لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

عرفان ابجدی حروف

لب الالباب (راز حروف)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام پروردگار که سرّ اسماء اعظم خود را با سه حرف "الف"، "س" و "م" (اسم) فاش کرد. که عدد ابجد این سه حرف "101" است و از مجرای ولایت "با" و رسالت "سین" ظهور دارد (بسم).

بنام مولایی که در عین "غیب الغیوبی" ظاهر و در عین "ظهور" غایب است، و با صفات "رحمان" و رحیمش" کل نعمتهایش را بر ما منت نهاد.
ع شفائی



هدف از ایجاد این وبگاه، رسیدن به معرفت مولایمان، پروردگار عالم و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و حقایق و معارف قرآن است.
در این راه همواره، آن بزرگواران مددرسان بوده و با دست غیبی راه صحیح را گشوده اند و عنایاتی بسیاری به دست آمده است.

عنایت شود: نشر و استفاده نا صحیح از مطالب بدون ذکر منبع، شرعا صحیح نیست.

برای تهیه کتاب های مجاز منتشر شده توسط نویسنده و مولف مطالب فوق، میتوانید با شماره زیر ارتباط برقرار نمائی

09308839373 لطفا در ایتا یا واتزاپ پیام ارسال فرمائید





۵۳ مطلب با موضوع «عرفان حروف» ثبت شده است

                                                  بسم الله الرحمن الرحیم

عرفان حروف آب

درس و تکلیف خود را نزد پروردگارعالمیان، از نقطه باء بسم الله الرحمن الرحیم آغازمی‌کنم. از ربّ مهربان می‌خواهم که مرا با وجود تمام حجاب‌ها و ظلمت‌ها توفیق ورود از نقطه باء به درون باء و درسکون سین (بسم) مسکون کند و در ترازوی سین منقلب فرماید و به میم آدمیت برساند. پیامبر(ص) می‌فرماید: "قرآن ظاهری و باطنی دارد، درباطن قرآن باطن‌های دیگری است که بطن‌های آن  به هفت بطن یا هفتاد و گاهی هفتصد یا بالاتر می‌رسد."

باء، کلید و مفتاح تمام عالم وجود و حقیقتی است که آن را ظهر الوجود و تمییز بین العابد و المعبود می‌نامند. و فرمودند: "اگر بخواهند حرف باء بسم الله را معنی کنند، هفتاد هزار شتر، برای حمل کتاب‌های آن کم است".  پس به فضل الهی می‌خواهم قطره‌ای یا ذره‌ای از زیبایی معانی را نصیب طبع نجیب خوانندگان نمایم. "باء"، وجود معانی و حقایق همه حروف است که خود قلب است و قلب کننده‌ی حیات است و مفتاح و باب و گشایش دهنده همه ظهورات و ملکوت آن‌ها می‌باشد."باء" با چهارده معنا در قرآن ظاهر شده و در مقام جار و مجرور، به 17 صورت معنی می‌شود و صورت خود را نمایان کرده و باطن ملکوتی خود را که تمام هفت آسمان و هفت طبقات زمین است فرا گرفته و کلّّّّ ملکوت ، به وجودش خلق شده و ظهور پیدا کرده است.

"باء" دارای هفت صفت است که با هرصفت خود، معانی عوالم ملکوتی را دگرگون کرده و کمال بخشیده‌است و چگونه می‌توان نوشت؟! در حالی که در حرف باء ، اگر همزه را یک الف حساب کنیم عدد ابجدش می‌شود 4، که چهار ملک مقرب و جناح‌های ایشان از این وجود، ظهور پیدا کرده و به عدد ابجد حرف ب که 2 می‌باشد تمام عالم مخلوقی از بالا تا پایین را درملکوت زوجیت قرار داده است که فقط خالق یکتا و بی‌همتا، یک (1) است و هرگز 2 نمی‌شود.

 دیگرآنکه حرف باء ، نفس حرف الف است که در وسط حرف باء (ب ا ء) قرار گرفته است. الف خود ساکن و وصل کننده حروف است پس ، حرف ب را به همزه آخرش وصل می‌کند. چون این وصل، مجرا و مجلای صفات و اسماء الهی است و چون مرآت حق است ، جلوه‌گری می‌نماید و خصوصیات ربّانی خلق را منعکس می‌سازد.

 بنابراین اجازه می‌دهد که اگر الف بخواهد قامت خود را حفظ کند و در اول کلمه خوانده شود با همزه ظاهر شود و با حرکت‌های فتحه کسره ضمه و علامت‌های تنوین؛ نصب، جر و رفع معنا گرفته و نشان داده می‌شود. عدد ابجد همزه (به صورت بسیط) با عدد ابجد اسم مبارک علی(ع) برابری می‌کند :  

{ علی =110 = (ها = 6 ) + (میم =90) + (زا = 8) + (ها = 6)}   

بنابراین به چهارده صورت معنا می‌شود. باطن قرآن هم صورت انسان کامل است و هم در مقابل، چهارده معصوم (ص) قرار دارد.

هفده تحول جار و مجرور شدن "باء" در  باطن قرآن، نماز است (تحولات 17گانه حرف "باء" در قرآن، بیان باطن نماز است). با 17 رکعت نماز واجب که ظهور و ستون گذاری شده است. پس الفِ آب (زُبُر) است و باءِ آب، بینه. ملک حرف باء، جبرائیل (ع)؛ آورنده وحی و علم الهی به پیامبران و روشن کننده امرپروردگارعالم برای عموم مخلوقات است.

اما این حرف مبارک در کتاب شمس المعارف این‌طور تعریف شده است: (باء) ازحروف ظلمانی است. در بسمله همه حروفش نورانی است غیر از حرف باء که حضرت حق سبحانه و تعالی آن‌ را اول حروف قرآنی ساخته و در هر سوره، اول آن سوره گردانیده و درضمن آن، سیری عظیم  پنهانست که جز، اخصِّ خواص بر آن اطلاع نیابند!

و حرف باء از برای توصیل (وصل کردن) خیرات است و طبیعت حرف "باء"، بارد یعنی سرد و خاموش کننده آتش سوزاننده جهنم است. از این جهت که در هر آیه‌ی امان که عبارت بسمله است افتتاح به وی گردیده و باء از حروف باقیه است در روز قیامت بر وی سِّری پوشیده است و آن هنگامی که حقّ سبحان آن حرف را خلق کرد با وی هشتاد و یک فرشته آفرید که تا قیامت تسبیح و تقدیس حق سبحانه تعالی می‌نمایند و ممدّ و معاون روحانیت این حرف هستند. شیخ فرموده که چون روحانیت این حرف اقتضاءِ ظهور کند، به هیأتی که در نشاء برزخی دارد ظاهر شود و شکلی کامل الصوره و خوشبوی و آن صورت را بعضی از کبار اهل کشف و شهود مشاهده کنند و آن پیکری است نورانی که نور وی ثابت است و هرگز متغیر و متبدل نشود و بر هر سالکی که سرّ این حرف منکشف گردد و آن‌ صورت مثال نورانی ظاهر گردد ، علامت صحّت آن کشف ظهور این صورت بود و این حرف اسمیت از اسماء مخزونه و اسرار مکنونه الهی جلّ‌جلاله دارد.

*اما الف ؛ نقطه قلم حضرت حق، که به تعبیری جلوه اسم مبارک خویش یعنی "صمدیت" است. در نقطه باء شکل گرفته و به قامت الف تواضع کرده و به سجده افتاده و صورت باء را تصویر داده است. که ظرف تمام امکانات گردیده. اگر این ظرف بخواهد در این دنیا باز شود ، می‌بینید که هرگز دنیا گنجایش آن را ندارد!

احتمال معنا این است که عالم حرف( باء) را عالم عمّا می‌گویند. ملک حرف الف ، حضرت اسرافیل(ع) است؛ ملکِ روح و جان دادن و طبیعتش نورانی است. جان وجودش ظُهر است، سِرّش این که سکون کلّ حروف از آن، جان می‌گیرد. الف، مقام تجرّد دارد و فرد است. اولین مخلوق، الف اشرف و اقدس و اقدم در حروف و صفات ذات را به خود گرفته است. بنابراین در یک کلمه آب ، الف نورانیت و باء ظلمت وجود دارد ، در تعریف آمده مثل نسبت روح است به بدن.

*حرف باء از حروف ظلمانی است که خود؛ صراط، میزان و حق است، این حرف صفت همس دارد، صدایش از باب ظهوری که ظاهر می‌شود به طرفِ ظهورات است و انفتاح دارد و باب الفتوح است و با فشردگی و تکان باز می‌شود (قلقله)، محلّ ظهور نطق و کلام الهی است، از حروف شفوی است، حرفی که جهر دارد و جوهریت موجودات را ظهور می‌دهد و اظهار می‌کند که در تمام عوالم دنیا و آخرت دستگیره رحمت الهی است، وسیله نجات است .

پس باید بدینوسیله در این دنیای ظلمانی از خدای متعال بخواهیم که بر ما منّت نهد و باب را بازکند و به رحمت واسعه‌اش ما را در، (سِ) (بسم الله) سکون دهد. به نظر این حقیر شرط سکون ، قرار گرفتن در سکون شاخص میزان است ، زیرا سین تنها حرفی است که عدد ابجد و زبر و بینه‌اش، یکی است، یعنی عدد ابجد(س= 60) و (ین = 60) می‌باشد. بنابراین باب قرآن، باب کلیات همه عالم و ورود هر انسان مؤمن است، به شرط آن که صورت و سیرت انسانی را داشته و پشت نقطه ولایت علی بن ابیطالب (ع) باشد یعنی شیعه شود و دقّ الباب کند و اگر در باز شد، از خدا بخواهد که در باطن این باب، به عمل قسط و عدل سکنی پیدا کند، در اینجا صفات سین را می گیرد: اول : همس ، دوم: رخوت و سستی دارد یعنی نرم و انعطاف پذیر است، سوّم: انفتاح است که در حقیقت سین، باب الفتوح عمل است، چهارم استفال است طلب تواضع و پایینی می‌کند و در خود ، ذاکر می‌شود، قلبِ خود کعبه است . سوره یس ، قلب قرآن است و مسجد ،  حرم الله است و صدای عمل در این سکون، کشیدگی و صفیر دارد که جوابش را انشاء الله در باطن سکون آرامش بخش بهشت می‌گیرد. و با صفت سکون، تا بتواند در اینجا ( در دنیا) که عشاء وجودی خود است، طی مسیر می‌کند تا به کمال میم برسد (بسم).

سین، حرف نورانی است و حجاب‌ها را کنار می‌زند، چشم دل را باز می‌کند، گوش دل را شنوا می‌کند. تمام باطن زیبای جمال و کمال و صفات و اسماء، از عالم اعلی به عالم سفلی در وجود ائمه اطهار(ص)، با حرف سین جلوه می‌کند که خداوند تبارک و تعالی خطاب به پیامبر بزرگوار(ص) می‌فرماید: یس{با مدّ طویلِ واجب!}.  نمی‌دانم من حقیر چگونه بیان کنم تا این کلام تا حدی باطن خود را جلوه دهد. همین قدر بگویم احتمال معنا این است که آن نقطه نظر ثابت و میزان الهی از ترازوی سین چنان زیبا و دقیق جلوه کرده، که همه عالم هستی و مخصوصاً انسان، در این نظر غرق هستند و در صفیر آن خوانده می‌شوند. حدیث است که این خطاب سین، به پیغمبر بزگوار و اهل بیت اوست چرا که این عزیزان، آل یاسین هستند(صلوات الله علیهم اجمعین).

بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد محتوای کلّ قرآن را در بردارد و بنا بر تعریف، حقیقتش جان آب کوثر است. تمام هدف من در شناخت حقیقت آب این است که: آب تطهیر کننده‌ی عین نجس به عین پاک است. آبِ ظاهر، نشانی از آبِ باطن دارد. پس با عرفان آب، خود را شستشو دهیم تا حیوانیت از ما جدا شده  و به حقیقت انسانی برسیم!

اگر بخواهیم در محضرخدای تعالی شاکر نعمت‌هایش باشیم و به نعیمش دست پیدا کنیم چاره‌ای نداریم جز اینکه انسان شویم! خداوند سبحان دو دستگیره بزرگ را برای ما قرار داد تا خود را نجات دهیم، کتاب مبارک قرآن کریم و وجود مبارک ائمه (ص)، که درحقیقت همان الف و باء می‌شود. همان آبی که امیرالمومنین (ع)، ساقی کوثر آن است. آبی که حضرت ابا عبدالله حسین (ع) و خانواده‌ و یارانش، برای معرفی آن، سه روز تشنگی از آب دنیا را تحمل کردند و ساقیِ کربلایِ او ابوالفضل عباس (ع) است که در شریعه فرات رفت و لب تشنه بیرون آمد.

{ السلام علی الحسین(ع) و علی علیّ بن الحسین(ع) و علی اولاد الحسین (ع) و علی العباس الحسین(ع) فی الدّنیا و الآخره}.

نمی‌دانم و هیچ نمی‌دانم ولی از مولای کریم، سبحان و عزّوجلّ خود می‌خواهم که ما را به شناخت خود و در نهایت به شناخت خودش برساند. مطلب زیبایی که مرا به نوشتن وا می‌دارد، چنانچه پروردگار عالم این‌طور قرار فرموده که: "و جعلنا من الماء کلّ شیء حی[1]"؛ همه چیز از آب زنده شده است. ریشه‌ی حیاتِ ظاهری و باطنی، آب است که مجرای حیاتِ همه عالمِ وجود، قرار گرفته است. یعنی یک بار نزول برکات می‌شود به صورت جسمانی آب، اما جایگاه ما، دنیا نیست بلکه آمده‌ایم تا کامل شویم و به اعلا علّیین و قرب الهی برسیم(فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر[2]) که میسر نمی‌شود مگر اینکه از برکات باطنی آب بهره ببریم. پس همینطور که از این آب ظاهر می‌نوشیم و حتی منشا برق و روشنایی منازلمان به آب ذخیره شده در پشت سدها برمی‌گردد و ... باید از حقیقت باطن آب، برای قبر و قیامت خود استفاده کنیم!   

چرخه آب

این‌طور که دانشمندان گفته‌اند خلقت آب[3] حدود000ً /000/3 سال پیش شروع شده و طریقه درست شدن آن را شهاب سنگ‌های آسمانی دانسته‌اند که هر کدام درون خود هزاران کیلو آب را به صورت گرم آتشین بر زمین فرود می‌آوردند، در اثر این انفجارها لایه‌های رویی زمین با لایه‌های درونی شکافته شدند و درون زمین که 5 برابر آب اقیانوس‌ها را در زمین داشت به صورت آتشفشان بیرون می‌ریخت، در نتیجه چرخه آب پدیدآمد و آب‌ها در انفجارهای آتشین بخار شدند و به آسمان می‌رفتند و کم‌کم از زمین، چشمه‌های آب و از آسمان باران و برف شروع به باریدن کرد و حیات موجودات از گِل شدن زمین احیاء شد و کم‌کم موجودات دریایی به اذن خداوند پدیدار شدند و حیات از دریا شروع شد و موجودات، شکل و صورت گوناگون خود را جسته و سازگاری پیدا کردند.

آب، حکمت زیبای حکیم عالم است. نظر بعضی از دانشمندان آنست که بنابر احتیاجات زیستی، گاهی موجودات آبزی آبشش خود را از دست داده و شش به جای آن گرفته‌اند و حتی در بعضی پرنده‌ها نیز بال پرواز گرفته و بعضی چهارپایان زمینی و حتی حشرات و تمام گونه‌ها به نیازهای حیات خویش جلوه نمایی کردند و می‌کنند و برای حفظ و تداوم این منابع حیات مثل اقیانوس‌ها و دریاها، هرچند گاهی از مرکز زمین انفجارهایی صورت می‌گیرد که فضاهای گرم را وارد آب می‌سازد و باعث تشکیل آبِ سنگین[4] و گرمای آب باعث تداوم حیات می‌شود و حتی در بعضی از جاهای سرد مثل قطب یا یخچال‌های طبیعی، حیات موجودات قطع نمی‌شود؛ حتی در آب یخ زده هم، حیات موجودات ثابت شده است! حرکت یخ‌ها و برف‌ها کند می‌شود ولی قطع نمی‌شود یعنی شاید در روزها، ماه‌ها و سال‌ها یک یا دو متر حرکت می‌کند و جالب این که این جابجایی، تحولات و تغییرات حیاتی زیبایی را به کَرَم پروردگار عالم در تأثیرات حیات به جا می‌گذارد!

آب، تنها ماده‌ای است که در طبیعت به هر سه حالت جامد، مایع و گاز وجود دارد. ابرها در آسمان، موج دریا، کوه یخی، توده‌های یخی در دل کوه‌ها و منابع آبی زیر زمینی تنها چند شکل از اشکال ظهور آب می‌باشند. آب طیّ عمل تبخیر سه حالت می‌شود: میعان، انجماد و ذوب. بنابراین مرتباً آب از حالتی به حالت دیگر تبدیل می‌گردد . این پدیده‌ی تبدیلِ آب را چرخه بزرگ آب می‌نامند.

 اما حقیقت آب، خود یک اربعین است و این واقعیت است که جانِ طهارت را بر ما انسان‌های گنهکار عنایت می‌کند. آب از دو عنصر طبیعی تشکیل شده: 2 مولکول هیدروژن و 1 مولکول اکسیژن. هر مولکول آب دارای یک ناحیه مثبت و یک ناحیه منفی است که این دو ناحیه در دو طرف مولکول آب واقع شده‌اند. شیمیدانان با کمک شواهد به این نتیجه رسیده‌اند که مولکول آب، شکل خطی ندارد، بلکه حالت خمیده دارد.

حتی خدای مهربان طوری مولکول‌های یخ را با هم فرق گذاشته که یخ، هواهایی را در خود حبس می‌کند (حباب) که باعث می‌شود روی آب شناور بماند. بنابراین حیات گرم زیرِ یخبندان می‌ماند و یخ، ذخیره آبی است که در هنگام تبخیر، حدّ آب را از کم شدن نگه می‌دارد. اما حکمت آن حکیم از خلقت این همه زیبایی و جلوه‌های اعجازآور به خاطر حیات خلیفه خود، انسان کامل است و برای پیوستن به قرب خودش که خود، حیّ خالص است و از مجرای او ، حیات ظاهر می‌شود و دوباره به خودش برمی‌گردد. چون او در حدیث قدسی فرمود: "انّی کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف[5]". 

باطنِ آب (عالم در مضربِ 3 قیمت و بها می‌گیرد)

اول حقیقتی که اهمیت آب را بر ما ظاهر می‌کند، مقام طهارت آب است که در واقع استبراء به معنی پاک شدن حیوانیّت و کمال پیدا کردن حقیقت انسانی است و آن میسّر نمی‌شود مگر به حقیقت اربعین عمل خالصانه و توبه واقعی (توبه نصوح).

آب ظاهری، شستشو دهنده ظاهر هر چیز است ولی چنانچه شخص کافر صد بار در آب دریا فرو رود  باز هم هنگام بیرون آمدن، قطرات آبی که از او فرو می‌چکد نجس است، و هرگز آبِ ظاهر او را پاک نمی‌کند مگر به شرط طهارت باطن، که با نیّتِ پاک، شهادتین را بگوید. با جاری شدن کلمات شهادتین به شرط نیت پاک و صحیح ، باطن ایشان پاک و ظاهرش متنجس می‌شود که آنگاه با آب ظاهر پاک می‌شود. همچون هنگام غسل: انسانِ مکلف اگر غسلی بر او واجب شود ، اگر بدون نیّت آن غسل، صد بار در آب پاک برود ، تطهیرِ ورود به نماز و روزه را ندارد. بنابراین نیت ، یک امر قلبی و باطنی است که انسان را از حیوانیت جدا و به اعمال انسانی وارد می‌کند.

*اسرارحرف الف و با (در کلمه آب): همانطور که در درس‌های قبل بیان شد یکی از صفات ذاتی پروردگار عالم، تکلم است و آن خالق یکتا باب معرفی خود و هدایت بندگانش را به کلام خویش قرار داد و با ظهور انوار مقدسِ اسماء و صفات خود؛ به صورت کلان گنج کنز خود به آن کسانیکه قابلیت دارند، راه به قرب خود رسیدن را گشود و فتح باب نمود و در مخلوقات، اشرف مخلوقاتش را انسان کامل قرار داد و او را مظهر و مرآت و ظرف گیرنده انوار مقدس خود و جلوه دهنده اسماء و صفات نورانیش فرمود و ایشان را کلمه خود نامید.

پس حروف ابداع شد و عدد گذاری، روح حروف شدند. که قالب جسمانی با روح، تواماً معنا و مفهوم خویش را ظاهر می‌سازد و در واقع صاحب ملکوت شدند و قدر و حساب را به همراه آورد. تمام عالم عرضی و عالم طولی از اعلا تا اسفل را پر از اسرار و نظم و هماهنگی و استعداد و معارف قرار داد. همانطور که درکتاب گنج الالف بیان شد ، خداوند واحد، یک خلقت هم بیشتر از خود صادر نفرمود"الواحد لا یصدر عنه الا الواحد".

عددِ واحد یعنی یک، و حرفی که متعلق به عدد 1 است، حرف الف می‌باشد. در واقع الف، مصدرِ حروف شد و خود را در سکون و بدون حرکت قرار داد. اما نفسِ الف وقتی ابداع شد، حرفِ (ب){(با)_ب و الف} گردید و از ظهور الف و با ، کلمه آب ظاهر شد. اما اگر حروف الف و با، با هم همه‌ی عالم را پر می‌کرد و از ملکوت وصل آنها حرف سوم (ج) و یا عدد سوم ظاهر نمی‌شد، هرگز منشاء همه‌ی کثرات نمی‌شد. پس به امر خالق یکتا، الف و با، با هم در جمع مظهر حقیقت آب شدند. اینجا عدد الف =1 و عدد ب=2 شد و با هم جمع شدند و تشکیل عدد 3 را دادند، آنگاه حرفِ 3= ج شد. پس جان در واقع، برهمه‌ی اسرار جاری شد و خداوند کریم فرمود:" و جعلنا من الماء کل شیءٍ حی [6]" .

حرف الف، وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) است و حرف با، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) و حرف ج، وجود مقدس حضرت زهرا(س) است. در حدیثی آمده‌ است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود:"لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما[7]" ای پیامبرم اگر تو نبودی، خلقت را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود، تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو را خلق نمی‌کردم.

این سه وجود نورانی که هر سه در باطن، الفِ وجود هستند و همه به نحوی الفبای خلقت هستند به عدد 4، که برابر حرف دال است دلیل خلقت و معنای حیات ولایت عظمای حق، در ظلّ ولایت پروردگار عالم قرار گرفته‌اند. و دلیل وجود، وجودهای مقدس حسنین(ع) و ذریه‌های بزرگوارشان(ص) هستند. پس در واقع ظهور ابجد، راز آفرینش است و تمام خلق، ابجدی هستند.

پس الفبای هستی به دو صورت ظهور پیدا کرد، 1)ائمه طاهرین(ص) و 2) قرآن کریم، چرا که عدد ابجد کلمه الف=111 و عدد ابجد  با=3 می‌شود که اگر با هم جمع کنیم 114 می‌شود(114=3+111=الفبا) و 114، برابر است با تعداد سوره‌های قرآن کریم. تمام الفبای عالم در الفبای اسرار خلقت غرق است و رمز رسیدن به تمام معانی اینجا یافت می‌شود!

در واقع عدد از سه بُعد طولی، عرضی و ارتفاعی، عالم بالا تا در دنیا در حقیقتِ عدد 1 تا 10 است زیرا عدد ابجد و جایگاهشان مساوی است، حالا ببینید عدد اول= 37، چگونه تمام عوالم را در کثرات به خوبی نشان می‌دهد و تمام معنی گنج که از اول مصدریت ظهور و به خود مصدریت برمی‌گردد را نشان می‌دهد. "انّا لله وانّا الیه راجعون[8]"   و 111=3×37 ! چون مصدریت اول، حرف الف شد که عدد ابجد الف = 111 است و جمع ارقامش 3 می‌شود(3=1+1+1) . پس عالم در مضرب 3، قیمت و بها می‌گیرد ( و کثرات و حروف و اعداد ظاهر می‌شود)

یکِ اول؛ وجود اول صادر نورانی محمد مصطفی(ص){ ( الف )(=111) } .

یکِ دوم؛ وجود مقدس امام اول؛امیر المؤمنین علی(ع) نطق الله { (الف )(همزه وجود) } .

یکِ سوم؛ وجود مقدس و مطهر سیده نساء العالمین فاطمه زهرا(س)؛ بضاعت و میوه هزار دانه{(الف=1000)؛ درواقع گنج ِ الِف، الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد؛ کوثر ظاهر شد! }

خانم فاطمه(س) ظرف به بلوغ رساننده و امّ المؤمنین، امّ النبیین، امّ الصدیقین، امّ الائمه و امّ ابیهاست ! و همانطور که در عدد ابجدی بیان شد؛ عدد ِ3، جانِ اعداد شد؛ به عنوان عدد حروف کلمه‌ی آب .

جالب اینکه در بین اسامی ائمه معصومین(ص) تنها اسمی که 5 حرف است نام مبارک فاطمه(س) می‌باشد. حال اگر نام زیبای فاطمه(س) را به سه قسمت بخش کنیم یعنی: فا + ط + مه در جمع آخر به 3 تا 9 می‌رسیم:(فا=81 و 9=1+8) ، (ط=9) ، (مه=45 و9=5+4) که درواقع نُه به حروف هستند(چون در باطن حروف نامِ خانم نهفته‌اند) و عدد ابجد کلمه نُه=55 است و 165 =3×55 که 165 برابر با عدد ابجد "لا اله الا الله" است! و جایگاه عددی کلمه نُه=19 که 57=3×19 و عدد ابجد کلمه زن=57 است که زبر و بیّنه‌اش هم با هم برابر است؛ زن=زا{ زبر= ز(7) ، بینه= ا(1) } + نون { زبر=ن(50) ، بینه=ون(56)} _ زبر: 7+50=57 ، بینه: 1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن و خانم زهرا(س) کوثرعالم و جانِ کلّ قرآن است. خوب بیندیشید که وجود مقدس دردانه‌ی عالم کیست؟!

خداوند کریم در قرآن می‌فرماید که عرش را روی آب خلق کرده است و می‌فرماید که قبل از خلقت خشکی در کره‌ی زمین ، آب را  قرار داده ؛ "والارض بعد ذلک دحاها[9]" و خشکی روی آب کشیده شد.

حقیقت آب ، کوثر وجود است یعنی خانم فاطمه زهرا (س)  و یکی از نام‌های قرآن هم کوثر است. اگر حروف آب را به صورت بسیط بنویسیم الف و با، عدد ابجدش 114 می‌شود(114=3+111) و 114، برابر تعداد سوره‌های قرآن است. پس حقیقت آبی که همه‌ی انسان‌ها را سیراب کرده و احیاء دنیا و آخرت می‌کند، قرآن است.

امیدوارم مضرب 3 را خوب متوجه شده باشید. پس ببینید عدد که از باب تعدد و کثرت است معنایش لایتناهی است!!! پس هر چیزی برای اینکه به  حیات واقعی و دائمی خود برسد و سبز بماند، باید در 3 ضرب شود(خرج شود){ درواقع وقتی عدد در 3 ضرب می‌شود، جان می‌گیرد!} و همچنین باید به عدد 3 توان بگیرد بطورمثال: همانطورکه قبلا بیان شد تمام ارکان خلقت روی عدد 4 بنا شده‌است(عرش و کرسی و...) اما وقتی این عدد 4 در توانِ 3 قرارمی‌گیرد، دین ظاهرمی‌شود که به زندگی، معنا می‌دهد و کلید و ناجی است (4 به توان 3=64 = دین = کلید = ناجی). و وقتی عدد به 3 تقسیم شود، باطنِ جانش آشکارمی‌شود! مثال:همانطورکه بیان شد مصدر خلقت به حرف الِف است و عدد ابجد الف=111می‌باشد. حال اگر 111 را بر 3 تقسیم کنیم 37 می‌شود که برابر با اسم "اول" خداوند متعال و "حسن" می‌باشد. پس پروردگار عالم که اول است و آخر، چیزی جز زیبایی و نیکویی خلق نفرموده است!(37=3÷111).

و اگر 111 در 3 ضرب شود به اربعین(=333) می‌رسیم که تمام عالم در اربعین و بهار و سبزی خلق شده‌است(333=3×111). اولین خلقت جسمانی، وجود حضرت آدم(ع) است پس ایشان هم می‌شود الِف و عدد ابجد کلمه آدم(ع) =45 است که 15=3÷45 و15=حوا(س)! {و این شاهدی است به حدیث امام صادق(ع) که می‌فرمایند: خداوند عزّوجل از فضیلتِ طینت آدم(ع)، حوا(س) را خلق فرمود }. و 135=3×45 که برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) است. پس در تقسیم عدد ابجد نام آدم(ع) به 3، به حوّای جسمانی و در ضرب در3، به حوّای روحانی می‌رسیم!

*از منظر دیگری هم می‌توان این مبحث باطنِ آب را توضیح داد : در عالم سِر، هر سه وجود مطهر پیامبر(ص) ، حضرت علی(ع) و خانم فاطمه زهرا(س)، جانِ الف هستند و اسرار تمام 28 حرف را در وجود خود دارند. پس می‌توان:

1)هر یک از ایشان را به عدد 28 درنظر گرفت که 84=28+28+28 می‌شود و 12=4+8  که برابر است با جایگاه عددی حرفِ ل (مجرای توحید ؛لااله الا الله) پس وجود مقدس ائمه طاهرین(ص) مجرای توحید و ایمان به خداوندِ حی هستند. 2)جمع ارقام 28 می‌شود 10 ، پس باطنِ این سه وجود مطهر 30 می‌شود (30=10+10+10) یعنی جانِ 30 جزء قرآن کریم که قرآن ، حقیقتِ آب است (ولا رطبٍ و لا یابسٍ الا فی کتابٍ مبین). و 30 =ل=12 ؛ جمع اعداد 1 تا 12 می‌شود "78" که برابر با عدد ابجد نام زیبای "حکیم" پروردگارعالم است{با نسخه حکیم (قرآن) ، برای ما دوا،زده شده است!) و 15=8+7 ، 6=5+1 که 6، راز خلقت است و 6=3+2+1. پس باطن 12 برمی‌گردد به جانِ همان آب که 1 و 2 و 3 را در خود جمع دارد {(1=آ )+(2=ب)=3}

3)جمع ارقام 10 می‌شود 1، پس در نهایت 1+1+1 برابرِ3=آب می‌شود(این درواقع آبِ دنیاست که زندگی و آبادانی در دنیا ، در آن است).

 بنابراین (با توجه به سه مرحله بالا) در جانِ الفِ وجود این سه عزیز{و درواقع همه‌ی 14 معصوم(ص)} هم باطن آب حیات یعنی قرآن کریم و هم ظاهر آب حیات نهفته است!

*جالب است که اگرمضرب‌های عدد3 را از 1 تا 9 جمع کنیم عدد 19 که همان جایگاه عددی نُه است، بدست می‌آید (19=9+6+3+1). چون پروردگار عالم به عدد 19، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک بلوغ 9 واحدی است. جمع ارقام 19 برابر 10 شد و (1=0+1). دقت کنید! درحالیکه ظهور 10 در عالم کنز جمع عددی 1 تا 4 شد (10=4+3+2+1) یعنی 4 روی 10 که می‌شود 14 که 5=4+1؛ اینجا حلقه‌ی خلقت به ظهور سرّالاسرار عالم بسته شد که پنجمین معصوم(ص)؛ امام حسین(ع) است که 9 ذریه معصوم(ص) در بطنش بود: 14=9+5 پس حقیقت 14 نورمقدس ولایت کبری در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم، همان حرف (ه=5) است.

خداوند کریم در دنیا خشکی را روی حرف (و) خلق نمود و فرمود :انّا لله و انّا الیه راجعون. پس آدرس خود را  با  این حرف به همه بندگان داد. قل هو الله احد[10]، پیغمبر بگو او خداوند احد است پس حرف (ه) با (و) جمع شد و پروردگار، خود را به هو معرفی فرمود. و همینطور در گنج وحدانیت به عدد یک =واحد، عدد ابجد یک=30 می‌شود که تمام تجلی‌گاه و مجرای توحید عدد 30 برابر حرفِ (ل) است که این حرف گشاینده حروف مبارک لا اله الا الله است و جایگاه عددی حرف(ل)=12 می‌باشد که 12 نور مقدس امام معصوم(ص) همه، عروة الوثقی و حبل الله المتین(ریسمان محکم الهی) و امام مبین موحّدان و متقین هستند. 

بنابراین بلوغ عددی گنج واحد در عدد 19 ، کلّ سرّ است زیرا 19، جایگاه عددی نُه بود. پس بلوغ تمام اسماء و تمام اعداد در اسم مبارک واحد؛ دربلوغ نُه متجلی می‌شود که نُه همان کلمه‌ی نََه است یعنی لا و توحید محض الهی و خلوص کامل عمل! 

*نکاتی جهت تکمیل این مبحث : من این‌طور از مباحث عرفان، درس می‌گیرم که: تکلم، صفت ذاتی پروردگار عالم است و کلام را با حروف، ظهور داد و علم حروف را کیمیا  قرار داد که  حروف، با پیوستن به هم صورت و معنا و جلوه و حیات گرفتند. کلّ حروف، از الف جلوه کرده و الف سِرّ حروف و حقیقت کون و مکانی و جلوه مجرای تجلیات و ظهورات و حقیقت سرمدی است. الف در حالیکه ظاهراً یک حرف است ولی سه حرف (الف) و باز هم 8 حرف[11] یا 9 حرف (الف، لام، فاء) است. شروع ظهور الف با نقطه آغاز شد که چون آن نقطه تصویر گرفت با 5 نقطه در کنار هم (به صورت عمودی) صورت الفی خود را نمایان کرد. 5 همان 14 می‌باشد؛ وجود چهارده معصوم (ص) و 5 تن(ص) که کلّ هستی و همه اسرار می‌باشند: 5= 4+1 14

اما نقطه چست؟ آن جلوه ظهور صمدیت پروردگار عالم که خود، تو پُر، کامل، ثابت، غنی و جلوه الله صمد است و هر طور که او بخواهد حروف را از درون نقطه، نقش و جلوه‌ می‌دهد. خداوند سبحان، جان هستی را به نام سرّ حقیقت محمدی (ص) خلق کرد. که 14 هزار سال قبل از خلقت، تمام ظهوراتش خلق شد. و به 5 جلوهِ مقدس تسبیح، تکبیر، تهلیل و تحمید عبادت داشته‌اند. تا اینکه در احتمال معنا  خالق هستی "الف" را جلوه فرمود و "باء" را به صورت "باء" ظهور داد، آن سه حرف (الف) و دو حرف(ب ا) رویهم 5 حرف طیبه(ص)، (الفبا) شدند. که باب ظهور و تمام جلوه‌های هستی است . پیغمبر (ص) می‌فرماید: " انا مدینة العلم و علی بابها". "الف"، حقیقت وجود پیغمبر(ص) که نبی و رسول و امام و امام الرحمه و اشرف است و "باء"، حقیقت وجود امیرالمومنین علی(ع) می‌باشد.

 و اما زمانی الف و باء([12]) نقش و جلوه‌های تمامی خویش را گرفت که قامت الف، با حرکت مدّ سرمدی و هفت صفت خویش در کنارِ ب، حرکت استفالی خویش، که با هفت صفت قرار گرفت رویهم شد 14 صفت و از آنجا معنای حی از آن ظاهر شد و جلوه کرد: آب. آری آب[13] خلقِ کلّ وجود، معنا گرفت "و جعلنا من الماء کلّ شیء حی" . اما روح آب و جان آب در حقیقت کوثر وجود است. چون آب ظهورکرد، نور جلوه کرد. تا قبل آن باطنِ ظهورات در کلامِ باطن، در ظلمت بود اما همینکه وجود مقدس باطنِ زهرا (س) (معنای جان آب) خلق شد، نور آمد.(اللهم صل علی محمد و آل محمد) و آنچه باطن هستی ظهور داشت روشن شد و جلوه کرد و معنا شد.

*عدد مولکول‌های آب ظاهراً 2 مولکول هیدروژن و یک مولکول اکسیژن است یعنی 3تا و عدد ابجد کلمه آب هم 3 است. عدد ابجد حروف( الف+ با ) =114 برابر با تعداد سوره‌های قرآن است، عدد ابجد حرف الف = 111 است که هر سه عالم، قبل از تولد و دنیا و عالم بعد از تولد همه در1، عدد ابجد الف جلوه کرده و عدد ابجد ب، 2 است. پس عدد ابجد آب= 3 می‌شود.

در حقیقت اسراری که پروردگار عالم اراده و مشیتش به ظهور خلقتش اراده فرموده، یک سرّ است که آن وجودِ مکرم و آن سرّ حقیقت محمدی (ص) بوده است. آنگاه به اذن و اراده او آن سرّ، حقیقتش دو جلوه کرد که ولایت علوی ظهور کرد که حقایق جلوه ذات است به ذات. آنجایی که "لایشم رائحة الوجود" است و معنای ظهورِ سرّ یک و دو در عدد سومین نور مقدس و مجلل فاطمی (س) صورت پذیرفت. که در صورت حُسنش، حَسنَین(ص) با جمع 5 نور مقدس (ص) ، که همه عزیزان نور واحد(ص) هستند در تسبیح ، تحمید و تهلیل ذات اقدس الهی قرار گرفتند.

عدد ابجد کلمه یک =30  و عدد ابجد کلمه دو=10 می‌شود. پس "یک و دو" در جمع می‌شود" 40= 10+30 " شاید به نظر ساده بیاید اما در نظر صاحبان نظر، با دقت فراوان، حتماً این مهم معنی می‌شود، که در حقیقت اسرار، جان اربعین در بیان حقیقت طهارت و پاکی در سرّ خلقت، اصل و جان رحمت واسعه پروردگار است که چشمه‌های زلال نور خدایی را در همه مخلوقات جاری و ساری کرده است. بابِ نور هدایت و شناختِ خودش را از این مجرا بر بندگانش منّت گذاشته و اهدا کرده است.

گفتیم عدد ابجدی آب= 3 است و سه عالم ماکان و مایکون و کاین ظهور دارد. در حدیث قدسی است که خداوند متعال از نور پیغمبر بزرگوار(ص) عرش را خلق کرد و حضرت فرمود: عرش از نورِ من و من از عرش بالاترم[14]. و خداوند سبحان در قرآن کریم می‌فرماید: تمام عرش روی آب ( یعنی جان آب ) است. "و هو الذی خلق السموات و الارض فی ستّه ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایّکم احسن عملا....[15]".

آنجا که جمال حق جلوه‌گر شد و آیینه آیات عظمت و آیات جلال پروردگار عالم تمام مخلوقات را به تسبیح، تهلیل، تکبیر و تحمید وادار ساخت و ظاهراً گرداگرد ارکان هستی و عرش مُطوّف شدند و جلوه نمایی کردند و کرسی و پایه‌هایش با آنچه در سیطره ملک و ملکوت مالک هستی ظهور داشت، با چهار رکن مَلَک‌های مقرب ظهور جستند و کتاب، لوح، قلم و نون در جان عالم جاری و ساری شد. آن حقیقت چیزی نبود جز کوثر وجود که ساقی آن؛ امیرالمومنین علی(ع) و پیغمبر بزرگوار(ص)، صاحب ظهور این دریای کرامت شد و حسن (ع)؛ جان حیات و حسین (ع)؛ بقای حیات الی یوم القیامه شد.

آنچه پروردگار عالم اراده و مشیتش برای خلقِ کلّ مخلوقات قرار می‌گیرد به عرش می‌رسد، آنگاه از آب زیر عرش گذر کرده و حیات خود را به صورت قرار گرفته در عالم‌های پایین، ظهورات را کسب کرده تا به دنیا یا هر عالمی مستقر شود[16] .

کوثر، یکی از نام‌های قرآن؛ کتاب معجزه الهی به دست پیغمبر بزرگوار(ص) در این دنیا که ناطقش امیرالمومنین علی(ع) و سَیَلان بخش و جریان دهنده آن به تمام مخلوقات دنیا و آخرت با دو میوه دل و نور دیده‌اش امام حسن و امام حسین (صلوات الله علیهم اجمعین) که "سید الشباب اهل جنه" هستند.

اما از شکرگذاری آبی که مِهر فاطمه زهرا (س) در این دنیا قرار گرفت و دو مزه به خود گرفت؛ آب شیرین و آب شور (شوری، حکمت و شیرینی، لذت آن است)  که "مرج البحرین یلتقیان*یخرج منهما الؤلؤ و المرجان[17]". سوره مبارکه کوثر در شأن و مقام خانم زهرا (س) به پیامبر بزگوار(ص) نازل شده است.

 70 درصد وزن بدن را آب تشکیل می‌دهد.  برای عملکرد درست، بدن ما روزانه از یک تا هفت لیتر آب نیاز دارد. پس حیات در آب، از آب و با آب است الی یوم القیامه! حروف و کلمات، قطرات حیات بخش این آبِ وجود هستند که هر یک از حرکات یعنی کسره، فتحه، ضمه، سکون، تنوین و مد و هر حالت قرار گرفتن آن‌ها و شکل‌های آن و انواع آن‌ها سِرّی از اسرار ملکوت جلوه آیات قرآن هستند که با عینک ریزبین عرفان در اعماق و ماورای خلقت خویش، غوص می‌کنیم تا بنده شاکر خالق خویش باشیم .

از شروع خلقت آب شروع کردم که از نوشتن این مطالب چند منظور داشته‌ام:

اول آنکه دنیا، ظلمت است. دوم آنکه دنیا خود، جهنم است.سوم آنکه خداوند نور خویش را که می‌فرماید" الله نور السموات و الارض[18]، برای ما روشن کرد تا به جهت آن- که همان وجود چهارده معصوم (ص) هستند- ما را از این ظلمت‌کده ‌نجات دهد و به عالم همیشه نور، عالم اعلا و صبح صادق و سفینه النجاه دنیا و آخرت برساند، و به کمال و هدف خلقت خویش که خدایی و خلیفه الهی او شدن و پیدا کردن خود که "انا الحق" هستیم و "فانی شدن در حق" را پیدا کنیم تا همیشه باقی به بقای او باشیم .

نور، جان اربعین است. عدد ابجد نور= 256 است. اگر ارقامش را  با هم جمع کنیم13=6+5+2 می‌شود و 13 =جایگاه عددی حرف"م" است در حروف الفبا و حرف"م" عدد ابجدش 40 می‌باشد یعنی اربعین. و خداوند متعال در کلام نورانیش درسوره مبارکه نور می‌فرماید[19]:" الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاه ...." اگر با این تفسیر که "نور، اربعین هدایت اوست" معنای آیه را بفهمید متوجه می‌شوید آن حدیثی که پیامبر (ص) فرمودند"من اخلص الله اربعین یوماً فجّرالله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه[20]"یعنی: (هرکس چهل روز فقط برای خداوند متعال اخلاص ورزد خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌سازد). چه زمانی ینابیع الحکمه می‌شود؟ آن زمان که نور هدایت در قلبش نفوذ کند  و چشمه‌های حکمت ، از درون قلبش به زبانش جاری شود.

پروردگار عالم به حضرت موسی (ع) فرمودند: "و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیلة و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین[21]"؛30 شب به کوه طور، وعده گاه مناجات و عبادت بیا و بعد فرمودند"اتمناها بعشر" ده شب دیگر اضافه کن تا اربعین لیله کامل شود، آنگاه لوح تورات را به ایشان عنایت فرمودند. سی، همان "یک"(=30) و ده، همان "دو"(=10) بود که رویهم، اربعین(40) شد!

در حقیقت آن "الف و ب" است که حقیقت آب یعنی کتاب آسمانی، جان طهارت است زیرا جان‌ها را تطهیر می‌کند و از حیوانیت پاک و به حقیقت انسانیت رشد می‌دهد و هدایت می‌کند. پس مدال بندگی خالصانه از برای مولا نصیب هر کسی نمی‌شود. همانا پیامبران، حامل حقیقت آبی هستند که جان تشنگان واقعی را سیراب کرده و به انسانیت می‌رساند!

مولای متقیان زمانی متولد شدند که 30 سال از عمر پر برکت پیامبر(ص) می‌گذشت یعنی "یک" (سرّ خلقت اوست) و زمانی که حضرت علی(ع) سنّ مبارکشان به "10" سال رسید یعنی ایشان حقیقت "دو" (سرّ خلقت ولایی) شد. رسول خدا (ص) 40 ساله شدند. تا پیامبر(ص) در 27 رجب در سن 40 سالگی به رسالت و پیامبری خویش مبعوث گشتند و لوح قرآن، بالاترین معجزه عالم خلقت، دفعتاً به قلب مبارک ایشان نازل گردید. یعنی ایشان که کامل‌ترین و اشرف خلقت است در اربعینِ سنه، لوح خود را گرفت و قرآن در جمع عدد 3 =2+1 یعنی به معنای حقیقی خود کوثر تجلی کرد.

و خانم فاطمه زهرا "سیدة نساء العالمین"، کوثر را معنا کرد زیرا آب، مهریه اوست و زندگی، همه مدیون مهر اوست ، لؤلؤ و مرجان {حسنَین( ص)} و ذریه‌های مطهرش سبزی، گل و میوه باغ رسالت و ولایت شدند. و این خانواده محترم، آل الله نام گرفتند و پروردگار عالم آیه مبارکه تطهیر[22]را در شأن مقام این عزیزان نازل فرمود. درود خداوند و ملائکه‌اش و تمام اولیائش بر این عزیزان باد.الی یوم القیامه

 تمام شیعیان و پیروان واقعی از این  چشمه نوشیده و به طهارت باطن رسیده و انسان شده‌اند، تا خلیفه خدا شوند. پس آبی که به امواج حرکاتش ظهور و بروز و حیات را به جان کلمات معنای هستی می‌بخشد، سّر آب است، زیرا به فرموده پروردگار عالم بندگان مؤمن،کلمه‌های پاک خداوند هستند یعنی کلمة الله. در این صورت پیامبر بزرگوار (ص) نبی الله؛ رسول الله  و خلیفه اعظم هستند و امیرالمومنین (ع) ولی الله الاعظم ؛حجة الله؛ نطق الله هستند. و فاطمه زهرا (س) واسطه خلق الله الاعظم هستند و خانواده محترمشان آل الله و امام حسن (ع) حُسن الله الاعظم است و امام حسین (ع) ثارالله می‌باشد. و امام زمان (ص) بقیة الله الاعظم است (عج). هرکس از این عزیزان جدا شود هلاک و هرکس وصل شود نجات خواهد یافت. اللهم رزقنی.

این نکته فراموش نشود که در تمام زندگی انسانی، شرط تمام انسان‌ها برای رسیدن به قبولی و لوح گرفتنِ کارنامه مسلمانی و شیعه واقعی در ساعت آخر عمر، قبولی در امتحان عدد دو است! مادر همه‌ی ورزش‌ها ، "دو" است. یعنی ولایت علی بن ابیطالب (ع) و دو، همان عشر است که دنیا تماماً "کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا" است. که جان عشر در زندگی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ظهورکرد. عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)= " 118" است که اگر جمع کنیم می‌شود10(10=8+1+1) و "10" ، همان "دو" است (دو= 4+6) و آقا ، امام دوم شیعیان است.

امام حسین(ع) خود، عدد10 است زیرا اولاً : دومین حسن است{نام هر دو بزرگوار حسن(ع) می‌باشد که حسنین(ع) خوانده می‌شوند. ولی چون آقا، برادرکوچک‌تر است طبق قانون عرب، یاء تصغیر قبل از حرف آخر آمده و حسین(ع) نامیده می‌شود} و عدد دو=10 می‌شود{بعبارتی دو، همان 10 است} و ثانیاً : آقا به عدد 10 بدنیا آمدند {یک خودشان + 9 ذریه معصوم(ص) در بطنشان، می‌شود 10}. و تمام عشرها در کربلای او ظهور عاشورا را بپا کرد و او، جانِ عاشورا شد.

پس اربعین به او ظهور کرد که 40 می‌شود. او مظهرحقیقت اربعین از اسرار عالم سِرّ تا به عالم سُفل شد و پیام همه پیامبران و معصومین(ص) را  در عاشورا ظاهر کرد ( ایشان وارث تمام انبیا و اولیا است). که جان‌های تمام مؤمنین ، تشنه آب حقیقی شوند و به معنای آب برسند زیرا تنها به وجود ایشان انسان‌ها به شهادت فی سبیل الله و طهارت روحی و جسمی رسیدند و در واقع قلب به میم شدند. چنانکه امامشان بدون غسل و کفن به خاک سپرده شد.

مقام سقایت این آب در کربلا به باب الحوائج ؛ ابوالفضل العباس(ع) رسید و در قیامت، پدر بزرگوارش علی بن ابیطالب(ع) در کنار حوض کوثر، ساقی کوثر است!

*نکته دیگر اینکه خداوند معجزه و کلام خود را که در برتری همه معجزاتش، یک است یعنی قرآن را به بنده درجه یک خود حضرت محمد(ص) نازل فرمود . عدد ابجد کلمه یک=30 و قرآن 30 جزء است و عدد30، برابر حرف "ل" است که مجرای توحید است (اولین حرف لا اله الا الله) و جایگاه عددی حرف ل=12 می‌شود که هم عدد یک و هم عدد دو را دارد؛ 3=2+1؛ (یک=30)+(دو=10)=40 (اربعین و طهارت) و همچنین  3=آب ؛ (الف=111)+(با=3)=114 (برابر تعداد سوره‌های مبارک قرآن مجید){شاید به همین دلیل است که تطهیر کافر به اسلام، با دو شهادتین است و دستور وضو برای شستن دست‌ها و صورت، یکبار واجب و بار دوم جایز و بار سوم باطل است}. و هم 12 نور مبین(ع)، امامان هدایت هستند و هم جان اربعین و تطهیر، وجود مقدس امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع)؛ مولای متّقیان و ناطق قرآن است پس تا شیعه نشویم، فتح بهشت و فتح باب حقیقت قرآن را نداریم؛ انّ علیاً باب فتحه اللهفمن دخل کان مؤمناً[23].

*شرح اینکه دنیا، ظلمت است در حدیثی  آمده[24]: جبرائیل(ع)  در معراج به رسول الله(ص) فرمود: برای خلقت جهنم، هزار سال تافتند سرخ شد(شهاب‌های آسمانی) هزار سال تافتند سفید شد (یخبندان بعد از بوجودآمدن آب) و هزار سال تافتند سیاه شد که الان (منظور خلقت آب بود که 3 میلیون سال) و فرمود یک میلیون شهاب آتشین و یک میلیون یخبندان سفید و یک میلیون ظلمانی شد.

جهنم سیاه است و دنیا هم تاریک و ظلمانی. پس دنیا، خودش حقیقت لیل[25] است. زیرا اسرار در شب است : عروج رسول الله(ص) در شب بود و تولد معصومین(ص) در سحرگاه بود. و روشن شدن به روز و رسیدن هم از شب است. شب، حرکت اولیاء است و رسیدن قدر به دنیا در شب بود. "انّا انزلناه فی لیلة القدر[26]" و "انّا انزلناه فی لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین[27]". و حقیقت آن سِرّ حرکت آب است از اسفل به اعلا که حیات را در جریان می‌اندازد و آن حقیقت و آن سرّ وجود مقدس فاطمه زهرا (س) است که در حجاب ستر خویش، تجلی کرد و شب را بپا داشت و مجرای رساندن مغرب به عشاء و عشاء را به صبح و صبح را به ظهر و عصر شد. او بود که در لیل به خاک سپرده شد و به صورت قبر گمشده همه باید در پی  نورش بگردند تا روزی که جلوه نورش، امام زمان (عج) ظهور کند و به نورش، ظلمت‌ها را بزداید و پاکی و روانی و نورانیت را از آن آب باطن خویش -که مادرش است- ظاهر کند.  در روز وقتی خورشید می‌تابد آب گرم می شود و تبخیرمی‌شود، در شب به آسمان صعود می‌کند که به صورت ابر ذخیره شود. علوم باطنی، حیات حقیقی از مایه حیات را جلوه می‌دهد. چون می‌فرمایند تا آخرالزمان، دو قسمت از علم ظاهر می‌شود و بیست و پنج قسمت آن در زمان ظهور حضرت حجة ابن الحسن (عج) -روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه- ظاهر می‌شود.

عالم عرش

حدیثی از امام علی(ع) نقل شده که ایشان می‌فرمایند: "محموله‌ی عرش، علم و دین است که روی آب قرار دارد". که این، حقیقتِ آب است که باطنِ آن قرآن کریم است. از جانِ علم است که همه جا، عالَم نامیده می‌شود(یعنی به علم خدا ، معلوم شده است). پس حقیقتِ این آب، عِلم است که احیاکننده و سبزکننده است.  عالم عرش، آیینه است و تمام آنچه که خدا اراده فرموده است، به علمِ او ظهور پیدا خواهد کرد و تجلی خواهد یافت، به عرش. و در آنجا از آن جانِ آب که آیینه هستی نمایان شده است، می‌گذرد و حَی می‌شود و آنچه رسالتش است انجام می‌شود. اما در دنیا، اگر این آیینه بخواهد حضور و ظهور خود را نشان دهد، تنها راهش این است که پشت آن مرأتگاه، حجاب تراب ( خدا مرا ببخشد که کلام ناقص و قاصر است) قرار می‌گیرد تا تصویر حسن(ع) و حسین(ع) ظاهر شود. یعنی این جانِ آب روی خاک و با جانِ خاک در می‌آمیزد تا تمام موجودات، اسماء الهی را در مجرای تجلیّات خلقت به نمایش بگذارند. و خود، هم کلمه است و هم حرف[28]،  هم حرکت و هم سکون و هم مد است. {چه کنم و چگونه بگویم تا اشتباه تعبیر نشود و مقصد خدایی خود را کامل بگویم؟ و به گوش‌های جانِ جان و به چشم‌های خداییِ خدابین، به اذن او و کمک او و به خواست او برسانم. امیدوارم خدای متعال کمکمان فرماید}.

نکته: عدد ابجد کلمه عرش (که همان حروف عشر است) 570 می‌شود که جمع ارقامش در آخر به 3 می‌رسد[29] و جایگاه عددی کلمه عرش =57 است[30]. جالب است که عمر مبارک امام حسین(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و خانم زینب کبری(س) در این دنیا 57 سال است. از آنجائیکه می‌دانید کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا، محموله‌ی سنگین عرش روی 4 ستون ِعالم عشرِ دنیا به 4 رکن می‌آید که عمر شریف این 4 عزیز(که همه در کربلا حضور داشتند)، در جایگاه عرش(عشر) یعنی 57 سال قرارمی‌گیرد. امام حسین(ع)؛ امام عاشورائیان، گنج عشر(عرش) را ظاهرفرمود. امام سجاد(ع) چهارمین امام هستند که 10=4+3+2+1 پس حقیقت عشر را ظهور می‌دهند. جمع عدد ولایی(=4) و معصومیت(=6) ایشان هم برابر 10(گنج عشر) می‌شود. امام باقر(ع) به عدد 4 سالگی(که در کربلابودند) علمِ حقیقی عرش را به عشرِ دنیا شکافت. جالب است که ایشان در سال 57 هجری بدنیا آمدند و عمر شریفشان هم 57 سال است پس در سال 114 هجری به شهادت رسیدند(114=57+57) که تمام حقیقت گنج باطن عشر؛ سِرّ عالم هستی را به دنیا ظاهرکرد.

عدد ابجد نام زینب(س)=69 و برابر با عدد ابجد کلمه سبز است که خانم با تحمل مصیبت‌ها و زحمات، گنجِ اربعین ؛ جانِ عاشورا را که گنج قرآن و ولایت و رسالت است سبز نمود که عمر شریفشان 57 سال است و در بین این عزیزان، ایشان به عدد اسمِ زن هم 57 می‌باشند(زن=57) پس 114=57+57، حقیقتِ سِرّ کلّ اسرار قرآن است که ایشان دختر فاطمه(س)؛ کوثرِ وجود و زینتِ امیرالمؤمنین علی(ع)؛ ناطق قرآن است(زینب یعنی زینت پدر)

سِرِّ حرکت‌ها

آری سکون‌ها حرکت کردند، تکان خوردند و حرف‌ها، کلمه شدند و کلمه، حیات گرفت و معنی خویش را آغاز کرد و به ندای مولای خود که  فرمود: "انّا لله و انّا الیه راجعون"، لبیک گفتند.

درواقع حرکات، باطن آب هستند. همانگونه که "مِن الماءِ کلّ شیء حی" است، باطن این حرکات هم، زنده کننده‌ی اعمال هستند که برای رضای خداوندِ حی انجام می‌شود. حرکت‌ها شامل : فتحه (ِزبَر)، کسره (ِزیر)،  ضمه (پیش)، سکون (جزم)، تنوین نصب (دو ِزبَر)، تنوین جرّ( دو زیر)، تنوین رفع (دوپیش)، حرکت مد (مد یعنی کشیدگی) مد لازم 6 حرکت، مد متوسط 4 حرکت، مد کوتاه 2 حرکت. حرکت‌های مدی  َا ِی ُو  صدای بلند هستند، که بر سر هر حرفی که می‌آیند صدای آن را به 2حرکت کشیدگی می‌دهد و صدا بلند می‌شود. این صداها و حرکات، اسرار و معنی دهنده‌ی حروف و کلمات هستند. حرکت امواج دریا هم، در سِرّ لیلش است یعنی در لیل جذر می‌شود و گاهی مد. جذر به معنی کم شدن و مد به معنی پیش رفتن؛ کشیدگی است. در واقع همه ما باید در دریای زندگی این حرکت‌ها را داشته باشیم و دائم ظلمات و رذائلِ نفوس شیطانی را از خودمان جذر کنیم و علمِ نافع و رسیدن به نور و عافیت و تقوا و عبادت و رضای خدا و حجت خدا را برای خود، مد و کشیدگی بدهیم الی یوم القیامه. 

حتی ادواتِ افعال و تجوید و صرف و نحو و وقف‌ها دارای معنی و سِرها و باطن‌های حروف و کلمات هستند شاید به این خاطر که کتاب آسمانی ما مسلمان‌ها معجزه خلقت و ازهمه معجزه‌ها بالاتر است زیرا کلام الله است و پروردگار با کلام خود به بندگانش مستقیما عنایت فرموده و ارزش و بهای حروف و کلمات را به ما یادآوری می‌فرماید. درضمن اینکه تدبر کردن و درک کردن و فهمیدن و عمل کردن را به ما تاکید کرده است. و بدون عنایت و یاری او به جایی راه نداریم. (اِیّاکَ نَعبدُ و اِیّاکَ نَستعین)

حروف و کلمات، واسطه رسیدن معانی و مفهوم و زیبایی‌های اسماء و صفات ذات حق شدند، تا آن جمال بی‌همتا را با چشم دل ببینیم و کلامش را با گوش جان بشنویم و با تمام اشتها و میل باطنی با اعضاء و جوارحمان عمل کنیم. پس از هیچ نکته‌ای بی‌اعتنا نباید گذشت و نیتِ من- به لطف خدای مهربان و با کمک نور قرآن- زدودنِ ظلمات وجودی خودمان است تا اینکه بیان حق برای ما روشن شود و با دیدن آن نور، عاشقش شویم. شاید که به لطف آن کریم، دو بال پرواز گرفته و خود را به نور برسانیم. انشاءالله

عرفان سکون

سکون شامل چهار حرف(س ک و ن)  به چهار ستون بنیادی حرف (دال) است زیرا عدد ابجد (د)= 4. و سکون، چهار چوب اَمن و آسایش واقعی است. اگر باب سکون باز نمی‌شد، جلوه عرشی هم ظهور نداشت. اشاره می‌شود که با تراز قرار گرفتن ستون‌ها و قرار گرفتن سقفِ محکمِ گنبدی شکل (اشاره به گنبد خضرایی عرش)، جریان زنده شدن و تکان خوردن حرکات آغاز می‌شود. مثل اینکه منزلِ مسکونی همیشه ساکن است ولی باعث حرکت و آسایش و امنیت ساکنان خود می‌شود و تمام افعال و جریانات در زیر سکون سقف آن جلوه می‌کند. در دنیا پس از مرگ، پرده حرکات عمل در زیر سقف همیشه سکون منزل قبر برداشته می‌شود که امیدوارم آنجا آرامگاه واقعی گردد. سکون، درسِ عظیمی است. اولاً درهیچ مخلوقی ابتدا به ساکن نداریم از ازل تا ابد، الاّ ذات اقدس الهی که خود، باطن کهفِ حصین است و معصومین(ص) جلوه او هستند و خود، خالق همه سکون‌هاست.

 در دنیا حرکت‌ها ظهور می‌کنند ولی در عالم بعد از مرگ، دوباره به سکون برمی‌گردیم. ولی فرق سکون قبل از تولد با سکون بعد از مرگ خیلی زیاد است زیرا باید چهار چوب و سقف سکون بعد از مرگ را خودت با حرکات دنیا بسازی و پیش فرستی و این معجزه عبادت و بندگی اوست که مولای مهربان است و همه مخلوقات را برای رسیدن به کمال خلق کرده که خود، کمال مطلق است. حال سکون، خیلی زیباست! زیرا هرگاه خواستار آگاهی از مخارج حروف هستی، باید آن حرف را ساکن و یک الف مفتوح قبل از آن  بگذاری تا جایگاهش را بیابی. مثل اَم که مخرج میم، آخرین قسمت لب است و ختم مخارج حروف از ته حلق تا روی لب است. همینطور بقیه حروف را بسنجید. (دلم می‌خواهد خوب فکر کنید!)

خداوند عزّوجلّ عروج آسمانی رسولش را در شب قرار داد یعنی حرکت را در سکون که لیل است، آغاز کرد. {شب سکون است و روز حرکت}. زیرا با مسکون کردن مخارج عالَم‌ها، حرکت حضرت، همان الفِ مفتوح قبل از مخارج بود که یک یک منازل و عوالم حتی بهشت و جهنم سکون عالم بالا را به ایشان جلوه داد و او که رسول و نبی است، برای ما امت روشن کرد و خبر آورد تا به یقین برسیم. بنابراین منزل دنیا را منزل مسکونی (جای سکون) می‌گوییم و اما سکون در لیل است . پس سِرّ لیل این است که حرکت معنوی در ظلمات این لیل است تا خود را از زندگی کرم وار به پروانه و از آنجا، پیله سکون را با دو بال شَفع و مجرای حیات وِتر سوراخ کنی و با دو بال پرواز به عروج صَلوة صبح برسانی و پرواز کنی، تا به حقیقت صبح برسی، یعنی به حقیقت نور هدایت!

مؤمن زرنگ در این عمر کوتاه، که همه یک شب(دنیا) و یک روز(قیامت) است، خود را به روشنی صبح می‌رساند . وگرنه در شبی فرو می‌رود که صبحش، قیامت است. پس بیدار شویم و حرکت کنیم و زنده شویم و خود را پیدا کنیم.

حقیقت سکون، آرامش دائمی و رسیدن به بهشت است و جانِ بهشت، رضوان الهی است. ذیقعدِ ارض و رسیدن به رضا و آرامش واقعی تا الی یوم القیامه یعنی تمام عمل‌ها و حرکت‌ها وکلمه‌ها مخلوق شده از عمل من و تو، باید به مجرای رضای  خدا برسد تا در رضوانش مسکون شود و آنجا چهار چوب قصرها و کاخ‌های بهشتی قسمت شود. پس اثر این رضا برای این است که بنده مؤمن بفهمد که آیا به آن هدف که خود، بهشت را برای خودش اینجا خلق کرده‌ یا نه و اطرفیان از او راضی هستند یا نه رسیده، ببیند اعمالش برای اطرفیان چقدر آرامش بخش بوده و هست؟

پروردگارعالم در خلقت انسان، زن را مظهر سکون و آرامش قرار داد و این منت بزرگی از پروردگار عالم به زن‌ها است و مرد را مظهر حرکت. وقتی خداوند متعال حضرت حوا(س) را خلق کرد به حضرت آدم(ع) فرمود ایشان مونث شما است یعنی دومی شما و "لتسکنوا".  رسول اکرم(ص) می‌فرماید: بهشت زیر پای مادران است. این سخن نه برای تعارف است و نه خوش آمد کسی، بلکه این حقیقت خلقت است که باید به آن برسیم . روایت است وقتی خانم زهرا(س) به شهادت رسیدند حضرت علی(ع) به فرزندان خود فرمودند: بیایید مادر را زیارت کنید، می‌فرمایند آقا امام حسین(ع) پایین پای مادر نشست که باز در روایت قدسی آمده که خداوند می‌فرماید: از نور حسین(ع) بهشت را خلق کردم. بهشتی که رضوان است، مجرای رسیدن به آن "راضیة مرضیة" است. چگونه معنی کنم؟!

منظورم از بیان هدف خلقت زنان و شناخت خودشان، قدر شناسی از مولای مهربان خود و سعی کردن و رسیدن به هدف خلقت زن است. امیدوارم بتوانم حق شناس و شاکر مولایم باشم.

لام "لتسکنوا" یک احتمال به معنای ملکیت است برای آرامش بخشیدن به صدای بلند برای همه مردان و زنان و خلق کردن سکون و مَسکَن و مُسکِّن برای عالم حرکت‌ها است. پس رسالت یک زنِ عبادت کننده پروردگار اینست که اول ، بیتِ قلب و وجود خود را آرام و بعد برای اطرافیان محیط آرامش بخشی خلق کند تا  زمینه پدید آمدن خلاقیت‌ها و رشد همه استعدادها و رساندن فرزندان که امانت‌های خداوند هستند را به سر منزل سعادتشان ایجاد کند. آن وقت سکون، خود منزلی می‌شود که رضوان خداست.

*ذیقعد یعنی صاحب جایگاه (زی یعنی زیستن ولی موقتی است اما ذی یعنی صاحب و مالک الی یوم القیامه) . پروردگار عالم در 25 ماه ذیقعده، خشکی را در روی آب خلق کرد و از آنجا به تمام کره زمین کشیده شد. آن نقطه، زیر خانه خدا بود . در گودترین و خشک‌ترین سطح زمین اما پربرکت‌ترین و متبرک‌ترین قسمت کره خاکی که این ناحیه، ارض خوانده شد. عدد ابجدش 1001 و برابر حروف کلمه رضا است. اینجا قبله مسلمین و قلب کره زمین است. و باید در تمام اعمال مخصوصا نماز، وجه صورت مخصوصاً وجه قلبمان را رو به این قبله نگه داریم تا ذیقعد اعمالمان در تمام لحظات عمرمان مشخص باشد و برکت رضای خدا را دریافت کند.

جنین در شکم مادر روی خشکی بدنش خلق می‌شود و آنجا ارضِ قلب اوست. قلب، قبله همه رگ‌ها و عروق و همه اعضای بدن است. قلب، جای ذیقعد رضای خداست و قلب، خانه خداست (کعبهِ دل). قبله، زمانی ارزش طواف دارد که جسم خانه خدا با روحش و جانش عرضه شود تا امام همه عاشقان باشد و آن وجود مولود کعبه است، تنها کسی که پیامبر(ص) به ایشان مقام امیرالمومنین  را عنایت فرمود. ذیقعدِ عالم کسرِه، سکون هر کس می‌شود که باید خود هر مؤمنی برای آخرتش، ذیقعد خود را انتخاب کند که در بهشت(رضوان) یا در جهنم باشد.

عرفان حرکت آب ، سه حرکت است: اول سکون که آرامش آب است که می‌توان از حیات آب بهترین استفاده‌ها را کرد. دوم جذر است یعنی حالت کم شدن آب که حرکت زیر است که با جذر دریا گنج‌هایش و اضافاتش مشخص و با حرکت سوم که مد است -که همان حقیقت فتحه است- همه را از درون خود خارج می‌کند.

انسان در حالت ضعف و قوت (فقیر و غنی) است که خدا را بیشتر می‌شناسد، چون نهان او(انسان) بیرون می‌ریزد. بنابراین کره زمین که جای سکونت همه فرزندان آدم است خود، در محور فرمانبری خدا می‌چرخد ولی برای اهل خود سکون آفرین است تا تمام موجودات (به خصوص انسان‌ها) به امر خداوندِ خالقِ سبحان، رشد و نمو و زندگی کنند و به تمام علوم و فنونِ درون و برون زمین و حتی آسمان‌ها دست پیدا ‌کنند، که همه مدیون آرامش زمین هستند! پس زن در عین اینکه خود، باید فرمانبردار پروردگارش باشد و به حول محور رضای او طاعت کند و بچرخد، همچنین باید مَهدی آرامش‌بخش برای خانواده و اجتماع و محیط خود باشد. تا در قبر و قیامت، او بالاتر از بهشتی باشد که خود بوجود آورده (به یک معنا بهشت زیر پای مادران است یعنی آنها از بهشت بالاتر هستند).

یکی از دلایل حجاب همین حفظ عبادت حقیقی خود یعنی نگه داشتن سکونِ وجود و رسالت خود است که هر کس این دایره سکون را به هر نحوی پاره کند و یا از بین ببرد جهنم را در زندگی خود و فرزندانش وارد می‌کند. و آقایان که تا سکون نباشد نمی‌توانند به خلاقیت‌ها و زندگی سالم و نسل خود برسند، پا درسکونِ زوجه خود که همان "لتسکنوا"است می‌گذارند، آنها هم باید با حرکت خود در تشدید ادغام سکون سعی کنند. با حفظ محدوده این خانه ، آرامش را برای خود و خانواده تامین کنند تا بهترین استفاده را ببرنند. به خاطر همین صفت زیبای زن و مرد مؤمن، در بهشت "قاصرات الطرف" است. کوتاه نظر یعنی به قدر دایره آرامش زندگی خود؛ فقط محرم خویش را می‌بیند و او را بهترین می‌پندارد. و این حلقه هرگز پاره نشود تا روزی که در بهشت این دو همسر یکدیگر را می‌یابند، این همان حلقه و پیمان عقد است. امّا عهد و پیمان پروردگار عالم که می‌فرماید:" الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین[31]" آیا از شما پیمان نگرفتیم که شیطان را پرستش نکنید همانا او دشمنی آشکار است.

آن عهد و پیمان، حلقه بندگی است که به گوش و دست و پا و گردن بنده بسته می‌شود که هرگز در دنیا در هیچ زمانی و هیچ موقعیتی، این حلقه از وجودت بیرون نرود که همه در گروِ حلقه پیوند دل است به محبت مولایمان -خدای مهربان- و به امر او به ائمه معصومین (ص) و قرآن. آنگاه که ما را در قبر می‌گذارند، آنجا بند دست و پا و بند گردن را باز می‌کنند و آنگاه در قبر صورت را باز می‌کنند که امیدوارم همگی رو سپید باشیم و اول راحتی و اول رسیدن به آرامش واقعی برایمان باشد(آرامگاه واقعی).

به وجود دوتن از معصومین عزیز ما، حقیقت این حلقه بندگی برای مؤمنین ظاهر شد: حضرت علی بن الحسین(ع) و حضرت موسی بن جعفر الکاظم(ع) که غل و زنجیر را در دنیا برای رضای خدا تحمل کردند(باطن غل و زنجیر که آهن و حدید است، محدوده احکام الهی می‌باشد که به عمق جان قبول کردند و ظاهر ساختند). البته آنها امام هستند و معصوم، فقط به ما نشان دادند که باطن حلقه عهد و پیمان الهی را هرگز نشِکستند تا آن روزی که به شهادت رسیدند.(اللهم ارزقنی)

آری، تمام زنان و مردان بدانند که تا به سکون نرسند و سکون را برای خود نگه ندارند، نمی‌توانند هیچ حرکت مقبولی را برای آخرت بفرستند!

سد دنیا و صد آخرت!

در زیارت عاشورا صد لعن و صد سلام می‌آید چون با لعن از نهی‌ها، از جهنم و جهنمیان فرار می‌کنی و با صد سلام به تمام امرها و رضوان خدا تسلیم می‌شوی تا به سلام می‌رسی. عدد ابجد کلمه صد=94 و برابر است با عدد ابجد اسم مبارک عطیه (س)؛ نام مبارکی که پروردگار عالم در سوره مبارکه کوثر در جان وجود قرآن به پیامبرش خیر کثیر یعنی خانم دو عالم؛ حضرت فاطمه زهرا(س) را اعطا فرمود(انّا اعطیناک الکوثر[32]).

برای اینکه خوب متوجه شویم، سد دنیا را مثال می‌زنم: دنیا سدهایش با سین است و معمولا جلوی آب‌های زیاد سد می‌زنند. سد دنیا جلوه‌ی سکون است برای آب‌های سیل آسا و پرخطر، سد باعث می‌شود آب آرام بگیرد تا بتوانند از آن بهترین استفاده‌ها را ببرند. در ضمن اینکه ذخیره نگه دارند تا در تمام سال به قحطی و بی آبی بر نخورند. غیرازاینکه خطر آب زیاد که ممکن است منجر به بروز سیل شود را دفع می‌کند. آب به جان و حقیقتش، به زندگی مردم استفاده می‌رساند:

1- ذخیره تمام مدت سال است. 2- از آن برای تولید برق استفاده می‌شود. در حالیکه با این برق چرخ کارخانه‌ها، صنایع، معادن و وسایل پزشکی و کلا رفاه جامعه تضمین می‌شود. 3- آب شاخه شاخه می‌شود و به هر شهر و قریه‌ای به اندازه‌اش قسمت می‌شود و... . اما سدِ با سین ممکن است که آبش خشک شود یا امکان خراب شدن را دارد. چنانچه سدی که حضرت ذوالقرنین(ع) به امر خداوند آهن را ذوب کرد و سدی در مقابل خطر یأجوج و مأجوج‌های زمان ساخت و آن خطر رفع شد، اما یکی از نشانه‌های آخرزمان فتنه و عبور آنها از سد می‌باشد.

حال صد با صاد چه می‌کند؟ همانطور که در بالا گفته شد(صد=94=عطیه). پس صد، متعلق به خانم فاطمه(س) می‌شود زیرا یکی از نام‌های مبارک خانم، عطیه  است و همچنین او فاطمه است و خود فاطمه، صد است.  صد با ص، هم جلوه سکون است برای برطرف کردن خطر سیل‌های گناه و منکرات و شیطان‌ها و وسواس‌ها در دنیا (باطنِ صد لعن)، و هم آرامش کامل در آخرت که آنجا بتوانی از ذخیره آبِ حیات بخش کوثر استفاده کنیم و خرمی و سبزی دائمی را در بهشت رضوان الهی بگیریم و دائما مُخَلَّد باشیم و از انوار پر فیض و روح بخش ائمه(ص) و کوثر قرآن منور گردیم البته به شرط هدایت در راه رضای خدا و گرفتن مدال فاطمی در این دنیا.  ریشه کلمه فاطمه از فَطَم گرفته شده است یعنی بریده شده از آتش جهنم و بریده شده از هر بدی و شر و رجس و پلیدی.  

پس صدِ وجود خانم، هم ذخیره آب و جان آب در دنیا و آخرت است و هم از این صد، نور حقیقی و هدایت به چهارده انوارِ ساطع شده و عالم دنیا و آخرت را منور گردانیده و به تمام ظلمات غالب و نافذ شده است تا الی یوم القیامه (باطنِ صد سلام) {لعن یعنی دور شدن از رحمت خدا، پس با ایمان کامل از لعن، دور و به سلام‌ها وصل شویم}. همه مدیون این نور هستند، که ظاهرش قرآن است (کوثر) و باطنش ائمه (ص) که حجت‌های خدا روی زمین هستند و شافعان روز قیامت. این صد هرگز احتمال خراب شدن و خطر ندارد. یکی از دلایلی که بعد از نماز واجب، مستحب مؤکد است که تسبیحات خانم فاطمه زهرا(س) خوانده شود، این است که صدّی پشت نماز بسته شود که ذخیره نور و جریان آب حیات بخش برای ما به صورت ذخیره، هم در کار و عمر دنیای ما قابل استفاده بماند و هم در آخرت از جان و حقیقتش مشکلات آخرتِمان را اصلاح کند و این تسبیح صد ذکر مبارک خداست : 34 بارالله اکبر و33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان الله. 

برای فاطمیون درهای بهشت همیشه بازاست و درهای جهنمِ وسواس‌ها و خناس‌ها و شیاطین و ... بر آنها همیشه بسته می‌شود. و از نور زهرایی او عالم به ظهور نشست و هدایت از بطن قرآن و فرزندان او به تمام انسان‌ها رسیده و می‌رسد الی یوم القیامه.

در دنیا تا می‌توانی وصل کننده خوبی‌ها باش و با دست، مال، علم، جوانی، نیرو و سلامتی خود بشتاب برای دریافت خیرها و دوری کردن از شر و بدی‌ها. بنابراین مؤمن واقعی وجودش مأمن است و امانت دار. اسم مؤمن یکی از اسماءُ الله است که خداوند این خلعت را به بندگان خالص و مخلص خود می‌پوشاند.

در بعضی از اقوال علمای تجوید، ساکن کردن بعضی از حرکات و تمام شدن جملات را به صورت سکون نشان می‌دهند که به آن وقف می‌گویند (وقف اسکان). در جایی باید وقف کرد یعنی ایستادن الزامی است (م). گاهی جایزاست، گاهی وصل شود بهتر است (صلی). گاهی وقف شود بهتر است (قلی). گاهی سکته است که در 11 جای آیات قرآن سکته است که در آنجا باید مکث کرد(ایستاد). گاهی نباید وقف کنید، وصل کنید و ادامه دهید (لا). مثل چراغ قرمز و سبز و زرد در رانندگی و دیگر اینکه یکی از دلایل کشیدگی حروف با علامت مدی  به دلیل اینکه خودِ سکون، سبب و مسبب است یکی علامت سکون است و دیگری حروف کشیده یا مدی است.

 سکون خود باعث این می‌شود که آثارعمل، کشیدگی به خود بگیرد. وقتی این سکون، عارضی است مدی را سبب می‌شود که مد عارضی می‌گویند(مثل موقع وقف در آخر آیات) مثلا درایاک نعبد و ایاک نستعین که نستعینُ بوده ولی بخاطر وقف، سکون می‌گیرد و صدا کشیده می‌شود و این یک دلیل عرفانی و معنوی است. یکی اینکه اینجا وقف لازم است زیرا از هیچ کس جز از او نباید کمک گرفت و هیچ کس را بجز او نباید عبادت و پرستش کرد پس تنها و فقط او را عبادت می‌کنیم که با ضمیر(ک) "ایاک" مخاطب است و فقط از او یاری می‌طلبیم که فقط و فقط او، پروردگار عالم؛ ربّ العالمین است. پس وقتی وقف می‌شود مد، عارضش می‌شود. اولاً مهم این است که در تار و پود عمر فقط از او استعانت بگیریم و مد باعث می‌شود الی یوم القیامه فقیر درگاه او باشیم و کمک مولا هم باید ابدی کشیدگی داشته باشد.که در صورت وقف حاصل می‌شود یعنی به شرط اینکه فقط بنده او باشیم  و او را بشناسیم و با چشم دل ببینیم. زیرا او کمال مطلق و خالق و ربّ هستی بخش است. و او حق است و ما هیچ. در ضمن دلیل وقف، عمر کوتاه ما است که تمام می‌شود و اگر به غیر او رو کنیم، استعانت رزقِ غیرِاو فقط در دنیاست و آخرتِ این مد ، شامل حال ما نمی‌شود .

پس باید خالص شد و با او صادق باشیم که او صادق الوعد است و اگر کشیدگی کم و زیاد یا متوسط می‌شود همه به دلیل معنا و بقای کشیدگی مد است. بعضی از مخلوقین فقط صداهای کوتاه هستند و وسیله می‌شوند و بعضی صدای بالفطره بلند هستند و بعضی با همسایه شدن ضمیر وجودشان در کنار فتحه و ضمه، صدای کوتاهشان بلند می‌شود و بعضی اسرار عالم هستند که به صورت تنوین ظهور دارند و جاری و ساری در وجودها می‌گردند و بعضی‌ها نون مکسوره وقایه که دو ساکن را در کنار هم نگه می‌دارند (التقاء ساکنین) البته همه سرّند وحقیقتشان، وجود ائمه(ص) هستند که خود، انسانِ کامل و تمام چشمه‌های وجود سرمدی و لایزال خلقتند.  به حول و قوه خداوندِ سبحان؛ تبارک و تعالی و معلمِ معلم‌ها سعی می‌کنم تا آنجا که او توفیق دهد، یک یک از این زیبایی‌ها را در وجود خود و در تمام هستی بشناسانم تا خدای خویش را بهتر بشناسیم و شکرگذار این معجزه بزرگ عالم یعنی قرآن باشیم و از این کتاب نور برای ساختن دنیا طبق رضای خدا ورسیدن به آخرتِ رضوان الله اکبر استفاده کنیم و این غربت قرآن، قرین و به قرب جان تبدیل شود.

در اسرار قرآن، حرف نون ساکن(در قرائت و تجوید)پشت همه حروف کار می‌کند: در 6 حرف یَرملون (ادغام) و6 حرف (اظهار) و در 15  حرف (اخفاء) و فقط در یک حرف (پشت حرف باء) قلب (اقلاب) می‌شود.

من باید بگویم ای قاریان محترم قرآن و ای حافظین! خوشا به حالتان که مأنوس با قرآن هستید، اما آیا تا بحال برای خودتان سؤال نشده که چرا می‌فرمایند: یکی از احوالات مردمِ آخرالزمان آن است که به ظاهر قرآن می‌پردازند نه به باطن آن؟ چرا عربستان صعودی هیچگاه قرآن با ترجمه چاپ و پخش نمی‌کند؟ چرا از خود نمی‌پرسید این همه قواعد برای چه؟ اشباع و بلا اشباع چیست؟ و چرا اشباع؟    چرا تمام حروف الفبا دو قسمت می‌شوند قمری و شمسی، نورانی و ظلمانی؟ و چرا و چرا و چرا ... ؟

 آری! این حجاب ظلمانی خطوط را کنار بزنید تا با ملکوت قرآن و انوار آن آشنا شوید. شاید که تدبر کنید و مقصد خالق قرآن، فرستنده این نسخه الهی، احکم الحکما که برای درمان نقایص وجود ما، نفس ما و قلب ما و دنیا و آخرت ماست را بدانید. و انشاءالله ما را با به تصویر درآوردنِ صورت عمل به صورت انسان کامل یعنی قرآن و آداب عالی رتبه قرآن، به درجه آیت الهی برساند. از مجرای خلیفة الهی خود فرقان شویم و به رضای الهی خود برسیم هر چند که غریب است ولی در قرب ما و درون ماست."ذلک الکتاب لا ریب فیه[33]"

عرفان فتحه

فتحه چیست؟ ازفَتَحَ می‌آید در زبان فارسی یعنی پیروزی، غلبه کردن، ظفریافتن. مصدرآن الفتح است الف و لام نشان دهنده معنا و جایگاه و موارد استفاده و روشن کننده معنای آن و گشاینده مخارج لفظی از جایگاه سفل به مراتب حروف است تا جایگاه‌های اعلا و اعلاهای آن . تا ببینی خالق الفتح را که او اراده کرد با ظهور گشاینده حرکات یعنی فتحه ، باب‌ها را بر روی مخلوقین خود از عالم اسرار و ظهورات بازکند تا مخلوقین به حقایق، دیده بگشایند و عاشق شوند و خود ، مفتوحه گردند. باری سِرّ فتحه خیلی عظیم است و ما هیچ نمی‌دانیم اگر خلق فتحه نبود، هیچ بابی ظهور نداشت و هیچ کمالی نبود !

عدد ابجد کلمه فَتَحَ =488 و جمع ارقامش می‌شود 20 که برابر با عدد ابجد حرف ک است. کربلا، باب فتح به حقیقت انسانی رسیدن است. جایگاه عددی کلمه فتح 47 می‌باشد که برابر جایگاه عددی اسم مبارک حسین(ع) است. پس در جایگاه، فتح واقعی کاملاً نشان داده می‌شود یعنی پیروزی خون بر شمشیر! فتح واقعی برای هر انسانی زمانی است که با ایمان کامل و منصب خلیفة الهی و شیعه و محب واقعی شدنِ چهارده معصوم (ص) و رسیدن به رضای خدا و رضای امام زمان (عج) دردنیا زندگی کند و بمیرد و در قیامت محشور شود. انشاءالله.

عدد ابجد کلمه فتحه =493 است که جمع ارقامش می‌شود16، عدد 16 =جایگاه عددی حرف ع است که جمع ارقامش 7 می‌شود و جایگاه عددی کلمه فتحه =52 و عدد ابجد کلمه حمد=52 است که 7= 2+5 و7، برابر آیات سوره مبارکه حمد می‌باشد، پس فتح به خوبی معنا می‌شود! که رسیدن به حمد واقعی و شناخت و معرفت پیدا کردن به خدا و معصومین (ص) است.

از دیگر نام‌های فتحه، نصب است که در عربی می‌فرماید کلّ ناصب منصوب، هر کس منصوب، به ناصب خود است. همانطور که در آغاز درس خواندیم " من الماء کلّ شیء حی[34] " همه چیز از آب زنده شده است. پس بالفطره همه خلق، آبی هستند و نصب همه به آب است. امیدوارم آنچه در اول درس مذکور شد، نتیجه کلام فتحه باشد و حقیقت خود را دریابیم.

از نام‌های دیگر فتحه، زِبَر است. در تنوین نصب، روی هر حرفی دو زبر می‌آید اما با صدای نون ساکن خوانده می‌شود. حرکت فتحه یا نصب، عَلَم یا به قولی پرچم است که حرکت نصب هر وجودی است که پایه درعقیده و قلب او دارد،  درواقع بالای همه اعمال او برافراشته است!

فتحه از چهار حرف تشکیل شده که حرف اول فاء است (یدالله فوق ایدیهم[35]) عدد ابجد حرف ف=80 است .صفرِ 80 زحمت باز کردن هر در بسته‌ای است که به چشم دل، باطن آن را می‌بیند و می‌خواهد تا مفتاح یعنی کلید را پیدا کند و در گشوده شود که آن هرگز بی زحمت نیست.

                          نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود  مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

چهار چوب کلام حق به یدالهی او باز شدنی است اما با صاف و زلال شدن دل و خالص شدن و مغفرت گرفتن از گناهان، تعریف عدد 8 در درس‌های بعدی می‌آید اما باطنش رضاست. پس کلید و مفتاح به یک قول، تعریف رضای اوست و دوم دولنگه‌ی در است: یکی در دنیا و دیگری در آخرت و گرفتن و باز شدن دو چشم است: یکی دید به آفاق و دیگری به انفس . و صفت دوم بازنگری است: یکی دور بین شدن ویکی نزدیک بین. "سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی أنفسهم ...[36]" دوربین بودن برای عاقبت اندیش بودن و نزدیک بین بودن برای نگه داشتن حریم حلقه عهد و پیمان الهی در زندگی است؛ حریم آنچه را که خدا از همسر و مال و اولاد و سلامتی و زیبایی و هرنعمت دیگری به ما عنایت فرموده نگهداریم یعنی "قاصرات الطرف" شدن که با شکر و سپاس او از آنچه در حدّ ما و درشأن ماست لذت ببریم و ناشکر و ناسپاس نباشیم و سکون دنیای خود را با سلامت به آخرت منتقل کنیم.

حرف دوم در کلمه فتحه، ت می‌باشد که عدد ابجد حرف ت=400 است؛ یعنی با دو صفر به ابعاد ادب داشتن یک بنده مقبول برسیم. زیرا در دنیا هر دری که برای ما بازمی‌شود (چه از نظر مادی وچه معنوی) باید ادب آن باب را نگه داریم وگرنه خواهند گفت: شما به درد اینجا نخواهید خورید، بروید! (خوب فکر کنید) مثلا خداوند تبارک و تعالی به بنده‌اش لیاقت زیارت خانه‌اش را می‌دهد و می‌فرماید با شرایط بیا و با شرایط عبادت کن: لباس مخصوص بپوش، دعای مخصوص، لفظ مخصوص، زیارت مخصوص و... اگر یک عمل خود سری باشد تمام اعمال را تباه و گاهی از دایره زیارت (از بهشت) بیرون می‌کند {مثلاً نمازِ طواف نساء، که اگر کسی این نماز را درست نخواند و در قرائت او ایرادی باشد به همسرش نامحرم می‌شود و به تبع از لحاظ شرعی فرزندانش هم مشکل دار... می‌شوند!}.

خوب فکر کنید اگر اهل حال هستید! عدد ابجد حرف "ت" که 400 است برابر با عدد ابجد کلمه شمس می‌باشد یعنی خورشید و ملِکش حضرت عزرائیل(ع) است یعنی جدا کننده نور از ظلمات (نور، روح است و ظلمات، جسم) و جایگاه عددی حرف "ت" = 22 است که برابر با عدد ابجد کلمات ازدواج =حاجی = یاهو و جایگاه عددی کلمه عبد است.

پس شرایط برای انسان، تنگی و فشردگی و سختی دارد. آنگاه به حرف سوم فتحه می‌رسیم یعنی حاء که عدد ابجد حرف ح= 8 و صفتش بحّه است. اما کسی که به سلامت از آن می‌گذرد و مولایش قبولش می‌کند یعنی سختی‌ها و امتحانات را برای رضای او پشت سر گذارد و قبول شود آنگاه  برای او حالی است سرشار از خنکی و آرامش الی یوم القیامه (برداً و سلاماً)؛ جلوه ابراهیم خلیل الله(ع) شدن و درجه گرفتن!

در آخرعمیق‌تر شدن از نظر حروفی و رسیدن به هاء (چهارمین حرف فتحه) یعنی آتش برای ابراهیم (ع) نه تنها سوزاننده نبود بلکه خنک کننده بود و هیچگونه آسیبی به او نرساند و سلامت کامل از ظاهر و باطن را داشت. آنگاه خداوند متعال می‌فرماید: "بردا و سلاما" . عدد ابجد حرف ه=5 و اشاره به حلقه بندگی دارد[37].  امیدوارم همه‌ی ما به باطن این فتحه برسم که رضوان الله اکبر است.

ولی متاسفم برای کسانی که با همین سیر فتحه، درِ جهنم را بر روی خود می‌گشایند و حظ و بهره آن‌ها در دنیاست و آخرت فقط حسرت است، حسرت است وحسرت! اما زیباست که فتحه روی همه حروف می‌آید و به حرف، شکل و رنگ و شاید طعم و مزه و زیبایی معنا می‌بخشد. یعنی همه مخلوقات عالم که در باب فتحه غرقید، خود را پیدا کنید، خدا را پیدا کنید. {با نماز، خیرها، اخلاق‌های پسندیده، صورت انسانی، ابعاد آدمیت، درجه آدمیت، شیعه شدن، امت شدن، رضای خدا و امام زمان(عج) }.

پروردگارعالم وقتی اراده می کند نطفه‌ای خلق شود(انسان)، تمام عوالم بر روی وی گشوده می‌شود و آن بخشنده کریم تمام زیبائی‌های عالم و اسماء و صفات خویش را به او ارزانی می‌دارد زیرا تمام حروف زندگی چه طولی و چه عرضی، صفت انفتاح دارد(یعنی کلّ 28 حرف). و می‌فرماید: "فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحی...[38]" چگونه در شکم مادر لحظه به لحظه ملکوت را به او ارزانی می‌دارد تا وقتی که متولد شود؟! (باب رحم مادر باب مصدریت بالقوه‌های نوزاد است که با تولد در دنیا بالفعل می‌شود). دردنیا چشم گشوده می‌شود. دهان باز می‌شود و با اولین گریه نوزاد ، صدای او شنیده می‌شود. تمام سلول‌ها نفس می‌کشند و مستقل یک یک جان و بدن از در رحمت وارد و درها بر رویش باز می‌شود. رزق از خالق مهربان به دست پدر و سینه مادر برای او سرازیر می‌شود و محبت خالق مهربان از قلب پدر و مادر ظاهر می‌شود. او را درآغوش می‌گیرند تا او هم برای اسرار دیگری فتحه شود، عروج کند و یاد بگیرد، خلق کند، او باید درجه بگیرد زیرا خلیفة الله است (به حدّ خودش)، کم کم باب عقل و شناخت و فکر کردن و فهمیدن و یاد گرفتن و یاد دادن را برایش می‌گشاید. سپس وقتی به قابلیت اینکه معبود خود را بشناسد و به حدّ بلوغ و رسیده شدن تمام اعضاء ظاهر و باطن رسید، مولا اجازه ورود و باز شدن فتحه عبادت را به او می‌دهد که اینجا کمال بی انتهایی است که امیدوارم به یک نظر قبولی او و شکر همه نعمت‌هایش برسیم.

خدای مهربانم تو را قسم به اولیائت که مقبول درگاهت هستند ما را هم قبول و عمل‌های کم ما را قبول بفرما. چه کنم با که توان گفت که دوست، در کنار من و من از او مهجورم! مولای کریم ما را در چرخه زمان هر لحظه باب ثانیه‌ها و آنگاه دقایق و آنگاه ساعت‌ها و شبانه روز و در ماه که یک شهر است قرار می‌دهد، که آن خیلی زیباست هر دقیقه 60 ثانیه و هر ساعت 60 دقیقه و شبانه روز 24 ساعت یعنی 2 تا 12 تا و هر ماه 30 روز عدد 60 برابر عدد ابجد حرفِ س است. یعنی چه؟ خدایا با ما چه کرده‌ای و چه به ما داده‌ای که ما نمی‌فهمیم و غافلیم! تو را به باطن سین ما را به حقیقتش برسان و سرفرازمان بگردان.

تنها حرفی که زبر و بینه‌اش با هم برابراست، سین می‌باشد.عدد ابجد حروف سین= 120 است و برابر با اسم مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) با یاءِ مشدد و همچنین برابرعدد ابجد نام زیبای احسان پروردگار عالم است {سین=120=علیّ(ع)=احسان}. نقطه120 سرّ پیدا کردن ملکوت تمام ثانیه‌ها و ساعت‌ها و سی روز ماه و تمام سال است. فقط بگویم باید طی شبانه روز با ادب طواف و عمل کردن یک مُحرم در حرم الله باشیم تا در ظاهر30 روز به عدد ابجد سی به حروف که 70 است(سی=70)، برسیم و عدد ابجد حرف ع=70  است یعنی برداشتن حجاب‌های 70 گانه از خود و خودیت خویش (برداشتن تمام حجاب‌ها از روی حرکات و حروف و کلمات و رسیدن به مغز معنی و برداشت آن به صورت رزق و کمال دادن به صورت عمل می‌باشد). عدد ابجد حروف یک=30 است و همچنین عدد ابجد حرف ل=30 می‌باشد که مجرای توحید است (لا اله الا الله) . پس 30، بازمی‌گردد به یکِ یکتایی خالق که آن، ورود عمل است به حقایق سی جزءِ قرآن که خود درسی بزرگ است البته اگر بفهمیم! که انشاءالله در قیامت می‌خواهیم با سین مقیاس شویم و جزا و پاداش بگیریم {سین، ائمه معصومین (ص) می‌باشند}.

هر سال 12 ماه است و هر ماه(تقریبا)30روز(30=ل=12).اگر 12 را در عدد سی به حروف یعنی 70 (حجاب‌های 70 گانه) ضرب کنیم 840 حجاب می‌شود که جمع ارقامش باز برمی‌گردد به 12 (12=0+4+8). حال  خود دریاب که دست خالی نرویم. یعنی هر سال، 840 حجاب دارد که باید دائم طیّ فتوحات به عمل داشته باشیم و بازکننده خیرها باشیم برای دیگران و فتحه برای خود، تا در رضوان الله (الی یوم القیامه) فتحه را نگهداریم و روزی که درِ قبر برای ما گشوده می‌شود آنچه را که خود فرستاده‌ایم نور شده و این اندوخته، باب روزی است به شرط عمل صالح! آن روز است که لب، واقعا گشاده می‌شود و خندان وارد قبر و انشاءالله قیامت می‌شویم ."یا مفتح الابواب یا مسبب الاسباب حول حالنا الی احسن الحال"

عالم فتحه، عالم کسب کردن و واردات است اما عالم کسره، عالم صادرات است. همانطور که دائم هر روز یک عدّه بدنیا می‌آیند و یک عده از دنیا می‌روند. در بدن خودمان هم هر لحظه میلیون‌ها سلول متولد می‌شوند و هر لحظه میلیون‌ها سلول می‌میرند و دفع می‌شوند. همینطور یاد گرفته‌های کودکی جای خود را به نوجوانی و نوجوانی به جوانی و همانطور بالاتر می‌دهد تا جایی که پیرِ حقیقی دوربین و باطن‌بین می‌شویم ، آخرت را درک می‌کنیم و به معنای ملکوتی آن می‌رسیم ولی جوان، ظاهربین است. باری! انسان مؤمن هر لحظه در خود رذائل را کسر می‌کند و به فضائل خویش می‌افزاید.

در آخر بگویم همانطور که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:" و جعلنا من الماء کلّ شیء حی[39] " در اصل باب مفتوحه خلقت، از آب است. پس در حرکات، هر کس به عنوان بلوغ فکری، عملی، تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، ایمانی، هنری، مالی و...، مفتوحه می‌شود یعنی درهای رحمت الهی برای او باز می‌شود.

پس در باب مفتوحه، باید دائما خودِ خودی خود را کسر کند و آنچه نعمت باز شده را، از پروردگار خویش بیند. تا شاید ایزد منّان به او رَفع عُلوّ درجات دهد (هم در دنیا و هم در آخرت). آن وقت با هر حرکت فتحه، یک جایزه‌ی فتحه در آخرت برایش نوشته می‌شود که می‌شود دو زِبَر و در مقام تواضعش دو زیر(کسره) می‌گیرد و انشاءالله در عُلوّ مقام انسانی ، دو حرکت رفع جایزه می‌گیرد که این سِرّ تنوین است یعنی نون ساکن نوشته نشده‌ای که بعد از خودش به صورت زیبائی‌ها در هر عمل مقبولش، خوانده می‌شود.

 درست مثل وقتی است که نزولات باران یا برف می‌بارد و آب در زمین و گیاهان و رودها و کوه‌ها و... جذب و درحقیقت فنا می‌شود. ظاهرا زمین خشک می‌شود اما حیات همه جانداران از رفعِ مقام آب ظاهر می‌شود و آب، حقیقتِ حیات را تضمین می‌کند و آن واقعیت حیات انسانی است در دو جهان! در وجود هر انسانی وقتی در دست‌ها، چشم‌ها ، گوش‌ها ، لب‌ها و ... و در نهایت در قلبش، باب فتحه باز می‌شود، تمام آنچه گفته شد، از آثار و اعمال، مفتوحه می‌گردد (الی یوم القیامه).

 

[1] )آیه 30 سوره مبارکه انبیا

[2] )آیه 55 سوره مبارکه قمر

[3] آب باران در مقابل نور آفتاب رنگین کمان را به وجود می آورد و شکست نور، رنگها را ظاهر می کند. آب، ظرف قابل پروردگار عالم و گیرنده هستی است وبهترین هادی و بهترین رسانا است. مرات حق، جلوه دهنده نور(در دنیا از آب برق تولید می شود و انرژی حاصل می گردد) که خود شاید جلوه آیه مبارکه الله نور السموات و الارض ... باشد.

[4] آب مایع شستشو و بردارنده همه کثافتها و ظلمتها از نجاسات و آب برای مومنان و مسلمانان، استبراء از حَدَث اکبر و اصغر و برای کافران باطن آب که همان تطهیر کننده عین نجس به عین پاک است و در قول عارفان استبراء با آب، در اصل حقیقت آب است که تمام حیوانیت ها و رذائل وجودی را می شوید و به مقام عصمت و طهارت می رساند. جان وحقیقت آب نه ظاهر آن یعنی شهادتین، حقیقتی است که در کلامهای بعدی است، خواهیم فهمید که دایم در این بحر رحمت غرقیم. الحمدلله رب العالمین.

[5] )فیض کاشانی،1342،ص33-فناری،1347،ص387-حسن زاده آملی،1378،ص72

[6] )آیه 30 سوره مبارکه انبیا

[7] )جنةالعاصمه،ص297 به نقل از کشف اللئالی(خطی)

[8] )آیه156 سوره مبارکه بقره

[9] آیه 30 سوره  مبارکه نازعات

[10] )آیه 1 سوره مبارکه توحید

[11] ) باب اعداد از نظر صورت گرفتن تا عدد 7 است عدد 8 همان عدد 7 است که صورت عکس آنرا دارد، به عدد 9 عدد یک می آید و 8 بر سر آن 9 قرار می گیرد می شود 9 و عدد عشر 10 است و آن حقیقت یاء اسم حسین علیه السلام است که یک خودش و 9 فرزند دروجودش می شود 10  عشر عالم که کل یوم عاشورا و کل الارض کربلا است.

 

[13] باء کنارالف قرار گرفت ، تا احتمالا این معنی حاصل  شود که تنها و یگانه بودن فقط مخصوص خداست و پروردگار عالم آنچه خلق کرد زوج خلق کرده است مثل جسم وروح خودمان با هم توام شدند تا ما ظاهر شدیم .وآب و معنای آب هم با زوجیت دو حرف الف و باء ظاهر شد.

[14] )بحارالانوار.ج25

[15] آیه7 سوره مبارکه هود

[16] ) وجعلنا من الماء کلّ شیء حی(آیه 30 سوره مبارکه انبیا)

[17] )آیات 19 و 22 سوره مبارکه الرحمن

[18] )آیه 35 سوره مبارکه نور

[19] )آیه 35

[20] )سفینةالبحار،علامه مجلسی،ج2،ص408

[21] )آیه 142 سوره مبارکه اعراف

[22] ) آیه33 سوره مبارکه احزاب

[23] )مناقب آل ابی طالب.ج4

[24] )اسرار معراج آقای عمادزاده

[25] ) بحث لیل و اما حقیقتی در لیل است که شاید اینطور بگویم در روز از حرکات تصویر برداشته می شود ولی ظهور آن در تاریک خانه دنیا یعنی شب تصویر شکل می گیرد و ثابت می شود همینطور قیاس شود.

[26] )آیه 1 سوره مبارکه قدر

[27] )آیه3 سوره مبارکه دخان

[28] ) - اما حرف ریشه حروف است و خلقت آنها ازعالم اسراروشروعش با حرف ح که صفت بحه دارد و از عالم حب وبارد سرازیر دنیا شد به امر خالق یکتا که حرف راء است و با حرف فاء دوباره با معنا و کلمه شدن به مقام بالای خود می رسد.

[29] ) ( 12=0+7+5 و 3=2+1)

[30] ) (12=7+5 و 3=2+1)

[31] )آیه 60 سوره مبارکه یس

[32] )آیه 1 سوره مبارکه کوثر

[33] )آیه 2 سوره مبارکه بقره

[34] )آیه 30 سوره مبارکه انبیا

[35] )آیه 10 سوره مبارکه فتح

[36] )آیه 53 سوره مبارکه فصلت

[37] ) رجوع شود به فصل 3؛ گردنبند بندگی که توضیحات کامل عدد 5 آمده است.

[38] )آیه 29 سوره مبارکه حجر

[39] )آیه 30 سوره مبراکه انبیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۱۶
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

سرّ عددی تولد حضرت رسول اکرم(ص) و امام صادق (ع)

وجود مقدس رسول اکرم(ص) و امام صادق (ع) در روز 17 ربیع الاول بدنیا آمدند. این دو تولد در واقع جان و حقیقت سرّربیع است. 17 = جایگاه عددی حرف(ف)است یعنی آقا رمزی از عالم فوز است با جلوه ی عدد 17 که برابر تعدادرکعات نماز در شبانه روز و سرّعدد 7روی 10است. ایشان سبع مثانی (7 تا2 تا=14 تا) هستند یک 7 خودش و یک 7 فرزندش امام صادق(ع) که به عدد7 بدنیا آمد(یک خودش+6ذریه دربطنش) پس در واقع 7 باطن رسالت و7 باطن ولایت میشود سبع مثانی. عمر مبارک رسول اکرم(ص)وهمچنین امیرالمؤمنین علی(ع) در دنیا 63سال بود که جایگاه عددی کلمه(اربعین) برابربا 63است و عدد ابجداربعین =333 که جمع ارقام آن 9میشود(9=3+3+3) و جمع ارقام 63هم 9میشود(9=3+6)همان سلطان اعداد. دیگر اینکه 63برابر با جایگاه کلمه(فاروق)است و فاروق اکبر ،آقا امام علی(ع)صاحب ذوالفقار است"لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار" 

این یکی از اسرار سنّ مبارک آقاست. برای امّت و شیعیان ،همین بس که هرچقدر هم علمی به وجودشان نداشته باشند اما  ببینند که طیّ مسیرعمرمبارک این عزیزان در دنیا برای امّت وشیعیانشان پاک کننده و تطهیر کننده است،ایشان در ربیع بدنیا آمدندودر جایگاه حروفی اربعین در ذیقعد40 و طهارت به شهادت رسیدند.

باری حضرت رسالت پناه(ص)که کلّ نور اند ودر وسط آسمان رسالت با کلّ نور بصورت کل به زمین تابیده و کلّ ظلمات، بوجودش رخت بربسته وایشان آشکار کننده کلّ مظاهرِاسمائی و برکات صفات و توحید ذات اقدس الهی است.ایشان کسی است که در وقت تولدش هیچ سایه ای نماند وعالم را به کلّ نور خود تا قیامت منور کرد که شعاع این نور ،هشتمین معصوم امام صادق(ع) است که کلّ عالم اسلام را به شعاعِ صدق نبوت به گنج ولایت منور فرمود(در علم نجوم آمده که 8دقیقه نوری  طول میکشد تاشعاع نور خورشید دنیا به زمین برسد)پس با وجود امام صادق(ع)که معصوم هشتم هستند، کلّ نورِ پیامبر اکرم(ص) کاملاٌ خود را به ظلمات ارض نشان داد و ایشان رئیس مذهب شیعه نام گرفت.این یکی از اسراری است که روز تولد وجود مقدس امام معصوم(ع)باید با روز میلادجدّبزرگوارش پیامبر(ص) یکی باشد.

نمایش عدد ده در اوّل سال قمری ____ سال قمری با ماه محرم یعنی ماه حرام شروع میشود وبا دهه ی عاشورا آغاز میشود. ماه حرام یعنی حرمت داردودر این ماه جنگ ومقاتله نباید باشد و هیچ کس برای دیگری مزاحمت نداشته باشد،قصاص دیه 2برابر ماههای عادی است،ماه عبادت است ، درواقع سال با یک ماه امن شروع میشود.

در احکام ماشیعیان است که هرگاه به جایی مسافرت کنیدهنگامیکه از مقدار ترخص بگذرید  نمازشما شکسته میشودو روزه هم باطل میشودمگراینکه در آن مکان ده روزِکامل نیت کنید که بمانید(قصد 10 روز شود)درواقع بااین نیت ، این مکان وطن قرار میگیرد،حال اگرتا6ماه (سرّعدد6خواهد آمد)آنجا اقامت کند میتواندآنجاراوطن خودقراردهد. پس پایه ی وطن شدن ،قصدِده روزتمام است.

حال اول سال قمری وارد دهه ی عاشورا میشویم و اکثرِشیعیان این ده روز را به خیمه های اباعبدالله الحسین(ع)میروند یا در منزل ِخود ده روز پرچم و پارچه ی سیاه عزای آقا را میزنند. پس سال قمری با عدد 10 که همان گنج عشر است شروع میشود.خلاصه از اول سال در دهه ی وطن بودنِ خیمه ی اباعبداللهی قرار میگیریم که خودِ ایشان 10 است ودر روز دهم محرم عاشورا را بپا میکند .

تذکر:درواقع بدون اینکه کسی به این مهم توجه داشته باشد، خداوند متعال یک توفیق عالی به بندگان مؤمن خویش میدهد. دشمنان اباعبدالله (ع)امنیت محرم را شکستند و ملعون شدند اما یاران آقا به امنیت الی یوم القیامت رسیدند،پس رسیدن به وطن و دهه را دریافت کردن به معنی به جایگاهِ امن رسیدن است.

درسی از سیاه پوش کردن در ودیوار وسیاه پوشیدن برای عزای امام حسین(ع)

در عالم دو رنگ است که کامل است و همه ی رنگها را درخود داردیکی رنگ سفید که متعلق به رسول اکرم(ص)است و خصوصیت این رنگ اینست که آنچه در خود دارد عبورمیدهدمثل لباس سفید(درتابستان باعث خنکی میشود و حرارت را از خود دفع میکند. دیگر اینکه رنگ سفید کثیفی را بخوبی نشان میدهد)حقیقت این باطن همان ظرف قابلی است که کلّ قرآن مجید دفعتاٌ در آن نازل شده است و ایشان بتدریج به امر پروردگارعالم این گنج را برای مردم ظاهر کردند.

نکته مهم: صفحه ی لوحی که آینه ی جلوه دهنده ی کلّ مخلوق است یعنی همان 4روی ده در واقع جلوه ی سبوحیّت و قدّوسیت پروردگار عالم است . شاید بتوان گفت سفید محض است که متجلی شده نور میباشد،در واقع حضرت نور مبارکش سفیداست.

اما رنگ دوم سیاه است وسیاه هم حامل کلّ رنگ است با این تفاوت که سیاه جذب کننده ی همه رنگها و حرارت است (از رنگ سفید؛پیامبراکرم(ص)میفرماید:حسین منّی وانا من حسین).

زیبایی قمر یعنی ماه یکی این است که همانطورکه در موقع شب در آسمان نمایان میشود و درظلمات لیل نورش مهتابی است یعنی سفید. ولایت هم در دنیا قمرِروشن کننده آسمان اهل دنیا است و راه راست را به انسانها نشان میدهد(با کهکشان راه شیری خانه خدا را به مسافرانش راهنمایی میکند). دوم اینکه ماه نور خود را از خورشید جذب میکند در واقع خودش بخودی خودنور ندارد. سوم اینکه ظرف قمر قابلیت جذب نور را داردزیرا خودش تاریک وسیاه است. اما به اذن خداوند متعال در طول ماه مقدار جذب نورش ونورافشانی آن اندازه دارد،14روز طول میکشد که ماه بصورت هلال ظاهرمی شودتا بدر کامل شودو 14روز طول میکشد تا ماه بصورت کامل از آسمان محو شود. در حقیقت هر ماه 3دهه میشود که هر کدام جلوه ای از سرّ (4روی 10وسرّ الف به عدد ابجد 111 است). دهه ی وسط در همه ی ماهها دهه ی فجراست. یعنی دهه ی نورانی و در سه شب از شب سیزدهم تا پانزدهم لیلة البیض نامیده میشود.امروز عالم در انتظار لیله البیضِ عالم ؛سرورمان امام زمان(ص)است زیرا ایشان معصوم چهاردهم هستند و سرّالاسرار عدد و علم و حقیقت چهارده هستند. پس ظرف قابل ماه ،تمام انوار مشرق خورشید که نورش زرد است را به کمال جذب میکند و در سیاهی لیل دنیا آنچه را جذب کرده امام راه میشود و به تمام انوار جذب شده هدایت میکند  و راه گم کرده ها را مهتابی با نور سفید میکند تا اصل حقیقت وجودشان را از ظلمت درونشان (یعنی حیوانیت)بیرون آورده وبه آنها قدر یعنی حقیقت انسانی می بخشد.

خداوند متعال در سوره مبارکه فجر قسم یاد میکند ولیالٍ عشر(آیه2)قسم به شبهای دهگانه .سرّ وجود مبارک خانم دو عالم فاطمه زهرا(س)،حقیقت لیل (شب)است و او قائم بر لیل است چنانکه پاهای مبارکش ورم میکردو هرگز شبی را در عمر مبارکش نخوابید.امیرالمؤمنین(ع)وقتی بدن مطهرش را غسل می داد گریه میکرد ومی فرمود:فامالیلی فمسهد یعنی ای کسی که شب لیل رابرپاداشتی و احیاکردی و قائم برلیل بودی هرگز نخوابیدی (چشم برهم نگذاشتی). فقط ایشان در دنیا حامل 10 یعنی عشر عالم است(زمانی که حمل امام حسین(ع)راداشتند) پس خانم جذب کننده تمام انوار سرّالاسرار الهی به عالم سفل دنیاست و اوست که واسطه خلقت ،امّ الائمه(ص)،امّ ابیها(ص)، امّ النبیین(ع)،امّ المؤمنین و در واقع مغرب افول انوار رسالت و ولایت است. خانمها هم حقیقت سکون هستند که درواقع سکون حقیقت بهشت است(یعنی الف وجود)پس هر خانمی به تبع از خانم فاطمه زهرا(س)میتواند برای خود وخانواده اش حقیقت سکون واقعی را در خانواده برقرارکند یعنی جذب کننده انوار هدایتی ولایت ورسالت باشد پس میتواند مربی خوبی برای فرزندان باشد که برقرار کننده ی هم ظاهری وهم باطنی بهشت است. در خانواده بهشت زیر پای مقام مادر جای میگیرد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:بهشت زیر پای مادران(واقعی)است.

