لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۳۲ مطلب با موضوع «اسناد ابجدی» ثبت شده است

  

 بسم الله الرحمن الرحیم

*عدد 9 در سرّ خلقت

همانطورکه قبلا بیان شد در قسمت کنز الهی و گنج اسرار خلقت و در ظهور نام مبارک واحد جلّ‌جلاله که عدد ابجدش 19 است و برابر با جایگاه عددی نُه به حروف قرار دارد. شاید اینطور معنی شود که سقف اعداد تا عدد 9 است ، پروردگار عالم ، ظرف کنز الهی خود را که به 28 حرف ظهور داده ، به عدد 9 احصاء فرموده که بلوغ کامل اسرار است و بر مخلوق مسلط و مقهور است و غلبه‌ی ظاهری و باطنی دارد. همانطورکه در درس‌های قبل خواندیم که عدد و حروف ، هرگز از واحدیت جدا نشده و به عنوان گنج الف ، همیشه با مؤلفه‌ی خود همراه است و خوانده می‌شود ؛ معرفی می‌شود ؛ هستی می‌گیرد و باقی می‌شود.

بلوغ نُه یعنی نَه که به عربی (لا) می‌شود و مجرای توحید(همان لااله الا الله) و حقیقت گنج عشر است. جایگاه عددی (لا)=13 است که برابر با جایگاه عددی (م) به عدد ابجد 40؛ حقیقت طهارت است. پس عالم در کلمه سبحان غرق است و هر کس باید به بلوغ عبادی و بندگی 9 یا نَه ، به طهارت و تنزیه عمل برسد تا بتواند جزء عبّاد و زهّاد خالق یکتا باشد. جمع ارقام 13 ، برابر4 می‌شود و عدد 4 ، تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر مجرای توحید است.

عدد ابجد (لا)=31 است . عدد ابجد سیُ یک به حروف 100 می‌شود که 100=(ق) به جایگاه عددی 19 است که 10=9+1 که همان گنج 4 روی 10 است و عدد 19=واحدجلّ‌جلاله است ، پس تمام عالم خلقت در مجرای توحید و کلمه مبارک لا اله الا الله است که نماد آن ، خانه خداست. 

*اعداد زوج و فرد 1 تا 9

اگر اعداد ابجد 1 تا 9  را به صورت زوج و فرد جدا کنیم ، حروف اعداد زوج ، می‌شود 4حرف ؛ بدوح (ب=2، د=4، و=6، ح=8) و جمع عددی آن 20 می‌شود که برابر با عدد ابجد حرفِ (ک) است و 0+2=2=(ب). حروف اعداد فرد ، می‌شود 5حرف ؛ اجهزط (ا=ا، ج=3، ه=5، ز=7، ط=9) و جمع عددی آن 25 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه (حمد) و جایگاه عددی حرفِ (ذ) است و 5+2=7=(ز). پس درنهایت حروف زوج برابر حرفِ (ب)= 2 شدند و حروف فرد برابر حرفِ (ز)=7 شدند که در جمع عددی می‌شود 9 (9=2+7) و در ضرب عددی 14 (14=2×7) که همان گنج عشر یعنی 4 روی 10 است و جمع ارقام 14 (4+1=5) 5 می‌شود ؛ سرّ حلقه بندگی و وجود مقدس پنج تن(ص). 

حرف رمز تمام عالم در بین حروف فرد در اعداد نه‌گانه می‌باشد ، چنانچه آقای شیخ بهایی درباره این 5 حرف فرد(ا-ج-ه-ز-ط) می‌فرماید:

ای که هستی طالب اسرار و رمزغامضات    اسمی از اسمای اعظم با تو گویم گوش دار

اول و ثانیش جذر رابع و خامس بود           حرف مرکز جذر جمع جمله دان ای هوشیار

گر ازاین بیتش نفهمیدی ازاین بیتش بفهم       سِر نگهداری  برادر گر  بیایی  زینه

حرف اوسط نصف حرف اول است وآخرست   اوسطیش ضعف اوسط فرقدان و قطب وار

ساتر سِرش باش فتح رمز اگر دستت دهد        فاتح  اقفال دانستی  برو در کار دار

بیان ابیات مذکور فقط درباره همین 5 حرف است، نه دائره اجهزط.

معنی مصراع اول بیت دوم این است : ا(1) + ج(3) = جذرِ ز(7)+ط(9) ، یعنی 4= جذر 16

و مصراع دوم این است: ه(5) = جذرِ ا(1) + ج(3) + ه(5) + ز(7) + ط(9) ، یعنی 5=جذر 25 

بیت چهارم: ه (5) = نصفِ ا(1) + ط(9)  ، یعنی 5= نصف 10 و مصراع دوم :

ضِعف اوسط یعنی دو برابر حرفِ وسط (ه=5). و این دو اوسط یعنی(ج)،(ز) در گرد مرکز (ه) مانند فرقدان بر گرد قطب شمالند. فرقدان ، دو کوکب معروف در قطب شمالند که در زیجات و کتب نجوم و صور الکواکب عبدالرحمن صوفی و دیگر کتب در صور کواکب مشروحا مبین است. 

اگرمضرب‌های عدد3 را از 1 تا 9 جمع کنیم عدد 19 که همان جایگاه عددی نُه است ، بدست می‌آید (19=9+6+3+1) . پس در این شعر خیلی از زیبایی‌ها بیان شده است. اما به حرفِ (ه) ، کلّ اسرار را جمع کرده و فرموده حالا خودت بفهم!

چون پروردگار عالم به عدد 19 ، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک بلوغ 9 واحدی است. جمع ارقام 19 برابر 10 شد و (1=0+1). دقت کنید! درحالیکه ظهور 10 در عالم کنز جمع عددی 1 تا 4 شد (10=4+3+2+1) یعنی 4 روی 10 که می‌شود 14 که 5=4+1 ؛ اینجا حلقه‌ی خلقت به ظهور سرّالاسرار عالم بسته شد که پنجمین معصوم(ص) ؛ امام حسین(ع) است که 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش بود: 14=9+5 پس حقیقت 14 نورمقدس ولایت کبری در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم ، همان حرف (ه=5) است.

خداوند کریم در دنیا خشکی را روی حرف (و) خلق نمود و فرمود :انّا لله و انّا الیه راجعون. پس آدرس خود را  با  این حرف به همه بندگان داد. قل هو الله احد ، پیغمبر بگو او خداوند احد است پس حرف (ه) با (و) جمع شد و پروردگار، خود را به هو معرفی فرمود. و همینطور در گنج وحدانیت به عدد یک =واحد، عدد ابجد یک=30 می‌شود که تمام تجلی‌گاه و مجرای توحید عدد 30 برابر حرفِ (ل) است که این حرف گشاینده حروف مبارک لا اله الا الله است و جایگاه عددی حرف(ل)=12 می‌باشد که 12 نور مقدس امام معصوم(ص) همه ، عروة الوثقی و حبل الله المتین(ریسمان محکم الهی) و امام مبین موحّدان و متقین هستند. 

بنابراین بلوغ عددی گنج واحد در عدد 19 ، کلّ سرّ است زیرا 19 ، جایگاه عددی نُه بود. پس بلوغ تمام اسماء و تمام اعداد در اسم مبارک واحد ؛ دربلوغ نُه متجلی می‌شود که نُه همان کلمه‌ی نََه است یعنی لا و توحید محض الهی و خلوص کامل عمل! 

*عدد نُه در کلمه‌ی عرفه و قربانی( بلوغ عدد 9 در رسیدن به قرب الهی)

برای رسیدن به قرب الهی باید قربانی داد چون اینجا مقام قربانی است . مگرنه اینکه ورود در قرآن باید از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم گذشت و ورود درحرم مطهر معصوم(ص) مخصوصا در حرم الله ؛ نزد خانه کعبه ، باید آماده قربانی باشیم و تمام نفوس حیوانی را قربانی نفس انسانی یعنی نیّت قربتاً الی الله کنیم. آنجا هم باید از 19 حرف اسامی پنج تن(ص) گذشت تا به قربِ آن برسیم.

امام حسین(ع) فرمود: خداوند خلق نکرد بندگانش را مگر برای معرفت . و خود،  نقطه مرکزی معرفت توحید شد. اوست که شب عرفه و روز عرفه را به همه عالمیان معرفی فرمود و راه مقصد و هدف الهی را از عالم سفل در مرکزیت خانه خدا و در ایام حج  واجب که نقطه‌ی عطف وصل همه موحّدان و مؤمنان به قرب الهی است ، نشان داد و راه رسیدن به مقصد رضای پروردگار عالم را به عاشورای عمل و کربلای زندگی هر انسان آزادی راهنمایی فرمود.(عرفه ، روز نهم ماه ذی الحجه است)

عدد ابجد کلمه عرفه=355 که 13 = 5+5+3 و 13=جایگاه عددی حرف(م) به عدد ابجد40 است. 300 ، افشاکننده است و 55=عدد ابجد(نُه) ، در واقع عرفه افشاکننده‌ی راه نورانی رسیدن به بلوغ انسانیت 9 و کمال هدف پروردگارعالم یعنی زنده شدن واقعی ، رسیدن به قربانگاه (در جایگاه 19 و سجده واقعی) و رسیدن به قرب عند ربهم یرزقون است.

جایگاه عددی کلمه عرفه=58 می‌شود که 13= 8+5 و 13=جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 است. پس عرفه ، انسان را در شناخت حقیقی به گنج طهارت انسانی و کمال قرب الهی و شیعه و محب واقعی معصومین(ص) شدن می‌رساند و این راه برای همه لازم الاجراست و باید به آن معرفت پیدا کنند وگرنه همه بازنده‌ عمر پر برکت خویش می‌شوند و دگر هیهات!!! 

عدابجد کلمه قربانی=363 که 12= 3+6+3 و 2+1=3=آب است. 300 ، همان افشاکننده و 63 ، برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و امام علی(ع) ، و جایگاه عددی کلمه اربعین است یعنی جایگاه باطن سبز شدن بهارشدن و به طهارت واقعی رسیدن است(عدد ابجد اربعین=333 که3+3+3=9 می‌شود) پس امام حسین(ع) و همه چهارده معصوم(ص) که خود معصومند و ائمه طاهرین(ص) هستند ، در واقع اولین قربانیان خداوند متعال هستند که خود ، راه گشای قرب اویند ، پس این عزیزان خود ، دائما در قرب او هستند و همه‌ی عاشقان را هم به قرب او می‌برند. سخت‌ترین مسیر قربانگاه برای این عزیزان است !

*بلوغ 9 در ماه رمضان

ماه مبارک رمضان ، نهمین ماه و سیّد همه‌ی ماه‌های سال قمری است. این ماه را شهرالله یعنی ماه خدا می‌نامند و تنها ماهیست که در قرآن کریم نام مبارکش آمده است(آیه 185 سوره مبارکه بقره) و در این یک ماه که بلوغ تمام حقیقت سال قمری است ، خداوند کریم با کلام نورانی وحی ، از بندگانش پذیرایی می‌نماید و لیلة القدر را در این ماه قرار داده است. در واقع بهترین و بالاترین نعمت‌ها را در این ماه به بندگانش عنایت می‌فرماید .{نکته: در قرآن کریم 365 بار نام یوم یعنی روز و 12 بار نام شهر یعنی ماه آمده است. خود قرآن که 30 جزء دارد و30 برابر عدد ابجد کلمه (یک) است و این کتاب نورانی همه را به اعمال توحیدی و به قرب خدای مهربان می‌رساند و صراط مستقیم است}.

مردم در این ماه احیا می‌گیرند تا قدر عمر خود را دریافت کنند. در این ماه همه به مهمانی خداوند می‌روند و در مهمان‌سرای خالق یکتا ، سر سفره‌ی قرآن از نور وحی تغذیه می‌شوند و جان‌ها از حیوانیت ازاله شده و به فطرت انسانی می‌رسد.

پس در واقع بلوغ عبادت را خداوند به بندگانش می‌آموزد . درحالیکه یک ماه از سال است اما وقتی می‌خواهند برای کسی روزه قضا بدهند می‌گویند یک سال روزه! چون این ماه ، در واقع باطنِ تمام عمر ماست یعنی بنده از وقتی که به تکلیف می‌رسد تا بمیرد باید روزه از گناه باشد. در واقع افطار حقیقی ، آخرت است ؛ در مقام عند ربهم یرزقون! آنجا دیگر هرگز روزه نیست و همیشه بهترین افطاری است ؛ کسانی که در دنیا رزق عملشان وحی الهی است یعنی به نسخه حکیم الحکمای پروردگارعالم یعنی قرآن کریم عمل می‌کنند ، پس افطارشان هم رزقاً حسناً  است.

پس بلوغ 9 در عمل ، سنگین‌ترین عمل است که در تولدش به ماهِ 10 که ماه شوال است خداوند کریم به عید فطر ، بنده را تولد می‌دهد و نوازش می‌کند. کلمه شوال از شال می‌آید یعنی خلعت. زیرا بنده‌ای که با روزه ، تمام ظلماتش از او جدا شده به باطن فطری می‌رسد که آنجا عالم قرب است و افطار بر او واجب می‌شود .

خداوند متعال در نیمه ماه رمضان در ماه ضیافت خود به تمام جهانیان منت گذاشت و سیدالاسباط ابا محمد حسن بن علی(ع) ؛ سبز کننده تمام حقایق هستی و هدف آفرینش و سبز کننده جان قرآن را  متولد فرمود. در 21 ماه رمضان روز تاج گذاری ولایت وجود مقدسش است که در واقع ماه رمضان به ولایت امام حسن(ع) تمام می‌شود که امام افطار کنندگان است و کریم اهل بیت(ص). برای همه‌ی بندگان مؤمن عید فطر، رسیدن به عمل حسن و روز هدیه گرفتن است . طبق آیه 160 سوره مبارکه انعام ، اگر باخودت (تا قبر) عمل حسن بیاوری پس برای توست 10 تا مثل آن . پس  اگر تمام عمرت را به روزه از گناه (عمل حسن) بیاوری تا قبر ، خداوند کریم  عدد 10 که همان گنج عشر ، جان دهه طُهر و ولایت است یعنی رزق حسن را انشاءالله به عنوان افطار یا عید فطر الی یوم القیامت می‌دهد که این بلوغ 9 رمضان واقعی است. پس تمام زندگی ما پشت امام معصوم(ص) ، رنگ خدایی می‌گیرد که ایشان ساجد واقعی هستند و زندگی ما زمان بین دو سجده‌ی ورودی و خروجی ما{ با سر بدنیا می‌آییم و با سر در قبر می‌رویم} در دنیاست که باید با مدرک حسن تمام شود. همانطور که عالم دنیا عاشوراست پس باید به بلوغ 9 یعنی عشر اعمالمان برسیم.انشاءالله

*سوره مبارکه توبه ، نهمین سوره (از نظر نوشتاری) و در دهمین جزء قرآن کریم است . پس خوب دقت کنید ! تمام آیات مبارک به حکمت کامله‌ای بدون نقص و خیلی زیبا ، همه اسرار حروفی اعداد را به تمام و کمال ظهور داده است. چنانچه سوره توبه به عدد 9 (نهمین سوره) باب بلوغ هدایت را افشا می‌کند و جایگاه بلوغ و حقیقت اسرار کلّ قرآن را در جزء 19 (=جایگاه عددی نُه به حروف) به آیه 55(=عدد ابجد نُه به حروف) تمام می‌فرماید(آیه 55 سوره مبارکه نمل ، جزء 19 تمام می‌شود){جالب اینکه سوره مبارکه توبه با بسم الله شروع نمی‌شود و سوره مبارکه نمل 2 تا بسم الله الرحمن الرحیم دارد!} .

*تنها سوره‌ای که 9 آیه دارد ، سوره مبارکه همزه است که با"ویل" شروع می‌شود یعنی وای ، بیم دهنده است که هرکه به گوش جان بشنود و به بلوغ 9 برسد ، انشاءالله به عطیه الهی می‌رسد. 

تعریفی از عدد 10 (توضیحات کامل در کتاب عرفان عشر بیان شده است)

*عدد 10 متعلق به حرف ی است که طبیعت خاکی جنوبی دارد و در دسته حروف هواییه یا آسمانی و ملکش حضرت سرکطائیل است. جمع اعداد از 1 تا 10 برابر 55 می‌شود : 55=10+9+ ... +2+1 {55=عدد ابجد کلمه نُه = عدد ابجد کلمه صدّیق }

*خداوند متعال عدد را به یکِ ذات اقدس خود یعنی احدیّت خویش آغاز فرمود و آن را برابرحرف الف گذاشت.الف=یک (واحد) در یک واحدیّت خویش همه‌ی اعداد را جلوه داد و(در حرف الف ، همه‌ی اعداد و حروف را جلوه داد) عدد یک را به خود نسبت داد و در سوره مبارکه توحید فرمود: " قل هوالله احد ". بنابراین عدد از یک شروع شد و صورت عددی تا 9 صورت گرفت و در عدد ده تمام آغازین و انجامین اعداد ، پایه گذاری و اظهار شد(10). اما در شماره گذاری ایام تا هفت عدد خوانده شد. و اسرار اعداد ، همه بر پایه‌ی سه عدد که ما قبل آن صفر است به عدد یک و دو و سه قرار گرفت و این چنین گنج خلقت تعریف شد.

عدد ابجد احد=13می‌شود که اگر ارقام 13 را با هم جمع کنیم4می‌شود(4=3+1) که پایه و ارکان چهارچوب خلقت و در بردارنده‌ی ظهور همه‌ی مخلوقات به حروف و اعداد آن است الی یوم القیامه. و در واقع تمام مظاهر خود را در آئینه‌ی "یک" جلوه گر نمود و فرمود: انّی کنتُ کنزاًمخفیاً فاحببت و ان اُعرف. الواحد لا یصدر الا الواحد.

همانطور که فرمود: (فاحببت) اول عالمی که خلق کرد عالم حُب بود و عدد ابجد کلمه حُب=10 است. پس با اسم زیبای احد ، نمای عدد یک ؛ مقوّم اعداد و مقوّم حروف و کنز و گنج خود را معرفی کرد که یگانگی خویش را طوری بیان فرمود که هرگز دو نمی‌شود. پس از گنج احدیت ، اسم مبارک واحد را در عالم حُب ظهورداد (ظهور گنجی از گنج)! عدد ابجد کلمه احد=13 و عدد ابجد کلمه واحد=19است ، که هر دو باطن عدد 10 و سرّ ظهور عدد 10 هستند(10=9+1). باب عدد19، سرّی است که در تمام رگ‌ها و عروق عالم به صورت جان قرآن جاری و ساری است چرا که تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =19 است و حروف اسماء پنج تن (ص) هم 19حرف است.

عدد ابجد کنز برابر77 است{جمع ارقامش=14و به عبارتی 5=4+1 است} و جایگاه عددی کنز32{5=2+3} می‌شود. عدد13(=احدجل‌ّجلاله) گنج و کنز همه اعداد و عدد اول است. در واقع ریشه‌ی اعداد یا مقوم اعداد ، صفر است که به صورت دایره می‌باشد و خود به یک معنا باطن اسم مبارک احد است که قوه و کنز ظهور کثرت خلقت می‌باشد و آنگاه که خداوند متعال اراده فرمود که واحد ظهور پیدا کند ، با قوت دادن صفر جلوی یکِ واحد در (10) ، مقامش را به ابدیت و خاصیت ، قوّت و قدرت بخشید در کثرت قدرت. و پشتوانه یک را همیشه برای برگشت به وحدتش قرار داد(یک ، به صورت خط کوتاه یعنی قامت همزه است. علی(ع) فرمود: انا سرّالنقطة و سرّالخط) و قدرت مطلق خویش را دائماً به همه‌ی مخلوقات یادآوری فرمود.

پس عدد 10 ، رابط است با اعداد ما قبل خود که یکان است و اعداد دهه‌های بعد از خود که زوجیت است. وقتی به حروف نوشته می‌شود(ده) عدد ابجد ده=9 می‌شود یعنی از 9 گذشته تا ده شود. در تعریف عدد 9 گفته شد که سقف اعداد تا 9 است و 9 ، سلطان اعداد است و عالم درعدد 9 غرق است و 9، بلوغ عددی می‌باشد. اگر کلمه ده را بسیط بنویسیم(دال+ها) عدد ابجدش برابر 41 می‌شود که 41=عدد ابجد اُم است در نتیجه عدد ده ، ریشه یا مادر( اُم ) اعداد است. اگر ارقام عدد 41 را که همان جایگاه عددی کلمه کنز است با هم جمع کنیم (5=4+1) عدد 5 بدست می‌آید ؛ سرّ حلقه بندگی ، سرّ حقیقت خلقت ، سرّحقیقت محمدی(ص).

در واقع شاید این همه زیبایی در عدد 10 برای این باشد که چون معرفت به واحد نصیب شد حالا صفرها که بالقوه بودند در پیشاپیش عدد ده می‌توانند جلوه‌گری کنند و اعداد را تا بینهایت بکشانند (آنگاه انسان ابدی و ازلی بودن خود در جلوه تقدس ذات اقدس الهی یعنی خلیفه الهی را به نهایت ارتقاء مقام در عالم قرب می‌جوید تا انشاءالله برسد) البته هر قدر هم که تعداد صفرها زیاد باشد اما درنهایت در جمع ارقام به همان یکِ واحد(که ذات اقدس الهی است) می‌رسیم برای مثال:100000000 جمع ارقامش 1 می‌شود. (هر آنچه داریم از لطف و عنایت اوست وگرنه ما همان صفریم که اگر به قوّت یکِ وحدانیت نبود ، هیچ ارزشی نداشتیم!). 

نکته:درضمن که با تولد مولود ، یکِ وجودش در دنیا ظاهر می‌شود ، آنگاه صِفرهای قوای او و گنج وجودش به تدریج و لحظه به لحظه تا آخر عمر ، در کمال عددِ انسانیتش ، در طول دنیا از عالم سفل به عالم قرب به صورت پلکان، به او رفعت مقام می‌دهد. حال اگر از عمر و جوانی گنج وجودش ، خوب استفاده نکند و یا اعمالی مطابق خوی حیوانی انجام دهد نَه انسانی (از بُعد حیوانی رشد کند) ، از یکِ وجودش به صورت منفی ، زیر صفر می‌رود و صفرهای عملش او را به قهقرای جهنم و سقر و درکه‌های جهنم سقوط می‌دهد. از آنجا که انسان ، بلوغ همه‌ی مخلوقات است اگر به منفی عمل سقوط کند، طبق آیه 179 سوره مبارکه اعراف ؛ مانند چهارپا بلکه پست‌تر یا گمراه‌تر می‌شود(اولئک کالانعام بل هم اضل) چون حیوان در مقام خودش ، تسبیح گوی خداوند کریم است و به وظیفه‌اش عمل می‌کند.

*عدد 10 ، سرّ ظهور فردانیّت به زوجیّت و از زوجیّت به وحدت وجوداست. عدد 10 ، خزانه‌دار کلّ اعداد و حروف است. در واقع حقیقت عدد ده متعلق به عزیزان معصوم(ص) است. زیرا این بزرگواران ، خزانه‌داران و ظرف گیرنده‌ی کلّ نور و کلّ فیض علی الاطلاق ذات اقدس احدیّت هستند ، اما وجود مقدس امام حسین(ع) که معصوم پنجم است ، ظهوردهنده‌ی گنج ده است و همانطور که می‌دانید ایشان  ظهور دهنده و وارث همه انبیاء و اولیاء و اوصیاء و معصومین(ص) در روز عاشوراست ؛ روزی که همه‌ی دَه‌های عالم برپا می‌شود و هنگام تولد در وجود مقدسش 9ذریه معصوم(ص) بوده که با خودش عدد 10 را دارد (10=9+1) و در واقع ایشان بر پا کننده‌ی عاشورا و امام عاشوراییان است.  

*عدد 10 در معانی علمی(صفر و یکِ ده) و اعشاری

ما می‌دانیم که سیستم ده دهی توسط بشر در ابتدایی‌ترین اعصار باستان مورد استفاده بوده است. زیرا تمامی بخش‌های نجومی و هندسی و حتی زبان رمزی کشیش‌ها بر اساس عدد 10 ساخته شده که خود تلقی از دو اصل مذکر و مؤنث است . عدد 10 که عدد مقدس هستی بود ، به عنوان رازی در تعلق حلقه‌های درونی حفظ شده بود. این تقدس در رابطه با هر دو رقم 10 یعنی واحد(مذکر) و صفر(مونث) یا دایره به آن اطلاق شده است (10 ؛ صفر واحد).

طبیعتاً سیستم ده دهی یا اعشاری در دوران ابتدایی به مثابه‌ی اسرار حفظ می‌شد زیرا رهبران ، هسته‌های مخفی آن را قدرتی می‌پنداشتند که از بالا دریافت شده بود!

قانون اعداد به حیطه‌ی شانس تعلق ندارد. اعداد ، ضریب‌های پرقدرتی در بکار بستن قانون الهی می‌باشند و به این علت هیچگونه از انواع گوناگون تأسیسات و تشکیلات بشری که در جهت افزایش منافع فردی به بهای رنج دیگران بنا شده ، در نهایت موفق نخواهد بود. عدد ده به خودی خود ظاهر نشده بلکه ، سبب و مسبب آمده‌اند تا عدد ده ظهور پیدا کرده است.

*چهار گنج خلقت در عرفان عدد 10    

حقیقت روح ، 2000 سال قبل از خلقت جسم ظهور پیدا کرده‌است. پیامبر(ص) فرمودند: اعداد ، روح حروف هستند. وقتی اعداد از یک تا چهار با هم جمع می‌شوند ، عدد ده حاصل می‌شود 10=4+3+2+1 . در واقع پنج عدد (5-6-7-8-9) در بطن این چهار عدد ، محصور و در درجه بندی ظاهر می‌شوند. این چهار عدد  را  اب.جد می‌گویند که در واقع پدر و مادر اعداد و حروف هستند. پس تمام اعداد و حروف در بطن  اب.جد  قرار می‌گیرند!

حال اگر یک چهار ضلعی بکشیم و در هر گوشه ، اعداد 1-2-3-4 را مقابل هم بنویسیم ، قطرهای این چهار گوش در جمع اعداد گوشه‌هایش عدد را به ما می‌دهد {10= (4+1) + (3+2) }. و در هر ضلع ، اگر عدد ابتدا و انتهای ضلع را جمع کنیم ، اعداد3 و6 و7 و4 ظاهرمی‌‌شود {(3=2+1) ،(6=4+2)، (7=3+4)، (4=1+3) }.

و از جمع دو ضلع روبرو با هم 10 حاصل می‌‌شود {(10=7+3)،(10=6+4)}                

2                                       

 

 

 

در اصل اعداد از یک تا هفت و حروف الف- ب- ج-د-ه-و-ز(حروفی که عدد ابجد آنها از 1 تا 7 است) ظاهر می‌شوند؛ اینجا عدد 7 ، سرّ اعداد است. زیرا با جمع عددی 1تا 7، کلّ 28 حرف ظاهر می‌شود (28=7+6+5+4+3+2+1)

20

 

حال اگر عالم دوم چهار گوش را که عالم کرسی است (آیت الکرسی) به عدد 10-20-30 و 40 بنویسیم ، در جمع عددی100 می‌شود(100=40+30+20+10) که100=عدد ابجد حرف(ق) و 10×10=100 می‌شود (اینجا تربیع عدد10 است) حال اگر مانند بالا جمع کنیم ، عددهای 50 و60 و70 را در کناره‌ی قطرهای چهارگوش بدست می‌‌آوریم. پس در این قسمت حروف ی،ک،ل،م،ن،س،ع (حروفی که عدد ابجد آنها از 10 تا 70 است)

اگرعالم سوم چهار گوش ( بیت المعمور) را رسم کنیم و به عدد 100 و 200 و 300و400 بنویسیم در جمع (1000=400+300+200+100) ، 1000 می‌شود   که کلّ حروف را در بردارد و به عرفان ، کلّ عدد محقق می‌شود.اگر مانند بالا عمل کنیم ، حروف ق- ر- ش ت- ث- خ-ذ ظاهر می‌شود و عدد1000=عدد ابجد حرفِ(غ) که حرف غ آخرین حرف از الفبای عربی است و جایگاه عددی غ=28می‌شود که اگر ارقام 28 را جمع کنیم به حقیقت 10 باز می‌گردیم (10=8+2) که جمع ارقام 10 برابریک می‌شود(1=0+1) یعنی همه‌ی کثرات به وحدت یک می‌رسد.

200

 

حروف( غین ) برابرحروف کلمه (غنی) ؛ اسم مبارک پروردگار عالم است به عدد ابجد1060 و جایگاه عددی 52 که 52 = عدد ابجد کلمه حمد است . پس این نکته بسیار جالب است که عالم به عدد 1000 و حرف غین ، اسم مبارک غنیِ خداوند و همینطور کلمه‌ی حمد را جلوه می‌دهد!

خداوند در قرآن کریم سوره‌ی مبارکه حمد را سبع مثانی می‌خواند یعنی7 تا 2 تا که 14 تا می‌شود (آیه 87 سوره حجر). پس جان ِعدد 4 روی 10 ظاهر می‌شود و کلّ بواطن را در خود ظاهر می‌کند ، یعنی 14=4+10 . دقت کنید جمع ارقام 14 برابر 5 می‌شود (5=4+1) که اقطار چهارگوش اول هم مساوی 5 بود و این برمی‌گردد به سرّ وجود مطهر امام حسین(ع) که ایشان محور14معصوم(ص) قرار می‌گیرد و از طرف خانواده‌ی مکرّمشان پنجمین معصوم(ص) هستند و از طرف فرزندان ، حامل 9 ذریه‌ی معصوم‌اند. پس وجودشان محوری می‌شود14=9+5 و 5=4+1 ایشان خامس آل عبا(ص) هستند.

*اعداد یک تا ده ، هم بصورت افقی و هم بصورت عمودی در گنج عالم بالا ظهور دارد. از نام مبارک احدجلّ‌جلاله که کنزالله است به عدد ابجد 13 که در جایگاه عددی حرفِ م ظهور دارد و جمع ارقامش 4 می‌شود(4=3+1) و عدد 4 ، جمع کننده‌ی همه‌ی اعداد 1 تا10 شد یعنی (10=4+3+2+1) و اینجا گنج عشر و دهه‌ی طُهر و حقیقت اسمائی و صفاتی وجودهای نورانی و مقدس چهارده معصوم(ص) خلق شده‌اند که به نام مبارک پنج تن(ص) ، جمع کننده‌ی اسرار کائنات و نفس واحده گردیده‌اند و تمام خلق از این نور مبارک خلق شده است (سوره مبارکه نساء ؛ آیه یک)

تجلی نام مبارک احدجلّ‌جلاله ، به نام مبارکش واحد است که این اسم نورانی مظهر کلّ کثرات است که به عدد ابجد 19 ظاهر می‌شود که جمع ارقامش 10 می‌شود (10=9+1) پس عدد 19 ، گنج و کنز عشر را به عوالم ظهوری کثرات تجلی می‌دهد و این گنج هم همان وجود مطهر معصومین (ص) و گنج قرآن است که به عدد 19 حروف در ظاهر و باطن قرار می‌گیرند {تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم (19 حرف) و تعداد حروف نام‌های مبارک پنج تن (ص) (19حرف) است}. خداوند کریم تمام گنج یک تا ده را در حرف یای کلمه دنیا قرار داد و این گنج عشر و دهه طُهر و وجود مقدس چهارده معصوم (ص)، عالم دنیا را مزیّن کردند ؛ دنیا شد کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا .

*عدد 10 در کلمه‌ی دنیا از عالم حُب

پروردگارعالم همانطور که اراده و مشیّتش قرارگرفت که خود را بشناساند ، مخلوقاتش را بدون نیاز خلق فرمود و اول عالمی که به ظهور ایجاد نمود عالم حبّ بود (عدد ابجد کلمه حب = 10 ) ، عالمی که ظرف معرفت شد و صورت نوری گنج عالم در آن ظهور پیداکرد. بنابراین صورت نزولی آن را در عالم دنیا قرارداد. یعنی در خانه متبرک کعبه و در واقع در جانِ آن (ولایت عظمای چهارده معصوم(ص)) یعنی در وجود مطهر و مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) ؛ مولود کعبه و یازده فرزند نورانیش(ع) . چنانچه درباره وجود مکرمش ، پیامبراکرم(ص) می‌فرماید : ولایت امیرالمؤمنین (ع) حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی .

همانطور که گفتیم قلب ، خانه خدا در بدن مؤمن است. قلب باید کانون محبت و سلم و دوستی با اهل بیت پیامبراکرم(ص) باشد تا بتواند واقعا خانه خدا در وجود ما باشد. و این قلب ، ظرف رضای خداست که اگر قلبی در محوریتِ قلب حجت خدا باشد ، هرگز به انحراف کشیده نمی‌شود و مخلص می‌شود.حضرت رسول(ص) از مردم هیچ مزدی نخواستند جز محبت به خانواده مطهرشان(الا المودة ذی القربی).

پس باطن محبت که همان گنج حُب خالصانه و حقیقت دهه طُهر و همان محبت چهارده معصوم(ص) است ، همان عنایت هبه‌ی پروردگارعالم است که باعث وصل شدن و گشایش و نجات هر انسان مؤمن و معتقد است در دنیا و آخرت که از عالم سرّ به وجود مقدس معصومین(ص) و از مجرای وجود علی ابن ابیطالب (ع)  که مولود کعبه است به تمام قلوب پاکان و مؤمنان خالص و از آنجا به لطف و فضل خداوند منّان در قبر و تا قیامت باعث این می‌شود که ما مشمول رحمت و فضل و شفاعت الهی قرار گیریم.

تمام این محبت ، رسیدن به شدیدترین محبت که محبت به خداوند منّان و کریم و سبحان است می‌باشد ؛ وَالَّذینَ امَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّه (سوره بقره-آیه 165) و کسانیکه به خدا ایمان آورده‌اند بالاترین و شدیدترین محبت را نسبت به خداوند دارند. و آن قدرشناسی از محبت بیکران اوست که همه‌ی مخلوق را در رحمت رحمانیت و رحیمیتش در دنیا و آخرت غرق کرده است.

همانطور که در زیارت عاشورا می‌خوانیم: انّی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم . آری! این دوستی واقعی است.

 *حرف (ی) به عدد عشر درنام مبارک امام حسین(ع)

عدد ابجد و جایگاه عددی حرف(ی)=10 است. وجود مقدس امام حسین(ع) ، نام مبارکش حسن(ع) است چنانچه پیامبراکرم(ص) می‌فرمود:حسنین(ع) . یعنی دو وجود مقدس ، حسن(ع) هستند (امام دوم و امام سوم) در دستور زبان عرب هرگاه دو برادر نامشان یکی باشد ، در نام برادر کوچک‌تر یک حرف (ی) ؛ یای مصغر بین دو حرف آخر اضافه می‌کنند تا کوچک‌تر وبزرگ‌تر معلوم شود{شاید یکی از اسرار اسم دنیا که استثناست(حرف ن  پشت ی اظهار می‌شود) اینست که دنیا با گرفتن حرف(ی) ، کوچک‌ترین و پایین‌ترین عالم خلقتی است چنانچه خداوند در آیه 5 سوره‌‌ی مبارکه تین اشاره می‌فرماید که دنیا اسفل السافلین است}. این ظاهر کار است و درعرفان می‌گویند این حرف (ی) ، نشانه‌ی عشر وجود آقا امام حسین(ع) است .پس ایشان برپاکننده‌ی عاشوراست و او صاحب عشر است . امام حسین(ع)  ، معصوم پنجم ما شیعیان است(به عدد 5) و ایشان صاحب 9 است(9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان قرار گرفت) پس 14=9+5 که جمع ارقام 14 هم برابر 5  می‌شود و از طرفی به عدد 10 به دنیا آمدند(بلوغ حیات انسانی و تولد زنده در آخرت) ؛ یک خودشان +9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان و به معنای دیگر عدد 9 روی 10 هم هستند یعنی 19 که(10=9+1)می‌شود (19=عدد ابجد کلمه مبارک واحد) . عدد 10 به عربی ، عشر خوانده می‌شود و ایشان خود ، در ظهر عاشورا ، برپاکننده‌ی همه عاشوراهای عالم برای تمام انسان‌هاست.

ارتباط عشر(10) و عرش

جالب است که حروف کلمه عرش با عشر یکی است و ایشان است که با عدد 10 خویش ، وصل کننده‌ی عالم عرش به عشرِ دنیاست. یعنی عالم اعلی را به عالم سفلی تجلی داد. راه رساندنِ تمام ِگنج و سرّالاسرار ذات احدیّت پروردگار عالم را به تمام انسان‌ها و درعالم سفل(دنیا) به باب طهارت ظهور داد تا به مقام "عند ربّهم یرزقون " هادی و امامِ راه باشد و این هدف متعالی را محقق ساخت.

عدد ابجد کلمه عرش و عشر =570 است ، 500=عدد ابجد حرف (ث) که ملکش میکائیل(ع) ؛ ملکِ روزی است . امام حسین(ع) هم ، رزقِ خونِ حیات الهی هستند چرا که ایشان مقام ثارالله را دارا هستند. 70=عدد ابجد حرف(ع) که در قرآن کریم در 70 آیه مبارکه و با 70 معنا ظاهر شده است. عین یعنی چشم و چشمه ، که هم چشم به باطنِ انسان‌های بینا داد و هم چشمه‌ی حیات به همه‌ی لب تشنگان حقیقت و طریقت. پس در این دنیا نیاز به عین(چشم) است و عددِ500=ث ، روزیِ رزقِ این عین است ، چشم بینایی که راه را از چاه تشخیص می‌دهد. از طرفی 70= عدد ابجد کلمه احکام (الهی) است که تمام اوامرالهی به صورت امر به معروف و نهی از منکر را در خود جای داده است. در ضمن 70=عدد ابجد کلمه لیل نیز می‌باشد که دنیای سفل ، لیل است و در قرآن کریم آیاتی درباره‌ی لیل آمده و پروردگار عالم  اهمیّت آنرا ذکر می‌فرماید. پس همانطور که از کلمه (عرش) برمی‌آید ، بالاترین مقام و مرتبه‌ی عالم بالاست جایی که اراده و مشیّت پروردگار عالم به عالمِ عرش می‌رسد بعد ، کرسی و عوالم پایینی تا درعالم دنیا و عددِ عشر (10) ، گیرنده‌ی همه این نزولات و برکات است یعنی در حرفِ(ی) دنیا که برابر 10 است . ظرفِ قابلی که با امامت امام حسین(ع) و همه‌ی معصومین(ص) راه را از دنیا با عمل خالصانه تعالی می‌دهد تا در نزد پروردگار به مقام عند ربّهم یرزقون برسند و باقی و ابدی شوند. نکته: عدد ابجد کلمه "یا مهدی(ص) " برابر با 70 می‌باشد پس عشر ، مداومت دارد تا زمان آقا و مولایمان امام زمان(ص) و همیشگی است.

جایگاه عدد‌ی کلمه عرش  و عشر =57  است که اگر جایگاه عددی عرش و عشر را با هم جمع کنیم 114 می‌شود (114=57+57) که برابر تعداد کلّ سوره‌های قرآن است . سنّ مبارک امام حسین(ع) 57 سال است {سنّ مبارک امام حسن(ع) 47 سال است که برابر جایگاهِ عددی نام مبارک امام حسین(ع) می‌باشد و عدد ابجد و جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع) در جمع عددی 10 می‌شود(10=8+1+1 و10=7+3)} ، آقا امام سجاد(ع) نیز که در عاشورا حضور داشتند و نام مبارکشان علی=110 است و جمع عدد ولایی و معصومیتشان 10 می‌شود 10=6+4 ، در سنّ 57 سالگی به شهادت رسیدند ، وجود مقدس امام باقر(ع) در عاشورا حضور داشته و 4 سال از سنّ مبارکش می‌گذشت ، ایشان در سال 57 هجری.ق بدنیا آمدند و طول عمر مبارکشان نیز 57 سال بود(سال114 هجری.ق  به شهادت رسیدند) . اگر ارقام 57 را با هم جمع کنیم 12 می‌شود12=7+5 و   12 برابر جایگاه عددی حرف(ل) است که حرف (ل) مجرای توحیدست و چنانچه ارقام 12 را جمع کنیم 3 می‌شود3=2+1 و عدد 3 برابر آب است که شوینده و طاهر کننده عینِ نجاست‌ها به عینِ طهارت است . پس عددِ10 که سرّ وجودی اسرار اهل بیت عصمت و طهارت(ص) است ، شوینده‌ی عینِ نجاست حیوانیت ما به عینِ انسانیت است تا رستگار شویم ، زیرا در پیشگاه پروردگار سبحان فقط انسان می‌تواند عبادت کند و در قیامت تنها به صورت و سیرت انسانی می‌توانیم وارد بهشت شویم و این میسّر نمی‌شود مگر به شیعه و پیرو شدن واقعی چهارده معصوم(ص).

 *حرف (ی) به عدد عشر در کلمه دنیا ؛ کلّ یوم عاشورا

گفتیم که در کلمه‌ی دنیا استثنائاً بجای اینکه حرف نون ساکن پشت حرف(ی) ادغام شود اظهار می‌شود ؛ پس نشان می‌دهد که حرف (ی) که یا خوانده می‌شود ، عشر یعنی ده بودن عمر دنیا را کاملا اظهارمی‌کند.در حدیث مبارک آمده "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا " یعنی تمام عمر دنیا ، عشر است و در آن عاشورای بندگان خدا برپا می‌شود و کلّ ارض زمین هم محل برپاشدن عاشورا یعنی کربلاست.

نکته: عددابجد کلمه عاشورا =578 که جمع ارقامش 20می‌شود20=8+7+5

و20=عدد ابجد حرف ) {خداوند کریم در اول سوره مبارکه مریم 5 حرف مقطعه را می‌فرماید که اول آن (ک) کاف خوانده می‌شود و یکی از اسماء خداوند ، کافی است} و جایگاه عددی کلمه عاشورا=65 است که جمع ارقامش 11می‌شود (11=5+6) و 11=جایگاه عددی حرف (ک) =عددابجد حج  و هو{2=1+1و2= ب} همچنین 65=عدد ابجد کلمه دنیا ، پس عاشورا ، فقط در جایگاهش که دنیاست اتفاق میفتد و برای همه‌ی بندگان خداست. همه باید عاشورائی باشیم و از حریم اسلام و قرآن و عقیده و ایمان به خدای یکتا پشت وجود مطهر آقا امام زمان(عج) ایستاده و با دشمنان دین و قرآن با علم ، با عمل خالصانه ، با تربیت صحیح ، با نماز ، با حجاب ، با اسلحه‌ی بندگی و خلوص تا پای جان بجنگیم. این عمل فقط در جایگاه عاشورا در دنیاست.

جالب است بدانید همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه قیامت هم 65 می‌شود { 11=5+6 و11=جایگاه عددی حرف(ک) ، 2=1+1 و 2= (ب)} عاشورا ، قیامت صغری در دنیاست . هرکس می‌خواهد در قیامت روسفید باشد باید درعاشورای دنیا به درجه‌ی سرباز اسلام و قرآن و شیعه‌ی امام زمان (ص)  و مُهر مهدویت و انشاءالله شهادت فی سبیل الله و زیارت لقاءالله با روسفیدی نائل شود. پس نتایج زیر حاصل می‌شود:

1-انسان دائماً در ابتلا و امتحان است.   2-انسان در سختی‌ها شناخته می‌شود.   3- جوهر انسان در زحمت‌ها و رنج‌ها سنجیده می‌شود.   4- خالص بودن هرکس در محک با ناخالصی‌هاست.   5- جان عدد 10 ، همان حقیقت 14 و 5 است که حلقه‌ی بندگی می‌شود و انسان باید در دنیا به این حلقه مزیّن شود تا در آخرت به آن برسد.   6- پروردگار عالم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید : اگر با خود (تا قبر) عمل حسنه بیاوری من ده ، مثل (گنج) عشر را به تو پاداش می‌دهم. (یعنی همه‌ی برکات و نعمات تمام نشدنی خداوند کریم) اگر کسی عمل حسن(ع) بیاورد ، حسین(ع) نتیجه می‌گیرد! عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)=118 است که اگر ارقام آن را باهم جمع کنیم 10 می‌شود(10=8+1+1) پس در جان حسن(ع) ، حقیقت ِ 10 شکفته شده و پایه‌ی 10 می‌باشد. عدد ابجد حسین(ع)=128 است و (11=8+2+1) که به معنای رسیدن به حج واقعی و معنای هو است(11=حج=هو)

7-در واقع پروردگار عالم به انسان‌های فقیر و هیچ خود منّت نهاده که به اسم غنیّ خود ، آنها غنی شوند و به عالم باقی بروند. وقتی وعده‌ی عشر امثالها را می‌دهد یعنی کلّ بواطن را به او می‌دهد.

8-ازعرش خداوند سبحان به زیر آمدیم تا دوباره با عمل صالح به عرش برسیم (در مجرای تنزیه)

9- عدد ده ؛ جایگاه ذیقعد ، به یقین رسیدن و به ساحل نجات رضای خدا رسیدن است.

10-خشکی ذیقعد زیر خانه‌ی خدا به کربلا کشیده شده تا به هدف آفرینش خداوند باری تعالی با درجه‌ی قلب به میم و رسیدن به40 ، در جایگاه شهید با طهارت کامل جلوه کند.

11-همه‌ی انسان‌ها در نتیجه‌ی شیعه شدن به وجود چهارده معصوم(ص) و صادق بودن در عمل به قرآن و پیروی معصومین(ص) می‌توانند به کمال و سعادت دنیوی و اخروی خود برسند.

*حقیقتی از گنج سوره‌ی فجر در خصوص لیالٍ عشر     

سوره مبارکه فجراز نظر ترتیب نزول دهمین سوره ایست که به قلب پیامبراکرم (ص) نازل گردیده است. پروردگارعالم در این سوره به" لیالٍ عشر" قسم یاد می‌کند ، قسم به شب‌های دهگانه. در هر ماه قمری از 13 تا 23 آن ، دهه  فجر خوانده می‌شود و در این ده شب 3 شب ، لیلة البیض یعنی شب‌های نورانی خوانده می‌شود؛ شبِ 13 و شبِ14 و شبِ15 که قرص ماه بصورت بدر کامل در آسمان نورافشانی می‌کند.

اما حقیقت و سرّ قسم پروردگار عالم به عدد عشر آنهم بر شب‌های عشر چه معنی می‌دهد؟ در ترتیب نزول ، دهمین سوره است یعنی چه؟ و چقدر زیباست که نهمین سوره از جهت ترتیب نزول بر قلب پیامبر(ص) ،  سوره مبارکه لیل است. همانطور که گفته شد عدد 9 باطن عدد 10 بود (از جهت ترتیب نزول ؛ لیل ، باطن فجر است). در واقع این سوره‌ی مبارکه ، حقیقت اسراری باطن عاشورای دنیاست و قسم پروردگار عالم به لیال عشر خیلی مهم است زیرا باطن ِ کلّی فعلیت دنیا را تا به سلامت رسیدنش به آخرت نشان می‌دهد.

عدد ابجد کلمه فجر = 283  است که 13=3+8+2 و4=3+1 عددِ 4 پایه 40 و همان 4 روی 10 (باب طهارت) است. جایگاه عددی کلمه فجر40 می‌شود یعنی همان گنج 4 روی 10 .

عدد ابجد کلمه والفجر=320 و جایگاه عددی آن = 59 می‌شود که برابراست با عدد ابجد نام مبارک مهدی (عج) ؛ تک گل همیشه بهار باغ ولایت و رسالت و تمام عالم ، که حقیقتِ فجر را متجلی می‌سازد و جمع ارقام 59 برابر با 14 می‌شود 14=9+5 و 5=4+1 و همینطور جمع ارقام 320 برابر5 می‌شود 5=0+2+3.  عدد 10 ، همان 4 روی 10 یعنی 14 و 4 تا 10 تا =40 است .

پس حقیقت فجر ، دهه‌ی طُهر می‌باشد. این حقیقتِ ظهور پر کرامت و رحمت پیامبراکرم(ص) و فرزندان گرامیش است.

*عدد ده در گنج دهمین سوره مبارک قرآن ؛ سوره یونس (ع)

سوره مبارکه یونس ، دهمین سوره (از نظر نوشتاری) در قرآن کریم است .

همانطورکه گفتیم دنیا در حرف (یا) اظهار شد و حرف (یا) :1- حرف انتخاب بود 2- صاحب گنج عشر 3- شد کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا  4- تمام دنیا قرارگرفت در(یا)ی دنیا. پس به حکمت خداوند کریم در این در(یا)ی دنیا ، پیامبر بزرگوارش یونس(ع) به امت خودش و تمام انسان‌ها درس بزرگی را آموخت که اگر هرکس بخواهد از دریای دنیا به سلامت خارج شود باید یخرجهم من الظلمات الی النور بشود ! در واقع سوره مبارکه یونس در مرتبه 10 ، یکی از زیبائی‌هایش اینست که در حالیکه دنیا در حرف یا است پس عالم دنیا ، دریا است! 

اگر یادتان باشد قبلا بیان شد که خداوند کریم از عالم بالا گنج عشر را با جمع عددی 4 روی 10 آفرینش خود ظاهر فرمود . عدد 14 =جایگاه عددی حرف (ن) است . در عالم دنیا که تماما زمین آب بود یعنی غرق در(یا) بوده است ، خداوند خشکی را روی آب خلق فرمود و آن نقطه را زیر خانه خودش قرار داد و نام آن خشکی را ارض قرار داد و تمام زمین را از آن نقطه ، دحو کرد یعنی کشید. پس همانطورکه می‌دانید طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید ، تمام دنیا را در 6 روز خلق کرد . پس عدد 6 برابر حرفِ(و) قرار گرفت و چون  دحو الارض شد حرف(و) به واو رسید ، عدد ابجد حرف واو = 13 است و 13 =جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 . پس کره زمین در جان طهارت آب و خاک خلق شد و این خلقت هردو پایه خلقت جسمیت انسان گردید . حال 40 همان پایه 4 است زیرا اگر ارقام عدد 13 را با هم جمع کنیم می‌شود 4  که 10=4+3+2+1  یعنی 4 روی 10 . پس اظهار نون ساکن کلمه دنیا پشت حرف ( یا ) اینگونه است که خداوند جایگاه حرف نون یعنی 14 نور مقدس معصوم(ص) را از نظر جسمی در دنیا ظاهر فرمود . عدد 14 در دنیا هم جایگاه حرف(ن) قرار گرفت پس اگر خوب دقت کنید حرف نون ، سرّالاسرار گنج ازعالم بالا تا سفل دنیا است (قاب قوسین او ادنی) .

خداوند کریم درچهاردهمین سوره‌ی مبارکه‌ای که حروف مقطعه‌ی بدون تکرار است؛ سوره قلم به حرف نون قسم می‌فرماید. پس هر کس در دنیا پشت 3 (ثلاث) ظلمت قرار می‌گیرد (ظلمت دنیا ، ظلمت جسم ، ظلمت نفس) و به عبارتی ظلمت رحم مادر تا بدنیا بیاید و در دنیا تا وقتی که بخواهد با انتخاب صحیح به کمال انسانی ارتقاء پیدا کند و به قرب الهی برسد باید در رحم دنیا که پشت سه ظلمت ثلاث است به صورت و سیرت انسانی به سلامت از در(یا)ی دنیا به ساحل نجات برسد. آنگاه خداوند کریم او را پذیرایی می‌فرماید تا تنِ ناتوانش مثل یونس(ع) در ساحل ، زیر بوته‌ی کدوی بهشتی قرار بگیرد. جالب است بدانید که عدد ابجد کلمه کدو=30 می‌باشد و خداوند کریم برگ‌های رحمت 30 جزء قرآن را بر سر ما باز کرده‌است تا ما بتوانیم جسم ناتوان عملمان را به نورش پرورش دهیم. آنگاه مثل قوم یونس(ع) که پاک شده وبخشیده شده ، منتظر پیامبر بزرگوارشان بودند ، خداوند کریم عمل‌های ناقص و ناچیز ما را بخشیده و توفیق برگشت به حقیقت انسانی و کمال و رضوان و قرب را نصیبمان می‌فرماید. این امتحان سنگین عشر هر انسانی است که بدنیا می‌آید. پس باید در جان وجودمان فقط با خدا و خلیفه‌های برحقّش انس بگیریم و در ظلمت دنیا دست از عبادت و بندگی نکشیم و دائماً نجات خود را از او بخواهیم. کسانیکه اینجا از ظلمت رحم دنیا متولد نشوند و به ساحل نجات یقین و ایمان نرسند ، اگر عمرشان تمام شود از ظلمت در(یا)ی دنیا وارد ظلمت قبر می‌شوند و چشم باز نکرده وارد چاه قبر می‌شوند آنگاه پرده‌ها برایشان برداشته می‌شود که هیهات! دیگر راه بازگشتی نیست!!!

*آغاز جزء ده قرآن مجید در سوره مبارکه انفال  

مقام جزء ده در باطن گنج وجود مقدس امام حسین(ع) ؛ خامس آل عبا(ص) با آیه خمس شروع می‌شود. جزء ده در سوره مبارکه انفال باز می‌شود. این سوره  که در جزء 9 شروع می‌شود همان گنج 9 باطن ِ ده را ظاهر می‌کند. دیگر اینکه 19 برابرعدد ابجد کلمه مبارک واحد ؛ نام مبارک خداوند کریم است. انفال درواقع ریشه‌اش ، فال است که همان حروف الفِ وجود می‌باشد که جان وجود گنج عشر به عدد (10=9+1) همان باطن چهارده معصوم(ص) . پس خداوند کریم انفال را به هر انسانی که بدنیا می‌آید در بطن وجود او به ایشان داده است که همان گنج "انّی نفخت فیه من روحی " است . از این گنج همه باید خوب مواظبت کنند که سرمایه و راه نجات از ظلمات نفس به حیات نورانی انسان است . البته به شرط مخلص شدن و عبد و بنده‌ی خالص خداوند شدن که صاحب انفال است . این بلوغ 9 وجود این سوره مبارکه و تولد در جزء 10 خیلی جالب است که اولین آیه‌ای که به جزء 10 وارد می‌شود آیه مبارکه (41) امر به خمس دادن است  (خمس در واقع باب طهارت مال است )

وجودمقدس امام حسین(ع) که خود حامل 9 ذریه معصوم(ص) بدنیا آمد و صاحب عدد 10 و گنج عشر است و امام عاشورائیان و در حلقه انوار مقدس معصومین (ص) ، پنجمین معصوم (ص) می‌باشد و ایشان کسی است که خامس آل عبا(ص) نامیده شده است. (یعنی فاعل خمس از هر نظر)

*گنج عشر در شب یلدا

همانطور که می‌دانید این آداب و رسوم که ظاهرا ایرانیان از آن پیروی می‌کنند در واقع گرفته شده از کتاب آسمانی اوستاست که پیامبر بزرگوار حضرت زرتشت آورنده این کتاب آسمانی است . بنابراین تمام نامگذاری‌ها و آداب و رسوم صحیح ، دلیل بر اینست که ما از ظاهر امورات دنیوی به بواطن و زیبایی‌های آخرتمان برسیم و ریسمان بندگی خودمان را برای پروردگار کریم که محکم‌ترین ریسمان ، حبل الله است ببندیم و فقط بنده او باشیم . بنابراین مبحث زیبای این درس به حروف و اعداد ، رموز زیبای معارف را برای ما می‌گشاید .

عدد ابجد کلمه یلدا= 45 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است (9=5+4) امیدوارم خوب فکر کنید! تمام دنیا که مقامش نسبت به تمام عوالم ، اسفل السافلین است و لیل خوانده شده که تا حدودی در این درس‌ها توضیح داده شده است ، در واقع تمام عمر دنیا یک شب است که طولانیست که اگر به قدر آن برسیم ، میوه‌اش آدم شدن می‌باشد! چون در جان وجودش ، خداوند کریم آدم را به انسان‌ها عنایت فرمود پس ما باید به آدمیت خودمان برسیم . خیلی درس است که آدم(ع) ، انسانیست که اول به دنیا آمده(به درس کلمه اول رجوع شود) پس منظور اینکه باید به آدمیت خودمان یعنی به اول شدن و مراتب آن که تمام حقوق انسانیمان است برسیم تا در دنیا برنده و شاگرد اول از طرف خداوند باشیم ، شاید او ما را قبول کند .

جایگاه عددی کلمه یلدا در حروف الفبا 27 (9=7+2) می‌شود که 27 =جایگاه عددی کلمه سجده است که انسان فقط در مرتبه اطاعت محض یعنی سجده واقعی به امر خدا ، آدم می‌شود!

شب یلدا یعنی ماه نهم که ماه آذر است در بلوغ خودش میوه‌ی 10 را به همه‌ی ما می‌دهد و باروری سال آینده در حمل زمستان به عدد چهارمین فصل سال ،  ذخیره‌ی بنده می‌شود. پس به عدد نُه در باطن ده ، حلول تولدی در ظهور است که آن شب را ، شب چلّه می‌گویند. یعنی درواقع گنج حمل ، همان 4 روی 10 است که خداوند کریم به عدد ابجد کلمه‌ی دی = 14 ، در شب یلدا به همه مخلوقاتش هدیه می‌دهد تا همه مخصوصا انسان ، شب یلدا را بفهمد ؛ کمال به انسانیت رسیدن و آدم شدن را به عدد ابجد کلمه یلدا که 45 می‌شود و آنهم برابر عدد ابجد کلمه آدم است را به او می‌دهد. در واقع ماه نهم (آذر) بار خود را به سلامت ماهِ ده ، فارغ می‌شود و گنج 4 روی 10 دی را به همه‌ی انسان‌ها هدیه می‌دهد. این شب را می‌فرمایند که خداوند ، مهر را کامل ، به انسان‌ها عنایت می‌کند چرا که اول پاییز، ماه مهر بود و شب یلدا ، پایان پاییز است!

و خداوند کریم در شب یلدا بهترین محبت خودش را برای بنده‌اش در بلوغِ 9 واردِ 10 یعنی 19 از گنج 14 را به چله‌ی اول به انسان‌ها هدیه می‌دهد تا از خواب زمستانی دنیا بیدار شوند ، برخلاف تمام مخلوقات ، چه نباتی و چه حیوانی که به خواب زمستانی می‌روند او در شب یلدای دنیا بر عکس نفس حیوانی و رشد گیاهی خود ، زنده و بیدار شوند.

سه تا چله در زمستان قراردارد. یکی را خداوند به انسان‌ها هدیه داد(شب اول ماه دی ؛ شب چله ) و دو چله دیگر یکی کوچک و یکی بزرگ ؛ اول دی تا ده بهمن ( چله کوچک) و تا بیست اسفند (چله بزرگ ) قرار داد. اما از 20 اسفند تا فروردین یک 10 است که اتممناها بعشر تمام سال ، از حالی به حالی شدن ، از مرده شدن به زنده شدن و از خشکی به تری رسیدن و از زمستان به بهار همان گنج 4 روی 10 و دهه‌ی طُهر ، تحویل سال می‌کند و اربعین را برای همه جاری می‌سازد.

هر سال ، 4 فصل دارد اما در فصل بهار که ربیع است کلّ عدد 4 روی 10 بارورمی‌شود. بقیه فصل‌ها بستگی به بهار دارد (سالی که نکوست از بهارش پیداست). عدد ابجد کلمه ربیع =282 است و جمع ارقامش 12می‌شود (12=2+8+2) که هر سال 12 ماه دارد و جمع ارقام 12برابر3 می‌شود که هر فصل ، 3 ماه دارد ! سال شمسی 365 روز است که14=5+6+3 . سال شمسی با سیزدهه شروع می‌شود ، درواقع حقیقت عدد 13 است که همان 4=3+1 است و جایگاه عددی حرفِ (م) که عدد ابجد حرف (م)=40 است.

پس نتیجه می‌گیریم سالی که اول آن با بهار شروع می‌شود و با عدد 13 یعنی حقیقت ربیع ظاهر شده و رحمت الهی از جان ملکوت خلقت در سرّ طهارت 40  ظاهر می‌شود(13=م=40) ، تا آخر سال درحقیقت ربیع است. هر چه بهار سال پرباران‌تر باشد بقیه سال بارورتر می‌شود!

نکته مهم! توجه توجه! بندگان خدا! در زیر بارش رحمت طهارت الهیِ 4 روی 10 سال شمسی کفران نعمت نکنید و عید واقعی را برای خود بپا کنید . به قول امیرالمؤمنین علی(ع) که می‌فرمایند: "روزی که گناه نکنید ، آن روز عید است".

*شروع سال قمری و شمسی از نظر گنج ده

نمایش عدد 10 در اوّل سال قمری : سال قمری با ماه محرم یعنی ماه حرام شروع می‌شود ؛ ماه حرام یعنی حرمت دارد(درواقع سال با یک ماه امن شروع می‌شود). 

در احکام ما شیعیان است که هرگاه به جایی مسافرت کنید هنگامیکه از مقدار ترخّص بگذرید ، نماز شما شکسته می‌شود و روزه هم باطل می‌شود مگراینکه نیّت کنید که در آن مکان ، ده روزِ کامل بمانید(قصد 10 روز شود) در واقع با این نیّت ، این مکان وطن قرار می‌گیرد ، حال اگر تا 6 ماه آنجا اقامت کنید می‌توانید آنجا را وطن خود قرار دهید. پس پایه‌ی وطن شدن ، قصدِ ده روز تمام است.

حال اول سال قمری وارد دهه‌ی عاشورا می‌شویم و اکثرِ شیعیان این ده روز را به خیمه‌های اباعبدالله الحسین(ع) می‌روند یا در منزل ِخود ده روز پرچم و پارچه‌ی سیاه عزای آقا را می‌زنند. پس سال قمری با عدد 10 ، که همان گنج عشر است شروع می‌شود. خلاصه از اول سال در دهه‌ی وطن بودنِ خیمه‌ی اباعبدالهی قرار می‌گیریم که خودِ ایشان 10 است و در روز دهم محرم ، عاشورا را بپا می‌کند .

تذکر: درواقع بدون اینکه کسی به این مهم توجه داشته باشد ، خداوند متعال یک توفیق عالی به بندگان مؤمن خویش می‌دهد. دشمنان اباعبدالله(ع) امنیت محرم را شکستند و ملعون شدند اما یاران آقا به امنیت الی یوم القیامت رسیدند ، پس رسیدن به وطن و دهه را دریافت کردن به معنی به جایگاهِ امن رسیدن است.

پس حقیقت سال قمری به ثمر رساندن سال شمسی است. امام حسین(ع) با نور مبارکش ظلمات را با لباس سیاه نمایش داد که باید هر آنچه اوامر الهی است (در ابتدای سال قمری در دهه‌ی اول این ماه) به عنوان وطن شدن ، مُحرم شدن و مَحرم شدن ، همه را جذب کنید و با سوز قلبی و گریه ، دانه‌های کاشته شده‌ی عملتان را آبیاری کنید و با اشک چشمانتان آفات عمل خود را شستشو دهید. درحقیقت در این دهه به گنج 4 روی دهِ تمام سال می‌رسید.

در سال شمسی که با سیزدهه شروع شد با شادی و تنوع رنگ‌ها و نور خورشید ظهور پیدا کرد اما سال قمری در لیل و درحقیقت گریه و سیاه پوشیدن و عزاداری شروع شد ، در واقع دنیای سفل که لیل است ، تاریک‌خانه‌ی ثبات تصویری است که در حقیقت سال شمسی به عرصه‌ی ظهور می‌آید (همانطورکه عکس‌ها را در تاریک‌خانه ظاهرمی‌کنند). پس با تابیدنِ نور مهتاب که سفید است همه‌ی رنگ‌های روز را در سیاهی لیل که جذب کننده است منعکس و ثابت می‌کند و الی یوم القیامت حقایق از این صفحه پاک نمی‌شود که تصویرش متحرک و دارای صدا است . {همانطورکه می‌دانید رنگ سیاه جذب کننده تمام انواراست و رنگ کامل است(همه رنگ‌ها در آن وجود دارد) پس با پوشیدن لباس سیاه برای امام حسین(ع) ، انشاءالله انوار هدایت را جذب کرده و از ظلمات وجودمان خارج می‌شویم}.

پس لیل به منزله حقیقت سکون است چون ظاهراً شب وقت استراحت و آرامش گرفتن است ، هر کس در روز هرجا که باشد می‌خواهد در شب به منزلش برود و وقت خواب دوست دارد که چراغ را خاموش کند(تاریک باشد) و چراغ بدنش که چشمانش است را می‌بندد و خلاصه پروردگارعالم ، سرّ سکون را خواب و تاریکی قرار داده که لیل یکی از آیات اوست تا وجود انسان به آرامش کامل برسد تا در روز فعالیت فردا را به خوبی انجام دهد و رزق حیات فردایش را از رزّاق عالم جذب نماید و این خود به نوعی قدر است تا هر کس چه بخواهد و چه نخواهد و ظرف وجودش را گیرنده چه غذایی بنماید که خداوند این نوع قضا را برای که میزند که خیلی معنی دارد!    

پس به حقیقت ، از عدد 10 که کلّ برکات اسرار از عالم اسرار تا عالم سفل است در زمان دهه‌ی اول محرم به لطف و فضل پروردگار عالم پرده برداری می‌شود و به برکت اباعبدالله الحسین(ع) به انسان‌ها عنایت می‌شود. درواقع پروردگار عالم دراول سال قمری به بندگانش هِبه (بخشش) می‌دهد که تا آخر سال ، خود را به ذیقعد انسانیشان برسانند (شاید هم تا آخر عمر و الی یوم القیامت).

در حالیکه سال قمری است اما امام حسین(ع) هم محورِ سال قمری است {عدد ولایی(3) + 9 ذریه(ص)=12} و هم محور سالِ شمسی است {عدد معصومیت(5) +9 ذریه(ص) =14}.

سال شمسی با سیزدهه آغاز می‌شود و 365 روز دارد و شامل 4 فصل است که هر فصل 3 ماه دارد.اگر ارقام 365 را با هم جمع کنیم 14 می‌شود (14=5+6+3) در واقع ظهور4 فصل ، از گنج 14 است که اگر یک تا 4 را با هم جمع کنیم همان باطن 4 روی 10 یعنی 14 و حقیقت عشر(10 =4+3+2+1) بدست می‌آید که کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا می‌شود.

با شروع به عدد 13 از همان گنج احدیت پروردگار عالم ، همه‌ی زیبایی‌ها را به عدد سال به بندگانش می‌دهد. عدد ابجد کلمه سال=91 (91=7×13) است که جمع ارقامش 10 می‌شود (10=1+9) اما 91 ، برابر عدد ابجد کلمه کامل و عدد ابجد کلام هم است . جایگاه عددی کلمه سال = 28 و عدد 28 برابر تمام حروف کلام خداوند در قرآن کریم است(28 حرف الفبای عرب).اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود(10=8+2) و جمع ارقام 10 برابر یک می‌شود (1=0+1) و اینجا تمام کثرات به وحدتِ وجودِ ذات اقدس احدیّت برمی‌گردد و در ضمن عدد ابجد یک = 30 را به ما می‌دهد ، که هر ماه 30 روز و هر فصل به 3 ماه که پایه‌ی عدد 30 است ، ظهور پیدا می‌کند و حدوداً هر فصل 90 روز می‌شود که عدد ابجد حرف ص=90 است و همچنین عدد ابجد (میم)=90 است که هر فصل به انتقال فصل دیگر ، قلب به میم می‌شود.

عدد هر ماه سال که 30 روز است برابر عدد ابجد حرف (ل) ؛ مجرای توحید و ملکیت باریتعالی و حقیقت سرّ لا اله الا الله است. جایگاه عددی حرف (ل) =12 است که سال 12 ماه دارد ؛ چه سال شمسی و چه سال قمری که رویهم 12و12 برابر 24 می‌شود که یک شبانه روز 24 ساعت است(2 تا 12 تا) . در حقیقت ما دائماً در مجرای توحید و حمد پروردگار عالم و در وحدانیت یک ، غرق هستیم .

 

در واقع باعث خنده‌ی قیامت که روز عود است و همان رسیدن به حقیقت گریه‌ها و امتحان در عاشورای عمل ، سال قمری است. که اگر خداوند این نور ولایت را برای ما روشن نمی‌کرد ، هرگز در قیامت لب خندان نداشتیم. آنجا لباس نور و لباس آبروست ، آنجا خانه تکانی واقعی را می‌بینیم ، آنجا جای ظهور باطن 13 در بهشت است ؛ روز ملاقات بهترین انسان‌های عالم یعنی 14 معصوم(ص) است. پس اینجا برای اینکه ما هم از نور شمس عالم ؛ امام زمان(عج) ؛ چهاردهمین نور مقدس ولایت و رسالت برخوردار شویم باید دائماً به گرد رضای قلبش طواف کنیم تا از رضای قلبمان به رضای قلب ایشان واصل شویم و وجود ظلمانی ما به نور منوّرش روشن شود و این حقیقت گنج عشر وجود در سال قمری و شمسی است.

حال ببینید درواقع بلوغ یک مؤمن در سال قمری به روزه‌ی واقعی ظهور داده می‌شود. یعنی از وقتی می‌فهمیم و بلوغ تکلیف شرعی پیدا می‌کنیم باید تا لحظه‌ی مرگ از گناه ، روزه بمانیم .این سرّ تولد حقیقی انسانیت انسان است در جان ماه شوال که اولین روز آن عید فطر است و در آن روز ، روزه حرام است.شوال از شأل می‌آید و به معنی شال یعنی خلعت قبولی از جانب ذات اقدس الهی به بندگانی که به حقیقت روزه رسیده‌اند می‌باشد. و تولد واقعی در ماه 10 سال قمری اتفاق می‌افتد که روزه در آن حرام است. این واقعیت رزق حسن است که نصیب قبول شدگان می‌شود. امام حسین(ع) امام روزه داران ، از اول سال بندگان خدا را هدایت می‌کند تا از ساقی کوثر آب حیات را بگیرند و بنوشند و به حیات ابدی و طیب برسند و آن شهادت فی سبیل الله  و زیارت لقاء الله با روسفیدی است.اللهم الرزقنا 

*گنج عشر در هفته

همانطور که نوشته شد در عالم دنیا از خودشناسی انشاالله به خداشناسی می‌رسیم و از بررسی آنچه در اطراف و اکناف احوالات که از زمان و مکان و سایر چیزهای دیگر می‌توانیم به حقیقت نظم آفرینش و معرفت به آن یکتای بی‌همتا پی ببریم که همه‌ی آنچه خلق فرموده روی الفبای هستی همه متوازن و همه با نظم و ترتیب خاص است.پس همانطور که سال قمری و شمسی را در حقیقت دهه‌ی عشر خواندید هفته هم ، جان این حقیقت را ظهور می‌دهد.

عدد ظاهری هفته ، 7 روز است اما اگر در زیارت ایام هفته بخوانیم هر روز متعلق به یک یا چند نور مقدس 14 معصوم(ص) است ، یعنی کلاً به 14 نور مقدس(ص) متعلق است . پس در واقع سبع مثانی است.

در عالم سرّ خلقت که گنج عشر ظاهر شد ، عدد 14 باطن آن بود یعنی 7 تا 2 تا. عدد 7 ، آیات مبارک سوره‌ی حمد است که تمام گنج قرآن در بطن آن ظهور دارد و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید که حمد ، سبع مثانی است یعنی 7 تا 2 تا است (آیه‌ی 87 سوره مبارکه حجر). پس ما دائماً در باطن 7 تا 2 تا هستیم که همان حمد الهی است (و همانطور در هفت روز هفته) . هر سال 52 هفته دارد و جالب اینکه عدد ابجد کلمه‌ی حمد برابر 52 است پس هر هفته‌ی ما در هفت روز از 52 عدد حمد غرق است یعنی 7 تا 2 تا . اما عدد در روزهای هفته از یکشنبه شروع می‌شود تا پنجشنبه. روز شنبه در واقع مثل صفر قبل از یک است و روز جمعه هم جمع کلّ روزهای هفته است ، پس در واقع 5 تا 2 تاست که می‌شود 10 که همان عدد عشر است پس در واقع 4 روی 10 برابر 14، باطن هفته است که هفته و سبع مثانی می‌خوانیم (خوب دقت کنید! آیا غیر از اینست که سبع مثانی یعنی 14 تا و 14 ، همان گنج عشر است؟! )

وقتی اسم شنبه را می‌خوانیم نون ساکن پشت ب کلمه‌ی شنبه ، قلب به میم می‌شود و شمبه خوانده می‌شود. در اصل عدد 52 ، برابر است با نون ساکن و حرف ب {ن=50 و ب=2 (52=50+2)}. پس هنگامیکه در حقیقت حمد ، می‌خواهیم شاکر نعمت‌های خدا باشیم باید نون ساکن وجودمان پشت (ب) بسم الله قرآن ، قلب به میم شود تا بتوانیم ورود در قرآن و معنی آن داشته باشیم یعنی حرف ن کاملاً صورت اصلی خود را از دست داده و به حرف م که عدد ابجدش 40 است تبدیل می‌شود ، در اینجا لباس حیوانی را درآورده و مزیّن به صورت انسانی می‌شود. این است که در حالیکه در هفته و در 52 (حمد) غرق هستیم به عمل هم باید ، عامل حمد شویم یعنی شیعه‌ی واقعی چهارده معصوم (ص) و راضی به رضای خداوند کریم شویم. در ضمن وقتی عدد 52 =2+50(حمد) را خوب متوجه شوید می‌بینید در حالت قلب به میم نون ساکن پشت حرف ب ، حرف نون کاملا ًٌاصل ِ خود را از دست می‌دهد و می‌شود( م ) ،  عدد ابجد حرف ( ن ) برابر50  و عدد ابجد حرف ( م ) برابر 40 است (40=10-50) . اینجا 10 تا که عشر دنیاست از آن کم می‌شود{ن+ب=52 وم+ب=42، (42=10-52) } و درواقع انسان پاک و مقبول رضای خدا می‌شود ، 42(م+ب) یعنی با عدد 40 طهارت وارد (ب)بسم الله سوره‌ی مبارکه حمد می‌شود که این صورت و سیرت انسانی است و این حقیقت تمام زحمت‌های انبیا و اولیاء(ع) است . پس بدانیم چرا هر روز هفته متعلق به معصومین(ص) است!

بنابراین دائماً هفته و هر روز ، این حقیقت را ظاهر می‌کند که ما می‌خوانیم شمبه ، یکشمبه... ، اگر ارقام 52 را باهم جمع کنیم باز 7 می ‌شود(7=2+5). پس ما در حقیقت با 5 روز عددی هفته به باطن عشر و گنج 4 روی 10 یعنی 14 با روز جمعه دست پیدا می‌کنیم ، در حالیکه جمع ارقام 14 برابر 5 می‌شود و حلقه بندگی به آن بسته می‌شود. روز جمعه متعلق به آقا حجة ابن الحسن ؛ مهدی صاحب عصر و الزمان (عج) می‌باشد و یکی از نام‌های زیبای ایشان جمعه است که ایشان چهاردهمین معصوم هستند و گنج 14 به وجودش در ظهر جمعه بر تمام جهانیان افشا و انشاءالله وجود نورانیش هر چه زودتر ظهور می‌کند.

* معنی حرف (یا) در کلمه (دریا) {آخرین منزل آب ، دریاست}

از آنجائیکه در قرآن کریم داستان حضرت موسی(ع) بیشتر از داستان پیامبران دیگر نقل شده است(کلمه موسی، یعنی از آب گرفته شده) ، شاید خداوند منّان می‌خواهد این معنا را که سِرّ حقایق قرآن است ، ظاهر کند همانطور که متذکر شدیم باطن قرآن ، کوثر است و حقیقت آب و عدد ابجد کلمه آب به صورت بسیط =114می‌شود (الف +باء=111+3=114) که برابر با 114 سوره مبارکه قرآن است و جمع ارقامش 6 می‌شود 6=4+1+1.

اما چرا مقصد همه آب‌ها در نهایت دریاست و اینکه بازگشت همه آبها چه زیرزمینی و چه روی زمینی به دریا و اقیانوس است؟! عرفانِ دریا ، خیلی زیباست : حرف (ی) در حروف الفبا عدد ابجدش 10 است و در ادبیات حرف انتخاب و حرف ندا است. در انتهای عمر ، تمام نهرهای عمل ما به دریای انتخابمان ختم می‌شود ولی چگونه باید نجات پیدا کنیم شرط آن است که :

 1 موسوی شویم {داستان تولد حضرت موسی(ع) و همچون موسی(ع) عصایی داشته باشیم تا دریا را بشکافد و ما هم از روی خشکیِ ذیقعد امتحان خود به سلامت به ساحل نجات برسیم. چون همه ما گنهکار هستیم باید شیعه 14 معصوم (ص) باشیم تا ما را از ساکنین سفینه نجات قرار دهند و تابوت جسم ما را به ساحل دارالسلام بنشانند. پس ما هم باید موسوی شویم ، یعنی به سلامت از آب گرفته شویم و در خشکی ذیقعدِ بهشتمان مستقر شویم.انشاءالله

2- بدانیم که دائماً باید دستمان به دامن امام زمانمان باشد تا ما را سوار در سفینه نجاتش کند تا از خطر غرق شدن در دریا نجات پیدا کنیم.

3- تمام کشتی‌ها با ناخدایی ولایتِ اهل بیت(ص) فقط روی کوه جودی قرار می‌گیرند زیرا همه کشتی‌های وجود ما در بطن کشتی نوح(ع) است که ساحل نجات کشتی او کوه جودی بود که آنجا مرقد مطهرامیرالمؤمنین علی(ع) می‌باشد.

در ادبیات فارسی حرفِ یا ؛ حرف انتخاب است.در ضمن اینکه عدد ابجد ی=10 است و در کلمه‌ی دنیا ظاهر شده که همه انسان‌ها در تمام ساعات عمر خود ، بین دو راهی قرار دارند و هر لحظه باید راه صحیح را برای خود انتخاب کنند. هر کار یا عقیده‌ی انتخاب شده ، به یک نحو مسیر زندگی و سیرت و صورت و جهتِ تمام امور ما را در رهن خود قرار داده و انسان ، ساکن در انتخاب خود می‌شود. همانطورکه پروردگارعالم در سوره‌ی مبارکه مدثر آیه38 می‌فرماید:"کلّ نفس بما کسبت رهینة" هرکس مرهون انتخاب خود است و باید پای انتخاب خویش پایداری کرده و به اتمام رساند.

امتدادِ این انتخاب تا قیامت کشیده می‌شود و مسیر صراط آخرتی ما را معین کرده و حتی جایگاه ما را که در کدام قسمت و در چه درجه‌ای از بهشت یا جهنم هستیم ، مشخص می‌کند و تمامِ زحمات دنیای ما در آنجا به جایگاهِ ذیقعد خود می‌رسد و آنجا به هیچکس ذره‌ای ظلم نمی‌شود و هر نفسی بردارنده‌ی بارِ خود است ؛ طبق آیه 164سوره مبارکه انعام و 15سوره مبارکه اسرا"ولاتزرُ وازرة وزرَ ا ُخری ".

پس انسان در دنیا دائماً در،(یا)ی انتخاب خود غوطه ور است تا جائیکه در هجوم در(یا)ی انتخاب خود به صورت امواج بالا و پایین می‌رود و دائماً در حرکت است پس ثبات انسان غیرممکن است و نمی‌تواند صاحب جایگاه شود مگر اینکه در ساحل خشکی یقین قدم بگذارد. پروردگار عالم در قرآن کریم آیات زیادی درباره‌ی دریا به صورت‌های مختلف بیان فرموده است که برای مثال چند نمونه ذکر می‌شود:

حضرت موسی(ع) و گنجینه عشر__ از جمله برای حضرت موسی(ع) سوره مبارکه طه ، زمانی که حضرت می‌خواست متولد شود ، فرعون دستور داده بود هرپسری که متولد شود را بکشند ، بنابراین مادر حضرت موسی(ع) صورتِ حمل در بدن نداشت.خداوند کریم به ایشان عنایت فرمود که جعبه‌ی چوبی از بهشت برایش آورده شد(که آنرا تابوتِ عهد می‌نامند) و فرمود که فرزند خود را در این جعبه بگذار و به دریا بیانداز "پس ما فرزند را به تو برمی‌گردانیم".  ایشان هم اطاعت فرمود و حضرت را در جعبه نهاد و به دریا انداخت تا به دستِ خانم آسیه(س) رسید و ... .

نامِ مبارک موسی یعنی از آب گرفته شده ، اینجا پروردگار عالم ، جانِ دریایِ دنیا را جلوه داد و صاحب انتخاب ، آسیه(س) شد که گیرنده‌ی این انتخاب صحیح شد و به باطن ِنیّت پاک خود رسید و بندگی خالصانه پروردگار عالم را قبول کرد... .

یک نکته مهم این است که حضرت موسی(ع) با جایگاه خشکی یقین یعنی تابوت عهد در دریا رها شد و ایشان پیامبراولوالعزم و صاحب کتابِ تورات است ، کامل و بی‌نقص خلق شده و به امر خالق یکتا نزول اجلال وجود مقدسش در دامن پاک یکی از بهترین زنان زمان خود بوده که او هم به ذیقعد یعنی جایگاه یقین رسیده بود. پس جعبه یا تابوت ، محلّ خشکی یقین است. پروردگارعالم در دنیا کشتی را برای انسان‌ها قرار داد تا بتوانند در خشکیِ کشتی ، به تمام امورِ دنیایی خود برسند و درضمن از خطرات احتمالی در(یا)ی انتخاب خود ، در امان بمانند. کشتی از جنس چوب است و چوب همیشه روی آب می‌ماند. جالب توجه اینکه کلمه‌ی عرش یعنی  سقف چوبی ، و عرش هم روی آب است. کرسی هم از جنس چوب است. گنبد حرم مبارک حضرت رسول اکرم(ص) سبز است و جلوه‌ی گنبد خضرایی عرش است که پیامبر(ص) ، صاحب عرش و صاحب کشتی نجات همه‌ی بندگان خداست {البته پیامبر(ص) و ائمه(ع) همگی ، سفینه نجات هستند}

در صلوات هر روز ماه شعبان امام زین العابدین(ع) می‌فرماید: همه معصومین (ص) همیشه در حال یقین هستند و هرگز بیراهه نمی‌روند ، پس همیشه در خشکی ذیقعد ساکن هستند و هرگز تنزلِ انتخاب ندارند زیرا وجود مقدس معصومین(ص) خود ، حقّ الیقین هستند یعنی علم الیقین و عین الیقین در مرحله‌ی تنزّل این عزیزان است و ایشان انسان‌های متقی را به انتخابِ صحیح راهنمایی می‌فرمایند و بندگان خدا را به ورود در کشتی نجات دعوت می‌کنند .

حضرت نوح(ع) و گنجینه عشر __ حضرت نوح(ع) در حالیکه عمر طولانی داشتند اما مردم هدایت شده در زمان ایشان کم بودند و ایشان برای هدایت آنها زحمات زیادی کشیدند. پروردگار عالم 950 سال عمر به ایشان داد و در آخر امر فرمود که کشتی بسازد تا امت خویش را نجات دهد. درحالیکه در روی زمین خشک و دور از آب بود اما حضرت نوح(ع) جانِ کشتی را در،(یا) می‌دید ولی مردم دیدِ او را نداشتند. اما او که یقین داشت که کشتی ، حقّ الیقین است و محلّ رضای خدا و سفینه‌ی نجات است ، هرگز درعقیده‌اش تزلزل نمی‌آمد چرا که او پیامبر اولوالعزم خداست.

پس حضرت نوح(ع) کشتی را به امر پروردگارش ساخت و در زمان معین هنگامیکه خداوند علیم نشانه‌ای برای او قرار داد که از تنور منزلش به جای آتش ، آب فواره می‌زند"و فارالتّنّور"  زمان نجات خود ، خانواده و یارانش و عذاب دشمنان دین است و به ایشان فرمود از هر حیوانی زوج- زوج جمع آوری کند و در کشتی قرار دهد و یاران باوفایش را نیز سوار کشتی کند.

به امر پروردگار عالم آسمان شروع به باریدن کرد و از زمین هم آب فوران می‌کرد تا اینکه آب همه جا را فرا گرفت و دشمنان یک یک غرق می‌شدند... . تا اینکه خداوند متعال به آسمان و زمین امر فرمود که آب‌ها را در خود ببلعید "یا ارض ابلعی"  آب‌ها فروکش کردند و کشتی روی کوه جودی (که قبر مبارک امام علی(ع) است) به سلامت فرو نشست ، آنجا شد دارالسلام. اینجا ساحل نجات تمام بندگان مؤمن خدا قرار گرفت و اکنون وادی السلام نام دارد.

یعنی ای شیعه! بدان که هرگز امام علی(ع) از مقام خود تنزل ندارد و تجافی نکرده است و او صاحب کرسیه السموات و الارض برای همیشه الی یوم القیامت خواهد بود. در اصل اینجا ، ساحل نجات و مقام حقّ الیقین مؤمنین است ، اینجا خشکی یقین است! هر کس به اینجا برسد دیگر هرگز دچار تزلزل نمی‌شود ، اینجا باب الجنّة است . پیامبراکرم(ص)  فرمود:"انا مدینة الجنة وعلی بابها" . اینجا جلوه‌ای از عدد 110 نام مبارکش است ؛ او نگهدارنده‌ی حقیقت گنج 4 روی10 است و جان عشرعالم است. در باطن حقیقت ، پروردگار عالم از نور مطهر حضرت علی(ع) ، کرسی و ملکوت 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و آنچه بین آنهاست را خلق کرد. همانطور که نوشته شد عرش ، روی کرسی است و عرش یعنی سقف چوبی ، در واقع حضرت در حالیکه خود ، ابوتراب است و ظاهراً در خاک قرارگرفت اما در زیر عرش است که همان سقف چوبی بود و هرگز تنزل مقام ندارد(لحد آقا چوبی است...).

نکته: لحد یعنی حد و اندازه برای توست. در واقع لِاَحد است (گنج برای تو)  یعنی حقیقت 13 و جایگاه رسیدن به میمِ وجود است و در جان 13 ، همان عدد 4 (4=3+1) و تمام درس عشر و در حقیقت امتحان عاشورای عمل و نتیجه (یا)ی انتخاب در دنیا است و اینجاست که پرده برداری می‌شود و انسان در حقیقت عمر خود قرار می‌گیرد.

*عدد عشر در عمر دنیایی

خیلی جالب است که عدد ابجد کلمه عمر=310 می‌شود : 300 ، برابرعدد ابجد حرف(ش) است و صفت شین ، تفشی یعنی افشاشدن و افشاکردن است که افشای عدد 10 یعنی همه‌ی اسرار عقیده‌ای و ریشه‌ی درخت عمل در تمام عمر انسان افشا می‌شود.  در حقیقت هرکس در قبر، در رهنِ عدد 10 یعنی (یا)ی انتخاب خود قرار می‌گیرد! این انتخاب ، همان 4 روی 10 است یعنی در احاطه‌ی ولایت چهارده معصوم(ص) است زیرا در قبر چه بخواهی و چه نخواهی خود را در ولایت 14 می‌بینی ، انسان چه کافر باشد و چه مسلمان و یا به هر دینی باشد باید جوابگوی نعمت چهارده معصوم(ص) در عمر خود یعنی همان امتحان ده یعنی عشر باشد . بهشت و جهنم را خود انتخاب می‌کند و در واقع ذیقعدِ انتخاب خود را در آنجا می‌بیند.

اینجا همان مقامیست که در عدد ابجد اسم مبارک امام علی(ع) که 110 است می‌بینید یعنی نگهدارنده  عشر عالم (عدد 10) که امام علی(ع) ، قسیم النار و الجنّة می‌باشد. خیلی مراقب باشید زیرا ایشان مولی الموحّدین و مولای متّقیان است. شیعه شدن به ایشان و فرزندانشان سخت ، اما نجات دنیا و آخرت است. امیدوارم خداوند متعال آن و لحظه‌ای ما را به خودمان وانگذارد.

*عدد ده در شکم مادر(دوران جنینی) و در عدّه خانم ها

هنگامیکه انسان در شکم مادر به 4 ماه و 10 روز می‌رسد پروردگار عالم می‌فرماید: "انّی نفخت فیه من روحی" اینست  و جز این نیست که از روح خود در او دمیده‌ام. 4 ماه می‌شود 120 روز (120=30×4) و 10 روز باید اضافه کرد که می‌شود 130 روز و130 برابر عدد ابجد کلمه‌ی سلم است پس انسان در شکم مادر به سلم می‌رسد تا به اسلام وصل شود و خاضع گردد تا تسلیم امر او شود. عدد 130 برابر عدد ابجد کلمه عین است {عین در قرآن کریم 70 بار و به 70 معنا ظاهر شده است(عدد ابجد حرف ع=70 است)} .

جایگاه عددی هردو کلمه‌ی سلم و عین برابر40 می‌شود. چند درس می‌گیریم که 4 ماه یعنی به عدد 4 ، کلّ ملکوت و عنایت مقام روح خدایی به واسطه‌ی عدد 10 به جنین می‌رسد. در واقع در چهارچوب ولایت 14 یعنی 4 روی 10 قرار می‌گیرد و ظهور انسانی را حامل می‌شود و در این عالم رحمی ، باب تطهیر برایش گشوده می‌شود و این بلوغ به کمال رسیدن است.

انسان که در شکم مادر خلق می‌شود به صورت نطفه است 40 روز می‌گذرد علقه می‌شود ، بعد از40 روز مضغه می‌شود ، بعد از40 روز عظام یعنی استخوان می‌گیرد و بعد از آن گوشت و پوست روی استخوان قرار می‌گیرد(آیه 14 سوره مبارکه مؤمنون).

_عدّه‌ی خانم‌ها بعد از طلاق ، 3 ماه و 10 روز است یعنی 100 روز (100=10+(30×3)) آنگاه اگر آشتی نکردند پرونده از ملکوت ، عقدشان را باطل می‌کند درواقع 3 ماه ، روی عدد 10  کامل می‌شود ، حقیقت 10 روز(طُهر) را کامل می‌کند و بین دو زندگی عدد صد(100) بسته می‌شود!

_عدّه خانم‌هایی که همسرشان فوت می‌کند ، 4 ماه و10 روز است یعنی 4 روی 10 و حقیقت چهارچوب زندگیِ خانم از او جدا می‌شود. در مجموع 4 ماه و 10 روز، 130 روز می‌شود (130=10+(30×4)) درواقع ملکوت ، دائمی است ولی جدایی ظاهری است و این عده ، پیوند را تا قیامت نگه می‌دارد. هرکدام این ایام سرّی از اسرار ملکوت اعداد مخصوصا عدد ده است و هر عدد 10، یعنی 4 روی ده و یعنی همان سرّ سیزده(احد=13) در واقع سرّ خلقت ، گنج احدیت ذات اقدس الهی و سیزدهی که جایگاه عددی حرف (م) است و عدد ابجد حرف(م)=40 است.

پس در حقیقت ده ، عددِ طُهر است و این دهه در تمام رگ و ریشه‌ی ملکوت عالم از عالم اسرار تا الی یوم القیامت جاری و ساری است و پروردگاری که تمام اسمائش در مجرای سبّوح و قدّوس است خلقتی جز تنزیه و تسبیح و طهارت و تطهیر ندارد. خواننده‌ی عزیز! با این توصیفی که گفته شد آیا ذره‌ای از عالم هستی را بیرون از طهارت می‌بینی؟!

 * عرفان حج به عدد 10 روز اول ماه ذیحجه

خداوند کریم در دنیا انسان‌ها را در طی تکالیف ، مکلّف به آمدن حج فرمود و در این وادی در ایام حج ، 13 عمل را به حاجی واجب فرمود.

در روز نهم (بلوغ اعداد و در جایگاه عددی نُه= 19 و حقیقت سرّ کلمه‌ی مبارک واحد=19) روزی که حاجی باید به تعالی طواف و عرفان عرفات در روز عرفه واقف به معرفت کامل مولای خود باریتعالی ربّ العالمین شود و با شناخت کامل شیطان را رجم کند و ظلمات وجود خود را کاملاً بشناسد و در این وادی به حقیقت اتممناها بعشر روز عید قربان برسد ، بنابراین 12 عمل تا ظهر روز عرفه تمام می‌شود ، از ظهر روز عرفه عمل 13 که عرفان رسیدن به حقیقت عرفه است شروع می‌شود. اگر کسی همه‌ی اعمالش تا اینجا کاملا درست باشد ولی عمل 13 را نداشته باشد حجّش قبول نمی‌شود.

یعنی به 13 که جایگاه حرف (م) است و به بیان دیگر به 40 (عدد ابجد م=40) که اربعین و تطهیر باطنی و زیارت نور مبارک چهاردهمین معصوم(ص) ؛ او که صاحب و حامل تمام گنجینه و خزانه‌ی توحید است می‌رسد.

پس محلّ قبولی گرفتن از باطن عدد ده ، رسیدن به بلوغ 9 است. مثل جنینی که تا 9 ماهش تمام نشود وارد عالم تولدِ (ده) نمی‌شود. عید قربان یعنی رسیدن به جان احیا شدن و تولد واقعی انسانیت! اینجا محلّ تعالی از عالم ظلمات به نور است ، ظاهراً حاجی احرام سفید را درمی‌آورد و واقعیت لباس سیاه حیوانیت را از درون خود بیرون می‌آورد و این سفیدی لباس احرام را از ظاهر به باطن همیشه به تن می‌کند و حریم دار کعبه‌ی دل می‌شود که هرگز ظلمات در آن نفوذ نکند ، یعنی به عدد 40 ، خالص می‌شود. کیمیاگر عالم ؛ صاحب الزمان(عج)، مس وجود حاجی را طلا می‌کند (عدد ابجد طلا=40) و او را به رنگ ظاهرا زرد ، منوّر به نور هدایت می‌فرماید و او را به عالم باطن متولد می‌نماید ، به او دید بصیرت ، گوش شنوایی حق و قلب دائما زنده عنایت می‌کند.اللهم الرزقنا

پس عرفه خیلی مهم است ، جالب است بدانید عدد ابجد کلمه عرفه=355 می‌شود که جمع ارقامش13می‌شود(13=م=40) و عدد 300 ، افشاکننده‌ی عدد 55 است (عدد ابجد نُه=55). پس عرفه حقیقت درس نُه را به بلوغ حروفی و روزِ نهم به عدد 9 و جان واقعیت‌ها ، رسیدن به وحدانیت گنج احدیت را می‌رساند ، به شرط اینکه با بلوغ ایمان 9 ، به شیعه شدن امام دوازدهم ؛ معصوم چهاردهم و نهمین فرزند صاحبِ 9 (امام حسین(ع)) برساند. اوست که وقتی بدنیا آمد حامل نه ذریه در بطنش بود و خود با عدد 10 بدنیا آمد(یعنی دهه طُهر) و در واقع حقیقت گنج 9 در بطن10  را به حقیقت سرّ و گنج 19=9+10 در دنیا ظهورداد.

اما کلمه قربانی که روز دهم ذیحجه ، همه‌ی حاجیان باید به قربانگاه بروند و ذبح گوسفند داشته باشند. امام حسین(ع) که خودش حقیقت ده است از مکه به کربلا می‌رود و بعد از گذراندن 10 روز عاشورا (همان سرّ حقیقت10×10= 100= عدد ابجد حرف(ق) با جایگاه عددی 19) ، حیات طیب و صعود کامل از حیوانیت به انسانیت و قلب به میم شدن را به تمام انسان‌ها عنایت می‌فرماید. عدد ابجد قربانی= 363 است که جمع ارقامش 12 می‌شود و 12 ، برابر با جایگاه عددی حرف(ل) است که عدد ابجد(ل)=30 می‌باشد و30 برابر با عدد ابجد کلمه (یک) است پس در واقع قربانی ،  راه رسیدن به حقیقت توحید است.

*اتممناها بعشر برای وجود مقدس پیامبراکرم(ص)  و امام علی(ع)

وجود مقدس پیامبر گرامی(ص) در سال عام الفیل ؛ پیروزی باطنی و ظاهری مکه در نابودی اَبرهه و لشکریانش(سوره مبارکه فیل) بدنیا آمد و قدوم مبارکش عالم ظلمانی دنیا را غرق نور فرمود. 30 سال بعد از تولد وجود مقدسش ، امیر المؤمنین علی(ع) در13 رجب در خانه خدا متولد شد که ایشان را مولود کعبه می‌خوانند. 10 سال که از عمر مبارک حضرت علی(ع) گذشت ، پیامبراکرم(ص) 40 ساله شدند و به امر پروردگار عالم در غار حرا به پیامبری مبعوث گردیدند و کلّ قرآن کریم دفعتاً به قلب مبارکش نازل گردید. اینجا حضرت قبل از بعثتشان یک 30 سال و اتممناها بعشر یعنی 10 سال را تمام فرمود تا خداوند کریم در اربعین سنه ، تمام نور منوّر قرآن را به ایشان عطا فرمود زیرا از نظر مقام هیچ پیامبری به مقامش نمی‌رسد که همه در40 روز یا 40 شب ، اربعین را به عنایت گنج رسالت از خداوند کریم دریافت می‌کردند مثل حضرت موسی(ع) که در درس‌های قبل گفته شد( پس ازاربعین لیلة) الواح مبارک تورات را گرفت. اما پیامبراکرم(ص) که سیّد المرسلین است به اربعین سنه (40 سال ) ، کتاب الله قرآن که کلام الله است را به نام بالاترین معجزه در بین همه پیامبران و اوصیاء دریافت کردند.

ایشان 23 سال به تدریج به امر خالق یکتا آیات مبارک قرآن را برای مردم خواندند وآنها را هدایت فرمودند. 13 سال از این مدت را در مکه (13=عدد ابجد احد جلّ‌جلاله و 13=م=40)  و 10 سال را در مدینه تبلیغ رسالت کردند (به عبارتی همان 4 روی 10 یعنی 14 میشود...).پس تبلیغ رسالت حضرت محمد(ص) در 13 سال ، باطن طهارت و گنج رسالت در عدد 14 معصوم(ص) و ثبوت طهارت در مکه اظهار شد .

اما باطن 13 ، همان 4 است(جمع ارقامش 4می‌شود4=3+1) و جمع 1 تا 4 می‌شود 10(10=4+3+2+1) سرّ دهه‌ی طُهر به هجرت پیامبر(ص) به مدینه است ، با جان بر کف گذاشتن امام علی(ع) (که در شب هجرت در بستر پیامبر(ص) خوابیدند ) که فقط این وزنه‌ی سنگین و گرانبها بود که برابرِ جان رسالت و جانِ قرآن عزیز می‌توانست در گرو بماند که مدینه ، مدینه شود (شهر تمدن و شهر النبی (ص) ) .

پیامبراکرم(ص) 10 سال در مدینه تبلیغ فرمودند و 23 سال را تمام کردند . اینجا در آخر سال دهم در مدینه به امر خداوند کریم مأمور به معرفی وصی خود شدند زمانیکه به آخرین سفر حج خود تشریف فرما شدند یعنی حجة الوداع ، بعد از بجا آوردن اعمال حج در مسیر بازگشت در محلی به نام غدیرخم ، تمام و کمال اتممناها بعشر زحمات و رسالت خود را با انتخاب وصی محترم و نورانی خود یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) کامل فرمود. (آیه 67 سوره مبارکه مائده )

پس حضرت در سنّ 63 سالگی (که یکی از اعداد پر معناست) اربعین سنه‌ی عمر خود را به بهار جاویدان گنج وجودش در دنیا و آخرت اظهار فرمود و ایشان به عالم قرب در جایگاه محبوب رسیدند.

_امیرالمؤمنین علی(ع) ___  تا30 سال بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) زندگی کردند که در این 30 سال گنج دهه‌ی طُهر قرآن را در عالم دنیا در 30 جزء کتابت فرمودند. قرآن شد اتممناها بعشر به عمل (درکتاب گنج عشر کامل توضیح داده شده است). پس تمام شیعیان در رسیدن به اربعینِ عمل باید از باطن قبولی قرآن بگذرند. حضرت علی(ع) در سنّ 63 سالگی در حالیکه 10 سال در مدینه خدمت پیامبر(ص) بود و 30 سال هم بعد از ایشان ، به سال 40 هجری به بالاترین مقام و منزلت ؛ به شهادت فی سبیل الله رسید. در واقع به اربعین عمل یعنی بهار عمل رسیدن ، خیلی سخت است!

* امام حسن(ع) ، گنج ده است. اولا ایشان سید الاسباط پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) است و لقب مبارک ابا محمد نیز دارد {ابا به معنی زینت است ، ایشان زینت و سبز کننده تمام رسالت پیامبر(ص) است}. ثانیا ایشان امام دوم شیعیان است که عدد ابجد دو=10 می‌باشد که تمام سرّ الاسرار گنج ، به وجود ایشان سبز و ظهور آن به زیباترین وجه ، حسن می‌شود یعنی به نیکوترین وجه ، ظهورش را بدون ذره‌ای نقص الی یوم القیامت متجلی ساخت. ثالثا ایشان معصوم چهارم است و همان چهار چوب گنج الهی که خداوند کریم به احسن تقویم  ظهور داد و گنج 4 روی 10 و کلّ ولایت که همه به حسن ظهور داده شده و به وجود نازنین وصی الحسن(عج) ، کلّ زیبایی‌ها ظاهر می‌شود. عدد ولایی و معصومیت امام حسن(ع) ، 6  می‌شود(6=4+2) و 6= (و) می‌باشد که تمام عالم خلقت از عالم اسرار و کنز الهی به دنیا ، روی حرف (و) و دوباره بازگشت همه انسان‌ها به خداوند می‌باشد که "انّا لله و انّا الیه راجعون" این وصل ، حسن(ع) است به عدد 6 ، که خداوند کریم تمام دنیا را در 6 روز خلق فرمود.

نکته مهم ! چرا عدد 10 روز عید قربان(در دهه ذیحجه) روزی است که روزه گرفتن حرام است!؟ در واقع روز قربانی کردن است ، پس کسی که قربانی شد در مجرای حسن قرار می‌گیرد و دیگر برای او روزه‌ای نیست ، زنده‌ی عالم آخرت ، دیگر روزه ندارد! پس عدد 10 ، بلوغ نُه بود که متولد شده است. امام حسن(ع) ، کریم اهل بیت و امام افطارکنندگان است{کتاب منتهی الامال ، زندگی امام حسن (ع) }. همینطور است برای روز عید فطر که روزه در آن حرام است.

همانطورکه قبلا ذکر شد زُبر نام مبارک امام حسین(ع) ، 128 می‌شود یعنی نگهدارنده تمام گنج 28 حرف(و اعداد آن) که کلّ حروف  قرآن است و بیّنه نام مبارک ایشان ، 118 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است یعنی بینه وجود مقدس حسین(ع)( که خودش هم حسن است) ، باز هم حسن(ع) می ‌شود. 

امام حسن(ع) و امام حسین(ع) حدود 7 سال با جدّ بزرگوارشان زندگی کردند به عدد ابجد سبع=132  که برابر عدد ابجد نام مبارک محمّد(ص) است و حقیقت و باطن 7 . و حدود 30 سال به عدد گنج حرف(ل)؛ مجرای توحید، با پدر بزرگوارشان زندگی کردند که ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) حقیقت گنج 30 است. و بعد از پدر بزگوارشان ، امام حسن(ع) 10 سال به عدد عشر ، ولایت کردند که ایشان باطن عاشورا را برای ظهور در کربلا به پا کرده است و سنّ مبارکش 47 سال است که 47 ، برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) است.

درحقیقت ، درس عشر وقتی است که بلوغ 9 در جانِ ده تولد پیدا می‌کند. آنگاه یک عدد ده وقتی ظاهر شد ، دیگر تا بینهایت می‌تواند صفر را در کنار خود قبول کند. پس انسان کامل و انسان در حیات کمالی خود الی یوم القیامت می‌تواند رشد کند و نمره بگیرد ، اما همیشه باید همراه یکِ وجود یعنی همان اول باشد.

*گنج عشر و عوالم

- خداوند فرمود:"قل هو الله احد"                                    احد=13=م=40

-طبق آیه1سوره نساء:خلقت همه مخلوق از واحد است   واحد= 19=(10=9+1)

 

 

 

ظهور اسماء ازگنج احدیت در عالم واحدیت به اسماء مقدس الله،سبحان و تبارک.)                                                        

 

 

 

 

 

ظهور گنج اعداد و حروف در عالم عرشی (10=4+3+2+1)= 4روی10= 14معصوم(ص)

 

عالم کرسی (100=40+30+20+10)___ 100=ق=19 (9+1=10=ی)                     

 

 

 

عالم بیت المعمور(1000=400+300+200+100)___1000=غ=28 

 

در اینجا کلّ کثرات حروف و اعداد به ظهور هستند.(8+2=10=ی)                                          و به نام مبارک غنی تجلی دارند که تمام گنج عشر و حقیقت 4 روی 10 ظاهر شده‌اند .

خانه خدا ،  ظهور ولایت و محل تولد حضرت علی(ع)             

انّا لله و(=6) انّا الیه راجعون__ زمین کشیده شد(دحو الارض)"و الارض و ما دحیها" واو=13 (4=3+1)که 4 همان 14 و40 بالا می‌شود.

باطن هر سه عالم (عرشی ، کرسی ، بیت المعمور) حرف (ی)=10 است (کنزالله) که جمع ارقامش یک می‌شود(1=0+1) و عدد یک ، همان اول توحید یعنی وحدت وجود است که هم اول است و هم آخر.عدد ابجد اول=37 که (10=7+3) و عدد ابجد آخر=801 که (9=1+0+8) می‌شود پس اول و آخر می‌رسد به 9 روی 10 یعنی 19 که (10=9+1) می‌شود و در نهایت جمع ارقام 10 هم یک می‌شود(1=0+1) که برابر الِف است ؛ همان گنج تمام اسرار و الف=111=نسا و آن وجود مبارک خانم فاطمه(س) است. گنج الِف ، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد ؛ کوثر خدا ظاهر شد {قله=135=فاطمه (9=5+3+1)} پس عالم در بلوغ 9 خلق شده و در حمل 9 قرار دارد که خانم(س) ، حملها الانسان است و اوست که حامل عدد 10 است {زمانیکه حامل وجود امام حسین(ع) بود} ، او کنزالله است و حامل گنجیست که محسن(ع) است.

اللهم صلّ علی الصدّیقة فاطمة الزّکیّة حبیبة حبیبک و نبیّک و امّ احبّائک و اصفیائک التی انتجبتها و فضّلتها و اخترتها علی النساء العالمین اللهم کُن الطّالب لها ممّن ظلمها و استخفّ بحقّها و کُن الثّائراللهم بدم اولادها اللهم و کما جعلتها امّ ائمة الهدی و حلیلة صاحب اللواء و الکریمة عند الملا الاعلی فصلِّ علیها و علی امّها صلوة تکرم بها وجه محمد صلّی الله علیه و آله و تُقرّ بها اعینَ ذریّتها و ابلغهم عنّی فی هذه السّاعة افضل التحیّة و امفاتیح الجنان؛ قسمت صلوات بر حجج طاهره(ص)

 

 

 

 

 

 

Description: Description: Graphic1.jpg

اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۳۳
عذرا شفائی

  

 بسم الله الرحمن الرحیم

* عدد 40

تخمیر طینت آدم ابوالبشر(ع) در 40 روز به اتمام رسید. سهروردی بیان می‌کند که « خداوند سبحان انسان را در 40 روز آفرید و هر روز صفتی به او اعطا فرمود تا در روز چهلم انوار حق در وی تجلی یافت». عارفان و سالکان طریق ، حق چله نشینی را از همین آفرینش 40 روزه حضرت آدم(ع) اقتباس کردند.

*عقل آدمی در 40 سالگی به بالاترین کمال خود در سرحد استعداد هر فرد می‌رسد.حضرت موسی(ع) 40 روز به کوه طور دعوت شد تا الواح هفت گانه تورات را دریافت کند.حضرت رسول(ص) در سنّ 40 سالگی به پیامبری مبعوث شدند.قوم بنی اسرائیل به دلیل کفران نعمت و پرستش گوساله به سرگردانی 40 ساله محکوم شدند.

*در قرآن کریم 40 سوره مبارکه با الف شروع شده است. در سوره مبارکه حمد بعد از بسم الله آیه بعد با الحمد شروع شده است و آخرین سوره مبارکه قرآن ناس است که آخرین کلمه حق هم در قرآن ناس می‌باشد. حروف کلمه ناس به عدد ابجد (الف=ااا=ناس) ااا است و کلمه مبارکه نساء هم تنها سوره‌ای است که عدد ابجدش ااا می شود یعنی برابر (الف) است. در قرآن کریم 40 بار عبارت «لا اله الا هو» آمده است.

*طهارت در اربعین: یکی از باب‌های طهارت در احکام ، باب استبراء است.در حیوانات در باب نجاسات داریم که اگر حیوانی نجاستخوار باشد باید آن را استبراء کند تا به طهارت برسد. استبراء یعنی طلب برائت و دوری کردن از عین نجاست از ریشه بدن تا بیرون رود. بنابراین در حیوان مرغ و خروس اگر نجاستخوار باشد باید 15 روز آن حیوان را در جای پاک ببندد یا بگذارند و غذای پاک به او بدهند آنگاه گوشت و پوست و پر او پاک می‌شود در غیر این صورت همه نجس است و حرام. اما شتر اگر نجاستخوار باشد باید او را 40 روز استبراء کنند (شتر حیوانی است که به نفر شمرده می‌شود).

پس در استبراء از گناه در هر کدام اعضای وجودی چه ظاهری و چه باطنی انسان مؤمن باید اربعین داشته باشد: 1- برای پاک شدن چشم از گناه 2- برای پاک شدن گوش از گناه 3- برای پاک شدن زبان 4- برای نماز خوان واقعی شدن و برای اول وقت خواندن نماز 5- اخلاق نیکو داشتن و ....

پیامبر حکیم(ص) فرمود: «من اخلص الله اربعین یوما فجّرالله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه.»هر کس 40 روز فقط برای خداوند تعالی اخلاص ورزد خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌سازد.

مخصوصاً استبراء قلبی که خانه قلب فقط جای محبت پروردگارعالم است و بیت الله وجود هر انسان مؤمن است. آنجا باید از وجود اغیار کاملاً پاک شود و باب آن مُهر شود که هرگز شیطان‌ها و وسواس‌ها به آنجا راه نداشته باشند و آن میسّر نمی‌شود الا با طهارت پیدا کردن و با چله نشینی!

*امام حسین(ع) در قتلگاه شهادت خویش بدنش به قول راوی 4000 زخم برداشته بود یعنی به اندازه 4000=40×100که خدای مهربان خون‌بهای حسین(ع) را می‌داند و ارزش خونش را با مدال ثاراللهی ظهور داد اما علما می‌فرمایند: مسائل نماز در احکام واجبه 4000 مسئله است و آقا فرمود: اولین ستون و رکنی که برایش جنگیدم و خون خود و فرزندان و یارانم برایش ریخت ، ستون نماز است.«1- قد اقمت الصلوه 2- آتیت الزکوه 3- امرت بالمعروف 4- نهیت عن المنکر.». {این نکته فراموش نشود که در تمام زندگی انسان‌ها شرط رسیدن به قبولی و لوح گرفتنِ کارنامه مسلمانی و شیعه واقعی در ساعت آخر عمر ، قبولی درامتحان عددِ دو است ؛ مادر همه ارزشها "دو" است! یعنی ولایت علی بن ابیطالب(ع) و دو ، همان عشر است که دنیا تماماً "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" است. که جان عشر در زندگی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ظهور کرد. عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)= 118 است که اگر جمع کنیم می‌شود(10=8+1+1) و"10" ، همان "دو" است (دو= 4+6) و آقا ، امام دوم شیعیان است.

امام حسین(ع) خود ، عدد10 است. زیرا اولاً دومین حسن است چون نام مبارکشان حسنین(ص) است. و ثانیا همانطور که گفته شد، خود یک است و 9 ذریه معصوم(ص) در بطن ایشان است که 10 (10=9+1) می‌شود. و تمام عشرها در کربلای او ظهور عاشورا را بپا کرد و او جان عاشورا شد. یعنی همان "دو"  زیرا جان عشر با او بود یعنی"10" و در واقع همان 4 روی 10 یعنی 40 ، پس اربعین به او ظهور کرد که 40 می‌شود. او مظهرحقیقت اربعین از اسرار عالم سِرّ تا به عالم سُفل شد و پیام همه پیامبران و معصومین(ص) را درعاشورا ظاهر کرد}.

*امام حسین(ع) در 28 رجب از مدینه (منزل خویش) خارج شدند و بعد از طی 40 منزل ، در سوم ماه شعبان در نزد خانه خدا رسیدند. روز هشتم ذیحجه حرکت کردند تا در دوم ماه محرم به کربلا رسیدند. و در 10 محرم به قربانگاه و به وصل یا حج واقعی رسیدند و از عصر عاشوار (یک چهل دیگر شروع شد) سر مبارک ایشان همراه کاروان با سالاری زینب(س) تا روز اربعین بود یعنی از چهل وادی گذشت و دوباره به کربلا رسید.

با توصیفی که از حقیقت اربعین شد، باید متذکر شوم هر کدام از اربعین‌ها، نتیجه قلب شدن و حیاتی شدن را گویا می‌شود و تا آخرین آن که به چشمه پرفیض صاد وجود ( م=40 و میم=90=ص) و آب زندگی حیات طیب به دست ساقی لب تشنگان رسید و فوران کرد.

*عدد اربعین دارای جایگاه ویژه و بلندی است در حقیقت عدد 40 ، سمبل آغازین تکامل ، مظهر کمال ، جلوه پختگی و اعلام پشت سر گذاشتن مرحله خامی و نادانی است و نخستین مرحله هوشیاری می‌باشد.

*سید مهدی بحر العلوم در زمینه جایگاه عدد 40 فرموده است:«خود به عیان دیده‌ام و به بیان دانسته‌ام ، که این مرحله شریفه از خصوصیت‌های مراحل عدد را ، خاصیتی خاص و تاثیری مخصوص است:

  1. در ظهور استعدادها و تتمیم ملکات در طی منازل و قطع مراحل.
  2. خاصیت اربعینه در ظهور فعالیت و بروز استعداد (طلب بروز دادن‌ خاصیت‌های درونی) و حصول صفات ملکه ، امری است که در آیات و اخبار برآن تصریح شده است و در سلوک و خود سازی و برای جلب فیوضات و انوار الهی چنانچه در قرآن و گفتار معصومین (ص) و سیره اولیاء آمده است ، می‌باشد.
  3. به فلسفه عزاداری میت ، بعد از 40 روز خویشاوندانش دوباره جمع می‌شوند و یاد او می‌کنند ، این 40 روز برای او یک دوره است و برای زنده‌ها نوعی دیگر!
  4. اما چهلمین روز بعد از شهادت ابا عبدالله الحسین(ع) واقعه‌ای است که باید بگوییم، همانند قرآن دارای حجاب‌های متعدد است ، زیرا گذر از 40 شهر را کرده است .... . 

 *اربعین به عربی یعنی 40  و عدد ابجد کلمه اربعین 333 است. خود نمودار سه وجه حقیقت انسانی است و افشا کننده سنّ جوانان بهشت (33سال) و کمال رشد انسان به عدد 9 است(9=3+3+3) و در جایگاه عددی الفبا می‌شود 63 که برابراست با کلمه احمدی (با استمداد از ایشان به احدیت ذات اقدس حق وصل شویم ) در حالی که سنّ مبارک حضرت هم است.

اما اربعین ، تمام عمر دنیا و آخرت را طی مسیر می‌کند زیرا (18=3×6) منازل ظاهری و باطنی است و در آخر 9=3+6 همان رسیدن به عدد 9 یعنی کمال انسانی است و شاید ظاهراً معنا شود نَه یعنی لا ، مجرای توحید و این حقیقت ، جان اربعین است پس روح اربعین ، افشاکننده‌ی همه قلب‌هاست چه در دنیا و چه در آخرت.

مثل اربعین زندگی کرم ابریشم ، که کرم بعد از چهل روز پیله زدن در خود استحاله می‌شود و بعد از طی 40 روز به پروانه منقلب می‌شود و کاملاً به صورت آن تغییر پیدا می‌کند و زندگی زمینی آن به زندگی آسمانی تبدیل می‌شود، و این افشای کامل معنای اربعین است.

اربعین در میوه انگور یا خرما ، وقتی انگور یا خرما از درخت جدا می‌شود اگر بلا استفاده بماند آن را در ظرف می‌ریزند و بعد از 40 روز به سرکه پاک تبدیل می‌شود که اسیدی و ترش است.{نکته: تفاوت مؤمنان صالح و درستکار با افرادی که گناه کرده و بعد توبه می‌کنند این است که این عده ، انشاءالله پاک می‌شوند اما مثل سرکه هستند... !} 

میوه شیرین اگر بخواهد شیرینی آن حفظ شود باید به شاخه و درخت وصل بماند و اگر به درخت خشک شود، انگور به کشمش یا مویز تبدیل می‌شود. عدد ابجد کلمه مویز برابر 63 است که با جایگاه عددی کلمه اربعین برابراست و حالا خرما، اگر از درخت جدا شود دیگر فاسد نمی‌شود و شفای مریض می‌باشد ولی اگر بی‌موقع از شاخه جدا شود ، دو راه دارد یا فاسد می‌شود یا اگر به دست مؤمنان بیفتد تبدیل به سرکه می‌شود و اگر به دست مردم فاسد بیفتد آن را شراب می‌کنند و باعث فساد دیگران می‌شود. پس بنده مؤمن سعی می‌کند از شاخه ولایت و رسالت جدا نشود!

*پروردگار عالم در سوره مبارکه اعراف آیه 142 به موسی(ع) فرمودند:"و واعدنا موسی ثلثین لیله و اتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین"30 شب به کوه طور، وعده‌گاه مناجات و عبادت بیا و بعد فرمودند"اتمناها بعشر"ده شب دیگر اضافه کن تا اربعین لیله کامل شود ، آنگاه لوح  تورات را به ایشان عنایت فرمودند. 30 ، همان "یک" و 10 همان "دو" بود که رویهم اربعین شد. در حقیقت آن "الف و ب" است که حقیقت آب یعنی کتاب آسمانی جان طهارت است زیرا جان‌ها را تطهیر می‌کند و از حیوانیت پاک و به حقیقت انسانیت رشد می‌دهد و هدایت می‌کند .

مولای متقیان علی(ع) زمانی متولد شدند که 30 سال از عمر پر برکت پیامبر(ص) می‌گذشت یعنی "یک" (سرّ خلقت اوست) و زمانی که حضرت علی(ع) سن مبارکشان به "10" سال رسید یعنی ایشان حقیقت "دو" (سرّ خلقت ولایی) شد. رسول خدا(ص) 40 ساله شدند. تا پیامبر(ص) در 27 رجب در سنّ 40 سالگی به رسالت و پیامبری خویش مبعوث گشتند و کتاب قرآن مجید ، بالاترین معجزه عالم خلقت دفعتاً به قلب مبارک ایشان نازل گردید. یعنی ایشان که کامل‌ترین و اشرف خلقت اوست در اربعین سنه ، لوح خود را گرفت و قرآن در جمع عدد3=2+1 یعنی به معنای حقیقی خود  ؛ کوثر تجلی کرد. و خانم فاطمه زهرا(س) ؛ "سیده نساء العالمین" کوثر را معنا کرد زیرا آب مهریه اوست و زندگی همه مدیون مهر اوست ، لؤلؤ و مرجان ؛ حسنَین(ص) و ذریه‌های مطهرش سبزی ، گل و میوه باغ رسالت و ولایت شدند. و این خانواده محترم ، آل الله نام گرفتند و پروردگار عالم آیه مبارکه تطهیر را در شان مقام این عزیزان نازل فرمود.

تعریفی از عدد 5 و 50(توضیحات کامل در کتاب گردنبند بندگی آمده است)

* عدد 5 متعلق به حرف هاء است که در دسته حروف ناریه یا نورانی است و طبیعت آتشی مشرقی دارد و نام ملکش دورائیل است. جمع اعداد از 1 تا 5 برابر    15 می‌شود : 15=5+4+3+2+1{15=س=60 . رجوع شود به توضیحات عدد 15}

*ملک دنیا تقسیم شد به 5 اقلیم(قاره‌ها) : آسیا ، اروپا ، آمریکا ، آفریقا ، اقیانوسیه *پنج روح در بدن انسان حلول کرده است (کتاب معراج آقای عمادزاده ص37) :

روح نباتی که محرک تحویه و نمو است ، روح حیوانی که محرک حس و حرکت است ، روح انسانی که مجموعه‌ای از قوای نباتی و حیوانی است ، روح نفسانی که نفوس مجرده را به کمال روحانیت بالفعل برساند و روح قدسی یا ملکوتی.

*انسان در سیر 5 عقل می‌تواند به یکی از درجات زیر برسد:

عقلِ بالفعل: نفوس دوشادوش عقل است.   عقلِ فعال: نفوس جسمانیه الحدوث است که در مسیر تکامل و ترقی پیش می رود. عقلِ خالص: آنست که عنان شهوات و غضب را بدست گرفته است.  عقلِ قدوس: آنست که عقل قاهر بر همه اجزاء بوده و به تقدیس انسان بپردازد. عقلِ اول: که صادر نخست بوده و آن عقل محمّدیست(اللهم صل علی محمد و آل محمد).

*پنج نفس ظهور دارد: لوامه ، مطمئنه ، راضیه  ، مرضیه  و الاهیه.

*انسان پنج حس دارد:  لامسه ، بینایی ، شنوایی ، بویایی و چشایی.

*اعضای بدن 5 قسمت است: سر و دو دست و دو پا. در هر دست و پا پنج انگشت می‌باشد. در سر 5 عضو است چشم ، گوش ، دهان ، بینی ، پیشانی.

*در بدن پنج دستگاه وجود دارد: گردش خون ، گوارش ، کلیوی ، جنسی و دستگاه تنفسی .

*حضرات کلی پنج‌اند که عبارت‌اند از لاهوت و جبروت و ملکوت و ناسوت و کون جامع که انسان کامل است. انواع ساعت یعنی قیامت پنج است:" یکی از آنها در هر آن و ساعت یعنی زمان است و یکی از آنها موت طبیعی است چنان که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: "هر کس که مرده است قیامت او قیام کرده است." و یکی از آنها موت ارادی است پیش از آنکه به مرگ طبیعی بمیرید به مرگ ارادی اختیاری بمیرید و قیامت را خود برای خود به حسابرسی آشکار کنید "حاسبوا قبل ان تحاسبوا". و یکی از آنها موت موعود است که همه در انتظار آنند؛ چنان که خدای تعالی فرموده است، "انّ الساعه آتیه لا ریب فیها" ساعت یعنی قیامت آمده است و یکی از آنها قیامت کبری است که برای عارفان موحد از فناء فی الله و بقاء بالله حاصل می‌شود.

*عرش‌ها پنج‌اند: عرش حیات که عرش هویت است و عرش رحمانیت و عرش عظیم و عرش کریم و عرش مجید.

 *انواع قلب پنج‌اند: قلب نفسی که قلب مختص به نفس است و قلب حقیقی متولد از مشیمه جمعیت نفس و قلب متولد از مشیمه روح یعنی قلب قابل تجلی وجودی باطنی و قلب جامع مسخر بین حضرتین یعنی حضرتین دو اسم ظاهر و باطن ، و قلب احدی جمعی که قلب احدی جمعی محمدی (ص) است.

*السنه حمد پنج است : بالاترین و سزاوارترین ، حقیقت ذکر در مقام جمع است که حق سبحانه خویشتن را به اسم متکلم به حمد و ثناء بر ذات خودش ذکر می‌کند. مرتبه دوم حقیقت حمد ، ذکر ملائکه مقربین است . مرتبه سوم ذکر ملائکه آسمانی و نفوس ناطقه مجرده است. مرتبه چهارم ذکر ملائکه زمینی و نفوس منطبعه با طبقات و مراتبی که دارند می‌باشد. مرتبه پنجم ذکر ابدان و اعضاء موجود در آنهاست و هر یک از مراتب یاد شده به زبانی که اختصاص به خود او دارد ذاکر و حامد پروردگارش است.

*نماز پنج رکن دارد. 5 تن از 124000پیامبران بزرگوار(ع) ، اولوالعزم هستند.

*نزولات رحمت و گشایش فتح الفتوح باب رحمت در قرآن کریم ، سوره مبارکه حمد است که ترتیب نزول آن به قلب مبارک پیامبر(ص) ، پنجمین سوره است.

*پنجمین معصوم(ص) ، وجود مقدس امام حسین(ع) و پنجمین امام ، وجود مقدس امام باقر(ع) می‌باشند که هر دو عزیز در عاشورا حضور داشتند ؛ امام حسین(ع) به شهادت رسید و امام باقر(ع) ، تمام علم عاشورا را افشاکرده است.

*پنجمین سوره قرآن(از نظر نوشتاری) ، سوره مبارکه مائده است که در جزء 6 شروع می‌شود و جایگاه ترتیب نزول آن به قلب پیامبر(ص) ، 112 است که 4=2+1+1می‌شود . مائده یعنی غذای بهشتی که در جزء 6 خداوند کریم به تمام مقامات عالم دنیا ، سفره رحمتش را برای همه مخلوقاتش(در دنیا) گسترده است و همه از این خوان بهره می‌برند. عدد112 برابر با جایگاه نوشتاری سوره مبارکه توحید(اخلاص) در قرآن کریم است که نتیجه‌ی همه برکات ، رسیدن به اخلاص و گنج توحید اوست. این سوره مبارکه شامل 120 آیه است(120=سین).

پنجمین سوره که به قلب مطهر پیغمبر(ص) نازل شده سوره مبارکه حمد و شامل 7 آیه است.جزء5 با آیه 24 سوره مبارکه نساء(والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم...) شروع و به آیه 147 همین سوره مبارکه(ما یفعل الله بعذابکم...) ختم می‌شود.

*عدد ابجد نام مبارک حضرت حوا(س) =15 است که از جمع اعداد 1 تا 5 تشکیل می‌شود. 15=5+4+3+2+1. از طرفی 15 برابر است با جایگاه عددی حرف "س" به عدد ابجد 60 ، اما وقتی "سین" می‌گوییم عدد ابجدش 120 می‌شود (جمع اعداد 1 تا 15 برابر 120 است!). خوب دقت کنید! عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مبارک پیامبر(ص) ، 15 است و به کلام مبارک پیامبر(ص) تمام قرآن در سوره مبارکه حمد است که عدد ترتیب نزولش به قلب مبارک پیامبر(ص) 5 است و جمع 1 تا 5 برابر 15 می‌شود. پس تمام قرآن ، کوثر است و کوثر ، وجود مبارک حضرت زهرا(س) است که او خود ، حوای روحانی می‌باشد. آیا اعجاز قرآن را می‌بینید؟!

*عدد 5 روز هفته :

نکته اول: هر سال 52 هفته است. عدد ابجد حمد=52(7=2+5) و جایگاه عددی حمد=25(7=5+2) است که جمع عدد و جایگاهش ، 7 تا 2 تا یعنی  14 تا (سبع مثانی) می‌شود. و همان‌طورکه می‌دانید ذیقعد خلقت خشکی در دنیا زیر خانه کعبه ، در روز25 ماه ذی القعده می‌باشد. یعنی خلقت خشکی همان حقیقت حمد است و عدد 7 ، و از آنجا دحو الارض گردید (آیه 30 سوره مبارکه نازعات: والارض بعد ذلک دحیها). امیدوارم با دیده‌ی تیزبینی و تفکر و تأمل به مطالب بنگرید!

پس هر روز از هفته که 7 روز است در 52 هفته‌ی سال که برابر عدد حمد است سپری می‌شود (7=2+5) یعنی ثانیه‌ای از ایام نمی‌گذرد مگر درسبع مثانی یعنی 14 و چنانچه قبلا بیان شد یکی از القاب مبارک حضرت مهدی(ص) ، امام زمان(عج) است ، به این معنا که زمان ، پشت وجود مقدسش قرار دارد و روزی گیرنده از ایشان است(در ضمن ایشان چهاردهمین معصوم می‌باشد) . و صاحب العصر و الزمان یعنی هیچ ذره‌ای در خلقت خلق نشده مگر از وجود مصدر عالم، صاحب العصر و الزمان(ص) که همان کلمه‌ی خدا ؛ نورٌواحد(ص) و نفس واحده است.

عدد 5 در ایام ، درواقع ازجمع گنج 5تن(ص) است که درباطن ، همان 14 معصوم(ص) است به رزق تمام اسرار 4 روی 10 زیرا اسرار ملکوتی عالم اسمائی و عرشی و کرسی تا بیت المعمور(آسمان چهارم) و تا 4 رکن خانه خدا، به 4 ظهور داشت که به فرموده امام صادق(ع) آیت الکرسی نامیده شد و اگر اعداد1 تا 4 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود و 10 ، حقیقت گنج عشر است که "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" (رجوع شود به کتاب عرفان عشر).

پس روزی رزق حقیقی یعنی ولایت و رسالت از خالق مهربان که از مجرای کنزاللهی خودش به گنج عشر در5 روز هفته به دست ما می‌رسد. امیدوارم بتوانیم این روزی را به بهترین نوع بندگی مصرف کرده و به رضایش نائل شویم.انشاءالله

*نکته خیلی خیلی مهم عدد52(=عدد ابجد کلمه حمد) !

50 = عددابجد حرف "ن" و 2= حرف"ب" ، دائماً در هر لحظه از خدای مهربان روزی از جوهر قلم وجود حرف "ن" که جایگاه عددیش 14 می‌باشد سرازیر و درپشت ظرف حرف "ب" قرار می‌گیرد (که همه‌ی سرّ الاسرار پشت حرف باء بسم الله است) که قلب به میم شود{همان‌طورکه کلمه شنبه نوشته می‌شود(ن+ب=52) ولی شمبه(م+ب=42)خوانده می‌شود} . یعنی از حرف "ن"=50 ، باید 10 عدد کم شود (که همان گنج عشر و باطن عشر می‌باشد که دنیا را به خود ظهور داده و همه آمده‌اند تا در این عاشورا ، امتحان عاشورایی بدهند) تا به تطهیر قلب به میم یعنی 40 اربعین حسینی ؛ صاحب عشر، زنده شوند نه بمیرند (عدد ابجد حرف"م"=40 که اربعین و طهارت و بهار است) . این درواقع همان باطن حدیث شریف پیامبر(ص) است که فرمود تمام محتوای قرآن در سوره حمد(=52) جمع است و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم... . خوب دقت کنید! جمع حرف اول و آخرِ بسم ... الرحیم ، 42 می‌شود {(ب=2)+(م=40)}. پس بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ، حقیقت قلب به میم شدن و بسمل شدن است.

نکته: اولین حرف سوره مبارکه حمد ، حرف ب (بسم الله) و آخرین حرفش، حرف ن (والضالین) است که جمع عدد ابجد این دو حرف ، 52 می‌شود (52=50+2) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است و تمام سال 52 هفته دارد (7=2+5) هر هفته ،  7 روز است و از اول تا آخر سوره مبارکه حمد ، 7 آیه قرار دارد.

خدای مهربان لحظات و ثانیه‌ها را از درون نون ساکن(ن) پشت حرف باء ولایت 14 معصوم(ص) که باطن هفته هستند به ما می‌رساند تا زنده شویم و بدانیم آمده‌ایم که زندگی کنیم و زنده برویم و جاوید شویم چراکه خداوند حی ، ما را خلق فرموده است! و بدانید ایام ، همه زنده به دست ما رسیدند و زنده می‌مانند(گرچه از ما می‌گذرند ولی تمام آثار حیات ما را جاوید می‌کنند چنانچه آیه 12 سوره مبارکه یس می‌فرماید: ...نکتب ما قدّموا و آثارهم... می‌نویسیم اعمال شما  و آثار اعمالتان را. پس ندای آن‌ها را بشنویم که ما نیامده‌ایم که بمیریم ، آمده‌ایم تا دائمی و مستقر و زنده‌ای شویم که خداوند کریم فرمود: ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران). اللهم ارزقنا

*عدد 5 در دست‌ها و پاها

اما عدد 5  در دست‌ها : هر دست  5 انگشت و 14 بند انگشت دارد.درواقع در بدن ، دو دست است که رویهم به  10 انگشت و 28 بند ظاهرمی‌شود. آیا غیر از این بود که ایام هفته هم ، 5 روز به عدد خوانده می‌شد درحالیکه به 14 نور مقدس(ص) متعلق بود و آیا این‌طور نبود که عدد 14 همان 4 روی 10 و عدد 10 گنج عشر عالم بود؟! (اینجاست که مشخص می‌شود چرا می‌فرمایند بهتر است که ذکر را با انگشتانتان بگویید!).

