لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۵۱ مطلب با موضوع «قرآن» ثبت شده است

 *چرا گفته نشده: باسم الله، بلکه خوانده شد بسم الله و الف، محذوف شد؟!

 1) اینکه می‌گوییم معنا ندارد نه اینکه مهمل است یعنی به کنهش راه ندارد الف را چه می‌خواهی؟ اصلا هیچ تلفظی ندارد. لا اسم لها و لارسم.

2)درواقع اول قرآن سوره مبارکه حمد شروع می‎شود با بسم الله الرحمن الرحیم درحالیکه خوانده می‌شود بــسمِ، اینجا حرف الف محذوف است و نوشته نشده و خوانده نشده! این قامت الف در کجا ظاهر شده و چگونه فهمیده می‌شود؟! که در کلمه قرآن با الف مدّی ظاهر شده و خداوند با مدّ روی الف قرآ ن، توجه انسان را به کلمه قرآن جلب می‌کند(اگر بفهمیم)، این الف بر سر کلمه الله ظاهر می‌شود اما در خواندن بسم الله می‌بینیم که حرف م به ل کلمه الله متصل می‌شود باز هم حرف الف بصورت همزه خوانده نمی‌شود! کجا ظاهر می‌‍شود؟!

زمانیکه آیه اول تمام می‎شود، که فقط مخصوص سوره حمد است که بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه محسوب شده؛ درحالیکه کلّ قرآن در این یک آیه خوانده شده و درواقع حامل 113 بسم الله و جانِ 114 سوره قرآن است. درواقع عدد 1 برابر حرف الف است که شاید بتوان گفت که کلّ بسم الله الرحمن الرحیم، خزانه الف است که باطنش گنجینه الـف یعنی هزار می‎باشد و این اتصال رمز اسم غنی پروردگارعالم است. و تمام حروف در گنجینه الِف، چنانچه الِف را جرثومة الحروف می‌نامند و در القابش قطب الحروف و مخزن الحروف نامیده‌اند. همانطورکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم محتوای کلّ قرآن را در بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد می‌داند.

پس در اول آیه‌ی دوم؛ الحمد لله ربّ العالمین، الف با حرکت فتحه کاملاً واضح و آشکار خوانده می‌شود. چگونه می‌توان اسرار را فهمید؟! به الحمدلله خوب دقت کنید! با فهمیدن و زیر چتر ربوبیتِ ربّ العالمین قرار گرفتن! اگر در حقیقت این تربیت، رشد کرده باشیم و حامد شویم، الف محذوف را درک می‌کنیم!

چنانچه در آیه سوم سوره مبارکه حمد می‌خوانیم: الرحمن الرحیم، اینجا هم با الف مفتوحه خداوند رحمتش را بر همگان آشکار می‌کند. پس مجرای ریزش حمد و مجرای ریزش رحمت الهی برای بندگانش، حرف الف است. ولی این حرف سرّمستودع پروردگار عالم است زیرا الِف به عدد ابجدش که 111 است برابر عدد ابجد کلمه نسا می‌باشد و وجود مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها، سرّمجرای ریزش رحمت رحمانیت و رحیمیت از پدر بزرگوارش است که امام الرحمه و رحمة للعالمین است.

  چنانچه مذکور شد اگر اسرار را ندانی چگونه می‌توانی شاکر و حامد شوی؟! و آنگاه خداوند رحمن و رحیم می‌فرماید: مالک یوم الدین. اینجا لازم به تذکر است همانطورکه بیان شد عالم را در شکل دایره می‌بینیم و بقول قرآن کریم در مابین دو قوس یعنی قوسین[1]؛ قوس نزولی و قوس صعودی. درحالیکه سوره مبارکه حمد از 28 کلمه تشکیل شده یعنی به اندازه کلّ حروف!

این هاء(در نام جلاله الله) مقام ذات است. اینجا می‌خوانیم موضوع علم عرفان خدا نیست خدا از حیث ارتباطین است، ارتباط حق با عالم و ارتباط عالم با حق شد دو تا دیگه بخاطر همین هو با الف اش آمد حیث ارتباطین شد وگرنه به خود دایره‌اش(ه) اصلا هیچ، آن الف کشیده شد "ها" تا "واو" ( هو) را چه تفسیر می‌کنیم؟ می‌بینیم بین این ها و این واو یک الف است منظور بسیط کلمه هو است که می‌شود: ها واو .  این الف شد بسم الله الرحمن الرحیم حقیقتش از حیث پشتش که هو است نه از حیث ظاهرش که واو است که می‌شود احدیت بعد از واحدیت.

این مقام الف که اگر بخواهید به آن برسید باید " واتوالبیوت من ابوابها" از بابش باب الله تعیّن محمدی صلوات الله علیه و آله، این تعیّن محمدی با تعیّن علویه و هر دو تا با خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها ظهور پیدا می‌کنند که شد بسم الله الرحمن الرحیم 19 حرف که سه تا الف دارد و در بسم الله، الف اول؛ همان باسمِ این الف چرا نیست؟

 

 اینها این جور نیست که شما بگویید کثرت لفظ بوده، محمد صلی الله علیه و آله و سلم عددش 92 است در واقع اینجا زبر و بینه کلام آشکار می‌شود برای اسم مبارک محمد صلوات الله علیهم اجمعین و علی علیه السلام این را باز کنیم: محمد(ص): میم حا میم دال، حرف اولش را که برداریم می‌ماند: "یم ا یم ال" =132=عدد ابجد اسلام.

همین کار را با اسم مبارک علی علیه السلام انجام دهیم، عدد ابجدش 110 است. علی(ع): عین لام  یاء، حرف اولش را برداریم، می‌شود ین+ ام+ ا=102 که برابر عدد ابجد ایمان است. تسلیم بعد اعتقاد، پس ظهور اولیه تسلیم است اما این تسلیم زمانی رساننده به اسم الله است که معتقدات باشد و ایمانت باشد، عدد ابجد علم=140 و جهل=38، اگر جهل را از علم کم کنیم، ایمان می‌شود: 38-140=102 تفاوت عالم با جاهل به ایمانش است، بینه‌ی نام مبارک علی=102، ایمان =102 و بسم=102، اگر الف باِسم نوشته بود، می‌شد 103؛ عدد نقص داشت. الف عمداً محذوف شده، یعنی الف آمده در این اسم خودش را چه کار کرده؟ پنهان کرده یعنی برای رسیدن به آن الف ِ بسم خود آن بسم را باید بخوانی درضمن بسم آن الف تجلی پیدا می‌کند، الفش را معتقد شدی الان بسم شد سفر اوّلت تمام شد و وارد سفر دوم شدی بسم الله الان که وارد الله شدی شما در سفر ثانی شدی، داری سیر اسماء می‌کنی!

حرف الف که قطب الحروف است در مقام باطنی گنج وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله است. اگر زبر و بینه‌‌اش را بنویسیم: ا لف : زبر اَ؛ همزه اول عددش یک است روبرو می‌شود لِف به عدد 110 پس زبر؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و بینه‌اش علی علیه السلام است.  

   *باء بسم الله؛ سرّ الست بربّکم!

پس آن چیزی که برای خلق است، اسم الله است و خلق چگونه به "اسم الله" متصل می‌شود؟ با باء بسم الله و باء بسم الله، سرّ الست بربّکم است؛ اولین جاییکه اسم ذات بر مخلوق عرضه و نازل شد بربّکم بود(ألستُ بربّکم؛ وقتیکه در عالم الست، عرّفه نفسه و أراهم شخصه صورت گرفت، خداوند نفرمود ألست بإلهکم بلکه فرمود ألست بربّکم) یعنی جاییکه اسم الله به مخلوق متصل و معرفت اسم الله برای مخلوق حادث و حاصل شده است و آن معرفت با باءِ بسم الله حاصل شده است. الست بربّکم، اگر دنبال معنای باء می‌گردید در بربّکم است! این بربّکم، بِ ربّکم است. این باءِ همان بائی است که اول "اسم الله" نشست و "رب" را برای همه‌ی خلق معرفی کرد و معاینة الله همان "باء بسم الله" بوده است. این اسم الله با باء بسم الله در عالم الست عرضه شد. الست بِ ربّکم، این همان است که در قرآن می‌فرماید: "فسبح بِاسم ربّک العظیم"." إقرأ بِسم ربک الذی خلق". " سبح اسم ربک الاعلی".[2]

معرفت اسم الله با باء بسم الله صورت گرفت که نام مقدس الله جلّ جلاله اسم ذات است و فقط اطلاق به ذات و خالق می‌شود و بر مخلوق این اسم جایز نیست. و سرّ آنچه در عالم الست صورت گرفت در باء بسم الله الرحمن الرحیم است. تمام سرّ معرفت خلق به خالق در حرف باء است. بخاطر همین است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده‌اند: أنا أسماء الله الحسنی[3]. همان باء بسم الله است؛ همان اسماء اللهی که برای خلق ظاهر شد و دیده شد.

 این اسم الله که می‌خواست بر خلق عرضه شود، سرّش در باء بود. حضرت فرمودند: أنا اسماء الله الحسنی و آیاته الکبری؛ جامع جمیع اسماء و صفات، منم. و خود وجود امیرالمؤمنین علیه السلام باء بسم الله الرحمن الرحیم است. یعنی آنچه که رای خلق قابل رویت قابل معرفت شده، ظهوری است که در باء بسم الله صورت گرفته است. " ولو لا ذلک لم یدر أحد مَن خالقه و مَن رازقه". " لو لا انا و علی ماعرف الله و لو لا أنا  و علی ما عُبِدالله[4]. این معنای باء بسم الله است که محمد است و علی صلوات الله علیهم اجمعین، به خاطر همین است که عدد ابجد حرف ب=2 است؛ محمد است و علی صلوات الله علیهم اجمعین! إذا أراد الله بالخلق تکلّم بکلمةٍ[5]. این باء را دوباره در اینجا می‌بینیم، تکلّم بِ کلمة، خود باء، مقدم است بر کلمه یعنی حرف بر کلام مقدم است و این همان باء است که می‌شود 2؛ می‌شود محمد و علی علیهما السلام و خلق با باء شناخته می‌شود.

به خاطر همین است که قرآن با باء شروع شده است: "بسم الله الرحمن الرحیم". اما اولین کلامی که جبرائیل علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفته است این است که می‌فرماید: إقرأ بإسم ربک الذی خلق. پس دقت کنید! إقرأ بِ اسم ربک...، إذا أراد الله بالخلق تکلم بِ کلمة، الست بِ ربّکم.

و حضرت فرمودند باء بسم الله، همه‌ی بسم الله الرحمن الرحیم است. یعنی اگر باء بسم الله نبود، اسم الله الرحمن الرحیم شناخته نمی‌شد! هر آنچه الان شناخته شده بواسطه باء بسم الله است. تمام حقیقت بسم الله الرحمن الرحیم در دلالت به معرفت ذات نامحدود خالقیت خالق و ذات احدیت است و نقطه وحدت است که معرفت او معرفت اسماء و صفاتی است و تنها ذاتش دلالت بر ذاتش می‌کند" یا من دلّ علی ذاته بذاته". و هر آنچه غیر اوست معرفت اسماء و صفاتی دارد، چون معرفت احاطه ای نمی‌تواند داشته باشد و معرفت اسماء و صفاتی هرگز معرفت احاطه ای نیست، چون مخلوق معرفت احاطه ای ندارد پس لزوماً معرفت او معرفت اسماء و صفاتی است[6].

انسان کامل مَظهر و مُظهِر اسم الله است و حضرت فاطمه سلام الله علیها، مَظهر و مُظهِر اَتمّ و اکمل اسم الله است یعنی تمام عالم هستی از مجرای وجود نازنین بی بی دو عالم فیض می‌گیرند و اظهار وجود می‌کنند؛ وجود مطهرشان اکسیریست که عالم حول محور وجودیشان می‌گردد.

"اسم الرحیم": حالا این خلق بر مقام مؤمنینی شاهد شدند که مشمول رحمت خاصّ شده‌اند که عهد ولایت و خواصّ ولایت را بلی گفتند و شدند، مؤمنین خاصّة؛ یعنی آنهایی که حامل امر شدند نه آنهایی که شاهد این امر بودند{ همه شاهد این امر هستند چون الست بربکم را قالوا بلی گفتند}. دعوت خلق به اطاعت از امیرالمؤمنین علی علیه السلام که همان صراط مستقیم و سرّ عبودیت است در عالم الست از جانب ذات اقدس الاه بر همگان عرضه شد .

قال رسول الله صلوات الله علیهم اجمعین لعلی علیه السلام انت الذی احتج الله بک فی ابتدائه الخلق حیث اقامهم اشباحا؛ ای علی تو کسی هستی که خداوند عزّوجلّ در ابتدای خلق، با (ولایت) تو بر خلائق اتمام حجت کرده و آنان را امتحان نمود. فقال لهم الست بربکم قالوا بلی قال و محمد رسولی قالوا بلی؛ آن هنگام که به ایشان گفت: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بلی، و محمد رسول من است گفتند: بلی. قال و علی امیرالمؤمنین فأبی الخلق کلهم جمیعا الا استکبارا و عتوا عن ولایتک الا نفر قلیل و هم اقل القلیل و هم اصحاب الیمین؛ و گفت: علی(ع) امیرالمؤمنین است؟ در اینجا بود که تمام خلائق به علت کبر و سرکشی از پذیرش ولایت تو انکار کردند جز عده قلیل که بسیار هم قلیل‌اند و آنان اصحاب الیمین هستند[7].

 حاملین امر مشمول الرحیم شدند و این رتبه‌ای است که "الرحیم" می‌فرماید:" إن أمرنا صَعب مُستصعبُ لا یحتمله الا ملک مقرب أو نبی مرسل أو عبد مؤمن امتحن الله قلبه للإیمان أو مدینة خصینة[8]. این مؤمنین، خاصه شدند یعنی رحمت خاص برای حاملین امر است یعنی حمله‌ی امر، مشمول نام رحیم‌اند که "الرحمن علی العرش استوی[9]، یعنی الرحمن الرحیم. پس علی العرش استوی یعنی الرحیم؛ یعنی مؤمنین خاصه می‌شوند علی العرش استوی { "العرش" یعنی مؤمنین خاصه که مشمول اسم "الرحیم" اند و این برای همین است که " علیّ هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم"}

الحمد لله رب العالمین(2)

الف و لامی که بر سر حمد آمده است، الف و لام شمول است یعنی هر آنچه که حمد به او اطلاق می‌شود چه در کثرت و چه در وحدت یعنی حمدی شامل به همه ماسوی الله و حمدی جامع از معانی حمد؛ هم به جمیع محامد و هم علی جمیع نعمه. یعنی الف و لام استغراق همه چیز در حمد خداوند غرق است. اما خود حمد که جمیع محامد و جمیع نعم، لامی است تخصص یافته به الله "لله" یعنی همه این محامد علی نعم، مخصوص است به ذات الهی؛ لله، الف و لام شمول و لام تخصیص، الف و لام مشمولِ همه نِعم و همه محامد، خاصاً برای ذات الهی است.

چون الله مقامی است در احدیت و واحدیت و انحصار به ذات احدیت دارد و حمد چون تخصیص به الله پیدا می‌کند، بنابراین مقام حمد، افضل مقام مخلوق می‌شود، بدین دلیل که اسم الله، افضل اسماء است و چون ال بر سر حمد آمده و کلّ حمد با "لام" (لله)، بر الله تخصیص پیدا کرده استفاده مقام حمد افضل مقام مخلوق می‌شود که حضرت می‌فرمایند: برای مخلوق بعد از معرفت الله و بعد از رؤیت نفسُ الله؛ أراهم نفسَه و عرّفهم شخصه، آنچه که حد این سپاس و این اعتراف و این معرفت است، در عبارت الحمد لله خلاصه می‌شود. آن چیزی که برای مخلوق قابل شعور و قابل ادراک است، بحث ربوبیت است که این بحث ربوبیت به واسطه حمد است که به ظهور می‌رسد.

 امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه‌ای می‌فرماید: الحمدلله الذی جعل الحمد علی عباده مِن غیر حاجة مِنه إلی حامدیه و طریقاً مِن طرق الإعتراف  بلاهوتیته و صمدانیته و ربانیته  و فردانیته و سبباً إلی المرید مِن رحمته.[10] راه رسیدن به لاهوتیّته و صمدانیّته ربّانیّته و فردانیته کجاست؟ حمد است. پس این نشان می‌دهد که راه رسیدن مخلوق به خالق، حمد است او خودش، نفسش را حمد می‌کند که اگر او نفسش را حمد نمی‌کرد، احدی در عالم نمی‌توانست او را حمد کند، چون حمد هم صفت و مقام ذاتی است که خود را خودش حمد کرده است، همانطورکه خودش خود را معرفی کرده است، خود نیز می‌تواند خودش را حمد کند. به خاطر همین در دعای جوشن کبیر می‌فرماید: یا خیرالحامدین؛ تو خودت بهترین کسی هستی که می‌توانی حمد کنی. اما در حال منّتی که خدای تبارک و تعالی بر سر مخلوقاتش گذارده این است که حمد را به مخلوقات عنایت و افاضه کرده که مخلوقات اگر بخواهند شکر نعمت را بجا آورند از مقام حمد شروع کنند و مقام حمد، هم شروع و هم انتهای شکر است و این همان مقامی است که می‌فرماید: " أنا الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. که درحقیقت حمد، در تجلی می‌شود "محمد" صلی الله علیه و آله یعنی آنجایی که به معنای واقعی حمد سپاس تجلی کرده است، شکر نعمت به معنای اَتم، در این وجود تجلی یافته است. نکته جالب: عدد ابجد کلمه حمد=52 برابر با جایگاه عددی کلمه شکر به عدد ابجد 520 است. پس با شکر به حمد می‌رسیم: .. لَئن شَکرتم لَاَزیدنّکم...[11]

"محمد" صلی الله علیه و آله و سلم، اسم مفعول در باب تفعیل از ریشه حمد است. آنچنان وجود رسول الله صلی الله علیه و آله در مقام حمد به فنا رسیده که خود، مورد حمد واقع و حل در مقام حمد گشته است."محمد" صلی الله علیه و آله و سلم یعنی سپاسگزاری شده و ستایش شده و ستوده شده. خودش آنچنان در مقام حمد حل شده و به فنای حمد رسیده است که خودش"محمد" صلی الله علیه و آله و سلم شده است و خداوند تبارک و تعالی اسمی که برای افضل مخلوقات؛ اول الخلق خود در نظر گرفته، نام "محمد" صلی الله علیه و آله و سلم است؛ یا حمید بحقّ محمد[12]. اولین مرتبه خلق می‌شود " حمد"، می‌شود یا حمید بحقّ محمد! (صلی الله علیه و آله و سلم)

افضل مرتبه‌ی مخلوق، مرتبه ی حمد است و اولین خلق که افضل همه‌ی خلائق است "محمد" است و اول ما خلق الله نور محمد است[13].اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

پس اول، اسم رب است "فسبّح باسم ربّک العظیم"، "سبّح اسم ربّک الاعلی" بعد می‌فرماید: " و سبّح بحمد ربّک" و این باء همان بائی است که در بسم الله توضیح داده شد. بعد از این باء که تجلی خلق است می‌شود حمد، " و سبّح بحمد ربّک" این معنای حمد است. نکته مهم قابل توجه: عدد ابجد نام زیبای رب=202 است که برابر با جمع عدد ابجد نام مبارک محمد(ص)=92 و نام مبارک علی(ع)=110 است( 202=110+92). وقتی می‌گوییم یارب، عدد ابجدش می‌شود 213 که برابر عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها است که وجود مطهر خانم مقام اَتَم ربوبیت می‎باشد و متصل کننده و واسطه خلقت به ذات اقدس احدیت جلّ جلاله است.

و در مقام آسمانش نام مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله، احمد(ص) است؛ "و مبشّراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه أحمد"(ص)[14]. نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم از ریشه حمد است" عسی أن یبعثک ربّک مقاماً محموداً"[15]؛ نام دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله محمود است.

پس مقام حمد، مقامی است که به واسطه او، العالمین به ظهور رسیده است و به طفیلی نور مقدس محمد (صلی الله علیه و آله) که حلّ در مقام حمد است عالمین خلق شده‌اند و خود محمد صلی الله علیه و آله و سلم معنای الحمد است که الحمد،لله یعنی محمد رسول الله! اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

بلافاصله و بعد از الله، کامل‌ترین عبارت بیان می‌شود و اسم الله می‌آید که "ربّ العالمین است؛ الحمد لله ربّ العالمین.

رب در معنای لغت به معنای پرورش دهنده و اسم ذات است و اشاره و اطلاق به معنای ذاتیت دارد.

در آیه اول سوره مبارکه فاتحة الکتاب بعد از اسم الله، اسم رب آمده است. اول مقام حمد گفته شد، بعد اسمِ "رب" در ادامه‌ی "الله" توضیحی است برای اینکه این تصور مطرح نیست که بعضی می‌گویند خداوند باید مخلوق داشته باشد تا ربّ باشد، خیر. وجود مبارک رب، ارتقاء دهنده و به کمال رساننده؛ صعود دهنده از محدود دنیا به نامحدود الی یوم القیامة است.

رب به معنی پرورش دهنده، منعم، صاحب، مالک، سید و مدبر است. اما در معنای افضل همه اینها این است که هر آنچه که بعد از نام الله می‌آید رب است! تمام احکام الهی و قوانین ِ حدود اللهی در زیر مجموعه ربوبیت پروردگار عالم و در مجرای کلمه حمد برای همه‌ی موجودات است.

رب العالمین یعنی هر آنچه که نام الله در رابطه با عالمین دارد، رب است به خاطر همین است که در بسیاری از مراتب هم خود معنای رب و کلمه رب، جانشین نام الله می‌شود: رب السموات و الارض- رب المشارق و المغارب- الله ربکم- لا اله الا هو یحیی و یمیت ربکم و رب آبائکم الاولین.[16]

تفاوت بحث ربوبیت و بحث الوهیت در اینجا مشخص می‌شود که اینها هر دو دلالت بر ذات دارند اما الوهیت لفظی است که هرگز بر مخلوق جایز نیست و ربوبیت لفظ و اسمی است که با مخلوق ظاهر می‌شود و معنا پیدا می‌کند و حمد در آیه‌ای می‌آید که نام رب ظاهر شده است. در آیه مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم هیچ نامی از مخلوق نیست. اسم اللهی است که رحمان و رحیم است. اما در آیه الحمد لله رب العالمین، حمد گفته می‌شود و این حمد زمانی است که رب العالمین در معنا به ظهور می‌رسد. یعنی صفت مخلوق است که مخلوق می‌تواند به رتبه حمد برسد که همان سبّح بحمد ربک است.

پس جمیع اسماء الهی در اسم الله می‌باشد و حلقه طلایی، اسم رب می‌باشد. لذا اگر اسم رب نباشد تمامی اسماء خداوند در مکنون غیب الهی مخفی می‌ماند و برای آموزش آن اسماء  و یا تربیت انسان باید اسم رب به فعلیت دربیاید و از طریق اسم رب به انسان قرآن آموخته شد درحقیقت اگر ربوبیت نباشد اسماء دیگر قابل فهم و درک نیستند!

    *ربّ إذ لا مَربوب

بنابراین شروع کلام خدا در ابتدا با حمد است و بعد از آن ربوبیت آمده تا مربی نباشد، معرفتی هم نیست. ربوبیت الهی تمام عوالم را در برگرفته، به نوعی می‌شود گفت که اسم اعظم خداوند اسم رب است که مهم‌ترین اسم در بین اسامی خداست درحقیقت رمز نزول کلام الهی اسم رب است که اگر ربوبیت الهی از طریق ولایت حق به انسان نرسد آن انسان نمی‌تواند هدایت شود، بنابراین برای افتتاح کلام خدا باید تحت ربوبیت خدا بود.

حضرت رضا علیه السلام می‌فرمایند: ...ربّ إذ لا مَربوب...[17] . او رب بود إذ لا مربوب، به معنای کامل‌ترین و جامع‌ترین اسمی که در رابطه با مخلوق معنا پیدا می‌کند اما رب إذ لا مربوب، اگر مربوبی هم نباشد او رب است، مخلوقی هم نباشد، او خالق است، امری و فعلی هم نباشد او عالم است، رزق و مرزوقی هم که نباشد، او رازق است.

اما جامع‌ترین اسمی که در رابطه با مخلوق بیان می‌شود معنای رب است، چرا؟ چون بعد از رب می‌فرمایند: "العالمین"، اینجا بحث جامعیت همه مخلوقات را می‌فرمایند. عالمین یعنی ماسوی الله؛ و این "ال" بر سر عالمین هم این را در جامعیت و کثرت تأکید می‌کند که ربّ العالمین.

ظهور معنای اسم ربّ، در العالمین است. او رب است إذ لامَربوب؛ ربی است درحالیکه مربوبی هم نیست، اما ظهور ربّ العالمین است و این را هم با همان اشاره‌ای که در بسم الله، در عالم ذرّ داشتیم، در آنجا کاملاً روشن می‌شود، زمانی که مخلوقات بودند، باء بسم الله تجلی کرد و این باء به ظهور رسید و این باء خودش را در ربّ نشان می‌دهد که اینجا ربّ به معنای باء کامل و مکثر توضیح داده می‌شود.

   *رب در معنای اتمّ یعنی فاطمه سلام الله علیها:

"فطرت الله التی فطر الناس علیها": این معنای فطرت با نام فاطر کاملا مطابق است که یا فاطر بحق فاطمه[18]. در تجلی عام در نهایت تجلی، رب یعنی فاطمه سلام الله علیها، یعنی الست بربکم، عهد مادر و عهد فاطمی است. الست بربکم  بصورت ذاتی و مطلق، دلالت بر مقام حضرت مادر دارد. یعنی آنچه که در معنای اتمّ، از لفظ رب برداشت می‌شود، وجود حضرت امّ ابیها، امّ الائمه و الابرار، امّ المؤمنین و وجود حضرت مشکوة عالم انوار است. ظهورات از بسم الله الرحمن الرحیم است بخاطر همین زهرا شد، همه‌ی عوالم به انوار مطهرش منور شد! در تعریف نور در فلسفه آمده: النور ظاهرٌ لنفسه نُظهرٌلِغیره. او منیر است و در تجلی اسم مبارک ضیاء، او مضیئ است.

حضرت امّ ابیها، او مادر است و به معنای مطلق رب و پرورش دهنده هر آنچه که در عالم است، می‌باشد. او امّ الائمه و الابرار است، هر آنچه که در عالم است پرورش یافتگان ائمه هستند، "...نحن صنائع ربّنا و الخلق بعد صنائعنا..."[19]

الرحمن الرحیم(3):

" الرحمن بجمیع خلقه فی الدنیا و المعنی عام و الرحیم اسم عام و معناه خاص بالمؤمنین". هم رحمان و هم رحیم هر دو ریشه شان "رَحَمَ" است و دلالت برر حمت دارد؛ "و رحمتی وسِعت کلّ شیء"[20]؛ همیشه رحمت الهی با کلّ شیء متناظر و متناجس است یعنی تا معنای رحمت به کار برده می‌شود، کلّ شیء به دنبال آن می‌آید رب و رحمان در یک معنا هستند چون ربوبیّت همان معنای پرورش و تربیت است و رحمت هم همان معنای آغوشی است که باز شده و همه مخلوق را دربرگرفته. پس رب مقدم است بر رحمت و عهد ألستِ ربوبیّت مقدم است بر رحمانیت و رحیمیّت چون مخلوقات زمانی صاحب وجود شدند و به آن رسیدند که در عهد ألست، ألست بربکم را بلی گفتند و عهد ربوبیت، مقدم است بر وجود و رحیم دوباره در محمد صلی الله علیه و آله و سلم خلاصه می‌شود.

کلمه حسنای الهی یعنی رحمت الهی و حضرت فاطمه سلام الله علیها، حقیقت معنای رحمانیت در مطلق معنا هستند." و تمّت کلمتُ ربّک الحسنی" یعنی به واسطه ظهور و بروز تامّ رحمت حضرت فاطمه سلام الله علیها در آفاق و انفس است که آل محمد علیهم السلام که همان حزب الرحمانند، بر حزب الشیطان غالب گردیده و ریشه ظلم و فروعات اعداء را زدوده و حاکمیت و سلطنت و فرمانروایی بر شرق و غرب عالم را به دست خواهند گرفت. 

 الرحمن؛ امّ الائمه و الابرار.  الرحیم؛ النبی الکریم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است چون الحمد، لله ای است که ربّ العالمین است. در آیینه ربّ العالمین، حمد به ظهور رسیده است و دیده می‌شود. پس در رب، حمد است، امّ ابیها و محمد صلی الله علیه و آله و سلم. در الرحمن، رحیم است، امّ الائمة و النبی الکریم. صلوات الله علیهم اجمعین

پس بالمؤمنین خاصة معنای رحیمیت است. حال بالمؤمنین خاصة، معنای حلقه‌های مختلف ولایتی است که ولایت نبی اکرم در نقطه رحیمیت است. ولایت حضرت نبی کریم و حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم در مطلق معنا، الرئوف و الرحیم می‌شود!

حلقه ولایت مصطفوی، الرئوف الرحیم است یعنی بالمؤمنین خاصة "محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم"[21]، این حلقه محمدی و مصطفوی و حلقه ولایت نبوی است. در خطبه مبارکه نورانیت می‌فرمایند: صلوا علیه و سلموا تسلیما فقال: صَلّوا علی النبی و سَلّموا علَی الوصی و لا تنفعکم صلاتکم علی النبی بالرسالة الا بتسلیمکم علَی علیّ (علیه السلام) بالولایة. پس حلقه ولایت محمدی زمانی است که به تسلیم علَی ولایة علیّ(علیه السلام) رسیده باشد و کسی در حلقه ولایت مصطفوی است که مؤمن به ولایت علوی شده باشد، و الا کسانی که در ولایت علی علیه السلام نیستند، هرگز در حلقه ولایت مصطفوی نیستند!

پس ولایت محمدی و مصطفوی حلقه‌ای است که کسانی داخل این حلقه می‌شوند که تسلیم به علی علیه السلام بِالولایة شده باشند، این می‌شود حلقه‌ی رحیمیت که بالمؤمنین رؤوفٌ رحیم؛ "لقد مَنّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولا مِن انفسهم". " عزیزٌ علیه ما عنتّم حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رحیمٌ".

یعنی وجود مقدس حضرت خاتم الانبیا برای مؤمنین است؛ "مَنّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولا" یعنی خدا در بین مؤمنین نبی ای را مبعوث کرده است و الا رسالت حضرت ختمی صلی الله علیه و آله و سلم مرتبت برای غیر مؤمنین اثری ندارد. چون "لأنّها شیء واحد و معنی واحد و نور واحد اتحدا بالمعنی و الصفة" و این همان حلقه ولایت مصطفوی است. در عالم انوار و ارواح حلقه ولایت مصطفوی رئوف و رحیم است؛ الرئوف و الرحیم بالمؤمنین خاصّة. این معنای رحیمیت است.

مالک یوم الدین(4) تا آخر سوره

در قوس نزولی اگر 7 آیه‌ی حمد را( که عالم در باطن حمد غرق است) بنویسیم: در نزول شروع با آیه 1: بسم الله الرحمن الرحیم و آیه 2 و 3 تا برسد به آیه مبارکه 4 که ظهور آن در عالم دنیا آشکار می‌شود؛ مالک یوم الدین. راستی چگونه باید برداشت کنیم؟! تا اینجا با 4 آیه پروردگار عالم خودش را معرفی می‌فرماید از مجرای حرف الِف. و در آیه 4، محتوای گنج و خزانه الفِ وجود و اسرار آن را آشکار می‌کند. زیرا با معرفی مالک یوم الدین بودنش همه را به بندگیِ خود میخواند. زیرا راه صعود از قوس صعودی فقط با بندگی اوست و شناخت هو(=11).

 

11    1

نکته جالب خلقت عالم اینکه ظهور عدد 11 ؛ همان توحید محض نام مبارک هو است. و چگونگی آغاز دایره خلقت که نشان اوست( عوالم هاهوت و لاهوت و هویت همه‌ی مخلوقات) از عدد 1 تا 11 دایره ختم می‌شود که در جمع( 1+11) 12 حروف مالک یوم الدین است و اگر سه عدد یک را کنار هم بگذاریم 111می‌شود که برابر کلمه الف است. در خانه اگر کس است    یک حرف بس است

مالک یوم الدین

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۳۵
عذرا شفائی

 *معرفت به وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله از نظر عددی(طولی)

شروع سوره مبارکه حمد با حرفِ ب است و 4 آیه به حرفِ ن، و 3 آیه به حرفِ م تمام می‌شود. در ابتدا جالب است بدانید جمع عدد ابجد این سه حرف مهم یعنی ن-م-ب می‌شود 92(92=50+40+2)  که برابر است با عدد ابجد نام مبارک محمدصلی الله علیه و آله که صاحبِ حمد می‌باشد!

تمام وجود ما انسان‌ها می‌شود قلم و تمام گنج حیات انسانی ما می‌شود جوهرِ این قلم و عمر ما می‌شود لوح! خداوند کریم در ابتدای سوره مبارکه قلم قسم فرموده: ن والقلم و مایسطُرون. درواقع اگر ما شیعه و محبّ واقعی چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین باشیم، باید فعلِ عملمان پشتِ باب الله ناطق؛ امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین و پشت باءِ بسم اللهِ امامِ صامت که قرآن عزیز است، بیاید تا قلب به میم شود.

چنانچه جوهر به سجده در قلم جاری می‌شود( باید سرِ قلم پایین بیاید تا بنویسد) و آن مقامِ اطاعت و تسلیم شدن است. و آنگاه نونِ‌ِِ( جوهر)، پشتِ حرفِ بِ بسم الله قرارمی‌گیرد و منقلب شده و به م تبدیل می‌شود. عدد ابجد حرف م=40 است یعنی بابِ طهارت و اربعین و اخلاص است. پس سه حرف ظهور می‌کند: ب ن م.

آنگاه با گرفتن مقامِ م می‌توانیم ورود در قرآن و نماز و احکام را داشته باشیم. چنانچه در احکام آمده که بدون وضو و غسل(واجب) نباید و نمی‌توانیم در نماز و روزه و حج و ... ورودی داشته باشم و حتی نمی‌توانیم روی کلمات قرآن دست بکشیم{ لا یمسّه الا المطّهرون[1]}.( درحقیقت پشتِ حروفِ ب ن م= 92 = محمد صلی الله علیه و آله) پس بدون وجود مبارک محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین نجاتی نیست و راه به قرب و بهشت نداریم.

*خوب دقت کنید! درحالیکه تمام قرآن میزان است، جالب توجه است که ( درانتهای آیات سوره مبارکه حمد) 3 تا حرفِ م است و 4 تا حرفِ ن، زیرا با قرارگرفتن جوهر قلم هر عامل به قرآن که نون وجودش است، پشتِ حرف ب بسم الله، صورتِ نون را از دست داده و به م تبدیل می‌شود و درواقع 4 تا حرفِ م و 4 تا حرفِ ن ظاهرمی‌شود! یک حرفِ م، انجام تکلیف خالصانه است. پس باید هر کس با این رمز وارد شود!

و شاید افلا یتفکّرون–  افلا یتدبّرون– افلا تعقلون اینجا معنی می‌گیرد زیرا انسان باید خودش از راه قلب به طهارت عمل یعنی به حرفِ م که عدد ابجدش 40 است بواقع به اربعین عمل و بهار و سبز و زنده شدن برسد و تا قیامت در بهارش بماند. نکته مهم اینکه عدد ابجد 4 تا حرف ن(=50) می‌شود 200 و 4 تا حرف م(=40) می‌شود 160، اگر با هم جمع کنیم 360 می‌شود(360=160+200) برابر درجات کلّ دایره خلقت!!!

*خوب است بدانیم درحالیکه حضرت رسولصلی الله علیه و آله فرمودند که ... کلّ محتوای سوره مبارکه حمد در بـسم الله الرحمن الرحیمـ  جمع است...، حرف اول و آخر آن هم ب و م است. و هر دو از حروفِ شفوی هستند. و حرف م و ن که آخر سوره مبارکه حمد است(والضالیـن) با غنّه خوانده میشوند. غنّه یعنی باطناً غنی هستند، هم زمینی و هم آسمانی هستند. و دو مخرج تلفظی دارند یکی در بینی ( که پیامش فکرکردن و بینش نسبت به این دو حرف است) و دیگری در دهان: مخرجِ حرف ب ؛ بین دو لب است؛ زیرا کلید و مفتاح همه‌ی حیات کلام است و آخرین حرفی که مخرجش روی لب است، حرف م می‌باشد که به آخرین قسمت روی لب تمام می‌شود. و از یک لحاظ به حرف م، دهان کاملا بسته می‌شود. و به حرف ب، با سختی و شدت، باز می‌شود. و مخرج تلفظ حرف ن، درون دهان است که از پشت حرف ب بیرون می‌آید و بصورت م تلفظ می‌شود(قلب به میم می‌شود) که آخرین مخرج حروفی دهان است.

همانطورکه بیان شد محتوای کلّ قرآن در سوره مبارکه حمد و تمامش در بِ بسم الله جمع است که حرف ب، باب الله المفتوح است و گنجِ گوهر قرآن را افشامی‌کند زیرا اولِ بسم الله الرحمن الرحیم با حرف ب شروع می‌شود و آخرش با حرف م تمام می‌شود یعنی حامل همه‌ی گنج حمد و تمام قرآن است!(منظور تمام قرآن به حسب ظاهر و باطن است. چنانچه می‌‌دانید سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد. اگر اعداد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 می‌‌شود؛ یعنی کلّ حروف قرآن!). بیست و هشتمین حرف از حروف ابجد، غین است که همان حروف اسم خداوند؛ غنی می‌باشد. پس هر کس قلب به میم شد، پروردگارعالم از فضل و رحمت بی کرانش، غنی‌اش می‌کند! اما در عمل و رسیدن به گنج پرمحتوای حمد که خزانه تمام محتوای قرآن است، باید جوهر قلمِ هر وجود که بصورت ن است، پشت حرف ب قرار بگیرد و صورتِ ظهوری عمل به حرف م تبدیل می‌شود.

نکته: جالب است که در بسم الله الرحمن الرحیم؛ جمع عدد ابجد حرف اول(ب=2) و آخر(م=40) می‌شود 42 که برابر با عدد ابجد کلمه طالب است. جالب اینکه طالب، گردِ مطلوب می‌چرخد و بدنبالش می‌رود. حال اعجاز قرآن را ببینید که عدد ترتیب نزول سوره مبارکه بقره به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه وآله، 87 می‌باشد که برابر با اسم زیبای مطلوب خداوند است.

نتیجه:  درحقیقت حرف اول و آخر سوره مبارکه حمد که طبق حدیث دارای تمام محتوای قرآن است یعنی حقیقت فرقان؛ مرز خوبی و بدی؛ رمز آفرینش و ظهور نورانی تمام اسرار کائنات و عوالم سرّی تا اسفل السافلین است. و قرآن مجید تمام می‌شود به جزء 30 که در ابتدایش سوره مبارکه نبأ است( این جزء را عمَّ جزء هم می‌خوانند). ظاهراً نبأ یعنی خبر بزرگ و از حروفِ ن، ب و الف است. و وجود نورانی خارق التیام و بازکننده‌ی تمام حجاب‌ها از اسفل تا اعلا، وجودی که آورنده نبأ است و حضرت، نبی خوانده می‌شود. باب الحمد، باب الله، باب ولایت منزل حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام است. بنابراین یک طرف متحرک باب( حرف ب) است و طرف ثابت( حرف ن) است و هر کس بخواهد به این باب ورود داشته باشد باید نون ساکن پشت حرف ب قلب به میم شود( حرف م) درواقع "لایمسّه الا المطهرون".

خوب دقت کنید! هر خبری به ما می‌رسد گاهی با نـَه مواجه می‌شود و گاهی با بله. و اگر بخواهد ثابت بماند باید به میم برسد! بنابراین حرف میم، عقد قرارداد بسته شده در قلب هر انسانی است. چنانچه خداوند کریم در سوره مبارکه انعام عالم اَلَست را به یاد بندگان خود می‌آورد که همه بله گفتند. درواقع نـَه نشان حرف لا است که اگر صحیح  لا گفته باشیم در مجرای توحید و گنج لااله الا الله  ورود پیدا می‌کنیم. این کلمه طیبه یا جمله کامل اسرار الهی تشکیل شده از کلمات "لا اله" یعنی نفی(نـَه) و" الا الله" می‌شود اثبات( بله)؛ تمام مجرای توحید و گنج قرآن و معنای توحید خالصانه. پس در بطن نـَه، بله است یعنی قبول شرایط نـَه . پس بله یعنی وارد امتحانات و ابتلائات و موضوعات مربوطه می‌شویم. آنگاه چه کسانی ثابت قدم تا آخر می‌مانند و موضوع مهم اینجاست! شرط ماندن آنست که باید نون ساکن وجود پشت حرف بِ بسم الله و بله، قلب به میم شود .

همانطورکه آخرین مخرج حروف، مخرج حرف م است، رسیدن به باب طهارت و تمام کردن دایره مسئولیت به صداقت و رسیدن به اجر و مزد عقد بسته شده یعنی رضای خداوند کریم و حجت برحقش مولا صاحب الزمان صلوات الله علیهم اجمعین و دریافت مزدِ" یُخرجُهم مِن الظلمات الی النور[2]" و دریافت " هم فیها خالدون" در بهشت برین! درواقع هر عقدی که به حلال اتصال پیدا می‌کند در حقیقت این اصل است. چرا یک پسر و دختر نامحرم بعد از عقد به هم حلال و محرم می‌شوند؟ زیرا اول با انتخاب صحیح، تمام عمرفقط به زوج خودشان بله می‌گویند و به تمام غیرها نه می‌گویند. پس عقد، آسمانی است زیرا این اتصال عقد را با گره حرف م(عدد40) به آن‌ها هدیه می‌دهد که هم باب طهارت است و هم سبزی و حلال و اربعین و هم قلب به میم! 

و اگر در کار شر باشد و پیروی از شیطان و وسواس و خناس باز هم با گفتن نـَه به صداقت و راستی و پیمان شکنی با حقیقت انسانیت خود وارد موضوعات و اجرای قوانین آن نـَه می‌شود که باید بگوید بله و قبول کند. و از اینجا برای او اجرای دستورات شروع می‌شود. حال اگر اینجا ثابت بماند در آخر به حرف آخر می‌رسد یعنی حرف م که ختم مأموریت است! اما اینجا منفیِ عدد 40 را می‌گیرد؛ به خشکی، به کویر، به خباثت‌ها و نجاست‌ها و متأسفانه شیطان مزدش را می‌دهد. اگر انتخاب کرد اولیائهم الطاغوت را پس شامل حالش می‌شود: یُخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.[3]

پس چگونه است که برای برخی افراد می‌گویند: خدا فلانی را بیامرزد و  برخی را می‌گویند خدا او را نیامرزد؟! یعنی حقش هر چه باشد باب حرف م مثبت یا متأسفانه منفی بر او باز می‌شود. چنانچه کامل این مزد از سه حروف سوره مبارکه حمد بر ما که درون این باطن هستیم متجلی می‌شود. آنگاه یا انعمت علیهم هستیم که مزدش اخلاص است( اللهم الرزقنا) یا خدا نخواهد ضاله هستیم که انشاءالله پروردگار عالم بر ما ببخشاید. عزیزان از این حروف ساده نگذرید که وای بر دهانی که بیهوده باز شود. کتاب عمل را بدانید چگونه تمام می‌کنید! امیدوارم از این مطالب پند گرفته باشیم.

بنابراین امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نبأ عظیم است که آخر سوره مبارکه نبأ می‌فرماید: انّا أنذرناکم عذاباً قریباً، یومَ یَنظر المَرء ما قدّمَت یَداه و یَقول الکافر یا لیتنی کُنتُ ترابا؛ ما شما را از عذابی نزدیک هشدار دادیم، روزی که انسان آنچه را( از خیر و شر) پیش فرستاده است با تأمل نظر کند و کافر گوید: ای کاش من خاک بودم و موجودی مکلّف آفریده نمی‌شدم تا چنین روز سختی را ببینم. در تفاسیر عرفانی آمده وقتی می‌گوید کاش خاک بودم، اشاره به تمسک به مولا؛ ابوتراب است (که در آنصورت نجات پیدا می‌کرد).

حال خوب درک کنید معرفت به نام زیبای پیامبر عظیم الشأن حضرت محمد صلی الله علیه و آله را از نظر عددی(طولی) که:  محمد(ص)=92   یعنی:   ن(لا اله) + ب( الا؛ بله) + م(اثبات؛ الله)=92 ، او انسان کامل و تمام گنج حمد است. خودش و 13 نور مقدس خانواده محترمش صلوات الله علیهم اجمعین و امروز آخرین فرزندش که هم نام اوست، تمام کننده تمام گنج سه حرف ن + ب+ م =92 است! اللهم عجّل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من انصاره و اعوانه و شیعته و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه.    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

*اسرار حروف ب ، ن ، م 

*حرف ب ، کلید و مفتاح کتاب آسمانی و بالاترین معجزه عالم خلقت است. و درواقع حرف ب، گنج ظهور اعجاز اسرار نبوت و ولایت است و حتی خزانه اسرار قرآن است. چنانچه در حدیث نبوی، پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود که کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام آن در حرف ب بسم الله جمع است و امیرالمؤمنین علی علیه السلام؛ قرآن ناطق فرمودند که انا نقطة تحت الباء ( من نقطه زیر با هستم).

*حرفِ ب از حروف ظلمانی و از امّهات حروف است چون ظَهرالوجود است. و درواقع منقلب کننده عالم هستی و در مرکزیت آن، انسان‌ها هستند(که باید قلب به میم شوند)، چون فرقان است. جداکننده حق از باطل است. مستقیم است در استقامت زیرا هرجا بابی باشد، آن باب باید قوامِ حدود آن جایگاه را داشته باشد و حرف ب، حدوددارِ تمام خزانه‌ی امر خداوند است و اجراکننده‌ی آن می‌باشد. صراط است چنانچه حروف مقطعات قرآن را خواندند: علیٌ صراط حق نمسکه { علی علیه السلام، صراط حق است به او تمسک جویید} و فرمودند: علیٌ مع الحق و الحقّ مع علی[4](ص) . پس حرفِ ب، حق است و حق، عین عدالت است. و حق، عین حقیقت است. حرف ب؛ باب الله و صفتش شدّت است.

حرفِ ب، جداکننده نور از ظلمات است زیرا هر انسانی که بخواهد پیرو قرآن و عامل به آیاتش شود باید پشتِ بِ بسم الله قرآن قراربگیرد، باید لباس حیوانیت و نجاست را از بدن بیرون آورده و با لباس طهارت و نورانی وارد شود. به این دلیل است که بدون وضو و غسل نمی‌توانیم ورود در قرآن داشته باشیم( لا یمسه الا المطهرون). و صورتِ باطن قرآن، انسان کامل است. بنابراین اگر بخواهیم به وجهِ عمل انسانی برسیم باید از حیوانیت جداشویم. پس صاحب حرف ب؛ علی بن ابیطالب علیه السلام، قسیم النار و الجنة است.

*نکته قابل توجه که برای ورود در قرآن باید پشت باءِ بسم الله، قربانی دهیم. زیرا بین دو کلمه قرآن و قربان، یک حرف ب فاصله است. یعنی نفس حیوانی را قربانی کنیم تا به نفس نورانی انسانی برسیم. این یکی از دلایل کشتن حیوان حلال گوشت پشت حروف بسم الله الرحمن الرحیم است، حیوان از ب می‌گذرد و زندگی حیوانیش، قلب به میم می‌شود یعنی از میته شدن که عین نجاست است و حرام می‌شود، به عین طهارت و حلال می‌شود. این انقلاب یعنی قلب شدن واقعی است که مرده، زنده می‌شود! پس حلال یعنی حل شدن و زنده شدن در وجود انسان‌های مؤمن و تبدیل شدن به عمل‌های عبادی مثل نماز و روزه و اعمال خیر و... درواقع رسید به یخرجهم من الظلمات الی النور!

بنابراین به زندگی انسانی ظاهر می‌شود و حلال می‌شود یعنی باطناً بصورت عمل انسانی زنده می‌شود. آنگاه در دنیا قیامتش و تکاملش و احیاء وجودش، تبدیل شدنش به قوایی است که در بدن انسان مؤمن بوجود می‌آید. که عمل به آیات قرآن است؛ درنتیجه یُخرجهم مِن الظلمات الی النور حاصلش می‌شود.

درواقع حرفِ ب کیمیاست و همه بندگان خدا اصلی بودن یا بدل بودنشان به حرفِ ب محک زده می‌شود. پس مخلصین کسانی هستند که طلا شدند و بقیه، مطلا هستند. تمام آرزوی ما هم این است که به درجه‌ی یُخرجهم مِن الظلمات الی النور برسیم. اما شرطش این است که بواقع و از قلب بگوییم: الله ولی الذین آمنوا، آنگاه مولای کریم عنایتِ یُخرجهم مِن الظلمات الی النور را می‌دهد[5].

حرف ن:

همانطورکه در مبحث حرف آخر کلمه قرآن، حرف نون توضیح داده شد:

حرف ن از حروف نورانی و از محکمات حروف و از حروف شمسی و از اعجازهای 28 حروف قرآن می‌باشد! چنانچه یکی از اسماء قرآن هم نون است. و خداوند متعال در سوره مبارکه قلم  قسم می‌فرماید: ن والقلم ومایسطرون.

عدد ابجد حرف ن=50 است که برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت می‌باشد. و همانطور که بیان شد دو مخرج تلفظی و دو صورت نوشتاری دارد( ن و تنوین). درواقع حرف ن، دو محتوا دارد: یکی ظاهری و یکی باطنی. و این حرف، هم مقام آسمانی دارد و هم مقام زمینی.

در پشت تمام حروف کارمی‌کند: پشت 6 حرف، ادغام و پشت 6 حرف، اظهار و یک حرف، قلب به میم و 15 حرف بقیه اخفا می‌شود.

*چنانچه بیان شد حرف ن؛ جوهر قلم وجود و در مقام عبودیت عبد خالص و ظرف پُر اسرار امتحان شده گنج ظهور اسرار عالم سِرّ و عالم اعلاعلیین تا اسفل السافلین می‌باشد. و کتابت حروف از ظهور گنج نون در لوح دنیا و آخرت است. و جایگاه عددی حرفِ ن =14 می‌باشد. و در اسرار و معارفش، جانِ وجودش، وجودِ مبارک خانم دوعالم؛ فاطمه زهراسلام الله علیها است!

حال خوب دقت کنید که اسرار باب الله عالم که حاملِ گنج حمد است، سرّالاسرار بسم الله الرحمن الرحیم به دو حرف جلوه می‌کند (زیرا باب الله، دو پایه دارد یکی ثابت و یکی متحرک) که می‌شود ب و ن (حرف ن؛ مقام ثابت و حرف ب؛ مقام متحرک را دارد). و هر کس لیاقت ورود از این باب را داشته باشد، حتماً قلب به میم می‌شود.

*و جالب‌تر اینکه حرف ب=2 ، اول سوره مبارکه حمد و حرف ن=50 در آخر این سوره مبارکه است و عدد ابجد کلمه حمد هم 52 می‌شود. پس عدد ابجد این باب، گنجِ حمد است[6]! {(ن=50)+(ب=2)=52} حال اگر عدد50(=ن) را در 2(=ب) ضرب کنیم، 100(=ق) می‌شود(یعنی حرف ق ابتدای کلمه قرآن) و اگر عدد 50(=ن) را بر 2(=ب) تقسیم کنیم، 25 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است!

حال خوب فکر کنید و ببینید! سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد و جمع ارقام 52 هم 7 می‌شود (7=2+5). چنانچه اعداد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 می‌شود. پس جانِ باب الله بیت امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهراسلام الله علیها ، 28 حرف کلام الله مبارک قرآن است!

پس ببینید که خانم فاطمهسلام الله علیها در مقام مادری امّت و امیرالمؤمنین علیه السلام در مقام پدری امّت، چگونه مربّی امّت هستند و چگونه امامت و ولایتشان، ناجی همه انسان‌ها و قلب کننده تمام قلوب عاشق است و چگونه جانِ خودشان و فرزندانشان را در قربانگاه به قربان فرامین خداوند یگانه، برای هدایت بشریت خرجِ رضای خدا کردند. خدایا ما را قدرشناس این عزیزان و از شیعیان و محبین و ذابّین و مستشهدین بین یدیه فرزندشان؛ امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) بفرما.

حرف م :

اسرار تمام خلقت در محتوای گنج عدد ابجد این حرف که 40 است، یعنی اربعین(همان بهار) خلق شده و راز بیداری است زیرا رسیدن به حکمت و گنج‌های درونی انسانهاست. از همان ابتدا که نطفه بسته می‌شود 40 روز در علقه، 40 روز مضغه و ... هستیم، بدنیا می‌آییم در چهله هستیم و از دنیا هم می‌رویم در چهله یعنی در اربعین، پس جایی نیست که خدا برایمان بهار نکرده و زیبایی‌های گنجش را افشا نکرده باشد؟! پس تمام این زیبایی‌ها را خدا می‌خواهد که بشناسیم!

اما حرف م، ظاهر کننده تمام خزانه حروف به معنا و مفهوم واقعی‌شان است زیرا هر انسانی همانطورکه مخرج حرف م، آخرین مخرج دهانی( روی لب) است؛ تمام کننده و درواقع زینت دهنده به تمام عمل‌های پنهان و آشکار است. و سبز کننده و بقادهنده‌ی آنان است. پس در آخر کار و عمر و حتی گرفتن قبولی در نامه اعمال هم باید به نتیجه‌ی م نایل شویم وگرنه سبزی و حیاتی حاصل نمی‌شود.

خیلی زیباست که عدد 40، تحوّل مُردگی زمستان به سبزی و حیات بهار است![7] چنانچه همانطورکه سال به زمستان تمام می‌شود و به بهار شروع می‌شود، دایره وار صورت زمان را به خوبی می‌بینیم.

اگر شروع را به عدد 1( یک) در قوس نزولی دایره فرض کنیم، در قوس صعودی آنجایی که دو سر کمان به هم وصل می‌شود، به عدد 40 برسد، آنگاه عدد 40؛ اربعین که بهار است روبروی زمستان قرارمی‌گیرد. اینجا دو مطلب معنی می‌شود:

 

1=اُ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۳۴
عذرا شفائی

* چرا عدد 28، عدد کامل است؟

تمام کلمات قرآن از 28 حرف است؛ که عدد کامل است. چون جمع مقسوم‌های عدد 28 هم باز 28 می‌شود! آیا تمام کتاب‌های آسمانی در حقیقت مقسوم‌های قرآن نیستند؟! وقتی تمام آن‌ها در بطن قرآن هستند یعنی همه در بطن عدد 28 قرار می‌گیرند تا بتوانند بلوغ کامل خود را به بندگان خدا عرضه کنند. پس بواسطه قرآن، آن کتاب‌ها هم معرفی می‌شوند.

آورنده قرآن؛ پیامبر صلی الله علیه و آله که اشرف و اکمل و اعظم ... تمام انسانهاست و از القاب ایشان مصطفی یعنی برگزیده شده است، خودش هم صاحب 28 است و هم باطنِ 28 و هم ظاهر 28 و هم اول و هم آخر 28 است. و رحلتش هم در روز 28 است(یعنی آخر 28)![1]

                                           اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

عدد ابجد حروف بیستُ هشت=1177 است( 7 حرف و 10 نقطه است)  و جمع ارقامش 16 می‌شود که در جمع آخر به عدد 7 می‌رسیم(7=6+1) و یادآوری می‌کنم جمع اعداد یک تا 7 می‌شود 28! اگر عدد 1177 را دو قسمت کنیم، می‌شود 11 و 77 یعنی عدد هو و هوالله است که اگر از هم  کم کنیم(11-77) می‌شود 66 برابر اسم جلاله الله! و جایگاه موضعی بیستُ هشت=97 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک کعبه است. پس خانه خدا، گنج 28 می‌باشد! خوب دقت کنید که چه سرّ عظیمی در عدد 28 به حروف و عدد نهفته است؟!

تمام عالم خلقت در 28 غرق است و عدد 28 درواقع 4 تا 7 تاست که عالم دنیا به 4 دسته و 4 فصل تقسیم شد که باطن هر فصلی همانطورکه در آب و هواها غرقیم، همینطور حروف هم با  28 حرف در 4 دسته آب و هوا غرق است[2]. و آب و هوای حروف هم هر کدام احوالات و ملکوت خودشان را برای بندگان خدا با کلام ظاهر می‌کنند.

(لطفا شکل دایره حروف بیاید)

 

بنابراین اسرار قرآن، حقیقت 4 دسته آب و هوا و حقیقت  آنچه در 4 وجود مبارک ملک‎‌های مقرب و ملکوت و 4 عالم و 4 پایه‌ی ارکان هستی؛ عرش و کرسی و بیت المعمور و 4 ارکان خانه خدا قرار گرفته به عنوان 4 تا 7 تا که می‌شود 28 تا تمام جان مقامات آخرتی را در دنیا سبز می‌کند و احاطه کرده به شرطی که بدانیم حقیقت تمام حروف و اسماء و برکات؛ جان ولایت و ائمه طاهرین علیهم السلام هستند و در بطن همه، وجود مبارک سیدالمرسلین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله؛ آورنده قرآن و کسی که کامل عدد 28 را خدا در بطن وجود مبارکش در دنیا ظهورداده و اسرار خلقت و تمام ملکوت به وجود مبارکش ظاهر شده است. { یادآوری می‌کنم که عدد 28 برابر با حرف غ به عدد ابجد 1000 است یعنی بالاترین مرتبه نعمت و رحمت عظمت و اسماء و صفات و برکات و نعمات و اتصال به اسم غنی پروردگار عالم، پس حالا عظمت پیامبر بزرگوارمان و خانواده محترمش صلوات الله علیهم اجمعین را بشناسید} بنابراین باید قرآن را درک کنیم و معارف و مفاهیمش را به عنوان اسرار درونی استفاده کنیم.

*عدد 28 در مجرای اسم غنی خداوند:

همانطورکه بیان شد عدد 28 که از جمع اعداد 1 تا 7 بدست آمد(28=7+6+5+4+3+2+1)، برابر با جایگاه موضعی حرفِ غ به عدد ابجد 1000 است که اگر حروفِ غین را جابجا کنیم همان نام مبارک خداوند؛ غنی می‌شود. بنابراین رسیدن به جانِ عدد 28 یعنی اتصال به نام مبارک غنی خداوند! در اینجا به نمونه‌هایی از این اتصال اشاره می‌کنم:

1)خداوند کریم ما را در نام غنی خود غرق فرموده است. چنانچه هر هفته 7 روز است، پس وقتی روزهای هفته را پشت سر می‌گذاریم یعنی  (7+6+5+4+3+2+1)  در پایان هفته به عدد 28 می‌رسیم. از طرفی روز اول هفته(شنبه) متعلق به وجود مبارک پیامبر(ص) است که ایشان باطن 14 نور مطهر(ص) است{1 خودشان و 13 نور مطهر(ص) در بطنشان} و روز آخر هفته(جمعه) متعلق به وجود مبارک امام زمان(عج) است که ایشان چهاردهمین معصوم(ص) می‌باشد پس28=14+14.  و یادآوری می‌کنم که در هر ماه 4 هفته کامل وجود دارد یعنی 4×7 که می‌شود 28. و هر سال 52 هفته است یعنی جان حمد و 7=2+5 و جمع 1 تا 7 می‌شود 28 پس در سال هم به نام غنی خداوند می‌رسیم!