پس حقیقت سال قمری به ثمر رساندن سال شمسی است. امام حسین(ع)با نور مبارکش ظلمات را با لباس سیاه نمایش داد که باید هر آنچه اوامر الهی است (در ابتدای سال قمری در دهه ی اول این ماه)بعنوان وطن شدن_ مُحرم شدن و مَحرم شدن،همه را جذب کنیدوباسوز قلبی و گریه دانه های کاشته شده ی عملتان را آبیاری کنید و با اشک چشمانتان آفات عمل خودرا شستشو دهید. درحقیقت در این دهه به گنج 4روی دهِ تمام سال میرسید.

اگر چهارده رابه حروف بنویسیم عدد ابجدش4215 میشود که در جمع ارقامش12 میشود(12=5+1+2+4) و آقا امام زمان (ص) امام دوازدهم و معصوم چهاردهم هستند. اما جایگاه عددی چهارده 66 میشود که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جل جلاله است ،پس چهارده چقدر زیباست که با قرار گرفتن در جایگاهش به خالق یکتایمان الله جل جلاله میرسیم .انشاالله

در سال شمسی که با سیزدهه شروع شد با شادی و تنوع رنگها و نور خورشید ظهور پیداکرد اما سال قمری در لیل و درحقیقت گریه و سیاه پوشیدن و عزاداری شروع شد ، در واقع دنیای سفل که لیل است تاریک خانه ثبات تصویری است که در حقیقت سال شمسی به عرصه ی ظهور می آید. پس با تابیدنِ نور مهتاب که سفیداست همه ی رنگهای روز را در سیاهی لیل که جذب کننده است منعکس و ثابت میکند و الی یوم القیامت حقایق از این صفحه پاک نمیشود که تصویرش متحرک ودارای صدااست .

بنابراین نور مهتاب شفای خیلی از بیماریها مثل زردی و باعث رنگ وطعم ومزه گرفتن همه ی میوه ها و درختان است و در لیل همه ی بزرگواران معصوم (ص) در دنیا متولد شدند ،حضرت موسی(ع)به کوه طور سی شب دعوت شد و بعد پروردگار عالم فرمود ده شب دیگر اضافه کن تاچهل شب تمام شود(آیه 142سوره مبارکه اعراف:"وواعدنا موسی ثلثین لیلة و اتممناها بعشرفتم میقات ربه اربعین لیلة . . ."  ) ، حضرت رسول اکرم (ص) در شب به معراج دعوت شدند(آیه 1 سوره مبارکه اسرا:"سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام . . ."  ) و خلاصه قدر در شب نازل شدیعنی لیله قدر درشب است(سوره مبارکه قدر:"انا انزلناه فی لیلة القدر وما ادراک ما لیلة القدر ..." )

پس لیل به منزله حقیقت سکون است چون ظاهراٌ شب وقت استراحت و آرامش گرفتن است،هر کس در روز هرجاکه باشد میخواهد در شب به منزلش برود ووقت خواب دوست دارد که چراغ را خاموش کند(تاریک باشد) و چراغ بدنش که چشمانش است را میبندد و خلاصه پروردگار عالم سرّسکون را خواب و تاریکی قرارداده که لیل یکی از آیات اوست تا وجود انسان به آرامش کامل برسد تا در روز فعالیت فردا را به خوبی انجام دهد و رزق حیات فردایش رااز رزاق عالم جذب نماید و این خود به نوعی قدر است تا هر کس چه بخواهد و چه نخواهد و ظرف وجودش را گیرنده چه غذایی بنماید که خداوند این نوع قضا را برای که میزند که خیلی معنی دارد.    

پس به حقیقت،ازعدد 10 که کلّ برکات اسرار از عالم اسرار تا عالم سفل است در زمان دهه ی اول محرم به لطف و فضل پروردگار عالم پرده برداری میشودوبه برکت اباعبدالله الحسین(ع)به انسانها عنایت میشود.

درواقع دراول سال قمری پروردگار عالم  به بندگانش هِبه (بخشش) میدهد که تا آخر سال ،خود را به ذیقعد  انسانیش برساند (شاید هم تاآخر عمروالی یوم القیامت). در حالیکه سال قمری است اما همانطور که ذکر شد امام حسین(ع)هم محورِسال قمری و هم محور سالِ شمسی است.

گنج عشر در شب یلدا

همانطور که میدانید این آداب و رسوم که ظاهرا ایرانیان از آن پیروی میکنند در واقع گرفته شده از کتاب آسمانی اوستاست که پیامبر بزرگوار حضرت زرتشت آورنده این کتاب آسمانی است .

بنابراین تمام نامگذاریها وآداب و رسوم صحیح دلیل بر اینست که ما ازظاهرامورات دنیوی به بواطن وزیباییهای آخرتمان برسیم و ریسمان بندگی خودمان را برای پروردگار کریم که محکمترین ریسمان (حبل الله ) است ببندیم وفقط بنده او باشیم . بنابراین مبحث زیبای این درس به حروف و اعداد رموز زیبای معارف را برای ما میگشاید . عدد ابجد کلمه یلدا 45 میشود که برابر با اسم مبارک آدم علیه السلام است (9=5+4) امیدوارم خوب فکر کنید تمام دنیا که مقامش نسبت به تمام عوالم ، اسفل السافلین است و لیل خوانده شده که تا حدودی در این درسها توضیح داده شده است .

در واقع تمام عمر دنیا یک شب است که طولانیست که اگر به قدر آن برسیم ، میوه اش آدم شدن میباشد چون در جان وجودش خداوند کریم آدم را به انسانها عنایت فرمود پس ما باید به آدمیت خودمان برسیم . خیلی درس است که آدم (ع) ، انسانیست که اول بدنیا آمده(به درس کلمه اول رجوع شود)پس منظور اینکه باید به آدمیت خودمان یعنی به اول شدن و مراتب آن که تمام حقوق انسانیمان است برسیم تادر دنیا برنده و شاگرد اول از طرف خداوند باشیم ، شاید او مارا قبول کند .

جایگاه عددی کلمه یلدا در حروف الفبا 27 (9=7+2) میشود که 27 جایگاه کلمه سجده است که انسان فقط در مرتبه اطاعت محض یعنی سجده واقعی به امر خدا ، آدم میشود .

اما چرا دنیا شب (لیل) معنی شد ؟ خداوند کریم میخواهد که انسان تعالی پیدا کند و به کمال وحدت در توحید ناب به قرب ذات اقدسش برسد .پس باید خودش لباس ظلمات را به عمل خالصانه از بدن انسانی بیرون کرده و به لباس نور که همان اسم مبارک مومن است مزین شود .

یکی از اسراری که حضرت آدم (ع) و حوا (س) در وقت آمدن به زمین لباس بهشتی از بدن مطهرشان بیرون آمد این بود ؛ حالا که در دنیای ظلمانی قرار میگیرند باید لباس نور را با عمل دوباره برای خود تهیه کنند . تمام هدف آمدن انسان در دنیا برای رسیدن به معرفت الهی بوده است و آنهم میسر نمیشود مگر به شناخت خودش که پیامبر بزرگوار حضرت محمد (ص) میفرماید : "من عرف نفسه فقد عرف ربّه" . پس به تحقیق برای شناخت ربّت باید اول خودت را بشناسی . اگر بخواهیم خودمان را بشناسیم پس باید ظلمات حیوانی را شناخته و آنها را کنار بزنیم تا به نور برسیم . خداوند کریم که خود خالق بندگانش است ، رسول و نبی و اوصیاءآن بزرگواران را فرستاد و کتب آسمانی به برخی از ایشان عنایت فرمود تا مردم تحت ربوبیتشان بتوانند خود را شناخته و به وظایفشان آشنا گردند و بنده خالص خداوند شوند .

خداوند کریم اگر یکباره میخواست حجابها را کنار زده و خودرا معرفی کند ، هیچکس طاقت نداشت و همه در انوار معارف او میسوختند و ذوب میشدند و هیچگاه خالص از ناخالص جدا نمیشد .

 پس به حکمت آن کریم در لیل دنیا اینطور راه را برایمان گشود که در پوشش حجاب (به وسع ضعیفمان ) از نور ولایت و رسالت و کتاب آسمانیمان بتدریج استفاده کنیم تا اگر او به ما توفیق دهد بتوانیم رشد کرده واز ظواهر به باطن حقیقت وجودمان پی ببریم .

همانطور که یک دانه وقتی میخواهد سبز شود ، باغبان آنرا به وسعش که دانه چه مقدار باید زیر حجاب خاک قرار بگیرد ، تغذیه اش میکند ودر معرض نور و آب باندازه کافی میگذارد و زمینه رشدش را فراهم میکند تا دانه کم کم خود را بیابد و بخواهد که از زیر ظلمات خاک بیرون آمده وبه تعالی و کمال خویش برسد وسبز وبارور شود . حال خوب فکر کنید این دانه اول نیاز دارد که ریشه داشته باشد تا ساقه دار شود ، ریشه یعنی احتیاج به فهم و درک موقعیت و نیازهای خودش تا بشناسد که چه میخواهد و آنگاه دست نیاز یعنی ساقه اش را از درون خاک به طرف باریتعالی بلند کند و از خداوند بخواهد که اورا از ظلمات به نور برساند .

حال ببینید یک دانه مثل گوجه فرنگی ، باغبان 2 سانتیمتر خاک روی آن میریزد زیرا گیاهی است که تا شش ماه سال به باروری و میوه و حتی رب شدن میرسد ، اما یک گیاه مثل گردو ، باغبان باید 20 سانتیمتر خاک رویش بریزد ، زیراآن میخواهد درخت شود وبعد از هفت سال بارور گردد ، تازه چوب آن مورد مصرف انسانها بعنوان بهترین چوب در وسایل خانگی میباشد و میوه اش خشکبار است که تداوم عمرش زیاد و مغذی وروغندار است که از بحث ما دور است.منظورم اینست که این گیاه باید زحمت بیشتری را متحمل شود تا ظلمات را بشکافد و به باروری برسد .

انسان که اشرف مخلوقات است و اشرف همه ی مقامات و منزلتها برای اوست و خداوند تاج کرّمنا به وی عطا فرموده و اورا مخصوص خود دانسته و ابدی و ازلی و جاودانه کرده و در پیشگاه خود اورا به مقام قرب میبرد، پس باید خیلی زحمت بکشد تا در این عمر کوتاه دنیا ، حجابها را کنار زده تا سبز شود و به باروری دانه انسانی خود در مقام و منزلت وشانی که خداوند کریم به او داده برسد .

عدد ابجد حجاب برابر 14 است و در قرآن کریم آیات حجاب در 14 آیه مبارکه نازل شده است . با همین عدد کسانی که درس را خوانده اند ، متوجه میشوند که هدف خالق یکتا پشت این عدد پنهان است ، 14 همان گنج 4 روی 10 و حقیقت رسیدن به دهه ی طهر است ( همان گنج وجود) خوب دقت کنید آیا غیر ازاین است که در لیل دنیا آمدیم باید این حجاب بندگی را به جان قبول کنیم زیرا این حجاب نور است تا بتوانیم ظلمات را بشکافیم . این حجاب گنج بندگی است و خداوند کریم در سوره مبارکه نور (سوره 24 جزء 18) که یکی از اسامی قرآن هم نور است ، اولین آیات حجاب را به پیامبر بزرگوار میفرماید ، آیه 30 :" قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون" .

بگو به مردان مومن چشمان خودرا از آنچه حرام ( زنان نامحرم ، پول ، مقام ، شهرت ، و ...) است بپوشانید و فروج ( نفس حیوانی از هر لحاظ ) خودرا از گناه حفظ کنید این برای آنان پاکیزه تر است ، قطعا خداوند به آنچه که صنعت خودش است آگاهتر است .وهمینطورآیه 31 خطاب به زنان میفرماید.

ترتیب نزول این سوره مبارکه 102 است . عدد 102 برابر با اسم مبارک (اعلا ) خداوند کریم است و جالب است که جایگاه عددی آن برابر 30 میباشد . این سوره مبارکه در عدد 18 که تمام منازل دنیاست و جمع ارقامش (9=8+1) بلوغ اعمال است که باید به نور برسد و از حقیقت 9 جاری میشود .

دیگر اینکه عدد ترتیب نوشتاری آن 24 است که تمام یک شبانه روز 24 ساعت ، که تمام عمر دنیا و آخرت شد یک لیل دنیا و یوم آخرت و در دو حقیقت 12و12 است .

سوم اینکه آیه مبارکه حجاب 30 است که عدد 30 در جایگاه تعالی پیدا کردن از ظلمات به عالم نور و از عالم سفل به عالع اعلا و از کثرت به وحدت رسیدن است زیرا عدد ابجد کلمه یک میشود 30 (30=20+10) .

عدد ابجد کلمه نور 256 است که جمع ارقامش 13 میشود (13=6+5+2) و 13 جایگاه حرف م است که عدد ابجد حرف م برابر 40 است . پس هرکس به نور رسید یعنی به طهارت رسیده وهدف خلقت خودش را دریافت میکند درحالیکه در همین سوره مبارکه نور خداوند کریم در آیه 35  (معروف به آیه نور ) میفرماید :

 الله نور السماوات والارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضیء ولو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس والله بکل شیء علیم .

پس خداوند در آیه حجاب فرمود تو صنعت من هستی و من میدانم چگونه به رشد وتعالی میرسی تا مرا بشناسی که من نور آسمانها و زمین هستم نه اینکه ظاهر نور را ببینی چون هرچه نور در دنیاست با ظلمت است و رنگ آن جسم نور است اما حقیقت نور خداست که در وجود ائمه (ص) که خلیفه های خداوند روی زمین هستند و قرآن که نور است و آیات نورانیش انسان را به حقیقت که اوست هدایت میکند و این حقیقت نور است که بدون ظلمت و هرگز خاموش نمیشود و انسان باید به این نور برسد ، جالب است جایگاه عددی نور میشود 40 ، یعنی به طهارت و اربعین رسیدن ، یعنی سبز شدن ، بهاری شدن ، بارور شدن و به تمام حقایق و نتایج خلقت وجودی یعنی به اناالحق شدن و رشد کمال انسان شدن رسیدن است . اللهم الرزقنی

اینجا شیعه میشویم و انشاالله به رضای قلب مولایمان و زیارت حقیقی او واصل میشویم .

حال ببینید خداوند ، عزیزخودرا که دردانه و یگانه است ، فاطمه زهرا(س) سیدة النساء العالمین را نام زهرا داد یعنی درخشنده و نورانی ، واورا به سن هجده سال عطا فرمود و در بلوغ نه عالم اورا برای گرفتن حجاب انتخاب نمود ، چادر او نور شد و طهارتش حجت . صدق او کبری و عصمتش هم کبری است که او بتول عالم است و امّ ابیها ،امّ صدیقین و نجبا وامّ الائمه وامّ الانبیا . در قسمت اسم مبارکش در عدد نه توضیحات کامل است مرور کنید .

پس خانمها بدانند که عدد 14 حجاب مقامی است که در قیامت همه به آن غبطه میخورند که حقیقت بهشت آنروز از پس آن نمایان میشود ، پیامبر اکرم (ص) فرمودند : بهشت زیر پای مادران ( مؤمن ) است . عدد 14 جایگاه حرف (ن) است و حرف (ن) پشت همه حروف کار میکند و به آنها معنی و ظهور میدهد .بیاییم بنده خوب خدا شویم . انشا الله

 شب یلدا یعنی ماه نهم که ماه آذر است در بلوغ خودش میوه ی ده را به همه ی ما میدهد و باروری سال آینده در حمل زمستان به عدد چهارمین فصل سال،  ذخیره بنده میشود.پس به عدد نه در باطن ده ، حلول تولدی در ظهوراست که آن شب را چله میگویند. یعنی درواقع گنج حمل،همان 4روی 10 است که به عددابجد کلمه(دی) که عدد ابجدش 14 میشود(14=10+4) در دنیا خداوند کریم در شب یلدا به همه مخلوقاتش هدیه میدهد تا همه مخصوصا انسان شب یلدا را بفهمد؛ کمال به انسانیت رسیدن و آدم شدن را به عدد ابجد کلمه یلدا که 45میشود وآنهم برابر عدد ابجد کلمه آدم است را به او میدهد. در واقع ماه نهم (آذر) بار خود را بسلامت ماه ده ، فارغ میشود.و گنج 4روی 10دی را به همه ی انسانها هدیه میدهد. این شب را میفرمایندکه خداوندمهررابه انسانها،کامل عنایت میکندچراکه اول پاییزماه مهربود(وشب یلدا پایان پاییز است).

حال خوب دقت کنید ، همانطور که میدانید انسان در بلوغ هفت به مدرسه میرود و توفیق یادگیری و زیر دست استاد نشستن و تربیت شدن را میگیرد. چنانچه ماه مهر هفتمین ماه سال است وبا خودش مهر واقعی را می آورد، در حالیکه بچه ها از دامن مهر ظاهری مادرشان جدا میشوند وپدر ومادر با محبت واقعی پول خرج میکنند و زحمت میکشند وبا اینکه برایشان سخت است فرزند را از خود جدا میکنندتا او به باطن محبت آنها یعنی تعالی پیداکردن و یافتن خودش ،راهش وآینده اش برسد.

و خداوند کریم در شب یلدا بهترین محبت خودش را برای بنده اش در بلوغ نه وارد ده یعنی 19 از گنج 14را به چله ی اول به انسانهاهدیه میدهد تا از خواب زمستانی دنیا بیدار شوند، برخلاف تمام مخلوقات ،چه نباتی وچه حیوانی که به خواب زمستانی میروند او در شب یلدای دنیا بر عکس نفس حیوانی ورشد گیاهی خود ، زنده وبیدار شود.ازحضرت مریم(س)پس از وفاتشان پرسیدندکه باز هم دوست دارید به دنیا برگردید؟ خانم(س)فرمودند:آری،دوست دارم شبهای بلند زمستان را شب زنده داری کنم و روزهای بلند تابستان را روزه بگیرم .

سه تا چله در زمستان قراردارد. یکی را خداوند به انسانها هدیه داد(شب اول ماه دی؛شب چله ) و دو چله دیگر یکی کوچک و یکی بزرگ ؛ اول دی تا ده بهمن ( چهله کوچک) وتا بیست اسفند (چهله بزرگ ) قرار داد. اما از 20 اسفند تا فروردین یک 10 است که اتممناها بعشر تمام سال ، از حالی به حالی شدن ، از مرده شدن به زنده شدن و از خشکی به تری رسیدن و از زمستان به بهار همان گنج 4روی 10 و دهه ی طهر تحویل سال میکند و اربعین را برای همه جاری میسازد.

هر سال 4 فصل دارد اما فصل بهارکه ربیع است کلّ عدد 4روی ده بارورمیشود. بقیه فصلها بستگی به بهار دارد(سالی که نکوست از بهارش پیداست). عددابجد کلمه ربیع =282 است وجمع ارقامش 12میشود(12=2+8+2) که هر سال 12 ماه داردوجمع ارقام 12برابر3 میشود که هر فصل 3 ماه دارد . سال شمسی 365 روز است که14=5+6+3 .سال شمسی با سیزدهه شروع میشود.درواقع حقیقت عدد13 است که همان 4=3+1 است و جایگاه عددی حرف(م) که عدد ابجدحرف(م)=40 است.

پس نتیجه میگیریم سالی که اول آن با بهار شروع میشودوبا عدد سیزده یعنی حقیقت ربیع ظاهر شده و رحمت الهی از جان ملکوت خلقت در سرّطهارت40 ظاهر میشود،تا آخر سال درحقیقت ربیع است. هر چه بهار سال پرباران تر باشد بقیه سال بارورتر میشود!

نکته مهم،توجه توجه!بندگان خدا! در زیر بارش رحمت طهارت الهی 4روی 10 سال شمسی کفران نعمت نکنید و عید واقعی را برای خود بپا کنید . بقول امیرالمؤمنین علی(ع) که میفرمایند:"روزی که گناه نکنید آن روز عید است".

شروع سال شمسی از نظر گنج ده

سال شمسی با سیزدهه آغاز میشود و 365روز دارد وشامل 4 فصل است که هر فصل 3 ماه دارد.اگر ارقام 365 را باهم جمع کنیم 14 میشود( 14=5+6+3)در واقع گنج 14 است از ظهور 4فصل ، که اگر یک تا 4 را با هم جمع کنیم همان باطن 4روی 10 یعنی 14 و حقیقت عشر(10 =4+3+2+1)بدست می آیدکه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا میشود.

شروع عدد 13 از همان گنج احدیت پروردگار عالم همه ی زیباییها را به عدد سال به بندگانش میدهد.عدد ابجد کلمه سال برابر 91 (91=7×13) است که جمع ارقامش 10 میشود(10=1+9)اما 91 برابر عدد ابجد کلمه کامل و عدد ابجد کلام هم است ولی در جایگاه عددی باهم تفاوت دارند ، چنانچه کلمه سال در جایگاه عددی میشود 28 و عدد 28 برابر تمام حروف کلام خداوند در قرآن کریم (28 حرف الفبای عرب)است.اگر ارقام 28 را با هم جمع کنیم 10 میشود( 10=8+2)و جمع ارقام 10 برابر یک میشود (1=0+1) و اینجا تمام کثرات به وحدتِ وجودِ ذات اقدس احدیّت برمیگردد و در ضمن عدد ابجد یک (30=20+10) 30 را به ما میدهد ، که هر ماه 30 روز و هر فصل به 3ماه که پایه ی عدد 30 است، ظهورپیدا میکند. وحدوداًهر فصل 90 روز میشود که عدد ابجد حرف (ص) برابر 90 است و همچنین (میم) که هر فصل به انتقال فصل دیگر قلب به میم میشود(90=40+10+40).

عدد هرماه سال که 30 روز است برابر حرف (ل)؛ مجرای توحید و ملکیت باریتعالی و حقیقت سرّ لا اله الا الله است.جایگاه عددی حرف (ل) برابر 12 است که سال 12ماه دارد،چه سال شمسی وچه سال قمری که رویهم 12و12 برابر 24 میشود که یک شبانه روز 24 ساعت است( 2تا 12تا) در حقیقت ما دائماً در مجرای توحید و حمد پروردگار عالم و در وحدانیت یک ،غرق هستیم .

پس سال شمسی با شروعش به عدد 13 جایگاه حرف (م) که عدد ابجدش برابر40 است با طهارت و تسبیح و تقدیس پروردگار عالم و عبادت تمام مخلوقات،احیاء عالم را ظهور می دهد، چنانچه آسمان نزولات خود را بصورت باران بهاری که یک قول بمعنی نیسان است یعنی از نیستی به هستی آورنده وبیدار کننده ی خوابها و بیاد آورنده ی فراموشیهاست وبا خود عید را می آوردو در حقیقت نو،زده میشود و نوروز از راه میرسد واز جان نوزده حرف  بسم الله الرحمن الرحیم میگذرد وبا خود حیات طیب همه ی موجودات را می آورد؛ همه ی درختان سبز میشوند و گل میدهند و میوه های خود را به شاخه ها ظهور میدهند و حیوانات از خواب زمستانی بیدار می شوند و آسمان با غرش ورعد وبرق جانها را احیا میکند. در واقع حقیقت نوزده به عدد اسم مبارک واحدیت ، از جان مخزن مکنون ومخزون نام مقدس احد به عدد ابجد13 تمام زیباییهای عالم را در آفرینش خالق هستی نمایان میکند وباب معرفت وشناخت آ ن خالق بی همتا ست وبرای چشمهای بینا و گوش های شنوا ، قیامت را تداعی می کند ویاد معاد را که تمام برگشت های مرگ به حیات است زنده میفرماید .(باطن عید)

در 19 فروردین روز شرف شمس که متعلق به آقا امام رضا (ع) است ،تشرف حقیقت نور شمس الشموس را درعدد 19 به جان رضای خدا نوید میدهد.

سال شمسی با رنگ سفید شروع می شود که همه ی رنگها را داردو چه خوب وبه وفور به تمام مخلوق زینت می دهد. .اما سال قمری با ماه محرم ودهه ی عاشورا ولباس سیاه و اشک به امامت و ولایت آقا امام حسین (ع) شروع میشود وماه حرام است.

سال قمری 354روزدارد ویازده روز از سال شمسی کمتر است ،در واقع همانطور که ماه از نور خورشید جذب نور می کند وگرد خورشید می چرخد، این 11 روز، سال قمری را در سال شمسی می چرخاند وحکمتش این است که از تمام انوار سال شمسی و در تمام فصول نور می گیرد و خود را ظاهر می کند.در واقع سال شمسی، یوم وسال قمری ، لیل است و چون سال قمری لیل است آسمان دنیا با نور قمر که از صبح تا شب از ضیاء شمس جذب نور کرده است در سیاهی شب با نور سفید نورافشانی می کند و تمام ارض زمین را برکات هدایت ظاهری وباطنی می دهد.

سال قمری چنانچه مقداری در درسهای پیش بیان شد،همه ی قلوب را بواسطه  امام حسین (ع) احیا می کند. چون لیل است ظلمات ، یکی از زیباییهایش این است که رنگ سیاه را به خود می گیرد و خداوند کره ی زمین را تاریک قرار داد که جاذبه داشته باشد تا تمام انوار اسرار در آن جذب شود. وسال قمری با رنگ سیاه و گریه وعزاداری شروع میشود ، درحالیکه سال شمسی با رنگهای سفید وروشن وشادمانی خنده ظاهر میشود حال آنکه باطن شمس قمر است.

در واقع باعث خنده ی قیامت که روز عود است وهمان رسیدن به حقیقت گریه ها و امتحان در عاشورا ی عمل سال قمری است. که اگر خداوند این نور ولایت را برای ما روشن نمی کرد ما هرگز در قیامت لب خندان نداشتیم.آنجا لباس نور ولباس آبروست ، آنجا خانه تکانی واقعی را میبینیم، آنجا جای ظهور باطن 13 در بهشت است ؛ روز ملاقات بهترین انسانهای عالم یعنی 14 معصوم (ص) است.

بین دو سال شمسی وقمری 11 روز فاصله بود(حال بماند که چقدر عدد11زیباست!)اما 11برابر عدد ابجد کلمه هووحج میباشد و دائماً درعالم، قمردر طواف شمس است و همه ی اسرار شمس ، رضای خداوندست. این عدد 11 شامل دو رقمی است که هرگز با هم جمع نمیشوندزیرا تمام عالم بین دو تا یک قرار داردو همه در طواف یک توحید هستند (انا لله  و انا الیه راجعون ، از یک خدا آمده ایم و به یک او برمیگردیم ). پس اینجا برای اینکه ما هم از نور شمس عالم امام زمان چهاردهمین نور مقدس ولایت ورسالت عجل الله تعالی فرجه الشریف  برخوردار شویم باید دائماً به گرد رضای قلبش طواف کنیم تا از رضای قلبمان به رضای قلب ایشان واصل شویم و وجود ظلمانی ما به نورمنورش روشن شود. واین حقیقت گنج عشر وجود در سال قمری و شمسی است.

در سال قمری نهمین ماه، ماه رمضان است که سید همه ی ماههای سال قمری است و تنها ماهیست که در قرآن نام مبارکش آمده است.(نکته: در قرآن کریم 365بار نام یوم یعنی روز و 12بار نام شهر یعنی ماه آمده است. خود قرآن که 30 جزء دارد و30 برابرعدد ابجد یک است(30=10+20) و این کتاب نورانی همه را به اعمال توحیدی و به قرب خدای مهربان می رساند و صراط مستقیم است.) در این یک ماه که بلوغ تمام حقیقت سال قمری است ، قرآن نازل میشود  .سوره بقره آیه 185:شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان... . وشب قدر در این ماه است ؛ سوره ی قدر : انا انزلناه فی لیلة القدر... .

مردم در این ماه احیا می گیرند تا قدر عمر خود را دریافت کنند. در این ماه همه به مهمانی خداوند میروند و در مهمان سرای خالق یکتا ، سر سفره ی قرآن از نور وحی تغذیه میشوند و جانها از حیوانیت ازاله شده و به فطرت انسانی میرسد. (انشاالله درباره ی ماه رمضان مفصل مینویسم).حال ببینید در واقع بلوغ یک مومن در سال قمری به روزه ی واقعی ظهور داده میشود.یعنی از وقتی می فهمیم و بلوغ تکلیف شرعی پیدا می کنیم باید تا لحظه ی مرگ از گناه، روزه بمانیم .این سرّ تولد حقیقی انسانیت انسان است در جان ماه شوال که اولین روز آن عید فطر است ودر آنروز روزه حرام است.

شوال از شال می آید وبه معنی شال یعنی خلعت قبولی از جانب ذات اقدس الهی به بندگانی که به حقیقت روزه رسیده اند است. وتولد واقعی در ماه 10 سال قمری اتفاق می افتدکه روزه در آن حرام است.این واقعیت رزق حسن است که نصیب قبول شدگان میشود. امام حسین (ع) امام روزه داران ، از اول سال بندگان خدا را هدایت می کند تا از ساقی کوثر آب حیات را بگیرند وبنوشند و به حیات ابدی و طیب برسند وآن شهادت فی سبیل الله  و زیارت لقاء الله باروسفیدی است.اللهم الرزقنی 

گنج عشر در هفته

همانطور که نوشته شد در عالم دنیا از خودشناسی انشاالله به خداشناسی میرسیم واز بررسی آنچه در اطراف واکناف احوالات که از زمان ومکان وسایرچیزهای دیگر میتوانیم به حقیقت نظم آفرینش و معرفت به آن یکتای بی همتا پی ببریم   که همه ی آنچه خلق فرموده روی الفبای هستی همه متوازن و همه با نظم و ترتیب خاص است.پس همانطور که سال قمری وشمسی را در حقیقت دهه ی عشر خواندید، هفته هم جان این حقیقت را ظهور می دهد.

 عدد ظاهری هفته 7 روز است اما اگر در زیارت ایام هفته بخوانیم هر روز متعلق به یک یا چند نور مقدس 14 معصوم (ص ) است ، یعنی کلاً به 14 نور مقدس متعلق است پس درواقع سبع مثانی است.

در عالم سرّ خلقت که گنج عشر ظاهر شد، عدد 14 باطن آن بود یعنی 7تا 2تا. عدد 7 آیات مبارک سوره ی حمد است که تمام گنج قرآن در بطن آن ظهور دارد و خداوند در قرآن کریم آیه ی 87 سوره ی حجر میفرماید:و لقد اتیناک سبعاً من المثانی و القرآن العظیم ،حمد سبع مثانی است یعنی 7تا 2تاست (در درسهای قبل بیان شده است )پس ما دائماً در باطن 7تا 2تا هستیم که همان حمد الهی است. همانطور درهفت روز هفته ،هر سال 52 هفته دارد در واقع عدد ابجد کلمه ی حمد برابر 52 است پس هر هفته ی ما در هفت روز از 52 عدد حمد غرق است یعنی 7تا 2تا . اما جالب است عدد در روزهای هفته از یکشنبه شروع میشود تا پنجشنبه.روز شنبه در واقع مثل صفر قبل از یک است و روز جمعه هم جمع کل روزهای هفته است ، پس در واقع 5تا2تاست که می شود 10 که همان عدد عشر است پس در واقع 4روی 10 برابر 14،  باطن هفته است که هفته و سبع مثانی میخوانیم (خوب دقت کنید!آیا غیر از اینست که سبع مثانی یعنی 14 تا، 14 همان گنج عشر است؟! )

وقتی اسم شنبه را می خوانید نون ساکن پشت ب کلمه ی شنبه ، قلب به میم می شود وشمبه خوانده می شود.در اصل عدد 52 برابر است با نون ساکن و حرف ب {ن=50 و ب=2 (52=50+2)}.پس هنگامیکه در حقیقت حمد، می خواهیم شاکر نعمتهای خدا باشیم باید نون ساکن وجودمان پشت (ب) بسم الله قرآن قلب به میم شود. تا بتوانیم ورود در قرآن و معنی آن داشته باشیم یعنی حرف ن کاملاً صورت اصلی خود را از دست داده و به حرف م که عددابجدش 40 است تبدیل می شود.در اینجا لباس حیوانی را درآورده و مزین به صورت انسانی می شود. پس یکی از اسرار عدد حمد ست که ما در آن غرق هستیم ونادر کسی قدر شناس نعمتهای خداوند کریم میباشد. این است که در حالیکه در هفته و در 52 (حمد) هستیم به عمل هم ،حامل حمد شویم یعنی شیعه ی واقعی چهارده معصوم (ص) و راضی به رضای خداوند کریم شویم.

پس در هفته دائماً وهر روز این حقیقت را ظاهر می کند که ما می خوانیم شمبه ، یکشمبه... ، اگر ارقام 52 را باهم جمع کنیم باز 7 می شود(7=2+5). پس در حقیقت با 5روز عددی هفته ما به باطن عشر و گنج 4روی 10 یعنی 14با روز جمعه دست پیدا می کنیم ، در حالیکه جمع ارقام 14 برابر5 می شودو حلقه بندگی به آن بسته می شود. پس قدر ایام را بدانیم که همه شاهد و ناظر اعمال ما هستند و خیلی زود از ما می گذرند ما هستیم که این گنج ها را از دست می دهیم، سعی کنیم از آنها بهترین بهره برداری را کنیم. انشاالله

روز جمعه متعلق به آقا حجه ابن الحسن مهدی صاحب عصر والزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد و یکی از نامهای زیبای ایشان جمعه است که ایشان چهاردهمین معصوم هستند و گنج 14 بوجودش در ظهر جمعه انشاالله بر تمام جهانیان افشا ووجود نورانیش هر چه زودتر ظهور میکند.

در ضمن وقتی عدد 52 =2+50(حمد) را خوب متوجه شوید میبینید در حالت قلب به میم نون ساکن پشت حرف ب ، حرف نون کاملا ٌ اصل ِ خود را از دست میدهد و میشود( م )، عدد ابجدحرف ( ن ) برابر50 وعددابجد حرف ( م ) برابر 40 (40=10-50) است . اینجا 10تا که عشردنیاست از آن کم میشود{ن+ب=52 وم+ب=42، (42=10-52) } و درواقع انسان پاک و مقبول رضای خدا میشود،42(م+ب) یعنی باعدد 40 طهارت وارد (ب)بسم الله سوره ی مبارکه حمد میشودکه این صورت وسیرت انسانی است واین حقیقت تمام زحمتهای انبیا واولیاء(ع) است . پس بدانیم چرا هر روز متعلق به معصومین (ص ) است!

معنی حرف (یا) در کلمه (دریا)  

در ادبیات فارسی حرفِ یا حرف انتخاب است.در ضمن اینکه عدد ابجد(ی)برابر10 است ودر کلمه ی دنیاظاهر شده که همه  انسانها در تمام ساعات عمر خود بین دوراهی قرار دارند و هر لحظه باید راه صحیح را برای خود انتخاب کنند.هرکاریاعقیده ی انتخاب شده،به یک نحو مسیرزندگی وسیرت وصورت و جهتِ تمام امور مارا در رهن خود قرار داده و انسان ساکن در انتخاب خود میشود. همانطورکه پروردگار عالم در سوره ی مبارکه مدثرآیه38میفرماید:"کل نفس بما کسبت رهینة"هرکس مرهون انتخاب خود است و باید پای انتخاب خویش پایداری کرده و به اتمام رساند.

امتدادِ این انتخاب تا قیامت کشیده میشودومسیر صراط آخرتی ما را معین کرده و حتی جایگاه ما را که در کدام قسمت و در چه درجه ای از بهشت یا جهنم هستیم ، مشخص میکند و تمامِ زحمات دنیای ما در آنجا به جایگاهِ ذیقعد خود میرسد و آنجا به هیچکس ذره ای ظلم نمیشودوهر نفسی بردارنده ی بارِخود است ؛طبق آیه 164سوره مبارکه انعام و 15سوره مبارکه اسرا"ولاتزرُ وازرة وزرَ ا ُخری ".

 پس انسان در دنیا دائماٌ در(یا)ی انتخاب خود غوطه ور است تا جائیکه در هجوم در(یا)ی انتخاب خود بصورت امواج بالا و پایین میرود و دائماٌدر حرکت  است پس ثبات انسان غیرممکن است و نمیتواندصاحب جایگاه شود و در ساحل خشکی قدم بگذارد. پروردگار عالم در قرآن کریم آیات زیادی درباره ی دریا بصورت های مختلف بیان فرموده است.که برای مثال چند نمونه ذکر میشود:

حضرت موسی(ع)وگنجینه عشر____ از جمله برای حضرت موسی(ع)سوره مبارکه طه ،زمانی که حضرت میخواست  متولد شود، فرعون دستور داده بود هرپسری که متولد شود را بکشند،حتی شکمهای بعضی از مادران باردار را قبل از وضع حملش باز میکردند و جنین پسر را میکشتند زیرا در خواب دیده بود که مرد بزرگوار و قدرتمندی می آید و تاج وتخت او را سرنگون میکند پس او میخواست مانع تولد آقا شود(شباهتهای زیادی به تولد حضرت مهدی(ص) دارد).بنابراین مادرحضرت موسی(ع)صورتِ حمل در بدن نداشت.خداوند کریم به ایشان عنایت فرمود که جعبه ی چوبی از بهشت برایش آورده شد(که آنراتابوتِ عهد می نامند) و فرمود که فرزند خود را در این جعبه بگذار و به دریا بیانداز "پس ما فرزند را به تو برمی گردانیم".  ایشان هم اطاعت فرمود و حضرت را در جعبه نهاد وبه دریا انداخت تا به دستِ خانم آسیه(س)رسید.

نامِ مبارک موسی یعنی از آب گرفته شده ، اینجا پروردگار عالم جانِ دریایِ دنیا را جلوه داد و صاحب انتخاب آسیه(س) شد که گیرنده ی این انتخاب صحیح شد و به باطن ِنیّت پاک خود رسید وبندگی خالصانه پروردگارعالم را قبول کرد.زیرا او در حالیکه ملکه ی روی زمین بودو تمام نعمتهای دنیا از جمله طلا وجواهرات ووسایل عیش ونوش و... برایش فراهم بود اما بندگی خداوندِیکتا را انتخاب کرددرحالیکه در بدترین مکان ، جایی که فرمانروایش انا الله میگفت(یعنی من خدا هستم) ساکن بود.پروردگار عالم نیز عبادت وبندگی او را به بهترین وجه قبول فرمود. پس حال خوب فکرکنید که انسان چگونه به یقین میرسد.آن جعبه که حامل حضرت موسی(ع)بود تابوت عهد نام گرفت وسالها تا زندگی مبارک حضرت داوود(ع)بود،بعد از ناشکری وگناهان بندگان به امر پروردگار به عالم غیب برده شد.

حضرت موسی(ع) درزندگی مبارکش به سرزمین کربلا رسید آنجا به یک نحو بند کفشش زیرپایش رفت ومحکم به زمین افتاد.آنگاه سر بلند کرد وگفت:پروردگارا چه خطایی کرده ام؟استغفار.نداآمد یا موسی اینجا سرزمین کربلاست وباطن برایش آشکار شد.حضرت بسیار گریست ، سلام برآقا اباعبدالله الحسین (ع)ویاران وخانواده ی محترمش داد و برقاتلین وظالمین آن امام(ع)، لعن کرد و به سلامت از امتحان عشر خود بیرون آمد و شاید اتممناها بعشر راتمام کرد.درحالیکه او یک بار در وعده گاه الهی یکبار اربعین لیله واتممناهابعشر را گرفته بود.

یک نکته مهم این است که حضرت موسی(ع)با جایگاه خشکی یقین یعنی تابوت عهد در دریا رهاشد و ایشان پیامبر اولوالعزم و صاحب کتابِ تورات است،کامل و بی نقص خلق شده و به امر خالق یکتا نزول اجلال وجود مقدسش در دامن پاک یکی از بهترین زنان زمان خود بوده که او هم به ذیقعد یعنی جایگاه یقین رسیده بود.پس جعبه یا تابوت ،محلّ خشکی یقین است. در دنیا پروردگار عالم کشتی را برای انسانها قرار داد تا بتوانند در خشکیِ کشتی ، به تمام امورِ دنیایی خود برسند و درضمن از خطرات احتمالی در(یا)ی انتخاب خود،درامان بمانند.کشتی از جنس چوب است و چوب همیشه روی آب می ماند.جالب توجه اینکه کلمه ی عرش یعنی  سقف چوبی،آن(عرش) هم روی آب است. کرسی هم از جنس چوب است. گنبد حرم مبارک حضرت رسول اکرم(ص) سبز است و جلوه ی گنبد خضرایی عرش است که حضرت(ص)،صاحب عرش وصاحب کشتی نجات همه ی بندگان خداست (البته پیامبر(ص)وائمه(ع) همگی سفینه نجات هستند)

در صلوات هر روز ماه شعبان امام زین العابدین میفرماید:همه معصومین(ص)همیشه در حال یقین هستند و هرگز بی راهه نمیروندپس همیشه درخشکی ذیقعد ساکن هستند و هرگز تنزلِ انتخاب ندارندزیرا وجود مقدس معصومین(ص)خود حقّ الیقین هستند یعنی علم الیقین و عین الیقین در مرحله ی تنزل این عزیزان است و ایشان انسانهای متقی را به انتخابِ صحیح راهنمایی می فرمایند و بندگان خدا را به ورود در کشتی نجات دعوت میکنند . در این دعا میفرماید " الفلک الجاریة فی اللّجج الغامرة یامن من رکبها و یغرق من ترکهاالمتقدم لهم المارق والمتاخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق" یعنی کشتی در دریای معرفت جاری و روان است و در اعماق دریا، هر کس بخواهد سوار میشود و هرکس سوار شد امنیت پیدا میکند و هرکس از آن جدا شود غرق میشود و هر کس از آن جلو بیفتد از دین خارج شده و هر کس عقب بیفتد نابود میشود.

حضرت نوح(ع) و گنجینه عشر _____ حضرت نوح(ع)در حالیکه عمر طولانی داشتند اما مردم هدایت شده در زمان ایشان کم بودند و ایشان برای هدایت آنها زحمات زیادی کشیدند. گاه مردم این عزیز خدا را آنقدر مجروح و مصدوم میکردندکه منجر به بیهوش شدن ایشان میشد وگاهی این بیهوشی روزهاطول میکشید،اما وقتی بهوش می آمدند دوباره شروع به دعوت مردم وانجام رسالت خویش میکردند.

پروردگار عالم 950سال عمر به ایشان داد و در آخر امر فرمود که کشتی بسازد تا امت خویش را نجات دهد. خداوند دانه ها را از بهشت به حضرت عنایت فرمود و ایشان 7 تا 7سال دانه ها را کاشت و درخت شد وچوبها را برید و جمع آوری کرد. حضرت نوح(ع)ساخت کشتی را بعد از جمع آوری چوب درختان شروع کرد، درحالیکه در روی زمین خشک و دور از آب بود. مردم گنهکار ایشان را مسخره میکردند واذیت و آزار زیاد تا جاییکه یکی از پسرانش مخالف ایشان شد.در حالیکه حضرت نوح(ع) جانِ کشتی را در(یا) میدید ولی مردم دیدِاو را نداشتند. اما او که یقین داشت که کشتی حق الیقین است و محل رضای خدا و سفینه ی نجات است، هرگز در عقیده- اش تزلزل نمی آمد چرا که او پیامبر خداست ؛پیامبر اولوالعزم وسلام خدا براوست.

پس حضرت نوح(ع)کشتی را به امر پروردگارش ساخت و در زمان معین هنگامیکه خداوند علیم نشانه ای برای او قرار داد که از تنور منزلش بجای آتش آب فواره میزند"وفار التنور"  زمان نجات خود ،خانواده ویارانش و عذاب دشمنان دین است و به ایشان فرمود از هر حیوانی زوج- زوج جمع آوری کند ودر کشتی قرار دهد و یاران باوفایش را نیز سوار کشتی کند.

به امر پروردگار عالم آسمان شروع به باریدن کرد و از زمین هم آب فوران میکرد تا اینکه آب همه جا را فرا گرفت و دشمنان یک یک غرق میشدند. حضرت همه ی خانواده اش را در کشتی سوار کرده بود بجز یک پسرش بنام کنعان که هرچه حضرت خطر عذاب را به او فرمود اما او توجهی نکرد وروی کوه بلند رفت و به پدر بزرگوارش گفت که من تکیه برکوه میکنم (قدرت کوه را از پروردگارش بیشتر میدانست!) خلاصه قدرت خدا را فراموش کرد و غرق شد. حضرت نوح(ع)فرمود پروردگارا فرموده بودی اهل مرا نجات میدهی او هم فرزند من بود،ندا آمد"لیس من اهلک"او از اهل تو نیست. ایشان در احوالات خطرناک امواج دریا به خدای مهربان توکل کرد تا جاییکه به سرزمینی رسید که کشتی به تزلزل افتاد و به شدت بدور خود می چرخید . حضرت احساس خطر کرد و توسل کرد.ندا آمد اینجا سرزمین کربلاست واحوالات عاشورا برای او نمایان شد . ایشان و اهل کشتی به اباعبدالله الحسین(ع)سلام دادندوبه دشمنان حضرت لعن دادند(یک قول صد سلام وصد لعن دادند ) آنگاه کشتی آرام گرفت و کم کم به سرزمین نجف رفت وبه امر خداوند متعال به آسمان و زمین امرشد که آبها را درخود ببلعید"یا ارض ابلعی"  آبها فروکش کردند وکشتی روی کوه جودی (که قبرمبارک امام علی(ع)است)بسلامت فرو نشست، آنجا شد دارالسلام.اینجا ساحل نجات تمام بندگان مؤمن خدا قرارگرفت و اکنون وادی السلام نام دارد.

حضرت نوح(ع)قسمتی از چوب کشتی را بنا به تشکراز امیرالمؤمنین علی(ع)بصورت لوحی نوشت و به نشانه ی نجات اهل کشتی در همان قسمت زیر کشتی که بصورتِ قبر کنده ی آماده ای بود قرار دادتا زمانی که امام علی(ع)به شهادت رسید،امام حسن(ع) وقتی بدن پدر بزرگوارش را در قبر نهاد ،لوح را دید وآنرا برای لحد آقا قرارداد(کتاب منتهی الآمال).

نکته _ معنی لحد: ( ل) یعنی برای و (حد) یعنی اندازه باطنی هر کس، که بدنیا می آید تا از دنیا برود چگونه و چقدر میزان جایگاهش را دریافت کند. در اصل همانطور که همه از کنز وگنج الهی ظهور وبروز داشتند و جانِ کنز همان نام مبارک احدیت، خالق یکتا بود پس هر کس حدی را از جان گنج الهی با خود دارد. حال چگونه و چطور استفاده کرده در قبر به او به نام لحد داده میشود و در واقع آسمان زندگیش بالای سرش پیدا میشود.

 اما امیرالمؤمنین علی(ع) که از نور وجودش کرسیه السموات والارض خلق شده است و کرسی زیر عرش الهی است در قبر هم همانطور که گفته شد عرش یعنی سقف چوبی،همان حد عرشی بالای سر مبارکش قرار میگیرد.

یعنی ای شیعه!بدان که هرگز امام علی(ع)از مقام خود تنزل ندارد وتجافی نکرده است و او صاحب کرسیه السموات والارض برای همیشه الی یوم القیامت خواهد بود. دراصل  اینجا ساحل نجات و مقام حق الیقین مؤمنین است. اینجا خشکی یقین است .هر کس به اینجا برسد دیگر هرگز دچار تزلزل نمیشود.اینجا باب الجنّة است . پیامبراکرم(ص) فرمود:"انا مدینة الجنة وعلی بابها" .اینجا جلوه ای از عدد صد وده نام مبارکش است او نگهدارنده ی حقیقت گنج چهار روی ده است و جان عشر عالم است.

در باطن حقیقت ، پروردگار عالم از نور مطهر حضرت علی(ع)کرسی و ملکوت هفت طبقه زمین و هفت طبقه آسمان و انچه بین آنهاست را خلق کرد. همانطور که نوشته شد عرش روی کرسی است و عرش یعنی سقف چوبی ،در واقع حضرت در حالیکه خود ابوتراب است و ظاهراً در خاک قرارگرفت اما در زیر عرش است که همان سقف چوبی بودو هرگز تنزل مقام نداردالی یوم القیامت.

لحد یعنی حد و اندازه برای توست. درواقع لِاَحد است (گنج برای تو)  یعنی حقیقت 13 و جایگاه رسیدن به میم وجود است و درجان 13 همان عدد (4=3+1)و تمام درس عشر و در حقیقت امتحان عاشورای عمل و نتیجه (یا)ی انتخاب در دنیا است و اینجاست که پرده برداری میشود و انسان در حقیقت عمر خود قرار میگیرد.

عدد عشر در عمر دنیایی

 خیلی جالب است که عدد ابجد کلمه عمر310 میشود، 300برابرعددابجدحرف(ش) است و صفت شین تفشی یعنی افشاشدن وافشاکردن است که افشای عدد10یعنی همه ی اسرار عقیده ای و ریشه ی درخت عمل در تمام عمر انسان افشا  میشود.  در حقیقت هرکس درقبردر رهن عدد10 یعنی (یا)ی انتخاب خود قرار میگیرد،این انتخاب همان 4روی 10 است یعنی در احاطه ی ولایت چهارده معصوم(ص) است زیرا در قبر چه بخواهی و چه نخواهی خود را در ولایت 14 میبینی،انسان چه کافر باشد و چه مسلمان و یا به هر دینی باشد باید جوابگوی نعمت چهارده معصوم(ص)در عمر خود یعنی همان امتحان ده یعنی عشرباشد . بهشت وجهنم را خود انتخاب میکند و در واقع ذیقعد انتخاب خود را در آنجا میبیند.

اینجا همان مقامیست که در عددابجد اسم مبارک امام علی(ع) که 110 است (در اول درس گفته شد)می بینید یعنی نگهدارنده عشرعالم(عددده)که امام علی(ع) قسیم النار و الجنّه می باشد. خیلی مراقب باشید زیرا ایشان مولی الموحدین و مولای متقیان است.شیعه شدن به ایشان وفرزندانشان سخت،اما نجات دنیا وآخرت است. امیدوارم خداوند متعال آن و لحظه ای ما را به خودمان وانگذارد.

عدد ده در شکم مادر(دوران جنینی)

هنگامیکه انسان درشکم مادر به 4ماه و 10روز می رسد پروردگار عالم میفرماید"انی نفخت فیه من روحی" اینست و جز این نیست که از روح خود در او دمیده ام. 4ماه میشود120روز(120=30×4) و 10روز باید اضافه کرد که میشود 130 روز و130 برابر عدد ابجد کلمه ی سلم است پس انسان در شکم مادر به سلم میرسد تا به اسلام وصل شود و خاضع گردد تا تسلیم امر او شود. عدد 130 برابر عدد ابجد کلمه عین است {عین در قرآن 70بار و به 70معنا ظاهر شده است(عدد ابجد حرف ع=70 است)} .

جایگاه عددی هردوکلمه ی سلم وعین برابر40 میشود. چند درس میگیریم که 4ماه یعنی به عدد 4 ،کلّ ملکوت و عنایت مقام روح خدایی به واسطه ی  عدد ده به جنین میرسد.درواقع در چهارچوب ولایت 14 یعنی 4روی10 قرار میگیردوظهور انسانی را حامل میشود و در این عالم رحمی باب تطهیر برایش گشوده میشود و این بلوغ به کمال رسیدن است.

عده ی خانمها بعد از طلاق سه ماه و ده روز است یعنی100 روز(100=10+(30×3)) آنگاه اگر آشتی نکردند پرونده از ملکوت عقدشان را باطل میکند در واقع سه ماه ، روی عدد ده کامل میشود،حقیقت ده روز(طُهر)راکامل میکند و بین دو زندگی عدد صد(100) بسته میشود.

در عده خانمهایی که همسرشان فوت میکند چهار ماه و ده روز عده میگذارند.یعنی 4 روی 10 وحقیقت چهارچوب زندگیِ خانم از او جدامیشود. درمجموع چهار ماه و ده روز، 130 روز میشود(130=10+(30×4))درواقع ملکوت دائمی است ولی جدایی ظاهری است واین عده پیوند را تا قیامت نگه می دارد. هرکدام این ایام سرّی از اسرار ملکوت اعداد مخصوصا عدد ده است و هر عدد ده یعنی 4روی ده و یعنی همان سرّسیزده(احد=13)درواقع سرّ خلقت ،گنج احدیت ذات اقدس الهی و سیزدهی که جایگاه عددی حرف (م) است و عدد ابجد حرف(م)=40 است.

پس در حقیقت ، ده عددِطُهراست و این دهه در تمام رگ وریشه ی ملکوت عالم از عالم اسرار تا الی یوم القیامت جاری و ساری است و پروردگاری که تمام اسمائش در مجرای سبّوح وقدّوس است خلقتی جز تنزیه و تسبیح و طهارت و تطهیر ندارد.

خواننده ی عزیز! قصد من از نوشتن این کتاب عرفان بیشتر شناخت مولایمان پروردگار عالم است و اینکه هدف خلقتش از موجودی به نام انسان چیست که میفرماید اورا آینه ی صفات و اسماء خود قراردادم.با این توصیفی که گفته شد آیا ذره ای از عالم هستی را بیرون از طهارت می بینید؟ انسان که در شکم مادر خلق میشود بصورت نطفه است 40 روز میگذردعلقه میشود ،بعد از40 روزمضغه میشود،بعداز 40روزعظام یعنی استخوان میگیردوبعد از آن گوشت وپوست روی استخوان قرار میگیرد(آیه 14 سوره مبارکه مؤمنون).

پروردگار عالم اولین سوره ای از قرآن که در روز مبعث به پیامبراکرم(ص)فرمود بخوان،سوره مبارکه علق بود .این سوره مبارکه جزء چهارسوره ای است که سجده ی واجب دارد(چهارمین سوره است) . عدد ابجد کلمه علق =200 و جایگاه عددیش برابر47 می باشدکه جمع ارقام 47 برابر11است(11=7+4)و11 = عدد ابجد کلمه هو. خیلی درس میگیریم .

کلمه علق برابرکلمه عقل است،درحقیقت پایه و بنیادظاهری و باطنی وجود انسان ملکوتی و جسمی ،همه وصل به اوست. از او آمده ایم و بسوی او باز میگردیم"انا لله وانا الیه راجعون" پس تمام معنا یعنی همان 4روی ده و جان ولایت و حقیقت ده یعنی عشر. وجودی که در این دنیا مورد امتحان قرار میگیرد،عقل است. عدد چهل در عربی اربعین خوانده میشود وریشه ی اربعین،  ربیع یعنی بهار است.پس بهار واقعی یعنی پاکی و طهارت ، در این زمینه حقیقت جانها سبز میشود و جایگاه طهارت یعنی ذیقعد آن جنات تجری من تحت الانهار الی یوم القیامت است.

درس ذی القعد جایگاه خشکی

عدد ابجد کلمه خشکی 930 میشود که بلوغ کامل عدد 30 که جایگاه عددی الف و عدد ابجد حرف( ل) مجرای توحید و سکوی به تعالی رسیدن به عالم اعلا علّیین است. جمع ارقام 930 برابربا12است(12=0+3+9)که 3=2+1 است. جایگاه عددی کلمه خشکی =66که برابرعددابجد نام مبارک الله جل جلاله است .جمع ارقام 66هم برابر با12است(12=6+6)که 3=2+1 است. عدد ابجدکلمه تراب (یکی از نامهای خشکی و درواقع جان خشکی است)603 میشود(9=3+0+6) که جایگاه عددیش 45 برابر با عدد ابجد کلمه آدم (ع) است(9=5+4). خشکی در واقع جایگاه خلقت انسان در ارض دنیاست که اولین نقطه خشکی در 25 ذیقعد در زیر خانه خدا خلق شد و از آنجا بر تمام دنیا دحوگردید(کشیده شد)و آنروز را دحو الارض نامیده اند.

حروف کلمه ارض برابر حروف کلمه رضا است و عدد ابجدش=1001میباشدو جایگاه عددیش =47 است (که 11=7+4 و11=عدد ابجد حج=عددابجد هو) و47 برابر با جایگاه عددی نام مبارک امام حسین (ع) و جایگاه عددی نام مبارک امام رضا(ع)است. در حقیقت ذیقعد واقعی عمل خالصانه و صعود به عالم قرب الی الله ،خشکی کربلای امام حسین(ع)است محل امتحان و ابتلا و به بالاترین درجه ی کمال انسانی رسیدن است یعنی به زندگی واقعی و زنده بودن دائمی رسیدن و در یک جمله شهادت فی سبیل الله است.

در اصل همانطور که ماهی تازمانیکه در آب است خبر از زندگی خشکی ندارداما همینکه میخواهد به اعلای مقام خود برسد یعنی غذای انسان مؤمن شود واز رتبه ی حیوانی به انسانی برسد،باید به خشکی بیایدو جان دهدتا به زندگی حقیقی انسانی برسدمخصوصا که غذای انسان مؤمن و شیعه ی چهارده معصوم(ص)ومسلمان واقعی شود.

پس این حیوان با جان دادن در خشکی ترک زندگی ظاهر خود راکرده تا به باطن کمال خود برسد انسان هم که اشرف مخلوقات است در خلقت خود در شکم مادر روی آب خلق میشود و اولین قسمت خشکی بدن او خانه قلب اوست که ظاهر میشود آنجا خانه خدا میشود و از آنجا بقیه خشکی بدنش دحو(کشیده)میشودتابصورت نوزاد انسانی کامل بدنیا بیاید سپس در دنیا بعد از دوران بلوغ یعنی وقتی به بلوغ شرعی میرسد باید به خشکی عمل وارد شود و سجاده ی بندگی پهن کند که تمام زندگی او روی سجاده یعنی محراب به معنای محل حرب، جنگیدن با نفس حیوانی است اگر بفهمد!چون دائماٌباید مخالف هوای نفس خود زندگی کند و به یک نحو با آن بجنگدوحیوانیت خود را مرکب انسانیت خویش نماید تا اینکه در این دنیا بتوانددر(یا)ی انتخاب خود در عشر زندگی دنیائیش بندگی مولای خود راانجام دهدوبه اعلاو کمال انسانی برسد.

پس همانطور که در حرف (ی)گفته شد که عشر عمل است وخواه ناخواه وطن ماست پس در این عشر امتحان باید عاشورایی شویم و در واقع اینجا قلب عمل است که باید به خشکی بیفتدتابا میوه ی صبر از کودکی نفس به بلوغ و کمال آن برسیم،از ظلمت متولد در نور شویم تا به جایگاه ذیقعد خود برسیم؛شهادت فی سبیل الله.

در عاشورا و کربلای حسینی زمین کربلا بین دو نهر آب است  اما کربلا خشک و سوزان است چنانکه آنرا تفتان میخوانند.هرچیزی را که میخواهند سرخ کنند، تفت میدهند تابه روغن بیفتد و سرخ شود. پروردگارعالم می خواست بندگانش را بدنبال امام زمانشان به حقیقت بندگی و کمال مقامات انسانی برساندوآن میسر نمیشد مگر اینکه به خشکی یقین برسند.

پس در کربلا حرف یاء انتخاب بین دنیا وآخرت تجلی کرد و خداوند متعال صورت قیامت دنیا را در عشر دنیا ظاهر ساخت تا هر کس با اختیارکامل انتخاب کنددر حالیکه کربلا بسیار سوزاننده و طاقت فرسا است خداوند متعال خواست آب دنیا هم براهل بیت امام حسین (ع)و یارانش بسته شود تا در نهایت خشکی را امتحان کنند. امام حسین (ع) با72یار باوفایش در میدان حق علیه باطل، امام شهدا وسیدالشهدا و ثارالله شد. زیرا حضرت نشان دادند که برای اینکه بتوان به خشکی یقین رسید و از زندگی ماهی گونه گذشت باید از دریا بیرون رفت .

پس آنجا ساحل یقین و سکوی پرواز به قرب الهی است جایی که مسلخ لباس حیوانی و جان بسمل شدن است. یعنی دل را ذبح کنی و تمام حیات وجودخود را هم که خون بدن است به قربانگاه عشق ببری و هدیه مولای خودکنی تا باآب حیات واقعی سیراب شوی تا در خشکی کامل وجود،که کاملا خالی شده از هر گونه آبی حتی خون بدن که آب سرخ حیات است،وارد حیات جاوید شوی واز جان آب زندگی، کوثر عالم و بدست ساقیش امام علی(ع)سیراب شوی و نزد پروردگار خود به اعلا علیین یعنی عالم قرب روی و نزد او به رزقا حسنا برسی.اللهم الرزقنی

درواقع یاران امام حسین(ع)رسیدند به این یقین که آب دنیا آنها را به زندگی حیوانی باز میگرداند. اما حقیقت آب، خود وجودامام حسین(ع)است زیرااوست که حق الیقین است.عددابجد کلمه آب اگر بصورت بسیط بنویسیم{(الف=111)+(با=3)} 114 میشودیعنی تعداد سوره های کلّ قرآن و در کنارش چهارده معصوم(ص)هستند. این آب است که یک جرعه اش انسان را الی یوم القیامت سیراب میکند. پس یاران باوفای امام حسین(ع)این حقیقت را دریافتندکه راه تعالی همین است و در امتحان به خلوص رسیدند . پس انتخاب صحیح کردندو زندگی پاک حسن و رزق حسن را نزد پروردگارشان گرفتند و در تکامل ابدی غرق شدند. اللهم الرزقنی

همانطور که در جایگاه عددی  خشکی کلمه ارض(=47) به دو جایگاه اشاره شد:یکی جایگاه عددی نام مبارک امام حسین(ع)بود و دیگری جایگاه عددی نام مبارک امام رضا(ع)که حروف رضا همان حروف ارض است وعددابجدش هم1001 میشود.همه ی عالم هستی گرد یک محور در چرخش است که شاخص این محوریت ،خانه خداست که طواف را به ظاهر در اعمال حج به هفت دور میبینیم.

در واقع این گردش و جان حج به گرد رضای خداست و همه ی مخلوقات در آنچه خداوند به اراده و مشیتش بر آنها مقرر فرموده در رضای خدا غرق هستندو بدون کراهت ،دائماٌ قلب خود را منطبق کرده ودر این بلوغ راضی به رضای خدا گرد این محور طواف کند و همانطور که ذکر شد خواسته های هوای نفسش را قربانی امر مولایش کند. آنگاه متوجه میشویم که ما دائماٌ در طواف هستیم.

همانطورکه گردش خون دور قلب اگر لحظه ای متوقف شود،انسان می میرد، انسان مؤمن هم اگر از گرد طواف رضای خدا منقطع شود سقوط در جهنم میکندودچار مرگ قلبی (باطنی)میشود.همانطور که میدانید در آخرین لحظات شهادت آقا اباعبدالله الحسین(ع)راوی میگوید دیدم لبهای مبارک آقا تکان میخورد...متوجه شدم که میفرماید:رضاً بقضائک تسلیماً بأمرک.

خداوند کریم بالاترین درجه را در زمان ترک این دنیا برای عالم باقی رسیدن به درجه ی راضیة ً مرضیة میداند ومیفرماید: "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربّک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی" ای کسی که به نفس مطمئنه رسیدی بیا بسوی پروردگارت که تو راضی به امر من بودی و من هم از تو راضی هستم پس داخل شو بین عبادت کننده های من و داخل شو در بهشت من. پس برای تعالی به اعلا رسیدن و عالم قرب باید با دو بال پروازکنیم ؛یک بال امام حسین(ع)ویک بال امام رضا(ع)  

 

عدد ده درآیات مربوط به حضرت موسی(ع)  

پروردگار عالم نام مبارک موسی(ع) به ایشان تعلق داد زیرا هنگامیکه بدنیا آمد به مادرش فرمود که برای ایشان جعبه ی چوبی از بهشت آورده شد که همان تابوت عهد بود و امرفرمود که موسی(ع)را درآن بگذاردوروی دریا رها کندوفرمود: ماخود نگهدار او هستیم و ایشانرا به شما برمیگردانیم (آیات 38 و 39سوره مبارکه طه) . پس اینگونه آقا از بدو تولد روی دریا قرار گرفت ونام موسی(یعنی از آب گرفته شده ) بر اونهاده شد. خانم آسیه (س) حضرت را از آب گرفت و خداوند مقرر فرمود موسی(ع)درخانه فرعون و در دامن پاک آسیه(س)رشد کند(فرعونی که پسرها را میکشت و نمیخواست موسی بدنیا بیاید) پس خداوند خواست با تولد موسی(ع)،در(یا)را نشان دهد و موسی راناخدا و نجات دهنده غرق شدگان دریا،در(یای)واقعی قرار دهد.

 زیرا همانطور که در کلمه دنیا گفته شد پروردگار عالم تمام گنج عالم بالا را در عدد ده روی حرف (ی) دنیا ظهور داد و دنیا کلمه ی استثنا شد زیرا حرف (ن)ساکن پشت حرف (ی)باید ادغام شود اما اینجا اظهار میشود، حرف (ن)به عدد ابجد 50وجایگاه عددی 14=ولایت چهارده معصوم (ص) در پشت حرف (یا)ی دنیا اظهار شده است زیرا همه ی کسانیکه بدنیا قدم میگذارند و متولد میشوند در (یا)ی دنیا انتخاب میکنند و با انتخاب خود ،جایگاه خویش را در عالم باقی تعیین میکنند ؛بهشت یا جهنم وبا اظهار چهارده نور مقدس(ص)وشیعه و پیرو شدن این عزیزان راه به عالم قرب رابپیمایند.

هنگامیکه پروردگار عالم اراده فرمود که به حضرت موسی(ع)الواح طیبه ی تورات را عنایت کند اورا به وعده گاه کوه طور خواند و به ایشان فرمود :سی شب به عبادت پردازد و بعد از آن ،ده شب دیگر اضافه کند تاچهل شب تمام شود(آیه 142سوره مبارکه اعراف) . خداوند با جداکردن 30و10چه منظوری دارد ؟آیا غیراز این است که بواطن این ایام واعداد،رابطه ای با تجلیگاه های عالم اسرار دارد و شاید ارکانی از رکنهای خلقترابه ظهور می آورد ودر باطن این معانی، معارف حقیقی رسیدن الواح تورات را به حضرت موسی(ع) که کلیم الله است افشا میکند، که اگر درجه میگیرد بواسطه کیست و اگر کلیم شد در واسطه چه کسانی است؟او که پیامبر حقی است با ظهور حقایق ،راه هدایت را برای ورود پیامبر موعود و فرزندان نورانیش (ص)آماده میسازد و اذهان امتها را آماده میکند که او هم واسطه ی خبرهای غیبی است و خداوند متعال با کتاب آسمانی اسماء مقدس معصومین(ص)را افشا میکند.

حقیقت عشر چیست که موسی(ع)باید به انجام وظیفه ی تکلیف خود آگاه شود تا خداوند کریم بایشان درجه ی تمام شدن اربعین لیله را بدهدو چقدر پر معناست که شروع این دعوت از اول ماه ذیقعده است(ذیقعد یعنی صاحب جایگاه)پس خداوند میخواهد موسی(ع)رابه جایگاه حقیقی اش برساند. پس با تمام شدن ماه ذیقعده او سی شب را تمام میکند ، خداوند بایشان میفرماید تاده شب دیگر بماند یعنی از اول ماه ذیحجه تا روزدهم (واتممناهابعشر)تاخداوند به وعده اش که اربعین لیله است،روزدهم ذیحجه با دادن7 لوح مقدس کتاب تورات بایشان درجه دهد. پس حقیقت برای ایشان که انسان برگزیده است درجه و مقام و کتاب آسمانی است، اما قوم او با اینکه حضرت هارون(ع)؛برادر و وصیّ حضرت موسی(ع)درمیان آنها بود، بعد از چهل روز اکثرشان گوساله پرست شدند. داستان سامری آیات 86تا97سوره مبارکه طه.

هنگامیکه حضرت جبرائیل (ع)برای رساندن وحی به حضرت موسی(ع)تشریف فرما شده بود، سامری جای پای این ملک مقرب را برداشت و از قوم خود مقداری طلا گرفت و مشتی از آن خاک متبرّک را درآن ریخت و به شکل گوساله ای درآورد،آنگاه که گوساله را تکان میداد صدایی از ان خارج میشد که با این عمل عده ای از قوم موسی (ع)رافریفت و متاسفانه آنهاخداوندیکتارا که بارها از بلایا نجاتشان داده بود رها کردند و به گوساله ی سامری ایمان آوردند.

پس همه در انتخاب در (یا)ی دنیا آزادند.امثال قوم موسی(ع)دائما دردنیا بصورتهای مختلف تکرار میشود،اما در(ی)ای دریای دنیا دائما سفینه ی نجاتی دارد که ناخدایش مولایمان امام زمان(عجل الله)میباشد و دائما کسانی را که کمک میخواهند را نجات میدهد.یامن من رکبها (هر کس سوارشود امنیت پیدامیکند) و یغرق من ترکها(وهرکس کشتی نجات را ترک کند غرق میشود). امتحان این است که به ساحل نجات و خشکی قدم گذاریم.همانطورکه خداوند کریم در زمان حمله فرعونیان به قوم موسی (ع) وقتی به دریای نیل رسیدند،به موسی(ع) امر فرمود که عصای خود را به آب دریا زده ،دریا دونیمه شد و خشکی ته دریا نمایان شد . موسی(ع)و قومش از روی خشکی کف دریا(حکمت خالق یکتا)گذر کرده وبه ساحل نجات رسیدند، امافرعونیان روی خشکی کف دریا پشت قوم موسی(ع)آمدند ولی وقتی تمام یاران موسی(ع)از دریاگذشتند به امر خالق یکتا آب بهم پیوست و فرعون و فرعونیان را در (یا)ی انتخابشان غرق فرمود. امیدوارم همه در زمره ی نجات یافتگان در کشتی نجات مولایمان باشیم. انشاالله

آیه 90و91 سوره مبارکه یونس:"وجاوزنا ببنی اسرائیل البحر فاتبعهم فرعون وجنوده بغیا وعدوا حتی اذا ادرکه الغرق قال ءامنت انه لا اله الا الذی ءامنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین-الان وقد عصیت قبل و کنت من المفسدین.

وما بنی اسرائیل را ازدریا گذراندیم پس آنگاه فرعون وسپاهش به ظلم وتعدی از آنها تعقیب کردند تا چون هنگام غرق او فرارسید گفت اینک من ایمان آوردم و شهادت میدهم جز آن الهی که بنی اسرائیل به او ایمان دارند خدایی نیست و من هم تسلیم فرمان او هستم.به او خطاب شد:الان میخواهی ایمان بیاوری درصورتیکه از این پیش عمری به کفر ونافرمانی زیستی و از بدکاران بودی؟   

  عرفان حج به عدد 10روز اول ماه ذیحجه

چنانچه تا این قسمت عرفان عالم اسرار را به جان حقایق عددی خواندیم و پروردگار عالم خواست که شناخته شود(انّی کنت کنز مخفیا و احببت و ان اعرف).

تمام نقطه شناسایی در حقیقت سرّالاسرارظهورات و عالم مکنونات برمیگردد به نقطه ی خلقت خشکی و ارض که آنجا خانه خداست. تمام انوار و احوالات ظهوری و تمام گنجینه و خزانه اسرارو معارف در این نقطه ی ذیقعد، در 25ماه ذیقعده ماه یازدهم سال قمری اتفاق می افتد که خلقت خشکی روی آب است،مثل این است که آب آیینه ی تمام نمای خزانه ی آسمانی ومحل ّحیات جاویدان همه ی ظهورات به باطن خویش و اصل استعداد ارض، ثمر و میوه میدهد. عدد 25 برابراست باجایگاه عددی کلمه حمد و حمد کلّ هستی است. امیدوارم کتابها از عرفان آب و گنج  الف وسرّ حقیقت عدد13 و گنج عشر را مطالعه کرده باشید.

خداوند متعال نام مبارک خود را،به کلمه احد به عدد 13در حقیقت اسمائی و نوری به کلمه واحد به عدد 19ظهور فرمود. 13که جایگاه عددی حرف(م) است با عدد ابجد 40 وحقیقت اربعین وباب طهارت ودرنهایت قداست وتنزیه به همه ی ظهورات کشیده شده و عالم جز به سبوحیت خداوند سبحان ظهور پیدا نکرد و انسان کامل ،اشرف،اتمّ،اکرم واکمل مخلوقاتش را در نهایت طهارت خلق فرمود،بقول شاعر : 

         زاحمد تا احد یک میم فرق است    جهانی اندر این یک میم غرق است

که ظرف گیرنده ی تمام حمد و وحی نورالهی ، ظرف پاک و مقدس نورواحدچهارده معصوم(ص)یعنی حقیقت سرّمحمدی(ص)شد. بنابراین در دنیا خداوند کریم انسانها را در طی تکالیف  مکلف به آمدن حج فرمود و در این وادی در ایام حج ،13عمل را به حاجی واجب فرمود.

در روز نهم (عدد بلوغ نه در جایگاه 19 و حقیقت سرّکلمه ی مبارک واحد)روزی که حاجی باید به تعالی طواف و عرفان عرفات در روز عرفه واقف به معرفت کامل مولای خود باریتعالی ربّ العالمین شود و با شناخت کامل شیطان را رجم کند و ظلمات وجود خودرا کاملا بشناسد و در این وادی به حقیقت اتممناها بعشر روز عیدقربان برسد،بنابراین 12عمل تا ظهر روز عرفه تمام میشود.از ظهر روز عرفه عمل 13 که عرفان رسیدن به حقیقت عرفه است شروع میشود. اگر کسی همه ی اعمالش تا اینجا کاملا درست باشد ولی عمل 13 را نداشته باشد حجّش قبول نمیشود.

خواننده محترم!امروز با این درس شاید برای اولین بار این معارف را شنیده باشید،اما اگرخوب دقت کنید که عدد 13 ،رسیدن با شناخت به قول خالق مهربان است که فرمود:"لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفوا احد" و اینجا یگانگی او با صدق عمل (به مجرای توحید)میرسیم یعنی به 13که جایگاه حرف (م)است و به بیان دیگر به 40 (عددابجدم=40) که اربعین و تطهیر باطنی و زیارت نور مبارک چهاردهمین معصوم(ص)اوکه صاحب و حامل تمام گنجینه و خزانه ی توحید است میرسیم.

پس محل قبولی گرفتن از باطن عدد ده ،رسیدن به بلوغ 9 است. مثل جنینی که تا 9 ماهش تمام نشود وارد عالم تولد(ده) نمیشود. عید قربان یعنی رسیدن به جان احیا شدن و تولد واقعی انسانیت.اینجا محل تعالی از عالم ظلمات به نور است،ظاهرا حاجی احرام سفید را درمی آوردو واقعیت لباس سیاه حیوانیت را از درون خود بیرون می آورد و این سفیدی لباس احرام را از ظاهر به باطن همیشه به تن میکند وحریم دار کعبه ی دل میشودکه هرگز ظلمات در آن نفوذ نکند،یعنی به عدد40 خالص میشود.کیمیاگر عالم صاحب الزمان(ص)،مس وجود حاجی را طلا میکند(عددابجدطلا=40)و او را به رنگ ظاهرا زرد،منور به نور هدایت می فرماید و او را به عالم باطن متولد می نماید،به او دید بصیرت ،گوش شنوایی حق و قلب دائما زنده عنایت میکند.اللهم الرزقنا

پس عرفه خیلی مهم است، جالب است بدانید عدد ابجد کلمه عرفه355میشود که جمع ارقامش13میشود(13=جایگاه عددی م وعدد ابجد م =40) و عدد 300 افشاکننده ی عدد 55 است(عددابجد نه=55).پس عرفه حقیقت درس نه را به بلوغ حروفی و روزِ نهم به عدد 9 و جان واقعیتها ، رسیدن به وحدانیت گنج احدیت را میرساند،به شرط اینکه با بلوغ ایمان 9 ،به شیعه شدن امام دوازدهم ؛معصوم چهاردهم و نهمین فرزند صاحبِ 9 (امام حسین(ع)) برساند. اوست که وقتی بدنیا آمد حامل نه ذریه در بطنش بود وخود با عدد 10 بدنیا آمد(یعنی دهه طُهر)و درواقع حقیقت گنج 9دربطن ده را به حقیقت سرّ و گنج 19=9+10 در دنیا ظهورداد.

شایددلیل اسرار عرفه و حقیقت عاشورا ،این است که هرکس میخواهد به این حقایق برسد باید رهرو امام عاشوراییان شود و ایشان دلیل و برهان حقایق است که بخوبی در درسهای گذشته توضیح داده شد.

اما کلمه قربانی که روز دهم ذیحجه ،همه ی حاجیان باید به قربانگاه بروند وذبح گوسفند داشته باشند. امام حسین(ع)که خودش حقیقت ده است از مکه به کربلا میرود و بعد از گذراندن 10 روز عاشورا (همان سرّحقیقت  10×10=100=عدد ابجد حرف(ق)با جایگاه عددی 19)خود حضرت وحیات طیب و صعود کامل از حیوانیت به انسانیت و قلب به میم شدن را به تمام انسانها عنایت میفرماید. عدد ابجد قربانی 363 است که جمع ارقامش 12 میشود و 12برابر با جایگاه عددی حرف(ل)است که عدد ابجد(ل)=30 میباشد و30 برابرباعددابجد یک است پس درواقع قربانی ،راه رسیدن به حقیقت توحید است. در این قربانی سه معنا نهفته است:

1_همانطور که قبلاهم ذکر شد خداوند کریم میفرماید:"ولاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءعند ربهم یرزقون"  حساب نکنید کسانیکه در راه خدا کشته میشوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.   

2- جمع ارقام 12 برابر با3 میشود و عدد 3 پایه همه ی اعداد وعدد ابجد آب است، شهید فی سبیل الله مخصوصا آقا اباعبدالله الحسین(ع)و یارانش که 3روز ظاهرا آبرا بررویشان بستند، خود به حقیقت و جان آب رسیده بودند و امام حسین(ع)؛امام سوم،خودش حقیقت آب و سرچشمه آب یعنی عین الحیات بود وهست.پس هرکس که در آن وادی به قربانگاه رفت،در حقیقت تشنه ی حقیقت آب بود،برای همین تشنگی ظاهر آب ،اورا از پا در نیاورد و اورا به سیراب شدن حقیقت آب زندگانی رسانید.اللهم الرزقنا

3- عدد 63برابربا طول عمر مبارک حضرت محمد(ص) و حضرت علی (ع) و جایگاه عددی کلمه اربعین (به حقیقتهایی که قبلاگفته شد)است و خداوند کریم تمام زیباییهای ظاهری و باطنی را به این عزیزان بطور کامل عنایت فرموده است. عدد300 افشاکننده ی رسیدن به جایگاه عددی طهارت اربعینی است و امام حسین(ع)کسی که وجودش محک اتممناها بعشر همه انسانهاست، عدد اربعین برایش بعداز عاشورا نگهداری میشود و اوست که عرفان تمام حقایق را از عالم ظلمات به بلوغ عالم نور پرده برداری فرمود .

اتممناها بعشر برای وجودمقدس پیامبراکرم(ص)

وجود مقدس پیامبر گرامی(ص)در سال عام الفیل ؛پیروزی باطنی و ظاهری مکه در نابودی اَبرهه و لشکریانش (سوره مبارکه فیل) بدنیا آمد و قدوم مبارکش عالم ظلمانی دنیا راغرق نور فرمود. 30 سال بعد از تولد وجود مقدسش ،امیر المؤمنان علی (ع) در13رجب از خانه خدا متولد شد که ایشان را مولود کعبه می خوانند و سه روز با مادرگرامیش ؛فاطمه بنت اسد در مهمانسرای پروردگار عالم در پاکترین و مقدس ترین نقطه ی دنیا پذیرایی شدند. در 15 رجب دیواری که سه روز پیش برای ورود مادرش شکافته شده بود،دوباره گشوده شد و مادر و نور دیده اش قدوم مبارکشان را دردنیای ظاهر گذاشتندو مردم (آنزمان)این دو عزیز رادیدند.

10 سال که از عمر مبارک حضرت علی (ع)گذشت،پیامبراکرم(ص)40 ساله شدند و به امر پروردگار عالم در غار حرا به پیامبری مبعوث گردیدند و کل قرآن کریم دفعتاً به قلب مبارکش نازل گردید. اینجا حضرت قبل از بعثتشان یک 30 سال و اتممناها بعشر یعنی 10 سال را تمام فرمود تا خداوند کریم در اربعین سنه ،تمام نور منور قرآن را به ایشان عطافرمود زیرا از نظر مقام هیچ پیامبری به مقامش نمیرسد که همه در40 روز یا 40 شب اربعین را به عنایت گنج رسالت از خداوند کریم دریافت میکردند مثل حضرت موسی(ع) که در درسهای قبل گفته شد تاالواح مبارک تورات را گرفت. اما پیامبراکرم(ص) که سید المرسلین است به اربعین سنه (40 سال ) کتاب الله قرآن که کلام الله است را بنام بالاترین معجزه در بین همه پیامبران و اوصیاء دریافت کردند.

ایشان 23 سال بتدریج به امر خالق یکتا آیات مبارک قرآن را برای مردم خواندند وآنها را هدایت فرمودند. 13 سال از این مدت را در مکه و 10 سال را در مدینه تبلیغ رسالت کردند که همانطور که قبلا ذکرشد در عالم سرّ و درظهور اسماء مبارک خالق یکتا اسم مبارک احد جل جلاله به عددابجد13 کنز الله بود ونام مبارک مکنون ومخزون الهی می باشد.

و همچنین بنابر قرار گرفتن باطن 13 که در عدد خلقت زمین ها وآسمانها در 6 روز (آیه 4سوره مبارکه حدید) و همچنین طبق آیه انا لله و انا الیه راجعون نقطه خشکی درحرف(و) که عدد ابجدآن 6 میباشد در زیر خانه خداظاهر گردید و از آنجا دحو الارض شد در حقیقت حرف (و)شد، (واو) و عدد ابجد (واو)=13 است که 13=جایگاه عددی حرف(م) که عدد ابجد (م)=40 است  و این نشانه ای از آیات الهی است و سرّ طهارت و گنج وجود چهارده معصوم(ص).پس تبلیغ رسالت حضرت (ص) در 13سال، باطن طهارت و گنج رسالت در عدد 14 معصوم(ص) و ثبوت طهارت در مکه اظهار شد .

اما باطن 13 همان 4 است(جمع ارقامش 4میشود4=3+1) و جمع یک تا 4 میشود 10(10=4+3+2+1) سرّ دهه ی طُهر به هجرت پیامبرگرامی (ص) به مدینه است،باجان برکف گذاشتن امام علی(ع)(که درشب هجرت دربستر پیامبر(ص)خوابیدند)که فقط این وزنه ی سنگین و گرانبها بود که برابرِ جان رسالت و جانِ قرآن عزیز میتوانست در گرو بماندکه مدینه ، مدینه شود(شهر تمدن وشهرالنبی(ص) ) .

پیامبراکرم(ص) 10 سال در مدینه تبلیغ فرمودند و 23 سال راتمام کردند . اینجا درآخر سال دهم در مدینه به امر خداوند کریم مأمور به معرفی وصی خودشدندزمانیکه به آخرین سفرحج خود تشریف فرما شدند یعنی حجه الوداع، بعداز بجاآوردن اعمال حج در مسیربازگشت درمحلی بنام غدیرخم ،تمام وکمال اتممناهابعشر زحمات ورسالت خود را با انتخاب وصی محترم ونورانی خود یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) کامل فرمود. چنانچه خداوند درسوره مبارکه مائده آیه67میفرماید:"یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته . . ." .  

پس حضرت درسن 63 سالگی (که یکی از اعداد پر معناست )اربعین سنه ی عمر خودرا به بهار جاویدان گنج وجودش در دنیا وآخرت اظهار فرمود و ایشان به عالم قرب در جایگاه محبوب رسیدند. عدد 63 چند معنی دارد:

1 جایگاه عددی کلمه اربعین=63  و عدد ابجدش 333 است که جمع ارقامش 9 میشود(9=3+3+3) . پیامبر(ص) خودش و وصیّش امام علی(ع) در 63 سالگی(در جایگاه اربعین) روح مطهرشان به فوز عظیم و به عالم قرب واصل گردید.

2 عدد 63 برابر جایگاه عددی (یا غنی) میباشد که خداوند این بزرگواران را مظهر اسم مبارک خود(غنی) تجلی داده ومجرای غنی خود قرار داد و درجایگاه غنی به عالم باطن و عالم قرب رهسپارشان فرمود. خوب دقت کنید که خداوند کریم وجودهایی را که مطهر خلق کرد و مطهر قرارشان داد ومطهربه نزد خود بازگرداند، جایگاهشان تطهیر است{این یکی از دلائلی است که قبور معصومین(ص)متبرک میباشد حتی امام زادگان(ع) . مرقدشان جایگاه نماز و دعا و نیایش به درگاه خداست زیرا آنها در جانِ نماز مجرای ثبوت عبودیت هستند.

3 یکی از القاب امیرالمؤمنان علی (ع)، فاروق است . جایگاه عددی کلمه (فاروق)=63 و عددابجدش 387 میشود(18=7+8+3 و 9=8+1). وجودهای مقدس جداکننده ی حق از باطل هستند. فاروق، فاعلِ فرق میباشد یعنی قسیم النار والجنه پس هم ظاهر و هم باطن درجایگاه حقیقی تقسیم حق ازباطل هستند چنانچه کنیه مبارک پیامبر(ص) ابوالقاسم است یعنی پدرِهمه ی قسمت کنندگان.

گفتیم که در واقع باطن ده (اتممناهابعشر) ،9 بود (اگر ده را به حروف بنویسیم عددابجدش 9 میشود9=5+4) وعدد9 ،رسیدن به حقیقت بلوغ و خلوص است . پس گنج وجودشان میشود 19 (یعنی 9روی10 )که هم جمع تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) است و هم 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و هم از گنج واحدیت هرگز تزلزل نکرده ونمیکنند و در جایگاه باقی لایفنی می باشند.

 امیرالمؤمنین علی(ع)____  تا30 سال بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) زندگی کردند که در این 30 سال گنج دهه ی طُهر قرآن را درعالم دنیا در 30 جزء کتابت فرمودند. قرآن شد اتممناهابعشر به عمل. درکتابهای گنج عشر کامل توضیح داده شده است. پس تمام شیعیان در رسیدن به اربعینِ عمل باید از باطن قبولی قرآن بگذرند.

حضرت علی(ع)در سن 63 سالگی در حالیکه 10 سال در مدینه خدمت آقارسول الله (ص)بود و 30 سال هم بعدازایشان ، به سال 40 هجری به بالاترین مقام ومنزلت؛ به شهادت فی سبیل الله رسیدند. در واقع به اربعین عمل یعنی بهار عمل رسیدن ،خیلی سخت است(کلام ما قاصرند از تعریف و معانی کلمات،امیدوارم خداوند عزوجلّ ببخشد).

بایدنفس نفسِ عمرمادر جایگاه عمل خالصانه در پیروی از تک تک آیات قرآن، مُهر قبولی دریافت کند. ودر اشتباهات با شستشوی آب توبه طهارت جداشدن از ظلمات رابگیریم.پس اتممناها بعشر برای همه بندگان خدا در امتحان نگهداری ولایت وجانِ قرآن ضروری است. امیدوارم بتوانیم شیعه ومحب واقعی چهارده معصوم(ص)،مخصوصا امام زمانمان (ص) باشیم و قلب مبارکشان از ماراضی و خشنود باشد.       

گنج عدد ده در حقیقت عدد 19 

عدد 19 از اعدادی است که خداوند متعال در آیه 30 سوره ی مبارکه مدثر به مضمون ( علیها تسعه عشر ) اشاره فرموده است. بقول احادیث معتبر ، قرآن مضربی از عدد 19 است چنانچه کلام مطهر خداوند با نوزده حرف بسم الله الرحمن الرحیم شروع میشود .

رسول خدا (ص) میفرمایند که تمام محتوای قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم سوره ی حمد جمع است . اولین سوره ی قرآن کریم حمد است و اولین آیه مبارکش 19 حرف است . قرآن 114 سوره دارد که تقسیم بر 19 میشود (6=19÷114) و 6 عدد تعداد ایام خلقت دنیاست ( آیه 4 سوره مبارکه حدید ) .

تعداد تکرارکلمات آیه بسم الله الرحمن الرحیم  درقرآن کریم به عدد 19 قابل قسمت  است .  تعداد  اسماء مبارک الله(جل جلاله) در قرآن کریم 2698 بار است ( 142=19÷2698 ) ، کلمه مبارک الرحمن(بدون شمارش در بسم الله...) 57 بار(3=19÷57 ) و کلمه مبارک الرحیم(بدون شمارش در بسم الله...) 114 بار ( 6=19÷114 ) .

رسول خدا (ص) در حدیث ثقلین فرمود : 2 چیز گرانبها بین شما امت قرار دادم یکی کتاب قرآن و دیگری عترت طاهرم که از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند . در نتیجه کتاب مبارک قرآن در کنار ائمه معصومین (ص) است .

همانطور که بسم الله الرحمن الرحیم سوره ی مبارکه حمد که شامل محتوای کل قرآنست 19 حرف است ، جمع حروف اسماء مبارک پنج تن (ص) هم 19 حرف میشود ، {نامهای مبارک : محمد (ص) ، علی (ع) ، فاطمه (س) ، حسن(ع)وحسین (ع)}.

در کتاب مصابیح الانوار ( ج1 ص435 ) آمده که امام علی (ع) فرمودند : همه علوم در کتب آسمانی چهارگانه مندرج و علوم آنها در قرآن است و علوم قرآن در فاتحه الکتاب و علوم فاتحه الکتاب در بسم الله الرحمن الرحیم و علوم بسم الله در بای  بسم الله است و من نقطه زیر باء هستم. یعنی تمامی علوم در وجود امام علی (ع) گرد آمده است . ضربت خوردن سر مبارک آقا به دست ابن ملجم لعنت الله علیه نیز در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان است .

ابن مسعود می گوید : همانا قرآن بر هفت حرف نازل شده ( بسم الله ) که هر حرفی از آن دارای ظاهر و باطنی است و حقا ظاهر و باطن آن نزد علی بن ابیطالب علیه السلام میباشد .

از امام علی (ع) روایت شده که آن حضرت در جنگها به همراه خود نقشی را حمل میکردند که محیط دایره ی آن حروف بسم الله در 19 خانه و به ازای هر خانه نامی از نامهای نیکوی خداوند قرار داده شده بود که با آن حروف آغاز میشد و آن حضرت اینرا در خط مقدم لشکر حمل مینمودند و بوسیله ی آن به خدا توسل می جستند تا بر دشمن غلبه یابند .

اما چرا عدد 19 را حقیقتی از اسرار گنج ده نوشتیم ؟ زیرا اگر یادتان باشد در درس عدد ده در حقیقت خلقت عالم بالا که خداوند عالم در عالمی که ( لا یشم رایحة الوجود ) بویی از خلقت وجود نمی آمد ، پروردگار عالم سرّ نام خودش را به نام   احد (جل جلاله) ظهور داد و عدد و حروف زیبای گنج خود را با صفت یگانگیش که هرگز در  مقابل آن  عدد  دیگری  نمی آید . چنانچه طبق آیه ی کریمش در سوره مبارکه توحید (و لم یکن له کفوا احد ) هرگز هم کفوی برای او نبوده ، نیست و نخواهد آمد . طبق حدیث از کتاب عیون الاخبار ، ترجمه غفاری ( ج2 ، ص312 ) :

در مجلسی که مأمون ملعون تشکیل داد و دانشمندان ادیان مختلف را دعوت کرد که سوالات خود را از امام رضا (ع) بپرسند و حضرت جوابگو باشند ، شخصی به نام عمران صابی گفت : بخدا قسم ای سرورم ، فقط میخواهم چیزی را برایم ثابت کنی که بتوانم به آن چنگ بزنم و تمسّک جویم و به سراغ چیز دیگر نروم . حضرت فرمودند : آنچه میخواهی بپرس . اهل مجلس همگی ازدحام کردند و به یکدیگر نزدیک شدند . عمران پرسید : اولین موجود و آنچه که خداوند خلق کرد چه بود ؟  حضرت فرمودند : سوال کردی پس خوب گوش کن ! واحد ، همیشه واحد بوده ، همیشه موجود بوده ، بدون اینکه چیزی به همراهش باشد ، بدون هیچگونه حدود و اعراضی و همیشه نیز اینگونه خواهد بود . الواحد لا یصدر الا واحد ( خداوند واحد جز واحد از او صادر نمیشود ) ، سپس بدون هیچ سابقه قبلی ، مخلوقی را با گونه ای دیگر آفرید با اعراض و حدودی مختلف، نه آنرا در چیزی قرار داد و نه در چیزی محدود نمود ونه به مانند ومثل چیزی ایجادش کرد ونه چیزی را مثل او نمود ، بعد از آن مخلوقات را به صور مختلف از جمله خالص و ناخالص ، مختلف و یکسان به رنگهای متفاوت آفرید بدون اینکه به آنها نیازی داشته باشد و یا برای رسیدن به مقام و منزلتی به این خلقت محتاج باشد ( سوره مبارکه نساء آیه 1 ) . عمران گفت : آری ای سرور من پس اکنون بفرما به چه چیز می دانست آنچه را که می دانست ؟ یعنی به چه وسیله ای آنچه را که دانسته است به آن آگاهی یافته ؟ آیا به توسط ضمیر بوده است و یا چیزی غیر از آن ؟

حضرت فرمودند: اگر علم او از طریق ضمیر ( و آن صورت حاصله در اندیشه ) انجام بپذیرد ، آیا میتوان برای شناخت آن ضمیر حدّ و حدودی قرار داد ؟ گفت : نه نمیتوان . امام ادامه دادند آن ضمیر چیست ؟ عمران جواب نداد . سپس حضرت فرمود باکی نیست ، حال اگر از تو درباره ی ضمیر بپرسم که آیا آنرا با ضمیر دیگری باز میشناسی ؟ اگر بگویی آری ، در واقع حرف و ادعای خودت را باطل کرده ای . ای عمران آیا شایسته نیست بدانی که " واحد " یا  " ضمیر " وصف نمیشود؟ و چنان نیست که از برایش غیر از کرد و کار گفته نشود ، بنابر درس گفته شده ضمیر همیشه جانشین اسم است و تنها حرفی که خوانده میشود حرف  " هو " است که اشاره به مشار الیه است . بنا براین حرف ( ه ) در حروف ابجد عددش 5 است و تنها حرفی است که در جانشینی اسم بصورت اشباع و بلا اشباع در عربی خوانده میشود چنانچه در کلمه " رَبَّهُ "  خوانده میشود " رَبَّهوُا " با صدای بلند و اینجا اشباع میشود .

نکته مهم این است که در عالم سرّ گنج واحدیّت ظهور اسرار خلقت پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین است که به عدد 5 حرف ( ه ) ضمیر جانشین اوست که این عزیزان خلیفه الله و مجرا و مجلی و آیینه و مرآت حق و کُمّل اولیاء شدند و آنها ولایت مطلق از جانب حق تعالی هستند و تمام سرّ الاسرار کائناتند که هم اولند و هم آخر ، هم ظاهرند و هم باطن .

(من میخواستم درسی که بصورت حروف و اعداد و از گنج ولایت نوشته میشود تطبیق با حدیث مبارک امام رضا ( ع ) داده شود و به سمع و نظر خوانندگان عزیز برسانم) .

پس خداوند کنز وجودش را به اسم مبارک واحد ظهورداد و فرمود:الواحد لا یصدر الا الواحد.از خداوند واحد جز یک خلقت واحد صادر نمیشود. عددابجد اسم مبارک واحد برابر19 است که جمع ارقامش 10 میشود(10=9+1) و عدد 10 همان حقیقت گنجی است که از عدد ابجدنام مبارک احد(جل جلاله)که در درسهای قبل نوشته شد (احد=13)ظاهر شد که حقیقت چهارچوب خلقتی ظهور یافت. از جایگاه طهارت باطن حرف(م)به عدد ابجد 40 که جایگاهش 13 است و در جمع ارقامش (4=3+1)آیات مبارک آیت الکرسی ظهورمیکند که حدیث در کتاب گنج الف از امام صادق(ع)نوشته شده است. پس جمع اعداد1 تا 4 میشود 10 (10=4+3+2+1)که همان 4روی 10 است یعنی ولایت چهارده معصوم (ص)در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم قرار دارد.

حال خواهید یافت که چرا عدد 19 در سرّالاسرار گنجینه ی آیات قرآن نیز مؤثر است و عدد 19 در واقع باب رفتن به حقیقت طهارت است،چنانچه عدد نوزده برای هر کس معنی میشود عالمی که نو،زده میشود.

هنگامیکه یک حیوان حلال گوشت را میخواهند ذبح کنند طبق آیه 121 سوره مبارکه انعام (نخورید گوشت حیوانی را که هنگام کشتن آن بسم الله نگفته باشند...) باید بسم الله بگویند ، به دلیل اینکه حیوان در مسیر کمال وجودیش برای رسیدن به حقیقت انسانی باید از 19حرف بسم الله الرّحمن الرّحیم گذرکند،زیرا همانطور که گفته شد بسم الله سوره ی مبارکه حمد کل محتوای قرآن را در بردارد و حقیقت قرآن همان وجود انسان کامل است، پس قرآن انسان ساز است.

حیوان بعد ازکشته شدن، غذای انسان میشود و چون خداوند منّان میخواهد حیوان مسیر کمال را داشته باشدتا به کمال انسانی برسد باید ازبسم الله قرآن عبور کند تا خوردنش به انسان مؤمن حلال شود،پس با عدد 19که همان حقیقت عشر وجود است در بدن انسان مؤمن و عمل خالصانه ی او به سیر عبودیت خداوند احد و به گنج واحدیتش که آن قرب الی الله است میرسد(پس برای حیوان زندگی نو انسانی زده شده است که همان نوزده است)وخداوند میفرماید: انا لله و انا الیه راجعون. نتیجه میگیریم که انسان مؤمن هر لحظه از باطن 19 عبور میکند وبرای هر نفسش زندگی نو، زده میشود.حقیقت نوزده همان 40 است که او را تربیع یعنی بهاری میکند.امیدوارم خوب متوجه شوید.

همه ی معصومین(ص)به شهادت فی سبیل الله و به درجه عالی قرب الهی رسیدند و با کلمه شهید ، زندگی حقیقی آخرت را معنا کردند و تفسیر زنده ی آیه مبارکه قرآن شدندکه (ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون) حساب نکنید کسانیکه درراه خدا کشته میشوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. پس آنها بعد ازشهادت به تولدی رسیدند که هرگز درآن مرگ نیست وبه روزیی مرزوق شدندکه رزقاٌ حسناٌ است که آن رزق مستقیم از رب العالمین به آنها خورانده میشود.پس حیات واقعی را پیداکرده اند(نو،زده شد)و این کمال هدف پروردگار عالم است که بنده اش رابه بهترین پذیرایی الی یوم القیامت میرساند.

پس راه رسیدن به این مقام جز با شهادت فی سبیل الله نیست. عدد ابجد کلمه شهید = 319  است.300 برابرعددابجد حرف(ش)است وصفتش افشاکننده است،یعنی شهید افشا کننده ی راه گذر از 19حرف بسم الله الرّحمن الرّحیم است که در این عالم بسمل شده است و لباس حیوانی خودرا بطورکامل بیرون آورده وبه نور انسانی درعالم قرب وبه وصال محبوب میرسد(اللهم الرزقنا). عدد 19 اسرارش زیاد است .

یکی از زیباییهایش این است که اگر این عدد را به حروف بنویسیم (نوزده) عدد ابجدش 72میشودکه برابر با عدد ابجدکلمه سجده است وحقیقتی که امام علی(ع) و امام حسین(ع) درجایگاه سجده ، به یک بیان، حقیقت نوزده را شکافتند . امیرالمؤمنین علی(ع)که خود حقیقت باء بسم الله است درجان عدد حروف بسم الله ، درشب نوزدهم ما رمضان ، ماهی که شهرالله است و تنها ماهی است که در قرآن کریم نامش آمده ضربت خوردندکه منجربه شهادت آقا شد. ماه رمضان__ آیه 185 سوره مبارکه بقره "شهررمضان الذی انزل فیه القران هدی للناس و بینات من الهدی والفرقان . . ."  این ماه نهمین ماه سال قمری است ،درواقع بلوغ کامل تمام ماههای سال است . عدد ابجد ده = 9 میشود،درواقع باطن تاسع همان عاشوراست(عددابجدتاسع=531 که جمع ارقامش 9میشود) برای رسیدن به عاشورا باید از تاسوعاگذرکنیم،زیرا تاسوعاست که انسانها را به بلوغ انسانی رسیدن وقابل شدن برای رسیدن به حقیقت عاشورا رامیرساند،یعنی عدد 9روی عدد10 که همان 19 است. پس حضرت علی(ع)با سجده که عدد ابجدش برابرعددابجد نوزده به حروف است درشب نوززده به عدد، درماه نه که جایگاه عددیش 19 میشود به باطن شهادت تشریف بردند و امام حسین(ع)هم72 یارباوفا داشتند و درحالت سجده (72=سجده=نوزده)به فیض شهادت فی سبیل الله وزیارت لقاء الله واصل شدند و ایشان به مقام سیّد الشهدایی رسیدند و بالاترین مدال شهادت،مقام ثاراللهی راازپروردگارعالم کسب کردند.

عدد عشر در باطن سجده

سجده نماز__  انسان در هر نماز ،دوبرابر رکعاتش سجده میکند. نماز پنج رکن دارد(2سجده،یک رکن است). ما 17رکعت نماز میخوانیم و 34مرتبه سجده میکنیم که 34 برابر است باعددابجدکلمه دل و جایگاه کلمه روح و جوهر است،  شایدبتوان گفت که نماز به حقیقت تعالی روح ،ظهور سجده ی حقیقی جوهر وجود به عنوان بندگی خالصانه به لوح عمل است. جالب است هر سجده که برابر نوزده (19)بود،دو سجده میشود 38(38=19+19)و38 برابرجایگاه عددی نام مبارک حضرت محمد(ص)و جایگاه عددی نام مبارک حضرت علی(ع) است و جمع ارقامش11میشود(11=8+3)که 11برابرکلمه ی مبارک هو و حج است.

پس در یک نماز دو رکعتی،بااتمام سجده اول به رسالت پیامبر(ص)امّت میشویم ودر اتمام سجده دوم به ولایت امیرالمؤمنین(ع) و فرزندانش شیعه میشویم(یا به عبارت دیگر رکعت اول درجایگاه رسالت از نوزده عبور میکنیم ودر رکعت دوم به حقیقت ولایت درنوزده وارد میشویم) و درجمع چهار سجده (76=4×19)میشودکه برابرعدد ابجدکلمه عبد میباشد. بنابراین باسجده ی حقیقی به گنج عشر یعنی (10=9+1)یعنی 4روی10میرسیم که رسالت و ولایت است ودر حقیقت به طهارت 4 تا 10تایعنی به عدد 40 میرسیم.

پس سجده که افضل اعمال نماز است، البته سجده ی واقعی، انسان راکامل میکند. سجده یعنی عبادت خالصانه.امام علی(ع):"اَقربُ ما یکونُ العبدُ مِن الله اِذا سَجَدَ"  نزدیکترین موقعیت بنده به خداهنگام سجده است.(بحارالانوار ج82 ص222). همانطورکه عددابجدسجده 72 است وجمع ارقامش 9میشود(9=2+7)که بلوغ عمل رامیرساند،درهرسجده واجب است که 7موضع بدن به زمین برسد وساجد پروردگار عالم شود،پس در2 سجده میشود7 تا2 تا یعنی 14 تا(14=2×7)حقیقت این است که بامعرفت به گنج عشر،به اطاعت خالصانه میرسیم.(من الله التوفیق)

عدد عشر در حرف  ( ق )__عدد 19 جایگاه عددی حرف(ق) است،حرف(ق)که یکی ازحروف مقطعه در قرآن کریم در ابتدای سوره مبارکه قاف آمده است. حرف قاف به تنهایی دارای معنا وحقیقت کل قرآن است. درسوره مبارکه قاف 57 بارحرف(ق)آمده است که مضربی از 19 است(57=3×19).حرف (ق) یعنی نگهداروریشه ی کلمه تقوی میباشد. پروردگار عالم درسوره مبارکه بقره آیه2 میفرماید: "ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین "  (آن کتاب آسمانی قرآن درهدایتش برای متقین هیچ شکی نیست)

یعنی فقط متقین هستند که به هدایت واقعی قرآن نائل میشوند،پس در واقع حرف (ق)به عنوان تقوی، نگهدارنده ی ایمان بندگان پرهیزکار است. دردنیا هرگاه بخواهند موادغذایی راخوب نگهداری کنند،مقداری موادنگهدارنده یعنی (ق) درآن میریزندتاعمرسلامتش بیشترشود. مؤمن هم اگربخواهد اعمالش و ایمانش نگهداری شود وقیامت سالم به دستش برسدباید(ق)تقوی را در دنیا دائماٌ در اعمال خودقراردهد واز هر آفت گناه وبی پروایی بپرهیزد.

عدد ابجد حرف(ق)=100 وجایگاه عددی آن 19 میباشد. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم ،زمین راخلق کرد،به شدت میلرزیدتاخداوندمتعال کوه قاف را بر روی زمین خلق کرد،آنگاه به زمین امرشد که با کوه قاف آرام بگیرد.جالب است که میگویند تنها پرنده ای که روی قله ی این کوه (قاف) لانه دارد، سیمرغ است. ظاهراٌ مرغ افسانه ای است اما به تعبیرعرفان، آن 30 جزء قرآن است که حقیقت (ق)و نگهدارنده ی نور هدایت ورساننده ی آن بوسیله ی ائمه معصومین(ص)به تک تک انسانهاست تا در زندگی کوتاه دنیا حقیقت برکات آیات وحی الهی را با امامت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)به آخرت برسانند. جالب است که عدد 100 هم یکی از زیباترین اعداد است. همانطور که در حقیقت کف دریا نوشته شد، حقیقت تربیع و بهاری شدن کف دنیا برای هر انسان متقی که بتواند ابراهیم وار یا موسایی از کف جهنم دنیا به سلامت گذرکند این است مربع عشر دنیا را با عمل صحیح عاشورایی خودبطورکامل پرکندیعنی ده تاده تا که میشود100تا(عددابجد کلمه کف=100) عدد صد را درکتاب عرفان آب توضیح داده ام ،اما در اینجا هم اشاره ای میکنم:

عدد صد از گنج عشر

گفتیم در دنیا در مکانهایی که آب زیاد جمع میشودبخاطر اینکه خطرآنرا دفع کنندواز آب بخوبی استفاده ی بهینه کنند و آبرا در تمام سال قابل استفاده نمایند،صنعت سد سازی را بناکردند. سد با سین در دنیا باعث میشودکه نه تنها آب،ذخیره و قابل مصرف وبدون ضرر شود، آب در اندازه های مختلف شاخه شاخه میشود و در شهرها وبخشهای مختلف بصورت قابل شرب و استفاده ی بهینه به مصرف میرسد و زراعت وکشاورزی در آنجا رونق میگیرد و دراصل از انرژی قوی آب، نیروی برق، یعنی نور استخراج میشودوتمام شهرها از نیروی آن جان صنعت را درکارخانه ها و درتمام مصارف به بهترین کاربری تهیه میکنندوچرخ جامعه ی متمدن امروزی را بطور الکترونیکی راه اندازی میکنند.

امااین سد عمری داردوخلاصه یک روزخراب میشوداما صدآخرت که با صاد است (سددنیا باسین است)درواقع برای هرانسان مؤمن،همان تیغه ی شمشیر وهمان فرقان است که حق راازباطل جدامیکندومانند کلمات مبارک بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که یک آیه محسوب میشودوخواندن آن موقع ذبح حیوان حلال گوشت ،خوردن آنرابرای انسان حلال میکند،درواقع حیوانیت حیوان که همان ظلمت است پشت بسم الله میماند و نورانیت آن حقیقت به انسانیت رسیدن است مثل قوای فکر وبینایی چشمها وشنوایی گوشها وبارورشدن نیروهای جسمانی برای اطاعت خداوندمیشودکه همان حقیقت نور است .

درواقع انسانی که از کتاب الهی که وحی نور است پیروی وعمل به آیات نورانی میکند،عمل خودرا به صورت انرژی نورانی ذخیره ی آخرتی میفرستد وآن همان حقیقت صد(قاف تقوی)است وهرگزخراب نمیشود.نه تنها در دنیا انسان راازخطرها وآفات مادی و وسواسها وخناسها وشیاطین حفظ میکند،بلکه دراخرت هم حجاب بین بهشت وجهنم است(فرقان).

یکی از سفارشهای ائمه معصومین(ص)درخواندن تسبیحات حضرت زهرا(س)بعد از نمازهای واجب است. تعداد34مرتبه الله اکبر،33مرتبه الحمدلله و 33مرتبه سبحان الله است که رویهم صد مرتبه میشود.روایت است که اگر بعدازنماز واجب بدون انجام دادن عمل منافی نماز این تسبیحات را بگویید انشاالله نقصهای نماز جبران میشودیا بقول دیگر ثواب هزار رکعت نماز مستحبی رادارد.

البته عرفان آن عظمتش بینهایت است اما بنا به بحثی که نوشته شد،نماز خودش مثل ذخیره آبی است که جانها بوجودش احیا میشودوطهارت پیدا میکند،اگرپشت این صدمرتبه ذکر قرارگیرد به برکت این تسبیحات ، انوار و برکات نماز از صبح تا ظهر، ازظهرتاعصر،ازعصرتامغرب وعشا وخلاصه تاصبح انسان درحریم طهارت نماز که ستون دین است از ظلمات خارج شده و به حقیقت نور هدایت میرسد.

خوبست بدانیم که این صد فقط ولایت است زیرا در جایگاه عددی 19 شد(جایگاه عددی حرف ق=19 وابتدای جزء19 قرآن کریم درسوره مبارکه فرقان است)و جمع ارقامش 10 میشود(10=9+1)این عدد عشر(10)،همان حقیقت کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا ست،این همان عشری است که همه ی انسانها در دنیا در امتحاناتش باید ولیّ زمان خودرا انتخاب کنند،این همان اتممنا بعشر(تمام کننده 10) است که هرکس بخواهد به اربعین بهاری وسبززندگی دنیا وآخرتش برسدبایدآنراتمام کند.

 پس درواقع صدباصاد و هم سدباسین ،جداکننده ی نورازظلمت هستند.سدباسین نورش حسّی است اما صد با صادنورش قلبی است و آنرا درآخرت ملاقات میکنیم درحالیکه دردنیا هم پروردگارعالم در سوره مبارکه فتح قسمتی ازآیه ی آخرمیفرماید : "تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله ورضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود"  آنانرا درحال رکوع وسجودنماز بسیاربنگری که فضل ورحمت خدا وخشنودی اورا به دعامیطلبند بررخسارهایشان از اثرسجده نشانه های نورانیت پدیداراست .

پس نور هدایت ،انسان را از خطرات ظلمات دنیا نجات میدهد و راه رضای خداوند متعال را برای ما هموار وروشن مینماید. چنانچه یکی از اسماءمبارک قرآن نور است وتمام آیات الهی نورهستندوهمینطور امامان معصوم(ع) نورهدایت هستند برای همه ی شیعیان تاآخرالزمان ، پس همین دنیا بنده ی مؤمن باید با ساختن صدآخرتی یعنی همان (ق)تقوی از انوارش هر لحظه استفاده کامل کند و وصل به نور مقدس امام راه ،حجت حق شودکه آنها هستندشفیعان مادر دنیا وآخرت ورساننده ی ما به سرمنزل مقصود یعنی قرب الی الله و رضوان الله اکبرهستند.

ازامام رضا(ع)درکتاب عیون الاخبارآمده است که: اول فعل خداوند نوراست. کلمه نور با سه حرف ظاهر شده است که اول آن (ن) است وعددابجد (ن)=50 وجایگاه عددی (ن)=14 است،عدد14 همان گنج عشرمیباشدکه 4روی 10 است(تمام حروف الفبای عرب 28 تاست یعنی28=2×14 که 28 جایگاه عددی حرف(غ)است وعدد ابجد(غ)=1000 است که به عربی اَ لًف خوانده میشود واگر ارقام28 را با هم جمع کنیم 10 میشود(10=8+2) وعدد 10 همان گنج است که تمام انوار مقدس از ذات اقدس الهی راظهور داد که جمع ارقامش(1=0+1)میشود یک که برابراَلِف وجود است.