پس خداوند متعال آنچه گنج زمین‌‌‌‌‌ها وآسمان‌هاست را در دستان ما قرارداده ، با 28 بند دستان ما را غنی فرموده (28=جایگاه عددی حرف غین که حروفش با غنی برابر است). 

تمام اسراری که برای هفته بیان شد در دستان ماست ؛ چنانچه 52 هفته توضیح داده شد ، ما هم 2 دست داریم و در هر دست 5 انگشت که در جمع 7 می‌شود (52= عدد ابجد کلمه حمد و 7=2+5). آنچه تحویل می‌گیریم و آنچه برمی‌گردانیم با دست است. در روز قیامت هم کتاب نامه‌ی اعمالمان به دستمان می‌رسد یا راست و یا چپ! در سوره مبارکه واقعه آیه 27:و اصحاب الیمین(یاران دست راستی‌ها) و آیه 41:و اصحاب الشمال(یاران دست چپی‌ها). و خداوند کریم در آیه 14 سوره مبارکه اسرا می‌‌فرماید: اقرأ کتابک کفی بنفسک... .آن‌گاه که امرمی‌شود بخوان کتاب عملت را که کف نفس ثابت شده است.

عدد ابجد کلمه دست=464 که 400=عدد ابجد کلمه شمس و روشن کننده است و 64=عدد ابجد کلمه دین . پس دست ، تحویل گیرنده‌ی شمس دین (خورشید دین) می‌باشد. جمع ارقام 464 برابر14 می‌شود(14=4+6+4) و جالب اینکه دست به عربی ید=14 می‌شود و به انگلیسی هَند=59 می‌شود که باز جمع ارقامش 14می‌شود(14=9+5) و درنهایت 5 می‌شود(5=4+1)! . یدالله فوق ایدیهم ؛ دست قدرت خداوند بالای همه‌ی قدرت‌ها است. پس تمام درس، دست قدرت خداست که بر سر همه‌ی مخلوقات ظهور و بروز دارد.

نکته دیگر اینکه هر دست ، یک شصت و 4 انگشت دارد که می‌شود 64 و 64=عدد ابجد کلمه دین. در حدیث می‌فرمایند که در آخرالزمان دین داری مثل آتش کف دست می‌ماند. ازطرف دیگر64= عدد ابجد کلمه کلید(10=4+6) و جایگاه عددی کلمه کلید=37(10=7+3) پس همه چیز در دست ماست باید ببینیم چگونه دین را حفظ می‌کنیم! و با دستمان تحویل گیرنده‌ی نمره قبولی شاگرد اول(=37) باشیم!

جمع دو دست با عدد 64 می‌شود 128(128=64+64) یعنی دو دست ، نگهدارنده 28 هستند که خداوند کریم تمام نعمات را به دست ما رساند و 128=عددابجد نام مبارک امام حسین(ع) که ایشان ، امام دین داران است و با خون خود و عزیزانش دین را حفظ فرمود و 28 را که عدد کامل اسرار است و کلّ باطن قرآن مبین ، تا قیامت نگه داشت و آنچه داشت از فرزند 6 ماهه تا جوان 18 ساله و 18 نفر از خانواده محترمش و 72 تن بهترین یاران و عزیزانش(و وجود نازنین خودش) را به قربانگاه برد و سر در راه رضای خداوند کریم داد و این همان پیام است که انسان آمد تا زنده شود و به مقام عند ربّهم یرزقون برسد.

پاها هم هرکدام 64 هستند(یک شصت و 4 انگشت) که انشاءالله رهرو دین باشند . پس جمع دو پا هم می‌شود 128 = عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع).

در واقع رونده‌ی راه اباعبدالله الحسین(ع) می‌تواند مقام اصحاب امام حسین(ع) را با دست تحویل بگیرد. بنابراین جمع دست‌ها و پاها می‌شود 256 (256=128+128) و عدد ابجد کلمه نور =256. که جایگاه عددی کلمه نور=40 =عدد ابجد حرف "م"  است. این حقیقت در وجود مبارک انسان‌های کامل مشهود است که کاملا نور بدون ظلمت هستند و هرگز در حریم زندگی نورانیشان گناه ، رجس ، پلیدی و خطا وارد نشده است ، معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند.

امام زمان(ص) در سال 256 متولد شدند و در حکومت مبارکشان جز نور چیز دیگری نیست که درحقیقت در زمانشان ، عالم قلب به میم می‌شود به عدد40 که جایگاه عددی کلمه نور است (256=نور=40=م=13).

*عدد 5 درنماز(نمازهای 5 گانه)

حال این اصل که چرا تعداد نمازهای واجب به عدد 5 وارد شده را بررسی می‌کنیم. اول ، نماز ظهر است که متعلق به پیامبر(ص) می‌باشد چون ایشان ظهر وجود است و نور تامّ 14 ؛ نورٌواحد(ص). و آخر، نمازصبح است که متعلق به امام حسین(ع) می‌باشد و همان‌طورکه می‌دانید ایشان پنجمین معصوم(ص) هستند و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان که می‌شود14 (14=9+5). پس اگر حقیقت نمازاول ؛ ظهر و نمازآخر ؛ صبح با هم جمع شود برابر28 می‌شود(28=14+14) که 28 برابرجایگاه عددی حرف غین(غ) و نام زیبای غنی پروردگارعالم است ، پس چه جالب است که اگر 5 نوبت نماز واجب قبول شود انسان به رحمت خداوند ، غنی می‌شود. به فرموده‌ی پیامبر(ص) که اگر هر کس روزی 5 بار در آب جاری پاک شستشو شود ، پاک می‌شود و پاک می‌ماند(انشاءالله). زیرا از درون غنی می‌شود و کسی را که خداوند از درون بی‌نیاز کند ، در هر حالی و در مقابل تمام هواهای نفسانی احساس بی‌نیازی می‌کند. بنابراین نماز ، همان حجاب نورانی (حجاب=14 و 5=4+1) است که او را دائماً از ظلمات نفس رهایی می‌بخشد و درنتیجه به فلاحت و رستگاری می‌رساند.(در کتاب عرفان نماز ، حقیقت باطن‌ نمازهای پنجگانه به طور کامل توضیح داده شده است) 

عدد 28 که جان حروف کلام مبارک خدای مهربان ؛ قرآن است ، قرآن را به ظاهر و باطن ، غنی اعلام می‌کند و قرآن ، سیّد تمام کتب آسمانی است و تمام کتب آسمانی در بطن آن قراردارند. و قرآن ، صورت باطن انسان کامل است ، قرآن حقیقت دو رکعت نماز مقبول است (4سجده واجب دارد). در روایات زیادی از معصومین(ص) آمده‌ است که هرکس در عمرش به دو رکعت نماز مقبول برسد آن نماز ، تمام اعمالش را شفاعت می‌کند و وزنه سنگین در نامه اعمالش می‌شود.

پس 5 نوبت نماز، اسرار است و آسانسور یا مرکب بُراق بنده به سوی اوست! و چنانچه فقط نماز است که شرط رو به قبله بودن(که قبله ، خانه‌ی توحید است) را برای قبول شدن داراست ، پس طبق فرمایش پیامبر(ص) نماز ستون دین است (الصلوة عمودالدین). 

*تعریف عدد پنج:

عدد 5 ، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5 ، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند. 5 ، تقریبا به شکل دایره است که تمام عالم به شکل دایره‌اند و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند. تمام کرات به شکل دایره هستند و گردش آن در مدار حرکتی خود ، به شکل دایره است و در کلام سبحان است "سبّح لله ما فی السموات و الارض". تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند. اما تعریف عرفانی "دایره" ، همان صورت ظاهرِِ حلقه بندگی است. "حلقه" ، نشانه عهد و پیمان است چه به ظاهر و چه به باطن ، چه در دنیا و چه در آخرت. کسانی که حلقه بندگی خدا را در دنیا پاره کردند در آخرت ، غُل و زنجیرهای آتشین ، آنها را در بر می‌گیرد.

پس همانطور که گفته شد "حلقه پنج" ، حلقه بندگی در راه رضای صاحب و مالک و مولای ما رب العالمین است. حرف ه ، مخرج کلامش روی قلب است و آخرین مخرج حروف حلقی است ؛ به قول عارفان این حرف متعلق به سرورمان سالار شهیدان خامس آل عبا ؛ ابا عبدالله الحسین(ع) است. حضرت پنجمین معصوم(ص) هستند و حلقه معصومین در عالم سِرّ به ایشان بسته شد ؛ در عالم سِر ، نور مبارک پنج تن (ص) خلق شد و در روی زمین زیر "کساء" قرار گرفتند و اما در وجود محترم ایشان ، 9 ذریه معصوم(ص) قرار دارد که با خودش 10 وجود می‌شدند . اما سِرّ خمس به وجود ایشان ظهور و بروز کرد. زیرا او با قربانی شدن خود و عزیزانش ، هم عشر وجودش محل امتحان همه عاشوراییان شد و هم تمیز بین حق و باطل قرار گرفت و هم باز شدن و افشا شدن ذریه او بودند که با شمارش معکوس از آقا علی بن الحسین(ع) ولایت خود را ظاهر کردند تا به وجود آقا امام زمان(ص) که به عدد یک می‌رسد که تجلی نور واحد(ص) را درمی‌یابیم و ظهور وجود با برکتش ، ناجی همه مستضعفان و ظهور تمام باطن قرآن است که او ، بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف است. نامش ، نام جدّش است و حلقه از یکِ وجود مقدس حضرت محمد(ص) به یک قائم آل محمد(ص) ختم می‌شود؛ شاید همان بسته شدن دو سر گردنبند. "قاب قوسین او ادنی" !

عدد 5 ، هم رنج است و هم گنج : گنج است زیرا تنها حرفیست که مخرجش از روی قلب است و قلب ، گنج حیات است و شکل ظاهریش نمای 5 را دارد و دیگر اینکه هر لحظه ممات را به حیات بر می‌گرداند (قلب می‌کند) و خود دو چشمه دارد(ﻫ) و 4 رگ اصلی که هر رگ 7 شاخه می‌شود و هر شاخه 28 دسته بندی! چنانچه کلّ اعضا و جوارح را جان می‌بخشد و سیراب می‌کند و جریان زندگی را در ظاهرِ چرخش خود ادامه می‌دهد. اما این 5 ، حلقه اطاعت از جان دهنده‌ای است که قلب به اذن او می‌تپد. پس این جا محل اطاعت از حیّ مطلق و رضای اوست و آن کعبه دل است و سَر حلقه ایست که  تمام سلول‌ها و عروق در گردش خون به گرد او می‌چرخند و حیات ظاهر را از ظاهر آن و حیات باطن را که بندگی اوست از باطنش می‌طلبند . این حلقه ، درون است اما حیات عمل برای بنده شدن از این گنج ظاهری و باطنی ، حلقه بندگی را به اطاعت در حیات ظاهر طلب می‌کند و آن گردنبند بندگی(5) است به گردن خویش که سِرّش متواضع شدن 7 عضو است به عمل ، برای بندگی مولا(که دستور العمل  کامل آن در کتاب آسمانی ما قرآن است زیرا قرآن ، از هر نظر کتاب کاملی است) .

* کلمه "پنج" به عربی "بنج" نوشته می‌شود و عدد ابجد کلمه "بنج= 55" است که برابر با جایگاه عددی کلمه "صدّیق" است. انسان‌ها در حقیقت کلمه صدق ، امتحان می‌شوند و باید حاضر شوند از مجرای "بنج" بگذرند تا قبول شوند و جایگاه عددی کلمه "بنج= 19" است که برابر تعداد حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" است و حرف "هاء" از حروفی است که مخرج آن در بالای دل یعنی "قلب" است. این حرف مانند قلب با دو چشم نوشته می‌شود و هنگام بیرون آمدن صدای "هاء" تمام حروف را  ظاهر می‌کند. پس "قلب" هم به شکل پنج ، ظاهر می‌شود و در سینه می‌تپد!

در قرآن کریم یک قلب وجود دارد آن سوره مبارکه "یس" است که به 5 حرفِ (ی-ا-س-ی-ن) خوانده می‌شود. به قول پیامبراکرم(ص) "یاسین ، قلب قرآن است". حرف "یا" ، نِداست به کلمه سین . در تفاسیر مختلف از عرفا و احادیث ، "سین" را وجود پیامبراعظم(ص) می‌دانند یا شاید "قلب مبارک" اوست که "سین" می‌باشد. عدد ابجد حرف "سین" =120 است و آنگاه که سینه ، جایگاه سین می‌شود عدد ابجدش برابر "125" می‌شود(سینه=125) که جمع ارقامش 8 می‌شود(8=5+2+1)؛ محل "رضا" شدن و به رضا رسیدن است.

* نکته:جالب است که حروف (ابجد) و (هوز) و (حطی) که عددشان تا 10 می‌رسد جایگاه عددی آنها در الفبا و عدد ابجدشان یکی است. اگر اعداد 1 تا 4 را با هم جمع کنیم می‌شود (10) در اصل بقیه اعداد عشرات(10) و مآت(100) و الوف(1000) همه روی همین 4 اصل عدد است و هرگاه 10 و 100 و 1000 را صفرشان را برداریم همان یک می‌شود. و زیبایی آن اینست که کلّ این سِر در عدد 4 روی 10 یعنی (14) جلوه دارد. یعنی همان دست یدالهی(عدد ابجد کلمه ید= 14) یدالله فوق ایدیهم ؛ دست خدا بالاترین دستهاست. جمع ارقام  14 (5=4+1)  پنج می‌شود پس سِرّ 5 هم  ، یک است!

*حرف نون ساکن(ن=50)

عدد 50 ، برابر حرفِ ن است و عدد ابجد کلمه بهشت=707 که  جمع ارقامش 14 می‌شود(14=7+7) و "5=4+1" و جایگاه عددیش 50 ، برابر عدد ابجد حرف "ن" است و 5=0+5 ، پس بندگان صالح خداوند در جایگاه بهشت قرار می‌گیرند بخاطر اینکه گردنبند بندگی را با خود بردند.

نون دارای پنج مرتبه است. نون حقیقت ماده است که صفات و معانی و ظهورات مادی از آن ظاهر می‌شود. عدد ابجد کلمه ماده = 50 است و جایگاه عددی آن 23 می‌شود (5=3+2). 23 سال طول کشید تا پیامبر(ص) قرآن را تدریجاً برای هدایت مردم ابلاغ کند. دانشمندان می‌گویند که زاویه خورشید نسبت به زمین 23 درجه است تا در تمام سال دو روز مثل هم نباشد و فصل‌ها و تغییرات هوایی و جوی ظاهر شود. و روزی اشک که به عربی بکاء گفته می‌شود (عدد ابجد کلمه بکا=23 است) که برای قبولی توبه و ندامت ( توبه بهترین روزی انسان شده است) از گناه و اصلاح عمل و خضوع و خشوع به درگاه خداوند منان از چشم‌های ما سرازیر می‌شود و این اشک‌ها جهنم وجود را خاموش می‌کند.{جایگاه عددی حرف ث=23 است که عدد ابجدش 500 و ملکش حضرت میکائیل(ع) است که ملک روزی می‌باشد}

همانطور که در دنیا غذای اصلی نان است به صورت عوام "نون " گفته می‌شود و برکت سفره است ؛ عدد ابجد حروف "نون"= 106 می‌شود که 7=6+0+1 ؛ آیات سبعه و برکت قرآن سوره مبارکه حمد که هفت آیه دارد و یکی از نام‌های مبارک قرآن "ن" است که پروردگار عالم در سوره مبارکه قلم به "ن" قسم یاد کرده است "ن و القلم و ما یسطرون" و جایگاه عددی حروف "نون"= 34 می‌شود(7=4+3) و "34" برابر عدد ابجد کلمه "دل" است. و این بدان معناست که کتاب حق در دل انسان باز می‌گردد و آن معرفت حق است . پس اگر دل با معرفت شد ، تمام اعمال انسان نشان معرفت او می‌شود. عدد 34 خود نیز برابر با عدد ابجد کلمه اجل است. محلی برای دو تفکر: اول اینکه همه اهل دنیا و مکان دنیا و جلوه‌های آن مانند ماه ، خورشید و ستارگان همه می‌میرند یعنی اجل شامل کُل می‌شود. دوم آنکه گنهکاران غافل قبل از مرگ ظاهری، دلشان می‌میرد. با آنکه ظاهری در قید حیات دارند اما باطنشان مرده است. "صم بکم عمی فهم لا یعقلون". قبل از مرگ دل ، توبه کنیم و از خدای خویش طلب مغفرت نمائیم تا احیا شویم. بسا که به مؤمنان خطاب می‌شود: "موتوا قبل ان تموتوا"." بمیرانید(هوای نفس حیوانی و رذائل وجودی را) قبل از مردنتان". تا حیات انسانی باقی بماند الی یوم القیامه. 

تنوین: اما یکی دیگر از اسرار نون ، شکل ظاهری منحصر به فردی است که به صورت تنوین دارد-ٌ--ٍ---ً- (به صورت دو زبر، دوزیر، دوپیش) و در تمام حروف ظاهر می‌شود و همان معانی و کاربردها را شامل می‌شود. دیگر اینکه 2 مخرج کلامی دارد ؛ یکی در بینی که غُنّه خوانده می‌شود و یکی در فک پایین جایی که زبان به پشت دندان‌های زیرین اصابت می‌کند. در واقع حروف الفبای عربی 28تاست(2 تا 14 تا=28 ) پس در عالم اسرار صورت نورانی کنز الهی ، صورت باطنی نون را شامل است یعنی تنوین و در خلقت روی زمین در دنیا ، مخرج دهانی را شامل می‌شود و حامل گنج(14) یعنی 4 روی 10 را در دنیا ظاهر می‌کند. پس تمام سرّ خلقت در یک کلمه قرار دارد و آن هم (ن و ن) است .

*از امام رضا(ع) در کتاب عیون الاخبار آمده است که: اول فعل خداوند ، نور است. کلمه نور با سه حرف ظاهر شده است که اول آن (ن) است و عدد ابجد (ن)=50 و جایگاه عددی (ن)=14 است ، عدد 14 همان گنج عشر می‌باشد که 4 روی 10 است(تمام حروف الفبای عرب 28 تاست یعنی 28=2×14 که 28 = جایگاه عددی حرف(غ) است و عدد ابجد(غ)=1000 است که به عربی اَلًف خوانده می‌شود و اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود(10=8+2) و عدد 10 ، همان گنجی است که تمام انوار مقدس از ذات اقدس الهی را ظهور داد که جمع ارقامش 1 می‌شود (1=0+1) ؛ یک که برابر اَلِف وجود است.

تعریفی از عدد6

*عدد 6 متعلق به حرفِ (و) است که در دسته حروف هواییه یا آسمانی است و طبیعت خاکی جنوبی دارد و ملکش حضرت رفتمائیل است. جمع اعداد از 1 تا 6 برابر 21 می‌شود : 21=6+5+4+3+2+1 { 21=ش=300 . رجوع شود به توضیحات عدد 21}

*عدد ابجد حرف واو اگر به صورت بسیط آن را بنویسیم ، 137 می‌شود : {(واو=13 )+ ( الف=111) + (واو=13 ) =137 } . عدد 37 =جایگاه مبارک نام امام حسن(ع) و 100 = "ق" است  یعنی نگهدارنده. پس هر کس به جانِ عدد واو در دنیا برسد یعنی سبزی اعمالش ، احسن شدن است و قبولی احسن و نگه داشتن "الی یوم القیامه" "فتقبّلها ربّها بقبول الحسن و انبتها نباتا حسنا" می‌باشد.

همه‌ی رسیدن به رفع مقام ، به شرط عمل است. پس واو ، حرکت سنگینی است که باید فقط در دنیا کسب شود. و جالب اینکه پروردگار عالم تمام عوالم را در 6 روز خلق کرد. انسان در قبر 6 صورت دارد. انسان در 6 مرحله خلق و طی عوالم می‌کند تا قیامت ، اول صلب پدر، دوم رحم مادر، سوم عالم دنیا، که حدود 18000 منزل است ، چهارم عالم قبر، پنجم عالم برزخ و ششم عالم قیامت.

نقطه اوج درجه کمالات و مرفوع شدن انسان با صورت عمل در دنیا ، در شکم مادراست. جنین 6 ماهه نمی‌ماند ، فقط سه نفر 6 ماهه باقی شدند و ماندند. اولین، حضرت یحیی(ع) ، دومین حضرت عیسی(ع) و سومین امام حسین(ع) که اسراری دارد: یحیی(ع) ، حیات است و آن حیات طیب و عیسی(ع) ، روح آن و امام حسین(ع) ، رساننده این حیات و روح  به طهارت آن عالم باقی "الی یوم القیامه" است. بنابراین عدد 6 ، در دنیا ماندنی نیست اما بقایش در آخرت است به عدد ابجد حروف سدس که می‌شود  124 که جمع ارقامش می‌شود 7 (7 =4+2+1).

*شرط رسیدن به حقیقت سدس(شش به عربی) ، اول باید شیعه و پیرو امام حسین(ع) شود و ادب عاشورایی و حسینی شدن را بگیرد تا قبول در عشر آن شود و اگر به عدد شش (به حروف فارسی) دقت کنید عدد ابجدش 600  می‌شود که بازنگری و دورنگری جالبی است که اگر همین شِش را ، شُش بخوانی این عدد ، عدد حیات است. اینکه با دو دید عمیق ، این نفس‌ها را زنده بداری و دائمی کنید برای قیامت. دو صفر آن یکی عیسی(ع) به عدد ابجد 150 و دیگری یحیی(ع) است به عدد ابجد 38 ، کلّ حیات حروف و اعداد هستند. همه در بارگاه امتحان "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا" درجه می‌گیرند چه جهنمی و چه بهشتی!

*وقتی پنج تن(ص) زیر کساء جمع شدند ، حضرت جبرائیل(ع) پیام آورخالق یکتا ، ششمین آنها شد زیر کساء. هر جا می‌خواهند در ساختمان و تونل‌ها که سنگینی بار ساختمان را خوب تحمل کند ، 6 گوشه می‌سازند مثل لانه زنبور بتون ریزی می‌کنند لانه زنبور ، 6 گوشه است. قبر مبارک امام حسین(ع) 6 گوشه است . آخر قربانی از خانواده امام حسین(ع) در کربلا ، شش ماهه او ؛ علی اصغر(ع) است و خانم زهرا(س)، شش ماهه‌اش ؛ محسن(ع) شهید شد. هرگاه می‌خواهند گوسفند قربانی کنند باید 6 ماهش تمام شده باشد.

*بنابراین گفتیم حرکت ضمه با واو مناسبت دارد(ظاهرش در نوشتن مثلِ "و" است) که سِّرّش این شد که فقط در دنیا باید درجه بگیریم پروردگار عالم می‌فرماید: "انّا لله و انّا الیه راجعون" . (و) ، پلی است که از یک سوی آن می‌آییم و از سوی دیگر آن می‌رویم.

*هنگامیکه بخار آب به آسمان می‌رود ، در هنگام انجماد به صورت 6 ضلعی در می‌آید و با 6 وجه به سوی زمین برمی‌گردد و در اصل ، 6 صورت حیات به موجودات می‌دهد. وقتی برف می‌بارد ، آب آن به 6 صورت ذخیره می‌شود : 1- ذخیره آب برای فصل‌های دیگر. 2- پر شدن سفره‌های زیر زمینی. 3- تغذیه گیاه. 4- تغذیه انسان. 5- تبخیر آب. 6- پر کردن دریاها که سطح آب همیشه به اندازه مطلوب بماند و در اثر تبخیر کم نشود. باطن آن خیلی زیباست در صورتیکه یخ آب می‌شود ولی به خاطر شش ضلعی بودن سبک‌تر از آب می‌شود و روی آب می‌ایستد. سنگین‌ترین موجودات در آب به همین خاصیت روی آب می‌ایستند. چون چگالی آب سنگین است. بنابراین عدد 6 ، همان (و) است که فقط در این دنیا صورت می‌گیرد ولی نتیجه‌اش ضمه است که مناسبت با (و) دارد که فردای قیامت همه‌ی نتیجه‌هایش زیبا و مرفوع می‌شود یعنی درجه زحمات دنیایی خود را می‌گیرد.

*خانه کعبه 6 وجه دارد که خداوند کریم از این نقطه ، تمام زمین‌ها و آسمان‌ها را در 6 روز خلق فرمود (آیه 4 سوره مبارکه حدید).

*نقطه خشکی(به نام ارض) در 25 ذیقعده در مکه ؛ درقسمتی که امروزه خانه مبارک کعبه است ، خلق شد. این مکان که قلب کره زمین است و بَکّه(یعنی برکه و برکت) مبارک است ، محلّ وصل عالم سرّ و نور به عالم سفل و ظلمات دنیاست. و چون عددِ6 = و است بنابراین خلقت روی حرفِ "و" قراردارد ، چنانچه خداوندکریم می‌فرماید: انّا لله و انّا الیه راجعون. حرفِ(و) به صورت (واو) خوانده می‌شود ، عدد ابجد واو=13 است که برابر با جایگاه عددی حرف (م) است که عدد ابجد حرف م=40 می‌باشد. نکته مهم: در همین‌جا به امر خالق یکتا ، خانه توحید؛ خانه خدا بنا شده است. اینجا مقدس‌ترین و متبرک‌ترین قسمت روی زمین است ، در واقع قلب به میم کننده‌ی قلوب پاک است.

*فاصله‌ی بین 19(نام مبارک واحد) و13(نام ذات اقدس الهی احد) 6 می‌شود (6=13-19) و گنج خلقت در ارض(زمین) به عدد6 ظاهر شده است؛ طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید(هو الذی خلق السموات و الارض فی سِتّة ایام... ) 

*ششمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه انعام و شامل 165 آیه است و ششمین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه مسد و شامل 5 آیه می‌باشد. جزء 6 قرآن مجید با آیه 148 سوره مبارکه نساء(لا یحب الله الجهر بالسوء...)شروع و به آیه 82 سوره مبارکه مائده(لتجدنّ أشدّ الناس عداوة للذین أمنوا الیهود و الذین اشرکوا...)ختم می‌شود.

تعریفی از عدد7 و 70

*عدد 7 متعلق به حرف ز است که طبیعت بادی غربی دارد و در دسته حروف آبی یا ماییه است و ملکش حضرت سرفائیل است. جمع اعداد از 1 تا 7 برابر28 می‌شود : 28=7+6+5+4+3+2+1 {28=غ=1000. رجوع شود به توضیحات عدد 28 در کتاب مهندسی خلقت}

*7 سوره مبارکه قرآن با حم شروع می‌شود. در بین 28 حرف ، 7 حرف صفت استعلا دارند.

*عدد ابجد کلمه هفت=485 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک خدای مهربان به نام متطول  یعنی ای کسی که حمد تو ، عظمت تو، قدرت تو ، رحمت و تمام اسماء و صفات تو بر همه‌ی مخلوقاتت کشیده است. مثل ایام هفته که ما دایماً در هفته غرق هستیم و هرگز نمی‌توانیم از آن خارج شویم. جایگاه عددی کلمه هفت= 44 است که برابر با عدد ابجد کلمه مَد می‌باشد و مد یعنی ادامه‌دار و دایمی همانطور که از ظاهر و باطن معنا ، مد را می‌بینیم (مثل 7 روز هفته) ، معنای دیگر  مد ، مثل علامت بالای حرف الف (آ) و اسم مبارک سرمد یکی از اسماء نورانی خداوند است.

و قرآن ( تنها کتابی که کلام الله است ) در عدد 7 آیه سوره مبارکه حمد غرق است. یعنی حمد ؛ مَدِّ بالای همه‌ی کتب آسمانی می‌باشد. و وجود مبارک پیامبراکرم (ص) هم که حامل و آورنده قرآن مجید و خود ، صاحب باطن سبع مثانی می‌باشد ، در خلقت ، جلوه‌ی اسم مبارک سرمد پروردگار عالم است.                                                                                                  اگر ارقام 485  را با هم جمع کنیم می‌شود17 یعنی هفت روی ده ، باطن حمد الهی و باطن ربیع در روز تولد پیامبر(ص) و امام صادق(ع) (در17ربیع‌الاول) و نیز 17 رکعت نماز روزانه (خوب دقت کنید) .

17 ، جایگاه عددی حرف(ف) است که عدد ابجد آن برابر80 بوده و از طرفی عدد ابجد کلمه "وجه الله"=80 است ، یعنی نماز ؛ وجه الله باطنی و ربیع ؛ وجه الله ظاهری است.                                                                                                                                              

*عدد ابجد کلمه "سبع" می‌شود 132 (عدد 7 در زبان عربی، سبع خوانده می‌شود) که 132،برابر با عدد ابجد نام مبارک محمّد(ص) با حرف (م) مشدد ، در واقع بقول قرآن کریم سبع مثانی یعنی باطن حمد و7 تا ، 2 تا می‌باشد. نام آسمانی پیامبر(ص) ؛ احمد(ص) و نام زمینی ایشان ؛ محمد(ص) است که ریشه‌ی هر دو نام مبارک ، حمد می‌باشد پس آقا خود ، صاحب 2 تا 7 تا یعنی سبع مثانی است.

با معنایی که در جایگاه عددی کلمه هفت(=44) شد چه زیباست که در عظمت نماز خوب فکر کنیم ، زیرا که نماز ، مقام سرمد همه‌ی عبادات است.                                                                                                                هر روز از هفت روز ایام هفته به یک یا چند معصوم(ص) تعلق دارد. چنانچه هفته ، 7 روز است اما به14 نور مقدس(ص) متعلق است ، اگر خوب توجه کنید هفته به عدد، تا 5 یعنی پنج‌شنبه خوانده می‌شود یعنی عدد 14 در جمع ارقامش می‌شود 5 (5=4+1).

جالب‌تر اینکه روز اول هفته(شنبه) ، متعلق به وجود مبارک حضرت محمد(ص) و روز آخرهفته(جمعه) ، متعلق به وجود مبارک امام زمان به نام (م ح م د) است ، پس کلّ هفته در باطن ، بین دو نام مبارک محمد(ص) قرارگرفته که در ریشه ، همان 2 تا حمد می‌شود یعنی 2 تا 7 تا ؛ سبع مثانی!

اما اگر درکلمه"سَبُع" دقت کنید این کلمه یعنی درنده و صفت حیوان درنده به معنای حرام گوشت است.چرا ! چون در هفت ماند و در مثانی، ورود ندارد . پس جهنم هم هفت طبقه یا دَرَکه دارد زیرا جهنمیان در حیوانیت ماندند که جایگاهشان در طبقات هفتگانه جهنم است. پس بکوشیم به شکرانه نعمت عظمای وجود مقدس 14 معصوم(ص) که ریسمان حبل الله هستند ، دایماً تمسک داشته باشیم و از خداوند کریم بخواهیم که آن و لحظه‌ای  ما را به خودمان وانگذارد.آمین                                                         

*جایگاه عددی کلمه دنیا = 29 است. اگر 2 را از 9 کسر کنیم برابر با هفت خواهد شد.7=2-9 که تفسیرمجمل آن به این شرح است: معرفت این عدد ، برای انسان‌های در قید حیات است . راز امتحان سخت دنیا و قبول شدن در آن مخصوص بندگان مؤمنی است که در زیر هشتی رضای خدا رو سفید شوند. به شرط آنکه بنده ، خود را در دنیا مسافر ببیند و خالق خود را بشناسد و بندگی را با تمام وجود در طول عمر خود قبول کند.

*عدد هفت در اکثر ادیان عدد مقدسی است. و زیباترین وجه آن را پیغمبر(ص)  در حدیثی برای قرآن فرمود: "قرآن دارای ظاهر و باطن است. در باطن قرآن ، هفت بطن نهفته است و تمام هفت بطن قرآن در هفت آیه سوره مبارکه حمد جمع است و تمام هفت آیه در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام آن در هفت حرف بسم الله و تمام بسم الله در باء بسم الله است که حرف باء هم هفت صفت دارد و تمام حرف باء در نقطه زیر باء جمع است." امیرالمؤمنین(ع) حجت الله اکبر می‌فرماید:"انا نقطة تحته الباء. من نقطه زیر باء هستم". کسی است که پروردگار عالم از نور مبارکش عالم کرسی و هر آنچه در کرسی است را خلق کرد. "کرسیه السموات و الارض و ما فیهن و ما بینهن" یعنی ملکوت هفت طبقه آسمان‌ها و هفت طبقه زمین و آنچه در آنهاست و آنچه میان آنهاست از نور وجود ایشان خلق کرده است. امام علی(ع) ،  نور ملکوت است و ملکوت ، قائم بر وجود حق اوست. ذره‌ای در دنیا نیست که خالی از ملکوت باشد و نه منهای علی(ع) !

این ملکوت هفتگانه ، در وجود هر انسانی به هفت نفس نورانی و انسانی که همان نفوس آسمانی هستند ، متجلی شده است. همان طور که جهنم هفت درکه دارد ، هفت نفس رذیله هم به نام‌های نفوس سبُعیه یا حیوانی که مناسبت با زندگی جسمی انسان دارد اگر صحیح استفاده شود لازمه حیات دنیا هستند و خیر محض می‌باشند. چون باید با بدن حیوانی در این دنیا از نفوس رذائل بگذریم و به نفوس انسانی برسیم . اگر این نفوس حیوانی به غلط استفاده شود نفوس نورانی را از بین برده و هبوط در حیوانیت می‌کنند.

*زیباترین عبادت ، سجده است. هفت موضع وجود انسان باید بر زمین بیاید و مخصوصا سر روی تربت باشد. آنگاه از پروردگار خود بخواهد "سبحان ربی الاعلی و بحمده" " پاک و منزه است پرودگار من حمد و ستایش مخصوص اوست که او ربی الاعلی است و هر لحظه جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را به انسان تعالی وکمال می‌دهد". هان ای انسان! در سجده واقعی بندگی و اطاعت از اوست که به عمل انسانی ترفیع می‌گیریم. این هفت موضع را مساجدِ وجود می‌نامند. تحت توجه کامل در بندگی از باطن آیات هفتگانه سوره حمد ، انسان در زیر هشتِ امتحان عمل قرار می‌گیرد. چراکه انسان مؤمن قرآن را بر سر خود تاج قرار می‌دهد ؛ در اصل  ، هفتِ کتاب در آیات سبعه روی سر او هشت می‌شود و هشت ، مجرای رضای خداست. 

در این صورت لحظه‌ای نیست که در محضر او نباشیم و در زیر سقف هشت مانند گنبد رضای او دائما می‌مانیم تا قبولی خود را در زمان موت بگیریم و از آنجا زیر ظلّ رحیمیّت پروردگار عالم قرار بگیریم که برای همیشه؛ "لاخوف علیهم و لا هم یحزنون" بشود. انشاءالله

پس در اصل 7 موضع وجود انسان کسره واجب به خود می‌گیرد به شرط آنکه 7 نفس نورانی در وجودمان ساجد و باز هم به شرط اینکه 7 درِ رذیله وجودمان را که باز کننده جهنم است ببندد. رویهم می‌شود 21 سجده . 21 حرف در حروف الفبا که 28 حرف است ، صفت استیفال (طلب پایینی کردن) دارد و 7 حرف صفت استعلا (ص، ض، ط، ظ، خ، غ، ق) و باطناً اگر نفوس عالیه بخواهند با آن حروفِ استعلا به اعلا بروند و درجه آدمیت بگیرند و مورد رضای مولای خود شوند شرط آنست که 21 سجده‌گاه ظاهری و نفسی و قلبی خویش را خاضع کنند و باز جالب است که در سوره مبارکه حمد ،  7 حرف نیامده است که این حروف را حروف سبعه می‌گویند(ش، ظ، ز، خ، ث، ف، ج) و این حروف ، ظلمانی هستند.

*هفتمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه اعراف و شامل 206 آیه است و هفتمین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه تکویر و شامل 29 آیه می‌باشد. جزء 7 قرآن مجید با آیه 83 سوره مبارکه مائده(و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول...)شروع و به آیه 110 سوره مبارکه انعام(و نقلّب افئدتهم و ابصارهم ...)ختم می‌شود.

 *ما همواره در هفت هستیم. عدد ابجدی سوره حمد 52 است (حمد=52) یعنی پنجاه و دویی که هفت آیه دارد. یک سال 52 هفته است یعنی 52 تا 7 مرتبه که برابر با 365 روز است. سوره مبارکه حمد را سبع المثانی می‌گویند. آیات این سوره مبارکه دو قسمتی است. و به قولی دیگر نیمی از آیات مبارک معرفی پروردگار عالم به بنده است و نیمی دیگر درخواست بنده از پروردگار عالم است. پس سبع المثانی می‌شود: هفت تا دو تا  یعنی چهارده. جمع عددی 365 برابر با 14 است یعنی14=5+6+3. یعنی همان سبع مثانی.

*همانطور که می‌دانید انسان در بلوغ هفت به مدرسه می‌رود (7سالگی) و توفیق یادگیری و زیر دست استاد نشستن و تربیت شدن را می‌گیرد. چنانچه ماه مهر هفتمین ماه سال است و با خودش مهر واقعی را می‌آورد ، در حالیکه بچه‌ها از دامن مهر ظاهری مادرشان جدا می‌شوند و پدر و مادر با محبت واقعی پول خرج می‌کنند و زحمت می‌کشند و با اینکه برایشان سخت است فرزند را از خود جدا می‌کنند تا او به باطن محبت آنها یعنی تعالی پیداکردن و یافتن خودش ، راهش و آینده‌اش برسد.

*در اعداد ابجد ؛ سه عدد هفت ، هفتاد ، هفتصد برابر با حروف به ترتیب ز= 7، ع= 70 و ذ=700 است. حرف ز ، صفتش جهر است و آن کتاب عمل است هر کس به میزان زحمت و سعی و کوشش خود کتاب شخصیت و جایگاه مقامش را در دنیا و آخرت معلوم می‌کند و آن آشکار است مانند دکتر، مهندس ، کارگر و غیره. اما حرف عین از حروف استعلاء است یعنی در کنار اینکه کتاب ظاهر خویش را شامل می‌شود ، درجه کیفیت و خلوص عمل را به مرتبه بالای خود می‌رساند. حرف ذال 700 است یعنی جایگاه کسانی که مرتبه خود را در باطن کتاب و عمل خویش پیدا کرده و می‌کنند که بهشت یا جهنم را نشان می‌دهد. جایگاه این سه حرف بدین صورت است: دنیا  ، حرف "زا" و برزخ  ، حرف "عین" و قیامت ، حرف "ذال" است. هر عالم از عالم دیگر وزین‌تر و پر محتوا تر می‌باشد.

* باب اعداد از نظر صورت گرفتن تا عدد 7 است .عدد 8 ، همان عدد 7 است که صورت عکس آنرا دارد ، به عدد 9 ، عدد یک می‌آید و 8 بر سر آن 9 قرار می‌گیرد و می‌شود 9 . عدد عشر ، 10 است و آن حقیقت یاء اسم حسین(ع) است که یک خودش و 9 فرزند دروجودش می‌شود 10  ؛ عشر عالم که کلّ یوم عاشورا و کلّ الارض کربلا است.

* باطن عدد7 به وجود امیر ملک و ملکوت امام علی(ع)

همانطورکه قبلا اشاره شد پیامبرعظیم الشان اسلام ؛ حضرت محمد(ص) فرمودند: کلّ محتوای قرآن در سوره‌ی مبارکه حمد قرار دارد . که شامل 7 آیه است . این آیات را سبع مثانی می‌گویند(طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر) . بعد حضرت می‌فرماید: کلّ سوره‌ی حمد در آیه مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم است (که 19 حرف است و 10=9+1 ). فقط در سوره‌ی مبارکه حمد، بسم الله یک آیه محسوب می‌شود که این نشان دهنده‌ی عظمت این سوره مبارکه است.  و حضرت در  ادامه می‌فرمایند: کلّ محتوای سوره در 7 حرف بسم الله جمع می‌شود و کلّ محتوای بسم الله در حرف (ب)است{ این حرف 7صفت دارد}. مجددا می‌فرمایند :کلّ محتوای قرآن کریم در نقطه‌ی زیر بسم الله است و امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) نقطه زیر بسم الله است که امام علی(ع) خود نیز فرمودند:انا نقطة تحت الباء (من نقطه زیر باء هستم) .

زیرا اوست که ارباب ملکوت 7 آسمان  و 7 زمین ، مربی ملکوت و4 ملک مقرب است که از نور مطهر او خلق شده‌اند که همان اعداد 10=4+3+2+1 می‌باشد و عدد ابجد نام مبارکش 110 است که 100=عدد ابجد حرف قاف یعنی نگهدارنده ، و او نگهدارنده‌ی عدد10 می‌باشد. پس خوب فکر کنید تا امام خویش را بشناسید . کلام در وصف ایشان قادر به تکلم نیست ، او ناطق کلام الله است  و او نطق الله است!

به وجود ایشان ، خدای مهربانمان را می‌شناسیم و از این عالم سفل به مرتبه‌ی اعلای انسانی و بندگی خداوند سبحان می‌رسیم . پروردگار عالم فرمود: من اعلا هستم و از نام خود ،  نام او را علی(ع) گذاشتم.

*عدد ابجد کلمه احکام=70  و احکام ، نوری است از جانب خداوند رحمن و رحیم که دل ظلمات لیل دنیا را می‌شکافد و به قلوب مؤمنین عمل کننده‌ی احکام وارد و چشم دل آنها را بینا و گوش دلشان را شنوا و به قلوبشان حیات طیب عنایت می‌فرماید به شرط اینکه برای رضای مولا و هدف ، رسیدن به قرب او باشد. و جایگاه عددی کلمه احکام= 34 که برابر عدد ابجد کلمه دل است ، واقعاً در جایگاه حقیقی‌اش تجلی می‌کند! زیرا اگر دل خاضع و خاشع و تسلیم باشد ، تمام اعضای بدن سالم و مطیع می‌شوند ، آنگاه است که دل می‌شود طاهره. جمع ارقام 70  می‌شود 7 (7=0+7) و جمع ارقام 34 هم می‌شود 7 (7=4+3) .7  ، عدد سبعه و حمد پروردگار عالم است و 2 تا 7 ، سرّ اطاعت باری تعالی است که همان 2 سجده‌ی کامل می‌شود.

تعریفی از عدد8

*عدد 8 متعلق به حرف ح است که طبیعت آبی شمالی دارد و در دسته حروف ترابیه یا خاکی است و ملکش حضرت تنگفیل می‌باشد. جمع اعداد 1 تا 8 برابر 36 می‌شود : 36=8+7+6+5+4+3+2+1 {36=جایگاه عددی کلمه میم و م=40}

*عدد 8 و نماز واجب شبانه روز

جالب است که 5 نماز واجب شبانه روز، رویهم 17 رکعت است که جمع ارقامش 8 می‌شود(8=7+1) و 8 به عربی ، ثمن معنا می‌شود.ثمن یعنی گرانبها و پرقیمت،  بسیار با ارزش که شاید بتوان گفت که در دنیا این قیمت یافت نمی‌شود. چنانچه بهشت ، 8 درجه دارد و نماز ظهر همراه نمازعصر 8 رکعت است که نافله‌ی هرکدام هم  8 رکعت است. دراینجا خیلی معنا نهفته است!

اولاً: نماز ظهر متعلق به صاحب رسالت ؛ پیامبر(ص) است و نماز عصر متعلق به صاحب ولایت عظما؛امیرالمومنین علی(ع) است. پس با رسیدن به عمل واقعی به رسالت و عمل واقعی به ولایت (پیرو و شیعه شدن واقعی) ، ثمن حقیقیِ رضای خدا بدست می‌آید.

ثانیا: یکی از زیبائی‌ها در ترتیب عدد نورانی ولایت در 12 نورمقدس(ص) ، ولایت امام هشتم ؛ امام رضا(ع) است که ثامن الائمه نامیده می‌شود. او ثمن ولایت است و او محور گنج به رضا رسیدن و در مرتبه‌ی عالی راضیة مرضیه می‌باشد.

پس درواقع  17 رکعت نماز، با شرط رضای خدا و قربة الی الله ، رسیدن به همان ثمن حقیقی انسانی است که انشاءالله نصیب ما ‌شود.

دیگر اینکه گفتیم در نماز(شبانه روز) به عدد 28 می‌رسیم(که 28 ، عددکامل است) {اول، نماز ظهراست که متعلق به پیامبر(ص) می‌باشد چون ایشان ظهر وجود است و نور تامّ 14؛ نورٌواحد(ص). و آخر، نمازصبح است که متعلق به امام حسین(ع) می‌باشد و همان‌طورکه می‌دانید ایشان پنجمین معصوم(ص) هستند و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان که می‌شود14 (14=9+5). پس اگر حقیقت نمازاول ؛ ظهر و نمازآخر ؛ صبح با هم جمع شود برابر 28 می‌شود(28=14+14)} و عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) =128 که 100=ق یعنی نگهدارنده ، پس ایشان با خون خود و عزیزانش ، 28 را نگه ‌داشت که کامل جان قرآن است هم از نظر ظاهر و هم باطن که امام زمان(ص) آخرین ؛ نهمین ذریه پاک اوست. صلوات خدا و ملائکه‌اش بر او و خاندان پاکش باد.الی یوم القیامه 

پس امام حسین(ع) ، بهای این ثمن را با خون خود داد تا ما امروز لیاقت خواندن نماز را داشته باشیم زیرا ایشان برای 4 ارکان ِ جان 28 ، که مهندسی خلقت برگنج عددیش ظهوردارد قیام فرمود(4 اصل شامل:قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکرمی‌باشد). او که خود ، حقیقت ثمن است اما به تمام  شیعیان ، راه رسیدن به ثمن حقیقی که امام زمان(ص) و زنده شدن واقعی و به قلب به میم رسیدن و رزق حیات طیب که عند ربهم یرزقون است را آموخت.

*هشتمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه انفال و شامل 75 آیه است و هشتمین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه اعلا و شامل 19 آیه می‌باشد. جزء8 قرآن مجید با آیه 111سوره مبارکه انعام (و لو اننا نزلنا الیهم الملائکه...)شروع و به آیه 87 سوره مبارکه اعراف(و ان کان طائفة منکم...)ختم می‌شود.

تعریفی از عدد9 (توضیحات کامل در کتاب سجده و اسرار عدد5و9 آمده است)

*عدد 9 متعلق به حرف ط است که طبیعت آتشی مشرقی دارد و در دسته حروف ناریه یا نورانی و ملکش حضرت اسماعیل است. جمع اعداد 1 تا 9 برابر 45 می‌شود : 45=9+8+ ... +2+1 {در ادامه توضیح کامل بیان شده است}

*انسان در عالم خلقت به عدد 9 خلق شده و به عدد 9 متولد می‌شود . پروردگار ، عالَمِ اعداد را به 9 شماره ظاهر کرده است ، همانطورکه الفبای حروف در عربی 28 تاست ، سقف اعداد در تمام زمان‌ها تا 9 است .

پس عدد 9 ، سلطان اعداد است ، وقتی عدد به 9 رسید بر همه‌ی اعداد غلبه می‌کند. جالب است که خداوند متعال و قادر سبحان ، انسان را به عدد 9 خلق نمود و او را اشرف مخلوقاتش قرار داد ، چنانچه از نظر عدد اگر عدد 1 تا 9 را با هم جمع کنیم برابر عدد ابجد کلمه‌ی آدم(ع) =45 می‌شود (45=9+8+ ... +2+1) و جمع ارقام 45 هم 9 می‌شود. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آنهاست را برای انسان خلق کردم و او را برای خودم. و فقط به انسان ، لیاقت بندگی (با اختیار) برای خودش را داد و به او بهترین گوهر خلقت خویش یعنی عقل را اهدا فرمود و انسان(کامل) را بر همه مخلوقاتش مسلط فرمود.

پروردگارعالم همه‌ی عوالم نُه گانه را ظرف اسماء الحسنی خود قرار داد و ایشان را علم الاسماء عنایت فرمود ، آنگاه حوا(س) را دفعتاً خلق نمود و فرمود ایشان مؤنث یعنی دوّمی شماست. یعنی همانطور که می‌دانید زن در بلوغ تکلیفی به عدد سنّ 9 سال تمام بالغ می‌شود و خود ، حامل فرزندانی است که 9 هستند و در 9 ماه تمام بدنیا می‌آیند!

*نهمین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه توبه و شامل 129 آیه است و نهمین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه لیل و شامل 21 آیه می‌باشد. جزء9 قرآن مجید با آیه 88 سوره مبارکه اعراف (قال الملا الذین استکبروامن قومه...)شروع و به آیه 40 سوره مبارکه انفال(و ان تولّوا فاعلموا انّ الله مولاکم...)ختم می‌شود.

*عدد 9 به حروف ( نُه )

اگر نُه را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 55 می‌شود که در جمع ارقامش 10 می‌شود (10=5+5) که همان حقیقت عشر است که در عرفان عدد 9 در عید قربان ، قبل از روز10 ذیحجه ، روز عرفه است و روز تاسوعا که قبل از عاشوراست ، این حقیقت ظهور پیدا می‌کند که باطن 9 در بطن 10 است ، تا به بلوغ 9 نرسیم ، نمی‌توانیم وارد 10  شویم ! عدد ابجد کلمه ده برابر 9 است پس 9 ، حقیقت به کمال رسیدن ده است .  55=جایگاه عددی صدّیق است و اینجا محل عبور از ظلمات به نور یا خروج از باطل به ورود به حق است و بیرون آمدن از حیوانیّت به انسانیّت و خلاصه عروج از دنیا به عالم قرب و تولد حقیقی که راهی جز مجرای صدق ندارد {همان اتممنا بعشر}.

امام حسین(ع) که خود حامل 9 است  و به عدد 10 بدنیا آمده است ، رسالتش خیلی سنگین است زیرا او باید وراثت تمام انبیاء ، تمام اوصیاء ،  صدّیقین ، شهدا و ائمه معصومین(ص) تا وجود مقدس خودش را در روز عاشورا که به طهارت آورنده‌ی تمام عاشوراهای عالم است یا همه‌ی ده‌هاست به تمام و کمال در دنیا به معرض ظهور و اکمال دین و تداوم دین بقیة اللهی را به تمام انسان‌ها در دنیا عرضه و حمل عاشورا را بطور کامل بر زمین کربلا (همه‌ی زمین‌های دنیا ، کربلا و همه‌ی روزهایش عاشوراست) به عمل ، ظاهر کند و امام عاشورائیان شود و بماند الی یوم القیامت. چنین عزیزی را خداوند فرزندی عطا فرمود که خود به عدد 9 بدنیا آمده است ؛ آقا علی ابن الحسین(ع) یعنی یک خودش بود و 8 ذریه معصوم(ص) در بطنش ، پس ایشان 9 می‌شود.

حال خوب دقت کنید آقا امام حسین(ع) خود در سجده(عدد ابجد کلمه سجده=72 و 9=2+7) به بلوغ حیات یعنی شهادت فی سبیل الله و در عاشورا با 72 یار به شهادت می‌رسند و تا چهل روز سر مبارکش روی نیزه بود که عدد ابجد کلمه نیزه هم 72(=سجده) می‌شود ، یعنی ایشان در چهل روز ، چهل وادی عالم اربعین ، حقیقت طهارت و رساندن رسالتش از کربلا تا کربلا به وجود مقدس حضرت زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) این بلوغ (سجده واقعی ، حیات طیب و هدف خلقت و همان جان طهارت و تولد واقعی در عالم آخرت) را به تمام و کمال به انسان‌ها رساندند.

*معارفی از عدد 9 (نُه)  

همانطور که در سرّ خلقت گفته شد ، پروردگارعالم اسم مبارکِ واحد خود را تجلی داد . همه‌ی این اسماء ، نور هستند چنانچه درحدیث مبارک امام رضا(ع) از کتاب عیون الاخبار ذکر شده که اول فعل خداوند ، نور بود. عدد ابجد کلمه مبارک واحد=19 می‌باشد که سرّ گنج باز شدن حقیقت عدد 10  یکی از اسرارش همین عدد 19 هم می‌باشد چنانچه اگر 1 را با 9 جمع کنیم 10 می‌شود(10=9+1) و جایگاه عددی نُه به حروف برابر19 است. عدد ابجد کلمه نُه=55 می‌باشد که برابر جایگاه عددی کلمه صدّیق است و جمع ارقام 55 می‌شود 10 (10=5+5). در حقیقت نُه ، باطنِ 10 است. عدد ابجد کلمه دَه= 9 می‌شود و جمع ارقام عدد ابجد نُه(=55) برابر10 می‌شود ، پس همان حقیقت 19 است (19=9+10).

پس عدد 19 که سرّالاسرار آیات قرآن و کنز و گنج الهی است به نام کلمه واحد است. و خداوند متعال در اولین آیه سوره مبارکه نساء می‌فرماید: من همه‌ی مخلوقاتم را از یک نفس واحده خلق کردم. خداوند متعال گنج اعداد را تا سقف 9 خلق فرمود. پس بلوغ کنز الهی نام مبارک واحد را در جایگاه عددی کامل و به عدد 9 ظهور داده است.

در حالیکه در نُه به حروف ، جایگاه عددی حرف (ن)=14 که همان گنج 4 روی 10 است ؛ با این حقیقت که ظرف (یا وعاء) انتخاب ظهور مرآت حق و تجلی‌گاه همه‌ی متجلیات سرّ احدیت خالق یکتاست. و حرف (ه) در کلمه‌ی نُه ، عدد ابجدش برابر5 است که اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم ، 5 می‌شود(5=4+1) ، 14 نور مقدس به سرّ حقیقت محمدی(ص) به نام پنج تن(ص) ظهور پیدا کرده‌اند. پس در حقیقت حروف نُه ، کلّ و تمام حروف است چرا که جایگاه عددی (ن)=14 و (ه)=5 (که 5 نیز به عبارتی همان 14 می‌شود زیرا 5=4+1) پس 28 حرف را شامل می‌شود (28=14+14) که همان بلوغ باطنی عدد نُه می‌باشد زیرا جمع ارقام 28 ، عدد 10 می‌شود(10=8+2). بنابراین : عدد ابجد نُه=55 و 10=5+5 {یعنی همان گنج 4 روی 10 (10=4+3+2+1) و دهه طُهر، حقیقت 14 و گنج 40 ؛ باب طهارت}

جایگاه عددی نُه=19 و 10=9+1 . بنابراین از عالم اسماء خداوندی ، 19 برابراست با نام مبارک واحد=نُه(9) ، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =19 = نُه(9) ، جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص)=19=نُه(9) بنابراین می‌شود3 تا 9 تا برابر27 تا که روز مبعث پیامبر(ص) ، 27 رجب است.

*عدد 9 در اعجاز عددی ، سلطان اعداد است. وقتی هر عددی را در 9 ضرب کنیم ، حاصل جمع ارقامش در آخر 9 می‌شود و اگر عدد در جمع به 9 برسد بر 9 قابل قسمت است. مثل: 54=6×9 (9=4+5) ،81=9×9(9=1+8) ، 99=11×9 (18=9+9  و 9=8+1) و ... . نکته جالب دیگر این است که وقتی 9 را به عددی اضافه و یا کم کنیم ، جمع ارقام جواب با جمع ارقام آن عدد ، یکی می‌شود مثال : عدد ابجد نام مبارک زهرا(س)=213  (6=3+1+2) و 222=9+213 (6=2+2+2) {222=حیدر ،  اگر جمع ارقام را که 6 شد کنار هم بنویسیم ، عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌شود ؛66= الله } و 204=9-213  (6=4+0+2) {عدد ابجد ربّ=204} ، یا عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 (11=2+9 که 2=1+1) و 101=9+92  (2=1+0+1) {101=امین ، اگر جمع ارقام را که 2 شد کنار هم بنویسیم برابر با جایگاه عددی کلمه عبد می‌شود؛ 22 = عبد } و 83=9-92 (11=3+8 که 2=1+1) { اگر 11 و 11 را کنار هم بنویسیم برابر با عدد ابجد کلمه ظهور می‌شود؛1111=ظهور} و ... .

*یک سال بزرگ نجومی ، 25920 سال طول می‌کشد که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 18 و در واقع 9 حاصل می‌شود(9=8+1، 18=0+2+9+5+2). سال بزرگ نجومی به حرکت قهقرایی نقطه‌ی اعتدال زمین بسیار وابسته است ، یعنی طول زمانی که برای تمام کرات و سیارات لازم است تا به موقعیت‌های اولیه و اصلی خود بازگردند و در رابطه‌های اولیه‌ی خود با دیگر کرات مراجعت کنند. درضمن تا یک درجه از این حرکت قهقرایی نقطه‌های اعتدال کامل شود ، 72 سال طول می‌کشد که جمع ارقامش 9 می‌شود (9=2+7) ، کلاً هر درجه از این حرکت قهقرایی به عدد 9 ختم می‌شود. برای مثال 2 درجه(144=2×72) برابر است با 144 سال(9=4+4+1) و 3 درجه برابر است با 216 سال(9=6+1+2) و ... ، جمع ارقام  همه‌ی جواب‌ها برابر 9 می‌شود. در این پدیده هیچگونه اتفاقی ، تصادفی وجود ندارد! این مطلب ، قسمتی از هماهنگی همزمان و تطبیق شده‌ی عالم تلقی می‌شود.

*جان نلسون رئیس پیشین آزمایشگاه آر.سی.ای در نیویورک عادت داشت برای محاسبه‌ی اوضاع آب و هوایی برای آر.سی.ای از علم ستاره شناسی کمک بگیرد و طی محاسباتش به این نتیجه رسیده بود که هرگاه دو کره ، در طول و عرض جغرافیایی بخصوصی در حالت 90 درجه از یکدیگر قرار می‌گرفتند ، رعد و برق رخ می‌داد(فراموش نکنید که اساساً این مطلب نباید چیزی منفی تلقی شود ، زیرا رعد و برق باعث پاک شدن هوا می‌شود و...). در واقع درعلم ستاره شناسی و در زمان تولد یک انسان ، موقعیت 90 درجه نشانگر نوعی فشار و ناراحتی است و سیاراتی که در اینگونه حالت هستند بار دیگر به عدد 9 می‌رسند (جمع ارقام 90 برابر9 می‌شود؛9=0+9).

*دانشمندان و محققان در رابطه با گردش کرات و سیکل‌ها و دوره‌های مختلف جهانی به این نتیجه رسیده‌اند که تغییرات مهم با تاثیراتی جهانی در هر 180 سال در روی کره زمین رخ می‌دهد که باز جمع ارقامش 9 می‌شود(9=0+8+1).

*در ضمن از 360 درجه دایره‌ی ستاره شناسی و یا هر دایره‌ای در جهان عدد 9 بدست می‌آید(9=0+6+3).

*برای بدنیا آوردن فرزند به گذراندن 9 ماه بارداری احتیاج است. به غیر از این‌ها هر روز ، 86400 ثانیه دارد که حاصل جمع ارقام آن 18 و به عبارتی 9 می‌شود (9=8+1). هر شبانه روز 24 ساعت است که جمع ارقام آن 6 می‌شود و جالب است که در زبان انگلیسی عدد6 ،به شکل 9 وارونه است(6) این نکته اهمیت فراوانی دارد که در ادامه متوجه خواهید شد! دفعات تنفس طبیعی انسان در هر دقیقه ، 18 بار است که 9=8+1 می‌شود. دفعات طپش قلب (به صورت طبیعی) در انسان 72 بار در دقیقه است که 9=2+7 و تعداد ضربان معمولی و متوسط قلب در ساعت 4320 بار است که باز هم در جمع ارقامش 9 می‌شود (9=0+2+3+4). تعداد معمولی و متوسط تنفس در ساعت 1080 بار است که 9=0+8+0+1 و در 24 ساعت حدودا 25920 بار تنفس طبیعی رخ می‌دهد که دقیقا همان عدد سال بزرگ نجومی است(25920)! یعنی انسان دقیقا به اندازه یک سال بزرگ نجومی در یک روز نفس می‌کشد!!!

*در قرآن کریم سوره مبارکه نمل آیه 12 ، اشاره به این مطلب شده که خداوند متعال به حضرت موسی(ع) 9 معجزه عطا فرمود.

*خداوند متعال به حضرت عیسی(ع) هم 9 معجزه عنایت فرمود. هرکدام از این زیبائی‌ها نشان می‌دهد که به عدد 9 ، وجودهای مبارک در مقام پیامبری اولوالعزم ، وجود نازنینشان کامل و امتشان تا آخر الزمان ادامه‌دار هستند ؛ تا ظهور امام عصر؛ مهدی موعود(عج) .

*عدد9 در بلوغ خانم‌ها

پروردگارعالم ، انسان را در بلوغ عوالم و تسخیرکننده همه‌ی مخلوقات قرارداد و همه‌ی آنچه که خلق کرد را در وجود انسان قرار داد . از آنجایی که زن ، انتخاب شد که امانت‌دار نسل‌ها باشد و خداوند حکیم ، زایش را در وجود او قرار داد؛ او حاملِ حمل همه‌ی انسان‌هایی است که 9 هستند ، پس کسی که خود 9 است، حاملِ 9 می‌شود و 9 ماه این امانت را به بلوغ می‌رساند تا تولد پیدا کند. و خداوند کریم او را کمالی عنایت فرمود که در سنّ 9 سال تمام ، به بلوغ عبادی هم برسد تا در کمال بلاغت باطنی بتواند امانت‌های خداوند (یعنی نسلش) را به سلامت ظاهر و باطن بدنیا بیاورد. این مقام بزرگی است که خداوند متعال به زن‌ها عنایت فرموده ‌است!

جالب است بدانید که برای سنّ بلوغ(دختران) ، باید عدد 9 کاملا تمام شود تا به بلوغ و رسیده شدن بیاید ، در واقع وارد عدد10 می‌شود! پس یکی از نکات مهم رسیدن به عدد10 است زیرا درحالیکه عدد 10 ، عدد اصلی نیست اما سرّ عدد 9 است زیرا وقتی عدد به 10 رسید ، از اینجا زایش و تعددش بیشمار است یعنی اگر یک عدد ِ 1  بگذارید ، بینهایت صفر در جلویش می‌توان گذاشت (...100000) چون صفر ، قوّت عدد می‌شود ، درحالیکه ظاهرا خودش هیچ است و در هر عددی ضرب شود هم جواب صفر می‌شود ، اما قوه‌ای است که باطن را به ظاهر می‌آورد چون خودش یک قوه‌ی باطنی است.

حال ببینید اگر 10 را به حروف بنویسیم ، عدد ابجدش 9 می‌شود (ده=5+4=9) و اگر 9 را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 55 و جمع ارقامش 10می‌شود (نه= 5+50=55 و 10=5+5).

*پزشکان بیان می‌کنند که یک مادر باید 40 هفته جنین را به سلامت حمل کند تا آماده تولد شود(حال بماند که عدد 40 ، چه زیبایی‌هایی دارد و اربعین است) اما دقت کنید که 40 هفته می‌شود 280 روز(280=7×40) درحالیکه 9 ماه تقریبا می‌شود 270 روز(270=30×9) ، پس 10 روز تفاوت دارد(10=270-280) که همان 9 ماه و 9 روز و 9 ساعت و 9 دقیقه و 9 ثانیه است که باید از عمر حمل یک مادر حاملِ انسانی که 9 است بگذرد تا یک نوزاد سالم و کامل بدنیا بیاید! در واقع اگر این 9 ها را با هم جمع کنیم 45 می‌شود(9ماه و 9روزو...) و 45 برابر است با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) که همه از لحاظ جسمانی ، فرزندان او هستیم و در جمع ارقام 45 ، دوباره به 9 باز می‌گردیم(9=5+4) . به راستی این چه اسراری است و چرا انسان از خود غافل است؟!

*عدد9 در اخلاق

اخلاق در دین اسلام ، ریشه‌ی دین است. چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم، پیامبر(ص) را صاحب خلق عظیم و خلق حسن می‌نامد و ایشان با اخلاق کریمش ، باعث هدایت دل‌های سختی شد که جز با اخلاق ، هدایت نمی‌شدند. پس ایشان می‌فرماید: 9 دانگ دین ، خلق است. چون دین را به 10 دانگ تقسیم کردند ، پس بلوغِ 9 است که به تمام 10 دانگ دین دست پیدا می‌کند. در اسلام ، دین را 10 درجه می‌دهند و 9 درجه‌ی آن را حیا می‌دانند و معصوم(ص) می‌فرماید: کسی که حیا نداشته باشد ، دین ندارد.

*عدد 9 در خلقت حضرت آدم(ع)

پروردگار عالم ، انسان را که اشرف مخلوقاتش است به عدد 9 خلق فرمود {البته مقصود ما در درجه اول ، انسان‌های کامل شامل چهارده نور مقدس معصومین(ص) و پیامبران الهی و اوصیایشان هستند (وجود مقدسشان ، سلطان ولایت بر همه مخلوقات از ظاهر و باطن است) و بعد به تنزّل مقام ، انسان‌های معمولی} زیرا شعاعِ دایره خلقت از عالم سفل تا اعلا (به طول) عدد تا 9 است یعنی بلوغِ کامل ولایت و سیادت و احاطه وجودی از پروردگار عالم { بنابراین قطر دایره خلقت می‌شود 18 که برابر با عمرِ مبارک خانم فاطمه(س) در دنیاست. پس تمام جانِ دایره خلقت تا طولِ پل صراط تا بهشت ، وجود مطهر خانم فاطمه (س) است!}.

در خلقت وجود مقدس حضرت آدم(ع) {اولین خلقتِ جسمانی انسان} ، باری تعالی تمام نُه افلاک یا عوالم ؛ همه را در یک ظرف جسمانی او قرار داد. که جمع تمام این عوالم در ظرفی قرار گرفت که قابلیت گیرایی آن را به ایشان داده بود و مذکّر نامیده شد یعنی ظرفِ ذکر. و تمام عالم که اسماء او هستند شد ظرف علّم الاسماء {آیه 31سوره مبارکه بقره: و علّم آدم الاسماءَ کلّها...} . پس در جمع عوالم نه‌گانه اینطور ظاهر می‌شود 1+2+3+4+5+6+7+8+9=45  که برابر با عدد ابجد کلمه آدم(ع) می‌باشد. اگر ارقام 45 را جمع کنیم 9 می‌شود(9=5+4) و 45 تقسیم بر 9 می‌شود 5. پس حروف آدم ، سیر نگهداری و ظرف کلّ زیبائی‌های خلقت اسماء الهی شد و در مقابل تمام مخلوق ایستادگی کرد.

پس آدم به عدد 45 ، مقام نُه را گرفت که 45=5×9 و 9=5+4 ، اولین انسان پیامبرخلق شده ؛ کامل و صاحب منصب آدمیت ؛ پیامبر جهان و پدرِ تمام انسان‌ها از نظر جسمانی. پس همه انسان‌ها ، فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا(س) هستند و ایشان بر همه‌ی انسان‌ها ولایت دارند و مقام صفوة الهی گرفتند.زیرا دایره خلقت جسمانی تا آخرین انسان ، فرزند این دو بزرگوار است.

خانم حوا(س) که خلق شد ، پروردگار عالم به آدم(ع) فرمود که ایشان ، مؤنث تو است یعنی دومی شما و ایشان دفعتاً خلق شد به عدد 9 (و ظهور دهنده‌ی بلوغ 9 که او حاملِ همه‌ی 9های عالم است). در کتاب مخزن العرفان(ازعلامه بانو اصفهانی) درباره‌ی خلقت خانم حوا(س) از امام صادق(ع) نقل شده که می‌فرمایند : خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع) ، حوا(س) را خلق فرمود.

پس سنّ بلوغ نُه سالگی شامل حال همه‌ی خانم‌ها شد و تکلیف شرعی هر خانمی به نُه سال تمام که وارد ده می‌شود که همان باطن نُه است ، شروع می‌شود .

*عدد 9 در مبعث وجود مبارک پیامبر(ص)

مبعث وجود مقدس پیامبر گرامی(ص) در روز 27 رجب است که در تاریخ شیعه و سنی آمده است. (27=جایگاه عددی کلمه سجده ؛ بلوغ عبادت و بندگی) جمع ارقام 27 ، برابر 9 می‌شود (9=7+2) . یعنی مبعث بر همه‌ی عالمیان حجت است و این بعث حقیقی است که تا آخر زمان هر روز بر تمام انسان‌ها جلوه‌گر است و پیام حق را از زبان حجت‌های خدا به مردم می‌رساند. و همانطور که در حقیقت عدد 9 است ، بلوغ تمام بعث‌های عالم است ؛ 27=3×9 .

همانطورکه قبلا ذکر شد اسم مبارک واحد=19 ؛ برابر جایگاه عددی نُه (9)به حروف است ، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =19 ؛ برابر جایگاه عددی نُه (9) به حروف است و جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) = 19 ؛برابرجایگاه عددی نُه(9) به حروف است. پس 3 تا 9 تاست که می‌شود 27 تا  ، که روز مبعث پیامبر اکرم(ص) 27 رجب است.

عدد 27 کامل است بطوریکه اگر ارقامش را در هم ضرب کنیم 14 می‌شود (14=7×2) و رسالت وجود سیّدالانام ؛ خاتم پیامبران محمد مصطفی (ص) حاصل گنج و آورنده و بعث دهنده در میان امت خود و تمام امم است تا آخرالزمان و عدد 14 ، همان گنج 4 روی 10 است .آقا خود ، وجود مطهرش سبع مثانی یعنی 7 تا 2 تاست (14=7×2) و گیرنده و حامل حمل کلّ نور قرآن که بنابر قول خداوند کریم ، سبع مثانی یعنی(14=7×2) است و آورنده‌ی آن به دنیای ظلمانی است. پس حضرت که انسان کامل و بالاترین مقام خلقت را داراست ، جانِ 28 حرف و 28 عدد را کامل داراست(28=14+14). جمع ارقام 28 می‌شود 10(10=8+2) و عدد دَه به حروف می‌شود 9(د+ه=9). پس باطن دَه ، 9 است. اگر هر انسانی به این محتوی که حقیقت قرآن است ایمان نیاورد هرگز به بلوغ دین اسلام و ایمان به الله جلّ‌جلاله نمی‌رسد.

چنانچه می‌دانید حضرت رسول(ص) در 28 صفر به شهادت رسیدند.لعنت خدا بر ظالمین حق محمد و آل محمد(ص). 28 ، برابر با جایگاه عددی حرفِ غ است که بالاترین عدد ابجد یعنی 1000  را دارد و غین خوانده می‌شود که همان حروفِ غنی است. پس در صفر به آخرت (که با صاد است) باید توشه‌ی غنی خودمان را ، به امّت بودن و سبزی و حیات جاویدان اعمالی که قبول حسن باشد ، و توشه حسن همراهمان باشد ، را از آقا رسول الله(ص) و از امام حسن(ع) در عدد 28 به اسم مبارک غنی پروردگار عالم ، بگیریم.

پس حضرت در سنّ 63 سالگی (9=3+6) اربعین سنه‌ی عمر خود را به بهار جاویدان گنج وجودش در دنیا و آخرت اظهار فرمود و ایشان به عالم قرب در جایگاه محبوب رسیدند. *درعدد 63 چند معنی نهفته است:

1 جایگاه عددی کلمه اربعین=63  و عدد ابجدش 333 است که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=3+3+3) . پیامبر(ص) خودش و وصیّش امام علی(ع) در 63 سالگی (در جایگاه اربعین) روح مطهرشان به فوز عظیم و به عالم قرب واصل گردید.

2 عدد 63 برابر جایگاه عددی (یا غنی) می‌باشد که خداوند متعال این بزرگواران را مظهر اسم مبارک خود یعنی (غنی) تجلی داده و مجرای غنی خود قرار داد و در جایگاه غنی به عالم باطن و عالم قرب رهسپارشان فرمود. خوب دقت کنید که خداوند کریم وجودهایی را که مطهر خلق کرد و مطهر قرارشان داد و مطهر به نزد خود بازگرداند ، جایگاهشان تطهیر است {این یکی از دلائلی است که قبور معصومین(ص) متبرک می‌باشد حتی امام زادگان(ع) . مرقدشان جایگاه نماز و دعا و نیایش به درگاه خداست زیرا آنها در جانِ نماز ، مجرای ثبوت عبودیت هستند}.

3 یکی از القاب امیرالمؤمنین علی(ع) ، فاروق است . جایگاه عددی کلمه فاروق=63 و عدد ابجدش 387 می‌شود(18=7+8+3 و 9=8+1). وجودهای مقدس ، جدا کننده‌ی حق از باطل هستند. فاروق ، فاعلِ فرق می‌باشد یعنی قسیم النار و الجنه ، پس هم ظاهر و هم باطن در جایگاه حقیقی تقسیم حق از باطل هستند چنانچه کنیه مبارک پیامبر(ص) ؛ ابوالقاسم یعنی پدرِ همه‌ی قسمت کنندگان

4 - اما عدد 6 از جمع سه عدد ظهور دارد1+2+3=6 و پایه‌ی تمام اعداد ، 3 عدد است که اگر درس‌های قبل را مطالعه فرمایید متوجه می‌شوید که همان الف وجود است. عدد ابجد الف=111 یعنی سه تا یک : {پیامبر(ص) که ایشان حقیقتِ الف وجود است و مقام ظرف گیرنده گنج الهی را دارد، فاطمه زهرا(س) ؛ بضاعت این الِف وجود است که به الْْف یعنی 1000 خوانده می‌شود، امیرالمؤمنین علی(ع) که به صورت همزه ، ناطق ِالف شد و تمام حروف را نقطه و صداگذاری فرمود و او نطق‌الله است (درحالیکه همه معصومین(ص) ، الِف هستند و نورٌواحد و الِف وجودند اما به صورت ظاهر و باطن) . پس هر کدام الِف، الِف، الِف می‌شوند و در ابجد عدد کاملند که می‌شود 111 که در واقع کلّ اعداد و طبق مطالب بیان شده در اول درس ، کلّ حروف را دربردارد یعنی هر کدام 3 می‌شود که با جمع 3 تا 3 ، عدد 9 ظاهر می‌شود{9=3(الف=111) +3 (الف=111) + 3(الف=111) } پس کلّ حروف و اعداد ، ظهور پیدا می‌کند.

درضمن اینکه اگر 3 تا 3 را کنار هم بنویسیم ، 333 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه اربعین است که حقیقت طهارت به وجود این عزیزان جاری و ساری است. دیگر اینکه درباره وجودهای مبارکشان آیه تطهیر نازل شده است(آیه 33 سوره مبارکه احزاب).عدد 40 در عربی اربعین می‌شود و همانطورکه می‌دانید حقیقت خلقت در باطن 40 (=م) و 4 تا 10 تا یا 4 روی 10 ، در تمام هستی ظهور داشت و در واقع حقیقت بهار، حیات و بهشتند{در کتاب گنج الف کاملا توضیح داده شده است}. اما عدد ابجد کلمه اربعین=333 است{ عدد 333 اینطور معنی می‌شود:33+300 که 300 برابر با عدد ابجد حرف ش است که صفتش افشاکنندگی است و 33 ، برابر با جایگاه عددی کلمه آب بصورت بسیط (الف+با) و حقیقتِ آیه تطهیر(آیه 33 سوره مبارکه احزاب؛ سوره 33 قرآن مجید) است. پس 333 یعنی افشاکننده‌ی طهارت وجود مبارک 14 معصوم(ص) در دنیا و آخرت} .

جمع ارقام 333می‌شود 9 (9=3+3+3) و اگر در هم ضرب شود 27 می‌شود (27=3×3×3) و برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است که پیامبر(ص) عبدالله خالص است ، روز 27 رجب مبعث وجود نورانیش در سنّ 40 سالگی است. درحقیقت جان اربعین ، عالم را تطهیر و در ولایت مطهّرین یعنی چهارده نور مقدس(ص) است و ثبوت نورانی ظهور حق در دنیا بوجود ولی الله الاعظم چهاردهمین معصوم(ص) اظهار می‌شود و عالم دنیا از تمام گناه‌ها ، رجس‌ها و پلیدی‌ها ، پاک و تطهیر می‌شود.

جایگاه عددی کلمه اربعین=63 می‌شود که برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است. خانم زهرا(س) که مغرب عالم است وجود مبارکش ظرف افول انوار رسالت و ولایت است در جایگاه عددی کلمه مغرب که 63 می‌شود! همانطورکه در جمع ارقام عدد ابجد کلمه اربعین به 9 رسیدیم(9=3+3+3) ، جمع ارقام جایگاه عددیش هم 9 می‌شود(9=3+6). درواقع باطن 40 می‌شود 9!!!

آیا جالب توجه نیست که پیامبر(ص) باید برای تولد دردانه خلقت ؛ فاطمه زهرا(س) چهله نشینی کند و او در عالم خلقت ، بلوغ 9 را جلوه می‌دهد : 9 سال در خانه رسالت و 9 سال در خانه ولایت. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

*عدد 9 در کلمه مبارک قرآن

عدد ابجد کلمه مبارک قرآن=351 که جمع ارقامش 9 می‌شود بنابراین خود، مضربی از 9 است . حال با معانی گفته شده از نظر عددی ، پیروان قرآن باید افتخار کنند که قرآن بر تمام کتب آسمانی غلبه دارد و تمام محتوای کتب آسمانی در قرآن قرار دارد و حتی تمام عالم در قرآن غرق است. شاید بتوان اینطور معنا کرد: مگر نه اینکه جایگاه عددی حروف نُه=19 بود که 19 برابر بود با عدد ابجد گنج  واحد جلّ‌عظمته در سرّالاسرار خلقت که اولین ظهور الهی است . اگر دقت کنید: 1)جایگاه عددی نُه=19=واحد   2)جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شود که 0+1= 1 که همان واحد است ، در نتیجه همانطورکه پیامبراکرم(ص) فرمود: الواحد لا یصدر الا الواحد. همه‌ی عددها به یکِ خدا برمی‌گردد و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:"انّا لله و انّا الیه راجعون" . پس تمام راهها از اوست و به او ختم می‌شود و این همان دایره بندگی است.

پس قرآن در عدد 9 ، درجه‌اش نسبت به تمام کتب آسمانی ، یک است{عدد ابجد یک=30=تعداد جزءهای قرآن}. اعجاز قرآن ، کلام الله بودنش است و اینکه محفوظ از تمام وسواس‌ها و خنّاس‌هاست و خداوند حفظش را تضمین کرده است و خداوند بهترین حفظ کننده است. در ضمن اینکه از عالم کنز الهی به یک معنا تمام گنج ، قرآن است (سوره مبارکه انعام آیه 59 )

امیدوارم خوب دقت کنید و اینجا عظمت عدد  9 و 19(=نُه) را مشاهده کنید! به قول یک نویسنده مسیحی: به عدد 9 اگر رسید دیگر هیچ عددی نمی‌تواند از سلطه آن بیرون بیاید. پس خلقت عالم در حقیقت 9 ظهور کرده است. امیرالمؤمنین علی(ع) در دعای کمیل می‌فرماید:"و لایمکن الفرار مِن حکومتک" (این معنای سلطه ولایت مطلق خداوند متعال است که در ظهور ، ولایت چهارده معصوم (ص) الی یوم القیامت است) از حکومت خدا به هیچ وجه نمی‌توانی بیرون بروی که تو خود ، مملوک آن مالک هستی.

همانطورکه در قسمت قبل بیان شد ، اینجا هم باید متذکر شوم که باطن 40 می‌شود  9 !!! پس قرآن که حقیقت طهارت است {آیه79 سوره مبارکه واقعه:لایمسّه الا المطهّرون} ، بلوغ تمام کتب آسمانیست و حتی تمام عالم در قرآن ، غرق است!

*عدد 9 در نماز

در احکام نماز در قسمت شکیات ، 23 شک داریم که به 6 تای آن نباید اعتنا کرد ، 8تای آن باطل و 9تای آن صحیح است. شرط صحّت شک این است که در نماز 4 رکعتی باشد که گفتیم در عالم سرّ ، عدد 4  ؛ جمع کننده و ظهور دهنده گنج الهی بود در واقع 10=4+3+2+1 یعنی باطن 10 را ظاهر کرده که همان 4 روی10 است. خوب دقت کنید! گفتیم 9 در بطن ده است ، پس 9 شکّ ِصحیح در واقع در نماز 4 رکعتی به شرط تمام شدن کامل دو رکعت اول و بعد از اکمال سجدتین یعنی در شرف رکعت سوم است ، پس باید کاملا در عدد 4 مستقر شده باشد ، اینجا عدد 9 روی 10 ظاهر می‌شود که 19 ، جایگاه عددی نُه می‌شود که بلوغ اعمال از حسب ظاهر هم باید کامل باشد. اینجا در اصلاح عمل به شرط باطل نکردن نماز ، نماز صحیح و سالم می‌شود.

*عدد 9 در سجده

همانطور که قبلا ذکر شد عدد ابجد نوزده به حروف 72 می‌شود (نُه=19) که برابرعدد ابجد کلمه سجده است(نوزده=72=سجده). جمع ارقام 72 هم 9 می‌شود یعنی سجده ، بلوغ تمام عبادات است {البته منظور ، سجده واقعی به درگاه باری تعالی است}. پس سجده(=72) هم محتوی کامل 7 تا 2 تا =14 تاست و هم 19(سجده = نوزده) جایگاه عددی نُه است. بنابراین در تمامِ اعمال شبانه روز انسان ، ساجد است زیرا بنده‌ای که در تمام احوالات ، بنده‌ی خالص مولای خود است و دائما از قلب ، چَشم می‌گوید یعنی دائما در سجده است و هر لحظه در باطن 19 و خوشا به حالش در بلوغ نُهِ عمل ، برای پروردگارش عبادت کامل انجام می‌دهد!"خوشا آنان که دائم در نمازند".

پس تمام عالم در سجده غرق شد {ولله یسجد ما فی السموات و ما فی الارض مِن دابّة و الملائکة و هم لا یستکبرون ؛ آیه49سوره مبارکه نحل} و همه‌ی مخلوق به ولایت امام معصوم(ص) ، در تسبیح و تقدیس خداوند منّان غرق هستند{سبّح لله ما فی السموات و ما فی الارض...؛ آیه 1 سوره مبارکه حشر} و عدد 72 هم در جمع ارقام ، 9 می‌شود که بلوغ بندگی ، سر به سجده محض خالق یکتاست. و  در تمام مخلوقات ، ذره‌ای نافرمانی دیده نمی‌شود.

*اینطور تعریف می‌شود که عدد 72 ، تنها عددی است که می‌تواند عدد ابدیت را تقسیم کند (همانطور که ما دائما در 7 روز هفته غرق هستیم و ایام هفته به 14 نور مقدس(ص) تعلق دارد). اینکه می‌تواند تا زمانی که عدد ، نشان دهنده‌ی ابدیت است (ادامه دارد) به موجودیت خود ادامه دهد. و در عین حال در جمع ارقامش موجب پیدایش عدد 9 گردد (9=2+7) که پایه و اساس تمام محاسبات مادی و معنوی و ساختمان بندی کامل و کلی محسوب شود ، یعنی همان معنی سجده =72=نوزده =جایگاه نُه ، که حیات بشری به آن بستگی دارد و افکار و اندیشه بشری در آن قادر به بیان خود است.

هر کس که بندگی خدا را قبول کرد ، از قید بندگی همه‌ی غیرها آزاد می‌شود و این به بلوغ رسیدن و به کمال رسیدن عدد 9 تکلیف بندگی اوست. پس در واقع نُه یعنی نَه به تمام بدی‌ها و خامی‌ها و ناخالصی‌ها و نُه یعنی بلوغ تمام خوبی‌ها و رسیده شدن‌ها و بلوغ تکلیف رسیدن و خوب بندگی خدا را کردن و خالص شدن.انشاءالله

*عدد9 در دایره زندگی ظاهری

اولا عددِ زوایای یک دایره‌ی کامل 360 درجه است که در جمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=0+6+3). پس ، از چرخش همه‌ی عوالم ، 9 حاصل می‌شود و در نهایت طواف گرد رضای خدا ، انسان را به بلوغ 9 می‌رساند. جالب است که هر حاجی در اعمال حج ، 7 دور به گرد خانه خدا طواف می‌کند(2520 =360×7) و 9= 0+2+5+2 که در واقع نشان دهنده بلوغ 9 می‌باشد پس می‌توان گفت 7 تا 9 تا که 63 می‌شود که دوران زندگی پر برکت پیامبراکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) (رسالت و ولایت) ، 63 سال می‌باشد. در حقیقت این بزرگواران در جایگاه حقیقی خود در دنیا یعنی جایگاه عددی کلمه اربعین(=63) ، دنیا را به کمال تمام کردند ؛ معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند و در بندگی خداوند متعال به قربانگاه رفتند و آنچه داشتند در طواف خداوند ، قربان کردند؛  در کمال بلوغ 9 متولد شدند ، زندگی کردند و به شهادت رسیدند و به بلوغ 9 محشور می‌شوند.

عدد ابجد کلمه اربعین=333(9=3+3+3) و جایگاه عددیش=63(9=3+6)است. پس حاجی واقعی با طوافش به عدد 63 ، جایگاه حقیقی طهارت یعنی اربعین عمر خود می‌رسد و آنگاه که به قربانگاه می‌رود در اصل ، خودِ حیوانیت خود را ذبح می‌کند تا  ادامه‌ی زندگیش با صورت و سیرت انسانی بماند.انشاءالله

*عدد 9 در اسم انسان  

کلمه‌ی انسان یکی از زیباترین و پرمحتواترین اسماء خلقت پروردگار عالم است و 5 حرف دارد ، عدد ابجدش 162 است که جمع ارقامش 9 (9=2+6+1) می‌شود بنابراین بر تمام اعداد و ارقام و حروف عالم سیطره‌ی وجودی دارد. چنانچه پروردگار مهربان ما در کلام کریمش می‌فرماید: ما همه آسمان‌ها و زمین را در تسخیر انسان قرار دادیم. و انسانی که بلوغ همه‌ی خلقتش است را برای عبادت و بندگی خودش قرار داد(البته به اختیار) و انسان را مقام ازلی و ابدی عنایت فرمود و تنها مخلوقی است که لیاقت انس و رسیدن به عالم قرب خداوند را داراست(به شرط اخلاص). و جایگاه عددیش 45=عدد ابجد کلمه آدم(ع) است که این همان حقیقت گنج خلقت است که انسان کامل ، منظور خلقت است ، در ضمن جمع ارقام 45 هم 9 می‌شود (9=5+4) ، یعنی تمام انسان‌ها در جایگاه خلقت جسمانی در دنیا ، ذریه‌های حضرت آدم(ع) هستند و نُهِ (9) وجود او برای همه ، حکم پدر را از نظر جسمانی دارد و به همین منوال وجود خانم حوا(س) ، مادر جسمانی همه‌ی انسانهاست.

عدد ابجد انسان (=162) برابر عدد ابجد کلمه‌ی آسمانی است که انسان وجودی است آسمانی (عالم آسمانی هم به عدد 9 به تمام عوالم احاطه دارد ). اگر عدد 162 را بر9 تقسیم کنیم 18 می‌شود . تمام دنیا تا آخرت 6 منزل معنا شده (صلب پدر ، رحم مادر ، دنیا ، قبر، عالم برزخ ، عالم قیامت). منزل دنیا ، 18000 منزل است و برای هر انسان در قسمت بندی 9 گانه‌ی اسمش به عدد 18 ، هر عدد یک آن 1000 تا  1000 تا برایش حساب می‌شود. و عدد 18 برابر با عدد ابجد نام مبارک (حی) خداوند قادر متعال و سنّ مبارک خانم فاطمه زهرا(س) و جایگاه عددی نام مبارک آدم(ع) است که در جمع ارقامش برابر 9 می‌شود. پس انسان کامل در حقیقت بلوغ خلقتی نُهِ وجودش بر تمام مخلوقات دنیا و آخرت ، ولایت کامل دارد و احیا کننده همه مخلوقات و مخصوص احیاء تمام احکام و اعمال و آخرت انسان است.

پس عدد ابجد کلمه انسان(=162) چقدر زیباست که او می‌تواند بنده‌ای باشد که عمل به آیات مبارک قرآن کند و قرآن را بفهمد! چراکه عدد 100 برابر حرفِ (ق) و قاف یعنی نگهدارنده است و 62 برابر با عددابجد نام مبارک حمید پروردگار عالم است ، پس انسان ، نگهدارنده‌ی حمد الهی است با عبادت و بندگی.

*خوب است بدانید انسانی که جمع عددش 9 است یعنی چه؟ یکی از زیبایی‌هایش این بود که جایگاه عددی نُه =19 می‌شد و حقیقت 19 ، به گنج نام مبارک پروردگارعالم ؛ واحد (=19) می‌رسید. حال منظور را چگونه درک می‌کنید؟ آیا برنمی‌گردد به معنای "الواحد لا یصدر الا الواحد" ؟! و این وجود انسان کامل است. پس در حقیقت در دنیا ، فقط انسان است که می‌تواند مورد خطاب کلام الهی قرار بگیرد و فقط انسان است که توفیق اختیار در اعمال خود را دارد و خداوند ربّ العالمین در سوره مبارکه بقره آیه 256(آیت الکرسی) می‌فرماید:"لا اکراه فی الدین" در انتخاب دین هیچ اجبار و اکراهی نیست ، هر کس باید با رضای دل ، بندگی پروردگار عالم را انجام دهد تا به مقام رضا به رضای خدا برسد و در آخرین نفس‌های عمر به میعادگاه حق با دعوت نامه‌ی "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة " برسد(آیه 27و28سوره مبارکه فجر).

دیگر اینکه در مقام رسیدن به بلوغ 9 کمالات بندگی ، در واقع باید عدد 9 انسان شدن را از خداوند کریم دریافت نماید. آنگاه همانطور که نوزاد در دنیا بعد از 9 ماه کامل بدنیا می‌آید و تولد پیدا می‌کند و حیات جدید خود را در دنیا دریافت می‌کند ، انسان مؤمن هم در بلوغ عمر دنیائیش در گذران عمر به عدد 9 باید به مقام شهادت فی سبیل الله نائل شود. که پروردگار عالم می‌فرماید:حساب نکنید انسانی که در راه خدا کشته شد مرده است {یعنی آنقدر بالغ شد که فهمید باید در قربانگاه با اراده و نیت قلبی ، خودش لباس حیوانیت را از جان خود جدا کند} بلکه زنده است زیرا او با صورت انسانی بدون ظلمت حیوانی وارد عالم قرب می‌شود ، پس متولد می‌شود و خداوند می‌فرماید نزد من روزی می‌خورد ، پس مرده نیست! چون مرده غذا نمی‌خورد ولی شهید زنده است و رزقاً حسناً نصیبش شده است. چرا گفتیم به بلوغ 9 رسیده؟ زیرا:

  1. همانطورکه جنین 9 ماه در شکم مادر است تا سالم و کامل بدنیا بیاید ، به عدد 9 بلوغی هم باید در رحم دنیا بسر ببرد(اما در این بلوغ شاید راه صد ساله را یک شبه طی کند!)

2 )در جایگاه عددی نُه ، به عدد 19 رسید یعنی از حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که محلّ بسمل شدن است گذشت و در آیه‌ی مبارک شهادت فی سبیل الله جایگزین شد. عدد ابجد کلمه شهید=319 است 300=عدد ابجد حرف(ش) که افشا کننده است و عدد 19 هم که جایگاه بلوغ عدد 9 است. پس در زمان شهادت فی سبیل الله ، مؤمن به جایگاه بلوغ 9 متولد می‌شود و 19 وجود خود را افشا می‌کند . درضمن اینکه یک انسان اگر به مرگ طبیعی بمیرد باید اول او را غسل دهند و کفن کنند ، کارهای تدفین را برایش انجام دهند و توحید و معاد و نبوت و نام مبارک چهارده معصوم(ص) را تلقین بخوانند. اما شهید به عدد 19 ، از حروف نام پنج تن(ص) هم که خود 19 حرف است به عنوان شیعه و امت گذشته. دیگر اینکه عدد ابجد شهید =319 که اگر ارقامش را جمع کنیم 13 می‌شود (13=9+1+3) و عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف) است که عدد ابجد (م)=40 می‌باشد. یعنی او به یک طرفة العین از عالم سفل به عالم اسرار طهارت(40) و از آنجا به قرب الهی انتقال داده شد {پس به طهارت رسید و قابل حضور در عالم قرب شد}.اللهم الرزقنا

پس بلوغ 9 پیداکردن ، وظیفه ماست که کمتر کسی به این درجه می‌رسد چون ما هنوز خودمان و نعمت‌های وجودیمان و عنایات مولایمان را نمی‌شناسیم. {ائمه معصومین(ص) راه به بلوغ رسیدن را به ما یاد دادند}.

نکته: انسان از بدو تولدش در حقیقت نُه یعنی  به جایگاه 19 متولد می‌شود . پس تمام سلول سلول بدنش 9 است و هر نفسش گذر از 19  است. در زمانی که انسان به سنّ بلوغ می‌رسد پروردگار عالم قابلیت ورود در ساحت پاک طهارت بندگی خودش را به او می‌دهد. آنگاه تازه به عمل و حقیقت عمل بلوغ یافته احکام منوّر می‌شود. و زندگی او برای هر نفس جهاد فی سبیل الله را طی مسیر می‌کند و با قربان کردن نفس حیوانی (دل هوای نفسی) به بلوغ رسیدن به کمال انسانی زندگی آخرتی او برایش هر لحظه در دنیا با هر نفسش نو ، زده می‌شود. یعنی بهار در بهار(نور علی نور).

3)پروردگار عالم درحالیکه تمام قرآن را ، حقیقت انسان کامل قرار داده ‌است ، اما سوره‌ای را هم به نام انسان ، فرموده‌ که عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 98 است و در شهر مدینه نازل شده است(این سوره مدنی است). خیلی زیباست که عدد ابجد کلمه نماز=98 است و حقیقت نماز، انسان کامل است. دیگر اینکه در تمام دنیا از لحاظ باطنی ، فقط یک شهر متمدن است و آن شهر النبی ؛ مدینه است . پس انسان ، سوره مدنی است! خداوند متعال مکه را با تمام عظمتش ، امّ القری می‌نامد. همه‌ی دنیا ، قریه است یعنی دِه و فقط مدینه ، شهر است و کلید و مفتاح دارد. هر کس بخواهد وارد شهر نبی شود باید از درِ ولایت امیرالمؤمنین علی(ع){خودش و فرزندان نورانیش(ص)} وارد شود. پیامبراکرم(ص) فرمودند: انا مدینة العلم و علیّ بابها. انا مدینة القرآن و علیّ بابها.

عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه انسان در قرآن کریم ، 76 است و مشتمل بر 31 آیه است که 31 برابر با عدد ابجد لا یعنی نَه (مجرای توحید؛لا اله الا الله است) می‌باشد. 76 ، برابر با عدد ابجد کلمه‌ی عبد و جایگاه عددی آن 22 است که 22 = یاهو و هم برابر با جایگاه عددی کلمه طلا به عدد ابجد 40 است و40 ، عدد خالص شدن است. چرا طلا ارزش و بها دارد؟ زیرا خالص است و اگر سال‌ها هم بین لجن و مواد دیگر بماند ، هرگاه خارج شود هرگز اصلیت خود را از دست نمی‌دهد(با ارزش است) و همیشه قیمتش به روز است و بهای خود را داراست و هیچگاه بی‌ارزش نمی‌شود و زینت دست و صورت و گردن انسان‌هاست .

سوره 22 قرآن کریم(از لحاظ نوشتاری) ، سوره مبارکه حج است و بیست و دومین قسمت جغرافیایی کره زمین ، مکه است. حال بسنجید که انسان در جایگاه واقعی خود چقدر ارزشمند است که خداوند متعال به او اینگونه ارزش و بها داده‌است؟!

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۳۱
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

علم عدد و حروف

علم عدد ، پایه مهندسی است و عدد ، روح حروف است و چون روح ، بسیط است ازلی و ابدی است. علم عدد یعنی علم ارزش عددی حروف ، که در فرهنگ‌ها و ادیان شرقی و غربی پیشینه‌ای دیرینه دارد و از آن به نام سیمیا یاد شده است که جزء علوم غریبه است .

اساس علم عدد بر این مفروض است که عدد ، مفروض ذهنیت انسان نیست. بلکه عدد از عالم سرّ الهی به اراده و مشیت پروردگار عالم ظهور و بروز پیدا کرده‌است. و عالم عدد ، روح گنج  و کنز الهی است .چنانچه پروردگار عالم اولین ظهورعدد را خود آغاز کرد و فرمود: "قل هو الله احد" به پیامبر بزرگوارش فرمود: بگو او خدای "احد" است . او خود را به یگانگی و عدد "یک" معرفی فرمود که مخصوص خودش است و هرگز تعدد به خود نمی‌گیرد. اما هنگامیکه می‌خواست گنج ذات اقدس خویش را به مخلوقاتش معرفی کند تا خود را بشناساند، برذات خود جلوه فرمود و به نام مبارکش "واحد" ، تجلی و ظهور فرمود.

عدد ، در واقع نشان دهنده‌ی معارف هر مخلوقی است که درباره‌ی آن صحبت می‌شود و چنانچه از معنی عدد برمی‌آید عدد ، کثرت را در بردارد چنانچه محتوی را تا بی‌انتها می‌کشاند و نتیجه‌ی آن، رساندن به کمال و هدف خلقت است .

بنابر کلام مبارک پیامبرگرامی حضرت محمد(ص) که فرمود: عدد ، روحِ حروف است(حروف ، غالب جسمانی کلام هستند و عدد ، روح حروف آن کلام است) پس روح ، جاودانه و تعالی پذیر و در نهایت ، قیّم حروف می‌باشد و حروف را قیام و قوام می‌دهد و همان‌طور که هر حرفی مَلکی دارد ، ملکوتِ حروف است که معنی را شامل می‌شود و معنی است که محتوای استعداد خود را ظاهر می‌کند و در عین حال عوالم در ملکات علیا و سفلی در معنای حروفی ظاهر می‌شوند و معماهای انسان‌ها را حل می‌کنند.

پس کلام درعالم بالا نور است و غالب ندارد ، همه‌ی عوالم صورت باطنی حروف هستند و حروف ، تمام عالم را پُر کرده‌است زیرا هر جا تجلی اسماء و ظهور ملکوتی است ، حروف آنجا حاکم است.

کلمه‌ی عدد ، یعنی زایش و تزاید و متعدی شدن و ریشه‌ی استعداد است. کلمه عدد همان‌طور که گفته شد برای کلام ، روح است. برایش اندازه و مقدار نمی‌توان گذاشت و دائم در کثرت است پس مقامش روحِ ذکر و حرف ، در مقام ظرف ذکر بیان می‌شود و در دنیا با شکل حروف ، جسمیت آنها ظاهر شده و با بیان علم ابجد عدد و جایگاه مقامی حروف مثل زُبُر و بینه مشخص شده است . بنابراین علم عدد ، تعدد و کثرت را شامل می‌شود.

عدد ابجد کلمه عدد=78 که برابر عدد ابجد اسم مبارک حکیمِ پروردگار عالم است و عدد ، باطن حکمت اوست. زیرا به حکمت بی‌نقصش عالم را در چهارچوب نظم کامل و خالص آفریده است. توجه کنید! خداوند متعال در 29 سوره مبارکه قرآن حروف رمز مقطعه را قرار داده است و این حروف در مجموع 78 حرف است؛ برابر عدد ابجد کلمه (عدد) و (حکیم).

حروف ، ملکوت اعمال مقبول است که به صورت مصالح ِ آن چهارچوب حدود قرار می‌گیرد.حروف ، عرض زندگی و عدد ، طول آن است . عدد ، حدید و حروف ، ساختمان و بنای عمل می‌شود!

پس مهندسی باید طبق مهندسی خلقت انجام شود. چنانچه خداوند کریم انسان را اشرف مخلوقاتش قرارداد و تمام عوالم را در وجودش نهادینه فرمود. حضرت علی(ع) می‌فرماید: فکرنکن که تو یک جرم صغیری بلکه تو عالم کبیری.

خوب دقت کنید! اول: باید عدد را بشناسیم . دوم: عرفان عدد را بتوانیم در مجرای صدق،علامت گذاری کنیم که همان حفظ حدود الهی است . سوم: قرار دادن حروف (در جایِ خود) که به منزله‌ی مصالح ساختمان هستند. و باید برطبق عمل صادقانه و خالصانه (به شرط رضا که امر باطنی و قلبی است) انجام شود زیرا عمل ظاهری ، قبول درگاه خداوندی نمی‌شود .

همیشه کلمه با عدد همراه است. پیامبر(ص) فرمودند: عدد ، روحِ حرف است. پس اگر کلمه بدون روح باشد ، معنا و مفهوم خود را نمی‌تواند نشان دهد. امروزه هرکس که متولد می‌شود فورا برای او تاریخ ثبت می‌شود به ساعت و دقیقه حتی ثانیه! درواقع عمر ، در زندگی او شروع می‌شود و عدد ، به وجودش جاری می‌شود. رشد و به کمال رسیدنش هم ، روی رسیدن به درجات عددی عمر اوست یعنی در هر روز زندگیش باید تغییرات و رشدش چگونه باشد که اگر با همسالان خود ، مطابقت نداشته باشد ، عقب می‌افتد و باید به پزشک مراجعه کند و درمان شود ، اگر هم از همسالان خود جلو بیفتد یعنی او استعدادهایی مضاعف دارد و شاید نابغه باشد ، پس باید شناخته شود و سریع‌‌تر برای او وسایل پیشرفت را مهیا کنند . پس در واقع ، عدد است که شخصیت و موقعیت  انسان را در هر زمان و هر مکان درجه‌بندی می‌کند. حتی خداوند متعال در آخرت ، بهشت را 8 درجه و جهنم را 7 درَک قرار داده یا در دنیا 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و ... خلق فرمود.

مفهوم جایگاه عددی در حروف الفبا

در تحقیقات به عنایات پروردگار عالم به جایگاه عددی حروف در 28 حرف دست پیدا کرده‌ایم که در جایگاه اعداد در الفبا ، اعداد از 1 تا 28 می‌شوند و در مقابل حروف توازن خود را نشان می‌دهند(28 حرف به ترتیب الفبای ابجدی که با الف شروع و به غین ختم می‌شود:ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ) و در واقع خاصیت و مقام ظهوری و معنای حروف از جایگاه دریافت می‌شود. مثلا حرف غ = 1000 در جایگاه عددی 28 می‌شود.(رجوع شود به جدول اول کتاب)

اما نکته مهم این است که اگر ارقام 28 را جمع کنیم 10 می‌شود (10=8+2) این خود ، نمایشگر اصل عدد است . از عدد یک تا 10 ، عدد ابجد و جایگاه عددی حروف با هم مساوی هستند مثلا حرف الِف که عدد ابجدش یک است جایگاه عددیش هم ، یک است . پس حروف ابجد ، هوز ، حطی عدد ابجد یک تا ده را به ترتیب دارند که با جایگاهشان مساوی است. این ده حرف و ده عدد ، رمز حروف الفبا هستند و گنج عشر و تمام زیبایی‌های معارف را در خود جمع کرده‌اند بطوری که عدد 10 ، تمام زوج‌ها و فردها و تمام جنسیت‌ها یعنی مؤنث و مذکر را در خود دارد و عددی بسیار کامل و جامع وعجیب است !

و هر حرفی به عدد ابجد 20 تا 1000 در 28 حرف  صاحب جایگاهی است که جمع ارقام آن با جمع ارقام عدد ابجد آن یکی می‌شود. مثلا عدد ابجد حرف (ت)=400 است که در جمع ارقامش 4 می‌شود(4=0+0+4) و جایگاه عددی حرف (ت)=22 است که باز هم جمع ارقامش 4 می‌شود(4=2+2) { نکته : در هر کلمه‌ای جمع ارقام عدد ابجدش با جمع ارقام جایگاه عددی آن (درنهایت) مساوی می‌شود}

*در نتیجه اعداد 1 تا 10 به ما نشان می‌دهد که وقتی به 10 رسید اگر ارقام 10 را جمع کنیم یک می‌شود(1=0+1) پس ، از یکِ خدا آمده‌ایم و به یکِ او برمی‌گردیم. آن روز که آمدیم پاک و سفید و بی غلّ و غش بودیم ، خوش به حال کسی که در برگشت هم به همان حال عود کرده باشد. این سخن گهربار حضرت علی(ع) است که هر روزی که گناه نکردید عید واقعی شماست. یعنی گناه نکردن ،عود کردن به طهارت اولیه خودمان است و این عیدی بزرگ است. روز قیامت چه بخواهیم و چه نخواهیم همه به یکِ وجود خودمان با تمام کوله بار می‌رسیم. آن روز خودمان هستیم و حساب و کتاب که به ما عود می‌کند و آن روز ، روز معاد است !

نکته قابل ذکر دیگر اینکه تمام اعداد عمر ما که کلّ کثرات ظاهری و باطنی و نفسی و مالی و اولادی و . . . را در خود دارد اگر با هم جمع شود و باز هم جمع شود در جواب به عدد یک رقمیِ 1 تا 10 برمی‌گردد که همان سرّ وجود است : "کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال والاکرام" (سوره مبارکه الرحمن آیات 26و27)

تعریفی از صفرِ وجود

ازلحاظ علم ریاضی هنوز تعبیر و تفسیر صحیحی از لایتناهی در دست نیست. علت این نقص در ریاضیات از این بابت است که محدود نمی‌تواند وصف نامحدود نماید. از تعبیرهای بسیار زیبایی که از بینهایت شده است و هنوز علم ریاضی نیز نتوانسته از لحاظ نظری آن را تطبیق نماید تعبیری است که در رساله شریفه صالحیه توسط حضرت نورعلیشاه ثانی آمده است که می‌فرماید: "لایتناهی دوایر است و مرکز نقطه است و دایره نقطه جواله موهومه است".{ جواله ؛ تهِ گودترین نقطه‌ی هستیست که محلّ روزی و اسرار و گنج همه‌ی مخلوقات است}.

این تعبیر از دیدگاهی می‌تواند بر این مصداق قرارگیرد که حرکت ازمبدا صفر شروع و به لایتناهی که می‌رسد، رجوع به مبدا صفرمی‌کند. چون خصوصیت هر نقطه روی دایره ، آن است که مبدا حرکت و مقصدِ آن بر روی هم واقع است. تعبیری عرفانی از این موضوع به معنی این است که مبدا و معاد (محلّ عود و برگشت) برهم قراردارند. هو المبدا و هو المعاد.

از لحاظ ریاضی این نتیجه را می‌توان برداشت نمود که صفر بر بینهایت منطبق است. اگرچنین باشد پس مجموعه اعداد که ظهور دارند و بین صفر و بی نهایت واقعند کجا می‌توانند قراربگیرند؟! زیرا که هر وقت از صفر دور شویم به بینهایت نزدیک و هر وقت به سمت بینهایت می‌رویم از صفر دور می‌شویم. پس بُعد و قرب از صفر و بینهایت وقتی منطبق برهم هستند چه معنایی می‌یابد؟!

در دایره از دو مسیر از مبدا می‌توان به معاد که به معنی همان محل بازگشت است رسید. در مسیر اول اگر حرکت اتفاق نیفتد مبدا بر مقصد منطبق است ولی وقتی حرکت و سیر پیش آمد باید دور لایتناهی زده شود تا از مبدا به معاد رسید.

نقطه مبدا در ریاضیات به صفر تعبییر می‌شود و از صفر به بینهایت ، لزوماً احتیاج به تکثیر عدد مبدا دارد ولی هر مضربی از صفر، باز صفر است پس صفر از خود نمی‌تواند تکثیر یابد ، کیفیت صفر از لحاظ علم اعداد قابل وصف نیست! چون همانند بحر بی کرانِ لا می‌ماند که با هر عددی همراه و پنهان است و با هرعددی جمع می‌شود و در هرعددی هست(این همان تجلّی‌گاه الفِ وجود است) ولی در مقدار آن عدد ، اثر و تاثیری ندارد. در هر عددی ضرب شود باز خودش(یعنی صفر) می‌شود. با هر عددی و در هر عددی هم هست ولی در اخفاء و پنهان می‌باشد.

صفر را از لحاظ عرفانی می‌توان به ذات اقدس تعبییر نمود که نه قابل وصف است و نه قابل درک و در عمی مطلق است. در قرآن کریم به این وجود ، گاه با (هو) یا (هُ) که ضمایر اشاره به غایب است اشاره می‌شود. گر چه این غالب عمومیت تام ندارد زیرا که ظرف کلام کفایت تمام بیان را نمی‌کند و در بسیاری از آیات با استفاده از این ضمایر، اشاره به الله نیز شده که اسم اعظم و مظهر ذات (هو) است. به عبارتی هر وقت منظور اشاره به ذات الله است ، هو استفاده می‌شود و هر وقت غرض اشاره به ظهور ذات است ، الله (جلّ‌جلاله) بکار برده می‌شود. در آیه "قل هو الله احد" اشاره به ذات الله است و آیه "هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن" اشاره به ظهور ذات در الله دارد.

برگردیم به اعداد بین صفر تا بینهایت. در اشراق دیگری می‌فرمایند: "تکثیر عدد مبدأ ، از واحد است". با ظهور صفر در عدد یک که به اصطلاح ریاضیدانان منشاء اعداد طبیعی است ، کلیه اعداد که تعداد آنها بینهایت است وجود پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر «یک» ، مظهر «صفر» است در مجموعه اعداد. از لحاظ عرفانی می‌توان عدد یک (الفِ وجود) را ظهور ذات در اسم مبارک اعظم باریتعالی دانست یا به عبارت دیگر عدد (یک) اسم مبارک الله جلّ‌جلاله (همان سِرّ الاسرار، گنج یا کنز اللهی، الفِ وجود است) است که خلقت تمام اعداد و حروف ، از اوست.

درکلام کریمش می‌فرماید:"الحمدلله الذی خلق السمواتِ و الارضَ..."{ستایش و ثنا خدای راست که آسمان‌ها و زمین را آفرید...(آیه 1سوره مبارکه انعام)} و "الله الذی خلقَ سَبع سموات و مِن الارض مِثلهنَّ..."{خدا آن آفریدگاری است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمان‌ها(هفت طبقه) زمین را خلق فرمود...(آیه12سوره مبارکه طلاق)} در اینجا منظور اسم مبارک ربّ است چرا که فرمود:"یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً  کثیراً و نساءً..."{ای مردم بترسید از پروردگار خود؛آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن ، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن ، خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت...(آیه1سوره مبارکه نساء)} و فرمود: "ذلکم اللهُ ربّکم خالقُ کلّ شیءٍ لا اِله الا هو..."{همان خدا پروردگار شما و آفریننده‌ی همه موجودات عالم است و جز او هیچ خدائی نیست...(آیه 62سوره مبارکه غافر)}  و فرمود: "انَّ ربَّکمُ اللهُ الذی خلقَ السمواتِ و الارضَ فی سِتّة ایام..."{همانا پرودگار شما آن خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز خلق کرد...(آیه54سوره مبارکه اعراف)}  و... .

این تعبیر را می‌توان به این نحو بسط داد که ذات ، صفت ندارد اگر صفت می‌داشت قابل وصف می‌شد . پس خلقت مربوط به اسم اعظم است یا صفر خالق نیست بلکه خلقت از«یک = الفِ وجود » می‌تواند اعداد و حروف را شکل یا تغییر شکل دهد. با هر عددی جمع شود آن عدد را به سمت بینهایت که به تعبیر مذکور منطبق بر صفر است نزدیک خواهد گرداند.

"یک" ، همان ربی است که انسان را از مبدأ ذات به سمت معاد ذاتی خود می‌برد و این رب ، همان پرورش دهنده یکتا و واحد و «یک» است . یک از لحاظ ریاضی منشاء اعداد طبیعی و خود اولین خلقت است یا به بیان دیگر اولین شکل حروفی را هم به خود گرفته است و آن قامت الف «ا» است و خود ، خالق باقی اعداد و حروف است . بسیاری از فلاسفه قدیم یک را عدد نمی‌شمردند و تعدد واحد را اعداد می‌دانستند .

درهندسه ، صفر به نقطه تلقی می‌شود و حرکت آن ، ظهور خط است { امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: انا نقطة و انا الخط  ؛ که او هم نقطه زیر باء بسم الله است و هم خط مستقیم صراط حق } و تمام صور از خط خلق شده است.

در حساب ، جهت رسیدن به بینهایت به معنی منفی و مثبت بینهایت ، حد چپ و راست تعریف می‌شود که قابل تطبیق با قوس صعود و نزول است . تطبیق نام‌های مبارک « هو» و« الله » با « صفر» و « یک= گنج الف وجود» بسیار می‌تواند فراتر از مواردی باشد که در اینجا آورده شد . لازم است بدانیم که از مبدأ صفر وجود چگونه حرکت آغاز و از یک ، یعنی الف وجود و جمع اعداد ، عبور و آخرالامر آن در بینهایت بر صفر برمی‌گردد (انّا لله و انّا الیه راجعون).

* پس درس مهندسی خلقت به دایره رسید و دانستیم که همه‌ی مخلوقات در دایره ، محدود هستند و همه به حقیقت ظاهری و باطنی در شکل بسته و تقریبا به شکل دایره ، ظاهر شده‌اند. اشکال مثل مربع ، مثلث ، مستطیل و... هم محدود به خطوط بسته هستند (درواقع اشکال،درون دایره هستند). و چنانچه هر شکل و یا مخصوص دایره ، وقتی بخواهد رسم شود باید به همان نقطه که شروع شده ختم شود تا دایره یا اشکال دیگر، به شکل بسته شوند. پس دایره را یک شکل مقدس خوانده‌اند. پروردگار عالم درعالم سِرّ هم ، خلقت را از یک نور و از آن نور ، انوار مقدس پنج تن(ص) را خلق و ظهور داده است که در واقع نورٌواحد(ص) هستند که به پنج تن (ص) ظهور یافتند .

*نکته: در واقع پروردگار عالم از هر کلامش ، هزاران درس را به بندگانش می‌دهد و باطن اسرارش را فاش می‌نماید. از نگاه دیگری نیز می‌توان صفر را تعریف کرد که یک عظمت قوای بالقوه است که به لطف و عنایت خداوند متعال بالفعل می‌شود تا هر کس به قیمت و بهای حقیقی و شکل ظاهری و باطنی خود برسد. مثل جنین در شکم مادر که  بالقوه‌هایی که در نطفه است به صورت جنینی بالفعل می‌شود و بعد متولد می‌شود تا کودکی و جوانی و بالاخره تا انسان به بلوغ کمال (هم ظاهری و هم باطنی) برسد ، همینطور بالقوه‌های عملی است که بالفعل می‌شود! حتی تمام اعمال خالصانه در مجرای رضای خداست که در قبر و قیامت بالفعل ظاهرمی‌شود.

اما نکته این است که باید بدانیم خداوند متعال صفر را به عنوان فقر ذاتی به ما داده تا همیشه فراموش نکنیم که خودِ ما صفری هستیم که اگر در هر عددی ضرب شویم باز هم صفر می‌شویم! و اوست که به ما عدد می‌دهد تا صفر بالقوه از آن ذات غنی ، بالفعل ‌شود. مثل جنین که وقتی به بلوغ 9 (عددی) در شکم مادر رسید و رشد جنینی کامل شد ، به صورت نوزادی کامل به بلوغ نُه (به حروف ) بدنیا می‌آید که عدد ابجد کلمه نُه=55 و در جمع ارقامش 10 می‌شود (10=5+5) . پس ورودی تولد  ، عدد 10 است که صفرِ وجود در پیش عدد یک(فردیت) قرار می‌گیرد و از اینجا به بعد هر فرد (به وسعش) با رشد بدنی و بلوغ عقلی و فهمی ، بالقوه‌های وجوش را بالفعل کرده و به ظهور تعدد صفر جلوی یک ، تا بینهایت رشد می‌کند (. . . 100000 ). بنابراین ما به تنهایی هیچ هستیم و همه ، فقط و فقط اوست.سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر

تعریفی از عدد یک . عدد اول . عدد 37  (توضیح کامل در کتاب مهندسی خلقت)

شروع اولین حرکت یا ظهور و یا نقطه در ابداع خلقت که پروردگار عالم ، اولین ابداع خود را به صورت حروف ، ظهور داد که در بطن حروف چنانچه روح آن صورت باطنی است ، نوری خلق شد. پس اسماء الحسنی الهی ظهور و تجلی ذات اقدسش شدند که اسماء اعظم چهارده نورمقدس(ص) هستند{که به پنج نور مقدس (ص) و همه در یک نور که همان نورٌواحد(ص) است،می‌باشند} و همه‌ی آنچه خلق شده از همان نورٌ واحد(ص) است {طبق آیه 1 سوره مبارکه نساء: ... خلقکم من نفس واحده ...}.

اما ابداع ظهوری حروف در اولین حرف ، آغاز شد که حرف الف است و عدد ابجدش ، یک می‌شود ؛ سرآغاز ظهور ، پروردگار عالم فرمود: الواحد لا یصدر الا  الواحد. جز از مصدریت ذات اقدس خالق یکتا ، خلق نمی‌شود ، که ظهور الف شد ، گنج همه‌ی حروف و عدد یک با صورت کلمه‌ی اول ، مظهر ظهور تمام کنز الهی شد!

حرف الف ، طبیعت آتشی مشرقی دارد و در دسته حروف ناریه یا نورانی است و ملکش حضرت اسرافیل(ع) {ملک روح و جان دادن}  می‌باشد. جان وجودش ظُهر است ، سِرّش این که مسکن کلّ حروف است و حروف ، از آن جان می‌گیرند. الف ، مقام تجرد دارد و فرد است. الف ، اولین مخلوق و اشرف و اقدس و اقدم در حروف است و صفات ذات را به خود گرفته است.

عدد و حروف ، هرگز از واحدیت جدا نشده و به عنوان گنج الف ، همیشه با مؤلفه‌ی خود همراه است و خوانده می‌شود ، معرفی می‌شود ، هستی می‌گیرد و باقی می‌شود مثل حروف که خوانده می‌شوند با،تا،ثا،جا،حا...  یعنی همه از درون الف ، ظهور پیدا کرده‌اند. و همینطور در اعداد که یک ، واحد است و وقتی می‌خواهد بعد از عدد 10 نمایان شود مثلا عدد 11 ، می‌شود حادی عشر(حادی برابر یک و عشر یعنی 10 کنار هم می‌شود) یا 1001 که حادی الفه می‌شود و برابر عدد ابجد کلمه ارض و کلمه رضا است. یعنی همه‌ی اعداد هم ، ظاهر و باطن خویش را از در گنج الف وجود با مؤلفه‌ی خود (که عدد الفِ یکِ واحدیت است) ؛ همیشه کثرت خود را با وحدت وجود ، معرفی می‌کنند.

در واقع عالم به وحدانیت او خوانده می‌شود و همیشه عدد اول ، معیار همه‌ی اعداد است و همه‌ی  شئونات ، همه‌ی منزلت‌ها ، همه‌ی مراتب قبولی و مراتب وصال به مرتبه اولش (یعنی شاگرد اولش) قیمت و ارزش و بها می‌گیرد و جایگاه پیدا می‌کند.

پس پروردگار عالم ، هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. بنابراین سرّ گنج ظهور نام مبارکش ؛ واحد جلّ‌جلاله را متجلی فرمود و در گنج خلقت سرّ حقیقت محمدی(ص) ؛ مخلوق اول خود را ظهور داد و معرفی فرمود که او نیز ، هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و همه‌ی کثرت مخلوقاتش را از آن عزیزان ظهور فرمود تا بوسیله‌ی وجودهای اولِ آنها ، هرکس به وسع وجود خودش بتواند در معرفت و عبودیت خالصانه خداوند تبارک و تعالی به درجه اول برسد.

پس همانطورکه در ولایت معنی شد که نقطه‌ای در عالم نماند مگر آنکه در حقیقت ولایت خلق شده و ولایت بر آن سیطره ظاهری و باطنی و وجودی دارد. پس اسم مبارک اول هم در همه‌ی وجود ، مؤلفه اول است.

*حال می‌پردازیم به عدد واحد:

واحدجلّ‌جلاله ، اسم مبارک خداوندِ احد است. او که خود را در قرآن کریمش به احدجلّ‌جلاله معرفی فرمود{بسم الله الرحمن الرحیم. قل هو الله احد} این اسم مبارک پروردگار عالم در سوره توحید ، 2 بار ذکر شده است ؛ در اولین و آخرین آیه مبارکه این سوره ، یعنی از اول تا آخر ، فقط اوست : قل هو الله احد. و هرگز هم کفو و همتایی ندارد و نخواهد داشت :و لم یکن له کفوا احد .

 و نام مبارک احدجلّ‌جلاله ، مکنون است و مخزون. اوست که اولین تجلی خود را به نام مبارک واحد معرفی می‌فرماید که تمام اسرار کائنات و موجودات ، مظاهر و منابع و کثرات از بطنش خلق شده‌اند{آیه 1 سوره مبارکه نساء}.

*عدد ابجد کلمه مبارک واحد =19 می‌باشد و این عدد سرّ آفرینش و رمز اسرار در ظاهر و باطن عالم شد.چنانچه جمع اسامی مبارک پنج تن(ص) ، 19 حرف می‌شود {که پنج تن(ص) در یک نور ظهور کرده‌اند به نام نورٌواحد(ص)} و بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ، 19 حرف است { که بسم الله الرحمن الرحیم در سوره مبارکه حمد عدد یک را داراست ؛اولین آیه قرآن و فقط دراین سوره‌ است که بسم الله آن یک آیه شمرده می‌شود}.همچنین همه‌ی 114 سوره مبارکه قرآن در یک جلد کلام الله قرار دارد {جلد=37=اول=19=واحد}. و وقتی 114(تعداد سوره‌های مبارک قرآن) به 19 (عدد کلمه مبارک واحد) تقسیم می‌گردد ، به عدد 6 ظاهرمی‌شود : 6=19÷114  که جمع ارقام 114 هم 6 می‌شود (6=4+1+1) و  تمام عالم دنیا در 6 روز خلق شده است{آیه 4 سوره مبارکه حدید}. و سوره مبارکه حمد که یک است(اولین سوره قرآن مجید) به نام فاتحة الکتاب در جمع ترتیب نوشتاری(=1) و ترتیب نزولش(=5) می‌شود6 (6=5+1). پس 6، در عدد یک یعنی همان واحد در اعجاز قرآن به درجه‌ی یکِ همه‌ی معجزات الهی و یکِ اولین سوره(حمد) ظاهر شده است.

*حال خوب دقت کنید که گردش پرگار خلقت در دایره‌ی هستی ، از نقطه مبارک واحد که نورٌ واحد(ص) است دوباره در پایان به واحدیت خداوند تمام می‌شود. همانطورکه در سوره مبارکه توحید گفته شد که خداوند در اولین آیه ، خود را به نام زیبایش احد جل‌ّجلاله معرفی فرمود و در آخرین آیه هم به نام زیبایش ؛ احد جلّ‌جلاله تمام فرمود . اسم مبارک واحد به عدد 19 ، سِرّ سجده است{رجوع شود به کتاب عرفان سجده}، شروع آن از ظهور اسماء مبارک پنج تن(ص) و در آخر ، گذر از بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد است که تا عمل به کتاب آسمانی و صراط مستقیم قرآن نداشته باشیم ، نمی‌توانیم شیعه و محبّ واقعی چهارده نور مقدس(ص) باشیم.

خداوند احدجلّ‌جلاله ، انسان‌ها را که اشرف مخلوقاتش هستند در آحاد خلق فرمود یعنی همه از گنج احدیت او هستند و همه ، نشان ِ او را دارند و هر انسانی برای خودش ، بدون تکرار است و وقتی از دنیا می‌رویم سنگی که در قبرمان می‌گذارند لحد نامیده می‌شود یعنی باید جوابگوی آنچه انجام دادیم به خداوند احد جلّ‌جلاله باشیم {لحد: لَ=برای ، حد= اندازه}.

پس خالق یکتا درس بزرگی به مخلوقش می‌دهد که اگر گردنبند بندگی از اول شروع به خاطر رضای خداوند ، خالصانه و در مجرای توحید باشد ، در آخر از فروع‌ها می‌گذرد و به اصل خود یعنی توحید ، تمام می‌شود.

*و اما اسم اول جلّ‌عظمته :

کلمه مبارک اول ، از اسامی نورانی خداوند است . عدد ابجد کلمه اول که یکی از پُراسرارترین و در واقع معجزه‌ی سرّ حروف و اعداد است{در کتاب عرفان سجده آمده است} 37 می‌باشد که جمع ارقامش 10 می‌شود که تمام گنج 4روی 10 ، همان گنج عشرو 14 نورمقدس(ص) می‌باشد.پس خداوند متعال،اول را ظهور داد .

چنانچه در آموزش علم برای انسان‌ها ، اولین مرتبه شروع درس را کلاس اول می‌گویند و درحالیکه برحسب ظاهر از همه‌ی کلاس‌ها ابتدائی‌تر است اما مهم‌ترین است و در این سال ، گنج حروف(الفبا) و اعداد(ریاضی) آموزش داده می‌شود {سقف تمام حروف ، 28 و سقف اعداد ، 9 است که اگر با هم جمع کنیم 37 می‌شود (37=9+28) یعنی تمام گنج علم اعداد و حروف (37=اول)!}. حال دقت کنید اگر انسان تا آخر عمر به هر مدرک و درجه‌ای هم برسد ، همیشه اول همراه او است و همانطورکه گفتیم نقطه‌ی آغازین تا پایان همراه اوست و هیچکس نمی‌تواند از اوّلِ خود جدا شود! یعنی همیشه با حروف و اعداد ، باب همه‌ی علوم برایمان به صورت‌های مختلف بازمی‌شود. پس می‌شود هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن که همه ، از اسامی مبارک خداوند کریم هستند.

در هر کلاس ، هر کار، هر خانواده ، هر محله و خلاصه کشور و حتی دنیا ، همیشه یک شاگرد اول وجود دارد که رقابت با او انجام می‌شود و همه می‌خواهند به آن مقام اول برسند و خلاصه در عالم یک حجت ، همیشه وجود دارد که مخلوق ممتاز پروردگار عالم و محور هستی است و همه باید به او تمسّک جویند و به او اقتدا کنند و شیعه و پیرو و محبّ واقعی او باشند تا با او به قرب خداوند یکتا برسند. چنانچه بدون اول ، همه هیچ هستند .

خداوند متعال ،  ائمه طاهرین(ص) را مخلوقِ اول خود ، قرار داد و کتاب قرآن را بالاترین معجزه‌ی درجه یک همه‌ی زمان‌ها قرار داد که آن را به بهترین و بالاترین ؛ اوّل‌ترینِ اوّل‌ها ؛حضرت محمد(ص) عنایت فرمود. تمام قرآن را در یک جلد قرار دادند ، عدد ابجد کلمه جلد=37 می‌باشد یعنی در واقع قرآن ، کتاب اول است و آخر، ظاهر است و باطن ، پس تمام کتب آسمانی در بطن آن قرار دارند.

*حال خیلی زیباست که عدد ابجد کلمه اول = 37  است و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=7+3). اما در جایگاه عددی کلمه اول = 19 می‌شود که برابر اسم مبارک " واحد " پروردگار عالم؛ جانِ مصدریت خلقت است . و همچنین عدد 19 ، برابر با کلّ حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" و جمع حروف نام‌های مبارک "پنج تن(ص)" است {که درواقع هر دو، معرفی اسم واحد خداوند جلّ‌جلاله می‌باشند} . پس اینطورگنج‌های خود را ظاهر می‌کند ، تا هرگز به عمل و عقیده از اول جدا نشویم چون بدون آنها به هدف اصلی یعنی قرب الی الله راه پیدا نمی‌کنیم.

پس جایگاه عددی کلمه اول = 19= واحد شد. جمع ارقام 19 هم 10 می‌شود (10=9+1) که همان باطن گنج عشر یعنی 4 روی 10 و وجود مقدس چهارده معصوم(ص) می‌شود. خداوند کریم تمام اسرار گنج عشر را که به عدد 10 ، برابر حرف (ی) بود همه را در کلمه دنیا و در عالم دنیا ظهور بخشید و وجود مقدس چهارده نورائمه طاهرین(ص) را به صورت جسمانی ، امامان و پیشوایان مردم برای هدایت قرار داد.

* اولین آیه مبارک قرآن "بسم الله الرحمن الرحیم" سوره حمد است که تنها بسم اللهی است که یک آیه محسوب شده و عددِ یک را به خود اختصاص داده است . پیامبراکرم(ص) فرمود: کلّ محتوای قرآن در سوره حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم و کلّ آن در(با)ی بسم الله آمده که اولین حرف شروع قرآن است. با اولین حرف قرآن که عدد یک را به خود اختصاص داده و همه‌ی محتوای قرآن در نقطه‌ی زیر(با)ی بسم الله که اولین نقطه از حروف الفباست که تمام صداها و حرکات و باب خواندن و قرائت و نطق و به تمام معنی ، قرآن را به خود مختص کرده است.

و حضرت علی(ع) امام اول ما شیعیان فرمود: انا نقطة تحت الباء بسم الله (من نقطه‌ی زیر باءِ بسم الله هستم). درجه‌ی یک و اولین ظرف جذب کننده‌ی کلّ اسرار قرآن و محتوای آن ، قرآن ناطق ؛ فقط و فقط مخصوص صاحب ولایت ؛ مقام امیرالاُمرا که باز هم منصب امیری فقط برای شاه ولایت ؛ امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است که او اولین امام ما شیعیان است.

و دیگر اینکه عدد اول در جایگاه کلامی برابرنام مبارک امام حسن مجتبی(ع) است که سید الاسباط و سبط اکبر پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) می‌باشد. عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)=118 و جایگاه عددی نام مبارکشان 37 (برابرکلمه اول است) که جمع ارقامشان 10 می‌شود(10=8+1+1 و10=7+3) و عدد دَه به حروف ، 9 می‌شود(د+ه=4+5=9). خوب دقت کنید! یعنی 9 باطن 10 که در واقع 19 است(19=9+10) و برابر با جایگاه عددی کلمه اول و نام مبارک واحد جلّ‌جلاله.

بنابراین جایگاه اول(=19) ، رسیدن به گنج توحید خالق واحد (=19) است پس همان عددِ عشرُامثالهاست تا در قیامت هم ، شاگرد اول باشیم و با نام اول ِ خدای مهربان محشور شویم. پس شرط آن است که اول در سه مقام ، درجه بگیریم :

 1-نبوی شویم به نام امت واقعی پیامبر اکرم(ص) که امتّش ، سیّد امتهاست

 2-علوی شویم که از اسفل السافلین راه به اعلا علیین پیدا کنیم و تا علی‌گونه نشویم ، علوی نمی‌شویم. پس راه به اعلا رفتن جز با علی(ع) که سیّد الوصیین است ، انجام پذیر نیست.

 3- فاطمی شویم که او سیدة النساءالعالمین است ، در واقع شرط نبوی و علوی شدن ، فاطمی شدن می‌باشد زیرا دنیا ، کف جهنم است و تا از جهنم جدا نشویم ، بهشتی نمی‌شویم !

بنابراین همه‌ی ما باید در اول ضرب شویم یعنی برای رسیدن به الله جلّ‌جلاله باید خودمان و سرمایه وجودمان را خرج  او کنیم { آیه 111 سوره مبارکه توبه} . از آنجاییکه عدد ابجد کلمه اول=37 است ، مطالبی پیرامون این عدد در زیر توضیح داده شده است.

*چند نکته از زیبائی‌های عدد 37  : یکی از زیبایی‌های عدد 37 این است که برابر جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع) می‌باشد ، ایشان سیّد الاسباط پیامبر (ص) است و خداوند کریم تمام عالم را به جلوه زیبای حُسنِ حَسن خلق کرده است. چنانچه در خلقت انسان به خود، احسن می‌فرماید ، پیامبر بزرگوارش را اُسوه حسن قرار داده و اخلاقش را خلق حسن .

سرّ مستتر که خداوند در قرآن کریم قرار داد ، حسن است که 118 مرتبه واژه‌ها و القاب حسن آمده است(به عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)) و تنها یک جا بصورت حسن آمده؛ آیه 37 سوره مبارکه آل عمران: فتقبّلها ربّها بقبولٍ حسن... .{حسن در جایگاه خودش ، ظاهر شده است چرا که جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)=37 می‌شود} 

عدد ابجد کلمه زکی =37 یعنی جدا شده از ظلمت . زکات باعث می‌شود که نفس انسان ، دارایی ، عبادت و چهره و سیرت انسان ، زکی شود .{ زکی لقب مبارک امام حسن عسگری(ع) است}.در واقع همه‌ی انسان‌ها دوست دارند جلب توجه کنند و به نحوی همیشه بالاتر از همه باشند. اما خداوند کریم اول بودن را از منیّت ، جداشدن و خداگونه شدن و خالص شدن می‌داند!