2)چرا در حدیث آمده که برای شفای بیمار 7بار(یا  70بار) سوره مبارکه حمد خوانده شود و جای تعجب نیست اگر مرده، زنده شود...؟! این همان باطن رسیدن به اسم غنی خداوند است.الله اعلم 

3)چرا در حج، 7 دور طواف می‌کنیم؟! و یا 7 بار سعی صفا و مروه می‌رویم؟! این حقیقت رسیدن به باطن طواف است! وقتی خداوند متعال یک بار در دنیا بنده‌اش را برای تکلیف( حج) دعوت می‌فرماید یعنی در همین یک بار اگر حج مقبول شود، مؤمن در طواف (در باطن این حج) می‌ماند الی یوم القیامة! و در باطن صفا و مروه، حقیقت سرّ رسیدن وجود مبارک حضرت آدم(ع) به کوه صفا و حضرت حوا(س) به کوه مروه است. بنابراین حج و طواف، رسیدن به پدر و مادر جسمانی است! یعنی حقیقت آن صفایی که وجود مبارک حضرت آدم(ع)، صفوة الله است و مروه، جلوه‌ی مرآت است یعنی حضرت حوا(س) همانطورکه ظرفِ حیات شد، مرأه اسم گرفته که باطناً روی کوه مروه قرار گرفته است. پس درواقع به یک نوع به اسم غنی خداوند، در ظرف محبت پدر و مادر جسمانی قرار می‌گیریم. الی یوم القیامة

4)چرا با 17 رکعت نماز در شبانه روز غنی می‌شویم؟! اولاً: جمع ارقام 17 می‌شود 8 که عدد 8 بر مبنای 2 می‌شود 1000 یعنی غ(=28). و از طرفی 17 یعنی 7 روی 10 که جمع 1 تا 7 می‌شود 28، پس با نماز است که نزول رحمت اسم غنی خداوند در دنیا شامل حال بنده می‌شود که بوسیله‌ی آن از دنیای اسفل السافلین به اعلاعلیین یعنی قرب الهی راه یابد زیرا پیامبر(ص) فرمود: الصلوة معراج المؤمن. 

 ثانیاً: شروع نمازها در شبانه روز به نماز ظهر است که متعلق به وجود مبارک پیامبر(ص) است که ایشان، جانِ حمد و سبعاً من المثانی و عدد 14 است و پایان نمازها، نماز صبح است که متعلق به امام حسین(ع) میباشد که آقا پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه نورانی(ص) در بطنش می‌شود 14. بنابراین 28=14+14 یعنی با 5 نوبت نماز به عدد 28=غ می‌رسیم که به نام مبارک غنی خداوند انشاءالله در هر شبانه روز غنی می‌شویم.

ثالثاً: در نمازهای واجب کمتر از دو رکعت نداریم و 2 سجده در هر رکعت، یک رکن است. و در هر سجده 7 موضع روی زمین می‌آید و ساجد می‌شود. پس در هر رکعت، 14 موضع ساجد می‌شود و به 2 رکعت، 28 می‌شود که 28=غ است... .

و اینجاست که متوجه می‌شویم چرا طبق آیات 39 تا 43 سوره مبارکه مدثر وقتی اصحاب یمین از احوال دوزخیان گنهکار می‌پرسند که شما را چه عمل به عذاب دوزخ درافکند؟آنان جواب دهند ما از نماز گزاران نبودیم. خوب دقت کنید! برای اولین علت می‌گویند: قالوا لَم نَکُ مِنَ المُصَلّین(آیه43) درواقع با نخواندن نماز، از اسم مبارک غنی، از تمام 28 حروف و از باطن قرآن کریم انقطاع یافتند!

5) هر سجده‌ای خودش به 7 موضع که روی زمین می‌آید، انسان را به اسم غنی می‌رساند( جمع 1 تا 7 می‌شود 28). و اگر انسان می‌خواهد به خزائن غنی خداوند متصل شود، راهش فقط سجده است. و تمام عالم در حقیقت سجده قرار گرفته‌اند "یَسجد لله ما فی السموات و ما فی الارض". و از همه مهم‌تر اینکه دو امام بزرگوار(ص) باطن این حقیقت هستند: فرق مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) در سجده شکافته شد و به خون مبارکش گنج بسم الله الرحمن الرحیم را ظهور داد که حقیقت اصل و ریشه رسیدن به اسم غنی خداوند است و راه رسین به اعلا فقط ایشان است که در سجده می‌گوییم سبحان ربّی الاعلی و بحمده. و امام حسین(ع) که سر به سجده گذاشت و سر از خاک بلند نکرد و سر مطهرش را از بدن جدا کردند... (لعنت خدا بر ظالمین حق محمد و آل محمد الی یوم القیامة). درنتیجه وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) با حقیقت 28 در بسم الله الرحمن الرحیم کمال سکوی پرواز بندگان را فراهم فرمود و وجود مطهر امام حسین(ع) به عدد 72 در حروف و عدد(72 تن یاران آقا به شهادت رسیدند و عدد ابجد کلمه سجده=72 است)، باطن سجده را به اسم غنی خداوند مهربان در حقیقت جایگاه عالم قرب؛ عند ربّهم یرزقون رساند.

و در سجده سَر به مُهر تربت امام حسین(ع) یا امام رضا(ع) می‌گذاریم که جانِ عدد 28 هستند چرا که عدد 28 معنی می‌شود به 20+8:  عدد20: جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر با عدد ابجد نام مبارک امام حسین(ع) است. و عدد 8: وجود مبارک امام رضا(ع) که امام هشتم است و میوه‌ی دل امام هفتم(ع) می‌باشد و امام موسی کاظم(ع) صاحب مقام قبله هفتم است زیرا ایشان صاحب گنج 28 می‌باشد (جمع 1 تا 7 می‌شود 28=غ) یعنی اتصال به اسم غنی پروردگار عالم زیرا خانه‌ی خدا اسرار اتصال 1 تا 7 است! چون از نقطه‌ی زیر کعبه 7 طبقه زمین و آسمان کشیده شده است(دحوالارض شده) پس خانه‌ی خدا صاحب عدد 7 و گنج حمد می‌باشد.

 

* باطن 28می‌شود؛ عدد 19:

جمع ارقام 28 می‌شود 10، اگر 10 را به حروف بنویسیم، عدد ابجدش می‌شود 9: دَه=9 پس 9 روی 10 می‌شود 19، درواقع باطن 28 حرف جمع شده در19!

و از آنجا که تمام باطن قرآن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم جمع است، پس باطن 28 حرف جمع شده در 19! جمع ارقام 19 می‌شود 10، که 10 حرفش بلاتکراراست و 9 حرفش تکرار شده. یعنی باطن اسرار قرآن می‌شود 19 و آن هم در گنج عدد 10 و تمام حروف عربی در 10 حرف خلاصه شده: ابجد هوز حطی.

از منظر دیگر نیز می‌توان دید که باطن 28 حرف در 19 جمع شده است چراکه: اگر 28 حرف را به صورت بسیط بنویسیم یعنی الف+با+تا+ثا+جا ... ، رویهم 72 حرف می‌شود که برابر با عدد ابجد حروف نوزده است! یعنی در طول عدد 19 و در عرض حروف نوزده است.

پس تمام اسرار گنج قرآن حقیقت 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است و خداوند ایشان را درعالم بالا خلق فرمود؛ انوار مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله  و امیرالمؤمنین علیه السلام  و حضرت فاطمه سلام الله علیها و امام حسن علیه السلام را که چهارمین معصوم است، می‌شود 1+2+3+4=10، امام حسین علیه السلام  به عدد 10 بدنیا آمده: 1 خودش+ 9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش. و اسماء مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین 19 حرف است که به حرف نون نام مبارک امام حسین علیه السلام تمام می‌شود. و از نظر دیگر اینکه 5 نور مقدس عالم بالا و 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین در عالم دنیا در جمع می‌شود 19(19=14+5).

پس پیامبر صلی الله علیه و آله می‌شود الِف و سرّ وجودش امیرالمؤمنین علیه السلام؛ حرف ب و خانم سلام الله علیها؛ حرف ج و امام حسن علیه السلام؛ حرف د است که جمع می‌شود در وجود امام حسین علیه السلام که به عدد 10 است و می‌شود حرف ی پس درواقع می‌شوند ابجدی!

وجود مبارک امام حسن علیه السلام دومین امام است و عدد ابجد "امام حسن" علیه السلام برابر با عدد ابجد کلمه عقل(=200). و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر می‌خواستند صورتی برای عقل، خلق کنند آن صورت حسن بود [3]. حسن علیه السلام، اسماء الله است.

اولین سوره که به قلب پیامبر نازل شد(قلب که می‌گوییم یعنی تنزیل باطنی است یعنی هیچ کس این نزول را نمی‌بیند، این تنزیل قلبی و باطنی به وجود پیامبر صلی الله علیه و آله است) سوره علق است که اگر حروفش را جابجا کنیم، عقل می‌شود. و این سوره، در آخرین جزءِ قرآن(جزءِ 30) قرار دارد و 19 آیه دارد و آخرین آیه‌اش، سجده واجب دارد. و اگر از آخر قرآن بشماریم، نوزدهمین سوره است یعنی در حالیکه اولین سوره قرآن مجید، سوره مبارکه حمد است که بقول پیامبر صلی الله علیه و آله همه باطن سوره حمد در بسم الله الرحمن الرحیم که نوزده حرف است جمع می‌باشد پس این 19 روبروی 19 آیه از نظر تنزیل قرار می‌گیرد. و سجده در احکام، واجب شده و احکام، مخصوص انسان است! انسان است که خدا به او عقل داد و چون عاقل شد از او تکلیف می‌خواهد.

 

19     19

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۳۲
عذرا شفائی

 قرآن شناسی(2):

 

فصل ششم: نتیجه تعداد حروف ق-ر-آ-ن در قرآن کریم:

در قرآن کریم حرف ق 3751 بار آمده است که در جمع ارقامش 7 می‌شود:         7=1+5+7+3

در قرآن کریم حرف ر 5011 بار آمده است که در جمع ارقامش 7 می‌شود:         7=1+1+0+5

در قرآن کریم حرف آ 6164 بار آمده است که در جمع ارقامش 8 می‌شود:          8=17=4+6+1+6

در قرآن کریم حرف ن 5811 بار آمده است که در جمع ارقامش 6 می‌شود:         6=15=1+1+8+5

پس 4 عدد در آخر بدست آمد(7-7-8-6) که عدد 7تکرار شد، اگر تکرار را درنظر نگیریم 786 می‌شود که برابر عدد ابجد حروفِ بسم الله الرحمن الرحیم است(درحالیکه سوره مبارکه حمد، باطن کلّ قرآن است و همه در بسم الله الرحمن الرحیم جمع است و درواقع کلّ حروف قرآن از 28 حروف هستند، اما حروف این سوره مبارکه از 21 حرف است و 7 حرف نوشته نشده است. بنابراین شاید سرّ اینکه در تعداد حروف نام مبارک قرآن در نوشتاری یک 7 کم می‌شود هم این باشد که کلّ این اعداد نشان‌دهنده و نمایش‌گر 786؛ عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم بشود. الله اعلم). و اگر 4 عدد را با هم جمع کنیم 28 می‌شود(28=6+8+7+7). آیا عجیب نیست که کلّ کلام مبارک خداوند در 28 حرف آمده است؟! و آیا معجزه نیست که خداوند چگونه از تمام جهات قرآن را کامل و جامع و معجزه قرارداده است؟! و عدد 28 برابر جایگاه حرف غ (غین) است یعنی اسرار اسم غنی پروردگار عالم است که افشا می‌شود. الحمدلله ربّ العالمین

حروف مقطعه

بعضی از علماء حروف مقطعه را از متشابهات قرآن عزیز می‌دانند. اما اگر خوب دقت کنید این حروف در اول 29 سوره مبارکه قرآن آمده است و عدد 29 در معنا جایگاه کلمه دنیا و اسم مبارک مکه و نام خداوند باطن است. بیست و نهمین حرف که درواقع حرکت حقیقی است که تمام حروف به آن خوانده می‌شوند، همزه می‌باشد. و حقیقت حرکت همزه، یعنی صدا و نطق، وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است زیرا اوست فقط نطق الله عالم[1]!

پس این نطق در مقام منطق، عقل نامیده می‌شود و در مقام علم حصولی، حکمت خوانده می‌شود. و در منطق، مقام سه وجه علم منطق را داراست؛ هم حامل است و هم محمول و هم رابط. زیرا گاهی بر سر حرف می‌آید(فتحه)، گاهی حرکت زیر حرف می‌آید یعنی کسره و گاهی متصل کننده‌ی حروف است یعنی کلمه ابتدا به ساکن را خوانا می‌کند مثل اِبن- اِسم .

 بنابراین حرکت همزه در جایگاه بیست و نهمین حروف الفبای ابجدی و در سی وسومین حروف الفبای فارسی قرار دارد. اما در حروف عربی جایگاه اصل را در حروف دارد چون بدون همزه حروف نه صدا دارند و نه معنایشان مشخص می‌شود. بنابراین همزه درحقیقت جایگاه وطن و جایگاه اسم دنیا و اسم مکه است.

حضرت علی علیه‌السلام فرمود: حق فرزند بر پدر این است که اسم نیکو برایش انتخاب کند و... - نام نیکی که خدا در بین مردم برای انسان قرار می‌دهد برای فرزندش بهتر است از ارثی که به او می‌رسد[2] یعنی به آن اعتبار و شخصیت و جایگاه پیدا می‌کند. چنانچه پروردگار عالم حروف مقطعات را در آیه اول آن سوره‌های خاص قرار داده است.

و اگر این حروف( مقطعات) را با هم جمع کنیم، 78 حرف می‌شود که برابر عدد ابجد اسم مبارک پروردگار عالم؛ حکیم است؛ این نام مبارک، اسم جامع و اسم کامل و اسم نافع و اسم عظیم است. ما این اسم را نمی‌شناسیم و اگر می‌فهمیدیم و خداوند برما منّت می‌گذاشت، شاید اعجاز این کلمه را به حقیقت می‌دیدم! البته دائماً در اعجازیم و زیر سلطه‌ی اسم حکیم خداوند که تمام ذرات و ساعات و دقایق و روزها و سال‌ها و گردش تمام کرات و دوایر هستی است.

در این 78 حرف نورانی، 14 حرف بدون تکرار است که می‌شود علیٌ صراطٌ حق نمسکه( صلوات الله علیهم اجمعین). این همان باطن همزه است که بدون تمسک به آن، حروف و کلماتِ عمل هیچ‌ کس خوانده نمی‌شود. و در اصل معنا ندارد و جایگاهی در دنیا و آخرت و در ظاهر و باطن پیدا نمی‌کند!

*عدد ابجد اسم حکیم (یعنی 78) چندین رمز دارد:

1)یکی اینکه از جمع عدد 1 تا 12 بدست می‌آید. چنانچه عدد 12، کلید اعداد است یعنی اثنیٰ عشر( و ما خداوند متعال را شاکریم که شیعه اثنی عشری هستیم). همانطورکه تمام زمان و مکان در عدد 12 غرق است: شبانه روز در 2 تا 12 تا( ساعت) است و سال قمری و سال شمسی دو تا 12( ماه) است. بروج آسمانی 12 تا است. هر یک از اسماءِ مبارک همه‌ی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین به یک صورت 12 حرف است. کلمه لااله الا الله، 12 حرف است. قرآن عزیز 12 قسمت است. تعداد امامان معصوم علیهم السلام 12 است. و باب زوجیت وجود مطهر آقا امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ظهور 2 تا 12 تا انوار مقدس 12 امام و 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است.[3] زیرا در هنگام تولد وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها به عدد 12 بدنیا آمدند؛ وجود مبارک خودشان؛ 1 و 11 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنشان.

حضرت علی علیه السلام مولود کعبه است و حضرت فاطمه سلام الله علیها مولود خانه وحی است چنانچه یکی از القاب خانم؛ مولود الوحی است[4].

2)یکی از بواطن عدد 78 در این زوجیت ظهور دارد. چنانچه جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌شود 78(33+45). اینجا جای تأمل است!

درضمن که عدد 12 جایگاه حرف ل است و این حرف به تنهایی معنی می‌شود برای خدا و مجرای لااله الا الله و خانه توحید است آنجا جایگاه مولود کعبه است و حضرت، مولی الموحدین است. صلوات الله علیهم اجمعین

3) آیا زیبا نیست که سال شمسی 365 روز است و در جمع 14 می‌شود(5+6+3) و سال قمری 354 روز است و در جمع 12 می‌شود(4+5+3) بنابراین ما دائماً در دایره 12 و 14 در حال زندگی و گردش هستیم. درحالیکه عدد 12( ماه) در هر دو سال ثابت است. آیا این حکمت نیست؟! یعنی درحالیکه در یک سال زندگی می‌کنیم اما در 2 سال هستیم و در حالیکه در یک روز هستیم اما در دو روز اعمال انجام می‌دهیم مثل اینکه در ماه رمضان هستیم، هم روزه می‌گیریم؛ اعمال ماه قمری و هم کارهای اداری و روزمره شمسی را ادامه می‌دهیم، پس دوتا مزد می‌گیریم. و خداوند چگونه پاداش می‌دهد که می‌فرماید: مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لایبغیان...یخرج منهما لؤلؤ و المرجان[5]؛ دو دریای مختلف( شور و شیرین، سرد و گرم) در کنار هم قرار دارد، درحالیکه با هم تماس دارند. در میان آن دو مانعی است که یکی بر دیگری غلبه نمی‌کند( و به هم نمی‌آمیزند).... از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج می‌شود.

نکته قابل توجه: وقتی دو تا 12 بر ما می‌گذرد، واجب می‌شود که توان خودمان را در 2 تا 12 تا خرج کنیم و مزد عدد 12 به توان دو می‌شود[6] یعنی 144 که برابر عدد ابجد نام مبارک سعید است یعنی سعادتمند دنیا و آخرت می‌شویم. درواقع رحم دنیایی 2 دسته نوزاد به عالم برزخ یا آخرت تحویل می‌دهد یا بهتر بگویم در دو دسته مولودها را می‌فرستد: سعید یا شقی. پس سُعدا کسانی هستند که در حکمت عدد 12 به توان 2 رسیدند و سعید وارد شدند. و متأسفانه کسانیکه فقط 12 شمسی را گرفتند و 12 قمری را رها کردند، شقی وارد می‌شوند.

 اگر شکل ساعت را بکشیم خوب متوجه می‌شویم که گردش ساعت در عدد 1 تا 12 حکمت است(=78) که برابر عدد اسم حکیم می‌شود. درواقع تمام سال که حامل ماه‌ها و روزها و ساعات و دقایق و ثانیه‌ها و لحظه‌هاست، همه در اسم مبارک حکیم غرق است و برابر جایگاه نام مبارک حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها می‌باشد. و گردش ساعت از عدد 13 تا 24می‌شود 222 (24+...+14+13) که برابر با عدد ابجد نام مبارک حیدر است حاکم عادل و حکیم دنیا و آخرت! اما نکته قابل توجه این است که گردش ثابت(ساعت) روی عدد 12 است زیرا از ساعت 13 به بعد هم اگر از عدد درون ساعت کم کنیم، 12 می‌‍‌شود{(12=1-13)...(12=12-24)}[7]، یعنی عدد 12، ثابت است!  پس ظاهر و باطن گردش در باب الله خانه حضرت فاطمه زهرا و حضرت علی و اولاد طاهرینش صلوات الله علیهم اجمعین است. آنجا محلّ حیات و خیر کثیر؛ کوثر عالم است، آنجاست که یُؤت الحکمة خیراً کثیرا.

پس تمام دوایر در باطن 12 هستند. همانطورکه ظهور آن ساعت است. و سال که 12 ماه است. پس 12؛ جایگاه عددی حرف ل، یعنی عالم در توحید خداوند و ذکر لا اله الا الله غرق است. و همانطورکه می‌دانید سال 12 ماه است و هر ماه 30 روز؛ عدد ابجد حرف ل=30. به این شکل توجه کنید:  

    (لطفا شکل را از روی برگه بکشید(2)

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 

 

 

درجمع( در 5 حالت) عدد12 بدست می‌آید: (1+11)، (2+10)، (3+9)، (4+8)، (5+7)

در جمع ( در 6حالت) هم عدد 13 بدست می‌آید: (6+7)، (5+8)، (4+9)، (3+10)، (2+11)، (1+12)

و با منها کردن( در 12 حالت) به عدد 12 می‌رسیم: (1-13)، (2-14)، (3-15)، (4-16)، ( 5-17)، (6-18)، (7-19)، ( 8-20)، (9-21)، (10-22)، (11-23)، (12-24).

و با منها کردن( در 6حالت) عدد 6 بدست می‌آید: (7-13)، (8-14)، (9-15)، (10-16)، (11-17)، (12-18) و در منها کردن اعداد داخل ساعت هم به 6 تا عدد 6 می‌رسیم: (6-12)، (5-11)، (4-10)، (3-9)، (2-8)، (1-7) که می‌شود 36(6×6)، پس 36 داخل ساعت و 36 بیرون ساعت رویهم می‌شود 72 (36+36) که برابر با عدد ابجد کلمه سجده است؛ یسجد لله ما فی السموات و الارض.

اگر این سه عدد(12، 13 و 6) را در هم ضرب کنیم 936 می‌شود که ارقامش سه عدد کلیدی در دایره هستند(3،6و9) که اگر در هم ضرب کنیم(6×3×9)، 162 برابر با عدد ابجد کلمه انسان بدست می‌آید. و همانطورکه بیان شد جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود 78 که برابر عدد ابجد اسم مبارک حکیم است و نکته جالب اینکه ضرب عدد 6 در 13 هم 78 می‌شود بنابراین اگر عدد 936 را بر 78 تقسیم کنیم، 12 می‌شود و این حکمت گردش دایره خلقت است!  و اگر ارقام عدد 936 را با هم جمع کنیم(18=6+3+9)، 18 می‌شود برابر اسم مبارک حی پروردگار عالم که این اسم خداوند، امّ الاسماء است و عدد 18 برابر با قطر دایره خلقت و مدت عمر مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ حکیم محض بیت الله حقیقی خداوند کریم؛ امّ المحکمات است!   

4)پس ظهور حکمت باری تعالی را خوب درک کنید! چنانچه قرآن مجید، 30 جزء است. پس همه در حرف ل غرق است(30=ل=12) که لام خوانده می‌شود. و اولین سوره مبارکی را که خداوند کریم با حروف مقطعه شروع می‌کند، سوره مبارکه بقره است؛ الم {همان حروف لام است که جابجا شده (لام الف میم)}. هر سه حرفِ الف لام میم، 3 حرف دارند و رویهم می‌شود 9 حرف که شعاع عالم خلقت به عدد 9 دحوالارض شده است. و عدد ابجد اسم مبارک قرآن=351 است که در جمع ارقامش می‎شود 9(1+5+3). نکته مهمی که باید از این مطلب دریافت شود این است که عالم در حروف و کلمات قرآن غرق است. و هر حرفی دارای عدد مخصوص خود و یک مَلک مخصوص خود و جایگاه عددی مخصوص خود دارد که هرکدام اسماء الله هستند[8].

5)هر حرف بخودی خود تمام عوالم را تحت سیطره خود دارد. و به نحوی همه‌ی موجودات و مخلوقات را چه در دنیا و چه در آخرت تحت پوشش معنا و ملکوت خود قرار می‌دهند.  و این سعه‌ی وجودی چنان عظیم است که اعجاز کلام الله رسیدن به این محتوای نامحدودش است که خالقش نامحدود است. پس دنیای کوتاه هرگز نمی‌تواند جایگاه کلّ محتوا را نشان دهد. پس خداوند کریم آخرتی را قرار داد که آنجا به آن نامحدود و نامتناهی پی می‌بریم که متأسفانه جای حسرت و ندامت است برای هر کس که دنیایش را خالی از این زیبائی‌ها قرارداد!

6)هر حرف برای خودش آب و هوا و احوالات درونی و بیرونی نورانی یا ظلمانی دارد. چنانچه حروف مقطعه رویهم 78 حرف است که همه نورانی هستند اما 14 حرف آن بدون تکرار است. و این 14 حروف در مقام حروف نورانی هستند. و این حروف در کنار هم می‌شود: علیٌ صراطٌ حق نمسکه صلوات الله علیهم اجمعین! این جمله نورانی حکمت و حجّت و ریسمان حبل الله و مقام عروة الوثقی الهی است. نکته: جالب است که عدد ابجد این حروف نورانی "علی صراط حق نمسکه"=693 می‌شود که همان اعداد کلیدی 6،3 و 9 است[9] و جایگاهش 171 می‌شود برابر جمع اعداد 1 تا 18(عدد اسم مبارک خداوند؛ حی=18 است).

7) اگر ارقام 78 را با هم جمع کنیم 15 می‌شود که این عدد هم رمز است و برابر جایگاه حرف س یعنی قلب قرآن است و عدد ابجد حرف س=60 می‌باشد که حکیم محض عالم خلقت، هر ساعت را به 60 دقیقه و هر دقیقه را به 60 ثانیه قرار داده و قلب ساعت و زمان؛ وجود مبارک قلب عالم امکان؛ حجت ابن الحسن العسکری؛ اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.  

جمع ارقام عدد 15 می‌شود  6، ظهور عدد 6 در باطن 78 در تعداد روزهای خلقت دنیا هم به عدد 6[10] کامل کننده حکمت پروردگار حکیم است یعنی 786  که برابر عدد ابجد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است. پس تمام عالم در حروف بسم الله الرحمن الرحیم غرق است. تمام این حروف می‌شود کوکبٌ دریٌ؛ المصباح فی زجاجه الزجاجة کأنها کوکب دری...[11].

 

 

 

 

 

 

 
 

 

و چنانچه عدد 78 را بر 6 تقسیم کنیم، 13 می‌شود که برابر نام مبارک احد جلّ‌جلاله و جایگاه حرف م به عدد ابجد40 است؛ باب طهارت و اخلاص. زیبایی این حکمت این است که به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است و همه در(19 حرف) بسم الله الرحمن الرحیم است[12] عدد ابجد این آیه شریفه 786 است و جایگاه عددی حروف این آیه شریفه 192 می‌شود که برابر نام مبارک "امام علی" علیه السلام  است.

8)یؤتی الحکمة مَن یشاء و مَن یؤت الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً و مایذکر الا اولوالالباب[13]. حکمت را به هر کس بخواهد می‌دهد و آنکه به او حکمت دهند، بی تردید او را خیر فراوانی داده‌اند و جز صاحبان خرد، کسی متذکر نمی‌شود. 96 مرتبه در قرآن کریم واژه حکم و حکمت آمده است. خداوند حکمت را خیر کثیر می‌فرماید و کسانیکه خداوند به آنها عنایت فرموده بهترین و بالاترین لطف را شامل حالشان فرموده است( اللهم الرزقنا) زیرا که در سلامت حقیقی دنیا و آخرت انسان را تضمین می‌کند.

در این درس و با استمداد از علم حروف و عدد تا حدودی کثرت این خیر را درمی‌یابیم. اما حقیقت این آیه متعلق به حضرت محمد صلی الله علیه و آله است که خداوند وجود مبارک امّ المحکمات را که کوثر است؛ چشمه خیر کثیر را به ایشان عطا فرموده و حقیقت خیر در تمام موارد زندگی حضرتش الی یوم القیامة ادامه دارد. از جمله فرزندان معصومش و همسر نورانی‌اش صلوات الله علیهم اجمعین و حقیقت وجودش که آب کوثر است و شهادتش که اولین شهیده در خاندان آل محمد صلی الله علیه و آله است و ولایتش که ولایت عظماست و حقیقت کوثر و بیتش که بیت الله حقیقی و محلّ رفت و آمد ملائکه و نزول وحی الهی و باب الله و باب الجنة است و کثرت باقی رحمت خداوند الی یوم القیامة. یک جلوه از این خیر کثیر، وجود زنان مؤمنه هستند که بقول پیامبر گرامی اسلام: الجنة تحت اقدام الامهاتکم[14]؛ بهشت زیر پای مادران است.

درواقع بهشت زیر پای مادران است، یعنی چه؟

همانطورکه مذکور شد خانم دو عالم، صاحب بیت الجنة است. پس کلمه ام به یک معنی مادر؛ رکن محکمات خانواده و ملجأ و مرجع اهل خانواده است و رساننده و کثرت نعمت و رحمت از وجودش هست برای خانواده‌اش الی یوم القیامة، البته اصل وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها است و به طفیل وجود مبارکش، خانم‌ها هم اصل و رکن مهم در خانواده و اجتماع هستند. اگر خانم‌ها در هر خانواده و جامعه‌ای در جایگاه اصلی خودشان قرار بگیرند و وظیفه حقیقی و رسالتشان را درست انجام دهند، آنجا بهشت می‌شود.  

خوب دقت کنید! او صاحب دو قوس نزولی و صعودی عالم است. در تمام عالم خلقت، تنها وجودی که خانم است و او ظرف حقیقی و سرّی عالم خلقت است و بدون واسطه ‌ گیرنده  تمام انوار و فیوضات از ذات اقدس الهی است. و  مقام بزرگوارش امّ الائمه و امّ الانبیا و از همه بالاتر، امّ ابیها می‌باشد. و در وجه الوجوهات نوری، صاحب کلّ وجود لقاء الله می‌باشد. او ملیکه دو جهان است و مقام امّ المحکمات و امّ الکتاب را دارا می‌باشد و صاحب کتاب آفرینش است که تمام وقایع اولین تا آخرین در آن ثبت است. کتابی که بدست وجود مبارک معصومین و امروز امام زمان عجل الله تعالی فرجه است. و خداوند در سوره مبارکه نسا[15] می‌فرماید: یا ایها الناس اتقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدة...؛ ای مردم! از( مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید همان کسی که ( همه) شما را از یک انسان آفرید.... پس او اصل و تنها وجود ولدِ خلف و مولود حقیقی است. درضمن که نزول کثرت همه‌ی برکات از وجود مبارکش است یکی از اسماء نه گانه‌اش، مبارکه است.

خوب دقت کنید! او صاحب قوس نزولی است زیرا واسطه خلقت است و آنچه ظهور و بروز و نزول است از آن منشأ انجام می‌شود و او محل رجوع است زیرا در باطن مرجع قرار دارد. و مقام اُم درواقع قوس صعودی است، زیرا برگشت نزولات است که بصورت آنچه امور هدایتی و تربیتی ولایتی و تکوینی و امکانی و ملکوتی و ناسوتی و حتی جبروتی و لاهوتی و روئیدنی و آنچه خلق شدنی و آنچه ظاهر شدنی و در بطن‌ها انجام شدنی است که حیات برگشت است آن بصورت عمل و صعودت قوس صعودی به انتها می‌باشد، چنانچه خداوند می‌فرماید: انّا لله و انّا الیه راجعون[16]. پس درواقع او صاحب قوس نزولی عدد 7 است، باطن حمد و او امّ الکتاب است و صاحب عدد 8 است زیرا قوس صعودی انصال به رضای خداوند است و ایشان، راضیه مرضیه می‌باشد. یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة[17].

چنانچه قبلا توضیح داده شد عدد ابجد حکیم =78 از جمع عدد 1 تا 12 بدست می‌آید و وجود مطهر خانم به عدد 12 بدنیا آمده( یک خودش و 11 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش) و واسطه‌ی ظهور قدم‌های مبارک اولاد مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام و نسل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، حضرت فاطمه سلام الله علیها است.

 خوب دقت کنید! مقام مبارک 12 امام و 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین درحقیقت وجود امّ المحکمات است. پس جان حکمت و اصل الاصول و سرّالاسرار المستور؛ وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

پس هر مادری به تبعیت از اسوه حسنه الی یوم القیامة از سیدة نساء العالمین، اگر فرزندان خوب تربیت کند و آثارش تأمین بهشت برای آنها باشد، پس او صاحب خیر کثیر گنج بهشت فرزندانش می‌شود، آنگاه حضرت می‌فرماید: بهشت زیر پای اوست( تحت اقدامکم) یعنی خودش بالاتر از آن بهشت فرزندانش است. پس مادر است که باید صاحب حکمت باشد. مادر است که باید حکیم خانواده باشد. درمان همه‌ی دردهای فرزندان و همسرش اگر این نکته جابیفتد، هر کس به قدر خود برسد آن حکمت را دریافت کرده است، انشاءالله به خیر کثیر در دنیا نائل می‌گردد( اللهم الرزقنا). پس خانم‌ها باید به حقایق قرآن کاملا آشنا شوند و به علم و معرفتش دست یابند.

 پس عدد 78 جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا سلام الله علیها است، و در جمع عدد 7 و 8 عدد 15 بدست می‌آید و عدد 15 برابر اسم مبارک حوا سلام الله علیها است و خانم حوای روحانی است، پس این عدد رمز است! نکته مهم اینکه ترتیب نزول سوره مبارکه کوثر به قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله به عدد 15 است. و نکته قابل توجه: عدد 78 برابر عدد ابجد کلمه عدد است و عدد، روح حروف است بنابراین خانم، حوّای روحانی است[18]. و عدد ابجد حوای روحانی=300 می‌شود و برابر است با عدد ابجد حرفِ ش که خداوند او را مظهر الظهور و افشاکننده‌ی همه اسرار قرار داده است.

9)تذکر دیگر برای فهم بیشتر و روشن شدن بیشتر مطلب بالا: خداوند در عالم بالا انوار مقدس ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین را به پنج نور مقدس معرفی فرمود و در حدیث کسا آمده: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها. حال اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنید 15 می‌شود. اما حقیقت مهندسی خلقت؛ شروع به عدد یک دایره خلقت کشیده می‌شود و به 5 ختم می‌شود{ نکته مهم اینکه سوره مبارکه حمد، پنجمین سوره است که به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است و قرآن عزیز هم جمع کننده یک تا 5 است}.

 

 

 

 

 

 

5    1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۲۸
عذرا شفائی

  

* اسم مبارک قرآن به حرف ن ختم می‌شود:

درواقع باید بدانیم چرا نام زیبای قرآن به حرف نون تمام می‌شود؟! و اسرار قلم ولایت با جوهرنون گنج قرآن را در 30 جزء توحید و اسرار خداشناسی و توحید محض و اخلاص و شناخت گنج ولایت با برکت ماندنی الی یوم القیامة کتابت می‌فرماید.

خداوند متعال فرمود: سبعا من المثانی؛ دوتا هفتاست یعنی 2تا 7 تا 14 تا است که غیر از اینکه تمام باطن قرآن، وجود مبارک 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است، برابر جایگاه حرف ن هم است. پس پروردگارعالم تمام گنج حروف قرآن را با حرف ن؛ آخرین حرف قرآن ظاهرفرموده است! و حرفِ ن را مثانی قرار داد که ذوالنون شد. و همانطورکه بیان شد وجود مطهر سیدة نساء العالمین، حقیقت وجود مثانی است و وجود همه‌ی معصومین(ص) هم از وجود مادرشان، مثانی هستند چون همه‌ی مخلوق از معصومین(ص) رزق می‌گیرند. امام عسکری(ع) فرمود: نحن حجج الله علی خلقه و جدّتنا فاطمه حجة الله علینا؛ ما حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادرما فاطمه(س)  حجت بر ماست.{بحرانی اصفهانی کتاب عوالم. ج11ص190- الاسرار الفاطمیه ص17}

*رابطه سوره مبارکه طه و وجود مبارک معصومین(ص):

عدد ابجد اسم مبارک طه=14 است{(ط=9)+(ه=5)}. و تنها سوره‌ایست در قرآن کریم که عدد ابجد نام مبارکش 14 می‌شود. و خزانه اسرار را به ظاهر و باطن افشا فرموده است.و از اسماء قرآن و اسماء پیامبر بزرگوارمان(ص)، طه می‌باشد. همانطور که بیان شد در حقیقت ظهوری اولین جلوه‌ی 5 و 9، حضرت زهرا(س) است. دقت کنید که نام مبارک فاطـمـه(س)، حروف طه را در بر دارد.

بعد در وجود مبارک امام حسین(ع) است به عنوان برپاکننده کلّ ظهور وراثت مادر بزرگوارش(س) و انبیا و معصومین(ص)، که امام حسین(ع) پنجمین(5=ه) معصوم(ص) است و 9(=ط) ذریه نورانی(ص) در بطنِ او هستند یعنی آقا خودش طه است 14=9+5.

اما جلوه کامل این حروف مبارکِ طه از رمز قرآن، در وجود نازنین ولی عصر امام زمان(عج) است که به تمام معانی ظاهری و باطنی ظاهر می‌شود. چنانچه فقط در اسم مبارکش دقت کنید، عدد ابجد نام مبارک حضرت مهدی(ص) برابر 59 است که درواقع 5 و 9 می‌شود و در تعریف خوانده می‌شود نهمین فرزند از پنجمین معصوم(ص). و جمع ارقامش هم 14 می‌شود(14=9+5) . امیدوارم این عجایبِ اعجاز را که تمام قرآن عزیز هم خوانده می‌شود طه، به جان و دل درک کنید!

پس حضرت امام حسین(ع)، طه است و یکی از نام‌های قرآن، طه می‌باشد. عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه طه در قرآن کریم 20 است. توجه!توجه!توجه! جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر است با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین(ع)"! عدد 20 برابر اسم مبارک هادی و حرفِ ک است که کاف خوانده می‌شود و خداوند متعال کاف را یکی از اسماء خود قرار داد. پس عدد 128{=حسین(ع)} برای عالمیان، کافی است و جمع ارقام 128 هم می‌شود 11 که برابراست با هو و اسم مبارک دوا و جایگاه عددی حرفِ ک !(11=ک=20){همه معانی عدد 11 که قبلا ذکر شد را درنظر بگیرید}

 سوره مبارکه طه در ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر(ص) به عدد 45 است که برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) می‌باشد. درواقع تمام اسرار هدف نزول قرآن عزیز، برای آدم شدن ما انسان‌ها است! چون جایگاه عددی کلمه انسان هم برابر با آدم(ع) می‌شود{انسان=45=آدم} . درواقع تا آدم نشویم انسانیت در ما ظهور ندارد(در جایگاه انسان قرار نمی‌گیریم). جالب است که عدد 45 برابر است با ضرب عدد 9 در 5 (45=9×5) اینجا جای بسی فکر و تأمل است که هدف اباعبدالله الحسین(ع) و این همه مصیبت برای این بود که وجود نازنینش و عزیزانش که عاشورا را جاودانه کردند، آدم سازی کنند! و همچنین عدد 45 برابر با جایگاه نام مبارک فاطمه(س) است.

جالب‌تر اینکه سوره مبارکه طه، 135 آیه دارد به عدد نام مبارک فاطمه(س)؛ مادرِ اباعبدالله الحسین(ع) یعنی اُمّ الحسین(ع)! چگونه معنا کنم که کلام گنجایشش را داشته باشد؟! در حقیقت عدد 135 که در جمع برابر 9 می‌شود (9=1+3+5)، از ضرب عدد 9 در 15 بدست می‌آید(135=15×9). و عدد 15 که برابر اسم مبارک حوا(س) است از جمع عدد یک تا 5 بدست می‌آید(15=5+4+3+2+1). در حقیقت معنی شده عدد 5 به تمام اسرار می‌شود 15! و 15 در بلوغ 9 عالم خلقت یعنی 15×9 برابر 135 می‌شود؛ یعنی نام زیبا و وجود مبارک فاطمه سیدةالنساءالعالمین بنت رسول الله عصمت الله الکبری حجة الله علی الحجج(ص) است. و جایگاه نام مبارک فاطمه(س) می‌شود 45؛ برابر با نام مبارک آدم(ع) 45=5×9 !

نابراین بدانید که چرا معصومین(ص)، یابن طه خوانده می‌شوند؟ پس اگر کسی بخواهد کلمات نورانی طه درک کند باید به 135 آیه سوره مبارکه طه عامل و عالِم باشد که همه در بلوغ 9 و 5 هستند. حال اگر بخواهید خوب درک کنید باید بدانید که همه‌ی عالم در این دو حرف غرق هستند. و هیچ کس به تکامل نمی‌رسد مگراینکه در تبعیت و شیعه شدن و در محاذی این دو حرف قرار بگیرد! چنانچه اگر به حرف ط دقت کنید، متوجه می‌شوید که  اسرار آن، عدد 9 است که شعاع دایره خلقت در بلوغ تکامل مهندسی تا سقف عدد 9 است. و خودِ دایره، جلوه گنج 5 و حرف ه است که بصورت دایره می‌باشد؛ ولایت کبرای اسرار 5 نور مقدس(ص) عالم بالا و 14 معصوم(ص) به ظهور وجودی و نوری و گنج ولایتشان در دنیا الی یوم القیامة و حتی تا در بهشت و حتی گنهکاران در جهنم که جهنمیانی که در دنیا به بلوغ 9 ِ عمل نرسیدند باید به تنبیه عذابِ برزخی و قیامت، به تکامل برسند. پس شکل دایره، باطن کلمه‌ی طه است.        

 

 

 

 

 

یکی از صفات حرفِ ط انطباق است؛ اینکه مؤمن باید پا جا پای امامش بگذارد و از خود ردّ پایی نگذارد! مثل ساختمان چند طبقه است که از اول تا آخر طبقات باید طوری رویهم چیده شود که وقتی از بالا دیده شود، مثل اینست که یک طبقه است. پس باید شیعیان در زمره ذابّین امام زمانشان قرار بگیرند یعنی در وجودش ذوب شوند!

و عدد نُه همان، نَه برای رسیدن به خالص شدن و اخلاص است. که تا ذوب نشوند، ناخالصی‌ها از آنها جدا نمی‌شود. پس بیایید قبل از اینکه آنجا دچار عذابی شویم تا به اخلاص برسیم، در عمر کوتاهمان در عاشورای عمل با شیعه شدن پشت امام معصوم(ص)؛ صاحب 9 و 5 به بلوغ بندگی و خلوص برسیم. تا انشاءالله آنجا کامل شده و بدون عذاب به مقامِ لاخوفٌ علیهم و لاهم یحزنون برسیم. اگر ضمه روی نـُه را برداریم و فتحه بگذاریم؛ نـَه می‌شود یعنی مؤمن در دنیا اگر به بلوغ 9 رسید باید به تمام کارهای حرام، نـَه بگوید. نـَه به عربی می‌شود لا یعنی لا اله الا الله ؛ توحید ناب.

عدد 14 در وجود مبارک چهارده معصوم(ص):

*حضرت محمد(ص) در عالم ظهور آسمانی‌اش خودش یک و13 نور مقدس در بطن اوست که وجود مبارکش 14 می‌باشد و حضرت؛ "اَب الاکوان" و "اصل الوجود" هستند. و درخلقت نور مبارکش که اوّل تعیّن و اولین سرّخلقت است، صاحب کلّ نور می‌باشد. و درمقابل ایشان وجود مقدس امام زمان(ص)، مقام چهاردهمین معصوم راداراست.

و نام مبارک محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم 4 بار در قرآن مجید آمده است:1)سورۀ مبارکۀ آل عمران؛ آیه144-  2)سوره مبارکۀ احزاب؛ آیه 40-   3)سوره مبارکۀ محمد صلی‌الله علیه و آله؛ آیه2-   4)سوره مبارکۀ فتح؛ آیه 29. درواقع به عدد 4 بار یعنی همان گنج عشر و 14[1]، همه در یک اسم ظاهر شده چون خانواده نورانی ایشان خوانده می‌شود محمد و آل محمد صلوات‌الله علیهم اجمعین و حضرت فرمود:

                    اوّلنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و کلّنا محمّد.[2] صلوات‌الله علیهم اجمعین

و نام مبارک محمد صلی‌الله علیه و آله هم 4 حرف دارد که شروعش با حرف م به عدد ابجد 40  و آخرش حرف د به عدد ابجد 4 است که پایه 40 است. اگر خوب دقت کنید نام مبارکش اربعین عالم؛ درحقیقت حامل گنج طهارت و اخلاص و حمد و توحید ناب و عبد خالص و باطن نور تامّ 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

توجه!توجه!توجه! تمام عالم از نور مطهر وجودهای مبارک خلق شده، پس خلقت از حقیقت اربعین و بهار دائم الی یوم القیامة است. و اتصال به وجودهای مبارک(ص) یعنی شیعه و پیرو شدن، درحقیقت زنده شدن اعمال و حیات طیب همه‌ی انسان‌ها تا رسیدن به بهشت جاویدان و اربعین و بهار عالم آخرت است.

پس پیام آور قرآن و گیرنده وحی قرآن، باطن عدد 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است.  و خود قرآن هم طبق آیه سبعاً من المثانی و القرآن العظیم[3]، 14 است. پس آورنده پیام و خود پیام رویهم می‌شود 14+14=28 و قرآن مجید از 28 حرف کتابت شده است و این اعجاز قرآن است. درواقع ظرف تطهیر(صلوات الله علیهم اجمعین) و مظروف مطهر؛ هماهنگ هستند. { حالا خوب متوجه می‌شوید که عدد 28 یعنی تمام معانی بیان شده!}

*حضرت مهدی(عج) نهمین فرزند از پنجمین معصوم{ امام حسین(ع)} است که در جمع 14 می‌شود(14=5+9)؛ هم ایشان چهاردهمین معصوم(ص) است و هم عدد ابجد نام مبارکش مهدی(عج)=59 است که همان 5 و 9 و در جمع 14 است! {جالب است که عدد ابجد کلمه نورٌواحد(ص)=275 که در جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+7+2) و جایگاه عددی آن 59 [4](14=9+5) می‌شود که برابر با نام مبارک مهدی(ع) است که ظهورنورانیش، جمع کننده چهارده معصوم(ص) است (نورٌواحدهستند)5 = 4 + 1 } . پس امام زمان(عج) تک گل همیشه بهار محمدی(ص) است، عالم دنیا به گل وجودش، بهار می‌شود الی یوم القیامة. اللهم عجّل لولیک الفرج

 و حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه، ظرف هدایت تمام اهل عالم و گشاینده باب الفتوح هدایت به رضوان الهی در دنیا و قلب کننده عالم ظلمات به حقیقت نور بدون ظلمت است(الی یوم القیامة). و تمام کننده و ابقاء دین خداوند یکتا به نام زیبایش؛ بقیة الله الاعظم صلوات الله علیهم اجمعین است. {بقیة الله خیرٌلکم}

* وجود مبارک امام حسین(ع): اما همانطور که می‌دانید وجود مبارک امام حسین(ع) است، پنجمین معصوم(ص) است که 9 ذریه معصوم(ص) در بطن ایشان می‌باشد. پس اینجا اسرار آشکار می‌شود که 14=9+5 ؛ 14 معصوم(ص) که جمع ارقام 14 هم 5 می‌شود و این حلقه الی یوم القیامت بسته می‌ماند. این حلقه عبودیت و بندگی است و فقط این عزیزان، حدود بندی خلقت و حدود ظاهری و باطنی عالم و ظرف حیات هستند.

و توضیح داده شد که حضرت، طه است(ط=9 و ه=5) و یکی از نام‌های مبارک قرآن، طه است. و عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه طه در قرآن کریم 20 است و جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود 210 که برابر است با عدد ابجد نام مبارک "امام حسین(ع)"! 

*عدد نام مبارک جواد(ع)=14: مهندسی خلقت عالم برپایه‌ی4 رکن؛ همان گنج عشر(10=4+3+2+1) و 4روی 10 یعنی14 است که به صورت دایره در دو قوس نزولی و صعودی ظهور دارد و باطن آن معرّف خداوند احد و واحد است که فرمود: هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن(آیه 3 سوره مبارکه حدید). درواقع وجود مبارک امام جواد(ع) مظهر ظهور جود پروردگار عالم در محوریت رضای خداوند در همه موجودات و مخلوقات جریان و سریان دارد. و همه همانطورکه به گرد رضای خدا در دوران هستند به گردش و جود جوادالائمه(ع) روزیِ رضا را دریافت می‌کنند.

نکته مهم: همه‌ی معصومین(ص) باطن 14 و مظهر جود جوادی پروردگار عالم هستند اما خداوند متعال حجت خود را در ظاهر و باطن در حقیقت وجودی به ذات اقدس خودش بالاخص امام جواد(ع) را مظهر مزد رضای خود معرفی و حجت قرار می‌دهد و او را محور در محوریت همه‌ی 14 معصوم(ص) قرارمی‌دهد.

بنابراین ظهور این مهندسی به عدد14، جودِ پروردگارعالم است که در مجرای جواد(ع) تجلی می‌کند. عدد ابجد نام مبارک جواد=14 است. از این‌رو حقیقت علوم اسراری از ساختمان خلقت به وجودش در دنیا ظاهر شده است، البته تمام معصومین(ص)،14 هستند و همین‌طور گنج قرآن که نسخه‌ی حکمت این مهندسی است. در ضمن دستورالعمل مهندسی ساختن خانه‌ی آخرت و رسیدن به اصلِ سیرت انسانی است تا مؤمنین در انطباق؛ مقابل آیینه‌ی تمام نمای جمال و کمال و صفات الهی که معصومین(ص) هستند قراربگیرند و به رضای خالق یکتا برسند.

همان‌طورکه از اول مبحث عدد14 به نام نورٌواحد (ص) گفته شد حقیقت مهندسی عالم، برپایه‌ی گنج عددی 4روی 10 یعنی 14می‌باشد و مجرای رساننده‌ی گنجِ جودِ(=13) ذاتِ احدیت از عالم اعلا و اسرار به عالم سِفل و عالم دنیا است که به وجود آقا امام جواد(ع) افشا و اظهار شده‌است. { طبق حدیث از آقای محی الدین عربی، حضرت؛ مهندس ارواح و العقول است!}

نکته مورد توجه این‌که امام جواد(ع) به عدد 4 متولدشده‌اند{ از فرزندان امام حسین(ع)؛ یک، خود ایشان و سه ذریه نورانی دربطنشان} و عدد4، همان گنج 4روی 10 است(10=4+3+2+1).

درواقع مهندسی و اندازه و چگونگی تمام قواعد و قانون ساختار خلقت از عالم اسرار تا سفلِ زمین و حتی خانه‌ی ما و قبرمان و منزلمان در بهشت هم باید برطبق الگوبرداری از رمزِ عدد14 باشد و ستون بندی و استحکام آن باید تقوی باشد{خوب دقت کنید که از القاب امام جواد(ع)، تقی است} یعنی ریشه‌اش (ق) باشد زیرا حرف(ق) که قاف خوانده می‌شود یعنی نگهدارنده(یعنی چنان آرامش را تضمین کند که مصداق آیه شریفه: لاخوفٌ علیهم و لا هم یحزنون، شود). و حرف ق، یکی از اسماء قرآن مجید است.

حقیقت ربیع

همان‌طورکه عالم از زیر مربع خانه‌ی خدا(خانه توحید)، دحوالارض شده است، در عالم اسرار گنج توحید را خداوند متعال به نام زیبایش احد جلّ‌جلاله ظهور فرمود که خود را اینچنین معرفی فرمود: قل هو الله احد. عدد ابجد احد=13 و 13 برابر است با جایگاه عددی حرف" م " به عدد ابجد 40. و عدد 13، جایگاه طهارت و حقیقت تسبیح و تنزیه و قدّوسیت و سبّوحیت خالق یکتا که حقیقت گنج بهار و سبز شدن و اقامه همه‌ی مخلوق به وحدانیت خالق خود می‌باشد و در جمع ارقام 13(4=3+1)عدد 4 بدست می‌آید که همان ربع و ریشه ربیع است و پایه‌ی عدد40 که اربعین است، می‌باشد.

درواقع  گنج عشر، از جمع عدد 1 تا4 ظهور پیدا می‌کند(10=4+3+2+1) که عدد عشر حاصل می‌شود، یعنی 4روی 10 است؛ درواقع هر بنایی در دنیا روی عدد 4، بنا می‌شود و آن چهارچوب یا چهار ستون هر منزل است. پس وقتی ساخته می‌شود؛ جمع عدد 1 تا 4 می‌شود و سقف روی این 4 ستون می‌آید، درواقع 4 روی 10 می‌شود 14. پس مهندسی عالم خلقت هم روی 4 ستون عرش و کرسی و بیت المعمور و خانه خداست و همه، در ولایت 14 معصوم(ص)! وجود مبارک 14 معصوم (ص)، حقیقت بهار و ربیع حقیقی که تمام انسان‌ها را به ولایت و رسالت و امامت و مقام خلیفة اللهی خودشان به بهار الی یوم القیامه بهشت راهنمایی و رهبری می‌فرمایند و فقط این چهارده نور مقدس(ص) هستند که در مقام تنزیه و تسبیح معصوم خلق شده‌اند و معصوم هستند و معصوم می‌مانند(آیه 33 سوره مبارکه احزاب:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا). تمام مخلوقات در اسرار عالم بالا که همه در یک نور جمع هستند {به نام نورٌ واحد(ص)} از این نور مطهر خلق می‌شوند و پیامبران بزرگوار از نور ائمه (ص)خلق شده‌اند(آیه 1 سوره مبارکه نسا: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها ...) .

*عدد 14 به چه اعدادی قابل قسمت است؟

جواب

مقسومٌ علیه

مقسوم

1

2

7

جمع

10

14

7

2

جمع

23

14

14

14

جمع

42

       

 

 

                                          

 

 

 

 

پس عدد 14 که پایه عدد مهندسی خلقت است خود، یکی از اعداد کامل است. چنانچه جمع جواب‌هایش در تقسیم 10 می‌شود(10=7+2+1)  که همان گنج عشر است که از جمع عدد 1 تا 4 بدست می‌آید و 4 روی 10 خوانده می‌شود. مثل چهارچوب یک خانه که روی آن سقف است و پناه اهل خانه می‌شود. چنانچه خانه خدا 4 رکن دارد و یک سقف که درواقع می‌شود 4 روی 10 رکن (10=4+3+2+1)! جالب است که اگر آن‌ها را در هم ضرب کنیم (14=7×2×1) باز هم 14 می‌شود.

خوب بیندیشید! جمع مقسومٌ‌علیه‌هایش 23 می‌شود(23=2+7+14) که درواقع گنج سبع مثانی قرآن کریم  که عدد 14 است، در 23(سال) مقسومٌ‌علیه‌هایش، در دل‌های مردم تقسیم شده تا روزیِ نور باشد برای هدایت دل‌ها الی یوم القیامت.

 و اگر 14 را در تعداد مقسوم‌هایش یعنی 3 ضرب کنیم 42 می‌شود(42=3×14) که برابر جمع عدد ابجد حرف اول و آخر بـسم الله الرحمن الرحیـم است{ 42=(م=40)+ ( ب=2)} و عدد 42، قلب به میم شدن عالمیان است به شرط قرار گرفتنشان پشت بسم الله الرحمن الرحیم قرآن عزیز تا به طهارت و کمال انسانیت برسند{در هر روز ایام هفته (شـنبه، یکشـنبه...): ن+ب=52 --->قلب به میم شده و خوانده می‌شود شـمبه، یکشـمبه... ؛ م+ب=42). و عدد 42 برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ طالب می‌باشد و ائمه معصومین(ص) مطلوب خداوند هستند و همه‌ی عالم باید طالب این عزیزان باشد.

* عدد چهارده به حروف:

اگر چهارده را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 4215 می‌شود{عدد ابجد حرف چ=4000 و جایگاه عددیش 31 است}  که در جمع ارقامش 12 می‌شود(12=5+1+2+4) و آقا امام زمان(ص)؛ امام دوازدهم و معصوم چهاردهم(ص) هستند. اما جایگاه عددی کلمه چهارده= 66 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله است، پس چهارده چقدر زیباست که با قرار گرفتن در جایگاهش به خالق یکتایمان الله جلّ‌جلاله می‌رسیم .انشاءالله

*عدد 14 در جلوه دایره هستی

در عالم خلقت جایی نمی‌بینیم که در دایره نباشد که تجلی عدد 5می‌باشد( 5، تنها عددیست که بسته و به شکل دایره است) و به شعاع عدد 9 که سقف اعداد است پس عدد 5+9 می‌شود 14، بنابراین عالم در دایره و همچنین در عدد 14 غرق است.  و تجلی حرفِ م درجایگاه دایره است(جایگاه عددی کلمه دایره=40=م) این منظور که در مهندسی خلقت، فقط تعریف توحید محض و معرفی خدای مهربان است که هرگز خلقت از یکِ احدیت جدا نمی‌شود. (چراکه جایگاه عددی م=13=احد جلّ‌جلاله). و وقتی عالم را دایره ببینیم، دایره360 درجه است که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=0+6+3). اعجاز مهندسی خلقت در تکامل عددی و حتی حروفی این دو عدد در تمام زمینه‌های علمی و معرفتی انسان را به تحیّر می‌برد و به تعقل و تفکر وامی‌دارد! زیرا عدد 360 تقسیم بر 9 می‌شود 40 یعنی نقطه خلقت، حرفِ م است!

تمام موجودات، همه در عدد 60 زمانی غرقند و عمر هر کس در دنیا به 60 ثانیه و 60 دقیقه افشا می‌شود. جایگاه عدد 60 به حرفِ س برابر 15 است که از جمع اعداد 1 تا 5 بوجود آمده پس درواقع 5، حقیقت دایره‌ی خلقت است!

عدد ابجد کلمه ساعت=531 و برابر با کلمه تاسع( به عربی یعنی 9) است که جمع ارقامش هم 9 می‌شود (9=1+3+5). پس خوب دقت کنید! ثانیه‌ها و دقیقه‌ها و ساعت‌ها هم ، 5 و 9 هستند یعنی 14(=5+9)! و هر کدام دایره عمر بندگان خدا را ولایت دارند و تمام ارزاق مربوط به آنها را چه معنوی و چه مادی به ایشان می‌رسانند. و چه در طول به عمرشان و چه در عرض به عملشان و اسرار وجودشان و ثمره و میوه و هنرها و اعمالشان مرزوق می‌شوند و صاحبِ عصر و الزمان مولایمان حضرت مهدی(عج) است که آقا هم خودش صاحب 5 و 9 است یعنی 59(=مهدی) و چهاردهمین معصوم(ص) است. و چه زیباست که ساعت 14 همان ساعت 2(بعدازظهر) می‌باشد و عدد 2 برابر حرفِ ب است و تمام دایره خلقت در باطن قرآن و همه در حرف بِ بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد قرار دارند{ یعنی وجود مبارک امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)} و به یک قول 2 تا 7 تاست که شده 14 یعنی سبعاً من المثانی؛ ولایت 14 معصوم(ص)!

سرّ عدد 14 در هفته:

عدد ظاهری هفته، 7 روز است اما اگر در زیارت ایام هفته بخوانیم هر روز متعلق به یک یا چند نور مقدس 14 معصوم(ص) است، یعنی کلاً به 14 نور مقدس(ص) متعلق است. پس درواقع سبع مثانی است.

در عالم سرّ خلقت که گنج عشر ظاهر شد، عدد 14 باطن آن بود یعنی 2 تا 7 تا. عدد 7، آیات مبارک سوره‌ی حمد است که تمام گنج قرآن در بطن آن ظهور دارد و خداوند در قرآن کریم می‌فرماید که حمد، سبع مثانی است یعنی 2 تا 7 تا است (آیه‌ی 87 سوره مبارکه حجر). پس ما دائماً در باطن 2 تا 7 تا هستیم که همان حمد الهی است(و همانطور در هفت روز هفته) . هر سال 52 هفته دارد و جالب اینکه عدد ابجد کلمه‌ی حمد برابر 52 است پس هر هفته‌ی ما در هفت روز از 52 عدد حمد غرق است یعنی 2 تا 7 تا یعنی 14 تا.

روزاول هفته؛ شنبه متعلق به پیامبر(ص) است که حامل 14 بود و آخر هفته؛ جمعه متعلق به امام زمان(ص) است که چهاردهمین معصوم(ص)است و جمعه، جمع کننده تمام زیبایی‌های هفته است.

