14 همان 5 است(5=4+1). و عدد 14 و 5 که  به حضرت یوسف(ع) عنایت شد ، تمام گنج است که خداوند کریم در ته چاه دنیا ؛ اسفل السافلین ، به تمام بندگانش عنایت فرموده تا قبل از اینکه در چاهِ قبر ، خودمان را پیدا کنیم ، در همین دنیا به نجات اسم ناجیِ پروردگار عالم ، کلید عزیزی مصر را هم در دنیا نائل شویم و هم در آخرت! چراکه همه در دنیا ، همچون یوسف(ع) هستیم ، باید خود را پیدا کنیم و به مدد مولایمان امام زمان(عج) به یخرجهم من الظلمات الی النور برسیم. انشاءالله

پس درواقع در ظاهر، 5 انگشت در هر دست است و دو دست می‌شود 10 تا (به عدد) که به حروف می‌شود 9 (دَه=9) و همچنین در کف دست ، بلوغ 9 به عمل به ما عنایت شد.

و خداوند یکتا در قرآن کریم ؛ سوره مبارکه واقعه می‌فرماید که انسان‌ها در قیامت به 3 دسته تقسیم می‌شوند: 1)اصحاب یمین به معنای دست راستی‌هاست ؛ عدد ابجد کلمه یمین =110 برابر با عدد ابجد نام زیبای علی(ع) است . ریشه کلمه یمین از یمن یعنی مبارک و بابرکت است { محل شکاف دیوار خانه خدا در هنگام ورود و خروج مادر بزرگوار حضرت علی(ع) به خانه کعبه را رکن یمانی می‌نامند}.

2)اصحاب شمال که دست چپی‌ها هستند. کلمه شمال به عربی از شوم می‌آید و اصحاب شمال کسانی هستند که بر علیه ولایت حضرت علی(ع) و معصومین (ص) هستند و یا ولایتشان را قبول ندارند. 3) مقربین که برگزیدگانند.

بنابراین باید مواظب باشیم که دستمان به دامن حضرت زهرا(س) و عملمان به تشیع وجود حضرت علی(ع) و 11 ذریه نورانیش(ص) و امروز امام زمانمان (عج) ، وصل باشد.

"کیف اَصِفُ حُسنَ ثَنائکم و اُحصی جَمیلَ بلائکم و بِکم اَخرَجَنا اللهُ مِنَ الذّلّ و فرّجَ عنّا غَمراتِ الکُروبِ و انقذَنا مِن شفاجُرُفِ الهَلکاتِ و مِن النار بابی انتم و امّی و نَفسی...

اللهم انّی لو وَجدتُ شُفعاءَ اقربَ الیکَ مِن محمدٍ و اهلِ بیته الاخیار الائمة الابرار لجعلتهم شُفعائی فبِحقّهم الذی اوجَبتَ لهم علیک اسئلکَ اَن تُدخِلنی فی جُملَة العارفینَ بِهم و بحَقّهم و فی زُمرَةِ المَرحومینَ بِشفاعَتِهم انّک ارحم الراحمین و صلّی الله علی محمد و اله الطاهرین و سلّم تسلیماً کثیراً و حسبنا الله و نعم الوکیل".                     

                          زیارت جامعه کبیره

   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۱۶:۰۵
عذرا شفائی

  

 بسم الله الرحمن الرحیم

اسرار اعداد ، مفروضات ذهنی نیستند بلکه حقایق معماهای سرّی عالم را معلوم می‌کنند. خداوند سبحان که علّم الاعلام و کشّاف مکشوفات است چنان انسان را در تحیّر قرار می‌دهد که تمام این نظم و انظباط در کمال محض و بلوغ کامل است و همه ، نشانه‌های اویند و در حقیقت همه ، آیات حقّند!

در توضیحات عدد 5 بیان شد(در کتاب گردنبند بندگی) که این عدد ، تنها عدد بسته در اعداد است اما اینجا معلوماتی از جنس حقیقت نوری از گنج اسرار نورٌواحد(ص) را چنان آشکار می‌کند که این بلوغ در حسب ظاهری جلوه‌ی عدد 9 می‌باشد!

و در جمع این دو عدد (14=9+5){که همان 14 نور مقدس ائمه(ص) هستند)} ، رمزهای آفرینش در مهندسی خلقت هویدا می‌شود چه در کائنات و چه در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) و چه در خلقت شب و روز و سال و ماه و حتی چینش و ترتیب عالم ظاهری و باطنی یعنی هم در دنیا وهم در آخرت!

بنابراین همانطورکه از شروع اسرار خلقت در مهندسی آن گنج 5 و در بطنش 9 ظهور داشت و در جمع ، در یک حلقه و یک نور به نام نورٌواحد(ص) تجلی داشتند ، در آخرالزمان و در هنگام بسته شدن سِجلِّ دنیا ، دوباره حلقه 5 به وجودِ مبارک نهمین فرزندِ پنجمین معصوم(ص) یعنی امام زمان(عج) به عدد ابجد نام زیبا و مبارکش ؛ مهدی(عج) که 59 است دو عدد درکنار هم می‌آیند و در نهایت جمع 5 و 9 می‌شود 14 که ایشان خود ، چهاردهمین معصوم (ص) است و جمع ارقام 14 می‌شود 5 که حلقه ظهور تمام اهداف خلقت پروردگار عالم بسته می‌شود.

پس ای شیعیان! حلقه بندگی ما ، تاج افتخارمان است! و چگونه است که عدد ترتیب نزول سوره مبارکه قیامت به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 31 (=لا ؛مجرای توحید) است یعنی قیامت ، هنگامیکه 30 جزء قرآن را حلقه کنند به جزء یک می‌رسد یعنی 31=1+30 (31=لا) و حلقه لا اله الا الله را ظهور می‌دهد!  

همانطور که قبلا بیان شد عدد 5 متعلق به حرف ه است که هر دو به شکل دایره هستند . پس تصویری که در دنیا همه‌ی اشکال را در خود غرق کرده ، دایره است و اسرار عددی دایره‌ی دنیا هم به عدد 5 است چنانچه کره زمین ؛ 5 قاره و 5 اقیانوس دارد ، هر هفته که 7 روز است اما به 5 روز خوانده می‌شود . 5 عالم داریم و انسان 5 روح دارد و ... (رجوع شود به توضیحات عدد 5).

از آنجاییکه  حرف ، جسم است وعدد ، روح حرف است بنابراین تمام این پنج‌ها هم جسمشان (که حرف ه است) دایره می‌باشد و هم روحشان(که عدد 5 است) دایره می‌باشد زیرا همه در دایره‌ی خلقت ، هو ، محصورهستند و برهمه‌ی خلقتش ، وَسم(یعنی مُهر) الله جلّ‌جلاله زده شده است! چون همه در یک دایره‌ی کلّی قرار دارند و آن دایره ، نورٌ واحد(ص) است که آن دایره به حرف هِ هم منتسب می‌شود زیرا فقط هِ است که به جای اسم (هو) می‌نشیند و ایشان ، آینه و مرآت خداوند هستند. زیرا می‌دانید که در دستور زبان عربی تنها حرف ضمیری(یعنی جانشین اسم) که اگر حرکت حرف ماقبل آن فتحه ، ضمه و یا کسره باشد ، صدای کوتاهش به صدای بلند تبدیل می‌شود (یعنی اشباع) ، حرف ه است و اگر حرکت حرف پشت ه ، ساکن باشد صدای حرف ه بلند نمی‌شود که هیچ ، کوتاه هم می‌شود!

فقط وجود مبارک پنج تن(ص) که در واقع همان 14 نور مقدس ائمه(ص) هستند (5=4+1) ، جانشین اسم خداوند شدند زیرا پروردگار یکتا این عزیزان را آل الله خوانده و فرموده است که حجت الله و خلیفة الله اعظم هستند. پس با حرکت صحیح یعنی عمل خالصانه به آیات مبارک قرآن و شیعه‌ی واقعی ائمه طاهرین(ص) شدن است که صدای اعمال هیچ ِما به صدای بلند یعنی اشباع می‌رسد و به فضل الهی به بهشت انتقال پیدا می‌کند.

اما همانطور که می‌دانید عدد 5 در بین معصومین(ص) متعلق به امام حسین(ع) است (پنجمین معصوم) که 9 ذریه معصوم(ص) در بطن ایشان می‌باشد. پس اینجا اسرار آشکار می‌شود که 14=9+5 ؛ 14 معصوم(ص) که جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود و این حلقه الی یوم القیامت بسته می‌ماند.

این حلقه عبودیت و بندگی است و فقط این عزیزان ، حدود بندی خلقت و حدود ظاهری و باطنی عالم هستند. بدون غلط و اشتباه ، چه عمدی و چه سهوی . بنابراین هم معصوم هستند و هم خداوند کریم آیه تطهیر را در شأنشان نازل فرموده است(آیه 33 سوره مبارکه احزاب: انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)  

در حالیکه وجود مبارک پنج تن(ص) در یک حلقه هستند و آن نورٌواحد(ص) است. پس در واقع در باطن ، یک ؛ که همان وحدتِ وجود است و ظهور اسم مبارک واحد جلّ‌جلاله می‌باشد، هستند. که توحید محض و تعریف خالق یکتاست.

اما در اسم مبارک هو که از دو حرفِ ه (که همان 5 است) و حرفِ و (که در دنیا خداوند تمام اسرار خلقت خود را به ظهور جسمانی عنایت می‌فرماید و آن خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها و آنچه در بین آنهاست که در 6 روز می‌باشد (طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید). و عدد 6=و است و خداوند متعال دو عالم ندیدنی را با این کلمات مبارکش ظاهر می‌کند که انّا لله و انّا الیه راجعون . حرفِ و در واقع پلی است بین دنیا و آخرت که حضرت رسول اکرم(ص) در حدیثی فرمودند : دنیا پلی است که از یک جهت می‌آیی و از جهت دیگر بیرون می‌روی.

پس شناسایی خداوند در عالم بالا ؛( ه ) و در دنیا ؛ ( و)  ، همه‌ی آیات او و اشاره به مشارٌالیه هو می‌باشد که عدد اسم مبارک هو=11 برابر با عدد کلمه دوا است. اما درواقع حرفِ ه ، خوانده می‌شود ها ، که عدد ابجد ها=6 است {یعنی 5 همان 6 است (ه=5)---(ها=6)} که ظهور و معرفیِ هو ، است.

حال اگر کلمه هو را به صورت بسیط بنویسیم (ها + واو) ، عدد ابجدش 19 می‌شود که برابر اسم مبارک واحد جلّ‌جلاله است. جمع ارقام 19 برابر با 10 می‌شود (10=9+1) که همان گنج 4 روی 10 است پس می‌شود 14 و جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود(5=4+1) و در یک نور ؛ نورٌواحد(ص) و در حرف ، همان ه می‌شود (که در مقام اشباع ، هو خوانده می‌شود).

در حقیقت بلوغ 9 هم در ظهور، چون سقف تمام اعداد است برابر گنج تمام حروف می‌شود. پس عدد 9 به بلوغ رسیدن کامل عددی است تا بتوانیم در حلقه‌ی 5 (بندگی) دائما مستقر بمانیم.

اسرار عدد 9 (توضیحات کامل در کتاب بلوغ سجده آمده است)

عدد 9 در اعجاز عددی، سلطان اعداد است. وقتی هر عددی را در 9 ضرب کنیم ، حاصل جمع ارقامش در آخر 9 می‌شود و اگر عدد در جمع به 9 برسد بر 9 قابل قسمت است. مثل: 54=6×9 (9=4+5) ،81=9×9(9=1+8) ، 99=11×9 (18=9+9  و 9=8+1) و ... .

نکته جالب دیگر این است که وقتی 9 را به عددی اضافه و یا کم کنیم ، جمع ارقام جواب با جمع ارقام آن عدد ، یکی می‌شود. مثال : عدد ابجد نام مبارک زهرا(س)=213  (6=3+1+2) و 222=9+213  (6=2+2+2) {222=حیدر ، اگر جمع ارقام را که 6 شد کنار هم بنویسیم ، عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌شود ؛66= الله }  و 204=9-213  (6=4+0+2) {عدد ابجد ربّ=204} ، یا عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 (11=2+9 که 2=1+1) و 101=9+92  (2=1+0+1) {101=امین ، اگر جمع ارقام را که 2 شد کنار هم بنویسیم برابر با جایگاه عددی کلمه عبد می‌شود ؛22=عبد} و 83=9-92 (11=3+8 که 2=1+1) { اگر 11 و 11 را کنار هم بنویسیم برابر با عدد ابجد کلمه ظهور می‌شود؛1111=ظهور} و ... .

در حقیقت حروف نُه ، کلّ و تمام حروف است چرا که جایگاه عددی (ن)=14 و (ه)=5 (که 5 نیز به عبارتی همان14 می‌شود5=4+1) پس 28 حرف را شامل می‌شود (28=14+14) که همان بلوغ باطنی عدد نُه می‌باشد زیرا جمع ارقام 28 ، عدد 10 می‌شود(10=8+2).

بنابراین : عدد ابجد نُه=55 و 10=5+5 {یعنی همان گنج 4 روی 10 (10=4+3+2+1) و دهه طُهر، حقیقت 14 و گنج 40 ؛ باب طهارت}

جایگاه عددی حروف نُه=19 و 10=9+1 . پس ، از عالم اسماء خداوندی ، 19 برابر است با نام مبارک واحد=نُه(9) ، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم= 19=نُه(9) ، جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص)=19=نُه(9) بنابراین می‌شود3 تا 9 تا برابر27تا که روز مبعث پیامبر(ص) ،27 رجب است.

عدد که روحِ حروف است جای تفکر دارد که چگونه 9 عدد (سقف اعداد تا بینهایت است ولی سلطان و بلوغ اعداد ، 9 است) به تمام 28 حرف ، غالب می‌شود؟! و حیات واقعی و استعداد آنها را افشا و به معانی ظهوری و باطنی در دنیا و آخرت می‌رساند!

و خداوند کریم یکی از اسماء خود را اسرع الحاسبین می‌فرماید. حساب کننده‌ی تمام  حروفِ عمل است که در جمع آخر به چه معنایی و چه جایگاهی رسیده است زیرا جایگاه حروف ، در اعداد مشخص می‌شود. عدد 28 ، حروف کنز و گنج الهی را آشکار کرده و چون 28 ، عدد کامل است مشخص می‌کند که چگونه روح عددی در تمام حروف جریان دارد. اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود (10=8+2) ، درحالیکه 10 ، بالاتر از سقف اعداد یعنی 9 است اما اگر 10 را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 9 می‌شود{(د=4)+(ه=5)=9} پس درواقع همان عدد 9 است که وقتی کامل و پُر می‌شود ظهور 10 را در خود افشا می‌کند .

نکته جالب اینکه 28 حرف ، تمام حروف الفبای قرآن کریم است و قرآن هم ، سفره‌ی کریم می‌باشد که با عدد ، کامل است(28؛ عدد کامل است) . چنانچه خداوند متعال در انتهای آیه 59 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ... و لا رَطبٍ و لا یابسٍ الا فی کتابٍ مبینٍ (هیچ تری و خشکی نیست الا اینکه در این کتاب نورانی است).و هم اینکه قرآن به نام مجید است که به تمام معنای ظاهری و باطنی ، بالاترین بزرگی و عظمت را در اعجاز کلامی و در اعجاز روحی و جسمی و دنیایی و آخرتی را داراست و به عمل کننده‌ی قرآن هم مجد و بزرگی می‌بخشد (در دنیا و آخرت) و هم تاج کرّمنا را از کریمیّتش بر سرش می‌گذارد.{ عدد ابجد کلمه مجید=57 است که برابر با سنّ مبارک امام حسین(ع) می‌باشد}

همانطور که بیان شد جمع ارقام 28 برابر 10 می‌شود(که همان تولد حقیقی انسانیت به گنج عشراست) و عدد ابجد ده به حروف ، 9 می‌شود. در واقع حقیقت کلّ قرآن مجید(28 حرف) ، برابر عدد 9 روی 10 و برابر 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) می‌باشد در حالیکه در این 19 حرف ، 9 حرف تکرار شده و 10 حرف ثابت است!(رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت)

اسرارعدد پنج (توضیحات کامل در کتاب گردنبند بندگی آمده است)

عدد 5 ، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5 ، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه ، ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند. 5 تقریبا ، به شکل دایره است که تمام عالم به شکل دایره و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند. تمام کرات به شکل دایره هستند و گردش آن در مدار حرکتی خود به شکل دایره است و در کلام سبحان است: "سبّح لله ما فی السموات و الارض". تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند.

عدد پنج ؛ یکی از اسرارآمیزترین اعداد است که کلّ اعداد را در برگرفته و از درون ، به یکِ واحدیت دلالت کرده و پایه و اساس و مجرای توحید می‌شود. چنانچه پروردگارعالم ظهوراین عدد را در اسرار و ظهورات و حتی ظاهر وجود خودمان و در قسمت بندی‌های کره زمین و ... به همه مخلوقات احاطه داده است. عدد 5 ، تنها عدد بسته در اعداد است و جالب است که عدد ابجد حرف "ه" می‌باشد. در حروف هم حرف "ه" بسته و به صورت همان 5 ، ظاهر شده است و هم شکل عدد پنج تقریباً به صورت دایره است. تمام کرات و تمام مدارات و تمام کهکشان‌ها و حتی کره زمین و تمام دریاها و اقیانوس‌ها ، همه به شکل دایره هستند و گردش هر چیز بطور دایره است. جای بسی تأمل است!

همه مخلوقات به گرد نقطه رضای او می‌چرخند و همه به قول قرآن کریم "بدون هیچ کراهتی اطاعت محض رضای پروردگار خویش می‌کنند". فقط انسان است که بندگی مولا را به اختیارش گذاشته و راه را برایش روشن و آخرتش را تبیین کرده و پیامبران و حجت‌های خدا {امامان معصوم(ص)} یک به یک آمدند تا انسان‌ها را راهنمایی کرده و در زمان ما به ولایت مولایمان امام زمان(عج)،رهبری و هدایت می‌شویم.

همانطور که خداوندعزّوجلّ خود را به یکتایی و احدیت معرفی کرد و فرمود: "قل هو الله احد" ؛ پس عدد "یک"، خاصّ اوست. عرفا فرمودند که خداوند عزّوجلّ  خود ، "یک" است و یک خلقت هم ظهور داد که در "عالم سِرّ" معرفی شد به "سِّر حقیقت محمدی" (ص). سِرّ به پنج اسم مبارک تجلی کرد، اینجا شد عدد پنج، و عددها به وجودهای مقدسشان ظاهر شد. حضرت محمد(ص)؛ "عدد 1" و آقا علی بن ابیطالب(ص)؛ "عدد 2" و خانم فاطمه زهرا(س)؛"عدد 3" و امام حسن مجتبی(ع)؛ "عدد 4 " و امام حسین(ع)؛ "عدد 5".

پس درحالیکه این دایره ، جمع کننده‌ی تمام دوایر خلقتیست به عدد 5 نور مقدس(ص) ، اما می‌شود یک دایره و یک نور نورٌواحد(ص)! و در حدیث قدسی از پیامبر(ص) آمده که خداوند واحد فرمود:الواحد لا یصدر الا الواحد؛خداوند یکی است و از مصدریت خلقتش جز یک ، صادر نمی‌شود.

اگر این 5 عدد را جمع کنیم ، می‌شود 15=5+4+3+2+1 که 15= عدد ابجد اسم مبارک خانم "حوا"(س) است و جایگاه عددی حرف "س" در حروف الفبا برابر 15 است (عدد ابجد س= 60 است) . چون سین ، میزان حروف و در قرآن کریم "یا سین" ، قلب قرآن است و ایشان ، مادرِ جسمانی همه انسان‌هاست ؛ پنج در جان این سِرّ، متجلی است و باطن "5" ؛ حلقه اسرار است. 9 ذریه امام حسین(ع) در بطن او در تسبیح و تقدیس و تکبیر پروردگارعالم است که جان "9و5" می‌شود "14" ؛ نور مقدس 14 معصوم(ص) که اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1)  که فرمود: " کلّهم نورٌواحد(ص).

عدد "یک" که همه به یک نور ظهور دارند و کثرات در حقیقت و جان این سِّر قرار گرفته و خلق شدند. پس دوباره یک روز ، کثرت به وحدت برمی‌گردد و سِرّ اعداد و حروف ، رسیدن به معرفت توحید و وصل شدن و بندگی کردن و رسیدن به مقام رضا و قرب الی الله است. حال اگر از اعداد درسی گفته می‌شود برای این است که معارف و حقایقی ظاهر شود که جان تشنه ما را به سرچشمه توحید و مولای یکتا برساند و ما را بر سر حوض کوثر ؛ جانِِ عدد 5 سیراب کند.انشاءالله

همانطور که عدد "5" و حرف متعلق به آن یعنی حرف "ه" را به شکل دایره می‌بینیم ، در وسط این دایره یک نقطه مرکزی ظاهر می‌شود که این نقطه ، "سِرّالاسرار" این دایره است که گرداننده پرگار خلقت که خود محاط بر آن است آن را نقطه رضای خود قرار داد و همه مخلوقات را بر گِرد آن به چرخش درآورد! و این نقطه معارفی دارد که باید خوب در آن بیندیشید...!

اینجا نقطه طلایی سرّالاسرارِ الهی است که در محاذی "سِّر نورِ واحد"(ص) ظهور دارد و چرخش را در تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر ظهور می‌دهد. از عرش مقدس تا خانه خدا ظهور دارد اما همه به صورت دایره ، به گرد آنها می‌چرخند و می‌گویند: "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر".

عدد 5 و 9 در حقیقت بندگی

عدد 9 در بلوغ ، حامل ظرف 9 فلک است و تمام عوالم در جلوه‌ای از عدد 9 قرار می‌گیرند. در نُه به حروف اگر روی حرف ن ، فتحه بیاید ؛ نَه خوانده می‌شود که از طرفی یعنی لا ( به عربی). در واقع همه عوالم خلقت در این حرف غرقند زیرا همه توحید محض است یعنی لا اله الا الله. عدد ابجد حروف لا=31 (4=1+3) و جایگاه عددی لا=13 (4=3+1) برابر با نام مبارک احد جلّ‌جلاله است. و از طرف دیگر یعنی در دنیا قدرت و توان گفتنِ نَه به هواهای نفسانی ، خیلی بلوغ می‌خواهد! و ایستادگی کردن در مقابل گناه ، جسارت و قدرت عقلی کامل می‌خواهد.

پس نَه ، بلوغ 9 ِ به اخلاص رسیدن است. چنانچه سوره مبارکه توبه ؛ نهمین سوره قرآن کریم است (اول آن بسم الله ندارد). لباس حدودالله پوشیدن یعنی در مقابل حمله شیطان‌ها و وسواس‌ها به حدود قلب (که خانه خدای وجودمان است)، لباس رزم پوشیدن است تا قلب از حمله‌ی اغیار سالم بماند و آن حرم ، جز جای محبت و حضور خداوند یکتا نباشد.

اینجا مستلزم آن است که حلقه 5 بندگی به دست و پا و گردن بیندازیم. بنابراین جانِ دفاع از قلب ( که به شکل 5 است) هم ، بلوغ 9 معرفت به حقیقت توبه و طهارت را می‌خواهد. پس این دو عدد کنار هم می‌شود:

1) 95که برابر با عدد ابجد کلمه صاد است که چشمه حکمت و رحمت الهی از قلب خالص سرازیر می‌شود. 2) 59 که برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(عج) است که باب هدایت را پذیرا می‌شود. 3)یک 5 و 9 هم در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) می‌باشد. که نام حضرت آدم(ع) به عدد ابجد 45 ؛ از جمع اعداد 1 تا 9 ظهور دارد (45=9+8+...+2+1). و عدد ابجد خانم حوا(س) که 15 است از جمع اعداد 1 تا 5 حاصل می‌شود(15=5+4+3+2+1) . این دو عدد ، در سنّ بلوغ دنیایی پسرها و دخترها برای انجام تکلیف دینی ، برعکس است که 15 سال تمام برای پسرها و 9 سال تمام برای دخترها است.آیا این زیبایی‌ها ، حکمت خالق یکتا نیست؟! لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم

این مهندسی درباره هر انسان مکلفی ظهور دارد زیرا از روزی که ما به تکلیف می‌رسیم ، سَرِ یک بندی را به ما می‌دهند که آن ؛ بندِ بندگی خداست و به هر تکلیفی که انجام می‌دهیم (اگر انشاءالله به خلوص و قبولی باشد) آویزی از نور به آن بند وصل می‌شود .

و این آغاز تکلیف در حلقه بندگی 5 است که تمام باطن عمل ما از وحی قرآن و وجود مبارک ائمه طاهرین(ص) که در حلقه 14 نور مقدس(ص) (5=4+1)  ، همان 5 به ما عنایت شده و می‌شود و انشاءالله تا آخر عمر ، سراسرِ آن بند با آویزهای اعمال مقبول و نورانی پُر شود تا روزی که ما به بلوغ 9 ِعمر خودمان برسیم و تولد عمل زیبایی برایمان جلوه می‌کند که در آخر عمر ، دو سر بند را به گردن ما می‌بندند و آن مظهر 59  یعنی مهدویت می‌باشد (59=مهدی). آنگاه با آن گردنبند به قول خداوند کریم طائره فی عنقه به عالم برزخ می‌رویم (آیه 13سوره مبارکه اسرا: و کلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا)

نکته جالب اینکه مقام 59 مهدویت(5و9) به شرطی است که به تمام این حلقه ، عمل به آیات قرآن عزیز از جزء 1 تا 30 باشد زیرا جمع اعداد 1 تا 30 می‌شود 465 که برابر است با عدد ابجد کلمه مهدویت!

عدد 465 معنی می‌شود به 65+400 : که 65 برابر است با عدد ابجد کلمه دنیا و به عدد 400(=عدد ابجد کلمه شمس) ، تمام باطنِ گرنبند مهدویت که جانش هدایت شده از قرآن و ائمه طاهرین(ص) است، ظاهر می‌شود.(اللهم الرزقنا)

عدد 5 و 9 در جلوه دایره هستی

در عالم خلقت جایی نمی‌بینیم که در دایره نباشد که تجلی عدد 5 می‌باشد ( 5 ، تنها عددیست که بسته و به شکل دایره است) و تجلی حرفِ م در جایگاه و مرکز دایره است (چراکه جایگاه عددی کلمه دایره=40=م می‌باشد) این منظور که در مهندسی فقط تعریف توحید محض و معرفی خدای مهربان است که هرگز خلقت از یکِ احدیت جدا نمی‌شود (چراکه جایگاه عددی م=13=احد جلّ‌جلاله).  

وقتی عالم را دایره ببینیم ، دایره 360 درجه است که جمع ارقامش 9 می‌شود (9=0+6+3). اعجاز مهندسی خلقت در تکامل عددی و حتی حروفی این دو عدد، در تمام زمینه‌های علمی و معرفتی ، انسان را به تحیّر می‌برد و به تعقل و تفکر وامی‌دارد! اگر 360 را بر 9 تقسیم کنیم می‌شود 40 (40=9÷360) که بلوغ دایره زندگی در عمل خالصانه باید ما را به 40 ِ اربعین و طهارت برساند.

این اسرار سیر تکامل به بهشت رسیدن و به رضای خدا رسیدن(هم در دنیا و هم در آخرت) است. زیرا بهشت هم ، محلّ تجمع گنج دایره بندگانیست که به بلوغ 5 و 9 رسیدند و حقیقت بهشت ، وجود مبارک 14 معصوم(ص) و حقیقت قرآن کریم و حقیقت به انسانیت رسیدن و حقیقت عددی پنج تن(ص) و در آخر، نورٌواحد(ص) است که عالم قرب و حضور و ظهور است.اللهم الرزقنا

*حال اگر عدد 360 به حروف نوشته شود ، به سیصد + شصت معنی می‌شود:

عدد ابجد سیصد=164 و برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است که این نقطه ( . ) ، همان نقطه آفرینش ارض و باءِ بسم الله الرحمن الرحیم است. 164 معنی می‌شود به 64+100 :که 64 برابر است با عدد ابجد کلمات دین=ناجی=کلید و 100=ق یعنی نگهدارنده . پس 164 یعنی نقطه‌ی نگهدارنده دین که کلید دار و ناجی آن و نگهدارنده‌اش، حضرت علی(ع) و یازده ذریه نورانی‌اش(ص) هستند{وقتی حضرت علی(ع) در خانه کعبه متولد شد، درواقع خودش و 11 ذریه نورانی در بطنش بودند}. پس سیصد به حروف افشاکننده همه‌ی اسرار آفرینش از نقطه ارض(زیر خانه خدا) بوده است.

و عدد ابجد حروف شصت=790 است که در جمع ارقامش ، عدد 16بدست می‌آید (16=0+9+7) و در آخر 7 می‌شود(7=6+1) که عدد حمد است. پس تمام این دایره ، افشاکننده حمد پروردگار عالم است که حمد کل ، معرفی حامد و محمود است.

پس عدد ابجد سیصدُ شصت=954 است که در جمع  18 می‌شود(18=4+5+3) و این عدد برابر با کلمه حی است که جلوه صفت ذاتی پروردگار است و در جمع ، 9 می‌شود(9=8+1). پس دایره می‌شود 5 و حروفش می‌شود 9 !

در جایگاه عددی سیصدُ شصت=108 است که برابر کلمه حق می‌باشد و در جمع 9 می‌شود (9=8+0+1). پس حق هم ، 9 و 5 است یعنی 14 نور مقدس(ص) !

اما اگر بنویسیم سیصد و شصت ؛ عدد ابجدش 960 می‌شود یعنی به بلوغِ عدد 900 ، حرفِ س(که عدد ابجدش 60 است) معرفی شده است! و حرفِ س از حروف میزان و قلب قرآن است.

و در جایگاه عددی سیصد و شصت=114 می‌شود که برابر تمام سوره‌های مبارک قرآن عزیز است. پس مگر نه اینکه عالم در حمد ، غرق است . و تمام محتوای قرآن هم در سوره مبارکه حمد است و حال هم بیان شد که 114 سوره مبارکه قرآن ، تمام دایره خلقت است ، پس ما در کلّ قرآن کریم غرق هستیم!!! امیدوارم با این تعاریف ، بیشتر به احوالات و اعمالمان واقف شویم.

دایره هستی در کلمه عصر

در حقیقت عصاره باطنی ظهر، عصر است. زیرا آنچه پروردگار یکتا در دایره هستی از اسرار به افشاء و ظهورات و از بطن خلقت هستی  ظاهر می‌فرماید به عصر ، تکامل پیداکرده و در عصر و به وسیله عصر ، ذخیره شده و با صورت نفسی و صورت و سیرت عمل با سعه‌ی وجودی خلوص و نیت هر شخصی از درون قلب به حقیقت معنا می‌رسد.

پس عصر، نفسِ ظهر است و صاحبِ ظهر، وجود مبارک رسول گرامی حضرت محمد مصطفی(ص) و صاحب عصر که نفس حضرت است و باطنِ گنجِ وجود مبارکش را افشا می‌کند و به معنای عمل درعصاره حقیقی به عالم آخرت می‌نمایاند ، امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) است {و11ذریه نورانیش(ص)} .

جالب است که عدد ابجد کلمه عصر=360 می‌شود. همانطورکه در قسمت قبل بیان شد عدد ابجد سیصد و شصت به حروف برابر960 و جایگاه عددیش هم 114 می‌شود.پس کلّ قرآن که حقیقت عصر به حروف است ، با 114 سوره ظاهر شده است.حال خوب دقت کنید (حروف ، در عرض و اعداد ، در طول قرار دارند) : عرضی: 72=5÷360  و 72=سجده=نوزده(جانِ کلّ قرآن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است).  طولی : 40=9÷360 و 40=طلا=م و 40 یعنی اربعین و طهارت (لایمسّه الا المطهرون). آیا جای تفکر ندارد و افشای حقایق نیست ؟!

*به راستی 360 یعنی چه؟! عدد 300=ش که صفت افشاکنندگی دارد پس 60 را (از 360) افشا می‌کند.و عدد 60=س است که سین ، قلب قرآن عزیز است و حرف میزان می‌باشد. سین، مادرِ حروف است. سین، احیاءِ حروف است. حرف سین ؛ هم صاحبِ طول است در عمر و هم صاحب عرض است که در زیارت امام زمان(عج) می‌خوانیم: و ناشر العدل فی الطول و العرض یعنی ای گستراننده عدالت در طول و عرض جهان و حجت پایدار عدل یعنی میزان یعنی قسط و وجود مبارک آقا صاحب الزمان(عج) ، حقیقت قلب عالم امکان است و ظرف سین است، ظرف گیرنده وحی الهی و میزان کننده تمام لحظه به لحظه طولی و عرضی عالم هستی در دنیا و حتی در آخرت است!

پس تمام دایره و تمام این اعداد و ارقام که روحِ حروف هستی هستند، افشاکننده این حقیقت است که خداوند کریم ، خلیفه خود را افشامی‌کند تا خودش که غیب الغیوب است ، شناخته شود.

و عدد 60 =س طوری افشا می‌شود که تمام موجودات ، همه در عدد 60 زمانی غرقند و عمر هر کس در دنیا به 60 ثانیه و 60 دقیقه افشا می‌شود.جایگاه عدد 60 به حرفِ س برابر 15 است که قبلا اشاره شد 15=حوا(س) و عدد 15 از جمع اعداد 1 تا 5 بوجود آمده ، پس درواقع س، 5 است!(س=15=5+4+3+2+1). ازطرفی اگر ارقام 15 را با هم جمع کنیم 6 می‌شود(6=5+1).

عدد ابجد کلمه ساعت=531 و برابر با کلمه تاسع(به عربی یعنی 9) است که جمع ارقامش هم 9 می‌شود(9=1+3+5)پس خوب دقت کنید! ثانیه‌ها و دقیقه‌ها و ساعت‌ها هم ، 5 و 9 هستند! و هر کدام دایره عمر بندگان خدا را ولایت دارند و تمام ارزاق مربوط به آنها را چه معنوی و چه مادی به ایشان می‌رسانند. و طول به عمرشان و عرض به عملشان و اسرار وجودشان و ثمره و میوه و هنرها و اعمالشان می‌شوند و صاحبِ عصر و الزمان مولایمان مهدی(عج) است که آقا هم ، خودش 5 و 9 است.(14=9+5)

بنابراین درواقع شین ، افشاکننده سین عالم است. افشای سین خیلی معنا دارد! چرا کلام الله مجید؛ قرآن کریم به حرفِ س و به نام سوره مبارکه ناس که آخرش سین است ، تمام می‌شود؟! در دنیا خداوند متعال یک سینه به ما عنایت فرموده که درونش سین است ؛ ظاهرش قلبِ حیوانی و باطنش صدر. و سینِ انسانی است که خانه خداست! پیامبر(ص) فرمود: قلب المؤمن عرش الرحمان.

*قلب یعنی دگرگون کننده ، همانطورکه می‌دانید قلب در هر طپش ، با انقباض خود ، خون سیاهرگی را دریافت و آن را در دستگاه گردش خونش به خون سرخ و حیات‌بخش ، دگرگون (منقلب) کرده و با انبساطش وارد سرخرگ‌ها و تمام رگ‌ها و عروق و سلول‌های بدن می‌کند یعنی هر لحظه ، ممات را به حیات برمی‌گرداند. دقت کنید ! امروزه برای تشخیص خوب و درست بیماری یک فردِ مریض ، پزشکان ابتدا خونِ بیمار را آزمایش می‌کنند. چون قلبِ بیمار به خوبی ، قلب  نکرده (عمل خود را انجام نداده)  یعنی میزانش کامل نبوده و هر بار مقداری از مواد دفعی سیاهرگ همراه با خون تمیز وارد رگ‌ها شده یعنی درواقع مرگ را نتوانسته کاملاً دفع کند و موت ، به مرور وارد بدن شخص سالم می‌شود و به صورت‌های مختلف در اندام‌ها اجتماع کرده و به یک اسمی خود را به نام بیماری‌های مزمن نشان می‌دهد. آنگاه پزشک برای بیمار ، دارو می‌نویسد تا کمک به کار قلب کند و خون به میزان سلامتی برسد و کاملا بیماری از رگ‌ها و عروق شخص بیمار ، دفع شود و سالم گردد.

حال خوب دقت کنید! در این عدد 360 ، خداوند کریم به نام کلمه عصر می‌خواهد عالم را به قلبی معرفی کند که سینِ وجودش در مقام ترازوی میزانِ زبر و بینه ، کاملاً 60(س) و 60(ین) است و در جمع 120 می‌شود. پس سین برابر با اسم مبارک خداوند به نام "احسان" است (سین=120=احسان ؛ احسان پروردگار عالم را به ما منت می‌گذارد) . این قلب ، متعلق به ولیّ عصر(ص) است که معصوم است یعنی ذره‌ای ظلمت و بیماری و نجاست و خطا در آن نیست و میزانِ میزان است.

چنانچه امامِ صامت یعنی قرآن عزیز هم قلبی دارد به نام سوره مبارکه یس ، و همانطورکه اشاره شد به سوره‌ای به نام ناس که حرف آخرش؛ س است و در نهایت به حرفِ س هم ختم می‌شود. زیرا این قلب ، مطهر است و خداوند یکتا  در آیه  79 سوره مبارکه واقعه می‌فرماید: لا یمسّه الا المطهّرون . و برای 14 نور مقدس(ص) در آیه 33 سوره مبارکه احزاب می‌فرماید: ...انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (خدا چنین می‌خواهد که هر آلایشی را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند)

*پس چرا خون ابا عبالله الحسین(ع) شد ثارالله؟ چون دایره حیات هستی را چنان حیات سالم و بی‌نقص و میزان بخشید که در کمال اسمی ، ثارالله است زیرا تمام پیام‌های الهی ؛ کلّ آیات قرآن را بدون کم و کسر در تمام ثانیه‌ها (که 60 است) و دقیقه‌ها(که 60 است) و درجایگاه 15 و 15 (جمع عدد 1 تا 5 است) و ساعت که همان عدد 9 شد(حروف تاسع با ساعت یکی است) و امام حسین(ع) ؛ مظهر 9 و 5 است.

 و همه معصومین(ص) ، مظهرِ این قلب یعنی "س" هستند و حضرت علی (ع) ، حرفِ ب بسم الله است که قبل از ورودی در قرآن ، باید در تصفیه خانه‌ی ولایت علی ابن ابیطالب و فرزندانش(ص) ، قلب به میم شویم تا بتوانیم در این قلب ، اعمالمان را منطبق با آیاتِ خدا ، پشتِ امام معصوم(ص) ، به س یعنی میزان عمل و این قلب سالم برسانیم و حیات واقعی را کسب کنیم تا مشمول باطن آیات سوره والعصر شویم تا به خسران دنیا و آخرت نرسیم که در این سوره می‌فرماید: والعصر. انّ الانسان لفی خسر. الا الذین آمنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصو بالصّبر.

یعنی اول باید به علی(ص) تصفیه شویم که می‌فرمایند :علیٌ مع الحق و الحقّ مع العلی. و بعد با استعانت به صبر ، به سین عالم وجود و به قلب عالم امکان ؛ وجود مبارک صاحب العصر و الزمان(عج) برسیم. انشاءالله.

پس دایره با 360 درجه که حامل گنج 9 و 5  است ( شکل دایره ، 5 و شعاع دورانی آن ، 9  می‌باشد9=0+6+3) ، صاحب اسرار ظاهر و باطن خلقت و مبیّن اصول الهی است و مهندسی منظم پروردگار عالم را در سایه لطف ناظم ، ظاهر می‌کند. (رجوع شود به شکل ابتدای کتاب)

حال اگر این دایره را که 360 درجه است به قسمت‌های مختلف تقسیم کنیم ، در آخر به 9 می‌رسیم . مثلا: 180=2÷360 و 9=0+8+1 ، 72=5÷360 و 9=2+7 و.... جا دارد که در اینجا نکاتی پیرامون باطنِ  72=5÷360 بیان شود:

اسرار باطن عدد 72(=5÷360) و وجود مبارک امام حسین(ع)

1)عدد 72 برابر با عدد ابجد کلمه سجده و عدد 5 ، باطنِ دایره‌ی خلقت است پس عبد خالصِ خداوند دائما در سجده بندگی(که پنجمین رکن نماز است)، می‌باشد بدون هیچ کراهتی! و لله یسجد ما فی السموات و الارض 

2)و عدد 72 برابرعرضِ حروفی عددِ 19(نوزده به حروف ؛ نوزده=72) است چنانچه ذبح نفس حیوانی به حقیقت انسانی است.

3)و به عدد 2 تا 7 تا به تعداد 2 سجده واجب که یک رکن در نماز است و در هر سجده باید 7 موضع بدن ، ساجد خداوند شوند .

4) سه شبانه روز برابر با 72 ساعت است درواقع عدد 72 برابر 3 تا 24 ساعت شبانه روز می‌شود یعنی تمام محتوای دنیا چرا که دنیا ، سه روز است! زیرا عدد ابجد کلمه دنیا=65 است که معنی می‌شود به 60(=س)+5(=ه) که رویهم می‌شود سه! پس تمام حقیقتِ دنیا در سجده اطاعت خداوند یکتا است.

مظهر ظهور این گنج ، اباعبدالله الحسین(ع) می‌باشد که معصومِ پنجم و امام سوم است و در بطنش 9 ذریه معصوم(ص) دارد. و در گردشِ دوران دایره‌ی دنیا با 2 معرفت ، تمام گنج هستی را به ظهور می‌رساند:

*همانطورکه سال قمری 354 روز است و در جمع ارقامش 12 می‌شود (12=4+5+3) و حضرت ، امام سوم است با 9 ذریه در بطنش می‌شود 12 (12=9+3) . سال شمسی هم 365 روز است که در جمع ارقامش می‌شود 14 (14=5+6+3) و حضرت ، پنجمین معصوم(ص) است با 9 ذریه در بطنش می‌شود 14 پس امام حسین(ع)هم مظهر محوریت 12 امام(ع) و هم 14 معصوم(ص) است. درحالیکه کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاست و ایشان ، امام عاشورائیان است که به عدد 10 بدنیا آمده (1خودش + 9 ذریه نورانی در بطنش).

*پس امام با 72 تن یار واقعی در عاشورای دنیا جنگید{که 72 ساعت یعنی 3 روز و سه=دنیا (خوب فکر کنید که 3 روز آب را بر خیام امام بستند ، یعنی چه؟!) و در حال سجده (= 72) ، سر مبارکش را از بدن جدا کردند و بر فراز نیزه(=72) گذاشتند. 40 روز هم روی نیزه منزل داشت یعنی هرگز از سجده بنگی بلند نشد(نیزه =72= سجده).لعنت ابدی خداوند بر قاتلین وظالمین حق محمد و آل محمد(ص)

*نکته دیگر اینکه ایشان ؛ امام سوم است و عدد 3 برابر با عدد ابجد کلمه آب است. و حقیقت آب که الف و با است به عدد ابجد می‌شود 114 که برابر با تعداد سوره‌های قرآن مجید است{(الف=111)+(با=3)=114}.

و امام 3 روز آب دنیا را ننوشید! چنانچه می‌گویند هر جا آب هست آبادانی هم هست اما کربلا ، خشک و تفتان است زیرا امام ، تشنگی برای حقیقتِ آب را به همه فهماند و سبزی و آبادانی دنیا را بدون آخرت ، بی ارزش جلوه داد و سرسبزی بهشت و رضای خدا را که هرگز خزان ندارد، آدرس داد که آنجا به دست جدّم آب کوثر را بنوشید و سیراب شوید .

*خود عدد 360 ، دو عدد 3 و 6 را داراست که در جمع 9 می‌شوند(9=6+3) پس رمز 360 دایره هستی ، حقیقت بلوغ و اسرار ظاهر و باطن است. و جالب اینکه اگر 3و 6 و 9 را درهم ضرب کنیم (162=9×6×3) به عدد ابجد انسان(=162) می‌رسیم! و ابا عبدالله الحسین(ع) تمام این سه بلوغ(3،6و9) را داشت و به همه‌ی عالمیان نشان داد : 6 ماهه بدنیا آمد و قبر مبارکش 6 گوشه است ، 9 ذریه نورانی در بطنش {در دعا می‌خوانیم: وتسعة المعصومین مِن ذریة الحسین(ع)} و خود ، امام سوم است. و در دنیا همه را برای رضای خدا خرج کرد و انسانیت را الی یوم القیامة زنده فرمود.

پس همه در بلوغِ 9 به توحید خالصانه می‌رسند و فقط انسان است که می‌تواند به بلوغ 9 و در حدّ خودش به مقام تاسوعا برسد تا در حلقه پنج بندگی در عاشورای عمل به مقام شهادت فی سبیل الله پشت امام معصومش قراربگیرد. چنانچه عالم دنیا شد :کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا پس تا تاسوعایی نشویم ، نمی‌توانیم عاشورایی بشویم. اما تاسوعا یعنی چه؟!

تاسوعا: یعنی برپاکننده‌ی همه نُه‌های عالم! در واقع همانطورکه بیان شد عدد 9، بلوغِ کمال آدمیت است پس تا آدم نشویم به بلوغ انسانیت نمی‌رسیم. چون در مقام عدد ، اسم انسان عدد ابجدش 162 است و جایگاه عددیش 45 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) می‌باشد!

و روز تاسوعا به سپه سالار کربلا ؛ به علمدار کربلا ؛ به سقای عطاشی کربلا ؛ به باب الحوائج کربلا ؛ به قمر منیر بنی هاشم کربلا ؛ به یار صدیق کربلا ؛ به باوفاترین یار کربلا ؛ به سردار رشید کربلا یعنی به حضرت ابوالفضل العباس(ع) متعلق است (که ایشان ، صاحب 9 مدال تسعه در کربلاست).

ریشه اسم مبارک عباس از عَبَس است یعنی رو ترش کردن ، اخم کردن که آقا به دنیای هوای نفس ، به دنیای مقام و مال و جاه و ظاهرسازی و ریا و دروغ  و نیرنگ و خودستایی و خودفریبی ، چنان عبوس شد که هرگز دنیاطلب‌هایی مثل ابن سعد و شمر نتوانستند ذره‌ای در ایمان و اعتقادش نفوذ کنند. به همین دلیل اسم مبارک ایشان شد عباس؛ که صفت مبالغه عبس است.

ایشان عبد صالح پروردگار یکتاست که خداوند کریم ، در این بلوغ غنی‌اش کرد و باب الحوائج  سائلان همه‌ی دنیا  و حتی دستگیر و شفاعت کننده برای آخرت شد. او دستش را در راه خدا داد و خداوند به او دو بال پرواز عنایت فرمود که در قیامت تمام امام زادگان به وجود مبارکش غبطه می‌خورند. ایشان در بلوغِ 9 مثل مولایش ، بی‌اعتنا از آب دنیا و سرسبزی‌اش گذشت و آب را روی آب ریخت! و سقّای حقیقتِ آبی شد {(الف=111) + با(=3)=114سوره قرآن} که تا قیامت ، هر تشنه واقعی در خدمتش بیاید ، سیرابش می‌کند زیرا این وصایت را از پدر بزرگوارش که ساقی کوثر است ، دارد. در کربلا مقام سقّایی را گرفته است و صاحبِ مَشکیست که همیشه مملو از آب (حقیقت قرآن و معرفت و هدایت و انسانیت) است و تا این بلوغ را نگیریم ، نمی‌توانیم درعاشورای عمرمان ، عاشورایی شویم.اللهم الرزقنا 

و عَلـَمِ علمدار کربلا در عاشورای دنیا افراشته و پا برجاست تا تشنگانِ حقیقت ، زیرِ این عَلـَم و پرچم جمع و از مشکِ ساقی سیراب شوند(به دنبال سراب نروند) تا انشاءالله بدست امام زمان (عج) که آقا نهمین فرزند از پنجمین معصوم(ص) است {و آقا افشاکننده گنج 9 و 5 است. عدد ابجد نام زیبایش هم معرفی کننده این حقیقت است (مهدی=59)}، برسد! 

بنابراین حضرت ابوالفضل العباس(ع) ، علمدارِ عاشورای دنیاست تا روزی که ظهور صاحب العصر و الزمان(عج) برسد. و ایشان همچنان در منصبِ خود می‌ماند! چون مقامِ 9 ِعلمدار در خدمت نهمین فرزند اباعبدالله الحسین(ع) ، قرار می‌گیرد.

رسیدن به حقیقت اربعین از دایره 5 و 9

بلوغ تقسیم بندی این دایره زمانی است که 360 درجه تقسیم بر 9 می‌شود و هر قسمت ، 40 درجه می‌شود(40=9÷360). این عدد در جایگاه عمل در دنیا و آخرت ، انسان را به بهار بندگی و بهار ثمره و میوه همه‌ی نعمات دایره هستی و خلوص و توحید محض و رضای حجت خداوند و رضای خدا و عاقبت بندگی و خلوص و تقوای واقعی و در انتها به شهادت فی سبیل الله و زیارت لقاءالله با روسفیدی می‌رساند. و در حلقه 9 و 5 درواقع با طهارت حقیقی و تمام شدن زندگی در اتممناهابعشر به میقات و وعده‌گاه موسایی( و واعدنا موسی...) ؛ اربعین لیله می‌رساند. اللهم الرزقنا

و این همان ، اربعین اباعبدالله الحسین(ع) است! درواقع اینجاست که خیلی از مجهول‌ها ، معلوم می‌شود!

*اول اینکه از بعد از عاشورا که اتممناها بعشرِ همه‌ی عالمیان است ، آغاز سفر از کربلا در 40 روز و به تمام شدن به کربلا ، نشان داده می‌شود. چون دایره‌ی عالم ؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا را به 40 روز اسارت خانم زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) و اهل کاروانش کاملا مشخص می‌کند. چراکه در شروع حرکت با بدترین نوع اسارت و توهین و بی ادبی است. و در انتها با انقلاب کامل و منقلب شدن به طهارت مقامی و مبرّا شدن از همه‌ی اتهام‌ها و پیروزی کامل خون بر شمشیر و رسوایی کامل دشمنان اسلام و قرآن و دین ، خاتمه پیداکرد!

*دوم اینکه سپهسالاری این کاروان با خانم زینب(س) است. که عدد ابجد اسم مبارکش 69 و برابر با عدد ابجد کلمه سبز و حاکم است (زینب=69=سبز=حاکم) که ایشان اهداف اباعبدالله الحسین(ع) را از دانه به گل و میوه حیات اسلام و دین و قرآن تا کربلا سبز و حاکم فرمود.

*سوم اینکه امام معصوم این زمان که همراه کاروان هم بودند ، وجود مبارک امام چهارم (که عدد 4 ، پایه‌ی 40 است) ؛ علی ابن الحسین زین العابدین(ع) است که با نگهداری حدود الهی{بدن مبارکش تب دین را تحمل کرد و با غل و زنجیر، حدود الهی را نگهداشت(رجوع شود به کتاب اربعین)}، گنج رسالت و ولایت را به بلوغ 9 {چون خودش به عدد 9 متولد شده: 1خودش + 8 ذریه نورانی در بطنش} از پدرش که پنجمین معصوم(ص) است تا ظهور نهمین فرزند از پنجمین معصوم یعنی امام زمان(عج) به شاخه سبز درخت شجره طیبه ، گل و میوه نشاند!

پس هرگز دایره عالم ، از کربلا جدا نمی‌شود(کلّ ارض کربلا) و هرگز یوم عاشورا به پایان نمی‌رسد( کلّ یوم عاشورا) تا ظهور و انقلابِ مولا و سرورمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.

قبلا خواندیم عدد ابجد کلمه دایره=220 و جایگاه عددیش 40 است. حال اینجا متوجه می‌شویم که این گردش ، در طواف بلوغِ 9 است که اربعین را در جایگاه(=40) ، حاصل می‌کند!  پس اینجاست که معلوم می‌شود چرا عالم که در دایره است اما خانه کعبه به شکل مربع است ؟!

خیلی زیباست ! درواقع به امر خداوند حکیم ، در جایگاه نقطه مرکزی خلقت {عالم خلقت به شکل دایره است و جایگاه عددی کلمه دایره=40} ، خانه خدا که بصورت مکعب و هر وجهش ، مربع است به باطنِ اربعین(=40 ، پایه‌ی 40 می‌شود 4) و به 4 رکن ، ساخته شده است.

*کلمه مربع از ریشه ربع یعنی عدد 4 است ، پس باطنِ مربع از ربیع است یعنی مرکز بهارعالمِ زمین است زیرا این مکان ، قلبِ کره زمین می‌باشد! پس جانِ بهار و ربیع نشانِ این است که این بیت ، زنده است و حیات عالم خلقت هم ، به این نقطه وصل است. یعنی همه چیز از خداوندِ حیّ و قیّوم ، حی است.

پس اینجا قبله‌ی تمام عالمیان و درواقع قلبِ همه‌ی عالم وجود است که خداوند متعال ، بندِ حیات هستی (همانند بندناف که باعث حیات جنین در رحم مادراست) را در این (رحمِ)دنیا به بیت خودش که تمام اسرارعالم  و جلوه‌ی وجود مبارک 14 معصوم(ص) است ، وصل فرموده است.

درواقع هربنده‌ای که در مقابل قبله عبادت می‌کند ، رابطه‌ی قلب به قلب است زیرا قلب و جانِ مؤمن با توجه واقعی به جانِ قبله که وصل شدنِ بی‌واسطه به خداوند کریم است ، تربیع می‌شود و این بند وصل از رضای قلب بنده به رضای خداست{در محوریت ، رضا(ع) است} و عملِ صادر شده از انسانِ عبادت کننده ، بهار می‌شود و به حقیقت طهارت و بهار واقعی ؛بهشت دنیا و آخرت(رضوان‌الله) متصل می‌شود.

*هر مربع ، 4 ضلع دارد و برای محاسبه مساحت ، یک ضلع ضربدر خودش می‌شود یعنی مربع در مساحت ، تربیع عدد ضلع در توان 2(=ب) است. که حرفِ  ب همان بِ بسم الله سوره مبارکه حمد و جانِ ولایت امیرالمؤمنین(ص) است. اندازه هر ضلع خانه کعبه حدوداً 14 متر است که در توان 2 می‌شود 196 که برابر با عدد ابجد کلمه عین الله است! (14×14=196=عین الله).

*برای یافتن حجمِ کعبه ، عدد یک ضلع در توان 3(=ج) را حساب می‌کنیم که عدد ابجد کلمه دنیا برابر سه به حروف شد(دنیا=65=سه){در حروفِ کلمه ریاض و ریاضی دقت کنید! تمام علمِ ریاضی در (باطنِ)شهرِ ریاض که مرکزیتش ، خانه خداست ظاهر شده یعنی در مکه مکرمه! (پایتخت کشور عربستان ، شهر ریاض است)}

 

 

سرّ شروع ظهور خلقت از 5 و 9 

همانطورکه بیان شد عالم در دایره ظهور کرد و شروع ظهور خلقت در اسرار گنج 5، خود به شکل دایره است و در باطنش 9 ظاهر شد که در جمع 9 و 5 ، عدد14 که حقیقت گنج عشر و وجود مبارک 14 نورمقدس(ص) و در عالم اسرار ، پنج تن(ص)  در جمع یک نور مطهر به نام نورٌواحدصلوات الله علیهم اجمعین تجلی کردند. بنابراین فقط ائمه طاهرین(ص) هستند که هم 9 کاملند و هم 5 کامل یعنی انسان کامل!(چنانچه جایگاه عددی کلمه انسان=45 و برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است) و در جمع ، 14 نور مقدس(ص) هستند.

خداوند کریم هم در قرآن عدد 14 را به سبعاً مِن المثانی نام برده است یعنی 2 تا 7 تا برابر 14 تا (آیه 87 سوره مبارکه حجر).اما همه در ظهور یک حلقه هستند و ائمه اطهار(ص) ، این حلقه بندگی را خالصانه و بدون ذره‌ای ظلمات ، در تمام زندگی دنیایی خودشان به نام معصوم ؛ اسوه حسنه ؛ الگوی هدایت و حجت و ولی خدای مهربان برای همه انسان‌ها به طور کامل به نام عبدالله ظاهر کردند.

چقدر زیباست که عدد ابجد کلمه حلقه=143 است که در جمع ارقامش 8 می‌شود که ثمن حقیقی عالم است به نام کنزالله(=143) و تمام معصومین(ص) که بهاءالله (بها=8) هستند ، کنزالله عالمند! و جایگاه عددی کلمه حلقه=44 است که برابر با عدد ابجد کلمه مَد می‌شود که این حلقه نَه در دنیا که حتی در آخرت و حتی در بهشت ، پاداش حلقه بندگی را به تمام گنج ، زینت به گردن و دست و پای مؤمنان شده و از آن حظ و بهره می‌برند. و جهنمیان که در دنیا حلقه بندگی خداوند یکتا را قبول نکردند و عبد طاغوت شدند ، متاسفانه غل و زنجیر آتشین را به گردن و دستها و پاهایشان حمل می‌کنند و عذاب می‌کشند. پس حلقه هرگز باز نمی‌شود و به صورت مَدّ طویل است که ما در دنیا و آخرت در ظلّ آن قرار می‌گیریم.بنابراین انتخاب با خودمان است که یا در دنیا با اختیار(و انتخاب خودمان) ، در بندِ بندگی خدا باشیم و یا در آخرت ، این بندِ آتشین را به گردن و دست و پایمان می‌اندازند؟!

در کتاب راز انسان اشاره شد که درحلقه 12 امام(ع) به 66 (6 و6) و در حلقه 14 معصوم(ص) به 77  (7 و7) می‌رسیم. جمع این دو عدد 143 می‌شود :

143=77+66 که فقط این انوار مقدس هستند که کنزالله(=143) عالمند و همه‌ی مخلوقات ، ریزه خوار سفره نورانیشان هستند (به عبارتی تمام قوس نزولی و صعودی عالم در دنیا و آخرت هستند). نکته زیبای دیگر اینکه تمام محتوای قرآن عزیز در سوره مبارکه حمد (سبعا من المثانی) جمع است و تعداد حروف سوره مبارکه حمد 143 تاست به عدد اسم مبارک کنزالله و جالب است که کتاب الله و عترتی (در حدیث ثقلین) معنی می‌شود. بنابراین سوره مبارکه حمد (طبق توضیح بالا) ، کنزالله است.

برای اینکه خوب متوجه شوید ، دو جدولی که نام ائمه طاهرین(ص) روبروی هم قرار می‌گیرد ، در زیر آمده است {البته در اصل ، حلقه 12 امام(ع) را به صورت 2 کمان که 6 امام(ع) در یک طرف و 6 امام(ع) روبروی آن و حلقه 14 معصوم(ص) را هم به صورت  2 کمان که 7 معصوم(ص) در یک طرف و 7 معصوم(ص) روبروی آن قرار دارند، تصور کنید}:

معصوم اول ؛ حضرت محمد(ص)

1+14=15

معصوم چهاردهم؛ امام زمان(عج)

معصوم دوم ؛ حضرت علی(ع)

2+13=15

معصوم سیزدهم؛امام عسکری(ع)

معصوم سوم ؛ حضرت فاطمه(س)

3+12=15

معصوم دوازدهم؛امام هادی(ع)

معصوم چهارم ؛  امام حسن (ع)

4+11=15

معصوم یازدهم؛امام جواد(ع)

معصوم پنجم ؛ امام حسین(ع)

5+10=15

معصوم دهم ؛ امام رضا (ع)

معصوم ششم ؛ امام سجاد (ع)

6+9=15

معصوم نهم؛امام کاظم(ع)

معصوم هفتم ؛ امام باقر (ع)

 

7+8=15

معصوم هشتم ؛امام صادق(ع)

7   و  7 (عددابجد کلمه هوالله=یاالله=77)                                                                                                                       

 

 

                                   6         و         6 (عدد ابجد اسم الله جلّ‌جلاله=66 )

امام اول:  امام علی(ع)

1+12=13

امام دوازدهم: امام مهدی(عج)

امام دوم:  امام حسن (ع)

2+11=13

امام یازدهم: امام عسکری(ع)

امام سوم:  امام حسین (ع)

3+10=13

امام دهم: امام هادی (ع)

امام چهارم: امام سجاد (ع)

4+9=13

امام نهم:  امام جواد (ع)

امام پنجم: امام باقر (ع)

5+8=13

امام هشتم:  امام رضا(ع)

امام ششم:امام صادق(ع)

6+7=13

امام هفتم:امام کاظم (ع)

                                    

عدد 5 و 9 در خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها

همانطورکه تمام عالم در حمد خداوند غرق است ؛ که ما می‌دانیم 7 طبقه آسمان بالای سَر ما و 7 طبقه زمین زیر پای ماست و ما در صدف سبعاً مِن المثانی (در واقع جانِ قرآن)هستیم. اما اگر خوب دقت کنید 2 تا 7 تا می‌شود 14 تا و جمع ارقامش 5 می‌شود(5=4+1) و خداوند متعال ، عالم را در 9 فلک خلق فرموده است. پس همه‌ی خلقت در بلوغ 9 و 5 ظهور دارد!

ما دائماً در 7 روز هفته غرق هستیم (آیا کسی می‌تواند از هفته خارج شود؟!) درحالیکه این عدد ، طول هفته است ، در عرض ؛ سال هم 52 هفته است که عدد ابجد کلمه حمد=52 می‌باشد و جمع ارقام 52 هم 7 می‌شود(7=2+5) {جمع عدد ابجد حرف اول و آخر سوره مبارکه حمد هم 52 می‌شود(ب=2)+(ن=50)=52}. از طرفی درحالیکه در یک هفته هستیم اما روزهای هفته متعلق به 14 معصوم (ص) است یعنی سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم. و در جمع ارقام 14 می‌شود 5 (5=4+1). و روزهای هفته را به 5 عدد می‌شماریم (1 شنبه،2شنبه تا 5شنبه ) . پس درواقع بلوغ هفته ، 9 است و ظهور 5 می‌شود 14(5=4+1) و روز آخر هفته ؛ جمعه متعلق بوجود مبارک حضرت مهدی صاحب عصر و الزمان(عج) است که ایشان چهاردهمین معصوم(ص) و نهمین فرزند از پنجمین معصوم {امام حسین(ع)} می‌باشد یعنی 9 و 5 !اللهم عجّل لولیّک الفرج

عدد 5 و 9 در وجود انسان

سوره مبارکه حمد با حرفِ ب(بسم‌الله) شروع و به حرفِ ن(ولاالضالین) ختم می‌شود (ب ن). جالب اینجاست که همه فرزندان آدم ، بنت(دختر) و یا اِبن(پسر)  خوانده می‌شوند : دختر را بنت می‌گویند (همان ب ن که تاء تانیث گرفته) و پسر را اِبن می‌گویند(درعربی وقتی حرف اول کلمه ساکن باشد ، الف مکسوره در ابتدا می‌گذارند تا بتوانند بخوانند. پس کلمه اِبن هم ، همان ب ن است).

بنابراین وجود همه انسان‌‌ها در حمد غرق است ، درحالیکه می‌دانیم وجود مبارک ائمه طاهرین(ص) کلّ قرآن و کلّ باطن حمد هستند!چنانچه نام آسمانی پیامبر(ص) ؛ احمد(ص) و نام زمینی ایشان ؛ محمد(ص) است و ریشه هر دو نام ، حمد است پس ایشان در عالم بالا و روی زمین جلوه‌ی باطن سبعاً مِن المثانی می‌باشد ؛ درواقع یعنی باطن کلّ 14 معصوم(ص) ! که ما در صلوات می‌خوانیم :

                  اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم.

و در هفته هم ، روز اول که شنبه است به حضرت محمد(ص) و وسط هفته به حضرت اباجعفرمحمدبن‌علی‌الباقرعلم‌النبیین(ع) و آخر هفته به وجود مبارک امام زمان(عج) که هم نام جدّ بزرگوارش؛حضرت محمد(ص) است (م ح م د) ، تعلق دارد که پیامبر(ص) می‌فرماید:

                اوّلنا محمد(ص) و اوسطنا محمد(ص) و آخرنا محمد(ص)

بنابراین اگر ما انسان‌ها توفیق تشیّع و پیروی کردن از این 14 نور مقدسصلوات الله علیهم اجمعین و پیروی از آیات مبارک قرآن کریم را داریم به این دلیل است که خداوند متعال وجود ما را هم ، جلوه‌ی حمد و سبع مثانی‌اش قرار داده است. شاید که ما شکرگزارش باشیم. 

عدد ابجد کلمه انسان=162 است که در جمع ارقامش عدد 9 (بلوغ اعداد) را ظاهرمی‌کند(9=2+6+1). عدد 9 ، سلطان اعداد است و سقف همه اعداد ، هرکه به 9 می‌رسد (در ضرب و تقسیم و جمع) به 9 قابل قسمت می‌شود {رجوع شود به کتاب بلوغ سجده و عدد 9). مثلا 18=9÷162 وقتی عدد در جمع ، 9 شد در تقسیم هم به 9 قابل قسمت است و در جواب عدد 18 بدست آمد که برابر کلمه حی است و در جمع ارقامش باز هم عدد 9 حاصل می‌شود(9=8+1)!

این قابلیت نشان می‌دهد که خداوند یکتا مخلوقی را که انتخاب فرمود تا خلیفه خودش قراردهد، عالم دنیا را به ظاهر و باطن مُسخّرش گردانیده و حکومت واقعی را در زمین به انسان عنایت فرموده و تمام دریاها و کوه‌ها و جنگل‌ها و حیوانات و پرندگان و حتی درندگان و کرات آسمانی (تا حدودی) و مخلوقات زمینی را در سلطه انسان قرار داد. و با نعمت عقل که برترین نعمت الهی است و به مدد و عنایت خودش و فرستادگانش ، بهترین راهکار استفاده را از این نعمات به او آموخت (البته انسان‌های عاقل) !

جایگاه عددی کلمه انسان =45 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم آدم(ع) است.

حال خوب دقت کنید! از آنجا که عدد ، روح حروف است . و کلمه انسان از 5 حرف تشکیل شده و عددش (162) در جمع 9 می‌شود و در جایگاه عددیش عدد 45 از ضرب 5 در 9 بدست می‌آید!

وجود مبارک انسان کامل ، مظهر اولین خلقت خالق یکتا است که در اسرار نوری و عقلی و روحی ، احاطه کامل (کلّی و نفسی) بر همه مخلوقات دارد و حضرت آدم(ع) ؛ اولین خلقت جسمانی انسان ، مظهر ظهور از آن کلّ نور انوار یعنی نورواحد(ص) و به یک جلوه سرّ حقیقت محمدی(ص) است.

حضرت آدم(ع) در جایگاه قرار گرفت(جایگاه عددی انسان=آدم) که تمام ذریه‌ها در جایگاه صلب او و در مظروف رحمی و حامل حمل حضرت حوا(س) جلوه کردند!

حضرت آدم(ع) به عدد 45 از جمع عدد 1 تا 9 (45=9+8+...+2+1) ، همه افلاک و عوالم را آیینه شد که علّم آدم الاسماء کلّها(آیه 31 سوره مبارکه بقره) و حضرت حوا(س) به عدد ابجد 15 از جمع اعدا 1 تا 5 (15=5+4+3+2+1) ، ظرفِ صورت نمایی و حی شدن تمام مظاهر نسل آدم شده است. و این دو زوج در حال ضرب عددی یعنی ارواح نورانی بزرگواران ، خرجِ عالم بشریت شدند تا همه در سلسله رسیدن به بلوغ 9 تکلیفی و 5 حلقه بندگی به سیرت انسانی در پیروی و شیعه شدن واقعی فرستادگان الهی ، انسان‌های کامل شوند تا در نهایت همه فرزند خلف پدر جسمانی خودمان ؛ حضرت آدم(ع) و مادر جسمانیمان حضرت حوا(س) شویم به شرط ضرب شدنِ نُهِ تکلیف در پنجِ حلقه بندگی تا به عمل و صورت حقیقی آدم شویم (45=5×9) آنگاه ما ، در جایگاهِ انسان هستیم!

خیلی زیباست! پس عدد ابجد اسم آدم(ع) برابر با جایگاه عددی کلمه انسان می‌شود 45 و در جمع ارقامش 9 ، و جمع ارقام عدد ابجد کلمه انسان هم 9 می‌شود (9=2+6+1) پس درواقع 9 و 9 که می‌شود 18 و برابر کلمه حی است و اگر 162(=انسان) را بر 9 تقسیم کنیم 18(=حی) می‌شود که در حدیث آمده عالم دنیا 18000 منزل است یعنی هر یک عدد 18 برابر 1000 است چون قدرِعالم دنیا، انسانِ کامل است! و خداوند یکتا در سوره مبارکه قدر فرمود:و ما ادراک ما لیلة القدر.لیلة القدر خیر من الف شهر؛ شما نمی‌توانید شب قدر را درک کنید .شب قدر بهتر از 1000 ماه است. پس دنیای هر کس به اندازه تعدادِ سال عمرش است اگر بفهمد. خیر من الف شهر !!! این درک و این معنای زیبا در زندگی پر اسرار بانوی دو عالم ؛ فاطمة الزهرا ؛ سیدة النساء العالمین ، درک می‌شود.

اسرار 5 و 9 در اسم انسان

عدد ابجد کلمه انسان=162 است که این اسم و این عدد یکی از کامل‌ترین و پرمحتواترین اسماء واعداد می‌باشد.

در حروف، یکی از میزان‌ترین اسماء الهی است که خداوند به انسان منّت نهاده و او را این چنین نامگذاری فرموده است: یک الف و نون در ابتدا و سین در وسط و یک الف و نون در انتها ( ان س ان). اول و آخر که مثل هم است و در وسط ، حرفِ س قرار دارد که میزان حروف است چون زُبُر و بینه‌اش با هم برابراست ؛ زُبرِ سین : س=60 و بینه‌اش : ین=60 (سین=120) . در قرآن کریم سوره‌ای به نام یس وجود دارد که قلب قرآن نامیده می‌شود و این حرفِ سین ، خطاب به پیامبر عظیم الشأن اسلام ؛ حضرت محمد مصطفی(ص) است که میزان خلقت و اشرف و اکرم همه مخلوقات است. و این نام زیبای انسان کامل ، مخصوص خودش و خانواده نورانی‌اش می‌باشد و ما انسان‌ها به طفیل وجود مبارکشان ، انسان نامیده شده‌ایم و به شرط رسیدن به میزان عمل در کتاب وحی الهی انشاءالله به سیرت و صورت واقعی انسان برسیم و محشور شویم (به طور کامل در کتاب راز انسان توضیح داده شده است) .

*اما عدد 162 معنی می‌شود به 100+62 : 100 ، برابر عدد ابجد حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و 62 ، برابر با عدد ابجد اسم مبارک واجب الوجود و نام مبارک حمید و باطن  پروردگار عالم است و خیلی زیباست که برابر با جایگاه عددی کلمه کنزالله است و عدد 62 برابر با جمع عدد حرفِ اول و آخر قرآن کریم است یعنی (ب=2) + (س=60) پس کنز یعنی کلّ قرآن کریم که بس است برای عالمیان! پس انسان کامل ، نگهدارنده گنج خداوند که کنزالله خودِ انسان کامل است و انسان این بار امانت را باید صحیح و سالم نگهدارد ، تا قیامت هم به صورت انسانی محشور شود چون سین ، قلب قرآن است ، انسانِ کامل هم قلب عالم امکان است و ما انسان‌ها باید با قلب سالم متوجه رضای خدا و رضا به رضای او باشیم.

پس انسان کامل خود، گنج 5 و 9 است  زیرا در جمع ارقام 162 (=انسان) به 9 می‌رسیم (9=2+6+1) و کلمه انسان از 5 حرف تشکیل شده است! پس هم حروف،  رمز است و هم عدد ابجد! و جمع 5 و 9 می‌شود 14 که درواقع وجود 14 معصوم(ص) ، انسان کامل هستند.

همانطورکه عالم در گنج 5 و 9 غرق  است خداوند یکتا تمام محتوای خلقتش را در بطن انسان قرارداد و همه مخلوقات را از کنزالله انسان کامل خلق فرمود و مهندسی خلقت به سِرّ کامل اسرار در همه عالم به 5 و 9 ظهور پیداکرد. چنانچه به عدد 14 ، آسمان‌ها و زمین خلق شدند(7 طبقه آسمان و 7طبقه زمین که می‌شود 2 تا 7 تا یعنی 14 تا) و... .(در کتاب نورواحد(ص) توضیح کامل داده شده است).

اسرار عدد9 و 5 در سنّ بلوغ زن‌ها و مردها 

اسرارعدد 9 و 5 در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) بیان شد.اما نکته جالب اینجاست که خلقت حضرت آدم(ع) به ظهور عددی و حروفی از جمع تمام افلاک و عوالم 9گانه بود که جمع 1 تا 9 برابر45=آدم(ع) شد و حوا(س) به عدد ابجد 15 ، جمع اعداد 1 تا 5 را ظهور داد که به وجود مبارک ایشان ، دایره خلقت جسمانی ظاهر شده است.

خانم‌ها درحالیکه حقیقت خلقتشان به عدد 5  است اما سنّ تکلیفشان 9 سالگی است پس می‌شوند 14 (14=9+5) و این گنج طهارت و حقیقت انسانی وجودشان و حدّ تکلیف و وصل شدن به قلب عالم امکان ؛ چهاردهمین معصوم(ص) است.

آقایان در 15 سالگی تکلیف می‌شوند (یعنی جمع عدد 1 تا 5)! آیا جالب نیست که خداوند متعال چگونه این زیبایی‌ها را در حدّ بلوغ  و تکامل انسان به رسیدن به سن تکلیف ، اسرارش را افشا می‌فرماید که 5 ، باطن سنّ تکلیفشان و 9، حقیقت خلقت حضرت آدم(ع) که جمع 5 و 9 می‌شود14 که همان رسیدن و وصل شدن به ساحت پاک و مطهر امام زمان(عج) است. چراکه باید اول امام معصوم(ص) را درک کنیم تا راه به عالم قرب معبود جلّ عظمته داشته باشیم.

از زاویه دیگری هم می‌توان توجه کرد: سن بلوغ خانم‌ها 9 بود و حقیقت خلقتی ایشان 15 ، پس جمع 9 و 15 می‌شود 24 ؛همان عدد جامع! و برای آقایان هم همینطور ؛ حقیقت خلقتیشان 9 و سنّ تکلیفشان 15 که در جمع 24(عدد جامع) می‌شود.(عدد 24 بطور کامل در کتاب مهندسی خلقت توضیح داده شده است)

آیا زیبا نیست؟! ربّی که خودش می‌داند چگونه مخلوقاتش را خلق فرموده ، کتاب آسمانی را که برای هدایت انسان‌ها (به وسیله رسول گرامی‌اش) فرستاده ، جامعِ جمعِ کمالات است چراکه 114 سوره دارد و 114 برابر است با عدد ابجد کلمه جامع! ما باید به بنده بودن برای  چنین خداوند کریمی بنازیم! که چگونه ما را مظهر جامع جمیع کمالات و جمالات زیبا و اسماء و صفات خود قرار داد. با چه زبانی می‌توانیم شکرش را به جای آوریم؟!ما که از خود چیزی نداریم و هیچ هستیم ، او خود به ما آموخت که بگوییم: الحمدلله ربّ العالمین.

دقت کنید!در ظاهرِ اعداد ، معارفِ باطن اسرار نهفته است.زیرا عدد کامل 5 و 9 که تمام اسرار عالم آفرینش در جلوه عدد 14 (14=9+5) را در دنیا به وجود 14 نور مقدس(ص) به تمام انسان‌ها منت گذاشته و اگر بخواهیم به آن برسیم باید به بلوغ 9 راه پیدا کرده باشیم. پس آنگاه عدد 14+9 می‌شود 23 ! که تمام روزیِ نورانی گنج قرآن کریم به تمام انسان‌ها (الی یوم القیامة) ، در عرض 23سال عمر مبارک پیامبر(ص) بعد از مبعوث شدن است {جایگاه عددی حرف ث=23 و عدد ابجدش 500 و مَلک آن حضرت میکائیل(ع) است که ملک روزی می‌باشد}.

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد وعجّل فرجهم

 

سرّ ظهور همه اعداد از 5 و 9

 

555

Oval: 555اما گفتیم که سقف اعداد از 9 بیشتر نیست و تمام اعداد از ظهور این 9 عدد هستند به این صورت که اگر تمام اعداد 1 تا 9 را (در یک خط) بنویسیم و دو تا دو تا ، عدد اول و آخر را جمع کنیم ، در وسط آنها عدد 5 می‌ماند که حتی ظهور عدد 9 را هم در خود دارد (بدون اینکه با هیچ عددی جمع شود) و همه اعداد از آن ، ظاهر می‌شوند!

 

9     8      7     6     5     4     3     2      1

دقت کنید که از جمع دو به دوی اعداد ، عدد 10 ظاهر می‌شود:

10=9+1 ، 10=8+2 ، 10=7+3 ، 10=6+4  ؛ درواقع گنجِ عدد 9 ، 4 تا 10 را نشان داد که می‌شود 40 یعنی اربعین! پس با رسیدن به بلوغ 9 ، حقیقت اربعین ظاهر می‌شود! عدد 9 در عربی ، تاسع گفته می‌شود و عدد ابجد کلمه تاسع=531 است که جمع ارقامش 9 می‌شود! و جایگاه عددی کلمه تاسع=54 و برابر با جایگاه عددی نام زیبای قرآن است. درحالیکه بالاترین بلوغ کتاب‌های آسمانی ، قرآن است و بلوغ 9 را هم به همه پیروان حقیقی‌اش می‌دهد یعنی به 40 ؛ اربعین و طهارت می‌رساند.

همانطورکه می‌دانید در اعداد ابجد 1 تا 10 به حروفِ ابجد هوز حطی ، عدد ابجد و جایگاه عددیشان ثابت است(با هم برابر است) و تغییر نمی‌کند.تمام اسرار حلقه این بود که عدد 10، ظاهر شود. در عالم بالا ، 5 نور مقدس(ص) جلوه کردند و در اسرار عددی ابجد، اول نور مبارک پیامبر(ص) است که اسرار الف در حروفند چون خزانه حروف در حرفِ الف ، جلوه کرده است و در عدد ، الف برابر 1 می‌باشد و ملکش حضرت اسرافیل(ع) است.مَلکِ دمیدن به سور اسرافیل و زنده شدن مردگان در روز قیامت از قبرها.

دومین نور مبارک ، حضرت علی بن ابیطالب(ص) که باطن گنج حرف ب می‌باشد و عدد ابجد آن برابر 2 و ملکش حضرت جبراییل(ع) است.ملکِ آورنده وحی به پیامبر(ص)

سومین ظهور نوری خانم فاطمه زهرا؛سیدة النساءالعالمین(س) است که باطن گنج حرف ج می‌با‌شد که عدد ج=3 است و ملکش کارکائیل ، احیاءِ حیات به عالم دنیا از حقیقت آب زندگانی چه در دنیا با نزولات رحمت آسمانی (آب ظاهر) و چه نزولات رحمت حقیقت آب یعنی آیات قرآن (آب باطن) که 114 سوره مبارکه قرآن {آب: (الف=111)+(با=3)=114} است.

چهارمین ظهور نور مقدس امام حسن مجتبی(ع) است که با نور سبز ، عدد 4 و حرف د را ظهور می‌دهد و ملکش دردائیل ، دلیل خلقت بر همه عالمیان دنیا و آخرت ، است.

تا اینجا حروف به الف ،ب ، ج ، د یعنی ابجد ظاهر شدند و از جمع اعداد 1 تا 4 ، (10=4+3+2+1) عدد 10 بدست می‌آید که حرف ی را ظاهر می‌کند (ی=10) که وجود مبارک پنجمین معصوم؛ امام حسین(ع) اسرار 9 و 5 را افشا می‌کند.یک خود ایشان + 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان ، عدد 10 را به حرفِ ی ظاهر می‌کند که گنج ابجدی و اسرار رسیدن به عدد 10 و اینکه تمام عمر دنیا شد کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا و خودِ آقا شد امام عاشورائیان (عشر یعنی 10) . در اینجا وجودهای مبارک در گنج 5 تن(ص) ، 14 معصوم(ص) هستند و درواقع عدد 10 ، ظهور تمام خزانه‌ی اعداد و حروف است و اسرارش به 9 و 5 وجود مبارک امام حسین(ع) افشا شد!

پس درحالیکه 5 نور مقدس هستند با اباعبدلله(ع) که خودش پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه معصوم در بطنش (تسعة معصومین مِن ذریة الحسین) ، گنج 5 و 9 را افشا می‌کنند. و از طرفی 14=9+5 و 5=4+1 .اینجا خوب دقت کنید ! پس ، از عدد 5 که حلقه کنز الهی خداوند به نام نورٌ واحد(ص) هستند ، همه‌ی عالم خلقت در تمام دنیا و آخرت ظهور پیداکردند ولی هرگز هیچ وجودی با این عزیزان جمع نمی‌شوند (همانطور که در بالا اشاره شد)، فقط خرج می‌شوند!

پس در بالا دیدید که 4تا10بدست آمد یعنی 4 روی10 یعنی همان 14معصوم (ص) { خودِ کلمه معصوم هم جالب است ! دقت کنید 4 حرفِ (معصو)به هم چسبیده‌اند و حرفِ م جداست.عدد ابجد حرف م=40 است و درواقع باطن جمع 1 تا 4 است که با اسرار حروف معصوم آشکار می‌شود} .درواقع همان 4 تا 10 تاست که می‌شود 40 تا!

وقتی عدد به 10 رسید یعنی حرفِ ی . در الفبای فارسی اولین حرف الف و آخرین حرف ، ی است که در واقع در ابجد هوز حطی هم که 10 عدد ثابت را از 1 تا 10 دارند هم ، حرف اول ، الف و حرف آخر ، ی است. کلّ حروف عربی هم 28 حرف است که در جمع 10 می‌شود10=8+2 و عدد 10 برابر حرفِ ی است و درواقع اول و آخر حروف ، "یا" را ظاهر می‌کند.پس تمام حروف هم در عاشورا غرق است و عالم ، در یا است. و از طرفی عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)=128 (نگهدارنده 28 حرف قرآن و به عبارتی ، گنج عشر) که ظهور دهنده گنج 5 به عنوان پنجمین معصوم(ص) و 9 به عنوان 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش که در جمع می‌شود کلّ 14 معصوم(ص)(14=9+5). و در تولد جسمانی ، آقا اباعبدلله الحسین(ع) عدد 10 را ظاهر می‌کند(یک خودش+9ذریه نورانی در بطنش) که برابر حرفِ ی است ، وقتی حرف اول و آخر کنار هم قرار گیرد می‌شود : یا .نکته جالب اینکه هرگاه منادی ندا می‌دهد با حرف یا و ای است. و هرگاه بخواهیم دعا کنیم ، واسطه اسماء خداوند کریم یا ائمه طاهرین(ص) ، حرفِ یا است. حال خودتان خوب فکر کنید! که این چه وزنه‌ای است که واسطه قرار می‌گیرد تا ما به جواب و اجابت دنیا و آخرت برسیم؟! یا کریم.

و خداوند عالم ، تمام دنیا را در حرف یا قرار داد و حدیث مبارکِ کلّ یوم عاشورا (عشر یعنی 10=ی که خوانده می‌شود یا) و کلّ ارض کربلا را معرفی فرمود. و آقا امام حسین(ع) ، مظهر ظهور وراثت تمام انبیا و همه معصومین(ص) در ظهر عاشورا گردید.

مَلکِ حرف ی ، سرکطائیل است که اسرار وجودش ، استثناست که به حرف ی ظاهر می‌شود.همانطورکه عالم دنیا در اسرارش به همه انسان‌ها ، شخصیت و رتبه و مقام دنیایی و آخرتی می‌دهد. و این حرف هم ، قائم بر قدرت ذات اقدس الهی دارد که اشاره به یدالله است ؛ همان نیرو و قدرت خداوند بر آفریدگان است. (یدالله فوق ایدیهم).

