لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۱۰ مطلب با موضوع «انسان» ثبت شده است

  

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک قبل ان یخلقک و کنت لما امتحنک صابرة و نحن لک اولیاء مصدّقون

 

باطن لیل و خانم فاطمه سلام الله علیها

پس دنیا که خودش حقیقت لیل است، اسرارش در شب است: عروج حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در شب بود و تولد معصومین صلوات الله علیهم اجمعین در سحرگاه بود. و رزق روشنی روز و رسیدن ساعاتش از بطنِ سحرگاه شب است. شب، حرکت اولیاء است و رسیدن قدر به دنیا در شب است(انّا انزلناه فی لیلة القدر) و حقیقت آن سِرّ حرکت آب است از اسفل به اعلا که حیات را در جریان می‌اندازد و آن حقیقت و آن سرّ وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها است که در حجاب ستر خویش، تجلی کرد و شب را بپا داشت و مجرای رساندن مغرب به عشاء و عشاء را به صبح و صبح را به ظهر و عصر شد.

او بود که در لیل به خاک سپرده شد و به دنبال قبر گمشده‌‍‌‌‌اش همه باید در پی  نورش بگردند تا روزی که جلوه نورش، امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ظهور کند و به نورش، ظلمت‌ها را بزداید و پاکی و روانی و نورانیت را از آن آب باطن خویش -که مادرش است- ظاهر کند " انّا انزلناه فی لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین[1]" .

در روز وقتی خورشید می‌تابد آب گرم می شود و تبخیرمی‌شود، در شب به آسمان صعود می‌کند که به صورت ابر ذخیره شود. علوم باطنی را که حیات حقیقی است، از مایه حیات جلوه می‌دهد. چون می‌فرمایند تا آخر زمان دو  قسمت از علم ظاهر می‌شود و بیست و پنج قسمت آن در زمان ظهور حضرت حجة ابن الحسن-روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه-  ظاهر می‌شود.

عدد ابجد کلمه لیل= 70 است[2]،  برابر با عدد ابجد حرفِ ع، که عین خود به معنی، چشم و چشمه می‌باشد. همان‌طور که خانم زهرا سلام الله علیها، حقیقت لیل بود او خود لیل را به پا می‌داشت تا مهتاب نورش در پس پرده‌ی ظلمت شب به تمام ستارگان عالم نور بخشد و به تمام جماد و نبات، رنگ و طعم دهد و مُقدّم در طلوع حرکات شود.

 

او با قیام لیلش دنیا را که باطناً اسفل و تاریک است، ارتقاء درجه می‌داد تا ساکنان دنیا بتوانند خود را به اعلای صبح بکشانند و شمس وجود بتواند از درون سَحَرَش طلوع کند. چنانچه تولد ائمه علیهم السلام در سحرگاه بود و همه با وجود خود، طلوع را آوردند و چنانچه قدر در لیل نازل شد(انّا انزلناهُ فی لیلة القدر) و احیا گرفتن، در شب است، یعنی تمام عمر ما، یک شب است.

پس احیا، برای گرفتن قدر بسیار واجب است تا مرده‌های وجود خود را زنده کنیم و در نور مهتاب ولایت، قد بکشیم و صورت و سیرت انسانی پیدا کنیم تا در چشمه‌ی لیل(عین) چشمه‌ها و عیون دل را به رازهای آفرینش خود بینا کنیم تا در طلوع صبح خود از وَتر (تَری) حقیقت گذشته و در جایگاه رضوان پروردگار عالم جایگزین شویم و آن یوم القیامت است. معراج پیامبر صلی الله علیه و آله درشب بوده‌است[3]، و در حقیقت لیل، چادرِ روز است.

بانوانِ شیعه زهرا سلام الله علیها! اگر بخواهید به گنج وجود خودتان که همان سکون و بهشت آفرین بودنتان است، برسید باید بنده مطیع خدا و شیعه وجود مقدس چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین مخصوصاً فاطمه زهرا سلام الله علیها باشید و چادر زهرایی، زینت عمل فاطمی ما باشد.

 

*باطن عین(چشمه) و صاد:{لیل=70=ع }

صاد، چشمه‌ای است در عرش و فاطمه زهرا سلام الله علیها، کوثر است یعنی حقیقت چشمه (عین)؛ چشمه‌ای که خیر کثیر است و هرگز تمام شدنی نیست و این اسم یکی از اسماءِ قرآن کریم است و نام سوره‌ای است در قرآن که تقریباً تمام کلماتش یک بار در قرآن ظاهر شده‌است و این سرّ دُرّ یکدانه‌ی پروردگار عالم؛ سیّده النّساء العالمین است، که چهره ایشان بر هیچ‌کس عیان نگشت ولی صدای زندگی و عمر پر برکتش الگوی تمام جهانیان الی یوم القیامت گردید. {عدد ابجد حروفِ صاد=95 و برابر کلمه صدا است که حرفِ ص به تنهایی عددش 90 است (میم=90)[4] و جایگاه عددیِ حرفِ ص درحروف الفبا برابر 18 است، و این حقیقت تجلی ظهور خانم زهرا سلام الله علیها در دنیا می‌باشد}

*پس نام آسمانی خانم؛ زهرا سلام الله علیها است اما در ظرف عالم جسمانی در دنیا که عالم اسفل السافلین است و حقیقتش، لیل می‌باشد. خداوند کریم می‌فرماید[5]: و بالّیلِ أفلاتعقلونَ (قسم به لیل اگر در آن تعقل کنید). و در سوره مبارکه نبأ می‌فرماید[6]: و جعلنا الّیلَ لِباساً { و(برای روز) شب را لباس قرار دادیم}. و سوره مبارکه لیل درترتیب نزول، نهمین سوره است که به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است.

در هنر عکاسی هرگاه بخواهند عکس مثلا شخصی را بیندازند، او را در مقابل نور زیاد قرار می‌دهند و صفحه حساس فیلم را در مقابلش، و در انعکاس نور به شخص در صفحه حساس فیلم، تصویر بصورت برگردان یعنی عکس می‌افتد. آنگاه در اتاق تاریکی(تاریک خانه) آن را با مواد خاص، به ظهور می‌رسانند تا بصورت عکس روی کاغذ ظاهر شود و آنجا را اتاق ظهور می‌خوانند!

 

*بنابراین دنیا که حقیقتش لیل است، در بلوغ 9 ِ عددی، ظاهری و باطنی، محلّ ظهور تمام تصاویری است که پروردگار عالم در عالم نوریِ بالا، وجودشان را روشن کرده و آنگاه به امر او که فرمود: تَنزّل الملائکة و الروح به عالم زمین وارد می‌شوند. درحالیکه خداوند متعال می‌فرماید: انّا انزلناه فی لیلة القدر[7]. پس تمام حقایق در لیله دنیا به قدر خود می‌رسند و باطنشان در این عالم ظاهر می‌شود!

و به واقع عکسِ باطن خودشان هستند، آنگاه باید در این لیله به ظهور جسمانی نایل شوند. و خالق یکتا با دسترس گذاشتن تمام وسایل و آنچه که نیاز ظهور حقیقت‌هاست برای پیداکردن صورت و سیرت حقیقی که همان باطن اولیه است به ظاهر دنیایی تجلی و ظهور پیدا می‌کند.

 

*چنانچه در کتاب تفسیر فرات کوفی[8] از امام صادق علیه السلام روایت می‌کند: اَنّه قال اِنّا انزلناه فی لیلة القدر، لیلة الفاطمة سلام الله علیها... یعنی شب که همان لیله است، فاطمه سلام الله علیها می‌باشد. بنابراین یکی از معانی باطنی این آیه شریفه این است که ما علی علیه السلام را که قرآن ناطق است {که فرمودند: علیٌّ مع القرآن و قرآنُ مع العلی[9]} در صدیقه طاهره سلام الله علیها که لیله و شب است، نازل نمودیم! مانند بارانی که در درون صدف جای می‌گیرد!

*و از طرفی وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها، کوثر عالم وجود است و اسرار آب حیات و جانِ چشمه صاد و حقیقتِ ذاتِ عین(چشمه). و وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام، ابوتراب خوانده می‌شود و همیشه برای اینکه آینه تصاویر را خوب به ظهور واقعی نمایش دهد، پشت شیشه‌اش که مثل آب است، پرده یا یک جرم ظلمانی قرار می‌دهند. و اینجا پشت این آبِ حیات، جانِ تراب است که کلّ استعداد و حقایق هستی عالم بالا را در دنیا به صورت و سیرت و به ظاهر و باطن، دنیایی و آخرتی به طور کامل ظاهر می‌کند  و به نمایش می‌گذارد!!! پس درواقع دنیا، رحم است .

 

شناخت وجود مبارک خانم فاطمه سلام الله علیها به طواف حج نساء

این واقعیت که خداوند قادر سبحان بخواهد مقام حج بنده‌اش را در جایگاه بندگی به نام حاجی ثبت بفرماید و قبول کند  به شرط تمام کردن اعمال حج، که تمام حج عمره و تمتع در حج واجب، 13 عمل است که عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف م می‌باشد که عدد ابجدش 40 است یعنی باب طهارت و اربعینی شدن، یعنی سبز شدن و زنده شدن و حیات طیب پاک گرفتن.

و عدد 13 برابر با نام زیبای خداوند؛ احد جلّ‌جلاله است و خانه خدا، خانه توحید و به اخلاص رسیدن است. پس عملِ سیزده، انشاءالله در تجلی نام زیبای احد جلّ‌جلاله، حاجی را به اخلاص و توحید ناب می‌رساند.

 

چنانچه عدد ابجد کلمه نسا=111 و برابر با عدد ابجد حروف الف است یعنی تمام اضافات و وجوهات فرعی و حیوانی از باطن انسان مؤمن جدا شده و او، قائم بر اصول بندگی و یک حاجی واقعی می‌گردد.

 

رسیدن به الف یعنی رسیدن به خزانه‌ی حروف و رسیدن به این خزانه یعنی رسیدن به معرفة الله و کلام الله و کتاب الله و معرفت به اولیاءالله. درواقع هرکس به وسعش در سیر وصل، سلوک از عالم خلق به حق رسیدن را تجربه می‌کند. درواقع الفت پیدا می‌کند و در الِف وجود که صفتش سکون است، سُکنا پیدا کرده و از هیاهوی ظاهر به گنج باطن وصل می‌شود. و این میسّر نمی‌شود، بجز در تمام کردن طواف حج نساء و نماز طواف حج نساء!

 

باطن آب و عدد 12

*همانطورکه بیان شد عدد سه ؛ رمز آفرینش در عالم بالاست! آنچه که خلق شد از آب است که به عربی ماء گفته می‌شود و عدد ابجد کلمه ما=41 و برابر حروفِ اُم است که مادر خلقت روحانی، حضرت زهرا سلام الله علیها است و اوست که کوثر وجود و ام ابیهاست و آنچه که خلق شده از اوست. چنانچه پروردگار عالم در آیه اول سوره مبارکه نساء می‌فرماید: یا ایهاالناس اتقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدة... ؛ ای مردم تقوا داشته باشید از پروردگارتان که شما را از یک تن بیافرید.{جالب اینکه جایگاه عددی کلمه ما=اُم=14 می‌شود!}

 

*نکته مهم کلمه آب این است که عدد ابجد الف ، 1 و عدد ابجد حرف ب ، 2 است بنابراین در جمع می‌شوند آب(=3)  که عدد 3 ؛ برابر حرف "ج "را نمایان می‌کند و "ج" یعنی جهیدن، جهان، زنده شدن و به حی رسیدن! پس ریزش نزولات آسمان به صورت باران و برف است(آب=3) که نزولات باران و برف درواقع در طول، ریزش دارند پس 3 به عدد هستند! و دنیا که ظرف جذب کننده آب است برابر عدد سه به حروف است ( عدد ابجد کلمه دنیا=سه=65)[10] ، ظرف گیرنده نزولات آسمانی است و سبز کننده، و حیات و زندگی در دنیا جلوه می‌کند!

 

*جالبتر اینکه افراد مسن وقتی می‌خواهند وارد بهشت شوند به 33 سال برمی‌گردند. چون در جایگاهِ شست و شویِ حقیقی قرار می‌گیرند! چراکه جایگاه عددی کلمه آب (به صورت بسیط ؛ الف+با) می‌شود 33 {جایگاه عددی حروفِ (الف=30)+(با=3)= 33} ! و خداوند متعال در آیه 33 سوره مبارکه احزاب که سوره سی و سوم قرآن عزیز است ، آیه تطهیرِ اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین را نازل فرموده : ...انّما یُریدُ الله لِیُذهبَ عنکم الرِّجسَ اهلَ البَیتِ و یُطهّرکم تَطهیرا ؛... این است و جز این نیست که خدا چنین می‌خواهد که هر آلایشی را از شما خانواده نبوت {اهل بیت(ص) } ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزه گرداند.

و اگر سیُ سه را به حروف بنویسیم؛ عدد ابجدش 135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است ! {سیُ سه=135=فاطمه(س)}[11] {شاید با حقیقت و جانِ 33 کوثر شست‌و‌شو می‌شوند تا به حیات طیّبِ جوانی برگردند تا بتوانند در حقیقت بهشتی بروند که مقامش زیر پای مادرِ دو عالم؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌باشد}. اللهم الرزقنا

*حال اگر عدد حروف آب را کنار هم درنظر بگیریم 12 می‌شود{1=آ ، 2=ب}

جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود 78 (78=12+11+ ... +2+1) که  برابر با عدد ابجد نام زیبای "حکیم" پروردگارعالم است. آیا غیر از این است که  نسخه پزشک را نزد دکتر داروخانه می‌بریم تا دوا را تحویل بگیریم؟! و درواقع قرآنِ ناطق، ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشند. پس آنهایی که ادعا می‌کنند فقط قرآن ...! باید بدانند که بدون حبل الله المتین چهارده نور مقدس صلوات اللهعلیهم اجمعین که جانِ قرآن هستند برایشان دوا،زده نخواهد شد!!!}

 

*نکته‌ی جالب توجه: شاید یکی از دلایل اینکه بعد از یوسف زهرا سلام الله علیها؛ امام زمان عج الله تعالی فرجه فرزند معصومی نمی‌آید این باشد که درآن زمان، جانِ معانی حروف و اعداد به تمام محتوی ظهور داده می‌شود، پس با عدد دوازده‌ی وجود مقدسش (که دوازدهمین امام هستند) عالم  دوا،زده می‌شود و حقیقت حیات طیب؛ باطن وجود آب، ظهور پیدا می‌کند که حقیقت حیّ و زنده شدن و تمام برکات جمع اعداد 1 تا 11 یعنی ظهور حکومت الّهی(66=الله) است(66=11+10+ ... +2+1).

 پس آن زمان مظهر ظهور تمام اسماء ، صفات ، جمال ، جلال و عظمت پروردگارعالم است.

*حال اگر ارقام 12 را با هم جمع کنیم 3می‌شود(3=2+1) و کلّ اسرار خلقت ظهورپیدا می‌کند. چنانچه در جمع ارقام 12؛ 1 برابر حرف "الف" و عدد 2 برابر حرف "ب" است پس حقیقت کلمه‌ی "آب" ظاهر می‌شود که در حقیقت الفبای خلقت است. {وجعلنا من الماء کلّ شیءٍ حیّ[12]}، همه چیزها یعنی همه هستی (کلّ مخلوق ظاهری و باطنی الی یوم القیامه) از آب، حیات می‌گیرند .

*قابل توجه است که عدد 3(=آب و جمع ارقام 12) برابر حرف"ج" می‌باشد که این حرف در باطن، حضرت زهرا سلام الله علیها است که حکومت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف هم زهرایی است. وجود مقدسش می‌فرماید: و ابنة رسول الله(ص) لی اُسوة الحسنة[13] یعنی (در زمان حکومتم)، دختر رسول الله(ص) برای من الگوی حسنه است. چون حکومت ایشان، حکومت نور است و خانم زهرا سلام الله علیها، جانِ نور و جام جهان‌نما و حقیقت آب که کوثرِ وجود است، می‌باشد.

 

*ضمن اینکه وقتی ارقام 12(1 و 2) را به صورت حروف بسیط {الف و با}  جمع کنیم یعنی : (الف=111)+(با=3)=114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن است.

پس حکومتِ 12 یعنی حکومت قرآن ناطق؛ مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف. و به وجود امیرالمؤمنین علی علیه السلام که خود حامل 11 ذریه نورانی معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است {دوا(=11) برای شفای حیوانیت به انسانیت برای انسان‌های واقعی الی یوم القیامه آورده شد} که با خود وجود مقدسش 12 می‌باشد {پس می‌توان گفت به عدد12 که همان جایگاه 30 است (12=ل=30) قرآن را به 30 جزء تألیف فرمود} و دیوار حجاب از عالم سفل تا اعلا گشوده شد و به دست مبارکش(امام مبین)، کتاب الله (کتاب مبین) در یک جلد کتابت شد که ایشان مؤلِف و مؤلَفه این کتاب است .

 

*تعداد مقسوم‌های عدد 12، 5 تاست که در 24 ساعت شبانه روز 5 نوبت نماز واجب شده است. و درحقیقت گنج 12 امام معصوم علیهم السلام، همان پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین هستند .

*وقتی 12 را به تعداد مقسوم‌هایش یعنی 5 بار با هم جمع کنیم 60 می‌شود که تمام زمان و عمر در دنیا به عدد 60 که برابر حرف "س" است ظاهر می‌شود: عدد ابجد نام زیبای ام ابیها و جایگاه عددی هی فاطمه برابر 60 است![14]

*تعداد حروف مقطعه قرآن کریم ، 78 تاست که برابر است با جمع اعداد 1 تا 12 و عدد ابجد نام زیبای حکیم=78 ، پس حروف مقطعه، روحِ تمام حروف قرآن است. از طرفی جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا سلام الله علیها هم 78 می‌شود: {(فاطمه=45) + (زهرا=33)=78}.

جالب است که اگر 78 حروف مقطعه را بصورت بسیط بخوانیم{ مثلا حرف ق که یک حرف است، خوانده می‌شود قاف که دارای 3 حرف است}، حروف مقطعه می‌شود 213 حرف که برابر با عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها است. حال اگر تعداد حروف (یعنی 78) را از 213 کم کنیم (78-213) می‌شود 135 که برابر با نام مبارک و خیر تامّ و کثیرالخیر فاطمه سلام الله علیها است!!!

 

از طرفی عدد  78، برابر با عدد ابجد کلمه عدد است یعنی کثرت و استعداد پیداکردن و زایش و متعدی شدن. و عدد، روح حروف می‌باشد. پس به عدد 12 که روح همه‌ی حروف قرآن است، جان به همه حروف قرآن کریم، زده می‌شود و جالب اینجاست که همه در گرو قلب قرآن؛ سوره مبارکه یس است.

عدد ابجد حرف س=60 به جایگاه عددی 15 است که اگر اعداد 1 تا 15 را با هم جمع کنیم 120، برابر با عدد ابجد نام مبارک "احسان " پروردگار عالم و حرف "سین" است که خودِ قرآن، سین می‌باشد (قلبِ همه‌ی کتاب‌های آسمانی) و 120 حزب دارد و تمامش احسان خالق یکتا به بندگان گنهکارش است. عدد 15(=س) در مقسوم‌های عدد 12 تعریف زیبایی دارد. اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنیم 15 حاصل می‌شود که جمع کننده همه مخلوقات و دایره خلقت در وجود پنج تن؛ نورٌواحد صلوات الله علیهم اجمعین و کلّ مهندسی خلقت است. 

 

اربعین در تولد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

در احادیث معتبر در کتاب‌های شیعه و سنی نقل شده است. و درکتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی رحمةالله از کتاب مصباح از شیخ طوسی و اکثر علما و از کتاب اللمعة البیضاء روایت بطور مرسل نقل شده :  قبل از تولد خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها، به پیغمبر بزرگوار صلی الله علیه و آله امر شد که از منزل خویش به منزل ام هانی برود و در آنجا 40 روز، روزه و 40 شب به عبادت برخیزد و در روز چهلم ندا آمد، که از غذای دنیایی افطار نفرماید، از بهشت برای ایشان طعام آمد و فرموده شد که طعام خویش را به هیچ کس ندهد و مخصوص خود ایشان است و از آن طعام که به قولی سیب بوده است { عدد ابجد کلمه سیب=72 که برابر با عدد  ابجد کلمه سجده است و برابر حروف عدد نوزده می‌‍باشد که کوثر وجود، خود حقیقت کلّ نوزده حروف بسم الله الرحمن الرحیم است و عدد 19 برابر جایگاه عددی حروف نُه که بلوغ خلقت انسان در تولدش به دنیا است، به وجود حضرت زهرا سلام الله علیها که امّ (روحانی) همه‌ی انسانهاست ظاهر می‌شود}

و به قولی دیگر خرما و انگور یا انجیر و سیب، و می‌فرمایند که چون حضرت سیب را باز کرد، نور زهرا سلام الله علیها ظاهر شد. ایشان تنها فرزند دردانه عالم است که ولد خلف حبیب الله الاعظم صلی الله علیه و آله است وعطیه پروردگارعالم می‌باشد که سوره مبارکه کوثر در مقامش نازل گردید.

لازم است بگویم عدد ابجد کلمه ولد= 40 است[15] که خود قلب به میم شدن حقیقت زندگی پدر و مادر در وجود فرزند یا ولد ظاهر می‌شود. و حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که ظاهر و باطن بهشت یعنی بهار و ربیع که حقیقت بندگی خدا و قلب به میم تمام عوالم دنیا و آخرت و حقیقت نبوت و ولایت را ظهور داد {درواقع خودش و آثارش که یازده ذریه معصومش صلوات الله علیهم اجمعین است}

عدد 40 در عربی اربعین می‌شود و همانطورکه می‌دانید حقیقت خلقت در باطن 40 (=م) و 4 تا 10 تا یا 4 روی 10، در تمام هستی ظهور داشت و در واقع حقیقت بهار، حیات و بهشتند[16].

*نکته: عدد ابجد کلمه اربعین= 333 است[17] که خود، نمودار سه وجه حقیقت انسانی است و به عبارتی خوانده می‌شود به 33+300 که 300 برابر است با عدد ابجد حرفِ ش که صفتش تفشّی است پس درواقع عدد اربعین، افشاکننده 33 می‌باشد که 33 برابر است با جایگاه عددی نام زیبای زهراسلام الله علیها و جایگاه عددی کلمه آب (به صورت بسیط یعنی الف+با ،درواقع الفبای خلقت) و همچنین افشا کننده سنّ جوانان بهشت و کمال رشد انسان به عدد 9 است( 9=3+3+3) .و عدد ابجد سیُ سه به حروف می‌شود 135 که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است.

دیگر اینکه عدد ابجد کلمه اربعین=333 که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=3+3+3) و اگر در هم ضرب شود 27 می‌شود (27=3×3×3) و برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است(و برابر جایگاه عددی کلمه سیب هم است[18]!) که پیامبرصلی الله علیه و آله؛ عبدالله خالص است و روز 27 رجب مبعث وجود نورانیش در سنّ 40 سالگی است. درحقیقت جان اربعین، عالم را تطهیر و در ولایت مطهرین یعنی چهارده نور مقدس است و ثبوت نورانی ظهور حق در دنیا بوجود ولی الله الاعظم چهاردهمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین اظهار می‌شود و عالم دنیا از تمام گناه‌ها، رجس‌ها و پلیدی‌ها، پاک و تطهیر می‌شود.

 

*جایگاه عددی کلمه اربعین می‌شود 63 که برابراست با کلمه احمدی[19](با استمداد از ایشان به ذات اقدس احدیت یعنی حق وصل شویم). و همچنین دوران زندگی پر برکت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنین علی علیه السلام؛ (رسالت و ولایت)، 63 سال می‌باشد.

درحقیقت این بزرگواران در جایگاه حقیقی خود در دنیا یعنی جایگاه عددی کلمه اربعین(=63)، دنیا را به کمال تمام کردند و بهشت را به نام ربیع یعنی بهار در زمین برقرارکردند؛ معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند و در بندگی خداوند متعال به قربانگاه رفتند و آنچه داشتند در طواف رضای خداوند، قربان کردند؛  در کمال بلوغ 9 متولد شدند، زندگی کردند و به شهادت رسیدند و به بلوغ 9 محشور می‌شوند.

خانم زهرا سلام الله علیها که مغرب عالم است در جایگاه عددی کلمه مغرب که 63 می‌شود وجود مبارکش، ظرف افول انوار رسالت و ولایت است!

اما 63 یعنی تمام عمر دنیا و آخرت را طی مسیر می‌کند زیرا (18=3×6) منازل ظاهری و باطنی است و در آخر 9=3+6 همان رسیدن به عدد 9 یعنی کمال انسانی است که به حروف نـُه نوشته می‌شود و شاید ظاهراً معنا شود نـَه  یعنی لا؛ مجرای توحید و این حقیقت، جان اربعین است. پس روح اربعین، افشاء کننده همه قلب‌ها (چه در دنیا و چه در آخرت) است.یعنی توحید محض ؛ لااله الا الله.

 

جان و حقیقت 17 (هفده)؛ به حروف در تولد زهرا سلام الله علیها

 در عالم زمینی وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله در 17 ربیع الاول، بعد از 17 نسل از اصلاب شامخه و ارحام مطهره که باطن جسمیت حروفی می‌باشد، تمام مقاماتِ ربیع به وجود مبارکش که خود عدد 1 (باطنِ الِف) و 13 نور مقدس معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش است، آشکارمی‌شود و دنیا را مزیّن به ارواح طیبه و قدوم مبارکش  تربیع می‌نماید {14=13+1 ؛ به عبارتی 4روی 10 یعنی همان گنج عشر و حقیقت 40 که برابر با عدد ابجد حرف م است. و پیامبرصلی الله علیه و آله که باطن و جانِ  حمد خداوند است، خالق یکتا نام زیبایش را با شروع حرف م {در ابتدای حمد} بر همه آشکار کرد؛ مـحمد صلوات الله علیهم اجمعین} .

 

و بعد از 45 سال از عمر مبارکش (که 5 سال از بعثتشان می‌گذشت) به حقیقت اربعینِ هفده (به حروف) به وجود خانم حضرت زهرا سلام الله علیها؛ عطیه‌ی عالم (بالاترین اعطای حق) نائل شدند! و هر کدام از فرزندانش اربعینی هستند که امام انسان‌ها قرار گرفتند و منقلب کننده حیات حیوانی به حیات انسانی شدند(الی یوم القیامه). و ما با گرفتن مولودی هر یک از این عزیزان، به چشمه جوشان حیات طیب آنها وصل می‌شویم، چون عدد ابجد کلمه مولودی =96 و برابر است با اسم مبارک الله با لام مشدد که آن توحیدی بودن محض ایشان و خلوص و معصومیت آن عزیزان است.

 

عدد ابجد حروفِ هفده=94 که برابر با عدد ابجد نام مبارک عطیه سلام الله علیها است، خداوند متعال عظمت رحمت و محبت خود را به پیامبرصلی الله علیه و آله در بالاترین و با عظمت‌ترین و با اکرام‌ترین هدیه‌اش به وجود آقا یعنی به عالم هستی، عطیه عنایت فرمود و سوره مبارکه کوثر را در شأنش نازل فرمود: انّا اعطیناک الکوثر. پس ربیع واقعی به تمام وجه به وجود مبارکش در دنیا و در آخرت تمام زیبایی‌هایش را افشاکرد چون کوثر، حقیقت آب است و تا آب نباشد آبادانی نیست!

همچنین 94 برابر با عدد ابجد کلمه صد است[20] که در حقیقت یکی از صفات فاطمی خانم است یعنی هرگز جهنم و رجس و پلیدی و گناه و حتی ظلمات در وجود نازنینش راه ندارد. او صدی است که شیعیان خود را هم از آفات و بلایا و خطرات دنیوی و اخروی حفظ می‌فرماید.

 

 

 

*94 یک عدد کلیدی است:

درحالیکه برابر اسم مبارک عطیه‌ی حضرت فاطمه سلام الله علیها است یعنی خیرات کثیرِ وجود مبارکش را جلوه می‌دهد، در جمع ارقامش هم به 13 می‌رسیم(13=4+9) که برابر نام مبارک ذات اقدس الهی؛ احدجلّ‌جلاله است یعنی با صدِ وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها به توحید و اخلاص می‌رسیم. حال اگر ارقامش را از هم کم کنیم 5 می‌شود (5=4-9) یعنی باطن این صد، وجود مطهر پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین است و معرفشان هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوهاست! اگر ارقامش را در هم ضرب کنیم 36 می‌شود (36=4×9) که برابر جایگاه عددی کلمه میم است که هدف زحمات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین برای هدایت و رسیدن به طهارت، رسیدن به حرف م است که عدد ابجدش 40 می‌باشد و به اربعین و بهار عمل می‌رسیم. 

عدد ابجد کلمه طهارت=615 است[21] که (12=5+1+6) و باز هم  اگر ارقام 12 را جمع کنیم، می‌شود 3 (3=2+1) که برابر است با عدد کلمه آب ! حقیقت آب یا جانِ آب زمانی خود را نشان می‌دهد که به صورت بسیط(یعنی الف +با) حساب می‌شود، پس 111= الف و 3 = با، بنابراین 114=3+111 که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن مجید! و آنگاه درمی‌یابیم که جان آب، کوثر وجود است که تطهیر کننده تمام قلب‌هایی است که قابلیت پاکی را دارند!

و جایگاه عددی کلمه طهارت=57 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم زن است! و جمع ارقامش {(3=2+1)، (12=7+5)} در نهایت همان عدد 3 می‌شود و همانطورکه گفته شد ریشه طهارت، طُهراست و فاعل طُهر، طاهر و قلب طاهره می‌باشد که جمع کننده و ظهور دهنده‌ی طهارتِ عمل است .

عدد ابجد کلمه طاهره=220 می‌شود و جمع ارقامش 4 می‌شود(4=0+2+2) که عدد 4 ، برابر حرفِ دال است که ادب کلّ مخلوقات در مقابل ذات اقدس حق می‌باشد (د=4) و دلیل خلقت عالم است!

و جایگاه عددی کلمه طاهره= 40 می‌شود که استبراء وجود است از تمام بریئات و (متعلقات دنیای هوای نفسی) برای عبادت خداوند باری تعالی که هیچگونه صفات مخلوق به او نمی‌رسد.{ جالب اینکه عدد ابجد کلمه دایره هم 220 و جایگاه عددیش 40 می‌شود که برابر با طاهره است. پس کلّ دایره خلقت، طاهره است! و در قسمت قبل توضیح داده شد که عالم ، دایره است و مرکزش 40 است و چون سقف اعداد از 9 بیشتر نیست، شعاعش 9 می‌شود و درواقع 40 ضربدر9 می‌شود 360 که دایره، 360 درجه است! }

سد دنیا و صد آخرت!

در ادامه مطالب پیرامون عدد 94(=هفده=عطیه=صد) که در بالا بیان شد، خوب است که کلمه صد توضیح داده شود:

سد دنیا جلوه‌ی سکون است برای آب‌های سیل آسا و پرخطر، سد باعث می‌شود آب آرام بگیرد تا بتوانند از آن بهترین استفاده‌ها را ببرند. در ضمن اینکه ذخیره نگه دارند تا در تمام سال به قحطی و بی آبی بر نخورند.غیرازاینکه خطر آب زیاد که ممکن است منجر به بروز سیل شود را دفع می‌کند. آب به جان و حقیقتش، به زندگی مردم استفاده می‌رساند:

  1. ذخیره تمام مدت سال است. 2- از آن برای تولید برق استفاده می‌شود.در حالیکه با این برق چرخ کارخانه‌ها، صنایع، معادن و وسایل پزشکی و کلا رفاه جامعه تضمین می‌شود. 3- آب شاخه شاخه می‌شود و به هر شهر و قریه‌ای به اندازه‌اش قسمت می‌شود و... . اما سدِ با سین ممکن است که آبش خشک شود یا امکان خراب شدن را دارد. چنانچه سدی که حضرت ذوالقرنین علیه السلام به امر خداوند آهن را ذوب کرد و سدی در مقابل خطر یأجوج و مأجوج‌های زمان ساخت و آن خطر رفع شد، اما یکی از نشانه‌های آخرالزمان فتنه و عبور آنها از سد می‌باشد.

چنانچه عدد ابجد کلمه سد=64 و برابر با عدد ابجد کلمه دین و کلمه کلید و همچنین برابر عدد ابجد نام مبارک ناجی[22] پروردگار عالم است. و خداوند متعال انسان را از کفِ چاهِ دنیا؛ اسفل السافلین به دست ناجی بشریت؛ امام زمان علیه السلام به اعلا علیین می‌رساند البته به شرط اینکه دیندار باشد و شیعه امامِ دین خود قرار گیرد.

همانطورکه بیان شد در دنیا پشت آب‌های زیاد، سد می‌بندند تا هم از آب استفاده بهینه شود و هم از خطرش محفوظ بمانند و دیگر بهره‌مندی‌ها از انرژی آب پشت سد، تولید برق است تا از ظلمات به نور و تمام فوائد آن برسند. حال اگر کلمه آب را بصورت بسیط بنویسیم می‌شود الف+با که عدد ابجدش می‌شود 114=(الف=113)+(با=3)؛ برابر با کلّ سوره‌های مبارک قرآن .

 

پس با سدِ دین، باید این حقیقت آب، که جان‌ها را زنده می‌کند و آب حیات دنیا و آخرت است را برای قیامتمان نگهداریم. و این سد یعنی حدودبندی خداوند که باید روی قلب‌های ما بسته شود تا حدود خداوند، حریمِ خانه خدا را در قلبمان حفظ کند تا شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها و بت‌های دلم می‌خواهدها، در آن نفوذ نکنند!

روز قیامت به واقع از محصول این سد (دین) به خوبی بهره می‌بریم که آن، نور هدایت است. آنگاه آن نور، هم در دنیا و هم در آخرت و تا ابد به ما توفیق بهره‌برداری و فوائد آن را می‌دهد. که باغستان عمل بندگی ما می‌شود جناتٍ تجری، و آن حقیقتِ آب می‌شود مِن تحتها الانهار، که درخت‌های عمل با جریان پیداکردن این آب که جانِ عمل به آیات قرآن است، آبیاری می‌شود ( درحالیکه آب، نور است!)

*ولی صد آخرت که با صاد است (سد دنیا با سین است) درواقع برای هرانسان مؤمن، همان تیغه‌ی شمشیر و همان فرقان است که حق را از باطل جدا می‌کند و مانند کلمات مبارک بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که یک آیه محسوب می‌شود و خواندن آن موقع ذبح حیوان حلال گوشت، خوردن آنرا برای انسان حلال می‌کند، درواقع حیوانیت حیوان که همان ظلمت است پشت بسم الله می‌ماند و نورانیت آن حقیقت به انسانیت رسیدن است مثل قوای فکر و بینایی چشم‌ها و شنوایی گوش‌ها و بارورشدن نیروهای جسمانی برای اطاعت خداوند می‌شود که همان حقیقت نور است .

درواقع انسانی که از کتاب الهی که وحی نور است پیروی وعمل به آیات نورانی می‌کند، عمل خود را به صورت انرژی نورانی ذخیره‌ی آخرتی می‌فرستد و آن همان حقیقت صد(قاف تقوی) است و هرگز خراب نمی‌شود. نه تنها در دنیا انسان را از خطرها و آفات مادی و وسواس‌ها و خنّاس‌ها و شیاطین حفظ می‌کند، بلکه درآخرت هم حجاب بین بهشت و جهنم است(فرقان).

 

*خوبست بدانیم که این صد، فقط ولایت است زیرا که حرفِ ق (=100) در جایگاه عددی، 19 می‌شود (ابتدای جزء19 قرآن کریم درسوره مبارکه فرقان است) و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=9+1). این عدد عشر(10)، همان حقیقت کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاست، این همان عشری است که همه‌ی انسانها در دنیا در امتحاناتش باید ولیّ زمان خود را انتخاب کنند، این همان اتممناها بعشر(تمام کننده 10) است که هرکس بخواهد به اربعین بهاری و سبز زندگی دنیا و آخرتش برسد باید آن را تمام کند.

پس درواقع صد(با صاد) و هم سد(با سین)، جداکننده ی نور از ظلمت هستند. سد(با سین) نورش حسّی است اما صد(با صاد)، نورش قلبی است و آن را درآخرت ملاقات می‌کنیم .

 

*تعریف صد با حرف صاد

حال صد با صاد چه می‌کند؟ همانطور که در بالا گفته شد(صد=94=عطیه) پس صد، متعلق به خانم فاطمه سلام الله علیها می‌شود زیرا یکی از نام‌های مبارک خانم، عطیه  است و همچنین او فاطمه است و خود فاطمه، صد است. 

*صد با ص، هم جلوه سکون است برای برطرف کردن خطر سیل‌های گناه و منکرات و شیطان‌ها و وسواس‌ها در دنیا (باطنِ صد لعن)، و هم آرامش کامل در آخرت که آنجا بتوانی از ذخیره آبِ حیات بخش کوثر استفاده کنیم و خرمی و سبزی دائمی را در بهشت رضوان الهی بگیریم و دائما مُخَلَّد باشیم و از انوار پر فیض و روح بخش ائمه صلوات الله علیهم اجمعین و کوثر قرآن منور گردیم البته به شرط هدایت در راه رضای خدا و گرفتن مدال فاطمی در این دنیا.  ریشه کلمه فاطمه از فَطَم گرفته شده است یعنی بریده شده از آتش جهنم و بریده شده از هر بدی و شر و رجس و پلیدی[23].

*پس صدِ وجود خانم، هم ذخیره آب و جان آب در دنیا و آخرت است و هم از این صد، نور حقیقی و هدایت به چهارده انوارِ ساطع شده و عالم دنیا و آخرت را منور گردانیده و به تمام ظلمات غالب و نافذ شده است تا الی یوم القیامه (باطنِ صد سلام) {لعن یعنی دور شدن از رحمت خدا، پس با ایمان کامل از لعن، دور و به سلام‌ها وصل شویم}. همه مدیون این نور هستند، که ظاهرش قرآن است (کوثر) و باطنش ائمه صلوات الله علیهم اجمعین که حجت‌های خدا روی زمین هستند و شافعان روز قیامت. این صد هرگز احتمال خراب شدن و خطر ندارد چون همه بزرگواران، معصوم هستند.

*یکی از دلایلی که بعد از نماز واجب، مستحب مؤکد است که تسبیحات خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها خوانده شود، این است که صدی بعد از نماز بسته شود که ذخیره نور و جریان آب حیات بخش برای ما به صورت ذخیره، هم در کار و عمر دنیای ما قابل استفاده بماند که نتیجه‌ی آن "تنهی عن الفحشاء والمنکر" بشود و هم در آخرت از جان و حقیقتش مشکلات آخرتِمان را اصلاح کند و برائت از جهنم و اجازه ورود در بهشت را بدهد.

 و این تسبیح صد ذکر مبارک خداست: 34 بارالله اکبر و33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان الله. البته عرفان آن عظمتش بینهایت است اما بنا به بحثی که نوشته شد، نماز خودش مثل ذخیره آبی است که جان‌ها به وجودش احیا می‌شود و طهارت پیدا می‌کند، اگر پشت این صد مرتبه ذکر قرارگیرد به برکت این تسبیحات، انوار و برکات نماز از صبح تا ظهر، ازظهر تا عصر، ازعصر تا مغرب وعشا وخلاصه تاصبح انسان درحریم طهارت نماز که ستون دین است از ظلمات خارج شده و به حقیقت نور هدایت می‌رسد.

برای فاطمیون درهای بهشت همیشه بازاست و درهای جهنمِ وسواس‌ها و خناس‌ها و شیاطین و ... بر آنها همیشه بسته می‌شود. و از نور زهرایی او عالم به ظهور نشست و هدایت از بطن قرآن و فرزندان او به تمام انسان‌ها رسیده و می‌رسد الی یوم القیامه.

نکته: در زیارت عاشورا صد لعن و صد سلام می‌آید چون با لعن از نهی‌ها، از جهنم و جهنمیان فرار می‌کنی و با صد سلام به تمام امرها و رضوان خدا تسلیم می‌شوی تا به سلام می‌رسی. پس دنیای عمرِ ما باید بشود کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا  تا همیشه پشت صد لعن و در ورودیِ صد سلام قرار بگیریم.

 

انسان :

از آن جایی که خالق یکتا، خلقتش را در عدد یک ظهور داد، از نظر جسمانی هم، حضرت آدم علیه السلام را به عدد یک، خلقت جسمانی فرمود و بنا‌بر کلام مبارکش ایشان را در بهشت خلق فرمود و مذکّر قرار داد یعنی ظرفِ ذکر شد؛ عالِم به علم اسماء الحسنی و ظرف آفرینش شد زیرا خلیفة الله قرار گرفت {...  انّی جاعلٌ فی الارض خلیفه... .  و علّم آدم الاسماء کلّها ... [24].}.

اگر وجود مبارکش برای بهشت و در بهشت بودن خلق شده بود همان یک {حضرت آدم علیه السلام}، کافی بود زیرا در بهشت زایش و مولودی نیست چنانچه ایشان به امر خالق یکتا، بدون پدر و مادر خلق شده است. اما چون می‌خواهد به خشکی ارض تشریف بیاورد باید با زوجیت همراه شود تا زایش و موالیدشان ظاهر شود و هدف خالق بی‌همتا محقق گردد زیرا فرمود: انّی جاعل فی الارض خلیفه. بنابراین امام صادق علیه السلام می‌فرماید: « پروردگار عالم از فضیلت طینت آدم علیه السلام، حوا سلام الله را خلق فرمود». وقتی خداوند متعال حضرت حوا سلام الله علیها را خلق نمود به آدم علیه السلام فرمود که ایشان مؤنثِ شماست یعنی دومی، پس حوا سلام الله علیها حامل عدد 2 شد و در ظاهر، مادر جسمانی همه انسان‌ها قرار گرفت.

 

خلقت حضرت آدم علیه السلام که تمام عوالم و افلاک نُه‌گانه را شامل می‌شود، از جمع عدد 1 تا 9 را به خود اختصاص داده که جمع عددی 1 تا 9 می‌شود 45 (45=9+8+...2+1) و نام زیبای آدم علیه السلام (که عدد ابجد حروفش برابر با 45 است) ظاهر می‌شود. جالب اینجاست که سقف اعداد تا 9 است و خداوند کریم این سقف را به اشرف مخلوقاتش؛ آدم علیه السلام عنایت فرمود و عدد 9، سلطان اعداد است و پروردگار یگانه، انسان را سلطان مخلوقاتش قرار داد .

عدد ابجد نام مبارک حوا(س)=15 است که این عدد برابر با جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 است و این عدد، جمع کننده‌ی معانی ظاهری و باطنی، سرّ حیات و تداوم حیات و هدف کمال حیات در دنیا و آخرت است و به معنا و مفهوم طپش قلبِ حیات، موالید زندگی دنیا و آخرت بشری را احاطه می‌نماید. زیرا عدد 15، ازجمع اعداد 1 تا 5 بدست می‌آید (15=5+4+3+2+1) و ایشان حوای جسمانی است. در حالیکه در عالم سرّ الاسرار کائنات، آنجا که فقط یک نور، خالق بی‌همتا را تسبیح و تکبیر و تحلیل و تحمید می‌کند؛ نورٌ واحد پنچ تن صلوات الله علیهم اجمعین است، در آنجا جمع کننده 1 تا 5 که می‌شود 15، وجود مبارک حوای روحانی؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها است. که می‌فرماید :  هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها .

و همانطور که ذکر شد 15=جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 است که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها سلام الله علیها هم برابر 60  می‌شود. در عالم سِر، همان ظرفی است کوثر نامیده می‌شود و حوض کوثر ظهور پیدا می‌کند که قبل از خلقتش امتحان می‌شود و با قبولی کامل، مظهر حیاتِ کلّ خلق می‌شود که خداوند متعال در آیه 1 سوره مبارکه نساء می‌فرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده ... » . در بطن عدد 5 وجودهای مطهر یعنی امام حسین علیه السلام (پنجمین معصوم)، 9 ذریه مطهراست که در جمع می‌شود 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین{14=9+5}[25]. پس خانم فاطمه سلام الله علیها هم مرکز دایره است و هم محیط ! چنانچه یکی از القاب مبارکش "نقطة دائرة المفاخر" است[26].

 

*پروردگار عالم همه‌ی عوالم نُه گانه را ظرف اسماء الحسنی خود قرار داد و ایشان را علم الاسماء عنایت فرمود، آنگاه حوا سلام الله علیها را دفعتاً خلق نمود و فرمود ایشان مؤنث یعنی دوّمی شماست. یعنی همانطور که می‌دانید زن در بلوغ تکلیفی به عدد سن 9 سال تمام بالغ می‌شود و خود، حامل فرزندانی است که 9 هستند و در 9 ماه تمام بدنیا می‌آیند.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: آسمان‌ها و زمین وآنچه بین آنهاست را برای انسان خلق کردم و او را برای خودم. و فقط به انسان لیاقت بندگی با اختیار برای خودش را داد و به او بهترین گوهر خلقت خویش یعنی عقل را اهدا فرمود و انسان(کامل) را برهمه مخلوقاتش مسلط فرمود.

 

*کلمه‌ی انسان یکی از زیباترین و پرمحتواترین اسماء خلقت پروردگار عالم است و 5 حرف دارد{عظمت عدد 5 قبلا توضیح داده شده است!}، عدد ابجدش 162 است که جمع ارقامش 9 (9=2+6+1) می‌شود و جایگاه عددی کلمه انسان =45  و برابر با عدد ابجد اسم آدم علیه السلام است که این همان حقیقت گنج خلقت است که انسان کامل ، منظور خلقت است، درضمن جمع ارقام 45 هم 9 می‌شود (9=5+4) . یعنی تمام انسان‌ها درجایگاه خلقت جسمانی حضرت آدم علیه السلام در دنیا هستند و همه ذریه‌های حضرت آدم علیه السلام هستند و عددِ (9) وجود او برای همه حکم پدر را از نظر جسمانی دارد و به همین منوال وجود خانم حوا سلام الله علیها مادر جسمانی همه‌ی انسان‌هاست. جالب است که جایگاه عددی کلمه انسان(=45) برابر با جایگاه عددی نام مبارک فاطمه سلام الله علیها هم است که در واقع ایشان، مادر روحانیِ همه‌ی انسانهاست.  

عدد ابجد انسان= 162 و برابرعدد ابجد کلمه‌ی آسمانی است که انسان وجودی است آسمانی (عالم آسمانی هم به عدد 9 به تمام عوالم احاطه دارد ). اگر عدد 162 را بر9 تقسیم کنیم 18 می‌شود که رمز منازل دنیاست و برابر با عدد ابجد نام مبارک (حی) خداوند قادر متعال است و سن مبارک خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها و جایگاه عددی نام مبارک آدم علیه السلام که درجمع ارقامش برابر 9 می‌شود.

 

*نکته مهم اینکه عدد 162 برابر عدد ابجد نام مبارک آل یاسین است[27]. و می‌دانید که سوره مبارکه یس، قلب قرآن می‌باشد و حرف سین، میزان حروف است و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین همه‌ی موجود مبارکشان معصوم یعنی عاری از گناه و رجس و پلیدی و همه‌ی نامیزانی‌ها و بی‌عدالتی‌هاست. و همه در مجرای نام مبارک سبحان پروردگار عالم و در تجلی نام مبارک الله جلّ‌جلاله خداوند هستند. و این عزیزان را آل الله می‌نامند زیرا خودشان که میزان هستند، میزان کننده حیات انسانی همه‌ی بندگان خدا هم هستند.

 

و ازطرفی عدد 162 می‌شود 62+100 که عدد 100 برابر حرف ق است یعنی نگهدارنده و عدد 62 برابر حروف کلمه "بس" یعنی اولین و آخرین حرف کلام الله مجید ؛ قرآن و همچنین برابر با عدد ابجد نام‌های مبارک پروردگار عالم : "واجب الوجود" و "حمید" و "باطن" است[28]. پس درواقع این عدد رمز اسرار خلیفةالهی ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین است و در جلوه‌ی این بزرگواران، همه‌ی انسان‌های مؤمن و موحد و مخلص هستند.

اللهم اجعلنی من المؤمنین و الموحدین و المخلصین  

پس انسان کامل در حقیقت بلوغ خلقتی نُهِ وجودش بر تمام مخلوقات دنیا و آخرت، ولایت کامل دارد. و احیاکننده همه مخلوقات و مخصوص، احیاء تمام احکام واعمال و آخرت انسان است.

 

*درزمان حکومت وجود مقدس امام زمان علیه السلام ظهورتمام هدف خلقت و گنج آفرینش و ظهور اول فعل خداوند کریم یعنی نور است (ایشان حکومتش نورانی است). سال تولد آقا 256هجری برابر با عددابجد کلمه (نور) است. ظهور (انشاءالله هر چه زودتر) آقا زمانی اتفاق می‌افتد که بقول احادیث 313 یار مخصوص و قابل اعتماد و پاک و صادق داشته باشد. اگر سیصدوسیزده را به حروف بنویسیم عددابجدش می‌شود 256 که برابرعدد ابجد کلمه نور است. حکومت آقا هم نورانی است. نام مادر بزرگوارش نرجس خاتون است که عدد ابجد نرجس=313 می‌شود.

حضرت بقیه الله ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می فرماید:

"فی ابنةِ رسول الله (ص)لی اُسوة ً حسنة ً مرا در دخت رسول الله(ص) اُسوه‌ای نیکوست[29]. این سخن امام زمان علیه السلام اوج شخصیت معنوی دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله را بوضوح نشان می‌دهد و نوع حکومتش را، چون مادر بزرگوارش زهرا سلام الله علیها است و زهرا یعنی نورانی  و درخشنده .گویی روش و منش حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها چندان فاخر و متعالی است که امام زمان علیه السلام بدان تأسی می‌جوید.

 

رابطه عدد 10 و خانم فاطمه سلام الله علیها

*در کتاب گنج عشر و راز دنیا توضیحات کامل پیرامون عدد 10 آمده است. اما در اینجا نکته ای پیرو مبحث کتاب بیان می‌شود: 

عدد 10رابط است بین اعداد ماقبل خود که یکان است و اعداد دهه‌های بعد از خود که زوجیت است. وقتی به حروف نوشته می‌شود(ده)؛ عدد ابجد حروف ده=9 می‌شود (9=5+4) یعنی از 9 گذشته تا ده شود!

در تعریف عدد9 گفته شد که سقف اعداد تا 9 است و 9، سلطان اعداد است و عالم در عدد 9 غرق است و بلوغ عددی می‌باشد. اگر کلمه ده را بسیط بنویسیم (دال+ها) عدد ابجدش برابر 41 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه اُم است. درنتیجه عدد ده، ریشه یا مادر( اُم ) اعداد است و در باطن معنا یعنی وجود مادر روحانی عالم هستی؛ اُم الائمه(ص) ؛ امّ النبیین(ع) ، امّ ابیها ؛ فاطمه زهراسلام‌الله‌علیها !

اگر ارقام عدد41 را با هم جمع کنیم (5=4+1)عدد 5 بدست می آید{5 = سرّحلقه بندگی، سرّحقیقت خلقت، سرّحقیقت محمدی(ص)}

فقط ایشان در دنیا ، حامل 10 یعنی عشر عالم است{زمانیکه حمل امام حسین علیه السلام را داشتند} پس خانم جذب کننده تمام انوار سرّالاسرار الهی به عالم سفل دنیاست و اوست که واسطه خلقت، امّ الائمه(ص)، امّ ابیها(ص)، امّ النبیین(ع)، امّ المؤمنین و در واقع مغرب افول انوار رسالت و ولایت است.

 

رابطه حروف و حضرت فاطمه سلام الله علیها

عدد ابجد کلمه "حروف" (ح +ر+و+ف) خود اسرار است و معادل 294 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه "صدر" است و خزانه، سینه است که خداوند متعال می‌فرماید: الم نشرح لک صدرک. اگر ارقام آن را جمع کنیم 15=4+9+2 می‌گردد و آن خود جایگاه حرف "س" یعنی قلب قرآن است و درواقع جایگاه حیات و تعالی است پس با علم حروف، به قلب معانی و اسرار هر چیز می‌توان دست پیدا کرد.

 

*حروف هجاء

عدد ابجد حروف هجا برابر 9 می‌شود که سقف تمام اعداد است و اگر هجاء بگوییم (یعنی همزه را یک الف حساب کنیم) ، عدد ابجدش 10 می‌شود که همان 9 روی 10 یعنی 19 است.

حال اگر عدد ابجد کلمه همزه(=57) را اضافه کنیم به هجا(=9) می‌شود 66 (هجاء=66) برابر با نام زیبای الله جلّ‌جلاله.

خوب توجه کنید! حروف هجاء در حروف، اصل و گنج حروف و اعداد است: چنانچه هجا به عدد 9 است و وقتی می‌خواهد خوانده شود می‌گویند: باید هجی شود تا به صورت کلمه درآید و به معنای حقیقی خود نمایان شود. عدد ابجد هجی=18 و برابر با کلمه حی است. که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=8+1) پس در واقع این اسرار 2 تا 9 زندگی وجود مبارک خانم زهرا سلام الله علیها و عدد 99 اسماء الحسنی پروردگارعالم است و به عدد اسرار امیرالمؤمنین علی علیه السلام که به حروف حم که نوشته شود حامیم(=99)، به عدد 99 ظاهرمی‌شود.

 

توجه کنید! خداوند متعال در 29 سوره مبارکه قرآن، حروف رمز مقطعه را قرار داده‌است و این حروف در مجموع 78 حرف است؛ برابر عدد ابجد کلمه (عدد) و (حکیم). همانطورکه قبلا متذکر شدم پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند: اعداد، روح حروف هستند. پس تمام حروف مقطعات قرآن که به ظاهر حروف هستند در معنای جمع تعدادی آنها(=78)، عدد(=78) می‌شود یعنی روح تمام کلمات قرآن . پس اینجا بهتر می‌توانیم نام زیبای حکیم خداوند را که برابر عدد 78 است درک کنیم!

و همچنین اگر نام مبارک زهرا سلام الله علیها را در جایگاه عددی بنویسیم 33 می‌شود و جایگاه عددی نام مبارک فاطمه سلام الله علیها 45 می‌شود که برابر عدد ابجد اسم آدم علیه السلام است. حال اگر دو جایگاه نام مبارک فاطمه سلام الله علیها و زهرا سلام الله علیها را با هم جمع کنیم 78 می‌شود (78=33+45) قبلا بیان شد اما در اینجا دوباره تکرار می‌کنم امیدوارم خوب دقت کنید! که اگر این 78 حرف را به صورتی که خوانده می‌شوند؛ مثلا الف- لام- میم ، سه حرفی یا دو حرفی بنویسیم می‌شود 213 حرف که برابر است با عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها، حال اگر 78 را از 213 کم کنیم 135 می‌ماند که برابر است با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها .دقت فرمایید که جان قرآن، کوثر است (یعنی روح قرآن) و با این اعداد ، رمز بسیار زیبای باطن آن هویدا می‌شود!

از حروف مقطعه قرآن 14 حرفش بدون تکرار است { جالب است آخرین سوره‌ای که در قرآن حرف مقطعه دارد؛ سوره مبارکه قلم است که شروع آن با حرف (ن) است. عدد ابجد (ن)=50 و جایگاه عددیش 14 می‌باشد.} این 14 حرف را با هم ترکیب کرده‌اند و شده‌است: " صراط علی حق نمسکه" پس این حروف ظاهر و باطن ولایت را دو هم کفو معرفی می‌فرماید.

و تمام این نکات زیباتر جلوه می‌کند که کلّ اسرار "ام ابیهاست" که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها=60 و برابر حرف سین که قلب قرآن  و میزان حروف است، ظاهر می‌شود (60=س). خداوند کریم همه‌ی مخلوقاتش را در باطن 60 که حرف سین است، حکیمانه خلق کرد زیرا در مدت زمان عمر دنیایی ، هر 60 ثانیه یک دقیقه و هر 60 دقیقه یک ساعت است و تمام شبانه روز24 ساعت است که اگر ارقامش را جمع کنیم 6 می‌شود(6=4+2) که پایه‌ی 60 است . پس عدد ، اسرار تمام نشدنی دارد!

 

جمادی الاول و جمادی الثانی

ماه‌های قمری، نفس ماه‌های شمسی هستند. در واقع فصل تابستان سال قمری با این دو ماه تمام شده و به ماه رجب و ماه شعبان وصل می‌شود.

کلمه جماد از جمد می‌آید یعنی منسجم شدن ظاهراً ذخیره شدن و بدون جوف و توخالی بودن و به قولی یخ زدن( در زمستان دانه‌ها کامل می‌شوند). یک درخت یا تمام نباتات اگر بخواهند باقی باشند، دانه یا تخم تولید می کنند. دانه، جماد است پس اگر دانه بخواهد خود را شکوفا کند باید در موقعیت ربیع و در محل رشد قرار گیرد. آنگاه گیاه دو لپه می‌شود. یک لپه (جمادی اول)، ذخیره ریشه می‌شود که اصل گیاه است و یک لپه (جمادی دوم)، ذخیره ساقه می‌شود. هر دو لپه با یک نقطه وصل، با هم رابطه پیدا می‌کنند که آن قلب به میم شدن مرکزیت دانه است که از جمادی به نباتی تبدیل می‌شود.

پس لپه اول، جمادی اول ذخیره رشد است که ریشه خود را جلوه می‌دهد و لپه دوم، جمادی الثانی ذخیره رشد است که ساقه سبز خود را بالا می‌کشد. در جمادی الاول  در روز 13(=جایگاه عددی م)، ذخیره دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها؛ شهیده اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین در ظاهر به خاک سپرده شد اما مکنون و مخزون! و به قول بعضی از روایات در سوم جمادی الثانی که (سِرّ وجود است) به خاک سپرده شد(به صورت مکنون و مخزون).

ولی همانطور که گفته شد سبزی خود را جلوه می‌دهد در 20 جمادی الثانی که تولد خانم؛ کوثر وجود است و بین سوم تا بیستم ، 17 روز است که برابر تعداد  رکعات نماز واجب در شبانه روز است. و خیر کثیر بیست و سه روز {برابر تعداد سالهای رمز رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله که قرآن به تدریج بر او نازل شد و به همه عالمیان (الی یوم القیامة) رسانید} طول می‌کشد (از 20 جمادی الثانی تا 13 رجب) تا در شب 13(=جایگاه عددی حرفِ م ) ماه رجب دیوار خانه کعبه شکافته شد و مادر حضرت علی علیه السلام و حملش وارد خانه شدند و آن روز به روایت شیعه و سنی در بیت الله مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام متولد شدند.

امیدوارم خوب فکر کنید. { شاید بتوان گفت این سبز شدن، همان سبز شدن کلمات و آیات قرآن است که از قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و به زبان نطق الله؛ علی بن ابیطالب علیه السلام،  23 سال به تدریج سبز شد و ظهور ظاهر و باطن پیدا کرد و بر صفحه نقش بست.الی یوم القیامه}.الله اعلم

پس بین 13 جمادی اول که قلب به میم عالم جماد به نبات و نبات به حیوان و حیوان به انسان است تا 13 رجب حدود 60 روز است که برابر است با عدد ابجد حرفِ س؛ قلب ظهور و قلب وجود و قلب عالم امکان به ظهور حقایق از اسرار مکنون و مخزون تا ظهر الوجود! " تبیّن بین العابد و المعبود. دو وجود هم کفو "

این عالمِ تابستان است که میوه‌های عمل صالح، ظاهر می‌شوند. میوه، جان قلب به میم است (ثمرة فؤاد) که اربعین را با تمام حقایقش می‌طلبد.

 

صاحب عدد 11؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها

درواقع تمام معانی که این حقیر تا اینجا بیان کردم، در جانِ وجود خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها، به مفهوم ظاهر و باطن، اول و آخر آشکار می‌شود. حضرت زهرا سلام الله علیها تنها کسی است که در دنیا این ظهور را به همه‌ی عالمیان عنایت فرمود! چراکه زمانیکه خانم، حمل امام حسین علیه السلام را داشتند صاحب عدد 11 بودند زیرا یک؛ خودِ خانم + حامل امام حسین علیه السلام به عدد 10{ 1 خودش+9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش} می‌شود 11  و عدد 11، برابر با کلمه‌ی دوا (یکی از اسماء الله است؛ یا من اسمه دوا و ذکره شفا).

 

 پس خانم به عدد 11 (ب=2=1+1)، داروی همه‌ی دردهای دنیا و آخرت را به بندگان خدا داد و خود، واسطه‌ی خلقت است چنانچه عدد کلمه یا=11 می‌باشد و هر کس بخواهد حاجت خود را از خداوند درخواست کند باید با حرف "یا" یعنی عدد 11 که درواقع واسطه، خانم زهرا سلام الله علیها است، آن را بیان کند. {چنانچه پیامبرصلی الله علیه و آله  فقیر که به خدمتش می‌آمد او را بر در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرستاد}. حالا هم هر جا که مراسم روضه خوانی باشد {حتی برای امام حسین علیه السلام} روزِ آخر مراسم، درِ خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می‌روند تا کامل حاجت روا شوند زیرا "هُم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها"، زیرا او مرکز و وصل کننده است! 

 

*11، در وجود حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها:

وجود مقدس حضرت علی علیه السلام و خانم  زهرا سلام الله علیها، در تمام وجوه هم کفو یکدیگر هستند. امام علی علیه السلام به عدد 12 در خانه خدا بدنیا آمد؛ یک خودش و 11 ذریه معصوم (ص) در بطنش. خانم زهرا سلام الله علیها هم به عدد 12 بدنیا آمد؛ یک خودش و 11 ذریه معصوم(ص) در بطنش. پس وجود هر دو عزیز به عدد 12 و 12 کنار هم ، تمام جانِ 24 ساعت عمر دنیا هستند[30].

همانطورکه در کتاب مهندسی خلقت توضیح داده شد، 24 عدد جامع و باطن کلّ قرآن است که خانم زهرا سلام الله علیها، کوثر وجود؛ جانِ قرآن است و حضرت علی علیه السلام، بِ بسم الله و کاتب قرآن است. خانم زهرا سلام الله علیها؛ صاحب حوض کوثر و علی علیه السلام؛ ساقی کوثر است. امیدوارم ما از محبین و شیعیان واقعی ایشان و فرزندانشان باشیم در دنیا و آخرت و انشاء الله در زمره یاران و اعوان و انصار و مستشهدین بین یدیه فرزندشان؛ امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف قرار گیریم.

 

حقیقت قرآن و کوثر وجود

بالاترین کتاب آسمانی که قرآن عزیز است؛ کلام الله می‌باشد و همه حروف عربی را شامل می‌شود. و قرآن، جامع و پایه تمام علوم و حامل علم اولین و آخرین است. کلّ حروف عربی  28 حرف خلق شده است و در جایی 29 حرف که با همزه می‌باشد .

در کلام  نورانی قرآن کریم، خداوند منّان حروفی را به صورت رمز به پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله،  در ابتدای 29 سوره مبارکه قرآن می‌فرماید(حروف مقطعه) که رویهم 78 حرف می‌باشند .78 برابر با عدد ابجد کلمه "عدد" است و جایگاه عددی نام مبارک  فاطمه زهرا سلام الله علیها[31] و همچنین برابر با جمع اعداد 1 تا 12 می‌باشد. و این عدد خودش رمزهایی از رموز علم عدد و حروف را باز می‌کند!

*و از بین حروف مقطعه که همه نورانی هستند ؛ 14 حرف بدون تکرار است که اگر این حروف را کنار هم بنویسیم می‌شود؛ صراطٌ علی ٌ حق نمسکه.  و همانطورکه بیان شد اگر حروف مقطعه را به صورت بسیط بنویسیم{مثلا الم بصورت بسیط(الف+لام+میم) ،9 حرف است} در مجموع 213 حرف می‌شود که برابر با عدد ابجد نام زیبای زهرا سلام الله علیها است. اگر 78 را از 213 کم کنیم می‌شود 135 که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است!

*اولین سوره قرآن مجید، سوره مبارکه حمد است که عدد نوشتاری آن، یک و عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله ، 5 است و در باطن محتوی، حامل کلّ محتوای قرآن است و خداوند متعال قرآن را سبع مثانی یعنی 7 تا 2 تا بیان فرمود (ولقد اتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم[32])، سوره مبارکه حمد هم 7آیه دارد و درواقع به عدد14 ظهور پیداکرده‌است. جمع عدد ترتیب نوشتاری و ترتیب نزول این سوره مبارکه (6=1+5)، 6 می‌شود که تمام خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها در 6 روز و باطن حمد است.

 و آخرین سوره قرآن مجید، سوره مبارکه ناس است . جمع عدد ترتیب نوشتاری(=114) و ترتیب نزول(=21) سوره مبارکه ناس (135= 114+21)، 135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها که کوثر وجود است، می‌باشد.(هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم)

 

*خوب دقت کنید! آخر قرآن کریم به سوره مبارکه ناس(صدوچهاردهمین سوره) و حرف "س" (میزان است) رسید که این‌جا جمع شدن باطن کتاب الله و عترت صلوات الله علیهم اجمعین در جانِ میزان و حقیقت معنایشان که کوثر وجود و همان حقیقت آب، که برابر 114 است ظاهرمی‌شود.{آب:(الف=111)+(با=3)=114 } و عدد ابجد حرفِ س=60 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک ام ابیها (س) می‌شود.

 

بنابراین متوجه می‌شویم که چرا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، باطن قرآن هستند و قرآن، باطن اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین است و در حدیث ثقلین فرمود:

دوچیز گرانبها یا دو وزنه سنگین میزان برای شما به امانت گذاشتم ؛کتاب الله و عترتم که این دو از هم جدا نمی‌شوند تا روزی که در کنار حوض کوثر با هم نمایان می‌شوند.{انّی تارک فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی (اهل بیتی) و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض. ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی...}    

 

*پس همان شاه کلید به دست امیرالامرا؛ صاحب الزمان علیه السلام؛باب و مفتاح همه‌ی رازها و اسرار است و همه‌ی انوار را به ظهور وجود مطهرش قفل گشایی می‌کند و رمز آن 313 است که جمع ارقامش 7 می‌شود(7=3+1+3) {7برابرتعدادآیات سوره مبارکه حمد یعنی فاتحة الکتاب است} و اگر 313 را به حروف بنویسیم ، عدد ابجدش برابر کلمه نور می‌شود: سیصدوسیزده=256=نور. جایگاه عددی سیصدوسیزده=94 = "صد" =عدد ابجد نام مبارک عطیه(س) است. و جمع ارقام 94 برابر13 می‌شود که 13=جایگاه عددی حرف"م" به عدد ابجد 40 و جایگاه عددی کلمه "نور" هم برابر40 است.

درواقع همان صدّی(سد با صاد) است که  با استفاده از آن، نوری ساخته شده که هرگز خاموش نمی‌شود و در آن ذره‌ای ظلمت نیست و آن نور مهدویت است.الی یوم القیامه و این عطیه بزرگ الهی است! (از انرژی آب پشت سدهای دنیا ، برق می‌گیرند اما نورش محدود است و...) .

 

نکته جالب اینکه روزِ قبولی واقعی، روز ظهور آقاست چنانچه در حکومت وصی الحسن (ارواحنا له الفدا)، قبول حسن است. عدد ابجد کلمه‌ی "قبول حسن"= 256 که برابر با عدد ابجد کلمه نور می‌باشد.و جایگاه عددی کلمه "قبول‌حسن"=76 و برابر با عدد ابجد کلمه عبد است . امیدوارم متوجه معنای درس باشید که 313 نفر، قبول حسن هستند و عبدهای خالص خداوند هستند که لیاقت دارند در زمره یاران آقا قرار بگیرند!!!   

 

 

چهارمین گریه کننده ؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها

بزرگ‌ترین برکه اشک کسی که خود کوثر وجود است وعطیه‌ی پروردگار سبحان! خانم بعد از پیامبران بزرگوار : آدم علیه السلام، یعقوب علیه السلام و یحیی علیه السلام که بکائین عالم هستند، در بین چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین اولین کسی هستند که جزو بُکّائین عالم قراردارند. اشک ایشان جلوه نارضایتی از حکّام و مردم بی‌وفای زمان خویش است تا به همه‌ی انسان‌ها(در تمام دوران‌ها) بفهماند که چه جفاها به دین و پیامبر و اهل بیتش صلوات الله علیهم اجمعین شد.

 

اشک‌های خانم سلام الله علیها راه کج و منحرف آنها را تا انقلاب حضرت مهدی علیه السلام صاف و هموار می‌کند.و بنابرحدیث مبارک پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین خشنودی خداوند درخشنودی زهرا سلام الله علیها و غضب خداوند در غضب و نارضایتی ایشان است.

حوا سلام الله علیها

سرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا سلام الله علیها که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ انسان‌های دنیاست، ظهوردارد. همان‌طورکه درعالم سرّ، گنج خلقت به عدد5ظهور پیداکرد؛ درحقیقت سرّ پنج نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین که محوریت خانواده مطهر آل الله، فاطمه سلام الله علیها است که فرمودند: هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها .

در عالم جسمانی هم، خلقت حضرت حوا سلام الله علیها که عدد ابجد اسم حوا=15 است، از جمع 1 تا 5 حاصل می‌شود: 15=5+4+3+2+1. جالب‌تر اینکه جمع ارقام 15 برابر با 6 می‌شود (6=5+1)، درحالی‌که می‌دانید دنیا از نظر جنسیت، مؤنث مجازی است و خداوند کریم در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین را در6 روز خلق کردم(فی ستة ایام). پس عدد 6 که پایه عدد 60 است که واحد ثانیه و دقیقه است به بلوغ به 9 می‌رسد. اما چگونه؟!

وقتی عدد 60 دقیقه را واحد می‌زنیم می‌شود یک ساعت ( که همان حروف تاسع است که به عربی یعنی 9). و عدد ابجد کلمه ساعت=531 است که جمع ارقامش 9 می‌شود (9=1+3+5) .

 

درواقع در دنیا درحالیکه عدد ابجد نام مبارک حوا سلام الله علیها 15 است و جمع ارقام 15 می‌شود 6 (6=5+1) و عدد 15 برابر با جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجدِ 60 است، اما بلوغ جسمانی خانم‌ها به عدد 9 است. پس رابطه 9 و حقیقت 6 اسرار زیبای بلوغ خانم‌ها و آقایان در دنیا است زیرا اگر 6و 9 را با هم جمع کنیم می‌شود 15 که برابر با سنّ بلوغ آقایان است و درواقع در زوجیت به بلوغ میزانِ س(=15) می‌رسند!

*پس وقتی خداوند کریم می‌خواهد که فرزند آدمیان را متولد کند به عدد 9 ماه حمل را در وجود مادری قرارمی‌دهد که بلوغ جسمانیش، برابرِ گرفتن و عمل کردن به حدودِ خداوند (یعنی احکام) 9 سال تمام است. و جمع 9 با 9 برابر18=حی می‌شود (9+9=18=حی).

 

*در اینجا اشاره کنم که تا جنین 9 ماهش در حمل کامل نشود، زمان تولد نمی‌رسد (9ماه تمام و وارد ماهِ 10 شود که 19=10+9 می‌شود) و یا اگر سنّ یک دختر تا 9 سال قمری تمام نشود، بلوغ فرا نمی‌رسد (9سال تمام و وارد سالِ10شود که 19=10+9 می‌شود). این چه مناسبت است؟! اگر دقت کنید باید بلوغ و تولد، هم 9 به عدد باشد و هم نُه به حروف(نه=55 و10=5+5)، تا جمع عددی و حروفی را کامل بگیرد.  پس ورودی حقیقی از باب 19 می‌باشد و درواقع به گنج عشر چراکه 10=9+1 می‌شود!

 

 

سِرّ لوح حروف "ا ب ج د ه و ز ح ط ی"!

اگر حروف "ا ب ج د ه و ز ح ط ی" را بنویسیم؛  5 حرف، عددشان فرد و 4 حرف، عددشان زوج است که وقتی این اعداد را در لوح بنویسیم، در 3 مثلث ظاهر می‌شود ( که دنیا به عدد سه و انسان به سه بُعدِ عددی تعریف می‌شود). تمام الواح در شروع از سه تا سه تا، تا 360 تا نظم پیدا می‌کند! و اسرار عدد 9 و 5 از لوحی ظاهر می‌شود که 9 خانه دارد اما به عدد 15 شمرده می‌شود. درواقع از سه طرف طولی، عرضی و ارتفاعی، جمع اعداد حروفِ این لوح 15 می‌شود که برابر با عدد اسم حوا(س) است.                                    

     (15=2+9+4) ، (15=7+5+3) ، ( 15=6+1+8)

                                                                      (15=4+3+8) ،  (15=9+5+1) ،  (15=2+7+6)

                                                                                       (15=2+5+8) ، (15=4+5+6)

                                  

ب=2

ط=9

د=4

ز=7

ه=5

ج=3

و=6

ا=1

ح=8

 

 

 

 

 

 

 

 

اما لوح وقتی کامل می‌شود که در وسط ، حرفِ ه را بگذاریم (آنگاه از همه طرف جمع اعداد 15 می‌شود) و حرفِ ه ، حکم قلبِ وجود الواح را داراست. عدد ابجد حرف ه=5 است که اسرار وجود مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین و مخصوص در بطن اباعبدالله الحسین علیه السلام که پنجمین معصوم است، 9 ذریه مطهر است که در جمع 9و 5 می‌شود 14 که همه گنج وجود 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است.

بنابراین به 4 صورت می‌توان اعداد را در لوح قرار داد، پس به 4 لوح می‌رسیم و درواقع این 4 لوح، 4 وجه خانه خداست که تمام اسرار عالم چه به ظاهر و چه به باطن در این خانه؛ از نقطه زیر خانه خدا تا ساختمان ظاهری آن غرق است! پس خدا خواست که تمام دایره خلقت به عدد 360 درجه و به حروف شین که عدد ابجد آن 360 است، افشا شود. بنابراین هر لوح، 8 تا 15 است که می‌شود 120[33] و برابر با عدد ابجد حروف سین است. پس 4 تا سین در وجوه اطراف کعبه است و کف و سقف خانه کعبه هم دو تا مربع است که درحقیقت 6 تا سین می‌شود. و در خانه خدا وجود مبارک باطن سین هم قدومش بدنیا آمد که عدد ابجد نام زیبایش علیّ (با یاءِ مشدد) 120 می‌شود[34] یعنی حقیقت سین و قلب عالم امکان  است. پس خانه خدا، هفت سین است و پناهگاه تمام عالمیان است. و آخرین سوره قرآن، سوره مبارکه ناس؛ پناهگاه همه مؤمنین است .

هنگامیکه عدد به 360 در اطراف خانه مبارک کعبه معلوم شد. نکته مهم این است که عدد 360 برابر حروف شین و افشا کننده خلقت در تمام عالم زمینی و آسمانی در دنیا گردید. اما زیباتر از همه‌ی این خلقت‌ها، خلقت اشرف مخلوقات؛ حضرت آدم علیه السلام است که تمام این زیبایی‌ها را خداوند به قدوم جسمانی ایشان خلق فرمود. در کلام کریمش می‌فرماید[35]:  و إذ قال ربّک للملائکة إنی جاعلٌ فی الارض خلیفة... یعنی و (به یاد آر) وقتی که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین خلیفه‌ای خواهم گماشت... .آیا این عجیب نیست که جایگاه عددی حروف شین=45 و برابر عدد ابجد اسم مبارک آدم است.

پس هدف در ظاهر خلقت خانه خدای مهربان حضرت آدم علیه السلام و به عدد 15 در الواح نورانی حضرت حوا سلام الله علیها است. اما در باطن عدد 360 معنی می‌شود به 60+300 : عدد  ابجد حرف ش=300 و عدد ابجد حرف س=60. یعنی منظور حقیقی ظهور حرف ش، برابر افشای حرف س است. درواقع عالم خلقت از نظر جسمانی، ارض است ولی از نظر روحانی، زمان یعنی طول عمر است و اَرض، عرض خلقت است. چنانچه همه‌ی مخلوق در زمان به 60 ثانیه و 60 دقیقه و ساعت و روز و ماه و سال خلق شده و عمر و رشد و کمال می‌گیرد و افشای همه‌ی آنچه اسرار است در بالقوه‌ها در عرض عمر باید بالفعل شود. اما همانطورکه نوشته شد تمام وجوه سین شد و هفت سین ظهور پیداکرد. و درواقع هفتمین سین پرده برداری از تمام اسرار خلقت و دیوار خانه کعبه شکافته شد ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علیه السلام قدوم مبارک خودش و یازده ذریه نورانی معصومش صلوات الله علیهم اجمعین دنیا را متبرک به قدومشان کردند.ارواحنا له الفدا

اما نکته جالب دیگر که این الواح همه ظهور عدد 15 را دادند و 9 تا 15 تا شد 135؛ برابرعدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها. یعنی هیچکس نمی‌توانست ورود در خانه کعبه داشته باشد، پس او حوای روحانی است که حامل حمل و ظهور تمام ظهریات است.

پیامبران قبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همه ظاهر خانه خدا را ترمیم کرده‌اند یعنی رسالتشان این بود که مردم به سیرت آدم علیه السلام برسند و این باطن برایشان ظهور کند. اما در زمان ما شیعیان، خداوند هم هدایت به آدم شدن ما در ظاهر است و هم در باطن با اتصال ما به حقیقت قلب عالم؛ سین عالم وجود؛ امام معصوم ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. الحمد لله رب العالمین

دیگر اینکه عدد الواح که به 1665 در جمع(ستون‌ها) رسیده بود[36]. چهار لوح اطراف خانه خدا را اگر در هم ضرب کنیم 6660 می‌شود یعنی حدوداً برابر تعداد آیات قرآن و هر لوح 9 خانه داشت، 6 لوح است اگر 9 را در 6 ضرب کنیم 54 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه قرآن است.

دقت کنید این الواح، مجموعه‌ی همه‌ی گنج آفرینش و هدایت بشریت است از مرکز خانه خدا الی یوم القیامت.

*چقدر زیباست بدانیم چرا الواح که سه تا سه تا است اما در مربع چهار گوش ظهور دارد. اولا همانطورکه می‌بینید سه تا سه تا طول آن است و سه تا سه تا عرض و حتی قطرها هم به این شکل است، یعنی چه؟! اگر 3 تا 3، را کنار هم بگذاریم 333 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه اربعین است یعنی عدد40. چقدر زیباست که پایه ‌ی عدد 40 روی 4 است و از جمع عدد 1 تا 4 ، عدد 10 بدست می‌آید(10=4+3+2+1) و درواقع عالم گنج عشر و 4 روی 10 است یعنی 14 ؛وجود مبارک چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، اربعین حقیقی هستند و عدد 40 ( 4 تا 10 تا می‌شود 40 تا) ؛ طلا و مخلص و پاک و مطهر و معصوم صد در صد هستند.

