لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۱۰ مطلب با موضوع «راز دنیا» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

* تفسیر قالب :

حضرت امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند :

                     الدّنیا سجن الموٌمن .همانا دنیا برای مؤمن زندان است.

خداوندجل جلاله انسان را در غالب بدنی از جنس آب و خاک آفرید و روح کبریایی خود را در آن قفس دنیایی دمید.انّی نفختُ فیهِ من روحی این است و جز این نیست که از روح خودم در (جنین انسانی) دمیدم. و این عنایت خداوندی بالاترین سرمایه جاودانگی انسان‌ها و راز به قرب رسیدن مؤمنین باتقوی است. و درواقع ظرف گیرندگی مقام خلیفه الهی می‌باشد .

پس خالق یکتا، دو قسمت مهم و حیاتی بدن را به خاطر حساسیت حیاتی در قفس استخوانی قرار داد ؛چه در حیوانات و چه در انسان ، اما انسان که اشرف مخلوقات اوست؛ و در کلام کریمش فرموده که تمام زمین‌ها و آسمان‌ها را برایش مسخّر فرموده است. و او را لیاقت داشتن عقل و فهم و ادراک داده است و به او حقّ انتخاب داده و به مقام خلیفه الهی ارتقاء درجه عنایت فرموده ؛پس او را برای به کمال رسیدنش ملزم به انجام احکام یعنی حکم الهی کرده تا بین او و حیوانات تمیز داده شود و برایش جایگاه رفیع قرب خود را مهیا فرموده، چه بسا منّت بی‌نهایت اوست. و این انجام وظیفه را وسیله‌ی به خلوص رسیدن و امتحان شدن قرار داد تا خالص از ناخالص جدا شود. و عمرِدنیا را کوتاه و سکّوی پرواز به جنّت و رضوان خود که بهشت‌های پر نعمت اوست قرار داد تا متصل به کمال مطلق شوند. و انسان را برای خودش انتخاب فرمود تا انسان با عبادت صحیح، بنده‌ی مخلَصش باشد.

بنابراین لازم می‌شود مغز و قلب ، دو عضو حیاتی آخرت هم باشند پس باید در قفسِ بندگی فقط به رضای خالقش فکر کند و حول محور رضای او به گردش درآید و حافظ حدود الله باشد و اوامر الهی را آن‌طور که فرموده پشت سرِ اولیائی که خداوند آن‌ها را از پاکان و برگزیدگان معین فرمود یعنی پیامبران و اوصیائشان و کتب آسمانی‌شان و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین  و کتاب آسمانی قرآن ، حرکت کرده و پیروی نماید و از هوای نفس بپرهیزد، چون حقّ انتخاب دارد پس به دل خواه  عمل نکند. این دو عضو مهم ، اگر سرکش شود قابل کنترل نیست و خداوند در کلام کریمش می‌فرماید به جایی می‌رسد که می‌شود: کل انعام بل هم اضل یعنی شبیه حیوان  اما گمراه‌تر!!! زیرا حیوان به شعور حیوانیش عمل می‌کند که در باطن ، همان اطاعت محض است. اما  انسان چه ؟!

یکی دیگر دلایل قفس که به نوعی محدودیت است، رسیدن به شوق پرواز می‌باشد . همیشه در دنیا هر چیزی اختراع یا اکتشافی شده است به خاطر در تنگنا قرار گرفتن‌ها می‌باشد . پس حکمت خالق یکتا به هزاران دلیل می‌تواند باشد؛ تا انسانیتِ انسان را بسازد چون خداوندِ صمد(بی‌نیاز) هرگز به اعمال ما که از مخلوقاتش هستیم نیاز ندارد و تنها به فضلش به ما عنایت می‌فرماید. پس قفس، سبب به کمال رسیدن ما است.

قفس یعنی حدود الهی.حضرت یوسف(ع) برای اینکه حافظ حدودالله باشد به تمام جوان‌ها و به تمام انسان‌های آزاده آموخت که چگونه بندگی کنند و ایشان ، زندان رهایی از قید حیوانیت‌ها و اِنانیت‌ها و گمراهی‌ها که سقوط به جهنم هوای نفس می‌باشد را انتخاب فرمود. و در قرآن کریم (آیه 53 سوره مبارکه یوسف) خداوند از زبان یوسف(ع) فرمود : ...انّ النفس لامّارة بالسّوء الا ما رحم ربی... همانا نفس اماره انسان را به بدی‌ها امر می‌کند، مگر خداوند کریم رحم کند.  

پس انسان، در قفس بندگی قرار دارد تا خود را بشناسد و با معرفت ، به شناخت مولایش برسد و بهترین زنگی را برای آخرتش مهیا سازد.

عظمت این روح چنان است که خداوند باری تعالی انسان را خلیفه خود در زمین و گیرنده صفات و اسماء الحسنی الهی قرار داده است. عظمت و حکمت این قفس و تحمل آن تا رسیدن به کمال انسانی و قرب الهی، چقدر سخت و زیباست ! زمانی‌که این قفس به اذن الهی می‌شکافد و انسان با بال‌هایی به فراخی سرتا سر مشرق تا مغرب  زمین ، از این وادی فانی اوج می‌گیرد تا به قرب الهی که  هدف غایی آفرینش است نائل گردد.

حرف "ق" اولین حرف کلمه "قفس" :

قاف از حروف مائیه(آبی) و طبیعتش بادی غربی و اسم مَلَکش عطرائیل است. عدد ابجد حرف "ق" در کلمه قفس 100 و جایگاه عددی آن 19 می‌باشد. "ق" خود به معنای نگهدارنده است. اگر هرحیوان حلال گوشتی از باب 19 حرف؛ بسم الله الرحمن الرحیم           ذبح شود ، حیات حیوانیش، قلب به حیات انسانی گشته و الی یوم القیامه انسان  باقی خواهد ماند . این‌چنین است که در سوره مبارکه انعام آیه  121 می‌خوانیم: ولا تاکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و انّه لفسق... . نخورید از گوشت حیوان حلال گوشتی که در هنگام ذبح،  بسم الله بر آن نخوانده باشند زیرا که فسق، قلب شما را خواهد گرفت.

این کلام پروردگار عالم سِّر حرکت متعالی از حیوان به انسان است. که این حرکت در انسان، در حین نماز و مخصوصاً در حال سجده و اطاعتِ محض از پروردگار عالم رخ  می‌نماید. آن‌زمان که می‌گوییم:" سُبحان رَبی الاعلی و بِحَمده" در معنای ظاهری ذکر می‌گوییم که پاک و منزه است پروردگار من که حمد و ستایش مخصوص اوست که عالی مرتبه است. اما معنی باطنی‌اش چنین است: پاک و منزه است پروردگار من که او "ربی الاعلی" است یعنی او هر لحظه جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را به انسان و در واقع ممات را به حیات تبدیل و معلّی می‌گرداند.

 بنابراین، باید هنگام ذبح بر هر حیوان حلال گوشتی "بسم الله" قرائت شود تا زندگی تمام شده‌ی حیوانی‌اش، باعث ایجاد حیات انسانی در انسان‌هایی که از آن تغذیه می‌کنند، بشود.

حرف "فاء" دومین حرف از کلمه "قفس":

"فاء" از دسته حروف هوائیه و طبیعتش آتشی- مشرقی و ملکش میرهمائیل است. عدد ابجد حرف "ف" 80 و جایگاه عددی آن 17 است. فاء؛رسیدن به فوز، به شرط در قفس بودن است. آنانی که در دنیا حلقه‌های بندگی را، در قفس وجودشان تنگ‌تر می‌کنند، آرزوی پرواز در وجودشان آشکارتر می‌شود. مانند پروانه در پیله که خود به خود متحول می‌شود اما بال‌هایش تا زمانی‌که روح از قفس جسم (پیله) رها نگشته، پیچیده و در هم بسته است. پس قفس، نعمت بزرگی است که به مؤمن، امید پرواز داده و او را برای بدست آوردن بال‌های بهتر برای پرواز خود برمی‌انگیزاند. خدای مهربان به موجب نیازِ وجودی انسان ، به او عقلِ معاش ، ابتکار ، ترقی و تعالی می‌دهد و می‌فرماید انسان را در سختی خلق کردم. لَقد خَلقنا اِلانسانَ فی کَبد. (آیه 4سوره مبارکه بلد)

پس در می‌یابیم که بال پروازمان پیدا نمی‌شود مگرآنکه خواست خود را منطبق بر خواست مولا و خالق خویش قراردهیم . برای این امر لازم است  که پیرو ، شیعه و رهرو راه کسانی شویم که خداوند عزّوجلّ آن‌ها را امام و پیشوای ما قرار داده است زیرا روح بزرگ این عزیزان در قفس بدنشان برای کسب رضایت مولا، هرگز به هیچ خطایی آلوده نگشته و مرتکب گناهی نشده‌اند و همگی قفس تن را با شهادت در راه مولا و بندگی کامل ترک کرده و به این سبب ، همیشه زنده خواهند ماند و هدایتگر ما خواهند بود.

ما در پیروی از مولایمان حضرت امام زمان(عج) ،خود را ملزم به حفظ حریم قفس بندگی تا روزی که به رضایت الهی برسیم می‌دانیم. و آن میسر نمی‌شود جز به باطن 17 رکعت نماز مقبول(جایگاه عددی ف=17) که آن‌هم با میزان حرف سین سنجیده می‌شود(آخرین حرف قفس).

حرف "سین" سومین حرف از کلمه "قفس":

"سین" از دسته حروف مائیه(آبی)، طبیعتش بادی غربی و ملکش همواکیل است. عدد ابجد حرف"س"=60 و جایگاه عددی آن درحروف الفبا 15 است. تنها حرفی که در حروف الفبای فارسی زُبُر و بیّنه‌اش برابری می‌کند؛ حرف سین است.(زبر= س و بینه = ین)یعنی: س= ین =60 که 60 + 60 =120  که این عدد نیز معادل عدد ابجد نام مبارک مولا علیّ (ع) با یای مشدد است؛ که ایشان، "قَسیمُ النّار وَ الجَنّه" و عدل و میزان حقیقی است.

بنابراین اگر بندِ بندگی به دست مؤمن بخورد، دست وی، یدالله می‌گردد و یدالله فقط مجرای قدرت و رضای باری تعالی است. پای مؤمن جز در طریق الهی گام بر نمی‌دارد، به شرط اینکه پا نیز  بندِ بندگی بخورد. در این حال وی، سالک الی الله می‌گردد. پس هرگز حریم را آلوده نکرده و حرمت سلوک را نمی‌شکند.

آخرین حرف کلام مبارک پروردگار عالم در قرآن کریم، سین است.(درکلمه ناس سوره مبارکه ناس).خوشا به حال کسانی که پایان و کمال عملشان به "سین" مبارک ختم می‌گردد که مبدّل به قلب گشته و حیات ابدی شامل حالشان می‌گردد. (اشاره‌ای نیز به سوره  مبارکه"یس"؛ قلب قرآن  دارد)

آنگاه که ایشان را در قبر گذارده، بند دست‌ها و پاهایش را گشوده و صورتش را باز می‌کنند ؛ ندا می‌رسد اکنون زمان پرواز است و مؤمن که ظاهراً در قبر است اما به جایگاه خود که اعلا علیین است صعود کرده و نزد پروردگار خود می‌رود"عَندَ رَبِهِم یُرزقوُن"

 مرغ بـــــاغ ملکوتم نیم از عالم خاک              چندروزی قفسی ساخته‌اند از بدنم

عددابجد وجایگاه عددی کلمه قفس

عدد ابجد کلمه قفس = 240 است. جایگاه عددی آن درحروف الفبا برابر 51 است. پروردگار عالم در هر دست‌ و هر پای ما یک انگشت شصت قرار داده(عددابجدحرف س=60)که دو شصت در دست‌ها، میزان و یا تعادل دست است و دو شصت پاها، میزان حرکت قیامی بدن و در واقع محور صحیح حرکت کردن است. پس این 4 شصت در بدن که درواقع 240 می‌شود(240=4×60) و معادل همان قفس خاکی بدن ما است، حلقه‌های بندگی ما بوده تا در حریم الهی و در محضر خداوندی ، دست از پا خطا نکنیم و کنترل عقل را بر خواسته دل حکم فرماکنیم تا به یاری الهی پای از حریم حلال خداوند بیرون نگذاریم!

یکی از کاربردهای قفس در بین مردم ، نگهداری از پرندگان زینتی جهت بهره برداری از زیبایی جمال و صوت پرندگان می‌باشد. پس شاید بتوان گفت که هدف پروردگار عالم نیز از این قفسی که بر روح ما نهاده است هم همین باشد و منطبق بر این حدیث مبارک است  که به حضرت داوود(ع) می‌فرماید: "انّی کُنتُ کَنزاً مخفیّا فاَحببتُ و ان اُعرَف" این حدیث مبارک، تعریفی  از صورت حسن و جلوه آیینه حق نمای الهی در وجود انسان است. این حدیث  صوت قرآنی و لحن الهی انسان است و از انسان خواسته که صوت و گوش خود را در کلّ زندگی و حیاتش ، الهی نگه دارد. چنانچه در وصف عمل رسولِ خود به مردم، فرمود: پیغمبرم به مردم بگو:

قُل اِنَّ صَلوتی و نُسُکی و مَحیایَ و مَماتی لله ربِّ العالمین.(آیه162سوره مبارکه انعام)

در بدن انسان ، سَر در مقامی بالاتر از دست‌ها و پاها قرار دارد، در رأس بدن و در مقام خضوع و خشوع. عدد ابجد کلمه سر= 260 است(س=60 ، ر=200) که می‌توان آن را به 200 که معادل عدد ابجد کلمه عقل و 60 که عدد ابجد سین است ، تجزیه کرد. و این بدان معناست که انسان با عقل خود باید میزان و تعادل را در تمام عروق و وجود خود چه بیرونی و چه درونی حاکم گرداند. پس سر باید ساجد و خاشع و متواضع شود و همواره به مولایش امام حسین(ع) تأسی کند آنچنان که ایشان سر از سجده بر نداشت مگر زمانی که سر از بدن مطهرش جدا کردند.(پس کلید نماز نیز ، در سجده است)

اگر صفر240 را که عدد ابجد قفس است برداریم، 24 می‌ماند. و این بدان معناست که بنده مطیع در تمام 24 ساعت شبانه روز که هر ساعتش 60دقیقه (عدد ابجد سین) و هر دقیقه‌اش 60 ثانیه (عدد ابجد سین) است، بر روی صراط مستقیم و میزان عمل است و باید هر آن، از پروردگار بخواهد که وی را حتی برای یک چشم بر هم زدن  به خودش وا نگذارد. الهی لا تَکِلنی الی نَفسی طُرفه عَین ابدا.  انشاء الله.

مجموع ارقام عدد ابجد قفس یعنی 240 معادل با6 می‌گردد(6=0+4+2)و نیز مجموع ارقام جایگاه عددی نیز6 است(6=1+5). عدد 6 ، عدد خلقت دنیا (در6روز) و نیز معادل حرف (و) است که انشاءالله شرح مُفصّل آن در مباحث بعدی بیان خواهد شد. فقط به این حرف بسنده می‌شود که تمام عمر ما در این دنیا ، حرف "واو" است ، حرف "واو" از حروف ربط است و رابط بین عالم ازلی و ابدی است. اِنّا للهِ   وَ   اِنّا اِلَیهِ راجِعوُن.

در مورد فاصله نزول و صعود عمر ما ، پیغمبر اکرم(ص) می‌فرمایند: دنیا پلی است که از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شوید.( در واقع واو، همان پل است).

* قالب تمثیل:

پروردگار عالم از بین پیامبرانش وجود حضرت یوسف (ع) را جلوه زیبایی ظاهر و باطن قرارداد. ایشان برای اینکه دوران جوانیش بدون گردی از ظلمت گناه، سالم بماند فرمود: "اِنَ النَفسَ لِاَمارَة بِسوُء الا ما رَحِمَ ربی. همانا نفس مرا به بدی می‌کشاند،مگر اینکه پروردگارم به من رحم کند." پس ایشان انتخاب کرد و خود از خدای مهربان خواست زندانی شود که به یک روایت هفت سال و به روایتی دیگر چهارده سال در زندان تاریک به سر برد. اما در زندان، رَبّ مهربان علم تعبیر خواب را به او مرحمت فرمود، زیرا یوسف(ع) را هرگز خواب غفلت نبرد،پس او بیدار بود و بیدار کننده‌ی همه جوانان از خواب غفلت شد،که جوانی خود را به دنیا ارزان نفروشند!

تعبیر خواب یعنی: چشم باز بودن، بیدار بودن ، از خواب غفلت دنیا به سلامت عبور کردن و با بیداری مطلق و سلامت به عالمِ آخرت سفر کردن!

و اما تمثیل دیگر راجع به امام معصوم ما است؛ امام هفتم و معصوم نهم، ابالحسن؛ امام موسی بن جعفرکاظم (ع): ایشان هم مدت چهارده سال در زندان هارون با غل و زنجیر، ظلمت زندان و شکنجه‌ها را تحمل کرد و هرگز حلقه‌ی دنیا پرستان را به گردن نیفکند و گردن‌بند و حلقه بندگی را با تمام وجود به جان ،گردن ، دست و پای خود بست. روزی یکی از محبان خدمت حضرت رسید، با مشاهده وضع و حال ایشان گریست و گفت: قربانت شوم که شما این‌طور محدود و اسیر زندان شده‌اید. حضرت فرمودند: من هرگز اسیر نیستم ، من بنده‌ی عتیق پروردگار عالم هستم یعنی آزاد، رها شده از همه قیود دنیا پرستان؛ هرگز قید دنیا مرا اسیر نکرده است.

بنابراین با تأسی به این بزرگواران باید درس گرفته و از خدا بخواهیم که : پرودگارا؛ آن روز که در کنار قبر، بند دست و پای ما را باز می‌کنند، تا در قبر بگذارند و در قبر، بند کفن ما را می‌گشایند، آبروی ما را نریز و زینت دست و پای ما را حلقه‌های بندگی مقبول عبادت خودت را به ما عنایت فرما و ما را آن روز ، بنده عتیق خود از آتش جهنم و عذاب آخرت قرار ده. آمین

در انتهای این مبحث می‌توان گفت:

1- قفس، فقط برای دنیا جلوه کرده است و نه غیر آن .

2- در این مدت که انسان گرفتار قفس دنیا است اگر خوب متحول گردد و به پروانه مبدّل شود،در آن دنیا برای همیشه ، آزاد زندگی خواهد کرد.

3- عدد 6 ، عدد سِّرِ تولد امام حسین (ع)،حضرت عیسی(ع)و حضرت یحیی(ع)است، که این سه وجود نورانی، شش ماهه به دنیا آمدند. می‌دانیدکه اگر نوزاد، شش ماهه به دنیا آید، زنده نخواهد ماند ، اما ایشان در ارحام مادرانشان به قدرت و عظمت الهی، حی شدند و پس از بدنیا آمدن، زنده ماندند، تا قالب حیِّ اعمال و حفظ آن در دنیا و جلوه و ظهور آن در آخرت باشند و حیات طیب را به خواست الهی قلب ، باقی و پایدار گردانند که قلب ، فقط مخصوص مولا امام حسین(ع) است.

در حدیثی از امام کاظم (ع) روایت شده است که روزی ایشان از جایی می‌گذشتند، صدای ساز و تنبور بلندی از خانه‌ای شنیده می‌شد در این هنگام کنیزی برای بیرون گذاشتن زباله‌ها از خانه خارج شد حضرت از او پرسید صاحب این خانه بنده است یا آزاد ؟ کنیز گفت: آزاد است حضرت فرمودند: مشخص است، اگر بنده خدا بود این‌چنین نمی‌کرد . حضرت رفتند و کنیز به خانه بازگشت و جریان را برای ارباب خود شرح داد و صاحب خانه که " بُشر" نامیده می‌شد آن‌چنان شرمنده شد که پای برهنه به دنبال حضرت دوید و از ایشان طلب توبه کرد و از آن زمان به بعد هیچ‌گاه از پاپوش استفاده نکرد و به نام بشرِ حافی( بُشر پا برهنه )مشهور شد.

پس انسان فقط با مرگ، قفس را رها می‌کند و به زندگی آزاد دست می‌یابد البته به شرط آنکه به جایگاه عددی قفس، 51 را اقامه کند و مجرای توحید و اخلاص خود را قائم نماید. ما در احکام، 51 رکعت نماز واجب و نافله داریم. و این‌چنین است که رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: "الصلوه معراج المؤمن" و این بدان معناست که انسان در هر روز با 5 نوبت نماز واجب و نوافل، صورت حیوانی خود را به صورت انسانی متحول می‌کند و با نماز، مجرای پرواز خود را که عروج به قرب الی الله است، بازمی‌کند. پس می‌توان گفت:

نماز ، گشاینده‌ی درِ قفس است!

در برداشتی دیگر از حدیث" الدنیا سجن المؤمن" داریم که غیر از بدن ، قفس دیگر، خودِ عمل است که باید محصورِحصن الهی باشد آنچنان که عمل انسان، باید برای خدا و در مرکزیت رضای خدا و حافظ حدود الهی باشد. این حصنِ رحمت، همان عمل صائمین یعنی روزه داران واقعی است(روزه از گناه) که در 24 ساعت روز  (که همان 240 قفس است) هرگز افطار نمی‌کنند تا وقتی از دنیا بروند و در آن وادی بهشتی با آب کوثر از دستان مبارک امام زمان(عج)، روزه خود را بگشایند(انشاءالله). و وای بر کسانی‌که در این دنیا ، حدود الهی را شکسته و در قفس گناه و عصیان خود گرفتار می‌گردند. در این صورت، ظاهراً یک عمر کوتاه آزاد هستند ولی به محض آنکه ملائکه "نازع" یعنی جان گیرنده می‌آیند، پروردگار عالم می‌فرماید"وَ النّازِعاتِ نَزعا" "و ملائک جانشان را می‌کَنَند" و تا ابد در قفسِ اعمال خود، زندانی باقی خواهند ماند!

 

اللهم اجعلنی مِن المؤمنین و مِن المتّقین و مِن الصّابرین و مِن الشّاکرین و مِن التّوابین و مِن المتطهّرین و مِن المستغفرین بالاسحار .

 

 

پایان

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۱۸
عذرا شفائی

  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

  معارف کلمه‌ی لباس برای زنان و مردان

کلمه جلباب که بیشتر مفسرین چادر معنی کرده‌اند(سوره مبارکه احزاب آیه59:...یدنین علیهنّ مِن جلابیبهنّ...) عدد ابجدکلمه جلباب=38 است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم می‌شود 11 و 11=هو=حج است. و در جایگاه عددیش می‌شود 20 معادل حرف (ک) که جایگاه عددیش در الفبا 11 است و 11=حج. پس یک خانم مؤمنه در لباس حجابش مُحرم می‌شود. یعنی همیشه در لباس احرام قرار دارد (حجاب یعنی جدا کردن حق از باطل).

لباس مردان، اگر پیروی از لباس پیامبر(ص)باشد، عبا می‌شود که عدد ابجد عبا=73  و جایگاه عددی آن در حروف الفبا 19می‌باشد که معادل 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم است . یعنی یک آقا با این لباس در حجاب حروف بسم الله قرار می‌گیرد. خوب فکر کنید! با این حجاب نفوذ شیطان از هر نظر منقطع می‌شود!

شاید روزی که لباس سفید کفن را به تن ما می‌پوشانند (به شرط قبولی لباس حجاب دنیا) عافیت باشد که آن حقیقت لباس تقوا است. عدد ابجد کلمه لَبَسَ که ریشه‌ی کلمه لباس است، معادل 92 می‌باشد که برابر است با اسم مبارک محمد(ص). جایگاه عددی کلمه لباس= 30 می‌شود(یعنی پوشش واقعی با 30 جزءقرآن)  عدد ابجد  حرف (ل) = 30 و آن مجرای توحید است یعنی (لا اله الا الله)که عدد ابجد "یک" هم30 می‌شود (یک =10+20=30 ). فاطمه زهرا سیده نساءالعالمین(س) کوثر وجود و حقیقت به معنا رسیدن نور و هدایت کلّ قرآن است (او خود، نون ساکن وجود است) هنگامی‌که وجود انسانی بخواهد با عمل، ورود در آیات قرآن کریم داشته باشد، (نون ساکن وجودش که همان ظرف ایمان و عقیده و قلب گوهر وجودش است، باید پشت حرف باء بسم الله قرار بگیرد اگر توانست قلب خود را منقلب میم سازد، یعنی من حیوانی خود را (نفس اماره) پشت باء بسم الله ذبح کند آن‌گاه صورت انسانی یافته تا بتواند عامل به آیات قرآن گشته و سیرت خویش را که همان صورت عمل انسان است با زینت اخلاق قرآنی به فضل پروردگار عالم از ظلمات جدا کند و به نور هدایت بپیوندد(آیه257سوره مبارکه بقره: الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...).

معنی دیگر مثل عمل قلب در بدن است که خون کثیف سیاه را بعد از جدا کردن ظلمتش به خون سرخ وحیات بخش منقلب می‌کند. در اینجا اگر هر چقدر کار قلب نقص داشته باشد آلودگی را در تمام گردش خون جریان داده و کلّ بدن را بیمارمی‌سازد(یعنی حرف نون ساکن قلب ما، در عمل بندگی خودش طبق نسخه‌ی حکیم یعنی قرآن ،کامل قلب به میم نشده است)

کلّ عالم به وجود حضرت زهرا(س) قلب شد(بدون نقص) و آثارش یازده وجود نورانی معصوم(ع) جلوه کرد و همان‌طور که خودش بدون نقص است آثار و فرزندانش هم کلّ نور و هادی امّت هستندالی یوم القیامه.

پس نتیجه می‌گیریم که زنان در جامعه و در خانواده حکمِ حکیم را دارند که اگر در جای خود، عمل خویشتن را در حالت اخفاء و اظهار و ادغام و قلب شدن صحیح انجام دهند که انشاء الله همان بندگی خداست، گناه و حرام و ظلمات جای خود را به نور داده و حقیقت بهشت که همان آرامش واقعی است (لتسکنوا) جایگزین می‌شود.

 هر چقدر این اعمال نقص داشته باشند، جهنم هوای نفس شعله‌ور می‌شود و دود سیاه گناه آن ، راه رسیدن به حقیقت بندگی را به خود و دیگران می‌بندد(خود سوزی)! اما من به دختران و پسران عزیزم و به تمام زنان و مردان آزاده می‌گویم برای گرفتن مظلومیت حق خود ، راه را به اشتباه انتخاب نکنند و با بیرون رفتن از حدود بندگی مولای خود و گناه و عصیان کمبودهای خود را جبران نکنند و آخرت خویش را به خطر نیندازند.

پس حجاب صحیح همان عبادت و اطاعت پروردگار عالم است (برای زنان و مردان) و حجاب باعث مصونیت از خطرات ظاهری و سپر ایمان از تیر نگاه شیاطین و وسواس است. پروردگار عالم در قرآن کریم به زنان مؤمن می‌فرماید: حجاب خود را به طور کامل حفظ نمایید تا از آسیب قلب‌های مردان مریض در امان باشید.

حضرت زهرا (س) یک الگوی کامل (اسوه حسنه) است که در حقیقتِ سیدة النّساء تجلی کرده‌است(اسوه به معنای الگوی قابل تقلید برای همه). و الگوی دیگر،دختر ایشان ؛ حضرت زینب(س)است که به ایشان  امر شد در کنار امام حسین(ع) به طور علنی در جامعه‌ی زمان خود حضور پیدا کند و در کنار امام زمانش وظیفه سنگین حمایت از ولایت را داشته باشد و بعد از شهادت ایشان تا روز اربعین امام حسین (ع)،خانم با تمام زنان اسرای کاروان، به بهترین وجه بدون یک گناه و خطا و یا ترک واجبات انجام وظیفه کرد.

امروز همه‌ی مسلمانان و شیعیان مدیون صبر و استقامت و پیام‌رسانی صحیح حضرت زینب(س) هستند که خبر مظلومیت خون پاک امامش را به گوش جهانیان الی یوم القیامت رسانید. امام سجاد(ع) می‌فرماید: در تمام زمان اسارت و در تمام مصیبت‌ها ندیدم عمه‌ام زینب(س) حتی نماز شبشان ترک شود فقط در شب یازدهم محرم روزی که عاشورا بر او تمام شد دیدم نماز شبش را نشسته خواند.

پس زنان مسلمان، چرا از این الگوهای بزرگ خود فاصله می‌گیرید؟! ما می‌توانیم زنانمان را از اسارت فکرهای جاهلیت که هنوز هم در قلب خیلی‌ها حاکم است با طرز صحیح و اسلامی نجات بخشیم و تربیت و رهبری کنیم. و سرافرازانه در کنار امام زمانمان (عج) ولایت و قرآنمان را حمایت کنیم .به شما جامعه زنان می‌گویم بیایید بر علیه فرهنگ شیطانی غربی‌ها و شرقی‌ها قیام کنیم با حجاب صحیح و سِرّ و راز باطن حجاب خود را به اوج ترقّی علمی و عملی رضای خدا برسانیم. تا همه‌ی آن‌ها ببینند چطور در اسارت هوسبازانی هستند،که بعد از استفاده همانند تفاله آنان را در زباله دان می‌اندازند!

زن‌ها باید با رسیدن به قدرت درون خود ،ضعف ظاهر را بپوشانند. همیشه بدانید که قدرت با ضعیف است و سؤال از شاگرد و جستجو برای کاوشگر. محقق کسی است که به حقیقت واقعی می‌رسد. پس افتخار می‌کنیم که زن خلق شده‌ایم و امیدواریم بتوانیم که در این عرصه کمال تلاش خویش را به کار گیریم تا به هدف والای خلقتمان برسیم.

یک نوید به شما می‌دهم ، طبق اسرار علم اعداد و حروف هنگامی‌که آقایمان امام زمان(عج) ظهور پیدا می‌کند 313 یار= (به عدد ابجد اسم نرجس) با او ظاهر می‌شوند که 50 نفر از آنان خانم هستند که ظاهراً شاید فکر کنید تعداد آنان خیلی کمتر از آقایان است اما با حقیقت حروف که گفته شد 50 برابر است با عددابجد حرف نون و جایگاه عددی بهشت(ن=50=بهشت) و جالب‌تر اینکه عدد ابجد کلمه کُل=50 است ،پس 50 نفر هستند، ولی درواقع کل هستند)"ان اکرمکم عند الله اتقیکم"(آیه13سوره مبارکه حجرات) بزرگوارترین و با افتخارترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست .

در معرفت این کلام باید بگویم که آبروی هر مرد با ایمانی خانواده‌ی اوست و آبروی هر مملکتی ناموس اوست. ناموس چیزی است که همه مردان با غیرت برای نگهداریش تا مرز جان ایستادگی می‌کنند وگاهی در این راه جان می‌بازند. امام علی(ع) در نهج البلاغه درخصلت شیعیان می‌فرماید: غیرت برای مردان، ایمان است و برای زنان مؤمن پوشش و حجاب صحیح  است و براستی این کلمات گوهر است! بر هر خردمندی روشن است که هیچ بهره‌ای از دانشگاه دنیا برای انسان‌ها از معرفت به پروردگار عالم، برتر و والاتر نیست و ارزش هر کسی به معرفت اوست چنان که معرفت خواجه‌ی لولاک از همه بیشتر و قرب و مقامش نیز از همه‌ی خلایق برتر است و والاتر. در حدیث قدسی آمده‌است: اگر زهرا(س) را خلق نمی‌کردم محمّد(ص) و علی(ع) را نیز خلق نمی‌کردم.

در اصل تشکیل جهان و خلقت انسان برای معرفت حضرت منّان است و حقّ تعالی با ارسال رسل و انزال کتب و اتمام حجت، اسباب معرفت را تکمیل و به کمال رسیدن را، با آیات خویش به متفکران معرفی نموده و در آیه53 سوره مبارکه فصلت فرموده:"سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق" بزودی آیاتمان را در بلندی‌ها و در نفس‌هایشان به آنان می‌نمایانیم تا برایشان روشن شود که آن، به درستی حق است. 

زن در بُعد روحی و جسمی از همان گوهری آفریده شده که مرد آفریده شده‌است که هر دو جنس در جوهر و ماهیت یکسان و یگانه‌اند و تمایز و فرقی در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست. قرآن به صراحت از این حقیقت پرده بر می‌دارد: آیه 1سوره مبارکه نساء:"یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الّذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها..." ای مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را نیز از او آفرید  و از آن دو، زنان و مردان بسیاری پراکند، پروا دارید. و آیه 189سوره مبارکه اعراف:"هو الّذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها..." اوست آن کس که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از او پدید آورد تا بدان آرام گیرد. بنابر این زن در آفرینش از همان جوهر و گوهر مرد است و اندیشه‌ی یکسانی و یگانگی ماهیت زن و مرد، اندیشه قرآنیست که از آیات الهی به روشنی بدست می‌آید.

از امام صادق(ع) از آفرینش حوا(س) سؤال شد که برخی می‌گویند :خداوند حوا را از دنده پایین و چپ آدم آفرید.امام(ع) فرمودند: خدا منزه و برترست از این نسبت، آن کس که چنین می‌گوید می‌پندارد که خداوند قدرت نداشت برای آدم همسری از غیر دنده‌اش بیافریند. پس می‌فرمایند : پروردگار عالم از فضائل طینت آدم(ع)، حوا(س) را خلق نمود.

پس خلقت هر وجودی در باطن اسمائی خود باید به مسمّای خلقتش برسد تا شاکر پروردگار خویش باشد.

إمراه

 اِمراَه (مرآت): که زنان در زبان عرب به این نام خوانده می‌شوند. مراَه به معنی آینه است، و از سوی دیگر همان جمال است که در باطن به یک معنی برمی‌گردد و آن حقیقت وجود سر عالم خانم فاطمه زهرا(س)؛کوثر وجود که  حقیقت آب است که در زیر عرش جا دارد و عرش روی آب است. درآیه30 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید:"...وجعلنا من الماءِ کلّ شیءٍ حی..." همه چیز از آب زنده می‌شود و چون این آب، جانِ آب(حقیقت آب)است،پس آنچه که علم مشیت الهی و اراده‌ی اوست، به عرش تعلق می‌گیرد و به عوالم تجلی می‌کند و به هر قسمی که امر اوست، از آن آب ،حیات خود را می‌گیرد و به ظهور در عوالم پایین‌تر جلوه می‌کند. پیامبر(ص) می‌فرماید: در ساق عرش جمالی را دیدم که زینت عرش بود و آن صورتِ با آبروی زهرای مرضیه (س) بود با زینت دو گوشواره{حسن(ع)وحسین(ع)} و یک گردنبند (فرزندان ایشان) .که درس بزرگی است!

پس حیات ، ازمادّه برمی‌خیزدکه باطنش آب است وخود ،حیات‌بخش می‌باشد.

ابراهیم(ع) سخت‌ترین امتحانات را داد و زحمت زیادی کشید، عمر پر رنجی را برای هدایت بشریّت تحمل کرد و مدال‌های افتخار زیادی از پروردگار عالم کسب کرد. پیامبر بزرگوارمان را به ابراهیم (ع) منسوب می‌کنند و ایشان پیامبر اولوالعزم است. اما همراه او در آبادانی هدفش که بیت الله حرام است و باقی شدن دست‌رنجش (الی یوم القیامه) ، هاجر(س) است که  با اینکه پیامبر نبود ولی با یقین قلبی و توکل کاملش پذیرفت که هاجرِ زمان باشد و احیاگر کعبه‌ی عشق! زیرا او قبول کرد که در زمینی با فرزند دلبندش نزول اجلال کند که خشک‌ترین سرزمین‌ها بود ولی در نتیجه سعی بین صفا و مروه‌اش در7 نوبت (به عدد 7=ز، در اسم زن یعنی وجود خودش که 7همان،حمد است) زحمات ابراهیم(ع) زمان خود را نتیجه بخشید.که حقیقت هجرت او  مروه است و یا همان آب زلالی که زیر پای اسماعیلش جوشید و او به کلام حق گویش فرمود :(زم زم  یعنی بایست)

عاشقان علم حروف! عارفان! زم زم هاجر، انقلاب زنی است که نون ساکنش قلب شد و زم قرار گرفت(نْ پشت حرف ب قلب به میم می‌شود پس زن شد زم) اما کمال حقیقت زم زم، آبِ زیر عرش است، که بوسیله هاجر در جوار خانه خدا زیر پای اسماعیلش تجلی نمود.

مکّه از بکّه آمده یعنی برکه. برکه محلی شد پر برکت برای تمام جهانیان و مخصوص یکتاپرستان مسلمان و شیعیان،که به مقصد هستی برسند و هست شوند. که در کتاب دنیا بیان شد که  عددابجددنیا= 65  است و جمع آن 11 می‌شود(11=6+5 ) که11=حج = هو است. و هاجر مقصد انبیا و اولیا را به تنهایی احیا کرد و کعبه بنا شد، قبله جلوه کرد و عظمت عرشی به کرسی نشت. و این همان اسماعیلی است (یعنی عمل قبول شده) که هر کس بتواند به زم زم  وجودِ خود برسد وحیات طیب را از اینجا دریافت کند.

ای زنان مسلمان بیدار شوید!!!

ای کسانی‌که هجرت نصیبتان می‌شود هر کجا رفتید، آنجا بیرون آورنده‌ی زمزم حیات باشید. ای دختران! در ساحت پاک تحصیل علم و عمل در هر کجا رفتید، باطن خود را فراموش نکنید و حیات زمزم را در آنجا مستقر سازید. زمزم درحالی‌که جریان دارد ولی مثل آبِ ایستاده است در شدتِ آرامش، فقط با حجاب می‌توانید در مسئولیت‌های مختلف اجتماع به این مقصد برسید.  البته حجاب حقیقی نه اسمی!

روزی‌که زینب(س) در شام خطبه مهمی را بیان می‌فرمود، به تمامی اهل آنجا (و به حقیقت اهل دنیا) اُسکُت فرمود، که در آن زمان نفس‌ها در سینه حبس شد و باد و آب و حیوانات و جانوران بی‌صدا شدند و زینب(س)، حقیقت پیروزی حق بر باطل و مظلومیت خاندانش مخصوصاً برادرش حسین(ع) و امام زمانش حضرت سجاد(ع) را بر جان عالم ساکن کرد و برای همیشه یزید و یزیدیان را مفتضح و رسوا فرمود. حضرت زینب(س) هم، جریان خون حسین بن علی (ع) را در رگ‌های زمین و آسمان با آن دهانی که به رگ‌های بریده گذاشته بود، زمزم کرد.

زنان شیعه چگونه این عمر کوتاه را خشک و بی آب رها کنیم که اگر در این دنیا به حقیقت آب هستی نرسیم،پس از مرگ الی یوم القیامه در برهوت عمل ضجّه می‌زنیم چون دست عمل کوتاه می‌شود.

بدن یک زن همان‌طور که گفته شد تماماً چشم است، پس باید تمام وجودمان را با حجاب صحیح محفوظ نگه‌داریم{چادر، حجاب زن است و معادل پلک چشم مردان (که حجاب آن‌ها می‌باشد) است}.

آن‌هایی که می‌گویند قلبمان پاک است و عمل نمی‌کنند بدانند که پاکی به گفتن زبان نیست بلکه به عمل مقبول و بندگی خداست. گناه، قلب را ظلمانی می‌کند تا حدی که پروردگار عالم می‌فرماید: از کثرت گناه قلب دچار قساوت می‌شود، یعنی پرده‌ای بر آن کشیده می‌شود و آن‌ها مصداق آیه18سوره مبارکه بقره "صمٌّ بکمٌ عمیٌ فهم لایرجعون" می‌شوند.

یکی از ویژگی‌هایی که پروردگار عالم از صفات بهشت به زن عنایت فرموده بکر بودن اوست. غیر از معنی مادّی که یعنی باید دست نخورده بماند و متعلق به یک نفر شود (که همان تملک نعمت‌های بهشت است)، اما زیباتر آن است که چه مرد و چه زن به عنوان بنده‌ی فرمان بردار پروردگارش، وقتی می‌خواهد عمل خود را به مولایش عرضه کند افتخار کند که تمام نعمات مستودع پروردگار عالم را بکر و دست نخورده (از نظر استفاده نکردن آن در جهت گناه) به صاحبش؛خداوند متعال  تحویل دهد تا خداوند مهربان به صورت احسن در بهشت نعمت‌های بکر و دست نخورده به ایشان تحویل دهند و زن‌ها به عنوان این زیبایی باطن در این دنیا جلوه داده شدند.

چنانچه دامن پاک مادر ،آبروی خانواده است و چه زیباست که خداوند ،در تعریف برگزیده‌ی خود ؛مریم(س) می‌فرماید:"اَحصنت فرجها". اَحسن با تمام زیباییش در دنیا با(سین) است اما در این‌جا با (صاد)؛ حرف استعلا تجلی کرده‌است. حصن یعنی حصار و محدوده زندگی که حریم محکم زندگی زن و شوهر را نشان می‌دهد یعنی قلعه‌ای که یک در دارد و فقط باید برای محرم باز شود و اگر کسی آن‌را برای نامحرمی باز کند، تجاوز می‌شود به هر صورت (چشمی، گوشی ، زبانی، بی حجابی و بی بندوباری و....) . زن، نمونه و نماد کامل انسانیت است که باید به الف نساء بودن خود برسد تا اَحصن شود!

درلالی الاخبار از پیغمبراکرم(ص) نقل شده که فرمودند: کل مراه حفظ عفتها و عاشرت زوجها به طلاقت الوجه فهی خیر نساء امتی و تتفضل علی حورالعین کفضلی علی أدنی امتی یعنی هر زنی که حفظ عفت خود را بنماید و با شوهر خود با صورت باز و خرسندی زندگی نماید، پس او بهترین زنان امت من می‌باشد و فضیلت و برتری داده می‌شود در بهشت به حورالعین مثل فضیلت من بر پست‌ترین امت من.

امّ سلمه عرض کرد یا رسول الله(ص) جهت فضیلت ما  بر حوریه‌ها چیست؟ فرمودند برای این است که شما در دنیا اهل نماز و روزه و امر زناشوئی و طهارت و نجاست بودید و تحمل وضع حمل و خانه‌داری نموده‌اید و از این جهت عدلِ حق اقتضا می‌کند که شما را بر حوریه‌های بهشتی فضیلت دهد. در بعضی از روایات دیگر نقل شده که به قدری زنان دنیا در بهشت صباحت منظر پیدا می‌کنند که حوریه‌های بهشتی که از برای خدمت گذاری آن‌ها می‌آیند با آن‌که صورت زیبایی دارند(اما از دیدن زیبایی زنان بهشتی) از خجالت در پیش ایشان سر بلند نمی‌کنند و عرق از جبین آن‌ها می‌ریزد. زیرا اگر زنان بهشتی توجه‌ای به دنیا بنمایند از نور صورت آن‌ها نور خورشید مضمحل و نابود می‌گردد و اگر آن‌ها آب دهان در دریاهای تلخ دنیا بیندازند شیرین و گوارا می‌شوند. موقعی که مؤمنین به زنان خود در بهشت نگاه می‌کنند به قدری به آن‌ها فرح و خوشنودی دست می‌دهد که اگر خداوند در بهشت مرگ قرار داده بود آن‌ها با یک نظر به صورت همسرانشان، از خوشحالی قالب تهی می‌کردند و می‌مردند ، ولیکن چون خداوند در بهشت مرگ قرار نداده ، آن‌ها دائماً در آن نعمات غیرمتناهی به سر خواهند برد.

کلید بهشت را پروردگار عالم در قرآن به بندگان عنایت کرده  و آن کلید، اطاعت از خود اوست. خداوند، زنان را خاضع‌تر، حساس‌تر و مهربان‌تر از مردان خلق کرده است و با این خُلق‌های زیبا، وظیفه‌ی سکون و آرامش خانواده به آن‌ها محوّل گشته و به همین خاطر شاید در خانواده کلید بهشت یعنی اطاعت بیشتر، در دست خانم خانواده است که با اطاعت از روی منطق صحیح از همسر در مجرای اطاعت خدا قرار می‌گیرد و شما می‌دانید هر کس برای این‌که کارش پیشرفت داشته باشد باید قانون کار را رعایت و از قوانین پیروی کند. و این کلید خوشبختی است پس فقط باید از غضب و نارضایتی پروردگار عالم ترسید. چه زن و چه مرد باید خود را در محضر خدا ببینند.