بدان که خداوند ، حرف یا را از عالم شهادت و جبروت قرارداد. و مخرجش ، مخرج حرف شین می‌باشد(بر خودش متکی است). و عددش برای افلاک دوازده‌گانه رمز قرار داده و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های گردشش گفته آمد. در خاصه بودنش ، و خاصة الخاصه ، امتیاز می‌یابد و آن را غایب و مرتبه‌اش را هفتم ، درواقع حامل گنج حمد خالق یکتاست. زیرا در عربی حرف ی را یا می‌خوانند و خود ، در مرتبه حروف ، اول و آخر حروف است. همانطورکه می‌دانید کلّ حروف در عربی 28 حرف است که عدد 28 ، عدد کامل است و اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 10 (=ی)می‌شود(10=8+2). بنابراین عدد 10 ، دارای حقایق و مقامات و منازلات امتزاج یافته است(درونش هم فرد است و هم زوج و عدد استثناست) و کامل 4 تایی است (که از جمع عدد 1 تا 4 بدست می‌آید: 10=4+3+2+1)

حال که این ملکوت و اسرار را متوجه شدید، پس بدانید درحالیکه ائمه معصومین(ص) ، همان گنج 5 و 9 و 14 هستند ، خزانه‌ی عدد 10 و حرفِ یا هم هستند ؛ به تمام اسرار ، چون نوٌ واحد(ص)هستند.اما  پروردگار عالم مأموریت ظهورِ این اسرار را به امام حسین(ع) داد و ایشان را به عدد 10 در دنیا متولد فرمود{1 خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش} و عالم دنیا را در مرتبه شهود اسرار عالم بالا به وجود ایشان ظاهرفرمود و تا ظهور نهمین فرزندش ؛ امام زمان(عج) که تمام اسرار ظاهر می‌شوند.

دیگر اینکه ظهور عدد 10 را از گنج اعداد 1 تا 9 خواندیم. که دو عدد اول و آخر با هم جمع شدند چون عالم ، دایره است ، اول به آخر وصل می‌شود(در تمام امورات ظاهری و باطنی چنانچه خداوند فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون). و چون عدد 5 در محوریت ، درحالیکه حاملِ همه اسرار و اعداد و حروف است ، اما با هیچ مخلوق جمع نمی‌شود! که وجود 14 نور مقدس(ص) هستند.که خداوند متعال آیه تطهیر را در شأن این خاندان نازل فرمود( آیه 33 سوره مبارکه احزاب : ...انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ این است و جز این نیست که خدا چنین می‌خواهد که هر آلایشی را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند).

دیگر اینکه وقتی عدد 10 بر روی 9 عدد ظاهر شد یعنی گنج 9 رو ی 10 یعنی  19 ظاهر می‌شود! که تمام قرآن عزیز در بطن 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ظهور پیداکرد.و در مقابل اسماء مبارک پنج تن(ص) هم  19 حروف را به خزانه کتاب الله و عترت طاهره نشان دادند: م ح م د ع ل ی ف ا ط م ه ح س ن ح س ی ن ؛ که به حرف نِ اسم مبارک حسین(ع) ، 19 حرف کامل شد.

خوب دقت کنید! این اعداد ، طولی هستند و عرضشان ، حروف است. چنانچه وقتی عدد 10 را به حروف بنویسیم(ده) عدد ابجدش ، 9 را ظاهر می‌کند: (د=4)+(ه=5)=10. و عدد ابجد حروف نوزده=72 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه سجده است. که امام حسین(ع) در عدد 10 که خودش است ، باطنِ 9 ذریه نورانی هم در بطنش و به گنج بلوغ الی یوم القیامة هدایت‌گر است. هم وجود مبارک خودش در حال سجده ، عالم را به عدد و حروف 19 و اسرارش ، به قرب الهی و مقام حیات طیب ، (یصعد الکلمُ الطیب و العمل الصالح یرفعه؛آیه 10 سوره مبارکه فاطر) و زنده شدن و روزی خوردن نزد خداوند (و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛آیه 169 سوره مبارکه آل عمران) ، و تولد انسانیت و کمال آدمیت و به درجه صد خلوص نائل می‌شود. و مقام سیدالشهدایی و حیات خون نازنینش مقام ثارالهی را احراز می‌کند.و اینجا جایگاه اتممناها بعشر تمام انسانهاست. 

خوشا بحال کسی که در خدمت امام زمان وقتش ، مثبت عدد 10 را بگیرد. زیرا قبلا بیان شد که همه عالم  در اعداد ، که مهندسی خلقت هستند ، غرق است. اما امام زمان(ص) ، علامت این اعداد هستند. پس اگر با ولیّت بودی ، آقا مقام مثبت را به امتحان عشر دنیایت می‌دهد.آنگاه است که آیه 160 سوره مبارکه انعام (که 165 آیه دارد که برابر عدد ابجد کلمه مبارک لااله الا الله است) شامل حالش می‌شود : من جاء بالحسنة فله عشر امثالها(در کتاب راز دنیا توضیح کامل آمده است). اللهم الرزقنا . و اگر انسان در این امتحان ، با طاغوت‌ها باشد (انشاءالله که برای هیچ کدام از ما نباشد)، متأسفانه منفی 10 را می‌گیرد.آنگاه است که خداوند می‌فرماید: والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون(آیه 257 سوره مبارکه بقره)

نکته: وقتی حرفِ ی ، یا خوانده می‌شود عدد 11 را به خود می‌گیرد که برابر با اسم مبارک خداوند ؛ هو و دوا کلمه حج است(یا=11=هو=دوا=حج). درواقع مقصد عدد 10 را واضح می‌کند که همه ، رسیدن پاک و سالم به هو ، است.و همه اسرار ، معرفی هو است و همه ، در رضای هو است . و آنچه خداوند کریم امر فرموده {اگرچه عاشورا را در نظر بیاورید و قربانگاه اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش و عزیزانش و حتی شش ماهه‌اش و اسارت خواهر و دخترانش و زنان اهل کاروانش و ولایت فرزند نورانیش در نهایت بیماری و تب } همه ، دوای دردِ انسانهاست تا افراد شاکر و حامد و صابر در اجرای اوامرِ الهی ، عمر نامحدود را در بهشت الهی با لذت و سلامتی و تمام نعمات و برکات و مقامات که خداوند کریم در آن عالم به آنها عنایت می‌فرماید ، بگذرانند و حظ ببرند و به کمالات نورانیش برسند. و دیگر اینکه در دنیا راهی نیست مگر در معرکه طواف ، دورِ امرِ خداوند یعنی خلیفه‌های برحقش ؛ ائمه معصومین(ص) بگردیم تا ظلمات وجودمان خارج و به نور مبارک ایشان ، حَل شویم تا حاجی واقعی شویم و اسماعیل عمل را به قربانگاهش ببریم و تیغِ تبری بر رضای هوای نفسانی دل بکشیم ، تا آنگاه به قبول حسن برسیم. انشاءالله  

اعداد دیگر چگونه ظاهر می‌شوند؟

حال یک بار دیگر برگردیم به اعداد 1 تا 9 که به ترتیب نوشتیم و در جمع آنها به 10 رسیدیم و دیدیم که 5 در وسط اعداد ماند و با هیچ عددی جمع نشد. اما اگر بخواهیم ببینیم که اعداد دیگر چگونه ظاهر می‌شوند باید 5 را در وسط درنظر گرفته و از هر دو طرف ، اعداد را با آن جمع کنیم :

5

Oval: 5 9       8       7        6        5        4       3      2       1

 

         14      13     12      11           9          8        7       6

               20     20         20         20          

که جواب‌ها اینگونه می‌شود: 

14=9+5 ،13=8+5، 12=7+5، 11=6+5، 9=4+5، 8=3+5، 7=2+5، 6=1+5

حال اگر از اول به آخر جواب‌ها را با هم جمع کنیم ، 4 تا عدد 20 بدست می‌آید . پس خوب دقت کنید که عدد 5 ، باعث ظهور عدد 20 می‌شود!

20=14+6  ،  20=13+7  ،  20=12+8  ،    20=11+9

باز هم عدد 5 را در وسط در نظر گرفته و با اعدادی که در جمع بالا بدست آوریدم جمع می‌کنیم یعنی:

19=14+5،18=13+5،17=12+5،16=11+5،14=9+5،13=8+5،12=7+5، 11=6+5

14     13     12      11      5      9      8      7      6

 19    18      17       16            14     13    12    11

                 30     30     30            30

و در ادامه اگر از اول به آخر جواب‌ها را جمع کنیم ، 4 تا عدد 30 بدست می‌آید:

30=19+11  ،  30=18+12  ،  30=17+13  ،  30=16+14

باردیگر عدد 5 را در وسط درنظر گرفته و با مجموع عددهای بدست آمده در بالا جمع می‌کنیم یعنی:

24=19+5 ، 23=18+5 ، ...... ،17=12+5 ، 16=11+5 

      19     18      17      16     5       14       13      12     11

 24     23        22       21               19         18       17      16

         

            40                    40                  40                 40

و وقتی عدد 5 را مانند قسمت‌های قبل با جواب‌ها جمع کنیم ، 4 تا عدد 40 بدست می‌آید: 40=24+16 ، 40=23+17 ، 40=22+18 ، 40=21+19

جمع اعدادِ 10 و 20 و30 و 40 می‌شود 100 (40+30+20+10) و اگر از عدد 100 به بعد هم طبق عملیات بالا با عدد 5 جمع کنیم و در آخر جواب‌ها را جمع کنیم ، 4 تا 100 ، 4 تا 200 ، 4 تا 300 و 4 تا 400بدست می‌آید که جمع 400+300+200+100 می‌شود عدد 1000 یعنی همه‌ی حروف و کامل اعداد ظاهر می‌شود (آخرین حرف یعنی حرف غ به جایگاه عددی 28 و عدد ابجد 1000 است) ، درحالیکه عدد 5 و 9 ثابت هستند و این خزانه اسرارالهی است!

نکته : خیلی زیباست که اگر 4 تا 10(=40)، 4 تا 20(=80) ، 4 تا30(=120) و 4 تا 40(=160) را با هم جمع کنیم ، عدد 400 را نشان میدهد (400=160+120+80+40).

و از جمع 4 تا 100(=400) ، 4 تا 200(=800) ، 4 تا 300(=1200)و 4 تا 400(=1600)،عدد 4000 بدست می‌آید:(4000=1600+1200+800+400).

عدد 400 در جایگاه عددی می‌شود 22 و عدد 4000 در جایگاه عددی می‌شود 31 که جمع 22+31 می‌شود 53 برابر با عدد ابجد نام زیبای احمد(ص) ؛ تمام گنج الف و سرِّ اسرار نورٌواحد(ص) !

{برای بدست آوردن جایگاه عددی یک عدد ، تعداد صفرهای عدد را نوشته و سپس از عدد کم می‌کنیم مثلا: عدد 400 دو تا صفر دارد ، می‌نویسیم 2 و از 4 کم می‌کنیم ، می‌شود 2 پس جواب 22 می‌شود. یا در 4000 : 3 تا صفر دارد که می‌نویسیم 3 و از 4 کم می‌کنیم می‌شود 1 ، پس جواب 31 می‌شود و ...}

به این ترتیب متوجه شدیم که چگونه حروف واعداد ، همه از خزانه 5 به ظهور عدد 9 به بلوغ خود جلوه کردند!

 

سرّ عدد 5 و 9 در28 حرف  

همانطورکه اشاره شد 10 حرف اول ابجد ، عدد و جایگاه ثابت(یکی) است. جالب است درحالیکه تمام کلام قرآن عزیز از 28 حرف تشکیل شده است اما جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+2) و پیامبر(ص) فرمودند: تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد {که باطن حمد ، خودِ وجود مقدسش است که اسم آسمانیش احمد(ص) و اسم مبارک زمینی‌اش ؛ محمد(ص) است که ریشه حروفی هر دو نام مبارک ، حمد می‌باشد} و تمام محتوای حمد در بسم الله الرحمن الرحیم آن (که یک آیه محسوب شده) می‌باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم ؛ 19 حرف دارد{برابرِ جایگاه عددی 9 به حروف؛ نُه=19}.و سوره مبارکه حمد ، پنجمین سوره است که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده است. پس می‌توان گفت از آنجاییکه کلّ قرآن که از 28 حرف است در سوره مبارکه حمد ، و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم است که شد 9 و 5 ، بنابراین کلّ 28 حرف هم می‌شود گنج 9 و 5! ازطرفی تمام قرآن در گنج سبعاً مِن المثانی یعنی 7 تا 2 تا است که می‌شود 14 تا و جمع ارقامش ، 5 (5=4+1) می‌شود .همانطورکه ریشه نام مبارک پیامبر(ص) در عالم اسرار ؛ احمد(ص) و در دنیا ؛ محمد(ص) ، حمد است که خودِ ایشان ، سبعاً مِن المثانی است.

از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ؛ 10 حرفش ثابت است و 9 حرف تکرار شده .پس 10 حرف ثابت است که عدد و جایگاه آن در 28 حرف ، یکی می‌باشد و آن حروفِ "ا=1،ب=2،ج=3،د=4،ه=5،و=6،ز=7،ح=8،ط=9،ی=10" است (ابجد هوز حطی). از بعد از عدد 10 ، عدد ابجد ، 10 تا 10 تا بالا می‌رود تا به 100 می‌رسد (یعنی 20 ، 30، 40 و...) و از عدد 100 به بالا ،  100 تا 100 تا بالا می‌رود (یعنی 200 ، 300 ، 400 و ...) که تا 1000 عدد گذاری می‌شود. پس همین گونه هم  در اسرار اعداد 1 تا 9 در محوریت 5 ، همه اعداد به ترتیب ابجدی ظاهرمی‌شوند!

عدد 5 و 9 در کلمه رَحِم

همانطورکه عالم در دایره قرار دارد و به یک نحو دایره ، مادرِ همه‌ی مخلوقات است! چون دایره بر همه‌ی ذرات هستی ، محیط است. و به یک نحو رحم هم ، دایره است. و در بدن یک خانم ، رحِم درواقع کارخانه آدم سازی است! و از عجائب رحم این است که با تمام سلول‌ها و رگ‌ها و غدد و آنچه در بدن مادر است ، در ارتباط است و از همه ، ارتزاق می‌کند. چنانچه با بسته شدن نطفه ، جنین از تمام مواد مغذی و ویتامین‌ها و املاح و انرژی‌های ظاهری و حتی باطنی مادر ، استفاده می‌کند.

همانطورکه بیان شد دایره به شکل عدد 5 است {جالب است که خودِ رحم هم تقریبا به شکل دایره است (درواقع شکل گلابی وارونه گفته می‌شود ؛ مثل 5 برعکس است) } و دورانِ تکامل جنینی به نوزادی هم ، 9 ماه است.

حال هدف از اینکه ما به عدد می‌خوانیم ، این است که جانِ معنا را از تمام آنچه در خلقت آسمانی و زمینی است ، باخبر شویم و بدانیم که هر انسان زنده در دنیا ، به واقع در رحمِ دنیا زندگی می‌کند و از تمام ذرات و انوار و انرژی‌ها ، چه در عالم اسرار و چه در کهکشانها و ... و چه در زیرِ زمین از معادن و و مواد معدنی و چه  در هوا از اکسیژن و گازهای مختلف و ... برخوردار است.

شاید به همین دلیل است که امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید:گمان نکن که تو جرم کوچکی هستی(صغیری) بلکه تو یک عالم کبیری! زیرا آنچه در جهان خلقت ، خلق شده همه در یک قامت انسان ، خلاصه شده است.و پیامبر اکرم(ص) فرمود:مَن عرف نفسه فقد عرف ربّه .پس اگر خود را بشناسیم ، ربّ مهربانمان را می‌شناسیم.

بنابراین کلمه رحِم که باب رحمت الهی است ، به عدد و حروف هم ، خزانه زیبای دیگری از معانی را برای ما افشا می‌کند. از آنجا که معانی حروفی بدون عدد نمی‌تواند تمام گنج و خزانه‌ی معارفش را توصیف کند ، ابتدا عدد کلمه رحم را بررسی می‌کنیم:

 عدد ابجد کلمه رحِم=248 است که جمع ارقامش(14=8+4+2) 14  و در آخر (5=4+1) ، 5 می‌شود که این همان (معرفی کننده)، شکلِ رحم و احاطه وجودش است!

زیباست وقتی که عدد ابجد حروف کلمه رحم را بصورت بسیط یعنی باز شده حساب کنیم 300 می‌شود{ (را=201)+(حا=9) + (میم=90)=300} که 300 ، برابر با عدد ابجد حرفِ ش است که صفت افشاکنندگی دارد و اگر شین خوانده شود عدد ابجدش 360 می‌شود (برابر با زوایای کلّ دایره هستی) و ظرف عصر عالم است(عصر=360) پس رحم ، کلّ معانی که در قسمت 5 و 9 در 360 درجه دایره‌ی هستی بیان شد را داراست(لطفا رجوع شود به آن قسمت).

زُبُر و بینه کلمه رحم (را+حا+میم) : زبُر رحم=248 (ر+ح+م) و بینه‌اش می‌شود 52 (ا+ا+یم) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است. بنابراین بینه‌ی رَحم خداوند که ظهورِ رَحِم است ، حمد خداوند می‌باشد. در جمع ارقام زُبُر در نهایت به 5 (5=4+1،14=8+4+2) و در جمع ارقام بینه به 7 (7=2+5)می‌رسیم.

خوب در رحمِ دنیا دقت کنید! آیا هفته 7 روز نیست و سال هم 52 هفته ندارد؟! پس درحالیکه کلمه رحم در جمع ، 5 می‌شود و روزهای هفته به 5 عدد خوانده می‌شود: 1شنبه ، 2شنبه و... .  و عدد 5 ، همان دایره و رحم نورانی و رحم ظلمانی است زیرا از جمع 1 تا 5 عدد 15 بدست می‌آید که  برابر اسم مبارک حوا(س)؛ هم روحانی و هم جسمانی که حاملِ همه‌ی 9 های عالمند! آیا پیامبر(ص) نفرمودند که تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است؟! و خانم فاطمه زهرا(س) را اُمّ ابیها نخواندند؟!

سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد و عدد ابجد کلمه حمد=52 (7=2+5) است که می‌شود 2 تا 7 یعنی 14 و در جمع می‌شود5 (5=4+1) و عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 5 است! حال خوب بیندیشیم که بیّنه‌ی آمدن ما ، در رحم دنیا فقط حمد است که پروردگار مهربان ، حمدش را بصورت جسمانی 14 معصوم(ص) ، امامان و پیشوایان ما قرار داد. و نام زیبای محمد(ص) (به ریشه‌ی حمد) را به وجود مبارک همه معصومین(ص)  جلوه داد و پیامبر(ص) فرمودند: اوّلنامحمد(ص)  اوسطنامحمد(ص)  و آخرنامحمد(ص).

جایگاه عددی کلمه رحِم=41 است که برابر با عدد ابجد اُم می‌شود ( جایگاه رحِم هم در وجود مادر است ؛ چه جسمانی و چه روحانی! و دقت کنید که اُم ابیها ، اُم الائمه(ص) ، اُم النبیین و ... کیست!!!)

حروف کلمه رحِم همان حروف زیبای رَحْم است که شامل رحمتِ رحمانیت و رحیمیت پروردگار عالم است. زیرا خداوند در بنیان خلقت ، ظرف آفرینش را رحمت قرار داده ، پس آن ناظم دانا خیلی نگاه‌ها را تنظیم می‌کند که انسان بداند جز به مرحمت خالقش خلق نشده و جز به مرحمتش به کمال نمی‌رسد و جز به مرحمتش به پاداش دنیایی و آخرتی دست پیدانمی‌کند.

دنیا در زندگی ظاهری ، نمایش رشد و نمو نباتی انسان و همه موجودات زمینی است و درغایت اراده خالق انسان رشد در دنیا که مرحله‌ای از ظهور صورت عالم بالایی‌اش است به صورت جسمانی در رحمِ مادرهاست. اما تولد و به کمال رسیدن مراحل دیگری است (در واقع 5 رحم برای رسیدن به نهایت رشد در ظاهر و باطن لازم است) در عالم بعد از دنیا یعنی آخرت و آن هدف و نتیجه تمام زیبایی‌های خلیفة الهی یک انسان است!

رحم اول: خداوند یک رحم نوری در عالم بالا ظهور داد { جمع 5 نور مقدس شد نورواحد(ص) و جمع 1 تا 5 شد 15=حوا (روحانی) ؛ خانم فاطمه زهرا(س) یعنی نفس واحده} که تمام مخلوقاتش به آن خلق شدند{سوره مبارکه نساء آیه 1:یا ایّها النّاس اتّقوا ربّکم الّذی خلقکم مِن نَفس واحدة و ... } . آن ظرف وجود مبارک نورانی که خداوند متعال قبل از خلقتش او را امتحان کرد و قبول شد به صبر! چنانچه در زیارت خانم میخوانیم: یا ممتحنة امتحنکِ الله الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدکِ لما امتحنکِ صابرة ( ای آزموده ، آزمودت خداییکه آفریدت ، پیش از آفرینش تو را و یافت تو را  در آزمایش ، بردبار)

رحم دوم: یک رحم جسمانی در دنیا ظهور داد که وجود حضرت حوا(س) است که مادر جسمانی همه انسان‌هاست. ایشان بدون پدر و مادر خلق شده است.

رحم سوم: رحم مادران خودمان که تمام خصوصیات ما به تولد در دنیا کشیده می‌شود. و از هنگامیکه به سنّ تکلیف شرعی می‌رسیم ، رشد حیاتِ انسانی ما به حدود و احکام الهی با انجام دادن صحیحِ تکالیف ، سیرت انسانی ما را می‌سازد.

رحم چهارم: دنیاست . که بعد از تولد(در طول عمر) ، باید به کمالات ظاهری و باطنی و دینی و مقامات و درجات دنیایی و آخرتی برسیم.همانطورکه برای حیات و رشد جسمانی ، از ماه و خورشید دنیا استفاده می‌کنیم ، باید از خورشید رسالت و ماه ولایت هم ، تکامل علم و عمل و کمالات آخرتی را بگیریم .

همانطورکه برای رسیدن به مدارج دنیایی ، نیاز به تعلیم و تربیت داریم برای نایل شدن به مقام بندگی باید مؤدب به آدابِ نسخه حکیم الحکما ؛ پروردگار عالم شویم که این نسخه  ، قرآن کریم است. و خلاصه در دنیا  جسم ، پیر و فرسوده می‌شود اما در معنویت انسان عاقل با ادب در بندگی و کسب مقامات روحانی ، جوان می‌شود و در طیّ مسیر عمر ، نورانی‌تر و خاضع‌تر و خاشع‌تر می‌شود.

همانطورکه خلق یکتا در آیه 68 سوره مبارکه یس می‌فرماید: و مَن نُعمّرهُ نُنَکّسهُ فی الخلق افلا یعقلون. و هرکه را سالمند گردانیم(عمر دادیم) ، بِکاهمیش در آفرینش (شکستگی در آن یعنی پیری)... . اما در جای دیگر فرمود : والعاقبة للمتقین. و در نهایت فرمود: (آیه 169سوره مبارکه آل عمران) و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(و مپندارید کسانیکه در راه خدا کشته شده‌اند ، مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند) ، که انسان در نهایت کمال ، به حیات واقعی و به روزیِ نورانیِ عند ربّهم یُرزقون می‌رسد.این دنیا شد محلّ تجارت { امام هادی(ع):الدنیا سوقٌ ربحَ فیها قومٌ و خسِرَ آخرون؛ دنیا بازاری است که گروهی در آن سود می‌برند و گروهی زیانکار می‌شوند (سرمایه‌ی خود را از دست می‌دهند و تجارتی در خورِ آن سرمایه ، انجام نمی‌دهند) }. و الدنیا مزرعة الآخرة ؛ دنیا ، مزرعه آخرت است.

نکته: در رحمِ مادر ، تکامل ما اختیاری نیست و خالق یکتا به کرم و محبتش ، زیبایی‌ها و سلامتی و نعمات و رزق شیر و محبت پدرو مادر و ... را به ما عنایت می‌فرماید. اما در رحم دنیا خود باید برای آخرت ، چشم و گوش و بدن سالم بفرستیم و حتی وسایل و لوازم  زندگی خود را با بندگی خدا ، به بهای ثمن رضای خدا بخریم و بفرستیم. حتی در آیه 164 سوره مبارکه صافات فرمود هر کس قبل رفتن ، جایگاهش را مشخص می‌کند و معلوم است (و ما مِنّا إلا له مقام معلوم). پس هر جا را دوست داریم باید به بهای خلوص و بندگی و رضای خدا و رضای حجت خدا ، خودمان بخریم ! این کمال رحمِ دنیاست که خداوند کریم تمام لوازم و سبب و مسبب‌ها را در اختیارمان گذاشته ، حال اختیار با خودمان است که چگونه 5 و 9 جایگاه آخرتمان را در عالم برزخ و قیامت ، انتخاب کنیم! که چه بلوغی را می‌خواهیم؟! اگر می‌خواهیم در جوار 14 نور مقدس(ص) باشیم ، باید در عاشورای  5 و 9 حسینی (ع) ، نمره قبولی داشته باشیم.     

رحم پنجم: در عالم برزخ. برزخ، همان قبرماست زیرا خداوند متعال در آیه   12 سوره مبارکه یس می‌فرماید:...نکتُبُ ما قدّموا و آثارهم... (ما می‌نویسیم عمل‌های شما را و آثار آن‌ها را). چون در زندگی کوتاه دنیا فقط مثل این است که دانه می‌کاریم اما رشد و نموش و تاثیرش برای خانواده و جامعه بشری و میوه و ثمرش تا کجا و چگونه و چقدر است که خداوند کریم آن را تا عمر عالم برزخی به نهایت می‌رساند. مثل یک دانه پرتقال که باغبانی آن را بکارد. درخت می‌شود و وقتی به ثمر می‌رسد ، تعداد زیادی میوه‌ می‌دهد که درونشان دانه‌های فراوانیست .حال تا آخر الزمان چقدر دانه و میوه تولید می‌شود؟! خداوند یکتا می‌داند و این رشد کامل عملِ بنده است.

در قرآن کریم آیه 11سوره مبارکه غافر می‌فرماید: قالوا ربّنا أمتّنا اثنتین و أحییتنا اثنتین ... . انسان 2 بار زنده می‌شود و می‌میرد. یک بار در دنیا متولد می‌شویم و مرگ جسمانی داریم. یک بار هم به عمل در قبر زنده می‌شویم و تا کمال آثار عمل و ورودی به قیامت ، مرگِ مثالی و آثارِ عملی برایمان می‌آید.

وقتی هر کس از قبر که رحم (به عدد 5) است زنده می‌شود ، عمل به بلوغ 9 بر او ظاهر می‌شود. که خداوند متعال در آیه 286 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: لها ما کسبت و علیها مااکتسبت ؛ (و روز جزا) نیکی‌های هر شخص به سود خودِ او و بدیهایش نیز به زیان خود اوست. پس آنگاه که از قبر بلند می‌شوند تمام بلوغ 9 و 5 بر او ظاهر می‌شود. در آیه 21 سوره مبارکه طور می‌فرماید:...کُلّ امرئٍ بِما کسَبَت رَهین؛ ... که هر نفسی در گرو عملی است که بر خود اندوخته است. و آیه 41 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید : یعرف المجرمون بسیماهم فیؤخذ بالنّواصی و الاقدام ؛ (آن روز) بدکاران به سیمایشان شناخته شوند ، پس موی پیشانی آنها و پاهایشان را بگیرند( در دوزخ افکنند).  و همینطور برای مؤمنین در آیه 12 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: یوم تری المؤمنین و المؤمنات یَسعی نورُهم بین أیدیهم و بِأیمانهم بُشریٰکم الیوم جناتٌ تجری مِن تحتها الانهارُ خالدین فیها ذلک هو الفوزُ العظیم ؛ روزیکه مردان و زنان مؤمن شعشعه نورِ (ایمان)شان پیش رو و سمت راست آنها بشتابد و مژده دهد که امروز شما را به بهشتی که نهرها زیر درختانش جاریست بشارت باد که در آنجا جاودان خواهید بود و این همان سعادت و پیروزی بزرگ شماست. و در آیه 52  سوره مبارکه یس می‌فرماید: قالوا یا ویلنا مَن بَعَثنا مِن مرقدنا هذا ما وعد الرحمنُ و صدقَ المُرسلون؛ و (از روی حسرت و پشیمانی) گویند ای وای بر ما !که از خوابگاه مرگ ما را برانگیخت؟! این همان وعده خدای مهربانست و رسولان که (از این روز سخت خبر داده‌اند) همه راست گفتند. آنجا وقتی از خوابگاه برخیزند ، با تمام بلوغ که در ظاهر و باطنشان افشاشده ، برمی‌خیزند (لها ما کسبت و علیها ماکتسبت)

پس پروردگار عالم ، خودِ دنیا را هم یک رحم قرارداد که آیینه رشد و کمال هم رحمِ عالم نورانی و هم عالم جسمانی باشد تا حقیقت دو برکت که توأم با دو رحمت خداوند (رحمت رحمانی و رحمت رحیمیت خداوند)  باعث می‌شود که تداوم و کمال کامل شدن را در دنیا و آخرت درک کند. و انسان از دنیا رفته را مرحوم می‌گویند پس رحم ، ظرف پر اسرار خلقت است!

نکته قابل توجه : *رحم اول : در رحم نورانی ، رزق رحمت رحمانیت پروردگار عالم به مخلوقش (از انواع نعمت‌ها و برکات)  است که او را خلق فرموده و او در این دنیا ، مرزوق است تا از دنیا برود.

*رحم دوم : رحم جسمانی است که از بند ناف شکم جنین به رحم در شکم مادر وصل است و تغذیه می‌شود(مجرای وصل ؛ شکم به شکم) تا زنده و سالم به تکامل برسد ، تا تولد پیداکند.

*رحم سوم: در رحم دنیا ، دهان نوزاد به دهانه رزق دنیا وصل می‌شود(مجرای وصل ؛ دهان به دهان) . همانطورکه بیان شد انسان با استفاده از نزولات آسمانی تا معادن و گنج‌های دلِ کوه‌ها و اعماق زمین تا در دریاها و فضا و خورشید و ماه و ستاره‌ها و سیارات و همه موجودات و مخلوقات و خلاصه شب و روز و نهایت استفاده از بالقوه‌های وجودش تا به کمال قوا ، بالفعل شود و به مراتب بالای علمی و هنری و ارزشها و کمال انسانی ؛ مادی و معنوی برسد.

*رحم چهارم: نورانیت و استفاده از هدایت معنوی پروردگار عالم {که رسولان و پیامبران (ع) و معصومین(ص) و کتاب‌های آسمانی را برایمان فرستاد} تا به بلوغِ تولدِ نوزادِ عملِ صالح نایل شویم. که اینجا تغذیه از قلب عالم امکان ؛ صاحب الزمان (عج) به قلب مؤمنین است و مجرای وصل رضای خداست که بنده باید رضای دلش در محور رضای خدا و منطبق با آن شود تا از انحراف و سرکشی و طغیان محفوظ باشد و شیعه و محبّ واقعی شود (مجرای وصل ؛ قلب به قلب).

در اینجا خورشید و ماه ، رسالت و ولایتند و ستارگان ؛ امامزاده‌های نورانی ، افراد صدیق و شهید و مؤمنینی که با اعمال صالحشان و آثار نورانیشان ، مدد برای بندگان خدا هستند تا به کمال حقیقی برسند.

*رحم پنجم: اما در قبر، مجرای رحم برای رسیدن به تکامل بنده ، رحمتِ رحیمیتِ خداوند کریم است. خوشا به حال کسیکه این مجرا ، برایش مجرای وصل باشد که آنگاه نوزادِ عمل برایش می‌شود نورٌ علی نور و در بهجت و نعمت و تحت عنایت و پذیرایی خالق خود قرار می‌گیرد و هرگز برایش مشکلی نیست به کلام نورانی خداوند :لا خوفٌ علیهم و لاهم یحزنون. این همان بلوغِ 9 ِ نوزادی است که در رحم ِ 5 ِ نورانی بدون نقص و کامل در دنیای دیگر متولد می‌شود. اللهم الرزقنا   

عدد 5 و 9 در بیت ولایت

وجود نورانی و مبارک حضرت زهرا(س) خود ، بانوی آن منزل نورانی که جایگاه نزول وحی الهی است می‌باشد. که در اصل ظرف وجود نورانی اهل این منزل همه جایگاه و حقیقت وحی الهی و باطن قرآن عزیز و کلمة الله الاعظم و کلمه‌های طیبه پروردگار عالم هستند.بانوی دو عالم تنها وجود خانم در بین 14 نور مقدس(ص) است ؛ درواقع 13 معصوم(ص)،آقا و یک معصوم(ص)، خانم است.

تمام دایره خلقت در این نقطه نورانی منزل آل الله(ص) جمع شده است که محل محبط وحی و مختلف الملائکة یعنی محل رفت و آمد ملائکه و مجرای وصل عالم اسفل السافلین به اعلا علیین و عالم قرب و تمام اسرار ماکان و ما یکون و کأین (آنچه شده است و آنچه هست و آنچه می‌شود) است.

عدد ابجد کلمه دایره=220 و برابر با عدد ابجد کلمه طاهره است که این دایره ، صدیقه طاهره(س) است . جایگاه عددی کلمه دایره= 40 =طاهره است و عدد 40 یعنی اربعین ؛ یعنی حقیقت همیشه بهار که  این منزل ، محلّ طهارت و حقیقت خانه خدا و مسجدِ بالاترین سجده کنندگان خداوند است .

همانطورکه می‌دانید برای اولین و آخرین بار در دنیا فقط در مدت 8 سال در شهر مبارک مدینه ، 5 نور مقدس در این منزل جمع بودند و عدد 8 به عربی ، ثامن خوانده می‌شود و از کلمه ثمن گرفته شده که گرانبهاترین و وزین‌ترین وزنه‌های قیمتی عالم در این منزل بوده‌اند. در حدیث کسا خوانده می‌شود:

    هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها.(اللهم صلّ علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم)

بنابراین عدد 5 ، باطن این منزل بود{به وجود مبارک پنج تن(ص)} که به طول 9 سال ، خانم فاطمه زهرا(س) بانوی این خانه ، گنج 9 و 5 را ظاهر فرمود. درحالیکه 5 نور مقدس(ص) جمع بودند ، اما در بطن آقا امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است 9 ذریه معصوم(ص) قرار داشت یعنی می‌شود چهارده معصوم(ص) 14=5+9 .

نکته جالب اینکه اهلِ این بیت ، حقیقت حمد پرودرگار عالم هستند .و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد که جمع کننده تمام محتوای قرآن عزیز است ، 5 می‌باشد. و  سوره مبارکه کوثر که خداوند متعال در شأن و مقام بلند و نورانی خانم فاطمه زهرا(س) نازل فرموده ، عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 15 است یعنی جمع 1 تا 5(باطن حمد) می‌شود 15 (15=5+4+3+2+1) و تمام قرآن عزیز به یک معنا ، نامش کوثر است. از طرفی هم ضرب عدد  5  در 3  می‌شود 15 ! که وجود مبارک خانم فاطمه(س) ،  سومین مقام معصومیت را دارد.

آیا این نکته قابل توجه نیست که اگر اعداد 1 تا 15 را با هم جمع کنیم می‌شود 120 و این عدد برابر کلّ احزاب قرآن و برابر عدد ابجد حرف کلمه سین است و سین ، قلب قرآن است. عدد 15 هم برابر با جایگاه عددی حرف س به عدد ابجد 60 است و جالب توجه اینکه عدد ابجد نام مبارک ام ابیها هم 60(=س) می‌شود! که این عدد ، کلید حیات و عمر و طول زندگی تمام موجودات و ظرف حیات طپنده‌ی دنیاست. چنانچه عمر به ثانیه شروع می‌شود و 60 ثانیه برابر یک دقیقه و 60 دقیقه برابر یک ساعت است و یک  شبانه ‌روز  24 ساعت است که برابر با عدد ابجد کلمه وحی و همچنین اسم مبارک خداوند؛ احاطه است. و 24، عدد جامع می‌باشد . و جمع ارقامش 6 می‌شود 6=4+2 که جمع ارقام 60(=س) هم 6 می‌شود و عدد 6 ، بنیان ظاهری و باطنی خلقت است چنانچه خداوند یکتا درآیه4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:هوالذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام... .

و کتاب نورانی قرآن عزیز هم به حرف س (کلمه ناس) تمام می‌شود. حرف سین ، میزان حروف در الفباست و وجود مقدس 14 معصوم(ص) را آل یاسین می‌نامند زیرا میزان‌ترین و پاک‌ترین و مطهرترین انسان‌های عالم و الگوی بشریت هستند (الی یوم القیامة). عدد ابجد کلمه آل یاسین=162 و برابر با عدد ابجد کلمه انسان است که فقط این وجودهای مقدس، انسان کامل هستند. جمع ارقام 162 می‌شود 9 و ایشان ، بلوغ 9 انسانیت هستند.

در این دنیا هر کس به شریعت اسلام عمل کند و احکام و واجبات را با نیّت قلبی خالص برای رضای خدا انجام دهد این اعمال ، زندگی دنیایش را میزان می‌کند و به س می‌رسد. و اگر اعمالش با خلوص به آن عالم برسد و شایسته‌ی پاداش پروردگارعالم شود ، آنجا در بهشت به سین می‌رسد ، آنجا محلّ رسیدن عملِ باطنی قلبی به عالم قلب به میم و میزان کامل رضوان الهی است.

بنابراین قلب هر مؤمنی خانه خداست.شکل ظاهری قلب مثل 5 است.دختران در سنّ 9 سالگی مکلّف به انجام احکام واجب الهی می‌شوند.پس با بلوغِ  9 می‌توانیم وصل به قلب عالم امکان ؛ امام زمان(عج) شویم و وجه قلبمان را روبروی قلب کره زمین ؛ خانه خدا ؛ کعبه عشق‌ها و معرفت‌ها کنیم تا به تشیّع14نور مقدس(ص)  (14=5+9) ، در دنیا و آخرت وصل شویم

  

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۱۶:۰۱
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

و قل الحمدلله سیُریکم آیاته فتعرِفونها و ما ربّک بغافلٍ عمّا تَعملونَ.

 

 

عدد ابجد نام مبارک علی علیه السلام =110 ،  اینطور معنی می‌شود:

100=ق یعنی نگهدارنده و 10 همان گنج عشر یعنی 4روی 10 ؛ همان باطن 14 (سرّ گنج رسالت و ولایت) و تمام معنی نقطه ، عدد 10 به یک معنا جمع چهار رکن خانه خدا (10=4+3+2+1) و در جایگاه ارکان خانه خدا ؛ همانجایی که دیوار شکافته شد (رکن یمانی) است. عدد ابجد کلمه یمین=110 است و جمع کننده تمام اسرار و حافظ این اسرار است . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در تفسیر سوره مبارکه نبأ می‌فرماید:« نبأ عظیم ، وجود مبارک حضرت علی علیه السلام می‌باشد».  کسی که خداوند متعال به وجود مبارکش ، اسرار ندیدنی عالم بالا را در دنیا ، دیدنی فرمود (البته چشم‌های بینا و کاوش‌گر مؤمن و مخلص درک حقایق می‌کنند و می‌بینند).

درواقع یادآوری می‌کنم که هرجا نام مبارک امام علی علیه السلام برده می‌شود ، ایشان به همراه 11 ذریه معصومش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است. که امروز به تمام وجه ، مقامات امیرالمؤمنین علی علیه السلام در وجه وصی الحسن ؛ امام زمان علیه السلام جلوه فرموده است . امیدوارم امروز ، امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اولادش را تنها نگذاریم و از شیعیان و محبّین واقعیشان باشیم.

*جمع ارقام 110 برابر 2=ب است (2=0+1+1) . وجود مبارک آقا (که فرمود انا نقطة تحت الباء) ، حقیقت و جان عدد 2 است . در عربی حرف (ب) را (با) می‌خوانند. عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 که 11=2+9 (هو=11=حج) و جمع ارقام 11 می‌شود 2 (2=1+1) برابر حرف (با) ، پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام علی علیه السلام ، با با(یِ) امت و شیعیان هستند. {انا و علیّ ابواه امت}

 

 

وجود مبارک امام حسن عسکری علیه السلام

همانطورکه می‌دانید در دایره وجودهای مبارک چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین ، مرتبه مقابل مقام دوم از معصومین روبروی وجود مبارک حضرت علی علیه السلام ، امام حسن عسکری علیه السلام قرار دارد.

*حدیث درباره وجود مبارک امام حسن عسکری علیه السلام

در این قسمت حدیث زیبای معرفت وجود مبارک امام حسن عسکری علیه السلام را از قول شیخ محی الدین عربی علیه السلام بیان می‌کنم.

و قال الشیخ محی الدین : و علی البحر الزاخر زین المفاخر الشاهد لارباب الشهود الحجة علی ذوی الجحود مُعرّف حدود حقایق الرّبانیة مُنوّع اجناس العالم السُّیحانیّه عنقاء قاف القِدَم العالی عن مَرقاة الهمم وعاء الاَمانة محیطِ الاِمامة مطلع الانوار المصطفوی الحسن بن علی العسگری علیه صلوات الله المَلک الاکبر. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم.

ترجمه: تحیّات زاکیات از اهل قدس و ساکنین سماوات بر حقیقت مطهره‌ی نور باهر و بحر زاخر (زاخر یعنی بزرگوار ، لبریز ، سرشار ، شرافت زیاد ، نجابت و اصالت) ، زینت هرگونه مفاخر ، شاهد و دلیل مجسّم به مشاهدات ارباب شهود ، حجت و برهان حقایق ربانی ، قسمت کننده اجناس عوالم سبحانی ، عنقاء بلند پرواز کوه قاف که دامن پاکش بلندتر است از نیل مرقاه ( یعنی تیر هدف خلقت به هدف رسید) و ظرف (وعاء) نفیس امانت و بحر محیط امامت ، مطلع ( ظرف و جایگاه مشرق انوار شمس الشموس عالم) مصطفوی ؛ حسن بن علی العسگری علیه صلوات الله الملک الاکبر.

*وجود مبارک آقا ابا محمد ؛ حسن بن علی زکی عسکری علیه السلام از مفاخر عالم خلقت است. وجود نورانیش از نظر القاب مبارک معصومین علیه السلام ، دومین معصوم است که لقب ابامحمد را داراست و دومین معصومی است که نام مبارک حسن علیه السلام را دارد و وجود مبارکش ، اسرار امام حسن مجتبی علیه السلام {که دومین امام است} را افشا می‌کند چرا که هم نام و هم کنیه‌ی ایشان است و در عدد ابجد کلمه زکی هم 37 می‌شود که برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسن علیه السلام است که تمام اسرار اعداد را از اول تا آخر افشا کرد و خودِ 37 برابر عدد ابجد نام مبارک خدای مهربان یعنی اول است(رجوع شود به کتاب بلوغ سجده ؛ 9).

همانطورکه در کلام شیخ آمد که ایشان ، ارباب شهود و حجت و برهان محکم بر اصحاب جحود است و همچنین نیل مرقاة است یعنی به آرزو رساننده‌ی تیر هدف خلقت وهستی است که به اجابت می‌رسد به نام گل همیشه بهارش ؛ صاحب العصر و الزمان مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه) !

*وجود نورانی ایشان ، سیزدهمین معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و یازدهمین امام علیه السلام است که جمع عدد ولایی و معصومیتشان 24 می‌شود (24=11+13) و عدد 24 ، جامع جمع همه‌ی اسرار و اظهار (آنچه می‌خواهد به ظهور برسد) و انوار مشعشعه از همه‌ی شمس‌های وجود و اقمار ظهور است! و عدد 24 ، عدد جامع همه‌ی اعداد است پس وجود مبارک آقا (طبق حدیث) ، جامع جمیع المفاخرالشاهد لارباب الشهود است. چگونه می‌توانم وجود مبارکش را تعریف کنم که این حقیر از هر نظر ضعیف و کوچک و ناچیز هستم.

*عدد 24 در کتاب مهندسی خلقت به طور کامل توضیح داده شده است. عدد 24 یعنی تمام ساعات شبانه روز که برابر با عدد ابجد کلمه وحی و احاطه و کُدِ هستی است!

جمع اعداد 1 تا 24 ، برابر با 300 می‌شود . عدد ابجد کلمه صراط و فکر برابر با 300 است. و 300 ، برابر با عدد ابجد حرفِ ش است که صفت تفشی (افشا کنندگی) دارد و یعنی بلوغ تمام معانی و علوم هستی!

چنانچه وقتی حرفِ ش به صورت شین خوانده می‌شود ، عدد ابجدش برابر با 360 است که تمام دایره‌ی هستی به 360 درجه خلق شده و جایگاه عددیش 45 می‌شود {360=شین=45} که   برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم علیه السلام است یعنی ظرف علم الاسماء پروردگار عالم ! صورت اسمائی رحمانیت خداوند کریم و به قول امیرالمؤمنین علی علیه السلام که فرمود فکر نکن که تو جرم صغیری بلکه عالم کبیری. تمام عوالم در وجود حضرت آدم علیه السلام خلاصه شده است.  

پس در وجود مبارک امام یازدهم علیه السلام ؛ معصوم سیزدهم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ؛ حضرت ابا محمد حسن ابن علی زکی العسکری علیه السلام جمع الجمع ظهور اسمائی و صفاتی و مظهر احاطه وحی و انوار سماوی و ارضی ، متجلی شده است. او تنها وجودی است که فقط یک فرزند دارد و در حدیث آمده که زمان تولد مولود نورانیش ؛ حضرت مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه) هیچ مولودی در زمین به هیچ صورت متولد نشده است ! الله اعلم 

بنابراین تمام زیبایی‌های گنج توحید پروردگار عالم ، به نام مهدویت از دامن وجود مبارک امام حسن عسکری علیه السلام به تولد مولود موعودش ظهور پیدا می‌کند. چنانچه درحدیث بالا آمده است که ایشان ، عنقاء قاف القدم العالی می‌باشد.

می‌دانید که عنقا پرنده‌ایست استثنایی که به یک قول همان سیمرغ افسانه‌ای است که فقط در بلندای قله کوه قاف ، لانه دارد. اینجاست که هزاران معنی و ترانه‌ی الفاظ زیبای خلقت به دورنمای نگاه ولایی و معصومیت ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین از دامنه‌ی شروع خلقت تا قله‌ی افلاکی اسرار آفرینش به پرواز بلند عنقای قله‌ی قاف به وجود حسن بن علی عسکری علیه السلام به نمایش چشم‌هایی ظاهر می‌شود که جحودند یعنی هرگز به راه نمی‌آیند ؛ هرگز قبول نکرده و هنوز هم جحودند و پذیرا نمی‌شوند. به صورت نورِ بُرّایی که ظلمات جهل و هواپرستی و گناه و سرکشی و طغیان و ستمگری را به صبح صادق پاره می‌کند و سپیدی صبح مهدویت را تا قیامت بر عالمیان روشن می‌فرماید ، چنانچه ایشان مطلع فجر عالم است (مطلع الانوار مصطفویه).

*وقتی با جمع اعداد 1 تا 24 (در طول) عدد به 300 رسید افشاء این همه زیبایی باعث شد خلیفه وقت (معتمد عباسی) ، ایشان را در جمع لشکر و در پادگان محصور کند تا نور مبارک حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه) افشا نشود{امام عسکریعلیه السلامصاحب فرزند نشوند} ، ولی به حمد خداوند منان ، مولای ما صاحب العصر و الزمان صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعیندر سال 256 هجری که برابر با عدد ابجد کلمه نور است ، قدوم مبارکش در دنیا ظاهر و متولد شدند.و با انوار وجودش از همان بدو تولد ، آنها را به یأس و ناامیدی خواند. الحمدلله رب العالمین

*اما اگر بخواهیم بیشتر به معنای جمع ولایی و معصومیت امام عسکریعلیه السلام واقف شویم باید این عدد به حروف (در عرض) معنا شود{سیر اعداد در طول و حروف ، در عرض بیان می‌شود} یعنی اگر 300 را به حروف بنویسیم عدد ابجد سیصد=164 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است. آیا مگر غیر از این بود که تمام زیبایی‌ها را در این درس بنا بر احادیث زیبای نبوی خواندیم که از نقطه بود و جانِ آن ، نقطه‌ی زیر باء بسم الله یعنی امیرالمؤمنین علیعلیه السلام است و عدد ابجد حرف ب=2 و ملکش حضرت جبرائیلعلیه السلام می‌باشد.

نکته: عدد 164 (= سیصد) اینطور معنا می‌شود:

100=ق و حرفِ ق یعنی نگهدارنده و 64 ، برابر با عدد ابجد کلمه دین = ناجی = کلید = نوحعلیه السلام است. پس تمام زیبایی‌ها افشا شده است زیرا وجود مبارک امام عسکریعلیه السلام{و در‌واقع همه‌ی معصومینصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین} نگهدارنده دین هستند و هم کلید بهشت و کلید قرب الهی و فاتح الکتاب هستی و ناجی امّت هستند و فرزند امام عسکریعلیه السلام، منجی عالم بشریت است و همانطور که به وجود حضرت نوحعلیه السلام، قوم ستمگر و جحود و حرف نشنو! غرق شدند و کسانیکه با نوحعلیه السلامدر کشتی بودند زنده ماندند و پیروز شدند ، در زمان ظهور فرزند امام عسکریعلیه السلام، دوباره جهان فقط جای زندگی مؤمنان می‌شود و حکومت آقا ، حکومت نورانی است و عدل و داد برپا می‌شود.

پس ببینید این ولایت هم در ظهور طولی(عددی) و هم در ظهور عرضی (حروفی) ، اهداف خلقت را نمایان می‌کند. چنانچه در دعای استغاثه به امام زمان (ص) می‌خوانیم : ... و مُظهرِ الایمان و مُلقِّنِ احکامِ القرآن و مُطهّر الارض و ناشرِ العدل فی الطول و العرضِ ... .

*در ضمن اینکه وجود مبارک آقا ؛ سیزدهمین معصومصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است و عدد 13 برابر است با نام مبارک احد جلّ‌جلاله  و همانطور که می‌دانید هدف ، رسیدن به معرفت توحید خداوند است که اصل اول اعتقادی در اصول دین ما توحید است پس ظهور فرزند نورانیش  ، افشای اصل است!

و همچنین عدد 13 ، برابر است با جایگاه عددی حرفِ م  که هدف هدایت ، رساندن مردم به طهارت و حقیقت اربعین یعنی بهار شدن و سبز شدن زندگی انسانی است و زمان ظهور آقا ، افشاء اصحاب واقعی ایشان به 313 نفر است یعنی 300=ش ؛ افشاکننده‌ی کسانیکه به عددِ 13 ِ عمل رسیده‌اند! و امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام روز 13 رجب در خانه خدا متولد شده است.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

*عدد ولایی امام عسکریعلیه السلام 11 است که ایشان امام یازدهم می‌باشند. همانطور که عدد 11 را معنا کردم این عدد برابر اسم مبارک خداوند ؛ "هو" می‌باشد و خداوند متعال به پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: قل هو الله احد . و جمع اعداد 1 تا 11 برابر 66=الله جلّ‌جلاله است. سوره مبارکه توحید ، 66 حرف دارد! و عدد 11  برابر با کلمه "حج" که رسیدن به رضای او(هو) است ، می‌باشد آیا همه‌ی این زیبایی‌ها ، ظهور توحید ناب لا اله الا الله نیست؟! و رساندن به حقیقت هوئیت عالم نیست ؟! 

و عدد11 برابر اسم زیبای خداوند؛ "دوا" است . در واقع خداوند کریم ، دوا را در وجود دوازده امام معصومصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین زده است و آنها را ناجیان انسان‌ها قرار داده ! و امام دوازدهم در بطن امام عسکریعلیه السلام قرار دارد و جالب است که جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود 78 که برابر است با عدد ابجد نام حکیم خداوند یکتا!

و عدد 11 برابر حرف "یا" است که حرف انتخاب می‌باشد و دنیا ، بر سر دو راهی انتخاب قرار دارد. پس بیشترین سختی‌ها و ظلمت‌ها در زمان امام عسکریعلیه السلام بود زیرا کمتر کسی متوجه تولد جانشین ایشان شده بود و همین باعث شد که جعفر کذاب {از فرزندان امام هادیعلیه السلامو نسل پنجم امام جعفر صادق علیه السلام} بعد از شهادت امام عسکریعلیه السلام، خود را امام دوازدهم معرفی کند. اما چون امام حسن عسکریعلیه السلام به شیعیان خالص خود فرموده بودند که فرزند مبارکش (به سنّ 4 سالگی) تشریف فرما می‌شود و سؤالات آنها را آنطور که پدر بزرگوارش فرموده ، جواب می‌دهد و تمام مراسم غسل و کفن و خاکسپاری پدر را انجام می‌دهد ، با حضور ایشان دیگر هیچ شکی برای کسی باقی نماند و جعفر کذاب رسوا شد. 

*ایشان در دایره خلقت ، وجود مبارکش ثابت است : در دایره معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، مقابل معصوم دوم ؛ امام علیعلیه السلامو در دایره ائمه طاهرینعلیهم السلام، مقابل امام دوم ؛ امام حسن مجتبی علیه السلام می‌باشد. و به ولایت ، مطلع انوار است از عشای عالم وجود در زمان امام حسن مجتبیعلیه السلامتا طلوع نور صبح ولایت امام حسن زکی عسکریعلیه السلام! { عشای عالم در گنج از حسن علیه السلامتا حسنعلیه السلاماست}

*نام مبارک ایشان ؛ حسنعلیه السلامو کنیه مبارکش ؛ ابا محمدصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است. ابا در عربی به دو صورت معنی می‌شود : 1- پدر  2-زینت . امام عسکریعلیه السلام، هم پدرِ محمد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است {نام زیبای فرزند نورانیش در دوران غیبت م ح م د خوانده می‌شود} و هم زینتِ وجود مبارک حضرت محمدصلی الله علیه و آله و سلم است. زیرا جلوه‌ی تمام نمای کلّ رسالت حضرت محمدصلی الله علیه و آله و سلم  را که قرآن کریم است به بهترین صورت حسن{وصی الحسنعلیه السلام}  ، در ظهور وجود مبارک موعود عالم در تمام جانِ دنیا ظاهر کرده و انشاءالله با ظهور فرزند گرامیش اهداف خلقت که از مجرای رسالت 124000 پیامبر بزرگوار و مخصوص پیامبر گرامی اسلام و اوصیائشصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعینبه دست مبارک امام زمان(عج الله تعالی فرجه) رسیده ، به جلوه‌ی حکومت نور ، جانِ بهشت را برقرار می‌فرماید. چنانچه ایشان وصی الحسن و الخلف الحجة عجّل الله تعالی فرجه الشریف هستند.

*وجود مبارک امام حسن عسکریعلیه السلام، هشتمین فرزند از ذریه‌های مطهر امام حسینعلیه السلام است. درحالیکه ایشان ثمن گنج ولایت است که در بطنش نهمین ذریه‌ی مطهر امام حسینعلیه السلام؛ مولا و سرورمان ؛ امام زمان(عج الله تعالی فرجه) قرار دارد همان که به وجودش ، پرده از همه‌ی اسرار برداشته می‌شود.

*وجود مبارک امام حسن عسکریعلیه السلامدر هنگام تولد به عدد 2 ، به دنیا آمده‌است ؛ یک وجود مبارک خودش و دوم در بطنش ؛ نور چشمش و نور چشم همه‌ی انبیا و اولیاء و معصومینصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین؛ امام زمان(عج الله تعالی فرجه). اگر همانطور که عدد 2 را معنی کردم ، خوب دقت کنید مقام شامخ مولا را درک خواهید کرد! زیرا او حقیقتی از حقایقِ باء بسم الله است و در مقام ثانی از نام مبارک حسنعلیه السلام، سبزکننده‌ همه‌ی گل و میوه‌های گنج رسالت و ولایت می‌باشد. چنانچه در حدیث شیخ محی الدین رحمه الله فرمود: معرّف حدود حقایق الرّبانیه منوّع اجناس العالم السُّیحانیه عنقاء قاف القدم العالی. خوب در معانی دقت بفرمایید! حال متوجه می‌شوید که چرا دشمن زمانش(معتمد عباسی لعنه الله علیه) ایشان را در پادگان قرار داد تا فرزند گرامیش؛ میوه دلش به دنیا نیاید! چون تنها ظرفی که وعاءِ آل محمدصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است ، وجود مبارک اوست که می‌تواند چنین ثمن گرانمایه‌ای را به جهانیان برساند.

*عدد معصومیت امام عسکریعلیه السلام، 13 است که ایشان معصوم سیزدهم می‌باشند. همانطورکه ذکر شد 13=م=40 و 13 ، برابر است با نام مبارک "احد" جلّ‌جلاله . و لقب مبارک ایشان ، "زکی" می‌باشد که عدد ابجدش 37 است و این عدد ، اسرار گنج نام مبارک "اول" پروردگار عالم است که همه ظهورات ، مظهر نامِ اولِ ربّ العالمین است.

و جالب اینکه اگر اعداد 1 تا 13 را با هم جمع کنیم 91 می‌شود که برابر عدد ابجد نام زیبای "کامل" و "کمال"(مطلق) خداوند و برابر "کلام" زیبای اوست و جمع ارقام 91 می‌شود 10(10=1+9) که همه‌ی گنج عشر است. پس ایشان وعاء(ظرف) الامانة و محیط الامامه  و مطلع الانوار مصطفویه  می‌باشد.

*مقام ایشان در ایام هفته : روز پنجشنبه متعلق به وجود نورانی امام حسن عسکریعلیه السلام می‌باشد. این روز در ایام هفته روز رحمت است ، هم اموات از رحمت آن بهره می‌برند و هم زنده‌ها البته اگر قدرش را بدانند! عدد 5 ، عددی است که همه اعداد را در بطن خود حاضر کرده و در جمع اعداد 1 تا 5 جلوه دهنده‌ی تمام زیبایی‌های خواص و عوام یا به قولی ظاهر و باطن است که 15 می‌شود (15=5+4+3+2+1) که جایگاه عددی حرف س=15 است که میزان حروف و قلب قرآن با ندای پروردگار عالم به پیامبر بزرگوارش به نام "یس" است .

پس ابا محمد حسن بن علی العسکریعلیه السلام ؛ زینت قلب پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و جلوه دهنده حیات قلب عالم به زیبایی نام مبارکش ؛ حسنعلیه السلامکه سبزی و حیات گنج قرآن ، و قلب طپنده‌ی ولایت و رسالت را به طپش حیات واقعی‌اش ، افشا و احیا می‌کند. و جمع ارقام 15 می‌شود 6 (6=5+1) و جمع عدد ولایی و معصومیت ایشان 24 است که در جمع ،6 می‌شود(6=4+2) و عدد 6 ، رمز خلقت تمام آسمان‌ها و زمین و کلّ دنیاست {آیه 4 سوره مبارکه حدید:هو الذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام...}.

در بطن جامع ایشان ، جمعه ظاهر می‌شود . یکی از نام‌های امام زمان (عج الله تعالی فرجه) جمعه است! و همانطورکه توضیح داده شد جمع جمیع زیبایی‌ها و اهداف خلقت و انوار نورانی پیامبرانعلیهم السلام و امامان معصومصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را ظهور و جلوه می‌دهد. عدد ابجد کلمه جمعه=118 و برابر عدد ابجد نام مبارک حسنعلیه السلاماست که 100=ق یعنی نگهدارنده و 18=حی می‌باشد. جمعه به جمیع حُسن‌ها ، حیات طیب را تا قیامت و حتی در بهشت نگه می‌دارد. جمع ارقام 118 برابر 10 می‌شود که همان گنج عشر است که دین را و توحید را و اسرار و معارف را و عالم را به حسن  سبزی و حیات طیب را چه در دنیا و چه در قیامت و در بهشت نگه داشت.

خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنه فله عشر امثالها... . اگر کسی با خودش عمل حسن را (تا قبر) بیاورد پس به او عدد 10(گنج عشر) را به مثل (اول خلقت) می‌دهم. بنابراین اینجا جمعه را به حقیقت درک کنیم و پنجشنبه ، باطن جمعه را! درحقیقت مزد هر بنده‌ای در هفته(که حمد است) اگر حامد باشد ، جمعه را اهدا فرموده که عید مسلمانان خوانده می‌شود و درواقع عشرُ امثالها است و همینطور در زمان ظهور آقا ، جلوه‌ی کامل عشرُامثالها به همه‌ی مؤمنین در همین دنیا عنایت می‌شود. اللهم الرزقنا

عدد 2 در اسرار ولایت دومین امام ؛ امام حسن مجتبیعلیه السلام روبروی امام حسن عسکری علیه السلام

درواقع به نوعی ولایت امام حسن علیه السلام به عنوان دومین امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین، سرسبزی حقیقت حیات سبز حرفِ بِ بسم الله الرحمن الرحیم است. زیرا احیاء واقعی انسانی و تکامل و حقیقت حیات تکوینی و حیات تشریعی را در دنیا و آخرت سبز و حیات و جلوه می‌دهد . و به گل و میوه‌ی حقایقش می‌رساند. پس لازمه ظهورِ باء ، امام حسن علیه السلاماست ؛ او که خود سبز پوش آل محمد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین می‌باشد.

معانی از نام مبارک امام حسن علیه السلام

وجود مقدسش سبزپوش آل پیامبرصلی الله علیه و آله، سید جوانان بهشت است. وجود مقدس آقا ، سبط اکبر اهل بیت پیامبرصلوات الله علیهم اجمعین است. و ایشان نتیجه زحمات پیامبران از حضرت آدمعلیه السلام و اوصیایشان تا وجود مقدس پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علیعلیه السلام و فاطمه زهراسلام الله علیها است یعنی به وجود آقا امام حسنعلیه السلام ، درخت طیبه که در کتاب مبارک قرآن آمده است {آیه 24 سوره مبارکه ابراهیم:کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء} ، سبزی خود را جلوه داد و درخت ولایت ، شاخه و برگ خود را ظهور داد و روی این سبزی‌هاست که گل و میوه ظاهر می‌شود زیرا ادامه‌ی شاخه سبز ، گل می‌شود که گل و میوه‌اش ، امام حسین علیه السلاماست. لازم به تذکر است که در اصل ، نام مبارک هر دو بزرگوار ، حسنعلیه السلاماست {درعرب دو برادر که هم نام باشند ، در نام برادر کوچک‌تر یک یاءِ مصغر می‌گذارند ، پس می‌خوانند: حسین(ع) یعنی حسنِ کوچک}.

*عدد ابجد اسم مبارک حسنعلیه السلام=118 است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم می‌شود 10 (10=8+1+1) پس ایشان ، حقیقت گنج عدد 10 و در واقع 4روی10 می‌باشد .از طرفی هم ایشان ، معصوم چهارم است {همان گنج عشر و 4 روی 10} و دومین امام معصوم است که عدد ابجد حروف دو=10 است (د=4 + و=6=10) پس ایشان ، راز عدد دو می‌باشد! درضمن که جمع عدد ولایی ومعصومیتشان 6=4+2 می‌باشد ، و عدد 6 ، راز خلقت و سبز شدن آفرینش در دنیاست.

بهترین عمل ، نماز است و مجرای نماز ، الِفِ عالمِ وجود یعنی امام زمانصلوات الله علیهم اجمعین است. انسان در سجاده عبادت با نماز به امام خود وصل می‌شود. اینجا لازم به توضیح است که تمام عوالم از سِرّ تا سِفل ، واسطه‌اش الفِ وجود است.در این مجراست که انّالله و انّا الیه راجعون است ؛ تمام روزی و تمام اراده و مشیت پروردگار عالم و تمام برکات اسماء الحسنی و عنایات تجلی و ظهور دارد. این باطن که مجرای وحی نامیده می‌شود و گیرنده روزی کنزالله و به عنوان سبزکننده آن کریم اهل بیت ؛ حسن ابن علیصلوات الله علیه است.

کنیه نازنین ایشان ؛ ابا محمد است زیرا همانطور که بیان کردم: ایشان ، جلوه دهنده همه آنچه که اراده و مشیّت پروردگارعالم به آن قرار داشت که از گنج الهی یعنی الِفِ وجود مقدس  پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم جلوه کند ، می‌باشد و در واقع جان قرآن را سبز کرد و بر همه عالمیان زینت بخشید. پروردگار عالمیان به رسول گرامیش  فرمود من محسن هستم و نام حسن را از نام خود می‌گذارم. پس سبط اکبر خانواده مطهر اهل بیت عصمت و طهارت ، حسنعلیه السلام نام گرفت. پدربزرگوارشان آقا ابالحسن علی ابن ابیطالبعلیه السلام است. نام مبارک امام حسینعلیه السلام هم درواقع حسن می‌باشد و چون 9 ذریه در بطن اوست پس همه‌ی وجودهای مقدس ائمه طاهرینصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین، حسن هستند. در واقع وجود مقدس آقا امام زمان(عج الله تعالی فرجه)  ؛ این باطنِ حسنعلیه السلام است که ایشان ، وصیّ الحسنصلوات الله علیه است.

رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم خود ، هم خُلق حسن و هم خَلق حسن و هم برای همه عالمیان اسوه حسن است (الی یوم القیامة) و خانم دو عالم ، حسنه است که باید در دنیا و آخرت از ربّ مهربانمان بخواهیم که حیات حسنه را در دو جهان به ما عنایت بفرماید (انشاءالله) . ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار.

عدد ابجد امام حسنعلیه السلام=200

عدد ابجد نام زیبای امام حسنعلیه السلام=200 می‌باشد که برابر با تعداد آیات سوره مبارکه آل عمران است . آل عمران به معنای خانواده آبادانی می‌باشد. جالب است بدانید حقیقت اسرار آل عمران ، وجود مبارک پیامبر گرامی اسلام و خانواده نورانیش می‌باشد (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم) که جانِ آبادانی آن به وجود سبزپوش آل پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم ؛ ابا محمد حسن بن علی علیه السلام ظهور پیدا کرده است. که به نامِ نامیش ، تمام عالم خلقت در صورت حسن ، و به هدف حسن ، و به مقصد حسن ، و در جلوه حسن ، و در ملاحت حُسن حسن ، و نمره قبولی و 20 حسن ، و پاداش حسن ، و جایگاه و قرب حسن جلوه کرده است! و خداوند باریتعالی پس از خلق صورت جسمانی آدم علیه السلام ، به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرمود. پس چون خلقتش در صورت حسن می‌باشد به خود ، تبریک اَحسن فرمود.

و از طرفی برابر با عدد ابجد حرف ر است که صفتش ، تکریر است و این صفتِ فعل اعمال است در دنیا! یعنی تکرار می‌شود چه در مخرج زبانی و چه در صفات فعلی ؛ مثل اینکه کنار کوه فریاد بزنیم که همانجا انعکاس صدای خود را می‌شنویم. پس در همین دنیا ، انعکاس اعمالمان به خودمان برمی‌گردد.

بنابراین اگر در زندگی ، عمل ما حسن باشد پس جوابش هم به حسن به ما برمی‌گردد. خداوند یکتا در آیه 60 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید :هل جزاءُ الاحسان الا الاحسان. آیا جزای خوبی ، جز خوبی است؟ ریشه کلمه احسان خداوند ، حسن است.

*و زیباتر اینکه عدد ابجد نام مبارک "امام حسن"علیه السلام=200 برابر عدد ابجد کلمه عقل است .آیا این مهندسی ، احسنت ندارد که انسان ، دارای عقل است و خلیفه الله در دنیا است! و بدن انسان هم شامل 200 استخوان است { البته برخی جاها گفته می‌شود 206 تا که درواقع بدن 6 قسمت شده و به 200 تا وصل هستند}.

 خلاصه امیرالمؤمنینعلیه السلام فرموده که اگر خدا می‌خواست عقل را بصورت مردی خلق کند آن صورت حسنعلیه السلامبود.

یعنی کسی که عاقل باشد به زندگی و عمل حسن دست پیدا می‌کند و نتیجه حسن ، نصیبش می‌شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید:  مَن جاء بالحسنه فله عشرُ امثالها ؛ هرکس با خودش عمل حسن بیاورد ، پاداشِ عشرُ امثالها دارد. پس قبولی ، به نتیجه‌ی حسنعلیه السلاماست.

جالب است که جایگاه عددی نام مبارک امام حسنعلیه السلام=65 و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا است.امام حسنعلیه السلام؛ سبزپوش آل پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم و کریم اهل بیتصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است. خوب دقت کنید! پروردگار عالم ، دنیا را در جایگاه حسنعلیه السلامخلق فرمود زیرا آنچه به مخلوقاتش (مخصوصا انسان) داده است ، همه در مجرای  حسن یعنی بهترین است ، چنانچه در خلقت انسان به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرموده است. پس انسان هم در مجرایِ حسن خلق شده است . درواقع یعنی سبز! یعنی زنده! یعنی بدون نقص! یعنی حی و سالم! یعنی با سرنوشت و آینده و توان‌های عالی ... .

 

"عمل حسن" و "عشر امثالها" یعنی چه؟

عمل حسن یعنی عمل سبز یعنی عمل زنده ، سالم ، شاداب ، بدون عیب و بدون آفت ، عمل کامل ، عملی که وصل به امام زمانش باشد همانطور که در قسمت رکوع بیان شد که در نماز جماعت ، نقطه وصل مأموم به امام ، رسیدن به رکوع امام است. در این صورت ، عمل سبز می‌ماند چون از شاخه جدا نشده و فُرادا نیست. پس اگر به این شکل عمل تا دم قبر آمد ، خداوند مزدش را عَشرُ امثالها می‌دهد.

*عشر امثالها یعنی چه؟ حرف ر به عدد ابجد 200 ، برابر با نام مبارک "امام حسن"علیه السلام می‌شود و جایگاه عددیش 20 است که اگر اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم می‌شود 210 که برابر با نام مبارک "امام حسین"علیه السلام است! کسی که به عدد 10 متولد شده ، کسی که با 9 ذریه معصومصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعیندر بطنش متولد شده است. پس میوه حسنعلیه السلام، حسینعلیه السلام است . و اینجا معنی عشرُامثالها را بخوبی متوجه می‌شوید که اگر عمل حسنعلیه السلامرا تا قبر بیاوری ، مزد حسینعلیه السلاممی‌گیری که تا ابد غنی باشی. و بعبارتی یعنی همه نعمت‌ها را به تو می‌دهم و در آخر مجرای گنج وجود ؛ (الِف) را باید حسن یعنی نیکو و سالم به آخرت منتقل کنیم تا میوه 1000 دانه (اَلْف)آنجا بدستمان برسد. یعنی عمل باید سبز بماند.

چرا عدد 1 تا 20 جمع می‌شود؟! زیرا مثلا یک دانش آموز در امتحان املا باید تمام نوشته هایش از 1 تا 20 بدون غلط باشد ، تا نمره‌اش 20 شود{منظور تکلیف است که در دنیا ، باید بدون غلط انجام می‌شده} پس این نمره از سایه (شجره) درختِ عمل در فعل ستون دین ؛ نماز حقیقی ظاهر می‌شود که با وصل رکنِ رکوع ، به مقام سجده می‌رسیم {رکوع ، رکن 4 است که 10=4+3+2+1 پس نمره  10 را با رکوع می‌گیریم و قبول می‌شویم و سجده ، عشرُامثالهاست یعنی 10 نمره بعدی که نمره 20 حاصل می‌شود!}

بنابراین وقتی می‌خوانیم وجود مبارک امام حسنعلیه السلام، چهارمین معصوم در مرتبه ظهور نوری در عالم اسرار است پس عظمت عدد 4 ، تمام گنج عشر است و جمع 1 تا 4 می‌شود 10 و خداوند متعال برادر امام حسنعلیه السلام را که هم نام اوست به عدد 10 متولد می‌فرماید. و این عددِ حرفِ ی است که درواقع نام ایشان همان حسن(ع) است که یاء صغیره گرفته ؛ حسـیـــن(ع) خوانده می‌شود. 

نام حسنعلیه السلام؛ هدیه‌ی جرائیلعلیه السلام

جنبه دیگر سیر نزولی نام مبارک حسنعلیه السلاماست : روایت از امام صادقعلیه السلام است که جناب جبرائیلعلیه السلام، نام حسنعلیه السلام را در حریری از پارچه‌های بهشتی به رسول‌اللهصلی الله علیه و آله و سلم هدیه داد و نام حسینعلیه السلام را از نام حسنعلیه السلام برگرفت و مشتق نمود.{معانی الاخبار.ص58}

جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: حسنعلیه السلام را به این نام نامیدند ، چراکه به واسطه‌ی احسان خداوند ، زمین و آسمان برپا شده است و حسنعلیه السلام برگرفته شده از احسان می‌باشد. علیعلیه السلام و حسنعلیه السلام؛ دو اسم از اسماءالله هستند و حسینعلیه السلام، مصغّرِ حسنعلیه السلام است.{حلیه ‌الابرار فی‌احوال محمدوآله الاطهار علیهم‌السلام . ج4. ص20} یعنی درواقع اگر قرار باشد احسان خداوند که سبب قوام آسمان و زمین است مظهر و تعیّن خارجی داشته باشد ، آن مظهر ، وجود ذی جود امام مجتبیعلیه السلام است و به همین دلیل او را حسنعلیه السلام نامیدند.

وجاهت حورالعین از نام حسنعلیه السلام

دو جنبه در اسم مبارک حسنعلیه السلام وجود دارد : یکی جنبه سیر صعودی و دیگری در سیر نزولی. روایت این است که در بهشت بر پیشانی حورالعین نوشته شده الحَسَن {جامع الاخبار (شعیری) ص42) . درواقع معنی حدیث آن است که اگر حورالعین وجاهتی(زیبایی) دارد ، آن از نام زیبای حسنعلیه السلام است! یعنی درخشندگی و نور صورت حورالعین که فرمودند اگر سفیدی ساق او بر اهل زمین نمایان شود ، همگی قالب تهی می‌کنند ، حاصل نام مبارک حسنعلیه السلام است.

 روز قیامت که روزِ بُروز واقعیات است (إذا وقعت الواقعه) ، سِرّ این اسم بر ملا می‌شود! درواقع حورالعین که اصل وجودش از نور امام حسینعلیه السلامخلق شده ، وجاهت و نورانیت چهره‌اش از نام امام حسنعلیه السلاممی‌باشد. {نورُ الجنّةِ  و الحور العینِ مِن نورِ الحسینعلیه السلام و نورُ الحسینعلیه السلام مِن نورِالله و الحسینعلیه السلام أفضل مِن الجنّةِ و الحور العین ....یعنی : نور بهشت و حورالعین از نور حسین(ع) خلق شده و نور حسین(ع) از نور خداوند است پس حسینعلیه السلام ؛ افضل از بهشت و حورالعین می‌باشد (بحارالانوار. ج25. ص16) }

*امام حسنعلیه السلامو امام حسینعلیه السلاممظهر رحمت الهی هستند

پس رکوع واقعی ، شکرانه رحمت خاص پروردگار عالم است به عام مردم . غیر از رزق ظاهر برای بندگان از عمر و سلامتی و عقل و علم و تمام برکات زندگی در دنیا از نزولات آسمانی و روییدنی‌ها و حیوانات و حتی تسخیر انسان برهمه‌ی مخلوقات ، رزق باطنی و عالم آخرت است که پیامبران و کتاب‌های آسمانی و چهارده نور مقدس معصومصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین هستند که برای شکر و حمد خداوند که خاصّ ذات اقدسش از مجرای وجود مبارک حسنعلیه السلامکریمانه روزی داده و به تبعیت و شیعه شدن وجود مبارکش ، باید در مقابل پروردگار عالم راکع شویم.

و چنانچه بخواهیم از میوه و ثمره‌ی این نعمت‌ها در قیامت هم بهره‌مند شویم باید صفت رحیمیت پروردگار عالم که اسمِ عام خداوند است و مخصوص خاص وجود مؤمنان در آخرت است را از مجرای انوار اباعبدالله الحسینعلیه السلام در قیامت دریافت کنیم.

در باطن آیات 19 تا 22 سوره مبارکه الرحمن ، تولد لؤلؤ{امام حسنعلیه السلام} و مَرجان { امام حسینعلیه السلام} در بیت ولایت نهفته است! در این سوره سخن از رحمت است و لذا بحث فبأی آلاء ربکما تکذبان (پس کدامین نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید) بیان شده است . و ارتباط رحمت به وجود مبارک خلیفه‌های برحق پروردگار عالم ظهور و بروز می‌کند. چنانچه محبت به امام حسینعلیه السلام تقریباً شامل عموم مردم است اما محبت به امام حسنعلیه السلام، خاص است. خصوصیاتش خاصّ وجود مبارک خودش می‌باشد ؛ وجود مبارکش را کریم اهل بیتصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین می‌خوانند!

و امام صادقعلیه السلام می‌فرماید:{کتاب المصباح للکفعمی.ص317}عن ابی عبدالله(ص) فی قوله: "یؤتِکم کفلَین مِن رَحمتِهِ" قال الحسنعلیه السلام و الحسینعلیه السلام. در تفسیر آیه 28 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: به خدا ایمان بیاورید تا به شما دو سهم از رحمت خود را بدهم . فرمودند منظور از این دو سهم از رحمت ، حسنعلیه السلام و حسینعلیه السلام هستند. هر دو رحمت الهی هستند.

به یک اعتبار امام حسنعلیه السلام؛مخزن رحمت رحمانیه و امام حسینعلیه السلام ؛ مظهر رحمت رحیمیه می‌باشد. چراکه امام صادقعلیه السلام فرمودند: الرحمنُ اسم خاص بِصفَةِ عامَّةِ و الرحیمُ اسم عام بِصِفَةِ خاصّه. یعنی رحمان ؛ اسم خاص است به صفت عام و رحیم ؛ اسم عام است به صفت خاص.

*در امام مجتبیعلیه السلام نسل امامت تجلی نکرد و جلوات عصمت زهرایی در او متجلی شد (اسم خاص) اما لطف و کرمش فراگیر بود(صفت عام) به نام کریم اهل بیتصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین می‌شود باطن رکوع. و درواقع نماز که ستون دین است به رکعت خوانده می‌شود و اتصال پیدا کردن مأموم به امام جماعت فقط به رکوع است. پس خاص می‌شود و رکن رکوع در هر رکعت فقط یکی است و در آن نباید شک باشد والا نماز باطل می‌شود.

وجود مبارک امام حسنعلیه السلام؛ باطن سبزی عالم

حال درمی‌یابیم که وجود مبارک امام حسنعلیه السلام پایه و اساس و رکن حیات طیب را بر همه عالمیان ظهور داد.

تقریبا هر سبزی در دنیا به خاطر داشتن ظاهراً ماده کلروفیل ، کمی تلخی دارد. در عالم بالا تمام تلخی سبزی‌های عالم را در یک جام کردند و امام حسنعلیه السلام ، یک تنه نوشید(بابی انت و امی و نفسی و مالی و اولادی)! و اوست که در زمان خلافتش که 10 سال است ، برای اصلاح ریشه دین در جامعه که انحرافات معاویه‌ها در آن نفوذ نکند ، صلح را انتخاب کرد ( ریشه کلمه صُلح از صَلَحَ  است که به یک معنی یعنی اصلاح کردن)!

و در مقابلش قاتلی ملعونه به نام جعده در منزلش آمد که زهر جفا را به تدریج به وجود مبارکش می‌خوراند و هربار حضرت کنار مرقد مطهر جدّ بزرگوارش ؛ پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم می‌رفت و شفای خود را می‌گرفت تا درنهایت سمی را نوشید که تمام جانش را مسموم و جگرش را پاره پاره کرد (لعنة الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین الی یوم القیامة)

اما تعریف زیبای دیگری هم در این سَم نهفته است : چون درخت ، مظهر ایثار و از خود گذشتگی است . هر درخت سبزی ، سموم هوا را می‌خورد و اکسیژن و هوای پاک را به کسانیکه در اطرافش هستند عنایت می‌کند و حیات سبز خود را به آنها انتقال می‌دهد.

بنابراین وقتی امر خداوند برای نماز شد : أقم الصلوه ، پس درواقع  نمازی که سبز شود و شاخه و ریشه دهد ، برای مؤمن تهویه هوای بهشتی را عنایت می‌کند و اینجاست که نماز واقعی می‌شود : تنهی عن الفحشاء و المنکر.

امام حسنعلیه السلام، حامل تمامِ گنج عشر می‌باشد و عدد ابجد نام مبارکش 118 است که معنی می‌شود به 18+100 : عدد 100 برابر حرف ق یعنی نگهدارنده و عدد 18 برابر با کلمه حی یعنی زنده است. پس عدد 118 یعنی نگهدارنده حیات سبز! و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+1+1).

حال خوب دقت کنید که جایگاه نام مبارک حسنعلیه السلام=37 است که جمع ارقامش همان 10 می‌شود(10=7+3) و این عدد برابر با نام مبارک خداوند ؛ اول است و اسرار همه اعداد و حروف از این عدد ، ظاهر می‌شود( یعنی همه شاخه و برگ‌های گنج سبز قرآن و کتاب‌های آسمانی) 

{همانطورکه در کلاس اول ، حروف و عدد برای بچه‌ها تفهیم می‌شود و پایه وصل کردن حروف و به معنا رسیدن را یاد می‌گیرند و شمارش اعداد را هم می‌آموزند. و همه‌ی خزانه علم در پایه حروف و اعداد ظاهر می‌شود}.

و عدد 37 برابر با عدد ابجد کلمه زکی یعنی نورانی است.{در دایره ولایت ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین ، امام حسن زکی العسکریعلیه السلام روبروی امام حسن مجتبیعلیه السلام قرار دارد}.

آیا عدد 37 اعجاز سلامتی انسان نیست؟! که درجه حرارت بدن سالم باید 37 درجه باشد ! پس از بدن سالم هر نوع تحرک صحیح ، فکر صحیح و زندگی سالم و سبز برمی‌خیزد و انشاءالله با عمل سالم و صالح ، آخرت خوبی هم ظاهر می‌شود و این آیه مبارکه ، معنای سلامت است : ...ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النار ؛خدایا ما را از نعمت‌های دنیا و آخرت بهره‌مند گردان و از شکنجه و عذاب آتش دوزخ نگاهدار(آیه 201 سوره مبارکه بقره)

نکته دیگر اینکه تنها نام مبارک حسنعلیه السلام است که در آیات قرآن کریم به عدد ابجد اسم مبارکش یعنی  118 بار ، نام حسن و مشتقاتش آمده است.و جالب اینکه نام زیبای حسن علیه السلام فقط در آیه 37 سوره مبارکه آل عمران (...بقبول حسن...) یعنی در جایگاه عددی نام حسنعلیه السلام، آمده است!!!

وجود مبارک امام حسنعلیه السلام؛ باطن رکوع

رکن چهارم نماز، رکوع است .اینجا گنج بهاری شدن و طلیعه به اربعین عمر رسیدن ،  به ثمره‌ی گنج دانه درون اظهار می‌شود! درحقیقت نماز به رکوع ، شماره می‌شود و به رکعت‌هایش خوانده می‌شود.

و رکوع ، تعلق به وجود مبارک امام حسن مجتبی علیه السلام دارد.و عدد 4 ، برابر حرفِ د است که شکل ظاهر(د) ، آن هم رکوع است و دلیل خلقت است و آقا ، سبزپوش آل پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نامیده می‌شود و جلوه حیات سبز عالم خلقت و تجلی اسم حی پروردگار عالم در صفتِ رحمانیت خالق یکتا و بی‌همتاست. درواقع یکی از اسماء خداوند ، دال است.