از طرف دیگر همانطورکه می‌دانید عالم به شکل دایره است و عدد ابجدش 220 می‌باشد که عدد متحابه است و برابر  اسم طاهره یعنی پاک و مطهر، جایگاه عددیش برابر 40 می‌باشد که همان حقیقت اربعین و مهندسی خلقت که عالم دایره است و مرکزش خانه کعبه مکرمه است و آن 6 وجه دارد به شکل مربع. درواقع عالم دنیا از نقطه زیر خانه خدا به اسم ارض به همه‌ی عالم دحوالارض شده بدین معنا که خلقت در طهارت و در مربع سه سه تای عدد 333 اربعین قرار دارد.

 

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۱ ، ۱۹:۵۹
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین.

 

اللهم صلّ علی الصدّیقة فاطمة الزّکیّة حبیبة حبیبک و نبیّک و امّ احبّائک و اصفیائک التی انتجبتها و فضّلتها و اخترتها علی النساء العالمین

 

 

تسبیح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ حقیقت ذکر کثیر در آیات قرآن :

 

فاذکرونی أذکرکم واشکرولی ولاتکفرون[1]؛ طبق احادیث وارده، این شریفه اشاره دارد به جلیس الذاکرین بودن خداوند متعال نسبت به کسانی که ذکر کثیر را بجا آورند. فإنه تعالی أخبر عن نفسه فقال: أنا جلیس من ذکرنی و قال سبحانه "فاذکرنی أذکرکم"[2].  

حقیقت ذکر کثیر، تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها است: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً و سَبّحوه بُکرةً و أصیلاً[3].  عن ابی عبدالله علیه السلام قال: تسبیح ُ، فاطمة الزهراء[4].

و منظور عبارت "فاذکرونی أذکرکم" جلیس الذاکرین بودن خداوند عزوجل نسبت به کسانی است که تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها را بجا می‌آورند؛ تسبیح فاطمة الزهرا علیها السلام ذکر الله الکثیر، الذی قال الله عزوجل: فاذکرونی أذکرکم[5]. حقیقت معنای تسبیح حضرت عصمة الله الکبری سلام الله علیها، شناور شدن در دریای معرفت ولایت فاطمی است.

سبّوحیت ذات نهفته در سبّوحیت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است و خداوند عزوجل تنها جلیس و همنشین تسبیح گویان حضرت مادر می‌باشد.

 

 

حقیقت "ذی القربی" در آیات قرآن:

و آت ذا القربی حقه و المسکین و ابن السبیل و لا تبذر تبذیرا[6].

در چندین آیه از آیات قرآن کریم به "ذی القربایِ " حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اشاره شده که منظور مقرب‌ترین فرد به پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم می‌باشد. هنگامیکه آیه فوق نازل شد، جناب جبرئیل علیه السلام فرمود منظور از ذی القربی رسول، حضرت فاطمه سلام الله علیها است. فقال : فاطمة ذوالقربی. ... یعنی قرابة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و أنزلت فی فاطمة علیها السلام[7].

حضرت فاطمه سلام الله علیها ذی القربای رسول در مطلق معنای آن و روح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند: فاطمة روحی التی بین جنبی.  ائمه صلوات الله علیهم اجمعین از فرزندان ایشان، به واسطه حضرت مادر، قربای حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم می‌باشند به گونه‌ای که با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وحدت در فضائل دارند.

اما کسانیکه از نزدیکان ائمه علیهم السلام و قربای ائمه به شمار می‌روند، شیعیان‌اند که به میزان معرفت و طاعت و مُتخلّق شدن به فضائل ایشان، قرابت نزدیک‌تری با حضرات خواهند داشت. لذا شیعیان به میزان ادای حقّ "ذی القربی" که (فی معنا المطلق) حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، خود از قربای حضرت رسول و همچنین "حسب و نسب" آن حضرت به شمار می‌روند. چراکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تمام حسب‌ها و نسب‌ها را در روز قیامت، منقطع و قطع شده دانسته‌اند، جزآنکه با حضرت رسول در "ولایت" حسب و نسب داشته باشد: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: کلّ سَببٍ و نسبٍ مُنقطعٌ یومَ القیامة الا ما کان مِن سَببی و نَسبی[8]. حضرت باقرالعلوم علیه السلام نیز شیعیان را "ذی القربای" اهل بیت علیهم السلام معرفی فرموده و تأکید کردند هرچه برای رسول و اهل بیت علیهم السلام است به تناسب به شیعیانشان نیز که "ذی القربای" آنها به شمار می‌روند، عطا می‌کنند و می‌بخشند: ما أفاء اللهُ علی رسوله مِن أهلِ القری فَلله و لِلرسولِ و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل کی لا یکون دولة ً بین الأغنیاء منکم[9]؛ آنچه که خداوند از اموال کافران دیار برسولان خود غنیمت داد، آن متعلق به خدا و رسول (و ائمه) و برای خویشاوندان رسول و یتیمان و فقیران و راه گذران(ایشان)، این حکم برای آنست که تقسیم غنایم بدون جنگ طوری نباشد که بر دولت توانگران بیفزاید و آنچه را که پیامبر از غنایم بشما داد آن را بگیرید و آنچه را بر شما نهی(و منع) کند واگذارید و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است.

و ماکان للرسول فهو لنا و لشیعتنا حلّلناه لهم و طیّبناه لهم[10].

بنابراین یکی از فضائل و شئون ذاتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که در آیات قرآن به آن اشاره شده، این است که حقیقت "ذی القربی" در مطلق معنای آن اشاره به وجود مقدسه ایشان دارد.

 

حقیقت "روح القدس" در آیات قرآن:

لیلة القدر خیرٌ من الف شهر. تنزل الملائکة و الروح فیها بإذن ربهم من کل أمر[11].

روح القدس، شأنی از شئونات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است، چنانکه حضرت جعفربن محمد الصادق علیه السلام فرمودند: منظور از "روح " در این شریفه "روح القدس" است؛ روح القدس، غیر از جناب جبرئیل علیه السلام و اعظم از آن است. منظور از "روح القدس" در بطن و حقیقت معنا، حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها می‌باشد. عن أبیعبدالله علیه السلام: الروح هو أعظم مِن جبرئیلَ. ... الروح الروحُ القدُس و هی فاطمة علیها السلام[12].

به عبارت دیگر آن روح القدسی که در لیلة القدر بر قلب مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد تا قرآن بر قلب ایشان دفعتاً نازل شود، همان روح بین دو جنب حضرت رسول است: فهی فاطمة بِنت محمد و هی بَضعة منّی و هی قلبی و روحی التی بَین جَنبَیَّ[13].  این همان معنائیست که در مضرب‌های عدد 3 بیان شد و 9 تا ضریب رسید به عدد 27 که همان باطن تنزیل به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و این حدیث شریف است[14]

حقیقت آن روح القدسی که به سببیت آن در لیلة القدر هر سال، "تمام علم" یعنی قرآن کریم و "تمام امر" بر قلب خلیفة الله زمان علیه السلام، نازل می‌گردد، شأنی از شئون حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها است.

این روح، خاص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام است[15].

 

اما خداوند عزّوجل از درجات نازل‌تر این روح، در انبیاء و مرسلین قرار داده است تا به واسطه آن، به نبوت مبعوث گردند: ... فَبِروحِ القدسِ بُعِثوا أنبیاءَ مرسلینَ و غیر مرسلینَ[16].

تلکَ الرُّسلُ فضّلنا بَعضهم علی بعضٍ مِنهم مَن کلّم الله و رَفعَ بَعضَهم دَرجاتٍ و آتینا عیسی ابنَ مریمَ البیّناتِ و أیّدناهُ بروحِ القدُسِ...[17]؛ "این پیغمبران را برخی را بر بعضی برتری و فضیلت دادیم برخی از آنها با خدا سخن گفته و برخی رفعت مقام یافته و دادیم به عیسی پسر مریم معجزات آشکار، و او را به روح القدس نیرو بخشیدیم".  این امر که تمام انبیاء و مرسلین به واسطه روح القدس مؤید می‌شدند، بدین معناست که تا حظ و بهره‌ای از ولایت فاطمی نمی‌بردند، نمی‌توانستند به ولایت اقرار کرده و به نبوت مبعوث شوند! بنابراین "روح القدس" در آیات قرآن کریم،  اشاره به شأنی از شئونات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دارد.

 

حقیقت " دین قیمه" در آیات قرآن:

خداوند عزوجل در چند آیه از آیات قرآن مجید به " دین قیّم" اشاره کرده، اما تنها در یک آیه همراه با ة تأنیث و به صورت "دین قیمة" به کار برده شده است[18]. دین قیّم، یعنی دین حقی که مردم به میزان متوسل شدن به آن، از کجی و انحراف و باطل دور شده و به حق متمایل گشته و استوار و قائم می‌گردند.

منظور از "دین قیّم" ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، چنانکه در زیارت مخصوص ایشان در روز غدیر می‌خوانیم: السلام علیک یا دین الله القویم و صراطه المستقیم. اما حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها حقیقت "دین قیمه " هستند که حضرت باقرالعلوم علیه السلام در تفسیر ذیل آیه 5 سوره بینه فرمودند: عن أبی جعفر علیه السلام قال فی قوله عزوجل و ما أمروا إلا لِیعبُدوا اللهَ مُخلِصینَ له الدینَ حُنفاء و یُقیموا الصلاة و یُؤتواالزکوة و ذلک دین القیّمة. و ذلک دین القیمة قال: هی فاطمة علیها السلام[19]. یعنی " و امر نشدند مگر بر اینکه خدا را با اخلاص کامل در دین حق پرستش کنند و از غیر دین حق روی برگردانند و نماز را بپا دارند و زکوة به فقیران بدهند و اینست دین درست و راه  راست". و  فرمود: آن دین قیمه، حضرت فاطمه سلام الله علیها است.

دین القیمة، ولایت فاطمی است. آن دینی که پس از شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، عَلَم ولایت را اقامه نمود، ولایت حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها بود. این ولایت را ولایت عظمی و کبری خوانده‎اند.

چراکه ولایت فاطمی، أخصّ از ولایت علوی است. خاتون حضرت صدیقه سلام الله علیها با ولایتشان یعنی دین قیمة، ولایت علوی و دین الله را پس از آنکه بین مردم، دچار اعواج گردیده بود، استوار و قائم کردند. وجود مطهره‌ای که یکی از فرزندان ایشان که به نام خاص" قائم" اند، حقیقت دین الله اند که تمام زمین و آسمان در برابرش خاضع و خاشع خواهند شد.

أفغیر دینِ الله یَبغونَ و له أسلمَ مَن فی السموات و الأرض طوعاً و کرهاً و إلیه یُرجَعون[20].  سألت أبا الحسن علیه السلام عن قوله: "و له أسلم مَن فی السموات و الأرض طوعاً و کرهاً". قال: أنزلت فی القائم علیه السلام[21].

آن دین الله که تمام اهل زمین و آسمان چه از روی اختیار و چه از روی کراهت، در برابرش تسلیم‌اند، وجود حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است. به عبارت دیگر قائم آل محمد علیهم السلام، آنچه را که پس از شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به انحراف و کجی و به باطل کشیده شد، استوار و برپا می‌سازد. بنابراین حضرت حجت ارواحنا له الفدا، "دین قیمه" را اقامه می‌کنند یعنی ولایت فاطمی سلام الله علیها را در عالم برپا می‌نمایند و به همین جهت نیز فرموده‌اند: فی ابنة رسول الله لی اسوة حسنه[22].

بنابراین حقیقت دین قیمه در آیات قرآن مجید، وجود مبارکه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها می‌باشد.

 

حقیقت نذیر در آیات قرآن:

خداوند عزوجل در آیات سوره مبارکه مدثر پس از سه قسم و سوگند به آیات عظمای قمر و لیل و صبح، ولایت خاتون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را امر عظیم  یگانه الهی معرفی می‌فرماید که خصوصیت آن نذیر بودن برای بشر است: کلا و القمر. واللیل إذ أدبر. و الصبحِ إذا اسفرَ. إنّها لإحدی الکبر. نذیراً للبشر. لمَن شاء منکم أن یتقدّم أو یتأخّر[23]؛ "چنین نیست، و قسم به ماه تابان. و قسم به شب تار چون بازگردد. و قسم به صبح (نبوت) چون جهان را روشن سازد. که این قرآن یکی از بزرگ‌ترین آیات(خدا) است. پند و اندرز آدمیان است. تا از شما آدمیان هر که بخواهد (در مقام طاعت و ایمان) پیش افتد یا بازماند". عن أبی حمزة عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: إنّها لإحدی الکبر. نذیراً للبشر. قال یعنی فاطمة علیها السلام[24]." بدرستیکه آن بزرگ‌ترین آیات(خدا) است. پند و اندرز آدمیان است، یعنی حضرت فاطمه سلام الله علیها است.

اولین نذیر در عالَم و تنها منذر الی یوم القیامة که شأن انذار علی الاطلاق مخصوص اوست، وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم است، چنانکه حضرت صادق الائمه علیه السلام در تفسیر ذیل شریفه: هذا نذیرٌ مِن النذرِ الاولی[25]، فرمودند: آن هنگام که خداوند عزوجل خلق را در عالَم ذر {عالمی که اول موقف خلق بود} آفرید و آنان را در صفوفی قرارداد، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را مبعوث فرمود، گروهی به او ایمان آوردند و گروهی ایشان را انکار کردند. به همین علت خداوند عزّوجل فرموده است: "پیامبر، نذیری است از نذیرهای اوّل " یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله نذیری است که در عالَم ذر، خلق را به اقرار به ربوبیت خداوند عزوجل، دعوت می‌کرده است[26].  

شأن نذیر بودن رسول، لِلعالَمین است. اما این انذار در گروهی مؤثر واقع شده، تنذیر شده و به عهد ولایت مولا امیر المؤمنین علی علیه السلام "بلی" گفتند و گروهی انذار را نپذیرفته و منکر ولایت و کافر شدند. طبق آیه اول سوره مبارکه فرقان، شأن "انذار" حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله به واسطه نزول فرقان بر ایشان می‌باشد. تبارک الذی نزّل القرآن علی عبده لِیکون لِلعالمینَ نذیرا.[27]

فرقان، به آنچه که به واسطه آن بین حق و باطل تمییز و تفریق داده می‌شود، اطلاق می‌شود. لذا در هنگام فتن و شبهات، این فرقان است که حق را تبیین می‌کند و به ایضاح می‌رساند. آن وجود مقدسی که پس از شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، فرقان الهی گشت یعنی با خطبه خویش، آمدن به پشت درب بیت وحی و فدای حضرت محسن علیه السلام، نور مطلق و ظلمت مطلق را بر وجه أتم آن معرفی نمود، خاتون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود.

به همین جهت است که سوره مدثر، حضرت خاتون فاطمه زهرا سلام الله علیها یکی از عظیم‌ترین و بزرگ‌ترین حقائق عالَم معرفی شده که نذیر برای بشراند، یعنی شأن خاص انذار که تنها برای حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله می‌باشد با کوثر فاطمی به ظهور در عالم می‌رسد. به عبارت دیگر تمام خلق با ولایت فاطمی که فرقان الهی است و هر امر محکمی در آن تفریق می‌گردد، حق را از باطل یعنی ولایت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام را از ولایت لاوجود ثانی {دومی ملعون لعنة الله علیه} تمیز و تشخیص می‌دهند.

 

حقیقت ذریة در آیات قرآن:

در آیات قرآن، ذریه به کسانی اطلاق می‌شود که از طریق ایشان، نسل بندگان صالح الهی یعنی انبیاء و اوصیاء به کثرت رسیده و تداوم یابد. بدین معنی که تنها مُهتدین از نسل ایشان که وارث کتاب و حکمت بودند، ذریه به شمار می‌روند و بقیه یعنی فرزندان ناصالح و کافر، از آنجا که اَبتر‌اند، از ذریه به شمار نمی‌روند. لذا ذریه تنها به کسانی اطلاق می‌شود که اراده خداوند عزوجل برابقاء ایشان باشد.

در آیات زیر به این مطلب اشاره شده است:

ولقد أرسلنا نوحاً و ابراهیمَ و جعلنا فی ذرّیّتهِما النبوّة و الکتابَ فمِنهم مُهتدٍ و کثیرٌ مِنهم فاسقون[28].

وجعلنا ذرّیّته هم الباقین[29].  

والذین یقولون ربّنا هَب لنا مِن أزواجنا و ذرّیّاتنا قرّة أعین و اجعلنا للمتقین إماما[30].

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هنگام نازل شدن این آیه از جناب جبرئیل علیه السلام سؤال کرد که منظور از ازواج و ذریه ما چه کسانی هستند؟ جناب جبرئیل علیه السلام پاسخ داد که منظور از ازواجِ آل الله علیهم السلام؛ حضرت خدیجه سلام الله علیها و منظور از ذریه‌ی آل الله؛  حضرت فاطمه سلام الله علیها و قرة العین ایشان؛ امام حسن و امام حسین علیهما السلام و منظور از امام المتقین؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام است[31].

حضرت فاطمه سلام الله علیها حقیقت ذریه النبی صلی الله علیه و آله هستند یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله که پدر امّت به شمار می‌روند، ذریه مطلق ایشان یعنی تمام ذریه ایشان، حضرت فاطمه سلام الله علیها است. به همین علت است که در آیه فوق، ذریه در قالب جمع به کار برده شده«ذریاتنا»، اما منظور فقط وجود مقدسه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است به عبارت دیگر حضرت صدیقه سلام الله علیها جامع جمیع ذریه حضرت محمد صلی الله علیه و آله می‌باشد و بر جمیع ایشان افضل است. از طریق حضرت اُم الائمه علیهم السلام است که تمام ائمه از ذریه حضرت رسول صلی الله علیه و آله به شمار می‌روند[32].

در آسمان عظمت محمدی صلی الله علیه و آله از کوثر فاطمی که حقیقت ذریه هستند، ائمه علیهم السلام به ظهور رسیدند و سپس در مراتب بعد، تمام انبیاء و اوصیاء و شیعیان. لذا تمام مؤمنین به ولایت، در مراتب بعد از ذراری حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به شمار می‌روند.

 به همین علت در تفسیر شریفه زیر که در بیان ملحق شدن ذریه به اصل خویش است، از تمام محبین حضرت زهرا سلام الله علیها به ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها تعبیر شده‌اند، ذراری که با شفاعت کبرای حضرت اُمّ الابرار علیها السلام به مادر خویش ملحق می‌شوند. والذین آمنوا و اتّبعتهم ذرّیّتهم بِایمانٍ ألحقنا بِهم ذریتهم و ما ألَتناهم مِن عَمَلهم مِن شیءٍ کلّ امرئٍ بِما کسبَ رَهین[33].

عن جعفر بن محمد علیه السلام عن أبیه قال: إذا کان یوم القیامة نادی مناد...إنّ ربّکِ یَقرأ علیکِ السلام و یقول سَلینی أعطِکِ... فتقولُ... أسألهُ وُلدی و ذرّیّتی و مَن وَدَّهم بَعدی و حَفِظهُم بَعدی... [34].

بنابراین حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها حقیقت معنای ذریه در مطلق معنای آن هستند و هر کدام از انبیاء و اوصیاء و شیعیان به میزان معرفت و حمل ولایت، از ذراری حضرت اُمّ عالم امکان محسوب شده و به واسطه اتصال به حضرت وجه الله علیه السلام نسلشان تداوم خواهد یافت.

 

حقیقت بحر در آیات قرآن:

خداوند عزّوجل در آیات قرآن از دو بحر و تلاقی آنها و برزخی که مانع از وحدت دو بحر می‌شود به عنوان آلاء یعنی آیات خویش نام برده و سپس انکار و تکذیب این آیات را مساوی با کفر معرفی می‌فرماید. مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخٌ لایبغیان. فبأیّ آلاء ربّکما تُکذبان[35]. منظور از دو بحر، بحر علوی و فاطمی است و برزخ میان آن دو، وجود مقدس اول شخص عالم امکان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله می‌باشد. عن أبا عبدالله علیه السلام: فی قول الله تبارک و تعالی مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخٌ لایبغیان. قال علیٌّ و فاطمة علیها السلام بحران مِن العلمِ عَمیقانِ لایبغی أحدهما علی صاحبه . یخرجُ مِنهما اللؤلؤ و المرجان قال الحسن و الحسین علیهما السلام[36].

منظور از بحر، علم است چنانکه یکی از صفات قرآن، بحر است. از آنجا که تمام علم هستی در قرآن کریم است؛ قرآن، بحری است ک قعر آن یعنی بواطن نامنتهای آن درک نمی‌گردد. لذا بحر به معنا الاتم است. ثمّ اَنزل علیه الکتاب... بَحرا لایدرک قعره.[37]

برای ذات اقدس اله، دو علم است: علم مبذول و علم مکنون(مکفوف). عن ابی جعفر علیه السلام: إنّ لله عِلمَینِ علمٌ مبذولٌ و علمٌ مَکفوفٌ. فأمّا المبذولُ فإنّه لیس مِن شیء یَعلَمه الملائکة و الرسلُ إلا و نحنُ نَعلَمُهُ. و أمّا المَکفوفُ فهو الذی عنده فی اُمّ الکتاب إذا خَرَجَ نَفذَ.[38]

علم مبذول علمی است که به مشیت و قدر و قضاء رسیده و در ظرف لیلة القدر بر قلب ولیّ زمان علیه السلام نازل می‌شود. این علم، علم القرآن یعنی علم هستی است.

اما علم مکنون، علمی است که نزد ذات اقدس اله در اُم الکتاب محفوظ و مثبوت است؛ ریشه و اُم و اساس علم هستی است؛ علم القرآن و بواطن آیات بر اساس آن تأویل می‌یابد؛ أمّا المَکفوفُ فهو الذی عنده فی اُمّ الکتاب إذا خَرَجَ نَفذَ.

علم ذات، نزد حضرت امیرالکونین علی علیه السلام که بحر علم در وحدت هستند، مکنون است. این علم بر اساس مشیت حضرت صاحبة التأویل، فاطمه زهرا سلام الله علیها که بحر علم در وجه کثرت آن هستند، از نقطه وحدت به کثرت رسیده و از مکنون بودن خارج شده و به هستی جریان می‌یابد.

چنانکه حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه مفاخره بیان فرمودند که من صاحبة التأویل هستم. عن فاطمة الزهراء علیها السلام: أنا صاحبة التأ‌ویل. أنا من بحر علمی یغترفون[39].

لذا یکی از شئون حضرت زهرا سلام الله علیها در آیات قرآن «بحر» است، بحر علم بر وجه کثرت در مطلق معنا.

 

حقیقت مؤمنه در آیات قرآن:

خداوند عزّوجل در آیه: والذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتاناً و إثماً مبینا[40]، به عظیم بودن گناه کسانی که مؤمنین و مؤمنات را اذیت و آزار رسانند، اشاره می‌کند. طبق تفسیر منظور از مؤمنین، حضرت مولا علی علیه السلام و منظور از مؤمنات، حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است. والذین یؤذون المؤمنین؛ یعنی علیّا، و المؤمنات یعنی فاطمة، فقد احتملوا بهتاناً و إثماً مبینا[41].

نکته‌ای که در تفسیر به چشم می‌خورد این است که صفت «مؤمنه» در قالب جمع به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها نسبت داده شده و به عبارت دیگر صفت جمع بدل از موصوف مفرد، به کار برده شده است. این نکته دلالت دارد بر این که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، کوثر و اُم جمیع شئون مؤمنات و افضل بر جمیع ایشان می‌باشند. البته این مقام یعنی افضلیت بر جمیع مؤمنات، مخصوص حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها است که اُم المؤمنین می‌باشند.

شأن مادر عالم امکان که دامان ایشان مأمن و پناه تمام خلق می‌باشند، اجل از مؤمنه بودن ایشان در معنایی است که برای شیعیان استعمال می‌شود؛ چراکه «مؤمن» از اسمائی است که هم در مورد ذات اقدس اله و هم در مورد شیعیان استعمال می‌شود.

در مواردی که «مؤمن» اشاره به اسم ذات دارد، به معنی یگانه و ذاتی است که مأمن همه خلق بوده و پناه آوردن به او، ایمنی بخش از هر گونه خوف و حزن می‌باشد. ظهور مطلق این حقیقت، حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهما السلام هستند که مأمن و پناه تمام خلق می‌باشند.

به عبارت دیگر وجود مقدسه‌ای که ولایتش حصن حصین الهی و ایمنی بخش از شیاطین جن و انس و هرگونه خوف و حزن در این عالم می‌باشد، حضرت مؤمنة المحصنة فاطمة الزهراء سلام الله علیها است.

بنابراین حضرت اُم عالم امکان، ظهور مطلق حقیقت اسم الله «مؤمن» از اسماء ذات هستند و در همین معنا «مؤمنه» می‌باشند.

 

حقیقت آلاء در آیات قرآن :

خداوند عزّوجل در سوره مبارکه الرحمن، 31 مرتبه خطاب به معشر الخلائق از جن و انس، آلاء خود را تکریم و عظیم شمرده، انکار و تکذیب آن را مساوی با کفر معرفی فرموده است: فبِأیّ آلاءِ ربّکما تکذّبان. از آنجا که این عبارت پس از ذکر آیاتی که دلالت بر رحمت، نعمت، احسان، عدل، فضل و ... دارد، بکار برده شده است، آلاء صرفاً به معنی نعم دنیوی و یا اخروی نیست بلکه تمام خیر در عالم را در بر می‌گیرد.

به گونه‌ای که در سوره مبارکه اعراف[42] خداوند عزوجل بندگان را به تذکر به آلاء الله امر فرموده و اداء این واجب الهی را سبب فلاح و رستگاری معرفی می‌کند: فاذکروا آلاء الله لعلّکم تُفلِحون.

حضرت صادق علیه السلام در تفسیرذیل این آیه بیان فرمودند که منظور از آلاء، اعظم نعم الهی بر خلق است و آن «ولایت » می‌باشد. عن أبی عبدالله علیه السلام قال: هذه الآیة  فاذکروا آلاء الله قال أتدری ما آلاء اللهِ؟ قلتُ لا. قال: هی اعظم نِعَمِ الله علی خلقِه و هم وَلایَتنا.[43]  

اما بطور خاص «آلاء» تنها دلالت بر دو نعمت ولایت علوی و فاطمی دارد:

فبِأیّ آلاءِ ربّکما یا معشَرَ الجنّ و الإنسِ تکذّبان. بِولایة أمیرالمؤمنین علیه السلام أو حُبّ فاطمة الزهراء علیها السلام[44]. ای معشرالخلائق، ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را تکذیب می‌کنید یا حبّ فاطمه زهرا علیها السلام را؟!

این نعمت آنقدر عظیم القدر و واجب الحُرمة است که حرف «الف» در نام مقدس و جلاله "الله " بر آن دلالت دارد. به عبارت دیگر حرف اول از نام جلاله الله چیزی نیست جز آلاء و لام آن معنایی ندارد جز وجوب این نعمت ولایت بر خلق و هاء آن نیز دلالتی ندارد جز هوان و خواری برای تکذیب کنندگان نعیم ولایت. عن أبی عبدالله علیه السلام أنّه سُئلَ عن بسم الله الرحمن الرحیم قال: ...الألِف آلاءُ الله علی خلقه مِن النعیم بِولایتنا. ... و اللام إلزام الله خلقه ولایتنا. فالهاءُ... هَوان لمَن خالف محمداً و آل محمد[45].

الله با «آلاء» شناخته می‌شود. حبّ حضرت فاطمه سلام الله علیها یکی از دو آلاء خداوند عزوجل بر تمام خلق است که تا این نعمت عظیم به ایشان ارزانی نمی‌شد و با این فطرت سرشته نمی‌شدند، قادر بر اقرار بلی به « الست بربّکم» نمی‌بودند.

بنابراین ای معشر الخلائق از جن و انس، کدام یک از آلاء را انکار می‌کنید؟ ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را یا حبّ حضرت زهرا سلام الله علیها را ؟! فبِأیّ آلاءِ ربّکما تکذّبان.

 

حقیقت روح من أمرنا:

 در آیه  شریفه «و کذلک أوحینا إلیک روحاً مِن أمرنا ما کنتَ تدری ماالکتابُ و لا الایمانُ و لکن جعلناهُ نوراً نهدی به مَن نشاء مِن عِبادنا و إنّک لَتهدی إلی صراطٍ مستقیم[46]؛ و همینگونه ما روح (و فرشته بزرگ) خود را بفرمان خویش برای وحی به تو فرستادیم و از آن پیش که وحی رسد نمی‎دانستی که کتاب خدا چیست و نه فهم کردی که راه ایمان کدام است ولیکن آن کتاب و شرع را نور گردانیدیم که هر کس از بندگان خود را بخواهیم به آن نور هدایت می‌کنیم و اینک تو خلق را هدایت خواهی کرد به راه راست». خداوند عزّوجل از وحی «روحاً مِن أمرنا» بر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله جهت دریافت حقیقت کتاب و ایمان که همان بسیط ولایت است، سخن به میان می‌آورد.

همچنین شأن هدایت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را به واسطه همین روح که از امر ربّ است، معرفی می‌فرماید.

توضیح مطلب اینکه روح یک حقیقت کلّی است که دارای مراتب و شئون و صور متعدد و متکثّر می‌باشد. چنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: ...فالروحُ واحدةٌ و الصورُ شتّی[47].

اما همگی صور و مراتب و شئون متکثر روح از «أمر» صادر شده و نشأت می‌گیرد. به عبارت دیگر «أمر» اعظم از «روح» می‌باشد و حقیقت کلّی روح از امر صادر می‌شود.

این حقیقت کلّی در اعظم مرتبه و اعلی صورتش، روح القدس است که به سببیت آن، تمام علم و تمام امر بر قلب اول شخص عالم امکان نازل می‌شود.

"روحاً مِن أمرنا" در آیه شریفه 52 سوره شوری، بطور خاص اشاره به شأنی از شئونات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دارد. روحی که از امر ربّ است و بدون آن هدایت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در قلوب خلق، مؤثر واقع نمی‌شد. چنانکه آیه بیان می‌کند به واسطه آن است که "نهدی به مَن نشاء مِن عبادنا".

به عبارت دیگر انذار بندگان و هدایت کردن ایشان به صراط مستقیم که شأن خاص حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در عالم می‌باشد، بدون وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها مؤثر واقع نمی‌شد و به عبارت دیگر بدون وجود حضرت مادر سلام الله علیها هیچ کس صاحب حیات طیبه نمی‌گردید.

از درجات نازل‌تر این روح در مراتب بعد، روح الایمان است که اصحاب الیمین یعنی مؤمنان به ولایت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام به واسطه آن، اقرار به ولایت کرده و خداوند را به وحدانیت عبادت می‌کنند. به عبارت دیگر روح الایمان در هر خلقی که باشد، به صراط مستقیم هدایت شده و صاحب حیات طیبه می‌گردد.

چنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: ...بِروحِ الایمانِ عبَدوا اللهَ و لَم یُشرکوا به شیئاً...أصحابِ المَیمَنةِ فهم المؤمنون حقاً بِأعیانهم فجَعلَ فیهم... روح الایمان[48].

لذا شأن هدایت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به صراط مستقیم ولایت، تنها به واسطه وحی«روحا من امرنا» است و این روح که از امر ربّ است، اشاره به شأنی از شئون حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دارد.

 

حقیقت فرقان در آیات قرآن :

خداوند عزّوجل در آیه اول سوره مبارکه فرقان به نازل شدن فرقان بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره و این نزول را مبارک نامیده و آن را در ارتباط با شأن «انذار» آن حضرت معرفی می‌کند؛ تبارک الذی نزّلَ الفرقان علی عبده لیکون للعالمینَ نذیراً.

به هر امر محکمی که سبب جدایی «حق، حقیقت، نور و صدق» از «باطل و سراب، ظلمت و کذب» می‌شود، فرقان اطلاق می‌گردد.

بسیط قرآن که همان ولایت ولی الله الاعظم علیه السلام است، در اتم و اکمل معنا در سینه و صدر محمدی صلی الله علیه و آله مستقر شد. اما این قرآن با «فرقان» در سینه او قرار داده شد، یعنی با آنچه که به واسطه آن، حق از باطل تمییز داده می‌شود.

بدین شرح که شأن رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله «انذار» از طواغیت و شیاطین امّت بود و تا این انذار انجام نمی‌شد، حق و حقیقت یعنی ولایت ولی الله الاعظم از هر آنچه سراب و باطل و غیر آن بود، در قلوب خلق تمییز داده نمی‌شد. اما نازل شدن قرآن به صورت امری بسیط بر قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ابلاغ آن به خلق، کافی برای هدایت خلق نبود بلکه فرقانی لازم داشت تا حق را از باطل، سراب را از حقیقت، نور را از ظلمت و ائمه حق را از ائمه ضلال تشخیص دهند.

این فرقان بر قلب اول شخص عالم امکان به معنای اَتمّ نازل شد و مستودع و مستقر گردید و به واسطه آن صاحب شأن انذار برای عالمین گشت.

آن وجود مقدسی که تفریق بین حق و باطل و محکم شدن امر به سبب وجود او در این عالم صورت می‌پذیرد، حضرت فاطمه سلام الله علیها است. آن وجود مقدسی که تا خطبه غرّاء فدکیه را ایراد نمی‌نمود و حضرت محسن علیه السلام را در پشت درب فدا نمی‌کرد، شیاطین امّت رسوا نمی‌شدند و درنتیجه حق از باطل برای خلق تمییز و تفریق داده نمی‌شد، و خلق الی الابد در تشخیص حق از باطل در تحیّر و سرگردانی و درنتیجه ضلالت خویش باقی می‌ماندند و از ظلمت جهل بیرون نمی‌آمدند.

به همین جهت است که خداوند عزوجل نازل شدن فرقان را «مبارک» معرفی می‌فرماید یعنی در نقطه وحدت، با قرآن یکی است، اما در کثرت سبب تفریق بین حق و باطل و درنتیجه محکم شدن امر می‌گردد.

لذا به سبب فرقان است که امر، محکم می‌گردد: حم.والکتابِ المُبین. إنّا أنزلناه فی لیلةٍ مُبارکةٍ إنّا کنّا مُنذرین.فیها یُفرقُ کلّ أمرٍ حکیمٍ[49]. عن ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام: ... و أمّا اللیلة فَفاطمة علیها السلام و أمّا قوله فیها یُفرق کلّ أمرٍ حکیمٍ یقولُ یَخرجُ مِنها خیرٌ کثیرٌ[50].

بنابراین حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ حقیقت فرقان در آیات قرآن می‌باشد.

 

حقیقت معنای ربّ در آیات قرآن:

ربّ، یکی از اسماء الله تعالی است که از نظر لغوی، به معنای پرورش دهنده می‌باشد. ائمه علیهم السلام تجلی صفت ربوبیت ذات می‌باشد، یعنی ذوات مقدسی که مصلح و پرورش دهنده کلّ خلق و سیّد ایشان‌اند. چنانکه آیات زیادی به این حقیقت اشاره می‌کند.

حضرت باقر العلوم علیه السلام در تفسیر ذیل این آیه « ... و کانَ الکافر علی ربّه ظهیرا[51]» فرمودند در بطن قرآن، منظور از ربّ، امیرالمؤمنین علی علیه السلام است یعنی سرور و ربّ ولایت و اطاعت[52].

همچنین حضرت جعفربن محمد الصادق علیه السلام در تفسیر ذیل آیه « و أشرقت الأرض بنور ربّها...[53]» فرمودند با امر قیام حضرت قائم علیه السلام، زمین به نور ربّش، روشن می‌شود که منظور از ربّ الارض، امام الارض است[54].

لذا تأویل «ربّ» در آیات قرآن، ائمه علیهم السلام هستند؛ بدین معنا که ائمه علیهم السلام ربّ و پرورش دهنده کلّ خلق و تجلی صفت ربوبیت ذات اقدس اله‌اند، اما آن ذوات مقدس خود، پرورش یافتگان دامان مادر خویش هستند، همان مادری که اُم الائمه و اُم ابیها است. شأن اُمّیّت و مادری، همان شأن ربوبیت او است.

به عبارت دیگر ربوبیت ذات اقدس اله، برای خلق در وجود امام تجلی کرده است و امام، ربّ الخلق می‌باشد. اما ائمه علیهم السلام خود، پرورش یافتگان دامان مادر خویش هستند و حضرت صدیقه سلام الله علیها ربّ علی الاطلاق می‌باشند.

بدین شرح که آنچه که خلق از معنای اسم ربّ در مطلق معنا می‌توانند درک کنند، شأن ربوبیتِ مادر عالم امکان است، اما این ربوبیت را به واسطه ربّ بودن ائمه، درک می‌کنند.

بنابراین «ربّ» در آیات قرآن، در مطلق معنا دلالت بر حضرت اُم الائمه و الابرار، اُم ابیها؛ حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دارد.

{ نکته مهم: اتصال به مقامات الهی با کلمه "یا" است و در واسطه و رابطه با حرف "یا" متصل می‌شویم. چنانچه اگر عدد ابجد نام مبارک حضرت محمد(=92) صلی الله علیه و آله را با علی(=110) علیه السلام جمع کنیم، 202 می‌شود(202=110+92) که برابر با عدد ابجد کلمه رب است. و اگر بخواهیم اتصال پیدا کنیم باید بگوییم: یا رب که عدد ابجدش 213 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها است!  

 

حقیقت محصنه در آیات قرآن:

إنّ الذین یَرمونَ المحصنات الغافلات المؤمنات لُعنوا فی الدنیا و الآخرة و لهم عذابٌ عظیم[55]: محصنه به معنای مؤمنه‌ای اطلاق می‌شود که خود را در حصن عصمت قرار داده است. رَمی یعنی قَذف چنین بانویی و نسبت دادن گناه به او، سبب عذاب و مورد لعن الهی قرار گرفت در دنیا و و آخرت می‌شود.

سبب نزول این آیه شریفه این بود که عایشه و حفصه(لعنت الله علیهما) به یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنی ماریه نسبت قذف دادند. خداوند عزوجل در این آیه ، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را مؤمنه غافله یعنی دور از گناه و برئ از نسبتی که به وی دادند، می‌نامد و درمقابل ، آن دو زن ملعونه را مورد لعن خدا در دنیا و آخرت معرفی می‌کند[56].

اما حقیقت مطلق مُحصنه، حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است. لذا حضرت جعفربن محمد الصادق علیه السلام قذف محصنه را در کنار شرک بالله و قتل نفس محرّمه و ...، یکی از کبائر ِ نام برده شده در آیات قرآن توصیف نموده و بطن و حقیقت قذف محصنه را قذف حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بر منابر اعداء معرفی فرمودند. عن أبی عبدالله علیه السلام قال: یا مُعاذ الکبائرُ سَبعٌ فینا أنزِلت و مِنّا استُحّقّت.... أمّا قذفُ المحصناتِ فقد قذفوا فاطمة علی مَنابِرِهم.[57]

بدین معنا که هر هتک حرمتی که به حضرت عصمة الله الکبری علیه السلام روا داشتند، آن هتک حرمت همان قذف حضرت محصنه، فاطمه زهرا سلام الله علیها بود که مصداق اتمِّ آن سیلی به جمال الهی و إحراق البیت و قتل حضرت محسن علیه السلام با لگد آن ملعون و ضربات تازیانه و انکسار ضلع آن مخدّره بوده است.

در کربلا نیز هر هتک حرمتی که به نائبة الزهرا؛ حضرت زینب کبری علیها السلام کردند و در راه کوفه تا شام هر عصمتی را که از خاندان وحی دریدند، آن همان قذف محصنات بوده است.

بر منابر اعداء نیز هر جا که عصمت خاندان وحی را انکار کرده و سبّ ائمه علیهم السلام کردند و حضرات صدیق علی الاطلاق را مکذّب نامیدند، درحقیقت عصمتی را که از مادرشان حضرت عصمة الکبری سلام الله علیها سرچشمه گرفته بود، را هتک کرده و قذف آن محصنه علی الاطلاق را کردند.

در معنا و بطنی دیگر محصنه بودن خاتون حضرت زهرا سلام الله علیها یعنی حصن آفرین بودن ایشان؛ آن وجود مقدسی که ولایتشان، حصن آفرین است.

لذا خداوند عزّوجل در آیات قرآن از محصنه بودن حضرت مریم سلام الله علیها به عنوان مصداقی از فاطمیات نام می‌برد که خود را در حصن مولاة و سیدتشان، حضرت فاطمه سلام الله علیها قرار داده‌اند. والتی أحصَنَت فَرجها فنفخنا فیها و جعلناها و ابنها آیةً للعالمین[58].

بنابراین حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها معنای مطلق «حصن» و محصنه علی الاطلاق هستند که هر مؤمنه‌ای به میزان معرفت فاطمی، از هرگونه گناهی در حصن مادرش قرار می‌گیرد.

   

حقیقت رکن الارکان:

بر اهل فقاهت پوشیده نیست که هر مَرکـَبی دارای اجزایی است و برخی از این اجرا نسبت به اجزای دیگر، حالت محوری دارند به گونه‌ای که اگر این اجزای محوری موجود نباشند، بقیه‌ی اجزا معدوم و شیء مرکّب، منتفی خواهد شد. به این اجزاءِ محوری، رکن می‌گویند.

پس رکن عبارت است از جانبِ أقوی و جزء أعظم أشیاءِ مرکَبه، که مایه‌ی قوّت، عزّت، سکون، آرامش، قوام و مانعِ ایجاد حوادث در آن محسوب می‌گردد، فلذا رکن هیچ گونه بدلی ندارد، اما جزءِ غیر رکنی، ممکن است بدل داشته باشد. غرض اینکه به نصّ صریح در زیارتی که از امام صادق علیه السلام صادر شده ، حضرت امیرالمؤمنان علیه السلام به عنوان رکن الاولیاء معنون گردیده است[59].

بی‌شک ائمه طاهرین علیهم السلام که هر یک صاحب ولایت مطلقه بر أمر تکوین و تشریع هستند از مصادیق أظهر و بلکه منحصر به فردِ کلّیِ " أولیاء" محسوبند و خصوصاً اینکه در مصادر وحی، ایشان خود به عنوان أرکان البلاد و أرکان الأرض معرفی شده‌اند: و جعلهم الله أرکان الأرض أن تَمیدَ بِأهلِها[60]؛ خداوند شما را پایه‌های زمین قرار داد تا اینکه برای زمینیان مضطرب نگردد.

حال مهم اینکه حضرات معصومین علیهم السلام به مقتضای عنوانِ رکنِ الاولیائیِ امیرالمؤمنین علیه السلام به حیث ماهوی، متکی به وجود مبارک آن حضرت هستند.

اما نکته‌ی قابل دقّت که منشاءِ حیرة الکلّ و کلّ الحیرة است، اینکه به حکمِ منطقِ وحیانی ِ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، وجود عرشی و فوقِ لاهوتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، رکنِ رکینِ امیرالمؤمنان علی علیه السلام است. اما متن روایت:

جابر بن عبدالله می‌گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که سه روز قبل از شهادتشان به علی علیه السلام فرمودند: فَعن قلیلٍ یَنهدُّ رُکناکَ والله خَلیفتی علیکَ؛ به زودی دو رکن ِتو منهدم خواهد شد و خداوند جایگزینِ من برای تو باشد. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هذا أحدُ رُکنیّ الذی قال رسول الله؛ این یکی از دو رکن من بود که رسول خدا فرمودند. و هنگامیکه فاطمه علیها السلام به شهادت رسید، حضرت فرمود: هذا الرکنُ الثانی الذی قال رسول الله؛ این رکن دوم بود که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند[61].

*1)در عالم اثبات و دلایل توحید ولی، محور است؛ کما اینکه در دعای تعقیب نماز عید غدیر آمده است: وجعلتَ الاقرارَ بولایته تمامَ توحیدکَ و الاخلاصَ لکَ بوحدانیّتکَ[62]؛ خدایا! تو اقرار به ولایت امیرالمؤمنین را تمام توحید و اخلاص به وحدانیتت قرار دادی.

و اما در همین مقام ولایت فاطمی محور است، چنانکه در بیان مولا علیه السلام وجود مقدس صدیقه کبری علیها السلام، رکن دوم ولایت معرفی شده است.[63]

و قیام یک تنه و علنی فاطمه زهرا علیها السلام در برابر جبه‌ی نفاق اهل سقیفه که عزم جمعی بر از میان بردن مکتب ولایت داشت نیز گواه صادقی بر این مدعا است. جبهه باطل در سه شعبه‌ی کفر، شرک و نفاق خودنمایی می‌کند. در کفر و شرک برای اثبات حق و ابطال باطل، اظهار معجزه لازم و گاه واجب است. مثل سرد شدن آتش بر جناب ابراهیم علیه السلام که در برابر دستگاه کفر و شرک نمرود قرار داشت. اما در صورت نفاق که امری باطنی و مرموز است ابراز معجزه کارآمد نبوده و از این جهت حجج الهی با فداکردن ظاهر خود، باطن خبیث سردمداران جبهه نفاق را رسوا می‌کنند. کما اینکه آتش خشم منافقین سقیفه‌ای بر وجود مبارک زهرای مرضیه سلام الله علیها  سرد نشد و جان شیرین آن قدیسه‌ی عظمی برای برملا کردن باطن پلید ایشان فدا گردید تا برهانی لایرد بر ابطال جبهه‌ی باطل باشد.

*2)اقامه عزا و تشکیل ماتم و مجالس در ایام مقدس فاطمیه همانا تبرّی عینی و لعن عملی از مخالفین ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است؛ چه هویت مکتب تشیّع به تبری است.

بزرگان اهل معرفت را نظر بر این است که در باطن ِ لعن و تبری از دشمنان حضرت صدیقه طاهره علیها السلام چنان قدرتی نهفته است که معنویت فعال ایجاد می‌کند و موانع درونی انسان را می‌زداید و موجب تقویت و جریان نور ولایت در تمام مراتب و اطوار وجودی می‌شود.

*3)مناط حجیت حجج طاهره علیهم السلام به عصمت است و این قوه الهیه موجب می‌شود که معصوم مُطاع علی الاطلاق و مفترض الطاعة باشد. اما مهم اینکه این ملکه‌ی نوریه متخذ و منشعب از ذات قدسیه‌ی فاطمی است، چرا که مولا خطاب به ایشان فرمودند: یا بقیّةِ النبوة و شَمس الرسالةِ و معدن العِصمةِ و الحکمةِ[64]؛ ای باقی مانده‌ی نبوت و خورشید رسالت و معدن عصمت و حکمت.

معدن هر شیء محلّ تکوّن و پروراننده‌ی آن شیء است، پس معدن عصمت بودن صدیقه کبری علیها السلام یعنی ایشان عصمت آفرین است. و بر این اساس شأن ایشان فوق بر مقوله‌ی عصمت خواهد بود؛ کما اینکه امام عسکری علیه السلام می‌فرمایند: "نحن حجج الله علی خلقه و جدّتنا فاطمه حجة الله علینا[65]؛ ما حجت‌های خدا بر مخلوقاتیم و فاطمه علیها السلام حجتی بر ماست".

                                                                                                                           پایان.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دعا برای امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در تعقیب هر نماز[66]

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا از حقوق ما بر شیعیانمان این است که بعد از هر نماز واجب، دست برچانه گرفته و سه مرتبه بگویند: یا ربَّ مُحَمّدٍ(ص)عَجِّل فـَرَجَ آلِ مُحَمّدٍ(ص) . یا ربَّ محمّدٍ(ص) اِحفَظ غَیبَةَ مُحَمّدٍ(ص) .یا ربَّ مُحَمّدٍ(ص) اِنتـَقِم لِابنـَةِ مُحَمّدٍ(ص)

 

[1] ) آیه 152 سوره مبارکه بقره

[2] ) بحارالانوار؛ ج90.ص163- ارشاد القلوب إلی الصواب؛ ج1.ص60

[3] ) سوره مبارکه احزاب؛ آیات 41 و 42

[4] ) وسائل الشیعه ج6.ص441

[5] ) البرهان فی تفسیرالقرآن؛ج1.ص356- معانی الأخبار؛ النص ص194- بحارالانوار؛ج90.ص155

([6]سوره مبارکه اسرا؛ آیه 26

[7] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص18- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج3.ص 522

 

[8] ) بحار الانوار؛ ج25.ص248

([9]سوره مبارکه حشر؛ آیه 7

[10] ) تفسیر فرات الکوفی؛ ص473

[11]) سوره مبارکه قدر؛ آیات 2و3

[12] )  البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج5.ص714- بحارالانوار؛ ج25.ص97

[13] ) بحار الانوار؛ ج43.ص54

[14] )رجوع شود به قسمت اسرار عدد 3

[15] ) تفسیرالقمی؛ ج2.ص256

 

[16] ) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص450

[17] ) سوره مبارکه بقره؛ آیه 253

[18] )سوره مبارکه بینه؛آیه 5: ...و ذلک دین القیمة

[19] )  تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ ص800- البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج 5.ص718- بحارالانوار؛ ج23.ص369

[20] ) سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 83

[21] ) تفسیر العیاشی؛ ج1.ص183

 

[22] )در کتاب چلچراغ؛ص32 به استناد از بحارالانوار؛ ج53.ص180

[23] ) سوره مبارکه مدثر؛ آیات 32 تا 37

[24] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص396- البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج5.ص 528- بحارالانوار؛ ج24.ص 331- تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ ج14.ص 27

[25] ) سوره مبارکه نجم؛ آیه 56

[26] ) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص84- تفسیرالقمی؛ ج2.ص340- تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ ج12.ص 522

[27] ) سوره مبارکه فرقان؛ آیه 1

 

[28] ) سوره مبارکه حدید؛ آیه 26

[29] ) سوره مبارکه صافات؛ آیه 77

[30] ) سوره مبارکه فرقان؛ آیه 74

[31] ) تفسیر فرات الکوفی؛ ص295- تفسیر القمی؛ ج2.ص117- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ ص328

 

[32] ) عیون اخبار الرضا علیه السلام؛ ج1.ص84

[33] ) سوره مبارکه طور؛ آیه 21

[34] ) تفسیر فرات الکوفی؛ ص 444

[35] ) سوره مبارکه الرحمن؛ آیات 19 تا 21

[36] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص344- تفسیر فرات الکوفی؛ ص460-الخصال؛ ج1.ص65- البرهان ف یتفسیرالقرآن؛ ج5.ص233

 

[37] ) نهج البلاغه خطبه 196

[38]) بحارالانوار؛ ج26.ص164

[39] ) فضائل لابن شاذان قمی؛ ص 81

[40] ) سوره مبارکه احزاب؛ آیه 58

[41] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص196- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهر آشوب)؛ ج3.ص 210- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج4.ص493- بحارالانوار؛ ج31.ص653

[42] )آیه 169

[43] )بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص81- الکافی؛ ج1.ص217- تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ ص 183- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج2.ص 560

[44] ) مناقب آل ابی طالب علیهم السلام (لابن شهر آشوب)؛ ج3.ص 319- بحارالانوار؛ ج24.ص99- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج5.ص 235

 

[45] ) التوحید(للصدوق)؛ ص230- بحارالانوار؛ ج89.ص231

[46] ) سوره مبارکه شوری؛ آیه 52

[47] ) بحارالانوار؛ ج94.ص6- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج7.ص463

 

[48] ) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص449- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج5.ص254

 

[49] ) سوره مبارکه دخان؛ آیات 1 تا 4

[50] ) الکافی؛ ج1.ص 479

[51] ) سوره مباکه فرقان؛ آیه 55

[52] ) بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص77- البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج4.ص144

[53] ) سوره مبارکه زمر؛ آیه 69

[54] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص253

[55] ) سوره مبارکه نور؛ آیه 23

[56]) البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج4.ص53

[57] )تفسیر فرات الکوفی؛ ص103- بحارالانوار؛ج76.ص14- تفسیرالعیاشی؛ج1.ص237- البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج2.ص67

 

[58] ) سوره مبارکه انبیاء؛ آیه 91

[59] ) المزار الکبیر ابن مشهدی: ص 218

[60]) کافی:ج1.ص 196

[61] ) آمالی(صدوق)،ص 135؛ الفایق(زمخشری)، ج1.ص162

[62] ) اقبال الأعمال؛ ج1.ص477

[63] ) أمالی صدوق ص 135

[64] ) مشارق أنوار الیقین؛ ص 133

 

[65] ) اطیب البیان: ج 13. ص 225

[66] ) صحیفه مهدیه؛ ص181- مکیال المکارم؛ ج2ص7

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۶:۵۰
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین.

*حقیقت محدثه و مصحف فاطمه زهرا سلام الله علیها[1] :

و ماارسلنا مِن قبلکَ مِن رسولٍ و لانبیٍّ إلا إذا تَمنّی ألقی الشیطانُ فی أمنیّته فیَنسَخُ الله ما یُلقی الشیطانُ ثمّ یُحکِمُ اللهُ آیاتِه و اللهُ عَلیمٌ حَکیم[2]؛ (ای رسول) ما پیش از تو هیچ رسول و پیغمبری نفرستادیم جز آنکه چون آیاتی برای هدایت خلق تلاوت کرد، شیطان(جن و انس) در آن آیات الهی القاء دسیسه کرد. خدا هر چه شیطان القاء کرده، محو و نابود می‌سازد و آیات خود را تحکیم و استوار می‌گرداند و خدا دانا بحقایق امور و درستکار در نظام عالم است.

محدث کسی است که از جانب ذات اقدس اله مورد حدیث قرار می‌گیرد. خداوند عزوجل در آیه 52 سوره مبارکه حج علاوه بر ارسال نبی و رسل از محدّث نیز نام برده است؛ گرچه اشاره به محدّث در بطن و حقیقت آیه بیان شده و در ظاهر آیه دیده نمی‌شود. عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر علیه السلام فقال: فی کتاب علیّ علیه السلام « و ماارسلنا مِن قبلکَ مِن رسولٍ و لانبیٍّ إلا إذا تَمنّی ألقی الشیطانُ فی أمنیّته فیَنسَخُ الله ما یُلقی الشیطانُ ثمّ یُحکِمُ اللهُ آیاتِه و اللهُ عَلیمٌ حَکیم »[3].  

حقیقت معنای محدث در مطلق معنا، ائمه اطهار علیهم السلام هستند. عن ابوجعفر علیه السلام: ...أنّ أوصیاءَ محمّدٍ علیه و علیهم السلام مُحدّثون[4]. و محدثه در مطلق معنا، وجود مقدسه حضرت فاطمه سلام الله علیها است. قال أبوعبدالله علیه السلام: لفاطمة علیها السلام تِسعة أسماء عند الله عزوجل فاطمة و الصِدّیقة و المُبارکة و الطاهرة و الزَکیّة والراضیة و المَرضیّة و المُحدّثة و الزهراءُ[5].

*مصحف فاطمه زهرا سلام الله علیها:

جناب جبرئیل علیه السلام که امام الملائک است، پس از شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هر روز بر حضرت فاطمه سلام الله علیها نازل و علومی را از جانب ذات اقدس اله بر ایشان وحی می‌کردند.علومی که در قرآن‌ مجید، حرفی از آن نیست و امیرالمؤمنین علی علیه السلام کاتب آن علوم بودند.

مصحف فاطمه سلام الله علیها در کنار قرآن مجید تاکنون نزد ائمه از فرزندان ایشان محفوظ بوده و از آن بهره می‌برند. حضرت جعفربن محمد الصادق علیه السلام راجع به این مصحف فرمودند: ... و إنّ عندنا لَمصحفَ فاطمة علیها السلام و ما یُدریهم ما مُصحفُ فاطمة! شما توان درک مصحف فاطمه سلام الله علیها را ندارید.آن مصحفی است مانند قرآن، اما به خدا قسم که هیچ علمی از علوم قرآن در آن نیست و تماما غیر از قرآن است. مصحف فاطمه سلام الله علیها شیئی است که ذات اقدس اله بر مادرمان املاء و وحی کرده است(اشاره شیء به این مصحف شریف، دلالت بر عظمت و عدم توان درک علم آن توسط خلق دارد).

راوی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سؤال می‌کند که آیا مصحف فاطمه سلام الله علیها، علم است؟ حضرت می‌فرمایند: علم است اما نه آن علمی که شما تصور می‌کنید. سپس فرمودند: همانا نزد ما علم ماکان و ما هو کائن تا روز قیامت موجود است، اما علمی که در مصحف فاطمه است، از این علم نیست. راوی سؤال می‌کند پس آن چه علمی است؟ حضرت فرمودند: آنچه که از امر در هر شب و روز یکی پس از دیگری جاری می‌شود تا روز قیامت[6].  

طبری در کتاب دلائل الامامه گفته است{ چون حدیث طولانی است، فقط ترجمه آن را بیان می‌کنم} [7]: به سند... از ابی بصیر روایت کرده که گفت: از ابی جعفر(یعنی امام باقر علیه السلام) درباره مصحف فاطمه سؤال کردم، فرمود: پس از مردن پدرش بر او فرستاده شد. گفتم: در آن چیزی از قرآن است؟ فرمود: چیزی از قرآن در آن نیست. گفتم: آن را برای من وصف کن. فرمود: برای آن دو جلد است که هر دو از زبرجد سرخ‌اند به قدر طول ورق و عرض آن. گفتم: فدایت شوم! ورق آن را برای من وصف کن. فرمود: ورق آن از دُرّ سفید است که به آن گفته شد: باش، پس هست شد. گفتم: فدایت شوم! در آن چه چیز هست؟

فرمود: در آن است خبر آنچه که گذشته است و آنچه که تا روز قیامت خواهد بود و خبر یکایک آسمان‌ها، و شماره‌ی آنچه از ملائکه و غیر آنها در آسمان‌ها است، و عدد هر پیغمبر مرسل و غیر مرسلی که خدا آفریده و نام‌های ایشان، و نام‌های کسانی که آنها را تکذیب کردند و کسانی که آنها را اجابت کردند، و نام‌های همه‌ی آنچه که خدا آفریده از مؤمن‌ها و کافرها، از پیشینیان و پسینیان، و نام‌های همه‌ی شهرها و صفت هر شهری که در مشرق زمین و مغرب آن است، و عدد آنچه در آن است از مؤمنین، و عدد آنچه کافر که در آن است، و صفت هر که تکذیب کند، و صفت قرن‌های اولیّه و قصّه‌های آنان، و کسانی که حکومت می‌کنند و از حدّ خود تجاوز می‌کنند و مدّت پادشاهی ایشان و عدد ایشان و نام‌های پیشوایان و صفت‌های ایشان و آنچه را که یک یک آنها مالک می‌شوند و صفت بزرگانشان، و همه‌ی آنهایی که رفت و آمد کردند در ادوار. گفتم: فدایت شوم! ادوار چند است؟

فرمود: پنجاه هزار سال و آن هفت دور است. و در آن است نام‌های همه‌ی خلق و مدّت‌های ایشان، و صفت اهل بهشت و عدد کسانی که داخل آن می‌شوند، و عدد کسانی که داخل آتش می‌شوند، و نام‌های این گروه و آن گروه. و در آن است علم قرآن همچنان که نازل شده و علم تورات همانطوری که نازل شده و علم انجیل به نحوی که نازل شده و علم زبور و عدد هر درختی و خاک و کلوخی.

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: چون خدای تعالی اراده فرمود که صحیفه را بر او نازل فرماید، جبرائیل و میکائیل و اسرافیل را امر کرد که مصحف را با خود بردارند و بر او نازل شوند، و نزول آنها در ثلث دوم شب جمعه‌ای بود. پس با مصحف فرود آمدند درحالیکه آن حضرت ایستاده نماز می‌گذارد. برپا ایستادند تا این که نشست و نماز خود را تمام کرد. مصحف را کنار او گذاردند و گفتند: خدایِ سلام، تو را سلام می‌رساند. فرمود: سلام برای خدا است و از اوست سلام و بازگشت سلام به سوی او است، و سلام بر شما باد ای فرستادگان خدا. پس به جانب آسمان بالا رفتند. پس آن حضرت بعد از نماز صبح تا هنگام زوال آفتاب، تا آخر آن را قرائت فرمود.

و هر آینه آن بی بی معظّمه طاعتش بر همه‌ی خلق خدا- از جنّ و انس، و مرغ‌ها و وحشی‌ها، و پیغمبران و ملائکه واجب شده. گفتم: فدایت شوم! آن مصحف پس از رحلت فاطمه چه طور شد؟

فرمود: آن را به امیرمؤمنان داد، و چون امیر مؤمنان از دنیا رفت به حسن رسید و پس از او به حسین رسید و بعد از او نزد اهل آن است تا اینکه آن را به دست صاحب این امر(یعنی امام زمان) دهند(صلوات الله علیهم اجمعین). {منظور اینکه فقط به دست معصومین صلوات الله علیهم اجمعین آمده است}

گفتم: این است علم بسیار؟ فرمود: ای ابا محمد، همه‌ی اینها که برای تو وصف کردم در دو ورق اوّل آن مصحف بود و هنوز برای تو از آنچه در ورق سوم آن است وصف نکرده‌ام و حرفی از آن را نگفته‌ام.

خوب دقت کنید! با این القاب و صفات و اسماء و زیبایی‌ها که خواندید و خدا اسرارش را می‌داند، پس این کتاب چه علمی است؟!

علم قرآن مجید، علم ماکان و ما یکون و ما هو کائن می‌باشد. اما آنچه که پس از تغییر در قضا و قدر و محو و اثبات، حادث می‌گردد، یعنی امری جدید پس از امر دیگر از مصحف فاطمه سلام الله علیها است.

بنابراین حضرت فاطمه سلام الله علیها حقیقت معنای «محدّثه» در آیات قرآن می‌باشند.                

 

 

 

 

جابجایی ارقام 135 {عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها}

در اسماء مبارک چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، نام خانم تنها اسمی است که جمع ارقامش 9 می‌شود؛ فاطمه(س)=135 که 9=5+3+1 . حال در صورت جابجایی ارقام 135، 5  عدد دیگر به ما می‌دهد که واضح است جمع ارقام آنها هم 9 می‌شود. برای مثال:

1  153که برابر است با عدد ابجد جلابیبهنّ [8](با نون مشدد). در آیه 59 سوره مبارکه احزاب، جلابیبهنّ به معنی چادر آمده است و درواقع همان عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است که ارقامش جابجا شده و در جمع 9 می‌شود. پس بلوغ عبادی یک خانم شیعه، چادر واقعی یعنی حجاب اوست. عدد ابجد کلمه حجاب[9]=14 است و در قرآن کریم در 14 آیه مبارک برای خانم‌ها به صور مختلف امر به حجاب آمده است.

عدد 14 درحقیقت جایگاه عددی حرف(ن) است که نون، پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند و به همه‌ی کلمات معنی و جان واقعی می‌دهد. یک مادر پاک دامن و عالمه می‌تواند دنیایی را با تاثیرات معنوی خود تکان دهد چنانچه امام خمینی فرمود: مادر با یک دست گهواره را تکان می‌دهد و با یک دست دنیا را تکان می‌دهد. در واقع آن، نون ساکن وجود اوست که پشت حروف عمل خودش و فرزندانش معنی و مفهوم انسانیت را می‌تواند بروز و ظهور دهد. دیگر اینکه عدد 14 همان گنج 4 روی 10 و حقیقت اسرار خلقت است که پشت حجاب عالم دنیا، راه رسیدن به قرب را نمایان می‌سازد!

به یک معنا هم می‌توان گفت که انسان، در تجلی جسمی، قلم است و جوهر آن، نون می‌باشد و عرضِ عمر در دنیا، لوح آن! پس به شرط سجده  جوهر تمام حروف عمل را از باطن نون می‌نویسد. "نون و القلم و ما یسطرون[10]"

 

نکته دیگر اینکه در دنیا هر دانه‌ای اگر بخواهد سبز شود، باید در حجاب خاک قرار بگیرد یا در تاریکی، تا برای کسب نور یا آب، کم کم راه خروج از ظلمات به سمت نور را پیدا کند و مفلح شود. خداوند کریم انسان را که اشرف مخلوقاتش است در حجاب پیچیده در دنیا خلق فرمود، یعنی انسانیت او در ظلمات حیوانیت نهفته است و باید تلاش کند با انوار رسولان و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، تحت تربیت الهی و با پیروی و شیعه شدن به امامان معصوم علیهم السلام خود را از ظلمات نفس حیوانی به نفوس انسانی که قابلیت رفتن به قرب الهی را دارد برساند. حجاب ظاهر، هم برای آقایان و هم برای خانم‌ها در سوره مبارکه نور آمده است[11]: "قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم..."(30) "و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و ..."(31). که همه برای رسیدن به رشد حقیقی و کمال معنویت انسانی است تا در این حجاب به بلوغ نُهِ عمل بتوانیم با شاخه و برگ و میوه‌ی انسانی در عالم  قرب به مقام "عند ربهم یرزقون" برسیم. انشاءالله

بنابراین تمام زحمات ما که البته همه رحمت است اولا شناخت حجاب، ثانیا برداشتن حجاب از چهره قلبی خودمان، ثالثا زیارت روی زیبای چهاردهمین نور ولایت و امامت حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) که برای امتحان ما، در پس حجاب است، درحالیکه برای او هیچ حجابی وجود ندارد "اللهم ارنا الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیده". این است هدف "سلامٌ هِی حَتی مَطلع الفجر" رسیدن به محل طلوع فجر صبح صادق! انشاءالله  

پس جلابیبهنّ=153 و 9=3+5+1 که باطن خود را به خوبی افشا می‌کند که حجاب واقعی برای خانم‌ها، همان باطن 9 است و تمام اعمال یک خانم را تحت الشعاع عمل به آن قرار می‌دهد و برداشتن این حجاب، کمال عمل خالصانه را برای آخرت از دست می‌دهد و بصورت بدن بدون پوست که چگونه زشت و بلااستفاده و درحال عذاب است، زندگی بدون لذت و پر عذاب آخرت را برای خودش فراهم می آورد. پس باید در این حروف و اعداد مقدس خوب بیندیشیم!

بلوغ هر خانمی به عدد 9 سال تمام است و هر خانمی خود حامل فرزندانی است که 9 ماه در بطن او به کمال بلوغ نوزادی و تولد می‌رسند. پس زن، در حقیقتِ کمال خلق شده و از او اجتماع و انسانیت به کمال می‌رسد! چنانچه پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید: بهشت زیر پای مادران است[12].       

نکته: سنّ مبارک خانم فاطمه سلام الله علیها هم، اسرارش همان 9 است. جمع ارقام 18 برابر 9 می‌شود (اگر در عدد 1 تا 9 ضرب شود، در نهایت جواب همه به عدد 9 می‌رسد). 18=جایگاه عددی حرفِ ص و اسرار بلوغ منازل عالم دنیاست. و برابر صفت ذاتی خداوند؛ حی است.

اگر عدد 153 =جلابیبهنّ(چادر) را بر 9 تقسیم کنیم می‌شود 17، برابر با رکعات نماز در شبانه روز. شاید این یکی از اسراری است که خانم‌ها در نماز باید چادر و حجاب کامل داشته باشند(چه نامحرم باشد و چه نباشد).

 

2- 351=عدد ابجد اسم مبارک قرآن[13] که 9=1+5+3 یعنی بلوغ کامل تمام کتب آسمانی (حتی تمام کتاب‌های دیگر) در آن جمع است و باطن کتاب مبارک قرآن، محیط بر تمام عوالم هستی از ظاهر تا باطن است و به کلام خالق یکتا: "و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البرّ و البحر و ... "[14] .

ما انسان‌های معمولی نمی‌توانیم با قرآن جمع شویم چون همجنس آن نیستیم. (قرآن، حقیقت وجود انسان کامل است) اما باید درآیات و کلام مبارک الهی ضرب شویم یعنی به اوامر خدای مهربان، گردن نهیم و نفس حیوانی را قربان کنیم تا به عمل خالصانه  قیمت بگیریم (بها و قیمت آن، رضوان الهی است).

اگر عدد ابجد قرآن(351) را بر 9 تقسیم کنیم، 39 می‌شود که برابر با جایگاه عددی حروفِ سین[15](میزان همه‌ی حروف) است و قرآن، میزان کننده‌ی عالم هستی و بلوغ رساننده کمالات انسانی به عالم اعلاعلیین است. و سین، قلب قرآن است. درحقیقت قرآن باید به قلب ما اثر کند و از قلب، اخلاص پیدا کنیم و جایگاه قرآن عزیز، باید قلب باشد تا بر همه‌ی وجود و اعمالمان اثر داشته باشد.

 

3- 315=عدد ابجد کلمه عمره[16]. حج چه واجب و چه مستحب را عمره می‌گویند (عمره تمتع و عمره مفرده). عمره مؤنث است، آخر حج به دو رکعت نماز و طواف نساء تمام می‌شود. 9=5+1+3 که همان عرفه و رسیدن به کمال است. (هِ)آخر عمره یعنی باید تمام حج، حلقه شود یعنی اسرار عددی 5 (حلقه بندگی در بلوغ 9) و این حلقه نورانی به گردن حاجی بیفتد که تمام عمر از حج، خارج نشود.

و 315= عدد ابجد نام مبارک رقیه[17] سلام الله علیها. رقیه یعنی تیتر، عنوان. و رقیه سلام الله علیها تیترِ کربلا شد . او تمام اسرار و ظلم‌ها را(از کربلا تا شام) با گریه و سخن گفتن با سَر مطهر پدرش افشا نمود و در کنار خطبه‌های امام سجاد علیه السلام و خانم زینب کبری سلام الله علیها پرده از چهره‌ی سیاه یزیدیان برداشت.

همانگونه که به خاطر قد خمیده و صورت سیلی خورده و پهلوی شکسته و... ایشان را زهرای 3 ساله می‌نامند، در عدد ابجد نام مبارکش هم، برابر ارقام نام مبارک خانم فاطمه سلام الله علیها است.

 

4- 513= سجده تام= یا منشی السحاب[18] (از اسماء الحسنی خداوند متعال)،  یعنی: (سجده تمام که از این بلوغ بالاتر نداریم که شامل وجود مقدس خانم فاطمه سلام الله علیها است) و (کسی که انشاء می‌کند به ابر که نزولات به چه صورتی و در کجا به دنیا بیاید، که در باطن اسم مبارک فاطمه سلام الله علیها است که خود، جانِ آب است).

در مقام سجده تام نکته قابل توجه این است که شریعت همان ظاهر تشریعی نبوت ختمیّه محمّدیه صلوات الله علیه و آله است و چه در مرتبه طریقت باشد که سلوک در طریقه حقه ولایت کلیه علویّه است، و چه در مرحله حقیقت باشد که عقیده‌مندی بر عصمت مطلق فاطمیه است که از عقاید مستأثری مذهب حقه امامیّه می‌باشد. و در همین مقام که نزد پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله، نماز و فاطمه سلام الله علیها نور چشم می‌شوند و به وحدت می‌رسند زیرا اوست که به صلوة وسطی تأویل شده و دستور به محافظت بر مودّت او و به قیام به نصرت او در وقت غروب شمس نبوت داده شده است، چه جناب ایشان وسطایی اصحاب کساء است و حقیقت نماز و سجده تامِ آن، پس شکرانه وجود و محبت اوست که بعد از اعطاء کوثر می‌فرماید: فصلّ لربّک وانحر؛ پس نماز بخوان و شتر قربانی بفرما.

نکته دیگر این که از همین پُری ایمان وجود مبارک اوست که خوارق عادات و علم به مغیبات و فوز درجات نیز از ایشان به ظهور رسیده است، چه ایمان همانا تصدیق حقایق عن القلب(از قلب) است و اعلی درجه آن عبودیتی است که فرموده‌اند: العبودیه جوهرة کنهها الربوبیة. پس در این مقام درجه اعلی سجده تام را دارد. و منشأ ایمانش، علم حضرت زهرا سلام الله علیها است. همین ایمان کامل و عبودیت محض است تا بجائیکه خودش از آن علم بی‌پایان به مولا علی علیه السلام گزارش می‌دهد که من به علم ماکان و مایکون و ماهو کائن و مالم یکن الی یوم القیامة حین تقوم الساعة آگاهی دارم. و یا اباالحسن! المؤمن ینظرُ بنورالله تعالی یعنی مؤمن کامل نظر به نور خداوند متعال می‌نماید[19]. در کتاب عوالم آمده است که " والعلمُ لِفاطمة علیها السلام زوجة المرتضی"[20].

 

5- 531=عدد ابجد کلمه تاسع[21] (در عربی یعنی 9) است. این عدد، فاعل تسع است و عوالم نُه‌گانه و ظهور معنایی را به نمایش می‌گذارد(عزیزان بدانند که فارسی، باطن عربی است) و حقیقت و اسرار ملکوتی عدد 9 را کاملا هویدا می‌کند. اگر عدد 531 را بر 9 تقسیم کنیم 59  می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی[22](عج الله تعالی فرجه الشریف) است یعنی نهمین ذریه‌ی نورانی امام حسین علیه السلام که خودِ آقا حامل 9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، متولد شده بود.

همانطورکه در قسمت اسماء مبارک معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین بیان شد اسم مبارک حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) (=59) وقتی در عدد یک تا 9 ضرب می‌شود، قسمت آخر به 531  می‌رسد که برابر تاسع است. حال اگر ارقام 59 را با هم جمع کنیم 14 می‌شود یعنی این باطن همه‌ی چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است و درضمن آقا، چهاردهمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین روی زمین است و اگر 1 و4 را جمع کنیم 5 می‌شود یعنی بسته شدن حلقه 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، اوست که با لقب ابوالقاسم و نام مبارکِ (م.ح.م.د) می‌آید. اما حکومت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) به عدد 9، بلوغ تمام حقیقت حکومت ظاهری و باطنی از عالم سرّ تا اسفل السافلین دنیا و رساندن به هدف نهایی پروردگار عالم از ظهور اسرار و خلقت گنج وجودیش و همه‌ی اهداف پیامبران علیهم السلام و اوصیاء آنها و صدیقین و اولیاء و شهدا و تمامی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است.

حقیقت حکومت نور بدون ظلمت، انسانیت بدون حیوانیت در عالم، سایه گستر می‌شود. و خداوند اعلا مرتبه تمام گنج‌های خلقتش را از دل کوه‌ها، دریاها، معادن و نزولات آسمانی بیرون می‌ریزد و تمام علوم را درآن زمان به عدد 9 بلوغ گنج عالم در اختیار آقا  قرارمی‌دهد و تمام جنّ و انس به تواضع در مقابلش سَر تعظیم فرود می‌آورند و شاید همان بهشتی که حضرت آدم علیه السلام در آن بدنیا آمده بود، دوباره برای فرزندانش محل پذیرایی می‌شود اما این بار با ظهور امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) و حقیقت سرّگنج ولایت در عدد نُه و جان جایگاه نوزده (به تمام معانی)!

وجود مبارک آدم علیه السلام جمع کننده‌ی تمام اسرار نُه‌گانه عالم بود و او ظرف اسماء الحسنی عالم شد و خداوند بی‌همتا او را گنجینه‌ی معارف و اسماء خود قرار داد و آدم علیه السلام بدون کم و کاست همه را برای ذریه‌هایش پدری کرد و زحمت کشید و به ارث گذاشت. و هر پیامبر بزرگواری به نوعی این زحمات را به هدف نزدیک و نزدیک‌تر کرد تا حالا که تمام عوالم نُه‌گانه، خود را به وجود آقا و سرورمان عرضه می‌کنند که او نُهِ عالم وجود است و همه بر او ساجدند و او نهمین فرزند امام حسین علیه السلام است[23].

 

عالم سرّ و حقیقت عالم یعنی 4 روی 10، همه نور است. پس بلوغ ولایت آقا این است که آن نور در دنیا به کمال، ظهور و به بلوغ حکومت نورانیت و خروج ظلمات محقق می‌شود و حتی افرادی که به نام یار آقا هستند یعنی 313 نفر، چون عدد ابجد حروفِ سیصدوسیزده[24] =256 می‌شود که برابر عدد ابجد  کلمه نور[25] است،  و تولد وجود مقدس آقا سال 256 هجری که برابر نور است می‌باشد و عدد ابجد نام مادر بزرگوارش نرجس[26](س)=313 می‌شود که همان برابر نور است.

و حکومت وجود مقدسش زهرایی است ، که حضرت ولی عصر(عج) می‌فرماید: "فی ابنة رسول الله (ص) لی اسوة حسنة"[27]. خیلی کلام پر مغز و پر معنایی است! آقا نمی‌فرماید مادر ما، بلکه می‌فرماید دختر رسول الله صلی الله علیه و آله برای من اسوه یعنی الگوی حسنه است. معنا فرمودند که حکومت من زهرایی است زیرا نام مبارک زهرا  سلام الله علیها یعنی نورانی و درخشنده و از یک معنای دیگر خانم سلام الله علیها بود که حقیقت نُه بود، پس حکومت آقا هم، نُه است. آقا می‌فرماید در زمان ظهور، حقّ مادر نورانی خود را از دشمنانش می‌گیرد .

 

عالم عرش

خداوند کریم در قرآن می‌فرماید که عرش را روی آب خلق کرده است و می‌فرماید که قبل از خلقت خشکی در کره‌ی زمین، آب را  قرار داده: "و هو الذی خلق السموات والارض فی ستة ایام و کان عرشه علی الماءِ..."[28] و همچنین می‌فرماید: "والارض بعد ذلک دحاها"[29] و خشکی روی آب کشیده شد.

حقیقت آب، کوثر وجود است یعنی خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها و یکی از نام‌های قرآن هم کوثر است. اگر حروف آب را به صورت بسیط بنویسیم الف و با، عدد ابجدش 114 می‌شود(114=3+111) و 114، برابر تعداد سوره‌های قرآن است.  پس حقیقت آبی که همه‌ی انسان‌ها را سیراب کرده و احیاء دنیا و آخرت می‌کند، قرآن است.

 

حدیثی از امام علی علیه السلام نقل شده که ایشان می‌فرمایند: "محموله‌ی عرش، علم و دین است که روی آب قرار دارد". که این، حقیقتِ آب است که باطنِ آن قرآن کریم است. از جانِ علم است که همه جا، عالَم نامیده می‌شود(یعنی به علم خدا، معلوم شده است). پس حقیقتِ این آب، عِلم است که احیاکننده و سبزکننده است.  عالم عرش، آیینه است و تمام آنچه که خدا اراده فرموده است، به علمِ او ظهور پیدا خواهد کرد و تجلی خواهد یافت، به عرش. و در آنجا از آن جانِ آب که آیینه هستی نمایان شده است، می‌گذرد و حَی می‌شود و آنچه رسالتش است انجام می‌شود.