وجود مقدس امام حسن(ع) که فرزند اول امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه(س) و سبط اکبر پیامبر(ص) است و جایگاه عددی نام مبارک ایشان  37 می‌باشد. و در وجود مقدس آقا امام حسن زکی عسگری(ع) در حالیکه آقا در نام(حسن) و لقب مبارک (ابامحمد(ص)) با امام حسن مجتبی(ع) یکی است اما در اسم مبارک زکی ، حضرت جانِ باطنِ حسن را افشا می‌کند مثل آینه ، خداوند کریم تولد نور مهدویت را از وجود مقدسش به همه جهانیان عنایت فرمود.

پس باطن زکی ، نتیجه‌اش هدایت در مجرای مهدویت است. پس عملی زیباست و حُسنِ حَسن دارد که زکی شود.و اینجا قبول حسن است!چراکه عدد ابجد کلمه "قبول حسن"=256 و برابر با عدد ابجد کلمه نور است و حضرت مهدی(عج) در سال 256 هجری متولد شدند.

همینطور جایگاه عددی کلمه کامل = 37 است که همه برای رسیدن به کمال در اول شدن ، باید شیعه و پیرو انسان کامل شوند .

 جایگاه عددی کلمه قاف = 37 است. حرف (ق) که قاف خوانده می‌شود نام یک سوره مبارک قرآن است و یکی از اسماء مبارک قرآن هم قاف است. حرف (ق) یعنی نگهدارنده. عدد ابجد کلمه قاف=181 است که جمع ارقامش 10 می‌شود (10=1+8+1) یعنی 4 روی10 و همان گنج چهارده معصوم(ص). قاف یعنی ولایت و نگهدارنده حقیقت دین و نگهدارنده میزان در دنیا و آخرت. پس حرف (ق) به عنوان ریشه تقوی ، عمل صالح بنده را برای قیامتش نگه می‌دارد. و به عمل کوتاه و هیچ ما ، عمر طولانی تا بهشت می‌دهد!

{نکته:دقت کنید حروف کلمه قاف با حروف کلمه قفا یکی است. حال خوب بیندیشید! آیا غیر از این است که سَرمطهر امام حسین(ع) از قفا بریده شد! و ایشان قیام کرد تا امت جدّ بزرگوارش را اصلاح کند و دین را حفظ نماید(و گردن را از قفا در راه خدا گذاشت)...! السلام علی الحسین(ع) وعلی علی ابن الحسین(ع) وعلی اولاد الحسین(ع) وعلی اصحاب الحسین(ع) }

*در حالیکه این عدد(37) در جایگاه نام مبارک حسن(ع) ظاهر می‌شود و در جمع ارقامش ، عدد10 را نشان می‌دهد(10=7+3) و عدد 10 ، همان گنج عشر و تمام باطن 4 روی 10 و 14 نور مقدس(ص) با نام زیبای حسن است که دلیل خلقت است و خداوند کریم ، عالم را به حسن خلق فرمود و به انسان‌ها منّت گذاشت که بهترین ِخلقت شدند و خالق یکتا به خود احسن فرمود: "فتبارک الله احسن الخالقین" ، خلقتش را در صورتِ حُسن به احسن تقویم جلوه فرمود{لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم}.

در وجود مبارک چهارده نور مقدس(ص)، همه به جلوه‌ی مبارک حسن ظهور پیدا کردند که پیامبراکرم(ص) با خُلق حسن و اسوه‌ی حسنه ظاهر شدند ، امیر المؤمنین علی(ع) ؛ ابا الحسن(ع) است ، خانم زهرا(س) ؛ حسنه می‌باشد و نام زیبای دو فرزندش هم حسنین(ع) است و همراه باطن امام حسین(ع) ، 9 ذریه معصوم(ص) است که همه در جلوه‌ی حسن هستند و به وجود مبارک امام زمان(عج) که وصی الحسن(ص) است ، ختم می‌شوند.

عدد ابجد نام زیبای حسن(ع)=118 و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+1+1) ، در واقع عدد 118 یعنی 18+100 که 100 برابر با عدد ابجد حرف(ق) به معنی نگهدارنده و 18 برابر با کلمه (حی) است. پس 118 یعنی نگهدارنده‌ حی(زنده واقعی) است. شاید به همین علت امام حسن(ع) ، سبز پوش آل پیامبر(ص) است و رنگ سبز به ایشان تعلق دارد و سبزی نشانه آب ، حیات و زنده بودن است.

نکته: عدد 37 یعنی 7+30 که اگر آنها را در هم ضرب کنیم 210 می‌شود (210=7×30) و عدد ابجد نام مبارک "امام حسین(ع)=210" و همانطورکه بیان شد جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع)=37 است و جالب اینکه عدد ابجد کلمه مبدا=47 است که برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) می‌باشد و عدد ابجد کلمه اول=37 است که برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع) می‌باشد. پس هر دو وجود مطهر ، ظاهر و باطن هم هستند!

*چکیده‌ای از قسمت عدد 37 (عدد اول) در جدول زیر توضیح داده شده است.

37= عدد ابجد کلمه اول=عدد ابجد کلمه زکی =عدد ابجد کلمه جلد وعدد ابجد کلمه قبله =137 و عدد 100=ق یعنی نگهدارنده یا حافظ اول است و جایگاه عددی کلمه اول = 19 =واحد که اولین ظهور اسمائی خالق یکتاست که مخلوق از این کلمه مبارک خلق شده است(سوره مبارکه  نساء آیه 1) که شیخ بهایی(ره) به رمز این عدد اشاره‌ای فرموده است.

37= جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع)= جایگاه عددی کلمه قاف=جایگاه عددی کلمه کلام=جایگاه عددی کلمه کامل=جایگاه عددی کلمه قفا

 

رمز عدد37  : (10=7+3 _گنج عشر و همان 4روی10 و...). در واقع 37=7+30 که 30= عدد ابجد حرف(ل) ؛ مجرای توحید و وجود مقدس مولود کعبه(مجرای توحید خانه خدا) و عدد7 ، همان سوره مبارکه حمد که 7 آیه دارد و باطن آن حضرت محمد(ص) است. و عدد ابجد حروف سیُ هفت =555 می‌شود که برابر عدد ابجد اسم مبارک یا مرشد است و همچنین 555=15×37

همانطورکه اشاره شد سقف تمام حروف ، 28 و سقف اعداد ، 9 است که اگر با هم جمع کنیم 37 می‌شود(37=9+28)یعنی تمام گنج علم اعدادوحروف (37=اول)!

حال خوب دقت کنید! پایه‌ی خلقت در ظهورِ ضریب عدد 3 و باطناً 3 وجود قرار دارد ؛ پیامبر اکرم(ص) ، امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س). حال اگر 37 را در 3 و مضرب‌های 3 ضرب کنیم ، تمام گنج‌ها را افشا می‌کند چون باطن عددِ 37 ، اول است و جایگاه عددی کلمه اول ، 19 می‌شود که برابر اسم مبارک واحد جلّ‌جلاله است که هر دو ، نام مبارک خالق یکتا می‌باشند.

  1 1 1 =3×37     = الف

 2 2 2  =6×37       = حیدر

 3 3 3 =9×37     = اربعین

4 4 4=12×37       = دُمتُ

5 5 5=15×37    مرشد  = یاسیُ هفت

6 6 6=18×37     عصمت الله =  

    ناصر کل منصور=    7 7 7=21×37

 8 8 8=24×37       =    یا من هو قادرعلی(آ) کل شی

9 9 9=27×37        رفیع الدرجات  =

اگر در جواب‌ها دقت کنید (از بالا تا پایین) 3 بار اعداد 1 تا 9 تکرار شده است {27 =9×3 که جایگاه عددی کلمه سجده=27=عدد ابجد کلمه طول و 27رجب ؛ مبعث پیامبر(ص) است} و تمام عوالم از طول و عرض و ارتفاع در بلوغ کامل 1 تا 9 قرار می‌گیرد که جمع 1 تا 9 می‌شود 45 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع). و چون 3 بار تکرار شده ، 45 را در 3 ضرب می‌کنیم که 135 می‌شود و برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است! نکته جالب‌تر اینکه اگر مضرب‌های عدد 3 (یعنی 21،24،27،3،6،9،12،15،18) را که در عدد 37 ضرب کردیم ، با هم جمع کنیم 135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است یعنی کوثر وجود! پس هرجا کثرت ظاهر شد ، به ضریب وجود مبارک خانم فاطمه (س) است!!!

و دیگر اینکه اگر نام زیبای فاطمه(س) را به صورت 3 بخش بنویسیم یعنی : 

(فا)  (ط)  (مه) ، و عدد ابجد هر بخش را محاسبه کنیم ، در آخر به 3 تا 9 می‌رسیم : ( فا=81 و 9=1+8)    (ط=9)     (مه=45 و 9=5+4) که همان رفیع الدرجات(=999) است. و 3 تا 9 تا هم می‌شود 27 (27=9×3)! که همانطورکه بیان شد 27 ، برابر است با جایگاه عددی کلمه سجده و عدد ابجد کلمه طول. و خداوند متعال ، خود را ذی الطول یعنی صاحب طول معرفی می‌کند. پس مجرای طول ، رسیدن همه‌ی برکات صاحبِ جواد العالم العقلیه ؛ فاطمة الزهرا؛ سیدة النساءالعالمین است.اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

خوب بیندیشید! فقط و فقط خانم فاطمه(س) است که به یک وجود خلق شد و خانم معصوم دیگری به دنیا نیامده و نخواهد آمد و او امّ الائمه(ع) ، امّ الانبیا(ع) ، امّ المعصومین(ص) و امّ ابیهاست ، اوست که بلوغ ظرف وجود طولی و عرضی و ارتفاعی همه‌ی عوالم و مخلوقات است. و عدد ِ3 ، جانِ اعداد شد ؛ به عنوان عدد حروف کلمه‌ی آب . پس وجود مقدس دردانه‌ی عالم کیست؟!

اوست که در مقام خلقت نوری در عالم سِر ، سوّمین وجود مبارک است که خداوند متعال خطاب به پیامبر(ص) فرمود:یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما "ای احمد(ص) اگر تو نبودی ، افلاک را نمی‌آفریدم و اگر علی(ع)نبود ، تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه(س)نبود، شما دو تن را خلق نمی‌کردم.(اسرارالفاطمیه؛شیخ محمد فاضل المسعودی ص231)اللهم صلّ‌ علی ‌فاطمة‌ و ابیها و بعلها و بنیها وسرّالمستودع ‌فیها بعددمااحاط‌‌‎ ‌‌‌به‌ علمک.

{نکته: اگر از 1 تا 10 را 3 بار در طول و عرض و ارتفاع حساب کنیم در حجم مکعب که خانه مقدس کعبه به شکل مکعب است و باطن همه‌ی اسرارعالم بالا و مجرای توحید ، عددش می‌شود 1000 که برابر با حرف غ است (1000=10×10×10) و 1000 به عربی خوانده می‌شود الْْفْ و به فارسی هزار که همان حروف نام مبارک زهرا(س) است و خانه کعبه فقط در یک نقطه قرار دارد که خانه توحید است پس می‌شود 1001 !!! خوب بیندیشید . و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم }

*عدد یک (به حروف)

کلمه یک در فارسی است و از دو حرف تشکیل شده است:(ی=10) و (ک=20) که عدد ابجد کلمه یک=30 می‌شود و تمام زیبایی‌هایی که خواندیم در این عدد  ظهور پیدا می‌کند چنانچه خداوند احد جلّ‌جلاله ، گنج خلقتش را به 19 (=واحد) جلوه داد و در مخزن گنج اول ، تمام شکوه و عظمتش را در 30 جزء قرآن کریم به دست مخلوقاتش رسانید و با حجت‌های خودش که همه‌ی باطن یک ، هستند و درجه‌ی یک ، با امامت و ولایتشان ظاهر و باطن‌هایشان را در دنیا به هدایت ، فتح باب کردند تا انسان‌ها به اول و به طهارت بازگردند.

و چنانچه نوشته شد در دایره هستی خلقت ، مبدأ (شروع) و معاد (پایان) ، ذات اقدس الله جلّ‌جلاله است چنانچه اول و آخر  ، ظاهر و باطن اوست. در واقع شروع و پایان ، 2 تا یک است در مقابل هم. چنانچه در قرآن کریم ، اولین سوره مبارکه حمد است که در نوشتاری فتح الفتوح کتاب الله است و آخرین سوره مبارکه از نظر نوشتاری ، ناس است که عدد ابجدش برابر کلمه الف است (ناس=111=الف) و عدد ابجد حرف الف ، یک است ، پس اول قرآن شروع به یک ِعدد است و آخر به حروف الف ، که در مقام یکِ حروف (عدد ابجد حرف آ برابر با 1 است). پس در شکل ظاهر ، 2 تا 1 کنار هم ، 11 ظاهر می‌شود . {درحالیکه این دو تا یک با هم جمع نمی‌شوند چون اسم و مسمّای اسم ، ظاهر و باطن است. الف ، جسم حروف است و عدد یک ، روح آن}.

خوب دقت کنید ! در شروع ، با لفظ وارد می‌شویم و در پایان باید با عمل روحانی خارج شویم تا به جان قرآن برسیم. از طرفی قرآن با حرف (ب) شروع و به حرف (س) ختم می‌شود که کنار هم کلمه‌ی (بس) را تشکیل می‌دهند یعنی قرآن برای تمام عمر و تمام جهانیان ، بس و کافی است . عدد ابجد کلمه بس=62  و برابر با عدد ابجد کلمه (باطن) است که هدف خداوند کریم از هدایتش ، به سلامت از دنیا به آخرت رفتن ، از ناقص بودن به کمال رسیدن و از ظاهر به باطن رسیدن است. در ضمن 62 ، برابر است با عدد ابجد کلمه (واجب الوجود) یعنی معرفی خود اوست زیرا که او ظاهر و باطن است و فقط وجود ذات اقدس اوست که واجب است بشناسیم تا هدایت شویم و به بلوغ کمال انسانیت و آدمیت نائل شویم.خیلی جالب است که در جایگاه عددی کلمه بس به عدد 17 می‌رسیم(جانِ 17 رکعت نماز و 7 روی 10 عالم ...)

*اولین سوره از نظر نوشتاری(حمد)و اولین سوره از نظر ترتیب نزول (علق)

اولین سوره‌ای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) در روز 27 رجب(مبعث) {که 27= جایگاه عددی کلمه سجده است(عدد ابجد سجده=72=نوزده و جایگاه عددی اول = 19} نازل شد، سوره‌ مبارکه علق می‌باشد.پس درواقع از جهت ترتیب نزول ، یک است که عدد ابجد یک=30 ، بنابراین 30 جزء قرآن را در بردارد و جانِ آن ، سجده واجب است که سوره به سجده‌ی واجب ختم می‌شود (به آیه 19 و نوزده=72=سجده).

پس اولین سوره نازل شده بر قلب مبارک پیامبر(ص) با سجده واجب شروع می‌شود و همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه اول= 19 است که خداوند متعال کثرت را از نام مبارک واحد=19 خود ، ظهور داد و همچنین 19=تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم و حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) است. پس همه‌ی سوره‌های قرآن در باطنِ اول است.

سوره مبارکه علق از جهت ترتیب نوشتاری ، سوره 96 قرآن مجید است(96= عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله با لام مشدد) و از آخر به اول قرآن ، سوره‌ی نوزدهم می‌شود و در جزء 30 واقع است. جالب اینکه شامل 72 کلمه و 19 آیه است. بنابراین پروردگار عالم ، اولین سوره‌ای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل فرمود، از باب 19 بود(در جانِ سجده) ؛ نوزده هم به حروف{به عدد ابجد سجده(چون سجده‌ی واجب دارد)که سجده=72=نوزده و بلوغ نوزده به قرار گرفتن در جایگاهش به عدد 72 یعنی سجده است} و هم به عدد 19{که 19 آیه دارد و از آخر به اول قرآن ، سوره 19 است که بلوغ کامل 9 است چرا که جایگاه عددی نُه=19 و به عددِ اول سوره که نازل شد اول=19}  

1-این سوره شامل 19 آیه است(به عدد کلمه واحد) چنانچه شروع قرآن در سوره مبارکه حمد با 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است(واحد=19) که کلّ محتوای 113 بسم الله قرآن را داراست.سوره مبارکه علق از سُوَر عزائم قرآن است یعنی سجده واجب دارد آن‌هم در نوزدهمین آیه! که عدد ابجد سجده=72 است(یعنی 7تا2تا که 14 می‌شود). درواقع هر2 سجده ،یک رکن نماز است و در هر سجده واجب است که7 موضع بدن ساجد شود پس می‌شود7تا2تا. درضمن این‌که عدد ابجد نوزده = 72 = سجده است و 9=2+7 ، جایگاه عددی نُه=19 پس نُه به حروف ، بازهم معنا را برمی‌گرداند به عدد 19 ! این‌که عدد به حروف هم معنی می‌شود یکی از بلوغ‌های نعمات خداوندکریم است که عنایاتش را طولی و عرضی بطورکامل به بندگانش عرضه می‌فرماید تا ما شاکر نعماتش باشیم.الحمدلله ربّ العالمین

جایگاه عددی سجده=27 است که  27 رجب ؛روز مبعث و نزول این سوره مبارکه بر قلب پیامبر(ص) است.

*جزء اول(1) و آخر(30=یک) قرآن مجید(رابطه قرآن مجید و کلمه اول): همانطورکه بیان شد عدد ابجد کلمه اول=37 است که جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع) هم 37 می‌باشد و خداوند کریم قرآن را احسن الحدیث فرموده است(آیه 23 سوره مبارکه زمر:الله نزّلَ اَحسنَ الحدیث کتابا...) . و عدد ابجد کلمه زکی=37 که قرآن ، نور هدایت و طهارت محض است و از هر ظلمتی ، زکی است(آیه79سوره مبارکه واقعه:لایمسّه الا المطهّرون) . جایگاه عددی کلمه کلید=37 که سوره مبارکه حمد، فاتحة الکتاب نامیده شده یعنی کلید تمام کتب آسمانی و تمام نعمات و رحمت‌های الهی است. جایگاه عددی کلمه قاف=37 که حرف "ق" یعنی نگهدارنده و یکی از نام‌های قرآن کریم ، قاف است و قرآن به اذن پروردگار عالم از هر دستبردی حفظ شده است و می‌شود الی یوم القیامه.

جمع ارقام37 برابر10 می‌شود و از جمع ارقام 10 به یک می‌رسیم(1=0+1) . پس در جزء اول و یا سوره‌ی اول ، باطن 37 و به عبارتی گنج 10 ظهور پیدا می‌کند(زیرا 10=7+3) که همان حقیقت گنج 4 روی 10 است زیرا با جمع عددی 1تا4 عدد 10 بدست می‌آید(10=4+3+2+1)پس 4 روی 10 می‌شود که همان کنزالله عالم؛14 معصوم(ص) است.چنانچه بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که حامل کلّ محتوای قرآن است از 19 حرف تشکیل شده که 10 حرف آن بدون تکرار است . امیدوارم متوجه شوید و بشناسید  انسان‌های کاملی را که در عالم فقط و فقط آن‌ها گنج عشر و بدون تکرار هستند یعنی 14 معصوم(ص) و کلّ کتاب قرآن که بدون تکرار است!

بنابراین قرآن ، همان‌طورکه درآیه 87 سوره‌ی مبارکه حجر به سبع مثانی معرفی می‌شود(و لقد اتیناک سبعا من المثانی والقرآن العظیم) و بنا به قول پیامبراکرم(ص) تمام محتوای قرآن در سوره‌ی مبارکه حمد است که 7 آیه دارد.بنابراین گنج 4روی10 ، تمام سوره‌ی مبارکه حمد است که جمع الجمع اول یعنی کنزالله عالم است.

عدد ابجد کلمه آخر=801 یعنی به نهایت رضای خدا رسیدن که درحقیقت ، باطن ِ جان آخر، فقط معصوم(ص) است که تا آخر، همان حقیقت اول را حفظ کرده است چون هم اول هستند و هم آخر، هم ظاهر هستند و هم باطن. جایگاه عددی کلمه آخر=45 که برابر عدد ابجد اسم آدم(ع) است و درجمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=5+4) که عدد9 ، سلطان اعداد و غلبه بر تمام مقامات می‌باشد.

چگونه می‌توانم این اسرار زیبا را وصف نمایم که قرآن کریم؛نسخه حکیم الحکماء عالم ، نسخه‌ی انسان سازی است! پس اگر واقعاً به قرآن عمل کنیم از حقیقت حمد که شکرواقعی ،عمل به آیات قرآن و رسیدن به رضای اوست درآخر به مرتبه‌ی آدمیت می‌رسیم. اول مخلوق جسمانی، حضرت آدم(ع) است و در آخر هم  به آدم رسیدن است!

جمع ارقام 37(=اول) برابر 10 می‌شود و جمع ارقام801(=آخر)برابر9 می‌شود پس جمع ارقام عدد اول و آخر 19 می‌شود(19=9+10). و 19 برابر تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است که به فرموده پیامبر(ص) کلّ محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است و جمع حروف نام‌های مبارک پنج تن(ص) هم 19 می‌شود .حال متوجه می‌شوید که چگونه اول و آخر، ظاهر و باطن به تمام وجه اظهارمی‌شود! (رجوع شود به کتاب عرفان سجده،بلوغ9) 

جایگاه عددی کلمه اول=19  است. پس اول ، مظهر ظهور کلّ کائنات و مظهر ظهور تمام مؤخّرات عالم است.

ازطرف دیگر جزء آخر قرآن، عددِ30 را به خود گرفته است(جزء30) و 30 برابر است با عدد ابجد "یک ". درنتیجه از جزءِ آخر هم به یک می‌رسیم.

پس قرآن در 30 جزء جمع می‌شود و 30 جزء در یک جلد ظاهرمی‌شود و جزءِ آخر،تمام کننده‌ی یک می‌باشد(مظهر بقیة الله الاعظم؛ و یُتمّ نوره و لو کره الکافرون). بنابراین قرآن عزیز با یک شروع و به یک تمام شده است. 

 * یک و یک در ماه مبارک رمضان: ماه رمضان بین دو تا یک  قرار دارد {روز شروع و روز آخر} که اگر روز اول را مطمئن به شروع ماه رمضان نباشید و نیت روز اول کنید ، روزه  شما حرام است (باید نیت یوم الشک کنید). روز آخر هم باید مطمئن شوید که روز آخر ماه رمضان است ، اینجا هم اگر یقین نداشته باشید و روز اول شوال باشد ، عید فطر می‌شود که روزه حرام است. پس خداوند درس بزرگی به ما می‌دهد که باید تمام عمر را به دو یقین ، سپری کنی : از خدا آمده‌ای و به سوی او باز می‌گردی "انّا لله و انّا الیه راجعون". پس کسی که مبدأ و معاد را یقین دارد انشاءالله در عمر خود هرگز عمداً به گناه افطار نمی‌کند! (یعنی عمرِ دنیا ؛ یک ماه رمضان است که باید روزه از گناه بگیریم).

دقت کنید اگر کسی در روزه ماه رمضان عمدا حتی مال حلال مثل آب را بخورد هم معصیت کرده و جریمه می‌شود: هم در آن روز ، دیگر نباید چیزی بخورد و هم بعد از ماه رمضان باید 60 روز به جریمه افطار بی‌موقع روزه بگیرد یا 60 مسکین را غذا بدهد. حال اگر روزه‌اش را با شراب یا کار حرام بخورد باید کفاره‌ی جمع بدهد یعنی هم 60 روز روزه بگیرد و هم 60  فقیر را سیرکند و هم یک بنده را آزاد کند. امیدوارم خوب دقت کنید! در دنیا که جریمه اینقدر سنگین است ، درآخرت برای بنده گنهکاری که تمام عمرش را با گناه کبیره افطار کرده ، چگونه است؟!

*نقطه باء ؛ اول نقطه‌ای است که خلق شد و همان  نقطه خشکی زیر خانه خدا بود که ارض نامیده شد. عدد ابجد کلمه ارض=1001 است چنانچه خداوند حکیم در این یک نقطه ، تمام اسرار خلقت را قرار داده و کلّ قرآن را که تمام انوار مقدس انبیا و اولیا و چهارده نور مقدس (ص) است  ، همه را در یک جلد قرآن کریم قرار داد. پس در 28 حرف به کلام خداوند کریم به صورت وحی نورانی به قلب مبارک یک وجود نورانی یعنی پیامبر اکرم(ص) و به کتابت کاتبی که خودش نطق الله است یعنی سید الوصیین علی(ع) کتابت شده‌است و اولین حرف قرآن کریم بِ بسم الله سوره مبارکه حمد است که طبق حدیث ذکر شده ، ایشان فرمودند: انا نقطة تحت الباء . پس خوب بیندیشید که ابوتراب کیست؟!

پس در 28 حرف در ابجد: حرف اول ، الِف است که عدد ابجدش 1 می‌باشد و حرف آخر، (غ) است که عدد ابجدش 1000 (الْْفْ)می‌باشد ، پس اگر اول و آخر را با هم جمع کنیم می‌شود 1001 (1001=1000+1) و 1001 ، همان عدد ابجد کلمه ارض است و خداوند متعال به حضرت آدم(ع) می‌فرماید که خانه‌ کعبه را روی این نقطه بنا کند ، پس اینجا معرفی خداوند یکتا به عدد الْْفْ (1000) است که بالاترین عدد حروف ابجد ، 1000 می‌باشد.

پس درواقع همه‌ی حروف در یک جلد ، جمع آوری شد که عدد ابجد کلمه یک=30 است(که قرآن مجید به 30 جزء تقسیم شد) و عدد ابجد کلمه جلد=37 که برابر با عدد ابجد کلمه اول است ، یعنی یک و اول ، ظاهر و باطن هستند پس هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و تمام عالم دنیا در عدد یک  ، غرق است زیرا دنیا یکی است و هیچ کس یکبار بیشتر ، در این دنیا نمی‌آید!

نکته: در عدد ابجد یک دقت کنید! عدد ابجد حروفِ یک=30 و تمام عمرِ ما در 30 روز ماه غرق است و 30 ، برابر عدد ابجد حرفِ ل است که مجرای توحید ؛ لا اله الا الله می‌باشد. پس همه‌ی ما غرق در کلمه توحید و اهلِ لا اله الا الله هستیم! وقتی هم که از دنیا می‌رویم ، در زیارت اهل قبور می‌گویند: السلام علی اهلِ لا اله الا الله ... ! پس همه در دنیا و آخرت در یکِ توحید غرق هستیم .

*عدد یک در مقیاس زمان 

60 ثانیه می‌شود یک دقیقه {60=عدد ابجد حرفِ س } و 60 دقیقه می‌شود یک ساعت ، 24 ساعت می‌شود یک شبانه روز و 365 روز می‌شود یک سال. عدد ابجد کلمه سال =91 که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=1+9) ؛ همان گنج عشر { 4روی 10؛40 و 14 نور مقدس(ص)} و جایگاه عددی کلمه سال= 28 است که تمام نعمت‌ها در آن ظاهر می‌شود. چقدر جالب است که در یک سال ، که عدد ابجد یک=30 است ، 12 ماه قرار دارد . عدد 30 برابر با حرف (ل) ؛ مجرای توحید و مالکیت محض پروردگار عالم است و جایگاه عددیش 12 می‌باشد!

پس تمام سال در مجرای توحید و حمد {هر سال 52 هفته است و حمد=52 } غرق هستیم {در واقع حمد یعنی سوره مبارکه حمد و توحید یعنی سوره مبارکه توحید ، پس تمام سال در حمد و سوره یعنی کلّ قرآن غرق است!} و عدد 28 ، تمام 1001 اسماء و گنج را در خود دارد { حرف اول ، الف به عدد ابجد یک است و حرف آخر، غ به عدد ابجد 1000 است که اگر اول و آخر را با هم جمع کنیم 1001 می‌شود که جانِ 28 حرف است}  و همه‌ی بواطن را ظاهر می‌کند ؛ از آسمان‌ها که محل نزول برکات است تا زمین‌ها که ظرف گیرنده‌ی نزولات و ظاهرکننده‌ی استعدادهای خودش است و روئیدنی‌ها می‌روید و همه ، آیات او می‌شوند {و آیاتش هستند} تا بلوغ رشد که هدایت شدن به سوی اوست را دریابند. چنانچه یک گل وقتی به شاخه‌ای پدیدارمی‌شود همیشه رویش به سمت خورشید می‌چرخد تا نور را دریافت کند ، همه‌ی کِرم‌ها در آرزوی پروانه شدن به بلوغ می‌رسند تا خود را به نور برسانند و با دو بال پرواز ، نور را در آغوش بگیرند (حتی با اینکه در آنجا می‌سوزند)! پس این بلوغ ، تعالی و معرفت به اوست که یکِ یکِ یکِ وجود است!  یکی بود ، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود !!!

*تولد

انسان‌ها روزی که به دنیا می‌آیند یک(1= الِف)هستند و روزی که از دنیا می‌روند ، ‌ الْْف(1000=غ) می‌شوند. مثل دانه گیاه که وقتی کاشته می‌شود جماد است ، بسته است ، یک (الِف) است اما وقتی بستر رشد برایش فراهم می‌شود از درون به بیرون جلوه می‌کند ، دو لپه می‌شود و به دو قسمت رشد می‌کند ؛ ساقه و ریشه و خلاصه روزی که سبز می‌شود یعنی یخرجهم من الظلمات الی النور ؛ از درون خود پوسته اولی را می‌شکافد و بعد حجاب ذخیره‌ها برداشته می‌شود ، جوانه ریشه و ساقه از آن ظاهر می‌شود. بعد از درون خاک سر به سوی نور بیرون می‌آورد ، آنگاه بعد از طی زمان رشد ، هنگامیکه به بلوغ می‌رسد ، نهانی‌های وجودش به عنوان ثمره و میوه از آن ظاهر می‌شود.

خوب توجه کنید که دانه در اول یک ، برابر حرف الِف بود ولی در آخر به میوه‌ها و دانه‌های بسیار می‌رسد که همان رسیدن به الْْفِ(1000) وجود است یعنی ثمره‌ی 1000 که تا قیامت ، اثر و بقایش ابدی و ماندگار می‌شود. در واقع قامتش راستای قامت الِف است ، تمام شاخ و برگ و میوه‌هایش ، گنج تمام حروف و کلمات و معانی آن درخت که دانه‌ی خود را معرفی می‌کند و در گنج الِفش به الْْف(1000) ، خداوند یکتا را بندگی می‌کند.و در جمع اول و آخر حیاتش 1001 را آشکار می‌کند!

*1001 در انسان: انسان اشرف مخلوقات است و خداوند کریم تمام مخلوقاتش را برای او خلق فرموده و انسان را بر همه آنها مسخر کرده است. حال این انسان که در شمارش جمعی ، آحاد می‌شود که معرفی ذات اقدس خالق خود ؛ احد جلّ‌جلاله است و آیت و نشانه و خلیفه او در زمین قرار گرفته است ، باید چگونه از الِف (یعنی یک بودن خودش) ، به الْْفِ(1000) عمل برسد تا در قیامت ، جایگاهش جنّاتٍ الفافا برسد؟! برای درک این مطلب در نظر بگیرید که مثلاً شخصی مانند ادیسون ، روزی یک لامپ ضعیف را اختراع کرد اما تا امروز به چه ثمرها رسیده که جمع شدنی نیست و تا قیامت چه می‌شود؟!

در واقع انسان که اشرف مخلوقات است به بهترین و بالاترین الِف و الْْف(1000) وجود می‌رسد زیرا در نهایت به عالمی می‌رسد که تماماً نور و ثمر و میوه است ؛ آنجا می‌شود یخرجهم من الظلمات الی النور و زندگی و حیات طیب و جاودان نزد پروردگار عالم یعنی عند ربهم یرزقون! اللهم الرزقنا

بنابراین اگر عمل برای رضای خدا باشد اول و آخر را که جمع کنیم می‌شود 1001 ، برابر با اسم مبارک رضا(ع) و قبرمان هم کلمه‌ی ارض را ظاهر می‌کند و انشاءالله در قیامت به گنج رضوان الهی می‌رسیم (1001=رضا=ارض). امیدوارم این مهندسی را که از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت می‌رسد ، خوب درک کرده باشیم و بدانیم که همه به یکِ ذات اقدس او می‌رسد ، با تمام معانی که گفته شد.

  تعریفی ازعدد 2

عدد 2 ،رمز گشایش و کلید و مفتاح راز خلقت و اسرارعالم عمّا (یعنی ندیدنی‌ها) است که با این عدد در دنیا به نحوه‌های مختلف زبان نطق گشوده شده و باب مفاتیح علوم واسماء مبارک الهی و گنج توحید را معنا کرده‌است.خداوند احدجلّ‌جلاله ، تنها وجودی است که برای تعریف ذات اقدسش می‌فرماید:«و لم یکن له کفواً احد» و اسماء الحسنی وجودش هم یگانه است. اما در ظهور مخلوقاتش از عالم اسرار تا عالم دنیا ، همه در عدد 2 یعنی زوج خلق شده‌اند زیرا مخلوق همیشه نیازمند خالق است ، پس در ظاهر هم هیچگاه به تنهایی نمی‌تواند نیازهای خود را برطرف کند و همیشه نیاز به همراه و کمک دارد (پس عدد 2 ، فقط در مخلوق ظاهر شده است).

بنابراین اگر در شناخت خودمان هم خوب دقت کنیم می‌بینیم درحالیکه یک نفریم اما شامل یک روح و یک جسم هستیم که اگر با هم همراه نمی‌شدند هرگز در دنیا نمی‌توانستیم ظاهر شویم چراکه تا روزی که روح  در عالم بالا بود ، در عالم تجرّد زندگی می‌کرد و روزی هم که در دنیا روح از بدن جدا می‌شود ، خیلی زود بدن را که مجرّد شده به جایگاه ابدی می‌برند و به خاک می‌سپارند. و همینطور است در تمام جمادات ، نباتات و حیوانات و ... برای مثال : آسمان‌ها و زمین‌ها ، دریاها و کوه‌ها (همیشه باید کوه و دریا کنار هم باشند ؛ عمق دریا به اندازه بلندی کوه‌هاست، تا گردش زمین لنگر نیندازد) ، علم و عمل ( اگر این زوجیت نباشد ، هیچ کدام به تنهایی فایده ندارد) ، کلید و پریز ، مثبت و منفی ، نر و ماده ، حتی در صفات هم خوب و بد ، زشت و زیبا ، و ... .

همین نکته قابل توجه در سوره‌های مبارک قرآن مجید است که چرا خداوند کریم می‌خواهد بعد از اینکه کلّ انوار قرآن مجید بر قلب پیامبر(ص) نازل شد ، تدریجا به اذن خداوند از زبان مبارکش در مدت 23 سال به مردم ابلاغ شود ! و ترتیب نوشتاری سُوَر مبارک قرآن کریم در کتابت ؛ به امر خالق یکتا و به دست کاتب برحقّش ؛ حضرت علی(ع) ، به صورت دیگری قرار دارد. پس ترتیب نزول و ترتیب نوشتاری قرآن مجید اسرار زیبای دیگری را در معانی افشا می‌کند! و دیگر اینکه قرآن به وجود پیامبر(ص) ؛(رسالت) ظاهر شد و به دست ولایت ، کتابت شد و حضرت علی(ع) ، باطنِ باء بسم الله است.

جالب اینکه شناسنامه‌ی دنیایی ما هم به 2 مشخصه نوشته می‌شود: نام و نام خانوادگی یعنی فامیلی. زیرا نام ، حالت شخصیت وضعی فعلی در خانواده است و نام فامیل ، نام انتقالی به نسل‌های بعدی! پس معرفی ما به 2 شناسه نوشته می‌شود که همان حرف ب است!

حال با توجه به این توضیحات متوجه می‌شوید که تمام این نظم و زیبایی ، ساختمان مهندسی کلّ خلقت در آسمان‌ها و زمین‌ها و همه‌ی موجودات و در دنیا و آخرت است که به دو صورت و 2 شناسه ، کامل معنی می‌شود(یادآوری می‌کنم که عدد2=ب است)! لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

*حرف متعلق به عدد 2، حرف ب است که الف ، نقطه قلم حضرت حق که به تعبیری جلوه اسم مبارک خویش یعنی "صمدیت" است. در نقطه باء شکل گرفته و به قامت الف تواضع کرده و به سجده افتاده و صورت باء را تصویر داده است که ظرف تمام امکانات گردیده. اگر این ظرف بخواهد در این دنیا باز شود ، می‌بینید هرگز دنیا گنجایش آن را ندارد. احتمال معنا این است که ، عالم حرفِ  باء را عالم عمّا می‌گویند.

حرف ب ، طبیعت خاکی جنوبی دارد و در دسته حروف هواییه یا آسمانی است و ملکش حضرت جبرائیل(ع) می‌باشد (ملک آورنده وحی الهی ). حرف باء از حروف ظلمانی است که خود ؛ صراط ، میزان و حق است. این حرف ، صفتِ هَمس دارد. صدایش از باب ظهوری که ظاهر می‌شود به طرفِ ظهورات است و انفتاح دارد و باب الفتوح است و با فشردگی و تکان باز می‌شود (قلقله). محل ظهور نطق و کلام الهی است. و از حروف شفوی است. حرفی که جهر دارد و جوهریت موجودات را ظهور می‌دهد و اظهار می‌کند که در تمام عوالم دنیا و آخرت دستگیره رحمت الهی است ، وسیله نجات است . پس باید بدینوسیله در این دنیا ظلمانی از خدای متعال بخواهیم که بر ما منّت نهد و باب را باز کند و به رحمت واسعه‌اش ما را در (سِ) (بسم الله) سکون دهد.

*تعریف عدد 2:  اعداد به دو دسته زوج (مثل : 2 ، 4 ، 6 و...) و فرد (مثل 1 ، 3 ، 5 و...) تقسیم می‌شوند.پیامبر(ص) می‌فرماید که حروف ، جسم و اعداد ، روح حروف‌اند . و خداوند یکتا که حروف را ابداع فرمود ، اولین عدد را به خود اختصاص داد که او هرگز به زوجیت شمرده نمی‌شود و عدد فرد او هم استثناست چنانچه خود را در سوره مبارکه توحید ، به نام مبارک احد جلّ‌جلاله نامید ؛ یکتایی که هم کفو نداشته و ندارد و نخواهد داشت. اما در تجلی نام مبارکش ، واحد جلّ‌جلاله را ظهور داد و فرمود: الواحد لا یصدر الا الواحد .

پس خداوند یکتا ، جز یکی خلق نفرموده و در آیه 1 سوره مبارکه نسا می‌فرماید که همه‌ی نفوس را از یک نفس واحده خلق فرمود (هم زوج‌ها و هم فردها را) بنابراین عدد ، ظهور پیدا کرد و مخلوق در زوجیت خلق شد که از عالم بالا تا اسفل السافلین در ظهور عدد2 ، نمایانده شده‌است. چنانچه خداوند کریم در عالم سِر، خلقت انوار مقدس 14 معصوم (ص) را به پنج تن(ص) ظهور داد و همه‌ی پنج نور مقدس ، در یک نورِ واحد در تحمید و تسبیح و تکبیر و تحلیل خداوند متعال قرار داشته‌اند.

از نظر خلقت جسمانی در ابتدا ، حضرت آدم(ع) و حوا(س) خلق شدند که خداوند متعال بعد از خلقت خانم حوا(س) فرمود ایشان مؤنث (یعنی ثانی؛دومی) شماست . و پروردگارعالم ، زایش را در ثانی قرار داد و ایشان نام مادهِ حقیقی گرفت. تمام مخلوق چه جماد و نبات که در مذکر و مؤنث مجازی قرار می‌گیرند ( اسم عالم دنیا و حتی آخرت که شامل بهشت و جهنم است ، ماده مجازی می‌باشد) و چه در انسان و حیوان که در مذکر و مؤنث حقیقی قرار می‌گیرند ماده ، بارور می‌شود. در تولد موجودات که در ظرف زمان ظهور پیدا می‌کند ، زمان هم در تقسیم بندی به ثانیه (مؤنث مجازی) شروع می‌شود و هر 60 ثانیه می‌شود یک دقیقه(مؤنث مجازی) و هر 60 دقیقه می‌شود یک ساعت(مؤنث مجازی) و ... . خلاصه عدد 2 ، گیرنده‌ی ظرف جسمی و روحی هر موجودی در دنیا و آخرت است.

*عدد 2 در قرآن کریم  

کتاب مبارک قرآن که بالاترین معجزه‌ی پروردگار عالم است و کلام الله و کتاب الله می‌باشد ، شروع کتابت حروف نورانی‌اش با حرف (ب) است که عدد ابجد حرف ب=2 می‌شود. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است {که 7 آیه دارد} و تمام سوره مبارکه در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد است { تنها بسم الله الرحمن الرحیم قرآن که یک آیه محسوب می‌شود ، بسم الله سور دیگر با آیه اول ، عدد یک را شامل شده است} و تمام آن در 7 حرف بسم الله و همه در باء بسم الله و تمام ظرف باء در نقطه زیر باء بسم الله ، جمع است. که حضرت علی(ع) می‌فرماید:« انا نقطة تحت الباء ؛ من نقطه زیر باء هستم».

بنابراین همه‌ی محتوا درعدد2ِ(=ب) می‌باشد.وامیرالمؤمنین علی(ع) هم در خلقت نورانی ِ نورٌ واحد(ص) ، دومین ظهور نورانی است که بعد از پیامبر اکرم(ص) خلق شده است. پس ایشان در عالم خلقت ، مقام ظَهَر الوجود و تبیّن بین العابد و المعبود را داراست ، ایشان سِرّ خلقت ملکوت است یعنی روح حروف و در حقیقت سرّ الاسرار اعداد است. و چنانچه در زمین (یعنی در دنیا) نام مبارکش ابوتراب است و همانطور که می‌دانید خالق یکتا در جانِ تراب (خاک) ، استعداد را قرار داد یعنی طلب تعدد کردن و کثرت داشتن و ظهور نباتات و حیوانات و حتی انسان از خاک است . و همینطور بنده برای عبادت باید ساجد پروردگار یکتا شود و واجب است سر روی خاک بگذارد . بنده برای وصل شدن  به اعلای قرب الهی و رضای مولا ، راهی ندارد مگر به وجود ظَهَر الوجود ؛ مقام بلند علی اعلا (ص) و بندگی مولا ، تا قد بکشد و سَر از ظلمات نفس بیرون آورده و به نور هدایت برسد!

* دومین سوره قرآن مجید از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه بقره است که شامل 286 آیه می‌باشد (بزرگ‌ترین سوره)و دومین سوره که به قلب مطهر پیامبر نازل شد ، سوره مبارکه قلم است که شامل 52 آیه می‌باشد(52=حمد).جزءِ 2 با آیه 142 سوره مبارکه بقره (سیقول السفهاء...) شروع و به آیه 252 همین سوره (تلک ایات الله نتلوها ...)ختم می‌شود. 

*ظهور نقطه خشکی (تولد خشکی)

در آغاز ، کره زمین تماماً آب بود و خالق یکتا اراده فرمود تا نقطه خشکی روی زمین خلق شود در ماه ذیقعده که یازدهمین ماه سال قمری است و جمع ارقام 11 ، برابر 2 می‌شود( 2=1+1) و 2= ب . خوب دقت کنید چون پروردگار عالم ، ذات اقدسش بدون عیب و نقص است و آنچه خلق فرمود کامل و بدون عیب و نقص است. بنابراین عدد 2 که روح حرفِ ب است باید با جسمش ظاهر شود که دو به حروف ، معنا می‌گیرد. خالق یکتا نام آن نقطه خشکی را ارض قرار داد ؛ و از نقطه ارض ، خشکی را به تمام نقاط جهان کشانید«والارض و ما دحیها».

عدد ابجد کلمه ارض=1001 است که جمع ارقامش 2 می‌شود (2=1+0+0+1) و 2= ب {تأکیدم در نوشتن به منظور محتوای با عظمتی است که از این ظرف نورانی افشا می‌کند،چنانچه باطنش باء بسم الله سوره حمد است}. جایگاه عددی کلمه ارض=47 می‌شود که رمز تولد فرزندان انسان است ، زیرا باطن عدد 47  درواقع 40 تا 7 تاست و 280=7×40 که هر جنینی باید 40 هفته در شکم مادر رشد کند تا صحیح و سالم ، بدنش که خشکی وجود و غالب جسمانی مولود است به سلامت و کامل و سالم به دنیا بیاید.

اگر ارقام 47 را با هم جمع کنیم می‌شود 11 (11=7+4) که برابر کلمه هو و حج است زیرا نشانه‌ی اوست و باطن گردشش در محور رضای خدا ، حج آن محسوب می‌شود که تمام عالم در گردش رضای او در طواف حج هستند. حال اگر ارقام 11 را با هم جمع کنیم می‌شود 2 ، برابر (ب) که مولود متولد شده ، در حقیقت در ظرفِ (ب) خلق می‌شود و در ظرفِ (ب) به دنیا می‌آید و در ظرفِ (ب) باید به قبر برود و در ظرفِ (ب) جوابگوی عمل به آیات کلام الله باشد و در ظرفِ (ب) به جایگاه حقیقی در بهشت یا جهنم قرار می‌گیرد زیرا باطن حرفِ (ب) ، حضرت علی(ع) ؛ قسیم النار و الجنه می‌باشد و حضرت ، باب الله است و باب منزلش ، باب الجنة می‌باشد ؛ دری که در حرم مبارک پیامبر اکرم(ص) باز می‌شود ، دری که باطنش فاطمه زهرا(س) و ظاهرش علی(ع) است ، دری که ملائک اجازه می‌گیرند تا وارد شوند و آنجا مختلف الملائکة و مهبط الوحی است و سجده‌گاه تمام پیامبران و فرشتگان و ملائک آسمانی و زمینی است.

پس خوب دقت کنید! خداوند کریم به پیامبر بزرگوارش ؛ حضرت آدم(ع) و حوا(س) فرمود که در اینجا (جایگاه اولین نقطه خشکی) خانه‌ی مرا بپا کنید و اینجا شد پاک‌ترین و مقدس‌ترین نقطه خلقت و به بیت الله الحرام نام گرفت و خانه به صورت کعبه بنا شد. و اراده و مشیت خداوند متعال چنین قرارمی‌گیرد که امیرالمؤمنین علی(ع) مولود کعبه باشد ؛ دیوار کعبه برای مادر بزرگوارش شکافت و وارد خانه شد و در مهمانسرای خالق یکتا از 13 تا 15 ماه هفتم سال قمری(رجب) ، پذیرایی آسمانی شد! درحالیکه او خود یک است اما 11 ذریه نورانی در بطنش است ، پس آقا به عدد 12 متولد می‌شود. اما جالب است که ظرف خانه کعبه روی اولین نقطه خشکی است ، پس کف خانه مبارک خدا ، ظرفِ باء بسم الله الرحمن الرحیم و علی(ع) ، جانِ نورانی و با عظمت و جلال و شکوه حرفِ  باء بسم الله الرحمن الرحیم است !

این نقطه در 25 ذیقعده (ماهِ 11قمری) خلق شد و عدد 25 برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است و می‌توان گفت که باء بسم الله سوره مبارکه حمد است(طبق حدیث که بیان شد) که در جایگاه عدد حمد ظاهر شده است و تمام کعبه ، جان قرآن و 14 معصوم(ص) و 12 امام مبین(ع) است که باید عدد دو به حروف معنا شود تا شاید بتوانیم این همه زیبایی را درک کنیم.

*بعد از بسته شدن نطفه در رحم مادر ، اولین قسمت که اعلام حیات می‌کند و مرکز بسته شدن لخته خون زندگی است ، قلب جنین می‌باشد. اینجا همان نقطه ارض یعنی خشکی بدن است که در کیسه آب که خداوند بستر نرم برای جنین قرار داده ، ظاهر می‌شود و از اینجا بقیه بدن خلق می‌شود. در واقع قلب می‌شود خانه‌ی خدا که تمام سلول‌ها و عروق بدن از اینجا که مرکز گنج خلقت (چه ظاهری و چه باطنی) است ، حیات می‌گیرند و به گرد قلب ، طواف می‌کنند. از آنجا که نامش قلب است ، محل ّ دگرگونی و تبدیل موت به حیات است و در هر نفس ، خون تازه و سرخ را به تمام جان عروق می‌رساند و  مواد زائد و خون سیاه را تصفیه می‌کند. و در 4 ماه و 10 روز دوره جنینی ، خالق بی همتا گنج باطن را به قلب انسانی جنین می‌دمد{انّی نفختُ فیه من روحی} ، این عضو مرکز عبادت مخلصان است که تمام امیال و خواسته‌های آنها به رضای خدا و در طواف دلِ خدایی ، اعمالشان را ظاهر می‌سازد. در حدیث می‌فرماید: «قلب المؤمن عرش الرحمن». 

پس پایه‌ی خلقت قلب ، همان خشکی ارض شد که عدد ابجدش 1001 است و در جمع ارقامش  2  (=ب) و جایگاه عددیش 47 که جنین به 40 هفته (40 تا 7 تا) ؛ مولود کامل متولد می‌شود و در جمع ارقامش 11 و (2=1+1) پس حیات دنیایی هم از باب حرفِ (ب) ظهور دارد و عدد به 2 شروع می‌شود و در واقع زندگی در ثانی که همان ظرف زمان است ، شروع می‌شود.

*دیگر از موارد عدد 2  

*عدد 2 به انگلیسی TOW   می‌شود که (تو) می‌خوانیم. عدد ابجد کلمه تو=406 که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=6+0+4) ، جایگاه عددی کلمه تو=28 که حامل تمام حروف و گنج حروف و اعداد قرآن است زیرا که قرآن کریم از 28 حرف ، نوشته شده است. و جمع ارقام 28 هم 10 می‌شود(10=8+2) {یادآوری می‌کنم که عدد ابجد کلمه دو=10 است}.

*عدد 2 به عربی ثانی و اثنی خوانده می‌شود که ریشه آن ، ثنی است. عدد ابجد کلمه ثنی=560 و جمع ارقامش 11 و در نهایت 2 می‌شود (2=1+1 ، 11=0+6+5) و جایگاه عددی کلمه ثنی=47 که برابر با جایگاه عددی کلمه ارض (همان خشکی زمین) است و جمع ارقامش 2=ب می‌شود (2=1+1 ، 11=7+4)

پس متوجه می‌شویم که تمام حروف و اعداد به هر زبانی که باشند باز دارای یک ملکوت هستند و یک معنی را ظاهر می‌کنند!

*خداوند کریم در آیه 12 سوره مبارکه فصلت می‌فرماید:« فقضهنّ سبع سماوات فی یومین و ... » آسمان‌ها را در 2 روز یا 2 دوره خلق فرموده است.

عدد2 متعلق به حرف (ب) و ملِک این حرف ، حضرت جبرائیل(ع) است ؛ ملِک آورنده وحی الهی و علم خدایی. علم و وحی الهی ، نور هستند و انسان بدون نور می‌میرد . صاحب وحی ، امام زمان(عج) است که وجود مبارکش نور است و با جدا شدن از او ، قلب انسانی می‌میرد. بیایید با آقایمان آشتی کنیم! اوست که مهربان‌ترین مهربان‌هاست زیرا خلیفه‌ی مهربان‌ترین مهربان‌ها به ما در روی زمین است . الحمدلله ربّ العالمین

*دنیا را در مقابل آخرت خلق فرموده ، پاداش و جزا را در دو صورت به انسان‌ها جایگاه می‌دهد ؛ بهشت و جهنم ، دنیا را عالم اضداد قرار داد مثل: دارایی و فقر ، زیبایی و زشتی ، سلامتی و بیماری ، پیری و جوانی ، زایش و عقیمی ، دریا و کوه ، عالم و جاهل ، نور و ظلمت ، روز و شب ، سیری و گرسنگی ، تشنگی و سیرابی ، صواب و گناه و ... خلاصه انسان همیشه در بین عدد 2 و انتخاب دو راهی و قرار گرفتن در صورت مخالف خودش امتحان می‌شود.

پس همه‌ی احوالات ، حکمت پروردگار عالم است که تا در ‌نهایت به خوبی‌ها و معارف و حکمت‌های آن حکیم الحکما دست پیدا کنیم و خود ما ، جلوه‌ای از او باشیم تا در زندگی حکیم شویم و بتوانیم راه را از چاه تشخیص دهیم.

بنابراین ما هیچ لحظه‌ای از عدد 2 جدا نمی‌شویم (الی یوم القیامه) . همانطورکه به خانم‌هایی که بچه دارند ، مادر می‌گویند یعنی ما ، در وجودش هستیم اگرچه ظاهراً به دنیا آمدیم ولی دوباره به خاک می‌رویم که خاک هم ، مادر ماست.

*تعریف عدد 2 به حروف

تمام خلقت پروردگارعالم بدون نقص و خیر محض است زیرا او سبحان است و آنچه به ما عنایت فرموده ، کامل است. عدد2 در طول ، قرار دارد که همه این زوجیت‌ها که شمرده شد ، ازعالم بالا به این دنیا آمده است و دنیا ، عالم اسفل السافلین است و باب عشر که در دنیا باز شده است ، ظرف گیرنده به حروف است یعنی عدد دو ، به حروف که در عرض دنیا قرار دارد. این دو حرف ( د ، و ) که به عدد دو خوانده می‌شود همانطورکه در عدد ، همه‌ی اسرار کائنات بود و گنج عشر ، در حروف هم ، همان ظرف را بیان می‌کند و جلوه می‌دهد.

عدد ابجد دو  به حروف ، 10 می‌شود (دو=10) و عدد 2 = ب ، پس در حقیقت ظاهر و باطن هستند. عدد ابجد حرف د=4 است و عدد 4 ، کلّ گنج را ظهور می‌دهد یعنی عدد عشر(10=4+3+2+1) و عدد 4 ، تمام گنج‌های آسمانی را داراست ؛ وجود مقدس 14 معصوم(ص) و جان قرآن. و عدد ابجد حرف و=6 ، ظرف گیرنده خلقت زمین است چراکه در 6 روز خلق شده {آیه 4 سوره مبارکه حدید} و همچنین خداوند کریم می‌فرماید: انّا لله وانّا الیه راجعون. حرف (و) ، به قول پیامبر اکرم(ص) پلی است که ما از یک طرف روی آن می‌آییم (در دنیا) و از طرف دیگر خارج می‌شویم. و حرف و=6 ، تمام اسرار زمینی را دارد. چقدر زیباست اگر خوب دقت کنیم که خداوند کریم با افشاء آیه 12 سوره مبارکه فصلت فرمود که آسمان‌ها را در دو روز(یا دو دوره) خلق کردم.

اگر این دو حرفِ (دو) را به صورت بسیط (باز شده) بنویسیم: دال ، واو . عدد ابجد حرف دال=35 (8=5+3) و عدد ابجد حرف واو=13 (4=3+1) ، پس عدد ابجد حروف دو به صورت بسیط می‌شود 48 (48=13+35) که برابر با جایگاه عددی کلمه فاتح است و خداوند کریم دردنیا ، تمام گنج معارفش را بوسیله پیامبران و امامان معصوم(ص) فرستاد تا ما از این دنیا برای آخرتمان ، فاتح باشیم و از لطف خودش به فتح مبین و نصرعظیم برسیم. چنانچه آخرین سوره‌ی مبارکی که به قلب نورانی پیامبر(ص) نازل شد ، سوره مبارکه نصر بود و خداوند متعال وعده‌ی فتح مکه را به ایشان عنایت فرمود.

پس عدد دو ، حروفش گیرنده نصر و افشاءِ فتح در حقیقت عشر دنیاست. باید همه ، عاشورایی شویم تا در این فتح در جایگاه فاتح ، به عالم قرب برویم . انشاءالله  

*کلمه‌ی دوم   

دوم ، مرتبه است ، پلکان و درجه است. همانطور که در کلمه مؤنث ، تأنیث یا ثانی در خلقت ، مرتبه آن طور نیست که به زعم ما ، ارزش کم شود یا از آن مخلوق کاسته شود ، بلکه حقیقتی از سرِّ عالمِ اول ، ظاهر می‌شود. درواقع همانطورکه خداوند باری تعالی نام مبارک خودش را اینطور اظهار می‌فرماید : هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. در حقیقت او(هو) یعنی اشاره به ذات اقدس و احاطه وجودی دارد به کلّ مخلوقاتش و در دو ظهور اول و آخر ، ظاهر و باطن آن ، کلّ احاطه از هر نظر اسمائی ، قدرتی ، علمی ، حیاتی ، سمعی ، بصری ، اراده‌ای ، مشیّتی و حکمی و امری ، غلبه بدون انتها دارد.

پس در عالم سِرّالاسرار هم ، عالمی که لا یشمّ رائحة الوجود بود یعنی بویی از وجود نمی‌آمد ، همه  فنا فی الله بود ، اول نور مقدس پیامبراکرم(ص) خلق شد و دوم ؛ امیرالمؤمنین(ع) بدون آنکه از نور اول کم شود و نور سوم ؛ خانم فاطمه زهرا(س) بدون اینکه از آن نورکاسته شود و چهارم نور آقا امام حسن(ع) بدون اینکه نقصی به آن نور برسد و در پنجم نور مقدس امام حسین(ع) که در بطنش 9 ذریه معصوم(ص) بود. در حالیکه همه‌ی وجودهای مقدس از نور کامل خلق شدند و در واقع  همه در یک نور ظهور دارند به نام نورواحد(ص). {این توضیح را برای این بیان کردم که متاسفانه گاهی ما انسان‌ها، کوتاه نظری‌های خودمان را به دین و حتی خلقت خدای مهربان هم نسبت می‌دهیم!} 

عدد ابجد کلمه‌ی دوم=50 و جایگاه عددیش 23 می‌شود. 50 ، برابر با عدد ابجد حرفِ ن  و از طرفی برابر با عدد ابجد کلمه "کُل" است که جایگاه عددی کلمه کُل هم  23 (=دوم) می‌شود و 23 ، برابر است با جایگاه عددی حرفِ (ث) که ملِک آن حضرت میکائیل(ع) ؛ ملک روزی است. و خداوند کریم تمام قرآن عزیز را در طول 23 سال از قلب مبارک پیامبر(ص) به زبان نورانیش ظاهر و در امتداد هدایت این 23 سال ، رزق نورانی قرآن کریم را به عالم عطا فرمود تا قرآن ، هادی اعمال بندگان به سوی خداوند یکتا باشد.

بنابراین مرتبه‌ی "دوم" ، نزول برکات هدایت خداوند متعال از عالمِ اول که عالمِ اسراراست به عالم دنیا می‌باشد که همه‌ی ظرف گیرنده در دنیا ، حرفِ ب به عدد 2 است. پس حرفِ ن زمانی به بلوغ کامل ، اثر خود را نشان می‌دهد که پشت حرفِ ب قرار می‌گیرد یعنی قلب به میم می‌شود.

در اصل عدد 2 به حروف یعنی دوم ، به عدد ابجد 50 که برابر حرفِ ن است ، پشتِ 2 به عدد که برابر حرفِ ب است قرارمی‌گیرد تا این بلوغ را در جانِ هدایت به تمام نشان دهد ، آنگاه منقلب به م می‌شود. این جاست که هدف خلقت ظاهر می‌شود زیرا عدد ابجد حرف م = 40  است یعنی رسیدن به اربعین که همان جان ربیع یعنی بهار است. همانا بهار ، باطن بهشت است که خزان ندارد! و عدد 40 ، رسیدن به گنج قرآن است که فرمود: لا یمسّه الا المطهّرون ؛ رسیدن به تطهیر است که هرگز نجاست در آن وارد نمی‌شود.

و وقتی عدد 2 (به حروف) با 2 (به عدد) با هم جمع شود ، 4 می‌شود(4، پایه‌ی 40 است) که تمام گنج نصیب بنده می‌شود (10=4+3+2+1) ؛ گنج عشر و واصل شدن به خدمت 14 معصوم(ص) {در عصر حاضر یعنی امام زمان(عج)} که اینجا وصل به کوثر می‌شود و از دست ساقی جرعه‌ای می‌نوشد که تا قیامت از مستی آن مست و از تشنگی ، سیراب می‌شود. اللهم الرزقنا

در واقع وجود مبارک حضرت علی (ع) ، مقام دوم را (در خلقت عالم بالا) دارد و هم کفو ایشان ؛ حضرت زهرا(س) ، مقام مؤنث را در معصومیت دارد چرا که اگر از 14 نور مقدس معصوم(ص) ، 12 نور امام(ع) را کم کنیم ، پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) می‌ماند. و ایشان مؤنث اسرار خلقت است پس کوثر ، میوه‌ی هزاردانه و تمام گنج ِ دو به حروف است و تمام گنجِ 2 به عدد ، حضرت علی(ع) است که هر دو عزیز ، هم کفو و هر دو ، باب الله هستند که خانم زهرا(س) ؛ لنگه‌ی ثابت در و امام علی(ع) ؛ لنگه‌ی متحرک در است که هر دو با هم (2 به عدد و 2 به حروف!) ، و این باب در حرم پیامبر(ص) ، به نامِ باب الجنة شده است. خداوند متعال به پیامبر(ص) فرمود که فقط این یک در ، در مسجد النبی باز باشد ، اینجا مختلف الملائکه(محل رفت و آمد ملائکه)و مهبط الوحی(نزول وحی) است!  

تعریفی از عدد 3 و 65(توضیحات کامل عدد 3 در کتاب عرفان آب آمده است)

*عدد 3 متعلق به حرف ج است که طبیعت بادی غربی دارد و در دسته حروف آبی یا مائیه است و ملکش حضرت کارکائیل می‌باشد. جمع اعداد 1 تا 3 برابر 6 می‌شود(6=3+2+1){خلقت آسمان‌ها و زمین در 6 روز است}.

*در اسرارعدد3 همین قدر بدانیم که نوزاد قبل از تولد پشت سه ظلمت شکم مادر قرار دارد تا متولد شود. انسان سه حجاب به خود می‌گیرد تا بتواند زندگی کند: حجاب روح، حجاب نفس و حجاب جسم. عالم را به سه قسمت بزرگ تقسیم کرده‌اند: عالم قبل از تولد یا ملکوت ، عالم بعد از تولد یا دنیا و عالم بعد از مرگ یا آخرت. عالم بعد از موت سه قسمت می‌شود: عالم برزخ ، عالم حشر یا قیامت و جایگاه آخر: بهشت یا جهنم. پروردگار عالم در سوره مبارکه واقعه انسان‌ها را به سه دسته تقسیم کرده است: " اصحاب یمین ، اصحاب شمال و مقرّبون".

*در آخر مرتبه پاداش و جزای هر بنده به عملش سه قسمت می‌شود. خداوند متعال در قرآن سوره مبارکه واقعه می‌فرماید:  دسته اول: اگر از دسته مقربین باشد روح و ریحان و جنت و نعیم در انتظار اوست(88و89). دسته دوم: اگر از دسته اصحاب یمین باشد، پس سلام و درود بر اوست(90و91).دسته سوم: و اگر از دسته منکرین و گمراهان باشد نصیب او حمیم جهنم است و جایگاهش آتش دوزخ است. این البته یقین ، حق و حقیقت است (92و93و94و95).

*ازهر زوجی کنارهم ، ولدِ 3 می‌آید. بنابراین در تفکرعدد سه نکات زیادی است. امیرالمؤمنین(ع)  در 13 رجب وجود نازنینش در خانه مبارک کعبه متولد شد و سه روز در آن میهمان سرا پذیرایی شد و در روز 15رجب قدوم مبارکش را به عالم ظاهر دنیا گذاشت. از ضربت خوردن تا شهادت  ایشان ، سه شب طول کشید(19 تا 21 ماه مبارک رمضان).در شهادت حضرت زهرا (س) سه ده عزاداری می‌شود که در مجموع سی روز است. خانم فاطمه زهرا(س) ، سومین معصوم(ص) هستند و جمع عدد ولایی(=1) و معصومیت(=2) حضرت علی(ع) هم 3 می‌شود.

*درماه مبارک رمضان سه شب ، لیلة القدر است. بدن مطهر پیغمبر(ص) سه روز بر زمین ماند تا به خاک سپرده شد. 3 روز قبل از عاشورا (روز هفتم محرم) آب را بر خیمه‌های اباعبدالله(ع) بستند. بدن مطهر آقا امام حسین(ع) سه روز در خاک کربلا بدون سر ماند و تمام ستارگان ، ماه و خورشید بدان سجده کردند و نوحه خواندند. و در سه نیمه از ماه‌های مبارکه رجب ، شعبان و رمضان سه مولود نورانی، امیرالمؤمنین(ع)، امام مهدی(عج) و امام حسن مجتبی(ع) به دنیا آمدند. که سه ظهور دنیا را در سه وجه حجابش حسن کردند: امیرالمؤمنین؛ ابالحسن (ع) ، امام مهدی(عج) ؛ وصی الحسن و امام حسن مجتبی(ع) خود حسن و بهار سبز نیمه رمضان است. در این ماه تاج گذاری حسن به واقعیت فطر است.(الله اعلم)

*مولکول‌ آب از 3 اتم تشکیل شده است ( 2 اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن ) و عدد ابجد کلمه آب= 3 می‌شود. عدد ابجد کلمه آب به صورت بسیط (الف + با ) 114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های قرآن است، عدد حرف الف = 111 است که هر سه عالم قبل از تولد و دنیا و عالم بعد از تولد همه در 1 = عدد ابجد الف جلوه کرده و عدد ابجدی ب = 2 است. پس عدد ابجد کلمه آب= 3 می‌شود.( مِن الماء کُل شی حی).  

 *انسان وقتی از دنیا می‌رود در سه نوبت یادش را زنده می‌کنند: در سومین روز از موت ، در هفتمین روز از موت و در چهلمین روز از موت. هر سه روز اسرار عمل خود مؤمن است. در سه روز اعمالش خوانده می‌شود ، در هفتمین روز کتابش باز می‌شود و چهلمین روز در مقام عملش ماندگار می‌شود.

* 3 نمازِ ظهر، عصر و عشا ، 4 رکعتی هستند و یک نماز 3 رکعتی یعنی نماز مغرب ، که باطن 3 تا نمازِ 4 رکعتی  است. و در آخر، نمازصبح که 2 رکعت است که قرآن کریم مراقبت از نماز وسطی را سفارش فرموده (آیه 238 سوره مبارکه بقره که در بیشتر تفاسیر به نماز صبح معنی شده است).

اگر نمازهای 4 رکعتی را به توان 3 (نمازمغرب) برسانیم 64 =دین می‌شود (64=4×4×4) و چون دین، کلید است(دین=کلید=64) باید باب جنة یعنی حقیقت قرآن و کمال به انسانیت رساندن را برای ما باز کند. پس ملزم می‌شود64 در حرف با که "ب"ِ بسم الله است ضرب شود ، عدد ابجد حرف"ب"=2 است که در 2 رکعت نماز صبح ضرب کنیم 128 می‌شود (128=2×64) که برابرعدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) ؛ (صاحب نماز صبح) است و در واقع امام حسین(ع) و ذریه‌هایش ، یعنی امروز مطلع الفجر، امام زمان(ص) است ( ما را به ولایت مصباح می‌رساند).

بنابراین کلید دین به وجود امام حسین(ع) ، صبح را بر همگان می‌گشاید و تمام مؤمنین و متقین نمازگذار را به قرب می‌رساند {128 درجمع ارقامش 11می‌شود (11=8+2+1) و 11= هو و توحید واقعی که جان ِحج است (حج=11) ، امام حسین(ع) حجّ واقعی را در کربلا ، به احیاء جان‌ها و قرب عند ربهم یرزقون رساند}(مصباح الهدی).

*نکته : در واقع عدد از سه بُعد طولی ، عرضی و ارتفاعی ، عالم بالا تا در دنیا در حقیقتِ عدد 1 تا 10 است زیرا عدد ابجد و جایگاهشان مساوی است ، حالا ببینید عدد اول 37 ، چگونه تمام عوالم را در کثرات به خوبی نشان می‌دهد و تمام معنی گنج که از اول مصدریت ظهور و به خود مصدریت برمی‌گردد را نشان می‌دهد. "انّا لله وانّا الیه راجعون"  و جالب اینکه وقتی 37(=اول) را در 3 ضرب کنیم 111=الف می‌شود!

1)عدد ابجد کلمه اول= 37 ____________________   10=7+3

2)جایگاه عددی کلمه اول=19 =واحد جلّ‌جلاله ________     10=9+1

3)تمام اسرار از عالم سِرّ به(یا)ی دنیا ظهوریافت ________ 10 = ی     

و شد"کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا"

چون مصدریت اول ، حرف الف شد که عدد ابجد الف = 111 است و جمع ارقامش 3 می‌شود(3=1+1+1) . پس عالم در مضرب 3 ، قیمت و بها می‌گیرد (و کثرات و حروف و اعداد ظاهر می‌شود ).

یکِ اول، وجود اول صادر نورانی محمد مصطفی(ص){( الف )(=111)}. 111=3×37

یکِ دوم، وجود مقدس امام اول ؛ امیرالمؤمنین علی(ع) نطق الله { (الف)(همزه وجود) } .حیدر=222=6×37 (مولود کعبه در کفِ 6 کعبه متولد شده!)

یکِ سوم، وجود مقدس و مطهر خانم سیده نساء العالمین فاطمه زهرا(س)؛ بضاعت و میوه هزار دانه{ ( الِف )(الف=1000) : درواقع گنج ِ الِف ، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد ؛ کوثر ظاهر شد . 333=9×37 که بلوغ و سبزی عالم به وجود خیرِ کثیر(یعنی کوثر)است} نکته: وقتی حرف ج(=3) به صورت جیم خوانده می‌شود ، عدد ابجدش 53 می‌شود(جیم=53) که برابر است با عدد ابجد نام آسمانی پیامبر(ص) یعنی احمد(ص)=53 .پس خانم فاطمه(س) به عدد 3 ، بضاعت وجود پیامبر(ص) می‌باشد (فاطمة بضعة مِنّی)!

خداوند کریم در قرآن می‌فرماید که عرش را روی آب خلق کرده است و می‌فرماید که قبل از خلقت خشکی در کره‌ی زمین ، آب را  قرار داده ؛ آیه 30 سوره نازعات"والارض بعد ذلک دحاها" و خشکی روی آب کشیده شد. حقیقت آب ، کوثر وجود است ؛ خانم فاطمه زهرا(س)  و یکی از نام‌های قرآن هم کوثر است.

اگر حروف آب را به صورت بسیط بنویسیم الف و با ، عدد ابجدش 114 می‌شود(114=3+111) و 114 ، برابر تعداد سوره‌های قرآن است . پس حقیقت آبی که همه‌ی انسان‌ها را سیراب کرده و احیاء دنیا و آخرت می‌کند ، قرآن است. امیدوارم مضرب 3 را خوب متوجه شده باشید. پس ببینید عدد که از باب تعدد و کثرت است ، معنایش لایتناهی است!!!

*در قرآن کریم 3 سوره‌ی مبارکه عصر، کوثر و نصر شامل 3 آیه هستند!جالب اینکه عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه عصر در قرآن کریم 103 می‌باشد که معنی می‌شود به 100(=ق) و 3 ، پس 103 یعنی نگهدارنده 3 ! و از طرفی جایگاه عددی کلمه عصر=54 که برابر با جایگاه عددی کلمه قرآن است. کوثرهم که قبلا توضیح کامل داده شد که همان آب حیات و جانِ قرآن است و یکی از اسماء قرآن ، کوثر می‌باشد.جایگاه عددی کلمه کوثر=60=س است(خود قرآن ، سین و میزان است) و عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب نازنین پیامبر(ص) ، 15=س می‌باشد! سوره مبارکه نصر هم آخرین سوره‌ای است که به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شده ، پس به عدد 114 ؛ جانِ کلّ قرآن و آب است. همچنین جایگاه عددی کلمه نصر=52 و برابر با عدد ابجد کلمه حمد است که باطنِ کلّ قرآن را در بردارد!

*سومین سوره قرآن کریم از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه آل عمران و شامل 200 آیه است و سومین سوره که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده ، سوره مبارکه مزّمل و شامل 20 آیه می‌باشد. جزء 3 قرآن مجید با آیه 253 سوره مبارکه بقره (تلک الرسل فضلنا...)شروع و به آیه 91 سوره مبارکه آل عمران (انّ الذین کفروا و ماتوا و هم کفار...)ختم می‌شود.

*عدد ابجد کلمه دنیا = 65 است که به 60 و 5 معنا می‌شود: 60=س که فقط در دنیا می‌توانیم به میزان عمل برسیم و قلب شویم و انشاءالله به جان این کلام مبارک برسیم : یا مقلّب القلوب و الابصار . یا محوّل الحول و الاحوال . حوّل حالنا الی احسن الحال. و 5 = ه ، که حرفِ (ه) جمع کننده‌ی تمام گنج‌های عالم است. پس دنیا به دو حرف (س) و (ه) جلوه می‌کند که کنار هم می‌شود ( سه )! بارها شنیده‌اید که « دنیا سه روزه » !!! جالب این است که عدد ابجد کلمه‌ سه ، برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌شود (سه=65=دنیا) !  به تعبیر عارفان ، دنیا سه روز است: کودکی، جوانی و پیری.

   حاصل عمرم سه سخن بیش نیست     خام بدم، پخته شدم، سوختم

از طرفی عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه مبارک امام حسن(ع) است {دنیا=65=امام حسن(ع)}. خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها... . هر کس با خود بیاورد عمل حسن (تاقبر) ، پس به او داده می‌شود (گنجِ) عشر مثل آنچه (در دنیا به او داده شده بود) ، که دنیا در حروف ، حرفِ (ی) را که  حرف انتخاب است ظاهر کرد و عدد (ی) برابر 10 یعنی عشر است ؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا .

و همچنین عدد 65 ، برابر با جایگاه عددی کلمه قیامت است { دنیا=65=قیامت} یعنی دنیا ، پایه  و جایگاه قیامت است. زیرا ما دانه را در دنیا می‌کاریم و این دانه ، شاخه و برگ و میوه‌اش را در آخرت پیدا می‌کند. پس دقت کنیم که چه می‌کاریم زیرا اینجا جایگاه است!

ضرب ارقام عدد ابجد کلمه دنیا(= 65) ، 30 می‌شود (30=6×5) که 3=0+3 و سی ، تعداد جزءهای قرآن است و قرآن خود ، کوثر است و زهرا(س) باطن این کوثر است. پس از رفتن از دنیا می‌فهمیم ما غرق در قرآن بودیم و باید وجود ما و عمل ما به قرآن جوابگو شود. چنانچه در منزل هر مسلمانی جای خالیش را پس از موت ، صوت قرآن پر می‌کند. چه زیباست پیش از مرگ ، قدر و منزلت قرآن را با جان و دل درک کنیم و خالصانه به تمام آیاتش به عنوان بندگی مولای خود عمل کنیم ، تا انشاءالله رستگار شویم. آنجا، قرآن انیس و مونس ما می‌شود و ما را شفاعت می‌کند.

از کسر ارقام 65 (1=5-6) ، به یک توحید عمل می‌رسیم که همه اهل لااله الا الله می‌شویم. هنگام کسر بدن ما از این دنیا ، کثرت عمل در ما جمع و تمام اهل بیت ما به کنار رفته و یک می‌شویم. آنگاه همه می‌گویند: لا اله الا الله!

از جمع ارقام 65 (11=5+6) ، عدد 11 بدست می‌آید (معانی عدد 11 ذکرخواهد شد) و در جمع ارقامش ، عدد 2 ظاهر می‌شود (2=1+1) یعنی حرف (ب) . خوب بیندیشید!عدد ابجد حرف (یا) که حرف انتخاب است هم 11 و عدد ابجد کلمه دوا =11 می‌شود. پس اگر پشت حرفِ (ب) رفتیم و نون ساکن وجود خودمان را (که در واقع دنیای آرزوها و دید و عقیده و کلّ هستی ماست) برای بندگی خالصانه‌ی خدای یکتا به صاحب ولایت زمانمان (یعنی باطنِ ب) بیعت کردیم (یعنی فروختیم) ، اینجاست که برای ما دوا ، زده می‌شود و قلب به میم می‌شویم. مثل یک دانه که در دل خاک کاشته شد ، روزی که سر از خاک بیرون می‌آورد و سبزی خود را اعلام می‌کند ، مفلح می‌شود یعنی رستگار شده و از دل ظلمات سر به بیرون (در نور) آورده است ، این می‌شود: یخرجهم من الظلمات الی النور . دیگر از این معنای کلی ، مفهوم عاشورا را هم به خوبی درک می‌کنیم. عاشورا محلّ بر پا شدن همه‌ی عشرها یعنی انتخاب‌های مردم است. پس باید هر کس در هر زمان ، در غالب و ظرف عاشورا ، پشت باء بسم الله کتاب آسمانی و در مقابل ناطق بسم الله (یعنی امام زمانش) ، امتحان شود تا راهش به سمت و سوی انتخاب خودش به قیامت باز شود!

تعریفی از عدد 4 و 40(توضیحات کامل در کتاب عرفان عشر و اربعین)

 *عدد 4 متعلق به حرف د است که طبیعت آبی شمالی دارد و در دسته حروف ترابیه یا خاکی است و ملکش دردائیل(ع) است. جمع اعداد 1 تا 4 برابر 10 می‌شود : 10=4+3+2+1 {10=ی . رجوع شود به توضیحات عدد 10}

*علمای علوم مختلف عدد4 را عدد مقدس و کامل می‌دانند مثلا در بخش ریاضی و هندسه نظرعلمایی چون اقلیدس، افلاطون، فیثاغورس در زیر بیان شده است  ؛ اقلیدس می‌فرماید: عدد 4، رمز کلّ 1 تا 10 را در خود نشان می‌دهد بطور مثال 10=4+3+2+1 می‌شود. افلاطون ، اساس دنیا را در حقیقت عدد 4 و آن را عدد الهی می‌داند زیرا در جمع عددی 10 می‌شود و در زبان یونانی‌ها عدد 10 را به شکل دو خط متقاطع(×) می‌دانند.جالب است بدانید افلاطون هم عقیده دارد که خداوند ، جهان را بر دو خط متقاطع {همان شکل (×)} آفریده است و جالب‌تر اینکه دانشمندان علم نجوم ، دو محور برروی کره زمین متصور هستند که یکی از آنها دایرةالبروج را مشخص می‌کند و دیگری استوای آسمانی است. استوای آسمانی تصویر استوای زمین بر روی آسمان است. تقاطع این دو محور، همان تقاطع اعتدالین هستند و به این علت ، افلاطون اساس دنیا را همین دو خط متقاطع می‌داند و از طرف دیگر عدد4 را هم عدد الهی می‌داند.

فیثاغورسیان نظرشان اینطور بود که می‌گفتند:4 ، عدد الهی است. خطاب به عدد 4 داشتند که ای چهار مقدس ، توئی که شامل ریشه و منشا خلقت جاری ابدی هستی، زیرا عدد الهی با واحد پاک و منزه شروع می‌شود تا به چهار مقدس برسد و از آن پس او مادر همه چیز یعنی ده مقدس خستگی ناپذیر و کلید همه‌ی مشکلات را بوجود می‌آورد. این دعای فیثاغورسیان بود که به چهار مقدس که نماینده‌ی چهار عنصر آب ، آتش ، باد و خاک بود خطاب می‌شد. ده مقدس از جمع 4 عدد مقدس بوجود می‌آید10=4+3+2+1 {این مفهوم قابل ذکر است که ما عرفان اعداد را از نظر اسلام و مفهوم واقعی آن را از نظر سرّ حقیقت خلقت و وجود مبارک اولیاء دین در جایگاه خلیفه‌ی الهی بررسی و تحقیق و مطالعه می‌کنیم تا به معرفت واقعی پروردگار؛ خالق یکتای خود و ائمه اطهار(ص) برسیم تا در نهایت خود را به کمال بندگی و هدف خلقتمان برسانیم.انشاءالله}

*خلقت جسمانی انسان از 4 عنصر است.هر سال 4 فصل دارد.عملیات ریاضی به 4 عمل اصلی انجام می‌شود:جمع ، منها ، ضرب، تقسیم . قلب انسان 4 رگ اصلی دارد.4 ملک مقرّب خلق شده است.از عالم سرّ به دنیا 4 عالم ظهور دارد: عالم اسماء ، عالم عرشی ، عالم کرسی، عالم بیت المعمور . و از عالم دنیا به بالا 4 عالم است:  عالم مُلک ، عالم ملکوت ، عالم ذر ، عالم لاهوت . 4 هدفی که همه ائمه(ص) برای آن تلاش کردند و به شهادت رسیدند که در واقع 4 ستون حدود الهی است ؛ اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر. حروف به 28 عدد ظاهر شد و در حالیکه به 4 دسته تقسیم شد:حروف نورانی، حروف آبی ، حروف خاکی، حروف بادی . ستاره‌ها به 4 دسته تقسیم می‌شوند. آب و هوا به 4 دسته تقسیم شده است. بدن انسان 4 ستون دارد(رایج است بین مردم که مثلا می‌گویند4 ستون بدنش سالمه...). خانه خدا 4 رکن دارد . منزل هر کس4 ستون و خلاصه قبر هر انسان 4 گوشه دارد و همه ما محصور 4 ستون اعمالمان هستیم .

*خانه مقدس کعبه ، 4  رکن و 6 وجه دارد و هر وجه به شکل مربع است(4 ضلع مساوی دارد) ، در گنج آیت الکرسی که به صورت حدیث زیبا از امام صادق(ع) نقل شده که کرسی روی چهار پایه ظهور دارد و از عالم کرسی به محاذیَش ، ارکان خانه کعبه بنا نهاده شده است. چنانچه اگر 4 ارکان را با هم جمع کنیم می‌شود 10=4+3+2+1 و این عدد یعنی 4 روی 10 و در حقیقت کنزالله عالم ؛ وجود مبارک 14 معصوم(ص). پس خانه کعبه 4 رکن دارد که حامل گنج عشر یعنی 10 و باطن 4 روی 10 است.

پس همه‌ی این چهارها نشان دهنده‌ی حقیقت گنج الهی یعنی 10 می‌باشد و در اصل4روی ده یعنی 14 که وجود مقدس چهارده معصوم(ص) است که پروردگار عالم ، سرّ خلقتش را به گنج وجود 14 که همان پنج تن(ص) است (5=4+1) قرار داد. پس ذره‌ای در عالم نمی‌ماند مگر اینکه در حقیقت وجود 14 خلق شده باشد و تحت ولایت 14 معصوم(ص) قرار گرفته باشد. بنابراین سرّ عدد 10 یکی از پررمزترین اعداد عالم بشمار می‌آید و کنزالله است چراکه (10=4+3+2+1) می‌شود.

*نکته: عدد 4 در تمام عالم ، ساری و جاری شد یعنی 10=4+3+2+1 و خداوند کریم تمام گنج را بوجود نورانی چهارده معصوم(ص) و قرآن عزیز، منور و راه هدایت را از ظلمات به عالم نور گشود  و 14 ، جایگاه حرف (ن) در عالم زمین ظهور پیدا کرد (نون ساکن ، ظرف آفرینش شد).پس عدد 14 ، در عالم بالا شد تنوین که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود و در عالم پایین شد نون ساکن (جایگاه عددی(ن)=14) که 28=14+14 یعنی کلّ حروف و کلّ اعداد شد و (عددابجد(ن)=50) که 100=50+50 و 100=ق=19 که کلّ ولایت است{حروف اسامی پنج تن(ص)19 حرف است}.

{ازآنجاییکه حقیقت عدد ده همان گنج 4روی 10 است ، توضیحات بیشتر عدد 4 در قسمت عدد 10 و 14 آمده است}.

* چهارمین سوره قرآن مجید از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره مبارکه نساء است که شامل 176 آیه می‌باشد و چهارمین سوره که به قلب مطهر پیامبر نازل شد ، سوره مبارکه مدثر است که شامل 56 آیه می‌باشد.جزءِ 4 با آیه 92 سوره مبارکه آل عمران (لن تنالواالبرّحتی تُنفقوا ممّا تحبّون...) شروع و به آیه 23 سوره مبارکه نساء (حُرّمت علیکم اُمّهاتکم ...)ختم می‌شود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۲۵
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

معارفی از سوره مبارکه عصر(شین)

صد و سومین سوره مبارکه قرآن مجید ، عصر نامیده می‌شود که عدد 103 برابر با عدد ابجد نام مبارک منجی می‌باشد. و خداوند کریم با حرفِ واو ( و=6) به کلمه عصر قسم یاد فرموده است ؛ والعصر. و حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه امام عصر و ولیّ عصر و آخرین منجی بشریت است!

عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه و آله 110 می‌باشد که برابر با عدد ابجد نام مبارک علیعلیه السلام است ؛ درواقع حضرت و اولاد طاهرینش تا امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین. تمام و کلّ عوالم محصور در دایره کامل از عالم اعلا تا اسفل، همه در 360 درجه محصور است ، و عدد ابجد کلمه عصر هم 360 می‌شود پس وجود مبارک امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین ، مقام ولایت این دایره‌ی عُظمی را داراست! زیرا ولیّ عصر است! یعنی تمام دایره در مشت ولایت اوست! پس همه‌ی ذرات عالم برای او افشاست و ذره‌ای نیست که مخفی بماند و ریزه خوار وجود مبارکش نباشد. یعنی هم ولایت تشریعی دارد و هم ولایت تکوینی. اللهم عجّل لولیّک الفرج

خداوند می‌فرماید: إنّ الانسان لفی خسر ؛ این است و جز این نیست که انسان همچنان در خسران (زیان) است. الا الذین ؛ اینجا اِلا ، استثنائیه است مگر کسانیکه آمنوا و عملوا لصالحات ؛ ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند و پیوسته با اتصال به حق که امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین است و اتصال به صبر که عمل به احکام و قرآن ، صبر جمیل و طاقت و تحمل می‌خواهد ، تکلیف صحیح و سالم انجام دهند (و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر)  

آنگاه برای تکلیف ، بلوغ 9 و اربعین طهارت را می‌طلبد که دایره زندگی(شین) هر کس باید مورد قبول امام زمانش قرار بگیرد.حالا به شکل مهندسی خلقت خوب دقت کنید! هم علم ساعت را آموختیم و هم دایره بندگی و انسان شدن و هم انتقال این دایره به زندگی و دایره طهارت در بهشت ؛ برای زندگی سالم جاودانه.

نکته: حالا ببینید پروردگار عالم چگونه به حرف و=6 قسم یاد فرمود و تمام دایره خلقت و عظمت انسان را به او تأکید فرمود تا خود را به دنیا ارزان نفروشند و جزءِِ الا باشند یعنی از جاهلیت جدا شوند و جزء افرادی قراربگیرند که عمل صالح انجام دهند و قدردان باشند. درضمن اگر عظمت قسم را دریابید، خاضعانه در مقابل مولای کریم سَرِ بندگی می‌گذارید. چون او همه‌ی 6 دانگ خلقت را کریمانه به ما داد و مزد 6 دانگ بندگی را هم (بدون نیازی برای ذات اقدسش) به فضلش به ما می‌دهد. الحمد لله ربّ العالمین

نمونه‌هایی از عدد 300(=ش):

*در حدیث آمده است که در قیامت بعضی از مؤمنین فاصله‌شان تا بهشت 300 سال است یعنی تا عمل‌های افشاشده درست نشود ، راه تمام نمی‌شود . 

*از مکه تا کربلا 300 کیلومتر است.

*حضرت آدم علیه السلام 300 سال گریه کرد.

*خداوند متعال در قرآن کریم (آیه 25 سوره مبارکه کهف) مدت زمانی را که اصحاب کهف در غار بودند را 300 سال باضافه 9 سال بیان می‌فرماید { که درواقع امام صادق علیه السلام می‌فرماید به سال شمسی همان 300 سال است و به سال قمری 9 سال اضافه می‌شود} که افشای پناهگاه پروردگار عالم برای همه‌ی بندگان مؤمن است. یعنی دایره زندگی 300 و شعاعش 9 (درس را بطور کامل در کتاب بلوغ سجده مطالعه کنید)

*در نماز شب مستحب است 300 مرتبه الهی العفو بگوییم. درواقع هر کدام از این دستورات ، تنظیم کردن ساعت عمر و عملمان به ساعتِ حقیقی است که تنظیم آن وصل شدن و شیعه شدن واقعی به صراط حقیقی است که آن وجود مبارک امام زمان عج الله تعالی فرجه است.

*وجود عالم و دانشمند و فیلسوف ابوالحسن سعیدبن عبدالله در سال ششم هجری در کاشان (شهر راوند) بدنیا آمد که به قطب الدین راوندی مشهور است. ایشان که قبر نورانیش در صحن بزرگ حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در قم قرار دارد بعد از 300 سال از مرگش ، وقتی صحن مطهر را تعمیر می‌کردند ، آخوند محمد حسن جلالی نقل می‌کند که استادم شیخ محمد حسین فرمود که قبر ایشان هم باز شد و من سر در قبر کردم و سر زانوهای آن بزرگوار را بوسیدم که صحیح و سالم مانده بود و اثری از فرسودگی نداشت {یعنی افشای ساجد و عابد بودن ایشان}

* و 300 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک "حوای روحانی" و عدد ابجد کلمه "صراط" و عدد ابجد کلمه "فکر" . درواقع از نقطه تا کمان دایره بخواهد ترسیم شود، خودش صراط است و این نقطه، فکر است و هر کسی باید با فکرش این دایره را برای خود ترسیم کند؛ هم باطن دنیا و هم آخرت.

و عدد ابجد کلمه "منیر" =300 است یعنی از ظلمات خارج شده و به وجودی که خود ، منبع نور است تبدیل می‌شود تا لباس مؤمن بپوشد ، که درواقع تولد واقعی و حقیقی انسان‌های قبول شده درگاه خداوند متعال است. جایگاه عددی کلمه منیر=57 است که برابر با جایگاه عددی کلمه طهارت می‌شود و این نهایت کمال انسان است. جایگاه عددی کلمه صراط و کلمه فکر با هم برابر است (=48) که 48 ، برابر با جایگاه عددی کلمه فاتح می‌باشد. پس اگر این مهندسی عملی برای هر کس میسّر شود ، پیروز دنیا و آخرت است و چنان تسهیلاتی برای خود می‌فرستد که هرگز فقیر نمی‌شود. 

*اسرار عدد 300(=ش) در دوران نبوت حضرت نوح علیه السلام:

امام جعفرصادق علیه السلام فرمود:هنگامیکه خداوند نبوت حضرت نوح علیه السلام را آشکار فرمود (مدت پیامبری حضرت 950 سال است) و شیعه‌ی وی به فرج یقین پیدا کردند ، بلا و سختی شدت گرفت و غربت گران آمد و کار بجایی رسید که شیعه حضرت دچار شکنجه شدند ، و حضرت نوح علیه السلام را به گونه‌ای مورد کتک و آزار و شکنجه قرار می‌دادند که گاهی اوقات تا سه روز بیهوش بر زمین می‌افتاد . درحالیکه خون از گوش مبارکش جاری می‌شد و سپس به هوش می‌آمد.

این ماجراها تا 300 سال بعد از بعثت او اتفاق می‌افتاد. حضرت نوح علیه السلام تا آن زمان ، شب و روز آنان را برای هدایت فرامی‌خواند و آنان از وی دوری می‌جستند. او آنها را آشکارا دعوت می‌کرد و آنها روی گردان بودند. لذا پس از 300 سال تصمیم گرفت که علیه آنها دعا کند. هنگامیکه بعد از نماز صبح نشست تا علیه آنها دعا کند ، چند ملک از آسمان هفتم بر وی فرود آمدند (3 فرشته بودند).

آنان به حضرت سلام کردند و گفتند: ای پیامبر خدا حاجتی نزد تو داریم . فرمود آن چیست؟ گفتند دعا کردن علیه قوم خویش را به تأخیر بینداز زیرا این اولین نشانه از قدرت خداوند عزّوجلّ بر زمین است. فرمود: دعا کردن را تا 300 سال دیگر به تعویق می‌اندازم.

بنابراین به میان قوم خویش بازگشت و آنچه از قبل انجام می‌داد را ادامه داد و قوم او نیز با همان شیوه سابق با او برخورد می‌کردند. تا اینکه 300 سال دیگر تمام شد. حضرت نوح علیه السلام از ایمان آوردن آنها مأیوس شد ، ایشان هنگام چاشت ، برای دعاکردن علیه قوم خود نشست .

 بار دیگر 3 فرشته از آسمان ششم بر وی فرود آمدند. آنها بر حضرت سلام کردند و گفتند ما از آسمان ششم هستیم { لازم به تذکر است که معارف عدد شش با تمام جزئیاتی که بیان شد را مرور کنید!} که صبح زود از آنجا خارج شدیم تا هنگام چاشت رسیدیم . این فرشتگان هم همان چیزی را خواستند که فرشتگان آسمان هفتم ، از حضرت خواسته بودند.

حضرت نوح علیه السلام خواسته آنان را اجابت کرد و دوباره میان قوم خود بازگشت و آنان را بسوی خدادعوت کرد. ولی دعوت وی تأثیری بر آنها نداشت و هرچه بیشتر آنها را فرامی‌خواند ، آنها بیشتر می‌گریختند. تا اینکه 300 سال دیگر به پایان رسید و رویهم 900 سال سپری شد. شیعه و یاران حضرت ، نزد او آمدند و از دست عوام و طاغوتیان گله و شکایت کردند و از حضرت خواستند که برای فرج دعا کند. حضرت نوح علیه السلام خواسته آنان را برآورده ساخت .

ایشان نماز را به پاداشت و نشست تا دعا کند اما در این هنگام حضرت جبرائیل علیه السلام بر وی نازل شد و فرمود: خداوند عزّوجلّ دعوت تو را اجابت کرد و فرمود به یاران خود بگو که خرما بخورند و هسته آن را در زمین بکارند ، و از آن مراقبت کنند تا به ثمر برسد. پس اگر به ثمر نشست ، فرج حاصل می‌شود. نوح علیه السلام خداوند را حمد و ستایش کرد و این امر را یاران خویش تعریف کرد و یاران به یکدیگر بشارت گفتند. پس خرما را خورده و هسته آن را در زمین کاشتند تا به ثمر رسید. ثمره آن را نزد حضرت نوح علیه السلام آوردند و از وی خواستند که از خداوند بخواهد وعده خویش را عملی کند.

حضرت نوح علیه السلام تحقق این امر را از خداوند عزّوجلّ درخواست کرد. خداوند به نوح علیه السلام وحی فرمود که به آنها بگو : این خرمایی که در دستان شماست بخورید و هسته آن را بکارید. هرگاه ثمر داد ، فرج حاصل می‌شود. عده‌ای از ایمان‌ آورندگان که یک سوم کلّ مؤمنین بودند چون تصور کردند که حضرت نوح علیه السلام خلف وعده کرده است ، از ایمان خود دست کشیدند و دو سوم آنها همچنان بر ایمان خود ثابت قدم ماندند.

پس این گروه خرما را خودند و هسته آن را کاشتند و مراقبت کردند تا ثمر داد.  ثمره آن را نزد حضرت نوح علیه السلام آوردند و از وی خواستند که از خداوند بخواهد وعده فرج خود را عملی کند. حضرت نوح علیه السلام تحقق این امر را از خداوند عزّوجلّ درخواست کرد. خداوند به نوح علیه السلام وحی فرمود که به آنها بگو : این خرما را نیز بخورید و هسته آن را در زمین بکارید. بنابراین یک سوم دیگر از ایمان آورندگان از ایمان خود دست کشیدند. پس یک سوم ، در ایمان خود ثابت قدم ماندند و خرما را خوردند و هسته‌اش را کاشتند و مراقبت کردند تا ثمر داد.

هنگامیکه ثمر داد به نزد حضرت نوح علیه السلام آوردند و گفتند تعداد ما خیلی اندک است. ما از این هراس داریم که اگر فرج به تأخیر بیفتد ، همه نابود شویم. بنابراین حضرت نوح علیه السلام نماز بپاداشت و عرض کرد : خداوندا! از یاران من تنها این گروه اندک باقی مانده‌اند و من می‌ترسم که این گروه از بین بروند. پس خداوند کریم به ایشان وحی فرمود که دعای تو را استجابت کردم ، پس کشتی را بساز.

فاصله زمانی بین اجابت دعا و فرارسیدن طوفان 50 سال بود. نکته زیبایی که از نظر عددی مورد بحث ماست ، 3 بار تجدید شدن عددِ 300 سال است! و چرا خداوند کریم دوران نبوت حضرت را اینگونه قرار داد؟!

اگر تا اینجای درس را بخوبی خوانده باشید ، متوجه می‌شوید که از آنجاکه عدد 300 از جمع اعداد 1 تا 24 بدست می‌آید و عدد 24 ؛ عددِ ساعات یک شبانه روز است و عدد جامع یعنی جمع کننده می‌باشد. پس 3 تا 300 تا یعنی 3 تا 24 تا که می‌شود 72 (بعبارتی 3 تا 300 تا میشود 900 تا یعنی بلوغ کامل عددی)! و عدد 72 برابر با عدد ابجد کلمه سجده است و در جمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=2+7) . درواقع افشای کامل هدایت در قوم نوح علیه السلام ، رسیدن به 3 تا 24 ساعت یعنی 3 روز و درنهایت عدد 72 یعنی رسیدن به کلمه سجده و حروف نوزده است { 72= سجده=نوزده} .

خوب دقت کنید!1) احتمال معنا بلوغ هدایت در این قوم به 3 تا 300 تا برای رسیدن به اطاعت محض و خضوع و خشوع کامل سجده می‌باشد.

2)درضمن اینکه عددابجد کلمه دنیا =65 است که برابر با دو حرفِ س=60 و ه=5 که رویهم می‌شود سه ، می‌باشد. پس تمام عمر دنیا ، نسل انسان‌ها از قوم مؤمنی هستند که در کشتی نوح علیه السلام سوار شدند و نجات پیداکردند.

3)و نوزده(=72) ، باب طهارت است. درحقیقت زندگی انسانی در باب هدایت به امر پروردگار یکتا از نقطه نجف روی کوه جودی باب وادی السلام، نـو ، زده شد!الی یوم القیامة . بر همین مبنا وجود حضرت نوح علیه السلام را آدم ثانی می‌نامند. و قبر مطهر حضرت آدم علیه السلام و حضرت نوح علیه السلام در کنار مضجع شریف و نورانی مولا و سرورمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب که صلوات و درود خدا و ملائکه‌اش بر او و این دو پیامبر بزرگوار باشد ، قرار دارد.

سِرّ باطنی شیر (لبن)

نکته جالب اینکه تغذیه شیر وجود مبارک معصومینصلوات الله علیهم اجمعین در دوران نوزادی به صورت خاص بوده است. چنانچه برای حضرت زهراسلام الله علیها در کتاب بحارالانوار ج58.ص149 آمده است حدیث قدسی: جعلت فطامک من اللبن (مقرونا) بالعلم. از قول خداوند فرمود که از شیرعلم ذاتی خودم او را تغذیه کردم. یا برای حضرت علی علیه السلام در کتاب منتهی الآمال می‌فرماید از انگشت سبابه پیامبرصلی الله علیه و آله 12 چشمه شیر نوشیده است.

حال خوب دقت کنید! انسان‌ها هم وقتی متولد می‌شوند از سینه مادر شیر می‌خورند. اما در حقیقتِ عمل، در رحم دنیا انسان لبن یا شیر را از ولایت و رسالت که همان کلمه وحی الهی است که جنس آن از نور است ، می‌نوشد و حاصل عمل خالصانه ، انسان را به امام زمانش وصل می‌کند و از ظلمات جهل و حیوانیت به نور انسانیت و هدایت می‌رسد.

*لبن:  چنانچه عدد ابجد کلمه لبن که به شیر معنا شده 82 می‌شود که در تمام دایره‌ی شِ هستی ، این عدد برابر با عدد ابجد کلمه امام است و جایگاه عددی کلمه لبن= 28 می‌شود که تمام کلمات قرآن عزیز از 28 حرف است. بنابراین انسان در عمل خالصانه در جلوه امام خود قرار می‌گیرد و خداوند این رحمت را به مؤمن عنایت می‌فرماید. چنانچه او را تعالی می‌دهد به یخرجهم مِن الظلمات الی النور.

اما انسان کافر و گنهکار هم همین شیر را که لبن است از رحم دنیا به عمل می‌خورد اما چون اعمالش ظلمانی و غلط است ، ظرف وجودش آلوده می‌شود . اثرش این است که شیر ضایع می‌شود و اثرش مثل سم به بدنِ عملش منتقل می‌شود و انسانیتش می‌میرد و می‌شود مصداق "یخرجهم مِن النور الی الظلمات" !

پس درواقع انسان گنهکار و کافر ، یا از ریشه حرام بدنیا آمده یا به عقیده کفر و غلط قرار می‌گیرد ، آثارش مثل ابن ملجم ملعون به یک قول کسی است که حضرت علی علیه السلام خودش در بزرگ شدنش زحمت کشیده ، ولی آثار عمل غلطش روزی در کشتن امامش ظاهر می‌شود. و این اثر آخر عمل ، جلوه‌ی حرفِ ش دایره زندگی هر شخص می‌باشد که آخرش به اوّل می‌رسد!

اما مؤمنین واقعی را خداوند می‌فرماید: والعاقبة للمتقین یعنی عاقبت (بخیری) مخصوص متقین می‌شود (آیه 83 سوره مبارکه قصص) . یا در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید : ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین.

*شیر:  ترجمه لبن به فارسی می‌شود شیر.عدد ابجد کلمه شیر=510 است که درواقع معنی می‌شود به 10+500 : عدد ابجد حرفِ ث برابر 500 است که ملک آن حضرت میکائیل علیه السلام است و این ملک مأمور روزی از طرف خداوند متعال است. و عدد 10 همان گنج عشر ؛ ائمه طاهرینصلوات الله علیهم اجمعین است. جمع ارقام 510 می‌شود 6 که همان خزانه کلّ خلقت است (6=0+1+5).

باید دقت کنیم که شیر در بین خون و فضولات از سینه جاری می‌شود. درحالیکه نه بو و نه رنگ خون را دارد و نه بو و رنگ دفعیات را دارد. چنانچه خالق یکتا در آیه 66 سوره مبارکه نحل می‌فرماید: و انّ لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین ؛ و البته برای شما ملاحظه حال چهارپایان (از شیر گاو و گوسفند) همه عبرت و حکمت است که ما از شکم آنها از میان سرگین و خون ، شیر خالص و پاکیزه شما را می‌نوشانیم که در طبع همه‌ی نوشندگان گوارا است.

پس شیر سفید و لطیف و شیرین و خوش طعم و غذای کامل برای بدن ضعیف نوزاد است. جالب است که شیر در غده‌های شیری سینه مادر در یک لحظه درواقع خون عین نجس و سرخ به شیر سفید و پاک قلب به میم می‌شود. پس شیر یکی از آیات خداست که باید در آن تأمل کنیم!

اما چون اسرار درس ما حرف ش است ، پس حقیقت حروفی شیر که با حرف ش آغاز شده ، افشای وصل شدن نوزاد به روزیِ محبت پروردگار عالم است که در سینه مادر قرار داده است. الحمد لله ربّ العالمین

پس هر سینه ، یک بلوغِ شین را به عدد 9 (با حروف و نقطه‌هایش) و در جلوه عدد 6 تمام محتوای ظاهری و باطنی‌اش و در مرکزیت دایره‌ی درون سینه که قلب است و جلوه عدد 5 همه‌ی خزانه‌ی عالم بالا از دایره رحمت و خلقت و اسرار آفرینش در سینه‌های مادرِ ظاهر (پدر و مادر خودمان) و پدر و مادرِ باطن {حضرت آدم(ع) و حضرت حوا(س)} و پدر و مادر روحانی و نورانیمان {پیامبر(ص) (رسالت) و امیرالمؤمنین(ع) (ولایت) و مادر دو عالم خانم فاطمه زهرا(س)} به ما می‌رسد .

حالا ما چگونه این غذای روح و جسم را گرفتیم ؟! پس در رحمت رحمانیت و رحیمیت خالق یکتا غرق و غوطه‌ور هستیم و ما باید ظرف وجودمان را چنان تمیز و پاک نگه داریم که این روزیِ رزقِ حسن را ضایع نکنیم. انشاءالله

درحقیقت خداوند کریم رزق کریمش را نصیب هر بنده مؤمن خود می‌فرماید به شرط اینکه از سینه علم و عمل به گنج قرآن که محتوای باطن کلّ رسالت و ولایت است جدا نشود.

مقام حرف شین در ماه مبارک رمضان

ماه مبارک رمضان ، نهمین ماه سال قمری است و در حدیث آمده که سید همه‌ی ماه‌های قمری است. تنها ماهی است که نامش در قرآن کریم آمده است ؛ آیه 185 سوره مبارکه بقره: شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان ( ماه رمضان که در آن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن هدایت و جدا ساختن حق از باطل ، قرآن نازل شده است).

پس ماهی است که نور با عظمت قرآن در آن نازل شده است و بواقع در این قسمت آیه که بیان شد ، 6 منظور مهم پروردگار عالم محقق می‌شود:

1)شهر رمضان (ماه رمضان) .  2) انزل فیه القرآن (نازل شدن قرآن)  3) هدیً للناس (هدایت کلّ مردم)   4) و بیّنات ( بطور واضح و آشکار نکات و باطن و ظاهر آن را با بینه و دلیل روشن برای مردم آشکارا بیان می‌کند)  5) مِن الهدی ( برای هدایت و درواقع سبز کردن و شکوفا کردن و از ظلمات به نور رساندن درون فطرت انسانی به عمل و سیرت انسانی )   6) والفرقان ( که حقیقت این هدایت ، جداسازی و علامت گذاری از راه خطر به امنیت کامل ، از چاه به هموار شدن ، از حرام و باطل به حلال و حق ، از ظلمات به نور و بطور کلی یعنی از جهنم‌ها به بهشت و خلاصه به رضای خداوند کریم و رسیدن به قرب او). 

پس درواقع همانطورکه درباره حرف شین گفته شد صفت حرف شین ، افشا کردن است و شین ،6 نقطه دارد که مبیّن حرفِ شین است و خودش با 3 حرف ، 9 تا می‌شود. درواقع 9 ، سلطان اعداد و سید همه اعداد است.

حالا ماه مبارک رمضان ، مقام 9 را دارد و سلطان ماه‌های سال است. زیرا با 6 هدف افشای هدف خلقت پروردگار عالم و نزول قرآن {یعنی آمدن همه‌ی 124 هزار پیامبرعلیهم السلام و تمام کتاب‌های آسمانی که 313 تاست و در جمع به باطن قرآن ظاهر شده است} تحقق پیدا کرده و اِحیا در ماه رمضان اتفاق میفتد. یعنی زنده شدن به واقعیت انسانیت و به کمال رسیدن آن که وصل شدن به رگ حیات طیب یعنی امام زمان حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه) می‌باشد.

اسم مبارک رمضان یکی از اسماء خداوند کریم است به معنای گرمای زیاد ، طوری که همه‌ی ناخالصی‌ها ذوب شود.و به یک معنی رمضان یعنی ریزش بسیار که درواقع ریزش گناهِ گنهکاران است. ماه مبارک رمضان ، شهرالله خوانده شده است چون ویژگی‌هایش آن را مخصوص کرده است.

و به یک نگاه معرفتی رمضان یعنی بلوغ سجده اطاعت پروردگار عالم و رسیدن به مقام کسره‌ی حقیقی ، و روزه حقیقی که روزه از گناه و نافرمانی است. پس با روزه، بیماری‌های طغیانگری و هوای نفس و عفونت‌های گناه، درمان می‌شود و با روزه واقعی که سحری آن توبه و افطار آن اصلاح اعمال غلط است ، انسان به طهارت راه پیدا می‌کند.

 

       حد 12

چنانچه در حرف شین خصوصیاتی است که این حرف را مخصوص کرده است . از یک سو با عدد ابجد 360 (=شین) ، تمام دایره خلقت را به ظهور آشکار می‌کند و سلطه‌ی عددی آن را نشان می‌دهد. و از یک سو با عدد 9 ( حروف و نقطه‌هایش) عدد شعاع این دایره را که از نقطه‌ی مرکزی به محیط اتصال پیدا کرده و دوران دایره را در بلوغ عدد 9 که سقف همه‌ی اعداد است ، نشان می‌دهد.

        ش                                                                                                                                   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۱۷
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

مقام عدد 53 در حرف شین

آیا همه عالم در بلوغ 9 و در سقف عددی 9 نبود؟ پس همه عالم دنیا ، عالم شهادت است. و خداوند کریم می‌خواهد پیامبر بزرگوار ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله در عالم اسرار نام مبارکش ، احمد صلی الله علیه و آله باشد که جلوه ذات اقدس احدیت خود اوست . عدد ابجد نام مبارک احمد=53 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه شهادت است. آیا این زیبا نیست رکن اصلی طهارت یک کافر در ورود به اسلام  بعد از شهادت به توحید (اشهد ان لا اله الا الله) ، شهادت به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله است ( اشهد انّ محمداً رسول الله). اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد .نکته مهم اینجاست که جایگاه عددی "ابا الاوصیا" هم 53 می‌شود که وجود مبارک حضرت علی علیه السلام است. پس جانِ شهادت دوم می‌شود شهادت سوم : (اشهد انّ امیرالمؤمنین علیاً ولی الله)

خوب دقت کنید عدد 3 و 5 دخیل در شهادت هستند. وجود مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام ، مظهر نفسِ وجود مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله در بطن شهادت است که اولین شاهد و مؤمن و مسلمان در روز مبعث و اولین شهادت دهنده وجود مبارکش است. عدد ولایی و معصومیت حضرت علی علیه السلام 3 می‌باشد؛ امام اول و معصوم دوم. و در خانواده پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین است. پس حقیقت عدد 3و 5 را در نفس پیامبر صلی الله علیه و آله افشامی‌کند. وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها که خود ، سومین وجود در مرتبت خلقت نوری است و نام مبارکش 5 حرف است و محور پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشد. پس 3 ضرب در 5 می‌شود 15؛ اسرار نام مبارکش به حوای روحانی است. عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س)=135 است که ضرب ارقامش 15 می‌شود(5×3×1)، اگر عدد ابجد نام مبارک خانم با ة محاسبه شود، 530 می‌شود {دقت کنید بوجود عدد 3 و 5  در هر دو حالت}

پس تمام خزانه حقیقت اسرار پدر بزرگوارش به رسالت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام به نام کوثر، به وجودش افشا و اظهار شده است. بنابراین خدا می‌خواهد بدانیم که حقیقت و کامل کننده‌ی این سه شهادت، شهادت چهارم می‌شود بوجود حضرت فاطمه سلام الله علیها که مظهرِ همه‌ی شهادتهاست!

اشهد أنَّ فاطمة الزهرا عِصمة الله الکبری حُجَّة الله علَی الحُجج

و درحقیقت دو گنج فرزندانش ؛ امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام که امام حسن علیه السلام به عدد چهارمین وجود در مرتبت خلقت نوری ، حرفِ د ظاهر شد که  عدد ابجد حروف دال =35 می‌شود که تمام 3 و 5 را با کنیه مبارکش یعنی ابامحمد صلی الله علیه و آله ، سبز کرد. و وجود مبارک امام حسین علیه السلام هم مظهر ظهور عدد 3 و 5 است که ایشان سومین امام و پنجمین معصوم هستند. وراثت تمام انبیاء و اولیاء را با شهادت و گستردگی باب طهارت و برپاداشتنِ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا ، اسرار احمدی صلی الله علیه و آله و علوی و فاطمی و حسنی و حسینی و تا مهدویت ( صلوات الله علیهم اجمعین) بر جهانیان به ظهور گنج حرفِ شین اثبات و اظهار نمود.و این حدیث زیبا را معنی فرمود که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: حسین مِنّی و انا مِن حسین.

نماز هم در 5 نوبت واجب شده است و به فرموده امام صادق علیه السلام در 3 نوبت می‌توان خواند.آیه 103 سوره مبارکه نساء : ...فأقیموا الصلوةَ اِنّ الصلوةَ کانَت علی المؤمنینَ کتاباً مَوقوتاً؛ نماز را تمام ادا کنید که نماز بر مؤمنین در وقت‌های معین واجب گشته است. چنانچه در این آیه مبارک خداوند به وقت نماز تأکید می‌فرماید، وقت یعنی ساعت پس در 24 ساعت ، 5 نماز را در 3 وقت (یا می‌توانیم در 5 نوبت) می‌خوانیم . درواقع باید عقربه‌های ساعت عمرمان را روی نماز تنظیم کنیم زیرا نماز ستون دین است و محور گردش تمام اعمال است و به شرط قبولی نماز ، بقیه اعمالمان هم پذیرفته می‌شود. درواقع نماز در عدد 53 (=جایگاه شهادت)، حقّ رسالت و ولایت را ادا می‌کند و انسان بندگی خود را در بلوغ 9 ِ علم ساعت به وقت افشا می‌کند. 

 

 

اسرار عدد 6

عدد 6 به حروف در فارسی ؛ شـِش و در عربی ؛ ستـّه ، سدس یا سادس خوانده می‌شود. و درواقع باطن معانی هر دو در آخر به یک معنا می‌رسد چنانچه:

1)عدد 6 به عربی (سِته): عدد ابجد حروف سته=465 می‌شود و این عدد ، رمز زمان ظهور حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه است زیرا این عدد از جمع اعداد از 1 تا 30 (که 30 جزء قرآن به تمام باطن در زمان ایشان ظاهر می‌شود) تشکیل می‌شود و برابر با نام زیبای مهدویت است! (465=30+29+28+...+3+2+1) {جالب است که ایشان نهمین فرزند اباعبدالله الحسین علیه السلام است یعنی باز هم رابطه 9 و 6(=سته=465)}. و جایگاه عددی کلمه مبارک مهدویت =60 می‌شود که برابر با عدد ابجد حرفِ س است و حرفِ س ، قلب قرآن و میزان است و حکومت آقا ، حکومت بر قلبهاست و میزان حکومت جهانی در کلمه مهدویت است! پس عدد 60 در جمع ارقامش ، برابر عدد 6 می‌شود (6=0+6) و دقت کنید که جمع ارقام 465(=سته) هم در آخر می‌شود 6 ! (6=5+1=15=5+6+4) !

 *جایگاه عددی حروف سته=42 است که جمع ارقامش 6 می‌شود (6=2+4). نکته مهم این است که جایگاه عددی حروف شِش (عدد 6 به فارسی) هم 42 می‌شود! و همچنین برابر است با جایگاه عددی اسم جلاله الله (با لام مشدد) و اسماء الحسنی الهی : باعث= حکیم= صادق= منان= برهان= مطلوب. همانطورکه بیان شد شروع قرآن کریم با سوره مبارکه حمد است که 21 حرف الفبا در این سوره آمده (21=ش) و آخرین سوره قرآن سوره مبارکه ناس است که عدد ترتیب نزولِ قلبی آن به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه و آله 21 (=ش) است. پس تمام قرآن در جایگاه عددی حرفِ ش برای همه مردم افشا می‌شود. نکته مهم این است که اگر این 2 تا 21 اول و آخر قرآن را جمع کنیم 42 (21+21) می‌شود. و عدد42، برابر با جمع عدد ابجدِ اولین حرف و آخرین حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم {ب=2 + م=40} است و طبق فرمایش پیامبرصلی الله علیه و آله  محتوای تمام قرآن در بسم الله سوره مبارکه حمد جمع است.

و جالب است که عدد 42 برابر با جایگاه عددی نام زیبای حیدر علیه السلام و جایگاه عددی نام زیبای حسنه و بتول سلام الله علیها!

2)عدد 6 به فارسی(شِش): عدد ابجد حروف شِش=600 است که جمع ارقامش 6 (6=0+0+6) می‌شود و برابر با عدد ابجد کلمه متقین و عصمت و عدد ابجد کلمه فصلت است { جالب است که سوره مبارکه فصلت در جزء 24 (6=4+2) قرآن مجید قرار دارد}. ازطرفی عدد 600 (=شِش) برابر با حرفِ خ به جایگاه عددی 24 می‌باشد. {در قسمت مقام دنیا در عدد 6 توضیح کامل آمده است}. جایگاه عددی حروف شِش= 42 می‌شود که در بالا توضیح داده شد.

 

مقام دنیا در عدد 6

نکته جالب این است که در دنیا هر ملکی اندازه کلّ ملکیتش چه بزرگ باشد و چه کوچک ، سندش را به شش دانگ می‌زنند.و حتی در آخرت هم سند ملکیت بهشت و جهنم به 6 دانگ است. پس درواقع هم دنیا بر پایه 6 است و هم آخرت بر پایه 6 است! و می‌توان گفت علت اینکه خداوند متعال دنیا را در 6 روز خلق فرمود برای نشان دادن کلّ مالکیتِ عالم خلقت (6 دانگ) به خودش است! و اباعبدالله الحسین علیه السلام هم با تحویل دادن 6 دانگِ تمام وجودش و بندگی کامل و خالصانه‌اش 6 دانگِ بندگی را افشا کرد و پروردگار عالم هم همه‌ی برکات را به ایشان عنایت فرمود و او را 6 ماهه متولد فرمود.

نکته: شاید رمز اینکه اجناسی که به عدد می‌خریم ، هر دستش 6 تاست و معمولا 2 دست می‌گیریم که هر دست نقص پیداکرد از آن یکی جبرانش کنیم یعنی هم دنیا بر پایه 6 است و هم آخرت، پس باید هر دو را بدست آوریم! و اگر دو عدد 6 و 6 را کنار هم بگذاریم می‌شود 66 که برابر با نام مبارک الله جلّ‌‌جلاله است. این همه، زیبایی‌های شناخت و رسیدن به قرب اوست! و خداوند کریم به بنده‌اش که در دنیا با 6 دانگ وجودش بندگی مخلصانه کرده باشد، در آخرت 6 دانگ بهشت و رحمتش را به فضل بینهایت عطا می‌فرماید.

 

**خوب دقت کنید! اول اینکه مقام دنیا خیلی بالاست زیرا که جایگاه شهادت است و دوم اینکه افشاءِ اسرار عدد 6 (در دنیاست) که خداوند کریم در سوره مبارکه حدید آیه 4 فرمود : خلق السموات و الارض فی ستة ایام  ؛ خلق کردم آسمانها و زمین را در 6 روز . اما این دو تعریف جای توضیح بیشتری دارد که شنیدنی و خواندنی است و جای تأمل و تفکر دارد ! عزیزان امیدوارم که با جان دل این مباحث را بخوانید و بیندیشید:

**1)اول اینکه دنیا ، جایگاه شهادت است .

آیا اینجا تفکر و تأمل ندارد که یکی از اسماء دنیا، عالمِ شهادت است و خداوند بالاترین مقامات زندگی انسانی را در پایان عمر به شهادت تعریف می‌کند! و آن زمانی است که انسان به بلوغ مقام فکری و عقلی و ایمانی و تربیتی  و عملی در شریعت و طریقت  و حقیقت شیعه و پیرو امام معصومِ صلوات الله علیهم اجمعین زمانش برسد.و انتخاب زیبای خود را در حیات دنیوی برای خروج صحیح (از دنیا) ، به تولد و زنده شدن واقعی برساند. و حیات وجود جسمانیش را در شهادت تقدیم خالق مهربانش کند . پس چنانچه اگر حق زندگی ما در دنیا بخواهد ادا شود، سزاوار است که انسان در آخر به مقام شهادت نائل شود! همانطورکه می‌دانید در مقام شهادت، دیگر بدنش غسل میت نمی‌خواهد ؛ بدنش پاک و لباسش و خونش پاک است یعنی زنده حقیقی و رسیدن به اربعین حقیقی؛ جنّاتٍ تَجری مِن تحتها الانهار. اینجاست که خداوند کریم می‌فرماید: ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون ؛ نپندارید کسانی که در راه خدا شهید شدند مردند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و نزد پروردگارشان متنعّم خواهند بود.(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران)

پس کلّ دنیا در مقام شهادت می‌شود کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا. پس تا آخر عمر دنیا ، راه شهادت باز است و دعوت نامه برقرار است که هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله.

نکته جالب اینکه عدد ابجد کلمه شهید=319 است و جایگاه عددیش 40 می‌شود. پس شهادت، انسان را به صدق و از صدق به خلوص می‌رساند و این معنی افشای حرفِ شین است!

 

*شهادتین در حقیقت حرف ش :

انسان در مبنای گروه بندی موجودات بقول درس منطق، حیوان ناطق است {که می‌فرماید : الاِنسان ما هو؟ جواب می‌دهد: حیوانٌ ناطق}. اما در کرامت تعالی انسان داشتن منزلت عقل می‌باشد. و فهم و شعور و بینش و تعلیم و تعلّم و تربیت و هدایت شدن و مزیّن به اخلاق پسندیده گردیدن و خلاصه تعالی پیداکردن به حقایق انسانی او را نسبت به همه‌ی مخلوقات و موجودات متمایز می‌گرداند.

پس انسان احتیاج به مربی و تربیت کننده دارد و این نیاز درونی او را به داشتن اعتقادات و دین و مذهب و نیروی ماورائی از دنیا گرایش می‌دهد. و خداوند این مکارم را در انسان برگزیده‌ی خود قرار داد که انسان کامل است و او را آیینه صفات و اسماء خویش و هادی و مربی جامعه‌ی جاهلیت و بشر بدون تربیت قرار داد و انسان را در خورِ مقام خلیفة اللهی خویش فرمود.

باری! این بزرگواران که رسولان و انبیاء الهی و خلاصه چهارده نور مقدس ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین هستند برای هدایت انسانها از هیچ فداکاری فروگذار نبودند تا جاییکه جان خود را در این راه گذاشتند. اما از آنجا که خداوند کریم، هم رحیم است و هم عادل ، برای انسان مؤمن و مطیع فرمان خود و رسولش، آخرتی بسیار باشکوه و وصف ناشدنی در بهشت و برای انسانهای نافرمان، زندگی سخت و دردآور و عذاب در جهنم قرار داد. شاید مقداری از آن را در دنیا به انسانها نمایان می‌کند که چگونه در دایره زندگی، خوبی‌ها و بدی‌ها به خود انسان برمی‌گردد؟!

پس افشای این عاقبت که خداوند در آیه 137 سوره مبارکه آل عمران فرمود: قد خلت مِن قبلکم سننٌ فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبةُ المکذّبین؛ همانا پیش از شما مللی بودند و رفتند در اطراف زمین گردش کنید تا ببینید عاقبت آنانکه وعده‌های خدا را تکذیب کردند چه شد؟ (چگونه هلاک شدند). و همچنین در بسیاری از آیات مثل آخر آیه 128 سوره مبارکه اعراف می‌فرماید: والعاقبةُ للمتّقین؛ و سرانجام نیک از آن پرهیزکاران است.

یعنی آخر کار که حلقه‌ی دایره زندگی هر کس می‌خواهد بسته شود، عاقبتش افشا می‌شود! درواقع مهر و امضای قبولی مؤمن، رسیدن به اقرار شهادتین در آخرین لحظات عمر است. همانطورکه می‌دانید هر انسانیکه بخواهد تحت لوای دین اسلام قراربگیرد باید در بدو ورود، شهادتین بگوید یعنی دین او و اعتقاد قلبی او که درونی است، باید افشاشود. زیرا از نقطه شروع حیات حقیقی که قبول به تمام امور آخرتی است باید دایره زندگیش با شعاع بلوغ عدد 9 کشیده شود و آن هم حرفِ شین است یعنی ورود در زندگی انسانی!

درواقع شهادتین اول شهادت به توحید است: اشهد ان لا اله الا الله و دوم شهادت به رسول گرامی دین اسلام است : اشهد انّ محمّداً رسول الله. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم   

این دو شهادت، بابِ افشای گرویدن به دین مبین اسلام و باب بازشدن اربعین حقیقی آدمیت است. و مثل دو پیکره‌ی در می‌ماند که حقِ ورود کسانیکه با این دو شهادتین تطهیر شده‌اند، فقط در دنیاست. اما نکته مهم اینکه این در الی یوم القیامة باید به روی انسان باز بماند تا ورود به باب بهشت را پیدا کنیم( که آنجا جایگاه طاهران است و آنجا حقیقت اربعین عمل است) و اینجا شهادت سوم واجب است: اشهد انّ علیّاً و اولاده حجج الله؛ شهادت بر ولایت مولا و سرورمان علی بن ابیطالب و یازده ذریه معصومش صلوات الله علیهم اجمعین . حال خوب دقت کنید! اسرار این شهادتین هر روز 5 نوبت در اذان (و هم دراِقامه) قبل از ورود به عبادت مهم مثل نماز، باید افشا و خوانده شود.{نکته:  فوائد شنیدن اذان: 1-شنیدن اذان انسان را اهل آسمان قرار می‌دهد. پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید: همانا اهل آسمان از اهل زمین چیزی نمی‌شنوند مگر اذان. 2- شنیدن اذان اخلاق را نیکو می‌کند. امام علی علیه السلام می‌فرماید: کسی که اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید. 3-شنیدن اذان انسان را از سعادتمندان می‌کند. پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید: کسی که صدای اذان را بشنود و به آن روی آورد، نزد خداوند از سعادتمندان است. 4- شنیدن اذان سبب دوری از شیطان می‌شود. پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید: شیطان وقتی ندای اذان را می‌شنود، فرار می‌کند.}

همانطورکه بیان شد انسان کافر که عین نجس است با نیت قلبی و خواندن شهادتین پاک می‌شود و مسلمان می‌گردد. ما بندگان خدا بی گناه و بی‌اشتباه نیستیم، پس برای طهارت درونی و اذنِ ورود در حقیقت نماز، با گفتن اذان و اقامه انشاءالله تمام ظلمات درونی پاک می‌شود و مجرای وصل زیباتر و نورانی‌تر می‌شود! (پس شهادتها در اذان از صبح تا ظهر، و ظهر تا عصر، وعصر تا مغرب، و مغرب تا عشا، و عشا تا صبح، انسان را از کفران‌ها پاک می‌کند).

همینطور روز جمعه که جمعِ جمیع هفته در آن است و به نام صاحب جمعه؛ حضرت ولی الله الاعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه می‌باشد، پس فرمودند که غسل جمعه انجام شود و در دعای قبل از غسل آمده : اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد. اللهم اجعلنی مِن التوابین و المتطهرین. یعنی غسلی که تمام ظلمات هفته را از درون و قلب ما می‌زداید، غسل جمعه است.

 و ذکر شهادتین بطور کامل در تشهد نماز آمده است. پس هم با نیت، هم با خواندن و هم با تغسیل، انشاءالله همه ظلمات از انسان پاک می‌شود (مثل اینکه برای شروع هفته، پاکِ پاک شده باشید) و در آخر عمر خوشا به حال کسیکه با شهادتین از دنیا برود یعنی انسان مؤمنی که خدا به او توفیق دهد که شهادتین را بگوید، تمام گناه‌های که ندانسته انجام داده و ظلماتش، پاک شده و به طهارت درونی رسیده و پروردگار عالم به لطفش او را در زمره آمرزیده‌شدگان قرار می‌دهد.

عدد ابجد کلمه اَشهد=310 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه عُمر است. پس ببینید که شهادتین، شستشو دهنده‌ی همه‌ی غلطهای عُمرِ او می‌شود! و جایگاه عددی کلمه اَشهد=31 است که برابر با عدد ابجد حروف لا یعنی لا اله الا الله است؛ یعنی نفیِ غیر خداها و تائید به شهادت به الله جلّ جلاله . امیدوارم آخرین حلقه‌ی حرفِ ش برای ما تائید شود. انشاءالله.

می‌فرمایند که مستحب است وقت خواب، شهادتها را بگوییم یعنی گناهها و کفرانها از صبح تا شب پاک شود. و خلاصه از صبح تا شب با اذکار شهادت بصورتهای مختلف (واجب و مستحب)، از نجاستها به طهارت می‌رسیم .

مقام شهادت(گواه)

پیرو مقام شهادت در قرآن کریم سوره مبارکه آل عمران آیه 18 خداوند متعال می‌فرماید: شهد الله اَنّه لا اله الا هو و الملائکة و اولوالعلم قائماً بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم یعنی خدا به یکتایی خود گواهی دهد که جز ذات اقدس او خدایی نیست و فرشتگان و دانشمندان (اولوالعلم؛عالمان واقعی) نیز به یکتایی و اینکه او برپادارنده‌ی عدل است شهادت دهند، نیست خدایی جز او که توانا و حکیم است.

از امام باقر علیه السلام درباره این آیه مبارکه پرسیدند، حضرت جواب فرمود: خداوند متعال در این آیه مبارکه خودش به وجود خودش شهادت می‌دهد و او همانگونه است که خودش درباره خودش فرموده است. اما عبارت "والملائکة" او فرشتگان را به خاطر اینکه تسلیم پروردگارشان هستند، گرامی داشته است.آنها راست گفتند و شهادت دادند همچنانکه خداوند بر خودش شهادت داد . اما در عبارت "و اولوالعلم قائماً بالقسط" مقصود از این عبارت نورانی، پیامبران و جانشینان آنها هستند و آنها کسانی هستند که برای ایجاد قسط بپاخاسته‌اند، قسط همان عدالت در ظاهر است و عدالت در باطن ، وجود مبارک علی بن ابیطالب علیه السلام است. و می‌فرمایند هر مؤمنی در هر جایگاه عبادت و کارهای خیر دست خود را بر دیوار آن مکان نهد و آیه شریفه را بخواند انشاءالله فردای قیامت آن جایگاه برای او شهادت می‌دهد.

درواقع افشای اعمال از وجود خودمان شروع می‌شود تا در تک تک اعضا ظهور داشته باشد.آنچه در عالم بالا بصورت سِرّ خلق شده ، در ظهور به عوالم پایینی (یعنی اسفل السافلین) قرار می‌گیرد اما تا در دنیا نمی‌آمد ، مشاهده نمی‌شد و به ظهور وجودی از نظر مادی نمی‌رسید.

 پس خلقت خالق بی‌همتا در عالم دنیا ، مشهود است و از هر ذره‌ای چه بصورت جمادات و چه نباتات و چه حیوانات و یا انسان و یا حتی همه‌ی موجوداتی که با چشم غیرمسلح دیده نمی‌شوند و یا اصلا شاید فقط احساس می‌شوند مثل گازها و هوا و ... ، همه به یک صورت در دنیا به مقام شهودی و ظهوری می‌رسند.

حالا خوب دقت کنید که چگونه عالم بظهور در حرف شین است؟!

شاید این یکی از اسراری است که خداوند یکتا در آیه20 و 21 سوره مبارکه فصلت می‌فرماید: حتی اذا ماجاءوها شَهدَ علیهم سمعهم و ابصارهم و جُلودهم بماکانوا یعملون(20).و قالوا لجلودهم لِم شَهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کلّ شیءٍ و هو خلقکم اوّل مرّةٍ و الیه ترجعونَ (21) تا چون همه بر دوزخ رسند آن هنگام گوشها و چشمها و پوست بدنهایشان بر جرم و گناه آنها گواهی دهند. و آنها به اعضای بدن خود گویند چگونه بر ضد ما شهادت دادید؟ و آن اعضا جواب گویند: خدایی که همه موجودات را به نطق آورده ما را نیز گویا گردانید و او شما را نخستین بار بیافرید و باز بسوی او برمی‌گردید. و یا در آیه 65 سوره مبارکه یس می‌فرماید: "الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بماکانوا یکسبون ؛ امروز است بر دهان آن کافران مُهر خموشی نهیم و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه کرده‌اند گواهی دهد". این کلام مبارک نشان می‌دهد که تمام عالم وجود و آنچه در ظاهر و باطن ماست می‌گویند که  "ماسمیعیم و بصیریم و هُشیم   با شما نامحرمان ما خامُشیم"   و همه، مأموران مخفی خداوند هستند و همه چشم و گوش حقّند، پس به اذن او در مقام شهادت برپا می‌خیزند و گواهی می‌دهند.

بنابراین آن روز زبان نطق دنیایی بسته می‌شود و تمام وجود در مقام شهادت ، گواهی می‌دهند.

پس خوب بفهمیم که عالم محضر خداوند قادر متعال است و در مجرای ذات اقدس، امام و حجت بر حقّ پروردگار؛ وجود مبارک صاحب الامر و الزمان اباصالح المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف می‌باشد. پس ذره و نقطه و نکته‌ای در ظاهر و باطن و در قلوب و اسرار ما نمی‌ماند مگر اینکه بر همه آنها آگاهی و ولایت مطلق دارند.

حال اگر خوب دقت کنیم همانطورکه یکی از آلات موسیقی، دایره است که روی آن با پوست حیوان (دبّاغی شده) پوشیده شده و بر آن می‌زنند تا صدایش درمی‌آید(دایره می‌زنند)، تمام زندگی ما هم دایره است و دایره با پوست حیوانیت صدادار می‌شود. بترسیم روزی که به این دایره زده می‌شود تا شهادت‌های خود را ظاهر کند !