لازم به تذکر است که شاید بعضی از عزیزان عمل به آیات و وظیفه شرعی خود را با اینکه کاملاً قبول دارند ولی به این باور نرسیده‌اند که جزا و پاداش چگونه است. بنابراین غفلت‌ها، ایشان را از عمل واقعی شیعه بودن به امام معصوم(ص) و الگو واقعی که خانم دو عالم زهرا(س) است دور می‌کند. و  توجیهاتی برای اعمال خود دارند که فقط دل ظاهری و دنیایی خودشان را راضی می‌کند! و بعد با کلمه‌ی مبارک "خدا ارحم الرّاحمین است" به همان رویه ادامه می‌دهند.اما من باید بگویم همان‌طورکه بنابرتکلیف در احکام واجب، اگر یک ذره مانع در اندام وضو یا غسل وجود داشته باشد، حتی اگر  شما زحمت زیادی هم بکشید و عمل‌هایی مثل نماز و روزه را انجام دهید ولی روزی‌که کتاب تکلیف باز شود می‌بینید روی اعمال، خطّ باطل خورده‌است! ایشان که می‌گوید خدا ارحم الراحمین است صحیح می‌باشد! اما خدای ارحم الراحمین می‌فرماید: چرا دقت نکردی؟ چرا نرفتی یاد بگیری؟ چرا نخواستی عمل خویش را اصلاح کنی؟ اما چون او مهربان است توفیق توبه به ما می‌دهد ، ایامی مانند محرم و صفر، ماه رجب و شعبان و رمضان  و  ایام متبرکه‌ی دیگر  مثل باب‌های روضه و درس و نیز کتاب آسمانی قرآن و پیامبران و امامان معصوم (ع) را قرار داد و فرستاد تا ما کارهای خود را اصلاح نماییم.

برای دین خدا (11) امام معصوم(ع) و حضرت زهرا(س) شهید شدند،پس دلیل این همه زحمات برای چه بوده است؟ مگر غیر از این است که ما گنه‌کاران بیدار شویم و رضای خدا را برای آخرت احیا کنیم ، دانه‌های عمل صالح بکاریم و رضای مولایمان را بدست آوریم.انشاء الله

روایت است: در روزهای آخر عمر مبارک حضرت زهرا(س) وصیت‌هایی از ایشان شنیده می‌شد. از جمله که ایشان ناراحت بود از این‌که حجم بدن مبارکش بعد از شهادت در معرض دید نامحرمان قرار گیرد. سلمان فارسی (رحمه الله)نزد ایشان آمد و فرمود: در کشور ما تابوت‌های دیواره دار است و شکل آن را کشید خانم خوشحال شد. اما شما می‌دانید که خانم وصیت کردند که علی جان مرا شب غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار و مردم مدینه را خبر نکن، قبر مرا پنهان بدار و در اخفای کامل مرا دفن کن و خلاصه به فرزندانش سفارش فرمود: گریه بلند نکنند. پس این سفارش تابوت برای ماست (که انشاء الله پیرو ایشان هستیم) که در حالی‌که زنده هستیم نگذاریم حجم بدن ما با پوشش غیرصحیح در معرض دید نامحرم قرارگیرد. پس پوشش در حجاب به عنوان آن پوششی است که هیچ‌گونه باعث تحریک نامحرم نباشد. نتیجه‌ی معانی همه این درس‌ها، همان وظیفه‌ی سکون است که آن بندگی و اطاعت ما از پروردگار عالم است. که روزی، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به سکون عمل می‌رویم!

ای بندگان خدا دلمان برای خودمان بسوزد

می‌دانید سوختن پوست خیلی دردناک است ولی سبحان تعالی می‌فرماید: در جهنم، پوست را نمی‌گذاریم عادت کند به سوختن. به تعداد گناهی که پوست به دیدن نامحرم انجام داده می‌سوزد و دوباره سالم می‌شود و بار دیگر... . این‌که بیننده تا چقدر تاثیر را به خود گرفته ،پوست کلفت می‌شود و در نتیجه سوخت آن ،چقدر دردناک‌تر می‌شود؟! همین‌طور آقایانی که در نگاه به نامحرم ،چشم های خود را حجاب نکردند به مقداری که لذّت نگاه در قلبشان تاثیر کرده، می‌سوزند و میخ‌های سوزان آهنی در چشم‌های آن‌ها فرو می‌برند. این را گفتم برای اینکه یادمان نرود چون گناه، در محضر بزرگ مولای عالم؛ خداوند باری تعالی است پس هیچ گناهی را نباید کوچک فرض کنیم! و هر گناه‌کاری تنبیه می‌شود. پس بیاییم با یک اشک واقعی و پشیمانی از دل، توبه کنیم و اعمال خود را اصلاح کنیم و امام زمان خود را خوشحال نمائیم.

در قیامت هنگامی‌که خانم فاطمه زهرا(س)، شفاعت کبری بپا می‌کند و ندا می‌دهد:یا ایّها المحبّین، در حدیث می‌فرمایند: مثل مرغی که دانه‌های خوب را بر می‌چیند،مؤمنان در روز قیامت به کنگره‌های دامن ایشان وصل می‌شوند و وارد بهشت می‌شوند، و بعد از آن ،محبّین اجازه پیدا می‌کنند که دوستان فاطمه(س) را شفاعت کنند. بقیه‌ی گنه‌کاران در محشر شروع به ناله زدن می‌کنند که خدایا ما را فاطمی کن. اسم فاطمه(س) گرفته شده از فاطر(که اسم مبارک پروردگار؛از اسماءالله و اسم اعظم است) می‌باشد. وجود مقدسش در دنیا و آخرت ، واسطه رحمت الهی بین ذات اقدس الهی و معصومین(ص) است،درواقع وجودی است که فوز عظیم را در دنیا برافراشته است. به شرط این‌که ما ،در دنیا به مقام فاطمی رسیده باشیم!

عزیزان!خواهران و برادران!پس باید در این دنیا فاطمی شویم و مدال با افتخار شفاعت خانم را نصیب خود گردانیم . فاطمیون دیگر با آتش جهنم کار ندارند. چون فاطمه ریشه‌اش فطم است یعنی بریده شده از آتش. پس باید از آتش دنیا جدا شویم و این آتش، همان گناه است. اینجا باید طاهر شویم، تقیه و نقیه شویم،راضیه و مرضیه شویم تا مورد رضایت مولایمان قرار بگیریم .

همین‌که از دنیا برویم و حجاب کنار رود، این حقیقت حیات آب که گفته شد جمال حق؛خانم فاطمه(س)، آینه‌ی واقعی است، در روبروی ما قرار می‌گیرد. اما چه می‌بینیم؟ صورت واقعی عمل در آن ظاهر می‌شود،خدا به داد ما برسد ! امیدوارم خودمان را از صورت ظاهرمان زیباتر ببینیم!

آنجا خانم با لبخند  ما را شفاعت می‌کند و لا خوف علیهم ولاهم یحزنون را با تمام وجود احساس می‌کنیم  و عمر کوتاه تمام می‌شود و زحمت حجاب ظاهر از ما می‌رود. و برای همیشه با بهترین لباس و ابرو و آرایش در کنار بهترین زنان عالم  قرار می‌گیریم. (انشاء الله)

 حروف حجاب

ح : از حروف حلقی و صفت آن بحه و سنگین است .ملکش تنکفیل و طبیعتش آبی شمالی و از دسته حروف ترابیه(خاکی) است.حرف اول حکم خداوند قهار و حرف اول کلمه حب خداوند رحمان و رحیم است. عدد ابجد حرف ح= 8 می‌باشد، و از دسته حروف بارد یعنی خنک کننده است، اگر کسی تب داشته باشد و 8 مرتبه این حرف را در ظرفی بنویسند و به بیمار بدهند انشاءالله شفا پیدا می‌کند.

ج : از حروف جوفی است و عدد ابجدش 3 می‌باشد و از حروف جهریه است. جیم طبیعتش بادی غربی و ملکش کارکائیل و از دستة حروف مائیه (آبی) است.در مجرای جلال و جبروت و وجه و نام مبارک جبّار جل جلاله ظاهر می‌شود.

الف : از حروف سرّی پروردگار عالم است. تمام اسرار را دارد و در بطن حقیقت خود یعنی در سکون تجلی کرده. هر گز اول کلمه نمی‌آید(مگر به صورت همزه) و در وسط و آخر کلمه می‌آید. الف گنج و کنز الهی است و تمام حروف از آن متجلی شده و مخصوص حقیقت انسانی و شاید قامت انسان کامل است.

          دل گفت که علم لدنی هوس                        پس بدو گفت الف

          گفت در خانه اگر کس است                        یک حرف بس است

ملک الف، اسرافیل است. عدد ابجد الف برابر یک است و تمام اسرار هم در عددش جمع می‌باشد. اگر الْف نوشته شود معادل عدد 1000 است و آن عددابجد حرف غ می‌باشد. و اگر عدد سه حرف الف=ا+ل+ف را جمع کنیم 111 می شود و عدد ابجد(آ) که یک است به حروف می‌شود {( یک =ی+ک ) (10+20 =30)} و عدد 30، برابر جایگاه عددی اسم مبارک الله و جایگاه عددی اسم مبارک اعلا و 30 جزء قرآن است. عدد ابجد سی به حروف(س و ی) می‌شود 70 که برابر است با حرف "ع" که عین،خود چشم است و چشمه‌های رحمت و عدد ابجد عین 130می‌شود: (ع+ ی+ن) = (50 +10 +70) که برابر است با عددابجد کلمه "سلم" (ریشه تسلیم و اسلام). دوستی واقعی، همه در حرف الف جمع است (امیدوارم نتیجه تمام محبت‌های خدا را که در قلب انسان کامل ؛زهرا(س) جمع است را به الف، ادراک نماییم چراکه(نسا = الف=111) و او سیده النساء(الف) العالمین است. الف از طبیعت آتشی شرقی و از دسته حروف نورانی است، ملکش اسرافیل دمنده روح به قالب مرده انسان‌ها و زنده کننده هستی به امر پروردگار عالم است (وجعلنا من الماء کل شیءٍ حی) پروردگاری که هرلحظه در جان ما احیاگر انفس و نفس‌های ماست. الف، اگر به صورت همزه وارد شود از حروف حلقی است.

حرف ب : ب از حروف انفتاح و خود، باب است در بسم الله الرحمن الرحیمِ سوره مبارکه حمد و متعلق است به امیرالمؤمنین علی(ع). درواقع تمام زیبایی این احکام و این درس از اول تا اینجا که قطره و ذره‌ای از معارف حجاب است به این کلمه‌ی زیبا ختم می‌شود. که وقتی گفته شد لباس  مردان عبا باشد و جایگاه عددی کلمه‌ی عبا برابر 19 و معادل تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم می‌باشد و در زن‌ها، عدد لباسشان (جلباب) 11 شد{جلباب=38 و8+3=11} که تجلی بیشتر آن در عدد اسم علی(ع) 110 است که  وقتی از سمت راست آن را بخوانیم 11 می‌شود. و جمع ارقام11 برابر2می‌شود و عددابجد حرف ب= 2 می‌باشد یعنی دو درِ رحمت الهی که باب الله است که آن میسر نمی‌شود مگر اینکه سعی کنیم به حجاب خانم فاطمه زهرا(س) که باب الجنه و کوثر وجود و آینه‌ی نور قرآن است، برسیم. 

فردای قیامت زنان و مردانی که برای رضای خدا و در مجرای پیروی و شیعه بودن ،حجاب واقعی (به عمل)داشتند(عدد حجاب = 14 )، تاج نور بر سرشان می‌آید و آنجا با افتخار در جوار ائمه معصومین(ص) قرار می‌گیرند. اللهم الرزقنا

ملک حرف (ب) ،جبرائیل(ع) است که پیام آور از عالم سِرّ به عالم سِفل دنیا است. او که به امر خداوند متعال حجاب را کنار زد و خود مجراء علم الهی و پیام آور قرآن کریم به قلب مبارک پیغمبر(ص) است و تنها کسی که غیر از پیغمبر(ص)در دنیا گیرنده وحی بود و جبرائیل(ع) بر او نازل شد فاطمه زهرا(س) است.

شاید اینها همه سرّ حجاب باشد! و چه بزرگ رحمتی است برای مرد و زن و آن کلید بهشت، محرم شدن در مجرای حج واقعی و به هو رسیدن است.

لباس کفن

لباس را تعریف کردم اما آخرین لباس ما کفن است. عاشقانِ علم حروف بدانید این لباس سفید اگر واقعاً برای ما عافیت باشد لباس تقواست، که ما را از نوک سر تا نوک پا کاملاً می‌پوشاند و مرد و زن یک شکل پیچیده می‌شوند. اما این لباس در باطن پرده برداری می‌کند از تمام حجاب‌های دنیا! آن وقت  لباس رحمت و ستّار العیوب ما الی الیوم القیامه می‌شود و یا خدایی نکرده لباس عذاب و آتش می‌گردد.بستگی دارد که چگونه آن‌را برای خود فرستاده‌ایم! برای ائمه(ص) از بهشت، کفن آوردند یعنی هر کس عمل بهشتی بفرستد خودش با کردارش تار و پودش را زده و با رنج و صبر در اجرای احکام الهی این لباس را می‌بافد. آن‌گاه که ما از دنیا می‌رویم محتوای آن را برای ما می‌فرستند که همان لباس التقوی احسن لباس می‌باشد.

اما عدد ابجد کفن می‌شود 150و برابر است با عددابجد اسم مبارک علیم. پروردگار عالم این لباس را که اعلام عمل به علم احکام ما می‌داند(و این اعمال نزد پروردگار علیم ضبط شده)و صورت باطن را به ما می‌نمایاند.

شاید شما بگوئید بعضی در آب غرق می‌شوند، بعضی را می‌سوزانند و شاید اصلا مانند ادیان دیگر با لباس خودشان آن‌ها را دفن می‌کنند. اما پروردگار، علیم است که آب یا آتش یا هر چیز دیگر را که به او می‌پوشانند و جلوه میدهند برایش بهشت یا جهنم، آرامش یا عذاب است. اما اگر صفرعدد 150 را درنظرنگیریم، می‌شود 15 و آن جایگاه عددی حرف (س)؛ قلب قرآن است. پس چنانچه کفن پوشاننده مؤمن باشد میزان آرامش دهندگی و ستر است و برای گنهکار و کافر میزان‌کننده‌ی حدّ عذاب برای اوست پس بکوشیم تا لباس عافیت و تقوا نصیبمان شود.انشاء الله

یکی از اسرار این‌که لباس کفن باید ندوخته باشد این است که دوخت در عالم دیگر انجام می‌گیرد زیرا آنجا معلوم می‌شود که چه الگوئی برای لباس خود فرستاده‌ایم تا طبق آن، برایمان بریده و دوخته شود؟! راستی الگوی غربیان جز برهنگی و بی‌حیایی چیز دیگریست؟! آیا می‌توانید در قیامت به درگاه خداوند متعال این‌طور وارد شوید؟!

اما جایگاه عددی کلمه کفن می‌شود 42، که برابر جایگاه عددی اسم مبارک بتول است و همان مرآت و آینه است که گفته شد.(الحمدلله ربّ العالمین)

پس هر اشکالی که در صورت عمل باشد، در آینه دیده می‌شود و آنجا دیگر نمی‌توان اصلاح عمل کرد. دیگر دست عمل کوتاه شده و از آنجا باید به جایگاه عذاب برود. اما خوشحال کسی است که با صورت زیبا و کامل و با لب خندان برود و با شرافت پذیرایی و به بهشت دعوت می‌شود.

در نهایت نتیجه می‌گیریم که حجاب یعنی بندگی محضِ حضرت حقّجل جلاله.

خالی از لطف نیست که کتاب حجاب را با گوشه‌ای از مطالب درج شده در کتاب عرفان سجده(بلوغ عدد9 و قله عالم امکان) به اتمام برسانم. (به عزیزان تشنه‌ی کسب معرفت بیشتر، مطالعه‌ی این کتاب را توصیه می‌نمایم)! 

صاحب مغرب وجود  

نماز مغرب متعلق به وجود مقدس خانم فاطمه زهرا(س) است و 3 رکعت می‌باشد و ساعت مغرب مثل عمر پر برکتشان ظاهرا کوتاه (ولی برکتش الی یوم القیامه است) و زود به عشا وصل می‌شود. عدد ابجد کلمه مغرب=1242 است که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=2+4+2+1).{ملکی بنام سخائیل(یا سرفائیل)برائت نامه‌ای از آتش جهنم به اسم خداوند برای هر نماز مقبول می‌آورد و برای نماز مغرب ،به اسم "انا الله الجبار" است}. 

این یکی از زیبایی‌های مقام مغرب است که جمع کننده انوار خورشید در ظرف افول خود است که نتیجه‌ی آن نور قمر آسمان در لیل دنیاست و تمام حکمت باطن آن و گنج عشا در حقیقت آن جلوه‌گر می‌شود تا میوه‌ی کامل صبح را ظهور دهد که همان صبح قیامت است(صباح الجنه) ،ودراین بلوغ،  سحرگیرنده قدر است و شکافنده‌ی نور و ظهور و بروز یوم(روز)است.

جایگاه عددی کلمه مغرب=63 که برابر با سن مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع)می‌باشد و حکمتش زیاد است زیرا هم برابر با جایگاه عددی کلمه اربعین(یعنی 40 است) و هم به همه‌ی مؤمنین می‌آموزد که وجود مبارکشان در حقیقت طهارت زندگی مبارکشان به جایگاه غروب رسیده است،اما هر دو نور مبارک در ظرف مغربِ عالم افول داشتند چنانچه سن هر دو بزرگوار 63 سال است که جمع ارقامش 9 می‌شود و 2تا 9تامی‌شود18 که سن مبارک حضرت زهرا(س) است. {سنّ مبارک پیامبر(ص)=63 و 3+6=9 __ سنّ مبارک امام علی(ع)=63 و 3+6=9 __ 9+9=18 =سنّ مبارک حضرت زهرا(س)(ظرف گیرنده انوار رسالت و ولایت) }.

وجود حضرت زهرا(س) در اهل بیت مکرمشان ،یک است زیرا یک خانم و 13 آقا هستند یعنی چهارده نور مقدس(ص) که همه‌ی بزرگواران نورٌواحدند(1+13=14=جایگاه عددی اُم). ایشان در مقام خلقتی یک است همان‌طورکه در کلمه نساء معنی کردیم عدد ابجد نسا=111=الف و الف= 1(یک) است. دیگر اینکه در کتاب چهلچراغ(ص31)از کتاب اطیب البیان (ج13-ص225)ازامام عسگری(ع) نقل شده :"نحن حجج الله علی خلقه و جدّتنا فاطمه حجّة الله علینا" ما همه حجّت‌های خداهستیم بر مردم و مادر ما حجّت است برما.

خوب دقت کنید! پس خود خانم(س) اول است و در عالم سرّ ،ایشان مقام دومی ندارد،بنابراین ایشان امّ ابیها نام گرفت و امّ ائمه،امّ انبیا،امّ المؤمنین و...همه‌ی این مقامات حاکی از این است که ایشان، ریشه و اول است.

درضمن جمع اعداد 1تا 18 سن مبارک خانم(171=18+17+... +2+1) برابر با171 می‌شود که عدد ابجد کلمه معانی= 171 و جمع ارقامش 9 می‌شود(1+7+1=9)پس وجود مقدس خانم تماماً گنجینه اسرار است و اگر خوب بفهمیم و انشاءالله به خلوص عمل کنیم به ریشه‌ی طهارت واخلاص دست پیدا می‌کنیم.

نکته : همان‌طور که در کلمه نسا خواندیم که میزان و الف وجود و کلمه‌اش شاخص ولایت و رسالت است،حال اگر حروف نساء را باز کنیم بطوری‌که (نس) در یک طرف ،الف(ا) وسط،و همزه به طور بسیط طرف دیگر الف باشد، جمع هر طرف با الف وسط111 می شود : 

                              

                                 نس                  ا               ها میم زا ها       

                                                 

 

 

                                110                 1                   110

                                              

                             111=110+1                     1+110=111  

 

بلوغ 9 احکامی برای خانم‌ها

در خانم‌ها بلوغ ،عدد 9 است(9 سال تمام) یعنی 9 سال تمام وارد به ده می‌شود(9روی10)یعنی حقیقت 19 و تکلیف زندگی و حیات نو برای صاحبش زده شده‌است.عددابجد کلمه نوزده=72=سجده است پس در این سن، یک دخترخانم به بلوغی رسیده است که وارد حقیقت سجده به عنوان بلوغ بندگی می‌شود. ولی سنّ تکلیف آقایان، 15 سال تمام است .

میزان در اسم زن(اسم خانم(س))

عدد ابجد کلمه زن=57 که برابر با3 تا 19 تاست. زبر و بینه‌اش هم باهم برابر است{زن=زا+نون__(ز(7)=زبر،ا(1)=بینه)+(ن(50)=زبر،ون(56)=بینه)__ زبر7+50=57،بینه1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن که خانم زهرا(س) کوثرعالم وکلّ قرآن است.

جایگاه انسان کامل و بلوغ خلقت در حقیقت 9 و عالم قرب در جایگاه عددی اول=19 که برابر با واحد=جایگاه عددی نُه و نوزده=72=سجده و 2+7=9 است.

اسراری از نام مبارک فاطمه(س)و قلّه‌ی عالم

عددابجد نام مبارک فاطمه(س)=135=عدد ابجد کلمه قله. درواقع قله‌ی عالم امکان در کثرات خلقت همان نام مبارک واحد پروردگارعالم به عدد 19 است که ظهور عددی وحروفی را جلوه می‌دهد(19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و 19 حرف اسامی پنج تن(ص)).درواقع عدد ابجد نوزده =72=سجده شد که عالم در سجده بندگی ظهور پیدا کرد و خود عدد19 برابر جایگاه عددی نُه بود که عالم در بلوغ 9 خلق شده است و حقیقت آن در ظرف قله عالم که عدد ابجد قله=135است برابر با نام مبارک فاطمه(س) که او اُمّ و قله و ظرف امتحان شده‌ی خلقت پروردگار عالم است و خود به عدد یک؛امّ ابیها و... ظهور دارد.

پس درواقع قله‌ی اسرار ظهوری خلقت به عدد 9 درس زیبایی دارد. در خلقت نوری خانم زهرا(س) خواندیم که ایشان کسی بود که قبل از خلقت همه اسرار ظرف آفرینش وجودش امتحان شد و خداوندجل جلاله فرمود ما او را صابره یافتیم و قبول شد ، پس خداوند در آیه یک سوره مبارکه نساءمی‌فرماید:همه‌ی مخلوقات را از یک نفس واحد خلق کردیم و درواقع کلمه نسا همان الف وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند، پس همه در بلوغ نُه هستند .بنابراین بلوغ 9 ،همان تسخیر همه‌ی اعداد و حروف است که در انطباق قرار می‌گیرد و اگر امام عسگری(ع) می‌فرماید ما معصومین حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادر ما حجت بر ماست،شاید این ظهور باطن است.

خانم در عالم دنیا 9 سال در منزل رسالت است و 9 سال در منزل ولایت و منزل نورانیش مهبط وحی و نزول آیات و مختلف الملائکه یعنی محل رفت وآمد ملائکه مقرب است. بعد از پیامبر(ص)، جبراییل(ع) بر او نازل می‌شد و احادیث قدسی را به خانم(س) می‌فرمود و حضرت علی(ع) احادیث را می‌نوشت. او کسی است که وی را امّ الائمه،امّ ابیها و... نام نهاده‌اند.

اللهم صلّ علی فاطمه و ابیها و بعلها وبنیها و سرّالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

پایان   

 

 

 

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۱۳
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

زهرا اگر نبود نبی کوثری نداشت

کوثر اگر نبود علی یاوری نداشت

آن خلقت یگانه که ریحانة النبی است

نوری بود که غیر علی همسری نداشت

دریای بیکران عفاف و نجابت است

عصمت بدون فاطمه بهر و بری نداشت

معنای لفظ ام ابیهاست یک کلام

حق بی وجود فاطمه پیغمبری نداشت

بر طاق عرش با خط زیبا نوشته شد

بی فاطمه یتیم عرب مادری نداشت

حیدر دلیل خلقت احمد بود ولی

گر  فاطمه نبود خدا حیدری نداشت

زهرا اگر نبود دو عالم به پا نبود

بی فاطمه سفینه حق لنگری نداشت

زهرا اگر نبود جهان و جنان چه بود

عرض و سما و مهر و مه و اختری نداشت

امضا نداشت حکم رسالت بدون او

پیغمبری به دهر چنین دختری نداشت

نور الست شافعه صبح محشر است

بی فاطمه ازل و ابد سروری نداشت

پیغمبری اگر به زنان می رسید فاش

چون فاطمه زنی به زنان برتری نداشت

خورشید راستین که طلوعات زهرویست

جز منشاء جلال خدا بستری نداشت

در پرتوش جلال خدا جلوه گر ببین

بی نور او خدا به بشر مظهری نداشت

درک مقام او ندهد بر کسی وصال

قرآن ز قدر، سوره بالاتری نداشت

سرالصلوة، راز حیات و ممات اوست

خلقت بدون فاطمه زیب و بری نداشت

قرآن، نماز، نافله، محراب، ناله، اشک

زهرا اگر نبود دگر مشتری نداشت

کعبه، نجف، مدینه، بقی، کربلا، دمشق

بی فاطمه به دیده کس منظری نداشت

فتح الفتوح حیدر صفدر به نام اوست

بی رمز و راز، شیر خدا خیبری نداشت

ساقی علی است، بانی میخانه کوثر است

بی فاطمه شراب و خم و ساغری نداشت

در زاد روز اوست که روح خدا دمید

عالم بدون او اثر کوثری نداشت

او هدیه داد اصل ولا را به شیعیان

ور نه تشیع علوی رهبری نداشت

چون فاطمه محب ولایت مدار نیست

زهرا اگر نبود علی لشکری نداشت

سنگر نشین مرز تولی ست فاطمه

جز بیت او ولایت و دین سنگری نداشت

زهرا مدار نیست مسلمان بی قیام

بی فاطمه قیام علی محوری نداشت

روی زمین فضای زمان غصه دار اوست

ور نه جهان نمایش نیلوفری نداشت

ای یاوری که منتقم مادری بیا

مادر بجز ترنم تو یاوری نداشت

عدد ابجد کلمه راز در سرّ حروف 208و(10=8+2) است. زندگی هر کس در راز عمر خود شکفته می‌شود .10 ، همان عشر عمر است. محل ابتلاء و امتحان که دنیا خود، دار امتحان‌ است و کلّ ارضش کربلاست و کلّ یومش عاشورا است. و جایگاه عددی کلمه راز =28 می‌شود. پس خوب دقت کنید و سعی کنید متوجه منظور شوید که تمام زندگی و عمر ما در سِّر 28 حروف است که کتابمان قرآن و قرائتمان کلام قرآن و راه رسیدن به کمالمان ، نور قرآن و هادی ما ، ناطقان قرآن و راه وصل ما به فرستنده، وحی قرآن و وجود مهدویت به احسن الحدیث که صاحب القرآن و صاحب الزمان(عج) است و پروردگار عالم با اعجاز 28 حروف (جایگاه عددی راز) ،طیّ صعود از عالم سفلی به علوی و از عالم خاک به عالم آسمانی و از عالم حیوانی به عالم انسانی و از بندگی و اطاعت به شرافت و کرامت خلیفه الهی و رسیدن به عالم قرب و انس و کمال علم و به نهایت مقام، عند ربهم یرزقون را امکان پذیر فرمود. پس بکوش تا پرده راز را کنار زده و در همین دنیا محرم راز شوی!

آری حجاب، خود یک راز است. این حقیر با استعانت از صاحب راز که خود ، غیب الغیوب است و استعانت از صاحب عصر و زمانم که خود ، در پس پرده غیب است و با استعانت از ائمه معصومین (ع) مخصوصا مولایم ابا الحسن علی ابن موسی الرضا(ع) و با استعانت از سیده النساء العالمین وجودی که خود ، سِرِّّ است  و ظهورش(زندگیش) مخفی و قبرش مخفی و او واسطه خلقت بین سِرُّ الاسرار پروردگار عالم و جان دنیا می‌باشد و زندگیشان مثل روح است در بدن که هرگز دیده نمی‌شود مگر در پس پرده حجاب ،که وجوب حجاب بر او جلوه کرده و حقایق آن در پس حجاب او منور است.

می‌خواهم درس حجاب را برای عاشقان علم حروف و اعداد و عاشقان به معرفت خلقت و حقیقت احکام و بندگی در راه رضای خدا بنویسم شاید مقبول درگاه او شود.این مبحث هم برای مردان مؤمن لازم است و هم برای زنان مؤمنه ،چرا که اصل بندگی ، زندگی کردن برای رضای خداست و زن و مرد ندارد! چون هر دو مخلوق هستند و هردو بنده او! قال الله تعالی"... اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ الله اَتقیکُم..." بدرستی‌که بزرگوارترین و با افتخارترین شما نزد خدا، با تقوی‌ترین شماست (آیه 13سوره مبارکه حجرات)

لغت حجاب در عربی به معنی مانع، پرده، پوشش، روبنده و تقسیم کننده آمده‌است. بکاربردن این کلمه بیشتر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت معنی پوشش دارد که پرده، وسیله‌ی پوشش است. ولی هر پوششی حجاب نیست بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‌شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ، انجام بگیرد. یعنی تمام وجوهات ظاهری مخفی شود چنانچه در پس پرده حجاب، هرگز هوای نفس نباشد.

حجاب به معنی پوشش اسلامی بانوان ، دارای 2 بُعد ایجاب و سلبی است. بُعد ایجاب آن، واجب شدن پوشش بدن و بُعد سلبی آن ،حرام بودن خود نمایی به نامحرم است و این 2 بُعد باید در کنار هم باشند تا حجاب اسلامی محقق شود. پس هرکدام از این دو بُعد اجرا نشود، حجاب محقق نمی‌شود. اگر هر نوع پوشش و ممانعت از وصول به گناه را در معنای عمومی حجاب بنامیم، حجاب می‌تواند اقسام متفاوتی داشته باشد.

اقسام حجاب

1)حجاب ذهنی: سوره مبارکه حجرات آیه 12:"یا اَیها الَّذینَ آمنوا اِجتنبوا کثیراً مِنَ الظن اِنَّ بعض الظن اِثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً اَیحبُّ اَحدُکُم اَن یاکلَ لَحمَ اََخیهِ میتاً فَکَرِهتُموه و اتَّقواالله اِنَّ اللهَ توّابٌ رحیم" ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید ، چراکه بعضی از گمان‌ها گناه است و هرگز( در کار دیگران ) تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت  برادر مرده خود را بخورد؟ همه شما از این امر کراهت دارید . تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.

 

2)حجاب فکری و روحی

3)حجاب اعتقادی به معارف اسلام(توحید و نبوت)

4)حجاب جسمانی  به استناد آیات قرآن:

الف- "یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین َ یدنینَ علیهنَّ مِن جلابیبهنَّ ذلکَ ادنی ان یُعرفنَ فلا یُؤذَینَ و کان اللهُ غَفوراً رحیما" ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب (روسری‌های بلند یعنی چادر) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای این‌است که شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند. خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.(سوره مبارکه احزاب آیه 59)

ب- برای مقنعه: "ولیضربنَ بَخُمُرِهِنَّ علی جیوبهنَّ" مقنعه‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)( آیه 31سوره مبارکه نور)

پ-پوشاندن زینت‌های جسمانی برای نامحرمان بطور کامل و حجاب نکردن در نزد محارم در حدود پروردگار عالم. "و لا یبدینَ زینتهنَّ الّا لِبعولتهنَّ اَو ابائهن او اباءِ بعولتهنَّ اَو ابنائهن او ابناءِ بعولتهنَّ اَو اِخوانهنَّ اَو بنی اِخوانهنَّ اَو بنی اَخواتهنَّ اَو نسائهنَّ اَو ما ملکت ایمانهنَّ اَوِالتابعینَ غیرِ اولی اِلِاربَهِ مِنَ الرِّجالِ اَوِ الطفلِ الَذینَ  لَم یظهروا علی عورات النساءِ و لا یضربنَ بارجلهنَّ لِیعلَمَ ما یخفینَ مِن زینتهنَّ و توبوا الی اللهِ جمیعاً اَیُّها المؤمنون لعلَّکم تفلحون"( آیه 31سوره مبارکه نور) و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیشانشان یا بردگانشان یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود ( صدای خلخال یا هر نوع پوششی که در پاها به صورت زینت جلب توجه کند و به گوش برسد) و همگی به سوی خدا باز گردید ای مؤمنان تا رستگار شوید.

5)حجاب زبانی: "فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض" (آیه32سوره مبارکه احزاب) پس زنهار! نازک و نرم با مردان سخن نگویید،مبادا آن‌که دلش بیمار (هوای نفس) است به طمع بیفتد.

6)حجاب چشم‌ها: "قل للمومنین یَغُضّوا من اَبصارهم و یحفظوا فروجهم ذالک اَزکی لهم..."(آیه30سوره مبارکه نور) ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‌ها را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ بدارند که این بر پاکیزگی جسم و جانشان اصلح است. "قل للمومنات یَغضُضنَ من اَبصارهنَّ و یحفظن فروجهنّ ..." ای رسول، به زنان مؤمن بگو تا چشم‌ها را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ بدارند (آیه31سوره مبارکه نور)

7)حجاب گوش‌ها: در تفسیر آمده‌است که مگر به خاطر خیر ، در گوشی صحبت نکنید که موجب رنجاندن می‌گردد و نیز برای تجسس در کار دیگران ، فال گوش دیگران نشوید.

8)حجاب رزقی: آیه 119سوره مبارکه انعام "و ما لکم اَلّا تأکلوا ممّا ذُکراسمُ الله علیه وقدفصَّلَ لکم ما حرّمَ علیکم الّا ما اضطررتم إلیه" بخورید از چیزهایی‌که نام خدا بر آن‌ها برده شده و برای شما حلال گردیده است (آنچه روزی شماست از ظاهر و باطن) در حالی‌که خداوند آنچه را برای شما حرام بوده بیان کرده است مگر اینکه ناچار باشید.

9)حجاب امرار معاش و امور اجتماعی: سوره مبارکه حجرات آیات 9و10: هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ و نزاع پردازند( اعم از نزدیکان و دوستان و هموطنان) آن‌ها را آشتی دهید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد و هرگاه بازگشت، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید و خداوند عدالت پیشه کنندگان را دوست می‌دارد. مؤمنان برادر یکدیگرند پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید، باشد که مشمول رحمت او قرارگیرید.

10) حجاب زبان: سوره مبارکه حجرات آیه11: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آن‌ها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند پس به بهترین و زیباترین سخنان، دیگران را یاد کرده و ارشاد کنید.

11)حجاب عفت و حیاء: عفت ، حفظ حدود الهی است و حیاء، نگهدارنده آن . هر جا که حیاء از میان برود عفت هم نخواهد بود. پس عفت، باطن است و حیاء ، ظاهر و هر دو، معنای حجاب را کامل می‌کنند.

12) حجاب در آخرت: آن‌گاه که پرده حجاب دنیا از اعمال انسان کنار می‌رود،ساعت واقعی رسیدن به روسفیدی ابدی و روسیاهی ابدی در مقابل پروردگار عالم است و این جوابِ تمام مراحل عمل بندگی است .

13) حجاب در برزخ :که پروردگار عالم با برداشتن این حجاب گاه با آثار عمل صالح از خود و فرزندانش آبروی او را حفظ می‌کند.(گناهان دنیای او بدین سبب بخشیده می‌گردد.)

14) حجاب در قیامت: که آن‌را ، روز قیامت(یوم القیامت) می‌نامند زیرا دیگر حجابی باقی نمی‌ماند و حقیقت حجاب به عدد 14 خود ظاهر می‌گردد. امید است آن روز شرمنده ائمه معصومین(ص) و امام زمان(عج) نباشیم.

کلمه حجاب از نظر عدد ابجد و تفسیر آن

عدد ابجد کلمه حجاب =14 می‌باشد، جالب اینجاست که جایگاه عددی این کلمه در الفبا هم معادل عدد 14 است. لازم به تذکر است در آخر کتاب راز انسان درسی را بیان کردم که سرّ بین 13 تا 15 می‌باشد که مناسبت آن با تولد وجود مبارک امیرالمؤمنین علی (ع) است؛ از 13 ماه رجب در خانه کعبه و خروج ایشان و مادر گرامیشان در 15 رجب می‌باشد، که عدد 14 محجوب قرار می‌گیرد) تا کلمه حجاب  که عدد و جایگاهش 14 است به خوبی معنی گردد و آن ، راز غیبت امام زمان (عج) و یا شاید سرّ خانواده پیغمبر(ص) است. اگر ارقام 14 را با هم جمع کنیم معادل 5 می‌گردد که وجود مقدس 5 تن (ص) خوانده می‌شود که همان 14 است زیرا در هنگام تولد آقا امام حسین (ع)؛ معصوم پنجم، ایشان با 9 فرزند گرامیشان که در صلب ایشان بودند، متولد گشتند (و تسعة المعصومین من ذریّة الحسین) ایشان خود ، کلّ سرّ می‌شود یعنی وجود "طه" ، ط= 9 و ه= 5 که 9+5= 14، پس 14 ، حجابیست بین 13 و 15.

دیگر این‌که پروردگار عالم از اول خقلت خود مخلوقش را در سرّ قرار داد و آن خود، حجابی است به نام سرّ حقیقت محمدی (ص) که به نام 5 نور مقدس یعنی 5 تن (ص) تجلی کرد و در محجوبیت، باطن اسرار خلقت مخلوق خود را ظهور داد. این حجاب‌ها کامل برداشته نمی‌شود مگر به امر او و آنچه که به فضلش حجاب را برمی‌دارد(یخرجهم من الظلمات الی النور) شاید این‌طور معنی گردد: از جمع ظلمات که خودش اندازه‌اش را می‌داند، پرده‌ای را کنار می‌زند و این حجاب در اصل راه ترقی و کمال و راه رسیدن به گنج وجود است به شرط سعی و کوشش زیاد ، تا بتوانیم حجاب منیَّت خودمان را به فضل او کنار زده و به گنج سرمایه‌های سرّ وجودمان دست یابیم و به کار بیندازیم تا به نحو احسن در این عمر کوتاه بتوانیم به حقیقت رازی که از آن خلق شدیم و به آن هدفی که باید به آن برسیم یعنی به مرید و مراد خود در همین دنیا نائل گردیم.انشاء الله

پس اولین درس از حقیقت حجاب، همان عدد 5 است(5=4+1=14) که تنها عدد بسته اعداد که معادل با تنها حرف بسته حروف الفبا یعنی(ه) است که آن نیز همان حلقه بندگی و اطاعت محض خالق یکتاست و امام راهش ، حسین (ع) می‌باشد .

گرد این سیر هر آنکس چرخید

مَحرمش گویید و آن مُحرم زیست

چرخش گرده گردون هم، سرّ

تو بچرخ و بگشا اسرارش

تو به یک چرخش چشمت بکنی سیر در این

چرخه حلقة در حلقة داوود زمان(زره آهنین)

که شود سِتر  ز تیر شیطان

و شود راز برای انسان

آن حجاب است و بکوش ای انسان

که تو تنها بتوانی که شوی خواجه آن

زین به شرطیست که برداری سِتر

تا نباشد خللی در پس آن اِحرامت

عدد 5 ، هم رنج است و هم گنج،گنج است زیرا تنها حرفیست که مخرجش از روی قلب است و قلب، گنج حیات است و شکل ظاهریش نمای 5 را دارد و دیگر اینکه در هر لحظه ، ممات را به حیات برمی‌گرداند (قلب می‌کند). و خود، دو چشمه دارد(ﻫ) و 4 رگ اصلی که هر رگ ، 7 شاخه می‌شود و هر شاخه 28 دسته بندی،چنانچه کلّ اعضا و جوارح را جان می‌بخشد و سیراب می‌کند و جریان زندگی را در ظاهرِ چرخش خود ادامه می‌دهد. اما این5، حلقه‌ی اطاعت از جان دهنده‌ای است که قلب به اذن او می‌تپد. پس این‌جا محلّ اطاعت از حیّ مطلق و رضای اوست و آن کعبه دل است و سَرحلقه‌ایست که  تمام سلول‌ها و عروق در گردش خون به گرد او می‌چرخند و حیات ظاهر را از ظاهر آن و حیات باطن را که بندگی اوست از باطنش می‌طلبند . این حلقه، درون است اما حیات عمل برای بنده شدن از این گنج ظاهری و باطنی ، حلقه بندگی را به اطاعت درحیات ظاهر طلب می‌کند و آن گردن‌بند بندگی(5) به گردن خویش که سرّش ، متواضع شدن7 عضو است به عمل ، برای بندگی مولا(که دستور العمل کامل آن در کتاب آسمانی ما قرآن است زیرا قرآن صددرصد (از هر نظر) کتاب کاملی است) . اکنون حلقه‌ها(حلقه در حلقه داوود زمان) را می‌شماریم:

 1-چشم‌ها، که خود دو حلقه است.

2-گوش‌ها ، و آن‌هم دو حلقه است.

3-پیشانی، فرود آمدن به ایمان قلبی و تواضع کلّ اسرار از ازل تا ابد (همان‌طور که با سر به دنیا آمدیم و با سر نیز به قبر وارد می‌شویم).

4-دهان ، حلقه ظهور تمام نداهای قلبی و اطاعات باطنی و ظاهری است (شهادتین و تلاوت قرآن) .

5- دست‌ها ، که گیرنده کتاب الهی است که با اطاعت حق، دو حلقه دستبند را پذیرا می‌شود (ید =14، 5=4+1 (حلقه)، پس دو ید =28 (10=8+2) و دو حلقه =10(تعداد انگشتان)، و این همان عشر اعمال است و هر دست ، 15 بند و دو دست 30 بند دارند که مجرای توحید و 30 جزء قرآن و درآخر ، 30 =یک که همان وحدانیت الهی است و 30 معادل حرف ل است که مجرای توحید و جایگاهش عدد 12 می‌باشد. یدالله فوق ایدیهم

6- زانوان ، که به امر او عقاله شوند و بر اطاعت او ساجد شوند (همان‌طور که عرب برای ممانعت از حرکت اشتران بر زانوان آن‌ها بند زده و آن‌ها را عقاله می‌کردند).

7- انگشتان شصت پا، به نشانه اینکه میزان حرکت پاهاست و قدم در راه حق گذاشتن ثابت نمی‌شود الا به میزان، و برای شیعه و پیرو شدن میسر نمی‌شود الا به اینکه پای خود را پشت پا و جای پای امام زمان خویش قرار دهیم .درحدیث مبارکی آمده‌است: روزی راوی دید که سلمان فارسی(رضی الله عنه)همراه امیرالمؤمنین(ع) به مسجد تشریف بردند راوی گفت هنگامی‌که من به دنبال ایشان به مسجد می‌رفتم یک جای پا بیش ندیدم، وقتی از سلمان پرسیدم چگونه وارد مسجد شدی درحالی‌که جای پا نداشتی؟! ایشان فرمود: من پایم را جای پای امامم می‌گذاشتم. پس حلقه بندگی تمام وجود را احاطه می‌کند. همان‌طور که خون در گردش خود به دور قلب می‌گردد و ساجد می‌شود، انسان هم در محور چرخش خود، در تمام امور و در تمام عمر و در تمامی مسائل، باید به گرد رضای مولا ساجد شود تا حیات عملش از گردش به گرد کعبه جان؛که قلب تپنده‌ی حیات طیب،امام زمان(عج) است ،جان گرفته و باقی گردد.

زمانی این حلقه باز می‌شود که روز جوابگویی تمام وجود است در برابر پروردگار عالم، آیه 65سوره مبارکه یس: "الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون". امروز بر دهانشان مهری نهیم و دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند و پاهاشان به کارهایی‌که انجام می‌دادند شهادت می‌دهند.

در نتیجه پروردگار عالم سبحانه و تعالی، برای اینکه خود را معرفی کند قبل از ظهور مخلوقات فرمود" انّی کُنتُ کنزاً مخفیّا فاَحببتُ و ان اَعرَف" اینست و جز این نیست که من گنج مخفی بودم که دوست داشتم خود را معرفی کنم. پس عالم حجاب را در محجوبیت سرّ خود ، با عدد 5 نور باطن و 14 نور ظاهر، ظهور داد. و همه‌ی عوالم را در عالم دیگر پیچید. قال الله تعالی"یولِجُ اللیلِ فی النهار و یولِجُ النهارِ فی اللیل"( آیه6 سوره مبارکه حدید) فرمود: شب را از درون روز و روز را از درون شب ظهور داد. (زن را از درون مرد و مرد را از درون زن پدید می‌آورد)

فلاسفه و عرفا در مورد معراج رسول الله(ص) می‌گویند: عوالم مثل لایه‌های پیاز در هم پیچیده است و صعود از آن‌ها انجام نمی‌شود الا به پاره کردن لایه‌ها. پس پروردگار عالم برای او خرق التیام کرد. یعنی لایه‌ها راپاره کرده و عوالم را شکافت و حضرت از عالم ماده به عالم ملکوت و جبروت و کرسی و عرش و بهشت و جهنم تا به بالاترین عالم که عالم قرب است و حدّ آن‌را پروردگار عالم می‌فرماید "قابَ قوسین او ادنی" نزول اجلال فرمود و با کنار زدن حجاب‌ها تا حدودی اسرار را برای آدمیان آشکار فرمود.