درواقع باطن 19 (10=9+1)هم همان عشر ولایت و باطن کنز الهی است(عد ابجد اسم مبارک واحد=19 است). اگر درس را کاملا متوجه شده باشید حقیقتی از صد،عدد ابجد حرف (ق) که محصولش نور است را در دنیا با تقوی درعمل پیدا میکنیم و پیروزی درامتحانات دنیایی ما فقط به شرط تقوی است. زیرا پروردگارعالم درآیه2سوره مبارکه بقره میفرماید:آن کتاب آسمانی (قرآن)هیچ شکی درآن  نیست که هدایت میکند فقط متقین را.

در آیه مبارک آیت الکرسی نیز میفرماید:"یخرجهم من الظلمات الی النور".خداوند متعال هدایت را که یک نور قلبی است به شرط تقوی ،راه گشای نجات مؤمنین دردنیا میداند.

عدد 19 به حروف ( نوزده )

 عددابجد کلمه نوزده =72 میشود که جمع ارقامش 9میشود(9=2+7)و72 برابر باعددابجدکلمه سجده است(درواقع بالاترین خضوع وخشوع بنده واطاعت محض در مقابل پروردگارعالم ،سجده است) . نکته: خواننده ی عزیز شروع ظهور مخلوق درعالم باطن سجده ی خالصانه واطاعت محض خالق یکتاست،زیرا آنجا مظهر ظهور اوست درواقع عالم در عبودیت بطور کامل ساجد پروردگار عالم است.شیطان رانده شد چون سجده به حضرت آدم(ع)رابجانیاورد،درواقع به امرخداوند سجده نکرد.

چنانچه در وجود معصومین(ص)امام اول ماشیعیان بخوبی عبودیت را به سجده نشان داد.امام علی(ع)درسحر نوزدهم ماه مبارک رمضان در سجده فرق مبارکش شکافته شد وهمینطور امام حسین(ع)در حالت سجده روز عاشورا سراز بدن مطهرش جداکردند،درحالیکه او خود 9روی 10 بودیعنی 19،زیرا ایشان به عدد10 بدنیا آمد و 9 ذریه دربطنش بود. وحقیقت بندگی و سرّتولد انسانیت به نور تطهیر باطن را الی یوم القیامت از درون سجده به انسانها آموختندتا حیات طیّب برای انسانیت نو،زده شود.دیگراینکه امام حسین(ع)مقام سیدالشهدایی راداراست (عددابجدشهید=319پس افشاکننده 19 است وعددابجدنوزده به حروف=72=عددابجد سجده).

بلوغ حروفی در عدد نه ،به جایگاه عددی 19

انسان در عالم خلقت به عدد 9 متولد میشود و به عدد 9 خلق شده است. پروردگار عالمِ اعداد را به 9شماره ظاهر کرده است ، همانطورکه الفبای حروف درعربی 28 تاست ،اعداد در تمام زمانها سقفش تا9 است . عدد 9 بلوغ اعداد است و در آفرینش این عدد طوری ظهور پیدامیکند که وقتی 9در هر عددی ضرب شود ،جوابش در جمع عددی 9 میشود مثل:18=2×9 (9=8+1) و یا 63=7×9 (9=3+6) و اگر هر عددی هر قدر هم تعداد ارقامش زیاد باشد ،باز هم درجمع عددی 9 شود ،بر9 قابل قسمت میشود مثل167543289 که جمع ارقامش 45 میشود و9 =5+4 و 45=5×9 و اگر خود عدد را بر9 تقسیم کنیم قابل قسمت است  18615921=9 : 167543289 .

پس عدد 9  سلطان اعداد است،وقتی عدد به 9 رسید برهمه ی اعداد غلبه میکند.جالب است که خداوند متعال وقادرسبحان، انسان را به عدد9خلق نمودو او را اشرف مخلوقاتش قرار داد،چنانچه ازنظرعدد اگر عدد1 تا 9 را با هم جمع کنیم برابرعدد ابجد کلمه ی  آدم (ع) =45 میشود (45=9+8+7+6+5+4+3+2+1) و جمع ارقام 45 هم 9 میشود.

پروردگار عالم همه ی عوالم نه گانه را ظرف اسماء الحسنی خود قرار داد و ایشان را علم الاسماء عنایت فرمود،آنگاه حوا(س)را دفعتاٌ خلق نمود و فرمود ایشان مؤنث یعنی دوّمی شماست. یعنی همانطور که میدانید زن در بلوغ تکلیفی به عدد سن 9 سال تمام بالغ میشود وخود حامل فرزندانی است که 9 هستند ودر 9 ماه تمام بدنیا می آیند.

خداوند در قرآن کریم میفرماید:آسمانها و زمین وآنچه بین آنهاست را برای انسان خلق کردم و او را برای خودم. وفقط به انسان لیاقت بندگی با اختیار برای خودش را داد و به او بهترین گوهر خلقت خویش یعنی عقل را اهدا فرمود و انسان(کامل)را برهمه مخلوقاتش مسلط فرمود.

کلمه ی انسان یکی از زیباترین وپرمحتواترین اسماء خلقت پروردگار عالم است و 5 حرف دارد ، عدد ابجدش 162 است که جمع ارقامش 9 (9=2+6+1) میشودو جایگاه عددیش45=عدد ابجدآدم(ع) است که این همان حقیقت گنج خلقت است که انسان کامل ،منظور خلقت است ،درضمن جمع ارقام 45 هم 9 میشود(9=5+4) ،یعنی تمام انسانها درجایگاه خلقت جسمانی در دنیا همه ذریه های حضرت آدم(ع) هستند و نُهِ (9) وجود اوبرای همه حکم پدر را از نظر جسمانی دارد وبه همین منوال وجود خانم حوا(س) مادر جسمانی همه ی انسانهاست.

عدد ابجد انسان (162) برابرعدد ابجد کلمه ی آسمانی است که انسان وجودی است آسمانی (عالم آسمانی هم به عدد9 به تمام عوالم احاطه دارد ). اگر عدد 162 را بر9 تقسیم کنیم 18 میشودکه رمز منازل دنیاست وبرابرباعددابجد نام مبارک (حی) خداوندقادرمتعال است و سن مبارک خانم فاطمه زهرا(س)و جایگاه عددی نام مبارک آدم(ع)که درجمع ارقامش برابر 9 میشود. پس انسان کامل در حقیقت بلوغ خلقتی نُهِ وجودش بر تمام مخلوقات دنیا وآخرت ،ولایت کامل دارد.واحیاکننده همه مخلوقات ومخصوص احیاء تمام احکام واعمال وآخرت انسان است.

عدد 9 به حروف ( نه )

اگر نه را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 55 میشود که در جمع ارقامش 10 میشود (10=5+5) که همان حقیقت عشر است که در عرفان عدد 9 در عید قربان ، قبل از روز ده ذیحجه ، روز عرفه است و روز تاسوعا که قبل از عاشوراست ، این حقیقت ظهور پیدا میکند که باطن 9 در بطن 10 است، تا به بلوغ 9 نرسیم وارد 10 نمیتوانیم شویم . عدد ابجد ده برابر 9 است پس 9 حقیقت به کمال رسیدن ده است .  55=جایگاه عددی صدیق است .و اینجا محل عبور از ظلمات به نور یا خروج از باطل به ورود به حق است و بیرون آمدن از حیوانیّت به انسانیّت و خلاصه عروج از دنیا به عالم قرب وتولد حقیقی که راهی جز مجرای صدق ندارد. همان اتممنا بعشر که قبلا توضیح داده شد.

امام حسین (ع) که خود حامل 9 است خودش به عدد 10 بدنیا آمده است ، رسالتش خیلی سنگین است زیرا او باید وراثت تمام انبیاء ، تمام اوصیاء ، اولیاء  صدیقین ، شهدا و ائمه معصومین (ص) تا وجود مقدس خودش را در روز عاشورا که به طهارت آورنده ی تمام عاشوراهای عالم است یا همه ی دهه هاست به تمام و کمال در دنیا به معرض ظهور و اکمال دین وتداوم دین بقیة اللهی را به تمام انسانها در دنیا عرضه وحمل عاشورا را بطور کامل بر زمین کربلا (همه ی زمینهای دنیا کربلا و همه ی روزهایش عاشوراست )به عمل ظاهر کند و امام عاشورائیان شود وبماند الی یوم القیامت.

پس شهادت او نظیر ندارد و عاشورای او بی مانند و مصیبتش سوزاننده و تربتش استثناء است که شفابخش است زیرا فقط تربت ایشانرا میتوان به نیّت شفا خورد (چون تربتش عاری از هرگونه ظلمت است و کاملا نورست زیرا قلب به میم شده است ) والا در احکام خوردن خاک حرام است. شهادت او استثناء است زیرا خون در اینجا پاک است، بدن میته زنده میشود ، عین نجاست درون بدن به عین طهارت میرسد و در این بارگاه طهارت لباس بدن ، کفن میشود وجان دادنش نماز عشق . پس شهید به طریق شهادت امام حسین (ع) نه غسل میخواهد نه کفن ، نه نماز میخواهد ونه احکام دیگر ، زیرا پروردگار عالم در مقامش میفرماید:  ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء ٌ عند ربهم یرزقون  (حساب نکنید کسانیکه در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. ) یعنی متولد شده اند و حیات جاوید پیداکرده اند . امیدوارم بلوغ 9 را خوب بفهمیم ، چنین عزیزی را خداوند فرزندی عطا فرمود که خود به عدد 9 بدنیا آمده است ( آقا علی ابن الحسین (ع) ).

جالب است بدانید جایگاه عدد نه به حروف ، 19 میشود و همانطور که گفته شد عدد ابجد نوزده برابر است با 72 وعدد ابجد سجده نیز 72 میباشد که جمع ارقامش 9 میشود(9=2+7) .پس بلوغ اطاعت ، سجده است که قبلا توضیح داده شد.

حال خوب دقت کنید آقا امام حسین (ع) خود در سجده(72) به بلوغ حیات یعنی شهادت فی سبیل الله و در عاشورا با 72 یار به شهادت میرسند وتا چهل روز سر مبارکش روی نیزه بود که عدد ابجد نیزه هم 72(=سجده) میشود ، یعنی ایشان در چهل روز چهل وادی عالم اربعین ،حقیقت طهارت و رساندن رسالتش از کربلا تاکربلا بوجودمقدس حضرت زینب کبری(س)وامام سجاد(ع)این بلوغ (سجده واقعی،حیات طیب وهدف خلقت و همان جان طهارت و تولد واقعی در عالم آخرت ) را به تمام و کمال به انسانها رساندند.

همانطور که متذکر شدم میوه ی دل امام حسین (ع) آقائی است که به عدد 9 بدنیا آمد ، یعنی یک خودش بود و هشت ذریه در بطنش ، پس او 9 میشود. در ضمن به عدد نه ، همان جایگاه نوزده که برابر 72 بود ، سجده به اطاعت محض پروردگار عالم را چنان ظاهر نمود که ایشان سید الساجدین زین العابدین لقب گرفت.

 امیدوارم خوب درک کنید و به وجود مقدس ایشان معرفت بیشتری پیدا کنید. او بود که مدت چهل سال ولایتش ( که عدد گنج طهارت است ) با اشکهایش راه عاشورائیان را تا انقلاب فرزندش مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) شستشو داد.

 ما مدیون تمام نفس نفسهای ایشان با تحمل سختیهایشان هستیم و با عدد 9 وجودشان ، رسالت عرفان عاشورا یعنی ( 10 ) عشر امتحان را به همه ی شیعیانشان با اطاعت محض یعنی سجده ی واقعی و خالصانه برای پروردگار عالم  و اشکها و مناجاتشان ، سوز وگداز عاشورا  را  احیا نمودند و به همه آیندگان رسانیدند. (ظهورعدد19دروجودمبارکش)

                                                                                                                               وجودمقدسش از نظر ولایی امام چهارم هستند.که عدد 4 ،گنج عشر است و از جمع 1تا4 عدد 10طُهررا ظاهر میکند(10=4+3+2+1)یعنی 4روی 10 واز نظر معصومیت ایشان ششمین معصوم (ص) هستند پس عدد ولایی و معصومیتشان 10 میشود(10=4+6) و در حقیقت به عدد 9 که بطن ده است بدنیا آمده اندو ظهور ولایی و معصومیتشان 10 میباشد،در واقع 9 روی 10 که میشود 19(19=10+9). وعدد ابجد نوزده به حروف برابر 72 است که 72 عدد ابجد کلمه سجده میباشد، که ایشان خود حقیقت سجده و سید الساجدین علیه السلام است. امیدوارم بتوانیم شیعه ی واقعی این عزیز باشیم در دنیا وآخرت.انشاالله   

بلوغ کامل 9 در گنج نوزده بوجود مقدس آقا و سرورمان امام زمان (ص)                                  وجود مقدس آقا نهمین فرزند نورانی امام حسین(ع) است درحالیکه در زمان تولد امام حسین(ع) که به عدد10 بدنیا آمد ،تولد امام برحق؛امام زمان(ص) پایان عددِ10 وجود مقدس امام حسین(ع)است پس جان حقیقی 9روی ده و جلوه ی کلمه نوزده یعنی نو،زده شد بصورت کامل وبوضوح ظهور پیدا میکند که تمام درس را اگر مطالعه کرده باشید،در این زمان جان جانانش را می بینید.

وجود مقدس امام حسین(ع)گنج ظهور عرش را به عشر در کربلا متجلی ساخت و عالم کنز را به طهارت و رساندن به قلب به میم عدد40 جان 14 و 4روی ده و دهه طُهر میباشد.

درزمان حکومت وجود مقدس امام زمان(ص) ظهورتمام هدف خلقت و گنج آفرینش و ظهور اول فعل خداوند کریم یعنی نور است (ایشان حکومتش نورانی است). سال تولد آقا 256هجری برابر با عددابجد کلمه (نور) است. ظهور (انشاالله هر چه زودتر)آقا زمانی اتفاق می افتد که بقول احادیث 313 یار مخصوص وقابل اعتماد و پاک وصادق داشته باشد.نام مادر بزرگوارش نرجس خاتون است که عددابجد نرجس=313 میشود. اگر سیصدوسیزده را به حروف بنویسیم عددابجدش=256 میشودکه برابرعددابجد نور است. حکومت آقا هم نورانی است. چنانچه حضرت بقیه الله ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می فرماید:

"فی ابنةِ رسول الله (ص)لی اُسوة ً حسنة ً مرا در دخت رسول الله (ص)اُسوه ای نیکوست.{کتاب چهلچراغ(ازکتاب بحارالانوارج53 ، ص180)} این سخن امام زمان(ص) اوج شخصیت معنوی دخت گرامی پیامبر(ص)را بوضوح نشان میدهد و نوع حکومتش را، چون مادر بزرگوارش زهرا(س) است و زهرا یعنی نورانی  ودرخشنده .گویی روش ومنش حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) چندان فاخر و متعالی است که امام زمان(ص) بدان تأسی می جوید.

عدد ابجد نور= 256 که در جمع ارقامش 13 میشود(13=6+5+2) و 13=جایگاه عددی حرف(م)که عدد ابجد(م)=40 است و چهل،اربعین نامیده میشود. اربعین از کلمه (ربع) میاید یعنی سبز شونده وبهار. پس تمام هدف در زمان آقا آمدن بهارِ بدون خزان است.که در این زمان بقول احادیث معتبر رجعت معصومین(ص)وحکومتشان اتفاق می افتد. انشاالله 

ایشان چهاردهمین معصوم(ص) و دوازدهمین امام(ع) هستند که عدد ولایی ومعصومیتشان 26 میشود(26=14+12) که این عدد ورای عالم دنیاست وبرابرباجایگاه عددی حرف(ض)به عدد ابجد800 است. جمع ارقام 26 میشود 8 (8=6+2) که وجود مقدس آقا به ابن الرضا آمده است و فرزند چهارم امام رضا(ع) است به عدد 4 ،این عدد گنج عشر و 4روی ده ودهه ی طُهر است. درحالیکه فرزند نهم امام حسین(ع)است ؛ (ازبلوغ 9)  و از عدد 9 هم از باطن 10 وجود مقدس امام حسین(ع)تمام خزانه ی واحدیت(19) پروردگارعالم در زمانش به تجلی ظهور انسان کامل، حقیقتِ اسماء مبارکش از اجدادطاهرینش(ص) و مادر گرامیش (س) ظهور می نماید."اللهم عجل لولیک الفرج واجعلنی من انصاره واعوانه وشیعته والذابین عنه والمستشهدین بین یدیه" . 

یکی از زیباییهای زمان آقااین است که تمام صفرهای بالقوه ی عالم وجود، در پیشاپیش گنج عشر وجود که خود آقاست به خدمت درمی آیند و تا بینهایت معنای استعداد خود را در خدمت آن والا گهر ارائه می دهند.

در نتیجه هر انسان عاقل هم برای زندگی فردایش مانند یک دانه عمل میکند ،همانطور که یک دانه در مقابل حیات بعدی خود مثل صفر است آنگاه خود را در معرض آب حیات و نور که در باطن ظلمت زمین است قرار میدهد ،گنج حجاب (14)را تحمل میکند تا بتواند قامت الف خود را از ظلمت به نور بکشد تا بالقوه های صفر وجود خودرا بصورت سبزی شاخه وبرگ به نهایت بلوغ 9 و باطن نوزده در سجده ی خالق و عبد بودن و بری شدن از تمام آفات به منزل هستی یعنی بارورشدن وبه گل ومیوه ی خود برسد تا بتواند صفرهای قوای خود را درپیشاپیش الف یا یک وجود خودبه عنوان خوب بندگی کردن به کمال اعلا وبه قرب او برساند آنگاه نتیجه‌اش تا بینهایت است تا وقتی در دنیا خداوند کریم آنها را بوسیله ی رسولان و معصومین (ص) سیراب کرد وآنها قنوت کردند وقانت شدند . خداوند مهربان در صورت قبول آنها را به قنات وجود میرساند تا روزی که دستش از عمل کوتاه است،درختهای عملش از قنات عمل خود از فضل خدا سیراب میشوند"جنات تجری من تحتها الانهار". و هرگز قناتش خشک نمیشود.اللهم الرزقنا. با امید اینکه آقا نام مارا در زمره یارانش ثبت کند .انشاالله

" اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک  طوعا وتمتعه فیها طویلا "

عرفان عدد 10

<جلد دوم>

کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۷:۰۲
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین الحمدلله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات والنور.

حمد و ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است که خلق کرد آسمانها و زمین را و قرار داد ظلمات و نور را. حمد وستایش مخصوص اوست که گنج آفرینش خود را به محبت بی انتهایش گشود وخلایق خود را به نور معرفت خویش آشنا ساخت . حمد وستایش مخصوص پروردگار عالمیان است که خلیفه های برحق خود را برای آشنایی مردم به گنج وجودشان فرستاد که چگونه استفاده کردن از این گنج ، برای رسیدن به سعادت دنیا وآخرت و در نهایت به قرب و رضای خداوند یکتارا به همه ی انسانها آموختند. راز خلقت را پروردگار عالم برای شناخت خود و در عالم باطن به محبت خود در نهایت بی نیازی به مخلوقش متجلی ساخت و تماماً بواسطه ظهور اسرار ، خویش را در نهایت تقدّس، تسبّح، تطهّرو تنوّر معارفش را که شامل اولین خلقتش است (شاید بتوان گفت اول و آخر خلقتش است) ظاهر نمود. چون فرمود: انّی کنت کنزاً مخفیاً فاحببت و ان اعرف. این است و جز این نیست که من گنج مخفی بودم پس دوست داشتم خود را بشناسانم. گنج خلقت خود را در نهایت محبت جلوه داد. همه ی زیباییهای خلقتش را یکجا به انسان کامل اعطا فرمود و وجود مقدس انسان کامل را ظرف گنج خویش؛آینه و مرآت خود قرار داد.از احادیث قدسی است: الواحد لا یصدر الا الواحد. خداوند احد جز یک خلقت از ذات اقدسش صادر نفرمود وآن ظهورمصدریّت همه ی مخلوقاتش است.

بنابراین حدیث عشق از یک آغاز گردید ،پس عدد و حروف تواماً روح و جسم کلام شدند و انسان کامل، کلمه خدا قرار گرفت وذات اقدسش او را مرآت یعنی آینه ی تمام نمای صفات و اسماء خویش قرار داد و ایشان کُمّل اولیاء شدند.وجود مقدسشان را نور ثابت و نور تام وحتی کل نور قرار داد ، وجودهای مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین همه در سرّ وجود ، نورٌ واحد هستند( همانطور که در کتاب گنج الف توضیح داده شد سرّ الاسرا ر راز خلقت ، علمی است که او خواست تا حدودی در دنیا پرده برداری شودواز زبان وجودهای آسمانی ونورانی ائمه(ص) که خود حقیقت سرّ این خلقت هستند وخلیفه های بر حق پروردگار عالمند، به گوش عاشقان معارف برسانند).

پروردگار عالم، انسان را آینه صفات خود قرار داد تا خالق خود را بشناسند و با عبادت خالصانه، راه رسیدن به او را پیدا کنند زیرا در کلام کریمش فرمود:انا لله وانا الیه راجعون،از سوی خدا آمده اید و بسوی او باز میگردید.اما تا راه معارف را پیدا نکنید عاشق او نمیشوید،تا شیعه وپیرو مقربین درگاهش نشوید راه به او ندارید و تا علم به کتاب آسمانی نداشته باشید راه آسمانی شدن را پیدا نمیکنید. بنابراین پروردگار عالم ، خود را با اسماء و صفات ذات اقدسش معرفی میفرماید و فقط به انسان قابلیت درک و فهمیدن انوار مقدس اسمائش را عنایت کرده است. به انسان بهترین ارزشهای خلقتی مثل عقل ، فهم و شعور را عنایت فرموده و به او بصیرت ( بینایی ) ،سمع ( شنوایی)، قدرت و حیات داد، زندگی او را در دنیا مقدمه ی حیات جاودانه در آخرت قرار داد. دنیا را برایش سکوی پرواز به اعلا رفتن نها د. بنابراین انسان را درقید بندگی و حدود و ثغور احکام و تکلیف و امتحانات و ابتلائات ، ضعف و ناتوانی و خلاصه جوانی و پیری و محدوده ی عمر قرار داد تا خالص و ناخالص از هم جدا شوند و انسان به کمال انسانیت و خداگونه شدن برسد تا لیاقت انس با پروردگار خویش را داشته باشد، تا واقعاً به هدف خلقتی خود؛ خلیفه اللهی برسد.

 اراده و مشیت پروردگار عالم بر این قرارگرفت که در حقیقت خلقت در عالم حب که ساحت پاک قدّوسیت و سبّوحیت اوست ،ظهور سرّحقیقت محمدی (ص ) را از نور ذات خود تجلی نماید. این عالم که تقدس محض است در جایگاه طهارت بظهور رسیده و تمام خلقت در جان طهارت از این حقیقت که واحد است ظهور و خلق شده ، پس خداوند باریتعالی آنچه خلق کرده در مجرای قدّوسیت و سبّوحیت خود است. بنابراین انسان باید بداند که اگر بخواهد راه به عالم قرب پیدا کند فقط از مجرای سبحان و عالم تنزیه است ، پس او هم باید تنزیه شود بمعنی تطهیر. احکام الهی بالاترین منت پروردگار عالم به انسان است که با انجام تکلیف احکام و عمل به فروع دین، حقیقت اصول دین را برای خود محکم و استوار و به یقین حفظ میکند. صفات ذاتی پروردگار عالم؛ آن صفات الاهیه (7)است:1-الحی (حی )2-العلیم (علم ) 3-المرید ( اراده ) 4-القادر(قدرت) 5-المتکلم (علم کلام) 6-الجواد(جود) 7-المقسط(عدل)صحت متکلم.

چون این درس حقایق و معارف ولایت مطلق را از نظر حروف و اعداد بررسی میکند این صفات مبارک پروردگار عالم مورد نظر ماست . خداوند تبارک وتعالی گنج ذات اقدسش را از علم ذاتی خود با خلق حروف و اعداد بصورت کلمات ، اسماء و صفات ذات خود را در حقیقت نوری ظاهر و متجلی فرمود و مخلوقات خود را در غالب کلمات و معانی حروفی به اسرار ظاهر و باطن معرفی نمود. ملکوت و اسرار ملکوت عوالم و افلاک و مراتب خلقتی در هر یک از مدارهای خلقتی شکل و محتوای خود را گرفت اما برای تعریف در غالب الفاظ و حروف ، بصورت گنج مخزون و مکنون برای انسانها در شکل و صورت حروف و اعداد تدوین وتدبیر شدند. پس بقول پیامبر بزرگوارمان(ص) هر حرف، اسماء الله است و هر یک حرفی از حروف کلام خداوند عالم الغیب است که در هر زمان پروردگار عالم گنجینه ی معارف خود را بوسیله ی رسولان امین خود به مردم زمانشان به یک نحو گشوده است و آنها را دعوت به معارف خود کرده و راه شناخت و بندگی و تعالیشان را به آنها آموخته است.به برخی از آن بزرگواران،کتاب آسمانی عنایت فرموده و به انسان قابلیت آموختن کلام و نور فهمیدن ودرک کردن را عنایت فرموده است .

ما انسانهای این زمان مفتخریم که پیامبر آخرالزمان محمد مصطفی(ص) ، رسول و نبیّ ماست،چراکه ایشان سیدالمرسلین و خاتم النبیین است. وجود مقدسش نور تام و مظهر ظهور تمام گنج و خزائن پروردگار عالمست و ظرف مطهرش گیرنده ی بالاترین معجزه الهی ؛ قرآن مجید است که این کتاب آسمانی هم کلام الله است و هم کتاب الله( تمام کتابهای آسمانی پیشین فقط کتاب الله بوده اند ).خداوند سبحان در کلام کریمش(قرآن) در چندین آیه مبارکه فرموده که مردم دانشمند و پرادعا را دعوت کرد که هر کس میتواند یک سوره یا ده آیه و یا حتی یک آیه مانند قرآن بیاوردآنگاه اعجاز قرآن را رد کنند،اما همانطور که واضح است تا بحال وتا قیامت هیچ کس نتوانسته و نمیتواند، چون در کلام خالق هیچ کس نمیتواند نفوذی داشته باشدزیرا او فرمود :ما خود،قرآن را حفظ میکنیم.بنابراین ما امت آخرالزمان هم، برهمه ی امم پیامبران گذشته پیشی گرفتیم زیرا خداوند متعال انسانهای این زمان را قابل دانست که با کلام خودآنهارا راهنمایی کند.یعنی این انسانها عقل و فهم وشعورشان تا حدودی به این اعجاز بزرگ میرسد(که به وسعشان متوجه شوندودرک کنند)

حال میخواهم به حول و قدرت پروردگارمهربانم، زیباییهای گنج خلقت را ازدریافت معارف اهل بیت عصمت و طهارت(ص) وقرآن کریم از نظرحروف واعداد تا حدودی حجابش را کنار زده تا نور کلی ولایت حقیقی را بهتر بشناسیم وبا فهمیدن این عرفان شایدبه قرب ورضایت حجت حق؛مولا وصاحبمان آقاحجه ابن الحسن عسگری عجل الله تعلی فرجه الشریف برسیم ویا ذره ای باعث سرور قلب سرورمان  شویم.

درس عدد ده (10 )

همانطور که همگی واقف هستید آنچه در عالم هستی وجود دارد به اراده و مشیّت یک خالق خلق شده و نظم و هماهنگی بدون لغزشی دارد، هیچگونه ناهماهنگی در آن وجود ندارد و این خود تفکر و تعمق زیادی میخواهدکه انسان خود را بشناسد و تمام معارف اطراف خود را بفهمد وچنانچه به هیچ بودن خود رسید آنگاه پروردگار قادر متعالش را بشناسد و فقط بنده و عبد خالص او شود. زیرا او تنها عزیزی است که بی نیاز و صمدست و راه بندگی را راه سعادت و به تعالی رسیدن ما قرار داده است.همانطور که پروردگار عالم برای حروف الفبایی قرار داده که 28 حرف است، پس سیر 28 حرف تمام کلمات و معانی را در خود جای داده و همگی در کتاب آسمانی قرآن مجید وعزیزمان جمع است.

 برای اعداد هم همانطور که در کتاب الف ذکر کرده ام،آنرا به خود اختصاص داده است.عددرا به یک ذات اقدس خود یعنی احدیّت خویش آغاز فرمود و آنرا برابرحرف الف گذاشت.الف=یک (واحد) در یک واحدیّت خویش همه ی اعداد را جلوه داد و( در حرف الف، همه ی اعداد وحروف را جلوه داد)عدد یک را به خود نسبت داد ودر سوره ی مبارکه توحید فرمود:" قل هوالله احد ". بنابراین عدد از یک شروع شد و صورت عددی تا نه صورت گرفت و در عدد ده تمام آغازین و انجامین اعدادپایه گذاری و اظهار شد(10). اما در شماره گذاری ایام تا هفت عدد خوانده شد. واسرار اعداد، همه بر پایه ی سه عدد که ماقبل آن صفر است به عدد یک و دو و سه قرار گرفت و اینچنین گنج خلقت تعریف شد.پروردگار عالم با معارف اسرارگنج حروف و اعداد، کل معارف خلقت خویش را در معارف کلام خود ؛قرآن کریم قرار داد و عابد خالص خود را با شناخت نزد خویش فراخواند و همه ی نعمتهایش را در تسخیر انسان کامل که عبد خالص خدا و خلیفه ی اوست ، قرار داد(و به هر بنده اش به اندازه ی وسعش عنایت فرمود).

عدد ده ، سرّ ظهور فردانیّت به زوجیّت و از زوجیّت به وحدت وجود را عنایت فرمود.عدد ده ، خزانه دار کلّ اعداد و حروف است.. در واقع حقیقت عدد ده متعلق به عزیزان معصوم (ص) است. زیرا این بزرگواران خزانه داران و ظرف گیرنده ی کل نور و کل فیض علی الاطلاق ذات اقدس احدیّت هستند، اما وجود مقدس امام حسین(ع)که معصوم پنجم است ظهور دهنده گنج ده است وهمانطور که میدانید ایشان  ظهور دهنده  وارث همه انبیاء و اولیاء و اوصیاء و معصومین(ص)در روز عاشوراست ؛روزی که همه ی دههای عالم برپا میشود.و هنگام تولد در وجود مقدسش 9ذریه معصوم بوده که با خودش  عدد ده رادارد (10=9+1)و در واقع ایشان بر پا کننده ی عاشورا و امام عاشوراییان است.  

 در حقیقت باز شدن این گنج اسراری که مربوط به همه ی انسانهای روی زمین است،فهمیدن ودرک کردن و رسیدن به مطلبش بر هر انسان مومن و معتقد به دین اسلام واجب و ضروری است.پس هر کدام از اعداد به یک منظوری در ردیف یک تا ده جایگذاری شده اند و هر کدام به یک نحو کامل کننده ی یکدیگر و ظهور دهنده ی گنج خود واعداد بعد از خود هستند،همانطور که در کتاب اسناد حروف ابجد ذکر شدکه پیامبر عظیم الشان (ص)میفرماید:اعداد،روح حروف هستند.

بنابراین اینجانب باذن سرورم؛صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میخواهم برای خوانندگان عزیز معارفی از این اسرار را با استفاده از آیات قرآن کریم بازگو و با ذکر احادیث معتبر، معارف ولایت معصومین(ص) را از نظر علم حروف واعداد بیان کنم.تا شاید بهتر بتوانیم به وظایف شیعه بودن خود نسبت به مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه ی معصومین (ص)انجام وظیفه کنیم و بنده ی خوب وخالص برای ربّ العالمین؛پروردگار مهربان خود باشیم. باشد که به رضای حجت حق و از آنجا به رضای حق برسیم.انشاالله

صورت عوالم به ظهور عددی         

با کمک اعداد، ولایت مطلق این وجودهای مقدس را میتوانیم بهتر بشناسیم و درک کنیم. ودر پذیرش و قبول کردن قلبی به مرتبه ی عین الیقین، علم الیقین و حتی حق الیقین برسیم. اسم مبارک پروردگار یکتاکه در عالم اسماء ظهور پیدا کرد نام مبارک "احد " است. که خود در سوره مبارک توحید که بقول احادیث معتبر، شناسنامه ی ربّ العالمین است فرمود: قل هو الله احد،پیغمبرم بگو او خداوند،احد است.ظاهراًبمعنای یکی اما بی همتاست؛یکی که دو و سه و ...ندارد.کنز یا گنج احدیّت خود را بعد نام مبارکش؛اسم الله فرمودو بعد اسم مبارک صمدش را(الله الصّمد). در بسم الله الرحمن الرحیم بعد از نام مبارک الله، رحمت رحمانیت و رحیمیت خود را ظهور داد و در عالم اسماء به چهار نام مبارک ،کل اسماء خویش را متجلی ساخت. نام مبارک الله جل جلاله شانه،نام مبارک سبحان (چون باطنی جز باطن سبحان در عوالم خلق نشده )و نام مبارک تبارک که هر چه ازذات عزیزش ،برای مخلوقاتش متجلی میشود و به ظهور می آید همه مبارک و تبرک و با برکت است.اگر خوب فکر کنید مولای خود را با سجده ی شکر جانانه یاد میکنید. پس در حقیقت خلقت عددی هم با نام زیبایش احد که گنج اسرار همه ارواح حروف است یعنی اعداد ابجد ظهورپیداکرد.

معنی اسم مبارک احد ،یک است .اما عدد ابجد نام مبارک احد13میشود(13=4+8+1)در حقیقت ، 13 هم عدد ابجد اسم مبارک احد است وهم جایگاه عددی آن،یعنی ثابت است وتغییرناپذیر و عدد اول است که جز به خودو یک به هیچ عددی قابل قسمت نیست،در ضمن اینکه قدّوسیت وسبّوحیت همه ی اعدادرا هم در گنج وجود خود ظاهر کرده چون در جایگاه عددی در 28حرف ،عدد13= جایگاه حرف (م) است که عدد ابجد(م)=40 میباشد و حقیقت 40 عدد طهارت است و اربعینی شدن همه موجودات و تربیع ظهوری آنها یعنی بهاری شدن ، سبز شدن و به نتیجه رسیدن خلقت در نهایت بی نیازی خالق که فقط صرف کمال هر مخلوقی است ،در ظاهر وباطن متجلی ساخت. کلمه اربعین یعنی بارور شدن در سیر کمال و ربیع تجلی جمال هر موجودی است به کمال ظاهری وباطنی. پس اگر در ظاهر عدد 13 ( نام مبارک احد ) ارقامش را جمع کنیم=4میشود(4=3+1 )و عدد 4 پایه ی عدد40 است و 4 ،ارکان خلقت است که پروردگار عالم درآیه255سوره مبارکه بقره در آیت الکرسی که سیدآیات قرآن است فرموده:الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه ولا نوم له ما فی السموات ومافی الارض من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه یعلم مابین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء وسع کرسیه السموات و الارض ولا یؤده حفظهما و هو العلی العظیم . کرسی معنی میشود به سلطه سلطنت تام و کامل پروردگار عالم که بر همه ی مخلوقاتش تسلط کامل دارد و همه در علم و ید قدرت او مقهور هستند.

 

حقیقت عدد ده همان گنج 4روی 10 است

بقول علمای علوم مختلف که عدد(4)راعددمقدس وکامل میدانند مثلا دربخش ریاضی و هندسه علمایی چون اقلیدس،  افلاطون، فیثاغورس و... . اقلیدس میفرماید:عدد 4 رمز کل 1 تا 10 را در خود نشان میدهدبطور مثال 10=4+3+2+1میشود . افلاطون ،اساس دنیا را در حقیقت عدد 4 و آنرا عدد الهی میداندزیرا در جمع عددی 10 میشود و در زبان یونانیها عدد 10 را به شکل دو خط متقاطع(×)میدانند.جالب است بدانید افلاطون هم عقیده دارد که خداوند ،جهان را بر دو خط متقاطع همان شکل (×)آفریده است و جالب تر اینکه دانشمندان علم نجوم ، دو محور برروی کره زمین متصور هستندکه یکی از آنها دایرةالبروج را مشخص میکند و دیگری استوای آسمانی است. استوای آسمانی تصویر استوای زمین بر روی آسمان است.تقاطع این دو محور،همان تقاطع اعتدالین هستند و به این علت ، افلاطون اساس دنیا را همین دو خط متقاطع میداند و از طرف دیگر عدد4 را هم عدد الهی میداند.

فیثاغورسیان نظرشان اینطور بودکه میگفتند:4 عدد الهی است. خطاب به عدد 4 داشتند که ای چهار مقدس ،توئی که شامل ریشه و منشاخلقت  جاری ابدی هستی، زیرا عدد الهی با واحد پاک و منزه شروع میشود تا به چهار مقدس برسد و از آن پس او مادر همه چیز یعنی ده مقدس خستگی ناپذیر و کلید همه ی مشکلات را بوجودمی آورد.این دعای فیثاغورسیان بود که به چهار مقدس که نماینده ی چهار عنصر آب ،آتش ،باد و خاک بود خطاب میشد.ده مقدس از جمع 4عدد مقدس بوجود می آید10=4+3+2+1 {این مفهوم قابل ذکر است که ما عرفان اعداد را از نظر اسلام و مفهوم واقعی آنرا از نظر سرّحقیقت خلقت و وجود مبارک اولیاء دین در جایگاه خلیفه ی الهی بررسی وتحقیق ومطالعه میکنیم تا به معرفت واقعی پروردگار؛خالق یکتای خود و ائمه اطهار(ص)برسیم تا در نهایت خود را به کمال بندگی و هدف خلقتمان برسانیم.انشاالله}

خلقت جسمانی انسان از 4عنصر است.هر سال 4فصل دارد.قلب انسان 4 رگ اصلی دارد.4ملک مقرّب خلق شده است.از عالم سرّ به دنیا 4 عالم ظهور دارد؛ عالم اسماء ، عالم عرشی ، عالم کرسی، عالم بیت المعمور . و از عالم دنیا به بالا 4 عالم است؛  عالم ملک ، عالم ملکوت ، عالم ذر ،عالم لاهوت . حروف به 28 عدد ظاهر شد و در حالیکه به 4 دسته تقسیم شد:حروف نورانی، حروف آبی ، حروف خاکی، حروف بادی . ستاره ها به 4 دسته تقسیم میشوند. آب و هوا به 4 دسته تقسیم شده است:سرد و خشک، گرم وکویری، سرد وکوهستانی،گرم و مرطوب. بدن انسان 4 ستون دارد(رایج است بین مردم که مثلا میگویند4ستون بدنش سالمه...). خانه خدا 4 رکن دارد . منزل هر کس4ستون وخلاصه قبرهر انسان 4گوشه دارد . عملیات ریاضی به 4 عمل اصلی انجام میشود:جمع ، منها ،ضرب،تقسیم .

پس همه ی این چهارها نشان دهنده ی حقیقت گنج الهی یعنی 10 میباشد و در اصل4روی ده ؛یعنی 14که وجود مقدس چهارده معصوم(ص)است که پروردگار عالم ،سرّ خلقتش را به گنج وجود 14 که همان پنج تن (ص) است (به دلیلی که در صفحات قبل ذکر شده است)قرار داد. ضمن اینکه اگر ارقام عدد14 را با هم جمع کنیم پنج میشود(5=4+1) پس ذره ای در عالم نمی ماند  مگر اینکه در حقیقت وجود(14)خلق شده باشد وتحت ولایت 14 معصوم(ص) قرار گرفته باشد. بنابراین سرّعدد10یکی از پررمزترین اعداد عالم بشمار می آید و کنزالله  است.چراکه  (10=4+3+2+1 )

عدد 10 در معانی علمی(صفر ویکِ ده) و اعشاری

ما میدانیم که سیستم ده دهی توسط بشر در ابتدایی ترین اعصار باستان مورد استفاده بوده است. زیرا تمامی بخشهای نجومی و هندسی و حتی زبان رمزی کشیش ها بر اساس عدد 10 ساخته شده که خود تلقی از دو اصل مذکر و مونث است . عدد 10 که عدد مقدس هستی بود ، بعنوان رازی در تعلق حلقه های درونی حفظ شده بود. این تقدس در رابطه با هر دو رقم 10یعنی واحد(مذکر) و صفر(مونث) یا دایره به آن اطلاق شده است (10 صفر واحد).

طبیعتاً سیستم ده دهی یا اعشاری در دوران ابتدایی به مثابه ی اسرار حفظ میشد زیرا رهبران ، هسته های مخفی آن را قدرتی می پنداشتندکه از بالا دریافت شده بود.

قانون اعداد به حیطه ی شانس تعلق ندارد. اعداد ، ضریبهای پر قدرتی در بکار بستن قانون الهی میباشند و به این علت هیچگونه از انواع گوناگون تاسیسات و تشکیلات بشری که در جهت افزایش منافع فردی به بهای رنج دیگران بنا شده ، درنهایت موفق نخواهد بود. عدد ده بخودی خود ظاهر نشده بلکه ، سبب و مسبب آمده اندتا عدد ده ظهور پیدا کرده است(همانطور که در درس عدد یک توضیح داده شده است).

عرفان عدد ده        

پروردگار عالم با معرفی نام مبارک احد جل جلاله  عدد را ،خود آغاز کرد.فرمود: قل هوالله احد و با معرفی خود ، عدد یک را ظهور داد.{عدد ابجد احد=13میشود که اگر ارقام 13 راباهم جمع کنیم4 میشود(4=3+1)که پایه و ارکان چهارچوب خلقت و در بردارنده ی ظهور همه ی مخلوقات به حروف واعداد آن است الی یوم القیامه} ودر واقع تمام مظاهر خود را در آئینه ی "یک" جلوه گر نمود و فرمود: انّی کنتُ کنزاًمخفیاً فاحببت و ان اُعرف. الواحد لا یصدر الا الواحد.

همانطور که فرمود: (فاحببت ) اول عالمی که خلق کرد عالم حُب بود و عدد ابجد کلمه حُب=10 است. پس با اسم زیبای احد، نمای عددیک مقوم اعداد و مقوم حروف و کنز وگنج خود را معرفی کرد که یگانگی خویش را طوری بیان فرمود که هرگز دو نمیشود. پس از گنج احدیت ، اسم مبارک واحد را در عالم حُب ظهورداد (ظهور گنجی از گنج).عدد ابجد کلمه احد=13 و عدد ابجد کلمه واحد=19 است،که هر دو باطن عدد 10وسرّظهور عدد10هستند(10=9+1).باب عدد19،سرّی است که در تمام رگها و عروق عالم بصورت جان قرآن جاری وساری است چراکه تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم =19 است. و حروف اسماء پنج تن (ص)هم 19حرف است.فاصله ی بین 19(نام مبارک واحد) و 13(نام ذات اقدس الهی احد) 6میشود(6=13-19) وگنج خلقت در ارض(زمین)به عدد6ظاهر شده است؛ طبق آیه 4سوره مبارکه حدید(هو الذی خلق السموات و الارض فی سِتّة ایام... ) 

عدد ابجد کنز برابر77 است{جمع ارقامش=14وبه عبارتی 5=4+1 است} و جایگاه عددی کنز41{5=1+4}میشودکه برابرعددابجد کلمه اُم است یعنی مادر ویا بهتر بگویم یعنی ریشه ؛ که خود کنز الله است . عدد13(احد جل جلاله)گنج وکنز همه اعداد وعدداول است. در واقع ریشه ی اعداد یا مقوم اعداد،صفر است که بصورت دایره میباشد و خود به یک معنا باطن اسم مبارک احد است که قوه و کنز ظهور کثرت خلقت میباشد.و آنگاه که خداوند متعال اراده فرمود که واحد ظهور پیدا کند، با قوت دادن صفر در (10)جلوی یکِ واحد، مقامش را به ابدیت وخاصیت و قوت و قدرت بخشید درکثرت قدرت. وپشتوانه یک را همیشه برای برگشت به وحدتش قرار داد(یک ، بصورت خط کوتاه یعنی قامت همزه است. علی(ع)فرمود:انا سرّالنقطه و سرّالخط)و قدرت مطلق خویش را دائماً به همه ی مخلوقات خود یادآوری فرمود.

پس عدد 10رابط است با اعداد ماقبل خود که یکان است و اعداد دهه های بعد از خود که زوجیت است. وقتی به حروف نوشته میشود(ده)عدد ابجدده=9میشود(9=5+4)یعنی از 9 گذشته تا ده شود. در تعریف عدد9 گفته شد که سقف اعداد تا 9 است و 9سلطان اعداد است و عالم درعدد 9 غرق است وبلوغ عددی میباشد(توضیحات بیشتر در جای خود داده میشود). اگر کلمه ده را بسیط بنویسیم (دال+ها)عدد ابجدش برابر41میشودکه 41=عدد ابجد اُم است درنتیجه عدد ده ریشه یا مادر( اُم )اعداد است. اگر ارقام عدد 41را که همان جایگاه کنز است با هم جمع کنیم(5=4+1)عدد 5 بدست می آید{5 = سرّحلقه بندگی ،سرّحقیقت خلقت،سرّحقیقت محمدی(ص)}

درواقع شاید این همه زیبایی در عدد10 برای این باشد که چون معرفت به واحد نصیب شد حالا صفرهاکه بالقوه بودند درپیشاپیش عدد ده میتوانند جلوه گری کنند واعداد را تا بینهایت بکشانند(آنگاه انسان ابدی و ازلی بودن خود درجلوه تقدس ذات اقدس الهی یعنی خلیفه الهی را به نهایت ارتقاء مقام در عالم قرب میجوید تاانشاالله برسد) البته هر قدرهم که تعداد صفرها زیاد باشد اما درنهایت درجمع ارقام به همان یکِ واحد(که ذات اقدس الهی است) میرسیم برای مثال:100000000 جمع ارقامش 1 میشود. (هر آنچه داریم ازلطف وعنایت اوست وگرنه ما همان صفریم که اگر بقوت یکِ وحدانیت نبود ،هیچ ارزشی نداشتیم).     

چهار گنج خلقت در عرفان عدد 10    

حقیقت روح 2000سال قبل از خلقت جسم ظهور پیدا کرده است. پیامبر بزرگوارمان(ص) فرمودند:اعداد روح حروف هستند. وقتی اعداد از یک تا چهار با هم جمع میشوند ،عددده حاصل میشود10=4+3+2+1 . در واقع پنج عدد(5-6-7-8-9)در بطن این چهار عدد محصور و در درجه بندی ظاهر میشوند. این چهار عدد را  اب.جد میگویند که در واقع پدر ومادر اعداد و حروف هستند.پس تمام اعداد و حروف در بطن  اب.جد  قرار می گیرند.

حال اگر یک چهار ضلعی بکشیم ودر هر گوشه اعداد1-2-3-4 را مقابل هم بنویسیم، قطرهای این چهار گوش در جمع اعداد گوشه هایش عدد 10=5+5 {10= (4+1) + (3+2) }را به ما می دهد. و در هر ضلع ،اگرعدد ابتدا وانتها ی ضلع را جمع کنیم،اعداد3و6و7و4

ظاهرمیشود{(3=2+1)،(6=4+2)،(7=3+4)،(4=1+3)}. واز جمع دو ضلع روبرو  باهم 10 حاصل میشود {(10=7+3)،(10=6+4)}                

2                                       

 

 

 

در اصل اعداد از یک تا هفت و حروف الف- ب- ج-د-ه-و-ز(حروفی که عدد ابجدآنها از1تا7 است) ظاهر میشوند؛اینجا عدد هفت سرّ اعداد است. زیرا با جمع عددی یک تا هفت کلّ 28 حرف ظاهر میشود (28=7+6+5+4+3+2+1 )

20

 

حال اگر عالم دوم چهار گوش را که عالم کرسی است (آیت الکرسی) به عدد 10-20-30 و 40 بنویسیم ، در جمع عددی 100میشود(100=40+30+20+10) که100=عددابجد حرف(ق) و 10×10=100میشود(اینجا تربیع عدد10 است) حال اگر مانند بالا جمع کنیم عددهای 50و60و70 را در کناره ی قطرهای چهارگوش بدست می آوریم. پس در این قسمت حروف ی- ک ل- م- ن- س- ع (حروفی که عدد ابجد آنها از 10 تا 70 است)

اگرعالم سوم چهار گوش ( بیت المعمور) را رسم کنیم و به عدد 100و200و300و400 بنویسیم در جمع عددی 1000 میشود(1000=400+300+200+100) که کل حروف را دربردارد و به عرفان کل عدد محقق میشود.اگر مانند بالا عمل کنیم،حروف ق- ر- ش ت- ث- خ-ذ ظاهر میشود و عدد1000=عدد ابجد حرف (غ) که حرف غ آخرین حرف از الفبای عربی است وجایگاه عددی غ=28 میشود.که اگر ارقام 28راجمع کنیم به حقیقت 10باز میگردیم(10=8+2)که جمع ارقام 10 برابریک میشود(1=0+1) یعنی همه ی کثرات به وحدت یک میرسد.

200

 

حروف( غین )برابرحروف کلمه (غنی)؛اسم مبارک پروردگار عالم است به عدد ابجد1060 وجایگاه عددی 52 که 52 = عدد ابجد کلمه حمد است .پس این نکته بسیار جالب است که عالم به عدد1000 وحرف غین ، اسم مبارک غنیِ خداوند و همینطور کلمه ی حمد  را جلوه میدهد.

در قرآن کریم خداوند سوره ی حمد را سبع مثانی یعنی7تا2تاکه 14تامیشود،میخواند(آیه 87 سوره حجر:و لقداتیناک سبعاًمن المثانی والقران العظیم)پس جان ِعدد4روی 10ظاهر میشودوکل بواطن را در خود ظاهر میکند،یعنی 14=4+10 پس14عددسرّی و برابرکلمه حجاب است و آیات حجاب در 14 آیه قرآن آمده است.و14=جایگاه عددی حرف( ن) است که عدد ابجد (ن)=50است. پروردگار عالم در سوره مبارکه ی قلم به نون قسم می فرماید(آخرین سوره مبارکه ای است که حروف مقطعه دارد وچهاردهمین حرف بدون تکراردر سوره هایی که حروف مقطعه دارند،است).

در حقیقت حرف(ن)14اسرار باطنی و14اسرارظاهری و کل حروف را در برگرفته است چنانچه حروف الفبا 2 تا14 تا یعنی 28 تا میشود.14حرف نورانی و14 حرف ظلمانی است. حروف نورانی همان حروف مقطعه قرآن هستند که مفسّران باکنارهم قراردادن این 14 حرف ، جمله ی  "علیٌ صراط حق نمسکه " راخوانده اند " علی(ع) صراط حق است پس بدان تمسک جویید ".

14حرف شمسی و 14حرف قمری است. 14حرف بانقطه و14حرف بدون نقطه است (در 14حرف نورانی مقطعه قرآن ،12 تا بدون نقطه و2حرف با نقطه است )

دقت کنید جمع ارقام 14برابر 5 میشود (5=4+1)که اقطار چهارگوش اول هم مساوی5 بودو این برمیگردد به  سرّوجودمطهر امام  حسین(ع)که ایشان محور14معصوم(ص)قرار میگیرد و از طرف خانواده ی مکرمشان پنجمین معصوم هستند و از طرف فرزندان ،حامل 9ذریه اند.پس وجودشان محوری میشود14=9+5 و5=4+1 ایشان خامس آل عبا(ص) هستند.

مفهوم جایگاه عددی در حروف الفبا

در تحقیقات به عنایات پروردگار عالم به جایگاه عددی حروف در 28 حرف دست پیدا کرده ایم .که هر حرفی به عدد ابجد 20 تا 1000 در 28 حرف  صاحب  جایگاهی است که جمع ارقام آن با جمع ارقام ابجدآن یکی میشود ودر واقع خاصیت و مقام ظهوری و معنای آن از جایگاه دریافت میشود. در چهارضلعی سه عالم فوق همانطور که ذکر شد،قطرها چه از طرف عمودی وافقی وچه از راس اضلاع همه در جمع عددی 10و100و1000میشوند.که درواقع کل وجود در ید قدرت عدد10و100و1000 است که همه به وحدت یک قدرت مطلق خداوندی اداره میشود؛پس ذره ای ازخلقت نیست که در عشر نباشد.

درجایگاه اعداد در الفبا ،اعداد از یک تا 28 میشوند ودر مقابل حروف توازن خود را نشان میدهند مثلا حرف غ = 1000 در جایگاه عددی 28 میشود.اما نکته  مهم این است که اگر ارقام 28 را جمع کنیم 10 میشود(10=8+2) این خود نمایشگر اصل عدد است که همانطور که نوشته شد از عدد یک تا 10 عدد ابجد و جایگاه عددی حروف با هم مساوی هستند. یعنی حرف الف که عدد ابجدش یک است جایگاه عددیش هم یک است . پس حروف ابجد،هوز، حطی عددابجد یک تا ده را به ترتیب دارند که با جایگاهشان مساوی است. این ده حرف و ده عدد،رمز حروف الفبا هستند و گنج عشر و تمام زیباییهای معارف را در خود جمع کرده اند بطوری که عدد ده همانطور که قبلا ذکر شد تمام زوجها وفردها و تمام جنسیتها یعنی مؤنث ومذکر رادر خود دارد وعددی بسیار کامل وجامع وعجیب است .

این اعداد یک تاده هم بصورت افقی وهم بصورت عمودی در گنج عالم بالا ظهور دارد. ازنام مبارک احدجل جلاله که کنز الله است به عددابجد13 که جایگاه عددی حرف م ظهور دارد وجمع ارقامش 4 میشود(4=3+1)و عدد 4 جمع کننده ی همه ی اعداد یک تاده شد یعنی (10=4+3+2+1)و اینجا گنج عشر و دهه ی طُهر وحقیقت اسمائی و صفاتی  وجودهای نورانی و مقدس چهارده معصوم(ص) خلق شده اند که به نام مبارک پنج تن (ص) جمع کننده اسرار کائنات و نفس واحده گردیده اند و تمام خلق از این نور مبارک خلق شده است(سوره مبارکه نساء آیه یک:"یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا ونساء . . ." )

تجلی نام مبارک احد ، به نام مبارکش واحد است که این اسم نورانی مظهر کل کثرات است که به عدد ابجد19 ظاهر میشود که جمع ارقامش ده میشود (10=9+1) پس عدد گنج و کنز عشر به عوالم ظهوری کثرات را تجلی می دهند و این گنج هم همان وجود مطهر معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و گنج قرآن است که به عدد 19 حروف در ظاهر و باطن قرار میگیرند. عدد بسم الله الرحمن الرحیم ( 19 حرف ) و تعداد حروف نامهای مبارک پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین ( 19حرف ) که در درسهای بعدی بطور کاملتر توضیح داده خواهد شد . تمام گنج یک تا ده را خداوند کریم در حرف یای کلمه دنیا قرار داد و این گنج عشر و دهه طهر و وجود مقدس چهارده معصوم (ص)عالم دنیا را مزین کردند ؛ دنیا شد کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ؛

نکته:احد=13=(4=3+1)=(4+3+2+1=10

                      واحد = 19 = (9+1 =10

تمام گنج در حرف یای دنیاکه ی=10 ،پس سه دهه طهر ظاهر شد که روی هم عدد 30 را در خود جمع کرده است در واقع اصل عدد یکِ خداست که همه در مجرای توحید همه ی مخلوق را بخود میخواند : انا لله و انا الیه راجعون . عدد30 رمز عدد 13گنج احدیت است زیرا:

1 اینکه اگر یک را به حروف بنویسیم عددابجدش 30 میشود  {30=10+20 (20=ک)(10=ی)} همان منظور توحید است .

2   30 برابرعددابجد حرف ل است و حرف ل بتنهایی یعنی برای  ملکیت خداوند کریم و مالک بودنش را ( مالک یوم الدین ) در دنیا و آخرت در خودنشان میدهد و جالب است جایگاه عددی حرف ل= 12 است . خداوند قادر منان انسان را در تمام ساعات و دقائق عمرش در حرف 30 = ل قرار داد . چنانچه (30=یک ) یک سال برابر 12 ماه ( 12 جایگاه عددی حرف ل است )و هرماه 30 روز است و اگر ارقام عدد 12 را باهم جمع کنیم میشود 3 (3=2+1) ؛ پس هر فصل 3 ماه دارد و یک سال 4 فصل که عدد 4 برابر گنج عشر است . پس همه مخلوقات چه زمینی و چه آسمانی در حرف ل مجرای توحید غرقند و آن حمد خداوند کریم است .

3 عدد 13 در اصل خوانده میشود سیزده به حروف، یعنی برای عالمیان بالاترین تحفه؛ سی زده شده است .  (که همان گنج سه تا اعداد یک تا ده است)

4- اگر عدد سی رابه حروف بنویسیم عددابجدش میشود 70 {70=60+10 (10=ی)(60=س)}که70 برابرعددابجد حرف ( ع ) است و برابرعددابجد نام مبارک یا مهدی (عجل الله تعالی فرجه) و برابر عددابجد احکام است . در واقع اگر کسی بخواهد بنده و عبد خالص خداوند کریم شود و به قرب او برسد باید موحد شود و راه ندارد مگر از باب طهارت و آن میسر نمیشود مگر با عمل به احکام قرآنی که در 30 جزء تدوین و مکتوب شده است .

5 اگر بخواهیم در قرآن وارد شویم باید از ظاهر به باطن برویم یعنی از ظلمتوارد نور شویم . ظلمات ؛ حیوانیت ها و کفرها و نجاست ها و پلیدی ها است که آن با گفتن دو شهادت : اشهد ان لا اله الا الله  (جل جلاله ) و اشهد ان محمدا رسول الله ( صلوات الله علیه وآله و سلم ) از نجاست ظاهری و کفر پاک میشویم ولی شرط با طهارت رفتن به عالم آخرت شهادت سوم است ( همان اتممناها بعشر ) اشهد ان امیر المومنین علیا ولی الله (علیه السلام ) است . این شهادت را مستحب دانسته اند چنانچه علمای سنی مردم را از گفتن آن نهی میکنند اما رمز اینست که دنیا محل انتخاب است و شیعه شدن به ولایت شرط به طهارت رسیدن در محل طاهران در بهشت است پس هر کس باید خود انتخاب اتممناها بعشر را داشته باشد .

6 سه تا دهه راخداوند به ماداده است. کتاب آسمانی قرآن در 30 جزء را آسان در دسترس ماقرار داد.اما دهه ی طُهر رانگه داشتن،یعنی عمل خالصانه ومعرفت به تمام این زیبائیها را باید خودمان برای خود،که درقیامت باب طاهران است بفرستیم. پس با این دهه اتممناهابعشر ، رسالت آمدن ما به این دنیا و به سلامت وارد شدن ما به عالم آخرت و درجایگاه قرب به عدد یک تاده عمل خالصانه مارا به اربعین عمل یعنی بهار گنج الهی می رساند.

7 خداوند کریم درسوره مبارکه انعام آیه 160 می فرماید:"من جاء بالحسنة فله عشر امثالها . . ."اگر باخودت عمل نیکو (سلامت گنج عشری که به ما داده شد)باخودت آوردی ،خداوند کریم پسِ آن 10 (اتممناهابعشر) را به ما عطا می فرماید تا ما به طهارت اربعین وارد عالم آخرت شویم.

نکته:در الفبای فارسی هم حرف اول الف وحرف آخر (ی) است که در عربی به عدد ابجد 10 خوانده میشود وگنج عشراست. 

درنتیجه اعداد یک تا ده به ما نشان میدهد که وقتی به 10 رسید اگر ارقام 10 راجمع کنیم یک میشود(1=0+1) پس ،از یکِ خدا آمده ایم و به یکِ اوبرمیگردیم.آنروز که آمدیم پاک وسفید و بی غلّ وغش بودیم، خوش به حال کسی که دربرگشت هم به همان حال عود کرده باشد. این سخن گهربار حضرت علی(ع)است که هر روزی که گناه نکردید عید واقعی شماست. یعنی گناه نکردن ،عود کردن به طهارت اولیه خودمان است و این عیدی بزرگ است.روز قیامت چه بخواهیم وچه نخواهیم همه به یکِ وجود خودمان با تمام کوله بار میرسیم. آنروز خودمان هستیم و حساب وکتاب که به ما عود میکند وآنروز روزمعاد است .

جالب است که عدد ابجدقیامت =551 میشود وجمع ارقامش 11 (11=1+5+5) که 11=عددابجد کلمه مبارک هو و حج است. آنجا معلوم میشوددر دنیا گرد چه چرخیده ای و نفست را قربان اَمر خداکرده ای یا امر خدا را قربان نفست کرده ای؟ در هر صورت به( هو ) میرسی. جایگاه عددی قیامت = 65 میشود که برابر عددابجدکلمه دنیا است که قیامت جایگاه تجلی زندگی دنیای ماست.

نکته قابل ذکر دیگر اینکه تمام اعداد عمر ما که کلّ کثرات ظاهری و باطنی ونفسی ومالی واولادی و . . . را درخود دارداگرباهم جمع شود وبازهم جمع شود در جواب به عدد یک رقمیِ یک تا ده برمیگردد که همان سرّ وجود است :

 سوره مبارکه الرحمن آیات 26و27 :"کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام"

گنج عدد 10در باطن عدد7 بوجود امیر ملک وملکوت امام علی ( ع )

همانطورکه قبلا اشاره شد پیامبر عظیم الشان اسلام ؛حضرت محمد (ص) فرمودند:کل محتوای قرآن درسوره ی مبارکه حمد قرار دارد . که شامل 7 آیه است . این آیات را سبع مثانی میگویند(طبق آیه 87سوره مبارکه حجر) . بعد حضرت می فرماید: کل سوره ی حمد در آیه مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم است (که 19حرف است و 10=9+1 ). فقط در سوره ی مبارکه حمد،  بسم الله یک آیه محسوب میشود که این نشان دهنده ی عظمت این سوره مبارکه است.  و حضرت در  ادامه میفرمایند: کل محتوای سوره در 7حرف بسم الله  جمع میشود و کل محتوای بسم الله در حرف (ب)است{ این حرف 7صفت دارد}. مجددا میفرمایند :کل محتوای قرآن کریم در نقطه ی زیر بسم الله است و امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) نقطه زیر بسم الله است.که امام علی (ع) خود نیز فرمودند:انا نقطه تحت الباء (من نقطه زیر باء هستم) .

زیرا اوست که ارباب ملکوت 7 آسمان  و 7 زمین ، مربی ملکوت و 4ملک مقرب است که از نور مطهر او خلق شده اند که همان اعداد 10=4+3+2+1 میباشد. و عدد ابجد نام مبارکش 110 است که 100=عدد ابجد حرف قاف یعنی نگهدارنده ، و او نگهدارنده ی عدد10 میباشد. پس خوب فکر کنید تا امام خویش را بشناسید . کلام در وصف ایشان قادر به تکلم نیست ، او ناطق کلام الله است  و او نطق الله است .

به وجود ایشان ، خدای مهربانمان را می شناسیم و از این عالم سفل به مرتبه ی اعلای انسانی و بندگی خداوند سبحان میرسیم . پروردگار عالم فرمود: من اعلا هستم و از نام خود ،  نام او را علی  (ع) گذاشتم.

هر دانه ای اگر بخواهد مفلح شود و سبز شود باید یاعلی بگوید ، علی (ع) مددش دهد تا رستگار شود.

عدد 10 در کلمه ی دنیا از عالم حُب

پروردگار عالم همانطور که اراده ومشیتش قرارگرفت که خود را بشناساند ، مخلوقاتش را بدون نیاز خلق فرمود و اول عالمی که به ظهور ایجاد نمودعالم حبّ بود(عدد ابجد کلمه حب = 10 )عالمی که ظرف معرفت شد و صورت نوری گنج عالم در آن ظهور پیداکرد. بنابراین صورت نزولی آن را در عالم دنیا قرار داد. یعنی در خانه متبرک کعبه و درواقع در جانِ آن (ولایت عظمای چهارده معصوم(ص)) یعنی در وجود مطهر و مقدس امیر المؤمنان علی(ع)؛مولود کعبه و یازده فرزند نورانیش(ع) . چنانچه درباره وجودمکرمش پیامبراکرم(ص) می فرماید : ولایت             امیرالمؤمنین(ع)حصنی فمن دخل حصنی امن منعذابی. ولایت مولا علی(ع)قلعه حصن محکمی است که هر کس لیاقت ورود در آن پیدا کند از عذاب خداوند در امان است در دنیا وآخرت. اما به شرط محبت قلبی به محمد(ص) و آل محمد(ص).

همانطور که گفتیم قلب، خانه خدا در بدن مؤمن است. قلب باید کانون محبت و سلم و دوستی با اهل بیت پیامبراکرم(ص) باشد تا بتواند واقعا خانه خدا در وجود ما باشد. و این قلب ظرف رضای خداست که اگر قلبی در محوریتِ قلب حجت خدا باشد ،هرگز به انحراف کشیده نمی شود و مخلص می شود.

حدیث به نقل از الجواهرالسنیه شیخ حر عاملی(ص303)__ سلیم از عبدالله بن عباس نقل می کند: مردی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و عرض کرد آیا محبت علی(ع) برای من فایده ای دارد؟حضرت فرمود:« وای برتو! هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر کس خدا را دوست داشته باشد خداوند او را عذاب نمی کند. » .

حضرت رسول(ص) از مردم هیچ مزدی نخواستند بجز محبت به خانواده مطهرشان (الا المودة ذی القربی)

ابی بصیر و او از حضرت باقر(ع) و یا حضرت صادق(ع)نقل می کند(در کتاب اسرار معراج از آقای عمادزاده) : که هرگاه میت را در قبر گذاشتند با او شش صورت وارد قبر می شود که یکی از آنها از سایر صورتها نیکوتر و خوش رو تر می باشد. پس یکی از صورتها در طرف راست و دیگری در طرف چپ و یکی در جلو میت و دیگری در پشت سر او و یکی بالای سر و دیگری پایین پای او قرار می گیرد. پس آن صورت که در بالای سر قرار گرفته از سایر صورتها می پرسد شما کیستید؟آن صورتی که در طرف راست میت است می گوید من نماز می باشم و صورتی که در طرف چپ میت است می گوید من زکوة هستم و آن صورتی که در جلورو ایستاده می گوید من روزه می باشم(روزه ی مقبول سپر آتش جهنم است) و آن صور تی که در پشت سر قرار دارد می گوید من حجوعمره او می باشم و آن صورتی که در پایین پا می باشد می گوید من برّ و نیکیِ او می باشم که در حق برادران خود کرده است . پس آن صورتها از صورتی که در بالای سر قرار گرفته می پرسند تو که از ما خوش روتر و خوشبوتری  کیستی؟ می گوید من ولایت و دوستی آل محمد(ص) می باشم. و در کتاب اصول کافی از حضرت صادق(ع)نقل شده که فرمودند:از میت در قبر از پنج چیز سؤال می کنند؛ از نماز ، زکات، حج،روزه و دوستی ما اهل بیت (ص). پس ولایت ما به آن چهار چیز دیگر می گوید اگر از شما چیزی ناقص آمد بر من است که او را تمام کنم.

پس باطن محبت که همان گنج حُب خالصانه و حقیقت دهه طُهر و همان محبت چهارده معصوم(ص)است ، همان عنایت هبه ی پروردگار عالم است که باعث وصل شدن و گشایش و نجات هر انسان مؤ من و معتقد است در دنیا وآخرت که از عالم سرّ به وجود مقدس معصومین(ص)و از مجرای وجود علی ابن ابیطالب(ع)که مولود کعبه است به تمام قلوب پاکان و مؤمنان خالص و از آنجا به لطف و فضل خداوند منان در قبر و تا قیامت باعث این می شود که ما مشمول رحمت و فضل و شفاعت الهی قرار گیریم.

همانطور که در حدیث کسا خداوند به ملک امین؛جبرائیل (ع)می فرماید و این ملک به خدمت پیامبر اکرم(ص)می آید ... فهبط الامین جبرائیل و قال السلام علیک یا رسول الله (ص) العلی الاعلی یقرئک السلام و یخصک بالتحیه و الاکرام و یقول لک وعزتی  وجلالی انی ما خلقت سماءمبنیّه و لا ارضا مدحیه و لاقمرا منیرا ولا شمسا مضیئه و لافلکا یدور و لابحرا یجری و لافلکا یسری الا لاجلکم و محبتکم. پس جبرائیل(ع)فرود آمد و سلام داد به پیامبر(ص) و عرض کرد خدای علی اعلی سلامت می رساند و مخصوص می گرداند تو را به تحیت و اکرام و می فرماید به شما که سوگند به عزت و جلالم به درستی که من خلق نکردم آسمان بنا شده را و نه زمین کشیده شده را و نه ماه نور بخشنده را و نه خورشید روشنی دهنده را و نه فلک دور زننده را ونه دریای روان را و نه کشتی سیار را مگر برای خاطر شما و دوستی شما(اهل بیت عصمت وطهارت(ص)).

که تمام این محبت، رسیدن به شدیدترین محبت که محبت به خداوند منان وکریم و سبحان است.   وَالَّذینَ امَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّه (سوره بقره-آیه 165 ) وکسانیکه به خدا ایمان آورده اند بالاترین و شدیدترین محبت را نسبت به خداوند دارند. وآن قدر شناسی از محبت بی کران اوست که همه ی مخلوق را در رحمت رحمانیت و رحیمیتش در دنیا و آخرت غرق کرده است.

همانطور که در زیارت عاشورا می خوانیم:انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم . این است وجز این نیست که من با هر کس شما دوست باشید دوستم و با هر کس بجنگید می جنگم  و با هر کس محبت دارید من هم محبت می کنم  و با هر کس دشمن باشید من دشمن هستم.آری! این دوستی واقعی است.

 در حالیکه کلمه ی دنیا خود با 4 حرف ،حامل تمام زیبایی گنج عوالم شد و از آن زیباتر بدن جسمانی انسان کامل ، و به تبع آن تمام انسانها به وسع وجودیشان ظرف گیرنده ی کلّ عوالم وکلّ اسماء وصفات وتمام آنچه خداوند تبارک تعالی وقتی جسمیت آدم (ع)را خلق نمود فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین. به خود تبریک فرمود که بهترین صورت و بهترین زیباییهای خلقتش شد و فرمود من انسان را به صورت خودم که همان صورت اسمائی و صفاتی است خلق نمودم و او را خلیفه ی خود در زمین قرار دادم " انی جاعل فی الارض خلیفه"همانا این است و جز این نیست که من قرار دادم او را خلیفه و جانشین خودم در زمین .

کل حقیقت سرّ عدد 14یعنی گنج 4روی 10،ولایت و خلافت مطلق از جانبپروردگار عالم مخصوص به 14 معصوم(ص)است {ائمه معصومین(ص) انسانهای کاملند}و این عزیزان استثنا از همه ی خلقت هستند حتی پیامبران واوصیائشان(ع)از انوار مقدس ایشان خلق شده اند. وخداوند درباره ی این 14نور مقدس در آیه 33 سوره مبارکه احزاب میفرماید:"انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا" (اللهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم)این است و جز این نیست که من اراده کرده ام که از اهل بیت پیامبراکرم(ص)تمام پلیدیها را پاک کنم ؛پاکی که هرگزدر آن آلودگی نخواهد آمد(الی یوم القیامه). در واقع پروردگار عالم که کل ظهور و تجلیاتش را در عالم سرّ در باطن سبّوحیت و قدّوسیت ذات اقدسش متجلی فرموده بود،این حقیقت تطهیر را در جان ذره ذره های عالم با تسبیح وتهلیل وتکبیر و تنزیه ظهور داد.وفرمود: " یسبّح لله ما فی السموات و الارض"تسبیح میکنندبرای خدا تمام آسمانها وزمین وآنچه درآنهاست. وجود مقدس 14معصوم (ص)را الی یوم القیامت به طهارت اظهار فرمودیعنی ذره ای در این عالم خلق نشده مگر در باطن طهارت ، حال خواننده ی عزیز از شما می پرسم؛در این( دنیا ) که خود کلمه ی استثنایی است و حرف (ی)دنیا که برابر عدد(10) گنج الهی است و در خواندن کلمه ی دنیا کاملاٌ اظهارمیشود،آیا ذره ای وجود دارد که از بطن حقیقت ولایت جدا باشد؟

کلمه دنیا در گنج عشر

در کتاب راز دنیا بطور کامل توضیح داده ام. بر طبق درس تجوید ،نون ساکن پشت حروف یرملون باید ادغام شود.در حالیکه در کلمه ی دنیا نون ساکن پشت (ی) کاملاٌ اظهار میشود(کلمه ی دنیا از کلمات استثنا است)عدد ابجد حرف(ن)=50 و جایگاه عددیش در حروف الفبا = 14 میباشد. و یکی از اسرار حروف در مقام عددیش، جایگاه آن است زیرا با ذیقعد هر حرف ،حقیقتِ اسراری آن ظاهر میشود. عدد14 که سرّ گنج کائنات است در حقیقت باطن جایگاهی حرف (ن) است. یعنی همان گنج ِعشر، همان گنج 4روی 10 وهمان سرّعدد5 . امیدوارم خوب معنای کلمه دنیا را درک کنید. حرف (ن) یکی از سرّی ترین حروف الفبا ست زیرا پشت ِتمام حروف قرار میگیرد ؛ پشت 6حرف  اظهار میشودکه حروف حلقی هستند(ه ء ح-ع-غ-خ) ، پشت 6 حرفِ یرملون که قرار بگیرد ادغام میشود(ی-ر-م-ل-و-ن) ، پشت 15حرف که قرار بگیرد اخفا میشود(س-ش-ص-ض-ط-ظ-ت-ث-ف-ق-ج-ز-ک-د-ذ)و پشت ِ یک حرف (ب)که قرار گیرد قلب میشود یعنی دگرگون میشود و از حالت نون به میم تبدیل میشود(در اصطلاح میگوئیم قلب به میم میشود) .

پس اگر در دنیا نمی آمدیم به حقیقت گنج وجود و اسرار حروف عملمان نمی رسیدیم. وقتی در دنیا وارد میشویم از ثانیه ای که نطفه ی ما بسته میشود ، تمام حیات ما پشت نون ساکن دنیا قرار میگیرد و به صُوَر مختلف معنا و حیات واقعی را پیدا میکند( در هر زمان به یک نحو) ؛ در شکم مادر، در تولد و زندگی کودکی،درنوجوانی و جوانی و در بقیه عمر، عالم خود را دارد و در هر زمان صورت اصلی ِعمل زمان خود را برای ما نشان میدهد.

اما یکی دیگر از اسرار نون، شکل ظاهری منحصر به فردی است که به صورت تنوین دارد-ٌ--ٍ---ً- (به صورت دو زبر، دوزیر، دوپیش) و در تمام حروف ظاهر میشود و همان معانی و کاربردها را شامل میشود.دیگر اینکه 2مخرج کلامی دارد؛ یکی در بینی که غُنه خوانده میشود و یکی در فک پایین جایی که زبان به پشت دندانهای زیرین اصابت میکند. در واقع حروف الفبای عربی 28تاست(2 تا 14 تا=28 )پس در عالم اسرار صورت نورانی کنز الهی ، صورت باطنی نون را شامل است یعنی تنوین و در خلقت روی زمین در دنیا مخرج دهانی را شامل میشودو حامل گنج(14) یعنی 4روی 10 را در دنیا ظاهر میکند. پس تمام سرّ خلقت در یک کلمه قرار دارد و آن هم (ن و ن) است که در واقع در جایگاه حروفی میشود 14و14= 28 در همه ی مخلوقات عوالم ظاهر میشود. خانه خدا روی محلی ساخته شده است که ذیقعد تولد خشکی روی آب است و آن روی حرف (و)میباشد چون پروردگار عالم فرمود:انّا لله و انّا الیه راجعون. حرف (و)حرف وصل است و عالم ماقبل را به عالم مابعد وصل میکند. واو وقتی است که خشکی کشیده شده یعنی دحو الارض شده است (واو =13 ) پس کره زمین عدد 13 را حامل شد که همان 4=3+1 یعنی گنج ذات احدیت10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 وحقیقت ولایت ،اسرار لایتناهی پروردگار عالم بر عالم اسفل السافلین جلوه کرد. شاید بتوان این طور تعریف کرد که انسان معمولی فاصله اش تا انسان کامل از اسفل السافلین تا لایتناها است . آن بزرگواران نور بدون ظلمت هستند وما ظلمت ونور { نور ما همان روح قدسی پروردگار عالم است ( انی نفخت فیه من روحی ) وظلمات ، جسمیت و حیوانیت ما است}.

خشکی در واقع ساحل نجات و محل به کمال رسیدن انسان و سکوی پرواز از عالم سفل به عالم اعلا علیین است . خلاصه خشکی جسم است برای آرامش روح انسانی و به کمال رساندن آن و حقیقت ذیقعد هر موجود زنده ای در این دنیاست .

کلمه دنیا با حرف( د ) شروع میشود ( د = 4 ) در ضمن اینکه کلمه دنیا 4 حرف است به معنای کامل رابع و حقیقت عشر و 4 روی 10 و طهارت 40 و تمام گنج رحمت الهی . عدد ابجد حرف د = 4 است و عدد 4 یعنی خزانه گنج الهی که از روی چهارچوب خلقتی بر 4 ستون عددی حرف ( د ) دنیا ظهور پیدا کرده یعنی گنج عشر و در واقع 4 روی 10 ظاهر شده است . عالم خلقت بر ( د ) وحدت وجود او خلق شده . حرف ( ن ) دنیا همانطور که گفته شد در جایگاه عددی حروف الفبا = 14 است یعنی همان سرّ عشر پس ولایت عددی 14 نور مقدس که منت پروردگار عالم است که بصورت جسمانی در دنیا حضور و ظهور پیدا کردند تا همه انسانهای آزاده و عاقل را در ظل گنج الهی با شیعه و پیرو شدن وجودهای مقدسشان و نیز عمل به آیات قرآن  (حقیقت 14 ) آنها را به هدف خلقت یعنی خلیفة اللهی برسانند ودر نتیجه انسانها ، بدون ظلمات حیوانی شوند ودر ضمن ازنظر حروفی وعددی به حقیقت گنج الف وجودیشان در کلمه دنیا نایل شوند و نمره یک عدد الف خود را بستانند چون انسان نسبت به همه مخلوقات ، درجه ی یک است ( اشرف مخلوقات است ) . اما به شرط امتحان عشر ؛ گذر از حرف  (ی) دنیا با گرفتن مقام مهدویت

امیدوارم متوجه شده باشید که حرف نون ساکن در باطن کلمه دنیا ،همان گنج 14معصوم(ص) است که ولایت مطلقشان از عالم سرّ در ارض دنیا اظهار میشود و تمام حروف خلقت از وجود ایشان به مفهوم و معنای واقعی خود میرسند. و انسانها بالاخص در جایگاه انسانی که دارای اختیارند باید  شیعه و پیرو این عزیزان شوند تا اعمالشان در قیامت با ولایت و امامت این بزرگواران ، مفهوم و معنای بهشت را دارا شود . والا جدایی از این عزیزان، جهنم است . قابل توجه که انسان از نظر زمانی و جسمانی ، از نظر عمر گرانمایه اش و خلقتی ، تمام رحمتهای واسعه ی خداوندی پشت گنج نون ساکن و ثابت دنیا، بالفطره به او میرسد .

حرف (ی) = 10 یعنی گنج عشر میباشد ، در اصل 4 روی 10 . این دهه ، دهه یطُهراست . پس نتیجه میگیریم در کلمه دنیا ؛ ( د ) = 4 که 10 = 4 +3+2+1 پس 4روی 10 = 14 ____عدد ابجد ( ن ) = 50 و جایگاه آن = 14 برابر 10=4+3+2+1 پس 4روی 10 = 14 ___( ی ) = 10 برابر 10=4+3+2+1 یعنی 4 روی 10 = 14 __ ( الف ) =1 = یک برابر گنج الف یعنی رسیدن به عدد واحدیت ( واحد = 19 ) است . جمع ارقام 19 برابر 10 میشود ( 10=9+1 ) یعنی 4 روی 10 = 14  . درواقع کلمه دنیا بصورت کلی کلمه که چهار حرف است و یکبار چهار حرف دنیا بصورت ( د ن ی ا ) در گنج عددی حرفی هرکدام کامل و به سرّ عوالم 4 روی 10  در جمع حروفی آن ظهور دارد . پس در واقع حقیقت دنیا به 5 معنا ، 14 است ( چهار معنی تک تک حروف و یک معنی کل کلمه دنیا که 4 حرف است ) 70 = 14 × 5 که تمام دنیا لیل است زیرا عدد ابجد لیل = 70 است و همچنین عدد ابجد حرف ( ع ) = 70 و دلالت به عین ولایت حضرت علی(ع)  وحضرت فاطمه (س) و فرزندان گرامیشان دارد . لیل در دنیا یعنی شب ، عالم دنیا ظلمانی و اسفل السافلین است شاید یک دلیل ظلمانی بودنش که خاک است ( یعنی جسمیت ) این می باشد که فقط کره زمین جاذبه دارد و دنیا رنگ سیاه را به خود گرفت ( رنگ سیاه جذب کننده تمام رنگهاست ) و رنگ کامل است ، پس جذب کننده تمام نعمتهای عالم سرّ و آسمانها و زمین است که نزولات رحمت الهی را به تمام ظرفیت بصورت استعداد جذب میکند و از زمین است که تمام گنج الهی بصورت چهار فصل در سال ظاهر میشود و تمام گنجهای خاک را بصورت طبیعی از خود با رشد نمو ( یعرج فیها ) میکند و باطن آن آمدن تمام مرسلین و اوصیای الهی و کتابهای آسمانیست که در دنیا نازل میشود .

در ضمن جان طهارت به عدد پنج تن ( ص ) همان عدد 14 که برابر 40=10×4 . عدد ابجد قسم = عقل = (ر) = 200 که 200=40×5 است ، همانطور که در بالا ذکر شدحقیقت دنیابه 5معنا14 است(70=14×5) وبه عبارت دیگر میتوان گفت 200=40×5 ، که حقیقت طهارت و دهه ی طهر ظاهر شده(دنیا 4حرف است و 4 پایه 40 ) و همان 4 روی 10 ،40=10×4 .

عالم در گنج ولایت غرق است

 از مبحث بالا چند درس میگیریم :

  1. وجودهای مقدس بلاواسطه رزق وحی که پاکترین و نورانی ترین روزی است ( رزقاً حسناً ) از پروردگار عالم میگیرند ( واز وجود مقدسشان که واسطه ی خلق هستند ) به تمام مخلوقین از جماد و نبات و حیوان و انسان و ... میرسانند . پس ساحت مقدس ایشان همیشه طاهرند و با زبان ساده بگویم که هرگز بدون وضو و غسل نمیشوند ، شاید بپرسید چرا ؟ زیرا این عزیزان انسان کاملند و عاری از هر نوع نجاسات حیوانی هستند ( طبق آیه 33 سوره مبارکه احزاب ؛ آیه تطهیر )

2-خداوند در آیه ی مبارکه ی آیت الکرسی میفرمایند : لا تأخذه سنه ولا نوم . یعنی هرگز خواب که هیچ ، بلکه چرتشان هم نمیرود . برای ما انسانهای معمولی خواب یکی از مبطلات وضو است زیرا ما از خود بیخود میشویم . حال که وزنه ی سنگین خلقت بوجود این عزیزان بستگی دارد آیا میشود لحظه ای چرت داشته باشند ؟ پس همه ی عالم زیرورو میشود!

3-وقتی در زیارت صبح روز جمعه ( در مفاتیح الجنان ) میخوانیم : آمنت بسرّ آل محمد علیهم السلام، یعنی چه؟ باید هر مسلمان شیعه اعلام کند ایمان دارم به خداوند متعال و ایمان آوردم به پیامبر و خانواده محترمش (ص) و ایمان آوردم به سرّ اهل بیت پیامبر (ص) .

 

4- وقتی به آقا امام زمان (عج) سلام میدهیم میگوئیم : سلام بر امام انس و جان والسلام علیک یاخلیفة الرحمن السلام علیک یا امام زمان (ع) امیدوارم خوب دقت کنید ؛ پس اوست که امام زمان است یعنی زمان، پشت ِ ولایت او روزیِ رزق میگیرد و ولایت بر انسانها و جان آنان دارد و او خلیفه برحق پروردگار عالم برما انسانها و همه ی موجودات و مخلوقات است ( بقیة الله ولی الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف )

5-در حقیقت وجود مقدس معصومین (ص) امامان مبین و قرآن ناطق ما شیعیان و کتاب آسمانی ما قرآن مجید امام صامت ، صراط مستقیم و نور هدایت از جانب پروردگار عالم برای ما هستند .خداوند در کتاب کریمش میفرمایند: لا یمسّه الا المطهرون ( آیه 79 سوره مبارکه واقعه ) بدون طهارت قرآن و همینطور ساحت مقدس معصومین(ع) را مسّ نکنید یعنی تماس نگیرید . همانطور که بدون وضو و طهارت دست زدن به آیات مبارک قرآن حرام است ، دست زدن به اسماء مبارک پروردگار عالم که تمام معصومین(ص) اسماء الله و همه آل الله هستند نیز بدون وضو و طهارت حرام است .

6- جای بسی افتخار است برای ما شیعیان که پیرو چنین رهبران و امامان پاک و معصوم هستیم که با شیعه ی واقعی شدن این عزیزان میتوانیم بنده و عبد خالص پروردگار عالم شویم ، یعنی از رضای قلب ولی زمانمان حضرت مهدی(عج) به رضای پروردگار بی همتای خود برسیم . اللهم الرزقنا .

همین جا متذکر میشوم که خداوند متعال در آیه ی آخر سوره مبارکه کهف میفرمایند : قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعبادة ربه احدا

پیغمبرم بگو اینست و جزاین نیست که من هم مثل شما بشر هستم اما رزق من وحی است از سوی پروردگار یکتا... .

انسانها باید بدانند که هیچگاه مرتبه مقام معظم 14معصوم(ص)را با خود مقایسه نکنند زیرا همانطور که ذکر شد این بزرگواران در مقامشان آیه تطهیر نازل شده و از ظاهر و باطن تطهیر هستندیعنی در بدن مطهرشان نجاست نیست و پروردگار عالم لباس جسمانی از جنس طهارت بر روح مطهرشان قرار داد نه مثل بدن ما که اگر ذره ای شکافته شود عین نجس خون از آن بیرون بیاید نجس است . تمام قرآن حقیقت وجود مقدس آنهاست، ایشان رزق نورانی وحی را حامل هستند ودر مقام قرب ، هرگز تنزل ندارند چون هادی انسانها در مرتبه اسفل السافلین دنیا هستند. در ضمن اینکه زوجیت آنها را مثل خود نپندارید و سخنی نگوییدکه مسئول هستید.ایشان از تمام هوسرانیها و دنیا پرستیها مبرّا هستند{مثل خانم مریم(س) که تمثیل بارز پروردگار عالم در سوره مبارکه مریم است که ایشان برگزیده و تطهیر است.فرزندش بدون پدر متولد شده و حضرت عیسی (ع)در بدو تولد پیامبر بود و کتاب وپیامبری خود را اعلام کرد:انی عبدالله اتانی الکتاب (این است و جز این نیست که من بنده ی خدا هستم  وبا خودم کتاب آسمانی آوردم) } .

 وقتی پیامبر مکرم اسلام(ص) مسجد النبی را ساخت ، مسلمانان آن زمان بخاطر اینکه سریع در خدمت ایشان حاضر شوند درهای منازلشان را در مسجد باز کردند. وحی نازل شد که پیامبرم بگو همه درهای خانه هایشان را از مسجد ببندند زیرا با نجاست نباید وارد مسجد شوند و فقط یک در ؛ آن هم درِخانه ی امیرالمؤمنین علی (ع) و فاطمه زهرا(س) باز باشد زیرا آن منزل ، محل رفت و آمد  ملائکه و نزول وحی الهی و حقیقت تطهیر است(که آن در، امروزه در مسجدالنبی (ص)باب الجنةنام دارد) و امیرالمؤمنین علی(ع) مولودکعبه،در بهترین ومقدس ترین نقطه ی روی زمین یعنی خانه ی خدا (کعبه)تولدیافته است وبرای  وجود مطهر حضرت زهرا(س) نیزاز طرف پروردگار عالمیان به پیامبر عظیم الشان (ص) امر میشود که 40روز روزه بگیر وشبها به عبادت باش تا بالاترین و بهترین عطیه ی عالم را به شما دهم یعنی خانم دو عالم ؛ فاطمه زهرا (س). درتعجبم که برخی افراد چگونه میتوانند خانواده ای که آل الله هستندرا با خود مقایسه کنندو خیلی حرفها بزنندکه باید استغفار کنند. امیدوارم بتوانم ذره ای از وظایفم را نسبت به موالی خود یعنی معصومین (ص) ادا کنم. خواهشمندم درس را خوب مطالعه کنید تا بخوبی درک کنید که این فهمیدن وظیفه ی هر مسلمان شیعه و متعهد است.

حال ببینید دنیا چه عظمت وجودی دارد و این نام پر معنا و زیبا چه گنجی را در خود نهان داشته است ! همیشه همه ی انسانها در طلب گنجی بوده اند وهستند وخواهند بود تا به آرزوهایشان برسند. اما نمیدانند که پروردگار عالم این گنج را در4ماه و ده روزگی جنینی(یعنی 4روی 10)در  وجودشان ارزانی داشته وبا ورود در دنیا به حیات دنیایی هم وارد گنج میشوند و با رسیدن به حقیقت بندگی در ظلّ تشیع برمحمد و آل محمد(ص) به این گنج واصل میشوند.پس هر کس که در دنیا زرنگ باشد یعنی اطاعت محض پروردگار عالم را انجام دهد به گنج دست پیدا میکند تا الی یوم القیامت به بالاترین و بهترین ارزشها و مقامها و تمام آرزوهایی که فکر آن هم در سر نمی گنجد می رسد؛ یعنی به قرب الی الله و به روزی نورانی ِعند ربهم یرزقون و به اذن خداوند رحمن و رحیم به جایگاهی که جز خاصان به آن راه ندارند میرسد(فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر)

تعریف عدد10 از نظر حرف( ی ) وتعریف عددی وجود مقدس امام حسین (ع)

قبل از شروع این مبحث ،به حدیثی از کتاب شرح مناقب از استاد محی الدین عربی (صفحه 208)درباره وجود مقدس امام حسین (ع) اشاره میکنم. قال الشیخ محی الدین : " و علی المتوحّد بالهمّة العلیا، المتوسّد بالشّهود و الرّضا، مرکز عالَم الوجود سرّ الواجد والموجود، شخص العرفان العَیان ، نور الله و سرّه الاتمّ، المتحقق بالکمال الاعظم نقطة دائرة الازل والابد، المتشخّص باَلِِفِ الاحد فاتحة کتاب الشّهادة والی ولایةالسّیادة الاحدیّة، الجمع الوجودی الحقیقة الکلّیة الشّهودی کهف الامامة صاحب العلامة کفیل الدّین ِ، الوارث لخصوصیّات سیّدالمرسلین، الخارج عن محیط الاَین والوجود، انسان العین لُغزالانشاء، مضمون الابداع مُذوّق الاذواق ومُشوّق الاشواق ، مطلب المحبّین و المقصد العشّاق المقدّس ،عن کلّ الشّین، ابی عبدالله الحسین الشّهیدصلوات الله وسلامه علیه ".

حاصل ترجمه : صلوات نامیات ِ حضرت حق تعالی شانه وتحیات زاکیات ِملائکه و حاملین عرش برآن ذات پاک و گوهر تابناک باد.که در میان افراد کائنات با همّت علیای خود،متوحّد ودر مقامات قرب حق بوساده ی شهود(روی نازبالش استراحتگاه مشهوداست یعنی بالاترین مقام آرامش در پیشگاه قرب الهی) و رضا متوسد(به آرامش کامل کنایه از این که سر به بالین استراحت ابدی گذاشت)است، اوست مرکز عالم وجود(همان محوریّت که مذکورشد) و حقیقت واجد وباطن موجود است، شخص مجسّم معرفت و حقیقت آشکار ، نور حضرت کردگار ، سرّ اتمّ الهی ودارای کمال اعظم (بلوغ نه وباطن ده، که همان گنج عشر یعنی 4روی 10 وجود 14 میباشد)غیرمتناهی مرکز دایره ی ازل و ابد که در اوّلیه وجود متلبّس است به لباس تشخّص (که کفن او لباسش بود) الِفِ احد (همان الف وجود)آغاز کتاب ناسوت (یکی از اسماء دنیا) شهادت والی ولایت ملکوت، سیادت در مقام جمع الجمع وجودی(که صاحب نُه ذریه است) صدر نشین محفل احدیّت (بعنوان گنج عدد 10) در منزل الفرق شهودی حقیقت کلیه (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا) موجود بهر کثرت کهف امامت (الکهف الحصین =پناهگاهی که هرگز ویران نمیشود)صاحب علامت نگهبان (ثاراللهی) دین ،وارث مختصّات حضرت سیدالمرسلین(ص)خود رتبه ی آن ذات پاک،بالاتر از رفعت افلاک است  و بیرون از عالم زمان و خارج از فضای مکان (یعنی بهشت) و در معنی چشم بینای حقیقت هستی (عین الله) انسان (چگونه شرح این حقیقت را توانم داد؟!که لُغز یعنی معمای عالم ایجاد و یا گشاینده ی معمای کلام الهی است) و حاصل مضمون نشاه ابداع(کل حروف واعداد) ذوق بخشنده ی ذوقها(یا افراد باذوق) و بشوق آورنده ی اشواق مطلب احباب (دوستداران)و مقصد عشاق، منزه است از هرگونه نقص و شین( حرف شین صفت افشاکنندگی داردکه عدد ابجد شین=360 پس در واقع افشاکننده ی (س) است زیراعدد 300که همان عدد ابجدحرف(ش) است، افشاکننده میشود برای عدد60که برابربا عدد ابجد حرف (س)است و حرف (س) قلب قرآن است و ابا عبدالله الحسین نیز قلب کننده ی عالم از نون ساکن به میم است چون خود باب الفتوح کتاب الله است و هم با شهادتش پاک کننده گی عین نجاست حیوانیت ما انسانها را به کمال طهارت عین پاکی انسانیت عنایت فرمود.هم چون ثارالله است و قلب قرآن به نام سین است زیرا این خون ، مایع حیات ِ طیبِ انسانهاست و پیام آورنده ی همه ی زیبائیهای قرآن است . همانطور که قلب دائماٌ در خون میطپد ومرگ را به حیات ،قلب میکند اباعبدالله الحسین (ع) هم تمام عاشقان را از مرگ عمل به حیات آخرتی و رضای خدا میرساند). به نام نامی و لقب گرامی ابی عبد الله الحسین الشهید(ع) ارواحنا له الفداء. 

 منظورم از معانی حدیث شرح کامل حقیقت این درس است . امام حسین(ع)معصوم پنجم ماشیعیان است(به عدد5) و ایشان صاحب 9 است(9ذریه در بطنشان قرار گرفت) پس 14=9+5 که جمع ارقام 14 هم برابر5 میشودو از طرفی به عدد 10 به دنیا آمدند(بلوغ حیات انسانی و تولد زنده در آخرت)یک خودشان +9 ذریه در بطنشان و به معنای دیگر عدد 9روی 10 هم هستند یعنی 19که(10=9+1)میشود (19=عدد ابجد کلمه مبارک واحد) . عدد 10 به عربی ،عشر خوانده میشود وایشان خود ،در ظهر عاشورا برپاکننده ی همه عاشوراهای عالم برای تمام انسانهاست(الی یوم القیامت).جالب است که حروف کلمه عرش با عشر یکی است و ایشان است که با عدد 10 خویش ،وصل کننده ی عالم عرش به عشر ِدنیاست. یعنی عالم اعلی را به عالم سفلی تجلی داد. راه رساندنِ تمام ِگنج و سرّالاسرارذات احدیّت پروردگار عالم را به تمام انسانها و در عالم سفل(دنیا) به باب طهارت ظهور داد تا به مقام "عند ربّهم یرزقون " ( نزد پروردگار عالم روزی بگیریم) هادی و امامِ راه باشد و این هدف متعالی را محقق ساخت.

عدد ابجد کلمه عرش وعشر =570 است ، 500=عدد ابجد حرف (ث) که ملکش میکائیل (ع) ملکِ روزی است . امام حسین (ع) هم رزقِ خونِ حیات الهی هستند چرا که ایشان مقام ثارالله را دارا هستند. 70=عدد ابجد حرف (ع) که در قرآن کریم در هفتاد آیه مبارکه وبا هفتاد معنا ظاهر شده است. عین یعنی چشم وچشمه،که هم چشم به باطنِ انسانهای بینا داد و هم چشمه ی حیات به همه ی لب تشنگان حقیقت و طریقت.پس در این دنیا نیاز به عین(چشم) است وعددِ500=ث ،روزیِ رزقِ این عین است، چشم بینایی که راه را از چاه تشخیص میدهد. از طرفی 70= عدد ابجد کلمه (احکام) الهی است که تمام اوامر الهی بصورت امر به معروف و نهی از منکررا در خود جای داده است. در ضمن 70=عدد ابجد کلمه (لیل) نیز میباشد که دنیای سفل،لیل است و در قرآن کریم آیاتی درباره ی لیل آمده وپروردگار عالم  اهمیّت آنرا ذکر میفرماید. پس همانطور که از کلمه (عرش) برمیاید،بالاترین مقام و مرتبه ی عالم بالاست جایی که اراده و مشیّت پروردگار عالم به عالمِ عرش میرسد بعد ،کرسی و عوالم پایینی تا در عالم دنیا و عددِ عشر(10)گیرنده ی همه این نزولات و برکات است یعنی در حرفِ(ی)دنیا که برابر10 است . ظرفِ قابلی که با امامت امام حسین(ع) وهمه ی معصومین(ص)راه را از دنیا با عمل خالصانه تعالی میدهدتا در نزد پروردگار به مقام عند ربّهم یرزقون ،برسند و باقی وابدی شوند. نکته: عدد ابجد کلمه "یا مهدی (ص) " برابر با 70 میباشد پس عشر،مداومت دارد تا زمان آقا و مولایمان امام زمان (ص) و همیشگی است.

جایگاه عدد ی کلمه عرش  و عشر =57  است که اگر جایگاه عدد ی عرش و عشر راباهم جمع کنیم 114 میشود(114=57+57) که برابر کلّ سوره های قرآن است . سن مبارک امام حسین(ع) 57 سال است {سن مبارک امام حسن(ع) 47 سال است که برابر جایگاهِ عددی نام مبارک امام حسین(ع) میباشد و عدد ابجد وجایگاه نام مبارک امام حسن(ع) در جمع عددی 10 میشود(10=8+1+1 و10=7+3)} ، آقا امام سجاد(ع) نیز که در عاشورا حضورداشتندو نام مبارکشان علی=110 است وجمع عدد ولایی و معصومیتشان 10 میشود10=6+4 در سن 57 سالگی به شهادت رسیدند ، وجود مقدس امام باقر(ع)که در عاشورا حضورداشته و 4سال از سن مبارکش میگذشت ایشان در سال 57 هجری.ق بدنیا آمدندوطول عمر مبارکشان نیز 57 سال بود(سال114 هجری.ق  به شهادت رسیدند) . اگر ارقام 57 را باهم جمع کنیم 12 میشود12=7+5 و 12برابر جایگاه عددی حرف(ل)است که حرف (ل) مجرای توحیدست و چنانچه ارقام 12را جمع کنیم 3میشود3=2+1 وعدد 3 برابرآب است که شوینده و طاهر کننده عینِ نجاستها  به عینِ طهارت است(رجوع شود به کتابها ودروس گذشته) . پس عددِ10 که سرّ وجودی اسرار اهل بیت عصمت و طهارت(ص) است،شوینده ی عینِ نجاست حیوانیت ما به عینِ انسانیت است تا رستگار شویم ، زیرا در پیشگاه پروردگار سبحان فقط انسان میتواند عبادت کند و در قیامت تنها به صورت و سیرت انسانی میتوانیم وارد بهشت شویم و این میسّر نمیشود مگر به شیعه و پیرو شدن واقعی چهارده معصوم(ص).

حرف (ی) به عدد عشر درنام مبارک امام حسین(ع)

عدد ابجد و جایگاه حرف(ی)=10 است. وجود مقدس امام حسین (ع) نام مبارکش حسن (ع) است چنانچه پیامبر اکرم (ص) می فرمود:حسنین(ع) .یعنی دو وجود مقدس ، حسن(ع) هستند (امام دوم و امام سوم) در دستور زبان عرب هرگاه دو برادر نامشان یکی باشد در نام برادر کوچکتر یک حرف (ی) یای مصغر بین دو حرف آخراضافه میکنندتاکوچکتروبزرگترمعلوم شود{شاید یکی از اسرار اسم دنیا که استثناست(حرف ن  پشت ی اظهار میشود) اینست که دنیا با گرفتن حرف(ی) کوچکترین و پایین ترین عالم خلقتی است چنانچه خداوند درآیه 5 سوره ی مبارکه تین اشاره میفرمایدکه دنیا اسفل السافلین است}مثل نام امام حسین (ع) که درواقع همان حسن(ع) است.این ظاهر کار است ودرعرفان میگویند این حرف (ی) نشانه ی عشر وجود آقا امام حسین(ع) است .پس ایشان برپاکننده ی عاشوراست و او صاحب عشر است . همانطورکه قبلا گفته شد درواقع نام مبارک فرزندان رسول الله (ص) و حضرت علی(ع) وفاطمه زهرا(س) فقط حسن (ع) است وتا آقا امام زمان (عج)که وصی الحسن(ع)است . یعنی حضرت علی(ع)ابالحسن(ع) پدر امام حسن(ع) ، خانم فاطمه زهرا (س) حسنه(حسنیه) ، آقا رسول الله (ص) اسوه حسنه و نام مبارک امام حسین (ع) با نه ذریه اش حسن است . درنتیجه همه ی خانواده محترم پیامبر(ص) ، حسن است.

حرف (ی)به عدد عشر در کلمه دنیا __ عاشورا

گفتیم که در کلمه ی دنیا استثنائاٌ بجای اینکه حرف نون ساکن پشت حرف(ی) ادغام شود اظهار میشود ؛ در واقع باید دُیّـا خوانده میشد اماحرف (ن)کاملا اظهار شده و دنیا خوانده میشود. پس نشان میدهد که حرف (ی)که یا خوانده میشود،عشر یعنی ده بودن عمر دنیا را کاملا اظهار میکند.در حدیث مبارک آمده "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا " یعنی تمام عمر دنیا عشر است و در آن عاشورای بندگان خدا برپامیشود و کل ارض زمین هم محل برپاشدن عاشورا یعنی کربلاست.

نکته: عددابجد کلمه عاشورا =578 که جمع ارقامش 20میشود20=8+7+5

و20=عددابجد حرف ) {خداوند کریم در اول سوره مبارکه مریم 5 حرف مقطعه را می فرماید که اول آن (ک) کاف خوانده میشود ویکی از اسماء خداوند، کافی است}وجایگاه عددی کلمه عاشورا=65 است که جمع ارقامش 11میشود(11=5+6) و 11=جایگاه عددی حرف (ک) =عددابجد حج  و هو{2=1+1و2=ب} همچنین 65=عددابجد کلمه دنیا، پس عاشورا در جایگاهش فقط دنیاست که اتفاق میفتد و برای همه ی بندگان خداست. همه باید عاشورائی باشیم واز حریم اسلام وقرآن وعقیده وایمان به خدای یکتا پشت وجود مطهر آقا امام زمان (ع) ایستاده وبا دشمنان دین وقرآن با علم ،باعمل خالصانه،با تربیت صحیح ،بانماز،باحجاب ، با اسلحه ی بندگی وخلوص تاپای جان بجنگیم.

مؤمن باید مثل مولایمان امام حسین(ع)باشد که هنگامیکه در قتلگاه سرش را بلند کرد ودید عده ای با سنگ، عده ای باتیر ونیزه  و خلاصه باکلامهای مخالف حمله کرده اند برای دفاع از دین جدش پیامبراکرم (ص) و ولایت پدرش امام علی(ع) وطهارت مادرش خانم فاطمه(س) ورضای خدای مهربان سینه ی خودرا سپر همه ی بلاها کرد و اجازه داد تا تیرها وسنگهاونیزه ها و ...براو ببارند، زیرا تا ایشان اذن نمیداد هرگز این اجسام که خود تحت ولایت آقا هستندجسارت نمیکردند زیرا همه ی این جمادات و نباتات و ملکوت میگویند:     

ماسمیعیم وبصیریم وهشیم     باشما نامحرمان ماخاموشیم

پس اگر بخواهیم هیچگاه وسواسها وخناسها برما غالب نشوند باید پاسدار حریم حدود الهی اول در وجود خودمان وحریم قلبمان و بعددرخانواده وتا هرچه میتوانیم دراجتماع باشیم  شاید بتوانیم ارادتمان را به ساحت مقدس آقایمان ابراز کنیم. این عمل فقط در جایگاه عاشورا در دنیاست.

جالب است بدانید همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه قیامت هم 65 میشود{ 11=5+6 و11=جایگاه عددی حرف(ک) ، 2=1+1 و 2= (ب)} عاشورا قیامت صغری در دنیاست . هرکس میخواهد در قیامت روسفید باشد باید در عاشورای دنیا به درجه ی سرباز اسلام و قرآن و شیعه ی امام زمان (ص)  و مُهر مهدویت و انشاالله شهادت فی سبیل الله وزیارت لقاء الله با روسفیدی نائل شود.پس نتایج زیر حاصل میشود:

1-انسان دائماٌ در ابتلا و امتحان است.   2-انسان در سختی ها شناخته میشود.   3- جوهر انسان در زحمتها و رنجها سنجیده میشود.   4- خالص بودن هرکس در محک با ناخالصیهاست.   5- جان عدد 10 همان حقیقت 14 و 5 است که حلقه ی بندگی میشود و انسان باید در دنیا به این حلقه مزیّن شود تا در آخرت به آن برسد.   6- پروردگار عالم در آیه 160 سوره مبارکه انعام می فرماید : "من جاء بالحسنه فله عشر امثالها " اگر با خود (تا قبر) عمل حسنه بیاوری من ده ، مثل (گنج) عشر را به تو پاداش میدهم.(یعنی همه ی برکات و نعمات تمام نشدنی خداوند کریم) اگر کسی عمل حسن(ع) بیاورد ،حسین(ع) نتیجه میگیرد. عدد ابجد نام مبارک حسن(ع)=118 است که اگر ارقام آن را باهم جمع کنیم =10 میشود(10=8+1+1)پس در جان حسن(ع) حقیقت ِ 10 شکفته  شده وپایه ی 10 میباشد. عدد ابجد حسین(ع)=128 است و (11=8+2+1)که به معنای رسیدن به حج واقعی و معنای هو است(11=حج=هو)

7-در واقع پروردگار عالم به انسانهای فقیر و هیچ خود منّت نهاده که به اسم غنیّ خود ، آنها غنی شوند و به عالم باقی بروند.وقتی وعده ی عشر امثالها را می دهد یعنی کل بواطن را به او میدهد.

8-از عرش خداوند سبحان به زیر آمدیم تا دوباره به عرش با عمل صالح برسیم(در مجرای تنزیه)

9- عدد ده جایگاه ذیقعد، به یقین رسیدن و به ساحل نجات رضای خدا رسیدن است.

10-خشکی ذیقعد زیر خانه ی خدا به کربلا کشیده شده تا به هدف آفرینش خداوند باری تعالی با درجه ی قلب به میم و رسیدن به40 در جایگاه شهید با طهارت کامل جلوه کند.

11=همه ی انسانها در نتیجه ی شیعه شدن به وجود چهارده معصوم (ص) و صادق بودن در عمل به قرآن و پیروی معصومین(ص)میتوانند به کمال و سعادت دنیوی و اخروی خود برسند.

حقیقتی از گنج سوره ی فجر در خصوص لیالٍ عشر     

سوره مبارکه ی فجراز نظر ترتیب نزول دهمین سوره ایست که به قلب پیامبراکرم(ص) نازل گردیده است.پروردگار عالم در این سوره قسم یاد میکند به" لیالٍ عشر" ، قسم به شبهای دهگانه.درهر ماه قمری از 13تا 23 آن، دهه  فجر خوانده میشود و در این ده شب 3 شبلیلة البیضیعنی شبهای نورانی خوانده میشود؛شبِ 13 و شبِ14 وشبِ15 که قرص ماه بصورت بدر کامل در آسمان نورافشانی میکند.

اما حقیقت و سرّ قسم پروردگار عالم به عدد عشر آنهم بر شبهای عشر چه معنی میدهد؟ در ترتیبنزول دهمین سوره است یعنی چه؟ و چقدر زیباست که نهمین سوره از جهت ترتیب نزول بر قلب پیامبر(ص)، سوره مبارکه ی لیل است. همانطور که گفته شد عدد 9 باطن عدد 10 بود (از جهت ترتیب نزول ؛ لیل، باطن فجراست). سوره مبارکه ی فجر 30 آیه دارد و از جهت ترتیب نوشتاری سوره 89 قرآن و مکی است .در واقع این سوره ی مبارکه حقیقت اسراری باطن عاشورای دنیاست و قسم پروردگار عالم به لیال عشر خیلی مهم است زیرا باطن ِ کلی فعلیت دنیا را تا به سلامت رسیدنش به آخرت نشان میدهد. خداوند عالم به شفع و وتر قسم میفرماید. شفع به ترازوی عمل معنا میشود که وزنه ی سنگین آن ، معصومین(ص)هستند و کفه ی دیگر عمل ناچیز ماست.لطف وفضل خدای مهربان به ما این است که فرمود :"لا یکلّف الله نفساٌ الّاوسعها" و به اندازه  وسعمان از ما عمل می خواهد. شاید اینطور بتوانیم تعبیر کنیم که وقتی می خواهیم وارد مدارج عالی بشویم از ما مدرک شناسایی می خواهند،اما می گویند که شما فتوکپی بیاور تا اگر مدارک با اصل مطابقت کرد مدارک شما قبول میشود. واقعیت انسانِ کامل است و فتوکپی ما هستیم. بزرگواران معصوم(ص)هستند که به اذن الله بندگان خدا را شفاعت می کنند و گناهان و اشتباهات آنها را به مغفرتِ الهی واصل میکنند. پس در حقیقت ما بدون معصومین(ص)نمی توانیم به رضوان الهی راه پیدا کنیم و نمی توانیم در دنیا به معارفِ بندگی پروردگارمان و به کراماتِ انسانی خودمان برسیم.

پس اول وظیفه ی ما اینست که در لیالِ عشر به حقیقت ِ میزان شدن به شفع یعنی به شفاعتِ شافعین برسیم . اما وتر، که ظاهراٌ فرد است اما حقیقتِ وتر یعنی تَری، محلی که باطن رزق ظاهری و باطنی به انسان وصل میشود.مثل جنین که در شکم مادر بوسیله ی بند ناف تغذیه میشود.اما آن قسمتِ بند ناف که به رحمِ مادر وصل میشودرا ( وتر ) میگویند و تَریِ حیات از آن قسمت به بدن جنین منتقل میشود، پس هرقدر این قسمت سالمتر باشد رزقِ بدنی به جنین بهتر میرسدتا او سالم و کامل به دنیا بیاید.در نتیجه انسان هم در رحمِ دنیا ، برای سالم رسیدن به آخرت باید به وترِ حقیقی وصل باشد و آن محلّ رزقی است که از قلب به قرآن و امام زمان (ص)تغذیه میشودهر قدر ،این تریِ حیاتِ رزقِ رحمانیت ورحیمیت کاملتر و سالمتر باشد، انسانِ مؤمن سالمتر به حیاتِ آخرت میرسد. انسان باید دائماٌ مواظبت ومراقبت در صحتِ این تریِ باطن داشته باشد و با گناه نکردن و بهتر دانستن معارف ِ وجودی این راه را همیشه بدون آفت و سالم نگهدارد.

اما حقیقتِ شفع که عدد زوج است ،10 است و حقیقتِ وتر که عدد فرد است ، 9 میباشد. جالب است که امام حسین (ع)که خودش حقیقتِ 10  است ، 9 ذریه در بطن اوست که حقیقتِ وتر ِ جریان ولایتِ معصومین (ص) بعد از خود است. پس عدد 9 که سلطان اعداد و بلوغ کامل رساندن  حقیقت وجودی انسان( برای تولد و سن تکلیف دختران) است ،کاملِ آن در وجود مقدس امام زمان(ص)میباشد که نهمین فرزند نورانی امام حسین(ع) هستند که کلّ وراثت ووصایت حُسنِ ائمه (ص) را این عزیز ،در دنیا بصورت کامل ظهور میدهد و مثل این است که جانِ رضوان الهی و هدف تمام پیامبران ماسلف به نور مقدس چهاردهمین معصوم(ص)و بدست ایشان ظهور پیدا میکند. آن روز ، روزِظهور نوراست اما نور بدون ظلمت(توضیح کامل در پایان کتاب) پس نوری که تمام ظلمات در مقابلش رفتنی و نابود ومنهدم میشوند،آن نور همان رزق وحی الهی است، همان جانِ رزقی که شجره ی طیبه بوجود پیامبر اکرم(ص) در عالم سرّ گیرنده و جذب کننده ی آن است یعنی گل وتر وجود، آنروز با نام مبارک {م- ح- م- د}(ص) وجود آقا در دنیا افشا میشود.