 اللهم یا ستار العیوب سَتـِّر عیوبنا یا ارحم الراحمین

برای عقد هر سند و معامله هم برای اینکه محکم بماند ، شاهد و گواه می‌آورند. یعنی شهادت، باعث استحکام سندیت هر حُکم می‌شود{آیه 282 سوره مبارکه بقره که بزرگ‌ترین آیه قرآن است درباره معامله و نوشتن سند و گرفتن شاهد است... .}. پس سند قبولی اعمال، با شهادتین و شهادت بر ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و ذریه‌های معصومش و امروز؛ امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین است. 

**2) امام شهدا :

وجود مبارک اباعبدالله الحسین علیه السلام در مقام سیدالشهدایی قرار دارد که تولد و شهادت وجود نازنینش استثنا است. چنانچه می‌دانید ایشان 6 ماه در حمل مادر بزرگوارشان بودند. پس عدد 6 ، افشای وجود مبارک آقاست! خوب دقت کنید که عدد 6 به حروف در فارسی ، شـِش میشود که دو تا حرفِ ش است و درواقع شین.

پس بلوغ 9 در باطن شین قرار گرفت ( به تعداد حروف و نقطه‌های حرف شین که 9 می‌شود) و امام حسین علیه السلام از بدو تولد به عدد 10 بدنیاآمد {یک وجود مبارک خودش + 9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش (10=9+1)}.

ش

پس او حامل بلوغ گنج 9 (شین) و افشاکننده اسرار دایره خلقت است! اسرار دایره زندگی مبارکش که محیط بر همه‌ی عوالم هستی است حیات را در عدد 6 ظهور داد و بلوغ هدایت را به 9 ذریه معصومش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین

ش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۱۳
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

این نسخه نفایس الحقایق باشد    دانستن او فرض خلائق باشد

در نزد مبارزان میدان حروف     شیرین بمثال شهد فائق باشد

از آنجاییکه پروردگار عالم غیب الغیوب است و خود را در حدیث قدسی معرفی فرمود : انّی کنتُ کنزاً مخفیّاً فاحببتُ و ان اُعرف ؛ همانا من گنج مخفی بودم و دوست داشتم که شناخته شوم. لذا خداوند متعال اراده فرمود اسرار خلقتش را در احاطه محبت به انسانها افشا کند. چنانچه بهترین مخلوقاتش یعنی ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین ، سِرّنگهدار و آیینه صفات و اسماء و افعال خویش قرار داد و با اظهار و معرفی و افشای آیینه‌ی ذاتش ، خویش را بر همه‌ی انسان‌ها معرفی فرمود. و بر سَر آدمیان منّت گذاشت و آنها را خلیفه‌ی خود نام نهاد "انّی جاعلٌ فی الارض خلیفة" .

از آن جا که همه‌ی هستی از آنِ اوست و توحید محض است و چنانچه وظیفه هر موحّدی ، افشای توحید یعنی یگانگی ولی نعمت خود می‌باشد و شکر و سپاس و حمد و بندگی و خلوص نسبت به ایشان است ، بنابراین به لطف پروردگار عالم مظاهر و مفاهیم و معانی و اسراری از خزانه حرفِ شین را به عنایت مولا و ولی نعمتم ؛ وجود مبارک صاحب عصر و الزمان عجّل الله تعالی فرجه مجموعه این درس را به تحریر درآوردم تا با افشای معانی و اسرار حرف ش (شین) ، پرده‌ای از زیبایی‌های مهندسی خلقت پروردگارم را به معرفت در افشای راز حروف بنگارم. به امید امداد غیبی از مولایم.

این معانی زیبا که شاید پدیده علمی باشد ، ذره‌ای از اعجاز کلام خداوند و اسرار توحیدی ربّ العالمین را آشکار می‌کند و بر هر انسان فرهیخته و محقق و طالبِ معنا واجب است که علم حروف و اعداد را بداند.

علم الشین

از آنجاییکه حروف، رمز آفرینش و حامل پیام و ظهور کلام و ابداع خالق یکتاست، خداوند بالاترین مقام خلقت خود را به کلمه انسان نامیده است و در بیان حقیقتِ وجودیش بهترین بندگانش را کلمه نام نهاده است؛ کلمه طیب (بندگان پاکیزه). خداوند کریم در آیه 37 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: فتلقی آدم مِن ربّه کلماتٍ فتاب علیه إنّه هو التوابُ الرحیم؛ آدم علیه السلام از پروردگارش کلمه‌ای چند فراگرفت (کلماتٍ در تفسیر به انوار وجود مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین معنی شده است) پس خداوند توبه او را پذیرفت، زیرا خداوند توبه پذیر مهربان است.

و خداوند رمز بین خود و پیامبرانش را حروف قرار داد. چنانچه در 29 سوره مبارکه قرآن کریم، حروف مقطعه را رمز و به یک نحو اسرار و شاید کلید بیان فرمود! که هر انسان آگاه و معتقدی را به فکر و تحقیق و کنجکاوی وادار می‌کند.و آخرین امام معصوم ؛ وجود مبارک حضرت اباصالح المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف را با نام مقطعه م ح م د صلوات الله علیهم اجمعین خوانده‌اند.

پس با این همه زیبایی و خزانه گنج حروف که به نام علم کیمیاست، هر وجودی را که قابلیت داشته باشد طلا می‌کند! از این رو است که قرآن عزیز(کلام الله) بالاترین معجزه پروردگار عالم می‌باشد، چنانچه بالاتر از دمیدن نفس حضرت عیسی علیه السلام به گِلی که شکل پرنده بود و جان می‌گرفت، به مرده که زنده می‌شد یا کور شفا می‌گرفت و ... و بالاتر ازعصای حضرت موسی علیه السلام که سحر و جادوها را بلعید یا دریا را شکافت و خلاصه خداوند انسان‌های آخرالزمان را به اعجاز قرآن احیا می‌فرماید و بهترین بنده خالصش را آورنده‌ی قرآن و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را مجری و جانِ قرآن قرارداد. وهمه در اعجاز حرفِ شین افشا می‌شود!

1)اول حقیقتِ شین؛ ذات اقدس الهی است که خود را به نام اوّل،احد و واحد معرفی می‌فرماید.

2)اوّل حقیقتِ شین که خداوند اراده فرمود افشا شود؛  نور وجود حقیقتِ محمدی صلوات الله علیهم اجمعیناست.

3)اوّل وجود نورانی که ارواح طیبه محّد و آل محمّدصلوات الله علیهم اجمعین به ظهور نوری به اراده خداوند تجلی کرده، شینِ وجود فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ حوای روحانی است.

4)اوّل وجود جسمانی که خداوند اراده فرمود خلق شود؛ حضرت آدم علیه السلام است که افشای تمام مجهولات دنیا به معلوم‌ها به عظمت مقام خلیفة اللهی‌اش است.

5)اوّل وجودی که حیات جسمانی از وجودش قدم به عالم دنیا گذاشت؛ شینِ وجود حضرت حوا سلام الله علیها است.

6)اوّل نقطه‌ی ظهور خلقت در دنیا به اراده پروردگار عالم؛ شینِ وجود نقطه‌ی ارض است که در مقام ولایت عظما؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام و 11 ذریه نورانیش صلوات الله علیهم اجمعین است {فرمود: انا نقطة تحت الباء}

7)اوّل خانه‌ای که به مشیّت و اراده خداوند، ظهور و ساختمان و قلب عالم امکان و دنیا شد؛ شینِ وجود خانه خداست که قبله‌ی همه مسلمین و مرجعِ رجوع همه نمازگزاران است.

8)اوّل وجودی که جایگاه تولدش سرّی‌ترین مکان‌ها بود؛ شین وجود علی بن ابیطالب؛ اسدالله الغالب علیه السلام؛ مولود کعبه است.

9)اوّل کتاب الله؛ شین کتابِ حضرت آدم علیه السلام به نام معجم است.

10)اوّل کتاب آسمانی که جمعه‌ی همه کتاب‌های آسمانی و افشاکننده آنهاست؛ شینِ وجود قرآن کریم است که هم کتاب الله و هم کلام الله است.

11)و ظهور مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه به تمام معانی حرف شین است. اللهم عجّل لولیّک الفرج

تعریف حرف شین

حرفِ ش در حروف هِجا، سیزدهمین حرف و در حروف فارسی، شانزدهمین حرف و در حروف عبری، بیست و دومین حرف و در حروف ابجدی، بیست و یکمین حرف است.

ریشه کلمه شین از شأن می‌باشد. و در حقیقت مقامات و محتوای باطنی کلام را افشا می‌کند. و درواقع گسترده‌ی معنای آن در مقابل حرفِ الف که گنج حروف است، حرفِ شین افشا کننده‌ی اسرار الف می‌باشد.

و حرف شین در عدد هم احاطه‌ی عددی و افشای حدود و مبانی خواص در دوایر و حالات و چگونگی حروف و کلمات و حتی در مهندسی خلقت، و محتوای ذرات و کشف ندیدنی‌ها و آشکار کننده‌ی اسرار خلقت و ولایت چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین و در غایت، معارف توحید ناب را تعریف و در گنج اخلاص و باطن کتاب آسمانی قرآن افشا می‌کند(درواقع ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، باطن شین است). و حقایق نگفتنی را به نام علم الساعت به نحو زیبایی بیان می‌کند که انسان خود و اطراف و دنیای خود را بشناسد و در مقابل آن همه زیبایی و نظم و معارف و خزائن آفرینش پروردگار عالم، سرِ بندگی و تعظیم فروبیاورد.

*حرف ش از حروف ظلمانی است اما در تعریف حروفِ شمسی و قمری، از حروف شمسی می‌باشد. خصوصیات حروف، درحقیقت معانی ذاتی حرف را نشان می‌دهد. چنانچه در حروف شمسی خصوصیتی هست که وقتی حرف بعد از (ال) قرارمی‌گیرد، بصورت مُشدد خوانده می‌شود و باعث می‌شود حروف (ال) ماقبلش خوانده نشوند مثل والشمس که خوانده می‌شود : وشّمس( پس ال خوانده نشد و حرف ش مشدد بیان شد).

درواقع علامت تشدید چنانچه از اسمش برمی‌آید در خواندن حرف، شدّت را نشان می‌دهد که در عربی معنی تأکید در معنی آن دارد. اما زیباتر اینکه درحالیکه یک حرف است اما درواقع دو حرفِ یک شکل است که با تشدید، در هم ادغام می‌شود و بصورت یک حرف خوانده می‌شود؛ حرف اول ساکن و حرف دوم حرکت دارد پس کلمه والشمس می‌شود وَشـشَمس و خوانده می‌شود وَشَّمس و (ال) خوانده نمی‌شود. این (ال)، باب ولایت هستند که مظهر ظهور اسماء و کلمات و همه‌ی ظهورات هستند؛ درواقع آیینه و کُمَّل خوانده می‌شوند. پس درصورت حقیقی مجرای توحید و تجلی ذات اقدس الهی هستند، درواقع آینه راه را نشان می‌دهد و خود عبد و بنده خالص خداوند هستند!

پس در یکی از معناهای(ال)؛ معنی استغراق را دارد {البته در حروف قمری بیشتر مشهود است}. یعنی عالم در این حروف که جان و گنج رسالت و ولایت است غرق و همه، حمد خداوند است و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین حامدِ حمدِ پروردگار عالم هستند.

نکته: پس دو حرفی که هم شکل بودند و پس از(ال) قرار داشتند در کلام حروف شمسی، تشدید گرفتند؛ حرفِ اول که ساکن است یعنی دائمیست و بقا دارد و افشاکننده‌ی بطن معنا است. و حرف دوم که حرکت دارد برحسب معنای ظاهری کلام، افشاکننده‌ی صورت ظاهری و آنچه رویکرد عملی و شکلی یا تصویری دارد، می‌باشد.

مثل همین کلمه والشَّمس که درحقیقت انوار شمس از باطن (ال) است که رسالت و ولایت است؛ هم در حقیقتِ خلقتی و هم انوار و اثر انوارش. اما در حرفِ ش که ساکن است حقیقت سکون و بقای رزق درونی است که اتصال به اصل دارد و دائمی است. اما حرفِ ش که حرکت دارد؛ پخش کننده و افشاکننده‌ی آن نور ذاتی می‌باشد. بنابراین نور شمس را ضیاء می‌گویند و وجود شمس، نیّر می‌باشد.

این توضیح لازم بود که بدانیم حروف و کلمات، ملکوت دارند و هر کدام عالم کبیری هستند. چنانچه امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:"هیچ حرفی نیست مگر آنکه اسمی از اسماءالله عزّوجلّ است". { در کتاب اسناد ابجد توضیح کامل بیان شده است، مطالعه فرمایید}. مثلا اسماء الله حرف شین: فالشاکرُ لِعِبادهِ المؤمنین است (یعنی از بندگان سپاسگزار خشنود است).

صفات حرف ش و مخرج این حرف

بنابراین خداوند ما و تو را به نطق و فهم یاری کند. شین از عالم غیب و جبروت است مگر میانه آن . که در مقام ظهور تلفظی در مخرج حروف، میانه زبان است و جایگاه مخرج جیم است. درواقع عدد ش=300 است و حرف ج=3 پس ج مرتبه‌ی پنجم است و سلطان و غالب است. طبعش سرد و تـَر است و عنصرش آب است، همانطورکه هر جا آب است، آبادانی است. حرف شین در مقام افشاکننده باطن دانه در خاک، نطفه در رحم، افشای معادن و دریاها و باطن آسمان و باطن زمین‌ها و خزانه علوم و باطن زمان و افشای انوار حقیقی و بردارنده ظلمات و رهنمای بسوی نور است. افشای هدایت و درمان و شفا برای مقامات معنوی حروف و اعداد است. این حرف، حرکتش امتزاج پذیر است یعنی زوج دارد: حروف یا و نون را دارد ؛ حرف ش خوانده می‌شود شـیـن، کامل و خالص و دوتایی و مونس و همدم است. و شین را ذات و صفات و افعال است. جالب است که از اسماء همانطور که گفته شد دارای خوها و حالات و کرامت می‌باشد.   

پس مخرج ادای این حرف دهانی و از وسط زبان است و تقریباً تکیه گاهی ندارد. این حرف از حروفِ شجری خوانده می‌شود زیرا شجر، شکاف دهان و گشادگی آنست که در ادای این حرف دخالت ندارد. از یک معنا روی شکاف زبان است و شجر یعنی درخت و مخارج حروف شجری (که حروفِ ش، ی، ج هستند) از داخل دهان(مسیر صوت) به خارج دهان می‌باشد و کلّ صوت افشا می‌شود!

 حرفِ ش 7 صفت دارد:1)همس: یعنی صدای غیر ظاهر و خفیف. درواقع در حروف با صدای همس، صدا به طرف خارج دهان رانده می‌شود برعکس حروفی که جهر هستند.

2)رخوت: یعنی به سهولت و آسانی تلفظ می‌شود و صدا در آنها کشیده می‌شود.  

3)انفتاح: مصدر باب انفعال و به معنای قبول بازشدن و گشودن است. درهنگام تلفظ، زبان از کامِ بالا جدا و گشوده شده آن را نمی‌پوشاند و به نازکی ادا می‌شود.

4)استفال: مصدر باب افتعال و به معنای پایین آمده و ضدّ استعلا است. هنگام تلفظ صوت و زبان به طرف پایین میل کرده و به پستی و نازک ادا می‌شود.

5)اصمات: مصدر باب افعال و به معنای سکوت و خاموش شدن و به سنگینی ادا کردن است. با تأنی و سنگینی تلفظ می‌شود.

6)تفشّی: مصدر باب تفعل و به معنای ازهم پاشیدن و پهن شدن و افشاشدن و پراکندگی  و انتشار است. و عرب تفخیم حرف ( یعنی ضخامت زبان) را نیز در موقع نطق، تفشی گوید و حرف شین دارای این صفت است.

7)سکون: در لغت ضدّ حرکت است. درواقع 23 حرف حروف تهجی را ساکنه گویند زیرا محتاج به حرکت در مخرج نیستند و هنگام ادای آنها سکون و آرامشی در اصل مخرج حاصل شده و به آسانی تلفظ می‌شود.

این صفات درحالیکه برای تلفظ نامیده شده اما در وصف، احوالات و چگونگی مهندسی خلقت در اسرارش نمایان است و هر یک از صفات، جلوه‌ای از زیبایی‌ها و مظاهرِ معارف این حرف پرمعنا می‌باشد.

حرفِ ش در سه دندانه و سه نقطه

ظاهر این حرف مثل حرفِ س است و حرفِ س در باطن حرفِ ش ظهور دارد چنانچه عدد ابجد حروف شین=360 است که معنی می‌شود به 300+60 : درواقع عدد 300(=ش) افشاکننده‌ی مقام عدد 60 است که برابر حرفِ س می‌باشد. س ؛ حرفِ میزان و قلب قرآن است، یکی از اسماء قرآن؛ سین است. زیرا که قرآن خود، میزان و میزان کننده‌ی همه عاملان واقعی به قرآن است. مقام باطنی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هم به نام سین است چون همه بزرگواران، عادل و معصوم و میزان هستند و میزان کننده و هدایت کننده‌ی بشریت الی یوم القیامة هستند. این را بس است که به خانواده محترمشان آل یاسین صلوات الله علیهم اجمعین می‌گویند. و قرآن عزیز هم به حرف سین تمام می‌شود. و در بدو نزول این حرف نورانی، 9860 ملائکه با این حرف نازل شده‌اند و این نزول پرعظمت بر قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله است که به خطاب پروردگار عالم، یاسین خوانده شد و این سوره مبارکه به نام یاسین است و قلب قرآن نام گرفته است. پس حرف شین، افشاکننده‌ی قلب عالم است!

*حرفِ ش سه نقطه دارد. گویند که نقطه، اشرف و اعلی از حرف است زیرا حرف از نقطه پیدایش دارد. و وجود حرف متوقف را کتابت است اما به نقطه بیان می‌شود. و نقطه دارای حقایق و معانی کلمات معنوی و صوری حرف است. درجایی دیگر معنا می‌شود که نقطه، مرتبه‌ی ولایت دارد بلکه از نقطه، حرف متعین است.و نقطه، مقوم وجود حرف است، اما در اظهار کلمات نقطه، موقوف بر حرف است (یعنی تا حرف مکتوب نشود، نقطه نمی‌تواند خوانده شود) و حرف در وجود موقوف نقطه است (یعنی حرف تمام وجودش در نقطه خوانده می‌شود). چنانچه حق جلّ علیٰ خود را حرف خوانده چنانکه یس و طه و حم{زیرا تکلم یکی از 7 صفت ذاتی پروردگار عالم است و هر حرف از اسماءالله می‌باشد}  و حضرت ولی الله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام خود را نقطه خوانده است؛ فرمود: انا نقطةٌ تحت الباء. در تعلیم و تفهیم مسائل شرایع و حکمت الهی حضرت ولی محتاج نبی است چنانکه فرمود: علمنی رسول الله صلی الله علیه و آله اَلــفِ باب یعنی تعلیم کرد مرا حضرت رسالت صلی الله علیه و آله هزار باب حکمت، پس گشوده شد مرا از هر بابی هزار باب!

پس حرف ش با داشتن سه نقطه و سه دندانه، افشاکننده‌ی همه زیبایی‌های گنج‌های رسالت و ولایت و توحید است (در وجود سه نقطه) و افشای رازهای خلقت در آسمان‌ها و زمین‌ها و انسان‌ها(کلّ موجودات) است (با سه دندانه)!

حرف ش در دسته بندی محکمات و متشابهات

همانطورکه قرآن کریم کتابت شده است از 28 حرف که دارای 20 نقطه می‌باشد پس "و علّم آدم الاسماء کلّها"؛ علم الاسماء، کلّ 28 حروف بوده است. از این 28 حرف، 14 حرف از محکمات است که آن حروف را اُمّهات حروف می‌نامند. و 14 حرف از متشابهاتند و از این رو متشابهات می‌خوانند که محتاج محکمات هستند و از یک معنا قوام دهنده و افشاکننده باطن محکمات هستند.

چنانچه در آیه 7 سوره مبارکه آل عمران آمده است : هو الذی أنزلَ علیکَ الکتابَ مِنهُ ایاتٌ محکماتٌ هنَّ اُمُّ الکتابِ و اُخرُ مُتشابهاتٌ فامّا الذین فی قلوبهم زیغٌ فَیتّبعونَ ماتشابه مِنهُ ابتغاء تاویله و مایعلمُ تاویله الا الله والراسخونَ فی العلم یقولون امنّا به کلٌّ مِن عند ربّنا و مایذّکّرُ الا اولوالالبابِ؛ او است خدایی که کتاب قرآن را به تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است که آنها اصل و مرجع سایر آیات خواهد بود و برخی دیگر آیاتی متشابه است و اما گروهی که در دلشان میل به باطل است از پی متشابهات رفته تا به تأویل کردن آن در دین راه فتنه گری و شبهه پدید آورند درصورتیکه تأویل آن کسی جز خداوند نداند و اهل دانش گویند ما به همه آن کتاب گرویدیم که همه‌ی محکم و متشابه قرآن از جانب پروردگار آمده که به این دانش و بر این معنی که همه آیات قرآن از جانب خدا آمده تنها خردمندان آگاهند.

حروف "الر کهیعص طس حم ق ن" ؛ حروف محکمات هستند و بقیه متشابهات. پس حرفِ ش از متشابهات است و حرفِ س از محکمات. الله اعلم

عدد حرف شین و مقام آن در حروف

حرفِ ش در عدد حرف، به یک حرف جلوه می‌کند به مقام عدد یک و در عدد نقطه، 3 نقطه دارد به مقام عدد سه . حال اگر حرف ش و سه نقطه‌اش را حساب کنیم می‌شود 4(1+3) یعنی گنج عشر به مقام چهار (10=4+3+2+1). همانطورکه در کتاب عرفان عدد 10 بطور کامل توضیح داده شد : سِرّ شناخت پروردگار عالم به اسم مبارک اَحد جلّ‌جلاله به عدد ابجد 13 است که برابر با جایگاه عددی حرفِ م به عدد ابجد 40 است . و در ظهور اسمائی به عدد 4 ارکان و جلوه طهارتِ 40 به نام اسم مبارک سبحان (جایگاه عددی سبحان=40) که تنزیه و تسبیح را در کلّ اسامی پروردگار عالم که شمارش نمی‌شود ، جلوه فرمود. اگر ارقام 13 را با هم جمع کنیم می‌شود 4(=3+1) که حرف ش ؛ خودش یک و 3 نقطه دارد رویهم می‌شود 4 ! پس دایره هستی به 4 ارکان افشا می‌شود.

 حرف ش وقتی شین خوانده شود : 3 حرف دارد(به مقام عدد 3) و در عدد نقطه، 6 نقطه دارد به مقام عدد شِش. چنانچه عدد 6 در قسمت‌های بعد تعریف می‌شود که کلّ دایره هستی است. پس مجموع عدد حروف و نقطه‌های شین می‌شود 9 (3+6) که مقام نُه را دارد. حرف شین تنها حرفی است که صاحب بلوغ عددی 9 است، این عدد برخاسته از ابجد حرف شین (=360) می‌باشد؛ چنانچه عدد 3 و 6 همان نشانه‌های حروف و نقطه‌هایش می‌باشد و در جمع عدد 9 را نمایان می‌کند.

پس حرف شین، صاحب 3 عدد کلیدی در عالم اعداد است یعنی 3،6 و 9 که هر کدام از این اعداد بنیان و ظهور و معنای عوالم وجودی می‌باشند از ظاهر به باطن و از باطن به ظاهر! لذا اگر این سه عدد را در هم ضرب کنیم می‌شود 162 که برابر با عدد ابجد کلمه انسان است. حال ببینید چگونه مقامات در وجود انسان ظاهر می‌شود؟!{ در قسمت بعد بطور کامل توضیح داده خواهد شد} و اگر این سه عدد را با هم جمع کنیم می‌شود 18 که برابر با عدد کلمه حی و تمام قطر دایره‌ی خلقت است. دقت کنید که از جمع ارقام عدد انسان(=162) و همچنین جمع ارقام عدد حی(=18) به عدد 9 می‌رسیم : (9=2+6+1)، (9=8+1).

بنابراین حرف شین در مقام اعداد به 1، 3، 4، 6و9 ظاهر می‌شود. حال اگر همه‌ی مقاماتش را با هم جمع کنیم ( 23=9+6+4+3+1) به عدد 23 می‌رسیم که عدد روزی و انتقال رحمت و برکات و تحویل و تحدید برای مخلوقات است. چنانچه دوران پر برکت پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله 23 سال بود. و این عدد برابر جایگاه عددی حرف ث می‌باشد که ملکش حضرت میکائیل علیه السلام ؛ ملک روزی و رزق عالمیان است.

مقام شین در جایگاه عددی

حرف شین در جایگاه عددی{45=14(ش)+10(ی)+21(ن)} به عدد ابجد نام مبارک آدم علیه السلام می‌رسد یعنی 45. در این عدد هدف افشای خلقت بصورت جسمانی حضرت آدم علیه السلام، خیلی از مجهولات را معلوم و خیلی از معماها را حل می‌کند زیرا وجود مبارک حضرت آدم علیه السلام آن علّیتی است که در مکتب‌خانه؛ وَکتبنا لَهُ الالواح علم آموخته!

درنتیجه خداوند کریم آدم علیه السلام را معلم ارواح و مدرس اشباح قرارداده و در محاسبه‌ی ابجد عشق و معرفت او را قیاس با جمع کتب سماوی، مساوی الواح کرده و لغت جلیل و ستایش جزیل به ایشان عنایت فرموده است. چنانچه خط محبوبان که هندسه روحانی و رقوم دفتر معانی در کتاب مُعجم به حضرت آدم علیه السلام عنایت فرمود، چه این کتاب باعظمت هر قدر نقطه که بر نسخه کائنات و صفحه صحیفه موجودات است مرقوم و مسطور گردیده است.( کتاب کنوزالاسرارخفیه ص 6)

حدیث زیبایی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم است که دلالت بر این معنی دارد (کتاب کنوز الاسرار خفیه ص8):

ابوذر غفاری روایت می‌کند از حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم: اَنّه قال سئلک رسول الله(ص) فقلت یا رسول الله(ص) کل نبیٍ مُرسلٍ بِمَ هو مُرسلٌ قال بکتابٍ مُنزلٍ علی آدم(ع) فقلتُ اَیُ کتابٍ منزل اَنزلُ الله علی آدم(ع) قال الکتاب مُعَجّم فقلتُ، اَیّ کتاب مُعجَم، قال ا ب ت ث ج الی آخره. فقلتُ یا رسول الله(ص) کَم حرفاً قال تِسعةٌ و عشرین حرفاً فغضبَ رسول الله(ص) حتی اَحمرتَ عیناه، ثمّ قال یا اباذر والذی بعثنی بالحقّ نبیّاً، ما اَنزلَ الله (تعالی) علی آدم الا تسعةٌ و عشرین حرفاً فقلت یا رسول الله(ص) اَلیسَ فیها الف و لام فقال، رسول الله(ص) لامُ و الف حَرَف واحد قد اَنزلَ الله(تعالی) علی فی صحیفةٍ واحدة و لهُ سَبعون الف مَلِک مِن خالف لام فقد کَفر بما اَنزلَ الله(تعالی) علی آدم(ع) و من لَم بعد لام الف حرفاً واحدً و هو بریّ منّی و انا بریٌ منه وَ من لم یؤمن بالحروف و تسعةُ عشرون حرفاً لایخرج مِن النار اَبَداً.

مضمون معنی این حدیث آنستکه ابوذر غفاری می‌گوید روزی پرسیدم از حضرت رسالت، که یا رسول الله(ص)! هر نبی که مرسل است، به چه چیز مرسل است؟ حضرت فرمود به کتابی که فرو فرستاده است آن را حق تعالی بر آدم(ع)، گفتم کدام کتاب است که حق تعالی بر آدم(ع) فرستاده است؟ فرمود: کتاب معجم، گفتم کتاب معجم کدام است؟ فرمود: ا ب ت ث ج الی آخر، گفتم یا رسول الله(ص) چند حرف است؟ فرمود:29 حرف است، گفتم: یا رسول الله(ص) من شمردم 28 حرف است. حضرت رسالت(ص) خشم گرفت چنانچه چشم مبارکش سرخ شد و فرمود: یا اباذر بدان سوگند می‌خورم به خدا که به حق مرا مبعوث کرد و نبی قرار داد، آنچه نازل کرد خدای تعالی به آدم(ع) الا 29 حرف نبود. گفتم یا رسول الله(ص) در این حروف الف و لام، پس رسول الله(ص) فرمود: لامِ الف، حرفِ واحد است که خدای تعالی فرستاد یا نازل کرد در یک صحیفه بر آدم(ع)، و در هنگام فرستادن با او هفتاد هزار فرشته همراه بود و هرکسی که مخالفت کند در حرفِ لامِ الف پس کافر می‌شود به هر چه که خدای تعالی، به آدم(ع) فرستاده است. و هر کسی که لام الف را حرف واحد نداند، پس او نیز بیزار است از من و من بیزارم از او، و هر که ایمان به حروف ندارد و حال آنکه او 29 حرف است، بیرون نیاید از دوزخ ابدا، پرسیدم که چرا الف را مقدم به جمیع حروف گردانید؟ فرمود: آنستکه چون الف را اشارت بذات اَحدیت(جلّ علی) می‌باشد.

 

*نکته مهم:احتمال معنا از حرفِ ل، وجود مبارک ولایت؛ امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم اجمعین است. زیرا اگر دقت کنید در مرتبه زبر و بینه، حرف الف وقتی به سه حرف نوشته می‌شود حرف اول یعنی ا، زُبر است و بینه آن می‌شود لِف، عدد ابجد لِف=110 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک علی علیه السلام می‌باشد. بنابراین بیّنه‌ی رسالت، ولایت قرار می‌گیرد.

نکته بعد در حدیث این است که حروف 28تاست و حرفِ بیست و نهم، همزه است که بصورت ظاهر اباذر رحمةالله ندید و فرمود 28 حرف است. حرکت همزه که صدای حروف را نشان می‌دهد و نطق حروف می‌شود، وجود مبارک نطق الله عالم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است. درواقع صدای نطق باطن حرف شین است!

 

 

حرفِ ش به عدد ابجد 300 و جایگاه عددی 21

حرفِ ش درعربی و فارسی هر دو یک ملکوت را دارد. بلوغ حروف است زیرا تمام عالم هستی در این حرف غرق است. و چون حرف ش ، صفت تفشی (یعنی افشاکردن) دارد ، افشاکننده تمام اسرار عالم بالا در روی زمین و حتی در تمام کرات و حتی درون دریاها و معادن و مخازنِ هستی می‌باشد. شاید بتوان گفت که منظور خالق عالم، افشای زیبایی‌های خلقتش است تا خودش را بشناسند و عبادت کنند.

عدد ابجد حرف ش=300 است و اگر دایره ساعت را از 1 تا 24 با هم جمع کنیم می‌شود 300 (300=24+23+22+ ... +3+2+1) . دیگر اینکه تمام دایره زندگی در عدد 300 که برابر عدد ابجد کلمه صراط و فکر است ، غرق می‌شود . درواقع زندگی انسانی اگر بدون فکر باشد ، حیوانی است و اگر حدود و ثغور صراطش مشخص نشود، سقوط به قعر جهنم است. و مهم‌تر اینکه باطن این دایره به عدد 300، حوای روحانی؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها  است. {همانطورکه می‌دانید حضرت فاطمه سلام الله علیها ، حوای روحانی هستند و عدد ابجد اسم زیبای حوای روحانی=300=ش است }

  نتیجه اینکه همه باید در تبعیت و پیروی صراط حق قدم برداریم تا به هدف و مقصود که رضای خدا (قربتاً الی الله) است برسیم که رسیدن به رضای خدا تنها با رضایت ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین و در محوریت رضایت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها (حوای روحانی) بدست می‌آید. چنانچه بقول پیامبر صلی الله علیه و آله خشنودی و غضب خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها باعث رضا و غضب خداوند است. 

اینجا باید به معرفت حقیقتِ صراط برسیم و او کسی نیست جز ابالحسن علی ابن ابیطالب و یازده ذریه نورانی‌اش صلوات الله علیهم اجمعین . پس می‌شود صراط علیٌ حق نمسکه (حروف مقطعه قرآن بدون تکرار) و علیٌّ مع الحق و حقٌ مع العلی. و حضرت فرمود : انا الصراط ، انا نقطة تحت الباء و انا الخط ! {خوب دقت کنید وجود مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام ؛ حقیقت صراط=300 و حضرت فاطمه سلام الله علیها ؛حوای روحانی =300 است!}

در قسمت نمونه‌هایی از عدد 300 که در ادامه درس می‌آید، شرحِ مواردی دیگر از عدد 300 بیان می‌شود.

جالب است که این افشاگری ، هم مرتبه طولی است و هم عرضی . در طول به عدد 300 نشان داده شد و سیصد به حروف در عرض، معنا را افشا می‌کند:

 

 

*سیصد=164 :

رابطه عدد سیصد(300=ش) و نقطه: نکته مهم این است که اگر عدد 300 را به حروف بنویسیم؛ عدد ابجد سیصد می‌شود 164 که برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است. و همه در نقطه ظهور می‌کند. چنانچه پرگار آفرینش از نقطه، کمان دایره‌ی حدود الهی را می‌کشد. و جنین در دایره رحم مادر بصورت نطفه(یک نقطه)، دایره زندگیش دحوالارض می‌شود! نگاه از نقطه سیاهی چشم، دیدگاه ظاهری و باطنی را می‌بیند و می‌اندیشد و فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند . و همه در نقطه قلب به تغییراتی اساسی ، به واقع قلب به میم می‌شود.

 روزی که پروردگار عالم خواست که پرگار قدرتش عالم دنیا را خلق کند، شروعش را با نقطه قرار داد و آن نقطه را ارض نامید. و در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده که تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد و تمام آن در بسم الله و تمام آن در باءِ بسم الله جمع است و امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: انا نقطة تحت الباء. حال خوب دقت کنید! جمع ارقام 164 می‌شود 11 (11=4+6+1)، از اینجا به هدف خلقت ؛ به هو و به حج واقعی می‌رسیم. جمع ارقام 11 هم 2 می‌شود یعنی همان (ب) که عدد ابجد کلمه نقطه هم 164 می‌شود (سیصد=164=نقطه).

جالب است قبر مبارک حضرت علی علیه السلام در شهر نجف است و عدد ابجد کلمه النجف(=164) برابر با عدد ابجد کلمه نقطه(=سیصد) است. جائیکه بدن مطهر آقا در این نقطه به صورت خزانه‌ی آسمان‌ها و زمین‌ها قرار دارد. {یادآوری می‌شود قبر حضرت نوح علیه السلام و حضرت آدم علیه السلام ، کنار قبر مطهر  حضرت علی علیه السلام است}

*عدد 164 معنا می‌شود به 64+100 که خیلی زیباست: عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه (کلید) ، عدد ابجد کلمه (دین) و اسم مبارک نوح علیه السلام و عدد ابجد اسم (ناجی) است و عدد 100=ق که به معنای نگهدارنده است.

پس عاشقان ولایت ائمه طاهرین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین به مولایمان افتخار کنیم و انشاءالله نام ما در زمره شیعه و محبّ واقعی حضرت و فرزندانشان در دنیا و آخرت ثبت شود . پس این نقطه که تمام کلّ محتوای قرآن مجید است ، نگهدارنده دین ، مفتاح و نگهدارنده شاه کلید هستی و حافظ حدود الله و جایگاه فرود کشتی نوح علیه السلام و ساحل نجات همه‌ی عالمیان است .{ادامه شرح باطنِ نقطه در قسمت نقطه مرکز ساعت می‌آید}

حال خوب توجه کنید که هستی در آغاز به یک ، شروع شده و همه در جلوه‌ی وحدانیت پروردگار عالم ، توحید را افشامی‌کنند!

حرف ش در مقام عدد 21

حرفِ ش، بیست و یکمین حرف در الفبای ابجدی می‌باشد. این عدد در حروف، جایگاه بلندی دارد چنانچه تمام دایره‌ی دنیا در عدد 3 تا 7 تا است: 7 آسمان و 7 طبقه زمین و 7 روز هفته، پس عالم به عدد 21 آشکار و مقاماتش افشا شده است!

عدد 21 معانی زیادی را از خود نشان می‌دهد:

1) خداوند کریم در سوره مبارکه حمد 21 حرف از 28 حروفِ مبارکش را فرموده {به فرموده پیامبرصلی الله علیه وآله سوره مبارکه حمد ، حامل محتوای کلّ قرآن است} و عدد 21 برابر با جایگاه عددی حرف ش است. و تمام مخلوقات زمینی و آسمانی و ایام در حمد خداوند غرق است چنانچه آسمانها؛ 7طبقه و زمین؛ 7طبقه و ایام هفته؛ 7روز و هر سال 52 هفته (برابر با عدد ابجد کلمه حمد) می‌باشد. پس پروردگار عالم سوره مبارکه حمد را محلّ افشای کلّ قرآن قرار داده است!

2)در 28 حرف الفبای عربی : 21 حرف ، صفت استفال دارد یعنی طلب پایین آمدن کردن و 7 حرف صفت استعلا دارد .

3)عدد 21 برابر با جایگاه عددی کلمه یک است و عدد ابجد حروف یک=30می‌شود که تمام 30 جزء قرآن در یک جلد کتابت شده است.

4)وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالبعلیه السلام که امامِ یک (اول) و صاحب عدد 30 است {توضیح کامل در کتاب مهندسی خلقت آمده است} و 30 جزء قرآن بدست نورانیش کتابت شده است ، در سحر 19 ماه مباک رمضان ، در حال سجده ، فرق مبارکش بدست ابن ملجم لعنت‌الله‌علیه شکافته می‌شود و در 21 ماه مباک رمضان (که نهمین ماه سال قمری است) به شهادت می‌رسد. درجانِ معنی حقیقت ماه رمضان در عدد 21 با ولایت و تاج گذاری امام حسنعلیه السلام افشامی‌شود و ماهِ 9 به ولایتش تمام می‌شود. یعنی به برکت وجود مبارک ابالحسن علی بن ابیطالب علیه السلام؛ به شهادتش و به وجود مبارک فرزند گرامیش ابامحمد حسن بن علی علیه السلام؛ به ولایتش عالم را به جان بلوغ روزه واقعی و طهارت محض و رسیدن به حقیقت انسانیت تا قیامت افشاکردند.

5) در ساعات شبانه روز ، ساعت 9 شب را 21 می‌گویند یعنی بلوغ ساعات و ایام، افشا می‌شود. پس اگر ساعت در شب به 21 رسید یعنی در دومین 12 ساعت از ظهر به بعد می‌شود ساعت 9 .آیا این معانی بی دلیل ظاهر شده‌اند؟!{خوب تأمّل کنید که جمع عدد 9 و 21 می‌شود 30!} 

6) در قرآن کریم اولین جزئی که سجده واجب در آن آمده است ، جزء 21 می‌باشد (جزء 21 شامل 178 آیه مبارکه است)

7) حروف صلوات هم 21 حرف است (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد) پس باید بلند صلوات بفرستیم تا برهمه‌ی عالم ، نام محمّد و آل محمّد افشا شوند.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

8)خیلی زیباست که عدد ابجد حروفِ سوره مبارکه ناس (آخرین سوره قرآن مجید) 5682 است که جمع ارقامش 21 می‌شود. و آیا جالب نیست که عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه وآله هم 21 است یعنی در جایگاهِ حرفِ ش ؛ یعنی دایره قرآن به 360(=شین) بسته شد و شین ، افشا کننده قلبِ قرآن یعنی سین است. پس عدد شین یعنی (60+300) و این سوره مبارکه با حرف س تمام میشود به عدد ابجد 60، این عدد برابر با عدد ابجد اُم ابیها است، درواقع افشاکننده‌ی سِرّ مستودع خلقت، فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

9)سوره مبارکه انبیا از نظر ترتیب فهرستی قرآن کریم، بیست و یکمین سوره است که انبیا علیهم السلام خود، افشا کننده(21=ش) و خبرآورنده از عالم بالا هستند.

10) خیلی زیباست!عدد 21برابر با جایگاه عددی کلمه زن و همچنین جایگاه عددی کلمه آقا است. خوب فکر کنید!

11)عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم برابر 786 است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم (6+8+7) 21 می‌شود(21=ش). پس باید توجه داشت که عالم در بسم الله الرحمن الرحیم غرق است و ما هم باید تمام کارها و امورات ظاهری و باطنی خودمان را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنیم و تمام کنیم، آنگاه عمل به خلوص و طهارت افشا می‌شود.{ توجه داشته باشید که این تنها به شرط شیعه و محب بودن است چراکه جایگاه عددی حروف بسم الله الرحمن الرحیم=192 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام علی"علیه السلام است، پس درواقع جایگاه و باطن بسم الله الرحمن الرحیم، ولایت است}  

12)ارتباط سوره مبارکه حمد و حرف شین:

بسم الله الرحمن الرحیم، 16 تا شأن دارد که 8 شأن آن در باءِ بسم الله است و 8 شأن در بقیه آیات. و 19 حرف و 5 الف دارد که سه الف آن ظاهر و دو الف آن محذوف است.

عالم در 21 دایره است { و سوره مبارکه حمد از 21 حرف (بلاتکرار) تشکیل شده که هر حرفی یک دایره است} و بسم الله الرحمن الرحیم، کلّ دوائر و کلّ دوائر در بسم الله و کلّ دوائر در باءِ بسم الله الرحمن الرحیم است (زیرا که 21 برابر با جایگاه حرفِ ش است).

و بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد مصدر به اسم شده و خودِ 19 حروفش هم مصدر هستند!  پس بعبارتی می‌توان گفت  بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد (در جمع باطنِ حرفِ ش در ابتدا و انتهای قرآن)، افشا کننده گنج تمام قرآن است

تعریف حرف شین

وقتی که حرفِ ش بصورت سه حرفی خوانده شود یعنی شین ، عدد ابجدش 360 می‌شود . در تعریف مقامات حروف؛ هم تعداد حروف به عدد خوانده می‌شود و هم تعداد نقطه‌های آن حروف زیرا مبین حقیقت اسرار هر حرف ، نقطه‌دار یا بی نقطه بودن آن است. و تعداد نقطه‌های حرف هم به شماره در تعداد حروفش تعریف حقیقی آن حرف است.

پس دلیل اینکه می‌گوییم حرفِ ش ، بلوغ معنای همه‌ی حروف است ، این است که در جایگاه افشای مقامات و معانی حروف واقع می‌شود. درحالیکه همه‌ی عالم در شکل دایره قرار دارد و تمام دوایر در دایره‌ی کلّ هستی جای می‌گیرد. می‌دانیم که دایره چه بزرگ باشد و چه کوچک ، 360 درجه است که برابر با عدد ابجد حروف شین می‌شود که درواقع همان حرفِ ش است ( حرفِ ش ، شین خوانده می‌شود) .

عدد ابجد کلمه عصر برابر 360 است چنانچه عصر، تمام وجود عالم یعنی دایره‌ی کلی است. پس همیشه امامِ عصر صلوات الله علیهم اجمعین باید افشاشود و همه او را بشناسند و پیروی کنند. زیرا وقتی می‌گوییم امامِ عصرعلیه السلام یا ولی عصر علیه السلام ؛ یعنی تمام دایره که عصر است در احاطه و تسلط ولایتِ عصر است. یعنی تمام دایره هستی در یدِ قدرت و مشتِ اوست. و او از رگِ گردن و از سیاهی چشم به سفیدی‌اش، به ما نزدیک‌تر است زیرا او ولایتِ عظمای حق است

شکل ظهوری حرف شین:

بنابر عدد ابجد حرف شین به عدد 360 کاملاً مشخص می‌کند که حرف شین، دایره است و دایره از اشکال مقدس است و تنها شکلیست که عالمگیر است و نقطه‌ای در دنیا نیست که در دایره خلقت نباشد. و دایره در تعریف، گردنبند بندگی همه‌ی مخلوقات است که نشان دهنده و آیات توحیدی پروردگار عالم هستند و هر کدام به نوعی معرفت کردگارند.

اشکال هندسی که هر یک مهندسی مهندسِ عالم؛ خالق یکتاست، در بطن دایره می‌باشد. بنابراین عالم در 21(=ش) دایره محصور است که همان دوایر اُم است، دایره افلاک، دایره عوالم، دایره کهکشانها، دایره تمام کرات آسمانی و دایره تمام طبقات زمینی و ... را در خود دارد.

باطن عدد  14/3 و 360 درجه

وجود مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها ظرف اسرار نوری باطن خلقت است که قبل از خلقت، امتحان شد و عددِ معصومیت ایشان 3 می‌باشد{سومین معصوم(ص) هستند} و ممیز می‌گیرد به ظهورِ 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین ، پس رمز می‌شود 14/3 ! آنگاه محیط و مساحت به شرط ضرب شدن در 14/3 نمایان است.

درضمن وقتی دایره در شعاع 9 است و جایگاه مرکز دایره به عدد 40 ظاهر شد ، پس 9 تا  40 تا می‌شود 360 که تمام دایره حیات در گنج 360 است. پس کلمه اُم ، تمام محیط و مساحت عالم خلقت است و ذره‌ای در آفرینش نیست که در این دایره ، ظهور و افول نداشته باشد . اوست که مادر است { ما ، در آن هستیم} همینطور از آن خلق شدیم هم آب و هم خاک و همینطورکه دوباره به خاک بازمی‌گردیم . این ذره‌ای اززیبایی‌های مهندسی خلقت است! { توصیه می‌کنم مهندسی خلقت در اسرار عدد 9 و 5 (جلد 1 و2) را مطالعه فرمایید}

 

از منظر دیگر عدد 14/3 را می‌توان اینطور تفسیر کرد { درواقع ظاهر و باطن هستند} :

وجود مطهر امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، دایره‌ی کلّ یوم عاشورا را نمایش داد. چنانچه با تمام قامت در قتلگاه رسیدن به قرب الهی، به حالت سجده قرار گرفت و شمر و سنان ملعون، با تمام شقاوت سر مبارکش را ا ز قفا از بدن مطهرش جدا کردند. اما حضرت، سَرِ بندگی از زمین برنداشت!

 تا این سَر ، نقطه پرگار عاشورای هستی شود و قامت پاکش که حامل نُه ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین بود به تمامِ عدد به بلوغ کامل هستی ، کمان دایره را شروع و از روز عاشورا با ولایت آقا علی بن الحسین علیه السلام؛ امام اربعیان و سالاری اسرار به وجود حضرت زینب سلام الله علیها، سبز کننده گنج اربعین به عدد 40 روز و 40 وادی این کمان دایره را از کربلا به کربلا رسانید. چنانچه سِرّ اربعین افشا شد! که نتیجه زحمات و مصیبات این عزیزان به بهار سبز هدایت رسید زیرا اربعین از ریشه ربع و حاصلش ربیع یعنی بهار بندگی  و اخلاص و به ظهور نور هدایت رسیدن است.

پس می‌توان گفت که عدد 3 ، وجود مطهر امام حسین علیه السلام است که سومین امام می‌باشد و ممیز زده می‌شود چون ایشان ، محور 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است زیرا همانطورکه گفته شد ایشان پنجمین معصوم است که با 9 ذریه معصومش می‌شود 14 (14=9+5) .

 این اسرار 14/3 هستی است! و تمام سیر حیات هستی دنیا باید در این دایره ، حیات آخرت خویش را به اربعین بهشت برساند زیرا عدد ابجد کلمه دایره=220 و برابر با عدد ابجد اسم مبارک طاهره(فاعل طُهر) است و جایگاه عددی دایره در مرکز آن می‌شود 40 به عربی یعنی اربعین و از لحظه شهادت سیدالشهدا، اربیعنشان شروع می‌شود. آیا جای تفکر ندارد؟!

 

علم الساعة

*قسمتی از حدیث نورانیت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ساعت:

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:انا الساعة التی اَعتد لمن کذب بها سعیر. بدان- وَفِقکَ الله و ایانا لِدَرکِ الحقایق؛ من ساعت هستم کسی که تعدی کند و ساعت را دروغ بشمارد برای او سعیر(عذاب جهنم) است پس واجب است و خدا موفقت کند برای ادراک حقایق. امیرالمؤمنین علیه السلام خود را ساعت خواند شاید به این دلیل که حضرت به عدد 12 متولد شد؛ خودش یک و 11 ذریه نورانی(ص) در بطنش. پس تمام باطن ساعت، ولایتِ اوست!

که دریافت و تحقیق معنی ساعت از جمله متعلقات و معضلات اسرار است. بشنو که حق-جلّ و علا- در کلام مجیدش خطاب حقیقت نقاب به صاحب سرّ انا و الساعة کهاتین، که مسند نشین لی مع الله، وقت است{ یعنی برای من و ساعت(که ظاهر و باطن هم هستیم) نشستن در مقام لی مع الله، یعنی وقت می‌باشد}، می‌فرماید : آیات 42 و 43 و44 سوره مبارکه نازعات: یسئلونک عن الساعة أیّان مرسها . فیم انت مِن ذکریها. الی ربک منتهیها؛ (ای رسول) از تو سؤال کنند که قیامت کی برپا می‌شود؟ تو را چه کار است دیگر که از آن بیاد آری.کار آن ساعت به خدا منتهی شود. و آیه 187 سوره مبارکه اعراف : یسئلونک عن الساعة أیّان مرسها قل انّما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فی السموات و الارض لاتأتیکم الا بغتةً یسئلونکَ کأنّکَ حفیٌّ عنها قل إنّما عِلمها عندالله و لکنّ اکثر الناس لا یعلمونَ؛ (ای رسول ما) از تو از احوال و ساعت قیامت سؤال خواهند کرد پاسخ ده که علم آن نزد ربّ و خدای من است کسی بجز او آن ساعت را ظاهر و روشن نتواند کرد. آن ساعت(شأنش) در آسمانها و زمین بسی سنگین و عظیم است، نیاید شما را مگر ناگهانی ، باز می‌پرسند از تو که گوئی تو کاملاً بدان آگاهی ، بگو علم وقوع آن ساعت محققاً نزد خداست و لیکن اکثر مردم بر این حقیقت آگاه نیستند. و آیه 63 سوره مبارکه احزاب :یسئلک الناس عن الساعة قل انّما علمها عند الله و مایدریک لعلّ الساعة تکون قریبا؛ (ای رسول ما) مردم از تو می‌پرسند که ساعت قیامت کی خواهد بود؟ جواب ده که آن را خدا می‌داند و بس و تو ای رسول چه می‌دانی (بگو به این مردم غافل) شاید آن ساعت موقعش بسیار نزدیک باشد.

و دیگر آیات وارد است که تلویحات آن مخصوص به راسخان است و به اتفاق همه می‌گویند: ساعت، نام قیامت است.و از کلام اکابر محقق اقتباس نموده شده که حال اهل حال و وقت و وجود مطلق و آخرت و نقطه مبدأ و محشر جمیع نقاط دایره و امثال این کنایات و تعبیرات بتمامها اشارت به ساعت است و عندالله نیز می‌گویند: و حضرت شیخ ابوالجناب ، نجم الدین کبری- قدس سره- در رساله فواتح الجمال فرموده است که آخرت به جمیع اسامی خود ، نام خداست تعالی و تقدس- فهم مِن فهم . امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: من آن حقیقتم که ساعت یکی از تعینات آنست. وصف من آنستکه مرد دروغ پندارنده آنراست{یعنی باور نمی‌کنند}. آن دوزخی که سعیر نام آنست و اینکه خود را بآن ساعت خوانده ، یک وجهش این تواند بود که همچنانکه ساعت عبارت است از محشر خلق اولین و آخرین، در حقیقتِ من همچنین خلایق اولین و آخرین جمعند. وجهی دیگر آنکه چون ساعت وقت حضور جمع است نزد رب الارباب، و هرکه به من رسید صاحب حضور دائمی می‌شود و خود را حاضر در محشر خلائق اولین و آخرین می‌بیند پس من آن ساعتم. وجهی دیگر آنکه نقطه آخر دوائر نشئات منم . وجهی دیگر هم چنانکه در ساعت پنجاه هزار سال( یعنی برار یک روز قیامت؛ خمسین الفَ سنه) با مقدار یک نماز مساوی است (یعنی یک نماز مقبول، طول 50 هزار سال محشر را شفاعت می‌کند). همچنین کلیه و جزئیه و قبض و بسط و طول و قصر همه از من مساویست که برزخ جمیع متقابلاتم، پس ساعت حقیقی منم. و دیگر وجوه و تأویل هست که به اصطلاحات عربیت و تأویلات علماء موافق و مطابق است و بر صاحب فکر صائب مخفی نیست. والله اعلم

انا اسماء الله الحسنی التی امر الله ان یدعی بها . اشارت است به آیه کریمه، ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها.و به جامعیت آن حضرت جمع یعنی کسیکه خدایتعالی را بمن خواند بتوسل، گویا خدای را به تمام اسماء الحسنی خوانده که من در مقام جمع، مظهر اسم اعظم جامعم، و در محفل تفرقه مراتب جمیع اسماء حسنی، و در تحقق به حقایق آن به منزله علیم، و در تخلق در نهایت حب فرائض، و اینجا نکته شریفه‌ای است که چون عدد و علم هویت ذاتیه را که یازده است (عدد ابجد هو=11) با عدد اسماء که تسعه و تسعین است (99) جمع کنند صد و ده می‌شود(110) که مطابق عدد نام مبارک علی علیه السلام است.

نکته: حضرت علی علیه السلام واقعیت زیبای باطنی را به عدد 11افشا می‌‍فرماید! همانطورکه می‌دانید بین سال شمسی و قمری، 11 روز فاصله است، این گردش که به تمام عالمیان، تمام رزق دنیا و آخرت و تمام محتویات عوالم آسمانی به صورت نزول به دنیا و تمام محتویات درون زمینی بصورت روییدنی‌ها و معادن و سوخت گرمازایی و حرارتی و تمام مایحتاج زمینی انسانها را ارائه می‌کند، همه در باطن این 11 روزاست! و درحقیقت این عدد، هویت ذاتی این برکات و ارزاق و بواطن را در حسب ظاهر شناسایی و مجزا و شاخه شاخه کرده و به صورت حقیقی ذات اقدس هو، را نشان می‌دهد و رشد حقیقی را در دنیا و آخرت در صورت باروری کامل متجلی می‌سازد. درواقع طرز استفاده را با عدد 11 به حروفِ (یا) نشان می‌دهد . حروفِ (یا) یعنی انتخاب و (یا) یعنی بین دوراهی قرارگرفتن! حال آنهایی که فقط دنیا را انتخاب کنند و تمام سرمایه را برای دنیا خرج کنند، آخرت بی‌هویت وارد می‌شوند. و آنهایی که آخرت را انتخاب می‌کنند؛ هم در دنیا با هویت هستند و هم در آخرت با هویت وارد می‌شوند!

 و نکته اشرف آنکه فرموده (علیه السلام) الالف یشاربها الی الذات الاَحدیة، و الف که مسمای این اسم است به لا و فاء ظهور کرد (ا ، لف) و اَلف شده . پس لف مظهر و بینه اسم الف است که اشارتست بذات احدیت و (1)، و عدد لف(=110) برابر نام مبارک علی علیه السلام مطابق است و دلالت بر مظهریت آن حضرت مَر ذات احدیت را می‌کند. والله اعلم {  ا     لف(=110)}

                                                                    زبر    بینه

*و قال (علیه السلام) انا الذی عندی اَلـف(1000) کتاب من کتب الانبیاء.

بیان کلیت و حیطه علم خود که به وراثت از مصداق علم الله محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم  دارد {زیرا که علم نور است و افشاکننده‌ی همه باطن ظلمات و جهل‌ها،(شین) می‌باشد به جمیع مقامات عوالم دنیایی و آخرتی}، می‌فرماید که نزد من است علم به جمیع کتب ادواری انبیاء و کتب وجودی ایشان و کتب عرفانی ایشان که همه مظاهر اسماءالله اند و کتب منزلة بر ایشان است و کتب اخبار ایشان و کتب سلوک و سیر در هزاران مقام ایشان و کتب نسبت ایشان به کلیت و جزئیت نبوت عموم و خصوص و کتب اختصاص ایشان به زمان و به قوم مخصوص و علی هذا القیاس یعنی من علم مطلق و علم مجمل و علم مفضل و ذکر عدد اَلـف(1000) به جهت عدم قِلـّت است نه بیان انحصار .والله اعلم

جامعیت جفر کلی را محیط و عالم به اسرار از ترکیب حروفند بر وفق ترکیب وجود در جمیع نشئات، والله اعلم

*انا صاحب ارم ذات العماء، التی لم یخلق مثلها فی البلاد و نازلها بما فیها و انا المنفق الباذل بما فیها.

نزد متتبعات تواریخ و اخبار و آثار و حکایت ارم عماد و روضه او مشهور است و در تفاسیر و قصص مسطور، که آن بلده مخلوق خدای تعالی در وسط بلاد عالم بوده، سیصد و شصت{360=شین} دروازه داشته و فاصله میان هر دروازه تا دروازه دیگر یک ماه راه بوده (چنانچه در دنیا پروردگار عالم سال را قرار داد به 12 ماه و هر ماه 30 روز ، این جلوه ظاهر است و آنچه می‌خوانید باطن است)، و در آن بلده عجایب و غرایب و لطائف از حصر بیرون بوده (از شماره کردن بیرون بوده) و عاد اول که او ارم ابن عوص ابن ارم ابن سام ابن نوح علیه السلام است، آنرا معمود داشته (ستونها یا عمودها) و روضه‌ای عظیم آنجا ساخته در مدت چهارصد سال ، و حالا آن مختفی و نهان است از نظر خلق و در زمان حضرت مهدی صلوات الله علیهم اجمعین ظاهر خواهد شد و آنچه در آن روضه است، از جواهر همه را انفاق و بذل خواهد نمود.

اکنون می‌فرماید که صاحب ارم مذکور که در وسط عالم ملک بود، منم، زیراکه من برزخ البرازخم و هر جا در هر نشأة که برزخی است آن ظهور برزخیت حقیقی من است و برزخ اولی که میانه واجب و ممکن در وجود و عدم و غیب و شهادتست و باز میانه، لاهوت و ناسوت و همچنین برازخ تمام عوالم همه تعینات برزخ اطلاقی من است، و منشأ تمام برزخ‌ها اطلاق ولایت من است که اعتدال حقیقی تمام مراتب کلی و جزئی وجود است و چون در مظهر اول برزخیت من که یک نامش قلم اعلی است ، سیصد و شصت دندانه است مثل هر روز سال که برزخیست بین روزها و ساعتها و الی غیر، ولایت من است، پس در فلک الافلاک که برزخ مثال و جسم است ، سیصد و شصت درجه است (هر درجه یک دندانه دارد) و در آن ارم سیصد و شصت در بوده و این عدد به شماره تصرفات کلیه ائمه اربعه است، در نور اسم که سه دندانه است (مثل هر فصل که سه ماه است)

مراد از کلمه "و نازلها" شاید که این باشد که به موجب اتحاد حقیقت من با حقیقت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این برزخیت اختصاص به من دارد، چون اختصاص مقام محمد صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت حبیب الله، و اعاده لفظ اَنا در کلام "و انا المنفق" افاده همین اختصاص بنا بر قواعد عربیت، یعنی آن جواهر غیبی و عجائب و غرائب ولطائف و معارف لاریبی که در همه برازخ ایجاد یافته و علی الاعراق رجال یعرفون کلاً بسیماهم ، نفقه کننده آن منم، و بذل آن را به نیابت من متصدی است هم بصورت و هم به حقیقت. والله اعلم

*و قال علیه السلام: انا صلوة المؤمنین و زکوتهم و حجهم و جهادهم.

چون بیان اصلیت خود، مِن حیث الحقیقه نسبت به موجودات فرموده همچنین بیان می‌فرماید : که اصل حقیقت عبادات منم، زیرا صلوة انسان عبارتست بحسب جامعیت او، امر عباداتِ انواع موجودات عالم را که در مظهریت انسان کامل، به موجب نسبت جامعیتش، نماز است (یعنی نماز، باطنِ انسان کامل است). از این جهت (علی علیه السلام) می‌فرماید که من نماز مؤمنانم یعنی نماز اثر جامعیت من است که بصورت عبادت در مؤمنان ظهور می‌نماید.

و من زکوة ایشانم که مال و استعداد و سرمایه، قابلیت ایشان از فضیلات لوازم بشری و مقتضیات نفس پاک و طیب به اثر ولایت من و اقتضای قول و فعل من می‌شود.

و حج ایشانم که مقصد اصلی از توجه حقایق (حج یعنی آهنگ، مقصد) ایشان از مواطن ، عدم به کعبه وجود (از نیست به هست شدن و از هیچی به همه چی رسیدن) آنستکه به اسلام حجر الاسود حرم دل من مشرف شوند و طواف احوال من کنند تا از ذنوب خود پاک شده ، کیوم ولدته امه(مثل روزیکه از مادر متولد شده)، دائره کمال خود تمام نمایند. پس خوب دقت کنید که چگونه آقا و سرور و مولایمان باطن عالم را با شینِ وجودش افشا می‌کند و حتی عدد روز شهادتش؛ شبِ21 (جایگاه حرفِ ش) و در ماهِ 9 سال قمری؛ یعنی شعاع و تمام دایره‌ی شینِ خلقت را به تمام دایره بر جان عالم معنی می‌فرماید و خود، پرواز می‌کند که فرمود به خدای کعبه رستگار شدم( فُزتُ بربّ الکعبه)

و جهاد ایشانم که مقاتله ایشان با نفس و شیطان بحسب ظهور اثر قوت ولایت من است در دل ایشان.

 و آن اینکه همین چهار عبادت (صلوة، زکوة، حج، جهاد) ذکر فرموده مراد حصر نیست چه همه‌ی اعمال و اقوال و احوال حسن را به آن جناب ولایت مآب همین انتساب است، که واسطه قول فیض و حصول آنها رقیقه حقیقت ولایت او است(علیه السلام) بلکه چون اهم و افضل عبادات بودند به عموم اثر ذکر فرموده و سرّ تخصیص اینستکه ائمه اربعه اسمائیه است به اسماء؛ چه نماز بمنزله اسم العلیم است و زکوة بمنزله اسم القدیر و حج بمنزله اسم المرید و جهاد بمنزله اسم الحی می‌باشد. باز این چهار عمل، دو تا غیبی است و دو تا شهادتی و از هر دو یکی لازم است و یکی متعدی . والله اعلم

علم الساعة

*علم الساعة یکی از علوم غیبی خداوند است که (آنرا) در قرآن به خود اختصاص داده است. کلمه علم الساعة در سه سوره مبارکه قرآن آمده است :

 1)آیه 34 سوره مبارکه لقمان: اِنّ الله عنده علم الساعةِ و یُنزّل الغیثَ و یَعلم ما فی الارحام و ما تدری نفسٌ ماذاتکسب غداً و ما تدری نفسٌ باَیّ ارضٍ تموتُ اِنّ الله علیمٌ خبیرٌ؛ همانا علم ساعت وقوع قیامت به نزد خداست و او باران را فرو بارد و او از آنچه در رحمهای آبستن است می‌داند و هیچ کس نمی‌داند که فردا چه خواهد کرد و هیچکس نمی‌داند که به کدام سرزمین مرگش فرا رسد، پس خدا به همه چیز دانا و بر کلیه اسرار و وقایق عالم آگاه است.

2)آیه 47 سوره مبارکه فصلت: اِلیه یُردُّ علم الساعةِ و ما تَخرجُ مِن ثمراتٍ مِن اَکمامها و ماتحملُ مِن اُنثی و لاتَضَعُ الا بِعِلمه و یوم یُنادیهم اَینَ شرکائی قالوا آذنّاک ما مِنّا مِن شهیدٍ؛ تنها از ساعت قیامت خدا آگاه است و هیچ میوه‌ای از غنچه‌ی خود بیرون نیاید و هیچ آبستنی بار برندارد و نزاید مگر به علم ازلی او (یاد آر ای رسول) روز محشر را که خدا به مشرکان خطاب کند کجا رفتند آن معبودان باطل ، جواب دهند بارالها از برای نجات ما هیچ دادرس و گواهی نیست.

3)آیه 85 سوره مبارکه زخرف: و تبارکَ الذی لهُ مُلکُ السمواتِ و الارضِ و ما بینَهما و عِندهُ عِلمُ الساعةِ و الیهِ تُرجعون؛ بزرگوار خدایی که آسمان‌ها و زمین و هرچه بین آنهاست ،همه ملک اوست و علم ساعت قیامت نزد اوست و خلق همه به سوی او باز می‌گردند.

این علم خاص که پروردگار عالم اختصاص بخود می‌فرماید. که در مجرای این علم، وجود مطهر معصومین صلوات الله علیهم اجمعین گشاینده باب حقیقی علم بر زمان و مکان و بطنها و ماورای طبیعت و ماورای دنیا (یعنی علم به آنچه در آخرت اتفاق می‌افتد) هستند.

و در قرآن کریم 43 بار کلمه ساعت آمده است که برابر جایگاه عددی کلمه قدر است؛ قدر به معنی آنچه که اندازه‌ی هر شخص یا هر موجودی به امر خداوند کریم زده می‌شود. زیرا آنچه بر صفحه‌ی هستی ظهور دارد، دلیل بر ذات اقدس اوست و همه در نظم کامل ساعت است و همه اندازه و ساعت دارد.

پس حرف ش به عدد 300 درواقع افشاکننده‌ی این علم عظیم است که نمایش عقربه‌هایش عالم را می‌چرخاند و به هر لحظه و آن، تسبیح و ذکر پروردگار عالم؛ لا اله الا الله را به گوش‌ها و جان‌ها می‌رساند! بنابراین عالم درعلم الساعة غرق است و پیوسته و لحظه به لحظه این علم در چشم‌های بینا و بابصیرت بصورت معجزه‌های زمانی ظهور و بروز دارد! چنانچه زمان تولد فرزندان ونوع جنسیت آنها و آمدن باران که حیات همه‌ی مخلوقات از نظر طبیعی وابسته‌ی آن است. و آنچه که می‌خواهد برای هر کس و هر چیز در ساعت‌های آینده اتفاق بیفتد.

 آیا خداوند کریم به این  زیبایی وجود واجب الوجود خودش را نشان نمی‌دهد؟! و همه آیات او نیستند؟! چگونه او را پرستش نکنیم درحالیکه او در حقیقت شین، افشا و پیدا و ظاهر و باطن می‌باشد! و اوست که حتی دانه‌هایی که گیاه می‌شوند را می‌فرماید که او می‌داند در غلاف آن چگونه روئیده می‌شود! همه‌ی این شگفتی‌ها در ید قدرت اوست. پس می‌فرماید: کو آن شریکانی که شما برای من قرار می‌دادید؟؟؟ آیا این سؤال از بندگان ناسپاس نیست که نمک (رحمت و لطفش را) می‌خورند و نمکدان می‌شکنند. اللهم اجعلنی مِن الشاکرین

بنابراین علم ساعت در آغاز، افشاکننده مرکز دایره‌ی ساعت (نقطه) است و بعد عقربه‌های آن و در مرتبه بعدی اعداد آن و آنچه در ظهورات هستی نمایان است و آنچه که درپشت پرده غیب و تا آخرت باید افشا شود . پس همه در علم الساعة نهفته است.

1)تعریف نقطه مرکز

*نقطه مرکز: اگر عدد 300 (=ش) را به حروف بنویسیم، عدد ابجد حروف سیصد=164 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه نقطه است. در ادامه‌ی قسمت رابطه عدد سیصد و نقطه که در ابتدای کتاب بیان شد، مبحث نقطه را کامل می‌کنم:

همانطورکه می‌دانیم آن نقطه وجود مبارک حضرت علی و یازده ذریه معصومش صلوات الله علیهم اجمعین هستند، پس دایره به نقطه‌ی مرکز ولایت افشا می‌شود. شعاع آن که ساعت را نشان می‌دهد به عدد 9 می‌باشد زیرا سقف اعداد، 9 است و به یک معنای دیگر حروف کلمه ساعت همان حروف کلمه تاسع (یعنی 9) است.

درواقع ساعت افشاکننده‌ی لحظه لحظه زمان است با اعداد زیبایی که افشاکننده دایره خلقت و حرفِ ش(=300) است. چنانچه عدد 300 از جمع عدد 1 تا 24 تشکیل شده است؛ پس تمام صفحه‌ی نمایش ساعت، یک شبانه روز را نشان می‌دهد که در 24 ساعت غرق است.همانطورکه بیان شد عدد 24، عدد جامع است پس جمع کننده و مجموع گنج عالم می‌باشد و عدد ابجد کلمه جامع=114 است . چنانچه تمام سوره‌های قرآن مجید 114 سوره می‌باشد و عدد ابجد کلمه وحی و احاطه برابر24 است. پس خوب دقت کنید! 24؛ جامع دستورالعمل بنده به تمام کلمات و آیه‌های مبارک قرآن و مجموعه‌ی علوم دیدنی و ندیدنی قرآن است. پس کلّ این علم که به علم الساعة خوانده شد، نزد پروردگار عالم و به اذن او ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است.

چنانچه ذکر شد حلقه دایره به سه عدد 3، 6 و 9 نمایش داده شده که در ضرب آنها در هم (3×6×9) به عدد ابجد کلمه انسان(=162) رسیدیم. اینجا جای تعظیم به پروردگار عالم است که دنیا را مسخّر انسان فرمود. الحمدلله رب العالمین

کلمه انسان 5 حرف دارد که اگر اعداد یک تا پنج را جمع کنیم (5+4+3+2+1) 15 می‌شود.حال خیلی جالب است که اگر اسم انسان را بصورت بسیط بنویسیم:ا(الف) ن(نون) س(سین) ا(الف) ن(نون) ، 15 حرف می‌شود و 9نقطه دارد که جمع حروف و نقطه‌ها می‌شود 24 (15+9). پس انسان از این معنا هم با جمع اعداد1 تا 24، برابر 300 می‌شود! و جالب اینکه عدد 15 برابر است با عدد نام حوا سلام الله علیها و  حضرت فاطمهسلام الله علیها؛ حوای روحانی است و عدد300 هم برابرعدد ابجد نام مبارک حوای روحانی شد ؛ او که مجموعه‌ی سِرّ مستودع فیها می‌باشد ، او مجموعه عدد 1تا 24 است ؛ عدد جامع یعنی کوثرِ وجود و خیرِ کثیر.

اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

نکته:خوب دقت کنید! جایگاه عددی کلمه نقطه=47 است و جایگاه عددی حروف سیصد هم 47 می‌شود! درواقع عدد 47، چهار پیام زیبا دارد که همه در حرفِ ش به عدد 300 افشا می‌شود:

1—هر مولودی از انسان باید 40 هفته در شکم مادر رشد کند تا کامل متولد شود. پس عدد 47 که از نقطه ظهور نطفه شروع می‌شود، 40 تا 7 تا می‌شود یعنی 280 روز که برابر 9 ماه و 9 روز و 9 ساعت است.درواقع عدد 47، عدد تولد است.

2—اگر ارقام عدد 47 را در هم ضرب کنیم(28=7×4) می‌شود 28 که عددِ کامل است و حروفِ  کلّ قرآن از 28 حرف است . پس جامع جمع همه‌ی سوره‌ها و وحی قرآن کریم و احاطه باطنی آن در دنیا و آخرت است. درنتیجه بلوغ مولود عمل صالح هر بنده هم در جلوه‌ی عدد 47 که باطن نقطه و جایگاه عددی سیصد(300) است، می‌باشد! و افشای صورت حقیقی، در آخرت تجلی دارد و مبیّن جایگاه هر شخص در بهشت یا جهنم است.

3—عدد 47 در ضرب ارقامش که عدد 28 را افشامی‌کند، درواقع مفصل همه‌ی طبایع اربع در حروف، در آب و هوا، در ارکان وجودی و درنهایت در ارکان خلقت است چنانچه 28، مجموعه‌ی 4 تا 7 تا است. پس همانطورکه می‌دانید آسمانها 7 طبقه و زمینها 7 طبقه و ایام هفته 7 روز و همه در سال که 52 هفته است (بواقع در کلمه حمد که 52 است)، جمع می‌باشد؛ حمد، 7 به حروف است چون عدد ابجد کلمه حمد=52 است و در جمع می‌شود 7 (7=2+5) و بقیه 7 به عدد هستند. و همینطورکه سال 4 فصل دارد و خانه کعبه 4 رکن دارد و عالم عرش و کرسی و بیت المعمور بر 4 پایه استوار است و ... ، چنین است زیبایی افشای کلّ عالم در عدد 300 و حرفِ ش!

4—اگر ارقام عدد 47 را با هم جمع کنیم 11می‌شود (11=7+4) و عدد 11 کلّ معانی و هدف صعود همه‌ی مخلوق؛ مخصوص انسان به هوست! عدد 11 برابر هو می‌باشد و برابر عدد کلمه دوا که اسم مبارک خداوند است. پس عدد 300 دوای همه وجودهای ضعیف می‌باشد. و عدد 11 به نشانه دو عقربه‌ی کلی ساعتِ عالم است که در سال شمسی و قمری 11 روز با هم فرق دارند. و عدد 11 برابر حرف یا؛ حرف انتخاب است و عالم در انتخاب غرق است و به معنی کلّ یوم عاشورا و کلّ ارضٍ کربلاست. حالا خوب بیندیشید!

2)تعریف عقربه

*عقربه: اما این ساعت دو عقربه دارد، به یک قول شعاعِ دایره‌ی این ساعت را عقربه گفته‌اند زیرا جداشدنی نیست ( خصوصیت عقرب این است که نیش را در طعمه فروکرده و به مرکز آن می‌چرخد تا طعمه را از پای درآورد) و الی یوم القیامة از دایره جدا نمی‌شود و هر لحظه نمایشگر اوامر خالقش می‌باشد. که دو عقربه یکی رسالت ودیگری امامت است که هر دو مکمل و متمم یکدیگرند.

نکته: درواقع در دایره ساعت ، عقربه‌ها همان باطن شعاع هستند که عقربه دقیقه شمار (بزرگتر)، حرفِ ش می‌شود. و عقربه ساعت شمار می‌شود حرفِ س و درواقع 60 را معرفی می‌کند ( چون شین به یک معنا شد:360= 60+300 یعنی افشاکننده حرفِ س) و کوچک‌تر ظاهر می‌شود تا 60 را معرفی کند که دقیقه و ثانیه است. و مرکز ساعت هم می‌شود حرف م(=40) {40=9÷360}. پس درواقع این سه حرف در کنار هم؛ شمس می‌شود چراکه مبنای ساعات روز و شب، تابش خورشید است که باطنش می‌شود شمس!

م=40

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۰۹
عذرا شفائی

  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

شرح عدد 114 سوره مبارکه قرآن  

پروردگار علیم و حکیم تعداد سوره‌های کلام مبارکش ؛ قرآن را 114 تا قرار داد که نکات زیبا و شگفت انگیز و جالب توجهی دارد . از جمله اینکه عدد114 این‌گونه معنی می‌شود : عدد100 = عدد ابجد حرف (ق) است که در عربی به معنی نگهدارنده می‌باشد. و عدد 14 حقیقت وجود 14 نور مقدس معصومین (ص) و باطن کنز الله خداوند می‌باشد.

پس قرآن که معجزه و کلام الله است و حفاظت آن ، اعجاز خداوند حکیم است ، در دنیا مقابل معصومین(ص) قرار دارد چنانچه پیامبراکرم(ص) در حدیث ثقلین هر دو وجود مبارک (کتاب الله و عترتی) را ثقل و وزنه‌‌ی سنگین یا ثمن خلقت پروردگارعالم معرفی فرمود. و قرآن ، ولایت صامت و ائمه (ص)، قرآن ناطق می‌باشند. و در این دوره که ولی زمان؛مهدی موعود(ص) از دید ما گنهکاران غائب است قرآن ؛ صراط و میزان ، نسخه‌ی حکیم الحکما ، نگهدارنده و هدایت‌گر ، جانِ دین و ولایت است. پس عدد 114 رمز است!

نکته دیگر: اگر ارقام 114 را باهم جمع کنیم 6 می‌شود(6=4+1+1). عدد 6، رمز مهندسی خلقت و ظرف حیات و شاید نفس خلقت است!(طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید:هوالذی خلق السماوات و الارض فی ستة ایام...).

ازطرفی باطن ظهور کتابت قرآن هم ، عدد 6 است. چنانچه به قول پیامبر اکرم(ص) که فرمودند کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام محتوای سوره حمد در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم آن می‌باشد. حال اگر 114 سوره‌ی مبارک قرآن را بر عدد 6 تقسیم کنیم 19 می‌شود(19=6 ÷114) {چون بنا دارم فقط عدد14را توضیح دهم، تفسیر عدد 19 را با رجوع به کتاب عرفان سجده و بلوغ نه مطالعه نمایید}.

پس در حقیقت عدد 114 یکی از ملکوتی‌ترین، پرمعناترین و بالغ‌ترین اعداد است که خداوند حکیم و علیم سوره‌های مبارک کلامش را به عدد 114 ظاهر می‌فرماید!

114=عددابجد اسم مبارک "جامع" که جمع جمیع اسرار و باطن خلقت و جمع تمام بینات را مبیّن است. چنانچه خداوند کریم حدود 104 کتاب آسمانی را بوسیله‌ی  313 پیامبر مرسل فرستاده است که همه در 4 کتاب جمع شده‌اند و جمع 4 کتاب در قرآن کریم که جامعِ جمع اسرار و کلّ کتب آسمانی است قراردارد.

پس همان‌طورکه در کتاب عرفان عشر،کنز الهی را در گنج عددی سرّ ذات اقدس احدیت خواندیم که 10 شد و باطنش 4روی 10 بودیعنی14(زیراجمع 1تا4برابر10می‌شود:10=4+3+2+1) که وجود مبارک کنزاللهِ عالم ؛14 معصوم (ص) هستند. پس قرآن کریم جمع کننده‌ی تمام سفره‌ی رحمتِ 4 کتاب آسمانی خداوند حکیم است.

اگر ارقام عدد 19 که جمع حروف بسم الله الرحمن الرحیم است را باهم جمع کنیم 10 می‌شود(10=9+1)، پس حقیقت مفتاح و کلید گنج قرآن که خود در ترازوی باطن ، مقابل قرآن است ، وجود مقدس 14معصوم(ص)می‌باشند. 

ادامه‌ی حدیث درباره سوره مبارکه حمد به این مضمون است که کلّ محتوای بسم الله الرحمن الرحیم در حرف "ب" قرار دارد و کلّ حرف"ب" در نقطه‌ی زیرِ"ب" و حضرت علی(ع)می‌فرماید: انا نقطه تحت الباء(من نقطه ی زیر باء هستم).پس همه ی 14 نورمقدس ، نقطه‌ی زیر باء هستند زیرا بدون این عزیزان ، قرآن خوانده و عمل نمی‌شود. در واقع باطن 14 است و قرآن ، نگهدارنده‌ی 14 است که به114 سوره خوانده می‌شود. پس 14 همان‌طورکه مهندسی خلقت است ، مهندسی کلّ قرآن هم است.

 اولین وآخرین سوره ازنظرنوشتاری(حمد-ناس)

- 1 - جالب اینکه اولین سوره‌ی قرآن ازلحاظ کتابت، سوره ی مبارکه حمد (که باطن کلّ114 سوره قرآن است) و آخرین سوره‌ی قرآن از لحاظ کتابت،سوره‌ی مبارکه ناس(صد و چهاردهمین سوره) است. حکیم الحکماء؛رب العالمین یکی از اسماء قرآن را حکمت قرار داد و به حکمت عددی و ظاهر، سوره‌ی مبارکه ناس 6 آیه دارد(جمع ارقام 114 هم 6 می‌شود6=4+1+1 ) و تمام آیات مبارکش به حرف "س" ختم می‌شود که عددابجد"س"=60 است و درجمع ارقام  60 بازهم به 6 می‌رسیم(6=0+6) که پایه‌ی 60 است.

- 2 همان‌طورکه به فرموده‌ی رسول گرامی(ص) محتوای کلّ قرآن در سوره  مبارکه حمد جمع است ، تمام خلقت ظهوری جسمانی در دنیا درعدد60غرق است زیرا دنیا به خود زمان را گرفته و در واقع عمر را شامل می‌شود. پس هر موجودی از نطفه یا دانه یا...خلاصه تولد به هرصورتی دردنیا ، از همان ابتدا درمحدوده‌ی زمان سنجیده می‌شود که هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه است(60=س). عالم باطن در سرّحرفی60 جلوه کرده که آن حرف "س" است و درحقیقت قلب عالم امکان ؛ ظرف وجودی پیامبراعظم(ص) است و از حروف مقطعه‌ی قرآن است.

سوره مبارکه "یس" که قلب قرآن نامیده می‌شود، از نظر کتابت در مرتبه‌ی سی وششم است که 36=جایگاه عددی"میم"(عالم قلب به میم است). از نظر ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبراکرم(ص) در مرتبه‌ی 41 است که 41=عددابجد"ام"یعنی ریشه و مادر ِهمه ی حروف است، زیرا حرف "س" میزان ِ تمام حروف الفباست(به کتاب راز انسان مراجعه شود).

درواقع قلب در بدن، حکمِ اُم را دارد. وقتی هر نطفه‌ای بخواهد حیات خود را اعلام کند اول نقطه‌ای که ظهور می‌کند، قلب است که با تپش خود، حیات زندگی دنیاییش آغاز می‌شود و از اینجا بقیه‌ی بدن کشیده می‌شود. میزان کارکردن قلب ، سلامت بدن را تضمین می‌کند(حیات بدن بستگی به کار قلب دارد) و روزی‌که قلب از کار بیفتد، تمام بدن می‌میرد.حیات قرآن هم در باطن ، قلب است و حیاتش طیبه و بدون واسطه از ذات اقدس الهی رزق وحی را دریافت می‌کند و آن بدن مطهر حجت خدا ؛ امام زمان(عج) است. پس سوره مبارکه حمد در مقابل سوره مبارکه ناس و در حرف آخر(س) قرار می‌گیرد.

- 3-سوره مبارکه حمد،گیرنده ی روحانی کلّ محتوای قرآن و سوره مبارکه ناس،گیرنده ی جسمانی قرآن است.

خداوند سبحان بندگان خود را در باطن حرف"س" که میزان است ومقام جمع الجمعی ‌دارد درآخرین سوره‌ی قرآن؛سوره مبارکه ناس از6جهت(به تعداد 6 آیه) در پناه خود می‌گیرد(سوره با "قل اعوذبربّ الناس " شروع می‌شود).

نکته‌ی دیگراینکه اسم این سوره مبارکه "ناس" یعنی مردم است که عدد ابجد ناس"=111=عدد ابجد" الف " است و الف ، اولین حرف ِ الفبای عربی و همه‌ی زبان‌هاست. عدد ابجد " آ "=1 می‌باشد، پس درحالی‌که آخرین سوره است اما مقام الف را دارد که یک است (سوره مبارکه حمد ، مقام یک یعنی اولین سوره را دارد که یک ، همان مقام الف است). پس سوره‌ها‌ی مبارکه حمد و ناس هم اوّلند و هم آخر ، هم ظاهرند و هم  باطن.

- 4 - ازطرفی عدد ابجد کلمه یک=30 می‌باشد ، هم سوره‌ی مبارکه حمد که مقام یک را از نظرترتیب نوشتاری قرآن مجید دارد؛ حامل محتوای کلّ 30 جزء قرآن است و هم سوره‌ی مبارکه ناس آخرین سوره‌ی جزء 30 قرآن می‌باشد یعنی به آن ، 30 تمام می‌شود. جایگاه عددی کلمه ناس=30 و برابر جایگاه عددی کلمه الف(=30) می‌باشد که این سوره تمام کننده‌ی کلّ 30 جزء قرآن کریم است.{پس هم سوره‌ی اول قرآن؛ حمد شامل کلّ محتوای قرآن است و هم سوره‌ی آخر؛ ناس درمقام جایگاه عددیش(=30) کلّ محتوا را دربردارد}. عدد ابجد کلمه الف= 111= ناس و جایگاه عددی الف=30= ناس . و سوره مبارکه حمد هم که به عدد یک ،شروع قرآن کریم است (یکِ عدد = حرف الف) و الف، کلّ محتوای حروف است که حمد هم کلّ باطن قرآن کریم است و جایگاه عددی الف=30 ، پس جمع جایگاه هر دو سوره که الف هستند 60 (=س) می‌شود(60=30+30). اگر خوب در این نکته بیندیشید ، اعجاز عددی را درک خواهیدکرد! پس در قرآن و این کلام‌های نورانی تدبّرکنید.

 درنتیجه درظاهر، اوّل وآخر قرآن با دو تا یک جلوه می‌کند؛یکِ اول ،عدد است و یکِ دوم ، حرفِ الف است. سوره‌ی مبارکه ناس درحالی‌که آخرین سوره است اما از سه جهت به یک می‌رسد:

  1. به کلمه‌ی اول(37=عددابجد"اول")

زیرا سوره‌ی مبارکه نباء،اولین سوره‌ی جزء 30 است و تمام این جزء را به خود اختصاص داده است چراکه این جزء به "عمّ جزء" معروف است(این سوره‌ی مبارکه به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) تعلق دارد). بعد از سوره‌ی مبارکه نباء تا انتهای جزء ،37 سوره قرار دارد و سوره‌ی مبارکه ناس سی و هفتمین سوره‌ است پس مقام اول را داراست زیرا 37= عدد ابجد "اول".

2-یکِ‌حروفی(30=عددابجد"یک") 

زیرا سوره‌ی مبارکه ناس در جزء 30 قراردارد و 30 = عددابجد"یک"(ی=10 + ک=20). پس درحالی‌که آخرین جزء است (و آخرین سوره) اما مقام یک را داراست.

3-یکِ عددی(الف=111=ناس) 

عددابجد "ناس"=111 و برابرعددابجدکلمه‌ی"الف" است که در حروف الفبا،مقام اول؛ مقام یک و مقام جمع الجمع را دارد چون گنج تمام حروف است و تمام حروف در بطن الف می‌باشند.وهمان‌طورکه قبلاذکرشدعدد ابجد حرف الف( آ )برابر یک است.

پس اول قرآن کریم با یک شروع شده وآخر هم به یک ختم شده است،یعنی تمام قرآن در باطن دو تا یک می‌باشد که اولی یک به عدد است به مقام شروع سوره‌های قرآن از لحاظ نوشتاری (سوره‌ی مبارکه حمد) و دومی یک به حروف است به مقام آخرین سوره‌ی قرآن از لحاظ نوشتاری (سوره‌ی مبارکه ناس) که روبروی یک به عدد(درابتدا)،مقام الف که صاحب عدد ابجد یک است قرار دارد؛یعنی یک به عدد و یک به حروف! پس قرآن ظاهری دارد که باطن است و باطنی دارد که ظاهراست! در واقع قرآن ، گنج الف است.

اولین وآخرین حرف قرآن؛ ب . س  

عدد ابجد اولین حرف قرآن؛ ب=2 و عدد ابجد آخرین حرف قرآن؛ س=60  است و از نظر سنجش زمان، عمر هر چیز به ثانیه شروع می‌شود که ثانی هم به عربی یعنی 2 و بدنیا آمدن جسمانی هم از وجود خانم‌هاست که به عربی می‌شود مؤنث یعنی دوّمی. در ضمن عدد 2(=ب) به عربی ، ثانی و حرف س(=60) است که کوچک‌ترین واحد زمان ، ثانیه می‌باشد و آخر قرآن به ثانیه تمام می‌شود و هر 60 ثانیه ، یک دقیقه است پس تمام قرآن می‌شود دقیق‌ترینِ کتب آسمانی خداوند متعال ! بنابراین قرآن کریم با حرفِ(ب) به عدد2 شروع و در آخر به عدد دوم به حروف (ثانی،مؤنث) تمام می‌شود(این همان مثل 2×2 تا 4 تا است که قانون خلقت است).

یکی از معجزات قرآن کریم عدد ترتیب نزول سوره‌های مبارکه به قلب مطهرپیامبر(ص) و عدد ترتیب نوشتاری آن‌ها می‌باشد که هر دو از نظر معنی وتدبر، افشاکننده‌ی باطن قرآن کریم در مقام سورههای مبارکه هستند.

چنانچه عدد نوشتاری سوره مبارکه حمد،یک است و عدد ترتیب نزول آن 5 است و در باطن محتوی، حامل کلّ محتوای قرآن است و خداوند متعال قرآن را سبع مثانی یعنی 7 تا 2 تا بیان فرمود(آیه 87 سوره مبارکه حجر:ولقد اتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم) ،سوره مبارکه حمد هم 7آیه دارد و در واقع به عدد14 ظهور پیداکرده‌است ( به طورکامل در کتاب نورٌواحد(ص) توضیح داده شده است). جمع عدد ترتیب نوشتاری و ترتیب نزول این سوره مبارکه (6=1+5) ، 6 می‌شود که تمام خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها در 6 روز و باطن حمد است. و جمع عدد ترتیب نوشتاری و ترتیب نزول سوره مبارکه ناس (135= 114+21)، 135 می‌شود که قابل توجه عالم است ؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) که کوثر وجود است می‌باشد.(هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها.اللهم صلّ علی محمد و ال محمد)

همان‌طورکه در عالم اسرار، خداوند کریم خلقتش را از یک نورٌواحد(ص) ظهورداد(عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه حمد=1) و آن نورٌ واحد را ، پنج تن(ص)(عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد=5) معرفی فرمود که در باطن، چهارده نور مقدس معصوم(ص) هستند(سوره مبارکه حمد ، سبع مثانی است یعنی 14 تا، در حالیکه 7 آیه دارد). بنابراین متوجه می‌شویم که چرا پیامبراکرم (ص) فرمود: اهل بیت(ص)، باطن قرآن هستند و قرآن، باطن اهل بیت (ص) است و در حدیث ثقلین فرمود:دوچیز گرانبها یا دو وزنه سنگین میزان برای شما به امانت گذاشتم ؛کتاب الله و عترتم که این دو از هم جدا نمی‌شوند تا روزی که در کنار حوض کوثر با هم نمایان می‌شوند.{انّی تارک فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی (اهل بیتی) و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض. ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی...}  

خوب دقت کنید! آخر قرآن کریم به سوره مبارکه ناس(صدوچهاردهمین سوره) و حرف "س" (میزان است) رسید که این‌جا جمع شدن باطن کتاب الله و عترت(ص) در جانِ میزان و حقیقت معنایشان که کوثر وجود و همان حقیقت آب ، که برابر 114 است ظاهرمی‌شود.{آب:(الف=111)+(با=3)=114 }

جمع تعداد آیات سوره مبارکه حمد(=7) و آیات سوره مبارکه ناس(=6)، می‌شود 13 که برابر است با نام مبارک احد جلّ جلاله.

اگر حرف اول و آخر قران مجید را به هم وصل کنید می‌شود: بس . که قرآن برای عالمیان بس وکافی است. خداوند متعال در کلام مجیدش می‌فرماید: الیس الله بکاف عبده(آیه 36سوره مبارکه زمر).

دیگراینکه عددابجد بس=62 که برابر نام مبارک "حمید" خداوند متعال است که قرآن مجموعه‌ی حمد اوست و خداوند خود،حمید و خالق حمد است.و همچنین برابر نام مبارک "واجب الوجود" پروردگار عالم است که هدف پرده برداری از تمام اسرار،رسیدن به خود اوست. و نیز برابر عدد ابجد کلمه "باطن" است که اسم مبارک خداست ؛ او هم ظاهر است و هم باطن و می‌خواهد بندگانش را از ظاهر به باطن و از دنیا به زیبایی‌های آخرت راهنمایی فرماید.

{بس=62=حمید=واجب الوجود=باطن}

مقام یک به عدد در مقابل یک به حروف

1-اینجا حقیقت بزرگی که شاید همان نباء عظیم باشد آشکار می‌شود که تمام محتوای کلّ خلقت که شروع آن " انـّا لله " و پایانش " و انـّا الیه راجعون " است، از یکِ ذات اقدس الهی شروع و به یکِ ذات اقدس خودش پایان می‌یابد.پس عالم،بین یک و یک است که اگرکنارهم بنویسیم11می‌شود برابرکلمه"هو" و عملش "حج" است که به هو نمی‌رسیم مگراینکه درطواف رضای او بچرخیم.

2-دیگر مقام باطن خانه‌ی خدا. یعنی توحید محض که ظهور اعمال حج است و عدد ابجد حج= 11 که دوتا یک است و حقیقت طواف،رسیدن به قرب ذات اقدس ِ هو می‌باشد که عدد ابجد هو=11 است؛ این دو تا یک از یک نظر هرگز باهم جمع نمی‌شوند زیرا که یکی از آن‌ها حرف ِ الف است و دیگری عددِ یک و همیشه حروف به گرد اعداد که روح حروف هستند در طوافند زیرا عدد، ثابت است و ذات اقدس الهی ، کفواً احد است.عدد 11 برابر با کلمه‌ی دوا است پس تمام این منظور، رسیدن به یا من اسمه دوا و ذکره شفا است.

و از نظر دیگر اگر دو تا یک باهم جمع شوند ، 2 می‌شود(2=1+1) که برابر حرف "ب" است که وجود مقدس مولی الموحدین علی(ع) ظهور تولد مبارکش در خانه توحید و ظرف وجودش، باء بسم الله است و نطق الله عالم که به وجودش ، دیوار حجاب ِ سکون اسرار الهی از خانه‌ی خدا تا قرب هو شکافته شد و به نطق اسرار که به صورت کتابت قرآن با صدا و حرکات در نوشتاری و به خواندن و عمل و ظهور انوار ظاهر و باطن به وجودش جلوه‌گر‌شد.  

3-ماه مبارک رمضان هم ، در بین دو تا یک قراردارد. شرح کامل آن در زیرآمده است.  

ماه مبارک رمضان در بین دوتا یک

خداوند کریم دربین ماه‌های سال قمری، ماه رمضان را سیّدِ ماه‌ها قرارداد(ماه نهم) که شروع و پایان ِاین ماه ، بین دو تا یکِ مهم قرار دارد : روز اول ماه که باید به یقین ، نیت روزه‌ی اول ماه شود و اگر با شک، نیت شود و بعد معلوم شود که آخر ماه شعبان است ، روزه حرام می‌شود (به همین دلیل، اگر مطمئن نباشند باید نیت یوم الشّک ‌کنند). پس ماه رمضان با شروع یک، جواز ورودی از باب الله را به مؤمنین می‌دهد. که همان باطن قرآن مطهر از ورودی سوره‌ی مبارکه حمد است که در واقع جان ِ30 جزء قرآن است.

و روز آخر هم ، باید به یقین وارد روزِ اول ماه شوال شود و آن، عیدفطر است و اگر کسی روزعید فطر را به شک روزه بگیرد حرام است.

بین این دوتا یکـِ حرام ، باید تمام ماه را روزه بگیریم که در واقع روزه‌ی اصلی ، روزه از گناه است پس ماه رمضان حریم دارد . روزه واقعی یعنی گناه نکردن! یعنی کمال از حیوانیت به حقیقت انسانیت رسیدن ، و حقیقت روزه یعنی انسان کامل.

همان‌طورکه انسان در بدو تولد پاک از گناه به دنیا می‌آید و تا بلوغ احکامی، خداوند او را پاک قرار می‌دهد و بی‌گناه است اما از روزی که به سنّ بلوغ می‌رسد و رعایت احکام بر او واجب می‌شود باید با نیت صحیح و اطمینان قلبی و ایمان کامل ، بنده و عبد و مطیع خالصانه‌ی پروردگارش شود.در واقع ورود به شهرالله پیدا می‌کند که حقیقتِ روزه باید شامل حالش شود و تا روزی‌که عمرش تمام می‌شود ، هرگز افطار به گناه نداشته باشد و دوباره با همان پاکی که بدنیا آمده از دنیا برود. البته پاکی از دنیا رفتن با پاکی متولدشدن ، بسیار تفاوت دارد و قابل مقایسه نیست! چراکه پاکی بدنیا آمدن برای کافر، یهودی، مسلمان و تمام ادیان است اما پاک از دنیا رفتن، مخصوص انسان‌های خالص و مخلصی است که راهی جز بندگی خدا انتخاب نکردند و توفیق بزرگی یافته‌اند.(اللهم الرزقنا)

پس برای اینکه دو روز اول وآخر عمر شبیه هم باشد(پاک از گناه باشیم)باید تمام عمر، گناه نکرده باشیم مثل معصومین(ص)که هرگز در دنیا افطار به گناه نداشتند و همه روزه(ازگناه) از دنیا رفتند و آن سرا برای ایشان عید فطر است(خوشا آنان که دائم در نمازند).

پس قرآن ، باطن ماه رمضان است و تماما مطهر است. به همین دلیل غذای روحانی ماه رمضان ،قرآن می‌باشد و باطنش مقام حج است(در ادعیه ماه رمضان مرتب از خداوند کریم می‌خواهیم:اللهم ارزقنی حجّ بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کلّ عام... چرا که دو تا 1 کنار هم عدد11را نشان می‌دهد که برابرحج است اما این دو تا یک هرگز باهم جمع نمی‌شوند زیرا یک به واقع در خانه خدا حقیقت وحدانیت پروردگارعالم است و الفِ وجود مقام چهارده نور مقدس(ص) که طواف وحقیقت مقام مقدس عبودیت و بندگی و طواف واقعی و جان حج را دارند ). برکات نزولش قدر و حقیقت قدر، تمام قرآن عزیز است و ظرفِ قدر، قلب وجود مقدس امام معصوم(ص) است که همه‌ی  14معصوم(ص)حقیقت روزه و ظرف کلّ قرآن کریم هستند.

قرآن؛کتاب الله ،ائمه(ص)؛آل الله و رمضان؛شهرالله است و تنها ماهی که نامش در قرآن آمده است(آیه185 سوره‌ی مبارکه بقره:شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن...) و سید همه‌ی ماه‌های سال قمری می‌باشد.  

نکته دیگر اینکه ماه رمضان ماه نهم است و عدد 9 چنانچه درکتاب عرفان سجده(بلوغ 9)نوشته‌ام سلطان اعداد است(فقط اشاره کنم که چرا 9 سلطان اعدادشد؟ زیرا هر عددی در9 ضرب شود درانتها جمع ارقامِ جوابش هم 9 می‌شود...).ماه رمضان هم سلطان همه‌ی برکات و عنایات ، باطن عمردنیا وآخرت است و واقعاً نزول قدر است که هر کس تا به بلوغ 9 نرسد، قدر را نمی‌شناسد.

اما زیبایی دیگرش این‌که 9=عدد ابجدحرف " ط " که از حروف استعلاست و طلب به اعلا رفتن می‌کند(انسان بدون روزه‌ی حقیقی به اعلا نمی‌رود). صفت این حرف انطباق است و تمام عالم در انطباق قرار دارد ؛همه طبقات،تمام سکنات ،هیچ ساختمانی بدون انطباق آجرها و مصالحش راست قامت و مقاوم نمی‌ایستد.

پس 11 ماه سال را باید در انطباق ِ ماه رمضان قراربگیریم تا سالم و مقاوم و پاک بمانیم. و همین‌طور از روزی‌که به سنّ تکلیف می‌رسیم(رعایت احکام بر ما واجب می‌شود) تا بمیریم باید در انطباق روزه از گناه ، پشت سر امام معصوم (ص) قرار بگیریم تا شیعه‌ی واقعی بمانیم تا بمیریم و محشور شویم.

درواقع 11 ماه درکنار 1 ماه رمضان می‌شود 111 ،آن‌گاه عیدفطر می‌شود یعنی رسیدن به گنج فطرت که همان، الفِ وجود است. 

برای همه‌ی ما انسان‌های گنهکار فرصتی است تا در بین دو یکِ مقدس ماه رمضان ، به حقیقت قدر و به عمل به باطن قرآن کریم و گرفتن نمره‌ی یکِ بندگی از امام زمانمان که خود ، درجه یکِ عالم و حجت خداست ، به 111 یعنی الف وجود خود برسیم ، اینجا مقام تقرب و تکرم است.

پس قرآن هم باطن روزه است و بین دو تا یک قراردارد که متذکرشدم و خودِ قرآن ، قامت الف انسان کامل است پس می‌شود111(الف). و خداوند کریم می‌فرماید:لا یمسّه الّا المطهّرون.

خیلی زیباست که کتاب آسمانی ما ؛ قرآن عزیز هم مقام 9 را در بین کتب آسمانی دارد. خداوند سبحان ، باطن 104 کتاب آسمانی و 1001 اسماء حسنی خود را درقرآن؛کلام الله خود  قرارداد و نفوذ مخلوق را بر آن بست.

عدد ابجد کلمه قرآن=351 که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=1+5+3)که همه‌ی عالمیان اگر بخواهند در دنیا و آخرت به رضای خداوند و قرب او برسند باید با عمل خالصانه و نیت بندگی خداوند سبحان و اعلا مرتبه به آیات قرآن منطبق شوند.

عددابجد رمضان=1091 (11=1+9+0+1 و 11=هو=دوا  که در واقع دوای عمرِ ما،روزه است که حقیقت رمضان می‌باشد). 1000، بلوغ کامل تمام اعداد است که برابر عدد ابجد حرف"غ" می‌باشد و حروفِ غین همان حروف غنی؛اسم مبارک پروردگار عالم است .91 ، برابر عدد ابجد"کامل" است یعنی خداوند غنی بذات، ماه رمضان را بالاترین بلوغ به کمال رسیدن برای بندگانش قرارداد،ضمن اینکه ماه رسیدن بالاترین معجزه‌ی عالم ؛ قرآن به بالاترین ظرف تطهیر عالم؛ قلب انسان کامل؛ امام زمان ولی الله الاعظم(ص) است که ایشان حقیقت قدر هستند. 

جایگاه عددی رمضان=74 است (11=4+7 که 11=هو=حج=دوا) که برابر با عدد ابجد کلمه دلیل و سید می‌باشد(74=دلیل=سید) . پس ماه رمضان سیّد همه ماه‌های سال است زیرا نامش در قرآن آمده و نهمین ماه است. و هم دلیل به حقیقت حج و هو و قرب و قبولی و به عید فطر رسیدن است.                                                                   

پس در صفحه‌ی آخر جزء 30 خداوند خواست ، کلام مبارکش به سوره‌ی اخلاص(توحید) برسد و بندگانش بعد از خواندن 111 سوره مبارک به اخلاص (صد و دوازدهمین سوره)وصل شوند. یعنی انشاءالله اول باید به الفِ وجود (111) برسیم که همان باطن روزه وجان قرآن است تا در مرحله‌ی  بعدی جزء مخلصین درگاه احدیت (جل جلاله) شویم. 112 برابر با 4 تا 28 تا است و درواقع تمام عمر ما شامل 4 فصل است(کودکی،جوانی،میان‌سالی،پیری)که درهر فصل باید 28 حرفِ عملمان منطبق با قرآن باشد تا به اخلاص برسیم.انشاالله   

به نظر این حقیر همه‌ی این زیبایی‌ها، خبر عظیم(نباء) است.

چرا به نویسنده‌‌ی کتاب،مؤلف می‌گویند؟! زیرا او آنچه در گنج ِ الف ِوجودش می‌بیند با قلم ظاهر بر لوح کتاب می‌نویسد. پس امیرالمؤمنین علی(ع)را بشناس که الواح طیبه‌ی تمام 114 سوره قرآن مجید؛کلام الله اکبر را بر لوح صفحه‌ی کتاب الله،کتابت فرمود! بابی انت و امّی و نفسی یا امیرالمؤمنین(ص)

جزء 30 قرآن مجید

خداوند کریم آنچه به ما عنایت فرموده حقیقت حکمت اوست. از جمله آن‌ها این است که کتاب مبارک آسمانی خود را در 30 جزء و همه‌ی 30 جزء را در یک جلد قرارداد.که تمام قرآن ، باطن حرف"ل"(=30) می‌باشد و حرف" ل" ، مجرای توحید خالص پروردگار عالم است و 30=یک (یک جلد کلام الله مجید شامل 30 جزء است). پس تمام 30 جزء قرآن ، مجرای توحید لا اله الا الله است.

همان‌طورکه قبلا متذکرشدم در واقع آخر قرآن همان باطن اول قرآن و اول وآخرقرآن،حقیقت گنج ولایت است چنانچه قرآن کریم با سوره مبارکه حمد شروع شد که امام علی(ع) فرمود: انا نقطه تحت الباء و جزء 30 که آخر است و عدد30=حرف"ل" به جایگاه 12 که آخرین وصیّ پیامبر(ص) ،امام زمان (ص)؛دوازدهمین امام(ع) می‌باشد و چنان ترازو و میزان است که این جزء با حرف "س" تمام شده (سوره مبارکه ناس) یعنی رسیدن به حقیقت میزان و طهارت قلبی! 

آخرین جزء قرآن مجید،جزء30 می‌باشد. شروع این جزء با سوره‌ی مبارکه نباء می‌باشد که خودِ نام این سوره ، سرّالاسرار قرآن است زیرا در ابتدای سوره، خداوند سبحان به پیامبر بزرگوارش می‌فرماید:عمّ‌یتساءلون.عن النّباء العظیم.سؤال می‌کنند از عالم ِعمّا و از خبر بزرگ که همان نباء است و خداوند به نباء العظیم آشکار می‌فرماید.درضمن تمام جزء30 به نام همین سوره ، عمّ جزء خوانده می‌شود.

از یک قول نباء ، همان باطن سرّ خلقت انوار مقدس نورٌ واحد(ص) و ظرف نوری خلقت عالمیان است.

به یک معنی خود رسول الله(ص) است چراکه عدد ابجد کلمه" نبا "=53 و عدد ابجد نام مبارک "احمد"(ص) نیز53 می‌شود ؛

  ز احمد تا احد یک میم فرق است       جهانی اندراین یک میم غرق است

که ایشان اول مخلوق و اول سرّ الاسرار عالم کون ومکان هستند. پس باطن آن ، ولایت است که اول ظهور و تبین بین العابد و المعبود ؛ سرّ وجود امیرالمؤمنین علی(ع) است که باطن ِ 30 می‌باشد و به قول پیامبر(ص) این سوره متعلق به آقا امیرالمؤمنین(ع) و خبر بزرگ که نبأ عظیم است خود ایشان است که در غدیرخم، خود و فرزندان نورانیش شرط تمام شدن ابلاغ رسالت  وجود نازنینش است.

درضمن اینکه درجزء30 ،37 سوره قرار دارد که 37=عددابجد"اول". پس درحالی‌که این سوره در جزء آخر است ولی در باطن اول است،درحالی‌که ظاهر است ولی باطن و خبرآورنده‌ی اسرارباطن است زیرا عدد37 گشاینده و مفتاح اسرار عددی از عوالم اسراری تا دنیا می‌باشد که در کتاب عرفان عشرتوضیح کامل داده شده است.

ازطرفی 37 برابر با جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع) می‌باشد که خداوند متعال تمام عالم خلقت را به صورت حسن خلق فرمود و در خلقت بهترین مخلوقش یعنی انسان به خودش فتبارک الله احسن الخالقین فرمود. امیرالمؤمنین علی(ع)، ابالحسن است. پس این‌چنین است که همه‌ی عالمیان هم باید به رنگ حسن(ع)(سبز) و قبولی حسن و اخلاق حسن و اُسوه‌ی حسن و مقام بهشتی حسن نائل شوند. که بدون نمره‌ی حسن به قرب الی الله و رضای حجّتش نمی‌رسیم.اللهم الرزقنا بقبول الحسن فی الدنیا و الآخره

جمع ارقام 37 برابر 10 می‌شود(10=7+3) که گنج عشر و اتممناها بعشر است . درواقع شروع قرآن کریم با حرف ب=2 بود(2 به عدد) که گشاینده‌ی تمام سرّالاسرار قرآن و نطق الله و باب الله است، که شروع سوره‌ی مبارکه حمد(و همه‌ی سور قرآن)با حرف "ب" است. اما جزء آخر قرآن به دو به حروف میرسد{(10=7+3) و (10=دو(6+4)}. پس آخر قرآن هم در باطن ، همان رسیدن به حرف"ب" شد اما نبأ عظیم گنج اسرار هستی را بیان فرمود ؛ هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن.

جزء اول و آخر قرآن مجید  

عدد ابجد اول=37 است که جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع)=37 است و خداوند کریم قرآن را احسن الحدیث فرموده است (آیه 23 سوره مبارکه زمر:الله نزّلَ اَحسنَ الحدیث کتابا...) .عددابجدزکی=37 که قرآن نور هدایت و طهارت محض است و از هر ظلمتی زکی است(لایمسه الا المطهرون ) . جایگاه عددی کلمه کلید=37 که سوره مبارکه حمد، فاتحه الکتاب نامیده شده یعنی کلید تمام کتب آسمانی  و تمام نعمات و رحمت‌های الهی است. جایگاه عددی قاف=37 که حرف"ق" یعنی نگهدارنده و یکی از نام‌های قرآن کریم قاف است و قرآن به اذن پروردگار عالم از هر دستبردی حفظ شده است و می‌شود الی یوم القیامه.

جمع ارقام37 برابر10 می‌شود و از جمع ارقام 10 به یک می‌رسیم(1=0+1) .پس در جزء اول و یا سوره‌ی اول ، باطن 37 و به عبارتی گنج 10 ظهور پیدامی‌کند(زیرا 10=7+3) که همان حقیقت گنج 4 روی 10 است زیرا با جمع عددی 1تا4 عدد 10 بدست می‌آید(10=4+3+2+1)پس 4 روی 10 می‌شود که همان کنزالله عالم؛14 معصوم(ص) است.چنانچه بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که حامل کلّ محتوای قرآن است از 19 حرف تشکیل شده که 10 حرف آن بدون تکرار است . امیدوارم متوجه شوید و بشناسید  انسان‌های کاملی را که در عالم فقط و فقط آن‌ها گنج عشر و بدون تکرار هستند یعنی 14 معصوم(ص) و کلّ کتاب قرآن که بدون تکرار است!

بنابراین قرآن ، همان‌طورکه درآیه 87 سوره‌ی مبارکه حجر به سبع مثانی معرفی می‌شود(ولقداتیناک سبعا من المثانی والقرآن العظیم)و بنا به قول پیامبر اکرم(ص)تمام محتوای قرآن در سوره‌ی مبارکه حمد است که 7 آیه دارد . بنابراین گنج 4روی10 ، تمام سوره‌ی مبارکه حمد است که جمع الجمع اول یعنی کنزالله عالم است.

عددابجد آخر=801 یعنی به نهایت رضای خدارسیدن که درحقیقت،باطن ِ جان آخر، فقط معصوم(ص) است که تا آخر، همان حقیقت اول را حفظ کرده است چون هم اول هستند و هم آخر،هم ظاهر هستند و هم باطن. جایگاه عددی آخر=45 که برابر عددابجد آدم(ع)است و درجمع ارقامش به 9 می‌رسیم(9=5+4) که عدد9 سلطان اعداد و غلبه بر تمام مقامات می‌باشد.

چگونه می‌توانم این اسرار زیبا را وصف نمایم که قرآن کریم؛نسخه حکیم الحکماء عالم،نسخه‌ی انسان سازی است! پس اگر واقعاً به قرآن عمل کنیم از حقیقت حمد که شکرواقعی ،عمل به آیات قرآن و رسیدن به رضای اوست درآخر به مرتبه‌ی آدمیت می‌رسیم. اول مخلوق جسمانی، حضرت آدم(ع) است و در آخر هم  به آدم رسیدن است!

جمع ارقام 37(=اول) برابر 10 می‌شود و جمع ارقام801(=آخر)برابر9 می‌شود پس جمع ارقام عدد اول و آخر 19 می‌شود(19=9+10).و 19 برابر تعدادحروف بسم الله الرحمن الرحیم است که به فرموده پیامبر(ص) کلّ محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است.حال متوجه می‌شوید که چگونه اول و آخر، ظاهر و باطن به تمام وجه اظهارمی‌شود!

جایگاه عددی اول=19  است پس اول، مظهر ظهور کلّ کائنات و مظهر ظهور تمام مؤخّرات عالم است.درمقابل 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد،جمع حروف نامهای مبارک پنج تن(ص) هم 19 می‌شود(رجوع شود به کتاب عرفان سجده،بلوغ9)  

ازطرف دیگر جزء آخر قرآن، عددِ30 را به خود گرفته است(جزء30) و 30 برابر است با عدد ابجد "یک ". درنتیجه از جزءِ آخر هم به یک می‌رسیم.

پس قرآن در 30 جزء جمع می‌شود و 30 جزء در یک جلد ظاهرمی‌شود و جزءِ آخر،تمام کننده‌ی یک می‌باشد(مظهر بقیه الله الاعظم؛ ویُتمّ نوره و لو کره الکافرون). بنابراین قرآن عزیز با یک شروع و به یک تمام شده است.  

عدد جزء1 +عدد جزء 30=31 می‌شود که برابرعدد ابجد "لا" است. یعنی مجموعه‌ی قرآن،توحید ناب و مجرای توحید برای پیروانش است تا بندگان بتوانند از پاک‌ترین و سالم‌ترین راه به قرب معبودشان؛الله جل جلاله برسند زیرا قرآن، کلام الله است. جایگاه عددی "لا"=13 و 13=احد است،پس تمام قرآن در سوره‌ی توحید (اخلاص) غرق است و همه معرف خداوند کریم؛صاحب کلام قرآن عزیز است. و 13=جایگاه عددی "م" به عدد ابجد40 و قرآن تربیع کننده‌ی دل‌های عاشقان و مؤمنان به الله جل جلاله و چهارده نور مقدس(ص)که حقیقت قرآن هستند می‌باشد. درواقع 13 خود جایگاه طهارت و به طهارت رساننده همه‌ی انسان‌های شریف،مطیع،بنده خالص و موحد پروردگارعالم است. و چنانچه درآیه79 سوره مبارکه واقعه آمده است:لا یمسّه اِلا المطهرون،بدون طهارت نباید قرآن را مسّ کرد(برای تماس جسمی هم باید طهارت داشت)

ازطرف دیگر 31=ال می‌شود.که الف ولام (ال)به 14 معنا درقرآن آمده است و شروع قرآن هم بعد از بسم الله الرحمن الرحیم در سوره مبارکه حمد با "ال" در کلمه "الحمد" است که الف و لام ِ استغراق است و همه عالم در حمد غرق هستند.  

   اولین سوره از نظر نوشتاری(حمد)و اولین سوره از نظر ترتیب نزول (علق)

اولین سوره‌ای که در روز مبعث به قلب مطهر پیامبر(ص)نازل شد سوره مبارکه علق می‌باشد. 1-این سوره شامل 19 آیه است چنانچه شروع قرآن در سوره مبارکه حمد با 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است که کلّ محتوای 113 بسم الله قرآن را داراست. ازسوره مبارکه علق تا آخر قرآن 19 سوره قرار دارد(از آخر به اول قرآن،نوزدهمین سوره است). جمع حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) 19 می‌شود و درجمع ارقام 19 عدد 10 بدست می‌آید. جالب است که در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ، 10 حرف بدون تکرار و 9 حرف با تکرار‌ است ، اگر عدد 9 حرف را که تکرار شده‌است ، به حروف بنویسیم نُه=55می‌شود(10=5+5) و جایگاه عددی نُه = 19 (درکتاب عرفان سجده کامل توضیح داده شده است)  

2-این سوره مبارکه از سُوَر عزائم قرآن است یعنی سجده واجب دارد آن‌هم در نوزدهمین آیه! که عدد ابجد سجده=72 است(یعنی 7تا2تا که 14 می‌شود). درواقع هر2 سجده ،یک رکن نماز است و در هر سجده واجب است که7 موضع بدن ساجد شود پس می‌شود7تا2تا. درضمن این‌که عدد ابجد نوزده = 72 = سجده است و 9=2+7 ،جایگاه عددی نه=19 پس در نُه به حروف، بازهم برمی‌گردیم به عدد19 ! این‌که عدد به حروف هم معنی می‌شود یکی از بلوغ‌های نعمات خداوندکریم است که عنایاتش را طولی و عرضی بطورکامل به بندگانش عرضه می‌فرماید تا ما شاکر نعماتش باشیم.الحمدلله ربّ العالمین

جایگاه عددی سجده=27 است که  27 رجب ؛روز مبعث و نزول این سوره مبارکه بر قلب پیامبر(ص) است.

اعجاز عددی اولین و آخرین سوره از نظر ترتیب نزول(علق-نصر)

آخرین سوره که به قلب پیامبر(ص) نازل شد،سوره مبارکه نصر است ؛ درواقع صدوچهاردهمین سوره ازنظرترتیب نزول است که اگر ارقام114 را با هم جمع کنیم 6 می‌شود(6=4+1+1) و عدد 6 ، راز خلقت است که خداوند کریم تمام عالم دنیا را در 6 روز خلق فرمود(طبق آیه 4سوره مبارکه حدید:خلق السماوات والارض فی سته ایام).

حال اگر عدد114 را بر6 تقسیم کنیم عدد 19 بدست می‌آید که کلّ قرآن مضربی از 19 است و 19 ،اسرار حروف نام پنج تن(ص) که باب ورود بسم الله حرف "ب" است و این حرف باب الله عالم ؛وجود مبارک ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علی(ع) است (و یازده ذریه معصوم نورانیش).تمام محتوای حرف "ب" در نقطه زیر آن است که حضرت فرمود:انا نقطة تحت الباء. حضرت علی(ع)در شب نوزدهم ماه رمضان که ماه نهم سال قمری است در حال سجده ،فرق مبارکش به دست شقی‌ترین اشقیاء؛ابن ملجم لعنت الله علیه الی الابد شکافته شد. امیدوارم خوب دقت کنید و ببینید که عالم در نکته نکته به اسرار گشوده می‌شود!  

آخرین سوره ازنظرترتیب نزول (سوره مبارکه نصر)درحالی‌که 3آیه بیشتر ندارد ولی جمع عدد ابجد آیاتش برابر تمام آیات قرآن است که این سوره درمقابل سوره مبارکه علق(اولین سوره ازنظرترتیب نزول)که شامل19 آیه است قراردارد.

مژده کلّ باطنِ قرآن به نصرِ خداوندکریم و فتح مکه ؛ قلب عالم زمینی به دست رسول الله(ص) است و تمام شدن سوره ، به طهارت توبه و معرفی خداوند که خودش را به " توّابا " برای همه‌ی بندگان مخلصش معرفی می‌فرماید. جالب است که سوره مبارکه توبه بدون بسم الله و نهمین سوره‌ی قرآن است(ازنظر نوشتاری) و شاید یکی از دلایلی که این سوره بدون بسم الله است این باشدکه خودِ جایگاه عددی  نه=19 است پس باطن سوره‌ی مبارکه توبه ،همان 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم است. خوشا به حال کسی‌که عمرش به توبه‌ی مقبول تمام شود تا رحمتِ رحیمیت مولای کریم شامل حالش شود و درآخرالزمان، وجود مبارک چهاردهمین اختر تابناک خانواده‌ی عصمت و طهارت، حقیقت نصر واقعی را در دنیا ظهورمی‌دهد(جمع اعداد ابجد حروف این سوره برابر کلّ قرآن بود) و همه‌ی مردم به توبه‌ی واقعی برمی‌گردند. و رحمت رحیمیت ، سایه افکن فرج او می‌شود.انشاءالله

این یکی از زیبایی‌های اولین وآخرین سوره مبارکه قرآن ازنظر ترتیب نزول بود.جمع عدد ترتیب نزول دو سوره ؛ 1+114 =115 می‌شود و خداوند متعال در قرآن کریم 115 بار نام دنیا(7=5+1+1) و 115 بار نام آخرت (7=5+1+1)را بیان فرموده که در جمع ارقام ؛ 7 و 7 می‌شود سبع مثانی.

حقیقتی از عجائب اسرار در ایام هفته

همان‌طورکه بارها بیان شد: هوالاول و الآخر و الظاهر و الباطن،امیدوارم خداوند چشم بینا و دل زنده‌ی حقیقی به همه‌ی ما عنایت فرماید تا ما خودش را در تمام ثانیه‌ها،دقائق،ساعات،شبانه روز،هفته،ماه،سال و حتی در همه‌ی مخلوقات که آینه و مرآت او هستند(آیات و نشانه‌های رسیدن به خودش هستند) ببینیم و از ظاهر و باطن درک کنیم و خودمان را که یکی از مخلوقات آن خالق عظیم الشأن هستیم بشناسیم و از او تشکر بالفعل داشته باشیم که به ما لیاقت دریافت مدال اشرف مخلوقاتش و خلیفه‌ی خودش را عنایت فرمود. انشاءالله بتوانیم پاس نعماتش را داشته و به رضایش برسیم. 

دائماً ایام هفته، در7روزسپری می‌شود و تمام مخلوق چه آسمانی‌ها و چه زمینی‌ها در این ایام غرقند. درحالی‌که 7روز است اما به تمام زبان‌ها و در تمام کشورها روز اول وآخر هفته را به عدد نمی‌خوانند و هفته به عدد در 5 روز خوانده می‌شود(یکشنبه تا پنجشنبه).

همان‌طورکه در اسرار خلقت در عالم سرّ خواندیم که همه ظهورات و همه کائنات و همه موجودات چه زمینی و چه آسمانی و از عالم ظهورباطن تا عالم ظاهر یعنی دنیا و از ازل تا ابد، همه از یک نفس واحده خلق شدند.آیه 1 سوره مبارکه نساء: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة ... . و آن نفس واحده ، همان سرّ حقیقت محمدی(ص) است به نام نامی نورٌواحد(ص). که در عدد وجود مقدس 5تن(ص) قابل تذکراست که پنجمین نور مقدس؛آقا امام حسین(ع) حامل 9 ذریه‌ی معصوم است که 14=9+5 می‌شودیعنی وجودهای مقدس 14 معصوم(ص) که اگر ارقام 14 را جمع کنیم عدد 5 را نشان می‌دهد(5=4+1) و عالم در سرّ حقیقت حلقه بندگی و ظرف عبودیت خالصانه الله جلّ جلاله در جانِ حقیقی تطهیر خلق شده است و همه‌ی عالمیان در تسبیح نام مبارک الله سبحانه و تعالی غرقند،آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه دربین آن‌هاست تسبیح گوی خداوند سبحان هستند ، چون خالقشان سبحان است.

پس ایام هم که عمرما و طول زندگی ما در دنیاست ، در هفته جلوه دارد. یکی از زیبایی‌های عدد5 این است‌که گیرنده فیض از فیض مطلق 5تن(ص) و آخرین حجت حق امام زمان(ص) است که ایشان صاحب 14 است. همان‌طور که قبلا بیان شد روزاول هفته؛شنبه متعلق به پیامبر(ص) است که حامل 14 بود و آخر هفته؛جمعه متعلق به امام زمان(ص) است که چهاردهمین معصوم(ص)است و جمعه ، جمع کننده تمام زیبایی‌های هفته است. اگر عدد اول وآخر هفته را با هم جمع کنیم 28=14+14 می‌شود ،پس در روزجمعه تحویل کامل عدد28 به جان رسالت و ولایت در تمام حروف وکلمات است که 28حرف به طورکامل عرضه می‌شود(همان‌طورکه در جمع عدد ولایی و معصومیت آقا به عدد26 گفتیم که جمع عدد 1 تا 26 برابر351=قرآن می‌شود).از طرف دیگر هم اگر اعداد 1تا 7 روز هفته را با هم جمع کنیم 28 می‌شود :28=7+6+5+4+3+2+1.

جالب اینکه به عدد28 که برابر جایگاه عددی حرف"غ" است (عددابجد"غ"=1000) پس خداوند کریم درروز جمعه، که جمع جمیع برکات هفته است بندگانش و همه‌ی مخلوقاتش را به حرف غین که همان حروف اسم مبارکش؛ غنی است، مستفیض از نعمات و عنایاتش می‌فرماید، چنانچه اگر به ظهور حجتش نائل شوند ، آن‌ها را غنی می‌فرماید.

و همان‌طورکه در ترتیب نزول سوره مبارکه حمد بیان شد درحالی‌که پنجمین سوره است که بر قلب نورانی پیامبر(ص) نازل شده اما در نوشتاری اولین سوره قرآن است. پس در جمع ترتیب نزول(=5) و نوشتاری(=1) سوره مبارکه حمد به عدد 6 (عدد خلقت تمام دنیا) می‌رسیم که کلّ خلقت در دنیا و باطن دیگرش آخرت ظاهر شده است و می‌شود که دنیا ، خلقت مستودع یعنی امانتی و ودیعه است اما آخرت ، دائمی و مستقر می‌باشد و از دنیای امانتی باید تمام نعمات را با دست خودمان  و به بندگی خالصانه در تمام ایام و ساعات و سال‌ها برای زندگی ابدی خود به بهترین وجه و صورت زیبا بفرستیم و مستقرکنیم.

دیگراینکه سوره مبارکه حمد شامل 7 آیه است.پس هفته، هم جلوه ترتیب نزول سوره حمد است(به 5 عدد خوانده می‌شود) و هم جلوه تعداد آیات این سوره (که هفته ، 7 روز می‌شود) و در جمع الجمع معنا متعلق به 14معصوم (ص) است ، مصداق سبعاً من المثانی می‌شود(آیه 87 سوره حجر:ولقدآتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم). و جمع اعداد از 1 تا 7  برابر با 28 می‌شود (28=7+6+...+2+1) پس در طول هفته ، 28 حرف به طورکامل عرضه می‌شود.

از طرفی می‌توان این‌طور بیان کرد که : شنبه در مقام، متعلق به پیامبر(ص) است که ریشه نام مبارکش حمد است و سوره مبارکه حمد،7 آیه دارد و ضمن اینکه عدد ابجد کلمه حمد=52 است که 7=2+5 . و آخر هفته (جمعه) متعلق به وجود مبارک امام زمان(عج) است که هم نام جدّ بزرگوارش می‌باشد(م ح م د) پس ریشه نام ایشان هم ، حمد است (به عددِ7) . بنابراین اول و آخر هفته می‌شود 14 (14=7+7) یعنی سبع مثانی( 7 تا 2 تا ) می‌شود،  پس تمام هفته به 14 نور مقدس معصوم(ص) تعلق دارد.

نتیجه می‌گیریم ما دائماً در حمد خداوند غرق هستیم و ریزه خوار سفره‌ی 14 نورمقدس ولایت کبرای معصومین(ص)در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم هستیم . انشاءالله خود را دائماً در محضر آن عزیز یکتا ببینیم و با شیعه و پیروشدن واقعی 14 نور مقدس(ص) به این کلام مبارک"الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور"برسیم.(آیه 257 سوره مبارکه بقره)

عدد 5 روز هفته :

نکته اول: هر سال 52 هفته است. عدد ابجد حمد=52(7=2+5) و جایگاه عددی حمد=25(7=5+2)است که جمع عدد و جایگاهش، 7 تا 2 تا یعنی  14 تا(سبع مثانی) می‌شود. و همان‌طورکه می‌دانید ذیقعد خلقت خشکی در دنیا زیر خانه کعبه،در روز25 ماه ذی القعده می‌باشد.یعنی خلقت خشکی همان حقیقت حمد است و عدد7 ، و ازآن‌جا دحو الارض گردید (آیه 30 سوره مبارکه نازعات: والارض بعد ذلک دحیها). امیدوارم با دیده‌ی تیزبینی و تفکر و تأمل به مطالب بنگرید!

پس هر روز از هفته که 7 روز است در 52 هفته‌ی سال که برابر عدد حمد است سپری می‌شود (7=2+5)یعنی ثانیه‌ای از ایام نمی‌گذرد مگر درسبع مثانی یعنی 14 و چنانچه قبلا بیان شد یکی از القاب مبارک حضرت مهدی(ص) ، امام زمان(عج الله تعالی فرجه) است ، به این معنا که زمان ، پشت وجود مقدسش قرار دارد و روزی گیرنده از ایشان است(در ضمن ایشان چهاردهمین معصوم می‌باشد) . و صاحب العصر و الزمان یعنی هیچ ذره‌ای در خلقت خلق نشده مگر از وجود مصدر عالم، صاحب العصر و الزمان (ص)که همان کلمه‌ی خدا؛ نورٌواحد(ص) و نفس واحده است.

عدد 5 در ایام درواقع ازجمع گنج 5تن(ص) است که درباطن،همان 14 معصوم(ص)است به رزق تمام اسرار 4روی 10 زیرا اسرار ملکوتی عالم اسمائی و عرشی و کرسی تا بیت المعمور(آسمان چهارم) و تا 4 رکن خانه خدا، به 4 ظهور داشت که به فرموده امام صادق(ع) آیت الکرسی نامیده شد و اگر اعداد1تا4 را باهم جمع کنیم 10 می‌شود و 10 حقیقت گنج عشر است که "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" (رجوع شود به کتاب عرفان عشر).

پس روزی رزق حقیقی یعنی ولایت ورسالت از خالق مهربان که از مجرای کنزاللهی خودش به گنج عشر در5 روزهفته به دست ما می‌رسد. امیدوارم بتوانیم این روزی را به بهترین نوع بندگی مصرف کرده و به رضایش نائل شویم. انشاء الله

نکته خیلی خیلی مهم عدد52(=عدد ابجد کلمه حمد) !

50 = عددابجد حرف "ن" و 2= حرف"ب" ، دائماً در هر لحظه از خدای مهربان روزی از جوهر قلم وجود حرف "ن" که جایگاه عددیش 14 می‌باشد سرازیر و درپشت ظرف حرف "ب" قرارمی‌گیرد (که همه‌ی سرّ الاسرار پشت حرف باء بسم الله است) که قلب به میم شود{همان‌طورکه کلمه شنبه نوشته می‌شود(ن+ب=52) ولی شمبه(م+ب=42)خوانده می‌شود} . یعنی از حرف "ن"=50 ، باید 10 عدد کم شود (که همان گنج عشر و باطن عشر می‌باشد که دنیا را به خود ظهور داده و همه آمده‌اند تا در این عاشورا امتحان عاشورایی بدهند) تا به تطهیر قلب به میم یعنی 40 اربعین حسینی؛صاحب عشر،زنده شوند نه بمیرند (عدد ابجد حرف"م"=40 که اربعین و طهارت و بهار است) . این درواقع همان باطن حدیث شریف پیامبر(ص) است که فرمود تمام محتوای قرآن در سوره حمد(=52) جمع است و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم... . خوب دقت کنید! جمع حرف اول و آخرِ بسم ... الرحیم ، 42 می‌شود{(ب=2)+(م=40)}. پس بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد، حقیقت قلب به میم شدن و بسمل شدن است.

نکته: اولین حرف سوره مبارکه حمد، حرف ب (بسم الله) و آخرین حرفش، حرف ن (والضالین) است که جمع عدد ابجد این دو حرف، 52 می‌شود (52=50+2) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است و تمام سال 52 هفته دارد (7=2+5)هر هفته ،7روز است و از اول تا آخر سوره مبارکه حمد،7 آیه قرار دارد.

خدای مهربان لحظات و ثانیه‌ها را از درون نون ساکن(ن) پشت حرف باء ولایت 14 معصوم (ص) که باطن هفته هستند به ما می‌رساند تا زنده شویم و بدانیم آمده‌ایم که زندگی کنیم و زنده برویم و جاوید شویم چراکه خداوند حی ، ما راخلق فرموده است! و بدانید ایام ، همه زنده به دست ما رسیدند و زنده می‌مانند(گرچه از ما می‌گذرند ولی تمام آثار حیات ما را جاوید می‌کنند چنانچه آیه 12 سوره مبارکه یس می‌فرماید: ...نکتب ما قدّموا و آثارهم... می‌نویسیم اعمال شما  و آثار اعمالتان را. پس ندای آن‌ها را بشنویم که ما نیامده‌ایم که بمیریم، آمده‌ایم تا دائمی و مستقر و زنده ای شویم که خداوند کریم فرمود: و لاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران). اللهم ارزقنا

عدد 5 در دست‌ها و پاها

اما عدد 5  در دست‌ها: هر دست  5 انگشت و 14 بند انگشت دارد.درواقع در بدن ، دو دست است که رویهم به  10 انگشت و 28 بند ظاهرمی‌شود. آیا غیر از این بود که ایام هفته هم ، 5 روز به عدد خوانده می‌شد درحالی‌که به 14 نور مقدس(ص)متعلق بود و آیا این‌طور نبود که عدد14 همان 4روی 10 و عدد 10 گنج عشر عالم بود؟! (اینجاست که مشخص می‌شود چرا می‌فرمایند بهتر است که ذکر را با انگشتانتان بگویید!).