اما در دنیا، اگر این آیینه بخواهد حضور و ظهور خود را نشان دهد، تنها راهش این است که پشت آن مرآتگاه، حجاب تراب  قرار می‌گیرد تا تصویر حسن و حسین علیهما السلام ظاهر شود( خدا مرا ببخشد که کلام ناقص و قاصر است). یعنی این جانِ آب روی خاک و با جانِ خاک در می‌آمیزد تا تمام موجودات، اسماء الهی را در مجرای تجلیّات خلقت به نمایش بگذارند. و خود، هم کلمه است و هم حرف، هم حرکت و هم سکون و هم مد است!{ چنانچه در کتاب راز دنیا کاملا توضیح داده شده که دنیا در جایگاه عددیِ نام  "امام حسن"[30] علیه السلام و امتحان عشر اباعبدالله الحسین علیه السلام، مرتبت و مقام می‌گیرد. چنانچه فرموده شده: کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا}.

 

دایره خلقت

درست است که اعداد از یک، ظهور پیدا کرده‌اند اما همه در یک دایره سِرّ هستند. این دایره که گردش بندگی در حول رضای اوست، بندگی را ظهور داد. اول ظهور، ظرفی است که قابلیت اَمَة الهی را در مقام قرب و در مقامی که "لا یَشُمُّ رایحة الوجود" بود را پیدا کرد. قبل از اینکه مخلوقی خلق شود امتحان شد و در امتحان به مقام "صابره" قبول شد. دایره در دنیا شکل مقدس به خود گرفت و درونش "اقطار السموات و الارضین" را جای داد و قبول حامل بودن تمام حمل‌ها را کرد. تا باطن‌‌ها به عیان رسند، و عیان‌ها به نقطه‌ی جوشش خود، و باطن‌ها را به کمال بندگی و خالص شدن و مخلص شدن، و واصل شدن به قرب رضای خدا  و شیعه واقعی چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین و رضای قلبی مولا و سرورمان آقا صاحب الزمان مهدی(عج)، ظاهر کنند.

همانطور که خداوندعزّوجلّ خود را به یکتایی و احدیت معرفی کرد و فرمود: "قل هو الله احد"؛ پس عدد "یک"، خاصّ اوست. عرفا فرمودند که خداوند عزّوجلّ  خود، "یک" است و یک خلقت هم ظهور داد که در "عالم سِرّ" معرفی شد به "سِّر حقیقت محمدی" صلوات الله علیهم اجمعین؛ الواحد لا یصدر الا الواحد. سِرّ به پنج اسم مبارک تجلی کرد، اینجا شد عدد پنج، و عددها به وجودهای مقدسشان ظاهر شد و شدند باطن و حقیقت دایره!

 

حضرت محمد صلی الله علیه و آله؛ "عدد 1" و علی بن ابیطالب علیه السلام؛ "عدد 2" و خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ "عدد 3" و امام حسن مجتبی علیه السلام؛ "عدد 4 " و امام حسین علیه السلام؛ "عدد 5". اگر این 5 عدد را جمع کنیم، می‌شود 15=5+4+3+2+1 که 15 برابر با عدد ابجد اسم مبارک خانم "حوا" سلام الله علیها است و حقیقتش حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ حوّای روحانی است. جایگاه عددی حرف "س" در حروف الفبا برابر 15 است[31]. چون سین، میزان حروف و در قرآن کریم "یا سین"، قلب قرآن است و حوا سلام الله علیها، مادرِ جسمانی همه انسان‌هاست؛ پنج در جان این سِرّ، متجلی است و باطن "5" حلقه اسرارِ پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین است که 9 ذریه امام حسین علیه السلام در بطن او در تسبیح و تقدیس و تکبیر پروردگارعالم است که جان "9و5" می‌شود "14"؛ نور مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین که اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1)؛ " کلّهم نورواحد صلوات الله علیهم اجمعین".

نتیجه اینکه عالم برپایه‌ی4 رکن که همان گنج عشر و 4روی 10 یعنی14،  مهندسی خلقت است  که به صورت دایره در دو قوس نزولی و صعودی ظهور دارد و باطن آن، مُعرّف خداوند احد و واحد است که فرمود: هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن[32].

عدد ابجد نام مبارک حوا سلام الله علیها همانطور که نوشته شد 15 بود و عدد 15، از جمع عدد 1 تا 5 بدست می‌آید. در اصل 5، جمع کننده‌ی تمام اعداد است. وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها؛ جمع کننده دایره‌ی خلقت می باشد چنانچه در حدیث کسا آمده است: "هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها". فاطمه سلام الله علیها را هم در مرکزیت و هم در احاطه وجودی دایره خلقت قرار داده است که خوانده می‌شود فاطمه سلام الله علیها و پدر فاطمه سلام الله علیها و شوهر فاطمه سلام الله علیها و فرزندان فاطمه سلام الله علیها، به قول آقای محی الدین عربی: خانم فاطمه سلام الله علیها، حوّای روحانی است[33].

 

*عدد ابجد  کلمه دایره برابر است با عدد ابجد اسم مبارک طاهره[34](س)=220 و در جایگاه عددی هم کلمه دایره و اسم مبارک طاهره(س) با هم برابر هستند(=40)[35]. تمام خلقت در باطن طهارت خلق شده و ظهور و بروز دارد (الی یوم القیامه) و همه در دایره‌ی بندگی اوست، همه در طواف رضای حق، غرق هستند. امیدوارم که ما هم با انتخاب صحیح دایره‌ی زندگیمان در باب طهارت، در طواف رضای او به قربانگاه واصل شویم و در این گردش، ظلمات حیوانی وجودمان را جدا و به حقیقت انسانی به قرب او برسیم(انشاءالله). درواقع دایره، حدود اوامر الهی است. باید بگویم حدودالله و بر هر کس، واجب است که حدود خدا را نشکند و در تمام عمر، حافظ حدودالله باشد. 

*عدد مُتحابّه چیست؟!

قابل به ذکر است که عدد 220 را عدد مُتَحابّه می‌گویند یعنی جمع کننده همه‌ی محبت‌ها و حضرت فاطمه سلام الله علیها، حبّة الله است! چنانچه خداوند یکتا، اول عالمی را که خلق فرمود؛ عالم حُب بوده ‌است. پس در این عدد متحابِه که با 11 مقسوم ظاهر می‌شود جمع محبت‌ها در فوران محبت به خداوند از وجود چهارده نور مقدس ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است. چنانچه می‌فرمایند اگر در قلبی ذره‌ای از محبت محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین باشد، آن قلب در آتش جهنم نمی‌سوزد. اگر در هر خانواده محوریت محبت، محبت خدا که نشانه‌اش رضای او و رضای حجت اوست باشد در آن زندگی جهنم راه ندارد!

و کانون محبت در انسان‌ها، مادر است و این محبت، جمع کننده‌ی سلامت خانواده است. محبت، ملات چسبندگی ساختار زندگی انسان‌هاست یعنی اگر ملات بین دو آجر نباشد هیچ ساختمانی محکم و مقاوم نمی‌ماند.

چنانچه خانم در مقام اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، محوریت بیت را دارد و خوانده می‌شود هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها، او صاحب البیت است و این بیت، کانون متحابّه بهشت و رضوان الهی است! {زیرا اوست که مقسومِ وجودش 11 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است}. یادآوری می‌کنم همانطورکه در قسمت "حقیقت حبه در آیات قرآن" بیان شد،  درحقیقت خانم حبه‌ی وتر و یگانه‌ای است که سبب ظهور و کثرت چند شاخه اصلی می‌شود که سبب خلق شوخه‌های دیگر و پیدایش حبه‌های دیگر و هر حبه‌ای مظهری از مظاهر حبه‌ی اصلی و یگانه‌ی اولیه می‌گردد. این امر آیه‎ای آفاقی است که دلالت بر دایره‌ی حقیقی در عالم دارد. و از امام صادق علیه السلام راجع به حبه سؤال شد، فرمود: الحبة، فاطمه سلام الله علیها[36].

*نکته: هنگامیکه خانم زهراسلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام ازدواج کردند روزی پیامبرصلی الله علیه و آله به منزلشان آمد و کارها را بین این دو عزیز قسمت کرد. درحالیکه مسئولیت کارهای منزل را به خانم زهرا سلام الله علیها و کارهای بیرون از منزل را به آقا امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت داد. اما این ظاهر امر است چراکه بیت زهرا سلام الله علیها، بیت الجنة و محلّ رفت و آمد ملائکه(ومختلف الملائکه و مهبط الوحی) یعنی محلّ نزول وحی الهی است و درواقع جانِ بیت الله الحرام خانه خداست!

پس مدیریت این خانه به عهده خانمی است که پروردگارعالم او را ملقّب به 9 اسم اعظم تسعه فرموده که 2 اسم آن آسمانی و 7 اسم آن زمینی است. درواقع به باطن 2 تا 7 تا، 14 اسم ظهور دارد و او اُمّ ائمه و امّ ابیهاست. صلوات الله علیهم اجمعین

*حقیقت بیت الله در آیات قرآن[37]:

فی بیوتٍ أذنَ الله أن ترفعَ و یُذکرَ فیها اسمه یُسبّح له فیها بالغدوّ و الآصال[38].

حقیقت بیتی که مخصوص خداوند عزوجل است، نورالسموات و الارض در آنجا نازل شده و اسم الله از آنجا بالا رفته و تسبیح ذات در آن صورت می‌پذیرد، بیت فاطمه سلام الله علیها است. فقال رسول الله صلی الله علیه و آله : بیوت الأنبیاء... و أومأ بیده إلی بیت فاطمة الزهراء(سلام الله علیها} إبنته[39]. بیتی که به امر خداوند عزوجل تنها درب آن به مسجد الرسول صلی الله علیه و آله باز ماند و تمام درب‌های دیگر بسته شد؛ چراکه آن بیت خود، حقیقت مسجد است و أنّ المساجد لله.

این بیت، بیت الله و قبله خلق است که مردم باید روی خود را در عبادت و تسبیح، به روی بیت فاطمه سلام الله علیها کنند، همانطورکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نماز شب خود را روبروی درب این بیت به جا می‌آوردند تا این حقیقت را به خلق متذکر گردند.

چنانکه حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «...واجعلوا بیوتکم قِبلةً و أقیموا الصلاة...[40] ؛ بیوت خود را قبله قراردهید و نماز گذارید»، فرمودند منظور بیت امیرالمؤمنین و فاطمه علیهما السلام است[41].

یکی از معانی و بطون «بیت الله» بودن بیت حضرت فاطمه علیها السلام، قبله بودن وجود مقدسه ایشان است. به این معنا که تمام خلق، عبادت خود را باید رو به بیت ایشان که همان بیت الله است، بجا آورند. خانه‌ای که خداوند عزّوجل به خود اختصاص داده و نور السموات و الارض در آنجا نازل و اسم الله از آنجا بالا می‌رود. تا بندگان وجه خود را رو به این بیت و صاحب آن که حقیقت وجه الله است، نکنند، رو به قبله نایستاده و عبادتشان باطل خواهد بود.

یکی دیگر از معانی آن، حرم أمن بودن وجود مقدسه ایشان است: «و مَن دخَله کان آمنا[42]». بیت، همان حصن حصینی است که هرکس با اذن به آن داخل شود، در حریم أمن صاحب آن قرار می‌گیرد. آن حرم أمنی که هر کس وارد آن شود، ایمن از شیاطین جن و انس می‌باشد، حصن حصین ولایت حضرت فاطمه سلام الله علیها است. دامان مقدسه وجود حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها، بیت اللهی است که ملجاء و مأمن تمام خلق می‌باشد.

بنابراین حقیقت بیت الله در آیات قرآن، بیت حضرت فاطمه سلام الله علیها است.

 

حقیقت الف در وجود مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ سیدة النساء العالمین :

وجود حضرت زهرا سلام الله علیها در اهل بیت مکرمشان، یک است زیرا یک خانم و 13 آقا هستند یعنی چهارده نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین که همه‌ی بزرگواران نورٌواحدند (1+13=14=جایگاه عددی کلمه اُم). ایشان در مقام خلقتی، یک است همانطورکه در کلمه نساء معنی کردیم عدد ابجد نسا=111=الِف و الف= 1(یک) است.

 خوب دقت کنید! پس خودحضرت فاطمه سلام الله علیها، اول است و ایشان در عالم سرّ و در عالم دنیا و در عالم آخرت هم، مقام دومی ندارد. بنابراین ایشان امّ ابیها نام گرفت و امّ ائمه، امّ انبیا، امّ المؤمنین و... همه‌ی این مقامات حاکی از این است که ایشان، ریشه و اصل و مقصود و هدف آفرینش و اول است!

*حقیقت احدی الکبر:

امام باقر علیه السلام در مورد آیه مبارکه «إنّها لإحدی الکبر.نذیراً للبشر[43]؛ او یگانه‌ی بزرگان و هشدار دهندهی بشر است» فرمودند: منظور از یگانه‌ی بزرگان، فاطمه علیها السلام است[44].

به همین مناسبت که صدیقه کبری علیها السلام در میان بزرگان، تک و یگانه است، می‌توان گفت هیچ همانند و نظیری برای آن حضرت وجود ندارد.

لذا ابوعبید هَروی (متوفی 223ق) از علمای بزرگ اهل سنت می‌گوید: سُمّیت فاطمةُ بتولاً لِأنّها بُتِلت عن النظیر[45]؛ فاطمه علیها السلام بدان جهت بتول (بریده شده) نامیده شد، که بریده شده از هر مثل و مانندی است.

و مرحوم آیت الله غروی اصفهانی رحمت الله علیه چه زیبا فرمود:

هی البتولُ الطُهر و العَذراء   کمریمَ الطُهرِ و لاَسواء   تَبتّلَتُ عن دَنس الطبیعةِ   فیا لها مِن رتبةِ رفیعة[46]؛ یعنی او بتول پاک و پاکدامن است   مانند مریم پاک و البته نه اینکه یکی باشند. از ناپاکی‌های عالم طبیعت بریده شده است    پس چقدرمقام او بلند است!  

 

*درضمن جمع اعداد 1تا 18 سنّ مبارک خانم سلام الله علیها برابر با عدد171 می‌شود[47] که 171=عدد ابجد کلمه معانی و برابر با عدد ابجد اسم سامع[48] خداوند است، کسی که بهترین گوش شنوا را دارد. چنانچه گوشواره‌ی بندگیش زینت عرش خداوند جلّ عظمته است. و جمع ارقام 171 می‌شود 9 (1+7+1=9) پس وجود مقدس خانم، تماماً گنجینه اسرار و معانی آن است و اگر خوب بفهمیم و انشاءالله به خلوص عمل کنیم به ریشه‌ی طهارت و اخلاص دست پیدا می‌کنیم.

خانم دو عالم فاطمه زهراسلام‌الله‌علیها؛ سیدة النساء العالمین؛ میزان عالم است.  او که حقیقتِ الف است درعالم ظاهر و عالم  باطن، ظهوردهنده‌ی کلّ اسرار حروف و اعداد و کلّ اسرار معانی می‌باشد.

و او اصلِ درخت؛ شجره طیبه است! به اعتبار آنکه صدیقه طاهره دربرگیرنده اصل مقاصد پدر بزرگوار خود می‌باشد و عنصر شجره مبارکه طیبه‌ی رسالت و ولایت و به یک نام زیبا، مجمع البحرین این دو دریا می‌باشد! که اصل مقاصد آن حضرات بوده و می‌باشد. اطلاق این کنیه مبارکه به بی بی معظمه، اصل حقیقت است.

چنانچه جناب طریحی رحمة الله در کتاب مجمع البحرین که به نام لقب مبارک خانم نوشته است، در لغت شجر از حضرت باقرعلیه السلام روایت کرده: الشجرة الطیبة رسول الله(ص) و علیٌ فرعها و عنصرالشجرة فاطمة(س) و ثمرها اولادها و أغصانها و اوراقها شیعتها[49]. شجره طیبه؛ رسول خداست صلی الله علیه و آله که اصل آن است و علی علیه السلام؛ فرع آن و فاطمه سلام الله علیها؛ماده اصلی درخت و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین؛ میوه‌های آن درخت و شیعیان، شاخه‌ها و برگ‌های آنند.

پس جای تردید نیست که رشد و ترقی و میوه دادن درخت به عنصر آن است و از این راه است که لفظ اُم به معنای عنصر استعمال شده و استعمال امّهات اربعه به معنای عناصر اربعه، شایع است.

*حقیقت "طوبی" در آیات قرآن[50]:

الذین آمنوا و عملوا الصالحاتِ طوبی لهم و حُسن مَآب[51].  

طوبی نام شجره‌ای است که خداوند عزوجل در اعلا درجه جنت آن را به ید خویش غرس نموده و از روح خویش در آن دمیده است. لذا منشأ حیات در عالَم می‌باشد. عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فی قوله تعالی« طوبی لهم و حُسن مآب» قال: شجرة ُ فی الجنةِ غَرَسها اللهُ بِیدهِ و نَفخَ فیهِ مِن روحِه[52].

اصل آن متعلق به حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم است؛ مأوی و مقرّش در خانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌باشد؛ اغصان و شاخه‌های آن در منازل اهل بهشت متکثر شده و لذا مؤمنان به ولایت، از این شجره بهره می‌برند: ... و (هی) فی منزل علی بن أبی طالب علیه السلام لَن یُحرمَها ولیّه و لَن ینالها عدوه[53].  

طوبی، همان شجره‌ای است که در معراج حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم از ثمر آن تناول نموده و سپس نطفه مطهره حضرت قدیسه الطاهره سلام الله علیها در صلب مبارک حضرت قرار گرفت. بدین جهت بود که هر زمان فاطمه‌اش را می‌بویید، رائحه جنت را از حضرت خاتون سلام الله علیها استشمام می‌نمود. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: ...إنی لمّا أسری بی الی السماء دخلتُ الجنة فإذنانی جبرئیل مِن شجرةِ طوبی و ناولنی مِن ثِمارها. ... فما قبّلتُها قَطّ الا وجدتُ رائحة شجرةِ طوبی مِنها[54].  

اما حقیقت وجودی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها اَجلّ از شجره طوبای بهشت است، به عبارت دیگر شجره طوبای جنت یکی از مقامات و فضائل و شئونات ذاتی حضرتشان است؛ چراکه شجره طوبای جنت، مهریه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار داده شد: و لقد نحل الله طوبی فی مهر فاطمة[55]

حضرت خاتون، شجره طوبای عالم‌اند یعنی مشکاة حیات در کلّ عالَم‌اند، منشأ تکثر ظهور صفت "حی" از صفات الله عزوجل می‌باشند. ائمه علیهم السلام که تجلی صفت "حی" هستند، به سبب حضرت اُم الائمه علیها السلام به ظهور می‌رسند.

ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمةً طیبة کشجرة طیبة أصلها ثابت و فرعها فی السماء[56]. عن أبا جعفر علیه السلام فقال:  ... و عنصر الشجرة فاطمةُ[57].   

لذا حقیقت و جوهره‌ی شجره طوبای عالم، وجود مقدس حضرت کوثر سلام الله علیها است که منشأ هر حیات و هر خیری در عالم هستند.

*جالب است بدانید که او میوه هزار دانه ولایت و رسالت است زیرا صورت ظاهر حروف کلمه هزار برابر نام مبارک "زهرا" سلام الله علیها می‌باشد که عدد ابجدشان برابر 213 است[58] و برابر عدد ابجد لقب مبارکش باهره ( یعنی روشن و درخشنده و پر بهره و ظهور کامل) و برابرعدد ابجد کلمه روز است. و برابر کلمه  "یارب"  و همچنین برابر مجموع  عدد ابجد نام‌های مبارک محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و حرف یا است {"یا محمد(ص)علی(ع)"}[59].

*درواقع پروردگار عالم، انسان کامل را مؤلفه تمام عالم وجود قرار داد که همه عزیزان، نورٌ واحد صلوات الله علیهم اجمعین هستند. و انسان، مقام خلیفة الله را از مولای خود کسب کرد. در حقیقت حضرت اسراری را بیان فرمود که بضاعت پیامبر یعنی چه؟ درحقیقت وجود حضرت رسالت پناه صلی الله علیه وآله خود، ظرفِ الِف است. که کلمه الِف همان میوه هزار دانه می‌باشد که به اَلْْفْ(=1000) خوانده می‌شود. ظهور اَلْْـْف، بضاعت آقاست. حروف نام مبارک زهراسلام الله علیها؛ همان حروف هزار(1000) است.

و عدد 1000 برابر حرف غ است که جایگاه عددیش در حروف، 28 است. و حروف غین همان حروف کلمه غنی از اسماء خداوند است. و حضرت زهراسلام الله علیها؛ تجلیِ نام غنی پروردگار عالم است که خیر کثیر و کوثر وجود می‌باشد.

 

*میوه‌های بهشتی

روزی در زمان حیات طیب 5 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین در دنیا جبرئیل علیه السلام از بهشت ظرف میوه‌ای را آورد که در آن سه میوه بود. اول انار بود که ایشان فرمود متعلق به حضرت رسول صلی الله علیه وآله و حضرت زهرا سلام الله علیها است. دوم گلابی یا آمرود بود که فرمود متعلق به امیرالمؤمنین سیّد الوصیین صلوات الله علیهم اجمعین است. سوم یک سیب بود که فرمود متعلق است به امام حسن و امام حسین علیهما السلام. منظورم از انار، میوه‌ای است که به آن میوه‌ی هزار دانه می‌گویند. و این جان میوه اَلِف است، که اَلْف یعنی بیشترین عدد از حروف ابجد که آن حرف غ به عدد 1000 است؛ حرف غین حروفش برابر با نام مبارک غنی است که  آن  را به خود اختصاص می‌دهد. و الله اعلم.

 

باطن حرفِ س

عدد60(=ام ابیها)، برابر عدد ابجد حرف س است که چند نکته در آن منظور می‌شود:

اول حرف سین درتعریف حروف، تنها حرفی است که زُبُر و بینه‌اش با هم مساوی است یعنی اگر "س" را به صورت سه حرفی "سین" بنویسیم: زُبرش؛ حرف س=60 و بینه‌اش؛ حروف ین=60 می‌شود. این حرف، میزان همه حروف است. یکی از زیبایی‌های اسم خانم‌ها، زن است که به عربی نساء خوانده می‌شود. هم در اسم زن و هم در اسم نساء، میزان ِعددی برقراراست[60]. وجود دُردانه عالم؛ حضرت زهرا سلام الله علیها؛ سیدة النساء العالمین است و در قرآن کریم یک سوره به نام نساء داریم. جالب است که کلّ جزء 5 در این سوره مبارکه جای دارد.

 

دوم- و یکی از اسماء قرآن هم سین است و پروردگار عالم، آورنده خود قرآن؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هم که میزان قرآن است، را به سین خطاب قرار داده است؛ در سوره مبارکه یس (این سوره مبارکه، قلب قرآن نامیده می‌شود): یا، حرف ندا است و "س"، ظرف وجود نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که خودش قلب عالم امکان و وجود مبارکش، تماماً قلب است (خودش و فرزندان نورانیش صلوات الله علیهم اجمعین)[61] .

سوم- پروردگار عالم در دنیا، تمام مخلوقاتش را در ظرف یک حرف، خلق کرده است که آن هم سین می‌باشد. چون همینکه نطفه‌ای یا ذره‌ای از ذرات خلقت در ظرف زمان اظهار وجود می‌کند، ثانیه برای او اظهار وجود می‌کند(هر 60 ثانیه، 1 دقیقه و هر 60 دقیقه، 1 ساعت است) پس به 60 یعنی سین، ورود می‌کند. امیدوارم وجود دردانه عالم را درک کنید!

*نکته: حقیقت وجودی موجودات: بعضی کتاب‌اند، بعضی جمله، بعضی کلمه و بعضی نقطه‌اند. قسم چهارم و مخفی در قواعد نحو، نقطه است و حقیقت نقطه، علی بن ابیطالب علیه السلام است. یک نقطه از 110 نقطه وجودی امیرالمؤمنین علیه السلام باز و آشکار شد و قرآن کریم را بوجود آورد. این نقطه تحت اذن انحصاری حضرت علی علیه السلام است. 109 نقطه دیگر به اذن فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ اُم اسماء، مبشرة اولیاء است." یا علی اُدنُ لأحدثک عما کان و ما هو کائنٌ و ما لم یکن الی یوم القیامة حتی تقوم الساعة فرجع علی بقهقراء. کد خاص الخاص تصرف تحت امر فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

 

رسول گرامی صلی الله علیه وآله درباره ایشان فرمودند: فاطمه(س)، امّ ابیهاست یعنی ایشان مادر پدر است(پس او امّ السین است)! و عدد ابجد ام ابیها=60 است! و قرآن مجید هم به حرف س(کلمه ناس) تمام می‌شود.

پس ظرف زمان که تحویل گیرنده شروع عمرهر موجودی است که در دنیا زندگی را شروع می‌کند، درواقع مادر می‌باشد و این مادر، در ظرف زمان، فرزندش را رشد و کمال ظاهر و باطن می‌دهد تا برای تولدی آماده شود که در عالم برزخ و قیامت همیشه جوان تحویل داده شود، زنده و حسن و به تمام مجموعه‌ی انسانی کامل، صورت و سیرت بگیرد. و آن مقامات تمام آیات  قرآن و میزان شکل حقیقی انسانیت است که لیاقت قرب را داشته باشد.

آیا جالب نیست که جایگاه عددی نام مبارک فاطمه(س)=45 و برابر با عدد ابجد نام آدم علیه السلام است. و اگر عدد اسم مبارک حوا(س)=15 را با 45 جمع کنیم می‌شود 60=س یعنی ام ابیها سلام الله علیها! درواقع اُم آدم علیه السلام و حوا سلام الله علیها.

 

نکته: از جمع اعداد 1 تا 15 در اسم حوا سلام الله علیها به عدد 120 می‌رسیم. و از جمع اعداد 1 تا 9 به اسم آدم(ع)=45 می‌رسیم[62]. حال اگر عدد 45 و 120 را با هم جمع کنیم 165می‌شود (165=45+120) که با عدد ابجد کلمه مبارک لا اله الا الله  برابر است. پس منظور همه خلقت، معرفی اوست و توحید خالصانه! چنانچه هر انسان مسلمانی که از دنیا می‌رود، در تشییع جنازه او می‌گویند: لا اله الا الله ! و در زیارت اهل قبور می‌خوانیم: السلام علیک یا اهل لا اله الا الله...! اینجا می‌بینیم که چگونه خالق قدرتمند و یکتا در آینه خلقت، آینه خود را خلیفه خود می‌خواند. بکوشیم تا درخلوص، جلوه شکوه جمال و جلال و صفات زیبای او باشیم.انشاءالله

همچنین عدد 120 برابر با عدد ابجد کلمه احسان[63] است پس جمع وجود حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و محسن علیه السلام در وجود مطهر حضرت فاطمه سلام الله علیها، می‌شود احسان پروردگار عالم! و تمام قرآن کریم، کوثر وجود است و 120 حزب دارد و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه وآله، 15 است. آیا این عدد رمز نیست که خانم وجود مبارکش، حوّای روحانی و اُم ابیهاست؟! و عدد 15 از جمع عدد 1 تا 5 بدست می‌آید و سوره مبارکه حمد که محتوای کلّ قرآن است، پنجمین سوره ایست که به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است. دقت کنید یعنی چه؟!1-وجود نورانی خانم حضرت فاطمه سلام الله علیها جمع کننده حلقه مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین و محور آن بزرگواران است. 2-قرآن مجید که از جمع 1 تا 15؛ 120 حزب دارد، اگر بر عدد 5 تقسیم شود، 24 می‌شود که عدد جامع است. و در همه عالم، شبانه‌روز 24 ساعت است و برابر عدد ابجد کلمه وحی و احاطه[64] نام مبارک خداوند را نشان می‌دهد. اینجا معنی می‌شود که خانم سلام الله علیها؛ آیت الله الکبری و آیت الله العظمی است!

و عددابجد حروفِ سین[65]=120 است. ازطرفی عدد 15 برابر با جایگاه عددی حرفِ س است که عدد ابجد حرف س=60 می‌باشد. و خداوند، زمان را به ثانیه آغاز فرمود که ثانیه از ثانی شروع می‌شود یعنی از دومی. چنانچه حضرت حوا سلام الله علیها، مؤنثِ آدم علیه السلام است یعنی دومی اوست که برایش زوج قرارگرفت و اُم یعنی مادر همه‌ی آدم‌ها(چه مرد و چه زن) تا قیامت است.

حرفِ س، میزان همه‌ی حروف است[66].

حرفِ س با عدد ابجد 60، درس دیگری هم به ما می‌دهد اینکه: عمر هر موجودی در دنیا از زمانیکه نطفه‌اش بسته می‌شود و به هر نوع به زندگی در دنیا به عنوانِ عُمر شروع می‌کند، در ثانیه شروع می‌شود و ثانی یعنی دومی که ماده و مؤنث است. و60(=س) ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60(=س)دقیقه می‌شود یک ساعت و... خلاصه انسان در حرف سین متولد می‌شود و در سین می‌میرد! در قبر نیز، سینِ قلبش باید جوابگوی اعمالش باشد چون تعالیِ وجودیِ هر انسانی در دنیا با پاک نگه داشتن و خلوص قلبی درجه می‌گیرد و قلب انسان می‌شود"حرم الله" و این قلب، هرگز نمی‌میرد و زنده و جاوید می‌ماند. سین در کلام مبارک قرآن مجید، قلب قرآن است که قرآن، قلب همه‌ی کتب آسمانی و کلام الله است.

بنابراین عدد 60، در ظرف زمان قرار می‌گیرد و در طول عمر هر مخلوقی اثر می‌گذارد. پس هر خلقتی در ظرف 60 است یعنی ثانیه، هر 60 ثانیه می‌شود یک دقیقه و هر 60 دقیقه می‌شود یک ساعت. پس شروع عمر در طول در ثانی یعنی عدد 2، به ظهور حرفِ س تجلی می‌کند یعنی میزان، درضمن 120=60×2 یعنی سین(=120)! شاید به همین خاطر است که اولین قسمت بدن جسمانی هر موجودی در رحم دنیایی و رحم مادرها، قلب آن موجود است که حرفِ س است و در سینه قرار می‌گیرد یعنی ظرفِ سین وجود هر کس، سینه‌ی اوست! و قلب، میزان کننده سلامتی و تضمین حیات سالم آن موجود است.[67]

در پایان با بیاناتی از استاد محقق حاج آقا موسوی از اقیانوس بیکران معارف وجودی سیدة النساءالعالمین؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها لبی ترمی‌کنیم:

 

 

[1] ) از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[2] ) سوره مبارکه حج؛ آیه 52

[3] ) بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص 324- تفسیر القمی؛ ج2.ص85- الکافی؛ ج1.ص176

 

[4] ) البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج3.ص901

[5] ) بحار الانوار؛ ج43.ص 10

[6] ) بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص 152

2) دلائل الامامه: ص 105. بحار الانوار ج 22 ص 391

 

[8] ) جلابیبهنّ: (ج=3)+(ل=30)+(ا=1)+(ب=2)+(ی=10)+(ب=2)+(ه=5)+(ن=50)+(ن=50)=153

[9] )حجاب: (ح=8)+(ج=3)+(ا=1)+(ب=2)=14

[10] )آیه 1 سوره مبارکه قلم

[11] ) آیات 30 و 31

[12] )مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل: ج15.ص181

[13] )قرآن: (ق=100)+(ر=200)+(ا=1)+(ن=50)=351

[14] ) آیه 59 سوره مبارکه انعام

[15] )سین: (س=15)+(ی=10)+(ن=14)=39

[16] )عمره: (ع=70)+(م=40)+(ر=200)+(ه=5)=315

[17] )رقیه: (ر=200)+(ق=100)+(ی=10)+(ه=5)=315

[18] )سجده تام: (س=60)+(ج=3)+(د=4)+(ه=5)+(ت=400)+(ا=1)+(م=40)=513- یامنشی السحاب: (یا=11)+(منشی=400)+(السحاب=102)=513

[19] ) بحارالانوار؛ ج43.ص8

[20] )عوالم؛ ج11.ص76

[21] )تاسع: (ت=400)+(ا=1)+(س=60)+(ع=70)=531

[22] )مهدی: (م=40)+(ه=5)+(د=4)+(ی=10)=59

[23] ) قبلا بطور کامل توضیحات داده شده است .

[24] )سیصدوسیزده: (سیصد=164)+(و=6)+(سیزده=86)=256

[25] )نور: (ن=50)+(و=6)+(ر=200)=256

[26] )نرجس: (ن=50)+(ر=200)+(ج=3)+(س=60)=313

[27] ) در کتاب چلچراغ(ص32) به استناد از صفحه 180 جلد53 کتاب بحار الانوار

[28] ) آیه 7 سوره مبارکه هود

[29] ) آیه 30 سوره مبارکه نازعات

[30] )امام حسن: (امام=28)+(حسن=37)=65 = دنیا: (د=4)+(ن=50)+(ی=10)+(ا=1)=65

[31] )عدد ابجد  حرف س= 60 است.

[32] ) آیه 3 سوره مبارکه حدید

[33] )به همین مضمون در کتاب هزار شاخه طوبی نیز آمده است.

[34] )دایره: (د=4)+(ا=1)+(ی=10)+(ر=200)+(ه=5)=220- طاهره: (ط=9)+(ا=1)+(ه=5)+(ر=200)+(ه=5)=220

[35] )دایره: (د=4)+(ا=1)+(ی=10)+(ر=20)+(ه=5)=40- طاهره: (ط=9)+(ا=1)+(ه=5)+(ر=20)+(ه=5)=40

[36] ) تفسیرالعیاشی؛ج1.ص147- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج1. ص 542- تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب؛ ج2.ص 435

[37] )از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[38] ) سوره مبارکه نور؛ آیه 36

[39] ) البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج4.ص 76- بحارالانوار؛ ج23.ص326

[40] ) سوره مبارکه یونس علیه السلام؛ آیه 87

[41] ) عیون اخبار الرضا علیه السلام؛ ج1.ص232

[42] ) سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 97

[43] ) سوره مبارکه مدثر؛ آیات 35 و 36 

[44] ) تفسیر القمی؛ ج2.ص396

[45] ) مناقب ابن شهر آشوب؛ ج3.ص330

[46] ) الانوار القدسیة، شعر جوهرة القدس

[47] ) (171=18+17+... +2+1)

[48] )معانی: (م=40)+(ع=70)+(ا=1)+(ن=50)+(ی=10)=171 = سامع: (س=60)+(ا=1)+(م=40)+(ع=70)=171

[49] ) مجمع البحرین:ج2.ص484- قریب به این مضمون با قید سلسله سند در کتاب بصائرالدرجات و بحارالانوار و بعضی کتب معتبر نیز روایت شده است.

[50] )از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[51] ) سوره مبارکه رعد؛ آیه 29

[52] ) تفسیر فرات کوفی ص208- تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ ج 6.ص450

[53] ) تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ ج 6.ص 450- تفسیر القمی؛ ج1.ص365

[54] ) تفسیرالقمی؛ ج1.ص365- تفسیر الفرات کوفی؛ ص211

[55] ) تفسیر العیاشی؛ ج2.ص 212

[56] ) سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام؛ آیه 24

[57] ) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج 1.ص 59

[58] )هزار=زهرا(س): (ز=7)+(ه=5)+(ر=200)+(ا=1)=213- باهره: (ب=2)+(ا=1)+(ه=5)+(ر=200)+(ه=5)=213-روز: (ر=200)+(و=6)+(ز=7)=213-213

[59] ) یارب: (ی=10)+(ا=1)+(ر=200)+(ب=2)=213-یا محمدُ(ص)علی(ع): (یا=11)+(محمد=92)+(علی=110)=213

 

[60] )رجوع شود به کتاب عرفان سجده

[61] )مجمع البیان؛ ج8.ص254

[62] )120=15+14+13+...+3+2+1 45=9+8+7+...+3+2+1

[63] )احسان: (ا=1)+(ح=8)+(س=60)+(ا=1)+(ن=50)=120

[64] )وحی: (و=6)+(ح=8)+(ی=10)=24 = احاطه: (ا=1)+(ح=8)+(ا=1)+(ط=8)+(ه=5)=24

[65] )سین: (س=60)+(ی=10)+(ن=50)=120

[66] ) در کتاب راز انسان توضیح کامل داده شده است.

[67] ) و این مبحث ادامه دارد...؛ کتاب حّوای روحانی جلد 2 و 3

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۶:۴۸
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین.

عدد 19!

اگر مضرب‌های یک‌رقمی عدد 3 را از 1 تا 9 جمع کنیم، عدد 19 که همان جایگاه عددی نُه است، بدست می‌آید (19=9+6+3+1) {عدد ابجد حروف نُه =55 که در جایگاه عددی 19 می‌شود[1]}. پس در این شعر خیلی از زیبایی‌ها بیان شده است. اما به حرفِ (ه)، کلّ اسرار را جمع کرده و فرموده حالا خودت بفهم!

چون پروردگار عالم به عدد 19، گنج واحدیت را ظهور داد[2] که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک {نورٌواحد صلوات الله علیهم اجمعین }، بلوغ 9 واحدیت است!

 

جمع ارقام 19 برابر 10 شد و (1=0+1). دقت کنید! درحالیکه ظهور 10 در عالم کنز جمع عددی 1 تا 4 شد (10=4+3+2+1) یعنی 4 روی 10 که می‌شود 14 که 5=4+1؛ اینجا حلقه‌ی خلقت به ظهور سرّالاسرار عالم بسته شد که پنجمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین؛ امام حسین علیه السلام است که 9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش بود: 14=9+5 پس حقیقت 14 نورمقدس؛ ولایت کبری در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم، همان حرف (ه=5) است.

*بنابراین بلوغ عددی گنج واحد در عدد 19، کلّ سِرّ است زیرا 19، جایگاه عددی حروفِ نُه بود. پس بلوغ تمام اسماء و تمام اعداد در اسم مبارک واحد؛ دربلوغ نُه متجلی می‌شود که نـُه همان کلمه‌ی نـَه است یعنی لا و توحید محض الهی و خلوص در کلمه اخلاص. که هر شخص مؤمنی، به میزانِ اخلاص عملش، درجه و مرتبت برایش حاصل می‌شود! 

*باطن هر سه عالم (عرشی، کرسی، بیت المعمور)، حرف (ی)=10 است که جمع ارقام عدد 10 می‌شود یک (1=0+1) و عدد یک، همان کلمه اول و اصلِ توحید یعنی وحدت وجود است که هم اول است و هم آخر؛ هو الاوّلُ و الآخرُ[3] و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اُعطیت جوامع الکلم[4]. عدد ابجد اول=37 که (10=7+3) و عدد ابجد آخر[5]=801 که (9=1+0+8) می‌شود پس اول و آخر در جمع عددی می‌رسد به 9 روی 10 یعنی 19 که جمع ارقامش 10 می‌شود (10=9+1) و در نهایت جمع ارقام 10 هم یک می‌شود (1=0+1) که برابر حرفِ الِف است؛ همان گنج تمام اسرار و الف=111=نسا و آن وجود مبارک خانم سیدة النساء العالمین؛ فاطمه سلام الله علیها است.

گنج الِف یعنی در باطن، اَلـف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد؛ کوثر وجود ظاهر شده {عدد ابجد نام مبارک فاطمه (سلام الله علیها)=135 است که9=5+3+1 می‌شود} پس عالم در بلوغ 9 خلق شده و در حمل 9 قرار دارد که خانم سلام الله علیها، حملها الانسان است و فقط  اوست در دنیا که حامل عددِ 10 است {زمانیکه حامل وجود امام حسین علیه السلام بود زیرا آقا به عدد 10 متولد شده: یک خودش و 9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش: 10=9+1}، او کنزالله است، نقطه اوج هستی، قله گنج الهی و حامل گنجیست که محسن علیه السلام است. {عدد ابجد کلمه قله[6] =135 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است}.

*جایگاه عددی کلمه اول=19 =واحد می‌شود:

پس عدد 19 که سرّالاسرار آیات قرآن و کنز و گنج الهی است به نام کلمه واحد است. و خداوند متعال می‌فرماید: من همه‌ی مخلوقاتم را از یک نفس واحده خلق کردم: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها...[7]. خداوند متعال گنج اعداد را تا سقف 9 خلق فرمود. پس بلوغ کنز الهی نام مبارک واحد را در جایگاه عددی کامل و به عدد 9 ظهور داده است.

صدیقه‌ی طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها آن ظرف وجودی بالغ و کاملی است که از طرف خداوند عزّوجل قبل از اینکه ایشان را خلق کند(البته وجود نورانی سرّ ایشان را) او را امتحان نمود و فرمود: ایشان را صابره یافتم که در زیارت خانم سلام الله علیها می‌خوانیم: " یا ممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة ..."  امتحنک یعنی چه؟! ایشان وجودی است که امّ الائمه است، امّ الصدیقین و الشهدا، امّ الصالحین، امّ النجبا، امّ الانبیا و المرسلین و در آخر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: فاطمه(س)، امّ ابیهاست.(بابی و امی و نفسی ومالی الی یوم القیامت).

پس از آنجا که می‌فرماید: همه مخلوقات را از یک نفس واحده خلق کردیم، عدد ابجد کلمه واحده[8]=24 می‌شود و این عدد "جامع" است بر اعداد! و درواقع کلمه نساء همان الفِ وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند( الف=111=نسا). پس همه در بلوغ نُه هستند و بلوغ نُه، همان تسخیر اعداد و حروف است که در انطباق قرار می‌گیرد. و شاید این ظهور باطن است که امام حسن عسکری علیه السلام می‌فرماید: نحن حجج الله علی الخلائق و اُمّنا فاطمه حجة الله علینا[9]؛ ما(معصومین) حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادرمان فاطمه علیها السلام، حجت خدا بر ماست.

 

وجود مبارک حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) :

1) ایشان نهمین فرزند از پنجمین معصوم { امام حسین علیه السلام} است که درجمع 14 می‌شود (14=5+9)؛ هم ایشان چهاردهمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است و هم عدد ابجد نام مبارکش مهدی[10](عج)=59 است که همان 5 و 9 و در جمع 14 است! {جالب است که عدد ابجد کلمه نورٌواحد=275 که در جمع ارقامش 14 می‌شود (14=5+7+2) و جایگاه عددی آن 59 [11](14=9+5) می‌شود که برابر با نام مبارک مهدی عج الله تعالی فرجه  است که ظهورنورانیش، جمع کننده چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است (نورٌواحدهستند)5 = 4 + 1 }

 و مهدی عج الله تعالی فرجه، ظرف هدایت تمام اهل عالم و گشاینده باب الفتوح هدایت به رضوان الهی در دنیا و قلب کننده عالم ظلمات به حقیقت نور بدون ظلمت است(الی یوم القیامة). و تمام کننده و ابقاء دین خداوند یکتا به نام زیبایش؛ بقیة الله الاعظم صلوات الله علیهم اجمعین است.

2)وجود مبارکش احیاء دین جدّ بزرگوارش و منتقم خون و مظلومیت پدران و مادر بزرگوارش می‌باشد. و درحقیقت کسی است که در دنیا به هدایت شیعیان به نوشیدن و سیراب کردن نور هدایت از حوض کوثر وجود را اظهار می‌کند. و حکومت خود را که حکومت نور است، حکومت زهرایی اعلام می‌کند. در کتاب عیون الاخبار آمده که حضرت می‌فرماید: وابنة رسول الله لی اُسوة الحسنة[12] ؛ دختر رسول خدا(ص) برای من (حکومتش) اُسوه حسنه است.

3)وجود مبارکش که چهاردهمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است، جمع کننده حلقه‌ی انوار مقدس پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین و ظهور دهنده گنج عشر است. و جمع ارقام 14 می‌شود 5(5=4+1) که به وجود آقا، امامت تمام می‌شود. به روایت از کتاب مهدی موعود از بحارالانوار علامه مجلسی(رحمةالله علیه): در زمان شهادتش {لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین حق محمد(ص) و آل محمد(ص)}  امام حسین علیه السلام که پنجمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است، تشریف فرما می‌شوند و حلقه به عدد 5 روی 10 گنج عشر هم بسته می‌شود.

 

و عدد 15 که جایگاه عددی حرف س (حرف میزان) است در زمان آقا کاملا میزانش آشکار می‌شود زیرا گنج قرآن به 30 جزء با تمام علوم و خزائنش، عمل می‌شود. که اگر اعداد 1 تا 30 را با هم جمع کنیم می‌شود 465  (465=30+29+...+2+1) و برابر با عدد ابجد کلمه زیبای مهدویت[13] است که جمع ارقامش 15 (=س) می‌شود (15=5+6+4) و جالب اینکه جایگاه عددی کلمه مهدویت[14]=60 ، برابر با عدد ابجد حرفِ س است. پس تمام قرآن به عدد و حرفِ س تمام می‌شود. و برابر با عدد ابجد نام زیبای ام ابیها[15] است که خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها، حوّای روحانی عالم هستند(حوا=15=س).

*حقیقت "نصرت الهی" در آیات قرآن کریم[16]:

یکی از القاب خاتون حضرت فاطمه سلام الله علیها، "منصوره" است که از جانب ذات اقدس اله به این مسمّی شده‌اند. مطابق حدیث نبوی صلی الله علیه و آله و سلم حقیقت نصرت الهی، یاری شدن محبین با نصر فاطمه سلام الله علیها است. به عبارت دیگر حضرت فاطمه سلام الله علیها، معنای مطلقِ نصر هستند و لذا به "منصوره" ملقّب گردیده‌اند:

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: نور حضرت فاطمه (سلام الله علیها) قبل از خلقت آسمان‌ها و زمین خلق شد. بعضی از مردم پرسیدند: ای رسول خدا، پس او از جنس بشر نیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: فاطمه(سلام الله علیها) حوریّه‌ای است در قالب بشر. خداوند متعال قبل از اینکه حضرت آدم (علیه السلام) را بیافریند، و در آن هنگام که تنها ارواح خلق شده بودند، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را از نور خود آفرید؛ و پس از اینکه حضرت آدم (علیه السلام) را آفرید، نور حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بر او عرضه کرد. نور او در حفره‌ای زیر ساق عرش قرار داشت و طعامش تسبیح و تقدیس و تهلیل و تحمید خداوند بود. هنگامیکه خداوند عزوجل اراده کرد که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را از صلب من خارج کند، نور زهرا را در سیبی بهشتی قرار داد و جبرئیل(علیه السلام) آن سیب را نزد من آورد و گفت: ای محمّد! خداوند می‌فرماید که این سیب را بخور. هنگامیکه آن سیب را تکه کردم نوری از آن ساطع گردید که از هیبتش متعجّب شدم. جبرئیل(علیه السلام)  گفت: ای رسول خدا! ... آن را بخور و مترس زیرا آنچه دیدی نور بانویی است که در آسمان " منصوره" و در زمین "فاطمه" خواهد بود. در زمین فاطمه(سلام الله علیها) نامیده شده چراکه پیروان و شیعیان خویش را از آتش جهنم بریده نگه می‌دارد و دشمنانش از محبتش بریده شده‌اند. و در آسمان به این جهت منصوره نامیده شده که خداوند فرمود: " در آن روز مؤمنان از نصرت و یاری خداوند خشنود می‌شوند، و خداوند هر که را بخواهد یاری کند با نصرت خویش یاری می‌نماید"[17]. مقصود از نصرت خدا برای مؤمنان، همانا نصرت فاطمه (سلام الله علیها) برای محبّینش است[18].  

بنابراین حقیقت معنای نصرالله، نصر فاطمه سلام الله علیها برای محبّینش است. هر نصرت و پیروزی که شامل حال مؤمنین می‌شود: چه در طول تاریخ در معنای نسبی، چه با قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف در معنای أتمّ، و چه در احوالات یوم القیامه و عبور از صراط... . در تمامی این موارد، نصرت من عند فاطمه سلام الله علیها است برای محبین و مؤمنان به ولایت. لذا ایشان حقیقت معنای "نصر" در آیات قرآن هستند.

 

الفبای خلقت

همانطور که در درس‌های قبل بیان شد یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم، تکلم است و آن خالق یکتا باب معرفی خود و هدایت بندگانش را به کلام خویش قرار داد و با ظهور انوار مقدسِ اسماء و صفات خود( به صورت کلان گنج کنز خود) به آن کسانیکه قابلیت دارند، راه به قرب خود رسیدن را گشود و فتح باب نمود و در مخلوقات، اشرف مخلوقاتش را انسان کامل قرار داد و او را مظهر و مرآت و ظرف گیرنده انوار مقدس خود و جلوه دهنده اسماء و صفات نورانیش فرمود و ایشان را کلمه خود نامید.

*معراج وحی[19]:

تکلم، یعنی اظهار ما فی الضمیر و ابراز آنچه در درون انسان نهفته است[20]. پس کلام الله یعنی آنچه از باطن خداوند سبحان به ظهور رسیده است که می‌توان آن را دو قسم دانست: کلام الله عینی (تکوینی) و کلام الله لفظی(تشریعی)

کلام الله عینی اول مخلوق عالم است که از باطن خداوند متعال خبر می‌دهد و اهل حکمت و معرفت آن را صادر نخستین نامند. همان که مولا امیرالمؤمنین علیه السلام آن را مبدأ آفرینش عالم دانسته و فرموده: إنّ الله تبارک و تعالی أحدٌ واحدٌ ، تفرّدَ فی وحدانیّته ثمّ تکلّم بکلمةٍ فصارَت نوراً ثمّ خَلقَ مِن ذلک النور محمّداً و خلقنی و ذرّیتی[21]؛ همانا خداوند تبارک و تعالی تک و تنها و در وحدانیت خود یگانه بود سپس کلمه‌ای فرمود که نور شد و از آن نور محمد صلی الله علیه و آله و من و فرزندان مرا آفرید. 

پس کلام الله عینی، ذوات نورانی حضرات معصومین علیهم السلام است؛ لذا امام جواد علیه السلام می‌فرماید: نحنُ کلماتُ الله التی لاتنفدُ[22]؛ ما کلمات خداوندیم که هیچگاه پایانی ندارد.

اما کلام الله لفظی همانا وحی خداوند سبحان است: وما کان لِبشرٍ أن یُکلّمه الله إلا وَحیاً[23]؛ و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید جز از راه وحی. اما نکته حائز اهمیت این است که کلام الله لفظی یعنی وحی الهی، از کلام الله عینی منشعب می‌شود، فلذا حقیقت قرآن ریشه در وجود معصوم علیهم السلام دارد: هذا کتاب الله الصامتُ و أنا کتاب الله الناطقُ[24]؛ این کتاب الله ساکت است و من کتاب الله گویا هستم.  

پس منشأ وحی الهی و کتاب خداوند خارج از وجود حضرات معصومین علیهم السلام نیست و اگر در قرآن صحبت از نزول و هبوط وحی می‌شود، مراد نزول حقیقت قرآن از باطن رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله به ظاهر مبارک آن حضرت است و جبرئیل علیه السلام نیز واسطه میان ظاهر و باطن آن حضرت محسوب می‌شود.

شاهد بر این ادعا آیاتی از قرآن است که نشان می‌دهد رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از نزول قرآن و آیات آن، به محتوای کلام الله علم داشته و پیش از جبرئیل علیه السلام آیات الهی را قرائت می‌‌‌فرموده‌اند: ولاتعجل بالقرآن مِن قبل أن یُقضی إلیک وحیه و قل ربّ زِدنی علماً[25]؛ در خواندن قرآن، پیش از آنکه وحی آن بر تو پایان یابد، شتاب مکن و بگو: پروردگارا بر دانشم بیفزای.

از این رو امام باقر علیه السلام در روایتی _که مرحوم امام قدس سره عنایت ویژه‌‌ای بدان داشته‌اند و در کتب عرفانی خود بارها آن را آورده‌اند_ می‌فرماید: بیتُ علیّ و فاطمة مِن حُجرةِ رسول الله و سقفُ بیتِهم عرش ربّ العالمین و فی قعرِ بیوتهم فُرجَة ٌ مَکشوطةٌ إلی العرش مِعراجُ الوحی؛ خانه علی و فاطمه علیهما السلام بخشی از حجره‌ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سقف خانه ایشان عرش پروردگار عالمیان است و در انتهای خانه ایشان، روزنه‌ی مفتوحی به سمت عرش وجود دارد که محلّ عروج وحی است. {تأویل الآیات: ص 792}

معراج وحی یعنی محلّ عروج و صعود وحی الهی که اشاره به مبدأ و منشأ اصلی و حقیقی آن دارد. آری، وحی خداوند سبحان یعنی کلمات او که حقیقت کلمات خداوند نیز جز ذوات مقدس معصومین علیهم السلام نیست.

قعر خانه؛ انتهایی‌ترین نقطه‌ی خانه است که از دسترس بیگانگان و نامحرمان به دور باشد؛ پس مراد از قعر خانه در این حدیث شریف آن نقطه مرموز از باطن وجود معصوم علیه السلام است که درواقع همان مقام نورانیت ایشان محسوب می‌شود. پس خانه معصومین علیهم السلام را درواقع باید محلّ عروج و صعود وحی خداوند دانست و این سرّ عظیم جز برای عقول کامله و نفوس صافیه قابل درک و هضم نخواهد بود؛ رزقنا الله و إیّاکم بِحقّ سِرّ محمّد و آله الطاهرین علیهم السلام.

 

*پس حروف ابداع شد و عدد گذاری، روح حروف شدند. که قالب جسمانی با روح، تواماً معنا و مفهوم خویش را ظاهر می‌سازد و درواقع صاحب ملکوت شدند و قدر و حساب را به همراه آورد. تمام عالم عرضی و عالم طولی از اعلا تا اسفل را پر از اسرار و نظم و هماهنگی و استعداد و معارف قرار داد. همانطور که درکتاب گنج الالف بیان شد؛ خداوند واحد، یک خلقت هم بیشتر از خود صادر نفرمود؛ "الواحد لا یصدر عنه الا الواحد".

 

*عددِ واحد یعنی یک، و حرفی که متعلق به عدد 1 است، حرف الِف می‌باشد. در واقع الف، مصدرِ حروف شد و خود را در سکون و بدون حرکت قرار داد. خداوند سبحان، جان هستی را به نام سرّ حقیقت محمدی صلوات الله علیهم اجمعین خلق کرد. که 14 هزار سال قبل از خلقت، تمام ظهوراتش خلق شد و به 5 جلوهِ مقدس تسبیح، تکبیر، تهلیل و تحمید عبادت داشته‌اند. تا اینکه در احتمال معنا  خالق هستی "الف" را جلوه فرمود و "باء" را به صورت "باء" ظهور داد، آن سه حرف (الف) و دو حرف(ب ا) رویهم 5 حرف طیبه، (الفبا) شدند. که باب ظهور و تمام جلوه‌های هستی است . پیغمبر صلی الله علیه وآله می‌فرماید: انا مدینة العلم و علی بابها. "الف"؛ حقیقت وجود پیغمبر صلی الله علیه وآله که نبی و رسول و امام و امام الرحمه و اشرف است و "باء"؛ حقیقت وجود امیرالمومنین علی علیه السلام می‌باشد.

 و اما زمانی الف و باء نقش و جلوه‌های تمامی خویش را گرفت که قامت الف، با حرکت مدّ سرمدی و هفت صفت خویش در کنارِ ب، حرکت استفالی خویش، که با هفت صفت قرار گرفت رویهم شد 14 صفت و از آنجا معنای حی از آن ظاهر شد و جلوه کرد: آب!

آری آب، خلقِ کلّ وجود، معنا گرفت "و جعلنا من الماء کلّ شیء حی[26]". اما روح آب و جان آب در حقیقت کوثر وجود است. چون آب ظهورکرد، نور جلوه کرد. تا قبل آن باطنِ ظهورات در کلامِ باطن، در ظلمت بود اما همین‌که وجود مقدس باطنِ زهرا  سلام الله علیها(معنای جان آب) خلق شد، نور آمد.(اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد) و آنچه باطن هستی ظهور داشت، روشن شد و جلوه کرد و معنا شد!

آنجا که جمال حق جلوه‌گر شد و آیینه آیات عظمت و آیات جلال پروردگار عالم تمام مخلوقات را به تسبیح، تهلیل، تکبیر و تحمید وادارساخت و ظاهراً گرداگرد ارکان هستی و عرش، مُطوّف شدند و جلوه نمایی کردند و کرسی و پایه‌هایش با آنچه در سیطره ملک و ملکوت مالک هستی ظهور داشت، با چهار رکن مَلَک‌های مقرب ظهور جستند و کتاب، لوح، قلم و نون در جان عالم جاری و ساری شد. آن حقیقت چیزی نبود جز کوثر وجود که ساقی آن؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام و پیغمبر بزرگوار صلی الله علیه و آله، صاحب ظهور این دریای کرامت شد و حسن علیه السلام؛ جان حیات و حسین علیه السلام؛ بقای حیات الی یوم القیامه شد.

آنچه پروردگار عالم اراده و مشیتش برای خلقِ کلّ مخلوقات قرار می‌گیرد به عرش می‌رسد، آنگاه از آب زیر عرش گذر کرده و حیات خود را به صورت قرار گرفته، در عالم‌های پایین ظهورات را کسب کرده تا به دنیا یا هر عالمی مستقر شود.

*بنابراین نفسِ الف وقتی ابداع شد، حرفِ (ب) {(با)؛ ب و الف} گردید و از ظهور الف و با، کلمه آب ظاهر شد. اما اگر حروف الف و با، همه‌ی عالم را پر می‌کرد و از ملکوت وصل آنها حرف سوم (ج) و یا عدد سوم ظاهر نمی‌شد، هرگز منشاء همه‌ی کثرات نمی‌شد. پس به امر خالق یکتا، الف و با ، با هم در جمع مظهر حقیقت آب شدند. اینجا عدد الف =1 و عدد ب=2 شد و با هم جمع شدند و تشکیل عدد 3 را دادند، آنگاه حرفِ 3= ج شد. پس جان درواقع، برهمه‌ی اسرار جاری شد و خداوند کریم فرمود:" و جعلنا من الماء کل شیءٍ حی[27] "

احمد(ص) و حیدری(ع) نبود، اگر نبود فاطمه(س)                  هیچ پیامبری نبود، اگر نبود فاطمه(س)

حرف الف؛ وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و حرف با؛ وجود مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حرف ج؛ وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها است. این سه وجود نورانی که هر سه در باطن الف وجود هستند و همه به نحوی الفبای خلقت هستند به عدد 4، که برابر حرف دال است دلیل خلقت و معنای حیات ولایت عظمای حق، در ظلّ ولایت پروردگار عالم قرار گرفته‌اند. و دلیل وجود، وجودهای مقدس حسنین علیهما السلام و ذریه‌های بزرگوارشان صلوات الله علیهم اجمعین هستند. پس درواقع ظهور ابجد، راز آفرینش است و تمام خلق، ابجدی هستند. جالب است بدانید عدد حروف ابجد شد 1و2و3و4 که اگر با هم جمع کنیم 10 می‌شود و عدد 10، همان گنج عشر و 4 روی 10 و تمام اسرار گفته شده از گنج احدیت است. و عدد 10 برابر حرفِ ی است و متعلق به امام حسین علیه السلام است که به عدد 10 متولد شده؛ 1 وجود مبارک خودش+ 9 ذریه معصوم در بطنش صلوات الله علیهم اجمعین. پس به عدد 10؛ خزانه حروف و اعداد شد بنام ابجدی!

 

*پس الفبای هستی به دو صورت ظهور پیدا کرد: 1)ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین و 2) قرآن کریم، چرا که عدد ابجد کلمه الف[28]=111 و عدد ابجد  با=3 می‌شود که اگر با هم جمع کنیم 114 می‌شود(114=3+111=الفبا) و 114، برابر است با تعداد سوره‌های قرآن کریم. تمام الفبای عالم در الفبای اسرار خلقت غرق است و رمز رسیدن به تمام معانی اینجا یافت می‌شود!

 

*و جالب است که یکی از نام‌های قرآن، کوثراست و سوره مبارکه کوثر در شأن و مقام خانم زهرا سلام الله علیها به پیامبر بزگوار صلی اله علیه و آله  نازل شده است. پس این کلام الله مجید و معجزه الهی به دست پیغمبر بزرگوار صلی اله علیه و آله  در این دنیا آمد و ناطقش امیرالمؤمنین علی علیه السلام و سَیَلان بخش و جریان دهنده آن به تمام مخلوقات دنیا و آخرت با دو میوه دل و نور دیده‌اش امام حسن و امام حسین علیهما السلام که "سید الشباب اهل الجنة" هستند، می‌باشد. اما از شکرگزاری آبی که مِهر فاطمه زهرا سلام الله علیها در این دنیا قرار گرفت و دو مزه به خود گرفت؛ آب شیرین و آب شور (شوری، حکمت و شیرینی، لذت آن است)  که "مرج البحرین یلتقیان*یخرج منهما الؤلؤ و المرجان[29]".

 

*پس حقیقت آبی که همه‌ی انسان‌ها را سیراب کرده و احیاء دنیا و آخرت می‌کند، قرآن است. و خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ "سیده نساء العالمین" کوثر را معنا کرد زیرا آب مهریه اوست و زندگی همه مدیون مهر اوست، لؤلؤ و مرجان؛ حسنَین علیهما السلام و ذریه‌های مطهرش صلوات الله علیهم اجمعین؛ سبزی، گل و میوه باغ رسالت و ولایت شدند. و این خانواده محترم، آل الله نام گرفتند و پروردگار عالم آیه مبارکه تطهیر[30] را در شأن مقام این عزیزان نازل فرمود. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

*حقیقت ماء و حقیقت حیات در آیات قرآن[31]:

و هوالذی أرسل الریاحَ بُشراً بینَ یَدی رحمتِهِ و أنزلنا مِن السماءِ ماءً طَهورا[32].

طبق آیات قرآن، خداوند عزّوجل ماء را از آسمان نازل و آن را سبب طهارت بندگان قرار داده چراکه خصوصیت ماء علاوه بر طهور بودن، مطهَر غیر بودن است.

حقیقت ماء، در مطلق معنا وجود مقدس ائمه علیهم السلام هستند که هر کس به میزان ایمان به ولایت ایشان، طاهر گردیده و از رجس شیطان یعنی نجاست شیاطین امّت منزه می‌شود. چنانکه در تفسیر این آیه شریفه: إذ یُغشّیکم النُعاسَ أمَنةً مِنه و یُنزِّلُ علیکم مِن السماءِ ماءً لِیُطهّرکم به و یُذهِبَ عنکم رِجزَالشیطانِ و لِیَربِطَ علی قلوبکم و یُثبّتَ بِه الاقدام[33]. آمده است:

عن ابی جعفر علیه السلام: بطن آسمان، وجود حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است و بطن ماء، وجود امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که بواسطه ولایت ایشان، خداوند عزّوجل قلوب را تطهیر کرده و رجز و ناپاکی شیطان را از مؤمن دور می‌سازد[34].

*"حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها؛ اُم الائمه و الابرار هستند یعنی منشأ کلّ طهارت در عالم و مشکاة ماء می‌باشند. ولایت علوی، مطهر قلب و برطرف کننده رجز شیطان است، اما طهارت ولایت فاطمی، أخص از ولایت علوی و «ذات طهارت» است. به عبارت دیگر وجود مقدسش «مشکاة ماء» است.

همانطورکه در فرازی از زیارت ایشان می‌خوانیم: لنُبشّر أنفسنا بِأنّا قَد طَهُرنا بولایتک. اگر ولایت حضرت صدیقه سلام الله علیها وجودی را تطهیر نسازد، هیچ طُهر دیگری برای او در این عالم نخواهد بود.

مشکاة ماء، مطهره‌ی تمام عالم است؛ جز آن چیزی که خود، عین نجاست باشد که آن در مطلق معنا، دومی ملعون است. به همین علت حضرت صدیقه سلام الله علیها تنها به آن ملعون اجازه ورود به بیت خویش که بیت الله است را ندادند، چراکه او عین نجاست بود و عین نجاست هرگز طاهر نمی‌شود. اما بقیه خلق که عین نجس نبوده، ولی محبت و آثاری از آن ملعون را دارند، «متنجّس» هستند و برای طهارت  می‌بایست در ماء ولایت فاطمی طاهر شوند.

لذا حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، مشکاة ماء در عالم می‌باشند و هر طهارتی در عالم از ناحیه وجود ایشان است. آن وجودی که ولایتش، رجزِ شیطان یعنی ولایت طاغوت امّت و دومی ملعون را از قلوب خلق پاک می‌کند، او « مشکاة ماء» است و ائمه علیهم السلام، «حقیقت ماء» هستند". {درواقع حروف ماء، همان اُم است}

 

و حقیقت حیات در آیات قرآن:

یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لِله و لِلرّسول إذا دَعاکم لِما یُحییکم واعلموا أنّ الله یحول بین المرء و قلبه و أنّه إلیه تُحشرون[35]. خداوند عزوجل در آیات قرآن، بندگان را امر به استجابت دعوت الهی می‌کند، دعوتی که استجابت دعوت آن سبب احیاءِ آنان می‌گردد. آنچه که سبب احیاء معرفی می‌شود، ولایت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. عن ابی جعفر علیه السلام: فی قوله... إذا دَعاکم لِما یُحییکم یقول وَلایة علیّ بن أبی طالب علیه السلام[36].

به همین علت است که در کریمه دیگری خداوند عزّوجل مؤمن را حیّ و کافر را میّت نامیده است. إنّ الله فالق الحبّ و النوی یُخرجُ الحیّ مِن المیّتِ و مُخرج المیّتِ مِن الحیّ ذلکم الله فأنّی تُؤفکون[37]. عن أبی عبدالله علیه السلام: ... فالحیُّ المؤمنُ و المیّتُ الکافر[38] .

مطابق آیات قرآن، احیاء به واسطه ماء صورت می‌پذیرد{ و باطن الفبای عالم همانطورکه متذکر شدیم}. همانطورکه در آفاق با بارش باران، زمین از موت خارج و احیاء می‌گردد، در عالم انفس نیز با نازل شدن حقیقت ماء{الفبا=114 سوره قرآن} بر قلوب خلق، احیاء انفس صورت می‌پذیرد.

والله أنزل مِن السماء ماءً فَأحیا به الارضَ بعد موتها إنّ فی ذلک لَآیةً لِقومٍ یسمعون[39]. این ماء همان حق ولایت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که بر قلوب نازل می‌شود و هر قلبی به میزان ظرفش از ماء را حمل می‌کند. عن أبی جعفر علیه السلام: قولُه«الله أنزل مِن السماء ماءً» یقول: أنزل الحق مِن السماء فاحتمَلَتهُ القلوب بِأهوائها... فَالماء هو الحقُّ و الأودِیة هی القلوبُ[40].

ائمه علیهم السلام خود، حقیقت حیات به شمار می‌روند. به عبارت دیگر حیّ به معنا المطلق می‌باشند و هر کس به میزان بهره‌مندی از ولایت ایشان، از حقیقت حیات بهره برده و متصف به حیّ در معنای نسبی می‌گردد: المؤمن الحیّ.

به عبارت دیگر ائمه علیهم السلام، حقیقت مطلق حیّ از صفات الله عزوجل هستند. چنانکه حضرت حسن بن علی المجتبی علیه السلام در تفسیر آیه کریمه «و لا تقولوا لِمن یُقتل فی سبیل الله أمواتٌ بل أحیاءٌ و لکن لا تشعرون»[41] بیان فرمودند وقتی خداوند عزوجل در این آیه مؤمنین شهید را احیاء نامیده است، پس راجع به خود ما اهل بیت چه چیزی صادق است[42]؟!

به عبارت دیگر شأن اهل بیت علیهم السلام احیاء و حی بودن نیست آن گونه که راجع به مؤمنین صادق است؛ بلکه ایشان حقیقت مطلقِ «حی» از صفات الله عزوجل هستند.

اما حضرت اُم الائمه و الابرارعلیها السلام، مشکاة حیات می‌باشند. به عبارت دیگر صفت حی از صفات الله عزوجل از طریق حضرت کوثر به تجلی و ظهور رسیده و ائمه علیهم السلام هر کدام مظاهر مختلف از این صفت الهی هستند.

حضرت فاطمه سلام الله علیها مشکاة حیات عالم می‌باشند؛ او مشکاة حیات است و ائمه علیهم السلام، حقیقت حیات.

 

اسرارعدد 3

حضرت فاطمه سلام الله علیها ظرف به بلوغ رساننده و امّ المؤمنین، امّ النبیین، امّ الصدیقین، امّ الائمه و امّ ابیهاست! و همانطور که در عدد ابجدی بیان شد؛ عدد ِ3، جانِ اعداد شد؛ به عنوان عدد حروف کلمه‌ی آب[43] .

 

*همانطورکه می‌دانید سقف تمام حروف، 28 و سقف اعداد، 9 است که اگر با هم جمع کنیم 37 می‌شود (37=9+28) یعنی تمام گنج علم اعداد و حروف (37=اول[44])!

* عدد ابجد کلمه اول= 37 است. و عدد ابجد حروفِ  سیُ هفت[45] =555 می‌شود و جالب اینکه 555=15×37 می‌شود (که عدد 15=حوا است)!!!

*درواقع عدد از سه بُعد طولی، عرضی و ارتفاعی، عالم بالا تا در دنیا در حقیقتِ عدد 1 تا 10 است زیرا عدد ابجد و جایگاهشان مساوی است، حالا ببینید عدد اول= 37، چگونه تمام عوالم را در کثرات به خوبی نشان می‌دهد و تمام معنی گنجی که از اول مصدریت ظهور دارد و به خود مصدریت برمی‌گردند را نشان می‌دهد. "انّا لله و انّا الیه راجعون[46]"   و 111=3×37 !

*حال خوب دقت کنید! پایه‌ی خلقت در ظهورِ ضریب عدد 3 و باطناً 3 وجود( درجه یک عالم) قرار دارد؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله(صادر اوّل)، امیرالمؤمنین علیه السلام(امام اوّل) و فاطمه زهرا سلام الله علیها(سیدة نساءالعالمین ظهور سرّی وجود اوّل). حال اگر 37 را در 3 و مضرب‌های 3 ضرب کنیم، تمام گنج‌ها را افشا می‌کند چون باطن عددِ 37، اول است و جایگاه عددی کلمه اول[47]= 19 می‌شود که برابر اسم مبارک واحد جلّ‌جلاله است که هر دو، نام مبارک خالق یکتا می‌باشند.

  1 1 1 =3×37     = الف

2 2 2  =6×37       = حیدر

 3 3 3 =9×37     = اربعین

4 4 4=12×37       = دُمتُ

5 5 5=15×37    مرشد  = یاسیُ هفت

6 6 6=18×37     عصمت الله =  

    ناصر کل منصور=    7 7 7=21×37

 8 8 8=24×37       =    یا من هو قادرعلی(آ) کل شی

9 9 9=27×37        رفیع الدرجات  =

 

اگر در جواب‌ها دقت کنید (از بالا تا پایین) 3 بار اعداد 1 تا 9 تکرار شده است {27 =9×3 که جایگاه عددی کلمه سجده=27[48]=جایگاه عددی کلمه طول است و 27رجب؛ مبعث پیامبرصلی الله علیه و آله می‌باشد} و تمام عوالم از طول و عرض و ارتفاع در بلوغ کامل 1 تا 9 قرار می‌گیرد که جمع 1 تا 9 می‌شود 45، برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم[49] علیه السلام و چون 3 بار تکرار شده، 45 را در 3 ضرب می‌کنیم که 135 می‌شود و برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است! نکته جالب‌تر اینکه اگر مضرب‌های عدد 3 (از1تا 9)[50] را با هم جمع کنیم 135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است یعنی کوثر وجود! پس هرجا کثرت ظاهر شد، به ضریب وجود مبارک خانم فاطمه سلام الله علیها است!!! و اگر عدد 3 را در 10 ضرب کنیم 30 می‌شود که برابر عدد ابجد حرفِ ل است یعنی گنج توحید؛ لااله الا الله. بنابراین اگر مضرب‌های عدد 3 (از 1 تا 10) را با هم جمع کنیم، 165 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه لا اله الا الله است[51]! پس عدد 30، رمز ظهور همه‌ی خزانه گنج قرآن و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین است. بنابر درس‌های قبل که عالم در سه تا 10 تا قرار داشت؛ طولی، عرضی و ارتفاعی، اگر 3 تا 10 را در هم ضرب کنیم 1000 می‌شود(10×10×10) که برابر عدد ابجد آخرین حرف به جایگاه عددی 28؛ حرف غین است یعنی به تمام حروف و تمام اعداد می‌رسیم و درواقع حروف غین همان حروف اسم غنی پروردگار عالم است. و حضرت زهرا سلام الله علیها، میوه‌ی هزاردانه عالم خلقت است چنانچه حروف نام مبارک زهرا سلام الله علیها همان حروفِ هزار است. و باطنش را خداوند در قرآن در شرح لیلة القدر فرمود: لیلة القدر خیرٌ مِن الـف شهر[52]. خوب دقت کنید چه درسی را می‌خوانید؟! و معارف چه گنجی و چه عزیزی را مطالعه می‌کنید؟! که اگر هر کس دستش به دامن غنیّ فاطمی وصل شود، الی یوم القیامة در تمام نعمت‌های الهی غنی می‌شود. اللهم اجعلنی من الفاطمیون

 

خوب بیندیشید! دربین وجود مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، فقط و فقط یک خانم؛ فاطمه سلام الله علیها است و خانم دیگری به دنیا نیامده و نخواهد آمد و او امّ الائمه علیهم السلام، امّ الانبیا علیهم السلام، امّ المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین و امّ ابیهاست، اوست که بلوغ ظرف وجود طولی و عرضی و ارتفاعی همه‌ی عوالم و مخلوقات است. و عدد ِ3، جانِ اعداد شد؛ به عنوان عدد حروف کلمه‌ی آب . پس وجود مقدس دردانه‌ی عالم کیست؟!

اوست که در مقام خلقت نوری در عالم سِر، سوّمین وجود مبارک است که خداوند متعال خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما[53] "ای احمد(ص) اگر تو نبودی، افلاک را نمی‌آفریدم و اگر علی(ع)نبود، تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه(س)نبود، شما دو تن را خلق نمی‌کردم.

اللهم صلّ‌ علی ‌فاطمة‌ و ابیها و بعلها و بنیها وسرّالمستودع ‌فیها بعدد مااحاط‌‌‎ ‌‌‌به‌ علمک.

*حقیقت "حبّة" در آیات قرآن[54]

مثل الذین ینفقون أموالهم فی سبیل الله کمثل حبة أنبتت سبع سنابل فی کلّ سنبلة مِائة حبة والله یضاعف لمن یشاء والله واسعٌ علیم[55]. این آیه یکی از ضرب المثل‌های قرآن است، استفاده از مثل برای بیان حقیقت.

حبه‌ی وتر و یگانه‌ای که سبب ظهور و کثرت چند شاخه اصلی می‌شود؛ شاخه‌هایی که سبب خلق خوشه‌های دیگر و پیدایش حبه‌های دیگر شده و هر حبه‌ای، مظهری از مظاهر حبه اصلی و یگانه اولیه می‌گردد. این امر، آیه‌ای آفاقی است که دلالت بر حقیقتی در عالم دارد.

از حضرت جعفربن محمد الصادق علیه السلام راجع به حقیقت معنای حبه سؤال شد، فرمود: الحبة: فاطمة سلام الله علیها.[56]

حبه، قلب و هسته مرکزی و عنصری است که حیات از آن منشأ می‌گیرد. ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمةً طیبة کشجرةٍ طیبةٍ أصلها ثابتٌ و فرعها فی السماء[57]. عن أبا جعفر علیه السلام: عُنصرُ الشجرةِ فاطمةُ و أغصانُها الائمةُ.[58]

عنصر شجره طیبه‌ی حیات، حضرت مادر؛ امّ الائمه و الابرار سلام الله علیها است و ائمه علیهم السلام از فرزندانشان، أغصانی هستند که از این عنصر و حبه وتر، به ظهور رسیده‌اند.

هر کدام از شیعیان به میزان توصل به غصنی از أغصان شجره حیات، از حقیقت حیات بهره برده و سبب پیدایش "حبوب" دیگر می‌گردند.

لذا در آیات قرآن، از مؤمن به "حبّ"  (هسته‌ای که سبب رویش حبوب دیگر می‌شود) و از کافر به "نوی" ( هسته بی روحی که دور انداخته شده و حیاتی در آن نیست) تعبیر شده است. إنّ الله فالقُ الحب و النوی یُخرجُ الحی مِن المیت و مُخرجُ المیّت مِن الحی ذلکم الله فأنّی تُؤفکون[59]. عن ابی عبدالله علیه السلام: الحب المؤمن، النوی هو الکافر الذی نأی عم الحق فلم یقبله.[60]

بنابراین حضرت ام الائمه؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها، حبة فرد و وتری هستند که حقیقت حیات از وجود مقدس ایشان، متکثر می‌گردد.

*چون مصدریت اول، حرف الف شد که عدد ابجد الف = 111 است و جمع ارقامش 3 می‌شود(3=1+1+1) . پس عالم در مضرب 3، قیمت و بها می‌گیرد ( و کثرات و حروف و اعداد ظاهر می‌شود).

 یکِ اول: وجود اول صادر نورانی محمد مصطفی صلی الله علیه و آله {( الِف )(=111)}. 111=3×37

یکِ دوم: وجود مقدس امام اول؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام؛ نطق الله{ (الِف)(همزه وجود)}. حیدر[61]=222=6×37 {امیرالمؤمنین علیه السلام در کفِ 6 وجهِ کعبه متولد شده!(خانه کعبه 6 وجهی است)}

یکِ سوم: وجود مقدس و مطهر خانم سیده نساء العالمین فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ بضاعت و میوه هزار دانه{ (الِف)(الْف=1000): درواقع گنجِ الِف، اَلـف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد؛ کوثر ظاهر شد . 333=9×37 (و 333=اربعین[62]) که بلوغ و سبزی عالم به وجود خیرِ کثیر(یعنی کوثر)است}.

نکته: وقتی حرف ج(=3) به صورت جیم خوانده می‌شود، عدد ابجدش 53 می‌شود (جیم=53)[63] که برابر است با عدد ابجد نام آسمانی پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی احمد(ص)=53. پس خانم فاطمه سلام الله علیها به عدد 3، بضاعت وجود پیامبر صلی الله علیه و آله می‌باشد (فاطمة بضعة مِنّی)!