پس دنیا که عالم اسفل السافلین است، ظلمانی‌ترین عالم است که لیل نامیده شده است (شب و تاریکی).پس تمام دنیا شب است، و برای رسیدن به یوم القیامت که روز است باید حجاب‌ها را با عمل به نورِ هدایت که همان قرآن کتاب آسمانی است و شیعه شدن به وجود 14 معصوم (ص) که هادی صراط مستقیم هستند ، کنار بزنیم تا به صبح پیروزی و قبولی عمل و رو سفیدی در محضر مولایمان  نایل شویم .

جلوه جمال و جلال پروردگار در زنان ومردان

براستی هر چیز که قیمت و ارزشی دارد، در پرده حجاب قرار می‌گیرد! خداوند متعال بهترین مخلوق خود، انسان را خلق کرد و فقط به او قابلیت داد تا محرم اسرار او شود و معرفت به خالق خود پیدا کند و از عالم صفر(اسفل السافلین) به اعلا برود و تنها او قابلیت پیدا کرد که خالق سبحانه و تعالی، او را به صورت اسم مبارک رحمان خود خلق کند و ایشان را مجرای رحمت خویش قرار داد تا ظرف علّم الاسماء او شود و ظرف وجودش مذکّر وی گردد (یعنی ظرف ذکر اسماءالله) و خلیفه‌ی او در زمین گردد،"انّی جاعلٌ فی الارضِ خلیفه". پس چگونه می‌توانیم شاکر مولای خود شویم. شکر میسر نمی‌شود الا اینکه به معرفت حقیقت خلقت خود برسیم ، تا خدای خود را بشناسیم و اولیای خود را تبعیّت کنیم ، چه زن باشیم و چه مرد. پیامبر اکرم (ص) فر موده‌اند: من عرف نفسهُ فقد عرفه ربهُ.

از قول پیامبر بزرگوار(ص) آمده‌است، اول عالمی که خلق شد، عالم حُبّ بود (عدد کلمه حب برابر 10 می‌شود که همان ، عشر است) و آن نهایت محبت مولا به مخلوقاتش است که همه‌ی ظهوراتش و جلوه‌هایش از باب رحمت و برای همه موجودات در دنیا (رحمت رحمانیت) و بالاخص انسان‌های مؤمن در آخرت (رحمت رحیمیت) است. محبت مثل ملات بین دو آجر در ساختمان سازی است! که اگر نباشد هرگز بنایی به پا نخواهد شد و خدای مهربان کانون این محبت را در قلوب بندگان خود مخصوصاً جامعه زنان به ودیعه گذاشته است و شاید به خاطر این ودیعه ، زنان را مربی نسل آینده (در هر زمانی) برای فرزندان خویش قرار داده است. و زینت داد محبت خویش را به مردان و زنان که آن‌ها جلوه جمال(زنان) و جلال(مردان) شوند تا عرصه عظمت آیات کمال خویش باشند. این دو جلوه هر دو در هم پیچیده‌اند و جدا شدنی نیستند ، درحالی‌که زنان ظاهراً جلوه جمال هستند باید در قلب خویش جلوه جلال عظمت او باشند و مردان که جلوه جلال را در ظاهر حفظ می‌کنند ،  باید قلبشان جلوه جمال حق باشد. راستی یعنی چه؟!

من درس را این‌گونه از زبان حق تعالی باز می‌کنم، هنگامی‌که حضرت آدم (ع) خلق شد پروردگار عالم در قلبش علم اسماء را قرار داد و ایشان مذکّر یعنی ظرف ذکر شد و خلقت ایشان در بهشت بود و بهشت ، جمالِ حق تعالی است و آدم (ع) که جلوه جلال عظمت اوست از درون بهشت ظاهر گردید آن هنگام آدم(ع) برای انجام تکلیف خود(جاعلٌ فی الارض خلیفه) باید در زمین قرار می‌گرفت. پس بهشت او؛خلقت جمال در صورت حوا (س) خلق شد و پروردگار عالم فرمود: لتَسکُنوا، برای تسکین دادن و سکنی گزیدن و برای رسیدن به آرامش همیشگی خود و فرزندانش ایشان را خلق و همراهش گردانید (زیرا در باطن هر دو یک وجودند اما لازمه زندگی در دنیا زوجیت است) زیرا  تمام آنچه که پروردگار عالم به حضرت آدم (ع) عطا فرموده بود دفعتاً به ایشان اعطا شد و به آدم(ع) فرمود ایشان مؤنث، یعنی دوّمی تو است. آدم(ع) خود، جلوه جلال بود و قلبش جلوه جمال شد، هردو کامل شدند. حوا(س) خود،جلوه جمال بود و قلبش جلوه جلال گشت به هدف بندگی، پس هریک باید در جایگاه عبادی خویش انجام وظیفه می‌کردند تا بنده او باشند.

آدم(ع) که خود پیامبر حق است ، حرکت و پیشوایی جنگ و جهاد و مقابله با تمام ناملایمات و وظیفه سنگین فرقان بودن (جدا کردن حق از باطل) و صفوه الهی به او محوّل گشت، تا بتواند راه را برای فرزندانش هموار و رسالت خویش را صحیح و سالم به پیامبر بعدی بسپارد. بنابراین با برداشتن حجاب ظاهر،کارها بر او هموارگردید تا آینه جمال قلبش بدون حتی یک ذره ظلمت، سالم بماند تا تحویل صاحب جمال شود.

حوا(س) که جلوه جمال است باید مسئولیت سکون و آرامش و برپایی بهشتِ "لتسکنوا"را  برای خانواده خود و همچنین هموار کردن راه را برای پیروان خویش مهیا سازد، پس موظف می‌شود که جمال خویش را به ظاهر، در حجاب سکون قرار داده تا قلب خویش را مذکّر جلال حق گرداند. پس ظاهرِ حجاب=14=4+1=5  یعنی حلقه بندگی است،در اینجا لازمه بندگی و اطاعت پروردگار عالم در ظاهر، همه زنان عالم گردیدند(تا مانند دُرِّ، بین صدف خلقت باقی بمانند).

در علم حروف، هرگاه بخواهیم مخارج حروف را پیدا کنیم، حرف را ساکن و یک همزه بر سر آن می‌آوریم آن‌گاه حرف را می‌خوانیم مثل ل که می‌شود (اَلْ) زنان نیز سکون هستند و از ایشان مخارج حروف یعنی نسل‌ها ظاهر می‌شوند.حال ببینید مرد و زن در کنار هم در حالی‌که خلقت هر یک کامل است اما تکمیل کننده یکدیگر هستند، چون نسل آینده ودیعه خداوند به ما می‌باشد، پس باید با اطاعت مقبول ، سالم به صاحبش برسانیم. پروردگار عالم مسئولیت سه امانت را به دوش زنان گذارده‌است:یکی باروری حمل برای تولد فرزندان، دیگری محبت بی‌دریغ نسبت به فرزندان و سوم تربیت و هدایت آن‌ها.

پس برای اینکه این امر به خوبی محقّق شود، زنان در اطاعت بندگی خود چنان باید عمل کنند که در جایگاه سکون خلقتیِ خویش ، حلقه‌ی بندگی خدا را به صورت کامل ادا نمایند و حجاب ، یک مصونیت است نه محدودیت، چون می‌توانیم با حجاب صحیح در همه امور اجتماعی و خانوادگی مصون از گناه بمانیم و ودیعه‌ی جمال حقّ را بدون لکه گناه در حفظ جلال قلبی خود پاک و مبرّا نگه داریم.

 تعریف کلمه زن و مرد از نظر حروف

اسم زن:  1 حرف (ز)،آخرین حرف راز و (ن) همان نون ساکن وجود است که در عین پنهانی ، آشکار و در عین ظهور، غایب است. حرف (ز) عدد ابجدش 7 است که آن کتاب هستی است {کلّ باطن قرآن در7 آیه(سوره حمد) و7 حرف(بسم الله سوره حمد) است} آسمان‌ها 7 و زمین نیز 7 است، 7 نفس و 7 روز هفته و ... .

دنیا از جنس ماده است پس آخرت هم ، که گیرنده است و زاینده، ماده است. نکته‌ای در ماده است ، نزول کتاب هستی زندگی(7)، در دنیای ماده نازل شده و در اینجا خوانده و عمل می‌شود و زایش آثارش برای هر شخص الی یوم القیامه است. شاید به همین دلیل است که ماده، خیر کثیر است و خیر ماندنی!

حرف "زا": از حروف جهریه و ظلمانی است،طبیعتش بادی غربی،از دسته‌ی حروف مائیه (آبی) و ملک آن سرفائیل است. لازم به ذکر است که رنگ آبی متعلق به فاطمه زهرا(س) است(در کارشناسی رنگها ،اصل رنگ آبی  در دنیا نیست و دو رنگ شبیه یا نزدیک به رنگ آبی وجود دارد).

حرف (ز)، ازحروف جهریه است و باید با صدای بلند ادا شود(مثل خواندن سوره مبارکه حمد در نماز صبح و مغرب وعشا برای مردان). بنابراین درحقیت دنیا،که لیل است و زن هم خود،چون ستر است و درحجاب ظهور دارد، باطنِ لیل می‌شود. پس سکون در سکون، می‌شود صدای جهر او (عدد ابجد صدا=95 و برابر صاد ،که حرف(ص) به تنهایی عددش 90 است (میم=90) و جایگاه عددی(ص)درحروف الفبا برابر 18 است، و این حقیقت تجلی ظهور خانم زهرا(س)در دنیا می‌باشد) صاد چشمه‌ای است در عرش و فاطمه زهرا(س)، کوثر است یعنی چشمه‌ای که خیر کثیر است و هرگز تمام شدنی نیست و این اسم یکی از اسماءِ قرآن کریم است و نام سوره‌ای است در قرآن که تقریباً تمام کلماتش یک بار در قرآن ظاهر شده‌است و این سرّ دُرّ یکدانه‌ی پروردگار عالم ؛ سیّده النّساء العالمین است، که چهره ایشان بر هیچ‌کس عیان نگشت ولی صدای زندگی و عمر پر برکتش الگوی تمام جهانیان الی یوم القیامت گردید.

عدد ابجدکلمه لیل= 70 است،  برابر با عدد ابجد حرف (ع)، که عین خود به معنی، چشم و چشمه می‌باشد. همان‌طور که خانم زهرا(س) حقیقت لیل بود او خود لیل را به پا می‌داشت تا مهتاب نورش در پس پرده‌ی ظلمت شب به تمام ستارگان عالم نور بخشد و به تمام جماد و نبات، رنگ و طعم دهد و مُقدّم در طلوع حرکات شود.

او با قیام لیلش دنیا را که باطناً اسفل و تاریک است، ارتقاء درجه می‌داد تا ساکنان دنیا بتوانند خود را به اعلای صبح بکشانند و شمس وجود بتواند از درون سَحَرَش طلوع کند. چنانچه تولد ائمه (ع)، در سحرگاه بود و همه با وجود خود، طلوع را آوردند و چنانچه قدر در لیل نازل شد(انّا انزلناهُ فی لیلة القدر) و احیا گرفتن ، در شب است، یعنی تمام عمر ما ، یک شب است. پس احیا، برای گرفتن قدر بسیار واجب است تا مرده‌های وجود خود را زنده کنیم و در نور مهتاب ولایت ، قد بکشیم و صورت و سیرت انسانی پیدا کنیم تا در چشمه‌ی لیل(عین) چشمه‌ها و عیون دل را به رازهای آفرینش خود بینا کنیم تا در طلوع صبح خود از وَتر (تَری) حقیقت گذشته و در جایگاه رضوان پروردگار عالم جایگزین شویم و آن یوم القیامت است.

معراج پیامبر(ص) درشب بوده‌است (آیه 1 سوره مبارکه اسراء)، و در حقیقت لیل، چادرِروزاست. بانوانِ شیعه زهرا(س)! اگر بخواهید به گنج وجود خودتان که همان سکون و بهشت آفرین بودنتان است، برسید باید بنده مطیع خدا و شیعه وجود مقدس 14 معصوم (ص) مخصوصاً فاطمه زهرا (س) باشید. در 7 آیه مبارکه قرآن، کلمه حجاب و حجاباً آمده‌است. قال اللهُ تعالی "قُل للمؤمنین یغضُّوا مِن ابصارهم و یحفظوا فروجهم" پروردگار عالم اول به مردان خطاب حجاب فرمود، فرمود: پیامبرم، به مردان مؤمن بگو که چشم‌های خود را از نگاه ناروا به نامحرمان بپوشانند و حفظ کنند فروج خود را از نامحرمان. چون به نظر من آقایان از راز حجاب جدا نیستند و همان‌طور که گفته شد، حجاب ، شیعه شدن به وجود مقدس معصومین(ص) یعنی 14 است و حجاب مردان بسی سخت‌تر از حجاب زنان است چراکه آنان باید چشمان خود را از نگاه نامحرم بپوشانند (لیل وجودشان)، آن‌ها باید در آینه جلال ظاهر خود ، هرگز جمال پاک قلبشان را لکه‌دار نکنند ، پس جز حریم حلال ، دایره‌ی دید آن‌ها بالا نرود و برای حفظ نگاه خود مستلزم آن هستند که جذب نگاه هم نکنند، پس حفظ فروج برآن‌ها واجب است. زیرا وقتی عرضه‌ای نباشد ، خود به خود تقاضایی هم در پی آن نیست. پس باید خود را طالب نگاه نسازند و حجابِ در حدّ خود را حفظ کنند.

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: دنیا سه بار با تمام زینتش به من عرضه شد و به دنیا نگاه نکردم و فرمود به دنیا گفتم که تو را سه طلاقه کردم. خودتان می‌دانید که دنیا نظیر دیگری ندارد که محلّل بیاورد. و هرگز دنیای هوای نفس در ایشان و همسر و پسر عمّ بزرگوارش و فرزندانش نفوذ نکرد. در آیه 129سوره مبارکه نساء خداوند خطاب به مردان می‌فرماید:"ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النّساء و لوحرصتم فلاتمیلوا کلّ المیل فتذروها کالمعلّقه و ان تصلحواوتتّقوا فانّ الله کان غفوراًرحیما" شما هرگز نمی‌توانید عدالت را (از نظر محبت قلبی) میان زنان بپاکنید، هر چند کوشش نمایید ولی میل خود را به کلّی متوجه یک طرف نسازید که دیگری را به صورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید و اگر راه صلاح و پرهیز پیش گیرید خداوند آمرزنده مهربان است. (لن) در این آیه مبارکه به معنای هرگز ابدی است یعنی هرگز شما نمی‌توانید در محبت دلتان عدالت داشته باشید ، پس دید خود را فقط به یک زن روا بدارید و حریم خود را به عنوان بندگی حفظ کنید. و این در تعریف حرف "ز" از کلمه زن بود و چون "ز" از حروف ظلمانیست و نون از حروف نورانی، ظلمت همان حجاب است که بر ظاهر نون نورِ وجود زن پوشیده می‌شود تا در جایگاه بندگی خویش تجلی کند(ن ، باطن جمال اوست).

 حرف( نون) :حرف نون از حروفی است که در بیشتر کلمات قرآن قرار گرفته و بیشترین حرفی است که در کتاب آسمانی به صورت ظاهر و تنوین نوشته شده‌است و باخود سِرّ معانی را اظهارکرده و خیرات و گنج‌های وجود قرآن را ظهور داده‌است و شاید خود، جوهر کلام الله است. در اسرار حروف، نون در جرگه‌ی عارفان بنام و خاص(آیة الله)است و ملک آن حولائیل است ، طبیعتش خاکی جنوبی و از دسته حروف آسمانی یا هوائیه است.

 دو حرف در حروف عربی دو مخرج تلفظی دارد: (ن) و (م) ؛یک مخرج در دهان و یک مخرج در بینی که به آن غُنّه می‌گویند و حرف (ن)یکی از استثناهاست، که درحالی‌که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود یعنی بصورت تنوین می‌آید و پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند.پشت6 حرف حلقی(ح خ ه همزه ع غ) اظهار، پشت6 حرف(ی ر م ل و ن ) ادغام ، پشت یک حرف(ب) قلب به میم  و پشت 15 حرف(بقیه حروف) اخفا می‌شود. 

این حقیت کلی درباطن، مخصوص بانوی دو عالم حضرت زهرای مرضیه(س) می‌باشد و بقیه زنان درجلوه وجود ایشان قرار می‌گیرند. حال معنا را درک کنید و به این همه نعمت شاکر باشید. (کاش مجالی بودتا در وصف این حرف بیشتر بنویسم!) 

فقط بگویم که عدد ابجد حرف ن=50 است و جایگاه عددیش برابر با 14 است که برابرعدد حجاب می‌شود(حجاب=14).

عدد ابجد بهشت =707 است ، اگر ارقامش راجمع کنیم می‌شود 14 و 5=4+1 که 5، همان حلقه بندگی می‌باشد. امیدوارم متوجه کامل معنی برای شناخت خودمان بشویم. این حقیقت وجود خانم دو عالم سیده نساءالعالمین(س) است که او راضیه و مرضیه است و زینت این بهشت،حسنین(ع) هستند؛ سیدی شباب اهل الجنه {درواقع،14 معصوم(ص)} همه درحلقه نون (بندگی) قراردارند که همان ظرف بهشت است. تمام خوبان عالم با رمز "راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" وارد بهشت می‌شوند. شاید این سِرّ است که حضرت رسول (ص)می‌فرماید: "زهرا(س)، امّ ابیهاست" و شاید سِرّ دیگری فاش می‌شود. پروردگارعالم به مریم(س)،حضرت عیسی(ع) راعطافرمود، پس بدانید ای اهل عالم که پروردگار جلّ جلال شأنه به بهترین مخلوق خود (حبیب الله؛ مصطفای وجود) یک دختر عطا فرمود و یک سوره در شأن مقام ایشان نازل فرمود:"بسم الله الرحمن الرحیم*انّا اعطیناک الکوثر* فصلّ لربّک وانحر*انّ شانئک هوالابتر" و کلّ قرآن را کوثر نامید (خیرکثیر).

در حروف مرد، از نظر صفات حروف ،دو حرف اول آن: (م،ر) نورانی و حرف سوم که دال است ظلمانی می‌باشد. همان‌طور که گفته شد، ظاهرش جلال است و نورانی و احتمالاً بدون حجاب، اما در باطن به حرف دال که ظلمانی است باید جمال را نورانی کند و برای حفظ ادب بندگی، دال خود دلالت بر نگه داشتن آن دو حرف نورانی می‌کند.

برحسب ظاهر و اهمیتی که عموم عرف مردم به کارهای آقایان می‌دهند، خطاهایشان کمتر دیده می‌شود و این خطر بزرگی است برای جامعه‌ی مردان مؤمن! که اگر بخواهند محرم راز بندگی پروردگار عالم شوند، باید چشم و گوش و دهان و همه وجود خود را محبوس در حلقه‌ی بندگی کنند و این معنای" یحفظ فروجهم "می‌شود.

همواره به مردان ، لقب آقا داده می‌شود و حروف کلمه آقا همه نورانی است چراکه یک مرد مؤمن باید به عدد باطن خود ‌برسد و آن عدد102 (=آقا) که برابر با عدد ابجد کلمه (اعلا) می‌باشد وآن‌گاه می‌تواند جمال قلبش را سالم نگه دارد. یعنی تازه، شیعه‌ی مولا علی(ع) می‌شود که او علیِّ اعلا است و به نام او و به شیعه بودن او و صادق شدن بین ظاهر و باطن خویش می‌تواند پرده‌گشای به اعلا رفتن خانواده خویش و نیز خویشانش شود و در جایگاه عددی خود قرار گیرد که جایگاه عددی کلمه آقا= 21 و آن حیات طیب است. زیرا گیرنده‌ی قدر می‌شود و قدر خود را می‌فهمد. این اسرار حجاب است که با زحمت و با کنار زدن آن، باعث ترقّی و تعالی روح و جسم زن و مرد می‌شود.

اما زن اگر بخواهد به حقیقت بندگی خود برسد باید به کلمه نساء (حروف نسا هم نورانی می‌باشند) نائل شود یعنی در دو دنیا خانم باشد. نکته بسیار مهم و قابل توجه این‌که هدف و به مقصد رسیدنِ حقیقت بندگی، گرفتن درجه‌ی خلیفة الهی است و آن میسّر نمی‌شود الا به رضایت خدا.

عالمان علم حروف اقرار دارند که مقام فوق در باطن رسیدن به حرف الفِ وجود است. چون صفات الف به گفته ائمه(ع)، گرفته شده از صفات الهی است. عدد ابجد کلمه نسا= 111 و برابر با عددابجد( الف )می‌شود و تنها سوره‌ایست که این حقیقت را در میزان حرف الف جلوه می‌دهد. اگر کلمه نسا را با همزه بنویسیم نساء، عدد ابجد همزه بسیط(ها،میم،زا،ها) برابر110 است.

  ن             س                      الف              همزه(ها،میم،زا،ها)

50      +   60 = 110             (111)              110

قامت الف که کلّ عدد کلمه نساء بود، خود در وسط ،چنان میزان کننده قرار می‌گیرد که از دو طرف حروف به یک میزان اعداد را حفظ می‌کند(110)که فقط فاطمه زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) دو کفّه‌ی این ترازو هستند و قامت الف که خود، عدد ابجدش یک است، با هر طرف که جمع شود، جلوه ظهور الف می‌باشد که سرّ الف در این زوجیت است! والله اعلم

تمامی زندگی جسمانی و روحانی مردان از دامن زنان جلوه می‌کند تا به تعالی وجودی خود یعنی به قامت الف برسند. چنانچه پیامبر(ص) می‌فرمایند: فاطمه(س)امّ ابیهاست. پس الف جلوه نمی‌کند الا به وجود سیده النساء العالمین(س) در ادامه‌ی آیه مبارکه در سوره نور امر حجاب به زن‌ها می‌شود و می‌فرماید: "قل للمؤمنات ..." که امر می‌کند پروردگار عالم به زن‌های مؤمن که چشم‌های خود را از نگاه‌های ناروا به نامحرمان بپوشانید و فروج خود را از نامحرمان حفظ کنید. اگر بخواهم حروف را معنی کنم همین قدر بگویم که بانوان محترم تمام وجودشان چشم است (به حقیقت لیل) و نور، و چون جمالند پس عدد کلمه حجاب(=14) به عنوان بندگی کامل "و یحفظوا فروجهنّ "حلقه بندگی می‌شود (5=4+1) که از سر تا پای او را که نور است حفظ می‌کند. شاید بهتر است این‌طور گفته شود، شعله بدون حباب هرگز نمی‌تواند به طور کامل اثر بخشی خود را نشان دهد و دود می‌کند پس حباب، مشکات وجود است و حقیقت وجود را به صورت جامع و کامل منوّر می‌سازد. دو نتیجه می‌گیریم: اول آنکه با حجاب صحیح جمال خویش را برای رضای خدا بدون سیاهی گناه ، حفظ کرده‌ایم و رو سفید در محضر حق وارد می‌شویم و دوم آنکه اگر حجاب ظاهر را برداریم مثل آنکه حباب را برداشته و چراغ بدون مشکات، جمال ظاهرمان را ظلمانی و جلال قلبمان را از میان می برد و آینه وجودمان می‌شکند.

در زمان حیات خانم زهرا(س)، روزی حضرت از شخص یهودی مقداری گندم یا جو گرفتند تا برای مستمندان نان بپزند و در مقابلش چادر خود را به ایشان امانت دادند. در نیمه شب زن یهودی برخواست و برای کاری به غرفه شوهر نزدیک شد،دید که نور عجیبی به آسمان می‌رفت و عطری خوشبو فضا را معطرکرده بود تعجب کرده و نزد شوهر آمده و گفت چه آوردی؟ ایشان فکرش نرسید و باور نکرد زن دست شوهر را گرفت و به غرفه برد مرد نگاهش افتاد به چادر حضرت زهرا(س) و شروع کرد به گریه کردن و داستان را گفت ، همانجا هر دو مسلمان شدند و فردا فامیل‌های خود را آوردند و هفتاد نفر آن‌ها مسلمان شدند.

پروردگار عالم، یک بار پرده حجاب باطن را از روی چادر زهرا(س) برداشت و حقیقت عمل خالص ایشان را که اطاعت محض پروردگار عالم است به پیروانش نشان داد یعنی چون آیه‌ی قرآن نور است و اسم مبارک قرآن هم نور پس به عمل کننده به آیات قرآن نورٌعلی نور می‌دهند و این نور هدایت است. بنابراین حجاب باید در جامعه هدایتگر باشد نه منحرف کننده پس حجاب، دل بخواهی نیست و باید روی الگوی خدایی باشد{قرآن کریم و اهل بیت (ص)}.

خواهران عزیزم چه شده که غربی‌ها دل سوزتر از پروردگار مهربان شده‌اند که به شیعیان زهرا(س) جهت می‌دهند وآن‌ها را از شاخه‌های بهشتی قرآن و از امام زمانشان جدا می‌سازند؟!!!

 قیمت هر انسان مؤمن به محکم بودن وثابت بودن در عقیده و نفوذ ناپذیری او می‌باشد. راستی چرا قیمت طلا همیشه به روز است و در همه زمان‌ها زینت گوش و گردن و دست و حتی پا و زینت در و دیوار می‌باشد؟! چون فلزی است نفوذ ناپذیر و هرچه خالص‌تر باشد، قیمتش بیشتر است. پس بدانید در قیامت و حتی در قبر ، مزد نفوذ ناپذیری خود را می‌گیرید! کسانی که خالص شده‌اند و هوای نفس نتوانست در آن‌ها نفوذ کند ،آن‌ها در قبرهم بدنشان تا قیامت صحیح و سالم می‌ماند و این درسی است برای زنان و مردان مؤمن. نتیجه اینکه خودت را بشناس! که تمام گوهرهای دنیا ارزش یک نَفَس تو را ندارد و مولای مهربان فرمود همه نعمت‌های زمینی و آسمانی خود را برای تو آفریدم و تو را برای بندگی خودم. قال الله تعالی "انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم واموالهم بانّ لهم الجنّة"(سوره مبارکه توبه آیه 111) می‌فرماید بهترین خریدار منم پس به دشمن ،خودت را نفروش و من بهترین دوست تو هستم چون قیمت تو را ، من می‌دانم. زیرا اوست که بهترین بندگان خود را برای هدایت ما فرستاد و آن عزیزان جان خود را در راه رضای او دادند. 

گناه نکردن، خود جهاد فی سبیل الله است و بالاترین جهاد، جهاد با نفس امّاره می‌باشد.روزی حضرت رسول(ص) ثواب جهاد را برای مردان می‌فرمود خانمی برخواست و گفت:یا رسول‌الله چرا ما از این ثواب محروم باشیم، حضرت فرمودند: جهاد المرء حسن التبحر. یعنی یک زن با ایمان اگر به وظایفش عمل کند، در تمام عمرش در جهاد است. امیدوارم معنا را درک کنید.

اگر یک خانم همانطور که گفته شد امانت‌های محوّل شده را سالم به مولایش تحویل دهد آن‌گاه مزد خود را (که بهشت زیر پای اوست) می‌گیرد، به مقام رضا می‌رسد. اوست که به قول امام خمینیرحمه الله با یک دست گهواره را تکان می‌دهد و با یک دست دنیا را. و پشت سرِ هر مرد موفقی یک زن موفق است. و زنان خود، سُکان دارند تا کشتی خانواده به سلامت به ساحل نجات برسد. پروردگار عالم دامن زن را مهد تربیت مردان بزرگ قرار داد که بهشت زیر پای مادران است، اما چگونه مادرانی؟!

همیشه از اول خلقت کنار مردان بزرگ، خانم  والا مقامی بوده‌است: درکنار آدم (ع)، حوا(س) و در کنار ابراهیم(ع)، هاجر(س) و در کنار حضرت محمد (ص)، حضرت خدیجه(س) و درکنار حضرت علی(ع)، حضرت زهرا(س) و در کنار حضرت امام حسین (ع)، حضرت زینب (س).

همیشه زنان ، سربازان گمنام و ایثارگرانی هستند که زمینه هر نوع پیروزی و شکوفایی را برای مردان فراهم می‌کنند!چنانچه حوا(س) یکی از زنان بهشتی و مادر جسمانی تمام زنان و مردان عالم استالی یوم القیامهوآسیه (س) تنها زنی‌که بدون گناه در بیت فرعون به مقامی رسید که دامنش مهد تربیت موسی(ع) گردید و ایشان در مقامیست که تمام بندگان گنه‌کار در شبهای احیاء خداوند را قسم می‌دهند به وجودش، تا مگر خداوند از گناهانشان درگذرد و حضرت مریم(س) ،تنها زنی ‌که از طرف خداوند  برگزیده شد (آیه42سوره مبارکه ال عمران: و اذ قالت الملائکة یا مریم انّ الله اصطفاک و طهّرک و اصطفاک علی نساء العالمین) و بدون همسر صاحب فرزند شد. و اول شهید اسلام ، خانم سمیه؛ مادر عمار یاسر(رحمه الله) می‌باشد و اول کسی که زمین برهوت مکّه را به سعی صفا و مروه‌اش زم زم مزد گرفت و مهد آبادی جان جهانیان گردید، هاجر(س) بود و اول کسی که تمام ثروتش را به پای اسلام و قرآن، مهریه قرار داد خدیجه(س) بود و کمک رسالت پیغمبر زمانش گردید و اول زنی که شفاعت کبری شامل حالش، و کوثر قرآن باطن وجودش، و حقیقت قدر در لیله جانش و دامن مطهرش،امّ همه معصومین(ص) و طاهرین عالم است و تنها کسی که دامن شفاعتش کلّ صراط عالم را به جلوه هجده هزار منزل دنیا پر می‌کند و آنچه از زن و مرد که قابل شفاعت باشد با پیوستن به دامن او به رضوان الهی نائل می‌شود و تنها کسی‌که واسطه خلقت و واسطه رحمت و معنای وجود است که رضای خدا در رضای اوست و غضب خدا در غضب او و نیز تنها کسی‌که بعد از پیغمبر(ص)، ملک جبرائیل(ع) بر او نازل می‌گردید، کسی نیست جز فاطمه زهرا سیده النساء العالمین(س) که باعث افتخار همه‌ی زنان شیعه و محبّ اوست و تنها کسی که حقّ کامل رسالت امام حسین(ع) و رسالت عاشورا و برپاداشتن حقایق قرآن و اهل بیت(ص) را با تحمل مصائب و رنج‌ها به کامل‌ترین صورت و زیباترین جلوه به انجام رساند زینب(س) بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۰۹
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

معنی کلمه انسان در اعداد:

عدد ابجد کلمه "انسان" معادل با 162 است. حاصل جمع ارقام آن برابر با 9 است(9=2+6+1). هر انسان 9 فلک، 9 عالَم، 9ماه و 9 روز و 9 ساعت را طی می‌کند تا به این دنیا وارد شود. ظرف آدم برای رسیدن به کمال انسانیت ، می‌بایست در عشر امتحان الهی به 90 برسد، یعنی9×10=90 که برابر عدد ابجد "میم" است. "میم" ، تنها حرفی از حروف الفباست که قلب شده است. نون ساکن قبل از "باء"، به حرف "میم" قلب می‌شود و حرف "میم" را می‌سازد.

عدد 90 خود برابر با عدد ابجد حرف "ص" است. "صاد" خود ، چشمه‌ی حیات طیبه زندگی انسان در عالم عرش است که به فضل پروردگار عالم در قلوب انسان‌ها همان چشمه ، زمزم شده است. آنچه رزق رحمانیت و رحیمیت خالق یکتای مهربان است از این چشمه، به تمام وجود ما جاری می‌شود و صورت انسانی را در اعمال ما ظاهر و باقی می‌کند.

در آیه10 سوره مبارکه فاطر می‌‌خوانیم "...یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه..."؛ سعادتمند می‌شود و به درجه رفیع می‌رسد  انسانی‌که به حیات طیب می‌رسد.

جالب این است که جایگاه عددی کلمه "انسان" = 45 است، مجموع 4 و 5 برابر با 9 می‌شود. عدد ابجد اسم "آدم" نیز 45 است که در بطن خویش ، جایگاه انسانی را نهفته دارد. جایگاه عددی اسم "آدم" برابر با 18 است که 18 ، جایگاه عددی حرف "ص" است. و این عدد به روایتی معادل با سنّ حضرت زهرا(س)است‌ که آن حضرت، امّ الائمه(ص) نامیده شده است.

عدد ابجد "سین" که خود میزان و تعادل همه زیبائی‌ها بود 120 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک "علیّ (ع)" با یاء مشدد است . جایگاه عددی "سین"=  39 می‌شود که برابر جایگاه عددی کلمه "سبت" است(سبت به معنی روز شنبه از ایام هفته است) و عددابجد سبت =462 می‌شود (12=2+6+4) و12 ، برابر با جایگاه عددی حرف "ل"  به عدد ابجد 30 است. و30=جایگاه عددی نام مبارک اعلا(که خداوند از اسم اعلای خود، نام حضرت  را ، علی(ع) نهاد) . پس در کلمه انسان دو کفه هم تراز و هم کفو؛ علی (ع) و زهرا (س) نهفته است که آن، آبروی همه ما انسان‌ها است(به شرط صورت و عمل انسانی).

"ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کارند       تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری"

"همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار                شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری"

"انی ما خلقت سماءً مبنیه و لا ارضاً مدحیهً و لا قمراً منیراً و لا شمساً مضیئهً و لا فلکاً یدور ولا بحراً یجری و لا فلکاً یسری الّا فی محبه هولاء الخمسه". "به درستی‌که من خلق نکردم آسمان بناشده را و زمین کشیده شده را و نه ماه روشنی دهنده را و نه آفتاب درخشنده را و نه فلک را که دور می‌زند و نه دریایی که جاری است و نه کشتی‌ای که سیر می‌نماید مگر به محبت و دوستی پنج تن آل عبا".(حدیث کسا) اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

کلمه "انسان" در قرآن به تعداد 368 مرتبه آمده است که اگر ارقام آن را با هم جمع کنیم می‌شود 17= 8+6+3 (17رکعت نماز واجب در شبانه روز داریم!)که در کلمه انسان هم ، جمع عدد ابجد "الف و نون" اول و آخرش هرکدام 51 است که آن نیز معادل رکعات نمازهای واجب و نوافل  در شبانه روز می‌باشد!

پس نتیجه می‌گیریم صورت انسانی پیدا کردن، به شرط نماز است آن هم نمازی که در تمام امور ، قلب انسان را خاشع و خاضع اوامر پروردگار عالم می‌کند. در ادامه می‌توان به این نکته اشاره کرد که از عجایب جایگاه  عددی اسم انسان این است که توازن و میزان عددی را هم در بر دارد. چنانچه در کلمه انسان می‌نویسیم:             

توازن عددی کلمه "آدم" در جایگاه عددی "انسان"

ا + ن

س

ا+ن

معادل با جایگاه عددی حروف بالای جدول

1+14

15

1+14

توازن هر سه بخش با جایگاه عدد حرف "سین" که برابر با3 ×15 = 45= عدد ابجد "آدم" و جایگاه عددی "انسان"

 

15

 

 

15

 

 

15

 

3 تا 6 برابر با 18،که همان جایگاه عددی "ص" و سنّ مبارک "حضرت زهرا(س)" است.

1+5=6

1+5=6

1+5=6

         

         

 

 

 

 

 

مخارج دهانی حروف کلمه "انسان"

الف اول، همزه است و مخرج آن حلقی است. عدد بسیط همزه ، 110 می‌باشدکه هرگاه روی الف ظاهر شود با عدد یکِ الف جمع و معادل 111 می‌شود و عدد ابجد کلمه" الف" هم 111 است و چه زیبا و پر معناست که الف با تمام معانیش که سِرّ و رمز حروف است ، همراه نفس درونش که همزه است خود را جلوه داده و تاج "کَرّمنای" انسانی بر سر هر انسان مؤمن است .

خالق مهربان ما با همزه و صفت نِبر آن تمام محتویات عقلی  ، حسّی ، کلامی ، ادبی ، علمی ، خلقی ، تشرّفات انسانی ، فکر و هوش ، دید بصیرتی ، سامع شدن ، رسیدن به حس ششم و خلاصه، الهی شدن را به انسان می‌رساند:" خلق الانسان، علّمه البیان" (سوره مبارکه الرحمن آیات 3و4)

مخرج دهانی حروف سین و نون ، هر دو ذُلَقی است (نوک زبانی)؛ با تماس نوک زبان به پایین دندان‌های پیشین ،حرف (سین) و  با بالای دندان‌های ثنایا ، حرف( نون)  ادا می‌شود.

حرف سین دارای صفت همس است اما صفت حرف نون ، جهر است. این بدان منظور بیان شد که نون ، جوهر سرّ انسان است که در لوح ظاهر می‌شود اما سین ؛ جانِ نون است و اخفاء است و صدای آرامی دارد. نکته ظریف دیگر اینکه: اولین نون در کلمه انسان ، به صورت اخفاء اداء می‌شود اما نونِ انتها، اظهار می‌شود.با توجه به قواعد تجویدی نون دارای دو مخرج است ؛ در دهان و در بینی. اخفاء و اظهارش هر دو سرّ وجودش را معنا می‌کند. اولین نون در کلمه انسان جوهریتی مخفی دارد، مثل نوزاد انسان که تمام صفاتش بالقوه است. در نون آخر انسان ، اظهار صورت می‌گیرد زیرا در حیات دنیایی تمام کمالات و سرّ اعمال او مخفی می‌ماند تا در آخرت بطور کامل اظهار شود.

در این دنیا هم، وقتی آدمی به مقام شامخ انسانی که خلیفه الهی است دست پیدا کند، میان دیگر انسان‌ها، اظهارمی‌شود یعنی امام عمل دیگران می‌شود مانند شهدا، صدیقین، اولیاءالله و صالحین. در نهایت ، صورت انسان؛ قائم بر حق و تصویر کلّ آفرینش است! الحمد لله ربّ العالمین.

عدد 9 در اسم انسان

عدد ابجدکلمه‌ی انسان=162 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود. انسان که اشرف مخلوقات است ، پروردگار عالم در جمع عددش او را 9 قرار داد و همه‌ی عالمیان را برای او مسخر فرمود و تمام دنیا را برایش قرار داد تا بهترین‌های عالم باقی (رضوان الله الاکبر) را برای خود به عدد9 فراهم آورد. 162 بر 9 قابل قست است و 18 می‌شود (18 هم در اسرار اعداد، یکی از پر معناترین اعداد است)که جمع ارقامش 9 می‌شود. تمام دنیا تا آخرت 6 منزل معنا شده(منزل اول:صلب پدر  ،  منزل دوم:رحم مادر  ،  منزل سوم:دنیا  ،  منزل چهارم:قبر  ،  منزل پنجم:عالم برزخ ،  منزل ششم:عالم قیامت). منزل دنیا 18000 منزل است و برای هر انسان در قسمت بندی 9 گانه‌ی اسمش به عدد 18، هر عدد یک آن 1000تا 1000تا برایش حساب می‌شود.

جایگاه عددی کلمه‌ی انسان=45 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) است (البته این معنا برای جایگاه اسم انسانِ کامل منظور است) و 9=5+4 . 

خوب است بدانید انسانی که جمع عددش 9 است یعنی چه؟ یکی از زیبایی‌هایش این بود که جایگاه عددی نه =19 می‌شد و حقیقت 19 به گنج نام مبارک پروردگار عالم ؛ واحد (=19) می‌رسید. حال منظور راچگونه درک می‌کنید؟آیا برنمی‌گردد به معنای "الواحد لا یصدر الا الواحد" ؟! و این وجود انسانِ کامل است. پس در حقیقت ، در دنیا فقط انسان است که می‌تواند مورد خطاب کلام الهی قرار بگیرد و فقط انسان است که توفیق اختیار در اعمال خود را دارد و خداوند ربّ العالمین در سوره مبارکه بقره آیه 256(آیت الکرسی) می‌فرماید:"لا اکراه فی الدین" در انتخاب دین هیچ اجبار و اکراهی نیست، هرکس باید با رضای دل ، بندگی پروردگار عالم را انجام دهد، تا به مقام رضا به رضای خدا برسد و در آخرین نفس‌های عمر به میعادگاه حق با دعوت نامه‌ی "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة " برسد.(آیه 27و28سوره مبارکه فجر).

دیگر این‌که در مقام رسیدن به بلوغ 9 کمالات بندگی، درواقع باید عدد 9 انسان شدن را از خداوند کریم دریافت نماید. آنگاه همان‌طور که نوزاد در دنیا ، بعد از 9 ماه کامل به دنیا می‌آید و تولد پیدا می‌کند و حیات جدید خود را در دنیا دریافت می‌کند ، انسان مؤمن هم در بلوغ عمر دنیائیش در گذران عمر به عدد 9 باید به مقام شهادت فی سبیل الله نائل شود. که پروردگار عالم در آیه 169 سوره مبارکه آل عمران می‌فرماید: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" .حساب نکنید انسانی که در راه خدا کشته شد مرده است(یعنی آنقدر بالغ شد که فهمید باید در قربانگاه با اراده و نیت قلبی ،خودش لباس حیوانیت را از جان خود جدا کند) بلکه زنده است زیرا او با صورت انسانی، بدون ظلمت حیوانی وارد عالم قرب می‌شود ، پس متولد می‌شود و خداوند می‌فرماید نزد من روزی می‌خورد.پس مرده نیست! چون مرده غذا نمی‌خورد ولی شهید زنده است و رزقا حسنا نصیبش شده است. چرا گفتیم به بلوغ 9 رسیده؟ زیرا:

  1. همان‌طورکه جنین، 9 ماه در شکم مادر است تا سالم و کامل بدنیا بیاید ، به عدد 9 بلوغی هم باید در رحم دنیا به سر ببرد(اما در این بلوغ ، شاید راه صد ساله را یک شبه طی کند)

2 )در جایگاه عددی نه ، به عدد 19 رسید یعنی از حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که محلّ بسمل شدن است گذشت و در جایگاه مبارک شهادت فی سبیل‌الله جایگزین شد. عدد ابجدکلمه شهید=319 است . 300=عدد ابجد حرف(ش)که افشا کننده است و عدد 19 هم که جایگاه بلوغ عدد9 است. پس در زمان شهادت فی سبیل الله، مؤمن به جایگاه بلوغ 9 متولد می‌شود و 19 وجود خود را افشا می‌کند . درضمن اینکه یک انسان اگر به مرگ طبیعی بمیرد باید اول او را غسل دهند و کفن کنند، کارهای تدفین را برایش انجام دهند و توحید و معاد و نبوت و نام مبارک چهارده معصوم(ص)را تلقین بخوانند. اما شهید به عدد 19 از حروف نام پنج تن(ص) هم که خود 19 حرف است به عنوان شیعه و امت گذشته. دیگر اینکه عدد ابجد شهید =319 که اگر ارقامش را جمع کنیم 13 می‌شود (13=9+1+3) و عدد 13 ، برابر با جایگاه عددی حرف) است که عدد ابجد (م)=40 می‌باشد. یعنی او به یک طرفه العین از عالم سفل به عالم اسرار طهارت(40)و از آنجا به قرب الهی انتقال داده شد(اللهم الرزقنا)پس به طهارت رسید و قابل حضور در عالم قرب شد. درنتیجه خونش پاک می‌شود (خونی که در دنیا اگر ذره‌ای از بدن بیرون می‌آمد عین نجس بود) و وجودش میته نمی‌شود چون زنده شده (میته، عین نجس است) و چون زنده شده غسل نمی‌خواهد. درواقع قلب به میم شده است و تمام عمر نورانیش از ظلمات دنیا به سلامت خارج شده است . سوره مبارکه بقره آیه 257:"الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور" هر کس خدا را ولی خود بداند پروردگار عالم او را از ظلمات به سوی نور هدایت فرماید و از ظلمات نجات دهد.

شهید، لباس مجاهدتش نزد خدا برایش خلعت افتخار است (کفن نمی خواهد) و او نه در دنیا برهنه می‌شود و نه در آخرت ؛ هرگز بدون لباس محشور نمی‌شود و به تبع امام حسین(ع) با آبروی تمام به بهترین درجه قرب که خداوند متعال برایش قرار دهد جای می‌گیرد.