در زیارت عاشورا میخوانیم:"السلام علیک ایها الوتر الموتور" . جالب است بدانید که اگر عدد ده را به حروف بنویسیم میشودنه.یعنی حقیقت رسیدن به شفع و وتر ،گذشتن از باطن ده (شفع) رسیدن به بلوغ وتر (نه) میباشد. عدد ابجد شفع برابر450 است که  جمع ارقامش 9 میشود(9=0+5+4) و جایگاه عددی آن برابر جایگاه عددی قرآن یعنی 54 میشود(9=4+5). عدد ابجد وتر برابر606 که(12=6+0+6) وجایگاه عددی آن48 میشودکه برابر جایگاه عددی( فاتح) و(هشت) است (12=8+4).

پروردگارعالم در این سوره ی مبارکه عاقبت مکذبین و طاغیان اقوام گذشته را میفرماید و نکته مهم این که مخلوقات، مخصوصاٌ بندگانش را هشدار میدهد که " انّ ربّک لبالمرصاد " ( آیه 14)یعنی شما همه در تمام زمان عمرتان در تیررس نگاه و نظر ظاهری وباطنی من هستید و من به ذات قلب شما از هر نظرعالم هستم. پس ثروتمندی   وفقر را یک امتحان میداند و انجام فرائض و تکالیف را گوشزد میفرماید و برای عذاب عاصیان و نافرمانان ،سخت ترین عذاب را می شماردوبرای بهترین بندگانش دعوت نامه ی پذیرایی در بهترین ضیافتگاه خود را میفرماید"فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی "  و جالب اینکه درآیه مبارکه24 میفرمایدکه گنهکار میگوید "یقول یا لیتنی قدّمت لحیاتی" ای کاش برای زندگی(منظور در آخرت)(عبادت خالصانه و کار نیک) پیش میفرستادم. حرف (ی) در کلمه لحیاتی، حیات عشر آخرت را نشان میدهد و پروردگار عالم با حرف (ی) در کلمات فادخلیی-عبادی-وادخلی-جنّتی سوره ی مبارکه را تمام می فرماید(ی=10).در حالیکه این سوره 30 آیه داردوبرابرعدد ابجد حرف(ل)و (یک)میشود که در واقع مجرای توحید و مبدأ و معاد را با کلمات انّا لله و انّا الیه راجعون جلوه میدهد . پس عظمت این سوره ی مبارکه و پیام وحقایق آن بیشمار است چنانچه در هر زمانی به ابتلائات و فتنه ها،آنروز برای بندگان خدا امتحانِ عشر است.

  عدد ابجد کلمه فجر = 283  است که 13=3+8+2 و4=3+1 عددِ 4 پایه 40 و همان 4روی 10 (باب طهارت نور) است.که باب طهارت جایگاه عددی کلمه فجر40 میشودیعنی همان گنج 4روی 10 .

عدد ابجد والفجر=320 و جایگاه عددی آن = 59 میشود که برابراست با عدد ابجد نام مبارک مهدی (عج الله) تک گل همیشه بهار باغ ولایت ورسالت و نیز عالم، که حقیقت ِفجر را متجلی میسازد .که جمع ارقام 59 برابربا 14 میشود14=9+5 و 5=4+1 و همینطور جمع ارقام 320 برابر5 میشود 5=0+2+3.  عدد ده همان 4روی 10 یعنی 14 و 4 تا 10 =40 است پس حقیقت ِفجر ، دهه ی طُهر می باشد.این حقیقت ِ ظهور پر کرامت و رحمت پیامبراکرم(ص)و فرزندان گرامیش است.

عدد ده در گنج دهمین سوره مبارک قرآن ؛ سوره یونس (ع )

سوره مبارک یونس از نظر ترتیب نوشتاری در کتابت قرآن کریم بدست حکیم الحکماء امیرمؤمنان علی ( ع)  دهمین سوره از نظر نوشتاری در قرآن است که این یکی از حکمتهای پروردگار عالم است . همانطور که تا اینجای درس از عدد  ده  درسهایی را آموختیم از این سوره مبارکه و وجود پیامبر عظیم الشان حضرت یونس ( ع ) بصورت مجمل چند نکته ای را به بضاعت ضعیفم مینویسم.

همانطور که درس درباره عدد ده است و میدانید این عدد برابر حرف( ی )است وگفتیم دنیا در حرف (یا) اظهار شد و حرف (یا) :1- حرف انتخاب بود 2- صاحب گنج عشر 3- شد کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا  4- تمام دنیا قرارگرفت در(یا) ی دنیا. پس به حکمت خداوند کریم در این در(یا)ی دنیا ؛ خداوند سبحان بوسیله پیامبر بزرگوارش یونس (ع) به امت خودش و تمام انسانها درس بزرگی را آموخت که اگر هرکس بخواهد از دریای دنیا بسلامت خارج شود باید یخرجهم من الظلمات الی النور بشود . حضرت یونس (ع) در حدود 825 سال قبل از میلاد در سرزمین نینوا در کربلا اطراف کوفه ظهور کرد و هم اکنون قبر مبارکش نزدیک کوفه در کنار شط میباشد که مرقدش بنام یونس (ع) معروف است .

قوم یونس (ع) قبل از اینکه ایمان بیاورند ؛ ایشان را بسیار مورد آزار و اذیت قرار میدادند . حضرت در سن 33 سالگی مأمور به رسالت شد و 33 سال زحمت کشید که دراین مدت فقط دو نفر ایمان آوردند یکی بنام روبیل که عالِم بود و دیگری تنوخا که عابد بود ولی بیسواد . وقتی حضرت از خداوند خواست که مردم راعذاب کند پروردگار عالم در چهارشنبه روزی در نیمه ماه شوال وعده عذاب را داد .یونس (ع) تا روز عذاب صبر نکرد و خود از نینوا بیرون شد و بطرف ساحل دریا رفت ؛ ناگاه کشتی آمد و حضرت در خواست کرده وارد کشتی شد . مقداری که در وسط دریا رفتند دیدند نهنگ بزرگی دهان باز کرده و به آنها هجوم می آورد. گفتند بین ما یک نفر گنهکار است که باید قربانی شود ؛ قرعه کشیدند که بنام یونس( ع)  در آمد ؛ حضرت را به دریا انداختند که نهنگ ایشان را بلعید . از امام صادق (ع) حدیثی نقل است که ایشان فرمودند : حضرت یونس (ع) 28 روز در شکم ماهی بوده و بعضی تا 40 روز هم میفرمایند . خلاصه آقا در آنجا پشت سه ظلمت ثلاثه قرار گرفتند ؛ ظلمت دریا ، ظلمت شکم ماهی و ظلمت شب که ایشان به مناجات و انابه پرداخت . ذکر یونسیه را تلاوت میکرد(قسمتی ازآیه 87 و88 سوره مبارکه انبیا) :

أن لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المؤمنین ،ای خدای بزرگ که جز تو هیچ معبودی نیست ، تواز هر عیب و نقص پاک و منزهی ومن از ستمگران میباشم ، پس ما دعای اورا اجابت نمودیم و اورا از غم واندوه نجات دادیم و اینچنین نجات میدهیم مؤ منین را . خداوند سبحان در سوره مبارکه صافات در آیه های 143 و 144 میفرمایند :"فلولا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون " واگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند . کتاب بحار ج 14 صفحات 393 الی 395

لازم به تذکر است که در روایتی آمده : " خداوند به ماهی امر فرمود که هیچ استخوانی از حضرت یونس را مشکن و هیچ پیوندی را از او قطع مکن " ناگفته نماند که زنده ماندن حضرت یونس (ع) فقط به اعجاز پروردگار عالم بوده است و نمیتوان آنرا امری طبیعی نامید . یکی از زیبائیهای سوره یونس (ع) که بعدد ده در ترتیب نوشتاری آمده است این بود که آقا در شهر نینوا بدنیا آمده ( که همان کربلاست ) ، مأموریت رسالتش هم دراین شهر بوده و دیگر اینکه در مدت 33 سال رسالتش فقط دو نفر هدایت شدند ، یکی عالِم مؤمن و دیگری عابد جاهل . وقتی حضرت خبر عذاب را به عابد جاهل داد او خوشحال شد و گفت زودتر عذاب بیاید این قوم گنهکار را عذاب کند ، اما عالِم مؤمن گفت یا یونس از خداوند بخواه آنها را هدایت کند و عذاب نشوند . وقتی نشانه های عذاب آمد یونس (ع) بطرف دریا رفت ، اما عالِم مؤمن به روی یک بلندی رفته وعده عذاب و سختی آنرا به مردم گفت و به همه فرمود بیائید توبه کنید شاید خداوند شماها را ببخشد ، خداوند کریم بعداز ناله ها و توبه ها ی آنان آنها را بخشید . یونس(ع) ترک اولی کرد ، شاید خواست زودتر نجات پیدا کند ، پس برای او که پیامبراست همه چیز عیان است و وارد شکم ماهی شد ، چهل روز دعای یونسیه را میخواند و انابه میکرد تا خداوند کریم به نهنگ امر فرمود اورا بطرف ساحل از دهانش بیرون بیندازد ، خداوند کریم بدن ضعیف اورا در ساحل با رویاندن بوته کدو که خنک است و برگهای پهن دارد پذیرائی فرمود تا یونس خوب شد و دوباره به اومأموریت داد تا به نزد قومش که یکصد هزار نفر(یابیشتر)و در نینوا بودند برود(آیات140 الی148 سوره مبارکه صافات) . این قوم تنها قومی است که با توبه به موقع ، خداوند آنها را بخشید و زندگی سالم و خوبی به آنها عطا فرمود(آیه 98 سوره مبارکه یونس:"فلو لا کانت قریة امنت فنفعها ایمانها الا قوم یونس لما امنوا کشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیوة الدنیا ومتعناهم الی حین" ).چرا باید هیچ شهر وقوم هیچ پیغمبری جز یونس(ع)دروقتیکه ایمانشان سود میبخشد ایمان نیاورند وتنها بین اقوام قوم یونس(ع)باشدکه چون ایمان بخداآوردندماعذاب ذلت رادرزندگانی دنیا ازآنها برداشتیم وتا زمان معین آنها رامتمتع و بهره مند گردانیدیم.

در واقع سوره مبارک یونس در مرتبه 10 یکی از زیبائیهایش اینست در حالیکه دنیا در حرف یا است پس عالم دنیا در(یا) است . اگر یادتان باشد از عالم بالا خداوند کریم گنج عشر را با جمع عددی 4 روی 10 آفرینش خود ظاهر فرمود . عدد 14 جایگاه حرف (ن) است . در عالم دنیا که تماما زمین آب بود یعنی غرق در(یا) بوده است ، خداوند خشکی را روی آب خلق فرمود و آن نقطه را زیر خانه خودش قرار داد . ونام آن خشکی را ارض قرار داد و تمام زمین را از آن نقطه دحو کرد یعنی کشیده فرمود . پس همانطور که میدانید طبق سوره مبارکه حدید آیه 4 خداوند تمام دنیا را در شش روز خلق کرد . پس عدد 6 برابر حرف(و) قرار گرفت و در کلمه دحو الارض کشیدگی زمین حرف(و) به واو رسید ، عدد ابجد حرف واو برابر 13 است و 13 جایگاه حرف (م) و عددابجد(م) برابر 40 است پس کره زمین در جان طهارت آب و خاک خلق شد و این خلقت هردو پایه خلقت جسمیت انسان گردید . حال 40 همان پایه 4 است زیرا اگر 3و1 عدد 13 را باهم جمع کنیم میشود 4 و عدد 4 در جمع میشد ( 10=4+3+2+1 ) ، پس 4 روی 10 اظهار کلمه نون ساکن دنیا پشت حرف ( یا ) دنیا اینگونه است که خداوند جایگاه حرف نون یعنی 14 نور مقدس معصوم(ص) را از نظر جسمی در دنیا ظاهر فرمود . عدد 14 در دنیا هم جایگاه حرف (ن) قرار گرفت پس اگر خوب دقت کنید حرف نون سرّ الاسرار گنج از عالم بالا تا سفل دنیا است بدین صورت اینجا مرتبه"قاب قوسین او ادنی"  راکه خداوندکریم پیامبر اکرم (ص)را به عالم معراج برد که دو سرِکمان قوس صعودی به قرب الهی نزدیکترین مکان است(الله اعلم).

خداوند کریم درچهاردهمین سوره ی مبارکه ای که حروف مقطعه ی بدون تکرار است؛سوره قلم به حرف نون قسم میفرماید. پس هر کس در دنیا پشت 3 (ثلاث)ظلمت قرار میگیرد(ظلمت دنیا ،ظلمت جسم، ظلمت نفس) وبه عبارتی ظلمت رحم مادر تابدنیا بیاید و دردنیا تا وقتی که بخواهد با انتخاب صحیح به کمال انسانی ارتقاء پیداکند و به قرب الهی برسد باید در رحم دنیا که پشت سه ظلمت ثلاث است به صورت وسیرت انسانی به سلامت از در(یا)ی دنیا به ساحل نجات برسد. آنگاه خداوند کریم او را پذیرایی می فرماید تا تنِ ناتوانش مثل یونس(ع)در ساحل زیر بوته ی کدوی بهشتی قرار بگیرد. جالب است بدانید که عدد ابجد کدو=30میباشد و خداوندکریم برگهای رحمت 30 جزء قرآن را بر سرما باز کرده است تا ما بتوانیم جسم ناتوان عملمان را به نورش پرورش دهیم. آنگاه خداوند مثل قوم یونس (ع) که پاک شده وبخشیده شده منتظر پیامبر بزرگوارشان بودند، خداوند کریم عملهای ناقص و ناچیز مارا بخشیده وتوفیق برگشت به حقیقت انسانی وکمال ورضوان وقرب را نصیبمان می فرماید.این امتحان سنگین عشر هر انسانی است که بدنیا می آید.پس باید در جان وجودمان فقط با خدا وخلیفه های برحقش انس بگیریم ودرظلمت دنیا دست از عبادت وبندگی نکشیم ودائما نجات خود را از او بخواهیم. کسانیکه از ظلمت رحم دنیا اینجا متولد نشوند و به ساحل نجات یقین و ایمان نرسند ،اگر عمرشان تمام شود از ظلمت در(یا)ی دنیا وارد ظلمت قبر میشوند و چشم باز نکرده وارد چاه قبر میشوند آنگاه پرده ها برایشان برداشته میشود که هیهات! دیگر راه بازگشتی نیست. گنهکاران درلحظه ی آخر وقتی برزخ را می بینندطبق آیه99و100سوره مؤمنون شروع به التماس کردن می کنندکه ربّ ارجعونی ،مابنده ی خوب میشویم تا آنچه را ترک کردیم اصلاح کنیم! ندامی آید: (کلّا )هرگز راه برگشت نیست . بکوشیم تا درعشر امتحان به جلوه مقام یونس(ع)بعنوان پیامبر بزرگوارمان برسیم .انشاالله

آغاز جزء ده قرآن مجید در سوره مبارکه انفال  

مقام جزء ده در باطن گنج وجود مقدس امام حسین(ع) ؛ خامس آل عبا (ص)باآیه خمس شروع میشود. جزء ده در سوره مبارکه انفال بازمیشود. این سوره که درجزء 9 شروع میشود همان گنج 9 باطن ِ ده را ظاهر میکند. دیگر اینکه 19 برابرعددابجد کلمه مبارک واحد ؛نام مبارک خداوند کریم است. انفال درواقع ریشه اش ، فال است که همان حروف الفِ وجود می باشد که جان وجود گنج عشر به عدد (10=9+1 ) همان باطن چهارده معصوم(ص) . در تفسیر، انفال را مالها یا گنجهای خدادادی معنی میکنند که خداوند میفرماید : این اموال مثل معادن ، دریاها ، نفت و آنچه خداوند مال الله قرار داده است ، برای خدا و پیامبر خدا و معصومین ( ص ) است چون ولایت کبری مخصوص معصومین(ص)  در ظل ولایت مطلق پروردگار عالم است . پس خداوند کریم انفال را به هر انسانی که بدنیا می آید در بطن وجود او به ایشان داده است که همان گنج "انی نفخت فیه من روحی " است . از این گنج همه باید خوب مواظبت کنند که سرمایه و راه نجات از ظلمات نفس به حیات نورانی انسان است . البته به شرط مخلص شدن و عبد و بنده ی خالص خداوند شدن که صاحب انفال است . این بلوغ 9 وجود این سوره مبارکه و تولد در جزء 10 خیلی جالب است که اولین آیه ای که به جزء 10 وارد میشود آیه مبارکه امر به خمس دادن است .

نکته : خوب دقت کنید ! خیلی زیباست ! کسانیکه درس را خوب درک کرده اند متوجه میشوند که خداوند امتحان بندگان خودرا در چند چیز از جمله مال و نفس قرار داده است " ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه ..."(آیه  111  سوره مبارکه توبه) من بهترین مشتری هستم برای مالهای شما و نفسهای شما به قیمت بهشت یعنی رضوان الهی . پس برای هر انسان مکلف ، خداوند خمس مال قرار داد . یعنی یک روز از سال قمری را برای خود تعیین کند وسال خمسی نام گذارد و بعد مال خود را حساب کند ویک پنجم آنچه که خمس به آن تعلق میگیردرا با شرایط احکام بپردازد ( مراجعه شود به توضیح المسائل )

خمس در واقع باب طهارت مال است ، اگر تمام زندگی را شستشو کرده باشید وسائل ، لباسها و خلاصه تمام لوازم اما اگر به آن خمس تعلق بگیرد و نپرداخته باشید ، نماز باطل ، روزه باطل حتی حج هم باطل میشود زیرا بابی که طهارت عمل را تضمین میکند تا از عالم ظلمانی دنیا تمام و کمال و به فضل خداوند کریم ، بهتر به عالم بهشت منتقل شود و باب طهارت کامل رضوان را برای ما بگشاید ، رضایت دادن کامل دل به خمس دادن است .

ابتدای جزء 10 آیه 41 سوره مبارکه انفال : "واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول ولذی القربی و الیتامی والمساکین وابن السبیل ان کنتم امنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان والله علی کل شیء قدیر"

اما خمس چیست؟ وجودمقدس امام حسین(ع)که خود حامل 9ذریه بدنیا آمد و صاحب عدد 10 وگنج عشر است وامام عاشورائیان و در حلقه انوار مقدس معصومین (ص)،پنجمین معصوم(ص) می باشد و ایشان کسی است که خامس (یعنی فاعل خمس از هر نظر) آل عبا (ص) نامیده شده است. دادن خمس مال حداقل ترین عمل برای خداوند است ، مولایمان مالش و جانش و  فرزندانش حتی نوزاد شش ماهه علی اصغرش و جوان برومند علی اکبر(ع) و تمام اقوام نورانیش و 72یار باوفایش را به قربانگاه برد و جاودانه گردید (سلام ودرود خدا به اباعبدالله الحسین(ع)و فرزندان ویارانش ولعنت خدا برقاتلان ودشمنانش الی یوم القیامت).

خواننده های عزیز!به باب طهارت خوب دقت کنید و مال انفال را در عالم بهشت و زندگی جاودانه جستجو کنید ، در رکاب امام معصوم (ص) در هر زمانی جنگیدیم انشاالله برای ما این معنی ( انفال ) را دارد . کسانی که به تبع اباعبدالله الحسین (ع) در میدان جنگ کشته شوند همان قلب به میم میشوند ( م =40 ) خونشان پاک میشود ، لباسشان پاک میشود ، نه غسل میخواهند ونه کفن ونه هیچ عملی که برای میت انجام میشود بلکه خداوند کریم در مقامشان میفرماید : " ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون " حساب نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و در نزد قرب الهی روزی میخورند . اللهم الرزقنی

اینجاست که هرکس ثروت انفال وجود خودرا به خداوند کریم بفروشد خداوند مقام آیه فوق را نصیبش میفرماید و اورا زنده جاوید و به او در قرب خود رزق حسن عنایت میفرماید . پس گنج عشرهمان انفال است. حال اگر همه به وظیفه شرعی خود عمل کنند ( که جبری در آن نبوده و اختیاری است ) واز روی خلوص ، خمس مال خودرا بدهند جامعه اسلامی از این مال زکی و نورانی میشود و فقرا بی نیاز میگردند و آرامش در همه ی خانواده ها سایه گستر میشود .

زیارت عاشورا ( در تاثیر گنج عشر و امتحان عاشورای عمر ما )                

یکی از زیبائیها که در زندگی تمام پیامبران قبل از حضرت محمد ( ص ) وجود دارد این است که همه به نوعی باطن عاشورا را درک کردند { در کتاب امام حسین ( ع ) بقلم آقای عمادزاده } . باطن گنج عشر در واقع خانه ی خداست که وجود ظاهریش مُحاذی با تمام ستونهای عالم بالا از عوالم ملکوت ، بیت المعمور ، عالم کرسی ، عالم عرش و گنج اسماء مبارک نام احد جل جلاله و واحد سبحانه وتعالی میباشد و گنج ظهوری وجود مقدس چهارده معصوم(ص)  است . خداوند کریم با تولد مولود کعبه امام علی (ع) خیلی از حجابها را کنار زده و همانطور که در روایات از ائمه ( ص ) آمده است هنگام ظهور امام زمان (عج) آقا به دیوار کعبه تکیه میزنند و در آنجا بانگ الله اکبر میفرمایند که تمام سلول سلول عالم و تمام وجودها با ایشان هم صدا میشوند که این یکی از نشانه های ظهور است که ولایت کبری خود را افشا میکند .

پس گنج عشر در وجود ما ، همان سرمایه ای که گفته شد " انی نفخت فیه من روحی " در قلب ماست . نکته : همانطور که خداوند کریم خشکی زیر خانه خدارا اول بار روی آب خلق فرمود و بعد دحو الارض فرمود ( کلمه ارض همان حروف رضا است ) جنین در شکم مادر روی آب ، اولین نقطه خشکی بدنش قلباوست که خلق میشود وبا طپشش حیات خود را اعلام میکند و از آنجا بقیه بدن کشیده میشود . در واقع ارض قلب محل رضای خداست و آن خانه خدای وجود ماست که در حدیث پیامبر(ص) میفرماید :" قلب المؤمن عرش الرحمن". کعبه دل قلب ماست ، اینجا محل محبت و مودت خالصانه به چهارده معصوم (ص) است . برای اینکه درعشر دنیا حدود خدا را به خوبی رعایت کنیم و از مفسده ها ، حمله شیاطین ، وسواسها و خناسها به سلامت بمانیم باید دائما پشت امام عاشورائیان ؛ امام حسین ( ع ) و در واقع تا فرزندش امام زمان(عج)  قرار بگیریم . خوب است زیارت عاشورا را که همه ائمه (ص) تاکید فرموده اند فراموش نکنید . در واقع تنها زیارتی که آخرش به سجده تمام میشود و دو رکعت نماز دارد . به قول معصومین (ص) زیارت عاشورا حدیث قدسی است که خداوند به جبرئیل امین و ایشان به پیامبر بزرگوار (ص) فرموده است و حضرت به همه فرزندان نورانیش .

 پس دائما باید به حقیقت پیرو خزانه دار عالم،امام زمانمان(عج) باشیم تاخداوند به آبروی ایشان مارا از ظلمت به نور هدایت فرماید. جالب است که قرآن کریم که 30جزء دارد ،اگر از1 تا 30 را با هم جمع کنیم 465 میشود که برابر با عددابجد کلمه مهدویت است (465=30+29+28+ . . .+3+2+1) . این مدرک مهدویت باید شامل حال ما شود تا عشر دنیای عمرمان با تائید مولایمان وبه سلامت وبا طهارت به آخرت برویم.انشاالله

 عدد ده در گنج و کنز سرّالهی و ولایت چهارده معصوم (ص)

وجود مقدس رسول اکرم(ص) میفرماید: "إنّ اوّل ابدع الله سبحان و تعالی و هو نفوس المقدّسة المطهّرة و انتقها بتوحیده ثمّ بعد ذلک خلق سائرخلقه "اول چیزی که خداوند ابداع فرمودهمجموعه ای از نفوس مقدس است این نفوس مطهره گویا شدند به توحید خداوند تبارک و تعالی بعد سائر خلایق دیگر را آفرید. (روایت از فیض کاشانی در کتاب عروه العیون که در یکی ازآخرین کتابهای ایشان نوشته شده است) .

این بزرگواران نفوسِ کلی میشوند.آن حقیقت کلی است در بیان دیگر از امیر المؤمنین علی(ع)است آن حقیقت که خلق اول بودو صورِیک صورتهایی بوده "صور عاریة عن المواد وعالیة عن القوة و الاستعداد" آن یک صورتهایی است که آن صورتهاعاری از عالم ماده وبالاتر از قوه و قوه ی استعداد است وآن حقیقت فعلیت محض است، اصلاٌ قوه فعل الله حقیقی است و فیض حقیقی یعنی آنجا قوه کار نمیکند که تمام آن دیگر خدا و فیض خداوند از آن حقیقت است و زیرمجموعه ی آن قرار میگیردوآن فیض الله اکبروفعل الله الاعظم حقیقتِ نوری محمد وآل محمد(ص)است که آن وجه الله میباشد{عدد ابجد وجه الله برابر80 است که 80=عدد ابجد حرف(ف) و جایگاه عددی(ف) =17 است که8=7+1میشود. جایگاه عددی وجه الله برابر44 است که جمع ارقامش 8 میشود}

بعد از آن حقیقت ، روح شیعه را آفریدبه 1000سال"إنّ الله عزوجل خلق الارواح قبل اجساد به الفی عام"   همانا خداوند عزوجل 1000سال قبل از خلقت جسمتان ،روح شما را خلق کرد.بعد روحتان حصول مزاج میکند. مزاج یعنی استعداد نفسانی آن نفس جزئیه شما به تناسب آن تحصیل مزاج برای بدنیا آمدنِ دنیا که چند سال عمرکند؟چگونه باید به دنیا آید؟

دشمنان دین از تهی مغزی خودشان چوبها خوردند و به لعنتهای ابدی رسیدند و هلاک شدندزیرا هرگز از ظلمات وجودشان پا به عرصه ی نور نگذاشتند وهمیشه محروم از استفاده ی انوار مقدس این عزیزان شدند برای همین خواستند با هوای دهانهای ضعیفشان نور خدایی را خاموش کنند

   دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت    آری آن جلوه که خاموش نگشت نور خداست  

 اما هر یک از معصومین(ص) مطلع فجر هستند و حقیقت لیال عشر را بنحوی ظاهر کرده اند:

وجود مقدس پیامبر اکرم (ص){اولین طلوع فجر در عالم خلقت، وجود مقدس رسول اکرم(ص)است} که در هنگام تولد خودشان یک بودندو حامل 13 نور مقدس که 14 میشدند(14=3+1) پس گنج 4 روی 10 را ظاهر کردندو حقیقت ظُهر عشر عالم به زمین رسید و مظهر کل ّنور، نور ِ تام و حقیقت اربعین و تجلی ِ بهار یعنی ربیع الاول شدند.

امیر المؤمنین امام علی(ع){طلوع فجر بوجود ایشان است}

در روز 13 رجب ؛شروع ایام فجر ماه رجب در خانه ی مبارک کعبه بدنیا آمدند. عددابجدنام مبارکشان علی(ع)= 110 برابر عددابجد کلمه ی یمین میباشد و100برابر عدد ابجد حرف (ق) است یعنی نگهدارنده و 10 همان گنج عرش و گنج عشر بودکه به ولایت ایشان تثبیت و حفظ میشود. ایشان امیرِ مومنین و امامِ مبین هستند.

خانم فاطمه زهرا (س)

حامل عشر است و اوست که حملها الانسان است و فقط اوست که حمل عشر را در دنیا حامل بوده و این گنج را به سلامت ظاهر فرمود؛ هنگامیکه خانم حامل وجود مقدس امام حسین(ع)بود . چون امام حسین(ع)به عدد10به دنیا آمدند(یک خودش+9ذریه نورانی در بطنش) پس خانم حامل 10 طُهر است و طبق کتاب منتهی الآمال از شیخ عباس قمی(رحمه الله علیه) :بعد از تولد امام حسن(ع)،یک دهه ی طُهر تا حمل امام حسین(ع) فاصله است.

امام حسن (ع)

معصوم چهارم هستند و عدد 4 همه ی یک تا 4 است ،پس حامل حمل گنج به عدد 10=4+3+2+1یعنی 4روی 10 و 4تا 10تا میباشند. مولا امام دوم هستند که عدد ابجدِ( دو ) به حروف 10 میشود(10=4+6) . جمع عدد ولایی و معصومیت امام حسن(ع)برابر 6  است که رمز حیات دنیا و مفتاح بهشت آخرت است .

امام حسین(ع)

هم خودش عشر است و هم امام همه ی عاشورائیان عالم است . اوست که حمل سنگین گنج عرش را بر عشر دنیا ظهور میدهد و برای رساندن پیام چنین گنجی برای عاشورائیان الی یوم القیامه ، ثارالله شد و او سید الشهدا (ع) است. ایشان در رتبه معصومین(ص)پنجم هستند با 9ذریه در بطنشان که 14میشود(14=5+9) بنابراین ایشان محور معصومین(ص){محور سال شمسی} هستند و 5=4+1حلقه پنج تن(ص) بسته میشود واز طرفی در رتبه امامت سوم هستند با 9ذریه دربطنشان که 12میشود(12=3+9) پس ایشان محور ولایت{محور سال قمری} نیز هستندو 3=2+1 وبه عدد 3 مثل پدر بزرگوار و مادر گرامیشان که حقیقت وجانِ آب هستندآبی که جان طهارت و شستشو دهنده  عین نجاست حیوانی به عین طهارت انسانی است .البته هر کدام از این بزرگواران معصوم(ص) به نوعی مانند آب احیاکننده،تطهیرکننده، منور کننده و هدایت کننده هستند.امام حسین(ع) در جمع رتبه معصومیت وولایت 8 میشوند(8=5+3) محلّ امتحان و به رضای خدارسیدن.

امام علی ابن الحسین(ع)

که خود، امام چهارم است حامل گنج 4روی 10 میباشد و معصوم ششم است که جمع عدد ولایی ومعصومیتشان 10 میشود (بارور کننده ی باطن عاشورا ) که او امام اربعینیان است یعنی گنج 4تا 10تا که 40 میشود. ایشان به عدد 9 متولد شدند (یک خودشان +8ذریه در بطنشان) و 5 معصوم(ص) قبل از ایشان هستندکه میشود14=5+9 .همسر گرامی امام سجاد(ع) ، خانم فاطمه بنت الحسن (ع) است به همین دلیل مقام تشرّف امام باقر(ع)و فرزندانش را "دو شرفه " می نامند.

امام باقر؛ ابا جعفر باقر العلوم (ع)

معصوم هفتم و امام پنجم ،در حلقه پنج هستند و جمع عدد ولایی ومعصومیتشان 12 میشود12=5+7 . ایشان به عدد 8 بدنیا آمدند(یک خودشان+7ذریه در بطنشان)و6 معصوم(ص) قبل از ایشان بودندکه میشود 14=6+8  و به عدد 14 حلقه به 5 میرسد(5=4+1 )  .

امام جعفر صادق(ع)

آقا ابا عبدلله امام صادق(ع) به عدد 7 بدنیا آمدند(یک خودشان +6ذریه در بطنشان) و سبع مثانی رادوباره ظاهر کردند(البته همه ی معصومین(ص)سبع مثانی هستند و نور واحد) و 7 معصوم قبل از ایشان بودند که میشود14=7+7 سبع مثانی یعنی 7تا2تا. سرّالاسرار عدد ده است که 4روی 10 شد. جالب است که بدانید با تولد نورانیش با جد بزرگوارش (ص) کلّ عدد 28 ظاهر میشود؛ حضرت رسول (ص)سبع مثانی میشود 14 شمسی رسالت و امام صادق (ع)میشود سبع مثانی قمری ولایت 28=14+14یعنی کلّ حروف و اعداد وکلّ اسرار.این حقیقت ربیع است برای پیروان حقیقی رسالت و ولایت معصومین(ص) الی یوم القیامت . 

امام موسی ابن جعفر الکاظم(ع)

به عدد 6 بدنیا آمدند(یک خودشان + 5ذریه دربطنشان)6 عددِ سرّی است (در مقام ذیقعدعدد13 ؛عدد ابجد حرف( و) =6  است و در کشیدگی دحو الارض (واو ) میشود که عدد ابجد واو=13 و 13=جایگاه حرف (م)و عدد ابجد (م)=40 است که همان 14 است) و 8 معصوم(ص)قبل از ایشان بودند 14= 6+8 و همان حلقه 5 (5=4+1) به ایشان ظاهر میشود(فرزندان امام حسین(ع)).

امام علی ابن موسی الرضا(ع)

امام رضا(ع)به عدد 5 بدنیا آمدند(یک خودشان +4ذریه در بطنشان) و 9 معصوم (ص)قبل از ایشان بودند14=5+9 . لازم به تذکر است که مثل پدر بزرگوارشان عدد پنج به ایشان بسته میشود. فرزندانِ بعد از امام رضا(ع) را "ابن الرضا" میگویند.همانطور که امام حسین(ع)محوریت سال شمسی و قمری را به عدد 14و12 دارند، ایشان هم محوریت 12 امام (ع) و هم 14 معصوم(ص)را دارند(محوریت سال قمری و شمسی رادارند) آقا امام هشتم هستند با 4ذریه معصوم(ص) خود 12میشوند(12=4+8) ، به عدد 5 بدنیا آمدند+9معصوم (ص)قبل از خودشان=14 . سال قمری 354 روز است که در جمع 12 میشود(12=4+5+3) و 11 روز از سال شمسی کمتر است به همین علت ماه قمری در سال شمسی چرخش دارد. در احکام  مذهبی ما سن بلوغ به فتوای بیشترِعلما به سال قمری است، سال خمسی به قمری است. پس هر مومنی که یک روز ازسال قمری را سال خمسی خود قرار دهددر تمام سال شمسی می چرخد وتمام سال رادر طیِ عمرخودبه باب خمس باز میکند.امور احکامی همه برای رضای خداوند است و اگر غیر از آن باشد عبادت قبول نمیشود و با رضای خدا به خدا نزدیکتر میشویم و انشاالله به قرب الی الله میرسیم.

 پس محور سال قمری امام رضا(ع)است که تمام عالم به گرد ِرضا می چرخد و در واقع آهنگ نیّت همه ی اعمال درتمام لحظات زندگی رضای خداست و حج واقعی است که هر انسانی باید با مدرک حاجیِ واقعی در قبر وقیامت برسد و عمرِخود را در راه رضای خدا به پایان برساند در واقع اینکه در قبر، صورت انسان مسلمان را رو به قبله میکننداما تمام اعضایش را رو به امام رضا(ع)قرار می دهند تا این بدن ، اعمال قبول شده ی در راه رضای خدا را با رو سپیدی بهخدای خویش عرضه کند.در واقع آنجا خلوص و طواف و قربانیِ نفس ،خود معلوم میشود. در مناجات شعبانیه میخوانیم"الهی . . . فلا تفضحنی  یوم القیامه علی رؤس الاشهاد" خدایا درآن روزی که همه ی سرهای شاهد مرا میشناسند، مرا مفتضح نفرما.

امام جواد الائمه اباجعفرمحمد تقی (ع)

تنها امامی هستند که عدد وجایگاه نام مبارکشان 14 است. ایشان معصوم یازدهم و امام نهم هستند و به عدد 4 بدنیا آمدند(یک خودشان +3ذریه در بطنشان) و 10 معصوم(ص)قبلشان هستندکه میشود14(14=10+4). در واقع ایشان در مجرای جودِ (عدد ابجد جود13 است)جوادی ،کلّ اسرار و رحمتها را با خود به بندگانِ خدا عرضه نموده است . شاید گنج پروردگار عالم از وجود مبارک ایشان به همه ی مخلوقات عنایت میشود وبرای انسانها برکات خاص انسانی ریزش میکند . عدد ولایی و معصومیت امام جواد (ع) 20 است :

( 20=11+9) که20 برابر عدد ابجد حرف ( ک ) است . عدد ابجد کاف= 101 میشود که یکی از اسماء اعظم پروردگار عالم است ( خداوند کریم یکی از نامهای مبارکش را کافی میفرماید ).حرف کاف از حروف نورانی و مقطعه قرآن است که در اول سوره مبارکه مریم آمده است " کهیعص " در بعضی تفاسیر کاف را به منزله کربلا معنا کرده اند . کل عالم اسرار به جواد ( 14 ) و مجرای فیض دهنده جود ( 13 ) جلوه دارد آیا حق نیست که میوه ی دل امام رضا ( ع )  امام جواد ( ع ) باشد ؟!

جالب است که بدانید در سرّ عدد 12 ؛ که جایگاه عددی حرف ( ل ) به عدد ابجد 30 میباشد. یکسال 12 ماه دارد و هر ماه حدوداً 30 روز است و در کتاب آسمانی ما قرآن کریم 12 بار نام ماه (که درزبان عربی شهرگفته میشود ) آمده است و تنها ماهی که معرفی شد ماه رمضان ( شهر رمضان ) است که در کتاب گنج الف و همین درس بیان شد که عالم در حقیقت عدد 10 که در واقع 4 روی 10 است غرق میباشد . این وادی کاملاً حقیقت روزه است و عالم در تسبیح غرق است وبرای خداوند سبحان بندگی میکند . دیگر اینکه همه ی 12 ماه و هر ماه 30 روز ، در واقع یک سال را تشکیل میدهد که عدد ابجد یک 30 میشود(30=10+20 ) پس همه به یک توحید ، کمالات خودرا به نمایش میگذارند .

سال شمسی 365 روز است که جمع ارقامش 14 میشود ( 14=5+6+3 ) و چهار فصل دارد که در واقع 4 فصل، بازکننده باطن 4 روی 10 یعنی 14 شمسی است . اما چه سال شمسی و چه قمری در حقیقت اسرار وجود امام رضا ( ع ) قرار دارد که به وجود مبارکش تربت رضوان الله بهشت در دنیا آمد و جایگاه بدن  مطهرش شد . محور گردش ، رضا ست که او رضای خدا است و بدون رضا به قرب خداوند کریم راه نیست .اینجاست که مشهد یعنی جایگاه شهود. همانطورکه ذکر شد ایشان هم مثل امام حسین ( ع ) محوریت14 ( 14=9+5) و 12 ( 12=8+4 ) را دارد پس عالم دائما به گرد رضای خدا در گردش است . خوشا به حال انسانی که با اختیار، دل خود را قربانی رضای خدا کرده وتمام نگاه قلبیش در دنیاو آخرت به نقطه ی رضای خدا باشد که انشاالله چنین کسی به قرب او نائل میشود . " اللهم الرزقنی "

 

وجود مقدس آقا اباالحسن علی ابن محمد نقی ( ع ) 

پنجمین مقامی هستند که کنیه ابالحسن را دارند و نام مبارکشان علی (ع) است . ایشان به عدد 3 بدنیا آمدند ( یک خودشان + دو ذریه در بطنشان ) و 11 نور مقدس قبل ایشان هستند که میشود 14 ( 14=11+3 ) و ایشان تجلی هدایت را به عدد 4 روی 10 ظاهر فرمودند.وجود مقدسشان از نظر اعداد خیلی به جد بزرگوارشان امام حسین (ع) شبیه است ، به عدد 5 پنجمین لقب اباالحسن را دارا هستند و به عدد 3 بدنیا آمده اند و به عدد 12 مرتبه ی معصومیتشان است که امام حسین (ع) نیز سومین امام هستند و 9 ذریه در بطن دارند ( 12=3+9 ) . ایشان امام دهم ومعصوم دوازدهم هستند که مقام ولایی و معصومیتشان 22 ( 22=10+12) میشود .

عدد 22 یکی از پرمعنا ترین اعداد است ، از برای مثال : 1- جایگاه عددی طلا 22 و عدد ابجد آن 40 میباشد . طلا فلز قیمتی است که هیچگونه آفتی آنرا ضایع نکرده و نفوذ ناپذیر است . هدایت امام هادی (ع) کیمیایی است که فلز بی قیمت مارا اگر شیعه و پیرو واقعی ایشان باشیم طلا میکند ( هدایت یعنی نفوذناپذیری از گناه و هر آفتی ) البته با توبه نصوح . مثل این باشد که جوینده ی طلا باید دائما در جستجو و تلاش برای پیدا کردن طلا باشد تا غنی شود ، امام هادی (ع) از وجود مبارکش هدایت خالصانه بدون ظلمت را تجلی داد و در حقیقت ایشان هدایت کننده ی تمام شیعیان در تنگنای ظلمت هستند و جداکننده ی حق از باطل میباشند . 2- بیست و دومین سوره مبارکه قرآن حج است و عدد ابجد کلمه حاجی 22 میشود و از لحاظ جغرافیایی بیست و دومین قسمت کره زمین ، سرزمین مکه است . جمع ارقام 22 برابر 4 میشود که پایه عدد 40 است یعنی حقیقت هدایت شدن و به طهارت رسیدن پس میوه ی دل امام هادی (ع) به حق ، امام حسن زکی (ع) است یعنی سبز کننده و درجه قبولی همه ی آیات و احکام و اوامر پروردگار عالم است .

در ضمن حضرت ، امام ِ دهم هستند در حقیقت به یک نحو ظاهر کننده ی گنج عشر که همان 4 روی 10 و کل حقیقت و اسرار عشر میباشد و بروز دهنده حقیقت 10 است ، اوست که هر بنده ای در مقام شیعه شدنش باید ساکن شود و راه را پشت وجود مقدسش به سرمنزل سعادت برساند . عدد 10  ( عشر ) امتحان همه ی بندگان خداست . عمل به احکام ، عمل به آیات قرآن و رهرو واقعی امام زمان (عج) است و حقیقت عاشورا به هدایت واقعی امتحان میشود پس وجود مقدس امام هادی (ع) یکی از ارکان ولایت است . یک فرزند نورانی ایشان امام حسن عسگری (ع) ویک فرزند جعفر کذّاب است ، دوشاخه بهشتی و جهنمی در حقیقت هدایت واقعی ظاهر میشود . خوب فکر کنید پروردگار عالم در سوره مبارکه انعام ( قسمتی از آیه 158 ) میفرمایند :

 "یوم یأتی بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا .... "  روزی که بعضی آیات قهروغضب خدابرآنها برسد درآنروز هیچ کس را نفع نمیدهد ایمان ( وهدایت ظاهری شاید شناسنامه ای یا زبانی برای انسان نفعی نمیدهد ) اگر قبلا ایمان نیاورده و یا در ایمان کسب خیر و سعادت نکرده باشد  (مگر اینکه ازاین ایمان و هدایت کسب خیر و عمل صالح شود ) . پس به وجود ایشان نور از ظلمت جدا میشود ونور حقیقی فرزند برومندش امام عسگری (ع) است که حسن زکی (ص) میشود .

آقا ابا محمد حسن ابن علی العسگری (ع)

امام یازدهم و معصوم سیزدهم هستند . غیر از اینکه در تاریخ درباره زندگی پر مشقت و دوران ولایت این امام همام بسیار نوشته شده ، احادیث زیادی نیز از معصومین(ص) نقل شده است که ایشان در مکانی مثل پادگان در محاصره دشمن بودند و لشکر دائما در اطراف ایشان بوده برای همین لقب مبارکشان عسگریست (عسکر یعنی لشکر) . ایشان دومین عزیزی هستند که ابامحمد (ص) لقب گرفته اند ، معنی ابا به یک قول یعنی پدر و بقولی بمعنی زینت پیامبر (ص) است ، شاید اینطور معنی شود ؛ آنچه اراده و مشیت پروردگار عالم برای معرفی ظهور کامل کنز ذات اقدسش بوده تا درعالم سفل دنیا محقق شود از سیر ظهور و ورود 124000 پیامبر (ص) گذشته تا 12 امام معصوم (ع) و ام الائمه(س) که سبز شود و شاخه ومیوه هایش عالم دنیارا به صفات زیبایی بهشت سبز کند . ولایت امام حسن عسکری (ع) همه ی زینت رسالت پیامبر اکرم (ص) و کتاب آسمانی او قرآن است یعنی ظهور جایگاه تک گل محمدی (ص) و گل همیشه بهاری که با اوتا قیامت دیگر خزانی نمی آید .

وجود مقدس امام حسن عسگری(ع)به عدد 2بدنیاآمدند(یک خودشان+وجودمقدس وصی الحسن مهدی صاحب الامر(ص) در بطنشان) و 12معصوم قبل از ایشان هستند که میشود14(14=12+2)و حقیقت 4روی 10 از این وجود مقدس به کمال زمان و رسالت مهم ایشان ظهور پیداکرد،در حقیقت حلقه ی 5 را به کمال وجمال ظهورداد. اما عدد 2 وجود مقدس آقا برابر عدد ابجد حرف( ب )باب القرآن است یعنی بسم الله وانسان فقط از این باب میتواند ورود در قرآن وشیعه شدن به چهارده معصوم (ص)را داشته باشد ،سرّعدد دو است که امتحان سختی برای ایشان و شیعیانشان است زیرا همانطور که قبلاٌ بیان شد عدد دو به حروف همان عدد 10 است (10=4+6)و عشرِ امتحان که چگونه در ظلمتکده ی آخر الزمان به جلوه ی هدایت شاخه سبز و پر میوه ی گل محمدی (ص)از وجود مبارکش ظاهر شد. همانطور که دانه در دل خاک،لشکر خاک با ظلمات زیاد احاطه اش کرده و هزاران آفت آنرا تهدید میکند ولی به خواست خداوند میتواند خاک وظلماتش را بشکافد و خود را به نور برساند تا سبز شود و قوّت خود را جلوه دهد، در این زمان هم تا شیعه ی واقعی امام حسن عسگری(ع)نشویم نمیتوانیم در عشرِدنیا به سبزی حسن برسیم و به گل ِمهدویت وصل شویم. پس هر کس مثل قتلگاه امام حسین(ع)برایش تداعی میشودکه زیر هزاران تیر دشمن شیاطین و وسواس وخناس است که باید سینه سپر کند،اگر میخواهد دینش سالم بماند و بادینِ سالم به آخرت وارد شود باید با دشمن بیعت نکند و حیوانیت خود را قربان انسانیت خود کند. این عاشورای عمل هر انسان و انتحان لحظه به لحظه ی عمر ماست.

اما ایشان معصوم سیزدهم ،جلوه ی کنز و طهارت گنج الهی هستند که 13=جایگاه حرف(م) است که عدد ابجدآن 40میشودپس ایشان تمام ثمرات کنز را به طهارت هدایت ،ظاهر می فرماید و امام یازدهم هستند که این عدد هم یکی از اعداد سرّی پروردگار عالم است. ظاهر عدد 11 برابر عدد ابجد (یا)است که شامل حرف آخر(ی) وحرف اول(ا)حروف الفبای فارسی است و حرف نداست و واسطه ی وصل شدن است. در واقع عدد11برابر عد ابجد کلمه (هو) و (حج) است. پس،از   ایشان به مقصد و منظور همه ی انبیاء و اوصیاء ومعصومین(ص)میرسیم .

تمام حقایق نام مبارک حسن(ع) است وبه نتیجه رساننده،حُسن حسنی است زیرا همانطور که وجود مقدس امام حسن مجتبی(ع) ریشه ی دین را اصلاح کردندتا شاخه ومیوه ی سالم دین به بار آید،در زمان امام حسن عسگری(ع) همان شاخه ی سبز دین است که با سختیهای زیاد ،ولایت ایشان به جان گل ولایت مهدویت (ص)ظهور میفرماید.پس حقیقت نماز عشاکه متعلق به امام حسن مجتبی(ع)است تا رسیدن به صبح پیروزی که حقیقت نماز صبح متعلق به امام حسین(ع)است ،طی مسیر عالم عشا تا صبح باطن و سیر زیبای تجلیات و تحولات و تکوینات عالم ازحسن(ع)تاحسن(ع)است(چون نام مبارکِ امام حسین(ع)، همان حسن(ع) است)به معنای دیگر میتوان گفت رسیدن به ولایت امام حسن عسگری(ع)است که میوه ی صبح زیبای آن، ظهورِمهدویت(ص)است، یعنی از ولایت امام حسن مجتبی(ع) تا امام حسن عسگری(ع) که با خودِوجودهای مقدسشان 10 امام بزرگوارمیشوند که باز هم حقیقت گنج عشر و از حقایق سرّتا ظهور هستند.

نکته: هفته 7روز است اما به عدد 5شنبه عدد را ظاهرمیکند.درواقع شنبه صفرِپشت عددیکشنبه است و جمعه جمع کننده ی تمام ایام هفته که متعلق به امام زمان(ص)است زیرا ایشان وصی الحسن (ع)میباشد.وصایت ایشان ظهوردهنده ی تمام مسیر عشا تا صبح هدایت حسن(ع)تاحسن(ع)است. بنابرقول معصومین(ص)روز 5شنبه متعلق به امام حسن عسگری(ع)است که در مفاتیح الجنان (ازشیخ عباس قمی رحمه الله )زیارت ایشان درروز5شنبه ذکر شده و درواقع گنج عشرکه همان 4روی 10و14بودکه از جمع ارقامش عدد 5ظاهر میشد(5=4+1)به وجود مقدس پنج تن (ص)،درواقع به وجود امام حسن عسگری(ع)تمام پرده ها و حجابهای حقایقِ نورانی را کنارزده و قدومِ مبارک آن مولود موعود(ص)را به عرصه ی ظلمانی دنیا گذاشته وتمام عالم وعالمیان رافراگرفته وباظهور پرفروغش حکومت نورانی خویش رابرپامیکند(اللهم عجل لولیک الفرج).

 جالب است که امام حسن عسگری(ع)دومین امامی هستند که نام حسن(ع)بالقب ابامحمد(ص) را دارند. عدد ابجد دو =10میشود و حقیقت این گنج افشاء امتحان سخت مردم آخرالزمان است که دینداری به منزله ی آتش کف دست میماند و نگهداشتن دین کار هر کسی نیست. پروردگار عالم در سوره ی مبارکه واقعه(آیات13و14) بر مردم آخرالزمان در مرتبه مقربین میفرماید" ثلّة من الاولین وقلیل من الاخرین"  پس تعداد کمی از مقربین در آخرالزمان هستند(اللهم الرزقنا) کسانی موفق به شیعه بودن و منتظرِواقعی میشوندکه شیعه واقعی تا امام حسن عسگری(ع)باشند تا پرده ظلمت برای آنها هم بازشود و خلاصه در امتحان عشر خود و درزمان آقا به سلامت بیرون آیند و زمینه ی ظهور ایشان را به اندازه ی وسعشان فراهم کنند(اللهم الرزقنا)

پس گنج عدد10با تمام زیبائیهایش عالم دنیا را به ظهور "کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا" کاملاٌ نشان داد و امام هرزمان، امامِ عاشورائیان ِآن زمان است. اما در آخرالزمان که همه ی زیبائیها را تماماٌ خداوند کریم به مردم نشان داده و حجت را تمام کرده است کلّ محتوای قرآن ،امامِ راه و نور هدایت مردم آخرالزمان است تا به مولایشان وصل شوند. جالب است که اگر اعدادِ یک تا سی را که تعداد جزء های قرآن است را با هم جمع کنیم465 میشود(465=30+29+ . . .+3+2+1) که 465برابر عدد ابجد " مهدویت " است و مجموع ارقام آن 15میشود(15=5+6+4) که 15=جایگاه عددی حرف(س) توضیح کامل در کتاب انسان ذکرشده است. جایگاه عددی کلمه"مهدویت" برابر60 است و 60= عدد ابجد حرف (س) که حرف(س) قلب قرآن است و هدایت از قلب به قلب است . پس عاشورائیان آخرالزمان با ایمان قلبی از راه قرآن میتوانند وصل به مهدویت شوند .    

سرّوجودمقدس امام حسن عسگری(ع)و زندگی ایشان به زعم این حقیر خیلی زیبا وپر از اسرار است؛ازدواجشان با خانم نرجس خاتون(س)و زندگی پر برکتشان در پادگان دشمن وبین لشکرسرّی است و همینطور عدد ولایی و معصومیت آقا پرمعنا و پرمغزاست که رویهم 24 میشود(24=11+13) و عدد 24=جایگاه حرف(خ)که عدد ابجدآن =600 است و برابر عدد ابجد کلمه شرق میباشد.عدد24 عدد کاملی است مثل 24ساعت یک شبانه روز ، درحالیکه در تمام دنیا شبانه روز بیشتر از 24ساعت ندارد و ساعات ودقایق به 2 تا 12 تا طی مسیر خود را در 24ساعت تمام میکند. ایام به عنوان یوم یعنی یک روز ثبت میشودو عدد ابجد روز=213 است {213=نام مبارک زهرا(س) میشود و نام مبارک زهرا(س) از لحاظ حروفی برابر کلمه (هزار) است} و جمع ارقام 213برابر6میشود(6=3+1+2) و در جمع عددی 24ساعت هم6=4+2 حاصل میشود که همان سرّخلقت تمام دنیا (در6روز) است،درواقع خزانه ی گنج ولایی به 2 تا6 تا =12 تا تمام ساعات و دقائق و ثانیه ها راظهورمیدهد.            

وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

نهمین فرزند امام حسین(ع) و دوازدهمین امام شیعیان و چهاردهمین معصوم(ص) ، رهبر و هدایت کننده ی تمام کسانی است که به راه مهدویّت تمسّک جویند. نام مبارک آقا مهدی(ع) است که حرف یای آخرنام مبارکش مظهر ظهور حقیقت هدایتی است که نور است(جان عدد10)،اما نور بدون ظلمت (ده ِ حرف ی به حروف برابر 9 میشود9=5+4 ) پس همه ی حقایق و همه ی انوار و علوم و همه ی مکنونات زمینها و آسمانها  وجانها به وصایت او که وصی الحسن (ص) است (یهتدی به المهتدون)ظهور و وصول پیدا میکند. عدد ابجد نام مبارکش مهدی(ع)=59  است یعنی نهمین فرزند از پنجمین معصوم(ص). اگر ارقام 59 را با هم جمع کنیم14میشود(14=9+5)و 5=4+1 عالمی که از4 روی 10 ظاهر شداز عالم اسرار تا به ظهور دنیا به دست و وجود مبارک آقا و سرورمان امام زمان (ع) ، 4روی 10 به طور کامل ظاهر میشود و تمام گنجهای نهانی را افشا میکند و بهشت را همانطور که هدف خلقت پروردگار عالم بود و اول بار حضرت آدم (ع) و حوا(س)را در بهشت خلق کرد، در روی زمین برقرار میفرماید.(به امیدآنروز،اللهم الرزقنا) . پس شرط هدایت ، هدایت ِ مهدویت است . در واقع 2 تا 14تا را کاملاٌ درک میکنیم وبه 28 که جایگاه حرف غ است به اشاره غنی در دنیا واصل میشویم.

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی ابائه فی هذه الساعة وفی کل الساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا

(ادامه مبحث در جلد دوم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۶:۵۸
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ولایت امام حسن(ع) در حقیقت 9  

اگر خاطرتان باشد ولایت نُه ، باطنِ ده بود یعنی عدد ابجد کلمه ده= 9 می‌شود و عدد ابجد کلمه نُه =55 که10= 5+5 می‌شود ، پس 9 روی 10 می‌شود 19 که برابر اسم مبارک واحد است و در جمع عددی ، 10 می‌شود(10=9+1). حال امام حسین(ع) خود ، گنج 9 روی 10 است(یعنی19) زیرا 9 ذریه در بطن اوست که با یک وجود مقدس خودش می‌شود 10(10=9+1). در واقع خود حامل 9 ذریه معصوم(ص) است. توجه فرمایید! تکلیف آقا خیلی سخت و محموله‌ی ایشان ، بار گرانی است که باید سالم به سر منزل هستی تا الی یوم القیامت برسد و بماند.

نکته: امام حسن(ع) گنج ده است. اولا ایشان سید الاسباط پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) است و لقب مبارک ابا محمد نیز دارد {ابا به معنی زینت است، ایشان زینت و سبز کننده تمام رسالت پیامبر(ص) است}. ثانیا ایشان امام دوم شیعیان است که عدد ابجد دو=10 می‌باشد که تمام سرّ الاسرار گنج ، به وجود ایشان سبز و ظهور آن به زیباترین وجه؛حسن می‌شود یعنی به نیکوترین وجه ، ظهورش را بدون ذره‌ای نقص الی یوم القیامت متجلی ساخت. ثالثا ایشان معصوم چهارم است و همان چهار چوب گنج الهی که خداوند کریم به احسن تقویم ، ظهور داد و گنج 4 روی 10 و کلّ ولایت که همه به حسن ظهور داده شده و به وجود نازنین وصی الحسن (عج) ،کلّ زیبایی‌ها ظاهر می‌شود. عدد ولایی و معصومیت امام حسن(ع) ، 6  می‌شود(6=4+2) و 6= (و) می‌باشد که تمام عالم خلقت از عالم اسرار و کنز الهی به دنیا ، روی حرف (و) و دوباره بازگشت همه انسان‌ها به خداوند می‌باشد که "انّا لله و انّا الیه راجعون" این وصل ، حسن(ع) است به عدد 6 ، که خداوند کریم تمام دنیا را در 6 روز خلق فرمود(آیه 4 سوره مبارکه حدید:"فی ستّة ایام" ).

نکته مهم ! چرا عدد 10 روز عید قربان(در دهه ذیحجه) روزی است که روزه گرفتن حرام است!؟ در واقع روز قربانی کردن است ، پس کسی که قربانی شد در مجرای حسن قرار می‌گیرد و دیگر برای او روزه‌ای نیست ، زنده‌ی عالم آخرت ، دیگر روزه ندارد! پس عدد 10 ، بلوغ نُه بود که متولد شده است. امام حسن(ع) ، کریم اهل بیت و امام افطارکنندگان است{کتاب منتهی الامال،زندگی امام حسن(ع)}. همینطور است برای روز عید فطر که روزه در آن حرام است.

همانطورکه قبلا ذکر شد زُبر نام مبارک امام حسین(ع) ، 128 می‌شود یعنی نگهدارنده تمام گنج 28 حرف(و اعداد آن) که کلّ حروف  قرآن است و بیّنه نام مبارک ایشان ، 118 می‌شود که برابر عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است یعنی بینه وجود مقدس حسین(ع)( که خودش هم حسن است) ، باز هم حسن(ع) می ‌شود .والله اعلم

امام حسن(ع) و امام حسین(ع) حدود 7 سال با جدّ بزرگوارشان زندگی کردند به عدد ابجد سبع=132  که برابر عدد ابجد نام مبارک محمّد(ص) است و حقیقت و باطن 7 . و حدود 30 سال به عدد گنج حرف(ل)؛ مجرای توحید، با پدر بزرگوارشان زندگی کردند که ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) حقیقت گنج 30 است. و بعد از پدر بزگوارشان ، امام حسن(ع) 10 سال به عدد عشر ، ولایت کردند که ایشان باطن عاشورا را برای ظهور در کربلا به پا کرده است و سنّ مبارکش 47 سال است که 47 ، برابر با جایگاه عددی نام مبارک حسین(ع) است.

و امام حسین(ع) هم ولایتشان بعد از برادر بزرگوارش 10 سال است(امام عاشورائیان) که سنّ مبارکش 57 سال می‌شود.عدد 57 برابر است با 3 تا 19 تا که وجود مقدسش امام سوم است. و ایشان بالاترین مقام شهادت را به بلوغ 9 شهادت نشان دادند زیرا : 1- ایشان مقام سید الشهدایی را گرفتند  2-مقام ثاراللهی را گرفتند. عدد ابجد شهید=319 که 13=9+1+3 و 13=جایگاه عددی حرف(م) به عدد ابجد 40 ،چون شهید به حقیقت طهارت نائل می‌شود پس اربعین (40) ، باطن شهادت اوست. 3- عدد300=(ش) که صفت افشاکنندگی دارد بنابراین 319 یعنی افشاکننده‌ی گنج 19 و نوزده=72=سجده است. که امام سر به سجده گذاشت و برنداشت تا سر از بدن مبارکش جدا کردند و بر سر نیزه قراردادند(نیزه=72=سجده). درضمن اینکه جمع ارقام 72 برابر 9 می‌شود (9=2+7) که امام حسین(ع) که خود صاحب و حامل 9 بود ، آخرین عمل عبادی ایشان هم به بلوغ نُهِ سجده است و شهادتش نیز در سجده است، بنابراین حضرت ، باطن 19 را به حروف و عدد در سجده و شهادت ، به طورکامل در بلوغ 9  ، ظهور وجلوه دادند. و اگر ارقام 72 را در هم ضرب کنیم 14 می‌شود که ایشان تمام گنج را به تمام قامت به زمین قتلگاه در کربلا و روز عاشورا به زمین گذاشت و این بلوغ در شهادت آقا نتیجه‌اش این شد که ، فقط و فقط انسان مؤمن پشت سر امام معصومش از عین نجاست حیوانی به کمال طهارت انسانی نائل می‌شود که خداوند تبارک و تعالی به او مقام تولد را می‌دهد و می‌فرماید: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" حساب نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه زنده‌اند(احیا شده‌اند) و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

امیدوارم خوب متوجه شده باشید. بدن مبارک امام حسین(ع) غسل و کفن نمی‌خواست و نه نماز میت ، چون او ، زنده است. البته باید متذکر شوم که وجود معصومین(ص) در همه حال تطهیرند و احتیاج به طهارت ندارند اما ایشان این راه را برای ما گنهکاران باز کرد و در عمر کوتاه ما ، بهترین راه برای رسیدن به عالم قرب و کمال طهارت انسان شدن را در قربانگاه(قلب به میم) قرارداد. پس این شهادت به عدد 9 ، بلوغ حیات را به ما می‌رساند نه مرگ را(مردن و میته شدن)، یعنی تولد و زنده شدن واقعی است .

امام حسین(ع) به بلوغ عدد نُه و باطن 19 ، سرّ وراثت تمام انبیاء و اولیاء، صدیقین ، شهدا و ائمه معصومین(ص) را به عرصه‌ی جایگاه و ذیقعد انسانیت جایگزین فرمودند.

نکته: یکی از زیبایی‌های خلقت این است که پروردگار عالم به طور فطری همه انسان‌ها را در باطن طهارت خلق کرد و منّت گذاشت و فرمود:"انی نفخت فیه من روحی" این است و جز این نیست که از روح خودم در انسان دمیدم و انسان برگزیده شد تا خلیفه الله باشد و توفیق قرب الی الله پیدا کند و عبادت خداوند مهربان را انجام دهد و خدا را تنها معبود خود انتخاب کند. هنگام تولد با سر به دنیا آمدیم ، که سجده اول است و بعد از مرگ(طبق احکام دفن) با سر وارد  قبر می‌شویم ، که سجده دوم است.در واقع زندگی ، فاصله بین دو سجده است. پس ورود انسان از پشت نوزده حرف"بسم الله الرحمن الرحیم" که همان بلوغ 9 و عدد سجده(=72) است و در زمان از دنیا رفتن هم پشت نوزده حرف "حروف نام مبارک پنج تن(ص)" (همان بلوغ9 و سجده=72) است.

راستی یعنی چه؟! خداوند کریم همه بندگانش را از بلوغ 9 ، در بلوغ9 ، پس از حمل 9 ماه ، از مادری که خودش بلوغ 9 و حامل 9  است و پدری که جمع شده عوالم 9 گانه است ، بدنیا می‌آورد. حال خودش است که باید به عملی با بلوغ 9 برسد. در حالیکه تولدش از ورودی 19 مقام عدد و 19 حروف از اسماء مبارک پنج تن(ص){در واقع چهارده معصوم(ص)است} و بیرون رفتنش از ورودی بسم الله الرحمن الرحیم است زیرا کسیکه عملش به تکلیف وحی الهی است این فرصت را می‌یابد تا قلب به میم شود و بعد از رفتن از ورودی بسم الله جزء شهدا و صالحین و صدیقین باشد و با طهارت به عالم قرب برود. حال اگر برعکس شد ؛ انسانی که نعمت‌ها را ضایع کرده با منسب از حیوان پست‌تر "کالانعام بل هم اضلّ" وارد محشر می‌شود ، همانطور که یک حیوان حلال گوشت را اگر پشت بسم الله ذبح کنند {برای خوردن}حلال می‌شود و اگر بسم الله نگویند آنرا حرام کرده‌اند و وجودش میته و خوردنش به مسلمانان حرام می‌شود.

نکته دیگر: خداوند کریم با وجود حجت‌های خود ، زندگی سالم دنیا و آخرتِ مقبول را عنایت فرمود. چنانچه امیرالمؤمنین علی(ع) در شب نوزدهم ماه رمضان(ماه نهم قمری) در مسجد کوفه(عدد ابجد کوفه=111=الف) ، سر به سجده گذاشت و فرق مبارکش به دست ابن ملجم ملعون شکافته شد ؛ سجده‌ی اول عالم بوجود ایشان ظهور پیدا کرد. امام حسن(ع) پدر را از سجده بلند فرمود(فاصله بین دو سجده) و امام حسین(ع) در سجده دوم ، بعد از شهادت سر از سجده برنداشت تا ملعونین سر از بدن مبارکش جدا کردند. اینجا مقام قلب به میم و عالم اربعین و قرب الی الله و تولد واقعی انسانیت و رسیدن به "رزقا حسنا" و "عند ربهم یرزقون" است.

پس تمام زندگی ما پشت امام معصوم(ص) ، رنگ خدایی می‌گیرد که ایشان ساجد واقعی هستند و زندگی ما زمان بین دو سجده‌ی ورودی و خروجی ما{ با سر بدنیا می‌آییم و با سر در قبر می‌رویم} در دنیاست که باید با مدرک حسن تمام شود. خداوند کریم در سوره مبارکه انعام آیه 160 می‌فرماید:"من جاء بالحسنة فله عشر امثالها..." اگر با خود (تا قبر) عمل حسن بیاوری به تو ده ، مثل همان می‌دهم. همانطور که عالم دنیا عاشوراست پس باید به بلوغ 9 یعنی عشر اعمالمان برسیم.انشاءالله

روزی جبراییل(ع) 4 لباس خلعت ، کفن بهشتی را نزد پیامبر(ص) آورد و هر کفنی را فرمود که برای یک یک خانواده ایشان است:1-پیامبر(ص) 2-امام علی(ع) 3- حضرت زهرا(س) 4- امام حسن(ع). پیامبر(ص) پرسیدند پس برای حسینم(ع) کجاست؟ جبراییل(ع) فرمود که امام حسین(ع) نه غسل می‌خواهد و نه کفن.

خوانندگان عزیز! لازم به تذکر است که لباس شهید ، کفن او می‌شود. انسان هرچقدر هم مقامش بالا باشد اگر معمولی بمیرد بدن او را لخت می‌کنند و غسل می‌دهند ، خلاصه عیب او عیان می‌شود. اما شهید لباسش آبروست و بدنش هرگز نه در دنیا و نه در آخرت ، عریان نمی‌شود ، شب اول قبر ندارد و با اولین قطره خون شهید که بر زمین می‌ریزد خداوند کریم تمام گناهانش را می‌آمرزد {مگر گناهی که حق الناس باشد}.

تمام هدف خلقت پروردگار عالم برای انسان ، همین بلوغ کمال زندگی در دنیاست(سجده دوم حیاتش) که برای عالم آخرت با تمامِ کمالات انسانی و به عالم قرب متولد شود نه اینکه بمیرد و تازه در عالم برزخ با هزاران مشکل مواجه شود. همانطور که جنین در شکم مادر اگر به بلوغ 9 به سلامت کامل شده باشد زنده بدنیا می‌آید و تازه زندگی دنیائیش را شروع می‌کند؛ بدون هیچ مشکلی ، انسان مؤمن هم در رحم دنیا باید به بلوغِ عمل ، کامل شود تا به سلامت بلوغ عمل انسانی ، وارد عالم آخرت شود و به عالم  قرب الهی برود تا هیچ گونه مشکلی نداشته باشد. اگر نوزاد در دنیا ناقص بدنیا بیاید او را در دستگاه و خلاصه تحت درمان قرار می‌دهند تا کمبودهایش جبران شود ، انسان گنهکار که ناقص به عالم برزخ رفته ، خدا داناست که چقدر باید درمان شود و درمانش چیست تا برای قیامت ، سالم بپا شود(البته آیا سالم می‌شود و یا به قیامت کشیده می‌شود و یا به پاک شدن در جهنم؟!)

حال فکر کنیم و ببینیم که چقدر ارزش دارد که در این عمر کوتاه ، خود را در تربیت و تأدب و تحمل مشکلات و انجام صحیح فرائض قرار دهیم و با پای خود به قربانگاه معشوق برویم و هر لحظه نفس حیوانی خودمان را قربان نفس انسانی کنیم و پشت سر امام معصوم(ص) ، شیعه و پیرو شویم تا به کمال انسانی در آن عالم متولد شویم.آنگاه الی یوم القیامه در صحّت و سلامت ، بهترین و لذت بخش‌ترین زندگی انسانی را در جوار رحمت الهی خواهیم داشت. انشاءالله آقا و سرورمان امام حسین(ع) ، در دنیا و آخرت شفاعتمان کند.

استثنآت وجود مقدس امام حسین(ع)  

 امام حسین(ع) در چند مورد در ولایت وجود مقدسش استثنا است:

1-تولد وجود مقدسش که شش ماه بیشتر در حمل مادر گرامیش نبوده است. (در حالت عادی جنین تا شش ماه اگر بدنیا بیاید نمی‌ماند) اما خداوند کریم   بوجود ایشان دنیا را در شش روز خلق کرد و فانی می‌شمارد ولی برای آخرت شیعیان ، سکوی پرواز به عالم قرب و حاصل اعمال خیر را در دنیا جاودانه فرمود.

2-بعد از 10 روز از تولد برادر بزرگوارش ، خانم زهرا(س) حامل حمل امام حسین(ع) شده‌اند(کتاب منتهی الامال)

3-از بدو تولد ، ایشان به عدد 10 بدنیا آمد ؛ یک خودش و 9 ذریه در بطنش

4-همانطور که بیان شد شهادتش ، عالم را قلب به میم کرده و عین نجاست میته‌ی انسان را به عین طهارت کامل انسانی رسانید.

5-شهادت را یک تولد و احیاء حیات طیب به انسان‌ها بخشید.

6-خون در زمان شهادت پاک شد. 

7-وجود مقدسش نه غسل داشت و نه کفن  

8-تربت پاکش داروی همه دردها شد و خوردنش حلال{در صورتیکه خوردن تمام تربت‌ها حرام است} 

9-اربعین و حقیقت اربعین ، به وجود آقا و بطور کامل به وجود خانم زینب(س) و امام سجاد(ع) احیا شد و دائمی گردید و باطن اربعین تا زمان فرج آقا و ظهور حقیقت اربعین ، احیا شد. 

10- مدت عزاداری ایشان از همه‌ی عزاداری‌ها بیشتر است و مدت 2 ماه را به خود اختصاص داده(60 روز به عدد سین که میزان حروف و قلب قرآن است).   11-سیاه پوشیدن مکروه است ولی برای ایشان رحمت است و ثواب دارد.      12-ماه محرم ؛ ماه حرام و اولین ماه سال قمری است و به دهه‌ی عاشورا شروع می‌شود و تمام گنج ده یعنی 4 روی 10 را حامل است و بلوغ نُهِ حیات طیب را به همه‌ی انسان‌ها درس می‌دهد. در ضمن اینکه با دهه اول ، محبان در خیمه‌های آقا یعنی در وطن اصلی ، ساکن  می‌شوند.  

13- امام حسین(ع) حامل 9 ذریه است.    14-وجود مقدسش به عدد ده، گنج عشر را افشا کرده است (در عدد شهید توضیح داده شد)که امام عاشورائیان الی یوم القیامه است و تمام ایام شد عاشورا و تمام زمین‌ها کربلا:

"کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا"

مقام تاسوعا(در مقام سردار امام حسین(ع)؛حضرت عباس)

روز تاسوعا متعلق به آقا ابوالفضل(ع) است. در صورتیکه همه می‌دانیم ایشان علمدار روز عاشورا است و شهادتش قبل از شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا واقع شده است. پس این مقام تاسوعا ، بلوغ مقام ارزشی وجود مقدس ابوالفضل عباس(ع) است که به درجه‌ی عرفان حقیقت 9 رسیده است که توانست علمدار عاشورای برادرش امام حسین(ع) شود(که او حامل 9 است) و روز عاشورا ، 9 مقام تسعه را دریافت کرد : 1-علمدار کربلا  2-سپهسالار کربلا  3-باب الحوائج  4-ابوالفضل(ع)  5-سقای عطاشی(سیراب کننده همه‌ی تشنگان عالم الی یوم القیامه)  6- قمره العشره یعنی ماه (گنج) عشر  7- با وفا  8- صاحب بین الحرمین   9-صدیق . و درجه‌اش از تمام امام زادگان بالاتر رفت طوری که در حدیث آمده فردای قیامت همه‌ی امام زادگان بزرگوار به مقامش غبطه می‌خورند.

معصومین(ص) ، مقام صدیق را دارا هستند و یکی از خصوصیاتشان این است که بعد از شهادتشان دست انسان‌های معمولی نباید بدن مطهر این عزیزان را لمس کند چنانچه می‌دانید همیشه معصوم(ص) ، بدن معصوم(ص) را غسل داده و کفن می‌کند.حتی برای حضرت زهرا(س) ، امام علی(ع) اعمال غسل وکفن و تدفین خانم(س) را انجام دادند. در شب سوم عاشورا امام سجاد(ع) تشریف آوردند در کربلا و بدن پدر بزرگوارش را خود {با شرح‌هایی که می‌دانید}در بوریا قرار داد و به خاک سپرد. و در علقمه تشریف فرما شد و فرمود بدن عمویم عباس(ع) را هم باید خودم به خاک سپارم. و بدن مقدس ایشان به طور مستقل در علقمه به خاک سپرده شد و دست‌های مبارکش در جاهایی که از بدن مطهرش قطع شده بود به خاک سپرده شد. که امروز در سه جا حضرت ابوالفضل العباس(ع) را زیارت می‌کنیم: دو جا مقام دست‌های ایشان است و یک جا بدن مطهرش( یعنی هر دستش برای خودش علمدار است و هرگز علمش نمی‌افتد تا روز ظهور امام زمان(عج)؛ فرزند نهم امام حسین(ع) که آن روز هم مقام صاحب بین الحرمین دلهاست و علمدار است الی یوم القیامه. عدد ابجد عباس =133 و برابر با عدد ابجد نام مبارک ابا صالح است. او علمدار عاشورایی است که در تمام عمر دنیا ، کلّ یوم عاشورا وکلّ ارض کربلاست.

خواننده عزیز! عدد9 که سلطان اعداد بود و به صور مختلف توضیح داده شده است پس خوب دقت کن که علمداری که او مقام تسعه‌ی عاشورا را داراست هرگز علمش به معنای شکست بر زمین نمی‌افتد و امام عاشورا ؛ امام حسین(ع) که صاحب 9 ذریه است ، هرگز از امامت عاشورا بیرون نمی‌رود زیرا تمام فرزندان نورانیش در مقام تسعه‌ی او جان حقیقت رساننده‌ی کمال وراثت عاشورا را به عنوان هدایت عظما از جانب پروردگار عالم ، احیا و به کمال هدف و نتیجه‌ی نهایی می‌رسانند.

این دو بارگاه ، بارگاه نورانی مقامی است که در حال همه‌ی عاشورائیان و کربلائیان ، باید به دست پر فیض و برکت آقا ابوالفضل العباس(ع) محل ظهور و بروز احیاء حقایق و رساننده‌ی پیام حق باشد یعنی کسی که واسطه و باز کننده‌ی دو حرم است یعنی حرم قلب مردم  به حرم مبارک معصوم(ص)!

پس هر انسانی در وجودش ، بین الحرمین‌هایی دارد که شاید خودش هم نداند. مثل از گوش سر به گوش دل ، از چشم سر به چشم دل و از زبان سر به زبان دل ،  اینجا مجرای صدق است که اگر باز شود و باز بماند ، انسان به مقام یُبصر بها ،یُسمع بها و ینطق بها می‌رسد.

تمام گرفتاری‌های ما این است که این مجرا به خاطر دو رویی‌ها و نفاق‌ها ، گرفته است. چشم سر یک چیز می‌بیند و چشم دل چیز دیگر، گوش دل چیزی می‌شنود و گوش سر چیز دیگر و ... و این نفاق‌ها باعث شده که اصلاح اعمال و بیان احوالات نزد حکیم الحکما پیش نیاید و گاهی منجر به این کلام الهی می‌شود: صم بکم عمی فهم لا یفقهون . یا لا یعقلون . پروردگار عالم بر چشم و گوش و زبان دل پرده‌ای به نام غشاوه می‌کشد که این حقایق می‌میرد و انسان درحالیکه زنده‌ی جسمانی است ، حیوانی است ناطق که قلب انسانی او مرده است. خداوند متعال می فرماید: فیمُت=پس بمیر.

حال چشمی که برای امام حسین(ع) با معرفت ، گریه می‌کند (از باب خلوص) معلوم است که گوش شنوایی دارد تا دل می‌سوزد و با اشک ، احیا می‌شود و زنده می‌ماند. اما راه این احیا ، بدست باز کننده بین الحرمین دلهاست. زیرا ما لیاقت وصل مستقیم به معصوم(ص) را نداریم. وجود امامزاده ؛ ابوالفضل العباس (ع) که اذن گیرنده ، واسطه و گشاینده راه ما گنهکاران به امام معصوممان است. بنابراین هر دلی اگر بخواهد زنده بماند باید از سقّای عطاشی ،آب حیات بگیرد و جان خود را به سقایت او سیراب کند تا بتواند به امام زمانش وصل شود . ما روایات زیادی داریم از جمله داستان علی بن مهزیاد(که قبرش در اهواز است )، وقتی به زیارت امام زمان(عج) نائل آمد ، نشانه‌ی خیمه‌ی آقا در عرفات روضه‌ی حضرت ابوالفضل(ع) بود تا او امام زمانش را ملاقات کند. امیدوارم آقا لیاقت گشودن بین الحرمین دلهایمان را به مولایمان امام زمان(عج) عنایت فرماید. آمین

بلوغ 9 در وجود حضرت زهرا(س)  

وجود مطهر خانم زهرا(س) ، 9 اسم مبارک دارد که هر نام از اسماء اعظم است.  2 نام مبارک آسمانی : زهرا(س) و منصوره(س) ، 7 نام مبارک دیگر زمینی: فاطمه(س) ، بتول(س) ، صدیقه(س) ، محدثه(س) ، زکیّه(س) ، طاهره(س) و راضیه(س)  می‌باشد. در کتاب شرح المناقب(ص170) از محی الدین عربی در فصل فضائل حضرت زهرا(س) آمده است: {وعلی الجوهره القدسیه فی تَعیّن الانسیه،صوره النفس الکلیه،جواد العالم العقلیه، بضعه الحقیقه النبویه، مطلع الانوار العلویه، عین عیون الاسرار الفاطمیه الناجیه المنجیه لمحبیها عن النار ثمره الشجره الیقین، سیده نساء العالمین المعروفه بالقدر،المجهوله بالقبر،قره عین الرسول الزهراء البتول علیها الصلوه و السلام}.ترجمه: نیز تحیّات و زاکیات برآن جوهر قدسی باد که با تجرد قدسیّه در هیئت انسیّه عالم بشریت را زینت و تشکیل داده.آن حقیقت طاهره خود ، صورت نفس کلی و جواد عالم عقلی است که در صورت سِرّیه بضعه‌ی حقیقت احمدی(ص) و مشرق انوار علوم علوی و سرچشمه‌ی اسرار مکنونه‌ی فاطمی است. چنانچه آن حقیقت قادسه در آغاز نزول مقدسات عالم عقلی بوده ، در هنگام عودت و صعود نیز خود ، از ادناس بشریت (چیزهایی که مردم را پست و کوچک می‌کند) رستگار، و آزاد کننده‌ی دوستان از آتش ، جوهره‌ی قدسیه شیرین ثمر شجر معرفت و یقین و سترگ ، سیده نساء عالمین است که قدر مراتب فضائلش معروف و مثوای جسد عنصریه‌اش مجهول است ، نور دیده‌ی حضرت رسول (ص) به نام نامی و لقب گرامی زهرای بتول علیها الصلوه و السلام.  

حضرت فاطمه زهرا(س) ؛ مادر دو عالم و تک دردانه رسول الله(ص)که خداوند سبحان درباره وجود مقدسش سوره کوثر را نازل فرمود:"انّا اعطیناک الکوثر فصلّ لربّک وانحر انّ شانئک هو الابتر" .همچنین در کتاب مفاتیح الجنان از آقای قمی(رحمه الله) در زیارت خانم(س) در روز یکشنبه می‌خوانیم : السلام علیک یا ممتحنه امتحنک الذی خلقک قبل ان یخلقک و کنت لما امتحنک به صابره. سلام بر تو که آزمایش کرد تو را پیش از آنکه بیافریندت و بودی بر آنچه آزمایش شدی صبر کننده.

عدد ابجد نام مبارک حوا(س) همانطور که نوشته شد 15 بود و جمع ارقامش 6 می‌شود.عدد 15 ، از جمع عدد 1 تا 5 حساب می‌شود،در اصل 5 ، جمع کننده‌ی تمام اعداد است و همانطور که می‌بینید بسته است و تنها عددی است که به شکل دایره نوشته می‌شود و حرفی که عدد ابجدش 5 است، حرف (ه) می‌باشد که به صورت گرد یعنی دایره نوشته می‌شود. وجود مقدس حضرت زهرا(س) جمع کننده دایره‌ی خلقت می ‌باشد چنانچه در حدیث کسا آمده است:"هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها" . فاطمه(س) را هم در مرکزیت و هم در احاطه وجودی دایره خلقت قرار داده است که خوانده می‌شود فاطمه(س) و پدر فاطمه(س) و شوهر فاطمه(س) و فرزندان فاطمه(س) ، بقول آقای محی الدین عربی: خانم حوّای روحانی است.

عدد ابجد دایره برابر است با عدد ابجد طاهره(س)=220 و جایگاه عددی دایره و طاهره(س) =40 است. همانطور که در درس گنج الف بیان شد ، تمام خلقت در باطن طهارت خلق شده و ظهور و بروز دارد (الی یوم القیامه) و همه در دایره‌ی بندگی اوست ، همه در طواف رضای حق ، غرق هستند. امیدوارم که ما هم با انتخاب صحیح دایره‌ی زندگیمان در باب طهارت در طواف رضای او به قربانگاه واصل شویم و در این گردش ، ظلمات حیوانی وجودمان را جدا و به حقیقت انسانی به قرب او برسیم(انشاء الله). در واقع دایره ، حدود اوامر الهی است . باید بگویم حدود الله و بر هر کس ، واجب است که حدود خدا را نشکند و در تمام عمر ، حافظ حدود الله باشد.

اما عدد6 از جمع سه عدد ظهور دارد1+2+3=6 و پایه‌ی تمام اعداد ، 3 عدد است که اگر درس‌های قبل را مطالعه فرمایید متوجه می‌شوید که همان الف وجود است. عدد ابجد الف=111 یعنی سه تا یک : یکِ اول ،پیامبر(ص) که ایشان حقیقتِ الف وجود است و مقام ظرف گیرنده گنج الهی را دارد.

یکِ دوم، فاطمه زهرا(س) ؛ بضاعت این الِف وجود است که به الف یعنی 1000 خوانده می‌شود.

یکِ سوم، امیر المؤمنین علی(ع) است که به صورت همزه ، ناطق ِالف شد و تمام حروف را نقطه و صداگذاری فرمود ، و او نطق الله است. (درحالیکه همه معصومین(ص)، الف هستند و نورٌواحد و الف وجودند اما به صورت ظاهر و باطن) . پس هر کدام الف، الف، الف می‌شوند و در ابجد عدد کاملند که می‌شود 111 که در واقع کلّ اعداد و طبق مطالب بیان شده در اول درس،کلّ حروف را دربردارد یعنی هر کدام 3 می‌شود که با جمع 3 تا 3 عدد 9 ظاهر می‌شود {9=3(الف=111)+3(الف=111)+3(الف=111)}پس کلّ حروف و اعداد ، ظهور پیدا می‌کند. درضمن اینکه اگر 3 تا 3 را کنار هم بنویسیم ، 333 می‌شود که برابر با عدد ابجد اربعین است که حقیقت طهارت به وجود این عزیزان جاری و ساری است. دیگر اینکه درباره وجودهای مبارکشان آیه تطهیر نازل شده است؛آیه 33 سوره مبارکه احزاب:"انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا".

عدد 40 در عربی اربعین می‌شود و همانطورکه می‌دانید حقیقت خلقت در باطن 40 (=م) و 4 تا 10 تا یا 4 روی 10 ، در تمام هستی ظهور داشت و در واقع حقیقت بهار، حیات و بهشتند{در کتاب گنج الف کاملا توضیح داده شده است}. اما عدد ابجد کلمه اربعین=333 که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=3+3+3) و اگر در هم ضرب شود 27 می‌شود(27=3×3×3) و برابر با جایگاه عددی کلمه سجده است که پیامبر(ص) عبدالله خالص است، روز 27 رجب مبعث وجود نورانیش در سنّ 40 سالگی است. درحقیقت جان اربعین ، عالم را تطهیر و در ولایت مطهرین یعنی چهارده نور مقدس است و ثبوت نورانی ظهور حق در دنیا بوجود ولی الله الاعظم چهاردهمین معصوم(ص) اظهار می‌شود و عالم دنیا از تمام گناه‌ها ، رجس‌ها و پلیدی‌ها ،پاک و تطهیر می‌شود.

جایگاه عددی کلمه اربعین=63 می‌شود که برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است. خانم زهرا(س) که مغرب عالم است وجود مبارکش ظرف افول انوار رسالت و ولایت است در جایگاه عددی کلمه مغرب که 63 می‌شود.

صاحب مغرب وجود   

نماز مغرب متعلق به وجود مقدس خانم فاطمه زهرا(س) است و 3 رکعت می‌باشد و ساعت مغرب مثل عمر پر برکتشان ظاهرا کوتاه (ولی برکتش الی یوم القیامه)است و زود به عشا وصل می‌شود. عدد ابجد کلمه مغرب=1242 است که جمع ارقامش 9 می‌شود(9=2+4+2+1).{ملکی به نام سخائیل (یا سرفائیل) برائت نامه‌ای از آتش جهنم به اسم خداوند برای هر نماز مقبول می‌آورد و برای نماز مغرب ، به اسم "انا الله الجبار" است}.  

این یکی از زیبایی‌های مقام مغرب است که جمع کننده انوار خورشید در ظرف افول خود است که نتیجه‌ی آن نور قمر آسمان در لیل دنیاست و تمام حکمت باطن آن و گنج عشا در حقیقت آن جلوه‌گر می‌شود تا میوه‌ی کامل صبح را ظهور دهد که همان صبح  قیامت است(صباح الجنه) ، در این بلوغ که سحر، گیرنده قدر است و شکافنده‌ی نور و ظهور و بروز یوم(روز) است.

جایگاه عددی کلمه مغرب=63 که برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و همچنین حضرت علی(ع) می‌باشد و حکمتش زیاد است زیرا هم برابر با جایگاه عددی کلمه اربعین(یعنی 40 ) است و هم به همه‌ی مؤمنین می‌آموزد که وجود مبارکشان در حقیقت طهارت زندگی مبارکشان به جایگاه غروب رسیده است، اما هر دو نور مبارک در ظرف مغرب عالم ، افول داشتند چنانچه سنّ هر دو بزرگوار 63 سال است که جمع ارقامش 9 می‌شود و 2 تا  9 تا می‌شود 18 که سنّ مبارک حضرت زهرا(س) است. {سن مبارک پیامبر(ص)=63 و 3+6=9 __ سن مبارک امام علی(ع)=63 و 3+6=9 __ 9+9=18 =سن مبارک حضرت زهرا(س)(ظرف گیرنده انوار رسالت و ولایت) }.

وجود حضرت زهرا(س) در اهل بیت مکرمشان ، یک است زیرا یک خانم و 13 آقا هستند یعنی چهارده نور مقدس(ص) که همه‌ی بزرگواران نورٌواحدند (1+13=14=جایگاه عددی اُم). ایشان در مقام خلقتی ، یک است همانطورکه در کلمه نساء معنی کردیم عدد ابجد نسا=111=الف و الف= 1(یک) است. دیگر اینکه در کتاب چهلچراغ(ص31) از کتاب اطیب البیان (ج13-ص225) از امام عسگری(ع) نقل شده :"نحن حجج الله علی خلقه و جدتنا فاطمه حجة الله علینا" ما همه حجت‌های خداهستیم بر مردم و مادر ما حجت است بر ما.

خوب دقت کنید! پس خود خانم(س) ، اول است و ایشان در عالم سرّ ، مقام دومی ندارد، بنابراین ایشان امّ ابیها نام گرفت و امّ ائمه ، امّ انبیا ، امّ المؤمنین و... همه‌ی این مقامات حاکی از این است که ایشان ، ریشه و اول است.

درضمن جمع اعداد 1تا 18 سنّ مبارک خانم(171=18+17+... +2+1) برابر با171 می‌شود که 171=عدد ابجد کلمه معانی و جمع ارقامش 9 می‌شود(1+7+1=9)پس وجود مقدس خانم تماما گنجینه اسرار است و اگر خوب بفهمیم و انشاءالله به خلوص عمل کنیم به ریشه‌ی طهارت و اخلاص دست پیدا می‌کنیم.

نکته : همانطور که در کلمه نسا خواندیم که میزان و الف وجود و کلمه‌اش شاخص ولایت و رسالت است .حال اگر حروف نساء را باز کنیم بطوریکه (نس) در یک طرف ، الف(ا) وسط ، و همزه بطور بسیط طرف دیگر الف باشد ، جمع هر طرف با الف وسط111 می‌شود :  نس      ا       ها میم زا ها        

1

                                                  

 

                                               110                      110

                                              

                                         111=110+1          1+110=111 

بلوغ 9 احکامی برای خانم‌ها

در خانم‌ها بلوغ ، عدد 9 است(9 سال تمام) یعنی 9 تمام وارد به ده می‌شود (9روی10) یعنی حقیقت 19 و تکلیف زندگی و حیات نو برای صاحبش زده شده است. عدد ابجد نوزده=72=سجده است پس در این سن، یک دختر خانم به بلوغی رسیده است که وارد حقیقت سجده به عنوان بلوغ بندگی می‌شود. ولی سن تکلیف آقایان ، 15 سال تمام است 15=6+9 .

میزان در اسم زن(اسم خانم(س))

عدد ابجد کلمه زن=57 که برابر با 3 تا 19 تاست. زبر و بیّنه‌اش هم با هم برابر است{زن=زا+نون__(ز(7)=زبر، ا(1)=بینه) + (ن(50)=زبر ، ون(56)=بینه)__ زبر7+50=57 ، بینه1+56=57} پس جمع زبر و بینه اسم زن 114 می‌شود که برابر است با تعداد سوره‌های قرآن و خانم زهرا(س) کوثر عالم وکلّ قرآن است.

جایگاه انسان کامل و بلوغ خلقت در حقیقت 9 و عالم قرب در جایگاه عددی اول=19 که برابر با واحد=جایگاه عددی نُه و نوزده=72=سجده و9= 2+7 است.

اسراری از نام مبارک فاطمه(س) و قلّه عالم

عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س)=135=عدد ابجد قله. در واقع قله‌ی عالم امکان در کثرات خلقت ، همان نام مبارک واحد پروردگار عالم به عدد 19 است که ظهور عددی و حروفی را جلوه می‌دهد{19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و 19 حرف اسامی پنج تن (ص)}.در واقع عدد ابجد نوزده =72=سجده شد که عالم در سجده بندگی ظهور پیدا کرد و خود عدد 19 ، جایگاه عددی نُه بود که عالم در بلوغ 9 خلق شده است و حقیقت آن در ظرف قله عالم که عدد ابجد قله=135 است برابر با نام مبارک فاطمه(س) که او اُم و قله و ظرف امتحان شده‌ی خلقت پروردگار عالم است و خود به عدد یک ؛ امّ ابیها و... ظهور دارد.

نکته: اگر نام زیبای فاطمه (س) را به سه قسمت بخش کنیم یعنی: فا+ط+ مه در جمع آخر به 3 تا 9 می‌رسیم:(فا=81 و 9=1+8) ، (ط=9) ، (مه=45 و9=5+4) که درواقع نُه به حروف هستند(چون در باطن حروف نامِ خانم نهفته‌اند) و عدد ابجد کلمه نُه=55 است و 3 تا 55 تا می‌شود 165 که برابر با عدد ابجد لا اله الا الله است! و جایگاه عددی کلمه نُه=19 که 3 تا 19 تا می‌شود 57=زن!(در قسمت قبل توضیح داده شد)

پس در واقع قله‌ی اسرار ظهوری خلقت به عدد 9 ، درس زیبایی دارد. در خلقت نوری خانم زهرا(س) خواندیم که ایشان کسی بود که قبل از خلقت همه اسرار ظرف آفرینش وجودش امتحان شد و خداوند جل جلاله فرمود ما او را صابره یافتیم و قبول شد ، پس خداوند در آیه یک سوره مبارکه نساء می‌فرماید: همه‌ی مخلوقات را از یک نفس واحد خلق کردیم و در واقع کلمه نسا همان الف وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند، پس همه در بلوغ نُه هستند . بنابراین بلوغ 9 ، همان تسخیر همه‌ی اعداد و حروف است که در انطباق قرار می‌گیرد و اگر امام عسگری(ع) می‌فرماید ما معصومین حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادر ما حجت بر ماست ، شاید این ظهور باطن است.

خانم در عالم دنیا 9 سال در منزل رسالت است و 9 سال در منزل ولایت و منزل نورانیش مهبط وحی و نزول آیات و مختلف الملائکه یعنی محل رفت وآمد ملائکه مقرب است. بعد از پیامبر(ص) ، جبراییل(ع) بر او نازل می‌شد و احادیث قدسی را به خانم(س) می‌فرمود و حضرت علی(ع) احادیث را می‌نوشت. او کسی است که وی را امّ الائمه ، امّ ابیها و... نام نهاده‌اند.

جابجایی ارقام 135 (عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س))

در قسمت‌های قبل ذکر شد که در اسماء مبارک چهارده معصوم(ص) ، نام خانم تنها اسمی است که جمع ارقامش 9 می‌شود؛ فاطمه(س)=135 که 5+3+1=9 .

حال در صورت جابجایی ارقام 135 ،5  عدد دیگر به ما می‌دهد که واضح است جمع ارقام آنها هم 9 می‌شود. برای مثال: 1-153 که برابر است با عدد ابجد جلابیبهنّ (با نون مشدد). در آیه 59 سوره مبارکه احزاب،جلابیبهنّ به معنی چادر آمده است و در واقع همان عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است که ارقامش جابجا شده و در جمع 9 می‌شود. پس بلوغ عبادی یک خانم شیعه، چادر واقعی یعنی حجاب اوست. عدد ابجد کلمه حجاب=14 است و در قرآن کریم در 14 آیه مبارک برای خانم‌ها به صور مختلف امر به حجاب آمده است.

عدد 14 درحقیقت جایگاه عددی حرف(ن) است که نون ، پشت تمام حروف الفبا کار می‌کند و به همه‌ی کلمات معنی و جان واقعی می‌دهد. یک مادر پاک دامن و عالمه می‌تواند دنیایی را با تاثیرات معنوی خود تکان دهد چنانچه امام خمینی فرمود: مادر با یک دست گهواره را تکان می‌دهد و با یک دست دنیا را تکان می‌دهد. در واقع آن ، نون ساکن وجود اوست که پشت حروف عمل خودش و فرزندانش معنی و مفهوم انسانیت را می‌تواند بروز و ظهور دهد. دیگر اینکه عدد 14 همان گنج 4 روی 10 و حقیقت اسرار خلقت است که پشت حجاب عالم دنیا ، راه رسیدن به قرب را نمایان می‌سازد.

نکته دیگر اینکه در دنیا هر دانه‌ای اگر بخواهد سبز شود باید در حجاب خاک قرار بگیرد یا در تاریکی ، تا برای کسب نور یا آب کم کم راه خروج از ظلمات به سمت نور را پیدا کند و مفلح شود. خداوند کریم انسان را که اشرف مخلوقاتش است در حجاب پیچیده در دنیا خلق فرمود ، یعنی انسانیت او در ظلمات حیوانیت نهفته است و باید تلاش کند با انوار رسولان و معصومین(ص)، تحت تربیت الهی و با پیروی و شیعه شدن به امامان معصوم(ص) خود را از ظلمات نفس حیوانی به نفوس انسانی که قابلیت رفتن به قرب الهی را دارد برساند. حجاب ظاهر ، هم برای آقایان و هم برای خانم‌ها در سوره مبارکه نور آمده است: "قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم..."(30) "و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و ..."(31). که همه برای رسیدن به رشد حقیقی و کمال معنویت انسانی است تا در این حجاب به بلوغ نُهِ عمل بتوانیم با شاخه و برگ و میوه‌ی انسانی در عالم  قرب به مقام "عند ربهم یرزقون" برسیم. انشاءالله

بنابراین تمام زحمات ما که البته همه رحمت است اولا شناخت حجاب ،ثانیا برداشتن حجاب از چهره قلبی خودمان ، ثالثا زیارت روی زیبای چهاردهمین نور ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) که برای امتحان ما ، در پس حجاب است در حالیکه برای او هیچ حجابی وجود ندارد "اللهم ارنا الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیده". این است هدف "سلام هی مطلع الفجر" رسیدن به محل طلوع فجر صبح صادق. انشاءالله   

پس جلابیبهنّ=153 و9=3+5+1 که باطن خود را به خوبی افشا می‌کند که حجاب واقعی برای خانم‌ها ، همان باطن 9 است و تمام اعمال یک خانم را تحت الشعاع عمل به آن قرار می‌دهد و برداشتن این حجاب ، کمال عمل خالصانه را برای آخرت از دست می‌دهد و بصورت بدن بدون پوست که چگونه زشت و بلا استفاده و درحال عذاب است ، زندگی بدون لذت و پر عذاب آخرت را برای خودش فراهم می آورد. پس باید در این حروف و اعداد مقدس خوب بیندیشیم!

بلوغ هر خانمی به عدد 9 سال تمام است و هر خانمی خود حامل فرزندانی است که 9 ماه در بطن او به کمال بلوغ نوزادی و تولد می‌رسند. پس زن ، درحقیقتِِ کمال خلق شده و از او اجتماع و انسانیت به کمال می‌رسد. چنانچه پیامبر(ص) می‌فرماید: بهشت زیر پای مادران است.       

نکته: سن مبارک خانم فاطمه(س) هم ، اسرارش همان 9 است. جمع ارقام 18 برابر 9 می‌شود (اگر در عدد 1 تا 9 ضرب شود، در نهایت جواب همه به عدد 9 می‌رسد). 18=جایگاه عددی حرف(ص) و اسرار بلوغ منازل عالم دنیاست.

اگر عدد 153 =جلابیبهنّ(چادر) را بر 9 تقسیم کنیم می‌شود 17 ، برابر با رکعات نماز در شبانه روز. شاید این یکی از اسراری است که خانم‌ها در نماز باید چادر و حجاب کامل داشته باشند(چه نامحرم باشد و چه نباشد).

2- 351=عدد ابجد قرآن که 9=1+5+3 یعنی بلوغ کامل تمام کتب آسمانی (حتی تمام کتاب‌های دیگر) در آن جمع است و باطن کتاب مبارک قرآن ، محیط بر تمام عوالم هستی از ظاهر تا باطن است و به کلام خالق یکتا آیه 59 سوره مبارکه انعام: "و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البرّ و البحرو ..." .

ما انسان‌های معمولی نمی‌توانیم با قرآن جمع شویم چون همجنس آن نیستیم. (قرآن ، حقیقت وجود انسان کامل است) اما باید درآیات و کلام مبارک الهی ضرب شویم یعنی به اوامر خدای مهربان ، گردن نهیم و نفس حیوانی را قربان کنیم تا به عمل خالصانه  قیمت بگیریم (بها و قیمت آن ، رضوان الهی است).

اگر عدد ابجد قرآن(351) را بر 9 تقسیم کنیم39 می‌شود که برابر با جایگاه سین(میزان همه‌ی حروف) است و قرآن ، میزان کننده‌ی عالم هستی و بلوغ رساننده کمالات انسانی به عالم اعلاعلیین است.

3- 315=عدد ابجد عمره. حج چه واجب و چه مستحب را عمره می‌گویند (عمره تمتع و عمره مفرده). عمره مؤنث است ، آخر حج به دو رکعت نماز و طواف نساء تمام می‌شود. 9=5+1+3 که همان عرفه و رسیدن به کمال است. (هِ)آخر عمره یعنی باید تمام حج ، حلقه شود (حلقه بندگی و بلوغ 9) و این حلقه نورانی به گردن حاجی بیفتد که تمام عمر از حج ، خارج نشود.

4- 513= عدد ابجد نام مبارک رقیه(س). رقیه یعنی تیتر ، عنوان و رقیه(س) تیترِ کربلا شد . او تمام اسرار و ظلم‌ها را(از کربلا تا شام) با گریه و سخن گفتن با سر مطهر پدرش افشا نمود و در کنار خطبه‌های امام سجاد(ع) و خانم زینب کبری(س) پرده از چهره سیاه یزیدیان برداشت.

همانگونه که به خاطر قد خمیده و صورت سیلی خورده و پهلوی شکسته و... ایشان را زهرای 3 ساله می‌نامند ، در عدد ابجد نام مبارکش هم ، برابر ارقام نام مبارک خانم فاطمه(س) است.

ازطرفی 513= تام سجده= یا منشی السحاب (از اسماء الحسنی خداوند متعال)،   یعنی: (سجده تمام که از این بلوغ بالاتر نداریم که شامل وجود مقدس خانم فاطمه(س) است) و (کسی که انشاء می‌کند به ابر که نزولات به چه صورتی و در کجا به دنیا بیاید که در باطن اسم مبارک فاطمه(س)است که خود، جانِ آب است).

5- 531=عدد ابجد کلمه تاسع (در عربی یعنی 9) است. این عدد ، فاعل تسع است و عوالم نُه‌گانه و ظهور معنایی را به نمایش می‌گذارد(عزیزان بدانند که فارسی ، باطن عربی است) و حقیقت و اسرار ملکوتی عدد 9 را کاملا هویدا می‌کند. اگر عدد 531 را بر 9 تقسیم کنیم 59  می‌شود که برابر با عدد ابجد نام مبارک مهدی(ص) است یعنی نهمین ذریه‌ی نورانی امام حسین(ع) که خودِ آقا حامل 9 ذریه ، متولد شده بود. همانطورکه در قسمت اسماء مبارک معصومین (ص) بیان شد اسم مبارک حضرت مهدی(عج)(=59) وقتی در عدد یک تا 9 ضرب می‌شود ، قسمت آخر به 531  می‌رسد که برابر تاسع است. حال اگر ارقام 59 را با هم جمع کنیم 14 می‌شود یعنی این باطن همه‌ی چهارده معصوم(ص) است و درضمن آقا ، چهاردهمین معصوم(ص) روی زمین است و اگر 1 و4 را جمع کنیم 5 می‌شود یعنی بسته شدن حلقه 14 معصوم(ص) ، اوست که با لقب ابوالقاسم و نام مبارک(م.ح.م.د) می‌آید. اما حکومت امام زمان (عج) به عدد 9 ، بلوغ تمام حقیقت حکومت ظاهری و باطنی از عالم سرّ تا اسفل السافلین دنیا و رساندن به هدف نهایی پروردگار عالم از ظهور اسرار و خلقت گنج وجودیش و همه اهداف پیامبران(ع) و اوصیاء آنها و صدیقین و اولیاء و شهدا و تمامی معصومین(ص) است. حقیقت حکومت نور بدون ظلمت ، انسانیت بدون حیوانیت در عالم ، سایه گستر می‌شود. و خداوند اعلا مرتبه تمام گنج‌های خلقتش را از دل کوه‌ها ، دریاها ، معادن و نزولات آسمانی بیرون می‌ریزد و تمام علوم را درآن زمان به عدد 9 بلوغ گنج عالم در اختیار آقا  قرار می‌دهد و تمام جنّ و انس به تواضع در مقابلش سر تعظیم فرود می‌آورند و شاید همان بهشتی که حضرت آدم(ع) در آن بدنیا آمده بود ، دوباره برای فرزندانش محل پذیرایی می‌شود اما این بار با ظهور امام زمان(عج) و حقیقت سرّگنج ولایت در عدد نُه و جان جایگاه نوزده (به تمام معانی)!

وجود مبارک آدم(ع) جمع کننده‌ی تمام اسرار نُه‌گانه عالم بود و او ظرف اسماء الحسنی عالم شد و خداوند بی‌همتا او را گنجینه‌ی معارف و اسماء خود قرار داد و آدم(ع) بدون کم و کاست همه را برای ذریه‌هایش پدری کرد و زحمت کشید و به ارث گذاشت. و هر پیامبر بزرگواری به نوعی این زحمات را به هدف نزدیک و نزدیک‌تر کرد تا حالا که تمام عوالم نُه‌گانه ، خود را به وجود آقا و سرورمان عرضه می‌کنند که او نُهِ عالم وجود است و همه بر او ساجدند و او نهمین فرزند امام حسین(ع) است{قبلا بطور کامل توضیحات داده شده است} .

امیدوارم ما در این گنج ظهور ، از یاران با وفای آقایمان باشیم ، البته یار آقا هم باید به بلوغ فهم و شعور ، ایمان و عملِ 9 رسیده باشد. پس اگر خداوند کریم به حکمت ، آدم(ع) را از بهشت به دنیا (لیل) آورد ، لباس‌های بهشتی را از او و خانم حوا(س) گرفت تا خود ، با تلاش مایحتاج دنیا و آخرت را تهیه کنند که دنیا ، باطن آخرت است و با عمل صالح بتوانند همه را هدایت کنند که هر کس خود باید بهشت را خلق کند و باید ریاضت بکشد تا معماهای آخرت خود را با راهنمایی معصوم(ص) حل کند و خود را به جایگاه ظهوری بهشتِ خود برساند و از ظلمات خارج شده و به نور مهدویت واصل شود.

خداوند اعلا مرتبه در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید:" انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنة... ". در همین آیه مبارکه آمده است که این وعده در کتب آسمانی تورات و انجیل هم آمده است که من ، بهترین مشتری برای شما هستم برای اموال و انفس شما به قیمت بهشت. (درحالیکه همه‌ی نعمت‌ها را خود ، به ما داده است) و بهشت یعنی رسیدن به بلوغ نُه ِعمل و بهشت جای مخلصان ، مؤمنان و طاهران واقعی است. پس بوجود مولایمان این هدف در دنیا ظهور پیدا می‌کند و وعده‌ی پروردگار عالم محقق می‌شود .(اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابین عنه والمستشهدین بین یدیه).

عالم سرّ و حقیقت عالم یعنی 4 روی 10 ، همه نور است. پس بلوغ ولایت آقا این است که آن نور در دنیا به کمال ، ظهور و به بلوغ حکومت نورانیت و خروج ظلمات محقق می‌شود و حتی افرادی که به نام یار آقا هستند یعنی 313 نفر، چون عدد ابجد سیصدوسیزده به حروف=256 که برابر عدد ابجد نور است،  می‌شود و تولد وجود مقدس آقا سال 256 هجری که برابر نور است می‌باشد و عدد ابجد نام مادر بزرگوارش نرجس(س)=313 می‌شود که همان برابر نور است. و حکومت وجود مقدسش زهرایی است در کتاب چلچراغ(ص32) به استناد از صفحه 180 جلد53 کتاب بحار الانوار ، حضرت ولی عصر(عج) می‌فرماید : "فی ابنة رسول الله (ص) لی اسوة حسنة". خیلی کلام پر مغز و پر معنایی است ، آقا نمی‌فرماید مادر ما ، بلکه می‌فرماید دختر رسول الله (ص) برای من اسوه یعنی الگوی حسنه است. معنا فرمودند که حکومت من زهرایی است زیرا نام مبارک زهرا (س) یعنی نورانی و درخشنده و از یک معنای دیگر خانم(س) بود که حقیقت نُه بود. پس حکومت آقا هم ، نُه است .آقا می‌فرماید در زمان ظهور ، حقّ مادر نورانی خود را از دشمنانش می‌گیرد .

به ظهور ایشان ، گنج اعداد و حروف تا شکفته شدن تمام گنج هستی یعنی به تمام اسرار (از عالم سرّ تا به عالم سفل) همه ظاهر می‌شود. پس شیعیان آخر الزمان هم ، مقامشان 9 است زیرا سیدِ امت رسول الله(ص) هستند چون امام زمان(عج) ، معصوم چهاردهم و امام دوازدهم هستند.

 

 

 

 

اللهم کن لولیک الفرج الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا وحافظا وقائدا و ناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا

 

 

 

 

ضمیمه

مباحثی پیرامون عدد 19

1)اولین آیه قرآن کریم ؛ بسم الله الرحمن الرحیم شامل 19 حرف است.

2)تعداد سوره‌های قرآن کریم (114تا)، مضربی از 19 است.جمع ارقام 114 برابر 6 می‌شود که اگر برهم تقسیم کنیم جواب 19می‌شود! 19=6÷114

3) اولین سوره‌ای که بر قلب مطهر پیامبر(ص) نازل شد ، سوره مبارکه علق است که 19 آیه دارد.

4)سوره مبارکه علق نوزدهمین سوره‌ی جزء 30 است و اگر سوره‌ها را از آخر به اول قرآن بشماریم هم، نوزدهمین سوره می‌شود.

5)اولین بار که جبرائیل(ع) {روزمبعث (در غار حرا)} خدمت پیامبر(ص) رسید، 5 آیه اول سوره مبارکه علق را خواند که 19 کلمه است(برابر با 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم!).

6)دومین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 9 آیه اول سوره مبارکه قلم را آورد که شامل 38 کلمه است{به اندازه جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و علی(ع)} و 2 تا 19 تا می‌شود 38 تا.

7)سومین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 10 آیه اول سوره مبارکه مزمل را آورد که شامل 57 کلمه است و 3 تا 19 تا می‌شود 57تا.

8)چهارمین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد ، 30 آیه سوره مبارکه مدثر را آورد که خداوند متعال در آیه 30 فرموده : علیها تسعة عشر {ملائک مامور جهنّم ، 19 فرشته موکلند}

9)پنجمین بار که جبرائیل(ع) فرودآمد، سوره مبارکه حمد(فاتحةالکتاب) را به طور کامل آورد.که بیانیه کلّ قرآن ، جمع است در بسم الله الرحمن الرحیم که 19 حرف است .توجه کنید!آغاز می‌شود این بیانیه با 19 حرف بعد از نزول آیه‌ی : بر آن دوزخ ، 19 فرشته موکّلند. این مراتب، ارتباط آیه 30 سوره مبارکه مدثر (عدد19) و اولین بیانیه قرآن؛بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد(19 حرف) با سیستم اعدادی اعجازآمیز است که بر عدد 19 بنانهاده شده است. آیا جالب نیست که عددِ آیه‌ای که بیانگر 19 موکّل دوزخ است ، 30 می‌باشد و از طرفی کلّ 30 جزء قرآن {به فرموده پیامبر(ص)} در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیمِ (سوره حمد) جمع است؟! آیا بیانگر این نیست که این 19 حرف که محیط بر باطنِ کلّ عالم خلقت است ، فاروق اکبر است و در همه هستی ، جداکننده‌ی نور از ظلمات می‌باشد و هر حق را از باطل جدا می‌کند؟!

10) آفریننده ذوالجلال و عظیم الشأن با آیه 31 سوره مبارکه مدثر دلایل اینکه چرا عدد 19 را انتخاب فرموده ، بیان می‌فرماید : الف) بی ایمانان را آشفته سازد. ب)به خوبان یهود و نصارا اطمینان دهد که قرآن آسمانی است.  ج)ایمان مؤمنان را تقویت نماید.  د)هرگونه شک و تردید را از دل مسلمانان و خوبان یهودی و مسیحی بزداید.   ه)منافقین و کفار را که سیستم اعدادی قرآن را قبول ندارند، رسوا سازد.

11) آفریننده به ما می‌آموزد که این نظم اعداد ، نشان از قدرت مطلق او بر تمام حسابگری‌ها و حسابرسی‌های خلقت و بندگانش می‌باشد. و احاطه وجودی برهمه‌ی مخلوقات، با تمام حساب و کتاب ، بدون ذره‌ای نقص ، در دست اوست.