پس خانم دو عالم حضرت فاطمه زهرا سیده نساء العالمین سلام الله علیها، معصوم سوم و حقیقت وجود حرف (ج) است ، کسی که در دنیا می‌فرمایند آب، مهریه حضرت زهرا سلام الله علیها است و در عالم عرش در کلام کریم آمده است: عرش بر روی آب قرار دارد{و هوالذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام و کان عرشه علی الماء[64]... و او خدائی است که آسمان و زمین را در فاصله 6 روز بیافرید و عرش با عظمت او بر روی آب قرار یافت... } وآنچه خداوند قادر متعال اراده می‌فرماید که "خلق " شود در باطن از حقیقت آب؛ حی می‌شود. آنگاه در عوالم  دیگر، صورت ملکوتی و در عوالم بعدی ابعاد ظهوری را دریافت کرده تا به اذن خداوند منان به عالم دنیا ظاهر شود!

 

همینطور در دنیا، خداوند می‌فرماید:  قبل از خلقت خشکی، زمین را آب فرا گرفته بود. به عبارتی به وجود خانم، اوج جان ظهور کرد(مثل جهیدن و فواره رحمت الهی) و جهان پدیدار شد یعنی خزانه عالم که بدون جان، جهان ‌یعنی ‌خزان!  پس تمام هستی، در جان عالم، حیات گرفت(که همان نفس واحده است). عدد هم در پایه، در سه رکن ثابت شد، یعنی تا اینجا: ا ب ج شد(خیلی زیباست) زیرا همه به یک حرف برمی‌گردند همان الف وجود! زیرا حرف الف؛ با سه حرف(ا.ل.ف) خوانده می‌شود و عدد ابجدش(111) است که در جان باطن همان نورٌواحد صلوات الله علیهم اجمعین هستند.

*اگر سه تا یک را، سه تا الِف بخوانیم؛ الِف اول: حضرت رسول صلی الله علیه و آله، الِف دوم: حضرت زهرا سلام الله علیها که بضاعت الف است اینجا اَلِف را  اَلـف  یعنی عدد هزار بخوانید (اگر حروف نام مبارک زهرا سلام الله علیها را جابجا کنیم برابر هزار است) و الِف سوم را که متعلق  به حضرت علی علیه السلام است(که باطن کلّ ملکوت از وجود مبارکش خلق شده است) همزه می‌خوانیم زیرا او نطق الله است و صدای الِف و نطقِ گنج الهی است و ظَهَر الوجود است و تبیّن بین العابد و المعبود می‌باشد.

*بنابراین عدد به ظهور 1و2 و3 جلوه کرد . وقتی این سه عدد را با هم جمع ‌کنیم (6=3+2+1) می‌شود:  6 که کلّ ظهورات به عالم دنیا مظهر می‌شود؛ دنیا در 6 روز خلق شد(هوالذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام...[65]). اگراعداد 1 و 2 و 3 را کنار هم بنویسیم 123 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه‌ی حسنه است[66] (حسنه=123)؛ ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخره حسنة و قنا عذاب النار[67]. حال خوب بیندیشید! اسراراینکه تمام جزء 5 (=ه) که شامل 123 آیه شریفه می‌باشدو در سوره مبارکه نساء قرار دارد[68] ، چیست؟!

*هر سه وجود بزرگوار، الف هستند. پس درجایگاه عددی، کلمه الف[69]= 30  می‌شود و عدد 30 یعنی یک (عدد ابجد حروفِ یک=30) و " ل=30 " یا همان  مجرای توحید (لااله الا الله) و کنزالهی هستند.

آب  = 3 = 1 + 1 + 1           <------    الف=111

اربعین = 333 =111 +111 +111    <----(عدد ابجد)  الف+الف+الف

                عدد ابجد حرف ص=عدد ابجد حروفِ میم = 90= 30 + 30+30<---(جایگاه عددی) الف+الف+الف

                                        جایگاه عددی حروفِ میم=36=12+12+12<---جایگاه عددی الف=30=ل=12

                                                 بلوغ عالم به عدد 9 : 9=3+3+3<--جمع ارقام 12می‌شود 3(3=2+1)

 

 

تعریف عدد 4 برابر حرف د

عدد ابجد حرفِ د= 4 است. همانطور که در اول درس متذکر شدم؛ حرف "د"، دلیل بر همه خلقت است (از حروف ا ب ج د ). و متعلق به وجود مقدس چهارمین معصوم و دومین امام شیعیان عالم؛ وجود مقدس آقا ابا محمد حسن ابن علی  علیه السلام که به وجود مقدسش جان عالمیان،  سبز شدند. چنانچه خداوند همه مخلوقاتش را در حدّ خودشان در کمال حسن؛ به بهترین و نیکوترین شکل خلق فرمود. پس عوالم وجودی، همه در جان ابجد قرار دارند. اما همه باید منتسب به ابجد بمانند تا در حساب و کتاب قیامت برخیزند و جوابگوی وجودهای مقدس باشند . درواقع اَب یعنی پدر و جده یعنی مادر. یعنی همه باید با شناسایی پدر و مادر باید در قیامت صاحب آبرو و جایگاه و مقامات شوند و احترام و حرمتشان محفوظ بماند.

 

نکته جالب اینکه: عدد اسم مبارک حوا(س)=15 است که برای تعیین زبر و بینه، حروف را بصورت بسیط می‌نویسیم یعنی بسیط حروف حوا(س) می‌شود: حا+واو+الف؛ حروف اصلی، بینه‌ است و بقیه می‌شود زُبُر زیرا در دو کفه ترازو: بینه؛ (جنس است) و زبر؛ (وزنه آن).بنابراین:

یک کفه می‌شود بینه: حوا=15 و کفه دیگر می‌شود زبر: 118{(ا=1)+ (او=7) + (لف=110) =118} که برابر با عدد ابجد نام مبارک حسن[70] علیه السلام است! إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم.

پس از وجود مبارک مادر هستی یعنی وجود مبارک خانم دو عالم؛ حوّای روحانی؛ فاطمه زهراسلام الله علیها، تمام فرزندانش حسن علیه السلام هستند { دو آقازاده‌اش؛ حسنین علیهما السلام هستند و وجود مبارک حضرت محسن علیه السلام هم از ریشه نام مبارک حسن است پس خانم، سه فرزند حسن علیه السلام دارد(الله اعلم). و در بطن امام حسین علیه السلام، 9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است که همه حسن هستند و نهمین ذریه؛ مولایمان امام زمان(عج الله تعالی فرجه)، وصی الحسن صلوات الله علیهم اجمعین است}. 

 

* در عالم سِرّ، هر سه وجود مطهر پیامبرصلی الله علیه و اله، حضرت علی علیه السلام و خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها، جانِ الف هستند و اسرار تمام 28 حرف را در وجود خود دارند (چون همه حروف در باطن الف است). پس می‌توان گفت:

1)هر یک از ایشان را به عدد 28 درنظر گرفت که 84=28+28+28 می‌شود و 12=4+8  که برابر است با جایگاه عددی حرفِ ل (مجرای توحید؛ لااله الا الله) پس وجود مقدس ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین مجرای توحید و ایمان به خداوندِ حی هستند.

 2)جمع ارقام 28 می‌شود 10(8+2)، پس باطنِ این سه وجود مطهر 30 می‌شود (30=10+10+10) یعنی جانِ 30 جزء قرآن کریم که قرآن، حقیقتِ آب است (ولا رطبٍ و لا یابسٍ الا فی کتابٍ مبین[71]). و 30 =ل=12؛ جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود "78"(12+11+10+...+3+2+1) که برابر با عدد ابجد نام زیبای "حکیم[72]" پروردگارعالم است{با نسخه حکیم (قرآن)، برای ما دوا،زده شده است! "و ننزّلُ مِن القرآنِ ما هو شفاءٌ و رحمةٌ للمؤمنینَ و لایزیدُ الظالمینَ الا خساراً[73]؛ و ما آنچه از قرآن فرستیم شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است و کافران را بجز زیان نخواهد افزود".  و 15=8+7، 6=5+1 که 6، راز خلقت است و 6=3+2+1. پس باطن 12 برمی‌گردد به جانِ همان آب که 1 و 2 و 3 را در خود جمع دارد {(1=آ )+(2=ب)=3} . فافهم

 

حقیقتِ 2، دوتا می‌شود 4 تا ! :

2،2 تا می‌شود 4 تا یعنی:

دقت کنید که عدد 12می‌شود 2+10 و درواقع عدد 10 برابر عددِ دو به حروف است {(د=4)+(و=6)=10}. بنابراین عددِ 12 همان 2 ، 2تاست : 2 (به عدد)، دو(به حروف). که در عُرف می‌گویند: 2، 2 تا ، 4تا می‌شود!

3)جمع ارقام 10 می‌شود 1 (1=0+1)، پس در نهایت 1+1+1 برابرِ3=آب می‌شود (این درواقع آبِ دنیاست که زندگی و آبادانی در دنیا، در آن است).

 بنابراین (با توجه به سه مرحله بالا) در جانِ الفِ وجود این سه عزیز{و درواقع همه‌ی 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین} هم باطن آب حیات یعنی قرآن کریم و هم ظاهر آب حیات در عالم هستی هستند!

در واقع وجود مبارک حضرت علی علیه السلام، مقام دوم را(در خلقت عالم بالا) دارد و هم کفو ایشان؛ حضرت زهرا سلام الله علیها، مقام مؤنث را در معصومیت دارد چرا که اگر از 14 نور مقدس معصوم صلوات الله علیهم اجمعین ، 12 نور امام علیهم السلام را کم کنیم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت زهرا سلام الله علیها می‌ماند. و ایشان مؤنث اسرار خلقت است پس کوثر، میوه‌ی هزاردانه و تمام گنج ِ دو به حروف است و تمام گنجِ 2 به عدد، حضرت علی علیه السلام است که هر دو عزیز، هم کفو و هر دو، باب الله هستند که خانم زهرا سلام الله علیها؛ قسمتِ ثابتِ در و امام علی علیه السلام؛ قسمتِ متحرکِ در است که هر دو با هم (2 به عدد و 2 به حروف!)، و این باب در حرم پیامبر صلی الله علیه و آله، به نامِ باب الجنة شده است.

خداوند متعال به پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود که در مسجد النبی فقط این یک در، باز باشد، اینجا مُختلف الملائکه(محلّ رفت و آمد ملائکه) و مَهبط الوحی(نزول وحی) است!

و این درس زیبای 2، دو تا، 4تاست! و درواقع 12امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در باطن این بیت نورانی متجلی هستند: خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ خودش یک است و 11 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش می‌شود 12 و حضرت علی علیه السلام هم خودش یک و 11 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش می‌شود 12.  درحقیقت تمام اسرار بروج و 12 ماه قمری و 12 ماه شمسی ظهور دارد یعنی همه‌ی اسرار! الله اعلم

 

 حیات واقعی و دائمی با عدد 3 :

پس هر چیزی برای اینکه به  حیات واقعی و دائمی خود برسد و سبز بماند، باید در 3 ضرب شود(یعنی باید خرج شود){ درواقع وقتی عدد در 3 ضرب می‌شود، جان می‌گیرد!} و همچنین باید به عدد 3، توان بگیرد بطورمثال: همانطورکه قبلا بیان شد تمام ارکان خلقت روی عدد 4 بنا شده‌است(عالَم عرش و عالم کرسی و عالم بیت المعمور ...) اما وقتی این عدد 4 در توانِ 3 قرارمی‌گیرد، دین ظاهرمی‌شود که به زندگی، معنا می‌دهد و کلید و ناجی است (4 به توان 3 می‌شود 64 = دین = کلید = ناجی)[74].

و همینطور عدد 10 که در بالا ذکر شد، اگر در توان 3 قرار بگیرد می‌شود: 1000=10×10×10 که بالاترین عدد در ابجد 1000 است و برابر با حرفِ غ می‌باشد.

وقتی عدد به 3 تقسیم شود، باطنِ جانش آشکارمی‌شود! مثال:همانطورکه بیان شد مصدر خلقت به حرف الِف است و عدد ابجد الف=111می‌باشد. حال اگر 111 را بر 3 تقسیم کنیم 37 می‌شود(37=3÷111) که برابر با عدد ابجد اسم "اول" خداوند متعال و برابر با جایگاه عددی کلمه "حسن[75]" می‌باشد. پس پروردگار عالم که اول است و آخر، چیزی جز زیبایی و نیکویی(حسن) خلق نفرموده است!

و اگر 111 در 3 ضرب شود به "اربعین" (=333) می‌رسیم که تمام عالم در اربعین و بهار و سبزی خلق شده‌است (333=3×111).

*اولین خلقت جسمانی، وجود حضرت آدم علیه السلام است، پس ایشان هم می‌شود الِف و عدد ابجد اسم آدم=45 است که 15=3÷45 و15=حوا سلام الله علیها! {و این شاهدی است به حدیث امام باقرعلیه السلام که می‌فرمایند: إنّ الله تعالی خلق حواء من فضل الطینة التی خلق منها آدم[76]؛ خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم علیه السلام، حوا سلام الله علیها را خلق فرمود }. و 135=3×45 که برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه سلام الله علیها است. پس در تقسیم عدد ابجد نام آدم علیه السلام به 3، به حوّای جسمانی و در ضرب در3، به حوّای روحانی می‌رسیم!

 

*همانطور که در قسمت قبل بیان شد اگرمضرب‌های عدد3 را از 1 تا 9 جمع کنیم (19=9+6+3+1)عدد 19 که همان جایگاه عددی نُه است، بدست می‌آید. چون پروردگار عالم به عدد 19، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک، بلوغِ 9 ِ واحدی است. جمع ارقام 19 برابر 10 شد و (1=0+1). درحالیکه ظهور 10 در عالم کنز جمع عددی 1 تا 4 شد (10=4+3+2+1) یعنی 4 روی 10 که می‌شود 14 که 5=4+1؛ اینجا حلقه‌ی خلقت به ظهور سرّالاسرار عالم بسته شد که پنجمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین؛ امام حسین علیه السلام است که 9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش بود: 14=9+5 پس حقیقت 14 نورمقدس ولایت کبری در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم، همان حرف (ه=5) است. و همه انوار مقدس صلوات الله علیهم اجمعین در یک کلمه،  نورٌواحد صلوات الله علیهم اجمعین هستند.

*اگر عدد 10 را 3 بار در طول و عرض و ارتفاع حساب کنیم (در حجم مکعب) که خانه مقدس کعبه به شکل مکعب است و باطن همه‌ی اسرارعالم بالا و مجرای توحید است، عددش می‌شود 1000 که برابر با حرف غ است (1000=10×10×10) و 1000 به عربی خوانده می‌شود الْـْفْ و به فارسی هزار که همان حروف نام مبارک زهرا سلام الله علیها است و خانه کعبه فقط در یک ( نقطه)، قرار دارد که خانه توحید است پس می‌شود 1001 !!! خوب بیندیشید .

 

بلوغ 9 به عدد و حروف (نُه)

بلوغ نُه یعنی نَه که به عربی (لا) می‌شود و مجرای توحید(همان لااله الا الله) و حقیقت گنج عشر است. جایگاه عددی حروفِ لا[77]=13 است که برابر با جایگاه عددی حرفِ (م) به عدد ابجد 40؛ حقیقت طهارت است. پس عالم در کلمه سبحان غرق است{ دقت کنید! جایگاه عددی کلمه سبحان=40 و عدد ابجدش 121 می‌شود[78]} و هر کس باید به بلوغ عبادی و بندگی 9 یا نَه، به طهارت و تنزیه عمل برسد تا بتواند در زمره عبّاد و زهّاد خالق یکتا باشد. جمع ارقام 13، برابر4 می‌شود و عدد 4، تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر مجرای توحید است.

عدد ابجد حروفِ لا=31 است و عدد ابجد سیُ یک[79] به حروف 100 می‌شود که 100=(ق) به جایگاه عددی 19 است که 10=9+1 که همان گنج 4 روی 10 است و عدد 19=واحدجلّ جلاله است، پس تمام عالم خلقت در مجرای توحید و کلمه مبارک لا اله الا الله است که نماد آن، خانه خداست. 

 

*در حالیکه در نُه به حروف، جایگاه عددی حرف (ن)=14 که همان گنج 4 روی 10 است {نکته: با این حقیقت که ظرف(یا وعاء)؛ انتخاب ظهور مرآت حق و تجلی‌گاه همه‌ی متجلیات سرّ احدیت خالق یکتا در دنیاست}. و حرف (ه) در کلمه‌ی نُه، عدد ابجدش برابر5 است که اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم ، 5 می‌شود(5=4+1)، 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین  به سرّ حقیقت محمدی(ص) به نام پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین ظهور پیدا کرده‌اند.

پس درحقیقت حروف نُه، کلّ و تمام حروف است چراکه جایگاه عددی (ن)=14 و (ه)=5(که 5 نیز به عبارتی همان 14 می‌شود؛ 5=4+1) پس 28 حرف را شامل می‌شود (28=14+14 --->10=5+5) که همان بلوغ باطنی عدد نُه می‌باشد زیرا جمع ارقام 28، عدد 10 می‌شود(10=8+2).

بنابراین: جایگاه عددی حروف نُه=19  و 10=9+1 و عدد ابجد حروف نُه=55 و 10=5+5 {یعنی همان گنج 4 روی 10 (10=4+3+2+1) و دهه طُهر، حقیقت 14 و گنج 40؛ باب طهارت}.

 

*اما جان گنج 14 در جایگاه عددی حرف(ن)، که همه در بلوغ 9  ظهور داشت و عدد 19 که جایگاه عددی کلمه (اول) و جایگاه عددی (نُه) بود و جان آن بلوغ، وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها است که ظرف وجودش قبل از خلقت، امتحان شد پس خداوند کریم او را صابره یافت و انتخاب شد. پس نون ساکن است که پشت همه‌ی حروف قرار می‌گیرد و تمام آنها را به معنا و مفهوم و واقعیت وجودی ظهور می‌دهد( الله اعلم).

 

*نکته: عدد 4 در تمام عالم، ساری و جاری شد یعنی 10=4+3+2+1 و خداوند کریم تمام گنج را بوجود نورانی چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین  و قرآن عزیز منور و راه هدایت را از ظلمات به عالم نور گشود  و 14، جایگاه حرف (ن) در عالم زمین ظهور پیدا کرد (نون ساکن، ظرف آفرینش شد). پس عدد 14، در عالم بالا شد تنوین که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود و در عالم پایین شد نون ساکن {جایگاه عددی حرفِ (ن)=14} که 28=14+14 یعنی کلّ حروف و کلّ اعداد شد و {عددابجدِ حرفِ (ن)=50} پس 100=50+50 و 100=ق=19 که کلّ ولایت است { اسامی پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین رویهم،  19 حرف است}.

50

 

+

50

 

100

نگهدارنده

 

14

 

+

 

14

28

کلّ حروف و اعداد

تنوین

                                                                                                                                                                                                   

 

 

خانم، صاحب نون است؛ ذوالنون: ß---------------

       
   
 
 

 

 

 

 

 

*توضیحی پیرامون باطن حرف ن:

در ظاهر، یکی از خوراکی‌های بابرکت و مورد احترام مردم در تمام اقشار جامعه نان است (که در محاوره، نون خوانده می‌شود) و برکت سفره می‌باشد. در روایات هم به خوب نگهداری و استفاده درست و ضایع نکردن نان سفارش شده است.

در تفسیر سوره مبارکه دهر آمده است که درحالیکه وجود مبارک فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام و فرزندانش روزه بودند، وقت افطار در سه روز متوالی، یک روز مسکین و یک روز یتیم و یک روز اسیر به خدمت ایشان آمد { و یُطعمون الطعام علی حُبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً[80]}. اول از همه وجود مبارک خانم سلام الله علیها، نون که سهم خودش بود را بخشید، بعد تمام خانواده محترمش اینچنین کردند(حتی فضه خاتون). و بعد از سه روز، مائده بهشتی برایشان حاضرشد. شاید همه فقط ظاهر کار را ببینند و از این همه از خودگذشتگی، درس انفاق بگیرند. اما باطنی هم در آن نهفته است!

در روایت دیگری از خانم آمده است: وقتی ایشان می‌خواست به شخص فقیر دیگری کمک کند، چادر خود را نزد شخصی یهودی گرو گذاشت و در عوض گندم گرفت که نان بپزد و گرسنه‌ای را سیر کند. چنانچه در روایت آمده نیمه شب، همسر فرد یهودی دید که از غرفه شوهرش نور بالا می‌رود و چه عطر و بویی می‌آید... متحیر شد و از همسرش پرسید که چه آورده‌ای؟! او که به نظرش چیز مهمی نیاورده بود، وقتی چشمش به درون حجره افتاد، دید آن چادر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است ... .

خداوند کریم با این عمل خانم، چندین درس را برای عالمیان نشان می‌دهد زیرا چادر خانم سلام الله علیها، آیتِ خداست . ظاهراً چادر، حجاب است. اما بانوی دو عالم که سرِّ مستتر خداوند است خود، بردارنده حجابِ ظلماتِ کفر از دلهاست!

پس نورِ چادر، نورِ آیه‌ی عمل و فعل نورانی خانم سلام الله علیها است. یکی از اسماءِ قرآن کریم، نور است و در سوره مبارکه نور، آیات حجاب آمده است. بنابراین خداوند متعال با چادر خانم سلام الله علیها، حجابِ کفر را از دلِ آن یهودی و همسرش برداشت؛ آنها مسلمان شدند و فردای آن شب، 70 نفر از فامیل خود را آوردند و آنها هم کنار چادر خانم سلام الله علیها، مسلمان شدند! آیا باطن آن، پختن نون نبود؟! درواقع اول حرفِ کلمه نور، نون است و این نون، رزقِ حیات باطنی و عمل خالصانه و رزق الی یوم القیامت مؤمنین است!

*حقیقت مشکاة در آیات قرآن[81]:

خداوند عزوجل در آیات قرآن در مقام توصیف الله نور السموات و الارض، مَثل آن نور را مشکات می‌نامد.

الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کأنّها کوکبٌ دُرّیٌّ یوقدُ مِن شجرةٍ مبارکةٍ زیتونةٍ لاشرقیةٍ و لا غربیّة یَکادُ زیتها یُضیءُ و لو لم تمسسه نارٌ نورٌ علی نورٍ یَهدی الله لِنوره مَن یشاء و یَضربُ الله الامثالَ للناس و الله بکلّ شیءٍ علیم[82].

مطابق روایات از حضرات ترجمان وحی الله، حقیقت مشکاة در عالم، وجود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. عن موسی الکاظم علیه السلام قال: قال أبوعبدالله علیه السلام: فی قول الله تعالی الله نور السموات و الارض مثلُ نوره کمشکاةٍ... فاطمة علیها السلام[83].

یعنی آنجا که اصل و مبدأ خلقت بیان می‌شود: الله نور السموات و الارض، مثل آن نور، مشکاة است؛ وجود اُم عالم امکان. حضرت اُم ابیها و اُم الائمه و الابرار، مشکاة‌اند یعنی صدر، اصل و جوهره‌ی اصیل وجود هستند. نور نیستند، بلکه بطن و منشأ ظهور و اُم نور هستند. مصباح، نور است اما مشکاة، بطن و وجودی است که از آن، نور به ظهور می‌رسد. منظور از مصباح در یک تجلی، وجود حضرت ختمی مرتبت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و در تجلیات دیگر، ائمه علیهم السلام از فرزندان حضرت خاتون فاطمه زهرا سلام الله علیها مصابیح هستند. چنانکه حضرت جعفربن محمد الصادق علیه السلام فرمودند: من مصباحی از مصابیح مشکاتم. فقال أبوعبدالله علیه السلام : أنا ...مصباح ُ مِن مصابیح المشکاة التی فیها نورُ النور[84].

ائمه علیهم السلام نورالنور هستند یعنی هم نور و هم منشأ نور در عالم‌اند چنانکه در زیارات مأثوره خطاب به ایشان می‌خوانیم: السلام علیک یا نور الانوار. اما وجود حضرت مادر، مشکاة یعنی اُم نور است که در آن حضرات نورالانوار به ظهور و تجلی می‌رسند. حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها هم اُمّ الائمه و هم اُمّ ابیها هستند یعنی اُم مصباح‌اند: مشکاة فیها مصباح.

بنابراین یکی از شئون حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در آیات قرآن، مشکاة عالم بوده ایشان است یعنی بطن، اُم و جوهره اصیل نبوت و امامت.

 

*عدد 5 در جایگاه حرفِ نون :

حرف نون اسرارش از همه‌ی حروف بیشتر است: به دو صورت نوشته می‌شود؛ ن و تنوین. از نظر تلفظ، دو مخرج دارد: یکی در بینی که غُنّه نامیده می‌شود و یکی در دهان. و دیگر از خصوصیاتش این است که مربّی همه‌ی معانیِ حروفی است و به یک معنا جوهر و به یک معنا جانِ حروف است! زیرا وقتی نونِ ساکن پشت 28 حرف ابجدی قرار می‌گیرد؛ پشت 6 حرف، اظهار و 6 حرف ادغام و 15 حرف، اخفا و پشتِ حرف ب، قلب به میم می‌شود.

*این برکتِ همان گنجی است که خداوند کریم وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها را اُم قرار داده و یکی از اسماء نورانیش، مبارکه است یعنی با برکت! مبارک از ریشه برکه است و خداوند کریم، خانم را برکه رحمت خودش در بیت نورانی آل الله صلوات الله علیهم اجمعین قرار داده است. همانطورکه در حدیث کسا خانواده نورانی اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، به حضرت فاطمه سلام الله علیها معرفی می‌شوند: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها . "اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم"

حضرت فاطمه سلام الله علیها، نون ساکنِ عالم وجود است. و ایشان به اُم الرّبوبیه، اُم الائمه، اُم الانبیاء، اُم ابیها، اُم الشهدا و الصدیقین، اُم المؤمنین، اُم البرره، اُم الاخیار، اُم البریّه، اُم الاظهار، اُم الازهار(یعنی مادر شکوفه‌ها یا شکفتن‌ها)، اُم الاثمار، اُم الینبوع و اُم الینابیع خوانده می‌شود.

 

*عدد ابجد حرفِ ن=50 و برابر با عدد ابجد کلمه کُل[85] است و جایگاه عددی حرف ن=14 می‌باشد و جمع ارقامش 5 می‌شود 5=4+1. و همانطورکه می‌دانید وجود مبارک 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در عالم در حلقه نورانی 5 تن صلوات الله علیهم اجمعین ظهور دارند. و عدد 5، اسرارِ گنج خلقت است.

و خانم که در مرتبت خلقت نوری، سومین نورِ مطهر است، رمز اسرار تمام خزانه هستی را افشامی‌کند با عددِ: 3 و 5 و بلوغ عددی 9! چنانچه اگر 3 را در 5 ضرب کنیم می‌شود 15 که برابر با عدد اسم مبارک حوا سلام الله علیها است و اگر 15 را در 9 ضرب کنیم برابر با عدد 135 می‌شود که عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است که خود، حوّای روحانی و مریم کبری می‌باشد. پس هر سه عدد باید خرجِ افشای اسرار نام مبارک فاطمه سلام الله علیها شود{135=9×5×3 ضرب شدن یعنی خرج شدن}. انشاءالله تا اینجا با معارف این 3 عدد به خوبی آشنا شده باشید.

عزیزان با مطالعه با دقت کتاب‌های گنج الالف، گنج عشر، عرفان آب و راز حجاب به خوبی درخواهید یافت (با وُسع ضعیف و بضاعت فهم این حقیر) که خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها،  بلوغ رساننده‌ی کلّ نور به عالم وجود و واسطه فیض عالم، سرّالاسرار(سرّ همه اسرار)؛ سرّمستودع، قله‌ی بلوغ و کمال انسانی عالمیان است. که او صدیقه‌ی کبری و صاحب شفاعت کبری و حقیقت کوثر وجود و بضاعت الف الوجود و سرّ النهایه است. اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

 

*سنّ مبارک ایشان که دو بلوغ کامل را دارد؛ در خانه رسالت به 9 سال و در خانه ولایت به 9 سال که رویهم 18 سال طیّ منازل مغرب وجودی آن حضرت سلام الله علیها است{عدد 18 برابر با عدد کلمه حی[86] است که یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم می‌باشد}. چنانچه ظرف وجود مبارکش، جایگاه افول مغرب انوار خورشید رسالت و ولایت می‌باشد. سنّ مبارک خانم سلام الله علیها اسرار منازل دنیا و طول معنوی صراط آخرت است. و این عدد هم مثل نام مبارکشان در ضرب 1 تا 9 همانطور در جواب 9 می‌شود و در جمع آخر اعدادش هم به 9 می‌رسد. و اعدادش بر9 قابل قسمت است زیرا همه‌ی انسان‌ها در حمل کسی هستند که حملها الانسان است.

 

*اما استثنا در تمامی اسامی مبارک، نام مبارک خانم  فاطمه سلام الله علیها و سنّ مبارکش است که فقط عدد ابجد فاطمه سلام الله علیها=135 و جمع ارقامش =9 می‌شود (9=5+3+1) و هم در ضرب 1 تا 9، در جمع همه‌ی قسمت‌های نُه‌گانه‌اش 9 می‌شود و در جمع کامل عددی هم 9 می‌شود. پس تمام ظاهر و باطن، عدد9 است.

پس حاصل ضرب و حاصل جمع چه عمودی و چه افقی بر9 قابل تقسیم است.

همینطوراین قانون شامل سنّ مبارک خانم فاطمه سلام الله علیها نیز می‌شود که در مجموع چه افقی و چه عمودی به 9 می‌رسیم.

 

*قوس صعودی و نزولی حرف نون

عدد 14 در جایگاه عددی الفبا، جایگاه حرف «ن» است. پس نون، دایره قوس صعودی و نزولی عالم ظاهر و باطن است. درضمن اینکه عالم همه در کلمه «یک» که همان الِفِ وجود است، غرق است. ظاهرًا عددش یک است اما اگر اَلْْفْ خوانده شود عددش می‌شود1000=حرفِ غ=28 و 10=8+2 و 1=0+1 و 1=الِف؛ پس عالم کثرت به وحدت می‌رسد!

عالم عرشی: 4+3+2+1=10=ی     و                   1=0+1  ،

عالم کرسی: 40+30+20+10=100=ق    و           1=0+0+1  ،           

عالم بیت المعمور: 400+300+200+100=1000=غ و 1 =0+0+0+1

پس هر سه عالم به 1، 1، 1 می‌رسد که اگر کنار هم بگذاریم می‌شود 111، برابر با عدد ابجد کلمه الف!

*امام صادق علیه السلام فرمودند[87]:

خدای تبارک و تعالی اسمی را آفرید (امّ ابیها، مقام امتحنک الله قبل ان یخلقک) که صدای حرفی ندارد، به لفظ ادا نشود، تن و کالبد ندارد، به تشبیه موصوف نشود، به رنگی آمیخته نیست، ابعاد و اضلاع ندارد، حدود و اطراف از او دور گشته، حس توهّم کننده به او دست نیابد، نهانست بی پرده (سبحان، صمد، اکبر، لاخالق ولامخلوق)، خدای آن را یک کلمه تمام قرار داد (کلام الله)، (الفِ وجود) دارای چهار جزءِ مقارن که هیچ یک پیش از دیگری نیست (آیة الکرسی: شخص محمدی(ص)، اصل فاطمی، علوی، غیب مهدوی)، سپس سه اسم آن را که خلق به آن نیاز داشتند هویدا ساخت (ا،ل،ه) و یک اسم آن را نهان داشت و آن همان اسم مکنون مخزون 1- (احد جلّ‌جلاله) است و آن سه اسمی که هویدا گشت  ظاهرشان 2-"الله"، 3-"تبارک و تعالی" است و 4-"سبحان".

و خدای یکتا برای هر اسمی از این اسماء، 4 رکن مسخّر فرمود(آیة الکرسی) او همان ولایت کلیه مطلقه الهیه سبحان و صمد است(کلمه تامه). همان حقیقت محمدیّه(ص) که نفسش علوی و اصلش فاطمی می‌باشد، و همان سِرّ الالف وجود می‌باشد.

اللهم‌ صلّ‌ علی‌ فاطمة ‌و ابیها و بعلها و بنیها و سِرّالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

 

*در مقام رتبه معصومیت و ولایت سِرِّ خلقت خانم حضرت فاطمه سلام الله علیها ‌درعالم سومین وجود ازسِرّ حقیقت محمدی(ص) می‌باشد. پس دو عزیز هم کفو؛ آقا سید الوصیین و خانم سیده النساء العالمین 3 و3 می‌شود 6 که این عدد سِّر خلقت دنیا است[88]. عدد ابجد کلمه ام ابیها =60 می‌شود. اگر عدد 6 را در10 (سِرّ گنج 10، همان4 روی 10است) ضرب کنیم، می‌شود 60 و جایگاه عددی کلمه ام ابیها[89] =33 می‌شود که میزان سنّ زنان و مردان بهشتی است که اگر حتی مسن و پیر از دنیا رفته‌ باشند، اما به این سن وارد بهشت می‌شوند. در ضمن اینکه اگر 33 را به حروف بنویسیم سیُ سه عدد ابجدش می‌شود 135 که برابر عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است .

 

جالب است که ایشان، کوثر وجود است و کوثر یعنی حقیقت آب! وقتی کلمه آب (یعنی الفبای خلقت)، به صورت بسیط(الف+با) نوشته شود عدد ابجدش 114 می‌شود که برابر با تعداد سوره‌های قرآن است و جایگاه عددی آب (الف+با)، 33 می‌شود[90]. و آیه 33 سوره مبارکه احزاب که سی و سومین سوره قرآن است؛ آیه تطهیر می‌باشد و کوثر، حقیقتِ تطهیر است!{ انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا. صدق الله علی العظیم} اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

 *وجود مبارک خانم سلام الله علیها هم مظهر سِرّالاسرار حروف الم است زیرا:

1)عدد ابجد کلمه نسا[91]=111، برابر با حرف الف است.

2)جایگاه عددی کلمه نسا=30، برابر با حرفِ ل است.

3)وجود مبارکش، طاهره است و جایگاه عددی کلمه طاهره[92]=40، برابر با حرفِ م است. بنابراین حضرت فاطمه سلام الله علیها، گنج باطن الــم می‌باشد.

 

*اسراری از نام مبارک فاطمه سلام الله علیها و قلّه عالم

عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها=135=عدد ابجد کلمه قله[93]. درواقع قله‌ی عالم امکان در کثرات خلقت، همان نام مبارک واحد پروردگار عالم به عدد 19 است که ظهور عددی و حروفی را جلوه می‌دهد{19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و 19 حرف اسامی پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین}.

درواقع عدد ابجد حروفِ نوزده =72=سجده شد که عالم در سجده بندگی ظهور پیدا کرد و خود عدد 19، جایگاه عددی نُه بود که عالم در بلوغ 9 خلق شده است و حقیقت آن در ظرف قله عالم که عدد ابجد کلمه قله=135 است برابر با نام مبارک فاطمه سلام الله علیها که او اُم و قله و ظرف امتحان شده‌ی خلقت پروردگار عالم است و خود به عدد یک؛ امّ ابیها و... ظهور دارد.{ در وجودهای مبارک معصومین صلوات الله علیهم اجمعین؛ 13 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، آقا هستند و فقط یک خانم}

 

نکته: در قسمت‌های قبل توضیح داده شد که اگر نام زیبای فاطمه سلام الله علیها را به سه قسمت بخش کنیم یعنی:

 فا + ط + مه در جمع آخر به 3 تا 9 می‌رسیم: (فا=81 و 9=1+8)، (ط=9)، (مه=45 و9=5+4). 3 تا 9 تا می‌شود 27 تا که برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است. و درواقع در 27 رجب؛ روز مبعث حضرت محمد صلوات الله علیها؛ روز تولد گنج قرآن است که در قلب مبارکش می‌باشد و درحقیقت، جانِ کوثر عالم هستی و ظهور بضاعتِ وجود پیامبرصلی الله علیه و آله به عنوان خزانه‌ی کوثر؛ فاطمه سلام اله علیها است. جالب است که (از1تا27) جمع 9 عددِ مضرب‌های عدد 3 می‌شود 135 که اسرار نام مبارک فاطمه سلام الله علیها را نشان می‌دهد 135=27+24+21+18+15+12+9+6+3 

اما اگر عدد 9 به حروف بخواهد ظهور داشته باشد: که درواقع نُه به حروف هستند(چون در باطن حروف نامِ خانم نهفته‌اند) و عدد ابجد 9 به حروف؛ نُه=55 است و 3 تا 55 تا می‌شود 165 که برابر با عدد ابجد لا اله الا الله[94] است! و جایگاه عددی کلمه نُه=19 که 3 تا 19 تا می‌شود 57=زن[95]!

*پس درواقع قله‌ی اسرار ظهوری خلقت به عدد 9، درس زیبایی دارد. در خلقت نوری حضرت زهرا سلام الله علیها خواندیم که ایشان کسی بود که قبل از خلقت همه اسرار ظرف آفرینش وجودش امتحان شد و خداوند جلّ جلاله فرمود ما او را صابره یافتیم و قبول شد، پس خداوند در آیه یک سوره مبارکه نساء می‌فرماید: همه‌ی مخلوقات را از یک نفس واحده خلق کردیم و درواقع کلمه نسا همان الف وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند، پس همه در بلوغ نُه هستند. بنابراین بلوغ 9، همان تسخیر همه‌ی اعداد و حروف است که  در انطباق قرارمی‌گیرد و اگر امام عسکری علیه السلام می‌فرماید ما معصومین صلوات الله علیهم اجمعین حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادر ما حجت بر ماست[96]، شاید این ظهور باطن است.

 

*حضرت فاطمه سلام الله علیها در عالم دنیا 9 سال در منزل رسالت است و 9 سال در منزل ولایت و منزل نورانیش مهبط وحی و نزول آیات و مختلف الملائکه یعنی محل رفت وآمد ملائکه مقرب است. بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، جبراییل علیه السلام بر او نازل می‌شد و احادیث قدسی را به خانم سلام الله علیها می‌فرمود و حضرت علی علیه السلام احادیث را می‌نوشت.

 

[1] ) نه: (ن=50)+(ه=5)=55 - نه: (ن=14)+(ه=5)=19

[2] )واحد: (و=6)+(ا=1)+(ح=8)+(د=4)=19

[3] )سوره مبارکه حدید؛ آیه 3

[4] )تفسیر قمی.ج2.ص350

[5] )اول: (ا=1)+(و=6)+(ل=30)=37 - آخر: (ا=1)+(خ=600)+(ر=200)=801

[6] )قله: (ق=100)+(ل=30)+(ه=5)=135

[7] ) سوره مبارکه نساء؛ آیه 1

[8] )واحده: (و=6)+(ا=1)+(ح=8)+(د=4)+(ه=5)=24

[9] ) الاسرار الفاطمیه ص 17 و 99-  الانتصار: ج7.ص237 

[10] ) مهدی: (م=40)+(ه=5)+(د=4)+(ی=10)=59

[11] )نورٌواحد(ص): (نور=256)+(واحد=19)=275نورٌواحد(ص)=(نور=40)+(واحد=19)=59

[12] )البحار؛ج53.ص179 و 180- غیبة الطوسی؛ص172- الاحتجاج؛ج 2.ص277- الزام المناصب؛ج1.ص439

[13] )مهدویت: (م=40)+(ه=5)+(د=4)+(و=6)+(ی=10)+(ت=400)=465

[14] )مهدویت: (م=13)+(ه=5)+(د=4)(و=6)+(ی=10)+(ت=22)=60

[15] )ام ابیها: (ا=1)+(م=40)+(ا=1)+(ب=2)+(ی=10)+(ه=5)+(ا=1)=60

[16] ) از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[17] ) سوره مبارکه روم؛ آیات 4 و 5 .

[18] ) بحارالانوار؛ ج43.ص5- تفسیر فرات الکوفی؛ ص321- معانی الاخبار؛ النص؛ ص396- البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج4. ص 337

[19] )از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[20] ) التحقیق: ج10.ص 107

[21] ) مختصرالبصائر: ص 131

[22] ) تحف العقول: ص 479

[23] )سوره مبارکه شوری؛ آیه 51

[24] ) وسائل الشیعه : ج27.ص34

[25] ) سوره مبارکه طه؛ آیه 114

 

[26] ) آیه 30 سوره مبارکه انبیا

[27] ) آیه 30 سوره مبارکه انبیا

[28] )الف: (ا=1)+(ل=30)+(ف80)=111

[29] ) آیات 19و22 سوره مبارکه الرحمن

[30] )آیه 33 سوره مبارکه احزاب

[31] )از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[32] ) سوره مبارکه فرقان؛ آیه48

[33] ) سوره مبارکه انفال؛ آیه 11

[34] ) تفسیر فرات الکوفی؛ ص153

[35] )سوره مبارکه انفال؛ آیه 24

[36] )تفسیرالقمی؛ ج1.ص271- الکافی؛ ج8.ص248

[37] ) سوره مبارکه انعام؛ آیه 95

[38] ) الکافی؛ ج2.ص5

[39] ) سوره مبارکه نحل؛ آیه 65

[40] ) بحارالانوار؛ ج9.ص216

 

[41] ) سوره مبارکه بقره؛ آیه 154

[42] ) الهدایة الکبری؛ ص195

[43] )آب: (ا=1)+(ب=2)=3=ج

[44] )اول: (ا=1)+(و=6)+(ل=30)=37

[45] )سی هفت: (س=60)+(ی=10)+(ه=5)+(ف=80)+(ت=400)=555

[46] )سوره مبارکه بقره؛ آیه 156

[47] )اول: (ا=1)+(و=6)+(ل=12)=19

[48] )سجده: (س=15)+(ج=3)+(د=4)+(ه=5)=27   طول: (ط=9)+(ل=12)=27

[49] )آدم: (ا=1)+(د=4)+(م=40)=45

[50] ) یعنی 27،24 ، 21 ،3،6،9،12،15،18

[51] )لا اله الا الله: (لا=31)+(اله=36)+(الا=32)+(الله=66)=165

[52] )سوره مبارکه قدر؛ آیه 3

[53] ) اسرارالفاطمیه؛شیخ محمد فاضل المسعودی ص231

[54] ) از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[55]) سوره مبارکه بقره؛ آیه 261  

[56] ) تفسیرالعیاشی؛ج1.ص147- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج1. ص 542- تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب؛ ج2.ص 435

[57] ) سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام؛ آیه 24

[58] ) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم؛ ج1.ص54

[59] ) سوره مبارکه انعام؛ آیه 95

[60] ) البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج 2.ص 456

[61] )حیدر: (ح= 8)+(ی= 10)+ (ر= 200)= 222

[62] )اربعین: (ا= 1) +(ر= 200)+ (ب= 2)+(ع= 70)+ (ی= 10) +(ن= 50)= 333

[63] )جیم: (ج=3)+(ی=10)+(م=40)=53 احمد(ص): (ا=1)+ (ح=8)+(م=40)+(د=4)=53

[64] ) آیه 7 سوره مبارکه هود

[65] ) آیه 4 سوره مبارکه حدید

[66] )حسنه: (ح=8)+(س=60)+(ن=50)+(ه=5)=123

[67] ) آیه 201 سوره مبارکه بقره

[68] ) از آیه 24 تا 147

[69] )الف:  (ا=1)+(ل=12)+(ف=17)=30 یک: (ی=10)+(ک=20)=30

[70] ) حسن(ع): (ح=8)+(س=60)+(ن=50)=118

[71] ) آیه 59 سوره مبارکه انعام

[72] ) حکیم: (ح=8)+(ک=20)+(ی=10)+(م=40)=78

[73] )سوره مبارکه اسرا؛ آیه 82

[74] )دین: (د=4)+(ی=10)+(ن=50)=64 کلید:)=20)+(ل=30)+(ی=10)+(د=4)=64- ناجی: (ن=50)+(ا=1)+(ج=3)+(ی=10)=64

[75] ) حسن: (ح=8)+(س=15)+(ن=14)=37

[76] ) بحارالانوار؛ ج11.ص99

[77] ) لا: (ل=12)+(ا=1)=13

[78] )سبحان: (س=15)+(ب=2)+(ح=8)+(ا=1)+(ن=14)=40- سبحان: (س=60)+(ب=2)+(ح=8)+(ا=1)+(ن=50)=121

[79] ) لا: (ل=30)+(ا=1)=31  سی یک: (س=60)+(ی=10)+(ی=10)+(ک=20)=100

[80] )آیه 8 سوره مبارکه دهر

[81] )از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[82] ) سوره مبارکه نور؛ آیه 35

[83] ) البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج4.ص67- تفسیر القمی؛ ج2.ص 103- الکافی؛ ج1. ص195

 

[84] ) بحارالانوار؛ ج10.ص 217- الآمالی(للصدوق)؛ النص؛ ص612

 

[85] ) کل: (ک=20)+(ل=30)=50

[86] )حی: (ح=8)+(ی=10)=18

[87] ) الاسرار؛ص110واصول کافی؛ص112

[88] )آیه 4 سوره مبارکه حدید

[89] )اُم ابیها: (ا=1)+(م=13)+(ا=1)+(ب=2)+(ی=10)+(ه=5)+(ا=1)=33

[90] )آب: الف+با: (ا=1)+(ل=12)+(ف=17)+(ب=2)+(ا=1)=33

[91] )نسا: (ن=50)+(س=60)+(ا=1)=111- نسا: (ن=14)+(س=15)+(ا=1)=30

[92] )طاهره: (ط=9)+(ا=1)+(ه=5)+(ر=20)+(ه=5)=40

[93] )قله: (ق=100)+(ل=30)+(ه=5)=135

[94] )لااله الا الله: (ل=30)+(ا=1)+(ا=1)+(ل=30)+(ه=5)+(ا=1)+(ل=30)+(ا=1)+(ا=1)+(ل=30)+(ل=30)+(ه=5)=165

[95] )زن: (ز=7)+(ن=50)=57

[96] ) الاسرار الفاطمیه ص 17 و 99-  الانتصار: ج7.ص237 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۶:۴۵
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اخرجنا مِن الظلمات الوهم و اکرمنا بنورالفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک

و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین.

برای آموختن هر علمی، ابتدا باید چهار چیز را درنظر گرفت: 1)جایگاه وضع  آن علم. 2)علت لزوم دانستن آن علم. 3) تعریف آن علم . 4)طرز بکاربردن آن علم.

بنابراین مبحث درس ما که علم اعداد است، اینطور باز می‌شود:

1)موضوع علم؛ علمِ اعداد است و موضعِ آن، نشان دادن جایگاه این علم در حقیقت علوم است. زیرا علم عدد، پایه‌ی همه علوم می‌باشد.  قال امیرالمؤمنین علیه السلام: سأل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال تعلموا تفسیر ابجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره[1].امام علی علیه السلام می‌فرمایند: از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد حروف ابجد سؤال شد، آن حضرت فرمودند: تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چراکه همه آن شگفتی است، وای بر عالمی که از تفسیر آن جاهل باشد.

2)دانستن این علم شریف برای طرح علمی مهندسی خلقت در علم هندسه است. که در شکل و صورت هندسی؛ مخصوص در شکل دایره و الواح مربع ظاهر شده است.

3)تعریف علم عدد: جناب شیخ بهائی می‌فرمایند: اعداد، روحِ حروف هستند(الاعداد ارواح و الحروف اشباح) نزد اهل خرد و اهل عیان   حرف جسم و عددِ اوست چو جان.[2]

پس درواقع حرف، جسمِ عدد می‌باشد، که قالب بندی دارد. اما روح در واقعیت بسیط است و معنا  و تکامل مفهومی حروف را تا الی غیر النهایه به اثبات رسانده و بالقوه‌هایش را بالفعل کرده و در ظرف متعدی شدن در باب کثرت قرار می‌دهد، که آثار حروف هرگز تمام نمی‌شود.

چنانچه فعل و عمل ما در حروف و کلمه ظاهر می‌شود، اما اجر و پاداشش به عدد به ما داده می‌شود. مثل محصلی که درس خوانده و وقتی به رتبه عددی تحصیل رسید و کار و حقوق شامل حالش شد، آنگاه مزدش را به عدد بدست می‌آورد و تمام رفاهش در عددِ آن مزد (تا آخرِعمر خودش) تأمین می‌شود که هیچ،  حتی آثارش برای خود شخص تا قیامت و برای رفاه خانواده‌اش بصورت ارث مادام العمر ادامه پیدا می‌کند.

4)طرز بکاربردن علم عدد: از اصل دقیق مهندسی پروردگار عالم در شکل عمل بصورت عبادت و بندگی به تصور حقیقی علوم کامله که در ابعاد آسمانی-زمینی، صورت گرفته، عملِ ما هم باید تطبیق به این صورت حقیقی داشته باشد که در پایین‌ترین نقطه هستی؛ اسفل السافلین تا بالاترین؛ اعلاعلیین و در اشکال و ستون‌بندی از عرش تا فرش که مقصود، خانه مبارک خدا و تمام کره زمین است همه بدون ذره‌ای نقص، از خدای سبحان آفریده شده و در فرمان او به اطاعت کامل انجام وظیفه می‌کنند.

 

 

2

9

4

 

6

1

8

 

4

3

8

 

6

7

2

7

5

3

7

5

3

9

5

1

1

5

9

6

1

8

2

9

4

2

7

6

8

3

4

لوح 9 و 5

جالب است که در ادامه[3] درس مهندسی خلقت در معنای عدد 9 و 5  بدانید تمام الواح در شروع از سه تا سه تا، تا 360 تا نظم پیدا می‌کند! و اسرار عدد 9 و 5 از لوحی ظاهر می‌شود که 9 خانه دارد اما به عدد 15 شمرده می‌شود.

پس به 4 صورت می‌توان اعداد را در این لوح قرار داد:

 

 

 

 

به این صورت این لوح در طرح، اعجاز آفرینش است و تمام اسرارش از عدد 5 که در وسط لوح است، ظاهر می‌شود. پس اعداد در 9 خانه، همه باید در تنظیم عدد 5 که در وسط است طوری قرار بگیرند که جمعِ اعداد هر ستون ( افقی، عمودی و قطرها) 15 شود{ درواقع سه ردیف در طول و عرض و بصورت قطر، همه باید در جمع، 15 شوند} .

6=و

1=ا

8=ح 

7=ز

5=ه 

3=ج

2=ب

9=ط

4=د

 

 

 

 

 

بنابراین 8 تا 15 تا ظاهر می‌شود :

افقی: (15=6+1+8) ، (15=7+5+3) ، (15=2+9+4)

عمودی: (15=2+7+6) ، (15=9+5+1) ، (15=4+3+8)

قطرها: (15=4+5+6) ، (15=2+5+8)

 

اگر اعداد ستون‌های عمودی را (به سه تا 15 تا) جمع کنیم، 45 می‌شود(یک لوح) که در 4 تا لوح می‌رسیم به عدد 180(4×45) که نیم دایره خلقت است و برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ مسعود و معلم[4] است. و اگر ستون‌های افقی هر لوح را جمع کنیم، بازهم به عدد 180 می‌رسیم. عدد 180 معنی می‌شود به 80+100: عدد 100 برابر با عدد ابجد حرف ق و نگهدارنده است و عدد 80 برابر اسم وجه الله خداوند است، پس 180 یعنی نگهدارنده وجه اللهی. بنابراین دو تا 180 تا می‌شود 360؛ کلّ دایره خلقت![5]

*رابطه 4 لوح با 4 وجه خانه خدا:

درواقع این 4 لوح، 4 وجه خانه خداست که تمام اسرار عالم چه به ظاهر و چه به باطن در این خانه؛ از نقطه زیر خانه خدا تا ساختمان ظاهری آن غرق است! پس خدا خواست که تمام دایره خلقت به عدد 360 درجه و به حروف شین که عدد ابجد آن 360 است، افشا شود. بنابراین هر لوح، 8 تا 15 است که می‌شود 120[6] و برابر با عدد ابجد حروف سین است. پس 4 تا سین در وجوه اطراف کعبه است و کف و سقف خانه کعبه هم دو تا مربع است که درحقیقت 6 تا سین می‌شود. و در خانه خدا وجود مبارک باطن سین هم قدومش بدنیا آمد که عدد ابجد نام زیبایش علیّ (با یاءِ مشدد) 120 می‌شود[7] یعنی حقیقت سین و قلب عالم امکان  است. پس خانه خدا، هفت سین است و پناهگاه تمام عالمیان است. و آخرین سوره قرآن، سوره مبارکه ناس؛ پناهگاه همه مؤمنین است وخداوند سفارش می‌فرماید که پناه بگیرید با این سوره از همه شرور: بسم الله الرحمن الرحیم. قل اعوذ بِربّ الناس. مَلِک الناس. اِله الناس. مِن شرّ الوسواسِ الخناس. الذی یُوسوسُ فی صدورِ الناس. مِن الجنّة و الناس؛ به نام خداوند بخشنده و مهربان. بگو پناه می‌جویم به پروردگار آدمیان. به پادشاه آدمیان. و به خدای یکتا معبود آدمیان. از شرّ وسوسه‌های شیطان خنّاس. آنکه وسوسه و اندیشه بد در دل مردمان افکند. چه آن شیطان از جنس جن باشد و یا از نوع انسان.

 

و جالب است که شکل هر وجه کعبه، مربع است و مربع از ریشه رَبَع و باطن ربیع یعنی بهار، سبزی و حسن(ع) است، درمان و شفا است. پس اگر بخواهی به خدای مهربان  پناه ببری، باید اتصال به کعبه و جان کعبه داشته باشی تا حقیقت هفت سین نصیبت شود! یکی از زیبایی‌های وجودهای مبارک اصحاب کهف این است که در حال سجده از دنیا رفتند و خانه خدا، مسجدالحرام است و هر مسلمانی که از دنیا می‌رود، باید در قبر صورتش را که درواقع وجهِ عملش است، رو به خانه خدا کنند. راستی چرا باید در سجده، 7 موضع بدن ساجد شود؟! درواقع هر موضع یک حرف سین است و با هر سجده به 7 سین می‌رسیم و دو تا سجده می‌شود یک رکن، پس دو تا 7 تا ، 14 سین می‌شود. و خداوند فرمود: سبعاً مِن المثانی...[8] . درحقیقت عالم در سجده است و بواقع در سین غرق است. و سین یعنی با سجده می‌توانیم به میزان عقل و میزان عمل و میزان علم و میزان بندگی و اخلاص و میزان کمال اخلاق و محتوای انسانی برسیم.     

*اسرار 8 تا 15 تا در جمع اعداد لوح:

عدد 15 برابر است با عدد ابجد نام مبارک حوا[9] سلام الله علیها و جایگاه عددی حرفِ س. این عددها داخل لوح هستند، حال اگر خودِ لوح را هم به یک 15 تا حساب کنیم، می‌شود 9 تا 15 تا یعنی 135 تا(135=15×9) که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه[10] سلام الله علیها است.

 

*در 8 تا 15 تای این لوح(که در جمع ظاهر می‌شود)؛ 2 تای آن آتشی یا نوری(ا،ط)، 2 تای آن بادی(ب،و)، 2 تای آن آبی(ج،ز) و 2 تای آن خاکی (د،ح) می‌باشد که آتشی برای تبرع (ضرب)، بادی برای فتوحات(جمع)، آبی برای تخریب(تقسیم) و خاکی برای تفریق(منها) است.

 

*بنابراین اعتدال در تمام مراحل، این 8 تا 15 تا را دربردارد. پس مربع در 8 سمت مرکز مهندسی دایره خلقت است و مرکز که عدد 5 در آن است؛ اینجا خانه خداست که قلب کره زمین است !

و در روی زمین 8 قسمت تربت و جایگاه ورود ملائکه و جایگاه نورانی است. این 8 قسمت عبارتند از:

 1)مکه معظمه: بیت الله الحرام 2)مدینه منوره: حرم رسول الله صلی الله علیه و آله 3)بقیع: قبور مطهر چهار امام معصوم علیهم السلام. 4) نجف: حرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام؛ ولی الله. 5) کربلا:حرم مطهر امام حسین علیه السلام؛ ثارالله.6)کاظمین: حرم مطهر امام موسی کاظم و امام جواد علیهما السلام. 7)سامرا: حرم مطهر امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام. 8) مشهد: حرم مطهر امام رضا علیه السلام؛ قبر مبارک ایشان در جایگاه تربت بهشتی طوس، مشهد الرضا خوانده می‌شود. درواقع عدد 8 به ثامن الائمه علیه السلام تمام می‌شود. عدد 8، ثمن عالم است و بهشت هم 8 درجه دارد.

*نکته زیبا اینکه حرم معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، گنبد دارد و شکل گنبد 8 است! که همه‌ی این بزرگواران، هم خودشان ثمن عالمند و هم می‌فرمایند که برای برآورده شدن حاجات به زیرِ قبّه یعنی زیر هشتی گنبد بروید زیرا آنجا محلّ گرفتن ثمن و قدر است! و هر کس بخشش می‌خواهد باید زیرِ آن هشتی برود و شیعیان باید به وجود مبارک امام رضا علیه السلام هرگز از زیر هشتی بیرون نیایند!   

 

*نکته دیگر اینکه 8 تا 15 تا می‌شود 120 تا (120=8×15) که برابر با عدد ابجد کلمه احسان [11]خداوند است. و خداوند کریم، کتاب نورانیش را 120 حزب قرار داد. و عدد ابجد حروف سین[12] هم 120 می‌شود. که همانطورکه می‌دانید حرف سین، قلب است و از حروف میزان قرآن است. جمع اعداد 1 تا 15 هم  120 می‌شود.

بنابراین از حکمت‌های قرآن عزیز این است که تمامی آن، قلب است و تمامی آن میزان است و تمامی آن احسان پروردگار عالم است! و جالب اینکه عدد ابجد نام مبارک علیّ علیه السلام{با یاءِ مشدد}[13] هم 120 می‌شود!

و چنانچه قرآن در مقابل چهارده نور مقدس ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین است و ایشان را آل یاسین می‌خوانیم، پس همه‌ی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هم، قلب عالم امکان و قلب هر زمانی هستند(امام زمان) و قلب کننده همه قلوب به راه راست و هدایت به سوی پروردگار عالمند.

چنانچه عدد ابجد کلمه آل یاسین=162[14]، برابر با عدد ابجد اسم انسان[15] است و این عزیزان انسان کاملند. جالب است که جمع ارقام 162 می‌شود 9 !

درحالیکه قلب شکل 5 است و درحالیکه لوح در مرکز به عدد 5، اسرارش را ظاهر می‌کند و 9 خانه دارد و جمعِ 9 و 5 می‌شود 14. اینجا یکی از اسرار کلمه مبارک طه[16] بازمی‌شود و قلب با شکل 5 در فعل در تمام اعضا، سرّ جمع کردن 1 تا 5 را اجرا می‌کند و سفره احسان آبادی عمر، از برکت گنج باطن قلب است! اما جمع تمام اعدادش (از هر طرف در لوح) باید به 15 ظاهر شود. آیا اینطور باز شدن، سرّ عدد 5 نیست؟! که اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنیم 15 می‌شود[17].

* اگر در 4 لوحی که در ابتدا نشان داده شد، از هر طرف (بالا و پایین) چه بصورت افقی و چه عمودی عدد سه رقمی ردیف‌ها را با هم جمع کنیم، 1665می‌شود!

برای مثال: 1665=492+357+816   ،  1665=672+159+834 

عدد 1665 هم بر 9 قابل قسمت است که 185 می‌شود[18] و برابر عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ من یهدی و لا یهدی[19] می‌باشد. و اگر بر 15 تقسیم کنیم، 111 می‌شود[20] که برابر عدد ابجد کلمه نسا و الف[21] است؛ سیدة نساء العالمین! و گنجِ اَلـْف؛ وجودِ کوثرعالم؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها است {الـْف به عربی یعنی 1000 که هزار، همان حروف زهرا سلام الله علیها است} و از طرفی ایشان بضاعتِ گنج الِف عالم یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله است که فرمود: فاطمه(س) بضعة منّی... [22].

*و در لوح سه تایی، درواقع 3 در 5 ضرب می‌شود و 15 را نشان می‌دهد. اما اگر در یک حالت مثلا  فقط عمودی در نظر بگیریم؛ در جمع ستون‌هایش، 3 تا 15 تا را به ما نشان می‌دهد که می‌شود 45 تا که برابر با عدد ابجد اسم مبارک حضرت آدم علیه السلام و جایگاه عددی نام مبارک فاطمه[23] سلام الله علیها است و عدد 15 هم برابر با نام مبارک حضرت حوا سلام الله علیها است. و در جمع 1 تا 9، عدد 45 ظاهر می‌شود[24]  و جالب اینکه اگر 9 را در 15 ضرب کنیم، می‌شود 135 که برابر عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است.

امیدوارم با دقت زیاد به معارف این درس‌ها، سَر بندگی و سجده به درگاه باری تعالی بگذاریم و با عجز و ناتوانی خودمان بگوییم:  سبحان الله والحمدلله ولااله الا الله و الله اکبر. 

*نکته:ما در شبانه روز 5 وعده نماز می‌خوانیم با 5 اذان و اقامه و 9 بار تشهد می‌خوانیم. هر شهادتی، بابِ تطهیر است زیرا انسان کافر با گفتن شهادتین، باطنش تطهیر و مسلمان می‌شود.

*رابطه الواح با کتاب الله و عترت:

آیا این اعجاز نیست که عدد ابجد کلمه مبارک قرآن = 351 است {درواقع همان عدد 135(=فاطمه سلام الله علیها) است که ارقامش جابجا شده} و در جمع ارقامش 9 می‌شود (9=1+5+3) و در آخر قرآن کریم؛ کلام نورانی خداوند متعال با حرف س ( کلمه ناس) ختم می‌شود که جایگاه عددی حرف س=15 است. پس مربع 15 در 8 سمت، مرکز مهندسی دایره خلقت است و اینجا خانه خدا نامیده شد که به شکل مکعب است و قلب کره زمین است. ریشه مکعب، کعب است که عدد ابجدش 92 می‌شود و برابر با عدد ابجد نام مبارک محمد صلی الله علیه و آله است. و حرفِ م بر سر کعب آمده و خوانده می‌شود مکعب که عدد ابجدش 132 می‌شود که برابر با عدد ابجد  نام مبارک محمّد (با میم مشدد) و عدد ابجد کلمه اسلام است[25].

و نکته جالب اینکه اگر عدد ترتیب نزول سوره مبارکه ناس به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه و آله که 21 است را با عدد ترتیب فهرستی آن در قرآن مجید که 114 است، جمع کنیم (114+21) می‌شود 135 که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است و همان حقیقت لوح که 15×9 = 135 شده است! 

*و از طرف دیگر سوره‌ای که عدد ترتیب نزولش به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله 15 است، سوره مبارکه کوثر است که شأن نزولش درباره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها السلام؛ عصمة الله الکبری؛ حجت الله علی الحجج علیهم السلام است. و یکی از نام‌های قرآن هم کوثر است. و عدد 15 برابر با اسم مبارک حواسلام الله علیها؛ مادر جسمانی ماست و حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ حوای روحانی می‌باشد که در جمع وجودهای مطهر پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین محور است :

هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوهاصلوات الله علیهم اجمعین

 

*در حدیث ثقلین[26] آمده است که همه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و قرآن کریم در قیامت سر حوض کوثر قرار می‌گیرند { پیامبر صلی الله علیه و آله: انّی تارک فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی (اهل بیتی) و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض. ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی... ؛ دوچیز گرانبها یا دو وزنه سنگین میزان برای شما به امانت گذاشتم؛ کتاب الله و عترتم که این دو از هم جدا نمی‌شوند تا روزی که در کنار حوض کوثر با هم نمایان می‌شوند. بعد از من تا زمانیکه به این دو تمسک جویید هرگز گمراه نمی‌شوید... }. آنجا باطن کتاب‌الله و عترت، ظهور حقیقی‌شان نشان داده می‌شود. و ساقی آن کوثر، امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.

*رابطه الواح با حضرت آدم علیه السلام و حوا سلام الله علیها

هنگامیکه عدد به 360 در اطراف خانه مبارک کعبه معلوم شد. نکته مهم این است که عدد 360 برابر حروف شین و افشا کننده خلقت در تمام عالم زمینی و آسمانی در دنیا گردید. اما زیباتر از همه‌ی این خلقت‌ها، خلقت اشرف مخلوقات؛ حضرت آدم علیه السلام است که تمام این زیبایی‌ها را خداوند به قدوم جسمانی ایشان خلق فرمود. در کلام کریمش می‌فرماید[27]:  و إذ قال ربّک للملائکة إنی جاعلٌ فی الارض خلیفة... یعنی و (به یاد آر) وقتی که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین خلیفه‌ای خواهم گماشت... .آیا این عجیب نیست که جایگاه عددی حروف شین=45 و برابر عدد ابجد اسم مبارک آدم است.

پس هدف در ظاهر خلقت خانه خدای مهربان حضرت آدم علیه السلام و به عدد 15 در الواح نورانی حضرت حوا سلام الله علیها است. اما در باطن عدد 360 معنی می‌شود به 60+300 : عدد  ابجد حرف ش=300 و عدد ابجد حرف س=60. یعنی منظور حقیقی ظهور حرف ش، برابر افشای حرف س است. درواقع عالم خلقت از نظر جسمانی، ارض است ولی از نظر روحانی، زمان یعنی طول عمر است و اَرض، عرض خلقت است. چنانچه همه‌ی مخلوق در زمان به 60 ثانیه و 60 دقیقه و ساعت و روز و ماه و سال خلق شده و عمر و رشد و کمال می‌گیرد و افشای همه‌ی آنچه اسرار است در بالقوه‌ها در عرض عمر باید بالفعل شود. اما همانطورکه نوشته شد تمام وجوه سین شد و هفت سین ظهور پیداکرد. و درواقع هفتمین سین پرده برداری از تمام اسرار خلقت و دیوار خانه کعبه شکافته شد ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علیه السلام قدوم مبارک خودش و یازده ذریه نورانی معصومش صلوات الله علیهم اجمعین دنیا را متبرک به قدومشان کردند.ارواحنا له الفدا

اما نکته جالب دیگر که این الواح همه ظهور عدد 15 را دادند و 9 تا 15 تا شد 135؛ برابرعدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها. یعنی هیچکس نمی‌توانست ورود در خانه کعبه داشته باشد، پس او حوای روحانی است که حامل حمل و ظهور تمام ظهریات است.

پیامبران قبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همه ظاهر خانه خدا را ترمیم کرده‌اند یعنی رسالتشان این بود که مردم به سیرت آدم علیه السلام برسند و این باطن برایشان ظهور کند. اما در زمان ما شیعیان، خداوند هم هدایت به آدم شدن ما در ظاهر است و هم در باطن با اتصال ما به حقیقت قلب عالم؛ سین عالم وجود؛ امام معصوم ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. الحمد لله رب العالمین

دیگر اینکه عدد الواح که به 1665 در جمع(ستون‌ها) رسیده بود[28]. چهار لوح اطراف خانه خدا را اگر در هم ضرب کنیم 6660 می‌شود یعنی حدوداً برابر تعداد آیات قرآن و هر لوح 9 خانه داشت، 6 لوح است اگر 9 را در 6 ضرب کنیم 54 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه قرآن است.

دقت کنید این الواح، مجموعه‌ی همه‌ی گنج آفرینش و هدایت بشریت است از مرکز خانه خدا الی یوم القیامت.

*چرا الواح در 3 تا ستون سه تایی، ولی در مربع ظهور دارند؟!

چقدر زیباست بدانیم چرا الواح که سه تا سه تا است اما در مربع چهار گوش ظهور دارد. اولا همانطورکه می‌بینید سه تا سه تا طول آن است و سه تا سه تا عرض و حتی قطرها هم به این شکل است، یعنی چه؟! اگر 3 تا 3، را کنار هم بگذاریم 333 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه اربعین است یعنی عدد40. چقدر زیباست که پایه ‌ی عدد 40 روی 4 است و از جمع عدد 1 تا 4 ، عدد 10 بدست می‌آید(10=4+3+2+1) و درواقع عالم گنج عشر و 4 روی 10 است یعنی 14 ؛وجود مبارک چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، اربعین حقیقی هستند و عدد 40 ( 4 تا 10 تا می‌شود 40 تا) ؛ طلا و مخلص و پاک و مطهر و معصوم صد در صد هستند.

از طرف دیگر همانطورکه می‌دانید عالم به شکل دایره است و عدد ابجدش 220 می‌باشد که عدد متحابه است و برابر  اسم طاهره یعنی پاک و مطهر، جایگاه عددیش برابر 40 می‌باشد که همان حقیقت اربعین و مهندسی خلقت که عالم دایره است و مرکزش خانه کعبه مکرمه است و آن 6 وجه دارد به شکل مربع. درواقع عالم دنیا از نقطه زیر خانه خدا به اسم ارض به همه‌ی عالم دحوالارض شده بدین معنا که خلقت در طهارت و در مربع سه سه تای عدد 333 اربعین قرار دارد.

3 1

نکته مهم و آخر اینکه وقتی عالم به شکل دایره است و پایه ی عدد 1 تا 3 است. پس شروع دایره،1 است و به 3 تمام می‌شود                    درحقیقت وجود مطهر حضرت فاطمه سلام الله علیها، جمع کننده 1 تا 3 است .

 

پس از یک طرف جمع 3+1 می‌شود 4 یعنی مربع و بهار کننده و سبز کننده که امام حسن علیه السلام چهارمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین؛ ملقب به سبز پوش آل پیامبر صلوات الله علیهم اجمین است و ایشان سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله می‌باشد. درضمن حضرت فاطمه سلام الله علیها، کوثر عالم است. کلمه کوثر از ریشه کثر است. پس آنچه که کثرت پیدا شده، از خانم دو عالم سلام الله علیها می‌باشد. و اوست که خداوند در کلام کریمش می‌فرماید[29]: و جعلنا من الماء کلّ شیء حی. خوب دقت کنید! حالا متوجه می‌شوید که چرا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود بهشت زیر پای مادران(واقعی) است. زیرا به تبع وجود مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها همه‌ی بانوان محترمه حامل کثرت و بقاء حیات و جان عدد 333 می‌باشند، اگر قدر خودشان را بدانند! پس بلوغ خانم‌ها 9 سال است و حامل حمل 9 ماه فرزندانشان هستند. پس هر فرزند که بخواهد کامل و سالم و تطهیر بماند، باید لوح 3تا 3 را تمام کند.

اما از طرف دیگر عدد بالای دایره 13 را نشان می‌دهد که برابر جایگاه عددی حرف م به عدد ابجد 40 است. و خداوند می‌خواهد هم کفو حضرت فاطمه سلام الله علیها در سیزده ماه هفتم سال قمری (رجب المرجب) در خانه کعبه قدوم مبارکش به عالم دنیا بیاید. یعنی خداوند این وحدت را که عدد 13 برابر اسم مبارک احد جلّ جلاله است، باب پرده برداری از حقیقت مربع خانه کعبه و کثرت رحمت و نزول برکاتش برای انسان‌ها قرارداد که دیوار خانه شکافت . پس جز فاطمه ورود ندارد!

*رابطه الواح با عدد 12:

جالب است که این الواح بلوغ همه‌ی حقایق است از جمله عدد 12. همانطورکه می‌بینید در هر سطر عدد به 15 می‌رسد که جمع ارقام 15 می‌شود 6(5+1)، پس یک 6 در طول لوح قرار دارد و یک عدد 6 در عرض الواح است.

بنابراین به دو عدد 6 و 6می‌رسیم که درحقیقت 66 برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌شود که همه‌ی این درس‌ها سوره مبارکه توحید است و اخلاص کامل، زیرا سوره توحید 66 حرف دارد و ذات اقدس الهی در کلام مبارکش خطاب به پیامبر گرامی اسلام؛ حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: قل هو الله احد و عدد ابجد هو=11 است که جمع اعداد 1 تا 11 برابر 66 می‌شود؛ برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله! و باطن لوح که شد اربعین به عدد 40 برابر حرفِ م به جایگاه عددی 13 که برابر با نام مبارک احد جلّ‌جلاله است. پس خوانده شد: "قل هو الله احد" و این سوره، شناسنامه خداوند است.

اینگونه باطن خانه خدا را به اسرار ظهور می‌دهد. آنگاه در عدد 12؛ که جمع دو تا 6 است (6+6)، همه اسرار هستی آشکار شده و حقیقت چشمه‌های رحمت الهی از درون سنگ‌های خانه خدا با شکافته شدن دیوارش به تولد وجود مبارک حضرت علی علیه السلام از باطن عدد 13(رجب) و در حقیقت بیت الحمد(خانه خدا) با عدد یکِ وجود مبارک خودش و 11 ذریه معصوم و نورانیش صلوات الله علیهم اجمعین، چشمه‌های عین (عینِ اسم مبارک عـلی علیه السلام) یُفجِرونه تفجیرا، در ظهور عصای حضرت موسی علیه السلام به امر خداوند کریم به سنگ زده شد و 12 چشمه آب از آن سرازیر شد( که شکل این سنگ بصورت کعبه بود و از هر وجهش دو چشمه آب سرازیر شد: و إذ استسقی موسی لقومه فقلنا اضرب بعصاکَ الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عیناً...[30].

 امام باقر علیه السلام فرمودند[31]: هرگاه حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف در مکه قیام کند( او دوازدهمین امام شیعیان است) و بخواهد که به سوی کوفه برود، منادی او این ندا را سر خواهد داد: هان کسی از شما خوراک ونوشیدنی با خود به همراه نبرد. او سنگ موسی بن عمران علیه السلام را که به اندازه بار شتر است حمل می‌کند. در منزلی فرود نمی‌آید مگر اینکه چشمه‌ای از آن جاری گردد و هر که گرسنه باشد سیر خواهد شد و هر که تشنه باشد سیراب خواهد شد. آن توشه با آنان خواهد بود تا اینکه در نجف اشرف، در پشت کوفه فرود بیایند. و امام صادق علیه السلام فرمودند[32]: الواح موسی علیه السلام نزد ماست و عصای موسی علیه السلام نزد ماست و ما وارثان پیامبران هستیم.

درواقع رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده که این چشمه‌ها ولایت ما اهل بیت عصمت و طهارت است که هر کس بر ولایت ما پایدار بماند، خداوند جامی از محبت خود به  او می‌نوشاند که چیز دیگری به جای آن آرزو نکند و سیراب می‌شود الی یوم القیامة.

و درس عدد 12 که مبسوط در قسمت‎های قبل بیان شد، همه‌ی عالم را سیراب کرد تا به ظهور وجود دوازدهمین نور مطهر معصوم؛ حضرت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف افشای کامل کند.

 

*اما حقیقت زیبای دیگر این درس و باطن لوح:

عدد 11 باید اتصال به 12 پیدا کند تا همه‌ی اسرارش و محتوایش و حقیقتش ثابت و باقی و پایدار و به درجه کمال و حتی قبولی برسد! اگر خوب دقت کرده باشید، گفتیم که پروردگار عالم خواست در ماه ذی القعده یعنی افشای صاحبان جایگاه‌های حقیقی که ماه یازده سال قمری است در بیست وپنجمین روزش که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است، تولد خشکی(ارض) اتفاق افتاد یعنی تولد همه عالم خلقت و تمام ظهورات عالم اسرار و تمام انوار و تمام اسماء و تمام جمالات و تجلیات و کمالات و آنچه ندیدنی بود در عالم زمینی از اعلاعلیین به اسفل السافلین، چنانچه خداوند فرمود: ثمّ رددناه اسفل السافلین[33]. خوب دقت کنید! از آن نقطه، عالم دحوالارض شد و هستی نمایان شد و اسرار در شناسایی به مهندسی خلقت، شناسایی پروردگار عالم است که فرمود: إنّی کنت کنزاً مخفیاً فاحببتُ و أن اُعرف[34].

پس جمع عدد 1 تا 11 همه عالم را رساند به عدد 66 برابر ظهور اسم مبارک الله جلّ‌جلاله. و از جمع دو تا عدد 6 ، عدد 12 ظاهر شده است(12=6+6). اما خداوند غیب الغیوب است و اسرار معرفی خود را از درون خانه کعبه افشا فرمود و به حضرت آدم علیه السلام فرمود که خانه خودش(کعبه) را روی نقطه ارض بسازد.

توجه!توجه! آنگاه باطن خانه خدا به عدد 12 به ظهور مولای متقیان؛ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و یازده ذریه نورانی در بطنش همه‌ی چشمه‌های رحمت را سرازیر فرمود. و در کلام کریمش فرمود: عمّ یتساءلون. عن النبأ العظیم[35]؛ او را خبر عظیم نامید و اسرار ندیدنی‌ها را به او ظهور داد. عدد 12 برابر جایگاه عددی حرفِ ل که همه درملکیت خداوند، به توحید محض لا اله الا الله، به 12 حروف افشا فرمود.

*اما درس زیبای اتصال عدد 11 به عدد12:

درحقیقت باطن عدد 12، عدد 11 است. و عدد 11 برابر با عدد نام مبارک خداوند؛ دوا و هو جلّ‌عظمته می‌باشد. کلّ اسرار عالم خلقت از ظهور عالم سرّ به انوار وجودهای مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین که همه عزیزان انوار مقدسشان در یک نور تجلی کرده به نام نورٌواحد و این اسرار شد سرّ حقیقت محمدی صلوات الله علیهم اجمعین. پس عدد 5 برابر حرفِ ه است که ضمیر شد و جانشین و خلیفه خداوند و جانشینان برحق و بالاخص که معصوم هستند. "انّما یُریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یُطهرّکم تطهیرا"[36] این است و جز این نیست که همواره خدا می‌خواهد هرگونه پلیدی را از اهل بیت(به روایت شیعه و سنی حضرات محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و 9 ذریه نورانی در بطنش) برطرف نماید و آنان را چنان که شایسته است (از همه گناهان و معاصی و رزائل و ناپاکی‌ها) پاک و پاکیزه نگه دارد. درواقع عالم دنیا را هم به عدد 6 روز خلق فرمود که برابر حرفِ و است. پس از عالم سرّ تا عالم سفل، در دو حرف قرار دارد: هو جلّ‌عظمته و همه، کتاب توحید و خداشناسی است.

11 1

عدد کلمه هو=11 است پس مبنای ظهور خلقت در دایره خلقت، عدد 11 می‌باشد. و شروع کمان از 1 شروع و به 11 ختم می‌شود پس آنگاه در جمع(11+1)، عدد 12 حاصل می‌شود یعنی دوا،زده شد.