پس بلوغ9پیداکردن، وظیفه ماست که کمتر کسی به این درجه می‌رسد چون ما هنوز خودمان و نعمت‌های وجودیمان و عنایات مولایمان را نمی‌شناسیم. ائمه معصومین (ص) راه به بلوغ رسیدن را به ما یاد دادند. اما مردم ظالم در حقّ این عزیزان جفاکردند و آن‌ها را به شهادت رساندند ، در حالی‌که آن بزرگواران جز راه شهادت نپیموده بودند. خدایا ما را قدردان وجودهای مقدس قراربده. آمین

نکته: انسان از بدو تولدش در حقیقت نُه، یعنی  به جایگاه 19 متولد می‌شود . پس تمام سلول سلول بدنش، 9 است و هر نفسش، گذر از19 است. در زمانی که انسان به سنّ بلوغ می‌رسد، پروردگار عالم قابلیت ورود در ساحت پاک طهارت بندگی خودش را به او می‌دهد. آنگاه تازه به عمل و حقیقت عمل بلوغ یافته احکام منور می‌شود. و زندگی او برای هر نفس ، جهاد فی سبیل الله را طی مسیر می‌کند و با قربان کردن نفس حیوانی (دل هوای نفسی) و به بلوغ رسیدن به کمال انسانی زندگی آخرتی، در دنیا با هر نفسش، برایش نو،زده می‌‌شود(19) ؛ یعنی بهار در بهار(نورٌ علی نور). امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: هر کس دو روزش مثل هم باشد مغبون (و برخی گفته اند ملعون) است. زیرا ایشان می‌‌‌‌‌داند در قیامت چه حسرتی برای انسان غافل می‌آید. امیدوارم برای ما نباشد. انشاء الله

عدد 9 در خلقت انسان کامل و حضرت آدم(ع)

پروردگارعالم، انسان را که اشرف مخلوقاتش است به عدد 9 خلق فرمود . که مقصود ما در درجه اول انسان‌های کامل شامل چهارده نور مقدس معصومین(ص) و پیامبران الهی و اوصیایشان هستند(وجود مقدسشان، سلطان ولایت بر همه مخلوقات از ظاهر و باطن است) و بعد به تنزل مقام، انسان‌های معمولی.

کلمه انسان از اسماء الهی است و یکی از زیباترین، متعادل‌ترین و میزان‌ترین کلمات است که شامل 5 حرف می‌باشد. عدد ابجد انسان=162 که در جمع ارقامش 9 می‌شود (9=2+6+1) بنابراین بر تمام اعداد و ارقام و حروف عالم سیطره وجودی دارد.چنانچه پروردگار مهربان ما در کلام کریمش می‌فرماید: ما همه آسمان‌ها و زمین را در تسخیر انسان قرار دادیم. و انسانی که بلوغ همه‌ی خلقتش است را برای عبادت و بندگی خودش قرار داد(البته به اختیار) و انسان را مقام ازلی و ابدی عنایت فرمود و تنها مخلوقی است که لیاقت انس و رسیدن به عالم قرب خداوند را داراست(به شرط اخلاص).

باری تعالی در خلقت وجود مقدس حضرت آدم(ع)، تمام نه افلاک یا عوالم؛همه را در یک ظرف جسمانی او قرار داد. که جمع تمام این عوالم در ظرفی قرار گرفت که قابلیت گیرایی آن را به ایشان داده بود و مذکّر نامیده شد یعنی ظرفِ ذکر. و تمام عالم که اسماء او هستند شد ، ظرف علّم الاسماء. پس در جمع عوالم نه‌گانه، این‌طور ظاهر می‌شود 1+2+3+4+5+6+7+8+9=45 که برابر با عدد ابجد کلمه آدم(ع)می‌باشد.اگر ارقام 45 را جمع کنیم 9 می‌شود(9=5+4) و 45 تقسیم بر 9 می‌شود5 (5=9÷45). پس حروف آدم ، سیر نگه‌داری و ظرف کلّ زیبائی‌های خلقت اسماء الهی شد و در مقابل تمام مخلوق ایستادگی کرد. آیه 72 سوره مبارکه احزاب:"انا عرضنا الامانة علی السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان...". و در آیه 21 سوره مبارکه حشر پروردگار عالم می‌فرماید: این حمل سنگین(اشاره دارد به قرآن) به کوه‌ها دادم از ترس متلاشی شدند و هیچ‌کدام از مخلوق قبول نکردند"لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله..." .

پس آدم به عدد 45، مقامِ نه را گرفت که 45=5×9 و 9=5+4 ، اولین انسان، پیامبرخلق شده؛کامل و صاحب منصب آدمیت؛پیامبر اولوالعزم یعنی جهان و تمام انسان‌ها از نظر جسمانی، فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا(س) هستند و ایشان بر همه‌ی انسان‌ها ولایت دارند و مقام صفوة الهی گرفتند.خانم حوا(س) که خلق شد،پروردگار عالم به آدم(ع) فرمود که ایشان مؤنث تو است یعنی دومی شما و ایشان دفعتاً خلق شد به عدد9. اما اسم مبارکش حوا(س) نامیده شد که به عدد ابجد، 15 می‌شود و عدد15 ازجمع 1تا 5 تشکیل می‌شود(15=5+4+3+2+1). عدد 15 در نام مبارک خانم، مثل همان عدد نه که گفته شد می‌باشد، که عدد5 جمع کننده‌ی باطن 14 بود و در اصل سرّ عدد 15 خیلی معانی را شامل می‌شود؛ هم عدد 9 در بطنش است و هم میزان تمام حروف است چراکه:

عدد ابجد و جایگاه عددی اسم مبارک حوا(س) با هم برابر است و 15 می‌شود که 15=جایگاه عددی(س) و عدد ابجد(س)=60 می‌باشد، چنانچه جمع ارقام15 ، برابر6 می‌شود (6=5+1) و عدد 6، رمز همه اعداد و پایه‌ی خلقت عالم دنیاست. بنابراین در خلقت از نظر جسمانی، همه‌ی مخلوقات از وجود ماده یعنی مؤنث ظاهر می‌شود. خداوند متعال در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:"هو الذی خلق السماوات والارض فی ستة ایام..." . حرف (س) ، میزان همه‌ی حروف است (در کتاب راز انسان توضیح کامل داده شده است). زُبر و بینه سین با هم مساوی است؛ زبر[ س=60 ] ، بینه [ین=60 ]. پس (س)=(ین)=60 و سین=120 و 120، برابر با احزاب قرآن کریم و همچنین نام مبارک علیّ(ع) با یائ مشدد است.

جالب است که حرف(س) از حروف مقطعه، در سوره مبارکه یس هم آمده است که این سوره، "قلب قرآن " است. حرف (یا)، ندا است و حرف(س) خطاب پروردگار عالم به میزان‌ترین وجود عالم ؛ پیامبراکرم(ص) می‌باشد. یکی از اسماء قرآن، سین است ،نام حضرت علیّ(ع) با یاء مشدد برابر با سین می‌شود، خانم زهرا(س)، اُمّ السین است و در نام مبارک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ، اگر (ح) را برداریم همان سین می‌باشد. اسم انسان به شرافت سین که در وسط آن است، تمام برکات را از قلب حقیقی داراست و خداوند منان حرف سین را در وسط اسم انسان قرار داد. در ضمن اینکه نام مبارک (نسا)که عدد ابجدش=111 برابرعدد ابجد الف وجود و قامت کنز الهی و گیرنده تمام اسماء و صفات که در کتاب گنج الالف توضیح داده شد، است.

حرف (س) با عدد ابجد 60 ، درس دیگری هم به ما می‌دهد اینکه: عمر هر وجودی در دنیا از زمانی‌که نطفه‌اش بسته می‌شود و به هر نوع شروع به زندگی در دنیا به عنوان عمر می‌کند در ثانیه، عمر او شروع می‌شود و ثانی یعنی دومی که ماده و مؤنث است. و 60(=س)ثانیه می‌شود یک دقیقه و 60(=س)دقیقه می‌شود یک ساعت و... خلاصه انسان در حرف سین ، متولد می‌شود و در سین می‌میرد. در قبر نیز ، سینِ قلبش باید جوابگوی اعمالش باشد چون تعالیِ وجودی هر انسانی در دنیا با پاک نگه‌داشتن و خلوص قلبی درجه می‌گیرد و قلب انسان می‌شود "حرم الله" و این قلب هرگز نمی‌میرد و زنده و جاوید می‌ماند.

خداوند کریم انسان را در 4ماه و 10 روز در شکم مادر ، روح خدایی به او می‌دمد که شاید همان سین وجود است"انی نفخت فیه من روحی" همانا از روح خودم در انسان دمیدم. در کتاب مخزن العرفان(ازعلامه بانو اصفهانی) درباره‌ی خلقت خانم حوا(س) از امام صادق(ع)نقل شده که می‌فرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع) ، حوا(س) را خلق فرمود.

پس سنّ بلوغ نه سالگی شامل حال همه‌ی خانم‌ها شد و تکلیف شرعی هر خانمی به نه سال تمام که وارد ده می‌شود (که همان باطن نه است )شروع می‌شود .

نکته: جنین در شکم مادر باید 40 هفته را طی کند تا به بلوغ 9 ماهگی برسد.  (عدد 40 را در کتاب عرفان اربعین متذکر شده‌ام). 40 هفته می‌شود 280 روز یعنی 9 ماهه می‌شود. اما 9 ماه تقریبا 270 روز(270=30×9). پس 9ماه کامل و 9 روز و 9 ساعت ،وارد دهِ روز بعدی می‌شود که 280 را کامل می‌کند. اگراعداد 1 تا 10 را باهم جمع کنیم 55 می‌شود (55=10+9+8+...+2+1) که 55 ، برابر است با عدد ابجد نه ،پس نوزاد باید هم به عدد ،9 را تمام کند و هم به بلوغ حروفی نه ،تا کامل به دنیا بیاید.

حقیقت این بلوغ برای یک نوزاد این است که خداوند کریم و مهربان بالاترین بلوغ تولد را درحقیقت اسراری به انسان داده است و زمینه‌ی بلوغ او را بعد از تولد، در دامن مادری قرار می‌دهد که او هم بلوغ 9 دارد و هم حامل 9 ماهه فرزند خود بوده، با این وصف است که او مربی بشریت است. با شیر دادن فرزند، جان شیرین خود را به او اهدا می‌کند و به نفس نفس او احیای زندگی دنیا و انشاء الله آخرت را می‌دهد. اگر مادرِ قابلی باشد و از نظر طهارت و شرع، تکلیف و وظیفه‌ی مادری خود را به خوبی انجام دهد، بلوغ ظاهری و باطنی و زندگی سالم بچه‌ها مدیون او خواهد بود.                                                                                                                   

پیامبر(ص)می‌فرماید:بهشت زیر پای مادران است. چون مادر در واقع زمینه ساز اصل و اساس و پایه‌ی انسانیت و مذهب و عقیده‌ی سالم در خانواده است و آرامش روح و جسم را به فرزندانش اهدا می‌کند. 

اعجاز عددی چهارده معصوم(ص)و رابطه آن باعدد 15

 (جایگاه عددی اسم الله جلّ جلاله = 30)

معصوم اول ؛ حضرت محمد(ص)

1+14=15

معصوم چهاردهم؛ امام زمان(عج)

معصوم دوم ؛ حضرت علی(ع)

2+13=15

معصوم سیزدهم؛امام عسگری(ع)

معصوم سوم ؛ حضرت فاطمه(س)

3+12=15

معصوم دوازدهم؛امام هادی(ع)

معصوم چهارم ؛  امام حسن (ع)

4+11=15

معصوم یازدهم؛امام جواد(ع)

معصوم پنجم ؛ امام حسین(ع)

5+10=15

معصوم دهم ؛ امام رضا (ع)

معصوم ششم ؛ امام سجاد (ع)

6+9=15

معصوم نهم؛امام کاظم(ع)

معصوم هفتم ؛ امام باقر (ع)

 

7+8=15

معصوم هشتم ؛امام صادق(ع)

15 ،برابر با جایگاه عددی حرف"س" و سین =کلّ قرآن است. سِّر عدد 15 در روابط بالا ؛ 15(قرآن) و 15 (معصومین دررابطه فوق) جلوه‌ی اسم الله جل جلاله است (15+15=30=جایگاه عددی اسم الله). 30=عددابجدحرف(ل) یعنی مجرای توحید است؛ لااله الا الله و 30= عدد ابجد "یک".

عددابجد "سی" برابر70(60 + 10 = 70) و معادل عدد ابجد "ع" است. جایگاه عددی "عین"= 40 و این عدد، اربعین همه کمالات است با رسیدن به حرف "م" و جایگاه عددی حرف "م" برابر با 13 است.

اعجاز عددی دوازده امام (ع) و رابطه آن با عدد 13

عدد 13 جایگاه حرف "م" است . و آن منشاء ملکوتی رزق که میکائیل است؛ می‌باشد . وجود 12 امام (ع) مجرای رزق رحمانیت و رحیمیت همه‌ی بندگان خدا  و  بیرون آورنده‌ی نور از بطن ظلمات هستند. با ولایت معصومین(ص)، نجات حقیقی میابیم و بی ولایتشان، هلاک الی الابد خواهیم شد.

نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو            به منکر "علی" (ع) بگو نماز خود قضا کند

*درواقع حضرت علی(ع)و فرزندان معصومش .

سّر لیلة البیضاء از 13 تا 15 هر ماه و سّر تولد مولا علی(ع) 13 رجب از خانه کعبه و تشریف فرمائیشان به دنیای بیرون در 15 رجب است . و  13+15 = 28 یعنی کلّ حروف. آنان که بیشتر تفکر کنند؛ قدر خویش را بیشتر خواهند شناخت و شاکر واقعی می‌شوند

6                   و               (عدد ابجد اسم الله جل جلاله =66)             و     6

امام اول: حضرت علی(ع)

1+12=13

امام دوازدهم: حضرت مهدی(عج)

امام دوم: حضرت حسن بن علی(ع)

2+11=13

امام یازدهم: حضرت حسن بن علی(ع)

امام سوم:حضرت حسین بن علی(ع)

3+10=13

امام دهم: حضرت علی بن محمد(ع)

امام چهارم:حضرت علی بن الحسین (ع)

4+9=13

امام نهم:حضرت جواد الائمه(ع)

امام پنجم: حضرت باقر العلوم(ع)

5+8=13

امام هشتم:حضرت رضا(ع)

امام ششم: حضرت جعفر صادق(ع)

6+7=13

امام هفتم: حضرت موسی بن جعفر(ع)

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۰۶
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

وَالعَصر* اِنَّ الانسانَ لَفی خُسر*اِلا الَذین امَنوا وَ عَمِلوا الصالِحاتِ و تَواصَوا بِالحقّ و تَواصَوا بِالصَبر*

انسان خود عالمی از معما است. به فرمایش پیغمبر (ص) که فرمودند:" من عرفه نفسه ، فقد عرف ربّه. پس به تحقیق اگر نفس خود را شناختی،پروردگار و خالق خود را خواهی شناخت."

به نام یگانه عالِمِ اولین و آخرین، عالِم بذات و خالق لوح و قلم و متکلم بذات و ظهور دهنده حروف و اعداد. آغاز می‌کنم با تقرب جستن به پیشگاه کلمه الله، نطق الله و ظهور دهنده اسرار، کیمیای حروف، صاحب ملکوت، مربی ملائک مقرب و کلید و مفتاح عالم عما (نادیدنی)؛ نباء العظیم؛ علی ابن ابیطالب علیه السلام.

"انسان"، کلمه‌ای مشتمل بر 5 حرف است. حروف انسان به شکل متعادلی در نوشتار

قرار دارد.خود، الگوی زیبای صورت و سیرت و درون و برون انسان را که زیباترین و متوازن‌ترین و کامل‌ترین وجه را به خود گرفته است، نشان می‌دهد. چنانچه اگر حروف این کلمه را از هم باز کنیم، یک "الف و نون" در ابتدای کلمه و در میان آن حرف "سین" و در انتهای آن نیز "الف و نون" قرار دارد (ان ، س ، ان) یعنی دو حرف ابتدایی و دو حرف انتهایی آن نظیر هم است.

شرح حرف"الف" ابتدای کلمه "انسان"

ملک حرف الف اسرافیل(ع)، و طبیعت آن آتشی مشرقی است. از دسته حروف ناریه به معنی نورانی است. این الف در ابتدا با همزه ، ظهور پیدا کرد. عدد بسیطی همزه برابر با 110 است ( ها6 + میم90 + زا8 + ها6 ) ، عدد ابجد نام مبارک حضرت علی(ع) نیز برابر با 110 است. حضرت خود ، ظهر الوجود است، او باء بسم الله است که توضیح آن داده خواهد شد.

اشاره به خلقت آدم(ع) (راهنمای بهشت جلد 2 ص 108 به قلم آقای مقدم) :

چون خداوند، آسمان‌ها و زمین و شب و روز و ستارگان و افلاک را آفرید و زمین ها را بروی ماهی نهاد، بر او سنگینی کرد و مضطرب شد، پس آن‌ها را با کوه‌ها محکم فرمود، پس همین‌که کامل شد آنچه خلق آسمان‌ها بود و زمین خالی بود، هیچ‌کسی درآن نبود به ملائکه فرمود: "انی جاعل فی الارض خلیفه"، "همانا من در زمین جانشین قرار دهم". ملائکه گفتند:"آیا در زمین کسی را که خونریزی می‌کند، قرار می‌دهی؟ با این‌که ما تسبیح و تقدیس و حمد تو ر‌ا می ‌گوییم."خداوند متعال فرمود:"من می‌دانم آنچه را که شما نمی‌دانید." (آیه 30سوره مبارکه بقره)

کیفیت خلقت آدم(ع):

‌خداوند جبرائیل (ع) را فرستاد تا از خاک نرم زمین قبضه‌ای گرفت و با آب شور و شیرین عجین کرد و طبایع را در آن مرکب کرد. پیش از آن که روح درآن دمیده شود، پس او را در زمین آفرید، لذا آدم نامیده شد. چون او را با آب عجین کرد و خمیر شد، پس وی را در سطحی افکند مثل کوه بزرگ، و آن‌روز ابلیس بر آسمان پنجم خازن بود. در سوراخ بنی‌آدم درآمد و از دُبر او بیرون شد. بر شکم او زد و گفت: برای چه خلق شده‌ای؟ اگر ما فوق من باشی که اطاعتت نمی‌کنم، اگر مادون من باشی کمکت نمی‌کنم. پس ما بین خلقتش تا دمیدن روح ، در بهشت هزار سال ماند. بعد، از آب و گل و نور و ظلمت و باد او را آفرید. نورش از نور خدا بود اما نور ایمان آورد و ظلمت و کفر و ضلالت  آورد و گل رعده و ضعف و پوست انداختن آورد، در برخورد  به آب بر چهار طبع منبعث شد بر خون و بلغم و تلخی و باد. و این قول خداوند تبارک و تعالی است: "اولا یذکر الانسان انّا خلقناه من قبل و لم یک شیئا. (آیا انسان یاد نمی‌کند که او را از قبل آفریدیم و چیزی نبود)." (آیه67 سوره مبارکه مریم)

همزه‌ی ما قبل کلمه انسان، با نِبر شدن و تبدیل شدن به الف ، صورت جسمانی خود را کامل کرد. الف اول کلمه انسان، سِرّ به دنیا آمدن او و تمام زیبائی‌های خلقتش است که پروردگار عالم به صورت سرمایه، به او عنایت فرمود. در قرآن کریم، 40 سوره مبارکه با الف شروع شده است و به صورت گنج انسانی است که در جوهریتش روان کرد تا به سین وجودش در سنّ بلوغ و جوانی و در تکامل عقلی خود از آن استفاده کند، همان‌طور که در معنویات سین خواهیم گفت، خود را به میزان عمل که صدق در میزان قرآنی و نسخه حق است قرار دهد. لازم است گفته شود، در عالم بالا پروردگار عالم از نور ائمه (ص) ملکی به نام "قلم" و ملکی دیگر به نام "نون" خلق فرمود. سپس به قلم امر فرمود: بنویس. پس جوهر ، که همان نون بود در قلم جریان پیدا کرد و در لوح ، کلمه‌ی طیبه‌ی "لا اله الا الله" را مرقوم کرد. پس از نقش بستن این عبارت عظیم، ملک قلم افتاد و هزار سال از هوش رفت. پس از به هوش آمدنش گفت: پروردگارا این چه عبارت شیرینی بود که لذّتش مرا از خود بیخود کرد؟ و خداوند در جوابش فرمود:

"لا اله الا الله".

به عبارتی می‌توان گفت که بدن انسان، همان قلم است و روح خدایی که تمام گنج درونش می‌باشد، سِّرِ جوهر نون است. عمر گرانمایه‌ی ما لوح است. عمل ما در این لوح در تمام عمر باید در یک کلمه جمع شود"لا اله الا الله". پس آن‌گاه بنده مؤمن که نوشته‌ی خود را در شب اول قبر به فضل خدا می‌خواند، هزار سال در لذّت آن باقی خواهد ماند. (عالم برزخ)

شرح حرف نون  کلمه "انسان"

مَلک حرف آن حولائیل است و طبیعت آن خاکی جنوبی و از دسته حروف هوائیه به معنی آسمانی، می‌باشد. نون که جوهر وجودش در قلم وجودی انسان دائماً کار می‌کند و به حروف و کلمات عمل ما جان می‌دهد( اشاره‌ای دارد به قاعده تجویدی تاثیر حرف نون) که قبل از تمامی حروف الفبا قرارگرفته و آن‌ها را تغییر می‌دهد، که به نوعی هر یک را در جایگاه معنی خود قرار می‌دهد. توضیح آن در سِّر این حرف بیان خواهد شد.

شرح حرف سین کلمه "انسان"

ملَک حرف سین ، همواکیل است. طبیعت آن بادی غربی است و از دسته حروف مائیه یعنی آبی است.

حرف "سین" میان کلمه انسان ، تنها حرفی در حروف الفبا است که زُبر و بینه‌اش برابر است، یعنی: س = ین. عدد ابجد حرف "س" برابر با 60 و مجموع عدد ابجد حروفِ ین= 60  است. پس به این ترتیب می‌توان نوشت: 120=س(60)+ین(60). اهمیت این تناسب به این شرح خواهد بود که مقصود پروردگار عالم از خلقت، انسان است و کمال انسانیت را در خلیفه الله شدن او قرار داده است.

خلقت انسان به صورتی است که امیرالمؤمنین علی( ع )درباره خلقتش فرمود:

"اتزعم انک جرم صغیر                           و فیک انطوی العالم اکبر"

"و انت الکتاب المبین الذی                           باحرفه تظهر المضمر"

یعنی "فکر می‌کنید جرم صغیری هستید در صورتی‌که یک عالم کامل و کبیر هستید و قدر خود را بدانید. گنج‌های وجودی خود را در دنیا کشف کنید و سعی کنید از این سرمایه‌ی بدونِ منّتِ خالقِ یکتا، خوب استفاده و بهره برداری کنید".

خداوند متعال، کتاب عظیم المرتبه‌ی قرآن را انسان ساز و باطن وجودش را، انسان کامل قرار داد. باطن آن، صراط مستقیم و امام المبین است. قرآن برای کسانی‌که می‌خواهند صورت و سیرت و عمل و آداب انسانی را در خود احیا کنند و مورد رضای مولای خود قرار بگیرند، نور و هدایتگر است.

این سیر تکامل، از هیچ بودن ، به همه‌ی نعمت‌ها رسیدن و از نیست بودن، به هستِ دائم مبدل شدن و همچنین، از فنا به بقا رفتن و نیز از مرتبه حیوانیت به اعلای انسانیت رسیدن و خلاصه ظرف اسماء الحسنی خود را ظاهر کردن و رسیدن به مقام خلیفه الهی است. این حقیقت شامل حال انسان نمی‌شود مگر این‌که قلب انسانی‌اش احیاء شود تا تمام اعضاء و جوارح و عروق و احساساتش ، عمل انسانی انجام دهند.

 تحقق این امر منوط به این است که قلبمان پیوند به قلب انسان کامل شود. به تعبیر دیگر نبضی باشد هماهنگ با قلب عالم و از یک هم صدایی و هم نوایی پیروی کند. آن رضا به بندگی کردن پروردگار عالم و با خلوص و شیعه و امّت شدنِ قلب زنده عالم؛ امام زمان؛صاحب الامر، مهدی (عج) است. باید در گردش و طواف این قلب ، سیرِ عمل ما باشد چراکه این قلب فقط برای رضای خدا می‌تپد و بس. 

اما قرآن کریم که در دسترس همه ما است، وزنه‌ی روبروی عترت  علیه السلام است و حال که ما ظاهراً مولایمان را نمی‌بینیم، کلام حق ، نسخه حکیم محض است. پس پیروی آن ، رضای قلب مولایمان را به قلب عمل ما پیوند می‌زند. بنابراین کتاب آسمانی قرآن را قلبی است و آن سوره‌ی مبارکه یس می‌باشد. حرف "یا" نداء است و حرف "سین" گیرنده‌ی ندا. که در رموز کلام حق ، حرف "سین" خطاب به پیغمبر بزرگوار و خاندان مطهرش صلوات الله علیهم اجمعین است.

 فقط این خانواده است که عدالت محض هستند و "قلب عالم امکان" و آن ظرفی که گیرنده کلّ قرآن است و بدون واسطه "فیاض علی الاطلاق" فیض لَدٍّنی خود را به ایشان می‌رساند. و تمام عالمیان و تمام موجودات و مخصوصاً انسان‌ها ، ریزه خوار این سفره پر برکت هستند و هستی تمام موجودات به وجود با برکت حجّت حق جان می‌گیرند. همه در سیر باطن به گرد این قلب در طوافند و ذاکر حق می‌شوند تا با جانِ قلب حجت خدا بندگی واقعی کنند. تمام موجودات اعم از مادی و معنوی، ظاهری و باطنی به گِردِ جان (امام زمان(عج)) می‌گردند و به حج واقعی که همان"هُو" است می‌رسند.

خودِ کعبه، که بیت الله است، قلب کره زمین است و جانش کسی است که از درون کعبه قدوم مبارکش به عنوان امام مسلمین و شیعیان در پهنه دنیا گذاشته شد و ایشان امام مبین است که پسر عمّ ، فرزندان و همسر عظیم الشأنش همین مقام را دارا هستند. پس خطاب سین در قرآن، وجود این خانواده جلیل القدر است. "اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم."

جای تفکر است که ربّ العالمین چه منّتی بر ما دارد که حرف سین را میان کلمه انسان قرار داد تا انسان‌ها از قلب ، هدایت شوند. در حدیث مبارکی داریم: "قلب انسان کعبه؛ یعنی خانه خدا است" و فرمود: "قلب المؤمن عرش الرحمن"، قلب مؤمن عرش خدای رحمن است. چه وصف زیبایی است ! تمام سعه‌ی وجودی انسان را از باطن این حدیث مبارک باز می‌کند. متاسفانه اگر متولی قلب ،که عقل است به دست جهل و هواپرستی بیفتد، بت‌های مختلف در خانه قلب جای می‌گیرند. بت‌ها ،همان خواسته‌های دلِ دنیایی است که بساط جدایی انسان را از رضای پروردگارش مهیا می‌سازد. کفرها و شرک‌های عملی و عبادی و رذائل و نفس اماره هر کدام یکی ازمسبّبین جدایی حق از باطل در وجود خودمان است. اگر انسان، رضای خدا را در نیّات و اعمالش فراموش کند، انسانیت خویش را نیز بدست فراموشی خواهد سپرد!

این مسیر جز ضلالت و سقوط به دره حیوانیت چیزی دیگر ندارد. مگر با توبه و اصلاح عمل، تمام این جدایی‌ها را به فضل خدای متعال به وصل تبدیل کند. اگر این توفیق شامل حال او نگردد، قلب انسانیش می‌میرد، و این مثابه مردن "سین" میزان انسانیش است. چرا که انسانیت بدون "سین" ، "اِنانیَتی" بیش نیست. به تعبیر عامیانه، مَن، مَن کردن،  از افعال شیطان لعین است. شیطانی که به انسان سجده نکرد!

حدیث انسان

"السوره الانسانیهْ، اکبر حججه الله علی خلقهِ. و هی الکتاب الذی کتبه و هی هیکل الذی بناه بحکمه و هی مجموع صوره العالمین. و هی مختصره من اللوح المحفوظ. و هی شاهده علی کل غائب. و هی الحجه علی کل جاحد. و هی الطریق المستقیم الی کل خیر. و هی الصراط الممدوده بین الجنه و النار"(مقدم ج 10 ص33)

"صورت انسانیت ، بزرگ‌ترین نشانه‌های خداوند است بر آفریده‌های او و آن کتابی است که به دست قدرت خود نوشته و آن هیکلی است که آن را به حکمتش بنا کرده و آن مجموع صورت عالم‌هاست و آن مختصری از لوح محفوظ است. آن بر هر غائبی گواه است و بر هر منکری برهان است و آن راه مستقیم است به سوی هر خیری و آن راه کشیده شده بین بهشت و آتش است. (توضیح کامل در کتاب راهنمای بهشت جلد دوم)

پروردگار عالم در حدیث قدسی می‌فرماید: "اول ما خلق الله عقلی." این مرتبه عقل ، کلّ عقل است که در آن ، هرگز هواپرستی جا ندارد. آن عقل، روزی که تجلی کرد در کنار کلّ نور و کلّ ظهور یعنی "رسول اکرم(ص)" در فتح مکه تمامی بت‌ها را شکست. خانه کعبه را از لوث وجود بت‌ها تطهیر کرد. هرگز در ظاهر، بتی در خانه خدا قرار نگرفت، متاسفانه پرستش بت، صورتی دیگر به خود گرفت؛ و با رنگ و رخی دیگر در دل‌های هواپرستان ادامه یافت؛ و آن‌ها فقط به طواف ظاهری خانه خدا پرداختند. مولایمان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، افشا کننده این بت‌های دل بود، که در شب و روز عرفه، معرفت واقعی حج و رسیدن به رضای خدا را در حرکت به سوی کربلا و در امتحان روز عاشورا به نمایش گذاشت.

سین در باطنِ وجودی، حضرت حسین (ع) است. اگر حرف" ح" ابتدای این اسم شریف را نخوانیم ، فقط کلمه"سین" باقی می‌ماند. سِّرحرف سین چیست؟ پیغمبر بزرگوار؛که حق تعالی او را "یاسین" خطاب کرد؛ می‌فرماید: "حسین منّی و انا من حسین." حسین(ع) از من است و من از حسین(ع) هستم." . از اسرار زیبای جلوه باطن پیغمبر(ص) از درون امام حسین(ع)، سینِ وجود آن حضرت است ، در نتیجه وجود مقدس امام حسین(ع)، قلب 14 معصوم(ص) است.

تفسیر قلب:

قلب به معنی برگرداندن است. نامیده شدن این عضو به نام قلب، به دلیل آن است که هرلحظه ممات را به حیات تبدیل می‌کند. هرگاه در حروف الفبا، نون ساکن قبل از حرف "باء" قرار بگیرد، قلبِ به میم می‌شود و نون به حرف میم تبدیل می‌شود. که خود محلّی برای تفکر و تدّبر در کلمات قرآن است!

حضرت اباعبدالله الحسین (ع) کسی است که عالی‌ترین و بهترین نوع قلب زندگیِ حیوانی به انسانی را به حیات کلّ انسان‌ها اعطا فرمود. انسان در نوع خود، حیوانی حرام گوشت است و اگر زیر چتر اسلام نیاید، وجودش عین نجس است. با کلمات مبارک شهادتین ظاهر و نفس او تطهیر می‌شود. با شهادت به ولایت، طهارت قلب خود را به عالم باقی می‌برد.

اما اگر انسان مؤمن در رختخواب بمیرد(منظور،مرگ به غیر از شهادت در راه خداست)، به غسل وکفن نیازمند می‌شود زیرا بعد از مرگ، بدن حیوانی برایش می‌ماند و روح انسانیش پرواز می‌کند و دوباره بدنش نیازمند غسل و تطهیر می‌شود.

وجود حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در قتلگاه عاشورای خود، این بدن حیوانی را با شهادت فی سبیل الله در همان لحظه ، قلب به طهارت کرد. عدم نیاز به غسل و کفن انسان شهید، از این مقام گرفته می‌شود که تأسی به مولای خود می‌کند، چرا که او نیازی به غسل و کفن نداشت. از این‌جا بود که حضرت، سید الشهداء نامیده شدند.

در روایات داریم: "زمانی که حضرت جبرائیل(ع) از عالم بالا برای اهل بیت پیامبر(ص)یعنی پنج تن(ص)، خلعت کفن خدمت حضرت رسول(ص) آورد، در این میان برای امام حسین(ع) کفنی نبود، زیرا همان‌طور که خواندیم برای ایشان کفنِ ظاهر لازم نبود. چراکه عدد ابجد کفن =150 است که در باطن(بدون درنظرگرفتن صفرش)معنای 15 یعنی همان جایگاه عددی حرف"سین" را دارد. حضرت خود ، سین است و احتیاجی به پوشش"سین"(باطنِ عدد کفن) ندارد.السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع).

این عمق معنای "سین" در کلمه انسان است! نکته اینکه: عملِ حجِ واقعی امام حسین (ع) درکربلا ختم شد. در آنجا، "سینِ" باطن وجود حضرت ، همان قلب بود و به عمل ظاهر شد در حالی‌که دائماً در خون می‌تپید و هفتاد و دو یار با وفایش طواف کننده این قلب شدند و هر آن‌کس که صدای "هل من ناصر ینصرنی" حضرتش را از زبان حجت زمان خود می‌شنود، به این حلقه‌ی طواف ملحق می‌شود. این‌جا همان محل بندگان مخلص است. حق تعالی می‌فرماید:"ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"."کسانی‌که در راه خدا کشته شده‌اند را مرده نپندارید بلکه آنان زنده‌‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند."(آیه169سوره مبارکه آل عمران).

عدد ابجد اسم مبارک حسین(ع) 128 است که جمع ارقامش  11 می‌شود(11=8+2+1) و جایگاه عددی نام مبارک حضرت 47 است. جمع 4 و 7 برابر با 11 می‌شود. 11 نیز برابر عدد ابجد کلمه" حج " و " هو" است.

حرف "سین" در باطن امیر المؤمنین علی(ع):

عدد ابجد اسم مبارک علیّ (با یاء مشدد) 120 است. تعداد احزاب قرآن نیز 120  تا است. همچنین عدد ابجد حرف "سین"(س+ی+ن) برابر با 120 است. این مطلب زیبا و ظریف به این صورت است: جایی که خطاب پروردگار عالم به پیغمبر بزرگوارش (ص)، "یاسین" شد؛ سین ، ظرف قلب او و صدای "سین"، همان نطق تپش قلبِ پیغمبر(ص)، یعنی علی(ع) بود. الله اعلم

قال سیّد الموحّدین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) "انَّ کُلّما فی الکُتب المُنزله فی القرآن و کلما فی القرآنِ فی الحمد و کلما فی الحمد فی البسمله و کلما فی البسمله فی الباء و کلما فی الباء فی نقطه و انا نقطه تحت الباء."

حقیقت نقطه، سِرّ الهی است که به لفظ و به صورت و اشاره اَدا نمی‌شود. نه موصوف به صفتی ، نه مُلَوّن به رنگی و نه محدود به حَدّی است؛ بلکه محجوب از حواس است. چنانچه در عین پیدایی، پنهان و در عین پنهانی ، عیان است. از غائب ظهورش عیانش پدید نیست.

بحر ازل و سرّ الاسرار و نور الانوار همه هستی و وجود موجودات را ، پروردگار عالم از نقطه‌ی سِرّ ظهور داد. همه به گردش و طواف کننده هستند و نقطه خود، ظرف عبودیّت است که با خود، هستی را به گِرد رضای او و فنای الی الله می‌برد. و در سِرّ طواف می‌فرمایند: "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر".

امام حسین (ع) فرمود"آن عِلمی که جدم؛ خاتم النبیین (ص) بدان خوانده شد، علمِ حروف است. و این علم ، در لام است و علم لام در الف، و الف در نقطه‌ی آن است، و علم نقطه در معرفت اصلیه است، و آن علم در علم ازل و علم ازل در مشیت و علم مشیت در غیب هویت است."

" الله بود،یک الف و هاء و دو لام              از نقطه برون آمده ایم جمله تمام"

"گر طالب سِّر نقطه هستی ای دل                      این نقطه بود نقش علیِ علّام"

حروف، ظهور "نقطه" است و نقطه، مظهر "مشیّت غیبی" است که به این صورت در عالم طبیعت ، تجلی می‌نماید. حروف، ظهورِ تجلیاتِ غیوب است که به عرصه شهود می‌رسد. قرآن آن نقطه‌ی (سین) غیبی است که به صورت نقطه، تجلی بر قلب پیغمبر (ص) نموده و به صورت حروف نقش بسته است. حروف مختلف عالم انسانی، از بحورِ مختلف محبت سرچشمه گرفته و مصداق کلّی او در این عالم ، در وجود مقدس حضرت علی (ع) تجمع صورت و سیرت داده شده است. به همین منطق فرموده:" همه کتب آسمانی در قرآن است و همه قرآن در سوره مبارکه حمد و مفادّ حمد در بسم الله و آنچه در  بسم الله است در باء و همه در نقطه باء است و من نقطه باء بسم الله هستم." پس خود،حیات تپنده‌ی قلب گشت! ظرف قلب که گیرنده‌ی نقطه است ، وجود مبارک پیغمبر(ص) می‌باشد. خطاب پروردگار عالم به ایشان است که در بطنش کلّ معصومین (ص) نهفته است و به ایشان فرمود: "یس والقران الحکیم".

بجاست که قدر خود را بیشتر بدانیم. چرا خلق شدیم و انسان نام گرفتیم؟! تمام انسان‌ها در قلب ، دارای ظرفی با قابلیت هستند، تا پروردگار عالم ندای یاسین را به قلب پیامبر(ص) و از وجود مبارک ایشان به قلب همه انسان‌ها برساند . یعنی ما هم جلوه هستیم، صدا را بشنویم و جواب دهیم به حکیمِ عالَم، که ما هم به قدر وسع خود، "سین"، شامل حالمان شده است. سین ،کلمه‌ی میزان است.

پروردگار عالم در دستانمان دو انگشت شصت و در پاها نیز دو انگشت شصت قرار داد. عدد ابجد سَر 260 می‌شود(س + ر)که260برابر با عددابجد{عقل(=200) + سین(60)} است. و به دنیا آمدن  و عمر ما را در حروف کلمه "سِن" یعنی سین و نون قرار داد که عدد ابجدش110 است و برابر با نام مبارک حضرت علی(ع) است ، زمان عمر را با ثانیه سنجید که هر 60 ثانیه برابر با 1 دقیقه و هر ساعت برابر با 60 دقیقه است. براستی این روابط چه معنا می‌دهند؟! باید در میزان و عدل الهی و در ولایت و نبوت و در رحمت واسعه الهی فکر کنیم که چه میزان غرق هستیم. هیچ لحظه‌ای نیست که از اصل خود جدا شویم!!!

وجود مطهر حضرت فاطمه(س) ؛سیده النساء العالمین، اصل و واقعیت نساء است. عدد ابجد کلمه‌ی  نسا برابر با 111 می‌شود که الف=111 است و او "امّ السین" است. پیغمبر (ص) می‌فرمایند: "زهرا امّ ابیهاست و کوثر وجود".

یکی از اسماء قرآن، کوثر است. پس پیغمبر (ص)، ظرف اسرار قرآن و علی (ع)، ظهور نطق قرآن و زهرا(س)، کثرت معنای قرآن است. و تمام بواطن قرآن و آن چشمه‌هایی که انوارش 11 معصوم (ع)، پرده‌های غیب عرفانش و صراطش و ظاهر و باطنش را به عمل معنا کرده‌اند. همه‌ی احسن‌ها در جمال و کمال به صورت حَسَنین (ع) ظاهر شده‌اند. و قرآن از نور حسن (ع) سبز شد، یعنی "ابا محمد(ص)" ؛ زینت قلب پیغمبر (ص) و گل و میوه داد و باروری خود را الی یوم القیامه به تمامی معجزاتش ظهور داد، که وجه الحسین (ع) است. میوه‌هایش صورت انسانی دارد و به وجه او نمایان می‌گردد. پس انسان باید این‌چنین زندگی کند که مانند امامانش تطهیر و حیات طیب نصیبش شود. این زندگی مستلزم آن است که در سِرّ الف گنج وجودیش تجلی کند.

شرح دومین الف کلمه "انسان"

و اما در مبحث دومین الف کلمه انسان می‌توان گفت: در دنیا شکر و سپاس تمامی زیبائی‌هایست که خداوند بلند مرتبه به انسان عطا فرمود، آن رسیدن به الف بندگی است،که در قامت، سیرت و صورت عمل انسانی، جلوه کند.

عدد ابجد حرف الف ( ا + ل + ف) برابر با 111 است و جایگاه عددی این حرف برابر با 30 است ، اما خود "ا" (الف) برابر با یک(1) است. بنده باید در سه حالت، اول شود!کلام پروردگار سبحان جل جلاله در باره عیسی چنین است: " و السلام علیّ یوم ولدتّ و یوم اموت و یوم ابعث حیّا". "سلام به روزی که بدنیا آمد و سلام به روزی که می‌میرد و سلام به روزی که برانگیخته می‌شود". (آیه33سوره مریم)

روزی که آمدیم ؛ مولایمان بین تمامی مخلوقاتش ما را در مرتبه یک ،یعنی "انسان" خلق کرد. بالاترین رزق معنوی ، "عقل" را به ما عنایت فرمود. بالاترین رتبه زمینی را به ما اعطا کرد تا "خلیفه" او در زمین باشیم. یعنی با سه رتبه‌ی یک، بدنیا آمدیم(111) که 111 برابر با الف است. وقت رفتن کافیست با عدد یک، یعنی خودِ الف برویم ، که همان رسیدن به توحید کامل است؛ "لا اله الا الله".

شرح دومین حرف نون در کلمه "انسان"
"الف و نون" ابتدایی را از مَلَک قلم و نون گرفتیم تا سیرت و صورت انسانی‌مان کامل شود و به میزان سین که همان قلب و میزان ولایت ائمه (ع) است برسیم ، تا "الف و نون" نهایی خویش را با عمل نیک و صالح در دنیا مطابق با دستور العمل قرآن و عترت که کلّ سین است منطبق سازیم و جلوه کلمه توحید یعنی "لا اله الا الله" گردیم.

پس الف دوم انسان، به یک تعبیر قلم عمل بدنی ما می‌شود و نون آخر، روح حیاتی ما. که خود، بعث تمام نعمت‌هایی باشد که در قلم عمل آموخته و در لوح عمل جریان پیدا کرده است. که آن نقش صورت تکلیف یک انسان برگزیده است.

در عرف دنیا، وقتی دانش‌آموزی به مدرسه برود معلم برای او تکلیف شب در نظر می‌گیرد. شکر زحمات معلم و تدریسش، درصحیح انجام دادن تکلیف معلوم می‌شود. دنیا در کلام عارفان، لیل یعنی ظاهراً شب است زیرا که شب، تاریک و ستر عیوب اعمال و رفتار است. پروردگار عالم دنیا را لیل قرار داد و آن ستارالعیوب مهربان به بندگانش آبرو بخشید. به گنهکار فرصت داد تا در دنیا و عمر کوتاهش، عمل خود را اصلاح  و توبه کند. پس فقط او می‌داند که در این تکلیفِ شبِ دنیا، ما چگونه شاگردی برای زحمات معلمانمان و راهنمایانمان هستیم؟! آیا شاکریم یا کافر؟ هرکس خود به نفسش بصیریت دارد.

هنگامی‌که از دنیا می‌رویم، در شب اول قبر، جایی که اتاق عمل است،کتاب تکلیف ما را باز می‌کنند. خطاب می‌شنویم:"اقراء کتابک کفی بنفسک...." یعنی "بخوان کتاب نفس خویش را"(آیه 14 سوره مبارکه اسرا). خوشا به حال کسی که در کتاب عملش فقط یک کلمه باشد یعنی :" لا اله الا الله". آن زمان، بنده از حلاوت این عبارت نورانی هزار سال (به عدد اَلْف)؛ حرف الفِ وجود خود، مدهوش می‌شود. و در بهشت برزخی، لذت این عبارت را می‌برد. تا روزی‌که در یوم الحساب هنگام بپاخاستن می‌پرسد این چه عبارتی بود؟! که از آن روز تا غایت، در مقام لذت واقعی خود ماندگار خواهد شد.

۰ نظر ۱۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۰۱
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عدد عشر در عمر دنیایی

 خیلی جالب است که عدد ابجد کلمه عمر=310 می‌شود، 300 برابرعدد ابجد حرف (ش) است و صفت شین؛ تفشی یعنی افشاشدن و افشاکردن است که افشای عدد 10 یعنی همه‌ی اسرار عقیده‌ای و ریشه‌ی درخت عمل در تمام عمر انسان افشا  می‌شود. درحقیقت هر کس در قبر در رهن عدد10 یعنی (یا)ی انتخاب خود قرار می‌گیرد، این انتخاب؛ همان 4روی 10 است یعنی در احاطه‌ی ولایت چهارده معصوم(ص) است زیرا در قبر چه بخواهی و چه نخواهی خود را در ولایت 14 می‌بینی! انسان چه کافر باشد و چه مسلمان و یا به هر دینی باشد باید جوابگوی نعمت چهارده معصوم(ص) در عمر خود یعنی همان امتحان ده یعنی عشر باشد. بهشت و جهنم را خود انتخاب می‌کند و درواقع ذیقعد انتخاب خود را در آنجا می‌بیند.