نمی‌دانم چگونه این زیبایی‌ها را توصیف نمایم که خداوند کریم در اذکار مبارکش ، خودش را معرفی می‌فرماید: لا اله الّا انت. هیچ الهی نیست مگرتو. ضمیر انت برای مخاطب نزدیک است و او خود را معرفی می‌فرماید : و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون(آیه85 سوره مبارکه واقعه). وإذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریب...(آیه186 سوره مبارکه بقره). ونحن اقرب الیه من حبل الورید(آیه 16 سوره مبارکه ق) من از رگ گردن به شما نزدیک‌تر هستم و معصوم(ص) می‌فرماید خداوند از سفیدی چشم به سیاهی آن به ما نزدیک‌تر است.

این مطالب را برای پی بردن حقایق از ظاهر به باطن متذکرمی‌شوم.حال خوب بیندیشید ! پس آنچه گنج زمین‌‌‌‌‌ها وآسمان‌هاست، خداوند در دستان ما قرارداده ، با 28 بند دستان ما را غنی فرموده (28=جایگاه عددی حرف غین که حروفش با غنی برابر است) 

گرگداکاهل بود    تقصیرصاحب خانه چیست.

تمام اسراری که برای هفته بیان شد در دستان ماست؛چنانچه 52 هفته توضیح داده شد، ماهم 2 دست داریم و در هر دست 5 انگشت که در جمع 7 می‌شود(52= عدد ابجد کلمه حمد و 7=2+5). آنچه تحویل می‌گیریم و آنچه برمی‌گردانیم بادست است. در روز قیامت هم کتاب نامه‌ی اعمالمان به دستمان می‌رسد یا راست و یا چپ! در سوره مبارکه واقعه آیه 27:و اصحاب الیمین(یاران دست راستی‌ها) و آیه 41:و اصحاب الشمال(یاران دست چپی‌ها). و خداوند کریم در آیه 14 سوره مبارکه اسرا می‌‌فرماید: اقرأ کتابک کفی بنفسک... .آن‌گاه که امر می‌شود بخوان کتاب عملت را که کف نفس ثابت شده است.

آن قادر متعال که مهندسی خلقت از ابداعات اوست ، طوری مخلوقات را خلق فرمود که از ظاهر و باطن به دستور امر ایجادی او قرارگیرند. امیرالمؤمنین علی(ع)می‌فرماید: فکرنکن که تو جرم کوچکی هستی بلکه تو جرم کبیری.خداوند کریم تمام مهندسی را در وجود انسان کامل قرارداد و به تبع ،همه‌ی انسانها خلیفة الله هستند.

عدد ابجد دست=464 که 400=عدد ابجد شمس و روشن کننده است و64=عددابجد دین .پس دست، تحویل گیرنده‌ی شمس دین (خورشید دین) می‌باشد. جمع ارقام 464 برابر14 می‌شود(14=4+6+4) و جالب اینکه دست به عربی ید=14 می‌شود و به انگلیسی هَند=59 می‌شود که بازجمع ارقامش 14می‌شود! (14=9+5)

یدالله فوق ایدیهم. دست قدرت خداوند بالای همه‌ی قدرت‌ها است.پس تمام درس، دست قدرت خداست که بر سر همه‌ی مخلوقات ظهور و بروز دارد.

نکته دیگراینکه هر دست،یک شصت و 4 انگشت دارد که می‌شود 64 و64=عددابجد دین. درحدیث می‌فرمایند که در آخرالزمان دین داری مثل آتش کف دست می‌ماند. ازطرف دیگر64=عددابجد کلید(10=4+6)و جایگاه عددی کلید=37(10=7+3) پس همه چیز در دست ماست باید ببینیم چگونه دین را حفظ می‌کنیم! و با دستمان تحویل گیرنده‌ی نمره قبولی شاگرد اول(=37) باشیم!

جمع دو دست با عدد 64 می‌شود 128(128=64+64)یعنی دو دست، نگهدارنده 28هستند که خداوند کریم تمام نعمات را به دست ما رساند و 128=عددابجد نام مبارک امام حسین(ع) که ایشان، امام دین داران است و با خون خود و عزیزانش دین را حفظ فرمود و 28 را که عدد کامل اسرار است و کلّ باطن قرآن مبین، تا قیامت نگه داشت .و آنچه داشت از فرزند 6ماهه تاجوان 18 ساله و 18 نفر از خانواده محترمش و 72 تن بهترین یاران و عزیزانش(و وجود نازنین خودش) را به قربانگاه برد و سر در راه رضای خداوند کریم داد و این همان پیام است که انسان آمد تا زنده شود و به مقام عند ربّهم یرزقون برسد.

پاها هم هرکدام 64 هستند(یک شصت و 4 انگشت) که انشاء الله ره رو دین باشند.پس جمع دو پا هم می‌شود 128 =عددابجد نام مبارک امام حسین(ع).

در واقع رونده‌ی راه اباعبدالله الحسین(ع) می‌تواند مقام اصحاب امام حسین (ع) را با دست تحویل بگیرد. بنابراین جمع دست‌ها و پاها می‌شود 256 (256=128+128) و عدد ابجد نور =256. که جایگاه عددی نور=40 =عددابجد حرف"م" است. این حقیقت در وجود مبارک انسان‌های کامل مشهود است که کاملا نور بدون ظلمت هستند و هرگز در حریم زندگی نورانیشان گناه،رجس،پلیدی و خطا وارد نشده است، معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند.

امام زمان(ص) در سال 256 متولد شدند و در حکومت مبارکشان جز نور چیز دیگری نیست که درحقیقت همان‌طورکه در قسمت عدد 13 بیان شد در زمانشان عالم قلب به میم می‌شود به عدد40 که جایگاه عددی کلمه نور است (256=نور=40=م=13).

خداوندکریم در آیه 12 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:یوم تری المؤمنین والمؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم وبأیمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهارخالدین فیها ذالک هوالفوزالعظیم. این پاداش(دینداری) نیکو و با ارزش(ثمن)در روزی است که مردان و زنان با ایمان را می‌بینی که نورشان پیش‌رو و از بین دو دستشان و از جانب راستشان شتابان حرکت می‌کند(به آنان می‌گوید) امروز شما را مژده باد به بهشت‌هایی(که از دستاورد خود آوردید) که زیر آن(درختان) نهرهایی جاری است درآن جاودانه‌اید این است کامیابی بزرگ. و آیه بعد درباره منافقان است که دست خالی هستند.

عدد 5 درنماز(نمازهای 5 گانه)

حال این اصل که چرا تعداد نمازهای واجب به عدد 5 واردشده را بررسی می‌کنیم. اول، نمازظهراست که متعلق به پیامبر(ص) می‌باشد چون ایشان ظهر وجود است و نور تامّ 14؛نورٌواحد(ص). و آخر، نمازصبح است که متعلق به امام حسین(ع) می‌باشد و همان‌طورکه می‌دانید ایشان پنجمین معصوم (ص) هستند و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان که می‌شود14 (14=9+5). پس اگر حقیقت نمازاول ؛ ظهر و نمازآخر ؛ صبح با هم جمع شود برابر28 می‌شود(28=14+14) که 28 برابرجایگاه عددی حرف غین و نام زیبای غنی پروردگارعالم است،پس چه جالب است که اگر 5 نوبت نماز واجب قبول شود انسان به رحمت خداوند،غنی می‌شود. به فرموده‌ی پیامبر(ص) که اگر هرکس روزی 5 بار در آب جاری پاک شستشو شود(انشاءالله) پاک می‌شود و پاک می‌ماند. زیرا از درون غنی می‌شود و کسی را که خداوند از درون بی‌نیازکند، درهر حالی و در مقابل تمام هواهای نفسانی احساس بی‌نیازی می‌کند. بنابراین نماز ، همان حجاب نورانی (حجاب=14 و 5=4+1)است که او را دائماً از ظلمات نفس رهایی می‌بخشد و درنتیجه به فلاحت و رستگاری می‌رساند.(در کتاب عرفان نماز ، حقیقت باطن‌ نمازهای پنجگانه به طور کامل توضیح داده شده است)  

عدد28 که جان حروف کلام مبارک خدای مهربان ؛ قرآن است ، قرآن را به ظاهر و باطن غنی اعلام می‌کند و قرآن ، سیّد تمام کتب آسمانی است و تمام کتب آسمانی در بطن آن قراردارند. و قرآن ، صورت باطن انسان کامل است ، قرآن حقیقت دو رکعت نماز مقبول است (4سجده واجب دارد). در روایات زیادی از معصومین(ص)آمده‌است که هرکس در عمرش به دو رکعت نماز مقبول برسد آن نماز ، تمام اعمالش را شفاعت می‌کند و وزنه سنگین در نامه اعمالش می‌شود. 

جالب است که 5نماز واجب، رویهم 17 رکعت است که جمع ارقامش 8 می‌شود(8=7+1)و 8 به عربی، ثمن معنا می‌شود.ثمن یعنی گرانبها و پرقیمت،  بسیار با ارزش که شاید بتوان گفت که در دنیا این قیمت یافت نمی‌شود. چنانچه بهشت ، 8 درجه دارد و نماز ظهر همراه نمازعصر 8 رکعت است که نافله‌ی هرکدام هم  8 رکعت است. دراینجا خیلی معنا نهفته است!

اولاً: نماز ظهر متعلق به صاحب رسالت ؛پیامبر(ص) است و نماز عصر متعلق به صاحب ولایت عظما؛امیرالمومنین علی(ع)است. پس با رسیدن به عمل واقعی به رسالت و عمل واقعی به ولایت (پیرو وشیعه شدن واقعی) ، ثمن حقیقیِ رضای خدا بدست می‌آید.

ثانیا:یکی از زیبائی‌ها در ترتیب عدد نورانی ولایت در 12 نورمقدس ، ولایت امام هشتم؛امام رضا(ع)است که ثامن الائمه نامیده می‌شود. او ثمن ولایت است و او محور گنج به رضا رسیدن و در مرتبه‌ی عالی راضیة مرضیه می‌باشد.

پس درواقع  17 رکعت نماز، با شرط رضای خدا و قربة الی الله ، رسیدن به همان ثمن حقیقی انسانی است که انشاءالله نصیب ما ‌شود.

3 نمازِ ظهر،عصر و عشا ،4رکعتی هستند و یک نماز 3 رکعتی یعنی نماز مغرب ، که باطن 3 تا نمازِ 4 رکعتی  است. و درآخر، نمازصبح که 2 رکعت است که قرآن کریم مراقبت از نماز وسطی را سفارش فرموده (آیه 238 سوره مبارکه بقره:حافظوا علی الصّلوات و الصّلوة الوسطی ... .و در بیشتر احادیث به نماز صبح سفارش شده است.

اگر نمازهای 4 رکعتی را به توان 3 نمازمغرب برسانیم 64 =دین می‌شود (64=4×4×4) و چون دین، کلید است(دین=کلید=64)باید باب جنة یعنی حقیقت قرآن و کمال به انسانیت رساندن را برای ما باز کند. پس ملزم می‌شود64 در حرف با که "ب"ِ بسم الله است ضرب شود ، عدد ابجد حرف"ب"=2 است که در 2 رکعت نماز صبح ضرب کنیم 128 می‌شود (128=2×64) که برابرعدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) ؛ (صاحب نماز صبح) است و در واقع امام حسین(ع) و ذریه‌هایش ، یعنی امروز مطلع الفجر، امام زمان(ص) است ( ما را به ولایت مصباح می‌رساند). بنابراین کلید دین به وجود امام حسین(ع) ، صبح را بر همگان می‌گشاید و تمام مؤمنین و متقین نمازگذار را به قرب می‌رساند {128 درجمع ارقامش 11می‌شود (11=8+2+1) و 11= هو و توحید واقعی که جان ِحج است(حج=11)، امام حسین(ع) حجّ واقعی را در کربلا ، به احیاء جان‌ها و قرب عند ربهم یرزقون رساند}(مصباح الهدی)

درحقیقت تمام فروع دین از نماز تا تولی و تبری ، اگر به قصد رسیدن به اصول دین که اول آن توحید است باشد ، پلکان صعودی به قرب الی الله می‌شود به قصد قربت و رضای باری تعالی ، آنگاه به اصل واصل می‌شود که آن اخلاص است(نام دیگر توحید ، اخلاص است).

حال اگر اعداد 1 تا 11 را با هم جمع کنیم 66 می‌شود (66=11+10+ ... +2+1) که برابر عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله است و جالب اینکه سوره مبارکه توحید شامل 66 حرف است که در واقع این سوره، شناسنامه‌ی خداوند است.

پس 5 نوبت نماز، اسرار است و آسانسور یا مرکب بُراق بنده به سوی اوست!

و چنانچه فقط نماز است که شرط رو به قبله بودن(که قبله،خانه‌ی توحید است) را برای قبول شدن داراست ، پس طبق فرمایش پیامبر(ص) نماز ستون دین است (الصلوة عمودالدین).  

دیگر اینکه گفتیم در نماز به عدد 28 می‌رسیم(که 28 ، عددکامل است) و عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع)=128 که 100=ق یعنی نگهدارنده ، پس ایشان با خون خود و عزیزانش ، 28 را نگه‌داشت که کامل جان قرآن است هم از نظر ظاهر و هم باطن که امام زمان(ص) آخرین ؛ نهمین ذریه پاک اوست. صلوات خدا و ملائکه‌اش بر او و خاندان پاکش باد.الی یوم القیامه 

پس امام حسین(ع) ، بهای این ثمن را با خون خود داد تا ما امروز لیاقت خواندن نماز را داشته باشیم زیرا ایشان برای 4 ارکان ِ جان 28 ،که مهندسی خلقت برگنج عددیش ظهوردارد قیام فرمود(4 اصل شامل:قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکرمی‌باشد). او که خود،حقیقت ثمن است اما به تمام شیعیان ، راه رسیدن به ثمن حقیقی که امام زمان(ص) و زنده شدن واقعی و به قلب به میم رسیدن و رزق حیات طیب که عند ربهم یرزقون است را آموخت.

دین، کلید سرّالاسرار خلقت است

کلمه دین که یکی از اسماء خداوندکریم است و تمام رسولان،پیامبران و معصومین(ص) آورنده‌ی حقیقت دین از جانب خداوند برای مخلوقات و هدایت مردم هستند(که تمام دین،شناخت حقیقی خداوند کریم است) اما از راه معرفت و انجام تکالیف دین که از سوی خداوند راه و روشش را صالحان و صدیقان،رسولان و معصومین(ص)به ما نشان دادند و خود، چراغ راه شدند و هستند، تا به انسان‌ها دین را آنچنان که خداوند می‌خواهد(چون اوست که مالک یوم الدین است)نشان دهند و خود بزرگواران در راه خدا (برای هدایت مردم جاهل به دین صحیح )جان داده‌اند.

اما عددابجد دین=64 =کلید است(10=4+6؛گنج عشر) یعنی کلیدِ راه هدایت به قرب الهی،دین است و لاغیر. جایگاه عددی کلید=37=جایگاه عددی نام حسن(ع)=جایگاه عددی زکی=عددابجد اول.

کلیدِ اسرارحق،4دندانه دارد و به 4 مقصد جلوه دارد و به 4 جهت حرکت می‌کند و درحقیقت به توان 4،تمام اسرارش آشکار می‌شود.

خداوندِ مالک یوم الدین ، کلید(دین) را به ما لطف کرده و 4مکان را وطن ما قرارداده و در این4جهت دین را به تمام و کمال به ما نشان داده است و دین‌داران واقعی که مقیمین این جایگاه هستند را هم معرفی می‌نماید. همان‌طورکه اشاره شد در جمع ارقام عدد ابجد دین(64)، عدد10بدست می‌آید (10=4+6) که رمز همه‌ی عوالم و اسرار گنج دین شکفته شد.

خوب توجه کنید! خود عدد10 از جمع 4عدد بدست می‌آید 10=4+3+2+1 ؛ همان گنج عشر(رجوع شود به کتاب عرفان عشر) و همان اسرار 4روی10 (وجود مقدس چهارده معصوم(ص)) که در قرآن کریم می‌فرماید درقیامت هیچ دینی بجز اسلام پذیرفته نمی‌شود.(آیه 85 سوره مبارکه ال عمران:ومَن یَبتغِ غیرَ الاسلامِ دینا فَلن یُقبل مِنه و هو فی الاخرة من الخاسرین)

4 مکان که وطن ما قرارداده شده و نماز را در آنجا کامل می‌خوانیم  :

1)خانه توحید(خانه خدا)  2)خانه رسالت(مدینه منوره؛مسجد پیامبر(ص))؛تنها پیامبری که خانه اش مسجد است.   3)خانه ولایت (مسجد کوفه) ، تنها کسی که منزلش در مدینه را خداوند امر  فرمود که درش در مسجد پیامبر(ص) باز باشد و بالای این درنوشته شده : باب الجنة یعنی درِ بهشت. در واقع خانه مبارک خدا در زمین،کعبه است که بیت الله الحرام ؛ اولین مسجد مطهر و خانه امن الهی است ، اینجا جایگاه تولد ولایت است. و خانه خانم زهرا(س) و امام علی(ع) و فرزندانشان که بابش در روضه رضوان پیامبر(ص) بازمی‌شود ، آنجا باطن خانه‌ی خداست که مهبط وحی و جای رفت وآمد ملائکه و وحی الهی است ، آنجا جای رضوان خدا و باب بهشت اعلای خداوند است. پس در واقع ولایت در باطن رسالت است و بدون ولایت،کلید دین ، درِ باب الجنه را باز نمی‌کند. 

نمازبی ولای اوعبادتی است بی وضو   به منکر علی(ع) بگو نماز خود قضاکند

پس کسانی‌که ولایت او (و یازده ذریه معصومش) را قبول ندارند ، درِ باب الجنه برویشان بسته است.

4)خانه شهادت ، که کربلاست(زیر قُبّه مقدس امام حسین(ع)).آنجا محل قلب به میم شدن ، زنده شدن واقعی و رسیدن به حیات طیب است که شاه کلید دین ، آنجا اسرار وطن را باز می‌کند که از آن مکان نورانی به جایگاه وطن اصلی یعنی عند ربهم یرزقون سیرمی‌کنیم.انشاءالله

پس باید به 4 حرکت ، دین خود را با توان 4 ، با دست‌ها دین داری کنیم (نگهداری دین کنیم) و با پاها که جمع دو پا هم 128 می‌شود، رهرو راستین دین باشیم. چنانچه در سجده زیارت عاشورا می‌خوانیم:و ثبّت لی قَدم صِدق عندک مع الحسین(ع) و اصحاب الحسین(ع). و برای آن ‌روزی‌که یوم الورود و المقام المشهود و الحوض المورود است و ارزقنی شفاعة الحسین(ع) را می‌خواهیم.

پس اینجا رسیدن به توان 4 است یعنی 256=عددابجدنور(256=4×4×4×4) که جمع عدد دو دست و دو پا هم برابر نور می‌شود(256=128+128). آن‌روز دین را به صورت حقیقی‌اش یعنی نور ، به تمام وجه مشاهده می‌کنیم که مالک دین ما را به سوی خودش می‌خواند. و دین ما ،کلید ورودی به قرب الهی و واصل شدن به رضای اوست. اللهم ارزقنا

از آنجا که درس را در ابتدا درباره دو وجود مقدس پیامبر(ص) و مولایمان صاحب الزمان(ص) بیان کردم، دراینجا یادآوری می‌کنم که وجود مقدس پیامبرگرامی ما حضرت محمد مصطفی(ص)، آورنده دین اسلام است و تمام پیامبران پیشین در زمان رسالت خودشان آمدن وجود مقدس پیامبر آخر الزمان و دینش را به پیامبر بعدی و مردم وعده‌ می‌دادند و حتی  کتاب‌های آسمانی تورات و انجیل ، آمدن آخرین پیامبرخدا را بشارت داده ‌است. یعنی شاه کلید ، بوجود رسول الله(ص) آمده است که سیّد المرسلین و خاتم پیامبران است و دینی را که وجود مطهرش بدست مردم رسانید یعنی اسلام؛ سیّد همه‌ی ادیان است (آیه 19 سوره مبارکه ال عمران: إنّ الدّین عند اللهِ الإسلام...).

 وجود امام زمان(ص) که خاتم الاوصیاء و سید اولیاء است،تمام کننده رسالت جدّ بزرگوارش و ظهوردهنده تمام دین به دست مبارکش است که اسلام در جهان ، عمل می‌شود. چنانچه پروردگارعالم درقرآن کریم آیات 8و9 سوره مبارکه صف می‌فرماید: یُریدونَ لِیُطفؤا نورَ الله بِاَفواههم و اللهُ مُتمّ نوره و لوکره الکافرون(8)هوالذی ارسلَ رسوله بِالهدی و دینِ الحقّ لیُظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون(9). می‌خواهند نور خدا را با دهان‌هایشان خاموش کنند درحالی‌که خداوند کامل کننده‌ی نور خود است اگرچه کافران خوش نداشته باشند(8) اوست که پیامبرش را برای هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز کند گرچه مشرکان خوش نداشته باشند(9).

پس همان شاه کلید به دست امیرالامرا؛صاحب الزمان(ص)؛باب و مفتاح همه‌ی رازها و اسرار است و همه‌ی انوار را به ظهور وجود مطهرش قفل گشایی می‌کند و رمز آن 313 است که جمع ارقامش 7 می‌شود(7=3+1+3) {7برابرتعدادآیات سوره مبارکه حمد یعنی فاتحه الکتاب است} و اگر 313 را به حروف بنویسیم ، عدد ابجدش برابر کلمه نور می‌شود : سیصدوسیزده=256=نور. جایگاه عددی سیصدوسیزده=94 =عددابجد کلمه" صد" و جمع ارقام94 برابر13 می‌شود که 13=جایگاه عددی حرف"م" به عددابجد 40 و جایگاه عددی"نور"هم برابر40 است.

درواقع همان صدّی(سد با صاد) است که  با استفاده از آن ، نوری ساخته شده که هرگز خاموش نمی‌شود و در آن ذره‌ای ظلمت نیست و آن نور مهدویت است.الی یوم القیامه(از انرژی آب پشت سدهای دنیا ، برق می‌گیرند اما نورش محدود است و...) . نکته جالب اینکه روزِ قبولی واقعی، روز ظهور آقاست چنانچه در حکومت وصی الحسن(ارواحنا له الفدا) ، قبول حسن است. عدد ابجد کلمه‌ی "قبول حسن"= 256 که برابر با عدد ابجد کلمه نور و جایگاه عددی کلمه قبول‌حسن=76 و برابر با عدد ابجد کلمه عبد است . امیدوارم متوجه معنای درس باشید که 313 نفر ، قبول حسن هستند!!!

اللهم عجّل لولیک الفرج. {اللهم اجعلنی من انصاره واعوانه و الذابین عنه ...و المستشهدین بین یدیه(دعای عهد)}.

 

تعریف عدد 28 که عدد کامل است 

همان‌طورکه این درس از نظر اعداد ، مهندسی خلقت  نام دارد و موضوع این مطالب وجودهای مقدس نورٌواحد ؛ ائمه  طاهرین  (ص) و شناخت قرآن کریم است، تعریفی از تعداد حروف الفبای قرآن که 28 حرف است و جان وصل دو وجود مقدس پیامبر (ص) و فرزندش حضرت مهدی (ص) که 14 و 14 بودند و درحقیقت افشاکننده گنج 28 حرف قرآن هستند که ظاهر و باطن معانی کلام خدا را افشاکرده‌اند ( در ابتدای کتاب توضیح داده شد) را بیان می‌کنم.

 عدد28 در مقام اعداد ، یکی از اعداد کامل است. ریاضی‌دانان به این استناد که جمع مقسوم‌های 28 برابر 28 می‌شود ، آن‌را عددی کامل می‌دانند.   

به این صورت در مقسوم و مقسومٌ علیه ، کمال عددی را به وضوح می‌بینیم:

جمع مقسوم‌ها، 28 می‌شود و جمع ارقام 28 برابر10 می‌شود که همان گنج عشر و باطن 4روی 10 کنز پروردگار عالم است که اگر نبود هرگز بابی از رحمت خداوند باز نمی‌شد. 28= جایگاه عددی حرف غ به عدد ابجد1000 {عدد ابجد حرف اول و آخر الفبا می‌شود 1001 (1001=1000+1)}. پروردگار عالم با 1001 اسم مبارکش که اسماء اعظم هستند در 104 کتاب آسمانی و همه در قرآن ، خودش را به بندگانش شناساند که همه در اول و آخرِ 28 حرف الفبای ابجد، در قرآن ظاهر می‌شود. و در اولین خلقت نقطه خشکی به نام ارض به عدد ابجد 1001 ظاهر فرمود و در مجرای کلّ خلقت در محوریت رضای خود ، عالم را در گردش طواف قرار داد که عدد ابجد کلمه‌ی رضا هم 1001 است که شرط قبولی همه‌ی اعمال است. پس عدد کامل 28 ،کمال تمام زیبائی‌های خلقت است.

مقسوم

مقسومٌ علیه

 

 

1

 

5مقسوم مق

2

 

 

 

  

4

14

7

جمع

غ= 28

10=8+2

28

14

7

2

4

جمع

نُه =55

10=5+5

 

28 

28

28

28

28

جمع

عمل=علم=140

5=0+4+1

       

 

 

 

 

 

 

 

 

                                    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بنابراین عدد 1001 یعنی پروردگار عالم به عدد الف که 1000 است ، توحید یعنی یکتایی خودش را افشا می‌کند. چنانچه اولین سوره مبارک قرآن به عدد یک شروع می‌شود و در آخر به سوره مبارکه ناس ختم می‌شود که عدد ابجد کلمه ناس =111 = الِف بود که همان حروف الف(1000) است. پس تمام قرآن از اول تا آخر، 1001 است که به تمام معانی ذکر شده در بالا  و به عدد الِف ،گنج توحید را می‌گشاید و ما را راهنمایی می‌فرماید.از طرفی حروف ابجد (عربی) به حرف   (غ) ختم می‌شود که بیست و هشتمین حرف است و جمع ارقامش 10 می‌شود (10=8+2) و 10 ، برابر با حرف (ی) است. و  الفبای فارسی به حرف (ی) ختم می‌شود .

جمع مقسومٌ علیه‌ها، 55 می‌شود که 55=نُه (به حروف) و 10=5+5(ده به عدد). این همان حقیقت اسرار بلوغ تولد هر نوزاد در عالم دنیاست که هم طولی طی مسیر 9 ماه عددی را می‌کند و هم عرضی که به حروف، نُه را ظاهر می‌کند که چون نُه به حروف می‌رسد وارد ماه 10 می‌شود یعنی 9 ماه عددی تمام که به 9ماه و9روز و9ساعت نشان داده می‌شود که بلوغ سقف عدد به 9 تمام می‌شود (درواقع 9 روی 10 برابر 19 می‌شود و با تولد، زندگی نو برایش زده می‌شود)پس جمع مقسومٌ علیه‌های عدد28 است(55=نُه) و در جمع مقسوم‌ها به عدد 10 ظاهر می‌شود که خود ، تولد یک حقیقت کامل است .

نکته: جالب است که جنین حدود 40 هفته باید در رحم مادر رشد کند تا کامل شود که برابر 280 روز می‌شود(280=7×40) و 280 برابر است با جمع عدد ابجد  علم و عمل(280=140+140) . همان‌طور که ذکر شد 5 بار 28 در تقسیم قرار گرفت (5 مقسوم دارد) یعنی 140=5×28 پس در تولد ، قاسم و مقسوم با هم برابر می‌شوند تا حقیقت به تولد واقعی برسد.

شاید برای همین 28 حرف مبارک قرآن ، اسماء الله هستند و سعه‌ی وجودیشان تمام عوالم را از عالم سرّ (اعلا) تا عالم دنیا(سفل) و درتمام لحظات عمر طولی دنیا دربردارد و در نهایت در سرّ ملکوت حروف و اعداد عمل، الی یوم القیامه قرار می‌گیریم. برای همین جایگاه عددی "غ"(آخرین حرف) برابر28 است و بالاترین عدد را دارد یعنی 1000 ؛ یعنی کمال تولد عمل، که از باب نوزده در عالم آخرت به ظهور می‌رسد.

بنابراین می‌توان گفت درنهایت جمع مقسوم‌ها و مقسومٌ علیه‌های 28 می‌شود 9روی 10 یعنی 19 ،که باطن کلّ قرآن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ظهور دارد و در مقابلش 19 حرف اسامی مبارک پنج تن(ص) و 19 = نام مبارک واحد جل جلاله(مراجعه شود به کتاب عرفان سجده،بلوغ9). از طرفی جمع ارقام 28 برابر10 می‌شود(10=8+2) که اگر به حروف بنویسیم عددابجد ده =9 می‌شود یعنی 9روی 10 که همان باطن 19 است.

نکته : جالب است بدانید که در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم، 10 حرف بدون تکرار و 9حرفش تکرار می‌شود و در کلّ 28 حرف هم 10 حرف آن ثابت است که عدد و جایگاهشان مساوی هستند،اما جایگاه عددی بقیه حروف با عددابجدشان مساوی نیست {البته جمع آخر ارقام عدد ابجد و جایگاه عددی، با هم مساوی می‌شود مثلا:عددابجد حرف"ل"=30 که جمع ارقامش 3 می‌شود (3=0+3) و جایگاه عددی "ل"=12 که جمع ارقامش 3 می‌شود (3=2+1)}.

حال اگر ارقام 28 را از هم کم کنیم6 می‌شود(6=2-8) که سرّخلقت دنیا در6روزاست(آیه 4 سوره مبارکه حدید:هو الذی خلق السماوات والارض فی ستّة ایام...). اگر 2 را در8 ضرب کنیم 16 می‌شود که جایگاه عددی"ع"=16 وجمع ارقام 16 برابر7می‌شود{ که جمع اعداد 1 تا 7 برابر 28 می‌شود و 4 تا 7 تا هم می‌شود 28 تا و 7،تعداد آیات سوره مبارکه حمد است ،درواقع عالم در حمد خداوند کریم غرق است} و عدد ابجد حرف"ع"=70 که عین در قرآن به 70 معنا و70 قسمت آمده است. حجت خدا عین الله می‌باشد، سلام و صلوات خداوند و ملائکه‌اش بر محمد(ص) و آل محمد(ص) باد.

پس 28، عددکامل است زیرا همان‌طورکه در بالا اشاره شد کلّ قرآن از 28 حرف است و باطن آن، حقیقتِ 19 شد و چنانچه پیامبر(ص) فرمود که باطن قرآن در حمد غرق است پس عدد28 هم در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم غرق است.

نکته: در اینجا به خوبی درک می‌کنید که وجود مقدس اباعبدالله الحسین (ع) به عدد ابجد نام مبارکش یعنی 128 ، نگهدارنده‌ی چه محتوایی در عالم خلقت است که مدالش ، ثاراللهی است ؟! و نماز صبح متعلق به ایشان است، عدد ابجد کلمه صبح=100 و جایگاه عددی صبح=28  که او مصباح الهدی نامیده شده و صبح هدایت که هرگز خاموش نمی‌شود،اگرچه کافران کراهت داشته باشند! { عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) 128 است یعنی ایشان با خون و جان و فرزندانش نگهدارنده 28 است (الی یوم القیامه)}

باطن ولایت در عدد سال

یکی از نکات جالب توجه این است‌ که سال شمسی 365 روز دارد که درجمع 14می‌شود(14=5+6+3) و سال قمری 354 روز که درجمع 12 می‌شود (12=4+5+3) .

در سال شمسی 4 فصل داریم و عدد4(10=4+3+2+1) باطن چهارچوب نزول رحمت از ارکان 4 گانه‌ی ملکوت السموات و الارض که همان آیة الکرسی است می‌باشد. پس 4روی 10 ،گنج عشر و تمام بواطن عالم بالاست که در دنیا ظاهر می‌شود و در عمر ما سال را ظاهرمی‌کند که تمام برکات نصیب مخلوق می‌شود. بنابراین یک 14 به عدد روزهای سال (14=5+6+3) و یک 14 به عدد 4فصل(4روی 10) درجمع می‌شود 28(28=14+14). عددابجد سال=91 و جایگاه عددی سال=28 می‌باشد(یعنی کامل به تمامی معانی ذکر شده).

پس اگر بنده از فیوضات ظاهری و باطنی استفاده صحیح داشته باشد از تمام برکات گنج ولایت ؛ هم معنویات و هم نعمات ظاهری خداوند غنی می‌شود.انشاء الله (درکتاب نورٌواحد(ص)، عدد14 توضیح کامل داده شده است)

متذکرمی‌شوم عالم مادی در سال که 12 ماه دارد دائما در عدد 30 روز ماه غرق است و در هر ماه قمری 2تا 14 روز،قرص ماه از هلال به بدر تمام و از بدر تمام به هلال تغییر نور می‌دهد و تقریبا 2روز در حاقه قرارمی‌گیرد. بنابراین حروف هم به 2 تا 14 تا تقسیم شده:شمسی و قمری،نورانی و ظلمانی.

مقسوم

مقسومٌ علیه

 

1

2

7

جمع

10

14

7

2

جمع

23

14

14

14

جمع

42

       

 

                                          

 

 

 

 

 

تعریف عدد 14 : پس عدد 14 که پایه عدد مهندسی خلقت است خود، یکی از اعداد کامل است. چنانچه جمع مقسوم‌هایش 10 می‌شود(10=7+2+1) که همان گنج عشر است که از جمع عدد 1تا 4 بدست می‌آید و 4روی 10 خوانده می‌شود.خوب بیندیشید! جالب است که اگر مقسوم‌هایش را در هم ضرب کنیم باز هم 14 می‌شود (14=7×2×1). جمع مقسومٌ علیه‌هایش 23 می‌شود(23=2+7+14)که در واقع گنج سبع مثانی قرآن که عدد 14 است ، در 23 (سال) مقسومٌ علیه‌هایش ، در دل‌های مردم تقسیم شده تا روزی نور باشد برای هدایت دل‌ها الی یوم القیامت. و اگر 14 را در تعداد مقسوم‌هایش یعنی 3 ضرب کنیم 42 می‌شود (42=3×14) و عدد 42، قلب به میم شدن عالمیان است به شرط قرار گرفتنشان پشت بسم الله الرحمن الرحیم قرآن عزیز تا به طهارت و کمال انسانیت برسند(در قسمت ایام هفته توضیح کامل داده شده: ن+ب=52 ---->قلب به میم شد ؛

م+ب=42)

و در جمع اعداد 1 تا 14 به عدد 105 می‌رسیم(105=14+ ... +1) که برابر است با عدد ابجد کلمه کهف یعنی پناهگاه و حرز چهارده نور مقدس(ص) ، کهف حصین برای همه مؤمنان و بندگان خدا می‌باشند.       

  نکته: کلمه‌ی "حی" یکی از 7 صفت ذاتی پروردگارعالم است که عددابجدش برابر 18 می‌شود(9=8+1). خداوند متعال که خود ، حیّ به ذات است مجرای هدایت و شناخت و معرفت خود را به رسولانش ، "وحی" قرارداد و چنانچه جنس وحی نور و عددابجد وحی=24  است پس تمام 24 ساعت شبانه روز،جانِ وحی و حیات نورانی است (عدد 24 همان 2 تا 12 تا است).

مقسوم

مقسوم‌ٌعلیه

 

1

2

3

4

6

جمع

16

12

6

4

3

2

جمع

27

12

12

12

12

12

جمع

60

       

معنای حی به فارسی، زنده می‌شود و خیلی جالب است که عددابجد کلمه زنده=66 (12=6+6) و 66 برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جل جلاله است و جایگاه عددی زنده=30 برابر با جایگاه عددی نام مبارک الله جل جلاله  و عدد30 برابر حرف "ل" (که حرف ل یعنی برای ، ملکیت محض پروردگارعالم : لِلّه الواحد القهار. لِلّه مُلک السّماوات والارض) و حرف "ل" مجرای توحید؛کلمه لااله الا الله (که 12حرف است) و جایگاه عددی ل=12 می‌باشد.

تعریف عدد12

                                     

 

 

 

 

 

 

 

یکی از زیبایی‌های عدد12 ، تعداد مقسوم‌های آن است، چنانچه عدد12 را برمقسومٌ علیه‌هایش تقسیم کنیم ، 5 مقسوم به دست می‌آید:1-2-3-4-6  که 1و2و3و4 اعدادکلیدی باطن خلقت هستند ؛ همان حقیقت گنج عشر و وجود مقدس چهارده معصوم (ص) چرا که جمع عددی 1 تا 4  برابر 10 می‌شود (10=4+3+2+1) که درواقع 4روی 10 است(یعنی همان14 و40).

ازطرفی اگر اعداد 1 تا 4 را در هم ضرب کنیم 24 می‌شود(24=4×3×2×1)که خداوند متعال در عدد 24 ساعت تمام گنجینه‌ی رحمتش را به ما عطا فرموده و اگر در آخرین مقسوم یعنی 6 ضرب کنیم 144 می‌شود(144=6×24 )که برابر است با عددابجد "یا اباصالح"(ص) و درواقع تمام معصومین (ص) که صاحب زمان هستند ، اباصالح می‌باشند و امروز صاحب زمان، ابا صالح المهدی عج الله تعالی فرجه است(که دوازدهمین امام می‌باشد).

جمع ارقام 144 می‌شود 9 که حقیقت رسیدن به بلوغ عدد و حروف ما در یک شبانه روز است که در حقیقتِ عدد12 و درگنج مقسوم‌های آن به دست ما می‌رسد و آن به آن، رحمت بی نهایت خالق یکتا به صورت ظاهری و باطنی مشمول احوالات ظاهر و باطن ما می‌شود.

اگراین مهندسی برای مخلوق به حقیقت معنا باز شود ، قدر ثانیه‌های عمر را به خوبی متوجه می‌شود و عمر زیبای خود را به غفلت نمی‌گذراند و می‌فهمد که انسان دائماً در محضر خالق یکتا و در ظلّ ولایت کبرای چهارده معصوم(ص) و دوازده نور مقدس ائمه(ص) قراردارد. و حقیقت ساعت شبانه روز هم ، در ظاهر به 2 تا 12 تا تقسیم می‌شود ، درواقع 24 ساعت همان 4 تا 6 تا است که اگر کنارهم بنویسیم  6666 می‌شود و در عرفان ، تعداد آیات مبارک قرآن را به 6666 آیه می‌خوانند.

 

 

نکته: پس انسان در 24 ساعت،در حقیقتِ قرآن غرق است. همان‌طورکه خواندیم باطن کلّ قرآن در  باءِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع بود و امیرالمؤمنین علی(ع) به حقیقت "ب" تعریف شدند و ایشان فرمود:انا نقطه تحت الباء . آقایی که خودش ظهور 12 است و امام زمان(ص) که ظهور دوازدهمین امام است،گشاینده‌ی مفتاح باءِ بسم الله الرحمن الرحیم به ظاهر و باطن است.

اگر بخواهیم مهندسی عددی 12 را بشکافیم، بی‌نهایت معنا دربردارد! چنانچه در جمع مقسوم‌هایش، عدد16 بدست می‌آید و جایگاه عددی حرف "ع " =  16 است و حضرت علی(ع) و امام زمان(ص)، عین الله هستند.

درجمع مقسومٌ علیه‌های 12 به عدد 27 می‌رسیم که این عدد خودش درمعنا گنجی از گنج‌های اعداد است و جایگاه عددی "سجده"=27 می‌شود.

تعداد مقسوم‌های عدد 12، 5 تاست که در 24 ساعت شبانه روز 5 نوبت نماز واجب شده است. و درحقیقت گنج 12 امام معصوم(ص) ، همان پنج تن (ص) هستند .

وقتی 12 را به تعداد مقسوم‌هایش یعنی 5 بار با هم جمع کنیم 60 می‌شود که تمام زمان و عمر در دنیا به عدد 60 که برابر حرف "س" است ظاهر می‌شود{رجوع شود به توضیحات عدد60 (=س) }.

همان‌طورکه بیان شد امیرالمؤمنین علی(ع) به عدد12 (یک خودش+11ذریه معصوم در بطنش) در درون خانه کعبه که خانه‌ی توحید و در واقع مجرای لااله الا الله است ، متولد شد که ایشان امام اول شیعیان و مولای موحّدین است.

بنابراین عدد 12 =جایگاه عددی حرف "ل" (مجرای توحید؛لااله الا الله) و عدد ابجد "ل"=30 می‌باشد. خداوند کریم در دنیا  تمام سال را در 12 ماه محیط فرموده (خداوند حکیم در قرآن کریم 12 بار نام شهر یعنی ماه را آورده است) و هر ماه حدوداً 30 روز است پس ما دائماً در مجرای توحید غرقیم.

حرف "ل" به تنهایی یعنی "برای" و مالکیت خداوند کریم را از هرنظر نشان می‌دهد(مالک یوم الدین). پس "ل" مجرای توحید است و علی(ع) مولای موحدین قرارگرفت که ایشان درمجرای توحید(ل) متولد شده ، درحالی‌که خودش درجایگاه حرف "ل" به عدد 12 ظهور پیدامی‌کند و همه‌ی عالم مظهر ظهور او هستند.

چنانچه خانه خدا 12 ضلع دارد و 4رکن و بین دو کفِ 6 (زیرا به شکل مکعب است)می‌باشد. اولین نقطه خشکی در روز 25 ذی القعده در زیرخانه خدا خلق شد و آنجا ارض نام گرفت و خشکی در کره زمین کشیده شد(دحوالارض). و خداوند کریم به عدد 6 زمین‌ها و آسمان‌ها را خلق فرمود(آیه 4 سوره مبارکه حدید:هوالذی خلق السماوات و الارض فی ستة ایام...) و امیرالمؤمنین در دوکف 6 ؛ زیرپای حضرت و بالای سرش متولد شد و دیوارکعبه یک بار هنگام ورود مادر گرامیش و پس از 3روز باردیگر برای  خروجشان شکافته شد که آنجا را رکن یمانی می‌نامند و خداوند انسان‌ها را در قرآن به 3 دسته تقسیم فرموده: اصحاب یمین، اصحاب شمال و مقربین (آیات 7تا 11 سوره مبارکه واقعه: و کنتم ازواجا ثلاثة.فاصحاب المیمنة ما اصحاب المیمنة. واصحاب المشئمة ما اصحاب المشئمة. و السّابقون السّابقون. اولئک المقرّبون) که عددابجد یمین=110=علی(ع) است.

امام علی(ع) 30 سال پس از پیامبر(ص) به دنیا آمد و 30 سال هم پس از رحلت ایشان زندگی کرد. او کیست که اعجاز کلام الله؛قرآن مجید را در 30 جزء کتابت فرمود؟!(30=ل=12) بنابراین قرآن ، هم مجرای توحید است و هم انسان‌ها را به توحید دعوت می‌کند و قرآن به 12 قسمت تقسیم می‌شود که هر قسمت شامل 10 حزب است و عدد 10 همان گنج 4روی 10 یعنی 14 می‌باشد پس حقیقت قرآن، وجود مقدس 12 امام (ع) و 14 معصوم(ص) است که 12+14=26 می‌شود.

همان‌طورکه قبلا بیان شد وجود مقدس امام زمان(ص) کلّ عدد26 است(جمع عدد ولایی و معصومیتشان) و چون جمع 1تا 26 برابر با عددابجد قرآن(=351) است و تمام محتوای قرآن در نقطه‌ی باء بسم الله سوره مبارکه حمد جمع است که حضرت علی(ع) فرمود:انا نقطه تحت الباء ،پس در مقابل هم قرار می‌گیرند.

پس امام زمان(ص) که دوازدهمین نور مقدس امامان(ع) می‌باشد تمام ظاهر و باطن توحید و تمام گنج 30 جزء قرآن است و درزمان ظهور نورانیش ، ظاهر کننده‌ی توحید ناب محمدی(ص) می‌باشد. 

نکته جالب: هم جایگاه عددی حرف " ل "(مجرای توحید) =12 و هم خودِ کلمه‌ی لا اله الا الله 12 حرف است و اسماء مبارک معصومین(ص) هم هرکدام  12حرف است :

{محمد رسول الله(ص) ، علی بن ابیطالب(ع) ، فاطمه الزهراء (س) ، الحسن المجتبی(ع) ، الحسین الشهید(ع) ، الامام السجاد(ع) ، الامام الباقر(ع) ، الامام الصادق(ع) ، الامام الکاظم(ع) ، الامام الرضاء(ع) ، الامام الجواد(ع) ، الامام الهادی(ع) ، الحسن العسکری(ع) ، القائم المهدی(ع)} یعنی همه ، بزرگوارند و در جایگاه حقیقی توحید هستند.اللهم صلّ علی محمّد و ال محمّد و عجّل فرجهم.

تعداد حواریون حضرت عیسی(ع) هم 12 نفر بوده است.

طبق آیه 60 سوره مبارکه بقره:و اذ استسقی موسی لقومه فقلنا اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا... ،خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود عصایت را به سنگ بزن پس 12 چشمه‌ی آب از آن بیرون آمد.

همانطورکه مهندسی خلقت را در گنج شکل دایره بررسی کردیم و چه جالب بود که عدد ابجد کلمه دایره برابر با عدد ابجد کلمه طاهره می‌باشد (دایره=220= طاهره) و جایگاه عددی کلمه دایره=40= طاهره که برابر با عدد ابجد حرف (م) ؛ سرّالاسرار اسم مبارک خالق سبحان ( احد=13 و 13=م) می‌باشد و در جلوه‌اش ، 14 نور مقدس(ص) را بیان کردیم {احد=13 : 4=3+1 و 10=4+3+2+1 یعنی گنج 4 روی 10 } که در واقع باطنش همان 12 است چراکه عدد 12، از دو رقم 1 و 2 تشکیل شده و جمع عدد ابجد یک و دو (به حروف) برابر 40 {40=10(دو)+30(یک)} و باطن آن ، 14 معصوم(ص) است. جمع ارقام 14 ، 5 می‌شود که تنها عدد بسته است و مربوط به حرف (ه) می‌باشد که به صورت دایره است. در قواعد اشباع و بلا اشباع حروف خواندیم که فقط حرف (ه) به صورت ضمیر در جایگاه اسم قرار می‌گیرد و با حرکت ماقبل خود ، صدای کوتاهش به صدای بلند (هو) تبدیل می‌شود. تنها عزیزانی که ضمیرِ (ه) هستند و جانشین اسماء مبارک ذات اقدس الهی قرار می‌گیرند ، وجود مقدس چهارده معصوم(ص)هستند که به عدد 5 (5=4+1) و تمام دایره خلقت و احاطه ولایی خود به صورت جانشین و خلیفه الله الاعظم برحقّ خداوند یکتا می‌باشند که معرّف توحیدند و مصباح هدایتِ راه همه‌ی بندگان خدا برای به هدف رساندنشان به قرب الهی هستند.

ذره‌ای در عالم خلقت نمی‌بینی مگر اینکه به شکل دایره یا خط بسته می‌باشد و همه ، نشانه‌ی (هو) است. پس انوار مقدس به عدد شمسی عزیزان 14 معصوم(ص){سال شمسی 365 روز است و 14=5+6+3}و عدد قمری وجودهای مبارک 12 امام(ع) است { سال قمری 354 روز است و 12=4+5+3}.

اگر اعداد 1 تا 12 را با هم جمع کنیم 78 می‌شود (78=12+11+ ... +2+1) که برابر با عدد ابجد اسم مبارک حکیم پروردگار عالم است که حکیم ، برای همه‌ی عالمیان دوا،زده است. اما دوا ، از اسامی مبارک خداوند متعال است (یا من اسمه دوا و ذکره شفاء) که عدد ابجد دوا= 11 و برابر با اسم مبارک هو می‌باشد ، پس راه رسیدن به هو ، دوازده است.

تعداد حروف مقطعه قرآن کریم ، 78 تاست که حکیم=78 ، پس حروف مقطعه، روحِ تمام حروف قرآن است. از طرفی جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا(س) هم 78 می‌شود: {(فاطمه=45) + (زهرا=33)=78}.

 78 ، برابر با عدد ابجد کلمه عدد است که عدد، روح حروف می‌باشد. پس به عدد 12 که روح همه‌ی حروف قرآن است ، جان به همه حروف قرآن کریم ، زده می‌شود و جالب اینجاست که همه در گرو قلب قرآن ؛ سوره مبارکه یس است. عدد ابجد حرف س=60 به جایگاه عددی 15 است که اگر اعداد 1 تا 15 را با هم جمع کنیم 120 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک "احسان " پروردگار عالم و حرف "سین" است که خودِ قرآن ، سین می‌باشد و 120 حزب دارد و تمامش احسان خالق یکتا به بندگان گنهکارش است. عدد 15(=س) در مقسوم‌هایش تعریف زیبایی دارد چنانچه در جمع ِ آخر جواب‌ها در جدول زیر به عدد 77 می‌رسیم (77=9+23+45) که رمز گنج خلقت به سبع مثانی و عدد 77 (= هو الله = یا الله) است. جمع ارقام 77 ، 14 می‌شود که 5=4+1 و اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنیم 15 حاصل می‌شود که جمع کننده همه مخلوقات و دایره خلقت در وجود پنج تن(ص) ؛ نورٌواحد(ص) و کلّ مهندسی خلقت است. 

مقسوم

مقسوم‌علیه

 

1

15

15

5

3

15

3

5

15

جمع

جمع

جمع

9

23

45

 

و اگر بخواهیم به توحید ناب و صدق عمل برای خداوند احد(=13) نایل شویم باید مراتب بندگی را از 1 تا 13 جمع کنیم که 91 می‌شود (91=13+ ... +1) و برابر با عدد ابجد کمال و کامل است. چنانچه در حج ّ واجب ، 13 عمل است که  حاجی را در خانه توحید به صاحب خانه‌ی احد جلّ‌جلاله برساند تا به طهارت و قلب به میم و رسیدن به جایگاه کمال قرب الی الله نائل شود(13=م=40). پس حاجی باید از جمع اعمال 1 تا 13 را به خوبی و قبولی تمام کند تا به گنج توحید و موحد شدن واقعی برسد.

دوازده یعنی دوا،زده شد

اما دوازده یعنی دوا،زده شد. عددابجد دوا=11 که 11برابر با کلمه "هو" و "حج" است . اگر اعداد 1تا 11 را باهم جمع کنیم 66 ، برابر با نام مبارک الله جل جلاله می‌شود که عالم، دائم در گردش طواف "حج" و در عروج و کمال رسیدن به "هو"است. پس عدد12 ، همان سرّالاسرار مهندسی لاهوتیه است که در حدیث ابتدای کتاب درباره امیرالمؤمنین علی(ع) بیان شد.

حال اگر ارقام 12 را باهم جمع کنیم 3می‌شود(3=2+1) و کلّ اسرار خلقت ظهورپیدا می‌کند.چنانچه در جمع عدد 1 برابر حرف "الف" و عدد 2 برابر حرف "ب"،حقیقت کلمه‌ی "آب" ظاهر می‌شود که خداوند منّان در قرآن کریم می‌فرماید: و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حیّ (آیه 30 سوره مبارکه انبیا)،همه چیزها یعنی همه هستی(کلّ مخلوق ظاهری وباطنی الی یوم القیامه)از آب خلق شدند.

نکته‌ی جالب توجه این که شاید دلیل اینکه بعد از یوسف زهرا(س)؛امام زمان(ص) فرزند معصومی نمی‌آید این باشد که درآن زمان جانِ معانی حروف و اعداد به تمام محتوی ظهور داده می‌شود ، پس با عدد دوازده‌ی وجود مقدسش (دوازدهمین امام) عالم  دوا،زده می‌شود و حقیقت حیات طیب؛ باطن وجود آب ، ظهور پیدا می‌کند که حقیقت حیّ و زنده شدن و تمام برکات جمع اعداد 1 تا 11 یعنی ظهور حکومت الّهی(66=الله) است. پس آن زمان مظهر ظهور تمام اسماء، صفات،جمال،جلال و عظمت پروردگارعالم است.

قابل توجه است که عدد 3(جمع ارقام 12) برابرحرف"ج" می‌باشد که این حرف در باطن،حضرت زهرا(س) است که حکومت امام زمان(ص)هم زهرایی است.وجود مقدسش می‌فرماید:وابنة الرسول الله (ص) لی اُسوة الحسنة(کتاب بحارالانوار) یعنی در زمان حکومت،دختر رسول الله(ص) برای من الگوی حسنه است. چون حکومت ایشان حکومت نور است و خانم زهرا(س) جانِ نور و حقیقت آب که کوثرِ وجود است ، می‌باشد.

ضمن اینکه وقتی ارقام  12 (1و2) را به صورت حروف بسیط جمع کنیم یعنی :

( الف=111)+(با=3)=114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن است.

پس حکومتِ 12 یعنی حکومت قرآن ناطق؛مهدی موعود(ص). و به وجود امیرالمؤمنین علی(ع) که خود حامل 11 ذریه نورانی معصوم(ص) است {دوا(=11)برای شفای حیوانیت به انسانیت برای انسان‌های واقعی الی یوم القیامه آورده شد} که با خود وجود مقدسش 12 می‌باشد{پس می‌توان گفت به عدد12 که همان جایگاه 30 است (12=ل=30) قرآن را به 30 جزء تألیف فرمود} و دیوار حجاب از عالم سفل تا اعلا گشوده شد و به دست مبارکش(امام مبین)، کتاب الله (کتاب مبین) در یک جلد کتابت شد که ایشان مؤلِف و مؤلَفه این کتاب است .

یک و دو به حروف ، درعدد12

عدد یک و دو به حروف،اسرار حرف" م " که اربعین و بهارجان‌ها است را افشامی‌کند: {عددابجدیک=30(=ل)} + {عددابجد دو=10(که گنج عشر و ظهور اتممناها بعشر است تا بشود اربعین لیله)} = 40می‌شود(40=10+30) که 40=م . جناب محی الدین عربی می‌فرماید: هدف خلقت پروردگار عالم در دنیا رساندن مخلوقِ خود به حرف " م " می‌باشد. که همان قلب به میم است که بدون آن وارد بهار قیامت یعنی بهشت که تماماً جلوه‌ی میم است نمی‌شویم.

تمام سوره‌های مبارک قرآن باحرف "ب" شروع می‌شود و جالب است که حرف "ب" در قرآن مقام یک (ی+ک=10+20=30 )را دارد (اولین حرف قرآن است) اما عدد ابجد "ب"=2 (دو=4+6=10) است ، پس ورودی قرآن که با باء بسم الله است درواقع با عدد 40 می‌شود:

( جمع یک و دو به حروف در حرف "ب": 40=10+30) چنانچه خداوند متعال در ظاهر هم شرط ورودی در قرآن را طهارت فرموده است :لا یمسّه الا المطهرون (آیه 79 سوره مبارکه واقعه). پس در باطن، مطهرون کسانی هستند که "م" شده اند و به 40 یعنی طهارت رسیده‌اند و در ظاهر هم ، قرآن حریم دارد و اگر بدون وضو و یا غسل واجب ، قرآن مسح شود حرام است یعنی حرمتش شکسته می‌شود. از طرفی جمع 1 و 2 ، 3 می‌شود که عدد ابجد سه  به حروف 65  است و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌شود که دنیا ، ظرف گیرنده این همه گنج طهارت می‌باشد و تنها از دنیا می‌توانیم به باب طهارت بهشت راه پیدا کنیم.

بنابراین اگر بخواهید در باطن ورودی داشته باشید باید نونِ وجودتان را پشت باءِ بسم الله منقلب کنید یعنی حیوانیت را جدا کرده و به سیرت انسانی درآیید یعنی بسمل شوید( نون ساکن پشت حرف "ب" منقلب می‌شود و "م"خوانده می‌شود مثل شنبه که خوانده می‌شود شمبه). باردیگر حدیث درباره امیرالمؤمنین(ع) را با دقت خوانده و توجه کنید که شیخ فرمود ایشان بسمله کتاب الموجود است. پس آقا خود بسمل است! جالب اینکه عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =768 و جایگاه عددیش 192 است که 192 ، برابر با عدد ابجد اسم مبارک "امام علی(ع)" می‌باشد. {قبلاً اشاره شد که بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ، حقیقت قلب به میم و بسمل شدن است (جمع عدد ابجد حرف ابتدا و انتهای سوره حمد 52 می‌شود(ب=2 ، ن=50) و جمع عدد ابجد حرف اول و آخر بسم الله... 42 می‌شود(ب=2 ، م=40)یعنی 10 تا کم می‌‌شود؛ نون(=50) به میم(=40) قلب می‌شود}.    

نکته: تمام دین عزیزمان که به صورت احکام و به نام فروع دین به ما رسیده است و فروع دین 10 تا می‌باشد(نماز.روزه.خمس.زکات.حج.جهاد.امربه معروف.نهی ازمنکر.تولی.تبری) که در واقع می‌توان گفت طهارت هم جزئی از فروع دین است که می‌شود11تا و با جمع 1تا11 به اصول دین که اولین اصل از اصول دین، توحید است،می‌رسیم{ 66=11+10+...+2+1 و 66=الله جل جلاله} .

پس اگر به اخلاص و برای رضای خدا(قربتاً الی الله) به فروع دین عمل شود انشاء الله ما را به اصل یعنی همان توحید و گنج 13(قل هوالله احد) می‌رساند که 13 همان جایگاه حرف "م" ؛باطن طهارت است که بدون آن راهی به رضوان الهی نیست.

عدد 12 در ساعات شبانه روز:

 درتمام نقاط دنیا ساعت‌هایی که مورد استفاده مردم قراردارد تا 12 ساعت عددگذاری شده اند. درواقع شبانه روز را به 12ساعت روز و 12ساعت شب تقسیم کرده‌اند. و خداوند حکیم شب را از درون روز و روز را از درون شب ظاهر کرده‌است ، طبق آیه6 سوره مبارکه حدید که می‌فرماید: یولج الّیل فی النّهار و یولج النّهار فی الّیل... . یعنی هم تمام روز ، مجرای توحید است و هم تمام شب مجرای توحید است. و آن و لحظه‌ای نیست که انسان و تمام موجودات از حلقه‌ی توحید بیرون باشند. پس دائماً در محضر خداوند متعال و مرزوق او هستیم.

دوازدهمین سوره مبارکه قرآن

دوازدهمین سوره از نظرترتیب نوشتاری سُورِ قرآن مجید،سوره مبارکه یوسف(ع) است. این سوره مبارکه تماماً نشانه‌ای از آیات خداوند متعال و گنج ولایت 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) می‌باشد. ترتیب نزول سوره مبارکه یوسف (ع) به قلب مبارک پیامبر(ص) برابر 53 است که 53=احمد(ص)؛ نام مبارک آسمانی پیامبر(ص) که در عالم سرّ ، ظرف آفرینش و گنج کنزالله جلّ جلاله و جمع الجمع انوار مقدس نورٌواحد(ص) یعنی پنج تن(ص) که همه‌ی 14 نورمقدس(ص) هستند.

 شروع این سوره مبارکه در جزء 12 است و از آیه 53 {که 53=احمد(ص)است} وارد جزء 13 می‌شود.

تعداد آیات مبارکش 111 است که عددابجد الف  =  111 می‌شود که این حرف، سرّ حروفی وجود مقدس پیامبر(ص) است چراکه هم اولین حرف از حروف الفبا و هم خزانه‌ی تمام حروف الفباست.

این سوره مبارکه مکّی است که تولد و رسالت پیامبر(ص) در مکه واقع شده است.

پدرحضرت یوسف(ع)،حضرت یعقوب(ع)می‌باشد که 12 فرزند داشت. خداوند در آیه 4 این سوره مبارکه می‌فرماید:اذ قال یوسف لأبیه یا ابت انّی رأیت أحد عشر کوکبا والشمس والقمر رأیتهم لی ساجدین. آنگاه که یوسف(ع) به پدرش گفت: ای پدر من در خواب دیدم 11 ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردند.

شاید هزاران نکته ازمنظور پروردگارعالم در بطن این آیه نهفته است. یکی اینکه:تمام 124000 پیامبر بزرگوار و در آخر وجود مقدس 13 معصوم (ص) ، وعده‌ی ظهور حکومت نور امام دوازدهم؛ معصوم چهاردهم؛حضرت مهدی(ص) را داده‌اند و عالم در انتظار قدوم مبارکش می‌باشد و ایشان تمام کننده‌ی دین و بقیّة الله الاعظم و اکمال رسالت و تمام کننده ابلاغ پیامبر(ص)می‌باشد. درواقع تمام انبیاء و اولیاء بر او ساجدند. و تمام آسمان‌ها و زمین‌ها و ماه و خورشید بر او ساجدند. و ایشان چشم روشنی تمام معصومین(ص) و تمام رسولان و اوصیاء و مؤمنین است ، او شفا دهنده‌ همه‌ی دل‌های بیمار منتظر است که او روح عیسوی بر بدن مردگان مؤمن منتظر است.

پس درواقع همان‌طور که از نسل حضرت یوسف(ع) پیامبری نیامد، از حضرت مهدی(ص) هم فرزندی نمی‌آید و نسل همه‌ی پیامبران و اوصیاء به ایشان تمام می‌شود . اگر یوسف(ع) عزیز مصر شد ، او عزیز الله است!

نکته ( شرح عدد ابجد نام مبارک حضرت مهدی (عج) یعنی 59 ):

همان‌طور که قبلا بیان شد عدد ابجد نام مبارک مهدی(یعنی 59)، معرفی باطن وجود مبارک ایشان است که نهمین فرزند از وجود مبارک پنجمین معصوم؛امام حسین(ع) می‌باشد. جمع ارقام 59 ، برابر 14 است (14=9+5) و معرّف اینکه چهاردهمین معصوم(ص) می‌باشد. تفریق ارقام 59، برابر 4 می‌شود (4=5-9) و سرّ گنج عشر را به باطن عدد 4 ؛جان آیت الکرسی را که از جمع اعداد 1 تا 4 ، عدد 10 به دست می‌آید که باز هم خود ، 14 است و حامل گنج 4 روی 10 و تمام گنج‌های عالم و علوم ظاهری و باطنی به وجود نورانیش در زمان حکومتش اظهار می‌شود. ضرب ارقام 59 ، برابر 45 می‌شود(45=9×5) که برابر عدد ابجد نام آدم (ع) است ،پس زندگی حیات از اول به آخر را نشان می‌دهد. و از جمع ارقام 45 ، عدد 9 به دست می‌آید که آقا خود ، نهمین فرزند(معصوم)،امام حسین (ع) است ، پس خودش، 9 است و حکومتش، 9 یعنی 18 می‌شود (18=9+9) که 18 = حی است و عالم حی ، که توحید محض است بر پا می‌شود و در آخر هم به 9 ، که تمام کننده‌ی تمام وراثت انبیا و اولیا و هدف خلقت یعنی آدم شدن است ، به طور کامل جلوه می‌دهد که در واقع 3 تا 9 می‌شود 27=9×3 و باز هم در جمع9 (9=7+2) می‌شود که خداوند متعال ، کمال محض است و تمام نعمات و برکاتش هم ، کمال محض است( آن‌ها را به کمال ، تمام می‌کند). دیگر اینکه عدد 27 برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است که اوج عبادت مخلصانه‌ی عبد خالص خداست. روز مبعوث شدن حضرت محمد(ص) هم 27 رجب می‌باشد ، پس تمام گنج ،آن روز به حقیقت بندگی و سجده کامل همه‌ی بندگان (به دستورات الهی عمل می‌شود)، نتیجه می‌دهد.

اولین امام؛امیرالمؤمنین علی(ع) درمقابل آخرین امام؛امام زمان(ص)

1-وجود مقدس امیر کون ومکان؛علی (ع) امام اول (سید اوصیاء) و تاج افتخار تک تک شیعیان در دنیا وآخرت،در زمان تولد در خانه خدا درحالی‌که وجود مبارکش یک است اما با 11 ذریه معصوم(ص) در بطنش یعنی به عدد 12(12=11+1) متولد می‌شود (سرّآفرینش). و وجود مقدس امام زمان(ص) دوازدهمین امام شیعیان است(خاتم اوصیاء) و ایشان مقام 12 را آورده است

درحقیقت حدیث زیبایی که در ابتدای کتاب از شیخ محی الدین عربی رحمه الله علیه درباره امیرالمؤمنین علی(ع) بیان شد که ایشان را این‌طور توصیف می‌فرماید: المهندس فی الغیوب الاهوتیه السیاح فی الفیافی الجبروتیه المصور للهیولی الملکوتیه الوالی للولایه الناسوتیه. ترجمه : می‌فرماید ایشان مشرق طلوع انوار احدیت است و در غیوب عوالم لاهوت مهندسی خبیر است و در صحراهای فضای جبروت سیاح بصیر است و ایشان والی ولایت ناسوت است و مصور هیولای ملکوت ،شخص مجسم عالم کلی(عددابجد کلی=60) است.

2- امیرالمؤمنین علی(ع) در 13 رجب درخانه خدا متولد شدند. امام زمان(ص) هم فرزندِ سیزدهمین معصوم(ص) هستند.

3- امیرالمؤمنین علی(ع) امام اول شیعیان است یعنی در عددِ یک ولایت قرار دارد. و وجود مقدس امام زمان(ص) به عدد یک بدنیا آمده‌اند و فرزندی ندارند(آخرین معصوم هستند).

4-قرآن مجید به دست مبارک امام علی(ع) به 30 جزء کتابت شده است که درواقع به نام فرزندش مهدویت را به جهانیان اهدا کرده‌است ( اگر اعداد 1 تا30   را باهم جمع کنیم 465 می‌شود 465=30+29+28+ ... +3+2+1 و  عددابجد مهدویت = 465 است). و به ظهور مبارک فرزندش مهدی(ع)،مهدویت به طورکامل به تمام باطن قرآن افشا و اظهار و عمل می‌شود که آن روز،نورٌعلی نور است(اللهم عجل لولیک الفرج). این جاست که به معنای حدیثی که در ابتدای کتاب درباره ایشان ذکرکردم پی می‌برید، شیخ فرموده است:ایشان مرکز دائرةالشهود ، کمال نشأة المنشاء ، کمال جمال الجمیع ، مجمع الجمال الوجود و معلوم العلم الوجود است. پس جمع الجمع تمام مظهر ظاهر و باطن یعنی جمال و نشأة قرآن است. و ایشان را تحقق دهنده‌ی اسرار مرتضویه معرفی می‌کند. (پس  این معارفی را که من به صورت ساده با عدد و حروف ولایت و رسالت و سُورِ قرآن مجید تدوین کرده‌ام ، همه در باطن احادیث نوشته شده بصورت مجمل آمده‌است.خوب دقت کنید تا به معارف قرآن و اهل بیت (ص) واقف گردید)  

5- تمام محتوای قرآن در نقطه‌ی باء بسم الله سوره مبارکه حمد جمع است که حضرت علی(ع) فرمود:انا نقطة تحت الباء.

وهمان‌طورکه قبلا ذکرشد جمع عدد ولایی و معصومیت امام زمان(ص) 26 است و جمع ترتیب نزول اولین و آخرین سوره مبارکه قرآن 26 می‌شود : (ترتیب نزول سوره مبارکه حمد=5)+(ترتیب نزول سوره مبارکه ناس=21)=26 پس عدد 26 اول تاآخر قرآن مجید است و اگر اعداد 1تا 26 را باهم جمع کنیم 351 برابربا عددابجد "قرآن"  می‌شود.

6-امام علی(ع) 30 سال پس از تولد پیامبر(ص)بدنیا آمد که با خودش 12 را آورد و 30 سال پس از رحلت پیامبر(ص) در سال 40 هجری به شهادت رسید و تمام شیعیان را در مجرای توحید منقلب کرد(40=م) و عالم را به " م " دعوت فرمود که خود امام مبین است. جایگاه عددی م = 13 و 13= احدجل جلاله است که جان به توحید رسیدن می‌باشد و امام علی(ع) در 13 رجب در خانه خدا متولد شد و ایشان اکمال دین و ولایت خود را با عمر شریفش و شهادت جانسوزش در خانه خدا و در محراب نماز و در بالاترین مقام عبادت یعنی سجده، اظهار فرمود و با کلام "فزت بربّ الکعبه" تمام زحمات خود را افشا نمود.

و امام زمان(ص) با افشاء313 یار ، که تا ظاهر نشوند وجود مقدسش ظهورپیدا نمی‌کند ، راه پدربزرگوارش را از کنار خانه‌ی خدایی که نام مبارکش احدجلّ جلاله(=13) است و در جایگاه طهارت حقیقت "م"(=13) به تمام عالمیان اعلام حضورمی‌فرماید با بانگ الله اکبر و انا المهدی(ص). اللهم عجل لولیک الفرج . درواقع 300=ش و صفتش افشاگری است و 13 همان نام زیبای احد جلّ جلاله. پس حضرت ، توحید وخداپرستی را به تمام وجه سوره مبارکه توحید که در آغاز فرمود: قل هو الله احد و در پایان سوره فرمود: ولم یکن له کفوا احد ، ظاهرمی‌سازد.

نام دیگر سوره مبارکه توحید،اخلاص است. پس شرط رسیدن به توحید ناب فقط و فقط اخلاص است و با ظهورایشان 313 نفرمخلص‌های واقعی افشا می‌شوند و آن زمان حکومت مخلصان درگاه خداست.

7-امام علی(ع) در سال 40 هجری به شهادت رسید که جایگاه عددی کلمه نور=40 می‌شود(تمام شیعیان را در مجرای توحید منقلب کرد و عالم را به میم دعوت فرمود).

و امام زمان(ص) در سال 256هجری بدنیا آمده‌اند که عدد ابجد کلمه نور=256 می‌شود و جایگاه عددی کلمه نور با جایگاه عددی حرف "م"برابراست(=40) پس ایشان در جایگاه "م" بدنیا آمده و تمام عالمیان را در زمان حکومتش قلب به میم می‌کند و حکومت نورانی خود را اظهارمی‌فرماید.اللهم عجل لولیک الفرج

8-امام علی(ع) باء بسم الله است یعنی طبق حدیث که در ابتدا ذکرشد مفتاح و گشاینده‌ی ابواب عالم عمّا(ندیدنی)پروردگارعالم است(... بسمله کتاب الموجود.فاتحة مصحف الوجود...).

و امام زمان(ص) نشان دهنده و مظهر ظهورندیدنی‌ها درعالم به دیدن مؤمنین و چشاندن لذت‌های نچشیدنی دنیا که همه اسرار بهشت و لذت غیب را به شهود آوردن است می‌باشد.

9-زندگی مبارک حضرت علی(ع) در جایگاه طهارت که جایگاه عددی حرف "م" است شروع شد یعنی {در 13 رجب در قلب عالم؛ کعبه؛ خانه توحید بدنیا آمد (13=جایگاه عددی "م")} و به "م" تمام شد{ در سال 40 هجری در خانه خدا ؛ مسجد کوفه (در مکان طهارت) و در حال سجده ، به مقام شهادت (40=م=13)}.پس اول و آخر زندگی مبارکش می‌شود 26 =13+13 .

و امام زمان(ص)که تولد مبارکش در سال 256 برابر با عدد ابجد نور بود و جمع ارقام 256 برابر13 شد (13=6+5+2)و جایگاه عددی کلمه نور هم برابر40 و 40=م که جایگاه عددی م=13 است، پس تولد آقا در26=13+13 می‌شود. و در زمان ظهور مبارکش با افشاء 313 در کنار خانه‌ی کعبه ، توحید محض (13=احدجل جلاله‌) را افشا می‌کند و در واقع عدد ولایی و معصومیت خود (26=14+12) را اظهار می‌فرماید یعنی عدد 26 که شامل 2 تا 13 تا می‌شود: 26=2×13  

10- امیرالمؤمنین علی(ع)، نطق الله عالم است. او با صدای حق، تمام پیام نطقِ وحی که نور الهی در جانِ کلام الله است را به معنا و عمل، ظهور داد و نطق الهی را در جانِ ولایت عظمای معصومین(ص)، به گوش جهانیان رسانده و می‌رساند. نطق در حقیقت، اسرار نُطِ الهی است!{الفبای موسیقی (صدا)در دنیا، نُت(با "ت")است اما در اینجا نُط با "ط" است}که باید به تمام ذره ذره‌های وجود(یعنی تمام مخلوقات)، مثل جان برسد تا احیا شوند و آن‌ها را به کمالِ هدفی که خداوند حکیم از خلقتشان داشته برساند. عدد ابجد کلمه نُط=59 و برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(عج) است!درحقیقت، هدف تمام پرده برداری‌های حجاب آفرینش از سرّالاسرار ظهورِ نطق الله به گنج وجود تمام علم کلام الله و باطن رسیدن به سبز شدن و نمایاندن حکومت توحید به تمام جمال وجه الهی است که آن وجه الله، مولا و سرورمان امام عصر؛مهدی موعود(عج) می‌باشد.

عدد ابجد کلمه نطق=159 است. عدد 100 برابر حرف (ق) یعنی نگهدارنده است. پس ظهور واقعی 59 مهدویت به تمام و کمال ، جمال وجه الهی حضرت مهدی(ص) است. که ایشان چهاردهمین معصوم(ص) و حجت الله الاعظم است.   

عدد به خوبی زیبایی‌های معنا را نشان می‌دهد: از جمع ارقام 59 به 14 و درنهایت به 5 می‌رسیم(14=9+5 و 5=4+1) که او جمع کننده‌ی اسرار ظاهر و باطن عالم است ،چراکه در عالم بالا به عدد 5 نور مقدس(ص)، ظهور داشتند. و  وجود اولین انسان به صورت جسمانی، حضرت آدم(ع) است که عدد ابجدش 45 می‌شود و جمع ارقامش 9 (9=5+4). اگر ارقام 59{=مهدی(عج)}را در هم ضرب کنیم 45 می‌شود(45=9×5). پس نام مبارک مهدی(عج) به عدد 59 ، نشان دهنده‌ی اوّل است و آخر. و به عدد 9 ،که او نهمین فرزند از پنجمین معصوم(ص){یعنی امام حسین(ع)که خود، حامل 9 ذریه‌ی معصوم به دنیا آمده}می‌باشد، پس ظاهر و باطن 9 است و حکومتش هم 9 است زیرا عدد9 ، سلطان اعداد و دربرگیرنده کلّ اعداد است.

و اگر عدد9 را به حروف بنویسیم نُه ، همان نَه می‌شود که از اول، خلقت در نهی از درخت منهیه قرارگرفت و درواقع نَه به عربی، لا می‌شود که همان مجرای لا اله الا الله ؛ توحید ناب است و ظهور اخلاص. پس در گنج سرّ نطق الله امیرالمؤمنین علی(ع)، دمیدن به نیِ عاشورایی رگ‌های بریده حسین ابن علی (ع) تمام صدای نطقش، به وجود فرزندش،مهدی(عج)،گنج توحید را به عدد313 (که قبلا توضیح داده شد) در بلوغ نُه به حروف و 9 به عدد ، حکومت لا اله الا الله را ظهور می‌دهد. هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن.

11- خانه‌ی مبارک کعبه که پذیرای گنج ظهر الوجود ؛ مولی الموحدین شد ، خانه توحید است و خانه خدا نام گرفته که در اصل به حروف ، گنج الف است زیرا خداوند فقط یک خانه را به نام ذات اقدس یکتای خود قرار داد. آنجا گفتند: الف. پس در خانه اگر کس است  یک حرف بس است. و کلمه بس ، شامل اولین و آخرین حرف قرآن کریم می‌باشد: (بِ بسم الله) و (سِ ناس).

خداوند کریم برای امیرالمؤمنین ، دیوارِ گنج الف را گشود و اسرار حروف ، به وجود مبارکش آشکار ، معنا و عمل شد ، به صورت کلمات و آیات مبارک قرآن که از سینه‌ی پاک محمدی(ص) و به دهان نورانیش سرازیر و افشا فرمود و امیر المؤمنین علی(ع) ،تمام خزائن آسمان‌ها و زمین را در مصحف نورانی کتاب الله؛  کلام الله پروردگار عالم ، به رشته تحریر درآورد و اسرار ِ نقطه و حرکت و صدا و تأویل و تفسیر آن را به ولایت اعظم خویش در جان کلام الله اظهار و به عمل ، روشن و بیان فرمود زیرا که خود ، امام مبین است.

بنابراین خداوند کریم اراده فرمود که وجود مبارک امام علی(ع) در زمان خلافت به کوفه بیاید. جالب است که عدد ابجد کوفه=111 و برابر با عدد ابجد الف است . مسجد کوفه از اماکن متبرک و مبارک است که مقر حکومت نورانیش می‌باشد و ایشان در همین مسجد ، در حال سجده ، مورد ضربت شمشیر زهرآگین ابن ملجم ملعون قرارگرفت . (اکنون مسجد کوفه یکی از 4 مکانی است که نماز در آنجا ، شکسته نیست و تمام خوانده می‌شود).

در روایات آمده است که مقرّ حکومت امام زمان(عج) هم در مسجد کوفه است. پس این سرّی از اسرار است که کوفه ،هم جایگاه الف است و هم خود ،  در عدد ابجد برابر با عدد الف است(=111). پس خزانه‌ی گنج عالم بالا هم ، به اسرار الف (111)گشوده شد و اولین حرف مقطعه در قرآن هم به الف (در سوره مبارکه بقره)شروع شده است. بنابراین عالم در معنا به قامت یکِ عدد ، که خداوند قهار است و در حروف به حرف الف ، جهان را در جان توحید و اسرار کعبه  و خانه‌ی خدا به آخر می‌رساند. ما هم ، روزی که آمدیم به یکِ آدمی نوزاد شدیم امیدوارم به عنوان شیعه و پیرو واقعی ، به حرف و قامت الِف با تمام گنج الف،  دنیا را در پناه و رضایت قلب ِحجت عالمیان مهدی (ص)، با مدال شهادت فی سبیل الله ترک کنیم و به گنج الف برسیم که از اول تا آخر یعنی به رضا برسیم 1001=1000+1 .انشاء الله

(تعریف عدد 26 )

 اما درآخر درس نتیجه می‌گیریم : به وجود حضرت علی(ع) به عدد12 و امام زمان(ص) به عدد12،تمام مهندسی عالم به ظهورمی‌آید(24=12+12) و افشاء همه‌ی اسرار عالم کن فیکون می‌شود. و به عدد جامع به تمام معنی 24 می‌رسیم.

حضرت علی(ع)به عدد26 و امام زمان(ص)به عدد26،جانِ حمد(=52)را به ما می‌دهند(52=26+26).از طرف دیگر هم، اولین حرف سوره مبارکه حمد،حرف ب (بسم الله) و آخرین حرف ن (والضالین) است که جمع عدد ابجد آن‌ها {(ب=2) + (ن=50)} 52 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه حمد است و چنانچه در یک سال، 52 هفته است و روزهای هفته شنبه،یکشنبه و... نام گرفته یعنی هر روز " ن " ، پشت " ب " به حرف " م " تبدیل می‌شود(قلب به میم عالم) و خوانده می‌شود شمبه،یکشمبه و... {عددابجد (ن=50) + (ب=2)=52}.

امیدوارم اهل عرفان و معرفت،خود را برای این همه زیبایی و بهجت حقیقی و این همه چشم روشنی آماده کنند! که میسر نمی‌شود مگر اینکه از 313 یار آقا باشیم یعنی با رساندن خودمان به جایگاه طهارت (با اخلاصِ عمل و عملِ صالح)، افشاکننده‌ی 13 شویم. که اگر به این مقام رسیده باشیم در هر زمانی میسر است حتی اگر عمرمان تمام شود. چنانچه در دعای عهد می‌خوانیم:فأخرجنی من قبری . مؤتزراً کفنی. شاهراً سیفی. مجرّداً قناتی... . شمشیر به کمر در قبر می‌خوابیم و با شنیدن ندای انا المهدی(ص)، به اذن خداوند متعال از قبرها برمی‌خیزیم و انشاء الله آن‌جا به یاریش، افشاء 313 می‌شویم و می‌جنگیم. اللهم ارزقنا

نکته دیگر: هرگاه کنار دریا رفتید اگر خوب دقت کنید در دورنگاه خود محل تلاقی آسمان را به دریا بوضوح می‌بینید(چون کره زمین دایره است). آنجا آسمان که آبی است به دریای آبی تلاقی یافته است که هردو هم رنگ آبی و هم حمل آب را دارند و هم محل نزولات حیّ و محل جمع آوری حیّ هستند. عددابجدآبی=13 است،پس آنجا 13+13=26 می‌شود. ( در واقع دریا ، حقیقت دنیا است و آسمان ، ظرف نزول گنج آفرینش روزی ، که دریایِ دنیا به پذیرش کلّ آسمان رحمت را می‌پذیرد). اینجا محلّ ملاقات زمینی قاب قوسین او ادنی است!!!

پس خوب بیندیشید!کجا می‌توانید آقای خود را ملاقات کنید؟! کجا می‌توانید مرحمی برای زخم‌های فرق شکافته و بدن مجروح و دل زخم خورده از ناکثین و قاسطین و مارقین و منافقین مولایتان باشید؟! و تسلای دل غریب و مظلوم امام زمان(عج) که از گناهان شیعیان پر از زخم است باشید!

علم اعداد خیلی زیباست! اگر ارقام 26 را با هم جمع کنیم 8 می‌شود(8=6+2) و عدد8 را به عربی ثامن می‌گویند که ریشه اش ثمن است یعنی بالاترین ارزشی که خداوند برای رسیدن به قربش قرارداده و آن رضاست که به شرط او می‌توانی به لقای قربش برسی. و جالب‌تر اینکه حضرت علی(ع) خودش مرتضی است یعنی ظرف رضا و امام زمان(ص)، خاتم اوصیاءِ مرتضی است.

کلمه قربان یعنی رسیدن به قربِ آن. خداوند حکیم در کلام مبارکش در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتّقین. پس وقتی می‌خواهد قرآن را که هدایت‌گراست وهیچ شکی در آن نیست معرفی کند،می‌فرماید: ذالک یعنی آن و اشاره به دور شده است ؛میسّر نیست رسیدن به آن ، مگر به شرط تقوای خالصانه.

پس آن، قربِ او معرفی شده است و کلمه‌ی قربان همان حروف قرآن است بعلاوه‌ی حرف "ب". یعنی برای ورودی در ساحت مطهر قرآن، باید از حرف "ب " گذرکند و آن مستلزم آن است که دلِ حیوانی خود را قربان ِ قرآن کند (همان بسمل شدن) تا به صورت و سیرت انسانی که همان عمل به شرط رضا و کسب تقوی است در جانِ قرآن وارد شود. اینجا حقیقت زیارت،رسیدن،وصل شدن،گرفتن رزق حیات طیب و حکومت واقعی هر مؤمنی در جایگاه طهارت خود در بهشت دنیا وآخرت است.اللهم ارزقنا

در این جلد مهندسی را از دو وجود معصوم پیامبر(ص) و امام زمان(عج)به عدد 14 و14 که در جمع 28،عدد کامل ظهور داشت بیان کردیم و از مهندسی خلقت در عدد 12 و12 به وجود امیرالمؤمنین علی(ع) و امام زمان(ع) در جمع، عددجامع 24 را توضیح دادیم(عددابجد کلمه جامع=114 است). نتیجه اینکه از جمع اعداد 28 و 24 ،عدد 52 بدست میآید(52=24+28) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است. الحمد لله ربّ العالمین

خالی از لطف نیست که در پایان ، از دریای معرفت حدید (=26) که در واقع منظور حدود الهی است لبی تر کنیم! 

شگفتی آهن که به عربی حدید خوانده می‌شود: یافته‌های ستاره شناسی نوین نشان داده که آهنِ موجود در زمین از ستارگان عظیم الجثه فضای بیرونی آمده است. فلزاتِ سنگین جهان در هسته ستارگان بزرگ تولید می‌شوند. در سیستم خورشیدی ما ساختار مناسبی برای تولید آهن وجود ندارد. آهن صرفاً در ستاره‌های بسیار بزرگتر از خورشید که دما در آنها به چند صد میلیون درجه می‌رسد ، تولید می‌شود و وقتی که میزان آهن از یک سطح معینی در یک ستاره تجاوز کرد ، این ستاره که بیش از این نمی‌تواند آن را نگهدارد (تحمل کند) ، منفجر می‌شود و به صورت یک نوع اختر یا یک ابر اختر در می‌آید. در نتیجه‌ی این انفجار ، شهاب سنگ‌های دارای آهن در اطراف جهان پراکنده می‌شود ، تا آنجا که بوسیله نیروی جاذبه اجرام آسمانی مثل زمین که دارای نیروی آهن ربایی(جاذبه) است ، جذب می‌شود!

حق تعالی در آیه 25 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب انّ الله قویٌّ عزیز . یعنی همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند و آهن را نازل کردیم(فرستادیم حدید ؛حدود الهی را)که در آن هم سختی و هم منافع بسیار برای مردم است تا معلوم شود چه کسی خدا و رُسُلش را یاری خواهد کرد(هرچند)که خدا بسیار قوی و مقتدر است(از یاری خلق بی نیاز است). اگر در آیه مبارکه دقت کنید خداوند کریم می‌فرماید: و انزلنا الحدید یعنی آهن را نازل کردیم، کلمه  انزلنا که مخصوص آهن در این آیه بکار رفته یعنی بطور فیزیکی از آسمان فرستاده شدن. روشن است که این حقیقت در 1400 سال پیش ؛ وقت نزول قرآن کریم ، هنوز از نظر علمی کشف نشده بود.

نکته قابل توجه دیگر در مورد این آیه : شماره آیه ای که در آن از نازل شدن آهن سخن گفته شده است، 25 می‌باشد.عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه حدید در قرآن کریم، 57 است و جالب اینکه وزن اتمی آهن هم 57 است و عدد اتمی آن 26 که برابر با عدد ابجد کلمه حدید است و شماره آیه (با احتساب بسم الله الرحمن الرحیم، 26 می‌شود!!!

بررسی عرفان حدید   

خداوند کریم در آیه 10 و 11 سوره مبارکه سبا می‌فرماید : و لقد اتینا داود مِنّا فضلا یا جبال اوّبی معه و الطّیر و النّا الحدید. ان اعمل سابغات و قدّر فی السّرد و اعملوا صالحا انّی بما تعملون بصیر ؛ و ما حظّ و بهره داود را به فضل و کرم خود کاملا افزودیم و امر کردیم که ای کوهها و ای مرغان شما نیز با تسبیح و نغمه الهی داود هم آهنگ شوید و آهن سخت را به دست او نرم گردانیدیم.و به او دستور دادیم که از آهن ، زره بساز و حلقه های زره را به یک اندازه و شکل گردان(تا بدن را نرم و نگهبان باشد) و خود و قومت همه نیکوکار باشید که من کاملا به هر چه کنید آگاهم. و همچنین در آیه 80 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید: و علّمناه صنعه لبوس لکم لتحصنکم مِن باسکم فهل انتم شاکرون ؛ و ما به او صنعت زره ساختن آموختیم تا شما را از زخم شمشیر و آزار یکدیگر محفوظ دارد، آیا شکر (نعمتهای الهی را)بجا میآورید؟  درحالیکه سختی آهن بر همگان آشکار است و احتیاج به گرمای شدید بالای 1000 درجه دارد تا ذوب شود. و این معجزه بزرگی بود که پروردگار عالم به حضرت داود(ع) عنایت فرمود. باید نرم شدنش تا اندازه‌ای باشد که بصورت نخ پارچه نازک و نرم شود تا به اطاعت پروردگار عالم ، زره درست کند و این زره از حلقه های کوچک (آهنی ) در هم بافته شود.

درحالیکه آهن به عربی حدید نامیده می‌شود و حدید ، صفت مبالغه حدود خداوند است و حدود خدا در کتابهای آسمانی بدست پیامبران بزرگوار و پاک پروردگارعالم به انسانها رسیده است. و نام کتاب حضرت داود(ع) زبور است. و حدود در تمام لحظات زندگی ما و به تمام اعضا و جوارح ظاهری و تمام افعال و افکار و امورات اجتماعی و فردی ما در تمام 24 ساعت شبانه روز ، جاری شده است. پس هرعمل برای هر واجبی، یک حلقه است و حلقه ،گره بندگی بنده به امام زمانش و کتاب آسمانی اش است. و دانه دانه های حلقه به هم وصل می‌شود ، آنگاه ظهور لباس زره را به جلوه‌ی حدود الهی ، به شکل حدید بر ما پوشش می‌دهد. و این لباس ، حافظ حدود سلامتی بدن از ظاهر و باطن از شرّ دشمنان ظاهری و وسواس و خنّاس‌های قلبی و نفسی می‌باشد. و همانطورکه می‌دانید زره را هنگام جنگ با دشمن می‌پوشند تا از ضربات دشمن مصون بمانند. زره دنیا را برای مدت کوتاه در حال جنگ می‌پوشند اما لباس زره بندگی باید دائماً بر تن مؤمن باشد ! لباس زره دنیا ، پوشش به ظاهر بدن است و جنگش جهاد اصغر حساب می‌شود اما زره حدیدِ عمل، روی نفس کشیده می‌شود و جنگیدن با تمام خواهشها و وسوسه‌ها و هواهای نفسانی را جهاد اکبر می‌گویند. پس درواقع پروردگار عالم ما را جلوه حضرت داود(ع) قرار داد و در صورتیکه بخواهیم ، حدید به دست ما هم نرم می‌شود ،آنقدرکه بصورت حلقه های ریز و لباس زره شود .

حال خوب دقت کنید ! پس حدید از آسمان نازل می‌شود و در کرات آسمانی ساخته می‌شود ، خداوند متعال در آیات 6 تا 10 سوره مبارکه صافات می‌فرماید: انّا زیّنّا السماءالدنیا بزینه الکواکب. و حفظا من کلّ شیطان مارد. لا یسمعون الی الملإ الاعلی و یقذفون من کلِّ جانب. دحورا و لهم عذاب واصب. الا من خطف الخطفه فاتبعه شِهاب ثاقب.یعنی ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان بیاراستیم. و (به شهاب آن ستارگان را) از تسلط هر شیطان سرکش و گمراه محفوظ داشتیم. تا شیاطین هیچ از وحی و سخنان فرشتگان عالم بالا نشنوند و از هر طرف به قهر رانده شوند. هم به قهر برانندشان و هم به عذاب دایم گرفتار شوند . جز آن کسی (از شیاطین چون خواهد خبر از عالم بالا )برباید او را تیر شهاب فروزان تعقیب کند. پس درحالیکه ستارگان ، همان کرات آسمانی هستند و می‌فرماید از شیطان‌های مارد(یعنی مردود شده) که می‌خواهند بروند آسمان‌های بالا و اخبار را بگیرند و بیایند مردم را اغواکنند حفظ می‌فرماید بوسیله تیرِ شهاب فروزان که تیر هم حدید و درواقع همان حدود الهی است.

حدید در خلقت دنیا    

در همه خلقتهای خداوند ، حدید است یعنی حدود ظاهر شده است. همانطورکه کتابهای آسمانی نازل شده ،حاملِ حدود خداوند هستند.پس حدید،از عالم بالا آمده و باطنِ وَ انزلنا الحدید را به وضوح می‌بینید.

سال قمری 354 روز (12=4+5+3) و سال شمسی 365 روز(14=6+5+3) است. در حالیکه سال قمری و شمسی در یک زمان بر عالمیان گردش دارد اما هر دو در شبانه روز تعریف و ظهور حقیقی خودشان را دارند و هرگز با هم مخلوط نمی‌شوند. مثلا ماه مبارک رمضان در هر فصل و در هر ماهی از ماههای شمسی واقع می‌شود و تکلیف و اعمالش ثابت است. و فصلها و ماههای سال شمسی هم برای خودشان تعریف مشخص دارند.پس در اینجا معنایی از آیات19 تا 22  سوره مبارکه الرحمن آشکار می‌شود که می‌فرماید: مرج البحرین یلتقیان . بینهما برزخ لایبغیان.فبای الاءربکما تکذبان.یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان.

حال اگر مجموع ارقام تعداد روزهای سال شمسی و قمری را با هم جمع کنیم 26 می‌شود(26=12+14) که برابر با عدد کلمه حدید است یعنی خداوند متعال تمام سال و شبانه روز و ساعات و دقائق عمر ما را در سال شمسی و قمری ، در حدودِ اوامر خودش و به صورت دایره یعنی حلقه بندگی قرار داده است.   

...الحمدلله الّذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لو لا أن هدانا الله...

سپاس و حمد ، خدایی را که ما را به این هدایت نمود و اگر نبود که خداوند هدایتمان نماید ما کسی نبودیم که به هدایت دست یابیم.

(آیه 43 سوره مبارکه اعراف)

اللهم عجّل لولیک الفرج و اجعلنا من المنتظرین لظهوره و من اعوانه و انصاره.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۱۶:۱۲
عذرا شفائی

      بسم الله الرحمن الرحیم

 

آغاز می‌کنم به نام یگانه پروردگار عالمیان که خود را "احد" معرفی فرمود (قل هو الله احد) و تمام مخلوقاتش را غرق درگنج احدیت نمود و همه را به اخلاص، به گنج توحید خود فراخواند و به شرط ورود خالصانه به درگاهش، مدرک "موحّد" را به آن‌ها عنایت فرمود. و همانا راه رسیدن به قرب خود را با راهنمایی و هدایت حجت‌های معصوم(ص) که مولای موحدین هستند هموار فرمود و حجت بر تمام بندگان تمام نمود که هرگز راه سعادت جز در بندگی خالصانه نیست.

 از درگاه غرق در فضل و کرامت بی‌نهایتش، استمداد می‌جویم تا با بضاعت اندکم از منظر علم حروف و اعداد، از راه شناخت به معارف وجودی ائمه طاهرین(ص)؛که ایشان مفتاح و مسبب هستند، به معارف علم توحید راه پیدا کنیم.

به فضل خداوند کریم و عنایت مولایمان امام زمان (ص) سعی دارم معارف زیبای مهندسی خلقت از منظر علم حروف و اعداد و به وجود مبارک معصومین(ص) را با استفاده از احادیث جناب شیخ محی الدین عربی رحمه الله علیه و با استناد از آیات مبارک قرآن، به اندازه‌ای که لبی از معارف تَر شود کتابت نمایم. و اگر خداوند کریم به این حقیرتفضل فرماید، شرح سوره‌های مبارک اول و آخر قرآن را با گنج نورٌواحد(ص) بیان کنم که همه، ارکانِ اسرار خلقت هستند. امیدوارم مورد رضای حق تعالی و خلیفه‌ی برحقش ؛حضرت مهدی (ص)قرار گیرد.انشاا... { توصیه می‌کنم ابتدا کتاب نورٌواحد(ص) را که درواقع جلد اول این کتاب است ، مطالعه فرمایید}

این علم که علم کیمیا نامیده می‌شود اسرار حروف و اعداد را در بیان معارف الهی به مغز معنا می‌کشاند و انسان را به سرچشمه‌ی معنا و محتوی رسانده و اگر طالب واقعیت‌ها باشد سیرابش می‌کند. علم عدد، جانِ علم حروف و به قول پیامبراکرم(ص) عدد،روحِ حرف است

در صورت درک معارف ، متوجه می‌شوید که چگونه است که امام حسین(ع) می‌فرماید: خداوند کریم خلق نکرد بندگانش را مگر برای معرفت. و خود، ارباب عارفین است که راه به قرب حق باریتعالی را با قلم عشق و جوهر خون پاکش ظهورداد. و در کتاب منارات السائرین،احادیث معنوی آمده است:

قال داود(ع):یاربّ لماذا خلقت الخلق؟ قال: انی کنت کنزاً مخفیاً فأحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف. داوود(ع)گفت:پروردگارا به چه منظوری خلق را آفریدی؟خداوند فرمود:گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم،پس خلق را آفریدم که شناخته شوم.

یادگیری این درس برهمگان واجب است زیرا تمام پیامبران و اوصیاء و معصومین(ص)آمدند و زحمت‌ها کشیدند و رنج‌ها دیدند،حتی جان شیرینشان را به قربان‌گاه بردند تا مردم را به حقیقت رسالتشان که هدایت آنان از ظلمات به نور،از حیوانیت به انسانیت،از عین کفر به عین ایمان، از عین نجاست به عین طهارت ، از فروع به اصول و خلاصه از دیدنی‌ها به ندیدنی‌ها و از ظاهر به باطن و از باطل به حقیقت محض که وجود ذات اقدس پروردگارعالم است و شناختن و معرفت پیداکردن به اوست، برسانند.

اما شناخت تنها کافی نبود و باید هرکس طبق اصل و دستورالعملِ شناخت حکم الهی که همان ندیدنیِ باطن خود است ، جایگاه و مقام و منزلت، منزل و مأوی،مایحتاج،لباس و آذوقه‌ی خود را بسازد و بکارد ، بدوزد و تهیه کند، اندوخته و ذخیره سازی کند و بفرستد.

خداوند حکیم ساختن را خود،آغازفرمود و خود ظهورداد و تمام دستورالعمل را بوسیله‌ی رسولان صادق و پاکش به مردم رسانید تا به حکمش(که مجموعه‌ی احکام در کتاب حکیمانه‌اش است)عمل شود و نردبانی شود نه فقط برای زندگی کردن و رفاه ظاهری در آخرت بلکه برای رسیدن به رضای او که قرب او آنجاست و منتهای آرزوی عارفان است.

خداوند متعال در آیات دوم تا پنجم سوره مبارکه بقره ، نشانی‌هایش را برای مؤمنین متقی(یعنی به شرط تقوی) ظاهرمی‌فرماید و بعد از آن،یؤمنون بالغیب آمده یعنی اول باید به غیب ایمان داشته باشیم(همان ندیدنی‌ها) و بعد نماز و انفاق. و در آخر فرمود این کسانی که عمل کردند مفلحون هستند یعنی رستگاران؛کسانی که دلِ ظلمات برایشان شکافته شد و به نور و حقیقت رسیدند: ذالک الکتاب لا ریب فیه هدًی للمتقین(2)الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون(3)والذین یؤمنون بما اُنزل الیک وما اُنزل مِن قبلک و بالآخرة هم یوقنون(4)اولئک علی هدًی مِن ربهم و اولئک هم المفلحون(5) این کتاب بی هیچ شکّ راهنمای پرهیزکاران است. آن کسانی‌که ایمان می‌آورند به غیب و بپا می‌دارند نماز را و از آنچه روزیشان کردیم انفاق می‌کنند. و آنان که ایمان آرند به آنچه که فرستاده شده (به پیامبران) پیش از تو،وآن‌ها خود به عالم آخرت یقین دارند. آنان از سوی پروردگارشان در راه هدایت هستند و آن‌ها به حقیقت از رستگارانند.

سؤال: تا به حال فکر کرده‌اید که انسان کافر که عین نجس است چگونه با خواندن شهادتین به عین طهارت می‌رسد؟! چگونه وضوی صحیح باب ورودی طهارت و نماز است؟! چگونه غسل صحیح ورودی در طهارت وضو ونماز است؟! و چگونه هردو عمل غسل و وضو،اذن ورودی در قرآن و مسجد و مسجدالحرام می‌شود؟! چگونه درحالی‌که انسانی احکام صحیح امرار معاش از راه حلال را اجرا می‌کند و همیشه حلال وپاک می‌خورد اما دفعیّاتش عین نجس است حتی خونش هم عین نجس است و بدنش هم حرام گوشت است ؟! و حال چه اتفاقی می‌افتد که در شهادت فی سبیل الله ، همین انسان بدنش پاک و خونش پاک می‌شود یعنی طهارت کامل پیدا می‌کند و نه غسل می‌خواهد و نه کفن حتی لباسش هم پاک می‌شود؟! خداوند می‌خواهد که همه در دنیا این را ببینند و فکرکنند که در قرآن کریم (آیه169سوره مبارکه آل عمران) می‌فرماید: ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون . حساب نکنید(محاسبه‌ی دنیایی نکنید)کسانی‌که در راه خدا کشته شدند مرده‌اند بلکه زنده(زنده‌ی حقیقی)هستند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند(چون موجود زنده ، روزی می‌خورد).

امیدوارم خوب بیندیشید! جواب تمام این نکات که به صورت سؤال مطرح شد این است : عملی نیست که انطباق با عالم بالا نداشته باشد.پس درواقع هرکدام نظام مهندسیِ عبادات و احکام و حدود(اندازه) خداوند است که باید اجرا شود تا به نتیجه‌ی مطلوب برسیم. 

اینجا پرده ‌برداری شد و مقداری از ندیدنی‌ها دیده شد. پس عالم عمّا، باز می‌شود و همان نبأ عظیم افشا می‌گردد که حاملان آن اخبار صادق، جز  معصومین (ص) نیستند. و انسان‌های مؤمن و وارسته این‌گونه خود را در آیینه‌ی جمال وکمال عبّاد خالص و مخلص می‌سازند تا روزی‌که با روسفیدی به زیارت جمال الله نائل شوند.

پس این سؤال‌هاست که ما را وا می‌دارد تا به معارف علم مهندسی خلقت پی ببریم و بتوانیم در زندگی کوتاه دنیا سرمایه‌ی عمر خود را به خوبی استفاده کنیم تا بهترین‌ها را برای خود بسازیم و ذخیره کنیم و بفرستیم. و با عمل صحیح در جوار امام معصوم(ص) قرار بگیریم که این میسر نمی‌شود مگر اینکه آن به آن زنده‌تر شویم و در آخر نمیریم بلکه زنده‌ی حقیقی شویم.

جالبی این علم این است که انسان‌ها را هدایت می‌کند به کوتاه‌ترین راه (اهدنا الصّراط المستقیم).

علم عدد و حروف

علم عدد،پایه مهندسی است و عدد، روح حروف است و چون روح، بسیط است ازلی و ابدی است. علم عدد یعنی علم ارزش عددی حروف ، که در فرهنگ‌ها و ادیان شرقی و غربی پیشینه‌ای دیرینه دارد و از آن به نام سیمیا یاد شده است که جزء علوم غریبه است .

اساس علم عدد بر این مفروض است که عدد ، مفروض ذهنیت انسان نیست. بلکه عدد از عالم سرّ الهی به اراده و مشیت پروردگار عالم ظهور و بروز پیدا کرده‌است. و عالم عدد، روح گنج و کنز الهی است .چنانچه پروردگار عالم اولین ظهور عدد را خود آغاز کرد و فرمود: "قل هو الله احد" به پیامبر بزرگوارش فرمود: بگو او خدای "احد" است . او خود را به یگانگی و عدد "یک" معرفی فرمود که مخصوص خودش است و هرگز تعدد به خود نمی‌گیرد. اما هنگامی‌که می‌خواست گنج ذات اقدس خویش را به مخلوقاتش معرفی کند تا خود را بشناساند، برذات خود جلوه فرمود و به نام مبارکش "واحد" ، تجلی و ظهور فرمود.

عدد، در واقع نشان دهنده‌ی معارف هر مخلوقی است که درباره‌ی آن صحبت می‌شود و چنانچه از معنی عدد برمی‌آید عدد،کثرت را در بردارد چنانچه محتوی را تا بی‌انتها می‌کشاند و نتیجه‌ی آن، رساندن به کمال و هدف خلقت است .

بنابر کلام مبارک پیامبرگرامی حضرت محمد(ص) که فرمود:عدد، روحِ حروف است(حروف، غالب جسمانی کلام هستند و عدد،روح حروف آن کلام است) پس روح، جاودانه و تعالی پذیر و در نهایت قیّم حروف می باشد و حروف را قیام و قوام می‌دهد و همان‌طور که هر حرفی مَلکی دارد، ملکوتِ حروف است که معنی را شامل می‌شود و معنی است که محتوای استعداد خود را ظاهر می‌کند و در عین حال عوالم در ملکات علیا و سفلی در معنای حروفی ظاهر می‌شوند و معماهای انسان‌ها را حل می‌کنند.

پس کلام در عالم بالا نور است و غالب ندارد،همه‌ی عوالم صورت باطنی حروف هستند و حروف ،تمام عالم را پُر کرده‌است زیرا هر جا تجلی اسماء و ظهور ملکوتی است ،حروف آنجا حاکم است.

کلمه‌ی عدد ،یعنی زایش و تزاید و متعدی شدن و ریشه‌ی استعداد است. کلمه عدد همان‌طور که گفته شد برای کلام، روح است. برایش اندازه و مقدار نمی توان گذاشت و دائم در کثرت است پس مقامش روحِ ذکر و حرف،در مقام ظرف ذکر بیان می‌شود و در دنیا با شکل حروف، جسمیت آنها ظاهر شده و با بیان علم ابجد عدد و جایگاه مقامی حروف مثل زُبُر و بینه مشخص شده است .

عدد ابجد کلمه عدد=78 است که برابر اسم مبارک حکیمِ پروردگار عالم و عدد، باطن حکمت اوست. زیرا به حکمت بی نقصش عالم را در چهارچوب نظم کامل و خالص آفریده است. توجه کنید! خداوند متعال در 29 سوره مبارکه قرآن حروف رمز مقطعه را قرار داده است و این حروف در مجموع 78 حرف است؛ برابر عدد ابجد کلمه (عدد) و (حکیم).

بنابراین علم عدد،تعدد و کثرت را شامل می‌شود. چنانچه خداوند متعال در آیه 21 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:...و جنّةٍ عرضها کعرض السماء و الارض... . و در آیه 133 سوره مبارکه ال عمران می‌فرماید: ... و جنّةٍ عرضها السّمواتُ و الارضُ اُعدّت للمتّقین. پس حدود خانه بهشتی یک مؤمن اندازه‌اش به اندازه‌ی 7طبقه آسمان و 7طبقه زمین است! در حدیث می‌فرماید که اگر مؤمنی(دربهشت) بخواهد تمام اهل زمین را در خانه‌اش دعوت و پذیرایی کند ، جا و امکانات دارد‌‌‌‌‌.

حروف ، ملکوت اعمال مقبول است که به صورت مصالح ِ آن چهارچوب حدود قرار می‌گیرد.حروف، عرض زندگی و عدد، طول آن است . عدد،حدید و حروف،ساختمان و بنای عمل می‌شود.

پس مهندسی باید طبق مهندسی خلقت انجام شود. چنانچه خداوندکریم انسان را اشرف مخلوقاتش قرارداد و تمام عوالم را در وجودش نهادینه فرمود. حضرت علی(ع)می‌فرماید: فکرنکن که تو یک جرم صغیری بلکه تو عالم کبیری.

نکته: پروردگار عالمیان در خلقت دنیا، نقطه تولد خشکی را روی آب خلق فرمود و انسان هم نطفه‌اش روی یک کیسه آب خلق می‌شود.

خاک خشکی، ارض نام گرفت و خداوند به رسولانش امر فرمود که آنجا کعبه را بنا کنند و خانه‌ی خود نامید، نطفه انسان هم شروع به اعلام حیات می‌کند و آن نقطه شروع به طپش می‌کند و آنجا ارضِ قلب انسان است (که خانه‌ی خدای بدن هر انسان می‌باشد). یعنی همانطورکه گردش خون و مرکز حیات بدن است و تمام عروق و رگ‌ها و خون به گرد آن در طوافند، همه‌ی انسان‌های مؤمن هم باید رو به خانه‌ی خدا کنند و در طواف قرارگیرند. چنانچه قبله مسلمانان است و اگرمثلا نماز با تمام شرایط صحّت انجام شود اما رو به قبله نباشد باطل است. پس قبله،شرط قبولی است. در اصل حیاتِ عمل،به قلب بستگی دارد پس اگر به قلب عالم وجود وصل نباشی یعنی زنده نیستی

خوب دقت کنید! اول: باید عدد را بشناسیم . دوم: عرفان عدد را بتوانیم در مجرای صدق، علامت گذاری کنیم که همان حفظ حدود الهی است . سوم: قرار دادن حروف (در جایِ خود)که به منزله‌ی مصالح ساختمان هستند. و باید برطبق عمل صادقانه و خالصانه (به شرط رضا که امر باطنی و قلبی است) انجام شود زیرا عمل ظاهری، قبول درگاه خداوندی نمی‌شود .

مثال: جایگاه عددی کلمه " دال " (یعنی دلیل)  برابر 17 است. پروردگار عالم تمام ظهور خلایق خود را به دلیل تعریف خودش ، خلق فرمود چرا که فرمود: دوست داشتم شناخته شوم(فاحببت و ان اعرف)، پس همه‌ی زیبائی‌های مخلوقات تعریف اوست ، همه بر محور یک دال اراده و مشیت ذات اقدسش انجام شده ، کلمه دال همان حرف (د) است که عدد ابجد د=4 می‌باشد که گنج خلقت به سرّ دلیل به محوریت دال ظهور کرد و به 4 اسماء مبارک آشکار گردید. و عدد 4 در جمع یک تا 4 ، ظهور گنج عشر یعنی 4 روی 10 یعنی 14 معصوم(ص)را افشا فرمود.

در حقیقت سرّ گنج دال اولین نور، وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) است که در قرآن کریم 4بار نام مبارکش آمده و از نور مبارکش در عالم بالا ، 4 معصوم(ص) ظهور پیدا کردند که با خود بزرگوارش، پنج تن(ص)شدند که در یک نور به نام نورٌ واحد(ص)متجلی شدند.

پس در عالم دنیا ، در گنج 4 حقیقت بهار و اربعین و طهارت در روز 17 ماه ربیع الاول که جایگاه عددی کلمه دال= 17 است ، وجود نازنینش در دنیا در جایگاه حقیقی خودش ظهور و تولد یافت. عدد ابجد دلیل برابر 74 است که برابر با عدد ابجد سید می‌باشد و وجود نازنینش سید السادات ، سید النجبا و الصدیقین و سید المرسلین است. عدد ابجد کلمه دال=35 و جایگاه عددی آن 17 است . نماز که ستون دین است در 5 نوبت {به عدد 5 تن(ص)}و 17 رکعت خوانده می‌شود. و خداوند متعال خواندن 17 رکعت نماز را در شبانه روز بر ما واجب کرده است که دلیل بندگی است اما به شرط رضای او، عمود و ستون دین ما می‌شود. شرط رضا یعنی عمل بدون تغییر از راه راست و عمل صادقانه در تمام مسیر،پشت سرِ امام معصوم(ص)  و طبق حکم حدود خدا. پس رسیدن به رضا زبانی نیست بلکه طبق رضای حجت خداست. انشاء الله متوجه دلیل ضرورت یادگیری  مهندسی خلقت شده باشید!

خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س)

آیا تا بحال فکرکرده‌اید که پروردگار عالم گنج خلقت خود را به نام بهترین و بالاترین و زیباترین ِ همه‌ی نعماتش نوع الانواع که انسان نام نهاد و به خود فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین، چگونه خلق فرمود؟! درحالی‌که خود در کلام کریمش،خلقت را در پیچیدگی انشاء ظاهری و باطنی از طینت و خاصّ جسمیت و ظرف اسماء و صفات خویش به بهترین وجه و به قول کریمش "احسن" قرارداد و انسان را آیینه و مرآت خود قرار داد. و آدم(ع) ، ظرفِ آفرینش شد و حوا(س) تمام زیبایی‌های آدم(ع) را دارا شد.چنانچه امام صادق(ع) فرموده‌اند: خداوند حوا(س) را از فضیلت طینت آدم(ع) خلق فرمود (رجوع شود به کتاب راز انسان).

اما مهندسی و ساختمان خلقتی آدم(ع) خیلی زیباست. چنانچه در گنج ظهور کنز احدیت،پروردگارعالم نام مبارک واحدجل جلاله را تجلی داد و فرمود:الواحد لا یصدر الا الواحد. پس او که مصدر عالم است، جز یک مصدر هم صادر نمی‌کند.

خداوند در عالم سرّ هم یک نور را خلق فرمود که آن‌را نورٌواحد(ص) خوانده‌اند. این نور مقدس در رتبه اول، نور پنج تن(ص) است که در بطن امام حسین(ع) نور 9 ذریه معصوم(ص)قراردارد و 14=5+9 که چهارده معصوم(ص)می‌شود. پس در ظاهر،پنج تن(ص) و درواقع یک؛نورٌواحد هستند. چنانچه پروردگارعالم در آیه 1 سوره مبارکه نساء می‌فرماید:یا ایّها النّاس اتّقوا ربّکم الّذی خلقکم مِن نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً... .(همه‌ی خلقتش را از یک نور واحده خلق فرموده است).

بنابراین در خلقت جسمانی هم، حضرت آدم(ع) باید به صورت یک وجود، خلق شود که ایشان مذکّر قرارگرفت که منظور جنسیت مرد نیست، بلکه ظرف ذکرِخداوند شد. و خداوند متعال در مهندسی خلقتش همه‌ی اسرار و همه‌ی اسماء و زیبائی‌های آفرینش را در غالب او جلوه داد و او را ظرفِ اسماء الحسنیِ خود قرارداد(و علّم آدم الاسماء کلّها...آیه31سوره مبارکه بقره). ظرفِ وجود او را از جمع همه‌ی 9 فلک و 9 عالمِ عرضی و طولی ظهورداد. همان‌طورکه می‌دانید سقفِ اعداد تا 9 است و سقفِ حروف،28 حرف است . اگر اعداد 1تا 9 را باهم جمع کنیم45 می‌شود(45=9+8+....+2+1)که عدد ابجد آدم =45 است. چه زیباست که جمع ارقام 45 هم برابر با 9 می‌شود. و 9 سلطان اعداد است (همه اعداد زیرِ سلطه‌ی9 هستند)،پس آدم(ع) در بلوغ عددی خلق شد! جایگاه عددی آدم=18 است(9=8+1) و 18=حی می‌باشد.

عددابجد 9 به حروف برابر 55 می‌شود(نُه=55 )که در واقع برابر با جمع اعداد 1 تا 10 است(55=10+9+....+2+1). درحقیقت،جمع ارقام 55 هم بلوغِ10 را به ما می‌دهد(10=5+5) که همان باطنِ 28 حرف است زیرا از جمع ارقام 28 همان عدد10 حاصل می‌شود. پس در وجود حضرت آدم(ع) هم بلوغ 9 به عدد و هم جمع تمام حروف(28 حرف) است. و او در مقام خلقتِ جسمانی ،درجه‌ی اول را دارا شد.

نکته: 1- در نام مبارک " واحد "جل جلاله که صادرِ اول است ، واحد=19 و جایگاه عددی کلمه "اول" که نام مبارک خداوند است هم 19 می‌شود( اول=19) و عددابجد "اول" = 37 است که 10=7+3 .آدم(ع)در خلقت عددی، 9 و در خلقت حروفی،10 را گرفت که در جمع می‌شود19=10+9 یعنی حامل 19 می‌شود.

2- در خلقت نورٌواحد(ص)، اگر حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) را باهم جمع کنیم برابر19 می‌شود {محمد(ص)،علی(ع)،فاطمه(س)،حسن(ع)،حسین(ع)}.

و تمام محتوای کتاب آسمانی ما؛قرآن مجید که کلام الله و معجزه‌ی بزرگ پیامبر(ص)است،در19 حرف "بسم الله الرحمن الرحیم "سوره مبارکه حمد قرار دارد.

3- تمام مهندسی خلقت، در کلمه‌ی "اول"  به جایگاه عددی 19 و در جمع ارقامش(10=9+1)به عدد 10 ؛گنج عشر ظهور دارد. اگر کتاب عرفان ده را مطالعه کنید متوجه می‌شوید که تمام ارکان، در ظهور آیات و نشانه‌های الله جل جلاله، همه معرفی آن ذات اقدس هستند و در باطن توحید ناب وخالص (1=0+1).

سرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا(س)که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ی انسان‌های دنیاست،ظهور دارد. همان‌طورکه در عالم سرّ، گنج خلقت به عدد 5 ظهور پیداکرد؛ درحقیقت سرّ پنج نور مقدس(ص) ،که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند:هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها . در عالم جسمانی هم، خلقت حضرت حوا(س) که عدد ابجد حوا=15 است، از جمع 1 تا 5 حاصل می‌شود: 15=5+4+3+2+1. جالب‌تر اینکه جمع ارقام 15 برابر با 6 می‌شود (6=5+1)،درحالی‌که می‌دانید دنیا از نظر جنسیت، مؤنث مجازی است و خداوند کریم در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین را در6 روز خلق کردم(فی ستة ایام).

پس خوب دقت کنید! هم نظم آفرینش را ببینید و هم مهندسی را که چگونه در هماهنگی کامل است!!!

حال اگر اعداد 1 تا 15 را با هم جمع کنیم 120 می‌شود و عددابجد کلمه‌ی"سین"=120است. ازطرفی عدد 15 برابر با جایگاه عددی حرف "س" است که عددابجد حرف "س"=60 می‌باشد. و خداوند ، زمان را به ثانیه آغاز فرمود که ثانیه از ثانی شروع می‌شود یعنی از دومی. چنانچه حضرت حوا(س)، مؤنثِ آدم(ع)است یعنی دومی اوست که برایش زوج قرارگرفت و اُم یعنی مادر همه‌ی آدم‌ها(چه مرد و چه زن) تا قیامت است.

و در ظرفِ زمان هم در دنیا خلقت طول عمر هر موجودی در ثانیه شروع می‌شود (یعنی از ثانی).هر60 ثانیه یک دقیقه و هر60 دقیقه یک ساعت است. تمام رزق باطنی که 24 ساعت شبانه روز را به انوار روحانی و تمام رحمت‌های رحمانیت و رحیمیت مستفیض می‌گرداند برابر کلمه‌ی "وحی" است که عدابجدش 24 و جنس آن نور است و این روزی همیشه و درتمام زمان‌ها به ظرف پاک وجود یکی از رسولان و اوصیاء خداوند رسیده و می‌رسد و از وجود مبارک آن عزیزان به همه‌ی مخلوقات(چه زمینی و چه آسمانی،چه ظاهری و چه باطنی،چه دنیایی و چه آخرتی) می‌رسد.

4-پس وقتی خداوند کریم می‌خواهد که فرزند آدمیان را متولد کند به عدد9 ماه حمل را در وجود مادری قرارمی‌دهد که بلوغ جسمانیش،برابرِ گرفتن و عمل کردن به حدود خداوند(احکام) 9 سال تمام است. و جمع 9 با 9 برابر18=حی می‌شود(9+9=18=حی). اما همان‌طور که عدد را به 19 آغازکردم جالب است در این‌جا اشاره کنم که تا جنین 9 ماهش در حمل کامل نشود،زمان تولد نمی‌رسد (9ماه تمام و وارد ماهِ 10 شود که 19=10+9 می‌شود)و یا اگر سنّ یک دختر تا 9 سال قمری تمام نشود،بلوغ فرا نمی‌رسد(9سال تمام و وارد سالِ10شود که 19=10+9 می‌شود). این چه مناسبت است؟! اگر دقت کنید باید بلوغ وتولد هم به 9 عددباشد و هم نُه به حروف(نه=55 و10=5+5)،تا جمع عددی و حروفی را کامل بگیرد.پس ورودی حقیقی از باب 19 می‌باشد و درواقع به گنج عشر چراکه 10=9+1 می‌شود.

5-انسان در بلوغ احکامی،ورودی به قرآن پیدا می‌کند که آن‌هم میسر نیست مگراینکه از 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم واردشود. در احکام ِذبح، یک حیوان حلال گوشت هم اگر بخواهد به تکامل باطنی برسد (یعنی غذای انسان مؤمن شده و  از حیوانیت به انسانیت برسد)باید رو به قبله و با گفتن 19حرف بسم الله الرحمن الرحیم(به نیّت بسم الله سوره مبارکه حمد که کلّ قرآن است) ذبح شود.

اگر ارقام 19 را با هم جمع کنیم10می‌شود(10=9+1)که این همان اتممناهابعشری است که تا پیدا نکنیم، تولد حقیقی نمی‌یابیم و به اربعین عمر و اربعین عمل نمی‌رسیم.

حال می‌خواهم انشاء الله به حول و قوه‌ی خداوند متعال و عنایت امام زمان (ص)، عرفان چند عدد را که بلوغ مهندسی خلقت هستند بیان کرده و حقایق عرفان عددی را هم در گنج ولایت و رسالت و هم درسورِ قرآن کریم به رشته تحریر درآورم.

شرح عدد 24 که عدد جامع است

تمام شبانه‌روز ما 24 ساعت است(ازطرفی 24=وحی است پس 24 ساعت،مرزوقِ وحی الهی است).و به یک شبانه‌ روز(یکِ واحدجلّ جلاله) شماره می‌شودکه همه درس‌ها،جانِ توحید و معرفت به اوست که فرمود:قل هوالله احد. 24 ،عددِ جامع است زیرا:  1-  ضرب ارقام24 ، برابر 8 می‌شود(8=4×2) و عدد 8 را به عربی ثامن می‌گویند که ریشه‌اش ثمن است پس گران‌بهاترین و پرقیمت‌ترین گوهر عمل و رسیدن به قرب الهی زمانی بدست می‌آید که در این عمر به ثمن برسیم (که عدد درجات بهشت هم 8 است) و این عدد برابر عدد ولایت امام رضا(ع)است که ایشان ،ثامن الائمه می‌باشد و به وجود مبارکش تربت بهشت روی زمین آمد و قبر مطهرش آنجاست که وادی طور است و مشهد همه‌ی شهود عالم که از عالم اسرار به عالم سفل می‌باشد و تعالی مؤمنین به شرط رضا از عالم ظلمات به عالم نور؛ اعلا علیین است.

2- جمع ارقام 24 ،برابر6 می‌شود(6=4+2) که پایه‌ی اسرار اعداد خلقت هم ظاهری وهم باطنی است( در ادامه،بطور کامل توضیح داده خواهدشد)،هم در دنیا حدود هر ملکی 6 دانگ است و هم در آخرت 6دانگ بهشت نصیب مؤمنین می‌شود(انشاء الله)، قبر مطهر امام حسین(ع)6گوشه است و... .

3- تقسیم ارقام 24،برابر2می‌شود(2=2÷4) که حکمتی است که نمی‌توان نوشت! درواقع به3تا2تبدیل می‌شود:(ضرب ارقام 24=8=2×2×2 )(جمع ارقام24=6 = 2+2+2) و اگر 3 تا 2 را کنار هم بنویسیم می‌شود 222 که برابر با عددابجد نام مبارک حیدر است(حیدر=222) که خود،همان باب الله(ب=2) ورودی و خروجی تمام عالمیان می‌باشد.

4- تفریق ارقام24،برابر2می‌شود(2=2-4) که باز هم به سرّالاسرار عددی ظَهر الوجود؛تبیّن بین العابد و المعبود؛ نطق الله؛ باءِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که کلید و مفتاح گشایش رحمت‌های خداوند کریم است یعنی حضرت علی بن ابیطالب(ع){و درواقع همه ائمه معصومین(ص)}می‌رسیم.                            

24،عدد زوج و مقسوم‌های آن ،مهندسی خلقت است؛(12-8-6-4-3-2-1) که‌ در زیر،چند نکته برای مقسوم‌های عدد24 ذکر شده‌است :

*2تا12تا: درضمن این‌که شامل 2 صورت کامل است:شب و روز. درحالی‌که تمام عالم یوم(روز) را روشن می‌کند،حامل گنج لیل(شب) هم می‌باشد؛درقرآن کریم یک سوره به نام لیل آمده‌است(جالب است که از نظر نوشتاری بین دو سوره مبارکه شمس و ضحی قراردارد!). طبق آیه 6 سوره مبارکه حدید،خداوند متعال شب را از درون روز و روز را ازدرون شب خلق فرموده‌است"یولج الیل فی النهار و یولج النهار فی الیل...".

 

 

 

    10= 4+3+2+1

      24=4×3×2×1  

 

 

     26=6 +8+12

مقسوم

مقسومٌ علیه

 

1

24

24

2

12

24

3

8

24

4

6

24

12

2

24

8

3

24

6

4

24

جمع

جمع

جمع

36

(9=6+3)

59

(14=9+5)

168

(15=8+6+1)

                                   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

*4تا6تا: قرآن کریم حدودا شامل 6666 آیه است(4تا6) که همه وحی مُنزل الهی هستند (وحی=24)

*عدد6: این عدد، رکن و پایه‌ی ظهوری خلقت دنیا می‌باشد زیرا پروردگارعالم آسمان‌ها و زمین‌ را در 6 روز خلق فرمود(آیه4سوره مبارکه حدید:هوالذی خلق السماوات و الارض فی ستة ایام...). عدد6 ،از جمع سه عدد تشکیل می‌شود: یعنی :6=3+2+1 (که پایه‌ی خلقت بر این سه عدد است)

نقطه خشکی(به نام ارض) در 25 ذیقعده در مکه؛درقسمتی که امروزه خانه مبارک کعبه است،خلق شد. این مکان که قلب کره زمین است و بَکّه(یعنی برکه و برکت)مبارک است،محلّ وصل عالم سرّ ونور به عالم سفل و ظلمات دنیاست. و چون عدد6 = و است بنابراین خلقت روی حرف"و" قراردارد،چنانچه خداوندکریم می‌فرماید:انّا لله و انّا الیه راجعون.

حرفِ(و) به صورت (واو) خوانده می‌شود،عدد ابجد واو=13 است که برابر با جایگاه عددی حرف (م) است که عددابجد حرف م=40 می‌باشد.نکته مهم: در همین‌جا به امر خالق یکتا، خانه توحید؛خانه خدا بنا شده است. اینجا مقدس‌ -ترین و متبرک‌ترین قسمت روی زمین است ، در واقع قلب به میم کننده‌ی قلوب پاک است.

همان‌طورکه در ابتدا بیان شد ، خداوند اَحد جلّ جلاله دوست داشت خود را بشناساند(انّی کنت کنزا مخفیّا فاحببت ان اعرف). عدد ابجد اسم مبارک احد=13 است پس ارض(زمین)،آینه‌ی تمام نمای توحید و قبله‌ی عالمیان گردید. در حج واجب(تمتع) حاجی باید 13 عمل را انجام دهد یعنی وقتی حاجی واقعی می‌شود که به جایگاه طهارت زکی(40=م=13)برسد و در واقع جزو مخلصین و بندگان واقعی پروردگار عالم  قرار بگیرد. جالب است که دوره رسالت پیامبر(ص) هم در مکه،13 سال است. اگر ارقام 13 را با هم جمع کنیم 4 می‌شود (4=3+1)که یکی دیگر از مقسوم‌های عدد24 است.

*عدد4:  تمام کره زمین،4 نوع آب وهوا،4نوع خاک،4 فصل،4جهت(شمال-جنوب-شرق-غرب) دارد. کلّ 28حرف به 4دسته 7تایی تقسیم‌بندی می‌شود. از جمع اعداد 1تا4، عدد10 بدست می‌آید که حقیقت گنج 4روی 10 ، وجود مبارک ولایت چهارده معصوم(ص) هستند که آینه‌ی تمام قدّ (و به تمام معنای) صفات و جمال و جلال پروردگارعالم می‌باشند. در جمع ارقام 14 ، عدد5 بدست می‌آید که سرّ عالم بالای آن،وجود مبارک پنج تن(ص)و درواقع نورٌ واحد(ص) است و در عالم زمینی به مواردی مانند موارد زیر ظاهر شده است:

- صورت ظاهری زمین وتمام کهکشان‌ها، دایره(به شکل حرف ه=5) است.

-در کره زمین،5 قاره و 5 اقیانوس است(یعنی 5نقطه خاکیِ مهم و آبیِ مهم).

-در وجود خودمان: 5عضو، 5دستگاه، 5حسّ و... داریم.

-نزولات رحمت و گشایش فتح الفتوح باب رحمت در قرآن کریم،سوره مبارکه حمد است که ترتیب نزول آن به قلب مبارک پیامبر(ص)،پنجمین سوره است.

-پنجمین معصوم(ص)،وجود مقدس امام حسین(ع) و پنجمین امام،وجود مقدس امام باقر(ع) می‌باشند که هر دو عزیز در عاشورا حضور داشتند؛امام حسین(ع) به شهادت رسید و امام باقر(ع)،تمام علم عاشورا را افشاکرده است.

-پنجمین سوره قرآن(از نظر نوشتاری)،سوره مبارکه مائده است که در جزء6 شروع می‌شود و جایگاه ترتیب نزول آن به قلب پیامبر(ص)،112 است که4=2+1+1می‌شود . مائده یعنی غذای بهشتی که در جزء6 خداوند کریم به تمام مقامات عالم دنیا،سفره رحمتش را برای همه مخلوقاتش(در دنیا) گسترده است و همه از این خوان بهره می‌برند. عدد112 برابر با جایگاه نوشتاری سوره مبارکه توحید(اخلاص)در قرآن کریم است که نتیجه‌ی همه برکات، رسیدن به اخلاص و گنج توحید اوست.

نکته قابل توجه از عدد24:

در عالم سرّ، پروردگارعالم ظهور خلقت را از وجود معرفی فرمود. اول ،گنج وجودپیامبر(ص)که فرمود: لولاک لما خلقت الافلاک (اگر تو را خلق نمی‌کردم، هیچ کس یا هیچ چیز را خلق نمی‌کردم).بعد فرمود اگر علی(ع) را خلق نمی‌کردم، شما را خلق نمی‌کردم. و درمرتبه سوم فرمود اگر زهرا(س)را خلق نمی‌کردم ،شما دو عزیز را خلق نمی‌کردم(درکتاب عرفان آب به طور کامل توضیح داده شده‌است).

چنانچه حقیقت وجود پیامبر(ص) از حروف ، حرفِ الف وجود است و امیرالمؤمنین علی(ع) از حروف، حرفِ باء است (که معرفی شده است به باءِ بسم الله سوره مبارکه حمد). خیلی زیباست که عالم ظاهر دنیا آباد می‌شود به شرط اینکه در آن مکان آب باشد. اما اگر حرف الف و باء به تنهایی و جدا ازهم باشند،وجود آب ظاهر نمی‌شود پس باید این دو حرف با هم جمع شوند تا آب ظاهر شود یعنی:الف+ب=آب. عددابجد حرف الف برابر یک و عددابجد حرف ب=2 است که درجمع 3 می‌شود (3=2+1) و چون عدد 3 ظاهر می‌شود که برابر حرفِ (ج)است عالم دنیا، جهان می‌شود یعنی همه آباد می‌شود به جهیده شدن آنچه در اوست. این آب،حقیقت آبادی تمام عوالم از سرّ تا ظهور دنیایی است.چنانچه آب را مهریه‌ی حضرت زهرا(س) می‌نامند،پس در عدد 24 (6=4+2)که کلّ ظهورات به عالم دنیا مظهر می‌شود، در ارکان الفبای هستی و حقیقت 3عدد و در جمع یک و دو و سه می‌باشد(6=3+2+1). اگر این سه عدد را کنار هم بنویسیم 123 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه‌ی حسنه است (حسنه=123). آیه 201 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار(پروردگارا بده به ما در دنیا و آخرت حسنه و ما را ازعذاب آتش نگه‌دار).

خوب دقت کنید به ترتیب مقسوم‌های 24:( 6-8-12-4-3-2-1)

وقتی 4تا مقسوم اول را با هم جمع کنیم(10=4+3+2+1)، گنج عشر و 4روی 10 که درحقیقت 14 و 5=4+1 است بدست‌ می‌آید ، اگر در هم ضرب کنیم (24=4×3×2×1)24 می‌شود و  6=4+2  که (6)حامل همه‌ی اسرار خلقت است . پس چقدر مهم است که تمام نکات اسراری در مقسوم‌های عدد24 ، مهندسی شده است:هم گنج عشر است (در جمعشان از 1تا4) و هم کلّ24 (در ضربشان از 1تا4). در خودِ 24 هم: یکانش = دهگانش به توانِ2 (4 = 2 به توان2) می‌شود.

حال وقتی 3 تا مقسوم آخر را باهم جمع کنیم 26می‌شود(26=6+8+12) و 26=حدید یعنی حدودبندی ساختمان دنیا ، چراکه در ظاهر به معنی آهن است که چهارچوب ِ حدود همه‌ی بناهاست.درواقع همه‌ی چهارچوب خلقت در حدید است که به وجود مقدس امام زمان(ص) ظهور کامل دارد{جمع عددولایی(=12) ومعصومیت(=14) ایشان 26می‌شود}.

ازجمع مقسوم‌های24 ،عدد36 بدست می‌آید (36=6+8+12+4+3+2+1) که برابر با جایگاه عددی (میم) است و جمع ارقام 36 برابر 9می‌شود(9 =6+3) که سلطان اعداد است و سلطه‌ی 24 را نشان می‌دهد که هر چقدرهم شب وروز کوتاه و بلند شود ولی از 24 ساعت بیرون نمی‌رود و تمام مخلوقات در 24 ساعت شبانه روز عمر غرقند!

از جمع مقسومٌ علیه‌های24 ،عدد59 بدست می‌آید(59=4+3+2+6+8+12+24)که برابر عدد ابجد نام مبارک مهدی(ص) است که آخرین معصوم(ص) و تمام کننده‌ی رسالت و ولایت حقّه؛سلطان سلطان‌های عالم می‌باشد.جمع ارقام 59 برابر14 می‌شود(14=9+5)که آقا خود چهاردهمین معصوم(ص)است،درضمن جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود که همه به پنج تن(ص) یعنی نورٌواحد(ص) در عالم بالا و به توحید ناب و وحدانیت ذات اقدس الهی منتهی می‌شود چراکه همه برای معرفت اوست.