درواقع اول و آخر هفته 14 و 14 می‌باشد که در جمع می‌شود؛ عدد28 برابر با حرفِ غ که مظهر اسم غنی پروردگار عالم است. و به یک معنای دیگر هفته 7 روز است؛ اگر عدد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 می‌شود یعنی باز هم به حرف غین می‌رسیم که مظهر اسم غنی پروردگار عالم است.

و خداوند اول هفته را متعلق به پیامبر اکرم(ص) به نام مبارک محمد(ص) و آخر هفته متعلق به امام زمان(عج) به نام مبارک م.ح.م.د (ع) و وسط هفته متعلق به حضرت محمد باقر(ع) قرار داد. درواقع پیامبر(ص) فرمود: اوّلنا محمد(ص) اوسطنا محمد(ص) آخرنا محمد(ص). یعنی تمام هفته متعلق به محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین و گنج حمد پروردگار عالم است. که همه‌ی ما مخلوقات در حمد خداوند و ولایت 14 نور مقدس(ص) غرق هستیم. الحمدلله رب العالمین

عدد ترتیب نزول سوره مبارکۀ حمد به قلب مبارکش 5 است و عدد 5، حقیقتِ الف‌بای خلقت است{عدد ابجد الفبا=114 (114=3+111)} و عالم بالا در سرّ حقیقت پنج تن صلوات‌الله علیهم اجمعین؛ گنج حمد ظهور یافته و در دنیا هم تنزیل حمد به عدد 5 به قلب مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله نزول پیدا می‌کند. همینطور هفته 7 روز است ولی به 5 عدد خوانده می‌شود؛ شنبه و جمعه، عدد ندارد. پس اسرار سوره مبارکۀ حمد، خود وجود مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین است{یادآوری می‌کنم همانطورکه در قسمت سبعا من المثانی توضیح داده شد؛ ریشه نام مبارک حضرت محمد(ص)، حمد است}. درحالیکه هفته 7 روز است اما متعلق به 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است چنانچه روز جمعه به چهاردهمین معصوم؛ امام زمان عجّل الله تعالی فرجه تعلق دارد و جمع ارقام 14 می‌شود 5 (5=4+1) بنا بر تعریفی که از عدد 5 بیان شد، خوب تأمل و تفکر کنید! که همه حکمت حکیم الحکما؛ پروردگار حکیم است! زیرا عدد 5، ظرف حیات است.

سرّ عدد 14 در کلمه دنیا:

 *کلمه دنیا از 4 حرف تشکیل شده است به معنای کامل رابع و حقیقت عشر و 4 روی 10 و طهارت 40 و تمام گنج رحمت الهی:  کلمه دنیا با حرف(د) شروع می‌شود، عدد ابجد حرف د = 4 است و عدد 4 یعنی خزانه گنج الهی که از روی چهارچوب خلقتی بر 4 ستون عددی حرف (د) دنیا ظهور پیدا کرده یعنی گنج عشر و درواقع 4 روی 10 ظاهر شده است . عالم خلقت بر ( د ) وحدت وجود او خلق شده چنانچه دال، دلیل خلقت است و اربعین حقایق و بهار هستی تا قیامت این دال کشیده می‌شود.

حرف ( ن ) در کلمه دنیا: همانطور که گفته شد در جایگاه عددی حروف الفبا ن= 14 است یعنی همان سرّ عشر پس ولایت عددی 14 نور مقدس(ص) که منّت پروردگار عالم است که به صورت جسمانی در دنیا حضور و ظهور پیدا کردند تا همه‌ی انسان‌های آزاده و عاقل را در ظلّ گنج الهی با شیعه و پیرو شدن وجودهای مقدسشان و نیز عمل به آیات قرآن (حقیقت 14)، به هدف خلقت یعنی خلیفة الهی برسانند و در نتیجه انسان‌ها، بدون ظلمات حیوانی شوند و در ضمن از نظر حروفی و عددی به حقیقت گنج الف وجودیشان در کلمه دنیا نایل شوند و نمره یک عدد الف خود را بستانند چون انسان نسبت به همه مخلوقات، درجه‌ی یک است( اشرف مخلوقات است ). اما به شرط امتحان عشر؛ گذر از حرفِ (ی) دنیا با گرفتن مقام مهدویت

امیدوارم متوجه شده باشید که حرف نون ساکن در باطن کلمه دنیا، همان گنج 14معصوم(ص) است که ولایت مطلقشان از عالم سرّ در ارض دنیا اظهارمی‌شود و تمام حروف خلقت، از وجود ایشان به مفهوم و معنای واقعی خود می‌رسند. و انسان‌ها بالاخص در جایگاه انسانی که دارای اختیارند باید  شیعه و پیرو این عزیزان شوند تا اعمالشان در قیامت با ولایت و امامت این بزرگواران، مفهوم و معنای بهشت را دارا شود. و الا جدایی از این عزیزان، جهنم است. قابل توجه که پشت گنج نون ساکن و ثابت دنیا، بالفطره به انسان از نظر زمانی و جسمانی، از نظر عمر گرانمایه‌اش و خلقتی، تمام رحمت‌های واسعه‌ی خداوندی می‌رسد.

حرف (ی) در کلمه دنیا برابر عدد 10 یعنی گنج عشر می‌باشد، در اصل 4 روی 10. این دهه، دهه‌ی طُهر است.

درواقع در کلمه دنیا درسه قسمت حرف (د) و (ن) و (ی)، به 3 تا 10 رسیدیم اگر 10، سه بار در خودش ضرب شود 1000 می‌شود یعنی 10×10×10=1000 و الفِ کلمه دنیا، عددش یک است که اگر با هم جمع کنیم 1001 می‌شود(1+1000) یعنی عدد ابجد کلمه ارض و نقطه شروع خلقت دنیا! اگر دقت کنید عدد 1000 که ضرب 3 تا 10 بود، درواقع از تقسیم عدد 8 در مبنای 2( که باطنِ باءِ بسم الله الرحمن الرحیم است) ظاهر می‌شود. عدد 8، رضای خداست و ثمن عالم خلقت است که درواقع روح ارض می‌شود رضا(ع)! پس عدد 1000 برابر عدد ابجد حرفِ  غ است که اگر حروف غین را جابجا کنیم، اسم غنی پروردگار عالم می‌شود. اسرار عالم دنیا را از موهبت کرم الهی به ذات غنی پروردگار عالم در مجرای رضا(ع) سیراب می‌کند. عدد ابجد رضا(ع) هم 1001 می‌شود؛ راه بازگشت بندگان خالص خداوند به حصن لا اله الا الله( توحید ناب) باطن خانه خدا که آفرینش آغاز شده، فقط شرط رضای خداست و حضرت در حدیث سلسلة الذهب فرمود: لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی اَمن من عذابی. بعد فرمود بشرطها و شروطها و انا من شروطها.

بنابراین نتیجه می‌گیریم در کلمه دنیا :  

(د) = 4 که 10 = 4 +3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14

جایگاه عددی حرفِ (ن) = 14 که 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14

(ی) = 10 که 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14

(الف) =1 = یک برابر گنج الف یعنی رسیدن به عدد واحدیت ( واحد = 19 ) است. جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شود (10=9+1) یعنی 4 روی 10 = 14  .

درواقع کلمه دنیا؛ یکبار بصورت کلی کلمه که چهار حرف است و یکبار چهار حرف دنیا به صورتِ (د-ن-ی- ا) در گنج عددی حرفی هر کدام کامل و به سرّ عوالم 4 روی 10  در جمع حروفی آن ظهور دارد . پس حقیقت دنیا به 5 معنا ، 14 است( چهار معنی تک تک حروف و یک معنی کلّ کلمه دنیا که 4 حرف است ) 70 = 14 × 5 که تمام دنیا، لیل است زیرا عدد ابجد کلمه لیل= 70 است و همچنین عدد ابجد حرفِ ع=70 و دلالت به عین ولایت حضرت علی(ع)  و حضرت فاطمه(س) و فرزندان گرامیشان(ص) دارد .

 لیل در دنیا یعنی شب، عالم دنیا ظلمانی و اسفل السافلین است شاید یک دلیل ظلمانی بودنش که خاک است(یعنی جسمیت) این می‌باشد که فقط کره زمین جاذبه دارد و دنیا رنگ سیاه را به خود گرفت( رنگ سیاه، جذب کننده تمام رنگهاست ) و رنگ کامل است، پس جذب کننده تمام نعمت‌های عالم سِرّ و آسمان‌ها و زمین است که نزولات رحمت الهی را به تمام ظرفیت، به صورت استعداد جذب می‌کند و از زمین است که تمام گنج الهی به صورت چهار فصل در سال ظاهر می‌شود و تمام گنج‌های خاک را به صورت طبیعی از خود با رشد نمو، یعرج فیها می‌کند و باطن آن آمدن تمام مرسلین و اوصیای الهی و کتاب‌های آسمانیست که در دنیا نازل می‌شود.

همانطور که در بالا ذکر شد حقیقت دنیا به 5 معنا( یکی خود کلمه دنیا و 4 تا حروفش؛5=4+1)، 14 است(70=14×5) در ضمن؛ جان طهارت به عدد پنج تن(ص) همان عدد 14 است که حقیقت طهارت و دهه‌ی طهر ظاهر شده(دنیا 4حرف است و 4، پایه‌ی 40 است) و همان 4 روی 10 و 40=10×4 می‌شود.  پس به عبارت دیگر می‌توان گفت 200=40×5  و عدد ابجد کلمه قسم= عقل = (ر)=200 است. و عدد 200 برابر با عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع) به جایگاه عددی 65 است که برابر با عدد ابجد کلمه دنیا می‌باشد.

درواقع پروردگار عالم که کلّ ظهور و تجلیّاتش را در عالم سرّ در باطن سبّوحیت و قدّوسیت ذات اقدسش متجلی فرموده بود، این حقیقت تطهیر را در جان ذره ذره‌های عالم با تسبیح و تهلیل و تکبیر و تنزیه ظهور داد و فرمود: " یسبّح لله ما فی السموات و الارض" تسبیح می‌کنند برای خدا تمام آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنهاست. وجود مقدس 14 معصوم (ص) را الی یوم القیامة به طهارت اظهار فرمود یعنی ذره‌ای در این عالم خلق نشده مگر در باطن طهارت!

 حال خواننده‌ی عزیز از شما می‌پرسم؛ در این( دنیا ) که خود کلمه‌ی استثنایی است و حرفِ(یِ) دنیا که برابر عدد(10) گنج الهی است و در خواندن کلمه‌ی دنیا کاملاٌ اظهارمی‌شود، آیا ذره‌ای وجود دارد که از بطن حقیقت ولایت جدا باشد؟!

اگر یادتان باشد قبلا بیان شد که خداوند کریم از عالم بالا، گنج عشر را با جمع عددی 4 روی 10 آفرینش خود ظاهر فرمود. عدد 14 =ن است(و جمع ارقام 14 می‌شود 5 ). در عالم دنیا که تمام زمین آب بود یعنی غرق در(یا) بوده است، خداوند خشکی را روی آب خلق فرمود و آن نقطه را زیر خانه خودش قرار داد و نام آن خشکی را ارض قرار داد و تمام زمین را از آن نقطه، دحو کرد یعنی کشید.

پس همانطورکه می‌دانید طبق آیه 4 سوره مبارکه حدید، خداوند تمام دنیا را در 6 روز خلق کرد. بنابراین عدد 6 برابر حرفِ(و) قرار گرفت{ و پروردگار عالم در کلام کریمش؛ آیه 156 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: انّا لله و انّا الیه راجعون} و چون  دحو الارض شد حرف(و) به (واو) رسید، عدد ابجد حرف واو = 13 است و 13 =جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40. نکته: خوب دقت کنید! اگر عدد 13 را در 5 ضرب کنیم 65 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه دنیا است!

بنابراین کره زمین در جان طهارت آب و خاک خلق شد و این خلقت هردو پایه خلقت جسمیت انسان گردید . حال 4 همان پایه 40 است زیرا اگر ارقام عدد 13 را با هم جمع کنیم می‌شود 4  که 10=4+3+2+1  یعنی 4 روی 10 .

پس اظهار نون ساکن کلمه دنیا پشت حرفِ( یا ) اینگونه است که خداوند جایگاه حرف نون یعنی 14 نور مقدس معصوم(ص) را از نظر جسمی در دنیا ظاهر فرمود! عدد 14 در دنیا هم جایگاه حرف(ن) قرار گرفت پس اگر خوب دقت کنید حرف نون، سرّالاسرار گنج ازعالم بالا تا سفل دنیا است(قاب قوسین او ادنی) . و این حرف، جوهر عالم خلقت است در جسمیّت خاک! چنانچه تمام مخلوقات و موجودات و تمام مظاهر عالم خلقت بر لوح عالم دنیا و آخرت نگاشته می‌شود. الله اکبر

در حالیکه کلمه‌ی دنیا خود با 4 حرف، حامل تمام زیبایی گنج عوالم شد و از آن زیباتر بدن جسمانی انسان کامل است، و به تبع آن تمام انسان‌ها به وسع وجودیشان ظرف گیرنده‌ی کلّ عوالم و کلّ اسماء و صفات و تمام آنچه خداوند تبارک تعالی به آنها عنایت فرموده است. و پروردگار عالم وقتی جسمیت آدم(ع) را خلق نمود، فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین؛ به خود تبریک فرمود که بهترین صورت و بهترین زیبایی‌های خلقتش شد و فرمود من انسان را به صورت خودم که همان صورت اسمائی و صفاتی است خلق نمودم و او را خلیفه‌ی خود در زمین قرار دادم " انّی جاعل فی الارض خلیفه".

پس اگر در دنیا نمی‌آمدیم به حقیقت گنج وجود و اسرار حروف عملمان نمی‌رسیدیم! وقتی در دنیا وارد می‌شویم از ثانیه‌ای که نطفه‌ی ما بسته می‌شود، تمام حیات ما پشت نون ساکن دنیا قرار می‌گیرد و به صُوَر مختلف معنا و حیات واقعی را پیدا می‌کند(در هر زمان به یک نحو)؛ در شکم مادر، در تولد و زندگی کودکی، در نوجوانی و جوانی و در بقیه عمر، عالم خود را دارد و در هر زمان صورت اصلی ِعمل زمان خود را برای ما نشان می‌دهد. تا لوح عمل کامل شود آنگاه از این جوهر وجودی خودمان نوشته‌ها را آنجا می‌بینیم که خداوند می‌فرماید: إقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا(آیه 14 سوره مبارکه اسرا) به او می‌گویند کتاب خود را بخوان کافی است که امروز خودت بر خود حسابگر باشی.

کلمه انسان در حروف و عدد به 14 می‌رسد!

عدد ابجد کلمه انسان=162 است که این اسم و این عدد یکی از کامل‌ترین و پرمحتواترین اسماء و اعداد می‌باشد. چنانچه در جمع ارقام 162 به 9 می‌رسیم و کلمه انسان از 5 حرف تشکیل شده است! پس هم حروف، رمز است و هم عدد ابجد که در جمع 9و 5 به عدد 14 می‌رسیم!

از طرفی هم جایگاه عددی کلمه انسان=45 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم است. پس حضرت آدم(ع) در جایگاه قرار گرفت(جایگاه عددی انسان=آدم=45) که تمام ذریه ها در جایگاه صلب او و در مظروف رحمی و حامل حمل حضرت حوا(س) جلوه کردند. و جایگاه نام مبارک فاطمه(س) هم 45 می‌شود( خوب تأمل کنید که چه سرّی در آن نهفته است؟!)

حضرت آدم(ع) به عدد 45 از جمع عدد 1 تا 9 (45=9+8+...+2+1) {باید متوجه باشید که عدد 9، سلطان اعداد است که خداوند به انسان کامل(ص) و آدم(ع) عنایت فرموده}، همه افلاک و عوالم را آیینه شد که علّم آدم الاسماء کلّها(آیه 31 سوره مبارکه بقره) و حضرت حوا(س) به عدد ابجد 15 از جمع اعداد 1 تا 5(15=5+4+3+2+1)، ظرفِ صورت نمایی و حی شدن تمام مظاهر نسل آدم شده است. و این دو زوج در حال ضرب عددی یعنی ارواح نورانی بزرگواران، خرجِ عالم بشریت شدند تا همه در سلسله رسیدن به بلوغ 9 ِ تکلیفی و 5 ِ حلقه بندگی به سیرت انسانی در پیروی و شیعه شدن واقعی فرستادگان الهی، انسان‌های کامل شوند تا در نهایت همه فرزند خلف پدر جسمانی خودمان؛ حضرت آدم(ع) و مادر جسمانیمان؛ حضرت حوا(س) شویم به شرط ضرب شدن! نُهِ تکلیف در پنجِ حلقه بندگی تا به عمل و صورت حقیقی آدم شویم (45=5×9) آنگاه ما، در جایگاهِ انسان(=45) هستیم!

نکته: اسرارعدد 9 و 5 در خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(س) بیان شد.اما نکته جالب اینجاست که خلقت حضرت آدم(ع) به ظهور عددی و حروفی از جمع تمام افلاک و عوالم 9گانه بود که جمع 1 تا 9 برابر45=آدم(ع) شد و حوا(س) به عدد ابجد 15 ، جمع اعداد 1 تا 5 را ظهور داد که به وجود مبارک ایشان ، دایره خلقت جسمانی ظاهر شده است.

خانم‌ها درحالیکه حقیقت خلقتشان به عدد 5  است اما سنّ تکلیفشان 9 سالگی است پس می‌شوند 14 (14=9+5) و این گنج طهارت و حقیقت انسانی وجودشان و حدّ تکلیف و وصل شدن به قلب عالم امکان ؛ چهاردهمین معصوم(ص) است.

آقایان در 15 سالگی تکلیف می‌شوند (یعنی جمع عدد 1 تا 5)! آیا جالب نیست که خداوند متعال چگونه این زیبایی‌ها را در حدّ بلوغ  و تکامل انسان به رسیدن به سن تکلیف ، اسرارش را افشا می‌فرماید که 5 ، باطن سنّ تکلیفشان و 9، حقیقت خلقت حضرت آدم(ع) که جمع 5 و 9 می‌شود14 که همان رسیدن و وصل شدن به ساحت پاک و مطهر امام زمان(عج) است. چراکه باید اول امام معصوم(ص) را درک کنیم تا راه به عالم قرب معبود جلّ عظمته داشته باشیم.

از زاویه دیگری هم می‌توان توجه کرد: سن بلوغ خانم‌ها 9 بود و حقیقت خلقتی ایشان 15 ، پس جمع 9 و 15 می‌شود 24 ؛همان عدد جامع! و برای آقایان هم همینطور ؛ حقیقت خلقتیشان 9 و سنّ تکلیفشان 15 که در جمع 24(عدد جامع) می‌شود. عدد 24 یعنی همان جمع جمیع زیبایی‌های عالم به عنوان خلیفة الله!(عدد 24 بطور کامل در کتاب مهندسی خلقت توضیح داده شده است).

همانطورکه بیان شد عالم در دایره ظهور کرد و شروع ظهور خلقت در اسرار گنج 5، خود به شکل دایره است و در شعاعش 9 ظاهر شد که در جمع 9 و 5، عدد14 که حقیقت گنج عشر و وجود مبارک 14 نورمقدس و در عالم اسرار، پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین در جمع یک نور مطهر به نام نورٌواحد(ص) تجلی کردند. خداوند کریم هم در قرآن عدد 14 را به سبعا من المثانی نام برده است اما همه در ظهور یک حلقه هستند و ائمه اطهار(ص)، این حلقه بندگی را خالصانه و بدون ذره‌ای ظلمات، درتمام زندگی دنیایی خودشان به نام معصوم؛ اسوه حسنه؛ الگوی هدایت و حجت الله و ولی الله خدای مهربان برای همه انسان‌ها به طور کامل به نام عبدالله ظاهرکردند.

پس انسان کامل خود، گنج 5 و 9 است. و جمع 5 و 9 می‌شود 14 که درواقع وجود 14 معصوم(ص) حقیقت طه و تمام دایره خلقت هستند.

همانطورکه عالم در گنج 5 و 9 غرق  است خداوند یکتا تمام محتوای خلقتش را در بطن انسان قرارداد و همه مخلوقات را از کنزالله انسان کامل خلق فرمود و مهندسی خلقت به سِرّ کامل اسرار در همه عالم به 5 و 9 ظهور پیداکرد چنانچه به عدد 14، آسمان‌ها و زمین خلق شدند(7 طبقه آسمان و 7طبقه زمین که می‌شود 2  تا 7 تا یعنی 14 تا) و ... {در کتاب نورٌواحد(ص) توضیح کامل داده شده است}.

و همانطورکه انسان کامل منشأ ظهور این گنج است و نفس این مهندسی می‌باشد و قرآن، باطن انسان کامل است (به عبارتی انسان کامل، قرآنِ ناطق است).

این اسرار سیر تکامل به بهشت رسیدن و به رضای خدا رسیدن است زیرا بهشت هم محل تجمع گنج دایره بندگانیست که به بلوغ 5 و 9 رسیدند و حقیقت بهشت، وجود مبارک 14 معصوم(ص) و حقیقت قرآن کریم و حقیقت به انسانیت رسیدن است و در حدیث پیامبر(ص) فرمود: یُقال لصاحبه القرآن: إقرأ و ارقَ و رتّل کما کنت تُرتل فی دار الدنیا فإنّ منزلتک عند آخر آیة کنت تقرؤها{ کنزالاعمال:2330}؛ پیامبر(ص): به کسی که قرآن می‌داند، گفته می‌شود: بخوان و بالا برو و با ترتیل بخوان، همچنان که در دنیا با ترتیل می‌خواندی؛ زیرا منزلت و جایگاه تو در آخرین آیه‌ایست که می‌خوانده‌ای. و امام زین العابدین(ع) می‌فرماید: بر تو باد قرآن؛ زیرا خداوند بهشت را آفرید... و درجات آن را به اندازه آیات قرآن قرار داد. پس هر که قرآن بخواند، قرآن به او می‌گوید: بخوان و بالا برو. و هر کس از این افراد وارد بهشت شود در آنجا کسی بلند مرتبه‌تر از او نخواهد بود مگر پیامبران و صدیقان. و حقیقت عددی پنج تن(ص) و در آخر نورواحد(ص) است که عالم قرب و حضور و ظهور است. اللهم الرزقنا

حجاب=14:

عدد ابجد کلمه حجاب برابر 14 است و در قرآن کریم آیات حجاب در 14 آیه مبارکه نازل شده است . 14، همان گنج 4 روی 10 و حقیقت رسیدن به دهه‌ی طهر است(همان گنج وجود).

خوب دقت کنید آیا غیر از این است که در لیل دنیا آمدیم؟! باید این حجاب بندگی را به جان قبول کنیم زیرا این حجاب، نور است تا بتوانیم ظلمات را بشکافیم. این حجاب (14)، گنج بندگی است .

پس درواقع حقیقت وجود مبارک حضرت رسول(ص) که کلّ نور است با کنارزدن حجاب 14 که در باطن خود حامل انوار 14 نورمقدس(ص) است، به عدد چهاردهمین نور مقدس از ذریه‌هایش در سال نور(=256) ظهور تک گل همیشه بهار را نوید می‌دهد. و خداوند کریم بعد از تمام کردن سرّغیبت، که ایشان حقیقت وجود نازنینش 14 می‌باشد(14=حجاب)، حکومت و ظهور نورانیش جلوه‌ی تمام نمای مرآت اسرار گنج توحید را افشا و حکومت توحید ناب را که همان معرفی ذات اقدس احدیت جلّ جلاله‌اش است، برهمه‌ی عالمیان حاکم می‌سازد.

و شاید آن همان وعده‌ی زیبای حق است که هرکس در بهشت آمد بیرون نمی‌رود، که حضرت آدم(ع) و حضرت حوا(س) که در بهشت خلق شده بودند(آنجا بهشت دنیا بود) و سرانجام در زمان حکومت آقا یکبار دیگر، اول به آخر و ظاهر به باطن، گردش وعده‌ی نورانی حق را افشا می‌کنند. حکومت این عزیز، همان حکومت ماورای دنیاست که بهشت در دنیا مستقرمی‌شود، صورت حقیقی دنیا تعریف می‌شود.

درواقع تا حجاب و حقیقت و معرفت به حجاب نباشد، کمالی هم نیست چنانچه یک دانه تا در دل خاک قرار نگیرد و حجاب خاک را قبول نکند، نمی‌تواند ریشه محکم بدهد و ساقه‌ی خود را از دل ظلمات به نور بکشاند. درحقیقت خداوند حجاب را رحمت خود قرار داده است. مثل یک بچه که وقتی 7 ساله می‌شود باید مراتب عددی کلاس‌ها را پشت سرگذارد تا حجاب جهل را کنار زده و در هر سال علم آن سال را به توان وجودیش بیاموزد. اگر در ظرفی که کوچک است، محتوای بیشتر از اندازه بریزند، ضایع می‌شود. پس باید ظرف را برای مظروف آماده و وسعت داد. بنابراین حجاب باعث می‌شود ظرف بتواند حجم مظروف را تحمل کند و اگر می‌بینید خانم‌ها حجاب ظاهر را باید قبول کنند، چون درواقع دانه‌ی انسانی در بطن خانم باید بعد از طی 3 حجاب و گذر از 3 ظلمات به تکامل سبزشدن و احیاء نطفه به جنین برسد تا نوزاد متولد شود و بتواند در دنیای فعلی زندگی کند.

مراتب حجاب خیلی زیباست! از جمله چاهی که حضرت یوسف(ع) در آن قرار گرفت همه رشد انسانی بود تا ایشان، عزیز مصر شود و رسالت را به حقیقتش افشاکند، و 14 سال زندانی بودن حضرت ابالحسن موسی بن جعفر(ع) تا ایشان قبله هفتم و مولود رضا(ع) را به عالم افشا و ظهور دهد که محوریت عالم سبز شود و اتصال پیدا کند به رضوان و قرب الهی!

*عدد 14 در سوره مبارکه یوسف(ع):

 و قال الملکُ انّی اَری سَبعَ بقراتٍ سِمانٍ یَاکلهنَّ سبعٌ عِجافٌ و سبعَ سنبلاتٍ خُضرٍ و اُخر یابساتٍ ...[5].حاکم زمانش خواب دید که 7 گاو لاغر از دریا بیرون آمدند و 7 گاو چاق را خوردند، شد 2 تا 7 تا یعنی 14 تا. 7 خوشه گندم خشک، 7 خوشه گندم سبز را خوردند باز شد 2 تا 7 تا یعنی 14 تا! پس شد دو تا 14 تا یا بعبارتی 4 تا 7 تا که می‎شود 28 تا. پس حقیقت سرّی که خدا در این سوره مبارکه به همه ما درس می‌دهد، چیست؟! در ضمن که 7 سال پر باران و محصول زیاد شد و 7 سال کم آبی و خشکسالی. درواقع سه پدیده که بصورت 2 تا 7 تا در این سوره مبارکه درس داده شده که تا حدودی معنی می‌کنیم.

*چرا گاوها از دریا بیرون آمدند و لاغرها، چاق‌ها را خوردند؟

1-بقرات در لفظ  به گاوهای ماده معنی می‌شود و دنیا، مؤنث مجازی است. و از طرفی گاو به سال تعبیر می‌شود یعنی سال‌های عمر ماست که درحالیکه از ما می‌گذرد، درواقع دیگر برنمی‌گردد چنانچه کسی که در دنیا پیر شده را سالخورده می‌گویند! و دنیای قلیل، گاوهای لاغراست که سرمایه‌ی ما(سال‌های عمر پر ارزش و قیمت و کثرت نعمت‌هاست) را می‌خورد، اگر این سرمایه را درست استفاده نکرده باشیم، یک روزی می‌بینیم که آخرتی هم نداریم! ولی خوش به سعادت کسانیکه بهترین استفاده را می‌کنند و به برکات باطنی‌اش می‌رسند.

2-سال در 4 فصل جمع می‌شود، درحالیکه بهار اولین فصل است اما باطنش 4 است. بهار در عربی ربیع خوانده می‌شود و ریشه‌اش ربع است، عددش از رابع ظاهر می‌شود یعنی 4 که پایه‌ی 40 یعنی  اربعین و سبزی است. پس باطن سال از 4 شروع می‌شود: 4-3-2-1 سالی که نکوست از بهارش پیداست. درواقع سال 4 فصل دارد و هر فصل 3 ماه، در جمع می‌شود 7 (3+4)؛ 7 گاو لاغر و 7 گاو چاق!

در زندگی هم خوش به حال کسی که در جوانی سرمایه‌اش را حفظ کند و توبه کند و اصلاح کند که حتماً در تابستان به میوه خود می‌رسد و در آخر سال به نتیجه‌اش می‌رسد(جوجه را آخر پاییز می‌شمارند؛ وقتی پیر می‌شویم جوجه‌های عملمان بیرون می‌ریزد). از چیزهایی که سال جوانی ما را خراب می‌کند: ظلم به نفس خودمان است، قدر خود را ندانستیم و در محضر خدا گناه کردیم و با سَمّ گناه ریشه عمل را خشکاندیم.

3-از طرف دیگر آدم‌های جاهل و شیطان صفتان همیشه بدنبال غارت ذخیره‌های خدا بودند و می‌خواستند گنج‌های خدا را ازروی زمین بردارند. واقعیت قحطی، اینها هستند که هیچ وقت نمی‌خواهند آب خوش از گلوی مؤمنان پایین برود. پس خردمندان خوب در اینها بیندیشید! این جاهلان و شیطان‌صفتان، انسان‌های خوب فرزانه را ازبین می‌برند. و همیشه طاغوت‌ها با انبیا و صالحان و معصومین(ص) خصومت داشتند و بیشتر این عزیزان را کشتند.

دنیا و اهل دنیا قلیل هستند، پس باطن آن گاوهای لاغر، دنیاست و باطن آن گاوهای چاق، آخرت است. در دنیا اگر هوای نفس تسلّط یابد بر آخرت، متاسفانه آخرت را می‌خورد.

گاو لاغر؛ قحطی آورنده روی زمین ظلم است و ظالم مثل قابیل که هابیل(ع) را کشت. خداوند متعال در سوره مبارکۀ واقعه مردم را در سه دسته معرفی فرموده: اصحاب یمین، خوش یمن و بابرکت هستند، سبز و اربعینی هستند، نفسشان حق است و اصحاب شمال، شوم هستند یعنی نفسشان خزان می‌آورد و در پس آن زمستان است که سردی و خشکی و مرگ را به ارمغان می‌آورد. و دسته سوم که بهترین دسته است؛ مقربین هستند که از چهار فصل عمر بخوبی استفاده کردند و از هر فصلی بهترین نتیجه را گرفته‌اند.

پس دریا می‌شود دنیا! امتحان ما در این دنیاست. چرا اسمش دریا است؟! عاشورا، عشر است و به عربی می‌شود 10 و برابر حرفِ ی که یا خوانده می‌شود. و چرا امام حسین علیه‌السلام سفینه نجات این دریا است؟ چون خودش به عدد 10 متولد شده است(یا است) پس وجود نازنینش ناخدای کشتی نجات در دریای دنیاست؛ "یَأمن مَن رَکبها و یَغرق مَن ترکها و لازم لهم لاحق"[6]پس هر کس سوار شد، نجات می‌یابد و اگر سوار نشد، غرق می‌شود و بر همه ما لازم است که سوار شویم و به این عزیزان ملحق شویم، در غیر این صورت خَسِر الدنیا و الآخرت می‌شویم.

نکته: در حکمت اینکه گاوهای لاغر، گاوهای چاق راخوردند می‌توان گفت: آغاز سوره مبارکۀ حمد که اول قرآن است، حرف بِ بسم‌الله الرحمن الرحیم است که به یک معنا باید نفس را پشت حرفِ ب قربانی کنیم تا به تعالی انسانی برسیم! یعنی جهاد نفس که جهاد اکبر است تا آخرت سالم و زنده و بی نقصی داشته باشیم. یعنی در دنیا رضای دل را قربان رضای خدا کنیم.

اما در حکمت گندم‌های خشک!

خوب دقت کنید که تا گندم کامل رسیده نشود و خشک نشود، قابل استفاده نیست. پس آنگاه گندم‌ها پوست کنده می‌شوند و آرد و آنگاه پخته شده و تبدیل به نون می‌شوند. نکته مهم این است که نون را ظاهراً می‌خوریم، اما بواقع نون است که ما را می‌خورد! بواقع نون، قوت می‌دهد، رشد می‌دهد اما گذرانِ عمر در حال کاستن و پیری ماست و به مرگ نزدیک می‌شویم. آخرین حرف سوره مبارکۀ حمد، حرف ن است (والضالین) که درواقع نون می‌شود. همانطورکه در مقامات حرف آخر کلمه  قرآن  یعنی نون تا حدودی توضیح داده شد:

مراحل حقیقی عمر ما همان جوهریت نون است که در قلم جاری می‌شود تا در لوح عمل بنویسد: ن و القلم و مایسطرون. حقیقت نون در قلم است. اما تمام نامه‌ی عمل ما ظهور آن نون است! نون است که در قبر و قیامت و انشاءالله در بهشت ما را در برمی‌گیرد. نون است که نوشته شد لا اله‌ الا الله. و همینکه از دنیا می‌رویم، لااله الا الله بدرقه ما است(انشاءالله) و ما غرق در این کلمه طیبه می‌شویم. حالا چگونه و چطور نوشته‌ایم زیرا این کلمه طیبه هم نفی است و هم اثبات. به کلمه لا اله نفی است و به کلمه الا الله اثبات. حال چگونه نوشتیم؟!

همه زیبایی حکمت اینست که گندم‌های خشک که کامل شده یعنی رسیده‌اند، گندم‌های سبز کال یعنی نرسیده‌اند را می‌خورند! و حضرت یوسف(ع) خواست: 1)همه به گندم رسیده یعنی خشک برسند تا همه‌ی کال‌ها و نرسیده‌های زمانشان که کافران و کاهنان معابد بودند، از بین بروند. 2) دیگر اینکه به نون جوهر حقیقی وجودشان برسند و هدایت شوند. پس در تمام هفت سال پرآبی فرمود گندم‌ بکارید و سیلوهای(انبار) گندم ساخت و گندم‌های خشک رسیده و بلوغ کامل پیداکرده را در سیلوها ذخیره کرد تا در هفت سال قحطی، شد بصورت نون حیات، و جان مردم را نجات دادند!

حال ببینید چگونه نون اسرارش برای الی یوم القیامة آشکار می‌شود؟! خوب دقت کنید همین نون چگونه بساط کاهنان را که باطل بودند جمع کرد و ریشه کن کرد. کاهنان هم گندم کاشتند، اما اسرار اینکه چگونه گندم‌ها را خشک کنند را نمی‌دانستند چون خودشان کال و نرسیده بودند، پس عقلی که کامل نیست و ظلمانی است نتیجه عملشان هم کال و نرسیده می‌باشد، پس در آخر محکوم به فساد و تباهی و هلاکت شدند{ گندم‌های آنها چون خشک نشده در سیلو گذاشته بودند، همه فاسد شدند و از بین رفتند} و گندم‌های خشک حضرت، آنها را خوار و کوچک کرد. درواقع گندم‌های خشک، گندم‌های سبز را خوردند!

از وقتی ما از دنیا می‌رویم خشکی و قحطی ما شروع می‌شود. آن برکتی که ما را نجات می‌دهد و حیات طیب به ما می‌دهد، همان ذخیره گندم خشک است که نون رزق ما می‌شود(الی یوم القیامة) که در سیلوهای امانت خداوند انبار کرده باشیم به شرط اینکه این سیلوها متعلق و متصل به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف باشد که عزیزالله است چون آن عزیزان واقعاً انسان کامل و بی‌نقص هستند. آیا جالب نیست که عدد ابجد کلمه سیلو=106 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه نون است؟!

پس سوره مبارکۀ یوسف(ع) نهایت حکمت خالق یکتاست که ما در آن غرق هستیم. و دائماً این احسن الحدیث به صورت‌های مختلف تکرار می‌شود که شاید مایه‌ی عبرت و پندآموزی برای بندگان خدا باشد. اما جالب اینکه 2 تا 14 تا اتفاق افتاد! که 14 تا نورانی و 14 تا ظلمانی بود و کتاب عمل را کامل کرد با عدد 28، وقتی به عدد 28 رسید یعنی به اسم مبارک غنی خداوند جلوه کرد. پس آنگاه حکومت حضرت یوسف(ع) پیروز و جاودانه شد و عزت برایش دائمی گردید و او همیشه عزیز خداوند است. ولله العِزة و لِرسوله و لِلمؤمنین.

قرآن مجید به 114 سوره مبارکه:

پروردگار علیم و حکیم تعداد سوره‌های کلام مبارکش؛ قرآن را 114 تا قرار داد که نکات زیبا و شگفت انگیز و جالب توجهی دارد. از جمله اینکه عدد114 اینگونه معنی می‌شود100+14: عدد100= عدد ابجد حرفِ (ق) است که در عربی به معنی نگهدارنده می‌باشد. و عدد 14؛ حقیقت وجود 14 نور مقدس معصومین(ص) و باطن کنز الله و وجه الله خداوند می‌باشد.

پس قرآن که معجزه و کلام الله است و حفاظت آن، اعجاز خداوند حکیم است، در دنیا مقابل معصومین(ص) قرار دارد چنانچه پیامبراکرم(ص) در حدیث ثقلین هر دو وجود مبارک(کتاب الله و عترتی) را ثقل و وزنه‌‌ی سنگین یا ثمن خلقت پروردگارعالم معرفی فرمود. و قرآن، ولایت صامت و ائمه (ص)، قرآن ناطق می‌باشند. و در این دوره که ولی زمان؛ مهدی موعود(ص) از دید ما گنهکاران غائب است قرآن؛ صراط و میزان، نسخه‌ی حکیم الحکما، نگهدارنده و هدایت‌گر، جانِ دین و ولایت است. پس عدد 114 رمز است! و عدد 114 برابر عدد ابجد کلمات سند=قید=جامع=الفبا و برابر کلمه آب بصورت بسیط است.

عدد 14 در سوره‌های مبارکه قرآن:

*چهاردهمین سوره مبارکه قرآن به عدد ترتیب فهرستی: سوره مبارکه ابراهیم(ع) می‌باشد به عدد ترتیب نزول 72 ( خوب دقت کنید 2×7 می‌شود 14)! که عدد 72 برابر است با عدد کلمات سجده= نوزده= سیب= نیزه= باسط = خضوع = علی اکبر. آغاز این سوره مبارکه با حروف مقطعه الر( هشتمین سوره ایست که با حروف مقطعه شروع می‌شود) در جزء 13 است و شامل  52 آیه شریفه می‌باشد که برابر است با عدد کلمات حمد= نرجس(س)= نصر= خمس= مرجع= قمر= ظهر= شکر= فطر= تیر= کاظم= شیعه. در دایره سُور قرآن مجید، روبروی سوره مبارکه قارعه قرار دارد.

*چهاردهمین سوره مبارکه قرآن به عدد ترتیب نزول: سوره مبارکه عادیات به عدد ترتیب فهرستی 100 است( 100= ق= صبح= سیل= کف= کلیم). این سوره مبارکه بیست و سومین سوره‌ی جزء 30 می‌باشد و شامل 11 آیه شریفه است. در دایره سُور قرآن مجید روبروی سوره مبارکه حجر (جالب است که اولین سوره جزء 14 می‌باشد) قرار دارد.

*جزء14 شامل 227 آیه شریفه است که دو سوره مبارکه حجر و نحل بطور کامل در این جزء قرار گرفته‌اند. این جزء با حرفِ ( ا) شروع می‌شود و جالب است که به حرفِ( ن=14) تمام می‌شود!

* سوره مبارکه صف، 14 آیه شریفه دارد و چهارمین سوره‌ی جزء 28 است! به عدد ترتیب فهرستی 61(=اَس= بنده= مجازی) و عدد ترتیب نزول 109(= حنان) است.

*چهاردهمین سوره‌ی جزء 30، سوره مبارکه شمس است. و چهاردهمین سوره‌ای که با حروف مقطعه شروع می‌شود، سوره مبارکه قصص است(طسم).

* سوره مبارکه ناس از نظر ترتیب فهرستی و سوره مبارکه نصر از نظر ترتیب نزول به عدد 114 هستند که هر دو در جزء 30 قرار دارند.

 

**عدد 14، باطن عدد 15(=جایگاه عددی حرفِ س) است زیرا وقتی ارقامش را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1) و در حقیقت جمع 1 تا 5 می‌شود 15. پس درواقع می‌توان گفت باطن عدد 14؛ همه جمع می‌شود در عدد 15! پس خوب دقت کنید! چرا خانواده محترم 14 معصوم(ص)، آل یاسین هستند و حقیقت انسانیت وابسته به حرفِ س(سین) است(15=س)؟! و جمع اعداد 1 تا 14 می‌شود 105 که برابر عدد ابجد کلمه کهف است و وجود مبارک 14 معصوم(ص) کهف حصین می‌باشند؛ پناهگاه مؤمنین و بندگان خدا در دنیا و آخرت هستند.

چه درسی را از این همه معارف متوجه می‌شویم؟! راستی اگر اعداد که روحِ حروف هستند، معنی نشوند آیا حروف به محتوای خود نائل می‌شوند؟ پس بدانید وقتی عدد 14 باطن گنج طهارت و حقیقت کوثر است؛ انّما یرید الله لِیُذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرّکم تطهیرا یعنی فقط 14 معصوم(ص)، پس مظروفِ ظرف عدد 15 می‌شود. این مبنای گنج طهارت از عالم اسرار چنان در جان‌ها نزول دارد که تمام ظلمات را تا زمان چهاردهمین معصوم(ص)؛ وجود مبارک صاحب العصر و الزمان اباصالح المهدی(عج) تطهیر می‌فرماید. که عالم در حقیقتش کُن فیکون می‌شود، درواقع قلب به میم و یُخرجهم مِن الظلمات الی النور می‌شود. بنابراین حوض کوثر، ظرف است و جان طهارتش، 14 نور مقدس(ص) است. پس هر کس به این حوض و محتویاتش که کوثر؛ آن آب تطهیرکننده رسید که جزء طاهران ورود در باب طهارت بهشت پیدا می‌کند. این حقیقت همان اتممناهابعشر و رساندن همه‌ی مؤمنین به اربعین عمل است. امیدوارم خوب فهمیده باشیم. اللهم الرزقنا

 

[1]. 10=4+3+2+1 ؛4 روی 10می‌شود 14

[2]. بحارالانوار: ج26.ص3  - تفسیر القمی: ج1.ص18

[3]. سورۀ مبارکه حجر؛ آیۀ 87

[4] )نورٌواحد(ص): (نور=256)+(واحد=19)=275نورٌواحد(ص)=(نور=40)+(واحد=19)=59

[5]. سورۀ مبارکه یوسف(ع)؛ آیۀ 43

[6]. بخشی از صلوات شعبانیه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۲ ، ۱۶:۵۰
عذرا شفائی

 

جایگاه عددی حرفِ ش:

در حروف ، حرفِ ش درمرتبه جایگاهی بیستُ یکمین حرف است و عدد 21 معانی زیادی را از خود نشان می‌دهد:

1) خداوند کریم در سوره مبارکه حمد 21 حرف از کلمات مبارکش را فرموده {طبق حدیث سوره مبارکه حمد، حامل محتوای کلّ قرآن است} و عدد 21 برابر با جایگاه عددی حرف ش است. چنانچه عالم در حمد خداوند غرق است، این سوره مبارکه 7 آیه دارد  و زمین و آسمان و هفته که در آن غرق هستیم، هریک عدد 7 را دارند (7 طبقه و 7 روز) پس 3 تا 7 تا می‌شود 21 که برابر با جایگاه عددی حرف ش است. پس سوره مبارکه حمد را محلّ افشای کلّ قرآن کرده است.

2)در 28 حرف الفبای عربی: 21 حرف، صفت استفال دارد و 7 حرف صفت استعلا دارد .

3)عدد 21 برابر با جایگاه عددی کلمه یک است و عدد ابجد حروف یک=30

می‌شود که تمام 30 جزء قرآن در یک جلد کتابت شده است.

4)وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه اسلام که صاحب عدد 30 است[1] و 30 جزء قرآن بدست نورانیش کتابت شده است، در سحر 19 ماه مباک رمضان، در حال سجده، فرق مبارکش بدست ابن ملجم لعنت‌الله‌علیه شکافته می‌شود و در 21 ماه مباک رمضان (که نهمین ماه سال قمری است) به شهادت می‌رسد. درجانِ معنی حقیقت ماه رمضان در عدد 21 با ولایت و تاج گذاری امام حسن علیه اسلام افشامی‌شود.

5)در ادامه مبحث می‌آید که در ساعات شبانه روز ، ساعت 9 شب را 21 می‌گویند یعنی بلوغ ساعات و ایام افشا می‌شود.

6) در قرآن کریم اولین جزئی که سجده واجب در آن آمده است، جزء 21 می‌باشد.

7) حروف صلوات هم 21 حرف است (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد) پس باید بلند صلوات بفرستیم تا برهمه‌ی عالم ، نام محمد و آل محمد افشا شوند. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

8)خیلی زیباست که آخرین سوره قرآن مجید؛ سوره مبارکه ناس است که با حرف س تمام میشود اما عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبرصالی الله علیه و آله 21 است یعنی حرفِ ش؛ یعنی دایره قرآن به 360(=شین) بسته شد و شین، افشای قلبِ قرآن یعنی سین است.

9) 21 حرف از حروف الفبا ،صفت استفال دارند یعنی طلب پایین آمدن کردن.

10)عدد 21برابر با جایگاه عددی کلمه زن است و خداوند یکتا قرآن عزیز را به حرفِ س به عدد ابجد 60 تمام فرمود که برابر با عدد ابجد اُم ابیها است.

11)پس اگر خواندیم که ساعت در شب به 21 رسید یعنی در دومین 12 ساعت از ظهر به بعد می‌شود ساعت 9 .آیا این معانی بی دلیل ظاهر شده‌اند؟!

12)عدد 21 برابر جایگاه عددی کلمه یک است که تمام قرآن در یک جلد قرار گرفته و عدد ابجد کلمه یک=30 است و کاتب 30 جزء قرآن ؛ امامِ یک (اول) در 21 ماهِ 9 سال قمری (ماه مبارک رمضان) به شهادت می‌رسد. و در 21 ماهِ 9 سال قمری تاجگذاری ولایت امام حسن علیه السلام شروع می‌شود و ماهِ 9 به ولایتش تمام می‌شود.

13)وقتی حرف ش را بصورت شین بنویسیم ، جایگاه عددیش 45 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم علیه السلام است. پس چقدر زیباست و جای تفکر دارد که دایره به عدد 360 در نمایش عددی، انسان را جلوه می‌دهد {(162=3×6×9)}[2] و در جایگاه حروفیِ شین، آدم را !!! و نکته جالب این است که جایگاه عددی کلمه انسان هم 45 می‌شود {برابر اسم مبارک آدم علیه السلام} پس وجود انسان کامل است. بنابراین در دایره زندگی، هر انسانی باید به رتبه کمال آدمیت برسد تا درجه بگیرد و یک شود! تا نامش در دنیا و آخرت به اخلاق آدمیت افشاشود.

 

حقیقت باطن ساعت (در شبانه روز)

اگر (در دایره ساعات شبانه روز) اعداد 1 تا 24 ساعت را با هم جمع کنیم 300 می‌شود که برابر با عدد ابجد حرفِ ش است و عدد 3 پایه‌ی عدد 300 می‌باشد.

نکته بسیار جالب اینجاست که اگر اعداد (ساعت) 1 تا 12 را با هم جمع کنیم 78 می‌شود که برابر با جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهراسلام الله علیها است و درادامه ساعات شبانه روز، جمع اعداد 13 تا 24 می‌شود 222 که برابر با عدد ابجد نام زیبای حیدر علیه السلام است! و در جمع می‌شوند 300 (=78+222) که برابر با عدد ابجد حرفِ ش است.

عدد 24 برابر با کلمه وحی است و این عدد را جامع می‌نامند. که عدد ابجد کلمه جامع می‌شود 114 . و قرآن عزیز؛ جامعِ جمعِ جمیعِ کتب آسمانی و حامل 114 سوره مبارکه می‌باشد و هم بدر کامل حقیقت انوار محمدی صلوات الله علیهم اجمعین است.

 نکات جالب حقایق باطن ساعت ( که بلوغ 9 زمان را داراست) وقتی عدد 300 به حرفِ ش ظاهر می‌شود پس تمام عالم هستی در دایره ساعت غرق است و اعداد ظاهری  و باطنی آن، نمودار معنای زمان و ملکوت گنج حقایق آن می‌باشد. زیرا در قرآن کریم پروردگار عالم؛ خالق هستی، علم الساعة را فقط به خود اختصاص داده است. و زمان ظهور مقامات، علم الساعة می‌باشد.

همانطور که بیان شد بلوغ عددی ساعت به عدد 9 ظاهر می‌شود که در 12 ساعت اول که روز است به عدد 9 خوانده می‌شود و در 12 ساعت دوم که شب(لیل) است، 21 می‌باشد و از جمع عدد 21 و 9 عدد 30 بدست می‌آید که برابر عدد ابجد حرفِ ل یعنی مجرای توحید است و شاید به جرأت بتوان گفت: صدای حقیقی این ساعت؛ لااله الا الله است!

حال اگر در 24 ساعت شبانه روز دو عددِ ساعاتی که با هم در انطباق هستند را با هم جمع کنیم ، جواب عددی زوج می‌شود.مثلا جمع عدد ساعت یک بامداد و یکِ بعدازظهر که 13 خوانده می‌شود : 14=13+1 و به همین ترتیب در ادامه : 16=14+2 ، 18=15+3 ، 20=16+4 ، 22=17+5 ، 24=18+6 ، 26=19+7 ، 28=20+8 ، 30=21+9 ، 32=22+10 ، 34=23+11 ، 36=24+12

                                         

                                       

 

 

 

 

و همانطورکه بیان شد جمع این اعداد (24 ساعت) 300 می‌شود که برابر حرفِ ش است   300=36+34+32+30+28+26+24+22+20+18+16+14  براستی این‌ها چه معنایی را در خود نهفته دارند؟! شاید روزی که ما در عالم برزخ می‌رویم آنگاه فعل ما با ملکوتش بواقع ظاهر می‌شود . آن روز ما به علم ساعت‌های عمرمان می‌رسیم که از عدد 300 افشا می‌شود!

پس افشای سِرّ ساعت، می‌خواهد باطنی را به ما نشان دهد! یک نقطه در مرکز دایره ساعت است که عدد ابجد کلمه نقطه=164=سیصد و 300=ش ! پس راز بلوغ 9 و بلوغ شین در ساعت، هم در نقطه مرکز افشا می‌شود که ظاهر است و هم در جمع اعداد 24 ساعت که در باطن است! نکته جالب اینکه ساعت با عقربه خوانده می‌شود و عدد ابجد کلمه عقربه= 377 است یعنی افشا کننده 77 که برابر با نام زیبای هوالله و یاالله و همچنین دایره وجود مبارک چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است. و جایگاه عددی کلمه عقربه=53 است که برابر با عدد ابجد نام زیبای احمد صلی الله علیه و آله است (پس خالق یکتا هم خودش را معرفی می‌کند و هم اولیائش را!)

*از آنجاکه عدد 300، برابر با حرفِ ش است و افشا کننده عددِ جامع 24 می‌باشد. و عدد 24، عددِ ساعات یک شبانه روز در دنیاست. بنابراین همانطورکه یک گردش کامل عقربه‌های ساعت که 24 ساعت را طی مسیر می‌کند، کلّ دایره را افشا می‌کند. سپس تمام دایره خلقت را به اسرار حقیقتش ظاهر می‌کند .

از آنجا که 60 ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60 دقیقه، یک ساعت را نشان می‌دهد. پس افشای عدد جامع، ساعت است که در گردش عمر حقیقی ظاهری و باطنی دنیا در آن خلاصه می‌شود. و اینچنین است که فقط به امر پروردگار عالم، علم الساعة افشا می‌شود.

کلمه ساعت همان حروف کلمه تاسع است که عدد 9 خوانده می‌شود. چنانچه عدد ابجد کلمه ساعت (=تاسع) 531 است و جایگاه عددیش 59 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) است! آیا این معجزه نیست که افشای علمِ ساعت ، ظهور آقا که نهمین فرزندِ پنجمین معصوم ؛ امام حسین علیه السلام است،  می‌باشد.

* حدیث زیبایی درباره امام حسین علیه السلام در کتاب شرح مناقب از قول جناب محی الدین عربی فرموده: مطلب المحبین و مقصد العشاق المقدس عن کل الشین ابی عبدالله الحسین صلوات الله علیهم اجمعین .

همانطورکه بیان شد حرفِ ش به عدد ابجد 300 و با یک حرف و 3 نقطه که 4 خوانده می‌شود، جمع کننده مجموعه‌ی جامع اسرار خلقت است. چنانچه وقتی بصورت کامل خوانده می‌شود شین، عدد ابجدش 360 می‌شود و به 3 حرف و 6 نقطه، عدد 9 را ظاهر می‌کند. درواقع افشای این " سِرّ "  که در جان معنی وجود مطهر همه‌ی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است که در محوریت آنها، وجود مبارک و مطهر صدیقه طاهره؛ فاطمه زهرا  سلام الله علیها است که در عدد 60، به دقیقه و ثانیه که ظرف زمان است به ثانی یعنی عدد 2 است، شروع می‌شود. برابر عدد ابجد نام زیبای ام ابیها است و جایگاه عددی حروف هی فاطمه سلام الله علیها{ اوست فاطمه(س)} هم 60 می‌باشد!

پس حرفِ شین، شامل کلّ علم ساعت است در بلوغ 9 و دایره 5 {پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین} و در حقیقت یک شب که خداوند متعال می‌فرماید: و باللیل افلا تعقلون[3] . و یک سوره به نام لیل در قرآن مجید است که عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه و آله 9 می‌باشد! و در قرآن کریم 43 بار اسم لیل آمده است که برابر با جایگاه عددی کلمه قدر است! و آنچه ظهورات اتفاق می‌افتد چه خوب { نزول قرآن کریم و ملائکه روح در شب قدر تولد معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، اَحیاها و رزق و روزی موجودات چه نباتی و چه جمادی، چه حیوانی و چه انسانی در سحرگاه زده می‌شود } و چه بد ( بصورت درد و بیماری و عذاب و خطرهای بزرگ) اکثرا در شب است.

جالب است که دنیا به لیل خوانده می‌شود و قیامت به یوم، پس در کل می‌شود یک شبانه روز. درواقع عدد جامعِ 24 ، کامل نشان داده شد و به حرفِ شین، عالم قیامت در یوم افشا می‌شود.

معنای نماز در وجود ساعت

آیا همه عالم در بلوغ 9 و در سقف عددی 9 نبود؟ پس همه عالم دنیا، عالم شهادت است. و خداوند کریم می‌خواهد پیامبر بزرگوار ما حضرت محمدصلی الله علیه و آله در عالم اسرار نام مبارکش ، احمد صلی الله علیه و آله باشد که جلوه ذات اقدس احدیت خود اوست . عدد ابجد نام مبارک احمد=53 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه شهادت[4] است. آیا این زیبا نیست رکن اصلی طهارت یک کافر با اسلام  بعد از شهادت به توحید (اشهد ان لا اله الا الله)، شهادت به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله است ( اشهد انّ محمداً رسول الله).

خوب دقت کنید عدد 3 و 5 دخیل در شهادت هستند. نماز هم در 5 نوبت واجب شده است و به فرموده امام صادق علیه السلام در 3 نوبت می‌توان خواند. وجود مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام، مظهر نفسِ وجود مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله در بطن شهادت است که اولین شاهد و مؤمن و مسلمان در روز مبعث و اولین شهادت دهنده وجود مبارکش است. وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها که خود، سومین وجود در مرتبت خلقت نوری است و نام مبارکش 5 حرف است. پس 3 ضرب در 5 می‌شود 15؛ که اسرار نام مبارکش به حوای روحانی است . و تمام خزانه حقیقت اسرار پدر بزرگوارش به نام کوثر به وجودش افشا و اظهار شده است.

و درحقیقت دو گنج فرزندانش؛ امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام که امام حسن علیه السلام به عدد چهارمین وجود در مرتبت خلقت نوری، حرفِ د ظاهر شد که  عدد ابجد حروف دال =35 می‌شود که تمام 3 و 5 را با کنیه مبارکش یعنی ابامحمد، سبز کرد.

و وجود مبارک امام حسین علیه السلام هم مظهر ظهور عدد 3 و 5 است که ایشان سومین امام و پنجمین معصوم هستند. وراثت تمام انبیاء و اولیاء را با شهادت و گستردگی باب طهارت و برپاداشتنِ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا، اسرار احمدی و علوی و فاطمی و حسنی و حسینی و تا مهدویت ( صلوات الله علیهم اجمعین) بر جهانیان به ظهور گنج حرفِ شین اثبات و اظهار نمود. و این حدیث زیبا را معنی فرمود که پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: حسین مِنّی و انا مِن حسین.

سِرّ باطنی شیر (لبن)

نکته جالب اینکه تغذیه شیر وجود مبارک معصومین صلوات الله علیهم اجمعین در دوران نوزادی به صورت خاص بوده است. چنانچه برای حضرت زهراسلام الله علیها آمده است: جعلت فطامک من اللبن (مقرونا) بالعلم[5]. فرمود که از علم شیر دادم؛ از علم خود به او خورانده است. یا برای حضرت علی علیه السلام در کتاب منتهی الآمال می‌فرماید از انگشت سبابه پیامبرصلی الله علیه و آله 12 چشمه شیر نوشیده است.

حال خوب دقت کنید! انسان‌ها هم وقتی متولد می‌شوند از سینه مادر شیر می‌خورند. اما در حقیقت عمل در رحم دنیا انسان از لبن یا شیر از ولایت و رسالت که همان کلمه وحی الهی است که جنس آن از نور است، می‌نوشد و حاصل عمل خالصانه ، انسان را به امام زمانش وصل می‌کند و از ظلمات جهل و حیوانیت به نور انسانیت و هدایت می‌رسد.

*لبن:

چنانچه عدد ابجد کلمه لبن که به شیر معنا شده 82 می‌شود که در تمام دایره شِ هستی، این عدد برابر با عدد ابجد کلمه امام است و جایگاه عددی کلمه لبن= 28 می‌شود که تمام کلمات قرآن عزیز از 28 حرف است. بنابراین انسان در عمل خالصانه در جلوه امام خود قرار می‌گیرد و خداوند این رحمت را به مؤمن عنایت می‌فرماید.

اما انسان کافر و گنهکار هم همین شیر را که لبن است از رحم دنیا به عمل می‌خورد اما چون اعمالش ظلمانی و غلط است ، ظرف وجودش آلوده می‌شود . اثرش این است که شیر ضایع می‌شود و اثرش مثل سم به بدنِ عملش منتقل می‌شود و انسانیتش می‌میرد و می‌شود مصداق "یخرجهم مِن النور الی الظلمات" !

پس درواقع انسان گنهکار و کافر، یا از ریشه حرام بدنیا آمده یا به عقیده کفر و غلط قرار می‌گیرد ، آثارش مثل ابن ملجم ملعون به یک قول کسی است که حضرت علی علیه السلام خودش در بزرگ شدنش زحمت کشیده ، ولی آثار عمل غلطش روزی در کشتن امامش ظاهر می‌شود. و این اثر آخر عمل ، جلوه‌ی حرفِ ش دایره زندگی هر شخص می‌باشد.