اینجا همان مقامیست که در عدد ابجد اسم مبارک امام علی(ع) که 110 است، می‌بینید یعنی نگهدارنده عشرعالم(عدد ده) که امام علی(ع)؛ قسیم النار و الجنّه می‌باشد. خیلی مراقب باشید زیرا ایشان مولی الموحدین و مولای متقیان است. شیعه شدن به ایشان و فرزندانشان سخت، اما نجات دنیا و آخرت است. امیدوارم خداوند متعال آن و لحظه‌ای ما را به خودمان وانگذارد. درواقع با این گنج که اتممناها بعشر است، در قبر و قیامت به اربعین لیله‌ی عمر می‌رسیم.

نتیجه

پروردگار عالم، حروف و اعداد را سبب و مسببی قرار داد تا بندگانش حجاب‌ها را کنار بزنند و به واقعیت وجودی خویش برسند. چون ظاهربین هستیم  باید از شناخت خود و اطرافمان به شناخت مولایمان برسیم. با تعلیم و تعلم و با عبادتش به کمال هدف که رسیدن به رضای مطلق او و رسیدن به درجه قرب اوست، نائل شویم. و این میسّر نمی‌شود مگر اینکه به دنیای اسفل بیاییم و از صفر بندگی شروع کنیم تا به 1000(الْف) و به اَلِف وجود خود برسیم.

چه جالب است در فلسفه دسته بندی اجناس و انواع موجودات، انسان آخرین نوع از موجودات است که از جنس حیوان است. ولی در مرتبه جنس، جنسِ هیچ چیز نمی‌شود الا خدایی شدن که رسیدن به نفس الهیه است. خود نوع انسان نیز نوع الانواع است. پس شیطان چرا به آدم (ع) سجده نکرد، چون او آتش است و هیچوقت جنس انسان نمی‌شود. پس فقط به او صدمه می‌زند و سرمایه‌اش را می‌سوزاند و ضرر شیطان همین است. پس راه مبارزه با او توبه است. در نتیجه از پروردگار عالم بخواهیم که ما را از امّت و شیعیان و محبّین واقعی چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین قرار دهد که ما از نوع ایشان بمانیم و با ایشان محشور شویم و مورد شفاعتشان قرار بگیریم. انشاء الله.

 

                                                                                   پایان.

 

 

 

 

جایگاه‌عددی

  حروف

  عددابجد  

 

جایگاه‌عددی

  حروف

عددابجد

1

ا

1

 

15

س

60

2

ب

2

 

16

ع

70

3

ج

3

 

17

ف

80

4

د

4

 

18

ص

90

5

ه

5

 

19

ق

100

6

و

6

 

20

ر

200

7

ز

7

 

21

ش

300

8

ح

8

 

22

ت

400

9

ط

9

 

23

ث

500

10

ی

10

 

24

خ

600

11

ک

20

 

25

ذ

700

12

ل

30

 

26

ض

800

13

م

40

 

27

ظ

900

14

ن

50

 

28

غ

1000

ابجد هوز حطی- کلمن سعفص- قرشت ثخذ - ضظغ

 

 

 

                                         

                                             

 

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن

صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً

 حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً.   

 

۰ نظر ۱۰ آذر ۰۰ ، ۲۱:۳۸
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

*سوره مبارکه فتح 

تنها سوره‌ای که در قرآن کریم شامل 29 آیه است. عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص)111 می‌باشد. نمی‌دانم چگونه این حقایق را بنویسم! همین قدر به بضاعت ضعیفم بیان می‌کنم: عدد ابجد حروف الف=111 است[1]. باطن حرفِ الف، اسرار حروف الم است[2]. و در سوره مبارکه فتح، اسرار عدد نزول قلبی{آن به قلب مطهر پیامبر(ص)} به فتح واقعی رسیدن را، قامت الفِ وجود می‌خواند. درحالیکه حرف الِف؛ خزانه و گنج تمام حروف است.

*سوره مبارکه فتح؛ سومین سوره در جزء 26 قرآن کریم است[3].که عدد ابجد کلمه حدید=26 می‌باشد و کلمه حدید، صفت مبالغه حدود خداوند است. و چهارچوب هر خانه‌ای در حدیده کردنِ محدوده‌ی آن است(که تیرآهن می‌زنند).

*همانطور که بیان شد جایگاه عددی کلمه دنیا=29=وطن است. پس دنیا، وطنی شد که همه‌ی خزانه گنج الفِ وجود انسان‌ها در توان وتقدیر به دستشان می‌رسد و اگر خوب استفاده کنند به فتح الی یوم القیامت می‌رسند. و در چهارچوب خانه قبر با عمل یک انسان فاتح وارد می‌شوند؛ به صورت الفِ وجود که تمام اضافات از او جدا شده است و صورت و سیرت آدمیت را با خود آورده است!

جایگاه عددی حروف الف=30 می‌شود که برابر با عدد ابجد حرفِ ل است که در واقع مجرای توحید؛ لا اله الا الله می‌باشد. جالب است که جایگاه عددی حرفِ ل=12 است و کلمه نورانی لا اله الا الله هم از 12 حرف تشکیل شده است. و خداوند کریم دائم ما را به سوی خود می‌خواند!چنانچه هر سال 12 ماه است و هر ماه 30 روز![4] و قلب کره زمین، خانه توحید؛ خانه خداست! و قبله همه مسلمین و محلّ سجده همه انبیا و اولیا و ملائک و مقرّبین و محل تولد گنج ولایت و اسرار توحید و خزانه‌ی الفِ وجود، و اولین ظهورعدد و نقطه باء بسم الله، اولین حرف یعنی باب بازکننده گنج قرآن یعنی مفتاح و کلید و باب فتح خزانه اسرار کلام الله قرآن مجید؛ اسدالله الغالب؛ مولی الموحدین و مولای متقیان؛ علی ابن ابیطالب صلوات الله علیهم اجمعین است.

*آیا جالب نیست که عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه فتح در قرآن مجید، 48 است که برابر با جایگاه عددی کلمه فاتح می‌باشد؟! پس انشاءالله با عمل به 29 آیه این سوره مبارکه، فاتح بر نفسِ خود می‌شویم و به گنج الِف وجودمان دست پیدا می‌کنیم. که گنجِ الفِ وجودمان هم کلمات مبارک عشرُامثالها می‌باشد![5] زیرا آخرین آیه این سوره مبارکه(آیه بیست و نهم) ، تمام 28 حرف یعنی خزانه الف را داراست! و اگر ارقام 28 را جمع کنیم(8+2)، 10 (گنج عشر) می‌شود. ازطرفی به آخرین حرف یعنی غین می‌رسیم که عدد ابجدش 1000 (اَلْف) است(28=غ=1000). پس انشاءالله وقتی با عمل از اول تا به آیه آخر سوره مبارکه فتح رسیدیم، غنی می‌شویم!

پس فتحِ واقعی آن است که به عدد یکِ الِف متولد شدیم، اما با دسترسی و استفاده از تمام گنج به حروفِ الْفْ یعنی 1000، به خانه و وطن اصلی؛ قبر می‌رویم {پس در جمع می‌شود 1001، برابر با عدد ابجد کلمه ارض و نام مبارک رضا(ع)}.

حرفِ غ را غین می‌خوانیم که همان حروف غنی پروردگار عالم است. مؤمنان و مخلصان از دنیا که به سلامت بروند، انشاءالله در اسم غنی پروردگار در رحمت رحیمیتش غرق می‌شوند. جانم به قربان خدای مهربان که چگونه بنده ضعیفش را پذیرایی می‌فرماید.

در حدیث است که هر کس آیه آخر سوره مبارکه فتح را هر روز صبح و شب تلاوت کند، اگر در آن روز بمیرد به مقام شهید نائل می‌شود. اللهم الرزقنا

*اما فتح واقعی چیست و کجاست؟ عدد ابجد کلمه فتح=488 است که جمع ارقامش 20 می‌شود (20=8+8+4) و عدد 20 در دنیا، بهترین نمره‌ایست که وقتی شاگرد هیچ غلطی نداشته باشد، معلم به او می‌دهد. درواقع 488 ؛ روشن کننده‌ی معنی نهایت حل شدن یا ذوب شدن در بندگی خدا و به درجه حبیب الهی رسین است و در همین دنیا به فتح اکبر رسیدن، به منصبِ آدمیت رسیدن، زنده شدن و وطن پیدا کردن در قرب الهی و روزی خوردن نزد پروردگار عالم. به نام مخلصین و مقرّبین و نعم الاوّاب رسیدن و خلاصه شهید شدن فی سبیل الله.

"و لاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتًا بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون[6]"؛ "نپندارید کسانی که در راه خدا شهید شدند، مرده‌اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و نزد پروردگارشان متنعّم خواهند بود(روزی می‌خورند)".

حال می‌خواهید بدانید او کیست که سیدالشهدا شده و مقام ثارالله را گرفته است؟! اگر اعداد 1  تا 20 را با هم جمع کنیم 210می‌شود[7] که برابر با عدد ابجد نام زیبای "امام حسین"(ع) است! که ایشان به درجه فتح حقیقی رسید (یعنی پیروزی حق بر باطل و خون بر شمشیر) و همه‌ی شیعیان را با وجود مبارک فرزندان معصومش(ص) صدا می‌زند؛ هل مِن ناصر ینصرنی؟!  که امروز این ندای مولا و سرورمان؛ امام زمان (عج) است که آقا خود، داعی الله است چنانچه در زیارت آل یس می‌خوانیم: السلام علیک یا داعی الله و ربّانی آیاته... .

آیا غیر از این است که حضرت در عاشورا، همه را به رسیدن به گنج الِفِ وجود و به باطنش؛ مجرای توحید لام و به طهارت میم که قلب به میم شدن است، می‌خواند؟! چون خود، اسرار وطن را در کربلا افشا کرد؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا! پس در وطنِ کربلا باید امتحان عاشورایی بدهیم تا فاتح میدان بندگی خالصانه برای خداوند متعال در دنیا باشیم.اللهم الرزقنا

خوانندگان عزیز! در پایان توصیه می‌کنم که برای درک بهتر اسرار دنیا، کتاب گنج عشر را هم مطالعه کنید.خالی از لطف نیست که قسمتی از مطالب آن کتاب را در اینجا هم بیان کنم:

عدد 10 در کلمه‌ی دنیا از عالم حُب

پروردگارعالم همانطور که اراده و مشیتش قرارگرفت که خود را بشناساند، مخلوقاتش را بدون نیاز خلق فرمود و اول عالمی که به ظهور ایجاد نمود عالم حبّ بود(عدد ابجد کلمه حب = 10)؛ عالمی که ظرف معرفت شد و صورت نوری گنج عالم در آن ظهور پیداکرد.

بنابراین صورت نزولی آن را در عالم دنیا قرار داد. یعنی در خانه متبرک کعبه و درواقع در جانِ آن{ولایت عظمای چهارده معصوم(ص)}یعنی در وجود مطهر و مقدس امیرالمؤمنان علی(ع)؛ مولود کعبه و یازده فرزند نورانیش(ع). چنانچه می‌فرمایند: ولایت امیرالمؤمنین(ع)حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. ولایت مولا علی(ع) قلعه حصن محکمی است که هر کس لیاقت ورود در آن پیدا کند از عذاب خداوند در امان است (در دنیا و آخرت). اما به شرط محبت قلبی به محمد(ص) و آل محمد(ص).

همانطور که گفتیم قلب، خانه خدا در بدن مؤمن است. قلب باید کانون محبت و سلم و دوستی با اهل بیت پیامبراکرم(ص) باشد تا بتواند واقعا خانه خدا در وجود ما باشد! و این قلب، ظرف رضای خداست که اگر قلبی در محوریتِ قلب حجت خدا باشد، هرگز به انحراف کشیده نمی‌شود و  مخلص می‌شود.

 پس باطن محبت که همان گنج حُب خالصانه و حقیقت دهه طُهر و همان محبت چهارده معصوم(ص)است، همان عنایت هبه‌ی پروردگارعالم است که باعث وصل شدن و گشایش و نجات هر انسان مؤمن و معتقد است در دنیا و آخرت که از عالمِ سرّ به وجود مقدس معصومین(ص) و از مجرای وجود علی ابن ابیطالب(ع) که مولود کعبه است به تمام قلوب پاکان و مؤمنان خالص و از آنجا به لطف و فضل خداوند منّان در قبر و تا قیامت باعث این می‌شود که ما مشمول رحمت و فضل و شفاعت الهی قرار گیریم.

که تمام این محبت، رسیدن به شدیدترین محبت که محبت به خداوند منّان و کریم و سبحان است.وَالَّذینَ امَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّه[8]؛ و کسانیکه به خدا ایمان آورده‌اند، بالاترین و شدیدترین محبت را نسبت به خداوند دارند. و آن قدرشناسی از محبت بی‌کران اوست که همه‌ی مخلوق را در رحمت رحمانیت و رحیمیتش در دنیا و آخرت غرق کرده است.

همانطور که در زیارت عاشورا می‌خوانیم: انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم . این است و جز این نیست که من با هر کس شما دوست باشید، دوستم و با هر کس بجنگید می‌جنگم  و با هر کس محبت دارید من هم محبت می‌کنم  و با هر کس دشمن باشید من دشمن هستم. آری! این دوستی واقعی است.

 در حالیکه کلمه‌ی دنیا خود با 4 حرف، حامل تمام زیبایی گنج عوالم شد و از آن زیباتر بدن جسمانی انسان کامل، و به تبع آن تمام انسان‌ها به وسع وجودیشان ظرف گیرنده‌ی کلّ عوالم و کلّ اسماء و صفات و تمام آنچه خداوند تبارک تعالی وقتی جسمیت آدم(ع) را خلق نمود، به خود تبریک فرمود که بهترین صورت و بهترین زیبایی‌های خلقتش شد (فتبارک الله احسن الخالقین[9]). و فرمود من انسان را به صورت خودم که همان صورت اسمائی و صفاتی است خلق نمودم و او را خلیفه‌ی خود در زمین قرار دادم (انی جاعل فی الارض خلیفه[10] ؛ همانا این است و جز این نیست که من قرار دادم او را خلیفه و جانشین خودم در زمین) .

کلّ حقیقت سرّ عدد 14 یعنی گنج 4 روی 10، ولایت و خلافت مطلق از جانب پروردگار عالم مخصوص به 14 معصوم(ص) است{ائمه معصومین(ص) انسان‌های کاملند} و این عزیزان استثنا از همه‌ی خلقت هستند. حتی پیامبران(ع)  و اوصیائشان از انوار مقدس ایشان خلق شده‌اند. و خداوند درباره‌ی این 14 نور مقدس(ص) می‌فرماید:"انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا[11]" (اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم) این است و جز این نیست که من اراده کرده‌ام که از اهل بیت پیامبراکرم(ص) تمام پلیدی‌ها را پاک کنم؛ پاکی که هرگز در آن آلودگی نخواهد آمد(الی یوم القیامه).

درواقع پروردگار عالم که کلّ ظهور و تجلیّاتش را در عالم سرّ در باطن سبّوحیت و قدّوسیت ذات اقدسش متجلی فرموده بود، این حقیقت تطهیر را در جان ذره ذره‌های عالم با تسبیح و تهلیل و تکبیر و تنزیه ظهور داد. که فرمود:"تُسبّح له السمواتُ السَبعُ و الارضُ و مَن فیهنّ و إن مِن شیءٍ إلا یُسبّحُ بِحمده و لکن لاتَفقهونَ تَسبیحهم...[12]". بنابراین تسبیح می‌کنند برای خدا تمام آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنهاست. و وجود مقدس چهارده معصوم(ص) را الی یوم القیامت به طهارت اظهار فرمود یعنی ذره‌ای در این عالم خلق نشده مگر در باطن طهارت! حال خواننده‌ی عزیز از شما می‌پرسم که در این( دنیا) که خود کلمه‌ی استثنایی است[13] و حرف (یِ)دنیا که برابر عدد10 ؛ گنج الهی است، آیا ذره‌ای وجود دارد که از بطن حقیقت ولایت جدا باشد؟!

*پس اگر در دنیا نمی‌آمدیم، به حقیقت گنج وجود و اسرار حروف عملمان نمی‌رسیدیم! وقتی در دنیا وارد می‌شویم از ثانیه‌ای که نطفه‌ی ما بسته می‌شود، تمام حیات ما پشت نون ساکن دنیا قرار می‌گیرد و به صُوَر مختلف، معنا و حیات واقعی را پیدا می‌کند! در هر زمان به یک نحو ؛ در شکم مادر، در تولد و زندگی کودکی، در نوجوانی و جوانی و در بقیه عمر، عالم خود را دارد و در هر زمان صورت اصلی ِعمل زمان خود را برای ما نشان می‌دهد.

در واقع حروف الفبای عربی 28تاست(2تا14تا=28). پس در عالم اسرار صورت نورانی کنز الهی، صورت باطنی نون را شامل است یعنی تنوین و در خلقت روی زمین در دنیا مخرج دهانی را شامل می‌شود و حامل گنج(14) یعنی 4روی 10 را در دنیا ظاهر می‌کند. پس تمام سرّ خلقت در یک کلمه قرار دارد و آن هم (ن و ن) است که درواقع در جایگاه حروفی می‌شود 14و14= 28 ؛ پس در همه‌ی مخلوقات عوالم ظاهر می‌شود.

خانه خدا روی محلی ساخته شده است که ذیقعد تولد خشکی روی آب است و آن روی حرف (و) می‌باشد چون پروردگارعالم فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون. حرف (و)؛ حرف وصل است و عالم ماقبل را به عالم مابعد وصل می‌کند. واو وقتی است که خشکی کشیده شده یعنی دحو الارض شده است (واو =13).

پس کره زمین عدد 13 را حامل شد که همان 4=3+1 یعنی گنج ذات احدیت 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 و حقیقت ولایت، اسرار لایتناهی پروردگار عالم برعالم اسفل السافلین جلوه کرد. شاید بتوان این طور تعریف کرد که انسان معمولی فاصله‌اش تا انسان کامل، از اسفل السافلین تا لایتناهی است. آن بزرگواران؛ نور بدون ظلمت هستند و ما ظلمت و نور هستیم{ نور ما همان روح قدسی پروردگار عالم است (انی نفخت فیه من روحی) و ظلمات، جسمیت و حیوانیت ما است}.

خشکی در واقع ساحل نجات و محلّ به کمال رسیدن انسان و سکوی پرواز از عالم سفل به عالم اعلاعلیین است . خلاصه خشکی، جسم است برای آرامش روح انسانی و به کمال رساندن آن و حقیقت ذیقعد هر موجود زنده‌ای در این دنیاست .

سِرّ گنج 4 روی 10 در حروف دنیا

کلمه دنیا با حرفِ(د= 4) شروع می‌شود. در ضمن اینکه کلمه دنیا 4 حرف است به معنای کامل رابع و حقیقت عشر و 4 روی 10 و طهارت 40 و تمام گنج رحمت الهی . عدد ابجد حرف د = 4 است و عدد 4 یعنی خزانه گنج الهی که از روی چهارچوب خلقتی بر 4 ستون عددی حرف ( د )، دنیا ظهور پیدا کرده یعنی گنج عشر و درواقع 4 روی 10 ظاهر شده است. عالم خلقت بر ( د ) وحدت وجود او خلق شده!

حرف (نِ) دنیا همانطور که گفته شد در جایگاه عددی حروف الفبا برابر14 است یعنی همان سرّ عشر پس ولایت عددی 14 نور مقدس(ص) که منت پروردگار عالم است که بصورت جسمانی در دنیا حضور و ظهور پیدا کردند تا همه انسان‌های آزاده و عاقل را در ظلّ گنج الهی با شیعه و پیرو شدن وجودهای مقدسشان و نیز عمل به آیات قرآن(حقیقت 14)، آنها را به هدف خلقت یعنی خلیفة الهی برسانند و در نتیجه انسان‌ها، بدون ظلماتِ حیوانی شوند و در ضمن از نظر حروفی وعددی به حقیقت گنج الف وجودیشان در کلمه دنیا نایل شوند و نمره یک عدد الِف خود را بستانند چون انسان نسبت به همه مخلوقات، درجه‌ی یک است( اشرف مخلوقات است). اما به شرط امتحان عشر؛ گذر از حرف (یِ) دنیا با گرفتن مقام مهدویت

امیدوارم متوجه شده باشید که حرف نون ساکن در باطن کلمه دنیا، همان گنج 14معصوم(ص) است که ولایت مطلقشان از عالم سِرّ در ارض دنیا اظهار می‌شود و تمام حروف خلقت از وجود ایشان به مفهوم و معنای واقعی خود می‌رسند. و انسان‌ها بالاخص در جایگاه انسانی که دارای اختیارند باید  شیعه و پیرو این عزیزان شوند تا اعمالشان در قیامت با ولایت و امامت این بزرگواران، مفهوم و معنای بهشت را دارا شود. و الا جدایی از این عزیزان، جهنم است . قابل توجه که انسان از نظر زمانی و جسمانی، از نظر عمر گرانمایه‌اش و خلقتی، تمام رحمت‌های واسعه‌ی خداوندی پشت گنج نون ساکن و ثابت دنیا، بالفطره به او می‌رسد.

حرف (ی) = 10 یعنی گنج عشر می‌باشد، در اصل 4 روی 10 . این دهه، دهه‌ی طُهر است. پس نتیجه می‌گیریم در کلمه دنیا :

( د )= 4 که 10 = 4 +3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14 .

( ن ) = 50 و جایگاه آن = 14 یعنی 4روی 10 = 14 .

( ی ) = 10 برابر 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14  .

( الف ) =1 = یک برابر گنج الف یعنی رسیدن به عدد واحدیت (واحد = 19) است. جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شود (10=9+1) یعنی 4 روی 10 = 14  . درواقع کلمه دنیا بصورت کلی کلمه که چهار حرف است و یکبار چهار حرف دنیا بصورت ( د ن ی ا ) در گنج عددی حرفی هرکدام کامل و به سرّ عوالم 4 روی 10 در جمع حروفی آن ظهور دارد. پس درواقع حقیقت دنیا به 5 معنا، 14 است[14] 70 = 14 × 5 که تمام دنیا، لیل است زیرا عدد ابجد کلمه لیل = 70 است و همچنین عدد ابجد حرف ع= 70 و دلالت به عین ولایت حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و فرزندان گرامیشان دارد .

لیل در دنیا یعنی شب، عالم دنیا ظلمانی و اسفل السافلین است شاید یک دلیل ظلمانی بودنش که خاک است (یعنی جسمیت) این می‌باشد که فقط کره زمین جاذبه دارد و دنیا، رنگ سیاه را به خود گرفت ( رنگ سیاه؛ جذب کننده تمام رنگهاست) و رنگ کامل است، پس جذب کننده تمام نعمت‌های عالم سِرّ و آسمان‌ها و زمین است که نزولات رحمت الهی را به تمام ظرفیت بصورت استعداد جذب می‌کند و از زمین است که تمام گنج الهی بصورت چهار فصل در سال ظاهر می‌شود و تمام گنج‌های خاک را بصورت طبیعی از خود با رشد نمو( یعرج فیها) می‌کند و باطن آن آمدن تمام مرسلین و اوصیای الهی و کتاب‌های آسمانیست که در دنیا نازل می‌شود .

در ضمن جان طهارت به عدد پنج تن(ص) همان عدد 14 که برابر 40=10×4 . عدد ابجد قسم = عقل = (ر) = 200 که 200=40×5 است، همانطور که در بالا ذکر شد حقیقت دنیا به 5معنا14 است(70=14×5) و به عبارت دیگر می‌توان گفت 200=40×5 ، که حقیقت طهارت و دهه‌ی طُهر ظاهر شده(دنیا 4حرف است و 4 پایه 40 ) و همان 4 روی 10 ؛ 40=10×4 .

عالم در گنج ولایت غرق است

 از مبحث بالا چند درس می‌گیریم :

  1. وجودهای مقدس بلاواسطه رزق وحی که پاک‌ترین و نورانی‌ترین روزی است(رزقاً حسناً) را از پروردگار عالم می‌گیرند( و از وجود مقدسشان که واسطه‌ی خلق هستند) به تمام مخلوقین از جماد و نبات و حیوان و انسان و ... می‌رسانند. پس ساحت مقدس ایشان، همیشه طاهرند و با زبان ساده بگویم که هرگز بدون وضو و غسل نمی‌شوند، شاید بپرسید چرا ؟ زیرا این عزیزان؛ انسان کاملند و عاری از هر نوع نجاسات حیوانی هستند.[15]

2-خداوند در آیه‌ی مبارکه آیت الکرسی می‌فرماین : لا تأخذه سنة و لا نوم . یعنی هرگز خواب که هیچ، بلکه چرتشان هم نمی‌رود. برای ما انسان‌های معمولی، خواب یکی از مبطلات وضو است زیرا ما از خود بیخود می‌شویم. حال که وزنه‌ی سنگین خلقت بوجود این عزیزان بستگی دارد آیا می‌شود لحظه‌ای چرت داشته باشند!؟ پس همه‌ی عالم زیر و رو می‌شود!

3-وقتی در زیارت صبح روز جمعه می‌خوانیم[16]: آمنت بسرّ آل محمد(ص)، یعنی چه؟ باید هر مسلمان شیعه اعلام کند ایمان دارم به خداوند متعال و ایمان آوردم به پیامبر و خانواده محترمش(ص) و ایمان آوردم به سرّ اهل بیت پیامبر(ص) .

4-وقتی به مولایمان حضرت مهدی(ص)؛ امام زمان(عج) می‌گوئیم، یعنی اوست که امامِ زمان است یعنی زمان، پشتِ ولایت او روزیِ رزق می‌گیرد و ولایت بر انسان‌ها و جان آنان دارد و او خلیفه برحق پروردگارعالم بر  انسان‌ها و همه‌ی موجودات و مخلوقات است. ( بقیة الله ولی الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف )

5-در حقیقت وجود مقدس معصومین(ص)؛ امامان مبین و قرآن ناطق و کتاب آسمانی ما قرآن مجید؛ امام صامت، صراط مستقیم و نور هدایت از جانب پروردگار عالم برای ما هستند. خداوند در کتاب کریمش می‌فرماید: لا یمسّه الا المطهرون[17] بدون طهارت، قرآن و همینطور ساحت مقدس معصومین(ص) را مسّ نکنید یعنی تماس نگیرید. پس همانطور که بدون وضو و طهارت دست زدن به آیات مبارک قرآن حرام است، دست زدن به اسماء مبارک پروردگار عالم که تمام معصومین(ص)؛ اسماء الله و همه آل الله هستند نیز بدون وضو و طهارت حرام است .

6- جای بسی افتخار است برای ما شیعیان که پیرو چنین رهبران و امامان پاک و معصوم هستیم که با شیعه‌ی واقعی شدن این عزیزان می‌توانیم بنده و عبد خالص پروردگارعالم شویم، یعنی از رضای قلب ولی زمانمان حضرت مهدی(عج) به رضای پروردگار بی‌همتای خود برسیم. اللهم الرزقنا .

همین جا متذکر می‌شوم که خداوند متعال در آیه‌ی آخر سوره مبارکه کهف می‌فرماید: قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعباده ربه احدا ؛ پیغمبرم بگو اینست و جزاین نیست که من هم مثل شما بشر هستم اما رزق من وحی است از سوی پروردگار یکتا... .

 

انسان‌ها باید بدانند که هیچگاه مرتبه مقام معظم چهارده معصوم(ص) را با خود مقایسه نکنند زیرا همانطور که ذکر شد این بزرگواران در مقامشان آیه تطهیر نازل شده و از ظاهر و باطن تطهیر هستند یعنی در بدن مطهرشان نجاست نیست و پروردگار عالم لباس جسمانی از جنس طهارت بر روح مطهرشان قرار داد نه مثل بدن ما که اگر ذره‌ای شکافته شود عین نجس خون از آن بیرون می‌آید و نجس است .

تمام قرآن؛ حقیقت وجود مقدس آنهاست. ایشان رزق نورانی وحی را حامل هستند و در مقام قرب، هرگز تنزل ندارند چون هادی انسان‌ها در مرتبه اسفل السافلین دنیا هستند. در ضمن اینکه زوجیت آنها را مثل خود نپندارید و سخنی نگویید که مسئول هستید. ایشان از تمام هوسرانی‌ها و دنیا پرستی‌ها مبرّا هستند. مثل حضرت مریم(س) که تمثیل بارز پروردگار عالم در سوره مبارکه مریم است که ایشان برگزیده و تطهیر است. فرزندش بدون پدر متولد شده و حضرت عیسی (ع) در بدو تولد پیامبر بود و کتاب و پیامبری خود را اعلام کرد: انّی عبدالله ءاتانی الکتاب و ...[18] (این است و جز این نیست که من بنده‌ی خدا هستم  و با خودم کتاب آسمانی آوردم) .

*حال ببینید دنیا چه عظمت وجودی دارد و این نام پر معنا و زیبا چه گنجی را در خود نهان داشته است ! همیشه همه‌ی انسان‌ها در طلب گنجی بوده‌اند و هستند و خواهند بود تا به آرزوهایشان برسند. اما نمی‌دانند که پروردگار عالم این گنج را در4 ماه و ده روزگی جنینی(یعنی 4روی 10) در  وجودشان ارزانی داشته و با ورود در دنیا به حیات دنیایی هم وارد گنج می‌شوند و با رسیدن به حقیقت بندگی در ظلّ تشیع بر محمد و آل محمد(ص) به این گنج واصل می‌شوند.

پس هر کس که در دنیا زرنگ باشد یعنی اطاعت محض پروردگار عالم را انجام دهد به گنج دست پیدا می‌کند تا الی یوم القیامت به بالاترین و بهترین ارزش‌ها و مقام‌ها و تمام آرزوهایی که فکر آن هم در سر نمی‌گنجد می‌رسد؛ یعنی به قرب الی الله و به روزی نورانی ِعند ربهم یرزقون و به اذن خداوند رحمن و رحیم به جایگاهی که جز خاصان به آن راه ندارند می‌رسد(فی مَقعد صِدقٍ عند مَلیکٍ مُقتدرٍ[19])

 

حرف (ی)به عدد عشر در کلمه دنیا -عاشورا

گفتیم که در کلمه‌ی دنیا استثنائاٌ بجای اینکه حرف نون ساکن پشت حرف(ی) ادغام شود اظهار می‌شود؛ در واقع باید دُیّـا خوانده می‌شد اما حرف (ن) کاملا اظهار شده و دنیا خوانده می‌شود. پس نشان می‌دهد که حرف (ی) که یا خوانده می‌شود، عشر یعنی ده بودن عمر دنیا را کاملا اظهار می‌کند. در حدیث مبارک آمده "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا " یعنی تمام عمر دنیا، عشر است و در آن عاشورای بندگان خدا برپامی‌شود و کلّ ارض زمین هم محل برپاشدن عاشورا یعنی کربلاست.

نکته: عدد ابجد کلمه کربلا=253 است یعنی خزانه‌ی نگهدارِ حضرت محمد(ص) به نام آسمانیش یعنی احمد(ص) (احمد=53)! و جایگاه عددی کلمه کربلا=46 است که برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ ولی می‌باشد.

جمع ارقام 253 می‌شود10(10=3+5+2) و جمع ارقام 46 هم10می‌شود(10=6+4). بنابراین(حروفِ) کربلا در جمع (ارقامش)، جایگاهِ عاشورا به عدد 10 است(عشر یعنی10)!!!   

عددابجد کلمه عاشورا =578 که جمع ارقامش 20می‌شود20=8+7+5

و 20=عددابجد حرف ) {خداوند کریم در اول سوره مبارکه مریم 5 حرف مقطعه را می‌فرماید که اول آن (ک) کاف خوانده می‌شود و یکی از اسماء خداوند، کافی است} و جایگاه عددی کلمه عاشورا=65 است که جمع ارقامش 11می‌شود(11=5+6) و 11=جایگاه عددی حرف (ک)= عددابجد حج و هو {2=1+1 و 2=ب} همچنین 65=عددابجد کلمه دنیا، پس عاشورا در جایگاهش فقط دنیاست که اتفاق میفتد و برای همه‌ی بندگان خداست.

همه باید عاشورائی باشیم و از حریم اسلام و قرآن و عقیده و ایمان به خدای یکتا، پشت سر وجود مطهر آقا امام زمان (عج) ایستاده و با دشمنان دین و قرآن با علم، باعمل خالصانه، با تربیت صحیح، بانماز، باحجاب، با اسلحه‌ی بندگی و خلوص تا پای جان بجنگیم.

مؤمن باید مثل مولایمان امام حسین(ع) باشد که هنگامیکه در قتلگاه سرش را بلند کرد و دید عده‌ای با سنگ، عده‌ای با تیر و نیزه و خلاصه با کلام‌های مخالف حمله کرده‌اند، برای دفاع از دین جدش پیامبراکرم(ص) و ولایت پدرش امام علی (ع) و طهارت مادرش خانم فاطمه(س) و رضای خدای مهربان، سینه‌ی خود را سپر همه‌ی بلاها کرد و اجازه داد تا تیرها و سنگها و نیزه‌ها و ... براو ببارند، زیرا تا ایشان اذن نمی‌داد هرگز این اجسام که خود، تحت ولایت آقا هستند جسارت به ایشان نمی‌کردند زیرا همه‌ی این جمادات و نباتات و ملکوت می‌گویند:     

ماسمیعیم و بصیریم وهشیم     باشما نامحرمان ما خاموشیم

پس اگر بخواهیم هیچگاه وسواس‌ها و خناسها بر ما غالب نشوند باید پاسدار حریم حدود الهی اول در وجود خودمان و حریم قلبمان و بعد در خانواده و تا هرچه می‌توانیم در اجتماع باشیم تا شاید بتوانیم ارادتمان را به ساحت مقدس آقایمان ابراز کنیم. این عمل فقط در جایگاه عاشورا در دنیاست.

چنانچه خداوند متعال  می‌فرماید که خود و اهل بیتمان را امر به اجرای احکام الهی کنیم: "یا ایها الذین آمنوا قُوا أنفسَکم و أهلیکم ناراً وقودها الناسُ و الحجارةُ علیها ملائکةٌ غلاظٌ شدادٌ لایَعصونَ الله ما أمَرهم و یفعلون ما یُؤمرون[20]؛ ای کسانیکه به خدا ایمان آورده‌اید، خود را و خانواده خود را از آتش دوزخ نگهدارید، چنان آتشی که مردم(دل سخت کافر) و سنگ خارا آتش‌افروز آنست و برآن آتش، فرشتگانی سخت‌دل مأمورند که هرگز نافرمانی خدا را نخواهند کرد و آنچه به آنها حکم شود(فوراً) انجام دهند".

جالب است بدانید همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه قیامت هم 65 می‌شود { 11=5+6 و11=جایگاه عددی حرف(ک) ، 2=1+1 و 2= (ب)} و عاشورا، قیامت صغری در دنیاست. هرکس می‌خواهد در قیامت، روسفید باشد باید در عاشورای دنیا به درجه‌ی سرباز اسلام و قرآن و شیعه‌ی امام زمان(ص) و مُهر مهدویت و انشاءالله شهادت فی سبیل الله و زیارت لقاءالله با روسفیدی نائل شود. پس نتایج زیر حاصل می‌شود:

1-انسان دائماً در ابتلا و امتحان است.   2-انسان در سختی‌ها شناخته می‌شود.   3- جوهر انسان در زحمت‌ها و رنج‌ها سنجیده می‌شود.   4- خالص بودن هرکس در محک با ناخالصی‌هاست.   5- جان عدد 10 همان حقیقت 14 و 5 است که حلقه‌ی بندگی می‌شود و انسان باید در دنیا به این حلقه مزیّن شود تا در آخرت به آن برسد.   6- پروردگار عالم می‌فرماید: "من جاء بالحسنه فله عشر امثالها[21] " اگر با خود (تا قبر) عمل حسنه بیاوری من ده، مثل (گنج) عشر را به تو پاداش می‌دهم(یعنی همه‌ی برکات و نعمات تمام نشدنی خداوند کریم) اگر کسی عمل حسن(ع) بیاورد، حسین(ع) نتیجه می‌گیرد.

عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)=118 است که اگر ارقام آن را با هم جمع کنیم می‌شود 10 [22]. پس در جان حسن(ع) حقیقتِ 10 شکفته شده و پایه‌ی 10 می‌باشد. عدد ابجد حسین(ع)=128 است و جمع ارقامش 11 می‌شود[23] که به معنای رسیدن به حج واقعی و معنای هو است.[24]

7-در واقع پروردگار عالم به انسان‌های فقیر و هیچِ خود منّت نهاده که به اسم غنیّ خود، آنها غنی شوند و به عالم باقی بروند. وقتی وعده‌ی عشر امثالها را می‌دهد یعنی کلّ بواطن را به او می‌دهد.

8-از عرش خداوند سبحان به زیر آمدیم تا دوباره به عرش با عمل صالح برسیم (در مجرای تنزیه)

9- عدد ده جایگاه ذیقعد، به یقین رسیدن و به ساحل نجات رضای خدا رسیدن است.

10-خشکی ذیقعد زیر خانه‌ی خدا به کربلا کشیده شده تا به هدف آفرینش خداوند باری تعالی با درجه‌ی قلب به میم و رسیدن به 40 در جایگاه شهید با طهارت کامل جلوه کند.

11-همه‌ی انسان‌ها در نتیجه‌ی شیعه شدن به وجود چهارده معصوم(ص) و صادق بودن در عمل به قرآن و پیروی معصومین(ص) می‌توانند به کمال و سعادت دنیوی و اخروی خود برسند.

 

[1] ) مراجعه شود به کتاب گنج الف

[2] ) سوره مبارکه عنکبوت که عددترتیب فهرستی‌اش 29 است، با حروف مقطعه الم شروع می‌شود.

[3] )یادآوری می‌کنم که سوره مبارکه جاثیه که عدد ترتیب نزولش 65 است، بیست و ششمین سوره‌ایست که با حروف مقطعه شروع می‌شود

[4] ) (12=ل=30 و ل ؛ مجرای توحید است)

[5] ) عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 111=الِف است

[6] ) آیه 169 سوره مبارکه آل عمران

 

[7] ) (210=20+19+ ... +2+1)

[8] ) سوره مبارکه بقره-آیه 165

[9] )سوره مبارکه مؤمنون-آیه 14

[10] )سوره مبارکه بقره-آیه 30

[11] )سوره مبارکه احزاب-آیه 33

[12])سوره مبارکه اسرا-آیه 44

[13]) در خواندنش، نون کاملاٌ اظهارمی‌شود!

[14] ) چهار معنی تک تک حروف و یک معنی کلّ کلمه دنیا که 4 حرف است

[15] ) طبق آیه 33 سوره مبارکه احزاب ؛ آیه تطهیر

[16] ) مفاتیح الجنان

[17] ) آیه 79 سوره مبارکه واقعه

[18] )سوره مبارکه مریم(س)-آیه 30

[19] )سوره مبارکه قمر-آیه 55

[20] ) آیه 6  سوره مبارکه تحریم

[21] ) آیه 160 سوره مبارکه انعام

[22] ) (10=8+1+1)

[23] ) (11=8+2+1)

[24] ) (11=حج=هو)

۰ نظر ۱۰ آذر ۰۰ ، ۲۱:۳۴
عذرا شفائی

  بسم الله الرحمن الرحیم

 

صفات دنیا

در اعداد ابجد، سه عدد هفت، هفتاد، هفتصد برابر با حروف: ز=7،ع=70و ذ=700 است.

صفت حرفِ ز(=7)، جهر است و آن، کتاب عمل است که هر کس به میزان زحمت و سعی و کوشش خود، کتاب شخصیت و جایگاه مقامش را در دنیا و آخرت معلوم می‌کند و آن آشکار است مانند دکتر، مهندس، کارگر و غیره.

 حرف ع (=70)، از حروف استعلاء است یعنی در کنار اینکه کتاب ظاهر خویش را شامل می‌شود، درجه کیفیت و خلوص عمل را به مرتبه بالای خود می‌رساند.

حرف ذ (=700)  یعنی جایگاه کسانی که مرتبه خود را در باطن کتاب و عمل خویش پیدا کرده و  می‌کنند، بهشت یا جهنم را نشان می‌دهد.

جایگاه این سه حرف بدین صورت است: دنیا؛ حرف "زا" و برزخ؛ حرف "عین" و قیامت؛ حرف "ذال" است. هر عالم از عالم دیگر وزین‌تر و پُر محتواتر می‌باشد.

*مولای متقیان در خطبه 52 و 63 نهج البلاغه می‌فرماید:

"آگاه باشید! گویا دنیا پایان یافته، و وداع خویش را اعلام داشته است، خوبی‌هایش ناشناخته مانده به سرعت پُشت کرده می‌گذرد، ساکنان خود را به سوی نابود شدن می‌کشاند و همسایگانش را به سوی مرگ می‌راند{یعنی دنیا رو به فنا و نیستی نهاده و خوشی آن باقی نمی‌ماند مانند جوانی و تندرستی، و به تندی(از اهلش) رو برمی‌گرداند}. آنچه از دنیا شیرین بود، تلخ شده و آنچه صاف و زلال بود تیرگی پذیرفت، و بیش از ته مانده ظرف آبِ ریخته شده از آن باقی نمانده است، یا جرعه‌ای آب  که با آن عطش تشنگان دنیا فرونخواهد نشست.

ای بندگان خدا! از سرایی کوچ کنید که سرانجامِ آن نابودی است، مبادا آرزوها بر شما چیره گردد، مپندارید که عمر طولانی خواهید داشت!

پس به خدا سوگند! اگر مانند شترانِ بچه مرده ، ناله سردهید و چونان کبوتران نوحه سرایی کنید و مانند راهبان، زاری نمایید، و برای نزدیک شدن به حق و دسترسی به درجات معنوی و آمرزش گناهانی که ثبت شده و مأموران حق آن را نگه می‌دارند، دست از اموال و فرزندان بکشید، سزاوار است زیرا در برابر پاداشی که برایتان انتظار دارم و عذابی که از آن بر شما می‌ترسم، اندک است. به خدا سوگند! اگر دل‌های شما از ترس آب شود، و از چشم‌هایتان با شدّت شوق به خدا یا ترس از او، خون جاری گردد و اگر تا پایان دنیا زنده باشید و تا آنجا که می‌توانید در اطاعت از فرمان حق بکوشید، در برابر نعمت‌های بزرگ پروردگار، به خصوص نعمت ایمان، ناچیز است".[1]

"آگاه باشید! دنیا خانه‌ای است که کسی در آن ایمنی ندارد، جز آنکه به جمع آوری توشه آخرت پردازد و از کارهای دنیایی کسی نجات نمی‌یابد{در دنیا از معصیت خدا بپرهیزید و به سبب کردار خود بر مرگ‌هایتان پیش دستی کنید(در زندگی نیکوکردار باشید تا پس از مرگ، ایمن گردید)}

مردم به وسیله دنیا، آزمایش می‌شوند؛ پس هر چیزی از دنیا را که برای دنیا بدست آورند، از کفشان بیرون می‌رود و بر آن محاسبه خواهند شد، و آنچه را که در دنیا برای آخرت تهیه کردند، به آن خواهند رسید و با آن خواهند ماند.

دنیا در نظر خردمندان، چونان سایه‌ای است که هنوز گسترش نیافته، کوتاه می‌گردد و هنوز فزونی نیافته، کاهش می‌یابد"[2].

و از حضرت رسول اکرم(ص) نقل شده که "روزی گوسفندی را در منزلش کشتند و همه را در راه خدا بخشیدند و گردن آن را برای حضرت گذاشتند. وقتی حضرت تشریف فرما شد به ایشان گفتند: همه را در راه خدا دادیم و فقط گردن آن برایتان مانده. و حضرت فرمودند: همه مانده است و یک گردن رفته است".  خداوند متعال  می‌فرماید: "ما عندکم یَنفَد و ما عند الله باق...[3]"  یعنی آنچه نزد شماست فنا می‌شود و آنچه نزد خداست، باقی می‌ماند. و در سوره شریفه الرحمن می‌فرماید:"کلّ مَن علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام[4]". همه کس و آنچه دارند فانی می‌شود مگر آنچه برای ذوالجلال و الاکرام است که باقی می‌ماند.

*دنیا برای مؤمنان قدرشناس، مزرعه است! چنانچه پیامبر(ص) می‌فرمایند: "الدنیا مزرعة الاخره[5]". در دنیا بذر افشانی می‌کنند و در قیامت، در سایه درختانی که بذرشان را خود کاشته‌اند، لذت می‌برند و از میوه‌هایش تناول می‌کنند. آیا اگر در دنیا نمی‌آمدیم، می‌توانستیم به مقام قدر خود یعنی خلیفة اللهی برسیم؟! پس بسی منّت بر ماست که بدنیا آمدیم. الحمدلله ربّ العالمین.