پس در حقیقت اسرار نماز در رکوع ظاهر شد زیرا گنج ریشه و تنه و اسرار درون ریشه و تنه ؛ همان حملِ ظهور شاخه از تنه درخت ؛ جایی که محلّ وتر و اتصال حیات شد تا سبزی خود را نشان دهد و جایگاهی که رزقِ باروری میوه را بر شاخه ضمانت می‌کند و باعث تداوم حیات میوه در دانه‌هایش می‌شود.

چنانچه رکوع ، رکن چهارم نماز شد پس بنا بر درس‌های گذشته عدد 4 ، پایه‌ی ارکان خلقت و از عالم عرش و حتی بالاتر از عرش ، اسماءالحسنی الهی تا عرش و کرسی و چهار رکن عالم بیت المعمور، تا 4 رکن خانه مبارک خدا ؛ کعبه (مسجدالحرام) و تا 4 فصل سال و 4 رکن عناصر خلقت عالم و مخصوص خلقت انسان‌ها (آب ، آتش ، باد و خاک) و تا 4 منظور و هدف قیام اباعبدالله الحسین(ع) (قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر) ، تا 4 عمل اصلی در ریاضی که حساب و اعداد ، اعمال ماست که یا ضرب است و یا تقسیم ، یا جمع است و یا منها ، تا در 4 ستون بدنمان و ... ، تا 4 گوشه قبر و انشاءالله 4 ستون و پایه ارکان بهشت که تا 4 ، ظهور پیدا نکند سقفی هم برای امن وامان شدن نیست.

پس دنیا هم بر پایه‌ی4 (اربع ؛ ربیع و اربعین) خلق شد که درواقع همه در حال رکوع به پروردگار عالم هستند و همه‌ی رکوع ، تعظیم به حمد خداوند کریم است. و سفره کرامت در حقیقت رکوع ظاهر می‌شود. و رزقِ رحمانیت بر سراسر همه‌ی ارکان هستی حاصل می‌شود.

*چنانچه از جمع اعداد 1 تا 4 (10=4+3+2+1) عدد 10 بدست می‌آید و درواقع 4 روی 10 ؛ همان خزانه گنج عشر و وجود مبارک 14 معصومصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعیناست که همه در صورت و سیرت ، ظاهر و باطن ، حسنعلیه السلامخلق شده و تجلی کرده‌اند و همه برای مردم ، اسوه حسن هستند (الی یوم القیامة).

پس درواقع عدد 4 که برابر حرف دال است ، در حقیقت دلیل خلقت وجود مبارک 14 معصومصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین هستند و این عزیزان ، شاخه سبز و پربار درخت ولایت و رسالت را ظهور داده‌اند، آنها هستند که همه بندگان خدا را احیا کرده و زندگی سالم دنیا و آخرت را می‌بخشند . پس اینجاست که معلوم می‌شود چرا گفتیم که در نماز جماعت ، نقطه اتصال به امام جماعت ، فقط رسیدن به رکوع امام است؟ تا نماز ، حیات جماعتش افشا شود و اتصال برقرار شود!

یکی از اسرار نهفته در رکوع

درس زیبای رکوع این است که هر کس بخواهد درخت عملش در قیامت سبز باشد و بارور شود و میوه خوب بدهد و سایه خنک داشته باشد ، باید در دنیا رکوع بندگی داشته باشد به شرط اینکه به رکوع امام جماعت زمانش یعنی مولا و امام و  صاحب الزمانشصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین، وصل شود تا این وصل نباشد ، حیات آخرتی و سبزی برایش حاصل نمی‌شود . پس باید دانست که چرا خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ...مَن جاء بالحسنة فله عشرُامثالها ؛ اگر تا دم قبر با خودت عمل حسن بیاوری یعنی از سبزی رکوع برنخیزی ، آنگاه در سجدهِ سرازیریِ قبر ، مزد فله عشر امثالها می‌گیری!

*نتیجه می‌گیریم میوه به شاخه‌ی سبز ، ظاهر می‌شود و درواقع به رکوع (حسن) که دلیل رشد درخت است ، میوه‌ پدیدار می‌شود. درحقیقت نماز ، واسطه وصل به امام زمانصلوات‌الله‌علیهم‌اجمعیناست و نقطه وصلِ آن ، رکوع می‌باشد. رکوع یعنی با تمام ادب به خداوند و اوامر نورانیش و خلیفه‌های برحقّ مطهرش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین، تعظیم و تکریم کنیم و با خضوع و خشوع باشیم.

*بنابراین درحقیقت شاخه به مقام رکوع ، اتصال به گنج حیات پیدا کرده (شاخه سبز شجره طیبه با اتصال به تری حیات) یعنی به امام زمان صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین یعنی به قرب خدا رسیده ، پس حامل گل و میوه می‌گردد.

آنگاه وارد رکن سجده می‌شود. که مقام سجده همانطورکه توضیح داده شد ، مقام عبودیت کامل است ، بابِ سجده ، عالمِ وصل است. و دو سجده ، یک رکن می‌شود و در اتصالِ 7 موضعِ بدن به زمین ظاهر می‌شود که با دو سجده ، 2 تا 7 یعنی 14 موضع ، ساجد می‌شوند. و میوه‌ی فی صَلاتهم خاشعون(آیه 2 سوره مبارکه مؤمنون) ظاهر می‌شود.

 

حقیقت نماز عشا:

حقیقت نماز عشا متعلق است به امام حسن مجتبیعلیه السلام که سبط اکبر و میوه دل خاندان رسالت و ولایت و به روایتی سبز پوش آل محمد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و سبز کننده بوستان آل اطهار علیهم السلام و تشیّع و حتی تمام پیامبران و اوصیای آن‌ها است. منظور خلقت و اصلح تمام حقایق عالم و به فلاحت رساننده تمام دانه‌های مستعد، رسیدن به حقیقت جان خویشتن و وصل شدن به بوستان ظاهر و باطن دنیا و آخرت است.

آری هدف خلقت ، رسیدن به سبزی(نشان حیات واقعی دنیا و آخرت)است که هرگز در آن خزان نیست، زیرا که در جلای حیات ، یک رنگ تلؤلؤ می‌کند و آن سبز است. سبز، نشانه حیات خرم و با نشاط است. سبز ، نشانه آبادانی است. چنانچه پروردگار عالم به همه ما عمر عطا فرموده و عمر سرمایه زندگی دنیا و آخرت است . عمر یعنی آباد شدن حیات واقعی انسانی ما و رسیدن به سبزی جان عمر که مفلح شدن و حیات طیب است.

وجود مبارک همه‌ی معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در تمام دنیا به نور سبز، منوّر هستند زیرا این رنگ ، سیّد رنگ‌هاست و در عالم آخرت دو وجود مبارک حسنین(ص)، سیّد شباب اهل جنت هستند.

*ما انسان‌ها هم، که اشرف مخلوقات هستیم از روزی که به تکلیف می‌رسیم تا از این دنیا برویم باید تحول پیدا کنیم و خود را از زندگی بشری به حیات انسانی و آدم شدن که عصاره (عصر) آن خلیفه الهی و تاج "کرّمنا"ی بندگی پروردگار عالم و حیات طیّب و رضای حجت خدا؛ امام زمان(عج الله تعالی فرجه) که در مجرای رضای خداست برسانیم. و این کلام کاملش می کند "بالحسن مبدّلا". این‌جا انسان قلب به میم می‌شود، یعنی به بهترین صورت انسانی در ظاهر و باطن تبدیل می‌شود.

اگر بخواهیم به حقیقت عشا در دنیا برسیم باید تمام امورات زندگی و لحظات عمرمان و اموالمان و آثار زندگی‌مان سبز شود، باید در راه مهدویت به تکدانه‌ی گل محمدی(ص) که گل همیشه بهار امام حسن عسکریعلیه السلام؛ امام عصر و الزمان، مهدی(عج الله تعالی فرجه) است، وصل شویم و پیرو و شیعه واقعی او باشیم.

*حرکت دانه انسانی در دل‌های ما که با زحمت عمل به احکام، با نیت قرب و رضای خدا است، با دو انشعاب: یکی ریشه در جان ما که اعتقادات و ایمان قلبی ماست ظهور می‌کند و دیگر ساقه که سبز شدنش به عمل از دیدِ چشم و نطقِ زبان، اقرار به دین و ایمان است، ظهور می‌کند. و شاخه و برگ آن، فعلیت آثار آن است که عمل به احکام و خلوص، سبزی آن می‌باشد. و طراوتش شوق ماست که هرچه زودتر در دنیا بتوانیم پروانه شویم و سیر و عشای عمر خود را به کمال عمل صالح برسانیم.

پس دانه، انسان حقیقتی است که باید افشا شود. ناچار باید از پشت 7 پرده ظلمت نفس تجلی کند و در جایگاه عددی طاهره یعنی 40 که برابر است با عددابجد حرف "م" به عشای عمر خود برسد.

حال خود بیندیشید! اگر ساقه نباشد ، دانه می‌تواند خود را افشاء کند؟! جایگاه عددی کلمه ساقه= 40 می‌شود. پس ساقه ، آن فطرت خدایی را بالا می‌کشد تا خود را به عمل در تمام ظاهر و باطن جلوه دهد. بنابراین انسان نیاز دارد که دست خود را به  دوازده دست نورانی (امامان معصومعلیهم السلام) که همان"عروة الوثقی لانفصام لها"؛ یعنی ریسمان الهی که هرگز پاره نمی‌شود وصل کند تا به فضل خدا و شفاعت این عزیزان از ظلمات نفس نجات یافته و به فلاح برسد (صراط مستقیم) و مصداق این آیه شریفه شود:"الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور"خدا ولی و دوست و سرپرست مؤمنانی است که او را می‌خوانند و از خدا اطاعت می‌کنند و پروردگار مهربان هم بندگان مؤمن خود را خارج  می‌کند از ظلمات به نور.

آن‌گاه زندگی انسان سبز می‌شود(سیر حرکت عشا) و نماز عشا هنگامی است که تاریکی همه جا را فرا می‌گیرد، و هر کس در منزل و در جایگاه آرامش و استراحت خویش می‌رود و معمولاً بعد از صرف شام تا صبح ، خواب می‌آید و خوردن هم تمام می‌شود، بدن در این ساعات به کمال قوای خویش می‌رسد تا به هنگام صبح ، دوباره زندگی سالم و پرتلاش داشته باشد.

از نظر معنویت، سیر عشا ، انقطاع از امور روزانه است. ولی تحولات شب، باطن لیل است که با 11 رکعت نماز شب و تهجّد سپری شود. پروردگار عالم در آیه 2، سوره مبارکه مزمل می‌فرماید:"قم الیل الا قلیلا" ؛ پس شب هر چقدر می‌توانید اگرچه به مقدار کم، بلند شوید.

شاید به این معنا که پیله‌ی عشای خود را با مجاهدت دو بال که نماز شفع است و شکافتن آن که یک رکعت نماز وتر است ، به صبح صادق برسانید. آنگاه با دو بال ملکوتی حقیقت صبح به نشئه نشاط که بین الطلوعین ، ملکوت بهشت است، به پرواز بلند شوید تا روزی ملکوتی خود را برای رسیدن به صبح کامل از فضل پروردگار عالم دریافت کنید. "المصلی یناجی ربه". یعنی نمازگزار با پروردگار خود درحال مناجات و راز و نیاز است.

*خداوند باری تعالی در مجرای حیات، وسایل رشد ما را مهیا ساخته است تا از راه حلال و توسل و تمسک به حبل الله (ریسمان الهی) به سر منزل سبزی حیات که زکی شدن (یعنی درخشندگی) است به مرحله ظهور گل و میوه مهدویت برسیم و هدایت را گرفته و به میوه شیرینی عمل صالح از دست مبارک امام عصر و زمان خویش، ابا صالح المهدی(عج الله تعالی فرجه) واصل شویم. این است قبولی حسن در مجرای حیات حسن و عشای حسن. زیرا عشایش به صبح صادق رسیده ، یعنی از حالت کرمی به پروانه تبدیل شده است.

در دنیا وقتی عشا زمانش شروع می‌شود که کاملاً سرخی مغرب رفته باشد و سیاهی شب ، آسمان را فرا گفته باشد پس باید عالم متحول شود به :یخرجهم من الظلمات الی النور، که رسیدن به صبح صادق است. در قبر هم ، همین‌که وارد می‌شویم تا لحد را می‌گذارند شب اول قبر شروع می‌شود که همان ظلمات است. اما کسی که در دنیا به حقیقت عشای عمر خود رسیده باشد (دنیا که اسفل سافلین بود و باطنش لیل) و به سلامت از ظلمات نفس  به نور رسیده باشد، دیگر برایش در قبر، ظلماتی نمی‌ماند و او به احسن‌ِ حال می‌رسد، ویخرجهم من الظلمات الی النور برایش به صورت حقیقی جلوه می‌کند. اللهم ارزقنی .

این زندگی زیبای حسن (نیکو و زیباست) و رسیدن به عاقبت حسن و به آخرت حسن است که به صبح حسینی می‌رسد. انشاءالله خداوند کریم بعد از نماز عشا به بنده‌اش برائت را به نام زیبایش انا الله می‌دهد .عدد ابجد کلمه انا الله برابر 118 و مساوی با نام مبارک امام حسنعلیه السلام می‌باشد! عددابجد کلمه‌ی حی=18 است و عدد ابجد حرف ق = 100 می‌باشد، حرف " ق "یعنی نگهدارنده . پس 118 یعنی نگهدانده‌ی مجرای حی ! حال خوب فکر کنید و بهترین عشا را برای خود بفرستید و قدر نمازهای پر برکت را بدانید!

*تمام عروج آسمانی حضرت در لیل یعنی در شب انجام شد و عشا ، کنارزدن پرده‌های لیل است برای رسیدن به حقیقت نور، که آن هدایت محض است به قرب و رضای حق تعالی و انسان با درجه‌ی احسن باید از درون نفس خود، دانه کمالات انسانیش را به زیبایی حسن و بهترین رشد را دهد و وقتی سبزی دانه سر از نفس ، بیرون آورد ملکاتش انسانی باشد تا زندگی‌اش سبز شود. آنگاه میوه‌هایش، خُلق حسن و الگوهایش، اسوه حسنه و رزقش، رزق حسن و عاقبتش به فضل خداوند کریم حسنه شود و خلاصه با نمره‌ی احسن بندگی وارد آخرت شود و با خرمی و سرسبزی هر چه بیشتر در آن‌جا به سیر کمالی خود برسد.

*وجود مبارک امام زمان، وصی الحسن(عج الله تعالی فرجه) می‌باشد، کسی که تمام منظور پروردگار عالم برای خلقت انسان، به دست مبارکش اجرا می‌شود و با ظهور با برکتش، عالم سبز و گلستان و خلاصه بهشت موعود می‌شود و تمام ظلمات ریشه کن شده و گل همیشه بهار سرسبز ولایت و رسالت بارور می‌شود. و او تک گل همیشه بهار محمدی است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

و این عشای واقعی دنیا را به دست یدالهی خود ، قلب به میم می‌کند (همان‌طور که گفته شد عدد ابجد حرفِ "م"= 40 است) و ایشان عشا را به صبح هدایت می‌رساند. همه پروانه می‌شوند و به گردش طواف می‌کنند، همه قدر نور را می‌دانند و آن روز شکرگزار وجود مقدس او خواهند بود.

اگر انسان مؤمن در عشای عمر خود صحیح عمل کند نتیجه‌اش این است که در آخر عمر یا در هنگام مرگ وارد صبح زندگی خویش می‌شود، زیرا که بهشت مقام صبح است. بهشتی که مثل بین الطلوعین است، دیگر نه ظهر و نه عصر، نه مغرب و نه عشا دارد(زیرا اگر داشت دوباره باید عمل به احکام داشته باشند) ، در حالی‌که زحمت تمام می‌شود. همان‌طور که آب دهن کرم ابریشم، نخ ابریشم است یکی از لباس‌های بهشتیان هم ابریشم است و آن پارچه‌ی دیباست. در بهشت ثمره‌ی زحمت دنیا ، زینت و زیور و آسایش دائم برایشان می‌شود. اما کسانی‌که غفلت کردند و در دنیا به حقیقت عشای انسانی نرسیدند در برزخ تا قیامت، متاسفانه در تحول عشا قرار می‌گیرند. و اگر خدای نخواسته عشای آنها دربرزخ کامل نشود در قیامت و در عذاب‌ها باید عشا را بگذرانند تا متحول و پاک شوند. پس بکوشیم سرمایه گرانبهای دنیایی خود را به غفلت از دست ندهیم!!!

 

 

اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناًحتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۲۶
عذرا شفائی

 بسم الله الرحمن الرحیم

و قل الحمدلله سیُریکم آیاته فتعرِفونها و ما ربّک بغافلٍ عمّا تَعملونَ.

 

دو بار مرگ و دو بار زنده شدن

خداوند کریم در آیه 11 سوره مبارکه غافر می‌فرماید: قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروجٍ من سبیل ؛ می‌گویند ای پروردگار ما را دو بار می‌راندی و دو بار زنده ساختی و ما به گناهانمان اعتراف کردیم. آیا بیرون شدن را راهی است؟

درواقع حیات کامل و تمام بعد از این دوبار است. به یک قول پروردگار عالم یک بار در دنیا ما را خلق کرد ، زندگی کردیم و یک بار مرگ جسمانی به ما می‌دهد . اینجا انسان در عمرش به آنچه توانسته عمل کرده و آثارش بعد از مرگ معلوم می‌شود . پس خداوند در آیه 12 سوره مبارکه یس می‌فرماید : اِنّا نحن نُحیی الموتی و نکتبُ ماقدّموا و آثارَهم و کلّ شیءٍ أحصیناهُ فی امامٍ مبینٍ ؛ ما مردگان را زنده می‌کنیم و هر کاری را که پیش از این کرده‌اند و هر اثری را که پدید آورده‌اند ، می‌نویسیم و هر چیزی را در کتاب مبین شماره کرده‌ایم.

پس می‌توان گفت که اعمال مثل دانه در دنیا ثبت می‌شود و بعد از مرگ شروع به رشد کردن و شاخ و برگ و میوه دادن می‌کند. تا زمانی که عالم برزخ برپاست هرچقدر آثار گسترده شود و ثمر دهد ، پروردگار عالم شماره کرده و به امر او ملائک می‌نویسند ؛ چه اعمال نیک و صالح و فرزندان مؤمن و آثاری که به جامعه خدمت می‌کند و ... و چه اعمال بد و معاصی و کسانیکه بنیانگذار عمل خلاف هستند چه در جامعه و چه در خانواده که آثارش متأسفانه ادامه دارد.

باری! چنانچه عالم برزخ تمام شود ، این بار مرگ مثالی اتفاق میفتد و آثار عمل هم متوقف می‌شود. بنابراین از ساعتی که جسم می‌میرد ، حیات مثالی (یا ملکوتی) زنده می‌شود. و عمر عالم برزخ که تمام می‌شود ، مرگ مثالی یا ملکوتی برای انسان زده می‌شود تا عمل به حقیقت واقعی در وجود انسان ، در قیامت ظهور پیدا می‌کند و آن عالم معاد و رستاخیز همه‌ی حقایق است.

چقدر زیباست که عدد 2 را در حرفِ ب می‌خوانیم اگر درس را تا به اینجا خوب متوجه شده باشید ، عظمت حرفِ ب که ولایت کلیه است و عدد را که استعداد آن است به وجود مولا و سرورمان ابا الحسن امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب و ذریه‌های معصومش صلوات الله علیهم اجمعین ؛ و امروز امام زمان اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف می‌بینید و درک می‌کنید!

درواقع قرآن دو چهره‌ی خود را به خوبی نشان می‌دهد ؛ به صورت صامت و ناطق : حروف و کلمات نورانی و وجود کلمه الله الاعظم امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین

سوره مبارکه بقره روبروی سوره مبارکه فلق

در دایره سوره‌های قرآن که قوس نزولی و صعودی دارد ؛ سوره مبارکه بقره دومین سوره است (در ترتیب نوشتاری) و روبروی آن سوره مبارکه فلق (که از آخر قرآن ، دومین سوره می‌شود) قرارمی‌گیرد. درحالیکه سوره مبارکه بقره بزرگترین سوره قرآن است و در مقابلش سوره مبارکه فلق شامل 5 آیه شریفه است اما گنجی از گنج‌های آسمانی است!

*سوره مبارکه بقره

سوره مبارکه بقره ، بزرگترین سوره قرآن و شامل 286 آیه است که از رموز تعداد آیاتش این است که اگر دو رقم اول از سمت راست را درنظر بگیریم ، 86 می‌شود که خداوند کریم ، 86 سوره قرآن را به مدت 13 سال در مکه به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل فرموده است.

و اگر دو رقم اول از سمت چپ را در نظر بگیریم ، 28 می‌شود که پروردگار عالم به مدت 10 سال در مدینه 28 سوره مبارک قرآن را به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل فرمود. عدد 28 ، عدد کلّ حروف عربی (که کلمات قرآن کریم هم از این 28 حرف است) و عدد کامل است. اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10می‌شود  که همان گنج عشر، دهه طهر و تمام باطن چهارده معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است. ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها در مدینه بود. و تولد دو نور دیده ؛ امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و در بطن اباعبدالله علیه السلام 9 ذریه پاکش بودند ، پس درواقع همه 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در مدینه نزول اجلال فرمودند و به قدم مبارکشان دنیا منور شد. و وعده پروردگار عالم به ظهور متعالی و طلوع شمس و شمس الشموس بر ظلمات اسفل السافلین متجلی شد. الحمدلله ربّ العالمین

*حال اگر 86 و 28 را به هم جمع کنیم می‌شود 114 (=28+86) که برابر با کلّ سوره‌های مبارک قرآن است.

*بقره ظاهراً یعنی گاو ماده. اما ریشه کلمه‌اش ، بَقَرَ است به معنای شکافته شدن و باز شدن خزانه ، آشکار شدن نهانی‌ها و یا برکات .

لقب امام پنجم شیعیان ؛ ابا جعفر محمد بن علی الباقر عِلم النبیین علیه السلام ، باقر است که اسم فاعل بَقَرَ است یعنی ایشان شکافنده همه ظلمات به نور علم است و او خزانه‌ی علمِ اولین و آخرین است.

یکی دیگر از زیبایی‌های کلمه بَقَرَ این است که عدد ابجدش 302 می‌شود به معنای افشاکننده برکات و نعمت‌ها و خزانه باءِ بسم الله { زیرا معنی می‌شود 2+300 : 300 ؛ برابر با حرف ش است یعنی افشاکننده و عدد 2 ؛ برابر با حرف ب است که توضیح حرف ب در اول کتاب بطور کامل آمده است}

پس سوره مبارکه بقره به نام گاو ماده ، شاید به این تمثیل باشد که گاو ماده تمام وجودش خیر و قابل استفاده‌ی انسان است و درضمن آیاتی که راجع به آن گاو زرد که مثال آن برای گرفتن حق از ناحق است.

جالب است که ظاهر گوشت این حیوان اگر از راه حلال بدست آمده باشد و با ذبح شرعی با بسم الله کشته شده باشد ، تأمین کننده قوای بدن مؤمنین می‌شود ، آنگاه مجاهد فی سبیل الله با قوایش حق را از باطل جدا می‌کند و با قوایش ظهور اعمال انسانی را مثل نماز ، روزه ، حج ، جهاد ، امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری و خلاصه یازده قسمت  فروع دین { که اول فروع دین ، طهارت است} را به اصول یعنی توحید ، نبوت و عدل و امامت و معاد روز قیامت وصل می‌کند . دقت کنید که عدد 11= هو است پس هر عملی با وصل شدن به اصل که توحید است ، هویت پیدا می‌کند!

پس در حقیقت بقره ، یک معنای ظاهر و هزاران معنای باطن پیدا می‌کند. چنانچه در این سوره مبارکه که با حروف مقطعه شروع می‌شود ، هزاران رمز را در نظر حکیمان بازگشایی می‌کند و اسرار الم { رجوع شود به کتاب گنج الف} مثل خورشیدی است که عالم ظلمانی دنیا را به سوی اعلاعلیین روشن می‌کند و شاید معنا شود به  سراج منیر!

نکته: جالب است اولین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود ، دومین سوره قرآن از نظر ترتیب فهرستی است (سوره مبارکه بقره ؛الم) . و آخرین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود ، دومین سوره از نظر ترتیب نزول به قلب مطهر پیامبر(ص) است (سوره مبارکه قلم؛ ن)!!!

وقتی الم را بصورت بسیط بنویسیم (الف لام میم) ؛ 9 حرف ظهور پیدا می‌کند که  به بلوغِ 9 یعنی همه اسرار را دارد و دارای بلوغ معناست! و از آنجاکه نقطه جزء حروف حساب می‌شود ، الف لام میم با احتساب نقطه ، 12 می‌شود (3 نقطه +9 حرف) .

حالاخوب دقت کنید ! عدد ابجد اسم مبارک قرآن =351 است که جمع ارقامش 9 می‌شود ، به 12 قسمت تقسیم می‌شود و هر قسمت 10 حزب دارد که تمام قرآن 120 حزب است { برابر با عدد ابجد اسم احسان خداوند} و سوره مبارکه بقره یک ، دوازدهمِ قرآن است . هر جزء 4 حزب دارد و سوره مبارکه بقره تقریبا 10 حزب است.

در سوره مبارکه بقره ، سید آیات یعنی آیت الکرسی قرار دارد ؛ آیات 255 و 256 . که عدد 256  برابر با سال تولد صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه و عدد ابجد کلمه نور است و یکی از اسرار آیت الکرسی ، نور می‌باشد!

و آیات آخر سوره مبارکه بقره (285 و 286) آیات آمن الرسول است که با اتمام این دو آیه شریفه عروج وجود مبارک پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم در معراج به نهایت رسیدن به عالم قرب پروردگار عالم یعنی دنی فتدلی و قاب قوسین او أدنی می‌باشد که حضرت در این تجلیگاه و این عروج اعلا ، هدیه‌ای  را از خالقش می‌ستاند که خداوند عظمتش را می‌داند و آن هدیه گرانقدر ؛ دو آیه شریفه آخر سوره مبارکه بقره (آمن الرسول) می‌باشد. آمنَ الرسولُ بِما اُنزلَ الیه مِن ربّه و المؤمنون کلٌّ آمن بالله و ملائکته و کُتبه و رُسلِه لانفرّق بین احدٍ مِن رسُلِه و قالوا سَمعنا و اَطعنا غفرانکَ ربّنا و الیکَ المصیر. لایکلّف الله نَفساً الا وُسعها لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت ربّنا لا تؤاخذنا اِن نَسینا اَو اَخطانا ربّنا و لاتحمل علینا اِصراً کما حملته علی الذین مِن قبلنا ربّنا و لاتحمّلنا مالاطاقة لنا به واعفُ عنّا واغفرلنا وارحمنا انت مولانا فانصرنا علی القوم الکافرین.

" رسول خدا به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده و مؤمنان نیز همه به خدا و فرشتگان ایشان و کتابها و پیغمبران خدا ایمان آوردند و گفتند ما میان هیچ یک از پیغمبران خدا فرق نگذاریم و گفتند فرمان خدا را شنیده و اطاعت کردیم پروردگارا آمرزش تو را می‌خواهیم و بازگشت همه بسوی تو است. خدا هیچکس را تکلیف نکند مگر به قدر توانائی او و (روز جزا) نیکی‌های هر شخص به سود خود او و بدی‌هایش نیز به زیان خود اوست، بارپروردگارا ما را به آنچه به فراموشی یا خطا کرده‌ایم مؤاخذه نکن. بارالها تکلیف گران و طاقت فرسا بر ما مگذار چنانکه بر پیشینیان نهادی ، پررودگارا بار تکلیفی فوق طاعت ما را به دوش ما منه و ببخش ما را و گناهان ما را بیامرز و بر ما رحمت فرما تنها یار و مولای ما توئی و ما را بر گروه کافران پیروز فرما".

شاید این دو آیه‌ی باعظمت اینطور بازگو شود که خداوند کریم بعد از گرفتن اقرار به آمن الرسول بما انزل الیه من ربه از همه { چه خود وجود پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و چه پیامبران قبل } با ضمیر مخاطب الیه به دو بال پرواز زینت می‌دهد :

یک بال اقرار به اینکه سمعنا و اطعنا که هم شنیدیم و هم اطاعت کردیم ، اینجا برای تمام مخاطبان رسولان است که بعد از گرفتن پیام و شنیدن و اطاعت محض ، از خداوند صله می‌خواهند غفرانک  ؛ آمرزش خدا را و راه معراج و صعود و تعالی را و الیک المصیر؛ راه به سوی خدا را می‌خواهند. و بال دیگر اینکه بنده از خداوندی که عادل محض است و هر کس را به قدر وسعش از او عمل می‌خواهد  (لایکلف الله نفسا الا وسعها) درخواست می‌کند که مرا مؤاخذه نکن زیرا من تحمل ندارم و عمل‌های مرا ببخش و بر من حمل نکن... .آنگاه بنده با این خواهش‌ها ، انشاءالله سبُکِ سَبُک می‌شود تا بتواند به سوی او پرواز کند. و این بالاترین اهدایی پروردگار عالم است به بنده‌اش !

جالب است این دو آیه مبارک را در قنوت نماز وتیره (2 رکعت نماز نشسته بعد از نماز عشا ) می‌خوانند . چنانچه به حساب نماز نافله عشا در شب محسوب می‌شود پس درواقع آخرین نافله نمازهای پنجگانه است. در روایت است که به برکت آن و به لطف خداوند کریم ، مؤمن شب اول قبرش به دو بال مزین می‌شود و از بالای سرش دری باز می‌شود و به سوی بهشت پرواز می‌کند.       

*سوره مبارکه بقره با آیاتش تمام گنج عدد 2 را به معنای واقعی کلمه و اسرار ظاهری و باطنی افشا می‌کند :

1)آیه 23؛ "...فاتوا بسورةٍ مِن مثله ..." اگر باشید در شک از آنچه نازل کردیم بر بنده خودمان ، پس بیاورید سوره‌ای همانند سوره قرآن و بخوانید همه گواهان(دانشمندان) خود را به غیر از خدا ، اگر راستگو هستید.  

  2)آیات 30 تا 38 ؛ درباره حضرت آدم علیه السلام و حوا سلام الله علیها

 3)دو آیه که حضرت آدم علیه السلام و حضرت ابراهیم علیه السلام ، به وجود مقدسِ کلمات خداوند که 5 تن صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین هستند ، در امتحان قبول شدند: آیه 37: فتلقی آدم مِن ربه کلماتٍ فتاب علیه اِنّه هو التواب الرحیمُ ؛پس آموخت آدم(ع) از خدای خود کلماتی که موجب پذیرفتن توبه او گردید، زیرا خدا توبه پذیر و مهربان است.و آیه124: و إذابتلی ابراهیم ربّه بِکلماتٍ فَاَتمّهنَّ قال انّی جاعلکَ للناسِ اِماماً قال و مَن ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین ؛ هنگامیکه خدا ابراهیم علیه السلام را به امور چندی امتحان فرمود و او همه را بجا آورد خدا به او فرمود من تو را به پیشوایی خلق برگزینم .ابراهیم علیه السلام عرض کرد این پیشوائی به فرزندان من نیز اعطا خواهی کرد؟ فرمود:عهد من هرگز به ستمکاران نخواهد رسید.    

4)آیات 47 تا 96 حضرت موسی علیه السلام و قوم بنی اسرائیل { آیات 67 تا 74 جریان امر خدا به قوم موسی علیه السلام به ذبح گاو (بقره)}

5)آیه 97 : بگو هرکه با جبرائیل علیه السلام دشمن است ، دشمن خداست زیرا او به فرمان خدا قرآن را به قلب پاک تو رسانید تا تصدیق سایر کتب آسمانی کند و هدایت و بشارت خیر اهل ایمان آورد.

6)آیه 98:هرکس با خدا و فرشتگان و پیامبران و جبرائیل علیه السلام و میکائیل علیه السلام دشمن باشد (محققاً کافر است) و خدا هم دشمن کافران خواهد بود.

7)آیه 138 :صِبغةَ الله و مَن احسنُ مِن الله صِبغةً و نحنُ له عابدونَ ؛ رنگ آمیزی خداست( که به مسلمانان رنگ فطرت ایمان بخشید) و هیچ رنگی خوشتر از ایمان به خدا (یعنی رنگِ بی‌رنگی ) نیست و ما تنها و بی هیچ شائبه‌ای به خدای یگانه پرستش می‌کنیم. اشاره به اینکه همه باید شیشه رنگیِ عینک‌هایشان (دیدِشان) را بردارند چون شیشه عینک (مخصوص قلبی) به هر رنگی باشد ، همه چیز را آن رنگ می‌بینند ، اما اگر شیشه بی رنگ باشد ، همه چیز را به رنگ حقیقی آن می‌بینند.

8)آیه 143: و کذلک جعلناکم اُمّةً وَسطاً ... ؛ و ما همچنان شما مسلمین را به آیین اسلام هدایت کردیم و به اخلاق معتدل بیاراستیم ... . 

9)آیه 144: تغییر قبله

10)آیه 152: فاذکرونی أذکرکم و اشکرولی و لاتکفرون ؛ پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر نعمت‌های مرا بجای آرید و کفران نعمت نکنید.

11)آیات 156 و 167 : الذین اذا اصابتهم مصیبةٌ قالوا انّا لله و انّا الیه راجعون. اولئک علیهم صلواتٌ مِن ربّهم و رحمةٌ و اولئک هم المهتدون ؛آنانکه چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند صبور باشند و بگویند ما به فرمان خدا آمده‌ایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد ، آن گروهند مخصوص به درود و رحمت خاصّ خداوند و آنها به حقیقت هدایت یافتگانند.

12)آیه 160 ؛ مراحل توبه ( تابوا و اصلحوا و بیّنوا )

13)آیه165 : ... والذین آمنوا اَشَدَّ حُبّاً لله ...؛ آنها که اهل ایمان هستند کمال دوستی و محبت را فقط به خدا مخصوص دارند.

14)آیات 178 و 179 ؛ قصاص

15)آیات 183 تا 187 ؛ روزه و ماه مبارک رمضان { آیه 187"هنَّ لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لهنًّ"  ؛ درباره زن و شوهر که هر دو برای هم لباس هستند (منظور زوجیت است)}

16)آیات 196 تا 203 ؛ حج {آیه 197 : ...فإنَّ خَیرَ الزّادِ التقوی... ؛ بهترین توشه تقوی است. آیه 201: ... ربّنا آتنا فی الدنیا حسنةً و فی الآخرةِ حسنةً و قِنا عذاب النار}

17)آیه 207 : و مِن الناس مَن یَشری نفسهُ ابتِغاءَ مرضاتِ الله والله رئوفٌ بالعبادِ ؛ بعضی مردمانند که از جان خود در راه رضای خدا درگذرند {مراد حضرت علی علیه السلام است مانند شبی که بجای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خوابید} و خدا دوستدار چنین بندگان است.   

18)آیه 216 : ...عسی اَن تُکرهوا شیئاً و هو خیرٌ لکم و عسی اَن تُحبّوا شیئاً و هو شرٌّ لکم ... ؛ چه بسیار شود چیزی را که دوست ندارید و آن به خیر وصلاح شماست و شاید آن چیزی را که دوست دارید، شر و فساد شما در آن است .

19) آیه 228 ؛ عِدّه نگه داشتن زن مطلقه : سه پاکی برآنها بگذرد ...

20)آیه 229؛ طلاقی که شوهر رجوع تواند کرد ، دو مرتبه است... .

21) آیه 233؛ مادران باید دو سال کامل فرزندان خود را شیر دهند... .

22)آیه 234 ؛ عدّه نگهداشتن زنی که شوهرش بمیرد : 4ماه و 10روز... .

23)آیه 238: حافظوا علی الصلواتِ و الصلوةِ الوُسطی و قوموا لله قانتینَ ؛ باید در هر نماز توجه کامل داشته باشید به خصوص نماز وسطی(نماز صبح) به ستایش و اطاعت خدا قیام کنید.

24)آیه 240 : کسانی (از مردان) که بمیرند و زنانشان زنده بمانند بایستی وصیت کنند که همسران آنها را تا یک سال نفقه دهند و از خانه شوهر بیرون نکنند .پس اگر زنها خود خارج شوند شما را گناهی نیست از آنچه آنها در حدود شرع درباره خود گزینند.خدا برهر کار توانا و به مصالح امور خلق داناست. 

25)آیه 243: الم ترَ الَی الذینَ خَرجوا مِن دیارِهم و هم الوفٌ حَذرَ الموتِ فقال لهم الله موتوا ثمّ احیاهم ... ؛ آیا ندیدید آنهایی که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند و هزاران تن بودند پس فرمود خدا برآنان که بمیرید همه مردند ، سپس آنها را زنده کرد.

26) آیات 246 تا 251؛ طالوت و جالوت.{آیه 250: ربَّنا اَفرِغ علینا صَبراً و ثبّت اَقدامَنا وانصُرنا علی القومِ الکافرین}.

27)آیات255 و 256 ؛ آیت الکرسی.

28)آیه 257 ؛ اولیاء الله و اولیاء طاغوت

29) آیه 259 ؛ درباره عزیر پیامبر علیه السلام {... قال اَنّی یُحیی هذه الله بَعد مَوتِها فأماته الله مِائَةَ عامٍ ثمَّ بَعثه... ؛ گفت به حیرتم که خدا چگونه باز این مردگان را زنده خواهد کرد.پس خداوند او را 100 سال میراند پس زنده اش برانگیخت}.

30) آیه 260 ؛درباره حضرت ابراهیم علیه السلام { و إذ قال ابراهیم ربِّ اَرِنی کیف تُحی الموتی قال اَوَلَم تؤمِن قال بلی و لکن لیطمئنَّ قلبی قال فخُذ اَربَعَةً مِن الطیر... ؛ابراهیم علیه السلام گفت پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خطاب شد آیا باور نداری؟گفت آری باور دارم لیکن خواهم به مشاهده آن دلم آرام گیرد و خداوند فرمود 4 پرنده را بگیر...}

31)آیه 261 :مَثل آنانکه مالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند به مانند دانه ایست که از یک دانه ، 7 خوشه بروید و در هر خوشه 100 دانه باشد و خدا از این مقدار نیز بر هر که خواهد بیفزاید زیرا رحمت خدا بی مُنتهاست و به همه چیز احاطه کامل دارد.

32)آیه 263 : قولٌ مَعروفٌ و مَغفِرةٌ خیرٌ مِن صدقةٍ یَتبعُها اَذیً و الله غنیٌّ حلیمٌ ؛ فقیر سائل را با زبان خوش و طلب آمرزش رد کردن بهتر است از آنکه صدقه دهند و از پی آن آزار کنند و خداوند بی نیاز و بردبار است.

33) آیات 264 و 265 ؛مَثل ریاکار و مَثل انفاق کننده.

34)آیه 267: ای اهل ایمان انفاق کنید از بهترین آنچه به کسب و تجارت اندوخته‌اید (اَنفِقوا مِن طیّباتِ ما کسَبتُم) و از آنچه برای شما از زمین می‌رویانیم ، هرگز چیزهای بد را برای انفاق معین نکنید (لا تَیَمّموا الخبیثَ مِنهُ تُنفِقونَ) درصورتیکه خود همچنان چیزی را نستانید مگر آنکه از بدی آن چشم پوشی نمائید و بدانید که خدا بی نیاز و ستوده صفات است.{ آیه 272 : ...و ماتُنفِقوا مِن خیرٍ فَلِانفُسِکم ؛ شما هر انفاق و نیکی کنید ، درباره‌ی خویش کرده‌اید. ... و ماتُنفِقوا مِن خیرٍ یُوَفِّ اِلیکم ؛  و هر انفاق و نیکی کنید از خداوند پاداش تمام به شما می‌رسد}

35)آیه 268 ؛ وعده شیطان و وعده خدا : الشیطان یَعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء و الله یعدکم مغفرةً مِنه و فضلاً والله واسعٌ علیمٌ.

36)آیه 273 : فقیران آبرو داری که ظاهر را حفظ می‌کنند (یحسبهم الجاهلُ اغنیاءَ مِن التعَفّف ؛ و از فرط عفاف چنان احوالشان به مردم مشتبه شود که هرکس از حال آنها آگاه نباشد پندارد غنی و بی‌نیازند... لا یسئلون الناسَ اِلحافاً ؛ آنها از عزت نفس هرگز چیزی را از کسی درخواست نکنند .

37) آیه 276؛ یَمحَقُ الله الربٰوا و یُربِی الصدَقاتِ ؛ خداوند ربا را نابود گرداند و صدقات را افزونی بخشد.{آیه 279 : فان لم تفعلوا فاذ‌نوا بحربٍ مِن الله و رسوله... ؛ و اگر ترک ربا نکردید آگاه باشید که به جنگ خدا و رسولش برخاسته‌اید}  

38) آیه 282 ؛ بلندترین آیه در قرآن مجید ؛برای هر امور مالی 2 شاهد بگیرید.

39) آیات 285 و 286 ؛ آمن الرسول.{آیه 286: ... ربّنا لا تؤاخذنا اِن نَسینا اَو اَخطانا ربّنا و لاتحمل علینا اِصراً کما حملته علی الذین مِن قبلنا ربّنا و لاتحمّلنا مالاطاقة لنا به واعفُ عنّا واغفرلنا وارحمنا انت مولانا فانصرنا علی القوم الکافرین}

40)و اصل معنا بنابر آیه دوم :ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین ، تقوی معنی شده و خداوند کریم هدایت و عاقبت بخیری را به متقین عنایت فرموده است.

پس این سوره مبارکه به عدد دومین سوره قرآن کریم ، برکات بیشماری دارد که قطره‌ای از دریای بیکرانش بیان شد.

 

 

114-سوره مبارکه‌ناس ناس

 

______

Flowchart: Connector: ______

2-سوره مبارکه بقره  

1-سوره مبارکه حمد

چنانچه بیان شد عدد دوم در عربی ثانی خوانده می‌شود. و این عدد ، ظرف زایندگی و تزاید و کثرت و تعدد در عالم دنیا و آخرت است. چنانچه این سوره مبارکه ظرف برکات کلّ قرآن کریم می‌باشد در دایره جان قرآن کریم روبروی سوره مبارکه فلق قرار می‌گیرد که دومین سوره از آخر قرآن است.

 

113-سوره مبارکه فلق

دایره عدد ترتیب فهرستی سوره‌های مبارکه:

 

 

*سوره مبارکه فلق :

کلمه فلق به معنی تمام شدن ظلمات به نور صبح است. این سوره مبارکه جزء سوره‌هایی است که تعداد آیاتش کم است ؛ شامل 5 آیه می‌باشد. و بیستمین سوره‌ای است که به قلب مطهر پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم نازل شده است.

*عدد 20 ، در حقیقت عددِ اتمام سختی‌ها و قبولی است.عدد روسفیدی بعد از سختی‌های زیاد است. عدد انسان وظیفه شناس و متواضع است . عدد انسان شاکر و سپاسگزار است. عدد انسان عاقل و فهمیده و متفکر است. عدد انسان دوراندیش و صاحب نظر می‌باشد. مخصوصاً که این سوره مبارکه در صفحه آخر قرآن (در فهرست) کتابت شده است. این بیست معدل همه نمرات است و آخر کارنامه می‌باشد!

حال خوب دقت کنید که چگونه بنده مؤمن باید خود را تعویذ کند یعنی در پناه خدا قراردهد تا در امان بماند و آنگاه بتواند 20 بگیرد. وجودهای مبارک اصحاب کهف جلوه‌ای از این معنا هستند زیرا آنها به ربّ فلق پناه بردند و خداوند آنها را  از شرّ همه غاصبان و نادانان و حسودان و مفسدان و از شرّ دنیاپرستان و بی‌دینان و خرافه گویان و ساحران و جادوگران یعنی شیاطین و خنّاسها و از تمام خطرات ظلمات زمانشان (کنایه از ظلمات جهلشان) پناهشان داد. و نمره 20 ِ زمانشان را دریافت کردند و تا قیامت این نامه اعمال پیشینه مدال هر رهروی است. این عزیزان شاگرد اول ، در زمان ظهور مولایمان اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه در خدمت آقا تشریف فرما می‌شوند.

پس خوب دقت کنید ! این سوره چگونه روبروی عظمت سوره مبارکه بقره قرار گرفته و درواقع هدف رسیدن به آیات آخر سوره بقره ؛ همان تعالی قرب الهی و 20 گرفتنِ بنده از خدای مهربان است. چنانچه بالاترین 20 را پیامبر و آل مبارکش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در پیشگاه قرب الهی در بالاترین مقام  قرب ؛ قاب قوسین او ادنی ، با 2 آیه مبارکه آمن الرسول گرفتند.

جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین" علیه السلام است.  که اینجا نکته مهم و قابل توجهی است ! زیرا برای همه بندگان خدا امتحانِ نهایی عاشورای عمل است. و گرفتن نمره 20 آن ، از دست امام زمان علیه السلام {امام وقت هر کس} می‌باشد. کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا

بنابراین برای رسیدن به آن همه خیر کثیر در سوره مبارکه بقره ، باید نمره بیست را دریافت کرد. ترتیب نزول سوره مبارکه بقره به عدد 87 برابر با عدد ابجد نام زیبای "مطلوب" خداوند است. باید بدانیم همیشه طالب به دنبال مطلوبِ خود می‌باشد و خداوند کریم سوره مبارکه بقره را در نزول ، مطلوب همه‌ی طالبان عالم قرار داده است. پس مطلوبِ همه‌ی طالبان ، نمره 20 است! و خداوند عدد 20 را در عاشورا به وجود اباعبدالله الحسین علیه السلام ظاهر فرمود.

درواقع ظلمانی‌ترین و سخت‌ترین و دهشتناک‌ترین موقعیت زمانی و مکانی در عاشورا ، زمان فلقی است که با شمشیر حق بر باطل بر دل ظلمات ، سپیده‌ی صادق صبحِ هدایت را بدست مصباح الهدی و سفینة النجاة بر همه عالمیان روشن و آشکار ساخت. و خود ، حقیقت صبح و حقیقت نماز صبح قرار گرفت . و قیامت به صبح طلوع می‌کند و عالم نجات و ظهور مطلع الفجر صاحب الظهور ؛ اباصالح المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف را درک می‌کند . انشاءالله 

*خیلی زیباست وقتی عدد ترتیب نزول این دو سوره مبارکه را با هم جمع کنیم می‌شود 107 (عدد ترتیب نزول سوره مبارکه بقره=87) +(عدد ترتیب نزول سوره مبارکه فلق=20) که برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند "مزین" است . که خداوند کریم چگونه بندگانش را با نشانه‌ها و آیاتش مزین فرمود؟! اگر عدد ترتیب فهرستی این دو سوره مبارکه را با هم جمع کنیم ، می‌‍شود 115 (عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه بقره=2)+(عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه فلق=113)  که برابر با عدد ابجد کلمه معاد است. که اگر بنده خود را در پناه خدا قرار داد، پروردگار عالم او را تا قیامت و ظهور معاد در پناهش نگه می‌دارد و در مقامات عالی جایگزینش می‌کند.

 

 

 

 سوره مبارکه توبه و سوره مبارکه قلم

 

114-سوره مبارکه نصر

1-سوره مبارکه علق

 

_____

Flowchart: Connector: _____سوره مبارکه قلم ؛ دومین سوره‌ایست که به قلب مطهر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم نازل شده و مکی می‌باشد. و در دایره سوره‌ها از نظر ترتیب نزول روبروی سوره مبارکه توبه قرار دارد ( به عدد ترتیب نزول 113 است و از نظر قوس صعودی قرآن ، سوره مبارکه فلق در ترتیب فهرستی به

دایره عدد ترتیب نزول سوره‌های مبارکه قرآن :

 

       
   

2 -سوره مبارکه قلم

 

113-سوره مبارکه توبه

 

 

 

 

عدد 113 ، دومین سوره از آخر قرآن است! ) که مدنی می‌باشد و 129 آیه شریفه دارد که برابر با نام مبارک مطیع و لطیف است  و نهمین سوره از نظر فهرستی در قرآن کریم می‌باشد.

 

نام مبارک قلم

*سوره مبارکه قلم ، مقام انسانیت و کمال انسانیت را به درجه‌ی اعلای شئونات نمایان کرده با نام مبارک قلم ! یعنی تعلیم و تعلم آموزش و پرورش تربیت و هدایت را در خصوص انسان و انسان شدن و انسانی زیستن و در وجه انسانیت به مقام جانشینی خداوند متعال برگزیده شدن به نام خلیفة الله می‌باشد. درحقیقت اسرار این سوره تمام نشدنی و خزانه ای است که نوشتن نمی‌تواند حق آن را ادا کند!

پروردگار عالم اولین آیات مبارکی که به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل فرمود 5 آیه‌ی اول سوره مبارکه علق بود که بعد از بسم الله الرحمن الرحیم به ایشان فرمود : إقراْ یعنی بخوان . باسم ربک الذی خلق به اسم پروردگارت که تو را خلق کرد یعنی نور اقدم تو را پیش از اشیاء خلق کرد. معلوم است اول باید آفریدگار خود را بشناسیم و به زبان اقرار کنیم .

بعد فرمود کسی که خلق کرد انسان را از خون بسته شده ؛ علق (که علق نام سوره می‌باشد). حروف علق همان حروف کلمه عقل است که دنیایی از معارف در آن نهفته است!

اما در آیه سوم می‌فرماید: إقراْ و ربّک الاکرم  ؛ بخوان که پروردگار تو خیلی ارجمند و کریم و بزرگوار و صاحب کرَم است.

در آیه چهارم مقصود ما معلوم می‌شود که می‌فرماید: الذی علّم بالقلم ؛ خدایی که بوسیله قلم آموزش داد. حرف با که اتصال به قلم دارد ، به یک معنا وسیله است و یک معنا تأکید و قسم است و به یک معنای زیبا که درسوره مبارکه قلم بیان شد (ن والقلم و مایسطرون) : نوشتن یعنی یسطرون-سطرکردن . یعنی باقی ماندن و ابقا شدن . بقای علم در نوشتن است چه در کتابها و چه در حافظه‌ها. چنانچه علوم پیشینیان با کتاب و قلم بدست ما رسیده و اشخاص عالِم را از علمی که مکتوب شده ، می‌شناسیم . و امروز از سالیان پیش از درون کتابها ، علم توانسته با مردم زمان ما رابطه برقرار کند. چنانچه نویسندگان آنها با کتابها زنده‌اند و افکار آنها در زندگی اشخاص در زمانهای آینده مثمر ثمر واقع می‌شود و علوم بدست آیندگان کامل و کاملتر می‌شود. پس خداوند دستور کتابت را بالقلم می‌فرماید.

*حال خوب دقت کنید! قلم کیست؟ وجود مبارک مولای متقیان ؛ علی بن ابیطالب (ص) است که فرمود :انا القلم (من قلم هستم). و بالقلم یعنی ب +القلم . منظور از با ؛ حرفِ ب (بدون نقطه)، ظرف نورانی کتابتش با تمام  علوم ، که حقیقت اسرارِ باء را  نقطه‌اش (نقطه زیرِ ب) در کتاب‌ها و جان‌ها گویا می‌کند. و آقای ما ناطق قرآن و نطق الله الاعظم است (عدد ابجد حرفِ ب =2 است). پس اسرار قلم ، نه یک ظاهر کوتاه بلکه عالم در علم قلم و درکتابت 30 جزء قرآن غرق است.

هر نوشته‌ای که برای رضای خداوند علمی را  ثبت می‌کند ، همه بالقلم هستند. درواقع ظاهر قلم ، دست نویسنده است اما باطنش ، او می‌نویسد! او ، علم را ثبات می‌دهد. و بقا می‌دهد.

جالب است که سوره مبارکه توبه روبروی سوره قلم است (در دایره ترتیب نزول) و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه توبه 113 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند ؛ باقی می‌باشد. پس قلم بدون توبه و قلم بدون برائت ، قلم نیست ! زیرا نوشته‌اش ، باقی نمی‌شود.

و در آیه پنجم سوره مبارکه علق می‌فرماید : علّم الانسان مالم یعلم؛ به آدمی آنچه را که نمی‌دانست بیاموخت. پس آموزه‌های همه ، بالقلم هستند. و از آن جوهر نورانی و قلم نورانی تثبیت شده‌اند. از امام باقرعلیه السلام روایت شده : پس قلم ، نفس پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم است و نورِ قلم از وجود مبارک حضرت جداشده است یعنی به حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام آموخت علّم الانسان ، برای تو از طریق کتابت به حضرت علی علیه السلام علم آموخت. مالَم یَعلم. (کتاب تفسیر قمی ج2 ، ص430)        

*همانطورکه در قسمت‌های قبل خواندیم عدد 2 برابر حرف ب است و قرآن عزیز با حرف ب در جمله نورانی بسم الله الرحمن الرحیم شروع می‌شود. و قول نورانی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم کلّ محتوای قرآن را در حرفِ ب معنا می‌فرماید.  پس حرف ب ، خزانه گنج علم کلّ قرآن است . و علم قرآن علم ماکان و مایکون و کاین عالم می‌باشد. و علم قرآن بر تمام عالم خلقت از عالم اسرار تا عالم اسفل دنیا و در دنیا و آخرت احاطه وجودی دارد.

بنابراین همه در عدد 2 غرق است. چنانچه توضیح داده شد و اکنون باید بگویم همه در قلم غرق است! چنانچه کاتب قرآن باطن همان باءِ بسم الله است و حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید :  انا نقطه تحت الباء ؛ من نقطه‌ی زیر باء هستم.

حالا خوب دقت کنید آیا روا نیست که تنها عزیزی که خزانه کلّ گنج قرآن را که خودش نفس آن ظرف نورانی قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است ، به عنوان صدای طپش قلبش که نطقش می‌باشد تماماً کلام خداوند یعنی ناطق قرآن است ؛ سرور و مولای کائنات علی بن ابیطالب علیه السلام باشد؟! که 30 جزء قرآن عزیز را کتابت نمود. و اسرار تنزّل قرآن را در حروف و کلمات و در تمام حرکات و صداهای تجویدی و قوانین ترتیل قرآن با تمام زیبایی‌ها گنج نزول و از نظر فهرستی سُوَر و آیات قرآن در عدد و نام گذاری بطور کامل کتابت فرمود. پس اوست گنج قلم عالم درعدد 2 به حرفِ باء!

*همانطورکه می‌دانید قلمی خوب می‌نویسد که هم ساجد شود و هم نوک قلم شکاف داشته باشد یعنی سَرِ قلم با سجده‌ی بندگی سطر می‌کند. آنگاه خوب می‌نویسد. اگر سَر قلم بالا باشد، مانع می‌شود که جوهر سرازیر شود (واضح است که نمی‌نویسد) یعنی طغیان می‌کند. چه سری ساجدتر که در مسجد کوفه در هنگام نماز صبح در محراب سر به سجده بگذارد و آنگاه به شمشیر زهرآلود شکافته شود و آنگاه در محراب نماز با خون خود بنویسد : بسم الله الرحمن الرحیم. بأبی انت و امی.

این است حقیقت قلمِ زنده ! حقیقتی است که خوب به مولایش ؛ پروردگار عالم درس پس می‌دهد. و فرمود: فُزتُ برب الکعبه. لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین حق امیرالمؤمنین علیه السلام. جالب است که این اتفاق در نماز صبح می‌افتد. چنانچه نماز صبح 2 رکعت است و صبح ، باقی است الی یوم القیامت. چنانچه می‌خوانیم یوم القیامة (صبح قیامت).

نتیجه اینکه برای اشخاص معمولی ، قلم فقط با توبه ، خوب می‌نویسد و فرمان  صاحبش را می‌برد و ساجد و متواضع می‌شود. اما برای وجود مبارک معصوم صلوات الله علیهم اجمعین که حقیقت سجده است ، هرگز برنمی‌خیزد الی یوم القیامة . بنابراین بدون توبه ، نگارش قلم اشتباه است ، پس اینگونه در دو قوس صعودی و نزولی دو سوره مبارکه قلم و توبه در مقابل هم قرار می‌گیرند تا به واقع به علم و عمل صحیح و به کارنامه مطلوب نمره 20 در دنیا و آخرت برسیم و آنچه بعد از خودمان می‌ماند ، امامِ عمل دیگران در صدق و سلامت باشد.

*نکته بسیار مهم : چه بخواهیم و چه نخواهیم وجود خلقتی (جسم) ما در دنیا ، قلم می‌شود و عمرِ ما لوح. و دائماً با قلمِ وجود در صفحه لوح می‌نویسیم. چنانچه در قبر خداوند می‌فرماید: إقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیباً ؛ کتاب عملت را بخوان که تو تنها برای رسیدگی به حساب خویش کافی هستی.(آیه 14 سوره مبارکه اسرا).  حال آن روز باید دید که نوشته‌هایمان چگونه است؟!

حال خوب دقت کنید ! اگر بهترین دفتر و بهترین قلم را به کودکِ بدون علم بدهند ، در دفتر خود چه می‌نویسد؟ خط خطی می‌کند! پس آن روز دفتری قبول می‌شود که با علم (به احکام و قرآن) ، عمل کرده باشد والا جز خط خطی و سیاه شدن ، چیز دیگری نیست! و آنگاه دیگر بخششی نیست "مأواهم جهنم و ساءت مصیرا" .

و پروردگار عالم در آیات 97 تا 100 سوره مبارکه نساء می‌فرماید : انّ الذین توفّهم الملائکةُ ظالمی انفُسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنّا مستضعفین فی الارض قالوا اَلَم تَکُن ارضُ الله واسعةً فتُهاجِروا فیها فاولئک مأواهم جهنم و ساءَت مصیراً(97) آنانکه (هنگام مرگ و قبض روح) ظالم و ستمگر بمیرند فرشتگان از آنان بازپرسند در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم فرشتگان گویند :آیا زمین پهناور نبود که در آن سفر کنید؟ { برای علم آموزی حرکت کنید} پس از آنان عذری نپذیرند و مأوای ایشان جهنم است و بازگشت آنها جایگاه بسیار بدی است. الا المستضعفین مِن الرجال و النساء و الولدان لایستطیعونَ حیلةً و لایهتدونَ سبیلاً (98) مگر آن گروه از مردان و زنان و کودکان که براستی ناتوان بودند که گریز و چاره‌ای بر ایشان نبود و راهی به نجات خود نمی‌یافتند.

فاولئک عسی الله اَن یَعفوَ عنهم و کان الله عفوّاً غفوراً(99) و آنان امیدوار به عفو و بخشش خدا باشند که خدا گناهانشان را می‌بخشد که خدا بخشنده و آمرزنده بندگانست.

 و مَن یُهاجِر فی سبیل الله یَجِد فی الارض مُراغماً کثیراً و سعةً و مَن یَخرُج مِن بیته مُهاجراً الی الله و رسوله ثمَّ یُدرکه الموتُ فقد وقعَ اجرُهُ علی الله و کان الله غفوراًرحیماً (100) و هر کس در راه خدا از وطن خویش هجرت کند در زمین پهناور خدا برای آسایش و گشایش امور {منظور علم آموزی} جایگاه بسیار خواهد یافت و هرکس از خانه خویش برای هجرت به سوی خدا و رسولش ( و حفظ مقام ایمان) بیرون آید و در سفر، مرگ وی فرارسد اجر و ثواب چنین کسی بر خداست و خدا پیوسته آمرزنده و مهربان است.

*سوره مبارکه قلم

این سوره مبارکه آخرین سوره ایست در قرآن که با حروف مقطعه شروع می‌شود {یعنی بیست و نهمین سوره که با حروف مقطعه شروع می‌شود} . و با حرف مقطعه ن شروع شده که در بین 78 حرف مقطعه ، بلا تکرار است { 14 حرف بلاتکرار هستند و چهاردهمین حرف ، حرف نون است! }.

عدد ابجد حرف ن=50 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه کُل است . جایگاه عددی حرف ن در حروف الفبا برابر 14 است. حرف ن ، دارای 2 مخرج است : در دهان و بینی و با غنه خوانده می‌شود. و از حروف استثناست که به دو صورت نوشته می‌شود1) بصورت حرف ن   2) بصورت تنوین که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود یعنی فقط بصورت حرکت دوزبَر ، دو زیر ، دو پیش  ً   ٍ   ٌ .

حرف ن ، پشت تمام حروف الفبا کارمی‌کند. بصورت مربی حروف است و هرکدام را به معنای حقیقی و صورت تلفظی صحیح ظاهر می‌کند. در پشت 15 حرف ، اخفا می‌شود و در پشت 6 حرف( حلقی ) ، اظهار می‌شود و در پشت  6 حرف (یرملون)، ادغام می‌شود و پشت یک حرف ب ، قلب به میم می‌شود که مقصد عالم و هدایت جان معنای عالم است.

حرف نون یعنی جوهر ، یعنی اُم و یعنی مربی !پس قلم بدون جوهر نمی‌نویسد. درحقیقت خداوند در سوره مبارکه قلم ، نون را معرفی می‌فرماید ؛ نون و القلم و مایسطرون. پس آنچه از قلم ظهور دارد که سطر شود ، نون می‌باشد. و حقیقت نون در مظهریت وجود مطهر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است که هم کفوِ قلم می‌باشد! و هر دو بزرگوار در عدد 2 هستند.

بنابراین پروردگار مربی انسان‌ها را بهترین و برگزیده‌ترین شخصیت‌های کامل انسانی ؛ حقیقت نون و القلم قرار داد تا انسان با آموختن و تربیت شدن به حدود الهی و مؤدب شدن به آداب الهی ، مقام و درجات عالی انسانی را در دنیا و آخرت کسب کند.

درواقع اگر ما شیعه و محب واقعی چهارده معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین باشیم ، باید فعلِ عملمان پشتِ باب الله ناطق ؛ امام زمان علیه السلام و باب الله صامت ؛ قرآن عزیز قرار بگیرد. چنانچه جوهر به سجده در قلم جاری می‌شود (باید سرِ قلم پایین بیاید تا بنویسد) و آن مقامِ اطاعت و تسلیم شدن است.

و آنگاه جوهر قلمِ هر وجود که بصورت ن است ، باید پشتِ حرفِ بِ بسم الله (باب الله) قرار بگیرد تا منقلب شده  و صورتِ ظهوری عمل به حرف م تبدیل شود. عدد ابجد حرف م=40 است یعنی رسیدن به طهارت و اربعین و اخلاص ! خداوند کریم در آیه  79  سوره مبارکه واقعه می‌فرماید: لا یمسّه الا المطهّرون ؛ مسّ نمی‌کنند قرآن را مگر پاکیزگان. یکی از اصول مسّ قرآن این است که لااقل با وضو باشیم (وغسل واجب بر گردنمان نباشد) که در غیر اینصورت دست زدن به آیات قرآن حرام است.

حال اگر بخواهیم عامل به آیات قرآن شویم به شرط اسلام و تشیع ، اذن ورود پیدا می‌کنیم. اسلام ، بابِ طهارت ظاهر و تشیع ، بابِ طهارت باطن است. با قبول اسلام ، قلم وجود متواضع می‌شود و با قبول تشیع ، جوهر قبول نوشتن می‌کند به کلمه توحید لا اله الا الله . اسلام ، دنیای ما را پاک می‌کند و شیعه شدن به 12 امام و 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، قلب و آخرت ما را به طهارت می‌رساند!

می‌دانید بهشت جایگاه طاهران است ، درواقع شیعه شدن یعنی ایمان آوردن قلبی و قبول ولایت معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و آن میسّر نمی‌شود مگر با توبه نصوح و برائت از مشرکین و ظالمین و غاصبین و ناکثین و مارقین و منافقین. تمام زحمت مؤمن رسیدن به نقطه وصل نون به بالقلم است که نتیجه نهایی رسیدن قلب به میم ، نون پشت حرف ب تبدیل به م شدن است یعنی رسیدن به عدد 40 ، رسیدن به طهارت و اربعین (بهار شدن) ، سبز شدن ، زنده شدن!

تمام زیبایی این درس به نتیجه آن است و تمام رسالت رسولان و هدایت امامان و معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین نگارش قلبی برای همه‌ی انسان‌ها ، میم است.  

اما خیلی زیباست وقتی که این سوره مبارکه در دایره سوره‌های قرآنی از نظر ترتیب نزول در مقابل سوره مبارکه توبه قرار می‌گیرد. واقعا قلم عاجز از نوشتن این همه معارف است!

*سوره مبارکه توبه

یکی از مهمترین خصوصیات این سوره مبارکه این است که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نمی‌شود و تنها سوره‌ایست که با برائت آغاز می‌شود. یعنی تبریٰ جستن. یعنی تزکیه و تهذیب . یعنی پاکی و طهارت. زیرا این سوره مبارکه ، نهمین سوره قرآن است پس در مقام فهرستی ، بلوغ کامل حیات انسانی است. و تا هر بنده‌ای این برائت قلبی را پیدا نکند ، نسبت به امر پروردگار عالم و ولایت چهارده نور مقدس صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، تولای قلبی واقعی پیدا نمی‌کند.

سوره مبارکه توبه در جزء 10 شروع می‌شود و در جزء 11 تمام می‌شود. درواقع ورودیش به عدد 9 (نهمین سوره) روی 10 است یعنی 19 (10+9) و عدد  19، رمز قرآن و تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است و در آخر به عدد 9 روی 11 پایان مییابد که می‌شود 20 (11+9) یعنی با نمره 20 در حقیقت با انتخاب صحیح و با موفقیت در ایمان راسخ تمام می‌شود.

درواقع نمره 20 برابر حرفِ کاف است (ک=20) یعنی به نمره کافی می‌رسد! و اگر اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم می‌شود 210 که برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین" علیه السلام است. یعنی نمره بیستِ واقعی ، رسیدن به شهادت فی سبیل الله و زیارت لقاء الله با روسفیدی تمام است و درواقع قبولی در عاشورای عمل است. اللهم الرزقنا

*اگر سه عدد دخیل در این سوره یعنی 9 و 11 و 10 را با هم جمع کنیم ، 30 می‌شود و این خصوصیت فقط برای این سوره است! شاید بتوان گفت تمام قرآن به شرط توبه و برائت از مشرکین و جنگ با هوای نفس و داشتن طهارت حقیقی قبول می‌شود و یکی از نام‌‎های قرآن هم توبه است و یکی از نام‌های خداوند ، تواب می‌باشد.

*سوره مبارکه توبه نهمین سوره قرآن است زیرا انسان تا در بلوغ 9 عقلی و عملی نرسد که بتواند غلط خود را تشخیص دهد ، توبه برایش مفهومی ندارد و آنگاه که درک کرد باید با غلط و نفس عمل اشتباه بجنگد تا از عادات و رویه خود بیرون بیاید. پس این توفیقی است که خداوند به گنهکارمی‌دهد . درحقیقت باید یاد بگیریم به هوای نفس ، نـَه بگوییم و رضای دل را قربانی رضای خدا کنیم.

* در شکل دایره بسم الله ( در اول کتاب مهندسی خلقت آمده است) دقت کنید که دایره به شعاع 9 کشیده شده ، درواقع عالم در سوره مبارکه توبه غرق است و بسم الله ، محیط بر آن است!      

*نکته : همانطورکه در جلد دوم کتاب مهندسی خلقت بطور کامل توضیح داده شد تمام عالم در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد غرق است که یک آیه محسوب می‌شود و افضل بر همه‌ی آیات قرآن است و شامل 19 حرف می‌باشد. پس درواقع عالم در 19 حرف غرق است و همه‌ی عالم ، مضربی از عدد 19 است. باطن همه‌ی این گنج در قرآن کریم است که به قول پیامبر(ص) کلّ محتوای قرآن در این 19 حرف جمع است ، پس قرآن هم مضربی از 19 است (رجوع شود به جلد دوم مهندسی خلقت). عدد نوزده یعنی نو ، زده شده است! و همه در حقیقت ربیع و بهار است . و همیشه به روز بوده و برای محققان هربار گنجی از معارف قرآن افشا می‌شود و در هر زمان ، علوم آن روز را بیان کرده و مسائل آن زمان را حل و دستورات خاص را بیان می‌کند. و در زمان ظهور قرآن ناطق ؛ امام زمان عجل الله تعالی فرجه بطور کامل تجلی می‌کند.

پس اگر دایره مهنسی قرآن را ترسیم کنیم ؛ حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد می‌شود :

 

 

و از آنجا که عدد ابجد کلمه قرآن=351 است که جمع ارقامش 9 می‌شود ، پس شعاع دایره قرآن 9 است و سوره مبارکه توبه ، نهمین سوره قرآن مجید است. خوب دقت کنید! آیا این یکی از عجایب نیست که تمام قرآن باطن سوره مبارکه توبه است ؟! پس بسم الله کلّی قرآن ، حاکم بر این سوره می‌باشد. فقط شرط دریافت حقیقت توبه ، برائت از مشرکین و برائت از هر گونه شرک و گناه است.

*در حقیقت ترتیب نزول سوره مبارکه توبه به عدد 113، توجیه کننده این معناست: درواقع 113 بسم الله در بسم اللهِ سوره مبارکه حمد غرق است پس سوره مبارکه توبه ، جلوه‌ی صد و سیزدهمین بسم اللهِ قرآن است. خداوند حکیم با قرار ندادن بسم الله در ابتدای این سوره ، حکمتش را در کلّ بلوغ هدایت برای بندگان تیزبینش افشا می‌کند و معارفی را پرده برمی‌دارد که آن حکیم ربّ العالمین است و به شکل بسیار لطیفی بندگانش را از ظلمات جهل به نور ِ هدایت ، راهنمایی و تربیت می‌فرماید.

*نکته : عدد 351 (=قرآن) برابر با عدد ابجد حروف "ولایه امام علی بن ابیطالب" علیه السلام و همچنین "عجایب امام مولود کعبه" است!

عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =786 است که برابر با عدد ابجد حروف "معجزات قولی امام اول"  =  "ابد الازلیات امام علی بن ابیطالب" علیه السلام =  "ازل الابدیات امام علی بن ابیطالب" علیه السلام می‌باشد !

*پس خوب دقت کنید! یک عدد 2 در اول داریم و یک عدد 2 در آخر ! درواقع دانش آموزی که دست به قلم می‌شود و تعلیم و تربیت و هدایت می‌شود ، باید تکلیف خوب به معلم تحویل دهد تا نمره 20 بگیرد! درواقع سوره مبارکه توبه ، رسیدن به نمره‌ی 20 عمل صحیح و سالم به تکلیف الهی است. این حقیقتِ زحماتِ امامان معصوم ماست صلوات الله علیهم اجمعین که شیعیان و پیروان به حقشان از بابِ برائت از مشرکین و کافران به 20 ِ عمل می‌رسند.

آیه 124 سوره مبارکه بقره درباره امتحانات سخت حضرت ابراهیم علیه السلام و آیات 127 و 128 و 129 سوره مبارکه بقره درخواست قبولی و عنایت خداوند به ابراهیم (ع) است : و إذابتلی ابراهیم ربّه بِکلماتٍ فَاَتمّهنَّ قال انّی جاعلکَ للناسِ اِماماً قال و مَن ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین (124) هنگامیکه خدا ابراهیم علیه السلام را به امور چندی امتحان فرمود و او همه را بجا آورد خدا به او فرمود من تو را به پیشوایی خلق برگزینم .ابراهیم علیه السلام عرض کرد این پیشوائی به فرزندان من نیز اعطا خواهی کرد؟ فرمود:عهد من هرگز به ستمکاران نخواهد رسید.

 و إذ یرفَعُ ابراهیمُ القواعد مِن البیت و اسماعیل ربّنا تقبّل منّا انّک انت السمیع العلیم (127) و وقتیکه ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام دیوارهای خانه کعبه را برافراشتند عرض کردند پروردگارا این خدمت را از ما قبول فرما که توئی که دعای خلق را اجابت کنی و به اسرار دلهای همه دانایی.

ربّنا واجعلنا مُسلمینِ لکَ و مِن ذرّیّتنا اُمّه مسلمةً لک و ارِنا مناسِکنا و تُب علینا انّک انت التوابُ الرحیمُ (128) پروردگارا اول ما را تسلیم فرمان خود گردان و فرزندان ما را هم به تسلیم و رضای خود بدار و راه پرستش و اطاعت را بما بنما و بر ما وظیفه بندگی را آسان بگیر که تنها توئی بخشنده و مهربان.

ربّنا وابعث فیهم رسولاً مِنهم یَتلوا علیهم آیاتکَ و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و یُزکّیهم انّک انت العزیزُ الحکیمُ (129) پروردگارا فرزندان ما را شایسته آن گردان که از میان آنان رسولی برانگیزی که بر مردم تلاوت آیات تو کنند و آنان را علم کتاب و حکمت بیاموزند و روانشان را از زشتی پاکیزه سازند. توئی که در همه عالم هر کار خواهی بر آن قدرت و علم کامل داری.   

*پس خیلی واضح است که پروردگار عالم به همه عالمیان می‌آموزد که بهترین و برگزیده‌ترین بنده خودش در آن زمان با امتحانات سخت ، نمره 20 گرفته و آنگاه به رتبه بالاتر ارتقاء پیدا کرده است. و حضرت ابراهیم علیه السلام در کنار خانه مقدس خدا ، جایگاه قدم مبارکش است و تمام مسلمانان در هنگام نماز طواف باید پا پشت جای پای حضرت بگذارند تا حجّشان به ظاهر صحیح باشد.

  عدد 2 در نماز

در نمازهای واجب کمتر از 2 رکعت نداریم. هر قسمت از نماز از نیت تا آخر نماز به دو شکل کامل می‌شود : یک روح و یک جسم . درواقع باید زمانی که قیام می‌کنی ، شکل نماز را برپا کنی و رو به قبله باشی { کعبه ، ظاهر قبله و باطنش ولایت چهارده معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است} و با طهارت غسل و وضو تا کلام که جاری شد با نیت درون نماز شکل ظاهر و ارتباط باطنی‌اش برقرار شود. پس شکل ظاهر و ترتیب و احکام ظاهرش ، جسم است. ذکر و ارتباط قلبی و نیت در مجرای رضای خدا قربتاً الی الله ، روح آن است. در رکوع ، شکل رکوع ، جسم است و ذکر آن ، روح و همینطور سجده و اذکار قیام و قنوت و تسبیحات و در آخر تشهد و سلام ، پس حاصلش برکاتی است که متصل می‌کند ارتباط قلبی را در حقیقت آثار نماز الی یوم القیامت.

عدد 2 در نماز صبح و ورود در باطن قرآن کریم

یکی از زیبایی‌های نماز صبح دو رکعت بودنش است. در کتاب عرفان عشر اشاره شد که پروردگارعالم نعماتش را به انسان در دنیا و آخرت، به تمام و کمال داده است (طولی و عرضی، آفاقی و انفسی، ظاهری و باطنی عنایت فرموده).

بهترین آب و هوا ، ساعت بین الطلوعین است و آن در صبح است که این آب و هوا را می‌گویند برای بهشت است. ساعت اجابت دعا و تغییر پیدا کردن جایگاه ملائکه شب و روز در صبح است که خداوند می‌فرماید دو دسته ملائکه برای مؤمن عملش را می‌نویسند. سوره مبارکه اسرا آیه 78 : أقم الصلوة لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر اِنّ قرآن الفجر کان مشهوداً ؛ از هنگام زوال خورشید تا آنگاه که تاریکی شب فرامی‌رسد نماز را بپادار و نیز نماز صبحگاه را و نماز صبحگاه را همگان حاضر شوند یعنی دو دسته فرشتگان (شب و روز ) شهادت می‌دهند.

عدد ابجد کلمه صبح=100 و برابر با عدد ابجد حرف ق است  یعنی نگهدارنده و تنها وقتی که در قیامت نگهداشته می‌شود ، صبح است چراکه می‌فرمایند صبح قیامت!

جالب است که جایگاه عددی حرف ق=19 است یعنی صبح از باطن 19 حروف و یا از پشت 19 حروف طلوع می‌کند! { 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم  که بقول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم جمع است }

و در شب هنگام به ساعت 19 می‌رسیم که آن برابر ساعت 7 شب است و کلّ سوره حمد شامل 7 آیه است و تمام آن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم  است . پس طلوع صبح از پشت بسم الله و ورود لیل یعنی شب هم از پشت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است.{ بعبارتی شروع روز ما با صبح است ( پشت 19 حروف) و شروع شب(ساعت 19) پشت 19 حروف  }

*نماز صبح ، تنها نماز واجب در هر شبانه روز می‌باشد که 2 رکعت است . چنانچه تا الان عدد 2 را متوجه شدید که عدد مهمی است و در پایه و مبنای 2 شد عدد 10 و اگر از طرف راست عدد 10 را بخوانیم می‌شود صفر و یک ؛ مبنای حقیقی اسرار عالم!

*باطن نماز صبح ، ابا عبدالله الحسین علیه السلام است. حال اگر به حروف عدد دو را بنویسیم ،عدد ابجدش برابر 10 می‌شود(10=6+4) که به عربی، عشر می‌گویند. امام حسین علیه السلام خود، امام عاشورائیان است؛ زیرا خود صاحب 10 است روزی که متولد شد به عدد 10 بدنیا آمد(یک خودش و9 ذریه‌ی معصوم در بطنش بود) .

پس نماز صبح متعلق به 10 وجود مبارک امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است و خداوند کریم  در قرآن مجید سفارشِ نماز وسطی را فرموده و در تفاسیر نماز وسطی را نماز صبح خوانده‌اند { آیه 238 سوره مبارکه بقره : "حافظوا علی الصلوات و الصلوه الوسطی و قوموا لله قانتین": همه نمازها به ویژه نماز میانه را پاس دارید و مطیعانه برای (نماز) بایستید. در حالی‌که هرنمازی به یک صورت وسطی(میانه) می‌شود مثلا نماز ظهر بین نماز صبح و عصر می‌شود یا نماز عصر بین نماز ظهر و مغرب است، اما در تفسیر احتمال معنا  نماز صبح است }.

و عدد10 ، گنج اسرار عالم و حقیقت آفرینش است که مفصل درکتاب عرفان عشر بیان شده‌است، چنانچه در دنیا می‌فرمایند: کلّ یومٍ عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا. امیدوارم این نکته‌ی مهم را متوجه شده باشید که عدد 10 یعنی گنج وجود 14 معصومصلوات الله علیهم اجمعین (1+2+3+4=10 که می‌شود 4روی 10 یعنی 14).

امام حسین علیه السلام با حقیقت وجودش بر سرسبزی عشای عمر و با تیغ سپیده‌ی صبح دل ظلمات را شکافته و گلبرگ‌های گل محمدی صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را ظهور داده و جان میوه اسلام و قرآن را که در جان حقایق اهداف الهی منظور بوده به ثمر رسانده است. و میوه این باغ که قلب طپنده آفرینش است و حیات تمام رگ‌ها و عروق جامعه اسلامی است الی یوم القیامه با خون ثارالهی خویش سیراب گردانیده است. امام حسین علیه السلام با قلب شدنش در محراب عبادت و بندگی به حیات همه انسان‌ها جان بخشید و با گردش خون پاک خود در تمام عالم پیام حق را رسانید و بهشت را ضمانت فرمود.

پس وقتی از لیل دنیا با صورت زیبای انسانی و بال‌هایی به گستردگی شرق تا غرب و بخشش و مغفرت ربّ العالمین به صبح می‌رسیم (شب اول قبر)، این‌جا فوز عظیم است و صبح قیامت را به یاد می‌آورد. پس دو رکعت نماز مقبول (اشاره به نماز صبح است)، مرکب نورانی بُراقی است که هر بنده بیدار دلی را که عاشق عروج است در لیل دنیا به مقام قرب آخرت می‌رساند و آن‌گاه هادی و شفیع او می‌گردد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: "الصلوه معراج المؤمن"."نماز وسیله عروج مومن به قرب الهی است". درواقع همانطورکه امام حسین علیه السلام به عدد 10 ظهور دارد ، نماز صبح هم به 10 امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین متعلق است و صبح دائمی به وجود نهمین فرزندش است که با ظهورش ، مطلع فجر را افشا می‌کند. اللهم عجل لولیک الفرج

 پس2رکعت به عدد ، باب ورودی به حقیقت صبح شد (جان صبح که بهشت است) و حرف  "بِ"  بسم الله عدد ابجدش 2 می‌باشد. درحقیقت اینجا بخوبی درمی‌یابیم که تمام عالم هستی در دنیا و آخرت ظاهر شده و می‌شود به وجود ظهر الباء در عدد 2 و اسرار عددی 2 ! 

تمام قرآن می‌شود 2 رکعت نماز!

در قرآن کریم 4  سجده واجب وجود دارد یعنی به اندازه 2 رکعت نماز (هر رکعت ، 2 سجده دارد پس دو رکعت می‌شود 4 سجده ). پس می‌توان گفت که قرآن ، 2 رکعت نماز است که هرکس عمل(مقبول) به آیات قرآن داشته باشد ، صاحب 2 رکعت نماز مقبول می‌شود! خوبست که چون درس ما معارف عددی هم است بیان کنیم که چه معنی در4 سجده واجب نهفته است؟

وقتی عدد از 1 تا 4 با هم جمع شود(10=4+3+2+1) عدد 10 حاصل می‌شود یعنی گنج عشر که تمام قرآن ، گنج عشر است{طبق حدیث مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام باطن آن در بسم الله... و همه در بِ بسم الله جمع است... . حرفِ ب به عدد ابجد 2 متعلق به حضرت علی(ع) است که خودِ آقا در خلقت نوری مقام دوم را داراست و عدد ابجد دو به حروف برابر 10 می‌شود(دو=10) که همان گنج عشر است} و از طرفی خوانده می‌شود 4 روی 10 که درواقع وجود مبارک 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است که تمام عمرشان در سجده واجب خداوند یگانه هستند که هم وجود مبارکشان ساجد واقعی به فرامین الهیست و عبد خالص و مخلص پروردگار عالمند و هم تمام مخلوقات (بخصوص انسان) باید به وجود مبارکشان ساجد باشند چراکه ایشان ، حقیقت قبله‌اند و بدون بزرگواران نمازی انجام نمی‌شود!        

                                         آدم چو یکی قبله و مسجود علی علیه السلام بود.

درواقع در مقامِ عمل ، تمام آیات قرآن حکم سجده واجب دارد(اطاعت محض) و نمی‌شود به دلخواه برخی آیات را قبول کنیم و برخی را نَه!!! 

ترازوی عدالت

ترازو دو کفه دارد. درواقع وزنه ، روبرویش جنس است. تا ترازو ، ترازش سالم و صحیح نباشد ، قیمت برای آن جنس صحیح نمی‌باشد. خداوند خود صاحب ترازوی عدالت است و یکی از اصول دین ما عدل است. پس خداوند کریم اول خریدار جنسی است که خودش خلق فرموده و قیمتش را می‌داند و برایش ارزش می‌گذارد درحالیکه هیچ نیازی به آن ندارد { چنانچه در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید : انّ الله اشتری من المؤمنین اَنفسهم و اموالهم بِأنّ لهم الجنة یُقاتلون فی سبیل الله فیَقتلون و یُقتلون وعداً علیه حقاً فی التورات و الانجیل و القرآن و مَن اوفی بعهده مِن الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم  "همانا خدا خریداری کرده از مؤمنان جان و مال ایشان را به بهای بهشت که آنها در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند این وعده‌ی قطعی است بر خدا و عهدیست که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد خود کیست؟ای اهل ایمان به خود بشارت دهید در این معامله که با خدا کرده‌اید که این به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگیست".}

اما حقیقت ظهور این ترازو ، وجود مبارک حقیقت باءِ بسم الله ؛ امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه السلام ؛ قسیم النار و الجنه می‌باشد. درواقع امام زمان علیه السلام ، در هر زمان مؤلفه و میزان و محک و امام ِ آن زمان است برای همه‌ی نفوس! بنابراین او در میدان امتحان خود عددی نیست که با کسی جمع شود ، او جانشین خداوند ؛ خلیفة الله است . پس او نمره دهنده به بندگان خداست . اوست که صاحب علامت است و مثبت و منفی را او تعیین می‌کند.