پس درهمه گنج خداشناسی به یک حرف می‌رسیم و آن هم الف(=111) است.

و عالم دنیا در ضریب این 3 تا یک است؛ یعنی در ضریب 3.

و عدد 12 جایگاه عددی حرفی ل به عدد ابجد 30 می‌باشد. و خداوند خانه کعبه را محل و مجرا و تجلی گاه حرف ل قرارداد. و جان این حرف را، وجود مبارک صاحبش حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب قرارداد که با متولد شدنش یک وجود مبارک خودش و 11 ذریه نورانی در بطنش صلوات الله علیهم اجمعین، گنج 12 را افشافرمود و خود، لقبِ مولی الموحدین گرفت. و در عالم خلقت، گردش سال شد 12 ماه و هر ماه 30 روز یعنی همه در مجرای ولایت اهل بیت و توحید محض و اخلاص معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است.

خوب دقت کنید! پس 12 شد جانِ خانه خدا. ما شیعیان 11 فروع دین داریم که اگر بخواهد قبول شود و زنده بماند باید به اصول اتصال پیدا کند، آنگاه فروع به حقیقتش متصل می‌شود. تا مثل نماز که فروع دین است ولی باید رو به قبله بخوانیم تا نماز صحیح باشد یعنی اتصال 11 باضافه یکِ توحید که جزء اصول دین است.

همینطور است درباره نماز شب که خداوند امر می‎فرماید که نماز شب بخوان و آن 11 رکعت است: ومن الیل فتهجّد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربک مقاماً محموداً[37]، تا اتصال به روز داشته باشیم و از تمام برکات سحر بهره‌مند شویم. یعنی 12 ساعت روز و 12 ساعت شب، پس دایره شب بخواهد تمام شود با یک رکعت نماز وتر به 12 کامل یعنی گنج توحید می‌رسیم، آنگاه سپیده صبح را درک می‌کنیم تا به حقیقت نماز صبح که امام حسین علیه السلام است برسیم زیرا ایشان مصباح الهدی هستند.

دیگر اینکه بین سال شمسی و قمری 11 روز فاصله است. و در این گردشِ 11 روز تمام خواص سال شمسی و قمری در دایره‌ی گردششان روزی خود را دریافت می‌کنند، آنگاه می‌بینیم هر دو ، 12 ماه ثابت دارند!

*باطنی از عدد 11 و 12 در سوره مبارکه یوسف علیه السلام:

خوب دقت کنید! در سوره مبارکه یوسف علیه السلام خداوند فرمود که حضرت یوسف علیه السلام در خواب دید که 11 ستاره و خورشید و ماه به حضرتش سجده کردند[38]. درحقیقت خداوند چگونه به ما می‌آموزد که هر عبادت کننده‌ای در اتصال به سجده بندگی برای خدا در جماعت 11 است و باید اتصال به یکِ امام معصوم داشته باشد تا به 12 دایره‎ی توحید و اخلاص زندگی دنیا و آخرت برسد. دایره زندگی دنیا؛ سال شمسی و دایره زندگی آخرت؛ سال قمری می‌باشد زیرا تمام احکام و قوانین مذهبی و بلوغ و تکالیف ما به سال قمری است(مثل روزه، حج و ...). پس خوب دقت کنید! عدد 11 باضافه یک(امام معصوم علیهم السلام)اتصال به قرب الهی پیدا می‌کند، تازه به شرط اتصال به رضای خداوند.

بنابراین تمام درس که گفته شد برگشت دوباره به نقطه اتصال که کلمه ارض و خلقت خشکی بود. اگر حروف کلمه ارض را جابجا کنیم، اسم مبارک رضا علیه السلام می‌شود. پس باطن ارض، رضاست. و چرا در جایگاه خانه خدا باید حج انجام شود؟ عدد حج=11 است و این طواف، تمام درس بیان شده را معنی می‌کند زیرا باید دور گنج 12 توحید بچرخیم و حج، یکی از 11 فروع دین است. پس 7 بار در نقطه اتصال به ولایت عظما و ولایت اکبر چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین روبروی سنگ حجرالاسود و رکن یمانی عدد 11 خود را به یکِ ولایت و توحید ناب وصل کنیم تا به 12 برسد. 7 تا 12 تا می‌شود 84 که جمع ارقامش 12 می‌شود(12=4+8) و برابر با عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ محول است. خوب دقت کنید! اینجا جای تحویل است و جای زنده شدن یا بگوییم: حوّل حالنا الی احسن الحال. و جای گردش 7 تا 11 تاست یعنی 77 برابر با عدد ابجد نام مبارک "هو الله" و "یا الله" .[39]

پس وای بر کسی که عدد 11 وجودش به 12 اتصال پیدانکند(یعنی به وجود امام معصوم علیهم السلام) که خداوند می‌فرماید: فَیَمُت(پس بمیر!) یعنی مرگ انسانی شامل حالش می‌شود و اعمالش در دنیا می‌ماند و ابقا نمی‌شود. زیرا خداوند در سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید: کلّ مَن علیها فانٍ. و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام[40]؛ هرکه و هرچه در روی زمین است دستخوش مرگ و فناست. و زنده باقی لایزال ابدی تنها خدای منعم باجلال و عظمت و باکرامت است. و فرمود: من جاء بالحسنة فله عشر امثاله...ا[41]؛ هرکس کار نیکو کند او را ده برابر آن خواهد بود... . کسی که به امام معصوم علیه السلام اتصال ندارد، کافر است، مرده است و خداوند عملش را حبط می‌کند و مخلد در جهنم است.

*عدد 6=حرف" و" :

درسی که انسان را به تفکر وامی‌دارد زیبایی حکمت مولایی است که ذره‌ای نقص در تمام خلقتش نیست. وقتی عدد 12 را می‌خوانیم، فراموش نشود که جمع عدد 1 تا 12 برابر 78 است که برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ حکیم است. و جمع ارقامش 15 می‌شود(8+7) و در آخر جمع ارقام 15 می‌شود 6. آنقدر عجیب است که انسان در مقابلش باید سر تعظیم فرود آورد!

در قوس نزولی از الواح مبارک به عدد 15 و در جمع ،6 رسیدیم و عدد 6 به حروف برابر حرفِ و است( جالب است که در انگلیسی(شکل) حرفِ و را به عدد 9 می‌خوانند!) و در قوس صعودی حکمت حکیم در ظهور 12 به عدد 78، درجمع به 15 و 6، همان حرفِ و را نشان می‌دهد. که خداوند دنیا را به عدد 6 روز خلق فرمود و در کلام مبارکش فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون[42] . تمام عالم بر حرفِ و است و عدد اتصال عالم قبل و عالم بعد ما یعنی آخرت است. و حرفِ و، درواقع یعنی عالم دنیا! به یک قول هیچ جنینی به عدد 6 ماه در شکم مادر نمی‌ماند اما خداوند می‌خواهد سه نوزاد به عدد 6 متولد شوند: حضرت یحیی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام و امام حسین علیه السلام که در هر سه 6 حکمتی است.

اما 6 عددِ صعود یعنی حرفِ و به طرف قوس بالا کشیده می‌شود یعنی به شکل حرکت تنوین رفع است که دو پیش خوانده می‌شود و تنوین، نونِ ساکنی است که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود. درحقیقت دو حرفِ و؛ دو عدد 6 است که کنار هم 66 را نشان می‌دهد؛ برابر نام مبارک الله جلّ‌جلاله.

اما درس بزرگ این است که این حالت به صورت قرارگیری جنین در شکم مادر است که در آغاز بصورت یک حرفِ و ظاهر می‌شود که همان عدد 6 است اما وقتی از 6 ماهگی می‌گذرد، قوس نزولیش تمام و قوس صعودی را طی می‌کند؛ در آغاز سرش بالاست و در پایان سرش پایین می‌آید و حرکت دو " وو" و دو عدد "66" را جلوه می‌دهد.

و جالب است که عدد ابجد کلمه شکم=360 و برابر عدد ابجد حروف شین است و جایگاه عددیش 45 ؛ برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم علیه السلام است. پس الواح نورانی و حکیمانه گنج تولد و ظهور همه‌ی اسماء و همه‌ی تجلیات و همه‌ی عوالم و اسرار است! و در عرفان تعداد آیات قرآن 6666 می‌دانند زیرا هر لوحی در جمع عدد 15 به 6 می‌رسد که 4تا لوح می‌شود 6666یعنی تمام آیات قرآن و اگر 4 تا 6 را جمع کنیم 24 می‌شود که عدد جامع است و برابر ساعات شبانه روز (و عدد ابجد کلمه جامع=114 می‌شود یعنی برابر تعداد سوره‌های قرآن). و این عدد، حکمت و جمع جمیع زیبایی‌هاست زیرا در جمع 4+2 به عدد 6 و حرفِ و می‌رسد! و اگر اعداد یک تا 24 را با هم جمع کنیم 300 می‌شود که برابر عدد ابجد حرف ش و کلمه فکر است که باید فکر کنیم و در تحیّر این همه زیبایی، شاکر و ساجد باشیم . و برابر عدد ابجد کلمه صراط است....

پس تمام حکمت، حروف مقطعه شد که 78 حرف بود و جان آن در خانه خدا معنی می‌شود: علی صراط حق نمسکه. و عدد 78 برابر با جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا سلام الله علیها است و در خانه بیت الحمد! و همه این درس زیبا در عدد 15 و الواح نورانی به عدد 15 خوانده شد و 15 برابر با جایگاه عددی حرف س است و این حرف، قلب قرآن است. در درجه اول، خانه خدا، قلب عالم دنیاست و محلّ طپش و حیات انسانی و انتقال دهنده حیات به عالم قرب و گیرنده نزولات عالم بالا به عالم اسفل است. پس وقتی طواف واجب می‌شود زیرا تمام چرخش و گردش خون و حیات بدن، در گرد قلب است و قلب، دگرگون کردن موت  به حیات، طراوت و شادابی و سلامت را به بدن برمی‌گرداند. همینطور خانه خدا و باطن آن وجود مبارک صاحب الامر و صاحب الحیاة و صاحب الزمان؛ اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، دوازدهمین امام و چهاردهمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است. پس درواقع حقیقت وجود ایشان، قلب عالم امکان است و عدد 60 برابرنام مبارک ام ابیها سلام الله علیها می‌شود که قبلا توضیح داده شد.

 

حقیقت "أنثی" در آیات قرآن[43]

خداوند عزّوجل در آیات قرآن به خلق "ذَکر" و "انثی" قسم می‌خورد و حقیقت ذَکر را وجود حضرت اَب یعنی امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حقیقت اثنی را وجود اُمّ عالم امکان؛ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها معرفی می‌فرماید.

بسم الله الرحمن الرحیم. واللیل إذا یغشی. والنهار إذا تجلّی. و ما خَلقَ الذکرَ و الانثی[44].

حضرت باقرالعلوم علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه  فرمودند: فی قوله تعالی و ما خلق الذکر و الانثی فالذکر أمیرالمؤمنین و الانثی فاطمةُ[45].

آن هنگام که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت کرده بودند، قبل از وارد شدن به شهر، منتظر امیرالمؤمنین علی علیه السلام و فواطم بودند تا به ایشان ملحق گردند. خداوند عزوجل قبل از ورود ایشان به مدینه، این آیه شریفه را نازل کرد که: دعای ایشان از ذکر و انثی را مستجاب کردیم: فاستجابَ لهم ربّهم أنّی لا اُضیعُ عملَ عاملٍ مِنکم مِن ذکرٍ أو اُنثی بعضکم مِن بعضٍ فالذین هاجروا و اُخرجوا مِن دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لأکفّرنّ عنهم سیّئاتهم و لأدخلنّهم جنّاتٍ تجری مِن تحتها الانهار ثواباً مِن عندالله والله عِنده حُسن الثواب[46]

الذکر علیٌّ و الانثی الفواطم المتقدمُ ذِکرهنَّ و هُنَّ فاطمةُ بنتُ رسول الله صلی الله علیه و آله و فاطمةُ بنتُ أسَدِ و فاطمةُ بنتُ الزبیرِ؛ بعضکم مِن بعض[47]. منظور از "ذَکر" حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و منظور از "انثی" فواطم هستند. اما "بعضکم من بعض" یعنی برخی بر دیگران برتری دارند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برتر از فواطم دیگر است.

منظور از انثی در حقیقت معنا تنها وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها است. ایشان مطلق حقیقت اناث هستند که دیگر نساء به واسطه حل شدن در وجود ایشان و تبعیت از وجود حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها تحت این نام قرار می‌گیرند و دعایشان مستجاب می‌شود. به همین جهت خداوند عزوجل در ادامه آیه شریفه فرموده است: " بعضکم من بعض"؛ زن مؤمنه و صالحه بودن تمام خواتین و فاطمیات نشأت گرفته از حقیقت انثی در عالَم و به میزان معرفت به حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها و تبعیت از ایشان است.

 

بلوغ 9 و 5 در ازدواج حضرت فاطمه سلام الله علیها:

 جمع اعداد 1 تا 5 شد 15 که تمام الواح نورانی زندگی مبارک اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین است. که خانم، بلوغ  9 سال در خانه رسالت و بلوغ 9 سال در خانه ولایت را ظاهر می‌کند. وجود مبارک خودش به بلوغ 9، ازدواج کامل و طیب دارد که بالاترین محصول خلقت نوری و سبزی و حیات طیب و انسان کامل و الگوی بهشتی دو عالم را به تمام جامعیت انسانی داد یعنی  به بلوغ 9 ظهور مبارک فرزندانش حسنین علیهما السلام را دارد.

 

*حقیقت نسب در آیات قرآن[48]:

خداوند عزوجل در آیه شریفه: وهوالذی خَلقَ مِن الماء بَشراً فجَعله نَسباً و صِهراً و کان ربّک قدیرا[49]، به خلق شدن بشر و قرار داده شدن نسب و صهر برای او اشاره کرده است. مطابق فرمایش حضرت باقر العلوم علیه السلام حقیقت بشر؛ وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله، حقیقت نسب؛ وجود مبارکه حضرت فاطمه سلام الله علیها و حقیقت صهر؛ مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. عن الباقر علیه السلام: البشر الرسول(صلی الله علیه و آله) و النسبُ فاطمة(علیها السلام) و الصهر علیٌّ (علیه السلام)[50].  

ذیل این آیه نقل شده است: خداوند عزّوجل آن زمان که حضرت آدم علیه السلام را آفرید، نطفه‌ای را در صلب او به ودیعه گذاشت که همواره از اصلاب طاهر به ارحام مطهره انتقال می‌یافت تا اینکه در صلب حضرت عبدالمطلب علیه السلام آن نور به دو نیم تقسیم شد و نور وجودی حضرت رسول صلی الله علیه و آله در صلب حضرت عبدالله علیه السلام و نور وجودی حضرت علی علیه السلام در صلب حضرت ابوطالب علیه السلام قرار داده شد.

پس علی از محمد است و محمد از علی و حسن و حسین علیهم السلام، و حضرت فاطمه سلام الله حقیقتِ «نسب» است و امیرالمؤمنین علی علیه السلام حقیقتِ «صهر»(داماد)[51].

در عظمت و جبروت صاحب ولایت مطلقه و کبرای الهی همین بس که در سماء احدیت که مقام اطلاق قسمی است با آن سرّ ازلی و ابدی و مکتوم و مکنون سرمدی و اسم مستأثره ذات غیبی، یگانه محبوبه و معشوقه هویت مطلقه مقسمی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اتحاد وجودی یافته و برای او کفوی شده تا در نشئه طبیعت و در نکاح انسانی مبدأ خروج  لؤلؤ و مرجان امامت شود.

السلام علی المخصوص بسیدة النساء؛ آن گزین خلقت و تتمه‌ی دوران حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه فرمود: "خصصت بفاتحة الکتاب و خواتیم البقره"، فاتحه‌ی کتاب، کلّ قرآن است و کلّ فاتحه در بسم الله آن و آن نیز در باء بسم الله و علی(ع) نقطه تحت باء است و خواتیم بقره ایمان رسول به آنچه از جانب حق نازل شد که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است، آن سرّی است که خاتم رسالت صلی الله علیه و آله بدان اختصاص یافت. بنگر مقام امام الموحدین و سرّالانبیا و المرسلین را که اختصاص یافته‌ی به سیدة النساء است و این فقط و فقط مستأثره امیرالمؤمنین علیه السلام است و احدی به این مشهد راه ندارد مگر او و فرزندان طاهرینش به سبب اتحاد با آن جناب صلوات الله علیهم اجمعین. رسالت مخصوص به ولایت است و ولایت مخصوص به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و این سرّ لو لا فاطمه لما خلقتکما است.

 لذا ذوات مقدسه، همگی به واسطه حضرت اُم، نسب فاطمی با یکدیگر دارند بدین معنا که علت نسب برقرارشدن بین پنج تن آل عبا علیهم السلام، وجود حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است که هم اُم ابیها و هم اُم الائمه می‌باشد.

به همین علت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: تمام حَسب‌ها و نَسب‌ها روز قیامت، منقطع خواهد شد جز حسب و نسب من؛ یعنی آن کس که به سبب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از حسب و نسب من به شمار برود. قال رسول الله صلی الله علیه و آله کلّ سَببٍ و نَسبٍ مُنقطعٌ یوم القیامةِ الا ما کانَ مِن سَببی و نَسبی[52]

به عبارت دیگر هر نسب و حسبی که مرکزیت و ثقل آن به وجود حضرت فاطمه علیها السلام برسد، الی الابد ماندگار است و هیچ گاه منقطع نخواهد شد. تمام کسانی که در ولایت فاطمی با یکدیگر قرابت داشته باشند از نسب یکدیگر محسوب می‌شوند؛ نسبی حقیقی و الی الابد که نه تنها در این دنیا بلکه در آخرت نیز پس از شفاعت برای یکدیگر، این رابطه مستدام باقی می‌ماند.

بنابراین حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها حقیقت معنای« نسب» در آیات قرآن هستند.

 

*نکته:1)امر ازدواج حضرت زهراسلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام مستقیماً به فرمان خداوند محقق شد. شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار از امام رضا علیه السلام روایتی نقل می‌کند که پیامبرصلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمودند که عده‌ای از سران قریش مرا سرزنش کردند که چرا فاطمه سلام الله علیها را به علی علیه السلام تزویج کردی؟ پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند: والله ما انا مَنَعتکم و زوّجتهُ بل اللهُ تعالی مَنَعَکم و زوّجَه[53]؛ به خدا قسم من شما را منع نکردم و علی(ع) را به تزویج دخترم در نیاوردم، بلکه خداوند شما را منع نموده و به این ازدواج امر فرمود.

2)غرض از ازدواج، حبّ ذاتی انسان نسبت به بقاءِ نسل و لذات مادی است که در خداوند به اعتبار تنزه از این اغراض، این حبّ ذاتی، به ظهور و استمرار توحید در عالم امکان تعلق می‌گیرد { که بقاءِ توحید هم به وجود امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است؛ که باری تعالی فرمود: فأحببتُ و أن اُعرف}. در نتیجه:

3) غرض خداوند در خصوص ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام و صدیقه طاهره سلام الله علیها، ظهور 11 امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین به عدد اسم مقدسِ هو است تا مظاهر توحید خداوند در عالم امکان باشند.

*تعبیر شدن از شرکت در «مراسم ازدواج» حضرت فاطمهسلام الله علیها به شرکت در «حج»!

در خصوص مراسم ازدواج حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده است که[54]:

فأمَرَ بِِطَحنِ البُرّ و خُبزِ و أمَرَ عَلِیّاً بِذبحِ البَقرِ و الغنمِ فَکان النبیُِ(ص) یَفصِلُ و لَم یُرَ عَلی یَدِهِ أثَرُ دَمِ؛ "حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله امر به طبخ غذا کردند و به علی علیه السلام امر به ذبح گاو و گوسفند، اما پس از ذبح اثری از جاری شدن خون نبود". فَلمّا فَرَغوا مِنَ الطبخِ أمَرَ النبیُّ أن یُنادی علی رأسِ دارِهِ أجیبوا رسول الله(ص) و ذلک کَقوله « و أذّن فی الناس بالحجِ[55]» ؛ "آن هنگام که طبخ پایان رسید، حضرت رسول صلی الله علیه و آله امر کردند که بر بالای خانه ندا داده شود که دعوت رسول را لبیک گویید و این امر همچون امر به دعوت به حج بود که « در میان مردم اذان ده که در حج شرکت کنند»". فَأجابوا مِن النخلاتِ و الزروعِ فَبَسَطَ النُّطوعَ فی المسجدِ و صَدَرَ الناسُ و هم أکثرُ مِن أربعةِ آلافِ رَجُلِ و سائرُ نِساءِ المدینةِ و رَفعوا مِنها ما أرادوا و لَم یَنقُصُ مِن الطعامِ شیءٌ ثمَّ عادوا فی الیومِ الثانی و أکلوا و فی الیومِ الثالثِ...؛ " همه مردم از هر جایی که بودند، تجمع کرده و بیش از چهار هزار نفر مرد و زن اجتماع نموده و از طعام خوردند و هیچ از آن کم نشد؛ درشب دوم و سوم نیز شرکت کرده و از همان طعام خوردند و چیزی کم نشد...". 

البته بیان کرامات و معجزات و وقایع ازدواج خاتون صدیقه کبری سلام الله علیها بیش از آن است که در اینجا مجال پرداخت به تمامی آنها و بیان بطون آن باشد(لذا به این میزان اکتفا کردیم).

آنچه که اینجا محط بحث است، تعبیرشدن از شرکت در «مراسم ازدواج» حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به شرکت در «حج» است! آنچه که حضرت ابراهیم علیه السلام بنا نهاد، حج ابراهیمی و انجام اعمال و مناسک ظاهری حج بود. آنچه که در سال دهم هجرت با امر الهی دعوت عمومی به حج[56] و سپس امر ابلاغ ولایت[57] اعلان شد، حقیقت و روح حج یعنی لبیک گفتن به ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود.

اما قبل از تشریع حج در سال دهم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با ندای دعوت به مراسم ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها و «حج» نامیده شدن آن، مردم مدینه را از حرمت حریم دخترشان فاطمه سلام الله علیها آگاه کردند.

مؤذن این دعوت نیز، وجود مقدس مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود: و إذّن فی الناس بالحج؛ چراکه ورود به آستان مقدسه ناموس الهی، در مرتبه بعد از لبیک گفتن به ولایت علی علیه السلام می‌باشد.

 

*نکته زیبا اینکه وجود امام حسن علیه السلام در حمل مادرش 9 ماه است و حمل امام حسین علیه السلام 6 ماه است . جمع حمل این دو بزرگوار می‌شود 15 ماه(15=6+9) که در اسرار مهندسی، چگونگی هدایت و انوار مقدس را جلوه می‌دهد!

و در وجود مبارک امام حسین علیه السلام خودش که پنجمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است، درحقیقت جمع عدد 1 تا 5 (یعنی 15) باز می‌شود. پس به حمل آقا و به وجود مبارک ایشان، 5 تمام می‌شود و 15 که جایگاه حرف س و قلب قرآن عزیز است و ایشان با خون قلبش هم خزانه میزان قرآن را احیا می‌کند و هم به بلوغ 9 ذریه مطهر و معصوم علیهم السلام که در بطن دارد، تمام بلوغ هدایت را تا آخر زمان به وجود مبارک فرزندش حضرت مهدی صاحب العصر و الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف، حلقه اسرار مهندسی را الی یوم القیامة افشا می‌کند؛ که همه از اسرار گنجِ طه افشا می‌شود.

آیا حال برای ما روشن نمی‌شود که چرا حکومت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، زهرایی است و با ظهور وجود مبارکش، گنج پنهان وجود مادر عزیزشان را افشا می‌کند؟!  او که چهاردهمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است که جمع ارقام 14 میشود 5، و جمع 1 تا 5 می‌شود 15،  پس آن روز عدد 15 بطور کامل افشا می‌شود!

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة والنصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه.

تمام لوح 9 گانه در کلمه حمد خداوند غرق است:

چنانچه از گنج زیبای لوح سه در سه آنچه آموختیم آن بود که اولا عدد ابجد حروف سه=65[58] و برابر با عدد ابجد کلمه دنیا [59] است (و مرکزش مکه است) که پروردگار عالم باب باز شدن و آشکار شدن تمام اسرار عالم بالا و کلید نجات و به کمال رسیدن انسان را از عالم دنیا که اسفل السافلین است به اعلا علیین و عالم قرب الهی، از دنیا به روی انسان می‌گشاید. و تمام دنیا، در حمد خداوند متعال غرق است!

پس کلمه حمد پروردگار عالم که همه موجودات در آن غرقند به صورت یک سوره در آغاز قرآن عزیز آمده است که 10 اسم دارد و بالاترینش فاتحة الکتاب نامیده می‌شود. به فرموده امیرالمؤمنین علی علیه السلام همه علوم قرآن در سوره مبارکه حمد است و ...[60]. عدد ابجد کلمه فاتحه الکتاب=948 است که جمع ارقامش 21 می‌شود[61]. عدد 948 یعنی رسیدن به بلوغ جایگاه رضوان الهی و افشای آن در قیامت است. و جالب است که 21 حرف از 28 حرف عربی در سوره مبارکه حمد آمده است. جایگاه عددی کلمه فاتحه الکتاب=102 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ اعلا است[62].فافهم! خداوند کریم از اسم مبارک اعلایش نام مبارک مولا علی علیه السلام را نام‌گذاری فرمود و فاتحة الکتاب یعنی کلید و مفتاح گشاینده کتاب آسمانی و آن کلید فقط، علی علیه السلام (و درواقع ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین) است که باء بسم الله الرحمن الرحیم و نقطه زیر باء است و فقط با علی و اولاد معصومش صلوات الله علیهم اجمعین می‌توان به قرب الهی و رضوانش، بهشت برین در دنیا و آخرت راه یافت.

و دنیا را به سه روز می‌خوانند. اما حقیقت دنیا از نظر طولی ، 3 به عدد است که این عدد، حروف الفبای خلقت و به ظاهر آب(=3) است. نزولات رحمت الهی: هم به شکل آب (برف و باران و ...) است و هم آیات مبارک قرآن و تمام کتاب‌های آسمانی به قلوب مبارک پیامبران بزرگوار و مخصوص قرآن به قلب مبارک پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله است. چنانچه خداوند در سوره مبارکه بقره[63] می‌فرماید: شهر رمضان الذی اُنزل فیه القرآن هدیً للناس و بینات من الهدی و الفرقان... ؛ ماه رمضان(ماه نهم سال قمری) ماهی است که قرآن در آن نازل شده است برای هدایت بشر و برای راهنمایی و امتیاز حق بر باطل. یا در سوره مبارکه قدر[64] می‌فرماید: انّا انزلناه فی لیلة القدر؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. پس نزول قرآن در دنیا بر عدد سه به حروف است[65]. درواقع همه شد دریک عددِ 9=3×3 و عدد 9 شد ماه رمضان یعنی باب نزول همه برکات و در مرکزیتش تولد وجود مبارک امام حسن علیه السلام یعنی اسرار ماه رمضان به تاجگذاری امام حسن علیه السلام و تمام شدن عالم دنیا به وجود وصی الحسن علیه السلام روحی و ارواحنا له الفدا ختم می‌شود.

*حقیقت رحمت و لیلة القدر در آیات قرآن[66]:

خداوند عزوجل در آیات قرآن، رحمت را : 1)خیر مطلق معرفی می‌کند: قل بِفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیرٌ ممّا یَجمعون[67]؛ بگو به خلق که شما باید منحصراً بفضل و رحمت خدا شادمان شوید(و بنزول قرآن مسرور باشید) که آن بهتر و مفیدتر از ثروتی است  که بر خود اندوخته‌اید.  2)سبب تزکیه نفس و طهارت: و لو لافضل الله علیکم و رحمته و أنّ الله توّابٌ حکیمٌ(10)؛ و اگر فضل و رحمت خدا شامل مؤمنان نبود و اگر نه این بود که خدای مهربان البته توبه پذیر و درستکار است حدود تکلیف را چنین آسان نمی‌گرفت. ... و لو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی مِنکم مِن أحدٍ أبداً و لکنّ الله یُزکّی مَن یشاءُ والله سمیعٌ علیمٌ(21) [68] ؛ و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود احدی از شما(در گناه و زشتی)هرگز پاک و پاکیزه نشدی و لیکن خدا هر کس را بخواهد (یعنی آنکه شایسته باشد) منزه می‌‌‌گرداند زیرا خدا شنوای ندای خلق و دانا به احوال بندگانست.

3) سبب عدم تبعیت از شیطان: ...و لو لا فضل الله علیکم و رحمته لاتّبعتُم الشیطانَ إلا قلیلا[69]؛ و اگر نبود فضل و رحمت خدا که شامل حال شماست همانا بجز اندکی همه شیطان را پیروی می‌کردند.

 حقیقت رحمت در آیات قرآن، وجود حضرت اُم عالم امکان صدیقه طاهره سلام الله علیها است. فضل الله: علی علیه السلام. رحمته: فاطمه علیها السلام[70]. {درواقع صاحب رحم الله، وجود مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها است که جایگاه و تجلی دو رحمت و ظهور آن  و مظهر آن است}!

وجود حضرت خاتون سلام الله علیها تجلی مطلق رحمانیت الهی است، رحمتی که وسعت کلّ شیء است و شامل تمام خلق می‌گردد: و رحمتی وَسِعَت کلّ شیءٍ[71]. چراکه همه بر فطرت الهی یعنی با محبت حضرت مادر، سرشته شده‌اند؛ « یا فاطر بحقّ فاطمه».

به واسطه رحمت یعنی به واسطه وجود حضرت اُمّ ابیها علیها السلام تمام خلق از جن و انس، مؤمن و کافر خلق شدند و به ایشان «وجود»عطا شد: إلا مَن رَحم ربّک و لِذلکَ خَلَقهُم[72]. اما این رحمت تنها بر مؤمنین به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام مفروض و مکتوب گردید. و رحمتی وَسعت کلّ شیءٍ فسأکتبها للذین یَتّقون و یُؤتون الزکاة و الذین هم بآیاتنا یُؤمِنون[73].

مؤمنینی که در اقرار به ألست بربّکم صادق بودند و به میثاق ولایت اقرار کردند، در صبغة مادری رنگ آمیزی شدند. مادرشان «رحمت» شد یعنی حضرت اُمّ الائمه و الابرار علیها السلام و پدرشان «نور» یعنی حضرت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام شد. عن أبی الحسن علیه السلام قال: إنّ الله خلق المؤمن مِن نوره و صَبَغهم فی رحمته و أخذَ میثاقهم لَنا بِولایَة..والمؤمن أخ المؤمن لِأبیه و اُمّه ..أبوه النورُ و اُمّه الرحمة[74].

لذا حضرت مادرعالم سلام الله علیها معنای رحمت عام الهی هستند.{ به خاصّان عالم یعنی مؤمنین در آخرت می‎باشد}

و حقیقت لیلة القدر:

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بطن، حقیقت و سِرّ لیلة القدرند و درک شب قدر به میزان معرفت به ولایت فاطمی میسر و ممکن می‌گردد. عن ابی عبدالله أنّه قال إنّا أنزلناه فی لیلة القدر.. اللیلة فاطمة و القدرُ الله.. فمن عرف فاطمة حقّ معرفتِها فقد أدرک لیلة القدر.. و إنّی سُمّیت فاطمة لِأنّ الخلق فُطِموا عن معرفتها[75].

لیلة القدر شبی است که در آن قرآن به صورت واحد و دفعتاً بر قلب مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد. ظرف نزول قرآن می‌باشد به گونه‌ای که مطابق فرمایش حضرت صادق علیه السلام اگر لیله القدر برداشته شود، قرآن نیز برداشته می‌شود. عن أبا عبدالله علیه السلام: ..لَو رُفِعتُ لیلة القدر لَرُفِعَ القرآنُ[76]. به عبارت دیگر آن ظرفی که در آن قرآن می‌تواند از نقطه وحدت، نازل شده و در قلب اول شخص عالم امکان مستقر گردد، تنها لیله القدر فاطمی است.

به علاوه در این شب ارزاق تقسیم می‌گردد: هم رزق مادی آسمان‌ها و زمین و هم رزق معنوی؛ که منظور از رزق معنوی، رزق ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. قال نعم هی لیلة قُدّرتُ فیها السماواتُ و الارضُ و قُدّرَت وَلایة أمیرالمؤمنین علیه السلام فیها[77].

بدین معنا که "کل امر" که بطن آن همان ولایت امیرالمؤمنین در وجه اتم است، در لیله القدر فاطمی، بر قلب حضرت ولی امر و صاحب هر زمان علیه السلام نازل می‌شود«...بإذن ربّهم من کلّ أمر[78]»؛ و سپس ارزاق ولایت برای تمام خلق، در آسمان‌ها و زمین تقسیم و تقدیر می‌گردد یعنی برای هر خلقی به میزان ظرف وجودی‌اش بهره‌ای از نازل شدن حضرت قرآن که بطن آن ولایت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، در این شب مکتوب می‌گردد.

حقیقت و بطن این شب، تنها شأنی از شئون حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است و لذا ایشان، حقیقت لیلة القدر هستند.

*پس درواقع دنیا، همان لوح 3×سه است، که همه در دایره خلقت در ظهور عدد 5 است که هم به شکل ظاهر همه‌ی کرات و ستاره‌ها و کره زمین ، دریاها و... به شکل دایره هستند که همان شکل بسته 5 است و هم در مرکزیت این لوح گنج 5 را در محوریت چنانچه ذکر شد عالمیان را به افشای معارفش و حقایقش (در مکه و خانه خدا که به شکل مکعب است و کعبه خوانده می‌شود)، نورانی می‌گرداند. چه در دنیا و چه در آخرت. پس حالا خوب دقت کنید!

 

*سوره مبارکه حمد در حالیکه اولین سوره در کتابت فهرستی قرآن کریم است اما عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله 5 است. پس وقتی می‌فرمایند که محتوای کلّ قرآن در سوره مبارکه حمد است یعنی همه در حالیکه کلّ اسرار و تبین تمام حقایق صراط مستقیم و گنج توحید پروردگار عالم است، همه در کعبه ظاهر می‌شود اما سوره مبارکه حمد بر همه آیات و سوره‌ها محیط می‌شود.

 

*پس لوح 3 در سه دنیا(3×3=9) در مرکزیت 5 همه انوار مقدس پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین در جمع برابر14 می‌شود(14=5+9) و وجود همه انوار 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین افشا و در ضرب برابر 45 می‌شود(45=9×5) که برابر عدد ابجد اسم حضرت آدم علیه السلام است، ظهور پیدا می‌کنند! و عدد 14 برابر با 2 تا 7 تا است که خداوند یکتا در سوره مبارکه حجر[79] می‌فرماید: سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم یعنی قرآن 2 تا 7 تا است و سوره مبارکه حمد در حالیکه 7 آیه دارد اما هر آیه 2 قسمتی است که می‌شود 7 تا 2 تا یعنی 14. و جمع ارقام 14 می‌شود 5 یعنی برابر با عدد ترتیب نزولش!

اگر عدد 1 تا 5 را جمع کنیم 15 می‌شود که برابر جایگاه عددی حرف س است که درواقع باطن می‌شود قلب، و ظاهر می‌شود تمام جسمِ عمل ( و قلب کره زمین، خانه خدا؛ کعبه است و در بدن هم قلب مؤمن، خانه خدا می‌شود).

*تمام قرآن عزیز،  قلب است که سِرّش 9 و 5 است اما گنجش، 15 است که سِرّ همان قلب است! الله اعلم

 

اعداد زوج و فرد 1 تا 9

اگر اعداد ابجد 1 تا 9  را به صورت زوج و فرد جدا کنیم، حروف اعداد زوج، می‌شود 4حرف؛ بدوح (ب=2، د=4، و=6، ح=8) و جمع عددی آن 20 می‌شود که برابر با عدد ابجد حرفِ (ک) است و 0+2=2=(ب).

حروف اعداد فرد، می‌شود 5حرف؛ اجهزط (ا=ا، ج=3، ه=5، ز=7، ط=9) و جمع عددی آن 25 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه (حمد)[80] و جایگاه عددی حرفِ (ذ) است و 5+2=7=(ز).

*خوب دقت کنید! در حروف زوج، در آخر به عدد 2 برابر حرفِ ب رسیدیم که اول حروف بسم الله و محتوای باطنی کامل حمد و تمام قرآن است. و در حروف فرد به عدد 25 که جایگاه عددی کلمه حمد است و در آخر به عدد 7 که برابر با کلّ آیات سوره مبارکه حمد است، می‌رسیم!

پس درنهایت حروف زوج برابر حرفِ (ب)= 2 شدند و حروف فرد برابر حرفِ (ز)=7 شدند که در جمع عددی می‌شود 9 (9=2+7) و در ضرب عددی 14 (14=2×7) که همان گنج عشر یعنی 4 روی 10 است و جمع ارقام 14 (4+1=5) 5 می‌شود؛ سرّ حلقه بندگی و وجود مقدس پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین.

 

پس به عدد 5، حرف رمز تمام عالم در بین حروف فرد در اعداد نه‌گانه می‌باشد  چنانچه شیخ بهایی درباره این 5 حرف فرد(ا-ج-ه-ز-ط) می‌فرماید:

ای که هستی طالب اسرار و رمزغامضات    اسمی از اسمای اعظم با تو گویم گوش دار

اول و ثانیش جذر رابع و خامس بود           حرف مرکز جذر جمع جمله دان ای هوشیار

گر ازاین بیتش نفهمیدی ازاین بیتش بفهم       سِر نگهداری  برادر گر  بیایی  زینه

حرف اوسط نصف حرف اول است وآخرست   اوسطیش ضعف اوسط فرقدان و قطب وار

ساتر سِرش باش فتح رمز اگر دستت دهد        فاتح  اقفال دانستی  برو در کار دار

بیان ابیات مذکور فقط درباره همین 5 حرف است، نه دائره اجهزط.

معنی مصراع اول بیت دوم این است: ا(1) + ج(3) = جذرِ ز(7)+ط(9)، یعنی 4= جذر 16

و مصراع دوم این است: جذرِ{ ا(1) + ج(3) + ه(5) + ز(7) + ط(9)}، یعنی 5=جذر 25                                               

 

بیت چهارم: ه(5)= نصفِ ا(1) + ط(9) ، یعنی 5= نصف 10(=1+9) و مصراع دوم : ضِعف اوسط یعنی دو برابر حرفِ وسط (ه=5). و این دو اوسط یعنی(ج)،(ز) در گرد مرکز (ه) مانند فرقدان بر گرد قطب شمالند. فرقدان ، دو کوکب معروف در قطب شمالند که در زیجات و کتب نجوم و صور الکواکب عبدالرحمن صوفی و دیگر کتب در صور کواکب مشروحا مبین است.

 

*نکته: حرف (ه)، تنها حرفی است که خداوند کریم آن را ضمیر یعنی حرف اشاره به خود(هو) قرار داده است و با حکمت، ضمه و فتحه و کسره را به خودش نسبت می‌دهد و صدای کوتاهش را اشباع و بلند قرار می‌دهد تا الی یوم القیامه همه بدانند که او، هو است و فقط اوست!

عدد ابجد حرف(ه)=5 است. فقط و فقط پنج تن آل عبا؛ یعنی همه چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین واسطه معرفت و شناسایی بندگان به خدای مهربان هستند، فقط و فقط این عزیزان اولین خلقت هستند و تمام مخلوقات از ایشان خلق شده‌اند (حتی پیامبران بزرگوار)، و ایشان همان آیت الکرسی و گنج و کنز 4 روی 10 عالمیان هستند. امیدوارم متوجه شده باشید که حرف(ه) به عنوان عدد 5، مرکزیت و سرّ همان عالم کون و مکان ظاهر و باطن را داراست.

خداوند کریم در دنیا خشکی را روی حرفِ (و) خلق نمود و فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون[81]. پس آدرس خود را  با  این حرف به همه بندگان داد. قل هو الله احد[82]، پیغمبرم بگو او خداوندِ احد است پس حرف (ه) با (و) جمع شد و پروردگار، خود را به هو معرفی فرمود. کلمه هو، ضمیر است و اشاره به مشارٌالیه. پس ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین؛ ضمیری هستند که در جایگاه اسم قرار گرفته‌اند و آنها نشان و آیت خداوند و خلیفه برحقّ پروردگارند ، آنها هستند که واسطه خلقت و وصل و ظهور دهنده‌ی خلایق هستند.

و همینطور در گنج وحدانیت به عدد یک =واحد، عدد ابجد  حروفِ یک[83]=30 می‌شود که تمام تجلی‌گاه و مجرای توحید عدد 30 برابر حرفِ (ل) است که این حرف، گشاینده حروف مبارک لا اله الا الله است (که 12 حرف دارد) و جایگاه عددی حرف(ل)=12 می‌باشد که 12 نور مقدس امام معصوم صلوات الله علیهم اجمعین همه، عروة الوثقی و حبل الله المتین(ریسمان محکم الهی) و امام مبین موحّدان و متقین هستند.

 

[1] )بحارالانوار؛ ج2.ص317

[2] )شیخ بهایی- نقل از علامه حسن زاده آملی؛ نور علی نور ص54، 152

[3] )در کتاب مهندسی خلقت در عدد 9 و 5  توضیح کامل آمده است

[4] )مسعود: (م=40)+(س=60)+(ع=70)+(و=6)+(د=4)=180، معلم: (م=40)+(ع=70)+(ل=30)+(م=40)=180

[5] )رجوع شود به کتاب علم الشین؛ مبحث علم الساعة

[6] )120=15×8

[7] )علیّ(ع): (ع=70)+(ل=30)+(ی=10)+(ی=10)=120 = سین: (س=60)+(ی=10)+(ن=50)=120

[8] )سوره مبارکه حجر؛ آیه 87

[9] حوا(س)= (ح=8)+(و=6)+(ا=1)=15

[10] )فاطمه(س): (ف=80)+(ا=1)+(ط=9)+(م=40)+(ه=5)=135

[11] )احسان: (ا=1)+(ح=8)+(س=60)+(ا=1)+(ن=50)=120

[12] )سین: (س=60)+(ی=10)+(ن=50)=120

[13] ) علیّ: (ع=70)+(ل=30)+(ی=10)+(ی=10)=120

[14] ) آل یاسین: (ا=1)+(ل=30)+(ی=10)+(ا=1)+(س=60)+(ی=10)+(ن=50)=162

[15] )انسان: (ا=1)+(ن=50)+(س=60)+(ا=1)+(ن=50)=162

[16] )طه: (ط=9)+(ه=5)=14

[17] )(15=5+4+3+2+1)

[18] ) (185=9÷1665)

[19] ) من یهدی و لایهدی: (م=40)+(ن=50)+(ی=10)+(ه=5)+(د=4)+(ی=10)+(و=6)+(ل=30)+(ا=1)+(ی=10)+(ه=5)+(د=4)+(ی=10)=185

[20] ) (111=15÷1665)

[21] )االف: (ا=1)+(ل=30)+(ف=80)=111-  نسا: (ن=50)+(س=60)+(ا=1)=111

[22] )آمالی(صدوق)؛ ص104- بحارالانوار؛ج67.ص3

[23] )آدم: (آ=1)+(د=4)+(م=40)=45 فاطمه(س): (ف=17)+(ا=1)+(ط=9)+(م=13)+(ه=5)=45

[24] ) (45=9+8+7+ ... +3+2+1)

[25] )کعب: (ک=20)+(ع=70)+(ب=2)=92= محمد(ص): (م=40)+(ح=8)+(م=40)+(د=4)=92- اسلام: (ا=1)+(س=60)+(ل=30)+(ا=1)+(م=40)=132

[26] )حدیث متواتر در منابع سنی و شیعه آمده است: بحرانی صاحب کتاب غایة المرام و حجة الخصام، این حدیث را به 39 طریق از کتاب‌های اهل سنت نقل کرده است؛ ج2.ص304-320 مثال: مسند احمد، صحیح مسلم، ابن المغازلی، سنن ترمذی و... . و بنا به همین کتاب غایة المرام و حجة الخصام در منابع شیعه،  82 حدیث با مضمون حدیث ثقلین نقل شده است؛ ج2.ص320-367 مثال: الکافی، آمالی صدوق، آمالی مفید، آمالی طوسی، عیون اخبارالرضا، بصائر الدرجات و ... .

[27] ) سوره مبارکه بقره؛ آیه 30

[28] )به عنوان مثال: 276+951+438=1665

[29] ) سوره مبارکه انبیا؛ آیه 30

[30] )سوره مبارکه بقره؛ آیه 60

[31] )کافی؛ج1.ص180.ح3

[32] ) کافی؛ ج1.ص180.ح2

[33] )سوره مبارکه تین؛ آیه 5

[34] )بحارالانوار، علامه مجلسی(م1111)،84/199 و 84/344

[35] )سوره مبارکه نبأ؛ آیات 1 و 2

[36] )سوره مبارکه احزاب؛ آیه 33

[37] )سوره مبارکه اسرا؛ آیه 79

[38] )سوره مبارکه یوسف علیه السلام؛ آیه 4

[39] ) رجوع شود به جلد دوم گنج نماز؛مبحث رکوع

[40] )آیات 26 و 27

[41] ) سوره مبارکه انعام؛آیه 160

[42] )سوره مبارکه بقره،آیه 156

[43] )از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[44] ) سوره مبارکه لیل؛ آیه 1 تا 3

[45] ) بحار الانوار ج43.ص32- تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب ج14.ص305- عوالم العلوم و المعارف ج 11.ص98- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهر آشوب)ج 3.ص320

[46] ) سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 195

[47]) الأمالی (للطوسی)؛ النص؛ ص471- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهر آشوب)؛ ج 1. ص 184- البرهان فی تفسیر القرآن؛ ج 2. ص 677- بحار الانوار؛ ج 19.ص 66

[48] ) از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[49] ) سوره مبارکه فرقان؛ آیه 54

[50] ) مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهر آشوب)؛ ج2.ص181- بحارالانوار؛ ج35.ص361

[51] ) تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره؛ ص374- البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج4.ص141

[52] ) بحارالانوار؛ ج25.ص248

[53] ) عیون اخبار الرضا؛ ج 1. ص225

[54] )بحارالانوار.ج 43 ص 114- مناقب آل أبیطالب علیهم السلام(لابن  شهر آشوب) ج3 ص 353- عوالم العلوم و المعارف(مستدرک سیدة النساء إلی الإمام  الجواد) ج11 ص391

[55] )آیه 27 سوره مبارکه حج

[56] ) آیه 27 سوره مبارکه حج

[57] ) آیه 67 سوره مبارکه مائده

[58] )سه: (س=60)+(ه=5)=65

[59] )دنیا: (د=4)+(ن=50)+(ی=10)+(ا=1)=65

[60] )ینابیع الموده؛سلیمان بن ابراهیم قندوزی: ج1.ص68

[61] )فاتحه الکتاب: (فاتحه=494)+(الکتاب=454)=948 --(21=8+4+9)

[62] )فاتحه الکتاب: (فاتحه=53)+(الکتاب=49)=102- اعلا: (ا=1)+(ع=70)+(ل=30)+(ا=1)=102

[63] )آیه 185

[64] )آیه 1

[65] )سه=65=دنیا

[66] )از بیانات استاد محقق حاج آقا موسوی

[67] ) سوره مبارکه یونس؛ آیه 58

[68] ) سوره مبارکه نور؛ آیات21 و  10

[69] ) سوره مبارکه نساء؛ آیه83

[70] ) البرهان فی تفسیرالقرآن؛ ج4.ص52- عوالم العلوم و المعارف؛ ج11.ص106

[71] ) سوره مبارکه اعراف؛ آیه 156

[72] ) سوره مبارکه هود؛ آیه 119

[73] ) سوره مبارکه اعراف؛ آیه 156

[74] ) بحار الانوار؛ ج 64.ص73- بصائر الدرجات؛ ص80

[75] ) تفسیر فرات الکوفی؛ ص 581- بحار الانوار؛ ج 43.ص 65

[76] ) الکافی؛ ج 4.ص 158

[77] )معانی الأخبار؛ النص؛ ص 316- بحارالانوار؛ ج 94.ص18

[78] )سوره مبارکه قدر؛ آیه 4

[79] )آیه 87

[80] )حمد: (ح=8)+(م=13)+(د=4)=25

[81] )سوره مبارکه بقره؛ آیه 156

[82] )سوره مبارکه توحید؛ آیه 1

[83] )یک: (ی=10)+(ک=20)=30

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۶:۳۹
عذرا شفائی

  بسم الله الرحمن الرحیم

گردنبند بندگی

علم عدد و حروف:

به نام آنکه عدد را با یک آغاز کرد و خود را به یکتایی و راه رسیدن به خود را توحید قرار داد و خود را احد جلّ‌جلاله نامید. او کثرات مخلوق خود را به اراده‌اش از (یک مخلوق) یعنی "سِّر حقیقت محمدی(ص) ظهور داد. و در آخر همه کثرات به "یکِ" ذات اقدس خودش برمی‌گرداند. "انّا لله و انّا الیه راجعون".

در عدد "یک" و از عدد "یک"، تعدد زوج‌ها ظهور پیدا کردند. تمام عوالم، کواکب، اسرار کائنات و اسماء و صفات الهی (که به عدد شماره نمی‌شوند) اما به کمال اعداد به 1001 نام برده شده است. تعداد اشجار، دریاها، جمادات، حیوانات، انواع مخلوقات خلاصه درون و بیرون هر چیز که با حروف نامیده شده، اعداد، کاملشان کرده و به شمارش در فهرست قوانین و مکالمات و دسته‌بندی‌ها قرارمی‌گیرند و آدرس و کدِ وجودی پیدا می‌کنند.

واضع علم حروف که ذات اقدس باری تعالی جلّ‌جلاله شأنه است، یکی از 7 صفت ذاتی خود را تکلم شمرده است و با کلامش، "کنز" و گنج وجود خویش را معرفی کرده و در عرفان شناختش، ما را به خود نزدیک کرده و لیاقت بندگی و خلیفة الهی و تقرب به خود را عنایت فرموده است. و مجرای کلام خویش را از گلوی بهترین و پاک‌ترین مخلوق خود، ظهور داد که آن مجرا "نطق الله" است و ایشان ناطق قرآن "علی بن ابیطالب"(ع) و او اولین نویسنده کلام قرآن بر لوح کتاب در دنیا است. و ایشان واضع علم تجوید و علم حروف و علم اعداد و "جان حروف ابجد" است.

علم حروف با عدد ابجد، کامل می‌شود. چون کثرت اعداد نسبت به تعداد حروف بیشتر است. بنابراین هر حرفی در ستون بندیِ اعداد، جایگاهی دارد. جایگاه، حقیقت معنا و اسرار حرف را ظاهر می‌کند! مثل نخ‌های تار و پود یک فرش که وقتی تار بر روی پود منطبق می‌شود، گره‌ی بافت روی آن جایگاه قرار می‌گیرد و مستقر می‌شود. آنگاه نوع ارزش و رنگ و تمامی شناسه خود را معرفی می‌کند.

پس من به اذن صاحب کلام و روشن کننده تمام اعداد، مولایم؛ خالق کلام الله ذره‌ای از بیّنه حروف را در وجود اعداد توضیح می‌دهم. تا شاید کلام حق را بیشتر بفهمیم و بهتر عمل کنیم و به مغز معانی آن به وسعِ کم خود برسیم.

اعداد هر یک، صورت فلکی و صورت ملکوتی دارند. و درحقیقت، تکمیل کننده و تدوین کننده مراتب خلقتی و ظهوری و ظاهری و باطنی حروف و کلمات شده‌اند و همانطور که گفته شد اعداد، روح حروف هستند. علم اعداد را ریاضی نامیدند زیرا از دل حروف متولد می‌شوند و با خود معماها را ظهور می‌دهند و با خود معلومات علوم را ظاهر می‌کنند. بنابراین علم ریاضی به دسته‌های گوناگون قسمت بندی شده تا در عرصه علم، معماهای خلقت را حل کند. هیچ آدرس و نشانی از علوم نیست که در آن علم اعداد نباشد.

درست است که اعداد از یک، ظهور پیدا کرده‌اند اما همه در یک دایره سِرّ هستند. این دایره که گردش بندگی در حول رضای اوست، بندگی را ظهور داد. اول ظهور، ظرفی است که قابلیت اَمَة الهی را در مقام قرب و در مقامی که "لا یَشُمُّ رایحة الوجود" بود را پیدا کرد. قبل از اینکه مخلوقی خلق شود امتحان شد و در امتحان به مقام "صابره" قبول شد. دایره در دنیا شکل مقدس به خود گرفت و درونش "اقطار السموات و الارضین" را جای داد و قبول حامل بودن تمام حمل‌ها را کرد. تا ظاهر‌ها به عیان رسند، و عیان‌ها به نقطه‌ی جوشش خود، و باطن‌ها را به کمال بندگی و خالص شدن و مخلص شدن، و واصل شدن به قرب رضای خدا  و شیعه واقعی 14 معصوم(ص) و رضای قلبی مولا و سرورمان آقا صاحب الزمان مهدی(عج)! پس از اینجا هر کس درجه و نمره بندگی می‌گیرد تا ممتاز یا مردود از هم معلوم شود واعداد همه از این دایره پیدا می‌شوند؛ نمره 1-2-3-4... .

درابتدا، منظور این حقیر از شروع ملکوت اعداد و حروف مخصوصاً ازعدد 5 این ‌است ‌که ‌سلسله ملکوت اعداد را به رشته تحریر درآوردم و به فضل بینهایت او در حلقه بندگی به شناخت خود برسیم که در حالیکه کلّ اعداد و حروف در انسان جلوه کرده اما خودش هیچ است، همه به فضل اوست و هر چه هست اوست و از آنجا به شناختِ مولای خود، صاحبِ نفس و مال و جان خود "مالک یوم الدین"برسیم و حلقه بندگی را به روح و نفس و بدن ظاهر خود زینت داده و افتخار کنیم که فقط و فقط بنده اوهستیم وفقط از او یاری می‌خواهیم.

"ایاک نعبد و ایاک نستعین"[1].

ثانیا، قصدم از نوشتن این درس بازکردن حلقه بندگی در کمال، یعنی خمس است که اولاً از کتاب آسمانی درس گرفتیم که کلّ قرآن در 7 آیه سوره مبارکه حمد جمع است. چنانچه عدد ابجد کلمه خمس 700 می‌شود که در جمع ارقامش به 7 می‌رسیم(7=0+0+7) و در جایگاه عددی کلمه خمس=52 می‌شود. 52، برابر عدد ابجد کلمه حمد است. نتیجه می‌گیریم که شکر و حمد واقعی از تمام نعمات الهی، رسیدن به حقیقت عملِ خمس است. بنابراین حلقه، باید وصل به شیعه شدن اربابِ حلقه‌ها "ابا عبدالله الحسین(ع)" باشیم زیرا او، خامسِ آل عبا(ص) است!

ثالثاً، باید بفهمیم و بدانیم که همه ما و همه آنچه به ما تعلق می‌گیرد، ظاهری و باطنی، دنیایی و آخرتی همه از آن اوست. او ولی و صاحب اختیار و مالک ماست. باید بدانیم که او مولای ما و ما بنده او هستیم و باید برایش بندگی کنیم. او مولای بی‌نیازی است که به ما توفیق بندگی داد تا ما، به کمال برسیم زیرا تنها موجودی که لیاقت بندگی کردن را دارد انسان است، درصورت وسیرت انسانی! پس با بندگی، ما را به درجه خلیفة الهی و آیینه صفات و آیات خود می‌رساند و در قربانگاه بندگی، بنده را از قید موت و حیات حیوانی نجات بخشیده و او را در نزد خود، جایگاه و روزی می‌بخشد."ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[2]". پس از او بخواهیم تا در این عمر کوتاه، لذت بندگی را به ما بچشاند و ما را به درجه خالص، انتخاب کرده و نزد خود به عالم قرب ببرد. انشاءالله.

حلقه، جمع کردن دو سر عمر ماست! روزی که آمدیم پاک و بی‌گناه آمدیم و انشاء‌الله روزی که می‌رویم امانت را به صاحبش بدون نقص تحویل دهیم. و این میسر نمی‌شود مگر به شیعه شدن انسان‌های کاملی که در این دنیا، عبد کامل مولای خود بودند و معصوم بودند و معصوم ماندند الی یوم القیامه. آن‌ها امامان و راهنمایان و پیشوایان مهربان ما هستند. امیدوارم ما از شیعیان و محبّین واقعی آنها باشیم و از ما راضی باشند و با ایشان محشور شویم. انشاءالله

در حدیث مبارک از وجود مقدس پیامبر(ص) نقل شده است که "اعداد، روح حروف هستند". پس حروف بدون اعداد، کلمات میته و بی‌معنی هستند. بنابراین اعداد و حروف، حکم وجودی است که یک روح دارد و یک جسم و با تکلم متولد شده و معنا به خود می‌گیرد. و با عمل به کلام، صورت واقعی خود را نمایان می‌کند و ابعاد ظاهر و باطنش شکوفا می‌شود. گاهی سعه وجودی یک کلمه تمام زندگی و حتی دنیا و آخرت شخص را عوض می‌کند، مثل ایمان آوردن یک کافر که با تشرّف به دین اسلام و با کلمات شهادتین، تطهیر(طاهر) می‌شود و با ایمانش، طهارت قلبی پیدا می‌کند که این طهارت، شهادت به ولایت مولی و سرورمان امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) و فرزندان مطهرش(ص) می‌باشد. و یا مثل وقتیکه فردی قبول زندگی متأهلی را می‌کند با گفتن یک "بله"، عالمِ او عوض می‌شود و خلاصه قبول کار، مسئولیت، تحصیلات و شغل، همه سرنوشت انسان را می‌سازد و دنیا و آخرت شخص را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد.

حقایق عدد پنج

عدد 5، تنها عدد بسته در اعداد است و به عدد 5، حلقه اعداد بسته می‌شود و در واقع کلّ اعداد در این حلقه، ظاهر و معنی می‌شوند و در جایگاه خویش قرار می‌گیرند.عدد 5 تقریبا، به شکل دایره است که تمام عالم به شکل دایره و حرکت دورانی دارند و به گرد محور قائمِ رضای او مطوّف هستند. تمام کرات به شکل دایره هستند و گردش آن در مدار حرکتی خود به شکل دایره است و در کلام سبحان است: "سبّح لله ما فی السموات و ما فی الارض و هو العزیز الحکیم[3]". تمام مخلوقات و موجودات ظاهری و باطنی برای پروردگار خویش تسبیح می‌گویند و در گرد رضای او طواف می‌کنند.

عدد پنج یکی از اسرارآمیزترین اعداد است که کلّ اعداد را در برگرفته و از درون، به یکِ واحدیت دلالت کرده و پایه و اساس و مجرای توحید می‌شود. چنانچه پروردگارعالم ظهوراین عدد را در اسرار و ظهورات و حتی ظاهر وجود خودمان و در قسمت بندی‌های کره زمین و ... به همه مخلوقات احاطه داده است. عدد 5، تنها عدد بسته در اعداد است و جالب است که عدد ابجد حرف "ه" می‌باشد. در حروف هم حرف "ه" بسته و به صورت همان 5، ظاهر شده است و هم شکل عدد پنج تقریباً به صورت دایره است. تمام کرات و تمام مدارات و تمام کهکشان‌ها و حتی کره زمین و تمام دریاها و اقیانوس‌ها، همه به شکل دایره هستند و گردش هر چیز بطور دایره است. جای بسی تأمل است! همه مخلوقات به گرد نقطه رضای او می‌چرخند و همه به قول قرآن کریم "بدون هیچ کراهتی اطاعت محض رضای پروردگار خویش می‌کنند". فقط انسان است که بندگی مولا را به اختیارش گذاشته و راه را برایش روشن و آخرتش را تبیین کرده و پیامبران و حجت‌های خدا {امامان معصوم(ص)} یک به یک آمدند تا انسان‌ها را راهنمایی کرده و در زمان ما به ولایت مولایمان امام زمان(عج)، رهبری و هدایت می‌شویم.

همانطور که خداوندعزّوجلّ خود را به یکتایی و احدیت معرفی کرد و فرمود: "قل هو الله احد"[4] ؛ پس عدد "یک"، خاصّ اوست. عرفا فرمودند که خداوند عزّوجلّ  خود، "یک" است و یک خلقت هم ظهور داد که در "عالم سِرّ" معرفی شد به "سِّر حقیقت محمدی" (ص). سِرّ به پنج اسم مبارک تجلی کرد، اینجا شد عدد پنج، و عددها به وجودهای مقدسشان ظاهر شد. حضرت محمد(ص)؛ "عدد 1" و علی بن ابیطالب(ص)؛ "عدد 2" و خانم فاطمه زهرا(س)؛ "عدد 3" و امام حسن مجتبی(ع)؛ "عدد 4 " و امام حسین(ع)؛ "عدد 5". اگر این 5 عدد را جمع کنیم، می‌شود 15=5+4+3+2+1 که 15= عدد ابجد اسم مبارک خانم "حوا"(س) است و جایگاه عددی حرف "س" در حروف الفبا برابر 15 است (عدد ابجد س= 60 است) . چون سین، میزان حروف و در قرآن کریم "یا سین"، قلب قرآن است و ایشان، مادرِ جسمانی همه انسان‌هاست؛ پنج در جان این سِرّ، متجلی است و باطن "5" حلقه اسرار است. 9 ذریه امام حسین(ع) در بطن او در تسبیح و تقدیس و تکبیر پروردگارعالم است که جان "9و5" می‌شود "14"؛ نور مقدس 14 معصوم(ص) که اگرارقام 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1)  که فرمود: " کلّهم نورواحد(ص)".

عدد "یک" که همه به یک نور ظهور دارند و کثرات در حقیقت و جان این سِّر قرار گرفته و خلق شدند. پس دوباره یک روز، کثرت به وحدت برمی‌گردد و سِرّ اعداد و حروف، رسیدن به معرفت توحید و وصل شدن و بندگی کردن و رسیدن به مقام رضا و قرب الی الله است. حال اگر از اعداد درسی گفته می‌شود برای این است که معارف و حقایقی ظاهر شود که جان تشنه ما را به سرچشمه توحید و مولای یکتا برساند و ما را بر سر حوض کوثر؛ جانِِ عدد 5 سیراب کند. انشاءالله

همانطور که عدد "5" و حرف متعلق به آن یعنی حرف "ه" را به شکل دایره می‌بینیم، در وسط این دایره یک نقطه مرکزی ظاهر می‌شود که این نقطه، "سِرّالاسرار" این دایره است که گرداننده پرگار خلقت که خود محاط بر آن است آن را نقطه رضای خود قرار داد و همه مخلوقات را بر گِرد آن به چرخش درآورد! و این نقطه معارفی دارد که باید خوب در آن بیندیشید...!

اینجا نقطه طلایی سرّالاسرارِ الهی است که در محاذی "سِّر نورِ واحد"(ص) ظهور دارد و چرخش را در تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر ظهور می‌دهد. از عرش مقدس تا خانه خدا ظهور دارد اما همه به صورت دایره، به گرد آنها می‌چرخند و می‌گویند: "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر".

پروردگارعالم در 25 ماه ذیقعده، خشکی زمین را از زیر خانه خدا پهن کرد و آن روز را "دحو الارض" نامیدند یعنی "کشیده شدن زمین" که در مفاتیح الجنان در قسمت دعای همین روز نوشته شده است. اول: خشکی، ارض نامیده شد که حروفش با اسم مبارک رضا منطبق می‌شود. دوم: عدد ابجد کلمه ارض= 1001 که همان حروف رضا=1001 است و پروردگارعالم در کتاب‌های آسمانی، 1001 اسماء الحسنی خود را نامیده است. (الله علم)

دیگر اینکه سرزمین مکه در گودترین سطح زمین و خشک‌ترین زمین‌ها قرارگرفته. معنای عربی مکه همان بکه است بکه بقولی برکه است و جای برکت. زیرا برکه همیشه در جای گود و سرزمین خشک است که آب باران در گودال‌ها جمع می‌شود و محل برکت برای موجودات زنده بیابان می‌شود و حیات بخش است. محل خانه خدا هم محل برکت معنوی و برپا دارنده حیات طیب و محل رضا شدن هر گرسنه و هر تشنه ظاهر و باطنی است که به آنجا رو می‌آورد. بنابراین این نقطه ، محل رضاست. هر کس می‌خواهد به رضای خدا برسد باید رو به این برکه رحمت کند. (مکه در سرزمین خشک و گرم است) بنابراین عبادت واقعی و بنده واقعی همیشه روی قلبش رو به خانه خداست (یعنی قبله) و همانطور که در عبادات واجب مثل نماز یا طواف اگر روی از قبله برگردد نماز یا طواف باطل است ، همینطور در عرفانِ عمل هم در تمام شبانه روز هرگزنباید عمل انسان از نیت برای رضای خدا برگردد! "خوشا آنان که دائم در نمازند". پس این محل همه عاشقان را به سوی خدا می‌کشاند و ظاهر آن، انسان را به قبله وصل می‌کند و باطن آن به روح و جان کعبه که مولود کعبه است و فرزندانش و همان نور واحد(ص) هستند. تشرّف شیعه بودن و پیروی کردن و به طهارت حقیقی و انسان شدن و قرب محبوب واصل شدن را می‌رساند. هیچ بنده‌ای نیست که بندگی خدا کند و پیرو معصومین(ص) مخصوصاً امام زمانش نباشد. پس راه مهدویت یعنی هدایت واقعی به قرب و رضای پروردگارعالم، فقط با وصل شدن به عروة الوثقی الهی(یعنی معصومین صلوات الله علیهم) است. و این عمل نمی‌شود مگر اینکه (به اختیار) حلقه "5" را که همان حلقه بندگی است به گوش‌ها و گردن و دست و پای خودمان بیندازیم.

عمرکوتاه خود را دایره‌ای فرض کنید که مرز محیطش تا نقطه مرکزی آن یک شعاع دارد و آن "صراط مستقیم" است و مرکزش "رضای" اوست، وقتی تمام حفظ شئونات و حفظ حدود الله در هر کاری از انجام فرائض در محدوده بندگی باشد، گردش چشم ما در محدوده او می‌بیند و گوش ما در مجرای امر او می‌شنود و زبان ما در حدود اجازه به تکلم از اوامر او سخن می‌گوید و همینطور دل ما فقط به قفس بندگی او میل می‌کند و حتی عقل ما در تعالی عرفان او رشد می‌کند و تمام اعمال بنده مؤمن، آینه صفات و اسماء او می‌شود، پس به نام او مزیّن و منوّر می‌شود و به مقامی که برایش خلق شد در این دنیا می‌رسد (خلیفة الهی)! همه اینها محیط دایره می‌شوند.

از امام صادق(ع) پرسیدند: اطاعت خداوند؛ "انجام دادن بندگی" را چگونه انجام دهیم؟ فرمودند: "مثل میّت که در دست غسّال اسیراست".

عزیزان خوب فکر کنید! در این مقام و مرتبه بندگی انسان چه بعدی از وجود خود را باید مهار کند تا به کمال بندگی برسد؟ از ظاهرِ صورت انسانی به سیرتِ انسانی برسد؟ آیا غیر از این است که در امتحان ایمان خالصانه و بندگی محض پروردگار خویش در عمل حج بندگی ، باید قربانی کند؟ و آیا آن قربانی ، چیزی جز نفس حیوانی است؟

روزی عده‌ای از سربازان در گِرد پیامبر(ص) جمع شدند گویا پیروز از سفر جنگ برگشته بودند. حضرت به ایشان فرمود: "مرحبا بر شما که از جهاد اصغر پیروز برگشتید". سربازان متعجب پرسیدند: مگر جهاد دیگری هم هست؟ حضرت فرمود: "جهاد با نفس، جهاد اکبر است". این کلام مبارک یعنی "کمال موفقیت عقل بر هوای نفس" است. آنگاه که حکمران وجود هر انسانی عقل باشد، آن وجود به سلامت دین و دنیا و آخرت می‌رسد و در هر جهادِ علمی و نفسی، پیروز است زیرا برای رضای خدا "قربة الی الله" است. (پیروزی حق بر باطل، خون بر شمشیر، مظلوم بر ظالم).

هر سال ماه ذیحجه می‌آید و روز عید قربان گوسفند یا شتر یا گاو قربانی می‌کنند. ولی در زندگی مؤمنان باید در هر عمل، نفس حیوانی خود را قربانی کنند تا دوباره با مولای خود تجدید بیعت کنند که "خدایا در هر جا باشم نفس حیوانیم قربانی توست و برای بندگی لبیک می‌گویم". اما چرا قربانی؟! {فقط با قربانی، قربِ آنی!!!}

در حدیثی از امام کاظم(ع) روایت شده است که روزی ایشان از جایی می‌گذشتند صدای ساز و تنبور بلندی از خانه‌ای شنیده شد. در این هنگام کنیزی برای بیرون گذاشتن زباله از خانه خارج شد، حضرت از او پرسید: صاحب این خانه "بنده است یا آزاد"؟ کنیز گفت: "آزاد" است. حضرت فرمود: مشخص است، اگر "بنده" بود اینچنین نمی‌کرد. کنیز به خانه برگشت و جریان را برای ارباب خود شرح داد . صاحب خانه؛ بُشر آنچنان شرمنده شد که پای برهنه به دنبال حضرت دوید و از ایشان طلب مغفرت کرد. از آن به بعد هیچ وقت از پاپوش(کفش) استفاده نکرد و او را بُشر حافی(بُشر پا برهنه) خطاب می‌کردند. این یک نمونه حلقه بندگی است.

دایره؛ حرفِ ه متعلق به عدد 5 به شکل دایره است      

بنابراین خالق یکتا، شکل ساختمان بندی عالم را (در ظهور) به شکل دایره قرارداد. دایره از اشکال مقدّس خوانده می‌شود زیرا در محیط و مساحت و شعاع و قطر که هر یک از 4 ابعاد هندسی است، اندازه گیریش تعریف عرفانی و مخصوصی دارد. دایره نسبت به اشکال دیگر استثناست چرا که طول و عرض و ارتفاع، خصوصیات همه اشکال است اما دایره در قطر و شعاع و عدد پی(14/3) تعریف می‌شود. و در دایره، نقطه شروع و نقطه پایان در هر جای کمان دایره هم باشد به هم می‌رسد. بنابراین عالم به صورت دایره است زیرا در شروع ؛ انّا لله است و پایان هم؛ انّا الیه راجعون می‌باشد. در واقع دنیا نسبت به عالم بالا، مثل قیف است که نقطه مرکز، در زیر خانه خدا ظهور دارد و دهانه‌اش به وسعت لایتناهی در عالم اسرار است!

خداوند حکیم تمام سیارات، مدارات، ستارگان، خورشید و زمین و... را به شکل دایره خلق فرموده است. عددابجد کلمه دایره=220 و جایگاه عددی آن 40(=م) است که عالم در گنج طهارت و اربعین که باطن بهاراست، خلق شده و در واقع همه‌جا آیات خالق سبحان است که سبّوح است و قدّوس و تمام آفرینش تسبیح گوی اویند(یسبّح لله ما فی السّماوات و ما فی الارض الملک القدوس العزیزالحکیم[5])

                             تسبیح گوی او نه بنی آدم است و بس   تسبیح کردهربلبلی که به شاخسارست

در عالم قرب، پیامبراکرم(ص) در نزدیک‌ترین حد به قرب، واصل‌گردید که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ثمّ دنا فتدلّی. فکان قاب قوسین أو أدنی[6]. چنان نزدیک بود که دو سرِ قوس نزولی وصعودی، که به دو سر کمان مثال زده می‌شود، در نزدیک‌ترین فاصله بودند. پس عالم ،در دو قوس قرار دارد!  

دردایره 14معصوم(ص): {شروع کمان به وجود مطهرپیامبر(ص) وانتها به وجود مطهرامام  زمان (عج)} جمع ارقام 14: 5=4+1 که همان 5تن(ص) است

در دایره 12امام(ع): {شروع کمان به وجود مطهرامام علی(ع) وانتها به وجود مطهرامام زمان (عج)}جمع ارقام12: 3=2+1 و 3=آب که به صورت بسیط می‌شود: الف+با=111+3=114 که 114 سوره قرآن مجید در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد جمع است.

درکتاب نورٌواحد تا حدودی وجود مبارک پنج تن(ص) را در عالم سِرّ و کنز الهی خواندیم که درواقع همه‌ی چهارده معصوم(ص) هستند و وجود مبارکشان به یک نور؛ نورٌواحد(ص) خوانده می‌شود. و پروردگارعالم باطن قرآن را سبع مثانی نامید[7]که معنی می‌شود7 تا 2 تا یعنی 14 تا. و پیامبراکرم(ص) فرمود تمام باطن قرآن در سوره‌ی مبارکه حمد قرار دارد و این سوره 7 آیه دارد که حقیقت آن 7 تا 2 تاست که توضیحات کامل در کتاب نورٌواحد(ص) بیان شده است.

حتی در اعمال حج، حاجی باید 7 دور گرد خانه خدا طواف کند و بعد 2 رکعت نماز طواف بخواند یعنی 7 و 2 و به نحوی می‌توان گفت 7 تا 2 تا. و در حج واجب یک بار طواف حج عمره است و یک بار طواف حج تمتع، پس 7 تا 2 تا طواف می‌شود. در نماز واجب هم کمتر از دو رکعت نداریم و در هر رکعت، واجب است که یک بار سوره مبارکه حمد خوانده شود، پس در دو رکعت می‌شود 7 تا 2 تا و در هر رکعت، 2 سجده واجب است که یک رکن حساب می‌شود و هر بار 7 موضع روی زمین می‌آید که 7 تا 2 تا می‌شود.  

نتیجه اینکه عالم برپایه‌ی4 رکن که همان گنج عشر و 4روی 10 یعنی14،  مهندسی خلقت است، که به صورت دایره در دو قوس نزولی و صعودی ظهور دارد و باطن آن، مُعرّف خداوند احد و واحد است که فرمود: هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن[8].

ظهور این مهندسی به عدد14، جودِ پروردگارعالم است که در مجرای جواد(ع) تجلی می‌کند. عددابجد نام مبارک جواد=14 است. از این‌رو حقیقت علوم اسراری از ساختمان خلقت به وجودش در دنیا ظاهر شده است، البته تمام معصومین(ص)، 14 هستند و همین‌طور گنج قرآن(سبع مثانی) که نسخه‌ی حکمت این مهندسی است هم 14 می‌باشد (5=4+1).

عدد ابجد نام مبارک حوا(س) همانطور که نوشته شد 15 بود و عدد 15، از جمع عدد 1 تا 5 حساب می‌شود، در اصل 5، جمع کننده‌ی تمام اعداد است. وجود مقدس حضرت زهرا(س)؛ جمع کننده دایره‌ی خلقت می ‌باشد چنانچه در حدیث کسا آمده است: "هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها". فاطمه(س) را هم در مرکزیت و هم در احاطه وجودی دایره خلقت قرار داده است که خوانده می‌شود فاطمه(س) و پدر فاطمه(س) و شوهر فاطمه(س) و فرزندان فاطمه(س) ، به قول آقای محی الدین عربی: خانم فاطمه(س)، حوّای روحانی است.

عدد ابجد دایره برابر است با عدد ابجد طاهره(س)=220 و جایگاه عددی دایره و طاهره(س) =40 است. قابل به ذکر است که عدد 220 را عدد مُتَحابّه می‌گویند یعنی جمع کننده همه‌ی محبت‌ها! چنانچه خداوند یکتا، اول عالمی را که خلق فرمود؛ عالم حُب بوده‌است. پس در این عدد متحابِه که با 11 مقسوم ظاهر می‌شود جمع محبت‌ها در فوران محبت به خداوند از وجود 14 نور مقدس ائمه معصومین(ص) است. چنانچه می‌فرمایند اگر در قلبی ذره‌ای از محبت محمد(ص) و آل محمد(ص) باشد، آن قلب در آتش جهنم نمی‌سوزد. اگر در هر خانواده محوریت محبت، محبت خدا که نشانه‌اش رضای او و رضای حجت اوست باشد در آن زندگی جهنم راه ندارد! و کانون محبت در انسان‌ها، مادر است و این محبت، جمع کننده‌ی سلامت خانواده است. محبت، ملات چسبندگی ساختار زندگی انسان‌هاست یعنی اگر ملات بین دو آجر نباشد هیچ ساختمانی محکم و مقاوم نمی‌ماند.

یکی از زیبایی‌های اسم خانم‌ها، زن است که به عربی نساء خوانده می‌شود. وجود دُردانه عالم؛ حضرت زهرا(س)؛ سیدة النساء العالمین است و در قرآن کریم یک سوره به نام نساء داریم. جالب است که کلّ جزء 5 در این سوره مبارکه جای دارد. چنانچه خانم در مقام اهل بیت(ص)، محوریت بیت را دارد و خوانده می‌شود هم فاطمة وابیها و بعلها و بنیها، او صاحب البیت است و این بیت، کانون متحابّه بهشت و رضوان الهی است!

دو نکته را متذکر می‌شوم: 1) هم در اسم زن و هم در اسم نساء، میزان ِعددی برقراراست ( توضیح کلمه زن در ادامه بیان می‌شود و کلمه نساء به طور کامل در کتاب بلوغ سجده توضیح داده شده است).  2) هنگامیکه خانم زهرا(س) و حضرت علی(ع) ازدواج کردند روزی پیامبر(ص) به منزلشان آمد و کارها را بین این دو عزیز قسمت کرد. درحالیکه مسئولیت کارهای منزل را به خانم زهرا(س) و کارهای بیرون از منزل را به آقا امیرالمؤمنین(ع) نسبت داد. اما این ظاهر امر است چراکه بیت زهرا(س)، بیت الجنة و محلّ رفت و آمد ملائکه(ومختلف الملائکه و مهبط الوحی) یعنی محلّ نزول وحی الهی است و در واقع جانِ بیت الله الحرام خانه خداست! پس مدیریت این خانه به عهده خانمی است که پروردگارعالم او را ملقّب به 9 اسم اعظم تسعه فرموده که 2 اسم آن آسمانی و 7 اسم آن زمینی است . در واقع به باطن 14 اسم که 7 تا 2 تا ظهور دارد و او اُمّ ائمه (ص) و امّ ابیهاست.صلی الله علیه و آله و سلم

اما تعریف عرفانی "دایره"، صورت ظاهرهمان حلقه بندگی است. "حلقه"، نشانه عهد و پیمان است چه به ظاهر و چه به باطن، چه در دنیا و چه در آخرت. کسانی که حلقه بندگی خدا را در دنیا پاره کردند، در آخرت غل و زنجیرهای آتشین، آنها را در برمی‌گیرد!