*و یکی از صفات دنیا، تکریر است یعنی اندکی از عمل در همین دنیا به انسان بر می‌گردد. و این صفت در حرف "ر"  است. عدد ابجد حرف ر=200 است که برابر با عدد ابجد کلمه عقل است. شاید بتوان اینطور معنا کرد که دنیا مخصوص انسان است چون پروردگار عالم نعمت عقل را فقط به انسان کرامت نموده است و تمام نعمت‌های زمین‌ها و آسمان‌ها را برای انسان و انسان را برای عبادت خودش خلق نموده است. نه آنکه نیازی به عبادت انسان دارد بلکه در مجرای عبادت (در دنیا)  به او لیاقت و ظرفیت رسیدن به نزدیک‌ترین مقام قرب را نسبت به خود عطا کرده است .

  ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند             تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

تعریفی از حرفِ  " و ":

همانطور که قبلا بیان شد، تمام مسیر دنیا؛ از یک آمدن و به یک پیوستن است. درعبارت "انّالله و انّا الیه راجعون"، واو وصل میان عبارت، تعبیرِ دنیاست! همانا این واو، سیر میان صفا و مروه عمل است تا سلامت به رضای او برسیم.

 

 

مقسوم

مقسوم علیه

عدداصلی

1

6

6

2

3

6

3

2

6

جمع

جمع

جمع

 

6

11

18

         

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عدد ابجد حرف و=6 است و عدد 6 به یک معنا، عدد کامل است زیرا جمع مقسوم‌هایش با خودش برابر است و رمزِ حقیقت عدد 6 را مقسوم‌هایش افشا می‌کند! پس مقسوم‌هایش 1 و 2 و 3 می‌شود و این 3 عدد،  مظهر ظهور تمام گنج اسرارعالم بالا برعالم دنیا است. و جمعشان هم 6 می‌شود(6=3+2+1) به همین علت 6 ، عدد کامل است.                       

جمع مقسوم علیه‌های عدد 6 می‌شود 11 (11=2+3+6) و عدد 11، تمام اسرار عالم بالا در دنیا است . پس فقط دنیا، سکوی پرواز به جانب قربِ هو(=11) است.

عدد اصلی یعنی 6 ، 3 بار تقسیم شده که در جمع می‌شود 18 (18=6+6+6) و 18 ، برابر با عدد ابجد کلمه حی ؛ صفت ذاتی پروردگار عالم است که همه در مجرای اسمِ حی او خلق شده‌اند و در دنیا ذره‌ای نیست که ظهور پیدا کند و حی نشده باشد! و دنیا به عدد 18 غنی شده (1000×18) که به 18000 منزل ظهور پیدا کرده است.

پس عدد 6 سه بار تقسیم می‌شود که دنیا در سه ابعاد طولی و عرضی و ارتفاعی ظهور دارد و تماما در گنج عدد سه به چهارِ یوم قیامت وصل می‌شود ( سه=65=قیامت، این عدد در قسمت‌های قبل کامل توضیح داده شد). درضمن که اندازه‌ی مِلکِ دنیا را 6 دانگ زدند. و هرکس بخواهد مِلکی بخرد، 6 دانگ است پس بهشت هم باید 6 دانگ نصیب ما شود! چون توحید است و باید شریک نداشته باشد.

*اما حرفِ "و" به عدد 6 ، رمز ظهور خلقت است. درواقع حرف وصل و حرف عطف است؛ وصل است چون دو عالم ندیدنی را به فضل خداوند متعال بر انسان مکشوف کرده و وصل می‌کند چنانچه خداوند فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون.

و عالم دنیا در 6 روز خلق شد{ هوالذی خلق السموات و الارض فی ستّة ایام ...[6] } . ابتدا بصورت نقطه ارض و بعد از این نقطه، زمین را گسترده فرمود(دحوالارض)، پس حرفِ "و" می‌شود "واو" که عدد ابجد حروف واو=13 است که این عدد برابر جایگاه عددی حرف م؛ باب طهارت به عدد ابجدِ 40 می‌باشد. و همچنین عدد 13 ، برابر با عدد ابجد نام زیبای خدای سبحان؛"احد" جلّ‌جلاله است، نشان دهنده اینکه همه‌ی این مخلوقات از کلمه ارض و همه جلوه سبحان در مجرای سبوحیت و قدوسیت ذات اقدس احدیت و مجرای توحید است.

*عدد 6 به عربی، ستّه می‌باشد و عدد ابجد سته=465 است که برابر با نام زیبای "مهدویت" و جمع اعداد 1 تا 30  است[7]. یعنی  برابر با تمام جزءهای قرآن مجید و تعداد روزهای هر ماه سال و برابر عدد ابجد حرفِ "ل"؛ مجرای توحید است که جایگاه عددی حرف ل=12 می‌باشد به جلوه 12 قسمت قرآن مجید و 12 ماه سال و 12 بروج آسمانی و 12 امام معصوم(ص)!

پس چنین است که قرآن عزیز، 114 سوره دارد که به قول پیامبر(ص) تمام محتوای آن در سوره مبارکه حمد و تمام آن در 19 حروفِ بسم الله الرحمن الرحیم جمع است. حال اگر 114 را بر 19 تقسیم کنیم، 6 می‌شود (6=19÷114) و جالب اینکه صد و چهاردهمین سوره قرآن (آخرین سوره)، سوره مبارکه ناس است که 6 آیه دارد. که اگر 114 را بر 6 تقسیم کنیم، 19 می‌شود(19=6÷114). همه‌ی گنج در باطن و ظاهر قرآن عزیز آمده است!

پس درواقع اعداد و حروف؛ شناسنامه‌های معارف هر مخلوق و مخصوص، دنیا و مخلوقات در دنیا می‌باشد.

*عدد 6 به فارسی شِش خوانده می‌شود که عدد ابجد شِش=600 و برابر با عدد ابجد کلمه "عصمت"  است (پس در گنج طهارت، ظهور دارد). و این عدد برابر عدد ابجد حرف "خ" است که صفت این حرف، خروره یعنی سخت گرفتن است. بنابراین دنیا، محلّ گیرکردن و گیردادن و به معنی امتحان و امتحان و امتحان است!

و اگر بخواهیم خوب و خیّر و خلاصه خادم ائمه معصومین(ص) و بنده خوب خدا باشیم[8]، باید از پشت صافی‌های زیادی رد شویم. و خلاصه که "خ" یعنی خلاص شدن از بند وسواس‌ها و خناس‌ها و مخلص شدن که خداوند در این وادی عصمت، می‌خواهد ما هم در عمر کوتاهمان به مقام و جایگاه و در مجرای عصمت برسیم چون وقتی به دنیا آمدیم، پاک بودیم و بی گناه، باید وقت از دنیا رفتن هم به پاکی برسیم. دیگر اینکه آخرین لحظه عمر، جان به خرخره می‌رسد و اینجا سخت‌ترین لحظه عمر است. امیدوارم که خدا این لحظه را بر همه ما آسان فرماید.آمین

.*جالب است که اگر حروف شِش را با ضمه  بخوانیم، شُش می‌شود که محل تنفس و محل ظهور حیات ما در دنیاست و تمام رگ هستی ما به نفَس ما وابسته است. و اینجا جاییست که خداوند شُش‌ها را در قفسِ سینه، کنار قلب قرارداده است که خیلی معنا دارد!

*دیگر اینکه عدد 6 در دنیا، ماندنی نیست!(چنانچه اگر جنین 6 ماهه بدنیا بیاید ، نمی‌ماند) و دنیا، زمین و آسمان هم با تمام عظمتش، می‌میرد و سِجِلّش در هم پیچیده می‌شود (یَوم نَطوی السماءَ کطَیِّ السّجلِّ للکتب...[9])و ماه و ستارگان و ... می‌میرند (...کلّ شیءٍ هالکٌ الا وجههُ...[10]). اما خداوند متعال برای انسان معانی را باز فرمود تا انسان در این عدد 6 ، برای آخرتش زنده و جاوید شود. چنانچه درباره امام حسین(ع) توضیح داده شد.

نکته: حروف کلمه انسان هم زیباترین و متوازن‌ترین و کامل‌ترین وجه را به خود گرفته است. چراکه یک "ان" در ابتدا، حرف "س" در وسط  و در انتها هم یک "ان" قرار دارد. و جایگاه عددی هر سه بخش 15 می‌شود :

کلمه انسان :                  ان          س             ان

جایگاه عددی :              15         15            15     (45=3×15)

جمع ارقام  :                 6            6              6      (18=3×6)

(ان=1+14=15)، (س=15)، (ان=1+14=15) که 3 تا 15 تا می‌شود 45 تا؛ برابر با عدد ابجد کلمه آدم و جایگاه عددی کلمه انسان. جمع ارقام 15 هم می‌شود 6 پس 3 تا 6 تا می‌شود که عدد ابجد کلمه عصمت الله=666 است و  ائمه معصومین(ص)؛ عصمت الله هستند.و 3 تا 6 تا  می‌شود 18 تا  (18=6×6×6) که برابر با عدد ابجد کلمه حی و سنّ خانم فاطمه(س) است .

عدد ابجد کلمه انسان=162 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود (9=2+6+1). انسان که اشرف مخلوقات است، پروردگار عالم در جمع عددش او را 9 قرار داد و همه‌ی عالمیان را برایش مسخّر فرمود و تمام دنیا را برایش قرار داد تا بهترین‌های عالم باقی (رضوان الله اکبر) را برای خود به عدد 9 فراهم آورد!

عدد 162 بر 9 قابل قسمت است و 18 می‌شود(18=9÷162) که تمام دنیا تا آخرت، 6 منزل معنا شد و خودِ منزل دنیا، 18000 منزل است که برای هر انسان در قسمت بندی 9 گانه‌ی اسمش به عدد 18، هر عددِ یک آن، 1000 تا 1000 تا برایش حساب می‌شود. و 18، همان 3 تا 6 تا است!

خلاصه کلمه انسان که جمع الجمع همه مخلوقات است؛ جامعِ جمع هر سه تا 6 تا است ( هم در جایگاه عددی و هم در عدد ابجد).

شصت و پنجمین سوره مبارکه قرآن از نظر فهرستی و ترتیب نزول

شصت و پنجمین سوره مبارکه قرآن از نظر فهرستی، سوره مبارکه طلاق است و از نظر ترتیب نزول به قلب مطهر پیامبر(ص)، سوره مبارکه جاثیه است. که در هر یک از این دو سوره مبارکه به نحوی گنج معارف دنیا را به چگونگی استفاده از آن بیان فرموده:

*سوره مبارکه طلاق:

به ظاهر کلمه طلاق برای ما به جدایی معنا شده، درحالیکه طلاق یعنی جداشدن از ماسوای الله و آزاد شدن از قیدهای وسواس‌ها و خناس‌ها. چنانچه در این سوره مبارکه حدود 3 بار در آیات، و من یتّق الله آمده است : و مَن یَتقِ الله یَجعل له مَخرجا[11] (هر کس از خدا بترسد یعنی تقوای الهی داشته باشد، برای او راهی برای بیرون شدن هست). و مَن یَتق الله یجعل له مِن اَمره یُسرا[12](هر کس از خدا بترسد یعنی تقوی پیشه کند، خداوند کارش را آسان می‌کند). و مَن یَتق الله یُکفرعنه سَیئاته و یُعظم له اجرا[13](هر کس از خدا بترسد یعنی تقوا پیشه کند، گناهانش را از او می‌زداید و او را پاداشی بزرگ می‌دهد).

سوره مبارکه طلاق در جزء 28 (که این عدد در مقام عددی ، عدد کامل است). و عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص)، 99 است که برابر با عدد ابجد کلمه مانح و مناح ( بسیار بخشنده) و عدد ابجد حروفِ حامیم (حروف مقطعه حم بصورت بسیط) می‌باشد. خداوند کریم در آیه 11 این سوره مبارکه می‌فرماید: رسولا یتلوا علیکم آیات الله مبیّنات لیخرج الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الی النورو من یؤمن بالله و یعمل صالحا یُدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا قد احسن الله له رزقا (پیامبری که آیات روشن خدا را برایتان می‌خواند تا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، از تاریکی به روشنایی آورد و هر که را به خدا ایمان آورد و کار شایسته کند به بهشت‌هایی درآورد که در آن نهرها جاری است. همواره در آنجا بمانند و خدا روزیشان را بهترین رزق گرداند). اللهم الرزقنا .

خوب دقت کنید و توجه داشته باشید! پس پروردگار عالم در دنیا با نسخه حکیمانه‌اش، راه نجات را نشان می‌دهد. برای رسیدن به بندگی خالصانه باید از درون به حقیقتِ طلاق برای جداشدن از نفس اماره و حیوانیِ خودمان برای رسیدن به کمالات انسانی کوشش کنیم و شرطش؛ همان یتّق الله است یعنی خود نگهداری، یعنی پرهیز از آنچه که ما را به وسوسه می‌کشاند و خلاصه تقوای الهی پیشه کنیم . می‌فرمایند که دنیا خود را در غالب هوای نفسی دنیاییش با تمام ظاهرفریبی‌اش به امیرالمؤمنین علی(ع) عرضه کرد و آقا فرمود من تو را سه طلاقه کردم. یعنی همانطورکه می‌دانید فرد بعد از سه طلاق نمی‌تواند رجوع کند و باید مُحلّل بگیرد.  و چون دیگر دنیایی نیست (که محلل شود)، پس دنیا در وجود آقا راه ندارد.

براستی اگر با دقت و نگاه سالم و نورانی به این مطالب بنگریم، متوجه می‌شویم که اگر هر زن و شوهری با سه مرحله‌ی "ومن یتق الله"، خودش را در باطن طلاق نفسی از هرگونه وسوسه و ظلمات جدا کند، آیا زندگی‌ها بهشتی نمی‌شود؟! زندگی خانوادگی در دنیا، نقطه کانون زندگی هر انسانی است. و مهم‌ترین مرحله زندگی هر کس در دنیا در خانواده شکل می‌گیرد و تمام مسئولیت با پدر و مادر است.

چنانچه پروردگار عالم در قرآن کریم، هر دو وجود را (به کلمه والدین) مورد خطاب قرار می‌دهد و به فرزندان سفارش احترام و محبت به آنها می‌فرماید. و در قرآن عزیز به تعداد آیات سوره مبارکه حمدش که 7 آیه دارد، 7 بار نام والدین را فرموده است. پس والدین هم وظیفه بس سنگینی در مقابل فرزندان دارند. چنانچه عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه 99 است که برابر نام زیبای خداوند؛ "مانح" است یعنی بسیار بخشنده و به نام مبارک حامیم، دست رحمت رحمانیت خداوند بر سر خانواده‌های سالم است.

*پس همانطورکه گفته شد ترتیب فهرستی این سوره 65 است یعنی انشاءالله خانواده (در کنار هم) به بهشت بروند. که خداوند در قرآن می‌فرماید: بعضی خانواده‌ها در بهشت دور هم جمع می‌شوند که زندگیشان مقام حسن و از نظر معنویت به جلوه زکی باشد و به درجه مقام اول برسد و نتیجه تربیت فرزندان، زندگی بهشتی و موفق آنها باشد.

*این سوره 12 آیه دارد که اگر در معنای عدد 12 دقت کنیم این عدد ظاهرا یعنی برای هر جوان با ازدواج صحیح، دوا،زده شد. و اگر اعداد 1 تا 12 را با هم جمع کنیم؛ یعنی از آیه 1 تا 12 این سوره را عمل کنیم، برابر 78 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام زیبای "حکیم" است و همانطورکه می‌دانید دنیا در زوجیت غرق است چه حقیقی و چه مجازی یعنی همه در حکمت خداوند غرق است و ما باید تسلیم حکمت حکیم الحکما؛ پروردگار عالم باشیم.

*پیامبر(ص) فرمودند: بهشت زیر پای مادران است. و همچنین در جای دیگر نقل شده در آن زمان که آقایان برای جهاد راهی می‌شدند و پیامبر(ص) هم از مقامات و ثواب‌های جهاد می‌فرمودند... ، عده‌ای  از خانم‌ها خدمت پیامبر(ص) رسیدند و اعتراض کردند که چرا ما این مقامات و شهادت و ثواب‌های آخرت را نداشته باشیم؟ ایشان فرمودند: جهاد المرأ حُسن التبعل یعنی جهاد خانم‌ها، خوب اداره کردن زندگی زناشوییشان است.

البته درست است که برخی از این حدیث، سوءاستفاده کردند اما اگر خوب دقت کنیم بهترین پیام و بالاترین پیامد پیروزی و نتیجه زندگی موفق الی یوم القیامه را به خانم‌ها می‌دهد. یعنی شاید برای مردها شرایطی مهیا شود که در میدان جنگ حاضر شوند اما همه‌ی خانم‌هایی که ازدواج می‌کنند، به میدان جهاد دعوت می‌شوند! پس خانم‌ها  باید بدانند که در میدانِ جهادشان، گاه کشته می‌شوند، گاه اسیر، گاه مجروح و گاهی هم پیروز.

پس اگر با آمادگی و تهیه اسلحه کامل ایمان و تقوی و صبر و علم به احکام الهی و حدود خدا در زندگی عمل کنند، برای هر جور نتیجه‌ای آماده می‌شوند. و در هر حال و هر زمان (به هر نحوی) از دنیا بروند، شهید هستند و تمام زندگیشان و نفس‌هایشان، مقام شهید فی سبیل الله را دارد.

پس وقتی زن(خودش) بهشتی باشد، نتیجه عملش و بازتاب آثار زندگیش در وجود فرزندانش، بهشت است. آنگاه است که بهشتِ وجودِ خودش چنان ترفیع می‌گیرد که بهشت خانواده، زیر پای اوست!

بنابراین سوره مبارکه طلاق، تماما حکمت است! امیدوارم بتوانیم در دنیا به بهترین درجاتِ " من جاء بالحسنة فله عشر امثالها" برسیم. انشاءالله

*سوره مبارکه جاثیه:  

همانطورکه بیان شد عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) 65 می‌باشد. عدد ترتیب فهرستی این سوره مبارکه در قرآن مجید، 45 و شامل 37 آیه است و با حروف مقطعه شروع می‌شود[14]. و در جزء 25 قرآن مجید قرار دارد.[15]

*جالب است که این سوره مبارکه، یکی از هفت سوره ایست که با حروف مقطعه‌"حم" شروع شده است[16] که به یک معنا در تفسیر آمده: حم، جلوه حمایت پروردگار عالم بر بندگانش است. اگر حروف حم را بصورت بسیط بنویسیم حامیم؛ عدد ابجدش می‌شود 99 که برابر با عدد اسماء الحسنی پروردگار عالم است و برابر با عدد ترتیب نزول سوره مبارکه طلاق به قلب مطهر پیامبر(ص) می‌باشد. پس از نظر معارف عددی، شاید به این بیان ظاهر شود که خداوند چه از نظر طولی(عددی) و چه از نظر عرضی(حروفی)، بندگانش را تحت حمایت قیّومیتش حمایت می‌کند؛ هم در دنیا و هم در آخرت.

*عدد فهرستی این سوره مبارکه در قرآن کریم، 45  و برابر با عدد ابجد اسم مبارک آدم(ع) است. پس باید این حمایت، سبب شود تا ما در دنیا در فهرست آدمیان قرار بگیریم.{ملا شدن چه آسان، آدم شدن محال(چه سخت) است}

*به شرط عمل به 37 آیه سوره مبارکه جاثیه و 37، برابر با عدد ابجد نام مبارک زکی است یعنی نورانی شدن، پاک شدن از ظلمات نفس و واقعا آدم شدن. یعنی تمام کدورت‌های هوای نفس را با اسم مبارک زکی باید شست! و خلاصه پاک و تطهیرنگهداشتن ظرفِ دل که فقط جای محبت خداوند و پیامبر(ص) و اهل بیت مطهرش (ص) است. زکی یعنی چنان مقاوم شویم که تیرهای وسواس و خناس نتواند خرمن اعمال صالحمان را بسوزاند.

خداوند یکتا در آیه 28 این سوره مبارکه می‌فرماید: و تری کلّ أمّة جاثیه (می‌بینی آن روز که کلّ امت‌ها به زانو در آمده‌اند). جالب است که کلمه جاثیه از جثی می‌آید و در فارسی، جسی با سین یعنی پریدن و بلند شدن، یعنی سبک شدن. اما جثی با ث چقدر سنگین است! که انسان باید با تمام محموله‌های عملِ یک عمرش، پرش کند. آنگاه خوشا به حال کسی که جستنِ سبک و پرواز داشته باشد{درحالیکه جثی با ث(جاثیه) یعنی به زانو درآمدن از فرط سنگینی!}

از طرفی عدد 37 ، برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ اول است که تا زکی نشویم به اول هم نمی‌رسیم. و خداوند فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون (اول و آخر اوست ؛ هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن[17]). اسمِ اول خداوند، گنج اسرار و علوم و خزانه حروف و اعداد و تمام زیبایی‌های ظاهری و باطنیِ ما تا قیامت است. چنانچه سقف حروف، 28 تاست و سقف اعداد، 9 تا که اگر با هم جمع کنیم 37می‌شود( 37=9+28).  و اگر کسی بتواند عمل صالح و خالصانه به معنای این حروف و اعداد که نسخه حکیم خداوند یعنی قرآن، داشته باشد به درجه و مقام اول، نائل می‌شود.

پس عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) 65 (=دنیا) است یعنی این مهلت فقط از سکوی دنیاست و آدم شدن فقط در دنیاست، نورانی شدن و به درجه اول رسیدن و به رضای خدای اول، واصل شدن فقط در دنیاست.

عدد 37 هم برابر با جایگاه عددی نام زیبای "حسن(ع)" است و همانطور که قبلا بیان شد عدد 65 برابر با جایگاه عددی نام زیبای "امام حسن(ع)" است. و خداوند متعال  می‌فرماید: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها[18]. اگر با خودت عمل حسن را (تا قبر) بیاوری، پروردگار عالم ، عشر امثالها را عنایت می‌فرماید. پس نمره 20 برای بنده و شاگرد اول شدن، به درجه حسن(ع) رسیدن است و فقط در دنیاست که میتوانی به این درجات برسی.

پس کسانیکه سنگینی بارِ تکلیف الهی را در دنیا کشیدند و به زانو افتادند، اما صبر کردند و شاکر بودند و خسته نشدند تا قبول حسن را گرفتند، در قیامت از قبر تا بهشت چنان جستنی (پَرِشی) می‌کنند که به طرفة العینی وارد بهشت می‌شوند و در جایگاهشان با عزت و احترام می‌نشینند .اللهم الرزقنا

یادآوری می‌کنم که این سوره مبارکه در جزء 25 قرار دارد و عدد 25 برابر با جایگاه عددی کلمه حمد است که خیلی معنا در خود نهفته دارد! زیرا بنده‌ی حامد و شاکر در دنیاست که تمام درجاتی که در بالا بیان شد، در آخرت نصیبش می‌شود و بالعکس.

*نکته: قابل ذکر است که سوره مبارکه انعام 165 آیه دارد که برابر است با عدد ابجد حروف لااله الا الله !

درواقع پروردگار عالم با لطف، اَنعام به بندگانش می‌دهد تا با استفاده در راه خدا، اگر انسان بنده خالص باشد، به اِنعام خداوند نائل می‌شود!

در ضمن اینکه عدد 165 معنی می‌شود به 65+100 : عدد 100 برابر با حرف ق یعنی نگهدارنده است  و 65 هم برابر با عدد ابجد کلمه دنیا و وطن و مکه ! ما با بدن جسمانی (به دنیا) آمدیم. پس جسم ما، مرکب است و حیوانی، و روحمان انشاءالله انسانی است تا به اِنعام برسیم! باید از حیوانیت جدا و به کمال انسانیت برسیم. نام این سوره مبارکه اَنعام به معنی چهارپای حلال گوشت است که باید با نام خدا ذبح شود و خالق یکتا چهارپای حلال گوشت را رامِ انسان کرده است. پس اگر نفس حیوانی ما با نام خدا ذبح شود، بدن ما هم رام درگاه خدا می‌شود و فرمانبر و عبد خدا می‌گردد. انشاءالله

بیست و نهمین سوره مبارکه قرآن از نظر فهرستی و ترتیب نزول

بیست و نهمین سوره مبارکه قرآن از نظر فهرستی، سوره مبارکه عنکبوت و از نظر ترتیب نزول به قلب مطهر پیامبر(ص)، سوره مبارکه قریش است.

*سوره مبارکه عنکبوت:

 این سوره مبارکه، بیست و نهمین سوره قرآن از نظر فهرستی است. همانطورکه متذکر شدم عدد 29 ؛ برابر با جایگاه عددی کلمه "دنیا" و "وطن" است. پس این سوره مبارکه به یک نحو معانی زندگی دنیا را در طریق مؤمنان و در مقابل جاهلان و کافران تبیین و تعریف می‌فرماید!  و خالص از ناخالص، راستگو از دروغگو ، زشت از زیبا و نعمت‌های بهشتی و عذاب‌های جهنمی تعریف شده است و توضیح چگونه زیستن و انتخاب وطن حقیقی را نشان می‌دهد!

در قرآن کریم نام 5 حیوان به سوره‌های قرآن ظاهر شده است:

1)بقره به معنای گاو ماده (دومین سوره)  2) نحل به معنای زنبور عسل(شانزدهمین سوره)  3)نمل به معنای مورچه(بیست و هفتمین سوره)  4)عنکبوت(بیست و نهمین سوره)  5)فیل(صد و پنجمین سوره)[19].

زندگی دنیا را به یک معنا به زندگی عنکبوت و دنیا را در سستی به تار عنکبوت (خانه‌ای که از آب دهان عنکبوت ساخته شده) مثال زده‌اند. که در آیه 41 این سوره مبارکه می‌فرماید: "مثل الذین اتخذوا مِن دونِ الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و إنّ اَوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون".

همانطورکه اشاره شد خداوند متعال در سوره مبارکه انبیا می‌فرماید: "یوم نطوی السماء کطیّ السِّجلِّ للکتب...[20]" . پس روزی می‌آید که سجلّ دنیا هم درهم پیچیده می‌شود! یعنی دنیا با تمام خزائنش می‌میرد؛ ماه و خورشید و ستارگان می‌میرند... ! دنیا به عدد 6 (روز) خلق شده است. و عدد 6 ، عددی است که ماندنی نیست چراکه اگر جنینی 6 ماهه متولد شود، می‌میرد. یعنی دنیا وجودی نیست که به آن تکیه کنیم! که پروردگار عالم می‌فرماید: "کلّ نفس ذائقة الموت...[21]" . همه مخلوقات و همه انسان‌ها و همه موجودات در دنیا، مرگ را می‌چشند.

پس هرچقدر هم بخواهی برای زندگی دنیا مکان محکم تهیه کنی (حتی مثل قوم ثمود که در دل کوه‌ها خانه‌هایشان را ساختند اما با صیحه آسمانی همه مردند و خانه‌هایشان بر سرشان خراب شد )، باز هم خالق یکتا زندگی دنیا را کوتاه و خانه‌هایش را به اوهن البیوت تشبیه می‌فرماید.

اما خداوند متعال در همین کتاب آسمانی قرآن در سوره مبارکه توبه[22] می‌فرماید که پیامبر(ص) در زمان هجرت  از مکه معظمه به مدینه منوره (که کافران تعقیبشان می‌کردند)، در غاری پناه گرفتند و به اذن خداوند جلوی محل ورودی غار یک عنکبوت تار تنید و ... که دشمنان منحرف شدند. و جانِ وجود نورانی پیامبر(ص) به ظاهر جسمانی و به باطن؛ جان قرآن عزیز و گنج رسالت و ولایت، صحیح و سالم به مدینه منوره انتقال یافت.

پس اگر دنیا و اسبابش؛ آنچه که خداوند متعال از نعمات مادی و معنوی در آن برای بندگانش عنایت فرموده، خوب و صحیح استفاده شود، همین خانه‌های سست ، پناه محکم برای آخرتمان می‌شود! و انسان با عمل صالح و سالم به عالم قیامت منتقل می‌شود. و آثار سالم و صحیح از خود باقی می‌گذارد و بقا پیدا می‌کند و به حیات طیب و زندگی بهشتی در رضوان الله اکبر می‌رسد.انشاءالله

در آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت خداوند یکتا[23]، ذکر اکبرِ خود را معرفی می‌فرماید و معجزه نماز را که چگونه فرد را از خطرات وسواس و خناس و فحشا و منکر مصون می‌سازد. زیرا تار عنکبوت، دام است برای طعمه‌هایش! و وسواس و خنّاس و منکرات و شیاطین هم، دام‌های مختلف و متنوعی هستند برای انحراف بندگان خدا!

پیامبر(ص) فرمود: "الصلوة عمود الدین"."نماز ستون دین است". وجود مبارک ائمه معصومین(ص)، حقیقت نماز و ستون دین هستند. و حضرت فرمود که قرآن و عترت(ص) در کنار هم هستند. پس بدون شیعه و پیرو ائمه طاهرین(ص) شدن و عمل به احکام قرآن نمی‌توانیم در مصونیت از خطرات دنیا قرار بگیریم و به میزان و تعادل عمل مقبول برسیم. جالب است عدد ابجد کلمه میزان که یکی از اسماء قرآن عزیز است برابر 108 می‌باشد که جمع ارقامش 9 می‌شود[24] (پس خود میزان یعنی در بلوغ قرار گرفتن). و جایگاه عددی کلمه میزان= 45  می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم آدم(ع) است. پس نماز واقعی،  ما را میزان و در آخر به کمال آدمیت می‌رساند.انشاءالله

*عدد ترتیب نزول سوره مبارکه عنکبوت به قلب مطهر پیامبر(ص)، 85 است که برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ "داعی" می‌باشد و یکی از القاب امام زمان(عج) هم، داعی الله است که خداوند یکتا بوسیله خلیفه برحقش، دائماً انسان‌ها را به سوی خود می‌خواند(دعوت می‌کند) تا گمراه نشوند[25]. و عدد ترتیب فهرستی این سوره مبارکه 29(=دنیا=وطن) است که در دنیا، جایگاه وطنِ واقعی خودمان را با عمل صالح تعیین می‌کنیم.

*سوره مبارکه عنکبوت با حروف مقطعه الم شروع می‌شود[26] که خیلی معنا در خود نهفته دارد و رمز حقایق سوره مبارکه را با این حروف نورانی راهنمایی می‌فرماید! و 69 آیه دارد که برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ "حاکم" است. خیلی زیباست که خداوند حکیم می‌خواهد با کتاب نورانیش که حکمت است، ما به عقلمان، حاکم وجودمان باشیم! و انسان در مقام خلیفةالله است. اگر بخواهد این اسم با مسمّی باشد و برایش بماند، باید با بندگی خالصانه خداوند یکتا، حاکمیتش را تا قیامت و به بهشت برساند و خوار و ذلیل و کوچک نشود! 

همچنین عدد 69 برابر با عدد ابجد اسم زیبای حضرت "زینب"(س) است. خانمی که اربعین پیروزی حق بر باطل و خون بر شمشیر و راه سبز نگه داشتن عُمرِ عمل را به قرب الهی و زنده شدن حقیقی، را به عمل صالح به همه‌ی انسان‌های آزاده نشان داد و راهنما گردید. جالب است که عدد ابجد کلمه "سبز" هم 69 می‌شود. پس انشاءالله عمل به 69 آیه مبارکه سوره عنکبوت، ما را به جایگاه سبز یعنی زنده و بدون عیب و به صورت حسن(ع)، به بهشتی حقیقی در قرب الهی می‌رساند که این همان معنای آیه مَن جاءَ بالحسنة فله عشرُ أمثالها[27]. اللهم الرزقنا 

*سوره مبارکه قریش:

عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص)، 29 است. و همچنین بیست و نهمین سوره‌ی جزء 30 می‌باشد که 30، برابر با عدد ابجد حرف ل؛ مجرای توحید؛ لا اله الا الله است.

*این سوره مبارکه 4 آیه دارد که کلّ ارکان گنجِ الف وجود و اسرار آیت الکرسی است. و چهارچوب حدید الهی در میزان کتاب الله و عترتی صلوات الله علیهم اجمعین است چراکه پیامبر(ص) از قبیله قریش است.

*عدد ابجد کلمه قریش=610 است که جمع ارقامش 7 می‌شود[28] که حقیقت اسرار وجودهای مبارک در جمع گنج محمد و آل محمد(ص)، حمد است و همه، خزانه‌ی گنج عشر هستند و خداوند متعال خواست که قدوم مبارک این برکت در دنیا برسد و ظاهر شود! و عدد 610 معنی می‌شود به 10+600 :

عدد 600 ؛ برای دنیاست چراکه اگر خلقت دنیا را به عدد 6 روز مطالعه کنیم: عدد ابجد کلمه شِش=600 می‌شود![29] عدد ابجد حرفِ خ=600 است و صفت این حرف، خروره یعنی گیر دادن است که فقط در دنیا، امتحان و گیر دادن است که هرکس با قبولی برود، دیگر از همه گیر و بندها آزاد می‌شود(الی یوم القیامه). اما هرکس که در دنیا از گیر و بند بندگی فرار کند، ازلحظه مرگ تا زمانی که خدا می‌داند، گرفتار گیر و بند عذاب‌ها و سختی‌های قبر و قیامت و جهنم است.

عدد 10 ؛ درواقع همان گنج عشر است . و در دنیا باید به قبولی در امتحانات، به گنج عشر وصل باشیم تا قبول شویم. چنانچه همان اتممناها بعشر است تا ما را به اربعین لیلةِ عمرمان برساند.

*عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه قریش در قرآن کریم، 106 است که برابر با عدد ابجد حروف "نون" می‌باشد. شاید به همین دلیل از امام معصوم(ص) نقل است که برای اینکه غذای شما برکت کند، این سوره مبارکه را روی غذا بخوانید... . زیرا نون، برکت است!

اما دلیل زیبای دیگر اینکه حرف نون از حروف استثناست که وقتی پشت تمام حروف قرار می‌گیرد و روی همه به معنا اثر می‌گذارد: 6 تای آن را اظهار، 15 تا اخفا و یک حرف را قلب به میم می‌کند. در تجوید حرف نون دو مخرج دارد هم در دهان و هم در بینی(غنّه) و همچنین از نظر نوشتاری هم به دو صورت نوشته می‌شود: یکی صورت زمینی‌اش که حرفِ ن است و دیگری  صورت آسمانیش که تنوین است.

عدد ابجد حرف ن=50 و برابر با عدد ابجد کلمه کُل است و جایگاه عددی حرف ن= 14 می‌باشد که اگر دروس را تا بحال با دقت مطالعه کرده باشید، به خوبی عظمت این سوره مبارکه و توضیحات پیرامونش را درک می‌کنید! که تا پشت انوار 14 نور مقدس(ص) قرار نگیریم، هرگز به معنای وجودِ خود نمی‌رسیم و عمرمان بی‌برکت است و همانطور که بیان شد احوالمان در قبر و تا قیامت به گیر و بند و گرفتاری است.

بنابراین سوره مبارکه قریش پیام بسیار عمیقی در خود نهفته دارد! که اگر خانواده محترم پیامبر(ص) از قبیله قریش است، امت ایشان هم باید قریشی شوند تا از برکات وجودهای مبارک به اسم غنی و فتح واقعی در جایگاه وطن حقیقی یعنی بهشت؛ رضوان الهی و قرب نورانیش به روزی نور به وجود مبارکش؛ عند ربهم یرزقون نائل شویم. اللهم الرزقنا  

*یکی از زیبایی‌های این سوره مبارکه این است که همانطورکه خداوند متعال فرمود: "لایلاف قریش. ایلافهم رحلة الشتاء و الصیف" ؛"برای اینکه قریش با هم انس و الفت گیرند. الفتی که در سفرهای زمستان و تابستان برقرار بماند". آن روز هم که عالم مثل برف زمستان؛ مثل پشم ریسیده شده پخش می‌شود، آن روز خیر و برکت برهمه‌ی عالمیان ظاهر می‌شود. همانطورکه برای تغذیه در دنیا برکت است، ساعتی که آن غذا که روزی است هم زیرورو می‌شود، پس برکت آن برای مؤمنان ظاهر می‌شود.

و در ادامه می‌فرماید: "فلیعبدوا ربّ هذا البیت. الذی اطعمهم مِن جوع و آمنهم مِن خوف"؛ "پس باید یگانه خدای خانه کعبه را بپرستند.که به آنها هنگام گرسنگی، طعام داد و از ترس خطر آنان را ایمن ساخت".

پس نتیجه آنکه قوه‌ی آن غذا باید بندگی خداوند شود!

آن روزی نتیجه‌ی رزق رحمانیت بر همه آشکار می‌شود، که به صفت رحیمیت پروردگار عالم، روزی رحمت را تا قیامت دریافت می‌کند که آنجا؛ وطن حقیقی و رزق حقیقی است و این است که عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) 29 است! والله اعلم 

 

 

[1] ) خطبه 52 (ص73) نهج البلاغه(ترجمه مرحوم دشتی)

[2] ) خطبه 63 (ص79) نهج البلاغه(ترجمه مرحوم دشتی)

[3] ) آیه 96 سوره مبارکه نحل

[4] ) آیات 26 و 27

[5] )شرح الکافی-الاصول و الروضه-(للمولی صالح المازندرانی)،ج7ص120، الحدیث الثانی و التسعون

[6] ) آیه 4 سوره مبارکه حدید

[7] ) (465=30+29+...+2+1)

[8] ) همه با حرف خ شروع می‌شود

[9] ) آیه 104 سوره مبارکه انبیا

[10] ) آیه 88 سوره مبارکه قصص

[11] )آیه 2

[12] آیه 4

[13] )آیه 5

[14] )بیست و ششمین سوره ایست که با حروف مقطعه شروع می‎شود.

[15] ) جایگاه عددی کلمه حمد=25 است 

[16] )7 سوره مبارکه که با حم شروع می‌شود(سوره 40تا46): غافر، فصلت، شورا، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف{سوره مبارکه جاثیه، ششمین سوره است که با حم شروع می‌شود!}

[17] )آیه 3 سوره مبارکه حدید

[18] ) آیه 160 سوره مبارکه انعام

[19] ) البته نام ششمین سوره قرآن مجید انعام به معنای چهارپا(یِ حلال گوشت) است که چون مستقیم نام برده نشده، در اینجا فقط 5 سوره مبارکه را  نام بردیم .

[20]) آیه 104  

[21] ) آیه 57 سوره مبارکه  عنکبوت

[22] )آیه 40: "إلا تنصروهُ فقد نصرهُ الله إذ أخرجه الذین کفروا ثانی اثنین إذ هما فی الغار إذ یقول لصاحبه لاتحزن أنّ الله معنا فأنزل الله سکینته علیه و أیّده بجنود لم تروها و جعل کلمة الذین کفرواالسفلی و کلمة الله هی العلیا والله عزیزٌ حکیمٌ". "اگر شما او را (یعنی رسول خدا را) یاری نکنید البته خدا او را یاری خواهد کرد چنانکه هنگامیکه کافران، پیغمبر را از مکه بیرون کردند خدا یاریش کرد (و بر در غار کوه پرده‌ی عنکبوتان و آشیانه کبوتران گماشت تا دشمنان که به عزم کشتنش آمده بودند او را نیافتند) آنگاه یکی از آن دو تن که در غار بودند (یعنی رسول) به رفیق و همسفر خود گفت: مترس که خدا با ماست. آن زمان خدا وقار و آرامش خاطر بر او فرستاد و  او را به سپاه و لشکرهای غیبی خود که شما آن را ندیده‌اید مدد فرمود و ندای کافران را پست گردانید و ندای خدا(دعوت اسلام) را مقام بلند داد که خدا را بر هر چیز کمال قدرت و دانایی است".  

[23] ) "اتل ما اوحی الیک من الکتاب و اقم الصلوة إنّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر والله یعلم ما تصنعون" ."ای رسول ما آنچه را که از کتاب آسمانی قرآن بر تو وحی شد بر خلق تلاوت کن  و نماز را (که بزرگ عبادت خداست) بجای آر که همانا نماز است که اهل نماز را از هر کار زشت و منکر باز می‌دارد ، همانا ذکر خدا بزرگتر (و برتر از حدّ اندیشه خلق) است  و خدا به هرچه کنید آگاه است".

[24] ) (9=8+0+1)

[25] ) شاید به همین دلیل است که باید صدای اذان، بلند از مأذنه‌های مساجد پخش شود و مسجد، محلّ نماز شد!

[26] )پانزدهمین سوره ایست که با حروف مقطعه شروع می‌شود.

[27] ) آیه 160 سوره مبارکه انعام

[28] ) (7=0+1+6)

[29] ) شاید بفرمایید که شش به فارسی است. اما حروف هم در فارسی و هم در عربی یک ملکوت دارد

۰ نظر ۱۰ آذر ۰۰ ، ۲۱:۳۰
عذرا شفائی

  بسم الله الرحمن الرحیم

 

امام حسین(ع)؛ وصل کننده‌ی عرش به عشر دنیا!

نکته: امام حسین(ع)؛ معصوم پنجم ماشیعیان است(به عدد5) و ایشان صاحب 9 است(9ذریه در بطنشان قرار گرفت) پس 14=9+5 که جمع ارقام 14 هم برابر5 می‌شود و از طرفی به عدد 10 به دنیا آمدند(بلوغ حیات انسانی و تولد زنده در آخرت) یک خودشان + 9 ذریه در بطنشان و به معنای دیگر عدد 9روی 10 هم هستند یعنی 19 که(10=9+1) می‌شود (19=عدد ابجد اسم مبارک واحد) . عدد 10 به عربی، عشر خوانده می‌شود و ایشان خود، در ظهر عاشورا برپاکننده‌ی همه عاشوراهای عالم برای تمام انسان‌هاست(الی یوم القیامت).

جالب است که حروف کلمه عرش با عشر یکی است و ایشان است که با عدد 10 خویش، وصل کننده‌ی عالم عرش به عشر ِدنیاست. یعنی عالم اعلی را به عالم سفلی تجلی داد. راه رساندنِ تمام ِگنج و سرّالاسرار ذات احدیّت پروردگار عالم را به تمام انسان‌ها و در عالم سفل(دنیا) به باب طهارت ظهور داد تا به مقام "عند ربّهم یرزقون[1]" ( نزد پروردگار عالم روزی بگیریم) هادی و امامِ راه باشد و این هدف متعالی را محقق ساخت.

*عدد ابجد کلمه عرش= عشر=570 است و عدد 570 معنی می‌شود به 70+500 :

 500=عدد ابجد حرف(ث) که ملکش میکائیل(ع)؛ ملکِ روزی است. و امام حسین (ع) هم، رزقِ خونِ حیات الهی هستند چرا که ایشان مقام ثارالله را دارا هستند. عدد ابجد حرفِ ع = 70 است که در قرآن کریم در هفتاد آیه مبارکه و با هفتاد معنا ظاهر شده است. عین یعنی چشم و چشمه، که هم چشم به باطنِ انسان‌های بینا داد و هم چشمه‌ی حیات به همه‌ی لب تشنگان حقیقت و طریقت! پس در این دنیا نیاز به عین(چشم) است و عددِ500=ث، روزیِ رزقِ این عین است، چشم بینایی که راه را از چاه تشخیص می‌دهد!

از طرفی 70= عدد ابجد کلمه (احکام) الهی است که تمام اوامر الهی بصورت امر به معروف و نهی از منکر را در خود جای داده است. در ضمن 70=عدد ابجد کلمه (لیل) نیز می‌باشد که دنیای سفل، لیل است و در قرآن کریم آیاتی درباره‌ی لیل آمده و پروردگار عالم  اهمیّت آنرا ذکر می‌فرماید.

پس همانطور که از کلمه (عرش) برمی‌آید، بالاترین مقام و مرتبه‌ی عالم بالاست؛ جایی که اراده و مشیّت پروردگار عالم به عالمِ عرش می‌رسد بعد، کرسی و عوالم پایینی تا درعالم دنیا و عددِ عشر(10)، گیرنده‌ی همه این نزولات و برکات است یعنی در حرفِ(ی)دنیا که برابر10 است. ظرفِ قابلی که با امامت امام حسین(ع) و همه‌ی معصومین(ص) راه را از دنیا با عمل خالصانه تعالی می‌دهد تا در نزد پروردگار به مقام عند ربّهم یرزقون برسند و باقی و ابدی شوند.

نکته: عدد ابجد کلمه "یا مهدی (ص) " برابر با 70 می‌باشد پس عشر، مداومت دارد تا زمان آقا و مولایمان امام زمان (ص) و همیشگی است.

جایگاه عددی کلمه عرش= عشر=57  است که اگر جایگاه عددی عرش و عشر را با هم جمع کنیم 114 می‌شود[2]  که برابر کلّ سوره‌های قرآن است. سنّ مبارک امام حسین(ع) 57 سال است {سن مبارک امام حسن(ع) 47 سال است که برابر جایگاهِ عددی نام مبارک امام حسین(ع) می‌باشد. و عدد ابجد (=118) و جایگاه عددی(=37) نام مبارک امام حسن(ع) در جمع ارقامشان 10 می‌شود (10=8+1+1 و10=7+3)}. آقا امام سجاد(ع) نیز که در عاشورا حضور داشتند و نام مبارکشان علی=110 است و جمع عدد ولایی و معصومیتشان 10 می‌شود 10=6+4، در سن 57 سالگی به شهادت رسیدند. وجود مقدس امام باقر(ع) که در عاشورا حضور داشته و 4 سال از سن مبارکش می‌گذشت ایشان در سال 57 هجری.ق بدنیا آمدند و طول عمر مبارکشان نیز 57 سال بود و در سال114 هجری.ق  به شهادت رسیدند.