یکی از اسرار قرآن ، میزان است. در قرآن مجید یک سوره است به نام یس که قلب قرآن نامیده می‌شود . درحالیکه خودِ قلب ، جانِ میزان است.

ظاهر قلب دو بطن و دو دهلیز دارد . سلامت بدن به میزان خوب کار کردن قلب است. آیا مورد توجه قرار نمی‌گیرد که عالم به وجود قلب عالم امکان ؛ وجود نازنین صاحب الزمان اباصالح المهدی علیه السلام در توازن و سلامت کار می‌کند؟!  پس تمام وجود معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین،قلب است و قلب کننده‌ی همه‌ی انسان‌ها ! پس قرآن هم تمامش قلب است و قلب کننده‌ی همه‌ی پیروان و عاملانش.

یکی از اسماء قرآن ، سین است و تمام اهل بیتِ نوری پیامبر صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را آل یاسین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین می‌خوانند. و آخرین حرفِ قرآن به حرفِ س (ناس) تمام می‌شود. جالب است که حرف سین تنها حرفی است که عدد زبر و بینه‌اش با هم مساوی هستند :  { زُبُر و بینه یعنی وزنه و جنس که بیان کننده تمام ارزشها است }. زبر: س=60 و بینه : ین=60  (که حرف سین را کامل می‌کند). پس حروفِ سین=120 می‌شود که کلّ قرآن 120 حزب دارد و برابر با عدد ابجد نام مبارک احسان خداوند است { کامل درس را در کتاب راز انسان بخوانید}

درواقع اگر نام مبارک علیّ علیه السلام را با باء مشدد بخوانیم ، عددش 120 می‌شود (برابر با حروف سین)! پس ترازوی حق ، باء بسم الله است ! و هر کس بخواهد ورودی در قرآن کریم یا بهشت یا هر جایگاهِ طاهری را داشته باشد چه در دنیا و چه در آخرت باید پشت باء بسم الله قرار گرفته و قلب به میم شود تا مجوز ورود را پیدا کند ( بنابر مبحثی که برای ذبح گوسفند یا هر حیوان حلال گوشت بیان شد) .درواقع وقتی به میزان می‌رسیم که هم رسالت و هم ولایت ، شامل حال ما شود.

اسلام

عدد ابجد کلمه اسلام =132 و برابر با عدد ابجد کلمه قلب است. و پروردگار عالم به آورنده‌ دین اسلام (که برگزیده تمام ادیان است) ؛ حضرت محمد صلّی الله علیه و آله اجمعین که قلب عالم خلقتش است ، خطاب می‌فرماید : یـٰس. یا ، از حروف نداست و سین ، وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. درواقع دین اسلام ، قلب همه‌ی ادیان آسمانی است. خداوند متعال در کلام کریمش 8 بار نام مبارک اسلام را آورده ، به ارزش ثمن که نشان می‌دهد پرارزش‌ترین و وزین‌ترین دین ، اسلام است.

و در آیه 19 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید : إنّ الدین عِند الله الاسلام و ما اختلفَ الذینَ اوتوا الکتابَ الا مِن بعدِ ما جاءهمُ العلمُ بغیاً بینهم و مَن یکفر بآیاتِ الله فإنَّ الله سریعُ الحسابِ ؛ همانا دین پسندیده نزد خدا اسلام است و اهل کتاب در آن راهِ مخالفت نپیمودند مگر پس از آنکه به حقانیت آن آگاه شدند و این خلاف را از راه شک و حسد در میان آوردند و هر کس به آیات خدا کافر شود بترسد که محاسبه‌ی خدا زود خواهد بود.  و در آیه 85 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید : و مَن یبتغِ غیر الاسلامِ دیناًٌ فلن یُقبلَ منهُ و هو فی الآخرة مِن الخاسرینَ ؛ هرکس که دینی جز اسلام اختیار کند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران خواهد بود. 

و همچنین در آیه 3 سوره مبارکه مائده می‌فرماید :... الیوم اکمَلتُ لکم دینکم و اتممتُ علیکم نعمتی و رضیتُ لکمُ الاسلام دیناً ...؛ امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم. آیه مبارک ولایت است که دین اسلام را به شرط ولایت ، کامل و تمام دانسته و خداوند این رسالت و ابلاغ را به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم واجب و امر فرموده است.

و در آیه 125 سوره مبارکه انعام می‌فرماید : فمَن یُرد الله اَن یَهدیه یَشرَح صَدرَهُ لِلاسلامِ ...؛ پس هرکه را خدا هدایت او خواهد قلبش را به نور اسلام روشن و منشرح گرداند. بعبارتی خداوند دین را در باطن قلب ، زنده و پاینده می‌فرماید به شرط هدایت.

و در آخر اگر کسی که قدر دینش را نداند و بعد از اسلام کافر شود ، چه مجازاتی دارد ؟! آیه 74 سوره توبه می‌فرماید : یحلفون بالله ماقالوا و لقد قالوا کلمة الکفرِ و کفروا بعد اسلامهم و همّوا بما لم یَنالوا و ما نَقموا الا اَن اغناهم الله و رسوله مِن فضله فإن یتوبوا یَکُ خیراً لهم و إن یتولّوا یُعذّبهم الله عذاباً الیماً فی الدنیا و الآخرة و ما لهم فی الارض مِن ولیٍّ و لا نصیرٍ ؛ (منافقان) قسم به خدا یاد می‌کنند که حرف کفر بر زبان نیاورده‌اند چنین نیست البته سخن کفر گفته و پس از اظهار اسلام ، کافر شدند و همّت بر آنچه بر آن موفق نشدند گماشتند ، آنها بجای شکر در آن بی نیازی که خدا از فضل خود به آنان عطاکرده بود در مقام انتقام و دشمنی برآمدند. اکنون هم اگر توبه کنند بر آنها بهتر است و اگر روی از خدا بگردانند آنها را خدا در دنیا و آخرت به عذاب دردناک معذب خواهد فرمود و دیگر در روی زمین دوستدار و یار نخواهند یافت.    

دنیا و آخرت 

خداوند متعال زندگی ما را در دو قسمت قرار داد و شاید پشت 2 بسم الله الرحمن الرحیم ؛ یکی در دنیا و یکی در آخرت! در دنیا با توضیحات داده شده که تاریک‌خانه‌ی عالمِ بالاست ، ظهور پیدا کرد و اسرار در اینجا مکشوف شد . اینجا محلّ انتخاب شد و درواقع اسرار چگونه پرواز کردن و به عروج رسیدن و چگونه از پوسته حیوانیت به پرواز ملکوتی انسانیت رسیدن!

جالب است در دریا یک نوع ماهی است به نام هیئون . این حیوان عظیم الجثه است و گاهی به طرف ساحل کشیده می‌شود . اما وقتی به خشکی بیفتد دیگر توان رفتن به دریا را ندارد شاید یکی دو روز طاقت می‌آورد ، اما ناگاه پوستش از پهلو شکافته می‌شود و دو بالک پیدا می‌کند و خود را با پرواز به دریا می‌اندازد.   انسان هم باید پوسته حیوانیش در دنیا شکافته شود تا دو بال بگیرد! زندگی دنیا کوتاه است شاید به اندازه یک نفس که بشود دَم و بازدم. درواقع با دَم ، حیات طیب را بگیرد و با بازدم ، تمام ظلمات را از بدن خارج کند. اما زندگی آخرت باقی و بی انتهاست.

خالق یکتا برای رسیدن به سعادت حقیقی ما انسان‌ها ، 124000 پیامبر و 313 کتاب آسمانی فرستاد. چون ارزش انسان به زندگی زیبای آخرتش معلوم می‌شود. آنجا ظاهراً نفس نمی‌کشی چون انشاءالله تمام آنجا دَم است ، بازدم ندارد! شاعر چه زیبا سروده :

                   دم همه دم علی(ع) علی علیه السلام     صاحب دم علی (ع) علی علیه السلام

در دایره معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین مرتبه مقابل دومین مقام معصوم یعنی حضرت علی علیه السلام ، امام حسن عسکری علیه السلام است:

وجود مبارک معصوم دوم ؛ امام علی علیه السلام

یکی از اسرار در حقیقت گردش سال در حالیکه در 12 ماه ثابت است ، اما شمسی و قمری نام دارد. همینطور در وجود معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین هم در حالیکه 12 نور مقدس ، عدد ثابت است اما ما به 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و 12 امام علیهم السلام معتقد هستیم. در کتاب مهندسی خلقت ، وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در باب ولایت بیان کردم ولی اینجا در مرتبت خلقت در جایگاه معصومیت بررسی می‌کنیم. در آنجا تا حدودی از معارف وجود نازنین ایشان بیان شد که مظهر و ظهور باءِ خلقت و تبین بین عابد و المعبود است.

*وجود مبارک آقا؛ سیدالاوصیاء؛ ابا الاوصیاء و ابا الاَکوان ؛ مولای متقیان ؛ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام ، در عالم اسرار ، دومین خلقت نوری بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند (در حالیکه کلّ نور را دارا هستند).

در حدیث معروف از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ذکر شد که آقا در مرتبه باطن قرآن ، سِرّالاسرار بسم الله الرحمن الرحیم است و مخصوص امام علی علیه السلام فرمود: انا نقطة تحت الباء.

عدد حرف ب (درحروف ابجد) 2 می‌باشد و به زبان عربی ، ثانی خوانده می‌شود. پس تمام تعاریف عدد 2 ، درباره امیرالمؤمنین علیه السلام صدق می‌کند. همانطورکه ثانی یا عدد 2 در اعداد ، زوج خوانده می‌شود کلّ اسرار خلقت در زوجیت خلق شده است. مَلک مقرب حرف ب ، حضرت جبراییل علیه السلام است که آورنده وحی (کلام مبارک قرآن) از طرف پروردگار عالم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. اگر همین چند خط معنا شود ، اهل معرفت باید تا حدودی به حقیقت وجود مولا علی علیه السلام پی ببرند! او کیست؟!

*حقیقه النقطه البائیه :

 این حدیث شریف نیز اشاره به حدیث مشهوری است که به حضرت ولایت مآب ؛ امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت می‌دهند. صدر العرفاء و المتألهین ؛ صدر الدین شیرازی در کتاب فاتحه را بعد از مفاتیح الغیب گوید: جمیع القرآن فی باء بسم الله و انا النقطة تحت الباء . محتوای تمام قرآن در باء بسم الله و من نقطه زیر باء هستم.

و داود قیصری در کتاب فصوص آن حدیث را بدینگونه روایت کرده :  و یؤیّد ما ذکرنا قول امیرالمؤمنین(ص) ولی الله فی الارضین قُطب الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام فی خطبة کان یَخطبها للناس انا نقطة باء بسم الله انا جَنب الله الذی فرّطتم فیه. تاکید آنچه که ذکر شد از قول امیرالمؤمنین علیه السلام ولی خداوند در زمین‌ها قطب همه موحدین علی بن ابیطالب علیه السلام در خطبه‌ای که خوانده شد برای مردم فرمود من نقطه زیر باء بسم الله هستم و من تمام جنب الله (یعنی جلوه تمام نمای الله) در عالم کتابت ، تدوین الفاظ و تصویر حروف هر لفظی (نه تنها عربی بلکه همه زبان‌های دنیا) که موجود می‌شود و اول تعیّن هستم (او از مقام نقطه تجلی نموده سپس آن لفظ و حرف ، موجود خواهد شد).

*معنی باء : و همچنین در عالم تکوینی ، مولا نخستین تعیّن جمیع موجودات است که از مشرق ولایت که نفس رحمانی و فیض مقدس است ، طلوع نموده و سایر ماهیات را روشن نماید. و چنانچه تمام الفاظ و حروف مفصله (که به صور مختلف فصل ، فصل شده‌اند) در حقیقت نقطه به طور اجمال موجود است. حقیقت ولایت هم به طور بساطت (بسیط بودن) دارای حقیقت جمیع موجودات است. و چون این مقدمات دانسته شد ممکن است که بکار بردن انا نقطه تحت الباء بسم الله را از بکار بردن مُجازیّه شمرده و اسناد این حقایق همه از استعمالات حقیقی می‌باشند نه بصورت مثال.

پس در همان کتاب مفاتیح در شرح کلمه نقطه تحت باء می‌گوید: اَی جمیع الموجودات العَینیّه فی النقطة الکَتیبیّه و ذالک اِذا اُخِذت النقطة الکتیبیّة رقیقة لِلنقطة الحقیقیّه و ظُهوراً مِنها فی عالَم الموجود العَینی. معنی می‌شود : باء ، عالم ذات است و نقطه‌ی باء ، عالم صفات و حرکت باء ، عالم افعال جمیع موجودات عینی در نقطه‌ی کتابت شده‌ی بسم الله است. و در نوشتاری آن معنی رقیقی در کتابت از اصل حقیقی و ظهور از آن است در عالم موجودات عینی گرفته شده است که آن حضرت ، تعیّن اول و مظهر صفات واجب تعالی شأنه است. 

چون ما درس را به عدد و حروف معنا کردیم ، زیبایی معانی آن را در تطبیق با احادیث زیبای ولایی و کلام استادان سخن ادامه می‌دهیم تا بهتر درک کرده و تطبیق دهیم.

در بقیه حدیث از صدرالمتألهین در کتاب مفاتیح آمده است : اِعلَم اَنّ اسم الله هو الذاتُ مع جمیع الصفات الکمالیّه و باء بسم الله هو الذات باعتبار علیَّته و سَببیّته لِلاشیاء و نقطةُ تحت الباء عبارةُ عن العقلِ الکُل و یُمکنُ اَن یکون المُرادُ بالباء عقل الکُلّ و المُرادُ بالنقطة هو نفسُ الکُلِّ . بدان اینکه اسم الله جلّ‌جلاله او از اسماء ذات خداوند است به جمیع صفات کمالیه ذات اقدس را دارد و باء بسم الله ، او هم به ذات اقدس الهی به اعتبار علّیت و سببیّت برای همه اشیاء است و نقطه زیر باء ، عبارت است از عقل کل که آنچه که مراد از ممکن شدن باء عقل کلّ است ، تکوین پیدا کرده و نقطه‌ای است که او نفس کلّ می‌باشد.

*جناب محی الدین عربی در کتاب فتوحات می‌نویسد :

الباء انواع ٌ ثلاثه شکلُ الباء و نقطتُها و الحرکة فَصار فیها العوالِم الثلاثةُ فالباء مَلَکوته و النقطة جبروته و الحرکة شهادته و مُلکه و الالِف المَحذوفة التی هی بدلٌ مِنها هی حقیقة القائم بها الکُلّ و احتَجَب رحمةً مِنه بانقطة التی تحت الباء . حرف باء به سه نوع شکل معنی می‌شود : 1-خود حرف باء 2-نقطه زیر باء 3-حرکت حرف باء . عوالم هم به 3 عالم ظاهر می‌شود عالم ملکوت ، عالم جبروت و عالم شهادت که دنیاست. صورت باء ، ملکوت آن است و نقطه ، جبروت آن و حرکت ، شهود آن است در عالم دنیا ، و ملکوت حرف باء ، همان الف است که صورت ظاهر آن حذف شده و ملکوت به شکل باء بدل شده است که به حرف الف ایستاده است و قیام دارد که شکل باء را به خود گرفته و از آن در کلّ نقطه رحمتی است که زیر باء حجاب‌ها را کنار زده است (که بوسیله آن همه‌ی حروف و گنج قرآن به نطق خوانده و معنای خود را ظاهر کرده‌اند) .

از علاءالدوله‌ سمنانی رساله مخصوصی در تحقیق حقیقت نقطه و سرّ استتار(اسرار پوشیده) او در تحت باء به نظر رسیده که از جمله‌ی عباراتش این چنین است : 

و اَمّا وقوع النقطة تحت الباء فی البسملة و سِرّ اِختفائها بالصُّور الحُروفیّة و اِحتجابها بظواهر الاشکال الکلماتیّه و بُروزات مَراتب الحُروف فی الادوارِ المَخرَجیّه و الاطوار الرّقمیّه بِتَعَیُّن حقیقتها و تَجَرّد تکرارها فی درجات خصوصیّاتها و منازل ماهیّاتها و هی مع ذالک علی تَجرّد اِطلاقها و نَزاهَة وَحدتها لم یَتغیّرُ و لَم یتبدّل اِشارة الی اِستتار اَحدیّه الهویّه فی مَلابس درجات الاِمکانیّة و مظاهر بروزات الاکوانیّة و ابتداء طوالع نفس الرّحمانیّة الذی بِسریانه تعیَّنَت حقایق العِلویات و السّفلیات و تجلیاته الوجودیة التی بفَیَضانها تکوّنت افراد مراتب الموجودات فبِحَسَب الاستعدادات المُتکثّرة تکثّرت تصاریفُ ایاته و بِسبب القابلیّات المُتعدّدة تعدّدت آثار تجلیّاته و هو تعالی فی ذاته القدیمة علی نَزاهة قُدسیّة و حقیقة اِطلاقه جَلّ جنابُ عظمته عن شَوائب الامکان و تغیُّرات الاَعیان.

حاصل معنا : و لباب مقصود آنکه واقع شدن نقطه در زیر باء بسم الله و اختفاء آن با صورت‌ها و اشکال حروف بدون آنکه در حقیقت بساطت نقطه تغیری حاصل شود اشاره است به استتار احدیّت واجبی در ملابس (لباس‌های گوناگون) امکان.

و مظاهر اکوان (همه‌ی عوالم که موجود شدن) بدون آنکه در احدیت حقه کثرتی پدیدار شود ( در شأن حقیقی توحیدی ذات اقدس احدیت ) ، چنانچه ظهور تمامی حروف به واسطه‌ی تعینات نقطه و تعدد و اختلاف کلمات (یعنی نقطه‌های هر حرف از اصل حقایق باطنی آن حرف است) و تعدد (اشاره به عدد ابجد حروف است) و اختلاف کلمات و ارقام به سبب تکرار تجلیات او است.

این چنین است ظهور تمامی عوالم امکان به واسطه‌ی تجلی ذاتی حضرت احدیت و امتداد طلوعات نفس رحمانی (آنچه که مطلع فجر در ظهور حقیقی ، خداوند می‌خواهد ظاهر شود) و فیض مقدس است که بر حسب اختلاف استعدادها و تعداد جهات ( زیرا که هر وجودی در درونش استعداد مخصوصی قرار داده شده است) قابلیّات ، آثار تجلیّات حضرت حق تعالی شأنه را کثرتی پدیدار شده و با وجود عروض ( همه‌ی عرض‌ها ) این کثرت که از تکرار تجلیات حضرت واجب تعالی به ظهور رسیده‌اند وحدت حَقّه‌ی حقیقیّه بصرافت بساطت (درحالیکه در عرض بساطت پیدا کرده اما در توحید خداوند غرق است. مثل اینکه پروردگار عالم خشکی را در یک نقطه ارض خلق فرمود اما از آنجا بر همه‌ی عالم دنیا ، دحوالارض فرمود. پس فرمود روی آن نقطه ، خانه توحید بسازند. دلیل اینکه اگر همه‌ی عالم بساطت پیدا کرده اما همه ، خانه خدا و همه ، مجرای توحید ؛ وحده لا شریک له است و می‌باشد ).  و سزاجتِ (به معنی همه‌ی مزاجها ) وحدت باقی است. الله اعلم    

*امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام در خطبه البیان می‌فرماید :

اَنا نقطه و انا الخط. انا صاحب الوا. انا الاسم الاعظم و هو (کهیعص). انا المتکلم علی لسان عیسی(ع) (فی المهد صبیا). انا یوسف الصدیق. انا المتقلب فی الصور . انا الاخرة و الاولی. انا ابدی و اعید . انا فرع من فروع الزیتون و قندیل من قنادیل النبوة. انا مظهر کیف الاشیاء. انا الذی اری الاعمال العباد لایعزب عنی شیء فی الارض و لا فی السماء. انا مصباح الهدی. انا مشکوة الذی فیها نور المصطفی. انا الذی لیس عمل عامل الا به معرفتی . انا خازن السموات و خازن الارض. انا قائم بالقس (قسط) . انا عالم بتغییر الزمان و حدثانه. انا الذی اعلم عدد النمل و وزنها و خِفتها و مقدار الجبال و وزنها و عدد قطرات الامطار(باران). انا آیة الکبری ، التی اراها الله فرعون و عصی. انا المذکور فی سالف الزمان و خارج و ظاهر فی آخرالزمان. انا قاصم فراعنة الاولین و مخرجهم و معذبهم فی الآخرین. انا معذب الجبت و الطاغوت و محرقهم و معذبهم یغوث و یعوق و نسرا. انا متکلم بسبعین وجها. انا الذی اعلم ما یحدث فی اللیل و النهار امرا بعد امر و شیئا بعد شیء الی یوم القیامة. انا الذی عندی اثنان و سبعون اسماء من اسماء العظام. انا الکعبة و البیت الحرام و البیت العتیق . انا الذی یملکنی الله شرق الارض و غربها فی طرفة عین و لمح البصر. انا محمد المصطفی. انا علی المرتضی کما قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم "علی مظهر منی". انا الممدوح بروح القدس. انا المعنی الذی لایقع علیه اسم و لا شبه . انا اظهر الاشیاء الوجودیه کیف اشاء.انا باب حطتهم التی یدخلون فیها . {سیمای امام علی علیه السلام در آیینه قرآن . ترجمه شواهد التنزیل لقواعد التفضیل . نویسنده کتاب حافظ کبیر ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله بن احمد معروف به حاکم حکانی نیشابوری }.

و هزاران عجایب دیگر از معارف مظهر العجائب علی بن ابیطالب علیه السلام که در این کتاب گنجانده نمی‌شود . پس اگر درس عدد 2 را که همان حرف ب می‌باشد بخوبی بفهمیم ، از حقیقت مظهر العجائب تعجب نمی‌کنیم!     

*تعریفی از عدد نام مبارک حضرت علی علیه السلام ؛ 110 

امیرالامرا اسد الله الغالب {عدد ابجد کلمه اسد=65=دنیا که 11=5+6 و 2=1+1 و2=ب} علی ابن ابیطالب علیه السلام ، مجرای صعود از دنیا به اعلا ، صاحب مقام سید الاوصیائی ، مظهر ظهور کبریایی و عظمت الله ، جلوه عظمت جلال کرسیه السموات و الارض و صاحب گنج عشر ، مِرأت الحق ، صاحب مقام تبین عابد و المعبود ، سرّ المستتر ، ظهر الوجود ، مفتاح عالم عمّا ، صاحب مقام نبأ عظیم ، مجرای تعالی بندگان مخلص خدا و راهبر به مقصد اعلا، او و یازده فرزند نورانیش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین که همه در ظهور نقطه‌ی تحت الباء هستند.

تاج افتخار تشیع کسی است که عدد ابجد نام مبارکش به منصب "امام علی" علیه السلام می‌شود 192 که برابر با جایگاه عددی حروف بسم الله الرحمن الرحیم است و جمع ارقامش 12 می‌شود (12=2+9+1) و 3=2+1 . عدد 192 به معنی نگهدارنده وجود رسالت است چراکه 100=ق به معنی نگهدارنده و عدد ابجد نام مبارک محمد صلی الله علیه و آله و سلم =92 می‌باشد.{عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم = 786  و جایگاه عددی آن برابر با 192=امام علی علیه السلام } .



 

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۲۵
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

و قل الحمدلله سیُریکم آیاته فتعرِفونها و ما ربّک بغافلٍ عمّا تَعملونَ.

 

*عدد 11 در سال قمری و شمسی

گردش سال شمسی به 365 روز است که جمع ارقامش 14 می‌شود (14=5+6+3) و سال قمری 354 روز است که جمع ارقامش 12 می‌شود (12=4+5+3) ، تمام سال در گنج 14 و12 چرخش دارد.

بین سال شمسی و قمری 11 روز فاصله است.درحالیکه عدد 11 به حقیقت ،  معانیِ ذکر شده بین دو چرخش را احیا می‌کند و عالم دنیا را به اراده‌ی خالق قدرتمند و قادرش با معرفی خودش به نام هو=11 در گردش حج=11 به تعالی کمال الی یوم القیامت در قرب خودش(عند ربهم یرزقون) می‌خواند. درواقع رزق هرکدام را به باطن شمسی و قمری ، به روزها و ساعاتش عنایت می‌کند.

همانطورکه می‌دانید در سال قمری حدود احکام الهی اجرا می‌شود و احکام باید به امام احکام وصل باشد . پس انتقال عمل صالح با امام صالحین راه به بهشت پیدا می‌کند . این تنها مبنا و راهیست که انسان از دنیا می‌تواند به طهارت وارد بهشت شود . امیدوارم خوب و با دقت این مباحث زیبا را بخوانید و استفاده کنید.

پس ما درحالیکه در یک روز زندگی می‌کنیم ولی درواقع در دو روز هستیم و از محتوای 2 روز یعنی دو دریا استفاده می‌کنیم. یعنی عالم ، غرق در دو دریاست! چنانچه خداوند در آیات 19 تا 22 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید: مرجَ البحرینِ یلتقیانِ. بینهما برزخٌ لایبغیان. فبایّ الاء ربّکما تکذّبان. یخرجُ مِنهما اللؤلؤ و المرجانُ." اوست که دو دریای (شور و آب گوارا) را بهم آمیخت (بنحوی که) در بین آن دو (به قدرت الهی‌اش) آنچنان مقرر داشت که آب شور و گوارا به همدیگر ممزوج نمی‌شوند. پس کدامین نعمت‌های خدایتان را منکر می‌شوید؟ از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان پدید آورد". {این آیه مبارکه متعلق به حضرت علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها است و لؤلؤ و مرجان وجودهای مبارک امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام هستند}.

پس دو دریا در کنار هم است که یک برزخ یعنی پرده‌ی نامرئی آن دو را جدا می‌کند طوری که هرگز با هم مخلوط نمی‌شوند درحالیکه هرکس می‌تواند از میان آن دو ، لؤلؤ و مرجان خارج کند. لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

*اما درواقع این زیبایی‌ها از بابِ حرفِ ب ، تعریف می‌شود! زیرا جمع ارقام 11، 2 = ب می‌شود و همانطورکه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ذکر شد : تمام محتوای قرآن در بسم الله و تمام آن در باء بسم الله است.

 پس گردش و تحولات و تمام خلقت‌ها و زنده شدن‌ها و مردن‌ها ، همه و همه از باطن حرف ب در عدد به 2 و  به حروف ؛ دو=10 می‌باشد که همان گنج وجود 12 امام علیهم السلام و 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است { اسرار 12 و14  در تعریف عدد 26 که سرّ عدد ولایی و معصومیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه  و حدود الهی (حدید=26) می‌باشد (رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت)}

و حضرت علی علیه السلام در حدیث معرفت نورانیت می‌فرماید : انا مظهر کیف الاشیاء ( من هستم ظاهرکننده کیفیت همه‌ی اشیاء) . انا خازن السموات و الارض (من هستم خزانه دار همه‌ی آسمان‌ها و زمین) . انا الذی اعلم مایحدث فی اللیل و النهار امراً بعد امر و شیئاً بعد شیء الی یوم القیامه ( من کسی هستم که می‌داند آنچه حادث می‌شود در شب و روز از آنچه که امر می‌شود از پروردگار عالم و آثارش و امور بعدش و آن چیزهایی که باید بشود و صورت گیرد بعد از چیز دیگر تا روز قیامت ).

حال اگر خوب فکر کنید معنای ولایت کبری را درک می‌کنید زیرا اوست که ظَهَر الاولیاء است. یعنی آنچه در عالم هستی آمده و می‌آید و خواهد آمد ، از وجود او است. و خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید : ذالک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین. ذالک ، اشاره به دور است یعنی خوانده می‌شود ؛ آن کتاب . پس همه در آن کتاب ؛ وجود مبارک حضرت علی علیه السلام و ذریه‌های معصومش و خانواده نورانیش صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشد.

و اگر خوب دقت کنید و دایره وجود مبارک ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را در نظر بگیرید ، روبروی وجود مبارک حضرت علی علیه السلام در ولایت 12 امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، وجود مبارک امام حسن عسکری علیه السلام می‌باشد که خداوند کریم قادر متعال می‌خواهد که ایشان فقط یک فرزند معصوم داشته باشد و او هم بشود کمال ظهور از جدهای بزرگوارش تا قیامت ، زیرا امام حسن عسکری علیه السلام به عدد 2 بدنیا تشریف فرما شدند ( یک خودش + یک در بطنش ؛ فرزند نورانی‌اش حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) . پس او هم ، باطن مظهر الباء و مظهر العجائب می‌باشد! { در انتهای کتاب توضیح کامل آمده است}   

چنانچه عدد 12 را از 14 کم کنیم 2 عدد می‌ماند ، در واقع دو وجود معصوم؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا سلام الله علیها که هر دو بزرگوار در ظاهر و باطن ، اول و آخر این گنج هستند.

از اسرار این عدد به ظاهر ساده ، درمی‌یابیم که بدون ظهور عدد 11 ، هیچ وجودی به موجودیت نمی‌رسد! و اگر فاصله گردش در چرخه‌ی سال را دریافتید بدانید که چرخاننده ، فقط اوست (هو=11) و همه‌ی عالم در محضر پروردگار عالم و همه آیات او برای شناساندن ِخودِ اوست تا بنده بداند چه مولایی وصف ناشدنی دارد.

*جالب است که اگر عدد 11 را به حروف بنویسیم (یازده) ، عدد ابجدش می‌شود 27 که این عدد ، کلید گشاینده اسرار در عالم دنیا و ظرف ظهور گنج نور می‌باشد. چنانچه در 27 ماهِ هفت (گنج حمد) یعنی ماه پربرکت رجب ، پروردگار عالم جانِ خزانه و اسرارش و مفاتیح غیبش را در تولد و ظهور نور در قلب مبارک صاحب ظرفِ کلیه‌ی اسرار ؛ محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم نازل فرمود و بعث انقلاب کامل یخرجهم من الظلمات الی النور را افشا فرمود. کسی نمی‌داند این قدر و لیله قدر را که چه اتفاق عظیمی در طول و عرض عالم در دنیا واقع شد!

بقول پروردگار عالم که فرمود: انّا انزلناه فی لیله القدر.و ما ادراک ما لیله القدر.لیله القدر خیر مِن الف شهر. تنزّل الملائکة و الروح فیها بإذن ربّهم مِن کلّ أمر. سلامٌ هی حتی مطلع الفجر؛ ما قرآن عظیم الشأن را در شب قدر نازل کردیم.و چه تو را به عظمت این شب آگاه توان کرد؟ شب قدر(به مقام و مرتبه) از هزار ماه بهتر و بالاتر است.در این شب فرشتگان و روح(یعنی جبرائیل علیه السلام) به اذن خدا (بر امام زمانعجل الله تعالی فرجه از هر فرمان و دستور الهی و سرنوشت خلق) نازل گرداند. این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا طلوع صبحگاه. پس روز ظهور موعود ، حقیقتِ مطلع الفجر بر همگان آشکار می‌شود.    اللهم عجّل لولیک الفرج

 و جمع ارقام 11 می‌شود 2=ب(2=1+1)  ؛ که حرفِ ب ؛ مفتاح و کلید مطلع فجر گنج قرآن ، باب معنا و ملکوت اسرار را در انقلاب معنا از دنیا تا بطن نعمت‌های بهشتی و قرب الهی و بالاترین مقام انسانی از عالم اسفل السافلین تا اعلاعلیین ، به نام باب الله و باب الجنه رمزگشایی می‌فرماید.

نکته: اینجا مطلب زیبایی است که قابل تأمل و تدبر است! خوب دقت کنید که شبِ قدر را (کلمه لیل یعنی شب) احیا می‌گیریم. و خداوند کریم در سوره مبارکه قدر می‌فرماید: انّا انزلناه فی لیله القدر. این دو کلمه شب و لیل هر دو زیبا و پرمعنی است .خداوند در آیه  138 سوره مبارکه صافات می‌فرماید : و بالیل افلا تعقلون. خداوند با حرف با که هم قسم است و تأکید و هم باب الله می‌باشد ، متذکر می‌شود که شاید با عقل بتوانیم درک کنیم.

در کلمه شب هم که به فارسی است ؛ هر دو حرفِ ش و ب از بلوغ کامل برخوردارند:

حرف ش به تنهایی مقام افشاکنندگی دارد . درحالیکه طلوع فجر است در دل تاریکی و در حقیقت ظرف افشای اسرار عالم بالاست در دنیایی که کاملاً لیل خوانده می‌شود {رجوع شود به مبحث حرف شین در جلد دوم حوای روحانی } . و حرف دوم کلمه شب یعنی ب ؛ کاملا واضح است که باب اللهِ قدر از ظهور باطن آن می‌باشد. حال خوب درک می‌کنید که شب اول قبر یعنی چه؟! و چرا هرگز برای قیامت ، شب نیامده بلکه در قرآن مجید به یوم القیامت خوانده شده یعنی روز قیامت. پس عالم درحقیقت لیل و یوم است! شب قدر در مقابل روز قیامت است.

خداوند می‌فرماید که در شب قدر تنزل الملائکه و الروح ؛ ملائکه و روح در شب قدر به عالم زمین می‌آید. و درباره قیامت در آیه 4 سوره مبارکه  معارج می‌فرماید : تعرج الملائکة و الروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه ؛ ملائکه و روح به سوی عرش خدا بالا روند در روزیکه مدت آن پنجاه هزار سال خواهد بود.

پس درباره روز قیامت می‌فرماید که ملائکه و روح بالا می‌روند و درباره شب قدر فرمود که ملائکه و روح پایین می‌آیند ؛ یعنی این شب، آن روزش است و آن روز ، این شبش می‌باشد! معمولاً شب را با ماه می‌سنجند چون در شب ، ماه پیداست. حرکت ماه نیز ماهیانه است یعنی ماه در طول یک ماه ، یک حرکت 360 درجه‌ای ، دایره می‌چرخد.

و خداوند در کلام کریمش در سوره مبارکه قدر می‌فرماید شب قدر بهتر از هزار ماه است ( لیله القدر خیرٌ مِن الـْف شهر) . و روز را که قیامت باشد با خورشید می‌سنجند و حرکت خورشید ، سالیانه است .

لذا خداوند متعال برای روز قیامت می‌فرماید فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه ( نمی‌فرماید به چندین ماه! ) اما در دنیا که لیل است با ماه می‌سنجد و می‌فرماید الـْف شهر.

این کلام را نوشتم که ببینید وجود قمر ، باطن ولایت است و تمام خزانه قرآن به خزانه وجود مبارک ظرف قرآن آن بزرگواران یعنی 12 امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین تجلی و ظهور می‌کند .

پس در حقیقت اسرار باءِ بسم الله و امیرالمؤمنین علیه السلام و باب الله عالم است. و ارزش شب قدر چنان است که اندازه 1000 ماه معادل 83 سال عمر یک انسان است.

{ در باطن گردش قمر شاید این معنا را بتوان دریافت کرد که چگونه است وقتی در کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی رحمه الله آمده که می‌فرمایند معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در بدو تولد ، هر یک ساعت ، یک روز و هر یک روز عمر شریفشان یک هفته و هر یک هفته ، یک ماه و هر ماه به اندازه یک سال رشد جسمانی داشته‌اند ! الله اعلم }          

پس قیامت ، روزِ معلوم شدن استفاده از شب قدر است و گرفتن اجر و مزد هر کس به اندازه‌ی قدرشناسی او از شب‌های قدر عمرش است ! پس (یوم القیامه) ترازوی خمسین الف سنه در مقابل خیرٌ من الف شهر است. پس رحمت بی‌نهایت خداوند در تکرار تمام عمر یک انسان و گرفتن برکات و عنایات خیرٌ من الف شهر در مقابل یک روز قیامت است. پس انسان در مدت عمرش وقت کافی دارد که هر سال بهتر از سال قبلش باشد.

اما یادآور می‌شوم یوم القیامت روزی است که نَه ماه پیدا است و نه خورشید ، اما قیامت ، روز است!!! زیرا در قیامت جُمع الشمس و القمر ؛ شمس و قمر جمع می‌شوند چون حقیقت شمس و قمر ، معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هستند.

خداوند در آیه  41 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید : یُعرف المجرمون بسیماهم... ؛ هر کس به چهره‌اش معلوم می‌شود. وهمچنین در آیه 22 سوره مبارکه ق می‌فرماید : ...فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیومَ حدیدٌ. پرده‌ها کنار می‌رود . همه چشم‌ها تیزبین می‌شود. پس اسرار مردم افشا می‌شود. اینها معنای روز است اما خداوند در دنیا با باطن لیل ، اسرار بنده‌هایش را سِتر می‌کند (می‌پوشاند) و خودش را ستار العیوب معرفی می‌فرماید .

*سال قمری ، سرّ سال شمسی است :

چنانچه قمر(ماه) به دور شمس(خورشید) می‌گردد پس قمر است که تحولات نوری شمس را معنا می‌کند و باب دنیا را به حقیقت باب آخرت ، به صورت‌های مختلف در لباس احکام و عبادات و بندگی ، صاحب قدر و منزلت و شأنیت می‌کند . در حرکت انتقالی ، کره‌ی زمین گردش به دور محور خود را که حرکت وضعی می‌گویند و به 24 ساعت (یک شبانه روز) است ، به چرخش دور شمس (خورشید) که 365 روز(یک سال) است ، انتقال می‌دهد. این تعریف ، حرکت وضعیِ هر شخص را برای انتقال به عالم آخرت واضح و آشکار می‌سازد!

حال باید بشناسیم که شمس و قمر کیست؟!

وجود مبارک چهارده معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، شمس وجود و 12 امام علیهم السلام ، قمر وجود هستند ، درحالیکه 12 نور مطهر در هر دو وجودهای مبارک معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و امامان علیهم السلام ، ثابت است اما در تعریف ، همان رساندن پیام حق است که اول ، حرکت وضعی هر شخص را به او می‌شناساند که باید تکیف خود را در دنیا بداند و از هر نظر ؛ اعتقادی ، مذهبی ، احکامی و تمام اصول و پایه‌هایی که چهارچوب ساختمان شخصیتی‌اش را که در چه وضعیت است ، مشخص کند و بعد آن را به آخرت انتقال دهد. البته هر شخص عاقل باید به بهترین وضعیت ، خود را شکل و زینت دهد تا در آن سرا (آخرت) حسرت نصیبش نشود! 

درواقع سال قمری در محوریت باب الله ولایت 12 امام علیهم السلام به قدر می‌رسد و سال شمسی در محوریت باب الله 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین به انوار هدایت و قرب الهی می‌رسد.

*جالب اینکه شناسنامه‌ی دنیایی ما هم به 2 مشخصه نوشته می‌شود: نام و نام خانوادگی یعنی فامیلی. زیرا نام ، حالت شخصیت وضعی فعلی در خانواده است و نام فامیل ، نام انتقالی به نسل‌های بعدی! پس معرفی ما به 2 شناسه نوشته می‌شود که همان حرف ب است!

*عدد 11 در اعضای بدن 

همانطورکه در ابتدا بیان شد فقط ذات اقدس پروردگار عالم ، فرد است و یکی است که هرگز عدد 2 و3 و ... ندارد. او بی‌همتاست و ذات اقدسش ، و لم یکن له کفوا احد است. بنابراین تمام مخلوقاتش ، زوج هستند.

بدن یک انسان از بدو تولد با دو مقوله ظاهر می‌شود : یک جسم و یک روح است که با هم توأم شده و یک شخص به ظاهر و صورت نوزاد متولد می‌شود (حتی در شکم مادر ،  زمانی که به صورت لخته خون است و یا حالت جنینی خود را طی می‌کند). پس هر وقت روح از بدن خارج شود ، دیگر جای زندگی در دنیا را نداریم ، فوراً بدن را به خاک می‌سپارند. زیرا انسان بدون روح ، زنده نیست و نمی‌تواند زندگی کند.

اعضای بدن هم زوج هستند. خوب دقت کنید! دو دست و دو پا کنار بدن مثل عدد 11 می‌باشند. قلب شامل 2 بطن و 2 دهلیز است. 2 تا ریه . 2 تا کلیه . 2 روده ؛ کوچک و بزرگ . معده دو قسمتی است. سَر هم که یکی است اما اعضایش دو تا دو تا هستند: 2 تا چشم ، 2 تا گوش ، 2 تا سوراخ بینی ، 2 لب . خلاصه همه‌ی اعضا از ظهورِ (ب=2) و جانش 11 و حقیقتش ، اسرار معرفت خالقش می‌باشد تا با انتخاب صحیح ، تمام هستی خود را قربان او کنیم ، تا به درجه یخرجهم مِن الظلمات الی النور برسیم!

*صاحب عدد 11 ؛ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

در واقع تمام معانی که این حقیر تا اینجا بیان کردم ، در جانِ وجود خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها ، به مفهوم ظاهر و باطن ، اول و آخر آشکار می‌شود. خانم زهرا سلام الله علیها تنها کسی است که در دنیا این ظهور را به همه‌ی عالمیان عنایت فرمود! چراکه زمانیکه خانم ، حمل امام حسین علیه السلام را داشتند صاحب عدد 11 بودند زیرا یک؛ خودِ خانم + حامل امام حسین علیه السلام به عدد 10{ 1 خودش + 9 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در بطنش} می‌شود 11  و عدد 11 ، برابر با کلمه‌ی دوا (یکی از اسماء الله است ؛ یا من اسمه دوا و ذکره شفا).

پس خانم سلام الله علیها به عدد 11 (ب=2=1+1) ، داروی همه‌ی دردهای دنیا و آخرت را به بندگان خدا داد و خود ، واسطه‌ی خلقت است { از القاب خانم سلام الله علیها ؛ برزخ بین النبوه و الولایه است و همچنین واسطه قلاده الوجود یعنی واسطه اتصال حلقه‌های هستی است }

چنانچه عدد کلمه یا=11 می‌باشد و هر کس بخواهد حاجت خود را از خداوند درخواست کند باید با حرف "یا" یعنی عدد 11 که در واقع واسطه ، خانم زهرا سلام الله علیها است ، آن را بیان کند. {چنانچه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فقیر که به خدمتش می‌آمد او را بر در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرستاد}. حالا هم هر جا که مراسم روضه خوانی باشد {حتی برای امام حسین علیه السلام } روزِ آخر مراسم ، درِ خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می‌روند تا کامل حاجت روا شوند زیرا هُم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها ، زیرا فاطمه سلام الله علیها ، مرکز و وصل کننده است. { از القاب خانم سلام الله علیها ؛ نقطه الدائره مفاخره و نیز مجمع البحرین می‌باشد }

امام حسین علیه السلام به عدد 10 بدنیا آمد و  حرف ی =10  که در عربی ، یا  خوانده می‌شود. شاید برای همین است که تربت امام حسین علیه السلام دوای همه‌ی دردهای دنیایی و آخرتی شیعیان می‌باشد (یا=دوا=11).

تولد وجود مقدس امام حسین علیه السلام در بین همه‌ی معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، استثناست {6 ماهه بدنیا آمدند ، آخرین حلقه‌ی پنج تن آل عبا صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین که در بطنش 9 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است و ...} و همینطور شهادتش که به قلب به میم تمام می‌شود یعنی اربعین، یعنی طهارت خون و بدن شهید در شهادت فی سبیل الله (در میدان نبرد حق علیه باطل اگر شهید شد خون و بدن و لباسش پاک است و غسل و کفن نمی‌خواهد) که خداوند کریم می‌فرماید: و لاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون (آیه 169 سوره مبارکه ال عمران)؛ حساب نکنید کسانیکه در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

*نکته جالب این است که یا ، شامل حرف اول و آخر حروف الفبا در فارسی است و در جدول ابجد هم ، 10 حرفی که عدد ابجد و جایگاه عددیشان با هم برابر است ؛ اوّلش ، الف و آخر هم ، ی است { ابجد هوز حطی}.

 

 

11، در وجود حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها:  

وجود مقدس حضرت علی علیه السلام و خانم  زهرا سلام الله علیها ، در تمام وجوه هم کفو یکدیگر هستند. امام علی علیه السلام به عدد 12 در خانه خدا بدنیا آمد ؛ یک خودش و 11 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در بطنش. خانم زهرا سلام الله علیها هم به عدد 12 بدنیا آمد ؛ یک خودش و 11 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در بطنش. پس وجود هر دو عزیز به عدد 12 و 12 کنار هم ، تمام جان ِ 24 ساعت عمر دنیا و آخرت هستند.

همانطورکه در کتاب مهندسی خلقت توضیح داده شد ، 24 عدد جامع و باطن کلّ قرآن است که خانم زهرا سلام الله علیها ، کوثر وجود ؛جانِ قرآن است و حضرت علی علیه السلام ، بِ بسم الله و کاتب قرآن است. خانم زهرا سلام الله علیها ، صاحب حوض کوثر و علی علیه السلام ،  ساقی کوثر است. امیدوارم ما از محبین و شیعیان واقعی ایشان و فرزندانشان باشیم در دنیا و آخرت و انشاء الله در زمره یاران و اعوان و انصار و مستشهدین بین یدیه فرزندشان ؛ امام زمان علیه السلام قرار گیریم.

*عدد ابجد کلمه کوثر

عدد ابجد کلمه کوثر=726 است که در جمع ارقامش 15 می‌شود(15=6+2+7) و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، 15 است و عدد ابجد نام حوا سلام الله علیها =15 می‌شود که خانم فاطمه سلام الله علیها ، حوای روحانی است.  و همچنین عدد 15 برابر است با جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 .

جالب است که حقیقت معنا را در جایگاه عددی کلمه کوثر می‌بینیم که 60 می‌شود و 60=س و عالم در ظرف زمان ؛ ثانیه شروع می‌شود(60 ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60 دقیقه می‌شود یک ساعت).

خیلی زیباست که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها=60 می‌شود .این نام مبارک خانم سلام الله علیها ، اسرار کوثر وجود است که هرکس خود باید تا آنجایی که توفیق دارد به آن برسد. از خدا می‌خواهیم که معرفت الله و معرفت ائمه معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را به ما عنایت فرماید. پس می‌توان گفت:

خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها در مقام ، مؤنث است اما اوّل است ! او در مقام مؤنث است اما آخر است ! او در مقام مؤنث است اما ظاهر است ! او در مقام مؤنث است اما باطن است!   فاطمه سلام الله علیها ، فاطمه سلام الله علیها است... !

عدد 726 معنی می‌شود به 26 +700 : عدد 700 ، دورنمای آینده را نشان می‌دهد و عدد 26=حدید است که صفت مبالغه حدود (حد) می‌باشد. جمع عدد ولایی و معصومیت امام زمان علیه السلام هم 26 می‌شود (26=12+14) که در زمان حکومت ایشان ، تمام حدود بندی واقعی دین ظاهر می‌شود و جانِ کلام ، حقّ کوثر به معنای حیات جاویدان و طیبه و ظرف حیات ظاهر می‌شود.

پس عدد 2 ، ظرف معرفت یکِ احدیت خداوند یکتا است. و همانطور که قبلا اشاره شد خانم فاطمه سلام الله علیها ، تجلی ذات اقدس در نام احدیت اوست!

*باب الله  

در واقع وجود مبارک حضرت علی علیه السلام ، مقام دوم را (در خلقت عالم بالا) دارد و هم کفو ایشان ؛ حضرت زهرا سلام الله علیها ، مقام مؤنث را در معصومیت دارد چرا که اگر از 14 نور مقدس معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، 12 نور امام علیهم السلام را کم کنیم ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا سلام الله علیها می‌ماند. و ایشان مؤنث اسرار خلقت است پس کوثر ، میوه‌ی هزاردانه و تمام گنج ِ دو به حروف است و تمام گنجِ 2 به عدد ، حضرت علی علیه السلام است که هر دو عزیز ، هم کفو و هر دو ، باب الله هستند که خانم زهرا سلام الله علیها ؛ رکنِ ثابتِ دَر و امام علی علیه السلام ؛ رکن متحرکِ دَر است که هر دو با هم ، در حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، باب منزلشان خوانده می‌شود باب الجنه ! خداوند متعال به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که فقط این یک در ، در مسجد النبی باز باشد ، اینجا محبط ملائکه است ؛ جای نزول وحی! 

*نکته: امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، بیت الله حقیقی است . در کتاب بر آستان جانان {از استاد حاج آقا موسوی} آمده است :

حضرات معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در روایات فراوانی که شُبه‌ی تواتُر در آنها وجود دارد خود را "باب الله" و "بیت الله" معرفی نموده‌اند. برای نمونه فرات کوفی در تفسیر خود ، سند را به أسبغ بن نباته می‌رساند که روزی ابن کَوّاد به محضر امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شد و عرضه داشت : أخبرنی عن قول الله تعالی: لیس البرُّ بأن تأتواالبیوتَ مِن ظهورها و لکنّ البرَّ مَنِ التّقی وأتواالبیوتَ مِن اَبوابها (آیه 189 سوره مبارکه بقره)

به من خبر بده از قول خداوند تعالی که می‌فرماید :نیکی آن نیست که از پشت به خانه‌ها درآیید ، لکن نیکی آن است که تقوی پیشه نمائید و از درب‌ها به خانه‌ها درآیید. حضرت فرمودند: نحنُ البیوت التی اَمَرَ الله اَن یُؤتی مِن اَبوابها و نحنُ باب الله و بیتُهُ الذی یُؤتی مِنه فَمَن یأتینا و آمَنَ بِوِلایَتَنا فقد أتی البیوتَ مِن اَبوابِها و مَن خالَفَنا و فضَّلَ علینا غَیرَنا فَقَد اَتی البیوتَ مِن ظُهورِها.

یعنی ما آن خانه‌هایی هستیم که خداوند امر فرموده تا از درهای آن وارد شوند {*توضیح بعد از این معنا را حتما بخوانید}  و ما (باب الله) درِ خانه خدا هستیم که از آن وارد می‌شوند {همان شکاف خانه خدا که فقط معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، ورودی و خروجی داشته و دارد که رکن یمانی است} پس هر کس بر ما وارد شود ، و به ولایت ما ایمان بیاورد ، همانا از در به خانه وارد شده است { از پشتِ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم } و هر کس با ما مخالفت کند و غیر ما را برتری دهد ، همانا از پشت به خانه وارد شده است { روبروی بسم الله الرحمن الرحیم می‌ایستد}

پس بیت الله حقیقی را خوب بشناسید و هرگز از این در جدا نشوید

*توضیح: بیت الله الحرام در مکه است و محلّ اِحرام پوشیدن و طواف است. و بیت الله ، قبله نماز همه‌ی نمازگزاران ، نقطه شروع خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها و نقطه وصل عالم اسفل السافلین به اعلاعلیین ، محل تولد مولود کعبه ؛ علی بن ابیطالب علیه السلام است. که خداوند کریم ، مظهرِ روح بیت خودش را به همه‌ی عالمیان ظهور داد تا بدانند بدون علی علیه‌السلام و فرزندان معصومش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، راه به اعلا ندارند چون خداوند فرمود نام من اعلاست و نام علی علیه السلام را از نام خود قرار دادم.

پس خانه خدا ، مرکز جذب تمام قلوب مخلصین است و حقیقت آن ، محل محبت به محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آل محمد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است.چنانچه در حدیث می‌فرمایند کسی که در قلبش محبت امیرالمؤمنین و اولادش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین باشد ، آن قلب به آتش جهنم نمی‌سوزد.

پس حقیقت جانِ بیت الله الحرام در شهر مدینه است یعنی بیت امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها ، تنها دری که به اذن خداوند در مسجدالنبی ، اجازه بازشدن دائم را داشت و این بیت ، محلّ رفت و آمد ملائکه و نزول وحی الهی است. درواقع بیت الجنه است و بابش ، باب الجنه می‌شود.

حال عاشقان ولایت خوب دقت کنید! آیا غیر از این است که تمام اسرار عالم بالا ، اینجا به ظاهر و باطن در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خانه علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و فرزندان این بیت نورانی ؛ امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام {که در بطن امام حسین علیه السلام ، 9 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است} معنی می‌شود؟! و همه در مدینه النبی قرار دارد.

 اینجا که حضرت رسالت پناه ؛ محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فقط 10 سال از زندگی نورانیش را در مدینه بوده یعنی اتممناها بعشر به سنه (یعنی سال) که در سال آخر یعنی دهمین سال در غدیرخم ؛ در پایان حجه الوداع امر معرفی وصیش امیرالمؤمنین علی علیه السلام را اجرا فرمود{آیه 67 و 3سوره مبارکه مائده:یا ایّها الرّسول بلّغ ما اُنزل الیک مِن ربّک و اِن لم تفعل فما بلّغت رسالته... (67) و  ... الیوم اکملتُ لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا... (3)} .

حال ببینید که این باب ، چقدر محترم است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از پشت در به اهل آن منزل نورانی سلام می‌فرمود؛ دری که عددش 4 است(2 به عدد و2 به حروف)!!! یعنی 2 ، دو تا می‌شود 4 تا ؛ این واقعیت 2، دوتای عالم است ! هر روز اول، اینجا تشریف می‌آورد ، سینه‌ی زهرایش را می‌بوسید و می‌فرمود که بوی بهشت را از وجود ایشان استشمام می‌کنم.

*این همه عظمت و بزرگی جمع جمیع جامع کلمه است در انسان کامل ؛ وجود امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه السلام ، او که آیات عظمت جلال خداوندی است. در حدیث زیبایی از معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین آمده است که" اگر تمام درختان عالم را قلم کنند و تمام دریاها را مرکب و تمام زمین‌ها را کاغذ ، همه تمام می‌شوند و صفات و فضایل مولا علی علیه السلام تمام شدنی نیست". زیرا ذره‌ای در دنیا خلق نشد مگر اینکه ملکی در آن است و تمام  ملکوت از وجود مبارک آقا خلق شده است. پس هیچ ذره‌ای نه در دنیا و نه در آخرت ، بدون علی(ع) و فرزندانش نیست! و ایشان در معصومیت ،عنوان دومین مرتبت خلقت نوری را داراست.

ظهور عالم در مبنای عدد 2

بعد از معارفی که درباره عدد 2 در گنج ولایت و حقایق خلقت و آثار آن بیان شد ، این نتیجه گیری حاصل می‌شود که مبنای ظهور عالم بر عدد 2 قرار گرفته { به عبارتی یعنی همان زوجیت }. و امروزه با پیشرفت در مباحث کامپیوتری و علوم اینترنتی و دیجیتالی و رسیدن  به مراتب عالیه علم ریاضیات و زیرمجموعه‌های این علوم ، دریافته‌اند که این معلومات بر مبنای عدد 2 باز می‌شود و به نحوه‌های مختلف گسترش پیداکرده و هر روز به آن افزوده می‌شود.

اما در این کتاب سعی شده که با شناخت معارف حقیقی عدد 2 بر مبنای ولایت و گنج اسرار خلقت به فتح باب حقیقی که باب الله است ، معلومات عالَم‌های ندیدنی را به چشم سر و چشم دل بازگشایی کند. و این عدد (2) با حرفش (ب) ، مثل یک روح و جسم بصورت زنده جلوه نمایی می‌کند!

حال خوب دقت کنید! اعداد ثابت 1 تا 10 در حروف ابجد ، هوز ، حطی {در الفبای ابجدی ؛ عدد ابجد و جایگاه عددیشان با هم برابر است : ا=1 ، ب=2 ، ج=3 ، د=4 ، ه=5 ، و=6 ، ز=7 ، ح=8 ، ط=9 ، ی=10}  تماماً نشان دهنده معانی زیبا که حامل محتوی کامل و جامعِ معارف معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است ، می‌باشد.

چنانچه بیان شد کلّ یوم عاشورا ؛ ریشه کلمه عاشورا ، عشر است و عشر یعنی 10. پس عالم در عدد 10 غرق است ! و توضیح داده شد که خشکی روی آب و در مکه و در زیر خانه خداوند سبحان متولد شد و از آنجا به تمام کره زمین کشیده شد (دحوالارض). و به امر پروردگار عالم و به دست حضرت آدم علیه‌السلام و حوا سلام‌الله‌‍‌علیها خانه خدا را روی آن نقطه (ارض) ساختند.

و به یک قول باءِ بسم الله است چراکه خداوند کریم از باطن خانه خدا ، با شکافتنِ دیوار کعبه ، وجود ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه‌السلام ؛ مولود کعبه را معرفی و افشا فرمود. و درکفِ خانه کعبه ، قدوم مبارک آقا ظاهر شد . پس کف خانه خدا که در روی آن نقطه (ارض) است ، حرفِ ب را نشان می‌دهد که حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید : انا نقطه تحت الباء . پس با دحوالارض ، آن ظرف باء و نقطه‌اش به تمام عالم کشیده شدند! و عدد حرفِ ب برابر با 2 است یعنی نقطه‌ای در عالم بدون ولایت حضرت علی علیه السلام و فرزندان معصومش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین نیست.  

 

2 2-

 

 

0

Flowchart: Connector: 0

1

Flowchart: Connector: 1

 

1

2

وقتی عدد 2 را بر مبنای 2 حساب کنیم (بر 2 تقسیم کنیم) جواب 1 و باقیمانده‌اش هم 0  می‌شود                                  اگر جواب را از طرف راست کنار هم قرار دهیم ، صفر و یک می‌شود که مبنای عمل کامپیوتر و دیجیتال است. و اگر از طرف چپ کنارهم بگذاریم عدد 10 می‌شود.

 

خوب دقت کنید! پس همه عالم می‌شود (عدد 10) کلّ یوم عاشورا  و عدد ابجد نام مبارک حضرت علی علیه‌السلام می‌شود 110 یعنی 10+100 که عدد 100 برابر با حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و عدد 10 همین گنجِ عشر است. بنابراین حضرت علی علیه‌السلام با عدد نام مبارکش (=110) ، نگهدارنده تمام خزائن دهگانه عالم در ملک و ملکوت در دنیا و آخرت است.

و عدد 2 ، مبنای ظهور در عالم خلقت (به نام زوجیت) است و باطن ظهور در عالم آخرت می‌باشد که مزد و پاداش و دسته بندی بندگان خدا در قیامت هم دو دسته است : اصحاب یمین و اصحاب شمال و جایگاهشان هم در دو جا ؛ بهشت و جهنم است.

در حقیقت همانطورکه زایش از زوجیت اظهار می‌شود ؛ هر موجودی چه جماد و چه نبات و حیوان و انسان ، در قانون زوجیت خلق شده زیرا هر موجودی یک روح دارد و و یک جسم که اگر با هم توأم نشوند ، نمی‌تواند در دنیا زندگی کند. چنانچه اگر روح در غالب جسم قرار نمی‌گرفت ، بصورت روح ظهور نداشت و آنگاه هم که در دنیا روح از جسم مفارقت می‌کند (جدا می‌شود) بدن به تنهایی فاسد می‌شود و دیگر حیات خود را از دست داده و باید از میان برداشته شود. پس نه روح می‌تواند به تنهایی باشد و نه جسم ! و هرگاه در یک غالب باشند ، هر موجودی در دنیا می‌تواند حیات خود را اعلام کند.

همینطور حروف و اعداد هستند که یک وجود زنده‌اند. چنانچه در بطن هر حرفی یک مَلک کار می‌کند و باطن آن ملک ، عدد است که روحِ حرف خوانده می‌شود. و در اینصورت است که حروف در غالب کلمات ، کثرت معانی را ظاهر می‌کنند. درواقع نیاز انسان‌ها با تکلم و بیان کردن احتیاجات برطرف می‌شود.

حال خوب دقت کنید ! از عدد یک که متعلق به حرف الف است شروع می‌کنیم و ده حرف ثابت را به 10 عدد ثابت در مبنای عدد 2 ؛ به معنی واقعی می‌خوانیم:

*عدد یک در مبنای 2 :

عدد 1 تقسیم بر 2 می‌شود 0 (صِفر) پس باطنِ عدد 1 ، صفر است. درحقیقت تمام قوا در صفر است .همانطورکه متر بدون صفر ، اندازه گیریش صحیح نیست. صفر ، گنج تمام حقایق و در بطن صفت سکون را دارد. بنابراین عدد یک که برابر  حرف الف است ، دارای صفت سکون است و مجموعه گنج تمام حروف در الف قراردارد . و 6 صفت از صفات ذات اقدس الهی را داراست. {توضیح کامل حرف الف در کتاب گنج الف بیان شده است} 

ملک حرف الف ، ملک مقرب ؛ حضرت اسرافیل علیه‌السلام است ؛ ملکی که به امر پروردگار عالم ، مأمور دمیدن نفحه صور و حیات موجودات است.

چنانچه مذکور شد اسرار حیات را به ظاهر و باطن و حتی در دنیا و آخرت با صدا و حرکت یعنی عمل و عکس العمل جلوه می‌دهد. و ارتباط عالم امر به عالم ناسوت و عالم اعلا به عالم اسفل را برقرار می‌کند. و انوارش راه گشای بنده مؤمن به عالم بهشت و در ترجمه حقیقی عمل بصورت حق الیقین در ترازوی عدالت و مخصوص به فضل پروردگار عالم ، گرفتن ارتقاء و انتفاع درجات و جزا و پاداش الی یوم القیامه و تا ابدیت است.

همانطورکه می‌دانید معیار درجه سلامتی در دنیا برای چشم و گوش و حافظه و حتی iqu(آیکیو) ، عدد 10 است. مرتبه حیا و ایمان هم عدد 10 است. مرتبه اخلاق هم 10 است و مرتبه مزد عمل برای دیگران هم عدد 10 است چنانچه می‌فرمایند 9 دانگ دین ، اخلاق است یعنی 10 قسمت است ، یکی از آن عمل به احکام است و 9 قسمت آن اخلاق است که عمل را بارور می‌کند و صحیح و سالم به عالم آخرت می‌فرستد. یا کسی که برای دیگران خیر می‌خواهد یا برای اموات خیری می‌فرستد ، 9 دانگ ثوابش برای خودش است و یک دانگ برای آن شخص فرستاده می‌شود.

 

2

 

0

Flowchart: Connector: 0

1

Flowchart: Connector: 1

2 2-

*عدد 2 در مبنای 2                         

چنانچه بیان شد عدد 2 در تقسیم عددی به مبنای 2 ، خارج قسمتش می‌شود 1 و باقیمانده‌اش 0   که وقتی کنار هم از راست به چپ بخوانیم ، می‌شود 10 و از چپ به راست ، مبنای مهندسی خلقت در عالم را اعلام می‌کند یعنی صفر و یک . درواقع تمام حقایق علوم در صفر و یک است. زیرا هر دو ثابت هستند . چنانچه اگر تمام اعداد را تا بینهایت در صفر ضرب کنیم ، جواب صفر می‌شود و اگر جمع و منها و یا تقسیم کنیم ، تغییری در عدد نمی‌دهد و همچنان ثابت است .  { مثال : 1000=0+1000 ، 1000=0-1000 ، 1000=0÷1000 ، 0=0×1000 } 

همینطور اگر هر عددی در عدد یک ضرب و یا تقسیم شود ، باز هم همان عدد می‌شود{ مثال : 1000=1÷1000 ، 1000=1×1000}.اما در جمع و منها تغییر می‌کند. زیرا عدد 1 برابر با حرف الف است که زُبُرِ الف درحقیقت وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و بینه‌اش ، ولایت است.

اگر با الفِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جمع شویم { منظور توحید است} ، وارد بهشت می‌شویم و اگر هم جدا شویم (منها شویم) ، جایگاهمان جهنم می‌شود. در ضرب عدد با 1 ، عوض نمی‌شود چون درواقع خرجِ خودمان می‌کنیم و مزد به خودمان برمی‌گردد (او غنی و بی‌نیاز است). در تقسیم هم عوض نمی‌شود چنانچه پیامبرصلی الله علیه و آله اجمعین ، ابالقاسم هستند پس روزی و قسمتِ خودمان است و هیچ کس قسمتِ دیگری را نمی‌تواند صاحب شود.

  ا لـف : زبُر=ا(=1) {الف ، عددش 1 است و ثابت است}  ،   بینه =لف(=110) {ظهورِ الف است که جمع و منها می‌شود} . عدد 110 برابر با عدد ابجد نام مبارک حضرت علی علیه السلام است که بینه الِف وجود پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است.

پس مبنای اعداد در صفر و یک است. درواقع عدد 10 هم معجون اسرار صفر و یک است چنانچه در ماهیتش هم زوج خوانده می‌شود و هم فرد :زوج است اگر 10 باشد و فرد است اگر از سمت راست خوانده شود (یعنی صفر و یک ). پس دنیا در اسرار عدد 10 که گنج عشر و به یک قول اتممناهابعشر و دهه طُهر خوانده شده ، معنی می‌شود { رجوع شود به کتاب عرفان عدد 10}

در جان عدد صفر ، حقیقت حقیقی ذات اقدس الهی را که خود اشاره به مشارٌالیه هو می‌نماید را می‌توان فهمید! زیرا همه مخلوق آنگاه که برای او ضرب شوند یا ذوب شوند و حل شوند و درواقع آنچه که دارند را به صاحبش که خداوند کریم است می‌فروشند . چون او می‌داند که چه گوهری خلق کرده و آنگاه در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید : انّ الله اشتری من المؤمنین اَنفسهم و اموالهم بِأنّ لهم الجنه یُقاتلون فی سبیل الله فیَقتلون و یُقتلون وعداً علیه حقاً فی التورات و الانجیل و القرآن و مَن اوفی بعهده مِن الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم  "همانا خدا خریداری کرده از مؤمنان جان و مال ایشان را به بهای بهشت که آنها در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند این وعده‌ی قطعی است بر خدا و عهدیست که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد خود کیست؟ای اهل ایمان به خود بشارت دهید در این معامله که با خدا کرده‌اید که این به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگیست". پس او چون غنی به ذات است همه هیچ‌اند و او ، همه! پس خودش خریدار است ، مزد را به بنده اش می‌دهد الی یوم القیامه

چنانچه در مقابلش و در کنارش همه مضمحل و هیچ هستند و هرگز شریک و همتایی ندارد. اوست که صاحب قُویٰ و صاحب علم و حی و سمیع و بصیر و متکلم و قادر و قهار و جبار و متکبر است و اوست که صاحب اراده و مشیت و خالق هستی است.

که فقط می‌توان گفت لا اله الا الله ! چنانچه وقتی کسی از دنیا می‌رود در امواج دریای لا اله الا الله حل می‌شود. و همه او را با این ذکر مبارک مشایعت می‌کنند . و در زیارت اهل قبور هم اینچنین است که می‌گوییم : السلام علیک یا اهل لا اله الا الله . مِن اهل لا اله الا الله . یا اهل لا اله الا الله یعنی سلام بر شما که اهلیت پیدا کردید از لا اله الا الله و تمام وجودشان غرق شده در لا اله الا الله یعنی وصل به بینهایت شدند. و صفر بودند و دوباره به صفر وجود رسیدند ؛ انّا لله و انّا الیه راجعون .

خداوند است آن ذات بی نشان و آنگاه که خود را در تجلی احدیت می‌نامد ، عدد یک به ظهور می‌نشیند و او اَحد جلّ‌جلاله است که هرگز 2 و 3 و ... نمی‌شود.

پس عدد یک هم ثابت است . عدد یک همان الِف وجود هم معنی می‌گیرد. زیرا الِف ، 6 صفت ذاتی الهی را داراست. پس همه‌ی خزانه گنج ظهور از واحدیت که از گنج اَحد جلّ‌جلاله ذات اقدس الهی است ، می‌باشد. بنابراین اگر عالم در یک ضرب شود ، عدد تغییری نمی‌کند ؛ همه از خزانه‌ی یک ظهور دارند و در وجودش ثابت هستند و حتی در تقسیم!

چنانچه خداوند در آیه 7 سوره مبارکه مجادله می‌فرماید : الم تر اَنّ الله یعلم ما فی السموات و ما فی الارض مایکون مِن نجوی ثلاثةٍ اِلا هو رابعهم و لا خمسةٍ اِلا هو سادِسُهم و لا اَدنی مِن ذلک و لا اکثر الا هو معهم اَین ماکانوا ثُمّ یُنبّئهم بما عملوا یوم القیمة اِنّ الله بکلّ شیءٍ علیمٌ ." آیا ندیدی که آنچه در آسمانها و زمین است خدا بر آن آگاه است هیچ رازی را سه کس با هم نگویند جز آنکه خدا چهارم آنها است و نه پنج کس جز آنکه او ششم آنهاست و نه کمتر از این و نه بیشتر جز آنکه هر کجا باشند خدا با آنهاست (که خدا احاطه بر جزئیات عالم دارد) پس در روز قیامت همه را به نتیجه اعمالشان آگاه خواهد ساخت که خدا به همه امورِ عالم  داناست". چنانچه در آیات 4 و 5 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: ... یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ماینزل من السماء و مایعرج فیها و هو معکم این ما کنتم والله بما تعملون بصیر. له ملک السموات و الارض و الی الله ترجع الامور ؛ و او هر چه در زمین فرود آید و آنچه از آن خارج شود و آنچه که از آسمان نازل شود و آنچه که بالا رود همه را می‌داند و هر کجا باشید او با شماست و به هر چه می‌کنید به خوبی آگاه و بینا است. ملک اوست آسمان‌ها و زمین و رجوع تمام امور عالم بالا بسوی اوست.

*بنابراین خوب دقت کنید! عالم در صفر و یک غرق است که مبنای ظهور صدا و حرکت عدد 2 در مقام زوجیت است و آن باء بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است که وجود نازنین ولایت ؛ سرّ ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ؛ اسدالله الغالب صلوات الله علیه و آله اجمعین است.

و آنگاه که هر وجودی از بلوغ 9 متولد می‌شود ، پا در صفر و یکِ وجوش می‌گذارد. درواقع صفرِ بالقوه وجودش را که از خداوند کریم است در جلوی یکِ ظهور تولدش می‌گذارد ، آنگاه بالقوه به تدریج بالفعل می‌شود. و از یک ظهور تولد کثرت عددی در نوزاد شروع می‌شود . و تمام دقایق و ثانیه‌ها به عنوان عمر ، باب روزی ظاهری و باطنی برایش می‌شوند.

این مبحث پایه ادراک حیات است در مهندسی خلقت ، هم در دنیا و هم درآخرت! چنانچه شروع حمل مادر با عدد 1 تا پایان 9 ماه را بصورت دایره بکشیم ، عدد 19 ظهور می‌کند (عدد 1 و 9 در کنار هم می‌شود 19).   

پس خروجی نوزاد از پشت عدد 19 ؛ باطن (19 حروفِ)  بسم الله الرحمن الرحیم است که از عین نجاست مَنیّ یُمنی به طهارت حقیقی متولد می‌شود ، درواقع قلب به میم می‌شود و خلقتش در شکم مادر از عدد 40 (اربعین) شروع شده و در دنیا هم به عدد 40 شروع می‌شود (عدد ابجد حرف م=40) .

 

2

3

2-

و اگر عدد 9 و 1 را با هم جمع کنیم برابر 10 می‌شود و اگر از طرف راست بخوانیم همان صفر و یک می‌شود و باطنِ بِ بسم الله (همانطورکه قبلا توضیح داده شد) . حالا نوزاد توفیق پیدا می‌کند با بلوغ جسمانی و عقلانی تا آنجا که وسع دارد ( یعنی بالقوه‌های وجودش بالفعل شود ) و در جلوی عدد یکِ وجودش ، صفر بگذارد و قیمت خود را بالا ببرد. زیرا خالقش او را می‌بیند و هرچه بخواهد عمل او را معامله می‌کند و در مقابل بهشت را با تمام نعمت‌هایش به بنده‌اش می‌دهد الی یوم القیامه. اللهم اجعلنی مِن الشاکرین  

 

1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۲۲
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

و قل الحمدلله سیُریکم آیاته فتعرِفونها و ما ربّک بغافلٍ عمّا تَعملونَ.

بگو ستایش مخصوص خدا است که بزودی آیات قدرتش را به شما ارائه خواهد داد تا آن را بشناسید و خدا هرگز غافل از کردار شما نیست.«آیه 93 سوره مبارکه نمل»

عدد ، همانطور که از ظاهر اسمش برمی‌آید ، زیاد شدن و کثرت را معنی می‌دهد و به معنای متعدی شدن در تمام زمان‌های عمر از ظهور خلقت حضرت آدم علیه السلام تا آخرین کسی در دنیا زندگی کند و از دنیا برود. همه در ظرف عمر، به عددِ سنین شماره می‌شوند و به احصاء و آمار در فهرست زندگی دنیا قرار می‌گیرند.

و هر کس در عمرش از شروع خلقت نطفه تا مرگ ، در ظرف عدد به ثانیه و دقیقه و ساعت و سال ، عدد را در خود آشکار می‌کند.و حیات آخرت هر کس در متعدی شدن هر ثانیه عمر است. و حتی جزا و پاداش گرفتن هرکس به این است که این عددِ عمر را در ثانیه و دقیقه و ساعت و سال ؛ در جوانی و میان سالی و پیری چگونه مصرف کرده است. پس درواقع عدد است که نشانه ظهور و تکلم و حرکت و صدا و آثار این اعمال است.

و عدد است که نماینده جلوه معنای کلام  مبارک خداوند کریم نکتب ما قدّموا و آثارهم می‌شود (آیه 12 سوره مبارکه یس: می‌نویسیم عمل‌های شما را و آثار عمل شما را) چون عددِ عمل در مدت عمر اندک است ولی آثار در تعدد و کثرت تا روز قیامت نوشته می‌شود. مثل اینکه زکریای رازی الکل را کشف کرد و این مایع ضد عفونی در زمان خودش به مقدار کمی مکشوف شد اما تا الان و تا روز قیامت مصارفش چقدر متعدی شده و چه آثار شفابخشی در موارد پزشکی پیدا کرده و در تمام مراحل استفاده که بصورت مثبت اثربخش هست همه برای شخص ایشان به عدد نوشته می‌شود. و خداوند متعال خود را سریع الحساب معرفی می‌فرماید.

نکته : در منطق فیثاغورس ، عدد معنا و مفهوم کلی و ماورای کمیت دارد مثلا مثلث و مربع (کنایه از عدد 3 و 4) فقط کمیت نیستند بلکه دارای شخصیت هستند اصلی هستند نه فرعی ! عدد در مکتب فیثاغورس ، مظهری از وحدت است که هیچگاه از مبدأ خود جدا نمی‌شود.

بنابراین عدد 2 ، نمایش زیبای اعجاز خلقت در مخلوقات بیان شده است. چنانچه پروردگار عالم از عالم بالا تا اسفل السافلین در دنیا همه را در زوجیت خلق فرمود. و همه چیز با این عدد ، تعریف کلامی پیدا می‌کند:

*زوجیت در وجود ما:

چنانچه هر کدام از ما از دو خلقت متفاوت که ظاهراً نور و ظلمت است خلق شده‌ایم یعنی بدن ما جسم ماست که ظاهراً ظلمت است و روح ما که از عالم امر ، به امر پروردگار عالم به غالب جسمانی ما آمده ، نور می‌باشد. و تا این دو با هم در دنیا در وجود ما قرار نمی‌گرفتند ، حیات دنیایی ما شکل نمی‌گرفت. درحالیکه یک نفریم اما شامل یک روح و یک جسم هستیم . پس ما اگر روح تنها بودیم ، به عالم زمین کاری نداشتیم (چراکه تا روزی که روح  در عالم بالا بود ، در عالم تجرد زندگی می‌کرد) و وقتی روی زمین روح از جسم ما می‌رود ، جسم هم دیگر نمی‌تواند بدون روح زنده باشد پس جایش روی زمین نیست و روح به عالم آخرت پرواز می‌کند (و خیلی زود بدن را که مجرد شده به جایگاه ابدی می‌برند و به خاک می‌سپارند).

*زوجیت زمین و آسمان:

بنابراین خوب دقت کنید همه مخلوقات به عدد 2 که همان شکل زوجیت است خلقت شده مثل آسمان که در مقابلش زمین است ؛ آسمان ، ظرف نور و جایگاه ظرف نزول و زمین ، ظرف ظلمانی و گیرنده و جذب کننده همه نزولات و ظرف ظهور است.

چنانچه تمام صورت‌نمایی اسرار عالم بالا در تاریکخانه‌ی روی زمین (ارض) دنیاست. پس این زوجیت است که ظرف ظهور خلایق بصورت جسمانی روی کره زمین است.

و انسان‌ها باید با استفاده و جذب همه‌ی نزولات طبیعی و معنوی ، طبق عمل به دستورالعمل‌هایی که از جانب پروردگار عالم در کتب آسمانیش و بوسیله‌ی پیامبران و خلیفه‌های نورانی و امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین آمده است، زوجِ عمل خود را برای آخرت بسازند! آن هم در دو شرط و با دو بال نورانی یعنی رسالت و ولایت.

*نمونه‌هایی از زوجیت:

خداوند یکتا ، عالم دنیا را که خلق فرمود ، در کنارش آخرت را قرار داد. کلمه آخر به عربی یعنی دیگر ، در واقع باطن عالم دنیا ، آخرت است. انسان بصورت 2 جنسیت روی زمین آمده؛ مذکر یا مؤنث. هر کسی  2 شناسه دار یکی نام و یکی نام خانوادگی. حیات به 2 صورت است: حیات جسمانی (زنده و مرده) در دنیا و حیاتِ عمل در آخرت ظاهر می‌شود.

از نظر معنویت عمل هم ، انسان‌ها دو دسته‌اند ؛ خداپرستان و کافران : زنده به عمل صالح ؛ حیات طیبه {...الیهِ یَصعَدُ الکلِمُ الطَیّبُ و العَملُ الصالحُ یَرفَعُه...؛ کلمه نیکوی توحید (و روح پاک آسمانی) بسوی خدا بالا ‌رود و عمل نیک خالص آن را بالا برد (آیه 9سوره مبارکه فاطر)}. و مرده به عمل که خداوند متعال در آیه 18 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ فهم لا یَرجِعون؛ کر و گنگ و کورند و (از گمراهی خود) برنمی‌گردند.

در شبانه روز دو نوع ساعات داریم ؛ روز و شب "تولجُ اللیلِ فی النهار و تولجُ النهار فی اللیل"... ؛ توئی که شب را در روز و روز را در شب ناپدید گردانی (آیه 27 سوره مبارکه آل عمران)

خداوند کریم در آیه 12 سوره مبارکه فصلت می‌فرماید:« فقضهنّ سبع سماوات فی یومین و ... » آسمان‌ها را در 2 روز یا 2 دوره خلق فرموده است.

و همینطور است در تمام جمادات، نباتات و حیوانات و ... برای مثال : سقف اعداد تا عدد 9 است (و در بقیه اعداد ، تکرار می‌شوند) و اعداد به دو دسته زوج (مثل : 2 ، 4 ، 6 و8) و فرد (مثل 1 ، 3 ، 5 و9) تقسیم می‌شوند. دریاها و کوه‌ها (همیشه باید کوه و دریا کنار هم باشند ؛ عمق دریا به اندازه بلندی کوه‌هاست، تا گردش زمین لنگر نیندازد. چنانچه در دعای سمات می‌خوانیم : وانزَجرَلها العمقُ الاکبرُ و رَکدَت لها البِحارُ و الانهارُ و خَضَعَت لها الجبالُ ؛ و بجای خود درافتاد اعماق بزرگ زمین و درایستاد برایش دریاها و نهرها و خضوع کرد برای آن کوهها) ، علم و عمل ( اگر این زوجیت نباشد ، هیچ کدام به تنهایی فایده ندارد) ، کلید و پریز ، مثبت و منفی ، نر و ماده ، مریض و سالم ، عالم و جاهل ، سیاه و سفید ، ظلمات و نور ، غنی و فقیر و ... . حتی در صفات هم خوب و بد ، زشت و زیبا ، و ... .

همینطور در عوالم آسمانی عالم عرش در مقابل عالم کرسی است. و عالم ملکوت است و عالم ناسوت که دنیا معنی می‌شود.

معرفی عدد 2 بسیار گسترده است و در واقع خیر کثیر و عطیه عالم و حقیقت زوجیت و جانِ نفس واحده ، حضرت زهرا سلام الله علیها است و خانم کیست؟! از عجایب زوجیت در عالم اسرار و امکان، اول تا آخر الی یوم القیامه ، دو وجود مبارک معصوم و استثنایی عالم یعنی حضرت فاطمه زهرا سیده نساء العالمین و مولانا و سیدنا امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب صلوات الله علیهم اجمعین است. و این درس به عدد 2 و حقیقت ثانی و ثانی عشر(12) که همه‌ی ما را شیعه اثنی عشری می‌خوانند ، در جمع باطنی این زوجیت است.   

آنچه در این جلد مورد مطالعه قرار می‌گیرد شامل : عدد 2 در اسرار خلقت ، نمایش گنج ظهور در عدد 2 به حروف (حرف ب=2) و عدد ، آیات نورانی قرآن کریم و سوره‌های مبارکش در عدد فهرست و عدد تنزیل سوره‌ها به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله اجمعین ، حدیث نورانی شیخ محی الدین عربی از کتاب مناقب و احادیث معتبر دیگر کتب مرجع شیعیان درباره وجودهای مطهر معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و در گنج ولایت 12 امام علیهم السلام : دومین امام ؛ امام حسنعلیه السلام در مقابل امام حسن عسکریعلیه السلام از آخر و در گنج معصومیت 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین : دومین معصوم؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مقابل امام حسن عسکری علیه السلام از آخر، و ... .

تعریف عدد 2

عدد 2 ، رمز گشایش و کلید و مفتاح راز خلقت و اسرار عالم عمّا (یعنی ندیدنی‌ها) است که با این عدد در دنیا به نحوه‌های مختلف زبان نطق گشوده شده و باب مفاتیح علوم و اسماء مبارک الهی و گنج توحید را معنا کرده است. خداوند احدجلّ‌جلاله ، تنها وجودی است که برای تعریف ذات اقدسش می‌فرماید: « و لم یکن له کفواً احد» و اسماء الحسنی وجودش هم یگانه است.       

  اما در ظهور مخلوقاتش از عالم اسرار تا عالم دنیا ، همه در عدد 2 یعنی زوج خلق شده‌اند زیرا مخلوق همیشه نیازمند خالق است ، پس در ظاهر هم هیچگاه به تنهایی نمی‌تواند نیازهای خود را برطرف کند و همیشه نیاز به همراه و کمک دارد (پس عدد 2 ، فقط در مخلوق ظاهر شده است).

پیامبر صلی الله علیه و آله اجمعین می‌فرماید که حروف ، جسم و اعداد ، روحِ حروف‌اند . و خداوند یکتا که حروف را ابداع فرمود ، اولین عدد را به خود اختصاص داد که او هرگز به زوجیت شمرده نمی‌شود و عدد فرد او هم استثناست چنانچه خود را در سوره مبارکه توحید ، به نام مبارک احد جلّ‌جلاله معرفی می‌فرماید؛ یکتایی که هم کفو نداشته و ندارد و نخواهد داشت.