12)در تشهد وقتی می‌گوییم اشهد انّ محمدا عبده و رسوله ، شهادت به عبدِ خدا بودنِ حضرت ، جلوتر از رسوله آمده است.عدد ابجد کلمه عبد=76 و مضربی از 19 است (13=6+7 و 4=3+1 ----> 19=4÷76)  

13)عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه ناس ، 114 است و شامل 6 آیه می‌باشد که اگر برهم تقسیم کنیم 19 می‌شود (19=6÷114)

نفَس

زندگی ما در دنیا به نفَسمان بسته است و نفَس یعنی حیات و زنده بودنمان در این دنیا! جالب است همانطورکه قلب کره زمین ، خانه خدای کریم است که به شکل مکعب می‌باشد و 6 وجه دارد ، خلقت هم روی عدد 6 (حرفِ و) است که خداوند متعال می‌فرماید:آسمان‌ها و زمین را در 6 روز خلق فرموده(آیه 4 سوره مبارکه حدید) و 6 به حروف فارسی شِش نوشته می‌شود و در بدن ما هم شُش قرار دارد که در واقع تمام شِش دانگ زندگی ما به شُش‌ها بستگی دارد! چراکه تنفس درست و خوب هوای پاکیزه ، تضمین خوب کارکردن قلب و مغز و به تبع ، همه‌ی سلول‌های بدن است. و در هر دم و بازدم ، قلب هم ممات را با هر تپشش به حیات منقلب می‌کند.

هرگاه در معرض امتحان واقعی قرار می‌گیریم باید نفَس گرو بگذاریم یعنی روی امر واجب (چه برای دین و آخرت ، چه برای زندگی شخصی و اخلاقیات و پیمان‌ها، چه برای امور اجتماعی و مالی و...) که خودمان را مسئول آن می‌دانیم باید تا پای جان بایستیم. چنانچه خداوند متعال به یهودیان که به مسلمان‌ها فخر می‌فروختند و می‌گفتند که بهتر از شما هستیم و دوستداران خدائیم (در آیه 6 سوره مبارکه جمعه ) می‌فرماید: قل یا ایّها الّذین هادو اِن زعمتم اَنّکم اولیاء لله مِن دون النّاس فتمنّوالموت اِن کنتم صادقین . پس هرکس که تا پای جان (برای دین و عقیده‌اش ) بایستد ، صادق است.

در شب لیلة المبیت که پروردگار عالم به پیامبراکرم(ص) امر به هجرت فرمود، وزنه‌ی ترازوی دین در مقابل جان مبارک پیامبر(ص) و قرآن عزیز ، هم وزنش جان مبارک و نفس‌های نورانی و وزین امیر ملک و ملکوت؛ امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) بود که در رختخواب پیامبر(ص) خوابید تا جان مبارک ایشان به سلامت به مدینه برسد. در حدیث آمده که در قیامت هنگامیکه خداوند کریم اذن شفاعت گنهکاران شیعه را می‌فرماید ، یک نفس از نفس‌هایی که حضرت علی(ع) در شب لیلة المبیت کشیده‌اند را در یک کفه ترازو و گناه همه‌ی گنهکاران مورد شفاعت را در کفه دیگر ترازوی عدالت می‌گذارند و آن نفس ، همه را شفاعت می‌کند. آیا صاحب آن نفس ، جانِ تمام قرآنی نیست که پیامبر(ص) برای اینکه رسالتش کامل شود به مدینه هجرت کرده است؟! و آن قرآن{به فرموده پیامبر(ص)}، در 19 حرفِ بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) جمع نیست که حضرت علی(ع) {که فرمود:انا نقطة تحت الباء}، صاحب 19 حرف و تمام اسرار آن است؟!

عدد ابجد کلمه نفس=190 است که برابر با عدد ابجد مُعلن (اسم مبارک خداوند) است یعنی علنی شده. جالب است که 190 برابر است با جمع اعداد 1 تا 19!

نفَس و نفس در وجود انسان

جالب است که انسان یک نفَس (یعنی دم و بازدم) دارد و یک نفس . حروف هر دو مثل هم است(فرقشان در حرکت حرفِ ف است) اما در معنی: نفَس ، برای حیات دنیاست که تا نفَس هست ، زندگی دنیایی هم هست.و نفس درواقع ، نفَسِ آخرتی است! تمام شخصیت باطنی انسان وابسته به تهذیب و اصلاح نفس اوست و تمام زندگی آخرتی انسان وابسته به شکل باطنی نفسش است که بصورت عمل (در آخرت) ظاهر می‌شود.

علم عدد خیلی زیبا معنی می‌کند! جمع اعداد 1 تا 19 برابر 190 (=نفَس) می‌شود که معنای بسیاری در خود نهفته دارد :

1)تا اعداد 1 تا 19 جمع نشوند در حقیقت خلقت ، نفَس ظاهر نمی‌شود !

2)عدد 19 برابر با جایگاه عددی کلمه نُه است.که نوزاد وقتی می‌خواهد متولد شود به 9 ِعدد-طولی رشد کرده و به هنگام تولد باید به نُه ماه حروفی به ارضِ دنیا قدم گذارد! که عدد ابجد کلمه نُه=55 (برابر با عدد ابجد اسم مُجیب پروردگار عالم) و جمع ارقام 55 می‌شود10(10=5+5) یعنی 9 ِ عدد تمام می‌شود وارد 10 ، به بلوغ تولد می‌رسد یعنی 9 روی 10 ؛ درواقع عدد 19 کامل می‌شود. پس ورودی هر نوزاد از 19 است!

3)عدد نوزده یعنی شروع بهار زندگی و سبز شدن و طراوت و سلامتی و شادابی و حیات ، یعنی زندگی برای این نوزاد ، نو، زده می‌شود!

4)عدد 19 برابر با جایگاه عددی حرف ق به عدد ابجد 100 است که حرفِ ق به معنای نگهدارنده می‌باشد.پس اولین ظرف در دنیا برای نگهداری تولد، ظرفِ حرف ق است.

5)روایت است وقتی پروردگار عالم ، زمین را خلق فرمود به شدت می‌لرزید تا اینکه به اراده و مشیت و قدرت مطلق خودش ، کوه ق (قاف) را خلق فرمود و آنگاه زمین آرام گرفت.(ق=19)

6)درحالیکه کوه قاف را کوه افسانه‌ای می‌گویند، اما به تفسیر و تأویل آمده است که قاف، ولایت ائمه طاهرین(ص) است.

7)می‌گویند که بر قله این کوه هم مرغ افسانه‌ای سیمرغ لانه دارد.که در حقیقت 30 جزء قرآن عزیز است {که در باطن ، چهارده نور مقدس(ص)،قرآن ناطق هستند}.پیامبر(ص) در حدیث ثقلین می‌فرماید:انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی... .

8)هرگاه حیوان حلال گوشتی را می‌خواهند ذبح کنند ، نفَس آن را پشت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم قربانی می‌کنند. در واقع با چاقوی آهنی(حدید) ! حیوان ، حَد می‌خورد تا حلال شود. و حدید(آهن) ، حدود الهی را بر او تمام می‌کند تا نفَس کوتاهِ زندگی حیوانیش پشت 19 حروف ، به تنفس بلند انسانی و عمل انسانی زنده شود الی یوم القیامة ، چراکه نفَسِ عمل در انسان ، زندگیش ابدی است!

9)همانطورکه اشاره شد انسان ، نفَس و نفس دارد. درواقع نفَسش باید پشت 19 حرف (که تمام قرآن است) ، حیات عمل را ظاهر کند. و نفس ، سنگین‌ترین و سخت‌ترین نیروی باطنی در زندگی انسانی است که در اثر صحیح زندگی کردن و با شیعه شدن به ائمه اطهار(ص) {به سیرت و صورت} ، تضمین راه پیداکردن به قرب خداوند است. (نفس=190=جمع 1 تا 19)

10)پس با توجه به قسمت بالا ، در واقع پشت دو تا 19 قرار می‌گیریم تا به قرب الهی راه پیدا کنیم.

11)روزی عده‌ای از جنگ برگشته و نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند:یا رسول الله (ص) جنگ خیلی سختی بود و ما پیروز شدیم.حضرت فرمود: مرحبا اما این جهاد اصغر شماست و جهاد اکبر مانده.آنها با تعجب پرسیدند از این جنگ سخت‌تر کدام است؟ حضرت فرمود:جهاد با نفس ، جهاد اکبر است.

12)تولد انسان در عالم آخرت ، از راه بریده شدن صحیح از نفس حیوانی به حقیقت نفس نورانی انسانی است. در روایات آمده است : موتوا قبل ان تموتوا. (نفس خود را) بمیرانید قبل از اینکه شما را بمیرانند یعنی زنده شدن واقعی و آن توفیق ، نصیب نمی‌شود مگر به مجاهدت و تهذیب نفس و مراقبه و عمل‌های خالصانه.اللهم الرزقنا

13)یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا ، نمونه رسیدن به این پیروزی کامل نفسی بودند.اینجا مقام شهادت ؛ قلب شدن مرگ حیوانی به زنده شدن زندگی انسانی است . یعنی آمده‌ایم که زنده شویم نه بمیریم! ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون(آیه 169 سوره مبارکه آل عمران)

14) چنانچه امام حسین(ع) به عدد 10 بدنیا آمده و 9 ذریه در بطنش است یعنی 9 روی 10 ؛ حقیقت 19است و حقیقت جمع عدد 1 تا 19 (=190) را در عاشورا به اسم زیبای خداوند یعنی مُعلن (=190) ، علنی کرد. از طرف دیگر تعداد حروف اسماء مبارک پنج تن(ص) رویهم 19 حرف است یعنی با نام امام حسین(ع) که پنجمینِ ایشان است ، 19 حرف تمام می‌شود.

15) عدد 19 به حروف هم باید کامل شود. عدد ابجد حروف نوزده =72 و برابر با عدد ابجد کلمه سجده است که امام حسین(ع) که خود ، 19 به عدد بود ؛ نوزده به حروف را هم تمام کرد و سر مبارکش را به سجده بندگی گذاشت و برنداشت تا سر از پیکر مطهرش جدا کردند.و 40 روز سرمبارکش بر نیزه بود که عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 می‌شود (=سجده=نوزده) یعنی سرآقا حتی هنگامیکه روی نیزه بود هم از سجده خارج نشد!{اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد و آخر تابع له علی ذلک...}

16)پس درواقع دو سجده انجام شد و می‌دانید که هر دو سجده ، یک رکن می‌شود.

17)هر سجده برابر نوزده است (سجده=72=نوزده) و 2 سجده می‌شود 2 تا 19 تا یعنی 38 (38=2×19) که 38 برابر است با جایگاه عددی نام مبارک محمد(ص) و همچنین نام مبارک علی(ع) .

17)پس اگر سجده به رسالت و سجده به ولایت ، کامل انجام شود یک رکن است که قبولی آن ، قبولی سجده به خداوند کریم و بندگی خالص اوست.

18)وقتی اعداد را به ترتیب پشت سر گذاریم(...،3،2،1) تا 19 به حرفِ ق یعنی نگهدارنده می‌رسیم. و حرف ق ، ریشه تقوی است که خداوند متعال فقط عمل با تقوی را قبول می‌فرماید(آیه 2 سوره مبارکه بقره:ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین)

در ترتیب نوشتاری قرآن مجید هم از جمع 1 تا 19 ، به سوره مبارکه مریم(س) (نوزدهمین سوره) می‌رسیم که خداوند یکتا نمره قبولی نذر مادر حضرت مریم (س) را به قبول حسن می‌دهد (فتقبّلها ربّها بقبول حسن... . آیه 37 سوره مبارکه آل عمران) و این مولود نورانی ، مقام ولایت و طهارت را داراست ؛ و اذ قالت الملائکة یا مریم انّ الله اصطفاکِ وطهّرکِ واصطفاکِ علی نساءالعالمین (آیه 42 سوره مبارکه ال عمران).

و از جمع 1 تا 19 در جزءهای قرآن کریم به (آیه 21) سوره مبارکه فرقان می‌رسیم (شروع جزء 19). فرقان یعنی رسیدن به جانِ قرآن که جداکننده حق از باطل است و علی(ع) ، فاروق اکبر است و شمشیرش(حدیدش) ، ذوالفقار ؛ جداکننده حق از باطل است!

21)جالب است که بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که یک آیه شده و جمع 113 بسم الله در بطن آن است ، 19 حرف می‌باشد که 10 حرف آن بدون تکرار و 9 حرف آن تکرار شده است. و تمام گنج در این 19 حرف، افشامی‌شود. چنانچه 10 حرفِ بدون تکرارش، همان گنج عشر ؛ 4 روی 10 یعنی وجود مبارک 14 معصوم(ص) است که بدون تکرار هستند و فقط این عزیزانند که خداوند متعال در شأن و مقامشان ، آیه تطهیر را نازل فرموده است{...انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا .آیه 33 سوره مبارکه احزاب. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم }. و 9 حرف ، تکرارشده است که جمع عدد 1 تا 9 برابر نام مبارک حضرت آدم(ع) و کثرات فرزندانش الی یوم القیامة است که تکرار می‌شوند.(45=آدم=9+8+...+2+1)

 اما در 10 عدد تکرار نشده، آیا غیر از این است که وجود مبارک امام حسین(ع) که پنجمین معصوم(ص) است و 9 ذریه نورانی در بطن آقاست که ایشان به عدد 10 متولد شدند(1 خودش+9ذریه در بطنش).پس عددِ دهِ (10) وجودهای مبارک، 9 در بطنشان است که می‌شود 9 روی 10 ؛ درحقیقت 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم ، همان گنج عشر است و عدد 19برابر با اسم واحد جلّ‌جلاله و جایگاه عددی اسم مبارکِ اول خداوند است . جمع ارقام 19 می‌شود 10(10=9+1) ، پس تمام قرآن که در بسم الله الرحمن الرحیم (سوره مبارکه حمد) جمع است ، گنج عشر می‌باشد.  

پس عدد 19در جمع عددی برابر 10 میشود(10=9+1). در باطن اسرار خلقت پروردگار عالم ، ظهور خلقتش از گنج از اسم مبارک واحد تبارک و تعالی قرارداد که عدد اجد واحد=19 میباشد و اسماء مبارک نورواحد(ص) ، پنج تن(ص) را ظهور فرمودکه اگر حروف اسم مبارک محمد(ص) علی(ع) فاطمه(س) حسن(ع) حسین(ع) را با هم جمع کنیم 19 حرف میشود.

و در حقیقت در جایگاه اسم مبارکش ؛ اول تجلی داده است. عدد ابجد کلمه اول=37 و جایگاه عددیش 19 است که نوزده یعنی نو، زده شد!یعنی حقیقت بهار و نوروز حقیقی در تمام اسرار آفرینش. و اگر نوزده را به حروف بنویسیم عدد ابجدش 72 ، برابر با عدد ابجد کلمه سجده میشود. درحقیقیت خالص ترین بندگان خدا که عبدهای خالصش هستند، وجود مبارک 14 معصوم(ص)میباشند که حقیقت سجده هستند.

تعداد حروف اسماء پنج تن(ص) 19 (به عدد) شد و آخرین کسی که نوزده به حروف را در دنیا به تمام معنی ظهور داد، وجود مبارک ابا عبدلله الحسین(ع) است و جالب اینکه عدد 19 هم در شماره حروف اسماء پنج تن(ص) به حسین(ع) تمام میشود(آخرین اسم).

و ایشان که در کربلا تمام کنندهی حلقه 9 و 5 است در عاشورایش تمام گنج اتممناهابعشر را به عالمیان اعطا میکند .خودش پنجمین معصوم است و 9 ذریه نورانی در بطنش .و به عدد 10 بدنیا آمده(یک خودش+9ذریه نورانی در بطنش) که گنج عشر است و خودش ، امام عاشورائیان شده است. و از طرفی به معنای دیگر خودش 10 است و ظهور دهنده 9 ذریه ی گنج معصومش (ص) یعنی 19میشود.درواقع نوزده به حروف را در قتلگاه به نمایش زیارت همهی عالمیان قرار داد تا همه در سجدهی او ساجد شوند الی یوم القیامة. پس سر به سجده بندگی گذاشت که عدد ابجد سجده=72=نوزده شد. و سر را بلند نکرد تا ملعونهای ابدی سر را از بدن مطهرش جدا کردند.وروی نیزه گذاشتند که باز هم عدد ابجد کلمه نیزه =72=نوزده=سجده میشود یعنی تا قیامت سر از سجده بلند نکرد!

البته متذکر شوم که سر برسجده اول را وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع)در محراب نماز در مسجد کوفه در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان گذاشت که نوزده به عدد و حروف را انجام داد اما فرق مبارکش شکافت(لعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین و الاخرین) اما بقیه نماز را امام حسن مجتبی(ع) اقامه فرمودند و در عاشورا نماز به سجده امام حسین(ع) تمام شد و آن دو رکعت نماز مقبول قرآن است که در ادامه سلام به حکومت امام زمان(عج) و در ظهور نورانی اش به سلامٌ هی مطلع الفجر و حقیقت نماز صبح میرسد.اللهم اجعلنی من انصاره و اشیاعه والذّابین عنه واجعلنی من المستشهدین بین یدیه.

 

 

 

 

جایگاه عددی

  حروف

  عددابجد  

 

جایگاه عددی

  حروف

عددابجد

1

ا

1

 

15

س

60

2

ب

2

 

16

ع

70

3

ج

3

 

17

ف

80

4

د

4

 

18

ص

90

5

ه

5

 

19

ق

100

6

و

6

 

20

ر

200

7

ز

7

 

21

ش

300

8

ح

8

 

22

ت

400

9

ط

9

 

23

ث

500

10

ی

10

 

24

خ

600

11

ک

20

 

25

ذ

700

12

ل

30

 

26

ض

800

13

م

40

 

27

ظ

900

14

ن

50

 

28

غ

1000

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۲۱:۲۱
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عدد 9 در نماز

در احکام نماز در قسمت شکیات ، 23 شک داریم که به 6 تای آن نباید اعتنا کرد ، 8تای آن باطل و 9تای آن صحیح است. شرط صحت شک این است که در نماز 4 رکعتی باشد که گفتیم در عالم سرّ ، عدد 4 جمع کننده و ظهور دهنده گنج الهی بود در واقع 10=4+3+2+1 یعنی باطن 10 را ظاهر کرده که همان 4روی10 است. خوب دقت کنید! گفتیم 9 در بطن ده است ، پس 9 شکّ ِصحیح در واقع در نماز 4 رکعتی به شرط تمام شدن کامل دو رکعت اول و بعد از اکمال سجدتین یعنی در شرف رکعت سوم است ، پس باید کاملا در عدد 4 مستقر شده باشد ، اینجا عدد 9 روی 10 ظاهر می‌شود که 19 ، جایگاه عددی نُه می‌شود که بلوغ اعمال از حسب ظاهر هم باید کامل باشد. اینجا در اصلاح عمل به شرط باطل نکردن نماز، نماز صحیح و سالم می‌شود.

عدد 9 در سجده

همانطور که قبلا ذکر شد عدد ابجد نوزده به حروف 72 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه سجده است(نوزده=72=سجده). جمع ارقام 72 هم 9 می‌شود یعنی سجده ، بلوغ تمام عبادات است {البته منظور ، سجده واقعی به درگاه باری تعالی است}. پس سجده(=72) هم محتوی کامل 7 تا 2 تا=14 تاست و هم 19(سجده = نوزده) جایگاه عددی نُه است. بنابراین در تمامِ اعمال شبانه روز انسان ، حاکم است زیرا بنده‌ای که در تمام احوالات ، بنده‌ی خالص مولای خود است و دائما از قلب ، چَشم می‌گوید یعنی دائما در سجده است و هر لحظه در باطن 19 و خوشا به حالش در بلوغ نُهِ عمل، برای پروردگارش عبادت کامل انجام می‌دهد!"خوشا آنان که دائم در نمازند". در قرآن رکوع و سجده از احوالات یک بنده‌ی خالص تعریف شده است.

پس تمام عالم در سجده غرق شد و همه‌ی مخلوق به ولایت امام معصوم(ص)، در تسبیح و تقدیس خداوند منان غرق هستند و عدد72 هم در جمع ارقام ، 9 می‌شود که بلوغ بندگی ، سر به سجده محض خالق یکتاست. و  در تمام مخلوقات ذره‌ای نافرمانی دیده نمی‌شود.

شاید یکی از رموز اینکه در هر رکعت نماز ،2 سجده یک رکن می‌شود ، در حقیقت آفرینش خلقت آسمانی و زمینی است که با دو سجده به شرط وصل شدن به امام معصوم(ص) که او جان قبله است ، راه ظلمانی دنیا به اعلای نورانی قرب حق تعالی باز می‌شود.  

جالب است همانطور که سوره مبارکه حمد ، سبع مثانی خوانده می‌شود و به عبارتی تمام قرآن هم سبع  مثانی خوانده شد{چون کلّ محتوای قرآن ، در سوره حمد است}یعنی 7 تا 2 تا. پس عدد 7×2 در باطن ، سیطره ابدی و ازلی و بی انتهایی دارد و همان سرّ گنج  وجود 14 معصوم(ص) است .

اما جان گنج 14 در جایگاه عددی حرف(ن) ، که همه در بلوغ 9  ظهور داشت و عدد 19 که جایگاه عددی کلمه (اول) و جایگاه عددی (نُه) بود و جان آن بلوغ، وجود مقدس فاطمه زهرا(س) است که ظرف وجودش قبل از خلقت امتحان شد پس خداوند کریم او را صابره یافت و انتخاب شد. پس نون ساکن است که پشت همه‌ی حروف قرار می‌گیرد و تمام آنها را به معنا و مفهوم و واقعیت وجودی ظهور می‌دهد( الله اعلم).

نکته: عدد 4 در تمام عالم ، ساری و جاری شد یعنی 10=4+3+2+1 و خداوند کریم تمام گنج را بوجود نورانی چهارده معصوم(ص) و قرآن عزیز منور و راه هدایت را از ظلمات به عالم نور گشود  و 14 ، جایگاه حرف (ن) در عالم زمین ظهور پیدا کرد (نون ساکن ، ظرف آفرینش شد).پس عدد 14 ، در عالم بالا شد تنوین که نوشته نمی‌شود ولی خوانده می‌شود و در عالم پایین شد نون ساکن (جایگاه عددی(ن)=14) که 28=14+14 یعنی کلّ حروف و کلّ اعداد شد و (عددابجد(ن)=50) که 100=50+50 و 100=ق=19 که کلّ ولایت است{حروف اسامی پنج تن(ص)19 حرف است}.    

اینطور تعریف می‌شود که عدد 72، تنها عددی است که می‌تواند عدد ابدیت را تقسیم کند (همانطور که ما دائما در 7 روز هفته غرق هستیم و ایام هفته به 14 نور مقدس(ص) تعلق دارد). اینکه می‌تواند تا زمانی که عدد نشان دهنده‌ی ابدیت است (ادامه دارد) به موجودیت خود ادامه دهد. و در عین حال در جمع ارقامش موجب پیدایش عدد9 گردد(9=2+7) که پایه و اساس تمام محاسبات مادی و معنوی و ساختمان بندی کامل و کلی محسوب شود ، یعنی همان معنی سجده =72=نوزده =جایگاه نُه ،که حیات بشری به آن بستگی دارد و افکار و اندیشه بشری در آن قادر به بیان خود است. هر کس که بندگی خدا را قبول کرد از قید بندگی همه‌ی غیرها آزاد می‌شود و این به بلوغ رسیدن و به کمال رسیدن عدد 9 تکلیف بندگی اوست. پس در واقع نُه یعنی نَه به تمام بدی‌ها و خامی‌ها و ناخالصی‌ها و نُه یعنی بلوغ تمام خوبی‌ها و رسیده شدن‌ها و بلوغ تکلیف رسیدن و خوب بندگی خدا را کردن و خالص شدن.انشاءالله

عدد9 در دایره زندگی ظاهری

اولا عددِ زوایای یک دایره‌ی کامل 360 درجه است که در جمع ارقامش به 9 می‌رسیم (9=0+6+3). پس ، از چرخش همه‌ی عوالم ، 9 حاصل می‌شود و در نهایت طواف گرد رضای خدا ، انسان را به بلوغ 9 می‌رساند. جالب است که هر حاجی در اعمال حج ، 7 دور به گرد خانه خدا طواف می‌کند(360×7=2520) و 0+2+5+2=9 که در واقع نشان دهنده بلوغ 9 می‌باشد پس می‌توان گفت 7 تا 9 تا که 63 می‌شود که دوران زندگی پر برکت پیامبر اکرم(ص) و امیر المؤمنین علی(ع)(رسالت و ولایت) ، 63 سال می‌باشد. در حقیقت این بزرگواران در جایگاه حقیقی خود در دنیا یعنی جایگاه عددی کلمه اربعین(=63) ، دنیا را به کمال تمام کردند ؛ معصوم بدنیا آمدند و معصوم هم از دنیا رفتند و در بندگی خداوند متعال به قربانگاه رفتند و آنچه داشتند در طواف خداوند ،قربان کردند؛  در کمال بلوغ 9 متولد شدند ، زندگی کردند و به شهادت رسیدند و به بلوغ 9 محشور می‌شوند.

عدد ابجد کلمه اربعین=333(3+3+3=9) و جایگاه عددیش=63(3+6=9)است. پس حاجی واقعی با طوافش به عدد 63 ، جایگاه حقیقی طهارت یعنی اربعین عمر خود می‌رسد و آنگاه که به قربانگاه می‌رود در اصل ، خودِ حیوانیت خود را ذبح می‌کند تا  ادامه‌ی زندگیش با صورت و سیرت انسانی بماند.انشاء الله

عدد 9 در اسم انسان

عدد ابجد کلمه‌ی انسان=162 است که در جمع ارقامش 9 می‌شود. انسان که اشرف مخلوقات است ، پروردگار عالم در جمع عددش او را 9 قرار داد و همه‌ی عالمیان را برای او مسخر فرمود و تمام دنیا را برایش قرار داد تا بهترین‌های عالم باقی (رضوان الله الاکبر) را برای خود به عدد 9 فراهم آورد. 162 بر 9 قابل قست است و 18 می‌شود (18 هم در اسرار اعداد ، یکی از پر معناترین اعداد است) که جمع ارقامش 9 می‌شود. تمام دنیا تا آخرت 6 منزل معنا شده(منزل اول:صلب پدر  ،  منزل دوم:رحم مادر  ،  منزل سوم:دنیا  ،  منزل چهارم:قبر  ،  منزل پنجم:عالم برزخ    منزل ششم:عالم قیامت). منزل دنیا ، 18000 منزل است و برای هر انسان در قسمت بندی 9 گانه‌ی اسمش به عدد 18 ، هر عدد یک آن 1000 تا  1000 تا برایش حساب می‌شود.

جایگاه عددی کلمه‌ی انسان=45 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) است(البته این معنا برای جایگاه اسم انسان کامل منظور است) و 9=5+4 .  

خوب است بدانید انسانی که جمع عددش 9 است یعنی چه؟ یکی از زیبایی‌هایش این بود که جایگاه عددی نُه =19 می‌شد و حقیقت 19 ، به گنج نام مبارک پروردگار عالم ؛واحد (=19) می‌رسید. حال منظور را چگونه درک می‌کنید؟آیا برنمی‌گردد به معنای "الواحد لا یصدرالا الواحد" ؟! و این وجود انسان کامل است. پس در حقیقت در دنیا فقط انسان است که می‌تواند مورد خطاب کلام الهی قرار بگیرد و فقط انسان است که توفیق اختیار در اعمال خود را دارد و خداوند ربّ العالمین در سوره مبارکه بقره آیه 256(آیت الکرسی) می‌فرماید:"لا اکراه فی الدین" در انتخاب دین هیچ اجبار و اکراهی نیست، هرکس باید با رضای دل ، بندگی پروردگار عالم را انجام دهد تا به مقام رضا به رضای خدا برسد و در آخرین نفس‌های عمر به میعادگاه حق با دعوت نامه‌ی "یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة " برسد.(آیه 27و28سوره مبارکه فجر).

دیگر اینکه در مقام رسیدن به بلوغ 9 کمالات بندگی ، در واقع باید عدد 9 انسان شدن را از خداوند کریم دریافت نماید. آنگاه همانطور که نوزاد در دنیا بعد از 9 ماه کامل بدنیا می‌آید و تولد پیدا می‌کند و حیات جدید خود را در دنیا دریافت می‌کند ، انسان مؤمن هم دربلوغ عمر دنیائیش در گذران عمر به عدد 9 باید به مقام شهادت فی سبیل الله نائل شود. که پروردگار عالم می‌فرماید: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" .حساب نکنید انسانی که در راه خدا کشته شد مرده است {یعنی آنقدر بالغ شد که فهمید باید در قربانگاه با اراده و نیت قلبی ، خودش لباس حیوانیت را از جان خود جدا کند} بلکه زنده است زیرا او با صورت انسانی بدون ظلمت حیوانی وارد عالم قرب می‌شود ، پس متولد می‌شود و خداوند می‌فرماید نزد من روزی می‌خورد ، پس مرده نیست! چون مرده غذا نمی‌خورد ولی شهید زنده است و رزقا حسنا نصیبش شده است. چرا گفتیم به بلوغ 9 رسیده؟ زیرا:

  1. همانطورکه جنین 9 ماه در شکم مادر است تا سالم و کامل بدنیا بیاید ، به عدد 9 بلوغی هم باید در رحم دنیا بسر ببرد(اما در این بلوغ شاید راه صد ساله را یک شبه طی کند)

2 )در جایگاه عددی نُه ، به عدد 19 رسید یعنی از حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که محلّ بسمل شدن است گذشت و در آیه‌ی مبارک شهادت فی سبیل الله جایگزین شد. عدد ابجدکلمه شهید=319 است 300=عدد ابجد حرف(ش)که افشا کننده است و عدد 19 هم که جایگاه بلوغ عدد 9 است. پس در زمان شهادت فی سبیل الله ، مؤمن به جایگاه بلوغ 9 متولد می‌شود و 19 وجود خود را افشا می‌کند . درضمن اینکه یک انسان اگر به مرگ طبیعی بمیرد باید اول او را غسل دهند و کفن کنند ، کارهای تدفین را برایش انجام دهند و توحید و معاد و نبوت و نام مبارک چهارده معصوم (ص) را تلقین بخوانند. اما شهید به عدد 19 ، از حروف نام پنج تن(ص) هم که خود 19 حرف است به عنوان شیعه و امت گذشته. دیگر اینکه عدد ابجد شهید =319 که اگر ارقامش را جمع کنیم 13 می‌شود (13=9+1+3) و عدد 13 برابر با جایگاه عددی حرف) است که عدد ابجد (م)=40 می‌باشد. یعنی او به یک طرفه العین از عالم سفل به عالم اسرار طهارت(40) و از آنجا به قرب الهی انتقال داده شد(اللهم الرزقنا)پس به طهارت رسید و قابل حضور در عالم قرب شد. درنتیجه خونش پاک می‌شود (خونی که در دنیا اگر ذره‌ای از بدن بیرون می‌آمد ، عین نجس بود) و وجودش میته نمی‌شود چون زنده شده (میته ، عین نجس است) و چون زنده شده غسل نمی‌خواهد. در واقع قلب به میم شده است و تمام عمر نورانیش از ظلمات دنیا به سلامت خارج شده است . سوره مبارکه بقره آیه 257:"الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور" هر کس خدا را ولیّ خود بداند ، پروردگار عالم او را از ظلمات به سوی نور هدایت فرماید و از ظلمات نجات دهد.

شهید ، لباس مجاهدتش برایش خلعت افتخار است نزد خدا(کفن نمی‌خواهد) و او نه در دنیا برهنه می‌شود و نه در آخرت ؛ هرگز بدون لباس محشور نمی‌شود و به تبع امام حسین(ع) با آبروی تمام به بهترین درجه قرب که خداوند متعال برایش قرار دهد جای می‌گیرد.

پس بلوغ 9 پیداکردن ، وظیفه ماست که کمتر کسی به این درجه می‌رسد چون ما هنوز خودمان و نعمت‌های وجودیمان و عنایات مولایمان را نمی‌شناسیم. ائمه معصومین(ص) راه به بلوغ رسیدن را به ما یاد دادند. اما مردم ظالم در حقّ این عزیزان جفا کردند و آنها را به شهادت رساندند در حالیکه آن بزرگواران جز راه شهادت نپیموده بودند. خدایا ما را قدردان وجودهای مقدس قراربده. آمین

نکته: انسان از بدو تولدش در حقیقت نُه یعنی  به جایگاه 19 متولد می‌شود . پس تمام سلول سلول بدنش 9 است و هر نفسش گذر از 19  است. در زمانی که انسان به سنّ بلوغ می‌رسد پروردگار عالم قابلیت ورود در ساحت پاک طهارت بندگی خودش را به او می‌دهد. آنگاه تازه به عمل و حقیقت عمل بلوغ یافته احکام منور می‌شود. و زندگی او برای هر نفس جهاد فی سبیل الله را طی مسیر می‌کند و با قربان کردن نفس حیوانی (دل هوای نفسی) به بلوغ رسیدن به کمال انسانی زندگی آخرتی او برایش هر لحظه در دنیا با هر نفسش نو ، زده می‌شود. یعنی بهار در بهار(نور علی نور). امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: هر کس دو روزش مثل هم باشد مغبون (و برخی گفته اند ملعون) است. زیرا ایشان می‌داند در قیامت چه حسرتی برای انسان غافل می‌آید. امیدوارم برای ما نباشد. انشاء الله

همیشه کلمه با عدد همراه است.پیامبر(ص)فرمودند: عدد ، روحِ حرف است. پس اگر کلمه بدون روح باشد ، معنا و مفهوم خود را نمی‌تواند نشان دهد. امروزه هرکس که متولد می‌شود فورا برای او تاریخ ثبت می‌شود به ساعت و دقیقه حتی ثانیه! درواقع عمر ، در زندگی او شروع می‌شود و عدد ، به وجودش جاری می‌شود. رشد و به کمال رسیدنش هم ، روی رسیدن به درجات عددی عمر اوست یعنی در هر روز زندگیش باید تغییرات و رشدش چگونه باشد که اگر با همسالان خود ، مطابقت نداشته باشد ، عقب می‌افتد و باید به پزشک مراجعه کند و درمان شود ، اگر هم از همسالان خود جلو بیفتد یعنی او استعدادهایی مضاعف دارد و شاید نابغه باشد ، پس باید شناخته شود و سریع‌‌تر برای او وسایل پیشرفت را مهیا کنند .

پس در واقع ، عدد است که شخصیت و موقعیت  انسان را در هر زمان و هر مکان درجه‌بندی می‌کند. حتی خداوند متعال در آخرت ، بهشت را 8 درجه و جهنم را 7 درَک قرار داده یا در دنیا 7 طبقه زمین و 7 طبقه آسمان و ... خلق فرمود.{ آیه 109سوره مبارکه کهف:قل لو کان البحر مِدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مَدادا؛بگو که اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شود،بی شک پیش از آنکه کلمات پروردگارم تمام شود،دریا خشک خواهد شد هرچند دریایی دیگر نیز کمک آوریم.}.

3)پروردگار عالم درحالیکه تمام قرآن را ، حقیقت انسان کامل قرار داده ‌است ، اما سوره‌ای را هم به نام انسان ، فرموده‌ که عدد ترتیب نزول این سوره مبارکه به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 98 است و در شهر مدینه نازل شده است(این سوره مدنی است). خیلی زیباست که عدد ابجد کلمه نماز=98 است و حقیقت نماز، انسان کامل است. دیگر اینکه در تمام دنیا از لحاظ باطنی ، فقط یک شهر متمدن است و آن شهر النبی ؛مدینه است ، پس انسان ، سوره مدنی است! خداوند متعال مکه را با تمام عظمتش ، امّ القری می‌نامد. همه‌ی دنیا ، قریه است یعنی دِه و فقط مدینه ، شهر است و کلید و مفتاح دارد. هر کس بخواهد وارد شهر نبی شود باید از درِ ولایت امیرالمؤمنین علی (ع){خودش و فرزندان نورانیش (ص)}وارد شود. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: انا مدینة العلم و علیّ بابها. انا مدینة القرآن و علیّ بابها.

عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه انسان در قرآن کریم، 76 است و مشتمل بر 31 آیه است که 31 برابر با عدد ابجد لا یعنی نَه (مجرای توحید؛لا اله الا الله است) می‌باشد. 76 ، برابر با عدد ابجد کلمه‌ی عبد و جایگاه عددی آن 22 است که 22 = یاهو و هم برابر با جایگاه عددی کلمه طلا به عدد ابجد 40 است و40 ، عدد خالص شدن است. چرا طلا ارزش و بها دارد؟ زیرا خالص است و اگر سال‌ها هم بین لجن و مواد دیگر بماند ،هرگاه خارج شود هرگز اصلیت خود را از دست نمی‌دهد(با ارزش است) و همیشه قیمتش به روز است و بهای خود را داراست و هیچگاه بی‌ارزش نمی‌شود و زینت دست و صورت و گردن انسان‌هاست .

سوره 22 قرآن کریم(از لحاظ نوشتاری) ، سوره مبارکه حج است و بیست و دومین قسمت جغرافیایی کره زمین ، مکه است. حال بسنجید که انسان در جایگاه واقعی خود چقدر ارزشمند است که خداوند متعال به او اینگونه ارزش و بها داده‌است؟!

پس عدد ابجد کلمه انسان(=162) چقدر زیباست که او می‌تواند بنده‌ای باشد که عمل به آیات مبارک قرآن کند و قرآن را بفهمد! چراکه عدد 100 برابر حرفِ (ق) و قاف یعنی نگهدارنده است و 62 برابر با عددابجد نام مبارک حمید پروردگار عالم است ، پس انسان ، نگهدارنده‌ی حمد الهی است با عبادت و بندگی . با جمع ارقام عدد ابجد کلمه انسان،عدد 9 بدست می‌آید(9=2+6+1)

حرف (ق) در بلوغ 9

عدد ابجد (ق)=100 و جایگاه عددی (ق)=19 می‌باشد. یکی ازسوره‌های مبارک قرآن ، قاف است . این سوره پنجاهمین سوره از نظر ترتیب نوشتاری است که عدد 50=عدد ابجد(ن) و همانطور که نون ساکن پشت همه‌ی حروف کار می‌کند و بدون آن ، حروف در جایگاه صورت معنایی خود قرار نمی‌گیرند  حرف (ق) هم در تمام موارد عمل به آیات الهی به عنوان تقوی ، پشت تمام اعمال قرار می‌گیرد و صورت زیبای بندگی و خلوص را به انسان می‌دهد. در این سوره 57 بار حرف(ق) آمده است و این حرف از حروف مقطعه قرآن است ، بنابراین از حروف نورانی است و از نظر حروف شمسی-قمری، در دسته قمری قرار گرفته است. یکی از نام‌های مبارک قرآن ، قاف است.

حرف (ق) به تنهایی یعنی نگهدار و معنی کامل را داراست، (ق) ریشه‌ی کلمه تقوی است یعنی  فعل وقی ، امر می‌شود و حروف اعلال(و) و (ی)آن می‌افتد و فقط حرف (ق) می‌ماند یعنی نگهدار. روایت است هنگامیکه پروردگار عالم زمین را خلق کرد بسیار می‌لرزید و با خلقت کوه قاف زمین آرام گرفت. در دنیا هر ماده‌ای را می‌خواهند ماندگاری آن زیاد شود مثلا در مواد غذایی مواد نگهدارنده (ق) به آن اضافه می‌کنند ، آهن را ضد زنگ می زنند ، یخچال و فریزر نوعی نگهدارنده هستند و همینطور هر آفت زدایی برای وسایل گوناگون نگهدارنده است. خداوند کریم در(سوره بقره-آیه 2) برای بندگانش می فرماید:"ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین" آن کتاب آسمانی هیچ شکی در هدایتش نیست فقط برای متقین.

آقای بی آزار شیرازی از همین دید تقوی را تا حدودی تفسیر کرده است. وخداوند متعال انسان‌های متقی را در مرتبه‌ی عالی ایمان می‌داند و جایگاه متقیان مخصوص است "ان المتقین لفی علیین _ والعاقبة للمتقین". و بهشت جایگاه متقین است ، برای آنها بلند مرتبه‌ترین مقام‌هاست. پس کسانیکه بخواهند اعمال و کردار خیرشان در قیامت دستشان را بگیرد و آنها را از عذاب الهی نگهداری کند تا در عالم آخرت غنی باشند ، فقط باید تقوی پیشه کنند. پس باید در تمام اعمالمان از صبح تا شب و از شب تا صبح، حرف قاف را داشته باشیم تا آفات شیاطین و وسواس‌ها ، اعمالمان را ضایع نکنند تا در قیامت سالم به دستمان برسد و از ترس و هول لرزه‌ها و لغزش‌ها ما را حفظ کند.

اما چگونه است که عظمت این حرف بر همه‌ی حروف غلبه دارد؟ همانطورکه گفته شد در سوره مبارکه قاف ، 57 بار حرف(ق) تکرار شده است. عدد 57=19×3.  در اسرار این حرف شاید  بس باشد که عدد ابجدش100 و جایگاه عددیش 19 است همان معنایی که برای عدد 19 گفته شد که همان تجلی زیبای نام مبارک پروردگار عالم به اسم مبارک واحد است ، و 19 =جایگاه عددی نُه ، پس باطن 9روی 10 است.

در ضمن اینکه عدد ابجد کلمه قاف=181 که جمع ارقامش 10 می‌شود (10=1+8+1). جایگاه عددی کلمه قاف =37 برابر با عدد ابجد کلمه اول و جایگاه عددی نام مبارک امام حسن(ع) و جایگاه عددی کلام و کامل و در نهایت جایگاه عددی قفا است.( قبلا عدد37 کامل توضیح داده شده است).

نکته مهم: بینه نام مبارک حسین(ع)،حسن(ع) است.{حروف ، خود زُبُر هستند و در نوشتاری حروف که سه حرفی یا دو حرفی خوانده می‌شوند ؛ حرف اول زبر می‌شود و حروف دیگر بینه. مثل: (حا)که دو حرفی است و (ح) زبر است در ترازوی معنی و الف بعد از(ح) ، بینه آن }. پس عدد ابجد(زُبُر) نام مبارک حسین(ع)128 است و بینه‌اش 118 که برابر با عدد ابجد نام مبارک حسن(ع) است. { حسین : حا (ح=زبر ، ا=بینه) + سین (س=زبر ، ین=بینه) +یا (ی=زبر ، ا=بینه) + نون (ن=زبر ، ون=بینه) }

 مجموع زبر می‌شود: ح(8)+س(60)+ی(10)+ن(50)=128= عدد ابجد نام مبارک  امام حسین(ع)

مجموع بینه می‌شود: ا(1)+ین(60)+ا(1)+ون(56)=118= عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع) . چقدر زیباست ! این دو عزیز که حسنین (ع) هستند، چگونه در جایگاه و بینه ظاهر و باطن را به حسن(ع) افشا می‌کنند.

چنانچه سن مبارک امام حسن(ع)47 سال است و جایگاه عددی نام مبارک امام حسین(ع)=47 است و به روایات موثق از مقاتل ، سر مبارک امام حسین(ع) در قتلگاه از قفا یعنی پشت سر جدا شد . زیرا ایشان در حقیقت سجده قرار گرفتند که جان رسالت و وراثت همه‌ی انبیا و اولیاء آنجا به حقیقت در عالم زمینی صورت گرفت. عدد ابجد قفا=181 است و امام حسین(ع) به جایگاه عددی قفا=37 که برابر با جایگاه نام مبارک امام حسن(ع)است ، رسالت شهادتش به پایان رسید و تمام ظلمات دنیا را در مجرای رضا به رضای خدا در قربانگاه به نور و عالم قرب؛عند ربهم یرزقون باز کرد و به حسن به مقصد الهی رسانید. "من جاء بالحسنة فله عشر امثالها" (سوره مبارکه انعام -آیه 160) اگر کسی عملش را (تا قبر) به حسن بیاورد پس به او ده مثل آن داده خواهد شد.

عدد ابجد نوزده=72که برابر با عدد ابجد سجده است و یکی از زیباترین صورت باطن همان هفتاد و دوتاست یعنی 14=2×7 و همان گنج الف به عددِ یک(اسم مبارک واحد) است.

همانطور که در سجده ، 7 موضع بدن واجب است به زمین بیاید و هردو سجده یک رکن است ، پس می‌شود:14=2×7 .جمع ارقام 72 می‌شود 9 و جایگاه عددی کلمه نُه =19(=واحد)است. پس قله‌ی عالم سرّ وحدانیت پروردگار عالم ،عدد 9 می‌باشد و سقف اعداد ، عدد 9 است.

همانطورکه گنج حروف را به عدد 28 حرف خواندیم ، خداوند کریم کلام نورانی خود یعنی قرآن مجید را که کلام الله است از 28 حرف تشکیل داده است. که 10=8+2 می‌شود؛همان گنج 4 روی 10 و تمام حقایق وجود مقدس چهارده معصوم(ص).

خوب دقت کنید ! خداوند متعال با حروف و اعداد تمام اسرار خود را افشا فرمود و با اسماء و صفات خویش ،  ذات اقدس کنز و گنج خود را معرفی کرده است ؛آن خدایی که احد است.

این معارف از چندین باب راه فهم و درک ما را به معانی عالم خلقت باز می‌کند. در حروف به ده رسیدیم چرا که چهارده حروف نورانی است یعنی چهار روی ده و 1+2+3+4=10 پس چهارده اعداد به عدد ده(10=9+1) جمع شده و اعداد ، روح همان حروف نورانی هستند. پس تمام کمالات ، رسیدن به گنج حروف و اعداد است. کنز الهی (بالاترین مقامات اسراری است) که خداوند متعال با آسان‌ترین راه ، بندگانش را (به حدّ خودشان) آگاه می‌فرماید.( البته ایشان منّت گذاشته است که آسان شود تا ما بندگانِ هیچ ، مقداری بفهمیم) و او را بشناسیم تا عابد وحامد او گردیم.

انسان کامل را به عدد 9 خلق فرمود که او را بلوغ تمام زیبایی‌های ذات اقدس خود قرار داد و فرمود او را به صورت رحمانیت خودم با اسماء و صفاتم خلق کردم و ظرف وجود انسان کامل را آینه و مرآت خود قرار دادم. عدد ابجد کلمه انسان با 5 حرف (که رمز هستی است)162 می‌باشد،عدد 62 برابرعدد ابجد اسم مبارک حمید و اسم مبارک واجب الوجود است. و عدد 100=عدد ابجد حرف(ق) ، پس خداوند متعال انسان کامل را (ق)، خلق فرمود تا ظرف حمد خود باشد و نگهدارنده‌ی مجرای رسیدن به واجب الوجود که خداوند متعال خودش واجب الوجود است. خداوند متعال ، انسان کامل را ظهور گنج خود قرار داد تا بوسیله‌ی وجود مبارک آنها ، باب عبودیت دیگران را به درگاهش بگشایند.

مجموع ارقام 162(=انسان) برابر 9 می‌شود(9=2+6+1)پس، انسان کامل بلوغ تمام کمالات است از طرف پروردگار عالم و او بر همه‌ی مخلوقات احاطه وجودی و ولایت در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم دارد. این جانِ معنی از حقیقت عدد 9 است. اما در حقیقت در هر زمان در جایگاه عدد 9 یعنی 19 برابر جایگاه عددی حرف(ق) نگهدار و حامل و ظرف گیرنده وحی الهی و اسرار و حجت و ولایت کبرای او هستند و بدون آنها در هیچ زمانی زمین و آسمان‌ها و هیچ مخلوقی نمی‌ماند. همانطورکه می‌دانید تمام اسماء  چهارده معصوم (ص) اسماء مقدسی هستند که پروردگار عالم ، خود از نام‌های مبارکش بر این عزیزان قرار داد و اسماء اعظم هستند و همه اسرار حقّند.

اما به فهم این حقیر تمام اسماء مبارک معصومین(ص) همه به صورت اعجاز عددی ، 9 را به طور کامل نمایش می‌دهند. در جمع عددی 1 تا 9 (45=9+8+...+2+1) برابر 45 = عدد ابجد نام مبارک آدم(ع) می‌شود که از نظر جسمیت هم به عدد 9 خلق شد و ظرف تمام عوالم نُه گانه قرار گرفت و جمع ارقام 45 هم 9 می‌شود(9=5+4). جالب است که عدد 4 و 5 برابر حرف (د) و (ه) که می‌شود ده است. پس خداوند کریم آدم را چگونه از روی حکمت زیبا و کامل قرارداد که آقا خود ، گنج 9 در باطن ده است ؛یعنی 19 !. 19 در جایگاه عددی نُه قرار دارد. تمام انسان‌های زمینی شدند ذریه‌های حضرت آدم(ع) که به عدد 9 خلق شد و حوا(س) به بلوغ 9 ظهور پیدا کرد که حامل 9 ها شد.

نام‌های مبارک معصومین(ص) ویژگی‌های خاص خود را دارند و چون همه‌ی این نام‌های مبارک اسماء اعظم پروردگار عالم یعنی اسماء الله هستند همه در حروف و عدد ، صاحب کلّ ولایت عددی و حروفی هستند. بنابراین قداست کامل دارند. چنانچه هرکس بخواهد به نوشته این نام‌های مبارک دست بزند باید با وضو(یا غسل)باشد. در واقع این آیه مبارکه در قرآن که "لایمسه الا المطهرون" (مسح نمی‌توان کرد الا تطهیر شدگان)شامل حال این بزرگواران نیز می‌شود. پس عددهای آن معنای خاص خود را دارند و شامل همان قداست نیز هستند. خوانندگان عزیز بسیار به این درس نظر کنید تا به معارف عددی آگاه گردید.

نام مبارک پیامبر گرامی(ص) و حضرت علی(ع) که هر دو عزیز ، پدر امت هستند در جایگاه عددی و ضرب عدد ابجد اسم مبارکشان از 1 تا 9 در مصداق ، یکی است و در آخر به عدد 9 می‌رسد. اعداد اسامی مبارک دیگر معصومین(ص) هم هر کدام  معارف باطنی را ظاهر می‌کند و در ضرب 1 تا 9 در نهایت جمع آخرین به عدد 9 می‌رسیم.

اما در نام مبارک حضرت مهدی(عج) درحالیکه جمع عددی در نهایت به عدد 9 می‌رسیم هنگامیکه عدد ابجد نام مبارکش مهدی(ع)را که برابر 59 است در 9 ضرب کنیم برابر531 می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه تاسع یعنی نهمین می‌شود. در ضمن اینکه در جمع ارقامش باز هم 9 می‌شود (9=1+3+5).

ایشان نهمین فرزند امام حسین(ع) که خود صاحب 9  است ، می‌باشد. و بلوغ خلافت تمام بزرگواران و رسالت و نبوت و ولایت همه پیامبران و اوصیائشان و ائمه معصومین(ص) را به نام مبارک صاحب لوای سیدالمرسلین حضرت‌ محمد(ص) و به نام وصایت سید الاوصیاء ابالحسن امیرالمؤمنین(ع)، وصی الحسن (عج) به ظهور می‌نشاند و حکومت نور را که جدا شده از تمام ظلمت‌هاست متجلی می‌سازد. پس عدد 9 که تعریف آن به طورکامل گفته شد در این زمان در جایگاه نوزده خود عالم را نو،زده می‌کند. انشاءالله

2

4

6

8

1

3

5

7

9

مجموع

45

9=5+4

 

2+9=11

13=4+8+1

15=6+7+2

17=8+6+3

10=0+6+4

12=2+5+5

14=4+4+6

16=6+3+7

18=8+2+8

مجموع

126

9=6+2+1

92

184

276

368

460

552

644

736

828

مجموع

4140

9=0+4+1+4

1×  92

2×92

3×92

4×92

5×92

6×92

7×92

8×92

9×92

مجموع

828

9=8+1=18

 

2

4

6

8

1

3

5

7

9

مجموع

45

9=5+4

0+1+1

0+2+2

0+3+3

0+4+4

10=0+5+5

12=0+6+6

14=0+7+7

16=0+8+8

18=0+9+9

مجموع

90

9=0+9

110

220

330

440

550

660

770

880

990

مجموع

4140

9=0+4+1+4

1×110

2×110

3×110

4×110

5×110

6×110

7×110

8×110

9×110

مجموع

990

9=8+1=18

اما استثنا در تمامی اسامی مبارک، نام مبارک خانم  فاطمه(س) و سنّ مبارکش است که فقط عدد ابجد فاطمه(س)=135 و جمع ارقامش =9 می‌شود (9=5+3+1)و هم در ضرب 1 تا 9،در جمع همه‌ی قسمت‌های نُه‌گانه‌اش 9 می‌شود و در جمع کامل عددی هم 9 می‌شود.پس تمام ظاهر و باطن،عدد9 است.

9

9

9

9

9

9

9

9

9

مجموع

81

9=1+8

 

5+3+1

0+7+2

5+0+4

0+4+5

18=5+7+6

0+1+8

18=4+5+9

0+8+0+1

5+1+2+1

مجموع

81

9=1+8

135

270

405

540

675

810

954

1080

1215

مجموع

6075

9=8+1=18

1×135

2×135

3×135

4×135

5×135

6×135

7×135

8×135

9×135

مجموع

1215

9=5+1+2+1

پس حاصل ضرب و حاصل جمع چه عمودی و چه افقی بر9 قابل تقسیم است.

همینطوراین قانون شامل سنّ مبارک خانم فاطمه (س) نیز می‌شود که در مجموع چه افقی و چه عمودی به 9 می‌رسیم.

9

9

9

9

9

9

9

9

9

مجموع

81

9=1+8

8+1

6+3

4+5

2+7

0+9

8+0+1

6+2+1

4+4+1

2+6+1

مجموع

81

9=1+8

18

36

54

72

90

108

126

144

162

مجموع

810

9=0+1+8

               

1× 18

2×18

3×18

4×18

5×18

6×18

7×18

8×18

9×18

مجموع

162

9=2+6+1

 

صدیقه‌ی طاهره فاطمه زهرا(س) آن ظرف وجودی بالغ وکاملی است که از طرف خداوند عزّوجل قبل از اینکه ایشان را خلق کند(البته وجود نورانی سرّ ایشان را) او را امتحان نمود و فرمود: ایشان را صابره یافتم که در زیارت خانم می‌خوانیم" یا ممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة ..."  امتحنک یعنی چه؟! ایشان وجودی است که امّ الائمه است،امّ الصدیقین و الشهدا ، امّ الصالحین ، امّ النجبا ، امّ الانبیا و المرسلین و در آخر پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: زهرا(س) امّ ابیهاست.(بابی و امی ونفسی ومالی الی یوم القیامت).

عزیزان با مطالعه با دقت کتاب‌های گنج الالف ، گنج عشر، عرفان آب و راز حجاب به خوبی درخواهید یافت (با وُسع ضعیف و بضاعت فهم این حقیر) که او بلوغ رساننده‌ی کلّ عالم وجود و واسطه فیض عالم سرّالاسرار، قله‌ی بلوغ و کمال انسانی عالمیان است. که او صدیقه‌ی کبری و صاحب شفاعت کبری و حقیقت کوثر وجود و بضاعت الف الوجود و سرّ النهایه صل الله علیهم اجمعین است.

سنّ مبارک ایشان که دو بلوغ کامل را دارد؛ در خانه رسالت به 9 سال و در خانه ولایت به 9 سال که رویهم 18 سال طی منازل مغرب وجودی آن خانم(س) است. چنانچه ظرف وجود مبارکش ، افول مغرب انوار خورشید رسالت و ولایت می‌باشد. سنّ مبارک خانم(س) اسرار منازل دنیا و طول معنوی صراط آخرت است. و این عدد هم مثل نام مبارکشان در ضرب 1 تا 9 همانطور در جواب 9 می‌شود و در جمع آخر اعدادش هم به 9 می‌رسد. و اعدادش بر9 قابل قسمت است زیرا همه‌ی انسان‌ها در حمل کسی هستند که حملها الانسان است.

پس ای متفکران خوب فکر کنید! تا به ذره‌ای از دریای معارف اعجاز انگیز صدیقه‌ی طاهره فاطمه زهرا(س)؛سیده نساء العالمین و به شناخت حقیقی برسید.

نورٌ واحد(ص)

خوب دقت کنید !  گنج نورانی چهارده معصوم(ص) در عالم  بالا به نام مقدس پنج تن (ص) ظهور داشتند{"انّی کنت کنزا مخفیا و احببت وان اعرف" این است و جز این نیست که من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم خودم را بشناسانم. این منت شناسایی گنج ظهور اسماء14معصوم(ص)است که همه مخلوق از آن عزیزان خلق شدند}. و در عالم سرّی‌تر به نام یک حقیقت ، ظهور داشته‌اند ؛ سرّ حقیقت محمدی(ص)که همه نورٌ واحد(ص) هستند.

عدد ابجد نورٌ واحد=275 که در جمع ارقامش 14 می‌شود(14=5+7+2) و جایگاه عددی آن 59 می‌شود که برابر با نام مبارک مهدی(ع)که ظهور نورانیش جمع کننده چهارده معصوم(ص) است(نورٌ واحد هستند) .

بنابر مطالب گفته شده ،چکیده‌ای بیان می‌شود تا خوب مشخص شود:

- خداوند فرمود:"قل هو الله احد"                                    احد=13=م=40

   - طبق آیه1سوره نساء:خلقت همه مخلوق از واحد است              واحد=19=نه

4

 

3

1

2

ظهور اسماء ازگنج احدیت در عالم واحدیت به اسماء

 

مقدس الله ،سبحان و تبارک.)                                                        

  • 10

    40

    30

    20

    ظهور گنج اعداد و حروف در عالم عرشی                       

100

          (10=4+3+2+1)=4روی10=14معصوم(ص)

 

  • عالم کرسی (100=40+30+20+10)___ 100=ق=19 (9+1=10=ی)                     
  • 200

    300

    عالم بیت المعمور(1000=400+300+200+100)___1000=غ=28  

400

در اینجا کلّ کثرات حروف و اعداد به ظهور هستند.(8+2=10=ی)                                          

 

کعبه

مولودکعبه:امام علی(ع)

و به نام مبارک غنی تجلی دارند که تمام گنج عشرو حقیقت 4روی 10

 

ظاهر شده اند.

  • خانه خدا.  ظهور ولایت و محل تولد حضرت علی(ع)
  • انّا لله و(=6) انّا الیه راجعون__ زمین کشیده شد(دحو الارض)"والارض و ما دحیها" واو=13 (4=3+1)که 4 همان 14 و40 بالا می‌شود.
  • باطن هر سه عالم (عرشی ، کرسی ، بیت المعمور) حرف (ی)=10 است (کنزالله) که جمع ارقامش یک می‌شود(1=0+1) و عدد یک ، همان اول توحید یعنی وحدت وجود است که هم اول است و هم آخر.

عدد ابجد اول=37 که (10=7+3) و عدد ابجد آخر=801 که (9=1+0+8) می‌شود پس اول و آخر می‌رسد به 9 روی 10 یعنی 19 که (10=9+1)می‌شود و در نهایت جمع ارقام 10 هم یک می‌شود(1=0+1)که برابر الِف است ؛ همان گنج تمام اسرار و الف=111=نسا و آن وجود مبارک خانم فاطمه(س) است. گنج الِف ،الف(=1000) است که حروف به شماره ظاهر شد ؛ کوثر خدا ظاهر شد{قله=135=فاطمه (9=5+3+1)}پس عالم در بلوغ 9 خلق شده و در حمل 9 قرار دارد که خانم(س) ، حملها الانسان است و اوست که حامل عدد 10 است{زمانیکه حامل وجود امام حسین(ع) بود} ، او کنزالله است و حامل گنجیست که محسن(ع) است. سوره مبارکه کوثر{که متعلق به خانم فاطمه(س) است} از نظر ترتیب نوشتاری قرآن کریم سوره 108 (که9=8+0+1) و درترتیب نزول سوره 15 است. 

عدد 9 در سرّ خلقت

همانطورکه قبلا بیان شد در قسمت کنز الهی و گنج اسرار خلقت و در ظهور نام مبارک واحد جلّ جلاله که عدد ابجدش 19 است و برابر با جایگاه عددی نُه به حروف قرار دارد. شاید اینطور معنی شود که سقف اعداد تا عدد9 است ، پروردگار عالم ، ظرف کنز الهی خود را که به 28 حرف ظهور داده به عدد9 احصاء فرموده که بلوغ کامل اسرار است و بر مخلوق مسلط و مقهور است و غلبه‌ی ظاهری و باطنی دارد. همانطورکه دردرس‌های قبل خواندیم که عدد و حروف ، هرگز از واحدیت جدا نشده و به عنوان گنج الف همیشه با مؤلفه‌ی خود همراه است و خوانده می‌شود ؛ معرفی می‌شود ؛ هستی می‌گیرد و باقی می‌شود. مثل حروف که خوانده می‌شوند با،تا،ثا،جا،حا... یعنی همه از درون الف ظهور پیداکرده‌اند. و همینطور در اعداد که یک ، واحد است و وقتی می‌خواهد بعد از عدد 10 نمایان شود مثلا عدد 11 ، می‌شود حادی عشر(حادی برابر یک و عشر یعنی 10 کنار هم می‌شود) یا 1001 که حادی الفه می‌شود و برابر عدد ابجد کلمه ارض و کلمه رضا است. یعنی همه‌ی اعداد هم ، ظاهر و باطن خویش را از در گنج الف وجود با مؤلفه‌ی خود (که عدد الفِ یکِ واحدیت است) ؛ همیشه کثرت خود را با وحدت وجود ، معرفی می‌کنند. در واقع عالم به وحدانیت او خوانده می‌شود و همیشه عدد اول ، معیار همه‌ی اعداد است و همه‌ی  شئونات، همه‌ی منزلت‌ها ، همه‌ی مراتب قبولی و مراتب وصال به مرتبه اولش(یعنی شاگرد اولش) قیمت و ارزش و بها می‌گیرد و جایگاه پیدا می‌کند.

پس پروردگار عالم ، هم اول است و آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. بنابراین سرّگنج ظهور نام مبارکش ؛واحد جلّ جلاله را متجلی فرمود و در گنج خلقت سرّحقیقت محمدی(ص) ؛ مخلوق اول خود را ظهور داد و معرفی فرمود که او نیز ، هم اول است و هم آخر ، هم ظاهر است و هم باطن. و همه‌ی کثرت مخلوقاتش را از آن عزیزان ظهور فرمود تا بوسیله‌ی وجودهای اولِ آنها ، هرکس به وسع وجود خودش بتواند در معرفت و عبودیت خالصانه خداوند تبارک و تعالی به درجه اول برسد. پس همانطورکه در ولایت معنی شد که نقطه‌ای در عالم نماند مگر آنکه در حقیقت ولایت خلق شده و ولایت بر آن سیطره ظاهری و باطنی و وجودی دارد. پس اسم مبارک اول هم در همه‌ی وجود ، مؤلفه اول است.

نکته: عدد ابجد کلمه اول=37 و جایگاه عددیش 19 می‌باشد که برابر با عدد ابجد اسم مبارک واحد جلّ جلاله (که اولین ظهور است) می‌باشد . اولین آیه مبارک قرآن "بسم الله الرحمن الرحیم" سوره حمد است که تنها بسم الهی است که یک آیه محسوب شده و عدد یک را به خود اختصاص داده است . پیامبراکرم(ص) فرمود: کلّ محتوای قرآن در سوره حمد و تمام آن در بسم الله الرحمن الرحیم و کلّ آن در(با)ی بسم الله آمده که اولین حرف شروع قرآن است. با اولین حرف قرآن که عدد یک را به خود اختصاص داده و همه‌ی محتوای قرآن در نقطه‌ی زیر(با)ی بسم الله که اولین نقطه از حروف الفباست که تمام صداها و حرکات و باب خواندن و قرائت و نطق و به تمام معنی ، قرآن را به خود مختص کرده است. و حضرت علی(ع) امام اول ما شیعیان فرمود: انا نقطه تحت الباء بسم الله (من نقطه‌ی زیر با ء بسم الله هستم). درجه‌ی یک و اولین ظرف جذب کننده‌ی کلّ اسرار قرآن و محتوای آن ، قرآن ناطق ؛ فقط و فقط مخصوص صاحب ولایت ؛ مقام امیر الاُمرا که باز هم منصب امیری فقط برای شاه ولایت ؛ اسدالله الغالب ؛ مولی الموحدین ؛ مولی المتقین ؛ امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) است که او اولین امام ما شیعیان است.

و دیگر اینکه عدد اول در جایگاه کلامی به نام مبارک امام حسن مجتبی(ع) است که سید الاسباط و سبط اکبر پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) می‌باشد.

عدد ابجد نام مبارک امام حسن(ع)=118 و جایگاه عددی نام مبارکشان 37 (برابرکلمه اول است). و جمع ارقامشان 10 می‌شود(10=8+1+1 و10=7+3) که عدد دَه به حروف ، 9 می‌شود(ده=9). خوب دقت کنید! یعنی 9 باطن 10 که در واقع 19 است(19=9+10) و برابر با جایگاه عددی کلمه اول و نام مبارک واحد جلّ جلاله.

در قرآن کریم کمتر صفحه‌ای را می‌خوانیم که نام مبارک حسن به معنای نیکی، نیکویی، زیبایی ، بهتری، بهترین و بدین معانی در آن نباشد(خلاصه نمره‌ی 20 پروردگار عالم به بنده‌ی مؤمنش و نمره قبولی اعمال در آن نباشد)! و آقا خود، کریم اهل بیت هستند و قرآن، قرآن کریم نام گرفته که به صفت کریم خداوند متعال اختصاص دارد.         

خالق کریم برای خلقت انسان کامل به خود احسن فرمود "فتبارک الله احسن الخالقین". بهترین اخلاق را به بهترین خلقتش ؛پیامبر اکرم(ص) عنایت فرمود (خلق حسن) و او را اسوه حسن قرار داد و همه خانواده محترمش را به لقب حسن ظهور داد ؛ از حضرت علی(ع) که ابالحسن است و خانم زهرا(س) که حسنه و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که حسنین(ع)هستند.

امام حسین (ع) که فرزند دوم است ، هم به اسرار وجودی عدد (دو) که عدد ابجدش 10 می‌شود (10=6+4) در حقیقت 10 به دنیا آمد. در عرب اگر دو برادر یک اسم داشته باشند به اسم برادر کوچکتر ، یک حرف یاء  مصغر در بین حرف ما قبل آخر آن اضافه می‌کنند، مثل حسن(ع) که می‌شود حسین(ع). اما این از نظر ظاهر است در صورتیکه آقا صاحب مقام 9 است زیرا خداوند 9 ذریه نورانی معصومین(ص) را در بطن او قرار داده بود ، پس ایشان خود 1 آمد و 9 ذریه در بطنش که می‌شود 10 و عدد 10 ، برابرعدد ابجد حرف(ی) است و نام مبارک حسن(ع) باضافه  حرف (ی) شد که حسین(ع) نام گرفت. پس تمام ذریه‌هایش شدند حسن(ع) و آقا امام زمان (عج) هم ، همچنین حسن شدند {وصی الحسن(ع)} و ایشان وصایت تمام اهداف نورانی خلقت را به حسن یعنی بهترین ، ظهور خواهند داد. پس هم اول ، که باطنش حسن است و هم آخر ، که تمام وصایت حسن است همه را شامل هستند. شیعیان هم باید با عمل حسن به این بزرگواران تمسک جویند. و خداوند کریم در سوره مبارکه انعام آیه 160 می فرماید"من جاء بالحسنة فله عشر امثالها"(اگر با خودش (عدد اول ) عمل  حسن را بیاورد (تا قبر ) ، من هم به او 10 مثل آن را می‌دهم .

در زمان ظهور مولای ما ، صاحب العصر و الزّمان و آقایی که خود ، نهمین فرزند امام حسین (ع) است در ظهور کامل حمد الهی به وصایت حسن(ع) نام مبارک اولین سرّ ظهور عالم اسرار و نام مبارک اشرف مخلوقات و صاحب عالم کون و مکان؛ محمد مصطفی(ص) به نام مبارکش (م ح م د )جلوه می‌فرماید:که این تمام مقامات اول است.

ظهور کنز گنج الهی چنانچه حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:

( اولنا محمد و اوسطنا محمد و آخرنا محمد ).

جالب است بدانید خانه کعبه ؛ اولین ظهور خلقت خشکی ، در 25 ذیقعده تولد پیدا کرد، و اولین بناّی آن خانه ، خداوند است و از آنجا خشکی به همه زمین گسترده شد.آنجا به امر خدا قبله مسلمین قرار گرفت. عدد ابجد کلمه قبله 137 است ،100=ق که جایگاه عددیش 19 است و معنی نگهدارنده می‌دهد و 37 همان عدد ابجد کلمه اول است.

پس در واقع قبله ، که قلب زمین است نگهدارنده حقیقت سرّ تمام مقامات آسمانی، صفاتی، ولایی و مجرای وصل کننده عالم ظلمت دنیا به عالم نور قرب اعلا است. و بیت عتیق خوانده می‌شود و حرمش احرام میخواهد و در احرامش باید مُحرم شویم. اعمال عبادی ما مخصوصاً نماز شرط قبولیش رو سوی قبله داشتن است. در واقع هرکس بخواهد با عبادت وصل به معبود شود باید رو به قبله که همان باطن اوّل است، معبود خود را عبادت کند . پس شرط قبولی عمل ، قبله است یعنی بدون مؤلفه ، عمل باطل است.

خداوند کریم وقتی می‌خواست بدن ما را در رحم مادر خلق کند ، اول ارض خشکی قلبمان را روی جایگاه آبی رحم مادر خلق کرد و قلب ما هم خانه خدا شد "فؤاد المؤمن بیت الله" وتمام عروق با گردش خون به طواف قلب ، هرگز از قبله‌ی بدن جدا نمی‌شوند و الا حیات آنها به خطر می‌افتد. پس باید ما هم هرگز از توجه وجه قلبمان (از مجرای رضای خدا) به قلب عالم امکان ؛ امام زمان(عج) به توجه خانه خدا و وصل شدن به قبله جدا نشویم وگرنه حیات معنویمان در دنیا و آخرت به خطر می‌افتد و به هلاکت ابدی می‌رسیم.

همانطورکه انسان وقتی به مدرسه می‌رود، کلاس اول را طی می‌کند تا با سواد شود(حروف و اعداد را می‌آموزد) و این کلاس اول تا دکتری و پرفسوری، در تمام مراحل تحصیلات و کسب مقامات و حتی آثارش ظهور و بروز دارد و حتی بیّنه‌ی آن است.

این نکته‌ای است! که هرکس در عمل برای دیگران نیز سعی کند اول شود تا در زندگی و شئونات ارزشی دیگران هم مؤلفه باقی بماند. آیه 74 سوره مبارکه فرقان می‌فرماید:"و الذین یقولون ربّنا هب لنا من ازواجنا وذریّاتنا قرّة اعین واجعلنا للمتّقین اماما" ( وکسانیکه می‌گویند:پروردگارا ببخش بر ما از همسرانمان فرزندانی که نور چشم ما باشند و قرار بده ما را برای متقین پیشوا و امام).

نموداری از ظهور اسرار خلقت در عدد9  

همانطورکه توضیح داده شد ، پروردگارعالم اولین ظهور خود را از گنج احدیتش(جلّ جلاله) ، اسم مبارکش "واحد" که مظهر نورانی همه اسرار و ظهورات حروف و اعداد و همه مخلوقات بود ، قرار داد. عدد ابجد کلمه واحد، 19 می‌شود که خود به معنی یکتایی خالق بی‌همتا است.

جایگاه عددی نُه=19  و عدد ابجدش =55 است که 5+5=10 و چنانچه بیان شد 9 باطن 10 است. پس در این نمودار(*رجوع شود به نمودار انتهای کتاب ) متوجه می‌شویم که بلوغ خلقت در عالم واحد عدد 19 است در جایگاه عددی نُه. و عدد ابجد نوزده=72=سجده است که اسرار عالم ؛ در گنج ظهور ، در بلوغ سجده و اطاعت محض ، ظهور دارد.

درواقع قله اسرار ظهوری خلقت به عدد 9 ، درس زیبایی دارد. عدد ابجد کلمه قله =135 است که برابر با عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س)است. شاید شما بفرمایید چرا؟ در خلقت نوریِ خانم زهرا(س) خواندیم که ایشان کسی بود که قبل از خلقت ، همه‌ی اسرار ظرف آفرینش وجودش امتحان شد و خداوند فرمود ما او را صابره یافتیم و قبول شد . و در آیه اول سوره مبارک نساء می‌فرماید: همه مخلوقات را از یک نفس واحده خلق کردیم . و در واقع کلمه نساء همان الفِ وجود شد که تمام حروف و اعداد در بطن او ظهور پیدا کردند ( الف=111=نسا). پس همه در بلوغ نُه هستند و بلوغ نُه، همان تسخیر اعداد و حروف است که در انطباق قرار می‌گیرد. و شاید این ظهور باطن است که امام حسن عسگری(ع) می‌فرماید: ما معصومین همه حجت‌های خدا بر مردم هستیم و مادرمان حجت بر ماست.

بلوغ نُه یعنی نَه که به عربی (لا) می‌شود و مجرای توحید(همان لااله الا الله) و حقیقت گنج عشر است. جایگاه عددی (لا)=13 است که برابر با جایگاه عددی (م) به عدد ابجد 40؛ حقیقت طهارت است. پس عالم در کلمه سبحان غرق است و هر کس باید به بلوغ عبادی و بندگی 9 یا نَه ، به طهارت و تنزیه عمل برسد تا بتواند جزء عبّاد و زهّاد خالق یکتا باشد. جمع ارقام 13 ، برابر4 می‌شود و عدد 4، تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر مجرای توحید است.

عدد ابجد (لا)=31 است . عدد ابجد سیُ یک به حروف 100 می‌شود که 100=(ق) به جایگاه عددی 19 است که 10=9+1 که همان گنج 4 روی 10 است و عدد 19=واحدجلّ جلاله است ، پس تمام عالم خلقت در مجرای توحید و کلمه مبارک لا اله الا الله است که نماد آن ، خانه خداست.  

بلوغ عدد 9 در رسیدن به قرب الهی

برای رسیدن به قرب الهی باید قربانی داد چون اینجا مقام قربانی است مگرنه اینکه ورود در قرآن باید از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم گذشت . و ورود درحرم مطهر معصوم(ص) مخصوصا در حرم الله ؛ نزد خانه کعبه ، باید آماده قربانی باشیم و تمام نفوس حیوانی را قربانی نفس انسانی یعنی نیت قربتاً الی الله کنیم. آنجا هم باید از 19 حرف اسامی پنج تن(ص) گذشت تا به قربِ آن برسیم.

عدد ابجد کلمه  قربانی=363 است که3+6+3=12و2+1=3 می شود . دراصل عدد 300 =ش افشاکننده‌ی 63 =جایگاه عددی اربعین ؛ محل رسیدن به تعالی انسانیت است.

وقتی حضرت موسی(ع) به وادی مقدس دعوت شد ، پروردگار عالم فرمود کفشهایت را بیرون بیاور که اینجا وادی مقدس است"انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی" (آیه12سوره مبارکه طه). اما علی ابن ابیطالب (ع) رادر پاک‌ترین و مقدس‌ترین مکان؛ در خانه خودش (اشاره به عالم قرب) به دنیا آورد. پس ای شیعیان! در رسیدن به قرب کعبه می‌فرماید که اینجا وادی مقدس است ، باید 1000 کیلومتر جلوتر( به عدد الف) غسل کنی و لباس‌هایت را مخصوص کنی و با لبّیک و ذکر و حال خوش بیایی نزد قبله‌ی جان‌ها!

شاید اینطور است که وقتی حضرت موسی(ع) از خداوند زیارت خودش را درخواست کرد پروردگار عالم  فرمود:لن ترانی (تو و نه هیچکس هرگز نه در دنیا و نه در آخرت راه ندارد که مرا ببینی). اما خداوند جلیل به کوه طور تجلی فرمود که برخی مفسّران می‌گویند این نور شیعه‌ی علی ابن ابیطالب (ع) بود که کوه متلاشی شد و حضرت موسی(ع) بیهوش شد"دکّا و خرّموسی صعقا"(آیه 143 سوره مبارکه اعراف). می‌فرمایند سپس حضرت موسی(ع) از خداوند خواست که ای کاش مرا مقام شیعیان علی ابن ابیطالب(ع) عطا فرمایی.(الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المؤمنین و الائمه علیهم السلام).

جایگاه عددی کلمه قربانی=66 که برابر با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ جلاله است.حال خوب فکر کنید که قربانی در کنار خانه خدا یعنی چه؟!  

هر مسلمان در هر جای دنیا که باشد برای قبولی نمازش که به فرموده پیامبراکرم(ص)"الصلوة عمود الدین" ، به عنوان وصل شدن مأموم به امام باید طهارت ظاهر و باطن داشته باشد ، لباس مخصوص بر تن کند ؛ مثل لباس نماز خانم‌ها(پوشیدگی خاص) و لباس طاهر برای مردان، باید احکامش را بجا آورد و در واقع به نوعی محرم شود در وادی عشق. یعنی همانطورکه برای حضرت موسی(ع) آمده که خداوند فرمود کفشهایت را بیرون بیار اینجا وادی مقدس است، برای نمازگزار هم خیلی چیزهایی که در حالت عادی با مردم روبرو می‌شوند ، در نماز برایش حرام می‌شود و باید روی خود را به قبله کند و برنگرداند که اگر سهوا یا عمدا رویش را برگرداند، نمازش باطل می‌شود. پس در واقع عالم نماز ، عالم عدد 19 به واحد رسیدن و به بلوغ حقیقی انسان شدن است ، پس بلوغ 9  می‌خواهد.

عدد نُه با حروف   

عدد نُه با حروف یعنی نَه ، در واقع بلوغ انسان در حد کمال ، نَه گفتن به تمام اموری است که خداوند کریم به آن رضایت ندارد. فقط راه تشیع به امام معصوم(ص) راه بندگی است که نَه می‌باشد ، یعنی اخلاص پیدا کردن . نَه یعنی به تمام الهه‌های هوای نفسی نه گفتن ، یعنی به توحید واقعی رسیدن.

در عربی نَه می شود(لا) یعنی لا اله الا الله . پیامبر اکرم(ص) فرمودند:"قولوا لا اله الا الله تفلحون" (بگویید لااله الا الله تا رستگار شوید). امام رضا(ع)در حدیث سلسله الذهب فرمود : کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. بعد فرمود بشرطها و شروطها و انا من شروطها (کلمه لا اله الا الله قلعه‌ی امنی است که هر کس عملش توحیدی باشد و در آن حصن وارد شود از عذاب قیامت (دنیا و آخرت) امنیت پیدا می‌کند بعد امام رضا(ع) می‌فرماید به شرط اینکه من شرط آن باشم(یعنی به شرط رضای خداست و رضا به رضای خدا رسیدن).

پس شرط به رضای خدا رسیدن آنست که به تمام رضاهای دل ظاهری و به تمام هواهای نفسانی درونی ، نَه بگوئیم که کار خیلی سختی است و جهاد اکبر است ! این مقام بلوغ بندگی و رسیدن به کمال انسانی و در نهایت در جایگاه قرب الهی واصل شدن است اما به عدد کلمه (لا) ، که عدد ابجدش 31 می‌شود و4=1+3 که در اصل همانطور که گفته شد تمام چهار چوب حقیقت آیت الکرسی و گنج 4 روی 10 است. از طرفی هم عدد ابجد سیُ یک=100=عدد ابجد(ق) که جایگاهش 19 است  و 19 =جایگاه عددی نُه. پس درحقیقت اخلاص یعنی خالص شدن ، همان به بلوغ 9 رسیدن است. جمع ارقام 19 برابر 10 می‌شود که همان حقیقت 4 روی 10 و 14 و40 است و 40 ، باب طهارت و عدد ابجد طلا است . پس باطن تمام این زیبایی‌ها ، خلوص است. امیدوارم مقصودم از این درس را دریافت کرده باشید.

عدد 19 در جایگاه عددی نُه

اگر اعداد ابجد 1 تا 9  را به صورت زوج و فرد جدا کنیم، حروف اعداد زوج ، می‌شود 4حرف ؛ بدوح (ب=2،د=4،و=6،ح=8) و جمع عددی آن 20 می‌شود که برابر با عدد ابجد(ک) است و 0+2=2=(ب). حروف اعداد فرد ، می‌شود 5حرف؛ اجهزط (ا=ا،ج=3،ه=5،ز=7،ط=9) و جمع عددی آن 25 می‌شود که برابر با جایگاه عددی کلمه (حمد) و جایگاه عددی(ذ) است و 5+2=7=(ز). پس درنهایت حرف زوج شد (ب)= 2 و حرف فرد شد(ز)=7 که در جمع عددی می‌شود 9 (9=2+7) و در ضرب عددی 14(14=2×7) که همان گنج عشر یعنی 4 روی 10 است و جمع ارقام 14 (4+1=5) 5 می‌شود ؛ سرّ حلقه بندگی و وجود مقدس پنج تن(ص).  

حرف رمز تمام عالم در بین حروف فرد در اعداد نه‌گانه می‌باشد،چنانچه آقای شیخ بهایی درباره این 5 حرف فرد(ا-ج-ه-ز-ط) می‌فرماید:

ای که هستی طالب اسرار و رمز غامضات   اسمی از اسمای اعظم با تو گویم گوش دار

اول و ثانیش جذر رابع و خامس بود           حرف مرکز جذر جمع جمله دان ای هوشیار

  گر ازاین بیتش نفهمیدی ازاین بیتش بفهم         سر نگهداری  برادر گر  بیایی  زینهار

حرف اوسط نصف حرف اول است وآخرست  اوسطیش ضعف اوسط فرقدان و قطب وار

ساتر سرش باش فتح رمز اگر دستت دهد        فاتح  اقفال دانستی  برو در کار دار

بیان ابیات مذکور فقط درباره همین 5 حرف است، نه دائره اجهزط.

معنی مصراع اول بیت دوم این است : ا(1) + ج(3) = جذرِ ز(7)+ط(9) ، یعنی 4= جذر 16

و مصراع دوم این است: ه(5) = جذرِ ا(1) + ج(3) + ه(5) + ز(7) + ط(9) ، یعنی 5=جذر 25 

بیت چهارم: ه (5) = نصفِ ا(1) + ط(9)  ، یعنی 5= نصف 10 و مصراع دوم :

ضِعف اوسط یعنی دو برابر حرفِ وسط (ه=5). و این دو اوسط یعنی(ج)،(ز) در گرد مرکز (ه) مانند فرقدان بر گرد قطب شمالند. فرقدان ، دو کوکب معروف در قطب شمالند که در زیجات و کتب نجوم و صور الکواکب عبدالرحمن صوفی و دیگر کتب در صور کواکب مشروحا مبین است.

نکته : حرف (ه) ، تنها حرفی است که خداوند کریم آن را ضمیر یعنی حرف اشاره به خود قرار داده است و با حکمت ، ضمه و فتحه و کسره را به خودش نسبت می‌دهد و صدای کوتاهش را اشباء و بلند قرار می‌دهد تا الی یوم القیامه همه بدانند! که او هو است و فقط اوست. عدد ابجد حرف(ه)=5 است . فقط و فقط پنج تن آل عبا (ص) {یعنی همه چهارده معصوم(ص)} واسطه معرفت و شناسایی بندگان به خدای مهربان هستند ، فقط و فقط این عزیزان اولین خلقت هستند و تمام مخلوقات از ایشان خلق شده‌اند حتی پیامبران گرامی ، و ایشان همان آیت الکرسی و گنج و کنز 4 روی 10 عالمیان هستند. امیدوارم متوجه شده باشید که حرف(ه) به عنوان عدد 5 ، مرکزیت و سرّ همان عالم کون و مکان ظاهر و باطن را داراست.

و اگرمضرب‌های عدد3 را از 1 تا 9 جمع کنیم عدد 19 ؛جایگاه عددی نُه بدست می‌آید (19=9+6+3+1). پس در این شعر خیلی از زیبایی‌ها بیان شده است. اما به حرف (ه) کلّ اسرار را جمع کرده و فرموده حالا خودت بفهم!

چون پروردگار عالم به عدد 19 ، گنج واحدیت را ظهور داد که کثرات جلوه کردند. که در باطن عدد یک بلوغ 9 واحدی است. جمع ارقام 19 برابر 10 شد و(1=0+1). دقت کنید! درحالیکه ظهور 10 در عالم کنز جمع عددی 1 تا 4 شد(10=4+3+2+1)یعنی 4 روی 10 که می‌شود 14 که 5=4+1 ؛ اینجا حلقه‌ی خلقت به ظهور سرّالاسرار عالم بسته شد که پنجمین معصوم(ص) ، امام حسین(ع) است که 9 ذریه در بطنش بود: 14=9+5 پس حقیقت 14 نور مقدس ولایت کبری در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم ، همان حرف (ه=5) است.

خداوند کریم دردنیا خشکی را روی حرف (و) خلق نمود و فرمود :انّا لله و انّا الیه راجعون. پس آدرس خود را  با  این حرف به همه بندگان داد. قل هو الله احد ، پیغمبر بگو او خداوند احد است پس حرف (ه) با (و) جمع شد و پروردگار، خود را به هو معرفی فرمود. و همینطور در گنج وحدانیت به عدد یک =واحد، عدد ابجد یک=30 می‌شود که تمام تجلی‌گاه و مجرای توحید عدد 30 برابر حرف(ل) است که این حرف گشاینده حروف مبارک لا اله الا الله است و جایگاه عددی حرف(ل)=12 می‌باشد که 12 نور مقدس امام معصوم(ص) همه عروه الوثقی و حبل الله المتین(ریسمان محکم الهی) و امام مبین موحّدان و متقین هستند.  

بنابراین بلوغ عددی گنج واحد در عدد19 کلّ سرّ است زیرا 19 ، جایگاه عددی نُه بود. پس بلوغ تمام اسماء و تمام اعداد در اسم مبارک واحد ؛ دربلوغ نُه متجلی می‌شود که نُه همان کلمه‌ی نََه است یعنی لا و توحید محض الهی و خلوص کامل عمل!  

عدد نُه در کلمه‌ی عرفه و قربانی

امام حسین(ع) فرمود: خداوند خلق نکرد بندگانش را مگر برای معرفت . و خود نقطه مرکزی معرفت توحید شد. اوست که شب عرفه و روز عرفه را به همه عالمیان معرفی فرمود و راه مقصد و هدف الهی را از عالم سفل در مرکزیت خانه خدا و در ایام حج  واجب که نقطه‌ی عطف وصل همه موحدان و مؤمنان به قرب الهی است ، نشان داد و راه رسیدن به مقصد رضای پروردگار عالم را به عاشورای عمل و کربلای زندگی هر انسان آزادی راهنمایی فرمود. {چنانچه درس معارف ما از راه عمل به اعداد و حروف است ، دقت بفرمایید که با این درس به مغز معنا می‌رسیم.انشاء الله}

عدد ابجد کلمه عرفه=355 که13 = 5+5+3 و 13=جایگاه عددی حرف(م) به عدد ابجد40 است. 300 افشاکننده است و 55=عدد ابجد(نُه)، در واقع عرفه افشاکننده‌ی راه نورانی رسیدن به بلوغ انسانیت 9 و کمال هدف پروردگارعالم یعنی زنده شدن واقعی ، رسیدن به قربانگاه (در جایگاه 19 و سجده واقعی) و رسیدن به قرب عند ربهم یرزقون است.

جایگاه عددی کلمه عرفه=58 می‌شود که13= 8+5 و 13=جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 است. پس عرفه انسان را در شناخت حقیقی به گنج طهارت انسانی و کمال قرب الهی و شیعه و محب واقعی معصومین(ص) شدن می‌رساند و این راه برای همه لازم الاجراست و باید به آن معرفت پیدا کنند و الا همه بازنده‌ عمر پر برکت خویش می‌شوند و دگر هیهات!!! 

عدابجد کلمه قربانی=363 که12= 3+6+3 و 2+1=3=آب است. 300 همان افشاکننده و 63 ، برابر با سنّ مبارک پیامبر(ص) و امام علی(ع) ، و جایگاه عددی کلمه اربعین است یعنی جایگاه باطن سبز شدن بهارشدن و به طهارت واقعی رسیدن است(عدد ابجد اربعین=333 که3+3+3=9 می‌شود) پس امام حسین(ع) و همه چهارده معصوم(ص) که خود معصومند و ائمه طاهرین(ص) هستند ، در واقع اولین قربانیان خداوند متعال هستند که خود ، راه گشای قرب اویند ، پس این عزیزان خود دائما در قرب او هستند و همه‌ی عاشقان را هم به قرب او می‌برند. سخت‌ترین مسیر قربانگاه برای این عزیزان است که سید الشهدا اباعبدالله الحسین(ع) با سخت‌ترین راه شهادت طیّ مسیر فرمود ، اما فاتح کلید کلّ گشایش قربانی دست اوست که همه‌ی انسان‌های شیعه و مسلمان و مؤمن کوتاه‌ترین راه را از او می‌آموزند تا در مسلخ رسیدن به کمال انسانی از 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم  قرآن و 19 حرف اسامی پنج تن(ص) بگذرند و لباس حیوانیت را کنده و به کمال انسانی برسند(قلب به میم شوند). و در اینجا طبق کلام الهی تولد پیدا کرده‌اند زیرا در دنیا و رحم دنیا به بلوغ 9 رسیدند ، همانطور که نوزاد وقتی از رحم مادر بعد از 9 ماه به سلامت تولد پیدا می‌کند و خداوند کریم رزق شیر را در سینه مادر برایش آماده می‌سازد ، شهید هم به بلوغ عمل و تولد انسانیّتش به تولدی می‌رسد که هرگز در آن مرگ نیست و حیات جاویدان است و روزی که می‌گیرد رزقا حسنا است.اللهم ارزقنا

"ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"   

بلوغ 9 در حرف ط   

عدد ابجد و جایگاه عددی حرف(ط)=9 است. از حروفی است که سخت‌ترین تلفظ را در مخرج حروف دارد و 7صفت را داراست :1)جهر(یعنی جوهر صدا را بیرون می‌آورد ؛ باصدای بلند ادا می‌شود). 2)شدت. 3)اطباق. 4)استعلا. 5)اصمات.   6)قلقله. 7)ضغط.

بالاترین صفت حرف(ط) ، اطباق است. اطباق یعنی منطبق شدن ، مصدر باب افعال و به معنای پوشانیدن و طبق بر سر چیزی گذاردن است. هنگام ادای مخرج آن در دهان پاره‌ای از زبان جمع شده و قسمتی از کام بالا را که مقابل آن است می‌پوشاند. این حرف را مُطبقه می‌نامند که با غلظت و تفخیم تلفظ می‌شود. درصورت عدم رعایت اطباق ، حرف(ط) به (ت) شباهت تلفظی پیدا می‌کند بنابراین معنی کلام تغییر می‌یابد. به همین جهت این حرف که صفت اطباق دارد احتیاج به تمرین بیشتری دارد تا صحیح ادا شود.

یکی از زیبایی‌های حرف(ط) این است که تمام عوالم از عالم پایین به بالاتر در عدد 9 و حرف(ط) انطباق دارد و عوالم هر کدام در سعه‌ی وجودی خودشان به عدد بلوغی 9 کامل هستند. درضمن اینکه به عالم بالاتر تطبیق دارند و صورت کاملتری را پیدا می‌کنند.

در عربی حرف(ط) را (طا) می‌خوانند که عدد ابجد (طا) = 10 می‌شود. پس درحقیقت خود حرف(ط) ، عدد 9 در بطن 10  است و یک حرف کاملا زیبایی است که در اعمال انسان ، دائما ظهور دارد یعنی هر انسانی باید از امام معصوم(ص) پیروی کند پس عملش باید دائما در انطباق باشد تا مورد قبول و رضای امام معصوم(ص) و در نهایت رضای خدای مهربان واقع گردد. بطور مثال راوی می‌فرماید: شخصی که عاشق پیامبر(ص) بود مشاهده کرد از راهی که خاکی بود تا مسجد یک ردّ پا بیشتر نیست خوشحال شد و گفت زودتر بروم تا حضرت(ص) تنها  در مسجد است با ایشان ملاقات کنم و از وجودش حظی ببرم.  وقتی وارد مسجد شد دید سلمان(علیه الرحمه) آنجا نزد حضرت(ص) است پرسید سلمان تو چگونه آمده‌ای که هیچ ردّ پایی از خود برجا نگذاشته‌ای؟! سلمان فرمود: من پای خود را طوری روی جای پای حضرت گذاشتم که از خودم ردّپا نماند ، زیرا من هرگز پشت امام از خود اثری نمی‌گذارم و سعی می‌کنم تمام اعمالم منطبق با دستور این عزیزان باشد و من هرگز دلِ خود را مقدم بر رضای دل پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) وحضرت زهرا(س) نمی‌کنم .

پس اینجا درس بزرگی گرفتیم که انطباق ، اول باید از قلب باشد تا دل ما در قربانگاه ، قربان امر خداوند کریم و دستور حجت خدا نشود و تا دل خاضع نشود بقیه اعضای بدن منطبق دستورات عمل نمی‌کنند. به خاطر همین است که وقتی برای عمل عبادی اقدام می‌کنیم باید اول نیت قلبی داشته باشیم که برای رضای خدا "قربة الی الله" باشد.

یکی از صفات حرف(ط) ، استعلاست یعنی طلب اعلا رفتن می‌کند. عمل انسانی که با  قرآن کریم (وحی الهی) و عمل امام معصومش(ص) مطابقت می‌کند ، او را به درجه اعلا‌ی قرب الهی می‌رساند.

یکی دیگر از صفات(ط) ، ضغط به معنای فشردن است و در حال سکون ، در مخرج حرف لازم است. یعنی در عمل باید محکم باشیم و درحال انطباق سکنی بگیریم تا معلوم شود که راه و روش ما چگونه است.  

دیگر از صفت(ط)، شدت است یعنی محک گفته می‌شود . بنده باید در انطباق عمل پافشاری کند و همیشه در راه هدف استقامت داشته باشد.

صفت دیگر حرف(ط) ، جهر است یعنی باید بلند گفته شود . پس این بلوغ چقدر زیباست که به عدد 9 ، ظاهر می‌شود . انسان مؤمن در عمل بندگی در هر زمان و هر مکان ، هر مقام و هر منصب ، هر پایه‌ی علمی و در هر جایگاه و حتی کشوری و شرایطی باید عمل خدا گونه‌ی خود را مخصوصا در واجبات ، با افتخار و با صدای بلند ، بدون خجالت انجام دهد یعنی صفت جهر در بلوغ حرف(ط)در مقام انطباق به کلام خدای مهربان(قرآن کریم) و امام معصومش(ص) اظهار عمل خالصانه داشته باشد. و در حقیقت این انطباق از عدد 9(ط) به تولد10(طا) اثر ماندگار عمل را نشان می‌دهد. حتی در قبر باید انطباق آنجا جوابگوی خدای مهربان باشد!

دیگر اینکه ملک حرف(ط) ، اسماعیل نام دارد. امیدوارم خوب دقت کنید! {اشتباه نشود ، منظور پیامبر خدا ؛ حضرت اسماعیل(ع) نیست}. در باطن این اسم خیلی اسرار نهفته است که خدا عالم است و بس. فقط بدانید این ملک ، هم اسم پیامبری است که خداوند کریم نزد خانه‌اش از زیر پایش در کودکی چشمه زمزم را سرازیر کرد که الی یوم القیامت ادامه دار است و نسل پیامبر گرامی ما حضرت محمد(ص) از نظر جسمانی از حضرت اسماعیل(ع) است که ایشان به صورت معجزه از زیر چاقوی تیزِ امتحان به سلامت بیرون آمد و نام ذبیح الله را گرفت و او در قربانگاه بندگی و رضای خداوند به پدر بزرگوارش فرمود:"قال یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاءالله من الصابرین" (آیه102سوره مبارکه صافات) و در امتحان  خداوند متعال هم خودش و هم پدر بزرگوارش حضرت ابراهیم(ع) قبول شدند. زیرا او قبل از سر بریدن فرزندش ، اول دل خود را به خواست و رضای خدا منطبق کرد و در بلوغ تطبیق ، دل خود را بُرید و بعد موفق شد که چاقو به گردن فرزندش بکشد.

پس این بلوغ به 9 کامل شدن است که روز قربانگاه و به قربانی رفتن در 10 ظهور پیدا می‌کند که آن عید قربان است. در واقع عالم قرب ؛ مهمانسرای پروردگارعالم و جای روزی گرفتن از نزد کریم است یعنی عند ربهم یرزقون. به همین علت روزه‌ی دنیایی هم در روز عید قربان ، حرام است.

بلوغ 9 در ماه رمضان

ماه رمضان سیّد ماه‌های قمری است و تنها ماهی است که در قرآن کریم نام برده شده است: آیه 185 سوره مبارکه بقره "شهر رمضان الذی انزل فیه القران هدی للناس وبینات من الهدی و الفرقان..." . (ماه رمضان که قرآن در آن نازل شد قرآنی که سراسر هدایتگر مردم است و دلائلی روشن و آشکار از هدایت می‌باشد و مایه جدائی حق از باطل است).

ماه مبارک رمضان ، نهمین ماه سال قمری است. این ماه را شهر الله یعنی ماه خدا می‌نامند و خداوند کریم با کلام نورانی وحی ، از بندگانش پذیرایی می‌نماید و لیله القدر را در این ماه قرار داده است. در واقع بهترین و بالاترین نعمت‌ها را در این ماه به بندگانش عنایت می‌فرماید . اما طریق عبادت در این ماه خاص است : 1)باید از سحرگاه تا غروب آفتاب (بندگان در سنّ تکلیف) روزه بگیرند و در واقع پذیرایی خاص است یعنی امساک از خوردن و آشامیدن. 2)سفره قرآن به صورت قرائت و معنا برای همه‌ی عاشقان باز می‌شود و هر کسی به قدر اشتهای خود از آن بهره مند می‌شود. طبق احادیث خواندن یک آیه قرآن ثواب یک ختم قرآن را دارد. 3)شب‌ها اجبارا برای خوردن سحری و انجام فرائض واجب بیدار شدن. 4) در این ماه درهای بهشت در دنیا کاملا باز و پذیرای مؤمنان است؛ مثل مساجد و جلسات ذکر خدا. 5) درهای جهنم(گناه) بسته می‌شود مگر برای کسی که خودش بخواهد گناه کند. مکان‌های غذاخوری روزها بسته می‌شود. اگر کسی در ملاء عام چیزی بخورد یا سیگار بکشد جریمه می‌شود.

پس در واقع بلوغ عبادت را خداوند به بندگانش می‌آموزد . درحالیکه یک ماه از سال است اما وقتی می‌خواهند برای کسی روزه قضا بدهند می‌گویند یک سال روزه. چون این ماه ، در واقع باطنِ تمام عمر ماست یعنی بنده از وقتی که به تکلیف می‌رسد تا بمیرد باید روزه از گناه باشد. برای همین معصومین(ص) که امامان و پیشوایان ما هستند در دنیا یک گناه که حتی ترک اولی یا مکروه هم انجام ندادند. پس همیشه روزه بودند و در عبادت خاص الخاص و با روزه هم از دنیا رفتند. در واقع افطار حقیقی ، آخرت است ؛در مقام عند ربهم یرزقون نزد پروردگارشان در عالم قرب روزی می‌خورند. آنجا دیگر هرگز روزه نیست و همیشه بهترین افطاری است ؛ کسانی که در دنیا رزق عملشان وحی الهی است یعنی به نسخه حکیم الحکمای پروردگار عالم یعنی قرآن کریم عمل می‌کنند، پس افطارشان هم رزقا حسنا  است.

ماه رمضان بین دو تا یک  قرار دارد {روز شروع و روز آخر} که اگر روز اول را مطمئن به شروع ماه رمضان نباشید و نیت روز اول کنید ، روزه  شما حرام است (باید نیت یوم الشک کنید). روز آخر هم باید مطمئن شوید که روز آخر ماه رمضان است ، اینجا هم اگر یقین نداشته باشید و روز اول شوال باشد ، عید فطر می‌شود که روزه حرام است. پس خداوند درس بزرگی به ما می‌دهد که بایدتمام عمر را به دو یقین ، سپری کنی : از خدا آمده‌ای و به سوی او باز می‌گردی "انّا لله و انّا الیه راجعون". پس کسی که مبدأ و معاد را یقین دارد انشاء الله در عمر خود هرگز عمدا به گناه افطار نمی‌کند! دقت کنید اگر کسی در روزه ماه رمضان عمدا حتی مال حلال مثل آب را بخورد هم معصیت کرده و جریمه می‌شود: هم آن روز دیگر نباید چیزی بخورد و بعد از ماه رمضان هم باید 60 روز به جریمه افطار بی‌موقع روزه بگیرد یا 60 مسکین را غذا بدهد. حال اگر روزه‌اش را با شراب یا کار حرام بخورد باید کفاره‌ی جمع بدهد یعنی هم 60 روز روزه بگیرد و هم 60  فقیر را سیرکند و هم یک بنده را آزاد کند.

امیدوارم خوب دقت کنید! در دنیا که جریمه اینقدر سنگین است ، درآخرت برای بنده گنهکاری که تمام عمرش را با گناه کبیره افطار کرده، چگونه است؟! انشاءالله خداوند کریم همه‌ی ما را مورد عفو و بخشش ، لطف و رحمت بی‌نهایت خود  قرار دهد.

پس بلوغ 9 در عمل ، سنگین‌ترین عمل است که در تولدش به ماهِ 10 که ماه شوال است خداوند کریم به عید فطر ، بنده را تولد می‌دهد و نوازش می‌کند. کلمه شوال از شال می‌آید یعنی خلعت. زیرا بنده‌ای که با روزه تمام ظلماتش از او جدا شده ، به باطن فطری می‌رسد که آنجا عالم قرب است و افطار بر او واجب می‌شود .

در ماه رجب که هفتمین ماه سال قمری است خداوند کریم از سیزدهم ماه پذیرای مهمان خاص خود ؛ حضرت علی(ع) و مادر بزرگوارش در مهمانسرایش که بالاترین و مقدس‌ترین و پاک‌ترین مکان یعنی خانه مطهر کعبه است ، بود که آقا مولود کعبه است و خداوند دیوار را برای او شکافت ، محلی که هیچکس را الی یوم القیامت از آن قسمت ورود و خروج نداده و در واقع اسرار جان خلقت و معرفت به خودش را و راه به اعلا رفتن و به قربش رسیدن را پرده‌برداری فرمود. و در 15 ماه رجب از همان شکاف ، مادر و مولود نورانی پا به بیرون از خانه کعبه گذاشتند. در نیمه ماه شعبان آخرین منجی عالم وجود ؛ مهدی موعود(عج) در دنیا متولد شد. خداوند متعال در نیمه ماه رمضان در ماه ضیافت خود به تمام جهانیان منت گذاشت و سیدالاسباط ابا محمد حسن بن علی(ع) ؛ سبز کننده تمام حقایق هستی و هدف آفرینش و سبز کننده جان قرآن را  متولد فرمود. در 21 ماه رمضان روز تاج گذاری ولایت وجود مقدسش است که در واقع ماه رمضان به ولایت امام حسن(ع) تمام می‌شود که امام افطار کنندگان است و کریم اهل بیت(ص). برای همه‌ی بندگان مؤمن عید فطر، رسیدن به عمل حسن و روز هدیه گرفتن   است . طبق آیه 160 سوره مبارکه انعام "من جاء بالحسنة فله عشر امثالها" ، اگر باخودت (تا قبر) عمل حسن بیاوری پس برای توست 10 تا مثل آن . پس  اگر تمام عمرت را به روزه از گناه (عمل حسن) بیاوری تا قبر ، خداوند کریم  عدد 10 که همان گنج عشر ، جان دهه طُهر و ولایت است یعنی رزق حسن را انشاءالله به عنوان افطار یا عید فطر الی یوم القیامت می دهد که این بلوغ 9 رمضان واقعی است.

عدد 9 در باطن جزء نُه کلام الله مجید

نهمین جزء قرآن کریم در سوره مبارکه اعراف(آیه88)شروع می‌شود. همانطور که می‌دانید مردان اعراف ، چهارده نور مقدس معصومین(ص) هستند که فردای قیامت در جایگاه رفیع مقامات خود می‌ایستند و تمام اهل محشر به وجود مقدس این عزیزان محک می‌خورند و راهشان مشخص می‌شود ؛ هرکس کمتر شناختی هم به ایشان داشته باشد راهی بهشت می‌شود وگرنه در جهنم خواهد بود. پس مردان اعراف در بلوغ نُهِ تمام عالمیان هستند که به عدد 14 یعنی 4روی 10 ، گنج طهارت از طرف پروردگار عالم در این سوره معرفی می‌شوند. ترتیب نزول این سوره مبارکه بر قلب پیامبر(ص) ، سیزدهمین سوره می‌باشد و عدد 13 ، جایگاه حرف (م) به عدد ابجد 40  است.

عدد 9 در باطن 10 (سوره مبارکه انفال-آیه درخصوص خمس)

سوره مبارکه انفال حدودا اواخر جزء 9 شروع می‌شود. این سوره از نظر ترتیب نوشتاری در قرآن کریم ، هشتمین سوره و 88 ، از نظر ترتیب نزول به قلب پیامبر(ص) است (88=عدد ابجد کلمه نحل یعنی زنبور عسل).

بعد از 40 آیه از این سوره مبارکه جزء 9 تمام می‌شود و وارد جزء 10 می‌شود یعنی آیه 41 ، اولین آیه در جزء 10 است که درباره‌ی خمس آمده است(جالب است که حزب 19 هم با شروع جزء 10 آغاز می‌شود«به خط قرآن عثمان طه»).

دقت فرمایید! انفال به معنی مال‌های خدادادی است مثل نفت ، زغال سنگ، سنگ‌های قیمتی ، دریاها  و خلاصه آنچه که خداوند از طبیعت برای بندگانش سرمایه قرارداده ، گنج ظاهری همه جزء غنیمت‌هایی است که خداوند برای بشر قرارداده و می‌فرماید انفال متعلق به خداست(مال الله) و بعد می‌فرماید متعلق به پیامبر(ص) و ائمه(ص) است.

ریشه کلمه انفال از فال است و فال ، همان حروف الف است که گنج ظاهری است. حال خداوند کریم در اول جزء 10 که باطنش 9 است آیه 41 می‌فرماید: "واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه وللرسول ولذی القربی و ..." یعنی بدانید هرگونه غنیمتی بدست آورید(به یک نوع پس انداز)یک پنجم آن برای خدا و پیامبر(ص) و برای خویشاوندان و یتیمان و تنگدستان و در راه ماندگان است. اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی(حق از باطل) روزی که آن دو گروه با هم  رو در رو شدند نازل کردیم ایمان آورده‌اید و خداوند به هر چیزی تواناست.

وجود مقدس امام حسین(ع) که خود حامل 9 ذریه است و به عدد 10 بدنیا آمده  پنجمین معصوم(ص) است و در مقام خمس ، خود فاعل خمس در خانواده مکرش می‌باشد (خامس آل عبا). و آنچه خداوند از جان و مال و فرزندان و مقام‌ها و... به ایشان عطا فرموده ، همه را در راه خدا  قربانی می‌دهد و مقامش خامس آل عبا(ص) می‌شود. در واقع امام حسین(ع) به ما آموخت! زیرا درحالیکه خود، انسان کامل است و گنج عشر را داراست و حقیقت انفال متعلق به اوست، تمام گنج الف خود را در قربانگاه ، فدای یکِ ذات اقدس الهی کرد تا درطواف حج به عدد 11 ، به عالم قرب نزد هو برود(حج=هو=11)یعنی عند ربهم یرزقون. این وعده‌ی صدق پروردگار عالم است به همه شیعیان و محبین اهل بیت پیامبر(ص) الی یوم القیامت.

پس خمس در واقع راه به کمال رسیدن انسان است ، از ظاهر(باب طهارت) ورود پیداکردن تا رسیدن به طهارت باطن است و آماده شدن انسان که بتواند دل خود را خرج رضای خدا کند و آنگاه که حجاب‌های قلب کنار رفت، الفِ وجود خود را که همان غنیمت خدایی است (انفال) ، قربان ذات اقدسش کند که همان رسیدن به مقام کمال انسانی و قرب الی الله است.

پس آیه مبارکه را به جان خوانده و عمل کنیم تا در بلوغ 9 در باطن 10 به حقیقت خمس(لا اقل خمس مال)برسیم زیرا خمس ، باب طهارت باطن است. اگر وسایل شما از نظر ظاهر پاک باشد ولی خمس آن را نداده باشید نماز خواندن با آن صحیح نیست و یا حج با مال خمس نداده باطل است و ... .

درنتیجه خمس بازکننده‌ی باب طهارت عمل به عالم طهارت بهشت می‌باشد که آنجا باب الحسین(ع) است.      

عدد 9 در باطن سوره نهم _ سوره مبارکه توبه  

سوره مبارکه توبه ، نهمین سوره و در دهمین جزء قرآن کریم است . خوب دقت کنید! همیشه عدد 9 در بطن ده قرار دارد(همانطورکه در دروس قبل توضیح داده شد) و عدد 9 روی 10 جلوه می‌کند یعنی 19 ، که جایگاه عددی کلمه (نُه) است. جمع ارقام 19 هم 10 شد که تمام گنج 4 روی 10 و حقیقت 14 و 4 تا 10 تا به معنی تطهیر عدد40 است . امیدوارم خوب متوجه شوید که چرا این سوره مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم ندارد و با حرف (بِ) برائت شروع شده است؟!

باب توبه: یکی از بزرگ‌ترین عنایات حق تعالی نسبت به بندگان گنهکار خود، توبه است که با شستشوی قلبی ،{ فقط از این در} می‌توانیم وارد بهشت شویم. در واقع توبه ، حقیقت آب است که جان و قلب را از رجس ، پلیدی ، حسد ، بخل ، کینه و بغض شستشو می‌دهد.

پروردگار مهربان در قرآن کریم با 4 حرف در امور مهم قسم ، تأکید ، تفهیم و تأیید بعضی امور یا اهداف و عواملی را فرموده است مثل تالله ، والله، الله، بالله. این چهار حرف حروف(ت ، و ، ا ، ب) هستند که کنار هم می‌شود اسم زیبای خودش؛ تواب .خداوند کریم فرمود: انا التّواب الرّحیم من توبه پذیر مهربان هستم (تواب با نام مبارک رحیم است). شاید یک دلیلی که سوره مبارکه توبه بسم الله ندارد به این دلیل باشد که در عالم آخرت معلوم می‌شود توبه او پذیرفته شده است ، در آن زمان از باب بسم الله گذشته است ، در واقع باب بسم الله برای  به تکامل رسیدن ما در دنیاست تا بتوانیم از بسم الله ، به درون آن ورود داشته باشیم. پس آیا در آخرت ورود پیدا کرده‌ایم؟ رحمت رحیمیّتش را شامل حال گنهکاری که توبه کرده قرار می‌دهد. احوال توبه برای کسی اتفاق می‌افتد که در بلوغِ نُه پشیمانی از گناه بخواهد از مرز جایگاهی 19 ، ساجد خداوند کریم شود و از اعمال حیوانی جدا شده و به اعمال و تکالیف انسانی مزیّن و ملبّس شود در جزء  نوزده (جایگاه عددی نُه).

سوره مبارکه فرقان در جزء 19 شروع می‌شود و به معنی جداکننده‌ی حق از باطل و یکی از نام‌های قرآن است.

جالب است بدانید آخرین سوره‌ای که در جزء 19 ، جزء را تمام می‌کند سوره مبارکه نمل است که در آن ، پروردگار عالم ، 2 بسم الله الرحمن الرحیم آورده است و با این سوره ، 114 بسم الله قرآن ظاهر می‌شود.

در واقع حضرت سلیمان نبی(ع) از جانب خداوند ، ملکه سبا را دعوت به دین مبین حق می‌نماید و ایشان در جایگاه توبه به عدد جزء نوزده ، ساجد امر الهی می‌شود و دین حق سلیمان را می‌پذیرد و تمام حکّام خود را امر می‌فرماید که به خداوند یکتا ایمان بیاورند. تمام آیات الهی ، رمز و سرّ کنز و گنج لایتناهی پروردگار عالم است.

خیلی زیباست که بسم الله الرحمن الرحیم در آیه 30 سوره نمل است. به عدد30 ، کل را تمام کرده است و جالب‌تر اینکه جزء 19 به آیه 55 این سوره تمام می‌شود و 55 برابر با عدد ابجد کلمه (نُه) به جایگاه عددی 19  است!!!