*اگر ارقام 57 را با هم جمع کنیم 12 می‌شود 12=7+5 و 12؛ برابر جایگاه عددی حرف(ل) است که حرف (ل)؛ مجرای توحیدست و چنانچه ارقام 12را جمع کنیم 3 می‌شود(3=2+1) و عدد 3؛ برابر آب است که شوینده و طاهر کننده عینِ نجاست‌ها  به عینِ طهارت است[3]. پس عددِ 10 که سرّ وجودی اسرار اهل بیت عصمت و طهارت(ص) است،  شوینده‌ی عینِ نجاست حیوانیت ما به عینِ انسانیت است تا رستگار شویم، زیرا در پیشگاه پروردگار سبحان فقط انسان می‌تواند عبادت کند و در قیامت تنها به صورت و سیرت انسانی می‌توانیم وارد بهشت شویم و این میسّر نمی‌شود مگر به شیعه و پیرو شدن واقعی چهارده معصوم(ص)!

حرف (ی) به عدد عشر درنام مبارک امام حسین(ع):

عدد ابجد و جایگاه حرف(ی)=10 است. وجود مقدس امام حسین(ع)، نام مبارکش حسن(ع) است. چنانچه پیامبراکرم(ص) می‌فرمود: حسنین(ع). یعنی دو وجود مقدس(امام دوم و امام سوم)، حسن(ع) هستند. در دستور زبان عرب هرگاه دو برادر نامشان یکی باشد؛ در نام برادر کوچک‌تر، یک حرف (ی) یای مصغر بین دو حرف آخراضافه می‌کنند تا کوچک‌تر و بزرگ‌ترمعلوم شود{شاید هم یکی از اسرار اسم دنیا که استثناست(حرف ن  پشت ی اظهار می‌شود) اینست که دنیا با گرفتن حرف(ی) کوچک‌ترین و پایین‌ترین عالم خلقتی است چنانچه خداوند در سوره‌ مبارکه تین اشاره می‌فرماید که دنیا اسفل السافلین است[4]} مثل نام امام حسین(ع) که درواقع همان حسن(ع) است. این ظاهر کار است و در عرفان می‌گویند این حرف (ی) نشانه‌ی عشر وجود آقا امام حسین(ع) است!

پس ایشان برپاکننده‌ی عاشوراست و او صاحبِ عشر است. همانطورکه قبلا گفته شد درواقع تمام وجودهای مبارک حضرت رسول الله(ص) و حضرت علی(ع) و فاطمه(س)، فقط حسن(ع) است و تا آقا امام زمان (عج) که وصی الحسن(ع) است. یعنی حضرت علی(ع)؛ ابالحسن(ع) پدر امام حسن(ع)، خانم فاطمه زهرا (س)؛ حسنه، آقا رسول الله (ص)؛ اسوه حسنه و نام مبارک امام حسین (ع) با نه ذریه مطهرش، حسن است. درنتیجه همه‌ی خانواده محترم پیامبر(ص)، حسن است.

پس واضح و مبرهن است که فقط این خانواده محترم نسبت به تمام عالمیان، حسن هستند و همه‌ی عالم نسبت به این وجودهای مبارک، جلوه‌ی حسن می‌شوند و باید بشوند!

زیارت عاشورا ( در تاثیر گنج عشر و امتحان عاشورای عمر ما )                

یکی از زیبائی‌ها که در زندگی تمام پیامبران قبل از حضرت محمد(ص) وجود دارد این است که همه به نوعی باطن عاشورا را درک کردند[5]. باطن گنج عشر درواقع خانه‌ی خداست که وجود ظاهریش مُحاذی با تمام ستون‌های عالم بالا از عوالم ملکوت ، بیت المعمر ، عالم کرسی، عالم عرش و گنج اسماء مبارک نام احد جلّ‌جلاله و واحد سبحانه و تعالی می‌باشد و گنج ظهوری وجود مقدس چهارده معصوم(ص)  است .

خداوند کریم با تولد مولود کعبه امام علی(ع) خیلی از حجاب‌ها را کنار زده و همانطورکه در روایات از ائمه(ص) آمده است هنگام ظهور امام زمان (عج) آقا به دیوار کعبه تکیه می‌زنند و در آنجا بانگ الله اکبر می‌فرمایند که تمام سلول سلول عالم و تمام وجودها با ایشان هم صدا می‌شوند که این یکی از نشانه‌های ظهور است که ولایت کبری خود را افشا می‌کند .

پس گنج عشر در وجود ما، همان سرمایه‌ای که گفته شد"انی نفخت فیه من روحی" در قلب ماست. نکته : همانطور که خداوند کریم خشکی زیر خانه خدا را اول بار روی آب خلق فرمود و بعد دحو الارض فرمود(کلمه ارض همان حروف رضا است) جنین در شکم مادر روی آب، اولین نقطه خشکی بدنش که قلب اوست خلق می‌شود  و با طپشش حیات خود را اعلام می‌کند و از آنجا بقیه بدن کشیده می‌شود . درواقع ارض قلب؛ محل رضای خداست و آن خانه خدای وجود ماست که در حدیث پیامبر(ص) می‌فرماید:" قلب المؤمن عرش الرحمن". کعبه دل، قلب ماست! اینجا محل محبت و مودت خالصانه به چهارده معصوم (ص) است .

برای اینکه در عشر دنیا، حدود خدا را به خوبی رعایت کنیم و از مفسده‌ها، حمله شیاطین، وسواس‌ها و خناس‌ها به سلامت بمانیم باید دائما پشت امام عاشورائیان؛ امام حسین(ع) و درواقع تا فرزندش امام زمان(عج)  قرار بگیریم . خوب است زیارت عاشورا را که همه ائمه(ص) تاکید فرموده‌اند فراموش نکنید. درواقع تنها زیارتی که آخرش به سجده تمام می‌شود و دو رکعت نماز دارد. به قول معصومین(ص) زیارت عاشورا حدیث قدسی است که خداوند به جبرئیل امین و ایشان به پیامبر بزرگوار(ص) فرموده است و حضرت به همه فرزندان نورانیش .

 پس ما دائما باید به حقیقت پیرو خزانه دار عالم، امام زمانمان(عج) باشیم تا خداوند به آبروی ایشان ما را از ظلمت به نور هدایت فرماید. جالب است که قرآن کریم که 30 جزء دارد، اگر از 1 تا 30 را با هم جمع کنیم 465 می‌شود که برابر با عددابجد کلمه مهدویت است[6]. این مدرک مهدویت باید شامل حال ما شود تا عشر دنیای عمرمان با تائید مولایمان  و به سلامت و با طهارت به آخرت برویم.انشاءالله

 رمز حروف مقطعه!

29 سوره مبارکه قرآن با حروف مقطعه شروع می‌شود که این حروف، رمز پروردگار عالم با پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ص) و به یک نحوی با مؤمنین است. خیلی جالب است که مجموع حروف مقطعه، 78 حرف میشود که برابر عدد ابجد اسم مبارک "حکیم" پروردگار است و تمام این حروف، حکمت خالق یکتاست و این حروف در غالب 30 آیه است[7].

و از بین حروف مقطعه که همه نورانی هستند؛ 14 حرف بدون تکرار است که اگر این حروف را کنار هم بنویسیم می‌شود؛ علی ٌصراطٌ حق نمسکه. جالب اینکه اگر حروف مقطعه را به صورت بسیط بنویسیم[8]، در مجموع 213 حرف می‌شود که برابر با عدد ابجد نام زیبای زهرا(س) است.

*اگر عدد ابجد حروف مقطعه را با هم جمع کنیم، می‌شود 3385 که برابر نام مبارک خداوند؛ "غاذی الصغیروالکبیردلیل" است. اسم غاذی یعنی غذادهنده، اوست غذا دهنده به کوچک و بزرگ و دلیل همه عالم. پس این حروف، مجرای رزق پروردگار عالم است و غذا، منبع تغذیه رشد انسان است و پروردگار حکیم، هم غذای ظاهر و هم غذای باطن را به مخلوقات و بندگانش عنایت می‌فرماید. الحمدلله رب العالمین

*تمام قرآن عزیز از 28 حرف تشکیل شده و به قول پیامبر(ص) هر کدام از این 28 حرف، اسماء مبارک خداوند هستند. اما رمز حروف آنقدر عظمت دارد که یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم، تکلم است و بالاترین معجزه‌اش را کلام الله مجید؛ قرآن عزیز قرار دارد و برای هر پیامبر بزرگواری، رمز بین خودش و آن پیامبر را یک یا چند حروف قرار داد(اسماء الحسنی) که  همانا اسم اعظم خدا 73 حرف است که 72 تای آن را به پیامبر اعظم و اکرم و اشرف؛ سیدالمرسلین؛ محمد مصطفی(ص)عنایت فرمود(و از آن یکی در حجاب است).

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم

و جالب‌تر اینکه اگر 28 حرف را بصورت بسیط بنویسیم مثل الف که یک حرف است اما 3 حرف (ا ل ف)خوانده می‌شود، رویهم 72 حرف می‌شوند! (الف+با+ ... +ظا+غین) . اما نمی‌دانم چگونه بگویم که در کربلا بدن مبارک اباعبدالله الحسین (ع) 72 قسمت شده بود یعنی همه قطعه قطعه...!(بابی انت و امی) .

عدد ابجد اسم مبارک "حسین"(ع)= 128 است که اینطور معنا می‌شود: 28+100 ؛ عدد 100 برابر حرفِ ق یعنی نگهدارنده است و 28 ، برابراسم مبارکِ "وحید" خداوند و برابر 28 حرف الفبا که حروف کلام مبارک قرآن است، می‌باشد. پس حضرت با خون پاکش، نگهدارنده 28 حرف یعنی جانِ قرآن و توحید خالصانه است.

*نکته: پروردگار عالم این خزانه را به عدد 72 به صورت‌های مختلف در عالم دنیا ظهور داد که مظهرش به عدد ابجد کلمه سجده است![9] و حقیقت فعل سجده به وجود 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین ظهور دارد زیرا این عزیزان به معنای واقعی ساجد یعنی عبد خالص خداوند یکتا هستند چون معصوم واقع شده‌اند.

در روز عاشورا هم حقیقتی از این عدد را به 72 تن یاران آقا اباعبدالله الحسین(ع) و هم لحظه آخر شهادت مولا به صورت سجده ظهور داد؛ که درحالیکه وجود مبارکش زنده بود در حال سجده (از قفا) با 12 ضربه، استخوان گردنش را شکستند و سر مبارکش را از بدنش جدا کردند. پس، از سجده بلند نشد حتی زمانیکه سر را بر نیزه گذاشتند ، چراکه عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 می‌شود! (اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله. اللهم العنهم جمیعا)

*الکاشف رموز حروف مقطعات قرآن! روزی پیامبر(ص) بالای منبر مسجد نشسته بودند و برای مردم موعظه می‌کردند. یک وقت امام حسین(ع) که در آن زمان 4-5 ساله بودند وارد شدند و آمدند پایین پله منبر ایستادند. ناگهان پیامبر(ص) شروع به گریه کردند و به امام حسین(ع) اشاره کردند و فرمودند: تَرَقَ عینَ البَقَه .یعنی بیا بالا (از پله‌های منبر) ای چشم پشه. در آن دوران هیچکس معنی این تعبیر را نفهمید[10].

شاید پس از هزار و چند سال؛ قریب به صد و اندی سال پیش مرحوم فرهاد میرزا معتمدالدوله فرزند عباس میرزا (صاحب مقتل بسیار ارزشمند قَمقام زَخّاز و صمصام بَتار) به اروپا رفته بود. آنجا به ایشان گفتند که یک وسیله‌ای به نام میکروسکوپ تازه اختراع شده که هر چیز ریزی را درشت نمایی می‌کند و نشان می‌دهد. ما چشم یک پشه را جدا کردیم و گذاشتیم...، بیایید ببینید.

جناب فرهاد میرزا چشم روی میکروسکوپ گذاشت و نگاهی کرد و در همان موقع کسی که پای دستگاه بود گفت: جناب ما شمردیم 1950 شکاف در چشم پشه هست! یکدفعه دیدند فرهاد میرزا نشست روی زمین و شروع کرد به گریه  و به سر زدن! همه گفتند چه شد؟!  ما که چیزی نگفتیم؟!  ما گفتیم چشم پشه یک حالتی دارد که شبکه شبکه و سوراخ سوراخ است، شمردیم و دیدیم 1950 شبکه دارد. فرهاد میرزا گفت: شماها نمی‌دانید! بعد از 1400 سال معنای حرف پیامبر(ص) مشخص شد که چرا آن روز ، امام حسین(ع) را با عنوان چشم پشه خطاب فرمود؟!

امام صادق(ع) نیز فرمودند: بر بدن جدّ غریب ما 1950 زخم زدند. راوی سؤال کرد یابن رسول الله مگر امکان دارد چنین چیزی...؟ حضرت فرمودند: به خدا قسم نیزه بر جای نیزه می‌زدند، شمشیر بر جای شمشیر می‌زدند، تیر بر جای تیر می‌زدند[11].

                         زخم‌ها بر پیکرت حک گشته است     جسم بی جانت مشبک گشته است

*همچنین عدد ابجد حروف "الکاشف رموز حروف مقطعات قرآن" =1950 است و جایگاه عددی این حروف می‌شود 294 که برابر با عدد ابجد کلمه "حروف" و کلمه "صدر" است. این اعجازی از گنج ولایت در خزانه حروف، به وجود اباعبدالله الحسین(ع) است.

نکته : خیلی زیباست که جایگاه عددی کلمه حروف=51 می‌شود. کلمه انسان هم از 5 حرف تشکیل شده که دو حرفِ اول و آخرش، الف و نون است (انسان) و عدد ابجد الف و نون می‌شود 51  و جایگاه عددی حرف سین که در وسط کلمه انسان قرار دارد، جایگاه عددیش در الفبا 15 می‌شود که قلب و میزان حروف است چنانچه سوره مبارکه یس؛ قلب قرآن است .

پس خلقت انسان از کلّ مجموعه حروف است به رسیدن میزان قلب و باید به مجموع حروف عمل میزان برسد. اما جالب است که عدد ابجد کلمه اعداد=80  و برابر با عدد ابجد حرف ِ ف است. و جایگاه عددی کلمه اعداد= 26 است که 26، برابر با عدد ابجد کلمه حدید است و انسان باید در طول (عدد، در طول و حرف در عرض است) حافظ حدودالله باشد.  

پس انسان، موجود کامل است و اگر بخواهد صورت و سیرت انسانی خودش را حفظ کند، باید در محدوده حدید قرار بگیرد! زیرا از مجموع کلّ 28 حرف و تمام سقفِ نُه گانه عدد خلق شده است. 28 حرف، جسم می‌شوند و 9 عدد، روح آنها! اگر جسم و روحِ حروف را با هم جمع کنیم 37 می‌شود(37=9+28) که برابر با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ اول  و برابر جایگاه عددی نام مبارک حسن(ع) و کلمه زکی است.

پس انسان باید در جایگاه اعداد[12]، حدود نگهدارِ حدود خداوند باشد و خودش، صفت حدید را بگیرد!

توجه!توجه! همانطورکه بیان شد اگر 28 حروف را به صورت بسیط بنویسیم {الف،با،جا،دال...غین}، رویهم 72 حرف می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه سجده است و در نماز، تنها قسمتی که در مقابل خداوند کریم سر به زمین (خاک) می‌گذاریم و واجب است که 7 موضع روی زمین بیاید، سجده است. هر دو سجده؛ یک رکن حساب می‌شود یعنی 2 تا 7 موضع باید ساجد شود که می‌شود 14 و جمع ارقامش 5 می‌شود (5=4+1). درحالیکه نماز 5 رکن دارد[13]و سجده، پنجمین رکن نماز است؛ درحالیکه دایره‌اش باطنِ تمام نماز است!

و جانِ تمام عالمی به قربان اباعبدالله الحسین(ع) که 72 یار دارد و در کربلا سه روز آب را بر روی حضرت و یارانش بستند که در واقع 3 تا 24 ساعت می‌شود 72 ساعت!  و در عصر عاشورا سر مبارک آقا را از قفا (در حالت سجده=72) جدا کردند و حتی زمانیکه سر مطهرش را بر نیزه گذاشتند، عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 است! السلام علیک یا اباعبدلله الحسین(ع).بابی انت و امی و نفسی و مالی...

*پس رمز حروف مقطعه در کربلا باز شد و آخرین فرزند امام حسین(ع)؛ امام زمان(عج) مظهر حروف مقطعه به گنجِ 4 حرفِ م ح م د (ص) می‌باشد تا به دنبال گنج حرکت کنیم و انشاءالله او را با سجده و اطاعت محض خداوند و خلوص واقعی بیابیم. اللهم الرزقنا

*حالا خوب بیندیشید! حروف مقطعه در کربلا معنا شد و جایگاه وطن هم در کربلا معنا گرفت. براستی یعنی چه؟! چرا عزیزان فرمودند: کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا.

پس فتح مکه، به واقع در کربلاست زیرا جانِ مکه، کربلاست! و این رسالت وجود مبارک امام حسین(ع) است که روز نهم ذیحجه، عرفه را بپاکرد تا همه بدانند سرزمین منا کجاست؟! آیا جالب نیست که باید حاجی 3 روز در منا بماند و در آنجا 3 بار باید به جنگ شیطان و در نهایت شیطان اکبر برود و هر بار در 3 جایگاه، 7 سنگ به آن رجم کند. آیا 3 روز، 72 ساعت نیست؟! که باید 72 ساعت در منا، به جنگ نفس در عاشورای عمل بماند تا در قربانگاه حقیقی پیروز شود و نفس حیوانی را قربان نفس انسانی کند؟!

آنگاه بعد از پیروزی بر شیطان‌ها و وسواس‌ها، دوباره راهی خانه کعبه شود و به آخرین عمل حج واجب، رسیدن به حج نساء و در آخر به نماز طواف نساء نائل شود. که انشاءالله خدا او را قابل بداند و مُهر حاجی را به او عنایت فرماید مثل بچه‌ای که تازه متولد شده، پاکش کند. خوب فکر کنید!

همانطور که بیان شد عدد ابجد کلمه دنیا با عدد ابجد نام مکه (بدون تشدید) برابر است (دنیا=65=مکه) . براستی جای تفکری دقیق دارد! به سادگی نمی‌توان از این روابط و اسرار گذر کرد و جای بسیار تعقل و تفکر دارد! و این مسئولیت بزرگی است.

همچنین جایگاه عددی کلمه مکه نیز برابر با 29 است (دنیا=29=مکه). جمع ارقام  29 و همچنین جمع ارقام  65 می‌شود 11 که عدد 11، برابر با کلمه هو و حج است[14]. براستی وظیفه ما در دنیا چیست و رسالت ما چگونه است؟!  از یک آمدیم (الله) و به یکتای بی همتا بازمی‌گردیم.

پیام مکه چیست؟ اگر نوزاد تازه متولد شده، دردم جان دهد باز هم همان از یک آمدن و به یک پیوستن است. درعبارت "انّالله و انّا الیه راجعون"، واو وصل میان عبارت، تعبیرِ دنیاست! همانا این واو، سیر میان صفا و مروه عمل است تا سلامت به رضای او برسیم. انشاءالله

جمع  و منها و ضرب ارقام 65(= دنیا):

از آنجا که انسان در 4 عمل اصلی ریاضی غرق است: *مجموع ارقام 65 می‌شود 11 (11=5+6) و 11 خود برابر با عدد ابجد کلمه "حج" و "هو" و اسم مبارک خداوند؛ "دوا" است.

*اگر 6 را در 5 ضرب کنیم معادل عدد 30 می‌شود که برابر با عدد ابجد حرف "ل" یعنی مجرای توحید(لا اله الا الله) و برابر با جایگاه عددی نام مبارک "الله" جلّ‌جلاله  و حروف کلمه "یک" می‌باشد.

* در عدد 65؛ حاصل کسر 5 از 6  هم برابر 1  است یعنی توحید که همان وحدت است و همان نتیجه وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است. درواقع به یک توحید عمل می‌رسیم که همه اهل لااله الا الله می‌شویم(1=5-6).

هنگام کسر بدن ما از این دنیا، کثرت عمل در ما جمع و تمام اهل بیت ما به کنار رفته و یک می‌شویم. آنگاه همه می‌گویند: لا اله الا الله.

اما عدد ابجد حروفِ یک چقدر زیباست! که عدد ابجد حروفِ یک=30 (30=5×6) می‌شود. آنگاه می‌فهمیم ما غرق در 30جزءِ قرآن بودیم و باید وجود ما و عمل ما به قرآن جوابگو باشد. اما چه زیباست که چنانچه در منزل هر مسلمانی جای خالیش را پس از موت، صوت قرآن پُرمی‌کند، پیش از مرگ هم قدر و منزلت قرآن را با جان و دل درک کنیم و خالصانه به تمام آیاتش به عنوان بندگی مولای خود عمل کنیم، تا انشاءالله رستگار شویم. آنجا قرآن، انیس و مونس ما می‌شود و ما را شفاعت می‌کند.

درواقع از ارقام عدد ابجد کلمه دنیا، نتیجه‌ای جز لا اله الا الله ظاهر نمی‌شود :

                    (یکی بود ، یکی نبود ، غیر از خدا هیچکس نبود)

 

  لا اله الا الله                             دوا=هو = حج =11=5+6

       یک= جایگاه عددی اسم مبارک الله = ل=30=5×6                                                                     

        جایگاه عددی اسم مبارک الله = ل=30=یک ،  توحید 1= 5-6                             

 

در عدد 65(=دنیا)؛ جمع عدد 6 و 5 می‌شود 11 (11=6+5). همچنین جایگاه عددی کلمه دنیا =29 است که آنجا هم جمع ارقامش برابر با 11 می‌شود (11=9+2). به همین علت در این قسمت اندکی به شرح عدد 11 می‌پردازیم.

تفسیر عدد 11:

دقت کنید که وقتی می‌گوییم عدد یازده، درواقع گفته می‌شود یا،زده شد!

*حرف یا از حروف انتخاب است و تمام انسان‌ها در زندگیشان، مدام در انتخاب هستند چون صاحب عقل و شعور و فکر و محاسبه‌اند، پس خودشان باید انتخاب کنند و خداوند کریم، تمام وسایل هدایت به انتخاب صحیح را با فرستادن وجود نورانی پیامبران و کتاب‌های آسمانی و در آخر، گنج نورانی قرآن وائمه معصومین(ص)، به نحو احسن صراط نورانی دنیا و آخرت را روشن و تبیین فرموده است.

حال انسان، مختار است که خود بهترین را انتخاب کند که آن راه، هو(=11) است به شرط طواف بندگی به عمل حج(=11) که هم ظاهر و هم باطن و در محوریت حج که گرد خانه خداست، یعنی اطاعت امر و حکم پروردگار عالم در محوریت رضایِ هو است. پس عدد 11 را برابر با اسم زیبای خود؛ "دوا" قرار داده است.

بنابراین در جمع ارقام عدد ابجد کلمه دنیا(=مکه){11=5+6) و جمع ارقام جایگاه عددیش به عدد 11 می‌رسیم{11=9+2}. حال اگر هر دو 11 را با هم جمع کنیم 22 می‌شود{22=11+11} و آنگاه است که متوجه می‌شویم چه کسی حاجی واقعی شده است؟! زیرا عدد ابجد کلمه حاجی=22 است که برابر با اسم مبارک یاهو و اسم زیبای حبیب خداوند است. و همچنین برابر با جایگاه عددی کلمه عبد و برابر با جایگاه عددی کلمه طلا(به عدد ابجد 40) است.

پس بواقع کسی که در دنیا دائماً نیت و اعمالش به گرد رضای خدا طواف کرده باشد، حاجی است (چه به مکه معظمه رفته باشد و چه نرفته باشد) گرچه بهتر است که به آن جایگاه واقعیِ طلاشدن و عبد شدن مشرف شود.

و جالب اینکه بیست و دومین سوره قرآن از نظر فهرستی؛ سوره مبارکه حج است! و از نظر ترتیب نزول به قلب مبارک پیامبر(ص)؛ سوره مبارکه توحید می‌باشد که نام دیگرش اخلاص است و  بیست و دومین قسمت در جغرافیای جهان، مکه معظمه است. این جاست که باید بواقع تدبّر کنیم و به اعمالمان بیندیشیم. اللهم اجعلنی مِن المخلصین

*حرف ی به عربی، یا خوانده می‌شود که عدد ابجد حرف ی=10 و به عربی عشر است. پس تمام عمر دنیای هر کس؛ کلّ یوم عاشورا می‌شود یعنی در انتخاب راه دنیا و یا آخرت است. اما انسان عاقل اگر آخرت را انتخاب کند، خداوند متعال دنیای پاک و خوب را که مقدمه بهشت است با عاقبت خوب نصیبش می‌فرماید.

حالا اگر خوب فکر کنیم متوجه می‌شویم که دنیا درواقع در،یا است! و خداوند کریم در این دریای پر خطر، یک کشتی نجات قرارداد و آن سفینه‌ی نجات؛ ائمه معصومین(ص) هستند که از باطن شجره طیبه هستند زیرا هرگز به آب دنیا فرونمی‌روند و ناجی همه‌ی غرق شدگانند.

این سفینه را به نام وجود مبارک اباعبدالله الحسین(ع) می‌فرمایند زیرا ایشان؛ امام عاشورائیان در در،یا است!{البته همه‌ی ائمه معصومین(ص) سفینه نجات هستند ولی طبق روایات، کشتی امام حسین(ع) بزرگ‌تر و سریع‌تر است}

*عدد 11 رمز گردش سال است چنانچه سال شمسی و قمری ، 11 روز با هم اختلاف دارند و سال قمری با 11 روز ، هر سال در باطن سال شمسی چرخش دارد. و این باطن است که تمام تکالیف دینی ما را به سال قمری انعکاس می‌دهد تا در مجرای سال قمری به رضای هو برسیم.

*در شبانه روز همینکه می‌خواهیم به صبح صادق وصل شویم باید جهد و کوشش کنیم و بیدار شویم و این گردش را با 11 رکعت نماز شب به صبح برسانیم تا انشاءالله در انتخاب روز به اشتباه نیفتیم. چنانچه خداوند متعال در قرآن عزیز می‌فرماید: و مِن الیل فتهجَّد به نافِلة لک عَسی أن یَبعثک رَبّک مَقاماً مَحموداً [15].

*گفته شد 11 برابر با عدد کلمه هو و کلمه حج است. براستی این تناسب اعداد و حروف، پرده ظاهر از هر چیز کنار می‌زند و باطن‌ها را نمایان می‌کند! پس آدمی بین دو یک، خلق شده است؛ "انّا لله و انّا الیه راجعون" روزی که از او آمدیم؛ یک بدنیا آمدیم و روزی هم که به دیار باقی می‌رویم؛ یکه و تنها می‌رویم. بین فاصله این دو یک، بسیار اسرار است! تمام آن، سعی صفا و مروه است. شاید آن هفت بار سعی، پرده برداشتن از هفت باطن وجودی خودمان است که به هفت دریای نور وجودمان برسیم! تا به سرچشمه زلال عشق و بندگی دست پیدا کنیم که به آن بگوئیم:  زم زم (یعنی بِایست) !!!

اسماعیلِ عمل خود را به آنچه که حبّ دنیایی است، برای رضای خدا قربانی کنیم. این همان، حج و طواف واقعی است. هر لحظه به گرد رضای خدا در تمام اعمال شبانه روز، مطوّف شویم. آنگاه فاعل حج، یعنی حاجی شویم. پس همه بندگان خدا چه به حج ظاهری بروند چه نروند، در فعل بندگی خود در دنیا به درجه رفیع حاجی می‌رسند تا در اشرف بودن مقام خلقت خود نزد پرودگار خود، شاکر باشند و به حقیقت 11 که عددِ هو است برسند.

عدد 11، درواقع دو الف کنار هم است و عدد ابجدی الف نیز یک است؛ در خانه اگر کس است یک حرف بس است! همین قدر که قامت انسانی در الف، جلوه می‌‍‌‌کند. اگر الف شد، همه را دارد. چون اَلِف اگر اَلْف خوانده شود، همان هزار است که برابر با حرف غ  است که از فضلِ هو ، غنی می‌شود( زیرا حروفِ غین، همان حروف غنی پروردگار عالم است).

پس ما آمده‌ایم الِف وجودمان را به اَلْـف برسانیم تا غنی شویم و از دنیا برویم. روز اول، الِف (به عدد یک) بدنیا آمدیم و باید در آخر عمر به الْف یعنی 1000 برسیم و برویم و درواقع قبر ما جایگاه گنج وجودمان می‌شود که ظاهراً خشکی خاکش؛ ارض(=1001) است که حاملِ الِف(=1)+الْف(=1000)=1001 وجودمان می‌شود و در ضمن که به 1001 رضای خدا وصل می‌شویم تا آمرزیده شویم.

دنیا برای انسان مؤمن، تجارتخانه الهی است که تمام هستی ظاهر خود را به او بفروشد و در آخر، فنای الی الله شود و در معنی به "هو" برسد(هو=11).

نکته: طبق آیه‌ی "و مَن نُعَمّرهُ نُنَکّسه فی الخلق افلا یعقلون[16] " ؛ و ما هر کس را عمر دراز دادیم، به پیری در خلقتش بکاستیم آیا (در این کار) تعقل نمی‌کنید؟ همانطورکه همه با چشم‌های ظاهربین خود شاهد هستیم که هرچه سن بالاتر می‌رود، هر روز یکی از ارکان سلامتی بدن، کم و کمتر و گاهی از دست می‌رود!  ظاهراً آنقدر کسر می‌شود که دیگر زندگی در دنیا برای این بدن میسر نمی‌باشد، آنگاه فانی می‌شود و می‌گوییم به لقاءالله پیوست. انشاءالله با مغفرت و آمرزش کامل.

جمع و کسر و ضرب ارقام عدد 29(=دنیا):

جایگاه عدی کلمه دنیا=29 است و جمع ارقامِ 29، برابر با 11 می‌شود که همان هو و حج است. پس کلمه دنیا هم از لحاظ جایگاه عددی در الفبا و هم جمع ابجدی  معادل 11 می‌شود {(11=5+6؛65) ، (11=9+2؛29)}.

*اگر 2 در 9 ضرب شود عدد 18 بدست می‌آید. 18{برابر عدد کلمه حی می‌باشد}، طیّ منازل دنیاست که به هجده هزار آورده شده و در سنّ مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خلاصه می‌شود. عدد 18 معادل با جایگاه حرف ص در الفباست. صاد، چشمه‌ای در عرش پروردگار عالم است و هر کس باید در قلب دنیایی خود پیدایش کند{که حضرت رسول(ص) می‌فرمایند: قلب المؤمن عرش الرحمن} و با آن آب تطهیر باطن، وضوی ظاهر بگیرد![17]

 *اگر 2 را از 9 کسر کنیم برابر با 7 (عدد سبعه) می‌شود. عدد سبعه، کتاب الله است. این کتاب در دنیا برای هر بنده، نسخه حکیم و برای هر دردی درمان است. هر نقصی را کمال می‌دهد: موت را به حیات، مرض را به شفا (و نُنزّل مِن القرآنِ ما هو شفاءٌ و رَحمةٌ للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا[18])  و فنا را به بقا تحوّل می‌دهد. عمل به کتاب الله، خود کتابی از تکلیف بنده برای خالقش است. در نتیجه کتاب عمل هر بنده‌ای در دنیا  باز می‌شود، و در شب اول قبر متن کتابِ عمل افشا می‌شود! چنانچه امر می‌شود: "اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا[19]"؛" بخوان کتاب عملت را و آنچه درکف نفس خویش آوردی، بازکن". آری حقیقت دنیا، لیل است. آنچه نوشته‌‎ای تکلیف شب عمل است و در قبر، روزِ باز شدن تکلیف است!

تفسیرمجمل عدد هفت به این شرح است:

معرفت این عدد برای انسان‌های در قید حیات است. راز امتحان سخت دنیا و قبول شدن در آن، مخصوص بندگان مؤمنی است که در زیر هشتی رضای خدا روسفید شوند. به شرط آنکه بنده ، خود را در دنیا مسافر ببیند و خالق خود را بشناسد و بندگی را با تمام وجود در طول عمر خود قبول کند.

*عدد هفت در اکثر ادیان عدد مقدسی است و در زبان عربی، سَبع خوانده می‌شود و زیباترین وجه آن را پیغمبر(ص) در حدیثی برای قرآن فرمود: "قرآن دارای ظاهر و باطن است. در باطن قرآن، 7 بطن نهفته است و تمام 7 بطن قرآن در 7 آیه سوره مبارکه حمد جمع است و تمام 7 آیه در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام آن در 7 حرف بسم الله و تمام بسم الله در باءِ بسم الله است که حرف باء هم 7 صفت دارد و تمام حرف باء در نقطه زیر باء جمع است." امیرالمؤمنین علی(ع)؛ حجت الله اکبر می‌فرماید:"انا نقطة تحت الباء. من نقطه زیر باء هستم".

او کسی است که پروردگار عالم از نور مبارکش عالم کرسی و هر آنچه در کرسی است را خلق فرمود. "کرسیه السموات و الارض و ما فیهنّ و ما بینهنّ" یعنی ملکوت هفت طبقه آسمان‌ها و هفت طبقه زمین و آنچه در آنهاست و آنچه میان آنهاست از نور وجود ایشان خلق کرده است. علی (ع)، نور ملکوت است و ملکوت، قائم بر وجود حق اوست. ذره‌ای در دنیا نیست که خالی از ملکوت باشد، پس منهای علی(ع) هم نیست! "یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض...[20]". چنانچه همه مخلوقات می‌گویند:

                                         ما سمیعیم وبصیریم وهُشیم      با شما نامحرمان ما خاموشیم

*این ملکوت هفتگانه، در وجود هر انسانی به هفت نفس نورانی و انسانی که همان نفوس آسمانی هستند، متجلی شده است: نفس لوامه، نفس ندامه، نفس مطمئنه، نفس راضیه، نفس مرضیه، نفس مفلحه و الهیه.

همان طور که جهنم هفت درکه دارد، هفت نفس رذیله هم به نام‌های نفوس سبُعیه یا حیوانی که مناسبت با زندگی جسمی انسان دارد اگر صحیح استفاده شود لازمه حیات دنیا هستند و خیر محض می‌باشند. چون باید با بدن حیوانی در این دنیا از نفوس رذائل بگذریم و به نفوس انسانی برسیم. نفوس حیوانی عبارتند ازنفس : عُجبیه، غیبتیه، کبریه، غروریه، تفخره، تکثره، حرصیه. اگر این نفوس به غلط استفاده شود، نفوس نورانی را از بین برده و هبوط در حیوانیت می‌کنند.

در کلام سبحانه و تعالی می‌فرماید: "...اولئک کَالانعام بل هم اضل ...[21] " یعنی شبیه به چهارپا بلکه پست‌تر و گمراه‌تر" این بدترین عذاب برای انسان در دنیا و آخرت است و عذاب آن خِزی یعنی خواری می‌باشد.

*زیباترین حالت عبادت، سجده است. هفت موضع وجود انسان باید بر زمین بیاید و مخصوصا سر روی تربت باشد. آنگاه از پروردگار خود بخواهد: "سبحان ربّی الاعلی و بحمده"؛ پاک و منزه است پرودگار من، حمد و ستایش مخصوص اوست که او ربی الاعلی است و هر لحظه، جماد را به نبات و نبات را به حیوان و حیوان را به انسان تعالی و کمال می‌دهد .

هان ای انسان! در سجده واقعی بندگی و اطاعت از اوست که به عمل انسانی ترفیع می‌گیریم. این هفت موضع را مساجدِ وجود می‌نامند. تحت توجه کامل در بندگی از باطن آیات هفتگانه سوره حمد، انسان در زیر هشتِ امتحان عمل قرار می‌گیرد. چراکه انسان مؤمن، قرآن را بر سر خود، تاج  قرار می‌دهد. در اصل هفتِ کتاب در آیات سبعه، روی سر او هشت می‌شود و هشت، مجرای رضای اوست.  

در این صورت لحظه‌ای نیست که در محضر او نباشیم و در زیر سقفِ هشت مانند گنبد رضای او دائما می‌مانیم تا قبولی خود را در زمان موت بگیریم و از آنجا زیر ظلّ رحیمییت پروردگار عالم قرار بگیریم که برای همیشه به "لاخوف علیهم و لا هم یحزنون[22]" برسیم. انشاءالله

*ما همواره در هفت هستیم. یک سال، 52 هفته است .پس سال را به پنجاه و دو هفته می‌خوانند یعنی 52 تا 7 مرتبه که برابر با 365 روز است. جمع ارقام 365 برابر با 14 است (14=5+6+3) یعنی همان سبع مثانی (7 تا 2 تا). عدد ابجد کلمه حمد= 52 است یعنی سوره مبارکه حمد، پنجاه و دویی است که هفت آیه دارد. سوره مبارکه حمد را سبع المثانی می‌گویند. آیات این سوره مبارکه دو قسمتی است و به قولی دیگر نیمی از آیات مبارک معرفی پروردگار عالم به بنده است و نیمی دیگر درخواست بنده از پروردگار عالم است؛ پس سبع المثانی میشود: هفت تا دو تا یعنی چهارده.

درواقع همه عالم در عدد 7 و کلمه حمد غرق است{ از نظر طولی(تعداد آیات سوره مبارکه حمد ، 7تاست)، و از نظر عرضی(حروف کلمه حمد=52 و 7=5+2)}، چنانچه 7 طبقه آسمان و 7 طبقه زمین است و ....

*در شروع هفته؛ روز شنبه متعلق به وجود مقدس پیامبراکرم(ص) است که ریشه نام مبارکش، حمد می‌باشد و آخر هفته؛ جمعه متعلق به آقا و سرورمان امام زمان(عج) است که ریشه اسم مبارکش(م ح م د)، حمد است {ایشان هم نام جدّ بزرگوارش می‌باشد}. پس اول و آخر هفته، 2 تا 7 تا می‌شود 14 تا.

بنابراین 7 روز هفته، متعلق به 14 معصوم(ص) است. دیگر اینکه روز جمعه متعلق به صاحبِ جمعه که از القاب وجود مبارک امام زمان(عج) است و ایشان خود، چهاردهمین معصوم(ص) می‌باشد، است.

در قرآن کریم یک سوره به نام جمعه است که عدد ترتیب فهرستی‌اش، 62 است. و درواقع اول تا آخر قرآن در این عدد جمع می‌شود! زیرا شروع قرآن با حرف ب =2 و آخرین حرف قرآن حرف س=60 است(ب+س 62=60+2). پس قرآن مجید برای همه عالمیان، بس است.

این عدد رمز قرآن است که هدف از این رسالت‌ها و کتاب‌های آسمانی، شناخت وجود مقدس الهی است  و عدد 62 برابر است با عدد ابجد اسم مبارک خداوند؛ "حمید" که صفت مبالغه حمد است و همچنین برابر با عدد ابجد نام مبارکش؛ "واجب الوجود" و همچنین برابرعدد ابجد نام مبارکش "باطن" است. که همه این اسماء، نشان دهنده گنجِ کلّ قرآن است که جمعه‌ی جمعِ همه کتب آسمانی و جمعه‌ی جمع کلّ معجزاتِ 124000 پیامبر بزرگوار است که بالاترین اعجاز پروردگار عالم برای بندگانش می‌باشد و کلام الله است.

*دیگر اینکه اولین حرف سوره مبارکه حمد(بسم الله...)؛ حرف ب=2 و آخرین حرف این سوره (...والضالین)؛ حرف ن=50 است که در کنار هم  می‌شود بن به عدد ابجد 52 (52=50+2) که برابر با عدد ابجد کلمه حمد است!  نکته جالب دیگر اینکه فرزندان انسان را در عرب اگر پسر باشند؛ اِبن می‌گویند[23]  و اگر دختر باشند ؛ بِنت می‌گویند[24]! بنابراین همه انسان‌ها، مجرای حمد پروردگار هستند و به همین دلیل  خداوند کریم، انسان را خلیفة الله قرار داد و صاحبِ حمد را انسان‌های کامل یعنی محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین قرار داد.

*چنانچه پیامبر(ص) در حدیث ثقلین می‌فرماید: انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسّکتم بهما لن تضلوا بعدی: کتاب الله و عترتی اهل بیتی ... و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما.... من در میان شما دو چیزگرانبها باقی می‌گذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید هرگز گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند... پس بنگرید که با آن دو چگونه رفتار می‌کنید که آن دو از هم جدا نمی‌شوند تا آنکه در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند... پس من از شما درباره رفتارتان با این دو یادگار ارزشمند سؤال خواهم کرد... .

بنابراین کتاب خدا؛ کلام الله و عترت(ص)؛ کلمة الله العلیا هستند. کلام الله؛ امام مبین، قرآن صامت است و عترت(ص)؛ امام مبین، قرآن ناطق هستند. بنابراین عدد 7، اعجاز عددی پروردگار عالم از دیدگاه کلمه مبارک حمد می‌باشد و تمام دنیا غرق در حمد پروردگار عالم است.

باید با مطالعه این نکات، قدر عمر خویش را بیشتر بدانیم! در چه سِنی هستیم؟! خود را دریابیم که مولایمان ما را غرق در حمد خود گردانیده است. نمک خوردن و نمکدان شکستن رسم نیست. پس باید به عمل و به بندگی شکر نعمت‌هایش را بجای آوریم. بالاترین شکر، نماز یا صلوة است. امام اول و امام سوم ما در جایگاه سجده؛ نهایت شکر و بندگی را بجای آوردند. بخصوص حضرت امام حسین علیه السلام سر از سجده بر نداشت تا سر از بدن مبارکش جدا کردند. "السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)"

 

[1] )آیه 169 سوره مبارکه آل عمران:ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.

[2] ) (114=57+57)

[3] ) رجوع شود به کتاب عرفان آب

[4] )آیه 5 سوره مبارکه تین: ثم رددناه أسفل سافلین

[5] ) در کتاب امام حسین (ع) بقلم آقای عمادزاده آمده است

[6] ) (465=30+29+28+ . . .+3+2+1)

[7] ) چون حروف مقطعه در سوره مبارکه شورا در 2 آیه آمده است

[8] ) مثلا الم بصورت بسیط(الف+لام+میم)، 9 حرف است

[9] ) عدد ابجد کلمه سجده=72

[10] ) مناقب ابن شهر آشوب نقل می‌کند

[11] ) کفایةالاثر:ص81تا83. منابق آل ابیطالب: ج3ص388. بحارالانوار: ج16ص295، ج36ص313،ج43ص286...

 

[12] )جایگاه عددی کلمه اعداد=26

[13] ) 1-نیت 2-تکبیرة الاحرام 3-قیام متصل به رکوع 4-رکوع 5-سجده

[14] ) رجوع شود به مبحث عدد 11

[15] ) آیه 79 سوره مبارکه اسرا

[16] ) آیه 68 سوره مبارکه یس

[17] ) سِرّ وضو که مقدمه‌ی عبادت است از اینجا نشأت می‌گیرد

[18] ) آیه 82 سوره مبارکه اسرا

[19] ) آیه 14 سوره مبارکه اسرا

[20] )آیه 1 سوره مبارکه تغابن

[21] ) آیه 179سوره مبارکه اعراف

[22] )آیه 112 سوره مبارکه بقره

[23] ) اگر بخواهیم "بن" را بخوانیم باید یک همزه مکسوره در ابتدایش بگذاریم تا خوانده شود که می‌شود اِبن یعنی پسر!

[24] ) تِ تأنیث در انتهای "بن" آمده که می‌شود بنت یعنی دختر

۰ نظر ۱۰ آذر ۰۰ ، ۲۱:۲۲
عذرا شفائی

 

 

                                  بسم الله الرحمن الرحیم

آیا نمی‌خواهیم به حقیقتِ جاییکه خالق ما جَل‌ّجَلالُه و سُبحانَهُ و تَعالی ما را ظهور داده و به دنیا آورده است معرفت و شناخت پیدا کنیم تا آنکه از زیبائی‌هایش بهترین استفاده را برده و با دستی پُر به آخرت برویم؟

 پروردگار عالم تنها مخلوقی را که به آن بها داد و فرمود: "آنچه که خلق کردم برای اوست"، انسان کامل است. که فرمود: "لَولاک لما خَلَقتُ اَلافلاک...[1]". این کلام نورانی برای بهترین انسان عالم، پیغمبر بزرگوارمان و خانواده نورانی‌اش صلوات الله علیهم اجمعین است که به واسطه‌ی وجود شریف این عزیزان، همه ما مشرّف به شرافت انسانی شدیم.