اما در تجلی نام مبارکش، واحد جلّ‌جلاله را ظهور داد و فرمود: الواحد لا یَصدر اِلا الواحد . پس خداوند یکتا ، جز یکی خلق نفرموده و در آیه 1 سوره مبارکه نسا می‌فرماید: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده ... ، یعنی همه‌ی نفوس را از یک نفس واحده خلق فرمود (هم زوج‌ها و هم فردها را)

بنابراین عدد ، ظهور پیدا کرد و مخلوق در زوجیت خلق شد که از عالم بالا تا اسفل السافلین در ظهور عدد2 ، نمایانده شده است. چنانچه خداوند کریم در عالم سِر، خلقت انوار مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین را به پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین ظهور داد و همه‌ی پنج نور مقدس را که در تحمید و تسبیح و تکبیر و تحلیل خداوند متعال قرار داشته‌اند ، در یک نورِ واحد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین معرفی فرمود. از نظر خلقت جسمانی در ابتدا ، حضرت آدم علیه السلام و حوا سلام الله علیها خلق شدند که خداوند متعال بعد از خلقت خانم حوا سلام الله علیها به حضرت آدم علیه السلام فرمود ایشان مؤنث (یعنی ثانی؛ دومی) شماست . و پروردگار عالم ، زایش را در ثانی قرار داد!

تمام مخلوق چه جماد و نبات به دو دسته تقسیم می‌شوند : مذکر و مؤنث مجازی یا نر و ماده . دنیا و آخرت و بهشت و نعمت‌های آن هم در دسته و گروه مؤنث مجازی خوانده می‌شود زیرا کثرت و زایش دارد.

چنانچه خداوند متعال به عمل صالح و نیک ، مزد مضاعف می‌دهد و یا بیشتر که در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشرُ امثالها ؛هرکس کار نیکو کند (مزد) او را ده برابر آن خواهد بود. اما برای جهنم که جنسیتش می‌شود نر (زایش ندارد) ، فرمود و مَن جاء بالسیئهِ فلا یُجزی الا مثلها... ؛ و هر کس کار زشت کند جز به مقدار آن کار مجازات نشود. {زایش ندارد یعنی فقط به قدر گناهش جزا داده می‌شود}  

و در گروه انسان و حیوان ، در دسته‌ی جنسیت مذکر و مؤنثِ حقیقی قرار می‌گیرند و ماده ، بارور می‌شود. تولد موجودات که در ظرف زمان ظهور پیدا می‌کند ، زمان هم در تقسیم بندی به ثانیه (مؤنث مجازی) شروع می‌شود و هر 60 ثانیه می‌شود یک دقیقه(مؤنث مجازی) و هر 60 دقیقه می‌شود یک ساعت(مؤنث مجازی) و ... . خلاصه عدد 2 ، گیرنده‌ی ظرف جسمی و روحی هر موجودی در دنیا و آخرت است.

عدد 2 در همه کارها و امور ما دخیل است مثل دو کفه ترازو ، هشداری به همه انسان‌ها می‌دهد که در یک طرف وزنه و در طرف دیگر جنس را می‌گذارند و خریدار باید بهای جنسی را بدهد که به قیمت وزنه‌اش تراز می‌شود. (در حروف به زُبُر و بیّنه معنا می‌دهد)

تمام پیامبران الهی و کتب آسمانی و 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین، وزنه‌ی ترازوی عدل و ترازوی میزان الهی هستند تا ما جنس عمل خود را به وسعمان هم تراز کنیم و هم اگر بخواهیم در مقابل آن خالص‌ها و مخلص‌ها ، عملی قیمتی بگذاریم که خرید کرده باشیم ، قیمت آن ثمن است.

ثمن مثل پولی است که ارزشش آنقدر باشد که بتواند آن کالای قیمتی را بخرد. 1) به عربی ثمن یعنی پرقیمت و گرانبها.2)ثمن ، ریشه ثامن یعنی عدد 8 است. 3) بهشت رضوان الهی خودش گنج ثمن است و 8 درجه دارد و در دنیا خداوند کریم وجود ولی الله شمس الشموس علی ابن موسی الرضا المرتضی علیه السلام را قرار داد. پس قیمت رضای خداست که اگر رضای دلمان را فروختیم و ثمن رضای خدا به دستمان آمد ، هر چه بخواهیم به ما می‌فروشند. اللهم الرزقنا

حرف ب به عدد ابجد 2

عدد2 متعلق به حرف (ب) و ملِک این حرف ، حضرت جبرائیلعلیه السلام است ؛ ملِک آورنده وحی الهی و علم خدایی. علم و وحی الهی ، نور هستند و انسان بدون نور می‌میرد . صاحب وحی ، امام زمان علیه السلام است که وجود مبارکش نور است و با جدا شدن از او ، قلب انسانی می‌میرد. بیایید با آقایمان آشتی کنیم! اوست که مهربان‌ترین مهربان‌هاست زیرا خلیفه‌ی مهربان‌ترین مهربان‌ها به ما در روی زمین است . الحمد لله ربّ العالمین

*حرفِ ب از حروف ظلمانی و امّهات حروف است چون ظَهرالوجود است. و درواقع منقلب کننده عالم هستی و در مرکزیت آن ، انسان است. فرقان است . جداکننده حق از باطل است. مستقیم است در استقامت زیرا هرجا که بابی باشد ، آن باب باید استقامتِ حدود آن جایگاه را داشته باشد و حرف ب ، حدوددارِ تمام خزانه‌ی امر خداوند است و اجراکننده‌ی آن می‌باشد. صراط است چنانچه حروف مقطعات قرآن را خواندند علیٌ صراط حق نمسکه { علیعلیه السلام، صراط حق است به او تمسک جویید} و فرمودند: علیٌ مع الحق و حقٌ مع العلی پس حرفِ ب ، حق است و حق ، عین عدالت است. و حق ، عین حقیقت است!

حرفِ ب ، جداکننده نور از ظلمات است زیرا هر انسانی که بخواهد پیرو قرآن و عامل به آیاتش شود باید پشتِ بِ بسم الله قرآن قراربگیرد ، باید لباس حیوانیت و نجاست را از بدن بیرون آورده و با لباس طهارت و نورانی وارد شود. به این دلیل است که بدون وضو و غسل نمی‌توانیم ورود در قرآن داشته باشیم : لا یمسه الا المطهرون.

و صورتِ باطن قرآن ، انسان کامل است . بنابراین اگر بخواهیم به وجهِ عمل انسانی برسیم ، باید از حیوانیت جداشویم. پس صاحب حرف ب ؛ علی بن ابیطالب علیه السلام ، قسیم النار و الجنه است.

*نکته قابل توجه که برای ورود در قرآن باید پشت باءِ بسم الله ، قربانی دهیم. زیرا بین دو کلمه قرآن و قربان ، یک حرف ب فاصله است. یعنی نفس حیوانی را قربانی کنیم تا به نفس نورانی انسانی برسیم. این یکی از دلایل کشتن حیوان حلال گوشت پشت حروف بسم الله الرحمن الرحیم است ، حیوان از ب می‌گذرد و زندگی حیوانیش ، قلب به میم می‌شود و به زندگی انسانی ظاهر می‌شود و حلال می‌شود. آنگاه در دنیا قیامتش و تکاملش و احیاء وجودش ، تبدیل شدنش به قوایی است که در بدن انسان مؤمن بوجود می‌آید .که عمل به آیات قرآن است ؛ یُخرجهم مِن الظلمات الی النور.

تمام آرزوی ما هم این است که به درجه‌ی یُخرجهم مِن الظلمات الی النور برسیم. اما شرطش این است که بواقع و از قلب بگوییم : الله ولی الذین آمنوا ، آنگاه مولای کریم عنایتِ یُخرجهم مِن الظلمات الی النور را می‌دهد.

*همانطورکه بیان شد وجود مبارک حضرت جبرائیل علیه‌السلام ، آورنده وحی پروردگار عالم به رسولان و بصورت اصلی‌اش به حضرت رسالت پناه ؛ محمد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلم است.

در کتاب مهندسی خلقت بطور کامل توضیح داده شد که عدد ابجد کلمه وحی برابر با 24 می‌شود . و عدد 24 ، عدد جامع است که کلّ دنیا به لیل (یعنی شب) و کلّ عالم قیامت به یوم (یعنی روز) را جامعیت می‌بخشد. و در ظاهر هم شبانه روز 24 ساعت است و عدد 24 برابر با عدد ابجد کلمه احاطه هم است.

پس خوب دقت کنید ! حضور نورانی ملک وحی در سرتاسر عالم خلقت (مخصوصا انسان) دائماً مشهود است. چنانچه از ساعتی که نوزاد متولد می‌شود ، به نحوه‌های مختلف  شروع می‌کند به یادگیری. یعنی ملک وحی دائماً در وجود ما فعال است تا بمیریم. {آنهایی که بیماری فراموشی می‌گیرند ، تا حدودی فعالیت این ملک را از دست می‌دهند مثل کسی که آلزایمر دارد یا مرگ مغزی شده که درمان سخت است ولی انشاءالله خداوند شفا عنایت فرماید}.

وجود وحی از جنس نور بدون ظلمت است. و خداوند از این نور بدون ظلمت دائماً در مجرای وجود مبارک این ملک مقرب ، انسان را در یادگیری تمام اموراتش از نوزادی تا مرگ هدایت می‌فرماید. و با این نور، راه شناخت و معرفت خودش و اولیائش را به انسانها عنایت می‌فرماید.

در آیه 35 سوره مبارکه نور می‌فرماید : الله نور السموات و الارض مَثلُ نورهِ کمشکوه فیها مصباحٌ المصباحُ فی زجاجه الزجاجه کأنّها کوکبٌ درّیٌ یوقدُ مِن شجره مبارکه زیتونه لاشرقیّه و لاغربیّهٍ یکادُ زیتها یضیءُ و لو لم تمسَسهُ نارٌ نورٌ علی نورٍ یهدی الله لنوره مَن یشاءُ و یضربُ اللهُ الامثالَ للناسِ و الله بکلّ شیءٍ علیمٌ. " خدا نور آسمان‌ها و زمین است و مثل نور او به چراغی ماند که در آن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه‌ای که تلؤلؤ آن گوئی ستاره‌ایست درخشان مانند دُرّ می‌درخشد و از درخت مبارک زیتون با آنکه نه شرقی است و نه غربی ، شرق و غرب بدان فروزانست بی آنکه زیت آن را برافروزد خودبخود جهان را روشنی بخشد که پرتو آن نور حقیقت بر روی نور معرفت قرار گرفته و خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت کند و این مثلها را خدا برای مردم می‌زند که به راه معرفتش هدایت یابند و خدا به همه چیز داناست".

قرآن عزیز هم در احاطه وحی قرار دارد و تمام وجودش ، وحی است یعنی نور محض. و تمام معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین هم باطن وحی هستند و مورد خطاب وحی و نور محض هستند. چنانچه معصوم واقع شده‌اند ، پس همه در حقیقت باءِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد هستند.

*حرف ب ، باب الله کتاب آسمانی و باب الله خلقت و کتاب مفتوح و عالَم مشروح است و حقیقت مبسوط و سرّ الاسرار مشهود می‌باشد.

ظهور نقطه خشکی (تولد خشکی)

در آغاز ، کره زمین تماماً آب بود. درواقع آب ، الفبای خلقت است ( در کتاب مهندسی خلقت توضیح کامل آمده است). و خالق یکتا اراده فرمود تا نقطه خشکی روی زمین خلق شود؛ در ماه ذیقعده که یازدهمین ماه سال قمری است. و 11 برابر با عدد ابجد هو است به معنی هویت همه‌ی عوالم خلقت!  

جمع ارقام 11 ، برابر 2 می‌شود(2=1+1) و 2= ب . خوب دقت کنید چون پروردگار عالم ، ذات اقدسش بدون عیب و نقص است و آنچه خلق فرمود کامل و بدون عیب و نقص است.

بنابراین عدد 2 که روح حرفِ ب است باید با جسمش ظاهر شود که دو به حروف ، معنا می‌گیرد. خالق یکتا نام آن نقطه خشکی را ارض قرار داد ؛ «والارض و ما دحیها» و از نقطه ارض ، خشکی را به تمام نقاط جهان کشانید و دحوالارض شد. عدد ابجد کلمه ارض=1001 است که جمع ارقامش 2 می‌شود (2=1+0+0+1) و 2= ب {تأکیدم در نوشتن به منظور محتوای باعظمتی است که از این ظرف نورانی افشا می‌شود ، چنانچه باطنش باء بسم الله سوره حمد است}. جایگاه عددی کلمه ارض=47 می‌شود که رمز تولد فرزندان انسان است ، زیرا باطن عدد 47  درواقع 40 تا 7 تاست و 280=7×40 که هر جنینی باید 40 هفته در شکم مادر رشد کند تا صحیح و سالم ، بدنش که خشکی وجود و غالب جسمانی مولود است به سلامت و کامل و سالم به دنیا بیاید.

اگر ارقام 47 را با هم جمع کنیم می‌شود 11 (11=7+4) که برابر کلمه هو و حج است زیرا نشانه‌ی اوست و باطن گردشش در محور رضای خدا ، حج آن محسوب می‌شود که تمام عالم در گردش رضای او در طواف حج هستند.

حال اگر ارقام 11 را با هم جمع کنیم می‌شود 2 ، برابر(ب) که مولود متولد شده ، در حقیقت در ظرفِ (ب) خلق می‌شود! و در ظرفِ (ب) به دنیا می‌آید! و در ظرفِ (ب) باید به قبر برود! و در ظرفِ (ب) جوابگوی عمل به آیات کلام الله باشد! و در ظرفِ (ب) به جایگاه حقیقی در بهشت یا جهنم قرار می‌گیرد زیرا باطن حرفِ (ب)، حضرت علیعلیه السلام ؛ قسیم النار و الجنه می‌باشد (قسمت کننده بهشت و جهنم) و حضرت ، باب الله است و باب منزلش ، باب الجنه می‌باشد ؛ دری که در حرم مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باز می‌شود ، دری که باطنش فاطمه زهراسلام الله علیها و ظاهرش علی علیه السلام است ، دری که ملائک اجازه می‌گیرند تا وارد شوند و آنجا محبط ملائکه است و سجده‌گاه تمام پیامبران و فرشتگان و ملائک آسمانی و زمینی است.

پس خوب دقت کنید! خداوند کریم به پیامبر بزرگوارش ؛ حضرت آدمعلیه السلام و حوا سلام الله علیها فرمود که در اینجا (جایگاه اولین نقطه خشکی) خانه‌ی مرا بپا کنید و اینجا شد پاک‌ترین و مقدس‌ترین نقطه خلقت و به بیت الله الحرام نام گرفت و خانه به صورت کعبه بنا شد.

و اراده و مشیت خداوند متعال چنین قرار می‌گیرد که امیرالمؤمنین علیعلیه السلام مولود کعبه باشد ؛ دیوار کعبه برای مادر بزرگوارش شکافت و وارد خانه خدا شد و در مهمانسرای خالق یکتا از 13 تا 15 ماه هفتم سال قمری(رجب) ، پذیرایی آسمانی شد! درحالیکه حضرت خودش ، یک است اما 11 ذریه نورانی در بطنش است ، پس آقا به عدد 12 متولد می‌شود.

اما جالب است که ظرف خانه کعبه روی اولین نقطه خشکی است ، پس کف خانه مبارک خدا ، ظرفِ باء بسم الله الرحمن الرحیم و علیعلیه السلام، جانِ نورانی و با عظمت و جلال و شکوه حرفِ  باء بسم الله الرحمن الرحیم است! و ظهور اولین نقطه خشکی ، نقطه‌ی زیرِ آن باءِ می‌باشد. (یعنی ابوترابعلیه السلام)

این نقطه در 25 ذیقعده (ماهِ 11) خلق شد و عدد 25 برابر عدد ابجد کلمه کُن که مجمل ایجاد امر به فیکون است (آیه 73 سوره مبارکه انعام:... و یوم یقول کُن فیکونُ قوله الحق...) و برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است و می‌توان گفت که باء بسم الله سوره مبارکه حمد است (طبق حدیث که نقل شد) و تمام کعبه ،  جان قرآن و 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین  و 12 امام مبین علیهم السلام است که باید عدد دو به حروف معنا شود تا شاید بتوانیم این همه زیبایی را درک کنیم !

و کلمه ذیقعد یعنی نشان دهنده صاحب جایگاه. و خداوند کریم می‌خواهد صاحب جایگاه که خودش است و در ظهور ، تولد خلیفه‌های برحقش می‌باشد ، را معرفی کند. در آیه 10 سوره مبارکه الرحمن فرمود: والارض وضعها للاَنام ؛ زمین را برای زندگی آفریدگان مقرر فرمود. و آیه 6 سوره مبارکه شمس: والارض و ما طحیها ؛ و قسم به زمین و آنکه آن را بگسترانید.

*عدد ابجد حروف دو=10 است{عدد 10 در کتاب عرفان عشر کامل توضیح داده شده است}. اما حال که خانه کعبه را در روی نقطه خلقت خشکی بررسی کردیم خوب است که دقت کنید که این خانه مبارک ،4  رکن و 6 وجه دارد و هر وجه به شکل مربع است (4 ضلع مساوی دارد) {نکته جالب این است که  اگر این دو عدد 6 و 4 را کنار هم قرار دهیم ، 64 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه دین است ! } ، در گنج آیت الکرسی که به صورت حدیث زیبا از امام صادق علیه السلام نقل شده که در آیه 255 سوره مبارکه بقره فرمود:«وسع کرسیّه السموات و الارض» ، کرسی روی چهار پایه ظهور دارد و از عالم کرسی به محاذیَش ، ارکان خانه کعبه بنا نهاده شده است. چنانچه اگر 4 ارکان را با هم جمع کنیم 10می‌شود (10=4+3+2+1) و این عدد یعنی 4 روی 10 و در حقیقت کنزالله عالم ؛ وجود مبارک 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین. پس خانه کعبه 4 رکن دارد که حامل گنج عشر یعنی 10 و باطن 4 روی 10 است.

خانه کعبه 6 وجه دارد که خداوند کریم از این نقطه ، تمام زمین‌ها و آسمان‌ها را در 6 روز خلق فرمود (آیه 4 سوره مبارکه حدید: هو الذی خلق السماوات و الارض فی ستة ایام...).

*عدد 2 در ارض و خانه کعبه :

در خلقت نقطه ارض ، 3 نقطه دیگر دخیل است و با هم می‌شوند 4 رکن خانه مبارک خداوند که روی اساس 4 نقطه ظهور پیدا کرد که در محاذی عوالم بالایی است و در نهایت به 4 رکن کرسی و 4 رکن عرش و در نهایت در سرّ الاسرار 4 اسماء اعظم پروردگار و در محاذی 4 ذکر تسبیح ، تحمید ، تحلیل و تکبیر قرار دارد. و در جان اسرار الهی که همه افشاء وحدت در کثرت و خانه توحید و تعریف ذات اقدس احدیت است.

نقطه اول، در ظاهر خلقت نقطه ارض که عدد ابجدش 1001 و جایگاه عددیش 47 است.

نقطه دوم ، ظهور محور گردش ارض در محور رضای خداست که حروف کلمه رضا همان حروف کلمه ارض است به عدد ابجد 1001 و جایگاه عددی 47 .

نقطه سوم ، نقطه حرکت خون خدا یعنی ثارالله است و معرف توحید (که جز به شرط خلوص و بندگی میسّر نمی‌شود) ؛ وجود مبارک امام حسین علیه السلام است که عدد ابجد نام مبارکش 128 و جمع ارقامش می‌شود 11 (11=8+2+1) و جمع ارقام 11 هم 2 می‌شود 2=1+1 که 2=ب است و جایگاه عددی نام مبارکش 47 است و 11=7+4 (اسرار حج و رسیدن به هو) و 2=1+1 (2=ب).

پس در واقع در جمع ارقام عدد و جایگاه به 11 رسیدیم که 22=11+11 و 22 ، برابر است با جایگاه عددی کلمات طلا=عبد=صد یعنی رسیدن به تمام اهداف نهایی هر مُخلصی . و در آخر جمع ارقام عدد 22 می‌شود 4 (4=2+2) می‌شود که عدد 4 همان گنج عشر است (10=4+3+2+1) یعنی 4 روی 10 و در حقیقت جانِ نقطه اسرار الهی و سرّ کائنات ، وجود مقدس 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است.

*عدد ابجد نام مبارک حسین علیه السلام=128 که معنی می‌شود به 28 و100 : عدد28 ، عدد کامل و تعداد حروف الفبای عربی( یعنی حروف قرآن) است و عدد100 =ق یعنی نگهدارنده ، پس امام حسین علیه السلام ، با مجاهدت و خون پاک خود و فرزندان و یارانش ، نگهدارنده تمام سرّ 1001 (=عدد ابجد کلمه ارض) که همه 28 حروف قرآن است و حدود و احکام الهی است و با مقام ثاراللهی ، احیا آن الی یوم القیامت است تا همه مخلوقات (مخصوصاً انسان) را به راه هدایت و کمال و خلوص برساند. {چراکه عدد 1001 معنی می‌شود به 1000 ، که برابر با حرف آخر الفبای ابجد عربی است (غ) و 1 ، که برابر با حرف اول الفبای عربی است (الِف). پس اول و آخر حروف (در واقع کلّ 28 حرف) می‌شود 1001  که  جانِ آن ، 28 حرف کلام مبارک قرآن کریم است . درواقع باطن قرآن ، حاملِ 1001 اسماءالحسنی الهی است! }.

بنابراین امام حسین علیه السلام خانه خدا را که 6 وجه دارد ، به 6 گوشه قبر مطهرش در کربلایی رسانید که نقطه رسیدن به اوج طهارت ، کمال ، تولد واقعی حیات طیب و رسیدن به قرب الهی و هدف عند ربّهم یرزقون ؛ آن رزق به غیر حساب است.

پس این نقطه در جایگاه عددی نام مبارک امام حسین علیه السلام =47 است که هر جنینی به 40 هفته کامل می‌شود و تولد می‌یابد و در این نقطه 47 ، از باب قلب به میم ابا عبدالله الحسین علیه السلام ، 40 تا 7 تا مولود حقیقیِ انسانیت را با شهادت فی سبیل الله که رسیدن به حرف (م) به عدد ابجد 40 است (که اربعین عمل می‌باشد) ، ظهور و بروز می‌نماید.

اینجا پرده برداری از حقیقت انسانی و رسیدن به درجه آدم شدن و انسان واقعی شدن است که انسان از لوازم دنیا بی‌نیاز می‌شود، نه غسل می‌خواهد ، نه کفن و سؤال و جواب هم ندارد و پرواز ملکوتی پروانه وجودش به قرب الهی است.و درواقع نام امام حسین علیه السلام ، دومین وجود مبارک حسن علیه السلام است.

اما نقطه چهارم که در اصل ، جمع جمیع نقطه‌ها و وجود اصلِ نقطه است و آن مولود کعبه ؛وجود مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام است {که فرمود: انا نقطة تحت الباء ؛ من نقطه زیر باء بسم الله (سوره حمد) هستم}. این باطن ، پایه‌ی نقطه شکاف دیوار خانه خداست که محلّ پرده برداری ظهر وجود از عالم اسفل السافلین تا اعلا علیین و از نقطه ظاهر به باطن، از نقطه اول به آخر و از نقطه عالم است به معلوم ، که گنج آن در النجف گشوده شده ؛ محل وادی السلام و سجده گاه تمام انس و جان.

خوب دقت کنید ! ششمین وجه خانه خدا ، کفِ کعبه است که روی نقطه ارض می‌شود. پس آن کف ، حرفِ (ب) است و نقطه آفرینش در زیر آن است. این نقطه همان 164 ؛ نگهدارنده دین و کلید و ناجی و مفتاح عالمیان است. این نقطه ، ظَهر الوجود و تبیّن بین العابد و المعبود است و مقام امیری دارد و تمام سه نقطه دیگر ، مظهر و ظهور این نقطه و جلوه‌های آن هستند .

و در باطن 1 تا 4 (نقطه)، همان گنج عشر و 4 روی 10 ؛ وجود مبارک همه‌ی 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است که حقیقت و جان نقطه هستند که همه ، ظَهر الوجودند و هستی در خلقت و ظهور این حقیقت به ظاهر و باطن ، همه در اسرار حرف (ب) و جان آن ، نقطه را اظهار می‌کنند! و همه در عدد 2 ( یا به عربی ثانی) معرفی می‌شوند.

نقطه

طبق حدیث که (در ابتدا) از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شد ، حضرت علی علیه السلام فرمود: من نقطه زیر باءِ بسم الله هستم. جالب است قبر مبارک حضرت علی علیه السلام در شهر نجف است و عدد ابجد کلمه النجف(=164) برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است. جائیکه بدن مطهر آقا در این نقطه به صورت خزانه‌ی آسمان‌ها و زمین‌ها قرار دارد. هنگامیکه به کشتی حضرت نوح علیه السلام امر شد که به ساحل نجات بنشیند ، به زمین امر شد که آب‌ها را ببلعد و به آسمان امر شد که باریدنش قطع شود و کشتی روی کوه جودی یعنی ساحل نجات قرار گرفت. «آیه 44 سوره مبارکه هود : و قیل یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی و غیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی ...» در روایات شیعه و سنی آمده که آنجا قبر مطهر حضرت علی علیه السلام در نجف اشرف است که کشتی به سلامت به زمین نشست ، اینجا وادی السلام است (چنانچه اولین درِ بهشت هم دارالسلام می‌باشد) و انشاءالله باید تابوتِ همه‌ی شیعیان که حامل بدن بی‌جانشان است هم به سلامت در وادی‌السلام فرودآید تا به نجات دنیا و آخرت برسند ، اینجا همان جانِ باءِ بسم الله است! خداوند در کلام کریمش آیه 164 سوره مبارکه صافات می‌فرماید: و ما منّا الا له مقامٌ معلومٌ ؛ و هیچیک (از فرشتگان) نیست جز آنکه او را (در بندگی حق) ، مقامی معین است.

عدد ابجد کلمه نقطه=164 که جمع ارقامش 11 می‌شود (11=4+6+1)، از اینجا به هدف خلقت ؛ به هو و به حج واقعی می‌رسیم. جمع ارقام 11 هم 2 می‌شود یعنی همان (ب).

عدد 164 معنا می‌شود به 64+100 که خیلی زیباست: عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه (کلید) ، عدد ابجد کلمه (دین) و اسم مبارک نوح علیه السلام و عدد ابجد اسم (ناجی) است و عدد 100=ق که به معنای نگهدارنده است.

پس عاشقان ولایت ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین به مولایمان افتخار کنیم و انشاءالله نام ما در زمره شیعه و محبّ واقعی حضرت و فرزندانشان در دنیا و آخرت ثبت شود . پس این نقطه که تمام کلّ محتوی قرآن مجید است ، نگهدارنده دین ، مفتاح و نگهدارنده شاه کلید هستی و حافظ حدود الله و جایگاه فرود کشتی نوح علیه السلام و ساحل نجات همه‌ی عالمیان است . {یادآوری می‌شود قبر حضرت نوح علیه السلام و حضرت آدم علیه السلام ، کنار قبر مطهر  حضرت علی علیه السلام است}

 خلقت خشکی بدن در رحم مادر

بعد از بسته شدن نطفه در رحم مادر ، اولین قسمت که اعلام حیات می‌کند و مرکز بسته شدن لخته خون زندگی است ، قلب جنین می‌باشد. اینجا همان نقطه ارض یعنی خشکی بدن است که روی کیسه آبی است که خداوند بستر نرم برای جنین قرار داده ، ظاهر می‌شود و از اینجا بقیه بدن خلق می‌شود.

درواقع قلب می‌شود خانه‌ی خدا که تمام سلول‌ها و عروق بدن از اینجا که مرکز گنج خلقت (چه ظاهری و چه باطنی) است ، حیات می‌گیرند و به گرد قلب ، طواف می‌کنند.و خشکی به همه قسمت‌ها کشیده می‌شود. از آنجا که نامش قلب است ، محل ّ دگرگونی و تبدیل موت به حیات است و در هر نفس ، خون تازه و سرخ را به تمام جان عروق می‌رساند و  مواد زائد و خون سیاه را تصفیه می‌کند.

*نکته:خانه مبارک خدا ، قبله است که همان حروف قلبه می‌باشد! و همه‌ی عالم خلقت به گرد محوریت جان خانه خدا که همان نقطه ارض است و حروفش همان حروف اسم رضا علیه السلام است (درواقع رضای خداست) ، در طواف و گردش است و حیات را به همه موجودات می‌رساند. و در 4 ماه و 10 روز دوره جنینی ، خالق بی‌همتا گنج باطن را به قلب انسانی جنین می‌دمد {انّی نفختُ فیه من روحی} یعنی روح نورانی خدایی را دریافت کرده است . پس این عضو ، مرکز عبادت مخلصان است که تمام امیال و خواسته‌های آنها به رضای خدا و در طواف دلِ خدایی ، اعمالشان را ظاهر می‌سازد. در حدیث می‌فرماید: «قلب المؤمن عرش الرحمن». 

پس پایه‌ی خلقت قلب ، همان خشکی ارض شد که عدد ابجدش 1001 است و در جمع ارقامش  2(=ب) و جایگاه عددیش 47 که جنین به 40 هفته (40 تا 7 تا) ؛ مولود کامل متولد می‌شود و در جمع ارقامش 11 و (2=1+1) پس حیات دنیایی هم از باب حرفِ (ب) ظهور دارد و عدد به 2 شروع می‌شود و در واقع زندگی در ثانی که همان ظرف زمان است ، شروع می‌شود و هویت آن به فطرت خدایی ظاهر می‌شود.

شرح عدد 2 به حروف فارسی و انگلیسی و عربی  

تعریف عدد 2 به حروف فارسی (دو):

تمام خلقت پروردگار عالم بدون نقص و خیر محض است زیرا او سبحان است و آنچه به ما عنایت فرموده ، کامل است. عدد2 در طول قرار دارد که همه این زوجیت‌ها که شمرده شده و از عالم بالا به این دنیا را در دو عالم طولی و عرضی قرار داده‌اند : عالم اعلا علیین (طول) و عالم اسفل السافلین (عرض:ارض دنیا) و باب عشر که در دنیا باز شده است ، ظرف گیرنده به حروف است یعنی عدد دو ، به حروف.

این دو حرف ( د ، و ) که به عدد ، دو خوانده می‌شود همانطورکه در عدد ، همه‌ی اسرار کائنات بود و گنج عشر ، در حروف هم ، همان ظرف را بیان می‌کند و جلوه می‌دهد.

عدد ابجد دو  به حروف ، 10 می‌شود (دو=10) و عدد 2 = ب ، پس در حقیقت ظاهر و باطن هستند.

عدد ابجد حرف د=4 است و عدد 4 ، کلّ گنج را ظهور می‌دهد یعنی عدد عشر (10=4+3+2+1) و عدد 4 ، تمام گنج‌های آسمانی را داراست ؛ وجود مقدس 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و جان قرآن.

و عدد ابجد حرف و=6 ، ظرف گیرنده خلقت زمین است چراکه در 6 روز خلق شده {آیه 4 سوره مبارکه حدید} و همچنین خداوند کریم می‌فرماید: انّا لله  و  انّا الیه راجعون. حرف (و) ، به قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پلی است که ما از یک طرف روی آن می‌آییم (در دنیا) و از طرف دیگر خارج می‌شویم. و حرف و=6 ، تمام اسرارِ عالمِ  زمینی را دارد. چقدر زیباست اگر خوب دقت کنیم که خداوند کریم با افشاء آیه 12 سوره مبارکه فصلت فرمود که آسمان‌ها را در دو روز(یا دو دوره) خلق کردم.

*اگر این دو حرفِ (دو) را به صورت بسیط (باز شده) بنویسیم: دال ، واو . عدد ابجد حرف دال=35 (8=5+3) و عدد ابجد حروف واو=13 (4=3+1) ، پس عدد ابجد حروف دو به صورت بسیط می‌شود 48 (48=13+35) که برابر با جایگاه عددی کلمه فاتح است و خداوند کریم دردنیا ، تمام گنج معارفش را بوسیله پیامبران و امامان معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین فرستاد تا ما از این دنیا برای آخرتمان ، فاتح برویم و از لطف خودش به فتح مبین و نصر عظیم برسیم.

شاید به این منظور باشد که آخرین سوره‌ای که خداوند کریم به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل فرمود ، سوره مبارکه نصر است که فرمود: اذا جاء نصرالله و الفتح  . این پیروزی ، فتح الفتوح پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که کلید فتحش به دست فرزندش ؛ امام زمان علیه السلام به طور کامل افشا می‌شود (تا قیامت). همانطورکه در سال تولدش (سال عام الفیل) خداوند کریم ، سپاه ابرهه را با لشکر ابابیل شکست داد و فتح خانه خدا را به روشنی برای همه مشرکان و بت پرستان ، ظاهر فرمود. که وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، کلید همه‌ی فتوح بود و در آخر عمر مبارکش ، به دست وجود مبارک خودش ، این نصر را آشکار فرمود و فتح مکه ، کامل افشا شد . که انشاء الله با ظهور فرزندش، این فتح تا قیامت افشا خواهد شد.

اللهم عجّل لولیک الفرج و العافیه و النصر

پس عدد دو ، حروفش گیرنده نصر و افشاء فتح در حقیقت عشر دنیاست حتی اگر چه به شهادت فی سبیل الله تمام شود. باید همه ، عاشورایی شویم تا در این فتح در جایگاه فاتح ، به عالم قرب برویم . انشاءالله

کلمه‌ی دوم :  

دوم ، مرتبه است ، پلکان و درجه است. همانطور که در کلمه مؤنث ، تأنیث یا ثانی در خلقت، مرتبه آن طور نیست که به زعم ما ، ارزشش کم شود یا از آن مخلوق کاسته شود ، بلکه حقیقتی از سرِّ عالمِ اول ، ظاهر می‌شود. درواقع همانطورکه خداوند باری تعالی نام مبارک خودش را اینطور اظهار می‌فرماید : هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. در حقیقت هو(او) یعنی اشاره به ذات اقدس و احاطه وجودی دارد به کلّ مخلوقاتش و در دو ظهور اول و آخر ، ظاهر و باطن آن ، کلّ احاطه از هر نظر اسمائی ، قدرتی ، علمی ، حیاتی ، سمعی ، بصری ، اراده‌ای ، مشیّتی و حکمی و امری ، غلبه بدون انتها دارد.

*پس در عالم سرّ الاسرار هم ، عالمی که لا یشمّ رائحه الوجود بود یعنی بویی از وجود نمی‌آمد ، همه فنا فی الله بود ، اول نور مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خلق شد و دوم ؛ امیرالمؤمنین علیه السلام بدون آنکه از نور اول کم شود و نور سوم ؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها بدون اینکه از آن نورکاسته شود و چهارم نور آقا امام حسن علیه السلام بدون اینکه نقصی به آن نور برسد و در پنجم نور مقدس امام حسین علیه السلام که در بطنش 9 ذریه معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین بود. در حالیکه همه‌ی وجودهای مقدس از نور کامل خلق شدند و درواقع  همه در یک نور ظهور دارند به نام نورٌواحد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین. {این توضیح را برای این بیان کردم که متاسفانه گاهی ما انسان‌ها، کوتاه نظری‌های خودمان را به دین و حتی خلقت خدای مهربان هم نسبت می‌دهیم!} 

*عدد ابجد کلمه‌ی دوم=50 و جایگاه عددیش 23 می‌شود. 50 ، برابر با عدد ابجد حرفِ ن است که بارها تکرار کردم که حرف نون یکی از حروف استثناست {درحالیکه در تلفظ ، دو مخرج دارد: یکی در دهان و یکی در بینی که به آن غنه می‌گویند. اما در نوشتاری هم به دو صورت نوشته می‌شود : 1-به صورت ن      2- به صورت تنوین. دیگر اینکه این حرف پشت تمام حروف الفبای عربی قرار می‌گیرد تا هر یک را به معنا و جایگاه خودش برساند: پشت 6 حرف (ح خ ع غ ه همزه) ، اظهار و پشت 6 حرف (ی ر م ل و ن) ، ادغام می‌شود و اگر پشت حرف ِ (ب) قرار بگیرد قلب به میم می‌شود (یعنی حرفِ ن به م تبدیل می‌شود) و پشت بقیه حروف (15 حرف) اخفا می‌شود}.

از طرفی عدد 50 (=دوم) ، برابر با عدد ابجد کلمه "کُل" است که جایگاه عددی کلمه کُل هم  23 (=دوم) می‌شود و 23 ، برابر است با جایگاه عددی حرفِ ث که ملِک آن حضرت میکائیل علیه السلام ؛ ملک روزی است. و خداوند کریم تمام قرآن عزیز را در طول 23 سال از قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به زبان نورانیش ظاهر و در امتداد هدایت این 23 سال، رزق نورانی قرآن کریم را به عالم عطا فرمود تا قرآن ، هادی اعمال بندگان به سوی خداوند یکتا باشد.

بنابراین مرتبه‌ی "دوم" ، نزول برکات هدایت خداوند متعال از عالمِ اول که عالمِ اسرار است به عالم دنیا می‌باشد که همه‌ی ظرف گیرنده در دنیا ، حرفِ ب به عدد 2  است. پس حرفِ ن زمانی به بلوغ کامل ، اثر خود را نشان می‌دهد که پشت حرفِ ب قرار می‌گیرد یعنی قلب به میم می‌شود.

در اصل عدد 2 به حروف یعنی دوم ، به عدد ابجد 50 که برابر حرفِ ن است ، پشتِ 2 به عدد که برابر حرفِ ب است قرار می‌گیرد تا این بلوغ را در جانِ هدایت به تمام نشان دهد ، آنگاه منقلب به م می‌شود.{ مخرجِ حرف ب ؛ بین دو لب است و آخرین حرفی که مخرجش روی لب است ، حرف م می‌باشد که به آخرین قسمت روی لب تمام می‌شود. و از یک لحاظ به حرف م ، دهان کاملا بسته می‌شود. و به حرف ب ، با سختی و شدت ، باز می‌شود. و مخرج تلفظ حرف ن ، درون دهان است که از پشت حرف ب بیرون می‌آید و بصورت م تلفظ می‌شود (قلب به میم می‌شود) که آخرین مخرج حروفی دهان است}.

 این جاست که هدف خلقت ظاهر می‌شود زیرا عدد ابجد حرف م = 40  است یعنی رسیدن به اربعین که همان جان ربیع یعنی بهار است. همانا بهار ، باطن بهشت است که خزان ندارد! و عدد 40 ، رسیدن به گنج قرآن است که فرمود: لا یمسّه الا المطهّرون ؛ رسیدن به تطهیر است که هرگز نجاست در آن وارد نمی‌شود.

و وقتی عدد 2 (به حروف) با 2 (به عدد) با هم جمع شوند ، 4 می‌شود که تمام گنج ، نصیب بنده می‌شود (10=4+3+2+1) ، گنج عشر و واصل شدن به خدمت 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین {در عصر حاضر یعنی امام زمان علیه السلام } که اینجا وصل به کوثر می‌شود و از دست ساقی جرعه‌ای می‌نوشد که تا قیامت از مستی آن مست و از تشنگی ، سیراب می‌شود. اللهم الرزقنا

عدد 2 به حروف انگلیسی:

*عدد 2 به انگلیسی TOW   می‌شود که (تو) می‌خوانیم. عدد ابجد کلمه تو=406 که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=6+0+4) ، جایگاه عددی کلمه تو=28 که حامل تمام حروف و گنج حروف و اعداد قرآن است زیرا که قرآن کریم از 28 حرف ، نوشته شده است. و جمع ارقام 28 هم 10 می‌شود(10=8+2) {یادآوری می‌کنم که عدد ابجد کلمه دو=10 است}. و خیلی جالب است که اگر اعداد 1 تا 28 را با هم جمع کنیم 406 می‌شود!

عدد2به حروف عربی (ثانی):

*عدد 2 به عربی ثانی و اثنی خوانده می‌شود که ریشه آن ، ثنی است. عدد ابجد کلمه ثنی=560 و جمع ارقامش 11و درنهایت2می‌شود(2=1+1 ، 11=0+6+5) و جایگاه عددی کلمه ثنی=47 که برابر با جایگاه عددی کلمه ارض (همان خشکی زمین) است و جمع ارقامش 2=ب می‌شود (2=1+1 ، 11=7+4)

همانطورکه می‌دانید آنچه موجود در زمین خلق می‌شود در ظرف زمان است و واحد زمان ، ثانیه است. درواقع ثانیه ، اُم الزمان خوانده می‌شود.

قرینه در عرفان

قرین ظاهرا به معنی نزدیک و هم شکل و از همه‌ی خواص یک نوع بودن است. هرگاه بخواهند قرینه یک شکل را بکشند نصف آن شکل را کامل کرده و در مقابل ،  حالت کپی می‌کنند تا جزئیات ، هم شکل و هم اندازه شکل اول باشد و چنان ظاهرمی‌شود که در یک صورت نمایش داده می‌شود.

درواقع 2 تصویر در قرینه ، کامل کننده‌ی هم هستند و در کمال ، یک وجود را ظاهر می‌سازند. مثل بدن انسان که اگر نصف بدن ؛ مثلا نیمه سمت راست را ببینید ، در نیمه چپ هم ، قرینه همان اعضا قرار دارد {2 گوش ، 2 چشم  ،  2 سوراخ بینی و لب‌ها با یک برش وسط لب در قرینه یک صورت به کمال دیده می‌شود و همینطور در بقیه اعضاء بدن} .

7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین که انعکاس همان است ، در قرینه یکدیگرند. در آسمان ابر است که زایش باران دارد و در زمین ، دریاست که زایش مِه یعنی ابر زمینی را دارد. و چنانچه در این درس خوب توجه کنید می‌بینید که تمام این زیبائی‌ها ، زیبائی‌های اسرار عالمِ بالاست که در زمین ، حیات واقعی و معرفت الله را به مخلوق می‌دهد. همه رسولان ، آورنده پیام حق از عالم اسرار و حامل هدایت از ربّ الارباب ؛ پروردگار عالمیان هستند و می‌خواهند که انسان‌ها در بازگشت به سوی خداوند متعال ، کامل و قبول شده و مخلص و عبد مطیع او راه رسیدن به قربش را طی مسیر کنند و در جایگاه حقیقی و زندگی واقعی خود ،  متولد شوند.

بنابراین قرینِ انسان ، عمل اوست . در واقع خداوند تصویر اصلی وجودش یعنی صفاتی و افعالی را به صورت انسان به او داده و بنده باید با عمل خالصانه به سیرت انسانی ، عمل را قرینِ صورت واقعی خود کند تا راه به قرب پیدا کند.

پس اگر کسی مقابل نصف انسانی را که خداوند به او داده ، عمل ناهماهنگ بگذارد ، در قیامت چه صورتی خواهد داشت و به چه شکلی وارد محشر می‌شود؟! پس عمل انسانی یعنی در حدودبندی حدود خدا (ساختمان عملش را) بسازد .

همانطور که قبلا بیان شد انسان به عدد 9 عدد ، بلوغ کامل را داراست چون عدد ابجد کلمه انسان =162 و درجمع ارقامش 9 می‌شود(9=2+6+1). عدد 9 ، برابر حرف ط و صفت این حرف ، انطباق است. حال خوب دقت کنید! عدد ابجد اسم مبارک قرآن=351 و  جمع ارقامش 9 است (9=1+5+3) و جواب ضرب عدد 1 تا 9 در اسماء مبارک 14 نور مقدس ائمه صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، در آخر 9 می‌شود چون این عزیزان ، اسماء اعظم پروردگار عالم و بلوغ کامل حروفی و عددی هستند.

 پس اگر انسان بخواهد قرینه خود را کامل  ، با عمل خالصانه بفرستد باید عملش طبق قرآن عزیز که نسخه حکیم الحکماست و پشت عمل امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، منطبق شود. خوب دقت کنید که جمع ارقام کلمه انسان (=162) برابر 9 شد و تطبیق عمل در انطباق عمل به آیات مبارک قرآن عزیز است که جمع ارقام کلمه قرآن(=351) هم باز 9 شد که در اینجا جمع عدد 9 در بلوغ احکامی به بلوغ هدایت 9 ِ قرآن عزیز ، می‌شود 18 (18=9+9) که برابر با عدد کلمه حی است! پس با این انطباق ، عمل الی یوم القیامت زنده می‌شود!

بنابراین هر انسانی که کارهایش دل بخواه است ، این  انطباق را  ندارد که  اگر در اصل دین باشد ، کافر می‌شود یعنی بین اصل وجودش و عملش هیچگونه انطباقی نیست و این پرده کفر ، او را از حقیقت انسانی و طریق مستقیم هدایت به سوی خداوند متعال جدا می‌سازد. آنگاه گمراه شده و در زمره ضالّین قرار می‌گیرد. اینجا می‌شود صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایعقلون (امیدوارم که ما در این گروه نباشیم). پس این پرده‌ی کفر به یک نام برزخ نامیده می‌شود و حضرت علی علیه السلام در معرفت به نورانیت خود را برزخ البرازخ می‌نامد و به یک قول قسیم النار و الجنه و همان شمشیر ذوالفقار و دو لبه که حق و باطل را از هم جدا می‌کند.

*نکته: 1)در قرینه سازی به عدد 2 می‌رسیم ؛ یک شکل اصل است و یک شکل فرع که باید با هم تطابق داشته باشد تا یک صورت اصلی را نمایان کند. عدد 2 ، همان بِ بسم الله است. و حرف ب ، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اولاد معصومش حجج الله صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین می‌باشد .

پس بزرگواران معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ، اصل هستند و اعمال ما باید فتوکپی برابر اصل شود و در آخر با مُهر قبولِ "برابر اصل" ، آنگاه فرع ما به اصل ، وصل می‌شود.    

 2)در اعجاز حروف و عدد بیان شد که تمام حروف در گنج حرف الف ظاهر شد و تمام اعداد در عدد یک (عدد ابجد حرف الف ، یک است). درحالیکه صورت نوشتاری هر دو بصورت 1(یک) است اما یکی الف(ا) و دیگر عددِ الف(1) است. پس در واقع بدن در دنیا ، جسمیتش انسان است. اما همانطور که گفتیم عدد ، روح حرف است پس قرین جسم انسان ، روح آن است که همان عددِ عملش است که در آثار ، متعدی می‌شود و انتها ندارد. و خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید (آیه 12 سوره مبارکه یس: ...و نکتب ما قدّموا و آثارهم...) می‌نویسیم عمل‌های شما را و آثار عمل شما را. و قرین هر انسان ، مونس آنست در قبر تا قیامت.

پس عمل ما باید آثاری داشته باشد که این قرین ، تمام نشدنی و روز به روز نورانی‌تر و زیباتر باشد تا انسان از مونسش خسته و آزرده نشود! مانند غذایی که اگر زیاد تکرار شود ، انسان بی اشتها می‌شود پس باید متنوع باشد و شامل  مواد مغذی برطرف کننده‌ی کمبودهای بدن و حاوی ویتامین‌ها (کلاً مواد مورد نیاز بدن) باشد. قرین هم باید قدرت برطرف کردن کلّ نیاز انسان را در قبر داشته باشد که تا قیامت او را بی‌نیاز کند

 3)ریشه قرینه ، قَرَنَ است . کلمه قرن در عدد زمانی برابر صد سال است . ذوالقرنین یعنی صاحب دو قرن یعنی دو تا صد تا . پس هر کس باید برای خودش 2 صد تا را در زندگی تجربه کند ؛ هم در دنیا و هم برای زندگی آخرتش . چراکه می‌داند وقتی که از دنیا برود صد آنجا ظاهر می‌شود زیرا بین دنیا و آخرت ، صدی بسته می‌شود که هرگز دیگر راه برگشت نیست !

 سد دنیا با سین است و عدد ابجد کلمه سد=64 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه دین است . دین ، همان سدِ رحمتی است که وقتی به واقع در عمل ظاهر شود ، تمام بالقوه‌های وجود انسان را بالفعل می‌کند و مثل ترمز محکم که همان تقوی است ، حدود قرین را کنترل می‌کند که تا آخر عمر از آن به بهترین وجه استفاده می‌کند و به صورت حقیقی ظاهر می‌شود و هرگز ذلت و خواری برایش نمی‌آید و از صورت اصلی جدا نمی‌شود.چنانچه خداوند متعال می‌فرماید : والعاقبة للمتقین .

بهترین محصول این سد ، نور است (در ظاهر برق مصرفی می‌باشد) و در باطن ، همان هدایت محض پروردگار عالم است که می‌فرماید : یخرجهم من الظلمات الی النور. پس با دست پُر وارد خانه آخرت می‌شود که آنجا صد با صاد که همان قرن است ، قرین او می‌شود. پشتِ این صد را خدا می‌داند که چگونه تمام زیبائی‌های گنج دنیا را در آخرت به بهترین صورت (احسن تقویم) ذخیره کرده است ، نه برای مدت کوتاه بلکه تا ابد! البته در قیامت اگر در زمره  بهشتی‌ها باشد ، جلو جهنم برایش صد می‌بندد و به بهشت ورودی پیدا می‌کند و آنجا تمام خزائن برکات و رحمت و نعمت‌های پروردگار عالم به او عطا می‌شود (هذا مِن فضل ربی). و اگر قرین او جهنمی باشد صد را جلو بهشت برایش می‌بندد و طریقش را به ورودی جهنم بازمی‌کنند . متأسفانه عذاب و سختی ، ذخایر اوست و به ایشان تحویل داده می‌شود (ومَن جاء بالسیّئة فلا یُجزیٰ الا مثلها).

حال اختیار با خود انسان است که در تطابق اولیاء دین قرار گیرد یا اولیاء طاغوت. پس چنانچه بگوید خدا ولی و سرپرست من است و از خدا پیروی کند ، خدا هم او را از ظلمات به نور خروجی می‌دهد(الله ولی الذین آمنوا یخرجهم مِن الظلمات الی النور) و اگر انتخاب کند که اولیاء طاغوت باشد ، پروردگار عالم هم او را از نور خارج کرده و به ظلمات گمراهی می‌برد (والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم مِن النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون).  

خلقت حضرت حوا سلام الله علیها به عدد2 

مهندسی خلقت در هماهنگی آن مظهر وحدت واحدیت خداوند احد جلّ‌جلاله را تعریف کردیم . و نکته جالب اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها در میان معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین مظهر احدیت خداوند است. لذا آیه‌ی شریفه‌ی "انّها لَاحدی الکُبَر؛ همانا او یکی از پدیده‌های بزرگ است" (آیه 35سوره مبارکه مدثر) به وجود ایشان تأویل شده است. فلذا امام صادق علیه السلام فرمودند:حرّم الله عزّوجلّ علی علِیٍ النساء مادامت فاطمهُ حیّةً؛ خداوند عزّوجل زنان را تا هنگامیکه فاطمه سلام الله علیها زنده بود بر علی علیه السلام حرام نموده بود.(امالی طوسی،ص43).

پس در هیچ کجای خلقت نمی‌توانید ذره‌ای ناهماهنگی ببینید! از آن جایی که خالق یکتا ، خلقتش را در عدد یک ظهور داد ، از نظر جسمانی هم ، حضرت آدم علیه السلام را به عدد یک ، خلقت جسمانی فرمود و بنا‌بر کلام خداوند کریم ایشان را در بهشت خلق فرمود و مذکّر قرار داد یعنی ظرفِ ذکر شد ؛ عالِم به علم اسماء الحسنی و ظرف آفرینش زیرا خلیفه الله قرار گرفت {آیه 30 و 31 سوره مبارکه بقره: ...  انّی جاعلٌ فی الارض خلیفه... .  و علّم آدم الاسماء کلّها ... .}.

اگر وجود مبارکش برای بهشت و در بهشت بودن خلق شده بود همان یک  ، کافی بود زیرا در بهشت زایش و مولودی نیست چنانچه ایشان به امر خالق یکتا ، بدون پدر و مادر خلق شده است. اما چون می‌خواهد به خشکی ارض تشریف بیاورد باید با زوجیت همراه شود تا زایش و موالیدشان ظاهر شود و هدف خالق بی‌همتا محقق گردد زیرا فرمود: انّی جاعل فی الارض خلیفه.

بنابراین امام صادق علیه السلام می‌فرماید: « پروردگار عالم از فضیلت طینت آدم علیه السلام ، حوا سلام الله علیها را خلق فرمود». وقتی خداوند متعال حضرت حوا سلام الله علیها را خلق نمود به آدم علیه السلام فرمود که ایشان مؤنثِ شماست یعنی دومی ، پس حواسلام الله علیها حامل عدد 2 شد و در ظاهر، مادر جسمانی همه انسان‌ها قرار گرفت.

عدد ابجد و حتی حروف اسماء مبارک حضرت آدم علیه السلام و حوا سلام الله علیها ، هم خزانه معرفتی وجودهای مقدس و هم خزانه اسرار آفرینش است.{ در جلد دوم کتاب نورٌ واحد صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ؛ مهندسی خلقت و کتاب عرفان سجده به طور کامل توضیح داده شده است}

خلقت حضرت آدم علیه السلام که تمام عوالم و افلاک نُه‌گانه را شامل می‌شود ، از جمع عدد 1 تا 9 را به خود اختصاص داده که جمع عددی 1 تا 9 می‌شود 45 (45=9+8+...2+1) و نام زیبای آدم علیه السلام (که عدد ابجد حروفش برابر با 45 است) ظاهر می‌شود. جالب اینجاست که سقف اعداد تا 9 است و خداوند کریم این سقف را به اشرف مخلوقاتش ؛ آدم علیه السلام عنایت فرمود و عدد 9 ، سلطان اعداد است {رجوع شود به کتاب عرفان سجده} و پروردگار یگانه ، انسان را سلطان مخلوقاتش قرار داد و سلطه او را بر همه مخلوقات زمینی و آسمانی‌اش قرار داد و قدرتش را با علم و عقل بر همه موجودات ، تسخیر و مسخر فرمود چنانچه در قرآن کریمش بیان می‌فرماید.

اما عدد ابجد نام مبارک حوا سلام الله علیها =15 است که این عدد برابر با جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 است و این عدد ، جمع کننده‌ی معانی ظاهری و باطنی ، سِرّ حیات و تداوم حیات و هدف کمال حیات در دنیا و آخرت است و به معنا و مفهوم طپش حیات ، موالید زندگی دنیا و آخرت بشری را احاطه می‌نماید. لغتِ حوا به معنی ظرفِ حیات است.

زیرا عدد 15 ، ازجمع اعداد 1 تا 5 بدست می‌آید (15=5+4+3+2+1) و ایشان حوای جسمانی است. در حالیکه در عالم سِرّالاسرار کائنات ، آنجا که فقط یک نور ، خالق بی‌همتا را تسبیح و تکبیر و تحلیل و تحمید می‌کند ؛ نورٌواحد پنج تن صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است ، در آنجا جمع کننده 1 تا 5 که می‌شود 15 ، وجود مبارک حوای روحانی ؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها است. که می‌فرماید :

هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین

همانطور که ذکر شد 15=جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 است و عدد ابجد نام مبارک ام ابیها سلام الله علیها هم برابر 60  می‌شود! در عالم سِرّ ، همان ظرفی است که کوثر نامیده می‌شود و حوض کوثر ظهور پیدا می‌کند که او تنها کسی است که قبل از خلقتش امتحان می‌شود و با قبولی کامل ، مظهر حیاتِ کلّ خلق می‌شود که خداوند متعال در آیه 1 سوره مبارکه نساء می‌فرماید : «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده ... » . در بطن عدد 5 وجودهای مطهر یعنی امام حسین علیه السلام (پنجمین معصوم) ، 9 ذریه است که در جمع می‌شود 14 نور مقدس صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین {14=9+5}.

اما  حرفِ س ، تنها حرفی است که میزان حروف است زیرا زُبر و بینه‌اش با هم برابر است یعنی  در سین : (زبر: س=60 ) و  (بینه: ین=60 ) و تعداد حروف و نقطه‌های سین با هم برابر است : 3 حرف و 3 نقطه دارد .

عدد ابجد حروفِ  سین=120 که برابر با عدد ابجد کلمه احسان (از نام‌های زیبای خداوند کریم) است که به تمام بندگانش احسان فرموده است.{نکته: در دعا خداوند یکتا را با نام مبارک قدیم الاحسان به امام حسین علیه السلام قسم می‌دهیم که عدد ابجدش برابر 305 و برابر نام مبارک اباعبدالله الحسین است}  

سین در کلام مبارک قرآن مجید، قلب قرآن است که قرآن ، قلب همه‌ی کتب آسمانی است. و یکی از اسماء قرآن هم سین است و آورنده خود قرآن ؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم که میزان قرآن است ، خود به کلام پروردگار عالم مورد خطاب به سین قرار گرفته است در سوره مبارکه یس : یا ، حرف ندا است و (س) ، ظرف وجود نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که خودش قلب عالم امکان و وجود مبارکش ، تماماً قلب است {خودش و فرزندان نورانیش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین}.

بنابراین عدد 60 ، در ظرف زمان قرار می‌گیرد و در طول عمر هر مخلوقی اثر می‌گذارد. پس هر خلقتی در ظرف 60 است یعنی ثانیه ، هر 60 ثانیه می‌شود یک دقیقه و هر 60 دقیقه می‌شود یک ساعت . پس شروع عمر در طول زمان در ثانی یعنی عدد 2 ، به ظهور حرفِ (س) تجلی می‌کند یعنی میزان !

شاید به همین خاطر است که اولین قسمت بدن جسمانی هر موجودی در رحم دنیایی و رحم مادرها ، قلب آن موجود است که حرفِ (س) است و در سینه قرارمی‌گیرد یعنی ظرفِ سینِ وجود هر کس ، سینه‌ی اوست! و میزان کننده سلامتی و تضمین حیات سالم آن موجود است.

و عدد 2 ، به نام ثانی می‌شود ماده‌ی همه موجودات که از ظرف زمان گرفته تا  خود اسم دنیا و حتی آخرت و بهشت ، همه مؤنث مجازی هستند. پس زندگی و حیات دنیا که باطن همان ظَهرالوجود است در حقیقتِ 2= ب ، ظاهر شده است.

عدد2 در دنیا

خداوند قادر متعال آنچه به ظاهر و باطن ، خلق فرموده نشان از حکمت بی‌نقص خودش می‌باشد. پس باید با چشمی به عالم ظاهر و دنیا و آخرت و باطن کارهایمان و وجود خودمان نگاه کنیم که آن هم از دید حکیمانه یعنی بصیرت او باشد تا بتوانیم درک این همه زیبائی‌ها را داشته باشیم. {توصیه می‌کنم برای اینکه مفهوم این درس بخوبی برایتان باز شود ، کتاب راز دنیا را مطالعه فرمایید }

حروف و کلمات ، اسرار کنزاللهِ خالق یکتا هستند. پس اَسمائی که خداوند به نام دنیا و آخرت افشا می‌کند ، ظرف قابل گیرنده‌ی تمام عجائب و غرائب اسرار بالاست ، پس آنها را کوچک نشمرید! و اعداد آنها ، روح حروفشان است که حروف ، با نفس وارد می‌شوند که ملکوتشان است. پس هم ظرف استعداد و معنا و معماهای بسیار است که با علم خدایی باید به آن برسیم تا در قیامت مغبون نشویم و حسرت شامل حالمان نشود.

خداوند کریم چشم‌ها را در کلمه‌ی دنیا به دقت ذرّه‌بینی تاکید می‌فرماید! زیرا یکی از کلماتی است که در قواعد عربی استثناست : حرف نون ساکن در پشت حرف (ی) در کلمه دنـیـا آمده که باید ادغام شود و حرف (ن) فقط به صورت غنه خوانده شود و حرف (ی) مشدد شود و خوانده شود دُیّـا، در حالیکه حرف (ن) در کلمه دنیا ، کاملا اظهار می‌شود و حرف در جایگاه خودش ، عادی خوانده می‌شود دُن‌یا . حرفِ (ن) باید از پس پرده ادغام ، کاملاً اظهار شود چون عدد ابجد حرف ن=50 و برابر عدد ابجد کلمه کُل است که جایگاه عددی کلمه کُل=23 ؛ باطنِ کُلِ نزول قرآن به قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم {در 23 سال} است .

و جایگاه عددی حرف ن=14 است که وجود مبارک کُلِ 14 نور مقدس صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین که باطن گنج عشر هستند ، در دنیا ظاهر می‌شوند و عالم به وجودشان ظاهر و هدف هدایت پروردگار عالم ، محقق می‌شود. که خداوند متعال در آیات کریمش می‌فرماید من این عالم را عبث و بی هدف خلق نکردم.

*پس حرف (ن) در کلمه دنیا نباید با غنه خوانده شود (باید اظهار شود) و حرف (ی) هم نباید مشدد شود. زیرا که امتحان فقط در دنیاست و پذیرش و به تعالی رسیدن و درجه خلوص بندگی گرفتن هم فقط در دنیاست (ی=10). حرفِ ی ، حامل ظرف گنج عشر از عالم سِر یعنی آیت الکرسی می‌باشد و خزائن عرشی، که جمیع مخلوقات انسانی بتوانند از این سکّوی رحمت ، بال پرواز گرفته و با روسفیدی به قرب الهی برسند!

بنابراین با گرفتن الفِ آخر کلمه دنیا ، وارد حروف ( یا ) می‌شویم که خداوند متعال انسان را مخیّر یعنی صاحب اختیار از جانب کرامت ذات اقدس خودش قرار داد. یا ، از حروف انتخاب است یعنی انسان از وقتی که مکلّف به تکلیف الهی می‌شود ، بر سر دو راهی قرار دارد که کدام راه ، کدام کمال ، کدام امام ، کدام صراط ، کدام قبله و حتی در الوهیت هم حق انتخاب پیدا می‌کند و در این دو راهی با اختیار خودش ، عمرش را صرف  نظر و هدفش می‌کند.

 عدد ابجد این یای انتخاب ، 11 می‌شود (یا=11) و در جمع ، 2=1+1 که 2=ب و این حرف متعلق به صاحب ولایت است پس هر کس ، پشت سر صاحب ولایت زمان خود قرار بگیرد ، بیراهه نمی‌رود و درست انتخاب می‌کند و ازکوتاه‌ترین راه که صراط مستقیم است ، در این عمر کوتاه به مقصد آفرینش خالق یکتای خود می‌رسد. وگرنه باید گفت : این ره که تو می‌روی به ترکستان است! 

*عدد ابجد کلمه دنیا = 65 است که به 60 و 5 معنا می‌شود: 60=س {در بالا توضیحات حرف (س) بیان شد} که فقط در دنیا می‌توانیم به میزان عمل برسیم و قلب شویم و انشاءالله به جان این کلام مبارک برسیم : یا مقلّب القلوب و الابصار . یا محوّل الحول و الاحوال . حوّل حالنا الی احسن الحال. و 5 = ه، که حرفِ ه ؛ جمع کننده‌ی تمام گنج‌های عالم است.

 پس دنیا به دو حرف (س) و  (ه) جلوه می‌کند که کنار هم می‌شود ( سه )! « دنیا سه روزه » !!!

جالب این است که عدد ابجد کلمه‌ سه ، برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌شود (سه=65=دنیا) ! نکته: اگرعدد 60 و 5 را در قرآن بنگریم؛ عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 5 است که سوره مبارکه حمد باطن کلّ قرآن و باطن کُلّ علم و مفاتیح غیب و چهارده معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است و عدد 60 برابر با عدد ترتیب نزول سوره مبارکه غافر (اسم مبارک خداوند به معنی آمرزنده) به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که نام دیگر این سوره مؤمن است که انسان‌ها باید به اسم مؤمن برسند تا به امنیت ظاهری و باطنی ، دنیایی و آخرتی نائل شوند. و آخرین حرف قرآن به س (ناس) ختم می‌شود که عدد ابجدش 60 است پس تمام دنیا(=65) ، کلّ قرآن است که کلام الله می‌باشد. جمع ارقام 65 ، 11 می‌شود (11=5+6) یعنی رسیدن به هو (11=هو ؛ یعنی هویت حقیقی انسانها) ؛ انّا لله و انّا الیه راجعون

از طرفی عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه مبارک امام حسن علیه السلام است {دنیا=65= امام حسن علیه السلام }. خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنه فله عشر امثالها... . هر کس با خود بیاورد عمل حسن (تا قبر) ، پس به او داده می‌شود (گنجِ) عشر مثل آنچه (در دنیا به او داده شده بود) ، که دنیا در حروف ، حرفِ (ی) را که  حرف انتخاب است ظاهر کرد و عدد (ی) برابر 10 یعنی عشر است ؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا .

و همچنین عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه قیامت است { دنیا=65=قیامت} یعنی دنیا  ، پایه و جایگاه قیامت است. زیرا تو دانه را در دنیا می‌کاری و این دانه ، شاخه و برگ و میوه‌اش را در آخرت پیدا می‌کند. پس بدان که چه می‌کاری زیرا اینجا جایگاه است!

*نکته: اگر عدد 60 را در 5 ضرب کنیم 300 می‌شود(300=5×60) و عدد 300 به یک قول افشاکننده تمام اسرار و احوالات و گنج افشای توحید و صراط  و ظهور جسمانی اهل بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است. توجه! توجه! آیا این معجزه نیست که عدد ابجد حروف سیصد=164 و برابر عدد ابجد کلمه نقطه است! عدد ابجد حرفِ ش=300 است و جایگاه عددیش 21 است. و حضرت علی علیه السلام در 21 ماه مبارک رمضان به شهادت رسید! حرفِ ش ، شین خوانده می‌شود که 3 حرف است و 6 نقطه دارد ، رویهم 9 می‌شود و تنها حرف در الفباست که عددش 9 می‌شود (با درنظرگرفتن نقطه‌ها) و شهادت حضرت علی علیه السلام در ماه نهم سال قمری (سید ماه‌های سال قمری) است! و محل مرقد مطهرش در نجف اشرف می‌باشد. عدد ابجد کلمه النجف=164 است که برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است!

"ولایت علی ابن ابیطالب علیه السلام حصنی فمن دخل حصنی اَمن مِن عذابی".

*از جمع ارقام 65 (11=5+6) ، عدد 11 بدست می‌آید (به معانی ذکر شده) و در جمع ارقامش ، عدد 2 ظاهر می‌شود (2=1+1) یعنی حرف (ب) . خوب بیندیشید!

همانطور که بیان شد عدد ابجد حرف (یا) که حرف انتخاب است هم 11 شد و عدد ابجد کلمه دوا =11 می‌شود. پس اگر پشت حرفِ (ب) رفتیم و نون ساکن وجود خودمان را (که درواقع دنیای آرزوها و دید و عقیده و کلّ هستی ماست) برای بندگی خالصانه‌ی خدای یکتا به صاحب ولایت زمانمان ( یعنی باطنِ ب ) بیعت کردیم (یعنی فروختیم) ، اینجاست که برای ما دوا ، زده می‌شود و قلب به میم می‌شویم. و به طهارت حقیقی انسانی نائل می‌شویم!  

چنانچه خداوند متعال در آیه 257 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم مِن الظلمات الی النور...» . پس اگر گفتی خدا ، ولیّ من است و ایمان آوردی ، خداوند تو را از ظلمات خارج کرده و وارد نور می‌فرماید.

مثل یک دانه که در دل خاک کاشته شد ، روزی که سر از خاک بیرون می‌آورد و سبزی خود را اعلام می‌کند ، مفلح می‌شود یعنی رستگار شده و از دل ظلمات سر به بیرون (در نور) آورده است ، این می‌شود: یخرجهم من الظلمات الی النور . و اما اگر انتخاب ، غلط باشد یعنی طغیانگرها را اولیاء خود قرار دهد (اولیائهم الطاغوت)، ادامه آیه (257 سوره مبارکه بقره) شامل حالش می‌شود که : ... و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون . فیها خالدون یعنی در ظلمات ، مخلد می‌شود (البته اگر توفیق توبه پیدا نکند). پس اینجا به خوبی متوجه می‌شوید که چرا آقا و سرورمان ؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قیامت ، مقام قسیم النار و الجنه را داراست!

*دیگر از این معنای کلی ، مفهوم عاشورا  را هم به خوبی درک می‌کنیم: عاشورا محلّ بر پا شدن همه‌ی عشرها یعنی انتخاب‌های مردم است. پس باید هر کس در هر زمان ، در غالب و ظرف عاشورا ، پشت باء بسم الله کتاب آسمانی و در پشتِ پای ناطق بسم الله (یعنی امام زمانش) ، امتحان شود تا راهش به سمت و سوی انتخاب خودش به قیامت باز شود!

خلاصه انسان همیشه در باطن عدد 2 یعنی در حرف انتخاب ، بر سر دو راهی قرار می‌گیرد زیرا در صورت مخالف رضای دل خودش امتحان می‌شود. چنانچه امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید که همیشه انسان به مخالفش شناخته می‌شود. یعنی هر چه انسان شریف‌تر و خالص‌تر باشد ، آدم‌های دورو و منافق با او مخالفت می‌کنند. چنانچه خودِ وجود مبارکش که بهترین و والاترین انسان روی زمین بود ، بدترین دشمنان دین یعنی ناکثین و مارقین و منافقین و غاصبین لعنه الله علیهم ، در مقابل او و دشمنش بودند. پس زیبایی را از وجود زشتی و همینطور خوبی را از وجود بدی و ... می‌توان شناخت.

پس همه‌ی احوالات ، حکمت پروردگار عالم است که تا در ‌نهایت به خوبی‌ها و معارف و حکمت‌های آن حکیم الحکما دست پیدا کنیم و خود ما ، جلوه‌ای از او باشیم تا در زندگی حکیم شویم و بتوانیم راه را از چاه تشخیص دهیم. می‌دانید یکی از اسماء قرآن ، فرقان است. یعنی همان باطن عدد 2 و حقیقت باءِ بسم الله که وجود مبارک حضرت علی علیه السلام است چنانچه شمشیرش 2 فاق دارد و به آن ذوالفقار می‌گویند. درحقیقت یعنی جداکننده حق از باطل (یعنی دوراهی را تشخیص دادن )

امیدوارم خداوند متعال آن و لحظه‌ای ما را به خودمان وانگذارد و ما را با مدال مهدویت و مقام شهادت فی سبیل الله به قرب خویش دعوت فرماید و مقام آیات آخر سوره مبارکه فجر را به ما عنایت فرماید : « یا ایّتها النّفس المطمئنّه ارجعی الی ربّک راضیه مرضیّه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی». انشاء الله 

بنابراین ما هیچ لحظه‌ای از عدد 2 جدا نمی‌شویم (الی یوم القیامه) . همانطورکه به خانم‌هایی که بچه دارند ، مادر می‌گویند یعنی ما ، در وجودش هستیم اگرچه ظاهراً به دنیا آمدیم چنانچه دوباره به خاک می‌رویم که خاک هم ، مادر ماست. یعنی عدد 2 به یک معنا ، اُم است یعنی مادر !

عدد 2 در وجود یک درخت (در باطن انسان)

درخت یک ظاهر دارد و یک باطن (یک شکل ظهوری دارد و یک شکل پنهان). 1-شکل ظاهری درخت همین تنه و شاخه و برگش است. 2- شکل پنهان درخت است که اصل و ریشه و بنیان درخت است. که هر چقدر ریشه در جایگاه و خاک خوب ، در معرض نور خوب و جریان آب خوب باشد ، سالم‌تر و عمیق‌تر است و تغذیه‌ی بهتری را به تنه و شاخه و برگ‌ها می‌رساند.

 3- اما ظاهر درخت ، شناسنامه درخت است که نوع و جنسش ، میوه‌دار است یا نه ، چگونه رشد می‌کند و چگونه باید پذیرایی شود را بیان می‌کند. درواقع باغبان از ظاهر درخت ، تمام اصول نگهداریش را درمی‌یابد و آن را محافظت می‌کند و حتی نوع آفات آن را بررسی می‌کند. طول عمر درخت و چتر برگهایش و سبزی و طراوتش و ... در ظاهرش آشکار می‌شود.

 4- باطن درخت ، جزء ویژگی‌های این موجود زنده و پرفایده است . درخت درحالیکه سبزی و طراوتش روح افزا و آرام بخش است ، خودش سموم هوا را که شامل دی اکسید کربن است می‌خورد و اکسیژن پاک را به فضا می‌خشد .

در اسلام سفارش شده که درخت بکارید و در محیط زندگی از سبزی آن استفاده کنید و در احادیث آمده که اگر در منزلی سبزی درخت یا گلدانی نباشد و حتی اگر سر سفره ، سبزی خوردن نباشد ، مکروه است. سبزی درخت ، حیات و زنده بودن و زنده شدن و سلامتی و طراوت را به ارمغان می‌آورد. {مبحث خصوصیات درخت در جلد دوم  کتاب گنج نماز بطور کامل آمده است}

*بنابراین درخت در دانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش خلاصه می‌شود که آن هم دو لپه (یا دو قسمت) دارد و در هنگام کاشتن ، این دو لپه باید سالم باشد زیرا یک قسمت آن ، محتوای ریشه است و باعث ظهور ریشه گیاه است و قسمت دیگر برای رشد و نمو ساقه است. هر دو لپه در یک نقطه به هم وصل می‌شوند و این نقطه ، محل پیوند ریشه به تنه درخت می‌شود که ظهور یک تنه و شاخه و برگ و میوه است.

*درواقع خداوند متعال مهندسی خلقت و اصل را در همه موجودات به یک شکل ظهور داده و اسرارش را در نقطه زیر باء بسم الله و عدد 2 ِ حرفِ باء بسم الله جلوه می‌دهد . لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

در وجود یک تخم مرغ دقت کنید! از یک نقطه که نطفه است به تکامل دو محتوا رشد می‌کند : سفیده و زرده ، اما در یک پوسته قرار می‌گیرد و آن محل رشد جنین مرغ می‌شود.

همینطور انسان هم از یک نقطه که نطفه است ، آنگاه به دو محتوا : جسم جنین و جفت آن که واسطه‌ی وصل از شکم مادر به شکم جنین است ، تغذیه می‌شود و در یک پوسته که آن رحم مادر است ، شروع به تکامل می‌کند.

بنابراین همه موجودات در حرف ب و همه در نقطه و همه در حمد خداوند کریم غرق هستند .                                 الحمدلله ربّ العالمین

 

عدد 2 در توان 4  

یکی از زیبایی‌های افشاء گنج اسرارِعالم بالا در دنیا ، رسیدن به مرحله‌ی توان عددی در طول و توان حروفی در عرض عالم دنیا است. چنانچه وجود نورانی امیرالمؤمنین علی علیه السلام که خود ، باءِ بسم الله سوره مبارکه حمد و عدد حرف ب=2 است و در عالم دنیا در توان 4 قرار می‌گیرد{ عدد 4 ، 4رکن پایه‌ی آیت الکرسی می‌باشد که خلقت عالمِ کرسی از نور مبارک حضرت علی علیه السلام است} .

عدد 2 به توان 4 برابر 16 می‌شود که هم معنای ظاهری و هم معنای باطنی دارد:

در معنای ظاهری عدد 16 برابر با جایگاه عددی حرفِ ع به عدد ابجد 70 است که 70 ، برابرعدد ابجد کلمات لیل=احکام=یامهدی(عج الله تعالی فرجه) =سی می‌باشد که تمام 30 جزء قرآن کریم در کلمه عین ظاهر شده است و عین ، یکی از نام‌های مبارک قرآن و یکی از القاب مبارک ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است چنانچه در زیارت ایشان می‌خوانیم السلام علیک یا عین الله.

و در معنای باطنی کلمه عین ، در قرآن به 70 معنا ظاهر شده است .  از معانی آن: چشم ، چشمه و وقتی کسی یا چیزی خیلی شبیه دیگری باشد ، می‌گویند عینِ فلانی و یا فلان چیز است ، شاید به همین معناست که وجودهای مبارک ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را عین‌الله می‌خوانند!

عدد ابجد ع=70=احکام=سی زیرا فقط در 30 جزء قرآن است که حکم خداوند صادر می‌شود {و البته هم به زبان قرآن ناطق یعنی ائمه صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین } و یکی از اسماء قرآن ، حکمت است و خداوند حکیم چشمه‌ی فیوضات حقیقت و انسان سازی و باب طهارت و رسیدن به چشمه حکمت را در دنیا و ملحق شدن به سرمنزل حوض کوثر که حقیقت چشمه‌ی عین قرآن است را در آخرت ، به بنده‌اش عطا می‌فرماید.

و احکام را باعث تمییز بین حیوان و انسان قرار داد. زیرا احکام ، امرِ پروردگار عالم در حیطه‌ی عمل انسانی است و تنظیم حدود خداوند تا در ساخت سیرت انسانی طبق اوامر الهی ، به عین و شباهت حقیقی نسبت به امام معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین برسیم (کپی برابر اصل!). درواقع ما فتوکپی ِ انسان کامل هستیم و تا برابرِ اصل نشویم به بهشت راه نداریم.

پس در حقیقت سِرِّ برابر شدنِ عددِ احکام با حرف عین این است که انسان باید در دنیا که حقیقت لیل است (ع=70=احکام=لیل) ، نه فقط با چشم حیوانی بلکه با چشم انسانی (یعنی نظرِ قلبی) راه را از چاه تشخیص دهد و راه را پیدا کند. آنگاه چشم دل روشن شود و به معنای چشمه نور ؛ عین الله واصل شود! پس بنده حقیقی تا به سَرچشمه نرسیده ، باید بندگی کند تا به آدرس حکیم درنسخه‌ی حکمتش(یعنی قرآن) و با انجام فرائض احکام به چشمه برسد. زیرا هدف ، به عین رسیدن است پس باید در توانِ 4 قدم بردارد!

عدد4 ، چهارچوب حدود خداوند است که اگر اعداد 1 تا 4 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود (10=4+3+2+1) و اینجا ، چشمه‌ی واقعی است که 4 روی 10 را ظاهر می‌کند و در باطن به 40 (اربعین و بهار و سبزشدن) و 14 نور مقدس صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین که کنزالله عالم هستند ، می‌رسد. و دنیا شد کلّ یوم عاشورا پس همه‌ی ایام دنیا ، گنج عدد 10 است. باید لباس رزم حدود الهی را بپوشیم و نفسِ خودمان را حدیده (آب بندی و آبدیده) کنیم. چنانچه در سوره مبارکه یوسف علیه السلام آمده است که ایشان خود را ، در چهارچوب زندان دنیا ، حدیده کرد!

عدد 2 در توان 3

خلقت آسمان‌ها و زمین در 6 روز ظاهر می‌شود (آیه 4 سوره مبارکه حدید) و پایه‌ی خلقت از جمع عدد 1 تا 3 است (زیرا دنیا سه بُعدی است) که می‌شود 6 (6=3+2+1) . پس درواقع در دنیا 3 حجاب است و عدد 2 در توان 3 می‌شود 8 (8=2×2×2) و عدد 8 به عربی ثامن می‌شود و ریشه کلمه ثامن ، ثمن می‌باشد. آنجا ظرف رضا و محوریت قلب در رضای خداست {درواقع همه‌ی گنج 14 معصوم صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین ؛ 14=8+6} و اینجا محل قلب به میم شدن است ؛ در نقطه ارض که همان حروف رضا علیه السلام است.

پس عدد ولایت امام رضا علیه السلام ، جانِ 8 است و اسم مبارک رضا علیه السلام ، همان حروف ارض است و عدد ابجدش 1001 (که قبلا توضیح داده شده است). امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مقام شأنیت ، مرتضی است (مصدر میمی رضا) و ظرف تمام رضاهای عالم و ثمن ظهور رضا از جان اوست که امیر الامرا می‌باشد!               اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

بنابراین در توان عددی (طول) عدد 2 درنهایت به شأنیت رسیدن مقام هدایت ، به محضر حضرت مهدی علیه السلام است زیرا همانطور که در قسمت 2 به توان 4 بیان شد عدد ابجد کلمه مبارک  یامهدی علیه السلام =70 =ع =16 است  و در توان حروفی(عرض) به ظرف رضا که تربتش بهشت است و مشهد همه‌ی رضا به رضا رسیده‌هاست در توان 3! یا ایّتها النّفس المطمئنّه ارجعی الی ربّک راضیّه مرضیّه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی (آیات آخر سوره مبارکه فجر).

نکته:عدد ابجد نام مبارک "امام رضا" علیه السلام =1083 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه مبارک "شاخص اکمال" است. پس وجود مبارکش در همه‌ی عوالم و مخلوقات، شاخص اکمال مدارج دنیایی و آخرتی است. الی یوم القیامت

تعریفی از عدد 11

خیلی زیباست بدانید همانطورکه خلقت به نام نقطه ارض یعنی خشکی زمین با عدد ابجد 1001 و جایگاه عددی 47 ظاهر شد که در جمع ارقام ، 11 می‌شدند. عدد11 ، سِرّالاسرار اعداد است چنانچه اگر اعداد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم 66 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌شود. سوره مبارکه توحید که به اخلاص خوانده می‌شود و به قول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، شناسنامه‌ی خدای مهربان است ، شامل 66  حرف می‌باشد و عدد ترتیب نزولش به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، 22  برابر با عدد ابجد کلمه (یاهو) و برابر کلمه (حاجی)  است.

* دقت کنید که عدد 11= هو است پس هر عملی با وصل شدن به اصل که توحید است ، هویت پیدا می‌کند! عدد 11 ، هویت همه‌ی مخلوق است و هدف ، رسیدن به این هوییت می‌باشد و خداوند بندگانش را در صورت مکلف شدن یک بار به خانه خودش دعوت می‌کند تا به هویت خودش در دنیا برسد آنجا عالم قرب است برای زمینیان !

*جمع ارقام 11 برابر 2=ب است(2=1+1) . عدد ابجد کلمه دوا=11 می‌شود که برای همه‌ی بیماری‌های بشریت دواست زیرا در جمع اعداد 1 تا 11 به نام مبارک الله جلّ‌جلاله رسیدیم.

*اگر عدد 11 را در یک تا 10 ضرب کنیم ، جواب هرکدام یکی از زیبائی‌های اسماء و عوالم را نشان می‌دهد:                                                                                     دوا=حج= هو                 11= 1×11                                                                                                

                             جایگاه عددی طلا=حاجی=یاهو=حبیب=رب=صد=ولد=کوه             22=2×11                                          

     جایگاه عددی زهرا(س)= زینب(س)=آب(بسیط)=عادل=روز=آمنه=قلب=کهف       33  =3× 11

                            جایگاه عددی قادر=قدوس=وجه‌الله=هفت=مَد(عالم سرمد)          44 = 4× 11

                جایگاه عددی صدّیق=صفر=پایان=خلق=مُهیمن=نُه=نَه=مجیب=امید     55 = 5 × 11

             نام مبارک الله جلّ‌جلاله=عظیم=وکیل=غافر=معصوم =تربت=قربانی=خشکی 66 = 6 × 11

             نام مبارک یا الله جلّ‌جلاله = هو الله جلّ‌جلاله=کنز=عشرون                                 77= 7× 11

            عدد ابجد نام مبارک حلیم                                                                         88= 8× 11                                                                                        

           جایگاه عددی نام مبارک حم=یختم الله=عصمت الله=غدیرخم                     99= 9× 11

              عدد ابجد یمین =نام مبارک حضرت علی(ع)=لا اله الا هو                        110=10×11                                          

پس با این عدد زیبا جمع جمیع ضرب‌های 1 تا 10 در باطن 110 جلوه کرده است. و این عدد با یمن و مبارک است. پس اگر هر کس بخواهد جزء اصحاب یمین قرار بگیرد و به هویت حقیقی خود که هوییت است برسد ، باید شیعه و محب امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اولادش باشد و فقط و فقط بنده‌ی الله جلّ‌جلاله یعنی هو(=11) باشد و تمام مال و نفس و اولاد و محبت و ... خود را خرجِ هو کند تا قیمت بگیرد و با ارزش شود.

چنانچه خداوند متعال در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید:  اِنّ الله اشتری مِن المؤمنین اَنفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّه... ؛ من بهترین مشتری هستم برای نفس و مال شما به قیمت بهشت. البته این معامله به سرانجام نمی‌رسد مگر به واسطه‌ی‌ ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و مطابقت اعمال ما ، در مجرای شیعه و محب بودن این عزیزان!