پس خوب دقت کنید ! تمام آیات مبارک به حکمت کامله‌ای بدون نقص و خیلی زیبا ، همه اسرار حروفی اعداد را به تمام و کمال ظهور داده است. چنانچه سوره توبه به عدد9 (نهمین سوره) باب بلوغ هدایت را افشا می‌کند و جایگاه بلوغ و حقیقت اسرار کلّ قرآن را در جزء 19 (=جایگاه عددی نُه به حروف) به آیه 55(=عدد ابجد نُه به حروف) تمام می‌فرماید. الله اعلم

نکته جالب دیگر اینکه ترتیب نزول سوره مبارکه توبه به قلب رسول اکرم(ص) 113 است. همانطور که می‌دانید عدد 100 برابر ابجد حرف(ق) یعنی نگهدارنده است و عدد 13 ، برابر جایگاه عددی حرف (م) به عدد ابجد 40 است و در واقع گنج اسرار عالم یعنی 4 روی 10 . پس خوب دقت کنید! عددی که خداوند کریم به حکمت ، ترتیب نزول این سوره مبارکه قرار داده است(113) ، شاید اینطور معنی شود که توبه واقعی ، نگهدارنده باب طهارت وجود و راه گشاینده به عالم طهارت آخرت یعنی بهشت ، در جوار و شفاعت ائمه معصومین (ص) است.  

عدد9 در سوره مبارکه همزه

تنها سوره‌ای که 9 آیه دارد ، سوره مبارکه همزه است که از جهت ترتیب نزول؛ سوره 32{=جایگاه عددی نام مبارک مهدی(عج)} و از جهت ترتیب نوشتاری؛ سوره 104 (=عدد ابجد عطیّه)است. این سوره که با"ویل" شروع می‌شود یعنی وای ، بیم دهنده است که هرکه به گوش جان بشنود و به بلوغ 9 برسد ، انشاءالله به عطیه الهی می‌رسد.  

عدد 9 در سوره‌ مبارکه مریم(س) 

 سوره مبارکه مریم در ترتیب نوشتاری ، سوره 19 قرآن کریم است و با حروف مقطعه "کهیعص" شروع شده است. این حروف رمز به تعداد 798 بار در سوره آمده است که تقسیم بر 19 می‌شود 42 و چهل و دومین سوره مبارکه قرآن؛ سوره شوری با حروف مقطعه "حم عسق" شروع شده است. جالب است که هر دو سوره‌ی مبارکه (مریم و شوری) با 5 حرف مقطعه آغاز شده و با جمع هر دو، 10 ظاهر می‌شود(10=5+5)که 9 باطن 10 است.

تعداد حروف مقطعه در  سوره(شوری) ، 570 تاست که برابر با عدد ابجد کلمه عشر(=عرش) است که تقسیم بر 19 می‌شود 30 و 30=عدد ابجد کلمه یک است. کسانیکه تا حدودی به احادیث و گنج وجود این دو سوره‌ی مبارکه وارد هستند دریافت می‌کنند که این حروف ، راهنمای زیبای توحید و رساندن مقامات انسانی به گنج عشر هستند و معنای رسیدن به این زیبایی‌ها ، رسیدن به بلوغ 9 است با عمل خالصانه.   

جالب است بدانید که خانم مریم(س) از بدو تولد ، بلوغ یافته به دنیا آمد و پروردگار عالم نذر مادر بزرگوارش را قبول فرمود ؛ به قبول حسن یعنی بهترین و بالاترین قبول شدگان است. ایشان در مقام شامخ و اعلای ولایت و برگزیدگی و طهارت قرار دارد طبق آیات 42 و43 سوره مبارکه آل عمران: "و اذ قالت الملائکة یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک علی نساء العالمین(42) یا مریم اقنتی لربک و اسجدی وارکعی مع الراکعین(43) .

ایشان از سنّ طفولیت در مسجد الاقصی قرار گرفت و به عبادت مشغول بود. حضرت زکریا(ع) ، کفالت او را برعهده داشت. طبق آیات قرآن کریم غذای ایشان مائده بهشتی بوده است ، یعنی روزیِ او نور بود. و ایشان کسی است که به بلوغ 9 بدنیا آمده و درجایگاه نوزده ، ساجد است و در حقیقت بندگی ، قانت می‌باشد.

عدد ابجد کلمه قانت=551 که جمع ارقامش 11 (11=1+5+5) برابر با کلمه(حج) و ( هو) است. جایگاه عددی کلمه قانت=56 و 11=6+5 (=هو=حج) است و جایگاه عددی نام مبارک مریم(س) هم 56 می‌شود و عدد ابجد مریم=290 است که جمع ارقامش 11 می‌شود (11=هو=حج).

خداوند کریم یکی از نشانه‌های آیاتش را درخت ، قرار داد و درخت مقدسی که در قرآن نام برده است شجره طیبه است که می‌فرماید:"اصلها ثابت و فرعها فی السماء" .در واقع درخت معمولی تا نهال است ، باغبان باید دائما آب و نورش را مواظبت کند و برایش آفت زدایی کند زیرا درخت نیاز به باغبان دارد و اگر مواظبت نشود از بین می‌رود و گاه آفت‌ها آن را نابود می‌کند.

اما کم کم که رشد می‌کند هرچه ریشه‌هایش عمیق‌تر به زمین فرو می‌رود ساقه تنومندتر و بلندتر می‌شود ، تا جایی که ریشه‌های خود را به سفره آبی یا قناتی وصل کند آنگاه دیگر نیاز به باغبان ندارد و خود قدش را راست نگه داشته و ساقه و شاخه‌هایش را بالا و بالاتر می‌کشد که این زمان درخت را قانت می‌گویند. زیرا در فرمانبری و اطاعت به گنجینه‌ای رسید که همیشه غنی شده است و او همیشه در عبودیت ثابت می‌شود و نیاز به آبیاری ندارد.

انسان مؤمن هم باید در نوجوانی و جوانی در کنار باغبان‌های عمل و اخلاق نگذارد ریشه‌ی عقیده‌اش صدمه ببیند تا سالم رشد کند و در علم و عمل خود به اجتهاد و فقاهت برسد. آنگاه فرمانبر و قانت واقعی می‌شود چون هر قدر درخت میوه می‌دهد و بارور می‌شود ، سر شاخه‌هایش خاضع‌تر و خشوعش از نظر اینکه حفظ میوه‌هایش باشد ، بیشتر می‌شود.

بنابراین انسان مؤمن در حال سجده به اطاعت محض و خالصانه پروردگار خود می‌رسد ، آن سجده‌ای که ریشه‌های عقیده‌اش محکم و محکم‌تر به بلوغ کامل حقیقت سجده برسد. همانطور که گفتیم عدد ابجد کلمه سجده=72 =نوزده و 19=نُه ، پس نُه واقعی یعنی نَه، که به تمام احوالات هوای نفسانی نَه بگوید.

حضرت مریم (س) کسی است که قانت است و پروردگارعالم او را از بدو تولد برگزیده و مطهر وکامل خلق کرد و او به حقیقت کنز وجودش وصل بود ؛ به رزق حسن و ریشه باطنی ، او هرگز از مقام و ولایتش تنزل نکرد و پروردگار عالم تا قبل از خانم حضرت زهرا(س) ، ایشان را سیده‌ی نساء عالمیان قرارداده بود. ایشان هم مقام ولایت دارد و هم مقام مصطفی یعنی وجود مبارکش برگزیده و مطهر است. درترتیب سوره‌های قرآن ،  19 است که 19=جایگاه عددی نُه ، پس مریم(س) در سرّ وجودی خود خانمی است که به عدد 9 بدنیا آمده و فرزند نورانیش هم به بلوغ 9 به او عنایت شده است و در بلوغ عددی حروف نوزده=72 ، جزء ساجدین است. میوه دل این عزیز ، مولود نورانی ؛ وجود مبارک حضرت عیسی(ع) است که به صورت معجزه بدنیا آمد یعنی بدون وجود پدر و در بدو تولد مبارکش اعلام پیامبری فرمود{با اعلام پیامبری در گهواره ، زبان همه‌ی یاوه گویان زمانش را بست} ، ایشان با کتاب و منصب نبوت و به بلوغ حقیقی یک انسان کامل بدنیا آمد ؛آیه 30 سوره مبارکه مریم:"قال انی عبدالله اتانی الکتاب وجعلنی نبیا"  . پروردگار عالم 9  معجزه تسعه به ایشان عطا فرمود{در قسمت معارفی از عدد 9 ، ذکر شده است} و حقیقت این زیبایی‌ها اینکه ایشان پیامبر اولوالعزم هستند.  

حضرت عیسی(ع) کسی است که خداوند در قرآن کریم فرمود کلمه طیبه من است و سلام به روزی که متولد شد و روزی که می‌میرد و روزی که بعث وجود پیدا می‌کند.آیه 33 سوره مبارکه مریم:"والسلام علیّ یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا". از زیبایی‌های وجود مبارکش این است که عمر مبارکش طولانی است(زنده هستند) و شباهت‌هایی به وجود امام زمان (عج) دارد از جمله:

او فرزند بلوغِ نُهِ وجود حضرت مریم(س) است و وجودی است آسمانی. به قول حضرت عیسی(ع)تا وجودی آسمانی نباشد نمی‌تواند به آسمان برود. حضرت مهدی(عج) هم وجودی است آسمانی ؛ از بدو تولد به آسمان‌ها رفت(ایشان را بردند) و در طواف ملائکه به گِردش ، در عالم قدس پذیرایی شدند. و ایشان در غیبت صغری و غیبت کبری ، دلیل بر عالمیان هستند و صاحب و امام و فرمانروای زمان هستند. در زمان ظهور ایشان ، حضرت عیسی(ع) در پشت سر آقا نماز می‌گذارد و در خدمت آقا تشریف می‌آورند. این ظهور ، حقیقت تجلی نُه عالم وجود به صورت بلوغ کامل رسالت و ولایت است!

عدد 19 در سوره مبارکه علق

اولین سوره‌ای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل شد سوره‌ی علق می‌باشد  در روز 27 رجب(مبعث) که 27=جایگاه عددی کلمه سجده. در واقع از جهت ترتیب نزول ، یک است که عدد ابجد یک=30 ، پس 30 جزء قرآن را در بردارد و جانِ آن ، سجده واجب است که سوره به سجده‌ی واجب ختم می‌شود (به آیه 19 و نوزده=72=سجده). پس اولین سوره نازل شده بر قلب مبارک پیامبر(ص) با سجده واجب شروع می‌شود و همانطور که قبلا ذکر شد جایگاه عددی کلمه اول= 19 است که خداوند متعال کثرت را از نام مبارک واحد=19 خود ، ظهور داد و همچنین 19=تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم و حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) است. پس همه‌ی سوره‌های قرآن در باطنِ اول است.

از جهت ترتیب نوشتاری ، سوره 96 است(96= عدد ابجد نام مبارک الله جل جلاله با لام مشدد) و از آخر به اول قرآن ، سوره‌ی نوزدهم می‌شود و در جزء 30 واقع است. جالب اینکه شامل 72 کلمه و 19 آیه است. بنابراین پروردگار عالم ، اولین سوره‌ای که بر قلب مبارک پیامبر(ص) نازل کرد ، از باب 19 بود(در جانِ سجده) ؛ نوزده هم به حروف{به عدد ابجد سجده(چون سجده‌ی واجب دارد)که سجده=72=نوزده و بلوغ نوزده به قرار گرفتن در جایگاهش به عدد 72 یعنی سجده است} و هم به عدد 19{که 19 آیه دارد و از آخر به اول قرآن ، سوره 19 است که بلوغ کامل 9 است چرا که جایگاه عددی نُه=19}   

عدد19 در سوره مبارکه انفطار

این سوره شامل 19 آیه است { جایگاه عددی کلمه نُه=19}. از جهت ترتیب نوشتاری قرآن و ترتیب نزول، سوره 82 است و در ابتدای حزب 2 جزء 30  قرار دارد. 82=عدد ابجد امام  که  فطرت ، امامِ وجودِ هر انسانی است که آن هم در بلوغ 9 و سیر باطن 19 ، به ما متجلی شده است.  

عدد 19 در سوره مبارکه اعلا

این سوره مبارکه شامل 19 آیه است{جایگاه عددی کلمه نُه=19}. از جهت ترتیب نوشتاری قرآن کریم سوره 87 و از جهت ترتیب نزول ، سوره 80 است و در ابتدای حزب 3 جزء 30 قرار دارد. خداوند متعال از اسم اعلای خودش ، امیر المؤمنین را ، علی(ع) نام نهاد {و در احادیث معتبر آمده که این سوره مبارکه، متعلق به حضرت علی (ع) است}. پس این سوره نیز با داشتن 19 آیه مبارکه در جانِ ولایت است به بلوغ 9 و سجده (نُه=19 و جایگاه عددی کلمه نوزده=72=عدد ابجد کلمه سجده). جالب اینکه این سوره ، شامل 72 کلمه است. عروج همه‌ی انسان‌ها از عالم سفل دنیا به عالم اعلا (از عالم دنیا به قرب الهی؛یخرجهم من الظلمات الی النور)، از باطن 19 است.

عدد 19 در سوره مبارکه فیل

این سوره از جهت ترتیب نزول بر قلب مبارک پیامبر(ص) ، سوره 19 است و از جهت ترتیب نوشتاری قرآن کریم ، سوره 105(=عدد ابجد کهف)است. سالی که جسم مبارک پیامبر(ص) متولد شد سال عام الفیل نام دارد{تولد جسمانی پیامبر(ص) در دنیا ، در بالاترین نقطه‌ی اوج بلوغ خلقت که ورودی آن 19 در باطن سجده (نوزده=72=سجده) و در حقیقت بلوغِ 9 (نُه =19) است . ایشان اشرف کائنات و فخر عالمیان است، پس در ظاهر و باطن یعنی دنیا و آخرت، وجود مبارک خود و فرزندانش(آل الله)؛ همه ، کهف حصین هستند}. و در این سال ، خداوند متعال با کوچک‌ترین پرنده‌ها(ابابیل) ، فیل‌های بزرگ لشکر ابرهه را نابود کرد و اینچنین خود ، خانه کعبه را حفظ فرمود .« ابابیل=46 = ولی » : الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور ، بنابراین هر کس زیر پرچم حدود الله باشد ، خداوند خودش حفاظتش می‌فرماید{به عدد 19 جمع حروف اسامی مبارک پنج تن(ص) که کهف حصین هستند(105=کهف)}، در سال عام الفیل پناهگاه همه عالمیان متولدشد(رحمة للعالمین).

عدد 19 در سوره مبارکه مدّثر

در آیه 30  این سوره عدد 19 آمده است و آن تعداد خزانه داران جهنم است (به تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم) که جهنمیان در دنیا اعمالشان به طهارت نرسید حال به جزای اعمالشان می‌رسند(خدا داند که پاک می‌شوند یانه؟!) "علیها تسعة عشر"( آیه 30 ) و 30=عدد ابجد کلمه یک ، پس باطن کلّ قرآن را در جانِ 19 تفسیر می‌فرمایند. و به قول معصوم(ص) قرآن ، مضربی از 19 است (در تمام آیاتش).

نُه در سوره مبارکه بلد  

نودمین سوره مبارکه قرآن (از جهت نوشتاری) ، بلد است {90= عدد ابجد (میم) = عدد ابجد حرف (ص) که نام چشمه‌ای در عرش، صاد است} و شهر مکه را بَلَد می‌گویند. درحقیقت جان همه مخلوقات ، فطرت خدایی است که  قلب ، خانه خداست و هر کس آنجا مشرف شود نماز و روزه‌اش کامل است زیرا آنجا وطن اصلی همه انسان‌هاست . پس در واقع ، بلدِ همه است . جالب اینکه این سوره 20 آیه دارد و 20= عدد ابجد حرف (ک) ؛ پس بلد ، برای عالمیان کافی است.

ترتیب نزول سوره مبارکه بلد به قلب مطهر پیامبر(ص)، 35 است و برابر با عدد ابجد کلمه‌ی دال می‌باشد که عالم خلقت زمین، دال بر این نقطه‌ی زمین است و جایگاه عددی کلمه دال=17 و اینجا مرکز گنج قبله‌ی 17 رکعت نماز در هر شبانه‌روز است،سرّگنج7 روی 10 ،که 17 ربیع الاول روز مبارک تولد پیامبر(ص) و امام صادق(ع) است.   

سوره مبارکه (ق) در جان بلوغ نُه

تا این درس مطالب زیادی درباره نُه بیان شد که فکر می‌کنم جامع تمام کلمات، این سوره است. یکی از اسماء قرآن کریم ، قاف است و ولایت چهارده معصوم (ص) هم قاف است. حرف (ق) به عدد ابجد 100 و جایگاه عددی 19 است. که 19=جایگاه عددی نُه یعنی بلوغ قله معارف و تمام اسرار و کتاب مبین و بالاترین معجزه‌ی خالق هستی قرآن است و وجود اهل بیت(ص). پس (ق) یعنی نگهدارنده و حافظ دین و تمام حد و ثغور اوامر خداوند کریم است و (ق) ، ریشه‌ی کلمه تقوی است و خداوند کریم در آیه2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: "ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین" در کتاب آسمانی قرآن شکی نیست ، یقینا متقین را هدایت می‌کند.

سوره مبارکه (ق) به ترتیب نوشتاری ، پنجاهمین سوره است که 50= عدد ابجد حرف (ن) به جایگاه عددی 14 . حرف (ن) باید پشت تمام حروفِ عمل قرار بگیرد تا حروف عمل را به معنای واقعی خودش برساند یعنی در جایگاه ،که عدد 14 است ؛بدون 14 نور مقدس(ص) ، هرگز کسی به هدایت و هدف خلقت و رضای خداوند متعال نمی‌رسد.{پس بدونِ (ق) ، هیچکس به هدایت کامل نمی‌رسد!}

در این سوره مبارکه ، 57 بار حرف (ق) آمده است که در واقع 3 تا 19 تا می‌شود. در قرآن کریم خداوند انسان را کلمه‌ی خود می‌فرماید . کلمه یعنی کُل و همه چرا که عدد ابجد کلمه=95 می‌شود که برابر است با 5 تا 19 تا. حال خودتان خوب بسنجید که مرتبه انسان کجاست ؟! 95 برابر عدد ابجد کلمه (صاد) است و عدد ابجد حرف (ص) =90 می‌باشد که چشمه زلال حیات طیبه در عالم عرشی است. امیدوارم بتوانیم با (ق)ِ تقوی به مقام کلم الطیب یرفع درجه برسیم. انشاءالله

عدد نُه در سوره مبارکه کهف

در کتاب لهوف آمده است که کاروان اسیران کربلا به سمت دمشق و حتی در دربار یزید ملعون صدای قرآن را از لبان مبارک سر امام حسین(ع) شنیدند. که فرموده‌اند آیاتی از سوره مبارکه کهف بوده است.

کهف ظاهرا یعنی پناهگاه ، جایگاه امن. و یکی از القاب مبارک امام حسین(ع) {در صلوات هر روز ماه شعبان که از حضرت زین العابدین(ع) نقل شده است}"الکهف الحصین و غیاث المضطر المستکین" می‌باشد ، آن پناهگاهی که هرگز امنیت خود را از دست نمی‌دهد و آن  ، فریادرس فریادخواهان است.

سوره مبارکه کهف از نظر ترتیب نوشتاری قرآن کریم ، سوره هجدهم(9=8+1 و 18=2×9 ) است ، در جزء15 . قرآن کریم در این سوره مبارکه در آیه 19 به کلمه "یتلطف" به نصف می‌رسد(هم درآیات و هم در تعداد کلمات). چند نکته قابل ذکر است : جزء 15 خود نیمه‌ی قرآن است (از نظر اجزاء){چون قرآن 30 جزء است}. عدد ابجد کلمه کهف=105 می‌شود که6= 5+0+1 و جایگاه عددیش 33 می‌شود که6= 3+3 است و 33 ، برابر با سنّ بهشتیان و جایگاه عددی نام مبارک زهرا(س) و نام مبارک زینب(س) است. در جزء 15 قراردارد که6= 5+1 می‌شود و 15 =جایگاه عددی حرف (س) به عدد ابجد 60. و می‌دانیم که سین، قلب قرآن است. پس حقیقت زیبای این نام مبارک ، رسیدن امنیت قلب هر مؤمن به کلمه  لطف خداوند متعال است؛در آیه 19 ، و عدد 19 همانطور که ذکر شد برابر جایگاه عددی نُه است. پس در واقع چه کسی به لطف خداوند در پناه کهف حصین او قرار می‌گیرد؟کسی که در عمل و ایمان به بلوغ 9 برسد.یعنی به حقیقت اطاعت واقعی و ساجد شدن به پروردگارعالم(نوزده=72=سجده).

حال ببینید که در این سوره ‌ی مبارکه خداوند متعال احوال اصحاب کهف را بیان می‌فرماید که در زمان پادشاه ظالم و کافر دقیانوس ، این عزیزان پیامبر خود حضرت مسیح(ع) را شناختند و به پروردگار واحد ایمان راسخ آوردند درحالیکه آن جمع همه از نظر مالی و مقامی تمکن کافی داشتند، اما در فهم و کمال عقل ایمان به بلوغ کامل عمل رسیدند و در پناه خداوند و توکل کامل، به آخرت و کتاب آسمانیشان ایمان آوردند. در غار(کهف) پنهان شدند ، پس خداوند کریم آنها را پذیرفت و به پناه امن خود جایگاهشان داد.

و به عدد 309 سال ، درحال مرگی که به صورت خواب برایشان غالب بود پذیرایی فرمود. درآن حال درصورتیکه بدن‌های مبارکشان هر روز در معرض نور آفتاب از مشرق تا مغرب قرار می‌گرفت بوسیله ملائک از پهلو به پهلویی می‌شدند و رزقا حسنا نصیبشان می‌شد به طوری که بعد از 309 سال که از خواب بیدار شدند سالم بودند حتی لباس‌هایشان هم سالم مانده بود.

خداوند کریم عدد سال‌های خواب آنها را رمز بلوغ ایمانشان و احیا و ماندگاریشان قرار داد الی یوم القیامت. 300=عدد ابجد حرف(ش)که صفتش افشا کردن است و عدد 9 ، بلوغ وجودشان از نظر ظاهر و باطن است، ازطرفی نُه=19 و نوزده=72=سجده می‌شود که آنها در سجده اول، 309 سال ماندند و بعد از برخاستن و افشای ایمانشان و پیروزی حق بر باطل عملشان، به سجده دوم رفتند که نزد خدا بمانند و جاودانه شوند و در بهترین مقامات آخرتی پذیرایی شوند. پس به دو سجده ، به بلوغ 9 و 9 رسیدند که 9+9=18می‌شود که 9=8+1 و این سوره از نظر ترتیب نوشتاری ، سوره هجدهم قرآن است.

حال عدد ابجد سیصدُنه به حروف ، 219 میشود یعنی در دو عالم به حقیقت 19 رسیدند.

جایگاه عددی سیصدُ نه =66  برابر با جایگاه عددی چهارده می‌باشد که تمام گنج 4 روی 10 و گنج عشر است. و 66 = عدد ابجد الله جل جلاله. که از تمام این معانی محبت خدا را می‌بینیم و تمام آیات نشانه‌های اوست و راه قرب به خود را باز می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۲۱:۱۶
عذرا شفائی

گنج الف وجود مقدس امام ابا جعفر محمد باقر العلوم علیه السلام

امام محمد باقر(ع)، شکافنده علوم و سید عالِم‌های عالَم است. او کسی است که راهِ رسیدن به گنج وجود را به ما آموخت و شاخه‌های علوم را باز کرد و علم نافع ، علمی که تا قیامت از ما جدا نمی‌شود را به ما آموخت. رتبه معصومیت ایشان 7 و ولایت ایشان 5 می‌باشد .پس جمع عدد ولایی و معصویت ایشان عدد12=5+7 می‌باشد. عدد 12 برابر با جایگاه عددی حرف(ل) ؛ مجرای توحید است. جالب است بدانید که عدد ابجد حرف(ل) برابر 30 است و عدد30 برابر ابجد کلمه یک(ی= 10 و ک=20) پس یک یعنی الف و جایگاه عددی الف هم می‌شود 30 . پس ایشان عالم علمِ الفِ وجود در دنیاست.

ایشان به عدد 8 (ثمن نورعلم) متولد شدند زیرا یک خود ایشان است و 7 ذریه مقدس در بطنش می‌شود 8 . 6 معصومعلیهم السلام در قبل ایشان بودند که 14=6+8 می‌شود. تنها معصومی که در رتبه علمی در حقیقتِ عدد 12 در مجرای لام از گنج الف اسرار ، علوم را ظاهر کرد و علوم را شکافت ایشان بود. کنیه ابا جعفر مخصوص به دو امام معصوم است یکی امام باقر(ع) و دیگری امام جواد(ع) است که این حقیقتی عظیم است. ظاهراً کلمه جعفر به زبان عربی یعنی شتری که بسیار شیر می‌دهد پس اباجعفر ، پدر همه سینه‌های پُر شیر می‌باشد! که در عالم سرّ و در قامت الفِ وجود ، دو سینه است : یکی سینه پُرعلم امام باقر(ع) و دیگری سینه پُر جود و بخششِ امام جواد(ع). ظاهراً گنج علم بخشش می‌خواهد. در حدیث داریم زکات علم ، یاد دادن آن است.

لازم به تذکر است در این دنیا هر مادری فرزند شخصِ دیگری را شیر دهد اگر کودک در حدّ شرعی از سینه مادر شیر بنوشد ، آن کودک به دایه خود و بستنگانش محرم رضایی می‌شود. اما اگر دو سال هم از سینه ایشان شیر را بدوشند و به کودک دهند ، اگرچه رشد خوبی هم داشته باشد به دایه‌اش محرم نخواهد شد. پس درس می‌گیریم که شیعه ، باید وصل به سینه‌های رحمت شود تا مَحرمِ اسرار شود!

دیگر اینکه ایشان فرزند امام سید الساجدین ؛ زین العابدین(ع) است که درواقع میوه‌ی دل امام چهارم(ع) ، باقرالعلوم است. اگر انسان ، بنده خالص خداوند شود پروردگار عالم ، حجاب علم را از او برمی‌دارد و اگر مَحرم اسرار شد گوش‌هایش ذکرهای عوالم را می‌شنود در حالیکه دیگران نامحرمند ، چشم‌هایش ملکوتی را می‌بینند که دیگران محروم از دیدن آن هستند و خلاصه در رابطه با مولایش امام زمان(عج) عنایاتی را در می‌یابد. باری! علمِ امام باقر(ع) همان الِف وجود و گنج هزار دانه (الْف) است.

وجود مبارک ایشان سال 57 هجری متولد شدند و سن مبارکشان 57 سال است که در سال 114 هجری به شهادت رسیدند(لعنت الله علی الظالمین ...). بنابراین ایشان گنج 114 سوره قرآن کریم را ظاهر فرمود.

گنج الف وجود مقدس امام ابا عبدالله جعفر صادق علیه السلام

امام صادق(ع)، سید الصادقین و وصل کننده انوار شعاع صدق به تمام صادقین، رئیس مذهب شیعه ، مجرای صدق که همان الف وجود است می‌باشد. یعنی وجود مقدسش راه وصل شدن به الف وجود را که مجرای صدق است ، ظاهر کرد و ما را  به مخزن صدق رسانید. او صادق آل محمد(ص) است . وجود مقدسش ، سبع مثانی (7 تا 2 تاست) به معنی 4 روی 10 ؛ حقیقت گنج الفِ وجود می‌باشد.

جمع عدد ولایی ایشان(= 6 ) و عدد معصومیت وجود مبارکش(= 8) ، 14 می‌شود (14 =6+ 8) یعنی اظهار حقایق گنج الف! کنیه مبارک دو امام معصوم(ص) ، اباعبدالله است: وجود مقدس امام حسین(ع) و امام صادق(ع). ایشان رئیس مذهب تشیع است.

تولد ایشان و جدّ بزرگوارش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله  در روز 17ربیع الاول است. پیامبر(ص) که خود ، خورشید رسالت و نور تامّ نبوت است در مطلع فجر خود ، روز 17 ربیع الاول قدوم مبارکش به زمین رسید وعالم را منور فرمود و با مبعثش ، گنج خورشید هدایتش را به اذن پروردگار عالم از قلب مبارکش به زبان نورانیش به گوش جهانیان رساند. اما با تولد هشتمین معصوم(ص) در روز 17 ربیع الاول ، شعاع انوار هدایتش بصورت کامل ، این گنج(قرآن) را با تمام محتوا و ظاهر و باطنش به عالمیان آشکار فرمود.

جالب است که خورشید درهنگام طلوعش، 8 دقیقه و 17 ثانیه طول می‌کشد تا نور به زمین برسد و طلوع شعاع صدق هدایت پیامبر(ص) هم به وجود فرزندش ؛ هشتمین معصوم(ص) در 17 ربیع به عالم رسید! 

گنج الف وجود مقدس امام اباالحسن ابا ابراهیم موسی بن جعفرالکاظمعلیه السلام

نام و کنیه وجود مقدس ایشان ، هم نام دو پیامبر اولوالعزم ؛ حضرت ابراهیم(ع) و حضرت موسی(ع) است. عرب به یک معنی ابا را زینت پدر می‌گوید و به یک معنی پدر می‌شود ، پس خوب دقت کنید که کنیه حضرت ، ابا ابراهیم است و اسم مبارکش هم موسی است! در این دنیا که همه ما در(یا)ی انتخاب هستیم باید با مدرک موسوی از دنیا برویم. زیرا کلمه موسی یعنی از آب گرفته شده. آن هنگام که بدن ما در تابوت روی موج در(یای) دنیا روی دست‌ها می‌رود ، آنگاه باید مدال موسوی بگیریم تا امام موسی بن جعفر الکاظمصلوات الله علیه ما را از امواج پرخطر (دریای) دنیا گرفته و به ساحل نجات دارالسلام نزد پدر بزرگوارش ببرد.

و باید به لقب مبارک ابا ابراهیم او وصل شویم تا شیعه واقعی او باشیم زیرا همانطور که می‌دانید آتش غضب کافران و نمرودیان برای ابراهیم(ع) ، برداً و سلاماً شد یعنی خنک و آرامش‌بخش شد و در نهایت گلستان شد و به رضای خدا رسید. وجود مبارک آقا خودش ، کاظم است یعنی که خشم و غضب همه‌ی نمرودیان در بطنش ، برداً و سلاماً است و هرگز اجازه نمی‌دهد که آتش غضب هارون الرشید ملعون که فرعون زمانش بود دین و قرآن را صدمه بزند .

پس مولایمان با اخلاق و آگاهی و رفتار صحیح به ما شیعیان درس خاموش شدن آتش شیطان و وسواس‌ها را داد. زیرا او از درون قلب ، بت شکن است. اما ما در این دوره آخر زمان باید روی نیاز به سوی ائمه(ص) و وجود مبارک آقا ابا ابراهیم(ع) ببریم تا در دنیا و آخرت شفاعت ایشان از آتش غضب پروردگار عالم (به خاطر خطاهای ما) ما را به مقام برداً و سلاما برساند. و با شیعه و محب شدن به این عزیزان به رضای خدا برسیم.

آقا هنگام تولد به عدد6 به دنیا آمد (یک وجود مقدس خودش و5 ذریه مقدس در بطن ایشان). پس 8 نور مقدس قبل ایشان است می‌شود14=8+6. پس نتایجی که از رسیدن به حقیقت چهار روی  ده  و رسیدن به گنج الف  از این عزیز ظاهر می‌شود این است که فقط 14معصوم(ص) ، توان و ظرف وجودی کلّ گنج را دارا هستند و فقط این عزیزان هستند که انسان کامل و حقیقت و جان طهارت می‌باشند. چون این عزیزان وجود مطهرشان بدون ظلمات است. درواقع زیارت جامعه کبیره حقیقت این معانی و گنج معرفت ائمه معصومینصلوات الله علیهم اجمعین است. همانطور که در دعای صبح روز جمعه آمده است: ... آمَنتُ بسِرِّ آل محمد علیهم السلام و علانیتِهم و ظاهرِهم و باطنِهم... . پس تمام شیعیان باید به سرِّ مقام و خلقت و عظمت و شئونات بزرگواران ، ایمان داشته باشند. چگونه می‌توانیم پیروان خوبی برای آنها باشیم؟!

بنابراین پروردگار عالم از وجود مقدس آقا امام و مولایمان موسی بن جعفر الکاظم صلوات الله علیهم اجمعین  ، دو بال ملکوتی به ما شیعیان می‌دهد تا به مجرای توحید و بندگی ، همان گنج الف برسیم تا انشاءالله از زندان نفس قبل از اینکه به زندان قبر برویم ، پرواز کنیم ، تا به عالم قرب و لقاء الله با روسفیدی برسیم. تا ما هم بنده خالص رب مهربانمان باشیم(اللهم الرزقنا).

یکی دیگر از زیبایی‌های رسالت حضرت ابراهیم (ع)، بت شکنی ایشان است که امام بزرگوار ما 14سال (گنج الف) زندان هارون الرشید ملعون را با غل و زنجیر تحمل کرد و فرمود: من بنده عتیق(آزاد) پرورگار عالم هستم. یعنی هرگز قید بندگی هیچ طاغوتی را در وجود خود قبول نکرد ، فقط عبد خالص خدا بود و شیعیانش را هم به این راه دعوت نمود.

گنج الف وجود مقدس امام ابا الحسن علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام

 ثامن الائمه ، تمام باطن الف ، حقیقتِ قیمتی که با هیچ ارزشی قابل مقایسه نیست. ریشه کلمه ثامن ، ثمن است یعنی گرانبهای گرانبهاها! ارزشی که با آن می‌توانید بهشت را بخرید و آن ثمن رضا است. باَبی اَنت و اُمی و نفسی و مالی و اولادی.

رضا ، محورِ مجرای الف است چنانچه همه مخلوق در مجرای رضای او خلق و ظهور شده‌اند و مخلوق ، فقط بوسیله رضای خدا به قربش نائل می‌شود. جالب است که بگویم اراده و مشیت پروردگارعالم در 25 ذیقعد قرار گرفت به خلقت حقیقت باطنِ الفِ مجرای رضای خود در دنیا ؛ که خلقت خشکی است روی آب! اینجا زیر خانه خدا است و خشکی در اینجا متولد شد.

عدد ابجد خشکی =930 می‌باشد ، شاید به این معناست: بالاترین بلوغ مقام عدد 30 !که همانطورکه ذکر شد 30=ل ؛مجرای توحید و30 برابر بود با حروف کلمه یک و یک به عدد(1) ، برابر الف است. (30=ل=یک و 1 یعنی الف). جالب اینکه اگر ارقام 930 را با هم جمع کنیم می‌شود 12=0+3+9 و عدد 12 جایگاه عددی حرف (ل) است. و جایگاه عددی کلمه خشکی=66 که برابر است با عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله. و تعداد حروف سوره مبارکه اخلاص یعنی توحید هم 66 می‌باشد. به امر خداوند تبارک و تعالی اولین بار بدست مبارک حضرت آدمعلیه السلام خانه کعبه برپا شد. از اینجا خشکی بر تمام کره زمین به امر او کشیده شد و نام خشکی ، ارض شد.

توجه، توجه، توجه! در واقع مکان فرود و جایگاه اَلِف، عدد سِرّ کلمه ارض ظاهر شد برابر با عدد 1001(=ارض) که درواقع جمع تمام حروف و اسرار ، تمام 1001 اسماءالحسنی الهی و گنج اسرار تمام قرآن و در باطن حمد پروردگار عالم مجرای جان توحید و در ظاهر برقرار شدن کعبه یعنی خانه مبارک خدا و تجلیگاه حقیقت جان و روح و ظاهر و باطن وجود مبارک 12 امام(ع) و 14 معصوم(ص) است. و همه در آغاز بصورت یک نقطه خشکی روی آب متولد شد و از اینجا دحوالارض شد یعنی در تمام کره زمین کشیدگی پیدا کرد. درواقع همانطورکه گفته شد ؛ اسرارِ الفِ وجود است که در نقطه‌ی ظهور ، تجلی کرد و با صفات کشیدگی الِف که علامت مَد است(آ) ، بر همه‌ی کره زمین و همه مخلوقات ، دحوالارض شد.

و چون الِف خود ، خزانه همه‌ی حروف است پس با شروع الِف ، اولین حروف ظاهر شد و با کشیدگی تا 28 حرف از درون الف ، جلوه‌ گر شد که آخرین حرف در ابجد ، غ است و عدد ابجد غ=1000 که به عربی الـْف می‌شود. پس درنهایت عدد حرف الِف برابر یک شد و تا آخر مَدّ آن به عدد 1000 ظهور داده شد که در جمع می‌شود 1001(1001=1000+1) پس این عدد ، سِرّالله است و خداوند کریم 1001 اسماءالحسنی خود را به ظهور جلوه فرمود و عالم را در اسماء خود و در تجلیات و معرفت خود به دست خلیفه‌های بر حقّش از حضرت محمد(ص) تا چهاردهمین معصوم(ص) و 12 امام(ع) ، غرق کرد. چنانچه خود فرمود:الحمدلله ربّ العالمین.

نکته جالب دیگر اینکه این نقطه ارض ، همان حروف رضا(ع) است که در محوریت الِف، عالم را به گردش در طواف می‌خواند و بدون رضا(ع) ، هیچ کس را به حصن توحید یعنی لا اله الا الله راهی نیست و درواقع مأمنی نیست (حدیث سلسلة الذهب: لااله‌الاالله حصنی ... بشرطها و شروطها و انا من شروطها).

جایگاه عددی کلمه ارض و همینطور کلمه رضا(ع) برابر 47 است که بعبارتی عدد 47 می‌شود 40 تا 7 تا (280=7×40) و اسرار عدد حیات و تولد و جمع گنج موالید انسانی است که این عدد ، برابر روزهای حمل هر مادری است اگر نوزاد سالم و کامل متولد شود(40 هفته که همان 9 ماه و 9 روز و 9ساعت... می‌شود). پس بر هر حملی از جایگاه عددی همان نقطه‌ی خلقت ارض و رضا و گنج الف ، دحوالارض شده و می‌شود تا عمر دنیا باقیست!  

پس این نقطه شد قبله و این جایگاه شد بیت الله ؛ خانه کعبه. اینجا جایی است که تمام بندگان باید رو به این قبله کنند تا عباداتشان قبول شود (درواقع شرط قبولی است) مخصوصاً نماز. چون جان این قبله ، رضاست و روح آن ، علی مرتضی(ص)؛ مولود کعبه جان این باطن اسرار الف است. و این جایگاه امام زمان صلوات الله علیه که او ، حقیقتِ نماز و امامِ نماز و واصل کننده عبادات بندگان به خداست پس عمل اگر بخواهد به رضای خدا برسد باید به امام زمان صلوات الله علیه وصل شود. این حقیقتِ ثمن است و این همان مقام یک است !

و در مقام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه ، درجات بهشت 8 است و 8 ، گنبد خضرایی عرش پروردگار عالم است که همه عالم در زیر سقف 8 (یعنی رضای خدا) می‌باشد. به وجود مقدس امام هشتم شیعیان ؛ امام رضاصلوات الله علیه تربتی از خاک بهشت به عالم ظلمانی دنیا رسید و اینجا ، جایگاه رضوان الهی شد و محل تربت بدن مطهر امام هشتم و به یک قول جان حج و حقیقتی از قبله است. اینجا مشهد رضاست و جان جانان مجرا و تجلیگاه الف است یعنی گنج ثمن اللهی (رضا) افشا شده است. مقام بهشت ، مقام رضوان اللهی  یعنی ظرف رضای خداست.

کسانی به آنجا راه پیدا می‌کنند که در دنیا به قیمت ثمن رضای او دل خود را به قربانگاه بندگی برده و قربانی کنند یعنی دنیای هوای نفسی را به آخرت بفروشند. پروردگار عالم در آیه 111 سوره مبارکه توبه می‌فرماید: "اِنَّ الله اشتری مِنَ المُؤمنینَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة ؛ یعنی این است و جز این نیست که من بهترین مشتری اموال و انفس شما هستم به قیمت بهشت (ثمن رضا).

درواقع سِرّ این است که میوه دل رضاعلیه‌السلام ، جواد الائمهعلیه‌السلام است. واقعیت اینکه هر انسان مؤمنی که به حقیقت رضای خدا برسد ، انشاءالله  جود جوادی پروردگارعالم نصیبش می‌شود!

امام رضا(ع) در مقام الفِ وجود ، مقام محور12 امام معصوم را دارد. در بعضی احادیث آمده است فرزندان بعد از آقا ، ابن الرضا نامیده شده‌اند پس ایشان محوریت 8 و4 را داراست. ایشان به عدد 5 به دنیا آمد (یک وجودمقدس خودش و 4 ذریه مقدس دربطنش) و 9 معصوم قبل ایشان است ، می‌شود 14(14=9+5) پس ایشان در مقام معصومینصلوات الله علیهم اجمعین مثل پدر بزرگوارش آقا امام حسینعلیه‌السلام می‌باشد چراکه امام حسین(ع) با 9 ذریه در بطن بدنیا آمد و خودش مقام پنجمین معصوم را داراست و می‌شود 14(14=9+5) . در حقیقت این دو بزرگوار، جان ذیقعد عالم هستند.

تمام عالم به گرد رضای خدا که مجرا و تجلیگاه آن امام رضا ؛ خلیفة الله علیه السلام است ، می‌چرخد و دایم در طوافند در ثواب زیارت ایشان آمده است: ثواب زیارت مقبولش برابر هفتاد حج مقبول است.

امام رضا(ع) ، صاحب گنج عشر است زیرا در مقام معصومیت ، دهمین معصوم(ص) می‌باشد و جمع عدد ولایی و معصومیتش 18 می‌شود (18=8+10) که برابر با کلمه حی ؛ صفت ذاتی پروردگار عالم است. پس با شمسِ رضا (ع) به زندگی حیات طیب می‌رسیم.انشاءالله

گنج الف وجود مقدس امام ابا جعفر محمد تقی جواد الائمه علیه السلام

کنیه مبارک وجود مقدس آقا امام جوادعلیه السلام  ؛ ابا جعفر است. همانطورکه در قسمت امام محمد باقر(ع) بیان شد :عرب به شتری که سینه‌اش پُر شیر است و زیاد شیر می‌دهد ، جعفر می‌گوید ، پس یعنی از ایشان روزیِ جوادی به بندگان خدا می‌رسد. رزق جواد ، همان رزقی است که هم نیازهای دنیای ما را بر طرف می‌کند و هم نیازهای آخرت ما را. جالب اینکه نیاز انسان چه در دنیا و چه در آخرت تمام نشدنی است تا روزی که انسان به کنز یا به گنج وجود که همان الف است دست پیدا کند.

وجود مقدس جواد الائمه(ع) ، وصل کننده شیعیان و محبّین به گنجِ وجود ؛ همان جود ذات اقدس الهی است زیرا که او جواد است ! وجود مبارک  او وصل کننده به اجود الاجودین (ذات اقدس پروردگار عالم) است. و شیعیان تا این وجودهای مقدس هستند ، هرگز نباید ناامید شوند.

عدد ابجد و جایگاه عددی نام مبارک جواد(ع)= 14 می‌باشد(همان عدد   4روی10 که حقیقت گنج الف است) . آقا امام نهم و معصوم یازدهم است یعنی20=11+9 که اگر اعداد 1تا20 را با هم جمع کنیم 210 می‌شود که برابر با نام زیبای"امام حسین" است. نکته مهم اینست که امام رضا(ع) در دایره معصومین(ص) ، مقابل امام حسین(ع) است و فرزند گرامی‌اش ؛ امام جواد(ع) هم به جمع عدد ولایی و معصومیتش ، مظهر گنج اباعبدالله الحسین(ع) است! امام جواد(ع) در دایره معصومیت در مقابل امام حسن مجتبی(ع) و در دایره ولایت در مقابل امام سجاد(ع) است.

و همچنین عدد 20 برابر با حرف "ک" می‌باشد که جایگاه عددی حرف ک =11 می‌باشد ؛ ایشان یازدهمین معصوم است و 11 ، برابرعدد کلمه مبارک هو و حج است. حرفِ ک ، کاف خوانده می‌شود و یکی از اسماء خداوند است. پروردگار عالم در آیه 36 سوره مبارکه زمر می‌فرماید:الیس الله بکافٍ عبده... آیا خداوند برای بندگانش کافی نیست. اگر نام زیبای خداوند را به کافی بخوانیم عدد ابجدش 111 می‌شود که برابر حروف الِف است. درواقع خداوند با این نام مبارکش به همه بندگانش از وجود مبارک خلیفه‌اش ؛ امام جواد(ع) ، جودِ خود را از مجرای جواد ظهور می‌دهد و در همه‌ی عالم و برای همه عالمیان کافی است.

خداوند متعال جل‌ّجلال شانه می‌فرماید:"انّی نفخت فیه من روحی" ؛ من از روح خودم به آن دمیدم (در چهار ماه و ده روز جنین در شکم مادر). تفسیر خیلی سخت است اما احتمال از معنا همان توصیفی است که از الف ، اول این درس نوشته شد که پروردگار عالم این گنج را به انسان اهدا فرمود. و انسان ، هدف خلقت قرار گرفت و خلیفة الله مقام گرفت! اول منظور انسان کامل 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین و دوم پیامبران بزرگوار 124000 نفر و اوصیاء ایشان ، بعد علما و مؤمنان و بعد ، همه‌ی انسان‌ها) .

آقا به عدد 4 متولد شدند (یک وجود مقدس خود ایشان و سه ذریه مقدس در بطنش ؛ 4=1+3 ) در واقع عدد چهار ، حقیقتِ کنزالهی است. (امیدوارم شیعیانِ ، قدر معصومین صلوات الله علیهم اجمعین را بدانند و معارف  این بزرگواران و کتاب الهی  را بیاموزند)

خداوند متعال به وجود مبارک امام رضا(ع) در عدد جایگاه نام مبارکش ؛ در نقطه ظهور گنج الف ، یعنی در سنّ 47 سالگی ، امام جواد(ع) را عنایت فرمود! امام رضا(ع) در سنّ 55 سالگی که برابر عدد حروفِ نُه (=55) است به شهادت رسید و امام جواد(ع)در سنّ 8 سالگی تاج‌گذاری ولایت فرمود. و میوه‌ی دل امام رضا(ع) هم به جودِ جوادی خداوند ، ثمن گنج ولایت را ظاهرفرمود! آیا زیبا نیست که امام جواد(ع) ؛ نهمین معصوم(ص) است و پدر بزرگوارش به عدد حروفِ نُه یعنی 55 سال عمر مبارکش جلوه دهنده کلمه‌ی حی(=18=جمع عدد ولایی و معصومیتش) است. و جایگاه عددی حروف نُه =19 می‌شود.پس خیلی زیباست که این عدد به 19 حروف بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد و گنج قرآن کریم تعریف می‌شود. که گنج جواد(ع) ، تمامی کلّ ظاهر و باطن و گنج حمد قرآن کریم است. یعنی راه رسیدن به جودِ جوادی ، فقط قرآن است! چنانچه می‌دانید خداوند متعال در آیه 87 سوره مبارکه حجر، قرآن را سبعاً مِن المثانی و القرآن العظیم معرفی می‌فرماید ، یعنی قرآن 2 تا 7 تا است ، یعنی14 تا ، یعنی جواد(ع)! (جواد=14)

لقب مبارک امام جواد(ع) ، تقی است.و این اسم مبارک هم شرط قبولی ایمان و هم شرط راه پیداکردن به هدایت واقعی و رسیدن به هدف عاقبت عالی یعنی عاقبت متقین است که در آخر بدون مشکلات ، بدون ترس و اندوه(لاخوف علیهم و لاهم یحزنون)، به قرب الهی راه میابند و در رضوان حق جای می‌گیرند. خداوند در آیه 2 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ذلک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین ؛هیچ شکی نیست که کتاب آسمانی(قرآن) هدایت میکند متقین را.

کلمه تقوی در صرف حروفی خیلی زیباست! زیرا ریشه این کلمه ، ق {قاف یعنی نگهدارنده} است.درحالیکه یکی از اسماء قرآن کریم هم قاف است و همه‌ی وجودهای مطهرمعصومین(ص) ؛ قاف (نگهدارنده دین) هستند. درواقع برای هر مؤمن واقعی ، نگهدارنده اعمالش ؛ صحیح و سالم (تا قیامت و در بهشت که رضوان الهی است) کلمه قاف است که ریشه‌ی تقوی است. پس بدون تقوی نه می‌توانیم عمل درست به آیات قران داشته باشیم و نه می‌توانیم شیعه واقعی کسانی باشیم که خودشان قاف و مولای متقین هستند و نه می‌توانیم عملِ سالممان را تا قیامت نگهداریم چون جهل و غفلتمان باعث می‌شود که اعمالمان ضایع شود. مثل منفی‌های عمل که مثبت‌ها را پاک می‌کند.

پس بیاییم با تقوای صحیح ، با عمل‌های مثبت ، منفی‌ها را پاک کنیم.چون خداوند کریم به جودِ جوادیش از تجلیگاه خزانه الف وجود عنایت می‌فرماید که در آیه 70 سوره مبارکه فرقان آمده : الا مَن تاب و آمن و عمل صالحا فألئک یبدّل اللهُ سیّئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحیما؛مگر آن کسانیکه توبه کنند با ایمان به خدا عمل صالح بجای آرند پس خدا گناهان آنها را به ثواب مبدّل گرداند که خداوند در حق بندگان بسیار آمرزنده و مهربان است.وهمچنین در آیه 114سوره مبارکه هود می‌فرماید: ... إنّ الحسنات یُذهبن السّیئات... ؛ این است و جز این نیست که عملهای خوب ، گناهان را از بین می‌برد.

نکته: امروزه هر مواد غذایی را که بخواهند کنسرو کنند ، مواد نگهدارنده به آن اضافه می‌کنند (یعنی قِ در آن می‌ریزند!) تا عمر کوتاه آن مواد غذایی ، طولانی‌تر شود. پس اعمال ما هم برای ماندگاری ، نیاز به قِ دارد تا جودِ جوادی شامل حالمان شود. اللهم اجعلنی مِن المتقین

 

گنج الف وجود مقدس امام ابا الحسن علی بن محمد النقی علیه السلام

 وجود مقدس آقا ، آخرین کسی است که کنیه ابا الحسن دارد . نام مبارکش علی(ع) است. و او سید اولیاء ؛ هادی النقی است. وجود مقدسش شیعیان و محبین را به راه صراط مستقیم راهنمایی و هدایت می‌کند و این هدایت از ظاهر به باطن است و هدایت به گنج وجود یعنی رسیدن به الف وجود است. بوسیله این هدایت صادقانه انسان باید پا روی هوای نفس یعنی نفس حیوانی خویش گذاشته تا به هدایت قلبی برای رضای خدا و قرب او برسد. امام هادیعلیه السلام تقوای قلبی  و تقوای عملی  را به عنوان راهبُرد زندگی هر شخصی ظاهر می‌کند. هر کس باید خود ، الگو شود. و سعی کند به تکلیف شرعی و عرفی خود بخوبی انجام وظیفه کند. در جامعه باید هر کس هادی خود باشد و هدایت را بطور کامل بگیرد ، در اینصورت جامعه سالم می‌شود (نکته جالب اینکه انسان از نظر جسمی هم بهترین هادی و رسانا است). نتیجه اینکه هدایت شدن هر کدام ما آثاری دارد که نه تنها دنیای ما بهشت می‌شود ، سبز و آباد می‌شود ، عمران نصیب ما می‌شود ، بلکه ما به گنج آخرتی خودمان که همان بهشت رضوان الهی است که همان الفِ وجود و جایگاه رسیدن به قرب و رضای خداست می‌رسیم. هدایت باطنی ما را به سر منزل سعادت اخروی می‌رساند. این یکی از بالاترین راه کارهایی است که ما بتوانیم به تنزیه و تکمیل اخلاقیات خود برسیم.

تقوی یعنی پرهیزکاری اما از ریشه ، باید قوی بشویم (ریشه کلمه تقوی وَقَیَ است در فعل امر می‌شود ، ق یعنی نگهدار) .عمل با تقوا قدرت نگهداری هوای نفس خود را برای رضای خدا به ما می‌دهد تا حدود خداوند در مرز انسانیت و بندگی ما برای او حفظ شود.

پس باید شیعه امام تقی الجواد(ع) باشیم و اگر بخواهیم شیعه امام نقی(ع) باشیم دائماً باید به خودمان بگوییم من باید قوی شوم و من باید دین و ایمان و هدایتم را تا رسیدن به گنج وجودم نگهدارم. پس امام هادی(ع) راه دشوار هدایت واقعی را نشان داد تا شیعیان و محبّین واقعی به گنجِ الف خود هدایت شوند تا با شیعه شدن امام یازدهم امام حسن عسکریعلیه السلام ، شاخه سبز الف وجود خود را به زیبایی سبز ببینند.

ایشان امام دهم است که عدد ده ؛ حقیقت گنج عشر و جان الفِ وجود یعنی حقیقت چهار روی ده است. دیگر اینکه امتحان هدایت ، در حقیقت عاشورای عمل است. همه روز شاید همه ساعات و شاید همه لحظات ، همه بندگان خدا امتحان می‌شوند و ریشه اعتقاد خود را اعلام می‌کنند. پس امام هادی(ع) که امام دهم است هم حامل گنجِ ده است و هم در دایره ولایت ، مقابل امام حسین(ع){امام عاشورائیان که به عدد 10 بدنیا آمد} قرار دارد و در دایره معصومیت ، مقابل مادر بزرگوارشان ؛ حضرت فاطمه سیدة النساء العالمین(س) { که به حمل امام حسین(ع) ، حامل ده است} قرار دارد . خیلی اسرار در این تقابل‌ها نهفته است!

ایشان معصوم دوازدهم است پس جمع عدد ولایی(=10) و معصومیتش (=12) ، 22 می‌شود (22=12+10). این عدد یکی از اسرار اعداد است! زیرا یک اینکه میوه دل پدر بزرگوارش(معصوم یازدهم) است که جلوه عدد 11 و جان حج و برابر اسم مبارک هو است دوم اینکه این عدد 22 برابر کلمه حاجی و برابر کلمه یاهو ، رمز هدایت است ، بیست و دومین سوره مبارکه قرآن ، حج است و سرزمین مکه در جغرافیای دنیا ؛ بیست و دومین منطقه است ، درضمن اینکه 22 برابر با جایگاه عددی کلمه‌های عبد و طلا (یعنی خالص شدن) و ازدواج (چون این سِرّ زوجیت است) و جایگاه عددی حرف "ت" هم در حروف الفبا 22می‌باشد که ملکش حضرت عزرائیل(ع) (جداکننده نور از ظلمت) است.وهمچنین عدد 22 برابر با اسم زیبای حبیب خداوند متعال است.  {22=حاجی=یاهو=عبد=طلا=ازدواج=ت=حبیب}

گنج الف وجود مقدس امام ابا محمد حسن بن علی زکی العسکری علیه السلام

طیّ مسیر بنده از شکفته شدن دانه انسانی تا رسیدن به ساقه و شاخه پر برگ و تبدیل به گل و میوه ، حقیقتاً خروج از ظلمات به نور است! انسانِِ بااراده و عاقل و دانا و عبد و عبید پروردگار عالم و شیعه و محب بودن به وجود مقدس معصومین صلوات الله علیهم اجمعین ، باید درخت ایمانش را از ریشه  اصلاح کند تا سالم بماند و رشد کند. تا ساقه و شاخه‌اش حسن شود (سبز و نیکو و زیبا) و سلامت آن زکی (نورانی و پاکیزه و بدون آفت)  شود.

سیر ظهور عالم از عالم سِرّ به عالم ظهور، از بطن حقیقت الفِ وجود از وجود حسن تا حسن صلوات الله علیهم اجمعین است. سِرّ الی الحق من الخلق که همیشه سبز و دائمی است. این سِرّ را پروردگار عالم به همه انسان‌ها عنایت فرمود. اما سیر من الخلق الی الحق سیری است که هر انسانی باید دست استمداد و توسل بلند کند تا خود را وصل به وجودهای مقدس 12 امام و چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین کند یعنی همان عروة الوثقی و ریسمان حبل الله تا از بطن ظلمات مادی حیوانی به نور انسانی و حقیقت خلیفه الهی شدن برسد.

سخت‌ترین و ظلمانی‌ترین زمان برای هدایت ، زمان دو امامان عسکریین یعنی امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) است. در واقع هدایت ، نور حقیقی است که بدون ظلمت است و برای اینکه ظاهر شود باید ظلمات وجود را شکافته تا خود را ظاهر کند. مثل روز که از درون شبِ تاریک و ظلمانی بیرون می‌آید. بنا به روایات حقیقت نماز عشا ، آقا امام حسن مجتبیعلیه السلام است. زمان عشا ، هنگامی است که کاملا تاریکی ، آسمان و زمین را فرا می‌گیرد. پس طیّ مسیر نور سبز حسنی(ع) از عشاست تا طلوع صبحِ حقیقت یعنی امام حسن عسکری(ع). هر چه به صبح نزدیک‌تر می‌شویم ظلمات  بیشتر می‌شود. خداوند تبارک و تعالی در آیه 8 سوره مبارکه صف می‌فرماید :"یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ  وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ" ؛ کافران می‌خواهند تا نور خدا را با دهن‌های خود خاموش کنند و البته خداوند نور خود را تمام می‌کند اگر چه کافران خوششان نیاید.

امام حسن عسکری(ع) ؛ معصوم سیزدهم است  که در حقیقت عدد 13 ، همان سِرّالاسرار کنزاللهی است و ظهور الفِ وجود می‌باشد و آن در واقع تولد تک گل همیشه بهارعالم ؛ امام زمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه شریفه می‌باشد. عدد  ولایی امام حسن عسگری(ع) 11می‌باشد و برابر با عدد حروف "یا" که یکی از زیبایی‌های آن این است که در الفبای فارسی ؛ ی ؛ آخرین حرف و الف ؛ اولین حرف می‌باشد پس با گفتن حرف یا ، مثل این است که کلّ حروف را خوانده‌ایم.

پس جمع عدد ولایی و معصومیت وجود مقدسش 24 می‌شود (24=11+13).عدد 24 را عدد جامع می‌گویند زیرا تمام خزائن عالم و باطن قرآن در گنج 24 است { 6666 آیه قرآن در جمع می‌شود 24 (24=6+6+6+6)} و عدد 24 برابر کلمه وحی و اسم مبارک خداوند؛احاطه می‌باشد!{رجوع شود به قسمت عدد 24 در کتاب مهندسی خلقت}

از یک قول عمرِ زمانیِ یک شبانه روز ، به عنوان 24 ساعت تمام می‌شود در واقع ظلمات از نور جدا می‌شود! و مقدّمات  طلوع فجر صادق فراهم می‌شود. امیدوارم منظور مرا متوجه شده باشید و عظمت مقام و شخصیت باطن ولی الله و حجة الله امام حسن عسکری(ع) را دریابید. او ظهوردهنده‌ی کلّ گنج الفِ وجود عالم است در جان طهارت و قلب به میم کننده ظلمات به نور و خزان به بهار است.

دیگر از حقیقت باطن وجود مقدسش اینکه ، آقا به عدد دو متولد شده است (یک خودش و یک ذریه در بطنش).عدد ابجد دو به حروف 10 می‌شود و عدد 10 ؛ همان گنجِ 4روی 10 ؛ حقیقت الفِ وجود است. و عدد 2 برابر حرف ب است که ملکش حضرت جبرائیل(ع) است.{2=ب ، دو=10}

همانطور که از نام مبارکش پیداست عسکری یعنی ایشان در میان لشکر و در پادگان نظامی محصور بودند چون دشمنان (از احادیث نبوی) می‌دانستند که خداوند متعال فرزندی به آقا امام حسن عسکری(ع) می‌دهد که ریشه ظلم را می‌کَنَد و دنیا را اصلاح کرده و حق مستضعفین را به آنها برمی‌گرداند. آنها فکر می‌کردند اگر ایشان را در پادگان نگه دارند و زیر نظر داشته باشند مانع بدنیا آمدنِ فرزندش ؛ امام زمان ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف می‌شوند. اما پروردگار عالم اراده  و مشیت خود را بدون اینکه کسی بتواند مؤثر باشد ، به وجود مقدس ایشان و به تمام جهان اسلام منّت گذاشت و وجود مقدس حضرت مهدی(عج) را بدنیا آورد. یکی از معجزات این است ؛ مادر بزرگوار ایشان خانم نرجس خاتون(س) به صورت معجزه در یک رویای صادقه به عقد آقا امام عسکری(ع) درآمد(در کتاب مهدی موعود از علامه مجلسی آمده است) و وجود مبارک حضرت مهدی(عج) بدنیا آمد.

اما کنیه مقدس امام حسن عسکریعلیه السلام ، ابا محمد است. چراکه این عزیز ، پدر بزرگوارِ م ح م د (ص) است و به معنایی  دیگر ، (ابا محمد) یعنی زینت پیامبر زیرا اهداف وجود مقدس آقا رسول الله(ص) از دامن ایشان سبز شد. زیرا هدف نهایی پیامبران و امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، ظهور وجود مقدس مهدی موعود ؛ امام المنتظر صاحب العصر و الزمان عجّل الله تعالی فرجه شریف بوده است چون ایشان مقام امامِ 12 و معصومِ 14 را  دارد. اللهم عجّل لولیک الفرج.

 گنج الف وجود مقدس تک گل محمدی ؛ابوالقاسم حضرت مهدی صلوات الله علیه

گل همیشه بهار ولایت و رسالت ؛ مهدی صاحب الزمانعجل الله تعالی فرجه الشریف ، کسی است که ریشه ظلم‌ها و ظلمت‌ها را کَنده و حجاب‌ها را کنار زده و تمام انسان‌ها را به حق ، واصل خواهد کرد و در محور رضای خداوند متعال به جان الف وجودهای خودشان می‌رساند یعنی گنج‌ها آشکار می‌شود ، هرکس به قدر خود می‌رسد و قدرشناس می‌شود حتی زمین‌ها گنج‌های خود را بیرون می‌ریزند ، علم‌ها آشکار می‌شود همانطورکه در احادیث آمده تا بحال 2 قسمت از علوم ظاهر شده و 26 قسمت آن به وجود مقدسش ظاهر می‌شود.

بهشتی که پروردگار عالم ، حضرت آدم(ع) و حوا (س) را در آن خلق کرده بود ، دوباره برای تمام انسان‌ها آغوش گشوده و دنیا را برای اهلش ، برداً و سلاما می‌کند. چشمه‌ها بهترین نوشیدنی‌های خود را بیرون می‌ریزند و آنچه زیبایی و گنج درعالم وجود است و حسن جمال و کمالات وجود خود را برای آن امام همام عرضه می‌کنند. او سلیمان وجود است و اوست یوسف زهرا(س) که تمام مخلوقات و عوالم بر او ساجدند و عالم در مقابلش خاشع است ، او قائم آل محمد(ص) است.اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. او که در قیام خود به اذن خداوند ربّ العالمین ، سِرّ کنزاللهی را افشا می‌کند. او که وجودش یک است و کلّ کثرات بر او ظهور می‌شود و کلّ کثرات بر او ساجد و او بر خدای بی‌همتا ، عبد و عابد خالص است ، او امام متّقین و مؤمنین است. اوست که عالم را به وحدت واقعی می‌رساند. به امید ظهور هر چه زودتر او.

اللهم ارنی الطلعة الرشیدة و الغرّة الحمیدة و اکحل ناظری بنظرة مِنّی الیه و عجّل فرجه و سهّل مخرجه... .

آقا حجة ابن الحسن(ص) ؛ امام 12 و معصوم 14 می‌باشد و جمع عدد ولایی و معصومیت ایشان 26 می‌شود (26=12+14). در واقع اظهار وصل 13 به 13 می‌باشد! تا عدد بیست و چهار ، عدد در خلقت شبانه روز تمام می‌شود (6=4+2) ؛ در واقع 6 ، عدد خلقت تمام دنیاست بقول پروردگار عالم که در آیه 4 سوره مبارکه حدید می‌فرماید:"هوالذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام" اوست خداییکه آسمان‌ها و زمین را در6 روز آفرید. عدد 4 ، سِرّ گنج الهی است. اگر 4 را  در 6 ضرب کنیم 24 می‌شود که عدد جامع است. {رجوع شود به کتاب مهندسی خلقت؛ قسمت عدد 24}

در کتاب بحارالانوار(ج25) از کتاب روض الجنان تألیف فضل الله بن محمود فارسی به حذف اسناد از انس بن مالک روایت کرده که گفت:

... پیامبر(ص) فرمود: چون خدا آغاز صنع خود را اراده کرد ، نور مرا شکافت و از آن عرش را آفرید، پس نور عرش از من است و نور من از نور خداست و من ، افضل ازعرشم. سپس نور پسر ابیطالب(ع) را شکافت و فرشتگان{ملکوت و کرسی} را از آن آفرید و نور فرشتگان از نور پسر ابیطالب(ع) است و نور پسرابیطالب(ع) از نور خداست و پسر ابیطالب(ع) ، افضل از فرشتگان است. پس نور دخترم فاطمه(س) را شکافت و از آن آسمان‌ها و زمین را آفرید ، پس آسمان‌ها و زمین از نور دختر من فاطمه(س) است و نور دختر من فاطمه(س) از نور خداست و دختر من فاطمه(س) از آسمان‌ها و زمین ، افضل است . سپس نور حسن(ع) را شکافت و از آن آفتاب و ماه را آفرید ، پس آفتاب و ماه از نور حسن(ع)  است و نور حسن(ع)  از نور خداست و حسن(ع) ، افضل از آفتاب و ماه است. پس نور حسین(ع)  را شکافت و از نور او بهشت و حور العین را آفرید و بهشت و حورالعین از نور حسین(ع) است و نور حسین(ع) از نور خداست و حسین(ع)، افضل از بهشت و حورالعین است....{حدیث‌هشتم‌ازکتاب‌جنة‌العاصمه؛آیت‌الله میرجهانی طباطبایی}. او کسی است که حلقه پنج تنصلوات الله علیهم اجمعین به وجودش بسته شد چون پنجمین معصوم(ص) است و نُه ذریه مقدس در بطنش برابر شد با 14=5+9 {درواقع آقا شد شاه پرده دار ؛ از یک طرف بوجود مبارک پنج تن(ص) و از یک طرف به 9 ذریه معصومش(ص) تا امام زمان(عج) که نهمین فرزند امام حسین(ع) است}.

امام زمان(عج) هم چهاردهمین معصوم است و هم نهمین فرزند از پنجمین معصوم یعنی14=9+5 و عدد ابجد نام مبارکش مهدی(ع)= 59 می‌باشد(یعنی همان 5 و 9). پس جمع ارقام 14 می‌شود 5=4+1 ؛ حلقه پنج به وجود مقدسش بسته می‌شود.

نتیجه اینکه در زمان آقا امام زمانعجل الله تعالی فرجه الشریف بهشت ، روی زمین برقرار می‌شود. نور بدون ظلمت ، ظهور پیدا می‌کند و خلاصه حقیقت گنج الهی به وجود مقدس چهاردهمین نور ولایت و رسالت (همان گنج الف) و سِرّ کنز احد سبحانه و تعالی به عدد 13 به عالم دنیا مخصوص در جایگاه خلقت خشکی زیر خانه خدا ظهور و بروز می‌کند.

آنجا محل ذی القعد ارض می‌باشد. پروردگار عالم فرمود: "انّا لله و انّا الیه راجعون" ؛ حرف (و) ذی القعد ارض(خشکی) است. عدد ابجد حرف (و) = 6 است. وقتی به امر پروردگار عالم ارض دحو (یعنی کشیده) می‌شود ، 6 می‌شود 13 یعنی حرف (و) ، می‌شود (واو)= 13. پس در واقع در زمان آقا باطن 13 کنز در ظرف 13 ذی القعد به وجود عزیز و مقدس مولا و سرورمان صاحب العصر و الزمان(عج) متجلی می‌شود(13+13=26) . عدد 26 ، کلید اعداد است و جالب اینکه این عدد برابر کلمه حدید است که ظاهرا به معنای آهن است اما در حروف ، صفت مبالغه حدود خداست. درواقع همانطورکه آهن ، حدودبندی ساختمان را به استحکام سالیان تضمین می‌کند ، خداوند هم تمام مخلوقاتش را در حدید خلق فرموده! چنانچه در خلقت خودمان فکر کنیم که مثلا درحالیکه موی سر و بدنمان ، همه را مو می‌گویند اما چگونه  موی ابرو حدود دارد و موی سر حدود ندارد؟! نوع موی مژه با همه فرق می‌کند و حدود دارد یا موی صورت هم همینطور! پس درواقع جایی از آسمان‌ها و زمین نیست که از حدود الهی بیرون باشد!

پس اگر خوب دقت کنیم باید حدوددار و حافظ حدود خدا را بشناسیم. چنانچه وجود مبارک همه‌ی معصومین(ص) به یک نحو در باطن 14 معصوم(ص) و 12 امام (ع) هستند یعنی با جمع عدد ولایی و معصومیت به 26 می‌رسند! اما در این زمان وجود مبارک صاحب العصر و الزمان؛ حضرت مهدی(عج) خود، دوازدهمین امام  و چهادهمین معصوم است که در جمع 26 می‌شود. اوست که وجود مبارکش اجراکننده کلّ حدود خداوند است و دنیا را محدوده حدودالله اداره می‌فرماید و بهشت که اجرای کامل حدود خداست در دنیا برقرار می‌شود :

1)جمع اعداد 1 تا 26 می‌شود 351 (351=26+25+ ... +2+1) برابر با عدد ابجد نام زیبای قرآن. پس قانون حدود خداوند در قرآن است که اگر به آن عمل شود ، حدود احکام الهی عمل می‌شود.

 2)عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد (اولین سوره قرآن) به قلب مطهر پیامبر(ص) 5 است و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه ناس(آخرین سوره قرآن) به قلب مطهر پیامبر(ص) 21 است که در جمع ، 26 می‌شوند (26=21+5) پس اول تا آخر قرآن کریم ، حدودالله است.

3)یکی از اسماء قرآن ، حدید است و یک سوره به نام حدید در قرآن آمده که در آیه 25 می‌فرماید: ... و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للنّاس ... ؛ و آهن را که در آن نیروی سخت و منافعی برای مردم است فرو فرستادیم.  4)گردش سال به دو صورت شمسی و قمری است: سال شمسی 365 روز است که در جمع (14=5+6+3) ، 14 می‌شود و سال قمری 354 روز است که در جمع(12=4+5+3)  ، 12 می‌شود. به عبارتی جمع سال شمسی و قمری 26 می‌شود(26=12+14) یعنی تمام ساعات و دقایق و تمام روزها در حدودِ خداوند هستند و ماه و خورشید در محدوده خداوند یکتا، گردش و نورافشانی می‌کنند.

در نتیجه هر یک از ما بندگان خدا باید پاسدار احکام الهی باشیم ؛ اول در قلب و وجود خودمان به عمل خالصانه ، دوم در خانواده و نزدیکان و سوم در جامعه و محل کار و... ، باید حافظ حدود الله باشیم. انشاءالله

جالب است بدانید درهنگام ظهور آقا که خود ، جانِ الف وجود است به عدد 14 ، به قول احادیث معتبر آقا تکیه به خانه خدا می‌زند، آنجا که خود ذیقعد الفِ وجود است و با تکبیر ، خبر ظهور مبارک خود را به گوش همه جهانیان می‌رساند. اما برای تشکیل حکومت نورانی خود به شهر کوفه پایتخت حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌رود و آنجا را مقر و پایتخت خود قرار می‌دهد.

خوب است بدانید عدد ابجد کلمه کوفه=111 است که برابربا عدد ابجد الف می‌باشد(کوفه=111=الف). پس در واقع سه تا الف:  1- الفِ قامت خود آقا. 2-الفِ خانه کعبه.  3-الفِ شهر کوفه. پس آن روز، روز ظهور گنج عالم امکان سِرّالاسرار ؛ باطن 4 روی 10 یعنی 14 که خود چهاردهمین نور مقدس نبوت و ولایت است. در حقیقت هم ظهورِ سه تا یک است (111) ، هم به عدد الِف یعنی سه تا 111 که می‌شود (111+111+111=333) و 333 برابر با عدد ابجد کلمه اربعین است. در واقع جان ظهور طهارت ، افشا و برقرار می‌شود. از طرفی هم جمع ارقام 111 می‌شود 3 و اگر 3 تا 3 را با هم جمع کنیم می‌شود 9 که 9 ، حقیقت بلوغ و کمال است و ذیقعد نهمین فرزند آقا ابا عبدالله الحسینصلوات الله علیهاست .

ما مفتخریم به وجود تمام پیامبران و معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که همه ، راهنمایان دلسوز ما هستند و تاج افتخار ما در دنیا و آخرت هستند. در واقع همه ما باید راه ارتباط خود را از روی خلوص از الف وجود خود به الف هستی پیوند زنیم تا همیشه قانت باشیم ، تا از منبع زلال حق در دنیا و در آخرت به "جناتٍ تجری" برسیم.

در واقع کلّ این کنزالله که نور است ، مجرای سبّوحیت و قدوسیت پروردگار عالم می‌باشد  که در جایگاه 313 به ذیقعد می‌نشیند : 300 ، عدد ابجد حرف ش است صفت آن تفشّی به معنی افشا کننده است. در واقع خداوند متعال ، سبب مسبب‌ها را ظهور داد تا گنج احدیت خودش را به عدد 13 افشا کند! اگر کلمه سیزده را به حروف بنویسیم عدد ابجدش می‌شود 86، که جمع ارقامش 14می‌شود(14=6+8) و جمع ارقام 14 می‌شود 5=4+1، حلقه پنج تن صلوات الله علیهم اجمعین را ظهور می‌دهد. در حقیقت گنج 4روی 10؛ حقیقت الف سِرّ وجود انسان کامل و گنج الهی بوجود آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف اظهار می‌شود زیرا حکومت ایشان ، حکومت نور است. جالب است بدانید سال تولد آقا 256 هجری می‌باشد و عدد ابجد کلمه نور= 256 است و اگر ارقام آن را با هم جمع کنیم 13می‌شود (13=6+5+2) که برابر با جایگاه عددی حرف (م) است. جایگاه عددی کلمه نور=40 می‌باشد که سِرّ طهارت و گنج الف است . عدد ابجد حروف سیصدوسیزده = 256 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه نور است.

پس نتیجه می‌گیریم که اگر بخواهیم یار آقایمان باشیم باید جلوه‌ی سیصدوسیزده بشویم و از ظلمات جهل و گناه ، جدا و با عمل خالصانه به نور هدایت وصل شویم که مصداق آن؛ یخرجهم مِن الظلمات الی النور است.

خداوند یکتا فقط مخصوص وجود مقدس معصومین صلوات الله علیهم اجمعین در قرآن کریم (آیه 33 سوره مبارکه احزاب) می‌فرماید:"انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" این است و جز این نیست که خداوند می‌خواهد رجس و هر آلایشی را از شما خانواده اهل بیت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند. حکومت امام زمان(عج) به امر پروردگار عالم ، کلّ اهداف الهی را در دنیا ظاهر می‌کند.

نتیجه اینکه باید شیعه 14وجود مقدس(ص) باشیم که غیر از آن هیچ راهی نیست و هیچ  دینی جز دین مبین اسلام و تشیع قبول نمی‌شود. آیه 2 سوره مبارکه عنکبوت : "َاحسبَ الناس ان یترکوا اَن یقولوا امنّا و هم لایفتنون"  آیا گمان کردند مردم که رها شوند با اینکه بگویند ایمان آوردیم. به محض اظهار ایمان دست از ایشان برمی‌داریم و آزموده و امتحان نشوند.

استفاده‌هایی از الف

سکاکی  در کتاب خود در مورد خواص حروف آورده است: الف؛ هر که بامداد پیش از آنکه با کسی سخن گوید صد بار الف را بخواند و به همین عدد الف را بنویسد ، صاحب نعمت شود و با خود داشته باشد فائده برایش دارد. از تبلیغات محفوظ ماند و هیچ کس به او نتواند ضرر برساند. البته باید فهمید که هر حرفی از حروف ، خواصی دارد همانطوری که با تلفظ  در شنیدن اثر می‌گذارد و در نقش و ظاهر و ترکیب نیز اثر دارد.

الف ، نمایشگر هزاران اسرار و رموز است و بقیه حروف از الف ، موجود است. در قرآن کریم 48892 الف آمده است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم می‌شود 31 ؛ برابر با عدد ابجد کلمه (لا) که توحید است و مجرای لا اله الا الله و جایگاه عددی لا= 13 می‌شود که 13 برابر است با جایگاه عددی حرف (م) و عدد ابجد م= 40 است. جمع ارقام 13 برابر 4 می‌شود(4=3+1) و عدد 4 پایه عدد 10 می‌شود یعنی 10=4+3+2+1 . پس باطن عدد 10 ، همان یک است و تعداد الف‌های قرآن کریم در واقع سیر حرف الف است از عالم سِرّ به عالم سفل دنیا! و الله اعلم.

هرکس سه تا حرف الف (ااا) شب جمعه نویسد با خود دارد نزد اکابر عزیز و محبوب گردد و دلش صاف و حوائجش برآید. وقت نوشتن این دو اسم را بخواند سبحان الله یا لا اله الا انت . و هر صبح پیش از آنکه با کسی صحبت نماید 1000 بار (آ) گوید مال بی‌حساب به او رسد. و اگر 1000 مرتبه (آ) بنویسد و با خود دارد چنان باشد که اموال و ثروت بی‌حساب به او می‌رسد. و حروف مقطعه اسراری دارد که همه نمی‌فهمند . شاید الف اشاره به (اله) و (الله) و (اکبر) و (اعلی) و (امر) و (احد) می‌باشد. مانند کهیعص که اشاره به کربلا و نینوا می‌باشد.

سبحانَ ربّک ربّ العِزّةِ عمّا یَصِفون و سلامٌ علی المرسلین و

الحـــمـــــدلله ربّ العــــــــــــالمـــــین.

 

اللهم انت الاولُ فلیس قبلک شیء و انت الآخرُ فلیس بعدک شیء و انت الظاهرُ فلیس فوقک شیء  و انت الباطنُ فلیس دونک شیء 

و انت العزیزُ الحکیم.                                            

                                                                                      (مفاتیح الجنان)

 

ضمیمه(1): تمام حروف و گنج الف:

از آنجاییکه تمام حروف الفبای عربی، شامل 28 حرف است که در کلام الله مجید است. و عدد 28 ؛ عدد کامل نام گرفته است.پس تمام اسرار عددی و به حروف در این 28 جای دارد. و همه در جمع ارقام 28 یعنی (10=8+2 و 1=0+1) عدد یک ظاهر می‌شود که برابر با حرف الف است.

حال یک بررسی عددی از اعجاز حروف را می‌بینیم که خداوند حکیم و عالم چگونه وحدت(الِف وجود) را در کثرت(همه‌ی 28حرف) و کثرت(همه‌ی مخلوق) را در وحدت(الِف وجود) تمام می‌فرماید!که همه برای شناساندن ذات اقدسِ غیب الغیوب وجودِ مبارکِ خودش می‌باشد.و همه‌ی عالم در توحید ذات اقدسش به آیات و نشانه‌ها و تعریف در معرفی اسمائی و صفاتش ، غرق است.

اگر 28 حرف را به صورت بسیط بنویسیم یعنی الف+با+تا+ثا+جا ... ، رویهم 72 حرف می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه سجده است. چنانچه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: یسجد لله ما فی السموات و الارض. پس تمام خلقت در حروف (28 حرف) غرقند و همه به خداوند کریم دائماً سجده می‌کنند و سجده یعنی اطاعت محض. امام 72 ، برابر با جایگاه عددی کلمه نوزده هم است چنانچه تمام قرآن از 28 حرف تشکیل شده و تمام در سوره مبارکه حمد و تمامیش در 19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم جمع است{طبق حدیثی از پیامبر(ص)}

جالب است که عدد 72 برابر می‌شود با سه شبانه روز که 24 ساعت است (72=24×3) و عدد ابجد کلمه دنیا=65 و برابر با عدد ابجد حروف سه می‌باشد. پس دنیا ، سه به حروف است. بنابراین در دنیا برای انسان سجده به خداوند متعال واجب شده است و سجده ، بلوغ عبادات و بندگی خداوند کریم است و تمام عمرِ دنیا ، دنیا به خداوند ساجد است! پس درواقع عالمِ دنیا ، سجاده بندگی تمام عوالم است. زیرا آنچه اسرار عوالم است در دنیا ، به ظهور آمده و از دنیا برای آخرت، تجلی و فرستاده می‌شود.

وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) ، ناطق کلّ حروف در مسجد الحرام ؛ بالاترین جای سجده در خانه خدا متولد شدند و در مسجد کوفه {عدد ابجد کلمه کوفه=111=الف (توضیح کامل در درس داده شده است)} در حال سجده به دست شقی ترین اشقیا ؛ ابن ملجم مرادی لعنةالله‌علیه  فرق مبارکش شکافته شد. و در عاشورا ، سر مبارک اباعبدالله الحسین(ع) در حال سجده به دست سنان ملعون از بدن مطهرش جدا شد درحالیکه سر از سجده بلند نکرد.و سر مبارکش را بر نیزه زدند که عدد ابجد کلمه نیزه هم 72 می‌شود .پس 40 وادی سر مبارکش از سجده برداشته نشد و تمام وقت روی عدد 72 است. وجود مبارکش 72 یار باوفا داشت. لعنةالله‌علی‌القوم‌الظالمین‌من‌الاولین‌والآخرین

پس ایشان هم ساجد بودند و هم سه روز تشنگی (برابر 72 ساعت)  را تحمل کردند. و هم در اسامی پنج تن(ص) آخرین حرف اسم ایشان ، نوزدهمین حرف را تمام می‌کند{محمد(ص) +علی(ع) +فاطمه(س) +حسن(ع) +حسین(ع)=19 حرف}. پس او هم به عدد و هم به حروف ، تمام خزانه گنج 28 حرف را بصورت اصلی آن که اطاعت محض خداوند است به کمال بجا آورد و با خون مطهرش ، سجده را به امامت ولایت کبرای خودش و ذریه‌های معصومش(ص) ، امامت کردند و حیات بخشیدند. سلام خدا و ملائکه و همه مؤمنین بر وجود مبارک خودش و یاران باوفایش. الی یوم القیامة

خوب دقت کنید! یادآوری می‌کنم که عدد ابجد اسم مبارک حسین(ع)=128 است یعنی ایشان نگهدارنده تمام خزانه گنج  28  می‌باشد!

جالب است که اگر حروف را بصورت بسیط با نقطه‌هایشان بشماریم { مثلا الف  ؛ 3 حرف دارد و 1 نقطه می‌شود 4 ، با ؛ 2 حرف و 1 نقطه می‌شود 3 و ....} رویهم می‌شود 111 که برابر عدد ابجد حروف الف است! و این ، خزانه گنج حروف است که از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت می‌رسد!

چنانچه هر انسانی این وادی را در عمر خود طی می‌کند . چراکه به یک ،به دنیا می‌آید و کثرت وجودش ظاهر می‌شود و دوباره به وحدت ، دنیا را ترک می‌کند. درواقع از 1 (یکِ وجود شروع) و به الف خزانه وجود دنیا را ترک می‌کند{ 1 به عدد و حروف(الف)} .همانند اول و آخر قرآن مجید که به عددِ 1 ؛ سوره مبارکه حمد (اولین سوره از نظر فهرستی) شروع و به یک به حروف یعنی الف تمام می‌شود چراکه به سوره مبارکه ناس (و کلمه ناس) ختم می‌شود و عدد ابجد کلمه ناس=111=الف است!{ توضیح کامل در کتاب مهندسی خلقت آمده است}

 

 

 

 

 

دل گفت مرا علم لدنی هوس است       تعلیم کن اگر ترا دست رس است

گفتم الف ، گفت دگر هیچ مگوی        در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است

فهرست

پیشگفتار -------------------------------------------------------------------- 4

باب الف -------------------------------------------------------------------- 5

تعریفی از صفرِ وجود ------------------- ----------------------------------- 8

سِرّ خلقت نورٌ واحد(ص) -----------------------------------------------------11

انسان کامل؛ کلمة الله --------------------------------------------------- -----12

تعریف عددی الف ----------------------------------------------------------- 15

معنایی از الف -------------------------------------------------------------   16

حقیقت نطق ------------------------------------------------------------------18

حالت مدی الف  --------------------------------------------------------------19

حقیقت کنزالف  ------------------------------------------------------------- 23

تعریفی از کلمه مبارک واحد  ----------------------------------------------- 24

حقیقت الف در وجود مبارک حضرت فاطمه(س) ---------------------- ------29

تعاریفی دیگرازحرف الف --------------------------------------------------31

جایگاه عددی حروف در الفبا ---------------------------------------------- 32

گنج الف در حروف ---------------------------------------------------33

حدیث آیت الکرسی ---------------------------------------------------36

گنج الف و سوره مبارکه حمد----------------------------------------- 38

صفات الف ----------------------------------------------------------39

*شرح ابجدی عدد 1 به فارسی، عربی و انگلیسی----------------------43

ملک حرف الف -----------------------------------------------------49

الف در قامت قلم --------------------------------------------------- 50

چگونه به الفِ وجود دست یابیم --------------------------------------52

الف در حروف عله ------------------------------------------------ 54

تعریف الف وصل، حروف والی------------------------------------- 55

تعریفی از الف در باب حروف مقطعه؛الم  --------------------------- 58

تعریف الفِ وجود در حقیقت وجود 14 معصومصلوات الله علیهم اجمعین------- 60

*گنجِ الف وجود مبارک رسول اکرم صلوات الله علیهم اجمعین ----------------- 61

*گنجِ الف وجود مقدس امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالبصلوات الله علیه ------- 63

*گنجِ الف وجود مقدس فاطمه زهرا سیدة النساء العالمینسلام الله علیها--------65

*گنج الف وجود مقدس ابامحمد حسن مجتبی علیه السلام------------------- 68

*گنج الف وجود مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام-----------------------73

*گنج الف وجود مقدس ابالحسن علی ابن الحسینعلیه السلام--------------------76

*گنج الف وجود مقدس اباجعفر محمد باقر العلومعلیه السلام--------------------84

*گنج الف وجود مقدس اباعبدالله جعفر صادقعلیه السلام-----------------------86

*گنج الف وجود مقدس اباالحسن موسی بن جعفرالکاظمعلیه السلام--------------87

*گنج الف وجود مقدس اباالحسن علی بن موسی الرضاالمرتضیعلیه السلام-----89

*گنج الف وجود مقدس ابا جعفر محمد تقی جواد الائمهعلیه السلام--------------94

*گنج الف وجود مقدس ابا الحسن علی بن محمد النقیعلیه السلام---------------98

*گنج الف وجود مقدس ابا محمد حسن بن علی زکی العسکریعلیه السلام------101

*گنج الف وجود مقدس تک گل محمدی ؛ابوالقاسم مهدیصلوات الله علیه---------104

استفاده‌هایی از الف -----------------------------------------------------112

جایگاه‌عددی

  حروف

  عددابجد  

 

جایگاه عددی

  حروف

عددابجد

1

ا

1

 

15

س

60

2

ب

2

 

16

ع

70

3

ج

3

 

17

ف

80

4

د

4

 

18

ص

90

5

ه

5

 

19

ق

100

6

و

6

 

20

ر

200

7

ز

7

 

21

ش

300

8

ح

8

 

22

ت

400

9

ط

9

 

23

ث

500

10

ی

10

 

24

خ

600

11

ک

20

 

25

ذ

700

12

ل

30

 

26

ض

800

13

م

40

 

27

ظ

900

14

ن

50

 

28

غ

1000

 

ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۴۲
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

صفات الف

هر یک از حروف تهجی 5 صفت اصلی دارد و در بعضی حروف صفت عارضی دارد. اما الف ، فقط صفات اصلی را داراست و احکام آن این چنین است. الف ، طبیعتاً از ترقیق و تفخیم مبرّی است زیرا از حروف جوفی یا هوایی است و قائم به غیر می‌باشد. و اگر تکیه گاهی نداشته باشد ، مجرد صوت است. هرگاه الف بعد از یکی از حروف استفال قرار گیرد ، ترقیق می‌شود مثل: مَالِکَ- ایّاکَ و اگر بعد از یکی از حروف استعلا قرار گیرد ، تفخیم می‌شود مثل: قال- صاد.

در کتاب مخزن العرفان از خانم امینعلیها الرحمه صفحه 68 می‌فرماید: از علی بن موسی الرضا(ع) است که از صادق آل محمد(ع) از معنی (الم) سوال شد ، ایشان پاسخ فرمود: الف را صفات شش گانه‌ای است که مطابق می‌گردد با شش صفت از صفات حق تعالی:

 1. الف ، ابتدا حروف است. حق تعالی  نیز مبدا تمام خلق است.

2. الف ، منفرد از باقی حروف است. خداوند نیز منفرد بوجود است.

3. الف ، متصل به حروف نیست. حروف متصل باویند. همینطور خلق متصل به حقّند و او سبحانه متصل به چیزی نیست ، تمام خلق محتاج به او و او محتاج به کسی نیست.

 4. الف ، منقطع و جدا و مباین از حروف است. خداوند نیز منقطع و جدا و مباین از خلق است.

5. الف ، سبب ترکیب و تالیف حروف است. حق تعالی نیز سبب تالیف و ترکیب موجودات است.

6. الف ، مستوی و مستقیم است. خداوند نیز عادل و درستکار است.

الف ، یکی از اسماء الهی و آلاء حق تعالی است و مفتاح همه حروف ، حرفیست ازلی و کشیده شده تا ابد. سِرّالاسرار حروف است ، الف که در تمام حروف جاریست در حالی که عیان حروف قرار دارد. گویا این کلام اقتباس شده از کلام امیرالمومنین(ع) که فرموده از برای هر کتابی سِرّی است و لُب و جوهر قرآن ، حروف تهجی است.

 بعضی از اهل قرآن می‌گویند: الف ، اظهار وحدت است ذاتاً و صفاتاً و منفرد بودن بوجود حقیقی ازلاً و ابداً. "کان الله و لم یکن معه شیء." همیشه خدا بود چیزی با او نبود. اشاره دارد به اسم قیوم او. موجودیست قائم بنفسه مقوم لغیره. یعنی قائم به نفس خودش و باعث قوام غیر خودش. بنابراین الف ابجد دلالت دارد بر ذات باری تعالی و تمامی حروف در عربی با حرف الف خوانده می‌شوند مثل : با- تا- ثا ... . عدد ابجد حرف الف ، یک است.

اما صفات تجویدی الف: 1-صفت انفتاح  : الف ، تنها حرفی است که حرکت فتحه را به خود اختصاص می‌دهد. و هرگاه قامت الف مستتر باشد حرکت فتحه جایگزین آن است. همانطور که در قسمت حقیقت گنج الف نوشته شد : عدد 14 یعنی سِرّ گنج 4روی10 ؛ به حقیقت سبع مثانی که طبق کلام الهی هم وجود مقدس حضرت رسول اکرم(ص){که جانِ حمد است} و هم سوره مبارکه حمد{که جانِ محتوای کلّ قرآن است} ، سبع مثانی است یعنی 2 تا 7 تا (7×2=14) آیه مبارک 87 سوره حجر: "ولقد اتیناک سبعا من المثانی و القران العظیم" و براستی تو را سبع مثانی (2تا 7 تا) و قرآن بزرگ عطا کردیم.

پس همانطور که نام دیگرسوره مبارک حمد ، فاتحة الکتاب است ، حرف الف هم باب الفتوح همه فتحه‌های عالم است. این صفت ، خاصّ الفِ وجود است! {قابل ذکر است که در زیارت جامعه کبیره و زیارت مطلقه امام حسین(ع) می‌خوانیم: "بِکــُم فَتحَ الله و بِکــُم یَختِمُ الله" ، بِکــُم اشاره به وجود مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین دارد}.

2-صفت سکون: صفت دیگر الف ، سکون است. زیرا سکون ، پایه حرکت است و سکون ، مقدمه حرکت است. همانطور که گفته شد الف هیچگاه اول کلمه نمی‌آید ؛  در وسط و آخر کلمات می‌آید (زیرا ابتدا به ساکن نداریم فقط مخصوص پروردگار عالم است). در ایام هفته روز اول هفته شنبه است که در مفاتیح دعای روز شنبه و زیارت مخصوصش متعلق به پیامبر(ص) است. در اصل شنبه سکونی است که بقیه شنبه‌ها بعد از او به عدد ظاهر می‌شود! فلسفه می‌گوید: سکون به عدد صفر است و صفر ، قوه‌ی پشت عدد است. و عدد ، زمانی کامل است که پشت آن صفر باشد. پس پشت یک ، همیشه صفر است. پس سکون هم برهانی است و هم ایمانی است!

پس حرکت فتحه بعد از فتح باب است ، از درون سکون به انوار حروف و معانی از آن فوران می‌کند و آثارش میوه و گل همان سکون در دنیا و آخرت جلوه می‌کند. در حقیقت کلّ مخلوق و کلّ عوالم همه زیبائی‌ها از یک خداوندی که جان سکون و غیب الغیوب است ظاهر و مظهر و متجلی شده است. وحدت به کثرت و کثرت به وحدت! پس اهمیت درس را به عنوان عرفان توحید و بنده شدن ظاهر می‌کند.

3- صفت استفال: کلمه استفال یعنی طلب پایینی کردن به عالم  سفل رسیدن ؛ یعنی دنیا. پروردگار عالم بر بندگانش منّت گذاشته که انسان‌ها بتوانند خلیفه او شوند ، او را صدا بزنند.{این صفت در حالیست که الف به صورت همزه ظاهرمی‌شود} عبادتش کنند و جالب است که با صفت انفتاح الف ، باب الفتوح باز شدن راه به اعلا رسیدن را به انسان عنایت فرمود. انفتاح از باب انفعال یعنی پذیرش پیدا کردن ، تأثیر پذیری. این گونه می‌توان گفت که ذره‌ای نیست که در این دنیا بیاید و از باب انفتاح بی‌نصیب باشد. اما جلوه قامت الف است که اندام انسان ، راست قامت و زیباترین شکل را به خود نسبت داده است. پروردگار عالم وقتی انسان را خلق فرمود به خود تبریک فرمود: فتبارک الله احسن الخالقین.

الف ، زمانی صفت استفال را ظهور داد که به صورت همزه ظاهرشد ؛ 21 حرف از حروف الفبا این صفت را به خود گرفته‌اند. خوب است بدانید این عدد جایگاه عددی کلمه یک می‌باشد (21=یک). امیدوارم متوجه منظور شده باشید چون عدد ابجد حروف الف با عدد ابجد کلمه یک برابراست (الف=30=یک) . صفت استفال یعنی نهایت بندگی خالصانه! درواقع حروف الفبای عربی 28 تاست که 4 تا 7 تا می‌شود، 3 تا 7 تای آن(21تا) صفت استفال را به خود گرفته و7 تای آن صفت استعلا. اولین شهید محراب علی ابن ابیطالب(ص){جان و باطن همزه} در شب 21 ماه مبارک رمضان به شهادت رسید(لعنة الله علی ظالمیهم من الاولینَ والاخرین الی یوم الدین).

نکته: شرح ابجدی عدد 1 به فارسی، عربی و انگلیسی

عدد 1 به فارسی ؛ یک ، به عربی ؛ اول و به انگلیسی ؛ وان خوانده می‌شود اما چون خالق و مبدعِ حروف ، پروردگار عالم است و تکلم ، صفت ذاتی حق تعالی است پس ملکوت آن به هر زبانی که باشد ، یکی است:

1)یک: 21 ماه مبارک رمضان، روز شهادت وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) در جایگاه عددی کلمه یک است که می‌شود 21 و عدد ابجد کلمه یک =30 است که ایشان خود ، حقیقت عدد 30 است و به دست مبارکش 30 جزء قرآن در یک جلد {21=یک=30 ، جلد=37=اول} کتابت شده است. پس حقیقتی از اسرار در ماه رمضان که نهمین ماه سال قمری است و روزه واجب است ، هویدا می‌شود. چنانچه اگر ارقام عدد ابجد کلمه قرآن(=351) را با هم جمع کنیم 9 می‌شود (9=1+5+3) که قرآن ، حقیقتِ روزه است و خداوند متعال می‌فرماید:لایمسّه الا المطهّرون(آیه 79 سوره مبارکه واقعه) . و در 21 این ماه باطنِ گنجی که خود ، روحِ این طهارت است به شهادت می‌رسد.

2)اول: درحالیکه کلمه اول ، اسم مبارک خداوند است ، حضرت علی(ص) ؛ خلیفة الله و اولین امام معصوم می‌باشد. جایگاه عددی کلمه اول=19 است . پس فرق مبارکش در جایگاه عددی کلمه اول ؛ در 19 ماه رمضان بدست شقی‌ترین اشقیا ؛ابن ملجم مرادیلعنةالله‌علیه شکافته می‌شود. چون ماه رمضان ؛ ماه 9 است در ظرفِ حروفی ، نُه نوشته می‌شود و عدد ابجد کلمه نُه=55 و جایگاه عددی حروفِ نُه=19است.

و تمام خزانه گنج اسرار عالم بالا را یکبار با تولدش در بیت الله الحرام افشا کرد و اسرار گنج قرآن از زبان مبارک پیامبر(ص) ، به دست مبارک امیرالمؤمنین(ص) در یک جلد مکتوب شد{جایگاه عددی کلمه جلد=19=اول و عدد ابجد کلمه جلد=37=اول} و یکبار دیگر با شهادتش افشاءِ تمام اسرار ولایت در گنج حیاتش تا ظهور آخرین منجی عالم بشریت؛ حجة ابن الحسن(ص) که نهمین فرزند امام حسین(ع) است ، را اظهار کرد! و حضرت ، در عدد 19 به حروف یعنی نوزده که عدد ابجدش برابر کلمه سجده است (نوزده=72=سجده) ، در محراب نماز سرِ مبارک را به بندگی خالصانه پروردگار عالم بر سجده گذاشت تا قلمِ وجود مبارکش در محراب بنویسد : بسم الله الرحمن الرحیم.

اما توجه کنید! چرا در مسجد کوفه؟! ایشان که در خانه کعبه ؛ محلّ نزول و سجده‌ی همه ملک و ملکوت ؛ بیت الله الحرام ؛ مسجدالحرام ؛ گنجِ ظهور وحدانیت و ظهور گنج الفِ وجود در دنیا ، متولد شده است. و قامت الِف را به علم لدنی و حقیقت اسرار توحید معرفی فرمود. در پایان عمر نورانی و مبارکش ، باید در مسجد کوفه پرواز ملکوتی داشته باشد زیرا عدد ابجد کلمه کوفه=111 و برابر با عدد ابجد کلمه الف است!!! آیا انسان متحیر به افشاء این همه حقایق نمی‌شود؟! که متذکر شدم این پرده برداری باید تا خلافت پر افتخار ظهور منجی عالم بشریت باشد که مقرّ حکومت ایشان هم در کوفه و جایگاه ایشان مسجد کوفه است! یعنی چه؟! خدایا توعالِم به اسراری، آیا افشاء گنج الف نیست؟ زیرا خود وجودهای مبارک ، حیات زنده‌ی گنج الف هستند. پس آن روز ، تمام خزائنِ الف وجود به عالم دنیا افشا می‌شود ؛ چه علمی ، اخلاقی ، عملی و چه ظهور حقیقت باطنی هدف خلقت پروردگار عالم که برقرار کردن بهشت روی زمین است و برداشتن پلیدی و ظلمت و جهنم در همین دنیا و روی زمین . اللهم‌ عجّل لولیک ‌الفرج ‌و العافیة و النصر و اجعلنی ‌من‌ انصاره ‌و اشیاعه ‌و الذابین ‌عنه‌ و اجعلنی ‌من ‌المستشهدین‌ بین ‌یدیه... .

3) one (وان) : عدد ابجد کلمه وان=57 می‌شود که برابر با عدد ابجد کلمه همزه است (وان=57=همزه) و امیرالمؤمنین علی(ص) ؛ جان و باطن همزه هستند. و جالب اینکه عدد ترتیب فهرستی سوره مبارکه حدید در قرآن مجید ، 57 است! یعنی حدود الهی در گنج فهرست قرآن ؛ پنجاه و هفتمین سوره است و ولایت ائمه طاهرین(ص) ؛ حدود نگهدارِ تمام خلقت است!

وهمچنین عدد 57 ، 3 تا 19 تا را معنا می‌کند : اول: بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد که تمام محتوای قرآن را دارد و خط طهارت برای ورودی انسان شدن است ؛ از 19حرف تشکیل شده است. دوم: جانِ قرآن ، ائمه طاهرین (ص) هستند که نام مبارک پنج تن(ص) {محمد(ص) علی(ص) فاطمه(س)حسن(ع)حسین(ع)} ، 19 حرف می‌شود. و سوم: نوزده به حروف است که فقط خواندن قرآن و شیعه شدن به ائمه طاهرین(ص) کافی نیست تا به نوزده به حروف نائل نشویم و آن سجده واقعی به پروردگار عالم است! چراکه توضیح داده شد : نوزده=72=سجده.

اما کلمه زن : چون هم کفو وجود مبارک حضرت علی(ع) ، حضرت فاطمه(س) که یک زن کامل است قرار می‌گیرد خالی از لطف نیست که بیان کنم : عدد ابجد کلمه زن=57 است یعنی همان 3 تا 19 تا که توضیح داده شد! جالب است که جایگاه عددی کلمه زن=21=یک می‌شود. پس هر دو بزرگوار ؛ حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) ، رتبه یک آفرینش و گنجِ الِف و الْْفِ وجود و در مقام اول و در جایگاه ظاهر و باطنِ 19 یعنی کلمه اول(به عربی) که جلوه‌ی نام خداوند{هوالاول و الآخر و الظاهروالباطن} در عرصه آفرینش هستند (الی یوم القیامة)

4- صفت صمت : ظاهراً در ماه مبارک رمضان در وقت افطار دعایی می‌خوانیم به این مضمون: اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت و تقبل منا انک انت السمیع العلیم. خدایا برای تو روزه گرفته‌ام و برای تو افطار می‌کنم تو قبول کن از ما که تو بهترین عالم دانایی. صمت ، مقام عالی روزه است. زیرا روزه ظاهر که نخوردن از مواد غذایی است ، امساک می‌شود اما روزه قلبی که تمام عالم وجود در آن روزه هستند یعنی عبد بودن خالصانه به  پروردگار عالم و گناه و تقصیر نکردن قلبی و نفسی و جسمی ، دایما متذکر به ذکرالله! پس الف وجود ، دائماً صفت صمت دارد و متذکر به ذکر خداست چون خود ، مجرای گیرندگی رحمت رحمانیت و رحیمیت است الی یوم القیامت.

پس قلب باید صفتِ صُمت را دارا باشد. صُمت به نوعی صفت سکون را اظهار می‌کند. حقیقت کلّ صفات ، سکون است در صورتیکه بخواهد اول حرف ظاهر شود. همانطور که در کتاب عرفان آب آمده است (مراجعه شود) ، اصل حقیقت هر چیز در سکون ظاهر می‌شود و جایگاه همه مخلوقات از نظر ظهور ، از نظر مقام  و منزلت در سکون جلوه می‌کند. {چنانچه بیان شد: الف 6 صفت را دارا می‌باشد که جلوه صفات ذاتی الهی است}

همانطورکه قرآن کریم ، برای تمام انسان‌ها حُجّت صامت پروردگار عالم است (الی یوم القیامه) و این حجت بر قلب مبارک پاک‌ترین و با لیاقت‌ترین مخلوق پروردگارعالم به نام اشرف انبیاء و اولیاء نازل گردیده است که حقیقت صمت است چون معصوم می‌باشد!

5- صفت جهر:دیگر صفت الف اگر بصورت همزه باشد ، جهر است یعنی جوهر صدا بیرون می‌آید و به صورت بلند خوانده می‌شود و صفت مجهوره یعنی جهر شده مجتمع در کلمات (نغز- قطع- ابیض- ظل- جذر و مد) می‌نامند زیرا سبب قوت به بلندی و آشکار ادا شده مانع جریان نفس می‌گردد. پس یکی از دلایلی که باید بسم الله سوره مبارکه حمد بلند خوانده شود (چه نمازهای صبح ، مغرب و عشا و چه نمازهای ظهر و عصر) این است که حضرت علی(ص) ، حقیقتِ همزه است.

6- صفت شدت:از صفات الف که در همزه ظاهر می‌شود ، شدت است یعنی قوت آواز و سخت گفتن مخصوصاً وقتی الف به صورت (آ) می‌آید . در دستور زبان عرب می‌نویسند وقتی یک همزه ساکن در همزه مفتوحه ادغام می‌شود حرکت مد گرفته و شدید می‌شود. (آ) مثل ء أمن می‌شود آمن.

صفات همزه 7 تاست. صفت مخصوص همزه ، نِبر است یعنی بُرش خورده است مثل قلم و بقیه صفات گفته شده درباره الف را همزه داراست. پس الف آنگاه که صفت نبر یعنی بُرندگی را به او دادند ، همزه شد و همزه ، الف را از سکون به عالم حرکات آورد و صدا از همزه آغاز شد.

عدد ابجد کلمه همزه=57 است (57=ه + م + ز+ ه) و جایگاه عددیش 30 می‌باشد و عدد 30 همانطور که گفته شد برابرعدد ابجد کلمه یک و جایگاه عددی حروف الف می‌باشد (همزه=30=یک=الف) .

همانطور که در اوایل درس و توضیحات عدد 30 و 57 بیان شد ، همزه با تمام کلمات کار می‌کند و حرکت‌ها و صداهای  فتحه ، کسره ، ضمه را بخود اختصاص می‌دهد. و صدای مخصوصشان یعنی آواز خوش حروف به صورت نطق عقلی را ظاهر می‌سازد. همزه را از حروف لفظی می‌نامند زیرا از مراتب نقلی تمام مراتب را دارد. پس چون بر تمام حروف و اصوات از نظر ظاهر و باطن غلبه دارد ، آن را مجموع عالم حروف و مراتبشان می‌دانند و آن ، نه در آنهاست و نه از آنها بیرون است! نقطه دایره و محیط آن است و مرکب عوامل و بسیط آنهاست! پس همه‌ی مراتب از زیبائی‌ها نطق الله عالم ؛ امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم اجمعین است.

 ملک حرف الف

مَلک حرف الف ، حضرت اسرافیل(ع) است. از آنجا که هر حرف ، مَلکی دارد و ملوک حروف ، صور خاص خود را بصورت معنا ظاهر و اثر گذاری و حروف را تاثیرپذیرمی‌کنند. بنابراین ملک این حرف حضرت اسرافیل(ع) ؛ ملک مقرب است که مأمور به دمیدن روح در تمام مخلوقات است و مأمور دمیدن در صور اسرافیل در قیامت است. این ملک که سرش به عرش الهی و پایش در سفل‌ترین نقطه خلقت و بال‌هایش که همان جناح‌هایش می‌باشد تمام شرق و غرب عالم را فرا گرفته ، چنانچه نقطه‌ای نیست که وجود این ملک در آن نباشد. در بدن ما هر روز میلیون‌ها سلول بدنیا می‌آید که این ملک ، در باطن قامت الفِ حیات جاویدان آن را ظهور داده.  در حالیکه درعالم سِرّ، این ملک مقرب از وجودِ الف خلق شده است و در خدمت الف است الی یوم القیامه! والله ‌اعلم فی سِرّ المکنونات فی اوّله‌ و آخره.

الف در قامت قلم

پروردگار عالم شصت و هشتمین سوره‌ی مبارکه کلام کریمش را سوره مبارکه قلم  قرار داد اگر ارقامش را جمع کنیم می‌شود 14(14=8+6) پس قلم به یک معنا ، الف وجود است. و در کلام کریمش اینگونه درس قلم را به انسان می‌دهد. و در اول این سوره مبارکه بعد از بسم الله قسم یاد فرموده  به نون و قلم. که هر دو در خلقت به صورت مَلِکی هستند: نون ، جوهر آن قلم ملکی است که در آن ساکن شده تا در لوح محفوظ آنچه در اراده و مشیت پروردگار عالم قرارگرفته ظاهر شود سطر نماید. فرمود:"ن و القلم و مایسطرون" سوگند به ن و سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد. مؤلفه در واقع گنج الف است که آشکار می‌سازد و خود ، قلم می‌شود.

از طرفی جالب است که 14 (جمع ارقام 68 ؛عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه قلم) برابر است با جایگاه عددی حرف ن در الفبا و عدد ابجدش 50 است اگر ارقام عدد 14 را با هم جمع کنیم 5 می‌شود(5=4+1) که تمام حروف با این جوهر که بضاعت قلم است ، بسته می‌شود! و عدد 68 برابر عدد ابجد کلمه حس است که در وجود انسان 5 حس داریم و با احساس ، به حقیقتِ طعم زندگی دنیا و آخرت پی می‌بریم! سوره مبارکه قلم ، 52 آیه شریفه دارد. عدد 52 برابر ابجد کلمه حمد می‌باشد که سوره مبارکه فاتحة الکتاب است و هفت آیه دارد. اگر ارقام 52 را با هم جمع کنیم عدد 7 حاصل می‌شود (7=2+5) . جالب است یکی از اسماء مبارک قرآن ، (ن) است. کلّ قرآن به فرموده حدیث مبارک پیامبر اکرم(ص) ، در سوره مبارکه حمد جمع است. سوره مبارکه حمد 7 آیه دارد و عدد ابجد کلمه حمد= 52 است ، جالب است که هر سال 52 هفته دارد و هر هفته ، 7 روز و پروردگار عالم در سوره مبارکه قلم با یک حرفِ ن(=14)  ، گنجی از معنا را برای حضرت می‌گشاید (کلّ گنج سِِرّمکنون 4روی ده ؛ حقیقت الف)! و 5=4+1 و عدد ترتیب نزول سوره مبارکه حمد به قلب مبارک پیامبر(ص) هم 5 است!

هر انسانی در حقیقت قامت انسانیش ، قلم است و جوهر انسانیتش ، نون! پس در تمام لحظات زندگی‌اش از زمانی که در صلب پدر و رحم مادر است تا به ظهور نوزادی و طفولیت تا به بلوغ حیات جسمانی می‌رسد تا بمیرد ، (نون=14) گنجی است که پروردگار عالم در لوح زندگیش بدون منت به او می‌دهد(انّی نفخت فیه مِن روحی) تا با شیعه شدن به 14 گنج عالم ، حروفِ عمل بندگی خود را در لوح تکلیف بندگی بدون غلط بنویسد.

بالفطره نفْس انسان سفید و پاک و معصوم است ، لوح عملش سفید است و در گنج الف وجودش خالق مهربان همه لطف­ها را به او بالقوه داده است {اِنّی نفخت فیه مِن روحی ؛ (ن)} و از زمان سنّ بلوغ و انجام وظیفه بندگی و تکلیف انسان با اراده و عقل و خواست خود بر لوح زندگی می‌نویسد و دو ملک مکرم کرام الکاتبین تمام عمل­ها را ثبت و لوح را محفوظ می‌دارند. در قبر و قیامت امر می‌شود، بخوان! کتاب تکلیف خود را که در کف نفس آورده‌ای(آیه 14 سوره مبارکه اسرا: اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا).

پس انسان باید بکوشد تا به گنج وجود خود و توانایی­های بالقوه خود برسد و از آن بهترین استفاده را کند (یعنی نٓ) و روزِ پس دادن تکلیف در قبر و قیامت رو سفید باشد تا آن عالم حسرت نخورد. چون آنجا باید جواب تمام این حروف و کلمات را بدهد که چگونه سطر کرده­ است چون میوه هزاردانه‌اش از الف وجودش ظاهر می‌شود. خداوند متعال در سوره مبارکه یس(آیه12) فرمود: "نکتب ما قدّموا و آثارهم". می‌نویسم اعمال شما را و می‌نویسم آثار عمل شما را چون آثار شما است که بهشت را ظاهر می‌کند یا جهنم!

چگونه به الفِ وجود دست یابیم

اما کمال ، در کثرت سجود(واقعی) عبد در خدمت و بندگی مولای خود است. چنانچه در بالاترین و بزرگ‌ترین و مهم‌ترین تکلیف نماز انسان به قیام و شروع نیّت در قلب و گفتن الله اکبر تکبیرة الاحرام وارد کثرات و اعمال نماز می‌شود تا به نهایت که به سجده می‌رود. در سجده واقعی ، کلّ احوال در کمال بندگی نتیجه می‌گیرد تا با ذکر سبحان ربّی الاعلی و بحمده از حالت حیوانی به کمال انسانی تعالی پیدا کند. بنابراین سجده واقعی (یعنی اطاعت خالصانه) ، جواب شکر همه کثرات نعمت‌ها و تکالیف است به وحدت قرب و رضای خدای مهربان. درواقع تمام مخلوقات از جماد و نبات و حیوان خلق شده تا سجاده شوند و انسان بر روی این سجاده‌ی عشق بگوید: سبحان ربی الاعلی و بحمده ، تا تمام مخلوقات را با سجده خود ، به تعالی و قرب اعلا ببرد!