عدد24، 7تا مقسوم داردکه ازجمع 1تا7 عدد28بدست‌ می‌آید(28=7+6+...+2+1) که کلّ حروف قرآن است.و همان‌طورکه در اول مبحث عدد24 بیان شد؛کلّ قرآن کریم شامل 6666آیه مبارکه است که درجمع،24 می‌شود(24=6+6+6+6) پس در ظاهر از24 و در باطن از 28 حرف،کلّ قرآن کتابت شده است و کلام الله مجید برهمه‌ی عوالم،محیط است.

اگر 24 را در تعداد مقسوم‌هایش(یعنی 7) ضرب کنیم168می‌شود که برابر عدد ابجد "یا حاکم حلیم" است و جمع ارقامش می‌شود15(15=8+6+1) که برابرجایگاه عددی حرف "س" است و عدد ابجد حرف س=60 می‌باشد.دقت کنید،زمان با ثانیه ظاهر می‌شود که در 24 ساعت، هر ساعت 60دقیقه و هر دقیقه 60ثانیه است و از جمع ارقام 60 ،عدد6(6=0+6 )که همان جمع ارقام 24(6=4+2)و کلّ اسرار خلقت است، بدست می‌آید.درضمن این‌که آن حاکمِ حلیم ، عالم را در میزانِ حرف (س) {که قلب قرآن،سین است}خلق فرموده است. (مبحث حرف سین را در کتاب راز انسان مطالعه کنید).

چگونه می‌توانم این همه زیبایی را وصف کنم ؟! قلم عاجز از نوشتن است مگراینکه خدای مهربان لطف فرماید تا به روی کاغذ سطر شود!

 خداوند حکیم به رسولانش امر فرمود که خانه‌ی خود یعنی کعبه را به شکل مکعب بسازند.یکی از زیبائی‌هایش این است که مکعب،6 وجه و 12 ضلع دارد.خانه کعبه در ظاهر 4رکن دارد که 10=4+3+2+1 یعنی 4روی 10 و حقیقت 14 معصوم(ص)، و در باطن یا داخل کعبه، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) متولد شده که او روح و جانِ کعبه و ظاهر کننده‌ی نباءِ عظیم است. ایشان به عدد 12 بدنیا آمد{یک خودش و11ذریه معصوم(ص)که در بطن داشت} پس کعبه، حقیقت 14 معصوم(ص) و 12 امام(ع) است که در جمعشان عدد26 بدست می‌آید که 26، هم برابر عدد ولایی و معصومیت امام زمان(عج) و هم برابر کلمه "حدید" یعنی کلّ حدود احکام خداوند متعال است. جمع ارقام 26 هم 8 می‌شود که به عربی ثمن می‌گویند و امام رضا(ع)؛ثامن الائمه(ع) یعنی گرانبهاترین قیمتی که خداوند به شرط آن ، همه‌ی مخلوقات را به حصن  توحید (لا اله الا الله) ورودی می‌دهد تا به امنیت الی یوم القیامت برسند. {امام رضا(ع) در حدیث سلسله الذهب فرمود: ...بشرطها و شروطها و اَنا من شروطها}

نکته مهم: از اعداد مهمی که در عالم اسراریافتیم ؛ 5 و12 و14 است. اگر این اعداد را به توان 2 برسانیم {چراکه عالم دنیا در ورودی و خروجی باید از حرف "ب" بسم الله یعنی ولایت عظمای وجود مقدس امام علی(ع) بگذرد تا پاک و تطهیر شود و ب=2 است}و با هم جمع کنیم (365=52+122+142)365 می‌شود که برابر یک سال است. 65= دنیا  و 300=ش و صفت آن افشاکردن است، پس درواقع یک سال،تمام نهانی‌های عمر دنیا را افشا می‌کند.

 سال شمسی که 365 روز است اگر ارقامش را جمع کنیم 14 می‌شود (14=5+6+3) و سال قمری 354 روز است که اگر ارقامش را جمع کنیم 12 می‌شود(12=2+1)،پس جمع عدد سال قمری و شمسی 26 می‌شود(26=12+14) که همان حدید است (حدید=26) .

بین سال شمسی و سال قمری،11 روز فاصله است و عدد 11 ، برابر حرف یا و کلمه حج و هو است(حرف "ی" که در عربی" یا "خوانده می‌شود عدد ابجدش 10 است). اگر ارقام 11 را با هم جمع کنیم می‌شود 2 و ب=2 که این همان ورودی و خروجی عالم است.

این زیبایی‌ها، اسرار عددی 24 ساعت عمر دنیاست، درواقع حقیقت عدد 24 حدود خداوند و مهندسی خلقت است.بااینکه عدد ابجد کلمه‌ی حدید برابر 26 بود اما اگر حدود رعایت نشود (عددترتیب نزول سوره مبارکه حدید 94 است که برابر عددابجد" صد" و "عطیه" است) باید برگردیم به سوره‌ای که در جزء 24 قرآن است یعنی سوره مبارکه مؤمن که نام دیگرش غافر است.این سوره مبارکه از نظر نوشتاری چهلمین سوره قرآن است و عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص) 60 است.

در واقع راهی که خداوند گشاده قرارداد تا بندگانش هرگاه بخواهند به سوی او بازگردند که این مغفرت و غفران آن کریم است، دیگر اینکه اگر بخواهند در 24 ساعت عمر خود به مأمن یعنی جایگاه امن برسند باید جلوه‌ی نام مبارک خداوند به نام مؤمن شوند.این راه در صورتی میسّر است که به عدد 40یعنی اربعین عمل، قلب به میم شود تا سبز شود و بهار گردد و در واقع به جایگاه "یخرجهم من الظلمات الی النور" برسد‌.و انشاءالله به لطف بی‌‌‌نهایتش به درجه "لا خوف علیهم ولا هم یحزنون" نائل شود.

چون مهندسی عمل در 24 ساعت با سوره مبارکه غافر ظاهر می‌شود باید در جایگاه ترتیب نزولش(=40) به مأمن خود برسد و آن میسّر نمی‌شود مگر اینکه به ورودی قلب خاضع و خاشع شود که قلب قرآن ،سین است و عدد ابجد س=60 می‌باشد.در عدد 60 ،دو پیام نهفته است :

1-در تمام 24 ساعت که غرق در 60 دقیقه و 60 ثانیه است باید در محور رضای خدا به اخلاص برسد و موحّد شود ،به درجه مؤمن دست پیدا کند تا لباس مؤمن بر او پوشیده شود تا به انوار نورانی توحید و خلیفه الهی جلوه کند.

2- س =60 ؛میزان حروف است پس باید در گفتار و کردار و عمل خالصانه به میزان اقتدا کند و هرگز از قلب عالم امکان امام زمان (عج)جدا نشود و پای خود را پشت پای آن بزرگوار بگذارد و هرگز به دلخواه خود ، عمل نکند که درغیر این‌صورت از میزان بیرون می‌آید.

جمع اعداد 1 تا 24 برابر 300 می‌شود:

اگر اعداد 1 تا 24 را با هم جمع کنیم 300 می‌شود (300=24+23+ ... +2+1) که برابر با عدد ابجد حرف (ش) است که صفت افشاکنندگی دارد ، پس خداوند منان آنچه را که اراده و مشیتش است که از عالم اسرار معارف و معانی و اسماء ذات اقدسش در دنیا و در عدد 24 ساعت (که جامع اعداد باطن قرآن و اهل بیت(ص) است) افشا شود ، همه را ظاهر می‌فرماید. چنانچه مخلوقات به اذن و اراده‌اش خلق شده‌ و می‌شوند تا روز قیامت ،  و گنج  و کنز اسرارش افشا می‌شود تا راه رسیدن به کمال و قرب خودش برای کسانی‌که عبد و بنده خالص او هستند به صورت بالفعل (از بالقوه) انجام شود.

شین،حرفِ جامع است زیرا عددابجد شین=360 می‌شود و هر دایره‌ای 360 درجه دارد پس 24 ،برابر کلّ درجات دایره‌ی هستی است. یعنی در این دنیا باید مخلوقات به تمام درجاتِ24 ساعت عمر خود برسند. عدد کلمه احاطه=24 است،پس عدد24 احاطه‌ی وجودی ، ظاهری و باطنی به تمام مخلوقات مخصوصاً انسان دارد.

همچنین 300 ، برابر است با عدد ابجد کلمه صراط ، که باید همه انسان‌ها در دنیا صراط را بشناسند و رهرو صراط مستقیم باشند و آن ، راه ندارد مگر آنکه استقامت و صبر و بردباری داشته باشند. جالب است که 14 حرف از حروف مقطعه در قرآن کریم ، بدون تکرار است و اگر این حروف کنار هم نوشته شود ، می‌شود : صراط علی حق نمسکه !  که نتیجه شناخت صراط واقعی است.

از طرفی 300 ، برابر است با عدد ابجد کلمه فکر ، که خداوند کریم فکر را مخصوص انسان قرار داد و در کلام الله مجید بارها دعوت به تفکر و تعقل فرمود. فکر و اندیشه صحیح باعث اکتشافات و اختراعات و زندگی کردن به شیوه صحیح است . و 300 ، برابر با عدد ابجد کلمه منیر است یعنی از ظلمات خارج شده و به وجودی که خود ، منبع نور است تبدیل می‌شود تا لباس مؤمن بپوشد ، که درواقع تولد واقعی و حقیقی انسان‌های قبول شده درگاه خداوند متعال است. جایگاه عددی کلمه منیر=57 است که برابر با جایگاه عددی کلمه طهارت می‌شود و این نهایت کمال انسان است. جایگاه عددی کلمه صراط و کلمه فکر با هم برابر است (=48) که 48 ، برابر با جایگاه عددی کلمه فاتح می‌باشد. پس اگر این مهندسی عملی برای هر کس میسر شود ، پیروز دنیا و آخرت است و چنان تسهیلاتی برای خود می‌فرستد که هرگز فقیر نمی‌شود. 

جالب است که این افشاگری ، هم مرتبه طولی است و هم عرضی . در طول به عدد 300 نشان داده شد و سیصد به حروف در عرض ، معنا را افشا می‌کند. چنانچه عدد ابجد سیصد=164 که برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است و خلقت ، از نقطه ارض شروع شد . واقعا مهندسی خلقت ، همه در نظم خاص خود ظاهر شده‌است که در جمع ارقام 164 به عدد 11 می‌رسیم (11=4+6+1) که برابر عدد کلمه حج و هو است و در جمع ارقام 11 به 2=ب می‌رسیم (2=1+1). آیا همه‌ی این زیبایی‌ها ،افشای توحید و همه ، معرفت ذات اقدس هو الله احد نمی‌باشد ؟!

خوب دقت کنید ! در نقطه ، به باءِ بسم الله رسیدیم. جایگاه عددی کلمه نقطه {که در عدد ابجد با سیصد برابر بود(=164)} 47 می‌شود که برابر با جایگاه عددی نام مبارک امام حسین(ع) و امام رضا(ع) است {نقطه= 47= حسین(ع) =رضا(ع)} ، همان جان دو محوریتی که افشاء نزولات از گنج عشر به عالم ارضی و عروج از گنج رضا به عالم قرب ، همه‌ی اسرار افشاء عدد جامع 24 و حقیقت نظام مهندسی به عدد 2 می‌باشد. جمع ارقام 47 برابر 11 می‌شود(با همان معانی ذکر شده از عدد 11) و جمع ارقام 11 برابر 2=ب را آشکار می‌کند.

اما خود عدد 47 : در تولد مولود انسانی ، هر جنین در شکم مادر ، یک دوره‌ی 40 هفته‌ای را طی می‌کند تا به کمال بلوغ جسمانی برسد و تولد پیدا کند، یعنی 40 تا 7 تا که می‌شود 280 روز . پس مهندسی خلقت یک نوزاد از نقطه‌ی نطفه بر دو محور گنج عشر اباعبدالله الحسین(ع) و محوریت عروج رضا(ع) به تکامل ظاهر و باطن می‌رسد و خداوند در 4 ماه و 10 روز جنین ، از روح نورانی خود به او می‌دمد (انّی نفخت فیه من روحی) تا مخلوق با سرمایه کامل و دست پُر به دنیا قدم گذارد و در دنیا که محلّ افشاء همه‌ی مقامات باطنی اوست در تحت هدایت ولایت کبرای ائمه معصومین (ص) و کتاب نورانی قرآن و با محبت و زحمات والدینش به تکامل بلوغ جسمانی و روحانی برسد.

وقتی ظرف عمر انسان پُر(تمام) می‌شود  به نقطه‌ی انتهای عمرش می‌رسد البته این نقطه انتها با نقطه شروع خیلی تفاوت دارد. خداوند متعال درآیه 54 سوره مبارکه روم می‌فرماید: الله الذی خلقکم مِن ضعفٍ ثمّ جعل مِن بعد ضعفٍ قوّةً ثمّ جعل مِن بعد قوّةٍ ضعفًا و شیبة... . پس فرمود که من شما را در ضعف تولد کردم و به قوه جوانی رساندم و از آنجا دوباره به ضعف پیری می‌رسانم... (که همه ، حکمت آن حکیم محض است). اما ضعف اول با ضعف آخر تفاوت دارد مثل نقطه‌ی نطفه در اول و رسیدن به نقطه انتها که مرگ است. زیرا همانطور که متذکر شدم در نقطه اول خداوند ، بالقوه‌ها را کامل به ما عطا فرمود که با قدرت یافتنمان تحت رهبری ولایت کبرای معصومین(ص) و قرآن کریم (اگر به خوبی استفاده شده باشد) بالفعل می‌شود ، آنگاه به شاخه و برگ و سبزی و در نهایت به گل و میوه می‌رسد.حال که دوباره خزان می‌آید بعد از این بهار بالقوه‌ها به صورت میوه‌های دانه‌دار چیده می‌شود و دانه‌ها ، سرمایه‌هایی هستند که گنج بالقوه را برای باغِ همیشه بهار بهشتی به میوه تبدیل می‌کنند ، میوه‌های بی‌هسته‌ای که تمامی ندارد زیرا آنجا فقط استفاده با لذت است و زحمت دیگر تمام می‌شود.

پس بعد از ضعف اول به قوّه رسیدیم (جایگاه عددی کلمه قوه=30 =یک و عدد ابجدش 111 =الف است)، عدد یک ِ قامت انسانی ما به تمام و کمال بالقوه ، مستقیم می‌شود و در تحت تعلیم و تربیت ، علم و کاردانی به صورت و سیرت انسانی ظاهر می‌شود و آنگاه ازدواج ، ظاهر شدن نسل و خلاصه آثار رفتارها و کردارها و تمامی باقیات صالحات ، صِفرهای بالقوه‌ای می‌شود که در پیشاپیش عدد یکِ وجود ما ظاهر می‌شود. حال آن آثاری که خداوند در آیه 12 سوره مبارکه یس فرمود: ...نکتب ما قدّموا و آثارهم ... از بعد از نقطه‌ی انتها ، ظاهر می‌شود(الی یوم القیامه) . فقط خدا می‌داند که پیشاپیش یکِ وجود ما چقدر صفر ، به عمل ما قدرت می‌دهد که نتیجه‌اش می‌شود جنّات تجری مِن تحتها الانهار ! (اللهم الرزقنا) قابل توجه است که خداوند کریم این سفره کرامتش را چگونه برای مخلوقش پهن کرده که اگر شاکر باشند تمام نشدنی است و الی یوم القیامه ادامه دارد. امیدوارم که ما از شاکران باشیم.

همانطور که قبلا ذکر شد یکی از پر معناترین اعداد ، عدد 28  است که عدد کامل نام گرفته ، در اینجا یادآور می‌شوم که اشاره به این اعداد به منظور کمال عدد 24 و رمز افشای عدد 300 آن است ، در تعداد مقسوم‌هایش که 7 مقسوم دارد و جمع اعداد 1 تا 7 برابر 28 می‌شود(28=7+...+1) و عدد 28 ، برابر با نام زیبای وحید خداوند عزّوجلّ است و تمام کلام الله مجید یعنی قرآن عزیزمان که تماما گنج توحید می‌باشد از 28 حرف است یعنی به عدد نام مبارک وحیدِ خداوند ، تجلی دارد. در جمع جزء های قرآن ، 30 جزء را درک می‌کنیم که برابر با عدد ابجد حرف (ل) است که جلوه توحید می‌باشد. پس خیلی زیباست که عدد 24 که احاطه وجودی بر تمام شبانه روز ما را دارد به کمال عدد 28 ، توحید را معنا می‌کند که اصل مبنای خلقت و هدف رسیدن مخلوق به آن است ، پس دریافت حقیقت توحید غرق شدن در دریای لا اله الا الله است. که کلّ قرآن به دست آورنده‌اش ، تمثیل و معنا می‌شود {وجود مبارک پیامبر(ص)} و به سیرت و فعلیت عمل ظاهر می‌شود که علی(ع) و اولاد طاهرینش(ص) ، ولی الله هستند و حجت‌الله الاعظم و کتاب مبین و در جایگاه حق توحید تجلی کرده‌اند و دائما در این جایگاه قراردارند.

امیدوارم خوب متوجه شده باشید! زیرا چه بخواهیم و چه نخواهیم در شب اول قبر و در قیامت ، همه افشاء عدد 300 در 24 ساعت دنیا و آخرت است! پس بکوشیم تا بهترین را برای خود بفرستیم. انشاء الله عاقبت متقین ، مخلصین و مقربین نصیبمان شود.

سوره 24 قرآن کریم ازنظر ترتیب نزول؛(سوره مبارکه عبس)

سوره مبارکه عبس، شامل 42 آیه است{42= جایگاه عددی حسنه =سته=شش=اسلام} و در جزء 30 قرار دارد.عددترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص)24  و عدد ترتیب نوشتاری آن در قرآن کریم 80 است {80=وجه‌الله=اعداد = یسبح}. عبس یعنی رو ترش کردن،اخم کردن به تمام هواهای نفسانی که خداوند متعال نهی فرموده است و درواقع خصوصیت مخلصین درگاه الهی است. عبس، ریشه‌ی نام مبارک عباس(ع)هم می‌باشد که ایشان نمونه حقیقی عمل به این سوره مبارکه است که تمام محسّنات جامع عدد 24 را درجه گرفت و به بهترین نمره‌ی عالم، با دوبال ملکوتی به قرب الهی پروازکرد.در عاشورا، 9 مقام تسعه گرفت و جایگاه روز تاسوعا به ایشان اختصاص یافت.

سوره 24 قرآن کریم از نظر نوشتاری؛ (سوره مبارکه نور)

سوره مبارکه نور، شامل 64 آیه است{64=الله اکبر=دین=کلید=کشتی} و در جزء 18 قراردارد. عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص)102 {102=اعلا=ایمان} و عدد ترتیب نوشتاری آن در قرآن کریم 24 است.

درحقیقت بعد از همه‌ی این مباحث،متوجه می‌شویم که هدف خلقت پروردگار عالم،رسیدن به نور هدایت است و خداوند خود را به آیه نور(آیه35)، نور آسمان‌ها وزمین معرفی می‌فرماید"الله نور السماوات والارض..." و در تفاسیر، چهارده معصوم(ص)را در این آیه معرفی می‌کنند.

درحالی‌که نام این سوره مبارکه ؛ نور است اما اولین آیات حجاب در آن آمده است. نکته خیلی زیبا اینجاست که تا باغبان،حجاب برای دانه نگذارد(یعنی رویش خاک نریزد) دانه‌اش با ریشه و ساقه سالم به کمال رشد نمی‌رسد تا گل و میوه دهد (به کمال رشد نمی‌رسد) و درواقع هدف باغبان از کاشتن دانه در دل خاک به عمل،ظاهر نمی‌شود!

پس خداوند حکیم در عدد بیست و چهارمین سوره‌ی قرآن کریمش،بهترین هدایت و بهترین اهدایی رحمتش یعنی حجاب را پرده برداری می‌فرماید تا 24 را بشناسیم و این همه،زیبایی عرفان مهندسی خلقت است.

جایگاه عددی حرف  خ =24

عدد ابجد حرف "خ" =600 است که برابر عددابجد کلمه عصمت(مقام به طهارت رسیدن بنده در نزد خداوندکریم) می‌باشد.جایگاه عددی حرف"خ" برابر 24 است که جمع ارقامش 6 می‌شود(6=4+2) و 6،پایه‌ی60 و 600 است.

یکی از صفات حرف (خ) خروره ،یعنی گیر دادن،امتحان کردن و آزمودن است.

بنابراین وقتی در بطن عدد24 ،حدود خداوند است پس باید برای نگه داشتن وحفظ حدود الله ، دائماً در صفت حرف (خ) قراربگیریم و در هر آن ولحظه‌ای، امتحان خلوص دهیم و در آزمایش به رضا رسیدن ( یعنی از خودِ خودیت رها شدن و به رضای او پیوستن) موفق شویم تا به نقطه‌ی اوج عصمت واصل شویم. 

عدد ابجد کلمه عصمت الله که مقام انسان کامل است برابر 666 و جمع ارقامش 18 می‌شود (18=6+6+6).جالب است هنگامی‌که حروف کلمه‌ی" انسان"تفکیک و به عدد ظاهر می‌شود هم در نهایت به عدد666 می‌رسیم.

              ا ن                  س                     ا ن

             51         +         60          +        51   =     162  

         6=1+5               6=0+6               6=1+5               666 و 18=6+6+6  

درواقع رسیدن به این عدد و درجه اول فقط برای معصومین(ص) و بعد پیامبران و اوصیاء آن‌ها و در مقام تنزیل ، مقام مقرّبین و سابقین و انسان‌های برگزیده‌ی مؤمن است. از آنجایی‌که عدد18=حی است پس در این مقام، انسان به درجه‌ی حی می‌رسد و زنده واقعی می‌شود."...یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه..." (آیه10 سوره مبارکه فاطر). اللهم الرزقنا 

عدد 24 در سن بلوغ خانم‌ها وآقایان (24=15+9)

سن بلوغ آقایان 15 سال است، درحالی‌که(در خلقت)جمع یک تا9 هستند {آدم=45=9+8+... +2+1} پس 24=9+15  و سن بلوغ خانم‌ها 9 سال است، درحالی‌که(درخلقت) جمع 1 تا 5 هستند یعنی 15 {حوا=15=5+4+3+2+1}پس 24=15+9 ، بنابراین هم مرد و هم زن ، مقام عدد جامع 24 را دارند. جمعِ 2  تا 24 برابر 48 می‌شود که جایگاه عددی کلمه ربیع=فاتح=هشت=48 است. درنتیجه از ازدواج موفّق بین دو مؤمن، آن خانه در جایگاه ربیع(بهار) قرار می‌گیرد و فاتحِ هشت درِ بهشت می‌شوند.انشاء الله 

در قرآن کریم 24 بار اسم زن(امراه) و24 بار اسم مرد(رجل)آمده است!

اگر سنّ بلوغ آقایان و خانم‌ها را با هم جمع کنیم باز هم عدد 24(24=9+15) بدست می‌آید!

 

شرح کلمه‌ی ساعت، در 24 ساعت

اگر زیبایی اعداد را متوجه شده باشید، این نکته تکان دهنده است و شگفتی و  اعجاب انسان را به این همه عظمت و لطف خدای مهربان در مهندسی خلقت برمی‌انگیزد! همان‌طور که بیان شد سقف اعداد تا 9 است، سنّ بلوغ خانم‌ها و آقایان که به عدد 9 و 15 است و در جمع 24 می‌شود، 15= جایگاه عددی حرف "س" به عددابجد 60 که تمام مخلوقات دراین ظرفِ میزان خلق شده‌است و دقایق وثانیه‌ها به عدد 60 ظاهرشد درحالی‌که 60 دقیقه برابر یک ساعت است. حال نکته‌ی زیبا اینجاست: عدد ابجد ساعت=531 و حروفش همان حروف تاسع(یعنی 9 به حروف) است {ساعت=تاسع=531}. جمع ارقام 531 برابر9 (9=1+3+5) و عدد9،سلطان اعداد است و ضرب ارقامش برابر 15 (15=1×3×5) می‌‍‌شود که 6=5+1 .

جایگاه عددی ساعت=54=جایگاه عددی "قرآن" است. جمع ارقام 54 برابر9 می‌شود(9=4+5)و ضرب ارقامش20 می‌شود(20=4×5) که برابر حرف کاف است(ک=20) یعنی 24ساعت و کلام مبارک خدا برای شما کافی است{یکی از اسماء قرآن،کافی است "الیس الله بکاف عبده..."(آیه36سوره مبارکه زمر)، قرآن کریم شامل حدود 6666 آیه است که جمع ارقامش 24 می‌شود (24=6+6+6+6) و جمع ارقام 24 برابر 6 می‌شود که پایه‌ی 60 است(6=4+2)}.

اندیشمندان و کسانی‌که تشنه‌ی معارف خلقت هستید خوب دقت کنید! این‌جا چه بلوغی را متوجه می‌شوید؟! خالق قادر و توانا چگونه نظم هستی را در سرّ پایه‌ی خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) در جسمانیّت، به ظهور تمام هستی ظاهر کرده‌است؟! پس سرّ اعداد 9 و6 و3 چیست؟! { (آدم=45 و 9=5+4) ، (حوا=15 و 6=5+1)،(پایه‌ی خلقت در 6 روز،روی عدد3 ظهور دارد زیرا جمع اعداد 1تا3 برابر6 می‌شود؛6=3+2+1) }.

اگر این سه عدد را با هم جمع کنیم 18می‌شود(18=9+6+3) و 18=حی=جایگاه عددی حرف ص (که چشمه‌ی فیوضات حقّ تعالی است)می‌باشد. ازآنجائی‌که در عالم سرّ، اسرار از گنج واحدجلّ جلاله به عدد یک و درحروف به الف ظهورداشت،(9+6+3 ) را با 1 جمع کنیم 19 =واحد می‌شود که جمع ارقام 19 برابر10 و تمام گنج 4روی 10 و ولایت 14معصوم(ص) است.

حال اگر 9و6و3 را در هم ضرب کنیم 162می‌شود(162=9×6×3)که برابر عدد ابجد کلمه انسان است که تمام عوالم هستی در وجودش خلاصه شده‌است و جمع ارقام 162 برابر9می‌شود(9=2+6+1 )

 124000 (تعداد پیامبران الهی) 

پروردگار عالم، دایره‌ی حدود الهی رسولانش را به عدد 124000 قرارداد. درواقع برداشتن حجابِ(=14) نعمتِ عدد24 بر بندگان، چنان عظیم است که برای رساندنش به حقیقت اربعین 4 روی 10 یعنی ظهور وتجلی انوار 14 معصوم(ص) ؛ اربعین حقیقی و ربیع واقعی و گنجی که افشاکننده‌ی تمام اسرار وحدانیّت یکتا خداوند کریم جلّ جلاله است و رسیدن به حکومت نور(یخرجهم من الظلمات الی النور) ، 124000 پیامبر عالی مقام فرستاده شد که هریک از این عزیزان، عمر خود را صرف هدایت مردم کردند و جان خود را تسلیم جانان نمودند.

بنابراین برای هر یک ساعت شبانه روز حقیقی( که همه‌ی عمر دنیا یک شبانه روز است)، 1000 (به عدد الف)پیامبر فرستاده شده است که 24×1000 می‌شود 24000. و عدد 100 برابر حرف( ق ) است ،یعنی نگهدارنده 24000 می‌باشد. پس این گنج عظیم که حقیقت مهندسی آخرت انسان‌هاست به چه قیمت گرانی که همان ثمن است به ما عرضه شده است! و ما باید چگونه این اعداد را به عنوان مهندسی چهارچوب حدود الهی برای قیامت بفرستیم؟! امیدمان به فضل اوست (هذا من فضل ربّی).

اما از جمع ارقام 124000، عدد 7 بدست می‌آید (7=0+4+2+1) که تمام آن در 7 آیه سوره مبارکه حمد غرق است.(عدد ابجد کلمه حمد=52  و جمع عددابجد حرف اول وآخر سوره مبارکه حمد هم 52 می‌شود(ب+ن) و 7=2+5 که برابر تعداد آیات این سوره است) .

نکته بسیار جالب :  همان‌طورکه پروردگارمان، اشرف مخلوقات خود را انسان کامل خلق فرمود و تمام انسان‌ها به تبعیت، نسبت به موجودات دیگر، اشرف و خلیفه الله شدند. خداوند حکیم آنچه در عالم خلقت است را یکجا به انسان داده است و انسان را بردارنده‌ی حمل قرآن کریمش قرار داده است.(آیه21سوره مبارکه حشر: لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة الله ...). حال اگر حرف اول و آخر سوره مبارکه حمد را کنار هم بنویسیم ، "بن" می‌شود(بسم الله ... والضالین) که فرزند آدمی ابن و بنت خوانده می‌شود یعنی همه‌ی حمد و به عبارتی کلّ قرآن در وجودش قرار دارد (البته به طور کامل در وجود معصومین(ص) است) .

تعریف کلمه‌ی هندسه

می‌توان گفت هندسه علمی است که صورت تصویری از حجم و محیط و... اشکال هر سیستم سازندگی چه در خلقت ظاهری برای هر جسمی و چه برای ساختن ساختمان آخرتی را نشان می‌دهد. عدد ابجد کلمه هندسه=124 (یعنی نگهدارنده 24)که 7=4+2+1 و جایگاه عددیش 43  است که 7=3+4 می‌شود. پس علم هندسه علمی است که از مقدار و اندازه ، مساحت و محیط ، طول و عرض و ارتفاع ، عدد و رقم صحبت می‌کند و عالمش را مهندس می‌نامند (زیرا ریشه‌ی کلمه مهندس ، هندسه است).

افلاطون می‌گوید: «خداوند دائم به کار هندسه مشغول است».

عرفان هندسی خانه خدا

همان‌طورکه می‌دانید خانه مبارک خداوند متعال به شکل مکعب است که از 6 وجه تشکیل شده است (هر وجه آن مربع است) که هر یک از این اشکال و اندازه‌ها، اسرارآفرینش و بلوغ خلقت است! به این مکان مقدس، کعبه می‌گویند و عددابجد کلمه کعبه=97 است که 16=7+9 و 7=6+1 پس خانه خدا ، باطن حمد است.

اما ریشه‌ی کلمه مربع،ربع است به معنی سبز شدن و بهار و در اعداد به معنی 4 است. یکی دیگر از معانی ربع یعنی اقامت کردن،ایستادن. چنانچه دانه وقتی از دل زمین می‌روید، سبز می‌شود و بر روی ساقه‌ی خود قیام می‌کند و می‌ایستد و در جایگاهی که ریشه کرده است، اقامت می‌گزیند.

بنابراین خداوند حکیم خانه‌ی خودش را مربع قرارداد تا محلّ اقامت دین و جایگاه اقامه‌ی احکام دین ، مخصوصاً نماز باشد. که در قرآن کریم 68 بار کلمه صلوه آمده است، اما با تأکید اقم الصلوه (نماز را بپا دارید). در واقع یعنی درحالی‌که نماز بدون خانه خدا که قبله مسلمین است باطل است (باید رو به قبله خوانده شود)، ولی باید نماز ، در قلب هرکس اقامه شود سپس در منزل و هرجا که سجاده‌اش به سجده خدا پهن می‌شود ، آن‌جا برایش مربع نماز بپا می‌شود.

پس درواقع پروردگار عالم ، کعبه را با هزاران حکمت قرار داد که یکی از آن این است که در هنگام نماز وقتی قلبی به اقامه در وجه باطن ، رو به خانه خدا که قلبِ عالم است اقامه نماز می‌کند، در حقیقت عمر زندگی دنیا و عمر زندگی آخرتی خود را به قیام بهار و سرسبزی عمل آباد می‌کند و هر آن، بنده در مقابل مولایش تربیع می‌شود و دانه‌های ناشکفته‌ی وجودش سبز می‌شود. شاید به همین دلیل است که خداوند کریم در کلام نورانیش نمی‌فرماید: إقرا الصلوه (نماز را بخوان) ، بلکه می‌فرماید: أقم الصلوه (نماز را بپا دار)تا در حقیقتِ نماز، به اقامت حقیقی مقیم شویم و آن میسر نمی‌شود مگر اینکه به صاحب نماز و جان نماز و امام نماز اقتدا کنیم ؛ یعنی به مولایمان صاحب الزمان مهدی موعود(عج) .

مربع 4 ضلع دارد . برای بدست آوردن محیطش یک ضلع را در 4 ضرب می‌کنیم و برای مساحت یک ضلع را در خودش ضرب می‌کنیم. محیط اطرافش، تمام زمین خداست که به چهار فصل ظاهر می‌شود؛عالم به 4 فصل به حقیقت ربیع دنیا می‌رسد. و برای مساحت، عددِ ضلع در خودش ضرب می‌شود چون صاحب بهار و خالق بهار است که عالم در مساحت خلقتش همه در ربیع، خلق شده است و هرگز کسی در ساحت پاکش راه ندارد مگر اینکه به اربعین ربیع دست پیداکند(در کتاب عرفان عدد ده ؛گنج عشر به طور کامل توضیح داده شده است).

و حقیقت ربیع همان‌طورکه از مربع خانه‌ی خدا(خانه توحید)به عالم، دحوالارض شده است، در عالم اسرار گنج توحید را خداوند متعال به نام زیبایش احدجلّ جلاله ظهور فرمود که خود را این‌چنین معرفی فرمود:قل هو الله احد. عدد ابجد احد=13 و 13 برابر است با جایگاه عددی حرف" م "که عددابجدش 40 می‌باشد. و عدد 13 ،جایگاه طهارت و حقیقت تسبیح و تنزیه و قدّوسیت و سبّوحیت خالق یکتا که حقیقت گنج بهار و سبز شدن و اقامه همه‌ی مخلوق به وحدانیت خالق خود می‌باشد و در جمع ارقام 13 (4=3+1)عدد 4 بدست می‌آید که همان ربع و ریشه ربیع است و پایه‌ی عدد40 که اربعین است،می‌باشد.درواقع گنج، از جمع عدد 1 تا4 ظهور پیدا می‌کند (10=4+3+2+1) که عدد عشر حاصل می‌شود، درواقع 4روی 10 است؛ وجود مبارک 14 معصوم (ص)،حقیقت بهار و ربیع حقیقی که تمام انسان‌ها را به ولایت و رسالت و امامت و مقام خلیفه الهی خودشان به بهار الی یوم القیامه بهشت راهنمایی و رهبری می‌فرمایند و فقط این چهارده نور مقدس(ص) هستند که در مقام تنزیه و تسبیح معصوم خلق شده‌اند و معصوم هستند و معصوم می‌مانند(آیه 33 سوره مبارکه احزاب:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا). تمام مخلوقات در اسرار عالم بالا که همه در یک نور جمع هستند {به نام نورٌ واحد(ص)}از این نور مطهر خلق می‌شوند و پیامبران بزرگوار از نور ائمه (ص)خلق شده‌اند(آیه 1 سوره مبارکه نسا: یا ایها الناس اتقوا ربکم خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها ...) .

خانه مبارک خدا 12 ضلع و6 وجه دارد و هر ضلع حدود 15 متر و خلاصه هر کدام از اعداد ، اسرار خلقت است که در کلام نمی‌گنجد! عدد ابجد کلمه کعبه=97 است که جمع ارقامش 16 می‌شود(16=7+9) که برابر با جایگاه عددی حرف "ع" است. و جمع ارقام 16 هم 7 می‌شود(7=6+1)که برابر تعداد آیات حمد است و کعبه، باطن حمد و عالم، در حمد خداوند غرق است. اگر ارقام 97 را در هم ضرب کنیم 63 می‌شود(63=7×9) که برابر سنّ مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است. ازطرفی همان‌طورکه کعبه، خودش شکل مربع  دارد ، عدد 63 برابر جایگاه عددی کلمه اربعین است{ عدد ابجد کلمه اربعین=333 (9=3+3+3) و جایگاه عددیش 63 (9=3+6) می‌شود}. پس باطن کعبه که رسالت و جان باطن آن، ولایت است. و خداوند کریم تولد نورانی وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) را از درون خانه کعبه ظهورداد تا چشم‌ها ببینند و دل‌ها زنده شوند و عمل‌ها به ربیع دنیا وآخرت برسد. وهمان‌طورکه می‌دانید در ماه قمری 2 ربیع وجود دارد(ربیع الاول و ربیع الثانی) و در 17 ربیع الاول تولد نورانی حضرت رسالت پناه؛محمد مصطفی(ص) و فرزند نورانیش امام صادق (ع) می‌باشد.پس جان کعبه ، در حقیقت وجود مقدس 12 امام(ع) و 14 معصوم (ص) است که معرّف و رساننده پیام حق از خداوند به انسان‌ها و هدایت کننده آن‌ها به قرب خداوند هستند و درحقیقت، معرّف واقعی خداوند هستند.(اللهم صلّ علی محمد و ال محمد  و عجل فرجهم)

خانه خدا که به شکل مکعب است، 6 وجه مربع دارد که هر مربع 4 ضلع دارد. درواقع 24 ضلع می‌شود(24=4×6) که احاطه وجودی به تمام شبانه روز مخلوقات دارد. ولی چون اضلاع دوتا دوتا برای هر مربع، روی‌هم قرار می‌گیرد به نمایش 12 ضلع ظاهر است و 12 ضلع در باطن ، تمام شب که پنهان است و تمام روز که عالم آشکار است ، می‌شود. 

مثلث                   

در این قسمت سعی دارم با شرح مثلث و دایره در مهندسی خلقت، راهی به سوی کسب معارفش باز کنم تا انشاء الله بیشتر دقت کنیم و متوجه اسرار خلقت شویم.مثلث با سه ضلع ، پایه‌ی کلّ اشکال است(ساختمان همه‌ی اشکال هندسی، مثلث است)و ریشه‌ی عددی مثلث ، ثلث یعنی 3 است. در عالم اسرار ، پایه ظهورخلقت عددی، 1 و 2 و 3 می‌باشد. درواقع ذات اقدس خداوند متعال، فرد است و هرگز در عدد نگنجد و خود را به نام مبارک احد جل جلاله معرفی می‌فرماید که این نام زیبا ، شامل سه حرف است(حروف ، مخلوق خداوند کریم هستند و او خود را به نام‌های زیبایش معرفی فرمود).

این مثلث 3 ضلع دارد و این سه خط ، همان سه تا عدد 1 درحرف الف(=111) است (پس باطنش، همان گنج الف است)درحالی‌که الف ،یک حرف است اما به سه حرف گویش می‌شود. این مثلث به صورت قائم الزاویه است زیرا پروردگار هستی وقتی ظهور خلقت روی زمین را اراده می‌فرماید، از نقطه‌ی ارض که زیر خانه مبارک خودش است آغاز می‌کند و قامت خانه‌ی خود را روی آن نقطه {به امر واجب الاجرای خودش و به دست پاک‌ترین انسان‌های روی زمین(اولین بار، حضرت آدم(ع) و حوا (س)} قائم می‌کند (درواقع قیام می‌دهد که آنجا محلّ ظهور قائم آل محمد(ص) است). زاویه قائمه در دنیا،90 درجه است. و 90 برابر عدد ابجد حرف "ص" است. صورتِ باطن صاد ، چشمه‌ای از آب کوثر در عرش است و مُحاذی آن چشمه در دنیا ، در کنار خانه خدا چشمه‌ی زمزم است.

پس نقطه هنگامی به گردش می‌آید که پرگار هستی به مرکز آن (درواقع سرّ نقطه)و به فراخی شعاع که وسعت هستی است(به اراده و مشیت خالق بی‌همتا) دایره را افشا می‌کند.

دایره        

بنابراین خالق یکتا ، شکل ساختمان بندی عالم را (در ظهور) به شکل دایره قرارداد. دایره از اشکال مقدّس خوانده می‌شود زیرا در محیط و مساحت و شعاع و قطر که هر یک از 4 ابعاد هندسی است، اندازه گیریش تعریف عرفانی و مخصوصی دارد. دایره نسبت به اشکال دیگر استثنا است چرا که طول و عرض و ارتفاع، خصوصیات همه اشکال است اما دایره در قطر و شعاع و عدد پی(14/3) تعریف می‌شود. و در دایره ، نقطه شروع و نقطه پایان در هر جای کمان دایره هم باشد به هم می‌رسد . بنابراین عالم به صورت دایره است زیرا در شروع  ؛ انا لله است و پایان هم؛ انا الیه راجعون می‌باشد.

آنکه پر نقش زد این دایره‌ی مینایی    کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد  

در واقع دنیا نسبت به عالم بالا، مثل قیف است که نقطه مرکز ، در زیر خانه خدا ظهور دارد و دهانه‌اش به وسعت لایتناهی در عالم اسرار است!

خداوند حکیم تمام سیارات ، مدارات،ستارگان ،خورشید و زمین و... را به شکل دایره خلق فرموده است. عددابجد کلمه دایره=220 و جایگاه عددی آن 40(=م) است که عالم در گنج طهارت و اربعین که باطن بهار است ، خلق شده و در واقع همه‌جا آیات خالق سبحان است که سبّوح است و قدّوس و تمام آفرینش تسبیح گوی اویند(یسبّح لله ما فی السّماوات و ما فی الارض)

تسبیح گوی او نه بنی آدم است و بس  تسبیح کرد هربلبلی که به شاخسارست

در عالم قرب ، پیامبراکرم(ص) در نزدیک‌ترین حد به قرب ، واصل‌گردید که خداوند در آیات 8و9 سوره مبارکه نجم می‌فرماید: ثمّ دنا فتدلّی. فکان قاب قوسین أو أدنی. چنان نزدیک بود که دو سرِ قوس نزولی وصعودی،که به دو سر کمان مثال زده می‌شود ، در نزدیک‌ترین فاصله بودند.پس عالم در دو قوس قرار دارد.  

14 معصوم(ص):           (شروع کمان به وجود مطهرپیامبر(ص) وانتها به وجود مطهر                                  امام  زمان (عج))__ 5=4+1 که همان 5تن(ص) است

12امام(ع):             (شروع کمان به وجود مطهرامام علی(ع) وانتها به وجود مطهرامام

زمان (عج)) __  3=2+1 و 3=آب که به صورت بسیط می‌شود:        الف+با=111+3=114 که 114 سوره قرآن مجید در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است.

از این کلام نورانی ، حقیقت مهندسی  ظهور می‌یابد . و چنانچه پروردگار، عالم را در 7 تا 2 تا قرارداد و در آیه 87 سوره مبارکه حجر ، قرآن کریم را هم فرمود: سبعاً من المثانی. و فرمود: هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن ، پس به این منظور ما هم با استفاده از آموزه‌های مولایمان و احادیث معصومین(ص)، مهندسی را به صورت دایره و 7 تا 2 تا در مقابل آفرینش خلقت وجود مبارک ائمه طاهرین(ص) و آسمان‌ها و زمین و قرآن عزیزمان را به حروف و اعداد بررسی می‌کنیم. امیدوارم این کتاب بتواند مجهولاتتان را به معلومات مبدل سازد و به ایمان و اعتقاد و معرفتتان بیفزاید و این حقیر در پیشگاه سرورم ؛ امام زمان (عج) روسفید باشم و شفاعتشان نزد باری تعالی شامل حالم شود .

درکتاب نورٌواحد تا حدودی وجود مبارک پنج تن(ص) را در عالم سرّ و کنز الهی خواندیم که درواقع همه‌ی چهارده معصوم(ص) هستند و وجود مبارکشان به یک نور؛نورٌواحد(ص) خوانده می‌شود. و پروردگارعالم باطن قرآن را سبع مثانی نامید(طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر)که معنی می‌شود7 تا 2 تا یعنی 14 تا. و پیامبراکرم(ص) فرمود تمام باطن قرآن در سوره ی مبارکه حمد قرار دارد و این سوره 7 آیه دارد که حقیقت آن 7 تا 2 تاست که توضیحات کامل در کتاب نورٌواحد(ص) بیان شده است.

حتی در اعمال حج ، حاجی باید 7دور گرد خانه خدا طواف کند و بعد 2 رکعت نماز طواف بخواند یعنی 7 و 2 و به نحوی می‌توان گفت 7 تا 2 تا. و در حج واجب یک بار طواف حج عمره است و یک بار طواف حج تمتع ، پس 7 تا 2 تا طواف می‌شود. در نماز واجب هم کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت ، واجب است که یک بار سوره مبارکه حمد خوانده شود ، پس در دو رکعت می‌شود 7 تا 2 تا و در هر رکعت، 2 سجده واجب است که یک رکن حساب می‌شود و هر بار 7 موضع روی زمین می‌آید که 7 تا 2 تا می‌شود.   

نتیجه اینکه عالم برپایه‌ی4 رکن که همان گنج عشر و 4روی 10 یعنی14،  مهندسی خلقت است،که به صورت دایره در دو قوس نزولی و صعودی ظهور دارد و  باطن آن معرف خداوند احد و واحد است که فرمود: هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن(آیه 3 سوره مبارکه حدید).

ظهور این مهندسی به عدد14،جودِ پروردگارعالم است که در مجرای جواد(ع) تجلی می‌کند. عددابجد نام مبارک جواد=14 است. از این‌رو حقیقت علوم اسراری از ساختمان خلقت به وجودش در دنیا ظاهر شده است، البته تمام معصومین(ص)،14 هستند و همین‌طور گنج قرآن که نسخه‌ی حکمت این مهندسی است. در ضمن دستورالعمل مهندسی ساختن خانه‌ی آخرت و رسیدن به اصلِ سیرت انسانی است تا مؤمنین در انطباق ؛ مقابل آیینه‌ی تمام نمای جمال و کمال و صفات الهی که معصومین(ص) هستند قراربگیرند و به رضای خالق یکتا برسند.

ازفضائل امام جواد(ع)؛مهندس الارواح و العقول 

شروع ولایت و سن مبارک امام جواد(ع) وعددابجد اسم مبارکشان همه از اسرارعالم غیب و شهود است چنانچه شیخ محی الدین عربی درباره‌ فضائل ایشان می‌فرماید:

وعلی باب الله المفتوح و کتابه المشروح ماهیّة الماهیّات مطلق المقیّدات سرّالسّرّیات الموجود و ظلّ الله الممدود المُنطبع فی مرآت العرفان المنقطع مِن نیله حبل الوُجدان غوّاص بحرالقدم مهبِط الفضل و الکرم حامل سرّ الرسول مهندس الارواحِ العقول ادیب معلمة الاسماء و الشئون قهرمان الکاف و النون(کُن) غایة الظهور و الایجاد محمدبن علی الجواد علیه الصلوه والسلام.

ترجمه:تحیات زاکیات و صلوات متوالیات بر باب فیوضات الهی و دفتر علوم نامتناهی ماهیة ماهیات و اصل اصول حقیقت مطلقه‌ی مقیّدات به قیود ابواب وفصول آشکارکننده،سرّمخفیات موجود ، و ظلّ(سایه)الهی ممدود،متجلی( نشان دهنده) در مرایای عرفان(آیینه‌ی عرفان، برای شناخت)که منقطع است از ادراک حقیقتش و سائل عقل و وجدان (کامل دین درولیّ) غواص دریای قِدم، مهبط(فرودگاه یا ذیقعد) فضل وکرم ،حامل اسرار حضرت رسول(ص)،مهندس عوالم ارواح و عقول،ادیب کامل مکتب اسماء الهی و اوصاف شئون، حکمران فرمان ایجاد به لفظ کاف و نون(کن یعنی امر ایجادی)غایه ظهور وجود و علت غائیه‌ی از ایجاد موجود(موجود=59=مهدی عج الله)، محمدبن علی الجوادعلیه الصلوه و السلام.

شرح: فقط عدد ابجد نام مبارک امام جواد(ع) دربین اسامی مبارک ائمه معصومین(ص)،14 می‌شود و همان‌طورکه از اول مبحث عدد14 به نام نورٌواحد (ص)گفته شد حقیقت مهندسی عالم، برپایه‌ی گنج عددی 4روی 10 یعنی 14می‌باشد و مجرای رساننده‌ی گنجِ جودِ(=13)ذاتِ احدیت از عالم اعلا و اسرار به عالم سِفل و عالم دنیا است که به وجود آقا امام جواد(ع) افشا و اظهار شده‌است.

نکته مورد توجه این‌که آقا از فرزندان امام حسین(ع)است و به عدد 4 متولدشده‌اند (یک،خود ایشان و سه ذریه دربطنشان) و عدد4، همان گنج 4روی 10 است(10=4+3+2+1).

ازطرف دیگر ایشان نهمین امام معصوم(ص)هستند که عدد9 ،سلطان اعداد و درواقع مهبط سلطان جودِ اَجود الاجودین است.

لقب ایشان تقی می‌باشد یعنی ظرفِ نگهدارنده‌ی تمام جودِالهی است بدون این‌که ذره‌ای از آن را ضایع کند و به تمام وجه آن‌را به عالمیان رسانده ومی‌رساند. زیرا ایشان امام متقین است وبدون تقوی نمی‌توانیم گیرنده‌ی جودِ حقیقی در دنیا و آخرت باشیم زیرا بهشت ، جایگاه متقین است و عاقبت زیبا برای متقین است(والعاقبة للمتقین).

درواقع مهندسی و اندازه و چگونگی تمام قواعد و قانون ساختار خلقت از عالم اسرار تا سفلِ زمین و حتی خانه‌ی ما و قبرمان و منزلمان در بهشت هم باید برطبق الگوبرداری از رمزِ عدد14 باشد و ستون بندی و استحکام آن باید تقوی یعنی ریشه‌اش (ق) باشد زیرا حرف(ق) که قاف خوانده می‌شودیعنی نگهدارنده (یعنی چنان آرامش را تضمین کند که مصداق آیه شریفه:لا خوف علیهم و لا هم یحزنون،شود) و یکی از اسماء قرآن مجید است.

پس بدون عمل کردن به آیات مبارک قرآن و بدون شیعه شدن ناطق قرآن،خانه‌ای محکم نمی‌توان ساخت(ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین؛آیه 2 سوره مبارکه بقره) و طبق کلام مبارک خداوندجل جلاله متقین به جایی می‌رسندکه "لا خوفٌ علیهم ولاهم یحزنون" شامل حالشان می‌شود. این‌جا آرامگاه واقعی است؛خانه‌ای که در زلزله‌ی قیامت نلرزد و خراب نشود،خانه‌ای که آسیب‌ها و خطرات عذاب‌ها خرابش نکند.

پس همه‌ی‌ اسرار خلقت در گنج 4روی 10 یعنی14 وعدد5 (5=4+1) ؛ نورٌواحد (ص) است. و در ظاهر،به عدد ِ نسخه‌ی حکیم ؛قرآن کریم 30 جزء به 28 حرف الفبا و حدود 6666 آیه مبارکه و 120 حزب و همه در 12 باب و به عدد سبع مثانی و در ستة الایام ِخلقت دنیا و از عدد یک تا 9 فلک، و از عدد یک تا 40 اربعین ،و قبل از آن تا ثلاثین و اتممناها بعشر، در آغاز صورت دایره‌ای خلقت که به دو قوس نزولی و صعودی ظهور دارد که در عالم قرب،قاب قوسین او ادنی خوانده ‌شد و در انتها به صورت کعبه که آینه‌ی گیرنده و جذب کننده در سفلِ دنیا می‌باشد ، و در مراتب آفرینش دو مرحله‌ای بودن خلقت دنیا و همین‌طور زنده شدن و مردن به دو مرتبه و خلاصه اعدادی که هرکدام با رموز مختلف که هم به صورت عددی ظاهرمی‌شوند و هم حروفی، هم در تقسیم قرارمی‌گیرند و هم در ضرب،هم در جمع و هم در منها، پس در چهار عمل اصلی ظاهرمی‌شوند و حتی اَشکال را دربردارند که بصورت اشکال هندسی؛دایره،مربع و مستطیل ظهور دارند که زمین و کُرات به شکل دایره و خانه‌ی مبارک کعبه، مکعب است و ...

درشرح وجود مقدس حضرت محمدمصطفی(ص)

وجود مقدس پیامبر(ص)، اول مخلوق عالم و اشرف مخلوقین؛سرّ الاسرار کائنات و ظرف آفرینش است(بدون خواهر وبرادر)،درمقابلش وجود مقدس حضرت مهدی صاحب عصر والزمان(ص)است که با همان نام (م-ح-م-د) و همان لقب(ابوالقاسم)به عدد یک متولد شد که هیچ خواهر و برادری ندارد و از ایشان ، فرزند معصوم هم نمی‌آید چون ایشان آخرین معصوم(ص) هستند.

حال ازاحادیث زیبای جناب شیخ محی الدین عربی رحمه الله علیه بیان می‌کنم تا با شناخت حقایق خلقت و چگونگی مهندسی آن در این اسرار به معرفت ذات اقدس حق تعالی برسیم.

قال الشیخ محی الدین عربی: صلوات الله و ملائکته حَملةِ عَرشه و جَمیعِ خَلقه مِن ارضه و سمائه علی سیّدنا و نبیّنا اَصل الوجود و عین الشاهد و المشهود اوّل الاوائل و اَدَلِّ الدّلائل و مبدء الانوار الازلی و مُنتهَی العُروج الکمالی غایهِ الغایات المُتعیَّن بالنّشأت اَب الاکوانِ بفاعلیّةٍ و اُمِّ الاِمکان بقابِلیّة اَلمَثلِ الاعلی الاِلهی هَیولی العَوالِم الغَیرالمُتناهی روحِ الاَرواح و نورِ الاشباح خالق اِصباحِ الغَیب رافِعِ ظَُلمة الرَّیب مُحتَدِ التّسعة و التسعین رحمةٍ للعالمین سیّدنا فی الوجودٍ صاحبِ لِواء الحمد و المَقامِ المحمود المُبَرقعٍ بالعُما حبیب الله محمّد المصطفی صلّی الله علیه وآله و سلّم.

حاصل ترجمه: تحیات زاکیات حضرت خداوند وسایر آفرینش عُلوی و سُفلی از هرگونه موجودات پست و بلند؛خصوصا ملائکه مجرّده که از طبقات علویّه و بردارنده‌ی ارکان عرش حضرت احد،نه بر سیّد و پیغمبر ما باد که اوست اصل حقیقت هستی و عین هر شاهد و نفس هر مشهود،اوّل اوائل(اَب الاکوان؛پدرِ همه‌ی موجود شدن‌ها)موجودات و محکم‌ترین دلائل بر هستی،ذات مبدء الانوار مجرده‌ی ازلیِه و منتهای معارج کمالیه خود چنانچه مبدء المبادی است غایه الغایات است که در نشأ از نشأت است،متعیِّن به تعیِّن مخصوصی است و در هر عالمی از عوالم مخصَّص به امتیاز دیگران وجود پاک بواسطه‌ی جهت فاعلیه که جنبه‌ی مایلی الرّبیه است،پدر روحانی موجودات است،چنانچه بواسطه‌ی جهت قابلیت فیوضات که جنبه‌ی نفسیّه است مادر عالم امکان،و آن حضرت در مقام فاعلیّت مثل اعلای الهی است و درمرتبه‌ی قابلی هیولای عالم غیرمتناهی و آن روح مجرد، ارواح مجرده را روح است و اجساد ظلمانیه را نور شکافنده‌ی ظلمت شبهات و ریب(شک وظن) و خود مظهر(اصل ظهر وجود) و اصل اسامی تسعه و تسعین (99)است { عدد ابجد عصمت‌الله=666(18=6+6+6و9=8+1) وجایگاه عددی آن 99 (18=9+9 و 9=8+1)می‌شود. ورحمت رحمانیه‌ی حق برتمام عالمیان سیّد ما است(ایشان رحمت رحمانیّه‌ی حق است و در مقابل امام منتظر مهدی موعود(ص) در زمان ظهور، رحمت رحیمیت حق می‌باشد) در حقیقت عالم هستی صاحب لواء حمد است و دارای مقام محمود مستور است به حجاب عمّا،یگانه حبیب خدا بنام نامی و اسم گرامی محمدمصطفی صلی الله علیه وآله وسلم.

بر هر داننده مخفی و پوشیده نماند عبارات شریفه وکنایات ملیحه که در این فصل محمّدی(ص)با الحان رمز والفاظ نَغز سروده شده جمیعا شواهد یک حقیقت‌اند و جواسیس(تجسس کننده)یک معنی ،عبارتُنا شتّی و حُسنُک واحدٌ و کُلٌ الی ذاک الجمال یُشیرمطّرزاوراق. هریک از کلمات را با تعاریفی که در مسفورات(سفرها)اکابر(بزرگان) و صوفیه‌ها مسطوراست شرح وتفسیر نموده و در هر موردی که مناسب تمثیل باشد با اشاره مختصری توضیح می‌نماید.

وجناب محی الدین می‌فرماید: العرشُ مستویَ الاسماء المُقیّدَه و الکرسی موضعُ الاَمر و النّهی اَصلُ الوجود (یعنی اصل هستی) و می‌فرماید: الوجود فقدانُ العبدِ اوصاف البشریّه. و دررساله‌ی اصلاحات فتوحات می‌فرماید:الوُجود وُجدان الحق فی الوَجد.

که اوّل در هستی و نخستین صادر از حضرت حق،حقیقت محمّدیه(ص)است. وحقیقت هستی اصلیتی است برای او ثابت.همه باطن از مجرای جود، ظهور و وجود ازمجرای جواد،موجود است :     

جود=13 =احد(جل جلاله) {ذات احدیت} ---->

وجود=19=واحد{به تجلی واحد} --->که نقطه‌ی ایجاد می‌باشد-->ایجاد=19

جواد=14{کنز14معصوم(ص)} ----->

موجود=  59 = عددابجدمهدی عج الله{به ظهورحضرت مهدیعج الله} ----->

وجد = 13 {یافتن توحید محض} ---->که در دنیا به ظهور313 باید انجام شودکه عدد300 ، افشاکننده‌ی 13 است. 

وجدان=64=عددابجد دین{درخصوص دین}دربطن همه‌ی انسان‌هااست چراکه فطرتاً خدایی بدنیا آمده‌اند.

خلاصه: ذات احدیت،به تجلی واحد، کنز 14 معصوم(ص)،به ظهورمهدیعج الله،یافتن توحید محض درخصوص دین هستند. همه‌ی این اسماء مبارک چهارچوب مهندسی خلقت هستند و گنج عشر و رابع که همان 4روی 10 است و باطناً وجود مقدس چهارده معصوم(ص) است.

عدد یک ، عدد اول ، عدد به کلمه نام مبارک واحد جل جلاله

چون درس مهندسی خلقت به دایره رسید و دانستیم که همه‌ی مخلوقات در دایره ، محدود هستند و همه به حقیقت ظاهری و باطنی در شکل بسته و تقریبا به شکل دایره ، ظاهر شده‌اند. اشکال مثل مربع ، مثلث ، مستطیل و... هم محدود به خطوط بسته هستند (درواقع اشکال،درون دایره هستند). و چنانچه هر شکل و یا مخصوصا دایره ، وقتی بخواهد رسم شود باید به همان نقطه که شروع شده ، ختم شود تا دایره یا اشکال دیگر، به شکل بسته شوند.

پس دایره را یک شکل مقدس خوانده‌اند. پروردگار عالم درعالم سرّ هم ، خلقت را از یک نور و از آن نور ، انوار مقدس پنج تن(ص) را خلق و ظهور داده است که در واقع نورٌواحد(ص) هستند که به پنج تن (ص) ظهور یافتند و عدد 5 ،تنها عدد بسته در اعداد است که به شکل دایره می‌باشد{در کتاب حلقه بندگی، توضیحات کامل عدد پنج آمده است}.

پس شروع اولین حرکت یا ظهور و یا نقطه در ابداع خلقت که پروردگار عالم ، اولین ابداع خود را به صورت حروف ، ظهور داد که در بطن حروف چنانچه روح آن صورت باطنی است ، نوری خلق شد. پس اسماء الحسنی الهی ، ظهور و تجلی ذات اقدسش شدند که در اعظم اسماء چهارده نور مقدس(ص) هستند که همه‌ی آنچه خلق شده از همان نور واحد است{طبق آیه 1 سوره مبارکه نساء: ... خلقکم من نفس واحده ...}. اما ابداع ظهوری حروف در اولین حرف ، آغاز شد که حرف الف است و  عدد ابجدش ، یک می‌شود ؛ سرآغاز ظهور ، پروردگار عالم فرمود: الواحد لا یصدر الا  الواحد. خالق یکتا جز یک صادر از او خلق نمی‌شود که الف شد گنج همه‌ی حروف و عدد یک با صورت کلمه‌ی اول ، مظهر ظهور تمام کنز الهی شد! حال می‌پردازیم به عدد واحد:

واحدجلّ جلاله ، اسم مبارک خداوند ِ احد است. او که خود را در قرآن کریمش به احدجلّ جلاله معرفی فرمود{بسم الله الرحمن الرحیم. قل هو الله احد}این اسم مبارک پروردگار عالم در سوره توحید ،2 بار ذکر شده است ؛ در اولین و آخرین آیه مبارکه این سوره ، یعنی از اول تا آخر ، فقط اوست : قل هو الله احد. و هرگز هم کفو و همتایی ندارد و نخواهد داشت :و لم یکن له کفوا احد .

و نام مبارک احدجلّ جلاله ، مکنون است و مخزون. اوست که اولین تجلی خود را به نام مبارک واحد معرفی می‌فرماید که تمام اسرار کائنات و موجودات ، مظاهر و منابع و کثرات از بطنش خلق شده اند{آیه 1 سوره مبارکه نساء}.

عدد ابجد کلمه مبارک واحد =19 می‌باشد و این عدد ، سرّ آفرینش و رمز اسرار در ظاهر و باطن عالم شد.چنانچه جمع اسامی مبارک پنج تن(ص) ، 19 حرف می‌شود و بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ،19 حرف است.همچنین تعداد سوره‌های مبارک قرآن بر 19 قابل قسمت است : 6=19÷114 و همانطورکه می‌دانید تمام عالم دنیا در 6 روز خلق شده است{آیه 4 سوره مبارکه حدید}.

حال خوب دقت کنید که گردش پرگار خلقت در دایره ، از نقطه مبارک واحد که نورٌ واحد جلّ عظمته است ، دوباره در پایان به واحدیت خداوند تمام می‌شود. همانطورکه در سوره مبارکه توحید گفته شد که خداوند در اولین آیه ، خود را به نام زیبایش احدجل ّجلاله معرفی فرمود و در آخرین آیه هم به نام زیبایش ؛ احد جل ّجلاله تمام فرمود. پس خالق یکتا درس بزرگی به مخلوقش می‌دهد که اگر گردنبند بندگی از اول شروع به خاطر رضای خداوند ، خالصانه و در مجرای توحید باشد ، در آخر از فروع‌ها می‌گذرد و به اصل خود یعنی توحید ، تمام می‌شود.{چنانچه آیه 13 سوره مبارکه اسرا می‌فرماید: و کلّ انسان الزمناه طائره فی عُنُقِه... ؛ اعمال بندگان به صورت گردنبند به گردن‌هایشان آویخته می‌شود}.

 اسم مبارک واحد به عدد 19 ، سرّ سجده است{رجوع شود به کتاب عرفان سجده}، شروع آن از ظهور اسماء مبارک پنج تن(ص) و در آخر ،گذر از بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد است که تا عمل به کتاب آسمانی و صراط مستقیم قران نداشته باشیم ، نمی‌توانیم شیعه و محبّ واقعی چهارده نور مقدس(ص) باشیم. خداوند احدجلّ جلاله ، انسان‌ها را که اشرف مخلوقاتش هستند در آحاد خلق فرمود یعنی همه از گنج احدیت او هستند و همه ، نشان ِ او را دارند و هر انسانی برای خودش ، بدون تکرار است و وقتی از دنیا می‌رویم سنگی که در قبرمان می‌گذارند لحد نامیده می‌شود یعنی باید جواب‌گوی آنچه انجام دادیم به خداوند احدجلّ جلاله باشیم{لحد: لَ=برای ، حد= اندازه}.

و اما اسم اول جل ّعظمته :

کلمه مبارک اول ، از اسامی نورانی خداوند است . عدد ابجد کلمه اول که یکی از پُر اسرارترین و در واقع معجزه‌ی سرّ حروف و اعداد است{در کتاب عرفان سجده آمده است} 37 می‌باشد که جمع ارقامش 10 می‌شود که تمام گنج 4روی 10 ، همان گنج عشر و 14 نور مقدس(ص) می‌باشد. پس خداوند متعال اول را ظهور داد .

چنانچه در آموزش علم برای انسان‌ها ، اولین مرتبه شروع درس را کلاس اول می‌گویند و درحالیکه برحسب ظاهر از همه‌ی کلاس‌ها ابتدائی‌تر است اما مهم‌ترین است و در این سال ، گنج حروف(الفبا) و اعداد(ریاضی) آموزش داده می‌شود. حال دقت کنید اگر انسان تا آخر عمر به هر مدرک و درجه‌ای هم برسد ، همیشه اول ، همراه او است و همانطورکه گفتیم نقطه‌ی آغازین تا پایان همراه اوست و هیچکس نمی‌تواند از اوّل ِ خود جدا شود! یعنی همیشه باب همه‌ی علوم برایمان با حروف و اعداد به صورت‌های مختلف باز می‌شود. پس می‌شود هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن که همه ، از اسامی مبارک خداوند کریم هستند. در هر کلاس ، هر کار، هر خانواده ، هر محله و خلاصه کشور و حتی دنیا ، همیشه یک شاگرد اول وجود دارد که رقابت با او انجام می‌شود و همه می‌خواهند به آن مقام اول برسند. و خلاصه در عالم یک حجّت ، همیشه وجود دارد که مخلوق ممتاز پروردگار عالم و محور هستی است و همه باید به او تمسک جویند و به او اقتدا کنند و شیعه و پیرو و محبّ واقعی او باشند تا با او به قرب خداوند یکتا برسند. چنانچه بدون اول ، همه هیچ هستند خداوند متعال ،  ائمه طاهرین(ص) را مخلوقِ اول خود  قرار داد و کتاب قرآن را بالاترین معجزه‌ی درجه یک همه‌ی زمان‌ها قرار داد که آن را به بهترین و بالاترین ؛ اوّل‌ترینِ اوّل‌ها ؛حضرت محمد(ص) عنایت فرمود. تمام قرآن را در یک جلد قرار دادند ، عدد ابجد کلمه جلد=37 می‌باشد یعنی در واقع قرآن ، کتاب اول است و آخر، ظاهر است و باطن ، پس تمام کتب آسمانی در بطن آن قرار دارند.

چند نکته از زیبائی‌های عدد 37 : در حالیکه این عدد در جایگاه نام مبارک حسن (ع) ظاهر می‌شود و در جمع ارقامش ، عدد10 را نشان می‌دهد(10=7+3) و عدد 10 ، همان گنج عشر و تمام باطن 4 روی 10 و 14 نور مقدس(ص) با نام زیبای حسن است که دلیل خلقت است و خداوند کریم ، عالم را به حسن خلق فرمود و به انسان‌ها منّت گذاشت که بهترین ِ خلقت شدند و خالق یکتا به خود احسن فرمود: "فتبارک الله احسن الخالقین" ، خلقتش را در صورت حسن به احسن تقویم جلوه فرمود{لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم}. در وجود مبارک چهارده نور مقدس(ص) ، همه به جلوه‌ی مبارک حسن ظهور پیدا کردند که پیامبراکرم(ص) با خُلق حسن و اسوه‌ی حسنه ظاهر شدند ، امیر المؤمنین علی(ع) ؛ ابا الحسن(ع) است ، خانم زهرا (س) ؛ حسنه می‌باشد و نام زیبای دو فرزندش هم حسنین (ع) است و همراه باطن امام حسین(ع) ،9 ذریه معصوم است که همه در جلوه‌ی حسن هستند و به وجود مبارک امام زمان(عج) که وصی الحسن (ص) است ختم می‌شوند.

عدد ابجد کلمه زکی که لقب مبارک امام حسن عسگری (ع) است ، 37 می‌شود . حال خوب دقت کنید! پایه‌ی خلقت در ظهورِ 3 عدد و باطناً 3 وجود قرار دارد ؛ پیامبر اکرم (ص) ، امیر المؤمنین(ع) و فاطمه زهرا (س). حال اگر 37 را در 3 و مضرب‌های 3 ضرب کنیم ،تمام گنج‌ها را افشا می‌کند چون باطن عددِ 37 ، اول است و جایگاه عددی کلمه اول ،19 می‌شود که برابر اسم مبارک واحدجلّ جلاله است که هر دو ، نام مبارک خالق یکتا می‌باشند. جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شود(10=9+1) . و خداوندی که حسن را به همه‌ی خلقش عنایت فرموده ، در آخر عمرشان هم عمل را به شرط حسن قبول می‌فرماید و در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید:و من جاء بالحسنه فله عشر امثالها ، اگر با خودت عمل حسن بیاوری ، پس به تو 10 تا مثلش را عنایت می‌فرماید.

عدد ابجد نام زیبای حسن(ع)=118 و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+1+1) ، در واقع عدد 118 یعنی 18+100 که 100 ، برابر با عدد ابجد حرف(ق) به معنی نگهدارنده و 18 ، برابر با کلمه (حی) است. پس 118 یعنی نگهدارنده‌ حی(زنده واقعی) است. شاید به همین علت امام حسن(ع) ، سبز پوش آل پیامبر(ص) است و رنگ سبز به ایشان تعلق دارد و سبزی نشانه آب ، حیات و زنده بودن است.

بنابراین جایگاه اول(=19) ، رسیدن به گنج توحید خالق واحد (=19) است پس همان عدد عشر امثالهاست تا در قیامت هم ، شاگرد اول باشیم و با نام اول ِ خدای مهربان محشور شویم. پس شرط آن است که اول در سه مقام درجه بگیریم :1-نبوی شویم به نام امت واقعی پیامبر اکرم(ص) 2-علوی شویم که از اسفل السافلین راه به اعلا علیین پیدا کنیم و تا علی‌گونه نشویم ، علوی نمی‌شویم. پس راه به اعلا رفتن جز با علی (ع) انجام پذیر نیست.  3- فاطمی شویم یعنی در واقع شرط نبوی و علوی شدن ، فاطمی شدن است زیرا دنیا ،  کف جهنم و تا از جهنم جدا نشویم ، بهشتی نمی‌شویم ! بنابراین همه‌ی ما باید در اول ضرب شویم یعنی برای رسیدن به اللهجلّ جلاله  باید خودمان و سرمایه وجودمان را خرج  او کنیم {اِنّ الله اشتری مِن المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنه... آیه 111 سوره مبارکه توبه} . 

  1 1 1 =3×37     =  الف

 2 2 2  =6×37       = حیدر

 3 3 3 =9×37     = اربعین

4 4 4=12×37       = دُمتُ

5 5 5=15×37    مرشد  = یا

6 6 6=18×37     عصمت الله =  

7 7 7=21×37      ناصر کل منصور  =

8 8 8=24×37        =   یا من هو قادرعلی(آ) کل شی

9 9 9=27×37        رفیع الدرجات  =

اگر در جواب‌ها دقت کنید (از بالا تا پایین) 3 بار اعداد 1 تا 9 تکرار شده است و تمام عوالم از طول و عرض و ارتفاع در بلوغ کامل 1 تا 9 قرار می‌گیرد که جمع 1 تا 9 می‌شود 45 ، برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع). و چون 3 بار تکرار شده، 45 را در 3 ضرب می‌کنیم که 135 می‌شود و برابر است با عدد ابجد نام مبارک فاطمه (س) {قلم قادر نیست عمق معنا را به حروف و کلمات بنویسد!} ، خوب بیندیشید! فقط و فقط خانم فاطمه(س) است که به یک وجود خلق شد و خانم معصوم دیگری به دنیا نیامده و نخواهد آمد و او امّ الائمه(ع) ، امّ الانبیا(ع) ، امّ المعصومین(ص) و امّ ابیهاست ، اوست که بلوغ ظرف وجود طولی و عرضی و ارتفاعی همه‌ی عوالم و مخلوقات است. اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها وبنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

عدد یک

کلمه یک در فارسی است و از دو حرف تشکیل شده است : (ی=10) و (ک=20) که عدد ابجد کلمه یک=30 می‌شود و تمام زیبایی‌هایی که خواندیم در این عدد  ظهور پیدا می‌کند چنانچه خداوند احد جلّ جلاله ، گنج خلقتش را به 19 (=واحد) جلوه داد و در مخزن گنج اول ، تمام شکوه و عظمتش را در 30 جزء قرآن کریم به دست مخلوقاتش رسانید و با حجت‌های خودش که همه‌ی باطن یک ، هستند و درجه‌ی یک ، با امامت و ولایتشان ظاهر و باطن‌هایشان را در دنیا به هدایت ، فتح باب کردند تا انسان‌ها به اول و به طهارت بازگردند. و چنانچه نوشته شد در دایره هستی خلقت ، مبدأ (شروع) و معاد (پایان) ، ذات اقدس الله جلّ جلاله  است چنانچه اول و آخر  ، ظاهر و باطن اوست. در قسمت‌های بعد توضیح داده می‌شود که در واقع شروع و پایان ، 2 تا یک است در مقابل هم. چنانچه در قرآن کریم ، اولین سوره مبارکه حمد است که در نوشتاری فتح الفتوح کتاب الله است و آخرین سوره مبارکه از نظر نوشتاری ، ناس است که عدد ابجدش برابر کلمه الف است (ناس=111=الف) و عدد ابجد حرف الف ،یک است ،پس اول قرآن شروع به یک ِ عدد است و آخر به حروف الف ، که در مقام یکِ حروف (عدد ابجد حرف آ برابر با 1 است). پس در شکل ظاهر ، 2 تا 1 کنار هم، 11 ظاهر می‌شود.{درحالیکه این دو تا یک با هم جمع نمی‌شوند چون اسم و مسمّای اسم ، ظاهر و باطن است. الف ، جسم حروف است و عدد یک ، روح آن}. خوب دقت کنید ! در شروع ، با لفظ وارد می‌شویم و در پایان باید با عمل روحانی ، خارج شویم تا به جان قرآن برسیم. از طرفی قرآن با حرف (ب) شروع و به حرف (س) ختم می‌شود که کنار هم کلمه‌ی (بس) را تشکیل می‌دهند یعنی قرآن برای تمام عمر و تمام جهانیان ، بس و کافی است . عدد ابجد کلمه بس=62  و برابر با عدد ابجد کلمه (باطن) است که هدف خداوند کریم از هدایتش ، به سلامت از دنیا به آخرت رفتن ، از ناقص بودن به کمال رسیدن و از ظاهر به باطن رسیدن است. در ضمن 62 ، برابر است با عدد ابجد کلمه (واجب الوجود) یعنی معرفی خود اوست زیرا که او ظاهر و باطن است و فقط وجود ذات اقدس اوست که واجب است بشناسیم تا هدایت شویم و به بلوغ کمال انسانیت و آدمیت نائل شویم.

باری!اول نقطه‌ای که خلق شد ، نقطه خشکی زیر خانه خدا بود که ارض نامیده شد. عدد ابجد کلمه ارض=1001 است چنانچه خداوند حکیم در این یک نقطه ، تمام اسرار خلقت را قرار داده و کلّ قرآن را که تمام انوار مقدس انبیا و اولیا و چهارده نور مقدس (ص) است  ، همه در یک جلد قرآن کریم ظهور دارند. پس در 28 حرف به کلام خداوند کریم به صورت وحی نورانی به قلب مبارک پیامبر اکرم (ص) و به کتابت سید الوصیین علی (ع) کتابت شده است. پس حرف اول ، الف است که عدد ابجدش 1 می‌باشد و در ابجد ، حرف آخر (غ) است که عدد ابجدش 1000 می‌باشد ، پس اگر اول و آخر را با هم جمع کنیم می‌شود 1001 (1001=1000+1) و 1001 ، همان عدد ابجد کلمه ارض است و خداوند جلّ جلاله  به حضرت آدم (ع) می‌فرماید که خانه‌ کعبه را روی این نقطه بنا کند ، پس اینجا معرفی خداوند یکتا به عدد الف (1000) است که بالاترین عدد حروف ابجد ، 1000 می‌باشد. پس در واقع همه‌ی حروف در یک جلد ، جمع آوری شد که عدد ابجد کلمه یک=30 است و عدد ابجد کلمه جلد=37 که برابر با عدد ابجد کلمه اول است ، یعنی یک و اول ، ظاهر و باطن هستند پس هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و تمام عالم دنیا در عدد یک  ، غرق است زیرا دنیا یکی است و هیچ کس یکبار بیشتر ، در این دنیا نمی‌آید.

اگر خوب دقت کنید متوجه می‌شوید که ما دائماً در باطن قرآن یعنی حمد {که اولین سوره قرآن است}، غرقیم مثل ماهی در دریا که اگر به او بگویند عالم خشکی هم هست باور نمی‌کند ، و روزی که به خشکی می‌آید(انداخته می‌شود) ، باورش می‌شود اما دیگر راه برگشتی به دریا ندارد و طعم خشکی ، مرگ است!

نکته: عدد ابجد کلمه نقطه = 164 که جمع ارقامش 11 می‌شود(11=4+6+1) و 11=هو=حج. در معنی ظاهری عدد 100=ق یعنی نگهدارنده و عدد 64=عدد ابجد کلمه کلید و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه دین(دین=64=کلید) است. پس اینجا که نقطه‌ی خلقت (یا تولد) خشکی یعنی تولد ارض را در یک نقطه خواندیم ، در واقع کلّ محتوا را شامل می‌شود. و همچنین است که در حدیث ، حضرت علی(ع) به نقطه زیر باء بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد معرفی می‌شود ، که ایشان همان ظهر الوجود و نقطه هستی ، افشاء کلید و فتح باب دین و قرآن و بندگی و ظهور کلّ مخلوق است.{الحمد لله الذی جعلنی مِن المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمة الطاهرین علیهم السلام}

عدد یک در مقیاس زمان 

60 ثانیه می‌شود یک دقیقه {60=عدد ابجد حرف (س)} و 60 دقیقه می‌شود یک ساعت ، 24 ساعت می‌شود یک شبانه روز و 365 روز می‌شود یک سال. عدد ابجد کلمه سال =91 که جمع ارقامش 10 می‌شود(10=1+9) ؛ همان گنج عشر { 4روی 10؛ 40 و 14 نور مقدس (ص)} و جایگاه عددیش 28 است که تمام نعمت‌ها در آن ظاهر می‌شود. چقدر جالب است که در یک سال ، که عدد ابجد یک=30 است، 12 ماه قرار دارد . عدد 30 برابر با حرف (ل) ؛ مجرای توحید و مالکیت محض پروردگار عالم است و جایگاه عددیش 12 می‌باشد. پس تمام سال در مجرای توحید ؛ همان حمد ، غرق هستیم و عدد 28 ، تمام 1001 اسماء و گنج را در خود دارد و همه‌ی بواطن را ظاهر می‌کند  ؛ از آسمان‌ها که محل نزول برکات است تا زمین‌ها که ظرف گیرنده‌ی نزولات و ظاهرکننده‌ی استعدادهای خودش است و روئیدنی‌ها می‌روید و همه ، آیات او می‌شوند {و آیاتش هستند} تا بلوغ رشد که هدایت شدن به سوی اوست را دریابند. چنانچه یک گل وقتی به شاخه‌ای پدیدار می‌شود ، همیشه رویش به سمت  خورشید می‌چرخد تا نور را دریافت کند ، همه‌ی کرم‌ها در آرزوی پروانه شدن به بلوغ می‌رسند تا خود را به نور برسانند و با دو بال پرواز ، نور را در آغوش بگیرند (حتی با اینکه در آنجا می‌سوزند)! پس این بلوغ، تعالی و معرفت به اوست که یکِ یکِ یکِ وجود است!  که :یکی بود ، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود!!!

تولد

انسان‌ها روزی که به دنیا می‌آیند یک(1 = الِف)هستند و روزی که از دنیا می‌روند ، ‌الف(1000) که برابر با حرف (غ) است ، می‌شوند. مثل دانه گیاه که وقتی کاشته می‌شود ، جماد است ، بسته است ، یک (الِف) است اما وقتی بستر رشد برایش فراهم می‌شود از درون به بیرون جلوه می‌کند ، دو لپه می‌شود و به دو قسمت رشد می‌کند ؛ساقه و ریشه و خلاصه روزی که سبز می‌شود یعنی یخرجهم من الظلمات الی النور ؛ از درون خود پوسته اولی را می‌شکافد و بعد حجاب ذخیره‌ها برداشته می‌شود، جوانه ریشه و ساقه از آن ظاهر می‌شود. بعد از درون خاک سر به سوی نور بیرون می‌آورد ، آنگاه بعد از طی زمان رشد، هنگامیکه به بلوغ می‌رسد ، نهانی‌های وجودش به عنوان ثمره و میوه از آن ظاهر می‌شود. خوب توجه کنید که دانه در اول یک ، برابر حرف الِف بود ولی در آخر به میوه‌ها و دانه‌های بسیار می‌رسد که همان رسیدن به الفِ(1000) وجود است یعنی ثمره‌ی 1000 که تا قیامت ، اثر و بقایش ابدی و ماندگار می‌شود. در واقع قامتش راستای قامت الِف است ، تمام شاخ و برگ و میوه‌هایش ،گنج تمام حروف و کلمات و معانی آن درخت که دانه‌ی خود را معرفی می‌کند و در گنج الِفش به الف(1000) ، خداوند یکتا را بندگی می‌کند.

در واقع انسان که اشرف مخلوقات است به بهترین و بالاترین الِف و الف(1000) وجود می‌رسد زیرا در نهایت به عالمی می‌رسد که تماماً نور و ثمر و میوه است ؛ آنجا می‌شود یخرجهم من الظلمات الی النور و زندگی و حیات طیب و جاودان نزد پروردگار عالم یعنی عند ربهم یرزقون. و آیه 10 سوره مبارکه فاطر: ...الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه... شامل حالش می‌شود . پس بین دو تا یک قرار می‌گیرد و هر کدام ظاهر و باطن هستند در مجرای توحید و رسیدن به غنای وجود از کرمِ ذی جودِ ربّ العالمین.اللهم الرزقنا

انسان ، اشرف مخلوقات است و خداوند کریم تمام مخلوقاتش را برای او خلق فرموده و انسان را بر همه آنها مسخر کرده است. حال این انسان که در شمارش جمعی ،آحاد می‌شود که معرفی ذات اقدس خالق خود ؛ احد جلّ جلاله است و آیت و نشانه و خلیفه او در زمین قرار گرفته است ، باید چگونه از الِف (یعنی یک بودن خودش) ، به الفِ(1000)عمل برسد تا در قیامت ، جایگاهش جنات تجری مِن تحتها الانهار بشود؟! برای درک این مطلب در نظر بگیرید که مثلاً شخصی مانند ادیسون ، روزی یک لامپ ضعیف را اختراع کرد اما تا امروز به چه ثمرها رسیده که جمع شدنی نیست و تا قیامت چه می‌شود؟! و خداوند سریع الحساب است و در کلام مطهرش فرموده:ومن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره هر کس ذره مثقال ،خوبی کند او می‌بیند و هرکس ذره‌ای مثقال شر از او سر بزند ، می‌بیند، یعنی در حساب او قرار می‌گیرد.

امیدوارم این مهندسی را که از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت می‌رسد ، خوب درک کرده باشیم و بدانیم که همه به یکِ ذات اقدس او می‌رسد ، با تمام معانی که گفته شد. پس مطالعه در وجود معصومین (ص) و در آیات و سوره‌های قرآن ، ما را به اعجاز و معارف عمیقی می‌رساند چنانچه ذات اقدس حق تعالی با تماثیل و کنایه‌ها در قرآن کریم اشاره می‌فرماید تا خردمندان و اولوالالباب بفهمند!

 عرفان مهندسی خلقت بنابرآیات قرآن کریم  

خداوندکریم اراده فرمود که عالم در 7 تا 2 تا ظهور پیداکند.چنانچه ازنظرظاهر،تمام مخلوقات بین دو تا هفت؛عدد 7 طبقه آسمان و 7طبقه زمین قراردارند.و از آن بالاتر در گنج حمد خداوند که در 7آیه(سوره حمد) که سبع مثانی است یعنی 7 تا 2 تاست و در واقع در باطن قرآن(طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر:ولقد اتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم) غرق است.ایام هم در 7روز هفته و در سال که هر سال هم 52 هفته است(52=عددابجد حمد) غرق می‌باشد. انوار مقدس ولایت و رسالت (ص) به 14 نور مقدس معرفی می‌شوند که همان 7 تا 2 تا است .

حکمت بالغه‌ی خداوند حکیم این‌گونه است که تمام ایام و عمر ما را در سال‌ها قرار می‌دهد، و سال در 12 ماه ظهور دارد و 12 ،2تا 6 ماه است و در واقع عالم ظاهر دنیا در عدد 6روز خلق شده (طبق آیه 4سوره مبارکه حدید) و در آخرت باید صاحب 6 دانگ بهشت شویم (البته یا نعوذ بالله 6دانگ جهنم)! یک شبانه روز هم 24 ساعت است که شامل 2 تا 12 ساعت می‌شود و به عبارتی 4 تا 6 ساعت است و کلّ  قرآن کریم هم6666 (4تا6) آیه است.

پس درواقع عالم،درظهور 14 و باطن 12 قراردارد. و اسرار کنزالله عالم ،12 امام(ع) و 14 نورمقدس معصوم(ص) ظهوردارد که ولایت کبرای این عزیزان به ظاهر و باطن در ظلّ ولایت مطلق خداوند سبحان جلّ العظمته است.

و دربلوغ این ظهور درجمع 12 و 14 به عدد26 می‌رسیم که آن روز، روزتجلی ظهور بلاعزل و بلاواسطه‌ی کنزالله الهی بوجود مظهر الظهور؛منور النور؛ مکرم الوجود و مقدس القدوس؛امام عصر والزمان؛مهدی موعود(ص)است که به عدد ولایی و معصومیت 26 ظاهرمی‌شود(امام12+معصوم14=26). پس ایشان هم به عدد چهاردهمین معصوم(ص) روبرو با پیامبر(ص) است{معصوم اول_معصوم آخر} و هم به عدد دوازدهمین امام روبرو با امیرالمؤمنین علی(ع) است{امام اول_ امام آخر} و تمام کننده‌ی‌ حقیقت نقطه‌ی باء بسم الله است.

آن روز،روز حکومت نور است و حکومت طهارت و حکومت عدل الهی مستقر می‌شود.آن‌روز،روز حکومت وحدت وجود و رسیدن به معرفت واقعی ذات اقدس الهی است که هیچ کس تمرّد و نافرمانی ندارد؛روز به یقین رسیدن قلوب مؤمنین است. و روز افشاء کلّ مهندسی خلقت و حکمت خلقت از ظاهر و از باطن است زیرا تمام علوم افشاء می‌شود.چنانچه در احادیث آمده که تا ظهورآقا، فقط2 قسمت علم ظاهرشده و 26(یا بقولی25)قسمت باقی مانده با ظهور ایشان افشاء می‌شود و حتی تمام معادن و مخازن به صاحب ارائه می‌شوند و تمدن محض که اگر امروز یک شهر؛مدینه النبی است اما در آن‌روز تمام دنیا مدینه‌ی فاضله می‌شود و همه‌ی مردم ، متمدن واقعی می‌شوند.

حدیث در شرح وجود مقدس امام زمان(ص)

حال حدیث زیبای وجودمقدس امام زمان (ص) را از شیخ محی الدین عربی شرح می‌دهم. این حدیث مبارک و گوهرکلام نور را در مقابل حدیثی که برای وجود مبارک رسول الله(ص) بیان شد قراردهید و با دقت وتوجه زیاد تدبر کنید و ببینید تمام آن حقایق اسراری دروجود امام زمان(ص)است ! و در ظهور آورنده و پرده بردارنده از همه‌ی آن زیبایی‌ها فقط به اذن خداوند حکیم و علیم و قادر متعال است.

قال الشیخ محی الدین عربی: و علی سِرّ الاسرار{سرّ،در اصطلاح اهل حقیقت

لطیفه ایست و سرّ الاسرار،مقام احدیّه} العَلیّه{علویه}  و حفی الارواح القدسیه {محمدیه(ص)} معراج العقول موصل الاصول{وصل کننده‌های همه‌ی اصل‌ها از عالم سرّ الاعلا به عالم سِفل السُّفلی} قطب دَحَی الوجود { عدد ابجدقطب=111 یعنی الف وجود است. عدد ابجد وجود=19 است که مجرای تجلی جودِ الهی که همان مهندسی خلقت است. دحی الوجود یعنی کشیده شده در ورطه‌ی عالم خلقت.} مرکز دائرة الشّهود {کسی‌که تمام اسرار مهندسی خلقت به مرکزیت ولایتش افشا و اظهار می‌شود} کمال النشاة و المنشاء الکمال جمال الجمیع و مجمع الجمال الوجود{وجود=19=واحد که همان تجلی واحدیت پروردگار عالم به کلمه‌ی توحید محض است} المعلوم و العلم الموجود {عددابجد موجود=59=مهدی (ص)} المائل نَحوه الثابت فی الولودالمحاذی للمِراتِ المصطفویّه {میل کننده در تمام کردن و ظهوردهنده‌ی باطن نورمحمدی(ص)}

المتحقق بالاسرارالمرتضویّه{درتمام کردن و ظهور دهنده باطن علویه؛امیر المؤمنین علی(ع)} المُترشّح بالانوار اِلاهیه{در تمام کردن وظهورانوارزهرائیه} المربی بالاَستارالرّبوبیّة فیّاض الحقایق بوجوده {وجود=19} فَسّام الدقائق بشهوده الاسم الاعظم الالهی الحاوی للنَّشات الغیرِالمتناهی غوّاصِ الیمّ الرحمانیّة مُسلِکِ الالاء الرحیمیّة طورتجلی الاهوتیّة نارِ شجرة الناسوتیّة ناموس الله الاکبرغایة البشرِ اَبی الوقت مولی الزمان {یعنی زمان خلق شده از وجود او و در پشت او قرارمی‌گیرد. پس زمان، ریزه‌خوار وجود اوست و از ایشان روزی می‌گیرد} الذی هو للحقّ اَمانٌ ناظم مناظم السّرّ و العَلَن ابی القاسم م-ح-م-د بن الحسن علیه الصلوة والسلم.

ستایش و سپاس پاینده از حقایق مجرده و حاملین عرش برآن حقیقت مضمر(درضمیرقراردارد) و نور مستتر الهی باد که حقیقت اسرار علیّه {علوی(ع)}است و باطن اسرار قدسیه {محمدیه(ص)} ادراک کُنه ذاتش معراج عقول بشریه است و او خود رساننده‌ی فروع بر اصول نظریه قطب آسیای وجود و مرکز دایره‌ی شهود،غایت کمال، نشأه طبیعت و منشإ هرگونه کمال و نهایت جمال جمیع عوالم و مجمع هر نوع جمال (آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری)جمیع عوالم و مجمع هر نوع جمال، وجودمعلوم وعلم موجود که مایل است به جانب او هرآن‌کس که ثابت است در دم ولودحقیقت ذات شریفش محاذی مرآت {مرآت یعنی آینه و این همان اصل معنا مقصود ماست که وجود مقدس حضرت صاحب الزمان(ص) در مقابل پیامبر(ص) و در ولایت در مقابل امیرالمومنین علی(ع)است؛شیخ محی الدین می‌فرماید:برآیینه‌ی مصطفویه و مرتضویه، محاذی است یعنی منطبق و در راستای وجود مقدس انعکاس تمامی و کمالی وجودهای مقدس است} مصطفوی و متحقق باسرارمرتضوی؛تحقق بخشنده‌ی تمام ظرف اسرار وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع){مرتضی}به نام ظرف رضا رسیدن، مترشح با انوار الوهیت و تربیت شده با استاد ربوبیت(جلوه‌ی زهرایی وجود مقدس)افاضه و بخشایش حقایق بوجود اوست،قسمت و امتیاز دقائق بشهود او اسم اعظم الهی و دارای نشأت غیرمتناهی،غواص دریای رحمانیه و ناظم آلاء رحیمیه،طورتجلی الوهیة و نار(نور)شجره(درخت)ناسوتیه(دنیا)، ناموس اکبر(آبروی کبیر؛بزرگ)اکبر الهی و نهایت امکان بشریه، صاحب وقت و مولای زمان،ناظم عالم امکان (زمان روزی خوار آقا و مرزوق ایشان است و ایشان امام یعنی در جلوی زمان است که صاحب زمان می‌شود)،مایه آسایش و امان،ابوالقاسم م-ح-م-د ابن حسن علیه و علی آبائه الصلوه و السلام.

حدیث در شرح وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع)

اکنون به حدیث درباره‌ی مولا و سرورمان امیرالمؤمنین علی(ع)؛شاه ولایت که محاذی آن حجت ابن الحسن امام زمان(ص) است خوب دقت کنید. قال شیخ محی الدین عربی: وعلیّ سرّ الاسرار و مشرق الانوار المهندس فی الغیوب الآهوتیّةِ السّیّاحِ فی الفیافی الجَبَروتیّةِ المصوِّرِللهیولَی المَلَکوتیّةِ اَلوالی لِلولایةِ النّاسوتیّةِ اُنموزَجِ الواقع و شخصِ الاطلاقِ المُنطَبعِ فی مرایا الانفُسِ و الافاقِ سرِّ الانبیاءَ و المرسلینَ سیّد الاوصیاءِ و الصّدّیقینَ صورة الامانةِ اِلاهیّةِ مادّةِ العلوم الغیرِالمُتناهیّةِ الظّاهرِبالبُرهانِ الباطنِ بالقَدرِ و الشّأنَ بسملةِ کتابِ الموجودِ فاتحةِ مصحَفِ الوُجود حقیقةِ النُّقطةِ البائیّةِ المُتَحقّق بالمراتب الانسانیّةِ حَیدرِ آجامِ الابداع الکرّارِ فی معارِکِ الاختراع السّرِّ الجلی و النّجمِ الثّاقب علی بن ابیطالب علیه الصّلوة والسلام.

ترجمه: تحیات خداوند جلّ اسمه برآن حقیقت ولایت باد که سرّ اسرار عالم خلقت است و مشرق طلوع انوار احدیت خود در غیوب عوالم لاهوت.مهندسی خبیر است و در صحاری فضای جبروت سیّاح بصیر والی ولایت ناسوت است و مصور هیولای ملکوت شخص مجسّم عالم کلی است مختصر نمونه‌ی بیان واقع شعاع منعکس در مرایا(مناظردیدن) اَنفس و آفاق است و ولایت ساریه (سیرکننده)در تمامی ظواهر و اعماق سرّجمیع انبیاء مرسلین و سید اوصیاء صدیقین صورت امانت الاهیه و ماده‌ی علوم غیرمتناهیه،هویت آن حقیقت درنظرها هویدا وآشکار است(همان ولایت کبری و 4روی10 و گنج عشر که عددابجد نام مبارک حضرت علی(ع)110 است یعنی نگهدارنده‌ی خزانه‌ی عشر) و ادراک جلالت او بر عقول بشریه(اوّل ما خلق الله عقلی) و آغاز مصحف وجود خود حقیقت بائیه ونطق الله عالم خلقت است (کلّ محتوای قرآن در بسم الله سوره‌ی حمد و تمام آن در باء بسم الله و تمام آن در نقطه زیر باء است که امام علی(ع) می‌فرماید:اَنا نقطه تحت الباء،من نقطه زیرباء هستم) که تحقق مراتب موجودات به اوست و تحقق با مراتب انسانیه‌ی اوست.شیر نیستان ابداع،صاحب حملات مکرّره در معارک(معرکه)اختراع سرّآشکار الهی و نجم الله الثاقب علی بن ابیطالب (ص).

اگر تک تک کلمات این احادیث نورانی ‌را درکنارهم قراردهیم گویای افشای حقیقت اسرار آفرینش از گنج رسالت و ولایت، از عالم سرّ به عالم اسفل که دنیاست می‌باشد. و تمام کننده هستند در هدف باریتعالی از این انعکاس که خود مرآت حقّ هستند ، معرفی و شناخت ذات اقدس احدیّت و افشای گنج توحیدند و این رسالت و ابلاغ هدایت مخلوق به سوی خالق و درنهایت به ذیقعد قرب است(هدف خلقت)چنانچه خداوند کریم در کلام نورانیش می‌فرماید:"عند ربّهم یرزقون" و در آیه 55 سوره مبارکه قمر می‌فرماید:"فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر" .

درحقیقت این طی مسیر برای سالک الی الله راه نداردجزاینکه با چراغ راه حرکت کند و آن انوار بدون ظلمات 12نورمقدس امام(ع)و14 نور مقدس معصومین(ص) هستند که مسیر هدایت طولی و عرضی را در نقطه‌ی هدایت تک تک افراد بشر نمایان کرده و حجت رابرآن‌ها تمام کرده و گره‌ی عشق و معرفت را در بافت بندگی مجسم می‌نمایند.پس بدون شناخت این عزیزان راهی جز گمراهی وضلالت نیست و به مقصد نمی‌رسیم.

دراین صورت هم گنج قرآن مجید و هم ائمه معصومین(ص)راهنما و دلیل هستند. امیدوارم بتوانم به حول و قوه‌ی الهی و دست شفاعت امام زمان(ص)به خوبی این زیبائی‌هارا درغالب کلمات واعداد ترسیم و تبیین نمایم.

اولین معصوم؛وجود مبارک پیامبر(ص)،درمقابل آخرین معصوم؛امام زمان(ص) 

1-حضرت رسول(ص) به عدد 14 متولد شده‌اند زیرا یک خودشان و 13 نور مقدس در بطن ایشان است؛همان‌طورکه در حدیثی که ذکر شد خواندید که ایشان "اَب الاکوان" و "اصل الوجود" هستند که درعالم سرّ،نام آسمانی آقا،احمد(ص)می‌باشد       

    ز احمد(ص) تا احد یک میم فرق است  جهانی اندراین یک میم غرق است

عددابجد"م"=40 و جایگاه عددی"م"=13 است.حضرت در عالم ظهور آسمانی‌اش خودش یک و13 نور مقدس در بطن اوست که وجود مبارکش 14 می‌باشد و درخلقت نور مبارکش که اوّل تعیّن و اولین سرّخلقت است صاحب کلّ نور می‌باشد. و درمقابل ایشان وجود مقدس امام زمان(ص)،مقام چهاردهمین معصوم راداراست.

2-نام مبارک مبارک پیامبر(ص) در عالم زمینی؛محمد(ص)است. ونام مبارک منجی عالم هم  م-ح-م-د(ص)است.

3-کنیه مبارک پیامبر(ص)؛ابوالقاسم است(پدر همه‌ی قسمت کننده‌ها). وکنیه مبارک حضرت مهدی(ص)هم ابوالقاسم است.

4-یکی از نام‌های وجود مقدس پیامبر(ص) ؛ماحی است(محو کننده)وعدد ابجد ماحی=59 می‌باشد. یکی از نام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های امام زمان(ص)هم ماحی است که غیراز اینکه محوکننده‌ی گناهان بندگان است باذن الله، خودش هم در حالت ظاهر محو است و دیگراینکه عدد ابجد نام مبارکش مهدی=59 می‌باشد(14=9+5).

5-وجود مقدس امام زمان(ص)،صاحب عمامه و ردای پیامبر(ص) و شمشیرذوالفقارامیرالمومنین علی(ع)است.

6-پیامبر(ص) صاحب کلّ نور است یعنی نور تامّ و ایشان ظهرِ وجود است. امام زمان(ص)در سال 256 هجری بدنیا آمدند که عددابجد نور=256 و حکومتش زهرایی یعنی حکومت نور است بدون ظلمت،و او در اصل تمام کننده و ظهوردهنده‌ی کلّ نور است الی یوم القیامه.

7-پیامبر(ص)سیدالمرسلین است و امام زمان(ص) سیدالاصفیاء و النّجباست.

8-پیامبر(ص) خاتم النّبیین و امام زمان(ص) خاتم الوصیین و خاتم المعصومین(ص) است.

9-پیامبر(ص) امام الرحمه و امام زمان(ص) امام المرحمه (یعنی ظرف گیرنده‌ی تمام رحمت در دنیا و آخرت)است. 

10-پیامبر(ص)نقطه‌ی ظهور سرّحقیقت محمدی(ص) و خلقت است. امام زمان(ص)درنقطه‌ی مقابل، تمام کننده و جلوه دهنده و مظهرظهور تامّ تمام آیینه‌ی سرّحقیقت محمدی(ص)است.

11-عددابجد نام زیبای آسمانی پیامبر(ص)؛ احمد=53 و جایگاه عددی احمد=26 است. و جمع عدد ولایی و معصومیت امام زمان(ص) 26 می‌شود{امام 12+معصوم14=26} یعنی درجایگاه نام آسمانی پیامبر(ص) جلوه می‌کند.

12-ریشه‌ی اسم مبارک پیامبر(ص)در آسمان و زمین ، حمد می‌باشد{ریشه‌ی احمد(ص) و محمد(ص)،حمد است} که حضرت خود،صاحب سبع مثانی است. امام زمان(ص) درضمن اینکه نام مبارکش م-ح-م-د است، اگر جمع عدد ولایی ومعصومیتش (26) را در 2 ضرب کنیم52 می‌شود(52=2×26)که عددابجد حمد=52 است.

13-پیامبر(ص) خزانه‌دارکلّ اسرار هستی است و امام زمان(ص)ظهوردهنده‌ی کلّ خزانه در زمان ظهورش و حکومت برحقّش می‌باشد. بنابرحدیثی،علم 27 قسمت است که تا ظهور آقا فقط 2 قسمت آن آشکار می‌شود و 25 قسمت آن درزمان حکومت برحقش. و همان‌طورکه تمام خزائن آسمان‌ها،زمین‌ها،کوه‌ها و دریاها درزمان ظهورآقا گنج‌های خود را آشکار و به ایشان عرضه می‌کنند، دین اسلام به تمام و کمال بر همه‌ی ادیان غالب شده و خالصانه و کامل عرضه می‌شود.

14-پیامبر(ص)در سن 40 سالگی در 27 رجب مبعوث شدند و در این روز(27) کلّ باطن قرآن به قلب مبارکش دفعتاً نازل گردید که همان کلّ علم و کلّ نور بود. در زمان ظهور امام زمان(ص) هم کلّ علم در 27 قسمت به تمام معنا،ظاهرو باهر می‌شود.

15-در زنده ماندن پدر بزرگوار پیامبر(ص)؛حضرت عبدالله معجزه بود چنانچه به قرعه‌ای که به ایشان افتاده بود باید کشته می‌شدند و بنابر حکم دیه،تا 10 بارقرعه کشی شد و هربار10شتر برایش دیه گذاشتند و تا100شتر قرعه به شتر افتاد و آقا(عبدالله) جسم مبارکش به سلامت ماند(ایشان درمقام ذبیح قرارگرفت)تا خداوند قدوم ذریه‌ی پاکش را که وجود حضرت محمد(ص)است را به دنیا رساند. 

معتصم عباسی لعنة الله علیه امام حسن عسگری(ع)را تحت فشار قرار می‌داد تا ازدواجی سرنگیرد و فرزندی بدنیا نیاید.اما به خواست خداوند منان ،مادر گرامی امام زمان(ص)؛حضرت نرجس خاتون که ملیکا نام داشت و شاهزاده‌ی رومی بود و پدرش از نوادگان شمعون از حواریون حضرت عیسی(ع) بود،بصورت معجزه خواستگاری وعقد در خواب انجام می‌شود... و مخفیانه به سامرا تشریف فرما می‌شوند... و درهنگام حمل آقا ،آثار حمل را نداشتند و خلاصه دردانه‌ی خلقت به خواست پروردگارعالم در سال 256 هجری (=عدد ابجد نور) قدوم مبارکش به دنیا می‌رسد.

16-پس درواقع حقیقت وجود مبارک حضرت رسول(ص)که کلّ نور است با کنارزدن حجاب 14 که درباطن خود حامل انوار 14 نورمقدس است(عددابجد حجاب=14 ) به عدد چهاردهمین نور مقدس از ذریه‌هایش در سال نور(=256)ظهور تک گل همیشه بهار را نوید می‌دهد. و ایشان بعد از طی سالیان غیبت که حقیقت وجود نازنینش 14 می‌باشد(14=حجاب)خداوندکریم بعداز تمام کردن سرّغیبت،حکومت و ظهور نورانیش جلوه‌ی تمام نمای مرآت اسرار گنج توحید را افشا و حکومت توحید ناب را که همان معرفی ذات اقدس احدیت جل جلاله اش است، برهمه‌ی عالمیان حاکم می‌سازد. وشاید آن همان وعده‌ی زیبای حق است که هرکس در بهشت آمد بیرون نمی‌رود،که حضرت آدم(ع)و حضرت حوا(س)که دربهشت خلق شده بودند سرانجام در زمان حکومت آقا یکبار دیگر،اول به آخر و ظاهر به باطن،گردش وعده‌ی نورانی حق را افشا می‌کنند.حکومت این عزیز،همان حکومت ورای دنیاست که بهشت در دنیا مستقرمی‌شود،صورت حقیقی دنیا تعریف می‌شود.

17-وجود مقدس پیامبر(ص)کسی است که تمام وجودش قلب عالم امکان است{عدد ابجد نام مبارک محمّد(ص) بامیمِ مشددبرابر132 و 132=عدد ابجد قلب است} و در دنیا ظرف کلّ قرآن شد. و ایشان کسی است که اول بار دفعتا در 40 سالگی در 27 رجب درغار حرا کلّ باطن قرآن به قلب مبارکش نازل شد و ایشان به پیامبری مبعوث شدند.

وجود مولا صاحب الزمان(ص)تمام کننده‌ی کلّ ظهور ظاهری و باطنی قرآن است به عدد ولایی و معصومیتش که 26 می‌شود(26=14+12) ،چراکه اگر اعداد 1تا26 را باهم جمع کنیم 351 می‌شود(351=26+25+......+2+1 ) و عددابجد نام مبارک" قرآن "= 351.یعنی در زمان ظهور و فرج وجود مقدسش ،جمع کلّ تمام تأویل و تفسیر و ظاهر و باطن قرآن در جانِ ولایت 12 امام(ع) و 14معصوم(ص) از عدد 1تا26 بصورت جانِ قرآن ظاهرمی‌شود.

18-نکته زیبا و جالب دیگرکه در مقابل کلّ قرآن وجود نازنین پیامبراکرم(ص) است که ریشه‌ی نام مبارک آسمانی{احمد(ص)} و زمینی{محمد(ص)} آقا، حمد می‌باشد و طبق حدیثی که قبلا ذکرشده تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است...یعنی حمد،محتوای کلّ قرآن است.و امام زمان(ص) به عدد ولایی و معصومیتش(26)،جمع کننده‌ی کلّ قرآن است. چنانچه عدد ترتیب نزول اولین و آخرین سوره از لحاظ نوشتاری را با هم جمع کنیم 26 می‌شود{ازلحاظ ترتیب نزول : (عدد سوره حمد=5 )+(عدد سوره ناس=21) برابر26می‌شود} پس 26 مجموع کلّ اول تا آخر قرآن کریم است{ازلحاظ ترتیب نوشتاری: (عدد سوره حمد=1) +(عددسوره ناس=114 )برابر115 می‌شود که در قرآن کریم 115 بارنام دنیا و 115 بار نام آخرت آمده‌است} .

نکته: پس در این زمان که مولایمان در غیبت کبری است در این گنج ولایت باطن کلّ قرآن آشکار می‌شود و شیعیان با تمسک و عمل صحیح و خالصانه و تدبرو تأمل در قرآن می‌توانند به مولای خود تأسی کنند و بندگی خالق خود را انجام دهند.

19-حضرت رسالت پناه؛پیامبراکرم(ص) در هنگام تولد در دنیا خود به عدد 1 است و حامل 13 نور مقدس می‌باشد (زیرا او اَب الاکوان است )یعنی به عدد 14 متولدشده است و همان‌طورکه توضیح داده شده،سبع مثانی است. و امام زمان(ص) افشاکننده‌ی 13 است چراکه فرزند سیزدهمین معصوم(ص) می‌‍باشد.

اما همان‌طورکه می‌دانید عدد13 برابرنام مبارک اسم مکنون و مخزون پروردگار عالم می‌باشد(احد=13) و گنج معرفی خودش را در نشان خانه‌ی توحید خود ظاهر فرمود و با تولد مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع)،پرده از این راز برداشت و به وجود معصوم چهاردهم؛امام زمان(ص) عدد 313 ظاهرمی‌شود. عدد300=ش و صفت آن افشاکنندگی است و 13 ، راز توحید است .که یکی از نشانه‌های ظهورحضرت،آماده شدن 313 یار مخلص است و دیگراین‌که برای تولدش هم باید مادری باشد که نام زیبایش نرجس(س) می‌باشد (عددابجدنرجس=313). و هنگام ظهور، آقا به دیوار کعبه تکیه می‌زند که جان توحید و اقرار به وحدانیتِ احدیت ذات اقدس پروردگاراست به عدد 13 پس امام زمان(ص) که خود مطهر و معصوم است،افشاکننده‌ی 13 توحید و جایگاه طهارت و معرف ذات اقدس احدیت است که می‌شود 313 و افشاکننده‌ی حکومت توحیدی به طورکامل می‌شود. جمع ارقام 313 برابر 7می‌شود(7=3+1+3) که تمام کننده‌ی حمد و ظهورِ آن است.

جالب است بدانید در حج تمتع برهرفردی واجب است که 13 عمل را انجام دهد تا حاجی شود. 13= جایگاه عددی حرف "م" که عدد ابجد" م "=40 می‌باشد.یعنی 1-حاجی باید موحّد واقعی شود و 2-در حقیقت به جایگاه طهارت برسد{به عدد13(=م)اعمال حج} .چون توحید اولین اصل از اصول دین ماست اما حج از فروع دین است. درواقع باید با صحیح عمل کردن، از فروع به اصول دین وصل شویم که عملمان عطر توحید را در تمام عمر افشاکند. و عدد 40 همان اربعین است که ریشه‌اش ربع و ربیع یعنی بهار و سبزشدن و شکوفاشدن و خلاصه باید درخت عمر وزندگی و ایمان به بار و میوه دادن برسد و هرگز خزان نداشته باشد.

پس خیلی مهم است که هر انسان برجسته ومؤمنی در هر زمان که زندگی می‌کند،باید به 313 عمر ِخود برسد تا یک بنده‌ی موحد و مؤمن نام بگیرد! و خیلی زیباست که سنگ حجرالاسود که نشان طواف هر حاجی می‌باشد و آن‌جا جایگاه بیعت با امام زمان(ص)است عدد ابجدش 313 می‌شود و جمع ارقام 313 برابر 7 (=تعداد آیات سوره مبارکه حمد) است. جایگاه عددی حجرالاسود=70 می‌شود که 70=عدد ابجد "ع" و یکی از اسماء قرآن کریم، عین است و همین‌طور وقتی به امام زمان(ص)سلام می‌دهیم،می‌فرمایند که بگویید: السلام علیک یا عین الله و آنجا عین الله است.

نکته: عددابجد سیصدوسیزده=256=نور می‌شود و جمع ارقام 256 برابر13 است (13=6+5+2)که جایگاه عددی م =13 و عددابجد م=40 است( جایگاه عددی کلمه‌ی نور هم 40 است)، در عالم سرّ خواندیم که :

زاحمد(ص)تا احدجلّ جلالهیک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است  پس یک حاجی هم باید به میم برسد و عالم ظهور،هم اینکه بلوغ رسیدن به میم همان 40 واربعین وبهار است.

20-خاطرنشان می‌شود که ازنظر خلقت، اولین ظهور و اولین وجود مبارکی که پروردگارعالم خلق فرمود ظهور نوری وجود مبارک سرّحقیقت محمدی(ص)و مقام و مرتبه‌ی عظمای خلقت؛محمدمصطفی(ص)است که از نور مقدسش امیرالمؤمنین علی(ع)در مرتبه دوم و حضرت زهرا(س)سیدة النساء العالمین در مرتبه سوم وامام حسن مجتبی(ع) درمرتبه چهارم و امام حسین(ع)درمرتبه پنجم که در بطن وجود امام حسین(ع) 9 نور مقدس ذریه معصوم(ص) قرارگرفتند که 14=9+5 {تمام وجودمقدس 14معصوم(ص)} و حلقه نورانی 14 معصوم(ص)به نام نورٌواحد یعنی 5تن (ص)(5=4+1)در اسرار خلقت و در عالم قرب و سرّ وجود پیداکرده که همه مرآت حقّ(یعنی آینه صفات و جمال و مظهر ظهور اسماء حق تعالی شدند) و درمرتبه‌ی خلقت بالاخص به آل الله منصوب و وجود مبارکشان طبق آیه 33 سوره مبارکه احزاب از هر رجس و پلیدی دور است :انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا. و این خاندان محترم،آل اطهار هستند.

بنابراین خداوند کریم،عالم خلقتش را به طفیل وجودهای مبارک خلق فرمود و همیشه از ازل تا ابد عالمیان را در محور حجت معصوم خود قائم قرار فرمود و تاآخر عمر دنیا حتی در آخرت بوجود معصومین(ص) که تجلی‌گاه معرفی خداوند هستند،محوریت ظاهر وباطن قرارگرفتند.

پس در آخرالزمان آخرین وجود معصوم(ص)؛وزنه‌ی ثقل؛گیرنده ظرف قدر و تمام رزق خلقت؛ امام زمان(ص)است و همان‌طورکه بیان شد ایشان به عدد چهاردهمین معصوم(ص)؛14،جمع کننده‌ی حلقه نورٌ واحد(ص) است زیرا 5=4+1می‌شود و آقا به نام مبارکش مهدی(ص)،عدد را به خوبی نشان می‌دهد: عددابجدنام مبارک مهدی(ص)=59 است یعنی نهمین فرزند از پنجمین معصوم؛ امام حسین(ع)،پس در نَصَب ایشان به پدرشان امام حسین(ع)عدد 5 حلقه‌ی نورٌواحد بسته می‌شود{14=9+5  و 5=4+1}. بنابراین وجودهای مبارک،هم اول هستند وهم آخر،هم ظاهر هستند وهم باطن. درود و صلوات خداوند و ملائکه‌اش برمحمد(ص) و آل محمد(ص).

نکته: اولین سوره قرآن ازلحاظ کتابت سوره مبارکه حمد است که حمد،ریشه نام مبارک محمد(ص) و سبع مثانی است ووجود پیامبر(ص)هم حامل 14 و سبع مثانی هستند. اما ازنظرترتیب نزول، سوره حمد پنجمین سوره است.یعنی همان‌طورکه قرآن عزیز،کتاب الله است درمقابلش آل الله قراردارد.چنانچه پیامبر(ص)درحدیث ثقلین فرمود:کتاب الله و عترتی... . پس با یک نکته‌ی ترتیب نوشتاری و ترتیب نزول سوره‌های مبارک قرآن مجید،حکمت زیبایی از اعجازرا می‌بینیم!

21-درزمان حضرت محمد(ص) نصراول که فتح مکه بود اتفاق افتاد و نصر ثانی در آخرالزمان باظهور امام زمان(ص)،که با تکیه زدنش به خانه خدا و جمع 313 یار،افشاء حقیقت توحید و غلبه کامل حق ظاهرمی‌شود.آیه81سوره مبارکه اسرا: "و قل جاءالحق وزهق الباطل إنّ الباطل کان زهوقا". وآیه 28 سوره مبارکه فتح:هو الّذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه و کفی بالله شهیدا.

22-روزاول هفته؛شنبه متعلق به پیامبر(ص) است که حامل 14 بود وآخر هفته؛جمعه متعلق به امام زمان(ص) است که چهاردهمین معصوم(ص)است و جمعه جمع کننده تمام زیبایی‌های هفته است.( در قسمت ایام هفته بطورکامل توضیح داده می‌شود)

23-وجود مبارک پیامبر(ص)به عدد یک متولد شدند و ایشان اولین وجود مقدس از چهارده معصوم(ص) و آخرین پیامبر از صدوبیست وچهارهزارپیامبر است.

امام زمان(ص)به عدد یک متولد شدند؛یک فرزند امام عسگری(ع) و آخرین اوصیاء از دوازده امام(ع) و چهارده معصوم(ص)هستند.

  یک و یک یعنی:

درواقع درحقیقتِ دایر‌ه‌ی آفرینش که یک و یک در مقابل هم قرارمی‌گیرند،     چندین سرّ را افشا می‌کنند:

الف) جمع یک و یک به عدد،2 می‌شود(2=1+1) و 2برابراست باعدد ابجد حرف"ب" که کلید ومفتاح همه‌ی عالم از اعلا تا اسفل،باب الله عالم باطن، ظرف گیرنده ؛ قرآن ناطق ؛ ولایت کبری ؛ مولی الموحدین ؛ علی ابن ابیطالب (ص) است که بدون ایشان هرگز باب قرآن که همه‌ی گنج است باز نمی‌شود و ورود درآن غیرممکن است برای همین خداوند خواست دیوار کعبه برایش شکافته شود نه از در ورودی...!

یکی از اسرار قرآن هم این است که مفتاح حروفش در کلام مبارک خداوندکریم،حرف ب است.تمام سوره‌های قرآن با حرف "ب" شروع می‌شود حتی سوره مبارکه توبه که بسم الله ندارد  با کلمه‌ی برائت شروع شده که اولش حرف "ب" است.

ب) یک(=30) و یک(=30) به حروف و جمعشان دو(=10)به حروف ، گنج خلقت را در عرض عالم زمینی و رساندنش به عالم آخرت به صورت جسمانی ظهورمی‌دهد.و عدد10(=دو) همان گنج عشر یعنی 4روی 10 و باطناً وجود مبارک چهارده معصوم(ص)است که حفظ تمامی گنج عشر(عدد10)به وجود مقدس امام علی (ع) است {علی=110 و 100=ق یعنی نگهدارنده} پس او حقیقت عددیِ 2 (=ب) و حقیقت حروفی دو (=10) می‌باشد.{اینجا، کلید مهندسی گنج ولایت به وجود اولین وآخرین معصوم(ص) گشوده شد تا باطن 12 امام(ع) افشا شود}.

چنانچه بیان کردیم  در حکومت امام زمان(ص) تمام اسرارقرآن به محتوی و گنج ظاهر و باطن افشامی‌شود{جمع عدد ولایی ومعصومیت ایشان 26 می‌شود(26=14+12) و با جمع اعداد یک تا 26 به 351 می‌رسیم که 351=عددابجد قرآن} که امروزه در این جایگاه ولایت صراط همه ما شیعیان، قرآن است و در عصر غیبت خداوند کریم با ظاهر نکردن ظهور جسمانی مولایمان این حقیقت را افشا می‌کند و همه را سر سفره‌ی قرآن دعوت می‌فرماید که اکنون باید تفحّص و تدبّر درآیات الهی بیش از پیش باشد و علاوه برحفظ ظاهر، باید به حفظ باطن و اسرار قرآن تذکر داده شود.

اما نکته قابل توجه این است : همان‌طورکه یک=30 و قرآن هم شامل 30 جزء است ،اگر اعداد یک تا 30 را با هم جمع کنیم کلمه مهدویت نصیب ما می‌شود:

 مهدویت=465   و 465 =30+29+ 28+ . . . +3+2+1.

یک(=30) + یک(=30)=60=س:

جمع یک و یک به حروف 60 می‌شود(60=30+30) و جایگاه عددی مهدویت=60 است که 60= س و همه‌ی مخلوقات دنیا در60(=س) خلق شده و ازهمین باب می‌میرند. زیرا دردنیا، درظرف زمان قرار می‌گیریم که هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه است .و زمان حکومت حضرت مهدی (عج) ، حکومت میزان و حکومت قلب عالم بر قلوب مؤمنین است. در حقیقت آن روز یک و یک خلقت و یک و یک معصومین(ص) و یک و یک ولایت در گنج همه‌ی زیبایی‌های خلقت به وجود آقا ظهور می‌کند.

حرف" س " قلب قرآن و یکی از اسرارآمیزترین حروف الفباست که در کتاب راز انسان به طور کامل توضیح داده شده است که در این‌جا به اختصار بیان می‌کنم:

مقام حرف "س" در الفبا ، میزان‌ترین حروف است زیرا زُبر و بینه‌ی "سین" با هم برابر است {( زبر: س=60) = (بینه: ین=60)} و چنانچه می‌دانید قرآن کریم شامل 120 حزب است پس تمام قرآن سین است (سین=120) و تمامش قلب،که خداوند خطاب به وجود مقدس پیامبر(ص) که قلب عالم خلقت و آفرینش است در سوره مبارکه یس فرمود:" یس.والقرآن الحکیم" ، یا از حروف ندا است و سین همان باطنِ قرآن حکیم است(یعنی علی(ع))که در اسرار عالم قرب، سرّ قلبِ باطن آشکار شد و حقیقت گنج مفتاح (ب)، که پیامبر(ص) فرمود: آنجا که آیات مبارک آمن الرّسول برایم قرائت شد صدای صوت قرآن ، صدای علی(ع)بود. خوب دقت کنید! چنانچه هرانسانی بخواهد ورودی ظاهری در قرآن داشته باشد(و حروف آن را لمس کند) باید از نظر ظاهر،طهارت داشته باشد یعنی وضو بگیرد(و غسل واجب برگردنش نباشد)،درحالی‌که از نظر باطن باید نون (یعنی محتوای ایمان و عقیده‌اش)پشت حرف باءِ بسم الله قرآن قرار بگیرد و قلب به میم شود(م=40) تا ورودی در باطن قرآن مجید پیدا کند.   

پس کلمه مهدویت ما را به قلب قرآن می‌رساند و انسان‌ها درمقام حقیقی انسانیت ،قلب به میم می‌شوند. و در زمان حکومت مولایمان قلب است که باطن را ظاهر می‌کند و حکومت قلبی همان حکومت سین است که جز میزان و عدل حکمی صادرنمی‌شود و حیاتش حیات طیب می‌باشد.

از طرفی 60=عددابجد "ام ابیها" که جایگاه عددی آن 33 است و اگر به حروف بنویسیم سیُ سه=135 می‌شود که برابرعددابجد نام مبارک فاطمه(س) است. جایگاه عددی آب به صورت بسیط یعنی الف+با برابر 33 می‌شود {33= (3=با)+(30=الف)} و عددابجدش 114می‌شود{114=(3=با)+(111=الف)، بنابراین حقیقت قرآن که کوثر وجود است به عدد 114 سوره مبارکه،حقیقت آب است و جایگاه عددیش33 که به حروف هم می‌شود برابر نام فاطمه (س) {سیُ سه =135=فاطمه(س)} که کوثر عالم وجود؛امّ ابیها؛میزان حق و ظرف عالم امکان است.

ج)در اسرار خلقت در عالم سرّ فرموده اند که خلقت اولین نور که سرّالاسرار همه‌ی خلائق است،ظرف وجودی پیامبر(ص)می‌باشد و آن نور دو قسمت شد درحالی‌که از آن نور هرگز کم نشد و آن نور ثانی، امیرالمؤمنین علی(ع)بود و آن نور سومین ظهورش ،فاطمه زهرا(س) بود درحالی‌که از کلّ نور هرگز کم نشد و چهارم وپنجم امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که همان‌طور که بیان شد همه کلّ نور شدند و نور اصلا کم نشد و درواقع در باطن پنجمین نور که امام حسین(ع)است ، 9 ذریه نوری معصوم(ص) قرارگرفت.درظاهر پنج تن(ص) و درباطن چهارده نور مقدس(ص) در جلوه‌ی یک نور تام؛نورٌواحد(ص) خلق شدند. منظورم این است که در جلوه‌ی انوار،در دنیا هم بزرگواران ،تمامی نور هستند و هر یک در زمان خودشان به امر ایجادی خداوند احد جلّ جلاله رساننده انوار هدایت هستند.

پس در اسرار پیامبر(ص) و امام زمان(ص)،باطن ولایت و گنج 2 به عدد و "دو" به حروف(دو=10)که تمامی12 نور مقدس ائمه(ص) هستند(12=10+2) ظاهر شد.

شاید دلیل این که  سال شمسی و قمری 11 روز فاصله دارند این باشدکه فاصله حقیقی این دو ،حرف یا می‌باشد که 11=یا و یا،حرف انتخاب است (رجوع شود به کتاب راز دنیا) . جمع اعداد یک تا 11 برابر 66 می‌شود (66=11+10+...+2+1) و نام مبارک الله = 66 که تمامی این ظهورات معرفی خود اوست. جمع ارقام 11 هم 2 می‌شود(2=1+1).

بنابراین یک و یک، احاطه‌ی وجودی در ظاهر و باطن ما دارد. این توضیحات را بیان کردم تا متوجه شوید که ولایت کبری ائمه(ص) که در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم است،چگونه محیط بر تمام ذرات خلقت هستند. یعنی همان‌طور که زمان برما احاطه دارد و ثانیه‌ها و دقیقه‌ها بر ما آثار خود را جاری و ساری می‌کنند که از بدو تولد تامرگ ،آن به آن با ما و در ما ظهور و بروزمی‌کنند، بلوغ ظاهری و باطنی ، عقلی وجسمی ، پیری و جوانی و... را در ما آشکار می‌کنند ، همان‌طورکه درسال چهارفصل و 12 ماه و 365 روز را با ثانیه‌های متفاوت وآثارمختلف جلوه می‌دهند.

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۱۶:۱۰
عذرا شفائی

   

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

همه معصومین(ص) ، بلوغ کامل 5 و9 هستند

قابل به ذکر است که همه معصومین(ص) ، بلوغ کاملِ 5 و9 هستند زیرا در سرّ نوری اولین ظهور و تجلی خلقت در عالم اسرار، 5 نور مقدس در بطن یک نور ظهور پیدا کردند که نورٌواحد(ص)، تجلی ذات اقدس احدجلّ‌جلاله قرار گرفتند و همانطورکه بیان شد جمع اعداد 1 تا 5 برابر 15 می‌شود که در جایگاه حرف س قرار دارد و این حرف ، قلب عالم و قلب قرآن و میزان حروف است.

توجه! توجه! فراموش نکنید که 5تن(ص) درواقع همان 14 معصوم(ص) هستند زیرا در بطن امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است ، 9 ذریه معصوم(ص) قرار دارد. وجود مبارک چهاردهمین معصوم(ص) هم ، امام زمان(عج) است که جمع ارقام 14 می‌شود 5 (5=4+1) پس باز به 5 می‌رسیم و این حلقه بسته عددی ، همان دایره عصر است که خداوند کریم در سوره مبارکه عصر قسم یاد فرمود به عصر: (والعصر).

از نگاه دیگر اینکه : جمع 1 تا 5 همان 15 است که جایگاه عددی حرف س به عدد ابجد 60 است که میزان حروف و میزان عالم ، قلب قرآن و آخرین حرف کلام الله مجید ؛ قرآن کریم است که با کلمه ناس تمام می‌شود(نام آخرین سوره قرآن هم ناس است) و همینطور همه ائمه(ص) ، جلوه 9 هستند که جمع اعداد 1 تا 9 می‌شود 45 . که جمع 15 و 45 هم می‌شود 60=س همان قلب عالم و قرآن (یکی از نام‌های قرآن ، میزان است). 

خداوند قادر و سبحان ، اولین خلقت جسمانی انسان را به وجود آدم(ع) و حوا(س) قرار داد (با توضیحات بیان شده) که جمع عدد ابجد آدم(ع)=45 و حوا(س)=15 می‌شود 60. خوب دقت کنید! تمام این درس به نوعی مهندسی خلقت است !چگونه پروردگار عالم ، خلقت خلیفه‌های برحقّش را میزان و قلب عالم قرارداد و قلب کننده‌ی عالمیان برای هدایت و به طهارت رسیدن از عالم ظلمات به نور!

پس با وجودیکه همه معصومین(ص) بلوغ کامل 9 و 5 هستند اما این اعداد در برخی از این عزیزان ظهور یافته است که در ادامه اشاره می‌شود:

رابطه عددی 5 و 9 در وجود مبارک فاطمه زهرا سیدة النساءالعالمین(س)

وجود دردانه عالم؛ فاطمه زهرا(س) در حقیقتِ انوار 14 نور مقدس(ص)، فقط یکی است. چنانچه در آیه 35(آیه نور) سوره مبارکه نور فرموده: ...کوکبٌ درّیٌّ ؛ او ستاره درخشنده دردانه صدف خلقت پروردگار عالم است. او یک خانم است و 13 نور مقدس دیگر آقا هستند(صلوات الله علیهم اجمعین). اما پیامبر(ص) فرمود: فاطمه ، اُمّ ابیهاست. ایشان امّ الائمه ، امّ الصدیقین ،امّ الشهدا و امّ النبیین است.

اُم یعنی مادر و عدد ابجدش 41 است {41=(40=م)+(1=ا)} و جالب اینکه جایگاه عددیش 14 می‌شود {14=(13=م)+(1=ا)} یعنی درحالیکه خواندیم 5 مدرکِ اُم بودن، مخصوص امّ ابیهاست پس جانِ کلام ، اُمّ الائمه(ص) می‌باشد. و درضمن عدد 14 ، برابر با عدد کلمه حجاب است و جمع ارقامش 5 می‌شود (5=4+1) ؛ حقیقت حجاب در باطن این بارگاه جلالت در سِرّالاسرار عظمت جمال الله الهی تجلی دارد که او مرآت حق و ظرف حقیقت کلّ گنج کنزالله آفرینش ، نفس واحده می‌باشد.

این ظرف است که خداوند متعال قبل از خلقت اسراریش ، امتحانش کرد و فرمود او را صابره یافتم {السلام علیکِ یا ممتحنة امتحنکِ الذی خلقکِ قبل ان یخلقکِ فوجدکِ لِما امتحنک صابره} و صاحبِ 9 اسم تسعه‌ است و بلوغ 9 را در اسرار آفرینش و جلوه آب را که حقیقت حیات هستی است ، به او نسبت داد که معنا و اسم کوثر عنایت  به اوست. پس عدد 5 ؛ در جمع الجمع ظهور نورالانوار پنج تن(ص) ، ظرف ظهوری و سرّ المستودع پروردگار عالم است.

خوب دقت کنید! خداوند متعال پنج نام مبارک را که اسماءِ خمسه است به ظهور در حروف و کلمات قرارداد که فقط یک اسم است که 5 حرف دارد و آن نام مبارک فاطمه ؛ سیدة النساء العالمین؛ حجة الله الحجج(ص) می‌باشد. جالب اینکه جزءِ 5  قرآن کریم بطور کامل در سوره مبارکه نساء قرار دارد و این سوره شامل 135 آیه است برابر با عدد ابجد نام فاطمه(س)! آیا این اتفاقی است؟!

و از جمع حروف این پنج اسم نورانی به عدد 19 می‌رسیم که برابر است با تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم که همه ، یک آیه مبارک شده و محتوای کلّ قرآن را دربرگرفته است! جمع ارقام 19 می‌شود 10(10=9+1) که در حروف بسم الله الرحمن الرحیم هم 10 حرف بدون تکرار و 9 حرف تکرار شده است که همه عالم در بلوغِ 9 رسیدن به آن 10 حرفِ بدون تکرار الهی هستند ، و هستیم تا به مدد الهی به اتممناها بعشر و در آخر، اربعین لیلة برسیم (انشاءالله).

امام صادق(ع) می‌فرماید: لیله قدر، مادرِ ما فاطمه زهرا(س) است. و ما ادراک ما لیلة القدر!!!

پس از نظر ظاهر ، نام مبارک خانم ؛ فاطمه(س) خود ، مظهر گنج 9 و 5 است زیرا این نام مبارک 5 حرف است و عدد ابجدش 135 می‌شود که در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=5+3+1). و از نظر باطن ، همانطورکه بیان شد خانم به عدد 5 ، ظرف سِرّالاسرار خلقت است که اگر از 1 تا 5 را جمع کنیم می‌شود 15(=حوا) ؛ مقام عالم اسرارِ وجود مبارک خانم ، حوای روحانی است.

و حقیقت تمام دایره خلقت که این دایره حولِ شعاع 9 و قطرِ 18 می‌چرخد. به شعاع 9 {که بلوغ عددی خانم است} ، مساحت و حقیقتِ سُحت عالم ، افشا می‌شود. و در قطر به عدد 18 (=حی) تمام اسرار 9 سال در خانه رسالت و 9 سال در خانه ولایت ، تمام گنج حیات دنیایی و آخرتی گنج رسالت و ولایت را در وجود مبارک یازده ذریه معصومش(ص) ، به محیط دایره خلقت افشامی‌کند. ظرف نورانی که خداوند فرمود که قبل از خلقتش ، امتحان شده است : السلام علیکِ یا ممتحنة امتحنکِ الله الذی قبل ان یخلقک فوجدکِ صابره. پس سلام به آن خانمی که خداوند قبل از خلقتش ، ظرف او را امتحان کرد و ایشان را صابر یافت.آنگاه وجود مبارک پیامبر(ص) می‌فرماید: امّ ابیها.