بنابراین همانطور که در کلمه‌ی دنیا توضیح داده شد ؛ همه‌ی  ما در دنیا ، سر دو راهیِ (یا) قرار داریم (عدد ابجد یا=11 است) و باید خودمان انتخاب کنیم . در واقع باید عاشورایی شویم تا در قیامت مغبون نشویم.

پس کلمه یازده یعنی برای همه‌ی انسان‌ها تا قیامت یا،زده شده‌است! و هر کس در زمان عمر خودش ، باید انتخاب صحیح و مبارکی برای آخرتش داشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۱۵
عذرا شفائی

  بسم الله الرحمن الرحیم

گردنبند بندگی

علم عدد و حروف:

به نام آنکه عدد را با یک آغاز کرد و خود را به یکتایی و راه رسیدن به خود را توحید قرار داد و خود را احد جلّ‌جلاله نامید. او کثرات مخلوق خود را به اراده‌اش از (یک مخلوق) یعنی "سِّر حقیقت محمدی(ص) ظهور داد. و در آخر همه کثرات به "یکِ" ذات اقدس خودش برمی‌گرداند. "انّا لله و انّا الیه راجعون".

در عدد "یک" و از عدد "یک"، تعدد زوج‌ها ظهور پیدا کردند. تمام عوالم، کواکب، اسرار کائنات و اسماء و صفات الهی (که به عدد شماره نمی‌شوند) اما به کمال اعداد به 1001 نام برده شده است. تعداد اشجار، دریاها، جمادات، حیوانات، انواع مخلوقات خلاصه درون و بیرون هر چیز که با حروف نامیده شده، اعداد، کاملشان کرده و به شمارش در فهرست قوانین و مکالمات و دسته‌بندی‌ها قرارمی‌گیرند و آدرس و کدِ وجودی پیدا می‌کنند.

واضع علم حروف که ذات اقدس باری تعالی جلّ‌جلاله شأنه است، یکی از 7 صفت ذاتی خود را تکلم شمرده است و با کلامش، "کنز" و گنج وجود خویش را معرفی کرده و در عرفان شناختش، ما را به خود نزدیک کرده و لیاقت بندگی و خلیفة الهی و تقرب به خود را عنایت فرموده است. و مجرای کلام خویش را از گلوی بهترین و پاک‌ترین مخلوق خود، ظهور داد که آن مجرا "نطق الله" است و ایشان ناطق قرآن "علی بن ابیطالب"(ع) و او اولین نویسنده کلام قرآن بر لوح کتاب در دنیا است. و ایشان واضع علم تجوید و علم حروف و علم اعداد و "جان حروف ابجد" است.

علم حروف با عدد ابجد، کامل می‌شود. چون کثرت اعداد نسبت به تعداد حروف بیشتر است. بنابراین هر حرفی در ستون بندیِ اعداد، جایگاهی دارد. جایگاه، حقیقت معنا و اسرار حرف را ظاهر می‌کند! مثل نخ‌های تار و پود یک فرش که وقتی تار بر روی پود منطبق می‌شود، گره‌ی بافت روی آن جایگاه قرار می‌گیرد و مستقر می‌شود. آنگاه نوع ارزش و رنگ و تمامی شناسه خود را معرفی می‌کند.

پس من به اذن صاحب کلام و روشن کننده تمام اعداد، مولایم؛ خالق کلام الله ذره‌ای از بیّنه حروف را در وجود اعداد توضیح می‌دهم. تا شاید کلام حق را بیشتر بفهمیم و بهتر عمل کنیم و به مغز معانی آن به وسعِ کم خود برسیم.

اعداد هر یک، صورت فلکی و صورت ملکوتی دارند. و درحقیقت، تکمیل کننده و تدوین کننده مراتب خلقتی و ظهوری و ظاهری و باطنی حروف و کلمات شده‌اند و همانطور که گفته شد اعداد، روح حروف هستند. علم اعداد را ریاضی نامیدند زیرا از دل حروف متولد می‌شوند و با خود معماها را ظهور می‌دهند و با خود معلومات علوم را ظاهر می‌کنند. بنابراین علم ریاضی به دسته‌های گوناگون قسمت بندی شده تا در عرصه علم، معماهای خلقت را حل کند. هیچ آدرس و نشانی از علوم نیست که در آن علم اعداد نباشد.

درست است که اعداد از یک، ظهور پیدا کرده‌اند اما همه در یک دایره سِرّ هستند. این دایره که گردش بندگی در حول رضای اوست، بندگی را ظهور داد. اول ظهور، ظرفی است که قابلیت اَمَة الهی را در مقام قرب و در مقامی که "لا یَشُمُّ رایحة الوجود" بود را پیدا کرد. قبل از اینکه مخلوقی خلق شود امتحان شد و در امتحان به مقام "صابره" قبول شد. دایره در دنیا شکل مقدس به خود گرفت و درونش "اقطار السموات و الارضین" را جای داد و قبول حامل بودن تمام حمل‌ها را کرد. تا ظاهر‌ها به عیان رسند، و عیان‌ها به نقطه‌ی جوشش خود، و باطن‌ها را به کمال بندگی و خالص شدن و مخلص شدن، و واصل شدن به قرب رضای خدا  و شیعه واقعی 14 معصوم(ص) و رضای قلبی مولا و سرورمان آقا صاحب الزمان مهدی(عج)! پس از اینجا هر کس درجه و نمره بندگی می‌گیرد تا ممتاز یا مردود از هم معلوم شود واعداد همه از این دایره پیدا می‌شوند؛ نمره 1-2-3-4... .

درابتدا، منظور این حقیر از شروع ملکوت اعداد و حروف مخصوصاً ازعدد 5 این ‌است ‌که ‌سلسله ملکوت اعداد را به رشته تحریر درآوردم و به فضل بینهایت او در حلقه بندگی به شناخت خود برسیم که در حالیکه کلّ اعداد و حروف در انسان جلوه کرده اما خودش هیچ است، همه به فضل اوست و هر چه هست اوست و از آنجا به شناختِ مولای خود، صاحبِ نفس و مال و جان خود "مالک یوم الدین"برسیم و حلقه بندگی را به روح و نفس و بدن ظاهر خود زینت داده و افتخار کنیم که فقط و فقط بنده اوهستیم وفقط از او یاری می‌خواهیم.

"ایاک نعبد و ایاک نستعین"[1].

ثانیا، قصدم از نوشتن این درس بازکردن حلقه بندگی در کمال، یعنی خمس است که اولاً از کتاب آسمانی درس گرفتیم که کلّ قرآن در 7 آیه سوره مبارکه حمد جمع است. چنانچه عدد ابجد کلمه خمس 700 می‌شود که در جمع ارقامش به 7 می‌رسیم(7=0+0+7) و در جایگاه عددی کلمه خمس=52 می‌شود. 52، برابر عدد ابجد کلمه حمد است. نتیجه می‌گیریم که شکر و حمد واقعی از تمام نعمات الهی، رسیدن به حقیقت عملِ خمس است. بنابراین حلقه، باید وصل به شیعه شدن اربابِ حلقه‌ها "ابا عبدالله الحسین(ع)" باشیم زیرا او، خامسِ آل عبا(ص) است!

ثالثاً، باید بفهمیم و بدانیم که همه ما و همه آنچه به ما تعلق می‌گیرد، ظاهری و باطنی، دنیایی و آخرتی همه از آن اوست. او ولی و صاحب اختیار و مالک ماست. باید بدانیم که او مولای ما و ما بنده او هستیم و باید برایش بندگی کنیم. او مولای بی‌نیازی است که به ما توفیق بندگی داد تا ما، به کمال برسیم زیرا تنها موجودی که لیاقت بندگی کردن را دارد انسان است، درصورت وسیرت انسانی! پس با بندگی، ما را به درجه خلیفة الهی و آیینه صفات و آیات خود می‌رساند و در قربانگاه بندگی، بنده را از قید موت و حیات حیوانی نجات بخشیده و او را در نزد خود، جایگاه و روزی می‌بخشد."ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[2]". پس از او بخواهیم تا در این عمر کوتاه، لذت بندگی را به ما بچشاند و ما را به درجه خالص، انتخاب کرده و نزد خود به عالم قرب ببرد. انشاءالله.

حلقه، جمع کردن دو سر عمر ماست! روزی که آمدیم پاک و بی‌گناه آمدیم و انشاء‌الله روزی که می‌رویم امانت را به صاحبش بدون نقص تحویل دهیم. و این میسر نمی‌شود مگر به شیعه شدن انسان‌های کاملی که در این دنیا، عبد کامل مولای خود بودند و معصوم بودند و معصوم ماندند الی یوم القیامه. آن‌ها امامان و راهنمایان و پیشوایان مهربان ما هستند. امیدوارم ما از شیعیان و محبّین واقعی آنها باشیم و از ما راضی باشند و با ایشان محشور شویم. انشاءالله

در حدیث مبارک از وجود مقدس پیامبر(ص) نقل شده است که "اعداد، روح حروف هستند". پس حروف بدون اعداد، کلمات میته و بی‌معنی هستند. بنابراین اعداد و حروف، حکم وجودی است که یک روح دارد و یک جسم و با تکلم متولد شده و معنا به خود می‌گیرد. و با عمل به کلام، صورت واقعی خود را نمایان می‌کند و ابعاد ظاهر و باطنش شکوفا می‌شود. گاهی سعه وجودی یک کلمه تمام زندگی و حتی دنیا و آخرت شخص را عوض می‌کند، مثل ایمان آوردن یک کافر که با تشرّف به دین اسلام و با کلمات شهادتین، تطهیر(طاهر) می‌شود و با ایمانش، طهارت قلبی پیدا می‌کند که این طهارت، شهادت به ولایت مولی و سرورمان امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) و فرزندان مطهرش(ص) می‌باشد. و یا مثل وقتیکه فردی قبول زندگی متأهلی را می‌کند با گفتن یک "بله"، عالمِ او عوض می‌شود و خلاصه قبول کار، مسئولیت، تحصیلات و شغل، همه سرنوشت انسان را می‌سازد و دنیا و آخرت شخص را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد.

حقایق عدد پنج

عدد 5، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه، ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند.عدد 5 تقریبا، به شکل دایره است که تمام عالم به شکل دایره و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند. تمام کرات به شکل دایره هستند و گردش آن در مدار حرکتی خود به شکل دایره است و در کلام سبحان است: "سبّح لله ما فی السموات و ما فی الارض و هو العزیز الحکیم[3]". تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند.

عدد پنج یکی از اسرارآمیزترین اعداد است که کلّ اعداد را در برگرفته و از درون، به یکِ واحدیت دلالت کرده و پایه و اساس و مجرای توحید می‌شود. چنانچه پروردگارعالم ظهوراین عدد را در اسرار و ظهورات و حتی ظاهر وجود خودمان و در قسمت بندی‌های کره زمین و ... به همه مخلوقات احاطه داده است. عدد 5، تنها عدد بسته در اعداد است و جالب است که عدد ابجد حرف "ه" می‌باشد. در حروف هم حرف "ه" بسته و به صورت همان 5، ظاهر شده است و هم شکل عدد پنج تقریباً به صورت دایره است. تمام کرات و تمام مدارات و تمام کهکشان‌ها و حتی کره زمین و تمام دریاها و اقیانوس‌ها، همه به شکل دایره هستند و گردش هر چیز بطور دایره است. جای بسی تأمل است! همه مخلوقات به گرد نقطه رضای او می‌چرخند و همه به قول قرآن کریم "بدون هیچ کراهتی اطاعت محض رضای پروردگار خویش می‌کنند". فقط انسان است که بندگی مولا را به اختیارش گذاشته و راه را برایش روشن و آخرتش را تبیین کرده و پیامبران و حجت‌های خدا {امامان معصوم(ص)} یک به یک آمدند تا انسان‌ها را راهنمایی کرده و در زمان ما به ولایت مولایمان امام زمان(عج)، رهبری و هدایت می‌شویم.

همانطور که خداوندعزّوجلّ خود را به یکتایی و احدیت معرفی کرد و فرمود: "قل هو الله احد"[4] ؛ پس عدد "یک"، خاصّ اوست. عرفا فرمودند که خداوند عزّوجلّ  خود، "یک" است و یک خلقت هم ظهور داد که در "عالم سِرّ" معرفی شد به "سِّر حقیقت محمدی" (ص). سِرّ به پنج اسم مبارک تجلی کرد، اینجا شد عدد پنج، و عددها به وجودهای مقدسشان ظاهر شد. حضرت محمد(ص)؛ "عدد 1" و علی بن ابیطالب(ص)؛ "عدد 2" و خانم فاطمه زهرا(س)؛ "عدد 3" و امام حسن مجتبی(ع)؛ "عدد 4 " و امام حسین(ع)؛ "عدد 5". اگر این 5 عدد را جمع کنیم، می‌شود 15=5+4+3+2+1 که 15= عدد ابجد اسم مبارک خانم "حوا"(س) است و جایگاه عددی حرف "س" در حروف الفبا برابر 15 است (عدد ابجد س= 60 است) . چون سین، میزان حروف و در قرآن کریم "یا سین"، قلب قرآن است و ایشان، مادرِ جسمانی همه انسان‌هاست؛ پنج در جان این سِرّ، متجلی است و باطن "5" حلقه اسرار است. 9 ذریه امام حسین(ع) در بطن او در تسبیح و تقدیس و تکبیر پروردگارعالم است که جان "9و5" می‌شود "14"؛ نور مقدس 14 معصوم(ص) که اگرارقام 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1)  که فرمود: " کلّهم نورواحد(ص)".

عدد "یک" که همه به یک نور ظهور دارند و کثرات در حقیقت و جان این سِّر قرار گرفته و خلق شدند. پس دوباره یک روز، کثرت به وحدت برمی‌گردد و سِرّ اعداد و حروف، رسیدن به معرفت توحید و وصل شدن و بندگی کردن و رسیدن به مقام رضا و قرب الی الله است. حال اگر از اعداد درسی گفته می‌شود برای این است که معارف و حقایقی ظاهر شود که جان تشنه ما را به سرچشمه توحید و مولای یکتا برساند و ما را بر سر حوض کوثر؛ جانِِ عدد 5 سیراب کند. انشاءالله

همانطور که عدد "5" و حرف متعلق به آن یعنی حرف "ه" را به شکل دایره می‌بینیم، در وسط این دایره یک نقطه مرکزی ظاهر می‌شود که این نقطه، "سِرّالاسرار" این دایره است که گرداننده پرگار خلقت که خود محاط بر آن است آن را نقطه رضای خود قرار داد و همه مخلوقات را بر گِرد آن به چرخش درآورد! و این نقطه معارفی دارد که باید خوب در آن بیندیشید...!

اینجا نقطه طلایی سرّالاسرارِ الهی است که در محاذی "سِّر نورِ واحد"(ص) ظهور دارد و چرخش را در تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر ظهور می‌دهد. از عرش مقدس تا خانه خدا ظهور دارد اما همه به صورت دایره، به گرد آنها می‌چرخند و می‌گویند: "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر".

پروردگارعالم در 25 ماه ذیقعده، خشکی زمین را از زیر خانه خدا پهن کرد و آن روز را "دحو الارض" نامیدند یعنی "کشیده شدن زمین" که در مفاتیح الجنان در قسمت دعای همین روز نوشته شده است. اول: خشکی، ارض نامیده شد که حروفش با اسم مبارک رضا منطبق می‌شود. دوم: عدد ابجد کلمه ارض= 1001 که همان حروف رضا=1001 است و پروردگارعالم در کتاب‌های آسمانی، 1001 اسماء الحسنی خود را نامیده است. (الله علم)

دیگر اینکه سرزمین مکه در گودترین سطح زمین و خشک‌ترین زمین‌ها قرارگرفته. معنای عربی مکه همان بکه است بکه بقولی برکه است و جای برکت. زیرا برکه همیشه در جای گود و سرزمین خشک است که آب باران در گودال‌ها جمع می‌شود و محل برکت برای موجودات زنده بیابان می‌شود و حیات بخش است. محل خانه خدا هم محل برکت معنوی و برپا دارنده حیات طیب و محل رضا شدن هر گرسنه و هر تشنه ظاهر و باطنی است که به آنجا رو می‌آورد. بنابراین این نقطه ، محل رضاست. هر کس می‌خواهد به رضای خدا برسد باید رو به این برکه رحمت کند. (مکه در سرزمین خشک و گرم است) بنابراین عبادت واقعی و بنده واقعی همیشه روی قلبش رو به خانه خداست (یعنی قبله) و همانطور که در عبادات واجب مثل نماز یا طواف اگر روی از قبله برگردد نماز یا طواف باطل است ، همینطور در عرفانِ عمل هم در تمام شبانه روز هرگزنباید عمل انسان از نیت برای رضای خدا برگردد! "خوشا آنان که دائم در نمازند". پس این محل همه عاشقان را به سوی خدا می‌کشاند و ظاهر آن، انسان را به قبله وصل می‌کند و باطن آن به روح و جان کعبه که مولود کعبه است و فرزندانش و همان نور واحد(ص) هستند. تشرّف شیعه بودن و پیروی کردن و به طهارت حقیقی و انسان شدن و قرب محبوب واصل شدن را می‌رساند. هیچ بنده‌ای نیست که بندگی خدا کند و پیرو معصومین(ص) مخصوصاً امام زمانش نباشد. پس راه مهدویت یعنی هدایت واقعی به قرب و رضای پروردگارعالم، فقط با وصل شدن به عروة الوثقی الهی(یعنی معصومین صلوات الله علیهم) است. و این عمل نمی‌شود مگر اینکه (به اختیار) حلقه "5" را که همان حلقه بندگی است به گوش‌ها و گردن و دست و پای خودمان بیندازیم.

عمرکوتاه خود را دایره‌ای فرض کنید که مرز محیطش تا نقطه مرکزی آن یک شعاع دارد و آن "صراط مستقیم" است و مرکزش "رضای" اوست، وقتی تمام حفظ شئونات و حفظ حدود الله در هر کاری از انجام فرائض در محدوده بندگی باشد، گردش چشم ما در محدوده او می‌بیند و گوش ما در مجرای امر او می‌شنود و زبان ما در حدود اجازه به تکلم از اوامر او سخن می‌گوید و همینطور دل ما فقط به قفس بندگی او میل می‌کند و حتی عقل ما در تعالی عرفان او رشد می‌کند و تمام اعمال بنده مؤمن، آینه صفات و اسماء او می‌شود، پس به نام او مزیّن و منوّر می‌شود و به مقامی که برایش خلق شد در این دنیا می‌رسد (خلیفة الهی)! همه اینها محیط دایره می‌شوند.

از امام صادق(ع) پرسیدند: اطاعت خداوند؛ "انجام دادن بندگی" را چگونه انجام دهیم؟ فرمودند: "مثل میّت که در دست غسّال اسیراست".

عزیزان خوب فکر کنید! در این مقام و مرتبه بندگی انسان چه بعدی از وجود خود را باید مهار کند تا به کمال بندگی برسد؟ از ظاهرِ صورت انسانی به سیرتِ انسانی برسد؟ آیا غیر از این است که در امتحان ایمان خالصانه و بندگی محض پروردگار خویش در عمل حج بندگی ، باید قربانی کند؟ و آیا آن قربانی ، چیزی جز نفس حیوانی است؟

روزی عده‌ای از سربازان در گِرد پیامبر(ص) جمع شدند گویا پیروز از سفر جنگ برگشته بودند. حضرت به ایشان فرمود: "مرحبا بر شما که از جهاد اصغر پیروز برگشتید". سربازان متعجب پرسیدند: مگر جهاد دیگری هم هست؟ حضرت فرمود: "جهاد با نفس، جهاد اکبر است". این کلام مبارک یعنی "کمال موفقیت عقل بر هوای نفس" است. آنگاه که حکمران وجود هر انسانی عقل باشد، آن وجود به سلامت دین و دنیا و آخرت می‌رسد و در هر جهادِ علمی و نفسی، پیروز است زیرا برای رضای خدا "قربة الی الله" است. (پیروزی حق بر باطل، خون بر شمشیر، مظلوم بر ظالم).

هر سال ماه ذیحجه می‌آید و روز عید قربان گوسفند یا شتر یا گاو قربانی می‌کنند. ولی در زندگی مؤمنان باید در هر عمل، نفس حیوانی خود را قربانی کنند تا دوباره با مولای خود تجدید بیعت کنند که "خدایا در هر جا باشم نفس حیوانیم قربانی توست و برای بندگی لبیک می‌گویم". اما چرا قربانی؟! {فقط با قربانی، قربِ آنی!!!}

در حدیثی از امام کاظم(ع) روایت شده است که روزی ایشان از جایی می‌گذشتند صدای ساز و تنبور بلندی از خانه‌ای شنیده شد. در این هنگام کنیزی برای بیرون گذاشتن زباله از خانه خارج شد، حضرت از او پرسید: صاحب این خانه "بنده است یا آزاد"؟ کنیز گفت: "آزاد" است. حضرت فرمود: مشخص است، اگر "بنده" بود اینچنین نمی‌کرد. کنیز به خانه برگشت و جریان را برای ارباب خود شرح داد . صاحب خانه؛ بُشر آنچنان شرمنده شد که پای برهنه به دنبال حضرت دوید و از ایشان طلب مغفرت کرد. از آن به بعد هیچ وقت از پاپوش(کفش) استفاده نکرد و او را بُشر حافی(بُشر پا برهنه) خطاب می‌کردند. این یک نمونه حلقه بندگی است.

دایره؛ حرفِ ه متعلق به عدد 5 به شکل دایره است      

بنابراین خالق یکتا، شکل ساختمان بندی عالم را (در ظهور) به شکل دایره قرارداد. دایره از اشکال مقدّس خوانده می‌شود زیرا در محیط و مساحت و شعاع و قطر که هر یک از 4 ابعاد هندسی است، اندازه گیریش تعریف عرفانی و مخصوصی دارد. دایره نسبت به اشکال دیگر استثناست چرا که طول و عرض و ارتفاع، خصوصیات همه اشکال است اما دایره در قطر و شعاع و عدد پی(14/3) تعریف می‌شود. و در دایره، نقطه شروع و نقطه پایان در هر جای کمان دایره هم باشد به هم می‌رسد. بنابراین عالم به صورت دایره است زیرا در شروع ؛ انّا لله است و پایان هم؛ انّا الیه راجعون می‌باشد. در واقع دنیا نسبت به عالم بالا، مثل قیف است که نقطه مرکز، در زیر خانه خدا ظهور دارد و دهانه‌اش به وسعت لایتناهی در عالم اسرار است!

خداوند حکیم تمام سیارات، مدارات، ستارگان، خورشید و زمین و... را به شکل دایره خلق فرموده است. عددابجد کلمه دایره=220 و جایگاه عددی آن 40(=م) است که عالم در گنج طهارت و اربعین که باطن بهاراست، خلق شده و در واقع همه‌جا آیات خالق سبحان است که سبّوح است و قدّوس و تمام آفرینش تسبیح گوی اویند(یسبّح لله ما فی السّماوات و ما فی الارض الملک القدوس العزیزالحکیم[5])

                             تسبیح گوی او نه بنی آدم است و بس   تسبیح کردهربلبلی که به شاخسارست

در عالم قرب، پیامبراکرم(ص) در نزدیک‌ترین حد به قرب، واصل‌گردید که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ثمّ دنا فتدلّی. فکان قاب قوسین أو أدنی[6]. چنان نزدیک بود که دو سرِ قوس نزولی وصعودی، که به دو سر کمان مثال زده می‌شود، در نزدیک‌ترین فاصله بودند. پس عالم ،در دو قوس قرار دارد!  

دردایره 14معصوم(ص): {شروع کمان به وجود مطهرپیامبر(ص) وانتها به وجود مطهرامام  زمان (عج)} جمع ارقام 14: 5=4+1 که همان 5تن(ص) است

در دایره 12امام(ع): {شروع کمان به وجود مطهرامام علی(ع) وانتها به وجود مطهرامام زمان (عج)}جمع ارقام12: 3=2+1 و 3=آب که به صورت بسیط می‌شود: الف+با=111+3=114 که 114 سوره قرآن مجید در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است.

درکتاب نورٌواحد تا حدودی وجود مبارک پنج تن(ص) را در عالم سِرّ و کنز الهی خواندیم که درواقع همه‌ی چهارده معصوم(ص) هستند و وجود مبارکشان به یک نور؛ نورٌواحد(ص) خوانده می‌شود. و پروردگارعالم باطن قرآن را سبع مثانی نامید[7]که معنی می‌شود7 تا 2 تا یعنی 14 تا. و پیامبراکرم(ص) فرمود تمام باطن قرآن در سوره‌ی مبارکه حمد قرار دارد و این سوره 7 آیه دارد که حقیقت آن 7 تا 2 تاست که توضیحات کامل در کتاب نورٌواحد(ص) بیان شده است.

حتی در اعمال حج، حاجی باید 7 دور گرد خانه خدا طواف کند و بعد 2 رکعت نماز طواف بخواند یعنی 7 و 2 و به نحوی می‌توان گفت 7 تا 2 تا. و در حج واجب یک بار طواف حج عمره است و یک بار طواف حج تمتع، پس 7 تا 2 تا طواف می‌شود. در نماز واجب هم کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت، واجب است که یک بار سوره مبارکه حمد خوانده شود، پس در دو رکعت می‌شود 7 تا 2 تا و در هر رکعت، 2 سجده واجب است که یک رکن حساب می‌شود و هر بار 7 موضع روی زمین می‌آید که 7 تا 2 تا می‌شود.  

نتیجه اینکه عالم برپایه‌ی4 رکن که همان گنج عشر و 4روی 10 یعنی14،  مهندسی خلقت است، که به صورت دایره در دو قوس نزولی و صعودی ظهور دارد و باطن آن، مُعرّف خداوند احد و واحد است که فرمود: هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن[8].

ظهور این مهندسی به عدد14، جودِ پروردگارعالم است که در مجرای جواد(ع) تجلی می‌کند. عددابجد نام مبارک جواد=14 است. از این‌رو حقیقت علوم اسراری از ساختمان خلقت به وجودش در دنیا ظاهر شده است، البته تمام معصومین(ص)، 14 هستند و همین‌طور گنج قرآن(سبع مثانی) که نسخه‌ی حکمت این مهندسی است هم 14 می‌باشد (5=4+1).

عدد ابجد نام مبارک حوا(س) همانطور که نوشته شد 15 بود و عدد 15، از جمع عدد 1 تا 5 حساب می‌شود، در اصل 5، جمع کننده‌ی تمام اعداد است. وجود مقدس حضرت زهرا(س)؛ جمع کننده دایره‌ی خلقت می ‌باشد چنانچه در حدیث کسا آمده است: "هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها". فاطمه(س) را هم در مرکزیت و هم در احاطه وجودی دایره خلقت قرار داده است که خوانده می‌شود فاطمه(س) و پدر فاطمه(س) و شوهر فاطمه(س) و فرزندان فاطمه(س) ، به قول آقای محی الدین عربی: خانم فاطمه(س)، حوّای روحانی است.

عدد ابجد دایره برابر است با عدد ابجد طاهره(س)=220 و جایگاه عددی دایره و طاهره(س) =40 است. قابل به ذکر است که عدد 220 را عدد مُتَحابّه می‌گویند یعنی جمع کننده همه‌ی محبت‌ها! چنانچه خداوند یکتا، اول عالمی را که خلق فرمود؛ عالم حُب بوده‌است. پس در این عدد متحابِه که با 11 مقسوم ظاهر می‌شود جمع محبت‌ها در فوران محبت به خداوند از وجود 14 نور مقدس ائمه معصومین(ص) است. چنانچه می‌فرمایند اگر در قلبی ذره‌ای از محبت محمد(ص) و آل محمد(ص) باشد، آن قلب در آتش جهنم نمی‌سوزد. اگر در هر خانواده محوریت محبت، محبت خدا که نشانه‌اش رضای او و رضای حجت اوست باشد در آن زندگی جهنم راه ندارد! و کانون محبت در انسان‌ها، مادر است و این محبت، جمع کننده‌ی سلامت خانواده است. محبت، ملات چسبندگی ساختار زندگی انسان‌هاست یعنی اگر ملات بین دو آجر نباشد هیچ ساختمانی محکم و مقاوم نمی‌ماند.

یکی از زیبایی‌های اسم خانم‌ها، زن است که به عربی نساء خوانده می‌شود. وجود دُردانه عالم؛ حضرت زهرا(س)؛ سیدة النساء العالمین است و در قرآن کریم یک سوره به نام نساء داریم. جالب است که کلّ جزء 5 در این سوره مبارکه جای دارد. چنانچه خانم در مقام اهل بیت(ص)، محوریت بیت را دارد و خوانده می‌شود هم فاطمة وابیها و بعلها و بنیها، او صاحب البیت است و این بیت، کانون متحابّه بهشت و رضوان الهی است!

دو نکته را متذکر می‌شوم: 1) هم در اسم زن و هم در اسم نساء، میزان ِعددی برقراراست ( توضیح کلمه زن در ادامه بیان می‌شود و کلمه نساء به طور کامل در کتاب بلوغ سجده توضیح داده شده است).  2) هنگامیکه خانم زهرا(س) و حضرت علی(ع) ازدواج کردند روزی پیامبر(ص) به منزلشان آمد و کارها را بین این دو عزیز قسمت کرد. درحالیکه مسئولیت کارهای منزل را به خانم زهرا(س) و کارهای بیرون از منزل را به آقا امیرالمؤمنین(ع) نسبت داد. اما این ظاهر امر است چراکه بیت زهرا(س)، بیت الجنة و محلّ رفت و آمد ملائکه(ومختلف الملائکه و مهبط الوحی) یعنی محلّ نزول وحی الهی است و در واقع جانِ بیت الله الحرام خانه خداست! پس مدیریت این خانه به عهده خانمی است که پروردگارعالم او را ملقّب به 9 اسم اعظم تسعه فرموده که 2 اسم آن آسمانی و 7 اسم آن زمینی است . در واقع به باطن 14 اسم که 7 تا 2 تا ظهور دارد و او اُمّ ائمه (ص) و امّ ابیهاست.صلی الله علیه و آله و سلم

اما تعریف عرفانی "دایره"، صورت ظاهرهمان حلقه بندگی است. "حلقه"، نشانه عهد و پیمان است چه به ظاهر و چه به باطن، چه در دنیا و چه در آخرت. کسانی که حلقه بندگی خدا را در دنیا پاره کردند، در آخرت غل و زنجیرهای آتشین، آنها را در برمی‌گیرد!

میزان عددی در اسم زن(حقیقت این اسم در وجود خانم فاطمه(س) است)

و اما اسم زن: این کلمه یکی از زیباترین معانی از نظر ظاهر و باطن را در بردارد که اگر زنان بدانند و خود را بشناسند، به وجود زن بودن خود افتخار می‌کنند. عدد ابجد کلمه زن =57 می‌باشد. عدد 57 برابر 3 تا 19 تاست .

کلمه زن: که در قرار گرفتن ترازوی زُبُر(یعنی اصلِ جنس) و بیّنه( یعنی وزنه‌ی هم ترازمقابل جنس) با هم برابر است. کلمه زن به صورت بسیط زا+نون خوانده می‌شود: زا{ زبر= ز(7) ، بینه= ا(1) } + نون { زبر=ن(50)، بینه=ون(56)} _ {زبر: 7+50=57} = {بینه: 1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود (114=57+57) که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن و خانم فاطمه(س) کوثرعالم و جانِ کلّ قرآن است.[9]

همانطور که در درس گنج الف بیان شد، تمام خلقت در باطن طهارت خلق شده و ظهور و بروز دارد(الی یوم القیامه) و همه در دایره‌ی بندگی اوست، همه در طواف رضای حق، غرق هستند. امیدوارم که ما هم با انتخاب صحیح دایره‌ی زندگیمان در باب طهارت در طواف رضای او به قربانگاه واصل شویم و در این گردش، ظلمات حیوانی وجودمان را جدا و به حقیقت انسانی، به قرب او برسیم انشاءالله. در واقع دایره، حدود اوامر الهی است . باید بگویم حدودالله و بر هر کس، واجب است که حدود خدا را نشکند و در تمام عمر، حافظ حدودالله باشد.

عدد 5 در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س)

در خلقت وجود مقدس حضرت آدم(ع)، باری تعالی تمام نه افلاک یا عوالم؛ همه را در یک ظرف جسمانی او قرار داد. که جمع تمام این عوالم در ظرفی قرار گرفت که قابلیت گیرایی آن را به ایشان داده بود و مذکّر نامیده شد یعنی ظرفِ ذکر. و تمام عالم که اسماء او هستند شد ظرف علّم الاسماء. پس در جمع عوالم نُه‌گانه، جمع عدد 1 تا 9 ظاهر می‌شود: 1+2+3+4+5+6+7+8+9=45 که برابر با عدد ابجد کلمه آدم(ع)=45 می‌باشد. اگر ارقام 45 را جمع کنیم 9 می‌شود (9=5+4) و 45 تقسیم بر 9 می‌شود 5. پس حروف آدم، سیر نگهداری و ظرف کلّ زیبائی‌های خلقت اسماء الهی شد و تمام مخلوق، در وجود او ظهور پیدا کرد و خداوند، عالم را برای انسان مسخّرفرمود. پس آدم به عدد 45، مقام نُه را گرفت  9=5+4 و چون عدد 45 جامعِ جمیع اسرارعالم شد و مقام صفوة الهی را از پروردگار عالم گرفت در مقام ظهور اگر 45 بر عدد 9 که بلوغ جمع عدد خود آدم بود تقسیم شود، عدد 5 را به ما می‌دهد (5=9÷45) و تمام فرمول حلّ معماهای مهندسی خلقت به عدد 5 و 9 سِرّگشایی می‌شود.

اولین انسان، پیامبرخلق شده؛ کامل و صاحب منصب آدمیت؛ پیامبر اولوالعزم یعنی جهان و تمام انسان‌ها از نظر جسمانی، فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا(س) هستند و ایشان بر همه‌ی انسان‌ها ولایت دارند و مقام صفوة الهی گرفتند. خلقت آدم(ع) از نظر جسمانی جمع عدد 1 تا 9 عوالم بود و خلقت حوا(س) از جمع عدد 1 تا 5 اسرار آفرینش است. خانم حوا(س) که خلق شد، پروردگارعالم به آدم(ع) فرمود که ایشان، مؤنث تو است یعنی دومی شما و ایشان دفعتاً خلق شد به عدد5. اسم مبارکش حوا(س) نامیده شد که عدد ابجدش 15 می‌شود و عدد15، ازجمع 1 تا 5 تشکیل می‌شود (15=5+4+3+2+1){نکته:پس اینکه می‌گویند حوا(س) از اضافی گِل آدم(ع) و یا دنده چپ آقا خلق شده ، جز موهومات نیست زیرا امام صادق(ع) فرمود: حضرت حوا(س)، از فضیلت طینت آدم(ع) خلق شده است}. عدد 15 در نام مبارک خانم مثل همان عدد نُه که گفته شد می‌باشد، که عدد5، جمع کننده‌ی باطن 14 بود و در اصل سرّ عدد 15 خیلی معانی را شامل می‌شود، هم عدد 9 در بطنش است و هم میزان تمام حروف است(15=س) چراکه:

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک حوا(س) با هم برابر است و 15 می‌شود!

جالب‌ اینکه جمع ارقام 15 برابر با 6 می‌شود (6=5+1)، درحالیکه می‌دانید دنیا از نظر جنسیت، مؤنث مجازی است و خداوند کریم می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین را در6 روز خلق کردم(خلق السموات و الارض فی ستة ایام[10]). پس سِرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا(س) که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ی انسان‌های دنیاست، ظهوردارد. درحالیکه در عالم سِرّ الاسرار کائنات، آنجا که فقط یک نور، خالق بی‌همتا را تسبیح و تکبیر و تحلیل و تحمید می‌کند؛ نورٌ واحد پنج تن(ص) است، در آنجا جمع کننده 1 تا 5 که می‌شود 15، وجود مبارک حوّای روحانی؛ خانم فاطمه زهرا(س) است که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها.

قابل ذکر است که در دنیا، بلوغ جسمانی خانم‌ها به 9 سال و بلوغ جسمانی آقایان 15 سال است. حال خوب فکر کنید! از آنجا که خداوند آنچه را که خلق نموده کامل و بدون نقص از وجود سبحان خود که پاک و منزه از هر عیب و نقصی است، جلوه داده است پس در دنیا به عکسِ عدد خلقت در عالم بالا، عدد بلوغشان ظاهر می‌شود. چنانچه اگر عدد 15 بلوغ دنیایی آدم(ع) با عدد خلقتی ایشان که 9 بود جمع شود عدد 24 که جامع جمع تمام زیبایی‌های عالم است به عنوان خلیفة الله ظاهرمی‌کند( دستور احکام برای بلوغ مردها، چون فرزند آدم(ع) هستند) و اگر عدد 15 که بلوغ خلقتی حضرت حوا(س) است را با 9 که بلوغ  دنیایی ایشان است جمع کنیم 24 می‌شود یعنی همان جمع جمیع زیبایی‌های عالم به عنوان خلیفة الله[11].

نکته: از جمع اعداد 1 تا 15 در اسم حوا(س) به عدد 120 می‌رسیم. و از جمع اعداد 1 تا 9 به اسم آدم(ع)=45 می‌رسیم. حال اگر عدد 45 و 120 را با هم جمع کنیم 165می‌شود (165=45+120) که با عدد ابجد کلمه‌ی مبارک "لا اله الا الله" برابر است. پس منظور همه خلقت، معرفی اوست و توحید خالصانه! چنانچه هر انسان مسلمانی که از دنیا می‌رود، در تشییع جنازه او می‌گویند: لا اله الا الله ! و در زیارت اهل قبور می‌خوانیم: السلام علیک یا اهل لا اله الا الله...! اینجا می‌بینیم که چگونه خالق قدرتمند و یکتا در آینه خلقت، آینه خود را خلیفه‌ی خود می‌خواند. بکوشیم تا درخلوص، جلوه شکوه جمال و جلال و صفات زیبای او باشیم. انشاءالله

 همچنین عدد 120 برابر با عدد ابجد کلمه احسان است پس جمع وجود حسن(ع) و حسین(ع) و محسن(ع) در وجود مطهر خانم فاطمه(س)، می‌شود احسان پروردگارعالم! و تمام قرآن کریم، کوثر وجود است و 120 حذب دارد و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مبارک پیامبر(ص)، 15 است.

و عددابجد کلمه‌ی"سین"=120است. ازطرفی عدد 15 برابر با جایگاه عددی حرف "س" است که عدد ابجد حرف "س"=60 می‌باشد. و خداوند، زمان را به ثانیه آغاز فرمود که ثانیه از ثانی شروع می‌شود یعنی از دومی. چنانچه حضرت حوا(س)، مؤنثِ آدم(ع)است یعنی دومی اوست که برایش زوج قرارگرفت و اُم یعنی مادر همه‌ی آدم‌ها(چه مرد و چه زن) تا قیامت است. حرف (س)، میزان همه‌ی حروف است[12].

حرف (س) با عدد ابجد 60 ، درس دیگری هم به ما می‌دهد اینکه: عمر هر موجودی در دنیا از زمانیکه نطفه‌اش بسته می‌شود و به هر نوع شروع به زندگی در دنیا به عنوانِ عُمر می‌کند، در ثانیه شروع می‌شود و ثانی یعنی دومی که ماده و مؤنث است. و60(=س) ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60(=س)دقیقه می‌شود یک ساعت و... خلاصه انسان در حرف سین متولد می‌شود و در سین می‌میرد. در قبر نیز، سینِ قلبش باید جوابگوی اعمالش باشد چون تعالیِ وجودیِ هر انسانی در دنیا با پاک نگه داشتن و خلوص قلبی درجه می‌گیرد و قلب انسان می‌شود "حرم الله" و این قلب هرگز نمی‌میرد و زنده و جاوید می‌ماند.

خداوند کریم در 4 ماه و 10 روز در شکم مادر، به جنین انسان روح خدایی می‌دمد که شاید همان سین وجود است "انی نفخت فیه من روحی" همانا از روح خودم در انسان دمیدم. ازعلامه بانو اصفهانی[13] درباره‌ی خلقت خانم حوا(س) از امام صادق(ع) نقل شده که می‌فرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع)، حوا(س) را خلق فرمود. به قسمت ذکر شده در قبل اشاره می‌کنم که به وجود خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س)، خلقت عالم سِرّ یعنی وجود مبارک 5تن(ص) که با 9 ذریه اباعبدالله الحسین(ع)، 14 نورمقدس(ص) معرفی می‌شود و تمام هدف خلقت در ظهور جسمانی این چهارده وجود مطهر(ص) است که خداوند متعال حقیقت اربعین و گنج طهارت الی یوم القیامت را به همه انسان‌ها در دنیا عنایت می‌فرماید.

عالم در عدد پنج

*ملک دنیا تقسیم شد به 5 اقلیم(قاره‌ها) قاره آسیا، اروپا، آمریکا، آفریقا، اقیانوسیه (هند)

*پنج روح در بدن انسان حلول کرده است[14]:

    1) روح نباتی که محرک تحویه و نمو است.

   2) روح حیوانی که محرک حس و حرکت است.

   3) روح انسانی که مجموعه‌ای از قوای نباتی و حیوانی است.

    4)روح نفسانی که نفوس مجرده را به کمال روحانیت بالفعل برساند.

    5) روح قدسی یا ملکوتی. 

ابوعلی گوید "روح القدس چون نقطه است و نبوت چون خط و رسالت چون سطح و دعوت، روح ملکوتی چون جوهر و ملت چون جسم و رونق جسم به روح است و قدر ملت به نبوت است".

*انسان در سیر 5 عقل می‌تواند به یکی از درجات زیر برسد:

1)عقلِ بالفعل: نفوس دوشادوش عقل است.

2)عقلِ فعال: نفوس جسمانیه الحدوث است که در مسیر تکامل و ترقی پیش می‌رود.

3)عقلِ خالص: آنست که عنان شهوات و غضب را بدست گرفته است.

4)عقلِ قدوس: آنست که عقل قاهر بر همه اجزاء بوده و به تقدیس انسان بپردازد.

5)عقلِ اول: که صادر نخست بوده و آن عقل محمدیست(صلی الله علیه وآله)

*پنج نفس ظهور دارد:

1-نفس لوامه 2- نفس مطمئنه 3-نفس راضیه 4-نفس مرضیه 5-نفس الهیه

*انسان پنج حس دارد:

1) حس لامسه2)حس بینایی3)حس شنوایی4)حس بویایی5) حس چشایی.

*اعضای بدن 5 قسمت است: سر و دو دست و دو پا.

*در هر دست و پا، پنج انگشت می‌باشد.

*در سر، 5 عضو است: چشم، گوش، دهان، بینی، پیشانی.

*در بدن پنج دستگاه وجود دارد: تنفسی، گردش خون، گوارش، کلیوی، جنسی

*حضرات کلّی پنج‌اند که عبارت‌اند از لاهوت و جبروت و ملکوت و ناسوت و کون جامع که انسان کامل است.

*انواع ساعت یعنی قیامت، پنج است: " یکی از آنها در هر آن و ساعت یعنی زمان است و یکی از آنها موت طبیعی است چنان که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: "هر کس که مرده است، قیامت او قیام کرده است." و یکی از آنها موت ارادی است پیش از آنکه به مرگ طبیعی بمیرید به مرگ ارادی اختیاری بمیرید و قیامت را خود برای خود به حسابرسی آشکار کنید "حاسبوا قبل ان تحاسبوا". و یکی از آنها موت موعود است که همه در انتظار آنند؛ چنان که خدای تعالی فرموده است، "انّ السّاعه آتیة لا ریب فیها" ساعت یعنی قیامت آمده است. هیچ شکی درآن نیست ورساله ما بنام رتق و فتق مُتِکَفِل بیان آنست و یکی از آنها قیامت کبری است که برای عارفان موحد از فناء فی الله وبقاء بالله حاصل می‌شود.

*عرش‌ها پنج‌اند: عرش حیات که عرش هویت است و عرش رحمانیت و عرش عظیم و عرش کریم و عرش مجید.

 *انواع قلب پنج‌اند: قلب نفسی که قلب مختص به نفس است و قلب حقیقی متولد از مشیمه جمعیت نفس و قلب متولد از مشیمه روح یعنی قلب قابل تجلی وجودی باطنی و قلب جامع مسخّر بین حضرتین یعنی حضرتین دو اسم ظاهر و باطن ، و قلب احدی جمعی که قلب احدی جمعی محمدی صلی الله علیه و آله و سلم است.

*السنه حمد، پنج است حقیقت ذکر عبارت از تجلی ذات حق سبحانه برای ذاتش بذاته، از حیث اسم متکلم، از جهت اظهار کمالی و وصف به نعوت جلالی و جمالی در دو مقام جمع و تفصیلش چنانچه برای ذاتش بذاته یعنی بدون واسطه شهادت داده است، که الهی را جز او نیست و این حقیقت را مراتب است. مرتبه بالاترین و سزاوارترین، حقیقت ذکر در مقام جمع است که حق سبحانه خویشتن را به اسم متکلم به حمد و ثناء بر ذات خودش ذکر می‌کند. در حدیث آمده که پیامبر (ص)فرموده‌اند: "خدایا نمی‌توانم ثناء بر تو را آنچنان که تو خودت را ثناء گفته‌ای احصاء کنم".

مرتبه دوم حقیقت حمد: ذکر ملائکه مقرّبین است و آن حمد و تسبیح ارواح، یعنی عقول مفارقه مجرده، برای پروردگارشان است. مرتبه سوم: ذکر ملائکه آسمانی و نفوس ناطقه مجرده است. مرتبه چهارم: ذکر ملائکه زمینی و نفوس منطبعه با طبقات و مراتبی که دارند می‌باشد. مرتبه پنجم: ذکر ابدان و اعضاء موجود در آنهاست و هر یک از مراتب یاد شده به زبانی که اختصاص به خود او دارد ذاکر و حامد و پروردگارش است.

ذکر خداوند سبحان یعنی: انسان با ذکر قلبی از محضر خداوند جلّ‌جلاله غافل نمی‌شود و دائماً خود را در محضر او می‌بیند و این ، ذکر واقعی است. ذکر واقعی انسان را از منکر جدا و به اخلاص رهنمون می‍‌فرماید. یکی از اسماء قرآن، ذکر است. قرآن، کامل‌ترین هدایتگر است.

*پنجمین معصوم(ص)، وجود مقدس امام حسین(ع) و پنجمین امام، وجود مقدس امام باقر(ع) می‌باشند که هر دو عزیز درعاشورا حضور داشتند؛ امام حسین(ع) به شهادت رسید و امام باقر(ع)، تمام علم عاشورا را افشاکرده است. و امام رضا(ع) به عدد 5 بدنیا آمدند(1 خودشان+4 ذریه مطهر در بطنشان).

*نزولات رحمت و گشایش فتح الفتوح باب رحمت در قرآن کریم، سوره مبارکه حمد است که عدد ترتیب نزول آن به قلب مبارک پیامبر(ص)، پنجمین سوره است.

*پنجمین سوره قرآن(از نظر نوشتاری)، سوره مبارکه مائده است که در جزء6 شروع می‌شود و جایگاه ترتیب نزول آن به قلب پیامبر(ص)، 112 است که4=2+1+1می‌شود . مائده یعنی غذای بهشتی که در جزء6 خداوند کریم به تمام مقامات عالم دنیا، سفره رحمتش را برای همه مخلوقاتش(در دنیا) گسترده است و همه از این خوان بهره می‌برند. عدد112 برابر با جایگاه نوشتاری سوره مبارکه توحید(اخلاص) در قرآن کریم است که نتیجه‌ی همه برکات، رسیدن به اخلاص و گنج توحید اوست.

*تمام جزء 5 قرآن کریم شامل 123 آیه است (123=حسنه) و در سوره مبارکه نساء قرار دارد که عدد ترتیب نوشتاری آن در قرآن کریم، چهارمین سوره است.

*روز پنجشنبه متعلق به وجود نورانی امام حسن عسکری(ع) می‌باشد. این روز در ایام هفته روز رحمت است، هم اموات از رحمت آن بهره می‌برند و هم زنده‌ها البته اگر قدرش را بدانند! عدد 5، عددی است که همه اعداد را در بطن خود حاضر کرده و در جمع (1 تا5) جلوه دهنده‌ی تمام زیبایی‌های خواص و عوام یا به قولی ظاهر و باطن است که 15 می‌شود(15=5+4+3+2+1) که جایگاه عددی حرف س=15 است که میزان حروف و قلب قرآن با ندای پروردگار عالم به پیامبر بزرگوارش به نام "یس" است . پس ابا محمد حسن بن علی عسکری(ع)؛ زینت قلب پیامبر(ص) و جلوه دهنده حیات قلب عالم به زیبایی نام مبارکش؛ حسن(ع) که سبزی و حیات گنج قرآن، ولایت و رسالت را به طپش حیات واقعی‌اش، افشا و احیا می‌کند[15]. و جمع ارقام 15 می‌شود 6 (6=5+1) و جمع عدد ولایی(=11) و معصومیت(=13) ایشان 24 است که در جمع، 6 می‌شود(6=4+2) و عدد 6، رمز خلقت تمام آسمان‌ها و زمین و کلّ دنیاست[16]. و درواقع این رمز تولد تک گل همیشه بهار محمدی(ص) است که از وجود جامعِ امام حسن عسکری(ع) ظاهر می‌شود.  و در بطن جامع ایشان، جمعه ظاهر می‌شود که جمع جمیع زیبایی‌ها و اهداف خلقت و انوار نورانی پیامبران(ع) و امامان معصوم(ص) را ظهور و جلوه می‌دهد.

*حرف "هاء" در عدد ابجد برابر عدد "پنج" است. کلمه "پنج" به عربی "بنج" نوشته می‌شود و عدد ابجد کمله "بنج= 55" و برابر با جایگاه عددی کلمه "صدّیق" است. انسان‌ها در حقیقت کلمه صدق امتحان می‌شوند و باید حاضر شوند از مجرای "بنج" بگذرند تا قبول شوند و جایگاه عددی کلمه "بنج= 19" و برابر با جمع حروف اسامی پنج تن(ص) و همچنین تعداد حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" است.

حرف "هاء" از حروفی است که مخرج آن در بالای دل یعنی "قلب" است. این حرف مانند قلب با دو چشم نوشته می‌شود و هنگام بیرون آمدن صدای "هاء" تمام حروف را ظاهر می‌کند. پس "قلب" هم به شکل پنج ظاهر می‌شود و در سینه می‌تپد!

در قرآن کریم یک قلب وجود دارد و آن سوره مبارکه "یاسین" است که شامل 5 حرف می‌باشد (ی-ا-س-ی-ن). به قول پیامبر اکرم(ص): "یاسین، قلب قرآن است". حرف "یا" نداست به کلمه سین، در تفاسیر مختلف از عرفا و احادیث، "سین" را وجود پیامبر اعظم(ص) می‌دانند یا شاید "قلب مبارک" اوست که "سین" می‌باشد. عدد ابجد حرف "سین" =120 است و آنگاه که سینه جایگاه سین می‌شود عدد ابجدش برابر "125" می‌شود که در جمع ارقامش 8 می‌شود 8=5+2+1؛ محل "رضا" شدن و به رضا رسیدن است.

حرف نون ساکن(ن=50)

جالب است که این زیبایی‌های عدد 5 در عدد50 ظاهر می‌شود. عدد ابجد حرف ن=50 است که برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت است. عدد ابجد کلمه "بهشت"= "707" که جمع ارقامش 14(14=7+0+7) و در نهایت 5 می‌شود(5=4+1). جایگاه عددی حرف ن=14 است. پس بندگان صالح خداوند در جایگاه بهشت قرار می‌گیرند بخاطراینکه گردنبند بندگی را با خود بردند و در جایگاه حروفی الفبا کلمه بهشت عددش "50" می‌شود یعنی حرف نون ساکن. و از طرفی عدد ابجد کلمه کُل=50 است، پس حرف ن، کُل را در بردارد.

جایگاه عددی حرف "ن" ="14" می‌باشد که جمع ارقامش 5(5=4+1) می‌شود. وقتی جایگاه یک بهشتی نون ساکن وجودش می‌شود آن، همان ریسمان "حبل اللهِ" 14 معصوم(ص) است که با اطاعت امر پروردگارعالم و شیعه و محب شدن اولیاء الله معصومین (ص) به گنج وجود خود یعنی بهشت؛ محل رضای وجود خود که قلب خویش می‌باشد راه پیدا می‌کند، آنگاه در دنیا منقلب می‌شود، خانه خدا؛ کعبه دل تطهیر می‌شود و این همان نون ساکن است(ن=14 و 5=4+1) در جایگاه قلب که خود عدد "5" است(شکل ظاهری قلب هم مانند عدد 5 و حرف ه است) و در پشت اعمال روزانه از دید چشم، شنوایی گوش، زبان، فکر، اعتقادات، مال، کار، وظایف مختلف، شب و روز و حتی در عبادات، به صورت اظهار، ادغام، اخفا ...کار می‌کند و قلب بودن خویش را آشکار می‌نماید!

هر کس در قبر، باطن قلب وجودی خود را ظاهر می‌بیند و آنگاه قبر مؤمنان واقعی، جایگاه ظهور و بروز ایمان اشخاص زنده می‌شود؛ جای استجابت دعا و محل سجده به پروردگارعالم و خلاصه خانه طهارت و پاک شدن از گناه گنهکاران می‌شود. چون خوب قلب به میم شده و به رضای مولا رسیده است، او زنده است و نزد پروردگارش روزی می‌خورد و خلاصه باطن قبر در بهشت باز می‌شود که همان نون ساکن عمل است و همینطور جهنمیان در جهنم  که آنها هم به جایگاه قلب خود می‌رسند و متاسفانه آن باطن، باعث عذاب خودشان است.

نون، مجتمع مداد حرفی نفسی رحمانی از آن حیث که امّ الکتاب است می‌باشد( چون نون ساکن پشت تمام 28 حرف الفبای قرآن قرار گرفته، 6حرف آن را ادغام؛ 6حرف اظهار و 15 حرف اخفا و یک حرف را قلب به میم می‌کند) .

آقای حسن زاده آملی درباره نون می‌فرماید[17]: "آنچه را که در این مقام بر تو تلاوت می‌کنیم تدبر فرما. عدد پنج که آن دایره ابجدی است گاهی آن را چنین که اشاره به دائره وجود و دو قوس نزول و صعود دارد. خدای سبحان در قرآن فرموده است[18]: "یدبّر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة ممّا تعدّون". "خداوند امر را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند سپس به سوی او عروج می‌نماید در روزی که مقدار آن هزار سال به شمار شماست"، پس همواره و پیوسته امر در روحانیات و جسمانیات دوری (جمع شده است از روحانیات و جسمانیات) است و از میان این دو اشکال عجیب و غریب حادث می‌شود. تجدد امثال و حرکت در جوهر طبیعی و گردش روز و شب و آنچه که در روز و شب پدید می‌آید تو را در این امر دوری بودن وجود ارشاد می‌کنند، خدای سبحان فرموده است: "سیر ماه را در منازلی تقدیر کرده‌ایم تا این که در گردش خود مانند چوب کهنه خشک خوشه خرما که باریک و زرد و کج می‌شود، درمی‌آید". "و القمر قدّرناه منازل حتّی عاد کالعرجون القدیم[19]".

 

نون دارای پنج مرتبه است: مرتبه نخستین نون، تَعَیُّن اول است و آن جمع جمیع حقایق کیانی، ربّانی و حروف مؤثره وجوبی و حروف متاثره امکانی است و نون، امّ الکتاب اکبر است. حقیقت سرّی که در عالم اسرار قبول حمل را دارا شد و در عالم دنیا "سیدة نساء" (الدُره) عالمین گردید. عدد ابجد کلمه "نساء" بدون همزه 111 می‌شود که سرّ "الف" وجود است(نسا=111=الِف) و جایگاه عددی کلمه نسا=30می‌باشد(به اسرارعدد30) و اگر همزه را بصورت بسیط(ها+میم+زا+ها) بنویسیم عدد ابجدش 110 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک "علی" (ع) است.

            {نکته:                                 نس      ا       ها میم زا ها       

1

 

Flowchart: Connector: 1

                                                                  110                  110           

 

                                       

                                              

                                                             111=110+1     1+110=111   }

                                   

مرتبه دوم نون، دوات ماده حروف الهی و هیولای صور فعلی وجودی و عماد ربوبی به (عین مهمله)است؛ که پروردگار ما پیش از خلقت خلق در آن بوده است.

مرتبه سوم نون، اصل وام حقایق کونی که احدیت جمع جمیع کائنات است می‌باشد. و حضرت رسول الله(ص) در بیان خود که فرمود: "اول ما خلق الله الدره". به این اصل "ام" اشاره فرموده است؛ و این نون، "ام الکتاب" امور در رق وجودی منشور است که غمای عبودیت معجمد است."

مرتبه چهارم نون، ام الکتاب مبین است و آن لوح محفوظ است که در اصطلاح اهل نظر، نفس کلی نامیده می‌شود.

مرتبه پنجم نون، نون اقدار (قدرها) است و آن، ام الکتاب موضوع یعنی نهاده شده در روحانیت روح قمر است و آن، آسمان اسم خالق و مجتمع اضواء (نیرها) عالی و انواع گوناگون و اتصالات و انفصالات است و کتابِ "محو و اثبات" بین جزئیات از این مرتبه منقش است.

*در کتاب خداوند سبحان چند حروف به صورت اسرار حروف ظاهر شده است؛ یکی نون ساکن است که به صورت تنوین ظاهر می‌شود در حالی که نوشته نمی‌شود ولی تمام خصوصیات "ن" ظاهر را دارد؛ به صُورِ نصبی و جری و رفعی ظاهر شده است. نون ساکن تنها حرفی است که پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند و به تمام آنها معنا و مخرج و صورت می‌دهد. چنانچه گفته شد "نون" ساکن باعث کشیدگی در بعضی حروف و شدت می‌شود و با اظهار شدن و ادغام شدن و اخفا شدن و حتی قلب شدن خصوصیات خود را هم جلوه می‌دهد. در قرآن کریم، "نون" بیشترین حرفی است که در کلمات بکار برده شده است .

*نون، حقیقت ماده است که صفات و معانی و ظهورات مادی از آن ظاهر می‌شود. عدد ابجد کلمه ماده= 50 است(ن=50) و جایگاه عددی آن 23 می‌شود. 23 سال طول کشید تا پیامبر(ص) قرآن را تدریجاً برای هدایت مردم ابلاغ کند. زاویه خورشید نسبت به زمین 23 درجه است تا در تمام سال دو روز مثل هم نباشد و فصل‌ها و تغییرات هوایی و جوّی ظاهر شود. عدد خیلی مهمی است که روزیِ ظاهر و باطن همه موجودات مخصوصاً انسان را در شبانه روز و ماه‌ها و سال‌ها ظهور می‌دهد. و روزیِ قرآن در 23 سال به ما رسیده است و روزیِ اشک که به عربی "بکاء" گفته می‌شود (عدد ابجد بکا= 23 است) برای قبولی توبه و ندامت (توبه بهترین روزی انسان شده است) از گناه و اصلاح عمل و خضوع و خشوع به درگاه خداوند منان از چشم‌های ما سرازیر می‌شود. این اشک‌ها، جهنم وجود را خاموش می‌کند. از امام صادق(ع) روایت شده است که "یک قطره اشک با معرفت در مصیبت امام حسین(ع) آتش جهنم وجود را خاموش می‌کند. و بهشت را به انسان مؤمن اهداء می‌کند".

اگر ارقام 23 را با هم جمع کنیم 5=3+2 می‌شود پنج. پس همه زیبائی‌ها در مجرای وجودهای مقدس "پنج تن" صلوات الله علهیم اجمعین است و به شرط شیعه شدن به این عزیزان. "...اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...[20]" حلقه بندگی بر ما کامل می‌شود.

 ملِک مقرب حضرت میکائیل(ع)، ملکِ روزی از طرف پروردگارعالم است(ایشان ملک حرف ث به عدد ابجد 500 و جایگاه عددی 23 می‌باشد). این ملک سرش بر عرش، پاهایش تا آخرین نقطه هستی و بال‌ها یعنی جناح‌هایش بر تمام موجودات کشیده شده است. خداوند رزّاق که رحمان است از درِ لطف، تمام مخلوقاتش را از جماد و نبات و حیوان و "ما فیهنّ و ما بینهنّ" روزی داده و می‌دهد. پس حرف "ث" از حروف "نفثه" است مثل ابر پر باران بر تمام آسمان‌ها حکومت می‌کند و به اذن پروردگار عالم نزول برکات است. مدال آقا "ابا عبدالله الحسین" (ع) در روز عاشورا "ثارالهی" است ظاهراً یعنی خون خدا. اما "ثار" با حرف "ث" باب روزی حیات بخش اسلام و قرآن است که با خون پاک آقا در پیکر قرآن و اسلام پیام حق را به تمام مخلوقات الی یوم القیامت می‌رساند! پس هر کس می‌تواند هرچه روزی (حلال و هدایت) بخواهد از خدا بگیرد. پروردگار عالم می‌فرماید: هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست[21]. و اگر روزی دنیا بخواهی به تو می‌دهم و اگر روزی آخرتی بخواهی برایت زیاد می‌کنم و به تو می‌دهم که رزق آخرت باارزش‌تر از رزق دنیاست"... و رزق ربک خیر و ابقی...[22]".(گرگدا کاهل بود تقصیرصاحبخانه چیست). و خداوند عالم در کلام کریمش می‌فرماید بخواهید "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار[23]". بهترین روزیی که ماندگار می‌شود حسنه است. بهترین الگو و اسوه، اسوه حسنه است. بهترین روزی که خداوند به بندگان خالصش اعطا فرموده، "رزقاً حسنا[24]" است . وقتی خداوند بنده خود را قبول می‌کند نمره‌اش قبول الحسن است. قرض مقبول در نظرش "قرض الحسنه" است. اخلاق خوب "اخلاق حسن" است. زندگی عالم باید به "حسن" تمام شود و خلاصه فرمود: "مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها...[25]" اگر تا دم قبر اعمال نیک خودت را بیاوری خداوند مهربان ده برابر به آن پاداش می‌دهد. مرگمان هم باید حسن شود یعنی "شهادت فی سبیل الله" و زیارت لقاء الله با روسفیدی.

 همانطور که در دنیا غذای اصلی نان است و به صورت عوام "نون " گفته می‌شود و برکت سفره است[26]؛ عدد ابجد حروف "نون" =106 می‌شود که 7=6+1 و 7 همان، آیات سبعه و برکت قرآن، سوره مبارکه حمد که هفت آیه دارد و یکی از نام‌های مبارک قرآن "نون" است که پروردگار عالم به "ن" قسم یاد کرده است: "ن و القلم و ما یسطرون[27]" و جایگاه عددی حروف "نون" =34 می‌شود 7=4+3 و "34" برابر عدد ابجد کلمه "دل" است.

تمام اعمال، گردنبند و دستبند و پابند و دو گوشواره بندگی می‌شود که باعث زیباترین شکل و بهترین جنس طلا، نقره، الماس. آنگاه همه‌ی بندگی به "قبول الحسن" می‌رسد. شاید با خود فکر کنید چرا حلقه پنج یا حلقه بندگی به نام مبارک قبول الحسن تمام می‌شود؟! {درقسمت بعد توضیح داده خواهد شد حدیث مبارکی که پیامبر(ص) در ساق عرش ، جمال الهی خانم زهرا(س) را دید که در دو گوش خانم(س)، حسنین(ع) زینت بودند...}.

اگر بخواهیم مساحت و محیط بندگی پر شود و تمامِ کمالِ حُسن عمل خود را به ما برساند باید از روی شعاع و قطر دایره به تمام لحظه‌های عمرمان محیط شویم. مانند عقربه‌های ساعت که از مرکز دایره، جلوه شده و طی مسیر می‌کنند. این شعاع و قطر یا عقربه‌ها همان عدد "یک و دو" هستند که تمام ساعت را شماره می‌کنند و 1 و 2 کنار هم یعنی 12 و 12 که کلّ شبانه روز را نشان می‌دهد و ثبت می‌کند[28].

 

اما حلقه چیست؟!

در دنیا وقتی دو نفر عهد و پیمان ازدواج خود را نمایش می‌دهند در ظاهر کار  با دو حلقه‌ی بسته، دست خویش را مادام العمر به دست دیگری می‌گذارند تا در تمام ایام عمر خود در زندگی چه نزد هم باشند چه نباشند، در ثبوت عهد و پیمان خویش ثابت قدم باشند و یکدیگر را فراموش نکنند و متعهد به آنچه قول داده‌اند، باشند و باید وظایف خویش را انجام دهند. ظاهراً حلقه به دست، زینت می‌شود چون فرایند تمام اعمال ما به دست خودمان می‌رسد.

دستِ عرفان صادرات عمل، وارادت عکس العمل‌های ماست و باطن کار، دست قلبی ماست که پیمان و عهد را متقبل می‌شود؛ نه فقط زبان و دستِ ظاهر زیرا حریم زندگی باید از قلب که ارباب حلقه است محکم بسته شود تا تمام وجود، درحلقه سلامت و وفاداری انجام وظیفه کند. و عمیق‌تر اینکه تمام انسان‌ها بین دو دست قدرتمند پروردگارشان هستند (یدالله فوق ایدیهم[29]) که او شاهد و ناظر همه اقوال ما و اعتقادات ما و تعهدهای ماست. پس همیشه باید خود را در محضر او ببینیم که او هم شاهد است و هم مشهود!

پس یک زندگی ساده از ظاهر حلقه به دست، به حلقه قلب و به حلقه بندگی و وصل به حلقه تعهدات اعتقادی و به حلقه امت بودن پیامبر اکرم(ص) که قرآن را آورد، می‌باشد. پس وصل به حلقه یعنی اطاعت از قرآن و وصل به حلقه شیعه شدن به امام عصر(عج) که حاضر و ناظر همه‌ی ماست. آن وقت حلقه ظاهری ارزش بیشتری پیدا می‌کند و معنای "حصن"، یعنی حصار محکم امن و امنیت خانواده تشکیل می‌شود که بوجود آورنده دنیای سالم و زندگیِ با کمال برای فرزندان و نسل‌های این زوج می‌شود.

آنگاه که حصن نامیده می‌شود حریمش محترم و واجب می‌شود! زن و مرد باید در نگهداشتن سلامت این حصن بکوشند که هرگز متجاوزی به آن تجاوز نکند. این جلوه‌ی حلقه بسته‌ای است که حتی بر آن قفل هم نمی‌گذارند فقط با شکستن حریم، این حلقه باز می‌شود! پس زمانی حصن، حرمت خود را از دست می‌دهد که صاحب حصن از داخل، فکر شکستن بکند و حریم را بشکند و خود باعث می‌شود که اغیار در آن راه پیدا کنند. چرا از قدیم الایام عرف این بود که هر کس هرگاه می‌خواست وارد منزل نامحرمی بشود می‌گفت: یاالله؟! نام مبارک پروردگار عالم که شاهد عهد و پیمان قلبی است را می‌برد و با تکرار اسم مبارک، افراد داخل خانه را به حجاب و حیا امر می‌کرد. یعنی این حصن خدایی است و به اذن او می‌توانی وارد شوی!

پروردگارعالم در مورد کسانیکه حصن را شکسته‌اند (زن شوهردار و مرد زن‌دار) در قرآن کریم می‌فرماید:  "الزّانیة و الزّانی فاجلدوا کلّ واحد منهما مائة جلدة و لا تاخذکم بهما فی دین الله اِن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الآخر ولیشهد عذابهما طائفة مِن المؤمنین[30]. (باید شما مؤمنان) هر یک از زنان و مردان زناکار را به صد تازیانه مجازات و تنبیه کنید و هرگز درباره آنها در دین خدا ترحم و رأفت روا مدارید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید و باید عذاب (تازیانه خوردن آنها را) جمعی از مؤمنان (حضوراً) مشاهده کنند". و حتی تهمت زدن رابطه نامشروع به زنِ مؤمنه و با عفت، جریمه سختی دارد (شرایط خاصی برای قبول این ادعا وجود دارد):"و الذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة و لا تقبلوا لهم شهادة ابدا و اولئک هم الفاسقون[31]. و آنانکه به زنان با عفت مؤمنه نسبت زنا دهند آنگاه که چهار شاهد بر دعوی خود نیاورند آنان را به هشتاد تازیانه کیفر دهید و دیگر هرگز شهادت آنها را نپذیرید که مردمی فاسق و نادرست‌اند".

پس حلقه فقط به دست، معنی نمی‌شود بلکه از سر تا پا  از هر نظر، در حلقه حصن تعهد ازدواج قرار می‌گیرد یعنی نگاه، اخلاقیات، صحبت کردن، خندیدن، مجالست با نامحرم، حجاب، زینت کردن (هم مرد و هم زن) و ... .

عدد ابجد کلمه "حصن" برابر 148 است که در جمع ارقامش، 13 می‌شود که برابر جایگاه عددی حرف "م" است و 4=3+1 برابر حرف "د" است که خود تمام دلیل بندگی است. و جایگاه عددی کلمه "حصن" ="40" می‌شود که جان اربعین عمل و برابر با جایگاه عددی کلمه "طاهره" است. و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه "طلا" می‌باشد پس باید زن و شوهر در حلقه زندگی خود طلا شوند! فلز طلا، نفوذ ناپذیر است یعنی آفت در آن راه ندارد. اگر سالیان سال در لجنزار قرار بگیرد هیچ تغییری نمیکند و ارزش آن همیشه به روز است و زینت دست و گردن و گوش است.

انسان همانطور که ظاهر وجودش در حلقه‌های مختلف عهد و پیمان‌ها و مسئولیت‌ها محصور و محدود است. درون وجودش هم، همه حلقه است؛ از مویرگ‌ها گرفته تا استخوان‌ها و دل و روده تا همه جمع می‌شود تا حلق؛ در حلق، حلقه‌ها بصورت فشرده ظاهر می‌شوند؛ این حلقه‌ها وصل به گوش و نطق دهان می‌شوند و حیات سَر انسان، بستگی به سلامت گلو و حلقش دارد. پس کمال ندای سلامت تمام وجود از حلقه دهان خارج می‌شود؛ حلقه دهان بزرگ‌ترین محل برای تغذیه‌ی ظاهر و باطن بدن است . پس تعهد و عهد و پیمان از دهان، ابراز می‌شود.

*اما چه زمانی حلقه‌ها باز می‌شوند؟ بعد از مرگ، متوفی را در کفن می‌کنند؛ در سه قسمت بدن، روی کفن سه بند می‌بندند؛ اول: دور گردن، دوم: دور دست‌ها و شکم و سوم: دور پاها. راستی از غسال‌خانه تا قبر چقدر راه است یا لزوم این بستن چیست؟! شاید بخاطر اینکه پروردگار ستار العیوب تا نزدیک قبر هم، عیوب و گناهان او را امر به "سِتر" می‌کند اما وقتی به منزل آخر خود می‌رسد، بندها را باز می‌کنند (منظور سه بندی است که در غسال‌خانه به دور گردن و دور شکم و دست‌ها و پاها می‌بندند). و در قبر، صورتش را که وجه تمام اعمال به آن معلوم می‌شود که رو سپید است یا رو سیاه، باز و رویش را به "قبله" می‌کنند و آنگاه تلقین را برایش می‌خوانند و همه حاضران با عزیز خود خداحافظی می‌کنند و لحد را می‌گذارند و خروارها خاک بر روی او می‌ریزند، حال او می‌ماند و اعمالش! اینجا حلقه‌ها باز می‌شود زیرا قیامت صغرای خود را می‌بیند. در حالیکه زنده می‌شود تا سؤالات دو ملک نکیر و منکر را جواب دهد و تکلیف یک عمر بندگی را به خدای مهربان خود پس بدهد و آنگاه است که در جایگاه قرار می‌گیرد. امیدوارم آن زمان بهترین ساعت رو سفیدی ما باشد(انشاءالله). خداوند متعال می‌فرماید: "الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون[32]". "امروز است که بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دست‌هایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه کرده‌اند گواهی دهد".{ نکته: معنی لحد؛ (ل) یعنی برای و (حد) یعنی اندازه باطنی هر کس، که بدنیا می‌آید تا از دنیا برود چگونه و چقدر میزان جایگاهش را دریافت کرده است. در اصل همانطور که همه از کنز و گنج الهی ظهور و بروز داشتند و جانِ کنز، همان نام مبارک احدیتِ خالق یکتا بود پس هر کس حدّی را از جان گنج الهی با خود دارد. حال چگونه و چطور استفاده کرده، در قبر به نام لحد به او داده می‌شود و در واقع آسمان زندگیش، بالای سرش پیدا می‌شود}.

زبان ظاهر، مُهر می‌خورد و دست‌ها و پاها، شهادت می‌دهند زیرا این اعضا در دنیا خاموش بودند چون به امر مولای خود بندگی می‌کردند و برای صاحب خود (یعنی به شخص میّت) خدمت می‌کردند، اما حالا که عمر تمام شد باید جوابگوی چگونه استفاده کردن از عمر را باشد. سؤال می‌پرسند: از جوانی چگونه استفاده کردید؟ با توحید و نبوت ، امامت و معاد و با اهل بیت پیامبر(ص) و قرآن چه کردید؟ و ... .  پس در اصل حلقه از ما جدا نمی‌شود! زیرا اگر حلقه بندگی واقعی را با خود همراه برده باشیم، زینت صورت و دست و پای ما می‌شود و جواز آزادی ما از عذاب عالم برزخ و قیامت می‌شود. منظور از گردنبند و پابند و دستبند بندگی، همان حفظ حدود الهی در عمل است که اعضای وجود، هرگز از حدود حریم امر حضرت حق، تجاوز نکرده است.

چنانچه امام کاظم(ع) به ما درس داد که حلقه بندگی، آن زنجیرهایی بود که چهارده سال در سیاه چال هارون الرشید بر گردن و دست و پای خویش (سِرّ عبودیت و بندگی) تحمل کرد تا گردنبندِ دشمن خدا را قبول نکند! شخصی از یاران آمد و حضرت را در آن حال دید و گریست و فرمود فدای شما خودم و پدر و مادرم که به این گونه در عذاب هستید؛ در غل و زنجیر. حضرت فرمود: من بنده عتیق (آزاد) پروردگارم هستم و این افتخار من است. راوی می‌گوید هنگامیکه پیکرمطهر ایشان را که با سَم شهید شده بود از زندان بیرون آوردند، سنگین بود. مأموران هارون الرشید گفتند: ببینید ایشان را چگونه پذیرایی کردیم که این چنین فربه شده است. وقتی آقا امام رضا(ع) تشریف فرما شدند، غل و زنجیر را نشان مردم دادند و فرمودند شیعیان و محبّین ببینید که غل و زنجیرها در بدن پدرم فرورفته و اینها نتوانستند باز کنند و بدن ورم کرده ... .(لعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین الی یوم الدین)

حضرت به شیعیان درسی عنایت فرمود که این گردنبند و دستبند و پابند باعث افتخار من است و اگر کسی با خود ببرد، الی یوم القیامت از عذاب و ناراحتی‌های برزخ و قیامت آزاد می‌شود. اما در قیامت، همه با گردنبند خود وارد آن عرصه  می‌شوند که پروردگار عالم در قرآن کریم می‌فرماید: "و کلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا [33] ". اعمال مردم به صورت گردنبند می‌شود به گردن آنها؛ برای مؤمنان باعث افتخار و سرافرازیشان است اما برای کافران باعث عذاب. گردنبند و گوشواره و دستبند و حتی پابند به صورت حلقه است و باید حلقه با قفلی (یعنی تقوی الهی) بسته شود!

حدیث قشنگی است درباره بخشش گردنبند و گوشواره حضرت زهرا(س) در عالم اسرار در سفر معراج پیامبر(ص) فرمودند در ساق عرش نظر کردم و دیدم تمام عرش زینت گرفته بود به جمال زیبای زهرا(س)؛ در گوش‌های او، دو گوشواره و یک گردنبند به گردن ایشان بود که به 9 حلقه مزیّن بود؛ ایشان دو گوشواره را فرمود که "ابا محمد الحسن"(ع) و"ابا عبدالله الحسین" (ع) است و حلقه‌های گردنبند، 9 ذریه امام حسین(ع) است.(صلوات الله علیهم اجمعین)

در واقع باطن زیبائی‌های وجود خودِ خانم است که زینت وجود مبارکش شده است. پروردگار عالم در آیه آخر سوره مبارکه بقره می‌فرماید: "لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت" یعنی "هر اعمالی که از حاصل عمرتان کسب می‌کنید بر وجود خودتان ظاهر می‌شود". دو گوشواره خانم(س) هم که یکی "ابا محمد الحسن"(ع) است زیرا آنچه وحی الهی به پدر بزرگوارش(ص) رسیده ایشان بدون کم و کاست از حضرت شنیده و به طور حسن (یعنی بهترین) در وجود مبارکش اثر کرده و عمل کرده است. در حلقه گوش دیگر "ابا عبدالله الحسین" (ع) است زیرا آنچه شنیده و تاثیر کامل کرده، به صورت عبادت خالصانه و زیبا برای پروردگارش به عمل آورده و بندگی کرده و نام مبارک "اَمَة الله" را دریافت کرده است.

پس کسی که گوش شنوا دارد، کلام خدا را حلقه کرده و آویزه گوش خود می‌گرداند. در ظاهر هم، گوشواره باید زینت صورت او باشد (تاثیر کلام باید به ظاهر وجود او زینت شود). ثروتمندان در قدیم غلام داشتند و به او غلام حلقه بگوش می‌گفتند یعنی هرگز امر اربابش از او جدا نمی‌شود؛ نه در خواب و نه در بیداری. حلقه از پشت لاله گوش، قفل یا بسته می‌شود زیرا از بندگی صاحبش هرگز بیرون نمی‌آید. پس بنده مؤمن برای مولایش باید چنین باشد و همیشه مولا را حاضر بر خود و اعمالش ببیند و حتی اراده قلبی و نیّت‌های قلبی خود را در محضر او ببیند زیرا او علیم بذات الصدور است.

گردنبند هم طوق می‌شود و به گردن ظاهر می‌گردد.زیرا آنچه مسئولیت زندگی شخصی، اجتماعی، اقتصادی، دینی، دنیایی و آخرتی است، همه حلقه‌ای هستند به گردنبندِ عمل و هرگز باز نمی‌شود تا اینکه صورت اصلی آن، در قبر ظاهر می‌شود. آنگاه اگر گردنبند و گوشواره و پابند بندگی خدا را با خود برده باشیم،  ظاهر می‌شوند و باعث روسفیدی ما می‌شوند و خود، جوابگوی اعمال ما هستند. اما وای اگر گردنبند و پابند و دستبند بندگیِ شیطان را برده باشیم آنگاه خودِ اینها آتش می‌شوند و عذاب ! پس "طائره فی عنقه" تا در قیامت با ما همراه است و از ما جدا نمی‌شود تا در جایگاه عمل حاضر شویم.

بنابراین نیّت عمل از قلب شروع می‌شود ولی عمل، به ظاهرِ وجود خودمان نمایان می‌شود. اثر آن هم دوباره به ظاهر و قلب خودمان حلقه می‌شود. برای همین هر که حرفی می‌زند و در جایی تعهدی می‌دهد، می‌گویند بار مسئولیت را به گردن خود انداخت. "انّهم مسئولون" و هرکس مرهون کلام و عهد و پیمان خود است در دنیا و آخرت. پس گردن، عهده دارِ بار است زیرا گردن، واسطه‌ی سر به بدن است و تمام حیات این دو قسمت را به هم وصل می‌کند؛ نسبت آخرت به دنیا مثل سر است به بدن . و گردن، همین چند سال عمر ما در دنیاست! بکوشیم تا ما هم بهترین گردنبندی که صدّیقین برای خود بردند و آبرومند شدند را تهیه کنیم.

در این قسمت روایت گردنبند حضرت زهرا(س) را بیان می‌کنمزیرا همانطور که گفته شد پروردگارعالم در آیه 13 سوره مبارکه اسرا می‌فرماید: "طائره فی عنقه"؛ اعمال انسان‌ها را در قیامت به صورت گردنبند به گردنشان می‌اندازد. یعنی اعمال از شما سرمی‌زند و سیر درونی آن، اگرعمل نیک باشد خوبی‌ها را جمع می‌کند و اگر بد باشد زشتی‌ها را و بعد به خود انسان برمی‌گردد. می‌خواهم زیبائی‌های گردنبند حضرت زهرا(س) را بخوانید و درس بگیرید[34]:

رسول خدا(ص) نماز عصر را بجا آورد و بعد از نماز بر جهت قبله قرار گرفت و صحابه، پروانه وار اطراف آن مشعل هدایت قرار گرفته بودند. که در این حال پیرمردی عرب، از شدت فقر و فاقه از منزل خود به تنهایی طی مسیر کرده و خود را به مدینه رسانیده بود. با جامه‌ای کهنه و مندرس، به خدمت آقا رسید. رسول خدا(ص) از حال او پرسش کرد. عرض کرد یا رسول الله من پیرمرد پریشان حالی هستم. گرسنه‌ام مرا طعامی دهید، برهنه‌ام مرا بپوشانید، فقیر و بیچاره‌ام گره از کار من بگشایید. حضرت فرمود: چیزی در دست ندارم که چاره کار تو کند ولی دلالت می‌کنم تو را ، برخیز و به منزل کسی برو که خدا و رسولش را دوست می‌دارد، درِ خانه‌ای است که هیچ کس از آنجا ناامید برنمی‌گردد. سپس به بلال فرمود تا او را به خانه فاطمه(س) ببرد.

چون به در خانه رسید با صدای بلندی ندا کرد که سلام بر شما خاندان رسالت(صلوات الله علیهم اجمعین). فاطمه(س) در پاسخ فرمود، بر تو باد سلام. کیستی؟ عرض کرد مردی از عرب، به خدمت پدرت سید بشر آمدم و از گرسنگی و برهنگی و بیچارگی خود شکایت کردم، مرا بدین خانه دلالت فرمود. اکنون بر من رحم کن. خدایت رحمت کند. فاطمه(س) چون این سخن را بشنید مُرَّسله‌ای در گردن داشت که دخترِ حمزة ابن عبدالمطلب به او هدیه کرده بود. آن را از گردن باز کرد و به اعرابی داد و فرمود این را بفروش. امید است که خدای تعالی بهتر از این را به تو عنایت کند. اعرابی گردنبند را گرفت به مسجد آمد. رسول خدا(ص) را در میان اصحاب نشسته دید. عرض کرد یا رسول الله(ص)، فاطمه(س) این قلاده را به من احسان فرمود و گفت آن را بفروشم امید که مرا با پول آن، فرجی حاصل شود. پیغمبر(ص) گریست و فرمود چگونه خدا برای تو فرجی حاصل نکند و حال آنکه دختر محمد(ص)؛ سیده زنان، این گردنبند را به تو داده است. عمار یاسر از اعرابی پرسید این مرسله را به چند می‌فروشی؟ گفت: به سیر شدن از نان و گوشت و یک بُرد یمانی که خود را با آن بپوشانم و یک دینار که خرجی راه خود بنمایم. عمار یاسر گفت: ترا دویست درهم هجریه و بیست دینار سرخ می‌دهم و به بُردی تو را می‌پوشانم و بیشتر، خویش تو را به اهل خود می‌رسانم و از نان گندم و گوشت تو را سیر می‌کنم. اعرابی گفت: چه بسیار است سخاوت تو. عمار از غنائم خیبر که رسول خدا(ص) به او بهره‌ای داده بود، هنوز چیزی بجای داشت. اعرابی را برد و به هرچه گفته بود وفا کرد.