میزان عددی در اسم زن(حقیقت این اسم در وجود خانم فاطمه(س) است)

و اما اسم زن: این کلمه یکی از زیباترین معانی از نظر ظاهر و باطن را در بردارد که اگر زنان بدانند و خود را بشناسند، به وجود زن بودن خود افتخار می‌کنند. عدد ابجد کلمه زن =57 می‌باشد. عدد 57 برابر 3 تا 19 تاست .

کلمه زن: که در قرار گرفتن ترازوی زُبُر(یعنی اصلِ جنس) و بیّنه( یعنی وزنه‌ی هم ترازمقابل جنس) با هم برابر است. کلمه زن به صورت بسیط زا+نون خوانده می‌شود: زا{ زبر= ز(7) ، بینه= ا(1) } + نون { زبر=ن(50)، بینه=ون(56)} _ {زبر: 7+50=57} = {بینه: 1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود (114=57+57) که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن و خانم فاطمه(س) کوثرعالم و جانِ کلّ قرآن است.[9]

همانطور که در درس گنج الف بیان شد، تمام خلقت در باطن طهارت خلق شده و ظهور و بروز دارد(الی یوم القیامه) و همه در دایره‌ی بندگی اوست، همه در طواف رضای حق، غرق هستند. امیدوارم که ما هم با انتخاب صحیح دایره‌ی زندگیمان در باب طهارت در طواف رضای او به قربانگاه واصل شویم و در این گردش، ظلمات حیوانی وجودمان را جدا و به حقیقت انسانی، به قرب او برسیم انشاءالله. در واقع دایره، حدود اوامر الهی است . باید بگویم حدودالله و بر هر کس، واجب است که حدود خدا را نشکند و در تمام عمر، حافظ حدودالله باشد.

عدد 5 در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س)

در خلقت وجود مقدس حضرت آدم(ع)، باری تعالی تمام نه افلاک یا عوالم؛ همه را در یک ظرف جسمانی او قرار داد. که جمع تمام این عوالم در ظرفی قرار گرفت که قابلیت گیرایی آن را به ایشان داده بود و مذکّر نامیده شد یعنی ظرفِ ذکر. و تمام عالم که اسماء او هستند شد ظرف علّم الاسماء. پس در جمع عوالم نُه‌گانه، جمع عدد 1 تا 9 ظاهر می‌شود: 1+2+3+4+5+6+7+8+9=45 که برابر با عدد ابجد کلمه آدم(ع)=45 می‌باشد. اگر ارقام 45 را جمع کنیم 9 می‌شود (9=5+4) و 45 تقسیم بر 9 می‌شود 5. پس حروف آدم، سیر نگهداری و ظرف کلّ زیبائی‌های خلقت اسماء الهی شد و تمام مخلوق، در وجود او ظهور پیدا کرد و خداوند، عالم را برای انسان مسخّرفرمود. پس آدم به عدد 45، مقام نُه را گرفت  9=5+4 و چون عدد 45 جامعِ جمیع اسرارعالم شد و مقام صفوة الهی را از پروردگار عالم گرفت در مقام ظهور اگر 45 بر عدد 9 که بلوغ جمع عدد خود آدم بود تقسیم شود، عدد 5 را به ما می‌دهد (5=9÷45) و تمام فرمول حلّ معماهای مهندسی خلقت به عدد 5 و 9 سِرّگشایی می‌شود.

اولین انسان، پیامبرخلق شده؛ کامل و صاحب منصب آدمیت؛ پیامبر اولوالعزم یعنی جهان و تمام انسان‌ها از نظر جسمانی، فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا(س) هستند و ایشان بر همه‌ی انسان‌ها ولایت دارند و مقام صفوة الهی گرفتند. خلقت آدم(ع) از نظر جسمانی جمع عدد 1 تا 9 عوالم بود و خلقت حوا(س) از جمع عدد 1 تا 5 اسرار آفرینش است. خانم حوا(س) که خلق شد، پروردگارعالم به آدم(ع) فرمود که ایشان، مؤنث تو است یعنی دومی شما و ایشان دفعتاً خلق شد به عدد5. اسم مبارکش حوا(س) نامیده شد که عدد ابجدش 15 می‌شود و عدد15، ازجمع 1 تا 5 تشکیل می‌شود (15=5+4+3+2+1){نکته:پس اینکه می‌گویند حوا(س) از اضافی گِل آدم(ع) و یا دنده چپ آقا خلق شده ، جز موهومات نیست زیرا امام صادق(ع) فرمود: حضرت حوا(س)، از فضیلت طینت آدم(ع) خلق شده است}. عدد 15 در نام مبارک خانم مثل همان عدد نُه که گفته شد می‌باشد، که عدد5، جمع کننده‌ی باطن 14 بود و در اصل سرّ عدد 15 خیلی معانی را شامل می‌شود، هم عدد 9 در بطنش است و هم میزان تمام حروف است(15=س) چراکه:

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک حوا(س) با هم برابر است و 15 می‌شود!

جالب‌ اینکه جمع ارقام 15 برابر با 6 می‌شود (6=5+1)، درحالیکه می‌دانید دنیا از نظر جنسیت، مؤنث مجازی است و خداوند کریم می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین را در6 روز خلق کردم(خلق السموات و الارض فی ستة ایام[10]). پس سِرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا(س) که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ی انسان‌های دنیاست، ظهوردارد. درحالیکه در عالم سِرّ الاسرار کائنات، آنجا که فقط یک نور، خالق بی‌همتا را تسبیح و تکبیر و تحلیل و تحمید می‌کند؛ نورٌ واحد پنج تن(ص) است، در آنجا جمع کننده 1 تا 5 که می‌شود 15، وجود مبارک حوّای روحانی؛ خانم فاطمه زهرا(س) است که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها.

قابل ذکر است که در دنیا، بلوغ جسمانی خانم‌ها به 9 سال و بلوغ جسمانی آقایان 15 سال است. حال خوب فکر کنید! از آنجا که خداوند آنچه را که خلق نموده کامل و بدون نقص از وجود سبحان خود که پاک و منزه از هر عیب و نقصی است، جلوه داده است پس در دنیا به عکسِ عدد خلقت در عالم بالا، عدد بلوغشان ظاهر می‌شود. چنانچه اگر عدد 15 بلوغ دنیایی آدم(ع) با عدد خلقتی ایشان که 9 بود جمع شود عدد 24 که جامع جمع تمام زیبایی‌های عالم است به عنوان خلیفة الله ظاهرمی‌کند( دستور احکام برای بلوغ مردها، چون فرزند آدم(ع) هستند) و اگر عدد 15 که بلوغ خلقتی حضرت حوا(س) است را با 9 که بلوغ  دنیایی ایشان است جمع کنیم 24 می‌شود یعنی همان جمع جمیع زیبایی‌های عالم به عنوان خلیفة الله[11].

نکته: از جمع اعداد 1 تا 15 در اسم حوا(س) به عدد 120 می‌رسیم. و از جمع اعداد 1 تا 9 به اسم آدم(ع)=45 می‌رسیم. حال اگر عدد 45 و 120 را با هم جمع کنیم 165می‌شود (165=45+120) که با عدد ابجد کلمه‌ی مبارک "لا اله الا الله" برابر است. پس منظور همه خلقت، معرفی اوست و توحید خالصانه! چنانچه هر انسان مسلمانی که از دنیا می‌رود، در تشییع جنازه او می‌گویند: لا اله الا الله ! و در زیارت اهل قبور می‌خوانیم: السلام علیک یا اهل لا اله الا الله...! اینجا می‌بینیم که چگونه خالق قدرتمند و یکتا در آینه خلقت، آینه خود را خلیفه‌ی خود می‌خواند. بکوشیم تا درخلوص، جلوه شکوه جمال و جلال و صفات زیبای او باشیم. انشاءالله

 همچنین عدد 120 برابر با عدد ابجد کلمه احسان است پس جمع وجود حسن(ع) و حسین(ع) و محسن(ع) در وجود مطهر خانم فاطمه(س)، می‌شود احسان پروردگارعالم! و تمام قرآن کریم، کوثر وجود است و 120 حذب دارد و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مبارک پیامبر(ص)، 15 است.

و عددابجد کلمه‌ی"سین"=120است. ازطرفی عدد 15 برابر با جایگاه عددی حرف "س" است که عدد ابجد حرف "س"=60 می‌باشد. و خداوند، زمان را به ثانیه آغاز فرمود که ثانیه از ثانی شروع می‌شود یعنی از دومی. چنانچه حضرت حوا(س)، مؤنثِ آدم(ع)است یعنی دومی اوست که برایش زوج قرارگرفت و اُم یعنی مادر همه‌ی آدم‌ها(چه مرد و چه زن) تا قیامت است. حرف (س)، میزان همه‌ی حروف است[12].

حرف (س) با عدد ابجد 60 ، درس دیگری هم به ما می‌دهد اینکه: عمر هر موجودی در دنیا از زمانیکه نطفه‌اش بسته می‌شود و به هر نوع شروع به زندگی در دنیا به عنوانِ عُمر می‌کند، در ثانیه شروع می‌شود و ثانی یعنی دومی که ماده و مؤنث است. و60(=س) ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60(=س)دقیقه می‌شود یک ساعت و... خلاصه انسان در حرف سین متولد می‌شود و در سین می‌میرد. در قبر نیز، سینِ قلبش باید جوابگوی اعمالش باشد چون تعالیِ وجودیِ هر انسانی در دنیا با پاک نگه داشتن و خلوص قلبی درجه می‌گیرد و قلب انسان می‌شود "حرم الله" و این قلب هرگز نمی‌میرد و زنده و جاوید می‌ماند.

خداوند کریم در 4 ماه و 10 روز در شکم مادر، به جنین انسان روح خدایی می‌دمد که شاید همان سین وجود است "انی نفخت فیه من روحی" همانا از روح خودم در انسان دمیدم. ازعلامه بانو اصفهانی[13] درباره‌ی خلقت خانم حوا(س) از امام صادق(ع) نقل شده که می‌فرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع)، حوا(س) را خلق فرمود. به قسمت ذکر شده در قبل اشاره می‌کنم که به وجود خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س)، خلقت عالم سِرّ یعنی وجود مبارک 5تن(ص) که با 9 ذریه اباعبدالله الحسین(ع)، 14 نورمقدس(ص) معرفی می‌شود و تمام هدف خلقت در ظهور جسمانی این چهارده وجود مطهر(ص) است که خداوند متعال حقیقت اربعین و گنج طهارت الی یوم القیامت را به همه انسان‌ها در دنیا عنایت می‌فرماید.

عالم در عدد پنج

*ملک دنیا تقسیم شد به 5 اقلیم(قاره‌ها) قاره آسیا، اروپا، آمریکا، آفریقا، اقیانوسیه (هند)

*پنج روح در بدن انسان حلول کرده است[14]:

    1) روح نباتی که محرک تحویه و نمو است.

   2) روح حیوانی که محرک حس و حرکت است.

   3) روح انسانی که مجموعه‌ای از قوای نباتی و حیوانی است.

    4)روح نفسانی که نفوس مجرده را به کمال روحانیت بالفعل برساند.

    5) روح قدسی یا ملکوتی. 

ابوعلی گوید "روح القدس چون نقطه است و نبوت چون خط و رسالت چون سطح و دعوت، روح ملکوتی چون جوهر و ملت چون جسم و رونق جسم به روح است و قدر ملت به نبوت است".

*انسان در سیر 5 عقل می‌تواند به یکی از درجات زیر برسد:

1)عقلِ بالفعل: نفوس دوشادوش عقل است.

2)عقلِ فعال: نفوس جسمانیه الحدوث است که در مسیر تکامل و ترقی پیش می‌رود.

3)عقلِ خالص: آنست که عنان شهوات و غضب را بدست گرفته است.

4)عقلِ قدوس: آنست که عقل قاهر بر همه اجزاء بوده و به تقدیس انسان بپردازد.

5)عقلِ اول: که صادر نخست بوده و آن عقل محمدیست(صلی الله علیه وآله)

*پنج نفس ظهور دارد:

1-نفس لوامه 2- نفس مطمئنه 3-نفس راضیه 4-نفس مرضیه 5-نفس الهیه

*انسان پنج حس دارد:

1) حس لامسه2)حس بینایی3)حس شنوایی4)حس بویایی5) حس چشایی.

*اعضای بدن 5 قسمت است: سر و دو دست و دو پا.

*در هر دست و پا، پنج انگشت می‌باشد.

*در سر، 5 عضو است: چشم، گوش، دهان، بینی، پیشانی.

*در بدن پنج دستگاه وجود دارد: تنفسی، گردش خون، گوارش، کلیوی، جنسی

*حضرات کلّی پنج‌اند که عبارت‌اند از لاهوت و جبروت و ملکوت و ناسوت و کون جامع که انسان کامل است.

*انواع ساعت یعنی قیامت، پنج است: " یکی از آنها در هر آن و ساعت یعنی زمان است و یکی از آنها موت طبیعی است چنان که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: "هر کس که مرده است، قیامت او قیام کرده است." و یکی از آنها موت ارادی است پیش از آنکه به مرگ طبیعی بمیرید به مرگ ارادی اختیاری بمیرید و قیامت را خود برای خود به حسابرسی آشکار کنید "حاسبوا قبل ان تحاسبوا". و یکی از آنها موت موعود است که همه در انتظار آنند؛ چنان که خدای تعالی فرموده است، "انّ السّاعه آتیة لا ریب فیها" ساعت یعنی قیامت آمده است. هیچ شکی درآن نیست ورساله ما بنام رتق و فتق مُتِکَفِل بیان آنست و یکی از آنها قیامت کبری است که برای عارفان موحد از فناء فی الله وبقاء بالله حاصل می‌شود.

*عرش‌ها پنج‌اند: عرش حیات که عرش هویت است و عرش رحمانیت و عرش عظیم و عرش کریم و عرش مجید.

 *انواع قلب پنج‌اند: قلب نفسی که قلب مختص به نفس است و قلب حقیقی متولد از مشیمه جمعیت نفس و قلب متولد از مشیمه روح یعنی قلب قابل تجلی وجودی باطنی و قلب جامع مسخّر بین حضرتین یعنی حضرتین دو اسم ظاهر و باطن ، و قلب احدی جمعی که قلب احدی جمعی محمدی صلی الله علیه و آله و سلم است.

*السنه حمد، پنج است حقیقت ذکر عبارت از تجلی ذات حق سبحانه برای ذاتش بذاته، از حیث اسم متکلم، از جهت اظهار کمالی و وصف به نعوت جلالی و جمالی در دو مقام جمع و تفصیلش چنانچه برای ذاتش بذاته یعنی بدون واسطه شهادت داده است، که الهی را جز او نیست و این حقیقت را مراتب است. مرتبه بالاترین و سزاوارترین، حقیقت ذکر در مقام جمع است که حق سبحانه خویشتن را به اسم متکلم به حمد و ثناء بر ذات خودش ذکر می‌کند. در حدیث آمده که پیامبر (ص)فرموده‌اند: "خدایا نمی‌توانم ثناء بر تو را آنچنان که تو خودت را ثناء گفته‌ای احصاء کنم".

مرتبه دوم حقیقت حمد: ذکر ملائکه مقرّبین است و آن حمد و تسبیح ارواح، یعنی عقول مفارقه مجرده، برای پروردگارشان است. مرتبه سوم: ذکر ملائکه آسمانی و نفوس ناطقه مجرده است. مرتبه چهارم: ذکر ملائکه زمینی و نفوس منطبعه با طبقات و مراتبی که دارند می‌باشد. مرتبه پنجم: ذکر ابدان و اعضاء موجود در آنهاست و هر یک از مراتب یاد شده به زبانی که اختصاص به خود او دارد ذاکر و حامد و پروردگارش است.

ذکر خداوند سبحان یعنی: انسان با ذکر قلبی از محضر خداوند جلّ‌جلاله غافل نمی‌شود و دائماً خود را در محضر او می‌بیند و این ، ذکر واقعی است. ذکر واقعی انسان را از منکر جدا و به اخلاص رهنمون می‍‌فرماید. یکی از اسماء قرآن، ذکر است. قرآن، کامل‌ترین هدایتگر است.

*پنجمین معصوم(ص)، وجود مقدس امام حسین(ع) و پنجمین امام، وجود مقدس امام باقر(ع) می‌باشند که هر دو عزیز درعاشورا حضور داشتند؛ امام حسین(ع) به شهادت رسید و امام باقر(ع)، تمام علم عاشورا را افشاکرده است. و امام رضا(ع) به عدد 5 بدنیا آمدند(1 خودشان+4 ذریه مطهر در بطنشان).

*نزولات رحمت و گشایش فتح الفتوح باب رحمت در قرآن کریم، سوره مبارکه حمد است که عدد ترتیب نزول آن به قلب مبارک پیامبر(ص)، پنجمین سوره است.

*پنجمین سوره قرآن(از نظر نوشتاری)، سوره مبارکه مائده است که در جزء6 شروع می‌شود و جایگاه ترتیب نزول آن به قلب پیامبر(ص)، 112 است که4=2+1+1می‌شود . مائده یعنی غذای بهشتی که در جزء6 خداوند کریم به تمام مقامات عالم دنیا، سفره رحمتش را برای همه مخلوقاتش(در دنیا) گسترده است و همه از این خوان بهره می‌برند. عدد112 برابر با جایگاه نوشتاری سوره مبارکه توحید(اخلاص) در قرآن کریم است که نتیجه‌ی همه برکات، رسیدن به اخلاص و گنج توحید اوست.

*تمام جزء 5 قرآن کریم شامل 123 آیه است (123=حسنه) و در سوره مبارکه نساء قرار دارد که عدد ترتیب نوشتاری آن در قرآن کریم، چهارمین سوره است.

*روز پنجشنبه متعلق به وجود نورانی امام حسن عسکری(ع) می‌باشد. این روز در ایام هفته روز رحمت است، هم اموات از رحمت آن بهره می‌برند و هم زنده‌ها البته اگر قدرش را بدانند! عدد 5، عددی است که همه اعداد را در بطن خود حاضر کرده و در جمع (1 تا5) جلوه دهنده‌ی تمام زیبایی‌های خواص و عوام یا به قولی ظاهر و باطن است که 15 می‌شود(15=5+4+3+2+1) که جایگاه عددی حرف س=15 است که میزان حروف و قلب قرآن با ندای پروردگار عالم به پیامبر بزرگوارش به نام "یس" است . پس ابا محمد حسن بن علی عسکری(ع)؛ زینت قلب پیامبر(ص) و جلوه دهنده حیات قلب عالم به زیبایی نام مبارکش؛ حسن(ع) که سبزی و حیات گنج قرآن، ولایت و رسالت را به طپش حیات واقعی‌اش، افشا و احیا می‌کند[15]. و جمع ارقام 15 می‌شود 6 (6=5+1) و جمع عدد ولایی(=11) و معصومیت(=13) ایشان 24 است که در جمع، 6 می‌شود(6=4+2) و عدد 6، رمز خلقت تمام آسمان‌ها و زمین و کلّ دنیاست[16]. و درواقع این رمز تولد تک گل همیشه بهار محمدی(ص) است که از وجود جامعِ امام حسن عسکری(ع) ظاهر می‌شود.  و در بطن جامع ایشان، جمعه ظاهر می‌شود که جمع جمیع زیبایی‌ها و اهداف خلقت و انوار نورانی پیامبران(ع) و امامان معصوم(ص) را ظهور و جلوه می‌دهد.

*حرف "هاء" در عدد ابجد برابر عدد "پنج" است. کلمه "پنج" به عربی "بنج" نوشته می‌شود و عدد ابجد کمله "بنج= 55" و برابر با جایگاه عددی کلمه "صدّیق" است. انسان‌ها در حقیقت کلمه صدق امتحان می‌شوند و باید حاضر شوند از مجرای "بنج" بگذرند تا قبول شوند و جایگاه عددی کلمه "بنج= 19" و برابر با جمع حروف اسامی پنج تن(ص) و همچنین تعداد حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" است.

حرف "هاء" از حروفی است که مخرج آن در بالای دل یعنی "قلب" است. این حرف مانند قلب با دو چشم نوشته می‌شود و هنگام بیرون آمدن صدای "هاء" تمام حروف را ظاهر می‌کند. پس "قلب" هم به شکل پنج ظاهر می‌شود و در سینه می‌تپد!

در قرآن کریم یک قلب وجود دارد و آن سوره مبارکه "یاسین" است که شامل 5 حرف می‌باشد (ی-ا-س-ی-ن). به قول پیامبر اکرم(ص): "یاسین، قلب قرآن است". حرف "یا" نداست به کلمه سین، در تفاسیر مختلف از عرفا و احادیث، "سین" را وجود پیامبر اعظم(ص) می‌دانند یا شاید "قلب مبارک" اوست که "سین" می‌باشد. عدد ابجد حرف "سین" =120 است و آنگاه که سینه جایگاه سین می‌شود عدد ابجدش برابر "125" می‌شود که در جمع ارقامش 8 می‌شود 8=5+2+1؛ محل "رضا" شدن و به رضا رسیدن است.

حرف نون ساکن(ن=50)

جالب است که این زیبایی‌های عدد 5 در عدد50 ظاهر می‌شود. عدد ابجد حرف ن=50 است که برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت است. عدد ابجد کلمه "بهشت"= "707" که جمع ارقامش 14(14=7+0+7) و در نهایت 5 می‌شود(5=4+1). جایگاه عددی حرف ن=14 است. پس بندگان صالح خداوند در جایگاه بهشت قرار می‌گیرند بخاطراینکه گردنبند بندگی را با خود بردند و در جایگاه حروفی الفبا کلمه بهشت عددش "50" می‌شود یعنی حرف نون ساکن. و از طرفی عدد ابجد کلمه کُل=50 است، پس حرف ن، کُل را در بردارد.

جایگاه عددی حرف "ن" ="14" می‌باشد که جمع ارقامش 5(5=4+1) می‌شود. وقتی جایگاه یک بهشتی نون ساکن وجودش می‌شود آن، همان ریسمان "حبل اللهِ" 14 معصوم(ص) است که با اطاعت امر پروردگارعالم و شیعه و محب شدن اولیاء الله معصومین (ص) به گنج وجود خود یعنی بهشت؛ محل رضای وجود خود که قلب خویش می‌باشد راه پیدا می‌کند، آنگاه در دنیا منقلب می‌شود، خانه خدا؛ کعبه دل تطهیر می‌شود و این همان نون ساکن است(ن=14 و 5=4+1) در جایگاه قلب که خود عدد "5" است(شکل ظاهری قلب هم مانند عدد 5 و حرف ه است) و در پشت اعمال روزانه از دید چشم، شنوایی گوش، زبان، فکر، اعتقادات، مال، کار، وظایف مختلف، شب و روز و حتی در عبادات، به صورت اظهار، ادغام، اخفا ...کار می‌کند و قلب بودن خویش را آشکار می‌نماید!

هر کس در قبر، باطن قلب وجودی خود را ظاهر می‌بیند و آنگاه قبر مؤمنان واقعی، جایگاه ظهور و بروز ایمان اشخاص زنده می‌شود؛ جای استجابت دعا و محل سجده به پروردگارعالم و خلاصه خانه طهارت و پاک شدن از گناه گنهکاران می‌شود. چون خوب قلب به میم شده و به رضای مولا رسیده است، او زنده است و نزد پروردگارش روزی می‌خورد و خلاصه باطن قبر در بهشت باز می‌شود که همان نون ساکن عمل است و همینطور جهنمیان در جهنم  که آنها هم به جایگاه قلب خود می‌رسند و متاسفانه آن باطن، باعث عذاب خودشان است.

نون، مجتمع مداد حرفی نفسی رحمانی از آن حیث که امّ الکتاب است می‌باشد( چون نون ساکن پشت تمام 28 حرف الفبای قرآن قرار گرفته، 6حرف آن را ادغام؛ 6حرف اظهار و 15 حرف اخفا و یک حرف را قلب به میم می‌کند) .

آقای حسن زاده آملی درباره نون می‌فرماید[17]: "آنچه را که در این مقام بر تو تلاوت می‌کنیم تدبر فرما. عدد پنج که آن دایره ابجدی است گاهی آن را چنین که اشاره به دائره وجود و دو قوس نزول و صعود دارد. خدای سبحان در قرآن فرموده است[18]: "یدبّر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة ممّا تعدّون". "خداوند امر را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند سپس به سوی او عروج می‌نماید در روزی که مقدار آن هزار سال به شمار شماست"، پس همواره و پیوسته امر در روحانیات و جسمانیات دوری (جمع شده است از روحانیات و جسمانیات) است و از میان این دو اشکال عجیب و غریب حادث می‌شود. تجدد امثال و حرکت در جوهر طبیعی و گردش روز و شب و آنچه که در روز و شب پدید می‌آید تو را در این امر دوری بودن وجود ارشاد می‌کنند، خدای سبحان فرموده است: "سیر ماه را در منازلی تقدیر کرده‌ایم تا این که در گردش خود مانند چوب کهنه خشک خوشه خرما که باریک و زرد و کج می‌شود، درمی‌آید". "و القمر قدّرناه منازل حتّی عاد کالعرجون القدیم[19]".

 

نون دارای پنج مرتبه است: مرتبه نخستین نون، تَعَیُّن اول است و آن جمع جمیع حقایق کیانی، ربّانی و حروف مؤثره وجوبی و حروف متاثره امکانی است و نون، امّ الکتاب اکبر است. حقیقت سرّی که در عالم اسرار قبول حمل را دارا شد و در عالم دنیا "سیدة نساء" (الدُره) عالمین گردید. عدد ابجد کلمه "نساء" بدون همزه 111 می‌شود که سرّ "الف" وجود است(نسا=111=الِف) و جایگاه عددی کلمه نسا=30می‌باشد(به اسرارعدد30) و اگر همزه را بصورت بسیط(ها+میم+زا+ها) بنویسیم عدد ابجدش 110 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک "علی" (ع) است.

            {نکته:                                 نس      ا       ها میم زا ها       

1

 

Flowchart: Connector: 1

                                                                  110                  110           

 

                                       

                                              

                                                             111=110+1     1+110=111   }

                                   

مرتبه دوم نون، دوات ماده حروف الهی و هیولای صور فعلی وجودی و عماد ربوبی به (عین مهمله)است؛ که پروردگار ما پیش از خلقت خلق در آن بوده است.

مرتبه سوم نون، اصل وام حقایق کونی که احدیت جمع جمیع کائنات است می‌باشد. و حضرت رسول الله(ص) در بیان خود که فرمود: "اول ما خلق الله الدره". به این اصل "ام" اشاره فرموده است؛ و این نون، "ام الکتاب" امور در رق وجودی منشور است که غمای عبودیت معجمد است."

مرتبه چهارم نون، ام الکتاب مبین است و آن لوح محفوظ است که در اصطلاح اهل نظر، نفس کلی نامیده می‌شود.

مرتبه پنجم نون، نون اقدار (قدرها) است و آن، ام الکتاب موضوع یعنی نهاده شده در روحانیت روح قمر است و آن، آسمان اسم خالق و مجتمع اضواء (نیرها) عالی و انواع گوناگون و اتصالات و انفصالات است و کتابِ "محو و اثبات" بین جزئیات از این مرتبه منقش است.

*در کتاب خداوند سبحان چند حروف به صورت اسرار حروف ظاهر شده است؛ یکی نون ساکن است که به صورت تنوین ظاهر می‌شود در حالی که نوشته نمی‌شود ولی تمام خصوصیات "ن" ظاهر را دارد؛ به صُورِ نصبی و جری و رفعی ظاهر شده است. نون ساکن تنها حرفی است که پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند و به تمام آنها معنا و مخرج و صورت می‌دهد. چنانچه گفته شد "نون" ساکن باعث کشیدگی در بعضی حروف و شدت می‌شود و با اظهار شدن و ادغام شدن و اخفا شدن و حتی قلب شدن خصوصیات خود را هم جلوه می‌دهد. در قرآن کریم، "نون" بیشترین حرفی است که در کلمات بکار برده شده است .

*نون، حقیقت ماده است که صفات و معانی و ظهورات مادی از آن ظاهر می‌شود. عدد ابجد کلمه ماده= 50 است(ن=50) و جایگاه عددی آن 23 می‌شود. 23 سال طول کشید تا پیامبر(ص) قرآن را تدریجاً برای هدایت مردم ابلاغ کند. زاویه خورشید نسبت به زمین 23 درجه است تا در تمام سال دو روز مثل هم نباشد و فصل‌ها و تغییرات هوایی و جوّی ظاهر شود. عدد خیلی مهمی است که روزیِ ظاهر و باطن همه موجودات مخصوصاً انسان را در شبانه روز و ماه‌ها و سال‌ها ظهور می‌دهد. و روزیِ قرآن در 23 سال به ما رسیده است و روزیِ اشک که به عربی "بکاء" گفته می‌شود (عدد ابجد بکا= 23 است) برای قبولی توبه و ندامت (توبه بهترین روزی انسان شده است) از گناه و اصلاح عمل و خضوع و خشوع به درگاه خداوند منان از چشم‌های ما سرازیر می‌شود. این اشک‌ها، جهنم وجود را خاموش می‌کند. از امام صادق(ع) روایت شده است که "یک قطره اشک با معرفت در مصیبت امام حسین(ع) آتش جهنم وجود را خاموش می‌کند. و بهشت را به انسان مؤمن اهداء می‌کند".

اگر ارقام 23 را با هم جمع کنیم 5=3+2 می‌شود پنج. پس همه زیبائی‌ها در مجرای وجودهای مقدس "پنج تن" صلوات الله علهیم اجمعین است و به شرط شیعه شدن به این عزیزان. "...اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...[20]" حلقه بندگی بر ما کامل می‌شود.

 ملِک مقرب حضرت میکائیل(ع)، ملکِ روزی از طرف پروردگارعالم است(ایشان ملک حرف ث به عدد ابجد 500 و جایگاه عددی 23 می‌باشد). این ملک سرش بر عرش، پاهایش تا آخرین نقطه هستی و بال‌ها یعنی جناح‌هایش بر تمام موجودات کشیده شده است. خداوند رزّاق که رحمان است از درِ لطف، تمام مخلوقاتش را از جماد و نبات و حیوان و "ما فیهنّ و ما بینهنّ" روزی داده و می‌دهد. پس حرف "ث" از حروف "نفثه" است مثل ابر پر باران بر تمام آسمان‌ها حکومت می‌کند و به اذن پروردگار عالم نزول برکات است. مدال آقا "ابا عبدالله الحسین" (ع) در روز عاشورا "ثارالهی" است ظاهراً یعنی خون خدا. اما "ثار" با حرف "ث" باب روزی حیات بخش اسلام و قرآن است که با خون پاک آقا در پیکر قرآن و اسلام پیام حق را به تمام مخلوقات الی یوم القیامت می‌رساند! پس هر کس می‌تواند هرچه روزی (حلال و هدایت) بخواهد از خدا بگیرد. پروردگار عالم می‌فرماید: هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست[21]. و اگر روزی دنیا بخواهی به تو می‌دهم و اگر روزی آخرتی بخواهی برایت زیاد می‌کنم و به تو می‌دهم که رزق آخرت باارزش‌تر از رزق دنیاست"... و رزق ربک خیر و ابقی...[22]".(گرگدا کاهل بود تقصیرصاحبخانه چیست). و خداوند عالم در کلام کریمش می‌فرماید بخواهید "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار[23]". بهترین روزیی که ماندگار می‌شود حسنه است. بهترین الگو و اسوه، اسوه حسنه است. بهترین روزی که خداوند به بندگان خالصش اعطا فرموده، "رزقاً حسنا[24]" است . وقتی خداوند بنده خود را قبول می‌کند نمره‌اش قبول الحسن است. قرض مقبول در نظرش "قرض الحسنه" است. اخلاق خوب "اخلاق حسن" است. زندگی عالم باید به "حسن" تمام شود و خلاصه فرمود: "مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها...[25]" اگر تا دم قبر اعمال نیک خودت را بیاوری خداوند مهربان ده برابر به آن پاداش می‌دهد. مرگمان هم باید حسن شود یعنی "شهادت فی سبیل الله" و زیارت لقاء الله با روسفیدی.

 همانطور که در دنیا غذای اصلی نان است و به صورت عوام "نون " گفته می‌شود و برکت سفره است[26]؛ عدد ابجد حروف "نون" =106 می‌شود که 7=6+1 و 7 همان، آیات سبعه و برکت قرآن، سوره مبارکه حمد که هفت آیه دارد و یکی از نام‌های مبارک قرآن "نون" است که پروردگار عالم به "ن" قسم یاد کرده است: "ن و القلم و ما یسطرون[27]" و جایگاه عددی حروف "نون" =34 می‌شود 7=4+3 و "34" برابر عدد ابجد کلمه "دل" است.

تمام اعمال، گردنبند و دستبند و پابند و دو گوشواره بندگی می‌شود که باعث زیباترین شکل و بهترین جنس طلا، نقره، الماس. آنگاه همه‌ی بندگی به "قبول الحسن" می‌رسد. شاید با خود فکر کنید چرا حلقه پنج یا حلقه بندگی به نام مبارک قبول الحسن تمام می‌شود؟! {درقسمت بعد توضیح داده خواهد شد حدیث مبارکی که پیامبر(ص) در ساق عرش ، جمال الهی خانم زهرا(س) را دید که در دو گوش خانم(س)، حسنین(ع) زینت بودند...}.

اگر بخواهیم مساحت و محیط بندگی پر شود و تمامِ کمالِ حُسن عمل خود را به ما برساند باید از روی شعاع و قطر دایره به تمام لحظه‌های عمرمان محیط شویم. مانند عقربه‌های ساعت که از مرکز دایره، جلوه شده و طی مسیر می‌کنند. این شعاع و قطر یا عقربه‌ها همان عدد "یک و دو" هستند که تمام ساعت را شماره می‌کنند و 1 و 2 کنار هم یعنی 12 و 12 که کلّ شبانه روز را نشان می‌دهد و ثبت می‌کند[28].

 

اما حلقه چیست؟!

در دنیا وقتی دو نفر عهد و پیمان ازدواج خود را نمایش می‌دهند در ظاهر کار  با دو حلقه‌ی بسته، دست خویش را مادام العمر به دست دیگری می‌گذارند تا در تمام ایام عمر خود در زندگی چه نزد هم باشند چه نباشند، در ثبوت عهد و پیمان خویش ثابت قدم باشند و یکدیگر را فراموش نکنند و متعهد به آنچه قول داده‌اند، باشند و باید وظایف خویش را انجام دهند. ظاهراً حلقه به دست، زینت می‌شود چون فرایند تمام اعمال ما به دست خودمان می‌رسد.

دستِ عرفان صادرات عمل، وارادت عکس العمل‌های ماست و باطن کار، دست قلبی ماست که پیمان و عهد را متقبل می‌شود؛ نه فقط زبان و دستِ ظاهر زیرا حریم زندگی باید از قلب که ارباب حلقه است محکم بسته شود تا تمام وجود، درحلقه سلامت و وفاداری انجام وظیفه کند. و عمیق‌تر اینکه تمام انسان‌ها بین دو دست قدرتمند پروردگارشان هستند (یدالله فوق ایدیهم[29]) که او شاهد و ناظر همه اقوال ما و اعتقادات ما و تعهدهای ماست. پس همیشه باید خود را در محضر او ببینیم که او هم شاهد است و هم مشهود!

پس یک زندگی ساده از ظاهر حلقه به دست، به حلقه قلب و به حلقه بندگی و وصل به حلقه تعهدات اعتقادی و به حلقه امت بودن پیامبر اکرم(ص) که قرآن را آورد، می‌باشد. پس وصل به حلقه یعنی اطاعت از قرآن و وصل به حلقه شیعه شدن به امام عصر(عج) که حاضر و ناظر همه‌ی ماست. آن وقت حلقه ظاهری ارزش بیشتری پیدا می‌کند و معنای "حصن"، یعنی حصار محکم امن و امنیت خانواده تشکیل می‌شود که بوجود آورنده دنیای سالم و زندگیِ با کمال برای فرزندان و نسل‌های این زوج می‌شود.

آنگاه که حصن نامیده می‌شود حریمش محترم و واجب می‌شود! زن و مرد باید در نگهداشتن سلامت این حصن بکوشند که هرگز متجاوزی به آن تجاوز نکند. این جلوه‌ی حلقه بسته‌ای است که حتی بر آن قفل هم نمی‌گذارند فقط با شکستن حریم، این حلقه باز می‌شود! پس زمانی حصن، حرمت خود را از دست می‌دهد که صاحب حصن از داخل، فکر شکستن بکند و حریم را بشکند و خود باعث می‌شود که اغیار در آن راه پیدا کنند. چرا از قدیم الایام عرف این بود که هر کس هرگاه می‌خواست وارد منزل نامحرمی بشود می‌گفت: یاالله؟! نام مبارک پروردگار عالم که شاهد عهد و پیمان قلبی است را می‌برد و با تکرار اسم مبارک، افراد داخل خانه را به حجاب و حیا امر می‌کرد. یعنی این حصن خدایی است و به اذن او می‌توانی وارد شوی!

پروردگارعالم در مورد کسانیکه حصن را شکسته‌اند (زن شوهردار و مرد زن‌دار) در قرآن کریم می‌فرماید:  "الزّانیة و الزّانی فاجلدوا کلّ واحد منهما مائة جلدة و لا تاخذکم بهما فی دین الله اِن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الآخر ولیشهد عذابهما طائفة مِن المؤمنین[30]. (باید شما مؤمنان) هر یک از زنان و مردان زناکار را به صد تازیانه مجازات و تنبیه کنید و هرگز درباره آنها در دین خدا ترحم و رأفت روا مدارید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید و باید عذاب (تازیانه خوردن آنها را) جمعی از مؤمنان (حضوراً) مشاهده کنند". و حتی تهمت زدن رابطه نامشروع به زنِ مؤمنه و با عفت، جریمه سختی دارد (شرایط خاصی برای قبول این ادعا وجود دارد):"و الذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة و لا تقبلوا لهم شهادة ابدا و اولئک هم الفاسقون[31]. و آنانکه به زنان با عفت مؤمنه نسبت زنا دهند آنگاه که چهار شاهد بر دعوی خود نیاورند آنان را به هشتاد تازیانه کیفر دهید و دیگر هرگز شهادت آنها را نپذیرید که مردمی فاسق و نادرست‌اند".

پس حلقه فقط به دست، معنی نمی‌شود بلکه از سر تا پا  از هر نظر، در حلقه حصن تعهد ازدواج قرار می‌گیرد یعنی نگاه، اخلاقیات، صحبت کردن، خندیدن، مجالست با نامحرم، حجاب، زینت کردن (هم مرد و هم زن) و ... .

عدد ابجد کلمه "حصن" برابر 148 است که در جمع ارقامش، 13 می‌شود که برابر جایگاه عددی حرف "م" است و 4=3+1 برابر حرف "د" است که خود تمام دلیل بندگی است. و جایگاه عددی کلمه "حصن" ="40" می‌شود که جان اربعین عمل و برابر با جایگاه عددی کلمه "طاهره" است. و همچنین برابر با عدد ابجد کلمه "طلا" می‌باشد پس باید زن و شوهر در حلقه زندگی خود طلا شوند! فلز طلا، نفوذ ناپذیر است یعنی آفت در آن راه ندارد. اگر سالیان سال در لجنزار قرار بگیرد هیچ تغییری نمیکند و ارزش آن همیشه به روز است و زینت دست و گردن و گوش است.

انسان همانطور که ظاهر وجودش در حلقه‌های مختلف عهد و پیمان‌ها و مسئولیت‌ها محصور و محدود است. درون وجودش هم، همه حلقه است؛ از مویرگ‌ها گرفته تا استخوان‌ها و دل و روده تا همه جمع می‌شود تا حلق؛ در حلق، حلقه‌ها بصورت فشرده ظاهر می‌شوند؛ این حلقه‌ها وصل به گوش و نطق دهان می‌شوند و حیات سَر انسان، بستگی به سلامت گلو و حلقش دارد. پس کمال ندای سلامت تمام وجود از حلقه دهان خارج می‌شود؛ حلقه دهان بزرگ‌ترین محل برای تغذیه‌ی ظاهر و باطن بدن است . پس تعهد و عهد و پیمان از دهان، ابراز می‌شود.

*اما چه زمانی حلقه‌ها باز می‌شوند؟ بعد از مرگ، متوفی را در کفن می‌کنند؛ در سه قسمت بدن، روی کفن سه بند می‌بندند؛ اول: دور گردن، دوم: دور دست‌ها و شکم و سوم: دور پاها. راستی از غسال‌خانه تا قبر چقدر راه است یا لزوم این بستن چیست؟! شاید بخاطر اینکه پروردگار ستار العیوب تا نزدیک قبر هم، عیوب و گناهان او را امر به "سِتر" می‌کند اما وقتی به منزل آخر خود می‌رسد، بندها را باز می‌کنند (منظور سه بندی است که در غسال‌خانه به دور گردن و دور شکم و دست‌ها و پاها می‌بندند). و در قبر، صورتش را که وجه تمام اعمال به آن معلوم می‌شود که رو سپید است یا رو سیاه، باز و رویش را به "قبله" می‌کنند و آنگاه تلقین را برایش می‌خوانند و همه حاضران با عزیز خود خداحافظی می‌کنند و لحد را می‌گذارند و خروارها خاک بر روی او می‌ریزند، حال او می‌ماند و اعمالش! اینجا حلقه‌ها باز می‌شود زیرا قیامت صغرای خود را می‌بیند. در حالیکه زنده می‌شود تا سؤالات دو ملک نکیر و منکر را جواب دهد و تکلیف یک عمر بندگی را به خدای مهربان خود پس بدهد و آنگاه است که در جایگاه قرار می‌گیرد. امیدوارم آن زمان بهترین ساعت رو سفیدی ما باشد(انشاءالله). خداوند متعال می‌فرماید: "الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون[32]". "امروز است که بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دست‌هایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه کرده‌اند گواهی دهد".{ نکته: معنی لحد؛ (ل) یعنی برای و (حد) یعنی اندازه باطنی هر کس، که بدنیا می‌آید تا از دنیا برود چگونه و چقدر میزان جایگاهش را دریافت کرده است. در اصل همانطور که همه از کنز و گنج الهی ظهور و بروز داشتند و جانِ کنز، همان نام مبارک احدیتِ خالق یکتا بود پس هر کس حدّی را از جان گنج الهی با خود دارد. حال چگونه و چطور استفاده کرده، در قبر به نام لحد به او داده می‌شود و در واقع آسمان زندگیش، بالای سرش پیدا می‌شود}.

زبان ظاهر، مُهر می‌خورد و دست‌ها و پاها، شهادت می‌دهند زیرا این اعضا در دنیا خاموش بودند چون به امر مولای خود بندگی می‌کردند و برای صاحب خود (یعنی به شخص میّت) خدمت می‌کردند، اما حالا که عمر تمام شد باید جوابگوی چگونه استفاده کردن از عمر را باشد. سؤال می‌پرسند: از جوانی چگونه استفاده کردید؟ با توحید و نبوت ، امامت و معاد و با اهل بیت پیامبر(ص) و قرآن چه کردید؟ و ... .  پس در اصل حلقه از ما جدا نمی‌شود! زیرا اگر حلقه بندگی واقعی را با خود همراه برده باشیم، زینت صورت و دست و پای ما می‌شود و جواز آزادی ما از عذاب عالم برزخ و قیامت می‌شود. منظور از گردنبند و پابند و دستبند بندگی، همان حفظ حدود الهی در عمل است که اعضای وجود، هرگز از حدود حریم امر حضرت حق، تجاوز نکرده است.

چنانچه امام کاظم(ع) به ما درس داد که حلقه بندگی، آن زنجیرهایی بود که چهارده سال در سیاه چال هارون الرشید بر گردن و دست و پای خویش (سِرّ عبودیت و بندگی) تحمل کرد تا گردنبندِ دشمن خدا را قبول نکند! شخصی از یاران آمد و حضرت را در آن حال دید و گریست و فرمود فدای شما خودم و پدر و مادرم که به این گونه در عذاب هستید؛ در غل و زنجیر. حضرت فرمود: من بنده عتیق (آزاد) پروردگارم هستم و این افتخار من است. راوی می‌گوید هنگامیکه پیکرمطهر ایشان را که با سَم شهید شده بود از زندان بیرون آوردند، سنگین بود. مأموران هارون الرشید گفتند: ببینید ایشان را چگونه پذیرایی کردیم که این چنین فربه شده است. وقتی آقا امام رضا(ع) تشریف فرما شدند، غل و زنجیر را نشان مردم دادند و فرمودند شیعیان و محبّین ببینید که غل و زنجیرها در بدن پدرم فرورفته و اینها نتوانستند باز کنند و بدن ورم کرده ... .(لعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین الی یوم الدین)

حضرت به شیعیان درسی عنایت فرمود که این گردنبند و دستبند و پابند باعث افتخار من است و اگر کسی با خود ببرد، الی یوم القیامت از عذاب و ناراحتی‌های برزخ و قیامت آزاد می‌شود. اما در قیامت، همه با گردنبند خود وارد آن عرصه  می‌شوند که پروردگار عالم در قرآن کریم می‌فرماید: "و کلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا [33] ". اعمال مردم به صورت گردنبند می‌شود به گردن آنها؛ برای مؤمنان باعث افتخار و سرافرازیشان است اما برای کافران باعث عذاب. گردنبند و گوشواره و دستبند و حتی پابند به صورت حلقه است و باید حلقه با قفلی (یعنی تقوی الهی) بسته شود!

حدیث قشنگی است درباره بخشش گردنبند و گوشواره حضرت زهرا(س) در عالم اسرار در سفر معراج پیامبر(ص) فرمودند در ساق عرش نظر کردم و دیدم تمام عرش زینت گرفته بود به جمال زیبای زهرا(س)؛ در گوش‌های او، دو گوشواره و یک گردنبند به گردن ایشان بود که به 9 حلقه مزیّن بود؛ ایشان دو گوشواره را فرمود که "ابا محمد الحسن"(ع) و"ابا عبدالله الحسین" (ع) است و حلقه‌های گردنبند، 9 ذریه امام حسین(ع) است.(صلوات الله علیهم اجمعین)

در واقع باطن زیبائی‌های وجود خودِ خانم است که زینت وجود مبارکش شده است. پروردگار عالم در آیه آخر سوره مبارکه بقره می‌فرماید: "لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت" یعنی "هر اعمالی که از حاصل عمرتان کسب می‌کنید بر وجود خودتان ظاهر می‌شود". دو گوشواره خانم(س) هم که یکی "ابا محمد الحسن"(ع) است زیرا آنچه وحی الهی به پدر بزرگوارش(ص) رسیده ایشان بدون کم و کاست از حضرت شنیده و به طور حسن (یعنی بهترین) در وجود مبارکش اثر کرده و عمل کرده است. در حلقه گوش دیگر "ابا عبدالله الحسین" (ع) است زیرا آنچه شنیده و تاثیر کامل کرده، به صورت عبادت خالصانه و زیبا برای پروردگارش به عمل آورده و بندگی کرده و نام مبارک "اَمَة الله" را دریافت کرده است.

پس کسی که گوش شنوا دارد، کلام خدا را حلقه کرده و آویزه گوش خود می‌گرداند. در ظاهر هم، گوشواره باید زینت صورت او باشد (تاثیر کلام باید به ظاهر وجود او زینت شود). ثروتمندان در قدیم غلام داشتند و به او غلام حلقه بگوش می‌گفتند یعنی هرگز امر اربابش از او جدا نمی‌شود؛ نه در خواب و نه در بیداری. حلقه از پشت لاله گوش، قفل یا بسته می‌شود زیرا از بندگی صاحبش هرگز بیرون نمی‌آید. پس بنده مؤمن برای مولایش باید چنین باشد و همیشه مولا را حاضر بر خود و اعمالش ببیند و حتی اراده قلبی و نیّت‌های قلبی خود را در محضر او ببیند زیرا او علیم بذات الصدور است.

گردنبند هم طوق می‌شود و به گردن ظاهر می‌گردد.زیرا آنچه مسئولیت زندگی شخصی، اجتماعی، اقتصادی، دینی، دنیایی و آخرتی است، همه حلقه‌ای هستند به گردنبندِ عمل و هرگز باز نمی‌شود تا اینکه صورت اصلی آن، در قبر ظاهر می‌شود. آنگاه اگر گردنبند و گوشواره و پابند بندگی خدا را با خود برده باشیم،  ظاهر می‌شوند و باعث روسفیدی ما می‌شوند و خود، جوابگوی اعمال ما هستند. اما وای اگر گردنبند و پابند و دستبند بندگیِ شیطان را برده باشیم آنگاه خودِ اینها آتش می‌شوند و عذاب ! پس "طائره فی عنقه" تا در قیامت با ما همراه است و از ما جدا نمی‌شود تا در جایگاه عمل حاضر شویم.

بنابراین نیّت عمل از قلب شروع می‌شود ولی عمل، به ظاهرِ وجود خودمان نمایان می‌شود. اثر آن هم دوباره به ظاهر و قلب خودمان حلقه می‌شود. برای همین هر که حرفی می‌زند و در جایی تعهدی می‌دهد، می‌گویند بار مسئولیت را به گردن خود انداخت. "انّهم مسئولون" و هرکس مرهون کلام و عهد و پیمان خود است در دنیا و آخرت. پس گردن، عهده دارِ بار است زیرا گردن، واسطه‌ی سر به بدن است و تمام حیات این دو قسمت را به هم وصل می‌کند؛ نسبت آخرت به دنیا مثل سر است به بدن . و گردن، همین چند سال عمر ما در دنیاست! بکوشیم تا ما هم بهترین گردنبندی که صدّیقین برای خود بردند و آبرومند شدند را تهیه کنیم.

در این قسمت روایت گردنبند حضرت زهرا(س) را بیان می‌کنمزیرا همانطور که گفته شد پروردگارعالم در آیه 13 سوره مبارکه اسرا می‌فرماید: "طائره فی عنقه"؛ اعمال انسان‌ها را در قیامت به صورت گردنبند به گردنشان می‌اندازد. یعنی اعمال از شما سرمی‌زند و سیر درونی آن، اگرعمل نیک باشد خوبی‌ها را جمع می‌کند و اگر بد باشد زشتی‌ها را و بعد به خود انسان برمی‌گردد. می‌خواهم زیبائی‌های گردنبند حضرت زهرا(س) را بخوانید و درس بگیرید[34]:

رسول خدا(ص) نماز عصر را بجا آورد و بعد از نماز بر جهت قبله قرار گرفت و صحابه، پروانه وار اطراف آن مشعل هدایت قرار گرفته بودند. که در این حال پیرمردی عرب، از شدت فقر و فاقه از منزل خود به تنهایی طی مسیر کرده و خود را به مدینه رسانیده بود. با جامه‌ای کهنه و مندرس، به خدمت آقا رسید. رسول خدا(ص) از حال او پرسش کرد. عرض کرد یا رسول الله من پیرمرد پریشان حالی هستم. گرسنه‌ام مرا طعامی دهید، برهنه‌ام مرا بپوشانید، فقیر و بیچاره‌ام گره از کار من بگشایید. حضرت فرمود: چیزی در دست ندارم که چاره کار تو کند ولی دلالت می‌کنم تو را ، برخیز و به منزل کسی برو که خدا و رسولش را دوست می‌دارد، درِ خانه‌ای است که هیچ کس از آنجا ناامید برنمی‌گردد. سپس به بلال فرمود تا او را به خانه فاطمه(س) ببرد.

چون به در خانه رسید با صدای بلندی ندا کرد که سلام بر شما خاندان رسالت(صلوات الله علیهم اجمعین). فاطمه(س) در پاسخ فرمود، بر تو باد سلام. کیستی؟ عرض کرد مردی از عرب، به خدمت پدرت سید بشر آمدم و از گرسنگی و برهنگی و بیچارگی خود شکایت کردم، مرا بدین خانه دلالت فرمود. اکنون بر من رحم کن. خدایت رحمت کند. فاطمه(س) چون این سخن را بشنید مُرَّسله‌ای در گردن داشت که دخترِ حمزة ابن عبدالمطلب به او هدیه کرده بود. آن را از گردن باز کرد و به اعرابی داد و فرمود این را بفروش. امید است که خدای تعالی بهتر از این را به تو عنایت کند. اعرابی گردنبند را گرفت به مسجد آمد. رسول خدا(ص) را در میان اصحاب نشسته دید. عرض کرد یا رسول الله(ص)، فاطمه(س) این قلاده را به من احسان فرمود و گفت آن را بفروشم امید که مرا با پول آن، فرجی حاصل شود. پیغمبر(ص) گریست و فرمود چگونه خدا برای تو فرجی حاصل نکند و حال آنکه دختر محمد(ص)؛ سیده زنان، این گردنبند را به تو داده است. عمار یاسر از اعرابی پرسید این مرسله را به چند می‌فروشی؟ گفت: به سیر شدن از نان و گوشت و یک بُرد یمانی که خود را با آن بپوشانم و یک دینار که خرجی راه خود بنمایم. عمار یاسر گفت: ترا دویست درهم هجریه و بیست دینار سرخ می‌دهم و به بُردی تو را می‌پوشانم و بیشتر، خویش تو را به اهل خود می‌رسانم و از نان گندم و گوشت تو را سیر می‌کنم. اعرابی گفت: چه بسیار است سخاوت تو. عمار از غنائم خیبر که رسول خدا(ص) به او بهره‌ای داده بود، هنوز چیزی بجای داشت. اعرابی را برد و به هرچه گفته بود وفا کرد.

اعرابی به خدمت رسول خدا برگشت و پیامبر(ص) از او پرسید: آیا سیر شدی و پوشیده گردیدی؟ عرض کرد: بلی یا رسول الله. غنی هم شدم. فرمود اکنون فاطمه(س) را به دعای خیر جزا بده که با تو چنین کرد. اعرابی سر به آسمان بلند کرد و عرض کرد ای خدائیکه جز تو را عبادت نمی‌کنیم و تو پروردگار قدیمی که حدوث در تو راه ندارد و رازق ما در هر جهت می‌باشی، به فاطمه(س) عنایت بفرما چیزی را که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده باشد. رسول خدا(ص) گفتند: آمین. سپس فرمودند: خدای تعالی در دنیا به فاطمه(س) عطا کرده است آنچه را اعرابی گفت. اینک منم پدر فاطمه(س) و در عالم همانند من نباشد و علی(ع)، همسر فاطمه(س) است که اگر علی(ع) نبود برای فاطمه(س) کفوی وجود نداشت و ندارد. و حسن(ع) و حسین(ع)؛ دو سبط و سید جوانان بهشت هستند. سپس فرمود می‌خواهید اضافه کنم بر شما از شئونات خاصّه دخترم فاطمه زهرا(س)؟ عرض کردند : بلی یا رسول الله. فرمود: حبیبم جبرائیل(ع) مرا خبر داده است که چون فاطمه(س) را در قبر گذارند، دو ملک از او پرسند که پروردگارت کیست؟ گوید الله، ربّی. از او پرسند که پیغمبر تو کیست؟ گوید پدر بزرگوارم. پرسند ولی تو کیست؟ گوید این مرد که کنار قبرم ایستاده است همسرم "علی بن ابیطالب". همانا خداوند تعالی موکّل کرده است جماعتی از ملائکه را بر فاطمه(س) که او را از جلو و پشت و راست و چپ حفظ کنند و با او هستند در حال حیات تا او را مرگ برسد و بر او و پدر و شوهر و دو فرزندش صلوات بفرستند.

عمار یاسر آن گردنبند را از اعرابی خرید و با مشک خوشبو کرد و در بُرد یمانی پیچید و غلامی داشت به نام سهم که از غنائم غزوه خیبر خریده بود. او را طلبید و گردنبند را به او سپرد و گفت این جمله را بر رسول خدا(ص) تسلیم کن و تو را هم به او بخشیدم. پیغمبر(ص) هم او و گردنبند را به فاطمه(س) بخشید. سهم نزد فاطمه(س) رفت و گردنبند را تسلیم ایشان کرد و فاطمه(س) هم فرمود که تو آزادی.

در این هنگام سهم خندید و خانم سبب خنده‌اش را پرسید؟ عرض کرد ای دختر پیامبر(ص) برکت این گردنبند مرا بخنده آورد که گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را غنی کرد و پیاده‌ای را سواره نمود، بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت به دست صاحبش برگشت[35].

قصدم از گفتن این روایت(که اکثرا آن را شنیده‌اید) این بود که تاکید کنم اعمالی که از ما سر می‌زنند؛ بعد از طی مسیر خوب یا بد، درست یا غلط، زیبا یا زشت، دوباره به ما برمی‌گردند و به صورت مسئولیت بزرگ، حلقه به دور گردنمان می‌شوند. پس بکوشیم تا در دنیا، زیباترین گردنبند یعنی بندگی را انتخاب کنیم. حدیث گردنبند حضرت زهرا(س) چند درس به ما می‌دهد:

1-"انّا لله و انّا الیه راجعون". از او آمدیم در حالیکه هیچ بودیم، هست شدیم و دوباره به سوی او باز می‌گردیم . انشاءالله در حالیکه از سرمایه‌ای که او به ما داده بود بهترین استفاده‌ را کرده باشیم و امانت‌ها را صحیح و سالم به خودش باز گردانیم.

2-پروردگار عالم در آیه آخر سوره مبارکه "بقره" می‌فرماید: "لا یکلّف الله نفساً الا وسعها لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت" با سرمایه خود هر نوع کسبی کنی به خودت باز می‌گردد؛ خوب یا بد یا عالی. پس دو سر گردنبند باید بسته شود به گردن صاحب عمل! (چه در دنیا و چه پس از مرگ که آثارِعمل الی یوم القیامة به گردن صاحب عمل بسته است)

 

 

حلقه بندگی خانم آسیه(س)

نکته مهم اینکه ایشان دختر پیامبر نیستند و دختر امام هم نیستند اما از اخلاص و بندگی به بالاترین درجه کمال انسانی رسید و از آنجا به عالم قرب رسید. آسیه یعنی خانم غمگین، عدد ابجد اسم مبارکش 76 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه عبد است و در جایگاه عددی می‌شود 31 برابر کلمه "لا" یعنی "نه"، و در مجرای عبودیت "لا اله الا الله" و عبد خالص اوست.

آسیه(س) نخستین زنی است که ایمانش به درجه کمال رسید و اول زنی است که در خانه فرعونِ کافر سال‌ها ایمان خود را مخفی داشت و اول زنی است که به "موسی بن عمران(ع)" ایمان آورد. همین مخدّره است که تابوت[36] را از روی آب گرفت و موسی(ع) را از میان آب بیرون آورد. و او را چون جان شیرین در برکشید و برایش دایه طلبید و گهواره‌ای از طلای مشبک برایش ساخت و با جان و دل، شب و روز از او مواظبت کرد. چندین بار فرعون خواست او را بکشد و آسیه به لطائف الحیل او را منصرف گردانید تا حدی که مردم موسی(ع) را فرزند آسیه پنداشتند و سی سال "کلیمِ" حضرت ذوالجلال با ظهور آیات باهره و معجزات متواتره و به خاطر محبت و همراهی آسیه(س) با هزاران نعمت و راحتی، با نهایت حرمت و عزت زندگی کرد. با آنکه مراتب عدیده چه در خردسالی و چه بزرگسالی، فرعون را بضرت شتم و ظلم آزرده کرد. و در خردسالی بدست حق پرست خود، ریش فرعون را گرفته و به شدت کشید و مقداری از آن را کند و فرعون در هر مرتبه به قصد کشتن حضرتش قیام می‌کرد، آسیه(س) مانع می‌شد تا اینکه دعوت خود را آشکار نمود. اول زنی که به او ایمان آورد آسیه بود.

این بانو، سیّده‌ای از سیدات بهشت و زنی یگانه و فرزانه از زنان جهان است و در ایمان خود استوار بود و از زن‌هایی است که در قرآن کتاب آسمانی از ایشان ستایش شده است. او در حالیکه در خانه‌ای بود که از رفاه زیادی برخوردار بود و بهترین و بیشترین طلا و جواهرات را داشت و هر نوع زینتی برای او فراهم بود و هر گونه لذتی برایش مهیا بود اما او موحد بود. و او در حریم بندگی، چشم از دنیا بست. و حلقه بندگی را به تمام و کمال در ظاهر و بدن وجود خویش زینت داد و هرگز محبت دنیا و مال دنیا در او نفوذ نکرد و همه را در راه رسیدن به مولایش استفاده کرد. به فرمایش آقای مجلسی آسیه خاتون را به حرمت خوانده و او را از زنان دیگر بیشتر احترام کرده است. و حضرت ختمی مرتبت (ص) چندین بار او را از روی رأفت و مرحمت به حسن عقیده و استقامت و کمال ایمان و معرفت و ثبات در دین و اعراض از کفار و مشرکین یاد نموده است. و آنچه در تفاسیر و تواریخ و خبر و سیر منظور نظر است از بدو آفرینش آدم(ع) در خانواده کفر زنی بدین ایمان و اطمینان نیامده است که در دوستی خدا و رسول خدا اینگونه ثابت قدم و استوار باشد. از رسول خدا (ص) منقولست که "در قیامت آسیه(س) با هفتاد هزار حوریه با بیرق‌های تسبیح به استقبال سیدة نساء العالمین فاطمه زهرا(س) می‌آیند و فاطمه زهرا(س) در محفل و مجلسی که شرف حضور پیدا کرده و آسیه(س) و مریم(س) با او بوده و هستند" و آن ایمان کامل و محکم او در میان آل فرعون منحصر به فرد است[37]. پیغمبر(ص) فرمود: "سه نفر در یک چشم بهم زدن هم به وحی الهی (ایمان به مبدا و معاد) کافر نشدند مؤمن آل فرعون (حزقیل) و علی بن ابی طالب(ع) و آسیه زوجه فرعون.

*روایت مجلسی از امام محمد باقر(ع) در احوال موسی بن عمران(ع) [38]:

 اما آسیه زن فرعون از مردم بنی اسرائیل بود. در نهان، خداوند را از روی اخلاص و ایمان کامل می‌پرستید و ایمانش مخفی بود. تا هنگامیکه فرعون، ماشطه همسر حزقیل، را شهید کرد. آسیه پرده از پیش چشمش برداشته شد و مشاهده کرد ملائکه روحش را با تجلیل فراوان به آسمان می‌برند. بر یقین او افزوده شد و در آن هنگام فرعون بر او داخل شد و آسیه را خبر داد به قتل همسر حزقیل. آسیه دیگر تاب نیاورد بر او بانگ زد و گفت وای بر تو ای فرعون، تا چند بر خداوند تبارک و تعالی جرأت می‌نمایی. فرعون گفت مگر تو را نیز جنون عارض شده؟ مانند جنونی که بر ماشطه عارض شده بود. آسیه گفت مرا جنونی عارض نشده ولیکن ایمان آوردم به خدائیکه پروردگار جهانیان و پروردگار من و توست. فرعون مادر آسیه را دوست می‌داشت. از او خواست با موعظه و حیله‌ای دخترش را از دین حق برگرداند. اما همین که مطمئن به ایمان او شد، دنیا در نظرش تیره و تار شد. هر چه او را تکلیف به اقرار خدایی خود کرد، آسیه اعتنا نکرد. در نهایت آسیه گفت من هرگز از دین موسوی دست بر نمی‌دارم و این طوق بندگی را به هیچ چیز در دنیا نمی‌فروشم. مادرش گفت: فرعون قسم خورده که اگر ایمان نیاوری تو را هلاک خواهد کرد. آسیه فرمود هر چه خواهد بکند که من هرگز دست از بندگی خدایم و ایمان او برنمی‌دارم. فرعون آسیه را به چهار میخ کشید "و فرعون ذوالاوتاد یعنی صاحب چهار میخ" و او را عذاب می‌کرد. بعضی از تاریخ نویسان نوشته‌اند فرعون قصابی را خبر کرد که آسیه را در برابر چشمش پوست بکند و سر ببرد. آن قصاب فرمان فرعون را اجرا می‌کرد. در این زمان ساکنین عالم بالا به فزع آمدند و بر حالت آسیه رقت کردند و نجات او را از خداوند خواستند از مصدر جلال ندا رسید: آسیه ، کنیز من است و مشتاق لقاءالله است. ببینید در حال احتضار چه می‌گوید. نگریستند، شنیدند که می‌گوید: "رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین[39]". پروردگارا بنا کن برای من در بهشت خانه‌ای و مرا از فرعون و عمل او و این گروه ستمگر نجات بده.

به روایت ثعلبی در عرایس[40]هنگامیکه آسیه(س) در زیر سخت‌ترین شکنجه‌های فرعون بود، آسیه(س) دعا کرد و آلام از وی برداشته شد، و دیگر از صدمات فرعونیان احساس درد نمی‌کرد پس درآن وقت قدری خندان شد. فرعون از خنده‌اش به شگفت آمد و گفت این زن دیوانه شده. شهادت آسیه(س) سبب شد که پس از زمان اندکی یک میلیون و ششصد هزار نفر از لشکریان فرعون غرق شدند. امیدوارم درس خوبی باشد برای ما ازعاقبت بندگی!

 

 

 خمس، حلقه بندگی مال انسان

یکی از احکام واجب در فروع دین ما خمس است که بعد از طهارت، نماز، روزه، خمس آمده است. ؛ اولین آیه جزء 10[41]می‌فرماید: "واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خسمه و للرسول و لذی القربی و الیتمی و المساکین و ابن السبیل ان کنتم امنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان و الله علی کل شیء قدیر" به معنی :"و ای مؤمنان بدانید که هر چه به شما غنیمت و فایده رسد، خمس آن خاصّ خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان است. اگر به خدا وبه آنچه بر بنده خود در روز فرقان روزی که دو سپاه روبرو شدند خدا نازل فرمود ایمان آورده‌اید که خداوند بر هر چیز قادر و تواناست".

پروردگارعالم واجب کرده است که یک پنجم از مال را (بنابر احکام واجب در بعضی از خصوص) به عنوان خمس بدهید که "دو سهم می‌شود: 1- سهم سادات 2- سهم امام ". که هر کدام به مصارف آیه فوق الذکر باید مصرف شود اما خمس خود، باب طهارت باطن اموال است. طهارتی است که هرگز طهارت ظاهر به آن شامل نشود. طهارت ظاهری کفاف طهارت اعمال را نمی‌کند. یعنی اگر لباس نمازگزار یا تمام وسائل منزل از نظر ظاهری پاک باشد، ولی اگر به آن خمس تعلق بگیرد و ایشان خمس آن را نداده باشد نماز باطل می‌شود، اگر لباس احرام شود و یا هزینه سفر حج شود حجش باطل است. حتی سرمایه یا مالی که به آن خمس تعلق می‌گیرد، اگر پول آب منزل شود غسل باطل است و خلاصه خمس مثل الک یا صافی است که تمام "ما به الملک" انسان باید از آن بگذرد تا شاید قبولی شامل حالش شود و تا ما یحتاج قیامت به سلامت بدست ما برسد و این طهارت واقعی است.

انسان هنگامی که می‌خواهد از دنیا برود زمانی به طهارت مقبول وارد عالم برزخ می‌شود که از باب خمس بگذرد و آن باب طهارت، و حقیقت این باب، به شیعه بودن آقا و مولایمان "سید الشهداء خامس آل عبا ابا عبدالله الحسین" (ع) بر روی تمام شیعیان جلوه می‌کند. چنانچه در اسرار اربعین و حقیقت (قلبِ به میم عمل) درباره مولا توضیح داده شد. قلبِ به میم عمل، همان جان طهارت اربعین است که از عالم اسرار تا عالم سفل دنیا، حقیقت انسانی را بدون ذره‌ای ظلمات حفظ می‌کند تا صحیح و سالم منتقل به عالم قرب و اعلا کند. وجود مقدس مولا خود و تمام عزیزان و مال و فرزندان خویش را در کف اخلاص به قربانگاه برد و فرمود "رضاً بقضائک تسلیما بامرک لامعبود...".

او خود، فاعل خُمس شد (خامس) و جان خمس را به شیعیان آموخت. خُمسِ مال، کمترین درجه خُمس است و از آن بالاتر خمس جسم و جان است که به آن زکات بدن می‌گویند: زکات هنری، زکات قوایی، جوانی، ادراکی، فکری و خلاصه بهترین زکات، علم است که بی‌دریغ همه آنچه خداوند مهربان به فضل بی‌نهایتش به ما عنایت کرده، در راه خدا و برای گشایش مشکلات مردم استفاده کنیم(در هر زمان به وسع خود به دیگران خدمت کنیم). و بالاترین خمسِ در راه خدا، "مجاهدت فی سبیل الله" است.

امیرالمؤمنین علی(ع) در دعای کمیل می‌فرماید: "... یا رب قوّعلی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی و هب لی الجدّ فی خشیتک و الدّوام فی الاتّصال بخدمتک...". "خدایا در مقام بندگیت به من قوت بخش و دلم را عزم ثابت بده و ارکان وجودم را به خوف و خشیتت، سخت بنیان ساز و پیوسته به خدمتت مشغول بدار". "حتی اسرح الیک فی میادین السّابقین و اسرع الیک فی البارزین و اشتاق الی قربک فی المشتاقین و ادنو منک دنوّ المخلصین". "تا آنکه در میدان اطاعتت بر همه پیشینیان سبقت گیرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آیم و عاشقانه به مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند اهل خلوص به تو نزدیک گردم". باب طهارت را چنان در جان حقیقت انسانی نشان داد که انسان که از گوشت و پوست و درون بدن که عین نجس است و میته‌اش با غسل پاک می‌شود، در میدان جنگِ فی سبیل الله به تبعیت مولایش "سید الشهدا" خون، پوست و گوشت او پاک می‌شود و غسل و کفن نمی‌خواهد. طهارت با آب دنیا بعد از بر طرف شدن عین نجس، محل را پاک می‌کند. اما طهارت باطن، خودِ عین نجس را پاک می‌کند. مثل کافر که با کلمات مبارک شهادتین پاک می‌شود و همچنین، شهادت فی سبیل الله، عین نجس میت را به عین پاکی تبدیل می‌کند. به همین دلیل شهید نه غسل می‌خواهد و نه کفن. تمام وجودش تطهیر است و مردگی در او راه ندارد. به قول خداوندعزّوجلّ  "او زنده است". "و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[42]". پس نتیجه می‌گیریم نفس انسانی در وجود ما ودیعه است و طاهر است و نفس حیوانی است که میته می‌شود و عین نجس است. "موتوا قبل ان تموتوا".

خُمس مانند پلی است که از باب طهارت، مال و جان انسان‌ها را به عالم باقی منتقل می‌سازد. پس انسانی که خمس نمی‌دهد (اگر خمس به او تعلق بگیرد) آن دنیا راه به جایی ندارد و عمل مقبول و طاهر دستش را نمی‌گیرد، اگرچه ظاهراً تمام واجباتش را به غیر از خمس انجام داده باشد. اگر انسان غنی، تمام مالش را به دلخواه خودش ببخشد یا صدقه بدهد عملش متسحب است و هرگز واجب از گردنش نمی‌رود. زیرا می‌توانست واجب را انجام داده و تکلیف بندگی خویش را ادا می‌کرد زیرا در مستحب، مؤاخذه نمی‌شود ولی در واجب، عقاب است. مستحب شاید برای راضی شدن دلش باشد ولی واجب، بندگی خداست و رضای اوست.

خمس، همان عدد پنج است یعنی حلقه بندگی و با خمس هر سال تجدید بیعت بندگی با پروردگار عالم می‌کنید و با هر ریال مالش مثل عمل روزه تسبیح گوی او می‌شوید. مالی که درونش عبادت باشد حلقه بندگیِ مال، (یعنی مال را از خدا ببین و حق خدا را به مخلوق خدا دادن) طاهر است (یعنی لیاقت عرضه شدن به پیشگاه پروردگار عالم) و برکت دارد و برکت، همان برکه رحمتی است که در قیامت، تشنه لبان در برهوت عمل محتاج یک قطره‌اش هستند ولی به آنها داده نمی‌شود، هر کس باید برکت برای خود بفرستد .

بنده باید چه غنی باشد چه فقیر، یک روز از سال را برای رضای خدا سال خمسی خود قرار دهد، این روز به فتوای بیشتر علما باید به سال قمری باشد چون سال قمری گردش دارد و در تمام سال شمسی ظاهر می‌شود، پس در تمام سال امتحان می‌شود روزی که پولدارهستی، روزی که کم پولی، روزی که آذوقه وسائل سال خریدی و خلاصه خُمس، ایستگاهی است در قبر و قیامت که از بنده سؤال می‌شود "أینَ خُمسُک؟". روز خمسی، خود بابی می‌شود و در باز می‌شود و خود جواب گو می‌شود و بنده با سرافرازی و طهارت از ایستگاه می‌گذرد. چون خمس، محور فروع دین است زیرا همانطور که گفته شد طهارت ظاهر، تحت الشعاعِ طهارت باطن یعنی خمس است، و نماز بدون خمس قبول نمی‌شود، روزه بدون خمس روزه نیست، حج بدون خمس باطل. امر به معروف و نهی از منکر ندارد چون مالِ غصب می‌شود سهم سادات و سهم امام در مالش است و خود منکر انجام می‌دهد و در نهایت، جهاد نکرده است. زیرا از نفس حیوانی خود شکست خورده و خود را اسیر نفع ظاهر دنیا کرده است. و در نهایت تولا و تبرا ندارد زیرا تولای او بندگی و تبعیت با سادات کرام اهل بیت(ص) است، پس بندگی ندارد. تبرا هم ندارد چون مالش و دلش مخلص نشده است. و همین طور مال غصبی است زیرا مالی که خمس آن داده نشده، سهم سادات و امام در آن است(غصبی ).

 پس خمس، همان جان بندگی است. قربان کردن مال توفیق است که در پی آن در وقت لزوم قربان کردن دل را برای خدا دارد و تا پای جان مقاوم می‌شود و برای دین خود به قربانگاه می‌رود. همان شکر یا حمد واقعی.

آقا ابا عبدالله الحسین(ع) که با درس زیبای خود، حماسه‌سازعشق بازی و بندگی با حلقه اطاعت است، امام رهروان عشق و "سلوک الی الله" شد تا با پیروی از فرزندانش راه مهدویت و هدایت واقعی را پیدا کنیم، یا به حلقه "مستشهدین بین یدیه" امام زمانمان بپیوندیم. زیرا او نگین این حلقه می‌باشد، زیرا او "طاووس بهشتی" نام گرفته است.

پروردگار عالم در سوره مبارکه جمعه[43] خیلی زیبا صادقین را محک می‌زند و می‌فرماید:" فتمنّوالموت ان کنتم صادقین". می‌فرماید چه کسانی تا پای جان به قربانگاه برای جان و مال می‌روند آنهایی که تا پای مرگ ایستادگی می‌کنند صادقین هستند آنهایی که با کمی احساس خطر برای جانشان یا ضرر برای مالشان دوری می‌کنند و از اعتقادات خود دست بر می‌دارند کاذبین هستند.

بگذر از نفس و صاحبِ دل باش       حسب الامکان مراقبِ دل باش!

لقمان حکیم رحمه الله علیه چهره‌ای سیاه داشت، روزی مردی به اشتباه حضرت را که شبیه برده‌اش بود نزد خود برد، گوش راست او را سوراخ  و حلقه مسی از آن عبور داد و به ایشان گفت تو غلام حلقه بگوش من هستی، از لقمان پرسید چه می‌خوری گفت: هر چه مولایم بخوراند. چه می پوشی؟ فرمود: هر چه مولایم بپوشاند. گفت کجا می‌خوابی؟ فرمود: هر جا مولایم بگوید، گفت: حالا خوب برده‌ای شدی. حضرت را یک سال به بردگی وادار کرد بعد برده خودش پیدا شد و حضرت را راهی کرد. لقمان حکیم می‌فرماید: در این یک سال فهمیدم بندگی یعنی چه؟ و چگونه باید بندگی کنم؟!

به نظرعارفان غیر از خُمس مال ، خمس در همه امور دنیوی ما وارد می‌شود از رِزق سلامتی بدن و نفس و حتی بینایی و شنوایی و سخن گفتن و امور جانی و علمی و هنری، اعتباری و حتی آبرویی. پس خمس مال، قلیل‌ترین نوع دِین مالی می‌شود. مرتبه‌های بالاتر از آن از جان مایه گذاشتن است. سرورمان، ابا عبدالله الحسین(ع) معلم کامل خمس است. او فاعل همه نوع خمس شد حتی در محبت فرزندانش و به قربانگاه بردن آنها. همانطور که می‌دانید طفل شش ماهه خود را هم به پیشگاه باری تعالی قربانی داد و پیروان واقعی او اهل کاروانش بودند که از خانم‌ها و آقایان به وسع خود جانبازی کردند و این طریقه محبین و شیعیان واقعی است. زیرا می‌فرمایند: "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا". یعنی همه مسلمانان در مدت عمر خود امتحان عاشورایی می‌دهند چنانچه باید سعی کنند از شیعیان و انصار و از ذابین و "مستشهدین بین یدیه" امام زمانشان باشند و این بهترین معنی حلقه بندگی می‌باشد.

انسان باید دنیایش را در بند کند تا در آخرت آزادی را در بهترین درجات بهشت نزد پروردگار عالم داشته باشد. بندگی یعنی محدودیتِ قانون در انسان شدن. بندگی یعنی اطاعت محض و خالصانه پروردگار، سبحانه و تعالی جلّ جلاله شأنه. بندگی خداوند یعنی به اسارت کشیدن شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها. همانطور که در زندگی حضرت سلیمان(ع)، پروردگارعالم تمام شیطان‌ها را برایش به غل و زنجیر کرد. آنها از حضرت سلیمان(ع) اطاعت می‌کردند یعنی همانطور که رب العالمین در قرآن کریمش می‌فرماید: "شیطان در انسان‌های خالص نمی‌تواند نفوذ کند". بندگی یعنی تا آخرین قطره خون و تا آخرین وسع مالی و جانی به قربانگاه مولا رفتن و جان و مال باختن. "جهاد در راه خدا، ترک هوای نفس است".