اما مؤمنین واقعی را خداوند می‌فرماید: والعاقبة للمتقین یعنی عاقبت (بخیری) مخصوص متقین می‌شود (آیه 83 سوره مبارکه قصص) . یا در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید : ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین.

*شیر:

ترجمه لبن به فارسی می‌شود شیر.عدد ابجد کلمه شیر=510 است که درواقع معنی می‌شود به 10+500 : عدد ابجد حرفِ ث برابر 500 است که ملک آن حضرت میکائیل علیه السلام است و این ملک مأمور روزی از طرف خداوند متعال است. و عدد 10 همان گنج عشر؛ ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین است. جمع ارقام 510 می‌شود 6 که همان خزانه کلّ خلقت است (6=0+1+5).

باید دقت کنیم که شیر در بین خون و فضولات از سینه جاری می‌شود. درحالیکه نه بو و نه رنگ خون را دارد و نه بو و رنگ دفعیات را دارد. چنانچه خالق یکتا می‌فرماید[6]: و انّ لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین؛ و البته برای شما ملاحظه حال چهارپایان (از شیر گاو و گوسفند) همه عبرت و حکمت است که ما از شکم آنها از میان سرگین و خون، شیر خالص و پاکیزه شما را می‌نوشانیم که در طبع همه‌ی نوشندگان گوارا است.

پس شیر سفید و لطیف و شیرین و خوش طعم و غذای کامل برای بدن ضعیف نوزاد است. جالب است که شیر در غده‌های شیری سینه مادر در یک لحظه درواقع خون عین نجس و سرخ به شیر سفید و پاک قلب به میم می‌شود. پس شیر یکی از آیات خداست که باید در آن تأمل کنیم!

اما چون اسرار درس ما حرف ش است، پس حقیقت حروفی شیر که با حرف ش آغاز شده، افشای وصل شدن نوزاد به روزیِ محبت پروردگار عالم است که در سینه مادر قرار داده است. الحمد لله رب العالمین

پس هر سینه، یک بلوغِ شین را به عدد 9 (با حروف و نقطه‌هایش) و در جلوه عدد 6 تمام محتوای ظاهری و باطنی‌اش و در مرکزیت دایره‌ی درون سینه که قلب است و جلوه عدد 5 همه‌ی خزانه‌ی عالم بالا از دایره رحمت و خلقت و اسرار آفرینش در سینه‌های مادرِ ظاهر و (پدر و مادر خودمان) و مادرِ باطن (حضرت آدم(ع) و حضرت حوا(س)) و پدر و مادر روحانی و نورانیمان {پیامبر(ص) (رسالت) و امیرالمؤمنین(ع) (ولایت) و مادر دو عالم خانم فاطمه زهرا(س)} به ما می‌رسد .

حالا ما چگونه این غذای روح و جسم را گرفتیم ؟! پس در رحمت رحمانیت و رحیمیت خالق یکتا غرق و غوطه‌ور هستیم و ما باید ظرف وجودمان را چنان تمیز و پاک نگه داریم که این روزیِ رزقِ حسن را ضایع نکنیم. انشاءالله

درحقیقت خداوند کریم رزق کریمش را نصیب هر بنده مؤمن خود می‌فرماید به شرط اینکه از سینه علم و عمل به گنج قرآن که محتوای باطن کلّ رسالت و ولایت است جدا نشود.

  نمونه‌هایی از عدد 300(=ش=حوای روحانی):

*در حدیث آمده است که در قیامت بعضی از مؤمنین فاصله‌شان تا بهشت 300 سال است یعنی تا عمل‌های افشاشده درست نشود ، راه تمام نمی‌شود . 

*عدد ابجد کلمه صراط=300 است.

*از مکه تا کربلا 300 کیلومتر است.

*حضرت آدم علیه السلام 300 سال گریه کرد.

*خداوند متعال در قرآن کریم[7] مدت زمانی را که اصحاب کهف در غار بودند را 300 سال باضافه 9 سال بیان می‌فرماید { که درواقع امام صادق علیه السلام می‌فرماید به سال شمسی همان 300 سال است و به سال قمری 9 سال اضافه می‌شود} که افشای پناهگاه پروردگار عالم برای همه‌ی بندگان مؤمن است.

*در نماز شب مستحب است 300 مرتبه الهی العفو بگوییم. درواقع هر کدام از این دستورات، تنظیم کردن ساعت عمر و عملمان به ساعتِ حقیقی است که تنظیم آن وصل شدن و شیعه شدن واقعی به صراط حقیقی است که آن وجود مبارک امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) است.

*وجود عالم و دانشمند و فیلسوف ابوالحسن سعیدبن عبدالله در سال ششم هجری در کاشان (شهر راوند) بدنیا آمد که به قطب الدین راوندی مشهور است. ایشان که قبر نورانیش در صحن بزرگ حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در قم قرار دارد بعد از 300 سال از مرگش، وقتی صحن مطهر را تعمیر می‌کردند، آخوند محمد حسن جلالی نقل می‌کند که استادم شیخ محمد حسین فرمود که قبر ایشان هم باز شد و من سر در قبر کردم و سر زانوهای آن بزرگوار را بوسیدم که صحیح و سالم مانده بود و اثری از فرسودگی نداشت {یعنی افشای ساجد و عابد بودن ایشان}

*اسرار عدد 300(=ش) در دوران نبوت حضرت نوح علیه السلام:

امام جعفرصادق علیه السلام فرمود: هنگامیکه خداوند نبوت حضرت نوح علیه السلام را آشکار فرمود ( مدت پیامبری حضرت 950 سال است) و شیعه‌ی وی به فرج یقین پیدا کردند، بلا و سختی شدت گرفت و غربت گران آمد و کار بجایی رسید که شیعه حضرت دچار شکنجه شدند، و حضرت نوح علیه السلام را به گونه‌ای مورد کتک و آزار و شکنجه قرار می‌دادند که گاهی اوقات تا سه روز بیهوش بر زمین می‌افتاد. درحالیکه خون از گوش مبارکش جاری می‌شد و سپس به هوش می‌آمد.

این ماجراها تا 300 سال بعد از بعثت او اتفاق می‌افتاد. حضرت نوح علیه السلام تا آن زمان، شب و روز آنان را برای هدایت فرامی‌خواند و آنان از وی دوری می‌جستند. او آنها را آشکارا دعوت می‌کرد و آنها روی گردان بودند. لذا پس از 300 سال تصمیم گرفت که علیه آنها دعا کند. هنگامیکه بعد از نماز صبح نشست تا علیه آنها دعا کند، چند ملک از آسمان هفتم بر وی فرود آمدند (3 فرشته بودند).

آنان به حضرت سلام کردند و گفتند: ای پیامبر خدا حاجتی نزد تو داریم . فرمود آن چیست؟ گفتند دعا کردن علیه قوم خویش را به تأخیر بینداز زیرا این اولین نشانه از قدرت خداوند عزّوجلّ بر زمین است. فرمود: دعا کردن را تا 300 سال دیگر به تعویق می‌اندازم.

بنابراین به میان قوم خویش بازگشت و آنچه از قبل انجام می‌داد را ادامه داد و قوم او نیز با همان شیوه سابق با او برخورد می‌کردند. تا اینکه 300 سال دیگر تمام شد. حضرت نوح علیه السلام از ایمان آوردن آنها مأیوس شد، ایشان هنگام چاشت، برای دعاکردن علیه قوم خود نشست . بار دیگر 3 فرشته از آسمان ششم بر وی فرود آمدند. آنها بر حضرت سلام کردند و گفتند ما از آسمان ششم هستیم { لازم به تذکر است که معارف عدد شش با تمام جزئیاتی که بیان شد را مرور کنید!} که صبح زود از آنجا خارج شدیم تا هنگام چاشت رسیدیم . این فرشتگان هم همان چیزی را خواستند که فرشتگان آسمان هفتم، از حضرت خواسته بودند.

 حضرت نوح علیه السلام خواسته آنان را اجابت کرد و دوباره میان قوم خود بازگشت و آنان را بسوی خدادعوت کرد. ولی دعوت وی تأثیری بر آنها نداشت و هرچه بیشتر آنها را فرامی‌خواند، آنها بیشتر می‌گریختند. تا اینکه 300 سال دیگر به پایان رسید و رویهم 900 سال سپری شد. شیعه و یاران حضرت، نزد او آمدند و از دست عوام و طاغوتیان گله و شکایت کردند و از حضرت خواستند که برای فرج دعا کند. حضرت نوح علیه السلام خواسته آنان را برآورده ساخت .

ایشان نماز را به پاداشت و نشست تا دعا کند اما در این هنگام حضرت جبرائیل علیه السلام بر وی نازل شد و فرمود: خداوند عزّوجلّ دعوت تو را اجابت کرد و فرمود به یاران خود بگو که خرما بخورند و هسته آن را در زمین بکارند ، و از آن مراقبت کنند تا به ثمر برسد. پس اگر به ثمر نشست، فرج حاصل می‌شود. نوح علیه السلام خداوند را حمد و ستایش کرد و این امر را یاران خویش تعریف کرد و یاران به یکدیگر بشارت گفتند. پس خرما را خورده و هسته آن را در زمین کاشتند تا به ثمر رسید. ثمره آن را نزد حضرت نوح علیه السلام آوردند و از وی خواستند که از خداوند بخواهد وعده خویش را عملی کند.

حضرت نوح علیه السلام تحقق این امر را از خداوند عزّوجلّ درخواست کرد. خداوند به نوح علیه السلام وحی فرمود که به آنها بگو: این خرمایی که در دستان شماست بخورید و هسته آن را بکارید. هرگاه ثمر داد، فرج حاصل می‌شود. عده‌ای از ایمان‌ آورندگان که یک سوم کلّ مؤمنین بودند چون تصور کردند که حضرت نوح علیه السلام خلف وعده کرده است، از ایمان خود دست کشیدند و دو سوم آنها همچنان بر ایمان خود ثابت قدم ماندند.

پس این گروه خرما را خودند و هسته آن را کاشتند و مراقبت کردند تا ثمر داد.  ثمره آن را نزد حضرت نوح علیه السلام آوردند و از وی خواستند که از خداوند بخواهد وعده فرج خود را عملی کند. حضرت نوح علیه السلام تحقق این امر را از خداوند عزّوجلّ درخواست کرد. خداوند به نوح علیه السلام وحی فرمود که به آنها بگو : این خرما را نیز بخورید و هسته آن را در زمین بکارید. بنابراین یک سوم دیگر از ایمان آورندگان از ایمان خود دست کشیدند. پس یک سوم ، در ایمان خود ثابت قدم ماندند و خرما را خوردند و هسته‌اش را کاشتند و مراقبت کردند تا ثمر داد.

هنگامیکه ثمر داد به نزد حضرت نوح علیه السلام آوردند و گفتند تعداد ما خیلی اندک است. ما از این هراس داریم که اگر فرج به تأخیر بیفتد ، همه نابود شویم. بنابراین حضرت نوح علیه السلام نماز بپاداشت و عرض کرد: خداوندا! از یاران من تنها این گروه اندک باقی مانده‌اند و من می‌ترسم که این گروه از بین بروند. پس خداوند کریم به ایشان وحی فرمود که دعای تو را استجابت کردم ، پس کشتی را بساز.

فاصله زمانی بین اجابت دعا و فرارسیدن طوفان 50 سال بود. نکته زیبایی که از نظر عددی مورد بحث ماست ، 3 بار تجدید شدن عددِ 300 سال است! و چرا خداوند کریم دوران نبوت حضرت را اینگونه قرار داد؟!

اگر تا اینجای درس را بخوبی خوانده باشید، متوجه می‌شوید که از آنجاکه عدد 300 از جمع اعداد 1 تا 24 بدست می‌آید و عدد 24 ؛ عددِ ساعات یک شبانه روز است و عدد جامع یعنی جمع کننده می‌باشد. پس 3 تا 300 تا یعنی 3 تا 24 تا که می‌شود 72 ! و عدد 72 برابر با عدد ابجد کلمه سجده است و در جمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=2+7).

درواقع افشای کامل هدایت در قوم نوح علیه السلام، رسیدن به 3 تا 24 ساعت یعنی 3 روز و درنهایت عدد 72 یعنی رسیدن به کلمه سجده و حروف نوزده است { 72= سجده=نوزده}. خوب دقت کنید! احتمال معنا بلوغ هدایت در این قوم به 3 تا 300 تا برای رسیدن به اطاعت محض و خضوع و خشوع کامل سجده می‌باشد.

درضمن اینکه عددابجد کلمه دنیا =65 است که برابر با دو حرفِ س=60 و ه=5 که رویهم می‌شود سه ، می‌باشد. پس تمام عمر دنیا ، نسل انسان‌ها از قوم مؤمنی هستند که در کشتی نوح علیه السلام سوار شدند و نجات پیداکردند.

و نوزده ، باب طهارت است. درحقیقت زندگی انسانی در باب هدایت به امر پروردگار یکتا از نقطه نجف روی کوه جودی باب وادی السلام، نـو،زده شد!الی یوم القیامة. بر همین مبنا وجود حضرت نوح علیه السلام را آدم ثانی می‌نامند. و قبر مطهر حضرت آدم علیه السلام و حضرت نوح علیه السلام در کنار مضجع شریف و نورانی مولا و سرورمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب که صلوات و درود خدا و ملائکه‌اش بر او و این دو پیامبر بزرگروار باشد ، قرار دارد.

مقام حرف شین در ماه مبارک رمضان

ماه مبارک رمضان ، نهمین ماه سال قمری است و در حدیث آمده که سید همه‌ی ماههای قمری است. تنها ماهی است که نامش در قرآن کریم آمده است[8]؛ شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان ( ماه رمضان که در آن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن هدایت و جدا ساختن حق از باطل ، قرآن نازل شده است).

 

پس ماهی است که نور با عظمت قرآن در آن نازل شده است و بواقع در این قسمت آیه که بیان شد ، 6 منظور مهم پروردگار عالم محقق می‌شود:

1)شهر رمضان (ماه رمضان) .  2) انزل فیه القرآن (نازل شدن قرآن)  3) هدیً للناس (هدایت کلّ مردم)   4) و بیّنات ( بطور واضح و آشکار نکات و باطن و ظاهر آن را با بینه و دلیل روشن برای مردم آشکارا بیان می‌کند)  5) مِن الهدی ( برای هدایت و درواقع سبز کردن و شکوفا کردن و از ظلمات به نور رساندن درون فطرت انسانی به عمل و سیرت انسانی )   6) والفرقان ( که حقیقت این هدایت ، جداسازی و علامت گذاری از راه خطر به امنیت کامل ، از چاه به هموار شدن ، از حرام و باطل به حلال و حق ، از ظلمات به نور و بطور کلی یعنی از جهنم‌ها به بهشت و خلاصه به رضای خداوند کریم و رسیدن به قرب او). 

 

پس درواقع همانطورکه درباره حرف شین گفته شد صفت حرف شین ، افشا کردن است و شین ،6 نقطه دارد که مبیّن حرفِ شین است و خودش با 3 حرف ، 9 تا می‌شود. درواقع 9 ، سلطان اعداد و سید همه اعداد است.

حالا ماه مبارک رمضان ، مقام 9 را دارد و سلطان ماه‌های سال است. زیرا با 6 هدف افشای هدف خلقت پروردگار عالم و نزول قرآن {یعنی آمدن همه‌ی 124 هزار پیامبر علیهم السلام و تمام کتاب‌های آسمانی که 313 تاست و در جمع به باطن قرآن ظاهر شده است} تحقق پیدا کرده و اِحیا در ماه رمضان اتفاق می‌افتد. یعنی زنده شدن به واقع انسانیت و به کمال رسیدن آن که وصل شدن به رگ حیات طیب یعنی امام زمان حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه) می‌باشد.

 

اسم مبارک رمضان یکی از اسماء خداوند کریم است به معنای گرمای زیاد ، طوری که همه‌ی ناخالصی‌ها ذوب شود.و به یک معنی رمضان یعنی ریزش بسیار که درواقع ریزش گناهِ گنهکاران است. ماه مبارک رمضان ، شهرالله خوانده شده است چون ویژگی‌هایش آن را مخصوص کرده است.

 

چنانچه در حرف شین خصوصیاتی است که این حرف را مخصوص کرده است . از یک سو با عدد ابجد 360 (=شین) ، تمام دایره خلقت را به ظهور آشکار می‌کند و سلطه‌ی عددی آن را نشان می‌دهد. و از یک سو با عدد 9 ( حروف و نقطه‌هایش) عدد شعاع این دایره را که از نقطه‌ی مرکزی به محیط اتصال پیدا کرده و دوران دایره را در بلوغ عدد 9 که سقف همه‌ی اعداد است ، نشان می‌دهد.

 

نکته جالب اینجاست که در خلقت دنیا ، کلمه ارض که پیدایش اولین نقطه خشکی در زیر خانه خداست ، آموختیم که عدد ابجد کلمه ارض =1001 است و پیدایش آن در ظهور عددهایی که از تقسیم عدد 9 به عدد 2 که عدد زوجیت در خلقت است ، نموده می‌شود : {وقتی 9 را بر 2 تقسیم کنیم خارج قسمت 4 و باقیمانده 1 می‌شود ، سپس 4 را بر 2 تقسیم می‌کنیم خارج قسمت 2 و باقیمانده 0 می‌شود.بعد 2 را بر 2 تقسیم می‌کنیم خارج قسمت 1 و باقیمانده 0 می‌شود. حال از سمت راست (آخرین خارج قسمت) نوشته و کنارش باقیمانده‌ها را می‌گذاریم تا اولین باقیمانده که می‌شود 1001}.                                                                                                            9

 

2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۱ ، ۲۰:۰۷
عذرا شفائی

  

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک قبل ان یخلقک و کنت لما امتحنک صابرة و نحن لک اولیاء مصدّقون

 

باطن لیل و خانم فاطمه سلام الله علیها

پس دنیا که خودش حقیقت لیل است، اسرارش در شب است: عروج حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در شب بود و تولد معصومین صلوات الله علیهم اجمعین در سحرگاه بود. و رزق روشنی روز و رسیدن ساعاتش از بطنِ سحرگاه شب است. شب، حرکت اولیاء است و رسیدن قدر به دنیا در شب است(انّا انزلناه فی لیلة القدر) و حقیقت آن سِرّ حرکت آب است از اسفل به اعلا که حیات را در جریان می‌اندازد و آن حقیقت و آن سرّ وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها است که در حجاب ستر خویش، تجلی کرد و شب را بپا داشت و مجرای رساندن مغرب به عشاء و عشاء را به صبح و صبح را به ظهر و عصر شد.

او بود که در لیل به خاک سپرده شد و به دنبال قبر گمشده‌‍‌‌‌اش همه باید در پی  نورش بگردند تا روزی که جلوه نورش، امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ظهور کند و به نورش، ظلمت‌ها را بزداید و پاکی و روانی و نورانیت را از آن آب باطن خویش -که مادرش است- ظاهر کند " انّا انزلناه فی لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین[1]" .

در روز وقتی خورشید می‌تابد آب گرم می شود و تبخیرمی‌شود، در شب به آسمان صعود می‌کند که به صورت ابر ذخیره شود. علوم باطنی را که حیات حقیقی است، از مایه حیات جلوه می‌دهد. چون می‌فرمایند تا آخر زمان دو  قسمت از علم ظاهر می‌شود و بیست و پنج قسمت آن در زمان ظهور حضرت حجة ابن الحسن-روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه-  ظاهر می‌شود.

عدد ابجد کلمه لیل= 70 است[2]،  برابر با عدد ابجد حرفِ ع، که عین خود به معنی، چشم و چشمه می‌باشد. همان‌طور که خانم زهرا سلام الله علیها، حقیقت لیل بود او خود لیل را به پا می‌داشت تا مهتاب نورش در پس پرده‌ی ظلمت شب به تمام ستارگان عالم نور بخشد و به تمام جماد و نبات، رنگ و طعم دهد و مُقدّم در طلوع حرکات شود.

 

او با قیام لیلش دنیا را که باطناً اسفل و تاریک است، ارتقاء درجه می‌داد تا ساکنان دنیا بتوانند خود را به اعلای صبح بکشانند و شمس وجود بتواند از درون سَحَرَش طلوع کند. چنانچه تولد ائمه علیهم السلام در سحرگاه بود و همه با وجود خود، طلوع را آوردند و چنانچه قدر در لیل نازل شد(انّا انزلناهُ فی لیلة القدر) و احیا گرفتن، در شب است، یعنی تمام عمر ما، یک شب است.

پس احیا، برای گرفتن قدر بسیار واجب است تا مرده‌های وجود خود را زنده کنیم و در نور مهتاب ولایت، قد بکشیم و صورت و سیرت انسانی پیدا کنیم تا در چشمه‌ی لیل(عین) چشمه‌ها و عیون دل را به رازهای آفرینش خود بینا کنیم تا در طلوع صبح خود از وَتر (تَری) حقیقت گذشته و در جایگاه رضوان پروردگار عالم جایگزین شویم و آن یوم القیامت است. معراج پیامبر صلی الله علیه و آله درشب بوده‌است[3]، و در حقیقت لیل، چادرِ روز است.

بانوانِ شیعه زهرا سلام الله علیها! اگر بخواهید به گنج وجود خودتان که همان سکون و بهشت آفرین بودنتان است، برسید باید بنده مطیع خدا و شیعه وجود مقدس چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین مخصوصاً فاطمه زهرا سلام الله علیها باشید و چادر زهرایی، زینت عمل فاطمی ما باشد.

 

*باطن عین(چشمه) و صاد:{لیل=70=ع }

صاد، چشمه‌ای است در عرش و فاطمه زهرا سلام الله علیها، کوثر است یعنی حقیقت چشمه (عین)؛ چشمه‌ای که خیر کثیر است و هرگز تمام شدنی نیست و این اسم یکی از اسماءِ قرآن کریم است و نام سوره‌ای است در قرآن که تقریباً تمام کلماتش یک بار در قرآن ظاهر شده‌است و این سرّ دُرّ یکدانه‌ی پروردگار عالم؛ سیّده النّساء العالمین است، که چهره ایشان بر هیچ‌کس عیان نگشت ولی صدای زندگی و عمر پر برکتش الگوی تمام جهانیان الی یوم القیامت گردید. {عدد ابجد حروفِ صاد=95 و برابر کلمه صدا است که حرفِ ص به تنهایی عددش 90 است (میم=90)[4] و جایگاه عددیِ حرفِ ص درحروف الفبا برابر 18 است، و این حقیقت تجلی ظهور خانم زهرا سلام الله علیها در دنیا می‌باشد}

*پس نام آسمانی خانم؛ زهرا سلام الله علیها است اما در ظرف عالم جسمانی در دنیا که عالم اسفل السافلین است و حقیقتش، لیل می‌باشد. خداوند کریم می‌فرماید[5]: و بالّیلِ أفلاتعقلونَ (قسم به لیل اگر در آن تعقل کنید). و در سوره مبارکه نبأ می‌فرماید[6]: و جعلنا الّیلَ لِباساً { و(برای روز) شب را لباس قرار دادیم}. و سوره مبارکه لیل درترتیب نزول، نهمین سوره است که به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است.

در هنر عکاسی هرگاه بخواهند عکس مثلا شخصی را بیندازند، او را در مقابل نور زیاد قرار می‌دهند و صفحه حساس فیلم را در مقابلش، و در انعکاس نور به شخص در صفحه حساس فیلم، تصویر بصورت برگردان یعنی عکس می‌افتد. آنگاه در اتاق تاریکی(تاریک خانه) آن را با مواد خاص، به ظهور می‌رسانند تا بصورت عکس روی کاغذ ظاهر شود و آنجا را اتاق ظهور می‌خوانند!

 

*بنابراین دنیا که حقیقتش لیل است، در بلوغ 9 ِ عددی، ظاهری و باطنی، محلّ ظهور تمام تصاویری است که پروردگار عالم در عالم نوریِ بالا، وجودشان را روشن کرده و آنگاه به امر او که فرمود: تَنزّل الملائکة و الروح به عالم زمین وارد می‌شوند. درحالیکه خداوند متعال می‌فرماید: انّا انزلناه فی لیلة القدر[7]. پس تمام حقایق در لیله دنیا به قدر خود می‌رسند و باطنشان در این عالم ظاهر می‌شود!

و به واقع عکسِ باطن خودشان هستند، آنگاه باید در این لیله به ظهور جسمانی نایل شوند. و خالق یکتا با دسترس گذاشتن تمام وسایل و آنچه که نیاز ظهور حقیقت‌هاست برای پیداکردن صورت و سیرت حقیقی که همان باطن اولیه است به ظاهر دنیایی تجلی و ظهور پیدا می‌کند.

 

*چنانچه در کتاب تفسیر فرات کوفی[8] از امام صادق علیه السلام روایت می‌کند: اَنّه قال اِنّا انزلناه فی لیلة القدر، لیلة الفاطمة سلام الله علیها... یعنی شب که همان لیله است، فاطمه سلام الله علیها می‌باشد. بنابراین یکی از معانی باطنی این آیه شریفه این است که ما علی علیه السلام را که قرآن ناطق است {که فرمودند: علیٌّ مع القرآن و قرآنُ مع العلی[9]} در صدیقه طاهره سلام الله علیها که لیله و شب است، نازل نمودیم! مانند بارانی که در درون صدف جای می‌گیرد!

*و از طرفی وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها، کوثر عالم وجود است و اسرار آب حیات و جانِ چشمه صاد و حقیقتِ ذاتِ عین(چشمه). و وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام، ابوتراب خوانده می‌شود و همیشه برای اینکه آینه تصاویر را خوب به ظهور واقعی نمایش دهد، پشت شیشه‌اش که مثل آب است، پرده یا یک جرم ظلمانی قرار می‌دهند. و اینجا پشت این آبِ حیات، جانِ تراب است که کلّ استعداد و حقایق هستی عالم بالا را در دنیا به صورت و سیرت و به ظاهر و باطن، دنیایی و آخرتی به طور کامل ظاهر می‌کند  و به نمایش می‌گذارد!!! پس درواقع دنیا، رحم است .

 

شناخت وجود مبارک خانم فاطمه سلام الله علیها به طواف حج نساء

این واقعیت که خداوند قادر سبحان بخواهد مقام حج بنده‌اش را در جایگاه بندگی به نام حاجی ثبت بفرماید و قبول کند  به شرط تمام کردن اعمال حج، که تمام حج عمره و تمتع در حج واجب، 13 عمل است که عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف م می‌باشد که عدد ابجدش 40 است یعنی باب طهارت و اربعینی شدن، یعنی سبز شدن و زنده شدن و حیات طیب پاک گرفتن.

و عدد 13 برابر با نام زیبای خداوند؛ احد جلّ‌جلاله است و خانه خدا، خانه توحید و به اخلاص رسیدن است. پس عملِ سیزده، انشاءالله در تجلی نام زیبای احد جلّ‌جلاله، حاجی را به اخلاص و توحید ناب می‌رساند.

 

چنانچه عدد ابجد کلمه نسا=111 و برابر با عدد ابجد حروف الف است یعنی تمام اضافات و وجوهات فرعی و حیوانی از باطن انسان مؤمن جدا شده و او، قائم بر اصول بندگی و یک حاجی واقعی می‌گردد.

 

رسیدن به الف یعنی رسیدن به خزانه‌ی حروف و رسیدن به این خزانه یعنی رسیدن به معرفة الله و کلام الله و کتاب الله و معرفت به اولیاءالله. درواقع هرکس به وسعش در سیر وصل، سلوک از عالم خلق به حق رسیدن را تجربه می‌کند. درواقع الفت پیدا می‌کند و در الِف وجود که صفتش سکون است، سُکنا پیدا کرده و از هیاهوی ظاهر به گنج باطن وصل می‌شود. و این میسّر نمی‌شود، بجز در تمام کردن طواف حج نساء و نماز طواف حج نساء!

 

باطن آب و عدد 12

*همانطورکه بیان شد عدد سه ؛ رمز آفرینش در عالم بالاست! آنچه که خلق شد از آب است که به عربی ماء گفته می‌شود و عدد ابجد کلمه ما=41 و برابر حروفِ اُم است که مادر خلقت روحانی، حضرت زهرا سلام الله علیها است و اوست که کوثر وجود و ام ابیهاست و آنچه که خلق شده از اوست. چنانچه پروردگار عالم در آیه اول سوره مبارکه نساء می‌فرماید: یا ایهاالناس اتقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدة... ؛ ای مردم تقوا داشته باشید از پروردگارتان که شما را از یک تن بیافرید.{جالب اینکه جایگاه عددی کلمه ما=اُم=14 می‌شود!}

 

*نکته مهم کلمه آب این است که عدد ابجد الف ، 1 و عدد ابجد حرف ب ، 2 است بنابراین در جمع می‌شوند آب(=3)  که عدد 3 ؛ برابر حرف "ج "را نمایان می‌کند و "ج" یعنی جهیدن، جهان، زنده شدن و به حی رسیدن! پس ریزش نزولات آسمان به صورت باران و برف است(آب=3) که نزولات باران و برف درواقع در طول، ریزش دارند پس 3 به عدد هستند! و دنیا که ظرف جذب کننده آب است برابر عدد سه به حروف است ( عدد ابجد کلمه دنیا=سه=65)[10] ، ظرف گیرنده نزولات آسمانی است و سبز کننده، و حیات و زندگی در دنیا جلوه می‌کند!

 

*جالبتر اینکه افراد مسن وقتی می‌خواهند وارد بهشت شوند به 33 سال برمی‌گردند. چون در جایگاهِ شست و شویِ حقیقی قرار می‌گیرند! چراکه جایگاه عددی کلمه آب (به صورت بسیط ؛ الف+با) می‌شود 33 {جایگاه عددی حروفِ (الف=30)+(با=3)= 33} ! و خداوند متعال در آیه 33 سوره مبارکه احزاب که سوره سی و سوم قرآن عزیز است ، آیه تطهیرِ اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین را نازل فرموده : ...انّما یُریدُ الله لِیُذهبَ عنکم الرِّجسَ اهلَ البَیتِ و یُطهّرکم تَطهیرا ؛... این است و جز این نیست که خدا چنین می‌خواهد که هر آلایشی را از شما خانواده نبوت {اهل بیت(ص) } ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزه گرداند.

و اگر سیُ سه را به حروف بنویسیم؛ عدد ابجدش 135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است ! {سیُ سه=135=فاطمه(س)}[11] {شاید با حقیقت و جانِ 33 کوثر شست‌و‌شو می‌شوند تا به حیات طیّبِ جوانی برگردند تا بتوانند در حقیقت بهشتی بروند که مقامش زیر پای مادرِ دو عالم؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌باشد}. اللهم الرزقنا

*حال اگر عدد حروف آب را کنار هم درنظر بگیریم 12 می‌شود{1=آ ، 2=ب}

جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود 78 (78=12+11+ ... +2+1) که  برابر با عدد ابجد نام زیبای "حکیم" پروردگارعالم است. آیا غیر از این است که  نسخه پزشک را نزد دکتر داروخانه می‌بریم تا دوا را تحویل بگیریم؟! و درواقع قرآنِ ناطق، ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین می‌باشند. پس آنهایی که ادعا می‌کنند فقط قرآن ...! باید بدانند که بدون حبل الله المتین چهارده نور مقدس صلوات اللهعلیهم اجمعین که جانِ قرآن هستند برایشان دوا،زده نخواهد شد!!!}

 

*نکته‌ی جالب توجه: شاید یکی از دلایل اینکه بعد از یوسف زهرا سلام الله علیها؛ امام زمان عج الله تعالی فرجه فرزند معصومی نمی‌آید این باشد که درآن زمان، جانِ معانی حروف و اعداد به تمام محتوی ظهور داده می‌شود، پس با عدد دوازده‌ی وجود مقدسش (که دوازدهمین امام هستند) عالم  دوا،زده می‌شود و حقیقت حیات طیب؛ باطن وجود آب، ظهور پیدا می‌کند که حقیقت حیّ و زنده شدن و تمام برکات جمع اعداد 1 تا 11 یعنی ظهور حکومت الّهی(66=الله) است(66=11+10+ ... +2+1).

 پس آن زمان مظهر ظهور تمام اسماء ، صفات ، جمال ، جلال و عظمت پروردگارعالم است.

*حال اگر ارقام 12 را با هم جمع کنیم 3می‌شود(3=2+1) و کلّ اسرار خلقت ظهورپیدا می‌کند. چنانچه در جمع ارقام 12؛ 1 برابر حرف "الف" و عدد 2 برابر حرف "ب" است پس حقیقت کلمه‌ی "آب" ظاهر می‌شود که در حقیقت الفبای خلقت است. {وجعلنا من الماء کلّ شیءٍ حیّ[12]}، همه چیزها یعنی همه هستی (کلّ مخلوق ظاهری و باطنی الی یوم القیامه) از آب، حیات می‌گیرند .

*قابل توجه است که عدد 3(=آب و جمع ارقام 12) برابر حرف"ج" می‌باشد که این حرف در باطن، حضرت زهرا سلام الله علیها است که حکومت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف هم زهرایی است. وجود مقدسش می‌فرماید: و ابنة رسول الله(ص) لی اُسوة الحسنة[13] یعنی (در زمان حکومتم)، دختر رسول الله(ص) برای من الگوی حسنه است. چون حکومت ایشان، حکومت نور است و خانم زهرا سلام الله علیها، جانِ نور و جام جهان‌نما و حقیقت آب که کوثرِ وجود است، می‌باشد.

 

*ضمن اینکه وقتی ارقام 12(1 و 2) را به صورت حروف بسیط {الف و با}  جمع کنیم یعنی : (الف=111)+(با=3)=114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن است.

پس حکومتِ 12 یعنی حکومت قرآن ناطق؛ مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف. و به وجود امیرالمؤمنین علی علیه السلام که خود حامل 11 ذریه نورانی معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است {دوا(=11) برای شفای حیوانیت به انسانیت برای انسان‌های واقعی الی یوم القیامه آورده شد} که با خود وجود مقدسش 12 می‌باشد {پس می‌توان گفت به عدد12 که همان جایگاه 30 است (12=ل=30) قرآن را به 30 جزء تألیف فرمود} و دیوار حجاب از عالم سفل تا اعلا گشوده شد و به دست مبارکش(امام مبین)، کتاب الله (کتاب مبین) در یک جلد کتابت شد که ایشان مؤلِف و مؤلَفه این کتاب است .

 

*تعداد مقسوم‌های عدد 12، 5 تاست که در 24 ساعت شبانه روز 5 نوبت نماز واجب شده است. و درحقیقت گنج 12 امام معصوم علیهم السلام، همان پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین هستند .

*وقتی 12 را به تعداد مقسوم‌هایش یعنی 5 بار با هم جمع کنیم 60 می‌شود که تمام زمان و عمر در دنیا به عدد 60 که برابر حرف "س" است ظاهر می‌شود: عدد ابجد نام زیبای ام ابیها و جایگاه عددی هی فاطمه برابر 60 است![14]

*تعداد حروف مقطعه قرآن کریم ، 78 تاست که برابر است با جمع اعداد 1 تا 12 و عدد ابجد نام زیبای حکیم=78 ، پس حروف مقطعه، روحِ تمام حروف قرآن است. از طرفی جایگاه عددی نام مبارک فاطمه زهرا سلام الله علیها هم 78 می‌شود: {(فاطمه=45) + (زهرا=33)=78}.

جالب است که اگر 78 حروف مقطعه را بصورت بسیط بخوانیم{ مثلا حرف ق که یک حرف است، خوانده می‌شود قاف که دارای 3 حرف است}، حروف مقطعه می‌شود 213 حرف که برابر با عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها است. حال اگر تعداد حروف (یعنی 78) را از 213 کم کنیم (78-213) می‌شود 135 که برابر با نام مبارک و خیر تامّ و کثیرالخیر فاطمه سلام الله علیها است!!!

 

از طرفی عدد  78، برابر با عدد ابجد کلمه عدد است یعنی کثرت و استعداد پیداکردن و زایش و متعدی شدن. و عدد، روح حروف می‌باشد. پس به عدد 12 که روح همه‌ی حروف قرآن است، جان به همه حروف قرآن کریم، زده می‌شود و جالب اینجاست که همه در گرو قلب قرآن؛ سوره مبارکه یس است.

عدد ابجد حرف س=60 به جایگاه عددی 15 است که اگر اعداد 1 تا 15 را با هم جمع کنیم 120، برابر با عدد ابجد نام مبارک "احسان " پروردگار عالم و حرف "سین" است که خودِ قرآن، سین می‌باشد (قلبِ همه‌ی کتاب‌های آسمانی) و 120 حزب دارد و تمامش احسان خالق یکتا به بندگان گنهکارش است. عدد 15(=س) در مقسوم‌های عدد 12 تعریف زیبایی دارد. اگر اعداد 1 تا 5 را با هم جمع کنیم 15 حاصل می‌شود که جمع کننده همه مخلوقات و دایره خلقت در وجود پنج تن؛ نورٌواحد صلوات الله علیهم اجمعین و کلّ مهندسی خلقت است. 

 

اربعین در تولد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

در احادیث معتبر در کتاب‌های شیعه و سنی نقل شده است. و درکتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی رحمةالله از کتاب مصباح از شیخ طوسی و اکثر علما و از کتاب اللمعة البیضاء روایت بطور مرسل نقل شده :  قبل از تولد خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها، به پیغمبر بزرگوار صلی الله علیه و آله امر شد که از منزل خویش به منزل ام هانی برود و در آنجا 40 روز، روزه و 40 شب به عبادت برخیزد و در روز چهلم ندا آمد، که از غذای دنیایی افطار نفرماید، از بهشت برای ایشان طعام آمد و فرموده شد که طعام خویش را به هیچ کس ندهد و مخصوص خود ایشان است و از آن طعام که به قولی سیب بوده است { عدد ابجد کلمه سیب=72 که برابر با عدد  ابجد کلمه سجده است و برابر حروف عدد نوزده می‌‍باشد که کوثر وجود، خود حقیقت کلّ نوزده حروف بسم الله الرحمن الرحیم است و عدد 19 برابر جایگاه عددی حروف نُه که بلوغ خلقت انسان در تولدش به دنیا است، به وجود حضرت زهرا سلام الله علیها که امّ (روحانی) همه‌ی انسانهاست ظاهر می‌شود}

و به قولی دیگر خرما و انگور یا انجیر و سیب، و می‌فرمایند که چون حضرت سیب را باز کرد، نور زهرا سلام الله علیها ظاهر شد. ایشان تنها فرزند دردانه عالم است که ولد خلف حبیب الله الاعظم صلی الله علیه و آله است وعطیه پروردگارعالم می‌باشد که سوره مبارکه کوثر در مقامش نازل گردید.

لازم است بگویم عدد ابجد کلمه ولد= 40 است[15] که خود قلب به میم شدن حقیقت زندگی پدر و مادر در وجود فرزند یا ولد ظاهر می‌شود. و حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که ظاهر و باطن بهشت یعنی بهار و ربیع که حقیقت بندگی خدا و قلب به میم تمام عوالم دنیا و آخرت و حقیقت نبوت و ولایت را ظهور داد {درواقع خودش و آثارش که یازده ذریه معصومش صلوات الله علیهم اجمعین است}

عدد 40 در عربی اربعین می‌شود و همانطورکه می‌دانید حقیقت خلقت در باطن 40 (=م) و 4 تا 10 تا یا 4 روی 10، در تمام هستی ظهور داشت و در واقع حقیقت بهار، حیات و بهشتند[16].

*نکته: عدد ابجد کلمه اربعین= 333 است[17] که خود، نمودار سه وجه حقیقت انسانی است و به عبارتی خوانده می‌شود به 33+300 که 300 برابر است با عدد ابجد حرفِ ش که صفتش تفشّی است پس درواقع عدد اربعین، افشاکننده 33 می‌باشد که 33 برابر است با جایگاه عددی نام زیبای زهراسلام الله علیها و جایگاه عددی کلمه آب (به صورت بسیط یعنی الف+با ،درواقع الفبای خلقت) و همچنین افشا کننده سنّ جوانان بهشت و کمال رشد انسان به عدد 9 است( 9=3+3+3) .و عدد ابجد سیُ سه به حروف می‌شود 135 که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است.

دیگر اینکه عدد ابجد کلمه اربعین=333 که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=3+3+3) و اگر در هم ضرب شود 27 می‌شود (27=3×3×3) و برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است(و برابر جایگاه عددی کلمه سیب هم است[18]!) که پیامبرصلی الله علیه و آله؛ عبدالله خالص است و روز 27 رجب مبعث وجود نورانیش در سنّ 40 سالگی است. درحقیقت جان اربعین، عالم را تطهیر و در ولایت مطهرین یعنی چهارده نور مقدس است و ثبوت نورانی ظهور حق در دنیا بوجود ولی الله الاعظم چهاردهمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین اظهار می‌شود و عالم دنیا از تمام گناه‌ها، رجس‌ها و پلیدی‌ها، پاک و تطهیر می‌شود.

 

*جایگاه عددی کلمه اربعین می‌شود 63 که برابراست با کلمه احمدی[19](با استمداد از ایشان به ذات اقدس احدیت یعنی حق وصل شویم). و همچنین دوران زندگی پر برکت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنین علی علیه السلام؛ (رسالت و ولایت)، 63 سال می‌باشد.

درحقیقت این بزرگواران در جایگاه حقیقی خود در دنیا یعنی جایگاه عددی کلمه اربعین(=63)، دنیا را به کمال تمام کردند و بهشت را به نام ربیع یعنی بهار در زمین برقرارکردند؛ معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند و در بندگی خداوند متعال به قربانگاه رفتند و آنچه داشتند در طواف رضای خداوند، قربان کردند؛  در کمال بلوغ 9 متولد شدند، زندگی کردند و به شهادت رسیدند و به بلوغ 9 محشور می‌شوند.

خانم زهرا سلام الله علیها که مغرب عالم است در جایگاه عددی کلمه مغرب که 63 می‌شود وجود مبارکش، ظرف افول انوار رسالت و ولایت است!

اما 63 یعنی تمام عمر دنیا و آخرت را طی مسیر می‌کند زیرا (18=3×6) منازل ظاهری و باطنی است و در آخر 9=3+6 همان رسیدن به عدد 9 یعنی کمال انسانی است که به حروف نـُه نوشته می‌شود و شاید ظاهراً معنا شود نـَه  یعنی لا؛ مجرای توحید و این حقیقت، جان اربعین است. پس روح اربعین، افشاء کننده همه قلب‌ها (چه در دنیا و چه در آخرت) است.یعنی توحید محض ؛ لااله الا الله.

 

جان و حقیقت 17 (هفده)؛ به حروف در تولد زهرا سلام الله علیها

 در عالم زمینی وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله در 17 ربیع الاول، بعد از 17 نسل از اصلاب شامخه و ارحام مطهره که باطن جسمیت حروفی می‌باشد، تمام مقاماتِ ربیع به وجود مبارکش که خود عدد 1 (باطنِ الِف) و 13 نور مقدس معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش است، آشکارمی‌شود و دنیا را مزیّن به ارواح طیبه و قدوم مبارکش  تربیع می‌نماید {14=13+1 ؛ به عبارتی 4روی 10 یعنی همان گنج عشر و حقیقت 40 که برابر با عدد ابجد حرف م است. و پیامبرصلی الله علیه و آله که باطن و جانِ  حمد خداوند است، خالق یکتا نام زیبایش را با شروع حرف م {در ابتدای حمد} بر همه آشکار کرد؛ مـحمد صلوات الله علیهم اجمعین} .

 

و بعد از 45 سال از عمر مبارکش (که 5 سال از بعثتشان می‌گذشت) به حقیقت اربعینِ هفده (به حروف) به وجود خانم حضرت زهرا سلام الله علیها؛ عطیه‌ی عالم (بالاترین اعطای حق) نائل شدند! و هر کدام از فرزندانش اربعینی هستند که امام انسان‌ها قرار گرفتند و منقلب کننده حیات حیوانی به حیات انسانی شدند(الی یوم القیامه). و ما با گرفتن مولودی هر یک از این عزیزان، به چشمه جوشان حیات طیب آنها وصل می‌شویم، چون عدد ابجد کلمه مولودی =96 و برابر است با اسم مبارک الله با لام مشدد که آن توحیدی بودن محض ایشان و خلوص و معصومیت آن عزیزان است.

 

عدد ابجد حروفِ هفده=94 که برابر با عدد ابجد نام مبارک عطیه سلام الله علیها است، خداوند متعال عظمت رحمت و محبت خود را به پیامبرصلی الله علیه و آله در بالاترین و با عظمت‌ترین و با اکرام‌ترین هدیه‌اش به وجود آقا یعنی به عالم هستی، عطیه عنایت فرمود و سوره مبارکه کوثر را در شأنش نازل فرمود: انّا اعطیناک الکوثر. پس ربیع واقعی به تمام وجه به وجود مبارکش در دنیا و در آخرت تمام زیبایی‌هایش را افشاکرد چون کوثر، حقیقت آب است و تا آب نباشد آبادانی نیست!

همچنین 94 برابر با عدد ابجد کلمه صد است[20] که در حقیقت یکی از صفات فاطمی خانم است یعنی هرگز جهنم و رجس و پلیدی و گناه و حتی ظلمات در وجود نازنینش راه ندارد. او صدی است که شیعیان خود را هم از آفات و بلایا و خطرات دنیوی و اخروی حفظ می‌فرماید.

 

 

 

*94 یک عدد کلیدی است:

درحالیکه برابر اسم مبارک عطیه‌ی حضرت فاطمه سلام الله علیها است یعنی خیرات کثیرِ وجود مبارکش را جلوه می‌دهد، در جمع ارقامش هم به 13 می‌رسیم(13=4+9) که برابر نام مبارک ذات اقدس الهی؛ احدجلّ‌جلاله است یعنی با صدِ وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها به توحید و اخلاص می‌رسیم. حال اگر ارقامش را از هم کم کنیم 5 می‌شود (5=4-9) یعنی باطن این صد، وجود مطهر پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین است و معرفشان هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوهاست! اگر ارقامش را در هم ضرب کنیم 36 می‌شود (36=4×9) که برابر جایگاه عددی کلمه میم است که هدف زحمات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین برای هدایت و رسیدن به طهارت، رسیدن به حرف م است که عدد ابجدش 40 می‌باشد و به اربعین و بهار عمل می‌رسیم. 

عدد ابجد کلمه طهارت=615 است[21] که (12=5+1+6) و باز هم  اگر ارقام 12 را جمع کنیم، می‌شود 3 (3=2+1) که برابر است با عدد کلمه آب ! حقیقت آب یا جانِ آب زمانی خود را نشان می‌دهد که به صورت بسیط(یعنی الف +با) حساب می‌شود، پس 111= الف و 3 = با، بنابراین 114=3+111 که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن مجید! و آنگاه درمی‌یابیم که جان آب، کوثر وجود است که تطهیر کننده تمام قلب‌هایی است که قابلیت پاکی را دارند!

و جایگاه عددی کلمه طهارت=57 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم زن است! و جمع ارقامش {(3=2+1)، (12=7+5)} در نهایت همان عدد 3 می‌شود و همانطورکه گفته شد ریشه طهارت، طُهراست و فاعل طُهر، طاهر و قلب طاهره می‌باشد که جمع کننده و ظهور دهنده‌ی طهارتِ عمل است .

عدد ابجد کلمه طاهره=220 می‌شود و جمع ارقامش 4 می‌شود(4=0+2+2) که عدد 4 ، برابر حرفِ دال است که ادب کلّ مخلوقات در مقابل ذات اقدس حق می‌باشد (د=4) و دلیل خلقت عالم است!

و جایگاه عددی کلمه طاهره= 40 می‌شود که استبراء وجود است از تمام بریئات و (متعلقات دنیای هوای نفسی) برای عبادت خداوند باری تعالی که هیچگونه صفات مخلوق به او نمی‌رسد.{ جالب اینکه عدد ابجد کلمه دایره هم 220 و جایگاه عددیش 40 می‌شود که برابر با طاهره است. پس کلّ دایره خلقت، طاهره است! و در قسمت قبل توضیح داده شد که عالم ، دایره است و مرکزش 40 است و چون سقف اعداد از 9 بیشتر نیست، شعاعش 9 می‌شود و درواقع 40 ضربدر9 می‌شود 360 که دایره، 360 درجه است! }

سد دنیا و صد آخرت!

در ادامه مطالب پیرامون عدد 94(=هفده=عطیه=صد) که در بالا بیان شد، خوب است که کلمه صد توضیح داده شود:

سد دنیا جلوه‌ی سکون است برای آب‌های سیل آسا و پرخطر، سد باعث می‌شود آب آرام بگیرد تا بتوانند از آن بهترین استفاده‌ها را ببرند. در ضمن اینکه ذخیره نگه دارند تا در تمام سال به قحطی و بی آبی بر نخورند.غیرازاینکه خطر آب زیاد که ممکن است منجر به بروز سیل شود را دفع می‌کند. آب به جان و حقیقتش، به زندگی مردم استفاده می‌رساند:

  1. ذخیره تمام مدت سال است. 2- از آن برای تولید برق استفاده می‌شود.در حالیکه با این برق چرخ کارخانه‌ها، صنایع، معادن و وسایل پزشکی و کلا رفاه جامعه تضمین می‌شود. 3- آب شاخه شاخه می‌شود و به هر شهر و قریه‌ای به اندازه‌اش قسمت می‌شود و... . اما سدِ با سین ممکن است که آبش خشک شود یا امکان خراب شدن را دارد. چنانچه سدی که حضرت ذوالقرنین علیه السلام به امر خداوند آهن را ذوب کرد و سدی در مقابل خطر یأجوج و مأجوج‌های زمان ساخت و آن خطر رفع شد، اما یکی از نشانه‌های آخرالزمان فتنه و عبور آنها از سد می‌باشد.

چنانچه عدد ابجد کلمه سد=64 و برابر با عدد ابجد کلمه دین و کلمه کلید و همچنین برابر عدد ابجد نام مبارک ناجی[22] پروردگار عالم است. و خداوند متعال انسان را از کفِ چاهِ دنیا؛ اسفل السافلین به دست ناجی بشریت؛ امام زمان علیه السلام به اعلا علیین می‌رساند البته به شرط اینکه دیندار باشد و شیعه امامِ دین خود قرار گیرد.

همانطورکه بیان شد در دنیا پشت آب‌های زیاد، سد می‌بندند تا هم از آب استفاده بهینه شود و هم از خطرش محفوظ بمانند و دیگر بهره‌مندی‌ها از انرژی آب پشت سد، تولید برق است تا از ظلمات به نور و تمام فوائد آن برسند. حال اگر کلمه آب را بصورت بسیط بنویسیم می‌شود الف+با که عدد ابجدش می‌شود 114=(الف=113)+(با=3)؛ برابر با کلّ سوره‌های مبارک قرآن .

 

پس با سدِ دین، باید این حقیقت آب، که جان‌ها را زنده می‌کند و آب حیات دنیا و آخرت است را برای قیامتمان نگهداریم. و این سد یعنی حدودبندی خداوند که باید روی قلب‌های ما بسته شود تا حدود خداوند، حریمِ خانه خدا را در قلبمان حفظ کند تا شیاطین و وسواس‌ها و خناس‌ها و بت‌های دلم می‌خواهدها، در آن نفوذ نکنند!

روز قیامت به واقع از محصول این سد (دین) به خوبی بهره می‌بریم که آن، نور هدایت است. آنگاه آن نور، هم در دنیا و هم در آخرت و تا ابد به ما توفیق بهره‌برداری و فوائد آن را می‌دهد. که باغستان عمل بندگی ما می‌شود جناتٍ تجری، و آن حقیقتِ آب می‌شود مِن تحتها الانهار، که درخت‌های عمل با جریان پیداکردن این آب که جانِ عمل به آیات قرآن است، آبیاری می‌شود ( درحالیکه آب، نور است!)

*ولی صد آخرت که با صاد است (سد دنیا با سین است) درواقع برای هرانسان مؤمن، همان تیغه‌ی شمشیر و همان فرقان است که حق را از باطل جدا می‌کند و مانند کلمات مبارک بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که یک آیه محسوب می‌شود و خواندن آن موقع ذبح حیوان حلال گوشت، خوردن آنرا برای انسان حلال می‌کند، درواقع حیوانیت حیوان که همان ظلمت است پشت بسم الله می‌ماند و نورانیت آن حقیقت به انسانیت رسیدن است مثل قوای فکر و بینایی چشم‌ها و شنوایی گوش‌ها و بارورشدن نیروهای جسمانی برای اطاعت خداوند می‌شود که همان حقیقت نور است .

درواقع انسانی که از کتاب الهی که وحی نور است پیروی وعمل به آیات نورانی می‌کند، عمل خود را به صورت انرژی نورانی ذخیره‌ی آخرتی می‌فرستد و آن همان حقیقت صد(قاف تقوی) است و هرگز خراب نمی‌شود. نه تنها در دنیا انسان را از خطرها و آفات مادی و وسواس‌ها و خنّاس‌ها و شیاطین حفظ می‌کند، بلکه درآخرت هم حجاب بین بهشت و جهنم است(فرقان).

 

*خوبست بدانیم که این صد، فقط ولایت است زیرا که حرفِ ق (=100) در جایگاه عددی، 19 می‌شود (ابتدای جزء19 قرآن کریم درسوره مبارکه فرقان است) و جمع ارقامش 10 می‌شود(10=9+1). این عدد عشر(10)، همان حقیقت کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاست، این همان عشری است که همه‌ی انسانها در دنیا در امتحاناتش باید ولیّ زمان خود را انتخاب کنند، این همان اتممناها بعشر(تمام کننده 10) است که هرکس بخواهد به اربعین بهاری و سبز زندگی دنیا و آخرتش برسد باید آن را تمام کند.

پس درواقع صد(با صاد) و هم سد(با سین)، جداکننده ی نور از ظلمت هستند. سد(با سین) نورش حسّی است اما صد(با صاد)، نورش قلبی است و آن را درآخرت ملاقات می‌کنیم .

 

*تعریف صد با حرف صاد

حال صد با صاد چه می‌کند؟ همانطور که در بالا گفته شد(صد=94=عطیه) پس صد، متعلق به خانم فاطمه سلام الله علیها می‌شود زیرا یکی از نام‌های مبارک خانم، عطیه  است و همچنین او فاطمه است و خود فاطمه، صد است. 

*صد با ص، هم جلوه سکون است برای برطرف کردن خطر سیل‌های گناه و منکرات و شیطان‌ها و وسواس‌ها در دنیا (باطنِ صد لعن)، و هم آرامش کامل در آخرت که آنجا بتوانی از ذخیره آبِ حیات بخش کوثر استفاده کنیم و خرمی و سبزی دائمی را در بهشت رضوان الهی بگیریم و دائما مُخَلَّد باشیم و از انوار پر فیض و روح بخش ائمه صلوات الله علیهم اجمعین و کوثر قرآن منور گردیم البته به شرط هدایت در راه رضای خدا و گرفتن مدال فاطمی در این دنیا.  ریشه کلمه فاطمه از فَطَم گرفته شده است یعنی بریده شده از آتش جهنم و بریده شده از هر بدی و شر و رجس و پلیدی[23].

*پس صدِ وجود خانم، هم ذخیره آب و جان آب در دنیا و آخرت است و هم از این صد، نور حقیقی و هدایت به چهارده انوارِ ساطع شده و عالم دنیا و آخرت را منور گردانیده و به تمام ظلمات غالب و نافذ شده است تا الی یوم القیامه (باطنِ صد سلام) {لعن یعنی دور شدن از رحمت خدا، پس با ایمان کامل از لعن، دور و به سلام‌ها وصل شویم}. همه مدیون این نور هستند، که ظاهرش قرآن است (کوثر) و باطنش ائمه صلوات الله علیهم اجمعین که حجت‌های خدا روی زمین هستند و شافعان روز قیامت. این صد هرگز احتمال خراب شدن و خطر ندارد چون همه بزرگواران، معصوم هستند.

*یکی از دلایلی که بعد از نماز واجب، مستحب مؤکد است که تسبیحات خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها خوانده شود، این است که صدی بعد از نماز بسته شود که ذخیره نور و جریان آب حیات بخش برای ما به صورت ذخیره، هم در کار و عمر دنیای ما قابل استفاده بماند که نتیجه‌ی آن "تنهی عن الفحشاء والمنکر" بشود و هم در آخرت از جان و حقیقتش مشکلات آخرتِمان را اصلاح کند و برائت از جهنم و اجازه ورود در بهشت را بدهد.

 و این تسبیح صد ذکر مبارک خداست: 34 بارالله اکبر و33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان الله. البته عرفان آن عظمتش بینهایت است اما بنا به بحثی که نوشته شد، نماز خودش مثل ذخیره آبی است که جان‌ها به وجودش احیا می‌شود و طهارت پیدا می‌کند، اگر پشت این صد مرتبه ذکر قرارگیرد به برکت این تسبیحات، انوار و برکات نماز از صبح تا ظهر، ازظهر تا عصر، ازعصر تا مغرب وعشا وخلاصه تاصبح انسان درحریم طهارت نماز که ستون دین است از ظلمات خارج شده و به حقیقت نور هدایت می‌رسد.

برای فاطمیون درهای بهشت همیشه بازاست و درهای جهنمِ وسواس‌ها و خناس‌ها و شیاطین و ... بر آنها همیشه بسته می‌شود. و از نور زهرایی او عالم به ظهور نشست و هدایت از بطن قرآن و فرزندان او به تمام انسان‌ها رسیده و می‌رسد الی یوم القیامه.

نکته: در زیارت عاشورا صد لعن و صد سلام می‌آید چون با لعن از نهی‌ها، از جهنم و جهنمیان فرار می‌کنی و با صد سلام به تمام امرها و رضوان خدا تسلیم می‌شوی تا به سلام می‌رسی. پس دنیای عمرِ ما باید بشود کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا  تا همیشه پشت صد لعن و در ورودیِ صد سلام قرار بگیریم.

 

انسان :

از آن جایی که خالق یکتا، خلقتش را در عدد یک ظهور داد، از نظر جسمانی هم، حضرت آدم علیه السلام را به عدد یک، خلقت جسمانی فرمود و بنا‌بر کلام مبارکش ایشان را در بهشت خلق فرمود و مذکّر قرار داد یعنی ظرفِ ذکر شد؛ عالِم به علم اسماء الحسنی و ظرف آفرینش شد زیرا خلیفة الله قرار گرفت {...  انّی جاعلٌ فی الارض خلیفه... .  و علّم آدم الاسماء کلّها ... [24].}.

اگر وجود مبارکش برای بهشت و در بهشت بودن خلق شده بود همان یک {حضرت آدم علیه السلام}، کافی بود زیرا در بهشت زایش و مولودی نیست چنانچه ایشان به امر خالق یکتا، بدون پدر و مادر خلق شده است. اما چون می‌خواهد به خشکی ارض تشریف بیاورد باید با زوجیت همراه شود تا زایش و موالیدشان ظاهر شود و هدف خالق بی‌همتا محقق گردد زیرا فرمود: انّی جاعل فی الارض خلیفه. بنابراین امام صادق علیه السلام می‌فرماید: « پروردگار عالم از فضیلت طینت آدم علیه السلام، حوا سلام الله را خلق فرمود». وقتی خداوند متعال حضرت حوا سلام الله علیها را خلق نمود به آدم علیه السلام فرمود که ایشان مؤنثِ شماست یعنی دومی، پس حوا سلام الله علیها حامل عدد 2 شد و در ظاهر، مادر جسمانی همه انسان‌ها قرار گرفت.