پس قامتِ الف در حالت سجده به ص یعنی چشمه رحمت عرشی خود می‌رسد تا برای همیشه قانت شود. قانت هنگامی است که انسان مثل یک درخت تنومند آنقدر ریشه‌های خود را در خاک فرو می‌برد تا به یک سفره آبی می‌رسد. صادِ وجود آنگاه دیگر احتیاج به آبیاری ندارد پس دائم رشد کرده و خود را بالا می‌کشد (یعنی الفِ وجود خود را اظهارمی‌کند) ، آنگاه قانت است. پس انسان باید با اطاعت از خدا ، به الف یعنی گنج وجود خود برسد تا حکیم شود.

چرا باید همه مسلمانان برای بجا آوردن نماز که ستون دین است رو به قبله کنند و در سجده ذکر مبارک سبحان ربّی الاعلی و بحمده را ‌بگویند؟ زیرا 1-مگر نه اینکه جایگاه عددی کلمه الف =30 بود و این عدد برابر حرف ل ؛ مجرای توحید بود.

2-خداوند متعال از نام مبارکِ خودش "اعلا" ، نام مبارک حضرت "علی"(ع) را گذاشت جایگاه عددی کلمه اعلا=30 می‌باشد .

پس تنها راه عروج به قرب الهی و رسیدن به رضای او و به کمال انسانی ، فقط رسیدن به علی اعلاست! که از مجرای خلوص و توحید؛ حروف لا اله الا الله میسر می‌شود.اللهم الرزقنا

 

الف در حروف عله 

در ادبیات عرب ، 3 حرف هستند که به آنها حروف عله یعنی مریض می‌گویند. اما من فکر می‌کنم کنایه است در صورتیکه این حروف ، حکیم هستند و خود ، کلید اسراراصلاح امور کلمات و حتی حرکاتند! باری تصمیم به تعریف کامل این درس ندارم اما برای حرف الف و کاربرد آن در ویرایش و اصلاح کلمات و معانی ، تا حدودی اشاره می‌کنم .

مثلاً در کلمه "کان" ، "یکون" و کلمه ایجادی امر حق "کُن فیکون" در حالیکه ریشه فعل "کَوَنَ" می‌باشد ؛ حرکات مفتوحه روی هر حرفی نماینده حروف دیگر است و هر کدام زمان و حالت و جایگاه خود را مشخص می‌کنند و در مقام امکان یعنی شدنِ انجام کاری. حرکت فتحه روی واو به خاطر حرکت فتحه‌ی ما قبلش(روی حرف کــَ) ، واو ؛ قلب به الف می‌شود یعنی کَوَنَ می‌شود کان . حرف الف بین دو حرکت (ک) و( ن) جایگزین دو فتحه است که در این دنیا ما کانَ (آنچه بوده) و مایَکون(آنچه می‌شود) و کایِن(آنچه هست) جزء انقلابات حرکتی این حرف می‌شود.

اما وقتی امر از پروردگار عالم حکیم الحکما می‌آید می‌فرماید: کُن ؛ بشو. حرکت ضمه روی کُن نشانه این است که یک واو در تقدیر بوده است. پس امر از خالق سبحان ، اعلال نمی‌خواهد و کلمه ، سالم ظاهر می‌شود. پس الف ، حکیمِ حروف است.

درواقع الف که جان قرآن کریم است نسخه حکیم الحکما، پروردگار عالم است که جان‌های بیمار همه گنهکاران را درمان می‌کند(اعلال می‌کند)! بالاترین درمان این است که حیوانیت ما را از انسانیت ما جدا می‌فرماید و ما را به حقیقت انسانیت می‌رساند و رستگار می‌کند الی یوم القیامة!

وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) هم همان درمان قرآن(اعلال) را برای  امت خویش انجام می‌دهد. در واقع تمام امامان معصوم(ص) هم ، حکیم هستند. آیه 40 سوره مبارکه احزاب: ما کان محمدٌ ابا أحدٍ مِن رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین و کان اللهُ بکلّ شیءٍ علیماً ؛ محمد مصطفی(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست و لیکن فرستاده خداست و خاتم النبیین است و خدا به همه چیز داناست. ایشان سید المرسلین است. و مقام نبوت او که هم نبی است ، هم امام است ، هم ولی است و هم رسول و هم حبیب الله. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

تعریف الف وصل ، حروف والی

در قرآن کریم در بیشتر کلمات که با الف و لام ظاهر شده‌اند در وصل به کلمات دیگر مثل حروف‌های شمسی و قمری الف‌هایی گذاشته شده که نوشته شده است ، ولی خوانده نمی‌شود. در اصل در قرآن کریم 4 حرف است که نوشته شده ولی خوانده نمی‌شود ؛ حروف والی یعنی (و ا ل ی ) بخاطر اینکه در موقعیت استفاده این حروف ، حرکت بر روی آنها نمی‌آید بنابراین این حروف ، خوانده نمی‌شوند. در مورد الف ، الف را در بیشتر مواقع الف وصل می‌گویند مثل اهدنا الصراط المستقیم. در این جمله 4 الف وصل وجود دارد که نوشته شده ولی خوانده نمی‌شود. راستی تا بحال فکر کرده‌اید چرا؟!

در واقع کلمه ولی یعنی دوستی ، محبت . ولایت هم یعنی سروری ، قیّومیّت و احاطه قلبی ، احاطه وجودی از ولی زمانصلوات الله علیه! پروردگار عالم که در آیه 257 سوره مبارکه بقره می‌فرماید: "الله ولی الذین آمنوا یخرجهم مِن الظلمات الی النور". ولایت دیدنی نیست همانطور که دوستی واقعی ، دیدنی نیست ، محبت دیدنی نیست.

شاید سِرّ اینکه حروف والی نوشته می‌شوند و خوانده نمی‌شوند این است که ولایت مطلقه پروردگار عالم ظهورش در ولایت معصومینصلوات الله علیهم اجمعین است و باطنش جانِ قرآن ! پس این سِرّ را باید درک کنیم و بفهمیم و با کلام و زبان نمی‌توانیم توجیه کنیم ، باید ایمان قلبی داشته باشیم و ایمان قلبی و محبت ، هرگز دیدنی نیست پس ولایت ، امتحان خلوصِ هر بنده‌ای است. پس در قرآن هم نام مبارک 12 امام معصومصلوات الله علیهم اجمعین و نام مبارک خانم فاطمه زهرا سیده نساء العالمینسلام الله علیها به ظاهر نیامده و فقط نام مبارک پیامبر بزرگوارمان حضرت محمد(صلوات الله علیه وآله) 4 بار آمده است.{ در تفاسیر آمده که 600 آیه مبارک قرآن کریم درباره معصومین(ص) است}

تکرار 4 بار نام حضرت محمد(ص) در قرآن کریم هم سِرّ کلّ اسماء 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است(10=4+3+2+1 یعنی 4روی 10 ؛ 14)! همانطور که در تعریف الف گفته شد ؛ مقام الف ، مقام کنز و وصل کننده و موصول ، گنج مخلوقاتست یعنی کلّ حروف و اعداد است. پس در تغییرات علت و معلول حکمت کلمات و حروف را ظاهر می‌کند. در قیامت پروردگار عالم حساب بندگانش را تک تک رسیدگی می‌کند و برای او هیچ گونه سختی ندارد چنانچه خود را سریع الحساب می‌نامد. در دنیا هم پروردگار عالم در آیه 6 سوره مبارکه زمر می‌فرماید: "خلقکم مِن نفسٍ واحدةٍ ثم جعل مِنها زوجها...". او شما را از نفسی واحده آفرید. سپس زوجش را از (نوع) آن پدید آورد.

پس خلقت از یک نفس واحده خلق شده است و هر نفس در دنیا مسئولِ تکالیف خود است و خود در رهن اعمال خویش قرار می‌گیرد. سوره مبارکه مدثر آیه 38 : "کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ" و باید جوابگوی اعمال خود باشد. جالب است که انسان در کثرات اعمال باید دائماً متوجه خدای یکتای خود باشد فقط برای او عبادت کند و فقط از او کمک بخواهد ؛ ایاک نعبد و ایاک نستعین. از شرک و نفاق بپرهیزید. ما شیعیان اعتقاد قلبی به خداوند احد و واحد و بی همتا داریم ؛ لا اله الا هو، لا اله الا الله .

دین ما اسلام ؛ دین برگزیده پروردگار عالم است. سوره مبارکه آل عمران آیه مبارکه 19: "انّ الدین عندالله الاسلام و ما اختلف الذین اوتو الکتاب الا مِن بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم و من یکفر بآیات الله فانّ الله سریع الحساب". در حقیقت دین برگزیده در نزد خداوند منان همان اسلام است و اهل کتاب در آن اختلاف نکرده‌اند مگر پس آنکه به حقانیت آن پی بردند آن هم بخاطر حسد و رقابت میان خویش و هر که به آیات خدا کافر شود (بداند که) خدا سریع الحساب است.

کتاب آسمانی ما بالاترین معجزه پروردگار عالم است. زیرا تمام کتاب‌های آسمانی ، کتاب الله است اما قرآن عزیز ما هم کتاب الله است و هم کلام الله! همانطورکه می‌دانید به فرموده پروردگار عالم در کتاب تورات و انجیل دست برده شده اما قرآن چون کلام خالق است هرگز مخلوق در آن نفوذی ندارد. و در چندین آیه پروردگار عالم تا قیامت قرآن را به مسابقه گذاشته و فرموده هرکس بتواند آیاتی مثل قرآن بیاورد او می‌تواند ادعایی داشته باشد. و پروردگار عالم فرمود ما خود ، حافظ قرآن هستیم {آیه 9 سوره مبارکه حجر: إنّا نحن نزّلنا الذِّکرَ و إنّا له لحافظون}.

تعریفی از الف در باب حروف مقطعه؛(الم){رجوع شود به شکل ابتدای کتاب}

پروردگارعالم 29 سوره‌ی مبارکه قرآن را با حروف مقطعه شروع کرده است که رمز بین خویش و پیامبر گرامی‌اش می‌باشد. اما ظاهر کلام اهمیت حروف و معنای حروف و مقام و منزلت حرف‌ها را تا حدودی بیان می‌فرماید! چنانچه حروف الفبا را دو قسمت می‌کند: در بین حروف مقطعه که در اول 29 سوره قرآن کریم آمده ، 14 حرف آن بدون تکرار است که مفسرین از قول معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که تأویل کنندگان واقعی قرآن هستند می‌فرمایند: این 14 حرف ، نورانی و 14 حرف که  در حروف مقطعه نیامده ، ظلمانی است.

جا دارد تذکر دهم که چهل سوره مبارکه قرآن با حرف الف شروع شده و اولین حرف از کلمات شروع قرآن بعد از بسم الله سوره مبارکه حمد الف است (الحمدلله ربّ العالمین) و آخرین کلمه قرآن کلمه ناس است که عدد ابجدش (111) می‌شود که مطابق عدد ابجد حروف الف است (ناس=111=الف) .

"الم" ؛ یکی از پراسرارترین کلام پروردگارعالم به پیامبر(ص) است.و اولین حروف مقطعه است چراکه سوره مبارکه بقره با الم شروع شده است (الم در ابتدای 6 سوره آمده است).بنابراین اولین حرف در حروف مقطعه هم الف می‌باشد (الم با الف شروع شده).نکته: حروف مقطعه شامل 78 حرف است که 13 تای آنها الف است.

پس الم در حروف الف (ا.ل.ف) جمع است! الف ، جامعِ  جمع حروف است (عدد ابجد کلمه جامع = 114 است) و در این کلام مبارک (ال) در هر دو کلمه است {یعنی در حروف الف و الم} اما در الف ، حرفِ (ف) است و در الم (حرف م) است . در جان معنا شاید اینطور باشد که عدد ابجد حرف (ف=80) و عدد ابجد حرف (م=40) است یعنی حرف (فا) ؛ دو برابرِ حرف (م) است که پروردگارعالم ، جزئی از الف را در حرف میم ظهور داده است و در اسرار بقیه حروف مقطعه عددشان در الْْفِ الِف قرار دارد. پس سِرّحروف الم این است که الِف ، کلّ لام و میم را در خود دارد.

 نکته: جالب است بدانید از نظر جایگاه عددی حروف در الفبا ، حروف رمزِ الم (اولین آیه سوره مبارکه بقره) به صورت بسیط می‌شود 92 : حرف الف در جایگاه حروفی می‌شود 30 که همان عدد ابجد (ل) است (مجرای توحید) {الف=30=ل}. حروف لام در جایگاه حروفی می‌شود 26 (12=ل و 1=ا و13=م) و حروف میم در جایگاه حروفی می‌شود36 (13=م و 10=ی و 13=م). وقتی این سه عدد را با هم جمع کنیم (الف+لام+میم= 30+26+36)  می‌شود 92 که 92 ، برابر با اسم مبارک محمدصلی الله علیه و آله است که حقیقت الم است.

و عدد ابجد این سه حرف (الم) به صورت بسیط می‌شود 272 { یعنی (111=الف) + (لام=71) + (90=میم)=272} که برابر با عدد ابجد کلمه ربع (ریشه ربیع یعنی بهار) است. و جمع ارقام 272 ، برابر 11 می‌شود (11=2+7+2) پس عدد ابجد حروف مقطعه الم در جمع آخر برابر کلمه مبارک هو و حج و دوا است (هو=11=حج=دوا) و اینگونه راه را برای بندگی خالصانه ظاهرمی‌کند.

حرف قرآن را مدان که ظاهر است     زیر ظاهر، باطنی بس باهر است

زیر آن باطن، یکی بطن دگر            خیره گردد اندر او فکر و نظر

زیر آن باطن یکی بطن سوم                                کاندر او گردد خردها جمله گم

همچنین تا هفت بطن ای بوالکرم                      می‌شمر تو زین حدیث معتصم

 

تعریف الفِ وجود در حقیقت وجود 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین

 از آنجایی که تمام عالم در سِرّ این حقایقِ نوشته شده ، غرق هستند و از این سِرّ، کلِّ نور خلق شده است و در حقیقت وجود ولایتِ کلی است که در ظلّ ولایت مطلق پروردگار عالم است. درحالیکه ، کلّهم نورٌ واحد(ص) هستند. اما در ظهور جسمانی در دنیا هرکدام این عزیزان به یک نوع راه هدایت را برای انسان‌های زمان خود به امامت خویش و به صورت کامل و تماماً نشان داده‌اند. هریک ما را به نوعی  به گنج وجودمان راهنمایی کرده‌اند تا همه انسان‌ها را به جایگاه حیقیقی خود که رضای پروردگار عالم  و مقام قرب ربّ العالمین است برسانند. این میسر نمی‌شود اِلّا اینکه از ظلمات حیوانی خارج شده و به صورت و سیرت انسانی مزیّن شویم. طبق درس نوشته شده هر کدام از وجودهای مقدس ، باطن الِف وجود هستند. عدد ابجد الف ، یک است پس هرکدام این عزیزان ، مقام یک را دارا هستند. در زبان عرب این مقام را سیّد می‌گویند. ما مسلمانان مخصوصا شیعیان مفتخریم که دینمان ، سیّد دین‌هاست. کتاب آسمانی ما سیّد کتابهاست. پیامبربزرگوارمان ؛ سید المرسلین(ص) و اولین اماممان امیرالمؤمنین علیعلیه السلام ؛ سیدالاوصیا و خانم دو عالم فاطمه زهرا سیده نساء العالمین و فرزندانشان سید اوصیای پیامبر اکرم(ص) هستند.

در واقع هدف من حقیر این است که همه بدانند از باب علم اعداد و حروف ، سرِّ وجودِ عزیز و مقدس ائمه معصومین(ص) همه ، 4 بر روی 10 یعنی همان حقیقت الف وجود و گنج چهارده می‌باشد.

گنجِ الف وجود مبارک رسول اکرم صلوات الله علیهم اجمعین

ایشان در سِرّ حقیقت خلقت ، اول مخلوق و سِرّ او حقیقت محمدی است. اهل بیت او برگزیده پروردگار عالم است که در مقام اهل بیت محترمش در سوره مبارکه احزاب آیه 33 فرمود:"انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا"؛ اینست و جز این نیست که پروردگار عالم اراده فرمود آلودگی را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند. و خداوند پیامبر بزرگوارمان را در قرآن سوره مبارکه احزاب آیه 21 ، اسوه حسنه می‌نامند."لقد کان رسول الله (ص) اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً"؛ قطعاً برای شما در (رفتار) رسول خدا سرمشقی نیکوست. برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند. و فقط در مقام پیامبر بزرگوارمان پروردگارعالم ذکر صلوات را امر فرمود. سوره مبارکه احزاب آیه 56 :"انّ الله وملائکته یصلّون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما"؛ بی گمان خدا و فرشتگان او بر پیامبر درود می‌فرستند.ای کسانیکه ایمان آورده‌اید بر او درود فرستید و سلام گوئید (سلامی شایسته) و تسلیم فرمان او باشید.اللهم صلّ علی محمّد‌‌وآل محمد‌وعجّل فرجهم

و خداوند در سوره مبارکه احزاب آیه 43درباره‌اش فرمود:"هو الذی یصلی الی النور و کان با المومنین رحیماً"؛ اوست که بر شما درود می‌فرستد  تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنائی بیرون آورد و او به مومنان مهربان است.

پیامبر مکرم اسلام(ص) ، وقتی قدوم مبارکش به دنیا رسید(او که نور تامّ است با حضورش درعالم دنیا) ، کلّ انوار مقدس 14 نور مطهر(ص) به همراهش (از درون) به دنیا رسیدند. پس درواقع یک خودش بود و 13 نورمقدس همراهش می‌شود 14 یعنی  سِرّعدد 4 روی 10 و تمام گنج الف.

1-حضرت رسالت پناه ، الفی است که یک است ؛ اولین خلقت و کلّ ظرف نورانی الفِ وجود است و همه معصومین(ص) از نور ایشان خلق شدند.

2-جایگاه الفی است که عددش=30 است. و کتاب آسمانی ایشان ؛ قرآن کریم که کلام الله و بزرگ‌ترین معجزه عالم است ، 30 جزء می‌باشد.

3-و ایشان الفی است که باب طهارت به وجود ایشان گشوده شد ؛ در سنّ 40 سالگی (به عدد ابجد حرف م) مبعوث شده و گیرنده‌ی گنج قرآن است.

4-ایشان است که مورد خطاب پروردگار عالم به حروف مقطعه‌ی الم قرار گرفت و خود و اهل بیت محترمش حقیقت آن هستند.اللهم صلّ علی محمد وآل محمد وعجّل فرجهم

 گنجِ الف وجود مقدس امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب صلوات الله علیه

 ایشان ، سید الاوصیاء است. و وجود مقدس امام اول (یک=الف) ما شیعیان است. اوست که مولی الموحدین و مولای متقیان است. اوست که قسیم النّار و الجنّه است. اوست که میزان و صراط حق است. حروف مقطعه بدون تکرار قرآن را نوشتند و به صراحت ظاهر شد "صراطٌ علیٌ حق نمسکه". او اول (یک=الف) شهید محراب که همان اول قلم عالم وجود که در لوح سجاده عشق و بندگی با قلم الفِ وجودش و با جوهرخون مطهرش در عالم ظلمانی دنیا کلمه نور لا اله الا الله را نوشت که ظهور تمام حروف و اعداد آیات قران کریم شد و او اولین مؤلفه الف ولایت  است. و اول مظلوم عالم و اول کسی است که به صورت علنی اسلام آورد. اولین مردی است با پیامبر بزرگوار(ص) نماز بجا آورد، و اول کسی است در راه حق جهاد کرد. و تنها کسی است که هم کفو و همسر دختر پیامبر، فاطمه زهرا(س) است. او تنها کسی است که مقام امیری درعالم دارد (امیرالمؤمنین) و او صاحب ذوالفقار است که لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار در وصف اوست. و او پدر یازده فرزند معصوم (ص) است. او نفس الفِ وجود است و کسی است که مولود کعبه است ؛ جایگاه و درحقیقت ذی القعد گنج الف (14) . او کسی است که عدد ابجد نام مبارکش علی (ع) برابر 110 می‌باشد ؛ عدد100= حرف ق است و در کلام عرب حرف (ق) یعنی نگهدارنده ، در حقیقت عدد 110 به معنای نگهدارنده گنج ده {همان 4 ارکان خلقت که با جمع 4عدد( یک تاچهار)، گنج ده ظهور کرد 10=1+2+3+4 یعنی شد 4 روی 10 برابر14} پس آقا وقتی در دنیا متولد شد همراه او کلّ انوار مطهر ولایت او ظهور و ورود کرد. یک خود ایشان است و 11 ذریه نورانی در بطنش می‌شود 12 (12=1+11). امیرالمؤمنین علی(ع) در رتبه معصومیت ، دوم است و درمقام ولایت ، اول . پس جمع عدد ولایی و معصومیت ایشان 3 می‌شود.

وجود مبارک حضرت علی(ع) ، سِرّالاسرارِ حروف الم است زیرا:

1)ایشان در حروف ، نفسِ الفِ وجود یعنی مقام همزه را دارد که در کلام ، مقام نطق و ملکوت آن است. پس اول بودنش در ولایت و تعاریفی که شد در مقام همزه ، گنج الف است.

2)همانطورکه بیان شد جایگاه عددی کلمه همزه=30 و برابر با عدد ابجد حرفِ ل است و ایشان باطن عدد 30 است زیرا 30 سال بعد از تولد پیامبر(ص) در خانه توحید(باطنِ حرف ل) به عدد 12{ یک خودش +11ذریه نورانی در بطنش می‌شود 12=ل=30} متولد شده است و 30 سال هم بعد از رحلت پیامبر(ص) ، زندگی نورانی ایشان در دنیا بوده است.صلوات خدا بر ایشان و خاندان پاک و نورانیش

3) ایشان مقامِ م (=40) را دارد. زیرا در سال 40 هجری و در سنّ 63 سالگی به شهادت رسید و عمر مبارکش در حروف ، به حرفِ م به پایان رسید. درواقع خودش در شروع بسم الله الرحمن الرحیم سوره مبارکه حمد ، مقام باء بسم الله را داراست و در پایان هم ، م ! میمِ رحیمیت خداوند از بابِ مبدأ تا معاد به ایشان ظهور پیدا می‌کند و خاتمه می‌یابد. و همانطورکه می‌دانید عدد 40 به عربی ، اربعین خوانده می‌شود. عدد ابجد کلمه اربعین=333 و جایگاه عددیش برابر 63 است که عمر مبارکِ حضرت علی(ع) در جایگاه اربعین به عدد 63 تمام می‌شود. درواقع هم به حروف(جایگاه عددی اربعین) و هم به عدد(سال 40 هجری) یعنی هم درعرض و هم در طول عمر مبارکش ، آنی از باب طهارت و اخلاص در 40 به حرف م ، خارج نشده است. بابی انت و امی  یا امیرالمؤمنین(ص)

گنجِ الف وجود مقدس فاطمه زهرا سیدة نساء العالمین سلام الله علیها

در مقام رتبه معصومیت و ولایت سِرِّ خلقت خانم حضرت فاطمه زهرا(س) ‌درعالم سومین وجود ازسِرّ حقیقت محمدی (ص) می‌باشد. پس دو عزیز هم کفو؛ آقا سید الوصیین و خانم سیده النساء العالمین 3 و3 می‌شود 6 که این عدد سِّر خلقت دنیا است (سوره مبارکه حدید آیه3) . عدد ابجد کلمه ام ابیها =60 می‌شود. اگر عدد 6 را در10 (سِرّ گنج 10 ، همان4 روی 10است) ضرب کنیم ، می‌شود 60  و جایگاه عددی کلمه ام ابیها =33 می‌شود که میزان سنّ زنان و مردان بهشتی است که اگر حتی مسن و پیر از دنیا رفته‌ باشند ، اما به این سن وارد بهشت می‌شوند. در ضمن اینکه اگر 33 را به حروف بنویسیم سیُ سه عدد ابجدش می‌شود 135 که برابر عدد ابجد نام مبارک فاطمه(س) است .جالب است که ایشان، کوثر وجود است و کوثر یعنی حقیقت آب ! وقتی کلمه آب ، به صورت بسیط (الف+با) نوشته شود عدد ابجدش 114 می‌شود که برابر با تعداد سوره‌های قرآن است و جایگاه عددی آب(الف+با) ، 33 می‌شود. و آیه 33 سوره مبارکه احزاب که سی و سومین سوره قرآن است ؛ آیه تطهیر می‌باشد و کوثر ، حقیقتِ تطهیر است!{ انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا.صدق الله علی العظیم}   

عدد60(=ام ابیها)، برابر عدد ابجد حرف س است که چند نکته در آن منظور می‌شود:

اول حرف سین درتعریف حروف ، تنها حرفی است که زُبُر و بینه‌اش با هم مساوی است یعنی اگر "س" را به صورت سه حرفی "سین" بنویسیم: زُبرش؛ حرف س=60 و بینه‌اش؛ حروف ین=60 می‌شود. این حرف ، میزان همه حروف است.

دوم- در قرآن کریم یک سوره داریم به نام "یس" این سوره مبارکه ، قلب قرآن نامیده می‌شود. حرف یا ، نداست و حرف س مورد خطاب پروردگار عالم است و آن کسی نیست مگر وجود مقدس سیدالمرسلین ؛ حضرت محمد(ص).

سوم- پروردگار عالم در دنیا ، تمام مخلوقاتش را در ظرف یک حرف ، خلق کرده است که آن هم سین می‌باشد . چون همینکه نطفه‌ای یا ذره‌ای از ذرات خلقت در ظرف زمان اظهار وجود می‌کند ، ثانیه برای او اظهار وجود می‌کند(هر 60 ثانیه ، 1 دقیقه و هر 60 دقیقه ، 1 ساعت است) پس وارد 60 یعنی سین می‌شود. امیدوارم وجود دردانه عالم را درک کنید! رسول گرامی(ص) درباره ایشان فرمودند: فاطمه(س) ، امّ ابیهاست، یعنی ایشان مادر پدر است(پس او امّ السین است)!  خانم دو عالم فاطمه زهرا(س) سیده نساء عالمین او که قرة العین(نورچشم) نبی و بنت محمد مصطفی(ص) و عطیه عالم است(انّا اعطیناک الکوثر). در وجود مقدس 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، 13 نور مقدس آقا هستند و فقط یک خانم است که وجود مقدس 14=13+1 می‌شود عدد یک ؛ برابر الف و عدد 13 ؛برابرجایگاه (م) است که در کنار هم می‌شود اُم= اُ+م (14=13+1) و عدد ابجد م=40 + ا=1 پس 41 برابر با اُم می‌شود و ایشان امّ الائمه و امّ المؤمنین است .وجود مقدسش ، تنها فرزند پیامبر اکرم (ص) بعد از مبعوث شدنشان است. و ایشان مادر یازده فرزند معصوم (ص) است. پس یک خودش و یازده نور مقدس فرزندانش می‌شوند 12 و همسر و هم کفو امیرالمومنین علی علیه السلام است او که در مقامش پروردگار عالم سوره مبارکه کوثر را نازل فرمود. و ایشان را تنها عطیه‌ی عالم نامید. انّا اعطیناک الکوثر. یکی از نام‌های مبارک قرآن ، کوثر است و فاطمه(س) ؛حقیقتِ آن است. نام مخصوص ایشان ، فاطمه(س) می‌باشد و پروردگارعالم فرمود: من فاطر هستم و نام فاطمه را از نام خود گذاشتم. وجود مقدسش ، واسطه خلقتست. تنها کسی که پروردگار عالم قبل از خلقتش او را امتحان کرد و او قبول شد و او صابر بود. وجود مقدس خانم ، باطنِ اسم نساء است. پیامبر بزرگوار(ص) می‌فرماید: فاطمة بضعة منّی ؛ فاطمه پاره تن من است . این معنای ظاهری جمله است ولی عمق معنی اینست که فاطمه ، بضاعت من است! ایشان که خود ، ظاهر گنج الف است ؛ فاطمه(س) میوه‌ی (الْف) هزار دانه الِف است. حقیقت وجود مقدسش همانطور که در کتاب عرفان آب کامل توضیح داده شد ، حقیقت آب است. خداوند مهربان در آیه 30 سوره مبارکه انبیا فرمود: ...و جعلنا من الماء کلّ شی حی... . در ظاهر هم آب ، مهریه اوست (درصفحات قبل توضیح کلمه مبارک نساء داده شده است) .

وجود مبارک خانم هم مظهر سِرّالاسرار حروف الم است زیرا:

1)عدد ابجد کلمه نسا=111 ، برابر با حرف الف است.

2)جایگاه عددی کلمه نسا=30 ، برابر با حرفِ ل است.

3)وجود مبارکش ، طاهره است و جایگاه عددی کلمه طاهره=40 ، برابر با حرفِ م است. بنابراین حضرت فاطمه(س) هم گنج باطن الــم می‌باشد .

گنج الف وجود مقدس امام حسن مجتبی علیه السلام

 وجود مقدسش سبزپوش آل پیامبر(ص) ، سید جوانان بهشت است. وجود مقدس آقا ، سبط اکبر اهل بیت پیامبرصلوات الله علیهم اجمعین است. و ایشان نتیجه زحمات پیامبران از حضرت آدم(ع) و اوصیایشان تا وجود مقدس پیامبر اعظم(ص) و حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) است یعنی به وجود آقا امام حسنعلیه السلام ، درخت طیبه که در کتاب مبارک قرآن آمده است {آیه 24 سوره مبارکه ابراهیم:کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء} ، سبزی خود را جلوه داد و درخت ولایت ، شاخه و برگ خود را ظهور داد و روی این سبزی‌هاست که گل و میوه ظاهر می‌شود زیرا ادامه‌ی شاخه سبز ، گل می‌شود که گل و میوه‌اش ، امام حسین (ع) است. لازم به تذکر است که در اصل ، نام مبارک هر دو بزرگوار ، حسن(ع) است {درعرب دو برادر که هم نام باشند ، در نام برادر کوچک‌تر یک یاءِ مصغر می‌گذارند ، پس می‌خوانند: حسین(ع) یعنی حسنِ کوچک}.

عدد ابجد اسم مبارک حسن(ع)=118 است که اگر ارقامش را با هم جمع کنیم می‌شود 10 (10=8+1+1) پس ایشان ، حقیقت گنج عدد 10 و در واقع 4روی10 می‌باشد .از طرفی هم ایشان ، معصوم چهارم است {همان گنج عشر و 4 روی 10} و دومین امام معصوم است که عدد ابجد حروف دو=10 است (د=4 + و=6=10) پس ایشان ، راز عدد دو می‌باشد! درضمن که جمع عدد ولایی ومعصومیتشان 6=4+2 می‌باشد ، و عدد 6 ، راز خلقت و سبز شدن آفرینش در دنیاست. امیدوارم معارف وجود عزیز سرور کائنات ؛ آقا امام حسن مجتبی(ع) را درک کنید!

آیا این ساختار خلقتی ، اتفاقی است که عدد ابجد نام زیبای "امام حسن"(ع)=200 ، برابر با عدد ابجد کلمه عقل است و جایگاه عددی نام زیبای "امام حسن"(ع)=65 ، برابر عدد ابجد کلمه دنیا است یعنی خداوند متعال دنیا را در جایگاه نام مبارک امام حسن(ع) خلق فرمود و به بهترین نحو ، اسرار عالم بالا را به حسن در دنیا سبز و جلوه فرمود. عدد 200 همچنین برابر با حرفِ ر است که صفت تکریر دارد (یعنی تکرار شدن) که دنیا ، صفت تکریر دارد و خوبی و بدی اعمال به وجود انسان برمی‌گردد. و جایگاه عددی حرفِ ر=20 است و جالب‌تر اینکه که اگر اعداد 1 تا 20 را با هم جمع کنیم 210 می‌شود(210=20+19+ ... +2+1) که برابر با عدد ابجد نام زیبای "امام حسین"(ع) است. پس وقتی خداوند می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها (آیه 160 سوره مبارکه انعام) می‌توان اینگونه هم تفسیر کرد که اگر با خودت(تا قبر) عمل حسن بیاوری ، خداوند کریم ، عشر امثالها (یعنی یک عدد 10 مثل آن را) به تو می‌دهد{صاحب عدد عشر؛ اباعبدالله‌الحسین(ع) است}. پس اگر با خود عمل حسن (سبز) تا قبر ببریم ، پروردگار مهربان اجر و مزد حسین(ع) که میوه و گل عالم خلقت است به ما عنایت می‌فرماید. اللهم الرزقنا

قرآن کریم تمام اعمال و افعال و احکام و خلاصه زندگی سالم در دنیا و آخرت را به حسن تعریف می‌کند. مثل اینکه می‌فرماید از خداوند مهربان بخواهید: "ربنا اتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة و قنا عذاب النار (آیه 201 سوره بقره) پروردگارا در دنیا به ما بهره‌ای نیکو که خوشایند توست و در آخرت نیز بهره‌ای نیکو که خود می‌پسندی عطا فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ نگهدار. پروردگار عالم برای وام دادن به کسی می‌فرماید : قرض الحسنه بدهید. و در آیه 160 سوره مبارکه انعام می‌فرماید: مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها ... . اگر با خود عمل حسنه (تا دم قبر) بیاوری ، ده برابر پاداش می‌دهیم. خیلی معنی دارد! با عرفان درس الف که گفته شد ، عدد 10 را مطالعه کنید یعنی همه نعمت‌ها را به تو می‌دهم و در آخر مجرای گنج وجود ؛ (الِف) را باید حسن یعنی نیکو و سالم به آخرت منتقل کنیم تا میوه 1000 دانه (اَلْف)آنجا بدستمان برسد. یعنی عمل باید سبز بماند. بهترین عمل ، نماز است و مجرای نماز ، الِفِ عالمِ وجود یعنی امام زمانصلوات الله علیهم اجمعین است. انسان در سجاده عبادت با نماز به امام خود وصل می‌شود. اینجا لازم به توضیح است که تمام عوالم از سِرّ تا سِفل ، واسطه‌اش الفِ وجود است.

در این مجراست که انّالله و انّا الیه راجعون است ؛ تمام روزی و تمام اراده و مشیت پروردگار عالم و تمام برکات اسماء الحسنی و عنایات تجلی و ظهور دارد. این باطن که مجرای وحی نامیده می‌شود و گیرنده روزی کنز الله و به عنوان سبزکننده آن کریم اهل بیت ؛ حسن ابن علیصلوات الله علیه است.

کنیه نازنین ایشان ؛ ابا محمد است زیرا همانطور که بیان کردم: ایشان ، جلوه دهنده همه آنچه که اراده و مشیّت پروردگارعالم به آن قرار داشت که از گنج الهی یعنی الِفِ وجود مقدس  پیامبر (ص) جلوه کند ، می‌باشد و در واقع جان قرآن را سبز کرد و بر همه عالمیان زینت بخشید. پروردگار عالمیان به رسول گرامیش  فرمود من محسن هستم و نام حسن را از نام خود می‌گذارم. پس سبط اکبر خانواده مطهر اهل بیت عصمت و طهارت ، حسن(ع) نام گرفت. پدربزرگوارشان آقا ابالحسن علی ابن ابیطالبصلوات الله علیه است. نام مبارک امام حسین(ع) هم درواقع حسن می‌باشد و چون 9 ذریه در بطن اوست پس همه‌ی وجودهای مقدس ائمه طاهرین(ص) ، حسن هستند. در واقع وجود مقدس آقا امام زمانصلوات الله علیه ؛ این باطنِ حسنعلیه السلام است که ایشان ، وصیّ الحسنصلوات الله علیه است.

رسول اکرم(ص) خود ، هم خُلق حسن و هم خَلق حسن و هم برای همه عالمیان اسوه حسن است (الی یوم القیامة) و خانم دو عالم ، حسنه است که باید در دنیا و آخرت از ربّ مهربانمان بخواهیم که حیات حسنه را در دو جهان به ما عنایت بفرماید (انشاءالله) . ربنا اتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة و قنا عذاب النار

 در این باطن که حقیقت طهارت است و حقیقت آب است و حقیقت تربت است و مجرای توحید است که عالم همه مجرا و مجلا(تجلی‌گاه) است. اینجا محل تسبیح است. یسبح لله ما فی السماوات و الارض ؛ پس مجرای سبحان است. تنزیه است. مجرای تهلیل است یعنی عبادت خالصانه  برای لا اله الا الله است. مجرای تحمید است یعنی حمد پروردگار عالم و مجرای تکبیر یعنی الله اکبر است. در این مجرا طهارت محض است. الان وجود نازنین امام زمان(عج) ؛ مطهر و طاهر محض است. پس آن عزیزان به صورت ظاهر، هرگز بدون وضو و بدون غسل نیستند یعنی در باطن ، خودش وضو است و خودش غسل است و خودش آب طهارت و خودش عین تربت تطهیر است. عین حیات است.السلام علیک یا عین الحیات.السلام علیک یا عین الله.  

پس اگر ما بخواهیم وصل به این مجرا بشویم باید غسل برگردنمان نباشد و با وضو باشیم زیرا موانع الف وجودمان باید برداشته شود تا با الف وجودمان که خدای مهربان به ما منّت گذاشته داده که گنج انفال ماست به او وصل شویم. انفال همان حروف الف است گنج خدادادی! چون پیچیده در ظلمات هستیم ؛ ما حیوانیت داریم و ما به شرف اسلام تطهیر شدیم و با احکام اسلام و قرآن عزیز به طهارت رسیدیم و وصل شدن ما به خدا ، بواسطه‌ی این عزیزان است تا بتوانیم به پروردگار و رب مهربانمان وصل شویم .

همانطور که وضو و غسل ما باطل می‌شود و دوباره باید تکرار کنیم تا طهارتمان را بدست بیاوریم ، غفلت و گناه هم بر ما احاطه دارد پس در باطن هم باید بکوشیم دائم الوضو باشیم ، دائم الغسل باشیم ، دائم الذکر باشیم.  پس نتیجه همانطورکه گفته شد باید سبزی انسانیت را به آخرت منتقل کنیم تا آیه مبارکه برای ما معنی شود "مَن جاء بالحسنة فله عشرامثالها" . امیدوارم خوانندگان عزیز قدر وجودهای مقدس را بدانند.

گنج الف وجود مقدس آقا امام حسین علیه السلام

همانطورکه در قسمت قبل یبان شد ایشان هم همان حسن علیه‌السلام می‌باشد. سید الشهداء کسی است که در این دنیا باب طهارت الِف وجود ما را از باطن به ظاهر می‌آورد یعنی عین نجاست درون بدنمان را به طهارت الف باطن خود ما شستشو می‌دهد و ما را عین پاک به آن دنیا منتقل می‌کند. یعنی انسان به تبعیت آقا امام حسینعلیه السلام در میدان جنگ ، قلب به میم می‌شود. یعنی غسل و کفن و نمازمیت نمی‌خواهد چون خودش به نماز واقعی رسیده است یعنی خود ، به الف وجود رسیده و مؤلفه‌ی دیگران می‌شود.

آقا اباعبدالله الحسین(ع) به عدد ده بدنیا آمده است ؛ یک وجود مقدس خودش است و 9 ذریه مطهر در بطن ایشان که می‌شود 10 (10=1+9). عدد ابجد حرفِ (ی)= 10 است . درعرفان ، حرفِ ی  را  که  در بین دو حرف س و ن اسم مبارک حسن(ع) قرار گرفته یعنی حسین(ع) شده ، نشانه عدد 10 وجود مقدسش می‌دانند. عدد 10 به عربی عشر خوانده میشود و آقا ، حقیقت تمام عشرهایِ عالم است و او برپا کننده عاشورای عالم است!

در کلمه دنیا ؛ حرف نون ساکن پشت یاء اظهار شده ، درحالیکه باید ادغام شود این کلمه یکی از کلمات استثناست. همه انسان‌ها در، (یا) قرار دارند که این حرف از حروف انتخاب است. درواقع همه در عدد عشر هستند و امتحان سخت اعتقادات دینی که باید امام زمان خود را بشناسند و از او پیروی کنند و در راه انجام تکلیف خالص شوند و به عبادت معبود خود نایل شوند تا به کمال انسانیت برسند.

دیگر اینکه تمام عمر دنیا ، کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلاست. آقا اباعبدالله الحسین(ع) ، امام عاشورا است و او در میدان بندگی در قربانگاه رفت و تمام گنج الف را به عدد 4 هدف : قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت به المعروف و نهیت عن المنکر هدایت فرمود و عدد ده ، جمع گنج الف یعنی 4 روی 10، به حقیقت باطن 14 را به وراثت تمام انبیاء و اولیاء رسانید. خود که حقیقت الفِ وجود است در رسالتِ ولایت خود تمام انسان‌های آزاده دنیا را در امتحان عشر دنیایشان درهر زمان الی یوم القیامت در الف ِوجود خودشان (حقیقت انسانی عاری شده ازحیوانیت) به کمال رشد و به مقصد آفرینش یعنی رسیدن به عند ربهم یرزقون مدد داد تا دنیای فانی را در حیاتِ طیب ، باقی کند. او خود به بالاترین مقام شهادت نایل گردید یعنی سیدالشهداء است و از پروردگار خود مدال ثاراللهی گرفت.

ایشان ؛ معصوم پنجم و امام سوم شیعیان است. جمع عدد ولایی و معصومیتش (8=5+3) هشت می‌شود. آقا در وجود معصومینصلوات الله علیهم اجمعین ؛ محورمعصومین است چراکه در بیت مطهر اهل بیت آقا ، پنجمین معصوم است و 9 ذریه مطهر در بطن ایشان است ، می‌شود 14=9+5 (و به وجود مقدسش ، شاه پرده‌دار می‌گویند) و اگر 4 را با عدد یک جمع کنیم می‌شود (5=1+4) حلقه پنج ، همان سِرّ گنج الفِ وجود است.(بطور کامل در کتاب عرفان اربعین و عرفان عشر توضیح داده شده است)

وجود مطهر امام حسین(ع) در روز عاشورا ، دایره‌ی کلّ یوم عاشورا را نمایش داد. چنانچه با تمام قامت در قتلگاه رسیدن به قرب الهی ، به حالت سجده قرار گرفت و شمر و سنان ملعون ، با تمام شقاوت سر مبارکش را ا ز قفا از بدن مطهرش جدا کردند. اما حضرت ، سَرِ بندگی از زمین برنداشت ! تا این سَر ، نقطه پرگار عاشورای هستی شود و قامت پاکش که حامل نُه ذریه معصوم(ص) بود به تمامِ عدد به بلوغ کامل هستی ، کمان دایره را شروع و از روز عاشورا با ولایت آقا علی بن الحسین(ع) ؛ امام اربعیان و سالاری اسرار به وجود حضرت زینب(س) ، سبز کننده گنج اربعین به عدد 40 روز و 40 وادی این کمان دایره را از کربلا به کربلا رسانید. چنانچه سِرّ اربعین افشا شد! که نتیجه زحمات و مصیبات این عزیزان به بهار سبز هدایت رسید زیرا اربعین از ریشه ربع و حاصلش ربیع یعنی بهار بندگی  و اخلاص و به ظهور نور هدایت رسیدن است.

زیرا در ریاضی مساحت دایره می‌شود : مجذور شعاع ضرب در عددِ پی یعنی 14/3 ؛ عدد 3 ، وجود آقاست که سومین امام است و ممیز زده می‌شود چون ایشان ، محور 14 معصوم(ص) است زیرا همانطورکه گفته شد ایشان پنجمین معصوم است که با 9 ذریه معصومش می‌شود 14 (14=9+5) . این اسرار 14/3 هستی است! و تمام سیر حیات هستی دنیا باید در این دایره ، حیات آخرت خویش را به اربعین بهشت برساند زیرا عدد ابجد کلمه دایره=220 و برابر با عدد ابجد اسم مبارک طاهره(فاعل طُهر) است و جایگاه عددی دایره در مرکز آن می‌شود 40 یعنی به عربی اربعین. آیا جای تفکر ندارد؟!

گنج الف وجود مقدس امام ابالحسن علی ابن الحسین علیه السلام

 مقام ایشان سید الساجدین و زین العابدین است. در واقع او امام اربعین است. امام چهارم (تمام گنج 4روی 10 و حقیقت الف) و معصوم ششم که جمع عدد معصومیت و ولایت ایشان می‌شود 10. او در حقیقت جانی از جانان 4 روی 10 یعنی 14 می‌باشد زیرا وقتی قدوم مبارکش به دنیا آمد به عدد 9 متولد شد(1 خودش + 8 ذریه مقدس در بطن او) و 5 معصوم(ص) در قبل ایشان می‌شود 14=5+9. مانند پدر بزرگوارش که14=5+9 و ایشان میوه دل آقا امام حسین(ع) است.

مدت امامت ایشان 40 سال بوده که عدد 40 ، 4 تا 10 تاست که همان حقیقت تطهیر و اثبات گنج الف می‌باشد که ایشان در این مدت 40 سال با مناجات و اشک‌های خود ، حقیقت عاشورا را سبز کرد و احیا فرمود و تا ظهور ولی عصر(عج) بقا بخشید.

ایشان در زمان ولایت خود به نوعی قامت الف را به صورت مؤلفه صبر، استقامت و عبودیت خالصانه ظهور داد . وجود مبارک ایشان همانطورکه از القاب زیبایشان مشخص است (سید الساجدین و زین العابدین) راه را برای تمام شیعیان جهان الی یوم القیامت روشن فرمود.

نکته: لازم به تذکر است که بدانیم که چرا در عاشورا بدن مطهر امام سجاد(ع) تب دار ظاهر شد؟! البته عظمت این تب ، نشان دهنده بیماری دین است زیرا عفونت‌های گناه و فساد(در جامعه) باعث تب امام شده است که درواقع بدنِ دین بیمار شده زیرا حاکم جور؛ یزید ملعون می‌خواست ریشه دین حقیقی را بِکََند و دین دل بخواه خودش را جایگزین کند. اما به قول امام صادق(ع) تب ، باعث سلامت شدن بیماراست زیرا با گرمای زیاد بدن، عفونت‌ها ذوب شده و از بدن خارج می‌شود.  بنابراین آقا امام حسین(ع)، خود و فرزندانش به قربانگاه رفتند تا راه رسیدن به عالم قرب را برای شیعیان تا الی یوم القیامة از مجرای اربعین و رسیدن به قلب به میم باز کنند.

ادامه این راه را امام سجاد(ع) با ظهور تبِ دین به بدن مطهرش و شفای این بیماری که سلامتش تا قیامت تضمین شود ، ظاهر فرمود ؛ با نگهداشتنِ حدود الهی که نشانه آن غل و زنجیر به گردن و بدن مطهرش در 40 روز و 40 وادی است! قابل ذکر است که زنجیر از جنس آهن است و کلمه آهن به عربی ، حدید خوانده می‌شود به معنی حدود خدا.همانطورکه می‌دانید یکی از معجزات خداوند در زمان رسالت حضرت داوود(ع) این بود که حدید به دست مبارکش نرم شد و به امر خداوند به صورت حلقه‌های نازک ساخته شد که با آن زره برای جنگیدن (درراه خدا) بسازند یعنی آنقدر آهن نرم و نازک شد که به صورت لباس رزم به تن رزمندگان درآمد!

درواقع لباس رزم ، لباس حدود خداست و خداوند چنان ، حدود خود را برای عاملان به حدودش ، آسان و نرم می‌کند که بتوانند جامه‌ای بر بدنِ عمل خود بپوشانند و این لباس ، لباسِ تقوی است (یعنی ترمز باطنی برای نگهداری تمام حدود سلامت وجود انسان) پس این لباس رزم ، جنگیدن با نفس اماره است . اول باید بر خودمان پیروز شویم و عقل، حاکمِ وجودمان گردد و بعد در مرحله دوم غل و زنجیر به گردن و دست‌ها و پاهایمان به صورت حفظ حدودالله ببندیم که امام سجاد(ع) نگهدارنده این حدود به ظاهر و باطن در 40 روز و 40 وادی و در حقیقت اربعین الی یوم القیامت حافظ حدودالله شد تا تنِ بیمار دین به جنگیدن با دشمنان دین ، سلامت کامل را به وجود امام زمانمان منتقل بفرماید و ما امروز مدیون بدن تب دار امام سجاد(ع) که زین العابدین است ، می‌باشیم. ایشان با کتاب صحیفه سجادیه که به زبور آل محمد(ص) {زبور، نام کتاب آسمانی حضرت داوود(ع) است} معروف است ما را به حقیقیت و سلامت دین در دنیا و آخرت می‌رساند.

{نکته: شگفتی آهن که به عربی حدید خوانده می‌شود: یافته‌های ستاره شناسی نوین نشان داده که آهنِ موجود در زمین از ستارگان عظیم الجثه فضای بیرونی آمده است. فلزات سنگین جهان در هسته ستارگان بزرگ تولید می‌شوند. در سیستم خورشیدی ما ساختار مناسبی برای تولید آهن وجود ندارد. آهن صرفاً در ستاره‌های بسیار بزرگ‌تر از خورشید که دما در آنها به چند صد میلیون درجه می‌رسد ، تولید می‌شود و وقتی که میزان آهن از یک سطح معینی در یک ستاره تجاوز کرد ، این ستاره که بیش از این نمی‌تواند آن را نگهدارد (تحمل کند) ، منفجر می‌شود و به صورت یک نوع اختر یا یک ابر اختر در می‌آید. در نتیجه‌ی این انفجار ، شهاب سنگ‌های دارای آهن در اطراف جهان پراکنده می‌شود ، تا آنجا که بوسیله نیروی جاذبه اجرام آسمانی مثل زمین که دارای نیروی آهن ربایی(جاذبه) است ، جذب می‌شود!

حق تعالی در آیه 25 سوره مبارکه حدید می‌فرماید: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب انّ الله قویٌّ عزیز . یعنی همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند و آهن را نازل کردیم (فرستادیم حدید ؛حدود الهی را)که در آن هم سختی و هم منافع بسیار برای مردم است تا معلوم شود چه کسی خدا و رُسُلش را یاری خواهد کرد (هرچند) که خدا بسیار قوی و مقتدر است(از یاری خلق بی نیاز است). اگر در آیه مبارکه دقت کنید خداوند کریم می‌فرماید: و انزلنا الحدید یعنی آهن را نازل کردیم، کلمه  انزلنا که مخصوص آهن در این آیه بکار رفته یعنی بطور فیزیکی از آسمان فرستاده شدن. روشن است که این حقیقت در 1400 سال پیش ؛ وقت نزول قرآن کریم ، هنوز از نظر علمی کشف نشده بود.

نکته قابل توجه دیگر در مورد این آیه : شماره آیه‌ای که در آن از نازل شدن آهن سخن گفته شده است، 25 می‌باشد.عدد ترتیب نوشتاری سوره مبارکه حدید در قرآن کریم، 57 است و جالب اینکه وزن اتمی آهن هم 57 است و عدد اتمی آن 26 که برابر با عدد ابجد کلمه حدید است و شماره آیه (با احتساب بسم الله الرحمن الرحیم)، 26 می‌شود!!!

بررسی عرفان حدید: خداوند کریم در آیه 10 و 11 سوره مبارکه سبا می‌فرماید : و لقد اتینا داود مِنّا فضلا یا جبال اوّبی معه و الطّیر و النّا الحدید. ان اعمل سابغات و قدّر فی السّرد و اعملوا صالحا انّی بما تعملون بصیر ؛ و ما حظّ و بهره داود را به فضل و کرم خود کاملا افزودیم و امر کردیم که ای کوهها و ای مرغان شما نیز با تسبیح و نغمه الهی داود هم آهنگ شوید و آهن سخت را به دست او نرم گردانیدیم. و به او دستور دادیم که از آهن ، زره بساز و حلقه های زره را به یک اندازه و شکل گردان(تا بدن را نرم و نگهبان باشد) و خود و قومت همه نیکوکار باشید که من کاملا به هر چه کنید آگاهم. و همچنین در آیه 80 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید: و علّمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم مِن باسکم فهل انتم شاکرون ؛ و ما به او صنعت زره ساختن آموختیم تا شما را از زخم شمشیر و آزار یکدیگر محفوظ دارد، آیا شکر (نعمت‌های الهی را) بجا می‌آورید؟  درحالیکه سختی آهن بر همگان آشکار است و احتیاج به گرمای شدید بالای 1000 درجه دارد تا ذوب شود. و این معجزه بزرگی بود که پروردگار عالم به حضرت داود(ع) عنایت فرمود. باید نرم شدنش تا اندازه‌ای باشد که بصورت نخ پارچه نازک و نرم شود تا به اطاعت پروردگار عالم ، زره درست کند و این زره از حلقه های کوچک (آهنی ) در هم بافته شود.

درحالیکه آهن به عربی حدید نامیده می‌شود و حدید ، صفت مبالغه حدود خداوند است و حدود خدا در کتاب‌های آسمانی بدست پیامبران بزرگوار و پاک پروردگارعالم به انسان‌ها رسیده است. و نام کتاب حضرت داود(ع) ، زبور است. و حدود در تمام لحظات زندگی ما و به تمام اعضا و جوارح ظاهری و تمام افعال و افکار و امورات اجتماعی و فردی ما در تمام 24 ساعت شبانه روز ، جاری شده است.

پس هرعمل برای هر واجبی، یک حلقه است و حلقه ، گره بندگی بنده به امام زمانش و کتاب آسمانی‌اش است. و دانه دانه‌های حلقه به هم وصل می‌شود ، آنگاه ظهور لباس زره را به جلوه‌ی حدود الهی ، به شکل حدید بر ما پوشش می‌دهد. و این لباس ، حافظ حدود سلامتی بدن از ظاهر و باطن از شرّ دشمنان ظاهری و وسواس و خنّاس‌های قلبی و نفسی می‌باشد. و همانطورکه می‌دانید زره را هنگام جنگ با دشمن می‌پوشند تا از ضربات دشمن مصون بمانند. زره دنیا را برای مدت کوتاه در حال جنگ می‌پوشند اما لباس زره بندگی باید دائماً بر تن مؤمن باشد ! لباس زره دنیا ، پوشش به ظاهر بدن است و جنگش جهاد اصغر حساب می‌شود اما زره حدیدِ عمل، روی نفس کشیده می‌شود و جنگیدن با تمام خواهش‌ها و وسوسه‌ها و هواهای نفسانی را جهاد اکبر می‌گویند. پس درواقع پروردگار عالم ما را جلوه حضرت داود(ع) قرار داد و در صورتیکه بخواهیم ، حدید به دست ما هم نرم می‌شود ، آنقدرکه بصورت حلقه‌های ریز و لباس زره شود .

حال خوب دقت کنید ! پس حدید از آسمان نازل می‌شود و در کرات آسمانی ساخته می‌شود ، خداوند متعال در آیات 6 تا 10 سوره مبارکه صافات می‌فرماید: انّا زیّنّا السماء الدنیا بزینة الکواکب. و حفظا من کلّ شیطان مارد. لا یسمعون الی الملإ الاعلی و یقذفون من کلِّ جانب. دحورا و لهم عذاب واصب. الا من خطف الخطفة فاتبعه شِهاب ثاقب. یعنی ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان بیاراستیم. و (به شهاب آن ستارگان را) از تسلط هر شیطان سرکش و گمراه محفوظ داشتیم. تا شیاطین هیچ از وحی و سخنان فرشتگان عالم بالا نشنوند و از هر طرف به قهر رانده شوند. هم به قهر برانندشان و هم به عذاب دایم گرفتار شوند . جز آن کسی (از شیاطین چون خواهد خبر از عالم بالا )برباید او را تیر شهاب فروزان تعقیب کند. پس درحالیکه ستارگان ، همان کرات آسمانی هستند و می‌فرماید از شیطان‌های مارد(یعنی مردود شده) که می‌خواهند بروند آسمان‌های بالا و اخبار را بگیرند و بیایند مردم را اغواکنند حفظ می‌فرماید بوسیله تیرِ شهاب فروزان که تیر هم حدید و درواقع همان حدود الهی است.نکته: پس چه مناسبت است بین آتش حرارت شهاب آسمانی که باطنش حدید است و جنس خلقت شیطان که از آتش است؟!درواقع آتش شهاب ، غضب خداوند است که باطنش حدود خداست و شیطان (که از جنس آتش است) ؛ شکننده‌ی حدود خداست. پس تیرهای آسمانی (به نام شهاب) نابودکننده‌ی آتش‌های شیطانی است. نتیجه می‌گیریم که فقط با رعایت حدود خداوند می‌توانیم به جنگ شیاطین برویم و انجام هر کدام از فرائض احکام الهی ، تیری آهنین است بر جانِ وسواس‌ها و خناس‌ها و شیاطین! پس انسان دائما در رزم با شیاطین و نفس اماره  و حدودشکن‌های(الهی) ؛ ظاهری و باطنی است.

حدید در خلقت دنیا : در همه خلقت‌های خداوند ، حدید است یعنی حدود ظاهر شده است. همانطورکه کتاب‌های آسمانی نازل شده ، حاملِ حدود خداوند هستند.پس حدید، از عالم بالا آمده و باطنِ وَ انزلنا الحدید را به وضوح می‌بینید.

سال قمری 354 روز (12=4+5+3) و سال شمسی 365 روز(14=6+5+3) است. در حالیکه سال قمری و شمسی در یک زمان بر عالمیان گردش دارد اما هر دو در شبانه روز تعریف و ظهور حقیقی خودشان را دارند و هرگز با هم مخلوط نمی‌شوند! مثلا ماه مبارک رمضان در هر فصل و در هر ماهی از ماه‌های شمسی واقع می‌شود و تکلیف و اعمالش ثابت است. و فصل‌ها و ماه‌های سال شمسی هم برای خودشان تعریف مشخص دارند. پس در اینجا معنایی از آیات 19 تا 22  سوره مبارکه الرحمن آشکار می‌شود که می‌فرماید: مرج البحرین یلتقیان . بینهما برزخ لایبغیان. فبای الاء ربکما تکذبان. یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان.

حال اگر مجموع ارقام تعداد روزهای سال شمسی و قمری را با هم جمع کنیم 26 می‌شود (26=12+14) که برابر با عدد کلمه حدید است یعنی خداوند متعال تمام سال و شبانه روز و ساعات و دقائق عمر ما را در سال شمسی و قمری ، در حدودِ اوامر خودش و به صورت دایره یعنی حلقه بندگی قرار داده است.}  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۴۰
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

ربّ یَسِّر و لا تعسّر سهّل علینا یا ربّ العالمین.

باذن الله و اذن رسوله و باذن ائمة المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین و باذن مولانا و مقتدانا صاحبنا و سرورنا ، صاحب الزمان و القلم و صاحب الانس و الجان ، ولی الله الاعظم ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه ، بقیة الله الاعظم ، مهدی موعودعجّل الله تعالی فرجه الشریف.

برای شکر و سپاس گزاری از الطاف الهی بر ذمّه خود واجب دیدم تا این نعمت عظمای الهی را فاش کنم:

1- عدد یک ، گنج خلقت ؛ همان ولایت 14معصوم صلوات الله علیهم اجمعین و مخصوص(در این زمان) ، ولایت آقا و سرورمان مولا و صاحب العصر و زمانمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

2- دیگر راز خلقت خودمان ، که ربّ مهربانمان به وسعمان این گنج را به ما عنایت فرمود تا بتوانیم به سلامت قلبی و معنوی به هدف خلقت خودمان برسیم.

3- اینکه باید قدر نعمت مقام خلیفة اللهی را بدانیم و چگونه این مقام را حفظ کنیم تا رضایت مولایمان را کسب نماییم که آن هم محقق نمی‌شود مگراینکه شیعه و پیرو واقعی 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین باشیم ، تا با تمسک  به وجود کیمیاگر زمان خود{امام زمان(عج)} ، بتوانیم وجود بی قیمت خودمان را طلا کنیم.

4- با پیداکردن معارف وجودی و رسیدن به آگاهیِ طهارت ، ازحقیقت خلقت و در تمام عالمیان ، و به طهارت رسیدن نفس عمل  و الی غیر(چراکه دائماً به نفس خود ظلم روا داشته‌ایم) ، باید به این معرفت برسیم که فقط راهِ طهارت است که ما را به رضوان الهی می‌رساند زیرا آنجا فقط منحصر به طاهرین است. و پیمودن راه وصل به قرب الهی جز به هدایت وجود مبارک 14 معصوم صلوات الله علیهم اجمعین {که ایشان ، ائمه طاهرین(ص) هستند} میسر نمی‌شود.

باب الالف

باب حرف الف را بازمی‌کنم تا به مددشان به رضا و قرب پروردگار عالمیان رسیده و قلم وجود خویش را به جوهر مهدویت تر کنم و به مدد او و با شناخت معرفت کلام الهی ، راه پر خطر و ظلمانی دنیا را به اندازه ذره‌ای به چشمه نور مهدویت نزدیک نمایم . به امید اینکه آیه مبارکه "یخرجهم من الظلمات الی النور" شامل حال همه ما شود (به فضل الهی).{آیه 257سوره مبارکه بقره:الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...}

یکی از هفت صفت ذاتی پروردگار عالم ، تکلم است. اوست که باب کلام و حروف و حرفِ الف (مبدا ظهور) را از ذات اقدس خود جلوه داد . و چون عدد ابجد حرف الِف ، یک است در اعداد بعدی ، به همان شکل مکرر می‌شود { یعنی شکل اصلی اعداد ، همان یک(1) است و وقتی یک تکرار می‌شود ، دو تا یک کنار هم می‌شود دو(11) و در تکرار دوم ؛ عدد سه (111) ظاهر می‌شود الی آخر} همینطور تا بی‌نهایت و اگر واحد تکرار نشود ، هیچ عددی محقق نمی‌شود! پس درحالیکه هرعدد برای ظهور، نیازمند به ظهور واحد است (و تمام یک‌ها را در شمارش انسان‌ها ، آحاد می‌گویند) اما در مراتب اعداد ، واحد در مقام ذات  از وجود اعداد و از ظهور به صور حروفی آنها بی نیاز است (یعنی شکل 2 و 3 الی آخر نمی‌خواهد بلکه همان یک و تصویر یک ، کافی است).

آثار و احکام اعیان ثابته و موجودات خارجی ، به منزله اعدادند و وجود مطلق حق ، به مثابه واحد{همانطورکه اعداد از جهت تحقّقشان به واحد نیازمندند و واحد ، در مقام ذات از آنها بی نیاز است}. درعلم حروف ؛ اعداد ، روحِ حروف هستند و هر دو با هم ، حقیقت‌های کونی و امکانی خود را بروز و ظهور می‌دهند و تا قیامت همراه انسان که کلمه خداست به صورت معانی علمی و نظری و فعلی خویش ، صاحبش را مثل سایه همراهی کرده و مزد و اجرش را یا مکافات عذابش را به او می نمایانند و در او محشور می‌شوند.

نخستین وحدت حق جلوگر بود

که شد از ظل وحدت نقطه موجود

پس از آنکه نقطه شد در ظل سیر

بصورت گشت الف از وی پدیدار

ز سیر عرض او شد صورت با

بضم نقطه وحدت هویدا

مکرر گشت چون این نقطه ظاهر

عیان شد تا و نا اندر مظاهر

الف چون‌ازدوسربرعکس‌هم گشت

بطومار حقیقت " حا " رقم گشت

چون اندر سجده ایزد تعالی

الف خم گشت و دال آمد هویدا

بضم نقطه توحید فی الحال

به ذال آمد مبدل صورت دال

الف‌ هردم به طوری کردی حرکت

که حرف دیگری شد در کتابت

غرض‌ازیک‌حرف‌بیرون‌ازالف‌نیست

ولیکن محرم این مدعا کیست

زظل وحدت اسماء گشت ظاهر

بود پس عین این وحدت مظاهر

همه اجزاء عالم غیر معشوق

ز شوق جلوه خندد مخلوق

بود آمیزش این ذره با خور

به دریا می رساند نسبت این در

 

خالق یکتا برای اینکه سخن گفتن را ممکن شود و در تنظیم دایره‌ی عقل ، نطق را خلق فرمود. پس کلام ، در جانِ عقل معنا گرفته و اسرار نهان را آشکار می‌کند و ربّ العالمین جلّ‌جلاله ، سرّ غیب را با ظهور نور کلام خویش ، سبب و مسبّب قرار داد تا خلقت خویش را در تجلی عقل به کمال معرفت و نور هدایت به سوی خود راهنمایی فرماید.

کلام ؛ اول ، مجرای ظهور و اول ، تجلی اسماء و صفات ذات باریتعالی است. او که خود ، درهیچ کلامی و درهیچ ظرفی از ظروف معنایی و اسمائی نمی‌گنجد چون همه را مخلوق ذی وجود خود قرار داده ، ولی راه را برای بندگی و اطاعت به سوی خویش می‌گشاید تا با کلام خود ، بنده نوازی کرده  و خود را به بندگانش می‌شناساند که می‌فرماید: "انّی کنتُ کنزاً مخفیاً فاحببتُ و أن اُعرف". این است و جز این نیست که من گنج مخفی هستم و بودم و خواهم بود ، پس دوست داشتم شناخته شوم. و در کلام نور خود قرآن کریم فرمود: قل هو الله احد.{سوره مبارکه توحید}

تعریفی از صفرِ وجود

از لحاظ علم ریاضی هنوز تعبیر و تفسیر صحیحی از لایتناهی (یعنی عالَم لاهوتی) در دست نیست . علت این نقص در ریاضیات از این بابت است که محدود ، نمی‌تواند وصف نامحدود نماید! ازتعبیرهای بسیار زیبایی که از بینهایت شده است و هنوز علم ریاضی نیز نتوانسته از لحاظ نظری آن را تطبیق نماید ، تعبیری است که در رساله شریفه صالحیه توسط حضرت نورعلیشاه ثانی آمده است که می‌فرماید: "لایتناهی دوایر است و مرکز آن ، نقطه است و دایره نقطه جواله موهومه است". {جواله را می‌توان اینطور تعریف کرد : تهِ گودترین نقطه‌ی هستی که محلّ روزی و اسرار و گنج همه‌ی مخلوقات است} این تعبیر از دیدگاهی می‌تواند بر این مصداق قرار گیرد که حرکت از مبدا صفر شروع و به لایتناهی که می‌رسد ، رجوع به مبدا صفر می‌کند. چون خصوصیت هر نقطه روی دایره ، آن است که مبدا حرکت و مقصدِ آن بر روی هم واقع است. تعبیری عرفانی از این موضوع به معنی این است که مبدا و معاد (محل عود و برگشت) برهم قرار دارند ؛ هو المبدا و هو المعاد. و طبق آیه 3 سوره مبارکه حدید : هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن.

از لحاظ ریاضی این نتیجه را می‌توان برداشت نمود که صفر بر بینهایت ، منطبق است. اگرچنین باشد پس مجموعه اعداد که ظهور دارند و بین صفر و بینهایت واقعند کجا می‌توانند قراربگیرند؟! زیرا که هر وقت از صفر دور شویم ، به بینهایت نزدیک و هر وقت به سمت بینهایت می‌رویم ، از صفر دور می‌شویم. پس بُعد و قُرب از صفر و بینهایت وقتی برهم منطبق هستند ، چه معنایی می‌یابد؟!

در دایره از دو مسیر از مبدا می‌توان به معاد که به معنی همان محلّ بازگشت است رسید. در مسیر اول اگر حرکت اتفاق نیفتد ، مبدا بر مقصد منطبق است ولی وقتی حرکت و سیر پیش آمد ، باید  دورِلایتناهی زده شود تا از مبدا به معاد رسید. نقطه مبدا در ریاضیات به صفر تعبیر می‌شود و لزوماً از صفر به بینهایت ، احتیاج به تکثیر عدد مبدا دارد ولی هر مضربی از صفر، باز صفر است . پس صفر از خود ، نمی‌تواند تکثیر یابد و کیفیت صفر از لحاظ علم اعداد ، قابل وصف نیست! چون همانند بحر بی کرانِِ لا ، می‌ماند که با هر عددی همراه و پنهان است و با هر عددی جمع و تفریق می‌شود ، در مقدار آن عدد  اثر و تاثیری ندارد  و جواب ، خودِ عدد می‌شود و از طرفی با هر عددی و در هر عددی هم هست ولی در اختفاء و پنهان می‌باشد (این همان ، تجلیگاه الفِ وجود است) که در هر عددی ضرب شود ، باز خودش(صفر) می‌شود.

صفر را از لحاظ عرفانی می‌توان به ذات اقدس الهی تعبیر نمود که نه قابل وصف است و نه قابل درک و در عمی(نادیدنی) مطلق است. در قرآن کریم به این وجود ، گاه با (هو) یا (هُ) که ضمایر اشاره به غایب است ، اشاره می‌شود. گرچه این غایب عمومیت تام ندارد زیرا که ظرف کلام کفایت تمام بیان را نمی‌کند.  و در بسیاری از آیات با استفاده از این ضمایر، اشاره به الله نیز شده که اسم اعظم و مظهر ذات (هو) است. به عبارتی هر وقت منظور اشاره به ذاتِ الله است ، هو استفاده می‌شود و هر وقت غرض اشاره به ظهورِ ذات است ، الله جلّ‌جلاله بکار برده می‌شود. در آیه "هو الله احد" اشاره به ذاتِ الله است. و آیه "هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن" اشاره به ظهور ذات در الله دارد.

برگردیم به اعداد بین صفر تا بینهایت. در اشراق دیگری می‌فرمایند: " تکثیر عدد مبدا ، از واحد است ". با ظهور صفر در عدد یک که به اصطلاح ریاضیدانان ؛ منشاء اعداد طبیعی است ، کلیه اعداد که تعداد آنها بینهایت است ، وجود پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر «یک» ، مظهر «صفر» است در مجموعه اعداد! از لحاظ عرفانی می‌توان عدد یک (الفِ وجود) را ظهور ذات در اسم مبارکِ الله جلّ‌جلاله (که اسم اعظم باریتعالی است) ، دانست. یا به عبارت دیگر عدد (یک) اسم مبارک الله جلّ‌جلاله (همان سِرّ الاسرار، گنج یا کنز اللهی، الفِ وجود است) که خلقت تمام اعداد و حروف ، از اوست!

درکلام کریمش می‌فرماید:"الحمدلله الذی خلق السمواتِ و الارضَ..."{ستایش و ثنا خدای راست که آسمان‌ها و زمین را آفرید...(آیه 1سوره مبارکه انعام)} و "الله الذی خلقَ سَبع سموات و مِن الارض مِثلهنَّ..."{خدا آن آفریدگاری است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمان‌ها(هفت طبقه) زمین را خلق فرمود...(آیه12سوره مبارکه طلاق)} . در اینجا منظور اسم مبارک ربّ است چرا که فرمود:"یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً  کثیراً و نساءً..."{ای مردم بترسید از پروردگار خود؛آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن ، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن ، خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت...(آیه1سوره مبارکه نساء)} و فرمود: "ذلکم اللهُ ربّکم خالقُ کلّ شیءٍ لا اِله الا هو..."{همان خدا پروردگار شما و آفریننده‌ی همه موجودات عالم است و جز او هیچ خدائی نیست...(آیه 62سوره مبارکه غافر)}  و فرمود: "انَّ ربَّکمُ اللهُ الذی خلقَ السمواتِ و الارضَ فی سِتّة ایام..."{همانا پرودگار شما آن خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز خلق کرد...(آیه54سوره مبارکه اعراف)}  و... .

این تعبیر را می‌توان به این نحو بسط داد که ذات ، صفت ندارد اگر صفت می‌داشت قابل وصف می‌شد! پس خلقت ، مربوط به اسم اعظم است یا صفر خالق نیست بلکه خلقت از«یک = الِفِ وجود » می‌تواند اعداد و حروف را شکل یا تغییر شکل دهد. با هرعددی جمع شود آن عدد را به سمت بینهایت که به تعبیر مذکور منطبق بر صفر است نزدیک خواهد گرداند. "یک" ؛ واحدجلّ‌جلاله ، همان ربّی است که انسان را از مبدأ ذات به سمت معاد ذاتی خود می‌برد و این رب ، همان پرورش دهنده یکتا و واحد و «یک» است .

سِرّ خلقت نورٌ واحد(ص)

یک از لحاظ ریاضی منشاء اعداد طبیعی و خود ، اولین خلقت است یا به بیان دیگر اولین شکل حروفی را هم به خود گرفته است و آن قامت الف «ا» است و خود ، خالق باقی اعداد و حروف است . بسیاری از فلاسفه قدیم یک را عدد نمی‌شمردند و تعدد واحد را اعداد می‌دانستند . در هندسه ، صفر به نقطه تلقی می‌شود و حرکت آن باعث ظهور خط است { امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: انا نقطة و انا الخط . که او هم نقطه زیر باء بسم الله است و هم خط مستقیم صراط حق} و تمام صور از خط ، خلق شده !

در حساب جهت رسیدن به بینهایت به معنی منفی و مثبت بینهایت ، حد چپ و راست تعریف می‌شود که قابل تطبیق با قوس صعود و نزول است . تطبیق نام‌های مبارک « هو» و« الله » با « صفر» و « یک= گنج الِف وجود» بسیار می‌تواند فراتر از مواردی باشد که در اینجا آورده شد (توضیح کامل خواهد آمد) . لازم است بدانیم که از مبدأ صفر وجود ، چگونه حرکت آغاز ، و از یک یعنی الف وجود و جمع اعداد عبور و آخرالامر آن در بینهایت بر صفر برمی‌گردد (انّا لله و انّا الیه راجعون). {رجوع شود به کتاب رمز عدد 5 و 9}

انسان کامل؛ کلمة الله

خداوند متعال انسان کامل را کلمه خود قرار داد و ایشان را مرآت خویش خطاب فرمود. انسان ، کلمة الله است ؛ کل و همه (یعنی کلمه). انسان ، مؤلفه همه‌ی مخلوقات است چنانچه به اعلا رسیدن جمادات و نباتات و حیوانات زمانی است که به  بدن  انسان  می‌رسند ، پس به اعلا رسیدن انسان زمانی است که از همه‌ی مخلوقات جدا می‌شود و به قرب الهی و شیعه واقعی أئمه معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین می‌شود. درواقع همه‌ی مخلوقات ، سجادهی عبادت انسان می‌شوند که عبدِ خالصِ هو گردد و در این سجاده به سجده‌ای می‌رود تا با خود ،همه‌ی مخلوقات را(که سجاده او شده‌اند) به اعلای قربِ "هو" برساند! و آن امکان پذیر نمی‌شود الاّ اینکه به گنج وجود خود یعنی به الفِ وجود خود برسید. "الف الحروف هو الحرف جمیعها و الفاء دایره علیه لطوف" : اما حرفِ الف ، جمعِ جمیع حروف در الف است و حرفِ فاء بصورت دایره‌ای است که دورِ الف طواف می‌کند.(رجوع شود به شکل ابتدای کتاب)

در عرفان آمده است که خداوند احدجلّ‌جلاله فرمود: "الواحد لا یصدر الا الواحد". او یک است جز یک از او صادر نمی‌شود. او خود را یک خواند اما یکی که هرگز دو نمی‌شود. درغالب الفاظ یک هم ، مخلوق اوست و او بی همتاست و یگانه و بی‌نظیر. و هرگز در لباس مخلوق درنمی‌آید زیرا او خالقِ مخلوقاتش است. اما در خلقت ، زوجیت را خلق کرد و دو ریشه و بنیان و دو اصل را ظهور داد و خلق فرمود تا همه مظاهر و مخلوقات خود را بنمایاند. 1- حروف و 2- اعداد و در کلام پیامبر عظیم الشأن(ص) است که فرمود: اعداد ، روح حروف هستند.

پس عالم آفرینش را  در حروف ، تجلی داده و با اعداد ، منظم ساخته  است و معانی خاص و آدرس و نشانی و تعدد و کثرات را جلوه داد. یکی از صفات ذاتی ربّ العالمین سبحانه و تعالی ، تکلم است یعنی عظمت این صفت را وصف نمی‌توان کرد! چنانچه کلام مبارک خود را که قرآن است و بالاترین معجزه خود می‌داند به بزرگ‌ترین و بهترین و مکرم‌ترین انسان برگزیده خود و جانشین بر حقّش محمد مصطفی صلوات الله علیه و اله و سلّم عنایت فرمود که هم کلام الله است و هم کتاب الله! کلام خالق است که تا قیامت هیچ مخلوقی در آن نمی‌تواند نفوذی داشته باشد. چنانچه1436سال از نزول قرآن گذشته و طبق آیات متعددی از قرآن کریم تا قیامت حریف می‌طلبد و تا کنون هیچکس نتوانسته آیه‌ای مثل قرآن مجید بیاورد. سوره مبارکه بقره آیه 23 می‌فرماید: "وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى‏ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ" اگر شما را شکّی است در قرآنی که به محمد(ص) بنده وعبدمان فرستاده‌ایم پس بیاورید یک سوره به مثل قرآن و بخوانید گواهان خود را بجز خدا{از هر که می‌خواهید ، کمک خواهید(از بزرگان و عالمانِ علم کلام و...)} اگر راست می‌گویید.

این عظمت و معجزه بزرگ و بی نظیر عالم از 28 حرف تشکیل شده و کلّ اسرار و کلّ قوانین الهی را الی یوم القیامه در خود جمع کرده و در هر زمانی ، به روز آن زمان معنی و تفسیر می‌شود و راه گشای همه‌ی بندگان مؤمن و معتقد است.

همانطورکه در کتاب اسرار ابجد آمده است هر کدام از حروف ، اسماء الله هستند ، هر یک عدد و مَلکی دارد. در زمان دو پیامبر بزرگوار حضرت دانیال نبی علیه السلام و حضرت داود علیه السلام ، علم ابجد به مردم تعلیم داده شد. و در زمان آقا و مولایمان، امیرالمؤمنین علیه السلام ، علم ابجد و علم صرف و علم تجوید و نقطه گذاری حروف و حرکت گذاری پایه گذاری شد. اعداد ابجد تا عدد هزار ظاهر شد.

تعریف عددی الف

 اولین اسمی که پروردگار عالم در سوره مبارکه توحید خود را بدان با عدد یک معرفی کرده است ، احد می‌باشد ؛ "قل هو الله احد". در آیه شریفه دقت کنید! عدد ابجد کلمه هو=11 است که جمع اعداد 1 تا 11 می‌شود 66 (تعداد حروف سوره مبارکه توحید 66 تا و برابر عدد ابجد نام مبارک الله جلّ‌جلاله می‌باشد). و عدد 11 برابر با اسمِ دوا پروردگارعالم است که خداوند ؛ خود ، داروی شفابخش همه‌ی بندگانش می‌باشد. عدد ابجد کلمه درد با کلمه حق برابر است (درد=208=حق) پس درد ، حق است و نشان دهنده‌ی رنجِ فراق از "هو" است!{جالب اینکه درد به عربی اَلَم گفته می‌شود که برابر حروف مقطعه الم است! پس باطن درد چیست؟!} و او دائما بندگان را به سوی خود می‌خواند با ذکر نام جلاله‌اش ؛ الله ! چون الله ، در این طریق نور کنز و گنج احدیت اوست که منبع انرژی و به طهارت رسیدن و نهایت به کمال قرب اوست با اخلاص در توحیدش!

عدد11 در اعداد، رمز آفرینش است. چنانچه در دنیا ، حروف یا=11 است و حرف یا ، اسرار کلّ حروف و گنج عشر به عدد 10(=ی) است که فرموده‌اند: کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا. در الفبای فارسی حروف یا یعنی حرف آخر(ی) و اول(ا) الفبا و در حروف ابجد ، حروف یا می‌شود حرف آخر و اول در حروف دهگانه که در عدد ابجد و جایگاه عددی برابر و ثابت (اعداد 1 تا 10) هستند یعنی: ابجد هوز حطی. پس آغاز و فرجام کلام ، یا می‌باشد.

حرف یا ، حرف انتخاب است به منزله اینکه بینِ دنیا و آخرت باید با یقین ، یک انتخاب داشته باشی : یا دنیا و یا آخرت. دیگر اینکه یا ، حرفِ واسطه است.اگر دقت کنید برای هر درخواستی از خداوند ، حرف یا واسطه است بین بنده و خداوند کریم (مثلا می‌گوییم: یا الله). چنانچه تمام قرآن عزیز از 28 حرف تشکیل شده و واسطه هدایت و وصل شدن بندگان به پروردگارشان است.

نام مبارک احد ؛ یکی از اسماءِ ذات مکنون و مخزون الهی است و جالب است تمام بندگانش را یکی یکی خلق کرده و می‌فرماید یکی یکی حسابرسی می‌کند و خلاصه تمام مردم آحاد خوانده می‌شوند زیرا همه ، مخلوقِ آن خالق احد هستند. چون او یکی است و اعجازش اینکه آنچه در دنیا انسان خلق شده ، هیچگاه دو نفر کاملا شبیه هم نیستند حتی در خُلق و خو ، در مراتب ظاهری - باطنی ، حتی خط‌های سَر انگشتان همه با هم فرق می‌کند که در سوره مبارکه قیامت آیه 4 آمده است:"بَلَى‏ قَادِرِینَ عَلَى‏ أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ" بلی ما قادریم که سرانگشتان او را هم درست کنیم.

حروف آحاد را اشاره به عشرات می‌نماییم(یعنی یکان ، دهگان و...) به اعتبار آنکه به واسطه مجرّدات و موجودات علوی فیض بمادون می‌رسد. و بعضی را با هم جمع می‌نماییم و بعضی را ضرب می‌کنیم تا آنکه حاصل آن مناسب می‌گردد با یکی از اوایل سور قرآنی. و الله اعلم بحقایق کلامه.

معنایی از الف

الف از حروف نیست البته نزد آن کس که بویی از حقایق برده باشد ولی عموم آن را حرف می‌نامند و چون محقق گوید که آن حرف است آن را بگونه‌ای جایز شمرده‌اند و چشم پوشی کرده در عبارت گویند در حالیکه مقام الف ، مقام جمع است و از اسماء جمع را دارد و از صفت قیومیت را دارد. الف از حروف جامع و کامل حروف است و در صفات و ظاهر و باطن استثنا است و کلّ حروف را در بر دارد در حالی که خود سکون است!     

بعضی از مفسرین گفته‌اند در حرف الف ، سه معنی مندرج است که مناسب مقام الوهیت است:

 1. الف ، یکی است هم در ذات و هم در صفات و هم در وضع و حساب حق تعالی نیز هم منفرد بوجود حقیقی است ازلاً و ابداً و هم منفرد به صفات ذاتی است «کان الله ولم یکن شیئی» خداوند بود و هیچ چیز با او نبود.

 2. الف ، مستقیم است و از کثرت حروف تغییر در آن پدیده نمی‌گردد وجود حق نیز ثابت و پاینده است و کثرت موجودات تغییری در وحدت او نمی‌دهد.

 3. الف ، مصدر تمامی حروف است و به استقامت آن حروف معجمه استقامت می‌یابند. و حق تعالی هم مصدر جمع همه‌ی مخلوقات است و به استقامتش ، همه مستقیم شده‌اند.

 الف ، وجود حق {الم} ، لام واسطه است زیرا جانشین و قائم مقام ، مقام مکوّن و کَون (یعنی واسطه‌ی الف و میم) است و رمز قدرتی که از آن عالم پدید آمده است . لذا در فرود آمدن به آغاز سطر به الف شباهت یافت (ال...) و چون الف که در عالم ملکوت و شهادت (دنیا) متحد است آشکار شد. فرق بین قدیم و محدث واقع پس الف در وجود صفت تأکید و استواری گرفت و حرکت مد شامل حالش گردید. (علامت کشیدن حرف در مقام اظهار) که این کشیدگی از عالم سرمدی است تا الی یوم القیامه و چون صفت الف سکون است و هرگز در ابتدای حرف ظاهر نمی‌شود.

حقیقت نطق

 چون در مخلوق ، هرگز ابتدا به ساکن نداریم(ابتدا به ساکن مخصوص ربّ العالمین است) پس یکی از صوفیان می‌گوید: ما الف را در خط نوشتن می‌بینیم اما نطق و گفتار به همزه است نه الف .چرا (سخن) به الف گفته نمی‌شود؟ گوییم این چیزی است که سخن ما را در آنچه گفتیم یاری می‌بخشد زیرا الِف ، حرکت را نمی‌پذیرد و حرف تا حرکت نداشته باشد ، مجهول و نامعلوم است و چون حرکت یافت به واسطه حرکتی که به آن تعلق می‌گیرد از رفع و نصب و جَر از دیگر حروف امتیاز می‌یابد. و ذات ، چون هیچ وقت آن گونه که هست دانسته نمی‌شود ، بنابراین الف که دلالت بر آن دارد در عالم حروف ، خلیفه و جانشین (ذات) می‌باشد. مانند انسان که او هم در عالم ، مجهول و ناشناخته است که او هم خلیفة الله است (گنج الف) لذا مانند ذات است که حرکت نمی‌پذیرد و چون حرکت را نمی‌پذیرد راهی باقی نمی‌ماند جز آنکه سلب اوصاف از آن شناخته شود. و چون گفتار، ساکن نمی‌تواند باشد پس ما آن را به نام الف نه به خود الف بیان می‌داریم. همزه ، صفت نِبر را به خود گرفته است یعنی صفت بُرش دارد پس در هنگام ظاهر شدن الف در اول کلمات الف به قامت حروف و معنی آن کلمه برش خورده و صاحب حرکت می‌شود ، آنگاه با صدای آن حرکت خوانده می‌شود. یکی از زیبائی‌های الف و همزه از نظر اعداد این است که عدد ابجد الف بصورت سه حرفی(ا+ل+ف) می‌شود 111 و همزه را هم اگر بصورت بسیط بنویسیم (ها+ میم+ زا+ها) عددش 110 می‌شود و همزه روی الف می‌آید عدد الف به ابجد ، یک است آنگاه  با عدد همزه جمع می‌شود برابر 111 است یعنی در واقع همزه ، نفس الف است که خوانده می‌شود ولی نوشته نمی‌شود (فقط به صورت حرکت است).

 (ء =110) + ( ا  =  1 )---------> أ =111   ،   الف=111    

پس همزه ، قائم مقام مبدع نخستین است و حرکتش ، صفت علمی اوست و محل و ایجادش در اتصال کاف به نون در کلمه وجودی کن ، می‌شود(کان). این سخنان برای الف اول کلمات است که می‌شود "کان و ما یکون" یعنی: می‌شود آنچه خواهد شد.

 حالت مدی الف

اما در وسط کلمات تا آخر الف به صورت متصل خوانده می‌شود و صورت وصل و حالت مد را بخود می‌گیرد. مثل: هآ- حآ- تآ- مآ.

اگر وجود الف نبود هیچ حرفی حرکت مد پیدا نمی‌کرد{ ظاهراً مَد یعنی کشیدگی ولی باطناً یعنی ابدی شدن و همیشگی در دنیا و آخرت}. پس با قامت الف ، حروف و کلمات و در نهایت معانی کلمات ، حالت استواری و ابدی پیدا می‌کنند. و در هر زمان به صورت آن روز ، بیان شده و معنا می‌دهد. حتی در دنیا و آخرت صورت معنا تغییر کرده و در آخرت ، به صورت اصلی خود نمایان می‌شود!

در قرآن کریم آمده است که هر کس در قیامت مرهون اعمال و گفتار خود می‌باشد{کلّ نفس بما کسبت رَهینة ؛آیه38سوره مبارکه مدثر}. و همینطور کلام الهی نورِ روشن کننده راه هدایت بندگان و راه گشای هدایت دنیا به عالم آخرت است .در بهشت به بندگانی که گفتند و عمل کردند گفته می‌شود: إقرأ یرفع ( بخوان و بالا برو). در آیه 2 سوره مبارکه صف خداوندجلّ‌جلاله به معلمان بدون عمل می‌فرماید: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ" ؛ ای کسانیکه ایمان آورده‌اید، چرا گفتید ولی عمل نکردید.

بنابراین الف ، ذات واحدی است که در آن اتصال هیچ یک از حروف جایز نمی‌باشد زیرا وقتی در خط واقع می‌شود عبارت از الصراط المستقیم (آیه 6 سوره مبارکه فاتحه) است که نفس (الف وجود را) در نمازش درخواست داشته و می‌گوید: اهدنا الصراط المستقیم. یعنی صراط و تنزیه و توحید و استقامت ایستادگی در قامت الف انسانی الی یوم القیامه. و چون پروردگار ، این دعا را (که همان کلمه‌ای است که خودش به ما آموخته) اجابت کرد و دستور بازگشت بدو داده است(ارجعی) یعنی آنجا که در سوره مبارکه فجر می‌فرماید: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة، یعنی ای نفس مؤمن خشنود به سوی پروردگارت باز گرد (28و27 سوره فجر) . حق تعالی آمینش را بر دعایش پذیرفت و آن را پنهان داشت چون آن جواب غیبی از عالم ملکوت است. هر کس آمین گفتنش با آمین فرشتگان در غیب متحقق (عالم ملکوت) که عموم فقها آن را اخلاص می‌نامند و صوفیان ، حضور گویند و محققان ، همت خواندند و ما و امثال ما ، عنایت خوانیمش موافق افتاد ، دعایش مستجاب می‌گردد(اینجا منظور الف آمین است که با مَدّ طویل ، امنیت را از طرف پروردگار عالم الی یوم القیامه تضمین می‌کند).

و الف را از "الم" از پیِ "ولاالضالین" آشکار ساخت {یعنی تمام شدن سوره مبارکه حمد(ولاالضالین) و ورود در سوره مبارکه بقره(الم)}. نکته: طبق حدیث از پیامبر(ص) که تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد جمع است و تمام محتوای این سوره در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام آن در باء بسم الله و همه در نقطه زیرِ باء جمع است که حضرت علی(ع) فرمود:انا نقطة تحت الباء. حال خوب دقت کنید! در بسم الله الرحمن الرحیم :جمع عدد ابجد حرف اول(ب=2) و آخر(م=40) می‌شود 42 که برابر با عدد ابجد کلمه طالب است.جالب اینکه طالب ، گردِ مطلوب می‌چرخد و بدنبالش می‌رود. حال اعجاز قرآن را ببینید که عدد ترتیب نزول سوره مبارکه بقره به قلب مطهر پیامبر(ص) ، 87 می‌باشد که برابر با اسم زیبای مطلوب خداوند است.

{این الطالب بدم المقتول بکربلا... ! پس امام زمان(عج) که خودش ، جانِ بسم الله... است و طالب! و مطلوب حقیقی‌اش ؛ کربلا و انتقام از خون امام حسین(ع) است}.

لذا حرکت مد ، جز بواسطه وصل نمی‌شود و الف ، باعث مد گرفتن حروف است و هر حرفی به الف وصل شود تا اندازه‌ای صدایش کشیده می‌شود پس حرکت فتحه را همان حرکت زِبَر است ؛ فتحه یا بم است که به الف می‌بخشد و چون بخشید از او تشکر و سپاس بر آن بخشش خواهد آمد . پرسند شکرش چیست؟ به او گفته شود که شنوندگان را بیاموزی و هشدار دهی که وجودت و وجود صفتت به نفس تو و از تو نیست بلکه از ذات قدیم متعال است!

پس او را هنگام یاد آوردن خودت یادآور که تو را به خصوص به صفت رحمت دلیل بر خودش قرار داده (صفت الف) از این روی حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: ان الله خلق آدم علی صورت الرحمن. یعنی خداوند آدم را در صورت رحمان آفریده است( یعنی صفت انسان که بخصوص رحمت است دلیل بر صفت خودش خلیفة الله است) و گویای به ثنا و ستایش بر موجود ساختنش شد فرمود: لام- یآ- هآ- مآ- طآ { یعنی هر الف بعد از حرف ، دلیل بر آنست که حرف توضیح می‌دهد من از کجا آمده‌ام و مؤلفه‌ی من کیست!} و کلّ الفبا را که در خط  و نوشتن  پنهان بود ، در نطق و  گفتار ، از درون الف (از سرّ الف) آشکار ساخت. زیرا "الفِ" طه و حم و طس از جهت نطق و گفتار ، موجود است ولی از حیث خط  و نوشتن ، ظاهر نیست به جهت دلالت صفت بر آن پنهان است آن (فتحه- بم) (در کتاب عرفان آب قسمت عرفان الف آمده است) صفت افتتاح حروف وجود می‌باشد .

پس الف که از صفات منزه و دور است ، وصل کننده است بین ظاهر و باطن دنیا و آخرت و از همه بالاتر وصل به عالم قرب و رضای او که الف ، جان مجرای رضای خداست!

الف ، عدد ابجدش یک است و واحد است. در واقع واحد ، عدد نیست (اشاره به کلامی که ذکرشد ؛ از یک قول ، الف جزء حروف نیست) در حالی که عین عدد است و عدد به آن ظاهر می‌گردد برای فهم این طلب رأی ابن عربی در وحدت وجود نهایت اهمیت است. پس وحدت وجود چنانکه از این جمله برمی‌آید عبارت است از وحدت ایجاد ، نه وحدت موجودات. وحدت کُن است نه وحدت الکون.

پس واحد ، رمز الله است نه عینیت ظهور! زیرا عدد که برابر عالم است و کثرات می‌باشد ، به واسطه واحد که مرآتِ (الله) است ظاهر می‌گردد و او را ظهوریست که جز در مرتبه تجلی لطفی نیست. آنچنانکه بنده‌ی محبوب ، گوش حق و چشم حق و ... که مصداق حدیث قدسی: سمعه و بصره و یده... است ، می‌شود.

پس واحد ، ردا و لباس رو و آستین ید قدرت خداوند است بر اسم ذات باریتعالی یعنی نام مبارک مکنون و مخزون احد(سبحانهُ و تعالی) ، چنانچه واحد ؛ کُمّل نامیده می‌شود. انّا لله و انّا الیه راجعون

حقیقت کنز الف      

عدد ابجد اسم مبارک واحدجلّ‌عظمته= 19 و عدد ابجد اسم مبارکه احدجلّ‌جلاله= 13 است. هر دو ، رمز خلقت و ایجاد آفرینش است: 6=13-19 عدد 6 ؛ خلقت تمام دنیا در 6 روز است (سوره مبارکه حدید آیه 3) "هوالذی خلق السموات والارض فی ستة ایّام ثم استوی علی العرش"، او کسی است که آفرید آسمان‌ها و زمین را در شش روز سپس به عرش پرداخت.

تعریفی از کلمه مبارک واحد از کتاب مشارق انوار الیقین اسرار امیرالمؤمنین(ع):

ظهر لواحد عن الاحد ، و فاض عن الواحد سایر العدد ، و ذاک کما ظهر الخط عن النقطة و السطح عن الخط و الجسم عنهم و الحروف عن النقطه و الکلام عن الحروف و المعانی عن الکلام و الکل من واحد ، منه المبدأ و الیه المعاد بدؤها منک و عودها الیک فالنقطة الواحد هی حقیقة الموجودات ، و مبدأ الکاینات، و قطب الدایرات ، و عالم الغیب و الشهاده ، و ظاهرها النبوه ، و باطنها الولایه ، و هما نور واحد فی الظاهر و الباطن ، ولکن الولایة من النبوه عنها لانّها الاسمین الایمین الذین جمعا فاجتمعا ، و لایصلحان الا معا یسمیان  فی فرقان محمد(ص) و علی(ع) ، ویوصفان فیجتمعان نبی و ولی، و تمامها فی تمام احدهما تمام الولی من النبی، لان القمر یستمد من الشمس، فاذا کمل صار بدرا فاذا غابت الشمس کان الحکم للبدر. (صفحه39)

و الواحد اسم الذات مع اثبات تعدد الصفات، و الوحدانیه صفت الواحد ، و الواحد صفت الاحد، صفت الاحد الواحد نور الاحد الواحد ظاهر الاحد الواحد اول العدد الاحد، باطن الواحد الاحد، معنی الواحد الفایض عن حقیقت الاحد هو الموجودات.(ص38)

پس هر یک در تعریف خودشان به حروف مربوطه می‌آید. پروردگارعالم در خلقت انسان‌ها در سوره مبارکه نساء آیه یک می‌فرماید: "بسم الله الرحمن الرحیم، یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیراً و نساء...". ای مردم از پروردگارتان پروا کنید هم او که شما را از یک تن یگانه آفرید و همسر او را هم از جنس او پدید آورد. از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکند.

مَلک حرف الف ، حضرت اسرافیلعلیه‌السلام است. این ملک یکی از چهار ملک مقرب است که وظیفه‌اش دمیدن روح به مخلوقات و در قیامت صوراسرافیل را دمیده و همه خلائق زنده می‌شود . این ملک از عالم عرشی تا اسفل سافلین در تمام آنچه که پروردگار عالم خلق فرموده ، سیطره دارد و در تمام موجودات حتی کرات ، آسمان‌ها و زمین‌ها انجام وظیفه می‌نماید. از جماد ،  نبات ، حیوان و انسان و بر همه موجودات زنده کننده است. بنابراین همه موجودات به زبان حال می‌گویند:

  ما سمعیم و بصیریم وهوشیم              با شما نامحرمان ما خاموشیم

پس سعه وجودی ملکوت الف ، سر تا سر عالم و مخلوقین را الی یوم القیامة فرا گرفته است (عالم ظاهر می‌شود از سَرِ مد  تا  آخرِ مد) پس الف ، قائم بر ملکوت است و سعه‌ی حرفی الف هم تمام عوالم و موجودات و مخلوقات را فراگرفته الی یوم القیامة. بنابراین ملجأ و مجرای حقیقت کلام مبارک پروردگارعالم است که فرمود: انّا لله و انّا الیه راجعون. در حقیقت مردن هرگز به معنی عدم  نیست چون خداوند متعال که خود حی است ، آنچه هم که خلق کرده ، عین حیات است زیرا عدم را خلق نکرده است.

الف به ابجد صغیر عددش یک است و در ابجد کبیر هم  یک است. اما عرفان عدد یک همانطور که گفته شد الف ، مصدر همه حروف است و کلّ حروف و کلّ اسرار است. پس چون یک از دو حرف تشکیل شده ؛ حروف (ی و ک) عدد ابجد (10=ی)+ (20=ک) برابر با عدد 30 می‌شود. عدد 30 برابر حرف لام است و برابرِعدد جزءهای قرآن که 30 تاست(یک=30=ل). ل ، از حروف واسطه است و مجرای توحید است چنانکه در قرآن کریم بعد از سوره مبارکه حمد ، سوره مبارکه بقره است که با حروف مقطعه (الم) شروع می‌شود ؛ که بعد از الف ، لام آمده و در آخر، میم خوانده می‌شود. در اینجا لازم است گفته شود که حرفِ ل در مقام امیر مؤمنان ؛ علی(ع) است. چرا که ایشان مولای موحّدین است(حرفِ ل ، مجرای توحید است ؛ لااله الا الله) ، ایشان 30 سال بعد از تولد پیامبر اکرم(ص) بدنیا آمد و در جانِ خانه توحید در بیت خدا بدنیا آمد و مولود کعبه نام گرفت و 30 سال بعد از رحلت وجود مکرّم پیامبر(ص) زندگی کرد. کلید باب توحید آقا و سرور و مولایمان ، اسدالله الغالب ، مولای متّقین ، مولی الموحدین ، علیعلیه‌السلام است. جالب است بدانید عدد ابجد حروف سی=70 می‌شود(60=س+10=ی). که 70 ، برابر عدد ابجد حرفِ ع است که امیرالمؤمنین علی علیه السلامو{ائمه طاهرین(ص)} ، عین الحیات و عین الله است.       از عینِ علی(ع) عیون ما بینا شد

عدد ابجد کلمه الف =111 شد(80 =ف +30=ل +1=ا) اما در جایگاه حروف الفبا که حروف در 28 حرف ، عدد می‌پذیرد تا معنی خاص خود را نشان دهد! الف=30 می‌شود(17=ف + 12= ل + 1= ا). خواننده عزیز اگر تا اینجای درس را بخوبی فهمیده باشید جایگاه حرف الف در اعداد ، تمام معانی خود را نشان می‌دهد (یعنی عدد 30). پس خوب دقت کنید! جان قرآن کریم ، همان الف است که به 30 جزء ظهور دارد و به 120 حزب نمایان می‌شود. 120 برابر با نام مبارک و معظم علیّ (ع) با "یای" مشدد و برابر حروف سین است (14=ن و 10=ی و60=س) که سین ، سِرّ قرآن و قلب و میزان و جمع کننده اسامی طیبه است که خوانده می‌شوند آل یاسین صلوات الله علیهم اجمعین.

یک در اصل ، تغییرناپذیر و تا حدودی دست نیافتنی است. دو عدد رمزی که در صفحات جلوتر اشاره شد که عددهای رمز قرآن هستند یعنی13 و 19 که هر یک باطنی از عدد یک می‌باشند (13برابر با عدد ابجد نام مبارک احدسبحانه و تعالی است ، در واقع عدد یک است و عدد 19 برابر با عدد ابجد نام مبارک واحدسبحانه و تعالی می‌باشد که در جمع ارقامش هم در نهایت به 1 می‌رسیم 10=1+9 و 1=0+1).

جالب است بدانید حرف ل در حروف الفبا جایگاه عددیش برابر 12 است که بروج آسمان‌ها هم  12تاست(و 12 امام معصومصلوات الله علیهم اجمعین ؛ بروج آسمان ولایت هستند) و 12 ماه سال و 12 ساعت شب و 12 ساعت روز است. و اگر ارقام 12 را با هم جمع کنیم 3 می‌شود که حقیقت طهارت است 3=2+1 زیرا عدد ابجد کلمه آب=3 می‌شود."و جعلنا مِن الماءِ کلّ شیء حی" (آیه 30 سوره مبارکه انبیا) در اصل عدد یک کامل است و کلّ حیات را در بردارد. زیرا آب خود جانِ طهارت و حقیقت اربعین و مجرای سلم است و پایه حرف ل می‌باشد ، چون همانطور که بیان شد عدد ابجد حروف یک می‌شود 30 و عدد ابجد حروف سی=70=ع  است که عدد ابجد حروفِ عین=130 {(70=ع)+(10=ی)+(50=ن)} می‌شود که برابر عدد ابجد کلمه "سلم" {(60=س)+(30=ل)+(م=40)}است که ریشه اسلام و بندگی خالصانه پروردگار عالم می‌باشد. جایگاه عددی کلمه عین درحروف الفبا می‌شود 40 (16=ع) +(10=ی) + (14=ن )=40.

بنابراین هرکس باید منفرد شود ، به تجرّد درونی برسد یعنی از حیوانیت‌ها برهنه شود و از تکثّر حروف خود ، به گنج الف وجودش برسد تا در ذیقعد جایگاه الف در مرکز خانه‌ی خدایِ وجودش یعنی دل ، به سلم یعنی ریشه دوستیش و محبّتش به اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین و رضای خدا و به قرب او رسیده و تسلیم شود ، تا به لذت حکمت حکیم مطلق نایل شود. عقل وجودش حاکم کشور جسمانی او می‌شود تا حافظ حدودالله شود.

همیشه درهنگام عبادت باید متوجه لا اله الا الله باشیم پس ورود به عبادت خالصانه با (لا) شروع می‌شود و حرف لا ؛ همان مجرای توحید و از حروف نورانی است که جلوه دهنده الف بعد از خودش می‌باشد (لـا) . با حرفِ لا ، وارد عبادت خالصانه مولایمان می‌شویم تا به قربِ الهِ خود که کسی نیست غیر از الله جلّ جلاله وصل شویم. بخاطر همین عبادت کننده زن یا مرد باید اول در حیطه‌ی احکام قرار بگیرد ؛ (حرفِ ل) تا بتواند عبادت داشته باشد. این اعمال بخاطر آنست که فقط (الف) وجود است که می‌تواند عابد معبود صاحب الف باشد. زیرا ارتباط لام به الف ، رازیست که تنها برای آن کس آشکار می‌شود که الف را از خوابش بیدار کند و از سکون به الف وصل ظاهر شود تا گره لام را باز کند.

در قرآن کریم 40 سوره مبارکه با الف شروع شده است. همانطورکه در ابتدا اشاره شد در سوره مبارکه حمد آیه بعد از بسم الله با حرفِ الف(الحمد) شروع شده است و نام آخرین سوره مبارکه قرآن ، ناس است که آخرین کلمه حق هم در قرآن ناس می‌باشد و عدد ابجد کلمه ناس=111 است (الف=111=ناس) ، و کلمه مبارکه نساء هم تنها سوره‌ای است که عدد ابجدش 111 می‌شود یعنی برابر (الف) است. جالب است که کلمه نساء ، میزان است و حروف ن+س+ا=111 و حروف همزه بصورت بسیطی 110 می‌شود یعنی (ها=6)+ (میم=90)+ (زا=8)+(ها=6)=110  ، الف وسط کلمه نساء میزان بین (نس) و (همزه) آخر است اگر الف را حساب نکنیم از هر دو طرف الف 110 می‌شود و اگر الف از هر طرف با حروف آن طرف جمع شود ، 111می‌شود. یعنی:

  .                              نس                  ا                ها میم زا ها                                                                                       

                               110                    1                 110                  

                               111=110+1            1+110=111

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                             حقیقت الف در وجود مبارک حضرت فاطمه(س) ؛سیدة النساء العالمین :

خانم دو عالم فاطمه زهراسلام‌الله‌علیها ؛ سیدة النساء العالمین ؛ میزان عالم است.  او که حقیقتِ الف است درعالم ظاهر و عالم  باطن ، ظهوردهنده‌ی کلّ اسرار حروف و اعداد و کلّ اسرار معانی می‌باشد. جالب است بدانید او که میوه هزار دانه ولایت و رسالت است زیرا صورت ظاهر حروف کلمه هزار برابر نام مبارک "زهرا"(س) می‌باشد و عدد ابجدش برابر 213 است که برابر کلمه  "یارب"  و همچنین برابر مجموع  عدد ابجد نام‌های مبارک محمد(ص) و علی(ع) و حرف یا است {"یا محمد(ص) علی(ع)"} : 92(=محمدص)+110(=علیع)+ 11(=یا)=213

اوست امّ الائمه و امّ المؤمنین ، امّ ابیها و او شفیعه کبری است. اوست که به قول وجود مقدس امام عسگری علیه السلام که فرمود: نحن حجج الله علی الخلق و جدّتنا فاطمة حجة الله علینا" (اطیب السیان ج3ص225) ما بر تمام بندگان خدا حجت هستیم و مادر ما بر ما حجت است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمة بضعة منّی ؛ فاطمه(س) بضاعت وجود من است (ظاهرا معنا شده ؛ پاره تن من است) و می‌فرماید: فاطمه ام ابیهاست(این سِِِرّالاسرار الف است) و فرمود بهشت زیر پای مادر است. یعنی تمام بهشت عالمیان زیر پای اوست.

در واقع پروردگار عالم ، انسان کامل را مؤلفه تمام عالم وجود قرار داد که همه عزیزان ، نور وٌاحد(ص) هستند. و انسان ، مقام خلیفة الله را از مولای خود کسب کرد. در حقیقت حضرت اسراری را بیان فرمود که بضاعت پیامبر یعنی چه؟ در حقیقت وجود حضرت رسالت پناه(ص) خود ، ظرفِ الِف است. که کلمه الِف همان میوه هزار دانه می‌باشد که به الْْف(=1000) خوانده می‌شود. ظهور الْْف ، بضاعت آقاست. حروف نام مبارک زهرا (س) ؛ همان حروف هزار(1000) است.

روزی در زمان حیات طیب 5 نور مقدسصلوات الله علیهم اجمعین در دنیا جبرئیل(ع) از بهشت ظرف میوه‌ای را آورد که در آن سه میوه بود. اول انار بود که ایشان فرمود متعلق به حضرت رسول(ص) و حضرت زهرا(س) است. دوم گلابی یا آمرود بود که فرمود متعلق به امیرالمؤمنین سیّد الوصیین صلوات الله علیهم اجمعین است. سوم یک سیب بود که فرمود متعلق است به آقا امام حسن(ع) و آقا امام حسین صلوات الله علیهم اجمعین. منظورم از انار ، میوه‌ای است که به آن میوه‌ی هزار دانه می‌گویند. و این جان میوه اَلِف است ، که اَلْف یعنی بیشترین عدد از حروف ابجد که آن حرف غ به عدد 1000 است ؛ حرف غین حروفش برابر با نام مبارک غنی است که  آن  را به خود اختصاص می‌دهد. الله و اعلم.

تعاریفی دیگر از حرف الف

در کتاب ختوم و اذکار بقلم مرحوم حجة الاسلام سید محمد تقی مقدم نویسنده معاصر (ص 10) در تعریف حرف الف آمده : الف ، قطب حروف است{عدد ابجد کلمه قطب=111 و برابر با عدد ابجد حروف الف(=111) است} و مقام عرشی دارد و سر دسته حروف آفاق است زیرا عدد آن یک و شماره تلفظی آن {وقتی خوانده می‌شود به سه حرف} الف= 111 می‌باشد و به قول مشائین از واحد جز واحد صادر نمی‌شود. پس الف را آفرید.{عدد 111 معنی می‌شود به 11+100 و 100، برابر با عدد ابجد حرفِ ق یعنی نگهدارنده و 11، برابر عدد اسم مبارک هو است. پس الف ، حافظِ ظهورِ صفاتِ هو است!}

شرح دیگری ازمعارف الف: اشاره‌ای دیگر به تفسیر الف از کتاب ختوم اذکار(ص16) : الف ، برابر ازلیت و ابدیت و احدیت ذات مقدس کبریایی دلالت دارد که به احدیت ذاتی حی و قدیر و علیم و خالق و جاعل است که لا اله الا الله وحده وحده وحده (درصفات ثبوتیه ذاتیه به تکرار وحده و وحدانیّت او به نشان الف دلالت دارد)

تعریف الف از قول امام صادق(ع):  ایشان فرمود:"الصورة لانسانیه و هی اکبر حجةٍ علی خلقه و هی الکتاب الذی کتبه الله بیده" صورت انسانی آن بزرگ‌ترین حجت خداوند است که آنرا خداوند به دست (قدرتش) نوشته یعنی گنج الف ، انسان کامل است. اشراقین می‌گویند الف ، وجود مطلق است و در جمیع موجودات حرفیه با اعتبار مختلفه از حیثیتی ساری باشد.

جایگاه عددی حروف در الفبا

بحول و قوه پروردگارعالم موفق شدیم جایگاه اعداد در حروف الفبا را هم پیدا کنیم ( 28 حرفِ : ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ به ترتیب جایگاه عددیشان 1 تا 28 است. " جدول حروف و اعداد ابجد و جایگاه عددیشان در انتهای کتاب آمده است") . یعنی 10 حرف اول ابجد هوز حطی ؛ عدد ابجد و جایگاه عددیشان با هم برابر است . یازدهمین حرفِ الفبای ابجد یعنی حرفِ ک ، جایگاه عددیش 11 و عدد ابجدش 20 می‌شود. تا حرفِ ق که نوزدهمین حرف الفبا و به عدد ابجد 100 است ، عدد ابجد 10 تا 10 بالا می‌رود. و از این به بعد عدد ابجد 100 تا 100 بالا می‌رود تا حرفِ غ به جایگاه عددی 28 و عدد ابجد 1000.  ظاهر حرف ، عرضی و عدد ابجد حرف ، طولی است و در برخورد حرف با عدد مثل تار و پود یک قالی که در برخورد با هم جای گره و رنگ در بافت معلوم می‌شود و نقش را ظاهر می‌کند ، در جایگاه حروف هم عدد را پیدا می‌کنیم و حقیقت معنای کلمه مثل نقش قالی در جایگاه ، ظاهر می‌شود.جالب است که در نهایت جمع ارقام جایگاه حروف یک کلمه و عدد ابجد همان کلمه از نظر عدد یکی می‌شود مثل کلمه آدم عدد ابجدش می‌شود 45 (آ=1+د=4+م=40) که 9=5+4 می‌شود 9، جایگاه عددی کلمه آدم می‌شود 18 (م=13+د=4+آ=1) که 9=8+1 می‌شود 9، پس جایگاه و عدد در جمع ارقامشان یکی هستند و جایگاه ، عرفان معنای عدد ابجدیِ آن حرف می‌شود. و معنای واقعی را نشان می‌دهد!

گنج الف در حروف

 حروف ابجد ، ریشه و پایه و اساس علوم است و اساس حروف ، اعداد است زیرا هر حرفی که به هم می‌رسد ، آینه موجودات است. تمام اعداد ، محمول واحدند (یکند) و ترکیب جمله اعداد از یک است. حرف "ب" ؛عددش (2) است و "ج" عددش (3) است و "د" ؛عددش (4) است. جالب است که حروف (ابجد) و (هوز) و (حطی) که عددشان تا 10 می‌رسد جایگاه عددی آنها در الفبا و عدد ابجدشان یکی است. اگر اعداد یک تا 4 (10=4+3+2+1) را با هم جمع کنیم می‌شود (10) ؛ در اصل بقیه اعداد عشرات(10) و مآت(100) و الوف(1000) همه روی 4 پایه اصلی عدد یعنی ابجد است. و هرگاه صفر10 و 100 و 1000 را برداریم همان یک می‌شود. و سّر زیبای آن اینست که کلّ این سِرّ در عدد 4 روی 10 یعنی (14) جلوه دارد! یعنی همان دست یدالهی (عدد ابجد کلمه ید=14 می‌شود) یدالله فوق ایدیهم ؛ دست خدا بالاترین دست‌هاست. اگر ارقام  14 را با هم جمع کنیم ، 5 می‌شود (5=4+1) ، پس سِرّ 5 هم یک است! هر دست 5 انگشت دارد. الواحد لا یصدر الا الواحد ؛ از وجود واحد جز واحد خلق نمی‌شود (وحدت کلّ حروف و کلّ اعداد).