آیا جالب نیست که در ظهور خلقتی در عالم بالا به یک ظرف و یک حرف و یک سِرّ افشای همه‌ی حروف و معانی و اسرار و آنچه باید بشود، ظهور پیداکرد؟! که آن حرف ، الف است ؛ درحالیکه یک حرف است ( سه حرف خوانده می‌شود ، درحالیکه عدد ابجد ا=1 است اما عدد ابجد حروف الف=111 ؛ 3 تا 1 است!). پس ظهور 3 عدد یک که باطنِ ظهورِ 14 معصوم نورانی (ص) است. پس تمام گردش دایره به اسرار 3 ممیز 14 می‌گردد. و محیط و مساحت هر دایره در این سِرّ ، محاسبه می‌شود (14/3) و حضرت فاطمه(س) ، افشای این سرّ است الی یوم القیامه ! البته هر سه یکِ عالم وجود که در کنار هم به عدد 111 برابر حرفِ الف هستند(که درواقع یکِ وجود هستند)، افشاکننده‌ی این رمز هستند.

 

قال شیخ محی الدین (در کتاب مناقب.صفحه176) :

انّا انزلناه فی لیلة مبارکة ، اَی انزلنا الکتاب المبین و هو الفاروق الکُلّی فی الفاطمة الزهراء هی حوّاء روحانیٌّ. الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة اَی ، الفاطمة الزهراء فیها مصباح اَی. المُحمدیةٌ البیضاء . المصباح فی زجاجة. ای فی العلویِّة العلیاء و العلویة نَزلت فی المشکوة الزهرائیة نزولَ روح الکُلّ فی الجسم الکُلّ الذی فیه یُفرق کلّ امر حکیمٍ ای امام ٌ بعد امام الی یوم القیامة الی اَن قال فافهم فانّه من الرموز.

حاصل مقصود:از نزول قدر که معنی می‌شود در کتاب مبین، آن وجود جداشده کلی که فاروق کلی در وجود فاطمه زهرا(س) است چون او ، حوّای روحانی است و ظرف وجودش ، مشکوة می‌باشد. خداوند جلیل نازل فرمود آدم{جایگاه عددی نام مبارک فاطمه(س)=45=آدم}.کتابی را که علویّه عُلیا و فاروق کلی باشد در فاطمه زهرا(س) که حوّای روحانی است و مقصود مشکوة وارده در آیه نور ، فاطمه زهرا(س) است و منظور از مصباح (یعنی نور و شعله آن چراغدان)  در این آیه ، نور فی هدایة محمدیة(ص) بیضاء {هدایت نورانی محمد(ص) و آل محمد(ص)} که عقل کُل و آدم کلامی است{فاطمه(س)=45=آدم} و غرض از لفظ زجاجه (همان لامپ روی شعله نوری چراغدان)، علویه عُلیا است که نازل شده در مشکوة زهرائیه. چون نزول روح کلی که در جسم کل جای می‌گیرد و از نزول روح در این جسم کل از آن مشکوة طاهره مقدسه امامی بعد از امام که ظاهر می‌شوند تا روز قیامت در آن وجود کل که جدا شده و فرق گذاشته شده از امر حکیم است. حال خوب بیندیشید! پس باطن این کلام‌ها ، رمزی است از رموز و این مشکوة ، همان وجودی است که قبل از خلقتِ نوریش، امتحان شده است.

به هرحال حقیقت علویه مرتضویه بر صدف عصمت فاطمیه نازل شد با این نزول ، ائمه هدی(ص) در عالم وجود به تفضیل ظاهر شدند. از کتاب خصائص الحسنیه از فقه الحدیث : ولو لا انّ علیّاً انزله الله فی فاطمه ما ظهرت الائمة فی عالم الوجود تفضیلا. اگر خداوند حضرت علی(ع) را در حضرت فاطمه(س) نازل نمی‌کرد ، ائمه(ص) در عالم وجود ، ظهور تفضیلی نمی‌یافتند.

این ظرف ، جمع عدد 1 تا 5 است و این حقیقت ، حوّای روحانی(س) است. عدد را به مدد معنای کلام آوردیم تا بتوانیم بیشتربه کُنه معنا برسیم زیرا که مشکوة وجود اوست که آل الله (ص) جلوه گر شدند ، مشکوة وجود اوست که عصمت الله الکبری است! {جالب اینکه عدد ابجد حروف "حوا روحانی" = 290 و برابر با عدد ابجد نام زیبای "مریم"(س) است}.

تناسب لیله با زوجه و لیله با لباس     

آیه 47 سوره مبارکه فرقان : و هو الذی جعل لکم الیل لباسا ... اوست کسی که شب را برای شما مانند لباس قرار داد. خانم فاطمه(س) که خودش حقیقت لیله قدر است ، وصیت فرمود که علی جان لباس در بدنم بماند(از روی لباس مرا غسل بده و ...) چون این لباس ، نشانه حقیقت لیل اوست و تا آخر زمان باید انا انزلناه فی لیلة القدر بماند.

به یک معنا ، فاطمه(س) ؛ زهراست یعنی نورانی و درخشنده! نور برای اینکه تلألؤِ خود را ظاهر کند ، لباس مشکات می‌پوشد. مثل لامپ که شیشه‌اش ؛ لباس نورِ درونش می‌باشد تا درخشندگی نور بتواند مورد استفاده قرار گیرد.

و جالب است که اندازه‌ی درخشندگی را ، تاریکی  معلوم می‌کند! یعنی در جریان الکترونیکی برق ، یک فاز مثبت و یک نول منفی است. مثبت‌ها ؛ نور و منفیها؛ ظلمت هستند. برای اینکه نور اندازه‌اش معلوم شود ، منفی یا ظلمت آن را زیاد یا کم می‌کنند. و اندازه به یک معنا یعنی قدر! و وجود مبارک خانم ، حقیقتِ لیل و ظرفِ اندازه‌ی قدر است. که امام صادق(ع) فرمودند که خانم ، لیله قدر است.

پس خداوند متعال فرمود که شب ، لباس است برای روز. این لباس ، حکم همان مشکات را دارد تا اندازه و قدر را در خود نگهدارد و به تمام عالمیان ، اندازه و قدر را برساند. که خانم ، حاملِ همه‌ی حملِ نور قدر است، درواقع مادرِ ائمه (ص) ؛ که وجودهای مبارک معصومین(ص) همه، نور و باطن قدرهستند. پس  خانم ، هرگز بدون لباس نمی‌شود حتی وقت غسل دادن!

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها (او ، سرّ مستودع است) بعدد مااحاط به علمک.

همانطورکه بیان شد نام زیبای فاطمه(س) 5 حرف دارد و تمام حروفش ، نورانی است.و در بطن این نام با عظمت ، کلمه مبارک طه قرار دارد و عدد ابجد طه=14 می‌شود. عدد ابجد نام مبارک فاطمه=135 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود (9=5+3+1). و جالب اینکه وقتی 135 بر 9 تقسیم شود(15=9÷135) ، 15 می‌شود که برابر با نام مبارک حوا(س) است.

*عدد 135 معنی می‌شود به 100 + 35: عدد 100 برابر با عدد ابجد حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و عدد 35 برابر با کلمه دال است که یکی از اسماء خداوند می‌باشد. یعنی وجود مبارک خانم ، نگهدارنده دلایل خلقت است که به عنوان اُم ، ریشه‌ی همه گنج درخت شجره طیبه و حافظ و نگهدارنده باطن میوه‌ها و ثمره‌هایش می‌باشد. درحالیکه خود ، دلیل بر خلقت پروردگار عالم است. اوست که محوریت خزانه‌ی آل الله(ص) است ؛ هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها. و او واسطه‌ی فیض و واسطه ظهور اسرار از عالم اسرار به عالم ظهور ، و واسطه رحمت ، و واسطه محوریت خزانه‌ی همه مخلوقات به عالم دنیاست که او سرّ مستودع می‌باشد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اسم زیبای فاطمه(س) که خداوند از نام مبارک فاطر خود عنایت فرموده ، یکی از استثناهای اسماء مبارک معصومین(ص) است. در تمام نام‌های مبارک در ضرب عدد 1 تا 9 ، در جمع آخر حاصل ضرب به عدد 9 تمام می‌شود اما نام مبارک فاطمه(س) هم طولی هم عرضی و هم ارتفاعی (از سه بُعد) در جمع به عدد 9 برمی‌گردد (رجوع شود به کتاب بلوغ 9).

نکته: اگر نام زیبای فاطمه(س) را به سه بخش بنویسیم یعنی فا --- ط ---  مه : عدد ابجد فا=81 و در جمع می‌شود 9 (9=8+1) ، عدد ابجد ط=9 ، عدد ابجد مه=45 و در جمع 9 می‌شود (9=5+4) . پس 3 بخشِ نام زیبایش می‌شود 3 تا 9 که کنار هم می‌شود 999 برابر عدد ابجد رفیع الدرجات(از اسماء مبارک خداوند).

در این راستا پروردگار عالم بلوغ دختران را به 9 سال تمام و به زن‌ها توفیق حمل به 9 ماه را برای تولد فرزندان عنایت فرمود. یعنی خانم‌ها در بلوغ 9، حامل 9 و زایش انسان که در جمع عددیش 9 می‌باشد، هستند. خانم فاطمه زهرا؛ سیدة النساء العالمین(س) 9 سال در بلوغ رسالت در منزل پدر و 9 سال در بلوغ ولایت در منزل حضرت علی(ع) قرار گرفت که به عدد 18 سال عمر مبارکش ، تمام عالم دنیا را زنده کرد. عدد 18 برابر کلمه‌ی حی شد و او که صاحب قدر است، کوثر وجود و حقیقت آب و جان آفرینش ، قرار گرفت و خداوند فرمود : ... و جعلنا مِن الماءِ کل شیء حی(آیه 30 سوره مبارکه انبیا) ؛ و قرار دادیم همه چیز را زنده از آب.

معارف 5 و 9 در وجود مقدس امام حسین(ع)

جانِ همه این معارف در نام مبارک امام حسین(ع) معنا می‌شود که عدد ابجد نام مبارکش حسین(ع)=128 است یعنی 28+100 پس 100=ق ، نگهدارنده‌ی 28 حرف که تمام محتوای قرآن از ظاهر و باطن است و عدد 28  در مقام اعداد ، عدد کامل است ، می‌باشد. آیا غیر از این است که حضرت خود ، به عدد 10 بدنیا آمده {یعنی یک خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش} پس خود ایشان ، جانِ 28 است زیرا 10=8+2 و 10 ، گنج عشر و 4 روی 10 یعنی 14 است. چون حضرت ، پنجمین معصوم(ص) است که با 9 ذریه در بطنش می‌شود 14 (14=9+5).

از طرفی آقا که به عدد 10 بدنیا آمد ، خودش گنج عشر است و امام عاشورائیان به وراثت تمام 124000 پیامبر(ع) و 14 معصوم(ص). و در باطن عدد دَه به حروف ، عدد 9 را ظاهر کرد{(د=4)+(ه=5)=9} پس اگر عدد نام مبارک ایشان 128 است یعنی نگهدارنده تمام 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، یعنی نگهدارنده تمام 28 حرف الفبای قرآن از حروف و معانی و محتوای ظاهر و باطن دنیا و آخرت . و اگر آقا 128 است یعنی ما تا در انطباق 9 وجود او قرار نگیریم ( که 9=ط و صفت ط انطباق است) ، ورودی در تولد حقیقی به عدد گنج عشر یعنی همان شیعه و محب شدن 14 نورمقدس(ص) و قرآن عزیز نداریم و به قبول حسن نمی‌رسیم.

خوانندگان عزیز ! از آنجاکه می‌خواهیم و حتما خدای مهربان می‌خواهد که به عقل و فکر و دیدگاه ما عظمت مقام مولا را نشان بدهد ، این دروس نوشته می‌شود. امیدوارم که برای شما قابل درک باشد.

*عدد 28 ؛ برابر اسم زیبای خداوند "وحید" است و کلّ وحدت وجود ؛ توحید محض پروردگار عالم است. و خون اباعبدالله الحسین(ع) ، جز برای اعتلای رسیدن به شناخت توحیدی و موحّد شدن بندگان خدا نیست. و این عظمت است در گرفتن مدال در عاشورای اباعبدالله که حضرت به مقام ثارالله الهی واصل شده است. و مقام کامل و تام در مجرای رساندن مسئولیت ولایت و رسالت از اولین پیامبر بزرگوار ؛ حضرت آدم(ع) تا وجود مبارک حضرت خاتم النبیین محمد مصطفی(ص) و ائمه معصومین(ص) تا امام زمان(عج) در مبحث کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا دارد.

کلمه ارض : ظاهرا خشکی و خاک ، نامیده می‌شود. در بدو خلقت به صورت یک نقطه خشکی روی آب در کره زمین متولد شده است.و این نقطه در زیر خانه خدا قرار دارد. و خالق یکتا خشکی را از اینجا به تمام کره زمین کشیده است ؛ دحوالارض شده است. بنابراین همین ارض ، باطن کربلاست!

عدد ابجد کلمه ارض=1001 است که به عدد اسماء الحسنی پروردگار عالم در جوشن کبیر می‌باشد. درواقع مثل نطفه ، عمل کرده است که همه‌ی محتوای کمال خلقت را در خود دارد. چنانچه اگر دقت کنید اولین حروف الفبای عربی ، الف است که عدد ابجدش یک است و آخرین حرف آن ، غ است که عدد ابجش 1000 است. پس اگر اول را با آخر جمع کنیم می‌شود 1001 (1000+1). پس درواقع ارض کربلا اینجا برای شما کاملا واضح می‌شود که کلّ محتوای خلقت از اول تا آخر ، از ظاهر تا باطن را در خود ظهور داده است و نگهدارنده آن ، امام حسین(ع) است با  عدد 128! و از نقطه قتلگاه آقا به تمام کره زمین، خشکی کشیده است !

*چند نکته معنوی اینجا ثابت می‌شود : 1) اینکه آقا خود و فرزندان و یارانش ، سه روز لب‌های مبارکشان از تشنگی خشک بود.2)همه با لب تشنه شهید شدند و این خاک و وادی ، تفتان نام دارد.3)فقط این تربت شد، شفا برای همه دل‌های تشنه معارف و خداشناسی و بندگی خالصانه. 4)تربتش مُهر نماز مؤمنان شد 5)اینجا میعادگاه و ظهور قیامت شد برای آخرت که بهشتیان و جهنمیان بطور واضح آشکار شدند و در این وادی ، اربعین یعنی بهار شدن هدف خلقت سبز شد .شهادت به معنای تولد واقعی و به قرب الهی و رزق عند ربهم یرزقون رسید.

جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع)=47 است و عدد 47 (40 تا 7 تا)، مبنای تولد ظاهری فرزندان در دنیا را هم نشان میدهد چنانچه برای اینکه هر بچه‌ای کامل و سالم بدنیا بیاید در مدت 9 ماه حمل باید 40 هفته در شکم مادر بماند که 40 تا 7 تا میشود 280 روز،آنگاه دوران جنینی را بطور کامل و سالم پشت سر می‌گذارد و به یک بلوغ تولد نوزاد کامل در دنیا می‌رسد.

نکته دیگر اینکه اگر ارقام 47 را در هم ضرب کنیم 28 می‌شود(28=7×4) که تمام حروف به وجود مبارک امام حسین(ع) کامل معنا می‌شود و جمع ارقام 28 می‌شود 10 که گنجِ وجود مبارکش است که به عدد 10 بدنیا آمده! پس عدد 128{برابر با عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)} حقیقتِ روح اسرار اعمال و عاشورای حیات بخش اوست الی یوم القیامة. در ضرب ارقام 128 به عدد 16 می‌رسیم (16=8×2×1) که جمع ارقام 16 می‌شود7(7=6+1) و 7، برابر است با تعداد آیات سوره مبارکه حمد.

درواقع وقتی به حمد می‌رسیم یعنی همه‌ی خلقت از اول تا آخر که همه در بسم الله الرحمن الرحیمِ آن غرق است و این آیه شریفه ، 19 حرف دارد و اسماء مبارک پنج تن(ص) هم 19 حرف است که به نام حسین(ع) که پنجمین معصوم است این 19 حرف تمام می‌شود {محمد(ص)،علی(ع)، فاطمه(س)،حسن(ع)،حسین(ع)} و در باطن خودش به عدد 10 متولد شده (1 خودش +9 ذریه معصوم در بطنش) ، پس حقیقت سِرّ 9 روی 10 (=19) حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، خودش است که در عاشورا هر کس به خلوص ، پشتِ حروف وجود مبارکش کشته شود ، به مقام شهادت یعنی تولد واقعی می‌رسد و زنده الی یوم القیامة می‌شود (آیه 169 سوره مبارکه آل عمران:ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون ؛ حساب نکنید کسانیکه درراه خدا کشته می‌شوند مرده‌اند بلکه زنده‌اند و در نزد خدا روزی می‌خورند) اللهم الرزقنا

و در جمع ارقام عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع)=128 و هم در جمع ارقام جایگاه عددی نام مبارکش(=47) به عدد 11 می‌رسیم:(11=8+2+1) و(11=7+4) و عدد 11 برابر اسم مبارک پروردگار عالم "دوا" است.که اباعبدالله الحسین(ع) ، روضه‌هایش ، تربتش ،اشک‌هایی که برای مصیبتش ریخته می‌شود و ... همه ، برای جان‌های تشنه ، دوا است.

و همچنین عدد 11 برابر با اسم مبارک هو است که اباعبدالله(ع) ، راهنمای به اخلاص رسیدن به گنجِ "هو" است. و عدد 11 برابر با کلمه حج است .خداوند کریم خواست تا ما با واقعه عاشورای امام حسین(ع) ، به معرفت حج واقعی و در نهایت به قربانگاه واقعی و به تعالی کمال انسانیت رسیدن و آدم شدن واقعی ، برسیم.

عدد 11 برابر حروف یا است. حرفِ یا ، حرف انتخاب است.و خداوند متعال در دنیا به انسان‌ها اختیار داد تا خود ، دنیا و آخرتشان را انتخاب کنند. لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرُّشد مِن الغَی (آیه 256 سوره مبارکه بقره) در دین هیچ اجباری نیست .هدایت از گمراهی مشخص شده است. بنابراین تمام مدت عمرمان در دنیا ما در،یا هستیم و باید در تمام لحظات زندگی و در تمام کارها (چه واجب و چه مستحب ، چه مکروه و چه مباح و کارهای روزمره مثل خواب و خوراک و...) آنچه رضای دلمان است انتخاب می‌کنیم.

حال اگر انشاءالله رضای دل ما ، راضی به رضای خداوند کریم باشد ، به قبولی می‌رسیم. و اگر انتخاب رضای دل خودمان باشد ، قبولی و مزدش ظاهرها و برای آن کسانیست که برایشان عمل کردیم (چون قربة الی الله نبوده) ، پس در قیامت مزدی ندارد! جالب اینکه خداوند یکتا در آیه 71  سوره مبارکه اسرا می‌فرماید : یوم ندعوا کلّ أُناسٍ بإمامِهم.... در قیامت همه به سوی امام عملشان ، خوانده می‌شوند. و مشخص می‌شود در عاشورای عمر ، پشت چه کسی بودیم : امام زمان(ص) یا اولیاء طاغوت؟!

وجود مبارک امام حسین(ع) حلقه 5 و 9 و محور 14 نور مقدس(ص) و صاحب سفینه نجات است و در این دریای دنیا دائما غرق شدگان را نجات می‌دهد {البته طبق صلوات ماه شعبان از امام سجاد(ع) ، همه ائمه طاهرین(ص) ؛ کشتی نجات هستند : الفلک الجاریه فی اللجج الغامره (کشتی روان در گردابهای بی پایان) یأمن من رکبها و یغرق من ترکها : هرکس سوار شود امنیت پیدا می‌کند و هر کس (کشتی را) ترک کند غرق می‌شود. اما در روایات است که کشتی امام حسین(ع) وسیع‌تر و سریع‌تر است}. ( حرف یا در کتاب راز دنیا بطورکامل توضیح داده شده است)

بنابراین خداوند متعال احیاء 128 را در ظهور وجود مبارک امام حسین(ع) به عدد 5 قرار داد زیرا او جمع کننده‌ی تمام مقامات است ، و جایگاهش را در قلب همه انسان‌ها گذاشت زیرا که او قلب کننده‌ی همه‌ی قلب‌های زنگار گرفته و غبار گرفته است و اینکه خداوند کریم او را به سوّمین امام(ع) جایگاه داد که عدد 3 برابر با کلمه آب است و این همان اشکی است که از برکه‌ی قلوب مؤمنین با منقلب شدن احوال ظاهری به باطن از چشم‌هایشان سرازیر می‌شود و حقیقت اربعین یعنی رسیدن به (م) که عدد ابجدش 40 است. انسانیّت انسان‌ها به عمل در وجودشان سبز می‌شود.

پس امام حسین(ع) هم خود ، پنجمین معصوم(ص) است و هم در بدو تولدش 9 ذریه معصوم(ص) در بطن دارد. و در دنیا وجود مبارکش برپاکننده عاشورای عالم است و مظهر ظهور وراثت همه انبیا و اولیا و پیامبران و صدیقین و ائمه معصومین (ص) است به ظهور یوم عاشورا گردش چرخش دنیا در حیات ثاراللهی او حیات را افشا می‌کند و جان به همه‌ی جان‌های مخلوقات می‌دهد(الی یوم القیامة). پس ایشان که سومین امام (ع) در مظهر پنجمین معصوم(ص) که با 9 ذریه نورانی در بطنش می‌شود 14  ، قرار می‌گیرد. پس عاشورا هم ، افشاءِ 14/3 به وجود اباعبدالله الحسین(ع) است!

سوره مبارکه طه به عدد 9 و 5

لازم به تذکر است که همه 14 نور مقدس ائمه طاهرین(ص) ، نورٌواحد(ص) هستند و د رحقیقت وجودی ، انسان کامل و در مرتبه ظهوری ، آیینه‌ی تمام نمای صفات و اسماء ذات اقدس احدیت هستند و به این معنی ، مرآت حق خوانده می‌شوند.از نظر عدد هم همه در حلقه 5 تن(ص) و در باطن ، در جمعِ 9 ذریه معصوم از اباعبدالله الحسین(ع) یعنی به اسرار 9 به اضافه 5 یعنی 14 معصوم(ص) هستند.در این سوره مبارکه زیبایی‌هایی از گنج وجودهای نازنین ، از نظر حروف و عدد تفسیر و تأویل می‌شود.

عدد ابجد کلمه طه=14 است {(ط=9)+(ه=5)}. و تنها سوره ایست در قرآن کریم که عدد ابجدش 14 می‌شود.و خزانه اسرار را به ظاهر و باطن افشا فرموده است. جای بسی تأمل و تفکر است که چرا مثلا در دعای ندبه خطاب به امام زمان(ص) می‌خوانیم یابن طه ...، یابن یس... ! اگر کسی بخواهد تا حدّی معانی برایش روشن شود ، باید به این علوم آشنا شود.

بنابراین در حقیقت ظهوری اولین جلوه‌ی 5 و 9 حضرت زهرا(س) است که مرتبه مقامی در این اعداد با توضیحات کامل خواهد آمد .فقط همینکه دقت کنید که نام مبارک فاطـمـه(س) ، حروف طه را در بر دارد. بعد در وجود مبارک امام حسین(ع) است به عنوان برپاکننده کلّ ظهور وراثت انبیا و معصومین (ص) ، دیگر در وجود همه 9 ذریه نورانی آقا که همه ، از فرزندانِ پنجمین معصوم { یعنی امام حسین(ع)} و از 9 ذریه نورانی در بطنِ او هستند.اما جلوه کامل این حروف مبارکِ طه از رمز قرآن ، در وجود نازنین ولی عصر امام زمان(عج) است که به تمام معانی ظاهری و باطنی ظاهر می‌شود.چنانچه فقط در اسم مبارکش دقت کنید ، عدد ابجد نام مبارک مهدی(ص) برابر 59 است که درواقع 5 و 9 می‌شود و در تعریف خوانده می‌شود نهمین فرزند از پنجمین معصوم. و جمع ارقامش هم 14 می‌شود (14=9+5) . امیدوارم این عجایبِ اعجاز را که تمام قرآن عزیز هم خوانده می‌شود طه ، به جان و دل درک کنید!

حضرت امام حسین(ع) ، طه است (ط=9 و ه=5 ؛ ایشان پنجمین امام است و 9 ذریه معصوم در بطنشان) و یکی از نام‌های قرآن ، طه است . عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه طه در قرآن کریم 20 است. توجه!توجه!توجه! جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر است با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین(ع)" ! عدد 20 برابر اسم مبارک هادی و حرفِ ک است که کاف خوانده می‌شود و خداوند متعال کاف را یکی از اسماء خود قرار داد.پس عدد 128{=حسین(ع)} برای عالمیان ، کافی است و جمع ارقام 128 هم می‌شود 11 که برابراست با هو! و برابر است با جایگاه عددی حرفِ ک !(11=ک=20){همه معانی عدد 11 که قبلا ذکر شد را درنظر بگیرید}

پس در ترتیب نوشتاری سوره مبارکه طه در قرآن مجید به عدد 20 شد برابر با حرف ک که کاف خوانده می‌شود. این سوره مبارکه در ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر(ص) به عدد 45 است که برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) می‌باشد.درواقع تمام اسرار هدف نزول قرآن عزیز ، برای آدم شدن ما انسان‌ها ماست!چون جایگاه عددی کلمه انسان برابر با آدم(ع) می‌شود {انسان=45=آدم} . درواقع تا آدم نشویم انسانیت در ما ظهور ندارد(در جایگاه انسان قرار نمی‌گیریم). جالب است که عدد 45 برابر است با ضرب عدد 9 در 5 (45=9×5) اینجا جای بسی فکر و تأمل است که تمام عاشورای اباعبدالله الحسین(ع) و این همه مصیبت برای وجود نازنینش و عزیزانش که عاشورا را جاودانه کرد ، آدم سازی است.

جالبتر اینکه سوره مبارکه طه ، 135 آیه دارد به عدد نام مبارک فاطمه(س) ؛ مادرِ اباعبدالله الحسین(ع) یعنی اُمّ الحسین(ع)! چگونه معنا کنم که کلام گنجایشش را داشته باشد؟! در حقیقت عدد 135 که در جمع برابر 9 می‌شود (9=5+3+1) ، از ضرب عدد 9 در 15 بدست می‌آید(135=15×9). و عدد 15 که برابر اسم مبارک حوا(س) است از جمع عدد یک تا 5 بدست می‌آید (15=5+4+3+2+1). در حقیقت معنی شده عدد 5 به تمام اسرار می‌شود 15 ، و 15 در بلوغ 9 عالم خلقت یعنی 15×9 برابر 135 می‌شود که یعنی نام زیبا و وجود مبارک فاطمه سیدةالنساءالعالمین(س) است.

*بنابراین بدانید که چرا معصومین(ص) ، یابن طه خوانده می‌شوند؟ پس اگر کسی بخواهد کلمات نورانی طه درک کند باید عامل و عالِم به 135 آیه سوره مبارکه طه را داشته باشد که همه در بلوغ 9 و 5 هستند.حال اگر بخواهید خوب درک کنید باید بدانید که همه‌ی عالم در این دو حرف غرق هستند . و هیچکس به تکامل نمی‌رسد مگراینکه در تبعیت و شیعه شدن و در محاذی این دو حرف قرار بگیرد! چنانچه اگر به حرف ط دقت کنید ، متوجه می‌شوید که  اسرار آن ، عدد 9 است که قبلا توضیح داده شد که شعاع دایره خلقت در بلوغ تکامل مهندسی تا سقف عدد 9 است. و خودِ دایره ، جلوه گنج 5 ؛ ولایت کبرای اسرار 5 نور مقدس(ص) عالم بالا و 14 معصوم(ص) به ظهور وجودی و نوری و گنج ولایتشان در دنیا الی یوم القیامة و حتی تا در بهشت و حتی گنهکاران در جهنم که جهنمیانی که در دنیا به بلوغ 9 ِ عمل نرسیدند باید به تنبیه عذابِ برزخی و قیامت ، به تکامل برسند.

و عدد نُه همان ، نَه برای رسیدن به خالص شدن و اخلاص است. که تا ذوب نشوند ، ناخالصی‌ها از آنها جدا نمی‌شود. پس بیایید قبل از اینکه آنجا دچار عذابی شویم تا به اخلاص برسیم ، در عمر کوتاهمان در عاشورای عمل با شیعه شدن پشت امام معصوم(ص) ؛ صاحب 9 و 5 به بلوغ بندگی و خلوص برسیم. تا انشاءالله آنجا کامل شده و بدون عذاب به مقامِ لاخوفٌ علیهم و لاهم یحزنون برسیم. الله واعلم

اگر بخواهیم تمام وجودهای مبارک را به عدد 9 و 5 معنا کنیم ، دیگر در حوصله شما نمی‌گنجد. فافهم

ظهورعدد 5 و 9 در وجود مبارک امام علی ابن الحسین(ع) 

پدر بزرگوار وجود مبارک امام سجاد(ع)، پنجمین معصوم می‌باشد{امام حسین(ع)} و ایشان در روز پنجم شعبان سال 38 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشود و در 25 محرم سال 95 هجری در مدینه به سن مبارک 57 سالگی و به دسیسه هشام ابن عبدالملک (لعنة‌الله‌علیه) مسموم و به شهادت رسید و قبر مبارکش در قبرستان بقیع در جوار 3 امام بزرگوار و پیامبر(ص) می‌باشد.

ایشان به عدد 9 به دنیا آمد (یک خودش +8 ذریه معصوم در بطنش). جمع عدد ولایی آقا(چهارمین امام) ومعصومیتش(ششمین معصوم)، 10 می‌شود(10=6+4) که او فرزند امامِ عاشورائیان است و خود، امام اربعینیان!

وجود مبارکش تنها امامی است{بعد از امیرالمؤمنین علی(ع)} که همسرش ذریه معصوم است {خانم فاطمه بنت الحسن ابن علی(ع)} و فرزندان آقا علی ابن الحسین (ع) از ذریه‌های امام حسن(ع) هم هستند.

و حلقه 5 به وجود آقا از پدر بزرگوارش ؛ امام حسین(ع) در اسرار حیات ولایت و رسالت ، آیینه تمام نمای ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و رسالت رسول اکرم محمد مصطفی(ص) است که کتاب نورانی صحیفه سجادیه ایشان به نام زبور آل محمد(ص) معرفی شده است. دو جا اسم زبور آمده : یکی کتاب آسمانی حضرت داود(ع) {آیه 55 سوره مبارکه اسرا:... وءَاتینا داودَ زَبوراً} و دوم کتاب امام سجاد(ع) ؛ صحیفه سجادیه که زبور آل محمد(ص) نامگذاری شده است.

زبور ، جمعِ همه زُبُرهای عالم است. زُبُر یعنی وزنه. در ترازوی میزان الهی ، یک طرف زُبُر است و یک طرف بینه‌ی این زبر. همانطورکه می‌دانید یکی از معجزات خداوند در زمان رسالت حضرت داود(ع) این بود که به امر خداوند ، حدید(یعنی آهن) به دست مبارکش آنقدر نرم و نازک شد که به صورت حلقه‌های نازک و کوچک درآمد و در کنار هم طوری گذاشته شد که با آن زره برای جنگیدن (در راه خدا) ساخته شد و به صورت لباس رزم به تن رزمندگان درآمد! درواقع لباس رزم ، لباس حدود خداست و خداوند چنان ، حدود خود را برای عاملان به حدودش ، آسان و نرم می‌کند که بتوانند جامه‌ای بر بدنِ عمل خود بپوشانند و این لباس ، لباسِ تقوی است (یعنی ترمز باطنی برای نگهداری تمام حدود سلامت وجود انسان) پس این لباس رزم ، جنگیدن با نفس اماره است . اول باید بر خودمان پیروز شویم  و عقل ، حاکمِ وجودمان گردد و بعد در مرحله دوم غل و زنجیر به گردن و دست‌ها و پاهایمان به صورت حفظ حدودالله ببندیم.

*لازم به تذکر است که بدانیم که چرا در عاشورا بدن مطهر امام سجاد(ع) تب دار ظاهر شد؟! البته عظمت این تب ، نشان دهنده بیماری دین است زیرا عفونت‌های گناه و فساد(در جامعه) باعث تب امام شده است که درواقع بدنِ دین بیمار شده زیرا حاکم جور؛ یزید ملعون می‌خواست ریشه دین حقیقی را بِکََند و دین دل بخواه خودش را جایگزین کند. اما به قول امام صادق(ع) تب ، باعث سلامت شدن بیماراست زیرا با گرمای زیاد بدن ، عفونت‌ها ذوب شده و از بدن خارج می‌شود.  بنابراین آقا امام حسین(ع) ، خود و فرزندانش به قربانگاه رفتند تا راه رسیدن به عالم قرب را برای شیعیان تا الی یوم القیامة از مجرای اربعین و رسیدن به قلب به میم باز کنند. ادامه این راه را امام سجاد(ع) با ظهور تبِ دین به بدن مطهرش و شفای این بیماری که سلامتش تا قیامت تضمین شود ، ظاهر فرمود ؛ با نگهداشتنِ حدود الهی که نشانه آن غل و زنجیر به گردن و بدن مطهرش در 40 روز و 40 وادی است! زنجیر از جنس آهن است و کلمه آهن به عربی ، حدید خوانده می‌شود به معنی حدود خدا. که امام سجاد(ع) نگهدارنده این حدود به ظاهر و باطن در 40 روز و 40 وادی و در حقیقت اربعین الی یوم القیامت حافظ حدودالله شد تا تنِ بیمار دین به جنگیدن با دشمنان دین ، سلامت کامل را به وجود امام زمانمان منتقل بفرماید و ما امروز مدیون بدن تب دار امام سجاد(ع) که زین العابدین است ، می‌باشیم . ایشان با کتاب صحیفه سجادیه که به زبور آل محمد(ص) معروف است ما را به حقیقیت و سلامت دین در دنیا و آخرت می‌رساند.(لطفا درالقاب مبارک آقا ؛ زین العابدین و سجاد خوب بیندیشید!)   

*پنجمین گریه کننده عالم؛ امام سجاد(ع) که ایشان هم ادامه دهنده اشک مادرش فاطمه زهرا(س) است در ظلم و جوری که به اهل بیت امام حسین(ع) شد . سِرّ اربعین به وجود مقدس ایشان است چراکه امام چهارم می‌باشد و عدد 4 ، پایه 40 (اربعین) است.مگر نه اینکه ریشه کلمه اربعین از ربع یعنی ربیع و بهاراست.آیا غیر از این است که در بهار، بارش باران زیاد است؟! پس حکمت اشک‌های آقا که از بکائین هستند ، وعده‌ی آن بهاری است که خزان ندارد و آن ، ظهور و انفجار نور هدایت فرزندشان ؛ وصی الحسن ؛ مهدی صاحب الزمان(عج) است.   

بنابراین این است یکی از اسرارِاینکه حضرت باید در کربلا و روز عاشورا حضور داشته باشند و به خواست پروردگارعالم زنده بمانند و از کربلا تا کوفه و شام با کاروان اسیران و خانم زینب کبری(س) طی مسیر کنند(از عاشورا تا اربعین) و 40 وادی را منقلب کنند و ایشان آن خط نور را از روز عاشورا ؛ از کربلا تا کربلا (در اربعین) کشیدند (الی یوم القیامة)

پس اربعین و حقیقت اشک که همان بکا است با هم مناسبت دارد.عدد ابجد کلمه بکا =23 می‌باشد ؛ از یک طرف جمع ارقامش 5 می‌شود (5=3+2) که عدد خاص وجود پنج‌تن(ص) است {پنجمین معصوم ؛ امام حسین(ع) است} .و پیامبر(ص) در 23 سال گوهر کلام قرآن را به گوش جهانیان رسانید{پس ایشان هم زحمات جدّ بزرگوارشان را با بکا(اشک) به ثمر رساند}. از نظر علمی زمین شناسان می‌گویند: کره زمین نسبت به خورشید ،  23 درجه انحراف دارد و این زاویه باعث می‌شود که دو روز در سال مثل هم نباشد و فصل‌ها و ایام و ... هر یک با خصوصیات خودش جلوه‌گر شود (سرما و گرما ، پاییز و بهار و... به وجود می‌آید ){رجوع شود به کتاب اربعین}. و دیگر اینکه کتاب نورانی ایشان زبور آل محمد(ص) است . و زبور، همان وزنه‌ی وزینِ حفظِ حدودالله است. اگر بخواهد بدون آفت بماند باید آهنی یا حدیدی باشد ، آبْ دیده باشد! پس آبِ دیدگان نورانی ایشان ، حدیدِ حدود خداوند را آب دیده کرد که هرگز آفتی آن را متزلزل نتوان کرد تا ظهور مبارک مهدی موعود حجة ابن الحسن العسکری (عج). 

مقام بلند ولایت ؛ آقا علی بن الحسین زین العابدین(ع) ، از اسرار اربعین بوده است! عدد ابجد نام مبارک "علی ابن الحسین"(ع) = 322 می‌شود. عدد 22 = جایگاه عددی کلمه عبد یعنی بندگی است و عدد 300 =عدد ابجد حرفِ ش است که صفت افشا کردن دارد. بنابراین یک معنی ازعدد322 این است که آقا ، افشای عبودیت و بندگی در هر زمان و هر موقعیتی است (زین العابدین). دیگر اینکه اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 7 می‌شود(7=2+2+3) و هفت ، همان باطن حمد  و سبع مثانی ، ولایت 14 معصوم(ص) است که وجود ایشان ، ادامه دهنده عمل به قرآن است تا قیامت!

و در جایگاه عددی نام مبارک "علی ابن الحسین"(ع)= 115 می‌شود (که برابر با عدد ابجد کلمه معاد است) و پروردگارعالم در کتاب انسان ساز قرآن ، 115 بار نام دنیا و 115 بار آخرت را یاد آوری کرده است. وجود ایشان، سِرّ اربعینی است که در تمام سیر عمر دنیا و حقیقت آخرت ، رهروان و شیعیان را رهبری می‌فرماید. او که با نفس‌هایش و با پایداری و استواری ایمانش و با صبر در مصائب و با بردباری و با حمل غل و زنجیرِ(حدودالله) و عاقلانه طیّ مسیر کردنش ، در اربعین جاودانه‌اش ارکان اربعین را الی یوم القیامه از درد و رنج به ربیع و حقیقت بهاری شدنش محکم و استوار کرد. پس اسرار اعداد وجود مقدسشان ، روح و جان عمل خالصانه‌ی‌ آنها را ظهور می‌دهد!

دیگر اینکه عدد 115 معنی می‌شود به 15+100 که 100 ، برابر است با عدد ابجد حرف ق یعنی نگهدارنده و 15 برابر است با جایگاه عددی حرفِ س که قلب قرآن است و میزان کننده تمام حروف در الفبا می‌باشد و برای بنده ، فقط در دنیا حاصل می‌شود که به این میزان برسد (رجوع شود به توضیحات عدد 15 و حرف س).

بنابراین عدد 115 یعنی نگهدارنده حیات قلب طپنده خون ثاراللهی حسین بن علی (ع) الی یوم القیامه ؛ هم در دنیا و هم در آخرت! (الله‌اعلم) .تا به امروز که به دست قلب عالم امکان ؛ امام زمان(عج) است.{ یا ربّ الحسین(ع) بحقّ الحسین(ع) اِشف‌ صدرالحسین(ع) بظهور الحجّة } .

حقیقت اسرار عدد 5 و 9 در وجود مبارک امام محمد باقر(ع)

ابا جعفر محمد ابن علی باقر علم النبیین(ع)، معصوم هفتم است و هنگام تولد به عدد 8 بدنیا آمد ( یک خودش و 7 ذریه معصوم در بطنش). وجود مبارکش امام پنجم ما شیعیان است. و عدد 5 یعنی تمام دایره خلقت و تمام خزانه گنج علم و اینکه از اسرار دیگرش ، بلوغی است که تنها به وجود مبارک ایشان تعلق دارد و آن لقبِ باقر(یعنی شکافنده) است و این بلوغ اسرار 9 وجود مبارکش است که آقا ، افشاکننده بلوغ 9 ِ ولایت است به شکافتنِ علمِ باطن قرآن که در سال 57 هجری بدنیا آمد و مدت عمر شریفشان هم 57 سال است که در سال 114 هجری (به عدد سوره‌های مبارکه قرآن مجید) به شهادت رسید.

و ایشان فرزند پدر بزرگواری است که خود ، صاحب 9 می‌باشد و به عدد 9 متولد شده {امام سجاد(ع) ؛ یک خودش + 8 ذریه نورانی در بطنش=9} .پس امام باقر(ع) گنج 5 و 9 را در همه برکات زمینی و آسمانی ، دنیایی و آخرتی ، الی یوم القیامة ظاهر کرده است.

ایشان بازکننده و مفتاح و شکافنده‌ی همه اسرار علوم اولین و آخرین در ظاهر و باطن عالم است و علوم را از هم تفکیک نمود و هر علمی را در جای خودش به ارزش و بهایش معرفی فرمود (بخصوص خزانه گنج 114 سوره مبارکه قرآن کریم را)! 90 درصد احادیث نورانی از تفاسیر و تأویل و حلّ معماهای علوم پزشکی  و ریاضی و نجوم و هیئت و علوم متفرقه از ایشان { و پسر بزرگوارشان ؛ امام صادق(ع)} نقل شده است.علوم اخلاقی و اجتماعی و دنیایی و آخرتی شیعیان را به زیبایی و کمال ، تبیین فرموده است.

پس خزانه 114 سوره یعنی کلّ همه علوم کامله! همانطورکه بیان شد آقا ، معصوم هفتم است که درواقع عدد 7 ، عدد گنج حمد خداوند است که باطن تمام محتوای قرآن عزیز است و ایشان کلّ گنج 114 سوره مبارک قران را برای شیعیان و بندگان مؤمن ، موشکافی فرمود.

ربّ زدنی علما وعملا و الحقنی بالصالحین و تواصو بالحق و تواصو بالمرحمة.

جمع عدد ولایی(=5) و معصومیت(=7) ایشان 12 می‌شود. جالب اینکه جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود 78 که برابر است با عدد ابجد نام زیبای "حکیم" پروردگار عالم و خداوند، امام باقر(ع) را جلوه حکمت خویش در بین بندگانش قرار داد.

وجود مبارک امام باقر(ع) به نقل از روایات در عاشورای امام حسین(ع) حضور داشتند و سنّ مبارکشان 4 سال بوده است. خوب به اعداد توجه کنید! جمع 1 تا 4 می‌شود 10 و آقا ، عالِم به علم  گنج عشر می‌باشد و در تمام مدت عمر مبارکش ، گنج عشرِ عالم سِرّ را به تمام اصول و حقایق شکافت و افشا فرمود.

یکی از زیبایی‌های کلمه عشر(که جالب است حروف کلمه عشر با عرش برابر است) ، به عدد ابجد570 ، که معنی می‌شود به 500 =ث که ملکش حضرت میکاییل(ع) ؛ ملک روزی است  و 70=ع  که عین یعنی چشم، چشمه . پس 570 به معنی باز شدن چشمه رزق علمی از جانب ایشان بر همه مردم است. و جایگاه عددی کلمه عشر=57 و برابر با سنّ مبارک آقا در دنیاست.

حقیقت اسرار عدد 5 و 9 در وجود مبارک امام موسی بن جعفر الکاظم(ع) 

وجود مبارک موسی بن جعفرالکاظم(ع) ؛ نهمین معصوم(ص) است. درحالیکه هنگام تولد وجود مبارکش ، 5 ذریه نورانی در بطنش قرار دارد.پس ایشان هم مظهر گنج 9 و 5 در وجود مبارک چهارده معصوم(ص) است. چنانچه نام ایشان موسی(ع) است و کنیه ایشان اباابراهیم ، پس ایشان نام مبارک دو پیامبر اولوالعزم را داراست(5 پیامبر اولوالعزم داریم) :نام مبارک حضرت ابراهیم(ع)  و حضرت موسی(ع). که حضرت ابراهیم(ع) ، بلوغ 9 ِ‌مدال پیامبری را داراست و حضرت موسی(ع) هم معجزاتِ تسعه را داراست. و خداوند کریم نسل پیامبر بزرگوارمان ؛ حضرت محمد(ص) را از نسل فرزند ابراهیم(ع) یعنی حضرت اسماعیل(ع) قرارداد. جالب توجه است که ملک حرف ط که عدد ابجدش 9 است ، اسماعیل خوانده می‌شود و همه شیعیان ائمه(ص) ، باید در انطباق عمل یعنی شیعه واقعی ائمه طاهرین(ص)  بودن ، قرار بگیرند.درحالیکه باید به بلوغ ملکوت عمل در انطباق به ملک حرف ط؛ اسماعیل بشوند.

پس اگر خوب دقت کنیم وجود مبارک حضرت موسی بن جعفر(ع) ، در مقام ولایی نام مبارکش ، موسی است یعنی از آب گرفته شده و در مقام رسالت؛ اباابراهیم(ع)! تمام قوم حضرت موسی(ع) را یهودی می‌خوانند اما شیعیان حضرت موسی بن جعفرالکاظم(ع) را موسوی می‌خوانند! حضرت در دنیا ، 14 سال را با غل و زنجیر در زندان هارون الرشید ملعون بودند و درحالیکه روزه بود(به یک قول) با آب مسموم ایشان را به شهادت رساندند(25 رجب سال 183هـ) . لعنةالله علی قوم الظالمین من الاولین و الآخرین الی یوم الدین.

ایشان به شهادت رسید اما حلقه‌ی 5 که همان بصورت ظاهر، زنجیر بود را در پوست و گوشت نازنینش ، با خود به قبر برد و بلوغ 9 ِ معصومیتش را به تمام عالمیان اظهار کرد. سلام و درود خدا بر این امام همام و فرزندان و پدران و مادر بزرگوارش صلوات الله علیهم اجمعین.

حقیقت اسرار عدد 5 و 9 در وجود مبارک امام محمد ابن علی التقی الجواد(ع)

امام جواد(ع) امام نهم ما شیعیان است که درواقع بلوغ اسرار گنجِ جودِ پروردگار عالم از مجرای جواد(ع) به عالمیان ، در ظاهر و باطن دنیا و آخرت ، جاری و ساری شده است. پدر بزرگوارش ، امام رضا(ع) است که به عدد 5 به دنیا آمد : یک خودش و 4 ذریه معصوم(ص) در بطن نورانیش.

پس گنج 9 و 5 که در جمع 14 می‌شود(14=5+9) به لقب زیبای آقا یعنی جواد(ع) که عدد ابجد جواد= 14 است ، ظاهر می‌شود. درواقع این عدد برابر اسم مبارک خداوند ؛ وهاب (=14) است.که خداوند کریم ، جواد(ع) را به همه عالمیان هِبه فرموده است.

امام جواد(ع) در اسرار خلقت معرفی شده است (به حدیث شیخ محی الدین عربی) به مهندس ارواح والعقول و در حقیقتِ اسرار کاف و نون یعنی وصل کننده‌ی عالم کُن به فیکون  

رمز 5 و 9 در کهیعص {سوره مبارکه مریم(س)}

آیه اول سوره مبارکه مریم(س) شامل 5 حرف مقطعه (کهیعص) است. عدد ابجد حروف مقطعه کهیعص=195 می‌شود که برابر با اعدد ابجد اسم مبارک "صادق"  است. پس نشان می‌دهد که چرا این حروف به آقا ابا عبدالله الحسین(ع)  و عاشورا و مصائب آن معنی شده زیرا در عاشورای عمل و در خطرِ از دست دادن جان ، صادق بودن ، مظهر راستی و ثبات قدم است .پس امام و یارانش محک تمام عاشورائیان عالم ، در میزان صداقت هستند.اللهم اجعلنی من الصادقین

دیگر اینکه شاید بعضی بگویند چرا نام مبارک مریم(س) که یکی از اسماء خانم فاطمه زهرا(س) هم است ، در قرآن آمده ولی نام مبارک فاطمه(س) نیامده؟! جالب است بدانید عدد ابجد این حروف نورانی کهیعص=195می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک "فاطمه ام ابیها"(س) است!!! یعنی قبل از اینکه تعریف وجود مبارک حضرت مریم(س) شود ، خانم با نام زیبای فاطمه ام ابیها معرفی می‌شود.و جایگاه عددی این حروف نورانی کهیعص=60 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک ام ابیها(س) است. و عدد 60 برابر با عدد ابجد حرفِ س است که آخرین حرف کلام خدای مهربان (ناس) است و س ؛ قلب قرآن و میزان حروف و اسرار تمام خزانه پروردگار عالم است.

*و حرفِ ک (اولین حرف مقطعه‌اش) به نام کربلا معرفی شده است. پس اولین حرف در تعریف کربلا ، ک است که کاف خوانده می‌شود و کاف ، یکی از اسماء خداوند است(آیه 36 سوره مبارکه زمر:الیس الله بکاف عبده و یخوّفونک بالذین من دونه...) و در کربلا لبیک امام و یارانش به این ندای حق برای همیشه جاودانه ماند که فقط خدا برای ما کافیست.

عدد ابجد حرف ک=20 است و جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین"(ع) است.جایگاه عددی حرف ک=11 است که جمع ارقام عدد ابجد(=128) و جایگاه عددی (=47) نام مبارک حسین(ع) هم 11 می‌شود{ (11=8+2+1)،(11=7+4)}. و جمع ارقام 11 می‌شود 2 (2=1+1) که عدد ابجد حروفِ دو برابر 10 است (د=4 + و=6) و امام حسین(ع) به عدد 10 بدنیا آمده و صاحب گنج عشر و امام عاشورائیان است. و عدد 2 برابر حرفِ ب است و تمام گنج خزانه‌ی قرآن عزیز به قول پیامبر(ص) در حرف بِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد غرق است. و امام حسین(ع) ، جلوه‌ی این حرف است.  

*و دومین حرف مقطعه در کهیعص ، حرفِ ه =5 است که امام حسین(ع) ، پنجمین معصوم(ص) می‌باشد.درواقع عدد 5 ، همان دایره خلقت و احاطه وجودی و ولایی آقا اباعبدالله الحسین(ع) است(چنانچه قبلا ذکر شد).

*وجود مبارک ایشان امام عاشورائیان است و به عدد 10 بدنیا آمد (یک خودش+9 ذریه معصوم در بطنش) که همان گنج عشر است و حرفِ ی متعلق به عدد 10 است (سومین حرف مقطعه‌ در کهیعص).و این حرف با توضیحاتی که قبلا داده شد که عالم در حرفِ یا ، غرق است و دنیا ؛ در،یا است و ایشان ، سفینه نجات این دریاست. درضمن وجود مبارک ، انتخاب خدای مهربان است که به یک صورت همه‌ی بندگانش را به انتخاب ایشان و ذریه‌های مبارک معصومش دعوت می‌فرماید.  

*چهارمین حرف مقطعه در کهیعص ، حرفِ ع است که عین خوانده می‌شود و عدد ابجد عین=130 است : 100=ق یعنی نگهدارنده‌ی 30 که قرآن عزیز در 30 جزء ظاهرشده‌ است{همانطورکه در تعریف عدد ابجد نام مبارک حسین(ع) =128  بیان شد که یعنی نگهدارنده 28 (تمام حروف قرآن کریم از 28 حرف است)}. عدد ابجد حرف ع=70  که برابر با عدد ابجد سی به حروف(اشاره به سی جزء قرآن) است (ع=70=سی). با حرف عین ، چشم‌ها بینا می‌شود و چشمه‌های حکمت در قلوب سرازیر می‌شود. جایگاه عددی حرفِ ع=16 که جمع ارقامش 7می‌شود و تعداد آیات سوره مبارکه حمد که باطن تمام قرآن را دارد، 7 آیه مبارکه است. شأنیت و مقام و ارزش از دنیا تا قیامت در حقایق قرآن و اهل بیت(ص) ظاهر می‌شود و جانِ حرف عین ، رسیدن به اربعین حقیقیِ آثار و اعمال است.حرف عین به یک معنا یعنی چشمه و پیامبر گرامی (ص) فرمودند هر کس برای خدا 40 روز خالص شود ، چشمه‌های حکمت از قلبش به زبانش سرازیر می‌شود.{مَن اخلص لله اربعینَ صباحا فَجّرَ یَنابیعَ الحِکمَة من قلبه علی لسانه ؛ بحارالانوار ج67 ص249}

آخرین حرفِ مقطعه در کهیعص ، حرف ص است. حدیثی نورانی در کتاب اسرار معراج از آقای عمادزاده نقل شده است که می‌فرماید وقتی حضرت رسول اکرم(ص) در معراج به ساق عرش تشریف فرما شد ، خداوند متعال فرمود چشمه‌ای در عرش است به نام ص ، آنجا وضو بگیر و 2 رکعت نماز بخوان... . نام یکی از سوره‌های مبارکه قرآن ، ص است که از اعجازهای عددی بشمارمی‌آید (زیرا در تعداد معدودی از سوره‌های قرآن مجید ،عدد ترتیب نزول و عدد ترتیب نوشتاری آنها با هم برابر است) و این سوره مبارکه هم در عدد ترتیب نزول و عدد ترتیب نوشتاری برابر با 38 است و جایگاه عددی نام مبارک حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) 38 می‌باشد! یکی از نام‌های قرآن کریم ، ص است چون قرآن ، چشمه‌ی جوشان الهی است و در حقیقت باطن رسالت و ولایت است که تا با این دو چشمه که هر دو وجود مبارک ، عین الله ؛چشمه‌های الهی هستند شستشو نشویم به بهشت راه نداریم.

عدد ابجد حرف ص=90 و برابر با عدد ابجد حرف میم می‌باشد که هدف خلقت ، رسیدن به میمِ بسم الله الرحمن الرحیم است. حرف ص به صبر معنی شده است.پیامبر(ص) فرمود منزلت صبر نسبت به ایمان مثل سر است به بدن. پس هر کس به صادِ صبر نرسد ، ایمانش قیمتی ندارد و امتحانِ ایمان ، به صبر است.

و چنان در کربلا ، صاد را به صبر معنی کردند بخصوص صبر حضرت زینب(س) که ایشان امّ المصائب و عقیله بنی هاشم خوانده شد. در واقع خانم در سفرش از کربلا که عاشورا بپا شد تا بعد از 40  روز و طیّ مسیر در 40 وادی که به کربلا برگشت ، اربعین ( وباب طهارت) را بپا داشت (الی یوم القیامة). یعنی خون مظلومیت ابا عبدالله الحسین(ع) و یارانش را به بها رسانید و آنجا چشمه‌ی ص ظاهر شد که اشک مؤمنین است!

زیرا کربلا ، قلب به میم شدن شهدا و به طهارت رسیدن بدن‌های مبارکشان است (شروع حرف م ؛ مـیم ) و از آنجا حرکت کاروان اهل بیت آقا به کاروان سالاری امام سجاد(ع) و خانم زینب کبری(س) در 40 روز و 40 وادی ، باعث آشکار شدن حرفِ یا (انتخاب) در عاشورا و قیام توابین شد(حرف ی ؛ میـم). و دوباره برگشتند به کربلا (رسیدن به م ؛میم) که در واقع حروفِ  م ی م  روشن شد و میم=90=ص است که ص ، چشمه رحمت الهی است.

پس این 5 حرف کهیعص به حرف ص=90 تمام می‌شود و جمع ارقام 90 می‌شود 9 (9=0+9) ، در حروف الفبا (ابجدی)جایگاه عددی حرف ص=18 است (که  برابر با کلمه مبارک حی است ؛ که این 5 حرف ، زنده است و زنده می‌کند و زندگی واقعی در آخرت را برای مؤمنین ، و عذاب و خواری را بر دشمنان دین رقم می‌زند) و جمع ارقامش 9 می‌شود(9=8+1).

بنابراین 5 حرف(کهیعص) در باطن، بلوغ 9 است و در حقیقت امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه معصوم در بطن دارد پس 5 باضافه 9 می‌شود 14 و (5=4+1). پس این 5 حرف در هر زمانِ عمر دنیا ، مظهر و تعریف عاشورای همان زمان است که امام زمانش هم از فرزندان امام حسین(ع) می‌باشد و در زمان پدر و مادر و برادر و جدّ بزرگوارِ امام حسین(ع) هم، آنها امام زمان و معصوم میدانِ عاشورا بودند.

حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ؛ محور معصومین(ص)است { از یک طرف خانواده محترمش ؛ 5تن(ص) و از طرفی فرزندان معصومش(ص)} پس همه ائمه طاهرین(ص) ، دارای گنج 5و9 هستند که این گنج به وجود مبارک امام حسین(ع)، ظهور یافته است. و امروز امام زمان ، حضرت مهدی(عج) است که در میدان عاشورای عمر یک تنه ایستاده و ندای هل من ناصر ینصرنی را سر می‌دهد.کیست که به صدق، به او ملحق شود و در راهش از جان بگذرد!

رمز 5 و 9 در حم.عسق {سوره مبارکه شوری}  

درحالیکه خواندیم همه خزانه‌های عالم ، در گنج 5 و 9 ظهور دارند ولی اسرارِ نگو در آن به قدری زیاد است که شاید نتوان نوشت! جمع عدد 9 و 5 می‌شود 14 و 14، همان گنج عشر است(در کتاب عرفان عشر کامل توضیح داده شد).

در احادیث آمده که 5 حرف مقطعه کهیعص که سوره مبارکه مریم(س) با آن شروع می‌شود ، احوالات کربلاست (کلّ یوم عاشورا). و در مقابلش سوره مبارکه شوری هم با 5 حرف مقطعه شروع می‌شود که در دو آیه قرار دارد (حم.عسق) که احوالات کلّ ارض کربلا را توصیف می‌کند و اسرارش قیامتی را بپا می‌کند! و به یک قول ، حروف نورانی کهیعص ؛ ظهور قیامت دنیا درعاشورا و حروف نورانی حم.عسق ؛ چگونگی ظهور قیامت کبری در آخرت را ، به چشمِ دل مؤمنان (در همین دنیا) نشان می‌دهد!     کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

عدد ابجد 5 حرف نورانی{که اسرارش حلقه 5 ؛ همان پنج تن(ص) و 9 ذریه امام حسین(ع) است که می‌شود وجود مبارک 14معصوم(ص)} حمعسق=278 می‌شود که برابر است با اسم مبارک زارع خداوند (...ام نحن الزارعون؛آیه 64سوره مبارکه واقعه).

عدد 278 معنی می‌شود به 200 و 78 :عدد 200 برابر با حرفِ ر در الفباست که صفتش تکریر می‌باشد یعنی در همین دنیا تا حدودی جواب کاشته‌های خودمان را می‌گیریم ولی در جواب آثار کاشته‌هایمان تا قیامت به باروریش می‌رسیم و در ظلّ درختانش و لذت بردن از میوه‌ها و ثمره‌هایش می‌مانیم! جایگاه عددی حرفِ ر =20 است که برابر با عدد ابجد حرفِ ک می‌باشد(کاف خوانده می‌شود) و حرف اولِ کلمه کربلاست. جالب اینکه جمع عدد 1 تا 20 (210=20+19+...+2+1) برابر با عدد ابجد "امام حسین"(ع) می‌شود.(امام حسین=210)

همچنین عدد 200 برابر است با عدد ابجد "امام حسن"(ع) به جایگاه عددی 65 که برابر با عدد ابجد کلمه دنیاست و زراعت ، فقط در دنیاست(الدنیا مزرعة الآخرة). (200=امام حسن=65=دنیا). می‌دانید که آقا ، سبزپوش آل پیامبر(ص) است و تمام حیات و زنده بودن و سرسبزی اعمال و قبول شدنش در نزد خداوند یکتا ، فقط به شرط نمره‌ی حسن است!

که درآیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشرُ امثالها... . یعنی اگر عمل حسن (یعنی کاشت خوب و سبز و میوه دار و باطراوت و سالم) با خودت (تا دم قبر) بیاوری آنگاه عشرُامثالها(همان گنج عشر و باطن پیروزی حسینی و باطن 9 و 5 که همان 4 روی 10 و 14 نور مقدس هستند) را به تو می‌دهم. درواقع شاخه سبزِحسنی(ع) و میوه و گلِ حسینی(ع). پس اباعبدالله الحسین(ع) که خود ، عدد10 است همان عشرُامثالها می‌باشد و همان اتممناها بعشر است ! که تا به اتممناها بعشر نرسیم ، اربعین را دریافت نمی‌کنیم.

200 ، برابر با عدد ابجد کلمه قسم به جایگاه عددی 47 است که خداوند با 4 حرف(ت ، و ، ا ، ب) قسم‌های خود را تاکید فرموده ؛ تالله ، والله ، الله ، بالله . اگر این چهار حرف را کنار هم بگذاریم ، می‌شود اسم مبارک خداوند به نام تواب که در قرآن کریم می‌فرماید:انا التواب الرحیم . من توبه پذیر مهربانم.مهربانی در آخرت! زیرا در آخرت است که خداوند به بندگان آمرزیده شده‌اش ، لطف و رحمتش را در صفت رحیمیّتش سرازیر می‌کند و بهترین نعمت‌هایش را نصیبشان می‌فرماید.(اللهم الرزقنا)

همچنین 200 ، برابر با عدد ابجد کلمه صدوق به جایگاه عددی 47 است که برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) است که صدقش ، محک رسیدن به قرب خداوند است. پس محک قبولی اعمال ما در نزد خداوند ، صدق است و کسی که اعمالش در دنیا ، صادقانه و خالصانه برای خدا باشد ، مُهر قبولی را می‌گیرد که در قرآن کریم بالاترین قبولی در آیه 37 سوره مبارکه آل عمران ؛ قبول حسن نامیده شده است {یعنی در جایگاه حسین(ع)، قبول حسن(ع) اهدا می‌شود}

و 200 ، برابر با عدد ابجد کلمه عقل به جایگاه عددی 47 است. درواقع بالاترین موهبت الهی به انسان ، عقل است و در مقام خلقت می‌فرمایند: اول ما خلق الله عقلی. اگر سلطان کشور وجود انسانی ، عقل باشد هم در دنیا و هم در آخرت موفق است.عقل از عالم بالا تا دنیا ، 10 مرتبه دارد.هرچقدرانسان در مراحل علمی به عمل خالصانه و صادقانه برسد عقل  ، قوی‌تر و احاطه‌اش بر هوای نفس بیشتر می‌شود تا جاییکه عقل ، سلیمان کشور وجود گردد ، آنگاه شیطان‌ها و وسواس‌ها ... نه تنها مخرّب نیستند بلکه در خدمت سلیمانِ عقلی (درحالیکه در زنجیرِ عقلند) برای صاحب عقل خدمت می‌کنند.

و انسان ، صاحب اراده و قدرت باطنی می‌شود و در خلوص و بندگی به جایی می‌رسد که طبق حدیث زیبای  عبدی اطعنی ؛ همانطورکه خداوند می‌فرماید: کن فیکون ، بنده هم تا حدّ قدرتی که خدا به او توفیق دهد ، بگوید بشو(کن) ، می‌شود(فیکون) . همانطورکه خداوند حیّ لا یموت است ، انسان مؤمن هم (با شهادت) به جایی می‌رسد که زنده دائم می‌شود و هرگز نمی‌میرد ( و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون){همانطورکه معنا شد جایگاه عددی کلمه عقل=47 برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) است}. {47=قسم=حسین(ع)=صدوق=عقل}

200 ، برابر با عدد ابجد کلمه مُقنی است یعنی کسی که قنوت کننده است و ریشه‌های عملش به قنات یعنی مخزن چشمه دست پیداکرده و قانت شده است. جالب است که جایگاه عددی کلمه مُقنی=56 و برابر با عدد ابجد کلمه یوم یعنی روز است و همچنین برابر با جایگاه عددی نام زیبای مریم(س) است که خداوند در قرآن کریم به ایشان می‌فرماید: یا مریم اقنتی لربک واسجدی وارکعی مع الراکعین ؛ای مریم قنوت کن برای پروردگارت و سجده کن و رکوع کن با رکوع کنندگان (آیه 43 سوره مبارکه آل عمران).

اگر خوب دقت کنید ، باغبان تا درختش ، نهال است(در روز روشن) آن را آبیاری می‌کند اما وقتی تنومند شد یعنی ریشه‌هایش به سفره‌های آبی زیرِ زمین رسید (یعنی قنات) دیگر باغبانِ باغبانان عالم ؛ خداوند کریم چنان سیرابش می‌کند که درخت تا آنجا که وسعش می‌رسد ، خود را بالا بکشد و به خورشید تابناک ، نزدیک شود!

هر انسانی هم می‌تواند آینه‌ی اسم مبارک مقنی شود البته به شرط خلوص و رسیدن به عدد 200 و به شرط جمع شدنش با عدد 78 (حمعسق=278) که 78 برابر با اسم مبارک زارع خداوند بود و همچنین عدد ابجد اسم مبارک  حکیم پروردگار هم  برابر 78 است.

جالب است که جمع اعداد 1 تا 12 هم برابر 78 می‌شود و عدد 12 برابر با اسم "حد" و "واجب" خداوند است که تمام سال را به 12 ماه ، حد زده است و شبانه روز به 2 تا 12 ساعت تقسیم شده و ... . درواقع حکیمِ عالم به این عدد ، برای همه مخلوقاتش (مخصوصا انسان) به 12 امام بزرگوار معصوم(ع) دوا ، زده است و به عبارتی ائمه معصومین(ص) ، حکیمِ جامعه بشریت و خلیفه برحقّ خداوندِ حکیم هستند.

از طرفی عدد اسم مبارک حکیم(=78) برابر عدد ابجد کلمه عدد است و عدد ، روحِ حروف می‌باشد. پس حروف مبارک حم.عسق ، خیلی رمزی ! و درواقع روح است بر جسمِ حروفِ کهیعص! زیرا حکمت ؛ بر دو قسم عقلی و نظری   است و هر دو ، امر باطنی هستند و روح است که تعالی پیدا می‌کند تا حکمت را از حکیم دریافت کند. پس کسانیکه خداوند کریم به آنها حکمت عنایت فرموده،  انگشت شمارند!

یکی از پرقیمت‌ترین و پرارزش‌ترین و بالاترین معجزات پروردگار عالم ، قرآن عزیز است که یکی از اسماء آن ، حکمت است و خداوند حکیم در 29 سوره مبارکه‌اش ، حروف مقطعه که حروف نورانی هستند را رمز قرار داده است که تعداد این حروف هم 78 تا به عدد ابجد نام مبارک حکیم است! پس خداوند حکیم ، حکمت خود را در حروف رمز کتاب حکمتش به بندگانش معرفی می‌فرماید.

حال خوب دقت کنید! در تعریف خواندیم که عدد 78 از جمع اعداد 1 تا 12 بدست می‌آید ، که تمام وجودهای مبارک 12 نور مقدس امام‌های معصوم(ص) ، حکیم‌های جامعه بشریت هستند و به وجود آقا امام زمان (ص) که دوازدهمین امام معصوم است ، تمام این رمزها بازگشایی می‌شوند. و تمام عالم در آن زمان به حکمتِ حکیم الحکمای پروردگار عالم ، در حدّ خودشان ، حکیم می‌شوند. زیرا در آن روز ، بیماریِ گناه نیست و جامعه‌ی سالم و بدون هیچگونه بیماری اجتماعی اقتصادی- بهداشتی-فرهنگی و دینی و ... ، کامل و تمام در خدمت سرورمان صاحب عصر و الزمان ؛ حضرت مهدی(عج) ، ظهور می‌کند.

*پس حروف مقطعه در دو تا 5 تا{(کهیعص)،(حم.عسق)} ؛ به 10 حروف نورانی، گنج عشر رمز یوم عاشورا  و ارض کربلاست. و آن روز که زراعت حقیقی از دانه‌های نور هدایت به بار می‌نشیند ، مثل زمان حضرت نوح(ع) که نجات یافتگان در کشتی قرار گرفتند ، همه مردم در آن زمان فقط در سفینه نجات منجی عالم بشریت قرار می‌گیرند ! بنابراین همه خطرها به امنیت کامل می‌رسد.

اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المُسارعین الیه فی قضاء حوائجه و المُمتثلین لاوامره و المُحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه.(دعای عهد)      

*بنابراین هر کس به معنی عددی 5 حرفِ حمعسق برسد ، هم برای دنیا و هم برای آخرتش حکیم می‌شود! بیایید به معانی گفته شده خوب بیندیشیم تا به درک واقعی حروف نائل شویم.

پس باید ارضِ دنیایمان را که کربلاست ، چنان گرم کنیم(گرما نشانه‌ی حیات و زندگی است) که آثار اعمالمان هم ، تا قیامت زنده بماند و رشد کند و زنده به دست ما میوه و ثمر برساند(انشاءالله) . در واقع 5 حرف این حروف نورانی در بلوغ 9 ذریه‌های امام حسین(ع) است و تمام وصف زیبایی 5 و 9 را ظاهر می‌کند.

حرفِ ح  از حروف مبارکه حمعسق 

هشتمین حرف الفبای ابجدی ، ح می‌باشد و عدد 8 به عربی ثامن خوانده می‌شود که ریشه‌اش کلمه ثمن به معنی گرانبها و قیمتی (که در واقع در دنیا نمی‌توانیم به قیمتش برسیم) است . حرفِ ح از حروف حلقی می‌باشد و صفتش ، بُحّه یعنی گلوگیر و سخت است و طبیعتش بارد (بردا و سلاما) ؛ خنک وسلامتی دهنده است. که یکی از موارد استفاده‌اش زمانیست که کسی تب کرده باشد ؛ در یک ظرف با تربت امام حسین(ع) ، 8 بار ح بنویسند و آب بریزند و به بیمار تب دار بدهند تا انشاءالله شفا گیرد. جالب است که هر دو نام زیبای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با حرفِ ح شروع می‌شود!

عدد 8 از جمله اعداد رمز ، در بین اعداد است. چنانچه اگر روی کره خاکی زمین دقت کنید ، 8 جایگاه نورانی گوهرهای ثمن پروردگار عالم ، خزانه و گنج‌های روی زمین را ظاهر و حفظ می‌کند. این 8 جایگاه ، 8 مرکز ثقلِ زمین هستند که زمین به این وجودهای مبارک ، آنچه استعداد دارد به صورت رویش نباتات و معادن و نفت و ... و دریاها و آنچه برای زندگی انسان‌ها لازم است ، بروز می‌دهد و از طرفی به این 8 نور مقدس است که زمین زیر پای گنهکاران ، طاقت می‌آورد و جسم گنهکاران را در خود ، قبول می‌کند. و زمین در خلوص بندگی‌اش تربت این عزیزان را در جایگاه سجده به ساجدین عرضه می‌دارد. و وجود این عزیزان ، محلّ وصل عالم اسفل السافلین به اعلا علیین می‌شود.

این 8 نقطه نورانی به عبارت زیر هستند : 1) خانه خدا در مکه معظمه. 2)مسجد النبی ؛ قبر مطهر پیامبر(ص) در مدینه.  3) قبور مطهر 4 امام  معصوم(ص) ؛ امام حسن(ع) ،امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در بقیع در جوار قبر مطهر پیامبر اکرم(ص) در مدینه. 4) قبر مبارک امیرالمؤمنین علی (ع) در نجف اشرف.  5)قبر مبارک امام حسین(ع) در کربلای مُعلّی { معلی است چون از تربتش به عروج عالم قرب ظهور کرد}.  6) قبر مبارک امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) در سامرا.  7) قبر مبارک امام موسی کاظم(ع) و امام جواد(ع) در کاظمین.  8)قبر مبارک قبله هفتم ؛ ثامن الائمه امام رضا(ع) در وادی طوس مشهد مقدس. و به عدد 8 که ظهورِ ثمن عالم به امام رضا(ع)؛ثامن الائمه قرار گرفت که تمام عالم وجود از عالم سِرّ تا اسفل السافلین در محوریت خزانه رضا(ع) که رضای خداست ، در طواف و گردش هستند و تمام ساعات و تمام حروف و تمام اعداد و تمام معارف و تمام خزائن به گنج وجودش قیمت خود را دریافت کرده و در محوریتش به جایگاه اصلی خود می‌رسند و مزد می‌گیرند. چنانچه تمام عمر و در تمام ساعات و دقایق و حتی ثانیه‌ها و تمام حروف عمل ما و شخصیت و حتی رسیدن به صورت و سیرت انسانی ما و در نهایت به جایگاه اصلی عمل ما در گرفتن حقیقت خلوص ، و اجر و پاداش ، همه در گرو اینست که رضای دل ما چقدر در زاویه نیت قلبی ، مُحاذی رضای خدا قرار داشته است.

بنابراین وقتی ما شیعیان را در قبر می‌گذارند ، دست و پاهایمان را به سوی امام رضا(ع) دراز می‌کنند، آنگاه صورتمان که درواقع صورتِ عمل ماست ، رو به قبله می‌گذارند. در حقیقت به شرطها و شروطهاست! پس مزد بندگی ما به شرط مُهر و امضای رضای خداست. و تا شرط رضا محقق نشود ، راه به رضوان الهی باز نمی‌شود. پس درواقع 8 جایگاه مقدس (نقطه نورانی) یعنی اینکه همه ائمه طاهرین(ص) ، ثمنِ عالم هستند.

جالب است که وجود مبارک امام رضا(ع) ؛ از 9 ذریه معصومِ(ص) امام حسین(ع) ، پنجمین فرزند است و به عدد 5 متولد شدند ؛ یک خود وجود مبارکش و 4 ذریه معصوم(ص) در بطنش.درواقع عدد ثمن 8 ، همان پنج تن (ص) است و همان 5 ِ وجود مبارک امام رضا(ع)که رضای همه‌ی 14 معصوم(ص) است.

عدد معصومیت امام رضا(ع) ، 10 است { جالب است که عدد 10 از جمع 1 تا 4 حاصل می‌شود و 4 ذریه معصوم(ص) در بطن ایشان است!}. پس اگر بخواهیم در عاشورا( در جنگ حق علیه باطل) ، پیروز میدان باشیم باید ثمن ، غنیمت آن باشد.

جمع عدد ولایی(=8) و معصومیت(=10) امام رضا(ع) می‌شود 18(18=8+10) که برابر با کلمه حی است. پس زنده شدن واقعی زمانیست که به ثمنِ رضا واصل شویم. که امام حسین(ع) در لحظات آخر عمر شریفش در قتلگاه فرمود: رضاً بقضائک تسلیماً بأمرک... .اگر ارقام 18 را با هم جمع کنیم 9 می‌شود(9=8+1). در حقیقت امام رضا(ع) ، بلوغ 9 تمام اعداد را داراست. پس ایشان دردانه‌ای است چون جمع باطن همه‌ی معصومین(ص) ؛ یعنی شمس الشموس است! چون رضای خدا ، یک راه بیشتر نیست ؛ صراط مستقیم. پس در تمام اعمال ما از صبح تا شب ، در خواب و بیدار ، در تمام واجبات و مستحبات و ...شرط قبولی ، رضای خداست والا باطل است. این ثمنِ بلوغ اعداد است در 9 و 5 ِ وجود مبارک امام رضا(ع) که فرزندش ، نهمین معصوم(ص) است.

بنابراین حرف ح در حروف حمعسق ، خیلی پرمحتوا و زیبا است!

حرفِ م از حروف مبارکه حمعسق

عدد ابجد حرف م=40 است که به عربی ، اربعین گفته می‌شود و حقیقت بهار (ربیع) است چون از ریشه ربع می‌باشد و پایه و اصل و مبنای خلقت از عالم اسرار تا اسفل دنیا بر عدد 4 ؛ پایه 40 است.

جایگاه عددی حرف م=13 می‌باشد که این عدد برابر با اسم مبارک احد جلّ‌جلاله است. خداوند می‌فرماید:انّا لله و انّا الیه راجعون.{ دنیا می‌شود حرف و=6 و چون نقطه خشکی کشیده شد(دحوالارض) ، پس می‌شود واو=13}

پس همه در اسرار طهارتِ م خلق شدیم و در پایان عمر هم باید به م برسیم ؛ که می‌شود میم {خانم زینب(س) با طی مسیر اربعین از کربلا به کربلا ، باطن میم را افشا فرمود}. رجوع شود به کتاب عرفان اربعین که زیبایی‌های نهفته در حرفِ م بطور کامل توضیح داده شده است.                                   

 ز احمد(ص) تا احد یک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است!

حرفِ ع از حروف مبارکه حمعسق

این حرف از حروف نورانی و حلقی است و در الفبا به صورت "عین" خوانده می‌شود.{در زیارت امام زمان(عج) می‌خوانیم:السلام علیک یا عین الله فی خلقه... . عین به معنی چشم و چشمه هم است ، عدد ابجد حروف عین=130 و جایگاه عددیش 40 می‌شود.پس جالب است کلمه ینابیع(چشمه‌ها) به عین تمام می‌شود که جایگاه عددیش 40 است. و کلمه بیعت که ریشه‌اش بیع است و آخرین حرفِ بیع ، عین است یعنی بیعتی مقبول است که به جایگاه  40 (=جایگاه عین) ختم شود. و بهار به عربی ربیع خوانده می‌شود و بهار واقعی هم آخرین حرفش عین است که جایگاه عددیش 40 می‌باشد یعنی اربعین و این بهار است که بهشت است ومی‌شود جنّات تجری مِن تحتها الانهار! یعنی عین(چشمه) ، در بطنِ ربیع است. عدد ابجد حرفِ ع=70 و جایگاه عددیش 16 است. در قسمت حروف مبارکه کهیعص توضیحات حرفِ ع بیان شده است.

حرف س از حروف مبارکه حمعسق

حرف" س " قلب قرآن و یکی از اسرارآمیزترین حروف الفباست که در کتاب راز انسان به طور کامل توضیح داده شده است که در این‌جا به اختصار بیان می‌کنم:

مقام حرف "س" در الفبا ، میزان‌ترین حروف است زیرا زُبر و بینه‌ی "سین" با هم برابر است {( زبر: س=60) = (بینه: ین=60)} و چنانچه می‌دانید قرآن کریم شامل 120 حزب است پس تمام قرآن ، سین است {سین=120=علیّ(ص)} و تمامش قلب است.

که خداوند متعال خطاب به وجود مقدس پیامبر(ص) که قلب عالم خلقت و آفرینش است در سوره مبارکه یس فرمود:" یس.والقرآن الحکیم" ، یا از حروف ندا است و سین همان باطنِ قرآن حکیم است{یعنی علی(ع) که در اسرار عالم قرب ، سرّ قلبِ باطن آشکار شد و حقیقت گنج مفتاح (ب)؛باءِ بسم الله ، که پیامبر(ص) فرمود: آنجا که آیات مبارک آمن الرّسول برایم قرائت شد صدای صوت قرآن ، صدای علی(ع) بود}.

وجود مطهر حضرت فاطمه(س) ؛سیدة النساء العالمین، "امّ السین" است. پیغمبر (ص) می‌فرمایند: "زهرا امّ ابیهاست و کوثر وجود".

یکی از اسماء قرآن، کوثر است. پس پیغمبر(ص)، ظرف اسرار قرآن و علی(ع)، ظهور نطق قرآن و زهرا(س)، کثرت معنای قرآن است. و تمام بواطن قرآن و آن چشمه‌هایی که انوارش 11 معصوم(ص)، پرده‌های غیب عرفانش و صراطش و ظاهر و باطنش را به عمل معنا کرده‌اند.

از طرفی 60=عددابجد "ام ابیها" که جایگاه عددی آن 33 است وجایگاه عددی آب به صورت بسیط یعنی الف+با برابر 33 می‌شود {33= (3=با)+(30=الف)} و عددابجدش 114می‌شود{114=(3=با)+(111=الف)، بنابراین حقیقت قرآن که کوثر وجود است به عدد 114 سوره مبارکه ، حقیقت آب است و جایگاه عددیش33 ، که عدد ابجد 33 به حروف(سیُ سه) هم می‌شود 135 و برابر نام فاطمه(س) ! که کوثرعالم وجود ؛ امّ ابیها ؛ میزان حق و ظرف عالم امکان است. {سیُ سه=135= فاطمه(س) }. نکته مهم این است که در سوره 33 قرآن کریم ؛ سوره مبارکه احزاب آیه 33 ؛ آیه تطهیر برای 14 نور مقدس(ص) آمده است :

...انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (خدا چنین می‌خواهد که هر آلایشی را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند). و کتاب قرآن هم ، طهارت کامل است که در آیه  79 سوره مبارکه واقعه می‌فرماید: لا یمسّه الا المطهّرون ؛ بدون طهارت ، قرآن را مس نکنید.

خداوند متعال، کتاب عظیم المرتبه‌ی قرآن را انسان ساز و باطن وجودش را، انسان کامل قرار داد. باطن آن، صراط مستقیم و امام المبین است.

این حقیقت شامل حال انسان نمی‌شود مگر اینکه قلب انسانی‌اش احیاء شود تا تمام اعضاء و جوارح و عروق و احساساتش ، عمل انسانی انجام دهند. جای تفکر است که ربّ العالمین چه منّتی بر ما دارد که حرف سین را میان کلمه انسان قرار داد تا انسان‌ها از قلب ، هدایت شوند. در حدیث مبارکی داریم: "قلب انسان کعبه؛ یعنی خانه خدا است" و فرمود: "قلب المؤمن عرش الرحمن"، قلب مؤمن عرش خدای رحمن است. چه وصف زیبایی است ! تمام سعه‌ی وجودی انسان را از باطن این حدیث مبارک باز می‌کند. اگر انسان، رضای خدا را در نیّات و اعمالش فراموش کند، انسانیت خویش را نیز بدست فراموشی خواهد سپرد! و اگر توفیق توبه شامل حال او نگردد، قلب انسانیش می‌میرد، و این مثابه مردن "سین" میزان انسانیش است. چرا که انسانیت بدون "سین" ، "اِنانیَتی" بیش نیست. و حتی طهارت انسان از بین می‌رود چنانچه انسان کافر ، عین نجس است.

تحقق این امر منوط به این است که قلبمان پیوند به قلب انسان کامل شود. به تعبیر دیگر نبضی باشد هماهنگ با قلب عالم و از یک هم صدایی و هم نوایی پیروی کند. آن رضا به بندگی کردن پروردگار عالم و با خلوص و شیعه و امّت شدنِ قلب زنده عالم؛ امام زمان؛صاحب الامر، مهدی (عج) است. باید در گردش و طواف این قلب ، سیرِ عمل ما باشد چراکه این قلب فقط برای رضای خدا می‌تپد و بس. جایگاه عددی مهدویت=60 است که 60= س و همه‌ی مخلوقات دنیا در60(=س) خلق شده و ازهمین باب می‌میرند. زیرا دردنیا، درظرف زمان قرار می‌گیریم که هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه است .و زمان حکومت حضرت مهدی (عج) ، حکومت میزان و حکومت قلب عالم بر قلوب مؤمنین است. و حکومت قلبی همان حکومت سین است که جز میزان و عدل حکمی صادرنمی‌شود و حیاتش حیات طیب می‌باشد.  

اما قرآن کریم که در دسترس همه ما است، وزنه‌ی روبروی عترت (ص) است و حال که ما ظاهراً مولایمان را نمی‌بینیم، کلام حق ، نسخه حکیم محض است. پس پیروی آن ، رضای قلب مولایمان را به قلب عمل ما پیوند می‌زند. بنابراین کتاب آسمانی قرآن را قلبی است و آن سوره‌ی مبارکه یس می‌باشد. حرف "یا" نداء است و حرف "سین" گیرنده‌ی ندا. در رموز کلام حق ، حرف "سین" خطاب به پیغمبر بزرگوار و خاندان مطهرش صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است که آل یاسین خوانده می‌شوند.

جالب است که عدد ابجد کلمه آل یاسین=162 است که برابر با عدد ابجد کلمه انسان است. و جایگاه عددی کلمه آل یاسین=63 است که عمر مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) ، 63 سال است یعنی عددِ عمر مبارکشان در جایگاه آل یاسین قرار دارد! که 63 ؛ جایگاه عددی کلمه اربعین یعنی باب طهارت است{ خداوند متعال آیه تطهیر در شأن ائمه طاهرین(ص) (آیه 33 سوره مبارکه احزاب)  و برای قرآن کریم ؛ لا یمسّه الا المطهرون (آیه 79 سوره مبارکه واقعه) را فرموده است}. پس همه‌ی وجودهای مبارک ، قلب عالم و میزان خلقت هستند .چنانچه یکی از اسماء قرآن هم میزان است.

سین در باطنِ وجودی، حضرت حسین(ع) است. اگر حرف" ح" ابتدای این اسم شریف را نخوانیم ، فقط کلمه"سین" باقی می‌ماند. سِّرحرف سین چیست؟ پیغمبر بزرگوار؛که حق تعالی او را "یاسین" خطاب کرد؛ می‌فرماید: "حسین منّی و انا مِن حسینی." حسین(ع) از من است و من از حسین(ع) هستم." . از اسرار زیبای جلوه باطن پیغمبر(ص) از درون امام حسین(ع)، سینِ وجود آن حضرت است ، در نتیجه وجود مقدس امام حسین(ع)، قلب 14 معصوم(ص) است.

حضرت اباعبدالله الحسین(ع) کسی است که عالی‌ترین و بهترین نوع قلب زندگیِ حیوانی به انسانی را به حیات کلّ انسان‌ها اعطا فرمود

این عمق معنای "سین" در کلمه انسان است! نکته اینکه: عملِ حجِ واقعی امام حسین(ع) درکربلا ختم شد. در آنجا، "سینِ" باطن وجود حضرت ، همان قلب بود و به عمل ظاهر شد در حالی‌که دائماً در خون می‌تپید و هفتاد و دو یار با وفایش (درحالیکه بطور متوسط قلب در هر دقیقه 72 بار طپش دارد)طواف کننده این قلب شدند و هر آن‌کس که صدای طپش آن قلب؛"هل مِن ناصر ینصرنی" حضرتش را از زبان حجت زمان خود می‌شنود، به این حلقه‌ی طواف ملحق می‌شود. در واقع مجرای تماس ، سیم اتصال قلب به قلب است.چنانچه قلب همه ما در سینه است یعنی سینِ وجودمان ، قلبمان است!

نکته:آخرین سوره در قرآن مجید ، سوره مبارکه ناس است که هم اسم سوره ؛ و هم آخرین کلمه ، ناس است که به حرفِ س تمام شده است و شامل 6 آیه می‌باشد که همه آیاتش به حرفِ س(=60) تمام می‌شود پس درواقع 6 تا 60 تا است که می‌شود 360 (360=60×6) یعنی تمام دایره خلقت در حمد و تمام 360 درجه دایره ، جمع در حرفِ س است و زیباتر اینکه عدد 360 معنی می‌شود به 300 که برابر عدد ابجد حرفِ ش است و صفت افشاکنندگی دارد و 60=س ، پس 360 یعنی افشاکننده‌ی حرفِ س ! و 360 برابر است با عدد ابجد حروف "شین" . بنابراین تمام این زیبایی‌ها ، اسرار گنج عدد 9 و 5 را در دایره‌ی شین به عدد 360 افشا می‌کند چراکه اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 9 می‌شود(9=0+6+3) و شکل دایره ، همان عدد 5 است{که در قلب پنجمین معصوم ، امام حسین(ع) معنا شد} که 9 (یعنی 360 درجه) در بطنش می‌باشد! و عدد ابجد کلمه عصر=360 است و وجود مبارک امامِ هر زمان {و حالا، امام زمانمان(عج)} ، ولیِّ عصر می‌باشد.پس واقعیت کربلا در کلّ کره زمین است و واقعیت عاشورا در کلّ ایام عمر کره زمین ، که می‌شود کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا. بنابراین معنی حرفِ سین در حروف مقطعه حمعسـق ، تمام نشدنی است!

حرف ق از حروف متبرکه حمعسق

حرف ق از حروف مقطعه قرآن است و از حروف نورانی محسوب می‌شود و در دسته حروف قمری قرار دارد. و در اسرارش ، تعریف همه آداب و صفات زیبای حروف است. حرف ق از حروفی است که بر تمام حروف ، ولایت دارد و به تنهایی از اول تا آخر حروف است و به تنهایی تمام اسرار و اسماء را در بطن خود دارد و در اعداد ، امام و پیشرو می‌باشد به گونه‌ای که تمام اعداد تا در جماعت به ولایت امامشان وصل نشوند ، در معنا و جایگاه و حقیقت و ارواح و اسرار خود قرار نمی‌گیرند! حرف ق ، به تنهایی  کامل و از نظر معنا ، موجه است و توجیه کننده همه معانی می‌باشد.

زیباست که پروردگار عالم یکی از اسماء قرآن را قاف قرارداد. این حرف هم در خواندن یک حرفی (که ق گفته می‌شود) و هم سه حرفی(که قاف گفته می‌شود) کامل است این حرف در معنا ، رسول است و در مجرای صدق قراردارد و بین الحرمین معانی حروف و اعداد است به گنج قرآن و در عمل به آیات قرآن و بندگی خالصانه و صادقانه پروردگار عالم به قرب الی الله. این حرف ، قابلیت حی شدن و زنده شدن انسان را به کلام خدا و عمل به معانی آن را دارد.

عدد ابجد کلمه قاف=181 و جایگاه عددیش 37  است که جایگاه عددی کلمه کامل و کمال است. پس چون کلمه قاف در جایگاه عددی ، همان "کامل" است ، انسان را به عدد 37 یعنی اسم مبارک "اول" خداوند و کلمه "زکی" که نورانی شدن است و همچنین به جایگاه نام مبارک "حسن"(ع) که خداوند متعال فرمود: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها (اگر عمل حسن یعنی سبز و و زنده و شاداب و سالم بیاوری ، میوه عشر امثالها  را به تو می‌دهم) و به عبارتی "کمال" می‌رساند. 

چند نکته برای عدد 37 (=جایگاه عددی حروف قاف): 1)عدد 37 نشانه حرارت بدن سالم است.2)هرگز در قیامت از سلامت بیرون نمی‌روی .  3)از قرب وجود مبارکِ اول(نام مبارک خداوند) جدا نمی‌شوی.4) شاگرد اول بندگی می‌شوی.  5)نورانی و زیبا می‌شوی یعنی می‌رسی به درجه یخرجهم من الظلمات الی النور. 

جمع ارقام 181(=قاف) می‌شود 10 که در واقع گنج عشر است.عدد 181 در اسماء الحسنی پروردگار عالم برابر با عدد ابجد اسم مبارک "فعال" و اسم "فاعل" خداوند است. حال خوب فکر کنید!!!

حرف ق در سوره مبارکه قاف:

نام پنجاهمین سوره مبارک قرآن از نظر ترتیب فهرستی ، ق است. سوره مبارکه قاف ، مکی می‌باشد و در جزء 26 قرار دارد(26، برابر با عدد کلمه حدید است و قاف ، نگهدارنده حدود خداوند است) . و شامل 45 آیه است که عدد 45 برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است(کسی که حدود خداوند را نگهدارد، آدم می‌شود) . هر یک از این اعداد و شناسنامه این سوره مبارکه اسراری در خود نهفته دارد که در زیر به آن اشاره می‌شود(ضمن اینکه قبلا اشاره شد که یکی از اسماء قرآن ، قاف است):

از نظر ترتیب فهرستی این سوره مبارکه ،عددش 50 و برابر با حرف ن است. که یکی از استثنائات حروف، حرفِ ن است زیرا درحالیکه دو مخرج(دهان و بینی) دارد و غنّه خوانده می‌شود، به دو صورت هم نوشته می‌شود: ن و تنوین. در قواعد عربی به این شکل تعریف می‌شود که حرف ن باید پشت تمام حروف قرار گیرد تا هر کدام را به معنا و مفهوم و جایگاه و حتی طرز قرائت ظاهری هم برساند.چنانچه 6 حرف را ادغام(یرملون) ، 6 حرف را اظهار و 15 حرف را اخفا و پشت یک حرف(ب) قلب به میم می‌شود یعنی دیگر ن خوانده نمی‌شود و م خوانده می‌شود (مثل "من بعد" که خوانده می‌شود "مم بعد"). عدد 50(=ن) برابر با عدد ابجد کلمه کُل است.پس خوب دقت کنید که این سوره چگونه باید در جان حروف و کلمات عمل ما نفوذ کند!

حرف (ق) به تنهایی یعنی نگهدار و معنی کامل را داراست، (ق) ریشه‌ی کلمه تقوی است یعنی  فعل وقی ، امر می‌شود و حروف اعلال(و) و (ی) آن می‌افتد و فقط حرف (ق) می‌ماند یعنی نگهدار. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم زمین را خلق فرمود ، بسیار می‌لرزید و با خلقت کوه قاف ، زمین آرام گرفت. در دنیا هر ماده‌ای را می‌خواهند ماندگاری آن زیاد شود مثلا در مواد غذایی مواد نگهدارنده ؛ (ق) به آن اضافه می‌کنند ، آهن را ضد زنگ می‌زنند ، یخچال و فریزر نوعی نگهدارنده هستند و همینطور هر آفت زدایی برای وسایل گوناگون نگهدارنده است.

همچنین حرفِ ق هم در حروف عربی یعنی نگهدار و درواقع مثل ترمز عمل می‌کند. نیروی نگهدارنده ، تقوی معنی می‌شود و خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ذالک الکتاب لا ریب فیه هدًی للمتقین ؛ شک نداشته باشید که آن کتاب(قرآن کریم) هدایت می‌کند متقین را. پس به شرط تقوی ، عمل‌ها قبول می‌شود. در واقع انسان باید به وسیله این نیروی معجزه آسا از خطرات گناه و وسواس و خناس در امان بماند تا در قیامت از جهنم دور شود که جایگاه متقین ، بهشت است.اللهم الرزقنا

بنابراین تمام اعضای انسان همانطورکه نِ ساکن پشت حروفش باید کار کند تا به جایگاه معنی و حقیقت خود برسد ، همینطور است قِ تقوی ! پس چشم و گوش در مقابل دیدن و شنیدن گناه باید ترمز داشته باشد و دهان برای سخن گفتن و خوردن ، بینی برای بو کشیدن و پوست برای لمس کردن و خلاصه دست و پا و شکم و امیال و ... همه باید با ترمز تقوی نگهداری شود تا سالم بماند و در قیامت همه اعضای ما سالم و بی‌نقص محشور شود و اعمال صادر از این بدن ، اندازه حدود خداوند را ظاهر کند و نورانی باشد.

سوره مبارکه قاف شامل 45 آیه است(برابر با عدد ابجد کلمه آدم).پس آیا با عملِ مقبول به آیات این سوره مبارکه ، صورت و سیرت آدمیت نصیب ما می‌شود؟ که خداوند متعال فرمود: والعاقبة للمتقین ؛ عاقبت بخیری فقط مال متقین است. و همچنین می‌فرماید که بهترین زاد و توشه هم تقوی است. و بهشت را جایگاه متقین قرارداده است چون صورت بهشتیان ، آدمیزاد است(هرگز حیوان ، ورودی در بهشت ندارد).

عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) 34 است که برابر با عدد ابجد کلمه دل می‌باشد که تنها جاییکه باید خانه تقوی باشد، دل است که اگر دل ، متقی بود ، تمام اعضا هم متقی شده و اعمال بنده ناشی از تقوی ، ظاهر می‌شود. دل با تقوی ، قلب سلیم است .دل با تقوی ، قلب میزان است.دل با تقوی ، خانه خداست چنانچه امیرالمؤمنین(ص) که مولود کعبه است ، مولای متقیان است که او از قلب کره زمین (همان دل) ، تولد پیداکرده است. و در حدیث آمده است که قلب المؤمن عرش الرحمان. و جایگاه عددی کلمه روح=43 است : تنزل الملائکة و الروح(آیه 4سوره مبارکه قدر)؛ محلِ عظمت حیات طیب و زندگی دنیا و باطن آخرت ، یعنی به جاودانگی رسیدن. و همچنین جایگاه عددی کلمه جوهر=43 است. آنچه از وجود ما صادر میشود چه در امور دنیوی و چه در امور اُخروی ازجایگاه دل و روح و جوهر است که ریشه جوهر ، کلمه جهر است یعنی از دل  با صدای بلند ، باطن‌های عمل ما هم در دنیا و هم در آخرت ظاهر می‌شود! دیگر اینکه جوهر ، آن جوهره‌ی باطنی است که از قلمِ وجود ما در لوح عمل کتابت می‌شود.و خداوند کریم می‌فرماید: (درقبر) ندا داده می‌شود إقرأ کتابک کفی بنفسک (آیه 14 سوره مبارکه اسرا) ؛ پس کتاب عمل کفِ نفس ، لوح عمل است.

در این سوره مبارکه؛ 57 بار حرف ق تکرار شده که 57=3×19 و 19 برابر با جایگاه عددی حرف ق است!

عدد ابجد حرف ق =100 و جایگاه عددیش 19 است.و آخرین حرفی است که مخرجش در دهان است. 100 در نوشتاری به دو صورت :با سین (سد) و با صاد (صد) نوشته می‌شود که هر دو مظهری از معارف عدد 100 هستند و حتی در جایگاه عدد 100 که 19 شد هم همان معنا را دربرمی‌گیرد.جالب اینکه جایگاه عددی کلمه سد هم 19 می‌شود!

همانطورکه بیان شد عدد 100 برابر حرف ق یعنی نگهدارنده است. سد هم در دنیا ، نگهدارنده خزانه آب است! و دانش سد سازی برای هر کشوری واجب است تا برای تامین آب مصرفی مردم ، سد بسازند. عدد ابجد کلمه سد=64 و برابر با عدد ابجد کلمات دین، ناجی و کلید است و همانطور که بیان شد جایگاه عددی کلمه سد=19 می‌شود. همانطورکه بهترین محصول سد در دنیا ، برق مصرفی هر کشور است و برق ، نور است و نیروی محرک برای تمام کارخانه‌ها و دستگاه‌ها و خلاصه راه افتادن جریان تولید و هدایت و پیشرفت در همه امورات با برق است. درواقع دین هم ، سد بزرگ معنویت بر گنج وجود هرانسان است که خداوند ، بهره برداری صحیح و رساندن به محصول نور هدایت را با دین به آنها می‌دهد. انسان‌ها باید از وجودهای رسولان و امامان معصوم(ص) و کتاب‌های آسمانی که این علم را (به صورت دین) در اختیارشان می‌گذارند ، هم زندگی دنیا و هم آخرتشان را به نور واقعی بدون ظلمت منوّر کنند زیرا برق دنیا ، نور همراه ظلمت است (یک الکترون منفی و یک مثبت است)اما نور هدایت دین ، بدون ظلمت و خاموش نشدنی است.

درضمن اینکه دین، کلید و مفتاح گشاینده همه‌ی مشکلات ظاهری و باطنی دنیا و آخرت است زیرا انسان ضعیف را به قدرت لایزال الهی و کلّ رحمت واسعه وصل می‌کند. و ناجی است که در هیچ مسیری نمی‌گذارد انسان در پرتگاه سقوط کند و نجات دهنده است و انسان را از ظلمات خارج می‌کند و به نور مهدویت رشد می‌دهد و در جایگاه ق می‌رساند و نگهداری می‌کند که همان ریشه تقوی است.

همانطورکه بیان شد جایگاه عددی کلمه سد و حرف ق (یکی از اسماء قرآن ، قاف است) ، 19 می‌باشد که حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که تمام محتوای کلّ قرآن در آن جمع است ، 19 حرف است. پس قرآن خود ، سد است در مقابل شیاطین و وسواس و خناس... . و همینطور اسماء مبارک پنج تن(ص) ، 19 حرف است. و این بزرگواران هم ، سدسازی عملی که جنگ با نفس امّاره است را با اجرای احکام دین به ما آموختند. زیرا این عزیزان ، اجراکننده تمام احکام الهی بدون هیچ نقص و غلطی هستند. چنانچه امیرالمؤمنین(ع) ؛ مولای متقیان و مولی الموحدین است و درواقع همه‌ی معصومین(ص) ، چون معصوم یعنی هرگز آلوده به گناه نشده ، نمی‌شود و نخواهد شد.     

اما صد آخرت (با صاد است) که عدد ابجدش 94 و جایگاه عددیش 22 می‌شود . 100 به عدد در طول قرار می‌گیرد و این صد به حروف در عرض قرار می‌گیرد. پس اگر ریزش رحمت الهی بخواهد از نظر نزول برکات رسالت و ولایت ، ما را تا قیامت از لغزش‌ها نگه دارد باید صد با صاد ببندیم زیرا سد با سین در دنیا گاهی خراب می‌شود اما صد با صاد باقی است الی یوم القیامة (انشاءالله).زیرا محصول صد با صاد ، انسان را در جایگاهش در دنیا و آخرت طلا می‌کند . و از خصوصیات طلا این است که اگر سالها در لجن بماند ، هرگز فاسد نمی‌شود و خلوصش ماندنی و همیشگی است به همین علت قیمت می‌گیرد و همیشه زینت دست و صورت است زیرا عدد ابجد کلمه طلا= 40 است و در جایگاه عددی با صد برابر است (صد=22=طلا).

دیگر اینکه صد با صاد انسان را در جایگاه عبد می‌گذارد (صد=22=عبد) ، هرگز شیطان و وسواس و خناس به او راه ندارد. و صاحب ملکوتی می‌شود که هر روز ، ظلمات وجودش از او زائل و به نور خشوع و خضوع و علم و معرفت منوّر می‌شود.پس در دنیا خیلی زیباست که لازم است که به حرف ق(نگهدار زندگی) ؛ هم به حروف و هم به عدد برسیم! که این حرف ، ظهور کلمه صدق است چراکه حرفِ ق در عرض به حروف صد و در طول به عدد 100 است که می‌شود صد در 100یعنی صِد‌ق !!!

بنابراین حروف حمعسق ، انسان را با گنج 9و 5 به تمام اسرار و زراعت دنیا و آخرت می‌رساند.                                                                                  

حرف ص ؛آخرین حرف کهیعص در مقابل حرف ق ؛ آخرین حرف حمعسق

در 5 حرف کهیعص ، آخرین حرف به ص رسیدیم که عدد ابجدش 90 است.درواقع مرتبه 90 برابر است با 9 تا 10 تا یعنی عدد 9 است که با تعالی مقامی در ضرب شدن به 10 مرتبه ، به 90 می‌رسد!اما بلوغ عددیش ، 9 است که اگر به حروف نوشته شود(نُه) ، عدد ابجدش 55 می‌شود که در جمع عدد 10 را می‌دهد(10=5+5) که همان مراتب حقیقی و تولد حروفی نُه است.جایگاه عددی نُه می‌شود 19 .پس در واقع عدد 19 ، پایان دهمین حرف از حروف مقطعه (کهیعص، حمعسق)است(ق=19). آیا معجزه نیست همه‌ی این 10 حرف ، اسرار تولدی را افشامی‌کند که انسان برسد به یخرجهم مِن الظلمات الی النور!

پس اینجا با ق تمام می‌شود(حمعسق) که این نور نگهداری می‌شود و سدسازی می‌شود که دیگر خاموشی ندارد و اینجا تولد نور است و جدا شدن از کلّ ظلمات (اللهم الرزقنا) . همانطورکه بیان شد کهیعص به ص تمام می‌شود که عدد ابجد حرف ص=90 و برابر با عدد ابجد حروف "میم" است. وقتی به صورت سه حرفی بخوانیم (صاد) عدد ابجد صاد=95 می‌شود که خودش در ظاهر(95) ، جلوه 9 و 5 است و جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+9) و تمام اسرار 9 و 5 ، حقیقت کلمه صاد است که نام چشمه‌ای درعرش پروردگار عالم می‌باشد و آن چشمه‌ی نورانی به گنج عشر و تمام اسرار عالم عمّا(ندیدنی) ، از عالم عرشی به عالم دنیا در حقیقت نور و هدایت و به وجود 14 نور مقدس(ص) ظاهر می‌شود و تمام گنجِ این چشمه ، به عدد گنج عشر به چهار ستون عرشی ، در جمع عدد 1 تا 4 آن که برابر 10 می‌شود ، از سقف خضرایی‌اش به تمام 4 ستونش به عالم دنیا تا عالم قیامت را به حقیقتِ ربیع بهاری سبز و منوّر کرده و اسرار را به کلمه‌ی گنج عشر که همان حروف عرش است ، به دنیا ظاهر فرموده است!

و امام عاشورائیان ؛ امام حسین(ع) است که وجود مبارکش ؛ پنجمین معصوم(ص) است که در بطنش 9 ذریه معصوم(ص) قرار دارد یعنی ظهور گنج 14 است (14=9+5) درحالیکه خود ، گنج عشر است{1خودش+9ذریه معصوم(ص) در بطنش} و جالب است که حامل بزرگ‌ترین محموله‌ی عالم است از عرش به عشر!

و این سرّالاسرار دو سوره مبارکه مریم(س) و شوریٰ است و اسرار عاشورا و پیروزی حق بر باطل و زراعت گنج بهشت و رسیدن به ربیع حقیقی و زنده شدنی که خداوند کریم وعده‌اش را در نزد خود می‌دهد (احیاء عند ربهم یرزقون) و رسیدن به اربعینی است که طهارت ، گوشت و پوست و استخوان و لباس میت را پاک می‌کند و نه غسل می‌خواهد و نه کفن. اللهم الرزقنا

که همه در 10 حرفِ : ک ه ی ع ص ح م ع س ق جمع است!

مطالبی که بیان شد یکی از اعجازهای عدد 5 (تعداد این حروف مقطعه هر کدام 5 حرف است) و 9 که به سرانجام رساننده بلوغ آنست، می‌باشد! درواقع هرکدام از حروف در دو سوره مبارکه ، کامل هستند و باطنِ 9 و 5 را دارا هستند. جمع عدد 9 و 5 ، 14 می‌شود پس 2 تا 14 تا 28تا می‌شود که در ظاهر 10 حرف است { جمع ارقام 28 هم 10 می‌شود 10=8+2}. پس تمام حروف و تمام معانی را دربرداند و در بلوغ 9 در دایره 5 کامل هستند!

 

عدد 5 و 9 در باطن قرآن

کتاب نورانی قرآن که بالاترین معجزه پیامبران الهی از طرف پروردگار عالم است (کلام الله) ، حامل گنج 5 و 9 است زیرا همانطورکه انسانِ کامل منشأ ظهور این گنج است و نفس این مهندسی می‌باشد قرآن  هم ، باطنِ انسانِ کامل است (به عبارتی انسان کامل ، قرآنِ  ناطق است).

در جمع عدد 5 و 9 ، عدد 14 بدست می‌آید و خداوند متعال در آیه 87 سوره مبارکه حجر می‌فرماید: و لقد آتیناکَ سَبعًا مِنَ المَثانی والقرآنَ العظیمَ .پس قرآن کریم ، وجود مبارکش 2 تا 7 تا یعنی 14 تا است و محتوای کلّ قرآن به فرموده پیامبر(ص) در سوره مبارکه حمد جمع است و این سوره مبارکه درحالیکه 7 آیه دارد اما باطنش که کلّ قرآن است ، 7 تا 2 تا یعنی 14 تا می‌باشد( در برخی تفاسیر هم آمده چون هر آیه سوره مبارکه حمد دو قسمتی است ، پس 7 تا 2 تا می‌شود) .

از طرفی هم ترتیب نزول سوره مبارکه حمد به قلب مطهر پیامبر(ص) پنجمین سوره است. در حالیکه عدد ابجد اسم مبارک قرآن=351 است و در جمع ارقامش 9 می‌شود(9=1+5+3) یعنی قرآن ؛نام بالاترین معجزه‌ی عالم ، بلوغ 9 را از نظر اعجاز دارد و در ترتیب نزول سوره مبارکه حمد (که محتوای کلّ قرآن را دارد )، اسرار 5 است.و 7 تا 2 تا باطن 14 نورمقدس(ص) هستند(5=4+1).  

پس سِرّالاسرار هستی به کلام الله پروردگار عالم به عدد 9 و 5 ، اظهار و افشا و مکشوف در دنیا و آخرت می‌شود.

 

باطن ضریح در عدد 9 و 5:

در کتاب اصول کافی (ج4،ص187،ح1) آمده است که امام صادق(ع) فرمود: خداوند به فرشته‌ای از فرشتگان خود دستور داد که در آسمان ششم برای او خانه‌ای بسازد.اسم آن خانه ، ضراح می‌باشد و روبروی عرش قرار دارد. و خداوند آن را برای اهل آسمان قرار داده است. هر روز هفتاد هزار فرشته دور آن می‌چرخند و طلب آمرزش می‌کنند و برنمی‌گردند.

جالب است که در دنیا ، دور مزار مطهر ائمه معصومین(ص) ، ضریح می‌گذارند.

و عدد ابجد کلمه ضریح=1018 است که وقتی ارقامش را با هم جمع  کنیم 10 می‌شود(10=8+1+0+1). و جایگاه عددی کلمه ضریح=64 است که برابر با عدد ابجد کلمه دین می‌باشد . درواقع به وجود مبارک ائمه طاهرین(ص) ، دین معرفی می‌شود و در دنیا به وجود این بزرگواران که گنج عشر هستند؛ به معنای 14 نور مقدس(ص) ، دین متولد و ظاهر شده است. و همه‌ی امتحان‌های دنیا (دنیایی که به 6 روز خلق شده) ، همین گنج عشر عالم است. و عاشورایی که امام عاشورائیان؛ ضریحش 6 گوشه است و 6 ماهه متولد شده و کوچکترین شهیدش در کربلا ، 6 ماهه است!  

پس همه به دینداری امتحان می‌شوند و هر کس موفق شود باید به اتممناها بعشرِ عمرش در امتحان عاشورا و انتخابش به امام‌های معصوم(ص)  ، به اربعین طهارت و بهار واقعی برسد یعنی در بهشت قرار می‌گیرد. به اسرار عدد  پنج تن (ص) و 9 ذریه اباعبدالله الحسین(ع) که با وجود قبور پاکشان در ضریح‌های مبارکشان ، به عالم آسمانیِ ضراح وصل می‌شویم. انشاءالله

و طبق حدیث بالا ، ضراح در آسمان ششم بپاشده است. جالب است که عدد ابجد کلمه ضراح=1009 می‌باشد که در جمع ارقامش(10=9+0+0+1) ، همان 10 می‌شود.اول آنکه آنجا به بلوغ کاملِ طول(9 ، بلوغ اعداد است و عدد ، در طول قرار دارد) که خداوند خودش ذی الطول است یعنی صاحب طول. و عدد ابجد کلمه طول=45 برابر عدد ابجد اسم آدم(ع) است. پس به عدد اَلـف(یعنی1000) و بلوغ گنج طول را در عدد بهترین مخلوقاتش ؛ آدم(ع) جلوه داد.چنانچه اسم مبارک حضرت آدم(ع) به عدد 45 از جمع تمام عدد افلاک از یک تا 9 ظهور پیدا کرده است چون ظرف تمام عوالم است یعنی علّـم الاسماء!  

جایگاه عددی کلمه ضراح=55 و برابر با عدد ابجد نُه (9به حروف) است. و جالبتر اینکه عدد 55 ، جمع کننده اعداد از 1 تا 10 است(55=10+ ... +1) و همچنین برابر با جایگاه عددی کلمه صدیق است. درواقع از مجرای صدق میتوان در بلوغ زیارتِ واقعی از ضریح به ضراح که زیارتگاه خانه خدا در آسمان ششم است ، واصل شد.

بنابراین با قصد و نیت از زیارت واقعیِ وجود مبارک معصومین(ص) به زیارت خانه خدا و زیارت لقاءالله می‌رسیم .اللهم الرزقنا

اسرارعدد 5 و 9 در دست

هر دست ، 5 انگشت دارد که 14 بند است و جمع ارقامش(5=4+1)هم 5 می‌شود. درواقع مهندسی خلقت و تمام اسرار ظهور کائنات ، به وجود مبارک پنج تن(ص) است. و در بطن وجود مبارک پنجمین معصوم یعنی امام حسین(ع) ، 9 ذریه معصوم(ص) است که 9 و 5 می‌شود 14. همانطورکه 5 انگشت و 14 بندش ، همه در یک دست قرار دارند ، درواقع همه‌ی وجودهای مبارک پنج تن(ص){14 معصوم(ص)} ؛ یک نورواحد(ص) هستند.که همه ، خلیفه‌های برحق خداوند می‌باشند . و هادی و هدایت کننده مردم به توحید(عبادت خداوند یگانه) هستند. و همه ، یک دست حساب می‌شوند ، آنگاه خوانده میشوند: یدالله فوق ایدیهم . یا می‌فرمایند که وجودهای مبارک ؛ کُمَّـل اولیاء هستند یعنی آستین که دست حق از آن ظهور دارد.

کلمه دست به زبان عربی ، ید گفته می‌شود و عدد ابجدش 14 است. عدد ابجد کلمه دست=464 است و جمع ارقامش 14 می‌شود(14=4+6+4) که برابر با عدد کلمه ید است! و عدد 464 اینطور معنی می‌شود به 64+400 : عدد 400 برابر با  عدد ابجد کلمه شمس است یعنی روشن کننده. و عدد 64 برابر با عدد ابجد کلمه دین و کلمه کلید و اسم مبارک خداوند ؛ ناجی است. که اگر خوب به معنی دقت کنید ، متوجه می‌شوید که خداوند متعال تمام گنج را که ، دین است و کلید است و نجات است ، در دست قرار داده است!

جایگاه عددی کلمه دست=41 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه اُم است. درواقع دست است که ریشه و شاید ، مادرِ همه‌ی اعضاءِ بدن است چون تمام گنج ، در دست افشا می‌شود؛ از نظر ظهور تمام خزانه‌ی سلامتی و گیرندگی همه‌ی امکانات وجودی و تحویل دهنده همه بالقوه‌های وجودمان به عمل و اینکه دست ، به واقع دستِ قدرت و استطاعت و وسعِ وجودِ نفسِ ماست! دست است که باید به دامن رحمت الهی وصل شود ، دست است که باید به حبل الله چنگ بزند{آیه 103 سوره مبارکه آل عمران:واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا ؛ چنگ بزنید به ریسمان الهی (که ائمه معصومین(ص) هستند) و متفرق نشوید}. و خداوند در آیه 256 سوره مبارکه بقره فرمود:فقد استمسک بالعروة الوثقی لاانفصام لها ؛ پس هر آینه تمسک جوئید به عروة الوثقی که هرگز پاره نمی‌شود.

خوب دقت کنید! پس هر دست ، 5 انگشت دارد و به صورت عموم(موارد استثنا را درنظر نگیرید) در کف یک دست ، عدد 18 و کف دست دیگر ، عدد 81 آمده است.جمع ارقام 18می‌شود 9 (9=8+1) و جمع ارقام 81 هم 9 می‌شود(9=1+8).

پس 5 ظاهر است در تعداد انگشتان هر دست و عدد 9 هم در کفِ هر دست است که در جمع می‌شوند 14(14=9+5).

منظورم از بیان این مطلب این است که ببینید چه قدرت و اسراری در دست نهفته می‌باشد؟!   

همانطورکه بیان شد در کف هر دست به عدد 9 رسیدیم ، پس با درنظر گرفتن دو دست ، 18 می‌شود(18=9+9) که برابر اسم مبارک خدا ؛ حی است و اسم مبارک حی ، قطبِ اسماء الهی و اُمّ الاسماء است! پس با دست باید وصل به حق شویم. همانطورکه در مثل داریم : حقش را کف دستش گذاشتن. درواقع عمل را با دست تحویل می‌دهیم و مزدش را با دست تحویل می‌گیریم. خداوند یکتا در آیه 14سوره مبارکه اسرا می‌فرماید : إقرا کتابک کفی بِنفسک. پس(در قبر ندا داده می‌شود) بخوان کتاب (عملت را) و کفِ نفس را آشکار کن.

و دستهایمان به عدد 18(=حی) ، اعمال ما را زنده(حی) در قبر تحویل می‌دهند! و همانجا جزایش را هم به دستش ، حی یعنی زنده می‌دهند و تکلیف برایش روشن می‌شود و تا حدودی مزدش را هم نقد و زنده تحویل می‌گیرد.

عدد 18 ؛ نماد باطنِ اینکه خداوند دو دست به ما عطا فرموده ، می‌باشد! که عدد 2 (که ما 2دست داریم) برابر با حرف ب است و درواقع کلّ عالم و کلّ  باطن قرآن به کلام پیامبر(ص) در حرفِ بِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است . و اکثر اعضاء بدن ما هم 2 تا 2تاست. و تمام عالم در زوجیت قرار دارد چنانچه یکتایی ، مخصوص خداوند احد جلّ‌جلاله است.

همانطورکه بیان شد ، کفِ دست راست به عدد 18 (=حی) است که در جمع می‌شود 9 (9=8+1). درواقع 2 تا 9 تا می‌شود 18 تا ، و عالم دنیا 18000 منزل است که خداوند متعال هر عدد را برای ما (اگر قدرش را بدانیم) 1000 تا 1000 تا برکت گذاشته ! که خیلی معارف را در خود دارد.

و درواقع دنیا به 6 روز خلق شد. و خداوند وقتی می‌خواهد همه‌ی ملکیت عالم را بطور کامل به خودش نسبت دهد ، به 6 روز خلق فرموده! یعنی تمام 6 دانگ خلقت فقط برای خودِ اوست : لِمَنِ المُلک جواب داده می‌شود لله الواحد القهار؛ همه‌ی این ملک برای کیست؟ جواب : برای خداوند یکتای غالب و قدرتمند است.

اما کف دست چپ به عدد 81 برابر با عدد ابجد کلمه اُمّ (با میم مشدد) است. درواقع این عدد ، رمز و کلید تمام هستی است. چنانچه مادرِ هستی ؛ ام ابیها فاطمه زهرا سیده نساء العالمین (س) است. جایگاه عددی کلمه امّ=27 است که برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است و کفِ دست یکی از 7 موضعی است که در موقع گفتن ذکر سجده باید روی زمین بیاید. و شاید به این معنا به دست چپ ظاهر می‌شود که هوای نفس ، عمل ما را به انحراف نکشد و به دست چپی‌ها که اولیاء طاغوت هستند ، وصل نشود.  

درواقع عدد 9 در ضرب به عدد 3 ، 27 را شامل می‌شود (9×3=27). و عدد 27 ؛ کلّ بلوغ اسرار عالم است که خداوند متعال ، روز مبعث پیامبر اکرم(ص) را در روز 27 ماه رجب که هفتمین ماه سال قمری است ، قرار داده است.

حضرت فاطمه(س) ، سومین رتبه معصومین را در عالم بالا و در هستی دارد و عدد 3 ِ وجود مبارک ، جمع کننده عدد الفبای خلقت است. درحقیقت الف و ب ، ظاهراً جمع گنج همه حروف و کلام در هر زبانی است و خداوند یکتا حروف را خود ، خلق فرمود و کلام را که به صورت صفت تکلم ظهور داد ، و یکی از صفات ذاتی خودش معرفی فرمود. پس ظاهراً الف ، با می‌شود آب که خداوند در آیه 30 سوره مبارکه انبیا فرمود: و جعلنا من الماء کلّ شیء حی . آنچه زنده کردم از آب است. کلمه ماء یعنی آب و حروفِ ما(ء)، همان اُم است. درواقع هرچیز که بخواهد زنده شود باید در الفبا (آ=1+ ب=2) ؛ که عدد ابجد آب می‌شود 3 ، ضرب شود تا زنده و حی گردد.

حال خوب دقت کنید ! تمام طول عدد به 9 ظاهر شده که خداوند کریم تمام این طول را کفِ دست ما قرار داد تا با دستگیره معصوم(ص) که همه ، انسان کامل و بلوغ 9 هستند ، ما هم به بلوغ واقعی خودمان برسیم. پس حالا وقتی بخواهیم این بلوغ در ما ، حی شود باید هر دو دست در راه خدا خدمت کند و ساجد شود. زیرا از جمع ارقام عدد 18 و 81 ، دو تا 9 ظاهر می‌شود { 9=8+1 ،9=1+8} که جمع 9 و 9 می‌شود 18 برابر با کلمه حی که اسم حی خداوند ؛ قطب الاسماء و اُم الاسماء است.  و باید 9 ِ وجود ما در ضریب عددی 3 که آب و درواقع الفبای خلقت {5تن(ص)} که تعداد حروف کلمه الفبا هم، 5 تاست(5 انگشت!) و درواقع همه ، 14 نور مقدس(ص) (14 بند انگشت!) ضرب شویم. درواقع اسرار خلقت در ظهور سه وجود مبارک است : اول : وجود مبارک خاتم النبیین حضرت محمد(ص) . دوم : وجود مبارک امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) . و سوم: وجود مبارک سیدة النساء العالمین حضرت زهرا(س) که خداوند متعال خطاب به پیامبر(ص) فرمود:یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما "ای احمد(ص) اگر تو نبودی ، افلاک را نمی‌آفریدم و اگر علی(ع)نبود ، تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه(س)نبود، شما دو تن را خلق نمی‌کردم.(اسرارالفاطمیه؛شیخ محمد فاضل المسعودی ص231)

این سه وجود مبارک در باطن حروف اول :حضرت رسالت پناه ؛ گنج باطن الف که مخزن همه‌ی اسرار کائنات و خلقت است. دوم :ظهور نطق همه‌ی اسرار الف یعنی نفس پیامبر(ص) ، حضرت علی(ع) که ظهور با ، و جانِ بای بسم الله سوره مبارکه حمد است. سوم: چنانچه الفبا ظهور پیدا کرد ، در جمع عدد الف که 1 است  و ب که 2 است ،عدد  3 ؛ برابر حرف ج که وجود حضرت زهرا(س) است ، ظاهر می‌شود.و عدد 3 برابر با کلمه آب می‌شود که همان الفبای خلقت است که پنج تن(ص) ظهور دارد. و خداوند کریم در آیه 30 سوره مبارکه انبیا فرمود: و جعلنا من الماء کلّ شیء حی .و جمع عدد ابجد حروف الف(=111) و با(=3) می‌شود 114 که حقیقت آب ، همان 114 سوره قرآن کریم است که به قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شد و حضرت علی(ع) ناطق و کاتب آن و حضرت زهرا(س) ؛ سِرّ کوثرو حیات آن است الی یوم القیامة .

وجود مبارک حضرت زهرا(س) ،مضرب کلّ همه‌ی عالم وجود ، و باطن همه‌ی 9 هایِ عالم است و حامل حمل انسان کامل! پس ایشان است که 9 اسم تسعه دارد از اسماء الله! و بالاترین بلوغ عددی در نام زیبایش فاطمه(س) است که به عدد ابجد 135 می‌شود . درواقع اگر 9ضریب عدد 3 را با هم جمع کنیم(این 9 ضریب به عدد 3 شروع و به عدد 27 تمام می‌شود) ،  135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) است{3+6+9+12+15+18+21+24+27=135}. حال خوب متوجه می‌شوید که چرا عدد 81 برابر کلمه اُمّ شد! و جایگاه عددی اُمّ=27 ؛ برابر جایگاه عددی کلمه سجده می‌باشد{همانطورکه قبلا بیان شد کف دستها 2 عضو از 7 عضوی‌ هستند که هنگام سجده باید روی زمین بیاید}

و خداوند کریم ، تمام قرآن کریم را که 30 جزء است در 27 رجب به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل می‌فرماید. و آن روز ، روزِ بعثت یعنی تولدِ 30 جزء قرآن کریم است. چون در تولد بلوغ 9 ضریب اسرار عالم ، ضرب عدد 10 در 3، 30 جزء ظاهر می‌شود.درواقع بلوغ رسیدن به بعثت وجود مبارک پیامبر(ص) با 9 تا 3 تا ، 27 تا ظهور یافته است.

و کلّ 30 جزء قرآن کریم دفعتاً به قلب پاک و مطهر و نورانی پیامبر(ص) نازل شد. یعنی عدد 30 برابر است با 3 تا 10 تا ، درواقع تولد قرآن است که به عدد 9 روی 10 ظاهر می‌شود{مثل جنین که اگر 9 ماهش تمام شود ، و وارد ماهِ 10 متولد شود، آنگاه کامل و بی نقص است}. و 9 روی 10  یعنی 19 ؛ که سرّالااسرار 19 حروف نورانی بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است (جمع کننده کلّ قرآن).

دیگر اینکه عدد 30 ، تمام کننده و تولد شده همه اهداف 124000 پیامبر گرامی یعنی فرستادگان خداست. چنانچه 313 پیامبر بزرگوار، صاحب کتاب آسمانی هستند که کلّ آن در 104 کتاب و تمام آن در 4 کتاب تورات و انجیل و صحف و زبور و تمام آن ، در قرآن عزیز است.

پس عدد 30 یعنی همه اسرار عالم خلقت  و جواب آیه مبارکه عمّ یتسائلون عن النبإ العظیم ، فقط وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) است که 30 سال بعد از پیامبر(ص) متولد شده و 30 سال بعد از رحلت ایشان ، زندگی کرده است. پس ایشان صاحبِ 30 ، نبإ عظیم است، که ناطق و کاتب قرآن کریم می‌باشد. آیا این همه عظمت در گنج دستانِ من و شما نیست؟! افلا یتدبّرون!!!

تمامی حروف قرآن کریم از 28 حرف است.از آنجا که هر دست 14 بند انگشت دارد درواقع 28 بند انگشت در دستهایمان است ، پس کلّ حروف قرآن عزیز در دست‌های ماست. و 28 که عدد کامل است ، جایگاه عددی کلمه کَف است که این کف دست باید برای خدا و به بندگی و اجرای فرامین قرآن ساجد شود و اطاعت محض داشته باشد!

نکته جالب دیگر اینکه کلّ 30 جزء قرآن مجید به سوره مبارکه ناس ختم می‌شود که از نظر ترتیب فهرستی قرآن ، صد و چهاردهمین سوره و از نظر ترتیب نزول به قلب مطهر پیامبر اکرم(ص) ، بیست و یکمین سوره است که اگر این دو عدد را با هم جمع کنیم(135=21+114) می‌شود 135 که برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) است!

در اسماء مبارک ائمه طاهرین(ص) ، تنها نامی است که 5 حرف است (ف+ا+ط+م+ه) و جمع ارقام عدد ابجدش ، 9 می‌شود (9=5+3+1) و وقتی 135 را بر 9 تقسیم کنیم 15 می‌شود(15=9÷135) که برابر با عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر و همچنین برابر با اسم مبارک حوا(س) است {حضرت فاطمه(س) ، حوای روحانی است}. و دیگر اینکه خداوند متعال آخرین سوره قرآن کریم را هم به اسم {که ناس است} و هم به آخرین حرف آیاتش ، به حرفِ س تمام فرموده است. درواقع سوره مبارکه ناس که 6 آیه دارد ؛ به 6 سین ختم شده که با سینِ نام خودش (ناس) ، 7 بار قرآن را به قلب عالم امکان ، کامل و ظاهر بیان فرمود (7سین!). و حرف سین ، میزان حروف است و عدد ابجدش 60 می‌باشد که برابر با نام مبارک ام ابیها(س) است.{س=60=ام ابیها}

درواقع در همین دنیا ، ما هم باید به بعثِ وجود خودمان در دامن مادر ربوبیت به جانِ کمال آدمیت برسیم. زیرا جایگاه عددی اسم مبارکش ؛ فاطمه=45 است که برابر با عدد ابجد اسم آدم(ع) است! {نکته: در کتاب شیخ صدوق آمده است که گفتن تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد از نماز ، خیلی برکات و ثواب و عنایت دارد. و اگر با تسبیح تربت اباعبدالله(ع) گفته شود ، ثوابش مضاعف می‌شود.و بعد فرمود اما خانم‌ها بهتر است با انگشتان خود تسبیحات را بگویند. آیا فکر کرده‌اید که چرا؟! زیرا خداوند متعال در جلوه‌ی وجود مبارک سیدة النساء العالمین ؛ فاطمه زهرا(س) این عظمت و حقیقت را در دستِ مادر نهادینه فرموده است! پس اگر خانم‌ها قدر خودشان را بدانند و محتوا و زیبایی‌های وجودشان را به دنیا نفروشند ، به جلوه‌ی مادرِ دو عالم ، با دست‌های خود تسبیحات را بگویند ، ثوابش بیشتر است. الحمدلله ربّ العالمین}. بنابراین باید دست‌ها از دامن مادر واقعی جدا نشود که شرط آن این است که ما هم فاطمی شویم.

عددی که در کف دست دیگر است ، 81 می‌باشد که برابر با عدد ابجد کلمه اُمّ ( با میم مشدد) است که واسطه وصل شدنِ دست به دامن مربیِ عالم ، مادر است! و به حقیقت ، مربی عالم ؛ وجود مبارک خانم فاطمه زهرا(س) است که مادر روحانی همه انسان‌هاست  و عمر مبارکش در دنیا 18 سال است.

اگر 18 و 81 را با هم جمع کنیم 99 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه مبارک حم (بصورت بسیط:حامیم) است.آنگاه خداوند یکتا انسان را تحت حمایتِ معصومین (ص) به قرب خود می‌رساند. البته به شرط اینکه دست (با اخلاص) به دامان آن بزرگواران و مخصوص به امام زمان(ص) وصل باشد. درواقع جمع ارقام 99 می‌شود 18 و جمع ارقام 18 هم 9 می‌شود!پس یک دست روی سَرِ همه‌ی مخلوقات است که 9 و 5 در جمع ، همان 14 می‌شود که برابر با کلمه ید (یعنی دست) است و می‌شود : یدالله فوق ایدیهم

اگر عدد 18 را از 81 کم کنیم ، می‌شود 63 که برابر با سنِ مبارک حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) است و برابر با جایگاه عددی کلمه اربعین است که دست درواقع باید عمل به درونش و به فعلش ، زندگی دنیا و آخرتمان را بهار کند. اربعین یعنی عدد 40 ؛ بابِ طهارت ! پس دست ، باید پاک باشد. دست ، نماینده‌ی قلب و چشم و گوش و تمام اعضا است که به حرام نرود.

عدد 100 و 19 در دست

بنابر مطالب گفته شده در بالا ، در هر دست ، کف دست مهم است که عدد 9 را حامل است و جایگاه سجده به خداوند یکتاست(دو موضع از 7 موضعِ سجده ، دو کف دست است). جالب است که عدد ابجد کلمه کف=100 می‌باشد که برابر با حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و یکی از اسماء قرآن کریم هم قاف است و یک سوره به نام ق در قرآن است. حرف ق از حروف نورانی است و به تنهایی دارای معنا می‌باشد (یعنی نگهدارنده). و جالب است شرط قبول شدن ایمان ، نزد خداوند تبارک و تعالی ، داشتن تقوی است که ریشه کلمه تقوی ، ق است.

جایگاه عددی حرف ق=19 است که به قول پیامبر اکرم(ص) تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیمِ آن است.

نکته: جمع عدد دو کف دستمان در نهایت 9 شد{ 9=8+1،18=9+9، 99=18+81} و خالق یکتا دو دست ما را به 10 انگشت خلق فرموده ، پس درواقع دو دست ما می‌شود 9 رو ی 10 یعنی 19!

28 حرف در دستها!

از طرفی هم گفتیم که هر دست 14 بند دارد ، پس 2 تا 14 تا  می‌شود 28 تا و جایگاه عددی کلمه کف=28 است. و قرآن عزیز ، از 28 حرف است .یعنی هم به 28 حرف و هم به 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، کلّ قرآن در دست من و شماست!

دین در دستها!

از یک معنای دیگر هر دست ، یک شصت دارد و 4 انگشت یعنی می‌شود 64 که این عدد ، یکی از اسرار دست است!عدد ابجد کلمه دست=464 یعنی روشن کننده 64 که عدد 64 برابر با کلمه دین= کلید=ناجی است. پس تمام این الطاف را خداوند در دست‌های ما قرار داده به شرط اینکه بفهمیم و قدرشناس باشیم.یعنی انسان دیندار ، کلید رستگاری و خوشبختی دنیا و آخرت را در دست دارد. و کلیددار بهشت و ناجی عالم دستش را می‌گیرد!(انشاءالله).

اگر ارقام 64 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود(10=4+6) و 10 ، تعداد همه انگشتان دستمان است. و عدد ابجد حروف دَه=9 می‌شود. پس درواقع 9 روی 10 ؛ همان 19 و باطن گنج قران است که دیندار کسیست که عامل به عملِ خالصانه به آیات قرآن باشد. و باید دین را سالم در دست‌ها نگهداری کنیم. چنانچه می‌فرمایند: دینداری در آخرالزمان مثل نگهداشتن آتش کف دست است (یعنی نگهداری دین در آخرالزمان خیلی سخت است).