 

خلقت حضرت آدم علیه السلام که تمام عوالم و افلاک نُه‌گانه را شامل می‌شود، از جمع عدد 1 تا 9 را به خود اختصاص داده که جمع عددی 1 تا 9 می‌شود 45 (45=9+8+...2+1) و نام زیبای آدم علیه السلام (که عدد ابجد حروفش برابر با 45 است) ظاهر می‌شود. جالب اینجاست که سقف اعداد تا 9 است و خداوند کریم این سقف را به اشرف مخلوقاتش؛ آدم علیه السلام عنایت فرمود و عدد 9، سلطان اعداد است و پروردگار یگانه، انسان را سلطان مخلوقاتش قرار داد .

عدد ابجد نام مبارک حوا(س)=15 است که این عدد برابر با جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 است و این عدد، جمع کننده‌ی معانی ظاهری و باطنی، سرّ حیات و تداوم حیات و هدف کمال حیات در دنیا و آخرت است و به معنا و مفهوم طپش قلبِ حیات، موالید زندگی دنیا و آخرت بشری را احاطه می‌نماید. زیرا عدد 15، ازجمع اعداد 1 تا 5 بدست می‌آید (15=5+4+3+2+1) و ایشان حوای جسمانی است. در حالیکه در عالم سرّ الاسرار کائنات، آنجا که فقط یک نور، خالق بی‌همتا را تسبیح و تکبیر و تحلیل و تحمید می‌کند؛ نورٌ واحد پنچ تن صلوات الله علیهم اجمعین است، در آنجا جمع کننده 1 تا 5 که می‌شود 15، وجود مبارک حوای روحانی؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها است. که می‌فرماید :  هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها .

و همانطور که ذکر شد 15=جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجد 60 است که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها سلام الله علیها هم برابر 60  می‌شود. در عالم سِر، همان ظرفی است کوثر نامیده می‌شود و حوض کوثر ظهور پیدا می‌کند که قبل از خلقتش امتحان می‌شود و با قبولی کامل، مظهر حیاتِ کلّ خلق می‌شود که خداوند متعال در آیه 1 سوره مبارکه نساء می‌فرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده ... » . در بطن عدد 5 وجودهای مطهر یعنی امام حسین علیه السلام (پنجمین معصوم)، 9 ذریه مطهراست که در جمع می‌شود 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین{14=9+5}[25]. پس خانم فاطمه سلام الله علیها هم مرکز دایره است و هم محیط ! چنانچه یکی از القاب مبارکش "نقطة دائرة المفاخر" است[26].

 

*پروردگار عالم همه‌ی عوالم نُه گانه را ظرف اسماء الحسنی خود قرار داد و ایشان را علم الاسماء عنایت فرمود، آنگاه حوا سلام الله علیها را دفعتاً خلق نمود و فرمود ایشان مؤنث یعنی دوّمی شماست. یعنی همانطور که می‌دانید زن در بلوغ تکلیفی به عدد سن 9 سال تمام بالغ می‌شود و خود، حامل فرزندانی است که 9 هستند و در 9 ماه تمام بدنیا می‌آیند.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: آسمان‌ها و زمین وآنچه بین آنهاست را برای انسان خلق کردم و او را برای خودم. و فقط به انسان لیاقت بندگی با اختیار برای خودش را داد و به او بهترین گوهر خلقت خویش یعنی عقل را اهدا فرمود و انسان(کامل) را برهمه مخلوقاتش مسلط فرمود.

 

*کلمه‌ی انسان یکی از زیباترین و پرمحتواترین اسماء خلقت پروردگار عالم است و 5 حرف دارد{عظمت عدد 5 قبلا توضیح داده شده است!}، عدد ابجدش 162 است که جمع ارقامش 9 (9=2+6+1) می‌شود و جایگاه عددی کلمه انسان =45  و برابر با عدد ابجد اسم آدم علیه السلام است که این همان حقیقت گنج خلقت است که انسان کامل ، منظور خلقت است، درضمن جمع ارقام 45 هم 9 می‌شود (9=5+4) . یعنی تمام انسان‌ها درجایگاه خلقت جسمانی حضرت آدم علیه السلام در دنیا هستند و همه ذریه‌های حضرت آدم علیه السلام هستند و عددِ (9) وجود او برای همه حکم پدر را از نظر جسمانی دارد و به همین منوال وجود خانم حوا سلام الله علیها مادر جسمانی همه‌ی انسان‌هاست. جالب است که جایگاه عددی کلمه انسان(=45) برابر با جایگاه عددی نام مبارک فاطمه سلام الله علیها هم است که در واقع ایشان، مادر روحانیِ همه‌ی انسانهاست.  

عدد ابجد انسان= 162 و برابرعدد ابجد کلمه‌ی آسمانی است که انسان وجودی است آسمانی (عالم آسمانی هم به عدد 9 به تمام عوالم احاطه دارد ). اگر عدد 162 را بر9 تقسیم کنیم 18 می‌شود که رمز منازل دنیاست و برابر با عدد ابجد نام مبارک (حی) خداوند قادر متعال است و سن مبارک خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها و جایگاه عددی نام مبارک آدم علیه السلام که درجمع ارقامش برابر 9 می‌شود.

 

*نکته مهم اینکه عدد 162 برابر عدد ابجد نام مبارک آل یاسین است[27]. و می‌دانید که سوره مبارکه یس، قلب قرآن می‌باشد و حرف سین، میزان حروف است و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین همه‌ی موجود مبارکشان معصوم یعنی عاری از گناه و رجس و پلیدی و همه‌ی نامیزانی‌ها و بی‌عدالتی‌هاست. و همه در مجرای نام مبارک سبحان پروردگار عالم و در تجلی نام مبارک الله جلّ‌جلاله خداوند هستند. و این عزیزان را آل الله می‌نامند زیرا خودشان که میزان هستند، میزان کننده حیات انسانی همه‌ی بندگان خدا هم هستند.

 

و ازطرفی عدد 162 می‌شود 62+100 که عدد 100 برابر حرف ق است یعنی نگهدارنده و عدد 62 برابر حروف کلمه "بس" یعنی اولین و آخرین حرف کلام الله مجید ؛ قرآن و همچنین برابر با عدد ابجد نام‌های مبارک پروردگار عالم : "واجب الوجود" و "حمید" و "باطن" است[28]. پس درواقع این عدد رمز اسرار خلیفةالهی ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین است و در جلوه‌ی این بزرگواران، همه‌ی انسان‌های مؤمن و موحد و مخلص هستند.

اللهم اجعلنی من المؤمنین و الموحدین و المخلصین  

پس انسان کامل در حقیقت بلوغ خلقتی نُهِ وجودش بر تمام مخلوقات دنیا و آخرت، ولایت کامل دارد. و احیاکننده همه مخلوقات و مخصوص، احیاء تمام احکام واعمال و آخرت انسان است.

 

*درزمان حکومت وجود مقدس امام زمان علیه السلام ظهورتمام هدف خلقت و گنج آفرینش و ظهور اول فعل خداوند کریم یعنی نور است (ایشان حکومتش نورانی است). سال تولد آقا 256هجری برابر با عددابجد کلمه (نور) است. ظهور (انشاءالله هر چه زودتر) آقا زمانی اتفاق می‌افتد که بقول احادیث 313 یار مخصوص و قابل اعتماد و پاک و صادق داشته باشد. اگر سیصدوسیزده را به حروف بنویسیم عددابجدش می‌شود 256 که برابرعدد ابجد کلمه نور است. حکومت آقا هم نورانی است. نام مادر بزرگوارش نرجس خاتون است که عدد ابجد نرجس=313 می‌شود.

حضرت بقیه الله ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می فرماید:

"فی ابنةِ رسول الله (ص)لی اُسوة ً حسنة ً مرا در دخت رسول الله(ص) اُسوه‌ای نیکوست[29]. این سخن امام زمان علیه السلام اوج شخصیت معنوی دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله را بوضوح نشان می‌دهد و نوع حکومتش را، چون مادر بزرگوارش زهرا سلام الله علیها است و زهرا یعنی نورانی  و درخشنده .گویی روش و منش حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها چندان فاخر و متعالی است که امام زمان علیه السلام بدان تأسی می‌جوید.

 

رابطه عدد 10 و خانم فاطمه سلام الله علیها

*در کتاب گنج عشر و راز دنیا توضیحات کامل پیرامون عدد 10 آمده است. اما در اینجا نکته ای پیرو مبحث کتاب بیان می‌شود: 

عدد 10رابط است بین اعداد ماقبل خود که یکان است و اعداد دهه‌های بعد از خود که زوجیت است. وقتی به حروف نوشته می‌شود(ده)؛ عدد ابجد حروف ده=9 می‌شود (9=5+4) یعنی از 9 گذشته تا ده شود!

در تعریف عدد9 گفته شد که سقف اعداد تا 9 است و 9، سلطان اعداد است و عالم در عدد 9 غرق است و بلوغ عددی می‌باشد. اگر کلمه ده را بسیط بنویسیم (دال+ها) عدد ابجدش برابر 41 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه اُم است. درنتیجه عدد ده، ریشه یا مادر( اُم ) اعداد است و در باطن معنا یعنی وجود مادر روحانی عالم هستی؛ اُم الائمه(ص) ؛ امّ النبیین(ع) ، امّ ابیها ؛ فاطمه زهراسلام‌الله‌علیها !

اگر ارقام عدد41 را با هم جمع کنیم (5=4+1)عدد 5 بدست می آید{5 = سرّحلقه بندگی، سرّحقیقت خلقت، سرّحقیقت محمدی(ص)}

فقط ایشان در دنیا ، حامل 10 یعنی عشر عالم است{زمانیکه حمل امام حسین علیه السلام را داشتند} پس خانم جذب کننده تمام انوار سرّالاسرار الهی به عالم سفل دنیاست و اوست که واسطه خلقت، امّ الائمه(ص)، امّ ابیها(ص)، امّ النبیین(ع)، امّ المؤمنین و در واقع مغرب افول انوار رسالت و ولایت است.

 

رابطه حروف و حضرت فاطمه سلام الله علیها

عدد ابجد کلمه "حروف" (ح +ر+و+ف) خود اسرار است و معادل 294 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه "صدر" است و خزانه، سینه است که خداوند متعال می‌فرماید: الم نشرح لک صدرک. اگر ارقام آن را جمع کنیم 15=4+9+2 می‌گردد و آن خود جایگاه حرف "س" یعنی قلب قرآن است و درواقع جایگاه حیات و تعالی است پس با علم حروف، به قلب معانی و اسرار هر چیز می‌توان دست پیدا کرد.

 

*حروف هجاء

عدد ابجد حروف هجا برابر 9 می‌شود که سقف تمام اعداد است و اگر هجاء بگوییم (یعنی همزه را یک الف حساب کنیم) ، عدد ابجدش 10 می‌شود که همان 9 روی 10 یعنی 19 است.

حال اگر عدد ابجد کلمه همزه(=57) را اضافه کنیم به هجا(=9) می‌شود 66 (هجاء=66) برابر با نام زیبای الله جلّ‌جلاله.

خوب توجه کنید! حروف هجاء در حروف، اصل و گنج حروف و اعداد است: چنانچه هجا به عدد 9 است و وقتی می‌خواهد خوانده شود می‌گویند: باید هجی شود تا به صورت کلمه درآید و به معنای حقیقی خود نمایان شود. عدد ابجد هجی=18 و برابر با کلمه حی است. که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=8+1) پس در واقع این اسرار 2 تا 9 زندگی وجود مبارک خانم زهرا سلام الله علیها و عدد 99 اسماء الحسنی پروردگارعالم است و به عدد اسرار امیرالمؤمنین علی علیه السلام که به حروف حم که نوشته شود حامیم(=99)، به عدد 99 ظاهرمی‌شود.

 

توجه کنید! خداوند متعال در 29 سوره مبارکه قرآن، حروف رمز مقطعه را قرار داده‌است و این حروف در مجموع 78 حرف است؛ برابر عدد ابجد کلمه (عدد) و (حکیم). همانطورکه قبلا متذکر شدم پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند: اعداد، روح حروف هستند. پس تمام حروف مقطعات قرآن که به ظاهر حروف هستند در معنای جمع تعدادی آنها(=78)، عدد(=78) می‌شود یعنی روح تمام کلمات قرآن . پس اینجا بهتر می‌توانیم نام زیبای حکیم خداوند را که برابر عدد 78 است درک کنیم!

و همچنین اگر نام مبارک زهرا سلام الله علیها را در جایگاه عددی بنویسیم 33 می‌شود و جایگاه عددی نام مبارک فاطمه سلام الله علیها 45 می‌شود که برابر عدد ابجد اسم آدم علیه السلام است. حال اگر دو جایگاه نام مبارک فاطمه سلام الله علیها و زهرا سلام الله علیها را با هم جمع کنیم 78 می‌شود (78=33+45) قبلا بیان شد اما در اینجا دوباره تکرار می‌کنم امیدوارم خوب دقت کنید! که اگر این 78 حرف را به صورتی که خوانده می‌شوند؛ مثلا الف- لام- میم ، سه حرفی یا دو حرفی بنویسیم می‌شود 213 حرف که برابر است با عدد ابجد نام مبارک زهرا سلام الله علیها، حال اگر 78 را از 213 کم کنیم 135 می‌ماند که برابر است با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها .دقت فرمایید که جان قرآن، کوثر است (یعنی روح قرآن) و با این اعداد ، رمز بسیار زیبای باطن آن هویدا می‌شود!

از حروف مقطعه قرآن 14 حرفش بدون تکرار است { جالب است آخرین سوره‌ای که در قرآن حرف مقطعه دارد؛ سوره مبارکه قلم است که شروع آن با حرف (ن) است. عدد ابجد (ن)=50 و جایگاه عددیش 14 می‌باشد.} این 14 حرف را با هم ترکیب کرده‌اند و شده‌است: " صراط علی حق نمسکه" پس این حروف ظاهر و باطن ولایت را دو هم کفو معرفی می‌فرماید.

و تمام این نکات زیباتر جلوه می‌کند که کلّ اسرار "ام ابیهاست" که عدد ابجد نام مبارک ام ابیها=60 و برابر حرف سین که قلب قرآن  و میزان حروف است، ظاهر می‌شود (60=س). خداوند کریم همه‌ی مخلوقاتش را در باطن 60 که حرف سین است، حکیمانه خلق کرد زیرا در مدت زمان عمر دنیایی ، هر 60 ثانیه یک دقیقه و هر 60 دقیقه یک ساعت است و تمام شبانه روز24 ساعت است که اگر ارقامش را جمع کنیم 6 می‌شود(6=4+2) که پایه‌ی 60 است . پس عدد ، اسرار تمام نشدنی دارد!

 

جمادی الاول و جمادی الثانی

ماه‌های قمری، نفس ماه‌های شمسی هستند. در واقع فصل تابستان سال قمری با این دو ماه تمام شده و به ماه رجب و ماه شعبان وصل می‌شود.

کلمه جماد از جمد می‌آید یعنی منسجم شدن ظاهراً ذخیره شدن و بدون جوف و توخالی بودن و به قولی یخ زدن( در زمستان دانه‌ها کامل می‌شوند). یک درخت یا تمام نباتات اگر بخواهند باقی باشند، دانه یا تخم تولید می کنند. دانه، جماد است پس اگر دانه بخواهد خود را شکوفا کند باید در موقعیت ربیع و در محل رشد قرار گیرد. آنگاه گیاه دو لپه می‌شود. یک لپه (جمادی اول)، ذخیره ریشه می‌شود که اصل گیاه است و یک لپه (جمادی دوم)، ذخیره ساقه می‌شود. هر دو لپه با یک نقطه وصل، با هم رابطه پیدا می‌کنند که آن قلب به میم شدن مرکزیت دانه است که از جمادی به نباتی تبدیل می‌شود.

پس لپه اول، جمادی اول ذخیره رشد است که ریشه خود را جلوه می‌دهد و لپه دوم، جمادی الثانی ذخیره رشد است که ساقه سبز خود را بالا می‌کشد. در جمادی الاول  در روز 13(=جایگاه عددی م)، ذخیره دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها؛ شهیده اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین در ظاهر به خاک سپرده شد اما مکنون و مخزون! و به قول بعضی از روایات در سوم جمادی الثانی که (سِرّ وجود است) به خاک سپرده شد(به صورت مکنون و مخزون).

ولی همانطور که گفته شد سبزی خود را جلوه می‌دهد در 20 جمادی الثانی که تولد خانم؛ کوثر وجود است و بین سوم تا بیستم ، 17 روز است که برابر تعداد  رکعات نماز واجب در شبانه روز است. و خیر کثیر بیست و سه روز {برابر تعداد سالهای رمز رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله که قرآن به تدریج بر او نازل شد و به همه عالمیان (الی یوم القیامة) رسانید} طول می‌کشد (از 20 جمادی الثانی تا 13 رجب) تا در شب 13(=جایگاه عددی حرفِ م ) ماه رجب دیوار خانه کعبه شکافته شد و مادر حضرت علی علیه السلام و حملش وارد خانه شدند و آن روز به روایت شیعه و سنی در بیت الله مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام متولد شدند.

امیدوارم خوب فکر کنید. { شاید بتوان گفت این سبز شدن، همان سبز شدن کلمات و آیات قرآن است که از قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و به زبان نطق الله؛ علی بن ابیطالب علیه السلام،  23 سال به تدریج سبز شد و ظهور ظاهر و باطن پیدا کرد و بر صفحه نقش بست.الی یوم القیامه}.الله اعلم

پس بین 13 جمادی اول که قلب به میم عالم جماد به نبات و نبات به حیوان و حیوان به انسان است تا 13 رجب حدود 60 روز است که برابر است با عدد ابجد حرفِ س؛ قلب ظهور و قلب وجود و قلب عالم امکان به ظهور حقایق از اسرار مکنون و مخزون تا ظهر الوجود! " تبیّن بین العابد و المعبود. دو وجود هم کفو "

این عالمِ تابستان است که میوه‌های عمل صالح، ظاهر می‌شوند. میوه، جان قلب به میم است (ثمرة فؤاد) که اربعین را با تمام حقایقش می‌طلبد.

 

صاحب عدد 11؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها

درواقع تمام معانی که این حقیر تا اینجا بیان کردم، در جانِ وجود خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها، به مفهوم ظاهر و باطن، اول و آخر آشکار می‌شود. حضرت زهرا سلام الله علیها تنها کسی است که در دنیا این ظهور را به همه‌ی عالمیان عنایت فرمود! چراکه زمانیکه خانم، حمل امام حسین علیه السلام را داشتند صاحب عدد 11 بودند زیرا یک؛ خودِ خانم + حامل امام حسین علیه السلام به عدد 10{ 1 خودش+9 ذریه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین در بطنش} می‌شود 11  و عدد 11، برابر با کلمه‌ی دوا (یکی از اسماء الله است؛ یا من اسمه دوا و ذکره شفا).

 

 پس خانم به عدد 11 (ب=2=1+1)، داروی همه‌ی دردهای دنیا و آخرت را به بندگان خدا داد و خود، واسطه‌ی خلقت است چنانچه عدد کلمه یا=11 می‌باشد و هر کس بخواهد حاجت خود را از خداوند درخواست کند باید با حرف "یا" یعنی عدد 11 که درواقع واسطه، خانم زهرا سلام الله علیها است، آن را بیان کند. {چنانچه پیامبرصلی الله علیه و آله  فقیر که به خدمتش می‌آمد او را بر در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرستاد}. حالا هم هر جا که مراسم روضه خوانی باشد {حتی برای امام حسین علیه السلام} روزِ آخر مراسم، درِ خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می‌روند تا کامل حاجت روا شوند زیرا "هُم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها"، زیرا او مرکز و وصل کننده است! 

 

*11، در وجود حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها:

وجود مقدس حضرت علی علیه السلام و خانم  زهرا سلام الله علیها، در تمام وجوه هم کفو یکدیگر هستند. امام علی علیه السلام به عدد 12 در خانه خدا بدنیا آمد؛ یک خودش و 11 ذریه معصوم (ص) در بطنش. خانم زهرا سلام الله علیها هم به عدد 12 بدنیا آمد؛ یک خودش و 11 ذریه معصوم(ص) در بطنش. پس وجود هر دو عزیز به عدد 12 و 12 کنار هم ، تمام جانِ 24 ساعت عمر دنیا هستند[30].

همانطورکه در کتاب مهندسی خلقت توضیح داده شد، 24 عدد جامع و باطن کلّ قرآن است که خانم زهرا سلام الله علیها، کوثر وجود؛ جانِ قرآن است و حضرت علی علیه السلام، بِ بسم الله و کاتب قرآن است. خانم زهرا سلام الله علیها؛ صاحب حوض کوثر و علی علیه السلام؛ ساقی کوثر است. امیدوارم ما از محبین و شیعیان واقعی ایشان و فرزندانشان باشیم در دنیا و آخرت و انشاء الله در زمره یاران و اعوان و انصار و مستشهدین بین یدیه فرزندشان؛ امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف قرار گیریم.

 

حقیقت قرآن و کوثر وجود

بالاترین کتاب آسمانی که قرآن عزیز است؛ کلام الله می‌باشد و همه حروف عربی را شامل می‌شود. و قرآن، جامع و پایه تمام علوم و حامل علم اولین و آخرین است. کلّ حروف عربی  28 حرف خلق شده است و در جایی 29 حرف که با همزه می‌باشد .

در کلام  نورانی قرآن کریم، خداوند منّان حروفی را به صورت رمز به پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله،  در ابتدای 29 سوره مبارکه قرآن می‌فرماید(حروف مقطعه) که رویهم 78 حرف می‌باشند .78 برابر با عدد ابجد کلمه "عدد" است و جایگاه عددی نام مبارک  فاطمه زهرا سلام الله علیها[31] و همچنین برابر با جمع اعداد 1 تا 12 می‌باشد. و این عدد خودش رمزهایی از رموز علم عدد و حروف را باز می‌کند!

*و از بین حروف مقطعه که همه نورانی هستند ؛ 14 حرف بدون تکرار است که اگر این حروف را کنار هم بنویسیم می‌شود؛ صراطٌ علی ٌ حق نمسکه.  و همانطورکه بیان شد اگر حروف مقطعه را به صورت بسیط بنویسیم{مثلا الم بصورت بسیط(الف+لام+میم) ،9 حرف است} در مجموع 213 حرف می‌شود که برابر با عدد ابجد نام زیبای زهرا سلام الله علیها است. اگر 78 را از 213 کم کنیم می‌شود 135 که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است!

*اولین سوره قرآن مجید، سوره مبارکه حمد است که عدد نوشتاری آن، یک و عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله ، 5 است و در باطن محتوی، حامل کلّ محتوای قرآن است و خداوند متعال قرآن را سبع مثانی یعنی 7 تا 2 تا بیان فرمود (ولقد اتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم[32])، سوره مبارکه حمد هم 7آیه دارد و درواقع به عدد14 ظهور پیداکرده‌است. جمع عدد ترتیب نوشتاری و ترتیب نزول این سوره مبارکه (6=1+5)، 6 می‌شود که تمام خلقت زمین‌ها و آسمان‌ها در 6 روز و باطن حمد است.

 و آخرین سوره قرآن مجید، سوره مبارکه ناس است . جمع عدد ترتیب نوشتاری(=114) و ترتیب نزول(=21) سوره مبارکه ناس (135= 114+21)، 135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها که کوثر وجود است، می‌باشد.(هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم)

 

*خوب دقت کنید! آخر قرآن کریم به سوره مبارکه ناس(صدوچهاردهمین سوره) و حرف "س" (میزان است) رسید که این‌جا جمع شدن باطن کتاب الله و عترت صلوات الله علیهم اجمعین در جانِ میزان و حقیقت معنایشان که کوثر وجود و همان حقیقت آب، که برابر 114 است ظاهرمی‌شود.{آب:(الف=111)+(با=3)=114 } و عدد ابجد حرفِ س=60 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک ام ابیها (س) می‌شود.

 

بنابراین متوجه می‌شویم که چرا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، باطن قرآن هستند و قرآن، باطن اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین است و در حدیث ثقلین فرمود:

دوچیز گرانبها یا دو وزنه سنگین میزان برای شما به امانت گذاشتم ؛کتاب الله و عترتم که این دو از هم جدا نمی‌شوند تا روزی که در کنار حوض کوثر با هم نمایان می‌شوند.{انّی تارک فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی (اهل بیتی) و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض. ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی...}    

 

*پس همان شاه کلید به دست امیرالامرا؛ صاحب الزمان علیه السلام؛باب و مفتاح همه‌ی رازها و اسرار است و همه‌ی انوار را به ظهور وجود مطهرش قفل گشایی می‌کند و رمز آن 313 است که جمع ارقامش 7 می‌شود(7=3+1+3) {7برابرتعدادآیات سوره مبارکه حمد یعنی فاتحة الکتاب است} و اگر 313 را به حروف بنویسیم ، عدد ابجدش برابر کلمه نور می‌شود: سیصدوسیزده=256=نور. جایگاه عددی سیصدوسیزده=94 = "صد" =عدد ابجد نام مبارک عطیه(س) است. و جمع ارقام 94 برابر13 می‌شود که 13=جایگاه عددی حرف"م" به عدد ابجد 40 و جایگاه عددی کلمه "نور" هم برابر40 است.

درواقع همان صدّی(سد با صاد) است که  با استفاده از آن، نوری ساخته شده که هرگز خاموش نمی‌شود و در آن ذره‌ای ظلمت نیست و آن نور مهدویت است.الی یوم القیامه و این عطیه بزرگ الهی است! (از انرژی آب پشت سدهای دنیا ، برق می‌گیرند اما نورش محدود است و...) .

 

نکته جالب اینکه روزِ قبولی واقعی، روز ظهور آقاست چنانچه در حکومت وصی الحسن (ارواحنا له الفدا)، قبول حسن است. عدد ابجد کلمه‌ی "قبول حسن"= 256 که برابر با عدد ابجد کلمه نور می‌باشد.و جایگاه عددی کلمه "قبول‌حسن"=76 و برابر با عدد ابجد کلمه عبد است . امیدوارم متوجه معنای درس باشید که 313 نفر، قبول حسن هستند و عبدهای خالص خداوند هستند که لیاقت دارند در زمره یاران آقا قرار بگیرند!!!   

 

 

چهارمین گریه کننده ؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها

بزرگ‌ترین برکه اشک کسی که خود کوثر وجود است وعطیه‌ی پروردگار سبحان! خانم بعد از پیامبران بزرگوار : آدم علیه السلام، یعقوب علیه السلام و یحیی علیه السلام که بکائین عالم هستند، در بین چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین اولین کسی هستند که جزو بُکّائین عالم قراردارند. اشک ایشان جلوه نارضایتی از حکّام و مردم بی‌وفای زمان خویش است تا به همه‌ی انسان‌ها(در تمام دوران‌ها) بفهماند که چه جفاها به دین و پیامبر و اهل بیتش صلوات الله علیهم اجمعین شد.

 

اشک‌های خانم سلام الله علیها راه کج و منحرف آنها را تا انقلاب حضرت مهدی علیه السلام صاف و هموار می‌کند.و بنابرحدیث مبارک پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین خشنودی خداوند درخشنودی زهرا سلام الله علیها و غضب خداوند در غضب و نارضایتی ایشان است.

حوا سلام الله علیها

سرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا سلام الله علیها که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ انسان‌های دنیاست، ظهوردارد. همان‌طورکه درعالم سرّ، گنج خلقت به عدد5ظهور پیداکرد؛ درحقیقت سرّ پنج نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین که محوریت خانواده مطهر آل الله، فاطمه سلام الله علیها است که فرمودند: هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها .

در عالم جسمانی هم، خلقت حضرت حوا سلام الله علیها که عدد ابجد اسم حوا=15 است، از جمع 1 تا 5 حاصل می‌شود: 15=5+4+3+2+1. جالب‌تر اینکه جمع ارقام 15 برابر با 6 می‌شود (6=5+1)، درحالی‌که می‌دانید دنیا از نظر جنسیت، مؤنث مجازی است و خداوند کریم در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین را در6 روز خلق کردم(فی ستة ایام). پس عدد 6 که پایه عدد 60 است که واحد ثانیه و دقیقه است به بلوغ به 9 می‌رسد. اما چگونه؟!

وقتی عدد 60 دقیقه را واحد می‌زنیم می‌شود یک ساعت ( که همان حروف تاسع است که به عربی یعنی 9). و عدد ابجد کلمه ساعت=531 است که جمع ارقامش 9 می‌شود (9=1+3+5) .

 

درواقع در دنیا درحالیکه عدد ابجد نام مبارک حوا سلام الله علیها 15 است و جمع ارقام 15 می‌شود 6 (6=5+1) و عدد 15 برابر با جایگاه عددی حرفِ س به عدد ابجدِ 60 است، اما بلوغ جسمانی خانم‌ها به عدد 9 است. پس رابطه 9 و حقیقت 6 اسرار زیبای بلوغ خانم‌ها و آقایان در دنیا است زیرا اگر 6و 9 را با هم جمع کنیم می‌شود 15 که برابر با سنّ بلوغ آقایان است و درواقع در زوجیت به بلوغ میزانِ س(=15) می‌رسند!

*پس وقتی خداوند کریم می‌خواهد که فرزند آدمیان را متولد کند به عدد 9 ماه حمل را در وجود مادری قرارمی‌دهد که بلوغ جسمانیش، برابرِ گرفتن و عمل کردن به حدودِ خداوند (یعنی احکام) 9 سال تمام است. و جمع 9 با 9 برابر18=حی می‌شود (9+9=18=حی).

 

*در اینجا اشاره کنم که تا جنین 9 ماهش در حمل کامل نشود، زمان تولد نمی‌رسد (9ماه تمام و وارد ماهِ 10 شود که 19=10+9 می‌شود) و یا اگر سنّ یک دختر تا 9 سال قمری تمام نشود، بلوغ فرا نمی‌رسد (9سال تمام و وارد سالِ10شود که 19=10+9 می‌شود). این چه مناسبت است؟! اگر دقت کنید باید بلوغ و تولد، هم 9 به عدد باشد و هم نُه به حروف(نه=55 و10=5+5)، تا جمع عددی و حروفی را کامل بگیرد.  پس ورودی حقیقی از باب 19 می‌باشد و درواقع به گنج عشر چراکه 10=9+1 می‌شود!

 

 

سِرّ لوح حروف "ا ب ج د ه و ز ح ط ی"!

اگر حروف "ا ب ج د ه و ز ح ط ی" را بنویسیم؛  5 حرف، عددشان فرد و 4 حرف، عددشان زوج است که وقتی این اعداد را در لوح بنویسیم، در 3 مثلث ظاهر می‌شود ( که دنیا به عدد سه و انسان به سه بُعدِ عددی تعریف می‌شود). تمام الواح در شروع از سه تا سه تا، تا 360 تا نظم پیدا می‌کند! و اسرار عدد 9 و 5 از لوحی ظاهر می‌شود که 9 خانه دارد اما به عدد 15 شمرده می‌شود. درواقع از سه طرف طولی، عرضی و ارتفاعی، جمع اعداد حروفِ این لوح 15 می‌شود که برابر با عدد اسم حوا(س) است.                                    

     (15=2+9+4) ، (15=7+5+3) ، ( 15=6+1+8)

                                                                      (15=4+3+8) ،  (15=9+5+1) ،  (15=2+7+6)

                                                                                       (15=2+5+8) ، (15=4+5+6)

                                  

ب=2

ط=9

د=4

ز=7

ه=5

ج=3

و=6

ا=1

ح=8

 

 

 

 

 

 

 

 

اما لوح وقتی کامل می‌شود که در وسط ، حرفِ ه را بگذاریم (آنگاه از همه طرف جمع اعداد 15 می‌شود) و حرفِ ه ، حکم قلبِ وجود الواح را داراست. عدد ابجد حرف ه=5 است که اسرار وجود مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین و مخصوص در بطن اباعبدالله الحسین علیه السلام که پنجمین معصوم است، 9 ذریه مطهر است که در جمع 9و 5 می‌شود 14 که همه گنج وجود 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است.

بنابراین به 4 صورت می‌توان اعداد را در لوح قرار داد، پس به 4 لوح می‌رسیم و درواقع این 4 لوح، 4 وجه خانه خداست که تمام اسرار عالم چه به ظاهر و چه به باطن در این خانه؛ از نقطه زیر خانه خدا تا ساختمان ظاهری آن غرق است! پس خدا خواست که تمام دایره خلقت به عدد 360 درجه و به حروف شین که عدد ابجد آن 360 است، افشا شود. بنابراین هر لوح، 8 تا 15 است که می‌شود 120[33] و برابر با عدد ابجد حروف سین است. پس 4 تا سین در وجوه اطراف کعبه است و کف و سقف خانه کعبه هم دو تا مربع است که درحقیقت 6 تا سین می‌شود. و در خانه خدا وجود مبارک باطن سین هم قدومش بدنیا آمد که عدد ابجد نام زیبایش علیّ (با یاءِ مشدد) 120 می‌شود[34] یعنی حقیقت سین و قلب عالم امکان  است. پس خانه خدا، هفت سین است و پناهگاه تمام عالمیان است. و آخرین سوره قرآن، سوره مبارکه ناس؛ پناهگاه همه مؤمنین است .

هنگامیکه عدد به 360 در اطراف خانه مبارک کعبه معلوم شد. نکته مهم این است که عدد 360 برابر حروف شین و افشا کننده خلقت در تمام عالم زمینی و آسمانی در دنیا گردید. اما زیباتر از همه‌ی این خلقت‌ها، خلقت اشرف مخلوقات؛ حضرت آدم علیه السلام است که تمام این زیبایی‌ها را خداوند به قدوم جسمانی ایشان خلق فرمود. در کلام کریمش می‌فرماید[35]:  و إذ قال ربّک للملائکة إنی جاعلٌ فی الارض خلیفة... یعنی و (به یاد آر) وقتی که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین خلیفه‌ای خواهم گماشت... .آیا این عجیب نیست که جایگاه عددی حروف شین=45 و برابر عدد ابجد اسم مبارک آدم است.

پس هدف در ظاهر خلقت خانه خدای مهربان حضرت آدم علیه السلام و به عدد 15 در الواح نورانی حضرت حوا سلام الله علیها است. اما در باطن عدد 360 معنی می‌شود به 60+300 : عدد  ابجد حرف ش=300 و عدد ابجد حرف س=60. یعنی منظور حقیقی ظهور حرف ش، برابر افشای حرف س است. درواقع عالم خلقت از نظر جسمانی، ارض است ولی از نظر روحانی، زمان یعنی طول عمر است و اَرض، عرض خلقت است. چنانچه همه‌ی مخلوق در زمان به 60 ثانیه و 60 دقیقه و ساعت و روز و ماه و سال خلق شده و عمر و رشد و کمال می‌گیرد و افشای همه‌ی آنچه اسرار است در بالقوه‌ها در عرض عمر باید بالفعل شود. اما همانطورکه نوشته شد تمام وجوه سین شد و هفت سین ظهور پیداکرد. و درواقع هفتمین سین پرده برداری از تمام اسرار خلقت و دیوار خانه کعبه شکافته شد ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علیه السلام قدوم مبارک خودش و یازده ذریه نورانی معصومش صلوات الله علیهم اجمعین دنیا را متبرک به قدومشان کردند.ارواحنا له الفدا

اما نکته جالب دیگر که این الواح همه ظهور عدد 15 را دادند و 9 تا 15 تا شد 135؛ برابرعدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها. یعنی هیچکس نمی‌توانست ورود در خانه کعبه داشته باشد، پس او حوای روحانی است که حامل حمل و ظهور تمام ظهریات است.

پیامبران قبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همه ظاهر خانه خدا را ترمیم کرده‌اند یعنی رسالتشان این بود که مردم به سیرت آدم علیه السلام برسند و این باطن برایشان ظهور کند. اما در زمان ما شیعیان، خداوند هم هدایت به آدم شدن ما در ظاهر است و هم در باطن با اتصال ما به حقیقت قلب عالم؛ سین عالم وجود؛ امام معصوم ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. الحمد لله رب العالمین

دیگر اینکه عدد الواح که به 1665 در جمع(ستون‌ها) رسیده بود[36]. چهار لوح اطراف خانه خدا را اگر در هم ضرب کنیم 6660 می‌شود یعنی حدوداً برابر تعداد آیات قرآن و هر لوح 9 خانه داشت، 6 لوح است اگر 9 را در 6 ضرب کنیم 54 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه قرآن است.

دقت کنید این الواح، مجموعه‌ی همه‌ی گنج آفرینش و هدایت بشریت است از مرکز خانه خدا الی یوم القیامت.

*چقدر زیباست بدانیم چرا الواح که سه تا سه تا است اما در مربع چهار گوش ظهور دارد. اولا همانطورکه می‌بینید سه تا سه تا طول آن است و سه تا سه تا عرض و حتی قطرها هم به این شکل است، یعنی چه؟! اگر 3 تا 3، را کنار هم بگذاریم 333 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه اربعین است یعنی عدد40. چقدر زیباست که پایه ‌ی عدد 40 روی 4 است و از جمع عدد 1 تا 4 ، عدد 10 بدست می‌آید(10=4+3+2+1) و درواقع عالم گنج عشر و 4 روی 10 است یعنی 14 ؛وجود مبارک چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، اربعین حقیقی هستند و عدد 40 ( 4 تا 10 تا می‌شود 40 تا) ؛ طلا و مخلص و پاک و مطهر و معصوم صد در صد هستند.

از طرف دیگر همانطورکه می‌دانید عالم به شکل دایره است و عدد ابجدش 220 می‌باشد که عدد متحابه است و برابر  اسم طاهره یعنی پاک و مطهر، جایگاه عددیش برابر 40 می‌باشد که همان حقیقت اربعین و مهندسی خلقت که عالم دایره است و مرکزش خانه کعبه مکرمه است و آن 6 وجه دارد به شکل مربع. درواقع عالم دنیا از نقطه زیر خانه خدا به اسم ارض به همه‌ی عالم دحوالارض شده بدین معنا که خلقت در طهارت و در مربع سه سه تای عدد 333 اربعین قرار دارد.

 

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۱ ، ۱۹:۵۹
عذرا شفائی

  

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک قبل ان یخلقک و کنت لما امتحنک صابرة و نحن لک اولیاء مصدّقون

 

با نام و یاد خدای قادر متعال که علیم و خبیر است و توکل به ذات اقدس و کبریاییش و با توسل به یگانه دُردانه‌ی خلقتش؛ عطیه‌ی عالم خلقت و سرّ مستودعش از او می‌خواهم پرده‌ای از حجاب‌های ظلمانی را بر ما کنار زده و ما را به نور انور اُمّ الانوار و اُمّ البیضاءِ عالم، منوّر فرماید. و ذره‌ای از معارفش را بر ما بفهماند. شاید که او را به وسعِ ضعیفمان بشناسیم.

به لطف و عنایت خدای مهربان در جلد یک این کتاب، معارفی را از منظر ملکوت حروف و اعداد، بسان حقیقتی نایاب تا حدودی پرده برداشتیم و اما در آفرینش این یگانه وجود محبوب عالم، حیران و مبهوت شدیم! امید است که این کتاب خدمتی به پیشگاه مبارک مولایم صاحب العصر و زمان صلوات الله علیهم اجمعین حساب شود و قلب نازنینش از ما راضی باشد.

لازم به ذکر است که شاید بعضی از این درس‌ها برای اول بار بر صفحه‌ی کتاب نگارش شده باشد اما مفاهیمش در بیشتر احادیث ناب و در کتاب‌های مرجع شیعیان از کلام مبارک معصومین صلوات الله علیهم اجمعین آمده است.

 

احدی الکبر  

وقتی درس را در معارف وجودی سرورمان؛ دردانه خلقت تا بالاترین نقطه دایره هستی مرور می‌کنیم آنجایی که او سِرّ مستودع فیها قرار می‌گیرد و در جلوه ذات اقدس احدیت بنابر آیه‌ی إنّها لاحدی الکبر[1]، احدی الکبر به باطن کوثر معنا می‌شود. چنانچه حقیقت کوثر، آب است و خداوند متعال در سوره مبارکه انبیا[2] فرمود: وجعلنا من الماءِ کلّ شیءٍ حی، آنچه خلق فرموده از باطن آب است. و حقیقت گنج دایره را خواندیم طاهره { چراکه عدد ابجد کلمه دایره=طاهره=220 [3]و جایگاه عددی کلمه دایره=طاهره40 است[4]}.

 

و در مقام عددی 9 اسم مبارک تسعه خانم فاطمه سلام الله علیها و در محوریت وجود مطهرش در مقام اُم ( درواقع کلمه اُم معنا می‌شود به مقصود و منظور و محور و اصل و پایه و آنگاه مادر ). بنابراین در حدیث کسا آمده است:

هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها؛ فاطمه است و پدر فاطمه، فاطمه است و همسر فاطمه، و فاطمه و پسرانش صلوات الله علیهم اجمعین. پس ایشان، در محوریت 5 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین می‌درخشد!

 

اما منظور من حقیقت کوثر یعنی تمام گنج قرآن است که یکی از نام‌هایش کوثر می‌باشد و در 28 حرف ظهور پیدا کرده و کتابت شده است. اگر تمام حروف را که اسماء الله هستند در تمام عالم از همان مبدأ ظهور تا روز قیامت ببینیم، همه‌ی عوالم در حروف غرقند و حروف، واسطه‌ی ملکوتی معانی علوم آسمانی و زمینی هستند و آنها خط ارتباط گنج آفرینش و همه‌ی معارفند و خزانه قرآن اینچنین به معنا می‌نشیند: ولارطب ولا یابس الا فی کتاب مبین[5] ؛ هیچ تری و خشکی نمی‌ماند مگر اینکه در کتاب مبین (یعنی قرآن) آشکار شده !  و وجود مطهر حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ خزانه‌ی گنج کوثر است.

 

* خانم دو عالم؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ سیده نساء العالمین، قرة العین(نورچشم) نبی و بنت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و عطیه عالم است (انّا اعطیناک الکوثر[6]). در وجود مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، 13 نور مقدس آقا هستند و فقط یک خانم است که وجود مقدس 14=13+1 می‌شود عدد یک؛ برابر الف و عدد 13؛ برابرجایگاه عددی حرف(م) است که در کنار هم می‌شود اُم= اُ+م (14=13+1) و عدد ابجد م=40 + ا=1 پس 41 برابر با اُم می‌شود و ایشان امّ الائمه و امّ المؤمنین است .

 

*وجود مقدسش، تنها فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  بعد از مبعوث شدنشان است. و ایشان مادر یازده فرزند معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است. پس یک خودش و یازده نور مقدس فرزندانش می‌شوند 12 و همسر و هم کفوش؛ امیرالمومنین علی علیه السلام است. او که پروردگار عالم در مقامش، سوره مبارکه کوثر را نازل فرمود. و ایشان را تنها عطیه‌ی عالم نامید: انّا اعطیناک الکوثر. یکی از نام‌های مبارک قرآن، کوثر است و فاطمه سلام الله علیها؛ حقیقتِ آن است.

*اگر نکات کلیدی و زیبای درس را آموخته باشید متوجه مهندسی خلقت در عدد 5 و 9 درحقیقت وجود دردانه خلقت؛ حضرت صدیقه کبری؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌شوید که به عدد 9 که سلطان اعداد است چگونه سلطه وجود مبارکش در نام‌های 9 گانه و ریشه و اصل و صاحب عنصر اصلی به نام اُم را داراست  و در عدد 5 که حقیقت دایره خلقت است، احاطه وجودی دارد. وجود نازنینش در مرتبت حقایق خیر کثیر و کوثر وجود می‌باشد.

*حضرت زهرا سلام الله علیها در میان معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، مظهر احدیت خداوند است. لذا آیه‌ی شریفه‌ی "انّها لَاحدی الکُبَر[7]؛ همانا او یکی از پدیده‌های بزرگ است" به وجود ایشان تأویل شده است. فلذا امام صادق علیه السلام فرمودند[8]: حرّم الله عزّوجلّ علی علِیٍ النساء مادامت فاطمةُ حیّةً؛ خداوند عزّوجل زنان را تا هنگامیکه فاطمه سلام الله علیها زنده بود بر علی علیه السلام حرام نموده بود.

 

* وجود مقدس خانم سلام الله علیها؛ باطنِ اسم نساء است. و تنها کسی است که پروردگار عالم قبل از خلقتش او را امتحان کرد و او قبول شد و او صابر بود. پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله می‌فرماید: فاطمة بضعة منّی؛ فاطمه پاره تن من است. این معنای ظاهری جمله است ولی عمق معنی اینست که فاطمه، بضاعت من است! ایشان که خود، ظاهر گنج الف است؛ فاطمه سلام الله علیها، میوه‌ی (الْف) هزار دانه‌ی الِف است. همانطورکه در کتاب عرفان آب کامل توضیح داده شد حقیقت وجود مقدسش، حقیقت آب است "و جعلنا من الماء کلّ شی حی[9]". در ظاهر هم  آب، مهریه اوست!

*و در ادامه این حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده: ...و هی روحی التی بینَ جنبی...[10]. سرّپرستش و معرفت در وجود رسول الله صلی الله علیه و آله است. پس اصل الاصولی که رسول الله صلی الله علیه و آله تهدی إلی صراطٍ مُستقیم می‌کند، همان روحاً من الامر است که روحاً من الامری که دروجود رسول الله است و سرّ کثرت پرستش، همانی است که فرمود: فاطمة روحی التی بین جَنبیّ. این روح در هرجا که باشد، آنجا می‌شود مبارکه؛ حقیقت هستی است. شأن رسول الله صلی الله علیه و آله، بیان قرآن است و بیان قرآن، خودش هدایت به صراط مستقیم می‌کند. پس صراط مستقیم یعنی کلّ قرآن. هر آنچه که در قرآن است، شرح امام مبین است یعنی شرح صراط مستقیم و حیات طیبه است یعنی روحٌ من الامر یعنی آنچه که حیات است!

*ولایت به معنی گردانیدن و چرخانیدن است؛ همان که در توقیع شرف صدور یافته از ناحیه مقدسه امام زمان علیه السلام در دعای رجبیه از آن به "رتق و فتق" که همان قبض و بسط است، تعبیر شده است. و در چنین رابطه‌ای فعل صادره از شخص، درحقیقت فعل کسی است که بر او ولایت دارد. و چنین است که قبول ولایت وجود مبارک ولی الله علیه السلام تنها راه برون رفت از ظلمات منحوس عالم معنا مانند جهل و شرک و عمل بر اساس آن‌ها می‌باشد. و طریقه نیل به ولایت الهیه اهل بیت عصمت و طهارت، به دلالت آیه شریفه مودت، التزام و تقید به محبت (مودت) آنان مخصوصا مودت ساحت مقدسه آن بانوئی که نزدیک‌ترین نسبت را با ساحت مقدسه و مطهره نبوی یعنی صدیقه کبرا؛ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد. و حدیث نورانی نبوی که می‌فرماید: خدای تعالی به غضب آن حضرت غضبناک و به رضایت او راضی می‌شود[11]، در منزلت و منقبت آن حضرت جلوه‌ای از همین معناست.

*حدیث خلقت نوری پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین:

در کتاب بحارالانوار(ج25) از کتاب روض الجنان تألیف فضل الله بن محمود فارسی به حذف اسناد از انس بن مالک روایت کرده که گفت:

... پیامبر(ص) فرمود: چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، پس نور عرش از من است و نور من از نور خداست و من، افضل ازعرشم.

سپس نور پسر ابیطالب(ع) را شکافت و فرشتگان{ملکوت و کرسی} را از آن آفرید و نور فرشتگان از نور پسر ابیطالب(ع) است و نور پسرابیطالب(ع) از نور خداست و پسر ابیطالب(ع) ، افضل از فرشتگان است.

پس نور دخترم فاطمه(س) را شکافت و از آن آسمان‌ها و زمین را آفرید، پس آسمان‌ها و زمین از نور دختر من فاطمه(س) است و نور دختر من فاطمه(س) از نور خداست و دختر من فاطمه(س) از آسمان‌ها و زمین، افضل است .

سپس نور حسن(ع) را شکافت و از آن آفتاب و ماه را آفرید، پس آفتاب و ماه از نور حسن(ع)  است و نور حسن(ع)  از نور خداست و حسن(ع)، افضل از آفتاب و ماه است.

پس نور حسین(ع)  را شکافت و از نور او بهشت و حور العین را آفرید و بهشت و حورالعین از نور حسین(ع) است و نور حسین(ع) از نور خداست و حسین(ع)، افضل از بهشت و حورالعین است...[12].

 

بنابر حدیث مبارک پس آنچه نزولات از آسمان است به نور حضرت زهرا سلام الله علیها خلق شده و آنچه در زمین خلق شده و می‌شود و خواهد شد و روییده می‌شود و به انواع نعمت‌ها ظاهر می‌شود همه، از نور مطهر زهرا مرضیه سلام الله علیها است.

پس اگر نور زهرا سلام الله علیها نبود، نه آسمانی بود و نه زمینی! درواقع هیچ ظهوری و هیچ زندگی و حیاتی نبود. پس اگر هفت طبقه‌ی آسمان را در مقابلِ هفت طبقه زمین قرار دهیم، مانند صدفی است که فقط یک دُرّ؛ دردانه در بطن آن تلؤلؤ می‌کند! عالم صدف است و فاطمه(س)گوهر اوست    عالم قلم است و فاطمه(س)جوهر اوست.

تفسیری از نام مبارک فاطمه سلام الله علیها و از القاب ایشان

*یکی از معانی نام مبارک فاطمه سلام الله علیها یعنی شق و ابتدا و إنشاء و فطم به معنای فصل و قطع و منع آمده است ( قطع کننده طمع دشمنان انس و جان از وراثت و خلافت نبویه و علویه)

پس اشتقاق نام مبارک فاطمه سلام الله علیها از نام فاطر خداوند کبیر متعال به وجود مبارک خانم هم اشتقاق کبیر یا اکبر است! و این اشاره به این است که حضرت زهرا سلام الله علیها مظهر صفت فاطریت حقّ جلا و علا و متأدب به آداب الله و متخلق به اخلاق الله است!

 

* در فصل فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها آمده است[13]: {وعلی الجوهره القدسیه فی تَعیّن الانسیه، صوره النفس الکلیه،جواد العالم العقلیه، بضعه الحقیقه النبویه، مطلع الانوار العلویه، عین عیون الاسرار الفاطمیه الناجیه المنجیه لمحبیها عن النار ثمره الشجره الیقین، سیده نساء العالمین المعروفه بالقدر،المجهوله بالقبر، قره عین الرسول الزهراء البتول علیها الصلوه و السلام}.

ترجمه: نیز تحیّات و زاکیات برآن جوهر قدسی باد که با تجرد قدسیّه در هیئت انسیّه عالم بشریت را زینت و تشکیل داده.آن حقیقت طاهره خود، صورت نفس کلی و جواد عالم عقلی است که در صورت سِرّیه بضعه‌ی حقیقت احمدی(ص) و مشرق انوار علوم علوی و سرچشمه‌ی اسرار مکنونه‌ی فاطمی است. چنانچه آن حقیقت قادسه در آغاز نزول مقدسات عالم عقلی بوده، در هنگام عودت و صعود نیز خود، از ادناس بشریت (چیزهایی که مردم را پست و کوچک می‌کند) رستگار، و آزاد کننده‌ی دوستان از آتش، جوهره‌ی قدسیه شیرین ثمر شجر معرفت و یقین و سترگ، سیده نساء عالمین است که قدر مراتب فضائلش معروف و مثوای جسد عنصریه‌اش مجهول است، نور دیده‌ی حضرت رسول صلی الله علیه و آله به نام نامی و لقب گرامی زهرای بتول علیها الصلوه و السلام. 

 

*وجود مطهر حضرت فاطمه سلام الله علیها، 9 اسم مبارک دارد که هر نام از اسماء اعظم است.  2 نام مبارک آسمانی : زهرا سلام الله علیها و منصوره سلام الله علیها است و 7 نام مبارک دیگر زمینی: فاطمه سلام الله علیها، بتول سلام الله علیها، صدیقه سلام الله علیها، محدثه سلام الله علیها، زکیّه سلام الله علیها، طاهره سلام الله علیها و راضیه سلام الله علیها می‌باشد.

 

*نام مخصوص ایشان، فاطمه سلام الله علیها می‌باشد و نامی است که از نام فاطر خداوند عزّوجلّ برگرفته شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حدیثی این مطلب را به دختر خود خبر می‌دهد؛ قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم لِفاطمة: شقّ الله لکِ یا فاطمه اسماً مِن أسمائه فهو الفاطر و أنت فاطمه[14]( پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند: خداوند برای تو نامی که از نام‌های خود مشتق گردیده، قرار داده است زیرا نام او فاطر است و تو فاطمه هستی). وجود مقدسش، واسطه خلقتست.

"فطرت الله التی فطر الناس علیها": این معنای فطرت با نام فاطر کاملا مطابق است که یا فاطر بحق فاطمه[15]. در تجلی عام در نهایت تجلی، رب یعنی فاطمه، یعنی الست بربکم، عهد مادر و عهد فاطمی است. الست بربکم به صورت ذاتی و مطلق، دلالت بر مقام حضرت مادر دارد. یعنی آنچه که در معنای اتمّ، از لفظ رب برداشت می‌شود، وجود حضرت ام ابیها، ام الائمه و الابرار، ام المؤمنین و وجود حضرت مشکوة عالم انوار است. ظهورات از بسم الله الرحمن الرحیم است بخاطر همین زهرا شد، نور داد به همه جا! در تعریف نور در فلسفه آمده: النور ظاهرٌ لنفسه نُظهرٌلِغیره.

حضرت ام ابیها، او مادر است و به معنای مطلق رب و پرورش دهنده هر آنچه که در عالم است، می‌باشد. او ام الائمه و الابرار است، هر آنچه که در عالم است پرورش یافتگان ائمه هستند، "...نحن صنائع ربّنا و الخلق بعد صنائعنا...[16]"

 

از القاب خانم دوعالم؛ برزخ بین النبوة و الولایة است. و واسطة قلادةُ الوجود. و نقطة دائرة المفاخر است. این القاب که از مفاخر معانی عالم اسرار است تا حدودی گنج اسرار وجودی خانم سلام الله علیها را بیان می‌کند:

 

*1)اینکه ایشان برزخ بین النبوة و الولایة است یعنی همانطورکه قبلا بیان شد وجود مبارک خانم سلام الله علیها، عنصر اصل شجره طیبه است. درواقع آن عنصر حیات است که تمام خزانه وجودی رسالت و ولایت را از ریشه تا تنه درخت و از آنجا به ظهور شاخه و برگ‌ها و درنهایت به گنج گل و میوه ظهور می‌دهد و این عنصر، بضاعت وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و خزانه گنج تنه درخت که ولایت است و سرّ اینکه خودِ ریشه اسم حسن علیه السلام است و باطن میوه و ثمره، حسین علیه السلام. آنگاه بضاعت وجودش در شهادت حضرت محسن علیه السلام است که به شهادت، سفره احسان پروردگار عالم را در بیت فاطمه سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علی علیه السلام تا قیامت می‌گشاید. 

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: بینهما برزخٌ لایبغیان[17]؛ (میانشان حجابی است تا درهم آمیخته نشوند). درواقع برزخ بین دو دریاست که معنا می‌شود دریای رسالت و دریای ولایت. آنگاه از میان این دو بحر که بواقع بحار جان‌ها می‌باشد و اسرار ظهور حیات همه‌ی هستی در دنیا و آخرت بیرون می‌آید؛ یخرج منهما الؤلؤ و المرجان[18]. لؤلؤ و مرجان کنایه به وجود مبارک امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام است.

درحقیقت همانطورکه ظاهراً هر خانمی صاحب حمل می‌شود، برزخ بین عالم بالا و دنیا می‌باشد. زیرا وجود خانم‌ها، محل کارخانه صنع خداوند کریم است! پس زن به جلوه‌ی وجود مبارک خانم دو عالم سلام الله علیها، واسطه خلقت می‌شود از خزانه‌ی عالم بالا به ظهور در دنیا!

 

پس آنچه ظهور می‌شود و حی می‌شود و صورت مخلوقی دارد (در دو دنیا)، به وجود مبارک خانم سلام الله علیها است که دردانه و ملیکه‌ی دو جهان می‌باشد. چنانچه آیه اول سوره مبارکه نساء می‌فرماید: ...خلقکم مِن نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثَّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً .( خداوند می‌فرماید: آن که شما را خلق کرد از یک نفس واحده و از آن یک تن خلق کرد زوج‌ها را و خلق کرد مردان و زنان بسیار).

 

حضرت در تمام عالم وجود، حکومت برزخی دارد. مثل اینکه هر سال از عمرمان را ظاهرا در یک سال زندگی می‌کنیم درحالیکه دو سال است: یکی سال شمسی با خصوصیات خودش و یکی سال قمری با خصوصیات خودش و بواقع هرگز این دو با هم مخلوط نمی‌شوند.

درواقع سال قمری در سال شمسی می‌چرخد زیرا 11 روز کمتر از سال شمسی است. پس مثلا ماه مبارک رمضان گاه در تابستان و گاه در پاییز و زمستان و گاه درعید نوروز است و خلاصه هرگز موقعیتش تغییر نمی‌کند. بندگان زرنگ خداوند یکتا از این دو سال که هر کدام دو دریای رحمت الهی هستند و برزخ بین آنها، هر دو را بخوبی در جایگاهشان جلوه می‌دهد، باید میوه لؤلؤ و مرجان بدست بیاوند؛ درواقع باطن اعمال حسنی و حسینی علیهم السلام!

خوب دقت کنید! ما دائماً در گردش شب و روز هستیم که هرگز با هم مخلوط نمی‌شوند و خداوند می‌فرماید: یولج اللّیل فی النهار و یولج النهار فی اللّیل[19]. برزخ بین نور و تاریکی شب کیست؟! که همه در گردش آسمان‌ها و زمین است و صاحب نور خلقتش فاطمه زهرا؛ سیدة النساء العالمین است.

پس دنیا، عالم اضداد است. آن کسی که میان‌دار باطن برزخی است که هرگز حق و باطل، خیر و شر، نور و ظلمات و امثال آن با هم آمیخته نمی‌شوند، صاحب برزخ است. پس اوست که در مقام حضوری و ظهوری و ولایی باید بین در و دیوار خانه‌اش که بیت‌الله حقیقی است پرده‌دار و خط نگهدار، حریم‌دار، حافظ حدودالله و حافظ حدود ولایت و رسالت باشد. پس درحالیکه امیرالمؤمنین علیه السلام در خانه است، اما باید اقدامی نکند!

 

*2)واسطه قلادة الوجود یعنی: قلاده، حلقه‌ی وصل کننده عوالم وجودی به قرب الهی و  وصل کننده ولایت و رسالت و همه‌ی وصل‌ها تا قیامت است. اینجا در بیتی است که در حدیث کسا، خانم را به این لقبِ نقطة الدائره المفاخر می‌خواند. او مرکز دایره است و وصل کننده مرکز به محیط و تمام مساحت است که خداوند متعال این خانواده را به جبرئیل امین علیه السلام اینطور معرفی می‌فرماید: هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها صلوات الله علیهم اجمعین

 

*3)نقطة دائرة المفاخر یعنی:

حال از نگاه دایره مهندسی خلقت، می‌دانیم تمام عالم به شکل دایره است و همانطورکه در ابتدا بیان شد عدد ابجد کلمه دایره =220 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک خانم؛ طاهره سلام الله علیها می‌باشد و در جایگاه عددی هم با هم برابر هستند دایره= طاهره= 40  (یعنی اربعین) می‌شود.