درواقع خلقت به صورت چهارستون زیر پوشش قدرت مطلق الهی به ظهور سرّ حقیقت محمدی صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم به تجلّی‌گاه عرشی و کرسی درعالم چهارم ؛ بیت المعمور و در راستای آن خانه کعبه ، گیرنده‌ی کلّ گنج الف می‌باشد. درواقع این گنج در خلقت انسان که از چهار عنصرِ آب ، آتش ، خاک و باد تشکیل شده است و خلقت چهار ملک مقرّب که آورنده حقایق گنج الف به تمام ذرات خلقت الی یوم القیامت است. در چهارچوب قلب و بدن و چهارستون بیوت و چهار گوشه قبر و در نهایت در خانه بهشت و یا حتی به نوعی در جهنم ، همه در حقیقتِ گنج الف غرق است {درواقع در عدد 4 روی 10 ؛ پس اعداد 1 تا 4 جمع کننده‌ی کلّ گنج الف هستند}. کلّ اسرار و کلّ حروف وجودی الی اخر در ظلّ قدرت الهی  به حساب و کتاب و با نظم خاص بدون ذره‌ای نقص یا اشتباه صورت می‌پذیرد. این حقیقت ، باطن ولایت را که ولایت مطلق است ، تحت پوشش ولایت کلّی ذات احدیت سبحانه و تعالی ظاهر می‌سازد!

عدد 14 در جایگاه عددی الفبا ، جایگاه حرف «ن» است . پس نون ، دایره قوس صعودی و نزولی عالم ظاهر و باطن است. در ضمن اینکه عالم همه در کلمه «یک» که همان الِفِ وجود است ، غرق است. ظاهرًا عددش یک است اما اگر الْْف خوانده شود عددش می‌شود1000=حرفِ غ=28 و 10=8+2 و 1=0+1 و 1=الِف ؛ پس عالم کثرت به وحدت می‌رسد!

عالم عرشی: 4+3+2+1=10=ی     و                   1=0+1  ،

عالم کرسی: 40+30+20+10=100=ق    و           1=0+0+1  ،           

عالم بیت المعمود:400+300+200+100=1000=غ و 1 =0+0+0+1

پس هر سه عالم به 1 ، 1 ، 1 می‌رسد که اگر کنار هم بگذاریم می‌شود 111 ، برابر با عدد ابجد کلمه الف!

                 

                   Description: Description: Graphic1.jpg

حدیث آیت الکرسی

امام صادق علیه السلام فرمودند(الاسرار؛ص110واصول کافی؛ص112) : خدای تبارک و تعالی اسمی را آفرید (امّ ابیها ، مقام امتحنک الله قبل ان یخلقک) که صدای حرفی ندارد ، به لفظ ادا نشود ، تن و کالبد ندارد ، به تشبیه موصوف نشود ، به رنگی آمیخته نیست ، ابعاد و اضلاع ندارد ، حدود و اطراف از او دور گشته ، حس توهّم کننده به او دست نیابد ، نهانست بی پرده (سبحان ، صمد ، اکبر، لاخالق ولامخلوق) ، خدای آن را یک کلمه تمام قرار داد (کلام الله) ، (الفِ وجود) دارای چهار جزء مقارن که هیچ یک پیش از دیگری نیست (آیة الکرسی: شخص محمدی(ص) ، اصل فاطمی ، علوی ، غیب مهدوی) ، سپس سه اسم آن را که خلق به آن نیاز داشتند هویدا ساخت (ا،ل،ه) و یک اسم آن را نهان داشت و آن همان اسم مکنون مخزون 1- (احد جلّ‌جلاله) است و آن سه اسمی که هویدا گشت  ظاهرشان 2-"الله" ، 3-"تبارک و تعالی" است و 4-"سبحان" . و خدای یکتا برای هر اسمی از این اسماء ، 4 رکن مسخّر فرمود(آیة الکرسی) او همان ولایت کلیه مطلقه الهیه سبحان و صمد است (کلمه تامه). همان حقیقت محمدیّه(ص) که نفسش علوی و اصلش فاطمی می‌باشد ، و همان سِرّ الالف وجود می‌باشد.

اللهم‌ صلّ‌ علی‌ فاطمة ‌و ابیها و بعلها و بنیها و سِرّالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

قابل توجه اینکه حقیقت عدد 14 که همان عدد 4 است که در جمع 1 تا 4 (4+3+2+1) عدد 10 بدست می‌آید که اینجا نمادِ 4 پایه کرسی و سقف 4 گوشه دار آن است که می‌شود 4 روی 10 ؛ همان وجود مقدس 14 معصوم(صلوات الله علیهم اجمعین). پس 14 ، همان 4 روی 10 است ظاهراً به صورت مربع است درحالیکه این شکل نمادی از آیة الکرسی است. همانطور که از معنای کرسی برمی‌آید ، تخت سلطنت و قدرت ، قدرت مطلق پروردگار عالم را بر کلّ مخلوقاتش نشان می‌دهد!

همانطورکه مساحت مربع ؛ اندازه یک ضلع ضرب درخودش می‌شود پس هر اسم از اسماء الهی درواقع تمام سطح ظاهر و باطن عالم را پرکرده! بنابراین هر کدام  از اسماء الهی را صدا بزنید مثل این است که تمام اسماء را صدا زده‌اید و همه ، اشاره به «هو» است.

به این معناست که کلمه مربع از ریشه‌ی ربع است و باطن ربیع (یعنی بهار) و عدد 4 ، که بهار واقعی ؛ گنجِ 4 است که همان وجود 14 نور مقدس(صلوات الله علیهم اجمعین) است. و دیگر اینکه هروقت به ذکر بخواهیم اسماء الهی را کامل بخوانیم باید آن نام مبارک را به عدد ابجدش تکرار کنیم یعنی مربعِ اسم ظاهر می‌شود! و انشاءالله اگر قبول شود به وجود مبارک آن اسم ، معنا و مفهومش برای انسان اثر ربیع یعنی بهاری شدن ، سبز شدن(یعنی حاجت روایی) و شفا یافتن و امثال آن اتفاق می‌افتد.

و اینجا مشخص می‌شود که چرا خانه مبارک کعبه ، بصورت مکعب است که 6 وجه دارد و هر وجهش به شکل مربع است؟! یکی از دلایلش این است که این مرکز که قلب کره زمین است ؛ پس مرکز حیات طیب و سبز شدن و طهارت و تقدس و محل عبادت و سجده‌ گاه همه‌ی مؤمنین می‌باشد. و چرا باید در موقع نماز رو به قبله کنیم؟ چون قلب مؤمن باید متوجه قلب کره زمین ؛ خانه خدا و آن ربیعِ واقعی شود تا حقیقت زندگی پاک را از جانِ باطن خانه کعبه که وجود آن قلب عالم امکان ؛ ولی الله الاعظم ؛ بقیة الله صاحب العصر و الزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است ، دریافت کند. و چنانچه در آیه 45 سوره مبارکه عنکبوت آمده:إنّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر ، همین دلیل بر بهاری شدن و زنده شدن شخص نمازگزار است که آفات و منکرات از او جدا می‌شود و به حقیقت کمال انسانی خود می‌رسد.(انشاءالله)

گنج الف و سوره مبارکه حمد

پیامبراکرم(ص) فرمود: کلّ محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد و کلّ محتوای سوره مبارکه حمد در بسم الله الرحمن الرحیم و تماما در باءِ بسم الله و تماما در نقطه زیر باءِ بسم الله است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: انا نقطة تحت الباء(من نقطه زیر باء هستم). کلام بی نهایت بزرگیست ! اما هدف من این است که : اولاً همانطورکه گفته شد عدد ابجد حرف الف برابر یک است. سوره مبارکه حمد ، تنها سوره مبارکه از قرآن کریم است که بسم اللهِ آن یک آیه (الفِ وجود) محسوب شده است. بقیه سوره‌های مبارکه با آیه اول عدد یک را نشان داده است و بقول محی الدین عربی که می‌فرماید:  113بسم الله در بسم الله سوره مبارکه حمد قرار دارد. همانطور که الف ، کلّ گنج عالم است گیرنده کلّ اعداد ، یک می‌شود ، و تمام آن می‌شود یک سوره مبارکه حمد (تمام محتوای قرآن در سوره مبارکه حمد است). و به همین وجه بسم الله آن که مخصوص شد و به همین دلیل حرف (ب) (مقام یک الفِ وجود) که اولین حرف شروع کلام خالق یکتاست ، پس حامل کلّ سوره مبارکه حمد است.

نقطه که سِرّ و جان حقایق قرآن است و جمع کننده کلّ اسرار و کلّ محتوای قرآن است ، اولین اثر قلم حق بر لوح هستی می‌باشد و عدد یک را به خود اختصاص می‌دهد و همان الفِ وجود می‌شود. و سِرّ این حقیقت ، وجود مقدس ظهر الوجود و تبیّن بین العابد و المعبود ؛ وجود مقدس مولای متقیان ؛ مولی الموحدین ؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، امام اول (یک=الف) شیعیان عالم می‌باشد. حضرت رسول مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) فرمود: انا مدینة  العلم و علی بابها ؛ من شهر علم هستم و علی(ع) درِ آن .همانطورکه دَر ، مفتاح است سوره مبارکه حمد هم فاتحة الکتاب است. خداوند متعال کلید و مفتاح بهشت را هم ولایت امیرالمؤمنین (ع) و فرزندان نورانی او قرار داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۳۵
عذرا شفائی

خصوصیات هر یک از حروف :

                                حرف "الف"

الف از حروف نیست ، البته نزد آن کس که بویی از حقیقت و حقایق برده باشد. ولی عموم آن را از حروف می‌نامند. مقام الف ، مقام جمع است و از اسماء ، اسم "الله" را دارد و از صفات ، قََیّومیّت را!

"الف" به ظهورش در مرتبه‌ی ششم است و ظهر سلطان و غلبه‌اش در نبات می‌باشد و همردیفانش در این مرتبه "ها" و "لام" می‌باشند. و آن، مجموع عالم حروف و مراتبش می‌باشد. و آن نه تنها از آنهاست و نه از آنها بیرون است. نقطه‌ی دایره و محیط آن است و مرکب عوامل و بسیط آن "ها" است.

علمای حروف گویند: الف ، مقدم هر حرف است و در مقام حروف تهجی ، به منزله‌ی ماده شیء در کار است. به واسطه مثلِ "با" و "تا" و"ثا" و با واسطه مثل "جیم"و "سین". زیرا قوام آنها بر "یا" و "با"، "الف" است. لذا او را قطب الحروف نامند و آن را ذات اقدوس دانند و زبر و بیّنات آن مظهر اسم است که با نام علی(ع) مطابق می‌باشد و لفظ همزه با علی(ع) مطابق است چراکه عدد ابجد همزه بصورت بسیط {ها(=6) + میم(=90) + زا(=8) + ها(=6)} 110 می‌شود که با عدد ابجد نام مبارک علی(ع) برابر است .

در حروفِ  الف ؛ همزه ، مصدر است که 110 می‌شود و لفظ و بینات آن نیز ل(=30) و ف(=80) جمعش 110 می‌باشد و آن به حساب بینه برابر کلمه‌ی توحید لااله الاهو(=110) است. پس ظاهر و باطن "الف" ، علی(ع) می‌باشد و صدور حروف از "الف" است که آن یک باشد و کلمه و کلام و کتاب تدوینی از آن تالیف شده است.

حرف "همزه"

حرف "همزه" از حروف عالم شهادت و ملکوت است. مخرجش انتهای حلق است و در عدد دارای مرتبه نمی‌باشد. و از بسایط حروف "فا" و "میم" و "زا" و "یا" را دارد و از عوالم ، عالم ملکوت "را" دارا است. و از فلک ، فلک چهارم را. و دوره‌ی فلکش نه هزار سال است، و از مراتب نیز چهارم و ششم و هفتم را دارا است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جن و نبات و جماد است.

طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش می‌باشد و اختلاف نظر دارند که یا آن در حروف نوشتن یک حرف است یا نصف حرف اما در تلفظ بدان هیچ اختلافی در این امر نیست که آن نزد همگان ، یک حرف است.

حرف "با"

  بدان ای دوست بزرگوار که "با" از عالم فلک و شهادت و قهر و غلبه است. مخرجش از دو لب و عددش دو. و بسایطش عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. فلکش، فلک اول و در عین صفایی "خلاصه" در "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش مرتبه‌ی هفتم است و سلطان و غلبه‌اش در جماد است و طبعش یبوست(خشک) و عنصرش هوایی(بادی) می‌باشد. از وی آنچه که با طبعش همانندی دارد بوجود می‌آید.

حرکتش امتزاج پذیر و دارای حقایق و مقامات و منازلات می‌باشد ."خالص" و "کامل" و چهارتایی و مونس است و دارای ذات. "با" را از حروف حرف "الف" و "همزه" می‌باشد.

حرف "جیم"

بدان که خداوند ما و تو را یاری فرماید. "جیم" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از وسط زبان یعنی بین زبان و بین سقف دهان می‌باشد. عددش ، 3 است و حروف بسایطش؛ "یا"، "میم" و " الف" همزمان می‌باشد و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های حرکت فلکش ، یازده هزار سال است.

در "عامه" امتیاز می‌یابد و آن را وسط طریق است. مرتبه‌اش مرتبه چهارم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جن است ، جسدش سرد و خشک است و سرش گرم  و خشک و طبعش سرد و گرم و خشک است. عنصر بیشترش ، خاک و کمترش ، آتش است. از آن ، آنچه با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید ، حرکتش کج می‌باشد.

"جیم" را حقایق مقامات و منازلات است و امتزاج پذیر است و کامل است و هر کس به او اتصال یابد ، نزد صاحبان انوار و اسرار رفعت و بلندی می‌یابد ، جز کوفیان(که قابل بدین امر نیستند ) . سه تایی و مونس "همدم" است. علامتش فردانیت و یگانگی است و وی را از حروف ، حرف "یا" و "میم" می‌باشد و از اسماء ، همان‌ها که پیش از این گفته آمد.

حرف "دال"

بدان که خداوند ما را به اسمائش یاری می‌فرماید. "دال" از عالم ملک و جبروت است و مخرجش مخرج "طا" است. و عددش چهار و بسایطش عبارت از "الف"، "لام"، "همزه"، "فا" و "میم" می‌باشد. فلکش، فلک اول است. و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم.

سلطان و غلبه‌اش، در بهایم و حیوانات می‌باشد. طبعش سرد و خشک است و عنصرش خاک است. از وی آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش بین صاحبان انوار و اسرار آمیخته است. دارای "اعراف" می‌باشد. "خالص" و "ناقص" و مقدس و دو تایی و مونس "همدم" می‌باشد وی را از حروف حرف "الف" و "لام" است.

حرف "ها"

بدان که "ها" از حرف غیب است و آن را مخرج از انتهای حلق می‌باشد و عدد ابجد 5 را دارا است و از عوالم، عالم ملکوت را و از فلک ، فلک چهام را دارا می‌باشد. و زمان حرکت فلکش نه هزار سال است و از طبقات، "خاصه" و "خاصه الخاصه" را دارا است. و از مراتب ، ششم را.

و ظهور سلطان و غلبه‌اش در نبات است و از آن به واسطه فرجامش آنچه که گرم‌تر است پدید می‌آورد و سپس آن را به سردی و خشکی ، دگرگونی و ارجاع می‌بخشد.

و "ها" را از حرکات ، راست و کج است و آن را از حروف "اعراف" می‌باشد که دارای امتزاج و از کامل‌ها است. و از عالم منفرد، طبعش سرد و خشک و گرم و تر، مانند عطارد است و عنصر بزرگ آن خاک است و عنصر کمترش هوا.

                                حرف "واو"

"واو" از عالم ملک و شهادت و قهر و غلبه است و مخرجش از دو لب و عددش شش است. بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام" و "فا" می‌باشد. فلکش، فلک اول و سال‌های گردش فلکش، بیش از این گفته آمد ، در "خاصةالخاصه" و در "خلاصه" امتیاز می‌یابد. وی را غایت طریق می‌باشد و مرتبه‌اش مرتبه چهارم است. و سلطان و غلبه‌اش در جن می‌باشد.

طبعش ؛ گرم و تر و عنصرش؛ هواست. از "واو" آنچه که با طبعش سازگاری دارد بوجود می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر و دارای "اعراف" و "خالص" و "ناقص" و مقدس و مفرد و خوفناک می‌باشد و او را از حروف حرف "الف" می‌باشد.

                                  حرف "زا"

بدان که خداوند تو را به روح ازل یاری فرماید. "زا" از عالم شهادت و جبروت و قهر و غلبه است و مخرجش "صاد" و "شین" بوده و عددش هفت است و بسایطش "الف"، "یا"، "همزه"، "لام" و "فا" می‌باشد. و فلکش، فلک اول است. و سال‌های حرکت فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد.

دارای غایت است و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم است. و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات است و طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش می‌باشد. از وی هر چه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر است و دارای خوی‌ها و حالات و کرامات خالص و کامل و مقدس و دوتایی و مونس و همدم است. "زا" حروف "الف" و "یا" را دارا می‌باشد. 

حرف"حا"

"حا" از عالم غیب می‌باشد. و مخرجش ، وسط حلق است و از عدد ، هشت می‌باشد و از حروف ، بسایط "الف" ، "لام" ، "ها" ، "فا" ، "میم" ، "زا" و از عوالم ، وی را عالم ملکوت می‌باشد که از فلک ، فلک دوم و سال‌های حرکت فلکش یازده هزار سال می‌باشد. او از "خاصه" و "خاصه الخاصه" می‌باشد. و از مراتب ، مرتبه هفتم را داراست و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد است و از آن هر چه که سرد و تر است پدید می‌آید و عنصرش آب می‌باشد.

"حا" را از حرکات ، حرکت کج است و از حروف "اعراف" می‌باشد و آن" خالص" ؛ ناآمیخته است و "کاملی" است که هر کس به او اتصال یافت ، رفعت و بلندی یافت و او از عالم انس سه تایی می‌باشد و طبعش سرد و تر می‌باشد و "حا" را از حروف ؛ حرف الف و همزه می‌باشد.

                                حرف "طا"

بدان که خداوند ما را به آن یاری فرماید. "طا" از عالم ملک و جبروت است و مخرجش از کنار زبان و ریشه دندان‌های پیشین می‌باشد و عددش نه است و بسایطش عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "زا" و "ها"است. و فلکش، فلک دوم می‌باشد و سال‌های گردشش گفته آمد در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. "طا" را غایت طریق است و مرتبه‌اش مرتبه‌ی هفتم می‌باشد و سلطان و غلبه‌اش در جماد است، طبعش سرد و تر است عنصرش آب می‌باشد و از روی آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید .

 حرکتش نزد صاحبان انوار، مستقیم و راست است و نزد صاحبان اسرار ، معوج و کج و نزد صاحبان تحقیق و نزد ما با هم متنزح می‌باشد. دارای "اعراف" می‌باشد، "خالص" و "کامل" و دو تایی و مونس "همدم" است. وی را از حروف ، حرف "الف" و "همزه" می‌باشد و از اسماء آنچه را که پیش از این بیان نمودیم، دارا می‌باشد.

حرف "یا"

بدان که خداوند ما و تو را به وسیله وحی از جانب خودش یاری کند. "یا" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش، مخرج "شین" می‌باشد و عددش، برای افلاک دوازده گانه "ده" و "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردشش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصة الخاصه" امتیاز می‌یابد آن را غایب و مرتبه هفتم است.

ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد است و طبعش، امهات و اصول نخستین است و عنصر بیشترین آتش است و کمتر آب و از او حیوان پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر است و دارای حقایق و مقامات و منازلات امتزاج یافته است و "کامل" چهارتایی و مونس "همدم" است و از حروف، حرف "الف" و "همزه" را دارا است و از اسماء همان که گذشت.

حرف "کاف"

بدان که خداوند ما و تو را یاری فرماید. "کاف" از عالم غیب و جبروت است. و "کاف" را مخارج ، مخرج "قاف" که بیانش گذشت می‌باشد جز آنکه از آن پایین‌تر است. عددش ، 20 است و بسایطش ، از حروف ؛ "الف"، "فا"، "همزه" و "لام" می‌باشد. که فلکش ، فلک دوم است و حرکت فلکش ، یازده هزار سال می‌باشد و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جن می‌باشد و از آن هر چه گرم و خشک است پدید می‌آید. عنصرش ، آب است و طبعش ، گرم و خشک می‌باشد.

مقامش بدایت است و حرکت آن امتزاج پذیر است. و از "اعراف" می‌باشد . "خالص" و "کامل" است و نزد صاحبان انوار، هرکس در جن اتصال یابد ، رفعت و بلندی می‌یابد ولی نزد صاحبان اسرار، رفعت و بلندی نمی‌یابد. مفرد خوفناکی است که از حروف آنچه "قاف" راست می‌باشد و از اسماء او را بر اسمی که اولش حرفی از حروف بسایط و حروف اوست می‌باشد.

حرف "لام"

بدان که خداوند ما و تو را به روح القدوس یاری کند. "لام" از عالم شهادت و جبروت می‌باشد. و مخرجش، از کنار زبان است و نزدیک‌ترین آن تا پایان کناره‌اش. عددش، در دوازده فلک (سی) است و در افلاک هفتگانه سه.

بساطش، "الف"، "میم"، "همزه"، "فا" و "یا" می‌باشد و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردشش گفته آمد در "خاصه" و "خلاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد و دارای غایت است. مرتبه‌اش مرتبه‌ی "خاصه" است و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد. طبعش گرم و سرد و خشک است. عنصر بیشتر آن ، آتش است و کمتر خاک ، از آن هر چه که طبعش مشکل و همانندی دارد پدید می‌آید. حرکتش راست و آمیزش پذیراست "لام" را "اعراف" می‌باشد ، امتزاج یافته و "کامل"، "مفرد" و خوفناک ، می‌باشد که از حروف "لام"، حرف "الف" و "میم" می‌باشد.

حرف "میم"

 بدان که خداوند مؤمن را یاری کند. "میم" از عالم ملک و شهادت و قهر و غلبه است. و مخرجش، مخرج "با". و عددش چهل و چهار. بسایطش عبارت از "یا"، "الف" و "همزه"است. فلکش، فلک اول است و در "خاصّه" و "خاصه الخاصه" و در صفای "خلاصه" امتیاز می‌یابد. وی را غایت می‌باشد که مرتبه‌اش در مرتبه‌ی سوم، ظهور سلطان و غلبه‌اش در انسان می‌باشد.

طبعش سرد و خشک و عنصرش خاک است. از حرف "میم" آنچه با طبعش همانند دارد بوجود می‌آید. وی را "اعراف" است و "خالص" و "کامل" و مقدس و مفرد و مونس "همدم" می‌باشد و او را از حروف حرف "یا" می‌باشد.

حرف "نون"

بدان که خداوند قلب‌ها را به ارواح یاری و کمک فرماید. "نون" از عالم فلک و جبروت است و مخرجش از کنار زبان بالای داندان‌های پیشین است. عددش پنجاه است. بسایطش، عبارت است از "واو" و "الف" است. و فلکش، فلک دوم می‌باشد. و سال‌های حرکت فلکش گفته آمد. در "خاصه" و " خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد وی را غایت طریق است. مرتبه‌اش، مرتبه‌ی منزه دوم است. ظهور سلطان و غلبه‌اش در مقام الهیت است و طبعش سرد و خشک و عنصرش خاک می‌باشد. از آن آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید حرکتش آمیخته است. دارای خوها و حالات و کرامات می‌باشد، "خالص" و "ناقص" و خوفناک است، دارای ذلت است و "نون" از حروف "واو"  می‌باشد.

                                 حرف "سین"

بدان که "سین" از عالم غیب و جبروت و لطف است. و مخرجش، مخرج "صاد" و "زا" می‌باشد. عددش نزد صاحبان انوار 60 بوده، و نزد ما سیصد و سه می‌باشد. (سیصد به حساب جمل کبیر و سه به حساب جمل صغیر).

بسایطش، "یا"، "نون"، "الف" و "همزه" است. فلکش، فلک اول بوده و سال‌های گردش فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصةالخاصه" و "خلاصه خاصةالخاصه" و صفای "خلاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. "سین" را غایت می‌باشد و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم است.

ظهور سلطان غلبه‌اش در بهایم و حیوانات. و طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش می‌باشد. از وی آنچه که با طبیعتش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید، حرکتش امتزاج پذیر است، دارای "اعراف" می‌باشد. "خالص" و "کامل" و دوتایی و مونس "همدم" می‌باشد و او را از حروف، حرف "یا" و "نون" است .

حرف "عین"

حرف "عین" از عالم شهادت و ملکوت می‌باشد. و آن را مخرج از وسط حلق است. و از عدد جمل عقد هفتاد است. و از حروف بسایط یا "نون"، "الف"، "همزه" و "واو" می‌باشد. و وی را از افلاک ، فلک دوم است و زمان حرکت فلکش یازده هزار سال است. و از طبقات عالم ، "خاصه" و "خاصه الخاصه" می‌باشد و از مراتب مرتبه‌ی پنجم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در بهایم  و حیوانات می‌باشد.

از آن هر گرم و تری پدید می‌آید و "عین" را از حرکات ، حرکت افقی که کج است می‌باشد و آن از حروف "اعراف" است و از حروف "خالص" می‌باشد و کامل است، و از عالم انس دو حرفی می‌باشد و طبعش گرم و تر است. و عین از حروف یا و نون می‌باشد.

حرف "فا"

بدان که خداوند قلب الهی را یاری کند. "فا" از عالم شهادت و جبروت و غیب و لطف است و مخرجش از درون لب پایینی و اطراف دندان‌های پیشین بالا می‌باشد. عددش هشتاد و هشت و بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. وی را فلک، فلک اول و در "خلاصه" امتیاز می‌یابد و غایت طریق بود. و مرتبه‌اش مرتبه‌ی هفتم و غلبه‌اش در جماد است.

طبع سرش گرم و تر و دیگر جسدش سرد و تر می‌باشد. عنصرش بیشترین آب و کمتر هوا است. آنچه که با طبعش همانندی دارد، از وی بوجود می‌آید. حرکتش امتزاج یافته است و دارای حقایق و مقامات و منازلات در نزد صاحبان اسرار می‌باشد. "فا" را خوی‌ها و حالات و کرامات و "فا" را ذات و از حروف "الف" و "همزه" می‌باشد.

حرف "صاد"

بدان ای دوست ارجمند "صاد" از عالم غیب و جبروت می‌باشد. و مخرجش بین دو طرف زبان و بالای دندان‌های پیشین پایین می‌باشد. عددش نزد ما شصت، و نزد صاحبان انوار 90 می‌باشد. بسایطش، حروف "الف"، "دال"، "همزه"، "لام" و "فا" می‌باشد. و فلکش، فلک اول و سال‌های حرکت فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. وی را آغاز طریق است و مرتبه‌اش مرتبه‌ی پنجم می‌باشد. و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد.

طبعش گرم و تر است و عنصرش هوا است. از وی آنچه که به طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر آمیخته و مجهول است. دارای "اعراف" می‌باشد و "خالص" و "کامل" و دو تایی و مونس "همدم" است "صاد" را از حروف حرف "الف" و "دال" است.

پس از این بیان، بدان راز این "صاد" خشک که جز در خواب نمی‌توان دست یافت و خداوند است که "صاد" را در خواب و بیداری به هر که خواهد می‌بخشد.

بدان که "صاد" حرفی از حروف "صدق و "صون" و "صورت" است و شکلش دایره وار است و پذیرای تمام شکل‌ها، در آن اسرار و رازهای عجیبی می‌باشد که کشفش، در خواب می‌باشد و مقام اسرار پنهان عالم و عجایب و شگفتی‌های آیات و نشانه‌های حق تعالی است.

حرف "قاف"

بدان که خداوند ما و تو را یاری می‌فرماید. "قاف" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از آخرین مرتبه و بن زبان و آنچه فوق آن از سقف دهان است ، می‌باشد و عددش 100 است. و حروف بسایطش ؛ "الف"، "فا"، "همزه" و "لام" می‌باشد. و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های حرکت فلکش ، یازده هزار سال و در "خاصه" و "خاصة الخاصه " امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش ، مرتبه چهارم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش جن است و طبعش ، اصول و اُمّهات نخستین ، و پایانش گرم خشک می‌باشد و دیگر مواردش ، سرد و تر است. عنصرش ، آب و آتش است و از آن انسان و عنقا (سیمرغ) ، پدید می‌آید.

وی را حالاتی است ، حرکتش امتزاج پذیراست ، امتزاج مونس "همدم" دوتایی علامتش مشترک است وی را از حروف ، "الف" و "فا" می‌باشد. و از اسماء ، بر مراتبشان هر اسمی که در اولش حرفی از حروف بسایط آن‌ باشد نزد صاحبان اسرار، دارای ذات ، و نزد صاحبان انوار، دارای ذات و صفات.

حرف "را"

بدان که خداوند ما و تو را به توسط روحی از جانب خودش یاری کند. "را" از عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از پشت زبان و بالای پیشین است. و عددش در دوازده فلک دویست است و در افلاک هفتگانه دو. بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردش فلکش معلوم است وی را غایت است.

و طبعش گرم و خشک است و عنصرش آتش است از "را" آنچه با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید. حرکتش آمیخته است، دارای "اعراف" است "خالص" و "ناقص" و "مقدس" و دوتایی و مونس "همدم" است او را از حروف، حرف "الف" و "همزه" است و از اسماء آنچه گفته شد.

حرف "شین"

بدان که خداوند ما و تو را به نطق و فهم یاری کند. "شین" از عالم غیب و جبروت است مگر میانه آن. مخرجش، مخرج "جیم" است و عددش نزد ما "الف" است و نزد صاحبان انوار300 است. و بسایطش، "یا"، "نون"، "الف"، "همزه" و "واو" می‌باشد. و فلکش، فلک دوم است و سال‌های گردش این فلک گفته آمد و در "عامه" امتیاز می‌یابد و وی را وسط طریق است و مرتبه‌اش مرتبه پنجم است و سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد. طبعش سرد و تر است و عنصرش آب است، آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد از وی پدید می‌آید.

حرکتش امتزاج پذیر است. "کامل" و "خالص" و دو تایی و مونس "همدم" است و "شین" را ذات و صفات و افعال است و از حروف ، حروف"یا" و "نون" را دارد و از اسماء همان گونه است که گفته آمد، دارای خوها و حالات و کرامت می‌باشد.

حرف "تا"

بدان ای دوست مهربان "تا" از عالم غیب و جبروت است. و مخرجش، مخرج "دال" می‌باشد و عددش، چهار و چهارصد است و بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "طا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. فلکش، فلک اول است و سال‌های گردش فلکش گفته آمد. در "خاصه" و "خاصه الخاصه" امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش، مرتبه‌ی هفتم است و سلطان غلبه‌اش، در جماد می‌باشد.

طبعش سرد و خشک است و عنصرش آب می‌باشد. از "تا" از آنچه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد پدید می‌آید. حرکتش آمیزش پذیر است و دارای خوها و حالات و کرامات است "خالص" و "کامل" و چهارتایی و مونس "همدم" است و دارای ذات و صفات است. و او را از حروف "فا" و "همزه" می‌باشد.

حرف "ثا"

بدان که "ثا" از عالم غیب و جبروت و لطف بوده و مخرجش مخرج "ظا" و "ذال" می‌باشد. عددش پانصد و پنج و بسایطش، عبارت از "الف"، "همزه"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد. وی را فلک، فلک اول و در "خلاصه"  و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد.

طبعش سرد و خشک است و عنصرش ، خاک می‌باشد. و دارای خوی‌ها و حالات و کرامات بود، و "خالص" و "کامل" و چهارتایی و مونس "همدم" می‌باشد. "ثا" را ذات و صفات و افعال است و از حروف حرف "الف" و "همزه" را دارا می‌باشد.

حرف "خا"

بدان که خداوند یاری‌ات فرماید. "خا" از عالم غیب و ملکوت است. و مخرجش حلق پایین و قعر دهان است و عددش ، 600 است و بسایطش ؛ "الف"، "همزه"، "لام"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" می‌باشد و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های حرکت فلکش ، یازده هزار سال است. و در "عامه" امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش ، مرتبه‌ی هفتم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد می‌باشد.

طبع سَرِ آن ، سرد و خشک است و بقیه جسدش گرم و تر می‌باشد. عنصر بیشتر آن هوا است و کمترش خاک ، هر چیزی که در آن طبایع چهارگانه با هم جمع می‌آیند ، از آن پدید می‌آید. حرکتش کج است و دارای حالات و خوها و کرامات است ، "آمیخته" و "کامل" است. هر کس بر نفس خویش بد و اتصال یابد ، رفعت و بلندی می‌یابد "سه تایی" و مونس "همدم" است. دارای علامت و نشانه است و از حرف "همزه" و "الف" می‌باشد.

حرف "ذال"

بدان که "ذال" از عالم شهادت و جبروت و قهر و غلبه است. مخرجش مخرج "ظا" و عددش هفتصد و هفت می‌باشد. بسایطش، عبارت از "الف"، "لام"، "همزه"، "فا" و "میم" می‌باشد. فلکش، فلک اول و سال‌های گردش فلکش گفته آمد. در "عامه" امتیاز می‌یابد و وی را وسط طریق است.

طبعش گرم و تر است و عنصرش هواست. از "ذال" هر چه که با طبعش مشاکلت و همانندی دارد، پدید می‌آید. حرکتش کج و معوج و امتزاج پذیر می‌باشد. دارای خوی‌ها و حالات و کرامات است. "خالص" و "کامل" و مقدس و دوتایی و "همدم" می‌باشد دارای ذات. او را از حروف حرف "الف" و "لام" می‌باشد.

حرف "ضاد"

بدان که خداوند ما و تو را یاری فرماید. "ضاد" نقطه دار از حروف عالم شهادت و جبروت است. و مخرجش از کناره زبان و آنچه زیر و نزدیک آن را دندان‌هاست می‌باشد. و عددش نزد ما نود است و نزد اهل انوار هشتصد می‌باشد. حروف بسایطش ، عبارت از "الف"، "دال"، "همزه"، "لام" و "فا" بوده و فلکش ، فلک دوم است و حرکت فلکش یازده هزار سال می‌باشد . در "عامه" امتیاز می‌یابد و آن را وسط طریق است و مرتبه‌اش ، مرتبه پنجم می‌باشد و ظهور سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات است .

 طبعش سرد و تر است و عنصرش آب می‌باشد. از آن هر چه سرد و تر است پدید می‌آید. حرکتش امتزاج پذیر است ، "ضا" را خوی و حالات و کرامات است ، "خالص" و "کامل" و دو تایی و مونس "همدم" می‌باشد و علامتش فردانیت و یگانگی است. او را از حروف ، حرف "الف" و "دال" می‌باشد و او را از اسماء ، همان‌هایی است که در حرفی که پیش از این بود (کاف)، توضیح دادیم.

حرف "ظا"

بدان خردمند که "ظا" از عالم شهادت و جبروت و قهر و غلبه است. و مخرجش مابین دو طرف و سمت زبان و پهلوی دندان‌های پیشین می‌باشد. عددش نزد ما هشتصد و هشت می‌باشد و نزد صاحبان انوار نهصد. بسایطش، عبارت از "الف"، "لام"، "همزه"، "فا"، "ها"، "میم" و "زا" و فلکش، فلک اول است. و سال‌های گردش فلکش گفته آمد.

در "خاصه" و "خاصةالخاصه" امتیاز می‌یابد. "ظا" را غایت طریق است و مرتبه‌اش مرتبه هفتم. ظهور سلطان و غلبه‌اش در جماد است. طبع گردشش سرد و تر است و قائمه‌اش گرم و تر می‌باشد.

و "طا" را گرمی و سردی و تری مشاکلت و همانندی دارد، از او می‌آید. امتزاج پذیر است و دارای خوی‌ها و حالات و کرامات می‌باشد. امتزاج یافته و "کامل" و دوتایی و مونس "همدم" می‌باشد و دارای "ذات". وی را از حرف "الف" و "همزه" می‌باشد. 

حرف "غین"

بدان که خداوند به روحی از جانب خویش یاری‌ات کند. "غین" نقطه دار ، از عالم شهامت و ملکوت است و مخرجش ، "حلق" یعنی نزدیک‌ترین جای به دهان می‌باشد، عددش نزد ما صاحبان اسرار، نهصد است و نزد صاحبان انوار، 1000 است تمام اینها در حساب جمل کبیر است. بسایطش "یا"، "نون"، "الف"، "همزه" و "واو" می‌باشد. و فلکش ، فلک دوم است و سال‌های فلکش در حرکتش یازده هزار سال است که در طبقه عامه امتیاز می‌یابد و مرتبه‌اش ، مرتبه‌ی پنجم است و ظهور سلطان و غلبه‌اش در بهایم و حیوانات می‌باشد.

طبعش سرد و تر است و عنصرش آب است. هرچه سرد و تر است ، از آن پدید می‌آید و حرکتش کج است و آن را خوها و حالات و کرامات است ، "خالص" و "کامل" دوتایی و مونس "همدم" می‌باشد. غین را یکتایی ذاتی می‌باشد و از حروف "یا" و "نون" می‌باشد و "غین" ملکوتی می‌باشد.

تفسیر کلماتی که الفبا را تشکیل می‌دهند )از کتاب الخصال ؛شیخ صدوق)

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: عثمان بن عفان بر رسول خدا(ص) عرض کرد یا رسول الله(ص) ، تفسیر ابجد چیست؟ رسول خدا (ص) فرمود: تفسیر ابجد را بیاموزید که همه معانی شگفت انگیز در آن است و وای به دانشمندی که تفسیر ابجد را نداند.

عثمان عرض کرد یا رسول الله(ص) تفسیر ابجد چیست؟ فرمود: الف ؛ اشاره به آلاء الهی است یعنی نعمت‌های او و حرفی است از نام‌های خداوند. و باء ؛ اشاره است به جهت و نشاط خداوند. و جیم ؛ اشاره به جنت و جمال و جلال الهی است . و دال ؛ اشاره به دین خداست. و اما کلمه هوز : هاءاش رمزی است از هاویه و جهنم (وای به حال کسی که در آتش فرو افتد) و واوِ هوز یعنی وای بر اهل آتش ، و زاءِ هوز اشاره است به زاویه دوزخ که پناه می‌بریم از آنچه در زاویه‌ی دوزخ است. و اما کلمه حطی: حاء‌اش اشاره است به حطوط و ریزش گناهان از آنانیکه در شب قدر استغفار می‌کنند ، همان شبی که جبرائیل با فرشتگان تا سپیده دم از آسمان بر زمین فرود می‌آیند.

و طاء ؛ اشاره به این است که درخت طوبی از آنِ استغفارکنندگان در شب قدر است و سرانجام خوشی در انتظار آنان است و طوبی درختی است که خدای عزّوجلّ با دست قدرت خویش کاشته و از روح خود در آن دمیده است. شاخه‌های این درخت از پشت دیوار بهشت به چشم می‌خورد؛ با زیور و جامه‌های زینت‌بخش و میوه‌هایی بارور است که در دسترس استفاده بهشتیان است.

و یاء ؛ اشاره به یدالله است و همان نیرو و قدرتی است که خدا را بر آفریدگان است و خداوند پاک و برتر است از آنچه برای او شریک می‌پندارند.

و اما کلمه کلمن : کاف ؛اشاره به کلام خدا است نه در کلماتش تبدیلی است و نه هرگز به جز آستان حضرتش پناهی خواهی یافت. و لام اشاره است به دید و بازدیدهای دوستانهِ اهل بهشت و سرزنش دوزخیان بر یکدیگر و میم اشاره به ملک بی زوال خداوندی و پایندگی فناناپذیر است. و اما نون اشاره است به نون و قلم و آنچه می‌نگارند.قلم ، قلمی است از نور و کتابی است از نور در لوحی که محفوظ است و فرشتگان مقرب نزد آن حاضرند و گواه و همان تنها گواهیِ خداوند کافی است.

 و اما سعفص : صادش اشاره به این است که صاعی به صاعی یعنی پاداش در مقابل پاداش است. هرطور که با دیگران رفتار کنی و پاداش آنان دهی ، همانطور با تو رفتار شود و پاداشت داده شود که خداوند برای بندگان، ستم روا ندارد.

و اما قرشت : به این معنیست که مردم را از اینجا و انجا گرد آورد و زنده کند و در روز رستاخیز برای حساب وا دارد و حکم دادگاه الهی مطابق حقیقت درباره‌ی آنان صادر شود و ستمی بر آنان نخواهد شد.

من آنچه در این خصوص در تفسیر حروف الفبا روایت داشتم در کتاب معانی الاخبار یاد کردم.

خواص هر یک از حروف:

البته باید فهمید که هر حرفی از حروف خواصی دارد، همانطوری که با تلفظ در شنیدن اثر می گذارد، در نقش و ظاهر و ترکیب نیز اثر دارد:

«الف»

نمایشگر هزاران اسرار و رموز است و بقیه‌ی حروف از "الف" موجود. "48892" الف در قرآن موجود است. هر کس سه (111) شب جمعه نویسد با خود دارد، نزد اکابر عزیز و محبوب گردد و دلش صاف و حوائجش برآید. وقت نوشتن این دو اسم را بخواند، "سبحان الله یا لا اله اله انت" .

و هر صبح پیش از آنکه با کسی صحبت نماید ، 1000 بار (آ) گوید، مال بی حساب می‌رسد و اگر 1000 مرتبه (آ) بنویسد و با خود دارد چنان باشد که اموال و ثروت بی‌حسابی به او می‌رسد.

و حروف مقطعه و اسراری دارد که همه نمی‌فهمند. شاید الف اشاره به (اله) و (الله) و (اکبر) و (علی) و (امر) و (احد) می‌باشد. مانند کهیعص، که اشاره به کربلا و غیره می‌باشد.

«ب»

هر که روز یکشنبه 12 "ب" نویسد و آن را در مقابل قاهر و متکبر دفن نماید، کبر و غرور او زایل و از بین می‌رود. و مریض بر کاسه‌ی چینی بنویسد و بیاشامد و زمان نوشتن ذکر "یارحمن یارحیم" را بخواند و زندانی روزی 500 مرتبه بخواند از زندان خلاص و رهایی یابد. و اگر 200 مرتبه بنویسد و همراه خود داشته باشد، کسی به او آسیب و ضرر نمی‌رساند.

«ج»

هر کس وقت طلوع آفتاب 53 "جیم" بنویسد و با خود داشته باشد، زبان بدگویان بر او بسته خواهد شد و ارواح را مشاهده خواهد کرد و اگر از کار درمانده باشد، به آن کار خواهد رسید و از عمر خود برکت خواهد برد و در وقت نوشتن ذکر "یا باری یا کبیر" را بخواند.

هرکس هر شب 1000 بار "جیم" گوید، بعد از هفت شب هر کدام از پیغمبران را که خواهد، در خواب می‌بیند و اگر رنجور باشد بنویسد و بخورد شفا می‌یابد.

«دال»

هرکس 35 "د" شب چهارشنبه در خلوت ، وقتیکه مردم خوابند با مشک و زعفران نویسد و با خود همراه کند، دل و دست او گشاده گردد و در نظر مردم با عزت و حرمت و اعتبار کلی باشد.

جهت اداء دین مفید وقت نوشتن بخواند"یا حنان یا منان". اگر کسی بخواهد کسی را ظاهراً آواره کند، صبح پیش از آنکه با کسی سخن گوید، بر بام رود و به ستاره‌ی آسمان بنگرد و 70 بار "دال" گوید، دشمن آواره شود.

اگر هر روز 1000 بار گوید، به مراد رسد و اگر 700 بار بر شیرینی بخواند و پیش سگ اندازد ، نزد مردم شیرین شود و اگر کسی دفینه‌ای دارد و نداند در کجاست ، 700 بار در گوش خروس بخواند ، خروس تا سر دفینه می‌رود.

«ها»

هر کس 15 "هـ" بنویسد و با خود دارد، از سِرّ غیب آگاه شود و علم نهانی بر او ظاهر گردد و هنگام نوشتن بخواند"یا وافی یا حفی" اگر کسی خواهد بجائی رود و مانعی باشد، 60 بار در برابر آن کس بخواند و به او بدمد بر طرف شود.

اگر کسی این حروف را بر کف دست بنویسد و به نزد هر کس رود مطلب برآید. (هـ هد ه لا ه لا ن). نوشته‌اند هر که خواهد پی مهمی رود، این اسم را که به زبان هندی اعظم است 7 بار بخواند ، آن مهم زود به آسانی برآید (اهنوس)

«واو»

هر که در روز شنبه 13 "و" بنویسد و در قرآن نهد ، به مراد رسد و هنگام نوشتن بخواند "یا خالق یا محیط" .

جهت وصول طلب ؛70 مرتبه گفتن نافع است.

«زا»

هر کس روز سه شنبه وقت غروب 700 "ز" بنویسد و در گورستان دفن کند هم علومی که او از مردم در حجاب می‌باشد، بر او کشف شود، وقت نوشتن ذکر "یا مبدی یا علام" را بخواند. و هر که روزی500 مرتبه بخواند یا 100 بار بنویسد و با خود همراه کند در انظار عزیز و با هیبت باشد.

«حا»

هرکس شب پنج شنبه اوائل ماه 18"ح" نویسد و با خود دارد، سحر بر او کار نکند و اگر به مشک و زعفران و در حریر و بموم سفید گرفته زیر دندان نهد، ارواح را بیند و مشاهده کند، و در وقت نوشتن بخواند "یا رئی یا زکی".

اگر کسی بخواهد دشمنی را قطع کند؛ بر مشتی خاک 200 بار بخواند و بر دشمن افشاند ، دوست گردد و اگر بر قلنج گرفتار شود، 70 بار بگوید و دست بر آنجا بمالد برطرف شود.

«طا»

هر کس شب جمعه با مشک و زعفران 19 "ط" نویسد و زیر سر نهد، جمال دل ربای پیغمبر(ص) را زیارت کند و اگر آن را در آب افکند و بخورد نوری در قلب او ظاهر گردد و اگر در شمشیر نقش کند، بسیار برّا گردد و اگر با خود همراه دارد، عزیز باشد. و هنگام نوشتن بخواند، "یا علی یا قدوس" .

اگر 120 بار بر دشمن بخواند، مطیع شود . و شب پنجشنبه 900 مرتبه نویسد و با خود همراه دارد در هنگام نماز وقت نوشتن بخواند "یا حی یا قیوم" و جهت عزت و ایمنی ساعت مشتری یا شرف قمر 25 رقعه در هر یک9 "ط" به این شکل:{ ط ط ط ط ط ط ط} نویسد با خود همراه دارد. به هنگام نوشتن "یا الله" گوید. و 7 رقعه نویسد در آب کند و به بیمار دهد به اذن الله ، شفا یابد و هنگام نوشتن ، "حمد" را بخواند.

«یا»

هر کس 20"ی" نویسد و با خود همراه کند، خواص حروف در آن باشد. اگر کسی خواهد زبان کسی را مطلقاً به بندد 60 مرتبه با این نیت بخواند و به او بدمد بسته گردد.

و اگر مقام حرف را با خود همراه تمام کند نزد خلق مکّرم شود و کسی متعرض او نشود و در آن خانه‌ای که این حروف یک یک نوشته باشد دولت و جمعیت فزونی دارد و از بلاها  ایمن گردد و در سفر از دزد حفظ شود. الله اعلم.

و نیز باید شک نکند و برای خواب دیدن کسی اینها را بنویسد و زیر سر نهد، هرکه را خواهد در خواب ببیند.

«کاف»

هر که خواهد از چشم خلق ناپدید شود، وقت ضرورت باید 700 "ک" بخواند، هیچ کس او را نبیند و هرکه 101 "ک" نویسد و با خود همراه دارد از رنج‌ها و غم‌ها ایمن و درِ دولت به رویش باز شود و هنگام نوشتن بخواند "یا کلیم یا کریم". آری خداوند با "کاف" و "نون" هرچه خواهد می‌کند.

«لام»

هر کس شب چهارشنبه 71 "ل" بنویسد و با خود دارد از مکر خلایق ایمن گردد و هنگام نوشتن بخواند "یا شکور یا غفور" اگر بر صفحه ،6 "ل" نقش کند و با خود دارد، چشم زخم به او نرسد.

 از امام چهارم مروی است: جهت غنی شدن در هفتم هر ماه بنویسد و در کیسه یا کیف نگه دارد و ماه بعد نوشته‌ی سابق را در آب اندازد. 31 مرتبه در کنار هم (ل ل ل ل .... ذوالطّول ذوالطّ ول ذوالطّول)

«میم»

هر کس بر آن بنگرد و هر روز بخواند، برکت و رزقش فزون گردد و آن برای عطارد در روز چهارشنبه است. هر کس بعد از چهل روز روزه ، آن را با شرایط و رو به قبله با طهارت قمر در سعود ساعت شمس رسم کند، حق تعالی حقایق و انوار قدسیه به او ببخشد و از مضرات ایمن گردد و هرکس خدا را به آن بخواند، روز جمعه اجابت شود و هرکس آن سِرّ عددی را روز پنج شنبه با نام مقدس رسول اکرم (ص)چهل بار بنویسد و یا غسل بشوید و بگوید: "اللّهمّ ببرکة ما شربت ان تهوّن علیّ الحفظ والفهم" و چهل روز ادامه دهد ظاهر و باطن بر او باز گردد.

هرکه روز جمعه پیش از طلوع آفتاب 90 (م) نویسد و با خود همراه دارد به حاجتی می‌رسد و اگر در باغ زراعتی آویزد هیچ آفتی به آن زراعت نرسد و هنگام نوشتن بخواند  ذکر "یا خالق یا محیط" جهت وصول طلب ؛ 70بار گفتن نافع است.

 «نون»

هر که شب سه شنبه 106 "ن" بنویسد و با خود همراه کند از امراض برهد. خواندن "ن" سبب تسهیل علم است. هنگام نوشتن بخواند، "یا حلیم و یا شکور" اگر وقت نماز خفتن 100مرتبه بگوید بیخوابی را ببرد.

«سین»

هر که 120"س" روز جمعه بنویسد و با خود همراه دارد، هیچ کس با او مجادله نکند شیرین شود و همچنین سفر و هیبت مردم نافع می‌باشد و وقت نوشتن ذکر "یا حلیم یا معید" را بخواند. جهت کشف کرامت هر صبح 80 مرتبه بگوید "سین" نافع می‌باشد و اگر صد مرتبه بنویسد و زیر سر طفل بگذارد، زود به سخن و صحبت می‌آید و اگر 70 مرتبه "سین" بر بدن طفل بنویسد، زود به زبان و سخن در می‌آید.

نوشته‌اند از خواص "سین" آن است که اگر کسی بخواهد با خصمی (دشمنی) در محاکمه غلبه کند که قادر بر جواب نباشد، نام او را در مابین دو "سین" مفروج کند، هر چه بشود متصل و اگر نشود منفصل نوشته در دست گیرد و با او سخن گوید، او عاجز شود مثلاً اسم: قمر؛سقسمسرس یا اسم شمس ؛سشسسمسسس که در قمر و در شمس متصل می‌باشد.

«عین»

هر کس روز پنج شنبه 130 "ع" نویسد و با خود همراه دارد، ایمان کامل به او روزی شود و مشهور عالم گردد. هنگام نوشتن بخواند "یا محمود یا کریم" و اگر کسی را خواهد مطیع کند، بر شیرینی هر چه خواهد بخواند به او دهد مطیع گردد.

«فا»

هر که روز چهارشنبه 90 "ف" نویسد و با خود دارد، حق تعالی مراد او را بدهد و هنگام نوشتن بخواند، "یا غیاث یا مغیث" اگر کسی بر کرباس پاره نُه هزار بار به نام کسی و به نام مادر او و به نام خود بخور دهد و در آتش اندازد ، آن کس هر چه باشد نزد او حاضر شود نه به حرام، و اگر آوارگی کسی را خواهد، هر روز 70 بار در مقام آن کس بخواند و بدمد آواره گردد.

«صاد»

هرکس 95 "ص" در کاسه به مشک و زعفران بنویسد، اگر برای او سحر کرده باشند و آن را بر سر ریزد باطل گردد. و اگر بین دو لشگر جنگ باشد به صلح کشد و اگر نوشته را در مصحف نهد، دشمن هلاک شود و در وقت نوشتن بخواند "یا قاهر یا قریب" و گفتن آن در سفر نافع است.

 «قاف»

هر که 181 "ق" نویسد و با خود همراه دارد، از زندان برهد و رزق بر او گشاده گردد و هنگام نوشتن بخواند، "یا عزیز یا حکیم" اگر کسی روزی 400 مرتبه بخواند هر نیت که خواهد حاجتش برآید و اگر خواهد که خواب دشمن دین را ببندد 200 مرتبه بر کاغذ نویسد و به زیر سنگ گران نهد، خوابش بسته گردد.

«را»

هر که شب دوشنبه مهتاب 300 مرتبه بنویسد و به چرم گیرد و با خود همراه کند به مراد می‌رسد. و نزد اکابر با عزت و حرمت باشد . و هنگام نوشتن بخواند "یا رحمن یا دائم"

 «شین»

هر کس روز چهارشنبه 360 مرتبه "ش" نویسد و به حمام رود و نوشته را در آب نهد و بشوید و آب را بر سر ریزد، نعمت به او فراغ گردد. امام صادق فرمود، باید پاک باشد وگرنه به درویشی مبدل شود. وقت نوشتن ذکر"یا حمد یا عزیز" بخواند. اگر کسی مطلبی دارد، وقت خواب 200 مرتبه بگوید در خواب پاسخ را به او بگویند و اگر به چیزی بخواند و بزن حامله دهد زود خلاص شود.

«تا»

هر که روز چهارشنبه 400 "ت" بنویسد و بشوید و هنگام غروب (فرورفتن آفتاب) بیاشامد، کوری و تاریکی دلش از بین می‌رود و حافظه‌اش زیاد خواهد شد و می‌تواند همه چیز را یاد بگیرد. در هنگام نوشتن ذکر "یاقیوم، یا واحد" را بخواند ، و اگر چیزی را گم کرده باشد بنویسد در صفحه آن بازیابد. و اگر با خود همراه کند، از دشمنان ایمن باشد .

و یا خود اگر هزار "ت" نویسد و داشته باشد، موجب عزت گردد و گفتن "ت" هر روز 1000 مرتبه، موجب دولت و کامیابی گردد.

 «ثا»

هرکس 500 "ث" وقت زوال سه شنبه، بنویسد و در دیوار خانه‌ای که رو به قبله باشد آویزان نماید، در امور ثابت، و از حرام  و گناه حفظ شود و اگر در کوزه‌ی آب افکند و مرد و زن بد خلق بخورند، با هم مهربان گردند و در وقت نوشتن ذکر "یا دائم یا صمد". و گفتن آن 60 مرتبه، موجب محبت می‌شود، جهت رفع ترس طفل و کودک، 60 مرتبه نویسند و در زیر سر او بگذارد، نترسد.

 

«خا»

هر کس 310 "خ" در خلوت روز یکشنبه‌ی آخر ماه بنویسد و در خانه‌ی خود آویزان کند، هر مرادی که داشته باشد برآورده گردد. و هنگام نوشتن بخواند ذکر "یا کافی یا رجایی". اگر کسی بخواهد از غایب خبر یابد ، بعد از نماز خفتن بر بام یا تلی برآید و 70 بار بخواند و به آن طرف دمد، خبر می‌آید و اگر نداند در کجاست 70 بار بنویسد در زیر سر بگذارد او را در خواب ببیند.

«ذال»

هر که 731 مرتبه بگوید "ذال" و روز شنبه هنگام طلوع آفتاب بنویسد و در مسجدی که نماز جمعه می‌کنند دفن نماید و بقصد حفظ مال یا غائب آنها حفظ شوند و وقت نوشتن ذکر "یا دیان یا خالق" بخواند.

«ضاد»

هرکه شب چهارشنبه 101 "ض" نویسد بر چوب انار مثل عَلَمی به بندد و در خانه‌ی خالی بر دیوار قبله فرو برد، هر چه پیش کسی داشته باشد به او برگردد و بین مردم عزیز گردد، به او هنگام نوشتن بخوابد"یا مذل یا نور" اگر 90 بار بر چیزی خواند و به دیوانه دهد، شفا یابد و اگر به علت دل درد بر چیزی نویسد و بخورد شفا یابد.

«ظا»

هر کس شب جمعه 910 "ظ" بنویسد و بیمار و خسته با خود همراه دارد، صحت یابد و در کاری فرو نماند و به هنگام نوشتن بخواند "یا والی یا متعالی" اگر از ظالمی بترسد، یک هفته وقت نماز صبح 1000بار به آن نیت بخواند مطیع شود.

«غین»

هر کس روز جمعه 1060 "غ" نویسد و با خود همراه دارد، هرگز محتاج نشود و مرادش برآید و عجائب بسیار ببیند، وقت نوشتن بخواند"یا عظیم یا مجیب" و اگر کسی خواهد دشمن (دینی) را نیست و نابود کند ، هفت روز روزی 70مرتبه به نیت فناء او بخواند ، نیست گردد و اگر بر برگ حنظل 60 مرتبه بنویسد و در خانه‌ی دشمن افکند دشمن آواره گردد.

*** در بیان خواص حروف بیست و هشت گانه و طریق دعوت آن به قول اکابر دین در کتاب کنوز الاسرار الخفیه (شیخ حبیب بن موسی الرضا النجفی) آمده است:

«الف»:

اللهم اِنّی اسئلکَ بِحقّ الالِفِ علیکَ یا اِلٰهَ العالمینَ مِن اَودَعِ اِسرارُهُ فی اَسمائِه یا اِلٰه.

هر که روی به کاری نهد ، 66 نوبت این اسم را بخواند ، کار به مراد او شود و اگر چندانی این اسم را بخواند که بی‌هوش شود ، مستجاب دعوت گردد.

و اگر 1113 الف بر کاغذ نویسد و بر هر الفی یکبار این اسماء را بخواند و با خود دارد ، همچو حرز می‌باشد ، قدر و جاه بیفزاید و بر جمله دشمنان ظفر یابد.

«ب»:

اَسئلکَ بِحقّ الباءِ علیکَ یا بَدیعَ السمواتِ و الارضَ لا مُنتهی بِنورِ فائِضِهِ یا بدیعُ.

هر که به کار ، درمانده باشد چنانچه راه بیرون شدن نداند ، 25 نوبت این اسم اعظم را بخواند ، گشاده گردد و اگر چندان بخواند از عالم غیب ، حال او بِه گردد و دم او چنان روان شود {که اگرحالش بد شده باشد} ، به دم او باز به حال نیکوئی بازگردد. و اگر 2400 نوبت بر ورق آهو نویسد و با خود دارد ؛ اگر روی به کوه نهد پایین برنگردد.

«ت»:

اَسئلکَ بِحقّ التاءِ علیکَ یا توّابَ الغفورِ ذالرحمة الواسعةِ علی کُلّ خَلقِهِ یا توّاب.

      اگر کسی کاری چند بد کند و این اسماء را 39 بار بر سیب بخواند و بخورد ، وی دگر از آن کار بد برگردد. و اگر چندان بخواند که به خواب رود ، هر چند گناه داشته باشد ، الله حق تعالی همه را بیامرزد و مقبول القول گردد. و اگر 6469 «ت» بنویسد و به هر حرف ، یک بار این اسم اعظم را بخواند ، خونریزی بند می‌آید. و چون با خود دارد ؛ هیچ زخم بر وی کار نکند بعون الله تعالی.

«ث»:

اسئلکَ بِحقّ الثاءِ علیکَ ثابتَ المُثبتَ القویُّ المُقتَدِرُ فلا شیء یُقاوِمِه یا ثابتُ.

هر که به دعوی یا خصمی بیرون آید و خواهد که ظفر یابد و اگر چندان بخواند که حال پیدا کند، دل او از هیچ چیز نترسد . و اگر 1634 ث بنویسد و بر هریکی یک بار این اسم  اعظم را بخواند ؛ هر که را شب خواب نیاید، اگر با خود دارد ؛ به خواب رود و اگر ترسنده باشد ، نترسد.

«ج» :

اسئلکَ بِحقّ الجیم علیکَ یا جامعَ الکلُّ فَلیسَ شیئٌ غیرُ صِفاتِ هویتهِ یا جامع.

اگرهر روز 33 نوبت بخواند در محلی که کسی نباشد ، تا 33 روز بگذرد ، از علم غیب ، هر چه تمام‌تر بیابد .و اگر چندان گوید که از خود بیخود شود ، جمله مکوّنات (چیزهای پوشیده ؛ از مجرای کُن آنچه خواهد بشود ، می‌شود) حال در سخن این دو از علم لدنی بهره ورگردد.

و اگر 1926 «جیم» بر کاغذ کشد و بر هر یکی یکبار این اسم را بخواند ، دلِ جمله مخلوقات به محبت او میل کند و خواهان او باشد.

«ح» :

اسئلکَ بِحقّ الحاءِ علیکَ یا حفیظ ذُالأمانِ مِن جمیعِ الشدائدِ فی سُرادِقاتِ حَفظِهِ یا حَفیظُ.

هر که ترسنده باشد از سلطان یا ظالمی ، 41 نوبت این اسم اعظم را بخواند و بر خود بدمد ، اطمینان قلبش حاصل شود و از شرّ او ایمن شود. و اگر چندان بگوید که در خواب رود ، خدایتعالی مال و اموال و اولاد او را محفوظ دارد و سِرّ حکمت در دل او بگشاید.

و اگر 3289 «حا» بنویسد و به هر یک یکبار این اسم اعظم را بخواند و باد بر خود دمد ، هیچ آفت بر وی نرسد. و اگر بیمار این نوشته را در موم گیرد و در آب اندازد و آب از روی این بخورد ، شفا یابد.

«خ»:

اسئلکَ بِحقّ الخاءِ علیکَ یا خبیرُ فلا یَخفیٰ علیهِ شیءٌ فلا یَعزُبُ مِثقالَ ذرّةٍ عَن عَلَمِه یا خبیر.

هر که را فراموشی بر وی غالب باشد این اسم را 32 نوبت بخواند ، نیسان ببرد و هر چه از یادش رفته به یادش آید. و اگر این اسماء را بسیار خواند هر چه در دل و زبان وی بگذرد ، بیان واقع باشد.

و اگر 1218 «خ» بنویسد و بر هر یکی یکبار این اسم را بخواند و به نیت آواره کردن دشمن در دیوار خانه آن کس نهد ، آواره شود و اگر به نیت دفین خواند در زیر بالین نهد البته دفین را در خواب بیند که در چه محل است.

« د »:

اسئلکَ بِحقّ الدّالِ علیکَ یا دلیلَ المُتحَیّرینَ فی کُلّ حالٍ یَرفِقُ بِعبادِه یا دلیلَ.

هر کس راه گم کند یا سرگردان بود در حالِ خود ، دو رکعت نماز بگذارد و بعد از نماز 36 نوبت این اسماء را بخواند ، خدایتعالی او را راه نماید و از جمله خلایق معاونت بیاید.

و هر که بسیار بخواند که بیهوش شود ، به مراتب اولیا برسد. هر که 1446 نوبت بر ورقی نویسد و بدین مداومت نماید به مقام اکابر برسد.

« ذ »:

اسئلکَ بِحقّ الذالِ علیکَ یا ذارئُ ذَالذُخِرُ الکبیر فلا یَعرفُ الخلائقُ قدرَه یا ذارئُ.

هر کسی که مال او تلف شود و خواهد که حقّ خود بیابد ، هر روز 41 نوبت این اسم اعظم را بخواند البته باز یابد. و اگر چندان بخواند که بیهوش شود ، او را دلش بخسبد(خوابش ببرد) که در جمله عالم سیر کند. و اگر به عدد جُمَل جمله این اسم ذال را بکشد و به هر بار، یک نوبت بخواند و به خود بدمد ، بی نیاز گردد و همه دشمنان زیردست او شوند. والله اعلم

« ر »:

اسئلکَ بِحقّ الرّاء علیکَ یا رفیع الدّرجاتِ ذالعَرش یُلقِی الروحَ مِن اَمره یا رفیع.

این اسم بغایت رفیع است و هر که هر روز ، 30 بار بخواند ، در نظر مردم با شکوه و عزت باشد. و هر چندان که بگوید حال بر وی بگردد و جمله خلایق مطیع او شوند از انس و جن و وحوش و طیور و افلاک و انجم .واگر مداومت نماید ، شاهدهای عجیب و غریب کند.

و هر که به عدد اسم تمام حروف را بکشد و حرز سازد و بدان مداومت نماید، هر که او را بلند ترس(ترس زیاد) در خیل او پدید آید(دشمن ازهیبتش بترسد) و روی بر هر دشمن کند ، مظفر گردد.

« ز »: 

اسئلکَ بِحقّ الزّاء علیکَ یا زارعَ کلّ شئٍ مُتبسَّهُ یا زارع.

هر که را زرعی و دخلی و باغی باشد و از آفت او ترسد ، هر روز 41 نوبت بخواند و باد بر خود دمد ، از آفت  ایمن گردد .و هر که چندان بگوید که بیخود گردد ، روزیِ او فراخ شود چنانچه حیرت کند .

و هر که به عدد اسم این حروف را بنویسد و به هر یک یکنوبت این اسم را بخواند ، هرچه خواهد میسر گردد.

« س »: 

اسئلکَ بِحقّ السینُ علیکَ یا سلطان المُسخَر کلّ شئٍ فلا یُشارِکُ احدٌ یا سلطانُ.

هر که خواهد بر سر قومی مسلط گردد ، 37 روز و هر روزی 37 نوبت بخواند و حاجت خواهد ، البته بدست آید . و هر کس که چندان بگوید که خوش وقت ( و خوش بخت) شود ، هر چه در خاطر دارد ، مسخّر او شود .

و اگر همین حرف به عدد اسم بنویسد و به هر نوبت یکبار این اسم اعظم را بخواند چون فتنه باشد یا بیماری صعب(سختی) ، آب از روی آن باز خورد شفا یابد.

« ش » :

اسئلکَ بِحقّ الشینُ علیکَ یا شکورُ انتَ الذی اَنعمتَ عَلی العِبادِ نِعمةً ظاهرةً و باطنةً‌‌ یا شکور .

هر که از معیشت در تنگی باشد ، هر صباح وضو سازد و 60 نوبت بخواند و آب برگیرد و روی بشوید ، از دست تنگی معیشت خلاص شود . و هر که هر شب چندان بگوید که به خواب رود ، به درجه اولیای کبار برسد .

و هر که حرف شین به عدد اسم بکشد و به هریک یکبار این اسم بخواند و حرز سازد ، هر که وی را بیند ، انعام کند.

« ص »:

اسئلکَ بِحقّ الصّادِ علیکَ یا صانِع العجائبِ بقدرتِه لَم تَبلغُ اَوهامُ العارفینَ بِحکمتِه یا صانِعُ.

هر که در کاری باشد و بر وی دشوار گردد ، هر صبح این اسم اعظم را بعد از نماز صبح 43 نوبت بخواند ، بر وی آسان گردد. اگر چندان بخواند که از هوش برود ، علم و حکمت و سیمیا بر وی کشف گردد.

هر که حرف صاد را به عدد اسم خود بنویسد و این اسم اعظم را بخواند یا با خود دارد ، بارهای بسته بر وی گشاده گردد.

« ض »:

اسئلکَ بِحقّ الضّادِ علیکَ یا ضامنُ مِن المُنفَرِد عَن کلّ شئ بِکمالِ کِبریاءِ عَظمتِه یا ضامِن.

هر که کاهل نماز باشد یا در دست ظالم گرفتار باشد ، هر روز 39 مرتبه بخواند ، از دست دشمن خلاص شود و دشمن هلاک شود . و هر که چندان بگوید که از خود برود ، (از) باطن ، حلّ ارواح مقدسه گردد .و هرکه حرف ضاد به عدد اسم در کاغذ بکشد و با خود دارد ، چندان اسرار بر وی کشف گردد که از حد بیرون باشد.

«ط»:

 اسئلکَ بِحقّ الطاء علیکَ یا لا اله الا انت سبحانک ما اعظمَ شانکَ یا لا اله‌ الا انت.

این بهترین جمله اسماء است ، اجابت دعوت این اسم کردن ، کار هر کسی نیست.

« ظ »:  

اسئلکَ بِحقّ الظاءِ علیکَ یا ظاهرَ ذالمعروفِ الدائم انتَ الذی لا یَنقَطَعُ اَبداً و لا یَحصاهُ غَیرُهُ یا ظاهرُ. 

هر که هر صبح وقت طلوع شمس 54 نوبت این اسم اعظم را بخواند ، مشهور و محمود جمله خلایق گردد چنانکه همه کس محتاج صحت او باشند.

و هر که خواهد که احوال کارهایش مشخص شود ، بعد از نماز خفتن با هیچ کس سخن نگوید و این اسم را چندان بخواند که در خواب رود ، او را از آن آگاه کنند. و به هر حرف یک بار این اسم اعظم را بخواند و حرز سازد ، هر چه پوشیده باشد ، بر وی منکشف شود و محبوب خلق گردد.

« ع »:

اسئلکَ بِحقّ العینِ علیکَ یا علیم القادرُ ما کان بِوَقَوفاً فی مَشیّتِه و ما یَغطی لِبریّته یا علیمُ.

هر که این اسم را 47 نوبت بخواند ، دانا گردد و توانگری یابد. و هر که چندان بخواند که بیهوش شود ، از عالم غیب او را فیض برسد که هر چیز بر زبان را نداند ، چیز واقع شود و در دانستن احوال در خواب بسی مؤثر است .

هر که حرفِ «ع» به عدد اسم در کاغذ کشد و به هر حرفی یکبار بخواند ، در دیوار خانه کسی نهد که ظلم بر وی کرده باشد البته آن شخص آواره گردد و دعوت مشتری در این اسم است.

« غ »:

اسئلکَ بِحقّ الغینِ علیکَ یا غنیّ الکریم الوَهّاب ذُوالطول فلاینقِصُ شئٌ مِن خزائنِه یا غنیُّ.

هر که هر روز 24 نوبت بخواند این اسم اعظم را ، روزیِ وی فراخ گردد. و باید 44 بار چندان بخواند که از حال برود ، از خدایتعالی چندان مال و جاه دنیا خواهد بیابد که از عهده آن بیرون نتواند آمدن.

و اگر حرف غین را به عدد اسم بکشد و به هر حرف یکبار این اسم اعظم را بخواند و با خود دارد ، عجائب بیند.

« ف » :

اسئلکَ بِحقّ الفاءِ علیکَ یا فتّاحُ کلّ مَقالیدِ الاُمورِ بِیده یا فتّاحُ.

هر که را دست و دل بسته باشد ، هر روز 28 نوبت بخواند ، گشاده یابد به هرچه تمام تر. و هر که چندان بخواند که به خواب رود ، بندها به دست او گشاده شود. و هر که حرفِ «ف» به عدد اسم بکشد و به هر یکی یکبار این اسم را بخواند ، هر گیر و بند باشد بزودی خلاص شود. و اگر زنی سخت زاید بر وی ببندد ، آسان زاید.

« ق »:

اسئلکَ بِحقّ القافِ علیکَ یا قدیمُ فلا تُحیطُ اَحدٌ بعدُ نِعماؤُهُ یا قدیمُ.

هر که این اسم را 37 نوبت بخواند از هر کس کرامت یابد و هر که حرف قاف را بکشد و حرز سازد ، در نظر سلاطین بزرگوار باشد و همه دشمنان مقهور گردند . و اگر کسی را تب و سردرد باشد ، بر وی بندند شفا یابد.

« ک »:

اسئلکَ بِحقّ الکاف علیکَ یا کفیلَ الکافیُ الوکیلُ بِکلِّ حینٍ مِن فَضله و کَرَمِه یا کفیل.

هر که هر روز این اسم را 33 نوبت بخواند ، هیچکس با وی مخاصمت نتواند کرد و هر که با وی اندیشه خصومت کند ، بئوست باز گردد(مأیوس شود).

و اگر چندان بخواند که حال بر وی غالب شود ، مردم به او اعتبار کنند و از سخن او تجاوز نکنند و اگر حرف کاف را به عدد اسم بکشد و به هریک یکبار این اسم را بخواند و در خانه دشمن نهد ، دشمن برافتد.

« ل »:

اسئلکَ بِحقّ اللامِ علیکَ یا لطیف المحیطِ بکلّ شئ ولابد ولَهُ الابصارُ کمالَه یا لطیفُ.

هر که هر روز 40 نوبت این اسم را بخواند ، به همه مرادات برسد. و هر که چندان بخواند که در خواب رود همه اشیاء را کَماهِی مشاهده نماید(به صورت اصلی می‌بیند). و اگر حرف لام به عدد اسم بکشد و در جائی که غله در انبار باشد با چیزی در وی نهاده باشند ، برکت در وی پیدا شود و از آفت ایمن باشد.

« م »:

اسئلکَ بِحقّ المیمُ علیکَ یا مالکَ المُلوکِ لِنافِذِ اَمرِه و لا یعتدی علی اهلِ مملِکَتِه یا مالک.

هر که این اسم را هر روز 42 نوبت بخواند ، بر قومش سرور شود و اگر از پادشاه یا ظلمش ترسد ، شب سه شنبه این اسم را چندان بگوید که بر گریه افتد، هر حاجت که بخواهد اجابت شود .

و اگر حرف میم به عدد اسم بکشد و به هر یک یکبار این اسم را بخواند و با خود نگاه دارد، چون به هر که روآورد آن مهم به وجه خوب میسر شود.

« ن »:

اسئلکَ بِحقّ النون علیکَ یا نافع الشافی مَن طابَ قلوبِ المُحسنینَ بذکرِه یا نافعُ.

هر کسی در بالین خسته شش روز و هر روز 44 نوبت بخواند ، البته شفا یابد. و اگر حرف نون به عدد اسم بکشد به هر یک یکبار این اسم را بخواند ، در دوستی جمیع خلایق بران دارد(به دوستی بردل همه وارد شود). و اگر به اسم دوستی بنویسد و در خانه آن کس دفن نماید، محبوب محب شود.

« و »:

اسئلکَ بِحقّ الواوعلیکَ یا ودود انت الذی جعلتَ المَوَدّةَ بین المرءِ و زوجِه یا ودود.

هر که را میان خود و زوجه موافقت چندان نباشد ، شش روز و هر روز 40 نوبت بخواند که خوشحال شود و دوستی وی در دل خلائق پدید آید.

و اگر حروف واو را به عدد اسم به نام هرکس که خواهد بیاویزد و در وقت قمر قرارنگیرد و از جهت درد سر و شقیقه هم خوبست.

« ه »:

اسئلکَ بِحقّ الهاء علیکَ یا هادی کلّ شئ و الیه مَربَعةُ مَربعَهُ یا هادی.

هر که را خواهد که کسی را از بدخوئی بازدارد، این اسم را به ملاقات آن شخص 52 نوبت بخواند و بر وی دمد ، البته خوش خوی گردد.

و اگر حرفِ "ها " را به عدد اسم بکشد یا در صندوق یا در میان بار نهد ، ایمن باشد از دزدان .اگر بسوزاند به نام دوستی دیوانه گردد.والله اعلم

«ی»:

اسئلکَ بِحقّ الیاء علیکَ یا یَفضانُ الحیُّ الکائن لَم یَزَلَ و لا یَزالُ فی کَینونیّتَه یا یَفضانُ.

هر که این اسم بزرگوار را هر روز 62 نوبت بخواند به هرچه روی نهد به مراد رسد و در قیامت او را عذاب نباشد . و اگر چندان بگوید که بیهوش شود ، عالم ارواح را ببیند. 

معرفت خلاصه اختیارات در سی روز یک ماه(از چهل فصل علامه مجلسی)

از قول حضرت صادق(ع) منقول است که در هر ماه ، کدام روز برای کارها خیریت دارد :

اول ماه : نیکست برای بیع و خرید و فروش و سفرکردن . دوم ماه : مبارکست تجارت و طلب حاجت. سوم ماه : بد است برای جمله مهمات ؛ خاصّه دیدار ملوک و سفر کردن. چهارم ماه : نیکست برای جمله حاجات ، الا سفر کردن. پنجم ماه : بد است جمله امور ؛ خاصه دیدار ملوک و اکابر. ششم ماه : نیکست سفر خیر کردن و بنا نهادن را. هفتم ماه : نیکست مناکحه و بنا و حرکت را. هشتم ماه : نیکست همه امور ؛ الا سفر کردن. نهم ماه : نیکست همه امور ؛ الا دیدن عمّال.

دهم ماه : نیکست طلب حاجات را. یازدهم ماه : نیکست دیدار ملوک و سفر و حاجات را . دوازدهم ماه : نیکست همه کارها خصوصا حاجت . سیزدهم ماه : توقف در مهمات ، اولی است. چهادهم ماه : نیکست دیدار اکابر و ملوک و علما و اشراف را.

پانزدهم ماه: مختار است طلب حاجت و سفر کردن را . شانزدهم ماه : نیکست کارها و وصیت و معامله کردن. هفدهم ماه: نیکست طلب حاجات و نقل کردن را. هجدهم ماه : مختار است سفر و تزویج  و ابتداء کارها را. نوزدهم ماه : نیکست دیدار ملوک و سفر کردن را.

بیستم ماه : بد است جمله کارها و خلوت ، اولی است. بیست و یکم ماه: مختار است سفر و تزویج و عمارت کردن را. بیست و دوم ماه: نیکست دیدار ملوک و مناکحه کردن. بیست و سوم ماه : بد است جمله کارها خاصه سفر کردن. بیست و چهارم ماه: حذر از سفر کردن ، بسیار اولی است. بیست و پنجم ماه: مبارکست همه امور ؛ الا تزویج و سفر کردن.

بیست و ششم ماه: نیکست هر کاری خاصه سفر کردن و تجارت. بیست و هفتم ماه : نیکست طلب حاجات و نقل و حرکت نمودن. بیست و هشتم ماه: مبارکست سفر کردن و طلب گم شده و چیزها پنهان نمودن. بیست و نهم ماه: مبارکست سفر و طلب گمشده. سی ام ماه: نیکست همه حاجات خاصه حرکت را.

در بیان تفأل به کلام مجید به حروف هجاء :

گشا مصحف ، ورق زن هفت گردون       شِمر از سطر هفت ازهفتمین آن

ز هفتم سطر ، حرف اولست فال             عقیدت بران ای صاحب فال

چو فال آید "الف" ؛خیر و صواب است   زِ"ب" ؛ از منعمانت فتح باب است

چو "ت" آید ، بباید توبه زانکار         زِ "ث" ، دنیا  و دین بر دست بسیار

چو "ج " آید ، بکن جهدی و میکوش     زِ "ح" ، از اَقرَبا جام خوشی نوش چو "خ" آید ؛ امان از خوف میجوی    ز "د" ، اصحاب دولت را خبر گوی

چو "ذ" آید ، تو خود آنخوار بینی             ز "ر" ، نیکی بود شادان نشینی

چو "ز" آید ، بیابی مال بی حد              ز "س" بینی سعادتهای بی حد 

چو "ش" آید ، خصومت پیش آید     ز"ص" ، ای خواجه صبر و مکث باید

چو "ض" آید ، در آن کارست گرانی       ز "ط" ؛ زاهد شوی تقوی برانی

چو "ظ " آید ؛ظفر بر دشمنانست           ز "ع "، امر محبتها عیان است

چو "غ " آید ، خطر باشد بده مال     ز "ف" ، شادی تو را باشد به هر حال

چو "ق" آید ؛ شوی مقبول در قول         ز "ک" ، ایمن نباید بود از هول

چو  "ل" آید ، برآید حاجتت زود           ز"م" ، آید ملامتهای مشهور

چو "ن" آید ؛ بود آن کار نیکو          ز "واوت هست ، نعمت توی بر توی 

چو "ه " آید ؛ خدا خشنود و خصمان        ز لا تشویش باشد فی نه چندان

چو "ی" آید ؛ زِغایت مژده یابی           که خشنودانی از نعم آسمانی

در معرفت نیک و بد ساعات استخاره الحالات(روایح الغیب تالیف شیخ عبدالنبی):

شنبه: نیکست تا چاشت ، پس بد است تا زوال ، پس نیکست تا عصر ، پس بد است تا خفتن.

یکشنبه: نیکست تا ظهر ، بد است تا عصر ، پس نیکست تا مغرب .

دوشنبه : نیکست تا طلوع آفتاب ، پس بد است تا چاشت ، پس نیکست تا ظهر ، پس بد است تا عصر ، پس نیکست تا خفتن.

سه شنبه: بد است تا چاشت ، پس نیکست تا ظهر ، پس بد است تا عصر ، پس نیکست تا خفتن.

چهارشنبه: نیکست تا ظهر ، بد است تا عصر ، پس نیکست تا هنگام عشاء.

پنجشنبه: نیکست تا طلوع آفتاب ، پس بد است تا ظهر ، پس نیکست تا وقت عشاء.

جمعه: نیکست تا طلوع آفتاب ، پس بد است تا زوال ، پس نیکست تا عصر ، پس بد است تا مغرب ، پس نیکست تا وقت خواب.

در نحوست ایام ماه (منقول از چهل فصل علامه مجلسی):

به یک روایت روز سوم ، پنجم ، سیزدهم ، شانزدهم ، بیست و یکم ، بیست و چهارم و بیست و پنجم ماه ؛ نحس است و این مذهب مختار اهل شرع و منجّمین است. و روز عاشورا ، از همه روز نحس‌تر است و همچنین روز تاسوعا که نهم محرم باشد و این روز نیز نحس است. و بعضی هشتم محرم را نیز نحس می‌دانند و بیست و هشتم ماه صفر و بیست و یکم ماه رمضان. و از ایام هفته: روز دوشنبه و چهارشنبه .

و ایضا از حضرت رسول اکرم(ص) منقولست که بیست و چهار ؛ روز نحس است در هر سال که در هر ماهی دو روز باشد و اگر کسی بیمار شود ؛ بمیرد و اگر کسی به سفر رود؛ برنگردد. و اگر به جنگ رود ؛ کشته شود. و اگر فرزندی متولد شود نماند. بدین دستور از برای هیچ کار خوب نیست . والله اعلم.

محرم:یازدهم و چهاردهم. صفر: یکم و هشتم. ربیع الاول: یکم و بیستم. ربیع الثانی : یازدهم و بیستم. جمادی اول: دهم و پانزدهم. جمادی الثانی: دوم و چهارم. رجب: یازدهم و سیزدهم. شعبان: سوم و چهارم. رمضان: سوم و بیستم. شوال: هشتم و بیستم. ذیقعده: دوم و پنجم. ذیحجه: ششم وهشتم.

و از برای مسافر قمر در عقرب و قمر در اسد بودن خوب نیست. و از برای نکاح کردن قمر در عقرب بد است.

در خواب دیدن در هر ماه:

منقولست از حضرت امام صادق(ع) که خواب دیدن اول ماه ؛ باطلست. دوم و سوم ؛ برعکس بُوَد. چهارم و پنجم ؛ به تاخیر افتد. ششم وهفتم و هشتم و نهم؛ آنچه را بیند ، راست بوَد. دهم و یازدهم و دوازدهم ؛ به تاخیر افتد. سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ؛ نه خیر باشد و نه شرّ باطلست. شانزدهم و هفدهم ؛ به تاخیر افتد. هجدهم ونوزدهم ؛ درست باشد. بیستم و بیست ویکم ؛ دروغ باشد.

بیست و دوم و بیست و سوم ؛ فرج و شادی باشد. بیست و چهارم و بیست و پنجم ؛ برعکس باشد. بیست و ششم و بیست و هفتم ؛ نیز برعکس باشد. بیست و هشتم ؛ درست باشد. بیست ونهم و سی اُم ؛ راست باشد.

و در روایت سلمان فارسی (رضی‌الله‌عنه) : خوابی که در روز ششم بیند ؛ بعد از یک روز یا دو روز، تعبیرش ظاهرشود. و خوابی که در روز نهم دیده شود ، در همان روز اثرش ظاهر شود. در روز دهم و یازدهم ، تعبیرش بعد از بیست روز به ظهور آید. روز سیزدهم ، بعد از نُه روز تعبیرش ظاهر شود. در روز چهاردهم ، بعد از بیست و شش روز به عمل آید. و در روز پانزدهم ، بعد از سه روز اثرش ظاهر شود. و در روز بیست و هشتم ، در همان روز اثرش ظاهر شود . و در بیست ونهم نیز در همان روز اثر و تعبیرش ظاهر و هویدا شود.

رابطه ستاره‌ها و ماه‌های سال:

امروزه تحقیقات دانشمندان نشان داده که قرار گرفتن ماه و خورشید در نزدیکی هر یک از اجرام آسمانی تاثیر شگرف و متفاوتی روی کلیه‌ی موجودات زنده زمینی از جمله انسان دارد. علاوه بر تاثیر جاذبه خورشید و ماه ، تاثیر میدان‌های انرژی مجموعه ستارگان و کهکشان‌ها که ماه یا خورشید در محدوده آنها قرار گرفته‌اند ، بر موجودات زنده محرز گردیده است.

مثلا همانطورکه می‌دانیم ، ظهور کامل بدر ماه باعث تغییرات زیادی روی جمادات ، نباتات ، حیوانات و از جمله ذهن افراد بشر می‌شود. علاوه بر کره ماه ، هریک از اجرام دیگر آسمانی به صورت یک مرکز انرژی ، ارتعاشاتی را به سوی زمین می‌فرستند که این ارتعاشات با برخورد به کره زمین و تماس با کانون حیاتی ما و اثرگذاری بر ضمیر ناخودآگاه ما تغییراتی در منش رفتاری و شخصیتی ما بوجود می‌آورد.

درواقع عرفان و باطن این حقایق اینطور معنا می‌شود که : سرّ همه ستارگان از آسمان به زمین می‌آید ، و از زمین دوباره صادر می‌شود به آسمان! برای همین هر ماه ، در طالع قرار می‌گیریم. {امروزه علم طالع بینی که بر مبنای ستاره شناسی پایه‌ریزی شده در نزد برخی ، یک فلسفه است و عده‌ای دیگر به آن به عنوان علم می‌نگرند و گروهی نیز آن را ترکیبی از این دو می‌دانند}.

بنابراین به این آگاهی می‌رسیم که تمامی مخلوقات جهان هستی در طول حیات خود ، تابع نظام و انتظامی خاص می‌باشند. و جنبش و حرکت اجرام آسمانی در موقعیت‌های مختلف ، اثراتی متفاوت و محسوس بر حیات جسمانی و روانی ما می‌گذارد. و باعث می‌شود که با درک چگونگی این اثرگذاری، به‌ روند کلی حیات خود واقف گشته و در انجام اعمالمان ملاحظات لازم را رعایت نماییم.

و تمام ستاره‌ها به 7 دسته تقسیم می‌شوند( به عددِ حمد: سوره مبارکه حمد ، 7 آیه دارد . عدد ابجد کلمه حمد=52 است که در جمع می‌شود 7؛ 7=2+5 و هر سال 52 هفته است. جایگاه عددی کلمه حمد=25 که باز هم در جمع 7 می‌شود؛ 7=5+2). و سعد و نحس ساعات و ایام ، با در نظر گرفتن ستاره آنهاست که :

زحل:نحس اکبر، مشتری: سعد اصغر ، مریخ : نحس اصغر ، شمس: سعد اکبر، زهره : سعد ، عطارد و قمر : تابع هستند.

طالع ماه‌های سال: طالع ماه فروردین و آبان : مریخ .  اردیبهشت و مهر : زهره . خرداد و شهریور: عطارد .  تیر : قمر .  مرداد: شمس .  آذر و اسفند : مشتری .   دی  و بهمن : زحل است.

رابطه ستاره‌ها و ایام هفته و 24ساعت شبانه روز:

پس تمام ستاره‌ها به 7 دسته (عدد حمد!) تقسیم می‌شوند و  24ساعت شبانه روز هم به همان 7 دسته تقسیم می‌شود و هرروز متعلق به ستاره‌ای است که با آن شروع می‌شود: روز شنبه به زحل ، یکشنبه :شمس ، دوشنبه : قمر ، سه شنبه : مریخ ، چهارشنبه: عطارد ، پنج شنبه : مشتری و جمعه به ناهید متعلق است.

هر روز از ساعتِ یکِ نصفِ شب شروع و به ساعت 24 ختم می‌شود. و هر ساعت شبانه روز ، به ترتیب متعلق به 7 ستاره‌ی زحل(نحس اکبر)، مشتری( سعد اصغر) ، مریخ (نحس اصغر) ، شمس(سعد اکبر)، زهره (سعد) ، عطارد و قمر( تابع اند ) است.

برای یافتنِ ستاره ساعات هر روز ؛ با ستاره‌ای که متعلق به‌ آن روز است شروع ، و سپس به ترتیبی که در بالا ذکر شد ، ستاره‌های دیگر قرار می‌گیرد. دراینجا برای مثال 24 ساعت روزِ شنبه بیان می‌شود:

0تا 1 (نصفِ شب) : زحل ... 1 تا 2 : مشتری ... 2 تا 3 : مریخ ... 3  تا 4 : شمس...  4 تا 5 : زهره ...  5 تا 6 : عطارد ...  6 تا 7 : قمر.

 7 تا 8 : زحل...  8 تا 9 : مشتری...  9 تا 10 : مریخ ...  10 تا 11 : شمس... 11 تا 12 : زهره...  12 تا 13: عطارد...  13 تا 14: قمر.

14 تا 15: زحل...  15 تا 16 : مشتری...  16 تا 17 : مریخ ...  17 تا 18 : شمس...  18 تا 19 : زهره...  19 تا 20 :عطارد...  20 تا 21: قمر.

 21 تا 22 :زحل...  22 تا 23 : مشتری و 23 تا 24 به مریخ تمام می‌شود. و روز بعد یعنی یکشنبه با شمس شروع و به همین ترتیب در ساعت 24 به عطارد ختم می‌شود.

                                                                                 پایان.

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن

صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کلّ الساعة ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً

 حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً.   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۲۴
عذرا شفائی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وجود مبارک حضرت مهدی(عج) :

1) ایشان نهمین فرزند از پنجمین معصوم { امام حسین(ع)} است که درجمع 14 می‌شود (14=5+9) ؛ هم ایشان چهاردهمین معصوم(ص) است و هم عدد ابجد نام مبارکش مهدی(عج)=59 است که همان 5 و 9 و در جمع 14 است. و مهدی(عج)، ظرف هدایت تمام اهل عالم و گشاینده باب الفتوح هدایت به رضوان الهی در دنیا و قلب کننده عالم ظلمات به حقیقت نور بدون ظلمت است(الی یوم القیامة). و تمام کننده و ابقاء دین خداوند یکتا به نام زیبایش ؛ بقیة الله الاعظم(ص) است.

2)وجود مبارکش احیاء دین جدّ بزرگوارش و منتقم خون و مظلومیت پدران و مادر بزرگوارش می‌باشد. و درحقیقت کسی است که در دنیا به هدایت شیعیان به نوشیدن و سیراب کردن نور هدایت از حوض کوثر وجود را اظهار می‌کند. و حکومت خود را که حکومت نور است ، حکومت زهرایی اعلام می‌کند. در کتاب عیون الاخبار آمده که حضرت می‌فرماید: وابنة رسول الله لی اُسوة الحسنة ؛ دختر رسول خدا(ص) برای من (حکومتش) اُسوه حسنه است.

3)وجود مبارکش که چهاردهمین معصوم صلوات الله علیهم اجمعین است ، جمع کننده حلقه‌ی انوار مقدس پنج تن(ص) و ظهور دهنده گنج عشر است. و جمع ارقام 14 می‌شود 5(5=4+1) که به وجود آقا ، امامت تمام می‌شود. به روایت از کتاب مهدی موعود از بحار الانوار علامه مجلسی(رحمةالله علیه): در زمان شهادتش {لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین حق محمد(ص) و آل محمد(ص)}  امام حسین(ع) که پنجمین معصوم است ، تشریف فرما می‌شوند و حلقه به عدد 5 روی 10 گنج عشر هم بسته می‌شود.

و عدد 15 که جایگاه حرف س (حرف میزان) است در زمان آقا کاملا میزانش آشکار می‌شود زیرا گنج قرآن به 30 جزء با تمام علوم و خزائنش ، عمل می‌شود. که اگر اعداد 1 تا 30 را با هم جمع کنیم می‌شود 465  (465=30+29+...+2+1) و برابر با عدد ابجد کلمه زیبای مهدویت است که جمع ارقامش 15 (=س) می‌شود (15=5+6+4) و جالب اینکه جایگاه عددی کلمه مهدویت=60 ، برابر با عدد ابجد حرفِ س است .پس تمام قرآن به عدد و حرفِ س تمام می‌شود. الحمدلله ربّ العالمین

تعریف دوایر طبیعت و خصوصیت حروف:

لازم به تذکر است که در هر مرتبه دایره در طبیعت و نوع حروف ؛ 7 حرف می‌باشد که به عدد 7 ، کامل است زیرا:

1)به عدد 7 آیه سوره مبارکه حمد ، هر کدام از دوایر ، کل و جمع الجمع همه‌ی حروف هستند. 

2) اگر اعداد 1 تا 7 را با هم جمع کنیم 28 می‌شود (28=7+6+5+4+3+2+1) یعنی تمامِ 28 حروف الفبا و همچنین خودِ 28 ؛ عددِ کامل است. حال به شرح دوایر می‌پردازیم:

دایره اول: طبیعت آتشی یا نورانی با خصوصیت حارّ(گرم) :

ا(=1) ، ه(=5) ،ط(=9) ، م(=40) ، ف(=80) ، ش(=300) ،ذ(=700)

در جمع عدد ابجد حروفش (1135=700+300+80+40+9+5+1)  1135 می‌شود که جمع ارقامش 10 می‌شود یعنی تمام گنج عشر! و عدد 1135 معنی می‌شود به 135+1000 که  عدد 1000 ؛ بلوغ تمام و کامل دایره در احاطه به کلّ دوایر است و عدد 135 برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) است که او ؛ امّ ابیهاست! {جالب است که عدد ابجد کلمه دایره(=220) با نام زیبای خانم یعنی طاهره برابر است} .

در جمع جایگاه عددی حروفش(91= 25+21+17+13+9+5+1) می‌شود 91  که جمع ارقامش هم  10 می‌شود و عدد 91 ؛ برابر عدد ابجد اسم مبارک خداوند ؛ کامل است و همچنین برابر عدد ابجد کلمه سال و کلام است. و در این دایره کلّ جایگاه عددی حروفش ، فرد است با حرف الف به عدد 1 شروع و به حرف ذ با عدد 25 تمام می‌شود : الف ؛ یکِ توحید و تمام خزانه حمد پروردگار عالم است و عدد 25 برابر با جایگاه عددی کلمه حمد و همچنین برابر جایگاه عددی کلمه کُن می‌باشد(کُن فیکون) .

نکته: اما همینطورکه در دایره ملاحظه می‌کنید ؛ همیشه نقطه شروع به نقطه پایان وصل می‌شود. پس اگر جایگاه عددی این 7 حرف را از اول به آخر به هم وصل و جمع کنیم 26 می‌شود و عدد 13(=م) در وسط می‌ماند: (26=25+1)  (26=21+5) (26=17+9)

  ذ(=25) +ش(=21) +ف(=17) +م(=13) +ط(=9)+ه(=5) +ا(=1)

                                               26

دایره دوم:طبیعت بادی(هوایی) با خصوصیت یبوست(خشکی):

ب(=2)،و(=6) ،ی(=10) ،ن(=50) ،ص(=90)، ت(=400)،ض(=800)

 

 

 

 

 

 

در جمع عدد ابجد حروفش (1358 =800+400+90+50+10+6+2) می‌شود  1358 که جمع ارقامش برابر 17 (17=8+5+3+1)و در آخر 8 (8=7+1) می‌شود.

در جمع جایگاه عددی حروفش(98=26+22+18+14+10+6+2) می‌شود 98  که برابر با عدد ابجد کلمه نماز است. در این دایره تمام اعداد ؛ چه به عدد ابجد و چه در جایگاه عددی حروف ، زوج هستند. و این دایره که در مرتبه بادی یا هوایی و طبیعت یبوست است ، خیلی زیبا گنج عددی در زوجیت محور نماز شد که ظهور ازواج و اضداد در دنیاست و آسانسور صعود به عالم اعلا فقط نماز و اطاعت خالصانه می‌باشد. جالب است که عدد 98 برابر با عدد ابجد کلمه جهنم هم می‌باشد که دنیا به یک معنا ، کفِ جهنم است. پس عالم دنیا ، طبیعتش یبوست یعنی خشکی است و باید بر ضدّ آن عمل شود تا رطوبت و خنکی(بهشت) در آن ظاهر شود.

نکته: اگر جایگاه عددی حروف اول و آخر را با هم جمع کنیم 28 می‌شود و عدد 14 (=ن) در وسط می‌ماند:

(28=26+2)  (28=22+6) (28=18+10)

ب(=2)،و(=6) ،ی(=10) ،ن(=14) ،ص(=18)، ت(=22)،ض(=26)

                                   28

دایره سوم:طبیعت آبی یا مائی با خصوصیت رطوبت :

 

 

 

 

 

ج(=3)،ز(=7)،ک(=20) ،س(=60) ،ق(=100) ،ث(=500)،ظ(=900)

در جمع عدد ابجد حروفش (1590= 900+500+100+60+20+7+3) می‌شود 1590  و جمع ارقامش 15 می‌شود(15=0+9+5+1). که اگر اعداد 1 تا 15 را با هم جمع کنیم 120 می‌شود و قرآن مجید 120 حزب دارد و برابر با عدد ابجد نام زیبای احسان پروردگار عالم است.

در جمع جایگاه عددی حروفش (105=27+23+19+15+11+7+3)  105 می‌شود که برابر با عدد ابجد اسم مبارک عادل خداوند است و همچنین برابر با کلمه اعدل می‌باشد.

نکته : اگر جایگاه عددی حروف اول و آخر را با هم جمع کنیم 30 می‌شود و عدد 15(=س) در وسط می‌ماند:

(30=27+3)  (30=23+7) (30=19+11).

ج(=3)،ز(=7)،ک(=11) ،س(=15) ،ق(=19) ،ث(=23)،ظ(=27)

                                        30

حرفِ س ، میزان حروف و قلب قرآن است(قرآن کریم 30 جزء دارد و به حرفِ س تمام می‌شود، در جمع عدد ابجد حروفِ این دایره هم به 120 حزب قرآن رسیدیم!).

آیا این دایره با گنج وجود خانم فاطمه(س) تطبیق ندارد؟! که او مظهر آب و کوثر وجود است. جالب است که اگر مضرب‌های 3 تا 27 را با هم جمع کنیم می‌شود 135 ، برابر با عدد ابجد نام زیبای فاطمه(س) !!!

دایره چهارم: طبیعت خاکی با خصوصیت بارد(خنک) :

 

 

 

 

 

د(=4) ،ح(=8) ،ل(=30) ،ع(=70) ،ر(=200)،خ(=600) ،غ(=1000) در جمع عدد ابجد حروفش (1912=1000+600+200+70+30+8+4)

می‌شود 1912 که جمع ارقامش 13 می‌شود(13=2+1+9+1). که این عدد ، یکی از پرمعناترین و والاترین اعداد است! چنانچه در درس نورٌواحد(ص) و حدیث آیت الکرسی و مقام اربعین خواندیم که ذات اقدس الهی  در تمام مراحل خلقت ، تعریفِ الوهیت و وحدانیت خود را می‌فرماید و به واسطه انبیا و 14 نور مقدس معصومین(ص) ، وجود غیب الغیوب خود را به مخلوقاتش می‌شناساند. و عدد ابجد اسم مبارک احد جلّ‌جلاله برابر 13 است. درحالیکه خودش ، عدد اول است ، این عدد هم جز بر خودش قابل قسمت نیست! جمع ارقامش 4 می‌شود (4=3+1) که ظهور خلقت درعالم نوری و عالم سِرّ تا به پایین ؛ تا در دنیا که اسفل السافلین است ، بر مبنای عدد 4 ؛ ظهور گنج عالم عرش و در مقابل ، عالم کرسی است که با 4 پایه ، گنج اسرار آفرینش ظهور پیدا می‌کند!

و عدد 4 برابر حرفِ د ؛ اولین حرف از دایره نمایش احوالات خاکی با طبیعت بارد یعنی خنک (که صفتی از صفات بهشت است) قرار دارد. و دال دلیل آفرینش و خلقت ظهوری در عالم خاکی یعنی دنیا است! حرف دال در عالم سِرّ متعلق به امام حسن مجتبی(ع) است که خداوند کریم همه‌ی عالم را به بهترین و نیکوترین احوال یعنی حسن ، خلق فرموده (مخصوصا انسان) که در خلقت انسان کامل خودش به این خلقت ، تبریک فرمود(فتبارک الله احسن الخالقین)!

پس تبریک خداوند به خودش است که در خلقت ، احسن است پس مخلوقش حسن است و آنچه در دنیا آمد به بهترین وجه و صورت ، توجیه کننده و معرف آن خالقِ اَحسن و سبحان است. که درهمه‌ی عالم خود ، دلیل خلقت بر گنج دال خودش است که دلالت بر حضور قدرتمند و ذات احدیت و صمدیتش می‌باشد. و وحدت وجودش و سبوحیّت و قدوسیتش ، همه را دعوت به الوهیتش و سپس به قربش دعوت می‌کند. که فقط انسان با اختیار به پلکان عبادت خالصانه راه به قرب این چنین عزیز محبوبی را دارد. الحمدلله رب العالمین

درواقع او خود ، ربّ الارباب است. و وجود مبارک داعی الله یعنی اما معصوم(ص) ؛ همه را در این صراط ، به قرب او هدایت می‌فرماید. که دنیا در جایگاه حسن خلق شد و امروز خلیفه برحق خداوند کریم ؛ وصیّ الحسن و الخلف الحجة المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف است.

پس در جمع اعداد ابجد حروف دایره چهارم به عدد 13 رسیدیم که برابر اسم مبارک احد جلّ جلاله است که خداوند کریم خواست در دنیا ، خانه مبارکش با خاک و سنگ ، در عالم خاکی و به دست بهترین و پاکترین بندگانش یعنی پیامبران ساخته شود { اول بدست حضرت آدم (ع) و آخر بدست حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) و هاجر(س) پایه گذاری شد}                  .                                             جمع جایگاه عددی این حروف(112=28+24+20+16+12+8+4)  112می‌شود که برابر با اسم مبارک خداوند ؛ کافیا است که به این دایره ، همه‌ی زیبایی‌ها کامل شد و خداوند برای همه کافی است!

عدد سوره مبارکه توحید در فهرست نوشتاری قرآن کریم ، 112 است و شامل 4 آیه می‌باشد. و تمام آیاتش با حرفِ د (به عدد ابجد4) تمام می‌شود! و خداوند کریم خواست که خانه خودش (کعبه) به شکل مکعب مربع باشد. 4 ضلع مربع با هم برابر است.آیا همه‌ی اینها اتفاقی است؟! یا مهندسی خلقت و اسرار عالم بالاست که به صورت اربعین و طهارت ظاهر می‌شود!!!

 اگر جایگاه عددی این 7 حرف را از اول به آخر به هم وصل و جمع کنیم ، عدد 32 حاصل می‌شود:

(32=20+12)،(32=24+8)، (32=28+4)

د(=4)+ح(=8)+ل(=12)+ع(=16)+ر(=20)+خ(=24)+غ(=28)

                                      32

جمع ارقام 32 هم 5 می‌شود(5=2+3) و حلقه 5 در دایره خلقت بسته می‌شود.و همه‌ی انعکاس اسرار 5 نور مقدس(ص) در دنیا ظهور حقیقی و حقّه‌ی جلوه حق را به ظهور کامل نشان می‌دهد. زیرا عدد 32 برابر با جایگاه عددی نام مبارک مهدی(عج) است و ایشان ؛ آخرین معصوم(ص) و امام موعود است. پس ایشان دوازدهمین امام(ع) و چهاردهمین معصوم(ص) م‌باشد که جمع ارقام 14 باز هم   5 (5=4+1) می‌شود و دایره بسته می‌شود.

و خیلی زیباست که در جمع عددی حروف خاکی (دایره چهارم)؛ هم در جمع ارقام عدد ابجد(=1912): {4=3+1 ، 13=2+1+9+1} و هم در جمع ارقام جایگاه عددی(=112):{4=2+1+1}، در آخر رسیدیم به عدد 4 ؛ درواقع از عالم اسماء و عالم عرش و عالم کرسی و عالم بیت المعمور ، در واقع در گنج 4 ستون ؛همه‌ ، قدرت خالق یکتا را جلوه نمایی کردند تا بر 4 رکن خانه مبارک کعبه و در طول زمان 4 فصل ، 4 نوع آب و هوا و 4 نوع طبیعت و خلاصه 4 عنصر خلقت وجود انسان(آب و باد و خاک و آتش) ظهور یافتند.

پس عدد وقتی بخواهد بطورکامل ظهور خود را نشان دهد باید در توان 4 قرار بگیرد. بنابراین عدد 4 به توان 4 می‌شود 256 که برابر با عدد ابجد کلمه نور است. و وجود مبارک حضرت مهدی(عج) در سال 256 هجری متولد شدند و حکومت ایشان ، حکومت نوری است و تمام توان در زمان ظهور آقا به تمام علم و عمل ظاهر می‌شود. جمع ارقام 256 می‌شود 13و برابر با اسم مبارک احد جلّ‌جلاله است  که خداوند متعال در آیه 35 (آیه نور) سوره مبارکه نور خود را معرفی می‌کند:الله نور السموات والارض... . جایگاه عددی کلمه نور=40 است که به عربی اربعین خوانده می‌شود .درواقع برقراری بهار حقیقی به بوجود امام زمان(عج) است.

آیا این درس‌ها اعجاز نیست؟!!!

خوب دقت کنید! دایره اول حروف، دسته نوری بود به دایره آخر(خاکی) که  ظهور نور می‌باشد ، وصل است که آن دایره جلوه اسم مبارک چهل چراغ نور در گنج ولایت و رسالت ؛ فاطمه زهرا(س) را جلوه می‌دهد! چنانچه تمام حروف نام زیبای فاطمه(س) در دایره اول است که تنها وجودیست که در بین اسماء مبارک ائمه طاهرین(ص) ، همه‌ی حروفش در دسته حروف نوری است! جایگاه عددی نام مبارک فاطمه(س)=45 و برابر با عدد ابجد نام آدم(ع) است که آب و خاک (گِل)، مایه حقیقت خلقت جسمانی حضرت آدم(ع) است. پس در زمین ، وجود حضرت آدم(ع) به صورت ظهور ظهور از جلوه‌ی اسرار عوالم نوری و خاکی می‌باشد. و تمام 4 طبیعت که آب ، باد ، خاک و آتش در وجودش است و او اولین خلیفة الله روی زمین است .

جمع عدد ابجد حروف دایره اول که نوری بود 1135 می‌شود که خیلی معنا دارد ! یعنی پروردگار عالم به عدد 1000 ، وجود مبارک خانم فاطمه(س)(=135) را در دنیا معرفی می‌کند. و به قول امام صادق(ع)، لیلة االقدر معرفی می‌شود و خداوند آن شب را خیرٌ من الف شهر معرفی می‌فرماید که مقامش از هزار شب بیشتر است ، همان وجود مبارک زهرا(س) است که حروفش برابر حروف هزار است!

این همان دایره خلقتی است{ عدد ابجد کلمه دایره=220 و برابر با عدد ابجد نام زیبای طاهره است و جایگاه عددیشان هم برابر 40 است که حقیقت مهندسی خالق یکتاست} که خداوند قبل از خلقتش او را امتحان فرمود ؛ فوجدکِ صابره ؛ فرمود که او را صابر یافتم. صابر یعنی فاعل صبر یعنی طاقت این همه ظهور گنج را دارد. و خانم شد کوثر وجود! و خداوند در آیه 30 سوره مبارکه انبیا می‌فرماید:

وجعلنامن‌الماءکلّ‌شیءحی .                                                  و بنا بر روایات در زمان حکومت حضرت مهدی(ص)، اولین حقی که آقا احقاق می‌کند ، حق مادر بزرگوارشان است و جایگاه قبر مبارک مادرشان را افشا می‌فرماید. که این خیلی مهم است! و حضرت می‌فرماید: وابنة رسول الله لی اسوة الحسنة ؛ دختر رسول الله(ص) برای من (در حکومت) ، بهترین اسوه حسنه است یعنی حکومت آقا ، زهرایی است و حکومتش ، حکومت نوراست . پس تمام دایره حقیقت خلقت در گنج فاطمه زهرا(س) ، به دست فرزندش افشاء اسرار می‌شود. 

خواص حروف:

حروف را چگونه بشناسیم و حروف چیست؟! آنچه به عنوان نطق انسانی به ظهورِ معنا می‌نشیند در جایگاه ، ظهور حروف است.

و حروف ، منشأ اسرار الهی و جلوه‌ی ظهور اسرار الهی و هم سرّ اسماء الله است و هم محتوای گنج معنای آن ، هم مرتبه ارتقاء خواننده‌ی اسماء است ، و هم حکیم روح و فکر در به کمال رساندن حیات انسانی است. حروف ، باب معرفت کردگار و رسولانش و اولیائش برای بندگان خدا می‌باشد (یعنی رمز بین خداوند و رسولانش) !

 چند حرف در کنار هم (در جمع) ، کلمه می‌شود و به معنا و مفهوم واقعی خود می‌رسد. نوری می‌شود که اسرار ملکوت را در عالم ناسوتی و ظلمانی دنیا به تمام جهات رشد ، و اتصال پیداکردن به عالم قرب را به هدایت باز می‌کند. حروف ، ظرف عوالم و جانِ ملکوت است. در حالیکه حرف ، جسم است و روحِ آن ، عدد می‌شود اما روح ، دیدنی نیست مگر به ظهور جسم! پس جسم ماندنی نیست مگر به بقای روح!

و چنانچه جسم ، حامل روح شد ، تمام ظرف معانی و حکمت و آثار آن را حامل می‌شود و صاحب گنجی است که خالق بی‌همتا صاحبِ آن را خلیفه خود خوانده است یعنی کلمة الله (آیه 171 سوره مبارکه نساء:...انّما المسیحُ عیسی ابنُ مریمَ رسولُ اللهِ و کلِمَته ... ؛ این است و جز این نیست که مسیح عیسی بن مریم رسول خدا و کلمه الهی است ... . آیه 45 سوره مبارکه آل عمران: إذ قالتِ الملائکةُ یا مریمُ إنّ اللهَ یُبشّرُکِ بِکلمَةٍ مِنهُ اسمُه عیسی ابنُ مریمَ... ؛ چون فرشتگان گفتند که ای مریم همانا خدا تو را به کلمه ای که نامش عیسی بن مریم است بشارت می‌دهد... ). و تمام نعمت‌ها و رضوانش برای خلیفه‌هایش زینت داده و باب قرب خودش را برایش باز نموده ، و بالاترین اعجاز و قدرت‌نمایی خود را در کلام خویش دانسته! پس برای رسیدن به قربش هم بدون این معجزه راه میسر نمی‌شود.

برای یاد گرفتن حروف باید به علم تهجی برسیم و حروف را هجا می‌نامند و برای اینکه هر حرفی در جایگاهش معنا شود ، باید هجی شود.پس هر حرفی برای خود عالمی و معنایی و مفهومی و ملکوتی و اسراری دارد. که در جمع رمز ظهور و بروز همه‌ی زیبایی‌های عالم وجود است.و معرفی صاحب و خالق حروف و کلمات خداوند بدیع السموات و الارض می‌باشد. به همین دلیل هر حرفی ، بازکننده و کلید مشکلات برای انسانهاست!

به عنوان هدیه ، این معانی و اسرار حروف را بیان می‌کنم که فقط قدرشناس، قدرش را بداند! 

اجناس عوالم حروف عبارتند از چهار جنس:

  1. جنس مفرد که عبارتند از: "الف"، "کاف"، "لام"، "میم"، "ها"، "نون"، "واو"
  2. جنس دوتائی که عبارتند از: "دال"، "ذال"
  3. جنس سه تایی که عبارتند از: "جیم"، "حا"، "خا"
  4. جنس چهارتایی که عبارتند از: "با"، "تا"، "یا"، "ثا"

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۲۰:۲۲
عذرا شفائی