عدد 5 و وجود مقدس امام حسین(ع)

پس همانطور که گفته شد "حلقه پنج" حلقه بندگی در راه رضای صاحب و مالک و مولای ما؛ ربّ العالمین است. عدد 5 متعلق به حرف ه است و مخرج حرف ه روی قلب می‌باشد و آخرین مخرج حروف حلقی است؛ این حرف به قول عارفان، متعلق به سرورمان؛ سالار شهیدان؛ خامس آل عبا؛ امام حسین(ع) است. ایشان، پنجمین معصوم هستند و حلقه معصومین(ص) در عالم سِرّ، به ایشان بسته شد. در عالم سِّر، نور مبارک پنج تن(ص) خلق شد و در روی زمین، پنج تن(ص) زیر "کساء" قرار گرفتند و اما پروردگار عالم در وجود مطهر امام حسین(ع)، 9 ذریه معصوم بعد خود را قرار داد که با خودش 10 وجود می‌شدند. اما سِرّ خمس به وجود ایشان ظهور و بروز کرد. زیرا ایشان فاعل خمس شد (خامس آل عبا) و با قربانی شدن خود و 18 نفر از خانواده محترمش و رویهم 72 نفر یاران با وفایش، هم عشر وجودش محل امتحان همه عاشوراییان شد و هم تمیز بین حق و باطل قرار گرفت. و هم باز شدن و افشا شدن ذریه او بودند که با شمارش معکوس از آقا علی بن الحسین(ع)، ولایت خود را ظاهر کردند. چنانچه وجود آقا امام سجاد(ع) با  8 فرزند معصوم در بطنشان به عدد 9 بدنیا آمدند تا به وجود مقدس امام زمان (عج) که به عدد یک می‌رسد و تجلی نورٌواحد(ص) را درمی‌یابیم. و ظهور وجود با برکتش، ناجی همه مستضعفان و ظهور تمام باطن قرآن است و اوست بقیة الله الاعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف).

نامش نام جدش است و حلقه از یکِ وجود مقدس پیامبر(ص) به یکِ قائم آل محمد "اللهم صلّ علی محمد و آل محمد" ختم می‌شود؛ شاید همان بسته شدن دو سر گردنبند؛ "قاب قوسین او ادنی"  باشد!

حقیقتی از عجائب اسرار در ایام هفته

دائماً ایام هفته، در7روزسپری می‌شود و تمام مخلوق چه آسمانی‌ها و چه زمینی‌ها در این ایام غرقند. درحالی‌که 7روز است اما به تمام زبان‌ها و در تمام کشورها روز اول و آخر هفته را به عدد، نمی‌خوانند و هفته به عدد در 5 روز خوانده می‌شود(یکشنبه تا پنجشنبه).

همان‌طورکه در اسرار خلقت در عالم سرّ خواندیم که همه ظهورات و همه کائنات و همه موجودات چه زمینی و چه آسمانی و از عالم ظهورباطن تا عالم ظاهر یعنی دنیا و از ازل تا ابد، همه از یک نفس واحده خلق شدند: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة ...[44] . و آن نفس واحده، همان سرّ حقیقت محمدی(ص) است به نام نامی نورٌواحد(ص). که در عدد وجود مقدس 5تن(ص) قابل تذکراست که پنجمین نور مقدس؛ آقا امام حسین(ع) حامل 9 ذریه‌ی معصوم است که 14=9+5 می‌شود یعنی وجودهای مقدس 14 معصوم(ص) که اگر ارقام 14 را جمع کنیم عدد 5 را نشان می‌دهد(5=4+1) و عالم در سرِّ حقیقت حلقه بندگی و ظرف عبودیت خالصانه الله جلّ‌جلاله در جانِ حقیقی تطهیر خلق شده است و همه‌ی عالمیان در تسبیح نام مبارک الله سبحانه و تعالی غرقند، آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه دربین آن‌هاست تسبیح گوی خداوند سبحان هستند، چون خالقشان سبحان است.

پس ایام هم که عمرما و طول زندگی ما در دنیاست، در هفته جلوه دارد.

یکی از زیبایی‌های عدد5 این است‌ که گیرنده فیض از فیض مطلق 5تن(ص) و آخرین حجت حق امام زمان(ص) است که ایشان صاحب 14 است. همان‌طور که قبلا بیان شد روزاول هفته؛شنبه متعلق به پیامبر(ص) است که حامل 14 بود و آخر هفته؛ جمعه متعلق به امام زمان(ص) است که چهاردهمین معصوم(ص)است و جمعه، جمع کننده تمام زیبایی‌های هفته است.

و همان‌طورکه در ترتیب نزول سوره مبارکه حمد بیان شد درحالی‌که پنجمین سوره است که بر قلب نورانی پیامبر(ص) نازل شده اما در نوشتاری اولین سوره قرآن است. پس در جمع ترتیب نزول(=5) و نوشتاری(=1) سوره مبارکه حمد به عدد 6 (عدد خلقت تمام دنیا) می‌رسیم که کلّ خلقت در دنیا و باطن دیگرش آخرت ظاهر شده است و می‌شود که دنیا، خلقت مستودع یعنی امانتی و ودیعه است اما آخرت، دائمی و مستقر می‌باشد و از دنیای امانتی باید تمام نعمات را با دست خودمان  و به بندگی خالصانه در تمام ایام و ساعات و سال‌ها برای زندگی ابدی خود به بهترین وجه و صورت زیبا بفرستیم و مستقرکنیم.

دیگراینکه سوره مبارکه حمد شامل 7 آیه است. پس هفته، هم جلوه ترتیب نزول سوره حمد است(به 5 عدد خوانده می‌شود) و هم جلوه تعداد آیات این سوره (که هفته، 7 روز می‌شود) و در جمع الجمع معنا متعلق به 14معصوم (ص) است، مصداق سبعاً من المثانی می‌شود[45]. و جمع اعداد از 1 تا 7 (28=7+6+...+2+1)  برابر با 28 می‌شود. پس در طول هفته، 28 حرف به طورکامل عرضه می‌شود!

عدد 5 و روزهای هفته :

نکته اول: هر سال 52 هفته است. عدد ابجد کلمه حمد=52(7=2+5) و جایگاه عددی کلمه حمد=25(7=5+2)است که جمع عدد و جایگاهش، 7 تا 2 تا یعنی  14 تا(سبع مثانی) می‌شود. و همان‌طورکه می‌دانید ذیقعد خلقت خشکی در دنیا زیر خانه کعبه، در روز25 ماه ذی القعده می‌باشد(25=حمد ، 7=5+2) یعنی خلقت خشکی همان حقیقت حمد و عدد7 است، و ازآن‌جا دحو الارض گردید[46]. امیدوارم با دیده‌ی تیزبینی و تفکر و تأمل به مطالب بنگرید!

پس هر روز از هفته که 7 روز است در 52 هفته‌ی سال که برابر عدد حمد است سپری می‌شود (7=2+5) یعنی ثانیه‌ای از ایام نمی‌گذرد مگر درسبع مثانی یعنی 14 و چنانچه قبلا بیان شد یکی از القاب مبارک حضرت مهدی(ص)، امام زمان(عج الله تعالی فرجه) است، به این معنا که زمان، پشت وجود مقدسش قرار دارد و روزی گیرنده از ایشان است(در ضمن ایشان چهاردهمین معصوم می‌باشد). و صاحب العصر و الزمان یعنی هیچ ذره‌ای در خلقت، خلق نشده مگر از وجود مصدرِعالم، صاحب العصر و الزمان (ص) که همان کلمه‌ی خدا؛ نورٌواحد(ص) و نفس واحده است.

عدد 5 در ایام درواقع ازجمع گنج 5تن(ص) است که درباطن، همان 14 معصوم(ص) است به رزق تمام اسرار 4روی 10 زیرا اسرار ملکوتی عالم اسمائی و عرشی و کرسی تا بیت المعمور(آسمان چهارم) و تا 4 رکن خانه خدا، به 4 ظهور داشت که به فرموده امام صادق(ع) آیت الکرسی نامیده شد و اگر اعداد1تا4 را باهم جمع کنیم 10 می‌شود و 10 حقیقت گنج عشر است که "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا". [47]

پس روزی رزق حقیقی یعنی ولایت و رسالت از خالق مهربان که از مجرای کنزالّهی خودش به گنج عشر در5 روزهفته به دست ما می‌رسد. امیدوارم بتوانیم این روزی را به بهترین نوع بندگی مصرف کرده و به رضایش نائل شویم.

عدد 5 در دست‌ها و پاها

اما عدد 5  در دست‌ها: هر دست  5 انگشت و 14 بند انگشت دارد. درواقع در بدن، دو دست است که رویهم به  10 انگشت و 28 بند ظاهرمی‌شود. آیا غیر از این بود که ایام هفته هم، 5 روز به عدد خوانده می‌شد درحالی‌که به 14 نور مقدس(ص)متعلق بود و آیا این‌طور نبود که عدد14 همان 4روی 10 و عدد 10 گنج عشر عالم بود؟! (اینجاست که مشخص می‌شود چرا می‌فرمایند بهتر است که ذکر را با انگشتانتان بگویید!).

این مطالب را برای پی بردن حقایق از ظاهر به باطن متذکرمی‌شوم. حال خوب بیندیشید! پس آنچه گنج زمین‌‌‌‌‌ها وآسمان‌هاست، خداوند در دستان ما قرارداده، با 28 بند دستان ما را غنی فرموده (28=جایگاه عددی حرف غین که حروفش با غنی برابر است)     گرگداکاهل بود    تقصیرصاحب خانه چیست.

تمام اسراری که برای هفته بیان شد در دستان ماست؛ چنانچه 52 هفته توضیح داده شد، ماهم 2 دست داریم و در هر دست 5 انگشت که در جمع 7 می‌شود(52= عدد ابجد کلمه حمد و 7=2+5). آنچه تحویل می‌گیریم و آنچه برمی‌گردانیم بادست است. در روز قیامت هم کتاب نامه‌ی اعمالمان به دستمان می‌رسد یا راست و یا چپ! در سوره مبارکه واقعه؛ و اصحاب الیمین (یاران دست راستی‌ها) و اصحاب الشمال(یاران دست چپی‌ها) [48]. و خداوند کریم در سوره مبارکه اسرا می‌‌فرماید: اقرأ کتابک کفی بنفسک...[49] .آن‌گاه که امر می‌شود بخوان کتاب عملت را که کف نفس ثابت شده است.

آن قادر متعال که مهندسی خلقت از ابداعات اوست، طوری مخلوقات را خلق فرمود که از ظاهر و باطن به دستور امر ایجادی او قرارگیرند. امیرالمؤمنین علی(ع)می‌فرماید: فکرنکن که تو جرم کوچکی هستی بلکه تو جرم کبیری. خداوند کریم تمام مهندسی را در وجود انسان کامل قرارداد و به تبع، همه‌ی انسان‌ها خلیفة الله هستند.

عدد ابجد کلمه دست=464 که 400=عدد ابجد کلمه شمس و روشن کننده است و 64=عددابجد دین. پس دست، تحویل گیرنده‌ی شمس دین (خورشید دین) می‌باشد. جمع ارقام 464 برابر14 می‌شود(14=4+6+4) و جالب اینکه دست به عربی ید=14 می‌شود و به انگلیسی هَند=59 می‌شود که بازجمع ارقامش 14می‌شود! (14=9+5) و در نهایت هم 5 می‌شود(5=4+1)! یدالله فوق ایدیهم. دست قدرت خداوند بالای همه‌ی قدرت‌ها است. پس تمام درس، دست قدرت خداست که بر سر همه‌ی مخلوقات ظهور و بروز دارد.

نکته دیگراینکه هر دست، یک شصت و 4 انگشت دارد که می‌شود 64 و64=عددابجد دین. درحدیث می‌فرمایند که در آخرالزمان دین داری مثل آتش کف دست می‌ماند. ازطرف دیگر64=عدد ابجد کلمه کلید(10=4+6) و جایگاه عددی کلمه کلید=37(10=7+3) پس همه چیز در دست ماست باید ببینیم چگونه دین را حفظ می‌کنیم! و با دستمان تحویل گیرنده‌ی نمره قبولی شاگرد اول(=37) باشیم!

جمع دو دست با عدد 64 می‌شود 128(128=64+64) یعنی دو دست، نگهدارنده 28 هستند که خداوند کریم تمام نعمات را به دست ما رساند و 128=عددابجد نام مبارک امام حسین(ع) که ایشان، امام دین داران است و با خون خود و عزیزانش دین را حفظ فرمود و 28 را که عدد کامل اسرار است و کلّ باطن قرآن مبین، تا قیامت نگه داشت.

پاها هم هرکدام 64 هستند(یک شصت و 4 انگشت) که انشاءالله رهرو دین باشند. پس جمع دو پا هم می‌شود 128 =عددابجد نام مبارک امام حسین(ع).

درواقع رونده‌ی راه اباعبدالله الحسین(ع) می‌تواند مقام اصحاب امام حسین (ع) را با دست تحویل بگیرد. بنابراین جمع دست‌ها و پاها می‌شود 256 (256=128+128) و عدد ابجد کلمه نور =256که جایگاه عددی کلمه نور=40 = عدد ابجد حرف"م" است. این حقیقت در وجود مبارک انسان‌های کامل مشهود است که کاملا نور بدون ظلمت هستند و هرگز در حریم زندگی نورانیشان گناه، رجس، پلیدی و خطا وارد نشده است، معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند.

امام زمان(ص) در سال 256 متولد شدند و در حکومت مبارکشان جز نور چیز دیگری نیست که درحقیقت همان‌طورکه در قسمت عدد 13 بیان شد در زمانشان عالم قلب به میم می‌شود به عدد40 که جایگاه عددی کلمه نور است (256=نور=40=م=13).

خداوند کریم در سوره مبارکه حدید می‌فرماید[50]:یوم تری المؤمنین والمؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم وبأیمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذالک هوالفوزالعظیم. این پاداش(دینداری) نیکو و با ارزش(ثمن)در روزی است که مردان و زنان با ایمان را می‌بینی که نورشان پیش‌رو و از بین دو دستشان و از جانب راستشان شتابان حرکت می‌کند(به آنان می‌گوید) امروز شما را مژده باد به بهشت‌هایی(که از دستاورد خود آوردید) که زیر آن(درختان) نهرهایی جاری است درآن جاودانه‌اید این است کامیابی بزرگ. و آیه بعد درباره منافقان است که دست خالی هستند.

عدد 5 درنماز(نمازهای 5 گانه)

حال این اصل که چرا تعداد نمازهای واجب به عدد 5 وارد شده را بررسی می‌کنیم. اول، نمازظهراست که متعلق به پیامبر(ص) می‌باشد چون ایشان ظهر وجود است و نور تامّ 14؛ نورٌواحد(ص). و آخر، نمازصبح است که متعلق به امام حسین(ع) می‌باشد و همان‌طورکه می‌دانید ایشان پنجمین معصوم (ص) هستند و 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان که می‌شود14 (14=9+5). پس اگر حقیقت نمازاول؛ ظهر و نمازآخر؛ صبح با هم جمع شود برابر28 می‌شود (28=14+14) که 28 برابرجایگاه عددی حرف غین و نام زیبای غنی پروردگارعالم است، پس چه جالب است که اگر 5 نوبت نماز واجب قبول شود انسان به رحمت خداوند، غنی می‌شود. به فرموده‌ی پیامبر(ص) که اگر هرکس روزی 5 بار در آب جاری پاک شستشو شود(انشاءالله) پاک می‌شود و پاک می‌ماند. زیرا از درون غنی می‌شود و کسی را که خداوند از درون بی‌نیازکند، درهر حالی و در مقابل تمام هواهای نفسانی احساس بی‌نیازی می‌کند. بنابراین نماز، همان حجاب نورانی (حجاب=14 و 5=4+1)است که او را دائماً از ظلمات نفس رهایی می‌بخشد و درنتیجه به فلاحت و رستگاری می‌رساند.[51] 

عدد28 که جان حروف کلام مبارک خدای مهربان؛ قرآن است، قرآن را به ظاهر و باطن غنی اعلام می‌کند و قرآن، سیّد تمام کتب آسمانی است و تمام کتب آسمانی در بطن آن قراردارند. و قرآن، صورت باطن انسان کامل است، قرآن حقیقت دو رکعت نماز مقبول است (4سجده واجب دارد). در روایات زیادی از معصومین(ص)آمده‌است که هر کس در عمرش به دو رکعت نماز مقبول برسد آن نماز، تمام اعمالش را شفاعت می‌کند و وزنه سنگین در نامه اعمالش می‌شود. 

جالب است که 5نماز واجب، رویهم 17 رکعت است که جمع ارقامش 8 می‌شود (8=7+1) و 8 به عربی، ثمن معنا می‌شود. ثمن یعنی گرانبها و پرقیمت، بسیار با ارزش که شاید بتوان گفت که در دنیا این قیمت یافت نمی‌شود. چنانچه بهشت، 8 درجه دارد و نماز ظهر همراه نمازعصر 8 رکعت است که نافله‌ی هرکدام هم  8 رکعت است. دراینجا خیلی معنا نهفته است!

اولاً: نماز ظهر متعلق به صاحب رسالت؛ پیامبر(ص) است و نماز عصر متعلق به صاحب ولایت عظما؛ امیرالمومنین علی(ع) است. پس با رسیدن به عمل واقعی به رسالت و عمل واقعی به ولایت (پیرو وشیعه شدن واقعی)، ثمن حقیقیِ رضای خدا بدست می‌آید.

ثانیا: یکی از زیبائی‌ها در ترتیب عدد نورانی ولایت در 12 نورمقدس، ولایت امام هشتم؛ امام رضا(ع)است که ثامن الائمه نامیده می‌شود. او ثمن ولایت است و او محور گنج به رضا رسیدن و در مرتبه‌ی عالی راضیة مرضیه می‌باشد.

پس درواقع  17 رکعت نماز، با شرط رضای خدا و قربة الی الله، رسیدن به همان ثمن حقیقی انسانی است که انشاءالله نصیب ما ‌شود.

 

نورٌ واحد(ص)

خوب دقت کنید !  گنج نورانی چهارده معصوم(ص) در عالم  بالا به نام مقدس پنج تن (ص) ظهور داشتند{"انّی کنت کنزا مخفیا و احببت وان اعرف" این است و جز این نیست که من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم خودم را بشناسانم. این منت شناسایی گنج ظهور اسماء14معصوم(ص)است که همه مخلوق از آن عزیزان خلق شدند}. و در عالم سِرّ به نام یک حقیقت، ظهور داشته‌اند؛ سرّ حقیقت محمدی(ص) که همه نورٌ واحد(ص) هستند.

عدد ابجد نورٌواحد=275 که در جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+7+2) و جایگاه عددی آن 59 (14=9+5)می‌شود که برابر با نام مبارک مهدی(ع) که ظهورنورانیش جمع کننده چهارده معصوم(ص) است(نورٌواحدهستند)5 = 4 + 1  

عدد ابجد اول=37 که (10=7+3) و عدد ابجد آخر=801 که (9=1+0+8) می‌شود پس اول و آخر می‌رسد به 9 روی 10 یعنی 19 که (10=9+1)می‌شود و در نهایت جمع ارقام 10 هم یک می‌شود(1=0+1)که برابر الِف است؛ همان گنج تمام اسرار و الف=111=نسا و آن وجود مبارک خانم فاطمه(س) است. گنج الِف، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد؛ کوثر عالم ظاهر شد {قله=135=فاطمه (9=5+3+1)} پس عالم در بلوغ 9 خلق شده و در حمل 9 قرار دارد که خانم(س)، حملها الانسان است و اوست که حامل عدد 10 است{زمانیکه حامل وجود امام حسین(ع) بود}، او کنزالله است و حامل گنجیست که محسن(ع) است. سوره مبارکه کوثر{که متعلق به خانم فاطمه(س) است} از نظر ترتیب نوشتاری قرآن کریم سوره 108 =کلمه حق(که9=8+0+1) و درترتیب نزول  سوره، 15 است! و جالب اینکه تمام جزء 5 قرآن کریم در سوره مبارکه نساء (که خود، چهارمین سوره از نظر نوشتاری است) قراردارد.

و همانطور که ذکر شد 15=جایگاه عددی حرف (س) به عدد ابجد 60 است که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها (س) هم برابر 60  می‌شود. در عالم سِر، همان ظرفی است کوثر نامیده می‌شود و حوض کوثر ظهور پیدا می‌کند که قبل از خلقتش امتحان می‌شود و با قبولی کامل، مظهر حیاتِ کلّ خلق می‌شود که خداوند متعال در آیه 1 سوره مبارکه نساء می‌فرماید:«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده ... ». در بطن عدد 5 وجودهای مطهر یعنی امام حسین(ع) (پنجمین معصوم)، 9 ذریه است که در جمع می‌شود 14 نور مقدس(ص) {14=9+5}. در جمع ارقام 14، عدد5 بدست می‌آید که سرّ عالم بالای آن، وجود مبارک پنج تن(ص) و درواقع نورٌ واحد(ص) است و در عالم زمینی به مواردی مانند موارد زیر ظاهر شده است[52]:

- صورت ظاهری زمین وتمام کهکشان‌ها، دایره(به شکل حرف ه=5) است.

-در کره زمین،5 قاره و 5 اقیانوس است(یعنی 5نقطه خاکیِ مهم و آبیِ مهم).

-در وجود خودمان: 5عضو، 5دستگاه، 5حسّ و... داریم و....                                                    پایان

                                                                                   

اللهم انّی لو وجدتُ شُفعاءَ اقربَ الیک مِن محمد و اهل بیته الاخیارِالائمّةِ الابرارِ لجعلتُهم شفعائی فبحقّهم الّذی اوجبتَ لهم علیکَ اسئلکَ اَن تُدخلنی فی جملة العارفین بهم و بحقّهم و فی زمرة المرحومین بشفاعتِهم انّک ارحم الرّاحمین و صلّی الله علی محمد و اله الطّاهرین و سلّم تسلیما کریما و حسبنا الله و نعم الوکیل

(زیارت جامعه کبیره)

 

[1] )آیه 5 سوره مبارکه حمد

[2] ) آیه 169 سوره مبارکه آل عمران

[3] )آیه 1 سوره مبارکه صف

[4] )آیه 1 سوره مبارکه توحید

[5] )آیه 1 سوره مبارکه جمعه

[6] ) آیات 8و9 سوره مبارکه نجم

[7] ) طبق آیه 87 سوره مبارکه حجر

[8]) آیه 3 سوره مبارکه حدید

[9] ) رجوع شود به فصل اول: عرفان آب که توضیح داده شد ؛ در نام فاطمه (س) هم به 57=3×19 می‌رسیم...  

[10] ) آیه 4 سوره مبارکه حدید

[11] ) رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت

[12] ) در کتاب راز انسان توضیح کامل داده شده است.

 

[13] ) در کتاب مخزن العرفان

[14] ) کتاب معراج آقای عمادزاده ص37

[15] ) در اینجاست که یکی از دلایلی که خواندن سوره مبارکه یس برای اموات در شب جمعه توصیه شده، روشن می‌شود.

[16] ) آیه 4 سوره مبارکه حدید: هو الذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام...

[17] ) در کتاب "شرح فصّ حکمه عصمتیه فی کلمة فاطمیه" ص 237

[18] )آیه 5 سوره مبارکه سجده

[19] )آیه 39 سوره مبارکه یس

[20] )آیه 59 سوره مبارکه نساء

[21] )آیه 6 سوره مبارکه هود

[22] )آیه 131 سوره مبارکه طه

[23] )آیه 201 سوره مبارکه بقره

[24] )آیه 58 سوره مبارکه حج

[25] )آیه 160 سوره مبارکه انعام

[26] )درواقع حرف ن، از حروف نورانی است و نون جوهر عالم وجود، نور است

[27] )آیه 1 سوره مبارکه قلم

[28]) رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت

[29] )آیه 10 سوره مبارکه فتح

[30] )آیه 2 سوره مبارکه نور

[31] ) آیه 4 سوره مبارکه نور

[32] ) آیه 65 سوره مبارکه یس

[33] )آیه 13 سوره مبارکه اسرا: و کلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه...؛ عمل هر انسانی را برای همیشه گرنبندی ملازمش نموده‌اند(یعنی عمل هرکس به گردنش قرار می‌گیرد)

[34] ) عمادالدین طبرسی در کتاب "بشارة المصطفی" به سند معتبر از "جابربن انصاری" روایتی نقل می‌کند که مضمونی از آن را بیان می‌کنم

 

[35] ) کتاب ریاحین الشریعه جلد اول ص 181 تا 183

[36] ) صندوقچه‌ای که حضرت موسی(ع) را در آن گذاشته بودند

[37] ) شیخ صدوق رحمة الله علیه در خصال می‌فرماید و جابربن عبدالله انصاری می‌گوید.

[38] )بحارالانوار ج67.ص178-المیزان فی تفسیر القرآن ج19.ص344

[39] ) آیه 11سوره مبارکه تحریم

[40] ) جلد دوم ریاحین الشریعه صفحه 272 تا 275

[41] ) آیه 41 سوره مبارکه انفال

[42] )آیه 169 سوره مبارکه آل عمران

[43] )آیه 6

[44] )آیه 1 سوره مبارکه نساء

[45] ) آیه 87 سوره حجر:ولقدآتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم

[46] ) آیه 30 سوره مبارکه نازعات: والارض بعد ذلک دحیها

[47] ) رجوع شود به کتاب عرفان عشر

[48] )آیه 27 و آیه 41

[49] ) آیه 14

[50] )آیه 12

[51] ) در کتاب عرفان نماز ، حقیقت باطن‌ نمازهای پنجگانه به طور کامل توضیح داده شده است

[52] ) البته بطورکامل در ابتدای فصل آمده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۴۰
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

* تفسیر قالب :

حضرت امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند :

                     الدّنیا سجن الموٌمن .همانا دنیا برای مؤمن زندان است.

خداوندجل جلاله انسان را در غالب بدنی از جنس آب و خاک آفرید و روح کبریایی خود را در آن قفس دنیایی دمید.انّی نفختُ فیهِ من روحی این است و جز این نیست که از روح خودم در (جنین انسانی) دمیدم. و این عنایت خداوندی بالاترین سرمایه جاودانگی انسان‌ها و راز به قرب رسیدن مؤمنین باتقوی است. و درواقع ظرف گیرندگی مقام خلیفه الهی می‌باشد .

پس خالق یکتا، دو قسمت مهم و حیاتی بدن را به خاطر حساسیت حیاتی در قفس استخوانی قرار داد ؛چه در حیوانات و چه در انسان ، اما انسان که اشرف مخلوقات اوست؛ و در کلام کریمش فرموده که تمام زمین‌ها و آسمان‌ها را برایش مسخّر فرموده است. و او را لیاقت داشتن عقل و فهم و ادراک داده است و به او حقّ انتخاب داده و به مقام خلیفه الهی ارتقاء درجه عنایت فرموده ؛پس او را برای به کمال رسیدنش ملزم به انجام احکام یعنی حکم الهی کرده تا بین او و حیوانات تمیز داده شود و برایش جایگاه رفیع قرب خود را مهیا فرموده، چه بسا منّت بی‌نهایت اوست. و این انجام وظیفه را وسیله‌ی به خلوص رسیدن و امتحان شدن قرار داد تا خالص از ناخالص جدا شود. و عمرِدنیا را کوتاه و سکّوی پرواز به جنّت و رضوان خود که بهشت‌های پر نعمت اوست قرار داد تا متصل به کمال مطلق شوند. و انسان را برای خودش انتخاب فرمود تا انسان با عبادت صحیح، بنده‌ی مخلَصش باشد.

بنابراین لازم می‌شود مغز و قلب ، دو عضو حیاتی آخرت هم باشند پس باید در قفسِ بندگی فقط به رضای خالقش فکر کند و حول محور رضای او به گردش درآید و حافظ حدود الله باشد و اوامر الهی را آن‌طور که فرموده پشت سرِ اولیائی که خداوند آن‌ها را از پاکان و برگزیدگان معین فرمود یعنی پیامبران و اوصیائشان و کتب آسمانی‌شان و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین  و کتاب آسمانی قرآن ، حرکت کرده و پیروی نماید و از هوای نفس بپرهیزد، چون حقّ انتخاب دارد پس به دل خواه  عمل نکند. این دو عضو مهم ، اگر سرکش شود قابل کنترل نیست و خداوند در کلام کریمش می‌فرماید به جایی می‌رسد که می‌شود: کل انعام بل هم اضل یعنی شبیه حیوان  اما گمراه‌تر!!! زیرا حیوان به شعور حیوانیش عمل می‌کند که در باطن ، همان اطاعت محض است. اما  انسان چه ؟!

یکی دیگر دلایل قفس که به نوعی محدودیت است، رسیدن به شوق پرواز می‌باشد . همیشه در دنیا هر چیزی اختراع یا اکتشافی شده است به خاطر در تنگنا قرار گرفتن‌ها می‌باشد . پس حکمت خالق یکتا به هزاران دلیل می‌تواند باشد؛ تا انسانیتِ انسان را بسازد چون خداوندِ صمد(بی‌نیاز) هرگز به اعمال ما که از مخلوقاتش هستیم نیاز ندارد و تنها به فضلش به ما عنایت می‌فرماید. پس قفس، سبب به کمال رسیدن ما است.

قفس یعنی حدود الهی.حضرت یوسف(ع) برای اینکه حافظ حدودالله باشد به تمام جوان‌ها و به تمام انسان‌های آزاده آموخت که چگونه بندگی کنند و ایشان ، زندان رهایی از قید حیوانیت‌ها و اِنانیت‌ها و گمراهی‌ها که سقوط به جهنم هوای نفس می‌باشد را انتخاب فرمود. و در قرآن کریم (آیه 53 سوره مبارکه یوسف) خداوند از زبان یوسف(ع) فرمود : ...انّ النفس لامّارة بالسّوء الا ما رحم ربی... همانا نفس اماره انسان را به بدی‌ها امر می‌کند، مگر خداوند کریم رحم کند.  

پس انسان، در قفس بندگی قرار دارد تا خود را بشناسد و با معرفت ، به شناخت مولایش برسد و بهترین زنگی را برای آخرتش مهیا سازد.

عظمت این روح چنان است که خداوند باری تعالی انسان را خلیفه خود در زمین و گیرنده صفات و اسماء الحسنی الهی قرار داده است. عظمت و حکمت این قفس و تحمل آن تا رسیدن به کمال انسانی و قرب الهی، چقدر سخت و زیباست ! زمانی‌که این قفس به اذن الهی می‌شکافد و انسان با بال‌هایی به فراخی سرتا سر مشرق تا مغرب  زمین ، از این وادی فانی اوج می‌گیرد تا به قرب الهی که  هدف غایی آفرینش است نائل گردد.

حرف "ق" اولین حرف کلمه "قفس" :

قاف از حروف مائیه(آبی) و طبیعتش بادی غربی و اسم مَلَکش عطرائیل است. عدد ابجد حرف "ق" در کلمه قفس 100 و جایگاه عددی آن 19 می‌باشد. "ق" خود به معنای نگهدارنده است. اگر هرحیوان حلال گوشتی از باب 19 حرف؛ بسم الله الرحمن الرحیم           ذبح شود ، حیات حیوانیش، قلب به حیات انسانی گشته و الی یوم القیامه انسان  باقی خواهد ماند . این‌چنین است که در سوره مبارکه انعام آیه  121 می‌خوانیم: ولا تاکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و انّه لفسق... . نخورید از گوشت حیوان حلال گوشتی که در هنگام ذبح،  بسم الله بر آن نخوانده باشند زیرا که فسق، قلب شما را خواهد گرفت.

این کلام پروردگار عالم سِّر حرکت متعالی از حیوان به انسان است. که این حرکت در انسان، در حین نماز و مخصوصاً در حال سجده و اطاعتِ محض از پروردگار عالم رخ  می‌نماید. آن‌زمان که می‌گوییم:" سُبحان رَبی الاعلی و بِحَمده" در معنای ظاهری ذکر می‌گوییم که پاک و منزه است پروردگار من که حمد و ستایش مخصوص اوست که عالی مرتبه است. اما معنی باطنی‌اش چنین است: پاک و منزه است پروردگار من که او "ربی الاعلی" است یعنی او هر لحظه جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را به انسان و در واقع ممات را به حیات تبدیل و معلّی می‌گرداند.

 بنابراین، باید هنگام ذبح بر هر حیوان حلال گوشتی "بسم الله" قرائت شود تا زندگی تمام شده‌ی حیوانی‌اش، باعث ایجاد حیات انسانی در انسان‌هایی که از آن تغذیه می‌کنند، بشود.

حرف "فاء" دومین حرف از کلمه "قفس":

"فاء" از دسته حروف هوائیه و طبیعتش آتشی- مشرقی و ملکش میرهمائیل است. عدد ابجد حرف "ف" 80 و جایگاه عددی آن 17 است. فاء؛رسیدن به فوز، به شرط در قفس بودن است. آنانی که در دنیا حلقه‌های بندگی را، در قفس وجودشان تنگ‌تر می‌کنند، آرزوی پرواز در وجودشان آشکارتر می‌شود. مانند پروانه در پیله که خود به خود متحول می‌شود اما بال‌هایش تا زمانی‌که روح از قفس جسم (پیله) رها نگشته، پیچیده و در هم بسته است. پس قفس، نعمت بزرگی است که به مؤمن، امید پرواز داده و او را برای بدست آوردن بال‌های بهتر برای پرواز خود برمی‌انگیزاند. خدای مهربان به موجب نیازِ وجودی انسان ، به او عقلِ معاش ، ابتکار ، ترقی و تعالی می‌دهد و می‌فرماید انسان را در سختی خلق کردم. لَقد خَلقنا اِلانسانَ فی کَبد. (آیه 4سوره مبارکه بلد)

پس در می‌یابیم که بال پروازمان پیدا نمی‌شود مگرآنکه خواست خود را منطبق بر خواست مولا و خالق خویش قراردهیم . برای این امر لازم است  که پیرو ، شیعه و رهرو راه کسانی شویم که خداوند عزّوجلّ آن‌ها را امام و پیشوای ما قرار داده است زیرا روح بزرگ این عزیزان در قفس بدنشان برای کسب رضایت مولا، هرگز به هیچ خطایی آلوده نگشته و مرتکب گناهی نشده‌اند و همگی قفس تن را با شهادت در راه مولا و بندگی کامل ترک کرده و به این سبب ، همیشه زنده خواهند ماند و هدایتگر ما خواهند بود.

ما در پیروی از مولایمان حضرت امام زمان(عج) ،خود را ملزم به حفظ حریم قفس بندگی تا روزی که به رضایت الهی برسیم می‌دانیم. و آن میسر نمی‌شود جز به باطن 17 رکعت نماز مقبول(جایگاه عددی ف=17) که آن‌هم با میزان حرف سین سنجیده می‌شود(آخرین حرف قفس).

حرف "سین" سومین حرف از کلمه "قفس":

"سین" از دسته حروف مائیه(آبی)، طبیعتش بادی غربی و ملکش همواکیل است. عدد ابجد حرف"س"=60 و جایگاه عددی آن درحروف الفبا 15 است. تنها حرفی که در حروف الفبای فارسی زُبُر و بیّنه‌اش برابری می‌کند؛ حرف سین است.(زبر= س و بینه = ین)یعنی: س= ین =60 که 60 + 60 =120  که این عدد نیز معادل عدد ابجد نام مبارک مولا علیّ (ع) با یای مشدد است؛ که ایشان، "قَسیمُ النّار وَ الجَنّه" و عدل و میزان حقیقی است.

بنابراین اگر بندِ بندگی به دست مؤمن بخورد، دست وی، یدالله می‌گردد و یدالله فقط مجرای قدرت و رضای باری تعالی است. پای مؤمن جز در طریق الهی گام بر نمی‌دارد، به شرط اینکه پا نیز  بندِ بندگی بخورد. در این حال وی، سالک الی الله می‌گردد. پس هرگز حریم را آلوده نکرده و حرمت سلوک را نمی‌شکند.

آخرین حرف کلام مبارک پروردگار عالم در قرآن کریم، سین است.(درکلمه ناس سوره مبارکه ناس).خوشا به حال کسانی که پایان و کمال عملشان به "سین" مبارک ختم می‌گردد که مبدّل به قلب گشته و حیات ابدی شامل حالشان می‌گردد. (اشاره‌ای نیز به سوره  مبارکه"یس"؛ قلب قرآن  دارد)

آنگاه که ایشان را در قبر گذارده، بند دست‌ها و پاهایش را گشوده و صورتش را باز می‌کنند ؛ ندا می‌رسد اکنون زمان پرواز است و مؤمن که ظاهراً در قبر است اما به جایگاه خود که اعلا علیین است صعود کرده و نزد پروردگار خود می‌رود"عَندَ رَبِهِم یُرزقوُن"

 مرغ بـــــاغ ملکوتم نیم از عالم خاک              چندروزی قفسی ساخته‌اند از بدنم

عددابجد وجایگاه عددی کلمه قفس

عدد ابجد کلمه قفس = 240 است. جایگاه عددی آن درحروف الفبا برابر 51 است. پروردگار عالم در هر دست‌ و هر پای ما یک انگشت شصت قرار داده(عددابجدحرف س=60)که دو شصت در دست‌ها، میزان و یا تعادل دست است و دو شصت پاها، میزان حرکت قیامی بدن و در واقع محور صحیح حرکت کردن است. پس این 4 شصت در بدن که درواقع 240 می‌شود(240=4×60) و معادل همان قفس خاکی بدن ما است، حلقه‌های بندگی ما بوده تا در حریم الهی و در محضر خداوندی ، دست از پا خطا نکنیم و کنترل عقل را بر خواسته دل حکم فرماکنیم تا به یاری الهی پای از حریم حلال خداوند بیرون نگذاریم!

یکی از کاربردهای قفس در بین مردم ، نگهداری از پرندگان زینتی جهت بهره برداری از زیبایی جمال و صوت پرندگان می‌باشد. پس شاید بتوان گفت که هدف پروردگار عالم نیز از این قفسی که بر روح ما نهاده است هم همین باشد و منطبق بر این حدیث مبارک است  که به حضرت داوود(ع) می‌فرماید: "انّی کُنتُ کَنزاً مخفیّا فاَحببتُ و ان اُعرَف" این حدیث مبارک، تعریفی  از صورت حسن و جلوه آیینه حق نمای الهی در وجود انسان است. این حدیث  صوت قرآنی و لحن الهی انسان است و از انسان خواسته که صوت و گوش خود را در کلّ زندگی و حیاتش ، الهی نگه دارد. چنانچه در وصف عمل رسولِ خود به مردم، فرمود: پیغمبرم به مردم بگو:

قُل اِنَّ صَلوتی و نُسُکی و مَحیایَ و مَماتی لله ربِّ العالمین.(آیه162سوره مبارکه انعام)

در بدن انسان ، سَر در مقامی بالاتر از دست‌ها و پاها قرار دارد، در رأس بدن و در مقام خضوع و خشوع. عدد ابجد کلمه سر= 260 است(س=60 ، ر=200) که می‌توان آن را به 200 که معادل عدد ابجد کلمه عقل و 60 که عدد ابجد سین است ، تجزیه کرد. و این بدان معناست که انسان با عقل خود باید میزان و تعادل را در تمام عروق و وجود خود چه بیرونی و چه درونی حاکم گرداند. پس سر باید ساجد و خاشع و متواضع شود و همواره به مولایش امام حسین(ع) تأسی کند آنچنان که ایشان سر از سجده بر نداشت مگر زمانی که سر از بدن مطهرش جدا کردند.(پس کلید نماز نیز ، در سجده است)

اگر صفر240 را که عدد ابجد قفس است برداریم، 24 می‌ماند. و این بدان معناست که بنده مطیع در تمام 24 ساعت شبانه روز که هر ساعتش 60دقیقه (عدد ابجد سین) و هر دقیقه‌اش 60 ثانیه (عدد ابجد سین) است، بر روی صراط مستقیم و میزان عمل است و باید هر آن، از پروردگار بخواهد که وی را حتی برای یک چشم بر هم زدن  به خودش وا نگذارد. الهی لا تَکِلنی الی نَفسی طُرفه عَین ابدا.  انشاء الله.

مجموع ارقام عدد ابجد قفس یعنی 240 معادل با6 می‌گردد(6=0+4+2)و نیز مجموع ارقام جایگاه عددی نیز6 است(6=1+5). عدد 6 ، عدد خلقت دنیا (در6روز) و نیز معادل حرف (و) است که انشاءالله شرح مُفصّل آن در مباحث بعدی بیان خواهد شد. فقط به این حرف بسنده می‌شود که تمام عمر ما در این دنیا ، حرف "واو" است ، حرف "واو" از حروف ربط است و رابط بین عالم ازلی و ابدی است. اِنّا للهِ   وَ   اِنّا اِلَیهِ راجِعوُن.

در مورد فاصله نزول و صعود عمر ما ، پیغمبر اکرم(ص) می‌فرمایند: دنیا پلی است که از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شوید.( در واقع واو، همان پل است).

* قالب تمثیل:

پروردگار عالم از بین پیامبرانش وجود حضرت یوسف (ع) را جلوه زیبایی ظاهر و باطن قرارداد. ایشان برای اینکه دوران جوانیش بدون گردی از ظلمت گناه، سالم بماند فرمود: "اِنَ النَفسَ لِاَمارَة بِسوُء الا ما رَحِمَ ربی. همانا نفس مرا به بدی می‌کشاند،مگر اینکه پروردگارم به من رحم کند." پس ایشان انتخاب کرد و خود از خدای مهربان خواست زندانی شود که به یک روایت هفت سال و به روایتی دیگر چهارده سال در زندان تاریک به سر برد. اما در زندان، رَبّ مهربان علم تعبیر خواب را به او مرحمت فرمود، زیرا یوسف(ع) را هرگز خواب غفلت نبرد،پس او بیدار بود و بیدار کننده‌ی همه جوانان از خواب غفلت شد،که جوانی خود را به دنیا ارزان نفروشند!

تعبیر خواب یعنی: چشم باز بودن، بیدار بودن ، از خواب غفلت دنیا به سلامت عبور کردن و با بیداری مطلق و سلامت به عالمِ آخرت سفر کردن!

و اما تمثیل دیگر راجع به امام معصوم ما است؛ امام هفتم و معصوم نهم، ابالحسن؛ امام موسی بن جعفرکاظم (ع): ایشان هم مدت چهارده سال در زندان هارون با غل و زنجیر، ظلمت زندان و شکنجه‌ها را تحمل کرد و هرگز حلقه‌ی دنیا پرستان را به گردن نیفکند و گردن‌بند و حلقه بندگی را با تمام وجود به جان ،گردن ، دست و پای خود بست. روزی یکی از محبان خدمت حضرت رسید، با مشاهده وضع و حال ایشان گریست و گفت: قربانت شوم که شما این‌طور محدود و اسیر زندان شده‌اید. حضرت فرمودند: من هرگز اسیر نیستم ، من بنده‌ی عتیق پروردگار عالم هستم یعنی آزاد، رها شده از همه قیود دنیا پرستان؛ هرگز قید دنیا مرا اسیر نکرده است.

بنابراین با تأسی به این بزرگواران باید درس گرفته و از خدا بخواهیم که : پرودگارا؛ آن روز که در کنار قبر، بند دست و پای ما را باز می‌کنند، تا در قبر بگذارند و در قبر، بند کفن ما را می‌گشایند، آبروی ما را نریز و زینت دست و پای ما را حلقه‌های بندگی مقبول عبادت خودت را به ما عنایت فرما و ما را آن روز ، بنده عتیق خود از آتش جهنم و عذاب آخرت قرار ده. آمین

در انتهای این مبحث می‌توان گفت:

1- قفس، فقط برای دنیا جلوه کرده است و نه غیر آن .

2- در این مدت که انسان گرفتار قفس دنیا است اگر خوب متحول گردد و به پروانه مبدّل شود،در آن دنیا برای همیشه ، آزاد زندگی خواهد کرد.

3- عدد 6 ، عدد سِّرِ تولد امام حسین (ع)،حضرت عیسی(ع)و حضرت یحیی(ع)است، که این سه وجود نورانی، شش ماهه به دنیا آمدند. می‌دانیدکه اگر نوزاد، شش ماهه به دنیا آید، زنده نخواهد ماند ، اما ایشان در ارحام مادرانشان به قدرت و عظمت الهی، حی شدند و پس از بدنیا آمدن، زنده ماندند، تا قالب حیِّ اعمال و حفظ آن در دنیا و جلوه و ظهور آن در آخرت باشند و حیات طیب را به خواست الهی قلب ، باقی و پایدار گردانند که قلب ، فقط مخصوص مولا امام حسین(ع) است.

در حدیثی از امام کاظم (ع) روایت شده است که روزی ایشان از جایی می‌گذشتند، صدای ساز و تنبور بلندی از خانه‌ای شنیده می‌شد در این هنگام کنیزی برای بیرون گذاشتن زباله‌ها از خانه خارج شد حضرت از او پرسید صاحب این خانه بنده است یا آزاد ؟ کنیز گفت: آزاد است حضرت فرمودند: مشخص است، اگر بنده خدا بود این‌چنین نمی‌کرد . حضرت رفتند و کنیز به خانه بازگشت و جریان را برای ارباب خود شرح داد و صاحب خانه که " بُشر" نامیده می‌شد آن‌چنان شرمنده شد که پای برهنه به دنبال حضرت دوید و از ایشان طلب توبه کرد و از آن زمان به بعد هیچ‌گاه از پاپوش استفاده نکرد و به نام بشرِ حافی( بُشر پا برهنه )مشهور شد.

پس انسان فقط با مرگ، قفس را رها می‌کند و به زندگی آزاد دست می‌یابد البته به شرط آنکه به جایگاه عددی قفس، 51 را اقامه کند و مجرای توحید و اخلاص خود را قائم نماید. ما در احکام، 51 رکعت نماز واجب و نافله داریم. و این‌چنین است که رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: "الصلوه معراج المؤمن" و این بدان معناست که انسان در هر روز با 5 نوبت نماز واجب و نوافل، صورت حیوانی خود را به صورت انسانی متحول می‌کند و با نماز، مجرای پرواز خود را که عروج به قرب الی الله است، بازمی‌کند. پس می‌توان گفت:

نماز ، گشاینده‌ی درِ قفس است!

در برداشتی دیگر از حدیث" الدنیا سجن المؤمن" داریم که غیر از بدن ، قفس دیگر، خودِ عمل است که باید محصورِحصن الهی باشد آنچنان که عمل انسان، باید برای خدا و در مرکزیت رضای خدا و حافظ حدود الهی باشد. این حصنِ رحمت، همان عمل صائمین یعنی روزه داران واقعی است(روزه از گناه) که در 24 ساعت روز  (که همان 240 قفس است) هرگز افطار نمی‌کنند تا وقتی از دنیا بروند و در آن وادی بهشتی با آب کوثر از دستان مبارک امام زمان(عج)، روزه خود را بگشایند(انشاءالله). و وای بر کسانی‌که در این دنیا ، حدود الهی را شکسته و در قفس گناه و عصیان خود گرفتار می‌گردند. در این صورت، ظاهراً یک عمر کوتاه آزاد هستند ولی به محض آنکه ملائکه "نازع" یعنی جان گیرنده می‌آیند، پروردگار عالم می‌فرماید"وَ النّازِعاتِ نَزعا" "و ملائک جانشان را می‌کَنَند" و تا ابد در قفسِ اعمال خود، زندانی باقی خواهند ماند!

 

اللهم اجعلنی مِن المؤمنین و مِن المتّقین و مِن الصّابرین و مِن الشّاکرین و مِن التّوابین و مِن المتطهّرین و مِن المستغفرین بالاسحار .

 

 

پایان

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۱۸
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

زهرا اگر نبود نبی کوثری نداشت

کوثر اگر نبود علی یاوری نداشت

آن خلقت یگانه که ریحانة النبی است

نوری بود که غیر علی همسری نداشت

دریای بیکران عفاف و نجابت است

عصمت بدون فاطمه بهر و بری نداشت

معنای لفظ ام ابیهاست یک کلام

حق بی وجود فاطمه پیغمبری نداشت

بر طاق عرش با خط زیبا نوشته شد

بی فاطمه یتیم عرب مادری نداشت

حیدر دلیل خلقت احمد بود ولی

گر  فاطمه نبود خدا حیدری نداشت

زهرا اگر نبود دو عالم به پا نبود

بی فاطمه سفینه حق لنگری نداشت

زهرا اگر نبود جهان و جنان چه بود

عرض و سما و مهر و مه و اختری نداشت

امضا نداشت حکم رسالت بدون او

پیغمبری به دهر چنین دختری نداشت

نور الست شافعه صبح محشر است

بی فاطمه ازل و ابد سروری نداشت

پیغمبری اگر به زنان می رسید فاش

چون فاطمه زنی به زنان برتری نداشت

خورشید راستین که طلوعات زهرویست

جز منشاء جلال خدا بستری نداشت

در پرتوش جلال خدا جلوه گر ببین

بی نور او خدا به بشر مظهری نداشت

درک مقام او ندهد بر کسی وصال

قرآن ز قدر، سوره بالاتری نداشت

سرالصلوة، راز حیات و ممات اوست

خلقت بدون فاطمه زیب و بری نداشت

قرآن، نماز، نافله، محراب، ناله، اشک

زهرا اگر نبود دگر مشتری نداشت

کعبه، نجف، مدینه، بقی، کربلا، دمشق

بی فاطمه به دیده کس منظری نداشت

فتح الفتوح حیدر صفدر به نام اوست

بی رمز و راز، شیر خدا خیبری نداشت

ساقی علی است، بانی میخانه کوثر است

بی فاطمه شراب و خم و ساغری نداشت

در زاد روز اوست که روح خدا دمید

عالم بدون او اثر کوثری نداشت

او هدیه داد اصل ولا را به شیعیان

ور نه تشیع علوی رهبری نداشت

چون فاطمه محب ولایت مدار نیست

زهرا اگر نبود علی لشکری نداشت

سنگر نشین مرز تولی ست فاطمه

جز بیت او ولایت و دین سنگری نداشت

زهرا مدار نیست مسلمان بی قیام

بی فاطمه قیام علی محوری نداشت

روی زمین فضای زمان غصه دار اوست

ور نه جهان نمایش نیلوفری نداشت

ای یاوری که منتقم مادری بیا

مادر بجز ترنم تو یاوری نداشت

عدد ابجد کلمه راز در سرّ حروف 208و(10=8+2) است. زندگی هر کس در راز عمر خود شکفته می‌شود .10 ، همان عشر عمر است. محل ابتلاء و امتحان که دنیا خود، دار امتحان‌ است و کلّ ارضش کربلاست و کلّ یومش عاشورا است. و جایگاه عددی کلمه راز =28 می‌شود. پس خوب دقت کنید و سعی کنید متوجه منظور شوید که تمام زندگی و عمر ما در سِّر 28 حروف است که کتابمان قرآن و قرائتمان کلام قرآن و راه رسیدن به کمالمان ، نور قرآن و هادی ما ، ناطقان قرآن و راه وصل ما به فرستنده، وحی قرآن و وجود مهدویت به احسن الحدیث که صاحب القرآن و صاحب الزمان(عج) است و پروردگار عالم با اعجاز 28 حروف (جایگاه عددی راز) ،طیّ صعود از عالم سفلی به علوی و از عالم خاک به عالم آسمانی و از عالم حیوانی به عالم انسانی و از بندگی و اطاعت به شرافت و کرامت خلیفه الهی و رسیدن به عالم قرب و انس و کمال علم و به نهایت مقام، عند ربهم یرزقون را امکان پذیر فرمود. پس بکوش تا پرده راز را کنار زده و در همین دنیا محرم راز شوی!

آری حجاب، خود یک راز است. این حقیر با استعانت از صاحب راز که خود ، غیب الغیوب است و استعانت از صاحب عصر و زمانم که خود ، در پس پرده غیب است و با استعانت از ائمه معصومین (ع) مخصوصا مولایم ابا الحسن علی ابن موسی الرضا(ع) و با استعانت از سیده النساء العالمین وجودی که خود ، سِرِّّ است  و ظهورش(زندگیش) مخفی و قبرش مخفی و او واسطه خلقت بین سِرُّ الاسرار پروردگار عالم و جان دنیا می‌باشد و زندگیشان مثل روح است در بدن که هرگز دیده نمی‌شود مگر در پس پرده حجاب ،که وجوب حجاب بر او جلوه کرده و حقایق آن در پس حجاب او منور است.

می‌خواهم درس حجاب را برای عاشقان علم حروف و اعداد و عاشقان به معرفت خلقت و حقیقت احکام و بندگی در راه رضای خدا بنویسم شاید مقبول درگاه او شود.این مبحث هم برای مردان مؤمن لازم است و هم برای زنان مؤمنه ،چرا که اصل بندگی ، زندگی کردن برای رضای خداست و زن و مرد ندارد! چون هر دو مخلوق هستند و هردو بنده او! قال الله تعالی"... اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ الله اَتقیکُم..." بدرستی‌که بزرگوارترین و با افتخارترین شما نزد خدا، با تقوی‌ترین شماست (آیه 13سوره مبارکه حجرات)

لغت حجاب در عربی به معنی مانع، پرده، پوشش، روبنده و تقسیم کننده آمده‌است. بکاربردن این کلمه بیشتر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت معنی پوشش دارد که پرده، وسیله‌ی پوشش است. ولی هر پوششی حجاب نیست بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‌شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ، انجام بگیرد. یعنی تمام وجوهات ظاهری مخفی شود چنانچه در پس پرده حجاب، هرگز هوای نفس نباشد.

حجاب به معنی پوشش اسلامی بانوان ، دارای 2 بُعد ایجاب و سلبی است. بُعد ایجاب آن، واجب شدن پوشش بدن و بُعد سلبی آن ،حرام بودن خود نمایی به نامحرم است و این 2 بُعد باید در کنار هم باشند تا حجاب اسلامی محقق شود. پس هرکدام از این دو بُعد اجرا نشود، حجاب محقق نمی‌شود. اگر هر نوع پوشش و ممانعت از وصول به گناه را در معنای عمومی حجاب بنامیم، حجاب می‌تواند اقسام متفاوتی داشته باشد.

اقسام حجاب

1)حجاب ذهنی: سوره مبارکه حجرات آیه 12:"یا اَیها الَّذینَ آمنوا اِجتنبوا کثیراً مِنَ الظن اِنَّ بعض الظن اِثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً اَیحبُّ اَحدُکُم اَن یاکلَ لَحمَ اََخیهِ میتاً فَکَرِهتُموه و اتَّقواالله اِنَّ اللهَ توّابٌ رحیم" ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید ، چراکه بعضی از گمان‌ها گناه است و هرگز( در کار دیگران ) تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت  برادر مرده خود را بخورد؟ همه شما از این امر کراهت دارید . تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.

 

2)حجاب فکری و روحی

3)حجاب اعتقادی به معارف اسلام(توحید و نبوت)

4)حجاب جسمانی  به استناد آیات قرآن:

الف- "یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین َ یدنینَ علیهنَّ مِن جلابیبهنَّ ذلکَ ادنی ان یُعرفنَ فلا یُؤذَینَ و کان اللهُ غَفوراً رحیما" ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب (روسری‌های بلند یعنی چادر) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای این‌است که شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند. خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.(سوره مبارکه احزاب آیه 59)

ب- برای مقنعه: "ولیضربنَ بَخُمُرِهِنَّ علی جیوبهنَّ" مقنعه‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)( آیه 31سوره مبارکه نور)

پ-پوشاندن زینت‌های جسمانی برای نامحرمان بطور کامل و حجاب نکردن در نزد محارم در حدود پروردگار عالم. "و لا یبدینَ زینتهنَّ الّا لِبعولتهنَّ اَو ابائهن او اباءِ بعولتهنَّ اَو ابنائهن او ابناءِ بعولتهنَّ اَو اِخوانهنَّ اَو بنی اِخوانهنَّ اَو بنی اَخواتهنَّ اَو نسائهنَّ اَو ما ملکت ایمانهنَّ اَوِالتابعینَ غیرِ اولی اِلِاربَهِ مِنَ الرِّجالِ اَوِ الطفلِ الَذینَ  لَم یظهروا علی عورات النساءِ و لا یضربنَ بارجلهنَّ لِیعلَمَ ما یخفینَ مِن زینتهنَّ و توبوا الی اللهِ جمیعاً اَیُّها المؤمنون لعلَّکم تفلحون"( آیه 31سوره مبارکه نور) و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیشانشان یا بردگانشان یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود ( صدای خلخال یا هر نوع پوششی که در پاها به صورت زینت جلب توجه کند و به گوش برسد) و همگی به سوی خدا باز گردید ای مؤمنان تا رستگار شوید.

5)حجاب زبانی: "فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض" (آیه32سوره مبارکه احزاب) پس زنهار! نازک و نرم با مردان سخن نگویید،مبادا آن‌که دلش بیمار (هوای نفس) است به طمع بیفتد.

6)حجاب چشم‌ها: "قل للمومنین یَغُضّوا من اَبصارهم و یحفظوا فروجهم ذالک اَزکی لهم..."(آیه30سوره مبارکه نور) ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‌ها را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ بدارند که این بر پاکیزگی جسم و جانشان اصلح است. "قل للمومنات یَغضُضنَ من اَبصارهنَّ و یحفظن فروجهنّ ..." ای رسول، به زنان مؤمن بگو تا چشم‌ها را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ بدارند (آیه31سوره مبارکه نور)

7)حجاب گوش‌ها: در تفسیر آمده‌است که مگر به خاطر خیر ، در گوشی صحبت نکنید که موجب رنجاندن می‌گردد و نیز برای تجسس در کار دیگران ، فال گوش دیگران نشوید.

8)حجاب رزقی: آیه 119سوره مبارکه انعام "و ما لکم اَلّا تأکلوا ممّا ذُکراسمُ الله علیه وقدفصَّلَ لکم ما حرّمَ علیکم الّا ما اضطررتم إلیه" بخورید از چیزهایی‌که نام خدا بر آن‌ها برده شده و برای شما حلال گردیده است (آنچه روزی شماست از ظاهر و باطن) در حالی‌که خداوند آنچه را برای شما حرام بوده بیان کرده است مگر اینکه ناچار باشید.

9)حجاب امرار معاش و امور اجتماعی: سوره مبارکه حجرات آیات 9و10: هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ و نزاع پردازند( اعم از نزدیکان و دوستان و هموطنان) آن‌ها را آشتی دهید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد و هرگاه بازگشت، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید و خداوند عدالت پیشه کنندگان را دوست می‌دارد. مؤمنان برادر یکدیگرند پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید، باشد که مشمول رحمت او قرارگیرید.

10) حجاب زبان: سوره مبارکه حجرات آیه11: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آن‌ها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند پس به بهترین و زیباترین سخنان، دیگران را یاد کرده و ارشاد کنید.

11)حجاب عفت و حیاء: عفت ، حفظ حدود الهی است و حیاء، نگهدارنده آن . هر جا که حیاء از میان برود عفت هم نخواهد بود. پس عفت، باطن است و حیاء ، ظاهر و هر دو، معنای حجاب را کامل می‌کنند.

12) حجاب در آخرت: آن‌گاه که پرده حجاب دنیا از اعمال انسان کنار می‌رود،ساعت واقعی رسیدن به روسفیدی ابدی و روسیاهی ابدی در مقابل پروردگار عالم است و این جوابِ تمام مراحل عمل بندگی است .

13) حجاب در برزخ :که پروردگار عالم با برداشتن این حجاب گاه با آثار عمل صالح از خود و فرزندانش آبروی او را حفظ می‌کند.(گناهان دنیای او بدین سبب بخشیده می‌گردد.)

14) حجاب در قیامت: که آن‌را ، روز قیامت(یوم القیامت) می‌نامند زیرا دیگر حجابی باقی نمی‌ماند و حقیقت حجاب به عدد 14 خود ظاهر می‌گردد. امید است آن روز شرمنده ائمه معصومین(ص) و امام زمان(عج) نباشیم.

کلمه حجاب از نظر عدد ابجد و تفسیر آن

عدد ابجد کلمه حجاب =14 می‌باشد، جالب اینجاست که جایگاه عددی این کلمه در الفبا هم معادل عدد 14 است. لازم به تذکر است در آخر کتاب راز انسان درسی را بیان کردم که سرّ بین 13 تا 15 می‌باشد که مناسبت آن با تولد وجود مبارک امیرالمؤمنین علی (ع) است؛ از 13 ماه رجب در خانه کعبه و خروج ایشان و مادر گرامیشان در 15 رجب می‌باشد، که عدد 14 محجوب قرار می‌گیرد) تا کلمه حجاب  که عدد و جایگاهش 14 است به خوبی معنی گردد و آن ، راز غیبت امام زمان (عج) و یا شاید سرّ خانواده پیغمبر(ص) است. اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم معادل 5 می‌گردد که وجود مقدس 5 تن (ص) خوانده می‌شود که همان 14 است زیرا در هنگام تولد آقا امام حسین (ع)؛ معصوم پنجم، ایشان با 9 فرزند گرامیشان که در صلب ایشان بودند، متولد گشتند (و تسعة المعصومین من ذریّة الحسین) ایشان خود ، کلّ سرّ می‌شود یعنی وجود "طه" ، ط= 9 و ه= 5 که 9+5= 14، پس 14 ، حجابیست بین 13 و 15.

دیگر این‌که پروردگار عالم از اول خقلت خود مخلوقش را در سرّ قرار داد و آن خود، حجابی است به نام سرّ حقیقت محمدی (ص) که به نام 5 نور مقدس یعنی 5 تن (ص) تجلی کرد و در محجوبیت، باطن اسرار خلقت مخلوق خود را ظهور داد. این حجاب‌ها کامل برداشته نمی‌شود مگر به امر او و آنچه که به فضلش حجاب را برمی‌دارد(یخرجهم من الظلمات الی النور) شاید این‌طور معنی گردد: از جمع ظلمات که خودش اندازه‌اش را می‌داند، پرده‌ای را کنار می‌زند و این حجاب در اصل راه ترقی و کمال و راه رسیدن به گنج وجود است به شرط سعی و کوشش زیاد ، تا بتوانیم حجاب منیَّت خودمان را به فضل او کنار زده و به گنج سرمایه‌های سرّ وجودمان دست یابیم و به کار بیندازیم تا به نحو احسن در این عمر کوتاه بتوانیم به حقیقت رازی که از آن خلق شدیم و به آن هدفی که باید به آن برسیم یعنی به مرید و مراد خود در همین دنیا نائل گردیم.انشاء الله

پس اولین درس از حقیقت حجاب، همان عدد 5 است(5=4+1=14) که تنها عدد بسته اعداد که معادل با تنها حرف بسته حروف الفبا یعنی(ه) است که آن نیز همان حلقه بندگی و اطاعت محض خالق یکتاست و امام راهش ، حسین (ع) می‌باشد .

گرد این سیر هر آنکس چرخید

مَحرمش گویید و آن مُحرم زیست

چرخش گرده گردون هم، سرّ

تو بچرخ و بگشا اسرارش

تو به یک چرخش چشمت بکنی سیر در این

چرخه حلقة در حلقة داوود زمان(زره آهنین)

که شود سِتر  ز تیر شیطان

و شود راز برای انسان

آن حجاب است و بکوش ای انسان

که تو تنها بتوانی که شوی خواجه آن

زین به شرطیست که برداری سِتر

تا نباشد خللی در پس آن اِحرامت

عدد 5 ، هم رنج است و هم گنج،گنج است زیرا تنها حرفیست که مخرجش از روی قلب است و قلب، گنج حیات است و شکل ظاهریش نمای 5 را دارد و دیگر اینکه در هر لحظه ، ممات را به حیات برمی‌گرداند (قلب می‌کند). و خود، دو چشمه دارد(ﻫ) و 4 رگ اصلی که هر رگ ، 7 شاخه می‌شود و هر شاخه 28 دسته بندی،چنانچه کلّ اعضا و جوارح را جان می‌بخشد و سیراب می‌کند و جریان زندگی را در ظاهرِ چرخش خود ادامه می‌دهد. اما این5، حلقه‌ی اطاعت از جان دهنده‌ای است که قلب به اذن او می‌تپد. پس این‌جا محلّ اطاعت از حیّ مطلق و رضای اوست و آن کعبه دل است و سَرحلقه‌ایست که  تمام سلول‌ها و عروق در گردش خون به گرد او می‌چرخند و حیات ظاهر را از ظاهر آن و حیات باطن را که بندگی اوست از باطنش می‌طلبند . این حلقه، درون است اما حیات عمل برای بنده شدن از این گنج ظاهری و باطنی ، حلقه بندگی را به اطاعت درحیات ظاهر طلب می‌کند و آن گردن‌بند بندگی(5) به گردن خویش که سرّش ، متواضع شدن7 عضو است به عمل ، برای بندگی مولا(که دستور العمل کامل آن در کتاب آسمانی ما قرآن است زیرا قرآن صددرصد (از هر نظر) کتاب کاملی است) . اکنون حلقه‌ها(حلقه در حلقه داوود زمان) را می‌شماریم:

 1-چشم‌ها، که خود دو حلقه است.

2-گوش‌ها ، و آن‌هم دو حلقه است.

3-پیشانی، فرود آمدن به ایمان قلبی و تواضع کلّ اسرار از ازل تا ابد (همان‌طور که با سر به دنیا آمدیم و با سر نیز به قبر وارد می‌شویم).

4-دهان ، حلقه ظهور تمام نداهای قلبی و اطاعات باطنی و ظاهری است (شهادتین و تلاوت قرآن) .

5- دست‌ها ، که گیرنده کتاب الهی است که با اطاعت حق، دو حلقه دستبند را پذیرا می‌شود (ید =14، 5=4+1 (حلقه)، پس دو ید =28 (10=8+2) و دو حلقه =10(تعداد انگشتان)، و این همان عشر اعمال است و هر دست ، 15 بند و دو دست 30 بند دارند که مجرای توحید و 30 جزء قرآن و درآخر ، 30 =یک که همان وحدانیت الهی است و 30 معادل حرف ل است که مجرای توحید و جایگاهش عدد 12 می‌باشد. یدالله فوق ایدیهم

6- زانوان ، که به امر او عقاله شوند و بر اطاعت او ساجد شوند (همان‌طور که عرب برای ممانعت از حرکت اشتران بر زانوان آن‌ها بند زده و آن‌ها را عقاله می‌کردند).

7- انگشتان شصت پا، به نشانه اینکه میزان حرکت پاهاست و قدم در راه حق گذاشتن ثابت نمی‌شود الا به میزان، و برای شیعه و پیرو شدن میسر نمی‌شود الا به اینکه پای خود را پشت پا و جای پای امام زمان خویش قرار دهیم .درحدیث مبارکی آمده‌است: روزی راوی دید که سلمان فارسی(رضی الله عنه)همراه امیرالمؤمنین(ع) به مسجد تشریف بردند راوی گفت هنگامی‌که من به دنبال ایشان به مسجد می‌رفتم یک جای پا بیش ندیدم، وقتی از سلمان پرسیدم چگونه وارد مسجد شدی درحالی‌که جای پا نداشتی؟! ایشان فرمود: من پایم را جای پای امامم می‌گذاشتم. پس حلقه بندگی تمام وجود را احاطه می‌کند. همان‌طور که خون در گردش خود به دور قلب می‌گردد و ساجد می‌شود، انسان هم در محور چرخش خود، در تمام امور و در تمام عمر و در تمامی مسائل، باید به گرد رضای مولا ساجد شود تا حیات عملش از گردش به گرد کعبه جان؛که قلب تپنده‌ی حیات طیب،امام زمان(عج) است ،جان گرفته و باقی گردد.

زمانی این حلقه باز می‌شود که روز جوابگویی تمام وجود است در برابر پروردگار عالم، آیه 65سوره مبارکه یس: "الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون". امروز بر دهانشان مهری نهیم و دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند و پاهاشان به کارهایی‌که انجام می‌دادند شهادت می‌دهند.

در نتیجه پروردگار عالم سبحانه و تعالی، برای اینکه خود را معرفی کند قبل از ظهور مخلوقات فرمود" انّی کُنتُ کنزاً مخفیّا فاَحببتُ و ان اَعرَف" اینست و جز این نیست که من گنج مخفی بودم که دوست داشتم خود را معرفی کنم. پس عالم حجاب را در محجوبیت سرّ خود ، با عدد 5 نور باطن و 14 نور ظاهر، ظهور داد. و همه‌ی عوالم را در عالم دیگر پیچید. قال الله تعالی"یولِجُ اللیلِ فی النهار و یولِجُ النهارِ فی اللیل"( آیه6 سوره مبارکه حدید) فرمود: شب را از درون روز و روز را از درون شب ظهور داد. (زن را از درون مرد و مرد را از درون زن پدید می‌آورد)

فلاسفه و عرفا در مورد معراج رسول الله(ص) می‌گویند: عوالم مثل لایه‌های پیاز در هم پیچیده است و صعود از آن‌ها انجام نمی‌شود الا به پاره کردن لایه‌ها. پس پروردگار عالم برای او خرق التیام کرد. یعنی لایه‌ها راپاره کرده و عوالم را شکافت و حضرت از عالم ماده به عالم ملکوت و جبروت و کرسی و عرش و بهشت و جهنم تا به بالاترین عالم که عالم قرب است و حدّ آن‌را پروردگار عالم می‌فرماید "قابَ قوسین او ادنی" نزول اجلال فرمود و با کنار زدن حجاب‌ها تا حدودی اسرار را برای آدمیان آشکار فرمود.

پس دنیا که عالم اسفل السافلین است، ظلمانی‌ترین عالم است که لیل نامیده شده است (شب و تاریکی).پس تمام دنیا شب است، و برای رسیدن به یوم القیامت که روز است باید حجاب‌ها را با عمل به نورِ هدایت که همان قرآن کتاب آسمانی است و شیعه شدن به وجود 14 معصوم (ص) که هادی صراط مستقیم هستند ، کنار بزنیم تا به صبح پیروزی و قبولی عمل و رو سفیدی در محضر مولایمان  نایل شویم .

جلوه جمال و جلال پروردگار در زنان ومردان

براستی هر چیز که قیمت و ارزشی دارد، در پرده حجاب قرار می‌گیرد! خداوند متعال بهترین مخلوق خود، انسان را خلق کرد و فقط به او قابلیت داد تا محرم اسرار او شود و معرفت به خالق خود پیدا کند و از عالم صفر(اسفل السافلین) به اعلا برود و تنها او قابلیت پیدا کرد که خالق سبحانه و تعالی، او را به صورت اسم مبارک رحمان خود خلق کند و ایشان را مجرای رحمت خویش قرار داد تا ظرف علّم الاسماء او شود و ظرف وجودش مذکّر وی گردد (یعنی ظرف ذکر اسماءالله) و خلیفه‌ی او در زمین گردد،"انّی جاعلٌ فی الارضِ خلیفه". پس چگونه می‌توانیم شاکر مولای خود شویم. شکر میسر نمی‌شود الا اینکه به معرفت حقیقت خلقت خود برسیم ، تا خدای خود را بشناسیم و اولیای خود را تبعیّت کنیم ، چه زن باشیم و چه مرد. پیامبر اکرم (ص) فر موده‌اند: من عرف نفسهُ فقد عرفه ربهُ.

از قول پیامبر بزرگوار(ص) آمده‌است، اول عالمی که خلق شد، عالم حُبّ بود (عدد کلمه حب برابر 10 می‌شود که همان ، عشر است) و آن نهایت محبت مولا به مخلوقاتش است که همه‌ی ظهوراتش و جلوه‌هایش از باب رحمت و برای همه موجودات در دنیا (رحمت رحمانیت) و بالاخص انسان‌های مؤمن در آخرت (رحمت رحیمیت) است. محبت مثل ملات بین دو آجر در ساختمان سازی است! که اگر نباشد هرگز بنایی به پا نخواهد شد و خدای مهربان کانون این محبت را در قلوب بندگان خود مخصوصاً جامعه زنان به ودیعه گذاشته است و شاید به خاطر این ودیعه ، زنان را مربی نسل آینده (در هر زمانی) برای فرزندان خویش قرار داده است. و زینت داد محبت خویش را به مردان و زنان که آن‌ها جلوه جمال(زنان) و جلال(مردان) شوند تا عرصه عظمت آیات کمال خویش باشند. این دو جلوه هر دو در هم پیچیده‌اند و جدا شدنی نیستند ، درحالی‌که زنان ظاهراً جلوه جمال هستند باید در قلب خویش جلوه جلال عظمت او باشند و مردان که جلوه جلال را در ظاهر حفظ می‌کنند ،  باید قلبشان جلوه جمال حق باشد. راستی یعنی چه؟!

من درس را این‌گونه از زبان حق تعالی باز می‌کنم، هنگامی‌که حضرت آدم (ع) خلق شد پروردگار عالم در قلبش علم اسماء را قرار داد و ایشان مذکّر یعنی ظرف ذکر شد و خلقت ایشان در بهشت بود و بهشت ، جمالِ حق تعالی است و آدم (ع) که جلوه جلال عظمت اوست از درون بهشت ظاهر گردید آن هنگام آدم(ع) برای انجام تکلیف خود(جاعلٌ فی الارض خلیفه) باید در زمین قرار می‌گرفت. پس بهشت او؛خلقت جمال در صورت حوا (س) خلق شد و پروردگار عالم فرمود: لتَسکُنوا، برای تسکین دادن و سکنی گزیدن و برای رسیدن به آرامش همیشگی خود و فرزندانش ایشان را خلق و همراهش گردانید (زیرا در باطن هر دو یک وجودند اما لازمه زندگی در دنیا زوجیت است) زیرا  تمام آنچه که پروردگار عالم به حضرت آدم (ع) عطا فرموده بود دفعتاً به ایشان اعطا شد و به آدم(ع) فرمود ایشان مؤنث، یعنی دوّمی تو است. آدم(ع) خود، جلوه جلال بود و قلبش جلوه جمال شد، هردو کامل شدند. حوا(س) خود،جلوه جمال بود و قلبش جلوه جلال گشت به هدف بندگی، پس هریک باید در جایگاه عبادی خویش انجام وظیفه می‌کردند تا بنده او باشند.

آدم(ع) که خود پیامبر حق است ، حرکت و پیشوایی جنگ و جهاد و مقابله با تمام ناملایمات و وظیفه سنگین فرقان بودن (جدا کردن حق از باطل) و صفوه الهی به او محوّل گشت، تا بتواند راه را برای فرزندانش هموار و رسالت خویش را صحیح و سالم به پیامبر بعدی بسپارد. بنابراین با برداشتن حجاب ظاهر،کارها بر او هموارگردید تا آینه جمال قلبش بدون حتی یک ذره ظلمت، سالم بماند تا تحویل صاحب جمال شود.

حوا(س) که جلوه جمال است باید مسئولیت سکون و آرامش و برپایی بهشتِ "لتسکنوا"را  برای خانواده خود و همچنین هموار کردن راه را برای پیروان خویش مهیا سازد، پس موظف می‌شود که جمال خویش را به ظاهر، در حجاب سکون قرار داده تا قلب خویش را مذکّر جلال حق گرداند. پس ظاهرِ حجاب=14=4+1=5  یعنی حلقه بندگی است،در اینجا لازمه بندگی و اطاعت پروردگار عالم در ظاهر، همه زنان عالم گردیدند(تا مانند دُرِّ، بین صدف خلقت باقی بمانند).

در علم حروف، هرگاه بخواهیم مخارج حروف را پیدا کنیم، حرف را ساکن و یک همزه بر سر آن می‌آوریم آن‌گاه حرف را می‌خوانیم مثل ل که می‌شود (اَلْ) زنان نیز سکون هستند و از ایشان مخارج حروف یعنی نسل‌ها ظاهر می‌شوند.حال ببینید مرد و زن در کنار هم در حالی‌که خلقت هر یک کامل است اما تکمیل کننده یکدیگر هستند، چون نسل آینده ودیعه خداوند به ما می‌باشد، پس باید با اطاعت مقبول ، سالم به صاحبش برسانیم. پروردگار عالم مسئولیت سه امانت را به دوش زنان گذارده‌است:یکی باروری حمل برای تولد فرزندان، دیگری محبت بی‌دریغ نسبت به فرزندان و سوم تربیت و هدایت آن‌ها.

پس برای اینکه این امر به خوبی محقّق شود، زنان در اطاعت بندگی خود چنان باید عمل کنند که در جایگاه سکون خلقتیِ خویش ، حلقه‌ی بندگی خدا را به صورت کامل ادا نمایند و حجاب ، یک مصونیت است نه محدودیت، چون می‌توانیم با حجاب صحیح در همه امور اجتماعی و خانوادگی مصون از گناه بمانیم و ودیعه‌ی جمال حقّ را بدون لکه گناه در حفظ جلال قلبی خود پاک و مبرّا نگه داریم.

 تعریف کلمه زن و مرد از نظر حروف

اسم زن:  1 حرف (ز)،آخرین حرف راز و (ن) همان نون ساکن وجود است که در عین پنهانی ، آشکار و در عین ظهور، غایب است. حرف (ز) عدد ابجدش 7 است که آن کتاب هستی است {کلّ باطن قرآن در7 آیه(سوره حمد) و7 حرف(بسم الله سوره حمد) است} آسمان‌ها 7 و زمین نیز 7 است، 7 نفس و 7 روز هفته و ... .

دنیا از جنس ماده است پس آخرت هم ، که گیرنده است و زاینده، ماده است. نکته‌ای در ماده است ، نزول کتاب هستی زندگی(7)، در دنیای ماده نازل شده و در اینجا خوانده و عمل می‌شود و زایش آثارش برای هر شخص الی یوم القیامه است. شاید به همین دلیل است که ماده، خیر کثیر است و خیر ماندنی!

حرف "زا": از حروف جهریه و ظلمانی است،طبیعتش بادی غربی،از دسته‌ی حروف مائیه (آبی) و ملک آن سرفائیل است. لازم به ذکر است که رنگ آبی متعلق به فاطمه زهرا(س) است(در کارشناسی رنگها ،اصل رنگ آبی  در دنیا نیست و دو رنگ شبیه یا نزدیک به رنگ آبی وجود دارد).

حرف (ز)، ازحروف جهریه است و باید با صدای بلند ادا شود(مثل خواندن سوره مبارکه حمد در نماز صبح و مغرب وعشا برای مردان). بنابراین درحقیت دنیا،که لیل است و زن هم خود،چون ستر است و درحجاب ظهور دارد، باطنِ لیل می‌شود. پس سکون در سکون، می‌شود صدای جهر او (عدد ابجد صدا=95 و برابر صاد ،که حرف(ص) به تنهایی عددش 90 است (میم=90) و جایگاه عددی(ص)درحروف الفبا برابر 18 است، و این حقیقت تجلی ظهور خانم زهرا(س)در دنیا می‌باشد) صاد چشمه‌ای است در عرش و فاطمه زهرا(س)، کوثر است یعنی چشمه‌ای که خیر کثیر است و هرگز تمام شدنی نیست و این اسم یکی از اسماءِ قرآن کریم است و نام سوره‌ای است در قرآن که تقریباً تمام کلماتش یک بار در قرآن ظاهر شده‌است و این سرّ دُرّ یکدانه‌ی پروردگار عالم ؛ سیّده النّساء العالمین است، که چهره ایشان بر هیچ‌کس عیان نگشت ولی صدای زندگی و عمر پر برکتش الگوی تمام جهانیان الی یوم القیامت گردید.