از آنجاکه سقف اعداد تا 9 است، تمام دایره خلقت از نقطه مرکز تا کمان به شعاع 9 کشیده شده و خانم سلام الله علیها شعاع دایره‌ی زندگی مبارکش، 9 سال در بلوغ بیت رسالت است و 9 سال در بلوغ بیت ولایت. اینجاست که باید خوب متوجه شویم زندگی وجود مبارکش که به 2 تا 9 سال ظاهر می‌شود و 18 سال را نشان می‌دهد و عدد 18 برابر با کلمه حی[20] (صفت ذاتی پرودگار عالم) است.

درواقع بلوغ 9 به اضافه 9، قطر دایره و درواقع بزرگ‌ترین وتر دایره را نشان می‌دهد. آنچه باید دیده شود مساحت و محیط این دایره است که رمزی را باید در خود نهفته باشد تا نمایان شود! 

 

قبلا توضیح داده شده که حضرت فاطمه سلام الله علیها هم سومین وجود در مرتبت خلقت نوری در عالم اسرار است و هم در ظهور حقیقت کوثر که جان الف‌بای خلقت است؛ یعنی ظهور آب کوثر. عدد ابجد کلمه آب=3 است چنانچه خداوند کریم می‌فرماید: و جعلنا من الماء کل شیء حی[21]. خوب دقت کنید! و در حدیث قدسی آمده که خداوند اگر زهرا سلام الله علیها را خلق نمی‌کرد، وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام را هم خلق نمی‌کرد[22]. پس اوست که اُم ابیهاست.

*معنایی که از نام مبارک فاطمه سلام الله علیها شده این است که این اسم، مشتق از فـَطم است (به معنی فصل جدایی می‌باشد) که وجود مبارکش، استثناءِ عالم خلقت است. و درواقع دوستداران و پیروان واقعی حضرتش هم از گناه و بدی‌ها و آتش جهنم جدا می‌شوند. پس بالاترین منصب بنده به درگاه خداوند در مرتبه اول، فاطمی شدن می‌باشد.

*اگر نام زیبای فاطمه(س) را به صورت 3 بخش بنویسیم یعنی:

(فا)  (ط)  (مه)، و عدد ابجد هر بخش را محاسبه کنیم، در آخر به 3 تا 9 می‌رسیم: ( فا=81 و 9=1+8)    (ط=9)     (مه=45 و 9=5+4) که همان رفیع الدرجات(=999)[23] است. و 3 تا 9 تا هم می‌شود 27 (27=9×3)! که برابر است با جایگاه عددی کلمه سجده و عدد ابجد کلمه طول[24]. و خداوند متعال، خود را ذی الطول یعنی صاحب طول معرفی می‌کند. پس مجرای طول، رسیدن همه‌ی برکات صاحبِ جواد العالم العقلیه؛ فاطمة الزهرا؛ سیدة نساءالعالمین است.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

 

از طرف دیگر 3 تا 9؛ درواقع نُه به حروف هستند(چون در باطن حروف نامِ خانم نهفته‌اند) و عدد ابجد کلمه نُه=55 است و 3 تا 55 تا می‌شود 165 که برابر با عدد ابجد لا اله الا الله است! [25] و جایگاه عددی حروفِ نُه=19 که 3 تا 19 تا می‌شود 57=زن![26]

*از جنبه دیگری هم می‌توان نام مبارک فاطمه سلام الله علیها را شرح داد:

اسم مبارک و فوق عرشی و احدی فاطمه سلام الله علیها از پنج حرف تشکیل شده که مشیر به خامس آل عبا صلوات الله علیهم اجمعین است.

"فا" ی نام فاطمه سلام الله علیها اشاره به حضرت ختمی مرتبت دارد چراکه عدد ابجد حرف ف=80 و برابر عدد ابجد کلمه "وجه الله"[27] است که اگر با عدد 12 که تعداد ائمه اطهار علیهم السلام است، جمع شود حاصل آن 92 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک محمد صلی الله علیه و آله و سلم است[28]. دلیل این تجمیع آن است که در حدیث معصوم فرموده است: اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد کلّنا محمد صلی الله علیه و آله و سلم فلا تفرقوا بیننا[29].

"الف" نام فاطمه سلام الله علیها معرف مقام احدی فاطمی است که فطم الخلق عن کنه معرفتها. الف در حروف، بی اسم و رسم و بسیط است و آن جناب در نماز به قیام علاقه داشت و چون به نماز می‌ایستاد از او نور سیاه که نور ذات است، تشعشع می‌کرد.

"طا" ی نام فاطمه سلام الله علیها مشیر به امیرالمؤمنین علیه السلام است که چون بین طا و الف نکاح واقع شود (طا+الف) 121 می‌شود که برابر با عدد ابجد "یا علی" است[30]. در حدیث است که اگر حضرت علی علیه السلام؛ نبود هیچ کفوی برای حضرت فاطمه سلام الله علیها نبود؛ لو لا علیٌّ ماکان لفاطمة کفواً ابدا.[31]

"میم" نام فاطمه سلام الله علیها مختص به امام حسن مجتبی علیه السلام است. چون عدد ابجد "امام حسن"[32]  برابر 200می‌شود و امام حسن علیه السلام فرزند حضرت فاطمه و علی علیهما السلام است. لذا عدد ابجد میم بصورت بسیط (میم+یا+میم=191) را با ط(=9) جمع کنیم، 200 می‌شود.

"ها"ی فاطمه سلام الله علیها متعلق به امام حسین علیه السلام است که خامس آل عبا است. عدد ابجد نام مبارک حسین[33]=128 را اگر با هاء(=7) جمع کنیم، 135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام الله علیها است.

صورت عرشی خانم سلام الله علیها

حدیث قشنگی است درباره بخشش گردنبند و گوشواره حضرت زهرا سلام الله علیها در عالم اسرار در سفر معراج پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند در ساق عرش نظر کردم و دیدم تمام عرش زینت گرفته بود به جمال زیبای زهرا سلام الله علیها؛ در گوش‌های او، دو گوشواره و یک گردنبند به گردن ایشان بود که به 9 حلقه مزیّن بود؛ ایشان دو گوشواره را فرمود که "ابا محمد الحسن"علیه السلام و"ابا عبدالله الحسین" علیه السلام است و حلقه‌های گردنبند، 9 ذریه امام حسین علیه السلام است.(صلوات الله علیهم اجمعین)

 

درواقع باطن زیبائی‌های وجود خودِ خانم است که زینت وجود مبارکش شده است. پروردگار عالم در آیه آخر سوره مبارکه بقره می‌فرماید: "لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت" یعنی "هر اعمالی که از حاصل عمرتان کسب می‌کنید بر وجود خودتان ظاهر می‌شود". دو گوشواره خانم سلام الله علیها هم که یکی "ابا محمد الحسن" علیه السلام است زیرا آنچه وحی الهی به پدر بزرگوارش صلی الله علیه و آله و سلم رسیده ایشان بدون کم و کاست از حضرت شنیده و به طور حسن (یعنی بهترین وجه) در وجود مبارکش اثر کرده و عمل کرده است. در حلقه گوش دیگر "ابا عبدالله الحسین" علیه السلام است زیرا آنچه شنیده و تاثیر کامل کرده، به صورت عبادت خالصانه و زیبا برای پروردگارش به عمل آورده و بندگی کرده و نام مبارک "اَمَة الله" را دریافت کرده است.

 

 تعریف علم حضرت زهراسلام الله علیها

نکته مهم پُری ایمان وجود مبارکش است که چنانکه ایمان، نور است و حقیقت آن، علم. وجود مطهر فاطمه زهرا سلام الله علیها که خوارق عادات ( پاره کننده عادتها) و علم به مغیبات(یعنی غیبها) و فوز به درجات نیز از ایشان به ظهور رسیده. چه ایمان، همانا تصدیق حقایق عن القلب است (یعنی باطن قلب) و اعلی درجه آن عبودیتی که فرموده‌اند العبودیة جوهرة کُنهها الرّبوبیة .

درواقع علم حضرت زهرا سلام الله علیها نیز منشأش همین ایمان کامل و عبودیت محض است تا بجاییکه خودش از آن علم بی پایان به مولا گزارش می‌دهد که من علم ما کان و مایکون و ما هو کائن و مالم یکن الی یوم القیامة حین تقوم الساعة را آگاهی دارم. یعنی علم آنچه بوده و آنچه می‌شود و آنچه هست و آنچه را که تا روز قیامت در علم الساعة و چگونگی آنرا که هیچ کس نمی‌داند، را می‌دانم (به علم خداوندی) و فرمود یا ابالحسن المؤمن ینظر بنور الله تعالی[34]  یعنی مؤمن کامل نظر به نور خداوند متعال می‌نماید.

 

درنتیجه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها با آن وجود ایمانی محض از بَدو تا ختم را داراست بطوری که آن علم منزه از زمان و مبرّا از مکان و نیز علم به امور نشدنی‌ها را به خود اختصاص داده است و این امور، فوق طورِعقل جزئیه ماست. که مصحف فاطمه سلام الله علیها، گنجینه علم مایکون ائمه طاهرین علیهم السلام است. همان کتابی که بعد از پدرش توسط جبرائیل امین علیه السلام بطور مستقیم و مداوم بر آن حضرت نازل شده و امیرالمؤمنین علی علیه السلام آن را مکتوب فرموده‌اند.

فلذا بعد از قرآن مبین، سومین خزانه علوم ائمه علیهم السلام محسوب می‌‍‌شود و مابقی آن خزائن مکنون علمی، جفر و جامعه است. حالا درس مذکور که در دایره خلقت گفته شد را خوب درک کنید!

چنانچه یکی از القاب مبارک خانم سلام الله علیها به صاحب الدولة الزهراء سلام الله علیها مشهور می‌شوند. و نیز به جهت عام آن مکرمه مجلله بر جمیع ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین حجت کبرای حق می‌باشد. آنجا که امام عسکری علیه السلام فرمودند: نحن حجة الله علی خلقه و جدتنا فاطمه حجةٌ علینا[35]. بنابراین امام باقر علیه السلام مادر معصومشان را برای تمام مخلوقات به عنوان مقام بلند و ارجمند مفروض الطاعه معرفی می‌فرماید: لقد کانت علیها سلام مفروضة الطاعة علی جمیع من خلق الله  من الجن و الانس و الطیر و الوحش  و الانبیاء و الملائکه.[36]  

*علامه مجلسی رحمة‌الله در کتاب جنة العاصمه می‌فرماید :

فطمتک بالعلم، ارضعتکَ بالعلم استغنیت و فطمت یعنی تو را به علم شیر دادم تا اینکه بی نیاز شدی و باز گرفته شدی . { زیرا به سبب علم و دانش آن بزرگوار ، خداوند او را از دیگران ممتاز گردانیده!}

و بوجه دیگر فرموده: و قطعتک عن الجهل بالعلم یعنی به سبب علم تو را از جهل  بریدم. ( فاطمه یعنی نور محض که هرگز ظلمت جهل در او راه ندارد )

و جعلت فطامک من اللبن مقروناً بالعلم . کنایه : عن کونها فی بدو ِ فطرتها عالمة بالعلوم الربانیه یعنی باز داشته شدن تو از شیر را به سبب علم قرار دادم. کنایه از اینکه در ابتدای خلقت، عالِم به علوم ربانّیه بوده است.

و در صورت معنای زیبای دیگر؛ فطمت را (در باب تفعیل) معنا می‌کند: جعلتک قاطعة الناس مِن الجهل یعنی تو را جداکننده‌ی مردمان از نادانی قراردادم. یا به این معنی باشد: لمّا فطمها مِن الجهل فهی تفطّم الناس منه؛ یعنی هنگامیکه او را از نادانی جدا ساخت، پس او هم مردم را از آن جدا می‌سازد.

 

چه، آن بضعه احمدیّه و دوحه محمدیّه صلوات اللهعلیهم اجمعین در مقام اطاعت ذات اَحدیت، به معنا رسیده است که به ایشان حدیدة المحماة یعنی آهن تفته؛ آهن سرخ شده ( کنایه از رسیدن به شدت اطاعت حدودالله و خالصانه) و او مثل اعلای الهیه می‌باشد.

پس در مقام علم و ذات علوم ، همه‌ی علوم در شیر او، و همه در بطن درخت طیبه به همه‌ی اعضای درخت تا شاخه و برگ و میوه‌هایش، عالم را منوّر کرده است. چنانچه حضرت، سِمَت قیّومیّتِ دینِ حنیف اسلام را به خود اختصاص داده. چنانچه در تأویل آیه مبارکه که خداوند فرمود: "...و ذلک دین القیّمه[37]"، آمده دین القیمه هی فاطمه علیها سلام و ذالک دین القائم علیه السلام.[38]

 

*نکته مهم: حالا خوب فکر کنید اگر امروز علم اینترنتی و دیجیتالی و علوم کامپیوتری همه‌ی فضا را در اقصی نقاط عالم و در نهایت علوم آسمانی _ زمینی _دریایی و در بطن کوهها و معادن و زیر زمین و ... پر کرده است. و ارتباط همه را اینچنین با سرعت به ما می‌رساند و امواج چه رادیویی و چه بصورت ماهواره‌ای در خدمت بشر ظاهر شده است. در بطن این علم؛ همان گنج ملکوت حروف و اعداد است و در عالم وجود همان خزانه سِرّ مستودع  که به لطف خداوند با بهم پیوستن حروف، ملکوت معنی و همه علوم به خواست خداوند ظاهر می‌شود. و ارتباط بی سیم ولایت، اصل ظهور علمی هستند که در اختیار ماست!

 

عصر ارتباطات معانی رسیدن به مهندسی معنوی خلقت در گنج نور اُم المظاهر، اسرار آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین؛ فاطمه زهرا؛ سیده نساء العالمین است! و در ظهور وجود حجت برحق خداوند؛ امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ولایت کبری اوست. چنانچه اصل ارتباط قلبی است. که شما در هر جا باشید می‌توانید با وجودهای مبارک ارتباط بگیرید. چون این عزیزان، کامل علوم و کامل احاطه وجودی و کامل حقیقت حروف و کلمات و اعداد و باطن گنج قرآن هستند که پیوسته و بلاانقطاع به گنج ذات اقدس الهی وصل می‌باشد و همه‌ی عالم خلقت الی یوم القیامت (از همه نظر) ریزه خوار سفره پربرکتشان هستند.

یعنی تمام علومی که بدست بشر کشف می‌شود (درواقع همه علوم)، از بطن ولایت بدست ما می‌رسد {که خزانه ولایت؛ امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است}. زیرا ما به هر مرتبه علمی که می‌رسیم پرده‌ای از گنج علمی خزانه ولایت برای ما گشوده می‌شود!

 

اسرار عدد 7 و وجود مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها

*سه نکته قابل توجه برای عدد 7 می‌باشد:

1)خداوند کریم کلام مبارکش را در 114 سوره به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه و آله نازل فرمود که در حدیثی از ایشان آمده است که کلّ قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است . و سوره مبارکه حمد، 7 آیه دارد! و به 10 نام خوانده می‌شود که یکی از نام‌هایش، اُم الکتاب است {جالب اینکه یکی از القاب حضرت فاطمه سلام الله علیها هم اُم الکتاب است!} و کتاب مبین می‌باشد.

 

2)اگر اعداد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 می‌شود (28=7+6+5+4+3+2+1) و عدد 28 برابر با جایگاه عددی حرف غ به عدد ابجد 1000است که حروف غین همان حروف نام مبارک غنی خداوند است( قبلا توضیح داده شد).

ولی منظور از بیان این مطلب این است که خانم زهرا سلام الله علیها که از انوار مطهرش 7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین خلق شده، وجود مبارکش تجلیِ نام مبارک غنی خداوند است. و عدد 1000 به حروف(هزار)، برابر با حروفِ زهرا سلام الله علیها است و هم معنی کوثر که خیر کثیر است و همه ‌سرمایه‌ی هستی و تمام زیبایی‌ها و خیرات و خوبی‌هاست.

 3)و آنچه در دنیا و آخرت هست از اوست. چنانچه در سوره مبارکه حجر[39] آمده که قرآن "سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم" است و درواقع قرآن، 2 تا 7 تاست و تمام آسمان‌ها و زمین هم 2 تا 7 تاست. درحالیکه تمام ظرف زمان که شد مادر عمر همه‌ی مخلوقات، در 7 روز هفته غرق است و هر سال 52 هفته دارد که برابر با عدد ابجد کلمه حمد[40] است!

 

*حالا برای درک بیشتر منزلت حضرت زهرا سلام الله علیها، خوب دقت کنید که عالم بالا و عالم زمینی در دو قوس قرارمی‌گیرد که جوهرِ آن، فاطمه سلام الله علیها است! چنانچه عالم به صورت دایره است و اسم آسمانی خانم، زهرا سلام الله علیها و نام زمینیِ ایشان، فاطمه سلام الله علیها است. پس ظرفِ آفرینش در زمین، ظهوردهنده‌ی انوارِ زهراییِ عالم بالاست!!!

بنابراین اینجا فاطمه سلام الله علیها، مرآتی است که هیچگونه ظلمت و گناه و ناپاکی و ضلالت و گمراهی و آتش جهنم و بدی و پلیدی و شر در آن راه ندارد. زیرا همانطور که در دنیا، اصول علم عکاسی و ظهور عکس این است که تصویر با نور بالا به صفحه‌ی حساسِ فیلم منتقل می‌شود، اما ظهورش در تاریکخانه‌ی عکاسی است. و دنیا هم،  جایگاهِ لیل است و حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ حقیقتِ لیل است و اوست که بقول امام صادق علیه السلام، لیله قدر می‌باشد.

 

*اما نکته دیگر اینکه خداوند متعال در سوره مبارکه فصلت می‌فرماید[41]: خلق الارض فی یومین { یعنی خلق فرمود زمین‌ها را در 2 روز } و در آیه 12 همین سوره مبارکه می‌فرماید: فقضـٰهنَّ سَبع سماواتٍ فی یومین... { و آنگاه 7 آسمان را در دو روز پدیدآورد}. در علم اعداد، عدد 2 زوج محسوب می‌شود و خداوند کریم تمام مخلوقاتش را در زوجیت خلق فرموده و این عدد، پایه کثرات در دنیا و آخرت است.

*چنانچه کتاب آسمانی ما؛ قرآن کریم هم با حرف ب شروع می‌شود که عدد ابجدش 2 است {پس وقتی به فرموده پیامبرصلی الله علیه و آله تمام محتوای سوره مبارکه حمد در بسم الله و همه در حرف ب جمع است، یعنی خیلی مهم است(ب=2)!}

 

*در علم جدید مخصوصا کامپیوتر پایه اعداد بر 2 عدد است: صفر و یک که اسرار زیبایی در خود نهفته دارد!  خوب دقت کنید: اگر عدد 2 را بر 2 تقسیم کنیم جواب می‌شود یک و باقیمانده‌اش صفر می‌شود حال یک صفر داریم و یک عدد 1 .          2       2

                           1      0 

برای خواندن از سمت راست می‌خوانیم که می‌شود عدد 10 و به عربی عشر خوانده می‌شود. و در کتاب راز دنیا توضیح کامل داده شد که عالم دنیا در عدد 10 غرق است؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا.

 

اما برای 7 آسمان و 7 زمین : پس خداوند اولا با جمع عدد 1 تا 7 می‌خواهد بندگانش را از دامن مادرِ دو عالم و از گنج محبت رحمانیت و رحیمیتش، در دنیا و آخرت غنی کند {پس چقدر باید شاکر و حامد مولای مهربانمان باشیم؟!}

ثانیاً اگر عدد 7 را بر 2 تقسیم کنیم، خارج قسمت 3 و باقیمانده 1 می‌شود، و در ادامه اگر 3 را هم بر 2تقسیم کنیم خارج قسمتش 1 وباقیمانده‌اش هم 1 می‌شود که وقتی کنار هم قرار دهیم 111 می‌شود:                         2    7

                                                                                                                     2    3    1            

                                                                                                                    1     1

اینجاست که به این علم زیبا، گنج وجود خانم را بهتر متوجه می‌شویم. چراکه عدد ابجد کلمه نسا برابر111 می‌شود و کلمه نسا برابر با حروف الف[42] (=111) گنج خزانه علوم و حروف است (قبلا توضیح داده شده است). پس با دقت مطالعه کنید تا بتوانیم علم روز را با احادیث نورانی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین مطابقت دهیم و بهتر بفهمیم و انشاءالله پیرو صادقی باشیم.

میزان عددی در اسم زن(حقیقت این اسم در وجود خانم فاطمه سلام الله علیها است)

کلمه زن: که در قرار گرفتن ترازوی زُبُر(یعنی اصلِ جنس) و بیّنه( یعنی وزنه‌ی هم ترازمقابل جنس) با هم برابر است. کلمه زن به صورت بسیط زا+نون خوانده می‌شود: زا{ زبر= ز(7)، بینه= ا(1) } + نون { زبر=ن(50)، بینه=ون(56)} _ {زبر: 7+50=57} = {بینه: 1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود (114=57+57) که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن و خانم فاطمه سلام الله علیها؛ کوثرعالم و جانِ کلّ قرآن است.

*این کلمه یکی از زیباترین معانی از نظر ظاهر و باطن را در بردارد که اگر زنان بدانند و خود را بشناسند، به وجود زن بودن خود افتخار می‌کنند. عدد ابجد کلمه زن =57 می‌باشد. عدد 57 برابر 3 تا 19 تاست. جایگاه انسان کامل و بلوغ خلقت درحقیقت 9 و عالم قرب در جایگاه عددی اسم اول=19 که برابر با عدد واحد=جایگاه عددی نُه (به حروف)است[43]. و عدد ابجد حروف نوزده=72= سجده[44]  و 9= 2+7 می‌شود.

 

*عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک حوا سلام الله علیها با هم برابر است و 15 می‌شود!

جالب‌ اینکه جمع ارقام 15 برابر با 6 می‌شود (6=5+1)، درحالیکه می‌دانید دنیا از نظر جنسیت، مؤنث مجازی است و خداوند کریم می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین را در6 روز خلق کردم (خلق السموات و الارض فی ستة ایام[45]).

پس سِرّ زیبای خلقت جسمانی، در وجود حضرت حوا سلام الله علیها که منشأ و اُّمّ جسمانی همه‌ی انسان‌های دنیاست، ظهوردارد. درحالیکه در عالم سِرّ الاسرار کائنات، آنجا که فقط یک نور، خالق بی‌همتا را تسبیح و تکبیر و تحلیل و تحمید می‌کند؛ نورٌ واحد پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین است، در آنجا جمع کننده 1 تا 5 که می‌شود 15، وجود مبارک حوّای روحانی؛ خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها است که محوریت خانواده مطهر آل الله را فرمودند: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها!

 

*قابل ذکر است که در دنیا، بلوغ جسمانی خانم‌ها به 9 سال و بلوغ جسمانی آقایان 15 سال است. حال خوب فکر کنید! از آنجا که خداوند آنچه را که خلق نموده کامل و بدون نقص از وجود سبحان خود که پاک و منزه از هر عیب و نقصی است، جلوه داده است پس در دنیا به عکسِ عدد خلقت در عالم بالا، عدد بلوغشان ظاهر می‌شود. چنانچه اگر عدد 15 بلوغ دنیایی آدم علیه السلام با عدد خلقتی ایشان که 9 بود جمع شود عدد 24 که جامع جمع تمام زیبایی‌های عالم است به عنوان خلیفة الله ظاهرمی‌کند { دستور احکام برای بلوغ مردها، چون فرزند آدم علیه السلام هستند} و اگر عدد 15 که بلوغ خلقتی حضرت حوا سلام الله علیها است را با 9 که بلوغ  دنیایی ایشان است جمع کنیم 24 می‌شود یعنی همان جمع جمیع زیبایی‌های عالم به عنوان خلیفة الله![46]

 

تعریف کلمه زن از نظر حروف

حروف کلمه زن:  1 حرف (ز)، آخرین حرف راز و (ن) همان نون ساکن وجود است که در عین پنهانی، آشکار و در عین ظهور، غایب است!

عدد ابجد حرف (ز)= 7 است که آن کتاب هستی است {کلّ باطن قرآن در7 آیه(سوره حمد) و7 حرف(بسم الله سوره حمد) است} آسمان‌ها 7 و زمین نیز 7 است، 7 نفس و 7 روز هفته و ... .

*دنیا از جنس ماده است پس آخرت هم، که گیرنده است و زاینده، ماده است. نکته‌ای در ماده است، نزول کتاب هستی زندگی(7)، در دنیای ماده نازل شده و در اینجا خوانده و عمل می‌شود و زایش آثارش برای هر شخص الی یوم القیامه است. شاید به همین دلیل است که ماده، خیر کثیر است و خیر ماندنی!

 

*حرف "زا": حرف (ز)، ازحروف جهریه است و باید با صدای بلند ادا شود(مثل خواندن سوره مبارکه حمد در نماز صبح و مغرب وعشا). از حروف ظلمانی است، طبیعتش بادی غربی، از دسته‌ی حروف مائیه (آبی) و ملک آن سرفائیل است. لازم به ذکر است که رنگ آبی متعلق به فاطمه زهرا سلام الله علیها است (در کارشناسی رنگها، اصل رنگ آبی  در دنیا نیست و دو رنگ شبیه یا نزدیک به رنگ آبی وجود دارد).

 

بنابراین حقیتِ دنیا، لیل است و مظهر سکون و آرامش و زن هم خود، چون ستر است و در حجاب ظهور دارد، باطنِ لیل می‌شود و او هم باید مظهر سکون و آرامش باشد. پس سکون در سکون، می‌شود صدای جهر او !

و این در تعریف حرف "ز" از کلمه زن بود و چون "ز" از حروف ظلمانیست و نون از حروف نورانی { جالب است که هر سه حرف نون (ن‌ون) هم نورانی هستند}، ظلمت همان حجاب است که بر ظاهر نون نورِ وجود زن پوشیده می‌شود تا در جایگاه بندگی خویش تجلی کند(ن، باطن جمال اوست).

 

*حرف( نون) : حرف نون از حروفی است که در بیشتر کلمات قرآن قرار گرفته و بیشترین حرفی است که در کتاب آسمانی به صورت ظاهر و تنوین نوشته شده‌است و با خود سِرّ معانی را اظهارکرده و نون به معنی جوهر و دوات، خیرات و گنج‌های وجود قرآن را ظهور داده‌است و شاید خود، جوهر کلام الله است.

در اسرار حروف، نون در جرگه‌ی عارفان بنام، و خاص حرف نون(آیت‌الله) است و ملک آن حولائیل است، طبیعتش خاکی جنوبی و از دسته حروف آسمانی یا هوائیه است.

 دو حرف در حروف عربی دو مخرج تلفظی دارد: (ن) و (م)؛ یک مخرج در دهان و یک مخرج در بینی که به آن غُنّه می‌گویند و حرف (ن) یکی از استثناهاست، که درحالیکه نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود یعنی بصورت تنوین می‌آید (صورت زمینی‌اش حرفِ ن است و صورت آسمانیش؛ تنوین است) و پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند؛ پشت6 حرف حلقی(ح خ ه همزه ع غ) اظهار، پشت6 حرف(ی ر م ل و ن ) ادغام ، پشت یک حرف(ب) قلب به میم  و پشت 15 حرف(بقیه حروف) اخفا می‌شود. 

این حقیقت کلی درباطن، مخصوص بانوی دو عالم حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها می‌باشد و بقیه زنان درجلوه وجود ایشان قرار می‌گیرند. حال معنا را درک کنید و به این همه نعمت شاکر باشید!

جالب است که زیبایی‌های عدد 5 در عدد50 ظاهر می‌شود .عدد ابجد حرف ن=50 است که برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت است. عدد ابجد کلمه "بهشت"= "707" که جمع ارقامش 14(14=7+0+7) و در نهایت 5 می‌شود(5=4+1). پس بندگان صالح خداوند در جایگاه بهشت قرار می‌گیرند بخاطراینکه گردنبند بندگی را با خود بردند و در جایگاه حروفی الفبا کلمه بهشت عددش "50" می‌شود یعنی حرف نون ساکن. و از طرفی عدد ابجد کلمه کُل=50 است، پس حرف ن، کُل را در بردارد.

جایگاه عددی حرف "ن" ="14" می‌باشد که جمع ارقامش 5(5=4+1) می‌شود که وجود مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها، ام الائمه علیهم السلام و ام ابیهاست. و برابرعدد حجاب می‌شود[47](حجاب=14). وقتی جایگاه یک بهشتی نون ساکن وجودش می‌شود آن، همان ریسمان "حبل اللهِ" چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است. که با اطاعت امر پروردگارعالم و شیعه و محب شدن اولیاء الله معصومین صلوات الله علیهم اجمعین به گنج وجود خود یعنی بهشت؛ محل رضای وجود خود که قلب خویش می‌باشد راه پیدا می‌کند، آنگاه در دنیا منقلب می‌شود، خانه خدا؛ کعبه دل تطهیر می‌شود و این همان نون ساکن است(ن=14 و 5=4+1) در جایگاه قلب که خود عدد "5" است(شکل ظاهری قلب هم مانند عدد 5 و حرف ه است) و در پشت اعمال روزانه از دید چشم، شنوایی گوش، زبان ، فکر، اعتقادات، مال، کار، وظایف مختلف، شب و روز و حتی در عبادات،به صورت اظهار، ادغام، اخفا ...کار می‌کند و قلب بودن خویش را آشکار می‌نماید!

عالم خلقت بر ( د ) وحدت وجود او خلق شده و حرف ( ن ) دنیا همانطور که گفته شد در جایگاه عددی حروف الفبا = 14 است یعنی همان سرّ عشر پس ولایت عددی 14 نور مقدس که منت پروردگار عالم است که بصورت جسمانی در دنیا حضور و ظهور پیدا کردند تا همه انسان‌های آزاده و عاقل را در ظلّ گنج الهی با شیعه و پیرو شدن وجودهای مقدسشان و نیز عمل به آیات قرآن  (حقیقت 14) به هدف خلقت یعنی خلیفة اللهی برسانند و در نتیجه انسان‌ها، بدون ظلمات حیوانی شوند و در ضمن ازنظر حروفی وعددی به حقیقت گنج الف وجودیشان در کلمه دنیا نایل شوند و نمره یک عدد الف خود را بستانند چون انسان نسبت به همه مخلوقات، درجه‌ی یک است ( اشرف مخلوقات است ) . اما به شرط امتحان عشر ؛ گذر از حرف (ی) دنیا با گرفتن مقام مهدویت

امیدوارم متوجه شده باشید که حرف نون ساکن در باطن کلمه دنیا،همان گنج 14معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است که ولایت مطلقشان از عالم سرّ در ارض دنیا اظهار می‌شود و تمام حروف خلقت از وجود ایشان به مفهوم و معنای واقعی خود می‌رسند. و انسان‌ها بالاخص در جایگاه انسانی که دارای اختیارند باید  شیعه و پیرو این عزیزان شوند تا اعمالشان در قیامت با ولایت و امامت این بزرگواران، مفهوم و معنای بهشت را دارا شود . والا جدایی از این عزیزان، جهنم است . قابل توجه که انسان از نظر زمانی و جسمانی، از نظر عمر گرانمایه‌اش و خلقتی، تمام رحمت‌های واسعه‌ی خداوندی پشت گنج نون ساکن و ثابت دنیا، بالفطره به او می‌رسد .

 

هر کس در قبر، باطن قلب وجودی خود را ظاهر می‌بیند و آنگاه قبر مؤمنان واقعی، جایگاه ظهور و بروز ایمان اشخاص زنده می‌شود؛ جای استجابت دعا و محل سجده به پروردگارعالم و خلاصه خانه طهارت و پاک شدن از گناه گنهکاران می‌شود. چون خوب قلب به میم شده و به رضای مولا رسیده است، او زنده است و نزد پروردگارش روزی می‌خورد و خلاصه باطن قبر در بهشت باز می‌شود که همان نون ساکن عمل است و همینطور جهنمیان در جهنم  که آنها هم به جایگاه قلب خود می‌رسند و متاسفانه آن باطن ، باعث عذاب خودشان است.

نون حقیقت ماده است که صفات و معانی و ظهورات مادی از آن ظاهر می‌شود. عدد ابجد کلمه ماده = 50 است و جایگاه عددی آن 23 می‌شود (5=3+2). 23 سال طول کشید تا پیامبرصلی الله علیه و آله  قرآن را تدریجاً برای هدایت مردم ابلاغ کند. دانشمندان می‌گویند که زاویه خورشید نسبت به زمین 23 درجه است تا در تمام سال دو روز مثل هم نباشد و فصل‌ها و تغییرات هوایی و جوی ظاهر شود. و روزی اشک که به عربی بکاء گفته می‌شود (عدد ابجد کلمه بکا=23 است) که برای قبولی توبه و ندامت ( توبه بهترین روزی انسان شده است) از گناه و اصلاح عمل و خضوع و خشوع به درگاه خداوند منان از چشم‌های ما سرازیر می‌شود و این اشک‌ها جهنم وجود را خاموش می‌کند.{جایگاه عددی حرف ث=23 است که عدد ابجدش 500 و ملکش حضرت میکائیل علیه السلام است که ملک روزی می‌باشد}

یکی از نام‌های مبارک قرآن، قاف است. و سوره‌ مبارکه قاف، پنجاهمین سوره از نظر ترتیب نوشتاری است که عدد 50=عدد ابجد(ن) و همانطور که نون ساکن پشت همه‌ی حروف کار می‌کند و بدون آن، حروف در جایگاه صورت معنایی خود قرار نمی‌گیرند، حرف (ق) هم در تمام موارد عمل به آیات الهی به عنوان تقوی، پشت تمام اعمال قرار می‌گیرد و صورت زیبای بندگی و خلوص را به انسان می‌دهد.

حرف (ق) به تنهایی یعنی نگهدار و معنی کامل را داراست، (ق) یعنی نگهدار و ریشه‌ی کلمه تقوی است. در دنیا هر ماده‌ای را می‌خواهند ماندگاری آن زیاد شود مثلا در مواد غذایی مواد نگهدارنده (ق) به آن اضافه می‌کنند، آهن را ضد زنگ می‌زنند، یخچال و فریزر نوعی نگهدارنده هستند و همینطور هر آفت زدایی برای وسایل گوناگون نگهدارنده است. خداوند کریم برای بندگانش می فرماید:"ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین[48]" آن کتاب آسمانی هیچ شکی در هدایتش نیست فقط برای متقین.

وخداوند متعال انسان‌های متقی را در مرتبه‌ی عالی ایمان می‌داند و جایگاه متقیان مخصوص است "ان المتقین لفی علیین _ والعاقبة للمتقین". و بهشت جایگاه متقین است، برای آنها بلند مرتبه‌ترین مقام‌هاست. پس کسانیکه بخواهند اعمال و کردار خیرشان در قیامت دستشان را بگیرد و آنها را از عذاب الهی نگهداری کند تا در عالم آخرت غنی باشند، فقط باید تقوی پیشه کنند. پس باید در تمام اعمالمان از صبح تا شب و از شب تا صبح، حرف قاف را داشته باشیم تا آفات شیاطین و وسواس‌ها ، اعمالمان را ضایع نکنند تا در قیامت سالم به دستمان برسد و از ترس و هول لرزه‌ها و لغزش‌ها ما را حفظ کند.

 

همانطور که در دنیا غذای اصلی نان است به صورت عوام "نون " گفته می‌شود و برکت سفره است؛ عدد ابجد حروف "نون"= 106 می‌شود که 7=6+0+1؛ آیات سبعه و برکت قرآن سوره مبارکه حمد که هفت آیه دارد و یکی از نام‌های مبارک قرآن "ن" است که پروردگار عالم در سوره مبارکه قلم به "ن" قسم یاد کرده است "ن و القلم و ما یسطرون". عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه قریش در قرآن کریم، 106 است که برابر با عدد ابجد حروف "نون" می‌باشد.شاید به همین دلیل از معصوم علیهم السلام نقل است که برای اینکه غذای شما برکت کند، این سوره مبارکه را روی غذا بخوانید... . زیرا نون، برکت است!

بنابراین سوره مبارکه قریش پیام بسیار عمیقی در خود نهفته دارد! که اگر خانواده محترم پیامبرصلوات الله علیهم اجمعین از قبیله قریش است، امّت ایشان هم باید قریشی شوند تا از برکات وجودهای مبارک به اسم غنی و فتح واقعی در جایگاه وطن حقیقی یعنی بهشت؛ رضوان الهی و قرب نورانیش به روزی نور به وجود مبارکش؛ عند ربهم یرزقون نائل شویم. اللهم الرزقنا  

*یکی از زیبایی‌های این سوره مبارکه این است که همانطورکه خداوند متعال فرمود: "لایلاف قریش. ایلافهم رحلة الشتاء و الصیف"؛ "برای اینکه قریش با هم انس والفت گیرند. الفتی که در سفرهای زمستان و تابستان برقرار بماند". آن روز هم که عالم مثل برف زمستان؛ مثل پشم ریسیده شده پخش می‌شود، آن روز خیر و برکت برهمه‌ی عالمیان ظاهر می‌شود.همانطورکه برای تغذیه در دنیا برکت است، ساعتی که آن غذا که روزی است هم زیرورو می‌شود، پس برکت آن برای مؤمنان ظاهر می‌شود.

و در ادامه می‌فرماید: "فلیعبدوا ربّ هذا البیت. الذی اطعمهم مِن جوع و آمنهم مِن خوف" ؛ "پس باید یگانه خدای خانه کعبه را بپرستند.که به آنها هنگام گرسنگی، طعام داد و از ترس خطر آنان را ایمن ساخت". پس نتیجه آن که قوه‌ی آن غذا باید بندگی خداوند شود.

آن روزی نتیجه‌ی رزق رحمانیت بر همه آشکار می‌شود، که به صفت رحیمیت پروردگار عالم، روزی رحمت را تا قیامت دریافت می‌کند که آنجا؛ وطن حقیقی و رزق حقیقی است و این است که عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبرصلی الله علیه و آله 29 است[49]! والله اعلم 

 

 و جایگاه عددی حروف "نون"= 34 می‌شود(7=4+3) و "34" برابر عدد ابجد کلمه "دل" است. و این بدان معناست که کتاب حق در دل انسان باز می‌گردد و آن معرفت حق است. پس اگر دل با معرفت شد، تمام اعمال انسان نشان معرفت او می‌شود. عدد 34 خود نیز برابر با عدد ابجد کلمه اجل است. محلی برای دو تفکر: اول اینکه همه اهل دنیا و مکان دنیا و جلوه‌های آن مانند ماه، خورشید و ستارگان همه می‌میرند یعنی اجل شامل کُل می‌شود. دوم آنکه گنهکاران غافل قبل از مرگ ظاهری، دلشان می‌میرد. با آنکه ظاهری در قید حیات دارند اما باطنشان مرده است. "صم بکم عمی فهم لا یعقلون". قبل از مرگ دل، توبه کنیم و از خدای خویش طلب مغفرت نمائیم تا احیا شویم. بسا که به مؤمنان خطاب می‌شود: "موتوا قبل ان تموتوا"." بمیرانید(هوای نفس حیوانی و رذائل وجودی را) قبل از مردنتان". تا حیات انسانی باقی بماند الی یوم القیامه. خدای مهربان لحظات و ثانیه‌ها را از درون نون ساکن(ن) پشت حرف باء ولایت 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین که باطن هفته هستند به ما می‌رساند تا زنده شویم و بدانیم آمده‌ایم که زندگی کنیم و زنده برویم و جاوید شویم چراکه خداوند حی، ما را خلق فرموده است! و بدانید ایام ، همه زنده به دست ما رسیدند و زنده می‌مانند(گرچه از ما می‌گذرند ولی تمام آثار حیات ما را جاوید می‌کنند: ...نکتب ما قدّموا و آثارهم[50]... می‌نویسیم اعمال شما  و آثار اعمالتان را. پس ندای آن‌ها را بشنویم که ما نیامده‌ایم که بمیریم، آمده‌ایم تا دائمی و مستقر و زنده‌ای شویم که خداوند کریم فرمود: ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[51]. اللهم ارزقنا

 

*حقیقت وجود خانم دو عالم سیده نساءالعالمین سلام الله علیها است که او راضیه و مرضیه می‌باشد و زینت این بهشت ، حسنین علیهماهستند؛ سیدی شباب اهل الجنة {درواقع، چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین} همه درحلقه نون (بندگی) قراردارند که همان ظرف بهشت است. تمام خوبان عالم با رمز "راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" وارد بهشت می‌شوند. شاید این سِرّ است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌فرماید: "زهرا(س)، امّ ابیهاست" و شاید سِرّ دیگری فاش می‌شود!

پروردگارعالم به مریم سلام الله علیها، حضرت عیسی علیه السلام را عطافرمود، پس بدانید ای اهل عالم که پروردگار جلّ جلال شأنه به بهترین مخلوق خود (حبیب الله؛ مصطفای وجود) یک دختر عطا فرمود و یک سوره در شأن مقام ایشان نازل فرمود: "بسم الله الرحمن الرحیم. انّا اعطیناک الکوثر. فصلّ لربّک وانحر.انّ شانئک هوالابتر" و کلّ قرآن را کوثر نامید (خیرکثیر).

 

فاطمه زهرا سیده نساءالعالمین سلام الله علیها کوثر وجود و حقیقت به معنا رسیدن نور و هدایت کلّ قرآن است (او خود، نون ساکن وجود است) هنگامی‌که وجود انسانی بخواهد با عمل، ورود در آیات قرآن کریم داشته باشد، (نون ساکن وجودش که همان ظرف ایمان و عقیده و قلب گوهر وجودش است که همان جوهر قلم وجودش می‌باشد، باید پشت حرف باء بسم الله قرار بگیرد اگر توانست قلب خود را منقلب میم سازد، یعنی منِ حیوانی خود را (نفس اماره) پشت باء بسم الله ذبح کند آن‌گاه صورت انسانی یافته تا بتواند عامل به آیات قرآن گشته و سیرت خویش را که همان صورت عمل انسان است با زینت اخلاق قرآنی به فضل پروردگار عالم از ظلمات جدا کند و به نور هدایت بپیوندد (الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...[52]).

 

معنی دیگر مثل عمل قلب در بدن است که خون کثیف سیاه را بعد از جدا کردن ظلمتش به خون سرخ وحیات بخش منقلب می‌کند. در اینجا اگر هرقدر کار قلب نقص داشته باشد آلودگی را در تمام گردش خون جریان داده و کلّ بدن را بیمارمی‌سازد(یعنی حرف نون ساکن قلب ما، در عمل بندگی خودش طبق نسخه‌ی حکیم یعنی قرآن، کامل قلب به میم نشده است)

کلّ عالم به وجود حضرت زهرا سلام الله علیها قلب شد(بدون نقص) و آثارش یازده وجود نورانی معصوم صلوات الله علیهم اجمعین جلوه کرد و همان‌طور که خودش بدون نقص است آثار و فرزندانش هم کلّ نور و هادی امّت هستند الی یوم القیامه. چون در دنیا فاطمه سلام الله علیها است که او بریده شده از همه‌ی بدی‌ها و پلیدی‌ها و ظلمات و رجس و جهنم است پس نور خالص می‌باشد.

 

*پس نتیجه می‌گیریم که زنان در جامعه و در خانواده، حکمِ حکیم را دارند که اگر در جای خود، عمل خویشتن را در حالت اخفاء و اظهار و ادغام و قلب شدن صحیح انجام دهند که انشاء الله همان بندگی خداست، گناه و حرام و ظلمات جای خود را به نور داده و حقیقت بهشت که همان آرامش واقعی است (لتسکنوا) جایگزین می‌شود.

 

*حضرت زهرا سلام الله علیها یک الگوی کامل (اسوه حسنه) است که در حقیقتِ سیدة النّساء تجلی کرده‌است(اسوه به معنای الگوی قابل تقلید برای همه). و الگوی دیگر، دختر ایشان؛ حضرت زینب سلام الله علیها است که به ایشان  امر شد در کنار امام حسین علیه السلام به طور علنی در جامعه‌ی زمان خود حضور پیدا کند و در کنار امام زمانش وظیفه سنگین حمایت از ولایت را داشته باشد و بعد از شهادت ایشان تا روز اربعین امام حسین علیه السلام، خانم با تمام زنان اسرای کاروان، به بهترین وجه بدون یک گناه و خطا و یا ترک واجبات انجام وظیفه کرد.

 

*علامه حسن زاده آملی درباره نون می‌فرماید[53]:

 "آنچه را که در این مقام بر تو تلاوت می‌کنیم تدبر فرما. عدد پنج که آن دایره ابجدی است گاهی آن را چنین که اشاره به دائره وجود و دو قوس نزول و صعود دارد.

خدای سبحان می‌فرماید: "یدبّر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة ممّا تعدّون[54]". "خداوند امر را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند سپس به سوی او عروج می‌نماید در روزی که مقدار آن هزار سال به شمار شماست"، پس همواره و پیوسته امر در روحانیات و جسمانیات دوری (دایره‌ای) (جمع شده است از روحانیات و جسمانیات) است و از میان این دو اشکال عجیب و غریب حادث می‌شود.

تجدد امثال و حرکت در جوهر طبیعی و گردش روز و شب و آنچه که در روز و شب پدید می‌آید تو را در این امر دوری(دایره‌ای) بودن وجود ارشاد می‌کنند، خدای سبحان فرموده است: "و القمر قدّرناه منازل حتّی عاد کالعرجون القدیم[55]". "سیر ماه را در منازلی تقدیر کرده‌ایم تا این که در گردش خود مانند چوب کهنه خشک خوشه خرما که باریک و زرد و کج می‌شود، درمی‌آید".

*نون دارای پنج مرتبه است:

مرتبه نخستین نون، تَعَیُّن اول است و آن جمع جمیع حقایق کیانی، ربّانی و حروف مؤثره وجوبی و حروف متاثره امکانی است و نون، امّ الکتاب اکبر است. حقیقت سرّی که در عالم اسرار قبول حمل را دارا شد و در عالم دنیا "سیدة نساء" (الدُره) عالمین گردید. عدد ابجد کلمه "نساء" بدون همزه 111 می‌شود که سرّ "الف" وجود است (نسا=111=الِف) و جایگاه عددی کلمه نسا=30می‌باشد(به اسرارعدد30) و اگر همزه را بصورت بسیط (ها+میم+زا+ها) بنویسیم عدد ابجدش 110 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک "علی"علیه السلام است.

{پس هر دو بزرگوار؛ حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام، رتبه یک آفرینش و گنجِ الِف و الْْفِ وجود و در مقام اول و در جایگاه ظاهر و باطنِ 19 یعنی کلمه اول(به عربی) که جلوه‌ی نام خداوند(هوالاول و الآخر و الظاهر و الباطن) در عرصه آفرینش هستند .الی یوم القیامة }

                                                     نس       ا       ها میم زا ها       

1

 

                                                    110                  110          

 

                                       

                                              

                    

                                           111=110+1      1+110=111  

                                   

مرتبه دوم نون، دوات ماده حروف الهی و هیولای صور فعلی وجودی و عماد (ستون) ربوبی به (عین مهمله)است؛ که پروردگار ما پیش از خلقت خلق در آن بوده است.

مرتبه سوم نون، اصل وام(اصل و ریشه) حقایق کونی که احدیت جمع جمیع کائنات است می‌باشد. و حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله در بیان خود که فرمود: "اول ما خلق الله الدره". به این اصل "ام" اشاره فرموده است؛ و این نون، "ام الکتاب" امور در رق وجودی منشور است که غمای عبودیت معجمد است."

مرتبه چهارم نون، ام الکتاب مبین است و آن لوح محفوظ است که در اصطلاح اهل نظر، نفس کلی نامیده می‌شود. که وجود مبارک خانم سلام الله علیها، نفس کلی عالم خلقت است. و به منزله‌ی جوهر در قلم عالم وجود!

مرتبه پنجم نون، نون اقدار (قدرها) است و آن، ام الکتاب موضوع یعنی نهاده شده در روحانیت روح قمر است و آن، آسمان اسم خالق و مجتمع اضواء (نیرها) عالی و انواع گوناگون و اتصالات و انفصالات است و کتابِ "محو و اثبات" بین جزئیات از این مرتبه منقش است.(آنچه که قلم حق بر لوح هستی به امر خداوند می‌نویسد، چنانچه در ابتدای سوره مبارکه قلم می‌فرماید: نون و القلم و مایسطرون)

إمراه

 اِمراَه (مرآت): که زنان در زبان عرب به این نام خوانده می‌شوند. مراَه به معنی آینه است، و از سوی دیگر همان جمال است که در باطن به یک معنی برمی‌گردد و آن حقیقت وجود سر عالم خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ کوثر وجود که حقیقت آب است که در زیر عرش جا دارد و عرش روی آب است[56]. و در سوره مبارکه انبیا می‌فرماید[57]: "...وجعلنا من الماءِ کلّ شیءٍ حی..." همه چیز از آب زنده می‌شود و چون این آب، جانِ آب (حقیقت آب) است، پس آنچه که علم مشیت الهی و اراده‌ی اوست، به عرش تعلق می‌گیرد پس آنگاه از آب میگذرد و به عوالم پایینی تجلی می‌کند و به هر قسمی که امر اوست، از آن آب، حیات خود را می‌گیرد و به ظهور در عوالم پایین‌تر جلوه می‌کند.

 

در عالم دنیا هم اول آب بود، بعد پروردگار عالم در  25 ذیقعده نقطه خشکی را به نام ارض خلق فرمود و سپس دحوالارض شد یعنی از آنجا به تمام جهان هستی کشیده شد. درواقع صورت جسمانی همه موجودات در آیینه‌ی آب در دنیا هم به ظهور، ظاهر شد!

همینطور در شکم مادر که جنین در کیسه آب قرار دارد و نطفه که ظهور خشکی جسمانی است روی آن رشد می‌کند. پس رحم مادر، ظرفِ آیینه‌ای است که خالق مصوّر، صورت خلقتش را در آن نقش بسته و بصورت مولود، تولد می‌دهد. و زن در مقام کارخانه خلقت صنع خداوند است. و وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها مجموعه‌ی تمام آیینه‌های عالم؛ همان کوثر وجود است و جان حقیقت آبِ زیر عرش! {که خداوند کریم فرمود: و جعلنا من الماء کل شیء حی}

خداوند کریم در 4 ماه و 10 روز در شکم مادر، به جنین انسان روح خدایی می‌دمد که شاید همان سین وجود است "انی نفخت فیه من روحی" همانا از روح خودم در انسان دمیدم.

 

*در کتاب مخزن العرفان[58] درباره‌ی خلقت خانم حوا سلام الله علیها از امام صادق علیه السلام نقل شده که می‌فرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم علیه السلام، حوا سلام الله علیها را خلق فرمود. به قسمت ذکر شده در قبل اشاره می‌کنم که به وجود خلقت حضرت آدم علیه السلام و حوا سلام الله علیها، خلقت عالم سِرّ یعنی وجود مبارک 5تن صلوات الله علیهم اجمعین که با 9 ذریه اباعبدالله الحسین علیه السلام، 14 نورمقدس علیهم السلام معرفی می‌شود و تمام هدف خلقت در ظهور جسمانی این 14 وجود مطهر علیهم السلام است که خداوند متعال حقیقت اربعین و گنج طهارت الی یوم القیامت را به همه انسان‌ها در دنیا عنایت می‌فرماید.

 

روایت گردنبند خانم سلام الله علیها[59]

در این قسمت روایت درباره گردنبند حضرت زهرا سلام الله علیها را بیان می‌کنم زیرا همانطور که گفته شد پروردگارعالم در سوره مبارکه اسرا می‌فرماید[60]: "طائره فی عنقه" ؛ اعمال انسان‌ها را در قیامت به صورت گردنبند به گردنشان می‌اندازد. یعنی اعمال از شما سرمی‌زند و سیر درونی آن، اگرعمل نیک باشد خوبی‌ها را جمع می‌کند و اگر بد باشد زشتی‌ها را و بعد به خود انسان برمی‌گردد. می‌خواهم زیبائی‌های گردنبند حضرت زهرا سلام الله علیها را بخوانید و درس بگیرید.

عمادالدین طبرسی در کتاب "بشارة المصطفی" به سند معتبر از "جابربن انصاری" روایتی نقل می‌کند که مضمونی از آن را بیان می‌کنم:

رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز عصر را بجا آورد و بعد از نماز بر جهت قبله قرار گرفت و صحابه، پروانه وار اطراف آن مشعل هدایت قرار گرفته بودند. که در این حال پیرمردی عرب، از شدت فقر و فاقه از منزل خود به تنهایی طی مسیر کرده و خود را به مدینه رسانیده بود. با جامه‌ای کهنه و مندرس، به خدمت آقا رسید. رسول خدا صلی الله علیه و آله از حال او پرسش کرد. عرض کرد یا رسول الله من پیرمرد پریشان حالی هستم. گرسنه‌ام مرا طعامی دهید، برهنه‌ام مرا بپوشانید، فقیر و بیچاره‌ام گره از کار من بگشایید. حضرت فرمود: چیزی در دست ندارم که چاره کار تو کند ولی دلالت می‌کنم تو را، برخیز و به منزل کسی برو که خدا و رسولش را دوست می‌دارد، درِ خانه‌ای است که هیچ کس از آنجا ناامید برنمی‌گردد. سپس به بلال فرمود تا او را به خانه فاطمه سلام الله علیها ببرد.

چون به در خانه رسید با صدای بلندی ندا کرد که سلام بر شما خاندان رسالت (صلوات الله علیهم اجمعین). فاطمه سلام الله علیها در پاسخ فرمود، بر تو باد سلام. کیستی؟ عرض کرد مردی از عرب، به خدمت پدرت سید بشر آمدم و از گرسنگی و برهنگی و بیچارگی خود شکایت کردم، مرا بدین خانه دلالت فرمود. اکنون بر من رحم کن. خدایت رحمت کند.

فاطمه سلام الله علیها چون این سخن را بشنید مُرَّسله‌ای در گردن داشت که دخترِ حمزة ابن عبدالمطلب به او هدیه کرده بود. آن را از گردن باز کرد و به اعرابی داد و فرمود این را بفروش. امید است که خدای تعالی بهتر از این را به تو عنایت کند. اعرابی گردنبند را گرفت به مسجد آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله را در میان اصحاب نشسته دید. عرض کرد یا رسول الله صلی الله علیه و آله، فاطمه سلام الله علیها این قلاده را به من احسان فرمود و گفت آن را بفروشم امید که مرا با پول آن، فرجی حاصل شود.

پیغمبر صلی الله علیه و آله گریست و فرمود چگونه خدا برای تو فرجی حاصل نکند و حال آنکه دختر محمد صلی الله علیه و آله؛ سیده زنان، این گردنبند را به تو داده است. عمار یاسر از اعرابی پرسید این مرسله را به چند می‌فروشی؟ گفت: به سیر شدن از نان و گوشت و یک بُرد یمانی که خود را با آن بپوشانم و یک دینار که خرجی راه خود بنمایم. عمار یاسر گفت: ترا دویست درهم هجریه و بیست دینار سرخ می‌دهم و به بُردی تو را می‌پوشانم و بیشتر، خویش تو را به اهل خود می‌رسانم و از نان گندم و گوشت تو را سیر می‌کنم. اعرابی گفت: چه بسیار است سخاوت تو. عمار از غنائم خیبر که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او بهره‌ای داده بود، هنوز چیزی بجای داشت. اعرابی را برد و به هرچه گفته بود وفا کرد.

اعرابی به خدمت رسول خدا برگشت و پیامبر صلی الله علیه و آله از او پرسید: آیا سیر شدی و پوشیده گردیدی؟ عرض کرد: بلی یا رسول الله. غنی هم شدم. فرمود اکنون فاطمه سلام الله علیها را به دعای خیر جزا بده که با تو چنین کرد. اعرابی سر به آسمان بلند کرد و عرض کرد ای خدائیکه جز تو را عبادت نمی‌کنیم و تو پروردگار قدیمی که حدوث در تو راه ندارد و رازق ما در هر جهت می‌باشی، به فاطمه سلام الله علیها عنایت بفرما چیزی را که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده باشد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: آمین. سپس فرمودند: خدای تعالی در دنیا به فاطمه سلام الله علیها عطا کرده است آنچه را اعرابی گفت . اینک منم پدر فاطمه سلام الله علیها و در عالم همانند من نباشد و علی علیه السلام،همسر فاطمه سلام الله علیها است که اگر علی علیه السلام نبود برای فاطمه سلام الله علیها کفوی وجود نداشت و ندارد. و حسن و حسین علیهما السلام؛ دو سبط و سید جوانان بهشت هستند. سپس فرمود می‌خواهید اضافه کنم بر شما از شئونات خاصّه دخترم فاطمه زهرا سلام الله علیها ؟ عرض کردند : بلی یا رسول الله.

فرمود: حبیبم جبرائیل علیه السلام مرا خبر داده است که چون فاطمه سلام الله علیها را در قبر گذارند، دو ملک از او پرسند که پروردگارت کیست؟ گوید الله، ربّی. از او پرسند که پیغمبر تو کیست؟ گوید پدر بزرگوارم. پرسند ولی تو کیست؟ گوید این مرد که کنار قبرم ایستاده است همسرم "علی بن ابیطالب". همانا خداوند تعالی موکّل کرده است جماعتی از ملائکه را بر فاطمه سلام الله علیها که او را از جلو و پشت و راست و چپ حفظ کنند و با او هستند در حال حیات تا او را مرگ برسد و بر او و پدر و شوهر و دو فرزندش صلوات بفرستند.

عمار یاسر آن گردنبند را از اعرابی خرید و با مشک خوشبو کرد و در بُرد یمانی پیچید و غلامی داشت به نام سهم که از غنائم غزوه خیبر خریده بود. او را طلبید و گردنبند را به او سپرد و گفت این جمله را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله تسلیم کن و تو را هم به او بخشیدم. پیغمبر صلی الله علیه و آله هم او و گردنبند را به فاطمه سلام الله علیها بخشید.

 سهم نزد فاطمه سلام الله علیها رفت و گردنبند را تسلیم ایشان کرد و فاطمه سلام الله علیها هم فرمود که تو آزادی. در این هنگام سهم خندید و خانم سبب خنده‌اش را پرسید؟ عرض کرد ای دختر پیامبر صلی الله علیه و آله برکت این گردنبند مرا بخنده آورد که گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را غنی کرد و پیاده‌ای را سواره نمود، بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت به دست صاحبش برگشت[61].

 

*قصدم از گفتن این داستان (که اکثرا آن را شنیده‌اید) این بود که تاکید کنم اعمالی که از ما سر می‌زنند؛ بعد از طی مسیر خوب یا بد، درست یا غلط، زیبا یا زشت، دوباره به ما برمی‌گردند و به صورت مسئولیت بزرگ، حلقه به دور گردنمان می‌شوند. پس بکوشیم تا در دنیا، زیباترین گردنبند یعنی بندگی را انتخاب کنیم.

 

حدیث گردنبند حضرت زهرا(س) چند درس به ما می‌دهد:

1-"انّا لله و انّا الیه راجعون" .از او آمدیم در حالیکه هیچ بودیم، هست شدیم و دوباره به سوی او باز می‌گردیم . انشاءالله در حالیکه از سرمایه‌ای که او به ما داده بود بهترین استفاده‌ را کرده باشیم و امانت‌ها را صحیح و سالم به خودش باز گردانیم.