رابطه عدد دست با نام زیبای امام حسین(ع)

طبق توضیح بالا هردست 64 است ، پس دو دست می‌شود 128 که عددی پرمحتوا می‌باشد. و برابر با عدد ابجد نام زیبای حسین(ع) است که عدد نام آقا هم ، نماد تمام زیبایی‌های اعمالش است. عدد 128 معنی می‌شود به 28+100 : عدد 100، برابر حرف ق است یعنی نگهدارنده دین ، نگهدارنده قرآن ، نگهدارنده ولایت و رسالت ، نگهدارنده خلوص و بندگی و نگهدارنده کلید و مفتاح بهشت و ناجی همه بندگان گنهکار ! که آقا ، سفینه نجات است. و عدد 28 آن ؛ تمام حروف و تمام اسرار کائنات از عالم سِرّ تا اسفل السافلین ، از ازل تا ابد است. و ایشان برای حفظ و نگهداری این گنج و تمام کردن رسالتش ، جان مبارک خود و عزیزانش را در کف اخلاص گذاشت و همه را در قربانگاه عشق به خالق هستی تقدیم کرد. و با جمله رضاً بقضائک تسلیماً بأمرک نشان داد که چگونه با رضایت کامل عاشورا را بپاکرد و حق را از باطل جدا فرمود.

اما عاشقان و خوانندگان عزیز! آیا آقا خودش پنجمین معصوم(ص) نیست؟ { باطنِ 5 انگشت} و به عدد 10 بدنیا نیامده؟{یک وجود مبارک خودش و 9 ذریه معصوم (ص) در بطنش} یعنی 9 روی 10 ، باطنِ 19! اسماء مبارک پنج تن(ص) رویهم ، 19 حرف است{م+ح+م+د+ف+ط+م+ه+ع+ل+ی+ح+س+ن+ح+س+ی+ن} و نوزدهمین حرف به حرفِ نِ اسم حسین(ع) { که پنجمین معصوم (ص) است} تمام می‌شود. پس او کلّ قرآن و تمام بسم الله الرحمن الرحیم است!

و او نگهدارنده کلّ 28 حروف قرآن است! و در کتاب راز دنیا بطور کامل توضیح داده شد که آقا خودش در عاشورا، کلید و مفتاح و تمام مجموعه رموز حروف مقطعات قرآن است به نام الکاشف رموز مقطعات قرآن . که با پاره پاره شدن و بریده شدن و شکافته شدن تمام رگ‌ها و اعضای بدن مبارکش ، اسرار حیات طیب را آشکار کرد و به تمام جهانیان این صحنه عاشورا را جاودانه کرد (کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا) تا قیام برحقِّ مولا و سرورمان ؛ نهمین فرزند اباعبدالله الحسین(ع) ؛ امام زمان (عج)!پس دست‌های ما باید با امام زمانمان بیعت کند تا حقّ این همه برکات که خالق یکتا در دست‌های ما گذاشته است ، ادا شود.

 رابطه عدد دست با نام مبارک امام حسن(ع)

اما تکمیل (باطنِ) عدد دست ، زمانی کامل است که با خودمان تا قبر ، عمل حسن را به ملائک تحویل دهیم .چنانچه خداوند کریم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید:مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها ؛ اگر با خود(تا قبر)، عمل حسن بیاوری پس به تو10 (گنج عشر) را مثل همه آن گنج ، به تو می‌دهم.

قبلا بیان شد که عدد ابجد کلمه کف=100 است و دو تا کفِ دست داریم .پس دو تا کف دست‌ها  می‌شود 200 (200=100+100) که برابر با عدد ابجد نام زیبای امام حسن(ع) است. یعنی باید در کف اخلاصِ عمل ، عملِ حسن بیاوری ، تا مزد حسینی بگیری! و شرط این است که هر دو دست ، نگهدارنده‌ی امانات خداوند باشد یعنی کتاب الله و عترت طیبه صلوات الله علیهم اجمعین . یعنی علم و عمل خالصانه. یعنی حافظ حدود خداوند کریم بودن .یعنی دائما با تمسک و توسل ، به ریسمان حبل الله  وصل بودن!

آیا زیبا نیست که باطن دست ، حسن(ع) و ظاهر دست ،حسین(ع) است؟!همینطور یادآوری می‌کنم که هر دست 64 بود که در جمع می‌شود 10(10=4+6) و 10 انگشت داریم یعنی عشر امثالها.اینجاست که آیه مبارکه معنا می‌شود که اگر عمل حسن(ع) در کف داشته باشیم ،عشر امثالها را خداوند به ما عنایت می‌فرماید{ عشر امثالها اشاره به میوه و ثمره حسین(ع) است}. و تمام حمایتِ بیکرانش را که همان حـ̃م است (حامیم=99) و کلید و نجات را به بنده‌اش عنایت می‌کند و او را درقبر به آرامگاه می‌فرستد.اللهم الرقنا

سِرّ وجود حضرت یوسف(ع) در چاه !

نقل شده است زمانیکه برادران حضرت یوسف(ع) ، حضرت را در چاه انداختند، به اذن و عنایت خداوند متعال ، وجود مبارکش بر روی جایگاه محکمی خارج از آب قرارگرفت. و حضرت در رویای صادقه‌اش وجود مبارک حضرت خضر(ع) را ملاقات کرد که با اشتیاق فراوان به دیدارش رسیده بود و فرمود که 1200 سال است که در انتظار شما هستم و از پیامبران پیشین بر شما درود و سلام آورده‌ام و هر یک ، مرا نسبت به شما سفارشی کرده است. و حضرت یوسف(ع) فرمود: شما هم مرا نصیحتی بفرما. و گردنبندی به ایشان عطاکرد که ظاهراً مانند سنگ سبزی در میان داشت و بر روی آن کلمه موعود نوشته شده بود. و به ایشان وعده آمدن پیامبر موعود را داد{حضرت یوسف(ع) هنگام مواجه با سختی‌ها و مشکلات با این سنگ به آرامش می‌رسید.... جالب است که حضرت خضر(ع) هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) در کنار ایشان هستند و ...}

نکته: هنگامیکه حضرت توسط برادرانش به چاه انداخته شد، وجود مبارک ایشان باید اسرار چاهِ دنیا را افشا می‌کرد. بنابراین خداوند یکتا وجود نازنینش را در چاه حفظ فرمود. نقل است که درحالیکه ایشان از خداوند درخواست کمک می‌کرد ، ملک وحی بر او نازل شد و فرمود که آنچه خداوند بخواهد به شما بدهد در دستهایتان قراردارد. نگاه کن!هر دست چند انگشت و چند بند دارد ؟ فرمود: 5 انگشت و 14 بند.پس ایشان گفت: همه اسرار در 5 و 14 است! از این عزیزان بخواه که نجاتت بدهند. که درواقع امداد غیبی را به ایشان فرمود و متذکر شد که این وجودهای مبارک در آخرالزمان خواهند آمد. بنابراین دنیا را به چاه مثال زد و فرمود شما باید ، در چاه می‌آمدی ( تا به عزیزی مصر برسی). و بزودی بیرون می‌آیی و هرکه از تو پرسید پدرت کیست ؟ بگو من فرزند چاه هستم! پس کاروانی که (برای رسیدن به آب) سر چاه رفتند ، حضرت را بیرون کشیدند و... او را به بردگی گرفتند و در مصر به عزیز مصر فروختند ... .

به یک قول معنا می‌شود که دنیا ، چاه است . انسان هم مثل یک دانه که اگر بخواهد سبز شود و به نتیجه‌ی گل و میوه و ثمره‌اش برسد باید در دل خاک قرار بگیرد ، باید در چاهِ دنیا زندانی شود تا زمینه رشدش فراهم شود. باید متذکر شوم که خداوند کریم می‌فرماید: ...اَم نحن الزّارِعون(آیه 64 سوره مبارکه واقعه) . به عبارتی معنا می‌شود آیا ما خود ، زارع شما نیستیم یعنی او خودش ، باغبانِ باغبانانِ عالم است. و از هر دانه‌ای در دل خاک خبر دارد و می‌فرماید : ولا رطبٍ و لا یابسٍ الا فی کتابٍ مبین. بنابراین هر انسانی هم از بدو تولد در دنیا ، باید سبز شود و رشد کند تا در بلوغِ عمل ، قد بکشد .اما همینکه وارد سبزیِ عالم دنیا می‌شود باید برده‌ی باغبان باشد تا هَرَس‌ها و تبرهای باغبان که شاخه‌های اضافی‌اش را می‌زند ، تحمل کند و در غیر این صورت به نتیجه و محصول مورد نظر باغبان نمی‌رسد.

پس یوسف(ع) تمام مراحل را طی کرد و در زندان دنیا ، از طرف خداوند کریم به علم تعبیر خواب آگاه شد .تا به عزیزی مصر رسید و تا جایی که تمام خانواده‌ا‌ش بر او ساجد شدند و او مقام ولایت را در زمانش احراز کرد.بنابراین درواقع اشاره به عدد 14 بند دست‌هایش، به وجود چهاردهمین معصوم (ص) و چهاردهمین وجود مبارک ولایت کبری ؛ یوسف زهرا ؛ امام زمان(عج) جلوه می‌کند. درحالیکه چهاردهمین است اما در جمع ارقام 1 و 4 می‌شود 5 (5=4+1) چنانچه هر دست 5 انگشت دارد . اما وجودهای مبارک ، جلوه قدرت خداوند متعال و ربوبیت حضرت حق جلّ‌جلاله هستند ، به مصداق آیه یدالله فوق ایدیهم.

نکته اینجاست که حضرت یوسف(ع) در چاه رفت . اما امام زمان(عج) ، باغبانی است که با ظهور نورانیش ، تمام دانه‌های انسانی که قابلیت رشد و سبز شدن دارند و در چاهِ دنیا ، در غفلت مانده‌اند را بیدار کرده و سبزشان می‌کند و زمان حکومتش ، زمان بیداری است. حضرت یوسف(ع) علم تعبیر خواب را داشتند که تعبیر از عَبَرَ می‌آید به معنی عبور کردن عابر از معبر.یعنی درواقع حضرت بیدار بود و از میان خواب رفتگان عبور می‌کرد و واقعیت‌ها را تعبیر می‌کرد. اما امام زمان(عج) دیگر نمی‌گذارد خواب رفته‌ای بماند و ایشان همه را به عبور از معبر حقیقی زندگی در مقام یخرجهم من الظلمات الی النور ، هدایت می‌فرماید. پس بر سر مستضعفین واقعی زمان که در انتظار حکومت حقّه‌ی موعود هستند ، دست هدایت حق و دست قدرت لایزال ربّ العالمین و دست رحمت و محبت خداست که کشیده می‌شود. اللهم عجل لولیک الفرج. و ایشان خود ، نهمین فرزندِ پنجمین معصوم(ص) است و حکومتش ، بلوغِ 9 و عبادتش با زینت حلقه بندگی(5) خالصانه خداوند است.  

پس عدد 9 و 5 ، درواقع 14 (14=5+9) و عدد 14 همان 5 است(5=4+1). و عدد 14 و 5 که  به حضرت یوسف(ع) عنایت شد ، تمام گنج است که خداوند کریم در ته چاه دنیا ؛ اسفل السافلین ، به تمام بندگانش عنایت فرموده تا قبل از اینکه در چاهِ قبر ، خودمان را پیدا کنیم ، در همین دنیا به نجات اسم ناجیِ پروردگار عالم ، کلید عزیزی مصر را هم در دنیا نائل شویم و هم در آخرت! چراکه همه در دنیا ، همچون یوسف(ع) هستیم ، باید خود را پیدا کنیم و به مدد مولایمان امام زمان(عج) به یخرجهم من الظلمات الی النور برسیم. انشاءالله

پس درواقع در ظاهر، 5 انگشت در هر دست است و دو دست می‌شود 10 تا (به عدد) که به حروف می‌شود 9 (دَه=9) و همچنین در کف دست ، بلوغ 9 به عمل به ما عنایت شد.

و خداوند یکتا در قرآن کریم ؛ سوره مبارکه واقعه می‌فرماید که انسان‌ها در قیامت به 3 دسته تقسیم می‌شوند: 1)اصحاب یمین به معنای دست راستی‌هاست ؛ عدد ابجد کلمه یمین =110 برابر با عدد ابجد نام زیبای علی(ع) است . ریشه کلمه یمین از یمن یعنی مبارک و بابرکت است { محل شکاف دیوار خانه خدا در هنگام ورود و خروج مادر بزرگوار حضرت علی(ع) به خانه کعبه را رکن یمانی می‌نامند}.

2)اصحاب شمال که دست چپی‌ها هستند. کلمه شمال به عربی از شوم می‌آید و اصحاب شمال کسانی هستند که بر علیه ولایت حضرت علی(ع) و معصومین (ص) هستند و یا ولایتشان را قبول ندارند. 3) مقربین که برگزیدگانند.

بنابراین باید مواظب باشیم که دستمان به دامن حضرت زهرا(س) و عملمان به تشیع وجود حضرت علی(ع) و 11 ذریه نورانیش(ص) و امروز امام زمانمان (عج) ، وصل باشد.

"کیف اَصِفُ حُسنَ ثَنائکم و اُحصی جَمیلَ بلائکم و بِکم اَخرَجَنا اللهُ مِنَ الذّلّ و فرّجَ عنّا غَمراتِ الکُروبِ و انقذَنا مِن شفاجُرُفِ الهَلکاتِ و مِن النار بابی انتم و امّی و نَفسی...

اللهم انّی لو وَجدتُ شُفعاءَ اقربَ الیکَ مِن محمدٍ و اهلِ بیته الاخیار الائمة الابرار لجعلتهم شُفعائی فبِحقّهم الذی اوجَبتَ لهم علیک اسئلکَ اَن تُدخِلنی فی جُملَة العارفینَ بِهم و بحَقّهم و فی زُمرَةِ المَرحومینَ بِشفاعَتِهم انّک ارحم الراحمین و صلّی الله علی محمد و اله الطاهرین و سلّم تسلیماً کثیراً و حسبنا الله و نعم الوکیل".                     

                          زیارت جامعه کبیره

   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۱۶:۰۵
عذرا شفائی

  

 بسم الله الرحمن الرحیم

اسرار اعداد ، مفروضات ذهنی نیستند بلکه حقایق معماهای سرّی عالم را معلوم می‌کنند. خداوند سبحان که علّم الاعلام و کشّاف مکشوفات است چنان انسان را در تحیّر قرار می‌دهد که تمام این نظم و انظباط در کمال محض و بلوغ کامل است و همه ، نشانه‌های اویند و در حقیقت همه ، آیات حقّند!

در توضیحات عدد 5 بیان شد(در کتاب گردنبند بندگی) که این عدد ، تنها عدد بسته در اعداد است اما اینجا معلوماتی از جنس حقیقت نوری از گنج اسرار نورٌواحد(ص) را چنان آشکار می‌کند که این بلوغ در حسب ظاهری جلوه‌ی عدد 9 می‌باشد!

و در جمع این دو عدد (14=9+5){که همان 14 نور مقدس ائمه(ص) هستند)} ، رمزهای آفرینش در مهندسی خلقت هویدا می‌شود چه در کائنات و چه در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) و چه در خلقت شب و روز و سال و ماه و حتی چینش و ترتیب عالم ظاهری و باطنی یعنی هم در دنیا وهم در آخرت!

بنابراین همانطورکه از شروع اسرار خلقت در مهندسی آن گنج 5 و در بطنش 9 ظهور داشت و در جمع ، در یک حلقه و یک نور به نام نورٌواحد(ص) تجلی داشتند ، در آخرالزمان و در هنگام بسته شدن سِجلِّ دنیا ، دوباره حلقه 5 به وجودِ مبارک نهمین فرزندِ پنجمین معصوم(ص) یعنی امام زمان(عج) به عدد ابجد نام زیبا و مبارکش ؛ مهدی(عج) که 59 است دو عدد درکنار هم می‌آیند و در نهایت جمع 5 و 9 می‌شود 14 که ایشان خود ، چهاردهمین معصوم (ص) است و جمع ارقام 14 می‌شود 5 که حلقه ظهور تمام اهداف خلقت پروردگار عالم بسته می‌شود.

پس ای شیعیان! حلقه بندگی ما ، تاج افتخارمان است! و چگونه است که عدد ترتیب نزول سوره مبارکه قیامت به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 31 (=لا ؛مجرای توحید) است یعنی قیامت ، هنگامیکه 30 جزء قرآن را حلقه کنند به جزء یک می‌رسد یعنی 31=1+30 (31=لا) و حلقه لا اله الا الله را ظهور می‌دهد!  

همانطور که قبلا بیان شد عدد 5 متعلق به حرف ه است که هر دو به شکل دایره هستند . پس تصویری که در دنیا همه‌ی اشکال را در خود غرق کرده ، دایره است و اسرار عددی دایره‌ی دنیا هم به عدد 5 است چنانچه کره زمین ؛ 5 قاره و 5 اقیانوس دارد ، هر هفته که 7 روز است اما به 5 روز خوانده می‌شود . 5 عالم داریم و انسان 5 روح دارد و ... (رجوع شود به توضیحات عدد 5).

از آنجاییکه  حرف ، جسم است وعدد ، روح حرف است بنابراین تمام این پنج‌ها هم جسمشان (که حرف ه است) دایره می‌باشد و هم روحشان(که عدد 5 است) دایره می‌باشد زیرا همه در دایره‌ی خلقت ، هو ، محصورهستند و برهمه‌ی خلقتش ، وَسم(یعنی مُهر) الله جلّ‌جلاله زده شده است! چون همه در یک دایره‌ی کلّی قرار دارند و آن دایره ، نورٌ واحد(ص) است که آن دایره به حرف هِ هم منتسب می‌شود زیرا فقط هِ است که به جای اسم (هو) می‌نشیند و ایشان ، آینه و مرآت خداوند هستند. زیرا می‌دانید که در دستور زبان عربی تنها حرف ضمیری(یعنی جانشین اسم) که اگر حرکت حرف ماقبل آن فتحه ، ضمه و یا کسره باشد ، صدای کوتاهش به صدای بلند تبدیل می‌شود (یعنی اشباع) ، حرف ه است و اگر حرکت حرف پشت ه ، ساکن باشد صدای حرف ه بلند نمی‌شود که هیچ ، کوتاه هم می‌شود!

فقط وجود مبارک پنج تن(ص) که در واقع همان 14 نور مقدس ائمه(ص) هستند (5=4+1) ، جانشین اسم خداوند شدند زیرا پروردگار یکتا این عزیزان را آل الله خوانده و فرموده است که حجت الله و خلیفة الله اعظم هستند. پس با حرکت صحیح یعنی عمل خالصانه به آیات مبارک قرآن و شیعه‌ی واقعی ائمه طاهرین(ص) شدن است که صدای اعمال هیچ ِما به صدای بلند یعنی اشباع می‌رسد و به فضل الهی به بهشت انتقال پیدا می‌کند.

اما همانطور که می‌دانید عدد 5 در بین معصومین(ص) متعلق به امام حسین(ع) است (پنجمین معصوم) که 9 ذریه معصوم(ص) در بطن ایشان می‌باشد. پس اینجا اسرار آشکار می‌شود که 14=9+5 ؛ 14 معصوم(ص) که جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود و این حلقه الی یوم القیامت بسته می‌ماند.

این حلقه عبودیت و بندگی است و فقط این عزیزان ، حدود بندی خلقت و حدود ظاهری و باطنی عالم هستند. بدون غلط و اشتباه ، چه عمدی و چه سهوی . بنابراین هم معصوم هستند و هم خداوند کریم آیه تطهیر را در شأنشان نازل فرموده است(آیه 33 سوره مبارکه احزاب: انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)  

در حالیکه وجود مبارک پنج تن(ص) در یک حلقه هستند و آن نورٌواحد(ص) است. پس در واقع در باطن ، یک ؛ که همان وحدتِ وجود است و ظهور اسم مبارک واحد جلّ‌جلاله می‌باشد، هستند. که توحید محض و تعریف خالق یکتاست.

اما در اسم مبارک هو که از دو حرفِ ه (که همان 5 است) و حرفِ و (که در دنیا خداوند تمام اسرار خلقت خود را به ظهور جسمانی عنایت می‌فرماید و آن خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها و آنچه در بین آنهاست که در 6 روز می‌باشد (طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید). و عدد 6=و است و خداوند متعال دو عالم ندیدنی را با این کلمات مبارکش ظاهر می‌کند که انّا لله و انّا الیه راجعون . حرفِ و در واقع پلی است بین دنیا و آخرت که حضرت رسول اکرم(ص) در حدیثی فرمودند : دنیا پلی است که از یک جهت می‌آیی و از جهت دیگر بیرون می‌روی.

پس شناسایی خداوند در عالم بالا ؛( ه ) و در دنیا ؛ ( و)  ، همه‌ی آیات او و اشاره به مشارٌالیه هو می‌باشد که عدد اسم مبارک هو=11 برابر با عدد کلمه دوا است. اما درواقع حرفِ ه ، خوانده می‌شود ها ، که عدد ابجد ها=6 است {یعنی 5 همان 6 است (ه=5)---(ها=6)} که ظهور و معرفیِ هو ، است.

حال اگر کلمه هو را به صورت بسیط بنویسیم (ها + واو) ، عدد ابجدش 19 می‌شود که برابر اسم مبارک واحد جلّ‌جلاله است. جمع ارقام 19 برابر با 10 می‌شود (10=9+1) که همان گنج 4 روی 10 است پس می‌شود 14 و جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود(5=4+1) و در یک نور ؛ نورٌواحد(ص) و در حرف ، همان ه می‌شود (که در مقام اشباع ، هو خوانده می‌شود).

در حقیقت بلوغ 9 هم در ظهور، چون سقف تمام اعداد است برابر گنج تمام حروف می‌شود. پس عدد 9 به بلوغ رسیدن کامل عددی است تا بتوانیم در حلقه‌ی 5 (بندگی) دائما مستقر بمانیم.

اسرار عدد 9 (توضیحات کامل در کتاب بلوغ سجده آمده است)

عدد 9 در اعجاز عددی، سلطان اعداد است. وقتی هر عددی را در 9 ضرب کنیم ، حاصل جمع ارقامش در آخر 9 می‌شود و اگر عدد در جمع به 9 برسد بر 9 قابل قسمت است. مثل: 54=6×9 (9=4+5) ،81=9×9(9=1+8) ، 99=11×9 (18=9+9  و 9=8+1) و ... .

نکته جالب دیگر این است که وقتی 9 را به عددی اضافه و یا کم کنیم ، جمع ارقام جواب با جمع ارقام آن عدد ، یکی می‌شود. مثال : عدد ابجد نام مبارک زهرا(س)=213  (6=3+1+2) و 222=9+213  (6=2+2+2) {222=حیدر ، اگر جمع ارقام را که 6 شد کنار هم بنویسیم ، عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌شود ؛66= الله }  و 204=9-213  (6=4+0+2) {عدد ابجد ربّ=204} ، یا عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 (11=2+9 که 2=1+1) و 101=9+92  (2=1+0+1) {101=امین ، اگر جمع ارقام را که 2 شد کنار هم بنویسیم برابر با جایگاه عددی کلمه عبد می‌شود ؛22=عبد} و 83=9-92 (11=3+8 که 2=1+1) { اگر 11 و 11 را کنار هم بنویسیم برابر با عدد ابجد کلمه ظهور می‌شود؛1111=ظهور} و ... .

در حقیقت حروف نُه ، کلّ و تمام حروف است چرا که جایگاه عددی (ن)=14 و (ه)=5 (که 5 نیز به عبارتی همان14 می‌شود5=4+1) پس 28 حرف را شامل می‌شود (28=14+14) که همان بلوغ باطنی عدد نُه می‌باشد زیرا جمع ارقام 28 ، عدد 10 می‌شود(10=8+2).

بنابراین : عدد ابجد نُه=55 و 10=5+5 {یعنی همان گنج 4 روی 10 (10=4+3+2+1) و دهه طُهر، حقیقت 14 و گنج 40 ؛ باب طهارت}

جایگاه عددی حروف نُه=19 و 10=9+1 . پس ، از عالم اسماء خداوندی ، 19 برابر است با نام مبارک واحد=نُه(9) ، تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم= 19=نُه(9) ، جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص)=19=نُه(9) بنابراین می‌شود3 تا 9 تا برابر27تا که روز مبعث پیامبر(ص) ،27 رجب است.

عدد که روحِ حروف است جای تفکر دارد که چگونه 9 عدد (سقف اعداد تا بینهایت است ولی سلطان و بلوغ اعداد ، 9 است) به تمام 28 حرف ، غالب می‌شود؟! و حیات واقعی و استعداد آنها را افشا و به معانی ظهوری و باطنی در دنیا و آخرت می‌رساند!

و خداوند کریم یکی از اسماء خود را اسرع الحاسبین می‌فرماید. حساب کننده‌ی تمام  حروفِ عمل است که در جمع آخر به چه معنایی و چه جایگاهی رسیده است زیرا جایگاه حروف ، در اعداد مشخص می‌شود. عدد 28 ، حروف کنز و گنج الهی را آشکار کرده و چون 28 ، عدد کامل است مشخص می‌کند که چگونه روح عددی در تمام حروف جریان دارد. اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 می‌شود (10=8+2) ، درحالیکه 10 ، بالاتر از سقف اعداد یعنی 9 است اما اگر 10 را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 9 می‌شود{(د=4)+(ه=5)=9} پس درواقع همان عدد 9 است که وقتی کامل و پُر می‌شود ظهور 10 را در خود افشا می‌کند .

نکته جالب اینکه 28 حرف ، تمام حروف الفبای قرآن کریم است و قرآن هم ، سفره‌ی کریم می‌باشد که با عدد ، کامل است(28؛ عدد کامل است) . چنانچه خداوند متعال در انتهای آیه 59 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: ... و لا رَطبٍ و لا یابسٍ الا فی کتابٍ مبینٍ (هیچ تری و خشکی نیست الا اینکه در این کتاب نورانی است).و هم اینکه قرآن به نام مجید است که به تمام معنای ظاهری و باطنی ، بالاترین بزرگی و عظمت را در اعجاز کلامی و در اعجاز روحی و جسمی و دنیایی و آخرتی را داراست و به عمل کننده‌ی قرآن هم مجد و بزرگی می‌بخشد (در دنیا و آخرت) و هم تاج کرّمنا را از کریمیّتش بر سرش می‌گذارد.{ عدد ابجد کلمه مجید=57 است که برابر با سنّ مبارک امام حسین(ع) می‌باشد}

همانطور که بیان شد جمع ارقام 28 برابر 10 می‌شود(که همان تولد حقیقی انسانیت به گنج عشراست) و عدد ابجد ده به حروف ، 9 می‌شود. در واقع حقیقت کلّ قرآن مجید(28 حرف) ، برابر عدد 9 روی 10 و برابر 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) می‌باشد در حالیکه در این 19 حرف ، 9 حرف تکرار شده و 10 حرف ثابت است!(رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت)

اسرارعدد پنج (توضیحات کامل در کتاب گردنبند بندگی آمده است)

عدد 5 ، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5 ، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه ، ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند. 5 تقریبا ، به شکل دایره است که تمام عالم به شکل دایره و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند. تمام کرات به شکل دایره هستند و گردش آن در مدار حرکتی خود به شکل دایره است و در کلام سبحان است: "سبّح لله ما فی السموات و الارض". تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند.

عدد پنج ؛ یکی از اسرارآمیزترین اعداد است که کلّ اعداد را در برگرفته و از درون ، به یکِ واحدیت دلالت کرده و پایه و اساس و مجرای توحید می‌شود. چنانچه پروردگارعالم ظهوراین عدد را در اسرار و ظهورات و حتی ظاهر وجود خودمان و در قسمت بندی‌های کره زمین و ... به همه مخلوقات احاطه داده است. عدد 5 ، تنها عدد بسته در اعداد است و جالب است که عدد ابجد حرف "ه" می‌باشد. در حروف هم حرف "ه" بسته و به صورت همان 5 ، ظاهر شده است و هم شکل عدد پنج تقریباً به صورت دایره است. تمام کرات و تمام مدارات و تمام کهکشان‌ها و حتی کره زمین و تمام دریاها و اقیانوس‌ها ، همه به شکل دایره هستند و گردش هر چیز بطور دایره است. جای بسی تأمل است!

همه مخلوقات به گرد نقطه رضای او می‌چرخند و همه به قول قرآن کریم "بدون هیچ کراهتی اطاعت محض رضای پروردگار خویش می‌کنند". فقط انسان است که بندگی مولا را به اختیارش گذاشته و راه را برایش روشن و آخرتش را تبیین کرده و پیامبران و حجت‌های خدا {امامان معصوم(ص)} یک به یک آمدند تا انسان‌ها را راهنمایی کرده و در زمان ما به ولایت مولایمان امام زمان(عج)،رهبری و هدایت می‌شویم.

همانطور که خداوندعزّوجلّ خود را به یکتایی و احدیت معرفی کرد و فرمود: "قل هو الله احد" ؛ پس عدد "یک"، خاصّ اوست. عرفا فرمودند که خداوند عزّوجلّ  خود ، "یک" است و یک خلقت هم ظهور داد که در "عالم سِرّ" معرفی شد به "سِّر حقیقت محمدی" (ص). سِرّ به پنج اسم مبارک تجلی کرد، اینجا شد عدد پنج، و عددها به وجودهای مقدسشان ظاهر شد. حضرت محمد(ص)؛ "عدد 1" و آقا علی بن ابیطالب(ص)؛ "عدد 2" و خانم فاطمه زهرا(س)؛"عدد 3" و امام حسن مجتبی(ع)؛ "عدد 4 " و امام حسین(ع)؛ "عدد 5".

پس درحالیکه این دایره ، جمع کننده‌ی تمام دوایر خلقتیست به عدد 5 نور مقدس(ص) ، اما می‌شود یک دایره و یک نور نورٌواحد(ص)! و در حدیث قدسی از پیامبر(ص) آمده که خداوند واحد فرمود:الواحد لا یصدر الا الواحد؛خداوند یکی است و از مصدریت خلقتش جز یک ، صادر نمی‌شود.

اگر این 5 عدد را جمع کنیم ، می‌شود 15=5+4+3+2+1 که 15= عدد ابجد اسم مبارک خانم "حوا"(س) است و جایگاه عددی حرف "س" در حروف الفبا برابر 15 است (عدد ابجد س= 60 است) . چون سین ، میزان حروف و در قرآن کریم "یا سین" ، قلب قرآن است و ایشان ، مادرِ جسمانی همه انسان‌هاست ؛ پنج در جان این سِرّ، متجلی است و باطن "5" ؛ حلقه اسرار است. 9 ذریه امام حسین(ع) در بطن او در تسبیح و تقدیس و تکبیر پروردگارعالم است که جان "9و5" می‌شود "14" ؛ نور مقدس 14 معصوم(ص) که اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1)  که فرمود: " کلّهم نورٌواحد(ص).

عدد "یک" که همه به یک نور ظهور دارند و کثرات در حقیقت و جان این سِّر قرار گرفته و خلق شدند. پس دوباره یک روز ، کثرت به وحدت برمی‌گردد و سِرّ اعداد و حروف ، رسیدن به معرفت توحید و وصل شدن و بندگی کردن و رسیدن به مقام رضا و قرب الی الله است. حال اگر از اعداد درسی گفته می‌شود برای این است که معارف و حقایقی ظاهر شود که جان تشنه ما را به سرچشمه توحید و مولای یکتا برساند و ما را بر سر حوض کوثر ؛ جانِِ عدد 5 سیراب کند.انشاءالله

همانطور که عدد "5" و حرف متعلق به آن یعنی حرف "ه" را به شکل دایره می‌بینیم ، در وسط این دایره یک نقطه مرکزی ظاهر می‌شود که این نقطه ، "سِرّالاسرار" این دایره است که گرداننده پرگار خلقت که خود محاط بر آن است آن را نقطه رضای خود قرار داد و همه مخلوقات را بر گِرد آن به چرخش درآورد! و این نقطه معارفی دارد که باید خوب در آن بیندیشید...!

اینجا نقطه طلایی سرّالاسرارِ الهی است که در محاذی "سِّر نورِ واحد"(ص) ظهور دارد و چرخش را در تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر ظهور می‌دهد. از عرش مقدس تا خانه خدا ظهور دارد اما همه به صورت دایره ، به گرد آنها می‌چرخند و می‌گویند: "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر".

عدد 5 و 9 در حقیقت بندگی

عدد 9 در بلوغ ، حامل ظرف 9 فلک است و تمام عوالم در جلوه‌ای از عدد 9 قرار می‌گیرند. در نُه به حروف اگر روی حرف ن ، فتحه بیاید ؛ نَه خوانده می‌شود که از طرفی یعنی لا ( به عربی). در واقع همه عوالم خلقت در این حرف غرقند زیرا همه توحید محض است یعنی لا اله الا الله. عدد ابجد حروف لا=31 (4=1+3) و جایگاه عددی لا=13 (4=3+1) برابر با نام مبارک احد جلّ‌جلاله است. و از طرف دیگر یعنی در دنیا قدرت و توان گفتنِ نَه به هواهای نفسانی ، خیلی بلوغ می‌خواهد! و ایستادگی کردن در مقابل گناه ، جسارت و قدرت عقلی کامل می‌خواهد.

پس نَه ، بلوغ 9 ِ به اخلاص رسیدن است. چنانچه سوره مبارکه توبه ؛ نهمین سوره قرآن کریم است (اول آن بسم الله ندارد). لباس حدودالله پوشیدن یعنی در مقابل حمله شیطان‌ها و وسواس‌ها به حدود قلب (که خانه خدای وجودمان است)، لباس رزم پوشیدن است تا قلب از حمله‌ی اغیار سالم بماند و آن حرم ، جز جای محبت و حضور خداوند یکتا نباشد.

اینجا مستلزم آن است که حلقه 5 بندگی به دست و پا و گردن بیندازیم. بنابراین جانِ دفاع از قلب ( که به شکل 5 است) هم ، بلوغ 9 معرفت به حقیقت توبه و طهارت را می‌خواهد. پس این دو عدد کنار هم می‌شود:

1) 95که برابر با عدد ابجد کلمه صاد است که چشمه حکمت و رحمت الهی از قلب خالص سرازیر می‌شود. 2) 59 که برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(عج) است که باب هدایت را پذیرا می‌شود. 3)یک 5 و 9 هم در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) می‌باشد. که نام حضرت آدم(ع) به عدد ابجد 45 ؛ از جمع اعداد 1 تا 9 ظهور دارد (45=9+8+...+2+1). و عدد ابجد خانم حوا(س) که 15 است از جمع اعداد 1 تا 5 حاصل می‌شود(15=5+4+3+2+1) . این دو عدد ، در سنّ بلوغ دنیایی پسرها و دخترها برای انجام تکلیف دینی ، برعکس است که 15 سال تمام برای پسرها و 9 سال تمام برای دخترها است.آیا این زیبایی‌ها ، حکمت خالق یکتا نیست؟! لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم

این مهندسی درباره هر انسان مکلفی ظهور دارد زیرا از روزی که ما به تکلیف می‌رسیم ، سَرِ یک بندی را به ما می‌دهند که آن ؛ بندِ بندگی خداست و به هر تکلیفی که انجام می‌دهیم (اگر انشاءالله به خلوص و قبولی باشد) آویزی از نور به آن بند وصل می‌شود .

و این آغاز تکلیف در حلقه بندگی 5 است که تمام باطن عمل ما از وحی قرآن و وجود مبارک ائمه طاهرین(ص) که در حلقه 14 نور مقدس(ص) (5=4+1)  ، همان 5 به ما عنایت شده و می‌شود و انشاءالله تا آخر عمر ، سراسرِ آن بند با آویزهای اعمال مقبول و نورانی پُر شود تا روزی که ما به بلوغ 9 ِعمر خودمان برسیم و تولد عمل زیبایی برایمان جلوه می‌کند که در آخر عمر ، دو سر بند را به گردن ما می‌بندند و آن مظهر 59  یعنی مهدویت می‌باشد (59=مهدی). آنگاه با آن گردنبند به قول خداوند کریم طائره فی عنقه به عالم برزخ می‌رویم (آیه 13سوره مبارکه اسرا: و کلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا)

نکته جالب اینکه مقام 59 مهدویت(5و9) به شرطی است که به تمام این حلقه ، عمل به آیات قرآن عزیز از جزء 1 تا 30 باشد زیرا جمع اعداد 1 تا 30 می‌شود 465 که برابر است با عدد ابجد کلمه مهدویت!

عدد 465 معنی می‌شود به 65+400 : که 65 برابر است با عدد ابجد کلمه دنیا و به عدد 400(=عدد ابجد کلمه شمس) ، تمام باطنِ گرنبند مهدویت که جانش هدایت شده از قرآن و ائمه طاهرین(ص) است، ظاهر می‌شود.(اللهم الرزقنا)

عدد 5 و 9 در جلوه دایره هستی

در عالم خلقت جایی نمی‌بینیم که در دایره نباشد که تجلی عدد 5 می‌باشد ( 5 ، تنها عددیست که بسته و به شکل دایره است) و تجلی حرفِ م در جایگاه و مرکز دایره است (چراکه جایگاه عددی کلمه دایره=40=م می‌باشد) این منظور که در مهندسی فقط تعریف توحید محض و معرفی خدای مهربان است که هرگز خلقت از یکِ احدیت جدا نمی‌شود (چراکه جایگاه عددی م=13=احد جلّ‌جلاله).  

وقتی عالم را دایره ببینیم ، دایره 360 درجه است که جمع ارقامش 9 می‌شود (9=0+6+3). اعجاز مهندسی خلقت در تکامل عددی و حتی حروفی این دو عدد، در تمام زمینه‌های علمی و معرفتی ، انسان را به تحیّر می‌برد و به تعقل و تفکر وامی‌دارد! اگر 360 را بر 9 تقسیم کنیم می‌شود 40 (40=9÷360) که بلوغ دایره زندگی در عمل خالصانه باید ما را به 40 ِ اربعین و طهارت برساند.

این اسرار سیر تکامل به بهشت رسیدن و به رضای خدا رسیدن(هم در دنیا و هم در آخرت) است. زیرا بهشت هم ، محلّ تجمع گنج دایره بندگانیست که به بلوغ 5 و 9 رسیدند و حقیقت بهشت ، وجود مبارک 14 معصوم(ص) و حقیقت قرآن کریم و حقیقت به انسانیت رسیدن و حقیقت عددی پنج تن(ص) و در آخر، نورٌواحد(ص) است که عالم قرب و حضور و ظهور است.اللهم الرزقنا

*حال اگر عدد 360 به حروف نوشته شود ، به سیصد + شصت معنی می‌شود:

عدد ابجد سیصد=164 و برابر با عدد ابجد کلمه نقطه است که این نقطه ( . ) ، همان نقطه آفرینش ارض و باءِ بسم الله الرحمن الرحیم است. 164 معنی می‌شود به 64+100 :که 64 برابر است با عدد ابجد کلمات دین=ناجی=کلید و 100=ق یعنی نگهدارنده . پس 164 یعنی نقطه‌ی نگهدارنده دین که کلید دار و ناجی آن و نگهدارنده‌اش، حضرت علی(ع) و یازده ذریه نورانی‌اش(ص) هستند{وقتی حضرت علی(ع) در خانه کعبه متولد شد، درواقع خودش و 11 ذریه نورانی در بطنش بودند}. پس سیصد به حروف افشاکننده همه‌ی اسرار آفرینش از نقطه ارض(زیر خانه خدا) بوده است.

و عدد ابجد حروف شصت=790 است که در جمع ارقامش ، عدد 16بدست می‌آید (16=0+9+7) و در آخر 7 می‌شود(7=6+1) که عدد حمد است. پس تمام این دایره ، افشاکننده حمد پروردگار عالم است که حمد کل ، معرفی حامد و محمود است.

پس عدد ابجد سیصدُ شصت=954 است که در جمع  18 می‌شود(18=4+5+3) و این عدد برابر با کلمه حی است که جلوه صفت ذاتی پروردگار است و در جمع ، 9 می‌شود(9=8+1). پس دایره می‌شود 5 و حروفش می‌شود 9 !

در جایگاه عددی سیصدُ شصت=108 است که برابر کلمه حق می‌باشد و در جمع 9 می‌شود (9=8+0+1). پس حق هم ، 9 و 5 است یعنی 14 نور مقدس(ص) !

اما اگر بنویسیم سیصد و شصت ؛ عدد ابجدش 960 می‌شود یعنی به بلوغِ عدد 900 ، حرفِ س(که عدد ابجدش 60 است) معرفی شده است! و حرفِ س از حروف میزان و قلب قرآن است.

و در جایگاه عددی سیصد و شصت=114 می‌شود که برابر تمام سوره‌های مبارک قرآن عزیز است. پس مگر نه اینکه عالم در حمد ، غرق است . و تمام محتوای قرآن هم در سوره مبارکه حمد است و حال هم بیان شد که 114 سوره مبارکه قرآن ، تمام دایره خلقت است ، پس ما در کلّ قرآن کریم غرق هستیم!!! امیدوارم با این تعاریف ، بیشتر به احوالات و اعمالمان واقف شویم.

دایره هستی در کلمه عصر

در حقیقت عصاره باطنی ظهر، عصر است. زیرا آنچه پروردگار یکتا در دایره هستی از اسرار به افشاء و ظهورات و از بطن خلقت هستی  ظاهر می‌فرماید به عصر ، تکامل پیداکرده و در عصر و به وسیله عصر ، ذخیره شده و با صورت نفسی و صورت و سیرت عمل با سعه‌ی وجودی خلوص و نیت هر شخصی از درون قلب به حقیقت معنا می‌رسد.

پس عصر، نفسِ ظهر است و صاحبِ ظهر، وجود مبارک رسول گرامی حضرت محمد مصطفی(ص) و صاحب عصر که نفس حضرت است و باطنِ گنجِ وجود مبارکش را افشا می‌کند و به معنای عمل درعصاره حقیقی به عالم آخرت می‌نمایاند ، امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) است {و11ذریه نورانیش(ص)} .

جالب است که عدد ابجد کلمه عصر=360 می‌شود. همانطورکه در قسمت قبل بیان شد عدد ابجد سیصد و شصت به حروف برابر960 و جایگاه عددیش هم 114 می‌شود.پس کلّ قرآن که حقیقت عصر به حروف است ، با 114 سوره ظاهر شده است.حال خوب دقت کنید (حروف ، در عرض و اعداد ، در طول قرار دارند) : عرضی: 72=5÷360  و 72=سجده=نوزده(جانِ کلّ قرآن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد است).  طولی : 40=9÷360 و 40=طلا=م و 40 یعنی اربعین و طهارت (لایمسّه الا المطهرون). آیا جای تفکر ندارد و افشای حقایق نیست ؟!

*به راستی 360 یعنی چه؟! عدد 300=ش که صفت افشاکنندگی دارد پس 60 را (از 360) افشا می‌کند.و عدد 60=س است که سین ، قلب قرآن عزیز است و حرف میزان می‌باشد. سین، مادرِ حروف است. سین، احیاءِ حروف است. حرف سین ؛ هم صاحبِ طول است در عمر و هم صاحب عرض است که در زیارت امام زمان(عج) می‌خوانیم: و ناشر العدل فی الطول و العرض یعنی ای گستراننده عدالت در طول و عرض جهان و حجت پایدار عدل یعنی میزان یعنی قسط و وجود مبارک آقا صاحب الزمان(عج) ، حقیقت قلب عالم امکان است و ظرف سین است، ظرف گیرنده وحی الهی و میزان کننده تمام لحظه به لحظه طولی و عرضی عالم هستی در دنیا و حتی در آخرت است!

پس تمام دایره و تمام این اعداد و ارقام که روحِ حروف هستی هستند، افشاکننده این حقیقت است که خداوند کریم ، خلیفه خود را افشامی‌کند تا خودش که غیب الغیوب است ، شناخته شود.

و عدد 60 =س طوری افشا می‌شود که تمام موجودات ، همه در عدد 60 زمانی غرقند و عمر هر کس در دنیا به 60 ثانیه و 60 دقیقه افشا می‌شود.جایگاه عدد 60 به حرفِ س برابر 15 است که قبلا اشاره شد 15=حوا(س) و عدد 15 از جمع اعداد 1 تا 5 بوجود آمده ، پس درواقع س، 5 است!(س=15=5+4+3+2+1). ازطرفی اگر ارقام 15 را با هم جمع کنیم 6 می‌شود(6=5+1).

عدد ابجد کلمه ساعت=531 و برابر با کلمه تاسع(به عربی یعنی 9) است که جمع ارقامش هم 9 می‌شود(9=1+3+5)پس خوب دقت کنید! ثانیه‌ها و دقیقه‌ها و ساعت‌ها هم ، 5 و 9 هستند! و هر کدام دایره عمر بندگان خدا را ولایت دارند و تمام ارزاق مربوط به آنها را چه معنوی و چه مادی به ایشان می‌رسانند. و طول به عمرشان و عرض به عملشان و اسرار وجودشان و ثمره و میوه و هنرها و اعمالشان می‌شوند و صاحبِ عصر و الزمان مولایمان مهدی(عج) است که آقا هم ، خودش 5 و 9 است.(14=9+5)

بنابراین درواقع شین ، افشاکننده سین عالم است. افشای سین خیلی معنا دارد! چرا کلام الله مجید؛ قرآن کریم به حرفِ س و به نام سوره مبارکه ناس که آخرش سین است ، تمام می‌شود؟! در دنیا خداوند متعال یک سینه به ما عنایت فرموده که درونش سین است ؛ ظاهرش قلبِ حیوانی و باطنش صدر. و سینِ انسانی است که خانه خداست! پیامبر(ص) فرمود: قلب المؤمن عرش الرحمان.

*قلب یعنی دگرگون کننده ، همانطورکه می‌دانید قلب در هر طپش ، با انقباض خود ، خون سیاهرگی را دریافت و آن را در دستگاه گردش خونش به خون سرخ و حیات‌بخش ، دگرگون (منقلب) کرده و با انبساطش وارد سرخرگ‌ها و تمام رگ‌ها و عروق و سلول‌های بدن می‌کند یعنی هر لحظه ، ممات را به حیات برمی‌گرداند. دقت کنید ! امروزه برای تشخیص خوب و درست بیماری یک فردِ مریض ، پزشکان ابتدا خونِ بیمار را آزمایش می‌کنند. چون قلبِ بیمار به خوبی ، قلب  نکرده (عمل خود را انجام نداده)  یعنی میزانش کامل نبوده و هر بار مقداری از مواد دفعی سیاهرگ همراه با خون تمیز وارد رگ‌ها شده یعنی درواقع مرگ را نتوانسته کاملاً دفع کند و موت ، به مرور وارد بدن شخص سالم می‌شود و به صورت‌های مختلف در اندام‌ها اجتماع کرده و به یک اسمی خود را به نام بیماری‌های مزمن نشان می‌دهد. آنگاه پزشک برای بیمار ، دارو می‌نویسد تا کمک به کار قلب کند و خون به میزان سلامتی برسد و کاملا بیماری از رگ‌ها و عروق شخص بیمار ، دفع شود و سالم گردد.

حال خوب دقت کنید! در این عدد 360 ، خداوند کریم به نام کلمه عصر می‌خواهد عالم را به قلبی معرفی کند که سینِ وجودش در مقام ترازوی میزانِ زبر و بینه ، کاملاً 60(س) و 60(ین) است و در جمع 120 می‌شود. پس سین برابر با اسم مبارک خداوند به نام "احسان" است (سین=120=احسان ؛ احسان پروردگار عالم را به ما منت می‌گذارد) . این قلب ، متعلق به ولیّ عصر(ص) است که معصوم است یعنی ذره‌ای ظلمت و بیماری و نجاست و خطا در آن نیست و میزانِ میزان است.

چنانچه امامِ صامت یعنی قرآن عزیز هم قلبی دارد به نام سوره مبارکه یس ، و همانطورکه اشاره شد به سوره‌ای به نام ناس که حرف آخرش؛ س است و در نهایت به حرفِ س هم ختم می‌شود. زیرا این قلب ، مطهر است و خداوند یکتا  در آیه  79 سوره مبارکه واقعه می‌فرماید: لا یمسّه الا المطهّرون . و برای 14 نور مقدس(ص) در آیه 33 سوره مبارکه احزاب می‌فرماید: ...انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (خدا چنین می‌خواهد که هر آلایشی را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند)

*پس چرا خون ابا عبالله الحسین(ع) شد ثارالله؟ چون دایره حیات هستی را چنان حیات سالم و بی‌نقص و میزان بخشید که در کمال اسمی ، ثارالله است زیرا تمام پیام‌های الهی ؛ کلّ آیات قرآن را بدون کم و کسر در تمام ثانیه‌ها (که 60 است) و دقیقه‌ها(که 60 است) و درجایگاه 15 و 15 (جمع عدد 1 تا 5 است) و ساعت که همان عدد 9 شد(حروف تاسع با ساعت یکی است) و امام حسین(ع) ؛ مظهر 9 و 5 است.

 و همه معصومین(ص) ، مظهرِ این قلب یعنی "س" هستند و حضرت علی (ع) ، حرفِ ب بسم الله است که قبل از ورودی در قرآن ، باید در تصفیه خانه‌ی ولایت علی ابن ابیطالب و فرزندانش(ص) ، قلب به میم شویم تا بتوانیم در این قلب ، اعمالمان را منطبق با آیاتِ خدا ، پشتِ امام معصوم(ص) ، به س یعنی میزان عمل و این قلب سالم برسانیم و حیات واقعی را کسب کنیم تا مشمول باطن آیات سوره والعصر شویم تا به خسران دنیا و آخرت نرسیم که در این سوره می‌فرماید: والعصر. انّ الانسان لفی خسر. الا الذین آمنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصو بالصّبر.

یعنی اول باید به علی(ص) تصفیه شویم که می‌فرمایند :علیٌ مع الحق و الحقّ مع العلی. و بعد با استعانت به صبر ، به سین عالم وجود و به قلب عالم امکان ؛ وجود مبارک صاحب العصر و الزمان(عج) برسیم. انشاءالله.

پس دایره با 360 درجه که حامل گنج 9 و 5  است ( شکل دایره ، 5 و شعاع دورانی آن ، 9  می‌باشد9=0+6+3) ، صاحب اسرار ظاهر و باطن خلقت و مبیّن اصول الهی است و مهندسی منظم پروردگار عالم را در سایه لطف ناظم ، ظاهر می‌کند. (رجوع شود به شکل ابتدای کتاب)

حال اگر این دایره را که 360 درجه است به قسمت‌های مختلف تقسیم کنیم ، در آخر به 9 می‌رسیم . مثلا: 180=2÷360 و 9=0+8+1 ، 72=5÷360 و 9=2+7 و.... جا دارد که در اینجا نکاتی پیرامون باطنِ  72=5÷360 بیان شود:

اسرار باطن عدد 72(=5÷360) و وجود مبارک امام حسین(ع)

1)عدد 72 برابر با عدد ابجد کلمه سجده و عدد 5 ، باطنِ دایره‌ی خلقت است پس عبد خالصِ خداوند دائما در سجده بندگی(که پنجمین رکن نماز است)، می‌باشد بدون هیچ کراهتی! و لله یسجد ما فی السموات و الارض 

2)و عدد 72 برابرعرضِ حروفی عددِ 19(نوزده به حروف ؛ نوزده=72) است چنانچه ذبح نفس حیوانی به حقیقت انسانی است.

3)و به عدد 2 تا 7 تا به تعداد 2 سجده واجب که یک رکن در نماز است و در هر سجده باید 7 موضع بدن ، ساجد خداوند شوند .

4) سه شبانه روز برابر با 72 ساعت است درواقع عدد 72 برابر 3 تا 24 ساعت شبانه روز می‌شود یعنی تمام محتوای دنیا چرا که دنیا ، سه روز است! زیرا عدد ابجد کلمه دنیا=65 است که معنی می‌شود به 60(=س)+5(=ه) که رویهم می‌شود سه! پس تمام حقیقتِ دنیا در سجده اطاعت خداوند یکتا است.

مظهر ظهور این گنج ، اباعبدالله الحسین(ع) می‌باشد که معصومِ پنجم و امام سوم است و در بطنش 9 ذریه معصوم(ص) دارد. و در گردشِ دوران دایره‌ی دنیا با 2 معرفت ، تمام گنج هستی را به ظهور می‌رساند:

*همانطورکه سال قمری 354 روز است و در جمع ارقامش 12 می‌شود (12=4+5+3) و حضرت ، امام سوم است با 9 ذریه در بطنش می‌شود 12 (12=9+3) . سال شمسی هم 365 روز است که در جمع ارقامش می‌شود 14 (14=5+6+3) و حضرت ، پنجمین معصوم(ص) است با 9 ذریه در بطنش می‌شود 14 پس امام حسین(ع)هم مظهر محوریت 12 امام(ع) و هم 14 معصوم(ص) است. درحالیکه کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاست و ایشان ، امام عاشورائیان است که به عدد 10 بدنیا آمده (1خودش + 9 ذریه نورانی در بطنش).

*پس امام با 72 تن یار واقعی در عاشورای دنیا جنگید{که 72 ساعت یعنی 3 روز و سه=دنیا (خوب فکر کنید که 3 روز آب را بر خیام امام بستند ، یعنی چه؟!) و در حال سجده (= 72) ، سر مبارکش را از بدن جدا کردند و بر فراز نیزه(=72) گذاشتند. 40 روز هم روی نیزه منزل داشت یعنی هرگز از سجده بنگی بلند نشد(نیزه =72= سجده).لعنت ابدی خداوند بر قاتلین وظالمین حق محمد و آل محمد(ص)

*نکته دیگر اینکه ایشان ؛ امام سوم است و عدد 3 برابر با عدد ابجد کلمه آب است. و حقیقت آب که الف و با است به عدد ابجد می‌شود 114 که برابر با تعداد سوره‌های قرآن مجید است{(الف=111)+(با=3)=114}.

و امام 3 روز آب دنیا را ننوشید! چنانچه می‌گویند هر جا آب هست آبادانی هم هست اما کربلا ، خشک و تفتان است زیرا امام ، تشنگی برای حقیقتِ آب را به همه فهماند و سبزی و آبادانی دنیا را بدون آخرت ، بی ارزش جلوه داد و سرسبزی بهشت و رضای خدا را که هرگز خزان ندارد، آدرس داد که آنجا به دست جدّم آب کوثر را بنوشید و سیراب شوید .

*خود عدد 360 ، دو عدد 3 و 6 را داراست که در جمع 9 می‌شوند(9=6+3) پس رمز 360 دایره هستی ، حقیقت بلوغ و اسرار ظاهر و باطن است. و جالب اینکه اگر 3و 6 و 9 را درهم ضرب کنیم (162=9×6×3) به عدد ابجد انسان(=162) می‌رسیم! و ابا عبدالله الحسین(ع) تمام این سه بلوغ(3،6و9) را داشت و به همه‌ی عالمیان نشان داد : 6 ماهه بدنیا آمد و قبر مبارکش 6 گوشه است ، 9 ذریه نورانی در بطنش {در دعا می‌خوانیم: وتسعة المعصومین مِن ذریة الحسین(ع)} و خود ، امام سوم است. و در دنیا همه را برای رضای خدا خرج کرد و انسانیت را الی یوم القیامة زنده فرمود.

پس همه در بلوغِ 9 به توحید خالصانه می‌رسند و فقط انسان است که می‌تواند به بلوغ 9 و در حدّ خودش به مقام تاسوعا برسد تا در حلقه پنج بندگی در عاشورای عمل به مقام شهادت فی سبیل الله پشت امام معصومش قراربگیرد. چنانچه عالم دنیا شد :کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا پس تا تاسوعایی نشویم ، نمی‌توانیم عاشورایی بشویم. اما تاسوعا یعنی چه؟!

تاسوعا: یعنی برپاکننده‌ی همه نُه‌های عالم! در واقع همانطورکه بیان شد عدد 9، بلوغِ کمال آدمیت است پس تا آدم نشویم به بلوغ انسانیت نمی‌رسیم. چون در مقام عدد ، اسم انسان عدد ابجدش 162 است و جایگاه عددیش 45 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) می‌باشد!

و روز تاسوعا به سپه سالار کربلا ؛ به علمدار کربلا ؛ به سقای عطاشی کربلا ؛ به باب الحوائج کربلا ؛ به قمر منیر بنی هاشم کربلا ؛ به یار صدیق کربلا ؛ به باوفاترین یار کربلا ؛ به سردار رشید کربلا یعنی به حضرت ابوالفضل العباس(ع) متعلق است (که ایشان ، صاحب 9 مدال تسعه در کربلاست).

ریشه اسم مبارک عباس از عَبَس است یعنی رو ترش کردن ، اخم کردن که آقا به دنیای هوای نفس ، به دنیای مقام و مال و جاه و ظاهرسازی و ریا و دروغ  و نیرنگ و خودستایی و خودفریبی ، چنان عبوس شد که هرگز دنیاطلب‌هایی مثل ابن سعد و شمر نتوانستند ذره‌ای در ایمان و اعتقادش نفوذ کنند. به همین دلیل اسم مبارک ایشان شد عباس؛ که صفت مبالغه عبس است.

ایشان عبد صالح پروردگار یکتاست که خداوند کریم ، در این بلوغ غنی‌اش کرد و باب الحوائج  سائلان همه‌ی دنیا  و حتی دستگیر و شفاعت کننده برای آخرت شد. او دستش را در راه خدا داد و خداوند به او دو بال پرواز عنایت فرمود که در قیامت تمام امام زادگان به وجود مبارکش غبطه می‌خورند. ایشان در بلوغِ 9 مثل مولایش ، بی‌اعتنا از آب دنیا و سرسبزی‌اش گذشت و آب را روی آب ریخت! و سقّای حقیقتِ آبی شد {(الف=111) + با(=3)=114سوره قرآن} که تا قیامت ، هر تشنه واقعی در خدمتش بیاید ، سیرابش می‌کند زیرا این وصایت را از پدر بزرگوارش که ساقی کوثر است ، دارد. در کربلا مقام سقّایی را گرفته است و صاحبِ مَشکیست که همیشه مملو از آب (حقیقت قرآن و معرفت و هدایت و انسانیت) است و تا این بلوغ را نگیریم ، نمی‌توانیم درعاشورای عمرمان ، عاشورایی شویم.اللهم الرزقنا 

و عَلـَمِ علمدار کربلا در عاشورای دنیا افراشته و پا برجاست تا تشنگانِ حقیقت ، زیرِ این عَلـَم و پرچم جمع و از مشکِ ساقی سیراب شوند(به دنبال سراب نروند) تا انشاءالله بدست امام زمان (عج) که آقا نهمین فرزند از پنجمین معصوم(ص) است {و آقا افشاکننده گنج 9 و 5 است. عدد ابجد نام زیبایش هم معرفی کننده این حقیقت است (مهدی=59)}، برسد! 

بنابراین حضرت ابوالفضل العباس(ع) ، علمدارِ عاشورای دنیاست تا روزی که ظهور صاحب العصر و الزمان(عج) برسد. و ایشان همچنان در منصبِ خود می‌ماند! چون مقامِ 9 ِعلمدار در خدمت نهمین فرزند اباعبدالله الحسین(ع) ، قرار می‌گیرد.

رسیدن به حقیقت اربعین از دایره 5 و 9

بلوغ تقسیم بندی این دایره زمانی است که 360 درجه تقسیم بر 9 می‌شود و هر قسمت ، 40 درجه می‌شود(40=9÷360). این عدد در جایگاه عمل در دنیا و آخرت ، انسان را به بهار بندگی و بهار ثمره و میوه همه‌ی نعمات دایره هستی و خلوص و توحید محض و رضای حجت خداوند و رضای خدا و عاقبت بندگی و خلوص و تقوای واقعی و در انتها به شهادت فی سبیل الله و زیارت لقاءالله با روسفیدی می‌رساند. و در حلقه 9 و 5 درواقع با طهارت حقیقی و تمام شدن زندگی در اتممناهابعشر به میقات و وعده‌گاه موسایی( و واعدنا موسی...) ؛ اربعین لیله می‌رساند. اللهم الرزقنا

و این همان ، اربعین اباعبدالله الحسین(ع) است! درواقع اینجاست که خیلی از مجهول‌ها ، معلوم می‌شود!

*اول اینکه از بعد از عاشورا که اتممناها بعشرِ همه‌ی عالمیان است ، آغاز سفر از کربلا در 40 روز و به تمام شدن به کربلا ، نشان داده می‌شود. چون دایره‌ی عالم ؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا را به 40 روز اسارت خانم زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) و اهل کاروانش کاملا مشخص می‌کند. چراکه در شروع حرکت با بدترین نوع اسارت و توهین و بی ادبی است. و در انتها با انقلاب کامل و منقلب شدن به طهارت مقامی و مبرّا شدن از همه‌ی اتهام‌ها و پیروزی کامل خون بر شمشیر و رسوایی کامل دشمنان اسلام و قرآن و دین ، خاتمه پیداکرد!

*دوم اینکه سپهسالاری این کاروان با خانم زینب(س) است. که عدد ابجد اسم مبارکش 69 و برابر با عدد ابجد کلمه سبز و حاکم است (زینب=69=سبز=حاکم) که ایشان اهداف اباعبدالله الحسین(ع) را از دانه به گل و میوه حیات اسلام و دین و قرآن تا کربلا سبز و حاکم فرمود.

*سوم اینکه امام معصوم این زمان که همراه کاروان هم بودند ، وجود مبارک امام چهارم (که عدد 4 ، پایه‌ی 40 است) ؛ علی ابن الحسین زین العابدین(ع) است که با نگهداری حدود الهی{بدن مبارکش تب دین را تحمل کرد و با غل و زنجیر، حدود الهی را نگهداشت(رجوع شود به کتاب اربعین)}، گنج رسالت و ولایت را به بلوغ 9 {چون خودش به عدد 9 متولد شده: 1خودش + 8 ذریه نورانی در بطنش} از پدرش که پنجمین معصوم(ص) است تا ظهور نهمین فرزند از پنجمین معصوم یعنی امام زمان(عج) به شاخه سبز درخت شجره طیبه ، گل و میوه نشاند!

پس هرگز دایره عالم ، از کربلا جدا نمی‌شود(کلّ ارض کربلا) و هرگز یوم عاشورا به پایان نمی‌رسد( کلّ یوم عاشورا) تا ظهور و انقلابِ مولا و سرورمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.

قبلا خواندیم عدد ابجد کلمه دایره=220 و جایگاه عددیش 40 است. حال اینجا متوجه می‌شویم که این گردش ، در طواف بلوغِ 9 است که اربعین را در جایگاه(=40) ، حاصل می‌کند!  پس اینجاست که معلوم می‌شود چرا عالم که در دایره است اما خانه کعبه به شکل مربع است ؟!

خیلی زیباست ! درواقع به امر خداوند حکیم ، در جایگاه نقطه مرکزی خلقت {عالم خلقت به شکل دایره است و جایگاه عددی کلمه دایره=40} ، خانه خدا که بصورت مکعب و هر وجهش ، مربع است به باطنِ اربعین(=40 ، پایه‌ی 40 می‌شود 4) و به 4 رکن ، ساخته شده است.

*کلمه مربع از ریشه ربع یعنی عدد 4 است ، پس باطنِ مربع از ربیع است یعنی مرکز بهارعالمِ زمین است زیرا این مکان ، قلبِ کره زمین می‌باشد! پس جانِ بهار و ربیع نشانِ این است که این بیت ، زنده است و حیات عالم خلقت هم ، به این نقطه وصل است. یعنی همه چیز از خداوندِ حیّ و قیّوم ، حی است.

پس اینجا قبله‌ی تمام عالمیان و درواقع قلبِ همه‌ی عالم وجود است که خداوند متعال ، بندِ حیات هستی (همانند بندناف که باعث حیات جنین در رحم مادراست) را در این (رحمِ)دنیا به بیت خودش که تمام اسرارعالم  و جلوه‌ی وجود مبارک 14 معصوم(ص) است ، وصل فرموده است.

درواقع هربنده‌ای که در مقابل قبله عبادت می‌کند ، رابطه‌ی قلب به قلب است زیرا قلب و جانِ مؤمن با توجه واقعی به جانِ قبله که وصل شدنِ بی‌واسطه به خداوند کریم است ، تربیع می‌شود و این بند وصل از رضای قلب بنده به رضای خداست{در محوریت ، رضا(ع) است} و عملِ صادر شده از انسانِ عبادت کننده ، بهار می‌شود و به حقیقت طهارت و بهار واقعی ؛بهشت دنیا و آخرت(رضوان‌الله) متصل می‌شود.

*هر مربع ، 4 ضلع دارد و برای محاسبه مساحت ، یک ضلع ضربدر خودش می‌شود یعنی مربع در مساحت ، تربیع عدد ضلع در توان 2(=ب) است. که حرفِ  ب همان بِ بسم الله سوره مبارکه حمد و جانِ ولایت امیرالمؤمنین(ص) است. اندازه هر ضلع خانه کعبه حدوداً 14 متر است که در توان 2 می‌شود 196 که برابر با عدد ابجد کلمه عین الله است! (14×14=196=عین الله).

*برای یافتن حجمِ کعبه ، عدد یک ضلع در توان 3(=ج) را حساب می‌کنیم که عدد ابجد کلمه دنیا برابر سه به حروف شد(دنیا=65=سه){در حروفِ کلمه ریاض و ریاضی دقت کنید! تمام علمِ ریاضی در (باطنِ)شهرِ ریاض که مرکزیتش ، خانه خداست ظاهر شده یعنی در مکه مکرمه! (پایتخت کشور عربستان ، شهر ریاض است)}

 

 

سرّ شروع ظهور خلقت از 5 و 9 

همانطورکه بیان شد عالم در دایره ظهور کرد و شروع ظهور خلقت در اسرار گنج 5، خود به شکل دایره است و در باطنش 9 ظاهر شد که در جمع 9 و 5 ، عدد14 که حقیقت گنج عشر و وجود مبارک 14 نورمقدس(ص) و در عالم اسرار ، پنج تن(ص)  در جمع یک نور مطهر به نام نورٌواحدصلوات الله علیهم اجمعین تجلی کردند. بنابراین فقط ائمه طاهرین(ص) هستند که هم 9 کاملند و هم 5 کامل یعنی انسان کامل!(چنانچه جایگاه عددی کلمه انسان=45 و برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است) و در جمع ، 14 نور مقدس(ص) هستند.

خداوند کریم هم در قرآن عدد 14 را به سبعاً مِن المثانی نام برده است یعنی 2 تا 7 تا برابر 14 تا (آیه 87 سوره مبارکه حجر).اما همه در ظهور یک حلقه هستند و ائمه اطهار(ص) ، این حلقه بندگی را خالصانه و بدون ذره‌ای ظلمات ، در تمام زندگی دنیایی خودشان به نام معصوم ؛ اسوه حسنه ؛ الگوی هدایت و حجت و ولی خدای مهربان برای همه انسان‌ها به طور کامل به نام عبدالله ظاهر کردند.

چقدر زیباست که عدد ابجد کلمه حلقه=143 است که در جمع ارقامش 8 می‌شود که ثمن حقیقی عالم است به نام کنزالله(=143) و تمام معصومین(ص) که بهاءالله (بها=8) هستند ، کنزالله عالمند! و جایگاه عددی کلمه حلقه=44 است که برابر با عدد ابجد کلمه مَد می‌شود که این حلقه نَه در دنیا که حتی در آخرت و حتی در بهشت ، پاداش حلقه بندگی را به تمام گنج ، زینت به گردن و دست و پای مؤمنان شده و از آن حظ و بهره می‌برند. و جهنمیان که در دنیا حلقه بندگی خداوند یکتا را قبول نکردند و عبد طاغوت شدند ، متاسفانه غل و زنجیر آتشین را به گردن و دستها و پاهایشان حمل می‌کنند و عذاب می‌کشند. پس حلقه هرگز باز نمی‌شود و به صورت مَدّ طویل است که ما در دنیا و آخرت در ظلّ آن قرار می‌گیریم.بنابراین انتخاب با خودمان است که یا در دنیا با اختیار(و انتخاب خودمان) ، در بندِ بندگی خدا باشیم و یا در آخرت ، این بندِ آتشین را به گردن و دست و پایمان می‌اندازند؟!

در کتاب راز انسان اشاره شد که درحلقه 12 امام(ع) به 66 (6 و6) و در حلقه 14 معصوم(ص) به 77  (7 و7) می‌رسیم. جمع این دو عدد 143 می‌شود :

143=77+66 که فقط این انوار مقدس هستند که کنزالله(=143) عالمند و همه‌ی مخلوقات ، ریزه خوار سفره نورانیشان هستند (به عبارتی تمام قوس نزولی و صعودی عالم در دنیا و آخرت هستند). نکته زیبای دیگر اینکه تمام محتوای قرآن عزیز در سوره مبارکه حمد (سبعا من المثانی) جمع است و تعداد حروف سوره مبارکه حمد 143 تاست به عدد اسم مبارک کنزالله و جالب است که کتاب الله و عترتی (در حدیث ثقلین) معنی می‌شود. بنابراین سوره مبارکه حمد (طبق توضیح بالا) ، کنزالله است.

برای اینکه خوب متوجه شوید ، دو جدولی که نام ائمه طاهرین(ص) روبروی هم قرار می‌گیرد ، در زیر آمده است {البته در اصل ، حلقه 12 امام(ع) را به صورت 2 کمان که 6 امام(ع) در یک طرف و 6 امام(ع) روبروی آن و حلقه 14 معصوم(ص) را هم به صورت  2 کمان که 7 معصوم(ص) در یک طرف و 7 معصوم(ص) روبروی آن قرار دارند، تصور کنید}:

معصوم اول ؛ حضرت محمد(ص)

1+14=15

معصوم چهاردهم؛ امام زمان(عج)

معصوم دوم ؛ حضرت علی(ع)

2+13=15

معصوم سیزدهم؛امام عسکری(ع)

معصوم سوم ؛ حضرت فاطمه(س)

3+12=15

معصوم دوازدهم؛امام هادی(ع)

معصوم چهارم ؛  امام حسن (ع)

4+11=15

معصوم یازدهم؛امام جواد(ع)

معصوم پنجم ؛ امام حسین(ع)

5+10=15

معصوم دهم ؛ امام رضا (ع)

معصوم ششم ؛ امام سجاد (ع)

6+9=15

معصوم نهم؛امام کاظم(ع)

معصوم هفتم ؛ امام باقر (ع)

 

7+8=15

معصوم هشتم ؛امام صادق(ع)

7   و  7 (عددابجد کلمه هوالله=یاالله=77)                                                                                                                       

 

 

                                   6         و         6 (عدد ابجد اسم الله جلّ‌جلاله=66 )

امام اول:  امام علی(ع)

1+12=13

امام دوازدهم: امام مهدی(عج)

امام دوم:  امام حسن (ع)

2+11=13

امام یازدهم: امام عسکری(ع)

امام سوم:  امام حسین (ع)

3+10=13

امام دهم: امام هادی (ع)

امام چهارم: امام سجاد (ع)

4+9=13

امام نهم:  امام جواد (ع)

امام پنجم: امام باقر (ع)

5+8=13

امام هشتم:  امام رضا(ع)

امام ششم:امام صادق(ع)

6+7=13

امام هفتم:امام کاظم (ع)

                                    

عدد 5 و 9 در خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها

همانطورکه تمام عالم در حمد خداوند غرق است ؛ که ما می‌دانیم 7 طبقه آسمان بالای سَر ما و 7 طبقه زمین زیر پای ماست و ما در صدف سبعاً مِن المثانی (در واقع جانِ قرآن)هستیم. اما اگر خوب دقت کنید 2 تا 7 تا می‌شود 14 تا و جمع ارقامش 5 می‌شود(5=4+1) و خداوند متعال ، عالم را در 9 فلک خلق فرموده است. پس همه‌ی خلقت در بلوغ 9 و 5 ظهور دارد!

ما دائماً در 7 روز هفته غرق هستیم (آیا کسی می‌تواند از هفته خارج شود؟!) درحالیکه این عدد ، طول هفته است ، در عرض ؛ سال هم 52 هفته است که عدد ابجد کلمه حمد=52 می‌باشد و جمع ارقام 52 هم 7 می‌شود(7=2+5) {جمع عدد ابجد حرف اول و آخر سوره مبارکه حمد هم 52 می‌شود(ب=2)+(ن=50)=52}. از طرفی درحالیکه در یک هفته هستیم اما روزهای هفته متعلق به 14 معصوم (ص) است یعنی سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم. و در جمع ارقام 14 می‌شود 5 (5=4+1). و روزهای هفته را به 5 عدد می‌شماریم (1 شنبه،2شنبه تا 5شنبه ) . پس درواقع بلوغ هفته ، 9 است و ظهور 5 می‌شود 14(5=4+1) و روز آخر هفته ؛ جمعه متعلق بوجود مبارک حضرت مهدی صاحب عصر و الزمان(عج) است که ایشان چهاردهمین معصوم(ص) و نهمین فرزند از پنجمین معصوم {امام حسین(ع)} می‌باشد یعنی 9 و 5 !اللهم عجّل لولیّک الفرج

عدد 5 و 9 در وجود انسان

سوره مبارکه حمد با حرفِ ب(بسم‌الله) شروع و به حرفِ ن(ولاالضالین) ختم می‌شود (ب ن). جالب اینجاست که همه فرزندان آدم ، بنت(دختر) و یا اِبن(پسر)  خوانده می‌شوند : دختر را بنت می‌گویند (همان ب ن که تاء تانیث گرفته) و پسر را اِبن می‌گویند(درعربی وقتی حرف اول کلمه ساکن باشد ، الف مکسوره در ابتدا می‌گذارند تا بتوانند بخوانند. پس کلمه اِبن هم ، همان ب ن است).

بنابراین وجود همه انسان‌‌ها در حمد غرق است ، درحالیکه می‌دانیم وجود مبارک ائمه طاهرین(ص) کلّ قرآن و کلّ باطن حمد هستند!چنانچه نام آسمانی پیامبر(ص) ؛ احمد(ص) و نام زمینی ایشان ؛ محمد(ص) است و ریشه هر دو نام ، حمد است پس ایشان در عالم بالا و روی زمین جلوه‌ی باطن سبعاً مِن المثانی می‌باشد ؛ درواقع یعنی باطن کلّ 14 معصوم(ص) ! که ما در صلوات می‌خوانیم :

                  اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم.

و در هفته هم ، روز اول که شنبه است به حضرت محمد(ص) و وسط هفته به حضرت اباجعفرمحمدبن‌علی‌الباقرعلم‌النبیین(ع) و آخر هفته به وجود مبارک امام زمان(عج) که هم نام جدّ بزرگوارش؛حضرت محمد(ص) است (م ح م د) ، تعلق دارد که پیامبر(ص) می‌فرماید:

                اوّلنا محمد(ص) و اوسطنا محمد(ص) و آخرنا محمد(ص)

بنابراین اگر ما انسان‌ها توفیق تشیّع و پیروی کردن از این 14 نور مقدسصلوات الله علیهم اجمعین و پیروی از آیات مبارک قرآن کریم را داریم به این دلیل است که خداوند متعال وجود ما را هم ، جلوه‌ی حمد و سبع مثانی‌اش قرار داده است. شاید که ما شکرگزارش باشیم. 

عدد ابجد کلمه انسان=162 است که در جمع ارقامش عدد 9 (بلوغ اعداد) را ظاهرمی‌کند(9=2+6+1). عدد 9 ، سلطان اعداد است و سقف همه اعداد ، هرکه به 9 می‌رسد (در ضرب و تقسیم و جمع) به 9 قابل قسمت می‌شود {رجوع شود به کتاب بلوغ سجده و عدد 9). مثلا 18=9÷162 وقتی عدد در جمع ، 9 شد در تقسیم هم به 9 قابل قسمت است و در جواب عدد 18 بدست آمد که برابر کلمه حی است و در جمع ارقامش باز هم عدد 9 حاصل می‌شود(9=8+1)!

این قابلیت نشان می‌دهد که خداوند یکتا مخلوقی را که انتخاب فرمود تا خلیفه خودش قراردهد، عالم دنیا را به ظاهر و باطن مُسخّرش گردانیده و حکومت واقعی را در زمین به انسان عنایت فرموده و تمام دریاها و کوه‌ها و جنگل‌ها و حیوانات و پرندگان و حتی درندگان و کرات آسمانی (تا حدودی) و مخلوقات زمینی را در سلطه انسان قرار داد. و با نعمت عقل که برترین نعمت الهی است و به مدد و عنایت خودش و فرستادگانش ، بهترین راهکار استفاده را از این نعمات به او آموخت (البته انسان‌های عاقل) !

جایگاه عددی کلمه انسان =45 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم آدم(ع) است.

حال خوب دقت کنید! از آنجا که عدد ، روح حروف است . و کلمه انسان از 5 حرف تشکیل شده و عددش (162) در جمع 9 می‌شود و در جایگاه عددیش عدد 45 از ضرب 5 در 9 بدست می‌آید!

وجود مبارک انسان کامل ، مظهر اولین خلقت خالق یکتا است که در اسرار نوری و عقلی و روحی ، احاطه کامل (کلّی و نفسی) بر همه مخلوقات دارد و حضرت آدم(ع) ؛ اولین خلقت جسمانی انسان ، مظهر ظهور از آن کلّ نور انوار یعنی نورواحد(ص) و به یک جلوه سرّ حقیقت محمدی(ص) است.

حضرت آدم(ع) در جایگاه قرار گرفت(جایگاه عددی انسان=آدم) که تمام ذریه‌ها در جایگاه صلب او و در مظروف رحمی و حامل حمل حضرت حوا(س) جلوه کردند!

حضرت آدم(ع) به عدد 45 از جمع عدد 1 تا 9 (45=9+8+...+2+1) ، همه افلاک و عوالم را آیینه شد که علّم آدم الاسماء کلّها(آیه 31 سوره مبارکه بقره) و حضرت حوا(س) به عدد ابجد 15 از جمع اعدا 1 تا 5 (15=5+4+3+2+1) ، ظرفِ صورت نمایی و حی شدن تمام مظاهر نسل آدم شده است. و این دو زوج در حال ضرب عددی یعنی ارواح نورانی بزرگواران ، خرجِ عالم بشریت شدند تا همه در سلسله رسیدن به بلوغ 9 تکلیفی و 5 حلقه بندگی به سیرت انسانی در پیروی و شیعه شدن واقعی فرستادگان الهی ، انسان‌های کامل شوند تا در نهایت همه فرزند خلف پدر جسمانی خودمان ؛ حضرت آدم(ع) و مادر جسمانیمان حضرت حوا(س) شویم به شرط ضرب شدنِ نُهِ تکلیف در پنجِ حلقه بندگی تا به عمل و صورت حقیقی آدم شویم (45=5×9) آنگاه ما ، در جایگاهِ انسان هستیم!

خیلی زیباست! پس عدد ابجد اسم آدم(ع) برابر با جایگاه عددی کلمه انسان می‌شود 45 و در جمع ارقامش 9 ، و جمع ارقام عدد ابجد کلمه انسان هم 9 می‌شود (9=2+6+1) پس درواقع 9 و 9 که می‌شود 18 و برابر کلمه حی است و اگر 162(=انسان) را بر 9 تقسیم کنیم 18(=حی) می‌شود که در حدیث آمده عالم دنیا 18000 منزل است یعنی هر یک عدد 18 برابر 1000 است چون قدرِعالم دنیا، انسانِ کامل است! و خداوند یکتا در سوره مبارکه قدر فرمود:و ما ادراک ما لیلة القدر.لیلة القدر خیر من الف شهر؛ شما نمی‌توانید شب قدر را درک کنید .شب قدر بهتر از 1000 ماه است. پس دنیای هر کس به اندازه تعدادِ سال عمرش است اگر بفهمد. خیر من الف شهر !!! این درک و این معنای زیبا در زندگی پر اسرار بانوی دو عالم ؛ فاطمة الزهرا ؛ سیدة النساء العالمین ، درک می‌شود.

اسرار 5 و 9 در اسم انسان

عدد ابجد کلمه انسان=162 است که این اسم و این عدد یکی از کامل‌ترین و پرمحتواترین اسماء واعداد می‌باشد.

در حروف، یکی از میزان‌ترین اسماء الهی است که خداوند به انسان منّت نهاده و او را این چنین نامگذاری فرموده است: یک الف و نون در ابتدا و سین در وسط و یک الف و نون در انتها ( ان س ان). اول و آخر که مثل هم است و در وسط ، حرفِ س قرار دارد که میزان حروف است چون زُبُر و بینه‌اش با هم برابراست ؛ زُبرِ سین : س=60 و بینه‌اش : ین=60 (سین=120) . در قرآن کریم سوره‌ای به نام یس وجود دارد که قلب قرآن نامیده می‌شود و این حرفِ سین ، خطاب به پیامبر عظیم الشأن اسلام ؛ حضرت محمد مصطفی(ص) است که میزان خلقت و اشرف و اکرم همه مخلوقات است. و این نام زیبای انسان کامل ، مخصوص خودش و خانواده نورانی‌اش می‌باشد و ما انسان‌ها به طفیل وجود مبارکشان ، انسان نامیده شده‌ایم و به شرط رسیدن به میزان عمل در کتاب وحی الهی انشاءالله به سیرت و صورت واقعی انسان برسیم و محشور شویم (به طور کامل در کتاب راز انسان توضیح داده شده است) .

*اما عدد 162 معنی می‌شود به 100+62 : 100 ، برابر عدد ابجد حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و 62 ، برابر با عدد ابجد اسم مبارک واجب الوجود و نام مبارک حمید و باطن  پروردگار عالم است و خیلی زیباست که برابر با جایگاه عددی کلمه کنزالله است و عدد 62 برابر با جمع عدد حرفِ اول و آخر قرآن کریم است یعنی (ب=2) + (س=60) پس کنز یعنی کلّ قرآن کریم که بس است برای عالمیان! پس انسان کامل ، نگهدارنده گنج خداوند که کنزالله خودِ انسان کامل است و انسان این بار امانت را باید صحیح و سالم نگهدارد ، تا قیامت هم به صورت انسانی محشور شود چون سین ، قلب قرآن است ، انسانِ کامل هم قلب عالم امکان است و ما انسان‌ها باید با قلب سالم متوجه رضای خدا و رضا به رضای او باشیم.

پس انسان کامل خود، گنج 5 و 9 است  زیرا در جمع ارقام 162 (=انسان) به 9 می‌رسیم (9=2+6+1) و کلمه انسان از 5 حرف تشکیل شده است! پس هم حروف،  رمز است و هم عدد ابجد! و جمع 5 و 9 می‌شود 14 که درواقع وجود 14 معصوم(ص) ، انسان کامل هستند.

همانطورکه عالم در گنج 5 و 9 غرق  است خداوند یکتا تمام محتوای خلقتش را در بطن انسان قرارداد و همه مخلوقات را از کنزالله انسان کامل خلق فرمود و مهندسی خلقت به سِرّ کامل اسرار در همه عالم به 5 و 9 ظهور پیداکرد. چنانچه به عدد 14 ، آسمان‌ها و زمین خلق شدند(7 طبقه آسمان و 7طبقه زمین که می‌شود 2 تا 7 تا یعنی 14 تا) و... .(در کتاب نورواحد(ص) توضیح کامل داده شده است).

اسرار عدد9 و 5 در سنّ بلوغ زن‌ها و مردها 

اسرارعدد 9 و 5 در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) بیان شد.اما نکته جالب اینجاست که خلقت حضرت آدم(ع) به ظهور عددی و حروفی از جمع تمام افلاک و عوالم 9گانه بود که جمع 1 تا 9 برابر45=آدم(ع) شد و حوا(س) به عدد ابجد 15 ، جمع اعداد 1 تا 5 را ظهور داد که به وجود مبارک ایشان ، دایره خلقت جسمانی ظاهر شده است.

خانم‌ها درحالیکه حقیقت خلقتشان به عدد 5  است اما سنّ تکلیفشان 9 سالگی است پس می‌شوند 14 (14=9+5) و این گنج طهارت و حقیقت انسانی وجودشان و حدّ تکلیف و وصل شدن به قلب عالم امکان ؛ چهاردهمین معصوم(ص) است.

آقایان در 15 سالگی تکلیف می‌شوند (یعنی جمع عدد 1 تا 5)! آیا جالب نیست که خداوند متعال چگونه این زیبایی‌ها را در حدّ بلوغ  و تکامل انسان به رسیدن به سن تکلیف ، اسرارش را افشا می‌فرماید که 5 ، باطن سنّ تکلیفشان و 9، حقیقت خلقت حضرت آدم(ع) که جمع 5 و 9 می‌شود14 که همان رسیدن و وصل شدن به ساحت پاک و مطهر امام زمان(عج) است. چراکه باید اول امام معصوم(ص) را درک کنیم تا راه به عالم قرب معبود جلّ عظمته داشته باشیم.

از زاویه دیگری هم می‌توان توجه کرد: سن بلوغ خانم‌ها 9 بود و حقیقت خلقتی ایشان 15 ، پس جمع 9 و 15 می‌شود 24 ؛همان عدد جامع! و برای آقایان هم همینطور ؛ حقیقت خلقتیشان 9 و سنّ تکلیفشان 15 که در جمع 24(عدد جامع) می‌شود.(عدد 24 بطور کامل در کتاب مهندسی خلقت توضیح داده شده است)

آیا زیبا نیست؟! ربّی که خودش می‌داند چگونه مخلوقاتش را خلق فرموده ، کتاب آسمانی را که برای هدایت انسان‌ها (به وسیله رسول گرامی‌اش) فرستاده ، جامعِ جمعِ کمالات است چراکه 114 سوره دارد و 114 برابر است با عدد ابجد کلمه جامع! ما باید به بنده بودن برای  چنین خداوند کریمی بنازیم! که چگونه ما را مظهر جامع جمیع کمالات و جمالات زیبا و اسماء و صفات خود قرار داد. با چه زبانی می‌توانیم شکرش را به جای آوریم؟!ما که از خود چیزی نداریم و هیچ هستیم ، او خود به ما آموخت که بگوییم: الحمدلله ربّ العالمین.

دقت کنید!در ظاهرِ اعداد ، معارفِ باطن اسرار نهفته است.زیرا عدد کامل 5 و 9 که تمام اسرار عالم آفرینش در جلوه عدد 14 (14=9+5) را در دنیا به وجود 14 نور مقدس(ص) به تمام انسان‌ها منت گذاشته و اگر بخواهیم به آن برسیم باید به بلوغ 9 راه پیدا کرده باشیم. پس آنگاه عدد 14+9 می‌شود 23 ! که تمام روزیِ نورانی گنج قرآن کریم به تمام انسان‌ها (الی یوم القیامة) ، در عرض 23سال عمر مبارک پیامبر(ص) بعد از مبعوث شدن است {جایگاه عددی حرف ث=23 و عدد ابجدش 500 و مَلک آن حضرت میکائیل(ع) است که ملک روزی می‌باشد}.

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد وعجّل فرجهم

 

سرّ ظهور همه اعداد از 5 و 9

 

555

Oval: 555اما گفتیم که سقف اعداد از 9 بیشتر نیست و تمام اعداد از ظهور این 9 عدد هستند به این صورت که اگر تمام اعداد 1 تا 9 را (در یک خط) بنویسیم و دو تا دو تا ، عدد اول و آخر را جمع کنیم ، در وسط آنها عدد 5 می‌ماند که حتی ظهور عدد 9 را هم در خود دارد (بدون اینکه با هیچ عددی جمع شود) و همه اعداد از آن ، ظاهر می‌شوند!

 

9     8      7     6     5     4     3     2      1

دقت کنید که از جمع دو به دوی اعداد ، عدد 10 ظاهر می‌شود:

10=9+1 ، 10=8+2 ، 10=7+3 ، 10=6+4  ؛ درواقع گنجِ عدد 9 ، 4 تا 10 را نشان داد که می‌شود 40 یعنی اربعین! پس با رسیدن به بلوغ 9 ، حقیقت اربعین ظاهر می‌شود! عدد 9 در عربی ، تاسع گفته می‌شود و عدد ابجد کلمه تاسع=531 است که جمع ارقامش 9 می‌شود! و جایگاه عددی کلمه تاسع=54 و برابر با جایگاه عددی نام زیبای قرآن است. درحالیکه بالاترین بلوغ کتاب‌های آسمانی ، قرآن است و بلوغ 9 را هم به همه پیروان حقیقی‌اش می‌دهد یعنی به 40 ؛ اربعین و طهارت می‌رساند.

همانطورکه می‌دانید در اعداد ابجد 1 تا 10 به حروفِ ابجد هوز حطی ، عدد ابجد و جایگاه عددیشان ثابت است(با هم برابر است) و تغییر نمی‌کند.تمام اسرار حلقه این بود که عدد 10، ظاهر شود. در عالم بالا ، 5 نور مقدس(ص) جلوه کردند و در اسرار عددی ابجد، اول نور مبارک پیامبر(ص) است که اسرار الف در حروفند چون خزانه حروف در حرفِ الف ، جلوه کرده است و در عدد ، الف برابر 1 می‌باشد و ملکش حضرت اسرافیل(ع) است.مَلکِ دمیدن به سور اسرافیل و زنده شدن مردگان در روز قیامت از قبرها.

دومین نور مبارک ، حضرت علی بن ابیطالب(ص) که باطن گنج حرف ب می‌باشد و عدد ابجد آن برابر 2 و ملکش حضرت جبراییل(ع) است.ملکِ آورنده وحی به پیامبر(ص)

سومین ظهور نوری خانم فاطمه زهرا؛سیدة النساءالعالمین(س) است که باطن گنج حرف ج می‌با‌شد که عدد ج=3 است و ملکش کارکائیل ، احیاءِ حیات به عالم دنیا از حقیقت آب زندگانی چه در دنیا با نزولات رحمت آسمانی (آب ظاهر) و چه نزولات رحمت حقیقت آب یعنی آیات قرآن (آب باطن) که 114 سوره مبارکه قرآن {آب: (الف=111)+(با=3)=114} است.

چهارمین ظهور نور مقدس امام حسن مجتبی(ع) است که با نور سبز ، عدد 4 و حرف د را ظهور می‌دهد و ملکش دردائیل ، دلیل خلقت بر همه عالمیان دنیا و آخرت ، است.

تا اینجا حروف به الف ،ب ، ج ، د یعنی ابجد ظاهر شدند و از جمع اعداد 1 تا 4 ، (10=4+3+2+1) عدد 10 بدست می‌آید که حرف ی را ظاهر می‌کند (ی=10) که وجود مبارک پنجمین معصوم؛ امام حسین(ع) اسرار 9 و 5 را افشا می‌کند.یک خود ایشان + 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان ، عدد 10 را به حرفِ ی ظاهر می‌کند که گنج ابجدی و اسرار رسیدن به عدد 10 و اینکه تمام عمر دنیا شد کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا و خودِ آقا شد امام عاشورائیان (عشر یعنی 10) . در اینجا وجودهای مبارک در گنج 5 تن(ص) ، 14 معصوم(ص) هستند و درواقع عدد 10 ، ظهور تمام خزانه‌ی اعداد و حروف است و اسرارش به 9 و 5 وجود مبارک امام حسین(ع) افشا شد!

پس درحالیکه 5 نور مقدس هستند با اباعبدلله(ع) که خودش پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه معصوم در بطنش (تسعة معصومین مِن ذریة الحسین) ، گنج 5 و 9 را افشا می‌کنند. و از طرفی 14=9+5 و 5=4+1 .اینجا خوب دقت کنید ! پس ، از عدد 5 که حلقه کنز الهی خداوند به نام نورٌ واحد(ص) هستند ، همه‌ی عالم خلقت در تمام دنیا و آخرت ظهور پیداکردند ولی هرگز هیچ وجودی با این عزیزان جمع نمی‌شوند (همانطور که در بالا اشاره شد)، فقط خرج می‌شوند!

پس در بالا دیدید که 4تا10بدست آمد یعنی 4 روی10 یعنی همان 14معصوم (ص) { خودِ کلمه معصوم هم جالب است ! دقت کنید 4 حرفِ (معصو)به هم چسبیده‌اند و حرفِ م جداست.عدد ابجد حرف م=40 است و درواقع باطن جمع 1 تا 4 است که با اسرار حروف معصوم آشکار می‌شود} .درواقع همان 4 تا 10 تاست که می‌شود 40 تا!

وقتی عدد به 10 رسید یعنی حرفِ ی . در الفبای فارسی اولین حرف الف و آخرین حرف ، ی است که در واقع در ابجد هوز حطی هم که 10 عدد ثابت را از 1 تا 10 دارند هم ، حرف اول ، الف و حرف آخر ، ی است. کلّ حروف عربی هم 28 حرف است که در جمع 10 می‌شود10=8+2 و عدد 10 برابر حرفِ ی است و درواقع اول و آخر حروف ، "یا" را ظاهر می‌کند.پس تمام حروف هم در عاشورا غرق است و عالم ، در یا است. و از طرفی عدد ابجد نام مبارک حسین(ع)=128 (نگهدارنده 28 حرف قرآن و به عبارتی ، گنج عشر) که ظهور دهنده گنج 5 به عنوان پنجمین معصوم(ص) و 9 به عنوان 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش که در جمع می‌شود کلّ 14 معصوم(ص)(14=9+5). و در تولد جسمانی ، آقا اباعبدلله الحسین(ع) عدد 10 را ظاهر می‌کند(یک خودش+9ذریه نورانی در بطنش) که برابر حرفِ ی است ، وقتی حرف اول و آخر کنار هم قرار گیرد می‌شود : یا .نکته جالب اینکه هرگاه منادی ندا می‌دهد با حرف یا و ای است. و هرگاه بخواهیم دعا کنیم ، واسطه اسماء خداوند کریم یا ائمه طاهرین(ص) ، حرفِ یا است. حال خودتان خوب فکر کنید! که این چه وزنه‌ای است که واسطه قرار می‌گیرد تا ما به جواب و اجابت دنیا و آخرت برسیم؟! یا کریم.

و خداوند عالم ، تمام دنیا را در حرف یا قرار داد و حدیث مبارکِ کلّ یوم عاشورا (عشر یعنی 10=ی که خوانده می‌شود یا) و کلّ ارض کربلا را معرفی فرمود. و آقا امام حسین(ع) ، مظهر ظهور وراثت تمام انبیا و همه معصومین(ص) در ظهر عاشورا گردید.

مَلکِ حرف ی ، سرکطائیل است که اسرار وجودش ، استثناست که به حرف ی ظاهر می‌شود.همانطورکه عالم دنیا در اسرارش به همه انسان‌ها ، شخصیت و رتبه و مقام دنیایی و آخرتی می‌دهد. و این حرف هم ، قائم بر قدرت ذات اقدس الهی دارد که اشاره به یدالله است ؛ همان نیرو و قدرت خداوند بر آفریدگان است. (یدالله فوق ایدیهم).

بدان که خداوند ، حرف یا را از عالم شهادت و جبروت قرارداد. و مخرجش ، مخرج حرف شین می‌باشد(بر خودش متکی است). و عددش برای افلاک دوازده‌گانه رمز قرار داده و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های گردشش گفته آمد. در خاصه بودنش ، و خاصة الخاصه ، امتیاز می‌یابد و آن را غایب و مرتبه‌اش را هفتم ، درواقع حامل گنج حمد خالق یکتاست. زیرا در عربی حرف ی را یا می‌خوانند و خود ، در مرتبه حروف ، اول و آخر حروف است. همانطورکه می‌دانید کلّ حروف در عربی 28 حرف است که عدد 28 ، عدد کامل است و اگر ارقامش را با هم جمع کنیم 10 (=ی)می‌شود(10=8+2). بنابراین عدد 10 ، دارای حقایق و مقامات و منازلات امتزاج یافته است(درونش هم فرد است و هم زوج و عدد استثناست) و کامل 4 تایی است (که از جمع عدد 1 تا 4 بدست می‌آید: 10=4+3+2+1)

حال که این ملکوت و اسرار را متوجه شدید، پس بدانید درحالیکه ائمه معصومین(ص) ، همان گنج 5 و 9 و 14 هستند ، خزانه‌ی عدد 10 و حرفِ یا هم هستند ؛ به تمام اسرار ، چون نوٌ واحد(ص)هستند.اما  پروردگار عالم مأموریت ظهورِ این اسرار را به امام حسین(ع) داد و ایشان را به عدد 10 در دنیا متولد فرمود{1 خودش و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش} و عالم دنیا را در مرتبه شهود اسرار عالم بالا به وجود ایشان ظاهرفرمود و تا ظهور نهمین فرزندش ؛ امام زمان(عج) که تمام اسرار ظاهر می‌شوند.

دیگر اینکه ظهور عدد 10 را از گنج اعداد 1 تا 9 خواندیم. که دو عدد اول و آخر با هم جمع شدند چون عالم ، دایره است ، اول به آخر وصل می‌شود(در تمام امورات ظاهری و باطنی چنانچه خداوند فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون). و چون عدد 5 در محوریت ، درحالیکه حاملِ همه اسرار و اعداد و حروف است ، اما با هیچ مخلوق جمع نمی‌شود! که وجود 14 نور مقدس(ص) هستند.که خداوند متعال آیه تطهیر را در شأن این خاندان نازل فرمود( آیه 33 سوره مبارکه احزاب : ...انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ این است و جز این نیست که خدا چنین می‌خواهد که هر آلایشی را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند).

دیگر اینکه وقتی عدد 10 بر روی 9 عدد ظاهر شد یعنی گنج 9 رو ی 10 یعنی  19 ظاهر می‌شود! که تمام قرآن عزیز در بطن 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ظهور پیداکرد.و در مقابل اسماء مبارک پنج تن(ص) هم  19 حروف را به خزانه کتاب الله و عترت طاهره نشان دادند: م ح م د ع ل ی ف ا ط م ه ح س ن ح س ی ن ؛ که به حرف نِ اسم مبارک حسین(ع) ، 19 حرف کامل شد.

خوب دقت کنید! این اعداد ، طولی هستند و عرضشان ، حروف است. چنانچه وقتی عدد 10 را به حروف بنویسیم(ده) عدد ابجدش ، 9 را ظاهر می‌کند: (د=4)+(ه=5)=10. و عدد ابجد حروف نوزده=72 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه سجده است. که امام حسین(ع) در عدد 10 که خودش است ، باطنِ 9 ذریه نورانی هم در بطنش و به گنج بلوغ الی یوم القیامة هدایت‌گر است. هم وجود مبارک خودش در حال سجده ، عالم را به عدد و حروف 19 و اسرارش ، به قرب الهی و مقام حیات طیب ، (یصعد الکلمُ الطیب و العمل الصالح یرفعه؛آیه 10 سوره مبارکه فاطر) و زنده شدن و روزی خوردن نزد خداوند (و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛آیه 169 سوره مبارکه آل عمران) ، و تولد انسانیت و کمال آدمیت و به درجه صد خلوص نائل می‌شود. و مقام سیدالشهدایی و حیات خون نازنینش مقام ثارالهی را احراز می‌کند.و اینجا جایگاه اتممناها بعشر تمام انسانهاست. 

خوشا بحال کسی که در خدمت امام زمان وقتش ، مثبت عدد 10 را بگیرد. زیرا قبلا بیان شد که همه عالم  در اعداد ، که مهندسی خلقت هستند ، غرق است. اما امام زمان(ص) ، علامت این اعداد هستند. پس اگر با ولیّت بودی ، آقا مقام مثبت را به امتحان عشر دنیایت می‌دهد.آنگاه است که آیه 160 سوره مبارکه انعام (که 165 آیه دارد که برابر عدد ابجد کلمه مبارک لااله الا الله است) شامل حالش می‌شود : من جاء بالحسنة فله عشر امثالها(در کتاب راز دنیا توضیح کامل آمده است). اللهم الرزقنا . و اگر انسان در این امتحان ، با طاغوت‌ها باشد (انشاءالله که برای هیچ کدام از ما نباشد)، متأسفانه منفی 10 را می‌گیرد.آنگاه است که خداوند می‌فرماید: والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون(آیه 257 سوره مبارکه بقره)

نکته: وقتی حرفِ ی ، یا خوانده می‌شود عدد 11 را به خود می‌گیرد که برابر با اسم مبارک خداوند ؛ هو و دوا کلمه حج است(یا=11=هو=دوا=حج). درواقع مقصد عدد 10 را واضح می‌کند که همه ، رسیدن پاک و سالم به هو ، است.و همه اسرار ، معرفی هو است و همه ، در رضای هو است . و آنچه خداوند کریم امر فرموده {اگرچه عاشورا را در نظر بیاورید و قربانگاه اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش و عزیزانش و حتی شش ماهه‌اش و اسارت خواهر و دخترانش و زنان اهل کاروانش و ولایت فرزند نورانیش در نهایت بیماری و تب } همه ، دوای دردِ انسانهاست تا افراد شاکر و حامد و صابر در اجرای اوامرِ الهی ، عمر نامحدود را در بهشت الهی با لذت و سلامتی و تمام نعمات و برکات و مقامات که خداوند کریم در آن عالم به آنها عنایت می‌فرماید ، بگذرانند و حظ ببرند و به کمالات نورانیش برسند. و دیگر اینکه در دنیا راهی نیست مگر در معرکه طواف ، دورِ امرِ خداوند یعنی خلیفه‌های برحقش ؛ ائمه معصومین(ص) بگردیم تا ظلمات وجودمان خارج و به نور مبارک ایشان ، حَل شویم تا حاجی واقعی شویم و اسماعیل عمل را به قربانگاهش ببریم و تیغِ تبری بر رضای هوای نفسانی دل بکشیم ، تا آنگاه به قبول حسن برسیم. انشاءالله  

اعداد دیگر چگونه ظاهر می‌شوند؟

حال یک بار دیگر برگردیم به اعداد 1 تا 9 که به ترتیب نوشتیم و در جمع آنها به 10 رسیدیم و دیدیم که 5 در وسط اعداد ماند و با هیچ عددی جمع نشد. اما اگر بخواهیم ببینیم که اعداد دیگر چگونه ظاهر می‌شوند باید 5 را در وسط درنظر گرفته و از هر دو طرف ، اعداد را با آن جمع کنیم :

5

Oval: 5 9       8       7        6        5        4       3      2       1

 

         14      13     12      11           9          8        7       6

               20     20         20         20          

که جواب‌ها اینگونه می‌شود: 

14=9+5 ،13=8+5، 12=7+5، 11=6+5، 9=4+5، 8=3+5، 7=2+5، 6=1+5

حال اگر از اول به آخر جواب‌ها را با هم جمع کنیم ، 4 تا عدد 20 بدست می‌آید . پس خوب دقت کنید که عدد 5 ، باعث ظهور عدد 20 می‌شود!

20=14+6  ،  20=13+7  ،  20=12+8  ،    20=11+9

باز هم عدد 5 را در وسط در نظر گرفته و با اعدادی که در جمع بالا بدست آوریدم جمع می‌کنیم یعنی:

19=14+5،18=13+5،17=12+5،16=11+5،14=9+5،13=8+5،12=7+5، 11=6+5

14     13     12      11      5      9      8      7      6

 19    18      17       16            14     13    12    11

                 30     30     30            30

و در ادامه اگر از اول به آخر جواب‌ها را جمع کنیم ، 4 تا عدد 30 بدست می‌آید:

30=19+11  ،  30=18+12  ،  30=17+13  ،  30=16+14

باردیگر عدد 5 را در وسط درنظر گرفته و با مجموع عددهای بدست آمده در بالا جمع می‌کنیم یعنی:

24=19+5 ، 23=18+5 ، ...... ،17=12+5 ، 16=11+5 

      19     18      17      16     5       14       13      12     11

 24     23        22       21               19         18       17      16

         

            40                    40                  40                 40

و وقتی عدد 5 را مانند قسمت‌های قبل با جواب‌ها جمع کنیم ، 4 تا عدد 40 بدست می‌آید: 40=24+16 ، 40=23+17 ، 40=22+18 ، 40=21+19

جمع اعدادِ 10 و 20 و30 و 40 می‌شود 100 (40+30+20+10) و اگر از عدد 100 به بعد هم طبق عملیات بالا با عدد 5 جمع کنیم و در آخر جواب‌ها را جمع کنیم ، 4 تا 100 ، 4 تا 200 ، 4 تا 300 و 4 تا 400بدست می‌آید که جمع 400+300+200+100 می‌شود عدد 1000 یعنی همه‌ی حروف و کامل اعداد ظاهر می‌شود (آخرین حرف یعنی حرف غ به جایگاه عددی 28 و عدد ابجد 1000 است) ، درحالیکه عدد 5 و 9 ثابت هستند و این خزانه اسرارالهی است!

نکته : خیلی زیباست که اگر 4 تا 10(=40)، 4 تا 20(=80) ، 4 تا30(=120) و 4 تا 40(=160) را با هم جمع کنیم ، عدد 400 را نشان میدهد (400=160+120+80+40).

و از جمع 4 تا 100(=400) ، 4 تا 200(=800) ، 4 تا 300(=1200)و 4 تا 400(=1600)،عدد 4000 بدست می‌آید:(4000=1600+1200+800+400).

عدد 400 در جایگاه عددی می‌شود 22 و عدد 4000 در جایگاه عددی می‌شود 31 که جمع 22+31 می‌شود 53 برابر با عدد ابجد نام زیبای احمد(ص) ؛ تمام گنج الف و سرِّ اسرار نورٌواحد(ص) !

{برای بدست آوردن جایگاه عددی یک عدد ، تعداد صفرهای عدد را نوشته و سپس از عدد کم می‌کنیم مثلا: عدد 400 دو تا صفر دارد ، می‌نویسیم 2 و از 4 کم می‌کنیم ، می‌شود 2 پس جواب 22 می‌شود. یا در 4000 : 3 تا صفر دارد که می‌نویسیم 3 و از 4 کم می‌کنیم می‌شود 1 ، پس جواب 31 می‌شود و ...}

به این ترتیب متوجه شدیم که چگونه حروف واعداد ، همه از خزانه 5 به ظهور عدد 9 به بلوغ خود جلوه کردند!

 

سرّ عدد 5 و 9 در28 حرف  

همانطورکه اشاره شد 10 حرف اول ابجد ، عدد و جایگاه ثابت(یکی) است. جالب است درحالیکه تمام کلام قرآن عزیز از 28 حرف تشکیل شده است اما جمع ارقامش 10 می‌شود(10=8+2) و پیامبر(ص) فرمودند: تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد {که باطن حمد ، خودِ وجود مقدسش است که اسم آسمانیش احمد(ص) و اسم مبارک زمینی‌اش ؛ محمد(ص) است که ریشه حروفی هر دو نام مبارک ، حمد می‌باشد} و تمام محتوای حمد در بسم الله الرحمن الرحیم آن (که یک آیه محسوب شده) می‌باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم ؛ 19 حرف دارد{برابرِ جایگاه عددی 9 به حروف؛ نُه=19}.و سوره مبارکه حمد ، پنجمین سوره است که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شده است. پس می‌توان گفت از آنجاییکه کلّ قرآن که از 28 حرف است در سوره مبارکه حمد ، و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم است که شد 9 و 5 ، بنابراین کلّ 28 حرف هم می‌شود گنج 9 و 5! ازطرفی تمام قرآن در گنج سبعاً مِن المثانی یعنی 7 تا 2 تا است که می‌شود 14 تا و جمع ارقامش ، 5 (5=4+1) می‌شود .همانطورکه ریشه نام مبارک پیامبر(ص) در عالم اسرار ؛ احمد(ص) و در دنیا ؛ محمد(ص) ، حمد است که خودِ ایشان ، سبعاً مِن المثانی است.

از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ؛ 10 حرفش ثابت است و 9 حرف تکرار شده .پس 10 حرف ثابت است که عدد و جایگاه آن در 28 حرف ، یکی می‌باشد و آن حروفِ "ا=1،ب=2،ج=3،د=4،ه=5،و=6،ز=7،ح=8،ط=9،ی=10" است (ابجد هوز حطی). از بعد از عدد 10 ، عدد ابجد ، 10 تا 10 تا بالا می‌رود تا به 100 می‌رسد (یعنی 20 ، 30، 40 و...) و از عدد 100 به بالا ،  100 تا 100 تا بالا می‌رود (یعنی 200 ، 300 ، 400 و ...) که تا 1000 عدد گذاری می‌شود. پس همین گونه هم  در اسرار اعداد 1 تا 9 در محوریت 5 ، همه اعداد به ترتیب ابجدی ظاهرمی‌شوند!

عدد 5 و 9 در کلمه رَحِم

همانطورکه عالم در دایره قرار دارد و به یک نحو دایره ، مادرِ همه‌ی مخلوقات است! چون دایره بر همه‌ی ذرات هستی ، محیط است. و به یک نحو رحم هم ، دایره است. و در بدن یک خانم ، رحِم درواقع کارخانه آدم سازی است! و از عجائب رحم این است که با تمام سلول‌ها و رگ‌ها و غدد و آنچه در بدن مادر است ، در ارتباط است و از همه ، ارتزاق می‌کند. چنانچه با بسته شدن نطفه ، جنین از تمام مواد مغذی و ویتامین‌ها و املاح و انرژی‌های ظاهری و حتی باطنی مادر ، استفاده می‌کند.

همانطورکه بیان شد دایره به شکل عدد 5 است {جالب است که خودِ رحم هم تقریبا به شکل دایره است (درواقع شکل گلابی وارونه گفته می‌شود ؛ مثل 5 برعکس است) } و دورانِ تکامل جنینی به نوزادی هم ، 9 ماه است.

حال هدف از اینکه ما به عدد می‌خوانیم ، این است که جانِ معنا را از تمام آنچه در خلقت آسمانی و زمینی است ، باخبر شویم و بدانیم که هر انسان زنده در دنیا ، به واقع در رحمِ دنیا زندگی می‌کند و از تمام ذرات و انوار و انرژی‌ها ، چه در عالم اسرار و چه در کهکشانها و ... و چه در زیرِ زمین از معادن و و مواد معدنی و چه  در هوا از اکسیژن و گازهای مختلف و ... برخوردار است.

شاید به همین دلیل است که امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید:گمان نکن که تو جرم کوچکی هستی(صغیری) بلکه تو یک عالم کبیری! زیرا آنچه در جهان خلقت ، خلق شده همه در یک قامت انسان ، خلاصه شده است.و پیامبر اکرم(ص) فرمود:مَن عرف نفسه فقد عرف ربّه .پس اگر خود را بشناسیم ، ربّ مهربانمان را می‌شناسیم.

بنابراین کلمه رحِم که باب رحمت الهی است ، به عدد و حروف هم ، خزانه زیبای دیگری از معانی را برای ما افشا می‌کند. از آنجا که معانی حروفی بدون عدد نمی‌تواند تمام گنج و خزانه‌ی معارفش را توصیف کند ، ابتدا عدد کلمه رحم را بررسی می‌کنیم:

 عدد ابجد کلمه رحِم=248 است که جمع ارقامش(14=8+4+2) 14  و در آخر (5=4+1) ، 5 می‌شود که این همان (معرفی کننده)، شکلِ رحم و احاطه وجودش است!

زیباست وقتی که عدد ابجد حروف کلمه رحم را بصورت بسیط یعنی باز شده حساب کنیم 300 می‌شود{ (را=201)+(حا=9) + (میم=90)=300} که 300 ، برابر با عدد ابجد حرفِ ش است که صفت افشاکنندگی دارد و اگر شین خوانده شود عدد ابجدش 360 می‌شود (برابر با زوایای کلّ دایره هستی) و ظرف عصر عالم است(عصر=360) پس رحم ، کلّ معانی که در قسمت 5 و 9 در 360 درجه دایره‌ی هستی بیان شد را داراست(لطفا رجوع شود به آن قسمت).

زُبُر و بینه کلمه رحم (را+حا+میم) : زبُر رحم=248 (ر+ح+م) و بینه‌اش می‌شود 52 (ا+ا+یم) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است. بنابراین بینه‌ی رَحم خداوند که ظهورِ رَحِم است ، حمد خداوند می‌باشد. در جمع ارقام زُبُر در نهایت به 5 (5=4+1،14=8+4+2) و در جمع ارقام بینه به 7 (7=2+5)می‌رسیم.

خوب در رحمِ دنیا دقت کنید! آیا هفته 7 روز نیست و سال هم 52 هفته ندارد؟! پس درحالیکه کلمه رحم در جمع ، 5 می‌شود و روزهای هفته به 5 عدد خوانده می‌شود: 1شنبه ، 2شنبه و... .  و عدد 5 ، همان دایره و رحم نورانی و رحم ظلمانی است زیرا از جمع 1 تا 5 عدد 15 بدست می‌آید که  برابر اسم مبارک حوا(س)؛ هم روحانی و هم جسمانی که حاملِ همه‌ی 9 های عالمند! آیا پیامبر(ص) نفرمودند که تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است؟! و خانم فاطمه زهرا(س) را اُمّ ابیها نخواندند؟!

سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد و عدد ابجد کلمه حمد=52 (7=2+5) است که می‌شود 2 تا 7 یعنی 14 و در جمع می‌شود5 (5=4+1) و عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 5 است! حال خوب بیندیشیم که بیّنه‌ی آمدن ما ، در رحم دنیا فقط حمد است که پروردگار مهربان ، حمدش را بصورت جسمانی 14 معصوم(ص) ، امامان و پیشوایان ما قرار داد. و نام زیبای محمد(ص) (به ریشه‌ی حمد) را به وجود مبارک همه معصومین(ص)  جلوه داد و پیامبر(ص) فرمودند: اوّلنامحمد(ص)  اوسطنامحمد(ص)  و آخرنامحمد(ص).

جایگاه عددی کلمه رحِم=41 است که برابر با عدد ابجد اُم می‌شود ( جایگاه رحِم هم در وجود مادر است ؛ چه جسمانی و چه روحانی! و دقت کنید که اُم ابیها ، اُم الائمه(ص) ، اُم النبیین و ... کیست!!!)

حروف کلمه رحِم همان حروف زیبای رَحْم است که شامل رحمتِ رحمانیت و رحیمیت پروردگار عالم است. زیرا خداوند در بنیان خلقت ، ظرف آفرینش را رحمت قرار داده ، پس آن ناظم دانا خیلی نگاه‌ها را تنظیم می‌کند که انسان بداند جز به مرحمت خالقش خلق نشده و جز به مرحمتش به کمال نمی‌رسد و جز به مرحمتش به پاداش دنیایی و آخرتی دست پیدانمی‌کند.

دنیا در زندگی ظاهری ، نمایش رشد و نمو نباتی انسان و همه موجودات زمینی است و درغایت اراده خالق انسان رشد در دنیا که مرحله‌ای از ظهور صورت عالم بالایی‌اش است به صورت جسمانی در رحمِ مادرهاست. اما تولد و به کمال رسیدن مراحل دیگری است (در واقع 5 رحم برای رسیدن به نهایت رشد در ظاهر و باطن لازم است) در عالم بعد از دنیا یعنی آخرت و آن هدف و نتیجه تمام زیبایی‌های خلیفة الهی یک انسان است!

رحم اول: خداوند یک رحم نوری در عالم بالا ظهور داد { جمع 5 نور مقدس شد نورواحد(ص) و جمع 1 تا 5 شد 15=حوا (روحانی) ؛ خانم فاطمه زهرا(س) یعنی نفس واحده} که تمام مخلوقاتش به آن خلق شدند{سوره مبارکه نساء آیه 1:یا ایّها النّاس اتّقوا ربّکم الّذی خلقکم مِن نَفس واحدة و ... } . آن ظرف وجود مبارک نورانی که خداوند متعال قبل از خلقتش او را امتحان کرد و قبول شد به صبر! چنانچه در زیارت خانم میخوانیم: یا ممتحنة امتحنکِ الله الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدکِ لما امتحنکِ صابرة ( ای آزموده ، آزمودت خداییکه آفریدت ، پیش از آفرینش تو را و یافت تو را  در آزمایش ، بردبار)

رحم دوم: یک رحم جسمانی در دنیا ظهور داد که وجود حضرت حوا(س) است که مادر جسمانی همه انسان‌هاست. ایشان بدون پدر و مادر خلق شده است.

رحم سوم: رحم مادران خودمان که تمام خصوصیات ما به تولد در دنیا کشیده می‌شود. و از هنگامیکه به سنّ تکلیف شرعی می‌رسیم ، رشد حیاتِ انسانی ما به حدود و احکام الهی با انجام دادن صحیحِ تکالیف ، سیرت انسانی ما را می‌سازد.

رحم چهارم: دنیاست . که بعد از تولد(در طول عمر) ، باید به کمالات ظاهری و باطنی و دینی و مقامات و درجات دنیایی و آخرتی برسیم.همانطورکه برای حیات و رشد جسمانی ، از ماه و خورشید دنیا استفاده می‌کنیم ، باید از خورشید رسالت و ماه ولایت هم ، تکامل علم و عمل و کمالات آخرتی را بگیریم .

همانطورکه برای رسیدن به مدارج دنیایی ، نیاز به تعلیم و تربیت داریم برای نایل شدن به مقام بندگی باید مؤدب به آدابِ نسخه حکیم الحکما ؛ پروردگار عالم شویم که این نسخه  ، قرآن کریم است. و خلاصه در دنیا  جسم ، پیر و فرسوده می‌شود اما در معنویت انسان عاقل با ادب در بندگی و کسب مقامات روحانی ، جوان می‌شود و در طیّ مسیر عمر ، نورانی‌تر و خاضع‌تر و خاشع‌تر می‌شود.

همانطورکه خلق یکتا در آیه 68 سوره مبارکه یس می‌فرماید: و مَن نُعمّرهُ نُنَکّسهُ فی الخلق افلا یعقلون. و هرکه را سالمند گردانیم(عمر دادیم) ، بِکاهمیش در آفرینش (شکستگی در آن یعنی پیری)... . اما در جای دیگر فرمود : والعاقبة للمتقین. و در نهایت فرمود: (آیه 169سوره مبارکه آل عمران) و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون(و مپندارید کسانیکه در راه خدا کشته شده‌اند ، مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند) ، که انسان در نهایت کمال ، به حیات واقعی و به روزیِ نورانیِ عند ربّهم یُرزقون می‌رسد.این دنیا شد محلّ تجارت { امام هادی(ع):الدنیا سوقٌ ربحَ فیها قومٌ و خسِرَ آخرون؛ دنیا بازاری است که گروهی در آن سود می‌برند و گروهی زیانکار می‌شوند (سرمایه‌ی خود را از دست می‌دهند و تجارتی در خورِ آن سرمایه ، انجام نمی‌دهند) }. و الدنیا مزرعة الآخرة ؛ دنیا ، مزرعه آخرت است.

نکته: در رحمِ مادر ، تکامل ما اختیاری نیست و خالق یکتا به کرم و محبتش ، زیبایی‌ها و سلامتی و نعمات و رزق شیر و محبت پدرو مادر و ... را به ما عنایت می‌فرماید. اما در رحم دنیا خود باید برای آخرت ، چشم و گوش و بدن سالم بفرستیم و حتی وسایل و لوازم  زندگی خود را با بندگی خدا ، به بهای ثمن رضای خدا بخریم و بفرستیم. حتی در آیه 164 سوره مبارکه صافات فرمود هر کس قبل رفتن ، جایگاهش را مشخص می‌کند و معلوم است (و ما مِنّا إلا له مقام معلوم). پس هر جا را دوست داریم باید به بهای خلوص و بندگی و رضای خدا و رضای حجت خدا ، خودمان بخریم ! این کمال رحمِ دنیاست که خداوند کریم تمام لوازم و سبب و مسبب‌ها را در اختیارمان گذاشته ، حال اختیار با خودمان است که چگونه 5 و 9 جایگاه آخرتمان را در عالم برزخ و قیامت ، انتخاب کنیم! که چه بلوغی را می‌خواهیم؟! اگر می‌خواهیم در جوار 14 نور مقدس(ص) باشیم ، باید در عاشورای  5 و 9 حسینی (ع) ، نمره قبولی داشته باشیم.     

رحم پنجم: در عالم برزخ. برزخ، همان قبرماست زیرا خداوند متعال در آیه   12 سوره مبارکه یس می‌فرماید:...نکتُبُ ما قدّموا و آثارهم... (ما می‌نویسیم عمل‌های شما را و آثار آن‌ها را). چون در زندگی کوتاه دنیا فقط مثل این است که دانه می‌کاریم اما رشد و نموش و تاثیرش برای خانواده و جامعه بشری و میوه و ثمرش تا کجا و چگونه و چقدر است که خداوند کریم آن را تا عمر عالم برزخی به نهایت می‌رساند. مثل یک دانه پرتقال که باغبانی آن را بکارد. درخت می‌شود و وقتی به ثمر می‌رسد ، تعداد زیادی میوه‌ می‌دهد که درونشان دانه‌های فراوانیست .حال تا آخر الزمان چقدر دانه و میوه تولید می‌شود؟! خداوند یکتا می‌داند و این رشد کامل عملِ بنده است.

در قرآن کریم آیه 11سوره مبارکه غافر می‌فرماید: قالوا ربّنا أمتّنا اثنتین و أحییتنا اثنتین ... . انسان 2 بار زنده می‌شود و می‌میرد. یک بار در دنیا متولد می‌شویم و مرگ جسمانی داریم. یک بار هم به عمل در قبر زنده می‌شویم و تا کمال آثار عمل و ورودی به قیامت ، مرگِ مثالی و آثارِ عملی برایمان می‌آید.

وقتی هر کس از قبر که رحم (به عدد 5) است زنده می‌شود ، عمل به بلوغ 9 بر او ظاهر می‌شود. که خداوند متعال در آیه 286 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: لها ما کسبت و علیها مااکتسبت ؛ (و روز جزا) نیکی‌های هر شخص به سود خودِ او و بدیهایش نیز به زیان خود اوست. پس آنگاه که از قبر بلند می‌شوند تمام بلوغ 9 و 5 بر او ظاهر می‌شود. در آیه 21 سوره مبارکه طور می‌فرماید:...کُلّ امرئٍ بِما کسَبَت رَهین؛ ... که هر نفسی در گرو عملی است که بر خود اندوخته است. و آیه 41 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید : یعرف المجرمون بسیماهم فیؤخذ بالنّواصی و الاقدام ؛ (آن روز) بدکاران به سیمایشان شناخته شوند ، پس موی پیشانی آنها و پاهایشان را بگیرند( در دوزخ افکنند).  و همینطور برای مؤمنین در آیه 12 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: یوم تری المؤمنین و المؤمنات یَسعی نورُهم بین أیدیهم و بِأیمانهم بُشریٰکم الیوم جناتٌ تجری مِن تحتها الانهارُ خالدین فیها ذلک هو الفوزُ العظیم ؛ روزیکه مردان و زنان مؤمن شعشعه نورِ (ایمان)شان پیش رو و سمت راست آنها بشتابد و مژده دهد که امروز شما را به بهشتی که نهرها زیر درختانش جاریست بشارت باد که در آنجا جاودان خواهید بود و این همان سعادت و پیروزی بزرگ شماست. و در آیه 52  سوره مبارکه یس می‌فرماید: قالوا یا ویلنا مَن بَعَثنا مِن مرقدنا هذا ما وعد الرحمنُ و صدقَ المُرسلون؛ و (از روی حسرت و پشیمانی) گویند ای وای بر ما !که از خوابگاه مرگ ما را برانگیخت؟! این همان وعده خدای مهربانست و رسولان که (از این روز سخت خبر داده‌اند) همه راست گفتند. آنجا وقتی از خوابگاه برخیزند ، با تمام بلوغ که در ظاهر و باطنشان افشاشده ، برمی‌خیزند (لها ما کسبت و علیها ماکتسبت)

پس پروردگار عالم ، خودِ دنیا را هم یک رحم قرارداد که آیینه رشد و کمال هم رحمِ عالم نورانی و هم عالم جسمانی باشد تا حقیقت دو برکت که توأم با دو رحمت خداوند (رحمت رحمانی و رحمت رحیمیت خداوند)  باعث می‌شود که تداوم و کمال کامل شدن را در دنیا و آخرت درک کند. و انسان از دنیا رفته را مرحوم می‌گویند پس رحم ، ظرف پر اسرار خلقت است!

نکته قابل توجه : *رحم اول : در رحم نورانی ، رزق رحمت رحمانیت پروردگار عالم به مخلوقش (از انواع نعمت‌ها و برکات)  است که او را خلق فرموده و او در این دنیا ، مرزوق است تا از دنیا برود.

*رحم دوم : رحم جسمانی است که از بند ناف شکم جنین به رحم در شکم مادر وصل است و تغذیه می‌شود(مجرای وصل ؛ شکم به شکم) تا زنده و سالم به تکامل برسد ، تا تولد پیداکند.

*رحم سوم: در رحم دنیا ، دهان نوزاد به دهانه رزق دنیا وصل می‌شود(مجرای وصل ؛ دهان به دهان) . همانطورکه بیان شد انسان با استفاده از نزولات آسمانی تا معادن و گنج‌های دلِ کوه‌ها و اعماق زمین تا در دریاها و فضا و خورشید و ماه و ستاره‌ها و سیارات و همه موجودات و مخلوقات و خلاصه شب و روز و نهایت استفاده از بالقوه‌های وجودش تا به کمال قوا ، بالفعل شود و به مراتب بالای علمی و هنری و ارزشها و کمال انسانی ؛ مادی و معنوی برسد.

*رحم چهارم: نورانیت و استفاده از هدایت معنوی پروردگار عالم {که رسولان و پیامبران (ع) و معصومین(ص) و کتاب‌های آسمانی را برایمان فرستاد} تا به بلوغِ تولدِ نوزادِ عملِ صالح نایل شویم. که اینجا تغذیه از قلب عالم امکان ؛ صاحب الزمان (عج) به قلب مؤمنین است و مجرای وصل رضای خداست که بنده باید رضای دلش در محور رضای خدا و منطبق با آن شود تا از انحراف و سرکشی و طغیان محفوظ باشد و شیعه و محبّ واقعی شود (مجرای وصل ؛ قلب به قلب).

در اینجا خورشید و ماه ، رسالت و ولایتند و ستارگان ؛ امامزاده‌های نورانی ، افراد صدیق و شهید و مؤمنینی که با اعمال صالحشان و آثار نورانیشان ، مدد برای بندگان خدا هستند تا به کمال حقیقی برسند.

*رحم پنجم: اما در قبر، مجرای رحم برای رسیدن به تکامل بنده ، رحمتِ رحیمیتِ خداوند کریم است. خوشا به حال کسیکه این مجرا ، برایش مجرای وصل باشد که آنگاه نوزادِ عمل برایش می‌شود نورٌ علی نور و در بهجت و نعمت و تحت عنایت و پذیرایی خالق خود قرار می‌گیرد و هرگز برایش مشکلی نیست به کلام نورانی خداوند :لا خوفٌ علیهم و لاهم یحزنون. این همان بلوغِ 9 ِ نوزادی است که در رحم ِ 5 ِ نورانی بدون نقص و کامل در دنیای دیگر متولد می‌شود. اللهم الرزقنا   

عدد 5 و 9 در بیت ولایت

وجود نورانی و مبارک حضرت زهرا(س) خود ، بانوی آن منزل نورانی که جایگاه نزول وحی الهی است می‌باشد. که در اصل ظرف وجود نورانی اهل این منزل همه جایگاه و حقیقت وحی الهی و باطن قرآن عزیز و کلمة الله الاعظم و کلمه‌های طیبه پروردگار عالم هستند.بانوی دو عالم تنها وجود خانم در بین 14 نور مقدس(ص) است ؛ درواقع 13 معصوم(ص)،آقا و یک معصوم(ص)، خانم است.

تمام دایره خلقت در این نقطه نورانی منزل آل الله(ص) جمع شده است که محل محبط وحی و مختلف الملائکة یعنی محل رفت و آمد ملائکه و مجرای وصل عالم اسفل السافلین به اعلا علیین و عالم قرب و تمام اسرار ماکان و ما یکون و کأین (آنچه شده است و آنچه هست و آنچه می‌شود) است.

عدد ابجد کلمه دایره=220 و برابر با عدد ابجد کلمه طاهره است که این دایره ، صدیقه طاهره(س) است . جایگاه عددی کلمه دایره= 40 =طاهره است و عدد 40 یعنی اربعین ؛ یعنی حقیقت همیشه بهار که  این منزل ، محلّ طهارت و حقیقت خانه خدا و مسجدِ بالاترین سجده کنندگان خداوند است .

همانطورکه می‌دانید برای اولین و آخرین بار در دنیا فقط در مدت 8 سال در شهر مبارک مدینه ، 5 نور مقدس در این منزل جمع بودند و عدد 8 به عربی ، ثامن خوانده می‌شود و از کلمه ثمن گرفته شده که گرانبهاترین و وزین‌ترین وزنه‌های قیمتی عالم در این منزل بوده‌اند. در حدیث کسا خوانده می‌شود:

    هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها.(اللهم صلّ علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم)

بنابراین عدد 5 ، باطن این منزل بود{به وجود مبارک پنج تن(ص)} که به طول 9 سال ، خانم فاطمه زهرا(س) بانوی این خانه ، گنج 9 و 5 را ظاهر فرمود. درحالیکه 5 نور مقدس(ص) جمع بودند ، اما در بطن آقا امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است 9 ذریه معصوم(ص) قرار داشت یعنی می‌شود چهارده معصوم(ص) 14=5+9 .

نکته جالب اینکه اهلِ این بیت ، حقیقت حمد پرودرگار عالم هستند .و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد که جمع کننده تمام محتوای قرآن عزیز است ، 5 می‌باشد. و  سوره مبارکه کوثر که خداوند متعال در شأن و مقام بلند و نورانی خانم فاطمه زهرا(س) نازل فرموده ، عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 15 است یعنی جمع 1 تا 5(باطن حمد) می‌شود 15 (15=5+4+3+2+1) و تمام قرآن عزیز به یک معنا ، نامش کوثر است. از طرفی هم ضرب عدد  5  در 3  می‌شود 15 ! که وجود مبارک خانم فاطمه(س) ،  سومین مقام معصومیت را دارد.

آیا این نکته قابل توجه نیست که اگر اعداد 1 تا 15 را با هم جمع کنیم می‌شود 120 و این عدد برابر کلّ احزاب قرآن و برابر عدد ابجد حرف کلمه سین است و سین ، قلب قرآن است. عدد 15 هم برابر با جایگاه عددی حرف س به عدد ابجد 60 است و جالب توجه اینکه عدد ابجد نام مبارک ام ابیها هم 60(=س) می‌شود! که این عدد ، کلید حیات و عمر و طول زندگی تمام موجودات و ظرف حیات طپنده‌ی دنیاست. چنانچه عمر به ثانیه شروع می‌شود و 60 ثانیه برابر یک دقیقه و 60 دقیقه برابر یک ساعت است و یک  شبانه ‌روز  24 ساعت است که برابر با عدد ابجد کلمه وحی و همچنین اسم مبارک خداوند؛ احاطه است. و 24، عدد جامع می‌باشد . و جمع ارقامش 6 می‌شود 6=4+2 که جمع ارقام 60(=س) هم 6 می‌شود و عدد 6 ، بنیان ظاهری و باطنی خلقت است چنانچه خداوند یکتا درآیه4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:هوالذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام... .

و کتاب نورانی قرآن عزیز هم به حرف س (کلمه ناس) تمام می‌شود. حرف سین ، میزان حروف در الفباست و وجود مقدس 14 معصوم(ص) را آل یاسین می‌نامند زیرا میزان‌ترین و پاک‌ترین و مطهرترین انسان‌های عالم و الگوی بشریت هستند (الی یوم القیامة). عدد ابجد کلمه آل یاسین=162 و برابر با عدد ابجد کلمه انسان است که فقط این وجودهای مقدس، انسان کامل هستند. جمع ارقام 162 می‌شود 9 و ایشان ، بلوغ 9 انسانیت هستند.

در این دنیا هر کس به شریعت اسلام عمل کند و احکام و واجبات را با نیّت قلبی خالص برای رضای خدا انجام دهد این اعمال ، زندگی دنیایش را میزان می‌کند و به س می‌رسد. و اگر اعمالش با خلوص به آن عالم برسد و شایسته‌ی پاداش پروردگارعالم شود ، آنجا در بهشت به سین می‌رسد ، آنجا محلّ رسیدن عملِ باطنی قلبی به عالم قلب به میم و میزان کامل رضوان الهی است.

بنابراین قلب هر مؤمنی خانه خداست.شکل ظاهری قلب مثل 5 است.دختران در سنّ 9 سالگی مکلّف به انجام احکام واجب الهی می‌شوند.پس با بلوغِ  9 می‌توانیم وصل به قلب عالم امکان ؛ امام زمان(عج) شویم و وجه قلبمان را روبروی قلب کره زمین ؛ خانه خدا ؛ کعبه عشق‌ها و معرفت‌ها کنیم تا به تشیّع14نور مقدس(ص)  (14=5+9) ، در دنیا و آخرت وصل شویم

  

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۱۶:۰۱
عذرا شفائی