اعرابی به خدمت رسول خدا برگشت و پیامبر(ص) از او پرسید: آیا سیر شدی و پوشیده گردیدی؟ عرض کرد: بلی یا رسول الله. غنی هم شدم. فرمود اکنون فاطمه(س) را به دعای خیر جزا بده که با تو چنین کرد. اعرابی سر به آسمان بلند کرد و عرض کرد ای خدائیکه جز تو را عبادت نمی‌کنیم و تو پروردگار قدیمی که حدوث در تو راه ندارد و رازق ما در هر جهت می‌باشی، به فاطمه(س) عنایت بفرما چیزی را که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده باشد. رسول خدا(ص) گفتند: آمین. سپس فرمودند: خدای تعالی در دنیا به فاطمه(س) عطا کرده است آنچه را اعرابی گفت. اینک منم پدر فاطمه(س) و در عالم همانند من نباشد و علی(ع)، همسر فاطمه(س) است که اگر علی(ع) نبود برای فاطمه(س) کفوی وجود نداشت و ندارد. و حسن(ع) و حسین(ع)؛ دو سبط و سید جوانان بهشت هستند. سپس فرمود می‌خواهید اضافه کنم بر شما از شئونات خاصّه دخترم فاطمه زهرا(س)؟ عرض کردند : بلی یا رسول الله. فرمود: حبیبم جبرائیل(ع) مرا خبر داده است که چون فاطمه(س) را در قبر گذارند، دو ملک از او پرسند که پروردگارت کیست؟ گوید الله، ربّی. از او پرسند که پیغمبر تو کیست؟ گوید پدر بزرگوارم. پرسند ولی تو کیست؟ گوید این مرد که کنار قبرم ایستاده است همسرم "علی بن ابیطالب". همانا خداوند تعالی موکّل کرده است جماعتی از ملائکه را بر فاطمه(س) که او را از جلو و پشت و راست و چپ حفظ کنند و با او هستند در حال حیات تا او را مرگ برسد و بر او و پدر و شوهر و دو فرزندش صلوات بفرستند.

عمار یاسر آن گردنبند را از اعرابی خرید و با مشک خوشبو کرد و در بُرد یمانی پیچید و غلامی داشت به نام سهم که از غنائم غزوه خیبر خریده بود. او را طلبید و گردنبند را به او سپرد و گفت این جمله را بر رسول خدا(ص) تسلیم کن و تو را هم به او بخشیدم. پیغمبر(ص) هم او و گردنبند را به فاطمه(س) بخشید. سهم نزد فاطمه(س) رفت و گردنبند را تسلیم ایشان کرد و فاطمه(س) هم فرمود که تو آزادی.

در این هنگام سهم خندید و خانم سبب خنده‌اش را پرسید؟ عرض کرد ای دختر پیامبر(ص) برکت این گردنبند مرا بخنده آورد که گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را غنی کرد و پیاده‌ای را سواره نمود، بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت به دست صاحبش برگشت[35].

قصدم از گفتن این روایت(که اکثرا آن را شنیده‌اید) این بود که تاکید کنم اعمالی که از ما سر می‌زنند؛ بعد از طی مسیر خوب یا بد، درست یا غلط، زیبا یا زشت، دوباره به ما برمی‌گردند و به صورت مسئولیت بزرگ، حلقه به دور گردنمان می‌شوند. پس بکوشیم تا در دنیا، زیباترین گردنبند یعنی بندگی را انتخاب کنیم. حدیث گردنبند حضرت زهرا(س) چند درس به ما می‌دهد:

1-"انّا لله و انّا الیه راجعون". از او آمدیم در حالیکه هیچ بودیم، هست شدیم و دوباره به سوی او باز می‌گردیم . انشاءالله در حالیکه از سرمایه‌ای که او به ما داده بود بهترین استفاده‌ را کرده باشیم و امانت‌ها را صحیح و سالم به خودش باز گردانیم.

2-پروردگار عالم در آیه آخر سوره مبارکه "بقره" می‌فرماید: "لا یکلّف الله نفساً الا وسعها لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت" با سرمایه خود هر نوع کسبی کنی به خودت باز می‌گردد؛ خوب یا بد یا عالی. پس دو سر گردنبند باید بسته شود به گردن صاحب عمل! (چه در دنیا و چه پس از مرگ که آثارِعمل الی یوم القیامة به گردن صاحب عمل بسته است)

 

 

حلقه بندگی خانم آسیه(س)

نکته مهم اینکه ایشان دختر پیامبر نیستند و دختر امام هم نیستند اما از اخلاص و بندگی به بالاترین درجه کمال انسانی رسید و از آنجا به عالم قرب رسید. آسیه یعنی خانم غمگین، عدد ابجد اسم مبارکش 76 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه عبد است و در جایگاه عددی می‌شود 31 برابر کلمه "لا" یعنی "نه"، و در مجرای عبودیت "لا اله الا الله" و عبد خالص اوست.

آسیه(س) نخستین زنی است که ایمانش به درجه کمال رسید و اول زنی است که در خانه فرعونِ کافر سال‌ها ایمان خود را مخفی داشت و اول زنی است که به "موسی بن عمران(ع)" ایمان آورد. همین مخدّره است که تابوت[36] را از روی آب گرفت و موسی(ع) را از میان آب بیرون آورد. و او را چون جان شیرین در برکشید و برایش دایه طلبید و گهواره‌ای از طلای مشبک برایش ساخت و با جان و دل، شب و روز از او مواظبت کرد. چندین بار فرعون خواست او را بکشد و آسیه به لطائف الحیل او را منصرف گردانید تا حدی که مردم موسی(ع) را فرزند آسیه پنداشتند و سی سال "کلیمِ" حضرت ذوالجلال با ظهور آیات باهره و معجزات متواتره و به خاطر محبت و همراهی آسیه(س) با هزاران نعمت و راحتی، با نهایت حرمت و عزت زندگی کرد. با آنکه مراتب عدیده چه در خردسالی و چه بزرگسالی، فرعون را بضرت شتم و ظلم آزرده کرد. و در خردسالی بدست حق پرست خود، ریش فرعون را گرفته و به شدت کشید و مقداری از آن را کند و فرعون در هر مرتبه به قصد کشتن حضرتش قیام می‌کرد، آسیه(س) مانع می‌شد تا اینکه دعوت خود را آشکار نمود. اول زنی که به او ایمان آورد آسیه بود.

این بانو، سیّده‌ای از سیدات بهشت و زنی یگانه و فرزانه از زنان جهان است و در ایمان خود استوار بود و از زن‌هایی است که در قرآن کتاب آسمانی از ایشان ستایش شده است. او در حالیکه در خانه‌ای بود که از رفاه زیادی برخوردار بود و بهترین و بیشترین طلا و جواهرات را داشت و هر نوع زینتی برای او فراهم بود و هر گونه لذتی برایش مهیا بود اما او موحد بود. و او در حریم بندگی، چشم از دنیا بست. و حلقه بندگی را به تمام و کمال در ظاهر و بدن وجود خویش زینت داد و هرگز محبت دنیا و مال دنیا در او نفوذ نکرد و همه را در راه رسیدن به مولایش استفاده کرد. به فرمایش آقای مجلسی آسیه خاتون را به حرمت خوانده و او را از زنان دیگر بیشتر احترام کرده است. و حضرت ختمی مرتبت (ص) چندین بار او را از روی رأفت و مرحمت به حسن عقیده و استقامت و کمال ایمان و معرفت و ثبات در دین و اعراض از کفار و مشرکین یاد نموده است. و آنچه در تفاسیر و تواریخ و خبر و سیر منظور نظر است از بدو آفرینش آدم(ع) در خانواده کفر زنی بدین ایمان و اطمینان نیامده است که در دوستی خدا و رسول خدا اینگونه ثابت قدم و استوار باشد. از رسول خدا (ص) منقولست که "در قیامت آسیه(س) با هفتاد هزار حوریه با بیرق‌های تسبیح به استقبال سیدة نساء العالمین فاطمه زهرا(س) می‌آیند و فاطمه زهرا(س) در محفل و مجلسی که شرف حضور پیدا کرده و آسیه(س) و مریم(س) با او بوده و هستند" و آن ایمان کامل و محکم او در میان آل فرعون منحصر به فرد است[37]. پیغمبر(ص) فرمود: "سه نفر در یک چشم بهم زدن هم به وحی الهی (ایمان به مبدا و معاد) کافر نشدند مؤمن آل فرعون (حزقیل) و علی بن ابی طالب(ع) و آسیه زوجه فرعون.

*روایت مجلسی از امام محمد باقر(ع) در احوال موسی بن عمران(ع) [38]:

 اما آسیه زن فرعون از مردم بنی اسرائیل بود. در نهان، خداوند را از روی اخلاص و ایمان کامل می‌پرستید و ایمانش مخفی بود. تا هنگامیکه فرعون، ماشطه همسر حزقیل، را شهید کرد. آسیه پرده از پیش چشمش برداشته شد و مشاهده کرد ملائکه روحش را با تجلیل فراوان به آسمان می‌برند. بر یقین او افزوده شد و در آن هنگام فرعون بر او داخل شد و آسیه را خبر داد به قتل همسر حزقیل. آسیه دیگر تاب نیاورد بر او بانگ زد و گفت وای بر تو ای فرعون، تا چند بر خداوند تبارک و تعالی جرأت می‌نمایی. فرعون گفت مگر تو را نیز جنون عارض شده؟ مانند جنونی که بر ماشطه عارض شده بود. آسیه گفت مرا جنونی عارض نشده ولیکن ایمان آوردم به خدائیکه پروردگار جهانیان و پروردگار من و توست. فرعون مادر آسیه را دوست می‌داشت. از او خواست با موعظه و حیله‌ای دخترش را از دین حق برگرداند. اما همین که مطمئن به ایمان او شد، دنیا در نظرش تیره و تار شد. هر چه او را تکلیف به اقرار خدایی خود کرد، آسیه اعتنا نکرد. در نهایت آسیه گفت من هرگز از دین موسوی دست بر نمی‌دارم و این طوق بندگی را به هیچ چیز در دنیا نمی‌فروشم. مادرش گفت: فرعون قسم خورده که اگر ایمان نیاوری تو را هلاک خواهد کرد. آسیه فرمود هر چه خواهد بکند که من هرگز دست از بندگی خدایم و ایمان او برنمی‌دارم. فرعون آسیه را به چهار میخ کشید "و فرعون ذوالاوتاد یعنی صاحب چهار میخ" و او را عذاب می‌کرد. بعضی از تاریخ نویسان نوشته‌اند فرعون قصابی را خبر کرد که آسیه را در برابر چشمش پوست بکند و سر ببرد. آن قصاب فرمان فرعون را اجرا می‌کرد. در این زمان ساکنین عالم بالا به فزع آمدند و بر حالت آسیه رقت کردند و نجات او را از خداوند خواستند از مصدر جلال ندا رسید: آسیه ، کنیز من است و مشتاق لقاءالله است. ببینید در حال احتضار چه می‌گوید. نگریستند، شنیدند که می‌گوید: "رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین[39]". پروردگارا بنا کن برای من در بهشت خانه‌ای و مرا از فرعون و عمل او و این گروه ستمگر نجات بده.

به روایت ثعلبی در عرایس[40]هنگامیکه آسیه(س) در زیر سخت‌ترین شکنجه‌های فرعون بود، آسیه(س) دعا کرد و آلام از وی برداشته شد، و دیگر از صدمات فرعونیان احساس درد نمی‌کرد پس درآن وقت قدری خندان شد. فرعون از خنده‌اش به شگفت آمد و گفت این زن دیوانه شده. شهادت آسیه(س) سبب شد که پس از زمان اندکی یک میلیون و ششصد هزار نفر از لشکریان فرعون غرق شدند. امیدوارم درس خوبی باشد برای ما ازعاقبت بندگی!

 

 

 خمس، حلقه بندگی مال انسان

یکی از احکام واجب در فروع دین ما خمس است که بعد از طهارت، نماز، روزه، خمس آمده است. ؛ اولین آیه جزء 10[41]می‌فرماید: "واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خسمه و للرسول و لذی القربی و الیتمی و المساکین و ابن السبیل ان کنتم امنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان و الله علی کل شیء قدیر" به معنی :"و ای مؤمنان بدانید که هر چه به شما غنیمت و فایده رسد، خمس آن خاصّ خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان است. اگر به خدا وبه آنچه بر بنده خود در روز فرقان روزی که دو سپاه روبرو شدند خدا نازل فرمود ایمان آورده‌اید که خداوند بر هر چیز قادر و تواناست".

پروردگارعالم واجب کرده است که یک پنجم از مال را (بنابر احکام واجب در بعضی از خصوص) به عنوان خمس بدهید که "دو سهم می‌شود: 1- سهم سادات 2- سهم امام ". که هر کدام به مصارف آیه فوق الذکر باید مصرف شود اما خمس خود، باب طهارت باطن اموال است. طهارتی است که هرگز طهارت ظاهر به آن شامل نشود. طهارت ظاهری کفاف طهارت اعمال را نمی‌کند. یعنی اگر لباس نمازگزار یا تمام وسائل منزل از نظر ظاهری پاک باشد، ولی اگر به آن خمس تعلق بگیرد و ایشان خمس آن را نداده باشد نماز باطل می‌شود، اگر لباس احرام شود و یا هزینه سفر حج شود حجش باطل است. حتی سرمایه یا مالی که به آن خمس تعلق می‌گیرد، اگر پول آب منزل شود غسل باطل است و خلاصه خمس مثل الک یا صافی است که تمام "ما به الملک" انسان باید از آن بگذرد تا شاید قبولی شامل حالش شود و تا ما یحتاج قیامت به سلامت بدست ما برسد و این طهارت واقعی است.

انسان هنگامی که می‌خواهد از دنیا برود زمانی به طهارت مقبول وارد عالم برزخ می‌شود که از باب خمس بگذرد و آن باب طهارت، و حقیقت این باب، به شیعه بودن آقا و مولایمان "سید الشهداء خامس آل عبا ابا عبدالله الحسین" (ع) بر روی تمام شیعیان جلوه می‌کند. چنانچه در اسرار اربعین و حقیقت (قلبِ به میم عمل) درباره مولا توضیح داده شد. قلبِ به میم عمل، همان جان طهارت اربعین است که از عالم اسرار تا عالم سفل دنیا، حقیقت انسانی را بدون ذره‌ای ظلمات حفظ می‌کند تا صحیح و سالم منتقل به عالم قرب و اعلا کند. وجود مقدس مولا خود و تمام عزیزان و مال و فرزندان خویش را در کف اخلاص به قربانگاه برد و فرمود "رضاً بقضائک تسلیما بامرک لامعبود...".

او خود، فاعل خُمس شد (خامس) و جان خمس را به شیعیان آموخت. خُمسِ مال، کمترین درجه خُمس است و از آن بالاتر خمس جسم و جان است که به آن زکات بدن می‌گویند: زکات هنری، زکات قوایی، جوانی، ادراکی، فکری و خلاصه بهترین زکات، علم است که بی‌دریغ همه آنچه خداوند مهربان به فضل بی‌نهایتش به ما عنایت کرده، در راه خدا و برای گشایش مشکلات مردم استفاده کنیم(در هر زمان به وسع خود به دیگران خدمت کنیم). و بالاترین خمسِ در راه خدا، "مجاهدت فی سبیل الله" است.

امیرالمؤمنین علی(ع) در دعای کمیل می‌فرماید: "... یا رب قوّعلی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی و هب لی الجدّ فی خشیتک و الدّوام فی الاتّصال بخدمتک...". "خدایا در مقام بندگیت به من قوت بخش و دلم را عزم ثابت بده و ارکان وجودم را به خوف و خشیتت، سخت بنیان ساز و پیوسته به خدمتت مشغول بدار". "حتی اسرح الیک فی میادین السّابقین و اسرع الیک فی البارزین و اشتاق الی قربک فی المشتاقین و ادنو منک دنوّ المخلصین". "تا آنکه در میدان اطاعتت بر همه پیشینیان سبقت گیرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آیم و عاشقانه به مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند اهل خلوص به تو نزدیک گردم". باب طهارت را چنان در جان حقیقت انسانی نشان داد که انسان که از گوشت و پوست و درون بدن که عین نجس است و میته‌اش با غسل پاک می‌شود، در میدان جنگِ فی سبیل الله به تبعیت مولایش "سید الشهدا" خون، پوست و گوشت او پاک می‌شود و غسل و کفن نمی‌خواهد. طهارت با آب دنیا بعد از بر طرف شدن عین نجس، محل را پاک می‌کند. اما طهارت باطن، خودِ عین نجس را پاک می‌کند. مثل کافر که با کلمات مبارک شهادتین پاک می‌شود و همچنین، شهادت فی سبیل الله، عین نجس میت را به عین پاکی تبدیل می‌کند. به همین دلیل شهید نه غسل می‌خواهد و نه کفن. تمام وجودش تطهیر است و مردگی در او راه ندارد. به قول خداوندعزّوجلّ  "او زنده است". "و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[42]". پس نتیجه می‌گیریم نفس انسانی در وجود ما ودیعه است و طاهر است و نفس حیوانی است که میته می‌شود و عین نجس است. "موتوا قبل ان تموتوا".

خُمس مانند پلی است که از باب طهارت، مال و جان انسان‌ها را به عالم باقی منتقل می‌سازد. پس انسانی که خمس نمی‌دهد (اگر خمس به او تعلق بگیرد) آن دنیا راه به جایی ندارد و عمل مقبول و طاهر دستش را نمی‌گیرد، اگرچه ظاهراً تمام واجباتش را به غیر از خمس انجام داده باشد. اگر انسان غنی، تمام مالش را به دلخواه خودش ببخشد یا صدقه بدهد عملش متسحب است و هرگز واجب از گردنش نمی‌رود. زیرا می‌توانست واجب را انجام داده و تکلیف بندگی خویش را ادا می‌کرد زیرا در مستحب، مؤاخذه نمی‌شود ولی در واجب، عقاب است. مستحب شاید برای راضی شدن دلش باشد ولی واجب، بندگی خداست و رضای اوست.

خمس، همان عدد پنج است یعنی حلقه بندگی و با خمس هر سال تجدید بیعت بندگی با پروردگار عالم می‌کنید و با هر ریال مالش مثل عمل روزه تسبیح گوی او می‌شوید. مالی که درونش عبادت باشد حلقه بندگیِ مال، (یعنی مال را از خدا ببین و حق خدا را به مخلوق خدا دادن) طاهر است (یعنی لیاقت عرضه شدن به پیشگاه پروردگار عالم) و برکت دارد و برکت، همان برکه رحمتی است که در قیامت، تشنه لبان در برهوت عمل محتاج یک قطره‌اش هستند ولی به آنها داده نمی‌شود، هر کس باید برکت برای خود بفرستد .

بنده باید چه غنی باشد چه فقیر، یک روز از سال را برای رضای خدا سال خمسی خود قرار دهد، این روز به فتوای بیشتر علما باید به سال قمری باشد چون سال قمری گردش دارد و در تمام سال شمسی ظاهر می‌شود، پس در تمام سال امتحان می‌شود روزی که پولدارهستی، روزی که کم پولی، روزی که آذوقه وسائل سال خریدی و خلاصه خُمس، ایستگاهی است در قبر و قیامت که از بنده سؤال می‌شود "أینَ خُمسُک؟". روز خمسی، خود بابی می‌شود و در باز می‌شود و خود جواب گو می‌شود و بنده با سرافرازی و طهارت از ایستگاه می‌گذرد. چون خمس، محور فروع دین است زیرا همانطور که گفته شد طهارت ظاهر، تحت الشعاعِ طهارت باطن یعنی خمس است، و نماز بدون خمس قبول نمی‌شود، روزه بدون خمس روزه نیست، حج بدون خمس باطل. امر به معروف و نهی از منکر ندارد چون مالِ غصب می‌شود سهم سادات و سهم امام در مالش است و خود منکر انجام می‌دهد و در نهایت، جهاد نکرده است. زیرا از نفس حیوانی خود شکست خورده و خود را اسیر نفع ظاهر دنیا کرده است. و در نهایت تولا و تبرا ندارد زیرا تولای او بندگی و تبعیت با سادات کرام اهل بیت(ص) است، پس بندگی ندارد. تبرا هم ندارد چون مالش و دلش مخلص نشده است. و همین طور مال غصبی است زیرا مالی که خمس آن داده نشده، سهم سادات و امام در آن است(غصبی ).

 پس خمس، همان جان بندگی است. قربان کردن مال توفیق است که در پی آن در وقت لزوم قربان کردن دل را برای خدا دارد و تا پای جان مقاوم می‌شود و برای دین خود به قربانگاه می‌رود. همان شکر یا حمد واقعی.

آقا ابا عبدالله الحسین(ع) که با درس زیبای خود، حماسه‌سازعشق بازی و بندگی با حلقه اطاعت است، امام رهروان عشق و "سلوک الی الله" شد تا با پیروی از فرزندانش راه مهدویت و هدایت واقعی را پیدا کنیم، یا به حلقه "مستشهدین بین یدیه" امام زمانمان بپیوندیم. زیرا او نگین این حلقه می‌باشد، زیرا او "طاووس بهشتی" نام گرفته است.

پروردگار عالم در سوره مبارکه جمعه[43] خیلی زیبا صادقین را محک می‌زند و می‌فرماید:" فتمنّوالموت ان کنتم صادقین". می‌فرماید چه کسانی تا پای جان به قربانگاه برای جان و مال می‌روند آنهایی که تا پای مرگ ایستادگی می‌کنند صادقین هستند آنهایی که با کمی احساس خطر برای جانشان یا ضرر برای مالشان دوری می‌کنند و از اعتقادات خود دست بر می‌دارند کاذبین هستند.

بگذر از نفس و صاحبِ دل باش       حسب الامکان مراقبِ دل باش!

لقمان حکیم رحمه الله علیه چهره‌ای سیاه داشت، روزی مردی به اشتباه حضرت را که شبیه برده‌اش بود نزد خود برد، گوش راست او را سوراخ  و حلقه مسی از آن عبور داد و به ایشان گفت تو غلام حلقه بگوش من هستی، از لقمان پرسید چه می‌خوری گفت: هر چه مولایم بخوراند. چه می پوشی؟ فرمود: هر چه مولایم بپوشاند. گفت کجا می‌خوابی؟ فرمود: هر جا مولایم بگوید، گفت: حالا خوب برده‌ای شدی. حضرت را یک سال به بردگی وادار کرد بعد برده خودش پیدا شد و حضرت را راهی کرد. لقمان حکیم می‌فرماید: در این یک سال فهمیدم بندگی یعنی چه؟ و چگونه باید بندگی کنم؟!

به نظرعارفان غیر از خُمس مال ، خمس در همه امور دنیوی ما وارد می‌شود از رِزق سلامتی بدن و نفس و حتی بینایی و شنوایی و سخن گفتن و امور جانی و علمی و هنری، اعتباری و حتی آبرویی. پس خمس مال، قلیل‌ترین نوع دِین مالی می‌شود. مرتبه‌های بالاتر از آن از جان مایه گذاشتن است. سرورمان، ابا عبدالله الحسین(ع) معلم کامل خمس است. او فاعل همه نوع خمس شد حتی در محبت فرزندانش و به قربانگاه بردن آنها. همانطور که می‌دانید طفل شش ماهه خود را هم به پیشگاه باری تعالی قربانی داد و پیروان واقعی او اهل کاروانش بودند که از خانم‌ها و آقایان به وسع خود جانبازی کردند و این طریقه محبین و شیعیان واقعی است. زیرا می‌فرمایند: "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا". یعنی همه مسلمانان در مدت عمر خود امتحان عاشورایی می‌دهند چنانچه باید سعی کنند از شیعیان و انصار و از ذابین و "مستشهدین بین یدیه" امام زمانشان باشند و این بهترین معنی حلقه بندگی می‌باشد.

انسان باید دنیایش را در بند کند تا در آخرت آزادی را در بهترین درجات بهشت نزد پروردگار عالم داشته باشد. بندگی یعنی محدودیتِ قانون در انسان شدن. بندگی یعنی اطاعت محض و خالصانه پروردگار، سبحانه و تعالی جلّ جلاله شأنه. بندگی خداوند یعنی به اسارت کشیدن شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها. همانطور که در زندگی حضرت سلیمان(ع)، پروردگارعالم تمام شیطان‌ها را برایش به غل و زنجیر کرد. آنها از حضرت سلیمان(ع) اطاعت می‌کردند یعنی همانطور که رب العالمین در قرآن کریمش می‌فرماید: "شیطان در انسان‌های خالص نمی‌تواند نفوذ کند". بندگی یعنی تا آخرین قطره خون و تا آخرین وسع مالی و جانی به قربانگاه مولا رفتن و جان و مال باختن. "جهاد در راه خدا، ترک هوای نفس است".

عدد 5 و وجود مقدس امام حسین(ع)

پس همانطور که گفته شد "حلقه پنج" حلقه بندگی در راه رضای صاحب و مالک و مولای ما؛ ربّ العالمین است. عدد 5 متعلق به حرف ه است و مخرج حرف ه روی قلب می‌باشد و آخرین مخرج حروف حلقی است؛ این حرف به قول عارفان، متعلق به سرورمان؛ سالار شهیدان؛ خامس آل عبا؛ امام حسین(ع) است. ایشان، پنجمین معصوم هستند و حلقه معصومین(ص) در عالم سِرّ، به ایشان بسته شد. در عالم سِّر، نور مبارک پنج تن(ص) خلق شد و در روی زمین، پنج تن(ص) زیر "کساء" قرار گرفتند و اما پروردگار عالم در وجود مطهر امام حسین(ع)، 9 ذریه معصوم بعد خود را قرار داد که با خودش 10 وجود می‌شدند. اما سِرّ خمس به وجود ایشان ظهور و بروز کرد. زیرا ایشان فاعل خمس شد (خامس آل عبا) و با قربانی شدن خود و 18 نفر از خانواده محترمش و رویهم 72 نفر یاران با وفایش، هم عشر وجودش محل امتحان همه عاشوراییان شد و هم تمیز بین حق و باطل قرار گرفت. و هم باز شدن و افشا شدن ذریه او بودند که با شمارش معکوس از آقا علی بن الحسین(ع)، ولایت خود را ظاهر کردند. چنانچه وجود آقا امام سجاد(ع) با  8 فرزند معصوم در بطنشان به عدد 9 بدنیا آمدند تا به وجود مقدس امام زمان (عج) که به عدد یک می‌رسد و تجلی نورٌواحد(ص) را درمی‌یابیم. و ظهور وجود با برکتش، ناجی همه مستضعفان و ظهور تمام باطن قرآن است و اوست بقیة الله الاعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف).

نامش نام جدش است و حلقه از یکِ وجود مقدس پیامبر(ص) به یکِ قائم آل محمد "اللهم صلّ علی محمد و آل محمد" ختم می‌شود؛ شاید همان بسته شدن دو سر گردنبند؛ "قاب قوسین او ادنی"  باشد!

حقیقتی از عجائب اسرار در ایام هفته

دائماً ایام هفته، در7روزسپری می‌شود و تمام مخلوق چه آسمانی‌ها و چه زمینی‌ها در این ایام غرقند. درحالی‌که 7روز است اما به تمام زبان‌ها و در تمام کشورها روز اول و آخر هفته را به عدد، نمی‌خوانند و هفته به عدد در 5 روز خوانده می‌شود(یکشنبه تا پنجشنبه).

همان‌طورکه در اسرار خلقت در عالم سرّ خواندیم که همه ظهورات و همه کائنات و همه موجودات چه زمینی و چه آسمانی و از عالم ظهورباطن تا عالم ظاهر یعنی دنیا و از ازل تا ابد، همه از یک نفس واحده خلق شدند: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة ...[44] . و آن نفس واحده، همان سرّ حقیقت محمدی(ص) است به نام نامی نورٌواحد(ص). که در عدد وجود مقدس 5تن(ص) قابل تذکراست که پنجمین نور مقدس؛ آقا امام حسین(ع) حامل 9 ذریه‌ی معصوم است که 14=9+5 می‌شود یعنی وجودهای مقدس 14 معصوم(ص) که اگر ارقام 14 را جمع کنیم عدد 5 را نشان می‌دهد(5=4+1) و عالم در سرِّ حقیقت حلقه بندگی و ظرف عبودیت خالصانه الله جلّ‌جلاله در جانِ حقیقی تطهیر خلق شده است و همه‌ی عالمیان در تسبیح نام مبارک الله سبحانه و تعالی غرقند، آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه دربین آن‌هاست تسبیح گوی خداوند سبحان هستند، چون خالقشان سبحان است.

پس ایام هم که عمرما و طول زندگی ما در دنیاست، در هفته جلوه دارد.

یکی از زیبایی‌های عدد5 این است‌ که گیرنده فیض از فیض مطلق 5تن(ص) و آخرین حجت حق امام زمان(ص) است که ایشان صاحب 14 است. همان‌طور که قبلا بیان شد روزاول هفته؛شنبه متعلق به پیامبر(ص) است که حامل 14 بود و آخر هفته؛ جمعه متعلق به امام زمان(ص) است که چهاردهمین معصوم(ص)است و جمعه، جمع کننده تمام زیبایی‌های هفته است.

و همان‌طورکه در ترتیب نزول سوره مبارکه حمد بیان شد درحالی‌که پنجمین سوره است که بر قلب نورانی پیامبر(ص) نازل شده اما در نوشتاری اولین سوره قرآن است. پس در جمع ترتیب نزول(=5) و نوشتاری(=1) سوره مبارکه حمد به عدد 6 (عدد خلقت تمام دنیا) می‌رسیم که کلّ خلقت در دنیا و باطن دیگرش آخرت ظاهر شده است و می‌شود که دنیا، خلقت مستودع یعنی امانتی و ودیعه است اما آخرت، دائمی و مستقر می‌باشد و از دنیای امانتی باید تمام نعمات را با دست خودمان  و به بندگی خالصانه در تمام ایام و ساعات و سال‌ها برای زندگی ابدی خود به بهترین وجه و صورت زیبا بفرستیم و مستقرکنیم.

دیگراینکه سوره مبارکه حمد شامل 7 آیه است. پس هفته، هم جلوه ترتیب نزول سوره حمد است(به 5 عدد خوانده می‌شود) و هم جلوه تعداد آیات این سوره (که هفته، 7 روز می‌شود) و در جمع الجمع معنا متعلق به 14معصوم (ص) است، مصداق سبعاً من المثانی می‌شود[45]. و جمع اعداد از 1 تا 7 (28=7+6+...+2+1)  برابر با 28 می‌شود. پس در طول هفته، 28 حرف به طورکامل عرضه می‌شود!

عدد 5 و روزهای هفته :

نکته اول: هر سال 52 هفته است. عدد ابجد کلمه حمد=52(7=2+5) و جایگاه عددی کلمه حمد=25(7=5+2)است که جمع عدد و جایگاهش، 7 تا 2 تا یعنی  14 تا(سبع مثانی) می‌شود. و همان‌طورکه می‌دانید ذیقعد خلقت خشکی در دنیا زیر خانه کعبه، در روز25 ماه ذی القعده می‌باشد(25=حمد ، 7=5+2) یعنی خلقت خشکی همان حقیقت حمد و عدد7 است، و ازآن‌جا دحو الارض گردید[46]. امیدوارم با دیده‌ی تیزبینی و تفکر و تأمل به مطالب بنگرید!

پس هر روز از هفته که 7 روز است در 52 هفته‌ی سال که برابر عدد حمد است سپری می‌شود (7=2+5) یعنی ثانیه‌ای از ایام نمی‌گذرد مگر درسبع مثانی یعنی 14 و چنانچه قبلا بیان شد یکی از القاب مبارک حضرت مهدی(ص)، امام زمان(عج الله تعالی فرجه) است، به این معنا که زمان، پشت وجود مقدسش قرار دارد و روزی گیرنده از ایشان است(در ضمن ایشان چهاردهمین معصوم می‌باشد). و صاحب العصر و الزمان یعنی هیچ ذره‌ای در خلقت، خلق نشده مگر از وجود مصدرِعالم، صاحب العصر و الزمان (ص) که همان کلمه‌ی خدا؛ نورٌواحد(ص) و نفس واحده است.

عدد 5 در ایام درواقع ازجمع گنج 5تن(ص) است که درباطن، همان 14 معصوم(ص) است به رزق تمام اسرار 4روی 10 زیرا اسرار ملکوتی عالم اسمائی و عرشی و کرسی تا بیت المعمور(آسمان چهارم) و تا 4 رکن خانه خدا، به 4 ظهور داشت که به فرموده امام صادق(ع) آیت الکرسی نامیده شد و اگر اعداد1تا4 را باهم جمع کنیم 10 می‌شود و 10 حقیقت گنج عشر است که "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا". [47]

پس روزی رزق حقیقی یعنی ولایت و رسالت از خالق مهربان که از مجرای کنزالّهی خودش به گنج عشر در5 روزهفته به دست ما می‌رسد. امیدوارم بتوانیم این روزی را به بهترین نوع بندگی مصرف کرده و به رضایش نائل شویم.

عدد 5 در دست‌ها و پاها

اما عدد 5  در دست‌ها: هر دست  5 انگشت و 14 بند انگشت دارد. درواقع در بدن، دو دست است که رویهم به  10 انگشت و 28 بند ظاهرمی‌شود. آیا غیر از این بود که ایام هفته هم، 5 روز به عدد خوانده می‌شد درحالی‌که به 14 نور مقدس(ص)متعلق بود و آیا این‌طور نبود که عدد14 همان 4روی 10 و عدد 10 گنج عشر عالم بود؟! (اینجاست که مشخص می‌شود چرا می‌فرمایند بهتر است که ذکر را با انگشتانتان بگویید!).

این مطالب را برای پی بردن حقایق از ظاهر به باطن متذکرمی‌شوم. حال خوب بیندیشید! پس آنچه گنج زمین‌‌‌‌‌ها وآسمان‌هاست، خداوند در دستان ما قرارداده، با 28 بند دستان ما را غنی فرموده (28=جایگاه عددی حرف غین که حروفش با غنی برابر است)     گرگداکاهل بود    تقصیرصاحب خانه چیست.

تمام اسراری که برای هفته بیان شد در دستان ماست؛ چنانچه 52 هفته توضیح داده شد، ماهم 2 دست داریم و در هر دست 5 انگشت که در جمع 7 می‌شود(52= عدد ابجد کلمه حمد و 7=2+5). آنچه تحویل می‌گیریم و آنچه برمی‌گردانیم بادست است. در روز قیامت هم کتاب نامه‌ی اعمالمان به دستمان می‌رسد یا راست و یا چپ! در سوره مبارکه واقعه؛ و اصحاب الیمین (یاران دست راستی‌ها) و اصحاب الشمال(یاران دست چپی‌ها) [48]. و خداوند کریم در سوره مبارکه اسرا می‌‌فرماید: اقرأ کتابک کفی بنفسک...[49] .آن‌گاه که امر می‌شود بخوان کتاب عملت را که کف نفس ثابت شده است.

آن قادر متعال که مهندسی خلقت از ابداعات اوست، طوری مخلوقات را خلق فرمود که از ظاهر و باطن به دستور امر ایجادی او قرارگیرند. امیرالمؤمنین علی(ع)می‌فرماید: فکرنکن که تو جرم کوچکی هستی بلکه تو جرم کبیری. خداوند کریم تمام مهندسی را در وجود انسان کامل قرارداد و به تبع، همه‌ی انسان‌ها خلیفة الله هستند.

عدد ابجد کلمه دست=464 که 400=عدد ابجد کلمه شمس و روشن کننده است و 64=عددابجد دین. پس دست، تحویل گیرنده‌ی شمس دین (خورشید دین) می‌باشد. جمع ارقام 464 برابر14 می‌شود(14=4+6+4) و جالب اینکه دست به عربی ید=14 می‌شود و به انگلیسی هَند=59 می‌شود که بازجمع ارقامش 14می‌شود! (14=9+5) و در نهایت هم 5 می‌شود(5=4+1)! یدالله فوق ایدیهم. دست قدرت خداوند بالای همه‌ی قدرت‌ها است. پس تمام درس، دست قدرت خداست که بر سر همه‌ی مخلوقات ظهور و بروز دارد.

نکته دیگراینکه هر دست، یک شصت و 4 انگشت دارد که می‌شود 64 و64=عددابجد دین. درحدیث می‌فرمایند که در آخرالزمان دین داری مثل آتش کف دست می‌ماند. ازطرف دیگر64=عدد ابجد کلمه کلید(10=4+6) و جایگاه عددی کلمه کلید=37(10=7+3) پس همه چیز در دست ماست باید ببینیم چگونه دین را حفظ می‌کنیم! و با دستمان تحویل گیرنده‌ی نمره قبولی شاگرد اول(=37) باشیم!

جمع دو دست با عدد 64 می‌شود 128(128=64+64) یعنی دو دست، نگهدارنده 28 هستند که خداوند کریم تمام نعمات را به دست ما رساند و 128=عددابجد نام مبارک امام حسین(ع) که ایشان، امام دین داران است و با خون خود و عزیزانش دین را حفظ فرمود و 28 را که عدد کامل اسرار است و کلّ باطن قرآن مبین، تا قیامت نگه داشت.

پاها هم هرکدام 64 هستند(یک شصت و 4 انگشت) که انشاءالله رهرو دین باشند. پس جمع دو پا هم می‌شود 128 =عددابجد نام مبارک امام حسین(ع).

درواقع رونده‌ی راه اباعبدالله الحسین(ع) می‌تواند مقام اصحاب امام حسین (ع) را با دست تحویل بگیرد. بنابراین جمع دست‌ها و پاها می‌شود 256 (256=128+128) و عدد ابجد کلمه نور =256که جایگاه عددی کلمه نور=40 = عدد ابجد حرف"م" است. این حقیقت در وجود مبارک انسان‌های کامل مشهود است که کاملا نور بدون ظلمت هستند و هرگز در حریم زندگی نورانیشان گناه، رجس، پلیدی و خطا وارد نشده است، معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند.

امام زمان(ص) در سال 256 متولد شدند و در حکومت مبارکشان جز نور چیز دیگری نیست که درحقیقت همان‌طورکه در قسمت عدد 13 بیان شد در زمانشان عالم قلب به میم می‌شود به عدد40 که جایگاه عددی کلمه نور است (256=نور=40=م=13).

خداوند کریم در سوره مبارکه حدید می‌فرماید[50]:یوم تری المؤمنین والمؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم وبأیمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذالک هوالفوزالعظیم. این پاداش(دینداری) نیکو و با ارزش(ثمن)در روزی است که مردان و زنان با ایمان را می‌بینی که نورشان پیش‌رو و از بین دو دستشان و از جانب راستشان شتابان حرکت می‌کند(به آنان می‌گوید) امروز شما را مژده باد به بهشت‌هایی(که از دستاورد خود آوردید) که زیر آن(درختان) نهرهایی جاری است درآن جاودانه‌اید این است کامیابی بزرگ. و آیه بعد درباره منافقان است که دست خالی هستند.

عدد 5 درنماز(نمازهای 5 گانه)

حال این اصل که چرا تعداد نمازهای واجب به عدد 5 وارد شده را بررسی می‌کنیم. اول، نمازظهراست که متعلق به پیامبر(ص) می‌باشد چون ایشان ظهر وجود است و نور تامّ 14؛ نورٌواحد(ص). و آخر، نمازصبح است که متعلق به امام حسین(ع) می‌باشد و همان‌طورکه می‌دانید ایشان پنجمین معصوم (ص) هستند و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان که می‌شود14 (14=9+5). پس اگر حقیقت نمازاول؛ ظهر و نمازآخر؛ صبح با هم جمع شود برابر28 می‌شود (28=14+14) که 28 برابرجایگاه عددی حرف غین و نام زیبای غنی پروردگارعالم است، پس چه جالب است که اگر 5 نوبت نماز واجب قبول شود انسان به رحمت خداوند، غنی می‌شود. به فرموده‌ی پیامبر(ص) که اگر هرکس روزی 5 بار در آب جاری پاک شستشو شود(انشاءالله) پاک می‌شود و پاک می‌ماند. زیرا از درون غنی می‌شود و کسی را که خداوند از درون بی‌نیازکند، درهر حالی و در مقابل تمام هواهای نفسانی احساس بی‌نیازی می‌کند. بنابراین نماز، همان حجاب نورانی (حجاب=14 و 5=4+1)است که او را دائماً از ظلمات نفس رهایی می‌بخشد و درنتیجه به فلاحت و رستگاری می‌رساند.[51] 

عدد28 که جان حروف کلام مبارک خدای مهربان؛ قرآن است، قرآن را به ظاهر و باطن غنی اعلام می‌کند و قرآن، سیّد تمام کتب آسمانی است و تمام کتب آسمانی در بطن آن قراردارند. و قرآن، صورت باطن انسان کامل است، قرآن حقیقت دو رکعت نماز مقبول است (4سجده واجب دارد). در روایات زیادی از معصومین(ص)آمده‌است که هر کس در عمرش به دو رکعت نماز مقبول برسد آن نماز، تمام اعمالش را شفاعت می‌کند و وزنه سنگین در نامه اعمالش می‌شود. 

جالب است که 5نماز واجب، رویهم 17 رکعت است که جمع ارقامش 8 می‌شود (8=7+1) و 8 به عربی، ثمن معنا می‌شود. ثمن یعنی گرانبها و پرقیمت، بسیار با ارزش که شاید بتوان گفت که در دنیا این قیمت یافت نمی‌شود. چنانچه بهشت، 8 درجه دارد و نماز ظهر همراه نمازعصر 8 رکعت است که نافله‌ی هرکدام هم  8 رکعت است. دراینجا خیلی معنا نهفته است!

اولاً: نماز ظهر متعلق به صاحب رسالت؛ پیامبر(ص) است و نماز عصر متعلق به صاحب ولایت عظما؛ امیرالمومنین علی(ع) است. پس با رسیدن به عمل واقعی به رسالت و عمل واقعی به ولایت (پیرو وشیعه شدن واقعی)، ثمن حقیقیِ رضای خدا بدست می‌آید.

ثانیا: یکی از زیبائی‌ها در ترتیب عدد نورانی ولایت در 12 نورمقدس، ولایت امام هشتم؛ امام رضا(ع)است که ثامن الائمه نامیده می‌شود. او ثمن ولایت است و او محور گنج به رضا رسیدن و در مرتبه‌ی عالی راضیة مرضیه می‌باشد.

پس درواقع  17 رکعت نماز، با شرط رضای خدا و قربة الی الله، رسیدن به همان ثمن حقیقی انسانی است که انشاءالله نصیب ما ‌شود.

 

نورٌ واحد(ص)

خوب دقت کنید !  گنج نورانی چهارده معصوم(ص) در عالم  بالا به نام مقدس پنج تن (ص) ظهور داشتند{"انّی کنت کنزا مخفیا و احببت وان اعرف" این است و جز این نیست که من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم خودم را بشناسانم. این منت شناسایی گنج ظهور اسماء14معصوم(ص)است که همه مخلوق از آن عزیزان خلق شدند}. و در عالم سِرّ به نام یک حقیقت، ظهور داشته‌اند؛ سرّ حقیقت محمدی(ص) که همه نورٌ واحد(ص) هستند.

عدد ابجد نورٌواحد=275 که در جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+7+2) و جایگاه عددی آن 59 (14=9+5)می‌شود که برابر با نام مبارک مهدی(ع) که ظهورنورانیش جمع کننده چهارده معصوم(ص) است(نورٌواحدهستند)5 = 4 + 1  

عدد ابجد اول=37 که (10=7+3) و عدد ابجد آخر=801 که (9=1+0+8) می‌شود پس اول و آخر می‌رسد به 9 روی 10 یعنی 19 که (10=9+1)می‌شود و در نهایت جمع ارقام 10 هم یک می‌شود(1=0+1)که برابر الِف است؛ همان گنج تمام اسرار و الف=111=نسا و آن وجود مبارک خانم فاطمه(س) است. گنج الِف، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد؛ کوثر عالم ظاهر شد {قله=135=فاطمه (9=5+3+1)} پس عالم در بلوغ 9 خلق شده و در حمل 9 قرار دارد که خانم(س)، حملها الانسان است و اوست که حامل عدد 10 است{زمانیکه حامل وجود امام حسین(ع) بود}، او کنزالله است و حامل گنجیست که محسن(ع) است. سوره مبارکه کوثر{که متعلق به خانم فاطمه(س) است} از نظر ترتیب نوشتاری قرآن کریم سوره 108 =کلمه حق(که9=8+0+1) و درترتیب نزول  سوره، 15 است! و جالب اینکه تمام جزء 5 قرآن کریم در سوره مبارکه نساء (که خود، چهارمین سوره از نظر نوشتاری است) قراردارد.

و همانطور که ذکر شد 15=جایگاه عددی حرف (س) به عدد ابجد 60 است که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها (س) هم برابر 60  می‌شود. در عالم سِر، همان ظرفی است کوثر نامیده می‌شود و حوض کوثر ظهور پیدا می‌کند که قبل از خلقتش امتحان می‌شود و با قبولی کامل، مظهر حیاتِ کلّ خلق می‌شود که خداوند متعال در آیه 1 سوره مبارکه نساء می‌فرماید:«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده ... ». در بطن عدد 5 وجودهای مطهر یعنی امام حسین(ع) (پنجمین معصوم)، 9 ذریه است که در جمع می‌شود 14 نور مقدس(ص) {14=9+5}. در جمع ارقام 14، عدد5 بدست می‌آید که سرّ عالم بالای آن، وجود مبارک پنج تن(ص) و درواقع نورٌ واحد(ص) است و در عالم زمینی به مواردی مانند موارد زیر ظاهر شده است[52]:

- صورت ظاهری زمین وتمام کهکشان‌ها، دایره(به شکل حرف ه=5) است.

-در کره زمین،5 قاره و 5 اقیانوس است(یعنی 5نقطه خاکیِ مهم و آبیِ مهم).

-در وجود خودمان: 5عضو، 5دستگاه، 5حسّ و... داریم و....                                                    پایان

                                                                                   

اللهم انّی لو وجدتُ شُفعاءَ اقربَ الیک مِن محمد و اهل بیته الاخیارِالائمّةِ الابرارِ لجعلتُهم شفعائی فبحقّهم الّذی اوجبتَ لهم علیکَ اسئلکَ اَن تُدخلنی فی جملة العارفین بهم و بحقّهم و فی زمرة المرحومین بشفاعتِهم انّک ارحم الرّاحمین و صلّی الله علی محمد و اله الطّاهرین و سلّم تسلیما کریما و حسبنا الله و نعم الوکیل

(زیارت جامعه کبیره)

 

[1] )آیه 5 سوره مبارکه حمد

[2] ) آیه 169 سوره مبارکه آل عمران

[3] )آیه 1 سوره مبارکه صف

[4] )آیه 1 سوره مبارکه توحید

[5] )آیه 1 سوره مبارکه جمعه

[6] ) آیات 8و9 سوره مبارکه نجم

[7] ) طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر

[8]) آیه 3 سوره مبارکه حدید

[9] ) رجوع شود به فصل اول: عرفان آب که توضیح داده شد ؛ در نام فاطمه (س) هم به 57=3×19 می‌رسیم...  

[10] ) آیه 4 سوره مبارکه حدید

[11] ) رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت

[12] ) در کتاب راز انسان توضیح کامل داده شده است.

 

[13] ) در کتاب مخزن العرفان

[14] ) کتاب معراج آقای عمادزاده ص37

[15] ) در اینجاست که یکی از دلایلی که خواندن سوره مبارکه یس برای اموات در شب جمعه توصیه شده، روشن می‌شود.

[16] ) آیه 4 سوره مبارکه حدید: هو الذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام...

[17] ) در کتاب "شرح فصّ حکمه عصمتیه فی کلمة فاطمیه" ص 237

[18] )آیه 5 سوره مبارکه سجده

[19] )آیه 39 سوره مبارکه یس

[20] )آیه 59 سوره مبارکه نساء

[21] )آیه 6 سوره مبارکه هود

[22] )آیه 131 سوره مبارکه طه

[23] )آیه 201 سوره مبارکه بقره

[24] )آیه 58 سوره مبارکه حج

[25] )آیه 160 سوره مبارکه انعام

[26] )درواقع حرف ن، از حروف نورانی است و نون جوهر عالم وجود، نور است

[27] )آیه 1 سوره مبارکه قلم

[28]) رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت

[29] )آیه 10 سوره مبارکه فتح

[30] )آیه 2 سوره مبارکه نور

[31] ) آیه 4 سوره مبارکه نور

[32] ) آیه 65 سوره مبارکه یس

[33] )آیه 13 سوره مبارکه اسرا: و کلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه...؛ عمل هر انسانی را برای همیشه گرنبندی ملازمش نموده‌اند(یعنی عمل هرکس به گردنش قرار می‌گیرد)

[34] ) عمادالدین طبرسی در کتاب "بشارة المصطفی" به سند معتبر از "جابربن انصاری" روایتی نقل می‌کند که مضمونی از آن را بیان می‌کنم

 

[35] ) کتاب ریاحین الشریعه جلد اول ص 181 تا 183

[36] ) صندوقچه‌ای که حضرت موسی(ع) را در آن گذاشته بودند

[37] ) شیخ صدوق رحمة الله علیه در خصال می‌فرماید و جابربن عبدالله انصاری می‌گوید.

[38] )بحارالانوار ج67.ص178-المیزان فی تفسیر القرآن ج19.ص344

[39] ) آیه 11سوره مبارکه تحریم

[40] ) جلد دوم ریاحین الشریعه صفحه 272 تا 275

[41] ) آیه 41 سوره مبارکه انفال

[42] )آیه 169 سوره مبارکه آل عمران

[43] )آیه 6

[44] )آیه 1 سوره مبارکه نساء

[45] ) آیه 87 سوره حجر:ولقدآتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم

[46] ) آیه 30 سوره مبارکه نازعات: والارض بعد ذلک دحیها

[47] ) رجوع شود به کتاب عرفان عشر

[48] )آیه 27 و آیه 41

[49] ) آیه 14

[50] )آیه 12

[51] ) در کتاب عرفان نماز ، حقیقت باطن‌ نمازهای پنجگانه به طور کامل توضیح داده شده است

[52] ) البته بطورکامل در ابتدای فصل آمده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۴۰
عذرا شفائی

                                                       بسم الله الرحمن الرحیم

این درس را به حول و قوه رب العالمین می‌نویسم تا حقّ اربعین را به وجود تک تک انسان‌ها به نمایش گذارم (البته به وسع اندکم که ضعف و ناتوانی‌هایم زیاد است). اما به فضل او که تمام ثانیه‌های عمر ما را به زیبائی‌های اسرار و اسماء و برکاتش و منتهایش به صورت خلیفه الهی جلوه داده است و به رحمت واسعه‌اش لیاقت تقرب و انس را به ما مخلوقات ضعیفش عنایت فرموده است.

اربعین؛ طی مراتب سلوک و مراحل طی طریق حرکت و تحول و ظهور باطن به ظاهر انسان است که با شناخت کامل راه، به مقصد و منظور می‌رسیم. از خداوند منّان می‌خواهم که این عمر کوتاه ما را به سر منزل مقصود، که «عند ربهم یرزقون» است برساند.

خواننده عزیز! باید بدانیم که همه مخلوقات در اربعین خلق شده‌اند و دراربعین کمال پیدا می‌کنند و در اربعینِ عمل به جاودانگی می‌رسند. سعی این حقیر این است که با شکافتن اسرار حروف و اعداد و کلمات و معانی، طی طریق این منازل را پرده برداری کنم و ذخایر وجودی را به کمال استفاده و برداشت، به شاخ و برگ و میوه وجودمان برسانم تا انشاءالله به آن هدفی که خلق شدیم برسیم. نقایص و ضعف من زیاد است امیدوارم با راهنمایی و امداد غیبی مولایم بتوانم منظور واقعی اربعین را برسانم‌ و همگی‌ اربعینی ‌شویم.

مباحثی که در این درس مورد بررسی قرار می‌گیرد:

- اربعین و خواص آن و مراحل اربعین در زندگی روزمره

- اربعین و عرفان آن - اربعین و حقیقت آن - اربعین در تمام خلقت ما         

- اربعین در وجود ائمه(ص) - اربعین در وجود زینب(س)

- اربعین در حروف و اعداد- اربعین در وجود فاطمه زهرا(س) و اشک‌هایش

- تنبیه اربعین در بنی اسرائیل.   - اربعین خلقت حضرت آدم (ع) و نوزاد

- اربعین در وجود کرم ابریشم(استحاله) - اربعین بعد از دنیا رفتن

- اربعین در ربیع الاول ، ربیع الثانی، جمادی الاول و جمادی الثانی

- اربعین استحاله نجاست به کمال تطهیر در وجود شتر نجاستخوار و تبدیل انگور و خرما به سرکه.        

- اربعین یک دانه گیاه از درون خاک به بیرون خاک

- جان کمال اربعین ، قلب شدن و به اعلا رفتن بدن میته حیوانی انسان، به طهارت انسان.          

 - رابطه دیه یا خون بهای انسان با اربعین

- خلاصه اربعین در ربیع به کمال رسیدن اعمال و حاصل نتیجه عمر

- اربعین، کیمیای طلا شدن وجودی در ظاهر و باطن دنیا و آخرت

-اربعین و مراحل اربعین در زندگی قبل از تولد و بعد از تولد و در وجود اولیاء.

نمونه‌هایی از اربعین (عدد40)

اربعین به زبان فارسی یعنی عدد 40. اعداد نه تنها در زندگی مادی که در زندگی معنوی ما نیز اهمیت فراوان دارند. به قولی از روایات که می‌فرمایند اعداد، روح حروف هستند. یعنی حروف بدون اعداد، زنده نیستند و اثر ندارند.

بنابراین تمام مخلوقات در دنیا به صورت حروف معرفی می‌شوند و همراه با اعداد طبقه بندی و شناسنامه‌هایشان کامل می‌شوند و در زندگی آنها در طول زمان به عدد عمر روزی می‌گیرند. زمان با ثانیه شروع می‌شود و دقیقه و ساعت و روز و ماه و سال نشان دهنده آنست که در احکام هم، اصول و فروع و تعداد رکعات و تعداد معصومین (ص) و از همه مهم‌تر یکتایی پروردگارعالم که مخلوقات خود را به کثرت اعداد، ظهور می‌دهد و دوباره به وحدت وجود، رجعت می‌دهد.

اعداد هر کدام یک مقام و منزلت و جایگاهی دارند که تعریف می‌شوند و از جمله عدد 40 می‌باشد:

عقل آدمی در 40 سالگی به بالاترین کمال خود در سرحد استعداد هر فرد می‌رسد.

حضرت موسی(ع) 40 روز به کوه طور دعوت شد تا الواح هفت گانه تورات را دریافت کند.

نام مبارک پیامبر بزرگوار(ص) در عالم آسمانی، احمد(ص) است {همانطورکه می‌دانید اسم مبارک خداوند متعال که مخزون است و مکنون؛ احد جلّ‌جلاله می‌باشد پس شیخ محمود شبستری[1] چه زیبا سروده:

احد در میم احمد گشت ظاهر       در این دوراوّل آمد عین آخر       

  زاحمد(ص) تا احد یک میم فرق است  جهانی اندراین یک میم غرق است} و نام مبارک زمینی‌اش محمد(ص) است، در واقع حرف میم در عالم زمینی بر سرِ کلمه حمد آمده و نام زیبای محمد(ص) شده است. (م=40)

حضرت رسول اکرم(ص) در سنّ 40 سالگی به پیامبری مبعوث شدند.

قوم بنی اسرائیل به دلیل کفران نعمت و پرستش گوساله به سرگردانی 40 ساله محکوم شدند.

تخمیر طینت آدم ابوالبشر(ع) در 40 روز به اتمام رسید.

عارفان و سالکان، طریق حقّ چله نشینی را از همین آفرینش 40 روزه حضرت آدم (ع) اقتباس کردند.

سهروردی بیان می‌کند که: « خداوند سبحان انسان را در 40 روز آفرید و هر روز صفتی به او اعطا فرمود تا در روز چهلم انوار حق در وی تجلی یابد.»

سید مهدی بحرالعلوم در زمینه جایگاه عدد 40 فرموده است: «خود به عیان دیده‌ام و به بیان دانسته‌ام که این مرحله شریفه از مراحل عدد را ، خاصیتی خاص و تاثیری مخصوص است:

1- در ظهور استعدادها و تتمیم ملکات در طی منازل و قطع مراحل.

2- خاصیت اربعینه در ظهور فعالیت و بروز استعداد (طلب بروز دادن خاصیت‌های درونی) و حصول صفات ملکه ، امری است که در آیات و اخبار بر آن تصریح شده است و در سلوک و خود سازی ، برای جلب فیوضات و انوار الهی چنانچه در قرآن و گفتار معصومین(ص) و سیره اولیاء آمده است.

عدد اربعین در حقیقت عدد 40، دارای جایگاه ویژه و بلندی است؛ سمبل آغازین تکامل، مظهر کمال، جلوه پختگی و اعلام پشت سر گذاشتن مرحله خامی و نادانی است و نخستین مرحله هوشیاری می‌باشد.

3- به فلسفه عزاداری میت بعد از 40 روز، خویشاوندانش دوباره جمع می‌شوند و یاد او می‌کنند این 40 روز برای او یک دوره است و برای زنده‌ها نوعی دیگر».

اما چهلمین روز بعد از شهادت ابا عبدالله الحسین(ع) واقعه‌ای است که باید بگوییم همانند قرآن دارای حجاب‌های متعدد است زیرا گذر از 40 وادی را کرده است. اربعین، خورشید آسمان شهادت و راه منیر هدایت در راه است و هرگز تمام نمی‌شود. بکوشیم تا دور از تحریفات و احساسات افراطی به آن امام راستین معرفت پیدا کنیم و اسرار ظاهر و باطن او را بشناسیم و به مدد نفس قدسی‌اش در همه دوران‌ها، رهرو راه هدف انسانی آن بزرگ مرد، باشیم (شیعه و محب واقعی) .

حضرت موسی(ع) در دعوت وادی طور، از اول شوال تشریف بردند تا روز 10 ذیقعده. در آغاز به 30 روز دعوت شده بود، بعد پرودگار عالم فرمود:« واتممناها بعشر» ده روز دیگر اضافه شد تا اربعین کامل شد[2]. اما به کلام الهی موسی(ع) به اربعین لیلة، الواح هفتگانه خود یعنی تورات را تحویل گرفت و در وادی عشق به زیارت محبوب تمنا کرد، عشق در او به فوران آمد. اما از یار، لن ترانی[3] شنید یعنی هرگز راه ندارد که من را با چشم سَر در این دنیا و آن دنیا (به صورت حسی) ببینی و نه تنها تو بلکه هیچ کس! اما با قلب، با او می‌توانی مأنوس شوی.

اربعین بعد از مرگ: آیا این همه زیبایی کافی نیست که هر مؤمنی از دنیا می‌رود بعد از 40 روز دوباره بر سر خاک او جمع می‌شوند و مرثیه می‌خوانند و یاد او را زنده می‌کنند! یعنی هر بنده‌ای به اربعین خود باید برسد، چه خوب باشد و چه بد!

اربعین در خلقت: خواجه عبدالله انصاری ظهور چشمه‌های حکمت از دل بر زبان را اختصاص به اخلاص در اربعین صباحا، فرموده است .

همانطور که در اول کلام گفته شد خلقت طینت آدم(ع) را بیان فرموده‌اند که در 40 روز بوده است و هر روز پروردگار اسمی از اسمائش را به ایشان عنایت فرموده است.

اربعین در تولد و بعد از آن : بنابراین بر هر پدر و مادر مؤمنی آمده است، 40 روز قبل از برقراری حمل، در غذا و عبادت و راز و نیازشان به طورخاص مواظبت نمایند تا فرزند مؤمنی نصیبشان گردد.انشاءالله

بعد از انعقاد نطفه 40 روز علقه، 40 روز مضغه و 40 روز عظام و کسون العظام می‌شود تا 4 ماه و 10 روز تمام شود و در این ماه بعد از تمام شدن 130 روز(130=عدد ابجد کلمه سلم)، خالق هستی می‌فرماید:«انّی نفخت فیه من روحی.از روح خودم به این بنده دمیدم»

وقتی بچه بدنیا می‌آید تا 40 روز ناآرام است تا بدن او به غذا و محیط عادت کند، شب و روزش را پیدا کند و تعادل خود را پیدا کند.

صاحب مرصاد العباد، عارف نجم الدین شیرازی نیز گفته است: عدد اربعین را خاصیتی است در استکمال چیزها که اعداد دیگر را این خاصیت نیست.

چنانچه در حدیث صحیح آمده است: «انّ خلق احدکم بجمع فی بطن امه اربعین یوما ثم یکون علقه مثل ذالک.» زیرا عدد 40، رمز انقلاب است و تغییر عالم به عالم دیگر باعث می‌شود حالت اولیه ورود در عالم دوم یا حالت دوم پیدا کند. پس همان تغییر نون ساکن پشت باء ورودی بابی است که بسم الله حقیقت آن است پس به میم وجودش منقلب می‌شود تا خواص خود را بگیرد.

انسان در پیدا کردن کمال خویش باید به میم آدمیت برسد و اربعین کمال را طی کند.

اربعین در زندگی کرم ابریشم : که کرم بعد از چهل روز پیله زدن در خود استحاله می‌شود و بعد از طی 40 روز به پروانه منقلب می‌شود و کاملاً به صورت آن تغییر پیدا می‌کند و زندگی زمینی آن به زندگی آسمانی تبدیل می‌شود و این افشای کامل معنای اربعین است.

اربعین در میوه انگور یا خرما: وقتی انگور یا خرما از درخت جدا می‌شود اگر بلا استفاده بماند آن را در ظرف می‌ریزند و بعد از 40 روز به سرکه پاک تبدیل می‌شود که اسیدی و ترش است.

میوه شیرین اگر بخواهد شیرینی آن حفظ شود باید به شاخه و درخت وصل بماند و اگر به درخت خشک شود، انگور به کشمش یا مویز تبدیل می‌شود. عدد ابجد کلمه مویز =63 است که برابر جایگاه عددی کلمه اربعین است .

حال خرما، اگر از درخت جدا شود دیگر فاسد نمی‌شود و برای شفای مریض می‌باشد ولی اگر بی‌موقع از شاخه جدا شود، دو راه دارد : یا فاسد می‌شود یا اگر به دست مؤمنان بیفتد تبدیل به سرکه می‌شود و اگر به دست مردم فاسد بیفتد آن را شراب می‌کنند و باعث فساد دیگران می‌شود. پس بنده مؤمن سعی می‌کند از شاخه ولایت و رسالت جدا نشود.

عدد ابجد حرف م=40

زاحمد(ص) تا احدجلّ‌جلاله یک میم فرق است    جهانی اندراین یک میم غرق است

*عدد 40 به عربی اربعین می‌شود و همانطورکه می‌دانید حقیقت خلقت در باطن 40 (=م) و 4 تا 10 تا یا 4 روی 10 ، در تمام هستی ظهور داشت و در واقع حقیقت بهار، حیات و بهشتند[4].

*در حروف عدد ابجد حرف (م) =40 است. این حرف از حروف سِر و پرمعنی و پرمغز می‌باشد. در کلام پروردگار عالم (در قرآن کریم) و در علم تجوید، میم  تنها حرفی است که منقلب شده است زیرا روح این حرف حرف نون است نون ساکن چون پشت حرف (با) قرار بگیرد، منقلب به حرف (م) می‌شود سپس لباس استحاله به تن کرده و از عدد (ن=50) به (40=م) تبدیل می‌شود که ده عدد (عشر) کم می‌شود و این خود سِرّ عشر دنیاست!

حرف(ی) برابر با عدد (10) می‌باشد. (یا)، حرف انتخاب است. انسان در عالم دنیا دائم در دوراهی انتخاب قرار دارد و همانطور که در کتاب راز دنیا گفته شد، حرف (ی) سکوی پرتاب انسان است که با انتخاب صحیح به اعلای علیین راه پیدا می‌کند و با انتخاب غلط راه به اسفل درکات جهنم! پس حرف میم، زمانی شامل حال بنده می‌شود که از عشر دنیا به سلامت گذشته باشد. بنابراین اباعبدالله‌الحسین(ع) مولای قلب‌های عالم خود عشر وجود است و بر پا کننده عاشورا و او به بهترین وجه این حقیقت را به نمایش عملی خویش گذاشت و مقام ثارالهی را از پروردگارش دریافت نمود.(پس در آخرت، فقط باید با عدد 40=م وارد شویم)

این درس، اسرار قلب به میم شدن همه‌ی مخلوقات برای رسیدن به بندگی مقبول و مورد رضای خداست.

اولین سوره مبارکه قرآن؛ سوره حمد یا فاتحة الکتاب است که  تمام اسرار را در خود جمع کرده و هر یک از آیاتش، کلّ اسرار است. بسم الله سوره مبارکه حمد، کلّ بسم‌الله‌های سور قرآن را در خود جمع کرده است و یک آیه محسوب شده و آخرش به حرفِ (م) ختم می‌شود.{طبق حدیث پیامبر(ص) تمام محتوای قرآن در سوره حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم جمع است و...}

آیه دوم الحمدلله ربّ العالمین است که تمام حمدهای پروردگار عالم در آن جمع است و آخر آیه‌اش به حرفِ (ن) ختم می‌شود.

در 7 آیه این سوره مبارکه؛ چهار آیه به (ن) و سه آیه به (م) تمام می‌شود. در ادامه درس می‌آید که نون، روح و جانِ میم است. اما چرا آیه آخر«غیرالمغضوب علیهم ولا الضالین» به نون تمام شد؟! خوب فکر کنید.

*عدد ابجد حرف م=40 یعنی جانِ اربعین است. حال جالب است که جمع عدد یک و دو به حروف، اسرار حرف" م " که اربعین و بهارجان‌ها است را افشا می‌کند: {عددابجدیک=30(=ل)} + {عددابجد دو=10(که گنج عشر و ظهور اتممناها بعشر است تا بشود اربعین لیله)}= 40می‌شود(40=10+30) که 40=م . جناب محی الدین عربی می‌فرماید: هدف خلقت پروردگار عالم در دنیا، رساندن مخلوقِ خود به حرف " م " می‌باشد. که همان قلب به میم است که بدون آن، وارد بهار قیامت یعنی بهشت که تماماً جلوه‌ی میم است نمی‌شویم.

تمام سوره‌های مبارک قرآن با حرف "ب" شروع می‌شود و جالب است که حرف "ب" در قرآن مقام یک (ی+ک=10+20=30 ) را دارد (اولین حرف قرآن است) اما عدد ابجد "ب"=2 (دو=4+6=10) است، پس ورودی قرآن که با باء بسم الله است درواقع با عدد 40 می‌شود:

( جمع یک و دو به حروف در حرف "ب": 40=10+30) چنانچه خداوند متعال در ظاهر هم شرط ورودی در قرآن را طهارت فرموده است: لا یمسّه الا المطهرون[5]. پس در باطن، مطهرون کسانی هستند که "م" شده‌اند و به 40 یعنی طهارت رسیده‌اند و در ظاهر هم، قرآن حریم دارد و اگر بدون وضو و یا غسل واجب، قرآن مسح شود حرام است یعنی حرمتش شکسته می‌شود. از طرفی جمع 1 و 2 به عدد در باطن حرفِ ب{اولین حرف قرآن است(=1) و عددش(=2) است} می‌شود 3(3=2+1) که عدد ابجد کلمه سه= 65 است و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌شود که دنیا، ظرف گیرنده این همه گنج طهارت می‌باشد و تنها از دنیا می‌توانیم به باب طهارت بهشت راه پیدا کنیم.

بنابراین اگر بخواهید در باطن، ورودی داشته باشید باید نونِ وجودتان را پشت باءِ بسم الله منقلب کنید یعنی حیوانیت را جدا کرده و به سیرت انسانی درآیید یعنی بسمل شوید( نون ساکن پشت حرف "ب" منقلب می‌شود و "م" خوانده می‌شود مثل شنبه که خوانده می‌شود شمبه).

نکته خیلی خیلی مهم عدد52(=عدد ابجد کلمه حمد) !

50 = عددابجد حرف "ن" و 2= حرف"ب"، دائماً در هر لحظه از خدای مهربان روزی از جوهر قلم وجود حرف "ن" که جایگاه عددیش 14 می‌باشد سرازیر و درپشت ظرف حرف "ب" قرارمی‌گیرد (که همه‌ی سرّ الاسرار پشت حرف باء بسم الله است) که قلب به میم شود{همان‌طورکه کلمه شنبه نوشته می‌شود(ن+ب=52) ولی شمبه(م+ب=42)خوانده می‌شود}. یعنی از حرف "ن"=50، باید 10 عدد کم شود (که همان گنج عشر و باطن عشر می‌باشد که دنیا را به خود ظهور داده و همه آمده‌اند تا در این عاشورا امتحان عاشورایی بدهند) تا به تطهیر قلب به میم یعنی 40 اربعین حسینی؛ صاحب عشر، زنده شوند نه بمیرند (عدد ابجد حرف"م"=40 که اربعین و طهارت و بهار است). این درواقع همان باطن حدیث شریف پیامبر(ص) است که فرمود تمام محتوای قرآن در سوره حمد(=52) جمع است و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم... . خوب دقت کنید! جمع حرف اول و آخرِ بسم ... الرحیم ، 42 می‌شود{(ب=2)+(م=40)}. پس بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد، حقیقت قلب به میم شدن و بسمل شدن است.

نکته: اولین حرف سوره مبارکه حمد، حرف ب (بسم الله) و آخرین حرفش، حرف ن (والضالین) است که جمع عدد ابجد این دو حرف، 52 می‌شود (52=50+2) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است و تمام سال 52 هفته دارد (7=2+5)هر هفته، 7 روز است و از اول تا آخر سوره مبارکه حمد، 7 آیه قرار دارد.

خدای مهربان لحظات و ثانیه‌ها را از درون نون ساکن(ن) پشت حرف باء ولایت 14 معصوم (ص) که باطن هفته هستند به ما می‌رساند تا زنده شویم و بدانیم آمده‌ایم که زندگی کنیم و زنده برویم و جاوید شویم چراکه خداوند حی، ما راخلق فرموده است! و بدانید ایام، همه زنده به دست ما رسیدند و زنده می‌مانند(گرچه از ما می‌گذرند ولی تمام آثار حیات ما را جاوید می‌کنند چنانچه می‌فرماید: ...نکتب ما قدّموا و آثارهم...[6]؛ می‌نویسیم اعمال شما  و آثار اعمالتان را. پس ندای آن‌ها را بشنویم که ما نیامده‌ایم که بمیریم، آمده‌ایم تا دائمی و مستقر و زنده‌ای شویم که خداوند کریم فرمود: و لاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[7]. اللهم ارزقنا

 جایگاه عددی حرف م= 13

جایگاه عددی حرف م=13 می‌باشد که جمع ارقامش 4 می‌شود (4=3+1) یعنی عدد 4، پایه 40 است که هر کدام در حقیقت باطن و اسرار کربلا هستند، سِرّ مکنونند و مخزونند. تا طالبان راه، به کربلای وجود و زمان خویش وافق نشوند، عاشورایشان را درک نمی‌کنند و برای ثبت عاشورای خود مستلزم سیر در اربعین عمل می‌شوند و آن، 40 وادی عشق است و همانطور که ابا عبدالله الحسین(ع) برای 4 رکن با دشمنان خدا جنگید و انقلاب خود را بنیان گذاری کرد.

-درواقع سیزده یعنی سی،زده شد.عدد ابجد سیزده=85 و40=5×8!(13=م=40)

-در 13 ماه رجب المرجب مولای متقیان امیرمؤمنان در خانه خدا بدنیا می‌آیند مادرش از دیوار شکافته شده خانه خدا وارد می‌شود و در15 رجب حضرت از درون خانه کعبه و از همان شکاف درحالیکه وجود مقدسشان در آغوش مادر بزرگوارشان است از خانه کعبه بیرون می‌آیند[8].

-در هر ماه قمری از 13 تا 15 ماه، لیلة البیض است.

-در 13 ماه یعنی شب چهاردهم قرص ماه کامل می‌شود و آسمان به روشنی کامل می‌رسد.

-به روایتی خانم فاطمه زهرا(س) در 13 ماه جمادی‌الاول به شهادت می‌رسد.

-در وجود مقدس معصومین(ص)؛ یک معصوم خانم و 13 معصوم آقا هستند یعنی 14=13+1 که عدد1= حرفِ(آ) و عدد 13 = جایگاه عددی حرفِ (م) است و این دو حرف در کنار هم خوانده می‌شود اُم (ام=13+1) و 14=13+1 که در جایگاه مقامی خانم، اُم الائمه(ص)، اُم ابیها و اُم المؤمنین هستند. و 14، برابرعدد کلمه حجاب و جایگاه عددی حرفِ (ن) است حرفی که پروردگار عالم در سوره مبارکه قلم به آن قسم می‌خورد[9]. عدد ابجد حرف ن= 50 است که برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت می‌باشد. عدد ابجد کلمه بهشت =707 است و جمع ارقامش 14می‌شود (14=7+0+7) .

امیدوارم به این نوشته‌ها خوب دقت شود، معانی از وجود عزیز و گرامی بانوی دو عالم است! پس جمع ارقام 13(=م) می‌شود 4 که برابر حرفِ (د) است. ائمه معصومین (ص) دلائل خلقت و خود، دلیل حق هستند و خانم سِرّ این دلیل.  پس اربعین وقتی معنی خود را نشان می‌دهد که پایگاه و جایگاه آن در مرتبه ربیع بودنش و بارور شدنش و بهاری و شکوفا شدنش است. زیرا حرف دال از حروف جهریه است. پس اربعین عمل، آثارش جهریه است و در آخر همان قلب شدن در میم است. 

-عدد 13 برابر است با عدد ابجد کلمه احد؛ اسم مبارک پروردگار عالم. این اسم مبارک از اسماء اعظم پروردگار عالم و به قول معصومین(ص)، مکنون است و مخزون و تمام اسماء الهی به نحوی از این گنجینه جلوه دارند و در عرصه ظهور اسماء و خلقت ممکنات اسم مبارکِ واحد جلوه می‌کند که عدد ابجد کلمه واحد=19 می‌باشد. 19، سِرّ مکنون قرآن است  از جمله: بسم الله الرحمن الرحیم شامل 19 حرف است و جمع حروف اسم مبارک پنج تن(ص)، 19 حرف است.

کلّ قرآن به کلام گهربار پیامبر(ص) در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است. تمام حیوانات حلال گوشت به قول پروردگار سبحان در هنگام ذبح باید با بسم الله کشته شوند تا به مسلمانان حلال شوند[10]. پس در واقع باید پشت 19 حروف بسم الله قرار بگیرند تا از میته بودن به حیات انسانی نائل شوند. دیگر اینکه این مرحله سیر به اعلا رفتن حیوان است در حیات دنیایی انسان‌ها. امیدوارم متوجه منظور شده باشید.

_خانه خدا روی محلّی ساخته شده است که ذیقعد تولد خشکی روی آب است و آن روی حرف (و) می‌باشد چون پروردگار عالم فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون؛ حرف (و)، حرف وصل است و عالم ماقبل را به عالم مابعد وصل می‌کند. واو وقتی است که خشکی کشیده شده یعنی دحو الارض شده است(واو=13) پس کره زمین، عدد 13 را حامل شد که همان 4=3+1 یعنی گنج ذات احدیت 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 و حقیقت ولایت، اسرار لایتناهی پروردگار عالم بر عالم اسفل السافلین جلوه کرد.

همان‌طورکه بیان شد، خداوند اَحد جلّ‌جلاله دوست داشت خود را بشناساند(انّی کنت کنزا مخفیّا فاحببت ان اعرف). عدد ابجد اسم مبارک احد=13 است پس ارض (زمین)، آینه‌ی تمام نمای توحید و قبله‌ی عالمیان گردید. و اگر بخواهیم به توحید ناب و صدق عمل برای خداوند احد(=13) نایل شویم باید مراتب بندگی را از 1 تا 13 جمع کنیم که 91 می‌شود (91=13+ ... +1) و برابر با عدد ابجد کلمه "کمال" و "کامل" است. چنانچه در حج ّ واجب، 13 عمل است که  حاجی را در خانه توحید به صاحب خانه‌ی احدجلّ‌جلاله برساند تا به طهارت و قلب به میم و رسیدن به جایگاه کمال قرب الی الله نائل شود(13=م=40). پس حاجی باید جمع اعمال 1 تا 13 را به خوبی و قبولی تمام کند تا به گنج توحید و موحد شدن واقعی برسد. جالب است که دوره رسالت پیامبر(ص) هم در مکه، 13 سال است.

*بلوغ نُه یعنی نَه که به عربی (لا) می‌شود و مجرای توحید(همان لااله الا الله) و حقیقت گنج عشر است. جایگاه عددی کلمه (لا)=13 است که برابر با جایگاه عددی حرفِ (م) به عدد ابجد 40؛ حقیقت طهارت است. پس عالم در کلمه سبحان غرق است و هر کس باید به بلوغ عبادی و بندگی 9 یا نَه، به طهارت و تنزیه عمل برسد تا بتواند در زمره عبّاد و زهّاد خالق یکتا باشد. جمع ارقام 13، برابر4 می‌شود و عدد 4، تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر مجرای توحید است.

*عدد ابجد شهید =319 که اگر ارقامش را جمع کنیم 13 می‌شود (13=9+1+3) و عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف) است که عدد ابجد (م)=40 می‌باشد. یعنی شهید به یک طرفة العین از عالم سفل به عالم اسرار طهارت(40) و از آنجا به قرب الهی انتقال داده شد. البته جایگاه عددی خودِ کلمه شهید هم برابر با 40 است! {پس به طهارت رسید و قابل حضور در عالم قرب شد}.

*عدد ابجد کلمه نور 256 است که جمع ارقامش 13 می‌شود (13=6+5+2) و 13 جایگاه عددی حرف م است که عدد ابجد حرف م برابر 40 است. پس هرکس به نور رسید یعنی به طهارت رسیده و هدف خلقت خودش را دریافت می‌کند .

*امام حسین(ع) فرمود: خداوند خلق نکرد بندگانش را مگر برای معرفت . و خود،  نقطه مرکزی معرفت توحید شد. اوست که شب عرفه و روز عرفه را به همه عالمیان معرفی فرمود و راه مقصد و هدف الهی را از عالم سفل در مرکزیت خانه خدا و در ایام حج  واجب که نقطه‌ی عطف وصل همه موحّدان و مؤمنان به قرب الهی است، نشان داد و راه رسیدن به مقصد رضای پروردگار عالم را به عاشورای عمل و کربلای زندگی هر انسان آزادی راهنمایی فرمود.(دقت کنید که عرفه، روز نهم ماه ذی الحجه است) . خداوند کریم در دنیا انسان‌ها را در طی تکالیف، مکلّف به آمدن حج فرمود و در این وادی در ایام حج، 13 عمل را به حاجی واجب فرمود.

در روز نهم (بلوغ اعداد و در جایگاه عددی نُه= 19 و حقیقت سرّ کلمه‌ی مبارک واحد=19) روزی که حاجی باید به تعالی طواف و عرفان عرفات در روزعرفه، واقف به معرفت کامل ربّ العالمین شود و با شناخت کامل، شیطان را رجم کند و ظلمات وجود خود را کاملاً بشناسد و در این وادی به حقیقت اتممناها بعشر روز عید قربان برسد، بنابراین 12 عمل تا ظهر روز عرفه تمام می‌شود، از ظهر روز عرفه عمل 13 که عرفان رسیدن به حقیقت عرفه است شروع می‌شود. اگر کسی همه‌ی اعمالش تا اینجا کاملا درست باشد ولی عمل 13 را نداشته باشد، حجّش قبول نمی‌شود.

یعنی به 13 که جایگاه حرف (م) است و به بیان دیگر به 40 (عدد ابجد م=40) که اربعین و تطهیر باطنی و زیارت نور مبارک چهاردهمین معصوم(ص)؛ او که صاحب و حامل تمام گنجینه و خزانه‌ی توحید است می‌رسد.

پس محلّ قبولی گرفتن از باطن عدد ده، رسیدن به بلوغ 9 است. مثل جنینی که تا 9 ماهش تمام نشود وارد عالم تولدِ (ده) نمی‌شود. عید قربان یعنی رسیدن به جان احیا شدن و تولد واقعی انسانیت! اینجا محلّ تعالی از عالم ظلمات به نور است، ظاهراً حاجی احرام سفید[11] را درمی‌آورد و واقعیت لباس سیاه حیوانیت را از درون خود بیرون می‌آورد و این سفیدی لباس احرام را از ظاهر به باطن همیشه به تن می‌کند و حریم دار کعبه‌ی دل می‌شود که هرگز ظلمات در آن نفوذ نکند، یعنی به عدد 40، خالص می‌شود! کیمیاگر عالم؛ صاحب الزمان(عج)، مس وجود حاجی را طلا می‌کند (عدد ابجد طلا=40) و او را به رنگ ظاهرا زرد، منوّر به نور هدایت می‌فرماید و او را به عالم باطن متولد می‌نماید ، به او دید بصیرت، گوش شنوایی حق و قلب دائما زنده عنایت می‌کند.اللهم الرزقنا

پس عرفه خیلی مهم است، جالب است بدانید عدد ابجد کلمه عرفه=355 می‌شود که جمع ارقامش 13 می‌شود (13=م=40) و عدد 300، افشاکننده‌ی عدد 55 است (عدد ابجد نُه=55). پس عرفه حقیقت درس نُه را به بلوغ حروفی و روزِ نهم به عدد 9 و جان واقعیت‌ها، رسیدن به وحدانیت گنج احدیت را می‌رساند.

درواقع عرفه، افشاکننده‌ی راه نورانی رسیدن به بلوغ انسانیت 9 و کمال هدف پروردگارعالم یعنی زنده شدن واقعی و رسیدن به قرب عند ربهم یرزقون است.

جایگاه عددی کلمه عرفه=58 می‌شود که 13= 8+5 و 13=جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 است. پس عرفه، انسان را در شناخت حقیقی به گنج طهارت انسانی و کمال قرب الهی و شیعه و محب واقعی معصومین(ص) شدن می‌رساند و این راه برای همه لازم الاجراست و باید به آن معرفت پیدا کنند وگرنه همه بازنده‌ عمر پر برکت خویش می‌شوند و دگر هیهات!!! 

*سال شمسی با شروعش(سیزده روز اول) به عدد 13 =جایگاه عددی حرف (م) که عدد ابجدش برابر40 است با طهارت و تسبیح و تقدیس پروردگار عالم و عبادت تمام مخلوقات، احیاء عالم را ظهور می‌دهد، چنانچه آسمان نزولات خود را به صورت باران بهاری که یک قول به معنی نیسان است یعنی از نیستی به هستی آورنده و بیدار کننده‌ی خواب‌ها و به یاد آورنده‌ی فراموشی‌هاست و با خود عید را می‌آورد و در حقیقت نو، زده می‌شود و نوروز از راه می‌رسد و از جان نوزده حرف بسم الله الرحمن الرحیم می‌گذرد و با خود حیات طیب همه‌ی موجودات را می‌آورد؛ همه‌ی درختان سبز می‌شوند و گل می‌دهند و میوه‌های خود را به شاخه‌ها ظهورمی‌دهند و حیوانات از خواب زمستانی بیدار می‌شوند و آسمان با غرّش و رعد و برق، جان‌ها را احیا می‌کند. درواقع حقیقت نوزده به عدد اسم مبارک واحدیت، از جان مخزن مکنون و مخزون نام مقدس احدجلّ‌جلاله به عدد ابجد13، تمام زیبایی‌های عالم را در آفرینش خالق هستی نمایان می‌کند و باب معرفت و شناخت آن خالق بی‌همتاست و برای چشم‌های بینا و گوش‌های شنوا، قیامت را تداعی می‌کند و یاد معاد را که تمام برگشت‌های مرگ به حیات است زنده می‌فرماید (باطن عید).