2-پروردگار عالم در آیه آخر سوره مبارکه "بقره" می‌فرماید: "لا یکلّف الله نفساً الا وسعها لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت" با سرمایه خود هر نوع کسبی کنی به خودت باز می‌گردد؛ خوب یا بد یا عالی. پس دو سر گردنبند باید بسته شود به گردن صاحب عمل! (چه در دنیا و چه پس از مرگ که آثارِعمل الی یوم القیامة به گردن صاحب عمل بسته است)

 

روایت چادر خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها

در زمان حیات خانم زهرا سلام الله علیها، روزی حضرت از شخص یهودی مقداری گندم یا جو گرفتند تا برای مستمندان نان بپزند و در مقابلش چادر خود را به ایشان امانت دادند. در نیمه شب زن یهودی برخواست و برای کاری به غرفه شوهر نزدیک شد،دید که نور عجیبی به آسمان می‌رفت و عطری خوشبو فضا را معطرکرده بود تعجب کرده و نزد شوهر آمده و گفت چه آوردی؟ ایشان فکرش نرسید و باور نکرد زن دست شوهر را گرفت و به غرفه برد مرد نگاهش افتاد به چادر حضرت زهرا سلام الله علیها و شروع کرد به گریه کردن و داستان را گفت، همانجا هر دو مسلمان شدند و فردا فامیل‌های خود را آوردند و هفتاد نفر آن‌ها مسلمان شدند.

 

*پروردگار عالم، یک بار پرده حجاب باطن را از روی چادر زهرا سلام الله علیها برداشت و حقیقت عمل خالص ایشان را که اطاعت محض پروردگار عالم است به پیروانش نشان داد یعنی چون آیه‌ی قرآن نور است و اسم مبارک قرآن هم نور پس به عمل کننده به آیات قرآن نورٌعلی نور می‌دهند و این نور هدایت است.

 

در قیامت هنگامی‌که خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها، شفاعت کبری بپا می‌کند و ندا می‌دهد: یا ایّها المحبّین، در حدیث می‌فرمایند: مثل مرغی که دانه‌های خوب را برمی‌چیند، مؤمنان در روز قیامت به کنگره‌های دامن ایشان وصل می‌شوند و وارد بهشت می‌شوند، و بعد از آن، محبّین اجازه پیدا می‌کنند که دوستان فاطمه سلام الله علیها را شفاعت کنند. بقیه‌ی گنه‌کاران در محشر شروع به ناله زدن می‌کنند که خدایا ما را فاطمی کن.

اسم فاطمه سلام الله علیها گرفته شده از فاطر(که اسم مبارک پروردگار؛ از اسماءالله و اسم اعظم است) می‌باشد. وجود مقدسش در دنیا و آخرت، واسطه رحمت الهی بین ذات اقدس الهی و معصومین صلوات اللهعلیهم اجمعین است، درواقع وجودی است که فوز عظیم را در دنیا برافراشته است. به شرط این‌که ما، در دنیا به مقام فاطمی رسیده باشیم!

 

*عزیزان!خواهران و برادران! پس باید در این دنیا فاطمی شویم و مدال با افتخار شفاعت خانم را نصیب خود گردانیم . فاطمیون دیگر با آتش جهنم کار ندارند. چون فاطمه ریشه‌اش فطم است یعنی بریده شده از آتش. پس باید از آتش دنیا جدا شویم و این آتش، همان گناه است. اینجا باید طاهر شویم، تقیه و نقیه شویم، راضیه و مرضیه شویم تا مورد رضایت مولایمان قرار بگیریم .

همین‌که از دنیا برویم و حجاب کنار رود، این حقیقت حیات آب که گفته شد جمال حق؛ خانم فاطمه سلام الله علیها، آینه‌ی واقعی است، در روبروی ما قرار می‌گیرد. اما چه می‌بینیم؟ صورت واقعی عمل در آن ظاهر می‌شود، خدا به داد ما برسد! امیدوارم خودمان را از صورت ظاهرمان زیباتر ببینیم!

آنجا خانم با لبخند  ما را شفاعت می‌کند و لا خوفٌ علیهم ولاهم یحزنون را با تمام وجود احساس می‌کنیم  و عمر کوتاه تمام می‌شود و زحمت حجاب ظاهر از ما می‌رود. و برای همیشه با بهترین لباس و ابرو و آرایش در کنار بهترین زنان عالم  قرار می‌گیریم. (انشاء الله)

از خدا می‌خواهیم که معرفت الله و معرفت ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را به ما عنایت فرماید. پس می‌توان گفت:

خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها در مقام، مؤنث است اما اوّل است! او در مقام مؤنث است، اما آخر است! او در مقام مؤنث است، اما ظاهر است! او در مقام مؤنث است، اما باطن است!

 

 

[1] ) سوره مبارکه مدثر: آیه 35

[2] ) آیه 30

[3] ) عدد ابجد: دایره: (د=4)+(ا=1)+(ی=10)+(ر=200)+(ه=5)=220=طاهره: (ط=9)+(ا=1)+(ه=5)+(ر=200)+(ه=5)=220

[4] )جایگاه عددی:  دایره: (د=4)+(ا=1)+(ی=10)+(ر=20)+(ه=5)=40= طاهره: (ط=9)+(ا=1)+(ه=5)+(ر=20)+(ه=5)=40

[5] ) سوره مبارکه انعام ؛ آیه 59

[6] ) سوره مبارکه کوثر؛ آیه 1

[7] ) سوره مبارکه مدثر؛ آیه 35

[8] )آمالی طوسی؛ ص 43

[9] ) سوره مبارکه انبیا؛ آیه 30

[10] )اعتقادات الامامیه(للصدوق)ص 105: قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: إنّ فاطمة بضعة منّی و هی روحی التی بین جنبیّ ...

[11] آمالی صدوق؛ص384-احتجاج؛ج2.ص354

[12] )حدیث هشتم از کتاب جنة العاصمه؛ آیت الله میرجهانی طباطبایی

[13] ) شرح المناقب(ص170) از محی الدین عربی

[14] ) بحارالانوار؛ ج43.ص 15- زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها ص153

[15] )بحارالانوار ج44.ص245

[16] ) بحارالانوار ج53.ص178- الاحتجاج ج 2 ص 466

[17] ) آیه 20 سوره مبارکه الرحمن

[18] ) آیه 22 سوره مبارکه الرحمن

[19] ) آیه 6 سوره مبارکه حدید

[20] ) حی: (ح=8)+(ی=10)=18

[21] ) آیه 30 سوره مبارکه انبیا

[22] ) جنة العاصمه ص 148،مستدرک سفینة البحار:ج3.ص334 عن مجمع النورین:14، عن العوالم:44-شیخ محمد فاضل المسعودی ص231

[23] ) رفیع الدرجات: (رفیع=360)+(الدرجات=639)=999

[24] ) سجده: س=15 + ج=3 + د=4 + ه=5=27 =طول: ط=9 +و=6 + ل=12=27

[25] )نه: ن=50 + ه=5=55 لااله الا الله: (لا=31)+(اله=36)+(الا=32)+(الله=66)=165

[26] )نه: ن=14 + ه=5=19 زن: ز=7 + ن=50=57

[27] ) وجه الله : (وجه=14)+(الله=66)=80

[28] ) محمد(ص): (م=40)+(ح=8)+(م=40)+(د=4)=92

[29] ) بحارالانوار؛ ج26.ص 16

[30] ) (طا=11)+(الف=111)=121 یا علی: (یا=11)+(علی=110)=121

[31] )بحارالانوار ؛ج43.ص58

[32] )امام حسن(ع): (امام=82)+(حسن=118)=200

[33] )حسین(ع): (ح=8)+(س=60)+(ی=10)+(ن=50)=128

[34] ) بحار الانوار ج43 ص8

[35] ) تفسیر اطیب البیان ج13 ص235

[36] ) کتاب الامامه ص228

 

[37] ) آیه 5 سوره مبارکه بینه

[38] ) تاویل الآیات؛ص801

[39] )آیه 87

[40] )حمد: (ح=8)+(م=40)+(د=4)=52

[41] ) سوره مبارکه فصلت؛ آیه 9

[42] )نسا: (ن=50)+(س=60)+(ا=1)=111 = الف: (ا=1)+(ل=30)+(ف80)=111

[43] )اول: (ا=1)+(و=6)+(ل=12)=19= واحد:(و=6)+(ا=1)+(ح=8)+(د=4)=19= نه: (ن=14)+(ه=5)=19

[44] )نوزده: (ن=50)+(و=6)+(ز=7)+(د=4)+(د=4)+(ه=5)=72= سجده : (س =60)+(ج=3)+(د=4)+(ه=5)=72

[45] )سوره مبارکه حدید؛ آیه 4

[46] رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت

[47] ) حجاب: (ح=8)+(ج=3)+(ا=1)+(ب=2)=14

[48] )سوره مبارکه بقره؛ آیه 2

[49] )جایگاه عددی کلمه وطن=29 (6+9+14) است

[50] )سوره مبارکه یس؛ آیه12

[51] )سوره مبارکه آل عمران؛ آیه 169

[52] ) سوره مبارکه بقره؛ ایه 257

[53] ) در کتاب شرح فصّ حکمه عصمتیه فی کلمة فاطمیه؛ ص237

[54] ) سوره مبارکه سجده؛ آیه 5

[55] )سوره مبارکه یس؛ آیه 39

[56] )سوره مبارکه هود؛ آیه 7

[57] )آیه 30

[58] ) از علامه بانو اصفهانی

[59] )از کتاب بشارة المصطفی (عماد الدین طبرسی)

[60] ) آیه 13

[61] ) کتاب ریاحین الشریعه جلد اول ص 181 تا 183

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۱ ، ۱۹:۴۷
عذرا شفائی

*مرتبه دیگر نون و عین!

اما حقیقت این درس ادامه‌ی همان نون است که حامل شد و چشم کروی شکل و تقریباً در آب یعنی اشک می‌باشد و نقطه سیاهی دید در آن بصورت همان وجودی است که تمام انوار از آن تشعشع کرده و با آن نور هر چه بخواهد می‌بیند و معنا می‌کند و نتیجه می‌گیرد. آنگاه مولود عمل ظاهر می‌شود. درواقع حامل نون، چشم است و نتیجه یخرجهم من الظلمات الی النور است.

چشم در عربی، عین خوانده می‌شود و عدد ابجد کلمه عین=130 است که برابر با عدد ابجد کلمه سلم می‌باشد و جایگاه عددیش 40 می‌شود یعنی اربعین، بهار، سبز شدن، طهارت، یعنی نگاه حسن(ع)، یعنی نگاه خدایی، نگاه حکمت آموز، نظر و انتظار:

 "چشم دل باز کن که جان بینی  آنچه نادیدنیست آن بینی"[1] دقت کنید که کلمه ذلک در آیه شریفه: ذلک الکتابُ لا ریبَ فیهِ هُدیً للمُتقین[2]، اشاره به وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد.

مرحوم میر در اول جزوات گوید: عینان عینان لم یحفظهما رقم فی کل عین من العینین عینان

نونان نونان لم یکتبهما قلم
 

فی کل نون من النونین نونان
 

معنی: دو عین است (چشم و چشمه) که هیچ نوشته‌ای نگاهشان نداشت (منظور اینکه هیچ نوشته‌ای نمی‌تواند حقیقت عظمتشان را بنویسد). در هر یک از دو عین، دو عین دیگر وجود دارد{ کنایه از دو چشم سر و دو چشم دل و چشمه‌هایی که از نگاه ظاهر برمی‌خیزد و چشمه‌هایی که از دل سرازیر می‌شود (یعنی ینابیع الحکمة)}

دو نون است که هیچ قلمی ننوشتشان، در هر یک از آن دو نون، دو نون دیگر وجود دارد{ کنایه از حقیقت بصیرت چشم است که به منبع لایزال بصیرت الهی اتصال دارد تا بتواند ببیند زیرا خیلی افراد آلت چشم را دارند، اما نمی‌بینند! (بعبارتی کنایه از سرچشمه برکات و مرکز ربوبیت دل به همه‌ی اعضا به منزله کعبه دل یعنی خانه خدا است). پس در این حقیقت که نون خوانده شد، نون دیگری در بطن آن است و آن نون بصیرت حقیقی دل است زیرا دل، جایگاه خانه‌ی خداست. و اگر کسی به این دو نون برسد یعنی حکیم می‌شود و در دنیا و آخرت صاحب چشم است).

 

اما چرا چشم، حقیقت نون شد؟!

منزلت چشم آنقدر بزرگ است که تمام عالم در یک نگاه حضرت حق قرار می‌گیرد. و خداوند در سوره مبارکۀ فجر می‌فرماید: إنّ ربّک لبا‌لمرصاد[3]؛ این است و جز این نیست که همه مخلوقات در تیررس نگاه خداوند کریم هستند.

در اصل هر کس تمام زندگی دنیا و آخرتش در پشت نگاهش به عالم دنیای خودش می‌باشد. و خداوند در کلام مبارکش می‌فرماید: صِبغة الله  و مَن أحسن مِن الله صبغة ً و نحن له عابدون[4]؛ این است نگارگری الهی و کیست خوش نگارتر از خدا (از دیدگاه الهی) و ما او را پرستندگانیم. امام صادق علیه‌السلام پیرامون تفسیر این آیه شریفه می‌فرمایند که منظور درآمدن مؤمنان به رنگ ولایت است که آن رنگِ بی‌رنگی است. در آن عهد و پیمان است. درواقع می‌فرمایند که باید عینک چشم‌ها رنگ بی رنگی باشد چون پشت بی‌رنگی همه‌ اصل رنگ را که خداوند هر چیز را به آن مزین کرده، می‌بینیم. و الا اگر شیشه‌ی عینک رنگی باشد، همه چیز تغییر می‌کند و به رنگ آن شیشه می‌شود یعنی رنگ‌های کاذب نمایان می‌شود!

درحقیقت اتصال دید چشم به مقام صفت ذاتی بصیر پروردگار عالم و آن نور است که در چشم‌ها ظاهر می‌شود. حالا پشت این چـِشم باید چَشم بعنوان تسلیم خداوند باشد تا نگاه حقیقی؛ نگاه خدایی و بی رنگی باشد. پس نگاه است که مجرای صدق را می‌پیماید و منزل صدق و عمل صدق و پذیرش صدق و عهد و پیمان و وفاداربودن صدق و اعتقادات صدق و گفتار صدق و کردار صدق را می‌طلبد تا به رضای خدا برسد و راه صد ساله را با یک نگاه طی کند!

حال معراج پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم را دقت کنید که به اندازه یک چشم بهم زدن طی تمام مسیر عالم اسفل را تا عالم قرب و دیدن تمام منازل و حصول تمام مراتب را انجام داد. واقعاً الله اکبر! که چشم مبارک حضرت چگونه چشمی است؟! چشم آقا؛ بصرالله است.

حال برمی‌گردیم به اول درس نون که بیان شد یکی از اسماء مبارک حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم در قرآن کریم، ن (نون) است. پس دو چشم مبارکش، عینان است و نونـَین. درواقع چشمی که آینه و مرآت حق است و چشمه‌های خلقت از آن جوشش می‌گیرد. حال دقت کنید که چرا اسم قرآن آمده: ق و القرآن الحکیم؟!

و در ظاهر چشم باید دائماً مرطوب باشد و از چشم اشک جاری می‌شود و درواقع چشم، چشمه رحمت نور الهی است که از آن بکاء سرازیر می‌شود که همان برکت است و اگر این اشک برای خوف پروردگار عالم و برای سیدالشهدا و محبت به اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین سرازیر شود، برای فردای قیامت مؤمن برکه‌ای حاصل می‌شود که در تشنگی قیامت او سیراب می‌شود.

ظاهر چشم، شکل ن است که نقطه مرکز آن همان سیاهی (مردمک) چشم است که مرکب شد و آن چشم، دوات! در باطن، چشم است که سخن می‌گوید و می‌نویسد و نورافشانی می‌کند و جلوه‌ی حیات است و معرف عقل و فهم و هوش و زکاوت و علم و معرفت و دانایی و ادب و هزاران معانی دیگر. چنانچه در قرآن کریم کلمه عین و مشتقاتش 53 بار به عدد نام مبارک احمد صلی‌الله علیه و آله و سلم آمده است.

اما فقط عین در ظاهر نیست، ریشه باطنش در دل مؤمن است. بنابراین 53 بار هم در باطن رویهم می‌شود 106 برابر با عدد ابجد حروفِ نون به جایگاه عددی 34 که برابر با عدد ابجد کلمه دل است! و پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمود: مَن اخلص الله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة مِن قلبه علی لسانه؛ کسی که چهل روز اعمال خود را خالصانه (بدون گناه و نارضایتی خداوند) و برای رضای خدا انجام دهد، چشمه‌های حکمت (و کلام حق) از دلش به زبانش جاری می‌گردد[5].

پس اصل چشم، چشم دل است که چشمه می‌شود آنگاه نگاهش ینابیع است و انوارش سرازیر زبان و تمام اعضا و جوارح می‌گردد و میوه‌اش خلوص و سودش رضای خدای مهربان است. حال دقت کنید کلمه قرآن چه عظمتی دارد!

 

اما مقامات چشم:

1) چشم حسّی: که عینکش عقل می‌باشد اما عقل ِ ظاهری. پس هر کس ایمانش، حسی باشد، هرگاه موضوعی غیر از عقل او پیش بیاید، اعتقاداتش تغییر می‌کند مثل قوم حضرت موسی علیه‌السلام که با دیدن عصای حضرت که اژدها شد، ایمان آوردند و با شنیدن صدای گوساله سامری، گوساله پرست شدند. 

2) چشم یقین: که یکی از با ارزش‌ترین لذایذ معنوی آن است که محبوبِ جامع کل کمالات، نظر لطف به انسان بیفکند و با او سخن بگوید و از آن بالاتر اینکه انسان بتواند به مقام شهود ذات پاک پروردگار برسد یعنی با چشم دل و یقین قلبی او را ببیند و غرق و محو زیارت جمال او گردد. که خداوند به حضرت ابراهیم علیه‌السلام فرمود: و کذلک نُری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین[6]؛ و این چنین ملکوت آسمان‌ها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آن‌ها) را به ابراهیم (چشم دلش) نشان دادیم (تا به آن استدلال کند) و اهل یقین گردد. پس چشم دل نگاه نمی‌کند، نظر می‌کند.

3) چشم سفید: همان چشم ظاهر است که ابتدا بیناست و سپس بر اثر غم و اندوه و فراق و گریه و زاری بینایی را از دست می‌دهد که در عربی به آن عین بیضاء می‌گویند. مثل حضرت یعقوب علیه‌السلام در فراق حضرت یوسف علیه‌السلام که خداوند فرمود: ...وابیضّت عیناهُ مِن الحزن...[7]؛ از سوز هجران چشمانش سفید شد، اما خداوند مهربان خواست با پیراهن یوسف علیه‌السلام چشم پدرشفا بگیرد (فلمّا ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتدّ بصیراً...[8] ) و همینطور در روایات آمده که به امر خداوند و بدست حضرت یوسف علیه‌السلام بینایی و شنوایی زلیخا اصلاح شد و ظاهر و بدنش هم جوان وسالم شد.

4) چشم روشن: وقتی دل از غم و اندوه مالامال باشد و ناگهان خبر مسرت بخشی به شخص دهند مثل وقتی که خداوند حضرت موسی علیه‌السلام را به مادرش برگرداند؛ فرددناه الی امّه کی تقرّ عینها و لاتحزن[9] (ما او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد)

5) چشم اشکبار: که از شدت علاقه به امری گاه چنان ذوقی در انسان پدید می‌آورد که اگر از آن محروم شود، اشک افسوس و حسرت از چشمش سرازیر می‌شود مثل کسانیکه از یک امتیاز مهمی محروم می‌شوند. خداوند می‌فرماید:... و أعینهم تفیض من الدمع حزناً ألا یجدوا ماینفقون[10]؛ از نزد تو خارج شدند درحالیکه چشمانشان اشکبار بود که از نداشتن وسیله برای انفاق در راه خدا، سرچشمه می‌گرفت.

6)چشم اعجازآمیز: گاهی اراده خداوند متعال بر آن تعلق می‌گیرد که چشم انسان واقعیت را به شکل و صورت دیگری ببیند تا امیدواری در قلب انسان جایگزین شود و یأس و ناامیدی از قلبش بیرون رود. مثل وقتی که چشمی جمال نورانی مولایش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببیند. خدایا آنگاه چشم چه نگاهی و چه حال اعجازآمیزی دارد؟! و هنگامیکه بعد از یک عمر خداوند نگاه انسان را به حقیقت باز می‌کند بنابراین نگاه به دنیا و زندگی دنیاییمان عوض می‌شود و براحتی تغییر مسیر می‌دهیم (این همان نون ساکن پشت حروف اعمالمان است که ادغام و اظهار و اخفا و در نهایت قلب به میم می‌شود).

7) چشم خاضع: چشمی که در اثر نرمش دل و تسلیم  بودن در برابر حق و حقیقت، فروهشته و در مقابل عظمت باری تعالی و فزع قیامت متواضع می‌شود. خداوند می‌فرماید: خاشعةً ابصارُهُم...[11].

8) چشم لذت‌بین: آن چشمی است که در بهشت از نعمت‌های نامحدود آن لذت می‌برد؛... و فیها ما تشتهیه الاَنفس و تلذّ الاعین و انتم فیها خالدون[12]. (درواقع لذت هنگامی است که چشم به تمام معنا حروف و کلمات عمل دنیا را سر جای خودش تربیت کرده و در حدود الهی جایگاه داده) حالا لذت چشم را بصورت ذکر خاص و بعد از عام بهره برداری می‌کند.

9) چشم زیبا: زیبایی انسان قبل از هر چیز و بیش از هر چیز در چشمان اوست. چنانچه خداوند بهترین مونس و همنشین بهشتی را حورالعین معرفی می‌فرماید. و خداوند می‌فرماید: و حورٌعینٌ. کأمثال اللؤلؤ المکنون[13]؛ و حوریانی چشم درشت همچون مروارید پنهان شده در صدف.

درواقع کسانی که در دنیا چشم‌های دلشان گشاده و به اندازه وسعشان با دقت، حدود خدا را حافظ و نگهبان بودند و بخوبی حلال و حرام را می‌دیدند و از حرام‌ها دل می‌بریدند و چشم دل و سر را بر هوس‌ها می‌بستند، دربهشت حورالعین نصیبشان می‌شود. خداوند در کلام کریمش می‌فرماید: کذلک و زوّجناهم بحورٍعینٍ[14]؛ اینچنین خداوند حوریان درشت چشم را زوجیت می‌دهد به مؤمنان. (هم برای آقایان مؤمن و هم برای خانم‌های مؤمنه است)

پس حور (حورالعین) مقام باطنی عمل است. خوب دقت کنید! اگر کلمه حور را برعکس کنیم، روح می‌شود و عین، همان چشمه زلال اتصال بصر خدایی به بصیرت بنده و درشت چشم بودن کنایه به این است که تمام وجود مؤمن، چشم می‌شود و تمام وجودش بصیر است. آنگاه که پوست، خدا را دید، گوش، خدا را دید، چشم، خدا را دید، زبان، خدا را دید، شکم و دست و پا و همه‌ی اعضا، خدا را دیدند، هم همه‌ با چشم باز راه  را از چاه و حلال را از حرام و نور را از ظلمات تشخیص می‌دهند و هم خواب غفلت نمی‌روند چون تمام وجودشان، چشم بیدار است!

پس روح عمل می‌شود حورالعین و این ملکه‌های زیبا مونس زنان و مردان مؤمنان هستند.

درواقع چشم دل وقتی همراه چشم سر، باز بود یعنی بصیرت متعلق به چشم دل است یعنی نظر می‌کند. پس چشم دل، زوج چشم سر می‌شود. آنگاه با چشم بصیرت راه خدا و طریق طریقت خدایی را خوب تشخیص می‌دهد.

10) چشم گواه(شهادت): یکی از شاهدان در روز قیامت، چشم است که شهادتش به هیچ وجه قابل انکار نیست زیرا در تمام صحنه‌ها حاضر بوده! البته به فرمان الهی همه‌ی اعضاء در روز قیامت به سخن می‌آیند و بر اعمال انسان، شهادت می‌دهند: حتی إذا ماجاءوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بماکانوا یعملون[15]؛ چون در روز قیامت همگی در پیشگاه خداوند حاضر شوند، چشم و گوش و پوست بدن‌ها بر گناهی که مرتکب شده‌اند گواهی می‌دهند. ...و تکلّمنا ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یکسبون[16].

11)چشم مسحور: وقتی انسان به بدترین مرحله عناد و لجاجت برسد و بر اثر گناه و جهل، باطل را حق ببیند تا آنجا که محکم‌ترین دلایل عقلی و روشن‌ترین دلایل حسی در دل او اثر نمی‌گذارد. مثلا در تاریخ درباره ساحران زمان حضرت موسی علیه‌السلام می‌خوانیم که برای مسحور کردن چشم بینندگان و اغفال قلوب مردم، ریسمان‌ها و عصاهایی را درست کرده بودند که بر اثر وسایل حرارتی یا مواد شیمیایی مخصوص که در درون آن‌ها قرار داده بودند به حرکت درمی‌آمدند و تماشاگران خیال می‌کردند که آن‌ها زنده‌اند: ...فإذا حبالهم و عصیّهم یخیّل الیه مِن سحرهم انّها تسعی[17]؛ ناگهان ریسمان‌ها و عصاهای آن‌ها در اثر سحر به نظر می‎رسید حرکت می‌کنند.

 درواقع به اشتباه انداختن نگاه ظاهر و نظر باطن مردم از راه صحیح که خداوند می‌فرماید: "صدّوا عن سبیل الله"، حرام است. زیرا انحرافات باعث تزلزل در دین و طریق زندگی سالم می‌باشد.

12) چشم زخم: چشم‌ها اثر مخصوصی دارند که اگر وقتی از روی اعجاب به چیزی بنگرند، ممکن است آن چیز را از بین ببرد، یا در هم بشکند و یا به نحوی به آن صدمه بزند و اگر انسان است شاید او را بیمار یا روانی کند. در روایات اسلامی تعبیرات مختلفی دیده می‌شود که وجود چنین امری را تأیید می‌کند. در نهج البلاغه آمده است: العین حقٌ و الرقی حقٌ[18]؛ چشم زخم حق است و توسل به دعا برای دفع آن نیز حق است. و آیه مبارکه "و إن یَکاد الذین کفروا لیُزلِقونک بأبصارهم لمّا سَمِعوا الذکر و یقولون إنّه لمَجنونٌ"[19] برای چشم زدن نسبت به رسول الله صلی‌الله علیه و آله و سلم خبر می‌دهد.

این حالت، نوعی حسد است و انسان حسود وقتی چیزی را مشاهده می‌کند که در نظرش شگفت آور باشد، حسدش تحریک می‌شود و با نگاه، زهرش را می‌ریزد. و حضرت یعقوب علیه‌السلام برای اینکه فرزندانش توجه مردم را به خود جلب نکنند و چشم زخمی به ‌آن‌ها نرسد، فرمود که هنگام ورود به مصر همگی از یک دروازه نروند: و قال یا بنیّ لاتدخلوا مِن بابٍ واحدٍ وادخلوا مِن ابواب متفرقةٍ...[20].

13) چشم کور: افراد منافق و بی‌ایمان نه از خود نوری دارند که راه خدا را بپیمایند و نه از نور خدایی بهره‌مند هستند، آ‌ن‌ها در تیرگی‌ها و ظلمت جهلشان بسر می‌برند{ خوب دقت کنید که چشم شد "نون" بنابراین چون کور است، نون پشت حروف اعمال قرار نمی‌گیرد پس نه اخفا می‌شود و نه اظهار و نه ادغام و نه قلب به میم! پس آن‌ها همواره در ظلمات جهل خود متحیر و سرگردان هستند و خداوند می‌فرماید: ...و ترکهم فی ظلماتٍ لایبصرون[21]. اینگونه افراد هم از نوری که راه فراروشان را روشن کند، محروم هستند و هم از دیده‌ی بینا! و خداوند کافران را در دنیا بدترین تنبیهی که می‌کند"...  صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایعقلون[22]" است.

منافقین در قیامت هم به مؤمنین التماس می‌کنند که کمی از نورتان را به ما بدهید. مؤمنان می‌گویند نور ما بر شما حرام است. یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین ءامنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا فضرب بینهم بسورٍ له بابٍ باطنه فیه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب[23]؛ روزی که مردان و زنان منافق به کسانیکه ایمان آورده‌اند، می‌گویند: ما را مهلت دهید تا از نور شما برگیریم به آنان گفته می‌شود به پشت سرتان (دنیا) برگردید، پس نوری بجویید. سپس میان آنان دیواری زده می‌شود که دارای دری است؛ درونش رحمت است و بیرونش عذاب برای منافقان.

14) چشم حقارت: این نوع چشم مخصوص افراد لجوج و مستکبر است که همه چیز را در مال و ثروت می‌بینند و به افراد صالح و مؤمن و مستضعف در جامعه با دیده‌ی حقارت نگاه می‌کنند و عامه مردم را جزء اراذل و اوباش و کوچک می‌پندارند! "... و لا اقول للذین تزدَری اَعیُنکم لَن یُؤتیهُم الله خیراً ..."[24]؛ من هرگز درباره این افراد که در چشم شما حقیرند نمی‌گویم که خداوند هیچ خیر و پاداش نیکی به آن‌ها نخواهد داد.

صاحبان این نوع چشم که معتقدند افراد صالح، لایق هیچگونه پاداش و مزدی نیستند، در پیش خداوند و وجدان، در صف ستمگران خواهند بود. درواقع چشم حقارت، مخصوص شیطان و شیطان صفتان است!

15) چشم خائن: خداوند در کلام کریمش بعضی از چشم‌ها را خیانتکار معرفی می‌فرماید و آگاهی از نگاه آن چشم و آثار نگاهش را انحضار علم خدا می‌داند و می‌فرماید: یَعلمُ خائنة الأعین و ما تخفی الصدور[25]؛ خداوند به خیانت چشم‌های خائن و به آنچه از آن نگاهِ خطا صادر می‌شود (و از آنچه در سینه‌ها پنهان است)، آگاه است.

اگرچه هر عضوی از بدن انسان را خیانتی است چه در عیان و چه در نهان، ولی بجز چشم، هیچ یک از اعضا به عنوان عضو خائن معرفی نشده است! زیرا اولاً: نگاه چشم سِرّی‌تر، نفوذش سریع‌تر و فرجامش از سایر اعضا خطرناک‌تر است. ثانیاً: چشم در خیانت خود نیاز به مباشرت ندارد و (فرد) می‌تواند تنها با دیدن صحنه‌هایی لذت(حرام) ببرد. ثالثاً: چشم، منشأ خیانت سایر اعضا است ولی اعضای دیگر اینچنین نیستند (زیرا چشم، نون است و چشم خائن،  پشت حروفِ همه‌ی اعمالش نقش مربی دارد و آن‌ها را تربیت به خیانت می‌کند. مثل اینکه آدم با حیا را می‌گویند؛ حیا به چشمش است).

16) چشم ناتوان: چشمی است که در پی جستجوی خلل و نقصان در نظام عالم بزرگ است. وی می‌خواهد با پیدا کردن نقص و کاستی، مجموعه جهان هستی را زیر سؤال ببرد. اما از دیدن نقص در عالم هستی درمانده می‌شود و  ناکام می‌ماند: ثمّ ارجِع البَصَر کرّتین یَنقلِب الیکَ البَصَرُ خاسِئاً و هو حَسیر[26]؛ بار دیگر به عالم هستی نگاه کن سرانجام، چشمانت (در جستجوی خلل و نقصان، ناکام مانده) به سوی تو بازمی‌گردد درحالیکه خسته و ناتوان است.

این چشمی است که پشت نون ساکن هدایت نشده! یعنی بصیرت ندارد.

17) چشم خیره و بی‌حرکت: این حالتی است که در محشر به گنهکاران دست می‌دهد! مجازات‌های آن روز آنقدر وحشتناک است که این ستمگران از شدت ترس گردن‌های خود را برافراشته و به سوی آسمان بلند کرده و حتی پلک‌هایشان بی‌حرکت می‌ماند و گویی چشمانشان می‌خواهد از حدقه بیرون بیاید و آنچنان وحشتی سراسر وجودشان را فرامی‌گیرد که چشمانشان از حرکت می‌ایستد و خیره خیره به آن صحنه نگاه می‌کنند!

... إنّما یُؤخّرُهُم لیومٍ تشخَصُ فیهِ الابصار. مُهطِعینَ مُقنِعی رؤسِهم لایَرتدّ الیهم طرفهُم و أفئِدتُهم هواء[27]؛ خداوند کیفر آنان (ظالمان) را تأخیر می‌اندازد تا آن روزی که چشم‌ها خیره و حیران می‌شود. در آن روز سخت ستمکاران هراسان سر به طرف بالا می‌برند و چشم‌هایشان بی‌حرکت و دل‌هایشان مضطرب خواهد بود.

درواقع آن روز نون چشم‌هایشان ساکن می‌ماند چون عملی نمی‌توانند داشته باشند تا چشم حرکت کند، پس در حال سکون از همه‌ی برکات منقطع می‌شوند!

 

خصوصیات و عدد ابجد و جایگاه حرف ن

نون ساکن طبیعتش خاکی-جنوبی و از دسته حروف هواییه (آسمانی) است و مَلکش، حولائیل است. حرف "ن" ساکن را می‌توان چنین گفت که جان استعداد تراب در دنیاست و آن جوهریت حرکت و سِرّ وصل دو عالم سکون ابدی و ازلی است یعنی نون وقایه، یعنی نون نگهدارنده دو عالم ساکن! در تعریف "ن" ساکن همان بس که تنها حرفی است در الفبا که پشت تمام حروف کار می‌کند: پشت 6 حرف (ح خ ه غ ع أ؛ حروف حلقی) اظهار و در 6 حرفِ یرملون ادغام می‌شود (ی ر م ل و ن)  و پشت یک حرف  (ب)، قلب به م می‌شود و پشت 15 حرف بقیه، اخفا می‌گردد.

راستی فکر کرده‌اید که این حرف چه سرّی دارد که دارای دو مخرج است: دهانی که اذلاق است یعنی تیزی زبان (به صورت کامل ادا می‌گردد) و در بینی که به آن غنّه می‌گویند. و ظاهر نوشتنش به دو صورت در قرآن آمده است: الف) به صورت نون ساکن. ب) به صورت تنوین.

عدد ابجد حرف ن=50 و معادل عدد ابجد کلمه همه و کُل و لَکَ (یعنی برای تو) است. شاید اینطور معنا شود که پروردگار همه مخلوقاتش را  در دنیا برای تو ای انسان، راکع و ساجد کرده است تا تو نیز برای خدا، راکع و ساجد شوی! درواقع همه مخلوقات، سجاده‌ی عبادت انسان شدند تا با یک "سبحان ربی الاعلی و بحمده" اش، کمالِ بلوغ همه‌ی مخلوقات را به خالق، تعالی دهد!

حرف ن به عدد 50 برابر با جایگاه عددی کلمه بهشت است به عدد ابجد 707 که جمع ارقامش 14(14=7+0+7) می‌شود برابر با جایگاه عددی حرف ن!

جایگاه عددی حرف "ن" ="14" می‌باشد که جمع ارقامش 5(5=4+1) می‌شود. وقتی جایگاه یک بهشتی نون ساکن وجودش می‌شود آن، همان ریسمان "حبل اللهِ" 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است که با اطاعت امر پروردگارعالم و شیعه و محب شدن اولیاء الله معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین به گنج وجود خود یعنی بهشت؛ محل رضای وجود خود که قلب خویش می‌باشد راه پیدا می‌کند، آنگاه در دنیا منقلب می‌شود، خانه خدا؛ کعبه دل تطهیر می‌شود و این همان نون ساکن است(ن=14 و 5=4+1) در جایگاه قلب که خود عدد "5" است(شکل ظاهری قلب هم مانند عدد 5 و حرف ه است) و در پشت اعمال روزانه از دید چشم، شنوایی گوش، زبان، فکر، اعتقادات، مال، کار، وظایف مختلف، شب و روز و حتی در عبادات، به صورت اظهار، ادغام، اخفا ...کار می‌کند و قلب بودن خویش را آشکار می‌نماید!

هر کس در قبر، باطن قلب وجودی خود را ظاهر می‌بیند و آنگاه قبر مؤمنان واقعی، جایگاه ظهور و بروز ایمان اشخاص زنده می‌شود؛ جای استجابت دعا و محل سجده به پروردگارعالم و خلاصه خانه طهارت و پاک شدن از گناه گنهکاران می‌شود. چون خوب قلب به میم شده و به رضای مولا رسیده است، او زنده است و نزد پروردگارش روزی می‌خورد و خلاصه باطن قبر در بهشت باز می‌شود که همان نون ساکن عمل است و همینطور جهنمیان در جهنم  که آنها هم به جایگاه قلب خود می‌رسند و متأسفانه آن باطن، باعث عذاب خودشان است.

نون، حقیقت ماده است که صفات و معانی و ظهورات مادی از آن ظاهر می‌شود. عدد ابجد کلمه ماده=50 است(ن=50) و جایگاه عددی آن 23 می‌شود. 23 سال طول کشید تا پیامبر صلی‌الله علیه و آله قرآن را تدریجاً برای هدایت مردم ابلاغ کند. زاویه خورشید نسبت به زمین 23 درجه است تا در تمام سال دو روز مثل هم نباشد و فصل‌ها و تغییرات هوایی و جوّی ظاهر شود. عدد خیلی مهمی است که روزی ِ ظاهر و باطن همه موجودات مخصوصاً انسان را در شبانه روز و ماه‌ها و سال‌ها ظهور می‌دهد (زیرا برابر با جایگاه عددی حرف ث است که ملکش حضرت میکائیل علیه‌السلام می‌باشد که ملِکِ روزی است). و روزیِ قرآن در 23 سال به ما رسیده است و روزیِ اشک که به عربی "بکاء" گفته می‌شود (عدد ابجد کلمه بکا= 23 و جایگاه موضعی بکا=14=ن است) برای قبولی توبه و ندامت (توبه بهترین روزی انسان شده است) از گناه و اصلاح عمل و خضوع و خشوع به درگاه خداوند منان از چشم‌های ما سرازیر می‌شود. این اشک‌ها، جهنم وجود را خاموش می‌کند.

 

*جایگاه عددی حرف "ن" =14 است که حقیقت وجود 14معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است که در تمامی اعمال و کردار ما تأثیرگذار بوده و ما را به راه راست هدایت می‌کنند که خداوند متعال در حدیث کسا فرموده: انی ما خلقتُ سماءً مَبنیّة و لا ارضًا مَدحیّة و لا قَمرًا مُنیرا  و لا شَمسا مُضیئة و لا فلکا یَدور و لا بَحرا یَجری و لا فُلکا یَسری الا فی مَحبّة هؤلاء الخمسة الذینهم تحت الکساء ... هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها ... . پس خداوند می‌فرماید که همه را برای آنان و به وجود آنان خلق کردم. ما هم ریزه خوار سفره رحمت آن عزیزان هستیم.

اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

و جمع ارقام 14 برابر 5 می‌شود(5=4+1) که 5، حلقه بندگیست و همه‌ی ما باید به آن مفتخر شویم تا پس از مرگ از تمام سختی‌ها و عذاب‌ها آزاد شویم.

*نکته: عدد ابجد کلمه حیات=419 است که در جمع ارقامش 14 می‌شود و عدد ابجد کلمه موت=446 است که بازهم در جمع ارقامش14(=ن) می‌شود. پس حیات و موت در جمع می‌شوند: 28=14+14 که کامل کننده عمل در دنیا و آخرت خواهد شد! چراکه 28، عدد کامل است. و کلّ قرآن از 28 حرف تشکیل شده  (حروف الفبا، 28 حرف است) که 14 تای آن نورانی  (حروف مقطعه قرآن) و 14 تای دیگر، حروف ظلمانی هستند. 28 حرف را به شمسی و قمری نیز تقسیم می‌کنند. 14حروف شمسی، قیامت و 14حروف قمری، دنیا را جلوه می‌دهد. جایگاه عددی کلمه حیات در الفبا 41 است و جایگاه عددی کلمه موت نیز 41 است. پس حیات و موت که مجموعا 82=41+41 می‌شود ، امامِ عمل در دنیا و آخرت خواهد شد (عدد ابجد کلمه امام=82) زیرا حیات واقعی، انجام اعمال صالح است. و پاک شدن از گناه، عبور از موت به حیات است.

* همانطور که در دنیا غذای اصلی نان است و به صورت عوام "نون " گفته می‌شود و برکت سفره است؛ عدد ابجد حروف نون =106 است و جمع ارقامش 7 می‌شود (7=6+0+1) یعنی هم همان کتابی است که در دنیا از طرف خداوند به دست بندگان رسید زیرا این کتاب است که با عمل به آیاتش، تمام حروف و کلمات زندگی ما را معنی می‌دهد و در جایگاه حقش می‌نشاند. و هم کتاب عمل بندگان به سوی خدا می‌باشد که چگونه با کتاب آسمانی تطبیق می‌کند!

و عدد 106 معنی می‌شود به 100+6: 100(=ق)+6(=و)=106(=قو) که قو، به معنای نگهدارید و خداوند یکتا در قرآن کریم می‌فرماید: یا أیّها الذینَ آمَنوا قوا اَنفسَکم و اَهلیکم ناراً وَقودُها الناسُ و الحِجارة علیها ملائکةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لایَعصونَ الله ما اَمَرَهم و یَفعلونَ مایُؤمَرونَ[28]؛ ای کسانیکه بخدا ایمان آورده‌اید خود را و خانواده خود را از آتش دوزخ نگهدارید چنان آتشی که مردم (دل سخت کافر) و سنگ خارا آتش افروز آنست و بر آن آتش فرشتگانی بسیار سخت دل مأمورند که هرگز نافرمانی خدا را نخواهند کرد و آنچه به آن‌ها حکم شود (فوراً) انجام دهند.  و این همان سفارش انبیا و اولیاء علیهم السلام در دنیاست که می‌فرمایند: "اوصیکم بتقوی الله".

جایگاه عددی حروف نون =34 است. و برابر با عدد ابجد کلمه دل است. جمع ارقامش 7 می‌شود (7=4+3) و این بدان معناست که کتاب حق، در دل انسان باز می‌گردد و آن معرفت حق است. پس اگر دل با معرفت شد، تمام اعمال انسان، نشان معرفت او می‌شود! عدد 34 برابر با عدد ابجد کلمه اجل نیز است. محلی برای دو تفکر: اول اینکه همه اهل دنیا و مکان دنیا و جلوه‌های آن مانند ماه، خورشید و ستارگان همه می‌میرند یعنی اجل، شامل کُل می‌شود. دوم آنکه گناهکاران غافل، قبل از مرگ ظاهری، دلشان می‌میرد یعنی با آنکه حیاتِ ظاهری دارند، اما باطنشان مرده است. "صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یعقلون". پس قبل از مرگِ دل، توبه کنیم و از خدای خویش طلب مغفرت نمائیم تا احیا شویم! بسا که به مؤمنان خطاب می‌شود: "موتوا قبل أن تموتوا"." بمیرانید (هوای نفس حیوانی و رذائل وجودی را) قبل از مردنتان". تا حیات انسانی باقی بماند الی یوم القیامه. 

 

عدد 33 و 150؛ سرّ حرف اول و آخر کلمه مبارک قرآن:

پس آخرین حرف از حروف کلمه قرآن، حرف ن می‌باشد که اسرار حرف ن تمام نشدنی است و چنانچه نوشته شد مظهر ظهور حرف الف است که به صورت قلم معنا شده و حقیقت نون جوهر آن است عدد ابجد حرف ن =50 برابر عدد ابجد کلمه کل است و جایگاه عددیش 14 می‌باشد. این حقیقت درواقع باطن قرآن است که در مقابل اهل بیت یعنی 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین قرار می‌گیرد یا در اصل تمام قرآن، حقیقت وجود مبارک 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

پس چه مناسبت است بین نون و قلم؛ درواقع بین حرف ق: اول قرآن کریم و حرف آخر آن که ن است، جایگاه حرف ق=19 و برابر تعداد حروف بسم‌الله الرحمن الرحیم است و جایگاه ن=14 است که باطن این 19 حروف است به کلام مطهر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم که فرمود دو چیز گرانبها در بین شما می‌گذارم کتاب الله(باطن آن 19حروف بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد) و عترتم(وجود مبارک 14معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین )!

اگر عدد 19و14 را با هم جمع کنیم 33 می‌شود: همه افراد مسن به سن 33 سالگی در بهشت می‌روند. رمز قرآن در سوره 33 (احزاب) و آیه 33 (تطهیر) که خداوند در کلام کریمش می‌فرماید: انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. این آیه رمز و استثنا تمام آیات و حصر و اختصاص فقط به 14 نور مقدس معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین دارد. و عدد ابجد حروف سیُ سه =135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه سلام‌الله علیها است. و جالب است که جایگاه عددی کلمه آب بصورت بسیط(الف+با) 33 می‌شود! آیا غیر از این است که جان آب، باطن قرآن کریم است{ چراکه عدد ابجد کلمه آب بصورت بسیط 114 می‌شود؛ برابر با تعداد سوره‌های قرآن مجید} و از اسماء قرآن، کوثر است؟! و کوثر کیست؟!

پس این رمز در آخر قرآن کریم پرده گشایی می‌شود و قرآن مجید به حرفِ س (ناس) تمام می‌شود که عدد ابجد س =60 و برابر با عدد ابجد نام مبارک ام ابیها است.

چنانچه قلم به حرفِ س از نوشتن کلام خداوند باز می‌ایستد و تمام می‌کند. درحالیکه می‌دانیم اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین آل یاسین هستند و حرف س، قلب قرآن است و خطاب به پیامبر عظیم الشان اسلام؛ محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله می‌باشد: یس. و حروفِ سین به حرف ن تمام می‌شود یعنی جوهر هرگز از نوشتن بازنمی‌ایستد زیرا او خیر کثیر است!

نکته: اسم مبارک ام ابیها: جایگاه عددی ام=14=ن می‌شود و جایگاه عددی ابیها=19=ق می‌شود. پس جایگاه عددی ام ابیها می‌شود 33؛ همان نام عظما و اعظم فاطمه علیهاسلام‌{سیُ سه=135=فاطمه(س)}

 

*عدد 150(=سلطان)؛ سلطنت کتاب الله و عترتی

و در عدد ابجد این دو حرف (اول و آخر کلمه قرآن) می‌شود: ق=100و ن=50 که در جمع 150 می‌شود برابر عدد ابجد کلمه سلطان. و قرآن، سلطان همه‌ی معجزات و کتاب‌های آسمانی است. و سلطنت مقامی و معنایی و حروفی و کلامی دارد. و در مقابل باطنش قرآن ناطق؛ حضرت علی علیه‌السلام و یازده ذریه معصومش صلوات‌الله علیهم اجمعین و باطن حمد؛ حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم و آل نورانیش؛ بالاترین وزنه عالم خلقت، اشرف، اقدس، اکمل و اتمّ همه‌ی خلقت درحقیقت سلطان عالم دنیا و آخرت می‌باشند.

و همچنین عدد 150 برابر عدد ابجد نام مبارک خداوند؛ علیم است که صفت مبالغه علم می‌باشد و علم اولین و آخرین درقرآن است: ..و لارطبٍ و لایابسٍ الا فی کتابٍ مبینٍ[29]؛ و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتاب مبین و قرآن عظیم مسطور است.

خوب دقت کنید! درب خانه‌ی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهما السلام، باب الله است و در باطن؛ باب ثابت می‌شود وجود مبارک حضرت علی علیه‌السلام و باب متحرک، وجود مبارک حضرت فاطمه سلام‌الله علیها است. از آنجا که در ِ این خانه، باطن گنج تمام کتب آسمانی و قرآن کریم و تمام اسرار از عالم بالا تا روی زمین می‌باشد، پس اگر حرف اول و آخر قرآن مجید(ب-س) و حرف اول و آخر سوره مبارکۀ حمد (ب-ن) و حرف اول و آخر آیه بسم‌الله الرحمن الرحیم (ب-م)[30] را روی دو باب درنظر بگیریم:

 

 

ب

ب

ب

 

س

ن

م

ق

ر

آ

ن

باب‌الله

 

 

 
 

 

 

 

 

 

حروف روی بابِ متحرک می‌شود سه تا حرف ب(=2) که در جمع می‌شوند 6 و درِ امارت امیری وجود مبارک امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است. و حروف روی باب ثابت؛ س(=60)، ن(=50) و م(=40) می‌شود که وجود مطهر حضرت فاطمه سلام‌الله علیها؛ سین هست(ام ابیها)، نون هست(مربی عالم خلقت)، میم هست(گنج طهارت که خانم به اسم اُم در دنیا ظاهر شده) و جمع عدد ابجدشان 150؛ برابر با عدد ابجد کلمه سلطان است. پس یک در، امیر و یک در، سلطان می‌شود!

حال دقت کنید که جمع ارقام 150 هم 6 می‌شود یعنی در دو باب به عدد 6 می‌رسیم و در کنار هم می‌شوند 66؛ برابر با عدد ابجد نام جلاله الله که اینجا باب الله است! و جمع 6 و 6 می‌شود 12؛ پس تمام علم الساعة، علم الانبیاء، علم الاوصیاء و علم ظاهر و باطن همه در گنج این باب و خانه هستند!

خیلی جالب است که اگر حروف کلمه قرآن را در نظر بگیریم: بالای در متحرک می‌شود حرف ق(=19)؛ 19 حروف ِ بسم‌الله الرحمن الرحیم که وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: انا نقطة تحت الباء، پایین در متحرک می‌شود حرف ر(=200) برابر با عدد ابجد کلمه عقل و نام مبارک امام حسن علیه‌السلام که وجود مبارک حضرت، ابالحسن علیه‌السلام است. و پایین در ثابت می‌شود حرف الف که خانم به عدد نسا(=111) الف است و بالای در ثابت می‌شود حرف نون که حضرت جوهر و مربی عالم است؛ درواقع حضرت فاطمه علیها السلام اسرار باطن حرف الف و نون است. و از طرفی در ثابت به وجود مطهر خانم  در باطن، صد به حروف است[31] و در متحرک، 100 به عدد یعنی ق(=19)، درواقع این در، باطنِ صدق است! و اینجا جایگاه صادقین است و نزول کلام وحی الهی در این خانه است؛ صدق الله العلیّ العظیم.

 

* چرا نام زیبای قرآن به حرف نون تمام می‌شود:

درواقع باید بدانیم چرا نام زیبای قرآن به حرف نون تمام می‌شود؟! و اسرار قلم ولایت با جوهر نون گنج قرآن را جزء توحید و اسرار خداشناسی و توحید محض و اخلاص و شناخت گنج ولایت با برکت ماندنی الی یوم القیامة کتابت می‌فرماید.

خداوند متعال فرمود: سبعا من المثانی؛ دوتا هفتاست یعنی 2تا 7 تا 14 تا است که غیر از اینکه تمام باطن قرآن، وجود مبارک 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است، برابر جایگاه حرف ن هم است. پس پروردگارعالم تمام گنج حروف قرآن را با حرف ن؛ آخرین حرف قرآن ظاهرفرموده است!

بنابراین تا اینجا بیان شد که کلمه قرآن 4 حرف : "ق ر آ ن" است و اگر حروف قرآن را بصورت بسیط بنویسیم 11 حرف می‌شود: "قاف را الف نون" اگر با تعداد نقطه هایش(6) جمع کنیم 17 می‌شود که برابر عدد اسم مبارک خداوند؛ بهی است. حال اگر سه حروف نون را از 17 کم کنیم، 14 (=ن)می‌شود!

 

 

به لطف و عنایت خدای مهربان قطره‌ای از دریای بیکران باطن اسم مبارک قرآن مجید را چشیدیم. عاشقان معارف قرآنی ادامه مبحث را در جلد دوم این کتاب دنبال فرمایید.

 

اللهم ارحمنی بالقرآن واجعله لی اماماً و نوراً و هدیً و رحمة.

 

[1]. هاتف اصفهانی

[2]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 2

[3]. آیۀ 14

[4]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 138

[5]. مواعظ عددیه؛ ص8

[6]. سورۀ مبارکه انعام؛ آیۀ 75

[7]. سورۀ مبارکه یوسف(ع)؛ آیۀ84

[8]. سورۀ مبارکه یوسف (ع)؛آیۀ 96

[9]. سورۀ مبارکه قصص؛ آیۀ 13

[10]. سورۀ مبارکه توبه؛ آیۀ 92

[11]. سورۀ مبارکه قلم؛ آیۀ 43- سورۀ مبارکه معارج؛ آیۀ 44

[12]. سورۀ مبارکه زخرف؛ آیۀ 71

[13]. سورۀ مبارکه واقعه؛ آیات 22و 23

[14]. سورۀ مبارکه دخان؛ ایه 54

[15]. سورۀ مبارکه فصلت؛ آیۀ 20

[16]. سورۀ مبارکه یس؛ آیۀ 65

[17]. سورۀ مبارکه طه؛ آیۀ 66

[18]. حکمت 400 نهج‌البلاغه

[19]. سورۀ مبارکه قلم؛ آیۀ 51

[20]. سورۀ مبارکه یوسف(ع)؛ آیۀ 67

[21]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 17

[22]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 171

[23]. سورۀ مبارکه حدید؛ آیۀ 13

[24]. سورۀ مبارکه هود(ع)؛ آیۀ 31

[25]. سورۀ مبارکه غافر؛ آیۀ 19

[26]. سورۀ مبارکه ملک؛ آیۀ 4

[27]. سورۀ مبارکه ابراهیم(ع)؛ آیات 42 و 43

[28]. سورۀ مبارکه تحریم؛ آیۀ 6

[29]. سورۀ مبارکه انعام؛ آیۀ 59

[30]. از آنجا که تمام محتوای قرآن در سورۀ مبارکه حمد و همه در بسم الله الرحمن الرحیم جمع است.

[31]. عدد ابجد کلمه صد=94 برابر است با عدد ابجد نام مبارک خانم؛ عطیه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۱۰
عذرا شفائی

*همزه:

صفات همزه 7 تاست. صفت مخصوص همزه، نِبر است یعنی بُرش خورده است مثل قلم و بقیه صفات گفته شده درباره الف را همزه داراست. پس الف آنگاه که صفت نبر یعنی بُرندگی را به او دادند، همزه شد و همزه، الف را از سکون به عالم حرکات آورد و صدا از همزه آغاز شد.

عدد ابجد کلمه همزه=57 است و جایگاه عددیش 30 می‌باشد و عدد 30 همانطور که گفته شد برابرعدد ابجد کلمه یک و جایگاه عددی حروف الف می‌باشد (همزه=30=یک=الف) .

همزه با تمام کلمات کار می‌کند و حرکت‌ها و صداهای  فتحه، کسره، ضمه را بخود اختصاص می‌دهد. و صدای مخصوصشان یعنی آواز خوش حروف به صورت نطق عقلی را ظاهر می‌سازد. همزه را از حروف لفظی می‌نامند زیرا از مراتب نقلی تمام مراتب را دارد. پس چون بر تمام حروف و اصوات از نظر ظاهر و باطن غلبه دارد، آن را مجموع عالم حروف و مراتبشان می‌دانند و آن، نه در آنهاست و نه از آنها بیرون است! نقطه دایره و محیط آن است و مرکب عوامل و بسیط آنهاست!

پس همه‌ی مراتب از زیبائی‌ها نطق الله عالم؛ امیرالمؤمنین صلوات‌الله علیهم اجمعین است. وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، ناطق کلّ حروف در مسجد الحرام؛ بالاترین جای سجده در خانه خدا متولد شدند و در مسجد کوفه {عدد ابجد کلمه کوفه=111=الف} در حال سجده(=72=نوزده) در روز 19 ماه مبارک رمضان به دست شقی ترین اشقیا؛ ابن ملجم مرادی لعنةالله‌علیه  فرق مبارکش شکافته شد.

عدد ابجد کلمه همزه=57 است و امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام؛ جان و باطن همزه هستند و همانطورکه اشاره شد عدد ابجد کلمه زن هم 57 می‌شود (که حضرت فاطمه سلام‌الله علیها یک زن کامل است).

*معنایی در مقام وجود مبارک نساء (سیدة‌النساء‌العالمین فاطمه‌الزهرا علیهاالسلام)

           و کلمه مبارکه نساء هم که نام سوره‌ای در قرآن مجید است، عدد ابجدش 111 می‌شود یعنی برابر (الف) است. جالب است که کلمه نساء، میزان است و حروف ن+س+ا=111 و حروف همزه بصورت بسیطی 110 می‌شود یعنی (ها=6)+ (میم=90)+ (زا=8)+(ها=6)=110، الف وسط کلمه نساء میزان بین (نس) و (همزه) آخر است اگر الف را حساب نکنیم از هر دو طرف الف 110 می‌شود و اگر الف از هر طرف با حروف آن طرف جمع شود، 111می‌شود. یعنی:

 

              نس                  ا               ها  میم  زا  ها

              110                           1                              110

              111=110+1                                    1+110=111

 

بنابراین سرّ کلمه نساء در مقام عدد علم ابجدی(=111) برابر کلمه الف است.

 

*اِمرأة و مرآت:

ذات بی حد و بی رسم و بی اسم یک آینه‌ای خلق کرده که اسماء و صفات الهی در این آینه ذات عینیت داده شده است. این آینه، اسم مستأثر است که همان ولایت رسول الله صلی‌الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله علیهاست. پس ائمه طاهرین علیهم السلام آینه یا همان مرآت ذات حق تعالی هستند!

بنابراین بسط دایره و گنج الف و حقیقت نام مبارک الله جلّ جلاله و حقایق سرّی از عالم سرّ مخفی الی یوم القیامة را می‌توان در یک کلمه ظهور داد و آن مرآت می‌باشد؛ در حقیقت وجود اِمراَة و جان وجود مبارک نساء برابر حرف الف=111 است! عدد ابجد کلمه اِمراة=642 است و جمع ارقامش 12 می‌شود و جایگاه عددیش برابر 57 است که برابر با عدد ابجد نام زیبای زن (درحقیقت حضرت فاطمه سلام‌الله علیها) است. عدد ابجد کلمه مرآت=641 است و 2 نقطه دارد و جمع ارقامش 11 می‌شود و جایگاه عددیش برابر 56 است که برابر با عدد ابجد کلمه یوم و جایگاه عددی نام مبارک مریم سلام‌الله علیها می‌باشد.

اما مرآت در فارسی، آینه(یا آیینه) خوانده می‌شود.  کلمه آینه:  4 حرف و 3 نقطه دارد. عدد ابجدش 66 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله است  و اسماء مبارک، آینه‌ای از صفات پروردگار عالم هستند و عالم در انعکاس اسماء خداوند متعال است و همه‌ی موجودات در تجلی آن ذات الهی هستند و همه در عبادت الله تعالی می‌باشند.

بنابراین در آینه تجلیگاه کلام خداوند، قرآن مجید قرار دارد که بقول امام صادق علیه‌السلام خداوند در کلامش تجلی فرموده است. و قرآن 30 جزء است و نام مبارک الله در موضع حروفی عدد 30 است و جایگاه عددی کلمه آینه هم 30 می‌شود برابر عدد ابجد حرف ل یعنی مجرای گنج توحید ذات اقدس الهی، در ظهور کلمه طیبه لااله‌الاالله است که 12 حرف است(در جایگاه حرف ل) و همه‌ی عالم "... لِلّهِ الواحِدِ القهّار"[1] است (همه چیز تحت قدرت قهّاریت خداست) و خداوند خطاب به پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود بگو یقیناً اختیار همه‌ی امور بدست خداست (امر فقط امر اوست): "... قل إنّ الامرَ کلّه لله..."[2]. و اگر کلمه آیینه بنویسیم، 5 حرف است و 5 نقطه دارد و عدد ابجد آیینه= 76 و برابر با عدد ابجد کلمه عبد است. بعبارتی آیینه یعنی آینه کوچک (حرف ی مصغر آمده است). درحقیقت ظرف عبد بودن و خلوص کامل ائمه طاهرین علیهم السلام است که آیینه‎‌ی آینه‌ی حق هستند و خالصانه و بدون رنگ و بدون هیچگونه تصرفی بطور کامل مجلای تجلی اسماء و صفات و انوار و حروف و اعداد و کلمات خداوند جلّ جلال عظمته هستند. و جمع ارقامِ 76 می‌شود 13  که برابر با نام مبارک احد جلّ جلاله و جایگاه عددی حرف م است به عدد ابجد 40 یعنی بهار و اربعین و سبزی و طهارت و معصومیت و خلوص کامل هستند و در جایگاه عددی کلمه آیینه= 40 می‌شود.