عدد ابجدکلمه لیل= 70 است،  برابر با عدد ابجد حرف (ع)، که عین خود به معنی، چشم و چشمه می‌باشد. همان‌طور که خانم زهرا(س) حقیقت لیل بود او خود لیل را به پا می‌داشت تا مهتاب نورش در پس پرده‌ی ظلمت شب به تمام ستارگان عالم نور بخشد و به تمام جماد و نبات، رنگ و طعم دهد و مُقدّم در طلوع حرکات شود.

او با قیام لیلش دنیا را که باطناً اسفل و تاریک است، ارتقاء درجه می‌داد تا ساکنان دنیا بتوانند خود را به اعلای صبح بکشانند و شمس وجود بتواند از درون سَحَرَش طلوع کند. چنانچه تولد ائمه (ع)، در سحرگاه بود و همه با وجود خود، طلوع را آوردند و چنانچه قدر در لیل نازل شد(انّا انزلناهُ فی لیلة القدر) و احیا گرفتن ، در شب است، یعنی تمام عمر ما ، یک شب است. پس احیا، برای گرفتن قدر بسیار واجب است تا مرده‌های وجود خود را زنده کنیم و در نور مهتاب ولایت ، قد بکشیم و صورت و سیرت انسانی پیدا کنیم تا در چشمه‌ی لیل(عین) چشمه‌ها و عیون دل را به رازهای آفرینش خود بینا کنیم تا در طلوع صبح خود از وَتر (تَری) حقیقت گذشته و در جایگاه رضوان پروردگار عالم جایگزین شویم و آن یوم القیامت است.

معراج پیامبر(ص) درشب بوده‌است (آیه 1 سوره مبارکه اسراء)، و در حقیقت لیل، چادرِروزاست. بانوانِ شیعه زهرا(س)! اگر بخواهید به گنج وجود خودتان که همان سکون و بهشت آفرین بودنتان است، برسید باید بنده مطیع خدا و شیعه وجود مقدس 14 معصوم (ص) مخصوصاً فاطمه زهرا (س) باشید. در 7 آیه مبارکه قرآن، کلمه حجاب و حجاباً آمده‌است. قال اللهُ تعالی "قُل للمؤمنین یغضُّوا مِن ابصارهم و یحفظوا فروجهم" پروردگار عالم اول به مردان خطاب حجاب فرمود، فرمود: پیامبرم، به مردان مؤمن بگو که چشم‌های خود را از نگاه ناروا به نامحرمان بپوشانند و حفظ کنند فروج خود را از نامحرمان. چون به نظر من آقایان از راز حجاب جدا نیستند و همان‌طور که گفته شد، حجاب ، شیعه شدن به وجود مقدس معصومین(ص) یعنی 14 است و حجاب مردان بسی سخت‌تر از حجاب زنان است چراکه آنان باید چشمان خود را از نگاه نامحرم بپوشانند (لیل وجودشان)، آن‌ها باید در آینه جلال ظاهر خود ، هرگز جمال پاک قلبشان را لکه‌دار نکنند ، پس جز حریم حلال ، دایره‌ی دید آن‌ها بالا نرود و برای حفظ نگاه خود مستلزم آن هستند که جذب نگاه هم نکنند، پس حفظ فروج برآن‌ها واجب است. زیرا وقتی عرضه‌ای نباشد ، خود به خود تقاضایی هم در پی آن نیست. پس باید خود را طالب نگاه نسازند و حجابِ در حدّ خود را حفظ کنند.

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: دنیا سه بار با تمام زینتش به من عرضه شد و به دنیا نگاه نکردم و فرمود به دنیا گفتم که تو را سه طلاقه کردم. خودتان می‌دانید که دنیا نظیر دیگری ندارد که محلّل بیاورد. و هرگز دنیای هوای نفس در ایشان و همسر و پسر عمّ بزرگوارش و فرزندانش نفوذ نکرد. در آیه 129سوره مبارکه نساء خداوند خطاب به مردان می‌فرماید:"ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النّساء و لوحرصتم فلاتمیلوا کلّ المیل فتذروها کالمعلّقه و ان تصلحواوتتّقوا فانّ الله کان غفوراًرحیما" شما هرگز نمی‌توانید عدالت را (از نظر محبت قلبی) میان زنان بپاکنید، هر چند کوشش نمایید ولی میل خود را به کلّی متوجه یک طرف نسازید که دیگری را به صورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید و اگر راه صلاح و پرهیز پیش گیرید خداوند آمرزنده مهربان است. (لن) در این آیه مبارکه به معنای هرگز ابدی است یعنی هرگز شما نمی‌توانید در محبت دلتان عدالت داشته باشید ، پس دید خود را فقط به یک زن روا بدارید و حریم خود را به عنوان بندگی حفظ کنید. و این در تعریف حرف "ز" از کلمه زن بود و چون "ز" از حروف ظلمانیست و نون از حروف نورانی، ظلمت همان حجاب است که بر ظاهر نون نورِ وجود زن پوشیده می‌شود تا در جایگاه بندگی خویش تجلی کند(ن ، باطن جمال اوست).

 حرف( نون) :حرف نون از حروفی است که در بیشتر کلمات قرآن قرار گرفته و بیشترین حرفی است که در کتاب آسمانی به صورت ظاهر و تنوین نوشته شده‌است و باخود سِرّ معانی را اظهارکرده و خیرات و گنج‌های وجود قرآن را ظهور داده‌است و شاید خود، جوهر کلام الله است. در اسرار حروف، نون در جرگه‌ی عارفان بنام و خاص(آیة الله)است و ملک آن حولائیل است ، طبیعتش خاکی جنوبی و از دسته حروف آسمانی یا هوائیه است.

 دو حرف در حروف عربی دو مخرج تلفظی دارد: (ن) و (م) ؛یک مخرج در دهان و یک مخرج در بینی که به آن غُنّه می‌گویند و حرف (ن)یکی از استثناهاست، که درحالی‌که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود یعنی بصورت تنوین می‌آید و پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند.پشت6 حرف حلقی(ح خ ه همزه ع غ) اظهار، پشت6 حرف(ی ر م ل و ن ) ادغام ، پشت یک حرف(ب) قلب به میم  و پشت 15 حرف(بقیه حروف) اخفا می‌شود. 

این حقیت کلی درباطن، مخصوص بانوی دو عالم حضرت زهرای مرضیه(س) می‌باشد و بقیه زنان درجلوه وجود ایشان قرار می‌گیرند. حال معنا را درک کنید و به این همه نعمت شاکر باشید. (کاش مجالی بودتا در وصف این حرف بیشتر بنویسم!) 

فقط بگویم که عدد ابجد حرف ن=50 است و جایگاه عددیش برابر با 14 است که برابرعدد حجاب می‌شود(حجاب=14).

عدد ابجد بهشت =707 است ، اگر ارقامش راجمع کنیم می‌شود 14 و 5=4+1 که 5، همان حلقه بندگی می‌باشد. امیدوارم متوجه کامل معنی برای شناخت خودمان بشویم. این حقیقت وجود خانم دو عالم سیده نساءالعالمین(س) است که او راضیه و مرضیه است و زینت این بهشت،حسنین(ع) هستند؛ سیدی شباب اهل الجنه {درواقع،14 معصوم(ص)} همه درحلقه نون (بندگی) قراردارند که همان ظرف بهشت است. تمام خوبان عالم با رمز "راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" وارد بهشت می‌شوند. شاید این سِرّ است که حضرت رسول (ص)می‌فرماید: "زهرا(س)، امّ ابیهاست" و شاید سِرّ دیگری فاش می‌شود. پروردگارعالم به مریم(س)،حضرت عیسی(ع) راعطافرمود، پس بدانید ای اهل عالم که پروردگار جلّ جلال شأنه به بهترین مخلوق خود (حبیب الله؛ مصطفای وجود) یک دختر عطا فرمود و یک سوره در شأن مقام ایشان نازل فرمود:"بسم الله الرحمن الرحیم*انّا اعطیناک الکوثر* فصلّ لربّک وانحر*انّ شانئک هوالابتر" و کلّ قرآن را کوثر نامید (خیرکثیر).

در حروف مرد، از نظر صفات حروف ،دو حرف اول آن: (م،ر) نورانی و حرف سوم که دال است ظلمانی می‌باشد. همان‌طور که گفته شد، ظاهرش جلال است و نورانی و احتمالاً بدون حجاب، اما در باطن به حرف دال که ظلمانی است باید جمال را نورانی کند و برای حفظ ادب بندگی، دال خود دلالت بر نگه داشتن آن دو حرف نورانی می‌کند.

برحسب ظاهر و اهمیتی که عموم عرف مردم به کارهای آقایان می‌دهند، خطاهایشان کمتر دیده می‌شود و این خطر بزرگی است برای جامعه‌ی مردان مؤمن! که اگر بخواهند محرم راز بندگی پروردگار عالم شوند، باید چشم و گوش و دهان و همه وجود خود را محبوس در حلقه‌ی بندگی کنند و این معنای" یحفظ فروجهم "می‌شود.

همواره به مردان ، لقب آقا داده می‌شود و حروف کلمه آقا همه نورانی است چراکه یک مرد مؤمن باید به عدد باطن خود ‌برسد و آن عدد102 (=آقا) که برابر با عدد ابجد کلمه (اعلا) می‌باشد وآن‌گاه می‌تواند جمال قلبش را سالم نگه دارد. یعنی تازه، شیعه‌ی مولا علی(ع) می‌شود که او علیِّ اعلا است و به نام او و به شیعه بودن او و صادق شدن بین ظاهر و باطن خویش می‌تواند پرده‌گشای به اعلا رفتن خانواده خویش و نیز خویشانش شود و در جایگاه عددی خود قرار گیرد که جایگاه عددی کلمه آقا= 21 و آن حیات طیب است. زیرا گیرنده‌ی قدر می‌شود و قدر خود را می‌فهمد. این اسرار حجاب است که با زحمت و با کنار زدن آن، باعث ترقّی و تعالی روح و جسم زن و مرد می‌شود.

اما زن اگر بخواهد به حقیقت بندگی خود برسد باید به کلمه نساء (حروف نسا هم نورانی می‌باشند) نائل شود یعنی در دو دنیا خانم باشد. نکته بسیار مهم و قابل توجه این‌که هدف و به مقصد رسیدنِ حقیقت بندگی، گرفتن درجه‌ی خلیفة الهی است و آن میسّر نمی‌شود الا به رضایت خدا.

عالمان علم حروف اقرار دارند که مقام فوق در باطن رسیدن به حرف الفِ وجود است. چون صفات الف به گفته ائمه(ع)، گرفته شده از صفات الهی است. عدد ابجد کلمه نسا= 111 و برابر با عددابجد( الف )می‌شود و تنها سوره‌ایست که این حقیقت را در میزان حرف الف جلوه می‌دهد. اگر کلمه نسا را با همزه بنویسیم نساء، عدد ابجد همزه بسیط(ها،میم،زا،ها) برابر110 است.

  ن             س                      الف              همزه(ها،میم،زا،ها)

50      +   60 = 110             (111)              110

قامت الف که کلّ عدد کلمه نساء بود، خود در وسط ،چنان میزان کننده قرار می‌گیرد که از دو طرف حروف به یک میزان اعداد را حفظ می‌کند(110)که فقط فاطمه زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) دو کفّه‌ی این ترازو هستند و قامت الف که خود، عدد ابجدش یک است، با هر طرف که جمع شود، جلوه ظهور الف می‌باشد که سرّ الف در این زوجیت است! والله اعلم

تمامی زندگی جسمانی و روحانی مردان از دامن زنان جلوه می‌کند تا به تعالی وجودی خود یعنی به قامت الف برسند. چنانچه پیامبر(ص) می‌فرمایند: فاطمه(س)امّ ابیهاست. پس الف جلوه نمی‌کند الا به وجود سیده النساء العالمین(س) در ادامه‌ی آیه مبارکه در سوره نور امر حجاب به زن‌ها می‌شود و می‌فرماید: "قل للمؤمنات ..." که امر می‌کند پروردگار عالم به زن‌های مؤمن که چشم‌های خود را از نگاه‌های ناروا به نامحرمان بپوشانید و فروج خود را از نامحرمان حفظ کنید. اگر بخواهم حروف را معنی کنم همین قدر بگویم که بانوان محترم تمام وجودشان چشم است (به حقیقت لیل) و نور، و چون جمالند پس عدد کلمه حجاب(=14) به عنوان بندگی کامل "و یحفظوا فروجهنّ "حلقه بندگی می‌شود (5=4+1) که از سر تا پای او را که نور است حفظ می‌کند. شاید بهتر است این‌طور گفته شود، شعله بدون حباب هرگز نمی‌تواند به طور کامل اثر بخشی خود را نشان دهد و دود می‌کند پس حباب، مشکات وجود است و حقیقت وجود را به صورت جامع و کامل منوّر می‌سازد. دو نتیجه می‌گیریم: اول آنکه با حجاب صحیح جمال خویش را برای رضای خدا بدون سیاهی گناه ، حفظ کرده‌ایم و رو سفید در محضر حق وارد می‌شویم و دوم آنکه اگر حجاب ظاهر را برداریم مثل آنکه حباب را برداشته و چراغ بدون مشکات، جمال ظاهرمان را ظلمانی و جلال قلبمان را از میان می برد و آینه وجودمان می‌شکند.

در زمان حیات خانم زهرا(س)، روزی حضرت از شخص یهودی مقداری گندم یا جو گرفتند تا برای مستمندان نان بپزند و در مقابلش چادر خود را به ایشان امانت دادند. در نیمه شب زن یهودی برخواست و برای کاری به غرفه شوهر نزدیک شد،دید که نور عجیبی به آسمان می‌رفت و عطری خوشبو فضا را معطرکرده بود تعجب کرده و نزد شوهر آمده و گفت چه آوردی؟ ایشان فکرش نرسید و باور نکرد زن دست شوهر را گرفت و به غرفه برد مرد نگاهش افتاد به چادر حضرت زهرا(س) و شروع کرد به گریه کردن و داستان را گفت ، همانجا هر دو مسلمان شدند و فردا فامیل‌های خود را آوردند و هفتاد نفر آن‌ها مسلمان شدند.

پروردگار عالم، یک بار پرده حجاب باطن را از روی چادر زهرا(س) برداشت و حقیقت عمل خالص ایشان را که اطاعت محض پروردگار عالم است به پیروانش نشان داد یعنی چون آیه‌ی قرآن نور است و اسم مبارک قرآن هم نور پس به عمل کننده به آیات قرآن نورٌعلی نور می‌دهند و این نور هدایت است. بنابراین حجاب باید در جامعه هدایتگر باشد نه منحرف کننده پس حجاب، دل بخواهی نیست و باید روی الگوی خدایی باشد{قرآن کریم و اهل بیت (ص)}.

خواهران عزیزم چه شده که غربی‌ها دل سوزتر از پروردگار مهربان شده‌اند که به شیعیان زهرا(س) جهت می‌دهند وآن‌ها را از شاخه‌های بهشتی قرآن و از امام زمانشان جدا می‌سازند؟!!!

 قیمت هر انسان مؤمن به محکم بودن وثابت بودن در عقیده و نفوذ ناپذیری او می‌باشد. راستی چرا قیمت طلا همیشه به روز است و در همه زمان‌ها زینت گوش و گردن و دست و حتی پا و زینت در و دیوار می‌باشد؟! چون فلزی است نفوذ ناپذیر و هرچه خالص‌تر باشد، قیمتش بیشتر است. پس بدانید در قیامت و حتی در قبر ، مزد نفوذ ناپذیری خود را می‌گیرید! کسانی که خالص شده‌اند و هوای نفس نتوانست در آن‌ها نفوذ کند ،آن‌ها در قبرهم بدنشان تا قیامت صحیح و سالم می‌ماند و این درسی است برای زنان و مردان مؤمن. نتیجه اینکه خودت را بشناس! که تمام گوهرهای دنیا ارزش یک نَفَس تو را ندارد و مولای مهربان فرمود همه نعمت‌های زمینی و آسمانی خود را برای تو آفریدم و تو را برای بندگی خودم. قال الله تعالی "انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم واموالهم بانّ لهم الجنّة"(سوره مبارکه توبه آیه 111) می‌فرماید بهترین خریدار منم پس به دشمن ،خودت را نفروش و من بهترین دوست تو هستم چون قیمت تو را ، من می‌دانم. زیرا اوست که بهترین بندگان خود را برای هدایت ما فرستاد و آن عزیزان جان خود را در راه رضای او دادند. 

گناه نکردن، خود جهاد فی سبیل الله است و بالاترین جهاد، جهاد با نفس امّاره می‌باشد.روزی حضرت رسول(ص) ثواب جهاد را برای مردان می‌فرمود خانمی برخواست و گفت:یا رسول‌الله چرا ما از این ثواب محروم باشیم، حضرت فرمودند: جهاد المرء حسن التبحر. یعنی یک زن با ایمان اگر به وظایفش عمل کند، در تمام عمرش در جهاد است. امیدوارم معنا را درک کنید.

اگر یک خانم همانطور که گفته شد امانت‌های محوّل شده را سالم به مولایش تحویل دهد آن‌گاه مزد خود را (که بهشت زیر پای اوست) می‌گیرد، به مقام رضا می‌رسد. اوست که به قول امام خمینیرحمه الله با یک دست گهواره را تکان می‌دهد و با یک دست دنیا را. و پشت سرِ هر مرد موفقی یک زن موفق است. و زنان خود، سُکان دارند تا کشتی خانواده به سلامت به ساحل نجات برسد. پروردگار عالم دامن زن را مهد تربیت مردان بزرگ قرار داد که بهشت زیر پای مادران است، اما چگونه مادرانی؟!

همیشه از اول خلقت کنار مردان بزرگ، خانم  والا مقامی بوده‌است: درکنار آدم (ع)، حوا(س) و در کنار ابراهیم(ع)، هاجر(س) و در کنار حضرت محمد (ص)، حضرت خدیجه(س) و درکنار حضرت علی(ع)، حضرت زهرا(س) و در کنار حضرت امام حسین (ع)، حضرت زینب (س).

همیشه زنان ، سربازان گمنام و ایثارگرانی هستند که زمینه هر نوع پیروزی و شکوفایی را برای مردان فراهم می‌کنند!چنانچه حوا(س) یکی از زنان بهشتی و مادر جسمانی تمام زنان و مردان عالم استالی یوم القیامهوآسیه (س) تنها زنی‌که بدون گناه در بیت فرعون به مقامی رسید که دامنش مهد تربیت موسی(ع) گردید و ایشان در مقامیست که تمام بندگان گنه‌کار در شبهای احیاء خداوند را قسم می‌دهند به وجودش، تا مگر خداوند از گناهانشان درگذرد و حضرت مریم(س) ،تنها زنی ‌که از طرف خداوند  برگزیده شد (آیه42سوره مبارکه ال عمران: و اذ قالت الملائکة یا مریم انّ الله اصطفاک و طهّرک و اصطفاک علی نساء العالمین) و بدون همسر صاحب فرزند شد. و اول شهید اسلام ، خانم سمیه؛ مادر عمار یاسر(رحمه الله) می‌باشد و اول کسی که زمین برهوت مکّه را به سعی صفا و مروه‌اش زم زم مزد گرفت و مهد آبادی جان جهانیان گردید، هاجر(س) بود و اول کسی که تمام ثروتش را به پای اسلام و قرآن، مهریه قرار داد خدیجه(س) بود و کمک رسالت پیغمبر زمانش گردید و اول زنی که شفاعت کبری شامل حالش، و کوثر قرآن باطن وجودش، و حقیقت قدر در لیله جانش و دامن مطهرش،امّ همه معصومین(ص) و طاهرین عالم است و تنها کسی که دامن شفاعتش کلّ صراط عالم را به جلوه هجده هزار منزل دنیا پر می‌کند و آنچه از زن و مرد که قابل شفاعت باشد با پیوستن به دامن او به رضوان الهی نائل می‌شود و تنها کسی‌که واسطه خلقت و واسطه رحمت و معنای وجود است که رضای خدا در رضای اوست و غضب خدا در غضب او و نیز تنها کسی‌که بعد از پیغمبر(ص)، ملک جبرائیل(ع) بر او نازل می‌گردید، کسی نیست جز فاطمه زهرا سیده النساء العالمین(س) که باعث افتخار همه‌ی زنان شیعه و محبّ اوست و تنها کسی که حقّ کامل رسالت امام حسین(ع) و رسالت عاشورا و برپاداشتن حقایق قرآن و اهل بیت(ص) را با تحمل مصائب و رنج‌ها به کامل‌ترین صورت و زیباترین جلوه به انجام رساند زینب(س) بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۰۹
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

معنی کلمه انسان در اعداد:

عدد ابجد کلمه "انسان" معادل با 162 است. حاصل جمع ارقام آن برابر با 9 است(9=2+6+1). هر انسان 9 فلک، 9 عالَم، 9ماه و 9 روز و 9 ساعت را طی می‌کند تا به این دنیا وارد شود. ظرف آدم برای رسیدن به کمال انسانیت ، می‌بایست در عشر امتحان الهی به 90 برسد، یعنی9×10=90 که برابر عدد ابجد "میم" است. "میم" ، تنها حرفی از حروف الفباست که قلب شده است. نون ساکن قبل از "باء"، به حرف "میم" قلب می‌شود و حرف "میم" را می‌سازد.

عدد 90 خود برابر با عدد ابجد حرف "ص" است. "صاد" خود ، چشمه‌ی حیات طیبه زندگی انسان در عالم عرش است که به فضل پروردگار عالم در قلوب انسان‌ها همان چشمه ، زمزم شده است. آنچه رزق رحمانیت و رحیمیت خالق یکتای مهربان است از این چشمه، به تمام وجود ما جاری می‌شود و صورت انسانی را در اعمال ما ظاهر و باقی می‌کند.

در آیه10 سوره مبارکه فاطر می‌‌خوانیم "...یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه..."؛ سعادتمند می‌شود و به درجه رفیع می‌رسد  انسانی‌که به حیات طیب می‌رسد.

جالب این است که جایگاه عددی کلمه "انسان" = 45 است، مجموع 4 و 5 برابر با 9 می‌شود. عدد ابجد اسم "آدم" نیز 45 است که در بطن خویش ، جایگاه انسانی را نهفته دارد. جایگاه عددی اسم "آدم" برابر با 18 است که 18 ، جایگاه عددی حرف "ص" است. و این عدد به روایتی معادل با سنّ حضرت زهرا(س)است‌ که آن حضرت، امّ الائمه(ص) نامیده شده است.

عدد ابجد "سین" که خود میزان و تعادل همه زیبائی‌ها بود 120 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک "علیّ (ع)" با یاء مشدد است . جایگاه عددی "سین"=  39 می‌شود که برابر جایگاه عددی کلمه "سبت" است(سبت به معنی روز شنبه از ایام هفته است) و عددابجد سبت =462 می‌شود (12=2+6+4) و12 ، برابر با جایگاه عددی حرف "ل"  به عدد ابجد 30 است. و30=جایگاه عددی نام مبارک اعلا(که خداوند از اسم اعلای خود، نام حضرت  را ، علی(ع) نهاد) . پس در کلمه انسان دو کفه هم تراز و هم کفو؛ علی (ع) و زهرا (س) نهفته است که آن، آبروی همه ما انسان‌ها است(به شرط صورت و عمل انسانی).

"ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کارند       تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری"

"همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار                شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری"

"انی ما خلقت سماءً مبنیه و لا ارضاً مدحیهً و لا قمراً منیراً و لا شمساً مضیئهً و لا فلکاً یدور ولا بحراً یجری و لا فلکاً یسری الّا فی محبه هولاء الخمسه". "به درستی‌که من خلق نکردم آسمان بناشده را و زمین کشیده شده را و نه ماه روشنی دهنده را و نه آفتاب درخشنده را و نه فلک را که دور می‌زند و نه دریایی که جاری است و نه کشتی‌ای که سیر می‌نماید مگر به محبت و دوستی پنج تن آل عبا".(حدیث کسا) اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

کلمه "انسان" در قرآن به تعداد 368 مرتبه آمده است که اگر ارقام آن را با هم جمع کنیم می‌شود 17= 8+6+3 (17رکعت نماز واجب در شبانه روز داریم!)که در کلمه انسان هم ، جمع عدد ابجد "الف و نون" اول و آخرش هرکدام 51 است که آن نیز معادل رکعات نمازهای واجب و نوافل  در شبانه روز می‌باشد!

پس نتیجه می‌گیریم صورت انسانی پیدا کردن، به شرط نماز است آن هم نمازی که در تمام امور ، قلب انسان را خاشع و خاضع اوامر پروردگار عالم می‌کند. در ادامه می‌توان به این نکته اشاره کرد که از عجایب جایگاه  عددی اسم انسان این است که توازن و میزان عددی را هم در بر دارد. چنانچه در کلمه انسان می‌نویسیم:             

توازن عددی کلمه "آدم" در جایگاه عددی "انسان"

ا + ن

س

ا+ن

معادل با جایگاه عددی حروف بالای جدول

1+14

15

1+14

توازن هر سه بخش با جایگاه عدد حرف "سین" که برابر با3 ×15 = 45= عدد ابجد "آدم" و جایگاه عددی "انسان"

 

15

 

 

15

 

 

15

 

3 تا 6 برابر با 18،که همان جایگاه عددی "ص" و سنّ مبارک "حضرت زهرا(س)" است.

1+5=6

1+5=6

1+5=6

         

         

 

 

 

 

 

مخارج دهانی حروف کلمه "انسان"

الف اول، همزه است و مخرج آن حلقی است. عدد بسیط همزه ، 110 می‌باشدکه هرگاه روی الف ظاهر شود با عدد یکِ الف جمع و معادل 111 می‌شود و عدد ابجد کلمه" الف" هم 111 است و چه زیبا و پر معناست که الف با تمام معانیش که سِرّ و رمز حروف است ، همراه نفس درونش که همزه است خود را جلوه داده و تاج "کَرّمنای" انسانی بر سر هر انسان مؤمن است .

خالق مهربان ما با همزه و صفت نِبر آن تمام محتویات عقلی  ، حسّی ، کلامی ، ادبی ، علمی ، خلقی ، تشرّفات انسانی ، فکر و هوش ، دید بصیرتی ، سامع شدن ، رسیدن به حس ششم و خلاصه، الهی شدن را به انسان می‌رساند:" خلق الانسان، علّمه البیان" (سوره مبارکه الرحمن آیات 3و4)

مخرج دهانی حروف سین و نون ، هر دو ذُلَقی است (نوک زبانی)؛ با تماس نوک زبان به پایین دندان‌های پیشین ،حرف (سین) و  با بالای دندان‌های ثنایا ، حرف( نون)  ادا می‌شود.

حرف سین دارای صفت همس است اما صفت حرف نون ، جهر است. این بدان منظور بیان شد که نون ، جوهر سرّ انسان است که در لوح ظاهر می‌شود اما سین ؛ جانِ نون است و اخفاء است و صدای آرامی دارد. نکته ظریف دیگر اینکه: اولین نون در کلمه انسان ، به صورت اخفاء اداء می‌شود اما نونِ انتها، اظهار می‌شود.با توجه به قواعد تجویدی نون دارای دو مخرج است ؛ در دهان و در بینی. اخفاء و اظهارش هر دو سرّ وجودش را معنا می‌کند. اولین نون در کلمه انسان جوهریتی مخفی دارد، مثل نوزاد انسان که تمام صفاتش بالقوه است. در نون آخر انسان ، اظهار صورت می‌گیرد زیرا در حیات دنیایی تمام کمالات و سرّ اعمال او مخفی می‌ماند تا در آخرت بطور کامل اظهار شود.

در این دنیا هم، وقتی آدمی به مقام شامخ انسانی که خلیفه الهی است دست پیدا کند، میان دیگر انسان‌ها، اظهارمی‌شود یعنی امام عمل دیگران می‌شود مانند شهدا، صدیقین، اولیاءالله و صالحین. در نهایت ، صورت انسان؛ قائم بر حق و تصویر کلّ آفرینش است! الحمد لله ربّ العالمین.

عدد 9 در اسم انسان

عدد ابجدکلمه‌ی انسان=162 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود. انسان که اشرف مخلوقات است ، پروردگار عالم در جمع عددش او را 9 قرار داد و همه‌ی عالمیان را برای او مسخر فرمود و تمام دنیا را برایش قرار داد تا بهترین‌های عالم باقی (رضوان الله الاکبر) را برای خود به عدد9 فراهم آورد. 162 بر 9 قابل قست است و 18 می‌شود (18 هم در اسرار اعداد، یکی از پر معناترین اعداد است)که جمع ارقامش 9 می‌شود. تمام دنیا تا آخرت 6 منزل معنا شده(منزل اول:صلب پدر  ،  منزل دوم:رحم مادر  ،  منزل سوم:دنیا  ،  منزل چهارم:قبر  ،  منزل پنجم:عالم برزخ ،  منزل ششم:عالم قیامت). منزل دنیا 18000 منزل است و برای هر انسان در قسمت بندی 9 گانه‌ی اسمش به عدد 18، هر عدد یک آن 1000تا 1000تا برایش حساب می‌شود.

جایگاه عددی کلمه‌ی انسان=45 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) است (البته این معنا برای جایگاه اسم انسانِ کامل منظور است) و 9=5+4 . 

خوب است بدانید انسانی که جمع عددش 9 است یعنی چه؟ یکی از زیبایی‌هایش این بود که جایگاه عددی نه =19 می‌شد و حقیقت 19 به گنج نام مبارک پروردگار عالم ؛ واحد (=19) می‌رسید. حال منظور راچگونه درک می‌کنید؟آیا برنمی‌گردد به معنای "الواحد لا یصدر الا الواحد" ؟! و این وجود انسانِ کامل است. پس در حقیقت ، در دنیا فقط انسان است که می‌تواند مورد خطاب کلام الهی قرار بگیرد و فقط انسان است که توفیق اختیار در اعمال خود را دارد و خداوند ربّ العالمین در سوره مبارکه بقره آیه 256(آیت الکرسی) می‌فرماید:"لا اکراه فی الدین" در انتخاب دین هیچ اجبار و اکراهی نیست، هرکس باید با رضای دل ، بندگی پروردگار عالم را انجام دهد، تا به مقام رضا به رضای خدا برسد و در آخرین نفس‌های عمر به میعادگاه حق با دعوت نامه‌ی "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة " برسد.(آیه 27و28سوره مبارکه فجر).

دیگر این‌که در مقام رسیدن به بلوغ 9 کمالات بندگی، درواقع باید عدد 9 انسان شدن را از خداوند کریم دریافت نماید. آنگاه همان‌طور که نوزاد در دنیا ، بعد از 9 ماه کامل به دنیا می‌آید و تولد پیدا می‌کند و حیات جدید خود را در دنیا دریافت می‌کند ، انسان مؤمن هم در بلوغ عمر دنیائیش در گذران عمر به عدد 9 باید به مقام شهادت فی سبیل الله نائل شود. که پروردگار عالم در آیه 169 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" .حساب نکنید انسانی که در راه خدا کشته شد مرده است(یعنی آنقدر بالغ شد که فهمید باید در قربانگاه با اراده و نیت قلبی ،خودش لباس حیوانیت را از جان خود جدا کند) بلکه زنده است زیرا او با صورت انسانی، بدون ظلمت حیوانی وارد عالم قرب می‌شود ، پس متولد می‌شود و خداوند می‌فرماید نزد من روزی می‌خورد.پس مرده نیست! چون مرده غذا نمی‌خورد ولی شهید زنده است و رزقا حسنا نصیبش شده است. چرا گفتیم به بلوغ 9 رسیده؟ زیرا:

  1. همان‌طورکه جنین، 9 ماه در شکم مادر است تا سالم و کامل بدنیا بیاید ، به عدد 9 بلوغی هم باید در رحم دنیا به سر ببرد(اما در این بلوغ ، شاید راه صد ساله را یک شبه طی کند)

2 )در جایگاه عددی نه ، به عدد 19 رسید یعنی از حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که محلّ بسمل شدن است گذشت و در جایگاه مبارک شهادت فی سبیل‌الله جایگزین شد. عدد ابجدکلمه شهید=319 است . 300=عدد ابجد حرف(ش)که افشا کننده است و عدد 19 هم که جایگاه بلوغ عدد9 است. پس در زمان شهادت فی سبیل الله، مؤمن به جایگاه بلوغ 9 متولد می‌شود و 19 وجود خود را افشا می‌کند . درضمن اینکه یک انسان اگر به مرگ طبیعی بمیرد باید اول او را غسل دهند و کفن کنند، کارهای تدفین را برایش انجام دهند و توحید و معاد و نبوت و نام مبارک چهارده معصوم(ص)را تلقین بخوانند. اما شهید به عدد 19 از حروف نام پنج تن(ص) هم که خود 19 حرف است به عنوان شیعه و امت گذشته. دیگر اینکه عدد ابجد شهید =319 که اگر ارقامش را جمع کنیم 13 می‌شود (13=9+1+3) و عدد 13 ، برابر با جایگاه عددی حرف) است که عدد ابجد (م)=40 می‌باشد. یعنی او به یک طرفه العین از عالم سفل به عالم اسرار طهارت(40)و از آنجا به قرب الهی انتقال داده شد(اللهم الرزقنا)پس به طهارت رسید و قابل حضور در عالم قرب شد. درنتیجه خونش پاک می‌شود (خونی که در دنیا اگر ذره‌ای از بدن بیرون می‌آمد عین نجس بود) و وجودش میته نمی‌شود چون زنده شده (میته، عین نجس است) و چون زنده شده غسل نمی‌خواهد. درواقع قلب به میم شده است و تمام عمر نورانیش از ظلمات دنیا به سلامت خارج شده است . سوره مبارکه بقره آیه 257:"الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور" هر کس خدا را ولی خود بداند پروردگار عالم او را از ظلمات به سوی نور هدایت فرماید و از ظلمات نجات دهد.

شهید، لباس مجاهدتش نزد خدا برایش خلعت افتخار است (کفن نمی خواهد) و او نه در دنیا برهنه می‌شود و نه در آخرت ؛ هرگز بدون لباس محشور نمی‌شود و به تبع امام حسین(ع) با آبروی تمام به بهترین درجه قرب که خداوند متعال برایش قرار دهد جای می‌گیرد.

پس بلوغ9پیداکردن، وظیفه ماست که کمتر کسی به این درجه می‌رسد چون ما هنوز خودمان و نعمت‌های وجودیمان و عنایات مولایمان را نمی‌شناسیم. ائمه معصومین (ص) راه به بلوغ رسیدن را به ما یاد دادند. اما مردم ظالم در حقّ این عزیزان جفاکردند و آن‌ها را به شهادت رساندند ، در حالی‌که آن بزرگواران جز راه شهادت نپیموده بودند. خدایا ما را قدردان وجودهای مقدس قراربده. آمین

نکته: انسان از بدو تولدش در حقیقت نُه، یعنی  به جایگاه 19 متولد می‌شود . پس تمام سلول سلول بدنش، 9 است و هر نفسش، گذر از19 است. در زمانی که انسان به سنّ بلوغ می‌رسد، پروردگار عالم قابلیت ورود در ساحت پاک طهارت بندگی خودش را به او می‌دهد. آنگاه تازه به عمل و حقیقت عمل بلوغ یافته احکام منور می‌شود. و زندگی او برای هر نفس ، جهاد فی سبیل الله را طی مسیر می‌کند و با قربان کردن نفس حیوانی (دل هوای نفسی) و به بلوغ رسیدن به کمال انسانی زندگی آخرتی، در دنیا با هر نفسش، برایش نو،زده می‌‌شود(19) ؛ یعنی بهار در بهار(نورٌ علی نور). امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: هر کس دو روزش مثل هم باشد مغبون (و برخی گفته اند ملعون) است. زیرا ایشان می‌‌‌‌‌داند در قیامت چه حسرتی برای انسان غافل می‌آید. امیدوارم برای ما نباشد. انشاء الله

عدد 9 در خلقت انسان کامل و حضرت آدم(ع)

پروردگارعالم، انسان را که اشرف مخلوقاتش است به عدد 9 خلق فرمود . که مقصود ما در درجه اول انسان‌های کامل شامل چهارده نور مقدس معصومین(ص) و پیامبران الهی و اوصیایشان هستند(وجود مقدسشان، سلطان ولایت بر همه مخلوقات از ظاهر و باطن است) و بعد به تنزل مقام، انسان‌های معمولی.

کلمه انسان از اسماء الهی است و یکی از زیباترین، متعادل‌ترین و میزان‌ترین کلمات است که شامل 5 حرف می‌باشد. عدد ابجد انسان=162 که در جمع ارقامش 9 می‌شود (9=2+6+1) بنابراین بر تمام اعداد و ارقام و حروف عالم سیطره وجودی دارد.چنانچه پروردگار مهربان ما در کلام کریمش می‌فرماید: ما همه آسمان‌ها و زمین را در تسخیر انسان قرار دادیم. و انسانی که بلوغ همه‌ی خلقتش است را برای عبادت و بندگی خودش قرار داد(البته به اختیار) و انسان را مقام ازلی و ابدی عنایت فرمود و تنها مخلوقی است که لیاقت انس و رسیدن به عالم قرب خداوند را داراست(به شرط اخلاص).

باری تعالی در خلقت وجود مقدس حضرت آدم(ع)، تمام نه افلاک یا عوالم؛همه را در یک ظرف جسمانی او قرار داد. که جمع تمام این عوالم در ظرفی قرار گرفت که قابلیت گیرایی آن را به ایشان داده بود و مذکّر نامیده شد یعنی ظرفِ ذکر. و تمام عالم که اسماء او هستند شد ، ظرف علّم الاسماء. پس در جمع عوالم نه‌گانه، این‌طور ظاهر می‌شود 1+2+3+4+5+6+7+8+9=45 که برابر با عدد ابجد کلمه آدم(ع)می‌باشد.اگر ارقام 45 را جمع کنیم 9 می‌شود(9=5+4) و 45 تقسیم بر 9 می‌شود5 (5=9÷45). پس حروف آدم ، سیر نگه‌داری و ظرف کلّ زیبائی‌های خلقت اسماء الهی شد و در مقابل تمام مخلوق ایستادگی کرد. آیه 72 سوره مبارکه احزاب:"انا عرضنا الامانة علی السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان...". و در آیه 21 سوره مبارکه حشر پروردگار عالم می‌فرماید: این حمل سنگین(اشاره دارد به قرآن) به کوه‌ها دادم از ترس متلاشی شدند و هیچ‌کدام از مخلوق قبول نکردند"لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله..." .

پس آدم به عدد 45، مقامِ نه را گرفت که 45=5×9 و 9=5+4 ، اولین انسان، پیامبرخلق شده؛کامل و صاحب منصب آدمیت؛پیامبر اولوالعزم یعنی جهان و تمام انسان‌ها از نظر جسمانی، فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا(س) هستند و ایشان بر همه‌ی انسان‌ها ولایت دارند و مقام صفوة الهی گرفتند.خانم حوا(س) که خلق شد،پروردگار عالم به آدم(ع) فرمود که ایشان مؤنث تو است یعنی دومی شما و ایشان دفعتاً خلق شد به عدد9. اما اسم مبارکش حوا(س) نامیده شد که به عدد ابجد، 15 می‌شود و عدد15 ازجمع 1تا 5 تشکیل می‌شود(15=5+4+3+2+1). عدد 15 در نام مبارک خانم، مثل همان عدد نه که گفته شد می‌باشد، که عدد5 جمع کننده‌ی باطن 14 بود و در اصل سرّ عدد 15 خیلی معانی را شامل می‌شود؛ هم عدد 9 در بطنش است و هم میزان تمام حروف است چراکه:

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک حوا(س) با هم برابر است و 15 می‌شود که 15=جایگاه عددی(س) و عدد ابجد(س)=60 می‌باشد، چنانچه جمع ارقام15 ، برابر6 می‌شود (6=5+1) و عدد 6، رمز همه اعداد و پایه‌ی خلقت عالم دنیاست. بنابراین در خلقت از نظر جسمانی، همه‌ی مخلوقات از وجود ماده یعنی مؤنث ظاهر می‌شود. خداوند متعال در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:"هو الذی خلق السماوات والارض فی ستة ایام..." . حرف (س) ، میزان همه‌ی حروف است (در کتاب راز انسان توضیح کامل داده شده است). زُبر و بینه سین با هم مساوی است؛ زبر[ س=60 ] ، بینه [ین=60 ]. پس (س)=(ین)=60 و سین=120 و 120، برابر با احزاب قرآن کریم و همچنین نام مبارک علیّ(ع) با یائ مشدد است.

جالب است که حرف(س) از حروف مقطعه، در سوره مبارکه یس هم آمده است که این سوره، "قلب قرآن " است. حرف (یا)، ندا است و حرف(س) خطاب پروردگار عالم به میزان‌ترین وجود عالم ؛ پیامبراکرم(ص) می‌باشد. یکی از اسماء قرآن، سین است ،نام حضرت علیّ(ع) با یاء مشدد برابر با سین می‌شود، خانم زهرا(س)، اُمّ السین است و در نام مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ، اگر (ح) را برداریم همان سین می‌باشد. اسم انسان به شرافت سین که در وسط آن است، تمام برکات را از قلب حقیقی داراست و خداوند منان حرف سین را در وسط اسم انسان قرار داد. در ضمن اینکه نام مبارک (نسا)که عدد ابجدش=111 برابرعدد ابجد الف وجود و قامت کنز الهی و گیرنده تمام اسماء و صفات که در کتاب گنج الالف توضیح داده شد، است.

حرف (س) با عدد ابجد 60 ، درس دیگری هم به ما می‌دهد اینکه: عمر هر وجودی در دنیا از زمانی‌که نطفه‌اش بسته می‌شود و به هر نوع شروع به زندگی در دنیا به عنوان عمر می‌کند در ثانیه، عمر او شروع می‌شود و ثانی یعنی دومی که ماده و مؤنث است. و 60(=س)ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60(=س)دقیقه می‌شود یک ساعت و... خلاصه انسان در حرف سین ، متولد می‌شود و در سین می‌میرد. در قبر نیز ، سینِ قلبش باید جوابگوی اعمالش باشد چون تعالیِ وجودی هر انسانی در دنیا با پاک نگه‌داشتن و خلوص قلبی درجه می‌گیرد و قلب انسان می‌شود "حرم الله" و این قلب هرگز نمی‌میرد و زنده و جاوید می‌ماند.

خداوند کریم انسان را در 4ماه و 10 روز در شکم مادر ، روح خدایی به او می‌دمد که شاید همان سین وجود است"انی نفخت فیه من روحی" همانا از روح خودم در انسان دمیدم. در کتاب مخزن العرفان(ازعلامه بانو اصفهانی) درباره‌ی خلقت خانم حوا(س) از امام صادق(ع)نقل شده که می‌فرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع) ، حوا(س) را خلق فرمود.

پس سنّ بلوغ نه سالگی شامل حال همه‌ی خانم‌ها شد و تکلیف شرعی هر خانمی به نه سال تمام که وارد ده می‌شود (که همان باطن نه است )شروع می‌شود .

نکته: جنین در شکم مادر باید 40 هفته را طی کند تا به بلوغ 9 ماهگی برسد.  (عدد 40 را در کتاب عرفان اربعین متذکر شده‌ام). 40 هفته می‌شود 280 روز یعنی 9 ماهه می‌شود. اما 9 ماه تقریبا 270 روز(270=30×9). پس 9ماه کامل و 9 روز و 9 ساعت ،وارد دهِ روز بعدی می‌شود که 280 را کامل می‌کند. اگراعداد 1 تا 10 را باهم جمع کنیم 55 می‌شود (55=10+9+8+...+2+1) که 55 ، برابر است با عدد ابجد نه ،پس نوزاد باید هم به عدد ،9 را تمام کند و هم به بلوغ حروفی نه ،تا کامل به دنیا بیاید.

حقیقت این بلوغ برای یک نوزاد این است که خداوند کریم و مهربان بالاترین بلوغ تولد را درحقیقت اسراری به انسان داده است و زمینه‌ی بلوغ او را بعد از تولد، در دامن مادری قرار می‌دهد که او هم بلوغ 9 دارد و هم حامل 9 ماهه فرزند خود بوده، با این وصف است که او مربی بشریت است. با شیر دادن فرزند، جان شیرین خود را به او اهدا می‌کند و به نفس نفس او احیای زندگی دنیا و انشاء الله آخرت را می‌دهد. اگر مادرِ قابلی باشد و از نظر طهارت و شرع، تکلیف و وظیفه‌ی مادری خود را به خوبی انجام دهد، بلوغ ظاهری و باطنی و زندگی سالم بچه‌ها مدیون او خواهد بود.                                                                                                                   

پیامبر(ص)می‌فرماید:بهشت زیر پای مادران است. چون مادر در واقع زمینه ساز اصل و اساس و پایه‌ی انسانیت و مذهب و عقیده‌ی سالم در خانواده است و آرامش روح و جسم را به فرزندانش اهدا می‌کند. 

اعجاز عددی چهارده معصوم(ص)و رابطه آن باعدد 15

 (جایگاه عددی اسم الله جلّ جلاله = 30)

معصوم اول ؛ حضرت محمد(ص)

1+14=15

معصوم چهاردهم؛ امام زمان(عج)

معصوم دوم ؛ حضرت علی(ع)

2+13=15

معصوم سیزدهم؛امام عسگری(ع)

معصوم سوم ؛ حضرت فاطمه(س)

3+12=15

معصوم دوازدهم؛امام هادی(ع)

معصوم چهارم ؛  امام حسن (ع)

4+11=15

معصوم یازدهم؛امام جواد(ع)

معصوم پنجم ؛ امام حسین(ع)

5+10=15

معصوم دهم ؛ امام رضا (ع)

معصوم ششم ؛ امام سجاد (ع)

6+9=15

معصوم نهم؛امام کاظم(ع)

معصوم هفتم ؛ امام باقر (ع)

 

7+8=15

معصوم هشتم ؛امام صادق(ع)

15 ،برابر با جایگاه عددی حرف"س" و سین =کلّ قرآن است. سِّر عدد 15 در روابط بالا ؛ 15(قرآن) و 15 (معصومین دررابطه فوق) جلوه‌ی اسم الله جل جلاله است (15+15=30=جایگاه عددی اسم الله). 30=عددابجدحرف(ل) یعنی مجرای توحید است؛ لااله الا الله و 30= عدد ابجد "یک".

عددابجد "سی" برابر70(60 + 10 = 70) و معادل عدد ابجد "ع" است. جایگاه عددی "عین"= 40 و این عدد، اربعین همه کمالات است با رسیدن به حرف "م" و جایگاه عددی حرف "م" برابر با 13 است.

اعجاز عددی دوازده امام (ع) و رابطه آن با عدد 13

عدد 13 جایگاه حرف "م" است . و آن منشاء ملکوتی رزق که میکائیل است؛ می‌باشد . وجود 12 امام (ع) مجرای رزق رحمانیت و رحیمیت همه‌ی بندگان خدا  و  بیرون آورنده‌ی نور از بطن ظلمات هستند. با ولایت معصومین(ص)، نجات حقیقی میابیم و بی ولایتشان، هلاک الی الابد خواهیم شد.

نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو            به منکر "علی" (ع) بگو نماز خود قضا کند

*درواقع حضرت علی(ع)و فرزندان معصومش .

سّر لیلة البیضاء از 13 تا 15 هر ماه و سّر تولد مولا علی(ع) 13 رجب از خانه کعبه و تشریف فرمائیشان به دنیای بیرون در 15 رجب است . و  13+15 = 28 یعنی کلّ حروف. آنان که بیشتر تفکر کنند؛ قدر خویش را بیشتر خواهند شناخت و شاکر واقعی می‌شوند

6                   و               (عدد ابجد اسم الله جل جلاله =66)             و     6

امام اول: حضرت علی(ع)

1+12=13

امام دوازدهم: حضرت مهدی(عج)

امام دوم: حضرت حسن بن علی(ع)

2+11=13

امام یازدهم: حضرت حسن بن علی(ع)

امام سوم:حضرت حسین بن علی(ع)

3+10=13

امام دهم: حضرت علی بن محمد(ع)

امام چهارم:حضرت علی بن الحسین (ع)

4+9=13

امام نهم:حضرت جواد الائمه(ع)

امام پنجم: حضرت باقر العلوم(ع)

5+8=13

امام هشتم:حضرت رضا(ع)

امام ششم: حضرت جعفر صادق(ع)

6+7=13

امام هفتم: حضرت موسی بن جعفر(ع)

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۰۶
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

وَالعَصر* اِنَّ الانسانَ لَفی خُسر*اِلا الَذین امَنوا وَ عَمِلوا الصالِحاتِ و تَواصَوا بِالحقّ و تَواصَوا بِالصَبر*

انسان خود عالمی از معما است. به فرمایش پیغمبر (ص) که فرمودند:" من عرفه نفسه ، فقد عرف ربّه. پس به تحقیق اگر نفس خود را شناختی،پروردگار و خالق خود را خواهی شناخت."

به نام یگانه عالِمِ اولین و آخرین، عالِم بذات و خالق لوح و قلم و متکلم بذات و ظهور دهنده حروف و اعداد. آغاز می‌کنم با تقرب جستن به پیشگاه کلمه الله، نطق الله و ظهور دهنده اسرار، کیمیای حروف، صاحب ملکوت، مربی ملائک مقرب و کلید و مفتاح عالم عما (نادیدنی)؛ نباء العظیم؛ علی ابن ابیطالب علیه السلام.

"انسان"، کلمه‌ای مشتمل بر 5 حرف است. حروف انسان به شکل متعادلی در نوشتار

قرار دارد.خود، الگوی زیبای صورت و سیرت و درون و برون انسان را که زیباترین و متوازن‌ترین و کامل‌ترین وجه را به خود گرفته است، نشان می‌دهد. چنانچه اگر حروف این کلمه را از هم باز کنیم، یک "الف و نون" در ابتدای کلمه و در میان آن حرف "سین" و در انتهای آن نیز "الف و نون" قرار دارد (ان ، س ، ان) یعنی دو حرف ابتدایی و دو حرف انتهایی آن نظیر هم است.

شرح حرف"الف" ابتدای کلمه "انسان"

ملک حرف الف اسرافیل(ع)، و طبیعت آن آتشی مشرقی است. از دسته حروف ناریه به معنی نورانی است. این الف در ابتدا با همزه ، ظهور پیدا کرد. عدد بسیطی همزه برابر با 110 است ( ها6 + میم90 + زا8 + ها6 ) ، عدد ابجد نام مبارک حضرت علی(ع) نیز برابر با 110 است. حضرت خود ، ظهر الوجود است، او باء بسم الله است که توضیح آن داده خواهد شد.

اشاره به خلقت آدم(ع) (راهنمای بهشت جلد 2 ص 108 به قلم آقای مقدم) :

چون خداوند، آسمان‌ها و زمین و شب و روز و ستارگان و افلاک را آفرید و زمین ها را بروی ماهی نهاد، بر او سنگینی کرد و مضطرب شد، پس آن‌ها را با کوه‌ها محکم فرمود، پس همین‌که کامل شد آنچه خلق آسمان‌ها بود و زمین خالی بود، هیچ‌کسی درآن نبود به ملائکه فرمود: "انی جاعل فی الارض خلیفه"، "همانا من در زمین جانشین قرار دهم". ملائکه گفتند:"آیا در زمین کسی را که خونریزی می‌کند، قرار می‌دهی؟ با این‌که ما تسبیح و تقدیس و حمد تو ر‌ا می ‌گوییم."خداوند متعال فرمود:"من می‌دانم آنچه را که شما نمی‌دانید." (آیه 30سوره مبارکه بقره)

کیفیت خلقت آدم(ع):

‌خداوند جبرائیل (ع) را فرستاد تا از خاک نرم زمین قبضه‌ای گرفت و با آب شور و شیرین عجین کرد و طبایع را در آن مرکب کرد. پیش از آن که روح درآن دمیده شود، پس او را در زمین آفرید، لذا آدم نامیده شد. چون او را با آب عجین کرد و خمیر شد، پس وی را در سطحی افکند مثل کوه بزرگ، و آن‌روز ابلیس بر آسمان پنجم خازن بود. در سوراخ بنی‌آدم درآمد و از دُبر او بیرون شد. بر شکم او زد و گفت: برای چه خلق شده‌ای؟ اگر ما فوق من باشی که اطاعتت نمی‌کنم، اگر مادون من باشی کمکت نمی‌کنم. پس ما بین خلقتش تا دمیدن روح ، در بهشت هزار سال ماند. بعد، از آب و گل و نور و ظلمت و باد او را آفرید. نورش از نور خدا بود اما نور ایمان آورد و ظلمت و کفر و ضلالت  آورد و گل رعده و ضعف و پوست انداختن آورد، در برخورد  به آب بر چهار طبع منبعث شد بر خون و بلغم و تلخی و باد. و این قول خداوند تبارک و تعالی است: "اولا یذکر الانسان انّا خلقناه من قبل و لم یک شیئا. (آیا انسان یاد نمی‌کند که او را از قبل آفریدیم و چیزی نبود)." (آیه67 سوره مبارکه مریم)

همزه‌ی ما قبل کلمه انسان، با نِبر شدن و تبدیل شدن به الف ، صورت جسمانی خود را کامل کرد. الف اول کلمه انسان، سِرّ به دنیا آمدن او و تمام زیبائی‌های خلقتش است که پروردگار عالم به صورت سرمایه، به او عنایت فرمود. در قرآن کریم، 40 سوره مبارکه با الف شروع شده است و به صورت گنج انسانی است که در جوهریتش روان کرد تا به سین وجودش در سنّ بلوغ و جوانی و در تکامل عقلی خود از آن استفاده کند، همان‌طور که در معنویات سین خواهیم گفت، خود را به میزان عمل که صدق در میزان قرآنی و نسخه حق است قرار دهد. لازم است گفته شود، در عالم بالا پروردگار عالم از نور ائمه (ص) ملکی به نام "قلم" و ملکی دیگر به نام "نون" خلق فرمود. سپس به قلم امر فرمود: بنویس. پس جوهر ، که همان نون بود در قلم جریان پیدا کرد و در لوح ، کلمه‌ی طیبه‌ی "لا اله الا الله" را مرقوم کرد. پس از نقش بستن این عبارت عظیم، ملک قلم افتاد و هزار سال از هوش رفت. پس از به هوش آمدنش گفت: پروردگارا این چه عبارت شیرینی بود که لذّتش مرا از خود بیخود کرد؟ و خداوند در جوابش فرمود:

"لا اله الا الله".

به عبارتی می‌توان گفت که بدن انسان، همان قلم است و روح خدایی که تمام گنج درونش می‌باشد، سِّرِ جوهر نون است. عمر گرانمایه‌ی ما لوح است. عمل ما در این لوح در تمام عمر باید در یک کلمه جمع شود"لا اله الا الله". پس آن‌گاه بنده مؤمن که نوشته‌ی خود را در شب اول قبر به فضل خدا می‌خواند، هزار سال در لذّت آن باقی خواهد ماند. (عالم برزخ)

شرح حرف نون  کلمه "انسان"

مَلک حرف آن حولائیل است و طبیعت آن خاکی جنوبی و از دسته حروف هوائیه به معنی آسمانی، می‌باشد. نون که جوهر وجودش در قلم وجودی انسان دائماً کار می‌کند و به حروف و کلمات عمل ما جان می‌دهد( اشاره‌ای دارد به قاعده تجویدی تاثیر حرف نون) که قبل از تمامی حروف الفبا قرارگرفته و آن‌ها را تغییر می‌دهد، که به نوعی هر یک را در جایگاه معنی خود قرار می‌دهد. توضیح آن در سِّر این حرف بیان خواهد شد.

شرح حرف سین کلمه "انسان"

ملَک حرف سین ، همواکیل است. طبیعت آن بادی غربی است و از دسته حروف مائیه یعنی آبی است.

حرف "سین" میان کلمه انسان ، تنها حرفی در حروف الفبا است که زُبر و بینه‌اش برابر است، یعنی: س = ین. عدد ابجد حرف "س" برابر با 60 و مجموع عدد ابجد حروفِ ین= 60  است. پس به این ترتیب می‌توان نوشت: 120=س(60)+ین(60). اهمیت این تناسب به این شرح خواهد بود که مقصود پروردگار عالم از خلقت، انسان است و کمال انسانیت را در خلیفه الله شدن او قرار داده است.

خلقت انسان به صورتی است که امیرالمؤمنین علی( ع )درباره خلقتش فرمود:

"اتزعم انک جرم صغیر                           و فیک انطوی العالم اکبر"

"و انت الکتاب المبین الذی                           باحرفه تظهر المضمر"

یعنی "فکر می‌کنید جرم صغیری هستید در صورتی‌که یک عالم کامل و کبیر هستید و قدر خود را بدانید. گنج‌های وجودی خود را در دنیا کشف کنید و سعی کنید از این سرمایه‌ی بدونِ منّتِ خالقِ یکتا، خوب استفاده و بهره برداری کنید".

خداوند متعال، کتاب عظیم المرتبه‌ی قرآن را انسان ساز و باطن وجودش را، انسان کامل قرار داد. باطن آن، صراط مستقیم و امام المبین است. قرآن برای کسانی‌که می‌خواهند صورت و سیرت و عمل و آداب انسانی را در خود احیا کنند و مورد رضای مولای خود قرار بگیرند، نور و هدایتگر است.

این سیر تکامل، از هیچ بودن ، به همه‌ی نعمت‌ها رسیدن و از نیست بودن، به هستِ دائم مبدل شدن و همچنین، از فنا به بقا رفتن و نیز از مرتبه حیوانیت به اعلای انسانیت رسیدن و خلاصه ظرف اسماء الحسنی خود را ظاهر کردن و رسیدن به مقام خلیفه الهی است. این حقیقت شامل حال انسان نمی‌شود مگر این‌که قلب انسانی‌اش احیاء شود تا تمام اعضاء و جوارح و عروق و احساساتش ، عمل انسانی انجام دهند.

 تحقق این امر منوط به این است که قلبمان پیوند به قلب انسان کامل شود. به تعبیر دیگر نبضی باشد هماهنگ با قلب عالم و از یک هم صدایی و هم نوایی پیروی کند. آن رضا به بندگی کردن پروردگار عالم و با خلوص و شیعه و امّت شدنِ قلب زنده عالم؛ امام زمان؛صاحب الامر، مهدی (عج) است. باید در گردش و طواف این قلب ، سیرِ عمل ما باشد چراکه این قلب فقط برای رضای خدا می‌تپد و بس. 

اما قرآن کریم که در دسترس همه ما است، وزنه‌ی روبروی عترت  علیه السلام است و حال که ما ظاهراً مولایمان را نمی‌بینیم، کلام حق ، نسخه حکیم محض است. پس پیروی آن ، رضای قلب مولایمان را به قلب عمل ما پیوند می‌زند. بنابراین کتاب آسمانی قرآن را قلبی است و آن سوره‌ی مبارکه یس می‌باشد. حرف "یا" نداء است و حرف "سین" گیرنده‌ی ندا. که در رموز کلام حق ، حرف "سین" خطاب به پیغمبر بزرگوار و خاندان مطهرش صلوات الله علیهم اجمعین است.

 فقط این خانواده است که عدالت محض هستند و "قلب عالم امکان" و آن ظرفی که گیرنده کلّ قرآن است و بدون واسطه "فیاض علی الاطلاق" فیض لَدٍّنی خود را به ایشان می‌رساند. و تمام عالمیان و تمام موجودات و مخصوصاً انسان‌ها ، ریزه خوار این سفره پر برکت هستند و هستی تمام موجودات به وجود با برکت حجّت حق جان می‌گیرند. همه در سیر باطن به گرد این قلب در طوافند و ذاکر حق می‌شوند تا با جانِ قلب حجت خدا بندگی واقعی کنند. تمام موجودات اعم از مادی و معنوی، ظاهری و باطنی به گِردِ جان (امام زمان(عج)) می‌گردند و به حج واقعی که همان"هُو" است می‌رسند.

خودِ کعبه، که بیت الله است، قلب کره زمین است و جانش کسی است که از درون کعبه قدوم مبارکش به عنوان امام مسلمین و شیعیان در پهنه دنیا گذاشته شد و ایشان امام مبین است که پسر عمّ ، فرزندان و همسر عظیم الشأنش همین مقام را دارا هستند. پس خطاب سین در قرآن، وجود این خانواده جلیل القدر است. "اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم."

جای تفکر است که ربّ العالمین چه منّتی بر ما دارد که حرف سین را میان کلمه انسان قرار داد تا انسان‌ها از قلب ، هدایت شوند. در حدیث مبارکی داریم: "قلب انسان کعبه؛ یعنی خانه خدا است" و فرمود: "قلب المؤمن عرش الرحمن"، قلب مؤمن عرش خدای رحمن است. چه وصف زیبایی است ! تمام سعه‌ی وجودی انسان را از باطن این حدیث مبارک باز می‌کند. متاسفانه اگر متولی قلب ،که عقل است به دست جهل و هواپرستی بیفتد، بت‌های مختلف در خانه قلب جای می‌گیرند. بت‌ها ،همان خواسته‌های دلِ دنیایی است که بساط جدایی انسان را از رضای پروردگارش مهیا می‌سازد. کفرها و شرک‌های عملی و عبادی و رذائل و نفس اماره هر کدام یکی ازمسبّبین جدایی حق از باطل در وجود خودمان است. اگر انسان، رضای خدا را در نیّات و اعمالش فراموش کند، انسانیت خویش را نیز بدست فراموشی خواهد سپرد!

این مسیر جز ضلالت و سقوط به دره حیوانیت چیزی دیگر ندارد. مگر با توبه و اصلاح عمل، تمام این جدایی‌ها را به فضل خدای متعال به وصل تبدیل کند. اگر این توفیق شامل حال او نگردد، قلب انسانیش می‌میرد، و این مثابه مردن "سین" میزان انسانیش است. چرا که انسانیت بدون "سین" ، "اِنانیَتی" بیش نیست. به تعبیر عامیانه، مَن، مَن کردن،  از افعال شیطان لعین است. شیطانی که به انسان سجده نکرد!

حدیث انسان

"السوره الانسانیهْ، اکبر حججه الله علی خلقهِ. و هی الکتاب الذی کتبه و هی هیکل الذی بناه بحکمه و هی مجموع صوره العالمین. و هی مختصره من اللوح المحفوظ. و هی شاهده علی کل غائب. و هی الحجه علی کل جاحد. و هی الطریق المستقیم الی کل خیر. و هی الصراط الممدوده بین الجنه و النار"(مقدم ج 10 ص33)

"صورت انسانیت ، بزرگ‌ترین نشانه‌های خداوند است بر آفریده‌های او و آن کتابی است که به دست قدرت خود نوشته و آن هیکلی است که آن را به حکمتش بنا کرده و آن مجموع صورت عالم‌هاست و آن مختصری از لوح محفوظ است. آن بر هر غائبی گواه است و بر هر منکری برهان است و آن راه مستقیم است به سوی هر خیری و آن راه کشیده شده بین بهشت و آتش است. (توضیح کامل در کتاب راهنمای بهشت جلد دوم)

پروردگار عالم در حدیث قدسی می‌فرماید: "اول ما خلق الله عقلی." این مرتبه عقل ، کلّ عقل است که در آن ، هرگز هواپرستی جا ندارد. آن عقل، روزی که تجلی کرد در کنار کلّ نور و کلّ ظهور یعنی "رسول اکرم(ص)" در فتح مکه تمامی بت‌ها را شکست. خانه کعبه را از لوث وجود بت‌ها تطهیر کرد. هرگز در ظاهر، بتی در خانه خدا قرار نگرفت، متاسفانه پرستش بت، صورتی دیگر به خود گرفت؛ و با رنگ و رخی دیگر در دل‌های هواپرستان ادامه یافت؛ و آن‌ها فقط به طواف ظاهری خانه خدا پرداختند. مولایمان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، افشا کننده این بت‌های دل بود، که در شب و روز عرفه، معرفت واقعی حج و رسیدن به رضای خدا را در حرکت به سوی کربلا و در امتحان روز عاشورا به نمایش گذاشت.

سین در باطنِ وجودی، حضرت حسین (ع) است. اگر حرف" ح" ابتدای این اسم شریف را نخوانیم ، فقط کلمه"سین" باقی می‌ماند. سِّرحرف سین چیست؟ پیغمبر بزرگوار؛که حق تعالی او را "یاسین" خطاب کرد؛ می‌فرماید: "حسین منّی و انا من حسین." حسین(ع) از من است و من از حسین(ع) هستم." . از اسرار زیبای جلوه باطن پیغمبر(ص) از درون امام حسین(ع)، سینِ وجود آن حضرت است ، در نتیجه وجود مقدس امام حسین(ع)، قلب 14 معصوم(ص) است.

تفسیر قلب:

قلب به معنی برگرداندن است. نامیده شدن این عضو به نام قلب، به دلیل آن است که هرلحظه ممات را به حیات تبدیل می‌کند. هرگاه در حروف الفبا، نون ساکن قبل از حرف "باء" قرار بگیرد، قلبِ به میم می‌شود و نون به حرف میم تبدیل می‌شود. که خود محلّی برای تفکر و تدّبر در کلمات قرآن است!

حضرت اباعبدالله الحسین (ع) کسی است که عالی‌ترین و بهترین نوع قلب زندگیِ حیوانی به انسانی را به حیات کلّ انسان‌ها اعطا فرمود. انسان در نوع خود، حیوانی حرام گوشت است و اگر زیر چتر اسلام نیاید، وجودش عین نجس است. با کلمات مبارک شهادتین ظاهر و نفس او تطهیر می‌شود. با شهادت به ولایت، طهارت قلب خود را به عالم باقی می‌برد.

اما اگر انسان مؤمن در رختخواب بمیرد(منظور،مرگ به غیر از شهادت در راه خداست)، به غسل وکفن نیازمند می‌شود زیرا بعد از مرگ، بدن حیوانی برایش می‌ماند و روح انسانیش پرواز می‌کند و دوباره بدنش نیازمند غسل و تطهیر می‌شود.

وجود حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در قتلگاه عاشورای خود، این بدن حیوانی را با شهادت فی سبیل الله در همان لحظه ، قلب به طهارت کرد. عدم نیاز به غسل و کفن انسان شهید، از این مقام گرفته می‌شود که تأسی به مولای خود می‌کند، چرا که او نیازی به غسل و کفن نداشت. از این‌جا بود که حضرت، سید الشهداء نامیده شدند.

در روایات داریم: "زمانی که حضرت جبرائیل(ع) از عالم بالا برای اهل بیت پیامبر(ص)یعنی پنج تن(ص)، خلعت کفن خدمت حضرت رسول(ص) آورد، در این میان برای امام حسین(ع) کفنی نبود، زیرا همان‌طور که خواندیم برای ایشان کفنِ ظاهر لازم نبود. چراکه عدد ابجد کفن =150 است که در باطن(بدون درنظرگرفتن صفرش)معنای 15 یعنی همان جایگاه عددی حرف"سین" را دارد. حضرت خود ، سین است و احتیاجی به پوشش"سین"(باطنِ عدد کفن) ندارد.السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع).

این عمق معنای "سین" در کلمه انسان است! نکته اینکه: عملِ حجِ واقعی امام حسین (ع) درکربلا ختم شد. در آنجا، "سینِ" باطن وجود حضرت ، همان قلب بود و به عمل ظاهر شد در حالی‌که دائماً در خون می‌تپید و هفتاد و دو یار با وفایش طواف کننده این قلب شدند و هر آن‌کس که صدای "هل من ناصر ینصرنی" حضرتش را از زبان حجت زمان خود می‌شنود، به این حلقه‌ی طواف ملحق می‌شود. این‌جا همان محل بندگان مخلص است. حق تعالی می‌فرماید:"ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"."کسانی‌که در راه خدا کشته شده‌اند را مرده نپندارید بلکه آنان زنده‌‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند."(آیه169سوره مبارکه آل عمران).

عدد ابجد اسم مبارک حسین(ع) 128 است که جمع ارقامش  11 می‌شود(11=8+2+1) و جایگاه عددی نام مبارک حضرت 47 است. جمع 4 و 7 برابر با 11 می‌شود. 11 نیز برابر عدد ابجد کلمه" حج " و " هو" است.

حرف "سین" در باطن امیر المؤمنین علی(ع):

عدد ابجد اسم مبارک علیّ (با یاء مشدد) 120 است. تعداد احزاب قرآن نیز 120  تا است. همچنین عدد ابجد حرف "سین"(س+ی+ن) برابر با 120 است. این مطلب زیبا و ظریف به این صورت است: جایی که خطاب پروردگار عالم به پیغمبر بزرگوارش (ص)، "یاسین" شد؛ سین ، ظرف قلب او و صدای "سین"، همان نطق تپش قلبِ پیغمبر(ص)، یعنی علی(ع) بود. الله اعلم

قال سیّد الموحّدین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) "انَّ کُلّما فی الکُتب المُنزله فی القرآن و کلما فی القرآنِ فی الحمد و کلما فی الحمد فی البسمله و کلما فی البسمله فی الباء و کلما فی الباء فی نقطه و انا نقطه تحت الباء."

حقیقت نقطه، سِرّ الهی است که به لفظ و به صورت و اشاره اَدا نمی‌شود. نه موصوف به صفتی ، نه مُلَوّن به رنگی و نه محدود به حَدّی است؛ بلکه محجوب از حواس است. چنانچه در عین پیدایی، پنهان و در عین پنهانی ، عیان است. از غائب ظهورش عیانش پدید نیست.

بحر ازل و سرّ الاسرار و نور الانوار همه هستی و وجود موجودات را ، پروردگار عالم از نقطه‌ی سِرّ ظهور داد. همه به گردش و طواف کننده هستند و نقطه خود، ظرف عبودیّت است که با خود، هستی را به گِرد رضای او و فنای الی الله می‌برد. و در سِرّ طواف می‌فرمایند: "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر".

امام حسین (ع) فرمود"آن عِلمی که جدم؛ خاتم النبیین (ص) بدان خوانده شد، علمِ حروف است. و این علم ، در لام است و علم لام در الف، و الف در نقطه‌ی آن است، و علم نقطه در معرفت اصلیه است، و آن علم در علم ازل و علم ازل در مشیت و علم مشیت در غیب هویت است."

" الله بود،یک الف و هاء و دو لام              از نقطه برون آمده ایم جمله تمام"

"گر طالب سِّر نقطه هستی ای دل                      این نقطه بود نقش علیِ علّام"

حروف، ظهور "نقطه" است و نقطه، مظهر "مشیّت غیبی" است که به این صورت در عالم طبیعت ، تجلی می‌نماید. حروف، ظهورِ تجلیاتِ غیوب است که به عرصه شهود می‌رسد. قرآن آن نقطه‌ی (سین) غیبی است که به صورت نقطه، تجلی بر قلب پیغمبر (ص) نموده و به صورت حروف نقش بسته است. حروف مختلف عالم انسانی، از بحورِ مختلف محبت سرچشمه گرفته و مصداق کلّی او در این عالم ، در وجود مقدس حضرت علی (ع) تجمع صورت و سیرت داده شده است. به همین منطق فرموده:" همه کتب آسمانی در قرآن است و همه قرآن در سوره مبارکه حمد و مفادّ حمد در بسم الله و آنچه در  بسم الله است در باء و همه در نقطه باء است و من نقطه باء بسم الله هستم." پس خود،حیات تپنده‌ی قلب گشت! ظرف قلب که گیرنده‌ی نقطه است ، وجود مبارک پیغمبر(ص) می‌باشد. خطاب پروردگار عالم به ایشان است که در بطنش کلّ معصومین (ص) نهفته است و به ایشان فرمود: "یس والقران الحکیم".

بجاست که قدر خود را بیشتر بدانیم. چرا خلق شدیم و انسان نام گرفتیم؟! تمام انسان‌ها در قلب ، دارای ظرفی با قابلیت هستند، تا پروردگار عالم ندای یاسین را به قلب پیامبر(ص) و از وجود مبارک ایشان به قلب همه انسان‌ها برساند . یعنی ما هم جلوه هستیم، صدا را بشنویم و جواب دهیم به حکیمِ عالَم، که ما هم به قدر وسع خود، "سین"، شامل حالمان شده است. سین ،کلمه‌ی میزان است.

پروردگار عالم در دستانمان دو انگشت شصت و در پاها نیز دو انگشت شصت قرار داد. عدد ابجد سَر 260 می‌شود(س + ر)که260برابر با عددابجد{عقل(=200) + سین(60)} است. و به دنیا آمدن  و عمر ما را در حروف کلمه "سِن" یعنی سین و نون قرار داد که عدد ابجدش110 است و برابر با نام مبارک حضرت علی(ع) است ، زمان عمر را با ثانیه سنجید که هر 60 ثانیه برابر با 1 دقیقه و هر ساعت برابر با 60 دقیقه است. براستی این روابط چه معنا می‌دهند؟! باید در میزان و عدل الهی و در ولایت و نبوت و در رحمت واسعه الهی فکر کنیم که چه میزان غرق هستیم. هیچ لحظه‌ای نیست که از اصل خود جدا شویم!!!

وجود مطهر حضرت فاطمه(س) ؛سیده النساء العالمین، اصل و واقعیت نساء است. عدد ابجد کلمه‌ی  نسا برابر با 111 می‌شود که الف=111 است و او "امّ السین" است. پیغمبر (ص) می‌فرمایند: "زهرا امّ ابیهاست و کوثر وجود".

یکی از اسماء قرآن، کوثر است. پس پیغمبر (ص)، ظرف اسرار قرآن و علی (ع)، ظهور نطق قرآن و زهرا(س)، کثرت معنای قرآن است. و تمام بواطن قرآن و آن چشمه‌هایی که انوارش 11 معصوم (ع)، پرده‌های غیب عرفانش و صراطش و ظاهر و باطنش را به عمل معنا کرده‌اند. همه‌ی احسن‌ها در جمال و کمال به صورت حَسَنین (ع) ظاهر شده‌اند. و قرآن از نور حسن (ع) سبز شد، یعنی "ابا محمد(ص)" ؛ زینت قلب پیغمبر (ص) و گل و میوه داد و باروری خود را الی یوم القیامه به تمامی معجزاتش ظهور داد، که وجه الحسین (ع) است. میوه‌هایش صورت انسانی دارد و به وجه او نمایان می‌گردد. پس انسان باید این‌چنین زندگی کند که مانند امامانش تطهیر و حیات طیب نصیبش شود. این زندگی مستلزم آن است که در سِرّ الف گنج وجودیش تجلی کند.

شرح دومین الف کلمه "انسان"

و اما در مبحث دومین الف کلمه انسان می‌توان گفت: در دنیا شکر و سپاس تمامی زیبائی‌هایست که خداوند بلند مرتبه به انسان عطا فرمود، آن رسیدن به الف بندگی است،که در قامت، سیرت و صورت عمل انسانی، جلوه کند.

عدد ابجد حرف الف ( ا + ل + ف) برابر با 111 است و جایگاه عددی این حرف برابر با 30 است ، اما خود "ا" (الف) برابر با یک(1) است. بنده باید در سه حالت، اول شود!کلام پروردگار سبحان جل جلاله در باره عیسی چنین است: " و السلام علیّ یوم ولدتّ و یوم اموت و یوم ابعث حیّا". "سلام به روزی که بدنیا آمد و سلام به روزی که می‌میرد و سلام به روزی که برانگیخته می‌شود". (آیه33سوره مریم)

روزی که آمدیم ؛ مولایمان بین تمامی مخلوقاتش ما را در مرتبه یک ،یعنی "انسان" خلق کرد. بالاترین رزق معنوی ، "عقل" را به ما عنایت فرمود. بالاترین رتبه زمینی را به ما اعطا کرد تا "خلیفه" او در زمین باشیم. یعنی با سه رتبه‌ی یک، بدنیا آمدیم(111) که 111 برابر با الف است. وقت رفتن کافیست با عدد یک، یعنی خودِ الف برویم ، که همان رسیدن به توحید کامل است؛ "لا اله الا الله".

شرح دومین حرف نون در کلمه "انسان"
"الف و نون" ابتدایی را از مَلَک قلم و نون گرفتیم تا سیرت و صورت انسانی‌مان کامل شود و به میزان سین که همان قلب و میزان ولایت ائمه (ع) است برسیم ، تا "الف و نون" نهایی خویش را با عمل نیک و صالح در دنیا مطابق با دستور العمل قرآن و عترت که کلّ سین است منطبق سازیم و جلوه کلمه توحید یعنی "لا اله الا الله" گردیم.

پس الف دوم انسان، به یک تعبیر قلم عمل بدنی ما می‌شود و نون آخر، روح حیاتی ما. که خود، بعث تمام نعمت‌هایی باشد که در قلم عمل آموخته و در لوح عمل جریان پیدا کرده است. که آن نقش صورت تکلیف یک انسان برگزیده است.

در عرف دنیا، وقتی دانش‌آموزی به مدرسه برود معلم برای او تکلیف شب در نظر می‌گیرد. شکر زحمات معلم و تدریسش، درصحیح انجام دادن تکلیف معلوم می‌شود. دنیا در کلام عارفان، لیل یعنی ظاهراً شب است زیرا که شب، تاریک و ستر عیوب اعمال و رفتار است. پروردگار عالم دنیا را لیل قرار داد و آن ستارالعیوب مهربان به بندگانش آبرو بخشید. به گنهکار فرصت داد تا در دنیا و عمر کوتاهش، عمل خود را اصلاح  و توبه کند. پس فقط او می‌داند که در این تکلیفِ شبِ دنیا، ما چگونه شاگردی برای زحمات معلمانمان و راهنمایانمان هستیم؟! آیا شاکریم یا کافر؟ هرکس خود به نفسش بصیریت دارد.

هنگامی‌که از دنیا می‌رویم، در شب اول قبر، جایی که اتاق عمل است،کتاب تکلیف ما را باز می‌کنند. خطاب می‌شنویم:"اقراء کتابک کفی بنفسک...." یعنی "بخوان کتاب نفس خویش را"(آیه 14 سوره مبارکه اسرا). خوشا به حال کسی که در کتاب عملش فقط یک کلمه باشد یعنی :" لا اله الا الله". آن زمان، بنده از حلاوت این عبارت نورانی هزار سال (به عدد اَلْف)؛ حرف الفِ وجود خود، مدهوش می‌شود. و در بهشت برزخی، لذت این عبارت را می‌برد. تا روزی‌که در یوم الحساب هنگام بپاخاستن می‌پرسد این چه عبارتی بود؟! که از آن روز تا غایت، در مقام لذت واقعی خود ماندگار خواهد شد.

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۰۱
عذرا شفائی