عدد ابجد و جایگاه عددی کلمه اربعین

عدد ابجد کلمه اربعین= 333 است که خود، نمودار سه وجه حقیقت انسانی است و به عبارتی خوانده می‌شود به 33+300 که 300 برابر است با عدد ابجد حرفِ ش که صفتش تفشّی است پس درواقع عدد اربعین، افشاکننده 33 می‌باشد که 33 برابر است با جایگاه عددی نام زیبای زهرا(س) و جایگاه عددی کلمه آب (به صورت بسیط یعنی الف+با) و همچنین افشا کننده سنّ جوانان بهشت و کمال رشد انسان به عدد 9 است( 9=3+3+3) .

نکته: خلقت آسمان‌ها و زمین در 6 روز است[12] و عدد 6 از جمع سه عدد ظهور دارد1+2+3=6 و پایه‌ی تمام اعداد ، 3 عدد است که اگر درس‌های قبل را مطالعه فرمایید متوجه می‌شوید که همان الف وجود است. عدد ابجد الف=111 یعنی سه تا یک :

یکِ اول؛ پیامبر(ص) که ایشان حقیقتِ الف وجود است و مقام ظرف گیرنده گنج الهی را دارد.

یکِ دوم؛ فاطمه زهرا(س) ؛ بضاعت این الِف وجود است که به الف یعنی 1000 خوانده می‌شود.

یکِ سوم؛ امیرالمؤمنین علی(ع) است که به صورت همزه، ناطق ِالف شد و تمام حروف را نقطه و صداگذاری فرمود، و او نطق الله است. {درحالیکه همه معصومین(ص)، الف هستند و نورٌواحد و الفِ وجودند اما هر یک به صورت ظاهر و باطن آشکار می‌شوند} .

پس هر کدام الف، الف، الف می‌شوند و در ابجد، عدد کاملند که می‌شود 111 که در واقع کلّ اعداد و کلّ حروف را دربردارد یعنی هر کدام 3 می‌شود {9=3(الف=111)+3(الف=111)+3(الف=111)} که با جمع 3 تا 3، عدد 9 ظاهر می‌شود؛ پس کلّ حروف و اعداد، ظهور پیدا می‌کند. درضمن اینکه اگر 3 تا 3 را کنار هم بنویسیم، 333 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه اربعین است که حقیقت طهارت به وجود این عزیزان جاری و ساری است[13].

دیگر اینکه درباره وجودهای مبارکشان آیه تطهیر نازل شده است[14]: "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا". اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

*اما عدد ابجد کلمه اربعین=333 که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=3+3+3) و اگر در هم ضرب شود 27 می‌شود (27=3×3×3) و برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است که پیامبر(ص)؛ عبدالله خالص است و روز 27 رجب، مبعث وجود نورانیش در سنّ 40 سالگی است. درحقیقت جان اربعین، عالم را تطهیر و در ولایت مطهرین یعنی چهارده نور مقدس است و ثبوت نورانی ظهور حق در دنیا بوجود ولی الله الاعظم چهاردهمین معصوم(ص) اظهار می‌شود و عالم دنیا از تمام گناه‌ها، رجس‌ها و پلیدی‌ها، پاک و تطهیر می‌شود.

*جایگاه عددی کلمه اربعین می‌شود 63 که برابراست با کلمه احمدی(با استمداد از ایشان به احدیت ذات اقدس حق وصل شویم). و همچنین دوران زندگی پربرکت پیامبراکرم(ص) و امیر المؤمنین علی(ع)؛ (رسالت و ولایت)، 63 سال می‌باشد. درحقیقت این بزرگواران در جایگاه حقیقی خود در دنیا یعنی جایگاه عددی کلمه اربعین(=63)، دنیا را به کمال تمام کردند؛ معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند و در بندگی خداوند متعال به قربانگاه رفتند و آنچه داشتند در طواف رضای خداوند، قربان کردند؛  در کمال بلوغ 9 متولد شدند، زندگی کردند و به شهادت رسیدند و به بلوغ 9 محشور می‌شوند.

خانم زهرا(س) که مغرب عالم است در جایگاه عددی کلمه مغرب که 63 می‌شود وجود مبارکش، ظرف افول انوار رسالت و ولایت است! اما 63 یعنی تمام عمر دنیا و آخرت را طی مسیر می‌کند زیرا (18=3×6) منازل ظاهری و باطنی است و در آخر 9=3+6 همان رسیدن به عدد 9 یعنی کمال انسانی است که به حروف نُه نوشته می‌شود و شاید ظاهراً معنا شود نَه  یعنی لا ؛ مجرای توحید و این حقیقت، جان اربعین است. پس روح اربعین، افشاء کننده همه قلب‌ها (چه در دنیا و چه در آخرت) است.

*جالب است که هر حاجی در اعمال حج، 7 دور به گرد خانه خدا طواف می‌کند و عددِ زوایای یک دایره‌ی کامل 360 درجه است که در جمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=0+6+3). پس، از چرخش همه‌ی عوالم، 9 حاصل می‌شود و در نهایت طواف گرد رضای خدا، انسان را به بلوغ 9 می‌رساند چراکه (360×7=2520) و 0+2+5+2=9 که در واقع نشان دهنده بلوغ 9 می‌باشد پس می‌توان گفت 7 تا 9 تا که 63 می‌شود پس حاجی واقعی با طوافش به عدد 63، جایگاه حقیقی طهارت یعنی اربعین عمر خود می‌رسد و آنگاه که به قربانگاه می‌رود در اصل، خودِ حیوانیت خود را ذبح می‌کند تا ادامه‌ی زندگیش با صورت و سیرت انسانی بماند(انشاءالله).  

نکته: برای رسیدن به قرب الهی باید قربانی داد چون اینجا مقام قربانی است. مگرنه اینکه برای ورود در قرآن باید از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم گذشت و ورود درحرم مطهر معصوم(ص) مخصوصا در حرم الله؛ نزد خانه کعبه، باید آماده قربانی باشیم و تمام نفوس حیوانی را قربانی نفس انسانی یعنی نیّت قربتاً الی الله کنیم. آنجا هم باید از 19 حرف اسامی پنج تن(ص) گذشت تا به قربِ آن برسیم.

عدابجد کلمه قربانی=363 که 12= 3+6+3 و 2+1=3=آب است. 300، همان افشاکننده و 63، برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و امام علی(ع)، و جایگاه عددی کلمه اربعین است یعنی جایگاه باطن سبز شدن بهارشدن و به طهارت واقعی رسیدن است(عدد ابجد اربعین=333 که3+3+3=9 می‌شود) پس امام حسین(ع) و همه چهارده معصوم(ص) که خود معصومند و ائمه طاهرین(ص) هستند، در واقع اولین قربانیان خداوند متعال هستند که خود، راه گشای قرب اویند، پس این عزیزان خود، دائما در قرب او هستند و همه‌ی عاشقان را هم به قرب او می‌برند. سخت‌ترین مسیر قربانگاه‌ برای این عزیزان است!

-عدد 63 برابر جایگاه عددی (یا غنی) می‌باشد که خداوند متعال این بزرگواران را مظهر اسم مبارک خود یعنی (غنی) تجلی داده و مجرای غنی خود قرار داد و در جایگاه غنی به عالم باطن و عالم قرب رهسپارشان فرمود.

خوب دقت کنید که خداوند کریم وجودهایی را که مطهر خلق کرد و مطهر قرارشان داد و مطهر به نزد خود بازگرداند، جایگاهشان تطهیر است {این یکی از دلائلی است که قبور معصومین(ص) متبرک می‌باشد حتی امام زادگان(ع). و مرقدشان جایگاه نماز و دعا و نیایش به درگاه خداست زیرا آنها در جانِ نماز، مجرای ثبوت عبودیت هستند}.

-یکی ازالقاب امیرالمؤمنین علی(ع)، فاروق است. جایگاه عددی کلمه فاروق= 63. وجودهای مقدس، جدا کننده‌ی حق از باطل هستند. فاروق، فاعلِ فرق می‌باشد یعنی قسیم الناروالجنه، پس هم ظاهروهم باطن درجایگاه حقیقی تقسیم حق از باطل هستند چنانچه کنیه مبارک پیامبر(ص)؛ ابوالقاسم(پدرِهمه‌ی قسمت کنندگان) است.  

اربعین دروجود مقدس امام حسین(ع)

آری وجود مقدس آقا امام حسین(ع) در این عالم ظلمانی، احیاگر هدایت همه‌ی قلب‌های آماده و با لیاقتی شد که منتظر و تشنه آب حیات واقعی هستند و آن حیات طیبه است که بر موت غلبه می‌کند و مرتبه زنده دائم را حیات طیبه طلب می‌کند. آقا در قتلگاه با کشته شدن خود و ریختن خونش، لباس حیات طیب بر قامت خویش و تمام شیعیانش پوشانید. او که خود طاهر و مطهر است و تطهیر کامل بوده و خواهد بود اما پیروانش را از حیوانیت به انسانیت رسانید.

به قول راوی بدن مطهرامام حسین(ع) در قتلگاه شهادتش 4000 زخم برداشته بود یعنی به اندازه 40تا100تا (4000=100×40) که فقط خدای مهربان خون‌بهای حسین(ع) را می‌داند و ارزش خونش را با مدال ثار الهی ظهور داد اما علما می‌فرمایند: مسائل نماز در احکام واجبه، 4000 مسئله است و آقا فرمود: اولین ستون و رکنی که برایش جنگیدم و خون خود و فرزندان و یارانم برایش ریخته شد، ستون نماز است. «قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة وامرت بالمعروف ونهیت عن المنکر»

کشته شدن در راه خدا به تبعیت از امام خویش {ابا عبدالله(ع)} نه غسل می‌خواهد و نه کفن؛ (شهید)بدن و خون و لباسش همه تطهیر می‌شود و لباس تنش، کفنش می‌شود. اینها همان قلب به میم شدن است، زیرا تمام جوهر وجود خود را که نون ساکن است در قربانگاه پشت بسم الله الرحمن الرحیم یعنی 19 حرف که جانش امام شهدا است، پشت باء بسم الله {امام معصوم (ص)} اذن دخول می‌گیرد و عدد 10 (عشر) امتحان عاشورای خود را به قبولی در دنیا می‌گیرد و با عددِ 40=م به دیار باقی می‌شتابد تا با صورت و سیرت و عمل انسانی به پیشگاه رب خود نائل گردد. آنگاه است که پروردگار عالم می‌فرماید[15]:

«یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»

*قلب شدن یعنی دگرگونی کامل، از حالی به حال دیگر مثل اینکه  جماد(خاک) به نبات (گیاه) تبدیل می‌شود و نبات به حیوان (نبات توسط حیوان خورده می‌شود) و حیوان به انسان دگرگون می‌شود(حیوان توسط انسان خورده می‌شود و در جانِ او قرار می‌گیرد). و در مقام ایشان به تمام دنیائی‌ها می‌فرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[16].» نپندارید کسانیکه در راه خدا کشته شده‌اند، مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند. (در این جا مرگ به حیات طیب دائم ، دگرگون می‌شود)

پس لازمه‌ی حقیقت چهل یا اربعین، قتلگاه اباعبدالله الحسین(ع) بود یا شاید سِرّ شهادت آن بود که باید اربعین ظاهر می‌شد(قلب به میم). خانم زینب کبری(س) بردارنده و به منزل رساننده این رسالت سنگین هستند زیرا ایشان زینت پدری هستند که باب 13 (=جایگاه میم قلب شده) را در ماه رجب از دیوار قلب زمین؛ خانه کعبه افشا کرد. پس با لب گذاشتن بر رگ‌های گلوی امام حسین(ع) در عصرعاشورا پیام حق را که از خون ثارالهی اوست به اربعین گرفت و رسانید. او که در کنار خورشید ولایت امام چهارم؛ علی بن الحسین(ع) در حرکت است و عددِ(4) خود، دلیل راه است! اما زینب(س)، حرف (میم) را که قلب عالم وجود است در قتلگاه به رسالت گرفت تا بعد از گذارندن 40 منزل یا وادی یا شهر دوباره به قتلگاه (م) برساند یعنی طیّ طریق زینب (س)، به کمال رساندن حرفِ (م) بود از کربلا تا کربلا و حرف (ی=10) پیام عاشورائیان بود. خیلی جالب است عدد ابجد حرف میم=90 است که برابر با عدد ابجد حرفِ (ص) است. عدد 90 را عدد طایر یعنی پرنده می‌گویند. پس عدد 90، زمانی شامل حال بنده می‌شود که بدنش قفس باشد و جانش مرغ باغ ملکوت!

مرغ باغ ملکوتم نیم ازعالم خاک    چند روزی  قفسی ساخته‌اند از بدنم

حرفِ (ص=90) نام چشمه‌ای است در عالم عرش. خداوند باریتعالی در عالم معراج به پیامبر بزرگوار(ص) فرمود: «از آب این چشمه وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان.» صورت دنیایی عرش پروردگار عالم، کربلا شد و قتلگاه او، چشمه صاد! آقا در لحظات آخر عمر خود با خون مبارکش وضو گرفت و 2 رکعت نماز عصر خود را با تمام آداب عشق به مولا ادا فرمود و در سجده گاه عشق و معرفت و بندگی و رضای خالصانه سَر بندگی به سجده(=72) فرو آورد و هرگز سر خود را بلند نکرد تا سر را از بدن جدا کردند و آن سَر در تمام چهل روز، چهل منزل و چهل وادی بر روی نیزه(=72) در جلوی تمام کاروان قرار داشت و اربعین را در نقطه شدنِ سَرش در عالم هستی، دائمی کرد و زینب(س) قافله سالار این کاروان بود.

امام حسین(ع) 28 ماه رجب از مدینه (منزل خویش) خارج شد و بعد از طی 40 منزل، در اول ماه ذیحجه در نزد خانه خدا رسید. روز نهم یا شب دهم ذیحجه از مکه حرکت کرد تا در دوم ماه محرم به کربلا رسید اما به روزعاشوار یعنی یک چهل دیگر از شروع اول ذیحجه تا 10 محرم، به قربانگاه و به وصل یا حج واقعی رسید و از عصر عاشوار سَر مبارک ایشان همراه کاروان با قافله سالاری زینب(س) تا روز اربعین بود یعنی از چهل وادی گذشت و دوباره به کربلا رسید.

با توصیفی که از حقیقت اربعین شد، باید متذکر شوم هر کدام از اربعین‌ها، نتیجه قلب شدن و حیاتی شدن را گویا می‌کند و تا آخرین آن، که به چشمه پُرفیض صاد وجود و آب زندگی حیات طیب به دست ساقی لب تشنگان رسید و فوران کرد.

امروز هم در کنار تربت پاک آقا ابوالفضل عباس(ع) آب می‌جوشد و هر کس تبرکی از آن برمی‌دارد تا تشنگان حقیقی این دنیا و آن دنیا، حیات گرفته و سیراب شوند. و اوست که با جریان حقیقت این چشمه بین‌الحرمین دل‌های عاشقان را به محبوبشان باز می‌کند، وصل قلبی می‌فرماید و در جان حیات بخش آب جوشان چشمه صاد زمزم، حرکت را جریان می‌دهد. عاشق واقعی می‌داند که هرگز نباید از سقای عطاشی کربلا جدا شود زیرا بین الحرمین چشم سر و چشم دل، گوش سر و گوش دل، زبان حکمت دل و زبان سَر باید به تبرک شفاعت او باز بماند و لایروبی شود!

درحقیقت همانطور که گفته شد عدد ابجد حرف (م) برابر با 40 است و امام حسین(ع) در روز عاشورا، 40 را تمام کرد و حقیقت مراتب رساندن درجات کمال انسانی را که قلب به میم است نشان داد و انسانیت را به درجه‌ای رسانید که خون و بدنش پاک گردید و از عین نجاست بودن میته خود به عین طهارت رسید و مراتب تدفین برای او تغییر کرد یعنی حتی غسل و کفن از انسان برداشته شد و به تعبیر احادیث اولیاء که فرمودند این وجود کشته شده، نمرده بلکه شهید شده است! در اصل ظاهر بدن که حجاب اوست به کنار می‌رود. حتی روایت است که شهید(واقعی) در قبر سوال و جواب ندارد. هنگامی که روح از بدنش جدا می‌شود به جایگاه اعلاعلیین می‌رود و تمام سختی‌ها و دشواری‌ها را در عالم برزخ یکباره طی می‌کند و به منزل مقصود یعنی وصل می‌رسد[17].

پس قتلگاه، صفر وجود است که انسان در روز اول نطفگی و تولد در صفر وجودش زندگی را آغاز کرده بود که دوباره به آن می‌رسد اما کار هرکس نیست که در برگشت، دوباره پاک و بدون گناه برگردد. این راه مستلزم حرکت اربعینی است، سِرّ خلقت پروردگارعالم و سِرّ به حیات طیب رسیدن انسان‌های برگزیده است.

اربعین در تولد حضرت فاطمه زهرا(س)

در احادیث معتبر در کتاب‌های شیعه و سنی نقل شده قبل از تولد خانم فاطمه زهرا(س)، به پیغمبر بزرگوار(ص) امر شد که از منزل خویش به منزل ام هانی برود و در آنجا 40 روز، روزه و 40 شب به عبادت برخیزد و در روز چهلم ندا آمد، که از غذای دنیایی افطار نفرماید، از بهشت برای ایشان طعام آمد و فرموده شد که طعام خویش را به هیچ کس ندهد و مخصوص خود ایشان است و از آن طعام که به قولی سیب بوده است { عدد ابجد کلمه سیب=72 که برابر با عدد  ابجد کلمه سجده است و در حروف برابر حروف عدد نوزده می‍باشد که کوثر وجود، خود حقیقت کلّ نوزده حروف بسم الله الرحمن الرحیم است و عدد 19 برابر جایگاه عددی حروف نُه که بلوغ خلقت انسان در تولدش به دنیا است، به وجود حضرت زهرا(س) که امّ همه‌ی انسانهاست ظاهر می‌شود} و به قولی دیگر خرما، و می‌فرمایند که چون حضرت سیب را باز کرد، نور زهرا(س) ظاهر شد. ایشان تنها فرزند دردانه عالم است که ولد خلف حبیب الله الاعظم (ص) است وعطیه پروردگارعالم می‌باشد که سوره مبارکه کوثر در مقامش نازل گردید. لازم است بگویم عدد ابجد کلمه ولد= 40 است که خود قلب به میم شدن حقیقت زندگی پدر و مادر در وجود فرزند یا ولد ظاهر می‌شود.

جان و حقیقت 17 (هفده) ؛ به حروف در تولد زهرا(س)

 عدد ابجد کلمه هفده=94 که برابر با عدد ابجد  نام مبارک عطیه (س) است، خداوند متعال عظمت رحمت و محبت خود را به پیامبر(ص) در بالاترین و با عظمت‌ترین و با اکرام‌ترین هدیه‌اش به وجود آقا یعنی به عالم هستی، عطیه عنایت فرمود و سوره مبارکه کوثر را در شأنش نازل فرمود: انّا اعطیناک الکوثر[18]. پس ربیع واقعی به تمام وجه به وجود مبارکش در دنیا و در آخرت تمام زیبایی‌هایش را افشاکرد چون کوثر، حقیقت آب است و تا آب نباشد آبادانی نیست!

 در حدیث آمده‌ است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود:"لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما[19]" ای پیامبرم اگر تو نبودی، خلقت را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود، تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو را خلق نمی‌کردم. از این حدیث زیبا به تمام مفاهیم اربعین می‌رسیم.

وجود مبارک پیامبر(ص) هم در 17 (عددی) در ماه ربیع الاول متولد می‌شوند. اینجا لازم به تذکر است که عدد، روحِ حروف است پس در عالم زمینی وجود مبارک پیامبر(ص) بعد از 17 نسل از اصلاب شامخه و ارحام مطهره که باطن جسمیت حروفی می‌باشد، تمام مقاماتِ ربیع به وجود مبارکش که خود عدد 1 (باطنِ الِف) و 13 نور مقدس معصوم(ص) در بطنش است، آشکارمی‌شود و دنیا را مزین به ارواح طیبه تربیع می‌نماید (14=13+1؛ به عبارتی 4روی 10 یعنی همان 40) . و بعد از 44 سال از عمر مبارکش (که 4 سال از بعثتشان می‌گذشت) به حقیقت اربعینِ هفده (به حروف) به وجود خانم حضرت زهرا(س)؛ عطیه‌ی عالم (بالاترین اعطای حق) نائل شدند! و هر کدام از فرزندانش اربعینی هستند که امام انسان‌ها قرار گرفتند و منقلب کننده حیات حیوانی به حیات انسانی شدند(الی یوم القیامه).

و ما با گرفتن مولودی هر یک از این عزیزان، به چشمه جوشان حیات طیب آنها وصل می‌شویم، چون عدد ابجد کلمه مولودی =96 و برابر است با اسم مبارک الله با لام مشدد که آن توحیدی بودن محض ایشان و خلوص و معصومیت آن عزیزان است.

 

طهارت در اربعین

یکی از باب‌های طهارت در احکام ، باب استبراء است. در حیوانات در باب نجاسات داریم که اگر حیوانی نجاستخوار باشد باید آن را استبراء کند تا به طهارت برسد. استبراء یعنی طلب برائت و دوری کردن از عین نجاست از ریشه بدن تا بیرون. بنابراین در حیوان مثل مرغ اگر نجاستخوار باشد باید 3 روز آن حیوان را در جای پاک ببندند یا بگذارند و غذای پاک به او بدهند. آنگاه گوشت و پوست و پر او پاک می‌شود در غیر این صورت همه نجس است و حرام.

 اگر شتر نجاستخوار باشد باید او را 40 روز استبراء کنند، شتر حیوانی است  که به نفر شمرده می‌شود و دیه انسان به مقدار 100 شتر است[20].

پس انسان مؤمن در استبراء از گناه در هر کدام اعضای وجودی (چه ظاهری و چه باطنی) باید اربعین داشته باشد: 1- برای پاک شدن چشم از گناه 2- برای پاک شدن گوش از گناه 3- برای پاک شدن زبان 4-برای نمازخوان واقعی شدن و برای اول وقت خواندن نماز 5- اخلاق نیکو داشتن و ... .

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من اخلص لِلّه اربعین یوما فجّرالله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه[21]».هر کس 40 روز فقط برای خداوند تعالی اخلاص ورزد خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌سازد.

مخصوصاً استبراء قلبی که خانه قلب، فقط جای محبت پروردگار عالم است و بیت الله وجود هر انسان مؤمن است. آنجا باید از وجود اغیار، کاملاً پاک شود و باب آن مُهر شود که هرگز شیطان‌ها و وسواس‌ها به آنجا راه نداشته باشند و آن میسر نمی‌شود الا با طهارت پیدا کردن و با چله نشینی. امام حسین(ع) در دعای شعبانیه اشک می‌ریزد و استغاثه می‌فرماید به پروردگار عالم: «الهی هب لی کمال الانقطاع إلیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک حتّی تخرق ابصار القلوب حجب النّور فتصل إلی معدن العظمة و تصیر أرواحنا معلقة بعزّ قدسک...» خدایا مرا انقطاع کامل به سوی خود عطا فرما و دیده‌های دل ما را به نوری که به آن نور، تو را مشاهده کند روشن ساز، تا آنکه دیده بصیرت ما حجاب‌های تو را بدرد و به نورعظمت واصل گردد و جان‌های ما را به مقام قدس عزتت بپیوندد.

اربعین در وجود زینب(س)

اما زینب(س) چه کرد؟ ایشان که قلم اعجاز پرودگارعالم است که با بوسه زدن بر رگ‌های بریده گلوی امام حسین(ع)، جوهر را گرفت و این پیام را منتشر کرد. جوهری را که تمام عالم‌های ماکان و مایکون و کاین با آن نوشته شده و تمام اسرار حق به آن جلوه کرده که تعبیر به خون شده است و این مقام، همان ثارالهی است. پس زینب(س) با این معانی فوق و با کاروان نور اسرا و وجود مقدس آقا علی بن الحسین(ع) که در مطلب بعدی توضیح خواهم داد، پیامِ قلب به میم را گرفت! عدد ابجد کلمه جوهر برابر 214 است که جمع ارقامش 7 می‌شود (7=4+1+2) و عدد ابجد کلمه روح هم برابر214 است که در جایگاه عددی، هر دو کلمه به عدد 34 جلوه می‌کنند (جوهر=روح=34) و 34، برابر عدد ابجد کلمه دل است  که 7=4+3 یعنی کتاب دل و آن، کتاب دل و جان و روح اباعبدالله الحسین(ع) است. تمام جان‌های عاشقان که زینب(س) همه را با اربعین جان داد و وصل کرد! عدد 34 برابر با جایگاه عددی حروف نون می‌باشد که جوهرِ عالم است و پرودگار یکتا به نون، قسم خورده است[22].

از صفر قتلگاه، رسالت را حرکت داد با طی 40 منزل (با تمام سختی‌ها و شکنجه‌ها و با احاطه دشمنان سرسخت) اربعین حق را به کربلا رسانید و دوباره به قتلگاه (صفر) رسانید و در حقیقت به (میم) عمل متجلی کرد. و قلب حرفِ (م) به (مِ) قلب‌ها منطبق شد (میم). اما طی مسیر اربعین، حرف (یاء) را کشیده است که به قتلگاه دوباره برگشت شود (م ی م) یعنی (م روی م).

عدد ابجد حروف میم =90 است و این عدد معروف به عدد طایر است یعنی پرنده و در جای دیگر 90 =عدد ابجد حرفِ (ص) است و صاد، چشمه رحمتی است در عالم عرش و در حدیث معراج پیامبر اکرم (ص) آمده که در عرش امر شد از پروردگار عالم که از چشمه صاد وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند. این صورت حقیقت آن چشمه است در دنیا به کربلا که آقا در قتلگاه با خون خود وضوی عشق گرفت و دو رکعت نماز شهادت خواند که در سجده‌اش وفای به عهد کرد. رسول الله(ص) فرمودند: « حسین مِنّی و اَنا مِن حسین.»

یک جلوه دیگر این چشمه، کنار خانه خداست به نام زمزم و یک جلوه زیبایش در قلوب تمام محبّین و شیعیان ائمه(ص) است، با اشک‌های خالصانه و رابطه این زمزم وجود است که انشاءالله هرگز بین ما و اولیای ما جدایی نمی‌افتد و چشم‌ها که دید باطنی خود را از دست نمی‌دهند و از دل، با شفاعت بازکننده‌ی بین الحرمین؛ آقا ابوالفضل(ع) وصل می‌شویم و این رابطه عشق است (اللهم الرزقنا)

پس رسالت بزرگ زن آزاده عالم؛ زینب کبری(س) گفتنی نیست، رسیدنی است! اما تقدیر و تشکر آن، وصل شدن به کاروان اوست که در طی ماه صفر است که سفر با حرف صاد است نه با حرف سین. سفر دنیایی هر چقدر بلند باشد باز هم کوتاه است و تمام شدنی، اما صفر خانم تا الی یوم القیامه است و هر سال یار می‌طلبد و این کاروان نور، هدایتگر جهانیان است تا روزی که مولایمان؛ صاحب الزمان(عج) ظهور کند و آن روز، تحویل ایشان است.

نکته:حرف (یا) در میم {از کربلا تا کربلا یعنی میم}، کشیدگی حقیقت بندگی و بازگو شدن عاشورا با قافله سالاری و حرکت 40 روزه زینب کبری(س) و تمام اسرا و حقایق انسانیت است. عدد ابجد حرف ی=10 می‌شود که جانِ عدد 10 در وجود مقدس آقا امام حسین(ع) است زیرا: امام حسین(ع) در سِرّ حقیقت تولدش، دردانه‌ای است که استثنائات مخصوص به خود دارد یکی از آنها اینکه ایشان به عدد 10 بدنیا آمد یک خودش و نُه ذریه معصوم(ص) در وجود ایشان قرار داشت. چنانچه وقتی پروردگارعالم را به اسماء اعظمش یعنی معصومین(ص) قسم می‌دهیم و می‌گوئیم الهی بحق محمد(ص) وعلی(ع) و فاطمه(س) و الحسن(ع) و الحسین(ع) و تسعة المعصومین مِن ذریة الحسین(ع)[23]. پس او خود، عشر است و برپا کننده عاشورا! و از طرفی نام مبارک هر دو فرزند فاطمه زهرا(س) و علی(ع)، حسن می‌باشد که خوانده می‌شوند حسنین(ع) یعنی دو تا حسن. اما در ادبیات دستوری عرب، برادر کوچکتر که هم نام برادر بزرگترش است با یک حرف یاء مصغر که بین دو حرف آخر قرار می‌گیرد، مشخص می‌شود؛ حسین. و عدد ابجد حرف ی= 10 می‌باشد.

پس نتیجه می‌گیریم که بانوی کربلا چه رسالت عظیمی را به عهده داشت و بدون نقص به پایان رساند. از قتلگاه شهادت امام حسین(ع) و بوسه بر رگ‌های بریده {شهید=40=م} تا اربعین انقلاب حسینی که با 40(=م)، قلب شدن حیوانیت به طهارت انسانیت بود. سیر من الخلق الی الحق است که طی مسیر حرف (م ی م) که کشیدگی در حرف (یا) آن است تا دنیا بداند که انسانیت است که می‌تواند «یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام» شود. به شرط اینکه کلّ حیات حیوانی خود را فانی و فداییِ وجه بقیة الله زمان (عج) کند.

حیات واقعی مردان مؤمن، عاشورایی شدن و زنان مؤمنه، نگهدارنده اربعین عاشوارییان است که هر یک به نوعی قلب به میم حیات انسانی می‌شوند. مردان در حربگاه، خونشان می‌ریزد و زنان در 40 وادی عشق، سیر و سلوک وصل را با مربی بودن صحیح نسل و نگهداشتن پشت جبهه جنگجویان، نقطه قوت و ذخیره حیات می‌شوند تا پیام قلب‌های عاشق را به قلب‌های انسانی دیگر وصل کنند.

پس بانوی کربلا بعد از طی مسیر با کاروان از کربلا و پاشیدن بذر حق و باطل کردن بطلان‌ها، وقتی دوباره به کربلا رسید آنگاه که لب را روی قبر برادر گذاشت، پیام حقانیتش را تا انقلاب حضرت مهدی(ص) رسانید.

بنابراین رفتن او از کربلا، جان (میم) را افشا کرد چون به عدد (90) و حرفِِ (ص) رسید و راز حج را که زمزمی در کنارش به آرامی حرکت می‌کند با زمزم خون، افشا کرد که حج بدون قربانی نیست در حج بیت الله، گوسفندی قربانی می‌کنند و در حج کربلایی، پاک‌ترین انسان‌ها در خون خود می‌غلطند! زمزم کربلا، همان خون ثاراللهی است که در عروق زمین‌ها و آسمان‌ها، احیاء حق می‌کند و همچنین در قلب مؤمنان است که می‌جوشد و به صورت اشک‌ از چشمانشان سرازیر می‌شود. در واقع اشک در وجود انسان در غده‌های اشکی، انقلاب خون نجس است که تبدیل به اشک زلال پاک سفید می‌شود(خون، منقلب به اشک می‌شود). پس اینگونه است که راز اشک برای امام حسین(ع) افشا می‌شود که هر کس یک قطره اشک واقعی بریزد آتش جهنم وجودش به آن اشک خاموش می‌شود.

 

تعریف دیگری از حرف (ی)

یکی دیگر از معانی و اسرار حرف (یا) در دستور زبان، یاءِ نسبت است یعنی هرگاه بخواهند شهر یا وطن کسی را مشخص کنند، نام او را به نام شهرش با یک یاء نشان می‌دهند. مثلاً می‌گویند فلانی تهرانی- اراکی- مهدوی- علوی و ... است. یکی از علما می‌فرمودند: وقتی پروردگارعالم می‌فرماید:«انی نفخت فیه من روحی. این است و جز این نیست که من از روح خودم به (انسان) دمیدم»، می‌شود گفت که حرف (ی) در کلمه روحی، یاءِ نسبت است به خودش(خداوند)، این حقیقت خلیفة الله می‌شود پس باید در تجلی گاه اسماء و صفات او تربیت شود و جلوه کند، آیت الله شود و حرف یا در کلمه (روحی) نشانه و طینت باطنی هر انسانی است!

پس عرفا می‌فرمایند: وقتی امام حسین(ع) از مدینه حرکت کردند به مکه و از آنجا به کربلا، قصد رسیدن به وطن اصلی و حقیقی خود را داشتند یعنی بازگشت به کلمه (روحی) و این مقصد است که ارزش فدا شدن جان و فرزندان و مال و حتی اسارت بانوان و کاروان سالاری زینب کبری(س) را دارد تا خون قرمز را در حیات سبز ثبت کند و مجرای رسیدن به محبوب حقیقی (روح در کلمه روحی) و (عند ربهم یرزقون) نایل شدنی شود! پس آنگاه که در اربعین عمل قرار بگیریم باید سیر صفر(میم) را داشته باشیم تا به چشمه زلال حیات طیب در دنیا و آخرت برسیم و زنده دائم گردیم.

به سند معتبر از زراره آمده[24] که حضرت امام صادق(ع) فرمودند:« ای زراره! بدرستیکه آسمان چهل صباح برحسین(ع) گریست به سرخی و کسوف و کوه‌ها پاره شدند و از هم پاشیدند و دریاها به جوش و خروش آمدند؛ و ملائکه چهل روز بر آن حضرت گریستند و زنی از زنان بنی هاشم خضاب نکرد و روغن برخود نمالید و سرمه نکشید و موی خود را شانه نکرد تا آنکه سرعبیدالله بن زیاد را برای آنها آوردند. و پیوسته ما در گریه‌ایم از برای آن حضرت؛ و چون جدم علی بن الحسین(ع) از پدر خود یاد می‌کرد آنقدر می‌گریست که محاسن مبارکش از آب دیده‌اش ، تر می‌شد و هر که آن حضرت را بر آنحال می‌دید از گریه‌ی او، می‌گریست و مکلائکه که نزد قبر آن امام شهیدند گریه برای او می‌کنند و به گریه ایشان مرغان و هر که از ملائکه در فضا و آسمان است گریان شوند.

قلب به میم خون در بدن انسان

همانطور که گفته شد از نظر جسمانی در وجود ما انسان‌های معمولی {غیر از معصومین(ص)} در 5 قسمت از بدن ، خون که عین نجس است، منقلب شده و به عین پاک تبدیل می‌شود(قلب به میم صورت می‌گیرد):  

1- خون درغدد شیری منقلب به شیر پاک با عطر و بوی مخصوص می‌شود. 2- خون در غده‌های اشکی به اشک شور پاک منقلب می‌شود. 3- خون در زیر پوست به عرق که پاک است منقلب می‌شود. 4- به آب بزاق دهان که چشمه‌های آب شیرین از انقلاب خون به بزاق دهان سرازیر می‌شود و 12 چشمه در دهان می‌جوشد. 5- ترشحات گوش در حالی که تلخ است ازغدد داخل گوش منقلب شده و بیرون می‌آید.

همانطور که در کره زمین 5 دریای بزرگ و 5 اقیانوس بزرگ است.همه این انقلاب در اشک وجود مقدس کوثر عالم ، به ظهور کامل جلوه‌گر می‌شود و برکه وجود مقدسش، حوض کوثر است که تا قیامت ادامه دارد زیرا که او مبارکه است {یکی از نام‌های نه گانه حضرت صدیقه کبری(س)؛ مبارکه می‌باشد} و در قیامت، حقیقت این برکه‌ها در آن حوض، جلوه می‌کند و آب حیات جاوید است که به دست ساقی کوثر در حضور اهل بیت پاک و مهر پیامبراکرم(ص) ، به دست شیعیان قبول شده می‌رسد. شاید اشک‌های مخلصانه هر مؤمنی برکه حیات بخشی می‌شود و  بدست ساقی کوثر به او تحویل  داده می‌شود.

راز اشک برای اباعبدالله الحسین(ع)

اشک در زبان عربی بکا خوانده می‌شود. ریشه بکا از بکه است. عرب می‌گوید: ریشه نام شهر مکه هم از بکه آمده است[25]. بکه از کلمه برکه بوده است زیرا شهر مکه در جغرافیای کره زمین در گودترین قسمت کره زمین قرار گرفته است و مکه در سرزمین خشک قراردارد. در آنجا بارش باران کم است ولی وقتی باران می‌آید خیلی زیاد و تند است . بنابراین آب در جاهای گود سرازیر شده و در آنجا جمع می‌شود که آن قسمت می‌شود برکه یعنی جای برکت زیرا آب زیاد است و انسان‌ها و حیوانات برای استفاده از آب در بیابان یا در جاهای خشک از این برکه‌ها استفاده می‌کنند و این برکه‌ها، برکت آب را تا باران بعدی نگهداری می‌کند. شهر مکه هم برکت است و جمع کننده برکات ظاهری و باطنی که پروردگار عالم در آنجا امر به ساختن خانه کعبه و بیت الله خود را فرمود از زمان حضرت آدم(ع) تا ابراهیم(ع) که کعبه به صورت فعلی بر پا شد. پروردگار عالم در کنار این خانه‌ی با برکت، با سیر صفا و مروه خانم هاجر(س) ، چشمه آب زمزمش را از زیر پای اسماعیل(ع) {فرزند کوچک ایشان}، ظاهر کرد. زمزم یعنی آرام باشد و بی صدا جریان پیدا کند که امروز زائران از این آب به نیت شفا استفاده می‌کنند ومقداری از آن را برای تبرک به شهرهای خود می‌برند.

آری پروردگارعالم در وجود هر انسان مؤمنی، قلب(مرکز حیات هر انسان و جای منقلب شدن ممات به حیات) را خانه خودش قرار داده است. البته جانِ قلب چرا که دل انسان، محل یقین به توحید و اعتقادات اوست. در قلب حیوانی (گوشتی)، خون جریان دارد که در ما انسان‌ها خون عین نجس است ولی در جانِ دل انسانی، با سیر صفا و مروه (دوستی و حبّ الله) چشمه‌ای از آن سیلان پیدا می‌کند که زمزم وجود است یعنی اشک(که زلال و پاک است)!

جالب است که دل انسانی، حیات عین نجس حیوانی ما را به عین طهارت انسانی منقلب می‌کند و ظاهراً خون نجس به اشک پاک برمی‌گردد. خون قرمز به اشک سفید زلال تبدیل می‌شود. عرفان اشک خود کتابی و مبحثی را می‌طلبد که نمی‌توانم همه را دراینجا بیان کنم اما همین قدر بگویم در بَکّه وجود خودمان که برکه و برکت انسانی ما در آنجا تجلی می‌کند (انی نفخت فیه من روحی) این زمزم وجود که همیشه آرامش و سکون دارد باعث برکت گرفتن و اجابت حوائج ما از پروردگارعالم و ائمه معصومین(ص) می‌شود.که توصیه شده با تضرع و انابه  دعا کنیم همانطور که بچه با گریه، خواهش‌ها و نیازهای خود را به پدر و مادر می‌فهماند.

در کتاب منتهی الآمال به سند معتبر از ریان بن شبیب روایت کرده در روز اول محرم به خدمت امام رضا(ع) رفتم. امام فرمودند: ای پسر شبیب! اگر خواستی برای چیزی گریه ‌کنی، پس گریه کن برای حسین بن علی(ع) که او را مانند گوسفند ذبح کردند و او را با 18 نفر از اهل بیتش شهید کردند که هیچ یک را در روی زمین شبیه و مانندی نبود و به تحقیق گریستند برای شهادت او، آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها و به تحقیق چهار هزار فرشته برای نصرت آن حضرت از آسمان فرود آمدند، چون به زمین رسیدند، آن حضرت شهید شده بود. پس ایشان پیوسته نزد قبر آن حضرت هستند ژولیده مو؛ گرد و غبار آلود تا وقتیکه حضرت قائم آل محمد(عج) ظاهر شود. ای پسر شبیب! خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدش که چون جدم حسین(ع) کشته شد از آسمان، خون و خاک سرخ بارید. ای پسر شبیب! اگر گریه کنی بر حسین(ع) تا آب دیده تو بر روی تو جاری شود حقتعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را بیامرزد، خواه اندک باشد خواه بسیار. ای پسر شبیب! اگر خواهی خدا را ملاقات کنی و هیچ گناهی بر تو نباشد پس زیارت کن امام حسین(ع) را، پس گریه کن.

رابطه عمیق و عرفانی وجود دارد که دل‌ها را به هم وصل می‌کند و اشک‌ها را به هم می‌پیوندد. مثل جریان جوی‌ها که به نهر تبدیل می‌شود و نهرها، رودخانه می‌شود و در انتها به دریا وصل می‌شود. بنابراین اشک، رابط قلبی انسان‌ها است. وقتی یک انسان از دنیا می‌رود بازماندگان یاد او را با اشک دنبال می‌کنند و آن از سوزش دل است که تا دل، منقلب نشود اشک سرازیر نمی‌شود. پس باید انسان آگاه باشد که در دنیای خشک برای رسیدن به آبادانی آخرت، باید از برکه دل استفاده کند!

*یکی از تعبیراتی که از عاشورا برای آقا امام حسین(ع) گفته شده یا قتیل العبرات است. ظاهراً معنی می‌شود کشته گریه کنندگان، ولی به نظر من کشته بیدارشدگان است که از خواب غفلت بیدار شده‌اند و از جاده آبادانی وجودشان عبور می‌کنند و متحول می‌شوند و گریه می‌کنند. یعنی همانطور که آقا در قتلگاه است؛ ظاهراً خشک‌ترین قسمت کربلا ، ولی در گودترین نقطه آن که برکه‌ی برکت است که جوی‌های اشک به نهر و نهر به رود و رود به دریای قتلگاه او سرازیر می‌شود و از همین جا، آبادانی آخرت هر کس شروع می‌شود. جایی است که شط‌های فرات و دجله به آن سجده می‌کنند و اینجا، قلب حیات طیب است و اینجا تمام جان‌های تشنه را سیراب و ظاهر و باطن را تطهیر می‌کند که همان قلب به میم است، همان جانِ اربعین است. و همیشه زائر می‌طلبد و زائران این کوی باید با قلب حرکت کنند زیرا قدم ظاهری، لیاقت زیارت این عزیز را ندارد. باید جان بر کف به دیدار ایشان نایل شوی! پس زائرش، خاص است و پذیرایی از زائرش هم خاص می‌باشد. پس کسی برای او گریه (واقعی) می‌کند که قلب شود یعنی باید از اربعین حقیقی خود بگذرد!

بُکّائین عالم

پنج وجود گرامی در تاریخ، به عنوان گریه کننده نام برده شده‌اند:

اول گریه کننده؛ حضرت آدم(ع):  خانم علامه امین فرمودند[26]: حضرت آدم(ع) هنگام هبوط، به سرزمین صفا در مکه تشریف فرما شدند.(در این برکه‌ی صفا، آقا مأمور صاف کننده راه انسان‌ها و وصل کننده‌ی حیات جان‌ها شد). جالب اینکه از خانه خدا تا کربلا 300  کیلومتر است و شاید به همین سِر، آقا 300 سال گریه کرد! چنانچه در کتاب می‌نویسد اشک‌هایش بهم پیوست شده بود طوری که از روی گونه‌هایش به زمین می‌ریخت. پدر آدمیان اول کسی است که جاده‌ی برکه بکاء را تا دریای جان قلب کربلا باز کرد. یعنی خداوند متعال، راه آبادانی آخرت را از وجود پیامبر اولوالعزم خود؛ حضرت آدم(ع) صاف و هموار کرد. چنانچه حضرت آدم(ع) را صفوة الله نامیده‌اند که هزاران معنا دارد. ایشان هم‏  ظرف گیرندگی صفات و اسماء الهی است و هم آیینه منعکس کننده است برای نسل‌های خود و هم صاف کننده راه توحید خالصانه و بندگی کردن و صاف کننده صحیح  راه دنیا به آخرت است . چنانچه قبر مطهر حضرت آدم(ع) در کنار قبر مطهر حضرت علی(ع) است. وقتی لباس جسمانی پوشیدیم باید فرزند خلف آدم(ع) باشیم تا بتوانیم شیعه و محب واقعی امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان او باشیم الی یوم القیامه و بندگی واقعی نسبت به پروردگارعالم پیدا کنیم.

پس اشک حضرت آدم(ع) خیلی معنی دارد و برکه رحمتی است که خوانده می‌شود تا اشک‌های فرزندانش را هدایت کند تا به دریای عشق و معرفت الهی بریزد و این برکه وجود، دائمی شود و هرگز خشک نشود. زیرا دلِ نرم است که اشک دارد و دل نرم است که مطیع می‌شود و اطاعت است که ما را در جاده بندگی حرکت می‌دهد و شیطان‌ها و وسواس‌ها را دور می‌کند! در حدیث اول درس گفته شد که اگر هر کس 40 روز گناه نکند قلبش نرم می‌شود و چشمه‌های حکمت در او جاری می‌شود یعنی مجرای عبور نگاه از چشم دل به چشم سر باز می‌شود، مجرای گوش دل به گوش سر، باز می‌شود و خلاصه حیات واقعی و 40 وادی عشق در وجودش نورانی و به صور مختلف ظاهر می‌شود تا انسان را به حقّ الیقین برساند.

دومین گریه کننده؛ حضرت یعقوب(ع) : حضرت یعقوب(ع) صاحب 12 پسر بود که یکی از آنها، حضرت یوسف(ع) می‌باشد که یوسف صدیق(ع) خوانده می‌شود. ایشان در 4 سالگی رویای صادقانه‌ای را می‌بیند که یازده ستاره و خورشید و ماه به او سجده کردند. وقتی خواب خود را برای پدر می‌گوید حضرت به ایشان می‌فرماید خواب خود را برای برادرانت بازگو نکن[27]. حضرت یوسف(ع) خیلی زیبا بود به طوری که چشم‌ها را خیره می‌کرد. داستان یوسف(ع)، باب معرفتی است که همیشه در انتظار یوسف زمان خود باشیم! اما واسطه دیدار و رسیدن به وصال یار، با اشک است. چنانچه حضرت یعقوب(ع) آنقدر در فراق یوسفش گریه کرد تا بینایی خود را از دست داد و ظاهراً چشمش سفید شد. من نمی‌خواهم داستان حضرت را شرح و بررسی کنم. همین قدر بگویم که راز اشک حضرت، مجرای رودخانه عشقی است برای وصال به معشوق واقعی که یوسف(ع)، جلوه‌ی جمال حق است. به تعبیری حجت خدا، یوسفِ زمان است و برای وصال دیدارش باید انتظار بکشیم و نگران و چشم به راه او باشیم. اما جاده زیارت ایشان، قلبی است که باید با اشک از سوز دل، آب و جارو کنی تا شاید بیاید. (پس باید دعا کنیم، پروردگارا چشمی به ما بده که لیاقت اشک ریختن و چشم به راهی او را داشته باشد). این همان (عین)؛ چشمه‌ای است که جایگاه عددی آن در حروف الفبا (40) است یعنی اربعین درون معرفت آن است.

آن چشم یعقوبی، معرفت به یوسفش می‌خواهد. یعقوب یعنی هرگز به عقب برنگشت و همیشه چشم به راه دیدار یوسفش بود یعنی خسته نمی‌شد. اگر چه ظاهراً چشم سرش بینایی خود را از دست می‌دهد ولی با چشم دل، به یقین او را می‌خواند و می‌بیند. اینچنین است که با بوی پیراهن یوسف(ع)، چشم سرش هم بینا می‌شود زیرا چشم دل همیشه در انتظار، او را می‌دید. پس اشک حضرت برکه با برکتی است که از راه مجرای اشک او یعنی با طیّ طریق، می‌توان به معشوق و به عشق حقیقی و به وصال یار رسید! اما آنگاه که چشم را از دنیا و هوس‌های آن کاملاً ببندیم {همانطور که یعقوب(ع) ظاهراً نابینا شد یعنی ظاهراً دنیا را نمی‌دید} .

*اما چرا بوی لباس کهنه یوسف(ع) باعث برگشت بینایی یعقوب(ع) می‌شود؟ عدد ابجد کلمه لباس =93 است که جمع ارقامش در آخر، 3 می‎شود{3=1+2 ، (12=3+9)}. جایگاه عددی کلمه لباس=30 است که برابر عدد ابجد حرف (ل) می‌باشد که مجرای توحید است و جایگاه عددیش 12 می‌شود. همچنین عدد 30 برابر عدد ابجد حروفِ یک می‌باشد و یک یعنی توحید (یگانگی خداوند) که مسیر پیامبری و در واقع انجام وظیفه رسالت یعقوب(ع) ، همه برای رضای خداست. آنگاه که راه توحید باز می‌شود، چشم حقیقت بین یعقوب(ع) در ظاهر و باطن می‌بیند. پس منتظران واقعی بدانند چنین انتظاری صحیح است که بازگشت تمام امورات به یقین در تمام عمر ما به توحید محض برسد آنگاه که دیگر گناهی نباشد و طغیان و معاصی انجام نگیرد و ظلم و ستم از کسی سر نزند، بهشت می‌آید و انتظار به پایان می‌رسد؛ ولی الله الاعظم به ظهور می‌نشیند(اللهم عجّل لولیک الفرج)

پس پیراهن، مجرای توحید است همانطور که بدن جسمانی ما لباس است بر روح ما. پس با این لباس، چشم سر ما بینایی گرفته بنابراین بدن، قلم می‌شود و روح، جوهر آن. پس قلم باید همیشه مجرای توحید باشد تا چشمش حق بین و گوشش حق شنو و دهانش حق گو شود، تا در لوح عملش حق بنویسد. زیرا به حق خلق شده و پیوسته در حق است و به حق می‌پیوندد. تا شاید فنای الی الله شود.انشاءالله

سومین گریه کننده؛ حضرت یحیی(ع): وجود مقدس این پیغمبر بزرگوار، معجزه حق و از آیات و بینات اوست چراکه خداوند متعال ایشان را با وجود اینکه  پدر بزرگوارش؛ حضرت زکریا(ع) پیر شده بود و مادر بزرگوارش هم نازا بود، به آنها عنایت فرمود[28]. و ایشان  6 ماه بیشتر در رحم مادر نبوده {جنین 6 ماهه زنده نمی‌ماند که سه وجود مقدس حضرت عیسی(ع) و یحیی(ع) و امام حسین(ع) استثنا هستند} . و در سن 8 سالگی از طرف پروردگارعالم به درجه پیامبری نائل گردیده است. که همه حیات و ممات اسرار است و معجزه او، که هر کدام را باید بفهمیم!

اما وجود مقدس ایشان، سومین گریه کننده هستند که در تمام عمر دنیا گریه‌هایشان برکه برکتی است که حیات انسانی از آن بر می‌خیزد و بینایی باطنی و اخروی را احیاء می‌کند. در کتاب‌ها می‌نویسند که ایشان آنقدر به عالم قیامت و عذاب حساس بود که توان شنیدن نداشت. به صورتی گریه می‌کرد که گوشت‌های گونه‌هایش می‌ریخت. مادر بزرگوارش برای زیر چشم‌هایش نمدهایی تهیه می‌کرد که آب اشک او را جمع کند و به او صدمه نزند... ! و هر وقت پدر بزرگوارش حضرت زکریا(ع) می‌خواست حدیثی درباره قیامت یا عذاب بفرماید، توجه می‌کرد که یحیی(ع) آنجا نباشد. شهادتِ حضرت، همانطور که پدر بزرگوارش از خدا خواسته بود که فرزندی به او عطا کند که مانند امام حسین(ع) کشته شود، سر ایشان را با ظلم از بدن نازنیش جدا کردند و بنا بر روایات سر از بدن جدا ‏هم  به خاک سپرده شدند. (اللهم صلّ علی جمیع الانبیاء و المرسلین)

از اشک این بزرگوار درس می‌گیریم که وقتی برکه بکاء وجود، در راه خدا و برای رضای خدا و برای احیای بقای حق، متلاطم و ریزان شود همیشه باقی و حیات‌بخش است. و اشک‌ها باید پیوسته به برکه یحیی وصل شود مثل اشک‌های شب احیا که برای استغفار و طلب بخشش است.

چهارمین گریه کننده؛ خانم فاطمه زهرا(س):  بزرگ‌ترین برکه اشک کسی که خود کوثر وجود است و عطیه‌ی پروردگار سبحان! خانم بعد از پیامبران نامبرده، در بین چهارده معصوم(ص) اولین کسی هستند که جزو بُکّائین عالم قرار دارند. اشک ایشان جلوه نارضایتی از حکّام و مردم بی‌وفای زمان خویش است تا به همه‌ی انسان‌ها(در تمام دوران‌ها) بفهماند که چه جفاها به دین و پیامبر(ص) و اهل بیتش(ص) شد. اشک‌های خانم(س)، راه کج و منحرف آنها را تا انقلاب حضرت مهدی(عج) صاف و هموار می‌کند. و بنابرحدیث مبارک پیامبر(ص) خشنودی خداوند درخشنودی زهرا(س) و غضب خداوند در غضب و نارضایتی ایشان است[29].

پنجمین گریه کننده؛ آقا علی ابن الحسین(ع): پنجمین گریه کننده؛ امام سجاد(ع) که ایشان هم ادامه دهنده اشک مادرش فاطمه زهرا(س) است در ظلم و جوری که به اهل بیت امام حسین(ع) شد. سِرّ اربعین به وجود مقدس ایشان است چراکه امام چهارم می‌باشد و عدد 4، پایه 40 (اربعین) است. همانطور که اول درس بیان شد، جایگاه عددی حرف م= 13 است که جمع ارقامش 4 می‌شود(4=3+1). بنابراین این است یکی از اسرارِاینکه حضرت باید در کربلا و روز عاشورا حضور داشته باشند و به خواست پروردگارعالم زنده بمانند و از کربلا تا کوفه و شام با کاروان اسیران و خانم زینب کبری(س) طی مسیر کنند(از عاشورا تا اربعین) و 40 وادی را منقلب کنند و ایشان آن خط نور را از روز عاشورا ؛ از کربلا تا کربلا (در اربعین) کشیدند (الی یوم القیامة) و این وظیفه شیعیانشان است که باید با اشک و آه و سوز و گداز آن راه را زنده نگه دارند .

حضرت بعد از عاشورا 40 سال گریه می‌کرد و در تمام عمر، پیام عاشورا  را به مردم و شیعیان رسانید. اشک ایشان وصل به اشک مادر بزرگوارشان است که ادامه‌ی همان کوثر وجود است. زیرا همانطور که گفته شد طی مسیر خانم زینب (س) قلب به (م ی م) بود وعدد ابجد میم=90 شد که 90=ص است؛ صاد نام چشمه‌ای درعرش است همان چشمه‌ای که آتش جهنم گنهکاران را به اذن‌الله خاموش می‌کند و برکه آسمانی وجود هر انسان مؤمن و آن هم زمزم وجود است.

پس اربعین و حقیقت اشک که همان بکا است با هم مناسبت دارد. عدد ابجد کلمه بکا =23 می‌باشد؛ از یک طرف جمع ارقامش 5 می‌شود (5=3+2) که عدد خاص وجود پنج‌تن(ص) است {پنجمین معصوم؛ امام حسین(ع) است} . از طرف دیگر زمین شناسان می‌گویند: کره زمین نسبت به خورشید، 23 درجه انحراف دارد و این زاویه باعث می‌شود که دو روز در سال مثل هم نباشد و فصل‌ها و ایام و ... هر یک با خصوصیات خودش جلوه‌گر شود (سرما و گرما، پاییز و بهار و... به وجود می‌آید ). حال دقت کنید که بکا در هر سن از اول تولد تا پیری و بعد از دنیا رفتن هر کدام به یک نحوی، معنای مخصوص زمان خود را می‌دهد و اثر خود را می‌گذارد. اما بهترین اشک، اشک از خوف خداوند و استغفار و توبه و برای رسیدن به قرب الهی و توسل به چهارده معصوم(ص)؛ مخصوصاً اشک بر مصیبت اباعبد الله الحسین(ع) است.

مقام بلند ولایت؛ آقا علی بن الحسین زین العابدین(ع)، از اسرار اربعین بوده است! عدد ابجد نام مبارک علی ابن الحسین(ع) 322 می‌شود. عدد 22 =جایگاه عددی کلمه عبد یعنی بندگی است و عدد 300 =عدد ابجد حرفِ ش است که صفت افشا کردن دارد. بنابراین یک معنی ازعدد322 این است که آقا، افشای عبودیت و بندگی در هر زمان و هر موقعیتی است (زین العابدین). دیگر اینکه اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 7 می‌شود(7=2+2+3) هفت، همان باطن حمد  و سبع مثانی، ولایت 14 معصوم(ص) است که وجود ایشان،  ادامه دهنده عمل به قرآن است تا قیامت!

و در جایگاه عددی نام مبارک علی ابن الحسین= 115 می‌شود (که برابر با عدد ابجد کلمه معاد است) و پروردگارعالم در کتاب انسان ساز قرآن، 115 بار نام دنیا و 115 بار آخرت را یاد آوری کرده است. وجود ایشان، سِرّ اربعینی است که در تمام سیر عمر دنیا و حقیقت آخرت، رهروان و شیعیان را رهبری می‌فرماید. او که با نفس‌هایش و با پایداری و استواری ایمانش و با صبر در مصائب و با بردباری وعاقلانه طیّ مسیر کردن، در اربعین جاودانه‌اش ارکان اربعین را الی یوم القیامه از درد و رنج به ربیع و حقیقت بهاری شدنش محکم و استوار کرد. پس اسرار اعداد وجود مقدسشان، روح و جان عمل خالصانه‌ی‌ آنها را ظهور می‌دهد!

دیگر اینکه عدد 115 معنی می‌شود به 15+100 که 100برابر است با عدد ابجد حرف ق یعنی نگهدارنده و 15 برابر است با جایگاه عددی حرفِ س که قلب قرآن است و میزان کننده تمام حروف در الفبا می‌باشد و برای بنده، فقط در دنیا حاصل می‌شود که به این میزان برسد .

بنابراین عدد 115 یعنی نگهدارنده حیات قلب طپنده خون ثاراللهی حسین بن علی(ع) الی یوم القیامه! ( الله اعلم)

قلب شده و یا منقلب شده‌ی برکه اشک به کجا می‌رود؟! واین برکه در وجود همه انسان‌ها است اما چگونه بهره می‌برند؟! وچگونه است اشک مظلوم و اشک یتیم؟! که یاری کننده‌اش امام زمان(عج) می‌باشد و خداوند متعال دادِ مظلومان و یتیمان را در دنیا و آخرت می‌گیرد زیرا او حیّ القیوم بندگانش می‌باشد.

اشک با معرفت و اشک محبت چه می‌کند؟! یک قطره اشک با معرفت، آتش جهنم گنهکاران را خاموش می‌کند مخصوصاً که در آن سوز توبه باشد. امیدوارم توفیق پیدا کنیم.

نکته: لازم به تذکر است که بدانیم که چرا در عاشورا بدن مطهر امام سجاد(ع) تب دار ظاهر شد؟! البته عظمت این تب، نشان دهنده بیماری دین است زیرا عفونت‌های گناه و فساد(در جامعه) باعث تب امام شده است که درواقع بدنِ دین بیمار شده زیرا حاکم جور؛ یزید ملعون می‌خواست ریشه دین حقیقی را بِکََند و دین دل بخواه خودش را جایگزین کند. اما به قول امام صادق(ع) تب، باعث سلامت شدن بیماراست زیرا با گرمای زیاد بدن، عفونت‌ها ذوب شده و از بدن خارج می‌شود.  بنابراین آقا امام حسین(ع)، خود و فرزندانش به قربانگاه رفتند تا راه رسیدن به عالم قرب را برای شیعیان تا الی یوم القیامة از مجرای اربعین و رسیدن به قلب به میم باز کنند. ادامه این راه را امام سجاد(ع) با ظهور تبِ دین به بدن مطهرش و شفای این بیماری که سلامتش تا قیامت تضمین شود، ظاهر فرمود؛ با نگهداشتنِ حدود الهی که نشانه آن غل و زنجیر به گردن و بدن مطهرش در 40 روز و 40 وادی است! قابل ذکر است که زنجیر از جنس آهن است و کلمه آهن به عربی، حدید خوانده می‌شود به معنی حدود خدا. همانطورکه می‌دانید یکی از معجزات خداوند در زمان رسالت حضرت داوود(ع) این بود که حدید به دست مبارکش نرم شد و به امر خداوند به صورت حلقه‌های نازک ساخته شد که با آن زره برای جنگیدن (در راه خدا ) بسازند یعنی آنقدر آهن نرم و نازک شد که به صورت لباس رزم به تن رزمندگان درآمد! درواقع لباس رزم، لباس حدود خداست و خداوند چنان، حدود خود را برای عاملان به حدودش، آسان و نرم می‌کند که بتوانند جامه‌ای بر بدنِ عمل خود بپوشانند و این لباس، لباسِ تقوی است (یعنی ترمز باطنی برای نگهداری تمام حدود سلامت وجود انسان) پس این لباس رزم، جنگیدن با نفس اماره است. اول باید بر خودمان پیروز شویم و عقل، حاکمِ وجودمان گردد و بعد در مرحله دوم غل و زنجیر به گردن و دست‌ها و پاهایمان به صورت حفظ حدودالله ببندیم که امام سجاد(ع) نگهدارنده این حدود به ظاهر و باطن در 40 روز و 40 وادی و در حقیقت اربعین الی یوم القیامت حافظ حدودالله شد تا تنِ بیمار دین به جنگیدن با دشمنان دین، سلامت کامل را به وجود امام زمانمان منتقل بفرماید و ما امروز مدیون بدن تب دار امام سجاد(ع) که زین العابدین است، می‌باشیم. ایشان با کتاب صحیفه سجادیه که به زبور آل محمد(ص)[30] معروف است، ما را به حقیقیت و سلامت دین در دنیا و آخرت می‌رساند.(لطفا درالقاب مبارک آقا؛ زین العابدین و سجاد خوب بیندیشید!)

{نکته: شگفتی آهن که به عربی حدید خوانده می‌شود: یافته‌های ستاره شناسی نوین نشان داده که آهنِ موجود در زمین از ستارگان عظیم الجثه فضای بیرونی آمده است. فلزات سنگین جهان در هسته ستارگان بزرگ تولید می‌شوند. در سیستم خورشیدی ما ساختار مناسبی برای تولید آهن وجود ندارد. آهن صرفاً در ستاره های بسیار بزرگتر از خورشید که دما در آنها به چند صد میلیون درجه می‌رسد، تولید می‌شود و وقتی که میزان آهن از یک سطح معینی در یک ستاره تجاوز کرد، این ستاره که بیش از این نمی‌تواند آن را نگهدارد (تحمل کند)، منفجر می‌شود و به صورت یک نوع اختر یا یک ابر اختر درمی‌آید. در نتیجه‌ی این انفجار، شهاب سنگ‌های دارای آهن در اطراف جهان پراکنده می‌شود، تا آنجا که بوسیله نیروی جاذبه اجرام آسمانی مثل زمین که دارای نیروی آهن ربایی(جاذبه) است، جذب می‌شود!

حق تعالی در سوره مبارکه حدید[31] می‌فرماید: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب انّ الله قویٌّ عزیز . یعنی همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند و آهن را نازل کردیم(فرستادیم حدید ؛حدود الهی را)که در آن هم سختی و هم منافع بسیار برای مردم است تا معلوم شود چه کسی خدا و رُسُلش را یاری خواهد کرد(هرچند)که خدا بسیار قوی و مقتدر است(از یاری خلق بی نیاز است). اگر در آیه مبارکه دقت کنید خداوند کریم می‌فرماید: و انزلنا الحدید یعنی آهن را نازل کردیم، کلمه  انزلنا که مخصوص آهن در این آیه بکار رفته یعنی بطور فیزیکی از آسمان فرستاده شدن. روشن است که این حقیقت در 1400 سال پیش؛ وقت نزول قرآن کریم، هنوز از نظر علمی کشف نشده بود.

نکته قابل توجه دیگر در مورد این آیه: شماره آیه‌ای که در آن از نازل شدن آهن سخن گفته شده است، 25 می‌باشد.عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه حدید در قرآن کریم، 57 است و جالب اینکه وزن اتمی آهن هم 57 است و عدد اتمی آن 26 که برابر با عدد ابجد کلمه حدید است و شماره آیه (با احتساب بسم الله الرحمن الرحیم)، 26 می‌شود!!!

بررسی عرفان حدید  

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید[32]: و لقد اتینا داود مِنّا فضلا یا جبال اوّبی معه و الطّیر و النّا الحدید. ان اعمل سابغات و قدّر فی السّرد و اعملوا صالحا انّی بما تعملون بصیر؛ و ما حظّ و بهره داود را به فضل و کرم خود کاملا افزودیم و امر کردیم که ای کوهها و ای مرغان شما نیز با تسبیح و نغمه الهی داود هم آهنگ شوید و آهن سخت را به دست او نرم گردانیدیم. و به او دستور دادیم که از آهن، زره بساز و حلقه های زره را به یک اندازه و شکل گردان(تا بدن را نرم و نگهبان باشد) و خود و قومت همه نیکوکار باشید که من کاملا به هر چه کنید آگاهم. و همچنین در سوره مبارکه انبیا می‌فرماید[33]: و علّمناه صنعه لبوس لکم لتحصنکم مِن باسکم فهل انتم شاکرون ؛ و ما به او صنعت زره ساختن آموختیم تا شما را از زخم شمشیر و آزار یکدیگر محفوظ دارد، آیا شکر (نعمتهای الهی را)بجا می‌آورید؟  درحالیکه سختی آهن بر همگان آشکار است و احتیاج به گرمای شدید بالای 1000 درجه دارد تا ذوب شود. و این معجزه بزرگی بود که پروردگار عالم به حضرت داود(ع) عنایت فرمود. باید نرم شدنش تا اندازه‌ای باشد که بصورت نخ پارچه نازک و نرم شود تا به اطاعت پروردگار عالم، زره درست کند و این زره از حلقه های کوچک (آهنی ) در هم بافته شود.

درحالیکه آهن به عربی حدید نامیده می‌شود و حدید، صفت مبالغه حدود خداوند است و حدود خدا در کتاب‌های آسمانی بدست پیامبران بزرگوار و پاک پروردگارعالم به انسان‌ها رسیده است. و نام کتاب حضرت داود(ع) زبور است. و حدود در تمام لحظات زندگی ما و به تمام اعضا و جوارح ظاهری و تمام افعال و افکار و امورات اجتماعی و فردی ما در تمام 24 ساعت شبانه روز، جاری شده است. پس هرعمل برای هر واجبی، یک حلقه است و حلقه ،گره بندگی بنده به امام زمانش و کتاب آسمانی اش است. و دانه دانه‌های حلقه به هم وصل می‌شود، آنگاه ظهور لباس زره را به جلوه‌ی حدود الهی، به شکل حدید بر ما پوشش می‌دهد. و این لباس، حافظ حدود سلامتی بدن از ظاهر و باطن از شرّ دشمنان ظاهری و وسواس و خنّاس‌های قلبی و نفسی می‌باشد. و همانطورکه می‌دانید زره را هنگام جنگ با دشمن می‌پوشند تا از ضربات دشمن مصون بمانند. زره دنیا را برای مدت کوتاه در حال جنگ می‌پوشند اما لباس زره بندگی باید دائماً بر تن مؤمن باشد! لباس زره دنیا، پوشش به ظاهر بدن است و جنگش جهاد اصغر حساب می‌شود اما زره حدیدِ عمل، روی نفس کشیده می‌شود و جنگیدن با تمام خواهشها و وسوسه‌ها و هواهای نفسانی را جهاد اکبر می‌گویند. پس درواقع پروردگار عالم ما را جلوه حضرت داود(ع) قرار داد و در صورتیکه بخواهیم، حدید به دست ما هم نرم می‌شود، آنقدرکه بصورت حلقه‌های ریز و لباس زره شود .

حال خوب دقت کنید! پس حدید از آسمان نازل می‌شود و در کرات آسمانی ساخته می‌شود، خداوند متعال در سوره مبارکه صافات می‌فرماید[34]: انّا زیّنّا السماءالدنیا بزینه الکواکب. و حفظا من کلّ شیطان مارد. لا یسمعون الی الملإ الاعلی و یقذفون من کلِّ جانب. دحورا و لهم عذاب واصب. الا من خطف الخطفه فاتبعه شِهاب ثاقب.یعنی ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان بیاراستیم. و (به شهاب آن ستارگان را) از تسلط هر شیطان سرکش و گمراه محفوظ داشتیم. تا شیاطین هیچ از وحی و سخنان فرشتگان عالم بالا نشنوند و از هر طرف به قهر رانده شوند. هم به قهر برانندشان و هم به عذاب دایم گرفتار شوند . جز آن کسی (از شیاطین چون خواهد خبر از عالم بالا )برباید او را تیر شهاب فروزان تعقیب کند. پس درحالیکه ستارگان، همان کرات آسمانی هستند و می‌فرماید از شیطان‌های مارد(یعنی مردود شده) که می‌خواهند بروند آسمان‌های بالا و اخبار را بگیرند و بیایند مردم را اغواکنند حفظ می‌فرماید بوسیله تیرِ شهاب فروزان که تیر هم حدید و درواقع همان حدود الهی است.

حدید در خلقت دنیا   

در همه خلقت‌های خداوند، حدید است یعنی حدود ظاهر شده است. همانطورکه کتاب‌های آسمانی نازل شده، حاملِ حدود خداوند هستند. پس حدید، از عالم بالا آمده و باطنِ وَ انزلنا الحدید را به وضوح می‌بینید.

سال قمری 354 روز (12=4+5+3) و سال شمسی 365 روز(14=6+5+3) است. در حالیکه سال قمری و شمسی در یک زمان بر عالمیان گردش دارد اما هر دو در شبانه روز تعریف و ظهور حقیقی خودشان را دارند و هرگز با هم مخلوط نمی‌شوند. مثلا ماه مبارک رمضان در هر فصل و در هر ماهی از ماه‌های شمسی واقع می‌شود و تکلیف و اعمالش ثابت است. و فصل‌ها و ماه‌های سال شمسی هم برای خودشان تعریف مشخص دارند. پس در اینجا معنایی از آیات مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لایبغیان. فبای الاء ربکما تکذبان. یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان[35]. آشکار می‌شود!

حال اگر مجموع ارقام تعداد روزهای سال شمسی و قمری را با هم جمع کنیم 26 می‌شود(26=12+14) که برابر با عدد کلمه حدید است یعنی خداوند متعال تمام سال و شبانه روز و ساعات و دقائق عمر ما را در سال شمسی و قمری ، در حدودِ اوامر خودش و به صورت دایره یعنی حلقه بندگی قرار داده است.}  

  ربیع الاول و ربیع الثانی

ریشه کلمه اربعین از سه حرف ربع است یعنی یک چهارم. یک سال، 4 قسمت می‌شود و هر قسمت، یک فصل است: فصل اول سال شمسی، بهار است که به عربی ربیع خوانده می‌شود و ربیع صفت مبالغه ربع است{سالی که نکوست  از بهارش پیداست}. بنابراین اثر بهار در تمام فصل‌های سال مشهود می‌شود. ربیع یعنی زنده شدن، بیدار شدن، احیا گرفتن. چنانچه باران بعد از گذشتن  75 روز از اول  سال شمسی  را، باران نیسان می‌نامند یعنی خواب و فراموشی را می‌برد و از دل درختان بیدار شده، میوه را ظهور می‌دهد.

 و اما بهار سال قمری با فصل ربیع خود، زیبایی‌اش را، با تولد پیغمبراکرم(ص) و امام صادق(ع) نشان می‌دهد. و حقیقت بارور شدن، احیا شدن و به بارنشستن زحمات و رنج‌های پیامبران پیشین خود و به ظهور آورنده‌ی مقصد خلقت و بپا شدن بهشت و وعده داده شدن آن به مستضعفین که وارثان حقیقی‌اش هستند به دست با کفایت فرزند خلف پیامبراعظم(ص) از برکات ربیع الاول از وجود آقا هستند. و سِرّ دیگر در ربیع الثانی است {تولد امام حسن عسکری(ع)}، اینکه بهار ولایت و رسالت زمانی کمال خود را نشان می‌دهد که الی یوم القیامه طراوت و حیات را جاودانه کند! پس تمام زحمات این است که از ربیع دنیا به ربیع آخرت وصل شویم و آن میسر نمی‌شود مگر به شیعه شدن به پیامبر(ص) و فرزندان مطهرش (ص) و به وجود سِرّ ولایت علی بن ابیطالب(ع) که باب الجنة و باب مدینة العلم و باب الربیع است.

خوانندگان عزیز قدر این درس را بدانید که شاید نتوانید در جای دیگربیابید! اما یکی از دلایل اینکه روز تولد پر افتخار رسول گرامی خدا با فرزند برومندش صادق آل محمد(ص) توأم شده این است که ادامه ربیع‌الاول به ربیع‌الثانی میسر نیست الا به پیروی و شیعه بودن از روی صدق قلبی در مجرای صادق به تمام 12 امام معصوم(ع) و در محجوبیت مادرشان فاطمه زهرا(س)، این حقیقت چله می‌طلبد و پایداری و مقاومت زینبی، عبادت و اطاعت خالصانه سجادی و اشک افشانی علوی را می‌خواهد که باران بهاری با غرّش و رعد و برق همراه است و قطرات بارانش درشت و پر ریزش و فراوان است! بیائید بهاری شویم.

یک فصل، 3 ماه دارد. فصل بهار ماه قمری به محرم و صفر و ربیع الاول، خود را جلوه می‌دهد. با لباس سیاه و چشم‌های گریان، داغ و سوزش و رعد و برق ؛ غرش حق خواهی و حق طلبی و داد مظلومیت و ستمدیدگی و اسارت و صفری که تمام نشدنی است و سالارش خانم زینب(س) است. اوست که فریادها و باران‌های بهاریِ اشک‌ها را به دریای عشق ولایت و رسالت می‌رساند و سیر بهار را در ماه ربیع، جاودانه می‌کند.

این معرکه قیامتی است به ظاهر، که حریفان خالص و مخلص می‌طلبد. در هر وجودی اگر هر گونه ناخالصی باشد، نمی‌تواند پایدار بماند. که  دوباره عدد 40 را معنی کند به اسم طلا. عدد ابجد کلمه طلا =40 است؛ اربعینی که تخلی هر ناخالصی را به خوبی نشان می‌دهد! تا بحال هر چه بیان کردم، تجلی بود اما باب طلا شدن، تخلی است. تمام انسان‌ها در خلقت خود توخالی و جوفی هستند. شیطان از همین راه استفاده کرد و در خلقت آدم (ع) از سوراخ بینی او وارد شد و ازدبرش خارج گردید. انسان وارسته باید جوف را از تمام شیطان‌ها و وسواس‌ها و حبّ دنیا، تخلیه کند ، زندگی حلال و زهد و انجام وظیفه تکلیف خالصانه را انتخاب کند و با تخلیه ناخالصی‌ها، وجود خود را طلا کند. طلا خصوصیاتی دارد که به آن ارزش و بها داده است این است که اگر سال‌ها در لجن بماند، هرگز خلوصش را از دست نمی‌دهد و همیشه و در هر زمانی (به روز)، ارزش خود را نمایش می‌دهد. دوم هرگز زیر پا نمی‌شود و همیشه کمیاب و زینت دست و صورت و گردن می‌شود. و شاید سِرّ اینکه بعضی از بدن‌های مؤمنان در قبر نمی‌پوسد و سالم می‌ماند همین است که این عزیزان، طلا شده‌اند و خاک، اجازه نفوذ در آنها را ندارد و مثل مادری مهربان از این بدن‌ها پذیرایی می‌کند تا روز قیامت که با سرافرازی و بدون هیچگونه نقصی در خدمت پروردگار عالم برمی‌خیزند و خدای مهربان بارها در قرآن اشاره می‌فرماید: « لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» این عزیران میان آن همه هول و وحشت، در آرامش کامل هستند.

بیایید با زینب(س) همسفر شویم و از ایشان بخواهیم نام ما را تا قیامت در کاروانش ثبت کند زیرا امام زمان(عج) این نام‌ها را به یاری خود می‌خواند. پس یار آقا شدن، اربعین می‌خواهد. بیایید خود را بیمه بندگی خداوند کنید و تمام وجود خود را در اربعینِ عمل طلا کنید.  پس باید از تمام باب‌های طهارت بگذریم، باب تخلی را کاملاً انجام داده و به تجلی برسیم یعنی خالی کردن وجود از حیوانیت و تجلی دادن وجود به تخلقات انسانیت، همان باب قلب شدن در عشر قتلگاه ابا عبدالله الحسین(ع) و یعنی یاری خالصانه امام زمان خویش با جان و مال و فرزندان و آنچه که خداوند منان به عنوان سرمایه به ما عطا کرده است.

جمادی الاول و جمادی الثانی

ماه‌های قمری، نفس ماه‌های شمسی هستند. در واقع فصل تابستان سال قمری با این دو ماه تمام شده و به ماه رجب و ماه شعبان وصل می‌شود.

کلمه جماد از جمد می‌آید یعنی منسجم شدن ظاهراً ذخیره شدن و بدون جوف و توخالی بودن و به قولی یخ زدن( در زمستان دانه‌ها کامل می‌شوند). یک درخت یا تمام نباتات اگر بخواهند باقی باشند، دانه یا تخم تولید می کنند. دانه، جماد است پس اگر دانه بخواهد خود را شکوفا کند باید در موقعیت ربیع و در محل رشد قرار گیرد. آنگاه گیاه دو لپه می‌شود. یک لپه (جمادی اول)، ذخیره ریشه می‌شود و یک لپه (جمادی دوم)، ذخیره ساقه می‌شود. هر دو لپه با یک نقطه وصل، با هم رابطه پیدا می‌کنند که آن قلب به میم شدن مرکزیت دانه است که از جمادی به نباتی تبدیل می‌شود.

پس لپه اول، جمادی اول ذخیره رشد است که ریشه خود را جلوه می‌دهد و لپه دوم، جمادی الثانی ذخیره رشد است که ساقه سبز خود را بالا می‌کشد. (در این دو ماه روز نحس وجود ندارد) در جمادی الاول، ذخیره دو عالم در (جایگاه عددی م=) 13 جمادی خانم زهرا(س)؛ شهیده اهل بیت(ص) در ظاهر به خاک سپرده شد اما مکنون و مخزون! و به قول بعضی از روایات در سوم جمادی الثانی که (سِرّ وجود است) به خاک سپرده شد(به صورت مکنون و مخزون).

ولی همانطور که گفته شد سبزی خود را جلوه می‌دهد در 20 جمادی الثانی که تولد خانم؛ کوثر وجود است و بین سوم تا بیستم، 17 روز است که برابر تعداد  رکعات نماز واجب در شبانه روز است. و خیر کثیر بیست و سه روز (=عدد ابجد کلمه بکاء) طول می‌کشد (از 20 جمادی الثانی تا 13 رجب) تا در 13(=جایگاه عددی حرفِ م ) رجب دیوار خانه کعبه شکافته شد و مادر حضرت علی(ع) و حملش وارد خانه شدند و آن روز به روایت شیعه و سنی در بیت الله مولای متقیان امیرالمؤمنین(ع) متولد شدند. امیدوارم خوب فکر کنید. { شاید بتوان گفت این سبز شدن، همان سبز شدن کلمات و آیات قرآن است که از قلب پیامبر اکرم(ص) و به زبان نطق الله؛ علی بن ابیطالب(ع)،  23 سال به تدریج سبز شد و ظهور ظاهر و باطن پیدا کرد و بر صفحه نقش بست. الی یوم القیامه}.الله اعلم

پس بین 13 جمادی اول که قلب به میم عالم جماد به نبات و نبات به حیوان و حیوان به انسان است تا 13 رجب حدود 60 روز است که برابر است با عدد ابجد حرفِ س؛ قلب ظهور و قلب وجود و قلب عالم امکان به ظهور حقایق از اسرار مکنون و مخزون تا ظهر الوجود! " تبیّن بین العابد و المعبود. دو وجود هم کفو "

این عالمِ تابستان است که میوه‌های عمل صالح، ظاهر می‌شوند. میوه، جان قلب به میم است که اربعین را با تمام حقایقش می‌طلبد.                   

                                                                                  پایان   

 

...بابی انت و امی یابن رسول الله اشهد انّک کنت نورا فی الصلاب الشّامخة و الارحام المطهرة لم تنجّسک الجاهلیة بانجاسها و لم تلبسک المدلهمّات مِن ثیابها و اشهد اَنّک من دعائم الدین و ارکان المسلمین و مَعقل المؤمنین و اشهد انّک الامام البرّ التقی الرضی الزکی الهادی المهدی و اشهد ان الائمة من ولدک کلمة التقوی و اعلام الهدی و العروة الوثقی و الحجّة علی اهل الدنیا ... .      

                                                               (زیارت اربعین)

 

 

 

[1] )گلشن راز

[2] ) آیه 142 سوره مبارکه اعراف

[3] )آیه 143 سوره مبارکه اعراف

[4] ) در کتاب گنج الف کاملا توضیح داده شده است.

[5] ) آیه 79 سوره مبارکه واقعه

[6] ) آیه 12 سوره مبارکه یس

[7] ) آیه 169 سوره مبارکه آل عمران

[8] ) به روایات متعدد علمای شیعه و سنی

[9] )آیه 1 سوره مبارکه قلم: ن والقلم ومایسطرون

[10] )آیات 118 تا 121 سوره مبارکه انعام

[11] )از امام صادق(ع) روایت است که یکی از اصحاب عازم حج بود از حضرت پرسید: می‌توانم احرام سیاه بپوشم؟ حضرت فرمودند: احرام سیاه حرام نیست ولی سعی کنید لباس احرام و کفن، سیاه نباشد.

[12] )آیه 4 سوره مبارکه حدید

[13] ) رجوع شود به کتاب عرفان آب ، آنجا توضیح کامل داده شد که باطنِ 37=3÷111 و 333=3×111 چیست

[14] ) آیه 33 سوره مبارکه احزاب

[15] )آیات 27 تا 30 سوره مبارکه فجر

[16] )  آیه 169 سوره مبارکه آل عمران

[17] ) و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

[18] )آیه 1 سوره مبارکه کوثر

[19] )جنةالعاصمه ص148- الاسرار الفاطمیه شیخ محمد فاضل مسعودی- مستدرک سفینة البحار3|334 عن مجمع النورین:14عن العوالم:44

[20] ) اعضای بدن انسان اگر نقص پیدا کند در صورت تصادف یا تعرضات دیگر به مقدار ارزش بدنی، دیه به آن تعلق می‌گیرد.

[21] )سفینةالبحار، علامه مجلسی،ج2 ص408

[22] )آیه 1 سوره مبارکه قلم

[23] )بحارالانوار.ج52 ص149-دعای غریق آیت الله بهجت به امام خامنه‌ای بوده است.

[24] ) منتهی الآمال.ص351

[25] )آیه 96 سوره مبارکه آل عمران:إن اول بیتٍ وضع للناس للذی بِبکّة مبارکا و هدی للعالمین

[26] ) در کتاب مخزن العرفان

[27] ) آیات 4 و 5 سوره مبارکه یوسف(ع)

[28] )آیات 4 تا 9 سوره مبارکه مریم(س)

[29] )مستدرک حاکم.ج3 ص153؛ یا فاطمه إنّ الله یَغضبُ لِغضبک و ترضی لرضاک، نحنُ غضّاب لِغضبها و رضیت رضینا

[30] ) زبور، نام کتاب آسمانی حضرت داوود(ع) است

[31] )آیه 25

[32] ) آیه 10 و 11 سوره مبارکه سبا

[33] )آیه 80

[34] ) آیات 6 تا 10

[35] )آیات 19تا 22  سوره مبارکه الرحمن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۲۲
عذرا شفائی