اگر دنیا را بشناسیم بهتر می‌توانیم خود را در جوار این بزرگواران به فضل پروردگار عالم، به قرب رضای حق تعالی برسانیم. می‌فرمایند:" دنیا، محل تجارتِ تاجران واقعی است". یعنی دنیا را برای مؤمنان، جایگاه تجارت قرار داده‌اند. قوله تعالی:"اِنَّ الله اشتَری مِن اَلمؤمنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهم بِاَنّ لَهُمُ الجَنَّه...[2]". خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، پس او بهترین مشتری برای اموال و انفس بندگانش است.

بارها در قرآن مجید می‌فرماید:" آخرتِ پرقیمت و بی‌انتهای خود را به دنیای اندک و کوتاه نفروشید و از دنیا، بهترین استفاده را ببرید". آیا فکر کرده‌‌اید که چرا عمر هفتاد- هشتاد ساله، اجر و پاداش یا جزا و عذابش در عالم آخرت، ابدی است؟ یعنی قیمت هر نفس عمر چقدر است؟!

به همین حدیث مبارک بسنده کنیم:" وقتی در قیامت شیعیان گنهکار می‌مانند، پروردگار عالم اذن شفاعت را به امیرالمؤمنین مولی الموحدین علی علیه السلام می‌دهد و ایشان تشریف فرما می‌شوند. در ترازوی عدالت الهی، یک نَفَس از نَفَس‌های شب لیلة المبیت[3] را در یک کفه می‌گذارند و در کفه‌ی دیگر همه گناهان شیعیان گنهکار را قرار می‌دهند و آن یک نفس، تمام گناهان را شفاعت می‌کند و کفه مقام آن از کفه تمام گناهان، سنگین‌تر می‌شود".

ای کسانیکه اهل تدبیر هستید کمی فکر کنید چرا یک نَفَس این قدر با ارزش است؟! حضرت با خوابیدن و در گرو گذاشتن جان و عمر خود به جای رسول الله(ص) ، جان قرآن و اسلام را ضمانت کرد[4]. تمام انسان‌ها الی یوم القیامه که به دین مبین اسلام مشرّف شوند و قرآن در دست بگیرند و هدایت شوند، مدیون آن نفس‌هایی هستند که چنین احیایی سنگین دارد. همانطورکه پیغمبر بزرگوار(ص) درباره شمشیر زدن حضرت علی(ع)  می‌فرماید:" از ثواب عبادت ثقلین بیشتر است چون او ثقل اکبر است."

آیا غیر از این است که تمام این زیبائی‌ها در دنیا انجام شده و هرکس ارزش و بهای خود را در ذیقعدِ عمل خود در بهشت یا در قیامت پیدا می‌کند؟

پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام که خود، پیشوایان ما بودند و هستند، چگونه زیستن و چگونه رفتن به عالم آخرت و چگونه به قربِ رضا و لقای حق رسیدن را به ما یاد می‌دهند تا قدر عمر خود را بدانیم. خود ایشان در دنیا، قدر بودند! پس هر کس قدر را شناخت، به قدر رسید! قدر، خود از اسامی قرآن و از اسامی حضرت حجت (عج) است. و همه در سوره مبارکه قدر نهفته و جمع است. فرمودند این جوانی و سلامتی و زیبایی و مال و نفس خود را به بهترین وجه خرج کنید و همانطور که پروردگار عالم، سالم و بینقص به شما عطا کرده است  شما هم سالم و بی‌نقص به او تحویل دهید و بفروشید که او بهترین خریدار است و از او بهترین مزد را خواهید گرفت.

 

[1] )جنةالعاصمه ص297 به نقل از کشف اللئالی(خطی)

[2] ) سوره مبارکه توبه آیه111

[3] ) شبی است که حضرت علی(ع) در بستر به جای پیامبر(ص) خوابید تا وجود نازنین حضرت به سلامت از مکه به مدینه تشریف فرما شود

[4] )آیه 207 سوره مبارکه بقره: و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رئوف بالعباد

 

 

 

معنی کلمه دنیا

ظاهر دنیا را اسفل السافلین می‌گویند. بعضی معنی دنیا را ماده دنی یعنی پست و  بی‌ارزش دانسته‌اند. در کلمه دنی اگر الف مقصوره زیر حرف ی، بالای آن نوشته شود؛ دنیٰ می‌شود "دَنیٰ فتًّدلی".چنان انسان اوج می‌گیرد که حتی ملائک به او نمی‌رسند و دنیا ، سکوی پرتاب مؤمن می‌شود، در نتیجه حدّ بالا رفتن، بستگی به خواهش دل و زیبایی عمل و آبروی مؤمن دارد. پیغمبر(ص) وقتی به عالم قرب تشرف پیدا کردند آنجا به ایشان فرموده شد: "ثمّ دنی فتدلی. فکان قابَ قَوسَین اَو اَدنی[1]." جائیکه ملائکه‌های مقرب راه نداشتند. حضرت 120 بار (2 بار جسمانی و 118 بار روحانی) عروج کرد، که اسرار آن را فقط خدا می‌داند و بس!

معنای باطنی دنیا، نزدیک‌تر شدن است. با ادب که در دالِ دنیا نهفته است! با تمام گنج معارف انسانی که در نون دنیا نهفته است! با انتخاب صحیح مهدویت که همان یاءِ دنیا است و در خدمت قرآن و اسلام به درجه خلیفة الله رسیدن که کمال مقام و قرب الهی و رضای صاحب الامر حضرت امام زمان (عج) است که همان الف دنیا است! انسان اهل معرفت اگر تیزبین باشد از حروف دنیا درس‌های زیادی می‌گیرد.

 

[1] )آیات 8 و 9 سوره مبارکه نجم

 

 

 شرح حروف کلمه دنیا

  1. دال دنیا مََلکش، دردائیل و عدد ابجدش 4 است. این حرف از دسته حروف ترابیه (خاکی) است و طبیعت آبی-شمالی دارد. دال در معنا وجود خالق را تثبیت و دلالت بر ظهور و پیدایش خود در مجرای توحید و آداب بندگی کردن را در مقابل خالق که فرمانروا و حاکم محض اوست بدون کرهاً و طوعاً دارا است.

پس ای عزیز! پروردگار عالم؛ ربّ مهربان ما، پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام را قرار داد تا چگونگی بنده شدن و چگونگی بندگی کردن و ادب داشتن در مقابل مولایمان را بیاموزیم و اینکه چگونه با ادب به درگاه باری تعالی وارد شویم تا از ما راضی باشد.

عدد ابجد حرف د=4 است و عدد 4، عدد کامل و حاملِ گنج عشر است چون جمع اعداد 1 تا 4 می‌شود 10 یعنی عشر(10=4+3+2+1). پس دنیا شد؛ کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا.

2-نون ساکن از کلمه دنیا که طبیعتش خاکی-جنوبی و از دسته حروف هواییه (آسمانی) است و مَلکش، حولائیل است. حرف "ن" ساکن را می‌توان چنین گفت که جان استعداد تراب در دنیاست و آن جوهریت حرکت و سِرّّ وصل دو عالم سکون ابدی و ازلی است. در تعریف "ن" ساکن همان بس که تنها حرفی است در الفبا که پشت تمام حروف کار می‌کند: 6تای آن را اظهار (ح خ ه غ ع أ ؛حروف حلقی) و در 6 حرفِ یرملون ادغام می‌شود (ی ر م ل و ن)  و پشت یک حرف (ب) ، قلب به م می‌شود و پشت 15 حرف بقیه اخفا می‌گردد. راستی فکر کرده‌اید که این حرف چه سرّی دارد که دارای دو مخرج است: زبانی و در بینی که به آن غنّه می‌گویند و ظاهر نوشتنش به دو صورت در قرآن آمده است:

 الف) به صورت نون ساکن. ب) به صورت تنوین.

اما این حرف در کلمه دنیا، استثنا است. زیرا نون ساکن، پشت حرف "یای" دنیا قرارگرفته اما به جای ادغام، اظهار می‌شود یعنی به دو مخرج غنه و زبان ، به صورت کامل ادا می‌گردد. نون در مقام اخفا پشت 15 حرف ، فقط بصورت غنه در بینی بیان می‌گردد .

عدد ابجد نون ساکن 50 و معادل عدد ابجد کلمه همه و کُل و لَکَ(یعنی برای تو) است (ن=50=همه=کُل= لَک). شاید دنیا اینطور معنا شده است که پروردگار همه مخلوقاتش را برای تو ای انسان، راکع و ساجد کرده است تا تو نیز برای خدا، راکع و ساجد شوی! درواقع همه مخلوقات، سجاده عبادت انسان شدند تا با یک "سبحان ربی الاعلی و بحمده" اش، کمالِ بلوغ همه‌ی مخلوقات را به خالق، تعالی دهد!

جایگاه عددی حرف "ن" =14 است که حقیقت وجود 14معصوم (ص) است که در تمامی اعمال و کردار ما تاثیرگذار بوده و ما را به راه راست هدایت می‌کنند که خداوند متعال در حدیث کسا فرموده: انی ما خلقتُ سماءً مَبنیّة و لا ارضًا مَدحیّة و لا قَمرًا مُنیرا  و لا شَمسا مُضیئة و لا فلکا یَدور و لا بَحرا یَجری و لا فُلکا یَسری الا فی مَحبّة هؤلاء الخمسة الذینهم تحت الکساء ... هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها ... . پس خداوند می‌فرماید که همه را برای آنان و به وجود آنان خلق کردم. ما هم ریزه خوار سفره رحمت آن عزیزان هستیم.

                اللهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

و جمع ارقام 14 برابر 5 می‌شود(5=4+1) که 5، حلقه بندگیست و همه‌ی ما باید به آن مفتخر شویم تا پس از مرگ از تمام سختی‌ها و عذاب‌ها آزاد شویم.

*جایگاه عددی کلمه حیات در الفبا 41 است و جایگاه عددی کلمه موت نیز 41 است. پس حیات و موت که مجموعا 82=41+41 می‌شود، امامِ عمل در دنیا و آخرت خواهد شد(عدد ابجد کلمه امام=82) زیرا حیات واقعی، انجام اعمال صالح است. و پاک شدن از گناه، عبور از موت به حیات است.

عدد ابجد کلمه حیات=419 است که در جمع ارقامش 14 می‌شود و عدد ابجد کلمه موت=446 است که بازهم در جمع ارقامش 14 می‌شود. پس حیات و موت در جمع می‌شوند: 28=14+14 که کامل کننده عمل در دنیا و آخرت خواهد شد! چراکه 28، عدد کامل است.

و حروف الفبا، 28 حرف است که 14 تای آن نورانی (حروف مقطعه قرآن) و 14 تای دیگر، حروف ظلمانی هستند. 28 حرف را به شمسی و قمری نیز تقسیم می‌کنند. حروف شمسی، قیامت و حروف قمری، دنیا را جلوه می‌دهد.

*عدد ابجد حروف نون =106 است و جمع ارقامش 7 می‌شود (7=6+0+1). یعنی هم همان کتابی است که در دنیا از طرف خداوند به دست بندگان رسید زیرا این کتاب است که با عمل به آیاتش ، تمام حروف و کلمات زندگی ما را معنی می‌دهد و در جایگاه حقش می‌نشاند. و هم کتاب عمل بندگان به سوی خدا می‌باشد که چگونه با کتاب آسمانی تطبیق می‌کند.

همچنین 100(=ق)+6(=و)=106(=قو) که قو، به معنای نگهدارید و این همان سفارش انبیا و اولیاء(ع) در دنیاست که می‌فرمایند:"اوصیکم بتقوی الله".

جایگاه عددی حروف نون =34 است. و برابر با عدد ابجد کلمه دل است. جمع ارقامش 7 می‌شود (7=4+3) و این بدان معناست که کتاب حق، در دل انسان باز می‌گردد و آن معرفت حق است. پس اگر دل با معرفت شد، تمام اعمال انسان، نشان معرفت او می‌شود!

 عدد 34 برابر با عدد ابجد کلمه اجل نیز است. محلی برای دو تفکر: اول اینکه همه اهل دنیا و مکان دنیا و جلوه‌های آن مانند ماه، خورشید و ستارگان همه می‌میرند یعنی اجل، شامل کُل می‌شود. دوم آنکه گناهکاران غافل، قبل از مرگ ظاهری، دلشان می‌میرد یعنی با آنکه حیاتِ ظاهری دارند، اما باطنشان مرده است. "صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یرجعون[1]".

پس قبل از مرگِ دل، توبه کنیم و از خدای خویش طلب مغفرت نمائیم تا احیا شویم! بسا که به مؤمنان خطاب می‌شود: "موتوا قبل ان تموتوا"." بمیرانید(هوای نفس حیوانی و رذائل وجودی را) قبل از مردنتان". تا حیات انسانی باقی بماند الی یوم القیامه. 

3-حرف یاء از کلمه دنیا، حرف انتخاب است. عدد ابجدش 10 و جایگاه عددیش نیز 10 است. طبیعتش خاکی- جنوبی و از دسته حروف هواییه(آسمانی) است، مَلک آن،سرکطاییل است.

تمام انسان‌ها در تمام عمر در حقیقت حرف یاء  یعنی درانتخاب هستند.10 در زبان عرب، عشر خوانده می‌شود و صاحب عشر، مولایمان ابا عبدالله الحسین(ع) است زیرا ایشان به عدد 10 به دنیا آمد(یک خودش و 9  فرزند نورانی در بطنش). و در نام مبارکشان هم ظهور دارد زیرا ایشان هم، حسن است و حرف یاءِ بین سین و نون، او را حسین جلوه داده است[2] که این یاء معادل 10 است و او صاحب عشر و برپا کننده عاشورا است .که برابر با "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" است.

بنابراین همه انسان‌ها درعاشورای انتخاب خود در عمل و بندگی، امتحان می‌دهند. پس چگونه زیستن و چگونه رفتن را خود انتخاب می‌کنند.

همیشه و در همه اعصار، حجت خدا وجود دارد و این امتحان برای همه ماست و در این زمان، صدای "هل من ناصر ینصرنی" امام حسین(ع) از دهان فرزندش امام زمان(عج) شنیده می‌شود. باید با جان و دل به یاری دین و قرآن و امام زمان خود بکوشیم. (اللهم عجّل لولیک الفرج. اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذابین عنه والمستشهدین بین یدیه)        

4- "الف"، آخرین حرف از حروف دنیا است که به نظر می‌رسد در علم حروف، بالاترین نعمت پروردگار مهربان به ما بندگان فقیر، رسیدن به حرف الف است![3] جالب اینجاست که اولین سوره قرآن؛ سوره مبارکه حمد است که مقام الف را دارد زیرا پیامبر(ص) فرمود: کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد است. و آخرین سوره قرآن، سوره مبارکه ناس است که عدد ابجد کلمه ناس= 111 است که برابر با عدد ابجد حروف الف است(ناس=111=الف). یعنی تمام قرآن، گنج الف است زیرا محتوای تمام کتب آسمانی هم در یک جلد قرآن کریم جمع است.

دل گفت مرا علم لدنی هوس است       تعلیم کن اگر ترا دست رس است

گفتم الف، گفت دگر هیچ مگوی        در خانه اگر کس است، یک حرف بس است

 قرآن کریم با حرف ب؛ "بسم الله الرحمن الرحیم" شروع و به حرف س؛ ناس ختم می‌شود. پس تمام قرآن برای ما "بس" است. جایگاه عددی حروف الف ( ا،ل،ف) برابر با عدد 30 است. همان کلّ سی جزء قرآن که حقیقتِ الف است. حرف الف در اول 40 سوره از سوره‌های قرآن آمده است.

حرف الف؛ طبیعت آتشی- مشرقی دارد و از دسته حروف ناریه است. مَلک این حرف، حضرت اسرافیل(ع) است. این ملک مقرب مأمور دمیدن روح بر جسم تمامی هستی است. او کسی است که به امر خدا صور اسرافیل را می‌دمد تا تمام ذرات پراکنده شده اجسام به اصل بدنی خود بازگردند.

اینچنین دنیا به معنی واقعی خود می‌رسد! زیرا دنیای هرکس برای خود، محفوظ است. پس ای بیداردلان ببینید آیا غیر از این است که دنیا حی است و به اراده پروردگار عالم حیِ قادرِ سبحان آنچه به موجوداتش به اندازه وسع، استعداد و توان مالی و جانی داده است، محلّ رشد استعداد ذاتی ما در دنیاست.

در واقع ما زنده‌تر از زندگی در دنیا، با دست پُر و اعمال صالح و با الف ممدوده پرواز می‌کنیم، تا آخرت شروع حیات کاملی برای ما شود. پروردگار عالم در سوره مبارکه یس می‌فرماید: "...نکتب ما قدّموا و اثارهم... [4]؛ اعمال شما و آثار آن را می‌نویسیم."

عمل زنده را با خود می‌بریم. آثار اعمال ما، زنده می‌ماند تا احیاء کننده دیگران باشد، تا در حیات ابدی بی بهره نمانیم. چه تلخ است برای گنهکارانی که آثار اعمالشان گریبان گیرشان خواهد شد. چه زیبا خواهد بود که هرچه بهتر و سریع‌تر و با جدّیت برای خویش، توشه جمع کنیم و بهترین‌ها را برای خود برگزینیم.

نقل شده است حضرت موسی(ع) نیمه شبی با یاران خود به دیاری رسیدند که هیچ نور نبود حضرت به یاران فرمود هرکس می‌خواهد مقداری از خاک اینجا را برای خود بردارد. عده‌ای گفتند پیغمبر خدا لغو نمی‌گوید و هر چه توانستند، برداشتند. گروهی دیگر گفتند که خاک را چه ارزشی است؟!  اما چون حضرت فرموده است مشتی برای خود برمی‌داریم. اما عده‌ای حرف حضرت را جدی نگرفتند و هیچ برنداشتند. از آن دیار که گذشتند، در روشنایی آسمان دیدند، برداشته‌شان خاکِ طلا است. دسته اول بسیار شاد شدند و گفتند: کاش بیشتر برداشته بودیم. دسته دوم حسرت زیادی خوردند که چرا کم برداشتیم. و دسته سوم مأیوس و نادم  از عمل خویش شدند. و دیگر راه بازگشتی نبود. مَثَلِ این روایت، مشابه سفر آخرت (دار الحسرت) است.

*الف کلّ حقایق، نعمت‌ها، کرامات و مقامات مرضی پروردگار عالم است. رسیدن بنده مؤمن به درجه‌ای که خداوند متعال به او خطاب می‌کند : "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فدخلی فی عبادی و ادخلی جنتی[5]" امید است شامل همه ما و دوستانمان بشود.

*در قرآن مجید 115 بار نام "دنیا" و به همان مقدار نام "آخرت" ذکر شده است که عدد ابجد کلمه معاد هم برابر با 115 است. همین قدر بدانیم 115 یعنی: "ای انسان! میزان عمل خویش را در دنیا نگهدار که در آخرت میزانت بر صراط مستقیم نگه داشته می‌شود" و به خودت، عودت می‌کند(معاد). مجموع ارقام عدد 115 برابر با 7 است(7=5+1+1) یعنی کتاب و حمد!

 

[1] )آیه 18 سوره مبارکه بقره

[2] ) ادبیات عرب این یاء را یای مصغر در اسم می‌گوید یعنی برادر کوچک‌تر

[3] )در کتاب گنج الف، شرح کامل حرف الف آمده است

[4] )آیه 12

[5] آیات 27 تا 30 سوره مبارکه فجر

 

 

معنی عدد دنیا که معادل 65 است ؛سه

عدد ابجد کلمه دنیا= 65 است[1] که معنی می‌شود به 5+60 : 5؛ برابر با عدد ابجد حرف هاء است و 60 برابر عدد ابجد حرف سین است. که این دو حرف، کلمه سه را می‌سازند: س(=60) +  ه (=5) = سه(=65) ؛ {دنیا=65=سه} پس دنیا به، سه به حروف ظاهر شد ! چون حروف است؛ عرضِ دنیاست و عدد؛ طول آن.

به تعبیر عارفان، دنیا سه روز است: کودکی، جوانی و پیری. شاعر می‌فرماید:

حاصل عمرم سه سخن بیش نیست          خام بدم، پخته شدم، سوختم

در اسرار عدد سه، همین قدر بدانیم که نوزاد قبل از تولد، پشت سه ظلمت شکم مادر قرار دارد تا متولد شود. انسان سه حجاب به خود می‌گیرد تا بتواند زندگی کند: حجاب روح، حجاب نفس و حجاب جسم. عالم را به سه قسمت بزرگ تقسیم کرده‌اند: عالم قبل از تولد یا ملکوت، عالم بعد از تولد یا دنیا و عالم بعد از مرگ یا آخرت. عالم بعد از موت سه قسمت می‌شود: عالم برزخ ، عالم حشر یا قیامت و جایگاه آخر: بهشت یا جهنم. پروردگار عالم در سوره مبارکه واقعه انسان‌ها را به سه دسته تقسیم کرده است( وکنتم ازواجا ثلاثه[2]) :  

" اصحاب یمین "اصحاب شمال" و " مقربون". و در آخر مرتبه پاداش و جزای هر بنده به عملش سه قسمت می‌شود: "فامّا اِن کان مِن المقرّبین . فروحٌ و ریحانٌ و جنّتُ نعیم[3]"؛ اگر از دسته مقربین باشید روح و ریحان و جنت نعیم در انتظارشماست." و امّا اِن کان من اصحاب الیمین. فسلامٌ لک مِن اصحاب الیمین[4]"؛ اگر از دسته اصحاب یمین باشید، پس سلام و درود بر شماست."و امّا اِن کان مِن المکذّبین الضّالین. فنزلٌ مِن حَمیم .و تصلیةُ جهیم. اِن هذا لهوالحقُّ الیقین[5]"؛ و اگر از دسته منکرین و گمراهان باشد نصیب او حمیم جهنم است و جایگاهش آتش دوزخ است. این البته یقین، حق و حقیقت است.

 

بنابراین در عرفانِ عدد سه، نکات زیادی نهفته است:

*در ماه مبارک رمضان، سه شب لیلة القدر است.

*امیرالمؤمنین علی علیه السلام در 13 رجب وجود نازنینش در خانه مبارک کعبه متولد شد و سه روز در آن میهمان سرا پذیرایی شد و در روز 15 رجب قدوم مبارکش را به عالم ظاهر دنیا گذاشت. و شهادت ایشان هم (ازضربت تا شهادت)، سه شب طول کشید.

*بدن مطهر پیغمبر(ص) سه روز بر زمین ماند تا به خاک سپرده شد.

*در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، سه دهه عزاداری می‌شود که در مجموع سی روز است و جالب اینکه وقتی ارقام عدد ابجد دنیا(=65) را در هم ضرب کنیم 30 می‌شود(30=6×5) و 30 ، برابر با تعداد جزءهای قرآن است و قرآن ، خود هم کوثر است و زهرا(س)، باطن این کوثر است. {نکته: قرآن هم در عدد 65 قرار دارد چراکه اولین سوره قرآن مجید؛ سوره مبارکه حمد است که عدد ترتیب نزولش به قلب مطهر پیامبر(ص)، 5 می‌باشد و آخرین سوره قرآن؛ سوره مبارکه ناس است که به حرفِ س تمام می‌شود و عدد ابجد حرف س=60 است. پس شروع سوره‌های مبارک قرآن با عدد 5 (عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد) و پایان آن با عدد 60 (عدد ابجد حرف س)، در جمع می‌شود 65!}

*بدن مطهر آقا امام حسین(ع) سه روز در خاک کربلا بدون سر ماند و تمام ستارگان، ماه و خورشید بدان سجده کردند و نوحه خواندند. بابی انت و امی و نفسی و اولادی و مالی.  

*در سه نیمه از ماه‌های مبارکه رجب، شعبان و رمضان سه مولود نورانی، امیرالمومنین(ع)[6]، امام مهدی(عج) و امام حسن مجتبی(ع) به دنیا آمدند که سه ظهور دنیا را در سه وجه حجابش حسن کردند. امیرالمؤمنین ؛ ابالحسن (ع). امام مهدی(عج)؛ وصی الحسن. امام حسن مجتبی(ع) خود، حسن و بهار سبز نیمه رمضان است. و در این ماه تاج گذاری حسن(ع) به واقعیت فطر است.(الله اعلم)

*پس امتحان سختی در سه است. انسان وقتی از دنیا می‌رود، در سه نوبت یادش را زنده می‌کنند: در سومین روز از موت، در هفتمین روز از موت و در چهلمین روز از موت. هر سه روز اسرار عمل خود مؤمن است: در سومین روز اعمالش خوانده می‌شود، در هفتمین روز کتابش باز می‌شود و چهلمین روز در مقام عملش ماندگار می‌شود.

*عدد سه؛ رمز آفرینش در عالم بالاست! چنانچه خداوند یکتا، مجرای اولین خلقت نوری‌اش را وجود نور مبارک حضرت محمد(ص) قرار داد و از نور مبارک او که الف وجود بود. نور دوم؛ امیرالمؤمنین(ص) که مظهر حرفِ با است را خلق فرمود و در واقع همه الفبا 5 حرف است و پنج تن(ص)؛ اسرار الفبای خلقت هستند. و نور سوم خلقت؛ نور مبارک حضرت زهرا(س) است که مظهر حرف ج می‌باشد. زیرا جمع الف و با، آب می‌شود و به عربی ماء خوانده می‌شود که خداوند فرمود: وجعلنا من الماء کلّ شیء حی[7]؛ آنچه که خلق شد از آب است که به عربی ماء گفته می‌شود و عدد ابجد کلمه ما=41 و برابر حروفِ اُم است که مادر خلقت روحانی، حضرت زهرا(س) است و اوست که کوثر وجود و اُمّ ابیهاست و آنچه که خلق شده از اوست. چنانچه پروردگار عالم در آیه اول سوره مبارکه نساء می‌فرماید: یا ایهاالناس اتقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدة... ؛ ای مردم تقوا داشته باشید از پروردگارتان که شما را از یک تن بیافرید.{جالب اینکه جایگاه عددی کلمه ما=اُم=14 می‌شود!}

نکته مهم این است که عدد ابجد الف، 1 و عدد ابجد حرف ب، 2 است بنابراین در جمع می‌شوند آب(=3)  که عدد 3؛ برابر حرف "ج "را نمایان می‌کند و "ج" یعنی جهیدن، جهان، زنده شدن و به حی رسیدن! پس ریزش نزولات آسمان به صورت باران و برف است(آب=3) که نزولات باران و برف درواقع در طول، ریزش دارند پس 3 به عدد هستند! و دنیا به عدد 3 ؛ سهِ حروفی ظرف گیرنده نزولات آسمانی است و سبز کننده، و حیات و زندگی در دنیا جلوه می‌کند! تعداد مولکول‌های آب هم 3 تاست[8]!

پس خداوند متعال آبِ ظاهر را فرستاد تا زندگی نباتی ما تأمین شود، اما حقیقتِ آب؛ 114 سوره مبارکه قرآن است چراکه اگر حروف آب را بصورت بسیط بنویسیم : (الف=111)+(با=3) می‌شود 114؛ که همان به عربی(ما) جلوه‌ی اُم شد که کوثر، حقیقت آب است. بنابراین حیات سبز آخرت، فقط با این آب حقیقی است که کلام الله می‌باشد.

*اگر خوب دقت کنید آبِ ظاهر، قدرت پاک کردن عین نجس را ندارد و فقط جایِ نجاست را پاک می‌کند. اما حقیقت آب، قرآن است که کافر را که عین نجس است با گفتن شهادتین از قلب پاک می‌کند. دختر و پسری که با هم نامحرم هستند با حروف و کلمات صیغه‌ی عقد، به عین حلال می‌رسند و محرم می‌شوند.

پس دنیا؛ محلّ قلب به میم شدن است! قلب یعنی دگرگونی از ممات به حیات و عدد ابجد حرفِ م=40 است یعنی شرط رسیدن به طهارت این است که باید برویم پشتِ باء بسم الله قرآن و با نیت قلبی خالصانه، هوای نفسمان (قلب حیوانی‌مان) را قربانی کنیم، که در اینصورت قلب ما، به میم می‌رسد و می‌شود قلب انسانی و حیات طیب! درواقع این‌ها باطن عدد 65 دنیاست.

جالب‌تر اینکه سنّ افراد مسن وقتی می‌خواهند وارد بهشت شوند به 33 سال برمی‌گردد. چون در جایگاهِ شست و شویِ حقیقی قرار می‌گیرند! چراکه جایگاه عددی کلمه آب (به صورت بسیط ؛ الف+با) می‌شود 33 [9] ! و خداوند متعال در آیه 33 سوره مبارکه احزاب که سوره سی و سوم قرآن عزیز است، آیه تطهیرِ اهل بیت(ص) را نازل فرموده : ...انّما یُریدُ الله لِیُذهبَ عنکم الرِّجسَ اهلَ البَیتِ و یُطهّرکم تَطهیرا ؛... این است و جز این نیست که خدا چنین می‌خواهد که هر آلایشی را از شما خانواده نبوت{اهل بیت(ص)} ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزه گرداند. و اگر سیُ سه را به حروف بنویسیم؛ عدد ابجدش 135 می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه (س) است ! {سیُ سه=135=فاطمه(س)}  

 

 

عدد ابجد کلمه دنیا =65 و جایگاه عددی کلمه دنیا =29 :

عدد ابجد کلمه دنیا= 65 است این عدد که رمز روحی جسم کلمه دنیاست در مقام ظرف خزانه‌ی اسرار عالم بالا و تعریف وحدانیت الهی معانی خیلی عظیمی دارد!

و جایگاه عددی کلمه دنیا=29 است.

1)عدد ابجد کلمه مکه=65=دنیا و جایگاه عددیش هم برابر 29 =دنیا است که جمع ارقامش 11 می‌شود. درحالیکه عدد 11 برابر اسم مبارک خداوند؛ "هو" و  هم اسمِ  "دوا" است که رسیدن به این دارو و به قربِ هو با "حج"(=11) میسّر می‌شود[10].

2)عدد ابجد کلمه وطن=65=دنیا و جایگاه عددیش هم  برابر 29=دنیا است. چقدر زیباست که دو نقطه حیات به عدد 65 را خواندیم{وطن دنیا و وطن مکه}؛ وطن دنیا؛ ظاهرِ زندگی را به 18هزار منزل جلوه می‌دهد که موقت است و خلاصه انسان رفتنی است. اما وطن باطن، مکه است که منتهی می‌شود به اصل و مبنای خلقت؛ همان نقطه ارض  و رضا(ع) و حج و هو که مغز معنا، رسیدن به اخلاص و توحید و حق است. و جان جانانش وجود مبارک ولی الله الاعظم حضرت صاحب الزمان مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف  است که حقیقت جان کعبه می‌باشد.

و خداوند متعال آخرین سوره[11] که به قلب مبارک پیامبر(ص) نازل فرمود، سوره مبارکه نصر قرارداد و در این سوره؛ وعده‌ی فتح مکه را به ایشان عنایت فرمود و در عاقبت زحمات پیامبر(ص) را با "إذا جاء نصرالله و الفتح" مژدگانی داد.

در حقیقت هر مؤمنی که امت واقعی پیامبر(ص) و شیعه 14 نور مقدس(ص) و عامل به آیات قرآن باشد، برکاتی از این نصر را (با توجه به بقیه آیات مبارک که فرمود: "واستغفره انّه کان توابا" با توبه به درگاه خداوند تواب رحیم، یافته و انشاءالله به فتح مکه عمر خود می‌رسد!

همانطور که قلب هر مؤمنی، کعبه یعنی خانه خداست پس وطن حقیقیِ هر بنده مؤمن هم، باطن وطن دنیا و وطن حقیقی مکه است. برای همین سرزمین مکه متبرک به خانه خداست و معظمه نامیده می‌شود.

و همانطورکه خانه خدا، محل سجده‌ی بندگان خداست و قبله‌ی همه عالمیان است، خانه قبر هر مؤمنی که به درجه قبولی برسد هم محل نماز وصل به قرب الهی و محل نزول برکات و اجابت دعاها می‌شود زیرا او زنده باطن است و محل ارتباط و واسطه واقعی بندگان خدا به درگاه باریتعالی می‌شود. پس بکوشیم تا از کلمه دنیا و عدد دنیا  و جایگاه عددی دنیا درس بگیریم.

3)عدد ابجد کلمه دنیا برابر با جایگاه عددی کلمه قیامت است( دنیا=65=قیامت)! زیرا که پایه و باطنِ قیامت، دنیاست و هرکس از دنیا، مسیر آخرتش را تعیین می‌کند و جایگاهش را انتخاب می‌کند که بهشت باشد یا جهنم ! در همین دنیا هم تا حدودی نتیجه اعمال خوب و بدمان را می‌بینیم.

و حتی هر فردی، آنچه را که می‌خواهد به عنوان ذخیره در قبرش می‌فرستد. چنانچه حدیث زیبایی از پیامبر(ص) می‌فرماید: القبر ینادی کلّ یوم بِخمس کلمات[12]؛ هر روز قبر 5 ندا به مردم دنیا می‌دهد: 1-انا بیت الفقر فاحملوا الی کنزا{من خانه فقر و تهیدستی هستم، برای خود گنج و ذخیره‌ای بیاور} 2-انا بیت الظلمه فاحملوا الی سراجا{من خانه تاریکی هستم، برای خود چراغی بیاور(که سوختش تمام نشود)} 3-انا بیت الوحدت فاحملوا الی انیسا{من خانه تنهایی هستم، برای خود مونسی(خوب) بیاور} 4-انا بیت الحصی و التراب فاحملوا فراشا{من خانه ریگ و خاکم، برای خود فرشی بیاور(رختخوابی نرم بیاور)} 5-انا بیت الحیّات و العقارب فاحملوا الی تریاقا{من خانه زندگی ماران و عقرب‌ها هستم برای خود پادزهر بیاور(که زهر آنها به شما اثر نکند)}.

و اما بعد قیل: و ما ذالک؟ {بعد پرسیدند که آنها کدامند؟} قال:  التریاق؛ الصدقه. الفرش؛ العمل الصالح . الانیس ؛ فتلاوة القرآن و اما السراج؛ فصلوة الیل و اما الکنز؛ فکلمة الشهادة لا اله الا الله محمد رسول الله(ص) علیا ولی الله و اولاده المعصومین حجج الله(ص). {حضرت فرمود: تریاق(ضد سموم گزندگان قبر)؛ صدقات و بخشش‌های مالی و آنچه از واجبات که به مال باید ادا شود، که فقر را ازمیان بردارد. و فرش(بستر خانه قبر)؛ عمل صالح (اعمال نیکو و اخلاق خوب) است. مونس در آن خانه وحشت؛ تلاوت قرآن کریم (و به شرط عمل به آیات آن است). و چراغ این دخمه‌ی ظلمانی؛ نماز شب است[13]. و گنجی که در آنجا بکار آید و تمام نشود؛ کلمه مبارک شهادتین است که به فعل توحیدی ظهور لااله الا الله محمد رسول الله(ص) و علیا ولی الله و اولاده المعصومین حجج الله(ص) است}.

و از سید اوصیاء نقل شده که افضل العباده الصبر و الصمت و انتظار الفرج[14] . یعنی بهترین عبادت؛ صبر و شکیبایی، صمت یعنی روزه باطنی (روزه از گناه) و انتظار فرج است.  اللهم الرزقنا

4)عدد ابجد کلمه دنیا برابر جایگاه عددی کلمه قدرت است(دنیا=65=قدرت). و قدرت نمایی خداوند با خلقت با نظم و مدیریت بی نقصش بر همگان آشکار می‌شود و خداوند انسان را خلیفه خودش قرار داد و به او قدرت و تمکّن یعنی امکانات داد؛ چه از نظر هدایتی برای آخرت و چه پیشرفت و معاش زندگی در دنیا. پس انسان مؤمن وقتی آنچه که خدا به او قدرت داده در راه رضای خدا مصرف کند، قدرتش تا قیامت برایش محفوظ است و در بهشت به سلطنت حقیقیِ انسانی خود می‌رسد.

پس خداوند متعال قدرت عظیم خودش را، در دنیا به همه نشان می‌دهد و می‌فرماید آنچه بود و هست و خواهد شد، همه در یدِ قدرت اوست. و به انسان هم در مجرای قدرتش، توانایی داد تا بتواند با قدرتی که از خداوند گرفته، آنها را از بالقوه به بالفعل برساند. به انسان قدرت مال، قدرت علم، قدرت بدنی، قدرت مقامی و ... داد که با هر کدام به یک نحو امتحان می‌شود. و هر کس قدرتش را خرج رضای خدا کند، در قیامت هم در مقامات بهشتی، مقتدر و با آبرو وارد می‌شود. اللهم الرزقنا

5)جالب است که عدد ابجد دنیا برابر جایگاه عددی نام مبارک "امام حسن"(ع) است (دنیا=65=امام حسن(ع)). امام حسن(ع)؛ سبزپوش آل پیغمبر(ص) و کریم اهل بیت(ص) است. خوب دقت کنید! پروردگار عالم دنیا را در جایگاه حسن(ع) خلق فرمود زیرا آنچه به مخلوقاتش (مخصوصا انسان) داده است، همه در مجرای  حسن یعنی بهترین است، چنانچه در خلقت انسان به خودش فتبارک الله احسن الخالقین[15] فرموده است. پس انسان هم در مجرای حسن خلق شده است . درواقع یعنی سبز! یعنی زنده! یعنی بدون نقص! یعنی حی و سالم! یعنی با سرنوشت و آینده و توان‌های عالی ... .

*و زیباتر اینکه عدد ابجد نام مبارک "امام حسن"(ع)=200 برابر عدد ابجد کلمه عقل است. آیا این مهندسی، احسنت ندارد که انسان، دارای عقل است و خلیفة الله در دنیا است! و بدن انسان هم شامل 200 استخوان است.[16] 

 اما چقدر زیباست که خداوند کریم دنیا را در جایگاهِ باطنِ حسن(ع) خلق فرموده، پس شایسته است همه‌ی انسان‌هایی که به دنیا می‌آیند، بندگیِ خوب یعنی نمره حسنِ خداوند را دارا شوند و عمل حسن به آخرت خود بیاورند. یعنی کسی که عاقل باشد به زندگی و عمل حسن دست پیدا می‌کند و نتیجه حسن، نصیبش می‌شود. چنانچه خداوند متعال می‌فرماید: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها...[17]؛ هرکس با خودش عمل حسن بیاورد پاداش عشرُ امثالها دارد. پس قبولی، به نتیجه‌ی حسن(ع) است.

*در ضمن جالب است که عدد 200 برابر عدد ابجد حرف ر می‌باشد که صفتش تکریر است یعنی تکرار می‌شود و این صفتِ دنیاست! یعنی مثل کوه که وقتی در کنارش فریاد بزنی، همانجا تکرار صدای خود را می‌شنوی، در این دنیا هم هر کس به ملکوت عمل خود می‌رسد. چنانچه خالق یکتا در قرآن کریم می‌فرماید: برای مؤمنین و متقین؛ ...والعاقبة للمتقین[18]. و برای ظالمین؛ فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمدلله ربّ العالمین[19]؛پس سپاس پروردگار جهانیان را که ریشه ستمکاران برکنده شود. آدم ظالم در همین دنیا ریشه‌اش قطع می‌شود{بنابراین همینطور که پروردگار عالم از ظالمین انتقام می‌کشد، پس عاقل هرگز به خود ظلم نمی‌کند(گناه) و با کوچک‌ترین اشتباه در دنیا، استغفار و جبران عمل می‌کند}.یا برای افراد مکذب می‌فرماید: قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین[20] ؛ بگو در زمین سیر کنید پس ببینید عاقبت تکذیب کنندگان( دروغگوها) چگونه بود.

*جایگاه عددی حرفِ ر=20 است و خداوند یکتا، نمره‌ی 20 اعمال خوب را، حسن فرموده است! چنانچه بهترین قرض را قرض الحسنه، بالاترین قبولی را قبول حسن، بهترین رزق را رزق حسن، بالاترین اُسوه را اسوه حسنه، بهترین عمل تا آخر عمر را عمل حسن، بهترین اخلاق را خلق حسن و ... می‌نامد. خلاصه پیامبر(ص) در شأن امام حسن مجتبی(ع)فرمود: اگر عقل، خود را بصورت مردی نشان دهد، آن صورت حسن(ع)است[21].

*حال خیلی زیباست وقتی که اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم می‌شود 210 که برابر با عدد ابجد نام زیبای "امام حسین"(ع) است! پس احتمال معنا آنجا که خداوند می‌فرماید: فله عشر امثالها، امام حسین(ع) است که به عدد عشر بدنیا آمده و میوه و ثمر درخت شجره طیبه است زیرا در میوه، دانه است و ایشان؛ حامل 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش بدنیا آمده. پس یعنی اگر عمل حسن بیاوری، مزد حسین می‌گیری! اللهم الرزقنا

6)هر سال 365 روز است. خداوند یکتا در قرآن کریم 365 بار کلمه یوم را فرموده است. عدد 365 معنی می‌شود به 65+300 : 300، برابر عدد ابجد حرفِ " است که صفت افشا کنندگی دارد. پس افشاکننده عدد 65(=دنیا) است که همه‌ی این آفرینش زیبا و محیّر العقول، فقط در دنیا افشا می‌شود{ به عبارتی هرسال، افشاکننده عمر دنیای ماست}

*نکته: "علی بن عبدالعزیز گوید[22]: از امام صادق(ع) پرسیدم که سال چند روزاست؟ فرمود: 360 روز است، در 6 روز آن خدای عزّوجلّ دنیا را آفرید و آن 6 روز از سال کم شد و سال 354 روز گردید... . اما سال شمسی؛ به وجود مطهر پنج تن(ص) که شمس همه‌ی عالمیان هستند، 360 با 5 جمع می‌شود و 365 روز است .که کلّ ظاهر و باطن دنیا و ایام، به سال قمری و شمسی به ساکنان دنیا عنایت می‌شود"

7)ستون مهره‌ها در بدن انسان شامل 29 مهره است[23]. اگر بخواهیم راست قامت بمانیم، باید 29 مهره در بدن ما سالم بماند. پس بدان که در وطن، کسانی مثل ستون پابجا و محکم می‌مانند که بتوانند برای خلق روی زمین تکیه‌ گاه‌های امن باشند. آنگاه همیشه زنده و همیشه پابرجا هستند. اینها ساجدین و اینها رمز بین بنده‌ها و خداوند هستند!

*همانطورکه یک مکتشف یا مخترع به جایی می‌رسد که به کشف یا اختراع چیز دست نیافتنی موفق می‌شود؛ پس او، واسطه‌ی رمز می‌شود! همینطور پیامبر گرامی(ص)، واسطه رمز معجزه قرآن است و این عزیزان، ساکنین واقعی وطن در دنیا و آخرت هستند.   

8)عدد 29 یعنی خودِ آقا امام حسین(ع) و به یک قول امام زمان(عج)! زیرا جمع اعداد 1 تا 20 می‌شود210 که برابر نام زیبای "امام حسین"(ع) است و عدد 9 هم که آقا حامل 9 ذریه معصوم(ص) بدنیا آمده است. و امام زمان(عج) که آخر جایگاه وطن به وجودش ظهور دارد یعنی بهشت و خود، نهمین فرزند معصوم از امام حسین(ع) است!

 

[1] ) (د=4)+(ن=50)+(ی=10)+(ا=1)

[2] )آیه 7 سوره مبارکه واقعه

[3] ) آیه 88 و 89

[4] ) آیه 90 و 91

[5] )آیات 92 تا 94

[6]) ایشان روز 13 رجب بدنیا آمدند ولی روز 15 رجب از خانه خدا خارج شدند 

[7] ) آیه 30 سوره مبارکه انبیا

[8] )2 تا هیدروژن +یک اکسیژن      H2o

[9] ) جایگاه عددی حروفِ (الف=30)+(با=3)= 33

[10]) توضیح کامل عدد 11 در ادامه بیان خواهد شد

[11] ) صد و چهاردهمین سوره

[12] )تحریر المواعظ العددیه:390

[13] ) اشاره به 11 رکعت نماز

[14] ) در کتاب کشکول

[15] )آیه 14 سوره مبارکه مؤمنون

[16] ) البته برخی جاها گفته می‌شود 206 تا که درواقع بدن 6 قسمت شده و به 200 تا وصل هستند.

[17]) آیه 160 سوره مبارکه انعام

[18] ) آیه 83 سوره مبارکه قصص

[19] ) آیه 45 سوره مبارکه انعام

[20] ) آیه 11 سوره مبارکه انعام

[21] )لو کان العقل رجلا لکان الحسن(فرائد السمطین، ج2،ص68)

[22] ) در کتاب خصال شیخ صدوق.ج2

[23] )  البته 24 مهره ، آزاد هستند و  5تا به هم چسبیده‌اند... .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۰۰ ، ۲۱:۰۸
عذرا شفائی