حال به این نکته خوب دقت کنید که قرآن، حقیقت باب طهارت و آیینه تمام نمای گنج وجود معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین است و خداوند در سوره مبارکۀ واقعه می‌فرماید: لا یَمسّه الا المطهّرون[3]؛ جز پاک شدگان(از هر نوع آلودگی) به حقایق و اسرار و لطایف قرآن راه ندارند. همینطور وجود مبارک معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است که بدون طهارت، حقّ زیارتشان را نداریم و حتی مسّ نام مبارکشان هم بدون طهارت، حرام است.

بنابراین عالم همه در اسرار آیینه و آینه و مرآت و در حقیقت وجود اِمرأت، ظهور و تجلی دارد. چنانچه وجود مبارک ائمه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین مرآت حق هستند. همه از طرف خداوند کریم در جایگاه عبد و بندگی خالصانه، حجت‌های خداوند و اولی الامر و ولی الله الاعظمِ پروردگار هستند. و در حروف، همه باطناً الِفِ وجودند یعنی قطب الحروف، کنزالحروف و سرّ الحروفند. اما وجود مبارک حضرت فاطمه سلام‌الله علیها؛ حجت الله علی الحجج است و در مقام حقیقتِ نساء، در جایگاه الِف و اَلـف قرار دارد و کنزالله الاعظم می‌باشد.

چنانچه خداوند در کلام کریمش در مورد مقام خانم آسیه سلام‌الله علیها می‌فرماید: و ضرب الله مثلا للذین آمنوا اِمرأَتَ فرعونَ...[4]؛ خداوند برای همه‌ی اهل ایمان(چه مردان و چه زنان) خانم را إمرأت نامید یعنی آینه‌ی تمام قدی است که زلالی وجود حضرت موسی علیه‌السلام در وجودش جلوه کرد و تجلیگاه انوار موسوی قرار گرفته شد و نجات پیدا کرد. درواقع به الِفِ وجود خودش رسید تا یک شود و مجرد شود و در توحید و اخلاص ذوب شود!

پس عدد یک در حروف، رسیدن به مقام ماهیت الف است که هر کس به وسع درونی خود باید برسد.

و خانم دو عالم سلام‌الله علیها؛ تجلی و جلوه دهنده و ظهور آن آینه است که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله جمال حق را در ساق عرش در وجه او دیدند که مقام پدر و همسر و فرزندانش در صورت جمال او ظهور و زینت قرار گرفته بودند. وجود مبارکش خوانده شد: هم فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها.

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

در حقیقت کلمه قرآن، مظهر انسان سازی است که بعد از حرف ق که نگهدارنده و حافظ حدودالله و خط نگهدارالهی و سرّ حکمت و تمام زیبایی خزانه بهشت و بسته نگهدارنده‌ی درِ جهنم است. در عالم دنیا (به حرف حرف ر؛ قرآن) با نعمت عقل و آسان قرار دادن و هدایتِ هدایت گران الهی به قامت الف(قرآن) رسیدیم تا اول به مقام تخلّی و بعد به مقام تجلّی برسیم یعنی از رضای دل گذشتن و به رضای خدا رسیدن که درواقع  در اتصال به رضای حجت خدا صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

پس هر کس اگر بخواهد رهرو راه قرآن باشد باید آینه شود تا قرآن در او تجلّی کند. ما نمی‌توانیم مِثل قرآن شویم ولی می‌توانیم مَثـَلِ قرآن شویم یعنی آینه‌ی وجودمان مهدوی، علوی و فاطمی... شود. درواقع آیینه باید عاری از هر گونه زنگار و شکستگی و رنگ و غباری شود تا صورت حقیقی قرآن و معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین در آن تجلی کند .

حال ببینید بزرگانی که به این درجات رسیدند مثل آسیه سلام‌الله علیها، سلمان علیه الرحمه و... در آیینه‌ی وجودشان نبوی شدند و علوی و فاطمی و حسنی و حسینی و... و مهدوی صلوات‌الله علیهم اجمعین شدند تا به مدارک و مدارج عالیه نائل شدند. همه به الِفِ الله و لام توحید ناب و مخلص شدند و هاءِ ضمیر اسماء الله و شیعه و محب شدن واقعی رسیدند که با قامت الف مدّی وجود مبارک معصوم زمان(و امروز حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه) صدای کوتاهشان به صدای مدّی بلند الی یوم القیامة کشیده شد و این نقطه‌ی دحوالارض مقام انسانی است! اللهم الرزقنا

 

ملک حرف الف؛ حضرت اسرافیل علیه‌السلام

مَلک حرف الف، حضرت اسرافیل علیه‌السلام است. از آنجا که هر حرف، مَلکی دارد و ملوک حروف، صور خاص خود را بصورت معنا ظاهر و اثر گذاری و حروف را تأثیرپذیرمی‌کنند. بنابراین ملک این حرف حضرت اسرافیل علیه‌السلام؛ ملک مقرب است که مأمور به دمیدن روح در تمام مخلوقات است و مأمور دمیدن در صور اسرافیل در قیامت است. این ملک که سرش به عرش الهی و پایش در سفل‌ترین نقطه خلقت و بال‌هایش که همان جناح‌هایش می‌باشد تمام شرق و غرب عالم را فرا گرفته، چنانچه نقطه‌ای نیست که وجود این ملک در آن نباشد. پس این ملک از عالم عرشی تا اسفل السافلین در تمام آنچه که پروردگار عالم خلق فرموده، سیطره دارد و در تمام موجودات حتی کرات، آسمان‌ها و زمین‌ها انجام وظیفه می‌نماید. از جماد،  نبات، حیوان و انسان و بر همه موجودات زنده کننده است. بنابراین همه موجودات به زبان حال می‌گویند:

ما سمعیم و بصیریم و هوشیم
 

 

با شما نامحرمان ما خاموشیم
 

پس سعه وجودی ملکوت الف، سر تا سر عالم و مخلوقین را الی یوم القیامة فراگرفته است (عالم ظاهر می‌شود از سَرِمد  تا  آخرِ مد) پس الف، قائم بر ملکوت است و سعه‌ی حرفی الف هم تمام عوالم و موجودات و مخلوقات را فراگرفته الی یوم القیامة. بنابراین ملجأ و مجرای حقیقت کلام مبارک پروردگارعالم است که فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون. در حقیقت مردن هرگز به معنی عدم  نیست چون خداوند متعال که خود حی است، آنچه هم که خلق کرده، عین حیات است زیرا عدم را خلق نکرده است.

خوب دقت کنید! در بدن ما هر روز میلیون‌ها سلول بدنیا می‌آید که این ملک، در باطن قامت الفِ حیات جاویدان آن را ظهور داده، درواقع الفِ وجود همه موجودات، زنده و حی می‌ماند فقط به اذن خداوند می‌خوابد. در حالیکه درعالم سِرّ، این ملک مقرب از وجودِ الف خلق شده است و در خدمت الف است الی یوم القیامه! والله ‌اعلم فی سِرّ المکنونات فی اوّله‌ و آخره. نکته جالب اینجاست آنگاه که در قیامت صوراسرافیل زده می‌شود، درواقع این دم از درون این ملک به حقیقت الِف‌های وجودی که سالیان است که از دنیا رفته‌اند(یادآوری می‌کنم که ملِک حرف الف، حضرت اسرافیل علیه‌السلام است)، دمیده می‌شود و صدای حیّ علی جزاء العمل همه را بر پا می‎دارد و آن رستاخیز عالمگیر است. قوله تعالی: و نُفخ فی الصور فإذا هم مِن الاجداثِ الی ربّهم یَنسلون. قالوا یا ویلنا مَن بَعثنا مِن مَرقدنا هذا ما وَعَد الرحمنُ و صَدقَ المُرسلون[5]؛ (و چون) در صور دمیده شود بناگاه همه از قبرها برخاسته و بسوی خدای خود به سرعت می‌شتابند. و (از روی حسرت و پشیمانی) گویند ای وای بر ما که از خوابگاه مرگ ما را برانگیخت؟ این همان وعده خدای مهربان است و رسولان که(از این روز سخت خبر داده‌اند) همه راست گفتند.

 

الف در قامت قلم

پروردگار عالم شصت و هشتمین سوره‌ی مبارکه کلام کریمش را سوره مبارکۀ قلم  قرار داد اگر ارقامش را جمع کنیم می‌شود 14(14=8+6) پس قلم به یک معنا، الف وجود است. و عدد 14برابر است با جایگاه عددی حرف " ن " در الفبا که عدد ابجدش 50 است اگر ارقام عدد 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1) که تمام حروف با این جوهر که بضاعت قلم است، بسته می‌شود! و عدد 68 برابر عدد ابجد کلمه حس است که در وجود انسان 5 حس وجود دارد و با احساس، به حقیقتِ طعم زندگی دنیا و آخرت پی می‌بریم!

سوره مبارکۀ قلم، 52 آیه شریفه دارد. عدد 52 برابر ابجد کلمه حمد می‌باشد که سوره مبارکۀ فاتحة الکتاب است و هفت آیه دارد. اگر ارقام 52 را با هم جمع کنیم عدد 7 حاصل می‌شود(7=2+5). جالب است یکی از اسماء مبارک قرآن، (ن) است. کلّ قرآن به فرموده حدیث مبارک پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله، در سوره مبارکۀ حمد جمع است. سوره مبارکۀ حمد 7 آیه دارد و عدد ابجد کلمه حمد= 52 است، جالب است که هر سال 52 هفته دارد و هر هفته، 7 روز و پروردگار عالم در سورۀ مبارکۀ قلم با یک حرفِ ن(=14)، گنجی از معنا را برای حضرت می‌گشاید(کلّ گنج سِرّ مکنون 4روی ده؛ حقیقت الف)! و 5=4+1 و عدد ترتیب نزول سوره مبارکۀ حمد به قلب مبارک پیامبرصلی‌الله علیه و آله هم 5 است!

و در کلام کریمش اینگونه درس قلم را به انسان می‌دهد. و در اول این سوره مبارکه بعد از بسم‌الله قسم یاد فرموده  به نون و قلم. که هر دو در خلقت به صورت مَلِکی هستند: نون، جوهر آن قلم ملکی است که در آن ساکن شده تا در لوح محفوظ آنچه در اراده و مشیت پروردگار عالم قرارگرفته که ظاهر شود، سطر نماید. فرمود:"ن و القلم و مایسطرون" سوگند به ن و سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد. مؤلفه در واقع گنج الف است که آشکار می‌سازد و خود، قلم می‌شود.

هر انسانی در حقیقت قامت انسانیش، قلم است و جوهر انسانیتش، نون! پس در تمام لحظات زندگی‌اش از زمانی که در صلب پدر و رحم مادر است تا به ظهور نوزادی و طفولیت تا به بلوغ حیات جسمانی می‌رسد تا بمیرد، (نون=14) گنجی است که پروردگار عالم در لوح زندگیش بدون منت به او می‌دهد(فإذا سویته نفخت فیه مِن روحی) تا با شیعه شدن به 14 گنج عالم صلوات‌الله علیهم اجمعین، حروفِ عمل بندگی خود را در لوح تکلیف بندگی بدون غلط بنویسد.

بالفطره نفْس انسان، سفید و پاک و معصوم است، لوح عملش سفید است و در گنج الف وجودش خالق مهربان همه لطف­ها را به او بالقوه داده است{ نفخت فیه مِن روحی؛ (ن)} و از زمان سنّ بلوغ و انجام وظیفه بندگی و تکلیف انسان با اراده و عقل و خواست خود بر لوح زندگی می‌نویسد و دو ملک مکرم کرام الکاتبین تمام عمل­ها را ثبت و لوح را محفوظ می‌دارند: ما یَلفِظ مِن قولٍ الا لدَیهِ رقیبٌ عتیدٌ (سخنی از خیر و شر بر زبان نیاورده جز آنکه رقیب و عتید بر آن آماده اند).. و قال قرینهُ هذا ما لدیَّ عَتیدٌ. القیا فی جهنم کُلّ کفّارٍ عَنیدٍ[6]؛ قرین وی به او گوید این همان  (اعمالی) است که نزد من محفوظ بود. (خطاب رسد) امروز هر کافر معاند را در دوزخ افکنید.

در قبر و قیامت امر می‌شود، بخوان! کتاب تکلیف خود را که در کف نفس آورده‌ای: اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا[7].

پس انسان باید بکوشد تا به گنج وجود خود و توانایی­های بالقوه خود برسد و از آن بهترین استفاده را کند(یعنی ن) و روزِ پس دادن تکلیف در قبر و قیامت رو سفید باشد تا آن عالم حسرت نخورد. چون آنجا باید جواب تمام این حروف و کلمات را بدهد که چگونه سطر کرده­ است چون میوه هزاردانه‌اش از الف وجودش ظاهر می‌شود. خداوند متعال در سوره مبارکۀ یس می‌فرماید: "نکتب ما قدّموا و آثارهم[8]". می‌نویسم اعمال شما را و می‌نویسم آثار عمل شما را چون آثار شما است که بهشت را ظاهر می‌کند یا جهنم!

 

الف در حروف عله 

در ادبیات عرب، 3 حرف هستند که به آنها حروف عله یعنی مریض می‌گویند. اما من فکر می‌کنم کنایه است در صورتیکه این حروف، حکیم هستند و خود، کلید اسرار اصلاح امور کلمات و حتی حرکاتند! تصمیم به تعریف کامل این درس ندارم اما برای حرف الف و کاربرد آن در ویرایش و اصلاح کلمات و معانی، تا حدودی اشاره می‌کنم: 

مثلاً در کلمه "کان"، "یکون" و کلمه ایجادی امر حق "کُن فیکون" در حالیکه ریشه فعل "کَوَنَ" می‌باشد؛ حرکات مفتوحه روی هر حرفی نماینده حروف دیگر است و هر کدام زمان و حالت و جایگاه خود را مشخص می‌کنند و در مقام امکان یعنی شدنِ انجام کاری! حرکت فتحه روی واو به خاطر حرکت فتحه‌ی ما قبلش(روی حرف کــَ)، واو؛ قلب به الف می‌شود یعنی کَوَنَ می‌شود کان . حرف الف بین دو حرکت (ک) و (ن) جایگزین دو فتحه است که در این دنیا ما کانَ  (آنچه بوده) و مایَکون(آنچه می‌شود) و کایِن (آنچه هست) جزء انقلابات حرکتی این حرف می‌شود.

اما وقتی امر از پروردگار عالم حکیم الحکما می‌آید می‌فرماید: کُن؛ بشو. حرکت ضمه روی کُن نشانه این است که یک واو در تقدیر بوده است (کَوَنَ). پس امر از خالق سبحان، اعلال نمی‌خواهد و کلمه، سالم ظاهر می‌شود. پس الف، حکیمِ حروف است.

درواقع الف که جان قرآن کریم است نسخه حکیم الحکما، پروردگار عالم است که جان‌های بیمار همه گنهکاران را درمان می‌کند(اعلال می‌کند)! بالاترین درمان این است که حیوانیت ما را از انسانیت ما جدا می‌فرماید و ما را به حقیقت انسانیت می‌رساند و رستگار می‌کند الی یوم القیامة. درواقع حیوانیت، مُردگیهاست که بقا ندارد و انسانیت، اعمال زنده و حیّ است که سبز می‌شود و باقی می‌ماند!

وجود مقدس پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم هم همان درمان قرآن(اعلال) را برای امّت خویش انجام می‌دهد. درواقع تمام امامان معصوم علیهم السلام هم، حکیم هستند. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

 

الف و سوره مبارکۀ حمد:

سوره مبارکۀ حمد در درون با 4 آیه مبارکه که با الف شروع می‌شود{1-الحمدلله 2-الرحمن 3-ایاک 4-اهدنا} و خود سوره هم در مقام یک و باطن الف، درواقع با 5 الِف همه‌ی عالم را فراگرفته است! 4 الف درخصوص عددی 4 تا یک برابر عدد ابجد اسم مبارک ظهور است(1111=ظهور) و چهارچوب اربعین و سبزی و مقام حسن علیه‌السلام را از خالق اَحسن ظهور می‌دهد. و الف پنجم بصورت دایره احاطه بر آن 4 الف است که کلّ مقامات بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد است(به عدد آیه یک) تنها بسم‌الله الرحمن الرحیم است در قرآن کریم که مقام یک آیه را دارد و سیّد همه‌ی بسم الله‌ها در قرآن است.

پس الف کلمه قرآن، مجموعه همه‌ی مؤلفه‌های درون قرآن با مدّ طویل است! درضمن که سوره مبارکۀ حمد با 21 حروف است یعنی 3 تا 7 تا 21 و چهارم آن در شمارش عدد 1 تا 7 است که همان دایره می‌شود 28 کلّ حروف قرآن است. درحالیکه سوره مبارکۀ حمد از 28 کلمه(برابر عدد ابجد اسم وحید پروردگار عالم) و 143 حرف تشکیل شده است[9].

و همچنین گنج قرآن، باطن 12 امام(دایره 6 و 6) و 14 معصوم(دایره 7 و 7) صلوات‌الله علیهم اجمعین می‌شود: 143=(2 تا 6 کنارهم)66+(2تا 7 کنار هم) 77؛ دو قوس نزولی و صعودی؛ شمسی و قمری.   

پس 143برابر با تعداد حروف سوره مبارکۀ حمد و برابر عدد ابجد اباالاوصیا است که وجود مبارک حضرت علی علیه‌السلام می‌باشد(به جایگاه عددی 53 که برابر با عدد ابجد نام مبارک احمد صلی‌الله علیه و آله و سلم است) و برابرعدد ابجد کنزالله که وجود مطهر حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها است (به جایگاه عددی 62 که برابر عدد ابجد حروف اول و آخر قرآن؛ ب+س و برابر اسماء مبارک خداوند؛ باطن، حمید و واجب الوجود است)! پس می‌شود کتاب الله و عترتی.

الله

و اگر 66 را از 77 کم کنیم (66-77) می‌شود 11 که عدد 11 برابر است با نام مبارک هو و جمع اعداد 1 تا 11می‌شود 66 برابر با نام مبارک الله جلّ جلاله! " قل هو الله احد".  

6 6

7 7

7لااله‌الاالله7

   موجود

 

       
 
   

الفِ وجود

 

 

 

 

 

 


*مقامات درخت در قامت الف:

خوب دقت کنید! چرا اولین دستور پروردگار عالم به وجود مبارک حضرت آدم علیه‌السلام و حوا علیها السلام نزدیک نشدن به درخت منهیه است؟! " و یا آدم اسکن أنت و زوجک الجنة فکلا من حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة..."[10]. رابطه‌ی گرفتن مقامات رسالت حضرت موسی علیه‌السلام با شجره طوبی در وادی مقدس چیست؟! چرا از درخت درحالیکه سبز بود، نور را بصورت آتش دید؟! " فلمّا أتاها نودی مِن شاطئ الوادی الایمن فی البقعة المبارکة مِن الشجرة أن یا موسی إنّی أنا الله ربّ العالمین"[11] . رابطه باطن وجود مبارک معصومین صلوات‌الله علیه اجمعین درحقیقت تمثیل شجره طیبه (آن درختی که قائم بذات اقدس الهی است) چیست؟! "...کشجرةٍ طیبةٍ اصلها ثابت و فرعها فی السماء..."[12]. رابطه درخت با نماز چیست؟! چرا تجسّم بهشت به درخت است؟! " و جنّاتٍ اَلفافا"- "جنّاتٍ تجری مِن تحتها الانهار..."[13] . چرا باغ  و بوستان به وجود سبزی درختان است؟! چرا درخت مظهر پاکی و حیات و نشاط است؟! رابطه تهویه هوا با درخت چیست؟!

رابطه درخت با مجاهدت؛ در مجاهده و یا مبارزه با سموم هواست. درواقع درخت، زنده است چون ریشه دارد! و درحقیقت ریشه درخت، فطرت انسانی می‌شود(وجود مطهر حضرت فاطمه سلام‌الله علیها؛ اُم و ریشه است که نام مبارکش، گرفته شده از اسم فاطر خداوند است!). پس انسان باید درحقیقت خودش مثل درخت باشد تا از سایه‌اش بتوانند استفاده کنند و در آرامش باشند و از میوه و آثارش بهره بگیرند.

درواقع درخت، مؤنث مجازی است و صاحب کثرت است؛ چه در میوه که دانه دارد و چه از شاخه‌ها و برگ‌ها که کثراتش از دانه و سبز شدن آن است... . درواقع ظاهرش الِف است و باطنش الـف! یعنی در ظاهر یک تنه دارد به عدد یک و در میوه‌ها و دانه‌ها، 1000 می‌شود به عدد حرف غ، باغ و گلستان می‌شود. بنابراین یک درخت، درواقع باطن1001 است و درحقیقت عدد 28 است زیرا وجودش کامل است.

چنانچه باطن قرآن، همان شجره‌ی طیبه است. و نور در بطن آن هدایتگر همه‌ی عالمیان و صدای نطق آن نور وجودهای مبارک معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

و خداوند فرمود هر کس میوه‌ی عملش در دستش باشد(البته متقین) از عذاب نگهش می‌دارد" فاکهین بِما آتاهُم ربّهم و وَقاهم ربّهم عذابَ الجحیم"[14] یعنی اگر درختی بدون میوه شد، نمی‌تواند در قیامت به صاحبش سبزی و طراوت و خنکی دهد و خلاصه او را به بهشت وارد کند.

تمام درخت خلاصه در میوه آن است که صاحب دانه و کثرت می‌شود. چنانچه اباعبدالله الحسین علیه‌السلام حقیقت میوه‌ی شجره طیبه است که 9 ذریه معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین در بطنش است و کثرت وجودش از فرزندان معصومش الی یوم القیامة است. عدد ابجد نام مبارکش 128 می‌باشد یعنی او نگهدارنده بوستان محمدی صلوات‌الله علیهم اجمعین است. و وجود مبارک برادر بزرگوارش سبط اکبر؛ ابا محمد حسن بن علی علیه‌السلام تمام سبزی این درخت است و هر دو مقام سیدی شباب اهل الجنة هستند.

نکته دیگر گنبد سبز خضرایی پیامبر صلی‌الله علیه و آله است.  پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید پس نور عرش از من است ...[15] . کلمه عرش به معنی سقف چوبی است و آن سقف گسترده بر همه‌ی عوالم و عالمیان، وجود سبز مطهر پیامبر بزرگوار اسلام است که حیات از عالم سرّ الی یوم القیامة از وجود مبارکش نشأت گرفته و او تمام قد، الفِ وجود است. همانطورکه مقام الف، قطب الحروف است حضرت، قطب عالم امکان است!  و در فرزندانش، امام حسن علیه‌السلام؛ سبز پوش آل پیامبر صلوات‌الله علیهم اجمعین است و امام حسین علیه‌السلام؛ سفینه نجات عالمیان در دریای دنیاست. بنابراین جنس کشتی همان جنس عرش و گنبد خضرایی جدّ بزرگوارش است که حضرت می‌فرماید: حسین منّی و أنا مِن حسین[16]. و آن کشتی هرگز در دریای دنیا غرق نمی‌شود و ناجی غرق شدگان در دنیا و نجات دهنده‌ی همه ساکنین این کشتی به ساحل نجات است(الی یوم القیامة). پس درخت، مظهر الِف وجود گنج الحروف می‌باشد.

نکته دیگر میوه سیب شجره طیبه است که متعلق به وجود مطهر بانوی دو عالم حضرت فاطمه سلام‌الله علیها به نام تفاحة الفردوس است[17]. پس خانم مقام کوثر عالم؛ اسرار کثرت این درخت و اسرار ظهور 28 حروف آیات قرآن و آثار گنج موالید ولایت و رسالت، همان ذریه‌های پاک و معصومش است که الی یوم القیامة حیات دهنده و سبز کننده هستند و تمام مقام درخت را در عالم تجلی می‌دهند و تمام ظلمات و مفاسد را تخلی می‌فرمایند.

 

 

 

[فصل پنجم]

حرف نون در کلمۀ قرآن

 

حرف نون از حروفی است که در بیشتر کلمات قرآن قرار گرفته و بیشترین حرفی است که در کتاب آسمانی به صورت ظاهر و تنوین نوشته شده‌است و با خود سِرّ معانی را اظهارکرده و خیرات و گنج‌های وجود قرآن را ظهور داده‌است و خود، جوهر کلام‌الله است. در اسرار حروف، نون در جرگه‌ی عارفان بنام و خاص (آیة الله) است!

حرف نون؛ جوهر عالم خلقت است و جوهر، رمز روح و دمیدن حیات بر پیکر بی‌جان خلقت است. این حرف از حروف مقطعه قرآن کریم و از حروف نورانی می‌باشد. در سوره مبارکۀ قلم؛ دومین سوره‌ای که به قلب مطهر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم نازل شد خداوند به وضوح می‌فرماید: ن والقلم و مایسطرون. و در سوره مبارکۀ علق که در مقام ترتیب نزول، اول است می‌فرماید: إقرأ بسم ربّک الذی خلق(1) خلق الإنسان مِن عَلَق(2) إقرأ وربّک الاکرم (بخوان به نام رب اکرم؛ کریمِ همه‌ی کریم‌ها)(3) الذی علّم بالقلم(4) علّم الانسانَ مالَم یَعلم(5) (همان که انسان را بوسیله قلم آموخت و به انسان آنچه را نمی‌دانست تعلیم داد) و در سوره مبارکۀ الرحمن فرمود: الرحمن. علّم القرآن. خلق الانسان. علّمه البیان. این 4 آیه شریفه رحمت بی نهایت خداوند رحمان است که صورت زیبای عروس قرآن را جلوه می‌دهد در باطن علم و ظهور بیان!

همانطورکه در مبحث حرف الف بیان شد، قلم به منزله الف است و حروف را سطر می‌کند ظاهراً الفِ قلم می‌نویسد، "با" خودش را نشان می‌دهد اما ظهور حیات ظاهری ندارد اما در باطن حیات "م " را رقم می‌زند و سبزی و حیات لوح با تمام محتویات رقم زده می‌شود با 12 حروف لا اله الا الله؛ توحید ناب و خالص. و حیات قلم و لوح بسته به ظهور جان و روح "نون" است که جایگاه عددیش 14 می‌باشد یعنی وجود مطهر چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین!

این نون است که سِرّ آشکار کننده است؛ زیرا جوهر قلم است، و واسطه همان اسرار از گنج عالم بالا به عالم اسفل السافلین یعنی عالم دنیا است. نون از حروفی است که اول و آخرش یک جور نوشته می‌شود(ن و ن). و این حرف، برکت است و نور است و ماندنی است و تزاید دارد[18]. و ظهور همه اسرار حروف و اعداد و همه آنچه خداوند می‌خواهد نوشته شود. چنانچه کلمه نون معنا می‌شود به روح- جوهر- قدر- نور- لبه شمشیر- مبانی- ذوالنون- ماهی دوات از دسته حروف هواییه است یعنی آسمانی- از حروف تاکید- مخصوص در ضمیرمونث؛ حقیقت حرف نون وجود مطهرحضرت فاطمه زهرا سلام‌الله است!

خداوند کریم اسرارش را بواسطه نون در قلم و در لوح سرازیر فرمود. اما حقیقت زیبایی که در درون این حرف است، غیر از ظهور ظاهری است که نوشته می‌شود، درحال فکر و هوش و حافظه و آنچه انسان را نسبت به حیوان تمیز می‌دهد، شعور و مشاعر و احساسات و دوربینی و دوراندیشی و عاقبت اندیشی مخصوص انسان است. که آثار نوشتاری نون می‌باشد گاهی ظاهر است و گاهی باطن، گاهی در دنیا و گاهی در آخرت: نکتب ماقدّموا و آثارهم[19]؛ می‌نویسیم آنچه فرستاده‌اند و می‌نویسیم آنچه را که آثار این فرستاده‌هاست. پس یک معنا روان انسان است. روان یعنی جریان و ادامه دهنده و ادامه دار.

*نون، مجتمع مداد حرفی نفسی رحمانی می‌باشد از آن حیث که امّ الکتاب است(چون نون ساکن پشت تمام 28 حرف الفبای قرآن قرار گرفته: پشت 6حرف ادغام؛ 6حرف اظهار و 15 حرف اخفا و پشت حرف ب، قلب به میم می‌شود).

آقای حسن زاده آملی در کتاب "شرح فصّ حکمه عصمتیه فی کلمة فاطمیه[20]" درباره نون می‌فرماید: "آنچه را که در این مقام بر تو تلاوت می‌کنیم تدبر فرما. عدد پنج که آن دایره ابجدی است گاهی آن را چنین که اشاره به دائره وجود و دو قوس نزول و صعود دارد. خدای سبحان در قرآن فرموده است: "یدبّر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة ممّا تعدّون"[21]. "خداوند امر را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند سپس به سوی او عروج می‌نماید در روزی که مقدار آن هزار سال به شمار شماست"، پس همواره و پیوسته امر در روحانیات و جسمانیات دوری(جمع شده است از روحانیات و جسمانیات) است و از میان این دو اشکال عجیب و غریب حادث می‌شود. تجدد امثال و حرکت در جوهر طبیعی و گردش روز و شب و آنچه که در روز و شب پدید می‌آید تو را در این امر دوری بودن وجود ارشاد می‌کنند، خدای سبحان فرموده است: "سیر ماه را در منازلی تقدیر کرده‌ایم تا این که در گردش خود مانند چوب کهنه خشک خوشه خرما که باریک و زرد و کج می‌شود، درمی‌آید". "و القمر قدّرناه منازل حتّی عاد کالعرجون القدیم"[22].

 

*نون دارای پنج مرتبه است:

مرتبه نخستین نون، تَعَیُّن اول است و آن جمع جمیع حقایق کیانی، ربّانی و حروف مؤثره وجوبی و حروف متاثره امکانی است و نون، امّ الکتاب اکبر است. حقیقت سرّی که در عالم اسرار قبول حمل را دارا شد و در عالم دنیا "سیدة نساء"(الدُره) سلام‌الله علیها عالمین گردید. همانطورکه بیان شد عدد ابجد کلمه "نساء" بدون همزه 111 می‌شود که سرّ "الف" وجود است(نسا=111=الِف) و جایگاه عددی کلمه نسا=30می‌باشد(به اسرارعدد30)

مرتبه دوم نون، دوات ماده حروف الهی و هیولای صور فعلی وجودی و عماد ربوبی به (عین مهمله) است؛ که پروردگار ما پیش از خلقت خلق در آن بوده است.

مرتبه سوم نون، اصل وام حقایق کونی که احدیت جمع جمیع کائنات است، می‌باشد. و حضرت رسول الله صلی‌الله علیه و آله در بیان خود که فرمود: "اول ما خلق الله الدره". به این اصل "ام" اشاره فرموده است؛ و این نون، "ام الکتاب" امور در رق وجودی منشور است که غمای عبودیت معجمد است."

مرتبه چهارم نون، ام الکتاب مبین است و آن لوح محفوظ است که در اصطلاح اهل نظر، نفس کلی نامیده می‌شود.

مرتبه پنجم نون، نون اقدار (قدرها) است و آن، ام الکتاب موضوع یعنی نهاده شده در روحانیت روح قمر است و آن، آسمان اسم خالق و مجتمع اضواء (نیرها) عالی و انواع گوناگون و اتصالات و انفصالات است و کتابِ "محو و اثبات" بین جزئیات از این مرتبه منقش است.

*در کتاب خداوند سبحان چند حروف به صورت اسرار حروف ظاهر شده است؛ یکی نون ساکن است که به صورت تنوین ظاهر می‌شود در حالی که نوشته نمی‌شود ولی تمام خصوصیات "ن" ظاهر را دارد؛ به صُورِ نصبی و جری و رفعی ظاهر شده است. نون ساکن تنها حرفی است که پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند و به تمام آنها معنا و مخرج و صورت می‌دهد. چنانچه گفته شد "نون" ساکن باعث کشیدگی در بعضی حروف و شدت می‌شود و با اظهار شدن و ادغام شدن و اخفا شدن و حتی قلب شدن خصوصیات خود را هم جلوه می‌دهد.

مراتب و معارفی از حرف ن کلمه‌ی قرآن:

*مرتبه اول ما صدر:

اکنون عوالم حروف کلمه قرآن را تا حدودی خواندید. و کلمه قرآن به حرفِ ن ختم می‌شود، آنگاه چگونه می‌توان نوشت که" ن "را به " اول ما صدر" تفسیر کرده‌اند که حیات کل، و آب حیات کل است (چنانکه عدد ابجد حرف ن=50 برابر با عد ابجد کلمه کل است). و به وجهی ماسوای صادر نخستین نسبت به او عَرَض‌اند. ن، ملک یؤدی الی القلم و هو ملک و القلم یؤدّی الی اللوح؛ نون نوشته‌ای است که به قلم مدد می‌رساند و قلم نیز فرشته‌ای است که به لوح مدد می‌رساند.

در واقع کلمه قرآن به حرف ن تمام می‌شود. درحالیکه می‌دانیم این حرف در جایگاه عددیش در الفبا چهاردهمین حرف است (ن=14).

همانطورکه ذکر شد حرف ن، اول ماصدر خوانده می‌شود یعنی رأس همه‌ی معانی و معارف و مخازن و حیات کل و آب حیات کل شد. زیرا به منزله سر است به بدن چون سر نسبتش به بدن، اول ماصدر است و رأس و رئیس بدن است؛ درحقیقت کلّ حیات بدن است. همانطورکه مقامات سر (عقل- هوش- فکر و حافظه) است که به بدن امر به انجام وظایف می‌کند، حرف نون هم پشت 28 حروف الفبای عربی تنظیم کننده و مرتب کننده و مربی و حتی معنادهنده‌ی حروف است.

بنابراین قرآن که باطناً وجود مبارک انسان کامل است که در مقامات عالم به منزله سر است به بدن عالم و در مقامات کتاب‌های آسمانی، اول ماصدر قرار دارد زیرا بالاترین معجزه خالق یکتاست. زیرا کلام‌الله است و کلام از حروف و علم حروف، کیمیاست. و خداوند قرآن را کنزالله و مأدبة الله و ذکرالله و مجموع اسماء الله و مخزن علم اولین و آخرین قرار داد و فرمود: ...ولارطب و لایابس الا فی کتاب مبین[23]. و ائمه معصومین علیهم السلام مقام سر به بدن عالم دارند و سرمدی هستند.

عدد 14 می‌شود 2 تا 7 تا و باطن چهارده وجود مبارک معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است که حقیقت قرآن ناطق هستند. و خداوند در سوره مبارکۀ حجر فرمود: و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم[24]؛ براستی که هفت آیه از مثانی (یعنی سوره مبارکۀ حمد) و قرآن عظیم را به تو عطا کردیم. و جمع ارقام عدد 14می‌شود 5 (4+1) و خدا می‌خواهد که سورۀ مبارکۀ حمد که باطن سبعا من المثانی است و 7 آیه دارد، در ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم، پنجمین سوره باشد. و چنانچه بیان شد تمام محتوای قرآن در سوره مبارکۀ حمد جمع است و ریشه‌ی نام مبارک آقا حمد است که نام مبارکش در آسمان؛ احمد(ص) و در زمین؛ محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم است پس وجود مبارکش یک 7 (تعداد آیات سوره مبارکۀ حمد) در عالم آسمانی و یک 7 در عالم زمینی؛ باطن 14 و حقیقت سبعاً من المثانی می‌باشد (یعنی 14 برابر با جایگاه عددی حرف ن که اول ما صدر است!)

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: سوره حمد 7 آیه دارد که کامل‌ترین آن جمله بسم‌الله الرحمن الرحیم است و حضرت فرمود کل 19 حروف بسم‌الله الرحمن الرحیم در باء بسم‌الله و کل آن در نقطه زیر باء است و انا نقطة تحت الباء[25]. پس نقطه، مقام اول ما صدر را در ولایت حضرت علی بن ابیطالب علیه‌السلام دارد. پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمود خداوند تبارک و تعالی به من فرمود: یا محمد و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم. و به خاطر منّتش بر من سوره حمد را جداگانه بیان فرمود و این سوره، معادل قرآن عظیم است[26].

و امام باقر علیه‌السلام فرمود: ما آن مثانی هستیم که خداوند به پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم عطا کرد و ما صورت خدا در زمین هستیم، میان مردم زندگی می‌کنیم، هر کس ما را بشناسد پیش رویش یقین است و هرکس ما رانشناسد، آتش سوزان در پیش رو خواهد داشت[27] (یعنی ما سَر هستیم به بدن عالم؛ اگر سر نباشد زندگی نیست و مردگی است).

درواقع سوره مبارکۀ حمد، مقام "ن "را در مقامات سوره‌ها داراست و در مقام سر است به بدن و مقام کل حیات و مقام آب حیات کل است زیرا حقیقت کوثر وجود است. و همانطورکه این سوره مبارکۀ (حمد) 10 نام دارد؛ مقام چهارده معصوم صلوات‌الله علیه اجمعین، گنج عشر هستند و وجود مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم در قرآن کریم 10 نام دارد که 5 نام مبارکش بوضوح آمده است{ محمد(ص)، احمد(ص) ، ن، یس و طه}.

امیدوارم متوجه شده باشید که مقام وجود مبارکش در وجودهای مبارک معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین، مقام ن است. و ائمه صلوات‌الله علیهم اجمعین نسبت به عالم خلقت، مقام ن را دارند که سَر به بدن می‌شود. پس هر کس بخواهد زنده باشد و شناخته شود باید بدنش متصل به سرش باشد. بنابراین سوره مبارکۀ حمد در مقام حرفِ ن دارای کلّ محتوای قرآن است.

چنانچه حرف ن مربی حروف است که این مقام حاصل تربیت رب الارباب عالم به همه‌ی مخلوقاتش در این وادی به باب طهارت و ورود به باب الجنة است که درحقیقت این اتصال به ائمه معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین است که دارای حیات طیب هستند و جان عزیز قرآن کریم یعنی در علم باید اتصال به قرآن کریم و در عمل باید شیعه و پیرو چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین قرار بگیریم تا زنده و با ایمان کامل و سالم وارد عالم آخرت و در بهشت (انشاءالله) راه پیدا کنیم.

پس مقام ائمه طاهرین علیهم السلام در عالم، سَر است به بدن همه‌ی مخلوقات و قرآن عزیز هم سَر است به بدن کتاب‌های آسمانی. از این منظر خداوند کریم همه پیامبران علیهم السلام را در اتصال به محمد و آل محمد صلوات‌الله علیهم اجمعین در وجه و مقام و قبولی و منزلت بخشیده است. چنانچه توبه حضرت آدم علیه‌السلام را به وجودهای مبارک قبول فرمود؛ فتلقی آدم مِن ربّه کلماتٍ فتابَ علیه انّه هو التواب الرحیم[28]؛ پس آدم(ع) کلماتی را (مانند توسل به اهل بیت علیهم السلام که مایه توبه و بازگشت بود) از سوی پروردگارش دریافت کرد و خداوند توبه اش را پذیرفت زیرا او بسیار توبه پذیر مهربانست.

و همینطور در مقام حضرت موسی علیه‌السلام خداوند فرمود: و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر...[29] . فرمود 30 شب در وعده‌گاه بیا بعد فرمود تمام کن به ده شب دیگر تا برسد به اربعین لیله یعنی 40 شب. و اتممناها بعشر درواقع عدد 10 (گنج عشر) حقیقت وجود مبارک چهارده معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است زیرا دهه‌ی طُهر هستند. درحقیقت عدد 30 را خداوند به رحمت بی‌نهایتش به همه مخلوقات عنایت فرموده چنانچه همه سال 12 ماه و هر ماه 30 روز است، قرآن عزیز 30 جزء است و ... پس معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین سَر هستند یعنی اول ما صدر، عدد 30=ل و گنج توحید است و کلمه مبارک لااله الا الله، 12 حرف است (12=ل) و عالم در حقیقتش غرق است اما حکم بدن را دارد که باید به سر وصل شود و آن وجود مبارک چهارده معصوم علیهم السلام است که گنج عشر می‌باشد، به این شرط به اربعین می‌رسد.

حالا خوب دقت کنید! اربعین به عدد 40 یعنی حرف م! اینجا مقام رسیدن حرف ن (کلمه قرآن) پشت مقام حرف بِ بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد و باب الله العالمین است که تا قلب به میم نشویم، ورودی نداریم!

درواقع تا لباس حیوانیت و نجاست و میته بودن از جسم عمل خارج نشود به طهارت انسانی و زنده شدن طیبه و ورود در باب الله و باب الجنة و باب الولایة نداریم.

 

*مرتبه دیگر حرف نون، مقام حوت است:

و نون، حوت است و زمین بر پشت حوت است. در بعضی از روایات از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است که اسم حوت که زمین بر پشت آن است، یهموت است. و در بعضی از نسخه‌ها بلهوت است. و نیز به نهر و نهر به مداد  و مداد به نور در روایات تفسیر شده است. درواقع مقامات نون فهمیدنی است (چنانچه یک شکل نوشتاری آن بصورت تنوین است که ظاهر نیست و فقط باطن است)، اما چگونه می‌توان این همه معانی را درک کرد؟!

در حدیث آمده که نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن گوید: و عن بعض الثّقات: انّ اصحاب السّحر یستخرجون مِن بعض الحیتان شیئاً منه یکتبون منه، فیکون النون و هو الحوت عبارة عن الدوات و یعضده ماروی، انّ النبی (ص) قال: اول شیء خلق الله القلم ثم خلق النون و هوالدواة[30]؛ نیشابوری از برخی معتمدان نقل می‌کند همانا ساحران از برخی ماهیان چیزی بیرون می‌آورند که بدان می‌نویسند. بنابراین نونی که به ماهی تفسیر شده عبارت از دوات است و کمک می‌کند این معنی را گفتار مروی از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم و آن عبارت است از اینکه آن جناب فرمود: همانا اول چیزی که خداوند آفرید قلم است. بعد از آن نون را که همان دوات است آفرید.

درواقع نون فرشته‌ای است که به قلم مدد می‌رساند و قلم نیز فرشته‌ای است که به لوح مدد می‌رساند، دو عین است که هیچ نوشته‌ای نگاهشان نداشت، در هریک از آن دو عین، دو عین دیگر وجود دارد. دو نون است که هیچ قلمی ننوشتشان و در هر یک از آن دو نون، دو نون دیگر وجود دارد.

پس نِ اول ما صدر دوات است که منشأ کتابت جمیع کلمات نوری وجودی شده است (یعنی حقیقت عین به یک معنا چشم‌ها به آن روشن می‌شود، به آن حقایق و علوم و اسرار و شاهد می‌شود به آن مشهودات و مکشوفات) و حرف نون به دو طریق ظاهر می‌شود: بصورت حروفی و تنوینی. پس دو عین در بطن حقیقت نون بینا می‌شود.

 

و ن، حوت شده است:

از یک معنا که ماده سیاهی یعنی مرکب پدید می‌آورد. و ن، حوت ِ آبِ حیات همه موجودات و مخلوقات و عوالم و ظاهر و باطن و حامل همه ارضین و آنچه در بطن آن‌هاست! اگر دقت کنید ماهی مرکب برای دفاع از خودش مایعی ترشح می‌کند که سیاه است  و مثل حجابیست که خود را می‌پوشاند. و حروف، درواقع نورهستند و مرکّب به آن‌ها جسمیت می‌دهد تا نور که علم است محفوظ بماند و در حجاب خود را معرفی کند. شاید برای همین است که انسان عالم را باسواد می‌گویند درحالیکه سواد یعنی سیاهی! پس کلام خداوند در حروفش در مرکّب محفوظ مانده، اما چگونه باید حجاب را کنار زد؟!

 

یک معنای دیگر از حوت:

در تفسیر برهان قسمت آیه شریفه‌ای که درباره حضرت موسی علیه‌السلام و جناب یوشع بن نون به دنبال حضرت خضر علیه‌السلام می‌رفتند آمده است که یک ماهی سرخ شده همراه خود داشتند و ماهی را کنایه از عقل فرمودند! در قرآن و روایات ما به ماهی اشاره شده است: مثلا در تفسیر آیه 114 سوره مبارکۀ مائده درباره معجزه‌ی مائده آسمانی که حضرت عیسی علیه‌السلام در بیابان از خداوند خواست و آن سفره‌ی اطعام پهن شد...، در احادیث معتبر از امام باقر علم النبیین علیه‌السلام و امام صادق علیه‌السلام نقل شده که آن غذا ماهی و نان بوده است. ماهی، عقل است و نون، روح و جان آنست.

یکی از اسماء ماهی در قرآن، حوت است. و فرموده‌اند: اول ما خلق الله الحوت. خداوند کلّ نظام هستی را بر پشت حوت، خلق فرموده است. جناب ملا هادی سبزواری در تفسیر آن گفته‌اند که مراد از حوت، انسان کامل و امام است. دوازدهمین برج فلکی، حوت است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه دوازدهمین امام است و تمام هستی بر مبنای اراده‌ی انسان کامل می‌چرخد.

درواقع حضرت موسی و جناب یوشع و حضرت خضر علیهم السلام صاحبان عقل بودند و آن ماهی را هم بعنوان غذا با خود برده بودند. پس غذای انسان، معقولات است اما اگر صاحب عقلی همراه انسان نباشد تا با او مکالمه کند، منجمد می‌شود! چراکه امام جواد علیه‌السلام فرمودند: بروید حلقه‌های درس تشکیل بدهید و با هم مباحثه کنید، اینگونه عقلتان رشد می‌کند. انسانی که اهل فهم و عقل است همواره به دنبال کسی می‌گردد تا با او حرف بزند و مباحثه کند. اصلاً معراج یعنی چه؟! رسول الله صلی‌الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌نشستند و با هم حرف می‌زدند و در مراتب ولایت همدیگر غرق می‌شدند. و همین معراج است!

وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام خود را اینگونه معرفی می‌فرماید: أنا صاحب الخضر و هارون. أنا صاحب موسی و یوشع بن نون.أنا صاحب شیث بن آدم. أنا صاحب یونس فی بطن الحوت[31]. (أنا صاحب الحوت؛ "کصاحب الحوت[32] فی خطبة المشهور بالنورانیة".

 

حوت؛ حقیقت ظهوری (مهندسی شکل نون)

همانطورکه در حرف ن بیان شد، حرف نون، حامل کلّ ارض است. درواقع نون بنابر کلام‌های مبارک یک صورت ظاهر دارد که بشکل ن نوشته می‌شود و یک صورت باطن که تنوین است. همانطورکه عالم به شکل دایره است و مرکز دایره، نقطه شروع خلقت یعنی کلمه ارض به معنی خشکی می‌باشد و نقطه نون است. و  خشکی در 6 روز به همه‌ی دنیا کشیده شد یعنی دحوالارض شد و همه موجودات زمینی و آسمانی و آنچه بین آنهاست خلق شد.

پس درواقع ظرفِ زیرین خلقت، نیم دایره نِ  و در روی آن هم نِ  بصورت مخفی می‌باشد. یعنی زمین ظاهر و آسمان نادیدنی به این شکل:

 

am19

 

و همه‌ی عالم در باطن نون ظهور پیدا کرده‌اند و نون، رحم عالم خلقت می‌باشد. اگر تا به اینجا خوب دقت کرده باشید و شکل مهندسی آن را ببینید: عدد ابجد حرف ن=50 و برابر با عدد ابجد کلمه کل است و یک 50 در عالم بالا و یک 50 در عالم پایین رویهم می‎شود 100 (برابر با عدد ابجد حرف ق). پس هم عالم بالا، کل است و هم عالم زمینی، کل است و جالب اینکه جایگاه موضعی حرف قاف، نگهدارنده کلّ مخلوقات و باطن ولایت است[33].

یکی از اسماء قرآن؛" ن" می‌باشد و جایگاه عددی حرف ق=19 است و تمام محتوای قرآن در 19 حرف بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد غرق است، بنابراین عدد 19؛ عدد اول و عدد بنیادی و حرف ن، ظهور اول است! که خداوند در سوره مبارکۀ قلم قسم می‌فرماید: ن و القلم و مایسطرون. پس حرف ن که جوهر عالم خلقت و روح آن است، حافظ و جامع کل در باطن است! و حامل این حمل، وجود مبارک و مطهر صاحب النون؛ خانم فاطمه زهرا سلام‌الله علیها است. او مقام کوثریت و کثرت همه‌ی خلایق را داراست. و در زیارت نامه خانم می‌خوانیم: السلام علیکِ یا مُمتحَنة امتَحنکِ الذی قبل أن یَخلقک... . قبل از اینکه خلق شود از جانب خدای مهربان امتحان شد. اینجاست که قول اُم ابیها را درک می‌کنید و می‌فهمید! او بلاواسطه گیرنده فیوضات و تمام انوار و علوم حقه از ذات اقدس احدیت است! و او منشأ و اصل و ریشه و اُم می‌باشد. اوست کسی که جهیزیه‌اش 19 تکه است و همسر کسی است که باطن 19 حروف بسم‌الله الرحمن الرحیم سوره مبارکۀ حمد؛ محتوای کلّ قرآن است! خوب دقت کنید در حرف اول و آخر کلمه ق رآن؛ ق ن!!!

اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها  و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

بنابراین با توجه به شکل به عدد ابجد دو تا حرف ن(=50)، حرف ق مشخص شد با تمام محتوا و توضیحاتی که قبلا بیان شد. از طرف دیگر جایگاه موضعی حرف ن در حروف الفبای ابجدی، 14 است. پس یک 14 در عالم بالا و یک 14 در عالم زمینی که وجود مطهر 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین است.

 

am20

 

درحقیقت 14 و 14 رویهم 28 می‌شود یعنی تمام حروف کلّ قرآن مجید. آیا عجیب نیست که حروف دو قسمت می‌شود: 14 تا شمسی و 14 تا قمری،  14 تا با نقطه و 14 تا بی نقطه، 14 تا نورانی و 14 تا ظلمانی و تمام افعال آیات مبارک قرآن در 14 صیغه صرف می‌شود و به 14 معنا ظاهر می‌شود؟! در ماه قمری قرص ماه در آسمان 14 روز از هلال به بدر می‌رسد و در 14 روز از بدر به هلال!

و خداوند اسرار نون را در تمام حالات ظهور می‌دهد، شاید فکر کنیم و تعقل کنیم! درحالیکه خانه خدا در مرکز این دایره است اما بصورت کعبه که 6 وجه دارد و هر وجه آن مربع است، می‌باشد. از آنجا که هر مربع 4 ضلع دارد پس 6 تا 4 تا 24 می‌شود که عدد جامع است  و برابر عدد ابجد کلمه وحی و احاطه می‌باشد. و خداوند متعال تمام عالم را در 24 ساعت شبانه روز ساعت شماری فرموده ( به 12 ساعت روز و 12 ساعت شب، پس ساعت به 12 شماره می‌شود). عدد ابجد کلمه جامع=114 می‌شود که برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن کریم است. و اگر ارقام عدد 24 را با هم جمع کنیم، 6 می‌شود و جمع ارقام 114 هم 6 می‌شود یعنی عالم در حقیقت ولایت 12 امام و 14 معصوم صلوات‌الله علیهم اجمعین ظهور دارد و خلق شده است! و حرف نون، جوهریت ظهور روح و معنا و اصل کلمه ولایت عظمای حق تعالی و سبحانه و توحید محض است؛ لا اله الا الله (بعبارتی دایره مهندسی شکل حرف نون، نَ نَ  خوانده می‌شود یعنی لا اله الا الله).

چنانچه بیان شد نون و قلم بصورت دو ملک نورانی هستند و از یک نظر حوت، که اتصال دو حرف نون است و حقیقتش به یک صورت، رحم عالم خلقت در دنیاست! درواقع همه‌ی ما باید در حقیقت این رحم به جان ولایت و رسالت حقیقی ملحق شویم و در صورت کمال مثالی یعنی ملکوتی در عالم آخرت متولد شویم. پس عالم دنیا در بطن نون که مربی است، قرار می‌گیرد؛ با تمام معلومات و محتوای نزولات آسمانی ! که عدد ابجد حروف نون=106 است که جمع ارقامش 7 می‌شود یعنی تمام 7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین و 2 تا 7 تا می‌شود 14 تا؛ سبعاً من المثانی و 14=ن! الله اعلم. درواقع عدد 106 معنی می‌شود به 100+6: که تمام عالم دنیا در 6 روز خلق شده است[34] و عدد 100=ق، نگهدارنده‌ی آن است. عالم، در باطن ِ حوت و درحقیقتِ حوت و در پشتِ حوت است که هر کدام عوالم و مظاهر و معانی خود را داراست. و جایگاه حوت در دریاست. آیا جالب نیست که زمانی ماهی خوردنش برای ما مسلمان‌ها حلال است که در بیرون از آب جان دهد؟! پس چگونه است که خداوند می‌خواهد حضرت یونس علیه‌السلام در دل ماهی قرار بگیرد، آنگاه سالم در ساحل بیرون بیاید؟!  

 

*مرتبه دیگر نون و مداد:

نِ را به مداد تفسیر کرده‌اند! مدادی که نور است و همه حروف و کلمات وجودی از این مداد نور نوشته شده است. پس وجود در هر جا که قدم نهاد، نور است. مداد حروف کتبی مرکب است که کتابت می‌کند. زیرا بهترین مدد رسان است چون مداد آن مرکب سیاه است (قابل تذکر است که سیاه، باطن علم ذات اقدس الهی است که مجموعه‌ی انوار و مجعه رنگ‌ها و مجموعه تمام علوم است زیرا بالاتر از سیاهی رنگی نیست!)

بود قرآن کتابی آیت عین
الف در عالم عینی‌الوف است
حروف کتبیش باشد سیاهی

 

بود هر آیت او رایت عین
بمانند الف دیگر حروف است
حروف عینیش نور الهی

 

 

*مرتبه دیگر نون؛ صورت رحمی عالم است:

اما مرتبه دیگر حرفِ ن، صورت رحمی عالم است و پرورش دهنده که حروف و کلمات و اسرار همه‌ی موالید و ظهورات است. و باطن ن، آب است که همان دوات نوری و حقیقت کوثر وجود است و حوت ماهی این ظرف ن است. و عالم بر پشت حوت است.

در اینجا نکته قابل ذکر آن است که خداوند متعال خواست که حضرت یونس علیه‌السلام در شکم ماهی قرار بگیرد. درحقیقت در شکم و رحم نون است! که به کمال مقامات باطنی خود می‌رسد، با کلام مبارک مناجات: و ذاالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدرعلیه فنادی فی الظلمات أن لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین. فاستجبنا له و نجّیناه من الغمّ و کذلک ننجی المؤمنین.[35]  و پروردگار عالم به یک 40 روز در شکم ماهی او را به سلامت به ساحل دریا آورده و امر فرمود ماهی او را به ساحل بیاورد و از دهانش خارج کند . این احوال در حالت پرورش نطفه در درحم مادر آن است که به اذن پروردگار عالم جذب و هضم بدن مادر نمی‌شود، بلکه به نوزادی تبدیل شده و به سلامت بدنیا می‌آید.

درواقع رحم است که مربی و پرورش دهنده همه وجود و سلول‌ها و ژن‌ها و از نظر ظاهر و باطن بچه است تا حقیقت وجودش با قرار گرفتن نون وجودش در پشت حروف و کلمات عمرش قلب به میم شود. و صورت حقیقی را بگیرد تا خوانده شود و اسم بگیرد و حیات را دریافت کند! درواقع نوزاد پشت حوت، پرورش پیدا می‌کند تا سیر زندگی را از حوت که نون ِ وجود مادرش است، بگیرد. حال خوب فکر کنید!

پس حقیقت محمدیه صلوات‌الله علیهم اجمعین به حسب عروج صادر نخستین است و یکی از اسماء آن حضرت نون است و اول مقام ذوالنون را داراست. و نون صادر نخستین که حامل ارض است باطن حضرت که وجود حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها؛ بضعتُ مِنّی یعنی بضاعت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم هست حامل حمل کلمه ارض است. یعنی آن رق منشور و نور مرشوشی که کلمات نوری وجودی بر او متنقش اند، و کلّ شیءٍ اَحصیناهُ فی اِمامٍ مبین[36]. و پوشیده نیست که حیات حوت به آب است "و کانَ عَرشهُ عَلی الماء"[37].

نون را چون حمد و ذکر و اقسام نکاحات و انواع قیامت و قلب و حضرات 5 مرتبه است

 

[1]. سورۀ مبارکه ابراهیم(ع)؛ آیۀ 48

[2]. سورۀ مبارکه آل عمران؛ آیۀ 154

[3]. سورۀ مبارکه واقعه ؛ ایه 79

[4]. سورۀ مبارکه تحریم؛ آیۀ 11

[5]. سورۀ مبارکه یس؛ آیات51 و 52

[6]. سورۀ مبارکه ق؛ آیات 18.. 23 و 24

[7]. سورۀ مبارکه اسرا؛ آیۀ 14

[8]. سورۀ مبارکه یس؛ آیۀ 12

[9]. توضیح کامل در قسمت مبحث سورۀ مبارکه حمد آمده است.

[10]. سورۀ مبارکه اعراف؛ آیۀ 19

[11]. سورۀ مبارکه قصص؛ آیۀ 30

[12]. سورۀ مبارکه ابراهیم(ع)؛ آیۀ 24

[13]. سورۀ مبارکه نبا؛ آیۀ 16-  در بسیاری از آیات قرآن کریم مانند: سورۀ مبارکه ابراهیم(ع)؛ آیۀ23، سورۀ مبارکه نساء؛ آیۀ 122

[14]. سورۀ مبارکه طور؛ آیۀ 18

[15]. بحارالانوار ج 25 از کتاب روض الجنان تألیف فضل الله بن محمود فارسی به حذف اسناد از انس بن مالک روایت کرده که گفت:

[16]. مفید، 1413:172/2- ابن قولویه، 1356 :52

[17]. در کتاب حوای روحانی3 بطور کامل توضیح داده شده است.

[18]. رجوع شود به کتاب حوای روحانی3

[19]. سورۀ مبارکه یس؛ آیۀ 12

[20]. صفحه 237

[21]. سورۀ مبارکه سجده؛ آیۀ 5

[22]. سورۀ مبارکه یس؛ آیۀ 39

[23]. سورۀ مبارکه انعام؛ آیۀ59

[24]. سورۀ مبارکه حجر؛ آیه 87

[25]. ابوالقاسم شیرازی کوثرنامه ص 152

[26]. تهذیب ج2.ص289.ح1157

[27]. عیون اخبار الرضا (ع) ج1.ص270.ح60

[28]. سورۀ مبارکه بقره؛ آیۀ 37

[29]. سورۀ مبارکه اعراف؛ آیۀ 143

[30]. بحار ج14.ص91 و در آل منثور تفسیر قلم

[31]. مشارق انوار الیقین فی حقایق اسرار  امیرالمؤمنین علیه السلام؛ صص 259 تا 270

[32]. سورۀ مبارکه قلم؛ آیۀ 48

[33]. رجوع شود به مبحث حرف ق

[34]. سورۀ مبارکه حدید؛ آیۀ 4

[35]. سورۀ مبارکه انبیا؛ آیات 87 و 88

[36]. سورۀ مبارکه یس؛ آیۀ 13

[37]. سورۀ مبارکه هود؛ آیۀ 8

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۰۸
عذرا شفائی